-
تعداد محتوا
634 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های ghermez
-
تاریخ : 11 آوریل 1241 مکان : کرانه روخانه سایو ، مجارستان نتیجه : پیروزی مغولان متخاصمین: امپراتوری مغول در برابرپادشاهی مجارستان وشوالیه های توتونیو شوالیه های تمپلار فرماندهان مغولان:باتوخان توبوتای شیبان برکه بورولدای پادشاهی مجارستان و شوالیه های توتونی و شوالیه های تمپلار : پادشاه بلای چهارم شاهزاده کولومان اسقف اعظم اوگرین کساک اسقف اعظم ماتیاس راتوت دنس توماج استعداد رزمی مغولان: در تخمین های قبلی 70 هزار نفر تخمین های مدرن : 25 تا 30 هزار نفر پادشاهی مجارستان و شوالیه های توتونی و شوالیه های تمپلار: در تخمین های قبلی 80 هزار نفر تخمین های مدرن : 25 هزار نفر شامل سواره نظام سنگین مجاری ، شهسواران ( شوالیه ها) توتونی و تمپلار ، سواره نظام سبک چادرنشین و داوطلبان صرب تلفات : مغولان: چندهزار نفر پادشاهی مجارستان و ....: ده ها هزار نفر نبرد موهی یا نبرد رودخانه سایو یک نبرد تعیین کننده میان امپراتوری مغول و پادشاهی مجارستان طی یورش مغولان به اروپا به شمار می رود.نبرد در منطقه موهی در جنوب غرب رودخانه سایو درگرفت.پس از هجوم مغولان مجارستان به یک ویرانه مبدل شد.بیش از نیمی از مناطق مسکونی توسط مغولان نابود شد و حدود 15 تا 20 درصد از جمعیت مجارستان که عمدتا در زمین های پست و کم ارتفاع جلگه بزرگ مجارستان و جنوب ترانسیلوانی ساکن بودند از میان رفتند. پیش زمینه : مغولان با سه لشکر به مجارستان حمله بردند.یکی از لشکر ها از راه لهستان و به منظور جلوگیری از یاری رسانی لهستانی ها حمله خویش را آغاز کرد و ارتش هنری دوم دوک سیلزی را در لیگنیتز ( لگنیسا ) شکست داد.لشکر جنوبی به ترانسیلوانی یورش برد و امیر محلی را با لشکر مرکب تراسیلوانیایی- مجاری اش شکست داد .لشکر اصلی که توسط باتوخان و سوبوتای رهبری می شد از راه گذرگاه کوهستانی و استحکام بندی شده ورکه به مجارستان حمله برد و ارتشی را که نخست وزیر مجارستان رهبری می کرد را در 12 مارس 1241 مضمحل کرد. هشدارها و آماده سازی مجارستان برای نبرد : در سال 1223 امپراتوری در حال گسترش مغول یک ارتش متحد قبچاقی - روسی را در نبرد رودخانه کالکا شکست داد. قبچاق های شکست خورده به مجارستان گریختند. مجارها دائما در تلاش بودند قبچاقان را به کیش مسیحیت درآورند و برای چند دهه کوشیدند نفوذ خود را در میان قبایل قبچاق افزایش دهند. شاه مجارستان بلای چهارم حتی از عنوان « شاه قبچاقستان » برای خود استفاده کرد. هنگامی که پناهندگان قبچاقی ( حدود 40 هزار نفر) در مجارستان پناه داده شدند ، به نظر می رسید حداقل بخشی از قبچاقان تابعیت و فرمانبری مجارستان را پذیرفته اند. مغولان مجارستان را به عنوان یک حریف و مهاجرت قبچاقان به مجارستان را عملی دشمنانه و اعلان جنگ از سوی مجارها تلقی کردند.در ضرب الاجل مغولان به مجارستان هم مجارها به دلیل کشتن فرستادگان مغول سرزنش شدند. نزدیک شدن تهدید مغولان به مجارستان با یک سری آشفتگی های سیاسی داخلی توام بود.به طور سنتی ، قدرت پادشاهی مجارستان از حمایت مالکین بزرگی سرچشمه می گرفت که تحت الحمایه شاه بودند. در دوره حکومت اندروی دوم بخشیدن زمین به نجیب زادگان از طرف دستگاه سلطنت به حداکثر میزان خود رسید.تمامی کنت نشین ها به نجبا واگذار شدند اندروی دوم معتقد بود: « بهترین معیار سخاوت شاهانه بی شمار بودن بخشش هاست » . بلای چهارم به محض رسیدن به پادشاهی سیاست پدرش را وارونه کرد و دست به مصادره زمین های بخشیده شده زد و مشاورینی را که با این امر مخالف بودند یا به دم تیغ سپرد یا تبعید کرد. او همچنین حق قضاوت نجیب زادگان را رد کرده و تنها خود را مرجع رسمی قانون دانست. بلای چهارم حتی مجلس مشورتی کشور را نیز به منظور تحکیم قدرت فردی اش منحل کرد.اقدامات بلا سبب نارضایتی گسترده میان مالکین بزرگ کشور شد. ورود مهاجرین قبچاق به بلا قدرت تازه ای بخشید زیرا به دلیل توفیق او در گرایش قبچاقان به مسیحیت حمایت کلیسا نیز از شاه افزون شده بود اما این امر نیز بر تنش ها افزود. قبچاق های چادرنشین به آسانی با مجارهای یکجانشین شده یکپارچه نمی شدند و مالکان مجاری نیز از این که شاه در منازعات دو طرف جانب قبچاقان را بیشتر می گرفت شوکه شده بودند. شاه بلای چهارم نقل و انتقالات ارتش خود و از جمله قبچاقان را به سمت شهر « پست » آغاز کرد. فردریک دوم از بابنبرگ ، دوک اتریش و استیریا ( ناحیه ای در اتریش امروز) نیز برای کمک به او پیوست. در همین هنگام تنش میان قبچاقان و مجارها به درگیری انجامید و کوتیان خان فرمانروای قبچاقان که تحت حمایت رسمی شاه بلا بود به قتل رسید. برخی از منابع به نقش دوک فردریک در تحریک مجارها برای این اقدام اشاره می کنند اما واقعیت امر نامشخص است. قبچاقان به این نتیجه رسیدند که به آنان خیانت شده است و کشور را به سمت جنوب و در حالی که سرراهشان را غارت می کردند ترک کردند. تحرک ارتش ناموفق بود .بسیاری از نیروها نتوانستند به شهر پست برسند ، برخی از آنان فبل از رسیدن توسط مغولان و برخی نیز توسط قبچاقهای یاغی شده نابود شدند.بسیاری از مالکان و نجبا نیز به دلیل نفرت از پادشاه و انتظار سقوط او به وی ملحق نشدند.افراد کمی حمله مغولان را تهدیدی برای کشور می پنداشتند و تاثیر قبچاقان نیز معمولی و ضعیف پنداشته می شد. این پندار شاید مربوط به مرگ کوتیان خان بوده است. طلایه های لشکر مغول در 15 مارس به پست رسیدند و دست به غارت مناطق مجاور زدند. شاه بلا ارتشش را از حمله به آنان بازداشت زیرا ارتش هنوز برای نبرد آماده نبود. در همین حال دوک فردریک به تنهایی به یک گروه کوچک از مغولان حمله برد و شکستشان داد ، امری که موجب شد شاه بلا یک بزدل نمایانده شود. بعد از این اقدام « قهرمانانه» دوک فردریک به کشورش بازگشت. اوگرین کساک ، اسقف اعظم ناحیه کولوکسا ، نیز تلاش کرد با نیروهایش به یک واحد کوچک مغولان حمله کند اما با حیله مغولان به سمت یک باتلاق کشیده شد و بسیاری از سوارانش در آن غرق شدند .خود وی نیز به سختی جان به دربرد. نبرد نقشه مغولان سرانجام شاه بلا تصمیم به نبرد با مغولان گرفت ، اما مغولان شروع به عقب نشینی کردند.این امر باعث شد عقیده نجبا که مغولان تهدید جدی نیستند و اقدام شاه در عدم حمله فوری نه باتدبیری بلکه بزدلی بوده است تقویت شود.پس از گذشت یک هفته از تحرکات و حملات دائم مغولان ارتش مجارستان به کرانه رودخانه سایو رسید.اینجا بود که ارتش برای استراحت و رسیدن تدارکات توقف کرد. شاه و سپاهیانش هنوز نمی دانستند لشکر اصلی مغولان که از 25 تا 30 هزار سوار تشکیل می شد و در برابر لشکر تقریبا نیرومند و با تنوعی از واحدهای مختلف مجاری قرار گرفته بود در نزدیکی آنان قرار دارد.این امر ناشی از تراکم ناحیه جنگلی در کناره های رودخانه سایو بود.شاه که در امور نظامی فردی باتدبیر و محتاط بود فرمان داد اردوگاهی مستحکم از واگن های چوبی ساخته شود. به نظر نمی رسید مغولان ریسک حمله ای مثل گذشتن از رودخانه ی خطرناک و عریض سایو را برای حمله به اردوگاه به جان بخرند. به نظر می رسید نقشه آنان همان نقشه نبرد رودخانه کالکا باشد : حمله به نیروهای مجار در حال عبور از رودخانه. نقشه اصلی مغولان برای نبرد هنوز مبهم مانده است. یک برده روس از اردوی مغولان نزد مجارها گریخت و به آنان در مورد حمله مغولان از راه پل رودخانه سایو هشدار داد. مغولان قصد داشتند هر سه لشکر خود را در صورت امکان پیش از درگیری به یکدیگر ملحق کنند و در انتظار علایم حمله از سوی مجارها بمانند.در حقیقت روشی که استحکامات مجارها بر اساس آن ساخته شد یک اشتباه تاکتیکی بود. زیرا مانع تحرک مناسب نیروها در زمان حمله می شد. اردوگاه شاه بلا مجارها هنوز باور نداشتند حمله نیروی اصلی مغولان نزدیک است.اما نیروهای شاهزاده کالمان دوک اسلاوونیا ( ناحیه ای در کرواسی امروز) برادر کوچک شاه ، اسقف اعظم اوگرین کساک و رهبر تمپلارها رمبالد ووکزون به قصد غافلگیر کردن مغولان و دفاع از پل بی دفاع رودخانه اردوگاه را ترک کردند. خورشید حدود ساعت شش و نیم بعد از ظهر غروب کرد و آنان باید در تاریکی حدود هفت کیلومتر راه می پیمودند.مجارها نیمه شب به پل رسیدند. این که مغولان مایل به حمله شبانه بوده باشند بعید به نظر می رسد زیرا کمانداران سواره ( بخش اعظم نیروهای مغول ) از نبردهای شبانه پرهیز می کردند اما آنان تلاش داشتند شبانه از رودخانه بگذرند تا در طلوع آفتاب به اردوگاه مجارها یورش ببرند.هنگامی که نیروهای مجار به پل رسیدند مغولان را در وضعیتی غیراماده برای نبرد و در حال گذر از پل یافتند. مجارها مغولان را وادار به جنگ تن به تن کرده و در درگیری روی پل پیروزی بزرگی به دست اوردند. مغولان به ویژه از حملات کمانداران زنبورکی مجار تلفات شدیدی متحمل شدند زیرا ناحیه درگیری بسیار محدود بود ( طول پل تنها 200 متر بود). مجارها بی خبر از آنکه نیروی اصلی مغول در همان نزدیکی است تعداد اندکی سرباز برای نگهبانی از پل برجا نهادند و به اردوگاه بازگشتند. حدود ساعت دو نیمه شب آنان به اردوگاه رسیدند و پیروزی خود را جشن گرفتند. نبرد نهایی صبح : پیروزی غیرمنتظره مجارها فرماندهان مغول را به تغییر طرح هایشان واداشت. سجبان به شمال فرستاده شد تا از یک گدار رودخانه عبور کند و از پشت به نگهبانان پل یورش ببرد.حدود ساعت چهار صبح نیروهای شیبان از رودخانه گذشتند.در همین زمان سوبوتای به سمت جنوب رفت تا در حالی که مجارها برای نگه داشتن پل اصلی درگیر بودند یک پل موقت برای عبور از رودخانه بسازد و باتو را با چند منجنیق برای حمله به کمانداران زنبورکی مجار که محافظ پل بودند تنها گذاشت. به هنگام طلوع باتو با هفت منجنیق حمله به مدافعان پل را آغاز کرد و با رسیدن سجبان و نیروهایش به پل باقیمانده مدافعان مجار نیز به اردوگاهشان گریختند. نیروی اصلی مغولان در حدود ساعت 8 صبح به طور کامل از رودخانه گذشت. مدافعان پل با رسیدن به اردوگاه سایرین را بیدار کردند.کالمان ، اوگرین و رهبر تمپلارها برای مقابله با حملات بعدی اردوگاه را ترک کردند.سایر نیروها با این گمان که این حمله هم حمله کوچکی است و شاهزاده کالمان قادر به دفع آن است در اردوگاه ماندند. اما کالمان و اوگرین با مشاهده حجم نیروی مغولان دریافتند که این نه یک حمله کوچک بلکه یورش نیروی اصلی مغولان و بسیار خطرناک است. پس از یک درگیری سنگین مجارها برای پیوستن به ارتش اصلی شاه بلای به اردوگاه عقب نشستند. آنان به شدت ناامید شدند زیرا شاه هنوز فرمان آمادگی برای نبرد را نیز صادر نکرده بود. اسقف اعظم اوگرین شاه را به سبب خطاهایش در انظار عمومی سرزنش کرد و سرانجام ارتش مجار به کلی برای حمله به پیش تاخت.اما این تاخیر به باتو فرصت کافی برای عبور از رودخانه را داد. نبرد سختی به دنبال آمد. مجارها بر قوای باتو برتری عددی داشتند و مغولان هم به دلیل اینکه رودخانه سایو پشت سرشان بود تحرک مناسب و کافی نداشتند. « تاریخ سلسله یوآن» ( توجه شود که سلسله یوآن سلسله ای بود که در آن مغولان بر چین حکومت می کردند) به این نکته اشاره کرده است که باتوخان سی نفر از باتورها( محافظان شخصی زره پوش مغول ) و یکی از نایبانش ، باکاتو را در حالی که شخصا با بخش اصلی سپاه مجار درگیر شده بود از دست داد.در همین حال سوبوتای که به دلیل ساخت پل موقت معطل مانده بود سررسید و از پشت به مجارها حمله برد و سبب شد مجارها با اضطراب به اردوگاهشان عقب نشینی کنند. بعد از ظهر: به نظر می رسید نیروی باقی مانده مجار توان دفاع از اردوگاه را داشته است اما مقابله آنان بی فایده بود.مجارها به شدت از پیکان های شعله ور که باعث مرگ بسیاری از سربازان شد ترسیده بودند. سرانجام سربازان بی روحیه مجاری سعی کردند از شکافی که عمدا توسط مغولان ایجاد شده بود بگریزند.این یکی از تاکتیک های همیشگی مغولان بود ، زیرا کشتن سربازی که در حال فرار است بسیار آسان تر از کسی است که به محاصره افتاده و برای نجات جانش می جنگد.با این حال تلفات مغولان به حدی بود که باتو نمی خواست مجارها را تعقیب کند.اما سوبوتای با موفقیت او را به این کار ترغیب کرد و مغولان حمله به فراریان را شروع کردند.اسقف اعظم اوگرین کشته شد اما شاهزاده کالمان و شاه بلای موفق به فرار شدند. جراحت های کالمان به حدی بود که اندکی بعد درگذشت.مجارها حدود ده هزار نفر تلفات دادند و دیگر قادر به جمع آوری ارتش برای مقابله با دشمن نبودند.پس از پیروزی مغولان دوباره سازماندهی شدند و حمله سیستماتیک بر مردم مجار را دوباره آغازیدند. عواقب نبرد پس از شکست در موهی دیگر مغولان شکست ناپذیر به نظر می رسیدند زیرا نیرویی برای سد کردن راهشان وجود نداشت. تلاش دیگری برای بازداشتن مغولان در دانوب صورت گرفت که در فاصله آوریل 1241 تا مارس 1242 موفقیت آمیز بود.در یک زمستان به طرز نامعمول سرد ، سطح رودخانه یخ زد و پس از مجموعه ای از درگیری های تن به تن مغولان توانستند از رودخانه بگذرند. خانواده سلطنتی به اتریش گریخت تا از متحدش دوک فردریک کمک بگیرد.اما فردریک به جای کمک آنان را زندانی کرد و تنها در قبال پرداخت مقادیر زیادی طلا و واگذاری سه کنت نشین غربی به اتریش آزادشان کرد .شاه بلای به همراه عده از ملتزمان باقیمانده اش به قلمرو مجارستان بازگشت و به قلعه ای در ساحل مدیترانه پناه برد و تا عقب نشینی مغولان در آنجا ماند.شاه بلای در حالی که مرتبا از اوضاع سایر نقاط کشور خبرمی گرفت در تلاش برای اتحاد با سایر حکمرانان اروپایی از جمله پاپ ، امپراتور مقدس روم و پادشاه فرانسه بود حال آن که آنان پاسخ درخوری ندادند و در برآورد تهدید مغولان که اکنون تنها به اندازه یک هفته با مرز فرانسه فاصله داشتند در جهل به سر می بردند.مغولان در مجارستان یک داروغه چی بر جا نهادند و به نام خاقان مغول سکه زدند.به گفته مایکل پراودین ، کشور شاه بلای توسط باتو به عنوان هدیه به اورداخان بخشیده شد. در همین حال و در قلمرو اصلی مجارستان بازماندگان ملتزم شاه بلای که در نبرد موهی حاضر نبودند به همراه تعداد زیادی از نیروهای مردمی مسلح و غیر منظم حملات چریکی علیه نیروهای باقیمانده مغول در مجارستان را شروع کردند و حتی در برخی موارد در نبردهای میدانی هم موفقیت هایی به دست آوردند.بیشتر جمعیت غیرنظامی به مناطقی که برای سواران مغول غیرقابل دسترس بود پناه بردند: مناطق کوهستانی در شرق و شمال ، نواحی باتلاقی و همچنین استحکامات قدیمی. در صبحدم روز 11 دسامبر 1241 خاقان بزرگ اوکتای درگذشت و نیروهای مغول برای انتخاب خاقان بعدی به سوی مغولستان بازگشتند.پیش از بازگشتشان ، مغولان تا حدی درگیر آرام کردن مجارستان شدند ، در حالی که نقشه هایی برای حمله به اتریش و حتی آلمان وایتالیا داشتند.در بیشتر مواقع شکست مجارها توسط مغولان در نبرد موهی یک پیروزی آسان برای مغولان توصیف شده است در حالی که چنین تعبیری ساده انگاری است. سپاهیان مجار همانند چریکهای مجار ثابت کردند حریف خطرناکی برای مغول ها هستند و به مغول ها تلفات زیادی وارد کردند. مهندسان سوبوتای در ساختن پل موقت روی رودخانه دچار مشکلات فراوان شدند و سوبوتای دقیقا در لحظه ای سررسید که باتو توسط نیروهای مجار که برتری عددی داشتند به مخمصه افتاده بود. در میانه های قرن سیزدهم در ارتش مجارها تاکتیکهای نبرد سواره چادرنشینی که آنان را طی قرون نهم و دهم جنگجویان هولناکی برای حریفان آلمانی ، اسپانیایی ، ایتالیایی ، فرانسوی ، لهستانی ،بالکانی و هلندیشان کرده بود منسوخ شده بود.البته در این مساله شک و تردیدهایی وجود دارد ، زیرا برخی مورخان غربی معتقدند که تاکتیک های نظامی مجارها پس از حمله مغول و به دلیل این حمله غربی شد و با وجود تاکتیک های چادرنشینانه اش سپاه مجار بازهم به دفعات موفق به شکست مهاجمان ژرمن در مرزهای غربی اش شد.کمانداران سبک سواره پس از گسترش مسیحیت در مجارستان اهمیت خود را از دست دادند.بیشتر این نیروها از اقلیت های قومی که از مناطق فقیر کشور برمی خواستند تشکیل شده بودند. در هر حال طی نبرد موهی مغولان به شدت توسط کمانداران و سواران سنگین مجار دچار مشکل شدند و تنها شجاعت شخصی و ایستادگی باتوخان مانع از عقب نشینی ارتشش شد. در فوریه 1242 ، حدود یک سال پس از آغاز حمله و چند ماه پس از عقب نشینی مغولان هنوز تعداد زیادی از استحکامات در برابر تاکتیک های محاصره مغولان ایستادگی کرده بودند. حدود 80 قلعه و دژ تسخیر نشده باقی ماندند که تنها تعداد معدودی از آنان معماری مقاوم و قابل قبولی داشتند. در حالت کلی ، کشور تسلیم مغولان نشده بود هرچند بسیاری از مردم کشتار شده بودند.شاه و نجبای طبقه بالا دستگیر نشده بودند در یک اقدام انتقام جویانه ، کروات ها و مجارها با انجام یک کمین موفق یک واحد بزرگ از مغولان را در کوهستان های کارپات نابود کردند. پس از عقب نشینی مغولان از مجارستان ، آنان هرگز با ارتشی که دارای تجهیزات محاصره مناسب برای تصرف دژها و قلعه ها باشد بازنگشتند.همانطور که مهندسان و متخصصان چینی محاصره و مواد انفجاری که تحت خدمت سوبوتای بودند دیگر در صحنه نظامی اروپا ظاهر نشدند.سوبوتای توسط گویوک خان برای حمله به پادشاهی سونگ جنوبی چین اعزام شد و بر اثر کهولت سن در 1248 درگذشت. مجارستان به یک ویرانه تبدیل شده بود.بیش از نیمی از مناطق مسکونی توسط ارتش مهاجم نابود شده بود و بیش از 15 تا 20 درصد از جمعیت کشور از میان رفته بود.در برخی از مناطق و به ویزه مناطق جنوبی و ترانسیلوانی به زحمت می شد بازمانده ای از یورش مغولان یافت.با این وجود قدرت پادشاهی درهم نشکست.تنها یک سال پس از عقب نشینی مغولان سه دوک نشینی که به اتریش واگذار شده بود بازپس گرفته شد و شورشی محلی که در اسلاوونیا درگرفته بود سرکوب شد.تهدید یک حمله محتمل دیگر از جانب مغولان جدی گرفته شد و این بار برای دفاع اقدامات فراوانی توسط شاه بلای انجام گرفت ، از جمله ساختن استحکامات فراوان ( 44 دژو قلعه در ده سال بعد) و بازسازی و تغییر تاکتیک های ارتش از جمله افزایش تعداد سواره نظام سنگین اسلحه. امروزه به شاه بلای در مجارستان به عنوان دومین بنیانگذار مجارستان نگریسته می شود زیرا اعتقاد بر این است که بازسازی ها و سیاست های او مانع اشغال دوباره مجارستان از جانب شرق شد. اصلاحات شاه بلای بعدها نتیجه داد، در سال 1284 یورش نوگای خان به مجارستان شکست خورد ، همان طور که چند حمله کوچک پیش و پس از این حمله دفع شده بودند و شدند. طی چند قرن آینده که قدرت مغولان در استپ های روسیه رو به کاستی گذاشت و دفاع غرب نیرومندتر شد ، توجه کشورهای اروپای مرکزی به طور فزاینده ای به سمت جنوب شرق و قدرت در حال گسترش امپراتوری عثمانی جلب شد. منبع: http://wars-and-history.com/post/294 ترجمه و تهيه كننده: احمد فرصتی
-
متخاصمین: امپراتوری مغول در برابر ایالت های لهستانی وشهسواران تمپلار وشهسواران هاسپیتالرزوامپراتوری مقدس روم فرماندهان: مغول: بايدار كاردان اوردخان لهستاني ها و متحدينشان: هنری دوم دوک پیوس ( در نبرد کشته شد ) استعداد رزمي مغول: بین 8 تا 20 هزار نفر ( حداکثر دو تومان) لهستاني ها ومتحدينشان: 2 هزار سوار و 30 هزار پیاده در برخی منابع ، در برخی منابع دیگر بین 25 تا 60 هزار نفر تلفات مغول: ناشناخته لهستاني ها ومتحدينشان: 2 تا 25 هزار یا بیشتر نبرد لگنیسا که با نام های نبرد لیگنیتز و همچنین نبرد والشتات نیز شناخته می شود نبردی میان امپراتوری مغول و یک نیروی متحد از جنگجویان اروپایی بود که روز 9 آوریل 1241 میلادی در لگنیسی پل (حوالی شهر لگنیسا ) در منطقه سیلزی رخ داد. یک نیروی متحد از لهستانی ها ، چک ها و آلمانی ها تحت فرماندهی دوک لهستانی ناحیه سیلزی ، هنری دوم که از سوی نجیب زادگان زمین دار و تعداد اندکی از شهسواران اعزامی از جانب پاپ (که از حمله مغولان نگران شده بود) حمایت می شد در نبرد شرکت داشت. نبرد تنها دو روز پیش از پیروزی مغولان بر سپاهیان مجار در نبرد بزرگتر موهی روی داد. بحث و جدل تاریخی همانند بسیاری از نبردهای تاریخی ، جزییات دقیق ترکیب نیروها ، تاکتیک ها و جریان واقعی نبرد در دست نیست و یا متناقض است. یک دیدگاه تجدید نظر شده اروپایی امروزی این است که این نبرد یک شکست خرد کننده برای نیروهای نظامی اروپای غربی همراه با تلفات سنگین برای آنان بوده است. این مساله مشخص است که در این زمان نیروی مغول قصدی برای پیشروی به غرب از راه لهستان نداشته بلکه هدف اصلی اش ملحق شدن به نیروی اصلی مغول برای فتح مجارستان بوده است. یکی از فرماندهان مغول حاضر در این نبرد ، کادان ، توسط تاریخ نگاران قرون وسطایی بارها با نوه اوکتای خان کایدو اشتباه گرفته شده است، و بنابراین کایدو به اشتباه از فرماندهان حاضر در نبرد لگنیسا به حساب آمده است. -------------------------------------------------------------------------------- پیش زمینه مغولان قصد داشتند قبچاقان را تحت سلطه خود درآورند ، اما قبچاقان به غرب گریختند و به پادشاهی مجارستان پناهنده شدند. پس از اینکه بلای چهارم شاه مجارستان ضرب الاجل باتوخان برای تسلیم کردن قبچاقان را رد کرد ، سوبوتای طرح ریزی برای یورش به اروپا را آغاز کرد. فرماندهی دو نیروی مهاجم به مجارستان را باتو و سوبوتای بر عهده داشتند ، در همین حال نیروی سومی تحت فرماندهی بایدار ، اورداخان و کادان به منظور جلوگیری از کمک رسانی سایر امارت های اروپایی به مجارها عازم لهستان شد. نیروهای اورداخان شمال لهستان و ناحیه مرزی لیتوانی را تاراج کردند.بایدار و کادان دست به غارت نواحی جنوبی لهستان زدند: نخست شهر ساندومیرز را تاراج کردند ، در سوم مارس یک نیروی لهستانی را در نزدیکی تورسک شکست دادند ، سپس در 18 مارس نیروی لهستانی دیگری در چمیلنیک منهزم شد. در 24 مارس آنان شهر کراکوف را غارت کرده و به آتش کشیدند و چند روز بعد تلاش ناموفقی برای تسخیر پایتخت سیلزی ، شهر وروکلاو ( برسلاو امروزی ) داشتند. در حالی که مغولان بر سر محاصره کردن یا نکردن پایتخت سیلزی اختلاف داشتند به بایدار و کادان خبر رسید که پادشاه بوهم ، ونسسلاوز اول با یک نیروی 50 هزار نفره به اندازه دو روز با آنان فاصله دارد. مغولان از وروکلاو عقب نشستند تا بتوانند پیش از به هم رسیدن نیروهای اروپایی به یک دیگر تکلیف نیروهای دوک هنری را مشخص کنند. دو نیرو در حوالی شهر لگنیسا با یک دیگر برخورد کردند. ترکیب نیروها مغولان : نیروی مغولان یک بخش از ارتش سوبوتای ( حداکثر دو تومان ) به شمار می رفت که از قابلیت تحرک بالا و سرعت عمل کمانداران سواره برخوردار بود.تاکتیک های مغولان به طور اساسی بر چند اصل مهم استوار بود : حمله های تصنعی و عقب نشینی های دروغین با گروه های پراکنده که برای زیر ضرب قراردادن دشمن به طور دائم ایجاد شده بودند تا آرایش دشمن را بر هم بزنند، گروه های بزرگی از نیروهای دشمن برای حمله از بدنه اصلی جدا شوند و مورد حمله و کمین از طرفین قرار بگیرند.این ها تاکتیک های استاندارد مغولان بود که تقریبا در تمامی نبردهای اصلی انان مورد استقاده قرار می گرفت. این تاکتیک ها با تمرینات مداوم و ارتباطات کافی در میدان نبرد میسر می شد.فرماندهی مغول مرتفع ترین نقطه در میدان نبرد را می یافت ، آن را تصرف کرده و از ان به عنوان مکانی برای اطلاع رسانی به نویان ها و سایر فرماندهان برای تحرک نیروها در میدان نبرد استفاده می کرد.سیستم رزمی مغولان کاملا در تعارض با سیستم های زمخت و انعطاف ناپذیر اروپایی بود، که در آن شهسواران سنگین اسلحه بدون ارتباط با سایر نیروها دست به تحرک و پیشروی می زدند. اندازه نیروی مغولی که در این نبرد حاضر بود به سختی قابل تعیین است.منابع اروپایی گزارشات مختلفی به دست داده اند : برخی از یک نیروی 100 هزار نفره سخن رانده اند، تخمین مبالغه آمیزی که بیشتر از کل نیروهای مغول حاضر در اروپا بود و به توانایی لجستیکی مغولان در قرن سیزدهم و آن هم در اروپای غربی توجهی ندارد.تخمین های امروزی بر این اعتقادند که نیروی مغول حداکثر از 20 هزار سواره نظام سبک اسلحه ( کمانداران سواره ) تشکیل شده است. تخمین دیگری معتقد است نیروی مغولان 10 هزار نفر بوده است که بر اثر تلفاتی که مغولان طی عملیاتشان داشته اند در آستانه نبرد لگنیسا به 8 هزار نفر رسیده بود. منابع مغولی نیز نشان می دهند که این نیرو خدود 20 هزار نفر حجم داشته و بخشی از نقشه سوبوتای برای شکست نیروهای اروپایی پیش از متحد شدن انان با همدیگر بوده است. متحدان مسیحی به نقل از جیمز چمبرز ، قوای هنری متشکل از 25 هزار نفر بوده است.از جمله یک لشکر از ناحیه اوپول تحت فرماندهی دوک میزسکو معروف به (( چاق )) ، عده ای از سربازان موراویایی تحت فرمان امیر بولسلاو ، سربازانی از اقصا نقاط لهستان و عده ای از معدن چیان داوطلب از باواریا.نیروهای شخص دوک هنری که بهتر آموزش دیده بودند از دوک نشین های سیلزی آمده بودند.شماری اندک از سربازان مزدور و تعداد بسیار کمی از شهسواران فرانسوی تمپلار و هاسپیتالرز نیز به سپاه دوک هنری پیوستند.اعتقاد بر این است که شماری از شهسواران توتونی و جهادگران صلیبی آلمانی هم به این نیرو پیوسته اند. این افسانه که سرپرست پروسی شهسواران توتونی در این نبرد کشته شده تصوری باطل است ، او چند سال بعد هنگامی که از صومعه ای در این ناحیه بازدید می کرد درگذشت. نبرد هنری نیروهایش را به چهار بخش تقسیم کرد: معدنچیان باواریایی توسط بولسلاو رهبری می شدند، سربازان وظیفه لهستانی و عده ای از سربازان اهل کراکوف توسط سولیسلاو ، برادر کنت کشته شده شهر کراکوف و،ارتش اوپول و عده ای از شهسواران توتونی به فرماندهی میزسکو و خود هنری نیز فرماندهی نیروهای سیلزیایی ، موراویایی و شهسواران تمپلار و هاسپیتالرز را بر عهده داشت. به نقل از توصیف چمبرز از نبرد، سواره نظام سیلزیایی با حمله به پیشقراولان مغول نبرد را آغاز کرد.پس از این که حمله سیلزیایی ها دفع شد ، سواران لهستانی که توسط سولیسلاو رهبری می شدند و سواران اوپولی به لشکر مغول یورش بردند.پیشقراولان مغول عقب نشستند ،امری که باعث شد سواره نظام نیروی متحد آن ها را تعقیب کند و از بدنه اصلی ارتش متحد که از پیاده نظام تشکیل می شد جدا شود.درست زمانی که پیشقراولان مغول در حال عقب نشینی بودند،سواران سبک اسلحه مغول از جناحین به سواران لهستانی حمله کردند و دست به تیرباران آنان از دور زدند. اریک هیلدینگر (مورخ) به این نکته اشاره می کند که نیروهای بولسلاو حمله را رهبری کردند و نه سیلزیایی ها.او همچنین اضافه می کند پس از این که سواران لهستانی تعاقب مغولان را پس از عقب نشینی تاکتیکی و دروغینشان شروع کردند، یک سوار ناشناس به زبان لهستانی فریاد زد : ((فرار کنید ! فرار کنید!)) .امری که باعث سردرگرمی میزسکو شد و سبب شد نیروهای اوپولی از میدان نبرد عقب بنشینند.عقب نشینی که باعث شد دوک هنری سواران و نیروهای ذخیره اش را به صحنه نبرد روانه کند. توفیق مغولان در نبرد بیشتر مدیون عقب نشینی تاکتیکی شان بود. پس از این که شهسواران اروپایی برای تعقیب نیروهای در حال فرار مغول از بدنه اصلی سپاهشان جدا شدند ، مغولان توانستند آن ها را یک به یک شکار کنند. ارتش هنری در طول نبرد به کلی نابود شد. هنری و بولسلاو کشته شدند و تلفات نیروی متحد بین 2 هزار تا 40 هزار نفر برآورد می شود ، تقریبا کل ارتش هنری.فرمانده شهسواران تمپلار به لویی نهم شاه فرانسه گزارش داد که 500 نفر از افرادش ازجمله نه تن از برادرانش، و پنج فرمانده برجسته را از دست داده است.تلفات مغولان ناشناخته مانده ، هر چند با توجه به تاکتیک هایشان به نظر می رسد حداقل بوده باشد.با این وجود تلفات مغولان آنان را از حمله به نیروهای بوهمیایی که هنوز با آنان درگیر نشده بودند بازداشت. روایت است نیروهای مغول به منظور شمارش کشتگان اروپایی گوش راست هر اروپایی کشته شده را که یافتند بریدند. گفته می شود این تعداد گوش نه کیسه بزرگ را پرکرد.هر چند این گزارش هم مانند گزارش های اروپایی از شمار مغولان بی اعتبار به نظر می رسد. هنری در حالی که سعی داشت به همراه سه نفر از محافظانش از میدان نبرد بگریزد توسط مغولان دستگیر شد و سر از تنش جدا گشت.مغولان سر هنری را بر نیزه زدند و در برابر دروازه شهر لگنیسا نصب کردند. بی اثر بودن تاکتیک های نظامی اروپایی در برابر مغولان روش های نظامی اروپایی مبنی بر درگیری تن به تن توسط شهسواران هنگامی که در برابر مغولان به کار گرفته شد فاجعه آمیز بود. دایره المعارف بریتانیکا جلد 29 ام به این نکته اشاره می کند که استفاده از تاکتیک های نظامی شهسواران توسط لهستانی ها و مجارها در نبردهای موهی و لگنیسا به شکست های سخت انجامید.اروپای فئودالی از دچار شدن به سرنوشت موسکووی و چین نجات یافت، نه به دلیل توانایی نظامی اش ، بلکه به دلیل مرگ ناگهانی رهبر مغولان اوکتای خان و عقب نشینی نیروهای مغول. نتایج ونسسلاوس اول شاه بوهم برای گردآوردن نیروهای کمکی دست به عقب نشینی زد ، اما طلایه مغولان در ناحیه کلودزکو به او برخوردند.با این وجود ، سواره نظام سبک بوهمیایی توانست بخشی از نیروی مغول را به کمین بیندازد. از آنجا که به بایدار و کادان فرمان داده شده بود نقش یک نیروی جلوگیرنده از کمک رسانی را بازی کنند و این در حالی بود که آنان در حال مواجهه با یک دشمن در حال شکل گیری دوباره بودند ، آنان تصمیم گرفتند از لهستان و بوهم عقب بنشینند و به طرف مجارستان و جنوب که باتو و سوبوتای پس از شکست مجارها در نبرد موهی در آن جا مستقر بودند ملحق شوند. پس از این نبرد مغولان در تصرف شهرهای لهستانی و المانی موفقیت های فراوانی به دست آوردند. پس از این که سوبوتای خبر مرگ خاقان بزرگ ، اوکتای را در سال بعد دریافت کرد لشکر مغول دوباره به شرق بازگشت.طبق معمول ، سوبوتای و نیروهایش برای انتخاب خاقان جدید به پایتخت امپراتوری مغول بازگشتند. بعد از این که باتوخان به مغولستان بازگشت روابط او با پسرعموهایش به حدی غیردوستانه بود که او تا پیش از انتخاب مونگکه خان ، خاقان جدید صلاح ندانست حمله جدیدی را به اروپا آغاز کند. و پیش از این که نقشه ها برای حمله دوباره به اروپا به اجرا درآید باتو در سال 1255 درگذشت. اردوی طلایی پس از مرگ باتوخان تحت رهبری برکه خان برادر باتو بیشتر درگیر کشمکش با پسرعموهای ایلخانی اش در ایران شد ، قلمرویی که توسط هولاکوخان رهبری می شد و برکه به دلیل نقش او در ویرانی بغداد و انقراض خلافت عباسی در سال 1258 با او روابط دوستانه ای نداشت. مغولان اردوی طلایی پس از این هرگز به طور جدی توجهشان به سمت غرب جلب نشد ، و حتی قادر به جمع آوری نیروهای کافی برای این کار نشدند ، زیرا بخش اعظم قوایشان برای دفاع در برابر سایر خاندان های مغول لازم بود. تحت فرمان بوروندای مغولان بار دیگر در سال 1259 به لهستان یورش بردند. هجوم های بعدی آنان تحت فرمان تولابوغا و نوگای خان در سال 1286 موفق و در 1287 ناموفق بود.این حملات جنبه فتح و تصرف نداشتند و لهستان و مجارستان هیچ گاه پس از حمله سال1241 به طور جدی تهدید نشدند.هر چند سرزمین های روسی برای بیش از دو سده بعد تحت سلطه اردوی طلایی باقی ماندند. سوبوتای و باتو در نقشه نهایی خویش در صدد انجام یک حمله پاییزی به مرکز اروپا و رسیدن به اقیانوس اطلس بودند و این با مرگ اوکتای خان همزمان شد منبع: http://wars-and-hist...og.com/post/310 تهيه كننده و مترجم : احمد فرصتی
