-
تعداد محتوا
634 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های ghermez
-
[quote][quote]درادامه حرف دوستمان سواره نظام در دوران اشکانیان به اوج خود رسید و علارغم داشتن سپاه همیشگی باعث قدرت ایران شد در زمان اشکانیان ایران قویترین سواره نظام جهان را داشت و اثری چون تانک بر صحنه نبرد داشت تاکتیک سواره نظام تیرانداز سبک نیز توسط مسلمانان و بویژه صلاح الدین ایوبی به خوبی استفاده شد و در نبردی باعث شد سواره نظام سنگین مسیحیان به دنبال سواره نظام سبک مسلمانان وارد منطقه بی آب علف شود و خسته وارد قتلگاه گردد[/quote] ببین من چه سوتی دادم این مال یک تاپیک دیگه بود که اینجا تایید شد واقعا شرمنده هستم[/quote] سوتی اصلی من دادم. متن و موضوع به کل ویرایش شد. بعد دیدن تکراری .... از همه دوستان عذر می خوام
-
تاریخ : 17 ژانویه تا می 1944 مکان : صومعه مونت کاسینو در مرکز ایتالیا طرفین در گیر: متفقین شامل : شامل ایالات متحده آمریکا ، انگلستان ، نیروهای فرانسه آزاد ، کانادا ، نیروهای هندی انگلستان ، نیروهای لهستانی ، نیوزلند قوای محور : آلمان فرماندهان طرفین : متفقین : هارولد الکساندر ( انگلستان ) ، مارک کلارک ( آمریکا ) الیور لیز ( انگلستان ) آلمان : آلبرت کسلرینگ ، هاینریش فون ویتینگهوف ، فریدولین سنگر یوند اترلین قوای طرفین : متفقین : بیش از 105 هزار نفر آلمان : 80 هزار نفر تلفات طرفین : متفقین : 54 هزار نفر آلمان : 20 هزار نفر با حمله متفقین ، ژنرال کسلرینگ فرمانده کل ارتش آلمان در ایتالیا پس از ناکامی در مقابله با ورود نیروهای متفقین به ایتالیا و به منظور جلوگیری از سقوط رم در سلسله کوههای مرکز ایتالیا و در معابر صعب العبور واقع برجوار صومعه تاریخی مونت کاسینو نیروئی بالغ بر 80 هزار سرباز آلمانی را در یک خط دفاعی مستقر نمود . جنگ برای تصرف خط دفاعی مونت کاسینو از سوی طرفین به یکی از شدید ترین برخوردهای نظامی انجامید . نبردی که در آن طرفین با جدیت و شدت از مواضع خود دفاع می کردند سرانجام واحد های لهستانی پس از نبردی طاقت فرسا و با تحمل تلفات شدید موفق به فتح قله مونت کاسینو شدند . با پایان این نبرد تقریبا قوای آلمان در ایتالیا قدرت رزمی خود را از دست داد و با سقوط رم پایتخت ایتالیا و سرنگونی موسولینی یکی از کشورهای گروه محور از صف جنگ کنار رفت . منبع: http://www.special-history.com/warmont.htm#
-
از اونجایی که این مقاله من جمع اوری نکردم و فقط یک کپی برداری بود به نظرم جای ویرایش دارند و بر خی از این فرماندهان مثل ادلف به عنوان یک شکست خورده و ویلیهام فاتح به نظرم نباید تو این لیست قرار می گرفتند و باید کسانی همچون پیغمبر (ص) باید.... [size=18] 10 - ویلیام فاتح:[/size] ویلیام فاتح رهبری هجوم لشکر نورماندی به انگلستان را بر عهده داشت. این آخرین باری بود که کشور انگلستان توسط یک ارتش بیگانه فتح شد. ارتش او در جنگ هیستینگز ارتش انگلستان را به عقب راند و تا شهر لندن پیشروی کرد. مقاومت ارتش انگلستان بی ثمر بود و ویلیام حکومت انگلستان را به دست گرفت. او در فرهنگ سنتی آنگلو- ساکسون انگلستان تغییرات زیادی ایجاد کرد و فرهنگ جدید آنگلو- نورمن را بوجود آورد. [size=18]9- تیمور لنگ :[/size]امیر تیمور گورکانی یا تیمور لنگ (۸۰۷ -۷۷۱ ق / ۱۴۰۵- ۱۳۶۹ م./۷۴۸ - ۷۸۳هـ.ش) نخستین پادشاه گورکانی و موسس این سلسله که از ۷۷۱ تا ۸۰۷ هـ. ق.(۷۴۸ - ۷۸۳هـ.ش) در بیشتر ممالک آسیا با کمال قدرت و عظمت پادشاهی کرد.[۱] تیمور در زبان ازبکی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شدهاست و اروپائیان به او «تامرلان» (Tamerlane) میگویند. امیر تیمور پسر امیر تراغای، فرمانروای کش ترکستان بود. وی در۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴هـ.ش) در همان شهر کش بهدنیا آمد. طایفهاش از شاخهٔ «تاتار» ترکستان بود ولی در آن زمان وابستگی به قوم مغول که چنگیزخان نام آورترین آن بود نوعی افتخار به حساب میآمد از این روی «امیر تیمور» تبارش را به «چنگیزخان» و قوم مغول میرساند. به گفته ابن عربشاه تاریخنگار آنزمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنابر روایات دیگر وی در سال ۷۶۴ ه.ق (۷۴۱هـ.ش) بنا به استمداد امیر سیستان به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفینش زخمی شد ولی پایش بعد از بهبودی این زخم هم برای همیشه لنگید. شهرت امیرتیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ هـ.ق (۷۵۸هـ.ش) آغاز شد. سال ۷۸۱ (۷۵۸هـ.ش) امیرتیمور خراسان را تسخیر نمود و سال ۷۸۴ (۷۶۱هـ.ش) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت رابه تصرف در آورد. در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق، لرستان و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد، بعد رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد، در سال ۸۰۰ (۷۷۶هـ.ش) هند را فتح و دهلی را به تصرف در آورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰هـ.ش) بایزید عثمانی را به اسارت در آورد. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳هـ.ش) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳هـ.ش) در سن ۷۱ سالگی در گدشت. [color=blue]اینم یک داستان به زبان طنز برای تیمور:[/color]بطور کلی تیمورلنگ پنج ماه پس از مرگ ابوسعید بهادر،آخرین ایلخان مغول در جنوب سمرقند بوسیله مادرش بدنیا آمد.تیمور پس از تولد اصرار فراوان داشت که هر جوری شده نسب خود را به چنگیزخان مغول برساند.اما مگر میشد؟آدم اگر بخواهد اصل ونسب خودش را به این وآن برساند هزار و یک مشکل دارد.آنقدر دوندگی و کاغذبازی و صد البته زیرمیزی و...دارد که بیا و ببین.برای تیمور پدرجدی مثل «نرون» هم پیدا شد.اما گوش او به این حرفها بدهکار نبود.دوتا پایش را کرده بود توی یک کفش که:«یالله،چنگیز جد بزرگ من است»او حتی شجره نامه ای هم تنظیم کرد و آن را داد که(بعد از مرگ)روی سنگ قبرش بنویسند. تیمور که بچه بود،سوار اسب میشد.تیراندازی هم میکرد.اول به هدفهای ثابت.اما وقتی بزرگتر که شد،دید که اهداف ثابت اصلا حال نمیدهد و رفت سراغ اهداف متحرک.یکی از همین روزها به صورت کاملا تصادفی(آره ارواح ننه اش)یکی از همسالانش را به اسم«یولاش»هدف قرار داد و یولاش بیچاره کمی تا قسمتی مرد.چشمش کور، دندش نرم،میخواست اینقدر جلوی تیمور نپلکد.بعد از این ماجرا،یک گوسفند را زنده زنده دزدید که بعنوان هدف متحرک از آن استفاده کند.اما یارو گوسفنده متوجه شد و هوار راه انداخت.چوپان هم باخبر شد و از راه نرسیده با چوبدستی اش زد به کتف تیمور زد و یکی هم توی رانش که چلاق شود و اینقدر گوسفندهای زبان بسته را ندزدد. این ضربه چوپان آنقدر درد داشت که نگو ونپرس وتیمور هم به ناچار لنگ شد.اما مورخان معتقدند که علت لنگ شدن تیمور چیزی غیر از این هم میتواند باشد. خلاصه...تیمور هم عین فیلمهای هندی از این ماجرا درس عبرتی گرفت و 40 تا از دوستان باحالش را دور خودش جمع کرد و گفت:«حالا بهتر است کمی راهزنی کنیم.خیلی کیف دارد.تازه شغل بسیار آینده داری است»اما هیچی نشده تو بیابان گم شد و دست از پا درازتر سر از طویله حاکم در آورد.از قضا حاکم هم از او خوشش آمده بود(وااااه...اییییییش.خدا بدور)و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد. تیمور چون اسب شناس خوبی بود(خوب معلوم است شناسایی همنوعان،برای تیمور کاری ندارد)،با دختر حاکم ازدواج کرد و بعد هم حاکم را کشت تا از حرف و حدیثهای بعد عروسی خلاص شود(از من بپرسید تیمور،حاکم را با گربه دم حجله عوضی گرفته بود) تیمور خوشحال و سرخوش به شهرش برگشت،دید،اه...برادرانش به استقبال او آمده اند و دیدند،اه...داداش ورپریده شان با زن داداش آمده(حالا عمو شده بودند یا نه،الله اعلم).تیمور هم تصمیم گرفت که به برادرانش یک سور باحال بدهد.پس همه برادران و دوستانش را در یک مهمانی جمع کرد و طی مراسم با شکوهی همراه با حرکات موزون فرستاد به درک اسفل السافلین.سپس شروع کرد به گرفتن این شهر و آن شهر.حالا نگیر و کی بگیر.بدبخت شهرندیده.عقده شهر داشت.هر چه شهر کوچک وبزرگ دم دستش بود گرفت و اموال مردم و شتر ها و...را برد توی سمرقند قایم کرد. بعد یهو تیمور یاد قمرالدین افتاد.این قمرالدین یکی از پادشاهان مغول بود که از قضا تیمور با دختر او ازدواج نکرده بود.این تیمور بلای ما قبل از اینکه بخواهد سر شاه یا حاکمی را زیر آب کند،برای نمونه با یکی از دختران آن شاه یا حاکم ازدواج میکرد و بعد یک دعوای سوری با زنش میکرد ومیگفت:«من خرجی نمیدهم،تو خیلی از لوازم آرایشی استفاده میکنی.من پدرت را در می آورم»وبعد در موقعیتی عین عجل معلق مناسب جد و آباد پدر همسر گرامی اش را صلوات میداد.به همین جهت به تیمور لقب گورکان دادند که به معنی داماد است(معنی خودمانیش میشود داماد گورکن). قمرالدین بخت برگشته و از همه جا بی خبر،دخترش را به عقد تیمور درآورد.تیمور هم خیالش راحت شد که 6 ماه اول زندگی اش اوضاع روبه راه است و قمرالدین دخالتی نمیکند.پس با خیال راحت برای فتح خوارزم رفت.اما هرچه بیرون شهر وایستاد و داد زد:«بابا زیر پایم علف سبز شد،در را باز کنید میخواهم شهرتان را بگیرم و بروم پی کار خودم»خوارزمیها باور نکردند که نکردند.تیمور دوباره مجبور شد از همان نقشه باحالش اش استفاده کند.به این معنی که دختر یکی از امیران خوارزم را برای یکی از پسرانش خواستگاری کرد.وقتی جواب مثبت شنید گفت:«حالا که با شما فامیل شدم،خیالتان تخت که پدرتان را در می آورم. 200 اسب با بار طلا جهاز میدهید یا شهرتان را نقره داغ کنم»ای بابا حالا چی کار کنیم.داماد هم داماد های قدیم.با یک اسب با بار طلا راضی میشدند و جیکشان هم در نمی آمد. خلاصه ریش سفید های خوارزم آمدند پیش تیمور پاچه خواری و التماس،تا او را راضی کنند.تیمور هم گفت:«سگ خورد(در اینجا به این معنی است که حرف شما قبول)هر وقت داشتید بیاورید.آخر من کلی قرض وقوله دارم باید چکهایم را پاس کنم و...»و از اینجور حرفهای تاثیر گذار. راستی قمرالدین داشت یادم میرفت.اما تیمور بلا یادش بود.یکراست رفت سراغ او.