Saberin

Moderators
  • تعداد محتوا

    239
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Saberin

  1. بررسی موردی تعدادی از پهپادهای هندوستان Nishant بیقرار   DRDO Nishant ، پهپاد ساخت تأسیسات توسعه صنعت هوایی هندوستان (ADE) به عنوان شعبه ای از سازمان تحقيق و توسعه نظامي هند (DRDO) می باشد. این پهپاد با هدف اولیه انجام وظایفی نظیر جمع آوری اطلاعات از خاک دشمن، شناسایی، آموزش، مراقبت،  تشخیص هدف، تصحیح آتش توپخانه، تخمین خسارات و جاسوسی الکترونیک (ELINT  وSIGINT) توسعه داده شد. Nishant با تداوم پروازی 4.5 ساعته، فاز طراحی و تست را پشت سر گذاشته است. این پهپاد، 380 کیلوگرم وزن داشته و برای پرواز به ریل پرتاب از نوع هیدرونوماتیک نیاز دارد. بازیابی آن نیز از طریق چتر نجات صورت می گیرد. با استفاده از این روش، پرتاب با سرعت 45 متر بر ثانیه در مدت 0.6 ثانیه صورت گرفته و پرتاب بعدی نیز می تواند در حدود 20 دقیقه بعد صورت پذیرد. سامانه پرتابگر هیدرونوماتیک متحرک (MHPL) بر روی حامل Tatra با وزن 14 تن سوار شده و قابلیت انجام حدود 1000 پرتاب قبل از نیاز به اورهال را دارد. Nishant یکی از معدود پهپادهای با این وزن است که قادر به پرتاب منجنیقی و بازیابی از طریق چتر نجات می باشد که در نتیجه نیاز به باند پرواز و یا ارابه فرود را از بین برده است.       جهت تأمین نیاز ارتش به حامل های کنترل از راه دور (RPV) سازمان تحقیق و توسعه دفاعی در سال 1988 تصمیم به تولید پهپادهای بومی گرفت. Nishant اولین پرواز خود را در 1995 انجام داد و در جولای 1999، ارتش هند برای نخستین بار از سیستم های جدید آن علیه پارتیزان های پاکستانی در کشمیر استفاده کرد. این پهپاد که برای انجام امور شناسایی و مراقبت در صحنه نبرد توسعه داده شده بود، مجدداً در اوایل 2002 تست های پروازی دیگری را پشت سر گذاشت و سرانجام در 15 ژوئن 2002 با صدمین پرواز، توسعه آن تکمیل شد. در سال 2008، نیز تست های پرواز دیگری انجام شد. هم اکنون نیز تست های پروازی Nishant، قبل از تحویل به رده های بکارگیرنده انجام می شود. در روز یکشنبه، 5 آوریل 2009، سازمان توسعه تحقیقات دفاعی، تست پروازی جهت بررسی عملکرد موتور وانکل انجام داد. برای این منظور یک باند پروازی خالی از سکنه در روستایی نزدیک Kolar در نظر گرفته شد. پرواز در صبح زود صورت گرفت و پهپاد قبل از گشت 35 دقیقه ای تا ارتفاع 1.8 کیلومتری بالارفت. بازیابی پهپاد نیز بعد از 40 دقیقه پرواز در منطقه انتخاب شده در یک دریاچه خشک شده صورت گرفت. موتور دوار وانکل، یک پروژه تحقیقاتی در سازمان توسعه تحقیقات دفاعی بود که به صورت مشترک توسط لابراتوارهای NAL، CSIR، VRDE، Ahmednagar و ADE صورت گرفت. بعد از تأیید توسط مراکز مربوطه و انجام تست های مداومت عملکرد زمینی، استفاده از این موتور در Nishant بدون مانع اعلام شد. موتور وانکل چیزی در حدود 30 کیلوگرم وزن دارد و به دلیل نسبت قدرت به وزن بالا مشهور می باشد.     عملکرد موتور در طول مدت پرواز نیاز های این پهپاد را رفع می کرد. قدرت 55 اسب بخاری موتور، پیشنهاد خوبی برای Nishant بود. قسمت های حیاتی موتور شامل کامپوزیت مخصوص سیلندر (پوشش کاربید نیکل – سیلیکون) و تولید آلیاژها توسط NAL توسعه داده شد. VRDE نیز قسمت های جانبی موتور نظیر سیستم احتراق و سوخت و ADE نیز انجام تست های پروازی را بر عهده داشت. در سال 2010، 3 پارامتر حیاتی Nishant شامل کیفیت تصاویر ارسالی، قابلیت ردیابی و فاصله از دست رفته بعد از شلیک در منطقه Pokhran مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از آن سازمان توسعه تحقیقات دفاعی، اولین محموله 4 تایی از این پهپادها را با مبلغ 17.9 میلیون دلار به ارتش هندوستان تحویل داد. مدل چرخ دار پهپاد Nishant با نام panchi در حال گذراندن مراحل taxi در سپتامبر 2014 بوده و به زودی این پهپاد نیز مراحل تست خود را به پایان خواهد رسانید.        ویژگی ها: توان عملیاتی در روز و شب مراقبت و شناسایی منطقه نبرد ردیابی و تمرکز بر روی هدف تصحیح عملکرد توپخانه عملیات در انواع موقعیت های سرزمینی تعیین هدف با استفاده از هدفیاب لیزری مداومت پروازی 4.5 ساعته سامانه های پشتیبانی زمینی: لانچر هیدرونوماتیک زمینی (MHPL) ایستگاه کنترل زمینی (GCS) پایانه ارسال و دریافت داده خودروی تعمیر و نگهداری خودروی حمل پهپاد خودروی تأمین نیرو مشخصات اصلی خدمه: 0 محموله: 45 کیلوگرم طول: 4.63 متر عرض بال: 6.57 متر وزن خالی: 380 کیلوگرم عملیات: حداکثر سرعت: 185 کیلومتر بر ساعت سرعت پیمایش: 125 تا 150 کیلومتر بر ساعت برد: 160 کیلوکتر سقف پرواز: 3600 متر انواع: پرتابی (منجنیقی) Panchi (نوع چرخ دار)   پرتاب و بازیابی: سامانه لانچر هیدرونوماتیک متحرک (MHPL) بازیابی: چتر نجات + کیسه های فرود   منابع: http://www.militaryfactory.com/aircraft/detail.asp?aircraft_id=1095 http://en.wikipedia.org/wiki/DRDO_Nishant http://www.indiastrategic.in/topstories885.htm http://defence.pk/threads/indigenous-rotary-engine-tested-successfully-on-nishant-uav.245991/ http://356007295890291112.weebly.com/military-hardware-tech/drones-in-india قسمت بعد: Rustom     هر گونه برداشت فقط با ذکر military.ir مجاز است.
  2. تصاویر مهندسی جنگ   قسمت هفتم 13- پل های متفرقه   پل بشکه ای روی رودخانه بهمن شیر، سال 1361       پل معلق نفررو، منطقه صعب العبور غرب                                                   ادامه دارد... برداشت فقط با ذکر militay.ir   شادی روح شهدای مهندسی جنگ صلوات
  3. آخرين گزارش منابع اطلاعاتي از محافل اهل سنت عراق نشان مي دهد كه اهل سنت اين كشور در بدترين وضع فشار قرار دارند. بر اثر حملات و درگيري هاي گروه تروريستي داعش، بيش از 50 درصد از جمعيت اهل سنت عراق در حال حاضر در آوارگي به سر مي برند و در بدترين وضعيت حيات خود به سر مي برد. در اين زمينه شيخ النعيمى، از روحانيون اهل سنت و امام جماعت يكى از مساجد بغداد، در يك جلسه پيرامون بررسي مشكلات اهل سنت عراق و كمك هاي احتمالي مردم ايران گفته است:   امروز اهل سنت عراق بيش از ديگران، از داعش می ترسد. برخى مردم تصور می كنند داعشى‏ ها سنى هستند اما اين‏گونه نيست. داعش دين و مذهب ندارد و به هيچ ‏چيز اعتقاد ندارد.  اهل سنت تصور می كند داعش باعث ترس شيعيان شده و اين احساس نوعى رضايت از داعش را در برخى سنی هاى متعصب ايجاد كرده است. داعش، تفكرى انسانى و رحمانى نيست بلكه تفكرى شيطانى است. وضعيت موصل نشانه غيراسلامى ‏بودن داعشى‏ ها است. عشاير سنى در مناطق غربى عراق، همانند چترى براى حضور و فعاليت داعش شدند و تنها تعداد كمى از عشاير سنى استان الانبار، واقعيت داعش را شناخته و با آن‏ها همراهى نكردند. در منطقه اعظميه كه از مناطق مهم اهل سنت بغداد است نيز گروه‏هاى پنهان و مخفى مرتبط با داعش حضور و فعاليت دارند.   تعداد مساجد اهل سنت در عراق بسيار زياد است. شايد تنها در استان الانبار حدود 100 هزار مسجد اهل سنت وجود داشته باشد. فلوجه معروف به شهر مسجدها است. در بغداد و حومه آن حدود 13000 مسجد اهل سنت وجود دارد. امامان مساجد، خدام و مؤذن ‏ها توسط ديوان وقف سنى تعيين می شوند. تعداد مساجد شيعيان در عراق، نسبت به اهل سنت خيلى كم‏تر است. شيعيان نيازمند ساخت مساجد بزرگ و شاخص در عراق هستند. برخي از اهل سنت عراق تصور می كنند ايران از تروريست هاي داعش حمايت می كند. ايران بايد با روش‏هايى از قبيل برگزارى كنفرانس فرهنگى، دعوت توجيهى از روحانيون سنى، كمك انسان‏دوستانه به آوارگان سنى و ساخت مراكز درمانى همانند بيمارستانى كه تركيه در كركوك ساخت، براى تغيير نگرش اهل سنت نسبت به جمهوري اسلامي ايران اقدام كند. گروههاي مردمي ايران، مي توانند كمك‏هايى شامل پوشاك و خوراك را به نام جمهوري اسلامي به مناطق سنى ‏نشين و آوارگان سنى بدهند، كارى كه هنوز سعودى ها انجام نداده ‏اند. در عراق گفته می شود ايران از داعش حمايت می كند و داعش در ايران آموزش می بيند، اين واقعيت ندارد. اما برخي از مردم عادى اين حرفها را باور می كنند. در حالى كه داعش ساخته دست آمريكايی ها است. روحانيون سنى در حال تمايل بيشتر به جمهوري اسلامي هستند اين را  را تقويت كنيد و تعداد آن‏ها را گسترش دهيد كه امكان آن نيز فراهم است.   حدود 70 درصد از سنی ‏ها به زيارت عتبات عاليات می روند. اگر كارت شناسايى افرادى كه وارد كربلا و نجف می شوند را بررسى كنند، مشخص می شود از هر 30 نفر زائر، شايد 5 نفر سنى هستند. آن‏ها در مراسم عزادارى نيز مشاركت می كنند.  تا مقطع ورود آمريكاييها و داعش، براى مردم عراق، شيعه و سنى بودن مطرح نبود. در زمان كودكی ام در ايام محرم، در منطقه شصت كركوك، مراسم عزادارى امام حسين(ع) برپا می شد و پدرم نيز در آن مشاركت داشت. در آن ايام همه خيابان‏ها و محله ‏هاى كركوك خلوت می شد تا در مراسم مشاركت كنند. در خيابان بزرگى به نام خيابان حمزهاى، با حدود سه الى چهار كيلومتر، چند روز مراسم برگزار مى‏ شد و همه مردم شركت مى ‏كردند. شيعه و سنى مطرح نبود. در تابستان ‏ها، همسايه‏ ها اعم از شيعه و سنى، با مينى‏ بوس و اتوبوس به زيارت مرقد ائمه می رفتند. خط زيارت از كركوك، سامرا، بغداد، كربلا تا نجف بود و بين سه هفته تا يك ماه طول می كشيد.  جمهوري اسلامي كمك كند كه نهادهاي حكومتي عراق از وجود بعثى ها تطهير شود تا منشاء اصلى ترويج تفكر ضدشيعى در عراق از بين برود و در كنار آن با اقدامات خيرخواهانه، وجهه واقعى خود را به اهل سنت بشناساند تا تبليغات دشمنان خنثى شود.   منبع
  4. تصاویر مهندسی جنگ   قسمت ششم   12- جادة سيدالشهدا(ع)     عمليات خيـبر، يكي از مهم‌ترين عمليات‌هايي بود كه در دوران دفاع مقدس انجام شد و اهميت آن در اين بود كه رزمندگان اسلام با استفاده از اصلِ غافلگيري، وارد خاک عراق شده، 20 کيلومتر از آب‌هاي هورالعظيم را پشت سر گذاشته و توانستند جادة بصره ـ بغداد را زير آتش قرار داده و رفت و آمد را در آن مختل نمايند. در اين عمليات، جزاير مجنونِ شمالي و جنوبي (بعدها خيـبر نام گرفتند) که از مراکز مهم نفتي عراق بوده و داراي بيش از 8 ميليارد بشکه ذخاير نفتي و حدود 60 حلقه چاه نفت بودند، به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. به يُمن احداث «پل خيـبر» كه يكي از شاه‌كارهاي مهندسيِ سنگرسازان بي‌سنگرِ جهاد بود، رزمندگان توانستند مواضع خود را در جزاير مجنون تثبيت نمايند. اين عمليات به آزادسازيِ حدود 1000 كيلومترمربع در هورالعظيم، 140 كيلومترمربع در جزاير مجنون و 40 كيلومترمربع در منطقة «طلائيه» انجاميد. بيش از 000/13 تَن از نيروهاي دشمن كشته و مجروح و 1140 تَن هم اسير شدند. هم‌چنين 150 دستگاه تانك و نفربر، 200 دستگاه خودرو، 6 فروند هواپيما و 9 فروند بالگرد دشمن منهدم شده و 10 دستگاه تانك و 60 دستگاه خودروي نظامي هم به غنيمت گرفته شد. قطع جادة ارتباطي بصره ـ بغداد از اهميّت خاصي برخوردار بود و حفظ اين موفقيّت، اهميتِ بيشتري داشت. پل خيـبر، بيشتر براي رعايت اصلِ غافلگيري ساخته شده بود تا رزمندگان و تجهيزات سبك، بتوانند از آن عبور كنند كه موفق هم بود. اما براي حفظ مواضعِ به دست آمده، به انتقال تجهيزات سنگين به خطوط مقدم نياز بود كه اين كار از طريق پل خيـبر، شدني نبود. از اين جهت فرماندهان جنگ، پيشنهاد احداث مسيري كه ظرفيت بالايي در جابه‌جايي داشته باشد را به مسئولين «پشتيباني و مهندسيِ جنگ جهاد» (پ.م.ج.ج) ارائـه دادند. درحقيقت اين مسير مي‌بايست از وسط آب‌هاي هورالعظيم عبور كرده و به جزاير مجنون برسد. تمام طرح‌ها و ايده‌ها به ساخت يك جاده ختم مي‌شد، اما سؤال اين بود كه چه زيرساختي مي‌توانست بسترِ جاده باشد؟ همان‌گونه كه مشخص است مهم‌ترين عاملِ موفقيت در جنگ، استفاده از زمان است و هر كاري مي‌بايست در كوتاه‌ترين زمان انجام شود. براي احداث جاده در هورالعظيم، طرح‌هاي مختلفي ارائـه و حتي بعضي از آن‌ها هم آزمايش شد. به عنوان مثال، براي ايجاد زيرساخت در آبِ با عمق 3 تا 4 متر و كفِ باتلاقيِ هورالعظيم، ريختنِ ضايعات آهن به همراه ضايعات لاستيك، مورد آزمايش قرار گرفت كه جواب نداد.            بعد از گذشت چهار روز از اقدام جهاد براي ساخت جاده، درنهايت تصميم بر اين شد كه جاده‌يي «خاكي» احداث شود. طول مسير، 14 كيلومتر بود كه بخش عمدة آن در مناطق ني‌زار قرار داشت. (ني‌هاي بلندي كه 3 تا 4 مترِ آن زير و 2 تا 3 مترِ آن هم روي سطح آب بود.) به قولِ يكي از جهادگران، ظواهر امر نشان مي‌داد كه اين كار، شدني نيست اما با توكل به خداوند متعال و حضرت سيدالشهدا، اين امر اتفاق افتاد. جنس خاك ساحلِ هور در سمتِ ايران، «رُس» بود و كمپرسي‌ها مي‌توانستند از همان نزديكيِ محل، براي احداث جاده خاك بياورند. خاك‌هاي برداشت‌شده، در محلي تخليه و جمع مي‌شد تا رطوبت آن گرفته شود و سپس براي استفاده در احداث جاده، با كمپرسي به آن‌جا حمل مي‌شد. نحوة ساخت جاده اين‌گونه بود كه يك يا چند كمپرسي، خاك را در انتهاي جاده (كه تا آن لحظه احداث شده بود) تخليه كرده و سپس بولدوزرها اين خاك‌هاي جديد را هُل داده و به درون آب مي‌ريختند. در حالي كه خاك‌هاي جديد بر روي خاك‌هاي قبلي لغزيده و در آب ريخته مي‌شد، خاك‌هاي قبلي هم زير چرخ بولدوزرها لِـه مي‌شدند. درحقيقت بولدوزر، هم خاك‌هاي جديد را هُل مي‌داد و هم خاك‌هاي قبلي را به هم مي‌فشرد. خاكي كه براي احداث جاده استفاده مي‌شد از جنس رُس بود. خاك رُس به گونه‌يي‌ست كه به دليل كوچك‌بودن ذرات، مقدار آبِ كمتري به داخل آن نفوذ مي‌كند و اگر فشرده شود، مانند جدارة كوزه عمل كرده و مانعِ نفوذ آب به درون خود مي‌شود. راه نفوذ آب به جاده، از «كف» و «كناره‌ها» بود؛ براي حل مشكل كفِ جاده، لجن كفِ هور، خودش مانعِ نفوذ آب مي‌شد و به آرامي نشست مي‌كرد كه اين نشست، محسوس نبوده و مشكلي ايجاد نمي‌كرد. براي حلِ مشكل كناره‌ها هم با ريختن خاك رُس در كناره‌ها، مانعِ نفوذ آب شدند.           