-
ديدم مطلب جالبي منم ..... اگر تكراري بود قفل نكنيد مطلب ويرايش مي كنم و يك چيز ديگه مي زارم [size=18]بررسی جنگ سال 2008 بین گرجستان و روسیه[/size] در هشتم اوت سال 2008 با تهاجم گرجستان به اوستیای جنوبی و سپس واکنش روسیه جنگی چند روزه بین طرفین آغاز شد. مسکو در این درگیری تفلیس را به نسلکشی در اوستیای جنوبی متهم می کرد، در حالی که ساآکاشویلی، رئیسجمهوری گرجستان، نیز روسیه را به اشغال گرجستان متهم می ساخت. از سوی دیگر، غرب روسیه را به راهانداختن جنگ سرد متهم و روسیه نیز به نوبه خود غرب را به دلیل حمایت از گرجستان، کشوری که جنگ را به راه انداخت، محکوم میکرد. جنگ برعلیه گرجستان اولین تهاجم روسیه بعد از نبرد این کشور در افغانستان به شمار می رفت. در واقع این بزرگترین نبرد روسیه از زمان فروپاشی بود که برعلیه یک کشور خارجی در گرفت که در آن نیروهای نظامی روسیه اقدام به نبرد برعلیه یک ارتش خارجی کردند که اصولا اساس شرقی و روسی داشت. برای مدت 5 روز نیروهای دو کشور روسیه و البته جدایی طلبان اوستیای جنوبی و ابخازستان از یک سو و گرجستان از سوی دیگر در زمین، دریا و هوا بر سر اوستیای جنوبی درگیر شدند. این درگیری برای مدت 5 روز دنیا را نگران کرد و اخبار دیگر را تحت الشعاع قرار داد. روسیه و گرجستان برای استیلا بر اوستیای جنوبی با هم می جنگیدند. مردمان این خطه در واقع از نقطه نظر علوم انسان شناسی شعبه ای از نژاد ایرانی هستند که به Iranic Speaking مشهور هستند که در زمان حمله مغولها در این منطقه و در حاشیه رود دن ساکن شدند. البته باید به یاد داشت که روسها هرگز رابطه خوبی با گرجیها نداشتند. شاید یکی از دلایل آن این است که بعد از انقلاب سرخ در شوروی این گرجیها بودند که منشویک باقی ماندند و به بلشویکها ملحق نشدند. اکثریت کمونیستها در زمان انقلاب سرخ، بلشویک نامیده میشدند و به مخالفانشان که در اقلیت بودند، منشویک می گفتند. ولی حقیقت چیز دیگری است. نکته اینجاست که در قرن هیجدهم و در واقع بعد از جنگهای داخلی آمریکا این کشور براساس سیاست خارجی خود اقدام به ایجاد منطقه حیاط خلوت برای خود کرد: آمریکای جنوبی و حوزه دریای کارائیب. آمریکا تحت هیچ شرایطی حاضر نبود تا این منطقه را با هیچ قدرت قدیمی یا جدید دیگری تقسیم کند و همین، دلیل دخالتهای مستقیم این کشور در کشورهایی مانند کوبا، شیلی، نیکاراگوئه و پاناما بود. آمریکا در قرن نوزدهم و بیستم نفوذ خود را در آمریکای لاتین گسترش داد و عملاَ بعد از جنگ جهانی دوم این منطقه تبدیل به مستعمره واقعی آمریکا گردید و اکنون نیز علی رغم رجزخوانیهای گاه و بی گاه افرادی مانند چاوز این منطقه هنوز منطقه نفوذ آمریکاست. شوروی نیز به ویژه پس از جنگ جهانی دوم همانند آمریکا جهت تامین منافعی که برای خود تعریف کرده بود، اقدام به ایجاد مناطق نفوذ پیرامونی در اطراف کشور خود کرد؛ ولی این عمل شوروی با تهاجم نظامی و جنگ و کشتار همراه بود؛ یعنی برخلاف سیاست آمریکا که عمدتاَ مبتنی بر اعمال نفوذ از طریق دیپلماسی و اقتصاد و فرهنگ است و مداخله نظامی معمولاَ گزینه آخر آنهاست، روسها با کمک ارتش سرخ و با توپ و تانک اقدام به مستعمره سازی در کشورهای اطراف خود کردند. پس از فروپاشی شوروی سابق، پانزده جمهوری تازه استقلال یافته پا به عرصه سیاسی جهان گذاشتند. گرجستان نیز یکی از جمهوریهای قفقاز بود که بعد از فروپاشی شوروی سابق تحت ریاست و هدایت ادوارد شواردنادزه، آخرین وزیر امورخارجه شوروی، قرارگرفت. روسیه به عنوان وارث اصلی اتحاد جماهیر شوروی کماکان جمهوریهای شوروی سابق را منطقه نفوذ حیاتی خود می داند و مراودات این جمهوریها را با کشورهای غربی، ورود کشورهای غربی به حیات خلوت خود و به چشم یک تهدید می نگرد و گرجستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این میان وجود دو ایالت خودمختار در گرجستان به نامهای ابخازی و اوستیای جنوبی که در مرز مشترک روسیه و گرجستان قرار دارند و مقامات ارشد آنها با روسیه پیوندهای بسیار نزدیکی دارند، دستاویز مناسبی برای روسها جهت دخالت و اعمال نفوذ در این منطقه فراهم ساخته است. از سوی دیگر، یک روزنامه اسراییلی، یکی از دلایل جنگ بین گرجستان و روسیه را ذی نفع نبودن روسیه در عبور خط لوله نفت و گاز آذربایجان- گرجستان- ترکیه توصیف می کند. به گزارش روزنامه آروتز شیوا چاپ اسراییل، روسیه و متحدانش قصد دارند بر خطوط لوله نفت و گاز دریای خزر و مدیترانه تسلط کامل پیدا کنند. خط انتقال انرژی مزبور از دریای خزر به دریای مدیترانه وصل می شود، از آذربایجان، گرجستان و ترکیه نیز عبور می کند و تنها خط لوله بین آسیا و اروپاست که روسیه و ایران در آن نقشی ندارند و اسراییل با خیالی آسوده منتظر دریافت نفت و گاز از آن است. روسیه با تکیه بر ساکنین روس تبار در اوستیای جنوبی، برنامه شکننده ساختن گرجستان را پیاده کرد تا بدین وسیله این خط لوله را نیز با مشکل مواجه کند. البته سابقه درگیری دولت مرکزی گرجستان با جدایی طلبان ابخازی و اوستیای جنوبی به دهه نود میلادی برمی گردد. گرجستان مدتی بعد از کسب استقلال از شوروی، به پشت گرمی آمریکا شروع به تحریک گرجیهای ساکن اوستیای جنوبی که اقلیت بزرگی در این منطقه به شمار می روند، جهت کسب استقلال کرد که با برخورد مقامات متمایل به روسیه این ایالت خودمختار روبرو شد. از اواخر دهه نود میلادی برخورد دولت گرجستان با این ایالت شروع شد که در جریان درگیریهای مداوم چند هزار نفر کشته شدند و خسارتهای زیادی برجا ماند. با توجه به خسارات ناشی از جنگ، بسیاری از ساکنین منطقه اوستیای جنوبی به سمت ایالت اوستیای شمالی که جزیی از روسیه به شمار می رود، گریختند. سرانجام با میانجیگری دولت روسیه صلح در منطقه حاکم شد و نیروهای حافظ صلح متشکل از نیروهای دو کشور روسیه و گرجستان و البته نیروهای اوستیای جنوبی در منطقه مستقر شدند تا از صلح حفاظت کنند؛ اما گرجیها که تحت حمایت غرب بودند، در دیگر منطقه خودمختار یعنی ابخازستان جنگ را آغاز کردند. بهانه درگیری در این منطقه، فرار اعضای مافیای محلی امراز کوبتسانی بود که این گروه بخشی از مافیای گرجستان و فعال در زمینه فحشا و مواد مخدر بودند و دولت گرجستان ادعا می کرد در داخل ابخازستان مخفی شده اند. با هجوم نیروهای گرجی با این بهانه به ابخازستان، این کشور در ابخازستان یک دولت دست نشانده در منطقه شمالی این جمهوری به وجود آورد. در سال 2008 بسیاری از کارشناسان منطقه ای وقوع جنگ را پیش بینی می کردند و در عمل نیز درگیریهای لفظی به یک درگیری تمام عیار منتهی شد. گرجیها هدف خود را تلاش برای حفظ یکپارچگی کشور دانستند و اعلام کردند قصد دارند یک منطقه پاک ایجاد نمایند و حتی اسم عملیات خود را تسیمداولی یا همان عملیات منطقه پاک به زیان گرجی نامیدند؛ ولی چیزی که گرجیها پیش بینی نکرده بودند، واکنش شدید روسها بود که دست آمریکا را در پشت این تحرکات می دیدند و اعتقاد داشتند تحریکات غربی عامل اصلی این عملیات گرجیهاست. در بررسی توان نظامی نیروهای درگیر، ابتدا از گرجستان شروع می کنیم. از زمان استقلال و جدایی از شوروی، نیروی نظامی گرجستان نیز مانند سایر جمهوریهای استقلال یافته وارث بخشی از ارتش عظیم شوروی سابق محسوب می شد و تجهیزات روسی بخش عمده زرادخانه ارتش این کشور را تشکیل می داد. در سال 2003 میخائیل ساکاشویلی به قدرت رسید و تمایلات غربی او باعث رویکرد به طرف غرب و اسرائیل گردید. در زمان شروع جنگ، این کشور دارای 22000 نیروی ثابت و البته یک نیروی ذخیره به استعداد حدود صد هزار نفر بود. همچنین این کشور در حدود 200 دستگاه تانک تی 72 در اختیار داشت که توسط اسرائیلیها ارتقا یافته و به زره های واکنشی سرامیکی مجهز گردید که این نوع زره در مقابل شلیک گلوله تانکهایی مانند آبرامز مقاوم است. تانکهای تی 72 گرجی همچنین به مسافت یاب و سیستمهای آشکار ساز رادیو اکتیو مجهز است. گرجستان دارای 200 دستگاه بی ام پی نیز بود که این نفربرها نیز توسط اسرائیلیها ارتقا یافته بود. پیشعلاوه بر این آمریکا به پاس کمک گرجستان به آمریکا در جنگ بر علیه عراق، سیصد میلیون دلار کمک نظامی در اختیار این کشور قرارداد که شامل حضور یک تیم از مستشاران نظامی برای آموزش سربازان گرجی بود. در زمینه نیروی هوایی، اصلیترین پرنده های این کشور عبارت بودند از12 فروند سوخوی 25 و دو فروند سوخوی 25 یو بی آموزشی و البته دوازده فروند بالگرد میل 24 و میل 8 و تعدادی هیویی اهدایی آمریکا. اسرائیل علاوه بر بهسازی و به روزسازی هواپیماهای گرجی، هشت فروند پهپاد (پرندهٔ هدایت پذیر از دور) هرمس 450 و همچنین چهار فروند پهپاد اسکای لارک به این کشور فروخت. ضمناً سوخوهای گرجی تحت برنامه های روزآمدسازی اسرائیلیها با کد اسکورپیون قرارگرفتند. این همکاریها از سال 2001 آغاز شد، زمانی که کارشناسان البیت سیستم اسرائیل در کارخانه های تولید سوخوی 25 در تفلیس اقدام به ارتقای این پرنده ها کردند. از جمله این روزآمدسازیها، فراهم سازی توانایی پرواز در شب و روز در این مدل سوخوی که با کد KB شناخته می شود، بود. همچنین سیستم کنترل دیجتالی تسلیحات از دیگر امکاناتی بود که توسط اسرائیلیها به امکانات این مدل افزوده شد. گرجیها همچنین به نفربرهای ساخت ترکیه، ده سامانه پرتاب موشک سطح به هوا و نزدیک به هفتاد آتشبار پدافند هوایی مجهز بودند. از آن، ساکاشویلی سه میلیارد دلار جهت نوسازی در اختیار ارتش این کشور گذاشته بود. از آن سو روسیه در زمان آغاز جنگ هنوز حدود یک میلیون نفر نیروی نظامی در اختیار داشت. مشکلات مالی به جا مانده از دوران کمونیستها باعث شد تا روسیه به سرعت اقدام به کوچک کردن ارتش خود کند. ارتش این کشور به دلیل وسعت زیاد به نواحی مختلف تقسیم می شود و هر ناحیه مسئولیت حفاظت از یک بخش از کشور را برعهده دارد. حفاظت ناحیه قففاز شمالی و مرزهای این بخش به واحدهایی سپرده شده که ارتش پنجاه و هشتم مشهورترین آنهاست. این نیرو جهت حراست از این ناحیه در سال 1995 تاسیس شده و یکی از باتجربه ترین و جنگ دیده ترین ارتشهای روسیه است؛ زیرا تجربه جنگ چچن را دارد. توان رزمی این نیرو شامل 609 دستگاه تانک، 2000 دستگاه انواع نفربر و دویست قبضه هویتزر و خمپاره انداز بود. در کنار این ارتش، واحدهای هوانیروز چهارم روسیه با استعدادی در حدود 60 فروند سوخوی 24 و البته گونه شناسایی سوخوی 24 ام ار، 100 فروند میگ 29، 60 فروند سوخوی 27 و 100 فروند سوخوی 25 قرار داشت. این واحد البته در حدود 75 فروند بالگرد تهاجمی هایند را نیز در اختیار داشت. در این نبرد روسها از 15000 نفر از نیروهای رزمی خود از جمله 5000 نیروی مخصوص شامل چتربازها و نیروهای هوابرد و همچنین نیروهای مخصوص روسیه معروف به اشپدناز استفاده کردند. هنوز کسی نمی داند با توجه به توان رزمی دو کشور، چگونه گرجیها تصمیم به تحریک روسیه برای ورود به جنگ گرفتند. برنامه ریزان گرجی تصمیم داشتند تا در مدت کوتاهی با تهاجم به اوستیای جنوبی این منطقه را تصرف کنند. آنها با این فکر وارد جنگ شدند تا در ظرف 24 ساعت منطقه را تصرف کنند و سپس تا زمان ورود روسها به جنگ، با ایجاد استحکامات در مقابل روسها دفاع کنند. همچنین گرجیها تصور می کردند که روسها برای ورود به جنگ با تردیدها یا مخالفتهایی از سوی سیاستمداران روبرو خواهند شد که این خود فرصت کافی در اختیار مدافعان گرجی خواهد گذاشت. یکی از مهمترین کارها برای گرجیها این بود که بتوانند ارتباط بین روسیه و اوستیای جنوبی را قطع کنند. این دومنطقه از طریق تونل روکسکی با هم مرتبط می شد و انهدام این تونل باعث قطع ارتباط بین دو منطقه و ایجاد مشکلات زیادی در مسیر نیروی زمینی 58 روسیه برای ورود به جنگ ایجاد می کرد. بر این اساس در ابتدا نیروی هوایی و سپس نیروهای مخصوص گرجی اقدام به حمله به تونل کردند که با موفقیت توام بود. نبرد از روز هفت اوت با تبادل آتش بین طرفین شروع شد. در این روز توپخانه گرجیها با همراهی آتش خمپاره و موشک اندازهای بی ام 21 آتش سنگینی را برروی شهر تسخینوالی (مرکز اوستیای جنوبی) و روستاهای اطراف ریخت. یکی از دلایل تلفات بالای غیرنظامیان اوستیای جنوبی، استفاده زیاد از آتش توپخانه و البته همین موشک اندازها بود. در مورد این موشک اندازهای 40 لول گفتنی است که توانایی پرتاب راکتهای 122 میلیمتری را دارد که در سر جنگی خود در حدود 7 کیلو مواد منفجره حمل می کند و البته برای شخم زدن منطقه هدف از آن استفاده می شود؛ زیرا از دقت بالایی برخوردار نیست. در روز دوم نبرد، نیروهای گرجی با پشتیبانی آتش توپخانه، پیشروی خود را به طرف شهر تسخینوالی آغاز کردند و با آتشباران مداوم در این روز خود شهر را هدف قرار دادند. هدف از این کار، ایجاد رعب و وحشت در بین ساکنین غیرنظامی بود. سرفرماندهی نیروهای گرجستان دستور حرکت نیروهای گرجی را به سمت تسخینوالی از دومسیر داده بود و نیروهای زرهی گرجی به سرعت به طرف شهر نزدیک می شدند. در اینجا بود که نیروهای روسی به سرعت وارد عمل شدند و به سمت تونل روکسکی حرکت کردند. در همین زمان بخش دیگری از نیروهای روسی با احتمال وجود خرابکاری در مسیر تونل به سمت شهر دژاوا حرکت کردند و با رسیدن به این شهر به سمت رودخانه مشهور گوفتا تغییر مسیر دادند. یکی از دلایل حرکت سریع نیروهای روس این بود که نیروهای کلاه آبی روس که به عنوان حافظ صلح در منطقه مستقر بودند، به شدت زیر آتش نیروهای گرجی بخصوص بمبارانهای سوخوهای 25 گرجی قرار داشتند و هرلحظه آمار تلفات بالا می رفت. در اواسط روز نیروی حافظ صلح روس علی رغم مقاومت زیاد، تمامی خودروهای نظامی و نفربرها و تانکهایش را از دست داد و این تنها به دلیل حجم بالای آتش هویتزرها و موشک اندازها و حملات مداوم هایندهای گرجی بود که با راکت اندازها و بمبهای سقوط آزاد، منطقه را تبدیل به جهنمی از آتش کردند. با اطلاع از حرکت نیروهای روسی به طرف شهر، این بار بمب افکنهای سوخوی 25 گرجی با حمله به نیروهای روسی که از مسیر رودخانه به طرف شهر می آمدند، تنها پل روی رودخانه را نابود کردند و این مساله باعث شد تا روسها از دورترین مسیر ممکن یعنی بزرگراه گری دمنیسی به طرف شهر حرکت کنند. در روز هشتم اوت سوخوی 25ها و هایندهای گرجی نقشی حیاتی داشتند و با سورتیهای زیاد پرواز، تلفات سنگینی به نیروهای کلاه آبی روسی وارد کردند. اما نیروی هوانیروز روسها هم بیکار ننشست. در صبح همین روز یک سکوی رادار در نزدیک بندر پوتی توسط روسها بمباران و نابود شد و این خود در بسیاری از برنامه های آتی نیروهای گرجی اختلال ایجاد کرد. این در واقع هدیه ای بود از طرف سوخوی 24های روسی که در ادامه روز بارها اقدام به بمباران شهرهای مهم گرجستان کردند. در این روز نیروهای گرجی اقدام به تصرف دو کمپ نیروهای روسی کردند و تعداد زیادی از نیروهای روس را به اسارت درآوردند؛ ولی در بعد از ظهر همین روز یکی از شاهکارهای نیروهای مخصوص دنیا رخ داد. اشپدنازهای روسی وارد عمل شدند و با نفوذ به خطوط نیروهای گرجی، اسیران روسی را نجات دادند. با توجه به اهمیت درگیری، در روز بعد ولادیمیر بولدیرف فرمانده کل نیروهای زمینی روسیه شخصاً وارد منطقه شد و فرماندهی میدان را برعهده گرفت و در ادامه تحت فرماندهی این مرد روس و با هدایت او نیروهای روسی حلقه محاصره نیروهای گرجی در اطراف نیروهای کلاه آبی روس در منطقه را شکستند و اقدام به نجات نیروهای روسی گیر افتاده در محاصره کردند. حالا شرایط برای گرجیها بسیار سخت شده بود و در نتیجه گرجیها تصمیم به یک حرکت انتحاری گرفتند و نیروهای زرهی این کشور به طرف دژاوا حرکت کردند؛ ولی به دلیل عدم پشتیبانی هوایی مناسب و همچنین بمبارانهای سنگین نیروی هوایی روسیه عملا تلاشها با شکست روبرو شد. نیروهای گرجی به تدریج به داخل گرجستان رانده شدند و حالا تفلیس در معرض خطر قرار داشت. در این میان نمی توان از کمکهای جمهوری ابخازستان به روسها به راحتی گذشت. در ادامه نیروی هوایی روسیه با بمباران سنگین، زیرساختهای گرجستان را نابود کرد. با بمباران فرودگاههای نظامی عملاً نیروی هوایی این کشور از گردونه خارج گردید. حالا آسمان در کنترل کامل روسها قرار داشت و در ادمه این پایگاه نیروهای پدافند در مالتاکوا بود که توسط بمبارانهای سوخوهای 24 روسی از بین رفت. در پایان جنگ روسها یک منطقه پرواز ممنوع در مرز روسیه و گرجستان به وجود آوردند که هواگردهای گرجی حق پرواز در منطقه را نداشتند. به عقیده بعضی کارشناسان، این جنگ نشان دهنده عمق حماقت گرجیها بود. زیرا با هر برآوردی، 12 فروند سوخوی 25 یا دویست دستگاه تانک نمی تواند ابزار کافی برای پنجه در افکندن با خرس بزرگ باشد. در مورد تلفات نیروهای دوطرف آمار و ارقام بسیار متفاوت است. روسها اعلام می کنند که 74کشته، 19 مفقود و 174 مجروح، تلفات نهایی آنها بوده است؛ در حالی که ارقام ادعایی گرجیها تلفات روسها را در حدود 400 نفر می داند. درباره تلفات طرف گرجی، یک منبع آگاه در اداره اطلاعات نظامی روسیه در مصاحبه با خبرگزاری روسی «ریا نووستی» شمار تلفات نیروهای گرجی را در حدود 3 هزار نظامی ارتشی و دیگراعضای ارگانهای انتظامی و امنیتی اعلام کرده است. این مقام روس مدعی است که مقامات گرجستانی تلاش دارند که میزان تلفات خود را پنهان نموده و رسماً تلفات خود را فقط ده ها نفر (در حدود 70 نفر) اعلام کرده اند حال آنکه در حقیقت این رقم صدها برابر کمتر از ارقام واقعی است. اما جالبترین نکته این نبرد، شکار یک فروند بمب افکن تی یو 22 روسها در هنگام یک عملیات شناسایی توسط یک سکوی پرتاب موشک پدافند سام 5 گرجی بود که این نوع سکوها توسط اوکراین در اختیار گرجستان قرار گرفته بود. البته به غیر از این پرنده، دو طرف تعدادی از سوخوی های 25 خود را با آتش طرف مقابل از دست دادند. همچنین سکوهای متحرک پرتاب موشکهای پدافند هوایی، بلای جان پرنده های دو طرف بود. گرجیها حداقل سه فروند از پهپادهای خود را نیز با شلیک ایگلا از دست دادند که این پهپادها توسط نیروهای اوستیای جنوبی شکار شدند. به هرحال هنوز کسی دلیل این دیوانگی گرجیها را نمی داند. با توجه به توان نیروهای نظامی طرفین، این یک خودکشی آشکار برای گرجیها به شمار میرفت؛ زیرا توان نظامی آنهابه هیچ وجه قابل مقایسه با روسها نبود. در این میان، این نبرد عرصه درخشش دوباره سوخوی 24 بود که با استفاده از آن روسها زیرساختهای گرجستان را نابود کردند. یکی از جالبترین نکات در این جنگ بمباران و نابودی یکی از کارخانه های تولید سوخوی 25 گرجستان توسط یک فروند سوخوی 25 روس بود. سوخوی 25ها در گرجستان و در کارخانه ای در حومه تفلیس تولید می شوند. با پایان یافتن رویارویی نظامی روسیه و گرجستان، تحلیلها درباره ماهیت و جزئیات این رویارویی همچنان ادامه دارد. در کنار تحلیلها و نوشتههایی که موقعیت روسیه در دنیای جدید و در منطقه قفقاز را مورد بررسی قرار میدهد، در داخل روسیه بحث درباره قدرت یا ضعف نظامی این کشور در این عملیات چند روزه بالا گرفت. بنا به عقیده کارشناسان مرکز علوم و فنون پیشرفته روسیه موسوم به CAST، این عملیات نظامی نشان میدهد که حتی بهترین یگانها و واحدهای ارتش روسیه هنوز به ابزارهای شناسایی، فرماندهی و ارتباطی قدیمی متکی هستند. این در حالی است که نیروهای هوایی روسیه نیز با وجود برتری بیچون و چرا، برخی از مأموریتهای خود را به سرانجام نرساندهاند. با خاتمه درگیری، ارتش پنجاه و هشتم روسیه دوباره به کشور بازگشت و افسران و سربازان از سوی دولت لوحهای تقدیر و مدال دریافت کردند و جسد سربازانی که در جنگ روسیه با گرجستان کشته شده بودند به خاک سپرده شد و زمان درس گرفتن از نقاط ضعف ارتش روسیه در جنگ با گرجستان فرا رسید. در همان برهه، دیمیتری مدودف رئیسجمهوری روسیه از مقامات ارشد وزارت دفاع این کشور درخواست کرد تا ضعفهای موجود در ارتش را برطرف کنند. وی پس از لشکرکشی این کشور به گرجستان اعلام کرد که مدرنکردن ارتش، برنامه اصلی نظامی روسیه در سالهای آتی خواهد بود، زیرا جنگ قفقاز نقاط ضعف سپاهیان این کشور را بهتر نشان داد سربازانی که در منطقه قفقاز جنوبی جنگیدند، میدانند که صلحبانان روسی در طول ساعات اولیه تهاجم گرجستان تلفات زیادی داشتند و این اتفاق به این دلیل افتاد که مسکو و ولادی قفقاز که نیروهای فرماندهی ارتش پنجاه و هشتم روس در آن مناطق مستقر بودند، نتوانستند بموقع به سربازان روسی دستور مقابله با حملات گرجستان را بدهند و تجهیزات را برای ارتش پنجاه و هشتم روسیه در اوستیای جنوبی بفرستند. از سوی دیگر، ارتش روسیه قادر به شناسایی مواضع سیستمهای موشکانداز گراد، تفنگهای گووزدیکا و تانکهای تفلیس نبود. همچنین، روسها سیستمهای شناسایی از قبیل UCAVs (پهپادهای رزمی) را در اختیار نداشتند. اگر چه نیروهای روسیه این نوع از سیستمها را در نمایشگاه بینالمللی هوافضای MASK در ژوکوفسکی در نزدیک مسکو به نمایش گذاشتند؛ اما بهدلیل اینکه خرید این تجهیزات در سال 2006 میلادی از سوی وزارت دفاع ملی روسیه متوقف شد، ارتش نتوانست از این تسلیحات برخوردار شود. بنابراین، روسها چارهای نداشتند جز اینکه بمب افکنهای راهبردی Tu-22M3 را به ماموریتهای شناسایی بفرستند و از جتهای سوخوی Su-25 برای نابودی سیستمهای موشکانداز (MLRSl (Multiple Launch Rocket System گرجستان استفاده کنند. درصورتی که روسیه از سیستم UCAVs استفاده میکرد، ارتش گرجستان قادر نبود 4 هواپیمای روسی را سرنگون کند. نابودی 3 هواپیمای جنگنده سوخوی 25 نشان داد که آنها از زمان جنگ روسیه در افغانستان (در سالهای 1989-1979) به بعد به روزرسانی نشدند. گفتنی است هواپیماهای Su-25 هنوز فاقد سیستم راداری و رایانههایی برای تخمین فاصله اهداف زمینی و موشکهای دوربرد زمین به هوا هستند که بتواند از خارج از مناطق دفاع هوایی دشمن شلیک کند. اینکه این تسلیحات چندین بار در نمایشگاهها به معرض دید گذاشته شده بود و با این وجود روسیه سلاح پیشرفتهای برای نابود کردن توپخانه ارتش گرجستان و سیستمهای موشکی زمین بههوا (SAM) نداشت، مایه شگفتی بود. وزارت دفاع روسیه ترجیح میدهد تا با کمپانیهای مورد علاقه خود قرارداد بسته و سخاوتمندانه به آنها پرداخت کند. شرکتهای روسی مذکور مسئول سرنگونی 4 جنگنده، اسارت 2 خلبان و کشته شدن آنها در نتیجه ضعف و بی کفایتی خود می باشند. ضعف فوق در سیستمهای جنگ الکترونیک روسیه نیز به چشم می خورد. سیستمهای ECM روسی نتوانستند موشکهای SAM و سیستمهای شناسائی، رادار، ارتباطات UHV و شبکه کنترل واحد های نظامی را از کار بیندازند. این موضوع وقتی حاد به نظر می رسد که بدانیم ارتش گرجستان فاقد سیستمهای مدرن است. در نتیجه ارتش 58 متحمل خساراتی بیش از میزان پیش بینی شده شد. با توجه به اینکه ارتش گرجستان از جنگافزارهای پیشرفتهای برخوردار نیست و ارتش پنجاه و هشتم روسیه تجهیزات جنگی زیادی را از دست داد، ضعف ارتش روسیه در جنگ با این کشور قابل تامل و بررسی است. از سوی دیگر، تانکهای روسی مدت زیادی است که مشکلات فنی بسیاری دارند. برای مثال در منطقه نظامی قفقاز شمالی، هنوز هم تانکهای T-72در تردد هستند، بدون اینکه این تانکها به تجهیزات دید در شب مجهز باشند. حتی تانکهای T-80-U و T-90 نیز فاقد این تجهیزات هستند. علاوه بر این، زره این تانکها نمیتواند در مقابل تسلیحات ضدتانک موسوم به HEAT مقاومت کند بهدلیل اینکه وسعت دید کافی برای این تانکها در مناطق کوهستانی و شهری بسیار کم است، کاملاً مشخص است که آنها آسیبپذیر هستند و این باعث میشود دشمنانی را که با سلاحهای ضدزره قصد حمله دارند یا در غارها و مسیلهای کوهستانی و پشت صخرهها و بوتهها مخفی شدهاند را به خوبی نبینند. علی رغم پیشرفتهای صنایع تانک سازی روسیه، این تانکها توانایی برقراری ارتباطات رادیویی با بالگردها و بمب افکنهای تاکتیکی را ندارند. همچنین، کارشناسان نظامی روس سالیان زیادی است که قصد ساخت سیستمهای یکپارچه جنگی را دارند؛ اما ساخت این سیستمها هنوز به مرحله اجرا در نیامده است. وقوع درگیریها در گرجستان و اوستیای جنوبی امکان آزمایش قدرت و شناخت نقاط قوت و ضعف ارتش روسیه در مبارزه با دشمن را فراهم کرد. در نگاه اول، پیروزی سریع بر گرجستان دلایل قابلقبولی برای نگرانی ایجاد نمیکند؛ اما نتایج درگیریها بار دیگر نقصانها و ایرادهای تدارکات ارتش روسیه را به نمایش میگذارد. این در حالی است که نیروی هوایی روسیه نیز با وجود برتری بیچون و چرا، نتوانست برخی از مأموریتهای خود را به سرانجام رساند. متخصصان مرکز علوم و فنون CAST بر این باورند که حمله هوایی روسیه نتوانست نیروی هوایی گرجستان را فلج کند و مواضع توپخانهای دشمن را از بین ببرد. این متخصصان همچنین خاطرنشان ساختند که ارتش روسیه فاقد هواپیماهای مدرنی است که قادر به حمل موشکهای پیشرفته با حداقل احتمال خطا و در نتیجه کاستن از تلفات غیرنظامیان باشد. برخلاف دیگر ارتشهای مدرن از جمله اسرائیل، تانکهای روسیه از پشتیبانی بالگردهای تهاجمی بی بهره بودند. هیچ ارتباط رادیویی منظمی بین تانکها، واحدهای موتوریزه، هلیکوپترها، هواپیماهای تهاجمی و بمب افکنهای تهاجمی برقرار نبود. اگرچه کارشناسان روسی مدتهاست که در باره ساخت سیستم کنترل- نبرد توسعه یافته بحث می کنند اما این طرح همچنان در حد یک طرح بر روی کاغذ باقی مانده است. در جنگ روسیه و گرجستان، افسران و سربازان روسی می بایست فقدان سیستم کارآمد پشتیبانی و رزمی را با شجاعت و جانفشانی خود جبران می کردند و بدین سان روسیه بار دیگر بهای سنگینی را برای پیروزی پرداخت کرد. منبع: http://newcoy.persianblog.ir/post/450/