الکی به قمرالدین گفت:«من و دخترت با هم تفاهم نداریم.اخلاقش خوب نیست.تازه فسنجان را شیرین درست میکند.من ترش دوست دارم.من هم برای همین پدر تو را در می آورم»تیمور، قمرالدین را شکست داد و قمرالدین به کوهها فرار کرد.همانجا بود که متحول شد و تصمیم گرفت که بمیرد. تیمور به شهر سبزوار سفر کرد.همین که به دروازه شهر رسید.مردم مهربان و خونگرم این شهر با استفاده از سنگ و آجر از تیمور و سربازانش استقبال گرمی کردند.یکی هم به سر تیمور زدند.تیمور دید که فرصت کشیدن نقشه باحال دامادی را ندارد،پس به سربازانش دستور داد که از زیر دروازه های شهر تونلی به داخل شهر بزنند.برای اینکه مردم شهر متوجه نشوند که سربازها دارند تونل میزنند،تیمور به عده ای از سربازانش دستور داد که با ساز و دهل و از اینجور چیزها هرچه آهنگ باحال بلدند(از جمله دختر احمدآباد و...)بزنند که مردم فکر کنند که دوباره تیمور جشن عروسی به راه انداختند.تونل که زده شد سربازها هرچه باروت داشتند، ریختند توی گونی و چسباندند به در و دیوار شهر. یهو...بووووووم.دیوارهای شهر فروریخت.تازه مردم متوجه شدند که عروسی در کار نیست.خوب بعدش هم که معلوم است،سربازان تیمور عینهو گوسفند سرشان را انداختند پایین و ریختند توی شهر و چون کار بخصوصی نداشتند شروع کردند به کشتن مردم و در اسرع وقت از کله مردم «کله منار»درست کردند(کله منار بنای زیبایی بود که که از کله های مردم بیگناه ساخته میشد و تیمور آنرا مرسوم کرد). تیمور همینجوری رفت و رفت.از تبریز تا لرستان و بغداد و...این ور و آن ور را زیر پاگذاشت سلسله«آل مظفر»را برانداخت.بعد هم برای تنوع سری به هندوستان زد که ببیند آدمکشی آنجا چه حالی میدهد.تیمور در هندوستان برای نمونه چند(چیزی در حدود خیلی)هندو را زنده زنده سوزاند تا از لحاظ مرده سوزی به آنها کمکی کرده باشد.بعد هم بار و بندیلش را جمع کرد،رفت سمرقند که نفسی تازه کند. نفسش هنوز چاق نشده، دید که آدمکشی بیشتر حال میدهد.یک نگاه به نقشه جهان انداخت.کشور عثمانی را دید.این بار تیمور رفت سراغ «ایلدروم بایزید عثمانی».این ایلدروم جان ما با هیچکس کاری نداشت.فقط قسمت زیادی از آسیا و اروپا را گرفته بود و منتظر فرصتی بود که شهر استانبول را بگیرد و راه تجاری اروپاییها را ببندد.اگر ایلدروم استانبول را فتح میکرد کار اروپاییها زار بود.اروپاییها شب و روز دست به دعا بودند که تیمور هوس جنگ با ایلدروم به سرش بزند.چون ایلدروم بد بلایی بود.تیمور چون از اروپاییها خوشش می آمد،خواست به عثمانی حمله کند.دید که با نقشه دامادی نمیتواند جلو برود،چون دستش رو شده بود.پس نامه ای با این مضمون نوشت:«ایلدروم جان.چند نفر از دشمنانم به کشور تو فرار کردند.خواهش میکنم که خودت شخصا پدرشان را در بیاور.و گرنه من خودم شخصا پدرت را در می آورم» ایلدروم که تیمور را داخل آدم حساب نمیکرد،در جواب نوشت:«مرتیکه چلاق.توکی هستی که به من دستور میدهی؟یادت هست،بچه که بودی گوسفند می دزدیدی؟» تیمور سخت ناراحت شد،لزومی نداشت که ایلدروم وقایع گذشته را به رخ او بکشد.چون تیمور عقده آن موقع را داشت رفت و ایلدروم را دستگیر کرد.او را انداخت توی قفس تا برای سایر ایلدرومها درس عبرت شود.اما ایلدروم این فکر را برای تیمور کوفت کرد و در قفس مرد. تیمور دوباره به سمرقند رفت،تا نفسی تازه کند که دید، ای دل غافل یک کشور به نام چین هم وجود دارد که آنجا را نگرفته.مثل فشنگ یک سپاه گنده جمع و جور کرد و رفت سراغ چینیها.آخر شنیده بود که چینیها آدمهای باحالی اند و جان میدهند برای کشتن.وسط راه تیمور سرمای سختی خورد.هرچه سعی کرد که زنده بماند که نشد که نشد که نشد و به ناچار مرد. در پایان بد نیست،برای اینکه تیمور را بهتر بشناسیم خاطراتی که یک نفر که از دست تیمور زنده مانده است،عینا نقل میکنم:«بیرحمتر از این یارو روی زمین نیست.اگر جلوی چشمش صدها نفر را بکشند،ککش نمی گزد.مرتیکه انگار نه انگار که سن بابابزرگ مرا دارد.لامصب عین خر قوی است.همه از او میترسند،حتی زنهایش(این یعنی ته ابهت و قدرت).در جنگها لباس میپوشد،زره هیچگاه به تن نمیکند.اگر سربازی خطایی کند فورا خودکشی میکند تا گیر تیمور نیفتد.چون میداند که بدست او عین بچه آدم نمی میرد. غذای او برنج است و گاهی هم شیر و ماست میخورد.کباب کره اسب هم دوست دارد.شربت و عسل هم دوست دارد.اما میگویند که پرخور نیست(دیگه چی...!یک دفعه بیاید مرا هم بخورد دیگر)او بقدری پولدار است که میتواند تمام کره زمین را با سکه های طلا سنگفرش کند.اماچون وقت و حوصله اش را نداشت،نکرد.توی این گرانی مسکن 200 تا قصر دارد.بقیه دارایی اش را نمیگویم که حسودیتان نشود.و...»دیدید که این آقا تیمور ما چه قدر آدم باحالی بود.تاریخ از این آدم باحالها زیاد دارد. http://sooooma.parsiblog.com/Posts/48/%D8%AA%D9%8A%D9%85%D9%88%D8%B1+%D9%84%D9%86%DA%AF/ [size=18]۸. آتیلا هون: [/size]آتیلا هون فرمانده ی امپراطوری هونیک بود که از آسیای مرکزی تا آلمان کنونی کشیده شده بود. وی یکی از خونخوار ترین دشمنان امپراطوری روم شرقی و غربی بود. آتیلا به خاطر ستمگری مشهور بوده او دو بار به بالکان و فراسه ی امروزی لشکر کشی کرد. [size=12][/size][size=12][/size] [size=18]۷. آدولف هیتلر:[/size] هیتلر رهبری آلمان نازی و ارتش متقین را در اکثر قاره ی اروپا و بخشی از قسمت های آسیا و آفریقا بر عهده داشت. او در جنگ جهانی دوم بر ارتش فرانسه غلبه کرد و در عین حال آمریکا، انگلستان و روسیه را نیز به عقب راند.ارتش او با تکیه بر تاکنیک های حمله ی نظامی به پیروزی های بسیاری دست یافتند. هیتلر در نهایت در جنگ شکست خورد و خودکشی کرد.[size=12][/size] [size=18]۶. چنگیز خان[/size]:چنگیز خان پایه گذار امپراطوری مغول، بزرگترین امپراطوری به هم پیوسته در جهان بود. امپراطوری مغول بخش وسیعی از آسیای مرکزی را اشغال کرد. او این کار را از طریق متحد کردن قبایل چادر نشین و پیمان بستن در شمال شرقی آسیا انجام داد، به تدریج بیشتر چین را به تصرف خود در آورد و در آسیا پیش روی کرد. امپراطوری مغول تا جایی پیش رفت که بیشتر منطقه ی اوراسیا و بخش های قابل توجهی از اروپای شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه را تحت سلطه ی خود در آورد. او این پیشرفت ها را مدیون هوش بالا و تاکتیک های نظامی فوق العاده اش بود. [size=18]۵. هانیبال بارکا:[/size]هانیبال از طریق کوه های آلپ به امپراطوری قدرتمند روم حمله کرد و رومی ها را در طی چندین جنگ شکست داد. او شخصاً در هیچ مبارزه ای شکست نخورد و بعد از پیروزی بر رومی ها به مدت ۱۰ سال ارتش خود را در ایتالیا مستقر کرد. او را به عنوان یکی از بزرگترین متخصصین تدابیر جنگی در طول تاریخ می شناسند به طوری که برخی از دشمنانش از تدابیر و روش های او در جنگ آوری استفاده می کردند. ۴[size=18]. ناپلئون بناپارت:[/size] ناپلئون در جریان انقلاب فرانسه یک ژنرال بود و بعد ها کنترل کامل جمهوری فرانسه را به دست گرفت و به امپراطور فرانسه تبدیل شد. او پاشاه ایتالیا، میانجی کنفدراسیون سوئیس و محافظ کنفدراسیون راین بود. زمانی که به جزیره ی البا تبعید شد، روش حکومت و اقتصاد این جزیره را هم تغییر داد. [size=18]۳. ژولیوس سزار:[/size] ژولیوس سزار کنترل کامل جمهوری روم و ارتش های وابسته به آن را در دست داشت. او در جنگ داخلی دشمنان را شکست داد و در جنگ های خارجی نیز بر علیه چندین متحد پیروز شد. او در نهایت توسط بروتوس (یکی از نزدیکانش) به قتل رسید. [size=18]۲. اسکندر کبیر:[/size] اسکندر کبیر بیشتر جهانی را که در آن زمان شناخته شده بود تا قبل از ۳۰ سالگی درنوردید. او امپراطوری باشکوه ایران را از بین برد، ارتشی بسیار بزرگتر از داریوش سوم ایجاد کرد و باعث رخنه کردن فرهنگ هلنی در تمام سرزمین تحت تسلط خود شد. [size=18] ۱. کوروش بزرگ[/size]: کوروش بزرگ بنیان گذار امپراطوری هخامنشی در امپراطوری های ماد، لیدیا و نئو- بابلی بود. امپراطوری او درسه قاره گسترده شده بود. برخلاف بسیاری از سایر رهبران نظامی، به خاطر زیر ساخت های ---------- که ایجاد کرد، امپراطوری او تا مدت ها بعد از مرگش استوار ماند. بسیاری عقیده دارند که او در دستاوردهایش از اسکندر کبیر هم موفق تر بوده است. منبع: http://www.parsianforum.com/showthread.php/129041-%D8%AF%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%88-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%28-%D8%B9%DA%A9%D8%B3%29
-
[quote][quote]تیمور لنگ حق بر انصاف باید نامش در کنار و هم پایه کورش کبیر و چنگیز و بالاتر از ناپلئون باشه[/quote] به نظر من قیاس خونخوارهایی مانند تیمور که بیشمار ایرانی را کشت یا چنگیز با شخصیتی مانند کورش کبیر که تمدن ساز بود نه تمدن سوز بی انصافی است.آیا مدونید که بزرگترین افتخار یه مغول این بوده که حلقه ی رکابش از آهن باشه؟! [quote]نادرشاه {بهترین پادشاه بعد از اسلام ولی به نظر من تنها پادشاه خوب پس از اسلام}[/quote] به شرطی که از جنایات آخر عمرش که در اثر کشتن اشتباه پسرش انجام داد صرفه نظر کرد. ولی به نظر من کریم خان بهترین شاه پس از اسلام است.نقل میکنند که یک روز ظهر که کریم خان خواب بوده یه نفر میاد نزدیک دربار سر و صدا راه میندازه.کریم خان از خواب بلند میشه میگه بفرستیدش داخل .اون شخص به کریم خان میگه امروز پس از خواب دیدم دزد مالم را برده.من فکر کردم که تو بیداری که کن خوابیدم! کریم خان هم دستور میده که خسارتش از بیت المال پرداخت بشه [/quote] ببخشید پشت سر هم پست می دم دلیل من برای انتخاب تیمور ادم کشی اش نیست . تیمور نیمی ارتش های ان روز جهان را شکست داد ، روس ها از بند مغول ها نجات داد (گرچه شهراشون به قتل و غارت گرفت) . لشکر کشی هایی که اون کرد، حتی ناپلئون هم نتونست تکرار کنه و تقریبا شاید بشه گفت نابودی امپراطوری بینزانس به عقب انداخت اما اسم تاپیک دوستان توجه کنند : ده فرماندهی بزرگ و موفق تاریخ جهان اینجا درباره ی تاریخ جهان حرف می زنیم نه ایران نادر فرمانده قابلی بود اما فقط برای ایران نه جهان ، تاثیری رو سر نوشت جهان نداشت ،من با جناب 100 موافقم عمر واقعا ...