در احداث پل خيـبر، ني‌ها مانعِ انجام كار بودند اما در احداث جادة سيدالشهدا اين‌گونه نبود و ني‌زار، نقش به‌سزايي در استحكام جاده داشت به طوري كه ني‌ها جريان آب را كُند كرده و با ريختن خاك بر روي آن‌ها، به استحكام خاكِ جاده افزوده مي‌شد. اما همه‌جاي هور ني‌زار نبود و قسمت‌هايي از آن مانند يك درياچة كم‌عمق، فقط آب بود. در اين شرايط هنگام وزيدن باد، موج‌هايي در آب شكل مي‌گرفت كه اين امواج با كنارة جاده برخورد كرده و آن را مي‌خورد. اين رويداد كه اصطلاحاً «فرسايش آبي» نام دارد موجب كاهش نگران‌كنندة عرض جاده مي‌شد. به دليل هزينه‌هاي بالاي شن و ماسه، امكان استفاده از آن در تمام طول مسير نبود و درنهايت روشي كه جهادگران براي مقابله با فرسايش آبي به كار گرفتند، استفاده از ني‌هاي موجود در منطقه بود؛ جهادگران ريشة ني‌ها را در كنارة قسمت‌هايي از جاده كه عاري از ني‌ بود درون آب قرار مي‌دادند و با رشد و بزرگ‌شدن آن‌ها، براي اين قسمت‌هاي جاده هم حفاظ ايجاد مي‌شد.           قسمت‌هايي از هورالعظيم، «گذرگاه آب» بود و از آن‌جا كه زمان احداث جاده در فصل بهار و هنگام بارندگي‌ها بود، وقتي منطقه دچار سيلاب مي‌شد، شدتِ جريان آب در گذرگاه‌ها افزايش مي‌يافت. شدت جريان آب در گذرگاه‌هاي آبي، مانعِ ماندگاريِ خاك شده و احداث جاده را دچار مشكل مي‌كرد. بر اساس تجربه‌هاي قبليِ جهادگران، در اين گذرگاه‌ها نيز لوله‌هايي با دهانة بزرگ و طول 12 متر تعبيه گرديد تا آب از طريق اين لوله‌ها از زيرِ جاده عبور كرده و به آن آسيب وارد ننمايد. با اين كار، جريان آب از لوله‌ها عبور مي‌كرد و مي‌توانستند بر روي لوله‌ها خاك ريخته و به احداث جاده ادامه دهند. بعد از اتمام ريختنِ خاك رُس، افزايش ارتفاع جاده از سطح آب به اندازة كافي و تكميل زيرساخت، نوبت به آماده‌كردن سطح جاده به وسيلة ماسه‌ريزي رسيد و روي جاده با ماسه پوشانده شد. معدن اين ماسه‌ها هم در فاصلة 120 كيلومتري و حواليِ شهر «رامهُرمُز» قرار داشت.             عراق تلاش زيادي كرد تا مانعِ فعاليتِ احداث جاده شود و با آتش سنگين توپخانه، حملة بالگردها در شب و هدف قراردادن بولدوزرها و كمپرسي‌ها، زحمات زيادي براي سنگرسازان بي‌سنگرِ جهاد ايجاد كرد. نيروهاي جهاد، شبانه‌روزي و بدون وقفه به فعاليت خود ادامه داده و توانستند20 روز زودتر از موعد مقرر، جاده را به اتمام برسانند. جادة سيدالشهدا كه در هورالعظيم احداث شد، داراي 14 كيلومتر طول، 15 تا 20 متر عرض و 3 متر ارتفاع از سطح آب بود. احداث آن، هر روز بيش از 200 متر پيش مي‌رفت و مدت 72 روز طول كشيد تا جاده تمام شود. براي احداث آن بين 2500 تا 3000 كمپرسي فعاليت داشتند كه روزانه چند بار خاك آورده و در جاده تخليه مي‌كردند. بيشترِ رانندگان كمپرسي، نيروهاي داوطلبِ مردمي بودند و حتي بعضي از آن‌ها كمپرسي‌هاي شخصي‌شان را براي احداث جاده به خدمت گرفته بودند. جهادهاي پانزده استان در احداث جاده فعاليت كردند و به گفتة مسئولين وقت پ.م.ج.ج بيشترين شهيد و مجروح، در ساخت اين جاده از طرف جهادگران تقديمِ انقلاب شد.             احداث اين جاده در لحظة اذان ظهرِ روز سوم شعبان، ميلاد حضرت سيدالشهدا(ع) به پايان رسيد و به گفتة جهادگران، 72 روز طول كشيد و 14 كيلومتر طول داشت. كنارِ هم قرارگرفتن اين اعدادِ مقدس، باعث شد اين جاده را «سيدالشهدا» بنامند و جهادگران با شعار «يا سيدالشهدا» كارِ خود را به پايان رساندند. روحية ايثار و جهادگري، تأثير به‌سزايي در ساخت جاده داشت به طوري كه به نقل از جهادگران، گاهي شرايطي پيش مي‌آمد كه براي آن‌ها قابلِ باور نبود؛ به عنوان مثال در بعضي قسمت‌ها، در حالي كه هنوز خاكِ جاده نرم بوده و خوب كوبيده نشده بود، كمپرسي‌ها با وزن حدود 30 تُن از روي آن حركت مي‌كردند. گرچه آن‌ها به خاطر نرميِ جاده بالا و پايين مي‌شدند ولي شگفت‌انگيز بود كه اين وضعيت، مانعِ حركت‌شان نمي‌شد و كمپرسي‌ها با سرعت 60 يا 70 كيلومتر در ساعت به راه خود ادامه مي‌دادند. سرعت انجام كار با توجه به فشارِ آتش دشمن و كمبود امكانات، حاكي از كمك‌هاي الهي و عنايات ائـمة معصومين در ساخت جاده بود. اما هدية ويژه‌يي كه نصيب سنگرسازانِ بي‌سنگر شد، به پايان رسيدنِ موفقيت‌آميز جاده هم‌زمان با اذان ظهرِ روز سوم شعبان بود كه ماية فخر و مباهات ديگري براي اين دليـرمردان گرديد.                                       شادی روح شهدای مهندسی جنگ صلوات     ادامه دارد... برداشت فقط با ذکر military.ir
  5. Saberin

    قاهر F-313

      با سلام. در مورد رنگ و پوشش رادار گریز، تاپیکی در سال 2008 با نام F-117 در ایران هست که توی اون یکی از عزیزان اطلاعاتی رو در این مورد ارائه کرده بودند که ظاهراً حذف شده. دوستان قدیمی سایت شاید به خاطر داشته باشن پست حذف شده در این مورد چی بود... تاپیک زیر:   http://www.military.ir/forums/topic/4736-f-117-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
  6. گزارش دیدار مقام ارشد حماس با مقام عالی ایرانی   يك مقام ارشد حماس در لبنان با يك مقام عالي ايراني ديدار كرد. وي در اين ديدار، گزارشي از خسارت هاي طرفين درگيري جنگ 51 روزه غزه ارايه كرده است. مطالب قابل انتشار این دیدار شامل موارد زیر است: وي، در خصوص خسارت‏هاى طرفين جنگ 51 روزه غزه گفته است: اين جنگ از جنگ‏هاى قبلى بسيار سخت‏تر و ميزان ويرانى آن بسيار زيادتر بود، 1150 شهيد و 11 هزار مجروح، ويرانى كامل 1000 منزل، 70 مسجد، 140 مدرسه و سه برج 18 طبقه، ويرانى نيروگاه اصلى تأمين برق نوار غزه، ويرانى شبكه مخابرات و ارتباطات تلفنى، ويرانى نيروگاه تأمين آب شرب نوار غزه، ويرانى چهار بيمارستان به ‏طور كامل و تخريب بخشى از سه بيمارستان ديگر. بيش از پنجاه هزار تن بمب بر سر مردم غزه فرو ريخته كه اين ميزان بمب بيش از مقدار بمب‏ هاى استفاده شده در تمام جنگها با ساير كشورهاى عربى بوده است. در منطقه شجاعيه ظرف يك ساعت 120 موشك اصابت كرده و وزن هر موشك يك تن بوده است، در نبرد 51 روزه از بمب‏هايى با وزن بيش از دو تن استفاده شده و بيش از پنجاه هزار منزل كوچك و بزرگ نابوده شده و چهارصد هزار نفر از مردم نوار غزه آواره شده‏ اند.   اين حملات و تجاوزات به مردم عادى به ‏معناى اين است كه صهيونيست‏ها هيچ اطلاعاتى در خصوص نيروهاى مقاومت و پايگاه‏هاى آن‏ها نداشته ‏اند. نتانياهو گفته بود مى‏خواهم زيرساخت موشكى و تونل‏هاى مقاومت را نابود كنم ولى نتوانستند، آن‏ها فقط شهروندان عادى را مورد هدف قرار دادند. روزانه 80 تا 100 موشك به سمت شهرهاى فلسطين اشغالى شليك مى‏شد و توان موشكى مقاومت همان ‏طور كه در ابتداى جنگ بود تا آخر سالم باقى ماند و به هيچ عنوان ضربه نخورد.   طبق اطلاعاتى كه داريم خسارت صهيونيست‏ها در اين جنگ زياد بوده و تلفات ارتش رژيم صهيونيستى تا 2500 كشته و مجروح گزارش شده است. از خسارات وارده به خودروهاى نظامى، تانك‏ها و نفربرها نيز آمار دقيقى در دست نيست اما بسيار بالاست. موضوع مهم‏تر، احساس شكست رژيم صهيونيستى در برابر حماس و مقاومت است، آن‏ها در خصوص اين شكست چيزى نمى‏گويند بلكه از نابودى رژيم صهيونيستى مى‏گويند چراكه اين جنگ دروازه نابودى رژيم صهيونيستى را در آينده گشود زيرا ارتش نتوانست هيچ پيروزى قطعى را به نام خود ثبت كند، حتى در داخل فلسطين، ارتش اسرائيل از حضور در جبهه فرار مى‏كرد چراكه نمى‏دانستند تونل‏هاى مقاومت از كجا سر در خواهد آورد و چگونه آن‏ها توسط رزمنده‏هاى مقاومت مورد هدف قرار مى‏گيرند و در كدام شهر و يا شهركى و در كدام خط جبهه اين تونل‏ها بيرون مى‏زنند.   ما در جنگ معيارهاى اخلاقى را رعايت مى‏كرديم و فقط به سربازان شليك مى‏كرديم اين در صورتى است كه شهرك ‏نشين‏ها نيز در تيررس ما بودند. از نكات برتر اين بود كه برد موشك‏هاى مقاومت به تمام شهرهاى فلسطين اشغالى رسيد به‏ خصوص شهرهاى تل‏آويو، قدس، حيفا، ديمونا، بئر السبع، نتانيا، عسقلان. درصد بسيار كمى از موشك‏هاى مقاومت توسط گنبد آهنين مورد اصابت واقع شد. غزه با آن‏كه كمى بيش از يك درصد از خاك فلسطين را تشكيل مى‏دهد، با مقاومتش، اسرائيل و برخى از دولت‏هاى عربى و اروپايى را تحقير كرد.   موضوع ديگر مهاجرت هشتاد هزار شهرك‏نشين رژيم صهيونيستى به عمق سرزمين‏هاى اشغالى بود. از ميزان مهاجرت صهيونيست‏ها به خارج از اسرائيل اطلاع دقيقى نداريم اما قطعاً ميزان آن بالاست. حجم خسارت‏هاى مادى و اقتصادى به اسرائيل نظير بسته ‏شدن فرودگاه، تعطيلى اماكن، مدارس و دانشگاه‏ها و... نياز به زمان براى بررسى بيشتر دارد.    وي در خصوص اقدامات انجام شده در تسليح كرانه باخترى عليه رژيم صهيونيستى گزارشي ارايه و گفت: «تسليح كرانه باخترى كار بسيار مشكلى است و تنها از طريق خاص و ويژه اي(...) امكان دارد ... . در كرانه باخترى اكنون اسلحه هاي سبك به اندازه قابل توجهي فراهم آمده است و در اختيار برخى عناصر گروه ويژه اي(...) است.   منبع
  7. بررسی و مروری بر جنگ های اخیر آمریکا قسمت دوم   جنگ کوزوو (1999)     عملیات نظامی ناتو علیه صرب ها با محوریت آمریکا در مارس 1999 به منظور ممانعت از کشتار نژادی صرب ها در منطقه کوزوو و اعتبار بخشی به ناتو صورت گرفت. در این جنگ بیش از 19 کشور و 14 ارتش همکاری نمودند. وجود شبکه های مخابراتی قوی در منطقه، مزیتی برای کشورهای متحد به شمار می رفت. درمقابل، شرایط جوی که اکثر اوقات با هوای ابری همراه بود، مشکل جدی برای متحدین محسوب می گردید. این جنگ پس از 78 روز در ژوئن 1999 پایان یافت.       19 کشور عضو ناتو در عملیات نیروی متحد نقش داشتند.    روش ها و شیوه های زیر برای حمله به یوگسلاوی طراحی و پیش بینی شده بود: کسب برتری هوایی نابودی توانمندی های نظامی یوگسلاوی در کوزوو حمله علیه اهداف راهبردی غیرنظامی توسعه حملات به کلیه تأسیسات اقتصادی و نظامی در تمام خاک آن کشور حمله زمینی (به دلیل تسلیم شدن بلگراد به این مرحله نرسید) عملیات هوایی با 260 فروند هواپیما شروع و به 430 فروند رسید و در فاز چهارم به 1090 فروند افزایش یافت. نکته قابل توجه در این جنگ، بکارگیری سلاح های جدید و مهمات هوشمند، علاوه بر مهمات متعارف بود. تجربه بد شرایط جوی در جنگ خلیج فارس، که به شدت بر روی کشف و شناسایی اهداف، اثرات منفی به جای گذاشته بود و دقت حملات را کاهش می داد، نیاز به مهمات و سامانه هایی که در تمام شرایط آب و هوایی کارا باشند را اثبات کرد. لذا در جنگ کوزوو استفاده از مهمات هوشمند همه گونه هوا (All-Weather Munitions) در 70 درصد زمان جنگ که پوشش ابری حداقل 50 درصدی وجود داشت، هدف گیری موفق را در تحقیقات انجام شده طی این مدت نشان می داد. هواپیماهای JSTARS و  ATARSجهت شناسایی و ردیابی اهداف و تهیه تصاویر عملیاتی مناسب بکار گرفته شد. از هواپیماهای EA-6B (جمر راداری) و FA-18S (مجهز به موشک هارم) و F16C/J (مقابله با دفاع هوایی دشمن) جهت مقابله با سامانه دفاع یکپارچه و پیشرفته صرب ها که برای متحدین مشکل اساسی بود استفاده گردید. (تعداد موشک شکلیک شده به سمت هواپیماهای متحدین، 3 برابر جنگ خلیج فارس گزارش شده است.) لذا در تمامی حملات، هواپیماهای EA-6B و F-16C/J جنگنده های متحدین را همراهی می کردند. نتیجه آن شد که در 38000 سورتی پرواز، تنها 2 هواپیما سرنگون گردید. نتایج حملات بر روی اهداف راهبردی، اثر بخشی بالای عملیات منسجم هوایی را نشان می دهد.       هواپیمای EA-6B نیروی دریایی در حال سوختگیری از KC-135R در حین عملیات در 12 می 1999، هواپیمای F-16C ترکیه در حین عملیات         هواپیمای CF-18S کانادا در ایتالیا بعد از 2600 ساعت عملیات در کوزوو، کانوپی F-117 ساقط شده توسط یوگسلاوی در 27 مارچ 1999، ضد هوایی یوگسلاوی       سلاح های بکارگرفته شده جهت حمله به 7600 هدف ثابت و 3400 هدف متحرک تعیین شده، طیف کاملی از مهمات، از بمب های 55 پوندی تا موشک های کروز برد بلند را پوشش می داد. در این حملات 100 هواپیما، 10 فرودگاه نظامی، 14 پست فرماندهی، 34 پل بزرگراه، 11 پل راه آهن، 30 درصد از انبار مهمات، 100 درصد پالایشگاه های نفت و 57 درصد مخازن نفتی منهدم گردید. همچنین50 درصد از صنایع دفاعی آن کشور، شامل 65 درصد تولید مهمات و 40 درصد تولید خودروهای زرهی، 200 خودرو نظامی و 230 واحد توپخانه به طور کامل منهدم گردید.               تصاویر قبل و بعد از حمله در کوزوو      از هواپیماهای بدون سرنشین (UAV) نیز به طرز بی سابقه ای در این جنگ استفاده شد و نقش مهمی را در موفقیت متحدین به جای گذاشت. این سامانه ها همچون یک پلتفرم قابل کنترل از را ه دور جهت جستجو و ردگیری اهداف عمل می نمود. همچنین ضمن شناسایی محل سایت های موشکی، قایق های گشتی، میادین مین و محل تجمع نیروهای دشمن، میزان خسارات بمباران را منعکس می نمودند. این هواپیماها سلاح موثر و قابل انعطافی در جنگ های آتی خواهند بود.           از موشک های کروز به طور گسترده ای در روزهای اول جنگ و خاصه زمانی که وضعیت هوا خراب بود، استفاده شد. موشک های کروز هوایی (CALCM) و توماهاوک (TLAM) توانمندی خود را در انهدام اهداف با کمترین عوارض جانبی و تلفات اضافی اثبات نمودند. سلاح های هدایت شونده با GPS، امکان حمله در شب و یا در شرایط بد جوی را فراهم آوردند. از این میان، موشک توماهاوک و بمب هدایت شونده (JDAM=Joint Direct Attack Munitions) به علت بازدهی بالا در جنگ، به عنوان مهمات برتر شناخته شدند. جدول شماره 6، لیست و مشخصات عمده سلاح های بکار گرفته شده توسط متحدین را بیان می دارد.     در جنگ خلیج فارس، تنها 10 درصد هواپیماهای جنگنده آمریکا قادر به حمل سلاح های هوشمند بودند، اما در طی جنگ کوزوو نزدیک به 90 درصد هواپیماهای متحدین قادر به حمل این گونه سلاح ها بودند. هواپیماهای B2 تنها هواپیمایی بود که امکان بکارگیری JDAM را داشت. این هواپیما از نوع استیلث بوده و توانایی نفوذ در عمق خاک دشمن همراه با قابلیت حمله با دقت بالا در هر شرایط جوی را دارا می باشد. این هواپیماها که مستقیماً از پایگاه های آمریکا با چندین مرحله سوختگیری حرکت می نمودند، طی 45 سورتی پرواز، 650 بمب هوشمند JDAM را بر روی اهداف خود فرو ریختند. GBU-32 یا JDAM، مهمات کلاس یک تنی است که توسط یک کیت ارزان قیمت هدایت می شود. GBU-37 مشابه JDAM بوده و وزنی معادل 2.5 تن دارد و توسط یک کیت GPS هدایت می شود و جهت نفوذ و تخریب اهداف بسیار سخت طراحی شده است.                     