-
تاپیک جامع برنامه فضایی ایران تاپیک جامع برنامه فضایی ایران
ghermez پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در اخبار نظامی
[quote]اولا نه زود نیست، چون باید کلی آموزش ببینند و ... که زمانبر هست و از نظر من بعد از اینکه آموزش هارو دیدند احتمالش هست که اولین روسیه اونا بفرسته فضا واسه چک کردن ( نه مدار های بالایی ، فقط برای تست توانایی برای تصمیم گیری و عکس العمل هاشون و ...) بعد ایران که خودش آماده شد ، خودمون از اون ها استفاده می کنیم. در ضمن ما می خواهیم تا 2020 (8 سال دیگه اولین ایرانی رو با سفینه ایرانی بفرستیم فضا) پس اصلا زود نیست، شاید هم دیره [/quote] من تو سفينه ايراني شكم بايد معجزه بشه تا ما ....... -
تاپیک جامع برنامه فضایی ایران تاپیک جامع برنامه فضایی ایران
ghermez پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در اخبار نظامی
يك مقدار براي تشكيل اين تيم زود نيست دست كم 5 تا 10 سال اينده اونم با شرايط اقتصادي خوب اينو با توجه به زيرساخت ها مي گم -
شرمنده قصد اسپم نداشتم به دلایل شخصی فاصله ی بین این دوخیلی طولانی شد متاسفانه نمی تونم خودم عکس بذارم کسی می تونی زحمتش بکشه [color=blue] [[size=18]color=blue]بخش هشتم[/color][/size][/color] [size=18]زیر دریایی چگونه کار میکند [/size] زیردریاییها از شگفتانگیزترین اختراعات بشر هستند. طی صدها سال دریانوردان فقط میتوانستند روی عرشه کشتیها کار کنند. اختراع زیردریایی به انسان اجازه داد تا بتواند همچون موجودات دریایی برای مدت طولانی (ماهها و حتی سالها) در زیر دریا زندگی کند. ما اختراع زیردریاییهای پیشرفته را مدیون مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب در قرن بیستم هستیم! دانشمندان برای ساخت و حرکت دادن زیردریاییها از چندقانون استفاده کردند. ما ابتدا به بررسی دو قانون مهم میپردازیم: ۱) قانون ارشمیدس: طبق قانون ارشمیدس بر هر جسم (کمی یا کاملاً) غوطهور در سیال معادل وزن سیال جابجاشده نیرو وارد میشود. همواره وزن جسم بطرف پائین و نیروی شناوری سیال بطرف بالا ظاهر میشوند. هرگاه این دو نیرو با هم برابر باشند (مانند کشتی روی دریا) جسم روی سیال شناور خواهد شد و اگر نیروی وزن بیشتر از نیروی شناوری سیال (مانند سنگ در آب) باشد، جسم کاملاً در سیال فرو خواهد رفت. چگالی جسم به وزن بر حجم تعریف میشود. هرگاه چگالی جسم از چگالی سیال (آب) بیشتر باشد، جسم در سیال فروخواهد رفت. ۲) قانون بویل: طبق این قانون در دمای ثابت، حجم و فشار یک سیال رابطه عکس با هم دارند . یعنی هرگاه فشار وارد بر سیال دوبرابر شود، حجم سیال نصف خواهد شد. برهرجسم داخل سیال، فشاری به تمام سطح جسم (متناسب با عمق سیال) بطور مساوی وارد میشود. هرچه عمق سیال بیشتر باشد، فشار وارد بر جسم نیز بیشتر خواهد شد و طبق قانون بویل حجم آن باید کم شود. برای مثال اگر بالون پر از هوایی را به عمق اقیانوس ببریم، فشار عمق آب باعث کم شدن حجم بالون و متراکم شدن هوای داخل بالون خواهد شد. و بر عکس اگر بالون را رها سازیم تا به آسمان برود، چون فشار هوا در ارتفاع کمتر از سطح زمین است، حجم بالون افزایش خواهد یافت. بیایید این قانون را درمورد خطرات غواصی در عمق بررسی کنیم: درشکل زیر (سمت چپ) ریههای غواصی را درحال شنا در سطح آب میبینید. هرچه غواص به عمق بیشتری برود، فشار وارد بر بدن و ریههای او افزایش مییابد. اگر دمای آب را حدود ۰۴ ثابت درنظر بگیریم، باید حجم ریههای غواص کم شود. ولی حجم ریهها کم نمیشود و درعوض برای خنثی کردن فشار عمق سیال، ریهها هوای بیشتری را جذب میکنند تا فشار داخل ریه با محیط یکسان شود. در عمق ۴۰ متری حجم هوای فشرده شده درون ریه به ۴ برابر سطح آب افزایش مییابد که این موضوع میتواند باعث پاره شدن رگها و رسوب نیتروژن در خون و خطر حمله قلبی برای غواص بوجود آورد. به همین دلیل غواص ها نمی توانند برای مدت طولانی در عمق بیشتر از ۳۰ متری شنا کنند. ● تاریخچه ساخت زیردریاییها : در زیردریاییهای اولیه از نیروی دست برای حرکت دادن زیردریایی در اعماق کمک گرفته میشد. در سال ۱۶۲۰ شخص بنام ون دربل اولین زیردریایی را ساخت که میتوانست در عمق ۵/۴ متری حرکت کند. حجم داخل این زیردریایی بسیار کم بود، بطوریکه فقط یک نفر میتوانست داخل آن قرار گیرد و برای حرکت دادن آن در عمق به یک فرد بسیار نیرومند نیاز بود تا بتواند پرههای جلو و فوقانی را بچرخاند درحدود سال ۱۷۷۰، دیود باشنل زیردریایی را طراحی کرد که میتوانست بکمک دست و پدالهای پایی حرکت کند. حدود ۳۰ سال بعد روبرت فولتون، زیردریایی دیگری ساخت که ۳ نفر گنجایش داشت و برای اولین بار، بالهایی برای تنظیم عمق در زیردریایی تعبیه شد. فولتون سپس تلاش کرد تا زیردریایی دیگری با موتور بخار بسازد. مشکل طراحی این موتورها در آن بود که در زیر آب اکسیژن نبود. بنابراین موتوری طراحی شد که ابتدا آب در سطح آب داخل مخزنی با موتور دیزل (با سوخت گازوئیل) داغ و تبدیل به بخار میشد، سپس موتور خاموش میشد و زیردریایی به داخل آب شیرجه میزد و تا وقتی که بخار داخل مخزن سرد نشده بود، زیردریایی میتوانست با موتور بخار در عمق دریا حرکت کند. در سال ۱۸۶۰ زیردریایی دیگری طراحی شد که بطور کامل زیر آب نمیرفت و از طریق لولهای که به سطح آب راه داشت، اکسیژن را برای سوخت موتور به داخل زیردریایی مکش میکرد. - در سال ۱۹۰۴ اولین زیردریایی که با موتور دیزل- الکتریکی کار میکرد، در فرانسه ساخته شد. موتورهای دیزل در سطح آب، باطریهای الکتریکی را شارژ میکردند و سپس زیردریایی در آب فرو میرفت در این هنگام موتور دیزل خاموش میشد و موتور الکتریکی بکمک باطریهای شارژشده، زیردریایی را حرکت میداد. مشکل این نوع زیردریایی در آنجا بود که اولاً باطریها خیلی بزرگ و سنگین بودند و ثانیاً پس از گذشت چندساعت زیردریایی مجبور بود به سطح آب بیاید تا موتور دیزل روشن شده و باطریها را دوباره شارژ کند. اسید داخل باطریها هم در ترکیب با آب دریا، بخار خطرناک و کشندهای تولید میکردند. - درسال ۱۹۵۴ اولین زیردریایی با سوخت هستهای ساخته شد. از مزایای این زیردریاییها، عدم نیاز به هوا است. این نوع زیردریاییها میتوانند به مدت طولانی (حتی سالها) زیر دریا بمانند و فقط درصورت نیاز به سطح آب بیایند و نیز با سرعت بالای ۵۰ کیلومتر در ساعت در زیر و یا سطح دریا حرکت کنند. در این موتورها، حرارت راکتور از طریق لولههای آب به توربین بخار میرسد و آن را میچرخاند. در نمونه زیردریایی شکل زیر، دو مدار گردش آب طراحی شده است. در مدار اولی، آب در اثر حرارت زیاد (عمل شکافت هستهای) راکتور، به شدت داغ میشود و با گردش آب در مدار اولیه محفظه تبدیل هم داغ می شود. سپس محفظه تبدیل ، آب مدار ثانویه را تبدیل به بخار میکند و آن را سوی توربین بخار میفرستد. بخار آب ، توربین را میچرخاند تا نیروی محرکه و برق زیردریایی تامین شود. سپس بخار آب در محفظه تراکم تبدیل به آب میشود و دوباره به محفظه تبدیل بخار ارسال میشود. ● اجزاء زیردریایی: اجزاء بیرونی زیردریایی شامل بدنه استوانه بیضی شکل با دوبال افقی در جلو و دوبال عمودی در عقب برای شیرجه رفتن به عمق و اوج گرفتن به سطح آب، یک سکان برای حرکت به چپ و راست ، یک پروانه در دم بدنه برای تولید نیروی محرکه زیردریایی و یک بادبان برای ورود و خروج خدمه به سطح آب است. درضمن یک آنتن رادیویی برای تماس با زیردریاییها و کشتیهای دیگر و یک پریسکوپ برای مشاهده سطح آب از زیر دریا روی بادبان تعبیه شده است. بدنه زیردریایی از دو پوسته (قشر) ساخته شده که مابین آنها خالی است. به این فضای خالی، مخزن بالاست (سنگینی) میگویند. روی قشر بیرونی و بالای بدنه، دریچهای برای خروج هوا (دریچه اصلی) و در پائین بدنه هم دریچهای برای ورود و خروج آب به مخزن بالاست تعبیه شده است داخل زیردریایی هم مخزن گاز فشرده با دو دریچه خروج هوا به مخزن بالاست روی قشر درونی تعبیه شده است. وزن زیردریایی با مخزن بالاست خالی، کمتر از نیروی شناوری آب دریاست و بنابراین زیردریایی در این حالت مانند کشتی روی سطح آب باقی خواهد ماند. برای فرورفتن زیردریایی در آب، دریچه خروج هوا (دریچه اصلی) و دریچه ورود آب را باز میکنند تا آب دریا وارد مخزن بالاست شود. به این ترتیب وزن زیردریایی بیشتر از نیروی شناوری میشود و زیردریایی در آب فرومیرود. برای بالا آمدن زیردریایی دریچه اصلی را میبندند و دریچه گاز فشرده شده را باز میکنند تا هوا وارد مخزن بالاست شود. با ورود گاز به مخزن و خروج آب از دریچههای پائینی، وزن زیردریایی کم میشود و نیروی شناوری آن را بطرف بالا میبرد. پروانه نصبشده در انتهای دم زیردریایی با چرخش خود، زیردریایی را به جلو و با چرخش برعکس به عقب! هدایت میکند. برای شیرجه رفتن بطرف پائین (درهنگام حرکت به جلو) انتهای بالهای جلو بطرف بالا و انتهای بالهای عقب بطرف پائین کج میشوند و برای اوج گرفتن نیز انتهای بالهای جلو بطرف پائین و انتهای بالهای عقب زیردریایی بطرف بالا کج میشوند تا (مانند پرواز هواپیما در هوا ) مسیر سیال عبوری (آب) از بالها برای حرکت به مسیر دلخواه تغییر یابد و نیروی بالابر یا پائینبر تولید شود برای حرکت به چپ و راست نیز از سکان عقب کمک گرفته میشود. مثل حرکت کشتی و هواپیما (درهنگام حرکت به جلو ) با کج کردن سکان به چپ، زیردریایی به چپ و با کج کردن سکان به راست، زیردریایی بطرف راست خواهد چرخید[size=12][/size] [size=18]مایل دریایی [/size] مایل دریایی یا میل دریایی (به انگلیسی: Nautical mile) یک واحد اندازهگیری طول است که اندازه تقریبی آن یک درجه جغرافیایی است. مایل دریایی در سیستم استاندارد بینالمللی واحدها قرار ندارد و بیشتر در دریانوردی و هوانوردی استفاده میشود. این واحد در حقوق بینالملل و معاهدات مربوط به حقوق دریاها به ویژه برای تعیین آبهای سرزمینی نیز مورد استفاده است. نكته : خوچ يك مايل حدود 1:9 يا 2 كيلومتر مربع است [size=18]گرهٔ دریایی [/size] گره که با آن گرهٔ دریایی نیز میگویند واحدی برای سنجش سرعت است. علامت مخفف آن در مکاتبات kn با kt است. گره با این که جزو سیستم استاندارد بینالمللی واحدها نیست، از نظر این سیستم شناخته شده است. [۱] گره معمولاً در ناوبری کاربرد دارد. طبق تعریف یک گرهٔ بینالمللی برابر است با سرعت یک مایل دریایی بر ساعت برابر ۱.۸۵۲ کیلومتر بر ساعت. این تعریف از نیمهٔ دوم قرن بیستم به تدریج در کشورهای مختلف پذیرفته شد. قبل ار آن در کشورهای مختلف طبق تعریف مایل دریایی در سیستمهای اندازهگیری معمول در آن کشورها تعریف میشد و درنتیجه در سراسر دنیا یکسان نبود. گره دریایی در قدیم گاهی به غلط به معنی مایل دریایی به کار میرفت. سرعت وسیلهٔ نقلیه نسبت به سیالی که در آن قرار دارد (و نه زمین) معمولاً بر حسب گره سنجیده میشود. واحد اندازه گیری مسافت را بر دریا گره مینامند که خود معادل ۱۸۵۲ متر است و به استعاره در غرب نات نامگذاری نموده اند که در ترجمه نات به معنای گره میباشد و بر اساس لغتنامه دهخدا، گره نامی پارسی است و ریشه در پارسی باستان دارد و از بعدی نیز واحد اندازه گیری و ربع چارک است اما در این نامه که مختص به گره دریایی است گویند که دریانوردان ایران باستان به نخستین بار این واحد را کشف نمودند. انان یسمانی را به داخل اب رها مینمودند که به فاصله هر ۶متر بر روی ان گرهای موجود بود و به زیر اب رها، به ان هنگام که کشتی ساکن بود گرهها نا پیدا بودند و هر جه بر سرعت کشتی اضافه میگشت و سرعتش فزونی میگرفت گرههای روی ریسمان یک یه یک بیرون میآمدند و دریانوردان با شمارش گرههای بر روی ریسمان سرعت شناور را تعیین مینمودند و با توجه به سرعت مسافت طی شده و باقی مانده را محاسبه میکردند. اما موریسون اشارت دارد که گره دریایی تقریبا یکصد سال بعد از کزیستف کلب اختراع گشت و همانند ان ریسمان بود با این تفاوت که فاصله گرهها از یکدیگر به ۲ متر بود و در میان ایرانیان به ۶ متر و طول ریسمان انان به ۶۰ متر و گویی از الیاف شاهدانه بافته شده بود انان ریسان را از الیاف شاهدانه میبافتند اما به ایران باستان از کنف و کنخا که هر دو در زمره واژگان پارسی و ریسمانی بافته شده از کنف که خود همان از پوست کتان بود و پیچ در پیچ و به غایت محکم و کنخا از الیاف کنف بر هم تنیده که در غرب نیز ان را ناب مینامند و اصطلاحی برای اذین نمودن و بستن و در پایان برهانی قاطع بر وضع نخستین واحد سنجش سرعت دریایی در ایران باستان. منابع: http://forum.pacyrus.com/showthread.php?t=4542:[size=12][/size] http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D9%87_(%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C_%D8%B3%D8%B1%D8%B9%D8%AA) http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C
-
پیشرانه های هوایی پارسی پیشرانه های هوایی پارسی ، تاپیک جامع بررسی و تحلیل پیشرانه های هوایی ایرانی
ghermez پاسخ داد به nasirirani تاپیک در موتورهای هوایی
[color=red]وزیردفاع؛خودكفايي در مينيموتورهاي جت ؛ساخت موتورهاى توربوجت و توربوفن بزرگ در [size=18]آينده [/size][/color] اینده اش یعنی ۱۰ سال دیگه نه -
[quote]فکر خوبیه فقط اگه مثل گوگل نباشه که هرچی وبلاگ آشغال هم هست رو باز کنه اگه فقط سایت های درست و درمون رو پوشش بده خیلی بهتره تا یک مشت مطلب کپی پیست شده [/quote] باز هم صد رححمت به گوگل اونا دیگه بدترند البته ما نحوه ی سرچ و استفاده درست هم از موتورهاي جستجو بلد نيستيم.
-
[color=blue][size=18]بخش هفتم [/size][/color] [size=18]تانک[/size] تانک چیست؟ تانک(از انگلیسی tank=مخزن) عرابه جنگی شنی*دار و زره*پوشی است که برای شلیک مستقیم به دشمن طرح شده است. اولین بار در جنگ جهانی اول از تانک استفاده شد. در جریان ساختن اولین تانک برای مخفی*کاری به کارگران تانک سازانگلیس گفته بودند که دارند مخزن (tank) آب متحرک برای جبهه می*سازند و این نام پس از آن بر این وسیله ماند. [color=green] سيستم و قطعات تانك:[/color] ناحیه مهم که در شناسایی وسایل نقلیه زرهی اهمیت دارند عبارتند از: سیستم ترمز، برجک، لوله توپ اصلی و جایگاه فرمانده. اگرچه همه ی تانک ها این چهار ویژگی را ندارند، اما بیشتر تانک ها این ویژگی ها را شامل می شوند. استفاده از زره واکنش، استتار وسایل جنگی، کیسه های شنی، می تواند به خوبی شکل ظاهری وسایل جنگی را تغییر دهد. 4 ناحیه مهم که در شناسایی وسایل نقلیه زرهی اهمیت دارند عبارتند از: سیستم ترمز، برجک، لوله توپ اصلی و جایگاه فرمانده. اگرچه همه ی تانک ها این چهار ویژگی را ندارند، اما بیشتر تانک ها این ویژگی ها را شامل می شوند. استفاده از زره واکنش، استتار وسایل جنگی، کیسه های شنی، می تواند به خوبی شکل ظاهری وسایل جنگی را تغییر دهد. 1-شکل ظاهری چرخ ها وشنی: این قسمت برای شناسایی وسایل نقلیه کمتر مورد استفاده قرار می گیرد، زیرا اغلب به دلیل پوشش ها و عوارض زمینی، پنهان می گردد. مشخصات نقلیه جنگی به کار می رود عبارتند از: در وسایلل نقلیه شنی دار: تعداد چرخ های شنی فاصله ی چرخ های شنی ازهم تعداد غلطک های پشتیبان پوشش زرهی بیشتر وسایل نقلیه NATO ، شامل غلطک های پشتیبان و یا برگشتی، چرخ های شنی با فواصل یکسان، و جذب کننده تکان های ناگهانی می باشند. ولی اغلب تانک های پیمان ورشو دارای غلطک های برگشت و یا پشتیبان و چرخ های شنی که دارای فاصله یکسان از یکدیگرند، نیستند. در وسایل نقلیه چرخ دار: تعداد لاستیک ها فواصل ما بین لاستیک ها 2-برجک: خصوصیاتی که برای تشخیص وسایل نقلیه در مورد برجک وجود دارند شامل موارد زیر می باشد: محل قرار گیری برجک برروی بدنه؛ در جلو، مرکز یا در انتهای بدنه می باشد. شکل برجک؛ گرد، باریک، جعبه ای شکل. وجود یا عدم وجود و یا محل استقرار نورافکن، باربند های ذخیره سازی و سایر تجهیزات نصب شده برروی بدنه. 3- توپ اصلی: تسلیحات و جنگ افزار از تیربار تا توپ های بزرگ گوناگونند. در وسایل نقلیه دارای برجک، عموما سنگین ترین جنگ افزاها در برجک نصب می شود. ویژگی های شناسایی توپ شامل موارد زیر است: حضور و یا محل استقرار فشارشکن لوله توپ در امتداد آن. وجود شعله پوش ویا دفع کننده گاز. انواع شعله پوش ها: تک شعله پوش- دو شعله پوش- شعله پوش چندتایی. وجود یا عدم وجود ژاکت حرارتی بر روی لوله. 4- جایگاه فرمانده: این جایگاه معمولا یک دریچه ساده و یا یک مکان گنبدی شکل می باشد. [size=18]نفر بر زره پوش[/size] نفربر (به انگلیسی: Armoured personnel carrier) وسیله نقلیهای است که در جنگ برای حمل و نقل سربازان بکار میرود. نفربرها معمولا تنها به مسلسل مسلح هستند؛ اما میتوانند به سلاحهایی همانند موشک ضد تانک هدایتشونده (ATGM) و یا سلاحهای حملشونده مجهز شوند. در واقع نفربرها برای جنگ مستقیم طراحی نشدهاند؛ بلکه برای حمل ایمن نیروهای نظامی به میدانهای جنگ ساخته شدهاند. ............................ این یکی باید در قسمت جداگونه می گذاشتم اما چون نمی خواستم اسپم بشه.... [size=18]رادار [/size] چکيده : رادار يك سيستم الكترومغناطيسي است كه براي تشخيص و تعيين موقعيت هدف بكار مي رود . با رادار مي توان درون محيطي را كه براي چشم ،غير قابل نفوذ است ديد مانند تاريكي ،باران،مه.برف،غبار و غيره . اما مهمترين مزيت رادار توانايي آن درتعيين فاصله يا حدود هدف مي باشد .كاربرد رادارها در اهداف زميني ، هوايي،دريايي، فضايي و هواشناسي مي باشد. امواج رادار چيزي است كه در تمام اطراف ما وجود دارد، اگر چه ديده نميشود. اما مركز كنترل ترافيك فرودگاهها براي رديابي هواپيماها چه آنها كه بر روي باند فرودگاه قرار دارند و چه آنها كه در حال پرواز هستند، از رادار استفاده ميكنند. در برخي از كشورها پليس از رادار براي شناسايي خودروهاي با سرعت غير مجاز استفاده ميكند. ناسا از رادار براي شناسايي موقعيت كرة زمين و ديگر سيارات استفاده ميكند، همين طور براي دنبال كردن مسير ماهواره ها و فضاپيماها و براي كمك به كشتيها در دريا و مانورهاي رزمي از آن استفاده ميشود. مراكز نظامي نيز براي شناسايي دشمن و يا هدايت جنگ افزارهايشان از آن استفاده ميكنند. هواشناسان براي شناسايي طوفانها، تندبادهاي دريايي و گردبادها از آن استفاده ميبرند. شما حتي نوعي خاص از رادار را در مدخل ورودي فروشگاهها ميبينيد كه در هنگام قرار گرفتن اشخاص در مقابلشان، درب را باز ميكنند. بطور واضح ميبينيد كه رادار وسيله اي بسيار كاربردي ميباشد. استفاده از رادار عموماً در راستاي سه هدف زير ميباشد: - شناسايي حضور يا عدم حضور يك جسم در فاصله هاي مشخص – عمدتاً آنچه كه شناسايي ميشود متحرك است و مانند هواپيما، اما رادار قادر به شناسايي حضور اجسامی كه مثلاً در زيرزمين نيز مدفون شده اند، نيز ميباشد. در بعضي از موارد حتي رادار ميتواند ماهيت آنچه را كه مييابد مشخص كند، مثلاً نوع هواپيمايي كه شناسايي ميكند. - شناسايي سرعت آن جسم- دقيقاً همان هدفي كه پليس در بزرگراهها براي كنترل سرعت خودروها از آن استفاده ميكند. - جابهجايي اجسام – شاتلهاي فضايي و ماهواره هاي دوار بر دور كره زمين از چيزي به عنوان رادار براي شناسايي حفره هاي مجازي ، تهيه نقشه جزئيات زمين ، نقشه هاي عوارض جغرافيايي سطح ماه و ديگر سيارات استفاده ميكنند. مقدمه خيالپردازي در بسياري از مواقع به حقيقت میپيوندد. جالب است بدانيد که اختراع رادار هم در حقيقت همانند بسياري از اختراعات ديگر ريشه در يک داستان علمي – تخيلي دارد. واژه رادار که امروزه در سرتاسر دنيا کاربرد دارد، همانند راديو و تلويزيون يک اصطلاح بين المللي شده است. در واقع اختراع رادار از يک پديده فيزيکي و بسيار طبيعي به نام انعکاس گرفته شده است. همه ما بارها و بارها بازگشت صدا را در مقابل صخرههاي عظيم تجربه کرده ايم. نور خورشيد هم با استفاده از همين پديده است که از سوي ماه و در هنگام شب به ما میرسد. امواج راديويي و الکترومغناطيس نيز قابليت انعکاس و بازتاب دارند و رادار بر اساس همين خاصيت ساده بوجود آمد. سادهترين رادارها در حقيقت از يک فرستنده و يک گيرنده راديويي بوجود آمدند. در ابتدا اين وسيله فقط قادر بود وجود شيء را اعلان کند و به هيچ وجه توانايي تشخيص اندازه و ويژه گي هاي ديگر آن را نداشت. بنابرين بشر در ساخت رادار نيز از طبيعت استفادههاي فراوان و اساسي کرده و با تغييراتي جزئي براي خود وسيله اي سودمند ساخته است. تاريخچه نخستين بار در سال 1901 « هوگو ژرنسبارک » که او را «ژول ورن» آمريکايي مینامند، در يک داستان علمي _ تخيلي ، آن را طرح ريزي کرد. در سال 1906 ، يک دانشجوي 23 ساله آلماني ، به نام « هولفس ير » دستگاهي ساخت که با اصول رادارهاي امروزي میتوانست امواجي را بسوي موانع بفرستد و بازتاب آنها را دريافت دارد. آزمايش اساسي ارسال امواج الکترومغناطيسي بسوي هواپيماهاي در حال پرواز ، بوسيله يک دانشمند فرانسوي به نام « پير داويد » انجام يافت. در آغاز جنگ دوم جهاني بود که تکنسينهاي انگليسي موفق شدند، نخستين مدلهاي راداري امروزي را بسازند. اما کار آنها يک مشکل اساسي داشت. امواج تا نقطهاي که میخواستند نمیرسيد و تنها تا پنج هزار متر برد داشت. به همين دليل يک فرانسوي ديگر به نام "موريس پونت" در سال 1930 موفق به اختراع دستگاهي جالب به نام "مانيترون" شد که امواج بسيار کوتاه راديويي را بوجود میآورد و به همين دليل رادارهايي که به کمک اين وسيله تکميل شدند توانستند تا دهها کيلومتر بيش از رادار قبلي امواج را ارسال کنند. دستگاه اختراعي پونت در سال 1935 ابتدا در کشتي معروفي به نام نرماندي نصب شد و توانست آن را از خطر برخورد با کوههاي عظيم يخي شناور در اقيانوس محافظت کند و بدين ترتيب رادار علاوه بر استفاده وسيع در هوا ، سطح درياها را هم به تسخير خود در آورد. مکانيسم عمل همانطور که امواج دريا و امواج صوتي پس از رسيدن به مانعي منعکس میشوند، امواج الکترومغناطيسي هم وقتي به مانعي برخورد کردند، بر میگردند و ما را از وجود آن آگاه میسازند. به کمک امواج الکترومغناطيسي نه تنها از وجود اجسام در فاصله دور باخبر میشويم، بلکه بطور دقيق تعيين میکنيم که ايا ساکن هستند يا از ما دور و يا به ما نزديک میشوند. حتي سرعت جسم نيز بخوبي قابل محاسبه است. وقتي امواج منتشر شده از رادار ، به يک جسم دور برخورد میکنند، به طرف نقطه حرکت بر میگردند. امواج برگشتي توسط دستگاههاي خاص در مبدا تقويت میشوند و از روي مدت رفت و برگشت اين امواج ، فاصله بين جسم و رادار اندازه گيري میشود. کاربردها: نظامي: درجنگ جهاني دوم زمانيکه رادار وارد صحنه نبرد شد، انگلستان پيگاههاي وسيعي را با رادار مجهز کرد و به اين ترتيب هواپيماهاي آلماني در کار خودشان دچار اختلال شدند. به عقيده بسياري از کارشناسان همين رادار بود که آلمان را علي رغم حملههاي گسترده هوايي بر روي شهرهايي نظير لندن ، ناکام گذاشت. همچنين بسياري از زير دريايي هايي که تعداد زيادي از کشتيهاي حمل و نقل و ناوهاي جنگي متفقين را به قعر دريا میفرستادند، با کمک رادارها شناسايي شدند و در عمليات گوناگون خود دچار شکست گرديدند. رادارها حتي در توپخانهها ، موشک اندازها و جنگ هاي زير درياييها نيز وارد عمل شدند و توجه قدرتهاي بزرگ تسليحاتي را ، حتي پس از شکست هيتلر و پايان جنگ جهاني به خودشان جلب کردند. اما صرف نظر از کاربردها نظامي، رادار خدمات صلح آميز بسياري را بري انسان امروزي در برداشته است. کاهش سوانح در مسافرت هاي دريايي و هوايي همگي مديون رادار هستند. علمي: در حقيقت يکي از مهمترين کاربردهاي علمي رادار با آغاز عصر فضا بوجود آمد و بشر توانست براي اولين بار با کمک رادار به فضا دسترسي پيدا کند و حتي سطح سياره ها و اشکال گوناگون آنها را شناسايي کند. اين موفقيت سالها قبل از آن بود که سفينه ها بتوانند از سطح سيارات عکسبرداري کنند. بنابرين رادار علي رغم خرابي هاييکه با گسترده تر کردن جنگ ها به وجود آورد، توانست خدمات بسيار ارزنده اي را براي جامعه بشري به ارمغان آورد و انسان اين همه را مديون طبيعت بي ادعاست! صنعتي وبازرگاني: شناسايي حضور يا عدم حضور يک جسم در فاصله هاي مشخص – عمدتاً آنچه را که توسط رادار شناسايي میشود متحرک مي باشد ( مانند هواپيما ) اما رادار قادر به شناسايي حضور اجسام که مثلاً در زير زمين نيز مدفون شده اند، میباشد. در بعضي از موارد حتي رادار میتواند ماهيت آنچه را که میيابد مشخص کند، مثلاً نوع هواپيميي که شناسايي میکند. شناسايي سرعت آن جسم- دقيقاً همان هدفي که پليس از آن در بزرگراهها براي کنترل سرعت خودروها از آن استفاده میکند. مثالي از کاربرد رادار: بياييد در مورد نمونه اي واقعي از راداري كه براي شناسايي هواپيماهاي در حال پرواز بكار ميرود صحبت كنيم. سيستم رادار در ابتدا با روشن كردن فرستنده ، يك دسته موج راديويي متراكم در آسمان و در جهات مختلف پخش ميكند. اين ارسال براي چند ميكروثانيه صورت ميپذيرد، حال فرستنده خاموش شده و گيرنده سيستم رادار مترصد دريافت پژواك امواج كه به همراه اطلاعات حاصل از پديده داپلر نيز هستند ميماند. امواج راديويي با سرعتي معادل سرعت نور حركت ميكنند، تقريباً در هر ميكروثانيه 300 متر را در فضا طي ميكنند؛ حال اگر سيستم رادار مذكور داراي يك ساعت بسيار دقيق و قوي باشد، ميتواند با دقت بسيار بالايي موقعيت هواپيما را مشخص كند، با استفاده از روشهاي خاص پردازش سيگنال براي تحليل پديده داپلر بر روي موجهاي برگشتي ميتوان به دقت سرعت هواپيما را مشخص كرد. آنتن رادار ، يك دسته پالس امواج راديويي كوچك (اما قدرتمند) را با يك فركانس مشخص منتشر مي سازد. هنگامي كه امواج به يك جسم برخورد ميكنند منعكس شده و در اثر پديده داپلر فشرده تر يا گسسته تر ميشوند. همان آنتن وظيفه دريافت امواج منعكس شده را كه البته بسيار كمتر از امواج ارسالي هستند بر عهده دارد. در رادارهاي زميني قضيه خيلي پيچيدهتر از رادارهاي هوايي است، هنگامي كه يك رادار پليس به ارسال پالس موج راديويي ميپردازد بخاطر وجود اجسام بسيار در سر راهش مانند نردهها، پلها، تپه ها و ساختمانها پژواكهاي بسياري را دريافت ميدارد، اما از آنجايي كه تمام اين اجسام ثابت هستند به جزء خودروها مورد نظر، لذا سيستم رادار خودروهاي پليس ، از ميان امواج منعكس شده، فقط آنهايي را