X-Mas

Members
  • تعداد محتوا

    397
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های X-Mas

  1.     سلام و با تشکر از زحمات شما در خبر رسانی     ببخشید مطمئنید فعالیت برای بر کناری عبادی هست؟؟؟ از مدت‌ها پیش جریان صدر خواستار ایجاد کابینه متشکل از تکنوکرات‌ها به رهبری ال عبادی شده،و این تصمیم هم بعد از   اعلام عبادی مبنی بر تغییرات در کابینه گرفته شد...یعنی‌ صدر از عبادی و تصمیمش در تغییر وزرای فعلی حمایت کرده،حتا گفته که وزرای نزدیک به خودش هم باید برن کنار و عبادی سرپرستی یک کابینه کاملا تکنوکرات رو بر عهده بگیره،بر عکس دیگر احزاب از جمله مجلس اعلا که مخالف این تصمیم هستند و گفتند که اگر عبادی واقعا یک کابینه غیر سیاسی و تکنوکرات می‌خواد باید خودش هم کناره گیری کنه     حالا شما میگی‌ که صدر تصمیمش عوض شده و میگه عبادی هم باید بره کنار؟؟؟میشه منبع این رو بیارین؟؟؟
  2.       سلام فکر نکنم هدایت شونده بوده باشه...بیشتر به راکت ر پ ج  یا   س پ ج9   میخوره
  3. سلام   دونالد ترامپ در ایالت نوادا هم با اختلاف زیاد پیروز شد یک نکته مهم دیگه احتمال ورود مایکل بلومبرگ شهردار سابق نیویورک به عنوان کاندید مستقل هست،و اگر ترامپ نماینده جمهوری خواهان بشه،که به احتمال خیلی‌ زیاد میشه،ممکنه "سیستم" فردی مثل بلومبرگ رو که به جمهوری خواهان نزدیک هست، بندازه جلو تا رای ترامپ در برابر کلینتون بشکنه و کلینتون که آدم "سیستم" هست رئیس جمهور بشه
  4. در این لینک به نکته جالبی‌ اشاره شده   http://allthingsnuclear.org/lgrego/irans-upcoming-simorgh-rocket-launch   " A key part of an ICBM system is the re-entry vehicle, which Iran has not tested. An ICBM sends its payload (weapon) up to about 1,000 km above the earth, it travels many thousands of miles, but then it has to come back down to earth through the atmosphere at very high speeds. The heat created by atmospheric friction at these speeds will damage or incinerate anything not specifically designed to be protected. Building a heat-shielding re-entry vehicle that also keeps position errors to a minimum is a difficult technical task, and most definitely requires flight tests.   پس با این حساب دلیل کند شدن و بلکه تقریبا کنسل شدن برنامه اعزام انسان به فضا مشخص میشه کمی‌ بعد از آغاز مذاکرات ایران با آمریکا ،مسئولین ما شروع کردند به گفتن اینکه برنامه اعزام انسان به فضا غیر اقتصادی  و در اولویت نیست و موکولش کردند به دهه آینده،حتا یک مسئولی اظهار نظر کرده بود که پایگاه فضائی چابهار بیست سال دیگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت،در حالی‌ که خود من یادمه که وزیر دفاع قبلی‌ از بهره برداری پایگاه چابهار در آینده نه‌ چندان دور صحبت کرده بیدند و برنامه اعزام انسان به فضا هم تا سال ۲۰۱۸ یا ۲۰۲۰ اعلام شده بود حالا متوجه دلیل اصلی‌ شدیم،و غلط بودن بحث غیر اقتصادی بودن،چون که اصلا این برنامه اهداف دیگری داشت و باید ما را نزدیک میکرد به آن چیزی که در این متن نوشته
  5.     به نظر اینجا بحث شخص اسد نیست...از صحبت‌های برخی‌ دوستان اینجا و البته برخی‌ شنیده‌های دیگه  این طور به نظر می‌رسه که قراره با گزینه‌‌ای که  رابطه و نزدیکی‌ با ایران ندارد موافقت شود تا از این طریق رضایت محمد بن سلمان ،عادل الجبیر و اردوغان هم جلب شود   در روز‌های اخیر این قضیه  جدی شده و کسانی‌ که تا الان مقاومت میکردند در برابر این ماجرا ،در پی‌ اصرار و فشار برخی‌‌ها دارن مجبور به پذیرش میشوند               ببینید همه می‌دونیم که یک بخشی از اهل سنت سوریه تحمل اسد رو ندارند که غالباً هم ساکن این شهر‌هایی‌ هستند که در آنها درگیری هست...دیشب با یک دوستی صحبت میکردیم و به درستی‌ ایشون میگفت که دلیل آرامش نسبی‌ شهر‌هایی‌ که دولت سوریه فتح میکنه،اینه که کلا اکثر ساکنین فرار میکنند به دلیل حمایت اینها از تروریست‌های مسلح و اغلب آورگان سوری هم از مخالفین هستند،اما با این وجود بنا بر اطلاعات موجود چیزی نزدیک به شصت درصد مردم سوریه طرفدار نظام هستند،که اینها شامل اکثریت مطلق اقلیت‌ها و تعداد قابل توجهی‌ از اهل سنت متعلق به قشر متوسط و تحصیل کرده میشوند،آن ۴۰ درصد باقی‌ مانده هم لزوما همشون طرفدار مخالفین نیستند،بخشیشون طرف داران ی پ گ هستند     پس در صورت برگذاری انتخابات،اسد یا فردی نزدیک به وی پیروز خواهند بود   یاد آوری می‌کنم که  در خیلی‌ از کشور‌های به اصطلاح دموکرات،دولت‌ها با ۳۰-۴۰ درصد حکومت میکنند،همین اردوغان بیش از ده سال هست که داره با ۵۰ درصد و گاهی کمتر حکومت میکنه پس مشخص نیست که چرا وقتی‌ که فردی نزدیک به ما اکثریت ملت را با خود دارد،باز باید وی را تغییر داد     بله به یک شرط میشود به این گزینه‌ فکر کرد،و آن‌ اینکه طرف مقابل تعهد دهد که دست از خرابکاری خواهد کشید و فرد جایگزین هم واقعا محبوب اکثریت مردم باشد که قاعدتاً باز شخصی‌ نزدیک به اسد خواهد بود     پس رفتن اسد باید آخرین مرحله باشد و به عنوان حد اکثر امتیاز که آمریکا و دیگران میتوانند به دست آورند باید باشد،به شرط‌هایی‌ که گفته شد....نه‌ اینکه اسد برود و تازه درخواست‌های اصلی‌ طرف مقابل شروع شود..مثل عراق که مالکی رفت و عبادی آامد و خیلی‌‌ها می‌گفتند که اتفاق خاصی‌ نخواهد افتاد،اما حالا میبینیم که حرف از خلع سلاح گروه‌های مردمی همسو با ایران مطرح میشه                   اما میهن و تمامیت ارضی... اینجا منظور از میهن دقیقا چی‌ هست؟؟؟ سوریه؟عراق؟اردن؟      این مجموعه‌هایی‌ که انگلیس و فرانسه با خطکش و بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های اجتمایی‌ ایجاد کردند، و برای هر کدام یک پادشاه بعضاً از نقاطی بسیار دور از این مناطق،مثل حجاز،انتخاب کردند و گذاشتند آنجا؟ منظور از میهن اینها هستند؟؟؟     وقتی‌ که میهن، که یک بار معنایی مشخصی‌ داره و  به سختی میتوان آن را به این مجموعه‌های مصنوعی خط‌کشی اطلاق کرد،وضعیتش این هست ،بحث تمامیت ارضی هم مشخص هست     اصولا اگر این به اصطلاح تمامیت ارضی به ضرر محور مقاومت یا هلال شیعه یا هر چه میخواهیم اسمش را بگذاریم ،تمام شود،پس چرا باید روی این مقوله اصرار کرد؟؟؟البته قاعدتاً برای التهاباتی که از هم پاشیدگی یک کشور،ولو مصنوعی ،میتواند ایجاد کند تا جایی‌ که میشود باید از این اتفاق جلوگیری کرد،اما اگر برای حفظ تمامیت ارضی این به اصطلاح کشور‌ها باید خط ارتباطی‌ از ایران به مدیترانه قطع و یا کمرنگ شود، و یا رقبای منطقه‌ای ایران مثل عربستان نقششان در این مناطق بیشتر شود،پس تقسیم این کشور‌ها میتواند به عنوان یک گزینه‌، مورد بر رسی قرار گیرد   البته اینجا کیفیت این تقسیم مطرح هست،و چه بسا حتا بالانس جمعیتی در پی‌ جدایی‌ برخی‌ مناطق به نفع  طرفداران ما تغییر کند       و باز هم تأکید می‌کنم،این به هیچ وجه ظلم به مردم این کشور‌ها نیست...یعنی‌ یکی‌ نیاد بگه چرا برای منافع ایران میخوای فلان کشور تقسیم بشه...این به خاطر منافع مردم خود این کشور‌ها هم هست،،مسلما بین یک سلفی و یک علوی یا سنی سکولار هیچ همپیوستگی وجود نداره و مشخص نیست که چرا این سنی سکولار یا علوی یا مسیحی‌ باید از رئیس جمهور محبوب خودشان که البته رای ۶۰ درصد ملت رو هم داره،برای خوش آمدن فرد سلفی ،صرف نظر کنند...یا یک کرد معتدل چه ربطی‌ به یک سلفی داره؟؟؟اینها چرا باید چوب سلفی طرفدار عربستان و قطر رو بخورند؟       پس در این صورت یک گزینه‌ میتونه جدایی‌ باشه.....که به نفع خود مردم خواهد بود و البته گفتیم چیزی به عنوان میهن برای مجموعه که با خطکش انگلیس و فرانسه به وجود آمده،موضویات ندارد         البته سؤ تفاهم نشه،بنده طرفدار فروپاشی این کشور‌ها نیستم و معتقدم که تا جایی‌ که میشه باید یکپارچگی سوریه و عراق و یمن را حفظ کرد،اما نه‌ به هر قیمتی