-
[quote] منظور از موفق چیه مثلا ناپلئون موفق بود ولی در آخر شکست خورد[/quote] ناپلئون ابتکارات جنگی خیلی بیش از دیگران بوده. تنها اشتباهش جنگ با روسیه بود. که باعث نابودیش شد دوستان نام نادر شاه هم می ارند اما نادر تو جهان فکر نکنم کسی زیاد بشناسدش . در کل از دوستان انتظار بیشتری داشتم اول گفتم لیست جای ویرایش و اصلاح داره . دلم می خواست با دلیل و منطق بیشتری صحبت کنند قرار نیست هر سردار معروفی که ما می شناسیم دیگر مردم جهان بشناسندش. ما وقتی نام کورش کبیر تو این لیست می اریم می دانیم که که نقش مهمی در تاریخ جهان ایفا کرده یا دست کم جهانیان اونو به عنوان شخصیت تاریخ ساز در ابعاد جهانی می شناسند. ................................................................................................................................................... http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=19613
-
[quote]آخه معیار و مقیاسش چی بوده؟ همینجوری که نمیشه[/quote] خودم هم نمی دونم اصلا برام سئواله چرا باید اسم ادلف که یک شکست خورده بود و همچنین ویلیهام داخش باشه مگر اون تاریخ جهان چه نتقشی ایفا کرده من معیار خودم بر تاثیر گذاری در تاریخ جهانه . تیمور لنگ حق بر انصاف باید نامش در کنار و هم پایه کورش کبیر و چنگیز و بالاتر از ناپلئون باشه. کار هایی که اون کرد حتی ناپلئون و یا حتی اتیلا نتونست بکنه. عمرش فرصت می داد به چین هم امان نمی داد.
-
جایگاه زرهی ایران در منطقه تاپیک جامع بررسی جایگاه زرهی ایران در آسیای جنوب غربی
ghermez پاسخ داد به RedArmy تاپیک در تانک
ببخشید یک سئوال در مورد نوع شنی های تانک غربی و شرقی دارم می خوام بدونم نوع شنی ها تانک های شرقی و غربی تو حرکت و کارایشون چه تاثیری داره و یا اصلا ؟(تا اونجایی که من دقت کردم همیشه بین تانک غربی وشرقی در نوع اندازه چرخ های شنی هاشون تفاوت وجود داره) -
شکار جانور قندهار شکارجانور قندهار/ به دام افتادن پهپاد جاسوسی پیشرفته آمریکا RQ170
ghermez پاسخ داد به aminmessi تاپیک در بی سرنشین ها
[quote] به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوا و فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفتگویی با تشریح چگونگی کنترل هواپیمای پیشرفته جاسوسی امریکا توسط نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که اخیرا [color=red]با اطلاعات جمع آوری شده و مراقبت های دقیق الکترونیکی مشخص شد این هواپیما قصد نفوذ و جاسوسی بر فراز کشورمان را دارد که پس از ورود این هواپیما به فضای شرق کشور، این هواپیما در کمین گاه الکترونیکی نیروهای مسلح قرار گرفت [/color]و با حداقل خسارت در ایران به زمین نشانده شد. [/quote] یعنی اول شناسایی و بعد .... با پوزش دوستان و استاتید ارجمند میلیتاری مطمئن هستم از چیزی که فکر می کنیم مراحل کار پیچیده تر بوده -
«من عیسوی هستم و دارای مذهب کاتولیکی رومی میباشم و با همین مذهب که بیش از پنجاه سال قبل از این متولد شدهام میمیرم تمایل من این است که خاکستر من در ساحل رودخانهٔ سن و در بین ملت فرانسه که آنقدر دوست داشتهام ، استراحت نماید . من همیشه از داشتن زن عزیزم ماری لوئیز سرافراز بودهام و تا آخرین لحظهٔ حیات با بهترین احساسات صمیمانه یادبود اورا حفظ خواهم کرد . از همسرم خواهش میکنم که پسر مرا حراست نماید و از خطراتی که در زمان طفولیت اورا تهدید مینماید حفظ کند . به پدرم توصیه میکنم همواره بخاطر داشته باشد که او یک شاهزادهٔ فرانسوی است و هرگز آلت دست کسانی که فرانسه را تحقیر مینمایند نشود و پسرم هرگز نباید به هیچ عذر و بهانه و دستاویز با فرانسه بجنگد ویا آن را از پای در آورد ، او باید شعار مرا همیشه قبول کند که : موجودیت ما فدای فرانسه باد!!! منبع: http://www.iran-eng.com/showthread.php/319729-%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%BE%D9%84%D8%A6%D9%88%D9%86-%D8%A8%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA/page2
-
[color=red]رولور پیتون در جهان از معروفیت بالایی برخوردار است. علت این معروف بودن این رولور این است که این رولور آخرین رولورعملیاتی ساخت کارخانجات کلت آمریکا به شمار می رود و بعد از آن دیگر هیچ رولور عملیاتی ساخته نشد[/color][color=red][/color] میشه توضیح بدید. همیشه برام سئوال بوده. تا اونجاییکه من اطلاع دارم معمولا رولر ها قدرتشون بیشتره ولی....
-
از اقای و دوست عزیزمون اقای moltke بابت مقاله شون خوبشون ممنون خود من علاقه زیادی به این گونه مطالب علاقه ی زیادی دارم . امید وارم بازم شاهد مقالاتشون تو این زمینه ها باشیم
-
[size=1]چكيده[/size] اين مقاله بر آن است تا به معرفي مهمترين نهاد ثانوي امپراطوري مغول ، يعني ارتش بپردازد ، نهادي كه در هنگام بلوغ سازماني خود توانست ساختار سنتي و قبيله اي جامعه مغول را به يك ساختار منظم نظامي تبديل كند . نظاميان مغول با توجه به شرايط خاص اقليمي و شغل شباني و صيادي خود ، چابك سوار ، ورزيده و آموزش يافته بودند ، سبك باري و پرهيز از تجملات در اردوهاي نظامي امتياز برجسته ي آنان بود . تدبير چنگيز در ايجاد لشكر ارتباطي «يام» و وضع «ياسا» كمك شاياني به موفقيت آنها نمود. [color=blue]علی طاهریان[/color] [size=1]واژه هاي كليدي:[/size] ارتش ، دهه ، صده ، هزاره ، تومان ، يام ، كشيك ، تاما ، شكار ، اسب [size=1]مقدمه[/size] بي شك از اوّلين تشكل هاي سازمان يافته در تاريخ بشر ، تشكل هاي دفاعي بوده است . چنانكه يكي از نيازهاي اصلي انسان در گزينش اجتماع برفرد ، دفاع است . بنابراين قدمت و عموميّت تشكل هاي دفاعي شباهت هاي فراوان آن را در بين ملل مختلف منطقي به نظر مي آورد ، مي توان گفت نظر به نيازها و تجربه ي حكومت ها ، ارتش و شيوه هاي دفاعي آن ها متفاوت بوده است. وقتي از مغول ها سخن به ميان مي آيد ، عموماً از آن ها ، چهره ي نظامي ، خشن و مهاجم در ذهن نقش مي بندد ، اين خود بيانگر اهميت نظامي گري در بين آنهاست . امپراطوري مغول بيش از هر عامل ديگري مديون ارتش خود و ارتش مغول مديون سرشت صحرا نشيني و رويارويي مداوم با صحنه هاي شكار و سواركاري – كه هر كدام مانوري واقعي به شمار مي رفتند – بود . بنابراين ارتش را بايد مبناي اين امپراطوري و اساسي ترين نهاد آن به حساب آورد .چنگيز و قومش ، مردمي بودند كه ، طبيعت خشن و نامهربان مغولستان از آن ها افرادي سخت كوش و صبور ساخته بود. شرايط خاص زندگي به آن ها آموخته بود كه چگونه خود و خانواده و احشام خود را در مقابل سرسختي هاي طبيعت و غارتگري هاي همنوعان خود حفظ كنند. مغول ها و به طور كلي صحرانوردان از تجمّل به دور بودند و اين سبك باري در هنگام دفاع و تهاجم امتياز بزرگي نسبت به مردم مرفه و متجمّلي همچون ايرانيان بود . شخصيت مصمّم و جدّي چنگيز ، به ثبات و پايداري و رشد آن ها كمك شاياني كرد. از طرف ديگر مغول ها در لشكر كشي به سرزميني هايي وارد مي شدند كه از ديار خودشان بهتر بود ، لذا انگيزه ي آن ها را به كشور گشايي و ادامه ي كار تشويق مي كرد . جنگ هاي آنان به خاطر اعتقاد و مذهب نبود كه انگيزه ي آن ها ضعف و قوت داشته باشد ، بلكه غنيمت ها ، سرزمين هاي آباد و نداشتن علقه ي مهمي در پشت سر ، آن ها را در هدفشان مصمّم تر مي كرد . گويا آن ها قبل از آن در سرزمين خود ، در جاهليّت و جهنّمي از مشكلات بودند ولي اكنون پنجره هايي از آگاهي و تازگي ها به رويشان گشوده شده بود و در بهشتي از نعمات متوطن شده بودند . قبول مذهب اسلام و عدم برگشت اغلب آن ها به اوطان خود گواه اين مطلب است. [size=1]1-طرح و ساختار ارتش[/size] «.... تمامي ملت بيش از واحدهاي قبيله اي به واحدهاي نظامي تقسيم شده بود و اين ساختار جديد نظامي ... ساختار اجتماعي ملت مغول را دگرگون كرد » . (هال مري ، امپراطوري مغول ، ترجمه ي نادر ميرسعيدي ، ص 47) تجربه به چنگيز آموخته بود كه نمي تواند به طوايف جداگانه يا خويشاوندان خود يا حتي به يكدوست «آندايي»1 اعتماد كند ، اين درست است كه او توانسته بود از يك موقعيت حاشيه اي در يك دشت پهناور به قدرت برتر برسد ولي به خوبي در يافته بود كه حمايت ها بي ثبات است و وفاداري ها به آساني تغيير مي كند .2 او به خوبي مي دانست كه حفظ سلطه بر سپاهي بزرگ مستلزم وفاداري آنان است . چنگيز براي محقق ساختن اينكه سربازانش به او و به ملت وفادار باشند نه به قبيله ي خود كوشيد تا قدرت قبايل را كاهش دهد او مردان را بيشتر براساس قدرت رهبري و مهارت آن ها ترفيع داد تا بر مبناي موقعيت اجتماعي و يا پيشينه ي خانوادگي شان ، به همين منظور غالباً سربازان يك واحد نظامي از قبايل متعدد بودند و فرمانده آنان نيز از قبيله ا ي ديگر.3 ارتش مغول ، ارتش شايسته سالار بود ، حتي چوپانان يا پسراني كه در اصطبل ها كار مي كردند در صورت اثبات شايستگي مي توانستند به فرماندهي فوج ها برسند ، اين شيوه موجب آن مي شد تا اشراف پيشرفت خود را در بروز رشادت و اطاعت خود بدانند . يك اشراف زاده بدون داشتن موقعيت نظامي جايگاه مؤثري نداشت و شرط احراز رتبه هاي نظامي ، لياقت و تابعيت از ياسا بود. حالا كه بحث ساختار را مطرح كرديم بد نيست به لشكر هاي جانبي ولي بااهميت مغول نيز اشاره كنيم: [size=1]1/1كشيك يا گارد حفاظتي[/size] يكي از عواملي كه ارتش مغول را مهيب ساخت و مي توان گفت ضمانت اجرايي فرامين خان (امپراطور ، فرمانروا )را فراهم مي كرد و بقيّه ي ارتش از آن چشم مي زدندو مصدر ترسي براي نينديشيدن به شورش و تمرّد بود كشيك يا گارد حفاظت بود . اين واحد ، پيروان وفاداري بودند كه بدون هيچ قيد و شرطي اوامر خان را هر چه بود اجرا مي كردند . « چنگيز در قوريلتاي سال 1206 ميلادي پس از انتخاب شدنش به پادشاهي ، اين واحد را تاسيس كرد. در ابتدا اين دسته فقط شامل 150 نفر مي شد كه هفتاد نفر محافظ در هنگام روز بودند و هشتاد نفر هنگام شب ، اما رفته رفته به نيرويي ده هزار نفري تبديل شد. وظايف آن ها عبارت بود از : محافظت از خان ، به مقصد رساندن نامه ها و فرامين و مأموريت هاي خاص. اعضاي گارد ، جنگجويان دستچين شده از بين نظاميان بودند . بعضي از اعضاي اين گروه از ميان پسران و برادران فرماندهان نظامي انتخاب مي شدند ، در حقيقت اينها نقش گروگان گونه در نزد خان داشتند تا چنانچه هر يك از فرماندهان نظامي نسبت به خان نافرماني كند ، برادر و يا پسر او به عنوان گرو در اختيار باشد.»1 [size=1]2/1 - «تاما » يا « تانما» ؛ سپاه در اختيار خان[/size] تاما ارتشي بوده است كه نفرات آن با گرفتن سهميه هايي از تمامي نيروهاي انساني موجود مغول تأمين مي شده است . عده ي نفرات اين سپاه يك پنجم سربازها ي موجود مغول بود. هدف از تشكيل تاما ، حفاظت