انتخاب ميكند كه در آنها پديده داپلر قابل شناسايي است،( آن هم به اندازه اي كه جسم متحرك اضافه سرعت داشته باشد،) در ضمن آنتن اين رادارها بسيار دهانه تنگي دارند، چرا كه فقط بر روي يك خودرو تنظيم ميشوند. البته امروزه پليسها در برخي كشورها از جمله كشور خودمان از تكنولوژي ليزر براي تعيين سرعت خودروها در بزرگراهها استفاده ميكنند. اين تكنولوژي به نام «ليدار» شناخته ميشود. در اين مدل بجاي امواج راديويي از اشعه نوري متمركز (يا همان ليزر) استفاده ميشود. فضايي: جابجايي اجسام - شاتلهاي فضايي و ماهوارههاي دوار بر دور کره زمين از چيزي با عنوان رادار حفره هاي مجازي براي تهيه نقشه از عوارض جغرافيايي سطح زمين ، ماه و ديگر سيارات استفاده میکنند. رادار در طبيعت: شايد رادار طبيعي بيشترين استفاده را براي خفاش دارد. چرا که اين پرنده شب پرواز ، داراي حس بينايي ضعيفي است و به کمک طبيعت راداري که دارد، میتواند موانع دور و برخود را تشخيص دهد. خفاش هنگام پرواز فريادهاي ابر صوتي خاصي ايجاد میکند که پس از برخورد با اجسام مختلف ، منعکس میشود و به گوش خفاش میرسد. بوسيله همين پژواک صداهاي ابر صوتي است که نوع مانع و فاصله آن را تشخيص میدهد و طوري پرواز میکند که از تصادم با آنها در امان باشد. بالنها و دلفينها نيز از همين پديده بازتاب استفاده میکنند که در مورد بازتابهاي صوتي به آن "سونار" گفته میشود. رادار هواشناسي: در سالهاي اخير رادار براي افزايش كارايي پيشبيني وضع هوا به ابزاري بسيار ارزشمندي تبديل شده است. زمينههاي استفاده از رادار در هواشناسي به شرح زير است : 1- تعيين فاصله هدف (ابر، منطقه بارش، جبهه ها و …) تا ايستگاه مورد نظر; 2- شناخت نوع هدف (انواع جبهه ها، انواع ابرها و …); 3- شناخت نوع ريزش (باران، تگرگ، برف و …); 4- شناخت موقعيت و ارزيابي انواع سيكلونهاي حارهاي و توفندها; 5- شناخت مسير حركت و تعقيب روند تغييرات تظاهرات فوق در مسير حركت. كار رادار براساس خاصيت قطرات آب و ذرات بلور موجود در ابرهاست كه مانند مانعي، امواج ارسال شده از رادار مستقر بر سطح زمين را منعكس ميكنند. از آنجا كه سرعت امواج الكترو مغناطيسي، ثابت (300.000 كيلومتر در ثانيه) است مي توان با استفاده از ارسال امواج و سنجش زمان رفت و برگشت آنها، فاصله هدف از ايستگاه را مشخص كرد. دستگاه رادار از سه قسمت، يعني فرستنده، آنتن و گيرنده تشكيل شده است. شيوه كار بدين شكل است كه ابتدا بوسيله لامپ فرستنده (magnetron) ، ضربان منقطع از امواج الكترومغناطيس با فركانس بالا توليد مي شود و آن را از طريق آنتن رادار، كه در بيشتر موارد محدب است، به سمت مانع (مثلا ابر) مي فرستند؛ پس از برخورد به قطرات يا ذرات بلور موجود در ابر، بلافاصله به انعكاس پخشي دچار ميشوند و به سوي زمين بر ميگردند كه البته تنها قسمتي از آن از طريق آنتن رادار به گيرنده ميرسد زيرا دامنه ضربان مورد بحث در اين رفت و برگشت تضعيف ميشود، لذا آن را با دستگاه تقويت كنندهاي حدود يك ميليون برابر (106) تقويت ميكنند. اين امواج در مرحله بعد به صفحه تصوير(نوساننما) منتقل و سپس به صورت لكههاي نوراني مشخص ميشوند. از روي تصوير دريافتي ميتوان نوع تظاهرات جوي را به خوبي تشخيص داد؛ مثلا رگبار و ابرهاي تندري، در صفحه تصوير به صورت لكه هاي روشن و نامنظم ديده ميشود. در بين تظاهرات جوي ؛ جبهه سرد، واضحتر و روشنتر از بقيه تصاوير ديده ميشود به طوري كه امكان شناسايي و پيشبيني مسير حركت آنها با هيچ روشي تا اين حد موفق نيست. نگسراد: نگسراد به معني نسل جديد رادارهاي هواشناسي است و چنين وسيلهاي براي سنجش و پيش بيني وقوع تغييرات ناگهاني آب و هوا (مثل توفان، گردباد) بكار ميرود. در اين وسيله از امواج الكترومغناطيس استفاده ميشود. براي اين امواج نيز ممكن است (همانند صدا) پديده دوپلر روي دهد. همانطور كه ميدانيد گردباد متشكل از ذرّات ريز آب و هوا است كه با سرعت زياد حول محوري متحرّك در چرخشند. امواج رادار توسط نگسراد صادر ميشود. بازتاب اين امواج از ذرّات آب به سمت نگسراد بازميگردد. در اين حالت بسامد امواج فرستاده شده و بازتابيده با يكديگر مقايسه ميشوند. البته امواج بازتابي داراي بسامدهاي مختلفي هستند. ذرّات كه به سمت دستگاه در حركتند امواج رادار را با بسامد بالاتر باز ميتابانند (طبق پديده دوپلر). برعكس ذرّات كه در حال دور شدن از نگسراد هستند امواج رادار را با بسامدي پايينتر از بسامد ارسالي باز ميتابانند. پردازشهاي كامپيوتري بر روي مقادير بسامد دريافتي تصاويري را مي سازد که نشانگر جهت و سرعت باد ميباشند. [color=darkred] [color=blue]رادار تصويري[/color][/color] مقدمه: گاه امکان بررسي اجسام از نزديک وجود ندارد . براي مثال جهت بررسي سطح اقيانوس ها نقشه برداري از اراضي جغرافيايي لزوم ساخت وسايلي که بتوانند از راه دور اين کاررا انجام دهند به چشم مي خورد . با دستيابي به تکنولوژي سنجش از راه دور بسياري از اين مشکلات برطرف گشت . در واقع در اين روش امکان بررسي اجسام وسطوحي که نياز به بررسي از راه دور دارند را فراهم مي آورد . سنجش از راه دور رامي توان به دو بخش فعال وغير فعال تقسيم کرد . گستره طول موج امواج ميکرويو نسبت به طيف مادون قرمز ومرئي سبب گرديده تا براي سنجش از راه دور به وسيله امواج از اين طيف استفاده گردد . عملکردسيستم هاي سنجش غيرفعال همانند سيستم هاي سنجش دما عمل مي کنند .دراينگونه سيستم ها با اندازه گيري انرژي الکترومغناطيسي که هر جسم به طور طبيعي از خود ساطع مي کند نتايج لازم کسب مي گردد .هواشناسي واقيانوس نگاري از کاربردهاي اين نوع سنجش مي باشد . در سيستم هاي سنجش فعال از طيف موج ميکرويو براي روشن کردن هدف استفاده مي شود . اين سنسورها را مي توان به دو بخش تقسيم کرد : سنسورهاي تصويري وغيرتصويري (فاقد قابليت تصويربرداري) . از انواع سنسور هاي غير تصويري مي توان به ارتفاع سنج واسکترومتر ها(پراکنش سنج ) اشاره کرد .کاربرد ارتفاع سنج ها در عکس برداري جغرافيايي وتعيين ارتفاع ازسطح دريا مي باشد .اسکترومتر که اغلب بر روي زمين نصب ميگردند ميزان پراکنش امواج را ازسطوح مختلف اندازه گيري مي کنند . اين وسيله در مواردي همچون اندازه گيري سرعت باد در سطح دريا و کاليبراسيون تصوير رادار کابرد دارد . معمول ترين سنسور فعال که عمل تصويربرداري را انجام مي دهد رادار مي باشد . رادارمخفف(radio detection and ranging) بوده وبه معني آشکارسازي به کمک امواج ميکرويو است .به طور کلي مي توان عملکرد رادار را در چگونگي عملکرد سنسورهاي آن خلاصه کرد . سنسورها سيگنال هاي ميکرويو را به سمت اهداف مورد نظر ارسال کرده وسپس سيگنال هاي بازتابيده شده از سطوح مختلف را شناسايي مي کند . قدرت (ميزان انرژي) سيگنالهاي پراکنده شده جهت تفکيک اهداف مورد استفاده قرارمي گيرد . با اندازه گيري فاصه زماني بين ارسال ودريافت سيگنال ها مي توان فاصله تا اهداف را مشخص کرد . از مزاياي شاخص رادار مي توان به عملکرد رادار در شب يا روز وهمچنين قابليت تصويربرداري درشريط آب و هوايي مختلف اشاره کرد . امواج ميکرويو قادر به نفوذ در ابر مه ,گردوغبار وباران مي باشند . از آنجاييکه عملکرد رادار با طرز کار سنسورهايي که با طيف هاي مرئي ومادون قرمز کار مي کنند متفاوت است لذا مي توان با تلفيق اطلاعات بدست آمده تصاوير دقيقي را بدست آورد . § اصول رادار : مهمترين نکته حائز اهميت در بخش قبل را ميتوان معرفي رادار به عنوان وسيله اندازه گيري معرفي کرد . اجزاء تشکيل دهنده سيستم رادار فرستنده , گيرنده آنتن وسيستم هاي الکتريکي جهت ثبت و پردازش اطلاعات مي باشد . همانطور که در تصوير شماره 1 مشاهده مي شود فرستنده ، پالس هاي کوتاه ميکرويو (A) را که بوسيله آنتن راداربه صورت پرتو متمرکز مي شوند( با فاصله زماني معيين توليد مي کند . آنتن راداربخشي از سيگنال هي بازتابيده شده (c) از سطوح مختلف را دريافت مي کند. با اندازه گيري مدت زمان ارسال پالس و دريافت پژواک هاي پراکنده شده از اشياء مختلف مي توان فاصله آنها ودر نتيجه موقعيت آنها را تعيين نمود .با ثبت و پردازش سيگنال بازتابيده توسط سنسور تصوير دو بعدي از سطح مورد نظر تشکيل مي گردد . پهناي باند : از آنجاييکه گستره طيف امواج ميکرويو نسبت به طيف هاي مرئي ومادون قرمزوسيع تر مي باشد لذا اکثر رادار ها از اين طيف استفاده مي کنند . در رادارهاي تصويري اغلب از طول موج هاي زير استفاده مي شود: * ka&k&ku band * Xband * Cband * Sband * Lband * P_band تمامي طول موج هاي استفاده شده در رادارهاي تصويري در محدوده سانتيمتر است . طول موج رادار در نحوه تشکيل تصوير موثر مي باشد . با افزيش طول موج شاهد تصاوير با کيفيت بهتر مي باشيم . قطبيدگي(polarization) : هنگامي که در مورد امواج الکترومغناطيسي همانند امواج ميکرويو صحبت مي گردد بحث درباره قطبيدگي حائز اهميت مي باشد . قطبيدگي عبارت است از جهت ميدان الکتريکي در امواج الکترومغناطيسي . به طور کلي مي توان قطبيدگي امواج را به سه دسته تقسيم بندي کرد : قطبيدگي خطي و دايره اي وبيضوي . اغلب رادار هاي تصويري از قطبيدگي خطي استفاده کرده , که اين نوع قطبيدگي را مي توان به دو بخش عمودي(vertical) وافقي (horizontal) تقسيم بندي کرد (تصوير شماره4). اغلب سنسورهاي رادار طوري طراحي شده اند که قابليت ارسال وهمچنين دريافت امواج را به يکي از دو صورت بالا دارا هستند . در بعضي از رادارها دريافت وارسال امواج با ترکيبي از دو نوع قطبيدگي انجام مي پذيرد به طور کلي مي توان چهارترکيب از قطبيدگي رادار در نظر گرفت : * HH * VV * HV * VH حرف H نشان دهنده قطبيدگي افقي وحرفV نميانگر قطبيدگي عمودي ميباشد . درچهارترکيب بالا حرف سمت راست نحوه دريافت سيگنال را نشان مي دهد . § هندسه رادار (radar geometry): درسيستم تصويربرداري رادار هوايي با جابجانمودن سکو در يک مسير مستقيم که مسيرپرواز(flight direction)(A) ناميده مي شودعمل تصويربرداري انجام ميگردد . پاي قائم در صفحه تصوير را ندير(nadir)( مي ناميم .آنتن رادار امواج را براي روشن کردن نوارتصوير(swath) (C) ارسال مي کند . با قرار گرفتن نوارهاي تصوير در کنار هم ناحيه تصوير(track) (ناحيه خاکستري رنگ ) تشکيل مي گردد که اين ناحيه نسبت به خط ندير فاصله دارد . محور طولي ناحيه تصويرکه با مسير پروازموازي مي باشد را سمت(azimuth)(E) ومحورعرضي راکه برمسيرپروازعمود است را برد(range)(D) مي ناميم . § واژه شناسي : محدوده نزديک (Near range): بخشي از نوارتصوير که به خط ندير نزديک است . محدوده دور(far range) : بخشي از نوار تصوير که در فاصله دور نسبت به خط ندير قرار دارد . برد ميل (slant range): خط شعاعي که از رادار به هريک از اهداف مي توان نظير کرد . برد زميني (ground range ) : تصوير برد ميل در سطح زمين . زاويه تابش(incidence angle) : زاويه بين پرتورادار و سطح زمين . زاويه ديد(look angle) : زاويه بين خط عمود وپرتو رادار. § اثرات سطح بر تصوير رادار : ميزان روشنيي ( درخشندگي ) تصوير به ميزان پراکندگي(scattering) سيگنال هاي ميکرويو در برخورد با سطح بستگي دارد . پراکنش سيگنال به پارامترهايي از قبيل مشخصات رادار (فرکانس قطبيدگي هندسه ديد و…) وهمچنين خصوصيات سطح (پستي وبلندي نوع پوشش و…) وابسته است . به طور کلي مي توانيم عوامل بالا را در سه عامل اصلي زير خلاصه کنيم : 1) صيقلي بودن سطح 2) هنسه ديد و رابطه آن باسطح 3) درصد رطوبت وخصوصيات الکتريکي سطح صيقلي بودن سطح مهمترين عامل تعيين کننده روشنايي تصويرمي باشد . سطوح صاف موجب بازتابش آيينه اي(A) در فعل وانفعال سيگنال رادار با سطح مي گردند . درنتيجه اين نوع بازتابش مقدار اندکي ازسيگنال هاي بازتابيده شده به سمت رادار باز ميگردند . بنابرين سطوح صاف با درجه تيره گي بيشتر در تصوير ظاهر خواهند گشت . سطوح ناصاف سيگنال هاي رادار راتقريبا به صورت يکنواخت بازتاب مي دهند . و درنتيجه بخش عمده اي از اين سيگنال ها به سمت راداربازميگردند . بنابرين سطوح ناصاف با درجه روشنايي بيشتر در تصوير مشاهده مي شوند . به اين نوع انعکاس بازتابش پخشيده(گفته مي شود . احتمال وقوع انعکاس زاويه اي (C) در نواحي که از سطوح عمود برهم تشکيل شده وجود دارد. به بيان ساده تر سيگنال هاي بازتابيده شده از سطح اول پس از برخورد به سطح دوم به سمت رادار بازتاب داده ميشود .اين نوع انعکاس به طور معمول در مناطق شهري (ساختمان ها خيابان ها پل ها و… ) اتفاق مي افتد . صخره ها کوه ها ونيزار رودخانه ها نيز سيگنال رادار را اينگونه بازتاب مي دهند . زاويه تابش(incidence angle) نيز در نحوه شکل گيري تصوير همچنين صيقلي بودن سطوح نقش ايفا مي کند . با در نظر گرفتن سطح وطول موج ثابت با افزيش زاويه تابش سيگنال هاي کمتري به سوي رادار بازميگردند ودر نتيجه درجه تيره گي افزيش مي يابد .به بيان ديگر با افزيش زاويه تابش سطوح صيقلي تر از مقدار واقعي خود در تصوير ظاهرمي شوند . به طور کلي تغيير در هندسه ديد در بهبود نقشه هاي جغرافيايي وهمچنين برطرف کردن اختلال هايي از قبيل سيه دارشدن و کاهش عمق تصويرموثر مي باشد . وجود رطوبت در خصوصيات الکتريکي وحجم اجسام موثر مي باشد . تغيير در خواص الکتريکي در جذب ارسال وهمچنين نحوه شکل گيري تصوير موثر مي باشد . بنابراين درصد رطوبت اجسام در فعل وانفعال سيگنال رادارومتعاقبا تصوير موثر مي باشد . معمولا با افزيش رطوبت جسم سيگنال هاي بيشتري توسط جسم بازتابيده مي شود . براي مثال علفزارهاي وسيع در هنگامي که مرطوب هستند در تصوير رادار روشنتر ظاهر مي شوند . § دقت تفکيک(spatial resolution) : به ميزان توانايي رادار جهت تفکيک اشياء مختلف از همديگر دقت تفکيک گفته مي شود . بر خلاف سيستم هاي نوري افزيش دقت تفکيک در رادار بر اساس خصوصيات امواج ميکرويو وهمچنين تاثيرات هندسي انجام مي پذيرد . دررادارهايي که از يک آنتن جهت ارسال امواج استفاده مي کنند يک پالس موج ارسال گشته و با دريافت پژواک آن توسط گيرنده تصوير تشکيل مي شود . دقت تفکيک را مي توان در دو راستا بررسي کرد . در جهت سمت ناحيه تصوير که دقت سمت (azimuth resolution) ناميده مي شود ودر جهت برد که آن را دقت برد (range resolution) مي ناميم . دقت برد به طول پالس رادار (P) بستگي دارد . در صورتي که عمل تفکيک با طول بيشتر از نصف پالس صورت گيرد اهداف از يکديگر قابل تشخيص اند . دقت سمت به پهناي ستون امواج رادار يا پهناي زاويه اي (beam width) (A) و همچنين برد مايل(slant range) وابسته است . با افزيش پهناي زاويه اي مي توانيم شاهد دقت سمت باشيم . در تصويرشماره 9 اهداف 1و2 که در محدوده نزديک قرار دارند توسط رادار به راحتي قابل تشخيص اند درحاليکه هدف هاي 3و4 که در محدوده دور قرار گرفته اند قابل تشخيص نمي باشند . همچنين با افزيش طول آنتن رادار مي توان دقت سمت را افزيش داد رادار دهانه ترکيبي (synthetic aperture radar): همانطور که در قسمت قبل گفته شد جهت بالابردن دقت سمت مي توانيم طول آنتن رادار را افزيش دهيم . اگرچه در اين افزيش طول ما با محدوديت هايي مواجه هستيم . در رادرهاي هوايي طول آنتن رادار بين 1 تا 2 متر در نظر گرفته مي شود . در ماهواره ها ما مي توانيم اين محدوده را بين 10 تا 15 متر در نظر بگيريم . با تغييراتي در چگونگي حرکت سکوي رادار وثبت و پردازش سيگنال هاي بازتابيده شده مي توان بر محدوديت اندازه غلبه کرد . بدين طريق که ما با تغيير در نحوه رفتار رادار به صورت مجازي طول آنتن رادار را افزيش داده يم . 1) ابتداشيءهدف (A)سيگنال هاي ميکرويو را به صورت پالس دريافت کرده . پژواک هاي هر پالس توسط رادار ثبت مي شوند . سکوي رادار در مسير مستقيم به طور پيوسته در حال حرکت است . در طول زماني که شيء هدف در معرض پالس هاي رادار قرار داردعمل ثبت سيگنال هاي بازتابيده شده از شيءتوسط رادار انجام مي پذيرد . 2) زمان چنداني طول نمي کشد تا طول آنتن ترکيبي ( مشخص گردد . با افزيش پهناي زاويه اي وهمچنين کاهش سرعت سکو مي توانيم دقت سمت را در محدوده دور افزيش دهيم .در نتيجه شاهد ثابت ماندن دقت تفکيک درراستاي سمت مي باشيم .به تکنولوژي فوق که جهت افزيش دقت برد صورت مي پذيرد رادار دهانه ترکيبي يا SAR گفته مي شود .اين روش در اکثررادارهاي هوايي وفضايي استفاده مي شود . § خصوصيات تصوير رادار : در تصاوير رادار با نوعي اختلال مواجه هستيم که به نويز اسپيکل(speckle) معروف است .اين اختلال که باعث ظاهرشدن دانه هاي ريزودرشت (بافت فلفل نمکي) در تصوير مي شود زاييده ساختار بهم ريخته سطح و همچنين تداخل سيگنال هي بازتابيده مي باشد . به عنوان نمونه يک سطح هموار مانند علفزار(تصوير شماره 11) را در نظر مي گيريم . بدون در نظر گرفتن اثر اين اختلال پيکسلهاي تصوير با درجه روشنايي يکسان مشاهده مي شوند . حال آنکه در تصوير حقيقي به علت تداخل سيگنال هاي پراکنده شده پيکسل ها داري درجات روشنايي متفاوت مي باشند . در واقع نويز اسپيکل کيفيت تصاوير راکاهش داده ودر نتيجه درتحليل تصاويربا مشکل مواجه مي شويم .حال براي کاهش اين اثر ميتوان دو روش را بکار برد : 1) ديد چندگانه (multi-looking processing): در اين روش هر پرتو رادار به چندين زيرپرتو (اشعه) تقسيم شده و هر اشعه وظيفه پوشش دادن يک ناحيه را بر عهده دارد . با ثبت تصاوير تشکيل شده توسط هر اشعه ومعدل گيري از آنها جهت تشکيل تصوير نهايي مي توان نويز اسپيکل را کاهش داد . 2) فيلترينگ (spatial filtering) : پس از پايان يافتن مرحله اول وتشکيل تصوير اوليه فيلترکردن تصوير آغاز مي شود . دراين روش با حرکت دادن يک پنجره متشکل از تعدادي پيکسل (معمولا 55 يا 33 ) در طي سطر وستون تصوير از پيکسل هايي که هر پنجره پوشش مي دهد معدل گيري (درجه روشنايي پيکسل هاي موجود در هر پنجره اندازه گيري شده وپيکسلي با درجه روشنايي واحد جايگزين پنجره مربوطه مي گردد) انجام مي شود . بايستي توجه داشته باشيم که کاهش نويز اسپيکل باعث کاهش وضوح تصوير مي گردد . همانطور که درتصاويرزير مشاهده مي شود تصوير زيرين نسبت به تصوير ديگر داري وضوح کمتري است . در نتيجه براي ايجاد تصاوير با جزئيات دقيق نمي توان از اين روش استفاده کرد . زماني که سطح هدف را وسيع در نظر بگيريم کاهش نويز اسپيکل مي تواند مثمر ثمرباشد . گاه نياز به استفاده از اندازه گيريهاي دقيق جهت مقايسه مشاهدات وبدست آوردن نتايج لازم مي باشد . در نتيجه بايستي دقت ابزار اندازه گيري افزيش پيدا کند . اين فعل توسط فرآيندي به نام کاليبراسيون (calibrasion) انجام پذير است . ازآنجاييکه عمل اندازه گيري از اعمال اصلي رادار مي باشد در نتيجه کاليبراسيون بسيار مهم مي باشد . کاليبراسيون تلاش مي کند تا اختلاف ميان مقدار انرژي سيگنال بازتابيده با مقدار اندازه گيري شده توسط رادار کاهش يابد . در نتيجه کاليبراسيون دقيق ما شاهد تصاويري با دقت اندازه گيري يکسان توسط رادار خواهيم بود . در کاليبراسيون نسبي سعي بر افزيش دقت سيستم رادار است . در حاليکه در کاليبراسيون مطلق با نصب دستگاه هايي بر روي زمين انرژي سيگنال هاي بازتابيده شده از سطح اندازه گيري شده و پس از تقويت به سوي رادار فرستاده مي شوند. رادار مي تواند با استفاده از اين مقادير به مقدار حقيقي انرژي دست پيدا کند .ودر نتيجه استنباط دقيقتري ازسطح حاصل داشته باشد . § کاربردهي پيشرفته : علا وه بر کسب واستفاده درست از اطلاعات کابرد هاي خاص رادار به شرح زير مي باشد : نخست تکنولوژي تصوير سه بعدي (stereo image) مي باشد . در اين روش با پوشش دادن ناحيه تصوير با زواياي تابش متفاوت وهمچنين بهره گيري ازجهت هاي ديد متفاوت يا مخالف و انطباق تصاوير ايجادشده مي توان يک تصوير سه بعدي از ناحيه تصوير ايجاد کرد .در نتيجه اختلال هايي از قبيل سيه دارشدن بعضي نواحي برطرف گرديده وزمينه براي تحليل دقيقتر تصاوير فراهم مي گردد . اين تکنولوژي در تحليل تصاوير مناطق جنگلي و جغرافيايي وهمچنين نقشه برداري از اراضي کاربرد دارد . از ديگر پيشرفت هاي حاصل شده مي توان به قطبش سنجي (polqrimetry) اشاره کرد . در اين روش امکان دريافت و ارسال سيگنال هاي ميکرويو به صورت ترکيبي از قطبيدگي افقي و عمودي وجود دارد . در نتيجه ما مي توانيم چهار ترکيب HH، VV ،VH ،HV را براي دريافت يا ارسال امواج در نظر بگيريم . بدين طريق با ايجاد تصاويري با ويژ گي هاي مختلف نتايج لازم جهت دستيابي به تصوير دقيقتر حاصل مي گردد منبع: http://iranpanel.net/%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-310/%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F%D8%9F%D8%9F-11291/ http://khodroha.com/sis-tank.htm http://acoforum.org/showthread.php?t=1321 http://www.knowclub.com/paper/?p=145
-
[color=blue][size=18]بخش ششم [/size][/color] [size=18] تک تیر انداز[/size] تک تیرانداز کیست و وظایفش چیست ؟ تک تیرانداز ، یک تیرانداز ماهر است که علاوه بر مهارتها و تکنیکهای فردی ، آموزشهای خاصی برای مأموریت تک تیراندازی می بیند. تک تیرانداز نیازمند به مهارتهای بسیاری است ، او باید از نظر بدنی و روحی بسیار قوی و قادر باشد که : مسافت را تخمین بزند منطقه را وارسی کند صداها را شناسایی و ردیابی کند از استتار،اختفا و پوشش بهترین استفاده را ببرد قادر به استفاده از نقشه،کالک،عکس هوایی و قطب نما باشد نفرات دشمن را به سرعت شناسایی کند بدون صدا و جلب توجه حرکت کند صبر در مدت زیاد داشته باشد مأموریت یک تک تیرانداز مأموریت یک تک تیرانداز ، شلیک به نیروهای کلیدی دشمن،مانند فرماندهان ، تیربارچی ها ، خدمه توپها ، بیسیم چی ها ، دیدبانها و تک تیراندازان دشمن و پس از این اولویتها هدف ما هر چیز مهم دیگر است. بکارگیری یگانهای تک تیرانداز طرح ریزی عملیاتی باید به گونه ای باشد که مکان تیمهای تک تیرانداز به درستی انتخاب شود . و نیروهای دیگر مستقر در منطقه باید از مکان تیمهای تک تیرانداز با خبر باشند.استفاده از تک تیراندازها باید با سایر تاکتیکهای عملیاتی ترکیب شود تا نتیجه مطلوب بدست آید. تجهیزات تک تیرانداز فقط می توانید لوازم ضروری انجام مأموریت را با خود حمل نماید.به جز اسلحه ممکن است به دوربین دو چشمی ، دوربین پایه دار ، ساعت ، نقشه ، قطب نما و لباس استتار نیاز پیدا کند. در مورد سلاح تک تیرانداز بایستی به عرض برسانم که بهترین کالیبر الزاما بزرگترین و دوربرد ترین آنها نیست . بعلت کمبود جا برای حمل مهمات اضافه نمیتوان برای تمام مأموریتها از مهمات کالیبر بزرگ استفاده کرد. همچنین پشتیبانی مهمات نیز بحث مهمی است به عنوان مثال تامین مهمات از نیروهای خودی کاری وقت گیر و از طرفی حمل زیاد مهمات مشقت بار است به همین دلیل نمی توان مهمات زیاد حمل کرد تا نیاز به تهیه مهمات نباشد. یکی از راههای تهیه مهمات مورد نیاز ، از سلاحهای دشمن است که به آن خواهم پرداخت. باید توجه داشت هر سلاح صدای منحصر به فرد خود را دارد.اگر اسلحه ای انتخاب کنید که صدای متفاوتی با دیگر سلاحهای منطقه دارد ، دشمن را به سوی خود فرا خوانده اید.همچنین اگر از سلاحی که دشمن استفاده میکند ، استفاده کنید باید به نیروهای خودی اطلاع دهید که شما در چه منطقه ای هستید تا به اشتباه شما را مورد اصابت قرار ندهند. مأموریت شما مشخص می کند که باید از چه نوع سلاحی استفاده کنید.اکثر تک تیراندازان از سلاحی استفاده می کنند که برای آن نوع مأموریت طراحی شده اند.اگر مأموریت شما کوتاه مدت باشد کالیبر 7/12 میلیمتری بهترین انتخاب است ولی بعلت قیمت زیاد در همه رده ها استفاده نمی شود به همین دلیل نمی توان از نیروهای دشمن بدست آورد و فقط مهمات مورد نیاز را باید حمل کرد ولی مهمات 62/7 میلیمتری بعلت وفور در همه رده ها امر پشتیبانی را آسان می نماید و همچنین می توان مقدار بیشتر مهمات حمل کرد. یک دوربین پایه دار خوب ضروری است البته یک مسافت یاب لیزری برای مسافتهای طولانی بسیار مفید است اما هر تک تیرانداز باید بتواند بدون هیچ وسیله ای ، مسافت را تخمین بزند. در نهایت شما به ابزاری نیاز دارید که بتوانید دیدبانی و تیراندازی را به خوبی انجام دهید.شما باید همراهتان وسایل زیر را داشته باشید : دوربین ، خودکار ، دفتر برای ثبت اطلاعات ، نقشه منطقه ، رنگهای استتار و وسایل تنظیف سلاح. چه چیز لازم است تا یک تک تیرانداز ماهر شویم؟ سه چیز لازم است تا یک تک تیرانداز خوب شویم و ضعیف بودن تیراندازی بعلت کمبود آنها است. نظم و زیرکی مؤلفه های مهمی در این امر هستند.تک تیراندازان معمولا در اطراف ، دنبال هدف نمی گردند ،بلکه هدف آنها مشخص است. یک تک تیرانداز هیچگاه به یک غیر نظامی (زنها و بچه ها ) حیوانات ، شیشه ماشینها و خانه های شخصی شلیک نمی کند .تک تیرانداز معمولا یا تنها است یا به همراه 2 یا 3 نفر دیگر بسته به مأموریت حرکت می کند.دقیق شلیک نکردن تنها می تواند ریسک دستگیری ، مجروح شدن یا کشته شدن یک تک تیرانداز را افزایش دهد. تا کنون از خودتان پرسیده اید : آیا اعصاب خرابی دارید ؟ زود عصبانی می شوید ؟ آیا دوست دارید شکار کنید ؟ تا به حال تنهایی به شکار رفته اید ؟ آیا تا به حال تمام هفته را بدون تلویزیون ، تلفن ، دوست و چیزی تنها بوده اید ؟ آیا هیچ وقت تنهایی به یک پیک نیک رفته اید ؟ تا به حال به منطقه دور افتاده ای رفته اید که هیچ کس آنجا نباشد ؟ این چیزها چه احساسی به شما میدهد ، در مورد آنها چه فکر می کنید ؟ چه کار میکنید ، اگر در این موقعیت قرار بگیرید ؟ اغلب چگونه غذا میخورید ؟ آیا از لحاظ روحی روز اول با روز اخر برای شما فرق دارد ؟ تک تیراندازها الزاما نباید تنها باشند.در حقیقت کسانیکه با بقیه مردم مشکل دارند انتخاب خوبی برای یک تک تیرانداز نیستند. چرا همه این موارد مهم هستند ؟ یک تک تیرانداز ممکن است روزها در کمین یک هدف باشد ، تا یک تیر بزند. حتی ممکن است هدف را هیچگاه نبیند .آیا بنظرشما ممکن است روزها صبر ، هیچ حاصلی نداشته باشد ؟ ممکن است هدف فقط برای سه ثانیه از یک پنجره مشخص باشد.اگر شما در رؤیا بسر ببرید یا حواستان به اطراف باشد در حال خوردن باشید یا هر چیز دیگر ، کافی است که نتوانید موفق باشید.شما باید محل مأموریت را بشناسید و صبر برای تیراندازی را بیاموزید.به همین دلیل است که وجود تیرانداز دوم مطلوب است. بسیار مشکل است که بیش از بیست دقیقه به طور مستمر از دوربین اسلحه یا دوربین به اطراف نگاه کرد.یکی دیگر از محاسن وجود یک کمک نیز همین است که میتوان به نوبت بوسیله دوربین دنبال هدف گشت.در تمام طول کمین نباید از موقعیت خارج شد و یا حرکت اضافه کرد و از هرگونه عملی که باعث آشکار شدن ما می شود دوری کرد. این موارد ،آسان بنظر میرسد ولی فی الواقع اینطور نیست .اینکار مانند بچه کوچکی است که در حال یادگیری ماهیگیر است .غیر ممکن است که قلاب خود را بیش از یک یا دو دقیقه در آب رها کند و نخواهد قلاب را بیرون بکشد.اگر آهو شکار کرده باشید می دانید که شکار آهو چقدر سخت است که به آهو نزدیک شوید. این ممکن است راحت تر باشد تا اینکه بدانید اگر به شکار زودتر شلیک نکنید او به شما شلیک خواهد کرد.اما برای راحتی کار و دور شدن استرس میتوانید فکر کنید کسی شما را نمی بیند. بطور کلی اصلی ترین مؤلفه برای انتخاب تک تیرانداز ( صبر ) است. [size=12][/size] منبع: http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/129/%D8%AA%DA%A9-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D9%88%D8%B8%D8%A7%DB%8C%D9%81%D8%B4-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-
-