موشک هوا به زمین AGM-130 از دو نوع سامانه هدایت فاز نهایی TV و IR بهره می برد. این موشک امکان کنترل از راه دور توسط اطلاعات یا دیتالینک را دارد و مجهز به سامانه INS نیز می باشد و قادر است از طریق سامانه GPS، ناوبری را انجام داده و به طور خودکار به سمت هدف حرکت نماید. با این وجود، تصاویر به طور مرتب برای خلبان ارسال شده و در هر لحظه امکان در اختیار گرفتن هدایت موشک توسط خلبان وجود دارد. تولید موشک های کروز توماهاوک TLAM از سال 1981 آغاز شد که در ابتدا نمونه های قابل شلیک از زیردریایی (TSAM=Tomahawk Sub-Launched Anti-ship Missile) آزمایش گردید و سپس موشک های قابل شلیک از کشتی TLAM/C و TLAM/Dو TLAM/A با سرهای جنگی معمولی، خوشه ای و هسته ای تولید گردید.       AGM-130 نصب شده روی F-15E، شلیک توماهاوک از زیردریایی   در طی سال 1987، بهبودهایی در بوستر موشک، آلتی متر و سامانه DSMAC داده شد و نسخه جدیدی تحت نامTomahawk Block 2 تولید گردید. در طی سال های 1194-1190، با افزودن GPS به سامانه هدایت موشک، طراحی مجدد سرجنگی و موتور آن، مرحله دوم ارتقای موشک انجام گردید و این موشک تحت نام Tomahawk Block 3 معرفی گردید. موشک توماهاوک اولین بار طی جنگ طوفان صحرا در سال 1991 به طور وسیعی بکار گرفته شد. سپس در ژوئن سال 1993 در عراق، در سال 1995 در بوسنی (Deliberate Force)، در سال 1996 طی عملیات ضربه صحرا در عراق، در سال 1998 طی عملیات روباه صحرا در بوسنی و در نهایت در سال 1999 در جنگ کوزوو بکار گرفته شد. در طی جنگ خلیج فارس، 307 موشک TLAM شلیک شد که از این میان 19 مورد در مرحله چک های پیش از پرتاب و 6 مورد در مرحله Busting به مشکل برخورد. برآورد میزان موفقیت موشک کم تر از 83 درصد بود. میزان موفقیت مدل Block 3  که در سال های 1996-1995 طی عملیات در بوسنی و عراق بکار گرفته شد بیش از 90 درصد گزارش گردید. تعداد 330 موشک نیز در عملیات بوسنی در سال 1998 استفاده گردید. در جنگ کوزوو نیز تعداد 218 موشک مدل Block 3 با سر جنگی معمولی و خوشه ای مورد استفاده قرار گرفت.         بخش دفاعی آمریکا (DOD=Depatment Of Defense)، مطالعات خود را بر روی جنگ کوزوو ادامه داد تا برنامه جنگ های آتی خود را با حداکثر بهره گیری از درس های آموخته از این جنگ اصلاح کند. لذا بیش از 3.5 میلیارد دلار جهت تحقیق در زمینه ارتقا و بهبود قابلیت های جنگ های الکترونیک، شناسایی، مراقبت، جاسوسی و حملات دقیق، سرمایه گذاری نموده است که از این مقدار 1.2 میلیارد دلار در سال 2000 جهت دستیابی به مهمات دقیق تخصیص داده شده است. به عنوان مثال 430 میلیون دلار جهت امکان شلیک زمینی موشک های توماهاوک و 300 میلیون دلار جهت تهیه JDAM 11000 و 40 میلیون دلار بابت بهبود هواپیماهای کنترل از راه دور (RPV) اختصاص یافت. در ادامه به تعدادی از تصاویر مربوط به بمباران و عملیات اشاره می شود.                                            قسمت سوم: جنگ افغانستان (2001):   ادامه دارد ... برداشت فقط با ذکر Military.ir
  8. آنچه در زیر می‌بینید، فیلم کوتاهی از حضور سردار سلیمانی در یکی از مناطق عملیاتی است که برای اولین بار منتشر می‌شود و در آن فرمانده نیروی قدس سپاه در آخرین ساعات پایانی عملیات آزادسازی «جرف الصخر»، از نیروهای حاضر در این عملیات بازدید می‌کند. حاج قاسم را در این بازدید سردار «هادی عامری» فرمانده سپاه بدر و حجت‌الاسلام «محمد طباطبایی» قائم مقام دبیرکل عصائب همراهی می‌کنند.  (البته در قسمت کوتاهی از فیلم حاج قاسم نمایش داده می شود.)       در بخش دیگری از از این ویدئو، صحنه‌هایی از ورود تروریستهای داعش به مناطقی نظیر موصل، حضور شیخ قیس خزعلی دبیرکل گروه مقاومت عصائب در آزادسازی سامرا به همراه پرچم حرم حضرت عباس(ع)، تصاویری از عملیات آزادسازی منطقه سنی‌نشین «ضابطیه» با عنوان عملیات «اسدالله الغالب» و... نمایش داده می‌شود.     لینک دانلود با حجم 81 مگابایت   منبع: فارس
  9. Saberin

    صندوق پستی 1142

    صندوق پستی 1142     صندوق پستی 1142، کمپ مخفی اطلاعات نظامی آمریکا بود که در دوران جنگ جهانی دوم فعالیت داشت و وظیفه بازجویی از اسرای جنگی بر عهده آن بود. این تأسیسات در 15 می 1942، در فورت هانت ویرجینیا (در 13 مایلی واشنگتن) ایجاد شد. سرویس اطلاعات نظامی آمریکا (Military Intelligence Service) دو شاخه ویژه داشت که به عنوان MIS-X و MIS-Y نامیده می شدند. MIS-X مربوط به سربازان آمریکایی بود که توسط متفقین به اسارت گرفته شده بودند و این شاخه برای آزادی آن ها تلاش می کرد. MIS-Y نیز وظیفه بازجویی و کشف اطلاعات از بیش از 4000 دانشمند اسیر ژاپنی، ایتالیایی و اکثراً آلمانی را بر عهده داشت. کارمندان این تأسیسات که بیش از 1000 نفر بودند، با کد مخصوص آدرس صندوق پستی 1142 شناخته می شدند.       تعدادی از اسناد مربوط به صندوق پستی 1142   بسیاری از افرادی که در صندوق پستی 1142 بکار گرفته شدند پناهندگان آلمانی و بویژه یهودیانی بودند که به همراه خانواده شان در دهه 1930 از ترس هیتلر فرار کردند. این افراد نه تنها وفاداری و توانایی ویژه ای در امور امنیتی داشتند بلکه اطلاعات آن ها در مورد آلمان و پس زمینه های فرهنگی مربوط  به آن نیز به حدی بالا بود که در بازجویی ها بسیار به کار می آمد. تأسیس و نگهداری این اردوگاه نظامی در تضاد با کنوانسیون ژنو بود چرا که صلیب سرخ از مکان این اسرای جنگی اطلاعی نداشت ولی بر اساس سخنان پرسنل بازمانده، در این مکان از شکنجه استفاده نمی شد. البته این موضوع برای ایالات متحده اهمیتی نداشت چرا که مخفی ماندن این مرکز از همه چیز مهم تر بود.       تصاویری از پرسنل شاغل در فورت هانت   فرماندهان اردوگاه عبارت بودند از: سرهنگ Daniel W. Kent (از 1 جولای 1942 تا 21 اکتبر 1942)، سرهنگ Col Russell H. Sweet (از 21 اکتبر 1942 تا 1 فوریه 1943)، سرهنگ John L. Walker (از 1 فوریه 1943 تا 18 جولای 1945) و سرهنگ Zennas R. Bliss (از 18 جولای 1945 تا پایان کار اردوگاه)   عملیات گیره کاغذ صندوق پستی 1142 یکی از تاسیسات مخفی بود که توسط ایالات متحده و با هدف بهره برداری از دانشمندان اروپایی که طی عملیاتی با نام گیره کاغذ به آمریکا آورده می شدند، ایجاد شد. برای جلوگیری از این که متخصصان موشکی و سایر تکنولوژی های حساس متفقین در دست کمونیست ها گرفتار شوند؛ ایالات متحده تصمیم گرفت تا قبل از پایان جنگ دانشمندان فوق را بازداشت نموده یا با به هر طریق به آمریکا دعوت کند. آژانس هماهنگی های اطلاعاتی آمریکا وظیفه پشتیبانی از این عملیات را بر عهده گرفت.       تصویری از دانشمندان پروژه گیره کاغذ، 104 مهندس هوافضا (دانشمند موشکی) در تگزاس   نقش صندوق پستی 1142 در دفاع متحدین بین سال های 1942 تا 1946، بازجویان نظامی از بیش از 3400 اسیر بازجویی کردند که بیش از 500 نفر از این افراد دانشمندانی بودند که ذیل عملیات گیره کاغذ به آمریکا آمده بودند. در حین این بازجویی ها، اطلاعات مهمی در مورد پیشرفت های آلمان در برنامه های موشکی،  فناوری جت، سامانه های اسلحه و اژدرها به دست آمد. ایالات متحده توانست از این اطلاعات به دست آمده در جهت اقدام متقابل و خنثی سازی تهدیدات استفاده نماید. در سال 2001، مورخ آلمانی، Sönke Neitzel، بیش از 150 هزار برگه از گزارشات بازجویی و مکالمات صورت گرفته در فورت هانت را پیدا کرد. وی این برگه ها را به همراه یک روانشناس اجتماعی، Harald Welzer مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. آن ها چندین جلد کتاب در مورد این اسناد منتشر کردند.       نمایی از صندوق پستی 1142 در آوریل 1944   خاطرات پرسنل Weidinger، که در اتریش به دنیا آمده و در سال 1939 به همراه خانواده خود به کلیولند نقل مکان کرد، حدود یکسال را در صندوق پستی 1142 و به عنوان مسئول شنود سپری کرد. وی در این مورد می گوید: «من به بازجویی های آن ها گوش می دادم و آن ها را ضبط می کردم؛ سپس هنگامی که آن ها به سلول هایشان می رفتند به صحبت هایی که با هم سلولیشان می کردند گوش می دادم و به دنبال حرف های جالب توجه مثل این جمله بودم: من همه چیز را به آن ها دروغ گفتم... ». شغل فایدینر به قدری مخفی بود که حتی به همسرش نینا فقط گفته بود که کارش مربوط به اطلاعات نظامی بوده است. نینا در این مورد می گوید: «من از او پرسیدم ولی می دانستم بهتر بود نمی پرسیدم. فقط اجازه دادم بگذرد. در آن زمان ما حرف های زیادی برای گفتن داشتیم». فایدینر همچنین گفته است: «ما همزمان با این که برای دور نگه داشتن دانشمندان آلمانی از دست روس ها تلاش می کردیم، تدابیری نیز برای نجات اسرای متحدین در دست داشتیم. مثلاً وقتی یک خلبان اسیر می شد ما برایش یک توپ بیس بال می فرستادیم که در آن یک بیسیم قرار داشت. یا مثلاً برایش کارت های بازی می فرستادیم که با کنار هم قرار گرفتن یک نقشه می شد.»             تصاویر مربوط به جورج فایدینر، دوران خدمت، دوران فعلی، کارت شناسایی و اتاق شنود در فورت هانت   یکی دیگر از بازجویانی که در صندوق پستی 1142 فعالیت داشت، George Mandel، دانشمند 20 ساله آمریکایی بود که به زبان آلمانی نیز تسلط داشت. وی در این مورد در مصاحبه ای در سال 2008 می گوید: «وظیفه من بازجویی از نظر علمی و تخصصی از آلمانی ها بود. بعضی از آن ها آنقدر تخصصشان بالا بود که من حتی در فهم سخنان علمی آن ها مشکل داشتم. یکی از آن ها روی غنی سازی اورانیوم کار می کرد و من حتی نمی دانستم چرا یک فرد باید اورانیوم را غنی سازی کند. وظیفه من فهمیدن اقدامات دانشمندان آلمانی و نحوه انجام آن ها و سپس گزارش آن به پنتاگون بود.»     جورج مندل، در صندوق پستی 1142 و در دوران حاضر در حال همکاری با مسئولین پارک ملی فورت هانت جهت ثبت وقایع آن دروان   اسرای مشهور از اسرای برجسته ای که در این اردوگاه حضور داشتند به افرادی نظیر دانشمند موشکی، Wernher von Braun، جاسوس مشهور، Reinhard Gehlen و مخترع آشکار ساز مادون قرمز، Heinz Schlicke می توان اشاره کرد. همچنین فرمانده U-Boat آلمان ها، Werner Henke هم در این مکان بود که هنگام فرار در بالای فنس ها و از طریق شلیک گلوله کشته شد.     اسرای مشهور صندوق، از راست به چپ، ورنر هنکه، هاینز اشلیکه، راینهارد گیلن و ورنر فون براون   Heinz Schlicke، مهندس آلمانی که فیوزهای مادون قرمز را جهت استفاده در سر جنگی در بمب های اتمی طراحی کرد یکی از اسرای این اردوگاه بود. بازجوی وی، John Gunther Dean، می گوید: «مدتی طول کشید تا اشلیکه قبول کند که با همکاری کند. در آن زمان جنگ در اروپا تمام شده بود. او می خواست به ما کمک کند ولی همسرش در منطقه وابسته به روسیه قرار داشت.» سرانجام دیین به اروپا فرستاده شد تا همسر اشلیکه و دو فرزند کوچکش را پیدا کرده و آن ها را به آمریکا بیاورد. اشلیکه بعد از آن تا آخر عمر در آمریکا باقی ماند.       تصاویر مربوط به اشلیکه در دوران حاضر، دوران خدمت و هنگام دستگیری در محاصره آمریکایی ها   در بهار سال 1945، اردوگاه معتبر ترین اسیر را به خود را دید، دانشمند موشکی، Wernher von Braun. وی موشک های V1 و V2 آلمان را طراحی کرده بود که توانسته بودند قسمت هایی از لندن را به خاکستر تبدیل کنند. وقتی جنگ تمام شد، وی توسط نیروهای آمریکایی در باواریا محاصره و دستگیر شد. فرماندهی ارشد آمریکا اهمیت این شکار را می دانست. Von Braun در صدر لیست سیاه آمریکایی ها قرار داشت. لیستی که در آن مهندسان و دانشمندان آلمانی برای بازجویی هدف گذاری شده بودند. او با هواپیما به آمریکا آورده شد و توسط افسران صندوق پستی 1142 مورد بازجویی قرار گرفت. در اردوگاه، هر زندانی یک افسر پشتیبان داشت که پشتیبان فون براون نیز یک افسر جوان با نام Arno Mayer بود. برای انجام این کار وی برای براون مجله، نوشیدنی و .. تهیه می کرد و حتی گاهی اوقات وی را به همراه تعدادی دیگر به مراکز خرید در واشنگتن می برد.           تصاویر مربوط به ورنر فون براون در دفتر کار خود در ناسا، و در دوران خدمت در ارتش نازی   فون براون یکی از بحث برانگیز ترین اسرای صندوق پستی 1142 بود چرا که مشخص شد وی در گذشته از کارگران اردوگاه کار اجباری Mittelbau-Dora جهت ساخت موشک های مرگبار V1 و V2 استفاده می کرده است که این موضوع می توانست وی را در دادگاه نورنبرگ محاکمه و محکوم کند؛ ولی دولت آمریکا عقیده داشت هوش خارق العاده وی می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. در عوض به وی یک رزومه کاری جعلی و تأییدیه امنیتی کار در آمریکا داده شد و سوابق عضویت وی در حزب نازی از آرشیوهای عمومی حذف گردید. این گونه بود که پدر علم موشکی و برجسته ترین اسیر صندوق پستی 1142، سرانجام به عنوان مدیر ارشد ناسا مشغول به کار شد و وی نیز با طراحی موشک Saturn V که سرنشینان آپولو 11 را در مأموریت موفقیت آمیز خود به ماه برد؛ از کشور جدید خود تشکر کرد. تعداد کمی می دانستند و البته می دانند که وی به عنوان اسیر در صندوق پستی 1142 بوده است.       ورنر فون براون در دیدار با کندی در 1963، آلاباما و در دفتر کار خود در ناسا در فوریه 1970   ژنرال Reinhard Gehlen، یکی از جاسوسان عالیرتبه هیتلر که علیه شوروی فعالیت داشت نیز بعد از محاصره و دستگیری توسط نیروهای آمریکایی به فورت هانت منتقل شد. قاعدتاً وی نیز باید به خاطر ارتکاب جنایات جنگی به دادگاه نورنبرگ معرفی می شد ولی به جای آن به ریاست بخش ضد جاسوسی علیه روسیه در دوران جنگ سرد ارتقا یافت. شاید این هم یکی دیگر از دلایلی بود که ارتش خواستار حذف همه مدارک مربوط به فورت هانت در سال های گذشته بوده است. در بعضی از موارد نیز عضویت در حزب نازی نادیده گرفته می شد چرا که ارتش آمریکا در حال جمع آوری اطلاعات در مورد نگرانی بعدی خود یعنی روسیه بود. مندل (یکی از بازجویان) در این باره می گوید: «ما دوست نداشتیم با نازی ها خوشرفتاری کنیم. بسیاری از ما یهودی بودیم - البته نه از نوع خیلی مذهبی اش- ولی می دانستیم آلمان ها زندگی را بر یهودیان تنگ کرده اند.»   