و در صورت امكان گسترش حاكميت مغول در سرزمين هاي تسخير شده بود . گاهي فرمانروايان تابعه يا اولوس هاي چهارگانه كه همگي تابع امپراطوري بودند با كمبود نيروي نظامي مواجه مي شدند از امپراطوري درخواست نيرو مي كردند و امپراطور از اين سپاه به تعداد لازم به كمك آن ها مي فرستاد.1 [size=1]3/1 – يام ( چاپار) و نقش آن در ارتش[/size] چنگيز براي هماهنگ ساختن تمرينات نظامي فرماندهان و سربازان خود ، نيازمند يك شيوه ي مؤثر ارتباطي بود كه بتواند ، فواصل ايجاد شده به واسطه ي وسعت بسيار زياد مغولستان و سرزمين هاي تابعه ، آن ها را به هم پيوند دهد . مغول ها براي باخبر شدن از آنچه حتي در دورترين حدود امپراطوري اتفاق مي افتاد شبكه ي ارتباطي پيچيده اي موسوم به «يام» ايجاد مي كردند كه براي سده ي سيزدهم ميلادي يك هنر محسوب مي شد. شيوه ي مخابره ي پيام ها علاوه بر رساندن مكتوبات و اوامر شفاهي ، علامت دادن با پرچم ، مشعل و دود به وسيله ي قراولان حاضر در چاپارخانه ها نيز مرسوم بود . سواران يام ، فرستادگان رسمي خان بودند و غالباً در شب يا روز بدون توقف و حتي در حال خواب مي تاختند. سواران فرمانروا ، زنگ هايي به خود مي آويختند كه نزديك شدنشان را به ايستگاه هاي راه علامت مي داد. در ايستگاه ها اسبي تازه نفس در كنار جاده در انتظارشان بود . در هر زماني اين سواران به اسبي تازه نفس احتياج داشتند ، نزديك ترين اسب بدون توجه به اين كه متعلّق به چه كسي است ، به فرمان خان مي بايست در اختيارشان قرار مي گرفت . پيك ها غالباً پياده نمي شدند ، بلكه حين تاخت ، اسب ها را عوض مي كردند . به اين طريق پيك هاي فرمانروا مي توانستند مسافتي را كه پيمودن آن به طور عادي هفته ها طول مي كشيد تنها ظرف چند روز طي كنند. در مواقع جنگ ، اين سواران براي رساندن اطلاعات از يك فرمانده به فرماندهي ديگر ، مسافت هايي طولاني را طي مي كردند ، زيرا جبهه هاي جنگ غالباً گسترده بود . اين شيوه موجب ارتباط واحدها با يكديگر مي شد و خان را قادر مي ساخت بر ارتش گسترده ي خود در جبهه هاي مختلف و متعدد نظارت داشته باشد ، همچنين اين وجه تمايز باعث برتري آنها نسبت به دشمنانشان مي شد كه در ايجاد هماهنگي بين سپاه خود مشكل داشتند.1 [size=1]2-تقسيمات لشكري و سلسله مراتب فرماندهي[/size] كوچكترين واحد نظامي در سپاه مغول « دهه » نام داشت دهه يك دسته ي ده نفري بود كه يك نفر از آن ها به عنوان فرمانده انتخاب مي شد و هر ده دسته ده نفري يك «صده» ،هر ده صده يك «هزاره» را تشكيل مي داد كه به قران2 معروف بود و به فرمانده ي آنان امير قران مي گفتند . پس از آن بزرگترين واحد نظامي مركب از ده قران بود كه به آن « تومان» مي گفتند و فرمانده ي آنها نيز امير تومان ناميده مي شد . رياست تومان ها با هر استعدادي كه بود بر عهده ي فرماندهي عالي با لقب «نويان» بود. با آنكه فرماندهان تومان ها ، هزاره ها و صده ها و دهه ها بايد زير نظر مستقيم فرماندهان فوق خود مي بودند موظف بودند هر سال يك بار نيز به خدمت چنگيز برسند و از شخص او مصالح جنگ را بياموزند .1 [size=1]3-شيوه ي سربازگيري[/size] كليّه ي مردان مغولي كه كمتر از 60 2سال سن داشتند مشمول خدمت نظام بودند . مقوله اي به نام غير نظامي وجود نداشت به گفته ي جويني ، ارتش مغول عبارت بود از :« رعيتي اندر زي لشكر لشكر كه وقت كار از خرد تا بزرگ ، شريف تا وضيع ، همه شمشير زن و تير انداز و نيزه گذار باشند »3 در اين شيوه پزشكان كاهنان و مديرران از خدمت نظامي معاف بودند و مردان متعلق به ملت هاي مغلوب مشمول قوانين سربازگيري متفاوتي بودند زيرا مغولان نمي تونستند از وفاداري آن ها مطمئن باشند 3 لذا از آن ها به عنوان حشر استفاده مي كردند . حشر نوعي نيروي مسلح در وقت جنگ بود كه به عنوان اولين نيروهاي عمل كننده در جنگ استفاده مي شدند و در حقيقت سپر بلاي بقيه ي سپاهيان بودند . [size=1]4- ادوات و پشتيباني[/size] دستگاه جنگي مغول داراي طرحي معين بود به طوري كه خيمه ي پزشكي ، اسلحه خانه انبارهاي مواد غذايي و ... هميشه در محل هاي مشابه قرار داشتند ماموراني موسوم به «قورچي» تداركات اردو را بر عهده داشتند ، اين افراد عهده دار تهيه و توزيع ملزومات بودند هر سرباز مسئول بود كه تجهيزات خود را به خوبي حفظ كند ، تجهيزات جنگي يك مغول با لباسش شروع مي شد كه براي حفاظت او طراحي شده بود هر جنگجو زير پيراهني محكمي مي پوشيد كه از ابريشم بافته شده بود . مغول ها استفاده از اين نوع پيراهن را از چيني ها آموخته بودند . اگر تيري زره جنگجو را سوراخ مي كرد تير همراه با پارچه ابريشمي وارد زخم مي شد ، اين فرايند كار بيرون آوردن تير با جراحت كمتر و درمان ساده تر آن را موجب مي شد . هر جنگجو روي زير پيراهن ابريشمي يك بالاپوش مي پوشيد و اگر عضوي از سواره نظام سنگين اسلحه بود كه مي بايست در جنگ تن به تن شركت كند زرهي نيم تنه از چرم مي پوشيد كه باريكه اي فلزي ميخكوبي شده روي آن قرار داشت . براي محافظت از نرمه هاي ساق پاي جنگجو چكمه هايي تهيه شده بود كه از داخل مربع- -هايي آهنين به آنها دوخته شده بود. سپر هر جنگجو عبارت بود از بافته اي مدور و سبك از تركه ي بيد كه روي آن را با چرم پوشانده بودند . جنگجويان عالي رتبه داراي كلاه خودي از چرم يا آهن بودند . سلاح هاي معمول عبارت بودند از دو كمان ، يك تركش بزرگ حاوي حداقل شصت تير . سواران سبك اسلحه شمشيري كوچك و دو يا سه زوبين حمل مي كردند ، در حالي كه سواران سنگين اسلحه ، مسلح به شمشير ، تير جنگي يا گرز و يك نيزه ي سه و نيم متري بودند. هر سرباز بر اسب خود لباس ، قابلمه ، گوشت خشك شده ، قمقمه ي آب ، سوهان براي تيز كردن سلاح ها ، نخ و سوزن حمل مي كرد . خورجيني كه همراه داشتند بعضاً از معده ي گاو ساخته شده بود كه رطوبت ناپذير و قابل اتساع بود و به جنگجو اين امكان را مي داد تا در هنگام عبور از رودخانه ها به عنوان وسيله اي شناور روي آب از آن استفاده كند.1 [size=1]5 - سپاه مغول به روايت آمار[/size] در مورد تعداد سپاهيان مغول اطلاعات دقيقي در دست نيست ، گزارش هاي موجود بي ترديد مبالغه آميز است. خواجه رشيد الدين در جامع التواريخ آورده است :« برابر شمار ثبت شده در آلتان ( دفتر زرّين كه پادشان مغول نگاه مي داشتند) شمار لشكر چنگيز در هنگام صلح 129000 نفر بوده است»2 گاهي رقم سپاهيان در هنگام جنگ را 1400000 تن و حتي در آغاز فرمانروايي اوكتاي 1500000 تن نيز اعلام كرده اند.3 اين در حالي است كه همين منابع تعداد سپاهيان در اختيار هلاكو را 70000 نفر دانسته اند ، اگر ما بر اساس محاسبه اي ساده نيروهاي هلاكو را به عنوان يك اولوس1 يك پنجم كل نيروهاي امپراطوري بدانيم ، جمعيت كل ارتش به علاوه ي گارد حفاظتي يا كشيك ، و «يام» 370000نفر مي شد ، زيرا كل ارتش به پنج قسمت تقسيم شده بود يك قسمت آن به علاوه ي گارد و يام در مركز امپراطوري مستقر بودو بقيّه در اختيار اولوس هاي چهارگانه بودند . [size=1]6- مواجب سپاهيان[/size] سپاهيان مغول در ابتدا به غنايم جنگي ، كه پس از جدا نمودن سهم امپراطور (قاآن يا خان بزرگ) تقسيم مي شد ، بسنده مي كردند ، ولي رفته رفته براي هر يك از سپاهيان علاوه بر مستمري نقدي كه معمولاً 55 تا 65 دينار مي شد ، مقداري گندم و جو نيز در نظر مي گرفتند. اميران تومان از همان ابتدا ، ساليانه 20000 تا 50000 دينار و اميران هزاره 1000 دينار و فرماندهان واحدهاي كوچك تر مبالغ كمتري دريافت مي داشتند . پس از شيوه ي ديگري در زمان غازان خان مرسوم شد كه براساس آن مزد سپاهيان از راه واگذاري اقطاعاتي كه در نزديكي اردوگاه هاي آنان بود ، پرداخت مي شد.2 [size=1]7- تمرينات نظامي[/size] چنگيز براي تمرين دادن ارتش ، عشق كوچ نشينان به شكار را دست مايه ي تمرينات نظامي قرار داد . با آنكه شكار قسمتي از كار اكثر مردان مغولي محسوب مي شد ولي چنگيز خان با پيش بيني در قوانين حكومتي ( ياسا ) ، لشكر را ملزم به شركت در بازي ها و تمرينات جنگي زمستانه ي هر سال مي نمود كه مدت سه ماه طول مي كشيد . در اين شكار ها عموما چهار عنصر تاكتيكي ارتش مغول ( رجوع شود به ص 14 همين مقاله ) تمرين مي شد. در نوعي از شكار كه بر پايه ي اغفال و فريب بود به اين شكل اجرا مي شد كه گروهي گله هاي شكار را شناسايي كرده و در نقطه اي مناسب كه معبري جز آن نباشد پنهان شده و ساكت و بي حركت منتظر مي ماندند ، گروهي ديگر صيد را به محل اختفاي صيادان مي رماندند ، در موقعي كه شكار خوب نزديك مي شد ، از كمين گاه بر مي جستند و به راحتي به شكار مي پرداختند كه در جنگ هاي مغولان همين شيوه بارها بر عليه دشمن و در جهت اغفال آن ها اجرا شده است. در روشي ديگر پس از تعيين منطقه ي شكار ، نقطه اي را به عنوان مركز كه معمولاً خان بزرگ در آن جا اتراق مي كرد انتخاب مي كردند ، سپس به شكل خطّي دايره اي را به مركزيت محل استقرار خان تشكيل مي دادند ، گاه شعاع دايره به 120 كيلومتر مي رسيد . سربازان با تمام سلاح هاي معمول جنگي با رعايت جوانب احتياط به سمت مركز حركت مي كردند ، هر چه به سمت مركز نزديك تر مي شدند ، سربازان هم به يكديگر نزديك و نزديك تر مي شدند ، لذا احتمال گريز صيد از اين دايره غير ممكن مي شد . پس از آن به نزديكي مركز مي رسيدند . در پايان ، خان از جايگاه خود بيرون مي آمد و حيوانات منتخب خو را از حلقه ي محصور مي برد . در اين فرصت او مي توانست مهارت خود را در پيش چشم ديگران به نمايش بگذارد.1 [size=1]8- روش ها يا تاكتيك هاي جنگي[/size] « روز بايد مانند گرگ و شب بايد با چشمهايي مانند كلاغ مراقب بود . در موقع جنگ هم بايد مانند باز كه بر صيد مي زند بر دشمن حمله ور شد»2 چنگيز اساس تاكتيك جنگي مغولان برچهار عنصر : نظم ، سرعت عمل ، فريب و صبر بنا شده بود . يكي از اموري كه وقت زيادي از قوم مغول را مي گرفت « شكار» بود توقف ممتد در كمين گاه در انتظار صيد و راهپيمايي هاي حساب شده و از روي حوصله براي فرار نكردن صيد ، صبر و شكيبايي به منظور يافتن فرصت مناسب ،كشاندن آن ها به دام گاه ها و سرعت عمل درصيد هر كدام شيوه اي تمرين شده و كارآمد در جنگ بود كه مغولان به خاطر تمرين و تكرار در شكار به خوبي به آن واقف بودند. آن ها با مهارتي كه در سواركاري داشتند سعي مي كردند ، در همان مراحل ابتدايي جنگ دشمن را متحيّر و مضطرب سازند و اين هدف را با غافلگيري و حضور ناگهاني در همه - ي زواياي جنگ دنبال مي كردند . اگر حريف قوي بود و مقاومت مي ورزيد ، افواج مغول پايداري نمي كردند ، بلكه پراكنده ، متفرق و ناپديد مي شدند و پس از آنكه دشمن از مراقبت و محافظتش مي كاست با سرعت و شدتي بسيار ، به طور ناگهاني به او حمله مي كردند ، اگر دشمن مرتكب اين اشتباه مي شد كه آن ها را در فرار مصلحتي تعقيب كند ، در دام