[color=blue][size=18]پخش پنجم [/size][/color] [size=18]نواخت تیر[/size] نواخت تیر ( نرخ آتش ) چیست ؟ سرعتی است که یک سلاح یا توپخانه می تواند با آن سرعت شلیک کند. نواخت تیر ( نرخ آتش ) جزء ویژگیهای فنی یک اسلحه بشمار نمی رود ، چرا که هر اسلحه ای میتواند بسته به شرایط جوی و ویژگیهای مکانیکی خود با سرعتهای مختلفی شلیک کند . نواخت تیر ( نرخ آتش ) با واحد گلوله بر دقیقه (RPM) Round Per Minute یا گلوله بر ثانیه (RPS) Round Per Second اندازه گیری میشود. بنا به مشکلات گرمایی و تعداد مهمات ، جنگ افزارهای خودکار نمی توانند در یک دقیقه کامل با نواخت تیر ( نرخ آتش ) کامل خود شلیک کنند . در واقع ، از نظر تکنیکی و فنی ، درست نیست که (گلوله در دقیقه) را شمار گلوله هایی که یک اسلحه در دقیقه شلیک می کند ، بدانیم. برای سلاحهای دستی مثل تفنگهای گلنگدنی یا توپخانه ها ، نواخت تیر ( نرخ آتش ) پیش از هر چیز به میزان آموزش خدمه و برخی محدوده های مکانیکی بستگی دارد. نواخت تیر ممکن است بواسطه عوامل ارگونومیک تحت تأثیر قرار بگیرد.برای سلاحها ، طرحهایی که استفاده از اسلحه را آسان می کنند مثل طراحی گلنگدن یا رها کننده خشاب می توانند نرخ آتش را تحت تأثیر قرار دهند.در سلاحهای سنگین تر ، توپی که بر روی یک پایه کشیده شونده نصب می شود (توپهای کششی) نواخت تیر بالاتری از توپهای نصب شده بر روی برجک تانک و یا توپهای خود کششی دارد، چرا که خدمه می تواند راحت تر حرکت کرده و توپ را گلوله گذاری کنند.در داخل یک خودرو ، ممکن است فضای کافی برای ذخیره سازی شمار زیادی گلوله وجود نداشته باشد یا برخی عوامل طراحی دیگر ، بر فرآیند بکارگیری توپ تأثیر منفی بگذارند. برای جنگ افزارهای خودکار مثل مسلسلها ، نواخت تیر ،یک ویژگی مکانیکی اصلی به شمار میرود. با گذشت زمان ، سلاحها به نرخهای آتش بالاتری دست یافتند.یک واحد پیاده نظام کوچک که با سلاحهای هجومی و مسلسلهای مدرن مسلح شده باشد می تواند قدرت آتش بسیار بالاتری از واحدهای بزرگتر مسلح به جنگ افزارهای قدیمی داشته باشد. اندازه گیری نواخت تیر ( نرخ آتش ) : سه راه استاندارد برای اندازه گیری نواخت تیر ( نرخ آتش ) جنگ افزارهای خودکار وجود دارد. 1 – نواخت تیر دوره ای : عبارتست از نرخ آتش مکانیکی و اینکه جنگ افزار با چه سرعتی مراحل مسلح سازی ، قفل شدن ، شلیک ، باز شدن و فشنگ پرانی را طی می کند. اندازه گیری نرخ دوره ای با این فرض اندازه گیری می شود که اسلحه با سرعت هر چه تمامتر بکار گرفته می شود و زمانی که برای مسلح سازی دوباره اسلحه توسط تیرانداز صرف می شود (مثلا برای تعویض خشاب) محاسبه نمی شود.وقتی ماشه کشیده می شود ، نواختی که گلوله ها شلیک می شوند ، نواخت تیر دوره ای می باشد. سلاحهای هجومی معمول دارای نرخ دوره ای 500 تا 800 تیر بر دقیقه هستند. مسلسلهای معمول پیاده نظام نرخهایی بین 600 تا 1200 گلوله بر دقیقه می باشند. مسلسلهای دستی M134 که بر روی بالگردها نصب می شوند ، می توانند با نواخت تیر 100 گلوله بر ثانیه و یا 6000 گلوله بر دقیقه دست یابند. 2 – نواخت تیر کارآمد : در مقایسه با نواخت تیر دوره ای ، نرخ کارآمد نرخ واقعی است که اسلحه در شرایط رزمی با آن نرخ شلیک می کند. اندازه گیری نرخ کارآمد با نرخ دوره ای آغاز می شود ، اما عوامل دیگری نیز در آن دخیل هستند ،مثل زمان صرف شده برای مسلح سازی دوباره ، هدفگیری ، تغییر لوله (در صورت لزوم ) و زمان لازم برای توقف شلیک جهت خنک شدن اسلحه.مسلسلها معمولا در دوره های کوتاهی شلیک می کنند ، البته گاهی نیز مجبور به شلیک در دوره های طولانی مدت می باشند.نرخ آتش کارآمد همیشه پائین تر از نرخ دوره ای می باشد. 3 – نواخت تیر ثابت : نرخ آتشی که در آن اسلحه می تواند بدون بروز هیچگونه مشکلی شلیک کند .این نرخ با نرخ دوره ای آغاز می شود ، اما زمان صرف شده برای مسلح سازی دوباره و سرد شدن اسلحه نیز مد نظر قرار می گیرد.نرخ ثابت پائین تر از نرخ کارآمد و بسیار کمتر از نرخ دوره ای است. محدودیتهای فنی نواخت تیر ( نرخ آتش ) محدودیت اصلی در نرخهای آتش بالا بواسطه مشکل گرما افزایش می یابد.حتی یک اسلحه دستی با شلیک گلوله تولید گرما می کند.یک مسلسل با چنان سرعتی گرما تولید می کند که به کارگیری تدابیری برای جلوگیری از گرم شدن بیش از حد آن ضروری بنظر می رسد.از جمله این راهکارها می توان به سنگین تر کردن لوله جهت کاهش سرعت گرم شدن ، افزایش سرعت تعویض لوله توسط خدمه ، استفاده از لوله های آب در اطراف لوله برای خنک سازی اسلحه اشاره کرد. تیربارچی های امروزی معمولا یک لوله یدکی را نیز به همراه خود دارند تا در صورت لزوم لوله اسلحه خود را تعویض کنند.این کار توسط یک خدمه آموزش دیده در چند ثانیه انجام می شود.مشکلات ناشی از گرم شدن بیش از حد اسلحه بسیار زیاد هستند که از جمله آنها می توان به شلیک غیر عمدی و یا بروز عیب در شلیک اشاره کرد. اسلحه های خنک شونده با آب می توانند به نرخهای آتش بسیار بالایی دست یابند (نزدیک به نرخ دوره ای) اما در برابر بروز عیوب بسیار آسیب پذیر هستند .یک نمونه معروف ، مسلسل سنگین M2 برونینگ است که هم دارای نمونه خنک شونده با هوا می باشد و هم نمونه خنک شونده با آب که نمونه اول دارای وزنی برابر 38 کیلوگرم و نمونه دوم 66 کیلوگرم به همراه سامانه خنک کننده می باشد. به دلیل این عیوب ، جنگ افزارهای خنک شونده با آب رفته رفته با نمونه های سبکتر خنک شونده با هوا جایگزین می شوند.در اسلحه های نصب شده بر روی هواپیماها ، به هیچ طرح خنک کننده ای نیاز نخواهد بود ، چرا که هوای عبوری خود به خود اسلحه را خنک می کند.بنابراین ، مسلسلهای نصب شده بر روی هواپیما ، می توانند مدت طولانی تر نسبت به همتایان زمینی خود شلیک کنند و نواخت تیر آنها بسیار نزدیک به نرخ دوره ای شان می باشد. یک عامل دیگر که بر روی نواخت تیر تأثیر می گذارد ، تأمین مهمات است .در نواخت تیر 100 گلوله بر ثانیه ، شلیک یک ثانیه ای از M134 حدود 5/2 کیلوگرم گلوله 62/7 میلیمتری استفاده می شود و همین امر آنرا به اسلحه ای غیر عملی برای نیروهای پیاده نظام تبدیل می کند ، چرا که برای استفاده از آن مجبور خواهند بود حجم زیادی مهمات را با خود حمل کنند.به همین دلایل ، اسلحه های با نرخ آتش بالا تنها بر روی خودروها و یا روی سکوهای ثابت نصب می شوند. [size=18]شعله پوش [/size] شعله پوش چیست ؟ شعله پوش وسیله ای است که به انتهای لوله سلاح متصل می شود تا با هدایت گازهای داغ خروجی از انتهای لوله ، میزان پیدا بودن شعله خروجی از دهانه لوله را کاهش دهد. شعله دهانه اسلحه بویژه در هنگام شب بسیار قابل رؤیت است و کشف محل تیرانداز را آسان تر نموده و در ضمن در تجهیزات دید در شب تیرانداز نیز اختلال وارد می کند.آنچه باعث این مشکلات می شود ،نور و حرارت زیادی است که با سوختن باروت ایجاد می شود.حتی در روز ، شعله حاصل از شلیک باعث نا مشخص شدن هدف میگردد. دو نوع معمول شعله پوشها عبارتند از : قفس پرنده (Bird Cage) و پلاتیپوس منقار اردک (Duck Bill) . شعله پوشهای پلاتیپوس دارای شاخه های بالایی و پائینی هستند و گازهای خروجی را به اطراف پراکنده می کنند.نمونه های اولیه MK43 و برخی نمونه های اولیه M16 از این نوع استفاده می کردند.یکی از نقاط ضعف این شعله پوشها گیر کردن شاخه های آن در اشیاء اطراف می باشد. نمونه های قفس پرنده نیز دارای شاخه هستند ، اما یک حلقه در قسمت جلویی آنها وجود دارد که از گیر کردن اشیاء در داخل شاخه هاجلوگیری می کند. نوعی دیگر از شعله پوشها (متعادل ساز شعله ) هستند.مانند نمونه مورد استفاده در برخی از انواع XM177 نمونه های اولیه سلاحها در قرن نوزدهم ، معمولا لوله هایی بزرگتر از تفنگهای امروزی داشتند.یکی از اثرات لوله بلند تر در اینست که باروت ، قبل از اینکه گلوله سلاح را ترک کند،کاملا می سوزد و معمولا در انتها باعث تولید دود می شود.با وجود این ، اگر همین اسلحه را کوتاهتر کنیم (مانند نمونه های مورد استفاده پیاده نظام و مأموریتهای جنگلی) گلوله لوله را پیش از سوختن تمام باروت ترک خواهد کرد.در این حالت ، باروت در هوا همچنان به سوختن ادامه خواهد داد و باعث تولید شدن شعله خواهد گردید. وقتی طول لوله خیلی کاهش می یابد، این شعله مشکل جدی تری می شود.بنابراین تمامی واحدهای پیاده نظام و عملیات ویژه که از تفنگهای ویژه خود استفاده می کردند، رفته رفته با مشکل شعله خروجی از لوله اسلحه روبرو شدند.بدین ترتیب ، شعله پوشها از اواخر جنگ جهانی دوم و سپس در تفنگهای هجومی مورد استفاده گسترده قرار گرفتند و امروزه به یکی از تجهیزات اصلی تمامی تفنگها ، بویژه در کاربردهای نظامی ، تبدیل شده اند. البته میزان توانایی شعله پوشها در پنهان سازی شعله آتش محدود می باشد ، چرا که اندازه و وزن این شعله پوشها عامل بسیار مهمی است و برای پنهان کردن کامل شعله یک اسلحه آن هم در شب به شعله پوش بسیار بزرگی نیاز خواهیم داشت.شعله پوشها برای کمک به پنهان سازی تیرانداز در هنگام شب ، معمولا گازهای خروجی از اسلحه را به اطراف و خارج از خط دید تیرانداز پخش می کنند.البته نیروهای نظامی حتی با داشتن شعله پوش بر روی اسلحه های خود باز هم در هنگام شب برای دشمن قابل تشخیص می باشند و مجبورند مدام تغییر موضع دهند. محدود کردن حجم باروتی که در داخل لوله می تواند بسوزد ، یک راه حل برای رفع این مشکل می باشد ، اما این راهکار ممکن است باعث شود که بواسطه کاهش میزان پیشران ، سرعت گلوله کاهش یابد.شعله دهانه را می توان با بهره گیری از باروتهایی با سرعت سوختن بالاتر نیز کنترل نمود تا بدین وسیله ، گازهای پیشران فرصت کافی برای سرد شدن تا زمان خروج از لوله داشته باشند.اما این راهکار نیز با مشکل کاهش سرعت گلوله و در نتیجه کاهش دقت و مرگ آوری اسلحه روبرو خواهد بود. برخی شعله پوشها ، شعله حاصل از شلیک را با سرد کردن گازها در هنگام خروج از انتهای لوله ، کاهش داده و یا از بین می برند.بدین ترتیب ، هم حجم باروت ثابت می ماند و هم چگالی و دما و در نتیجه میزان روشنی شعله کاهش می یابد. شعله پوشهایی که تا کنون مورد استفاده قرار گرفته اند ، اشکال و طراحی های گوناگونی داشته اند.ساده ترین طرح شعله پوشها ، بکارگیری یک مخروط در انتهای لوله است که در نمونه های رزم جنگل (لی اینفیلد) در اواخر جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت .نمونه های جدیدتر شعله پوشها یک سبد با چندین شکاف و سوراخ بر روی آن داشتند (مانند شعله پوش M16 و دیگر اسلحه های با کالیبر پائین ) .شعله پوشهای مخروطی شکل نیز بر روی مسلسل دستی (برن) و در مسلسلهای نصب شده بر روی برجک هواپیما ها ، بویژه بمب افکنهای سنگین انگلیسی در جنگ جهانی دوم بکار گرفته شدند. شعله پوشها معمولا به عنوان فشار شکن دهانه اسلحه نیز مورد استفاده قرار می گیرند.برای اینکار ، شکافها بطور متقارن در نزدیکی بالای شعله پوش ایجاد می شوند تا پس از شلیک و هنگام خروج گازها از داخل اسلحه ، یک نیروی رو به پائین ایجاد کنند و میزان بالا رفتن دهانه اسلحه را کاهش می دهند.همانطور که می دانید مفهوم مورد استفاده در فشار شکن ها نسبتا ساده و ابتدایی می باشد ، البته انواع پیشرفته تر و پیچیده تری از شعله پوشها نیز وجود دارد که در توپها و جنگ افزارهای بزرگتر مورد استفاده قرار می گیرند. منبع : http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/130/%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-(-%D9%86%D8%B1%D8%AE-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-)-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA- http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/132/%D8%B4%D8%B9%D9%84%D9%87-%D9%BE%D9%88%D8%B4-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-[size=12][/size]
-
من به دلیل مشکلات شخصی مدتی نیستم و شاید اصلا بر نگردم نه تنها در اینجا بلکه در کب نت از تمام دوستان می خوام این پست ادامه بدهند(بدون اسپم)برای نمونه هم تانک و قطعاتش مثل پریسکوپ دقیق معرفی کنند. برای این پست برنامه مفصلی داشتم که نشد
-
در اولین روز از جنگ اکتبر1973 هواپیماهای نیروی هوایی مصر به اهدافی در صحرای سینای تحت اشغال اسرائیل حمله کردند. این حملات هوایی در پیروزی ابتدایی اعراب نقش داشتند. از دید مصری ها این حملات کلید رسیدن اعراب به پیروزی در این کشاکش بود. این امر به خوبی در منابع تاریخی ثبت شده است اما نبردهای هوایی دیگری نیز در روزهای باقیمانده از جنگ نیز صورت گرفتند که کمتر مورد بررسی قرارگرفته اند. جزئیات این گونه عملیات تا به امروز کمتر در اختیار عموم قرارگرفته اند. به ویژه یکی از این نبردها به اندازه ای برای دولت مصر اهمیت یافت که سبب شد روز نیروی هوایی این کشور از دوم نوامبر به 14 اکتبر تغییر یابد. نیروی هوایی مصر با سربلندی این نبردهوایی را "نبرد المنصوره" نامیده است و در روز 14 اکتبر یاد آن را گرامی می دارد. در سپیده دم روز 14 اکتبر -نهمین روز از آغاز جنگ- تعداد 9 تیپ زرهی از ارتشهای دوم و سوم مصر برای توسعه سرپلهای به دست آمده در سمت شرق کانال سوئز حمله ای را اجرا کردند. این حمله با پشتیبانی هواپیماهای میگ17، سوخو7، سوخو20 و میراژ که از پایگاه های غرب کانال و دلتای رود نیل برخواسته بودند انجام شد. پوشش هوایی منطقه نبرد توسط میگ 21 های وینگ یکصدوچهارم -که از پایگاه هوایی المنصوره برخواسته بودند- تامین می شد. [align=center] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/eaf_mig-21mf_8304_001.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_eaf_mig-21mf_8304_001.jpg[/img][/url] [color=red]وینگ یکصدوچهارم از 3 اسکادران میگ21 ام اف تشکیل شده بود. 2 اسکادران در المنصوره و یکی در تنتا قرارداشتند.[/color][/align] درپاسخ، نیروی هوایی اسرائیل برای چهارمین بار کوشش کرد تا هواپیماهای رهگیر این وینگ را نابودکند و دوباره برتری هوایی خود را -مانند جنگ 6 روزه- براعراب تحمیل کند. حملاتی بر علیه پایگاه های المنصوره، تنتا و صالحیه انجام شد. در حقیقت، در روزهای هفتم، نهم و دوازدهم اکتبر حملاتی بر علیه المنصوره انجام شده بود اما هربار با مقاومت شدید جنگنده های مصری و شبکه موشکی و پدافند هوایی مصر مواجه شدند. عاقبت اسرائیلی ها در روز هفتم اکتبر 22 فروند هواپیما از دست دادند. این روز به بدترین روز جنگ برای نیروی هوایی اسرائیل تبدیل شد. چهارمین حمله هوایی اسرائیل توسط بیش از صدفروند فانتوم و اسکای هاوک انجام شد تا بلکه بتوانند المنصوره را نابودکنند. این نبردها در اوج خود بیش از 53 دقیقه طول کشید. بر اساس تخمین منابع مصری همزمان بیش از 180 فروند هواپیما در آسمان در تقیب یکدیگر بودند که بیشتر آنها به اسرائیل تعلق داشتند. [align=center] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/idf-af_f-4e_69_sqn.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_idf-af_f-4e_69_sqn.jpg[/img][/url] [color=red]این فانتوم به شماره 183 از جنگنده های اسکادران 69 "چکش ها" است. یکی از فانتومهای این اسکادران در روز 14 اکتبر ساقط شد. البته بنابر گزارش منابع اسرائیلی این هواپیما توسط آتش خودی هدف قرارگرفته و خدمه آن نجات یافتند. این هواپیما از جنگ1973 جان به در برد و بعدها توانست یک پیروزی هوایی دیگر به دست آورد. در این تصویر هواپیما را با یک غلاف جنگ الکترونیک آال کیو101، 2 تیر موشک اسپارو، 4 تیر موشک سایدویندر و 5 بمب ام117 می توان دید. حمل چنین بار سنگینی با سرعت بالا و در مسافتهای طولانی باعث شد تا فانتومها در خاورمیانه مشهور شوند. درحقیقت فانتومها چنان مشهور شده بودند که در طی این جنگ و درگیریهای بعدی هر جنگنده اسرائیلی "فانتوم" گزارش می شد. شاید به همین دلیل بود که مصری ها مدعی شدند در روز 17 اکتبر 1973 توانسته اند 17 فروند فانتوم اسرائیلی را سرنگون کنند. [/color][/align] علاوه بر برتری عددی نیروی هوایی اسرائیل، آنها در کیفیت هواپیماها، تمرین ها و نیز تجربیات خلبان ها دست بالا را داشتند. تنها برتری مصری ها در این بود که خلبان ها و پرسنل نیروی هوایی مصر برای دفاع از خاک کشورشان می جنگیدند. روحیه مصری ها هنگامی که خلبان ها مصری توانستند به تلافی جنگ 6 روزه اولین هجوم هوایی اسرائیل را متوقف کنند به گونه ای ثابت افزایش می یافت. وینگ یکصدوچهارم در خلال اولین روز جنگ -ششم اکتبر- به صورت کامل درگیر نبرد شد. این وینگ نه تنها پوشش هوایی منطقه نبرد را تامین کرد بلکه هواپیماهایش به صورت فعال در حملات پشتیبانی نزدیک و همچنین محافظت از پایگاه المنصوره شرکت داشتند. مصری ها چشم انتظار حمله دیگری از جانب اسرائیلی ها به پایگاه المنصوره بودند. با این حال، در ساعت 3 بعد از ظهر یکشنبه 14 اکتبر همه چیز در پایگاه ساکت به نظر می رسید. جنگ در سینا به اوج خود رسیده بود و همیشه تعدادی میگ21 به صورت آماده در ابتدای باند قرارداشتند و خلبان ها آنها با شکیبایی در کابین هواپیماهایشان سوزندگی گرمای آفتاب مصر را تاب می آوردند. [align=center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/air%252Bbattle%252Bof%252Bel%252Bmansoura%252C2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_air%252Bbattle%252Bof%252Bel%252Bmansoura%252C2.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/eaf_mig-21mf_8451_001.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_eaf_mig-21mf_8451_001.jpg[/img][/url] [color=red]نمونه ای از میگ 21 ام اف با رنگ بدنه ای که در ابتدای دهه هفتاد توسط روسها به مصر تحویل داده شد. تعدادی از هواپیماها نیز رنگ قدیمی جنگنده های مصری را داشتند که به جای یک عقاب طلایی، دو ستاره سبز بر روی آنها نقش بسته بودند.[/color] [/align] در ساعت 3:15 پستهای مراقبت مستقر در دلتای نیل نزدیک شدن 20 فروند فانتوم را -که از جهت دریا به سمت پورت سعید و دلتای نیل- می آمدند به سرفرماندهی نیروی هوایی مصر گزارش دادند. فرمانده وقت نیروی هوایی مصر مارشال حسنی مبارک -رئیس جمهور فعلی مصر- به سرتیپ احمد عبدالرحمن ناصر -فرمانده وینگ یکصدوچهارم- دستور مقابله داد. 16 فروند میگ21 به هوا برخواستند. قراربود که آنها تنها پوششی بر فراز پایگاه برقرارکنند و دست به عمل دیگری نزنند. بالاتر از همه، به آنها دستور داده شده بود که قبل از اینکه هواپیماهای دشمن نزدیک شوند حق ندارند که به جستجو و درگیری با هواپیماهای مهاجم بپردازند. این دستور برای خلبان ها مصری معمایی پدید آورده بود. از سویی قراربود که آنهابه مقابله به هواپیماهای دشمن فرستاده شوند و از دیگر سو باید منتظر کشف شدن حریف باقی می ماندند. فرماندهی نیروی هوایی مصر در طی جنگ فرسایشی اواخر دهه شصت تجربه بزرگی را در برابر تاکتیکهای اسرائیلی ها کسب کرده بود. در حقیقت، اسرائیلی ها تمایل داشتند تا الگوهای ثابتی را در حملاتشان تکرارکننند. این الگو در 3 مرحله اجرامی شد، ابتدا یک موج از جنگنده ها رهگیرهای مدافعین را می فریفتند تا آنها را از هدف دور کنند. در موج دوم تعدادی هواپیما برای حملات زمینی -و به همراه چند جنگنده اسکورت- توپهای ضدهوایی حریف را تحت فشار قرار می دادند. موج سوم حمله، تهاجم هوایی به هدف اصلی بود. به همین دلیل، سرفرماندهی نیروی هوایی مصر می پنداشت که موج اول فانتومها چیزی بیش از یک طعمه نیستند و تصمیم گرفتند تا میگ ها را برای رهگیری آنها اعزام نکنند. در این رویداد، فانتومهای اسرائیلی چندبار به دور المنصوره گشتند تا بلکه میگها را از اطراف آن دور کنند ولی در نهایت به سوی دریا بازگشتند. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/map01.JPG[/img][/align] حوالی ساعت 3:30 فرماندهی دفاع هوایی مصر -که یک نیروی جدا از نیروی هوایی و زمینی بود- هشدار داد که در حدود 60 فروند هواپیمای دشمن -که احتمالا فانتوم بودند- از 3 جهت به سوی بالتیم، دمیتا و پورت سعید پرواز می کنند. مبارک به جنگنده هایش دستور رهگیری هواپیماهای دشمن را داد و برای خلبان ها مشتاق به رزمش توضیح داد که چرا پیش از این دستور حمله به دشمن را صادر نکرده بود. سرتیپ احمد ناصر -فرمانده بعدی نیروی هوایی مصر- مسیر حرکت میگها را معین کرد و میگها را -که قبلا در هوا بودند- به سوی دشمن روانه کرد. وظیفه آنها این بود که آرایش پروازی جنگنده های دشمن را به هم بزنند تا شکار آنها برای دیگر رهگیرهای وینگ یکصدوچهارم راحت تر انجام پذیرد. 16 فروند میگ دیگر از المنصوره به همراه 8 فروند میگ از پایگاه تنتا به هوابرخواستند تا به پشتیبانی رهگیرهایی که قبلا در هوا بودند بپردازند. درساعت 3:38 ایستگاه های رادار مصری گزارش دادند که در حدود 16 فروند جنگنده اسرائیلی دیگر از سمت دریا و در ارتفاع خیلی پایین در حال نزدیک شدن هستند. 8 فروند میگ باقیمانده در المنصوره پرواز کردند و 8 فروند میگ دیگر از پایگاه ابوحامد برای کمک فراخوانده شدند. 160 فروند هواپیمای اسرائیلی و 62 فروند میگ 21 مصری درجدالی خشن و سبوعانه درگیرشدند. [align=center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/idf-af_f-4e_119_sqn_001.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_idf-af_f-4e_119_sqn_001.jpg[/img][/url] [color=red]اسکادران 119 موسوم به "خفاش" در سال 1973 در پایگاه تل نو مستقر شده بود. این واحد در ابتدای جنگ تلفات زیادی متحمل شد. بیشتر این تلفات مربوط به حمله به محل استقرار موشکهای سام سوری در روز 7 اکتبر بودند. در این روز اسکادران 201"هاچات" نیز 5 فروند از جنگنده هایش را از دست داد. [/color][/align] در حدود ساعت 3:52 رادارهای مصری یک موج دیگر از هواپیماهای دشمن را کشف کردند که تعداد آنها در حدود 60 فروند فانتوم و اسکای هاوک برآوردشد. این هواپیماها نیز در ارتفاع کم و از سمت دریا درحال نزدیک شدن بودند. ظاهرا ماموریت آنها این بود که هر هدفی که از حملات موج دوم حمله سالم مانده بود را نابود کنند. 8 فروند میگ 21 دیگر از پایگاه هوایی انشاس برای رهگیری آنها به هوابرخواستند. زمانی که موج سوم بر فراز دلتای رود نیل با رهگیرهای مصری درگیر شد موج دوم هواپیماهای اسرائیلی درحال فرار به سمت شرق بودند. در حالیکه شلیک موشکها در آسمان ادامه داشت، 20 فروند میگ 21 برای سوختگیری فرودآمدند و دوباره به آسمان بازگشتند. لیدر موج سوم دریافت که حملات قبلی به نتیجه نرسیده اند و میگهایی که در آسمان هستند بیش از حدی هستند که او انتظار داشت. لیدر اسرائیلی دستور بازگشت داد و با عبور آخرین جنگنده اسرائیلی در ساعت 4:08 به سمت شرق کانال سوئز نبرد هوایی المنصوره پایان گرفت. رادیو قاهره در برنامه اخبار ساعت 10 خود اعلام کرد که در همان روز چند نبرد هوایی بر فراز فرودگاه های نظامی مصر و بیشتر در شمال دلتای نیل صورت گرفته اند. همچنین اعلام شد که مصر در برابر 3 فروند جنگنده ای که از دست داد توانسته 15 فروند هواپیمای دشمن را از آسمان به پایین بکشد. تعداد بیشتری از هواپیماهای دشمن نیز توسط توپ ضدهوایی و نیروی پدافند هوایی سرنگون شده اند. فردای آن روز رادیوی اسرائیل هم اعلام کرد که نیروی هوایی اسرائیل توانسته است 15 فروند هواپیمای مصری را سرنگون کند. این عدد کمی بعد به 7 فروند کاهش یافت. در بررسی های پس از جنگ نیروی هوایی مصر آمار مورد ادعای خود در زمینه شکار جنگنده های اسرائیل را به 17 فروند هواپیمای افزایش داد و در برابر ساقط شدن 6 فروند میگ خود را تایید کرد. 3 هواپیما توسط دشمن سرنگون شدند و 2 فروند نیز به دلیل کمبود سوخت سقوط کردند. آخرین هواپیما هم در هنگام برخواستن به دلیل اصابت قطعات یک فانتوم سرنگون شده آتش گرفت و سقوط کرد. 2 خلبان مصری در جریان نبرد هوایی کشته شدند و دیگران به سلامت از هواپیماهایشان بیرون پریدند. خواه این آمار دقیق باشند یا نه این نبرد مانند نبرد هوایی که سال پیش تقریبا در همین محل و در برابر اسکادران 723 کروسیدر درگرفت یک پیروزی برای مصر به شمار می رود. نام شهر کوچک دانشگاهی المنصوره دوباره بر زبانها جاری شد. نامی که به زبان عربی به معنی پیروزی است. صداهایی از کابین هواپیما مدحت عرفا (ارتشبد کنونی نیروی هوایی مصر) درباره نبردهوایی آن روز می گوید: من در آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودم و درحقیقت پایگاه خانه اصلی من به شمار می رفت. در گذشته، ماموریت اصلی من بمباران شبانه مواضع زمینی دشمن بود. در روز 7 اکتبر (اولین کوشش اسرائیلی ها برای ضربه زدن به المنصوره) یک فانتوم به جیپ حامل من حمله کرد و در اثر واژگون شدن جیپ زخمی شدم. من هیچ دردی احساس نمی کردم و فردای شب آن روز در یک حمله هوایی به سینا شرکت داشتم. پس از اتمان آن ماموریت درد به قدری زیادشد که مرا به بیمارستان فرستادند. معاینات نشان داد که چند تا از ماهیچه های من پاره شده اند. دکتر پیشنهاد کرد تا از صحنه جنگ خارج شوم و قول داد که در بیمارستان نیروی هوایی در قاهره مرا دوباره معاینه کند اما من نیز مانند دیگر خلبان های که مجروحیت سطحی داشتند از این کار سرباززدم. من در روز 12 اکتبر توانستم یک فروند فانتوم را شکارکنم و چند ماموریت دیگر را نیز انجام دادم اما در نهایت به جایی رسیدم که دیگر نمی توانستم دستم را تکان بدهم و در روز 18 اکتبر ناچار به ماندن بر روی زمین شدم. در روزی که نبردالمنصوره روی داد دست من بانداژ شده بود. من از خلبانهای وضعیت یک بودم. ما 4 فروند میگ داشتیم که قرار بود به عنوان ذخیره بکار روند. در ساعت 3:30 به دسته ما دستور پرواز داده شد. نبرد قبلا آغاز شده بود و ما دو دقیقه دیر به منطقه درگیری ها رسیدیم. صحنه وحشتناکی بود چرا که من تا به آن روز چنین تعدادی از جنگنده ها را در یک منطقه ندیده بودم. ما نه تنها هواپیماهای دشمن را شکار می کردیم بلکه به دیگر همقطاران خود اخطار می دادیم که یک جنگنده دشمن در تعقیب آنها است. اینگونه بود که توانستیم جان بسیاری از دوستانمان را نجات دهیم. پس از اینکه سوخت من به اتمام رسید فرودآمدم ولی هنگامی که هواپیماهای اسرائیلی به سوی شرق بازمی گشتند می توانستم دوباره پروازکنم و به تعاقب آنها بپردازم. احمد یوسف الوکیل (سپهبد هوایی کنونی در نیروی هوایی مصر) تعریف می کند : من به همراه گروه پرواز خود در المنصوره بودم. قرار بود که دو اسکادران به رهگیری و دفاع هوایی بپردازند و اسکادران سوم (در تنتا) وظیفه دفاع از هر دو پایگاه را برعهده داشت. در روز 14 اکتبر تلفات ما صفر بود. در آن روز من درحالیکه به همراه 3 فروند میگ دیگر پرواز می کردم 6 فروند فانتوم را رهگیری کردیم. ما به دو گروه تقسیم شدیم و هر گروه رهسپار شکار 3 فروند هواپیمای دشمن شد. فانتوم ها مجبور بودند که برای نبرد با ما ابتدا خود را از شر بمبهایشان راحت کنند. من یکی از فانتومها را به مسلسل بستم چرا که نزدیک تر از آن بودم که بخواهم از موشکهایم بر علیه آن استفاده کنم. پس از آن، بازشدن دو چتر را دیدم. در آن زمان من نمی دانستم که چند فروند هواپیما در آسمان با یکدیگر نبرد می کنند و هنگامی که تعداد هواپیماها را شنیدم کاملا غافلگیر شدم. هم بر روی زمین و هم در آسمان ترافیک رادیویی بود و صدای کسی به کسی نمی رسید. نصر موسی (سپهبد کنونی نیروی هوایی مصر) خاطراتش را در روز نبرد المنصوره مرور می کند: من در جنگ اکتبر در پایگاه المنصوره خدمت می کردم و با میگ 21 پروازهای دفاعی انجام می دادم. در روز 5 اکتبر به ما اطلاع داده شد که فردا جنگ آغازخواهد شد. در روز 14 اکتبر حمله سختی به المنصوره شد و به ما دستور دادند که آماده باشیم. دسته ما 8 فروند بود و هنگامی که اوج گیری می کردیم فانتوم های اسرائیلی برای بمباران نزدیک می شدند. ما ناگهان سرعت را افزایش دادیم، مخازن سوخت اضافی را رهاکردیم و به سوی جنگنده های دشمن هجوم بردیم. من یکی از آنها را در دستگاه نشانه روی خود داشتم ولی ناگهان قانون طلایی به یادم آمد. "قبل از حمله به دشمن مواظب دم هواپیمای خود باش." هنگامی که در آینه هواپیما نگاه کردم فانتومی را دیدم که خودش را در پشت من قرار داده بود. ناگهان به سمت چپ چرخیدم و در پشت او قرارگرفتم. مسلسل خود را آتش کردم و فانتوم ساقط شد ولی هیچ چتری نجاتی ندیدم. میگ 21 در مانورهایش می توانست به راحتی فانتوم را جا بگذارد. هنگامی که نیروی هوایی مصر در اوایل دهه 80چند فروند فانتوم خرید من فهمیدم که این هواپیما اصلا چابک نیست. من 30 دقیقه پس از پیوستن به نبرد در آسمان بودم و هنگامی که سوختم به انتها رسید فرود آمدم. [align=center][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/MiG-21PFM-Egypt-1982.