تصاویر مربوط به رینهارد گیلن در دوران حاضر، دوران خدمت و کارت شناسایی جعلی وقتی که آلمان شکست را پذیرفت و زیردریایی U-234 در دریا توسط آمریکایی ها محاصره شد؛ تمامی خدمه آن به صندوق انتقال پیدا کردند. در میان محموله های زیردریایی، قطعات یک جت جنگنده و مقداری اکسید اورانیوم پیدا شد. بعداً مشخص شد مقصد این محموله ها ژاپن بود و این امکان مطرح شد که قرار بود این محموله ها به کامیکازی های ژاپنی (هواپیماهای انتحاری) تبدیل شود. مندل در مورد بازجویی از یک زندانی در مورد هواپیماهای سریع تر و فیوزهای مجاورتی که می توانست با نزدیک شدن به هدف باعث انفجار آن شود می گوید: «ما هیچ چیزی نمی دانستیم. هواپیماهای آلمانی ناگهان سریع تر شده بودند و ما نمی توانستیم به آن ها برسیم. من از یکی از اسرا پرسیدم چه اتفاقی افتاده است که وی جواب داد ما دیگر از ملخ استفاده نمی کنیم. آن ها موتور جت داشتند.» این مسئله یک نبوغ فناورانه بود که می توانست باعث شکست متحدین شود ولی همان طور که می دانیم این اتفاق نیفتاد و به مدد بازجویی های فورت هانت، متحدین به پیروزی رسیدند. با تلاش های پرسنل صندوق پستی 1142، نیروهای متحدین به اطلاعات زیادی در مورد تحقیقات نظامی آلمانی ها من جمله در زمینه موشکی، بمب اتمی، موتورهای جت، زیردریایی ها و فناوری هایی مثل اشعه مادون قرمز و ... دست یافتند که مطمئناً تعداد زیادی از این موارد هنوز هم در اختیار عموم قرار نگرفته است.           فعالیت های صندوق پستی 1142 نه تنها نقش مهمی در پیروزی نیروهای متحدین در جنگ جهانی دوم داشت بلکه باعث پیشرفت هایی اساسی در مبحث اطلاعات نظامی و همچنین تکنولوژی های علمی آمریکا شد به نحوی که این کشور را در لبه فناوری در زمان جنگ سرد بویژه در رقابت فضایی قرار داد. در اکتبر 2007 برای اولین بار بعد از پایان جنگ جهانی گروهی از کارمندان  سابق این مجموعه در فورت هانت دور هم جمع شدند و مقداری از خاطرات خود در مورد صندوق پستی 1142 را بازگو کردند. امری که در چند دهه گذشته به دلیل سوگندی که خورده بودند ممنوع بود. فورت هانت نیز هم اکنون به عنوان یک پارک ملی جهت گذران اوقات فراغت خانواده ها استفاده می شود. در پایان قابل ذکر است سرهنگ Steven Kleinman، بازجوی ارشد نیروی هوایی آمریکا با ذکر خارق العاده بودن برنامه صندوق پستی 1142 پیشنهاد می دهد: «صندوق پستی 1142 باید به عنوان الگوی اطلاعات نظامی مطرح شده و همچنین برنامه هایی با وسعت بیش تر و مدت طولانی تر نسبت به آن طراحی و اجرا شود.» چه کسی می داند. شاید الان هم صندوق پستی دیگری باز باشد...         صندوق پستی 1142 در دوران حاضر، پارک ملی فورت هانت، یادمان صندوق     پی نوشت: در تمام منابع مورد استفاده سعی شده روی دو نکته تأکید شود: 1- پرسنل صندوق پستی 1142 از قربانیان هولوکاست بودند و 2- هیچ گونه شکنجه ای در این مکان صورت نگرفته است. با توجه به این دو نکته، در متن مقاله نیز به هیچ وجه تغییر در محتوای ذکر شده در منابع صورت نگرفت. اگر چه تجربه هایی مانند زندان ابوغریب، گوانتانامو و ... یادآور مواردی غیر از موارد ذکر شده هستند. با تشکر   منابع: http://www.pobox1142.com/ http://en.wikipedia.org/wiki/P._O._Box_1142 http://home.comcast.net/~bcgpub/PObox1142.htm http://moran.house.gov/po-box-1142 http://surviving-history.blogspot.com/2011/07/po-box-1142-worlds-most-secret-address.html http://www.clevelandseniors.com/people/george-weidinger.htm http://en.wikipedia.org/wiki/Fort_Hunt,_Virginia http://www.bguthriephotos.com/graphlib.nsf/keys/2007_VA_1142_Panel_071005 http://www.npca.org/news/magazine/all-issues/2010/winter/po-box-1142.html http://blog.cleveland.com/metro/2008/01/in_1942_a_highly_classified.html http://www.atlantic-times.com/archive_detail.php?recordID=1103 http://alextimes.com/2009/07/secret-wwii-operation-at-po-box-1142/ http://grippedracing.com/?p=2729 http://atlantajewishtimes.com/2012/08/p-o-box-1142-top-secret-heroes-in-the-works/ http://www.militaryphotos.net/forums/showthread.php?89165-The-Secrets-Of-Fort-Hunt http://www.thenation.com/article/172175/wrong-torture-debate http://www.greatamericans.com/video/P-O-Box-1142-George-Frenkel   برداشت فقط با ذکر military.ir
  10. للشهداء نوجه تحيتنا والسلام: السلام عليكم يا شهداءنا و أحبتنا و أعزتنا. السلام على أرواحكم و أجسادكم، السلام على وجوهكم و أسمائكم، السلام على دموعكم و دمائكم، السلام على آهاتكم و صرخاتكم، السلام على آلامكم و آمالكم، السلام على قيامكم و صيامكم، السلام على صبركم و احتسابكم، السلام على صدقكم و إخلاصكم، والسلام على صفائكم و نقائكم، والسلام على عاقبتكم الحسنة و خاتمتكم الشريفة، حشرنا الله معكم و رزقنا شفاعتكم و شفاعة سادتكم محمد وآله الطاهرين، صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين.       نماهنگ شهید حمزه ابراهیم حیدر، از شهدای حزب الله در سوریه با کیفیت عالی   مدت زمان: 15:26 حجم: 433 مگابایت کیفیت: 1080p HD   لینک دانلود در 3 قسمت (هر قسمت حدود 150 مگابایت):     دانلود قسمت اول               دانلود قسمت دوم                    دانلود قسمت سوم   (بعد از دانلود هر 3 قسمت، توسط یک نرم افزار (ترجیحاً نرم افزار winrar) فایل ها را Extract کنید.)   اسکرین شات                   ان شاء الله با کمک دوستانی که مسلط به زیان عربی هستند بتوان وصیت نامه این شهید بزرگوار را به زبان فارسی ساده ترجمه کرد و نماهنگ را با زیرنویس فارسی منتشر نمود. (متن عربی همه قسمت ها به جز وصیت نامه آماده شده است. اگر عزیزان زحمت ویرایش و بازنویسی  قسمت وصیت نامه (که قبلاً توسط یکی از بزرگواران انجام شده است) را متقبل شوند ان شاء الله در اسرع وقت می توان نسبت به تدوین نماهنگ اقدام نمود.)   شادی روح همه شهدا بویژه شهید حمزه ابراهیم صلوات
  11. سامانه ضد ش.م.ر CBPS     پناهگاه حفاظتی در مقابل عوامل شیمیایی - بیولوژیکی (Chemical Biological Protective Shelter = CBPS) یک سیستم حفاظتی ایزوله، بهم پیوسته و با قابلیت راه اندازی سریع می باشد که محیطی بدون آلودگی شیمیایی و بیولوژیکی و کنترل شده را برای بخش بهداری رزمی ارتش فراهم می کند؛ به گونه ای که پرسنل این بخش می توانند بدون پوشیدن لباس های محافظ علیه مواد شیمیایی - بیولوژیکی به راحتی به انجام وظایف خود بپردازند. این سامانه در دو حالت کار می کند. در وضعیت متحرک و در وضعیت ساکن یا ABS=Air Beam Shelter       کارایی کلیدی و اصلی این سامانه بر روی ارائه خدمات پزشکی امن، قابل اطمینان و حفاظت شده به متقاضیان متمرکز شده است. این سامانه توسط 4 کاربر اداره می شود. دو نفر از خدمه (با عنوان خدمه پناهگاه) درون پناهگاه جای گرفته و مسئول کنترل عملکرد سیستم هایی مانند درهای داخلی و تجهیزات هستند. دو نفر دیگر نیز به عنوان راننده و راهنما فعالیت می کنند. مسئولیت آن ها شامل تنظیم وسیله نقلیه جهت حالت ایستاده، تخلیه، اتصال نیروی برق، نصب درهای بیرونی و ... می باشد.         محیط 400 فوت مربعی پناهگاه، با قابلیت پاکسازی و همچنین مانور بیش تر، امکان درمان تعداد بیش تری از بیماران را فراهم می سازد به نحوی که در هر ساعت 15 بیمار می توانند به درون یا بیرون از سامانه انتقال یابند. ظرفیت تهویه هوا جهت راحتی بیش تر پرسنل درمانی  و بیماران بویژه در شرایط بحرانی به طرز محسوسی افزایش یافته است.         این سامانه می تواند دمای درونی را بین 60 تا 90 درجه فارنهایت نگه دارد. همچنین سامانه مجهز به یک نیروی برق اضافه کمکی نیز می باشد تا به برقراری بی وقفه جریان برق در حین مأموریت امدادی بپردازد. کِشنده زره پوش M1085A1R2  نیز در حین عملیات و حرکت حفاظت مناسبی را برای خدمه فراهم می کند. این مجموعه قادر است 400 فوت مکعب هوا را در هر دقیقه سم زدایی کند. CBPS به تیم های درمان تروما در جوخه های عملیاتی، گروه های درمانی در خط مقدم و گروهان های پشتیبانی و ... اختصاص یافته و کاربرد دوگانه نظامی - خانگی را فراهم خواهد کرد.           از سال 2000، سامانه های CBPS در تأسیسات شیمیایی (PBA =Pine Bluff Arsenal) در آمریکا نگهداری شده و از این طریق به مناطق جنگی اعزام و بکارگیری می شوند. این زرادخانه در حال اجرای مأموریت های جدید با مدل های جدید CBPS مانند M8E1 می باشد. تا کنون 204 واحد CBPS از نوع قدیمی ساخته شده و تقریباً 1200 تا 1300 واحد جدید M8E1  نیز ساخته خواهد شد. طبق اعلام مسئولین عملیات دفاع شیمیایی و بیولوژیکی ارتش آمریکا، سامانه های جدید بزرگتر بوده و برزورسانی شده اند. این سامانه ها از ژوئن 2012 وارد مرحله تست و بکارگیری شده اند.              اولین محوله از سامانه های جدید در فوریه 2013 به ارتش آمریکا تحویل داده شد. قرار است بقیه سامانه ها که در مجموع 111 عدد خواهند بود نیز طی قراردادی 40 میلیون دلاری به ارتش آمریکا تحویل داده شوند. واحد های جدید الکتریک پایه می باشند در حالی سامانه های قدیمی هیدرولیک پایه بودند. این سامانه ها بر روی کامیون های پنج تنی سوار می شوند؛ دارای پناهگاه های بزرگتری بوده (20 در 20) و دارای دو ژنراتور و صفحات زره پوش می باشند. واحد های قدیمی زره پوش نداشتند زیرا که باعث تحمیل بار زیادی به آن ها می شد.           گفتنی است در گذشته از سامانه های حفاظتی M51 جهت پاکسازی مناطق آلوده استفاده می شد. علاوه بر این سامانه های M8E1 قابلیت بکارگیری در حوادث غیر مترقبه طبیعی مانند سیل، زلزله و طوفان را نیز دارا می باشند. سامانه های M8E1 بر روی پلت فرم (FMTV=Family of Medium Tactical Vehicles) نصب شده و قابلیت بکارگیری آشکارگر مواد شیمیایی مانند JCAD ،ACADA و یا M8A1 را دارا می باشند. تمامی ابزار های مورد نیاز جهت پاکسازی و محافظت (به جز ژنراتور) در درون پناهگاه جای دارند. سطوح اول و دوم واحد های امدادی و تیم های جراحی در خط مقدم، قابلیت استفاده از این سامانه را خواهند داشت.           دسته ای از آشکارگرهای شیمیایی، بیولوژیکی و ... شامل JCAD، ACADA   قابلیت های عملیاتی: متحرک، برپاسازی سریع، محافظت ایستا و متحرک در برابر عوامل شیمیایی و بیولوژیکی قابلیت فعال سازی حالت CB (شیمیایی - بیولوژیکی) به صورت دستی یا اتوماتیک (از طریق شناساگر ها) پناهگاه 400 فوت مربعی برای پرسنل به همراه پناهگاه مستحکم برای نگهداری لوازم مورد نیاز برپاسازی در زمان 20 دقیقه بهره گیری از دو ژنراتور اضافه جهت عملکرد مطمئن در زمان عملیات قابلیت بهره گیری از چند نوع سوخت قابلیت اتصال چند پناهگاه به هم جهت ایجاد کارکرد بیمارستانی دمای درون پناهگاه: از 60 تا 90 درجه فارنهایت قابل بکارگیری در دمای: 40- تا 125 درجه فارنهایت قابل نگهداری در دمای: 40- تا 160 درجه فارنهایت پاکسازی محیط بوسیله محلول های استاندارد نظامی قابل حمل از طریق هوا، قطار و دریا قابل حمل از طریق C-17 و C5A در رنگ های قهوه ای و سبز نظامی در اشکال زیر قسمت های مختلف یک سامانه CBPS نشان داده شده است.                         منابع: http://www.smithsdetection.com/index.php/products-solutions/integrated-systems/63-integrated-systems/cbps-m8e1.html?lang=en#.VFNSRslFxpk http://www.militarysystems-tech.com/articles/smiths-detection-starts-supplying-mobile-medical-shelters-us-army http://www.army.mil/article/85618/M8E1_project_rolls_through_PBA_s_doors/ http://www.smithsdetection.com/en/integrated-systems/63-integrated-systems/cbps-m8e1.html http://chemical-biological.tpub.com/TM-10-5410-228-10/ http://www.drs.com/Products/TS/PDF/CBPS.pdf گزارش سالانه کنگره آمریکا در مورد برنامه دفاعی شیمیایی و میکروبی - 2006 http://fas.org/irp/threat/cbdp2006.pdf     برداشت فقط با ذکر military.ir
  12. یکی از دوستانش جمله‌‌ای عربی را برایم پیامک کرده بود و اولش نوشته بود: این سخنی از محمودرضاست. آن جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! پرسیدم: این جمله را محمودرضا کجا گفته؟ گفت: آخرین باری که تهران بود و با هم کلاس اجرا کردیم، این جمله را اول کلاس روی تخته سیاه نوشت من هم آنرا توی دفترم یادداشت کردم. جمله برای بیست و هشت روز قبل از شهادتش بود.         شهید محمودرضا بیضایی (حسین نصرتی)   معمولا توی اتاق پذیرایی درس می‌خواندیم. پذیرایی‌مان، اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و مواقعی که می‌خواستیم درس بخوانیم اجازه ورود به آن را داشتیم! یک شب بعد از نصفه شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمی‌خواند. به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند می‌شد می‌آمد توی اتاق پذیرایی و به نماز می‌ایستاد. هر شب هم که می‌گذشت نمازش طولانی‌تر از شب قبل بود. یک شب حدود دو ساعت طول کشید. صبح به او گفتم نماز شب‌ خواندن برای تو ضرورتی ندارد؛ هم کسر خواب پیدا می‌کنی و صبح توی مدرسه چرت می‌زنی و هم اینکه تو هنوز به تکلیف نرسیده‌ای و نماز واجب نداری چه برسد به نماز شب، آنهم اینجوری! صحبت که کردیم، فهمیدم طلبه‌ای در مورد فضیلت نماز شب برای محمودرضا صحبت کرده و محمودرضا چنان از حرفهای آن طلبه تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. بخاطر مدرسه‌اش، نهایتا مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند! ولی محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال می‌خواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست…   شهید محمودرضا بیضایی در روز یکشنبه 29 دی‌ماه 92 براثر انفجار یک تله انفجاری در دمشق به شهادت رسید. راوی: برادر شهید، احمدرضا بیضایی     شادی روح همه شهدا صلوات
  13. سید مقتدا صدر، رهبر جریان صدر عراق، دیشب در شب هشتم محرم‌الحرام با حضور در هیئت خادم‌الرضا(ع) در شهر قم، به عزاداری و سینه‌زنی پرداخت.              