افتادن او قطعي بود ، زيرا گذشته از آنكه از اردوگاه و پايگاه خودش جدا شده در سرزميني كه مغولان از قبل پيش بيني كرده بودند به دام مي افتاد و سربازان مغول او را همچون صيد در بر گرفته و مانند شكار جرگه از شش جهت بر او حمله ور مي شدند 1. رنه گروسه ( امپراطوري مغولان ص 369) علاوه بر برشمردن تاكتيك هاي فوق ، هيات ظاهري خوفناك ، هياهوي وحشتناك و فريادهاي جهنمي آن ها را در هنگام شكار نوعي تاكتيك از جانب ايشان و عاملي جهت تضعيف روحيه ي دشمن مي داند. رنه گروسه بزرگترين پيكار مغولان را جنگ هاي ماوراء النهر و مجارستان مي داند كه منظر عظيم ترين صحنه هاي شكار به حساب مي آمده است آن ها دشمن را مانند صيد خسته كرده ، دچار سرسام نموده و در محاصره گرفتند و هنگامي كه از خستگي بي طاقت شد همه ي آن ها را از دم تيغ گذراندند .2 يجاد وحشت نيز تدبيري ديگر در امور جنگي بود : « حمله ي مغولان به قلمرو سلسله ي چين به منزله ي قتل عام يك ملت بود جمعيت چين شمالي كه در سال 1195 ميلادي پنجاه ميليون نفر بود ، در سال 1226 ميلادي به نه ميليون نفر رسيد . ويران كردن شانگ تو به قصد هشدار دادن به ديگران انجام گرفت . كره اي ها با اطلاع يافتن از سرنوشت اين شهر ، بلافاصله فرستادگاني را نزد مغولان اعزام و پيشنهاد كردند كه در مقابل پرداخت خراجي هنگفت به مغولان ، آن ها كره اي ها را به حال خود بگذارند . تسليم شدن كره اي ها ثابت كرد كه تدبير ايجاد وحشت از سوي چنگيز كارساز است.3 [size=1]9- نقش اسب در جنگ هاي مغولان[/size] « .... هنگامي كه كسي از اسب به زير افتاد چگونه مي تواند برپا بايستد بجنگد ؟ و حتي اگر دوباره بلند شد آيا يك پياده مي تواند به سواري حمله كند و از جنگ فاتح بيرون آيد ؟» وقتي از مغول و سرباز مغولي صحبت به ميان مي آيد بايد از اسب و مركب او نيز سخن گفت ، سرباز مغولي و اسبش هر دو از جهاتي به هم شبيه هستند ، زيرا هر دو مولود يك مرغزار و هر دو محصول يك سرزمين و آب و هوا و يك اقليم مي باشند ، هر دو داراي يك نوع ورزش و رياضت هستند ، مغول ، كوتاه قد ، زمخت و داراي استخوان هاي سخت و جثه اي پهن و داراي تحملي فوق العاده است. اسب مغول هم كوچك و زمخت و بي ظرافت است : « گردنش قوي ، ساق ها ي دست و پايش كمي درشت و تنش پرپشم است . حرارت وحدّت اين اسب ها ، قدرت آنها و نيروي تحمل و قناعت و استحكام دست و پاي آن ها حيرت آور است.» 1 قسمت مهمي از سرمايه هاي قوم مغول را اسب تشكيل مي داد و دستجات آن ثروت اصلي و اساسي آن ها بود و بدون آن ، هم فتوحات عمده به وجود نمي آمد و هم اقتصاد صحرا نشيني فلج مي شد ، مغول ها علاوه بر اينكه از اسب براي حمل و نقل انسان و كالا استفاده مي كردند ، براي شكار كه يكي از منابع تغذيه بود و نيز براي فراگيري آموزش هاي نظامي و شركت در جنگ از آن بهره مي جستند . آن ها از گوشت ، شير و پوست اين حيوان نيز استفاده مي كردند.2 در بين قبايل مغول ارزش چريك ها بسته به اسب آن ها بود ، شاهزادگان مغولي كه نمي خواستند در مجامع حاضر شوند و يا به اخطار امپراطور پاسخ مثبت دهند ، هميشه لاغري اسبان خود را كه مانع از راهپيمايي بود بهانه قرار مي دادند.3 بي ترديد به واسطه ي فقر و نداشتن جايگاه والا ، در ابتدا قبايلي كه در زادگاه چنگيزخان بوده اند اسب زيادي نداشته اند ؛ «يسوگاي بهادر پدر چنگيز خان هنگامي كه مي خواست پسر ارشد خود را زن بدهد وي را به نز پدر زن آينده برد و پس از توافق « يك اسب ايلخي» تقديم او كرد . تموچين و برادرانش در زمان جواني و پس از گذراندن امتحانات متعدد يك اسب معمولي و هشت اسب اخته در اختيار داشتند »1 ولي پس از به قدرت رسيدن چنگيز و اهميت كليدي اسب ها در جنگ تعداد اسب ها در بين آن ها رو به فزوني گذاشت ، به طوري كه در ارتش به غير از حشر (نيروي پياده ي مركب از اسراي اقوام مغلوب) همگي داراي اسب بودند. [size=1]منبع:[/size] [url="http://taher117.blogfa.com/post-13.aspx"]http://taher117.blog...om/post-13.aspx[/url] نویسنده : علی طاهریان
-
[[color=blue][/color]در ابتدای دهه40؛ ایتالیا هنوز قدرتی صنعتی نبود. عواملی چون سوءتدبیر و بی کفایتی رژیم فاشیستی، کمبود مواد خام ونارسایی تدارکات عواملی بودند که در ناتوانی نیروهای زرهی ایتالیا دخیل بودند. حتی فرماندهی عالی ایتالیا نتوانست نقش تانک را در نبردهای مدرن دریابد. باوجود بگوش رسیدن نغمه زیبای "لشکرهای زرهی"، ایتالیایی ها تانکهایشان را معمولا در گردانهای جدا از هم یا به عنوان پشتیبانی پیاده نظام درگیر می کردند. تنها چیزی که ایتالیا به فراوانی در اختیارداشت شجاعت در رزم انفرادی بود. در مقایسه با دشمنان و حتی متحدانش، زرهی ایتالیا در جایگاه درجه دوم قرار می گرفت هرچند که آنها با استفاده از منابع ناکافی که در دسترس داشتند بیشترین تعداد تانک ممکن را ساختند. ایتالیا از سال1940 تا 1943 ؛ 2000 دستگاه تانک ساخت درحالیکه آلمان در همین دوره 24000 دستگاه تانک ساخته بود. این امر برای ملتی که بیشتر مردمش هنوز کشاورز بودند به معنی یک شاهکار نبود. با تولید حدود 800 دستگاه تانک ام13/40، این تانک بیشترین تولید را در میان تانکهای ایتالیایی داشت. ایتالیا با 1500دستگاه تانک -بیشتر از دارایی انگلیس در سال 1939- وارد جنگ شد. به غیر از فیات3000 که در زمان جنگ اول طراحی شده بود- و 100 دستگاه تانک متوسط درجه دو، بیشتر آنها شبه تانکهایی بودند که کهنگی در آنها واقعیتی پذیرفته شده بود. ایتالیایی ها راهی کاملا منطقی برای نام گذاری تانکهایشان داشتند. سه دسته تانک وجود داشت: سبک که با حرف "ال" مشخص شده بود، متوسط که با حرف "ام" مشخص می شد و سنگین که حرف "پی" نشان دهنده آن بود. بعد از این پیشوند؛ یک عدد، وزن تانک را نشان می داد و عدد دوم، سالی که آن تانک به خدمت وارد شد. پسوند می توانست نشان دهنده عملیات خاص باشد به عنوان مثال؛ ال3/35ال اف تانکی سبک با وزن 3 تن بود که در سال1935 وارد خدمت شده و آتش افکن بود. ام13/40 یک تانک متوسط به وزن 13 تن بود که در سال1940 وارد خدمت شد و به همین ترتیب... توپهای خودکششی -که در ایتالیا به سِمو وِنته معروف بودند- به نام توپی که بر آنها نصب شده بود شناخته می شدند. سمو ونته 75/18ام42 یک توپ هویتزر 75 میلیمتری ال18 نصب شده بر روی شاسی ام15/42 بود. این روش نامگذاری در سال1940 شروع شد. چند مدل قدیمی تر چندین بار تغییر نام دادند. در سال1938 سی وی 35 تبدیل به ال35 و در سال1940 ال3/35 شد. [size=24]تانک ها [/size] [size=12][/size]در انتهای جنگ اول جهانی، ایتالیایی ها کپی خود را از تانک فرانسوی اف تی17 -که بهترین تانک آن زمان بود- ساختند. این امر قبل از سال 1921 بود که فیات3000 وارد سرویس شد. تا شروع دهه30؛ فیات3000 تنها تانک ارتش ایتالیا بود. جنون شبه تانکها در انگلستان شروع شد و پس از آن به دیگر کشورها چون ایتالیا سرایت کرد. ایتالیایی ها بر اساس نقشه های شبه تانک کاردن-لوید یک کپی وفادارانه به نام سی وی29 را ساختند. سپس سی وی33 که سنگین تر بود و پس از آن سی وی35 و ال3/38 ساخته شدند. این مدلها فقط طرح توسعه سی وی33 بودند. این تانکها در جنگ با اتیوپی -سال1935- موفق بودند. آفریقایی ها بدون داشتن سلاحهای ضد تانک، وسیله ای برای مقاومت در برابر این خودروها نداشتند. اما این تصویر در جنگ داخلی اسپانیا به سرعت تغییر کرد. بسیاری از این تانکها به طرفداران فرانکو تحویل داده شد که با سلاحهای ضدتانک و تانکهای روسی -که به جمهوری خواهان داده شده بود- روبرو شدند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/3bcvdwho05jm05tzcxz9.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_3bcvdwho05jm05tzcxz9.jpg[/img][/url] ام13/40 قبل از نبرد العلمین. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/wsqpfd2ltkk47qnzfolo.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_wsqpfd2ltkk47qnzfolo.jpg[/img][/url] ام13/40 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/vw78z3g4rczfuww099fd.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_vw78z3g4rczfuww099fd.jpg[/img][/url] ستونی از تانکهای ام13/40. اغلب توسط خدمه کیسه های شنی بر روی آن قرار می گرفت تا حفاظت بیشتری تامین شود [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/hk6k5ltsiadwr4656pk.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_hk6k5ltsiadwr4656pk.jpg[/img][/url] فیات 3000 [size=12] این شبه تانکهای سبک به خاطر زره اندک و جنگ افزار ضعیف تقریبا ثابت کردند که غیرقابل استفاده اند. چند بهبود اندک که قبل از جنگ بر روی شبه تانکها صورت گرفت ارزش واقعی آنها را افزایش نداد و آنها در لیبی و در برابر انگلیسی ها کاملا تارومار شدند. این امر تا انتهای سال1941 -کهال6/40 برای جایگزینی آنها عرضه شد- ادامه داشت. با وجود بهبودی که این تانک -در مقایسه با پیشینیان خود- داشت زمان اینگونه تانکهای سبک قبلا سرآمده بود. آنها در تمام خطوط مقدم درگیر بودند اما به موفقیت مهمی نرسیدند. ایتالیایی ها جنگ را با کمتر از 100 دستگاه تانک متوسط ام11/39 شروع کردند ولی آنها حتی قبل از اینکه در هیچ عملیاتی دیده بشوند منسوخ شده بودند. غیر از زره بی دوام -مسئله ای که در تمام تانکهای ایتالیایی تا آخر جنگ مشترک بود- سلاح اصلی آن یک توپ 37 میلیمتری ضعیف بود که بر روی بدنه -و نه برجک- تانک نصب شده بود. ام11/39 شکاری سهل برای ماتیلداهای انگلیسی بودند. ام13/40 دومین تانکی بود که به خط تولید رسید والبته اندکی بهتر بود. توپ 47 میلیمتری آن -که این بار بر روی برجک نصب شده بود- می توانست به صورتی مطلوب با توپ کوتاه 50میلیمتری پانزر-3 آلمانی یا توپ 2پاوندی آن زمان تانکهای انگلیسی مقایسه شود. در عوض، سرعت و زره آنها غیراستاندارد بود. ایتالیایی ها از این تانک بیشترین استفاده را در جنگ جهانی کردند. این تانک به همراه نسخه به روز شده آن -ام14/41- تا سال1942 در خط تولید ماند. ورود لی گرانت و شرمن های آمریکایی به جنگ -سال 1942- به معنی به پایان رسیدن نقش ام13/40 در خط مقدم بود. ام15/42 -که برای جایگزینی آن درنظرگرفته شده بود- حفاظت بهتری داشت اما نمی تواست سلاح و زره بهتری از تانکهای آنگلوساکسونها -حرفی از تی34 روسی نمی زنیم- را تضمین کند. تولید آن را به زودی در مارس سال1943 متوقف کردند. راه حل می توانست یک تانک سنگین باشد. پی26/40 -که تولیدش در سال1943 شروع شد- با 26 تن وزن تنها کمی از یک تانک متوسط سنگینتر بود و نه زره و نه تسلیحات یک تانک سنگین واقعی را داشت. ایتالیا چند فرصت برای آزمایش این تانک در نبرد واقعی داشت. وقتی که ایتالیا تسلیم شد، آلمانها تمام تانکهای تولید شده و خطوط تولید را در دست گرفتند. به نظر نمی رسد که آلمان از این تانکها در خطوط مقدم استفاده کرده باشد. [/size] [size=18]توپهای خودکششی[/size] [size=12][/size]ایتالیا در مارس سال1943 تولیدات تانک سازی خود را -بجز یک گونه تانک سنگین- به سوی تولید توپهای خودکششی سوق داد. با وجود شگفتی، علت این تصمیم منطقی بود. تانکهای متوسط ایتالیایی توسط دشمنانشان و بدون امید و دورنمایی از موفقیت از دور خارج شده بودند. در عوض، توپ های خودکششی -که از سال قبل وارد خدمت شده بودند- بیش از حد انتظار برتری خود را بر تانکهای عادی نشان دادند. این توپها از همتاهای آلمانی خود -که از آنها الهام گرفته شده بودند- چاق تر بودند و می توانستند هر تانک آنگلوساکسونی را نابودکنند. تنها خودرویی که برای این منظور به فراوانی توسط ایتالیایی ها بکار رفت سموونته75/18 بود. این توپ خود کششی، پیشتاز توپهای خودکششی ایتالیای ها بود و یک قبضه هویتزر 75 میلیمتری را حمل می کرد. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1fyshi3m9srshz898x3g.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1fyshi3m9srshz898x3g.jpg[/img][/url] سموونته15/18 در سال1942 شمال آفریقا طلایه دار توپهای خودکششی ایتالیایی؛ سمو ونته47/32 تنها توپ خودکششی بود که بر اساس یک تانک سبک -ال6/40- ساخته شد. این دو نمونه آنقدر موفق بودند که تغییر در سیاست تانک سازی را تحریک کردند. توپهای خودکششی قسمتی از عملیات در شمال آفریقا را برعهده گرفتند. وقتی که ایتالیا تسلیم شد، مدلهای جدیدی در واحدها پخش شده بود. این امر به آلمانها فرصت داد تا بیشتر توپهای خودکششی تولید شده را توقیف کنند. آنها ازسمو ونته75/34 -که از یک قبضه هویتزر 75 میلیمتری بر روی شاسی ام15/42 بهره می برد- و سمو ونته105/25 -که از یک قبضه هویتزر105 میلیمتری بر روی شاسی ام43 بهره می گرفت- استفاده ای گسترده کردند و حتی تا پای تولید مجدد این مدلها نیز پیش رفتند. [size=18] کلام آخر[/size] [size=12][/size]شاید بد نباشد از تانکهایی که آلمانها -باخساست- در اختیار ایتالیایی ها گذاشتند نیز یادی کنیم. هیتلر31 دستگاه تایگر به موسیلینی بخشید. این تایگرها پس از تسلیم ایتالیا توسط آلمانها بازپس گرفته شدند بدون اینکه همراه واحدهایی ایتالیایی جنگی کرده باشند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/h63bhmxxwzdcxsavtlg2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_h63bhmxxwzdcxsavtlg2.jpg[/img][/url] ال3 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/884p55dv8iv39lkbjq5k.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_884p55dv8iv39lkbjq5k.jpg[/img][/url] سموونته ال3دا47/32اولین نمونه توپ خودکششی ایتالیایی بدون محافظ خدمه [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/m6m367l4gnjwrx8mec.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_m6m367l4gnjwrx8mec.jpg[/img][/url] 10اکتبر1943 یک دستگاه پی26/40 کاروپسانته در نمایشی برای هیتلر. در پشت آن ماکت چوبی یک دستگاه جادتایگر آلمانی دیده می شود. ................................................................................................................................................................................. جند تا حرف دارم جاش اینجا نیست اما می گم اولا خواهش دارم یک اکانت بم بدید یا خودتون عکس ها منتقل کنید حرف دومم با کسانی مثل جناب ادیبه و مهدی 42 است کسانی از اینجا انداخته نشون بیرون ویا خودشون خداحافاظی کردند انگار بدجور پشیمونند ظاهرا اونا بدشون نمی اد دوباره تو این جمع بیان اما نمی دونند چه جوری ناچاراحرف هایی می زنند نا مربوط و مثلا بگن ما هستیم موضوع سوم اگر اشتباه نکنم قبلا جناب واریور در پستی جداگانه از طرف مدیران تذکر دادند . خواهشمندم از همه عزیزان این همه مقالات شبیه به و تکراری باز نکنید . حرفی دارید بهتره بگردید پست های قدیمی شبیه به اونو پیدا کنید بیارید بالا . سر فرصت یک مثال کامل می زنم . فقط بگید چه تفاوتی با هم می کنه . به نظرم وقتی موضوع بحث ها به هم نزدیک میشه بهتر ه یکیش کنند
-
تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر
ghermez پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
من کلا بحث نخوندم فقط نظر خودم درباره ی هیلتر کلی می گم . ممکنه خیلی بچه گانه به نظر برسه: از میان بد ها ما به نظرم باید بهترین بد انتخاب کنیم هیتلر بد بود اما بدتر از اون روس و انگلیش ، یهودو امریکایی ها بودند -
ببخشید این زیر دریایی همون نهنگ نیست
-
اینم تصاویری از تانک های کشور های روسیه، فرانسه و المان [size=18]تانک های روسی:[/size] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/iw7o2z7trbvih5hnjuy3.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_iw7o2z7trbvih5hnjuy3.jpg[/img][/url] T-28 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/wrhkrar487zcejdj8e49.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_wrhkrar487zcejdj8e49.jpg[/img][/url] T-35 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/f2csuyccth9xksrw4ch5.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_f2csuyccth9xksrw4ch5.jpg[/img][/url] T-27 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/24mxv9b087sfo1z3evzs.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_24mxv9b087sfo1z3evzs.jpg[/img][/url] T-26 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/4r32ytzrn435druqfw2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_4r32ytzrn435druqfw2.jpg[/img][/url] جوزف استالین [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/blslnzii2pe989re91il.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_blslnzii2pe989re91il.jpg[/img][/url] SU-100 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/mcmpt4mizegxyw9i3c3b.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_mcmpt4mizegxyw9i3c3b.jpg[/img][/url] SU-76 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/s26su4o4hq4jiwyk35.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_s26su4o4hq4jiwyk35.jpg[/img][/url] SU-85 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/yjq8pfiu05wzu8qdi1wp.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_yjq8pfiu05wzu8qdi1wp.jpg[/img][/url] SU-122 [size=18] تانک فرانسوی:[/size] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/um377xcumvjywipr48p.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_um377xcumvjywipr48p.jpg[/img][/url] اف تی 17 در موزه سلطنتی بروکسل [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/pi1cr2lj7oqsnhrqbyk6.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_pi1cr2lj7oqsnhrqbyk6.jpg[/img][/url] نمونه روسی اف تی17 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/84mazffrt5igraeozui.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_84mazffrt5igraeozui.jpg[/img][/url] اچ-35 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/5felkugp14so4nr4ffyt.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_5felkugp14so4nr4ffyt.jpg[/img][/url] اچ-35 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/4x1na1eekr73546hcngs.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_4x1na1eekr73546hcngs.jpg[/img][/url] آر-35 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/shft57fsz80nytbdx3o.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_shft57fsz80nytbdx3o.jpg[/img][/url] FCM 36 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/tq9mxvbwuyzk7c3gdxj3.jpeg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_tq9mxvbwuyzk7c3gdxj3.jpeg[/img][/url] AMR 33 [size=18]تانک های آلمان:[/size] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/kjz1abb6d1uclhpim137.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_kjz1abb6d1uclhpim137.jpg[/img][/url] پانزر-1 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/afbrvqugpqo8ggq0mt8b.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_afbrvqugpqo8ggq0mt8b.jpg[/img][/url] پانزر-2 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/7n50izuegxrhxygvyxt.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_7n50izuegxrhxygvyxt.jpg[/img][/url] کینگ تایگر [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/h5amowq9b2x7ozaj17.jpeg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_h5amowq9b2x7ozaj17.jpeg[/img][/url] پانزر-3 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/hfhcs0rrpcz3ert9ehn2.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_hfhcs0rrpcz3ert9ehn2.jpg[/img][/url] پانزر-4 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/jp4g0natwfyjc8u76rua.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_jp4g0natwfyjc8u76rua.jpg[/img][/url] Nashorn [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/1wfytbm82agpir9gvdju.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_1wfytbm82agpir9gvdju.jpg[/img][/url] یادپانزر(Jagdpanzer IV) [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/mtv2b7hyvlme209hqcux.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_mtv2b7hyvlme209hqcux.jpg[/img][/url] Elefant ............................ یکی یک اکانت بده به من در گالری از این طریق عکس نهادن خوشم نمی اد
-