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_MiG-21PFM-Egypt-1982.jpg[/img][/url] [color=red]میگ 21 مصری[/color][/align] احمد ناصر (سپهبد کنونی نیروی هوایی مصر) درباره نبرد روز 14 اکتبر چنین می گوید: این نبرد آنقدر طول کشید که تبدیل به طولانی ترین نبرد هوایی بین هواپیماهای جت در طول تاریخ شد. میگهای ما باید فرود می آمدند و تنها 7 دقیقه زمان داشتند تا تجدید مهمات و سوخت کرده و دوباره در هوا باشند. برخواستن خود احتیاج به 3 دقیقه زمان داشت اما خلبانهای ما این زمان را به 1.5دقیقه کاهش داده بودند. من فکر می کنم این امر تا آن زمان بی سابقه بود و نمایشگر آمادگی خلبانهای ما بود. در طی نبرد تعداد جنگنده های دشمن دو برابر تعداد میگهای ما بود ولی ما بازهم توانستیم رکوردهای خوبی به دست آوریم. ما جوانمردی را در نبرد فراموش نکرده بودیم. خلبانی به نام ستوان محمدعبود توانست یک فانتوم را سرنگون کند اما هواپیمایش به قدری نزدیک هواپیمای اسرائیلی بود که خود آتش گرفت. هر دو خلبان با هم از هواپیمایشان بیرون پریدند. پس از رسیدن به زمین، کشاورزان منطقه بر سر خلبان اسرائیلی ریختند و اگر محمد سرنرسیده بود او را از پای درآورده بودند. خلبان اسرائیلی به بیمارستان فرستاده شد و جان به در برد. فردای آن روز خلبان اسرائیلی یک ملاقات کننده داشت، محمد عبود برای دیدن وی به بیمارستان رفته بود. قدری الحامد (سرتیپ بازنشسته نیروی هوایی مصر) تعریف می کند: در روز 14 اکتبر من درگیر یک نبردهوایی شدم. ما از یک ماموریت گشت هوایی بازمی گشتیم و بنزین هواپیمایمان رو به اتمام بود. یک موج از فانتومهای اسرائیلی به سوی پایگاه ما هجوم آوردند. همه آنها نزدیک نشدند و 2 هواپیمای جلوتر بمبهای خوشه ای خود را رها کردند تا خدمه توپهای ضدهوایی ما را فراری دهند. هنگامی که کار فانتومها تمام شد ما بر فراز پایگاه با آنها درگیر شدیم. جهنمی از آتش به پاشد. هرجا که سر می چرخاندم فانتومی را به دنبال یک میگ یا میگی را به دنبال یک فانتوم می دیدم. من پشت سر یک فانتوم رفتم و با توپ هواپیما به او شلیک کردم ولی در یک لحظه موتور هواپیمایم دچار واماندگی شد و از کار افتاد. باید دوباره موتور را به راه می انداختم ولی نتواستم چرا که بنزین هواپیما به آخر رسیده بود. خلبانهای اسرائیلی واقعا خوب بودند. آنها کیفیت خلبانهای ابتدای جنگ را نداشتند و بسیار بهتر از آنها عمل می کردند. خلبان های اسرائیلی در ابتدای جنگ تجربه ای درمورد جنگل موشکهای سام ما در کنار کنال سوئز نداشتند و تعداد زیادی هواپیما ازدست دادند. اما خلبان های روز 14 اکتبریا اسرائلی نبودند یا اینکه اسرائیل برای این ماموریت خلبانهای بسیار کارکشته و عالی خود را اعزام کرده بود. توپ من هواپیمای اسرائیلی را هدف قرارداد و فانتوم مانند خورشید غرق در آتش شد. من 3 یا 4 دقیقه درگیر این نبرد هوایی بودم که زمانی طولانی است. صادقانه باید بگویم که دقیقا ندیدم پس از آن چه اتفاقی افتاد چرا که پس از انفجار فانتوم من درگیر مشکلات خودم بودم. تصمیم داشتم که برای نجات هواپیما یک فرود اضطراری انجام دهم ولی اینکار چیزی غیر از دیوانگی نبود. فانتوم ها باند فرودگاه را درهم کوبیده بودند و سرتاسر باند پر از چاله بود. من در ارتفاع 50 متری از زمین هواپیما را ترک کردم. استخوانهایم آسیب دیدند و 4 روز را در بیمارستان گذراندم. پس از آن به اسکادران خود بازگشتم ولی تا آنتهای جنگ نتوانستم پروازی داشته باشم. [align=center] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/air%252Bbattle%252Bof%252Bel%252Bmansoura%252C1.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_air%252Bbattle%252Bof%252Bel%252Bmansoura%252C1.jpg[/img][/url] [color=red]بمباران باند پرواز توسط هواپیماهای اسرائیلی[/color] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Attack-2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Attack-2.jpg[/img][/url] [color=red]در گوشه سمت راست تصویر یک فانتوم اسرائیلی را در حال بمباران مشاهده می کنید.[/color] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/idf-af_mirage_iiicj_171.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_idf-af_mirage_iiicj_171.jpg[/img][/url] [color=red]میراژها و نِشرهای اسرائیل در آن روز کجا بودند؟ بنابراین مقاله در روز 14 اکتبر اسرائیل از هیچ میراژی استفاده نکرد. به هرحال نیروی هوای اسرائیل نباید بیش از 100 جنگنده-بمب افکن خود را بدون چنین اسکورتهایی به جنگ می فرستاد. در حقیقت، منابع اسرائیلی بیان می کنند که در آن روز یک فروند نشر از اسکادران 113 توسط دو رهگیر مصری به زیر کشیده شد. این امر در ناحیه پورت سعید و پس از به هم ریختن آرایش هواپیماهای اسرائیل توسط میگهای مصری صورت گرفت. اگر مصری ها توانسته اند فانتوم ها را در حوالی پورت سعید از خاک خود بیرون کنند پی احتمالا این اولین بار است که اسرائیل اتفاقاتی را که در آن روز بر فراز المنصوره افتاد تایید کرده است. یا شاید که آن یک درگیری دیگر بوده است؟ درباره آن درگیری به زودی مطلبی خواهیم داشت.[/color][/align] دکتر دیوید نیکول و شریف شرمی 24 سپتامبر 2003 اصل مطلب به زبان انگلیسی: http://www.acig.org/artman/publish/article_266.shtml ترجمه : رضاکیانی موحد باهمکاری محمدحسین پاز منتشر شده در ماهنامه جنگ افزار شماره ISSN1735251-7 [color=darkred]منبع:[/color] http://wars-and-history.com/post/285
-
این قسمت یک مقدار چیز های اضافه از سایت دیگه و حتی میلیتاری خودمون هم اضاف کردم اما منبع می گم. دیگران اگر می تونند به این پست چییزی مثل مفعوم لود کردن اضافه کنند [size=18][color=blue]بخش چهارم:[/color][/size] [size=18]سیستم گلنگدن بسته[/size] مکانیزم گلنگدن بسته : زمانیکه ما سلاح را مسلح می کنیم دستگیره آتش به همراه آلات متحرک با فشار فنر ارتجاع به سمت جلو حرکت می کند و همزمان با جلو راندن گلنگدن یک فشنگ نیز در جان لوله قرار می گیرد و منتظر اجرای حرکت ماشه گذاری می شود. (درسیستم گلنگدن بسته عمل ضربه زدن توسط چخماق انجام می شود) [size=18]سیستم گلنگدن باز[/size] مکانیزم گلنگدن باز : زمانیکه ما سلاح را مسلح می کنیم گلنگدن در قسمت عقب باقی می ماند ، در این موقع دستگیره آتش را باید با دست به سمت جلو هدایت کنیم ، به این نوع عملکرد سلاح اصطلاحا مکانیزم گلنگدن باز گفته می شود.زیرا در صورت مسلح کردن سلاح و قبل از شلیک ، گلنگدن در پشت خشاب متوقف می ماند و چون از محل دریچه خروج پوکه می توان خزانه لوله و سرخشاب را مشاهده کرد به آن سیستم گلنگدن باز می گویند.(در سیستم گلنگدن باز عمل ضربه زدن توسط پایه آتش انجام میگیرد ) [size=18] مسلح شدن به روش غیر مستقیم گاز باروت[/size] مسلح شدن به روش غیر مستقیم گاز باروت : در این روش بعد از تبدیل باروت از حالت جامد به گاز ، مرمی در طول لوله به حرکت در می آید ( در این مرحله مقداری از گاز باروت صرف جلو راندن مرمی می شود )و مقداری دیگر زمانیکه گلوله از جلوی روزنه گاز عبور کرد ، گاز باروت با فشار وارد سیلندر گاز می شود و به سر پیستون فشار وارد می کند ، حرکت پیستون به سمت عقب سبب باز شدن آلات متحرکه از چفت و خروج پوکه و مسلح شدن مجدد سلاح می شود. ( تفنگ کلاشنیکف ، تیربار دوشکا ) [size=18]مسلح شدن به روش مستقیم گاز باروت[/size] مسلح شدن به روش مستقیم گاز باروت : در این روش بعد از شلیک گلوله و اشتعال سریع باروت و تبدیل شدن باروت از حالت جامد به گاز ، به تمامی جهان فشار وارد می کند که به دلیل شکل خاص پوکه ( باریک بودن سر پوکه ) گاز باروت به پشت مرمی فشار زیادی وارد کرده و عکس العمل آن به سمت عقب ، پوکه را به سمت عقب می راند.(قسمت اعظم فشار گاز باروت به سمت جلو می باشد و صرف خارج نمودن مرمی از لوله می شود ) و بعلت اینکه پوکه متصل به پیشانی جنگی است ، باعث می شود که آلات متحرکه به عقب برگردد و در حین عقب آمدن موجب می شود که چخماق بخوابد و سلاح دوباره مسلح شود. ( تفنگ ژ 3 ، تیربار ژ3) [size=18] تفاوت سلاح خودکار و اتوماتیک چیست ؟[/size] سلاح اتوماتیک هم بصورت تک تیر و هم رگبار شلیک می کنند ولی سلاح خودکار فقط بصورت رگبار شلیک می کنند. [size=18]اسلحه نیمه اتوماتیک[/size] اسلحه نیمه اتوماتیک : سلاحهائیکه برای هر بار تیراندازی ، یکبار آنرا مسلح می کنند . ( تفنگ برنو ) [size=18] اسلحه اتوماتیک[/size] اسلحه اتوماتیک : سلاحهائیکه برای تیراندازی با آن فقط یکبار مسلح می شوند و بقیه اعمال مکانیکی سلاح را خود اسلحه انجام می دهد . ( تیربارها و تفنگ کلاشنیکف و ژ 3 ) [size=18]اسلحه غیر خودکار[/size] اسلحه غیر خودکار : اسلحه ای که برای شلیک هر تیر باید هر دفعه آنرا با دست مسلح نمود. ( تفنگ برنو ) [size=18]اسلحه نیمه خودکار[/size] اسلحه نیمه خودکار : سلاحی که با فشار گاز باروت مسلح و فقط توانایی تیراندازی بصورت تک تیر را داشته باشد. ( برونینگ ، ام یک ) [size=18]اسلحه خودکار[/size] اسلحه خودکار : سلاحی است که با فشار گاز باروت مسلح و توانایی تیراندازی بصورت رگبار را داشته باشد. ( تیربار ژ 3 ، پی کا ) [size=18] برد نهائی[/size] برد نهائی : حداکثر برد سلاح در زاویه 45 درجه که در آنجا سرعت گلوله به صفر می رسد و مرمی حالت چرخش ، سرعت وحرارت خود را از دست می دهد و بر اثر جاذبه زمین ، بصورت یک قطعه فلز سرد بر روی زمین می افتد و فاقد اثر گذاری باشد. [size=18]انواع بردها[/size] انواع بردها : هر جنگ افزار با خط سیر کشیده دارای سه برد می باشد . الف - برد نهائی : اگر با تفنگ در منطقه باز به حالت زاویه 45 درجه نسبت به خط افق تیراندازی کنیم و گلوله آنقدر به جلو برود تا در اثر سنگینی وزن به زمین بیفتد مسافت بین محل شلیک و اصابت گلوله به زمین را برد نهائی گویند . ب- برد موثر : مسافتی است که در آن اگر گلوله به هدف اصابت کند ، موثر بوده و در صورت اصابت به نقاط حساس بدن مثل سر و قلب کشنده است . ج – برد مفید : بر خلاف برد نهائی و برد موثر که بستگی به نوع جنگ افزار و فشنگ دارد ، برد مفید مسافتی است که چشم عادی در آن فاصله می تواند به راحتی دشمن را هدف گیری کند و در همه تفنگها 400 متر است . ( بر حسب وسایل نشانه روی مانند دوربین میتوان دورتر را هم هدف قرار داد ) 2- خان : شیارهائی است که داخل لوله تفنگ ایجاد می کنند ، این شیارها به گلوله دوران داده ، در نتیجه برد گلوله و تخریب هدف را زیادتر می کند . 3- گام : فاصله ای است که خان در لوله یک دور کامل میزند . اگر لوله تفنگ را بسمت نور نگهداشته ، داخل آنرا نگاه کنیم بخوبی می توان خانها و گردش آن و مفهوم گام را تشخیص داد [size=18]برد مفید[/size] برد مفید : مسافتی که گلوله حداکثر اثر گذاری روی هدف را دارا باشد ،یا مسافتی که تیرانداز بخوبی قادر به هدف گیری باشد ،که این مسافت بوسیله دوربین قابل افزایش می باشد. (قدرت دید ) [size=18] برد مؤثر[/size] برد مؤثر : مسافتی که گلوله روی هدف اثر بگذارد و او را مجروح کند. [size=18] نواخت تیر عملی[/size] نواخت تیر عملی : تعداد تیری که یک تیرانداز خبره و ماهر در مدت یک دقیقه می تواند با سلاح بصورت رگبار عملا شلیک کند. [size=18] نواخت تیر علمی[/size] نواخت تیر علمی : کارخانه سازنده سلاح برحسب وزن سلاح و مقدار فشاری که حاصل از گاز باروت بر جان لوله وارد می شود ، محاسبات تئوری انجام می دهند و اعلام میدارند که این سلاح با این نواخت تیر قادر به شلیک می باشد . [size=18] نواخت تیر[/size] نواخت تیر : تعداد تیری که یک سلاح در مدت یک دقیقه بصورت رگبار شلیک می کند . [size=18]سرعت اولیه[/size] سرعت گلوله در لحظه خروج از دهانه لوله سلاح را سرعت اولیه می گویند که بر حسب متر بر ثانیه محاسبه میگردد [size=18] قلق گیری[/size] قلق گیری : شناسائی میزان انحراف اسلحه را قلق گیری گویند . [size=18] دلیل استفاده از قلق گیری[/size] چرا از سه تیر برای قلق گیری استفاده می شود ؟ پاسخ این است که تیرانداز ماهر و زبر دست کسی است که سه تیر اولیه او به یک نقطه اصابت کند ، چنانچه به خال سیاه اصابت نماید ، سلاح او هیچ انحرافی ندارد ! ولی اگر تیر انداز ، خال سیاه را هدف گیری نموده ، اما تیرهای او به خال سیاه اصابت نکرده باشند ، قرینه محل اصابت را هدف گیری نموده ، تا به خال سیاه اصابت نماید . [size=18]گام[/size] گام : یک دور چرخش کامل خان را گام می گویند . [size=18]خان[/size] خان : برجستگیهای مارپیچی شکل داخل لوله را خان می گویند . [size=18]کالیبر[/size] کالیبر : عبارتست از کوچکترین قطر داخلی لوله و بزرگترین قطر خارجی مرمی یا گلوله . [size=18] سلاحهای منحنی زن [/size]سلاحهای منحنی زن ، سلاحهایی اجتماعی هستند و گلوله های آنها خط سیر منحنی دارند و به منظور اجرای اتش روی اهدافی که بصورت مستقیم در دید و یا تیر رس ما نمی باشند بکار میروند و در عملیاتهای نظامی وظیفه پشتیبانی ( آتش ) از نیروهای پیاده را بر عهده دارد . به این دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند . مانند : خمپاره های 60 ، 80 ، 120 [size=18] سلاحهای ضد زره[/size] سلاحهای ضد زره ، جنگ افزارهای اجتماعی هستند که بر ضد تانکها ، خودروهای زرهی و یا سنگرهای بتونی بکار میروند و در مقایسه با بقیه سلاحها از قدرت آتش بسیار زیادی برخوردار هستند ( بعلت سنگینی گلوله یا داشتن گلوله های مجهز به مواد منفجره ) و قادر به انهدام تانکها و یا سنگرهای بتونی می باشند و شامل دو گروه توپهای ضد زره و موشک اندازهای ضد زره می شوند و در عملیاتهای نظامی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند . مانند : اس پی جی 9 ، آر پی جی 7 [size=18]تیربارها[/size] تیربارها ، جزء سلاحهای اجتماعی بشمار می روند ، سلاحهایی هستند که در مقایسه با سایر سلاحها با سرعت بیشتری تیراندازی می نمایند و قالبا از فشنگهای بلند و پر قدرت استفاده می کنند و بر ضد مجتمع نفرات دشمن بکار میروند . این سلاحها عموما دارای دوپایه و یا سه پایه هستند ، بعضی از انواع تیربارها به دوربین هم مجهز می باشند و در عملیاتهای گوناگون نظامی مورد استفاده قرار می گیرند . [size=18] کلت ها و مسلسلها دستی[/size] کلت ها و مسلسلها دستی ، نیز جزء سلاحهای انفرادی بشمار می روند و توسط یگانهای چریکی و یا نیروهایی که در رزمهای نزدیک و از فواصل کوتاه با دشمن درگیر می شوند ( چتربازان و نیروهای پلیس ) و یا نیروهایی که لزوما باید از سلاح کوتاه استفاده کنند مورد استفاده قرار می گیرند . این سلاحها سبک و کم حجم می باشند ، اما در مسافتهای کوتاه قدرت زیادی دارند . مانند : کلت برتا ، برونینگ و مسلسل برتا ، تاروس ، یوزی [size=18] سلاحهای تک تیراندازی[/size] سلاحهای تک تیراندازی ، سلاحهای انفرادی هستند و مورد استفاده تیراندازان زبده قرار می گیرند و در مقایسه با سلاحهای انفرادی از طول بیشتری برخوردار هستند و بدلیل استفاده از فشنگهای پر قدرت ، قدرت آتش زیادی نیز دارند و معمولا مجهز به دوربین و دوپایه و در بعضی از انواع دارای سه پایه نیز می باشند . تفنگهای تک تیراندازی اکثرا نیمه خودکار هستند و تک تک شلیک می کنند و برای اجرای آتش مؤثر و دقیق روی اهدافی که خارج از برد سلاحهای انفرادی دیگر هستند بکار می روند. مانند : دراگانوف [size=18] سلاحهای انفرادی [/size] سلاحهای انفرادی ،سلاحهایی هستند که توسط یک نفر مورد استفاده قرار می گیرند و یک نفر از عهده مهمات رسانی و تیراندازی و حمل آنها بر می آید و به هر سرباز یک قبضه داده می شود . مانند : کلاشنیکف ، ژ3 [size=18] چریک[/size] لشکری را گویند که از ولایتهای دیگر بمدد لشکری فرستند – لشکری که آداب مشق و جنگ را نیاموخته باشد – قشون داوطلب ، سپاهی داوطلب و نامنظم – قشون مشق ندیده و غیر نظامی – سپاهی که از ایلات و عشایر و یا شهرها و روستا گیرند ، برای جنگی و پس از جنگ به خانه خود باز شوند (چریک : سربازان داوطلب تعلیم ندیده ، جنگ جویانی که از افراد و عشایر و قبایل گرد آورند و بیاری سربازان تعلیم دیده فرستند) [size=18] تکاور کیست؟[/size] این نام ترجمه شده لغت انگلیسی ( MARINE ) مارین است . مارین در لغت به معنی كسی است كه در نیروی دریایی ایلات متحده خدمت می كند و آموزش های ویژه مختص حوزه عملیاتی خود را دیده است .پس به نوعی تكاور را می توان كسی نامید كه حوزه عملیات آن ساحل باشد. اما نیروی دریایی آمریكا حوزه گسترده تری دارد و تكاوران خود را در جنگل های كلمبیا هم به ماموریت می فرستد . به این ترتیب تكاور را می توان نیروی زبده ای معرفی كرد كه حوزه عملیاتی آن ساحل و جنگل است و لباس آنها معمولا به رنگ سبز لجنی ویا همان رنگ جنگل است [size=18] اسکرامبل : [/size] [quote][quote]سلام دوستان اسکرامبل به چه معنی است ؟[/quote] خلبانای آماده و با تجهیزات که به محض حمله هوایی با هواپیماهای مسلح اماده به دفاع مشغول باشه[/quote] [size=18] اختصارات موشک[/size] CEP :CEP مخفف Circular Error Probable هست که یعنی احتمال خطای دایره ای. سی ای پی یه موشک 50 متره یعنی نصف موشک هایی که به مست یک نقطه شلیک میشن توی دایره ای به شعاع 50 متر از اون نقطه برخورد می کنن. [/quote] [quote][quote]سلام دوستان میشه این کلمات اختصاری که در مورد موشک ها به کار میبرند رو توضیح بدید مثلا CEP یا ... نمیدونم اگه کسی بلده لطفآ یه توضیح کاملی بده ما توجیه بشیم[/quote] CEP مخفف Circular Error Probable هست که یعنی احتمال خطای دایره ای. سی ای پی یه موشک 50 متره یعنی نصف موشک هایی که به مست یک نقطه شلیک میشن توی دایره ای به شعاع 50 متر از اون نقطه برخورد می کنن.[/quote] [color=blue]این یکی باید دوستان کامل کنند دلیل اینکه یک متن دوبار نوشتم رعایت امانت داری بود[/color] منابع: http://amoozeshnezami.blogfa.com/category/53 http://gdam.mihanblog.com/post/category/1 http://gdam.mihanblog.com/post/category/11 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7564&postdays=0&postorder=asc&highlight=%D8%B1%D8%B2%D8%B1%D9%88&start=1830 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7564&postdays=0&postorder=asc&highlight=%D8%B1%D8%B2%D8%B1%D9%88&start=1770
-
[color=blue][size=18]پخش دوم :[/size][/color] [size=18] نظافت و نگهداری سلاح[/size] در شهر و مناطق بدون گرد و غبار باید هفته ای یک بار سلاح را بطور مختصر نظافت نمود و همچنین اگر سلاح شما در انبار بود ، برای اینکه زنگ نزند و فرسوده نشود باید هر ماه یکبار سلاح را بطور مختصر نظافت کرد. با اسلحه به هر مقدار که تیراندازی بشود باید بعد از تیراندازی ، آنرا نظافت نمود.زیرا به سختی در اثر رسوب دوده باروت جرم گرفته و همین کثیف بودن و جرم گرفتگی باعث گیر کردن سلاح می شود . و تیراندازی را کند و یا متوقف می کند و از کارآیی سلاح می کاهد و از طرفی باید بدانیم که اگر اسلحه نظافت و روغنکاری شود ، حرکت قطعات متحرک آسان شده و از سائیده شدن و پیدایش گیر در آنها جلوگیری نموده و بر عمر و کارآیی سلاح افزوده می شود. وسایل تنظیف وسایل تنظیف شامل : برس زبر ، فرچه و نخ تنظیف ، سمبه ، زنجیز لوله پاک کن ، روغندان ، روغن مخصوص سلاح ، پارچه سفید ، پیچ گوشتی . روش نظافت نظافت سلاح به دو روش انجام میگیرد ( روش مختصر و روغنکاری ) روش مختصر : برای نظافت ابتدا سلاح را باز کرده و قطعات را به ترتیب زیر نظافت می کنیم: الف – ابتدا چند بار داخل لوله را بوسیله نخ تنظیف یا سمبه برس که روی آن کمی روغن ریخته ایم ، نظافت می کنیم و سپس بوسیله پارچه سفید آنقدر داخل لوله می کشیم تا کاملا تمیز و خشک شود ( از طرف خزانه لوله به طرف سر لوله یا شعله پوش ). ب – سپس بوسیله پارچه آغشته به روغن خزانه لوله را کاملا تمیز می کنیم. ج – داخل بدنه را نیز بوسیله پارچه سفید و روغن تمیز می کنیم. د – قطعات متحرک را باز نموده و کاملا تمیز می کنیم. ه – بدنه سلاح نیز باید نظافت شود. و – بعد از نظافت قطعات را روغنکاری کرده و می بندیم. روش روغنکاری : الف – بوسیله مقداری پارچه و یا فرچه مقدار کمی روغن محافظ مخصوص به آن زده ، داخل بدنه می کشیم ( مخصوصا محل رفت و آمد آلات متحرک ). ب – همچنین داخل دستگاه چکاننده و نقاطی که لازم است روغنکاری شود مانند : فنر و چخماق و پایه آتش . ج – آلات متحرک و گلنگدن نیز باید بخاطر اصطکاک زیاد با بدنه روغنکاری شود ، همچنین ناخنک فشنگ کش و فنر مربوطه باید مقدار خیلی کمی روغنکاری شود . د – اگر اطمینان دارید که تا چند روزی با سلاح تیراندازی نمی کنید باید داخل لوله را بوسیله قشر نازکی از روغن مخصوص بپوشانیم ، در غیر اینصورت داخل لوله را تمیز و خشک نمائید. تذکر : در هنگام تیراندازی خزانه لوله باید تمیز و خشک شود .زیرا اگر داخل لوله روغن زده باشیم در اثر حرارت گاز باروت روغن سوخته و قشر سختی از دوده به لوله سلاح می چسبد که به راحتی نمی توان آنرا پاک کرد. مراقبت و نگهداری اگر از سلاح بطور صحیح نگهداری شود می توان در مواقع مورد لزوم به بهترین وجه از آن استفاده نمود . تجربه ثابت کرده است که اکثر سلاحها بیش از هر چیز بر اثر قصور در امر مراقبت و نظافت فرسوده می شوند این است که باید در نگهداری و مراقبت دقت بیشتری اعمال شود. الف - نگهداری قبل از تیراندازی : در هنگام نگهداری قبل از تیراندازی باید سلاح بطور کلی بازدید شود ، که قطعه ای شکسته و یا معیوب نباشد و نیز بطور صحیح نظافت و روغنکاری شود. ب – نگهداری هنگام رزم و تیراندازی : باید توجه داشته باشیم و اگر داخل لوله زیاد کثیف بود تیراندازی را قطع نمائیم و نیز اگر سلاح ، صدایی تولید می کرد که حاکی از اصطکاک زیاد بود باید سلاح را به قدر کافی روغنکاری کرد ، همچنین مهمات مصرفی باید سالم و تمیز باشد.در صورت کثیف بودن ، خزانه لوله نیز کثیف شده و باعث گیر کردن سلاح می شود. ج – نگهداری بعد از تیراندازی : سلاح را کاملا باز نموده و نظافت می نمائیم در هنگام نظافت باید تمام قطعات بازدید شود ، که عیبی پیدا نکرده باشند و سپس به طرز صحیح روغنکاری کرده و قطعات را می بندیم ، در صورتی که قطعه ای معیوب شده بود باید به رده مافوق گزارش داده و چنانچه سلاح شخصی باشد آنرا تعویض و خریداری نمائیم. نگهداری و مراقبت در شرایط نا مناسب جوّی اگر دمای هوا پائین تر از صفر درجه بود ، از روغنکاری زیاد بپرهیزید.در موقع تیراندازی بجز قسمتهای متحرک ( که مقدار کمی روغن مخصوص زده شده ) بقیه قطعات باید خشک باشد.در این شرایط سلاح باید در مقابل رطوبت به خوبی حفظ شود.اگر به محل گرمی رفتید و رطوبت روی سطوح سلاح ظاهر شد باید آنرا خشک نمود. اگر در مناطق گرم و مرطوب بودید باید مرتبا سلاح را بازدید نموده و از روغنکاری زیاد اجتناب نمائید.در این شرایط از روغن مخصوص استفاده نمایید. اگر در مناطق گرم و خشک بودید ، چون سلاح در معرض خاک و شن و ماسه است از روغنکاری سلاح باید خودداری نموده و هر روز باید سلاح را بازدید و نظافت کنید،چون عرق دست دارای اسید بوده و باعث زنگ زدگی بدنه می شود بنابراین باید سلاح را خشک نمود.[size=12][/size] http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/474/ [size=18][color=blue]پخش سوم:[/color][/size] [size=18]عمل سلاح ( اعمال مکانیکی)سلاح چیست؟ [/size] الف ) اعمال رفت : هنگامیکه آلات متحرک عقب است و با فشار فنر ارتجاع به جلو حرکت می کند ، اعمالی انجام می گیرد که به آنها اعمال رفت می گویند که به ترتیب زیر هستند : 1 – تظاهر : هنگامی که آلات متحرک کاملا عقب است گلنگدن از روی خشاب عقب رفته فشنگ کمی از جای قبلی بالاتر آمده و در مسیر گلنگدن قرار می گیرد.(ظاهر شدن یک فشنگ در مسیر گلنگدن و جلوخزانه لوله را تظاهر گویند ). 2 – ادخال : چنانچه دستگیره آلات متحرک که عقب است رها شود ، آلات متحرک در اثر فشار فنر ارتجاع ، به جلو حرکت کرده و شاخک جنگی گلنگدن ، فشنگی را که در مسیرش قرار گرفته داخل خزانه لوله می برد. 3 – بسته شدن : چسپیدن ته فشنگ به پیشانی جنگی و گرفته شدن زه پوکه توسط ناخن فشنگ کش و چسپیدن سر گلنگدن به ته خزانه لوله را بسته شدن می گویند. 4 – چفت شدن : بعد از بسته شدن که سر گلنگدن به ته خزانه لوله چسپید ، حامل گلنگدن هنوز در راه است و کاملا جلو نرفته است.در اثر جلو رفتن آلات متحرک ، گلنگدن توسط شیار مارپیچ روی حامل گلنگدن چرخیده و زائده های آن با زائده های بدنه داخل هم قفل می شوند که این عمل را چفت شدن می گویند. تذکر : برای اینکه سلاح در حالت رگبار تا چفت شدن کامل شلیک نکند ، ضامنی برای چخماق قرار داده اند که بعد از عمل چفت شدن توسط انتهای آلات متحرک آزاد میشود. 5 – ضربه زدن : با چکاندن ماشه ، چخماق به انتهای سوزن ضربه می زند و سوزن ضربه را به چاشنی منتقل می کند و موجب انفجار چاشنی می شود. ب ) اعمال برگشت : عقب آمدن آلات متحرک بر اثر فشار گاز باروت و اعمالی که در این مرحله انجام میگیرد را اعمال برگشت گویند که به ترتیب زیر می باشد : 6 - رها شدن : رها شدن مرمی بر اثر فشار گاز باروت را رها شدن می گویند. 7 – باز شدن : در اثر فشار گاز باروت به پیستون ، حامل گلنگدن به عقب آمده و همین عمل موجب چرخیدن گلنگدن شده ( بعلت شیار مارپیچ حامل گلنگدن ) و از چفت باز میشود. 8 – مسلح شدن : آلات متحرک در اثر همان فشار اولیه و باقیمانده گاز باروت به عقب آمده و چخماق را می خواباند. 9 – اخراج : در اثر عقب آمدن آلات متحرک ، پوکه که توسط ناخن فشنگ کش گرفته شده است بیرون کشیده میشود . 10 – پرش : پرتاب شدن پوکه به بیرون اسلحه توسط اهرم (قطعه) پوکه پران را پرش گویند.(بدلیل عقب آمدن آلات متحرک و برخورد با پوکه پران) توجه : لازم بذکر است که توضیحات اعمال مکانیکی فوق در مورد اسلحه کلاشنیکف می باشد.[size=12][/size] http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/194/
-