  14. دیروز تشییع جنازه دو مدافع حرم از کشور پاکستان بود. ظاهراً این عزیزان شهید وجاهت علی و شهید ذیشان حیدر در سامرا به شهادت رسیدند. واقعاً شهدای مدافع حرم بویژه برادران افغانستانی و پاکستانی مظلوم ترین شهدا هستند. شادی روح این شهدا صلوات                          
  15. کیف ضدگلوله ویژه حفاظت از اشخاص (Ballistic Briefcase And Blanket)     11 ماه پیش، رونن سولومون، تحلیلگر سیستم های امنیتی که در مورد اقدامات حفاظتی سید حسن نصرالله تحقیق می کند! در روزنامه تایمز اسرائیل نوشت:  سازمان [حزب الله] اخیراً اقدامات حرفه ای خود را در محافظت از سید حسن نصرالله افزایش داده است. استفاده از سگ های آموزش دیده، استفاده از دوربین های مداربسته در مجامع عمومی و همچنین کادر ثابتی از محافظین که با نصرالله ارتباط فامیلی داشته و در مورد ارتباطات و رفت و آمد های آن ها محدودیت برقرار شده است، نمونه ای از این موارد هستند. در تصویری که از سید حسن نصرالله در روز عاشورا[ی سال گذشته] (روز چهارشنبه) نمایش داده شد، یکی از محافظین، سلاح AK-47 آماده شلیک را در حالی که انگشتش بیرون از محوطه ماشه قرار داشت در دست داشته و محافظ دیگری که در کنار وی قرار داشت کیف (روکشی) بالستیک را حمل می کرد. یکی از محافظان در سمت چپ قرار داشت. یکی در پشت سر در حال صحبت در بیسیم، و یکی هم در قسمت پایین تصویر در حال ضبط فیلم از جمعیت بود که احتمالاً در حال ارسال فیلم به یکی از سیستم های مراقبتی مداربسته بوده است.     یکی از افسران سرویس مخفی شین بت و استاد مرکز آموزشی که خواسته نامش فاش نشود به تایمز اسرائیل گفته است که می توان برداشت های متعددی از این تصویر داشت. یکی این که این تصویر نمای بسته ای از حلقه اول حفاظت از نصرالله را ارائه می دهد؛ به این معنی که حلقه های بعدی حفاطتی و تک تیراندازان را نشان نمی دهد. آن چه که مسلم است این که آن ها از تجهیزات مناسبی استفاده نکرده اند برای مثال AK-47 که در دست محافظ قرار دارد فاقد اسکوپ می باشد. نیروهایی که در حلقه اول حفاظتی قرار می گیرند نباید در دست خود سلاح داشته باشند و منحصراً باید تمرکز خود را روی حفاظت از فرد مورد نظر قرار دهند. حدس ما این است که فردی که در پشت سر نصرالله در حال صحبت در میکروفون بیسیم می باشد [ابوعلی جواد] سرتیم حفاظت است زیرا که در نزدیک شانه های نصرالله جای گرفته تا در موقع حمله وی را به روی زمین هل داده و دو نفر دیگر وی را از محل دور کنند. کیفی که هم در دست یکی از محافظین قرار دارد و برای نخستین بار در روز چهارشنبه در مراسمی در بیروت مشاهده شد نوعی حفاظ در برابر گلوله و ترکش های نارنجک می باشد. بررسی ها نشان می دهد این کیف محافظ یا همان روکش بالستیک از شرکت پروتک (زیرمجموعه گروه سافاریلند در آمریکا) و با قیمتی حدود 2500 تا 4000 دلار خریداری شده باشد.                                 کیف (روکش) بالستیک در وسط خود دارای حفره ای جهت شلیک می باشد که به محافظ اجازه می دهد در حین عقب نشینی یا پناه گرفتن بتواند شلیک هم بکند ولی این حفاظ احتمالاً توانایی مقاومت در برابر حجم سنگینی از شلیک توسط رایفل را نخواهد داشت. در واقع طبق راهنمای شرکت پروتک این کیف دارای درجه حفاظتی IIIA می باشد بدین معنی که در برابر گلوله های مگنوم 44 مقاوم بوده ولی در برابر رایفل های قدرتمند کارایی ندارد.         اندکی بعد از انتشار این گزارش در مورد سید حسن نصرالله، رسانه های داخل کشور نیز تصاویری از مسئولین داخلی و تیم حفاطت آن ها با کیف های مورد اشاره منتشر کردند که بازتاب های مختلفی را در بین افکار عمومی جامعه داشت. در مطلب زیر به طور خلاصه به بررسی کیف های بالستیک از منظر نظامی پرداخته خواهد شد.   کیف های بالستیک نوعی حفاظ در برابر گلوله و ترکش های ناشی از انفجار می باشند که امروزه توسط تیم های حفاظتی و بخش های مختلف درگیر با تیراندازی  وانفجار به کار گرفته می شوند.       کیف ها (روکشها)ی بالستیک به راحتی قابل حمل بوده و می توانند در هر نوع وسیله نقلیه ای نیز جای بگیرند. طراحی این نوع کیف ها برای عملیات در مکان های متراکم که قابلیت مانور در آن ها کم بوده و امکان استفاده از پوشش های سخت مرسوم وجود ندارد مناسب است. این کیف ها معمولاً از تشک های نرم و انعطاف پذیر مخصوص ساخته می شوند که امکان جمع کردن و جای دادن آن در کیف را به راحتی فراهم  می کند. مواد به کار رفته در این کیف مرکب از فیبرهای بالستیک بافته شده آرامید که درون یک پوشش گرمادیده سنگین و ضد آب قرار گرفته، می باشد. این ویژگی ها باعث سبکی و انعطاف پذیری می شود.                      روکشها و کیف های بالستیک برای پر کردن فاصله بین جلیقه های ضد گلوله و زره پوش های سخت طراحی شده اند و در مواردی مانند پاسخ به شلیک اول، پاکسازی خانه ها، توقف ماشین های متخلف و یا استفاده در محیط مدارس کاربرد دارند. این کیف ها از سایر کیف های معمولی یا لپ تاپ قابل افتراق نمی باشند ولی درون آن ها یک پوشش 152 سانتی متری بالستیک سطح IIIA قرار دارد. این مجموعه، قابلیت باز شدن سریع را نیز دارا می باشد که این امکان را فراهم می کند کیف در عرض چند ثانیه به طور کامل باز شود که در نتیجه آن را برای استفاده در مناطق پرخطر مناسب می کند.     با نگه داشتن بدنه اصلی کیف در محاذات سر، صفحات تا شده به صورت کامل باز شده و پوشش کاملی را برای کاربر فراهم می کنند. روکش ضد گلوله بالستیک سطح IIIA قابلیت مقاومت در برابر گلوله سلاحی مانند مگنوم 44 را داراست. البته آپشن های دیگری نیز وجود دارند من جمله این که می توان صفحات مخصوص دیگری را اضافه کرد که سطح حفاظت را به III و IV افزایش داده و مقاومت در برابر رایفل ها را نیز ایجاد نمود.   استاندارد NIJ در مورد مقاومت در برابر شلیک انواع سلاح   در گذشته و در جنگ جهانی دوم از نایلون های بالستیک جهت ساخت موارد مشابه مانند کیف های بالستیک استفاده می شد. دلیل استفاده از نام بالستیک نیز این بود که این وسایل کاربر را در برابر اجسام کوچک موجود در هوا مانند گلوله ها و ترکش های حاصل از انفجار محافظت می کردند. نایلون های بالستیک مقاومت کافی در برابر گلوله ها و رایفل ها را نداشتند و در نتیجه با مواد گران قیمت دیگری مثل کولار (Kevlar) یا پلی پارافنیلن ترفتالامید (poly paraphenylene terephthalamide) و کوردورا (Cordura) که مقاومت بیش تری در برابر گلوله دارند جایگزین شدند.     الیاف کوردورا در سمت راست و الیاف کولار در سمت چپ   کولار نام تجاری فیبرهای پاراآرامید سنتتیک می باشد که در سال 1965 و توسط Stephanie Kwolek ساخته شد. این ماده برای اولین بار در اوایل دهه 1970 در تایر ماشین های مسابقه به کار رفت. در حال حاضر نیز از این ماده در موارد مختلفی از تایر دوچرخه تا محافظ های ضدگلوله استفاده می شود که این موضوع نیز به دلیل نسبت بالای قدرت انبساط/ وزن می باشد که آن را 5 برابر مستحکم تر از فولاد نموده است.       سربازان در حال جمع آوری ترکش های نارنجک از الیاف کولار در سمت راست، نایلون های بالستیک مورد استفاده در جلیقه های نظامی در سمت چپ   جالب است بدانید ناوهای کلاس نیمیتز نیز در قسمت های حیاتی خود توسط فیبرهای کولار پوشیده شده اند. همچنین کولار هم اکنون در جلیقه های ضدگلوله پلیس، نیروهای امنیتی و گروه های ضربت استفاده می شود. کوردورا نیز نام دسته ای از محصولات پارچه ای است که در صنایع متنوع کاربرد دارند. بعضی از پارچه های کوردورا به صورت ویژه جهت استفاده در موارد نظامی ساخته شده اند. استفاده از این ماده در صنایع نظامی قدمتی 45 ساله داشته و در حال حاضر نیز دسته ای از نیروهای نظامی آمریکا لباس خود را بر اساس برند کوردورا طراحی می کنند. یک نمونه استفاده از روکش های بالستیک در سال 1390 و بعد از کشته شدن بن لادن می باشد. در آن هنگام رسانه های انگلیسی اعلام کردند نیروهای واحد CO19 اسکاتلند یارد در گشت های خود و جهت مبارزه با حملات تروریستی از روکش های ضد بمب - گلوله استفاده می کنند. این روکش ها از نوع حفاظ کولار بوده و قابلیت مقاومت در برابر سلاحی مانند AK-47 را خواهند داشت. همچنین در حال حاضر بخش EOD پلیس لس آنجلس نیز پتو های ویژه انفجار بمب را در اختیار دارد که با قابلیت انعطاف پذیری بالا، خاصیت شکل پذیری نیز دارد. علاوه بر این تعدادی از روکش ها قابلیت استفاده به عنوان محفظه انفجار بمب را نیز دارا هستند.         امروزه کیف های بالستیک به جزء مهمی از حفاظت افراد مهم در مکان های عمومی و بویژه در برابر حملات مهاجمان انتحاری تبدیل شده است. در تصاویر زیر استفاده تیم های حفاظتی سران کشورها از کیف های بالستیک را مشاهده می کنید. همچنین در ادامه جدول مشخصات تعدادی از کیف ها و روکش های بالستیک به همراه چند فیلم از نحوه کارکرد این کیف ها آورده شده است.                               در جداول زیر مشخصات تعدادی از کیف ها و روکش های بالستیک نمایش داده شده است.           فیلم های زیر مربوط به نحوه بکارگیری کیف و روکش بالستیک می باشند:   فیلم اول                     فیلم دوم                        فیلم سوم       منابع: http://www.timesofisrael.com/nasrallahs-new-ballistic-blanket/ http://www.safariland.com/hard-armor/shields-and-blankets/ http://www.armourshield.com/ballistic-blankets.php http://en.wikipedia.org/wiki/Ballistic_nylon http://www.bulletproofindia.com/BULLET%20PROOF%20BAG.htm http://antaifuyuan.com/product/showproduct.php?id=423&lang=en http://www.ecvv.com/product/4036093.html http://en.wikipedia.org/wiki/Cordura http://en.wikipedia.org/wiki/Flak_jacket http://en.wikipedia.org/wiki/Kevlar http://allstatepolice.com/Strike-Shield-Type-IIIA-Rollup-Shield-Black-BALLISTIC-RESISTANT-Cheap-Best-Protech-Aetarms http://tamiamiarmor.com/product/fold_down_180_degrees_ballistic http://www.dailymail.co.uk/news/article-1385776/Armed-police-UK-issued-bulletproof-covers-tackle-terrorist-gunmen.html     برداشت فقط با ذکر military.ir
  16. تصاویر مهندسی جنگ   قسمت پنجم   11- پل شناور خيـبر       نيروهای پشتیبانی و مهندسی جنگ در بهمن‌ماه 1362 يك پل شناورِ 14 كيلومتري به نام «پل خيـبر» بر روی هورالعظیم ساختند كه راه مهمِ ارتباطي عقبة جبهه با خط مقدمِ «جزایر مجنون» بود. با توجه به سابقه فنی و مهندسیِ مهندسین طراح جهاد در موضوع پل‌سازي در عرصه‌هاي مختلف، همة تجربه‌های قبلیِ اين نيروها در طراحی این پروژه به کار گرفته شد. عمدة مشكلاتِ طرح‌های قبلی، هزینة بالای ساخت، آسیب‌پذیری بسیار بالای پل در مقابل ترکش و سخت‌بودن روش مونتاژ و حمل و نقلِ پل بود که همگي در طراحیِ جدید براي پل خيـبر، برطرف شده بودند.               پل خيـبر، روی آب شناور بود و پایه نداشت. اين پل 14 کیلومتری، از دنبالِ هم قرارگرفتن حدود 2500 قطعة شناور تشكيل شده بود كه هركدام 6 متر طول و بيش از 3 متر عرض داشته و به وسیلة گوشواره و پیم به هم متصل شده بودند. هر قطعة پل، براي قابليّت شناوري بالاتر و امكان تحمل وزن بيشتر، چهار بالة شناور هم (به عنوان كمكي) در دو طرفِ خود داشت. شاسّی هر قطعه از پل، شامل 4 تیرآهنِ 14 لانه‌زنبوری بود که روی آن‌ها یک ورق 4 میلی‌متري آج‌دار قرار گرفته بود و چهار بالة اطراف پل هم با لولا و پیم به این شاسی وصل بود. در زیر شاسّی، باله‌ها بلوک‌های «پلی‌استایرن» با تسمه به آن محکم شده بودند. کار شناورکردن پل بر روی آب را همین بلوک‌های پلی‌استایرن انجام می‌دادند. توان شناوریِ هر قطعه از پل، 6 تُن بود.           پس از عملیات رمضان، فشار بر ماشین جنگی عراق از دو محور فکّه و هورالعظيم ـ که يكي زمينِ رَملي و دیگری آب بود ـ به عنوان استراتژی نیروهای ایران در دستور كار قرار گرفت. حرکت از هر دو محور، بسیار مشکل و نیازمند اندیشیدن تدابیرِ مهندسی ـ رزمی و اطلاعاتیِ بالا بود. در همین راستا عملیات‌هاي «والفجرِ مقدماتی» در منطقة فکّه و «خيـبر» در منطقة هور طرح‌ریزی و اجرا شدند.           هورالعظیم در سال 62 از رودخانه‌های دجله، کرخه و میمه تغذیه می‌شد. عمق آب در شمال آن و هنگام طغیان رودخانه‌ها به 8 متر و در جنوب آن به 3 متر می‌رسید. عمق آب در فصل‌های مختلف سال تغییر می‌کرد. پوشش گیاهی هور غالباً نی‌زار بود ولی گونه‌هاي گياهيِ بردی، چولان گاطه و شبلان هم در آن دیده می‌شد. مساحت هورالعظیم در سال 62  حدود 2200 کیلومترمربع بود. هم‌اكنون به علت كاهش آبِ ورودي از دجله و كرخه، قسمت عمدة هورالعظیم خشک شده است.           در بخش عراقيِ هورالعظيم، دو جزیرة مصنوعيِ پولیگونی‌شكل به نام‌های «مجنون شمالی» و «مجنون جنوبی» وجود داشت که سال‌ها قبل توسط عراق و براي بهره‌برداري از منابع نفتي ايجاد شده بود. اين جزاير اهميّت خاصی براي عراق داشتنه و به وسیلة يك دژ (خاكريز بلندي كه روي آن قابل تردد بود) به یکدیگر راه داشتند. اهمیت راهبرديِ این جزایر فقط به علت وجود دکل‌های فشارقوی برق، دکل‌های تقویتیِ رادیو و تلويزیون، تأسیسات و کارخانه‌های کاغذسازی و چاه‌های نفت نبود، بلکه نیروهای سپاه و ارتش درصورت فتح اين جزایر می‌توانستند جادة مواصلاتی و بسیار مهم بصره ـ العماره ـ بغداد را زیر ديد و آتشِ دقیق بگیرند. بصره، شهر بزرگ و بندری عراق محسوب می‌شد و تمام ادوات نظامیِ سنگین و کمک‌های بین‌المللی به عراق از طریق کشتی و بندر بصره به جبهه‌های آن می‌رسید.           رزمندگان اسلام، پس از شناسایی‌هاي دقیق جزایر و هورالعظيم، در اسفندماه سال 62 با انجام عمليات خيـبر و با استفاده از اصل غافلگیري، موفق به تصرف جزيرة مجنون شمالي و بخش اعظم جزيرة مجنون جنوبي شدند. اما پشت سرِ رزمندگان، آب بود و به عقبة جبهه متصل نبودند كه بايد این مشکل حل می‌شد. نیروهای خط‌شکن به وسیلة قایق از آب عبور کرده و جزایر را فتح کردند، اما با قايق، امكان استقرار در جزایر و پشتيباني از نيروهاي خط مقدمِ آن‌جا براي بلندمدت، وجود نداشت. اتصال مطمئنِ جزایر به عقبه با احداث یک پل، راهِ حلّی بود که به ذهن می‌رسید. لذا فرماندهان سپاه ماه‌ها قبل از انجام عمليات خيـبر، اين مشکل را با فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ مطرح کردند. اين‌ها هم برای ساخت پلی که با شرایط هور مناسب بوده و نياز به زمان كمي براي احداث داشته باشد، مشغولِ مطالعه شدند.             با توجه به تجربة پل‌های بشکه‌ای و دوبّـه‌ای شهید «هزاردستان» و پل‌های کمک‌پناه، نقشه‌ها و نمونه‌های اولیه از پل ساخته شد. طراحی این پل برای استفاده در آب‌های با حداکثرِ سرعت 2 متر بر ثانیه بود كه مشخصات مخصوصِ به خود را داشت. ابتکار تلفیق فوم و فایبرگلاس در پل خيـبر، یک مزیّت بسیار عالی برای آن بود. زیرا پس از اصابت ترکش به پل، از شناوریِ آن کاسته نشده و پل غرق نمی‌شد. درواقع پل خيـبر، يك پل شناور ضدِ ترکش بود. قطعات نمونة پل در یکی از کارگاه‌های کمیتة فنی دفترِ مرکزی جهاد سازندگی ساخته شد. این در حالی بود که بسیاری از مسئولين هنوز با نگرانی و ناباوری به اجرای کار می‌نگریستند.               