  6.   سلام   چهره کاریزماتیک و قهرمان ملی‌ برای چه کسی‌؟؟؟مسلما میدانید که بین بدنه موافقان نظام سوریه و حتا بیطرف‌ها و بدنه طرفداران مخالفین هیچ چهره کاریزماتیک که برای هر دو اینها محبوب باشد وجود نداره....میشه چند مثال بزنید که از نظر شما  میتونه این ویژه گیها رو داشته باشه تا همه، اعم از موافق و مخالف با میل و رضایت به وی رای دهند؟؟؟ اگر منظورتون از قهرمان ملی‌  برخی‌ نظامی‌های سرشناس سوریه مثل زهر الردین یا سهیل حسن هست،که اینها از طرف مخالفین ،بدل بشار محسوب میشوند و اگه از اینها بیشتر از بشار نفرت نداشته باشند،کمتر هم نیست     کلا در ساختار نظام سوریه کسی‌ رو به غیر از خود بشار و این چند فرمانده، کاریزماتیک نمی‌بینم که بتواند رای حد اکثری بیاورد،دوستی‌ هم در چند پست قبل نام وائل ال حلقی را آورده بود،نخست وزیر فعلی و از اهل سنت،که اصلا کاریزماتیک نیست و مخالفین هم هرگز با یک چنین شخصیت نزدیک به بشار موافقت نخواهند کرد،یا ولید معلم که این هم باز همین مشکل رو داره   در مخالفین معتدل هم باز ما هیچ کس رو نمی‌بینیم...قدری جمیل؟هیثم المناع؟...اینها رای حد اقلی دارند نه‌ حدا اکثری ،و مخالفین هم از اینها متنفرند و اینها رو مخالفین بدلی می‌نامند...برای ایران هم چندان مناسب نیستند،یعنی‌ مثل هندوانه  بسته می‌مانند برای ایران و مشخص نیست چه سیاستی رو پیش ببرند در آینده......البته تمام این طرف‌ها در نهیات به نوعی در قدرت حضور خواهند داشت،اما ظرفیت رسیدن به پست ریاست جمهوری را ندارند... مگر اینکه منظور شما فاروق الشرع باشه،که این میشه همان درخواست مخالفین و کشور‌های عربی‌ که از سال ۲۰۱۱ پیشنهاد کنار رفتن اسد و جایگزینی با الشرع رو داده بودند      و یا انتخاب یک فرد تکنوکرات و تقریبا ناا شناخته،مثل حیدر ال عبادی در عراق،که البته اصلا کاریزماتیک نمیتونه باشه یک فرد تکنوکرات و در انتخابات شانس چندانی نخواهد داشت،کما اینکه عبادی هم در انتخابات صرفاً با آویزون شدن به لیست دولت قانون مالکی آن هم با رای حد اقلی نماینده مجلس شد و قرار نبود نخست وزیر بشه گزینه‌ بعدی میتونه یک نظام پارلامنتاریستی باشه مثل لبنان،که انتخابات پارلمانی و احزاب برنده با رای اکثریت در مجلس نخست وزیر رو انتخاب کنند که قدرت اجرای داشته باشه و اختیارات رئیس جمهور هم کاهش پیدا کنه                                                                                                                -------------------------------------------------------       یک نکته هم هست،و آن اینکه اگر در هر قراردادی آورده بشه که بشار حق کاندید شدن نخواهد داشت این خود به خود حدا اقل از نظر سنبلیک یک پیروزی برای عربستان و ترکیه و غیره محسوب میشه...حتا اگر فردی انتخاب بشه که با اینها هماهنگ نباشد،باز همین پیروزی سمبلیک باعث افزایش جایگاه اینها و کاهش جایگاه ایران خواهد شد در منطقه...   شما مستحضرید که این پیروزی‌های روانی‌ خیلی‌ وقت‌ها کمتر از پیروزی حقیقی‌ نیست و مثال‌های زیادی در منطقه و خارج از آن‌ داریم...پس اگر قراره بشار هم کاندید نشه نباید به عنوان یک تحمیل در قرداد آورده بشه بلکه با یک بهانه دیگه باید صرف نظر کنه         از طرفی‌ هنوز یکی‌ به من توضیح نداده که چرا ما با پرونده‌های منطقه  به صورت جدا از هم  برخورد می‌کنیم   مثلا اینجا ما راضی‌ میشیم بشار کنار بره،اما در یمن اصلا عربستان راضی‌ نمیشه هادی کنار بره و یک حمله همه جانبه را ترتیب داده برای بازگرداندن وی،اگر هم بر فرض راضی‌ به رفتن هادی شد،جایش رو میده به خالد البحا که نخست وزیر هادی هست...اما ما در سوریه به نظر  با یک فرد جدا از نظام سوریه برای پست ریات جمهوری موافقت می‌کنیم   استدلالشون هم اینه که هادی رئیس جمهور قانونی‌ یمن هست و هنوز در سزمان ملل کرسی یمن به دست هادی هست...خوب،در سوریه هم همین گونه هست،رسما نظام سوریه هنوز دولت قانونی‌ این کشور هست  از اینهم میگذریم که اصولا عربستان و کشور‌های خلیج فارس خود ساختار حکومتشان طوری نیست که بتوانند در ارتباط با رفتن یا ماندن یک رئیس جمهور اظهار نظر کنند   در عراق هم همین طور،امتیاز میدیم،حالا با هر دلیل و توجیهی‌ و در برابر فرد مورد نظر آمریکا موافقت می‌کنیم بدون اینکه امتیازی در دیگر کشور‌ها از آمریکا بگیریم...این برخورد جزیره‌‌ای اصلا جالب نیست،پرونده‌های منطقه یک حلقه به هم تنیده هستند که باید بتوانیم از ظرفیت‌های هر کدام از پرونده‌ها برای فشار و گرفتن امتیاز در پرونده‌های دیگر استفاده کنیم    و مورد آخر اینکه در دو سال اخیر در ازای امتیازاتی که در پرونده‌های منطقه‌ای داده ایم چه امتیازی به دست آورده ایم؟؟؟   بالاخره ما در عراق امتیاز کمی‌ ندادیم،در افغانستان باز همین دو سال پیش با آمریکایی‌ها برای ایجاد توافق بین دو کندیدای مدعی همکاری کردیم،در لبنان هم موافقت کردیم که تاریخ انتخابات جدید که قرار بود پارسال انجام بشه به تعویق بیفته و دوره دولت تمام سلام ۱۴ مارسی ادامه پیدا کنه،در حالی‌ که بنا به نظر سنجی‌ها ائتلاف ۸ مارس پیروز میشد درسته که در این موارد استدلالی پشت این همکاری ما بوده،و مثلا خواستیم با جلوگیری از تشنج،هزینه‌ها را کم کنیم،اما همین برخورد جزیره‌‌ای مانع از گرفتن امتیاز مناسب شد در ازای این همکاری ها،حتا اگر شما یک همکاری که می‌کنید  ممکنه به نفع خودتون هم باشه،باز این همکاری رو مفت انجام نمیدین و سعی‌ باید بکنید که حد اکثر امتیاز لازم رو به دست بیارید،مثلا در همین لبنان گفته میشد که آمریکا در ازای تعویق انتخابات با ریاست جمهوری میشل اون ،گزینه‌ حزب الله، موافقت کرده،اما حالا میبینیم که این خبر‌ها نبود و یک امتیاز مفت و مجانی‌ داده شد و مستحضر هستید که چه فشاری عربستان داره این روز‌ها به لبنان میا‌‌‌ره،یعنی‌ راضی‌ به امتیازی که گرفتند نیستند و میخواهند به طور حد اکثری منافعشون تأمین بشه     احرص و مسقان دست دولت هست،شیخ عیسی هم گویا دست تروریست‌های ترکیه
  7. با سلام با توجه به اینکه برای رسیدن به این آتش بس ما بودیم که امتیاز دادیم و برای جلوگیری از دخالت ترکیه(عربستان رو نمیگم چون که تهدید این کشور شوخی‌ بیش نبود) و امکان بروز جنگی فراگیر حاضر به پذیرش این طرح شدیم،امیدوارم که حدا اقل ما و روسیه این خواسته را مطرح کرده باشیم که نیرو‌های سوریه دمکراتیک در برخی‌ مناطق پیشروی نکنند و آن‌ مناطق متعلق به دولت سوریه باشد و ارتش آنها را از داعش پس بگیرد من نگران دیر الزور هستم....حالا نمیدونم بالاخره شدادی چی‌ شد،داعش پس گرفت یا نه‌،ولی‌ امکان ادامه حرکت سوریه دمکراتیک به سمت دیر الزور هست...این شهر برای ما به نظرم از رقه مهمتر هست...ارزش رقه سمبلیک هست برای ما،اگر بتوانیم ما بگیریم(ما منظورم دولت سوریه) از نظر تبلیغاتی خیلی‌ با ارزش خواهد بود،اما دیر الزور ارزش واقعی‌ و لجستیکی داره برای ما،به ویژه در آینده سوریه...خط امتداد از ایران و عراق از آنجا می‌گذرد   هر چند دوستی‌ میگفت که حتا بدون دیر الزور هم این خط میتواند پا برجا باشد و از بیابان‌های جنوبی تر هم این امکان وجود خواهد داشت،و حرف درستی‌ هم هست،اما به هر حال برای کنترل مناطق بیابانی جنوب شرق سوریه داشتن این شهر بزرگ و پایگاه‌های نظامی و فرودگاه آن خیلی‌ کمک خواهد کرد...در غیر این صورت باید دست به ساخت مراکز بزرگ نظامی و فرودگاه جدید در ذل‌ صحرا زد که کار مشکلی‌ هست،با توجه به اینکه نزدیکترین نقطه بزرگ و با امکانات کافی‌ شهر پالمیرا هست که فاصله زیادی از مناطق مرزی دارد پس به نظر باید به طرف مقابل فهمانده بشه که دیر الزور خط قرمز ما هست     البته خبر‌هایی‌ از حمایت هوائی رؤس‌ها و حتا حمایت تسلیحاتی دولت سوریه در پیشروی‌ها به سمت الشدادی بود،که عجیب هست و دوستان صفحه تحولات هم بعد روشن نکردند که آیا واقعا این حمایت‌ها بوده یا نه‌،اما نگرانی‌ از گروهک‌های عرب  همراه با کرد‌ها هست،که روابط نزدیکی‌ با آمریکا دارند...بالاخره در مناطق با اکثریت  جمعیت  عرب مثل دیر الزور، کرد‌ها نمیتوانند حکومت کنند، و این گروهک‌های عرب خواهند بود که حرف اصلی‌ را خواهند زد
  8. یک ویژگی‌ مهم ترامپ وابسته نبودن به لابی‌های بزرگ و تاثیر گذار آمریکا هست،به علت توانایی گسترده و مستقل مالی‌ پس نیاز نداره که از طرف لابی‌ها حمایت بشه و بعد از انتخاب شدن بخواد بهشون باج بده از جمله ۴ لابی مهم آمریکا فقط لابی اسلحه سازان و اسلحه فروشان سبک با ترامپ مخالفت نمیکنه،به دلیل مواضع ترامپ در مخالفت با هر گونه  محدودیت در فروش آزادانه سلاح...البته این به معنی‌ حمایت مالی‌ این لابی از ترامپ نیست،گفتیم که نیزی نداره،اما ضدّ ترامپ فعالیت نمیکنه   لابی صنعت اسلحه سازی سنگین هم مثل لاکهید مارتین و بوئینگ و غیره .. مواضع تقریبا خنثا داره نسبت به ترامپ ،هر چند تمایلش به دیگر کاندیدا‌های جمهوری خواه بیشتره   اما دو لابی نفت و صهیونیستی اصلا ذل‌ خوشی از ترامپ ندارند   حتا ترامپ در گذشته به یهود ستیزی و انکار هولوکاست هم متهم شده،که پشت سر این اتهامات لابی صهیونیستی بوده   البته بعد ترامپ برای زدودن این اتهامات اظهارات زیادی در حمایت از اسرائیل داشت و ضدّ ایران،اما به هر حال هنوز هم لابی اسرائیلی یهودی با ترامپ زاویه داره   قطعاً در پیشبینی‌ مواضع  ترامپ در سیاست خارجی‌ ،این خصوصیت وی هم باید در نظر بگیریم،با توجه به اینکه بخش اعظمی از سیاست خارجی‌ آمریکا به ویژه در خاورمیانه تحت تاثیر دو لابی نفت و صهیونیستی قرار داره   نکته جالب دیگه مواضع بسیار تند و منفی‌ ترامپ نسبت به عربستان سعودی هست ،که نمونه‌ای از آن را در  بگو و مگو‌های  وی با شاهزاده طلال میبینیم این چند ماه پیش...ترامپ اینجا از نفوذ پول‌های سعودی در سیاست آمریکا انتقاد میکنه و میگه که در صورت انتخاب شدن این روند رو متوقف خواهد کرد     http://www.politico.com/story/2015/12/saudi-prince-donald-trump-drop-out-216693 اینجا ترامپ فاکس نیوز رو به علت خرید بخشی از سهام آن توسط طلال مسخره میکنه     http://www.independent.co.uk/news/world/americas/donald-trump-is-mocked-by-saudi-prince-after-he-tried-to-prove-ties-between-fox-news-and-saudi-a6842171.html   اینجا هم ۱۱ سپتامبر و نقش عربستان   http://nymag.com/daily/intelligencer/2016/02/donald-trump-suggests-the-saudis-did-911.html