ممکنه این مطلب قبلا وجود داشته اما این متن کامل تره. قوانین سایت فولم نمی خواهید اسپم... [color=blue]«ناوچه» نامی است که برای انواع مختلفی از «ناوهای جنگی» متفاوت در زمانهای مختلف به کار رفتهاست و به ناوهایی با اندازهها و کاربردهای گوناگون اطلاق میشود.[/color] از قرن هیجدهم این نام به نوعی از کشتی که از «ship – of – the – link» کوچکتر و سریعتر است اطلاق شد و معمولاً برای گشت زنی و اسکورت و نه برای عملیات جنگی به کار میرفت. در مجموعه اصطلاحات نظامی نوین، «ناو محافظ» ناوی جنگی است برای نیروهای عملیاتی آبی خاکی و همچنین گروههای تدارکات و آماد و به عنوان «کشتی محافظ» محمولههای تجاری به کار میرود. با این وجود بسیاری از کشتیهایی که «ناو محافظ» نام دارند به انواع دیگر کشتیها شباهت بسیار زیادی دارند از «Corvette» گرفته تا «destroyer» «رزمناو» یا حتی «کشتی جنگی» ریشه این تفاوتها مربوط به منطقه ویژگیهای مربوط به کارکرد آنها در صحنه نبرد و معیارها و استانداردهای کشورها است. [size=18] ریشه اسم[/size] واژه «ناو محافظ» در قرن ۱۷ به کار رفت که در ابتدا نام نوعی کشتی جنگی کوچک و بلند همراه با تسلیحات سبک و تعداد خدمه زیاد بود که توسط Dunkrik برای حملات نزدیک برد به کار میرفت سپس این واژه به هر نوع کشتی جنگی نسبتا سبک و سریع اطلاق میشد که اولین بار در نیروی نظامی بریتانیا در سال ۱۶۴۵ با نام «Constant Warwick» ظاهر شد. به علت این که نیروی دریایی بریتانیا به مقاومت و استقامت بیشتری از آنچه ناوهای محافظ (که نام آنها Dunkrik بود) میتوانستند داشته باشند نیاز داشت. این واژه به سرعت به هر نوع کشتی سریع و ظریف اطلاق پیدا کرد. حتی حاکم دریاها (Sovereign of the seas) غول پیکر نیز پس از تغییراتی که در سال ۱۶۵۱ برروی آن انجام شد. یک «ناو محافظ دقیق» تلقی شد. نیروی دریایی مشترکی که توسط کشورهای مشترک المنافع در دهه ۱۶۵۰ ساخته شد عمدتا از کشتیهایی تشکیل میشد که بزرگترین آنها ناوهای محافظ عظیم دو طبقهدرجه ۳ بود. این کشتیها با حمل ۶۰ تفنگ عظیم به بزرگی و توانمندی کشتیهای عظیم آنی زمانی بودند؛ با این وجود بیشتر ناوهای محافظ در آن زمان به عنوان رزم ناو استفاده میشدند و کشتیهای مستقل و سریعی بودند. ناوهای محافظ دارای بدنههای بلندی بودند که این به نوبه خود به ایجاد رشد تاکتیک جنگی دریایی ر شلیک گروهی از پهلوی کشتی» (Broad side ) منجر شد. در زبان فرانسه اصطلاح «ناو محافظ» (Frigate) به فعل تبدیل شده و به معنای «ساختن در ابعاد بلند و کم ارتفاع به کار رفت و همچنین به عنوان صنعت نیز به کار رفت و سردرگمی بیشتری را ایجاد کرد. ناوهای محافظ معمول که آنها را از جنگهای ناپلئونی میشناسیم قدرتشان به رشد و توسعههایی که فرانسویان در ۲۵ سال دوم قرن هیجدهم به آن نائل شدند برمی گردد. این کشتیها Full- rigged (کاملا تغییر یافته و همراه با اسباب و تجهیزات کامل) بودند و تمام سلاحهای اصلی خود را برروی یک عرشه سلاح حمل میکردند. چیزی که در کشتیهایی که پیش تر ساخته شده بود عرشه فوقانی سلاح بود. در این کشتیها عرشه پایینی سلاح دیگر تسلیحات و مهمات حمل نمیکرد و به عنوان «عرشه خواب» عمل میکرد که خدمه کشتی آنجا زندگی میکردند و در واقع پایین تر از خط آب ناوهای محافظ جدید قرار گرفته بودند. ناوهای محافظ جدید توان جنگیدن با تمام تسلیحات خود حتی در بدترین شرایط دریا را داشتند در حالی که کشتیهای دو طبقهای که با اینها قابل مقایسه بودند مجبور بودند استفاده از تسلیحات خود در عرشههای پایینی را متوقف کنند. ناوهای محافظ جدید مانند ناو بزرگتری که همزمان ساخته شده بود بسیار خوب دریا را طی میکردند و به علت این که ترکیبی از بدنه بلند و روسازیهای کم ارتفاع بودند نسبت به کشتیهایی که اندازه و قدرت آتش یکسانی داشتند بهتر عمل میکردند. نیروی دریایی شاهنشاهی چند عدد ناوهای محافظ فرانسوی را در مراحل اولیه «جنگ هفت ساله» به تصرف خود در آورد (۱۷۵۶ و طبعا تحت تاثیر ساختار آنها قرار گرفت بویژه در مورد تواناییهای ساحلی آنها. آنها به سرعت کشتیهای مشابهی را مطابق با نیازهای خود ساختند و این نوع ناوهای محافظ را به عنوان یک نیروی برتر شناساندند. ناوهای محافظ اولیه مجهز به توپهای ۹ پوندی بودند سپس توپها به میزان ۱۲ و ۱۸ پوند (۵۸ کیلوگرم) هم رسیدند و در اواخر این قرن بزرگترینها (که برجستهترین آنها «ناوهای محافظ سوپر» آمریکایی بودند) که حتی توپهای ۲۴ پوندی داشتند نیز ساخته شدند. ناوهای محافظ نیروی دریایی شاهنشاهی اواخر قرن هیجدهم که در کلاس «استقامت» طبقه بندی میشدند حدود ۹۰۰تن را جابجا میکردند و حدود ۳۶ سلاح بزرگ را به همراه داشتند. سپس نوع دیگری به نام «Tribune» که متشکل از یک گروه ۱۵ تایی از این کشتیها بود و در سال ۱۸۰۱ شروع به کار کردند تولید شدند. اینها بیشتر از ۱۰۰۰ تن را جابجا و ۳۸ سلاح بزرگ را حمل میکردند. [size=18]عصر دریایی [/size] یک ناو محافظ کشتی جنگی با اندازه متوسط،که یک عرشه سلاح و مهمات داشت و همچنین بزرگتر و سریعتر ازکشتی خط دفاعی و بزرگتر از کشتی بادبانی کوچک جنگلی بود ناوهای محافظ بریتانیا توسط سیستم درجه بندی نیروی دریایی شاهنشاهی به درجه چهار و درجه پنج و درجه شش تقسیم شده بودند. احتمالا “ ناوهای محافظ بیشترین فعالیت را در میان همه کشتیهای جنگی در عصرسفر دریایی داشتند. آنها پیشاهنگ عملیاتها بودند به گشت زنی و عملیاتهای محافظت از کشتیهای تجاری میرفتند پیغامها و اشخاص مهم را جابجا میکردند و اگر کمبودی در نبردناوها بود (این واژه برگرفته از کشتی «خط دفاعی نبرد» یا کشتیهای خط دفاعی است و گاهی آنها را با تعداد اسلحههایی که حمل میکنند میشناسند مثلا "۷۴". معمولاً ناوهای محافظ در گروههای کوچک یا به طور انفرادی در مقابل دیگر ناوهای محافظ میجنگیدند برخلاف کشتیهای بزرگتر که در زمان جنگ به کار گرفته میشدند ناوهای محافظ را در زمان صلح نیز به کار میبردند و این برای صرفه جویی در هزینهها و ایجاد تجربه جدید و مفید برای کاپیتانها و افسرانی که در زمان جنگ مفید بودهاند انجام میشده ناوهای محافظ همچنین میتوانستند تکاورهای دریایی و یا پیاده نظام دریایی را به منظور بالا رفتن از کشتیهای دشمن یا عملیات ساحلی حمل کنند. در قرن هفدهم ناوهای محافظ شاهکارهای مهندسی و طراحی محسوب میشدند؛ بریتانیاییها تجهیزات و سلاحهای بیشتری را به آنها افزودند هلندیها ناوهایی با draftهای کم عمق ساختند و فرانسویها سلاحهایی را در سینه. پاشنه کشتیها تعبیه کردند که طراحیهای عجیب و غریب و پیچیدهبه سبک باروک داشتند. تعداد اسلحههای این ناوها از ۲۲ قبضه برروی یک عرشه و تا ۷۰ قبضه برروی دو عرشه متغیر بود. اسلحههای معمول ۳۲ الی ۴۴ سلاح بلند بودند که وزن آنها [ وزن توپ آنها ] ۸ الی ۲۴ پوند (۶/۳ تا ۱۱ کیلوگرم) بود، به اضافه تعداد کمی کارونید (اسلحههای کوتاه برد و دارای کالیبرهای بزرگ) که در درجه بندی کشتیها شمارش نمیشدند. در سیستمهای اولیه بخاری (۶۰-۱۸۴۰) ناوهای محافظ بخار سریعترین کشتیها بودند که نهایتا” به صورت رزم ناوهای قرن بیستم تحول یافتند. قدیمیترین کشتی جنگی سفارشی در نیروی دریایی آمریکا Uss Constitution یا «Old Ironside» است که ناو محافظی بود که در ۲۱ اکتبر ۱۷۹۷ به آب انداخته شد. این کشتی اکنون قدیمیترین کشتی جنگی سفارش و در حال فعالیت در جهان است : با اینکه HMS Victor قدیمی تر است اکنون در خشکی نگاه داشته میشود و مورد استفاده قرار نمیگیرد. ناوهای محافظ ۴۴- اسلحهای (یا «ناوهای محافظ سوپر») نیروی دریایی آمریکا که در عمل ۵۶ تا ۶۰ قبضه سلاح بلند ۲۴ پوندی یا کارونیدهای ۳۶ یا ۴۸ پوندی راحمل میکردند به طور استثنایی قدرتمند و با دوام بودند. این کشتیها آنقدر دارای اهمیت بودند که برابر با کشتیهای خط دفاعی درجه ۴ محسوب میشدند. و دستور العملهای جنگی RN به ناوهای محافظ بریتانیایی (که حدود ۳۸ اسلحه یا کمتر داشتند) دستور میداد درصورت اینکه نسبت سود آنها به نیروی دشمن کمتر از ۲ به ۱ است با ناوهای محافظ آمریکایی درگیر نشوند. در اواخر دهه ۱۸۰۰ از کاربرد عام نیروی دریایی کنار رفت؛ کشتیهایی که به عنوان ناوهای محافظ نام گذاری شده بودند نام مجدد کشتیهای رزم ناوی و از آنجا «رزم ناو» را به خود گرفتند. اصطلاح «ناو محافظ» تا جنگ جهانی دوم بدون استفاده گرفت که در آن زمان به نوع جدیدی از کشتی فرستاده اسکورت اطلاق میشد. [size=18]ناوهای محافظ مدرن [/size] پیدایش ناوهای محافظ جدید فقط از نظر نام با ناوهای اولیه شباهت دارند اصطلاح «ناو محافظ» در اواسط قرن نوزدهم کاربرد خود را از دست داد و درحین جنگ جهانی دوم توسط پادشاهی متحده / بریتانیا و به وسیله نیروی دریایی شاهنشاهی برای اطلاق به نوعی کشتی اسکورت کننده ضد – زیردریایی که بزرگتر از یک کرووت(Corvette) و کوچکتر از یک destroyer بود مجددا به کار گرفته شد. این ناوها برای جبران کمبودهایی در طراحی کرووتها از قبیل محدودیت تسلیحات و بدنهای که مناسب اقیانوس پیمایی نبود، داشتن تنها یک شافت / دایور شافت که سرعت و قدرت مانور آنها را کاهش میداد. و کم بودن نبرد و تیررس تسلیحات به دنیای کشتیهای جنگی معرفی شدند. این ناوهای جدید با استانداردهای یکسانی از نظر ساختار تجاری و مانند Corvetteها طراحی و ساخته شده بودند.و معیار ساخت و اندازه گیری آنها یارد بود که بیشتر در ساختار کشتیهای جنگی به کار نرفته بود. اولین ناوهای محافظ کلاس River مربوط به (۱۹۴۱) بودند که اساسا متشکل از ۲ عدد از کلیه ماشین آلات کرووتها در یک بدنه بزرگتر بودند؛ و مجهز به آخرین سلاحهای ضد – زیر دریایی Hedgchog بودند. این ناوها از نیروی آتشی با قدرت تخریب و سرعت کمتر از آنچه destroyerها داشتند. برخوردار بودند؛ ولی این دو ویژگی در جنگهای ضد – زیردریایی لازم هم نبودند (برای مثال دستههای ASDICها در سرعت بیش از ۲۰ گره کارایی نداشتند.) در عوض این ناوهای محافظ کشتیهای جدی و بی پیرایه و سخت و با استقامتی بودند که برای تخریبهای بزرگ مناسب بودند و مجهز به آخرین نوآوریهای مربوط به جنگ ضد – زیردریایی بودند. از آنجا که این ناوها صرفا به منظور اسکورت کردن و حفاظت و نه برای وارد شدن در میدان نبرد ساخته شده بودند تیررس بردتیر و سرعت محدودی داشتند تنها در سال ۱۹۴۴بود که ناوهای محافظی به نام کلاس Bay (خلیج) به منظور شرکت در ناوگان نیروی دریایی و نبرد (با وجود اینکه هنوز از سرعت محدودی برخوردار بودند) ساخته شدند، این ناوها شبیه به اسکورتهای مخرب (DE) نیروی دریایی ایالات متحده (USN) بودند با وجود اینکه اسکورتهای مخرب آمریکایی دارای سرعت و قدرت تخریب بیشتر و برای وارد میدان شدن مناسب تر بودند. DEهای آمریکایی که در خدمت «نیروی دریایی پادشاهی» «پادشاهی متحده / بریتانیا» بودند در رده ناوهای محافظ قرار میگرفتند و ناوهای محافظ «کلاس “Tacoma” که متاثر از طراحی بریتانیایی بودند و در USN خدمت میکردند در زمره ناوهای محافظ گشت زنی (PF) قرار میگرفتند. [size=18] ناوهای محافظ دارای موشک هدایت شوند[/size] ساخت موشک زمین به هوا پس از جنگ جهانی دوم توانایی عملیات نبرد ضد هوایی را در قالب “ ناوهای محافظ دارای موشک هدایت شونده” برای این ناوها فراهم کرد. این ناوها که به عنوان مبارزان سطحی کم هزینهای طراحی شده بودند توانایی انجام چند ماموریت همزمان که برای جنگندههای مدرن سطحی لازم است و مقابله با تهدیدات برخوردار از تکنولوژی الکترونیکی را ندارند و همچنین قابلیتهای رشد زیادی نیز ندارند. در USN این کشتیها را تا سال ۱۹۷۵ با نام اسکورت اقیانوس و «DE» یا «DEG» نماد طبقه بندی بدنه میشناختند که این نام ازاسکورت مخرب یا DE مربوط به زمان جنگ جهانی دوم برای آن باقی مانده بود. نیروهای دریایی کشورهای دیگر همچنان نام «نام محافظ» را به کار میبردند. از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۷۰ کشتیهای سفارشی نیروی دریایی آمریکا در طبقه بندی ناوهای محافظ هدایت شونده قرار میگرفتند که در واقع رزمناوهای AAW بودند که براساس بدنه مخربها ساخته شده بودند. برخی از این کشتیها - رزمناو کلاس برلین بریج، رزمناو کلاس تراکستن رزمناو کلاس کالیفرنیا، رزمناو کلاس ویرجینیا مجهز به نیروی هستهای / شکافت هستهای بودند. این ناوها از همه ناوهای محافظ پیشین بزرگتر بودند و استفاده از اصطلاح «ناو محافظ» در اینجا به استفاده اصلی و اولیه از این کلمه بسیار نزدکیتر از هر زمان دیگر بود. چنین کشتیهایی در سال ۱۹۷۵ همگی در دسته رزم ناوهای دارای موشک هدایت شونده (CG/CGN) یا در صورت این که مخرب کلاس فاراگوست (۱۹۵۸) بودند. به عنوان مخرب دارای موشک هدایت شونده (DDG) تلقی میشدند. تقریبا همه ناوهای محافظ مدرن با نوعی از موشکهای هجومی یا دفاعی مجهز هستند به این دلیل در دسته ناوهای محافظ دارای موشک هدایت شونده (FFG) قرار میگیرند. بهبود سیستم در موشکهای زمین به هوا (مانند یوروستم آستر MBDA / آستر ۱۵ به این معنا بودهاست که ناو محافظ امروزی میتواند به عنوان موضع دفاعی در عملیاتها به کار گرفته شود و ما را از به کار بردن ناوهای محافظ تخصیصی AAW بی نیاز میکند و میتواند هسته بسیاری از نیروهای دریایی مدرن را تشکیل دهد. [size=18]ناوهای محافظ جنگ ضد – زیردریایی [/size] در سوی دیگر این طیف «طبقه بندی» برخی از ناوهای محافظ به جنگ ضد – زیر دریایی «ASW» اختصاص مییابند. سرعت فزاینده زیردریاییها در اواخر جنگ جهانی دوم (نگاه کنید به زیردریایی آلمانی مدل XXI به این معنا بود که برتری سرعت ناوهای محافظ نسبت به زیردریاییها به میزان زیادی در حال کاهش بود. دیگر این امکان وجود نداشت که ناوهای محافظ تنها کشتیهایی با سرعت کم باشند که تنها از ماشین آلات مربوط به کشتیهای تجاری برخوردار باشند و به این ترتیب ساختار ناوهای محافظ پس ازجنگ به صورت کشتیهای سریع از قبیل ناو محافظ تیپ ۱۲ / کلاس «وتیپی» بود. چنین کشتیهایی تجهیزات پیشرفته «سونار (ردیاب صوتی) از قبیل سونار عمق متغیر یا سونار ردیف یدکی و سلاحهای تخصصی مانند اژدر سلاحهای جلو – انداز مانند لیمبو و اژدرهای ضد زیر دریایی حامل موشک مانند «ASROC» یا موشک ایکارا را حمل میکردند. آنها میتوانند از طریق حمل موشکهای زمین به هوا و هوا به زمین (مانند گنجشک AIM -۷ / اسپرو دریا یا اگزوست تواناییهای دفاعی و هجومی خود را حفظ کنند. ناو محافظ تیپ ۲۲ اولیه نیروی دریایی پادشاهی «انگلستان» نمونهای از چنین ناو محافظ تخصصی ASW میباشد. بویژه برای ASW بیشتر ناوهای محافظ مدرن دارای عرشه فرود هلیکوپتر /هلیپد و آشیانه در عقب خود برای انجام عملیاتهای هلیکوپتر ی هستند و این موضوع نیاز به بستن تماسهای ناشناخته زیرسطحی را که ردیابی کردهاست از بین میبرد و متعاقبا حمله را به مخاطره میاندازد وبه علت اینکه زیردریاییهای جدید اغلب مجهز به نیروی هستهای و سریعتر از کشتیهای جنگی سطحی هستند. در عوض هلیکوپتر موجود برای این کار استفاده میشود وبه کشتی مادر اجازه میدهد تا در فاصله امنی قرار گیرد. برای این کار هلیکوپتر با حس گرهایی از قبیل غوطه ورهای صوتی، سونو بویها، سونار درون آب رونده سیمی و ردیابهای مغناطیسی هر گونه نابهنجاری به منظور شناسایی تهدیدات احتمالی و مبارزه با اهداف تعیین شده توسط اژدرها یا حملات در عمق مجهز شدهاست. هلیکوپترها با رادارهای on- board که در اختیار دارند حتی میتواند برای شناسایی اهداف فراتر از افق نیز استفاده میشوند واگر دارای موشک ضد –کشتی از قبیل موشک پنگوئن یا سی سکوا باشند میتوانند درجنگ ضد – سطحی نیز مورد استفاده قرار میگیرند هلیکوپتر همچنین برای عملیات جستجو و نجات نیز بسیار ارزشمند است و به میزان زیادی جای قایقهای کوچک یا کامیونهای بزرگ را برای کارهایی از قبیل انتقال پرسنل، حمل نامه و و محموله بین کشتی هایا خشکی را گرفتهاست. با استفاده از هلیکوپترها این کارها را سریعتر و با خط کمتری وهمچنین بدون نیاز به منحرف شدن ناو محافظ از مسیر اصلی خود میتوان به انجام رساند. [size=18] پیشرفتهای جدید [/size] امروزه در طراحی ناو محافظ از تکنولوژی استتار استفاده میشود. طراحی آنها طوری است که حداقل تشخیص برای رادار را ممکن میسازند وهمچنین باعث نفوذ هوای تازه به آنها میشود. قدرت مانور این ناوهای محافظ با توانایی مانور کشتیها مقایسه شدهاست. نمونه خوبی از این دست ناو محافظ کلاس La Fayette فرانسوی است که دارای موشک آستر MBDA / آستر ۱۵ برای حملات ضد موشکی است دو نمونه دیگر ناوهای محافظ آلمانی و کلاس F۱۲۵ و کلاس Sachsen هستند. امروزه نیروی دریایی فرانسه اصطلاح ناو محافظ و مخربها به کار میبرد. شمارههای پرچم برای شمارههای سری F که به طور بینالمللی به عنوان ناومحافظ شناخته میشوند و شمارههای پرچم سری D که به عنوان مخرب شناخته میشوند هنوز متفاوت است. این باعث نوعی سردرگمی میشود زیرا برخی از کشتیها درنیروی دریایی فرانسه ناو محافظ خوانده میشوند در حالیکه همان نوع کشتیها را در جاهای دیگر به نام مخرب میشناسند این طبقه بندی همچنین برخی از انواع بزرگترین کشورهای بزرگ جهان که فرانسوی هستند را دردسته بندی ناوهای محافظ قرار میدهد. بعضی از نمونههای جدید ناوهای محافظ برای استقرار نیرو و موضع گیریهای سریع و نبرد با کشتیهای کوچک بسیار مناسب هستند و در واقع طلایه دار عقیده مبتنی بر نبرد بین رقبای دارای نیروی یکسان و از یک نوع هستند. نمونهای از چنین مکاتب فکری «کشتی نبرد ساحلی (Littoral Combat Ship) است که نمونهای از آن کشتی USS Freedom (LCS۱) میباشد وبه عنوان اولین کشتی از این نوع شناخته میشود. منبع: http://black-army.mihanblog.com/post/322 مدیران عزیز این سه مطلب هم منتقل کنند. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=20286 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=20315 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=20248
-
[quote]عالی بود کاش در ویکی پدیا هم بتوان قرار داد[/quote] هدفم اینه اینجا مرجع ای برای خودش بشه . تا کامل نشه دست بردار نیستم. حالا کیفمون گرفت برای اونا هم... از اقای cgp تشکر می کنم . به فاصله کم از هم نمی تونستم دو تا مطلب بذارم زحمتش را برام کشیدند
-
خودروی رزمی پیاده نظام بی ام پی-1 خودروی رزمی پیاده نظام بی ام پی-1(BMP-1)
ghermez پاسخ داد به karkas تاپیک در نفربرها و خودروی های رزمی پیاده نظام
یک سئوال داشتم می گن براق های ایران تقریبا همون بی ام پی 1 ها هستند . با توجه گفتتون یهنی براق هم.... -
خودروی رزمی پیاده نظام بی ام پی-1 خودروی رزمی پیاده نظام بی ام پی-1(BMP-1)
ghermez پاسخ داد به karkas تاپیک در نفربرها و خودروی های رزمی پیاده نظام
اینو موضوع یکی مدیران زحمتش کشیدند باز کردند چون اطلاعاتش به روز می خواستم بکنم نیایید اسپم بدید که چرا این تاپیک قدیمی را کشیدی بالا [size=18]آشنايي با مقدورات و مشخصات فني نفربر زرهي بي ام پي 1 « Bronevaya Maschina Piekhota[/size]: بي ام پي 1 خودرويي است شني دار ، با زره نسبتأ خوب ، آبي ، خاكي ، با قدرت آتش مناسب و بدنه آن در برابر تششعات راديو اكتيو و هسته اي غير قابل نفوذ است . اين نفربر به صورت مستقل يا در كنار تانك ها در عمليات ها شركت نموده و همچنين بدون خارج شدن نفرات از آن عمليات تعرض را انجام مي دهد ، اين خودرو در دهه 1960 شروع به كار كرد و در بسياري ارتش هاي دنيا به كار گرفته شد ، همچنين در بسياري از جنگ ها شركت جسته و قابليت ها و توانايي بالاي خود را نمايش گذاشته است ، اجزا و قسمت هاي مختلف اين خودرو به شرح زير مي باشد : بدنه : بدنه نفربر شامل صفحه جلويي ، صفحه پهلويي ، صفحات زير و صفحات بالايي است . 1- صفحه جلويي : شامل دو قسمت بالا و پايين است كه صفحه موج گير نيز در بالا توسط 6 مقر متصل گرديده ، در قسمت پاييني نيز دو چراغ مادون قرمز « سمت راست » و نقابدار « سمت چپ » مي باشد همچنين دو قلاب بزرگ « جهت بكسل كردن » و دو قلاب كوچك « جهت مهار كردن در هواپيما يا واگن » قرار دارد . 2- صفحه پهلويي : در روي صفحه اجزاي فوق قرار گرفته ، دستگاه بيسيم مخزن مايع پاك كننده پريسكوپ ها ، دستگاه مبدل ولتاژ جهت ديد شبانه ، منبع تغذيه بيسيم ، فيلتر دفاع اتمي ، دستگاه تخليه دود باروتي ، دو دريچه جهت تيراندازي با تيربار ، سه دريچه در هر طرف براي تيراندازي با تيربار و دستگاه هاي گرم كننده شيشه هاي پريسكوپ در قسمت عقب دهليز سرنشينان . 3- در صفحات زيري نيز اجزاي زير وجود دارد : سوپاپ تخليه آب از رادياتور ، سوپاپ تخليه آب و روغن از جعبه دنده ، سوپاپ تخليه روغن موتور ، دريچه سرويس و نگهداري موتور ، محل تخليه روغن از مخزن روغن ، دريچه خروج دود از سماور ، سوپاپ تخليه آب از انژكتور ، سوپاپ تخليه سوخت از باك اصلي ، سوپاپ تخليه آب از دهليز سرنشينان . 4- صفحه بالايي و سقف نفربر : در قسمت جلوي سقف يك صفحه بازشونده محافظ انژكتور كه براي تعويض و تعمير كولر روغن و آب مي باشد و در جلو صفحه فوق يك صفحه زرهي موجود است كه براي سرويس و نگهداري موتور بوده و ضمنأ براي تميز كردن فيلتر ثانويه و تنظيم كشش هاي سوپاپ محافظت موتور از آب مي باشد . در قسمت پهلوي سمت راست نفربر دو دريچه وجود دارد كه دريچه سمت راستي براي ريختن روغن و دريچه سمت چپي براي پر كردن آب « مايع خنك كننده » مي باشد . در قسمت جلو و سمت چپ دهليز راننده چهار محل نصب پريسكوپ روزانه از نوع « T N P O 170 » مي باشد و براي رانندگي در شب پريسكوپ شبانه « T V N O 2 » نصب مي شود . پشت دريچه راننده دريچه ورودي فرمانده وجود دارد و همچنين پشت و سمت چپ دريچه ورودي فرمانده صفحه محافظ فيلتر مواد شيميايي به نام « F P T 200 M » قرار دارد . پشت صفحه محافظ فيلتر يك عدد سوپاپ در هر طرف جهت تخليه دود باروت داخل دهليز سرنشينان وجود دارد . در قسمت وسط نفربر دريچه ورودي دهليز جنگي مي باشد و در پشت آن هواكش وجود دارد كه از آن جا هوا به داخل و دور برجك رفته و از آن به موتور و فيلتر هواي آلوده به مواد شيميايي مي رود . تعداد چهار عدد درب ورودي براي دهليز نفرات از بالا در نظر گرفته شده است كه مي شود از آن جا با سلاح تيراندازي كرد ، ضمنأ در هر طرف بالاي دهليز سرنشينان تعداد چهار محل براي نصب پريسكوپ « TNPO 170 » كه روزانه مي باشد وجود دارد . تعداد سه عدد پمپ تخليه آب در قسمت راست كه اولي و آخري پمپ الكترونيكي بوده و وسطي به طور اتوماتيك مي باشد كه به وسيله موتور خودرو كار مي كند ، در قسمت عقب و سمت چپ محل نصب آنتن و پايه آنتن وجود دارد . تعداد شش عدد چراغ راهنما كه دو عدد آن در قسمت عقب و به رنگ قرمز ، دو عدد در قسمت وسط و بالا به رنگ زرد و دو عدد در قسمت جلو و ه رنگ سبز مشاهده مي شود . در قسمت عقب و بين دو دريچه ورودي به دهليز سرنشينان از بالا محل پر كردن باك اصلي وجود دارد . 5- قسمت عقب خودرو : در قسمت عقب داراي دو درب ورودي به دهليز نفرات مي باشد و همچنين دو قلاب بزرگ براي بكسل كردن و دو قلاب كوچك براي مهار كردن وجود دارد ، در وسط درب هاي عقب چراغ ترمز و در قسمت طرفين و پايين محافظ شني قرار دارد . برجك : برجك اين نفربر به شكل مخروطي بوده و بيرون آن از قسمت هاي زير تشكيل شده است: 1- محل توپ 73 ميليمتري 2- محل تيربار هم محور 3- محل پيچ هاي بستن توپ 4- محل موشك انداز ماليوتكا 5- قلاب هاي بالا بردن برجك 6- سوراخ هاي تخليه گاز « دود » 7- درب ورودي توپچي 8- طوقه متحرك برجك « رينگ پاييني » 9- سقف برجك 10- محل نصب چهار عدد پريسكوپ روزانه 11- دريچه « پريسكوپ » دستگاه نشانه روي توپچي پريسكوپ « T N P O 170 » پريسكوپ معمولي روزانه است كه 21 عدد از آن به شرح زير در نفربر قرار دارد : چهار عدد راننده ، دو عدد فرمانده ، چهار عدد توپچي ، هشت عدد در بالاي دهليز سرنشينان ، دو عدد در بالاي درب هاي عقب و يك عدد هم به عنوان يدك در جعبه ابزار ، پريسكوپ شبانه « T V N O 2 » مخصوص رانندگي در شب بوده و مورد استفاده راننده قرار مي گيرد ، اين پريسكوپ در كف برجك توپچي و در داخل جعبه قرار دارد . موتور : موتور اين خودرو از نوع مدل « OTD20 » مي باشد كه داراي شش سيلندر وي شكل با زاويه 120 درجه ، چهار زمانه ، سرعت زياد ، انژكتوري بدون هواگيري و خنك شونده با مايع در درجه حرارت زياد است . دستگاه مبدل ولتاژ : دستگاه مدل ولتاژ « P T 6 / 26 » دستگاهي است كه ولتاژ 24 الي 26 ولت را به 18000 ولت تبديل مي كند ، اين دستگاه در جلو راننده و سمت چپ قرار دارد . باك يا مخزن سوخت : گنجايش سه عدد باك سوخت با 462 ليتر گازوييل را دارد ، باك اصلي ذوزنقه اي شكل و بين دهليز سرنشينان بوده و به وسيله پايه به كف نفربر وصل مي شود ، در قسمت جلو باك پمپ سوخت از نوع الكتريكي قرار دارد همچنين سوخت از دو باك فرعي به باك اصلي مي رود . سيستم روغنكاري : سيستم روغنكاري به منظور نگهداري و صاف كردن و روغنكاري قسمت هاي مختلف موتور و خنك كردن آن اختصاص داده شده است ، مشخصات فني اين سيستم به شرح زير است : تعداد باك روغن 1 عدد ظرفيت باك روغن 48 ليتر ظرفيت سيستم 52 ليتر تعداد پمپ روغن 2 عدد « الكتريكي و مكانيكي » تعداد رادياتور 1 عدد تعداد صافي روغن 2 عدد مصرف روغن در 100 كيلومتر 8/2 ليتر نوع روغن M T 16 P سيستم خنك كننده : اين سيستم براي خنك كردن قطعات مختلف موتور و تأمين حرارت ثابت آن اختصاص داده شده است ، اين سيستم با آب يا مايع ضد يخ پر شده و داراي گردش اجباري مي باشد ، مكش هوا جهت خنك كردن رادياتور آب توسط خروج دود از انژكتور صورت مي گيرد ، ظرفيت كلي اين سيستم 52 ليتر آب و يا 48 ليتر مايع ضديخ مي باشد . دستگاه گرم كننده ( سماور ) : سيستم گرم كننده يكپارچه با سيستم خنك كننده بوده و براي گرم كردن موتور قبل از روشن ساختن آن در هواي سرد اختصاص داده شده است . سيستم روشن كننده موتور : موتور خودرو به دو صورت روشن مي شود : 1- سيستم هواي متراكم كه سيستم اصلي مي باشد 2- سيستم استارتر برقي اين دو سيستم از همديگر جدا بوده ولي در شرايط خيلي سخت ( هواي خيلي سرد ) همزمان از دو سيستم مي توان استفاده كرد . دستگاه محافظ آب : براي جلوگيري از نفوذ آب به موتور اختصاص داده شده است . كنترل ترمز پارك ( ترمز دستي ) : براي نگهداشتن خودرو در سراشيبي يك وسيله كنترل دستي پيش بيني شده است كه از لنت ترمز متوقف كننده سمت چپ را متوقف مي نمايد ، اين اتصالات كنترل مي تواند در موقع بكسل كردن خودرو نيز مورد استفاده قرار مي گيرد ، به محض اين كه لنت ترمز سمت چپ گرفته شود چرخ خورشيدي سمت راست با چرخ خورشيدي سمت چپ با هم ترمز مي كنند . دستگاه تعليق و شني خودرو : وظيفه دستگاه تعليق و شني نفربر جهت گرفتن نيرو از چرخ خورشيدي و به حركت در آوردن خودرو و همچنين گرفتن لرزش آن مي باشد . قطعات حركت دهنده نفربر شامل : 1- دو رشته شني قابل تعويض 2- دو عدد چرخ خورشيددي 3- دو عدد چرخ تنظيم شني 4- دوازده عدد چرخ جاده ( هرزه گرد بزرگ ) 5- شش عدد چرخ نگهدارنده شني ( هرزه گرد كوچك ) 6- دو عدد تميز كننده چرخ تنظيم شني ‹ دستگاه تعليق براي گرفتن ضربه و لرزش خودرو و نرم كار كردن آن اختصاص داده شده است › ضربه گير هيدروليكي : دو عدد چرخ جاده جلو و همچنين دو عدد چرخ جاده عقب داراي ضربه گبر هيدروليكي بوده كه وظيفه آن نرم كردن ضربات و لرزش ها مي باشد “ اين ضربه گير به صورت تلسكوپي است ( مانند شاخه هاي آنتن در هم فرو مي روند ) تجهيزات برقي و الكتريكي : كليه اين تجهيزات در خودرو فوق به پنج قسمت تقسيم مي شود ، 1- منبع تغذيه ( باطري و دينام ) 2- دستگاه هاي مصرف كننده برق 3- تجهيزات برقي فرعي ( مانند آفتومات و رله و... ) 4- آمپرها و چراغ هاي اعلام خطر 5- سيستم كابل ها ( ضخامت كابل بستگي به دستگاه مصرف كننده دارد ) البته تجهيزات برقي با توجه به نوع وظايفشان به صورت زير طبقه بندي مي شود : 1- منبع تغذيه با باطري 24 ولتي 2- دستگاه هاي برقي هدايت اسلحه خودرو 3- دستگاه فشنگ گذاري برقي 4- دستگاه هاي نشانه روي ( توپ ) 5- دستگاه هاي نشانه روي موشك ماليوتكا 6- دستگاه هاي برقي سيستم دفاع اتمي 7- سوپاپ هاي آب بندي 8- چراغ هاي روشنايي و بوق خودرو 9- آمپرها 10- برق سماور و دو عدد سويچ رادياتور فرعي جهت گرم نمودن دهليزها 11- دو عدد پمپ الكترونيكي تخليه آب 12- دستگاه هاي برقي سيستم توليد دود استتار باطري ( منبع تغذيه ) ( 6-CT3H140M و 6SATN140M ) : نفربر داراي دو عدد باطري 12 ولتي از نوع تر و سربي كه به صورت سري به هم وصل شده و محل نصب باطري قسمت عقب و وسط دهليز سرنشينان مي باشد . دينام ، رله ديفرانسيل ، آفتومات : دينام با باطري خودرو به صورت موازي به هم وصل شده اند ( ولتاژ 24 ولت ) و وظيفه آن عبارت است از شارژ باطري و تأمين برق همه دستگاه هاي خودرو است ، همچنين برق دينام توسط رله ديفرانسيل (DMR400T ) هنگامي كه بيشتر از برق