قطعات ساخته‌شده برای گذراندن مرحلة آزمایش به درياچة ورزشگاه آزاديِ تهران انتقال يافته و در حضور فرماندة وقت نیروی زمینی ارتش و معاون صنایع خودکفايی سپاه، آزمايش شدند. پس از موفقیت‌آمیز بودن آزمايش، فرماندهی سپاه، سفارش ساخت 30 كيلومتر از اين پل را به مهندسین جهاد داد. حداکثر زمان برای انجام پروژه هم 5/2 ماه تعيين شد.   در پاييز و زمستان سال 62 بيشترِ کارخانه‌های ایران تعطیل یا نیمه‌تعطیل بودند ولي می‌بایست همة امکانات کشور برای حفظ جزایر مجنون در عمليات آتي، بسیج می‌شد. حفظ جزایر به ساخت پل خيـبر وابسته بود و موضوع به اطلاع هیئتِ دولت رسید. هيئتِ دولت هم با وجود غیرِ قابلِ اجرا دانستنِ این پروژه از طرف برخی وزرا، دستور هماهنگیِ وزارتخانه‌های صنایع سنگین، صنایع سبک، بازرگانی، جهاد سازندگی و سپاه پاسداران را براي اجراي آن صادر کرد. به تمام این مشکلات، محرمانه‌بودن پروژه را هم كه بايد در طول فرآيند ساخت قطعات رعايت مي‌شد اضافه کنید!             عمق آب در هورالعظیم 3 متر بود. نی‌های قطور و متراکمِ آن، حدود 2 متر از سطح آب بالاتر بودند. تراکم نی‌ها آن‌قدر زیاد بود که امکان عبور از بین‌شان نبود. قایق‌ها فقط می‌توانستند از مسیرهای خاصی که نی وجود نداشت يا ني‌ها بريده شده بود عبور کنند و این موضوع، مسیر حرکت را طولانی کرده بود. عبور قایق از هر جایِ هور ممکن نبود و پروانة موتور آن یا به کف هور برخورد می‌کرد و یا با پیچیدنِ نی‌ها به دورِ آن، از کار می‌افتاد. در نقشه‌برداری‌های اولیه، مسیر مستقیمی را پیدا کردند. بریدن نی‌های 5 متریِ قطور و متراکم، کار دشواری بود. بچه‌های جهاد برای بریدن نی‌ها دستگاه بزرگی به نام «جبل» ساختند كه نی‌ها را از ریشه کَنده و لِه مي‌كرد. این دستگاهِ عظيم‌الجثّه خیلی خوب کار می‌کرد و طراحی و ساخت آن، قبل از اتمام کار پل انجام شد.           نقشة تمام قطعات پل آماده شده بود و به 5000 قطعة فلزی نیاز بود تا پل ساخته شود. کار تولید این قطعات بین 120 کارخانه که تخصص فلزکاری داشتند تقسیم شد. هیچ کارخانه‌يي نمی‌دانست قطعه‌يي را که دارد تولید می‌کند، قطعه‌يي از یک پل است؛ فقط مهندسِ ناظر کارخانه که در آن‌جا مستقر بود مي‌دانست. البته همة کارگران می‌دانستند که بازگشاییِ کارخانه و كارِ 24 ساعته طيِ 4 شیفت، مربوط به جبهه می‌باشد.     تمام قطعات پل همانند قطعات یک جورچين (پازل) در گوشه و کنار ایران تهیه شده و برای مونتاژ به اهواز حمل شدند. برای این که تمام قطعات با کمترین خطا ساخته شده و در زمان نصب، به راحتی به همديگر نصب شوند، مهندسین جهاد به نقشه اکتفا نکرده و برای هر کارخانه «جیکوفیکسچری» تهیه كرده بودند که قطعات تولیدی، با آن تست و چك می‌شد تا کار، دقیق و بی‌نقص انجام شده باشد. تولید بلوک‌های پلی‌استایرن هم به همین شکل بین کارخانه‌های مختلفِ سراسر کشور تقسیم شد. تهیة نقشه‌های اولیه، نمونه‌سازی، آزمایش نمونه‌های اولیه، شناسایی تجهيزات و راه‌اندازی حدود 80 كارخانة تولیدی، تهیه و تدارک مواد اولیه، تهیة مواد اولیة پليمري و آهن‌آلات و انتقال آن‌ها به کارخانه‌ها، نظارت بر ساخت و انتقال قطعات ساخته‌شده به منطقة هورالعظیم، کارهايي بود که مهندسین پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد، طی چند روز انجام دادند! نبود مواد اولیه برای ساخت پلی‌استایرن و پروپتیلنکه نقش شناوریِ پل را برعهده داشتند و نيز ورق و تیرآهن مورد نیاز، از ابتدایی‌ترین مشکلات بود. در سال 62 در کارخانه‌هایی که کارِ فلزیِ سازة پل را برعهده داشتند، صفحه‌سنگ و حتی دستکش برای جوشکاری قطعات فلزی، به اندازة كافي وجود نداشت، اما به لطف خدا و تدبیر مهندسین جهاد، تمام این کمبودها و مشکلات با تدبیر حل شد.           راندمان کارِ جهاد در پروژة پل خيـبر، از راندمان كارِ «تونل توحید» هم بالاتر بود. این نوع مدیريتِ تولید را در دنیای امروز، «مدیریت تولید بدون کارخانه» می‌نامند. کار نصب قطعات پل در هورالعظيم را نيز برادران سپاه و نيروهاي جهاد با كمك هم انجام دادند.             از آنجا که پس از احداث جاده سیدالشهداء(ع) دیگر نیازی به پل خیبر نبود، پل خیبر جمع‌آوری شد. استفاده از چنین پلی با چنین طولی در تاریخ جنگ‌ها بی‌سابقه بود.                         شادی روح همه شهدای مهندسی جنگ صلوات   ادامه دارد برداشت فقط با ذکر military.ir
  17. همکاری و شراکت بین کمپانی های مختلف نظامی و غیرنظامی تراز اول در پروژه  F-35 که با سرمایه ای بیش از 45 میلیارد دلار در حال انجام است، نمونه ی کاملی از استفاده از تمامی ظرفیت ها در جهت پیشرفت نظامی یک کشور می باشد. در شکل زیر تعدادی از شرکت های اصلی همکار و نقش آن ها در پروژه F-35  آورده شده است.  
  18. Saberin

    لباس هوشمند HULC

    لباس هوشمند  HULC   Human Universal Load Carrier   سربازان پیاده نظام معمولاً محموله های سنگین جنگی را حمل می کنند که باعث افزایش فشار وارده به بدن شده و در نهایت منتج به آسیب های احتمالی خواهد شد. با استفاده از اسکلت خارجی هالک، این محموله های سنگین از طریق پاهای تیتانیومی قدرتمند و بدون از دست دادن قدرت تحرک، قابلیت جابجایی خواهند داشت.   هالک یک اسکلت خارجی بدون محدودیت، هیدرولیک و شبه انسانی است که کاربران را قادر می سازد تا محموله هایی تا وزن 200 پوند را برای مدت زمان زیاد و در هر نوع منطقه ای حمل کنند. طراحی انعطاف پذیر آن توانایی چمباتمه زدن و سینه خیز رفتن را نیز فراهم می کند.         در این دستگاه یک میکروکامپیوتر نیز وجود دارد که هماهنگی حرکات اسکلت خارجی با بدن کاربر را پایش می کند. قسمت بندی هالک، امکان تعویض قطعات بزرگ آن را در همان منطقه بکارگیری فراهم می کند. علاوه بر این، سامانه ذخیره انرژی منحصر به فرد آن، کاربر را قادر می سازد تا از نیروی باتری برای مأموریت های اضافه بهره مند شود. در صورتی که قدرت باتری ضعیف شود، سامانه هالک عملکرد خود را بدون ایجاد محدودیت در تحرک حفظ می کند. این سامانه با یا بدون قدرت باتری، به حداکثر عملکرد خود ادامه خواهد داد.             قطعه کمک بالابر هالک، یک کاربر تنها را قادر می سازد تا به صورت کاملاً امن، محوله هایی را که در حالت عادی به دو یا چند نفر برای بلند کردن نیاز دارند، جابجا کند. قطعه کمک بالابر به راحتی به پشت اسکلت هالک وصل شده و محدوده نرمال حرکت کاربر را نیز حفظ خواهد کرد. این قطعه سبک، چندین پایانه دارد که به راحتی برای جابجا کردن انواع مختلف محموله تعویض می شوند.         قسمت وزنه تعادل این سامانه، مرکز گرانشی را نزدیک به کاربر نگه می دارد تا کنترل آن توسط فرد حفظ شود. همان طور که گفته شد با استفاده از چنگک و سنسور هندل، میکروکامپیوتر دستگاه، حرکات اسکلت را با بدن کاربر هماهنگ کرده تا ضمن حفظ تعادل، جابجایی اشیا با دقت بالا صورت پذیرد.   گفتنی است سامانه هالک توسط یک ایرانی با نام همایون کازرونی، استاد مهندسی مکانیک دانشگاه برکلی کالیفرنیا، رییس موسسه علمی فرآیندهای زیستی آمریکا و تیم وی طراحی شده است. بعد از طراحی این سامانه، لاکهید مارتین در سال 2010 قراردادی به مبلغ 1.1 میلیون دلار را جهت تست و ارزیابی نسل جدید هالک با ارتش آمریکا امضا کرد.          آقای کازرونی، استاد ایرانی دانشگاه برکلی آمریکا در حال آزمایش HULC     جدول مشخصات:       ویژگی ها: ارتفاع بالابر: محموله ها تا اندازه قد کاربر قابل بلند کردن هستند. ظرفیت بالابر: تا 200 پوند سرعت: تا 3 مایل بر ساعت در حالت قدم رو و 10 مایل بر ساعت در حالت دویدن مناسب برای: سربازان در قد های 1.6 متر تا 1.9 متر   قابلیت های توسعه ضمایم مخصوص مأموریت های متفاوت قابل استفاده به عنوان تکیه گاه در سامانه های یکپارچه مانند زره پوش، سیستم های سرمایشی و گرمایشی، سنسورها و سایر ضمائم معمول                   فیلم های زیر نحوه بکارگیری سامانه و مشخصات آن را نمایش می دهند.   فیلم 1                      فیلم 2         منابع:   http://www.lockheedmartin.com/us/products/hulc.html http://www.gizmag.com/lockheed-martin-lab-testing-hulc-exoskeleton/16768/ http://www.army-guide.com/eng/article/article_1843.html http://bleex.me.berkeley.edu/contact-info/ http://en.wikipedia.org/wiki/Human_Universal_Load_Carrier http://www.youtube.com/watch?v=KZ_qR8zCLDc http://www.youtube.com/watch?v=kat8I5UM_Vs   برداشت فقط با ذکر military.ir
  19. Saberin

    لباس هوشمند HULC

      البته همان طور که در فیلم قرار داده شده نمایش داده می شود پوشیدن و درآوردن این لباس حدود 30 ثانیه طول می کشد. :happy:     هدف اصلی بنده از ایجاد تاپیک پرداختن به موضوع خروج نخبگان نبوده و صرفاً جهت آشنایی عزیزان با اقدامات سایر کشورها در جهت الگوبرداری، خلق ایده و ... بوده است. (به صورت کاملاً اتفاقی متوجه شدم پروژه توسط یک ایرانی طراحی شده است.)         بنده با اکثر نظرات شما در این باب موافقم.   ظاهرا پروژه ایشان (آقای کازرونی) در مورد کمک به افراد معلول و فاقد توانایی راه رفتن بوده که لاکهید مارتین و ارتش آمریکا هم از آن (سوء) استفاده کردند که این موضوع در منابعی که قرار داده شده هم اشاره شده است. همچنین در دو لینک روبرو لینک 1 و لینک 2   HULC technology is currently licensed to Lockheed Martin for military applications.  Dr. Kazerooni is currently working on extending this technology to aid persons who have experienced a stroke, spinal cord injuries or medical conditions that obligate them to use a wheelchair     در عین حال اگر ایشان انصاف (و عرق ملی) داشتند مطمئناً جلوی ارتش آمریکا جهت استفاده از این پروژه رو می گرفتند. (حداقل این که بنده فکر نمی کنم ایشان تعهدی از ارتش آمریکا برای عدم استفاده از هالک در جنگ احتمالی با ایران اخذ کرده باشند.)
  20. مجموعه تصاویر مهندسی جنگ    (قسمت چهارم)   10- پل شناور خضـر       بعد از عمليات والفجرِ هشت و در زماني كه هنوز «پل بعثت» احداث نشده بود، نیروهای مستقر در منطقة «فـاو» نیازمند پشتیبانی و تدارکات بودند. غذا، سوخت و مهمّات براي آن‌ها حیاتی بود. در اثر بمباران‌هاي مكرّر شیمیایی، آب سالم در فـاو پيدا نمي‌شد و جبهة فـاو به جبهة خیلی سختی تبدیل شده بود. پشت سرِ رزمندگان خط مقدّم، رودخانة خروشان «اروندرود» بود. عرض اروند حدود 900 متر است. انجام تدارکاتِ سنگین با قایق، بسیار سخت و کُند بود. مهندسین پشتیبانی و مهندسی جنگ چند پل روی اروند پیش‌بینی و نصب کردند ولی هواپیماهای عراقی و بعضاً سرعت حرکت آب، آن پل‌های به زحمت نصب‌شده را از بين برد. نیاز به تدارکات سنگین، به شدّت به فرماندهان جنگ فشار مي‌آورد ولی راهی برای برقرای ارتباط نمانده بود. شرایط نيروهایی که در فـاو مستقر بودند روز به روز سخت‌تر می‌شد. مهندسین جوان جنگ، درنهایت برای حلّ مشکلِ بزرگِ عبور از اروند، «پل خضـر» را طراحی و اجرا كردند.                     اين پل از یک صفحة بزرگِ شناور به وزن حداقل 90 تُن كه «دوبّـه» نام داشت تشكيل شده بود كه به وسيلة سه رشته سیم‌بکسل كه به موازات هم در امتداد عرض رودخانه قرار داشته و در ساحل‌هاي دو طرف رودخانه محكم شده بودند، مهار گرديده بود. نیروی جلوبرندة خضـر، یک دستگاه تراکتور بود که روی نقطة خاصّی از دوبّـه جاسازي شده بود. پل خضـر توانست ماشین‌آلات و تدارکات سنگین را به رزمندگانی که در فـاو بودند برساند. بعدها برای راحت‌ترشدن رفت و آمد به فـاو، مهندسین پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد، پل عظیم «بعـثت» را بر روی اروندرود احداث کردند ولي نقش پل خضـر در تثبیت نیروها در فـاو، بسیار تعیین‌کننده بود.                      اروندرود تا دریای آزاد فاصلۀ زیادی نداشته و جزر و مدّ آن، همان جزر و مدّ درياست. در هر 6 ساعت، یک سیکلِ جزر و مدّ به طور کامل صورت مي‌گرفت؛ بدين‌ترتيب در هر روز 4 مرتبه جزر کامل و 4 مرتبه هم مدّ کامل وجود داشت. اختلافِ ارتفاعِ جزر كامل و مدّ کامل به 5/3 متر می‌رسید. ساحلِ اروندرود هم به خاطر بالا و پايين رفتن آب، حدود 150 تا 200 متر عقب و جلو می‌شد (ساحل متغيّر). سرعت آب در زمان مدّ به 70 کیلومتر در ساعت می‌رسید. صدای جزر، وحشتناک بود و اگر در زمان آن در کنار رودخانه مي‌ایستادی، ترس وجودت را فرا می‌گرفت. مهندسین جهاد با چنین پیش‌فرض‌هایی باید پل خضـر را طراحی و اجرا می‌کردند.                      قبل از آماده‌شدن پل خضـر، پل‌های «دوبّـه‌ای» و «خیبری» هم بر روی رودخانه نصب شد ولی سرعت حرکت آب، آن‌ها را نابود کرد. یک طرح جالب که در آن زمان برای استتار پلي كه شناور بود استفاده شد، این بود كه پمپ‌هایی را درون بدنۀ پل کار گذاشتند و در زمان‌هایی که نیاز به اختفا بود، با پُرکردن محفظه‌های آبِ تعبيه‌شده در پل، به علت سنگين‌شدن، تمام آن به زیر آب رفته و از دید دشمن مخفی مي‌ماند. اما سرانجام غوّاصان عراقی، آن پلِ غرق‌شونده را شناسایی و منهدم کردند.                       پل‌های خضـر «3» و «4‌« از نمونه‌های قبلی بزرگتر بوده و ظرفیت جابه‌جایی بالاتری داشتند، لذا قطعاتِ به کار رفته در آن‌ها، قوی‌تر و مجهزتر بود. تجربۀ خضـرهای قبلی، به خوبی در بهینه‌سازيِ این خضـرها به کار گرفته شد. یکی از مشکلات خضـرها، سائیدگی زيادِ سیم‌بکسل‌ها بود که اين مشكل در خضـرهای 3 و 4 با تعبیۀ غلتک‌های بزرگتر، حل شد. هم‌چنین با بهینه‌کردن زاویۀ نصب تراکتور در روی دوبّـه، قُطر رینگ تراکتور، سایز سیم‌بکسل‌ها، محل قرارگرفتن گوشواره‌ها و نوع شمع‌کوبی، کیفیّت كاركرد پل و ارائـۀ خدمت آن، بالاتر رفت.                یکی از مشکلاتی که بايد در زمان طراحی حل می‌شد این بود که سیم‌بکسلِ سوم که حول یکی از چرخ‌های تراکتور می‌پیچید و دوبّه را حركت مي‌داد، باید به گونه‌يي کار گذاشته می‌شد که امکان خارج‌شدن سیم‌بکسل از دور رینگ امکان نداشته باشد، لذا یک رینگ خاص برای این کار طراحی و ساخته شد. ارزان‌بودن و سریع‌النصب بودن پل خضـر و هم‌چنین پیچیده‌نبودن کار با آن، از ديگر مزيّت‌هاي این طرح بود. هواپیماهای عراقی هیچ‌گاه نتوانستند این پل متحرک را که براي‌شان نامرئی بود، مورد حمله قرار دهند.                          