  9.   با سلام  همه این موارد در صورت وجود راهبرد دفاعی موضوعیت دارند،همچون شرایط فعلی ایران   البته بنده در ارتباط با  قسمت‌های مربوط به ناتوانی اقتصادی،علمی‌ و فنی‌  کشور در حرکت به سمت ساخت و نگهداری سلاح هسته‌ای حرف دارم...همین طور در  ارتباط با قطعیت سناریو‌ها و پیشبینی‌‌هایی‌ که کلا در علوم استراتژیک انجام می‌پذیرد،که همه ما می‌دانیم مثل تمام شاخه‌های دیگر علوم انسانی‌ با موجود پیچیده‌ای  همچون انسان سر و کار دارد و انسان هم علیرغم تلاش علوم انسانی‌ در مدون کردن و دادن نظم و بر رسی و آنالیز کنش‌های انسانی‌،خیلی‌ وقت‌ها نشان داده که عنصر غیر قابل پیشبینی‌ میتواند باشد   در این زمینه هم جنگ جهانی‌ اول نمونه‌ای از همین غیر قابل پیشبینی‌ بودن  پدیده‌ها در این حوزه هست،آنجایی که پس از بیش از ۴۰سال  صلح در اروپا و عصر زیبا یا بل اپک ،دوران جنگ‌های گسترده در اروپا به نظر می‌رسید رو به پایان هست و جهان  به سمت  یک انترنازیونالیسم و ایجاد ساختار‌های فرهنگی‌،اقتصادی ،سیاسی مشترک حرکت میکرد،که ناگهان همه چیز طور دیگری رقم خورد   پس چه بسا مواردی مثل عدم استفاده از تسلیحات هسته ای،عدم بروز جنگ گسترده بین قدرت‌ها و اصولا مباحث پیرامون ماهیت تهدید‌های امروز  خلافش ثابت شود   اما با این وجود می‌پذیریم که در صورت اتخاذ دکترین دفاعی برای کشوری مثل ایران،حرکت به سمت تولید سلاح هسته‌ای موضوعیت ندارد،و شرایط حال حاضر ایران هم اینگونه هست     پس تا اینجا مشکلی‌ نیست             اما اینجا یک موضوع وجود دارد و آن اینکه آیا دکترین دفاعی ایران تا ابد دفاعی خواهد ماند؟؟؟   تا کی‌ تمرکز ایران باید صرفاًً روی دفع تهدید  و ایجاد بازدارندگی باشد ،و کلا تا کی‌ باید صرفاً ایران را هدف و دیگران را مهاجم در نظر گرفت و بر این اساس استراتژی مناسب جهت دفع این هجوم را طرح ریزی کرد؟   آیا استراتژی کشور تا ابد دفاعی خواهد ماند یا استراتژی تهاجمی هم در دستور کار قرار خواهد گرفت روزی       البته مسلما این سوال بنده در ارتباط با آینده دور و در بازه بلند مدت هست و در صورت تغییر استراتژی دفاعی و خارج شدن از لاک دفاعی،آیا باز هم سلاح‌های هسته‌ای موضوعیت نخواهند داشت؟       مسلما بیان عباراتی همچون ما مهربونیم،ما خوبیم و هرگز به فکر تهاجم نخواهیم بود،و جمالاتی از این دست شوخی بیش نیستند و کاملا غیر کارشناسی     اینجا  دقت در برخی‌ بخش‌های برجام و آوردن تعهدات غیر الزام آور از نظر حقوقی در ارتباط با برخی‌ از فعالیت‌های هسته‌ای در بازه بالای ۱۵ سال از طرف تیم‌ مذاکره کننده خالی‌ از لطف نخواهد بود
  10.   کره شمالی‌ وضعیت اقتصادی نامناسبی داره،اما در این حد هم نیست،بیشترش تبلیغات منفیه...خیلی‌ از کشور‌های آسیایی و آفریقایی بمب اتم ندارند هیچ،کلا ارتش درست و حسابی‌ هم ندارند و منابع سرشار زیرزمینی هم دارند،اما به مراتب وضعیت بدتری از کره شمالی دارند     از این گذشته،ایران را نمیشه اصلا با این کشور مقایسه کرد!!!!!! ایران از نظر وسعت سرزمینی،جمعیت،منابع زیرزمینی و موقعیت ژئو استراتژیک قابل مقایسه با این کشور نیست و حتا با تحریم‌های شدید هم  هرگز به شرایط کره دچار نمی‌شود و البته اصولا ایران کشوری نیست که بشه به طور صد درصد بایکتش کرد به دلایلی که گفته شد     منظورم اینه که نیایم برای ردّ لزوم داشتن سلاح هسته‌ای مثالی بزنیم که با شرایط ایران همخوانی نداره...مثلا خود چین هم در مقطعی هم با غرب مشکل داشت و هم با شوروی و در شرایط شبهه محاصره قرار داشت،اما با تحمل مشقت بسیار خود را به جایی‌ رساند که غرب مجبور به پذیرش واقعیت و پذیرفتن چین به عنوان یک قدرت جهانی‌ شد ،و حتا سعی‌ کرد از ظرفیت چین برای به چالش کشیدن شوروی استفاده کنه ،که منجر شد به دیپلماسی پینگ پنگ و سفر نیکسون به چین     پس بهتره بگیم که سلاح هسته‌ای در حال حاضر به مصلحت ایران نیست(مسئولین و در راس آنها رهبری به این نتیجه رسیده اند)،و این   میتونه تا ۱۵،۲۰ و یا ۳۰ سال آینده هم باشه   اما اگر یکی‌ بیاد بگه ایران هرگز و مطلقاً  به  سمت سلاح هسته‌ای و شیمیایی و غیره   نخواهد رفت ،این حرف ضدّ تاریخی‌ خواهد بود.     از بدو ظهور بشر پیشرفت‌های فناوری که خود را در ساخت ابزار آلات جنگ نشان می‌دادند موجب برتری یا نزول جوامع بشری شده اند     در گذار از عصر حجر به عصر مس این اتفاق افتاد،از مس به برنز،از برنز به آهن...در تمام این مراحل هر قومی موفق به ارتقا فنّ آوری و به طبع مرگ آوری سلاح‌های خود شده، بر دیگران چیره شده و بر عکس هر کی‌ در جا زده در این زمینه ،منقرض شده     همین طور بعد از  اختراع منجنیق و دیگر ابزار آلات جنگی،بیا تا ورود باروت و سلاح‌های گرم اولیه،بعد توپ خانه،سپس اختراع نیترگلیچرین و از آن‌ دینامیت، سلاح‌های اتوماتیک و سلاح‌های شیمیائی و آخرش هم هسته ای.       در تک تک این مراحل هر کس زودتر رفته به سمت اینها و مورد استفاده قرار داده تا سالیان سال برتری خودش رو تضمین کرده،بر عکس هر کس دیرتر به اینها دست یافته تا سالیان سال در موضع ضعف قرار داشته   و جالبه که در خیلی از برهه‌ها بشر آن زمان از ورود چنین ابزار کشنده‌ای شوکه شده و دم از پایان جهان و این گونه مسائل زده...این رو میتونیم در نوشته‌های خیلی‌ از نویسنده‌های اروپا در قرن‌های ۱۵ و ۱۶  ببینیم با ورود سلاح گرم،و اینکه چطور از این سلاح‌ها به عنوان ابزار شیطانی نام برده اند...یا از عذاب وجدان نوبل پس از اختراع مواد منفجره لازم برای دینامیت و اینکه چگونه این را سر آغازی برای نابودی بشر می‌دانست   این تفکرات همیشه بوده اما تاریخ راه خودش رو رفته و همواره فنّ آوری‌ها و ابزار جدیدی آمده بسیار مرگبار تر از قبلی‌ ها       البته شاید گفته بشه که سلاح هسته‌ای دیگه آخرشه به علت قدرت تخریب بسیار بالا،اما اینجا بحث بازدارندگی مطرح میشه و در دنیای واقعی‌ هم همان ۵ کشوری که زودتر به این توانایی دست یافتند چند دهه هست که آقایی میکنند     این جبر تاریخه،نمیشه کاریش کرد...حالا شاید از نظر اخلاقی‌ زشت و بد به نظر بیاد...اما همینه،بشر و طبیعت و تاریخش این رو به ما یاد داده اند و هر قدر هم ما زور بزنیم که این رو تغییر بدیم و یا خودمان را با حرف‌ها و تفکرات به ظاهر زیبا گول بزنیم واقعیت تغییر نخواهد کرد.....پس چه بهتر از تاریخ و گذشتگان درس بگیریم  و از قطار عقب نیفتیم   و متأسفانه این قطار،یعنی‌ قطار قدرت در جهان ،سوختش همین قدرت نظامی هست(البته مسلما علمی‌،اقتصادی و غیره هم مهم هستند و اصولا اینها همه در امتداد هم قرار دارند،از هم جدا نیستند)...اما نظامی رو نمیشه نفی کرد، و هر کس هم بخواد با روشنفکر بازی این رو نفی کنه هیچی‌ از تاریخ نفهمیده   (البته یک وقت سؤ تفاهم نشه...منظورم شما نیستین،دارم یک بحث کلی‌ می‌کنم)           اما این کشور‌هایی‌ که نام بردین،بدون هیچ شکی ایران با وجود اقتصادی کم فروغ تر، اما قدرت تأثیر گذاری واقعی‌ بسیار بیشتری در امور بین المللی نسبت به این کشور‌ها دارد   اصولا هیچکدام از این‌کشور ها،حتا از اینها بزرگترش مثل ژاپن،ایتالیا و المان تصمیم ساز نیستند در جهان،و حتا تأثیر گذاری محدودی هم دارند(البته المان اخیرا به دلایلی ارتقا پیدا کرده و دارد  کمی‌  از این شرایط فاصله می‌گیرد)     ایران هم تأثیر گذاری بالایی‌ دارد و هم تا حدی   تصمیم ساز هم بوده،علیرغم تمام ضعف‌هایی‌ که از آن‌ سراغ داریم     البته آفریقا  جنوبی و برزیل هم در یکی‌ دو سال اخیر با مشکلات شدید اقتصادی مواجه شده اند و کلا این کشور‌ها ،به علاوه چند کشور دیگر، به صورت سیکلی وارد یک دهه و یا بیشتر رونق میشوند به همراه افزایش قدرت صنعتی و تا حدی نظامی، و در نتیجه افزایش جایگاه و پرستیژ جهانی‌(که فرق میکنه با قدرت تأثیر گذاری حقیقی‌)،اما بعد از آن‌ دچار مدت مشابهی رکود و یا انجماد اقتصادی میشوند با دنباله کاهش توان صنعتی‌،علمی‌ تحقیقاتی‌،نظامی....در دهه هفتاد میلادی هم رشد داشتند ،بعد سقوط از دهه هشتاد تا اواخر دهه نود میلادی، و باز از آغاز قرن جدید رشد و حالا دوباره سقوط....بخشی از دلایلش هم برمی‌گرده به ساختار اقتصادی این کشور ها