سال 1935 برای نیروهای زرهی فرانسه اهمیتی قطعی داشت. در این سال، بسیاری از تانکهایی که در عملیات سال 1940 مورد استفاده قرار گرفتند، معرفی شده و در ارتش پذیرفته شدند. خصوصیات این تانکها، دکترین نظامی وقت فرانسه را منعکس می کرد. عملکرد تانک، پشتیبانی پیاده نظام بود. همچنین حفاظت در درجه اول و توانایی مصاف دادن در مرحله بعدی اهمیت قرار داشت. علاقه به تحرک در جایی یافت نمی شد: سرعت تانکهای فرانسوی در آن دوران پایین بود، و بردشان مضحک. تعداد خدمه نارسا بود واکثر تانکها به رادیو مجهز نبودند. در همین سال در آلمان، گودریان اولین لشکر زرهی را بنیان نهاد. در زمان حمله آلمان به فرانسه درکل، متفقین 3400 تانک در برابر 2800 تانک آلمان داشتند. در لحظه و زمان قطعی در سدان -سیزدهم می- آلمانها 1500 تانک آماده در برابر صفر تانک متفقین داشتند! فرانسه با پراکنده ساختن تانکها در تمامی خط مقدم، راه را برای سقوط خود هموار ساخت. عقیده عموم، سرزنش کردن ارتش برای انتخاب مواردی بود که ساختن هر نقطه عطفی در نتیجه جنگ را بی نتیجه ساختند. نشانه تانکهای فرانسوی، وزن زیاد و آسیب ناپذیری سری بی، سخت برای جنگیدن بود. سوخت اندک، پخش شدن در مسیر به علت عیوب مکانیکی، تأخیر به علت زمان زیاد تعمیرات، باعث شد آنها در وضعیتی نباشند که در برابر تاکتیک حمله آلمانها با سرعت کافی واکنش نشان دهند و فقط در دست مهاجمان می افتاند. در آن زمان سیستمی منطقی برای نام گذاری تانکهای فرانسوی وجود نداشت. اعداد بدون نام معمولا اشاره به سال ساخت تانک داشت. تمام مدلهای آر-35، اچ35-، ای.ام.آر-35، ای.ام.سی-35 و اس-35 در سال 1935 ساخته شده بودند و اف.تی-17 در سال 1917. حرف اول معمولا به کارخانه سازنده بازمی گشت: آر برای رنو، اچ برای هاچکیس و اس برای سوما. حروف دیگر نشانه کارخانه سازنده نبودند، مثلا اف.تی به معنی نه چندان سنگین می باشد. بی-1 در سال 1901 یا 2001 ساخته نشد! ای.ام.سی به معنی "خودرو زرهی جنگی" و ای.ام.آر به معنی "خودرو زرهی شناسایی" می باشند. [size=18]بعضی ارقام[/size] بین سالهای 1935 تا ژوئن 1940، فرانسه 3500 تانک ساخت. ازاین قرار آنها امتیازی صنعتی نسبت به آلمان نداشتند. بیشترین تعداد تانک ساخته شده، 1600 عدد تانک مدل آر-35 بود. بعضی از تانکها صادر شده بودند. به صورت میانگین تانکهای فرانسوی از همتای آلمانی خود سنگین تر بودند، بازتابی از شیفتگی فرانسویها به حفاظت. [size=18]تانکها[/size] فرانسه جنگ اول جهانی را با هزاران تانک اف.تی-17 -بهترین تانک دوران خود- به پایان رسانید. اف.تی-17 اولین تانک مجهز به برجک کاملا گردان بود. این تانک و مدل بعدش، اف.تی -18 تا سال 1940 در خدمت بودند. اولین تانک سبک برای جایگزینی آنها آر-35 در حدود15 سال بعد ساخته شد. آر35- تانک پیاده نظام بود. آر-35 زرهی مناسب داشت ولی کند بود و به تنهایی قادر به عمل نبود. توپ کوچکش توانایی آسیب زدن به تانکهای دیگر را نداشت. تا مصیبت 1940، آر-35 در خدمت باقی بود. صد دستگاه -یا همین حدود- تانک گران قیمت اف.سی.ام-36 آرایش نظامی پیاده نظام فرانسه را کامل می کردند. سواره نظام سری دیگری از تانکها -ساخت کارخانه هاچکیس- را استفاده می کرد. ماموریت آنها، شناسایی و پوشش بود. آنها باید تحرک،سرعت و برد بهتری می داشتند. این کیفیتها در اچ-35 موجود نبود ولی دنباله آن، اچ-39 کیفیت بهتری داشت. اچ-39با یک توپ 37 میلیمتری مسلح شده بود که امکان مقابله با تانکهای دشمن را به او می داد. در لشکر سواره نظام سبک که دوباره سازماندهی شده بود-هنگامی که سواره نظام سنتی و مکانیزه دریک واحد نظامی ترکیب شدند- این تانکها مجبور بودند با سرعت یک اسب وارد عمل شوند. اولین تانک متوسط بعد از جنگ جهانی اول، در اوایل دهه سی ظاهر شد. تانک پیاده نظام دی-1 چندین عیب طراحی جدی داشت. دی-1 به سرعت توسط دی-2 جایگزین شد که همان طراحی را به همراه چند تصحیح مناسب به ارث برده بود. وقتی که سوما اس-35 پدیدارشد، هردو تانک کم فروغ شدند. اس-35 تانکی بود برای سواره نظام، سریع، با زره و سلاح مناسب. اس-35 فقط یک اشکال جدی داشت؛ برجک آن تک صندلی بود. این تانک ستون فقرات گردانهای زهی لشکرهای سبک مکانیزه را تشکیل می داد که فرانسه آنها را با الگوبرداری از روی لشکرهای زرهی آلمان تشکیل داده بود. وظیفه انحصاری آنها پوشش وشناسایی بود. پیشروی جدی یا درگیری واقعی از وظایف آنها نبودند. تمامی آنها در بلژیک پخش شده بودند و وقتی که به آنها نیاز بود نمی توانستند برای مداخله در نقطه مناسب خود را آزاد کنند. اس-35 ها در افتضاحی که دانکرک منتهی شد، ناپدید شده بودند. تانک سنتی سنگین فرانسویها به سال 1918 باز می گشت. این سالی بود که اولین سی-2 ساخته شد؛ تانک غول پیکر پیشرو با وزن 68 تن. تا وقتی که آنها وارد خدمت شوند سه سال طول کشید و تا سال 1940 ، 60 عدد از آنها در خدمت بودند. آنها بدون تحرک کافی، توسط نیروی هوایی آلمان و خرابکاری ها، در هنگام جابجایی با قطار متوقف شدند. در دهه سی، رده جدیدی از تانکهای سنگین به خدمت درآمدند، سری بی شامل بی-1،بی-1 بیس و بی-1تر. وظیفه آنها پشتیبانی پیاده نظام حتی در ناهموارترین زمینها بود. آنها نیز برای عملیات مستقل طراحی نشده بودند. از 1940 به بعد، آنها هسته لشکرهای پیشرو زرهی شدند. وقتی که نبرد به صورت جدی شروع شد، این لشکرها ثابت کردند بسیار کند بوده و در واکنش سریع و تاثیرگذاری حرفی برای گفتن ندارند. آنها نتوانستند به صورتی هماهنگ جلوی سیل آلمان ها را بگیرند. پس از چندساعت از شروع جنگ، آنها مضمحل شده بودند. با نقشه های طرح شده برای خودروهای زرهی زنجیردار برای ماموریتهای شناسایی، طرح مکانیزه کردن سواره نظام، دراوایل دهه سی مطرح شده بود. ای.ام.آر-33 و ای.ام.آر-35 خودروهایی سبک و سریع بودند و مناسب برای ماموریت اصلیشان، ولی آنها فقط به یک مسلسل مجهز بودند که برای درگیری نارسا می نمود. ای.ام.سی-35 کمی سنگین تر و با سلاحی بهتر به عنوان خودرو شناسایی خدمت می کرد. [size=18]کلام آخر[/size] پس از شکست 1940، آلمانها بیش از صدها تانک فرانسوی را به غنیمت گرفتند. آنها از این تانکها برای وظایفی دیگر یا درجنگهای نامنظم -خصوصادر یوگوسلاوی- دوباره استفاده نمودند و یا آنها را به تراکتور، توپ خودکششی و غیره تغییر دادند و در جبهه شرق به خدمت گرفتند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/jghj567za9rxn8bczk.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_jghj567za9rxn8bczk.jpg[/img][/url] اف.تی-17 ساخت رنو. تانک دوران جنگ جهانی اول به مصاف تانکهای آلمان در جنگ جهانی دوم می رود!!! با بخت واژگون، بعضی از تانکهای ساخت فرانسه دوباره در صف متفقین جنگیدند. این تانکها ابتدا در تونس و به همراه نیروهای بازسازی شده فرانسه در آنجا بکار رفتند. پارتیزانهای تیتو نیز تعدادی ازآنها را غنیمت گرفتند و در برابر آلمانها بکارگرفتند. در طی نبرد آزادسازی پاریس، بعضی از تانکهای مستقر شده در آنجا به دست مقاومت فرانسه افتاد. دیگر تانکهای فرانسوی در اسرائیل به خدمت گرفته شدند. آنها یک دوجین اچ-39 را قبل از اولین درگیری با اعراب بهینه سازی کردند و تا سال 1956 آنها رادر سرویس نگه داشتند. فرانسه انتقام خود را از شکست ژوئن 1940 هنگامی گرفت که ارتش خود را به پانترهایی مجهز کرد که پس از تسلیم آلمان به دست متفقین افتاده بودند. منبع : Wars and history رضاکیانی موحد[size=12][/size][size=12][/size]
-
در طی جنگ جهانی دوم آلمانها سنگین ترین و تماشایی ترین تانکهای آن زمان را می ساختند و روسها با فاصله ای بسیار نزدیک آنها را دنبال می کردند. از نظر وزن، تانک روسی جوزف استالین پس از آخرین نمونه تایگر در جایگاه دوم قرارمی گیرد. از نقطه نظر جذابیت و جالب بودن، تانکهای چند برجکی تی-35 و کاوی-2 هیولاوش به یادتایگر آلمانها پهلو می زدند. بالاتر از همه اینها؛ روسها از نظر تعداد برترین تانک دوران جنگ یعنی تی-34 را ساختند. این تانک می توانست از نظر مرغوبیت در برابر هر تانک دیگری در هر زمان دیگری از جنگ یا در هر مکان دیگری از جنگ در درجه دوم قرار گیرد ولی بازهم از همه آنها سرباشد. هنگامی که تی-34 ساخته شد هیچ هم آوردی برایش در پشت خاکریزهای حریف وجود نداشت و این تانک به مدت 2 سال از تمام رقبای هم رده اش بالاتر بود. تی-34 تا پایان جنگ بهترین نقطه تعادل بین حفاظت، قدرت آتش، جابجایی و البته قیمت بود. بر خلاف دیگر کشورهای درگیر جنگ، روسها توانستند قبل از آغاز جنگ یک موتور دیزل مناسب برای تانکهایشان بسازند. این موتور، مصرف سوختی کمتر از موتورهای بنزینی رایج در آن دوران داشت و می توانست با حجم سوخت یکسان مسافت بیشتری را بپیماید. علاوه بر آن، سوخت دیزل خطر آتش سوزی کمتری نسبت به بنزین داشت و این برای تانکها یک گزینه منطقی در میدان نبرد به شمار می آمد. این گونه شد که بیشتر تانکهای ساخت روسیه در زمان جنگ از موتور دیزلی بهره بردند. کشورهای غربی تازه در دهه 50 بود که مزیتهای موتور دیزلی را کشف کردند و آلمانها در طی جنگ هیچ تانکی را با موتور دیزل روانه میدان نساختند. قابلیتهای فنی خدمه تانکها و کارگران کارخانه های تانک سازی روسیه به اندازه دیگر کشورهای غربی یا آلمان نبود. روسها با کمترین ابزار کار خود را به پیش می بردند. تانکهایشان خام و نارس بودند و به صورت فقیرانه ای به انتهای خط تولید می رسیدند. اما در عوض، این تانکها برای ساخت و بهره برداری به اندازه کافی ساده بودند و در غرب به گردن کلفتی و جان سختی شهرت داشتند. به همین دلیل بود که هنگامی که روسها با تانکهای متفقین یا ساخت آلمان مواجه شدند آنها را اسباب بازی هایی شکننده یافتند. هیچ کدام از آنها نمی توانستند در برابر ضرباتی که راننده های روسی در زمینهای ناهموار به تانکهایشان وارد می ساختند مقاومت کنند. درعوض، تانکهای روسی در جای دیگری از خدمه خود انتقام می گرفتند. در هیچ جای دنیا برای نشستن جایی بدتر از داخل تانکهای روسی نمی شد پیداکرد! [size=18]بعضی ارقام[/size] در طول جنگ جهانی دوم روسها در حدود 100000 دستگاه تانک، توپ خودکششی و شکارچی تانک تولیدکردند. آنها در یک گام تنها 40000 دستگاه تی-34 ساختند که از نظر تعداد پس از شرمن آمریکایی ها در رتبه دوم قرارمی گیرد. بدترین سال برای کارخانجات تانک سازی روسیه سال 1941 بود که توانستند در طی آن 7000 دستگاه بسازند. سال بعد این رقم تا 12000 دستگاه در سال افزایش یافت و تا پایان جنگ در همین حد باقی ماند. روسها طی توافقی که با دیگر متفقین داشتند بیش از 12000 دستگاه تانک هم از بریتانیا و آمریکا دریافت کردند. آنها تانکهای دوستانشان را از نظر فنی برتر از تانکهای خود یافتند و احتمالا حق هم داشتند. [size=18]آموزه زرهی [/size] روسها در طی جنگ جهانی اول هیچ تانکی را به خدمت نگرفتند. اولین تانکها خیلی دیر و به وسیله متفقین غربی شان به دستشان رسید. طعنه آمیز اینکه این تانکها توسط بلشویکها در برابر ارتش سفید بکارگرفته شد. ارتش سفید هم در اصل توسط سازندگان همین تانکها پشتیبانی می شدند. توخاچوفسکی -که بعدها در کشور شوراها به درجه فیلدمارشالی رسید و وزیر دفاع شد- اولین کسی بود که تحت تاثیر توانایی های سلاح جدید قرارگرفت. او حکومت تازه پاگرفته کمونیستی را ترغیب کرد که در فاصله بین دو جنگ در ساخت تانک سرمایه گذاری کند. این تولیدات تا آنجا پیش رفتند که تعداد تانکهایی که شوروی در این دوران ساخت از تمام تانکهایی که دیگر کشورهای دنیا در این مدت ساخته بودند پیشی گرفت. ارتش سرخ اولین نیروی نظامی بود که اندیشه تشکیل لشکرهای زرهی را پذیرفت و آن را به صورت تمرینی اجرا کرد. در نیمه دوم دهه بیست قرن گذشته صنایع شوروی برای تجهیز واحدهای زرهی ارتش سرخ بسیج شد. روسها از دیدگاه نظری برای بکارگیری واحدهای بزرگ زرهی خیلی از لیدل هارت انگلیسی و گودریان آلمانی فراتر نرفتند اما در آن زمان روسها در بالاترین نقطه این موج بودند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/y90z7eiogj82on06ymxb.