سه رشته سیم‌بکسل، با شمع‌کوبی و بتُن‌ریزی در دو طرف ساحل اروندرود، محكم و مهار شده بودند. سیم‌بکسل‌ها از داخل گوشواره‌هایی که بر روی دوبّـه تعبیه شده بود عبور داده شده بودند. دو سیم‌بکسل بزرگ، نقش هدایت دوبّـه را داشتند تا جریان شدید آب، آن را از مسیر مشخص‌شده (امتداد عرض رودخانه) خارج نکرده و با خود نبَرد. بر روی نقطۀ محاسبه‌شده‌ای از دوبّـه، یک تراکتور «فرگوسن» جاسازي شده بود كه لاستیک‌هایش را جدا کرده، به یکی از چرخ‌های عقب آن، رینگ مخصوصي بسته بودند و سیم‌بکسل سوم را چند بار دور آن رینگ چرخانده بودند. وقتي رانندۀ خضـر دندۀ جلوي تراكتور را می‌زد، خضـر به عقب می‌رفت و هروقت دندۀ عقب را می‌زد، خضـر به جلو می‌رفت. چون سيم‌بكسل‌هاي اول و دوم، خضـر را در امتداد عرضِ رودخانه نگاه مي‌داشتند، لذا نيازي به فرمان نبود و مثل قطاری بود که ریل آن، دو سیم‌بکسل اطرافش بودند. مهندسین جهاد سازندگی، از این ابتکارات در جنگ زیاد داشته‌اند.                 برای این که ماشین‌آلات بتوانند به راحتی تا پای پل خضـر بیایند می‌بایست در ساحل رودخانه که داراي گِـلِ نرم بود جاده‌سازی می‌شد كه گاهي این جاده در اثر مدّ اروندرود به زیر آب می‌رفت. نمي‌شد در تمام ساعات روز از پل خضـر استفاده کرد و می‌بایست هوا تاریک می‌شد تا هواپیماهای دشمن توانِ ديدن نداشته باشند. گاهی هم جزر خیلی زیادِ آب، مانعِ حرکت خضـر می‌شد؛ زيرا جزر که می‌شد سطح آب پایین می‌رفت و ساحل‌هاي دو طرف رودخانه، بالاتر قرار مي‌گرفتند. لذا حرکت خضـر از کنار ساحل تا وسط رودخانه، سرازيري و راحت بود ولی از وسط رودخانه به ساحل مقابل، چون می‌بایست یک مسیرِ سربالایی را طی کند، خیلی سخت و گاهي غیرممکن می‌شد. اگر آب، خیلی پایین و بارِ زیادی هم بر روی خضـر بود، امکان طی‌کردن آن سربالایی نبود. رانندگان خضـر، این چیزها را به سرعت یاد گرفته و مشکلات را حل می‌کردند. در ساخت خضـرهای 3 و 4، مهندسين طرّاح خضـر، این مشکل را حل کردند.  در مهندسی جنگ بخش تحقيق و توسعه (R&D) بسیار قوی بود.                   در مجموع چهار پلِ خضـر در عملیات والفجرِ هشت بر روی رودخانۀ خروشان اروند ساخته شد. با خضـر، کامیون‌های پُر از بار و نيز ماشین‌آلاتِ سنگین مانند لودر و بولدوزر به شهر فـاو حمل می‌شد. این خضـرهای بچه‌های جهاد، کار ترابری و تدارکات خط مقدّمِ فـاو را حل کرده بود. عراقی‌ها هم نمی‌توانستند خضـر را منهدم کنند؛ غیرِ قابلِ تخریب بودن خضـر، مزیّت بسیار بالایی بود. البته یک بار یکی از غوّاصان عراقی زیر یکی از خضـرها مواد منفجره گذاشته و آن را منفجر كرد ولی خرابيِ به وجود آمده، به سرعت تعمیر شد و غوّاصِ نترس عراقی که تا دلِ بچه‌های ما آمده بود هم به هلاکت رسيد.                                   شادی روح همه شهدای مهندسی جنگ صلوات ...         ادامه دارد...     برداشت فقط با ذکر Military.ir
  21. Saberin

    سامانه JLENS

    سامانه JLENS            JLENS یا سامانه موشک کروز زمین به هوای سنسور دار مشبک با برد بسیار بالا برای حملات مشترک (Joint Land Attack Cruise Missile Defense Elevated Netted Sensor System) سیستمی متشکل از دو هواپیمای فوق سبک یا دو بالن می باشد که در ارتفاع 10 هزار پا از سطح زمین در هوا شناور هستند. بالن های پرشده از گاز هلیوم، که هر کدام به اندازه یک زمین فوتبال کوچک می باشند، می توانند رادارهای پر قدرت را حمل کرده و منطقه ای به وسعت تگزاس را از تهدیدات هوایی محافظت کنند.                     JLENS با ایجاد پوشش راداری 360 درجه، قادر به ردیابی موشک ها، UAV ها و هواپیماها از فاصله 340 مایلی می باشد. این سامانه می تواند برای 30 روز در هوا به صورت عملیاتی باقی بماند. این ماندگاری و قابلیت های بالقوه به کاربران این سامانه زمان بیش تری را جهت شناسایی تهدیدات احتمالی، اتخاذ تصمیمات حیاتی و صدور فرامین مقتضی می دهد.                       سامانه JLENS  قدرت محافظت از منطقه ای به وسعت صدها مایل با هزینه ای بسیار پایین تر از هواپیماهای معمول را برای نیروهای نظامی فراهم می کند. علاوه بر این، این سامانه می تواند مکمل سامانه های دیگری همانند پاتریوت، موشک استاندارد 6، موشک های برد متوسط هوا به هوای پیشرفته و سامانه موشکی سطح به هوای پیشرفته باشد.                                                               یک عدد سامانه JLENS که اربیت نامیده می شود، می تواند یک پوشش مداوم را به مدت 30 روز ایجاد کند، پوششی که 4 یا 5 هواپیما شامل AWACS, JSTARS یا E-2C قادر به ایجاد آن هستند. پوشش ایجاد شده توسط هواپیماهای معمول، بسته به نوع هواپیما، 500 تا 700 درصد گران تر از حفاظ ایجاد شده به وسیله JLENS در مدت زمان مشابه می باشد (مواردی مانند هزینه نیروی انسانی، هزینه نگه داری و سوخت). یک سامانه JLENS به کم تر 50 درصد نیروی انسانی مورد نیاز برای پرواز یک هواپیما نیاز دارد.                                                                                                          پی نوشت:   روزنامه گاردين در سال 2010، در گزارشي ادعا کرد ممکن است بالون‌هاي جاسوسي آمريکا در آزمايشگاه‌هاي تهران پايين آمده باشند. بنا بر اين گزارش، در سال 2006 "بالون آمريکايي JLENS، از يک پايگاه انگليسي در بصره عراق خارج شده و به نظر مي‌رسد با جريان هوا اين بالون به سمت ايران حرکت کرده باشد. در همان سال، ابوحسن از مقامات مسئول عراق مدعي شد:   در ماه گذشته نیروهای مسلح ایران دو فروند بالن جاسوسی ارتش آمریکا را در مناطق جنوبی استان خوزستان سرنگون کرده اند. همچنين در سال 2007 برخي از رسانه‌هاي داخلي ايران عنوان کردند، یک فروند بالن جاسوسی ارتش ایالات متحده آمریکا امروز بر فراز خرمشهر سرنگون و در 25 کیلومتری جاده امام صادق(ع) سقوط کرد. بنا بر این گزارش، این بالن مجهز به دستگاه های ناوبری، جاسوسی و شنود بوده است که ماموران ایرانی بلافاصله پس از سقوط و دسترسی به محتویات این بالن، آن را تحویل متخصصان نظامی جمهوری اسلامی ایران در خوزستان دادند.            منابع:   http://www.raytheon.com/capabilities/products/jlens/   http://www.yjc.ir/fa/print/4306003   کتاب The 2010 Army Modernization Strategy
  22. چند عکس جدید از سردار سلیمانی...   اگر همین جوری پیش بره تعداد عکس های سردار سلیمانی در عراق بیش تر از عکس های ایشون در داخل میشه.   خدا حفظشون کنه ...    
  23. در آخرين مشاوره اجتماعي، منطقه اي و نظامي، فرماندهان سپاه قدس جمهوري اسلامي براي آزادي كوباني، چندي پيش، مقرر مي شود جلساتي با گروه پ.ك.ك (partiya Karkeren Kurdistane) كه ادعاي رهبري قوم كرد را دارد انجام شود. اين جلسات با حضور نيروهاي عراقي و سوري با فرماندهان ارشد گروه پ.ك.ك برگزار شد.    در آخرين جلسه كه پنج شنبه هفته گذشته برگزار شده، پ.ك.ك؛ «امتيازات سنگيني از نفت و گاز سوريه و عراق، تجهيزات نظامي در برخي مناطق شمال عراق كه ارتباطي با كوباني ندارد و..» را مطرح مي كند كه طرف سوري- عراقي به دليل بي ارتباطي اين موضوع با منطقه كوباني(عين العرب) اين موضوع را رد مي كنند.   در انتهاي جلسه نيز يكي از فرماندهان ارشد پ.ك.ك، در قالب تحليل و در پوشش دلسوزي براي قوم كرد مطرح مي كند كه «ما با "آمريكايي ها" و "كاك مسعود بارزاني" نيز در حال مذاكره هستيم اگر شما امتياز بيشتري بدهيد با شما خواهيم بود.»   در اين جلسات با اين اميد كه به دليل فشار داعش بر كوباني و مردمان قوم كرد، اين گروه همكاري مي كند، متاسفانه اطلاعاتي از طرف سوري- عراقي در اختيار پ.ك.ك، قرار مي گيرد. برخي منابع خبري مدعي اند اطلاعات در اختيار پ.ك.ك، سقوط كوباني را تسريع كرده است كه برخي آن را ناخواسته و برخي آن را زياده خواهي فرماندهان پ.ك.ك مي دانند. بر همين اساس از ابتداي هفته جاري سازماندهي جدي تر نيروهاي مردمي كرد فارغ از گروهك پ.ك.ك در جريان است.   از طرف ديگر «ورلدنت» با انتشار خبري محرمانه، اطلاع داده است: بر اساس توافق محرمانه بین آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه قرار بر این شده است برای جلوگیری از قدرت گرفتن کُردهای منطقه، شهر کوبانی در مرز سوریه و ترکیه به دست عناصر تکفیری داعش بیافتد. یک مقام مطلع آمریکایی در این باره مدعی شد که این تصمیم پیشتر اتخاذ شده  و توافق نیز با سران داعش صورت گرفته است. این تصمیم با هدف ایجاد مانع در مسیر نفوذ کردهای منطقه در سوریه و تضعیف موقعیت آن‌ها و جلوگیری از استقلالشان صورت گرفته است. یک مقام مطلع دیگر دلیل این اقدام را کمک به سقوط «بشار اسد» رییس جمهور سوریه عنوان کرد زیرا اکراد سوریه در ائتلاف با رییس جمهور این کشور قرار دارند و در نقطه مقابل ترکیه است که خواهان سقوط حکومت اسد است.   بررسي نهادهاي اجتماعي و حتي امنيتي از فعاليت هايي كه پ.پ.ك داشته نشان مي دهد آنها از ابتداي فعاليت تاكنون تلاش داشته اند:   * به اختلافات قومی و مذهبی دامن بزنند   * مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و دولت هاي مستقر در منطقه را براي حضور بيگانگان پيگيري نمايند   *دین گریزی و آلودگی اخلاقی را دنبال كنند   *مزاحمت برای مرز نشینان ايجاد مزاحمت و به اخاذي از آنها بپردازند   *هر گونه كالاي قاچاق اعم از كالا، مشروبات الكلي، مواد مخدر و... را افزايش دهند   *براي تداوم حيات خود با بيگانگان ارتباط مستمر و حتي بعضا ارگانيك برقرار نمايند.   منبع  
  24.                                 بزرگترین فریب نظامی، راهبردی جهان: فریب بارباروسا                                                                                 قسمت اول               در جنگ جهانی دوم (1945-1939) آلمانی که بعد از بلعیدن کشور های کوچک اکنون با شوروی که نیروی نظامی عظیمی در اختیار داشت، روبرو شده بود، در پی یافتن تدابیری بود تا با کمترین هزینه و تلفات ممکن این ارتش را در هم شکند.   بنابراین برنامه ای برای فریب روس ها طراحی و سعی شد تا با روش های مختلف، در ذهن رهبران آن کشور القا کنند که هدف آلمان از تحرکات نظامی گسترده در مرزهای شرقی، فریب انگلیسی ها و  در نهایت حمله به آن هاست. البته قبل از آن نیز آلمانی ها طرح های فریب گوناگونی را برای ضربه زدن به ارتش شوروی طراحی کرده بودند که اغلب با موفقیت به اجرا در آمده بود. از جمله این طرح ها القای ایده وجود توطئه در ارتش شوروی  و در نتیجه، اعدام برخی از فرماندهان باتجربه آن کشور توسط استالین بود؛ اما فریب بارباروسا عملیاتی به مراتب بزرگتر و درخشانتر بود به طوری که بسیاری از کارشناسان آن را بزرگترین فریب نظامی راهبری جهان به حساب آورده اند که در ذیل به آن می پردازیم:   بارباروسا، فریب بزرگ آلمان و دستاورد غافلگیری راهبردی و تاکتیکی اتحاد علیه شوروی: عملیات بارباروسا که آلمان ها علیه شوروی سابق در جنگ جهانی دوم طرح ریزی کرده بودند، حاوی مطالب آموزنده و حیرت انگیز از نحوه عمل دشمن دوست نما می باشد. در این بخش به شرح کلیه اتفاقاتی که در حمله به شوروی در دستور کار آلمان ها قرار گرفته بود، اشاره شده است که شرح رویداد آن از نظر شما می گذرد.   تهیه طرح حمله به شوروی توسط ارتش آلمان آدولف هیتلر در ژوئیه 1940 از ارتش آلمان خواست تا طرح های مربوط به حمله علیه اتحاد شوروی را تهیه نماید. از دیدگاه هیتلر حمله به شوروی برای دستیابی آلمان به فضای حیاتی جهت یک ارتش هزارساله و انهدام مرکز کمونیسم جهانی اجتناب ناپذیر بود. وی همچنین عقیده داشت که شوروی هر روز قوی تر می شود و در آینده نزدیک با بهره گیری از یک رویداد غیرمنتظره ولی قابل پیش بینی به آلمان حمله خواهد کرد.    آدلف هیتلر رهبر آلمان نازی در حال بررسی نقشه جنگ شوروی با ژنرال های ارشد نازی. اوت 1941   هیتلر با پیش بینی دگرگونی توازن قوا در قاره اروپا، بر آن بود تا هرچه زودتر شوروی را مورد حمله قرار دهد. شوروی نیز با ورزیدگی ناشی از جنگ زمستانی با فنلاند، تجدید سازمان و گسترش نیروهای ارتش سرخ و مجهزساختن این نیروها به جنگ افزار های پیشرفته تر از جمله تانک های مشهور T34 را آغاز کرده بودند. هیتلر در نوامبر 1940، احتمالاً تصمیم نهایی برای آغاز حمله در اولین فرصت ممکن علیه شوروی را اتخاذ کرده بود و در 18 دسامبر، فرمان شماره 21 را که یکی از معدود فرامین راهبردی صادره از سوی فرماندهی عالی نیروهای مسلح (OKW:High Command Of The Army) بشمار می رفت و با نام «فرمان پیشوا» زیور یافته بود، صادر کرد. هیتلر برای این فرمان نام «پرونده بارباروسا» را انتخاب کرد و دستور داد تا مقدمات لازم برای حمله به شوروی تا روز 15 می 1941 آماده شود. این پرونده حاوی چند یادداشت کوتاه درباره سری نگه داشتن طرح و دست کم یک عنصر گمراه کننده بود. برای مثال هیتلر با صراحت خاصی چنین یادآور شده بود: «عدم افشای مقاصدمان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.» وی همچنین تأکید می کند که آشکار شدن پیش از موعد آمادگی ما ممکن است زیان های سیاسی و نظامی بسیار سنگینی به دنبال داشته باشد و به روسای ستاد کل نیروهای مسلح خود توصیه نمود تا وانمود کنند که تقویت بنیه نظامی در جبهه شرق صرفاً برای بهره گیری از مناطق وسیع و مناسب تر آموزشی صورت می گیرد.      فرمان شماره 21 هیتلر   هیتلر با صدور فرمان شماره 21، تصمیم نهایی را برای حمله در شرق اتخاذ کرد و می توان چنین پنداشت که تمامی عملیات های طرح ریزی شده یا اجرا شده از سوی آلمان از 18 دسامبر 1940تا 22 ژوئن 1941 در راستای طرح بارباروسا قرار داشته است. طرح بارباروسا از اهمیت خاصی برخوردار بود و تحقق جهان بینی ناسسیونال سوسیالیست را از طریق گسترش به سمت شرق نوید می داد. این نظریه توجیه مناسبی از تحرکات آلمان در خلال دوران بارباروسا ارائه می دهد. باید بین جنبه گمراه کننده رویدادهایی که پیش از تصمیم هیتلر برای حمله به شوروی آغاز شد و نیتی که وی در ورای تحولات و رویدادهایی که پس از نوامبر 1940 به وقوع پیوست، تفاوت قایل شد.   دو نیرنگ بزرگ در طرح بارباروسا (نقشه راهبردی) دو نیرنگ در طرح بارباروسا نهفته بود. این دو نیرنگ رویدادهایی که پیش از تصمیم هیتلر برای حمله به اتحاد شوروی آغاز شده بودند و در اصل برای فریفتن طراحی شده بود را در بر می گیرد. پیمان عدم تجاوز شوروی و آلمان مورخ اوت 1939 و جنگ با انگلیس و رویدادهای جبهه غرب، وقایعی بودند که به خوبی در فریب دادن روس ها نقش بازی کردند. چون از نظر آن ها بستر قرار گرفتن این وقایع کنار یکدیگر در فاصله زمانی سپتامبر 1939 تا نوامبر 1940 هیچ فرقی با اوضاع در فاصله زمانی نوامبر 1940 تا ژوئن 1941 نداشت.   اروپا قبل از عملیات بارباروسا در سال 1941   از نظر شوروی ها که طرف فریب خورده تلقی می شدند، نقشه راهبردی تقریبا با طرح تداوم همکاری آلمان بر اساس پیمان عدم تجاوز و همچنین سرگرم بودن این کشور به جنگ با انگلیس مطابقت داشت. بدین ترتیب دو مورد اصلی نیرنگ بارباروسا در اصل به هیچ وجه گمراه کننده بشار نمی رفتند. این رویداد ها در واقع حوادث تاریخی بودند که به سود تحقق حمله غافلگیر کننده آلمان ها جریان داشت و در پی تصمیم نهایی هیتلر در نوامبر 1939 برای حمله به اتحاد شوروی به طور آگاهانه به عنوان عوامل گمراه کننده مورد استفاده قرار گرفتند.   