  11.   ایران تا سال ۲۰۱۳ روابط خوب و  بعضاً راهبردی با این کشور‌ها  داشت به علاوه سودان و اریتره(البته با کومور مشکلاتی بوده از قبل از آن‌)،که همه اینها در حال حاضر در  ائتلاف ضّد یمن حضور دارند و روابط با ما را قطع و یا کاهش داده اند   تا سال ۲۰۱۳ ایران با برخی‌ از اینها حتا همکاری نظامی داشت..از جمله همکاری جیبوتی با ناو گروه‌های نظامی ایران در خلیج عدن،همکاری اریتره با نیروی دریای ارتش در پهلو گیری زیردریایی‌های ایران اعزامی به دریا سرخ،که یک مورد آن‌ تأیید شده است،به علاوه آموزش نیرو‌های حوثی در این کشور و اعزام آنها به یمن در سال‌های گذشته(البته این مورد تأیید نشده) سودان هم که یکی‌ از شرکای راهبردی ایران بوده در مدت بیش از بیست سال ، با همکاری‌های گسترده نظامی،بازار برای تسلیحات ما، به علاوه  هماهنگی‌ در عبور محموله‌های سلاح ایران از خاک این کشور به مقصد غزّه   تمام اینها هم با وجود فشار‌های آمریکا و عربستان بوده و این کشور‌ها به رغم این فشار ها، با ایران چنین روابط نزدیکی‌ داشته اند     حتا در تابستان ۲۰۱۳ هوپیمای رئیس جمهور سودان عمر البشیر  هنگام عبور از آسمان عربستان جهت شرکت در مراسم  تحلیف آقای روحانی ،از طرف این کشور به سودان بازگردانده شد،که این اقدام باعث فراخواندن سفیر عربستان در سودان شد   تأکید می‌کنم که این روابط علیرغم فشار‌های شدید آمریکا و عربستان به این کشور‌ها ،حاصل شده بود     پس دلیل تحولات  منفی‌ در روابط ایران با این کشور‌ها را باید در اتفاقات بعد از تابستان ۲۰۱۳ و روی کار آمدن دولت جدید در ایران جستجو کرد         میتوان در ارتباط با مسائل مختلف نظر و تحلیل‌های متفاوتی داشت،اما اینکه چه اتفاقی و در چه زمانی‌ افتاده تفسیر پذیر نیست..اینها فکت هستند و هر تحلیل و تفسیری نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن فکت‌ها و یا با استفاده از داده‌های غلط انجام بگیرد   این مورد رو با شما موافقم   شبیه همین اتفاق بعد از جنگ هم به وقوع پیوست،و ایران در آن‌ زمان با رهایی از جنگ و بازسازی نسبی‌ روابط خود با غرب و شرق تولید و صادرات نفت خود را به شدت افزایش داد و علیرغم کاهش قیمت جهانی‌ نفت در آن مقطع، در آمد‌های ایران به علت افزایش تولید بیشتر شد،و البته ایران بدهی قابل توجهی‌ هم نداشت به علت بایکت جهانی‌ در زمان جنگ....بر عکس عراق با انبوهی از بدهی، به یکباره با افت شدید در آمد‌های نفتی‌ مواجه شد به علت کاهش قیمت جهانی‌ نفت و حتا افزایش تولید هم باید صرف بازپرداخت بدهی‌ها میشد...که آخر همین مشکلات منجر به اشغال کویت و بعد بدبختی خود عراق شد
  12.   پیشدستی در رسیدن به رقه نسبت به نیرو‌های سوریه دمکراتیک
  13.   با سلام    این یک مورد رو مطمئنن دوستان صفحه تحولات؟؟؟ یعنی‌ در شدادی هم روسیه حمایت هوائی میکنه از نیرو‌های سوریه دمکراتیک،حتا بیشتر از ائتلاف آمریکا؟؟؟ و از آن مهمتر ارتش سوریه هم از اینها حمایت میکنه؟؟؟ارتش که تنها در برخی‌ محله‌های خود شهر حسکه و برخی‌ از پایگاه‌های اطراف حضور داره...خبری از پیشروی آن به مناطق جنوبی تر نبود   اگه دوستان لطف کنند این رو روشن کنند خوب میشه   به ویژه اینکه برخی‌ از گروه های تشکیل دهنده سوریه دمکراتیک رابطه خوبی‌ با دولت مرکزی سوریه ندارند
  14.   با سلام       اما عراق   به طور اختصار باید  به این نکته اشاره کنم که تحولات سیاسی یک سال و نیم اخیر عراق حاصل فعل و انفعالات  درونزا و طبیعی‌ در جامعه و سپهر سیاسی عراق نبوده،بلکه حاصل فشار‌ها و خواسته‌های طرف‌های خارجی‌  به ویژه آمریکا و ایران بوده این نکته مهمی‌ هست....حرف شما درسته،اگر فرضاً عراقی‌ها با فرایند‌های داخلی‌ به یک نتیجه برسند که ممکنه مخالف خواسته‌های ما باشه،اینکه با زور و فشار بخواهیم آنها را منصرف کنیم و نظر خودمان را تحمیل کنیم ،به صلاح نخواهد بود و میتواند باعث واکنش‌های ملی‌ گرایانه شود و در صورت ایجاد شرایط منفی‌ در این کشور تقصیر‌ها به گردن ما و دخالت‌های ما خواهد افتاد...تا اینجا موافقم و هیچ حرفی‌ نیست....مگر اینکه تصمیمی که میخواهند بگیرند واقعا امنیت ملی‌ ما و یا منافع راهبردی ما را تهدید کند ،که در آن صورت هم باید فشار‌ها و تلاش‌ها برای منصرف کردن طرف عراقی و یا هر کشور دیگری،کاملا هوشمندانه و به دور از ایجاد تنش باشد.....پس تا اینجا حرفی‌ نیست     اما باید توجه داشت که اتفاقی که در عراق در قضیه نخست وزیری عبادی افتاد،اصلا و ابداً حاصل تصمیم خود عراقی‌‌ها نبود     یک اقلیتی بله به این نتیجه رسیدند،اما اکثر طیف‌های سیاسی عراق رغبتی به انتخاب این فرد نداشتند،از جمله اکثر حزب الدعوه که به مالکی وابسته هستند،اکثر لیست دولت قانون که باز به مالکی وابسته هستند و گروه‌های مقاومت اسلامی و احزاب منصوب به آنان مجلس اعلا و جناح صدر هم فقط می‌خواستند مالکی نباشد،نه‌ اینکه عبادی را بخواهند،به ویژه جناح صدر با گرایش‌های ضدّ آمریکایی کلا با امثال عبادی مشکل دارند     در انتخابات هم که دولت قانون به رهبری مالکی پیروز شد و از دوره قبلش بیشتر رای آورد،علیرغم تمام مشکلات و اشتباهات مالکی   اصولا فردی مثل عبادی شخصیت و ظرفیت و محبوبیت رسیدن به پست نخست وزیری را ندشت،و در انتخابات هم اگر آویزون لیست دولت قانون مالکی نمی‌شد رای نمیاورد   خود شما هم میدانید که در سفر هیات‌های عراقی به ایران برای رایزنی  از افراد دیگری نام برده میشد...اما به یکباره آمریکایی‌ها از کلاهشون نام عبادی رو آوردن بیرون و با هماهنگی‌ با ابراهیم جعفری این فرد را معرفی کردند به عنوان گزینه‌ ،بدون هماهنگی‌ ما و حتا اکثر گروه‌های عراقی طیف حکیم میخواست یک فرد از مجلس اعلا مثل عادل عبد المهدی انتخاب شود،صدر چندان از عبادی خوشش نمی‌آمد،اکثریت حزب الدعوه هم مخالف عبادی و موافق مالکی بودند،گروه‌های مقاومت هم که مخالف بودند... اینجا بود که ایران به طور منفعلانه هیچ برگی رو نکرد و  با سکوت خودش به احزاب عراقی این پیام را داد که با عبادی مشکلی‌ ندارد و امثال حکیم به عبادی ریاضت دادند     البته اکثر حزب الدعوه و دولت قانون و مالکی  به علاوه سپاه بدر و غیره کماکان مخالف بودند،که اینجا ایران به صورت سلبی وارد عمل شد و با فشار به آنها مجبورشان کرد به عبادی رضایت دهند     پس باز هم میگم عبادی حاصل اراده مردم و احزاب عراق نبود  ،بلکه حاصل خواست آمریکا و زد و بند آن‌ با یک اقلیت از شخصیت‌های شیعه مثل ابراهیم جعفری بود.   بقیه گروه‌ها یا به علت سکوت ایران و یا به علت فشار ایران بر آنها حاضر به پذیرفتن عبادی شدند     پس ببینید،اینجا ایران همان فشار‌ها و دخالت‌هایی‌ را که شما به درستی‌ نکوهش می‌کنید انجام داد،اما به صورت معکوس و بر روی متحدین و نزدیکان خود....آن هم برای پذیرفتن فردی ضدّ ایرانی و ضدّ مقاومت      و اینجا هم دوباره  این سوال مطرح میشود که به چه علت مدیریت جدید در دولت و شورای عالی‌ امنیت ملی‌  پرونده سیاسی عراق که اوج موفقیت سردار سلیمانی بود را ،از دستان ایشان خارج کردند؟؟؟     البته حرف بسیاره اما خواستم صرفاً  موضوع احترام به انتخاب مردم عراق و عدم تحریک حس ملی‌ گرائی که به درستی‌ به آن اشاره کردین،کمی‌ باز شود
  15. با سلام و تشکر از خبررسانی شما در این درگیری‌ها در خود شهر حلب خود ی پ گ حضور داره یا مثل شمال حلب این متحدین عرب  مثل جیش‌ الثوار هم هستند؟؟؟   به طور کلی‌ شما که به زبان کردی مسلط هستین و منابع کرد زبان را رصد می‌کنین ،نظر کرد‌های سوریه نسبت به این خرده گروه‌های عربی‌ که با آنها همکاری میکنند چیست؟؟؟نگاه مثبتی نسبت به اینها دارند یا صرفاً به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع به آنها نگاه میکنند؟؟؟ و در مناطق تازه آزاد شده مثل منغ  و تل رفعت آیا نیرو‌های کرد ی پ گ هم حضور دارند یا کنترل این مناطق کاملا به دست جیش‌ الثوار هست؟؟؟