باطري باشد وصل و هنگامي كه كمتر از برق باطري باشد قطع مي شود ، آفتومات هم براي تنظيم فشار برق دينام در دور موتور مختلف و جلوگيري از خراب شدن دستگاه هاي برقي در وضعيتي كه رله ديفرانسيل خراب شده اختصاص يافته است . سيستم دفاع اتمي : وظيفه سيستم حفاظت اتمي محافظت خدمه و سرنشينان نفربر زرهي از مواد شيميايي ، ميكروبي و هسته اي اختصاص داده شده است و همچنين براي صاف كردن آلودگي هوا به كار مي رود ، بدنه خودرو طوري ساخته شده است كه هوا در آن نفوذ نكند ، حفاظت در برابر عوامل ش م ر به دو صورت انجام مي گيرد ، يكي وجود دائمي واشرها در بين دريچه و درب ها و همچنين مربوط به بسته شدن سوپاپ ها و كركره ها و دستگاه خاموش كننده اتوماتيك موتور كه موقتي است ، ديگري با فشار دادن كليد و شستي هاي دستگاه مربوطه انجام مي گيرد ، وقتي كه بدنه ، برجك و دريچه ها بسته هستند ، موج ضربت هنگام عبور از نفربر هيچ تغيير فشاري در داخل نفربر صورت نمي گيرد و آسيبي به نفرات نمي رساند ولي هنگام حركت در مناطق آلوده فشار زيادي در داخل نفربر به وجود مي آيد و بدين ترتيب اين فشار اضافه براي جلوگيري از ورود هوا به داخل خودرو مي باشد ، براي توليد فشار زياد در داخل نفربر يك فيلتر به نام ( FPT ) با دستگاه مربوطه به نام ( FVO ) موجود است . سيستم آتش خاموش كن : سيستم آتش نشاني نفربر براي خاموش نمودن حريق در دهليز موتور و جعبه دنده به طور خودكار و در ساير نقاط خودرو به طور دستي تعبيه شده است ، اين سيستم شامل دو قسمت مي باشد : الف : سيستم ، آتش خاموش كن خودكار يا الكتريكي ب : سيستم آتش خاموش كن متحرك يا دستي دستگاه توليد دود استتار : دود استتار جهت پنهان نمودن پرسنل هنگام پياده شدن و نفربر از ديد دشمن اختصاص داده شده است ، دستگاه توليد دود استتار در عقب نفربر نصب شده و از سوخت سيستم تغذيه سوخت استفاده مي كند . مخابرات خودرو : اين نفربر مجهز به وسايل مخابراتي داخلي و خارجي است ، تماس داخلي ( بين خدمه ) توسط تلفن داخلي ( R124 ) و تماس خارجي ( ارتباط بيسيم با سايرين ) با بيسيم ( R124M ) برقرار مي گردد . جنگ افزارهاي خودرو : شامل توپ 73 ميليمتري با انواع گلوله هاي (HEAT-FS, HE-Frag ) و تيربار (PKT MG ) همچنين اين نفربر قابليت پرتاب موشك هاي ماليوتكا را دارد . مشخصات و مختصات فني : 1- نوع خودرو : شني دار و آبي خاكي 2- وزن : 13 الي 3/13 تن 3 – تعداد خدمه : 3 نفر ( فرمانده ، راننده ، توپچي ) 4- تعداد سرنشينان بدون خدمه : 8 نفر 5- تعداد دهليز : الف- دهليز موتور و جعبه دنده ب- دهليز فرمانده و راننده ج- دهليز جنگي د- دهليز سرنشيان 6- فشار وارده بر زمين :60/0 الي 61/0 كيلوگرم بر سانتيمتر مربع 7- طول : 735/6 متر 8- حداكثر عرض : 94/2 متر 9- عرض بدون گلگيرهاي طرفين : 85/2 متر 10- عرض از لبه هاي بيروني شني : 85/2 متر 11- حداكثر ارتفاع : 068/2 متر 12- ارتفاع كف خودرو از زمين 37/0 متر 13- سرعت خودرو در زمين خشكي با دنده 1 : 6/10 كيلومتر در ساعت 14- سرعت خودرو در زمين خشكي با دنده 2 : 6/19 كيلومتر در ساعت 15- سرعت خودرو در زمين خشكي با دنده 3 : 1/29 كيلومتر در ساعت 16- سرعت خودرو در زمين خشكي با دنده 4 : 3/43 كيلومتر در ساعت 17- سرعت خودرو در زمين خشكي با دنده 5 : 65 كيلومتر در ساعت 18- دنده عقب : 6/10 كيلومتر در ساعت 19- سرعت متوسط خودرو در زمين هاي دو عارضه : 40 الي 47 كيلومتر در ساعت 20- حداكثر سرعت در جاده درجه يك : 65 كيلومتر در ساعت 21- سرعت حركت به جلو در آب : 7 كيلومتر بر ساعت 22- سرعت حركت به عقب در آب : 2 كيلومتر بر ساعت 23- مصرف سوخت در جاده درجه يك ( در 100 كيلومتر ) : 77 الي 84 ليتر 24- مصرف سوخت در جاده دوعارضه ( در 100 كيلومتر ) : 84 الي 112 ليتر 25- مصرف سوخت براي كار يك ساعت موتور در جاده درجه يك و در حركت 31 الي 38 ليتر 26- مصرف سوخت براي كار يك ساعت موتور در جاده دو عارضه و در حركت 28 الي 40 ليتر 27- شعاع عمل در جاده درجه يك 550 الي 600 كيلومتر 28- شعاع عمل در جاده دوعارضه 400 الي 570 كيلومتر 29- حداكثر شيب قابل عبور : 35 درجه 30- بريدگي قابل عبور : 5/2 متر 31- مانع قابل عبور : 70 سانتيمتر 32- زاويه ورود به آب : 25 الي 30 درجه 33- زاويه خروج از آب : 15 تا 20 درجه 34- حداكثر سرعت آب : 2/1 متر در ثانيه 35- نوع موتور : ديزلي ، چهار زمانه ، خنك شونده با آب ، شش سيلندر 36- حداقل دور آزاد موتور : 700 الي 800 دور در دقيقه 37- حداكثر دور موتور : 2800 دور در دقيقه 38- وزن موتور خالي : 665 كيلوگرم 39- كاليبر توپ : 73 ميليمتر 40- برد مفيد توپ :800 متر 41- نواخت تير عملي توپ : 10 تير در دقيقه 42- موشك انداز : AT-4a و AT-5a 43- برد موشك : 2000 و 4000 متر 44- نواخت شليك عملي موشك : 5 موشك در دقيقه 45- تيربار : PKT منبع: http://amoozeshnezami.blogfa.com/post/1103/%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A8%D8%B1-BMP -
[quote]ممنون از زحمتتون. در آن زمان سمت حسني مبارك در نيروي هوايي مصر چي بود ؟[/quote] در خود مطلب اشاره ای کرده [color=blue]فرمانده نیروی هوایی مصر مارشال حسنی مبارک[/color]
-
[color=blue][size=18]تاریخ:22 اکتبر تا 19 نوامبر 1917 محل: کاپورتّو، ماتجور، کولورات رنج در اسلوونی امروزی نتیجه: پیروزی قاطع متحدین[/size][/color] [size=18]متخاصمین:[/size] امپراطوری آلمان وامپراطوری اتریش-مجارستان در مقابل ایتالیا [size=18] فرماندهان:[/size] اوتو فون بیلو و اشوتوزار بورویچ (امپراطوری آلمان وامپراطوری اتریش-مجارستان) لوئیجی کادورنا و لوئیجی کاپلو( ایتالیا) [size=18] استعداد رزمی(امپراطوری آلمان و....):[/size] 400000 سرباز 2213 قبضه توپ [size=18]استعداد رزمی( ایتالیا):[/size] 856000 سرباز 2200 قبضه توپ [size=18]تلفات ( امپراطوری...):[/size] 20000 کشته و مجروح [size=18]تلفات ایتالیا:[/size] 13000 کشته 30000مجروح 350000 فراری 265000 اسیر .................... جمعا : 658000 [size=18] حمله [/size] در ساعت 2 صبح روز 24 اکتبر 1917 حمله بزرگ آلمانها به خطوط دفاعی ایتالیایی ها در جبهه شمال شرقی ونیز آغازشد. به خاطر شرایط ناپایدار جوی در آن روز ، به ویژه وجود مه، ایتالیایی ها کاملا غافلگیرشدند. نبرد با شروع آتش تهیه توپخانه آلمان، شلیک گلوله های شیمیایی و دودزا آغازشد و با یک تهاجم همه جانبه به خطوط دفاعی ایتالیایی ها دنبال شد. ایتالیایی ها از ماسک گاز استفاده کردند اما آتشی بر ضد آلمانها اجرا نکردند و تمام اطلاعات مورد نیاز آلمانها را در مکالمات رادیویی خود در اختیار دشمن گذاشتند. با اولین فشار خطوط دفاعی ارتش دوم ایتالیا ناگهان شکافته شد. آلمانها برای پاکسازی سنگرها و پناهگاه ها به صورتی گسترده از شعله افکن و نارنجک دستی استفاده کردند و توانستند در خطوط دفاعی ایتالیایی ها -به ویژه در کوه ماتجور و کولوارت رنج- رخنه هایی ایجاد کنند. با پایان اولین شب حمله افراد فون بیلو -فرمانده سپاه چهاردهم - توانسته بودند 25 کیلومتر پیشروی کنند. حمله آلمانها و اتریشی ها در جناحین ستون فون بیلو کمتر موفق آمیز بود. ایتالیایی ها می توانستند قسمت عمده این حملات را دفع کنند اما موفقیت رخنه فون بیلو در قلب جبهه تمام ارتش ایتالیا را دچار بی نظمی کرد. آنها ناچار بودند برای بند آوردن رخنه فون بیلو نیروهای سایر نقاط را به مرکز بیاورند که خود این امر سبب ضعیف شدن دیگر نقاط جبهه و دعوت دشمن به حمله بود. در این زمان، تمامی موقعیت ایتالیایی ها در رود تاگلیامنتو در خطر افتاده بود. http://www.pic.iran-forum.ir/images/sgjr1rd703ij2hhf1ky2.jpg [color=red]تهاجم مشترک آلمان و اتریش-مجارستان بر علیه نیروهای ایتالیایی در جبهه ایتالیا. سپاه تحت فرمان فون بیلو با فلش زرد رنگ مشخص شده است.[/color] [size=18]تاکتیک[/size] زمانی که تنش در اروپای مرکزی بالاگرفت مغزهای نظامی جهان فکر می کردند که جنگ آینده حداکثر در چند ماه به پایان می رسد؛ اما سیم خاردار، مسلسل و خندق بر اندیشه آنان مهر باطل زد. طرفین سربازانشان را در خندقها جای دادند و مسلسلها و موانع ایذایی وظیفه حفاظت از خطوط دفاعی را برعهده گرفتند. غلبه بر نیروهای مدافع جز با بمباران وسیع و حمله پیاده نظام و تلفات سنگین مقدور نبود. تازه این تلفات سنگین بهایی بود که برای فتح تنها یک خط پرداخت می شد. در سال 1915 یک افسر فرانسوی با نام ستوان آندره لافارگیو جزوه ای با نام "حمله درجنگهای خندقی" نوشت و تجربیاتش را درباره جنگهای تهاجمی بر علیه خندق در آن جزوه ارائه داد. او اعتقاد داشت که اولین موج حمله نباید به مواضعی که غیرقابل نفوذ هستند حمله کنند بلکه باید از کنار این مواضع رد شده و حمله به این مواضع را به امواج بعدی حمله -که از پی می آیند- واگذار کنند. اندیشه فارگیو در ارتش فرانسه خریداری پیدا نکرد. کانادایی ها و روسها آن را بکار گرفتند اما آلمانها جزوه او را ترجمه و تکثیر کردند و نیروهایی را بر اساس آن سازمان دادند که اشتورم تروپر یا تکآور نام گرفتند. خود آلمانها همزمان با لافارجیو واحدهای آزمایشی با همان ایده تشکیل داده بودند. آلمانها در مارس 1915 اولین واحد تکآور را در ارتش هشتم تشکیل دادند. این واحد از یک سرفرماندهی، دو گروهان طلایه دار و یک آتشبار 37 میلیمتری تشکیل شده بود. سربازان از زره سنگین استفاده می کردند تا کمتر آسیب ببینند. اما این واحد به فرانسه فرستاده شد و به عنوان نیروی کمکی در برابر تهاجم دشمن بکارگرفته شد. تکآورها نیمی از سربازانشان را از دست دادند. کمی بعد واحد تکآور دوباره تحت فرمان ستوان روهر بازسازی شد و یک جوخه مسلسل و یک جوخه آتش افکن به آن اختصاص داده شد. توپهای واحد هم با توپهای 76.2 میلیمتری -که از روسها به غنمیت گرفته شده بود و حمل و نقلشان ساده تر بود- جایگزین شد. روهر متوجه شد که در این گونه عملیات سرعت از حفاظت مهمتر است و به غیر از کلاهخود بقیه وسایل حفاظتی سربازان را کنارگذاشت. تاکتیک جدید روهر عبارت بود از حمله پیاده نظام با استعداد یک جوخه، پشتیبانی توسط سلاح های سنگین و توپخانه و نفوذ به خندق های دشمن با سربازانی که از نارنجک دستی استفاده می کردند. این تاکتیک برای اولین بار در اکتبر 1915 در جبهه فرانسه با موفقیت بکارگرفته شد. آلمانها رفته رفته روش خود را تکامل دادند و با استفاده از سلاح های سبکتر و تجهیزات بهتر سربازان بیشتری را برای بکارگیری این تاکتیک آموزش دادند. اولین تهاجم بزرگ با تاکتیک نفوذی در مرحله اولیه حمله وردن در فوریه 1916 و با موفقیت -هم در خط مقدم و هم عقبه فرانسوی ها- انجام شود. فرمانده ارتش هشتم -ژنرال اسکار فون هوتیر- استاد تاکتیکهای جدید بود. وی ترکیبی از تاکتیکهای قبلی را با آنچه که خود مد نظر داشت ارائه کرد که به تاکتیک نفوذی هوتیر معروف است. در تاکتیک جدید، ابتدا یک بمباران کوتاه با گلوله های سنگین و گازشیمیایی دشمن را خنثی -ونه نابود- می کرد. تکآورها باید زیر باران گلوله و به صورت سینه خیز و پراکنده پیشروی می کردند. آنها باید تا جایی که ممکن بود از درگیری اجتناب می کردند، به نقاط ضعف دشمن -که قبلا شناسایی شده بود- نفوذ می کردند و مراکز فرماندهی و توپخانه دشمن را می گرفتند یا نابود می کردند. این گونه بود که مواضع محکم تر دشمن از هم جدامی شد و ارتباطشان را با عقبه از دست می دادند. پس از آن، گردانهای پیاده نظام باید با مسلسل، خمپاره و شعله افکن به نقاطی که تکآورها ندیده گرفته بودند حمله می کردند. خمپاره ها و توپخانه باید آماده می بود تا در هنگام نیاز به پیشروی پیاده نظام سرعت بخشد. در مرحله آخر پیاده نظام عادی سرمی رسید و باقیمانده دشمن را پاکسازی می کرد. در تاکتیک هوتیر سربازان در گروه های کوچک حمله می کردند و آتش دشمن را برای واحدهای دیگری که در حال پیشروی بودند متوقف می کردند. سربازان باید با رعایت غافلگیری نقاط ضعیفتر دشمن را می گرفتند و نقاط قوی را ندیده می گرفتند. کوشش بیهوده برای گرفتن زمین و استفاده از نقشه های دارای جزئیات فراوان و هدایت حمله از راه دور در این تاکتیک جایی نداشت. در عوض، افسران جزء می توانستند در هنگام نیاز ابتکار عمل بخرج دهند. در روز 21 مارس 1918 آلمان عملیات میکائیل رابا استفاده از تاکتیک هویتر به انجام رساند. پس از آن 4 تهاجم دیگرانجام شد و پس از چهار سال بن بست جنگهای خندقی به پایان رسید. همین تاکتیک در نبرد کاپورتّو بکارگرفته شد و سبب شد تا خطوط دفاعی ایتالیایی ها به یکباره فروبریزد. [size=18]عقب نشینی سراسری[/size] فرمانده ارتش دوم ایتالیا -لویجی کاپلو- بهترین ژنرال ارتش این کشور بود اما به خاطر تب بستری شده بود. زمانی که کاپلو دریافت نیروهایش بکلی تار و مار شده اند در خواست کرد تا اجازه عقب نشینی سراسری به تاگلیامنتو داده شود. او به وسیله کادورنا -رئیس وقت ستاد ارتش ایتالیا- کنارگذاشته شد چرا که وی باور داشت می تواند واحدهایش را دوباره جمع آوری کرده و در برابر دشمن مقاومت کند. درنهایت، در روز 30 اکتبر کادورنا به بیشتر واحدها دستور عقب نشینی داد تا در سمت دیگر رودخانه موضع بگیرند. عبور از رودخانه برای آنها 4 روز وقت گرفت . در روز دوم نوامبر یک لشکر آلمانی توانست یک سرپل در تاگلیامنتو اشغال کند. تقریبا در همان زمان جلوی حمله سریع آلمان گرفته شد. خطوط پشتیبانی مهاجمین زیادی طولانی شده بود و در نتیجه آنها نمی توانستند حمله متمرکز دیگری را اجرا کنند. کادورنا از این فرصت برای عقب نشینی بیشتر استفاده کرد و در روز دهم نوامبر در کنار رود پیاوه خط دفاعی دیگری را برپاکرد. باردیگر جنگ به صورت فرسایشی درآمد. [size=18]پرده آخر[/size] تلفات ایتالیایی ها بی شمار بود. 11000 نفر کشته، 20000 نفر مجروح، 265000 اسیر نتیجه نبرد کاپورتّو برای ارتش ایتالیا بود. روحیه سربازان ایتالیایی در اثر این شکست به شدت پایین آمده بود. تعداد زیادی از ایتالیایی ها -که از دیسیپلین خشن کادورنا جان به لب شده بودند- خود را تسلیم دشمن کردند. به علاوه، ایتالیایی ها 3000 قبضه توپ، 3000 قبضه مسلسل و 2000 قبضه خمپاره انداز را به همراه مهمات و ملزومات جنگی از دست دادند. اروین رومل -که در آن زمان با درجه ستوانی در ارتش آلمان خدمت می کرد- با کمک 3 سرباز و 2 افسر توانست 1500 سرباز و 43 افسر ایتالیایی را اسیر کند. بدتر آنکه، تعداد زیادی از سربازان ایتالیایی پس از نبرد از خدمت فرارکردند. نیروهای مشترک آلمان و اتریش در حدود 100 کیلومتر به سمت ونیز پیشروی کردند اما نتوانستند از رود پیاوه عبورکنند. اگرچه ایتالیایی ها در نبرد شکست خورده بودند اما متحدین فرانسوی و بریتانیایی شان هر کدام یک لشکر برای یاری ایتالیایی ها فرستادند. به هرحال، این لشکرها در سدکردن پیشروی آلمان و اتریش شرکت نکردند چرا که فرماندهانشان باور داشتند که ایتالیایی قادر به مقاومت در پیاوه نیستند و لشکرهایشان را 60 مایل عقب تر -درکنار رود مینچیو- آرایش دادند. پیاوه به عنوان یک سنگر طبیعی به خدمت ایتالیایی ها درآمد و چندی بعد در نبرد ویتوریو ونه تو به عنوان سکوی پرتاب واحدهای ایتالیایی به قلب مدافعین اتریشی استفاده شد. در نبرد اخیر نیروهای اتریشی پس از 4 روز مقاومت در هم شکستند. [size=18]پس از نبرد[/size] این نبرد سبب شد تا متفقین کنفرانسی در راپلو برگذار کنند و برای رسیدن به همکاری نظامی بهتر و استراتژی یکپارچه دست به تشکیل یک شورای عالی جنگ بزنند. لویجی کادورنا پس از شکست مجبور به استعفا شد. از نظر نخست وزیر وقت ایتالیا -ویتوریو امانوئل اورالندو- گناه او فقط یک شکست نبود بلکه خطاهای زیادی بود که بر روی هم انباشته شده بودند. کادورنا در ارتش به عنوان کسی که روابط دوستانه کمی دارد شناخته می شد. او در طی جنگ 217 جنرال، 255 سرهنگ و 355 فرمانده گردان را از کار برکنار کرد. به علاوه، سربازانش به دلیل خشونتی که داشت از وی بیزار بودند. کادورنا به روشهای انظباطی روم باستان علاقمند بود و اعتقاد داشت که در هر واحدی که شکست بخورد باید به ازای هر 10سرباز یکی را اعدام کرد. او در همین نبرد دستور اعدام بدون محاکمه افسرانی که واحدهایشان متواری شده بودند را صادرکرد. هیچ ارتشی در طی جنگ جهانی اول به اندازه ارتش ایتالیا اعدامی نداشت. کادورنا قبل از این که 100 مایل به سمت پادوآ فرار کند نبرد را از 20 مایل عقب تر از جبهه فرماندهی می کرد. از سوی دیگر استراتژی هجومی کادورنا از ابتدا اشتباه بود. او در سال 1915 چهار حمله بزرگ در همین جبهه رودخانه ایسونزو انجام داد که به دلیل مناسب نبودن زمین برای مانور همگی با شکست رو برو شدند. به ارتش ایتالیا در طی این نبردها تلفات سنگین 250000 نفر وارد شد. شکست کاپورتّو به حکومتها نشان داد که ترس به تنهایی یک عامل کافی برای برانگیختن یک ارتش مدرن نیست. پس از نبرد کاپورتّو تبلیغات چی های ایتالیایی به سربازان زمین و عدالت اجتماعی را وعده می دادند. همچنین ایتالیا یک استراتژی محتاطانه تر را برگزید. تنها یک پنجم از تلفات 650000 نفری ایتالیا در طی جنگ جهانی اول متعلق به دوران پس از این نبرد بودند که نشانه بهبود اوضاع می باشد. پس از نبرد کاپورتّو اصطلاح "کاپورتّو" در فرهنگ ایتالیایی مفهومی تازه پیداکرد. امروزه این کلمه برای نشان دادن یک شکست سنگین بکار می رود. نبرد کاپورتّو موضوع بسیاری از کتابها شده است که معروف ترین آنها وداع با اسلحه -شاهکار معروف ارنست همینگوی- می باشد. منبع : http://wars-and-history.mihanblog.com/post/246 ترجمه و تالیف:رضاکیانی موحد
-
[quote]با تشکر ... این آمار 350 هزار فراری درسته ؟!! یا از اون پروپاگاندهای تاریخی هست ؟ چند آمار دیگه توی متن هست که متناقض هستند مثل آمار 11 هزارتایی پرده آخر و 13 هزارتایی تلفات ایتالیا در ابتدای متن ...[/quote] چیزی که خودم برداشت امار ها کاملا غلط نیستند و تا حدودی درستند. اما جواب سئوالتون بردار رضا باید بده. اون این متن ترجمه کرده و در این زمینه تخصص داره.
-
تاپیک جامع مقایسه تانک M1A2 - ABRAMS آمریکایی با تانک T 90 روسی (به روز شده)
ghermez پاسخ داد به ALI تاپیک در مقایسه ادوات جنگی
نمیشه همین جا و یا در تاپیک دیگر تانک های لئوپارد ، ابرامز ، تی 90 و لکلرک با هم مقایسه کرد. -
نبرد کورسْک یا نبرد تانکها، جنگی است که در تاریخ ۴ ژوئیه سال ۱۹۴۳ در منطقه کورسک (Kursk) نزدیک مسکو بین ارتشهای آلمان و شوروی شروع شد و ١٨ روز به طول انجامید. نبرد کورسک را بسیارى از جمله پل کارل، نویسنده آلمانى بزرگ ترین نبرد تاریخ مى دانند اما اگر کورسک را بزرگ ترین نبرد تاریخ ندانیم لااقل باید آن را بزرگ ترین نبرد زرهى تاریخ به شمار آورد چرا که در این نبرد بزرگ ۳ هزار تانک آلمانى و ۲ هزار تانک و زرهپوش روسى شرکت داشتند. [size=18]طراحی آلمانها برای حمله[/size] شکست ارتش ششم آلمان در استالینگراد سبب شد، جناح جنوبى ارتش آلمان در شوروى مجبور به عقبگرد شود، این در حالى بود که در جبهه مرکزى و غرب مسکو نیز نیروهاى روسى در حال پیشروى مداوم براى بیرون راندن نیروهاى آلمانى بودند. اما با گرم شدن هوا، در ماه ژوئیه ارتش آلمان به فکر ضدحمله جدیدى در محور مرکزى افتاد، هدف این ضدحمله شکستن خطوط دفاعى ارتش سرخ و دستیابى به خطوط دفاعى جدیدى در قلب خاک شوروى بود. در این زمان آلمان دست به تمرکز نیرویى بسیار بزرگ در جبهه مرکزى زده بود. [size=18]حمله ۳ هزار تانک[/size] هدف آلمان ها از این عملیات حمله به منطقه کورسک واقع در خط شمالى - جنوبى اورل - فارکوف بود. برنده این نبرد مى توانست مطمئن باشد در ادامه جنگ ویرانگر شوروى - آلمان دست بالا را خواهد داشت چرا که طول این جبهه نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر بود و اگر آلمان در این نبرد موفق مى شد، بین سپاههاى جنوبى و شمالى شوروى فاصله مى انداخت و مى توانست اثر شکست ۶ ماه گذشته استالینگراد را خنثى کند. [size=18]لو رفتن عملیات[/size] ارزش این عملیات تهاجمى در «غافلگیرى مطلق» دشمن بود اما یک جاسوس زبردست روسى ۳ روز قبل از عملیات، ستاد ارتش سرخ را در جریان گذاشت در نتیجه شب قبل از حمله بزرگ آلمان ها صدها هزار سرباز روس به همراه ۲ هزار تانک و جدیدترین وسایل ضد تانک در انتظار ورود ارتش آلمان به معبر کورسک بودند. روسها ستاد ارتش خود را در منطقه ورونژ در شرق جبهه مذکور مستقر و مواضع خود را تقویت کردند. [size=18]عملیات دژ[/size] نبرد کورسک با نام رمز «دژ» در ساعت ۳ نیمه شب سوم ژولاى آغاز مى شود و ۵۰۰ هزار سرباز آلمانى در پناه ۳ هزار تانک حمله بزرگ خود را آغاز مى کنند. ارتش نهم آلمان به فرماندهى ژنرال مودل با کمک لشکرهاى متعدد زرهى با عبور از سیمهاى خاردار و مناطق مین گذارى شده به نیروهاى مدافع روسى حمله مى کنند. نکته جالب توجه آنکه از همان اول براى آلمان ها مشخص بود عملیات «دژ» یک راز نیست و تمام مدافعان روس از آن باخبرند چرا که بارانى از آتش توپ، خمپاره و نارنجک بر سر سربازان آلمانى مى بارد اما شدت حمله به گونه اى است که روسها در این جبهه مجبور به عقب نشینى مى شوند. آلمان در این نبرد تانک هاى جدید فردیناند خود را وارد عمل کرد. این تانک ها هر کدام ۶۸ تن وزن و لوله اى به طول ۶/۵ متر داشتند و تقریباً رویین تن بودند و گلوله هاى مدافعان بر آنها اثر نمى گذارد. ژنرال مودل (نفر سمت راست)نیروهاى آلمانى ششم ژوئن پس از ۳ روز پیشروى، از «ضخامت خط دفاعى» روسها متعجب شدند و ژنرال «مودل» مردد ماند، آیا به پیشروى ادامه دهد یا خیر چرا که احساس اش به او مى گفت؛ ضد حمله اى بزرگ در راه است. پیش بینى او ظهر ششم ژوییه به حقیقت پیوست و ۱۲۰۰ تانک روسى در پناه آتش سنگین توپهاى روسى دست به ضد حمله اى بزرگ، علیه تانک هاى آلمانى زدند. هدف این ضد حمله جلوگیرى از دستیابى آلمان ها به ارتفاعات منطقه بود، در خط مورد حمله روسها، آلمان ها با ۱۰۰۰ تانک به مقابله مشغول شدند. در این مرحله نبرد ۴ روز به طول انجامید و صدها تانک طرفین به آتش کشیده شد. پس از آن آلمان ها به این نتیجه رسیدند که باید «تپه ۲۷۴» را که کلید دستیابى به پیروزى در جبهه کورسک است، فتح کنند. اما این تپه با جنگلى کوچک که مقر صدها توپ روسى و آتشبار و کاتیوشا بود، محافظت مى شد. حمله صدها تانک آلمانى به جنگل و تپه مذکور بى فایده بود و مدام به تعداد مدافعان افزوده مى شد. هواپیماهاى آلمانى نیز قادر به کمک چندانى به وضعیت قواى زمینى نبودند چرا که روس ها معادل همین تعداد هواپیما را وارد میدان کرده بودند. در بخش دیگرى از جبهه ژنرال زرهى آلمان «هوسر» با وجود مقاومت روسها با تانک هاى خود، ۲۰ کیلومتر پیشروى کرده بود. ژنرال روسى «چس چاکف» که متلاشى شدن جبهه خود را قطعى مى دید، از ستاد عالى فرماندهى شوروى درخواست قواى کمکى کرد. صدها هزار سرباز کمکى به همراه صدها تانک به کمک وى اعزام شدند. هوسر نیز تقاضاى قواى کمکى کرد اما نیرویى براى او نمى رسد. در بخش دیگرى از جبهه نیز مودل مرتب خواهان نیروى کمکى مى شود اما بعدها مشخص مى شود، یک میلیون سرباز روس وارد منطقه عملیات شده و مانع به هم پیوستن بخش هاى مختلف ارتش آلمان به هم شده اند. گروه زرهى ژنرال «کمیف» و گروه سوم زرهى باید به سرعت به منطقه «پروخوروفکا» که دالانى در شرق منطقه ژنرال هوت (نفر سمت راست)عملیاتى بود، مى رسیدند اما این اتفاق هرگز نیفتاد چرا که در یازدهم ژوییه ژنرال روسى روتمیستروف با سپاه عظیم خود مرکب از ۸۵۰ تانک و صدها توپ ۱۲۲ و ۱۵۵ میلیمترى آتش سنگین خود را به روى تانک هاى آلمانى که ۶۵۰ دستگاه بودند، مى گشاید. در این زمان روسها از تانک پرقدرتى به نام تى-۳۴ برخوردار بودند. این تانک در زمان خود توانست براى اولین بار در نبردهاى رودرروى تانک، محصولات مشابه آلمانى از جمله تانک معروف ببر را شکست دهد. بیشتر سربازان این ژنرال روسى، سربازان جان سخت جان به در برده از نبرد استالینگراد بودند. قواى گروه سوم زرهى آلمان با وجود تلاش زیاد در زیر ضربات روسها متلاشى شد. شاید اگر ژنرال «هوت» (طراح عملیات کورسک) نبود، آلمان ها تا نفر آخر قتل عام مى شدند. واحدهاى زرهى هوت پى بردند، مقاومت در کورسک کار ساده اى نیست. ژنرال مانشتاین فرمانده ارتشهاى جنوب که نیروهاى خود را در خطر مى دید، با جمع آورى قواى محدود خود دست به آخرین یورش زد اما ضد حمله عظیم روسها در ۱۲ ژوییه که در آن ده ها لشکر زرهى تازه نفس، بیش از یک میلیون سرباز شرکت داشتند و توسط هزاران توپ پشتیبانى مى شدند، صحنه نبرد کورسک را به «قتلگاه» آلمان ها تبدیل کردند. شکافى که در خط دفاعى آلمان افتاد، سبب شد، روسها تا ۱۰ روز دیگر نیز آلمان ها را به عقب برانند. [size=18]نتیجه نبرد[/size] در نبرد کورسک، ۲ میلیون سرباز، ۵ هزار تانک و ۴ هزار هواپیما شرکت داشتند. این نبرد عظیم درسهاى بزرگى براى آلمان دربرداشت. اول آنکه این کشور براى اولین بار شاهد یک ضد حمله عظیم زرهى از جانب دشمنانش بود و پى برد «ابتکار استفاده از لشکرهاى انبوه زرهى» دیگر حربه اى کهنه است چرا که با توسعه لشکرهاى زرهى روسى، انگلیسى و آمریکایى دیگر قدرت اول زرهى جهان این ۳ کشور هستند. دوم آنکه در نبرد کورسک تلفات روسها نیز کم نبود، در این مقطع از جنگ، هر تانک و یا سرباز آلمانى که از بین مى رفت، جانشینى نداشت. حال آنکه روسها با برخوردارى از جمعیت سرسخت و قدرت صنعتى خود، مرتب خود را تقویت مى کردند و برترى خویش را بر آلمان ها به ۴ بر یک رسانده بودند. این امر سبب شد عملیات کورسک شکست تلقى شود. گذشت زمان نیز این را ثابت کرد چرا که آلمانها دیگر هرگز نتوانستند در جبهه روسیه «حمله» کنند بلکه پس از این، کار آنها تنها عقب نشینى بود. نکته دیگر این بود که آلمانها براى اولین بار پى بردند که دیگر از نظر هوایى و توپخانه نیز «دست بالا» را ندارند. آلمانها در هر دو نبرد مسکو و کورسک ضربه اصلى را از جاسوسان اتحاد شوروى تحمل کردند. الن موروس در اکتبر ۱۹۴۱ و جاسوسان شوروى در سوئیس در جولاى ۱۹۴۳ با دو گزارش به موقع که ارتش آلمان را شکستند. البته نباید از یاد برد که در فاصله ماههاى ژانویه تا ژوئن ۱۹۴۱ (تاریخ حمله آلمان به شوروى) ده ها جاسوس روس به استالین خبر داده بودند آلمان در حال تجهیز قوا براى حمله به شوروى است اما دیکتاتور روس «احمقانه» خود را به خوش خیالى زده و گزارش جاسوسان را اقدام مذبوحانه انتلیجنس سرویس انگلیس خوانده بود. نبرد کورسک از نظر حجم تجهیزات جنگى بزرگترین نبرد تاریخ است. «اگرچه استالینگراد از نظر تعداد سربازان و طولانى بودن» اول بود اما نبرد کورسک که ۱۸ روز به طول انجامید، دیگر هرگز در تاریخ تکرار نشد. بسیاری از کارشناسان نظامی، قدرت آتش برتر تویهای روسی را تعیین کننده نتیجه نبرد کورسک می دانند. منبع: http://newcoy.persianblog.ir/post/365 وبلاگ هوانورد [color=indigo]منتقل شد به بخش جنگ های جهانی SHAHABESAGEB[/color]
-
[quote]من فکر کنم گرد آوری تمام نیرو های نظامی ایران حول یک محور و خارج کردن نیروی نظامی از بحث قومیتی کار خوبی بود همچنین ایجاد خدمت اجباری و آموزش تمام نیروهای جوان نیز بسیار مفید بود و قدرت نیروی نظامی را بیشتر می کرد فکر کنم نتیجه این خدمت اجباری در جنگ تحمیلی نشان داده شد همچنین بحث پیامبر که می گفت به فرزندان خود تیراندازی و مهارت جنگی را یاد دهید نیز قانونی، هدفمند و با پشتوانه شد[/quote] من با اینکه خودم مطلب زدم اما چون کپی کاری بود اعتراف می کنم بعضی مطالبش برام قابل قبول نیست مثلا جایی می گه ارتش شاه عباس با این ارتش فعلی زیاد تفاوتی نداره با یک مثال دلیل خودم می گم مثلا یکی تاکتیک ها در ارتش های بزرگ اون زمان ارایش مربعی بود این ارایش ایرانیان دست از زمان ساه اسماعیل صفوی بش کم و بیش اشنا بودند ولی مستشاران خارجی طوری این جا....