عملیات شیر دریایی: عملیات شیر دریایی، یکی از بارزترین موارد بهره برداری آگاهانه آلمان ها از جنگ با انگلیس به عنوان یک نیرنگ، برای آغاز عملیات بارباروسا محسوب می شود. هیتلر در فرمان ژوئیه 1940 خود دستور برنامه ریزی یک تهاجم دریایی علیه انگلیس را تحت نام شیر دریایی صادر کرد که هدف از اجرای آن دستیابی به برتری هوایی و ارزیابی شرایط جوی برای یک حمله موفقیت آمیز آبی- خاکی بود. در خلال فصل پاییز به خوبی معلوم شد که نه جنگ هوایی و نه شرایط جوی دست کم در خلال ماه های زمستان برای پیاده کردن نیروهای آبی- خاکی مناسب نخواهد بود. حتی با وجود مساعد بودن آن عوامل نیز می توان با قاطعیت اعلام کرد هیتلر کاملاً به عملیات آبی- خاکی دل بسته بود، بویژه این که وی برای تحت فشار قرار دادن انگلیس، ابزار های غیر مستقیم مختلفی در اختیار داشت. در 17 سپتامبر 1940، هیتلر دستور داد تا عملیات شیر دریایی برای مدتی نامعلوم و بدون ایجاد جنجال به حالت تعلیق در آید.    آماده سازی بلندگوهای آژیر خطر حملات هوایی در 30 ژوئی 1940 در انگلستان   بعد ها در 12 اکتبر 1940 هیتلر تصمیم گرفت تا عملیات شیر دریایی تنها به عنوان اهرم فشار سیاسی  و نظامی علیه انگلیس همچنان دنبال شود. هیتلر با زیرکی و هوشمندی خاص خود همچنین توصیه نمود که انگلیس نباید بفهمد که طرح تهاجم به این کشور به دلیل بالابودن روحیه انگلیسی ها و فقدان اعتماد به نفس آلمان ها لغو شده است. سرانجام در نوامبر 1940 با تصمیم قطعی هیتلر برای حمله به شوروی طرح چند عملیات شیر دریایی به عامل فریب بزرگی برای این حمله تبدیل شد.    بمباران مراکز صنعتی حومه لندن توسط بمب افکن های نازی در اکتبر 1940   فریب شیر دریایی با ابتکارات دیگری از سوی آلمان ها تقویت شد. هیتلر در فرمان شماره 23 خود در 6 فوریه 1941 دستور واردآوردن سنگین ترین تلفات ممکن به انگلیسی ها را صادر کرد و فرماندهی عالی نیروی هوایی (OKL)، بمباران هوایی را در خلال زمستان 41-1940 شدت بخشید. در همین راستا تهاجم هوایی به یک عملیات گمراه کننده عمدی تبدیل شد تا چنین وانمود شود که حمله به خاک انگلیس برای سال 1941 برنامه ریزی شده است.    پناه گرفتن شهروندان لندن در پناهگاه های زیر زمینی این شهر پس از حمله هوایی ارتش نازی در اکتبر 1940      خنده دختر انگلیسی پس از نجات از میان ویرانه های حملات ارتش نازی در لندن. اکتبر 1940     بازگشت بمب افکن های نازی از بمباران سواحل جنوب بریتانیا در اوت 1940     عملیات های نیزه و کوسه:   پایان قسمت اول ادامه دارد....   با تشکر ویژه از جناب mohammaddanger به خاطر آپلود عکس ها
  25. بزرگترین فریب نظامی، راهبردی جهان: فریب بارباروسا   قسمت سوم   اولین گام طراحی عملیات بارباروسا   در ژوئیه سال 1940 اندکی پس از لشکرکشی به غرب، آلمان ها لشکرهای زمینی خود را به طور مساوی در فرانسه، آلمان و لهستان مستقر ساختند. تقسیم لشکرهای زمینی، پس از لشکرکشی به فرانسه که همزمان با دستورالعمل هیتلر خطاب به «والتر فون براوخیچ» و «فرانتس هالدر»، فرمانده رئیس ستاد ارتش، برای طراحی حمله به شوروی صورت گرفت، احتمالاً اولین گام در جهت تدارک و برنامه ریزی برای عملیات بارباروسا محسوب می شود.                                                                فيلد مارشال والتر فون براوخیچ در سمت راست فرانتس هالدر، رئیس ستاد مشترک ورماخت در سمت چپ   آلمان ها تقریباً یک سوم از نیروهای خود را در مناطق اشغالی لهستان مستقر ساختند و با به راه انداختن تبلیغات، چنین وانمود کردند که تقسیم نیروها برای سهولت استقرار آن ها و جلوگیری از کمبود غذایی صورت گرفته است. یکی دیگر از قرائن تدارکات آلمان برای حمله به شرق در خلال همین دوره، افزایش واحد های زرهی و مکانیزه ارتش به میزان دو برابر سابق بود. هیتلر فرمان افزایش لشکرهای مکانیزه را بویژه برای بهره برداری از فضای موجود جهت مانور در جبهه شرق صادر کرد و تشکیل لشکرهای جدید، موضوعی نبود که بتوان آن را از دید مردم آلمان و دولت شوروی پنهان نگه داشت. مردم آلمان چنین تصور می کردند که این گونه تدارکات برای پاسداری از دستاوردهای گذشته و مقابله با هر گونه تجاوز احتمالی، ضروری است.   دولت شوروی نیز دلایل عنوان شده از سوی آلمان مبنی بر احتیاط در برابر رخنه انگلیس در قاره اروپا، تقویت ایتالیایی ها در مدیترانه و نیاز به امنیت داخلی در سرزمین های اشغالی و مناطق مرزی از جمله ضرورت های جنگ با انگلیس و تلاش برای حفظ امنیت، از جمله امنیت در مرزهای شوروی را پذیرفت.                                                                                                                                                   تقسیم بندی لهستان به تفکیک مناطق تحت اختیار آلمان و شوروی     در اوایل سال 1941 فرماندهی عالی ارتش آلمان دستورالعمل خود برای بارباروسا را صادر کرد و حرکت واحد های تازه ای از نیروی زمینی آلمان ها به سمت شرق آغاز شد. بیش تر لشکرها حتی آن هایی که در لهستان مستقر بودند می بایست به نقاط مجاور و مرز شوروی منتقل می شدند و گستردگی این نقل و انتقال به حدی بود که مخفی نگه داشتن آن از چشم مردم فرانسه، آلمان و لهستان، کاری دشوار و پنهان نگه داشتن آن از نیروهای خودی غیرممکن می نمود. به دلیل ناممکن بودن پنهان داشتن تحرکات ارتش، آلمان ها ناگزیر بودند تا با ارئه توجیهی مناسب به فریب متوسل شوند. ارتش آلمان و فرماندهی عالی نیروی هوایی (Luftwaffe High Commands) ناگزیر شد تا به برخی از یگان های نظامی که برای جبهه شرق سازمان داده شده بودند، مأموریت دفاع مرزی محول نماید و به برخی دیگر چنین القا نمایند که مأموریت آن ها مقابله با تهاجم قریب الوقوع انگلیس است.   فریب افکار عمومی مردم آلمان و شوروی:   فریب دادن مردم آلمان و به طور غیر مستقیم مردم شوروی با برنامه ریزی و هدایت شاخه تبلیغاتی نیروهای مسلح (Propaganda Branch of OKW) و با همکاری گروه اطلاعاتی برون مرزی (Foreign Intelligence Group) صورت گرفت. این شاخه تبلیغاتی مأموریت داشت تا افکار عمومی مردم آلمان را متقاعد نماید که فرماندهی عالی آلمان (German High Command) طرح حمله به انگلیس را تهیه دیده است. شاخه تبلیغاتی نیروهای مسلح برای به اجرا در آوردن این فریب از وسایل و شیوه های ارتباط جمعی گوناگون استفاده کرد که عبارت بودند از: رادیو، شایعه، صدور فرامین نظامی، تدارک دیدن میهمانی های دولتی و بیانیه های مطبوعاتی.                                                                                                                           قسمتی از پروپاگاندای نازی ها علیه انگلستان که از طریق پخش تک برگ ها با هواپیماها و یا از طریق رادیو صورت می گرفت.     آلمان ها در شبکه رادیو غیرنظامی خود در زمینه فریب، زیرکی و ابتکار فراوانی از خود نشان دادند. این شاخه تبلیغاتی با پخش برنامه های موسیقی برای سربازان و نظامیانی که خواستار پخش آهنگ های روز بودند چنین وانمود می کرد که نیروهای زبده در جبهه غرب مستقر هستند و واحد های دفاعی دارای کارایی پایین در جبهه شرق استقرار یافته اند.   نمونه زیر از جمله شیوه های فریب است که در میان برنامه های رادیویی گنجانده می شد.   اعضای واحد لیب استاندارت (Leibstandarte) سه بطری شراب هنسی برای فرمانده مجروح گروهان خود ارسال داشته اند و برای وی سلامتی عاجل آرزو کرده اند. لیب استاندارت یکی از واحدهای زبده SS و هنسی نام یک شراب مشهور فرانسوی بود. غیرنظامیان آلمانی که شونده این برنامه ها بودند و شبکه های اطلاعاتی خارجی که این برنامه ها را پیگیری و تجزیه و تحلیل می کردند، چنین نتیجه می گرفتند که واحد لیب استاندارت SS در نقطه ای در غرب و احتمالاً در فرانسه مستقر است.                                                          بخشی از نیروهای لیب استاندارت که مخفیانه خود را به شرق می رساندند.   با اوج گیری تمرکز نیروها در شرق، از 25 می تا 22 ژوئن 1941 و استقرار 75 لشکر آلمانی در یک محدوده زمانی کوتاه در شرق لهستان، آلمان ها از هیچ کوششی برای پنهان نگه داشتن تحرکات و حضور خود کوتاهی نکردند، لیکن شکل تجهیزات مربوط به خط مقدم که در زیر چادر قطارهای باری به خوبی مشخص بود به سختی می توانست از دیده ها پنهان بماند و مردم آلمان سرانجام به این نتیجه رسیدند که واحدهای زبده در سمت شرق مستقر می شوند. بسیاری از مردم عادی و افراد غیرنظامی در آن زمان تصور می کردند که تمرکز نیروها در شرق، بخشی از مانور بزرگ گمراه کننده ای برای عقب راندن شوروی ها، در خلال تهاجم آلمان به انگلیس است.                                                                                                                                قطار زرهی آلمان در حال انتقال تجهیزات   تبلیغات گمراه کننده به شیوه آلمانی:   شاخه تبلیغاتی با بهره گیری از شیوه زندگی آلمانی در اویل دهه 1940 به پخش ماهرانه شایعات در میان غیرنظامیان و نظامیان آلمان و کشورهای خارجی مبادرت کرد. برای مثال: در برلین و دیگر شهرهای بزرگ آلمان شایعات بی اساس و اطلاعات به ظاهر موثق، اغلب از طریق بازارهای بزرگ عرضه کالا که در فضاهای باز تشیل می شد و روزنامه ها پخش می گردید. برای پنهان نگه داشتن تدارکات مربوط به حمله ای که قرار بود در شرق صورت گیرد، شاخه تبلیغاتی ارتش، شایعاتی را پخش می کرد که با توجه به ادامه جنگ با انگلیس و وجود پیمان عدم تجاوز بین آلمان و روسیه، موثق جلوه می نمود. (جدول)              جدول: شایعاتی که شاخه تبلیغاتی با موفقیت به انتشار آن ها پرداخت.   در خلال برنامه فریب، باید با واحد های ارتش آلمان که در شرق مستقر بودند با دقت بسیار برخورد می شد. به همین منظور دستورات صادره خطاب به این واحد ها، همه جنبه گمراه کننده داشتتند. نخستین لشکرهای آلمانی که پس از لشکرکشی به فرانسه به جبهه شرق انتقال یافته بودند، بخوبی متقاعد شده بودند که نقش آن ها در برابر کشور شوروی که دارای روابط دوستانه با آلمان بود، جنبه دفاعی داشته و تصویر ارائه شده در مورد فضای بزرگتر آموزشی در پروس شرقی و لهستان با واقعیت مطابقت دارد.   با آشکار شدن طرح تمرکز نیروها برای حمله به شوروی، علی رغم حقایقی چون ادامه جنگ با انگلیس و وجود پیمان عدم تجاوز با شوروی و حتی مداخله نیروهای زبده آلمانی در لیبی و تحولات بسیار قانع کننده جنگ در بالکان، فرماندهی عالی نیروهای مسلح و شاخه تبلیغاتی، به دشواری می توانستند نیروهای آلمانی را به منتفی بودن حمله به شوروی متقاعد نمایند. شاخه تبلیغاتی و فرماندهی عالی نیروهای مسلح با همکاری فرماندهی عالی نیروی هوایی و فرماندهی عالی نیروی زمینی با صدور دستورات و ارائه اطلاعات به نیروهای مستقر در شرق، بر اهمیت حمله به انگلیس در سرنوشت جنگ و ضرورت بازداشتن توجه دشمن به از جبهه شرق، پیوسته تأکید می کردند. نیروهای آلمانی مستقر در شرق با این برداشت که مناسبات شوروی و آلمان همچنان دوستانه است و دشمن اصلی انگلیس است، هیچ گونع تدابیر تدافعی از سوی شوروی را در برابر سازماندهی نیروهای آلمانی مشاهده نمی کردند. در واقع، نیروهای مسلح شوروی در سال های 1940 و 1941 با آمیخته ای از انگیزه تدافعی و تهاجمی، به شدت سرگرم تسلیح و متمرکز کردن نیروها در مرزهای غربی کشور بودند. فرماندهی عالی آلمان در ضمن طرح هایی را برای استفاده از خطوط راه آهن جهت انتقال گسترده نیروها به سمت غرب تهیه نمود و به نیروهای مستقر در شرق دستور داد تا تمرینات متناوبی در زمینه نقل و انتقال با راه آهن اجرا کنند.                                                                                                                                   نقشه عملیاتی جبهه شرق اندکی پیش از تهاجم آلمان به شوروی   این گونه تدابیر گمراه کننده با موفقیت کامل همراه نبود و این شایعه که نیروهای مستقر در شرق اجازه خواهند یافت تا از خاک شوروی عبور کرده و از طریق ایران به امپراطوری انگلیس در خاور میانه و جنوب آسیا حمله کنند، هر روز قوت بیش تری می یافت. این شایعه، بازتابی از قبول بی چون و چرای جنگ با انگلیس و پیمان عدم تجاوز با شوروی به عنوان شالوده حقایق حاکم بر اوضاع سیاسی اروپا در بهار سال 1941 و نتیجه فریب دوگانه آلمان در جهت پیاده ساختن طرح تهاجم قریب الوقوع به شوروی بود.   زیرکانه ترین نیرنگ تبلیغاتی و گمراه کننده:   زیرکانه ترین نیرنگ علنی که از سوی شاخه تبلیغاتی، اندکی پیش از آغاز حمله به شوروی بکار بسته شد، تدارک پذیرایی از یک مقام بلند پایه شوروی بود. شاخه تبلیغاتی به مسئولین قصر بله وو (Belevue)، اقامتگاه ویژه پذیرایی از میهمانان خارجی در برلین دستور داد تا با گل و گیاه، اقامتگاه دولتی را تزئین نموده و برافراشتن پرچم سرخ را تمرین نماید و در اواخر شب دستور داد تا ایستگاه آناهلتر برلین برای استقبال از مقام برجسته شوروی آذین بندی شود. گرچه این تدارکات جنبه محرمانه داشت و با همکاری میان مدیران اقامتگاه دولتی و مسئولین راه آهن به اجرا در می آمد، بزودی خبر آن بین مردم انتشار یافت. شاخه تبلیغاتی اندکی پیش از آغاز تهاجم علیه شوروی، تمامی امکانات خود ار برای فریفتن بکار گرفت. بر اساس طرح اولیه قرار بود حمله به شوروی در روز 15 ماه می 1941 آغاز شود، لیکن به دلیل طولانی شدن زمستان سال 1941 و به دنبال آن تأخیر در آغاز فصل بهار و همچنین عملیات ماه آوریل در منطقه بالکان، برنامه حمله به شوروی به روز 22 ژوئن 1941 موکول شد.                                                ایستگاه قطار معروف Anhalter در برلین و قصر Bellevue که بخشی از عملیات فریب آلمان ها بودند.     در همین ایام از جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات دولت آلمان خواسته شد تا مقاله ای تحت عنوان کرت به عنوان نمونه نوشته و آن را در ارگان حزب ناسیونال سوسیالیست منتشر نماید. این مقاله در 20 ژوئن 1941 چاپ شد و شایعه قریب الوقوع بودن حمله به انگلیس را قوت بخشید. فرماندهی عالی نیروهای مسلح آلمان در جهت تشدید ابعاد این نیرنگ دستور توقیف این شماره از روزنامه را صادر کرد و تمامی نسخه ها جمع آوری شدند. بسیاری از مشترکین این روزنامه، نسخه مورد نظر را از طریق پست دریافت کردند و شبکه های اطلاعاتی خارجی نیز توانستند نسخه هایی را به دست آورند و همین اقدام سبب شد تا شایعه نزدیک بودن زمان حمله به انگلیس تقویت شود.                                                                                                                                                   روزنامه Volkischer Beobachter ارگان رسمی نازی ها       اقدامات حفاظتی شدید همه جانبه موفقیت آمیز آلمانی ها:     ادامه دارد ...   برداشت فقط با ذکر Military.ir