  16.   با سلام     بنده منظورم شما یا کسی‌ در این سایت نبود...فکر کنم شما چنین برداشتی از جملات من کردین،اما بنده چنین جسارتی نکردم و نمیکنم ...اتفاقا از نظرات جناب عالی‌ استفاده می‌کنم..شما کم می‌نویسین،اما هر وقت پستی میذارین به نکات ظریفی‌ اشاره و بعضاً غیر مستقیم به مواردی که رسانه‌‌ای نمیشوند هم اشاره می‌کنید ...فکر کنم کسانی‌ که با دقت و به دور از فضای رسانه‌‌ای معمول تحولات منطقه را دنبال میکنند از پست‌های شبیه پست‌های شما استفاده میکنند....   کلا اگر جمله بندیم طوری بود که احساس کردین به شما جسارت شده،عذرخواهی می‌کنم       منظور من بیشتر یک سری افراد بود که در فضاهای دیگر با آنها هم صحبت شده‌ام و یک نگاه کاملا خوشبینانه به مسائل داشتند و هر دفعه پیشبینی‌‌ها و حرف‌هاشون اشتباه از آب در آمده...     برخی‌ از اینها حتا در صحنه واقعی‌ هم حضور داشته اند،در عملیات‌های مهم ضدّ داعش مثل عملیات تکریت حضور داشتند..طرف با لباس مبدل نیرو‌های ویژه عراق  در عملیات تکریت بوده،اما با این وجود در جو مسائل عملیاتی و نظامی گیر کرده بودند و اوج پیروزی برای اینها فقط کشتن هر چه بیشتر داعشی بوده!!!!!بینش سیاسی صفر!!!!!   منظورم این افراد بود       اما در ارتباط با عراق و افغانستان و کلا تحولات منطقه...شما یک تفاوت فاحشی بین عملکرد ایران قبل از سال ۲۰۰۶ میبینی‌ و عملکرد ایران بعد از آن   بله کرزای برای ما بد نبود...اما تحولات بعد از سال ۲۰۰۶ و سیاست‌های اعمال شده از طرف ایران باعث شد تا جنبه‌های منفی‌ حضور کرزای کم و جنبه‌های مثبتی از آن‌ استخراج شود     از همه مهم تر ایران توانست از اختلافات به وجود آمده بین کرزای و آمریکا نهیات استفاده را بکند   برخی‌ از اطرافیان کرزای به لطف همین سیاست‌ها عملا حقوق بگیر ما بودند     اینها منجر شد که افغانستانی که قرار بود از طرف آمریکا برای تهدید مرز‌های شرقی‌ و عاملی برای فشار به ما باشد به جایی‌ برسد که   حتا در مواردی هر چند محدود در دور زدن تحریم‌ها برای ما مفید باشد...بازار خوبی‌ برای کالا‌ها و شرکت‌های پیمان کار ما باشد...و از همه مهم تر خودش تبدیل شود به یک زمینی‌ که ما از آن‌ برای تهدید و ضربه به آمریکا استفاده کردیم       در انتخابات دو سال پیش ریاست جمهوری هم  زلمای رسول به عنوان آدم کرزای در دور دوم از عبد الله عبد الله تاجیک و نزدیک به ایران حمایت کرد در برابر  اشرف غنی‌ای نزدیک به عربستان و پاکستان،با وجود اینکه کرزای و رسول مثل غنی‌ای پشتون هستند ،اما سیاست هوشمندانه ایران باعث شد که جناح کرزای از کاندیدای مورد نظر ما حمایت کند     خوب حالا چرا من تأکید می‌کنم بین قبل سال ۲۰۰۶ و بعد از آن‌     جوابش در تحولات و تغییر در اعضای شورای عالی‌ امنیت ملی‌ در ایران هست،با تغییر دولت در سال۲۰۰۵      نه‌ اینکه دولت گذشته نقش مستقیم  در این سیاست‌های مثبت داشته باشه...بلکه  ویژگی‌ مثبتی که دولت گذشته داشت این بود که در اینگونه مسائل کاره‌ای نبود!!!!!     شورای عالی‌ امنیت ملی‌ و دبیر خانه آن‌ اصلا تحت تأثیر دولت گذشته نبودند     هم در دوره لاریجانی و هم جلیلی....پس بحث بنده دعوای محمود و حسن نیست...دوستان موضع نگیرند     اما بحثم کاربلدی قاسم هست.....       شورای عالی‌ امنیت ملی‌ از سال ۲۰۰۶ به بعد  مدیریت تحولات منطقه را به سپاه قدس و سردار سلیمانی سپرد....حتی و به ویژه تحولات سیاسی       یعنی‌  تجمیع تصمیم گیری سیاسی و نظامی -امنیتی تحولات منطقه، باعث هماهنگی‌ و چابکی‌ منحصر به فردی در بین این دو بخش شده بود،که با توانایی‌‌های فردی مثل سردار سلیمانی بخشی از نتایج آن شد این اتفاقات مثبت در افغانستان       حالا ما این وضعیت را مقایسه کنیم با قبل از سال ۲۰۰۵-۲۰۰۶   فقط همین افغانستان،شخص کرزای چند بار ضدّ ایران موضعگیری کرده بود....فعالیت‌های  ضدّ امننیتی آمریکا در مرز‌های شرقی‌ در اوج بود....به شرکت‌های ایرانی اجازه فعالیت مناسب داده نمی‌شد...افراد نزدیک به ایران کم کم از مناصب مختلف حذف شدند،مثل عبد الله عبد الله،یونس قانونی‌،اسماعیل خان   همین اسماعیل خان...اول به عنوان یک شخصیت نزدیک به ایران والی‌ هرات شد بعد از سقوط طالبان...سال ۲۰۰۴ کرزای به تحریک آمریکا تصمیم به عزل وی گرفت،که با واکنش اسماعیل خان مواجه شد و حاضر به قبول کردن این تصمیم نشد و از قدرت نظامی مستقل هم برخوردار بود و ارتش  کابل در شرایط تحمیل این خواسته نبود ...آمریکا هم در اوج مشکلات در عراق غوطه ور بود و اصلا براش مناسب نبود آغاز یک درگیری گسترده در افغانستان ، آن هم با فردی که پایگاه مردمی گسترده‌ای داره   بعدش چه اتفاقی افتاد؟؟؟دوستان در ایران به اسماعیل خان فشار آوردند و وی را مجبور به پذیرفتن تصمیم کرزای و آمریکا کردند     حالا جالبه که یک فردی که در یکی‌ از شهر‌های مرزی استان خراسان  یک مسئولیتی داشت،تعریف میکرد که والی‌ جدید هرات خیلی‌ ایران را اذیت میکرد و اصلا قابل مقایسه با اسماعیل خان نبود در همکاری با ایران ،و ناا امنی‌ در مرز افزایش یافته بود     سیاست ورزی این نیست که هر تصمیمی طرف مقابل گرفت ما بریم و جاده رو براش صاف کنیم تحت عنوان تنش زدائی...دقت کنید که در دوره قبل از سال ۲۰۰۵-۲۰۰۶ ایران نه‌ تنها هیچ اقدامی برای به چالش کشیدن آمریکا نمیکرد،بلکه هر وقت این کشور به مشکلی‌ بر می‌خورد ایران داوطلبانه وارد عمل میشد و مشکل آمریکا را حل میکرد،البته بدون گرفتن امتیازی در جای دیگر     این را مقایسه کنید با مدیریت سردار بعد از تغییر در شورای عالی‌ امنیت ملی‌   دو مورد سربسته میگم:   اجازه عبور به برخی‌ افراد خاص از خاک ایران به سمت افغانستان جهت به چالش کشیدن نیرو‌های ناتو،در ازای تضمین برای عدم خراب کاری در ایران     کمک‌های حساب شده و محدود اما دقیق به  برخی‌ تیم‌‌ها از یک گروه   خاص که اسمش رو نمی‌آرم، برای ضربه به ناتو در افغانستان...که البته از آثار مثبت جانبی این کمک‌ها برخورد بخشی از این گروه بر ضدّ داعش و امکان استفاده از این گروه به عنوان حائل بین مرز‌های ما و داعش هست در مناطقی که دولت مرکزی افغانستان حضور نداره...حتا در برخی‌ مناطق که اینها حکم رانی‌ میکنند از شیعیان در برابر داعش دفاع میکنند..نمونه اعدام چند داعشی از طرف این گروه به اتهام قتل چند شیعه     من اسم این رو  میذارم شاهکار سیاسی‌امنیتی....سردار سلیمانی کاری کرد که هم آمریکا با چالش مواجه شود،هم نفوذ ایران افزایش یابد و هم یک گروه خشن ضدّ شیعه در برخی‌ از مواضع گذشته خودش تجدید نظر کند         ما این سیاست‌ها را قبل از سال ۲۰۰۶ نمیدیدیم....پس باید یک تغییر رویکرد فاحش بین مدیریت سردار و مدیریت دوستان حاکم بر شورای عالی‌ امنیت ملی‌ قبل از دوره آقایان لاریجانی و جلیلی را در نظر بگیریم در تحلیل ها...اینها در امتداد هم نیستند،بلکه کلا شاهد رویکرد و نگاه به امور  با تفاوت ۳۶۰ درجه هستیم     الان همان دوستان قبل از سال ۲۰۰۵ برگشته اند و در اولین تصمیم مدیریت سیاسی منطقه را از سردار سلیمانی گرفتند....چرا؟؟؟ ‌یک نمونه.. از نتایج این تصمیم شد شکست عبد الله عبد الله در انتخابات اخیر ریاست جمهوری افغانستان،یا بهتره بگم تقلب اشرف غنی،برای اینکه با وجود حمایت کرزای و زلمای رسول از عبد الله امکان پیروزی غنی نبود... و اینجا باز شاهد فشار ایران به عبد الله برای سکوت و پذیرفتن یک نقش حد اقلی در دولت بودیم(دوباره فشار به متحدین برای عقبنشینی،مثل دفعه قبل!!!!!!!!) ...و روی کار آمدن یک رئیس جمهور نزدیک به عربستان     البته صحبت شما مبنی بر عدم حضور فردی صد درصد منتسب به ایران درسته...اما عبد الله چنین ویژگی ندارد و در بین ملت افغانستان به عنوان آدم ایران شناخته نمی‌شود  ...از طرفی‌ نهایتا باید از روی کار آمدن افراد معتدل و تکنوکرات حمایت شود نه‌ افرادی که عناد داشته باشند و تمام تلاش خودشان را برای چوب لای چرخ کردن ایران انجام دهند،مثل عبادی   البته اینجا تاپیک افغانستان نیست،اما خواستم  تفاوت عملکرد در دوره‌ای که پرونده‌ها دست حاج قاسم بود ، با زمان قبل و بعد از آن‌ ملموس باشه و کماکان این سؤال مطرح هست که به چه علت دوستان پرونده‌های منطقه را در بخش سیاسی از دستان سردار سلیمانی خارج کردند؟؟؟   در ارتباط با عراق هم برای اینکه پست بیش از حد طولانی نشه و دوستان خسته نشوند،در پستی دیگر  خواهم نوشت
  17. با سلام   من بیش از یک سال هست که اینجا و در جاهای دیگه همینو میگم و از اول هم هشدار داده بودم که این حیدر عبادی آدم خطرناکی هست برای منافع ایران و جبهه‌ مقاومت...اما همه کسانی‌ که با آنها در این ارتباط صحبت می‌کردم،حتا افرادی که در صحنه حضور داشتند و مستقیماً با شرایط عراق آشنا هستند،خوشبین بودند...البته اینها الان سکوت اختیار کردند و نمیتونند هیچ تحلیلی از اوضاع بدهند حقیقت اینه که ایران امتیاز خاصی‌ در عراق نگرفته و یا اینکه حد اقل، امتیازات داده شده اصلا قابل مقایسه با امتیازات گرفته شده نیست دلیل این شرایط هم این هست که یک طیفی در ایران همکاری با آمریکا و نزدیک شدن به این کشور را هدف اصلی‌ و راهبردی می‌دانند و در این راستا حاضر به استفاده و یا بهتره بگم سوزاندن برگ‌های منطقه‌ای ما هستند...یعنی‌ از نظر این طیف، احیاناً همکاری و گفتگو با آمریکا تنها یک راه و وسیله   برای رسیدن به برخی‌ از اهداف و تسهیل برخی‌ از امور نیست،بلکه هدف هست پس وقتی‌ که یک موضوع برای شما هدف میشه،دیگر موضوعات جنبه فرعی خواهند داشت و شما به راحتی‌ از آنها صرف نظر خواهید کرد پس اینجا بحث گفتگو نکردن با آمریکا مطرح نیست...اتفاقا گفتگو خوبه،اما به شرطی که بدانی که  گفتگو هدف نیست ،بلکه قراره از این گفتگو امتیازی بگیری،و اگر ناتوانی ،اصلا چنین گفتگویی بیهوده خواهد بود، و میشود فقط امتیاز دادن یک طرفه ما ،مثل کنفرانس بن سال ۲۰۰۱ برای افغانستان که ما حد اکثر امتیازت را دادیم و پست ریاست جمهوری که می‌بایست به ‌یک فرد نزدیک به ما تعلق بگیره را دادیم به آمریکا و حامد کرزای...این در حالی‌ بود که متحدین ما در اتحاد شمال که کابل را فتح کرده بودند و قدرت اصلی‌ روی زمین بودند، در شرایطی که آمریکا هنوز نیرو به صورت گسترده در افغانستان نداشت،مخالف کرزای بودند و به درستی‌ انتظار داشتند که رئیس جمهور یک فرد از آنها باشد،اما نماینده ایران در آن‌ کنفرانس فشار‌های زیادی آورد تا قبول کنند کرزای رو     جالبه که نماینده آمریکا در آن گفتگو‌ها بعد‌ها در خاطراتش میگه که ما از این اصرار شدید ایران در همکاری با ما بسیار تعجب کردیم!!!!! و اگر نبود این همکاری ایران ما نمیتوانستیم فرد مورد نظر خودمان را در پست ریاست جمهوری افغانستان قرار دهیم...   بعدش نتیجه چه شد؟؟؟ همان آمریکا ما را در محور شرارت قرار داد..و بعد از آن هم در افغانستان  نفوذ ما رو به کاهش رفت       اینها متوجه نیستند که همین امتیازاتی هم که آمریکا اخیرا به ایران حاضر شده بده حاصل پیشروی‌های چند سال گذشته در مسئله هسته‌ای و از آن مهم تر مسائل منطقه‌ای هست،که این رو هم مدیون تدبیر و سیاست‌های افرادی مثل سردار سلیمانی هستیم که کشوری رو که قصد محاصره شو داشتند با اشغال عراق و افغانستان تا یا تسلیم شود و یا به آن حمله شود،به جایی‌ رساند که بعد از چند سال  سرپل‌های راهبردی و اصلی‌ منطقه در اختیار آن قرار داشت و  آمریکا مجبور به تعامل با آن‌ شده برای خروج بی‌ درد سر از منطقه     حالا اگر این نفوذ و  توفیقات نبود اصولا آمریکا دلیلی‌ برای  دادن امتیاز به ما نداشت،همانگونه که در مذاکرات ۱۴-۱۵ سال پیش این کار را نکرد علیرغم امتیازات مهمی‌ که ما در قضیه هسته‌ای و افغانستان به آن داده بودیم   الان هم اگر این برگ‌های منطقه‌ای را از دست دهیم هیچ تضمینی وجود نداره که طرف غربی به تعهدات خود پایبند باشد و باز فکر‌های دیگری به سرش نزند   جالبه که این آقایان به محض سر کار آمدن،در سکوت رسانه‌ ای، پرونده سیاسی منطقه به ویژه عراق را از دست سردار سلیمانی گرفتند و خودشون مستقیماً در اختیار گرفتند در دبیر خانه شورای عالی‌ امنیت ملی‌...که نتیجه میشه امثال حیدر عبادی و هنوز من یک نفر رو ندیدم که توضیح منطقی‌ برای این تصمیم نامیمون آورده باشه         نگاه خوشبینانه اینه که برخی‌ دوستان در داخل از ضعف تحلیلی رنج میبرند و متوجه اهمیت وضعیت فعلی منطقه و حساسیت و اهمیت امتیازات داده شده به آمریکا در قضیه عراق در ۲ سال اخیر نیستند عراقی که اگر بهتر از آن‌ استفاده کنیم میتواند تا حد زیادی ما را در دیگر پرونده‌ها مثل سوریه و یمن جلو ببرد...اما گویا نمی‌فهمند برخی‌ در داخل     اینجا سردار حاجی زاده فرمانده هوا فضا سپاه اشاره‌هایی‌ به این صحبت‌های من و تا حدی جواب شما را داده اند...در لابلای صحبت‌هاشون اگر بخوانید یک حرف‌هایی‌ از وضعیت سیاست داخلی‌ ایران زده اند http://www.mashreghnews.ir/fa/news/535515/%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%85%D8%A8-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D9%86-%D8%A8%D9%88%D9%85%DB%8C  
  18.             به نظر باید چند تا کار صورت بگیره برای مقابله با این خطر ۱- باید شهر‌های مهم در دست داعش به دست نیرو‌های دولت سوریه آزاد بشوند چند شهر مهم داریم دست داعش...ال باب،دیر حافر،منبج،پالمیرا،دیر الزور، رقه از اینها منبج که دیگه نمیشه کاریش کرد و از دست رفته،دیر حافر و پالمیرا هم که مشکلی‌ نیست و مال ما هستند...اما الباب ، دیر الزور ورقه ممکنه در برنامه‌های نیروهای سوریه دمکراتیک قرار بگیرند   دیر الزور اگر سوریه دمکراتیک بتواند شهر شدّادی را بگیرد از آنجا به سمت جنوب ممکنه حرکت کنند،و البته اعلام هم کردند این رو،پس باید زودتر دولت دست به کار شود با فتح سریع پالمیرا وادامه تا رسیدن به نیرو‌های عصام زهر الدین،که با توجه به مسطح بودن زمین در آن مناطق کار چندان مشکلی‌ به نظر نمیرسد،البته در صورت حمایت هوائی گسترده    رقه هم که خود آمریکایی‌ها اعلام کرده اند که قصد گرفتن آن را با کمک به سوریه دمکراتیک دارند، و به نظر اگر نه‌ کاملا حد اقل باید مشترکا نیرو‌های دولتی سوریه هم در آزاد سازی آن‌ نقش داشته باشند     پس باید در برنامه‌ها تجدید نظر شود و فاز برخورد با داعش جلو بیفتد.. به نظر داعش اولویت آخر ما بوده...باید تجدید نظر صورت بگیرد اول از همه هم همین سهیل حسن باید کار الباب رو یکسره کنه البته گویا همین تسریع در عملیات ضدّ داعش در برنامه هم هست و حرکت جدید نیرو‌های ارتش از اثریا به سمت رقه در این راستا میتونه باشه     ۲-باید ارتباط با کرد‌ها بیشتر بشه و به آنها تا جایی‌ که میشود  امتیاز داد تا هماهنگی‌ با دولت سوریه را به نفع خودشون بدانند،با ذکر این مطلب که حتا در صورت تجزیه کامل مناطق کرد نشین سوریه، این اتفاق خطری برای طرح راهبردی ایران که امتداد  خط سرزمینی از ایران به مدیترانه هست،نخواهد بود از طرفی‌ باید سعی‌ کرد بین آنها و این خرده گروه‌های عرب اختلاف انداخت و در این اختلافات باید از کرد‌ها حمایت کرد البته زمینه‌های این اختلافات وجود داره و تنش‌هایی‌ بین اعراب و ی پ گ در برخی‌ از مناطق وجود داشته... بعضی‌ از شهر‌هایی‌ که ی پ گ فتح فتح کرده اکثریت جمعیتشان عرب بوده و کلا از قدیم بین کرد‌ها و اعراب سر اصالت این شهر‌ها اختلاف بوده مثل  تل ابیض...و گزارش‌هایی‌ از تلاش ی پ گ برای تغییر بافت جمعیتی این شهر‌ها بوده پس زمینه اختلاف و درگیری بین کرد‌ها و دیگر اعضای سوریه دمکراتیک هست..باید این درگیری‌ها تشدید و به کرد‌ها این اطمینان داده شود از طرف ما که در موارد اختلافی‌ مثل اصالت شهر‌ها, از کرد‌ها حمایت خواهیم کرد(با توجه به اینکه اعراب آن مناطق  غالباً اخوانی و سلفی مسلک هستند،پس لزومی برای مخالفت با اقدامات کرد‌ها در حذف آنها نمی‌بینم)   ۳-باید از همین الان چهره‌های شاخص در گروه‌هایی‌ مثل جیش‌ الثوار شناسائی بشوند و از بین بروند....اینها الان تازه در حال قدرت گرفتن هستند،اگر چهره‌های توانا و بارزشون ترور شوند با مشکل جدی مواجه خواهند شد و نخواهند توانست خودشون رو تثبیت کنند مخصوصاً افرادی در بین اینها که شخصیت قوی دارند و ظرفیت تبدیل شدن به چهره‌های کاریزماتیک رو دارند و از همه مهمتر میتوانند در آینده سوریه در بخش سیاسی ایفای نقش کنند،اینها باید از بین بروند تا دست آمریکا و غربی‌ها برای معرفی شخصیت‌های سیاسی توانا در برابر جناح نزدیک به ما , بسته باشد....این اقدام در بلند مدت،حتا برای  پس از پایان جنگ هم میتونه به نفع ما باشه
  19.   سلام بله الان در  سوریه وارد فاز معامله شدیم،اما هنوز معامله کلی‌ به دست نیامده و برای همین هر طرفی‌ که بیشتر در میدان شرایط خودش را تحمیل کند  در معامله بزرگ نهایی‌ پوئن‌های بیشتری خواهد داشت در چنین وضعیتی باید مواظب این خرده معامله‌ها هم بود تا یک وقت منجر به ایجاد شرایط بیش از حد مثبت برای طرف مقابل بر روی زمین نشود تا در آینده با تمسّک به همین شرایط خواستار گرفتن امتیازات نامتعارف نشود     البته به قول شما نمی‌دونیم در ازای چی‌ از گرفتن تل رفعت انصراف دادیم،شاید مثلا سکوت آمریکا تا پاکسازی کامل لاذقیه میتونه باشه و بی‌ توجهی‌ به جیغ‌های اردوغان در آن منطقه،اما مثلا میشد با مذاکره به آمریکایی‌‌ها تفهیم کرد که رسیدن تا تل رفت برای تأمین امنیت منطقه شیعه نشین نبل برای ما ضروری هست و اگر آنها مزاحمت ایجاد نکنند مثلا تضمین میدیم که از آن‌ بالاتر نرویم و کاری به منغ و اعزاز نداشته باشیم...این معامله خوبی میشد همین امثال تل رفعت و مارع میتوانند دست طرف مقابل را برای گرفتن امتیازات بیشتر در هنگام معامله بزرگ پر کنند     مثلا من به شخصه فعلاً عجله‌ای برای محاصره حلب نمی‌بینم برای عدم تحریک طرف مقابل،و میتوان پس از فتح ۲-۳ شهرک دیگر در جنوب زهرا برای تأمین این منطقه، بیخیال قطع کاستیلو شد موقتاً ،و تمرکز را گذاشت در محور‌های دیگر مثل جنوب حلب و از آنجا به سمت خان عسل غرب حلب و در ادامه هنگ ۴۶ و اتارب ،و یا ورود به استان ادلب به سمت فو و کفریا...و میشد باز نگه داشتن کاستیلو را به عنوان  امتیاز به طرف مقابل فروخت و در ازای آن خط شمال حلب را تا تل رفت و مارع جلو برد     یعنی‌ میگم باید حواسمون باشه تا این خورده معامله‌ها باعث دادن امتیازاتی به طرف مقابل نشه که بعد برامون مشکل ساز بشه...مثل قضیه حیدر عبادی در عراق که گمان کردیم امتیاز کوچکی هست که میدیم،اما الان تبدیل شده به یک درد سر بزرگ         ضمنا حواسمون به این گروهک‌های عرب منشعب از ارتش آزاد و تشکیل دهنده نیروهای سوریه دمکراتیک باشه ...یک وقت با دست کم گرفتن اینها باعث زنده شدن طرح شکست خورده ارتش آزاد نشیم       ورود نیرو‌های افراط گرا به سوریه در صفوف مخالفین در مقطعی از نظر تاکتیکی به ضرر ما و به نفع ترکیه و قطر و غیره تمام شد،به علت توان بالای عملیاتی این گروه ها..اما از نظر راهبردی به ضرر آنها و به نفع ما تمام شد برای اینکه چهره مخالفین به عنوان طرفدار دموکراسی و آزادی را خدشه دار کرد و تبلیغات غرب در این راستا  با شکست مواجه شد...و ارتش آزادی که از اسمش هم مشخص بود قراره یک چهره مثبت رو به جهانیان مخابره کنه جاشو داد به داعش و النصره و غیره.... ما هم بهانه خوبی برای دخالت پیدا کردیم،همین طور روس ها     اما این گروه‌های عرب عضو نیرو‌های سوریه دمکراتیک،مثل جیش‌ الثوار، میتوانند در راستای همان تلاش غرب باشند تا اینبار با پیوند دادن اینها با کرد ها، مخالفینی با چهره موجّه در برابر دولت سوریه الم کنند،که دست ما هم برای برخورد با این مجموعه بسته خواهد بود...     البته یک نفع دیگر اینها برای آمریکا  خواهند داشت،و آن اینکه   دیگر برای رابطه با مخالفین مسلح  نیازی به واسطه گری ترکیه،عربستان و قطر نخواهد داشت و این کشور‌ها نقششون در سوریه کاهش پیدا میکنه و آمریکا حرف اول را در ارتباط با مخالفین خواهد زد،که این هم میتونه خوب باشه برای ما و هم بد...بستگی داره که چگونه برخورد کنیم   احتیاط ایجاب میکنه که فعلاً که قدرت نگرفته اند این گروه ها،مناطق مهم  که اکنون در اختیار  داعش و دیگر افراط گرایان هست را ما به کنترل خودمان در بیاوریم و اجازه ندهیم که امثال جیش‌ ال ثوار در این مناطق ریشه بزارند
  20. مشکل اینه که فقط کرد‌ها نیستند و برخی‌ از گروه‌های عرب مخالف دولت سوریه مثل جیش‌ ال ثوار هم در شمال حلب حضور دارند...اینها،و نه‌ کرد‌ها مثل تصور برخی‌ دوستان، میتوانند خطر بزرگی‌ در آینده برای ما باشند...به ویژه اینکه  دیگر چهره زشت و تروریستی ندارند و میتوانند کاملا به عنوان مبارزین آزادی خواه و طرفدار دموکراسی معرفی شوند،هر چند که برخی‌ از اینها ریشه اخوانی هم دارند و بعضی‌ از اعضای  سابق حرکت حزم و جبهه‌ الثوار  جمال معروف هم  این گروه‌ها را تشکیل میدهند
  21.   با سلام بله مشخص بود...گویا ابتدا قرار بود تا  تل رفعت و مارع به دست نیرو‌های خودی پاکسازی بشه،از از آن به بعد به دست کرد ها،اما فشار‌های سیاسی آمریکا باعث تغییر برنامه و سپردن این شهرک‌ها به نیرو‌های سوریه دمکراتیک شد   البته بنده مثل برخی‌ از دوستان نگران نیرو‌های کرد نیستم اما به شدت نگران برخی‌ از گروه‌های عرب متشکل نیرو‌های سوریه دمکراتیک هستم،مثل جیش‌ الثوار....همین پیشروی‌های اخیر هم با حضور گسترده این گروه به دست آمده و کلا در مناطقی که اکثریت عرب دارند این گروه پیشتاز هست و کرد‌ها بیشتر نقش پشتیبانی‌ دارند     این گروه‌ها هم اکثرا در اوائل درگیری‌های سوریه بر ضدّ دولت می‌جنگیدند که بعد با دیگر مخالفین اختلاف پیدا کردند و آمریکا شروع به حمایت از اینها برای مهار گروه‌های اسلام گرا و ایجاد یک جبهه‌ مخالف اسد اما سکولار  کرد،که البته موفق نبود و النصره تار و مارشون کرد     حالا دارند تحت پوشش نیرو‌های سوریه دمکراتیک دوباره جان میگیرند و با استفاده از امکانات کرد‌ها مناطقی را در اختیار میگیرند...البته هنوز ضعیف هستند و حرف اصلی‌ را کرد‌ها میزنند،و ی پ گ  بیشتر از اینها برای نشان دادن چهره غیر فرقه‌ای از خود و جلب رضایت آمریکا استفاده میکنه..اما در آینده قطعاً آمریکا این‌ها را تقویت خواهد کرد و در مناطق با اکثریت عرب نشین حرف اول را خواهند زّد حالا این دو مشکل را برای ما ایجاد میکنه:   اول اینکه در مذاکرات هر قدر که مناطق مهم تری را در دست داشته باشند قدرت چانه زنی‌ بیشتری خواهند داشت،با توجه به اینکه همین گروه‌های مخالف اسد و در عین حال مخالف اسلام گرایان طرفدار ترکیه, نقطه  اتکا‌ آمریکا در سوریه اینده خواهند بود   دوم،اگر مذاکرات به نتیجه نرسد و کار مجددا به درگیری کشید،مناطقی مثل تل  رفعت و مارع سکوهای حمله امسال جیش‌ الثوار به حلب خواهند شد....در شمال حلب غیر از نبل و الزهرا کلا ۳ تا شهرک نسبتا بزرگ داریم...مارع،تل رفعت و اعزاز که هر سه‌ از اول جنگ سوریه از پایگاه‌ها و نقطه ثقل مهم مخالفین بوده اند     بعد از مارع و تل رفعت دیگر تا اعزاز شهرک بزرگی‌ نیست و تنها یک سری روستا‌های بسیار کوچک هستند که مخالفین نمیتوانند در آنها مقاومت کنند،و در صورت درگیری پیشروی از این دو شهرک تا خود اعزاز کار سختی نخواد بود پس اگر نیرو‌های خودی این دو شهرک را هم تصرف میکردند و خط‌ دفاعی شمال حلب را از آنجا ایجاد میکردند خیلی‌ بهتر بود..حتا از تل  رفعت میشه با خمپاره ۱۲۰ و مینی کاتیوشا 107 نبل رو هم زد ,که این   خود  به طبع خطر و قدرت چانه زنی‌ جیش‌ ال ثوار را بالا خواهد برد حالا سوالی که پیش میاد اینه که اگر ما به علت فشار‌های سیاسی از فتح تل رفعت  صرف نظر کردیم،پس قاعدتاً خبری از محاصره حلب هم نخواد بود دیگه!!!!بالاخره محاصره کامل حلب از نظر سیاسی بار بسیار بیشتری داره و در صورت درخواست آمریکا مثل شمال حلب از این اقدام صرف نظر خواهیم کرد؟؟؟
  22.   با سلام   ببخشید،این حرف  یعنی‌ اینکه شما برخی‌ از تحلیل‌ها مبنی بر تصمیم آمریکا برای  زدن ضربه اساسی‌ به ترکیه و سعودی،حتا تا حد تجزیه این کشور‌ها را قبول دارید؟؟؟ شبیه کاری که با صدام کردند،و بعد از حمله به کویت  یک شبه از متحد تبدیل شد به دشمن..آنجا هم برخی‌  از چراغ سبز آمریکا به صدام  در حمله به کویت و طعمه ،سخن می‌گویند   و اینکه ایران فقط باید آرامش خودش را حفظ کند و شاهد آب شدن این کشور‌ها باشد       این تحلیل زیاد شنیده میشه...و اولین بار هم به صورت عمومی و رسمی‌ رئیس جمهور به این موضوع اشاره کردند در دیدار با فرماندهان سپاه ۲ سال پیش...ایشون در تشریح دلیل اصرار به رسیدن به توافق با آمریکا سر قضیه هسته‌ای و دیگر موضوعات،سر بسته به این موضوع اشاره کردند!!!!   حرف خیلی‌ خوبیه...اما اگر پایه و اساس واقعی‌ داشته باشد اگر ایران با این پیش فرض رفتار خودش را تنظیم کند و دست به نوعی بی‌ تحرکی در منطقه بزند،در صورت اشتباه بودن این تحلیل ضربه سختی خواهد خورد
  23.   با سلام   این جای تامل داره شاید این جسارت‌های جدید  سعودی‌ها ناشی‌ از این باشه که  تضمین‌هایی‌ که ایران در ارتباط با برنامه موشکی داده در پی‌ مذاکرات دو سال اخیر با آمریکا  و عدم توسعه جدی آن‌ تا چند سال آینده به ویژه عدم طراحی کلاهک‌های خاص، خیال آنها را تا حد زیادی راحت کرده... توجه داشته باشید که این کلاهک‌ها صرفاً هسته‌ای هم نیستند و میتوانند حامل سلاح‌های نامتعارف دیگری هم باشند ..و  حتا اگر یک کشور مثل ایران اعلام کند که قصد توسعه این سلاح‌ها را ندارد،با توجه به ظرفیت بالای کشور در علم و صنعت مربوط به شیمی‌ و بیولوژی و بیو تکنولوژی و غیره،خود در اختیار داشتن  حامل‌ها هم میتواند بازدارندگی قابل توجهی‌ برای کشور به ارمغان بیاورد   بحث کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده و کاهش ظرفیت غنی سازی  و به طبع دور شدن از نقطه گریز هسته‌ای هم قطعاً خیال عربستان را تا حد زیادی راحت کرده(کاری به نیت خودمون و حرام بودن و این بحث‌ها ندارم،طرف مقابل با این نگاه به ما نگاه نمیکند و صرفاً بر اساس توانایی‌های ما تصمیم گیری می‌کند ) از طرفی‌ این کشور با در اختیار داشتن موشک دونگ فنگ با توانایی حمل کلاهک هسته‌ای در کنار روابط ویژه و نزدیک با پاکستان و برنامه هسته‌ای آن،پتانسیل راهبردی قابل توجهی‌ برای خود ایجاد کرده     (توجه کنید گفتم پتانسیل...نه‌ اینکه پاکستان فردا بمب به عربستان میده...اینها با هم فرق میکنند) دقیقا چیزی را که ما رها کردیم،اینها به سرعت به دنبالش هستند       شاید هم اشتباه می‌کنم،اما این که به موازات تعدیل‌های ما در برنامه هسته‌ای و موشکی بالستیک رفتار عربستان قدم به قدم تهاجمی تر شده ،یک واقعیت هست...حالا میشه روی چرایی این موضوع بحث کرد،اما اصل این موضوع جلوی چشم همگان هست   دقیقا  دقت کنید از توافق ژنو در اواخر سال ۲۰۱۳ بین ایران و ۵ + ۱ همزمان با صحبت‌ها از قطع همکاری موشکی ایران با کره شمالی(که با نامه اعتراض  نمایندگان به دبیر شورای علی‌ امنیت ملی‌،رسانه‌‌ای شد)،از همان مقطع گام به گام رفتار عربستان هم تهاجمی تر شده     البته تحلیل دیگری هم هست که میگه عربستان از توافق هسته‌ای و رفع تحریم‌ها و احتمال نزدیکی‌ ایران به آمریکا،نگران هست...و تحرکات خطر ناک این کشور در اصل رفتاری انفعالی ،ناشی‌ از ضعف و احساس نگرانی‌ این کشور هست از احتمال قدرت گیری بیشتر ایران   روی این تحلیل آخری هم البته رسانه‌‌های غربی خیلی‌ مانور داده اند و منشا این تحلیل دوم همین رسانه‌‌ها هستند ،که این خودش باید ما رو به فکر واا داره   سلام مگر کفرنایا آزاد نشده بود؟هنوز درگیریه؟؟؟
  24.     انتخاب سندرز و حتا ترامپ برای ایران بهتر خواهد بود     سندرز که مشخصه،یک فرد چپ گرا هست که به نظر می‌رسه مخالف سیاست‌های جنگ طلبانه معمول آمریکا  باشه،حدا اقل اینگونه اعلام میکنه البته وقتی‌ که میگیم چپ گرا،منظور کمونیست یا حتا سوسیالیست نیست،بلکه شاید بشه وی را با سوسیال دمکرات‌های اروپا مقایسه کرد...   کلا در آمریکا روی بحث چپ و چپ گرائی خیلی‌ حساسند و شاید بشه گفت کمونیسم  به اندازه قبح داشته باشه  که مثلا در ایران داره !!!!!!     با این اوصاف مواردی از جمله  ردّ رویکرد میلیتاریستی و ملی‌ گرایانه و به طبع کاهش بودجه نظامی ،مواضع نرم در برابر اقلیت‌ها و مهاجرین از جمله مسلمانان میتونه از خصوصیت وی باشه..اما این طیف از سیاست مداران یک مشکل دارند و آن هم اینکه به اصطلاح حقوق بشری هستند!!!!!یعنی‌ به طور افراطی به بحث حقوق بشر با قرائت غربی تکیه میکنند...از جمله در زمینه‌های اجتماعی رویکردی به اصطلاح از نظر خودشون ترقی‌ خواه دارند....در موضوعاتی مثل همجنس گرائی،سقط جنین،روابط جنس‌های مخالف ،حضور دین در اجتماع و غیره در راستای تابو شکنی و رها سازی این مقوله‌ها حرکت میکنند،پس با  ایران  سر این موضوعات مشکل خواهند داشت و ممکنه شاهد افزایش فشار‌ها باشیم        ترامپ     قبل از اینکه به وی بپردازم یک نکته رو بگم و آن اینکه از دیرباز در حزب جمهوری خواه جریناتی بوده اند که بر خلاف رویکرد قالب این حزب،مخالف جنگ طلبی و کلا دخالت و حضور بیش از حد آمریکا در صحنه‌های جهانی‌ هستند     به ویژه دو جریان چنین تفکری دارند...   یک جریان موسوم به لیبرتریان،که معتقد به حضور حدا اقلی دولت در اقتصاد جامعه هستند،و به شدت طرفدار بخش خصوصی...مخالف مالیات و همچنین فضای بیش از حد امنیتی هستند،به این دلیل که فضای امنیتی دولت محور را،تلاشی از طرف دولت برای محدود کردن آزادی فردی به ویژه در بخش اقتصاد می‌دانند...از نظر این طیف دولت و حکومت بیش از آنکه حلال مشکلات باشند،خود مشکل هستند با توجه به این موضوع در صحنه بین الملل هم مخالف نظامی گری و دخالت در امور دیگر کشور‌ها و خرج کردن از جیب مالیات دهندگان برای اینگونه امور هستند..همچنین مخالف بذل و بخشش‌های آمریکا به اسرائیل هستند در امور اجتماعی نگاهی‌ غیر محافظه کارانه دارند،و میشه گفت تقریبا شبیه حزب دموکرات   چهره شاخص حال حاضر این جریان ران پاول هست که چند بار در انتخابات درون حزبی شرکت کرده اما هیچوقت موفق نشده که به عنوان کاندید نهایی‌ حزب انتخاب بشه..در این دوره هم پسرش رند در کورس هست که تا اینجا نتایج قابل توجهی‌ نگرفته   https://www.google.com/search?q=Ron+Paul&sa=X&biw=1600&bih=799&stick=H4sIAAAAAAAAAONgFuLSz9U3MC1ISTIvVOIEsQ3NcjIMtPgCUouK8_OCM1NSyxMriwFeaajrKQAAAA&tbm=isch&tbo=u&source=univ&ved=0ahUKEwjf_Z2V9vPKAhXnAJoKHfk-DkcQiR4I3AE#imgrc=6E29wu8dJ2qc-M%3A   https://www.google.com/search?q=rand+paul&biw=1600&bih=799&tbm=isch&tbo=u&source=univ&sa=X&sqi=2&ved=0ahUKEwjG9aaB9vPKAhWiK5oKHQYmDdEQiR4ImQE#imgrc=Zw13qXjO6JKB-M%3A   دوم،طیف موسوم به پالئوکنسروتیو‌ها هستند که در مباحث اقتصادی و سیاست خارجی‌ شبیه لیبرتاریان‌ها هستند،اما در بحث اجتماعی به شدت محافظه کار و مذهبی‌ هستند مشهورترین چهره این طیف پاتریک بوچانان هست..این هم چند بار تلاش کرد که کاندید انتخابات ریاست جمهوری بشه اما موفق نشد   این  ارگان رسمی‌ اینها...در این شماره در حال تمسخر مککین برای مواضع جنگ طلبانه وی هستند     https://www.google.com/search?q=Pat+Buchanan&sa=X&biw=1600&bih=799&stick=H4sIAAAAAAAAAONgecQ4hZlb4OWPe8JSXcyT1py8xtjMzMUVnJFf7ppXkllSKfSFiYsNypTh4pXi1M_VNzA0yzVP0mCQ4uZCcKUOMllxJJUmZyTmJeYF8eqn6xsaJiWbFcWbWxTDuaZl5SlZ2TBueUp8RVJRLoJblWFSZohQbFmUW1SG4FaUpWQkIRRXlOQVWyAsysnOzomHy6YZGOSlFeZesem2qRLkQnWNBCOSEMRFyEJQV6EKgV2GqhHsOlQhsAtRNYJdiaIK4lIUVRDXSjAqcXAwCDBKMChw8AAA9qFHFZoBAAA&tbm=isch&tbo=u&source=univ&ved=0ahUKEwiukKjY9vPKAhWkd5oKHfkYBAkQiR4IlAE#tbm=isch&q=the+american+consevative&imgrc=_wGSPtFuQI393M%3A     اینها به نظر بهترین جریان برای ایران باشند،به این دلیل که هم مخالف دخالت آمریکا در خارج از مرز‌ها هستند و هم درگیر مباحث حقوق بشری با قرائت غربی آن نیستند،اما چنین اتفاقی‌ غیر ممکن هست به علت در اقلیت بودن این جریان ، به همراه جناح  لیبرتریان در درون حزب جمهوری خواه       و اما ترامپ   به هیچکدوم از طیف‌های درون حزب جمهوری خواه تعلق نداره...نه‌ دو تای بالا و نه‌ جریان قالب حزب..در اصل یک فرد مستقل هست که زیاد با سیاست کاری نداشته و بیشتر درگیر بیسنس بوده...اما در برخی‌ از مقوله‌ها تاثیراتی از دو جریانی که شرح دادم گرفته   از جمله اینکه به شدت معتقد به دولت حدا اقلی هست،مخالف مالیات، و کلا هر عامل محدود کننده و کنترل کننده دولتی بر روی اقتصاد... همچنین  مخالف خرج و بذل و بخشش در خارج از مرز ها     و همین خصوصیت آخری موجب  مخالفت اکثر لابی‌های قدرتمند با وی شده   مثل لابی اسلحه سازان سنگین و تکنولوژیک که نگران کاهش روابط و فعالیت‌های آمریکا با بیرون از مرز‌ها و به طبع کاهش سفارشات هست     بر عکس لابی اسلحه سازان و اسلحه فروشان سبک به شدت موافقش هستند،به دلیل علاقه وی به آزاد بودن حمل اسلحه توسط شهر وندان عادی...حتا قصد گسترش این رو داره     جالبه که لابی نفت هم زیاد علاقه به ترامپ نداره...دلیلش هم همانی هست که پیشتر گفتم و آن اثرپذیری ترامپ از بخش‌هایی‌ از جامعه محافظه کار آمریکا و حزب جمهوری خواه هست که زیاد علاقه به درگیر شدن در مسائل جهانی‌ را ندارند،علاقه به خرج کردن بیخود ندارند... این بخش از جامعه معمولاً در مناطق مرکزی و جنوب آمریکا زندگی‌ میکنند به دور از شهر‌های بزرگ....یک جورایی سرشون تو کار خودشون هست...ملی‌ گرا  و میهن پرست هستند،حتا گاهی نژاد پرست هم ممکنه باشند،با مهاجرین رابطه خوبی ندارند،به قدرت آمریکا اعتقاد دارند...اما دوست ندارند که کشورشون از جیبشون بگیره بره   در دیگر کشور‌ها از نگاه اینها خرج بی‌خود کنه  پس بدنه اجتماعی دو گروهی که از درون  حزب شرح دادم،لیبرتریان‌ها و پالئوکنسروتیو‌ها اکثرا به ترامپ رای میدهند پس لابی نفت هم نگران کم شدن حضور آمریکا در خاورمیانه درصورت انتخاب ترامپ هست    نکته بسیار جالب دیگه اینکه،لابی قدرتمند  صهیونیست هم دیگر کاندیدا‌های حزب را به ترامپ ترجیح میده   حتا در مقطعی  اختلاف و کدورت بین این لابی و ترامپ بود،و در رسانه‌‌ها صحبت از یهودی ستیزی ترامپ   میشد در یک برنامه تلویزیونی هم یک صحبت دو پهلویی کرده بود و از یکی‌ از متحدین آمریکا انتقاد کرده بود...هر چند نامی‌ از اسرائیل نبرده بود اما خیلی‌‌ها در واقع می‌گفتند که منظورش اسرائیل بوده!!!!!!به ویژه که از کمک‌های مالی آمریکا به این کشوری که نام نبرد هم انتقاد کرد!!!!!عربستان هم نبود چون که مجری صراحتاً پرسید که آیا منظورت عربستان هست یا دیگر اعراب که ترامپ گفت خیر وقتی‌ که مجری اصرار کرد،ترامپ جواب نداد و دو پهلو صحبت کرد       البته بعد از این اتفاقات ترامپ سعی‌ در بهبود روابط با لابی صهیونیستی کرد و صحبت از حمایت از اسرای ل و مخالفت شدید با ایران  کرد،ولی‌ به هر حال صهیونیست‌ها به نظر می‌رسه که کماکان نگران رویکرد ملی‌  احتمالی‌  بسته و درون محور ترامپ باشند ،و رقبای نئو کان وی را ترجیح میدهند       یک نکته هم که ترامپ را بی‌ نیاز از لابی‌ها کرده ثروت سرسام آورش هست،که بر خلاف دیگر کاندیدا‌ها بهش اجازه میده در تأمین مخارج تبلیغات نیازی به این لابی‌ها نداشته باشه ... و البته یکی‌ از عوامل محرک رئیس جمهور‌های آمریکا در صحنه جهانی‌ همین فشاری لابی‌ها بوده،به ویژه در خاورمیانه که ۳ لابی نفت،اسلحه سنگین و صهیونیست منافع مشترک و مشخصی‌ دارند