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_y90z7eiogj82on06ymxb.jpg[/img][/url] تی-26 های منهدم شده در جریان نبرد کیف؛ عکس تبلیغاتی دستگاه هیتلر در آن زمان. با شروع تصفیه های استالینی و قطع شدن سر ارتش سرخ در سال 1937، روسها سرخوردن در یک مارپیچ نزولی را آغاز کردند که در نهایت به فاجعه سال 1941 منتهی شد. واحدهای بزرگ زرهی منحل شده و تانکهای آنها بین واحدهای پیاده پخش شدند. در زمانی که گودریان با پشتیبانی فرماندهی عالی ورماخت در حال آزمایش اندیشه لشکرزرهی بود روسها به دکترین های دوران جنگ جهانی اول بازگشتند. هزینه ای که برای این سهل انگاری پرداخت شد به شدت سنگین بود. این اشتباه اولین بار در جنگ زمستانی در برابر فنلاند آشکارشد. روسها پس از اینکه درگروه های کوچک زرهی در برابر مدافعین سرسخت فنلاندی قرارگرفتند -با اینکه ضعف های فنی تانکهای روسی زیاد نبود- بدون رسیدن به پیروزی تلفات سنگینی را متحمل شدند. پس از موفقیت غیرقابل باور لشکرهای زرهی آلمان در جبهه غرب، روسها ناچار شدند در تمامی ابعاد دکترین زرهی خود تجدید نظرکنند. لشکر زرهی -که توسط توخاچفسکی تشکیل شد و با رفتن او ناپدید شد- دوباره پا به عرصه وجودنهاد. اما دیگر برای اصلاحات خیلی دیر شده بود و این امر فراتر از توانایی های روسها در آن زمان بودند. دیگر عقربه های ساعت به نفع روسها نمی چرخیدند. هنگامی که کمتر از 4000 دستگاه تانک آلمانی به مرزهای شوروی یورش بردند به واقع تانکهای روسی را قصابی کردند. در طی 6 ماه ارتش سرخ 17000 دستگاه از 20000 تانک موجود خود را از دست داد درحالیکه کارخانجات تانک سازی شوروی هم به دست مهاجمین افتاده بودند. در مواجه با این مصیبت، روسها دست به تجدید سازمان نیروهای زرهی خود زدند و اندک اندک و در مسیری دشوار این امر را به انجام رساندند. اندیشه جاه طلبانه واحد زرهی در اندازه یک لشکر دوباره متروک شد. روسها از واحدهای زرهی در اندازه گردان و تیپ شروع کردند و از سال 1943به بعد بود که توانستند ارتش زرهی تشکیل دهند. تانکهای سنگین در هنگهای مستقل گردآوری شدند تا برای حمله به خط مقدم دشمن بکارگرفته شوند. با افزایش تولید تانک و همچنین افزایش تجربیات افسران، روسها عاقبت دست به تشکیل "جاده صاف کن" زدند. واحدهای بزرگی که آلمانها از سال 1914 به بعد نظیر آنها را ندیده بودند. تانکها در ارتش سرخ نقش اول را برعهده گرفتند. اندیشه استفاده از نیروی زرهی انبوه کماکان پس از پایان جنگ و تا زمان سقوط رژیم کمونیستی به همراه ارتش سرخ باقی ماند. [size=18]تانکها[/size] پیشرفت فنی در تانک سازی روسها از ابتدای دهه 30 آغازشد. روسها امیدوار بودند که با همکاری آلمان ها در غازان به پیشرفتهایی دست بیابند. روسها پس از اینکه از نتایج این کوشش مشترک ناامید شدند به سوی غرب چرخیدند و هیأت هایی را به بریتانیا و آمریکا اعزام کردند. آنها نیز با خود نمونه هایی را آوردند که روسها ابتدا آنها را کپی کرده و پس از آن به صورت وسیعی بهبود دادند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/83lx1180r98o4p3a5v6f.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_83lx1180r98o4p3a5v6f.jpg[/img][/url] تانکهای سبک روسی در میدان جنگ نزدیک کونو توسط یک خلبان آلمانی غافلگیر شده اند. عکس متعلق به جولای 1941 می باشد. روسها در ابتدا دیوانه تانکهایی بودند که چند برجک داشت. از دید نظری قراربود که یک تانک بتوانند در یک زمان با چند دشمن درگیر شود. تانک سبک تی-26 که بیشترین تولید را بین دو جنگ داشت- تانک متوسط تی-28 و تانک سنگین تی-35 در سایه این دیدگاه بوجود آمدند. بعضی از این تانکها مانند تی-26 و تی-28 موفق بودند ولی تانک های چند برجکی به زودی از مد افتادند. این تانکها -مخصوصا برای حفاظت- بسیار بزرگ بودند و فرمان راندن بر آنها غیرممکن بود. جنگ زمستانی تیر خلاصی بر این پیکر این ماشینها بود. آخرین پروژه های تانک چند برجکی یعنی تانکهای اس ام کا و تی-100 هر دو لغو شدند. حتی قبل از آن هم تعداد زیادی از تانکهای چندبرجکی مانند تی-26 ام1933 به تانک یک برجکی تبدیل شدند. جنون دیگری که قبل از جنگ بر روسها حاکم بود طرح تانکهای سریع -بی تی تانک- بود. روسها اولین و تقریبا تنها کشوری بودند که به شنی های جدید طراح آمریکایی جی والتر کریستی علاقه مند شدند. این تانکها -که نیروی محرکه آنها توسط یک موتور هواپیما تأمین می شد- بر روی شنی سریع و بر روی غلطکها بازهم سریع تر بودند. واحدهای سواره نظام به این گونه تانکها مجهز شدند. این واحدها وظیفه داشتند از رخنه های بوجود آمده در خط مقدم دشمن بهره برداری کرده و به صورت ویران کننده ای به پشت خطوط دشمن نفوذکنند. این اندیشه هیچگاه به صورت عملی آزمایش نشد. با تصفیه های استالینی واحدهای سواره نظام منحل شدند و تانکهای سریع به هنگام پشتیبانی از پیاده نظام در جنگ زمستانی تارومار شدند. البته این تانکهای سریع یک فرزندخوانده معروف هم دارند؛ تی-34 کبیر. در حقیقت از تکامل پله پله بی تی تانکها بود که تانک متوسطی زاده شد که تا پایان جنگ ستون فقرات واحدهای زرهی ارتش سرخ را تشکیل داد. [size=18]تانکهای سبک[/size] ساخت تانکهای سریع در شوروی با ساخت تی-27 آغازشد. این تانک تقلیدی وفادارانه از شبه تانک گاردن-لوید بریتانیایی بود. به همراه تی-26 و تانکهای سریع، روسها الهام بخش ترین تانک دوران بین دو جنگ را آفریدند. تی-26 به عنوان یک تانک هجومی و برای شکستن خط مقدم دشمن طراحی شده بود در حالیکه بی تی را ساخته بودند تا از این خط شکنی بهره گیری کرده و با تکیه بر استقلال و سرعت خود به پیش بتازد. روسها تنها کسانی بودند که در مقیاسی بسیار وسیع به کار ساختن تانکهای آبی-خاکی مشغول شدند. تصفیه بزرگ از پی این دوران شکوفایی سربرآورد و قلمی قرمز بر طرح های جدید کشید. تانکهای منسوخ شده و قدیمی کماکان در خدمت باقی ماندند و تانکهای جدیدی که برای جایگزین کردن آنها طراحی شده بودند کنارگذاشته شدند. روسها با ساخت تی-30 و تی-40 تانکهای آبی-خاکی و تانکهای سبک را درهم آمیختند. متاسفانه این هم اشتباهی دیگر بود. تانکهای جدید حفاظتی نابسنده داشتند و توانایی آبی-خاکی تانکهای جدید نیز قربانی شد. در سال 1942 تانک تی-60 ساخته شده که از نظر زره بهتر می نمود اما این هم خود اشتباهی تازه از آب درآمد. توپ تی-60 خیلی ضعیف بود، زره آن هنوز به اندازه کافی تقویت نشده بود و توانایی حرکت خارج از جاده آن افتضاح بود. روسها سعی کردند در همان سال تمامی این موارد را در طراحی تی-70 تصحیح کنند. تعداد زیاد تی-70های ساخته شده -8000دستگاه- نمی توانست کسی را گول بزند چراکه اشکالات قبلی هیچکدام به درستی رفع نشده بودند. در سال 1943 آخرین کوشش برای ساخت تانک سبک با طراحی تی-80 انجام شد. بر روی تی-80 یک قبضه توپ قویتر 45 میلیمتری نصب شد اما ناقوس مرگ تانکهای سبک روسی قبلا نواخته شده بود. بیشتر مأموریتهایی که از چنین تانکهایی انتظار می رفت برعهده تی-34 گذاشته شد که اکنون اسب کاری ارتش سرخ شده بود. تانکهای سبک در سیبری و در مواجه با تانکهای ضعیفتر ژاپنی به انتهای دوران کاری خود رسیدند. توپ خودکششی اس یو-76 -که بیشترین تولید را در رده خود داشت- بر روی بدنه تی-70 ساخته شد. بسیاری از بدنه های این تانکها برای نصب توپ یا دیگر ادوات زرهی پشت خط مقدم تبدیل یافتند. تنها تانک سبکی که در جنگ کامیاب شد تانک سبک بی تی بود. درحالیکه به فعالیت بی تی در سال 1942 پایان داده شد، طرح آن موجب زایش تی-34 شد. وزن بیشتر، تی-34 را در رده تانکها متوسط قرارداد. [size=18]تانکهای متوسط[/size] تی-28 در طی جنگ جهانی دوم نمایشی ضعیف از خود ارائه کرد. اما بازهم هنگامی که این تانک در جبهه ظاهر شد انتظارات بیشتری از آن می رفت. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/u0m0c36571d5nfdkdly6.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_u0m0c36571d5nfdkdly6.jpg[/img][/url] حمله تی-34 ها در اودسا 1944. طرح تانکی با چند برجک به بارننشست اما تی-28 اولین تانک روسی بود که نیاز به سرعت بیشتر و زره بهتر را ارضا می کرد. در اطراف همین طرح بود که روسها توانستند تانکهای سنگین خود را در طول جنگ توسعه دهند. در آن دوره، تی-28 اولین تانک خط شکن واقعی بشمار می رفت. آنها در اسپانیا موفق عمل کردند اما پس از آن منسوخ شدند و طرحشان دیگر ادامه نیافت. بار مقابله با تهاجم آلمان در سال 1941 بر دوش آنها افتاد و همگی در زد و خوردها نابود شدند. طرح تی-34 ادامه تی-28 نبود و از بی تی نتیجه شد. تی-34 -که در زمان آغاز درگیری ها پرتعداد نبود- اندکی بعد به بهترین تانک و ستون فقرات زرهی ارتش سرخ تبدیل شد. آنها تا میانه سال 1942 بدون رقیب بودند. به میدان آمدن پانزر-4 با توپ تقویت شده، اشتورمگشاتز و تایگر - در انتهای همان سال - پایانی بر افسانه روئین تن بودن تی-34 بودند. در سال 1944 با تعویض توپ 76 میلیمتری تی-34 با یک توپ قویتر 85 میلیمتری روحی دوباره به پیکر تی-34 دمیده شد و آنها توانستند به خدمت خود تا اواخر دهه 60 ادامه دهند. [size=18]تانک های سنگین[/size] بر اساس آموزه های زرهی روسیه از تانکهای سنگین انتظار می رفت که به شکستن خطوط دشمن اقدام کنند و همزمان تانکهای سبکتر از رخنه بوجود آمده بهره برداری کنند. تانکهای سنگین در واحدهای مستقل عملیات می کردند و مشخصه هایی ناسازگار -مانند سرعت- با دیگر تانکها داشتند. قبل از جنگ، روسها تنها تعداد اندکی تانک سنگین ساخته بودند. تانک چندبرجکی تی-35 چیزی جز یک فاجعه نبود. هیچ کدام از آنها واقعا در جنگ نقشی ایفانکردند. درمیدان جنگ سوخت آنها تمام شد و بدون زد و خورد به دست دشمن افتادند. درحالیکه طراحان روسی درحال طراحی جانشینی برای تی-35 بودند دیگر طراحان روسیه طرح کاوی را ارائه کردند. کاوی نیای یک سری تانکهای سنگین شد که تا دهه پنجاه در ارتش سرخ باقی ماندند. کاوی ها توپی بهتر از تی-34 نداشتند و سرعت آنها خیلی کم بود. تنها کاوی-2 بود که به توپ 152 میلیمتری مسلح شد ولی خیلی زود طرح آن لغوشد. نقطه قوت آنها زره ضخیمشان بود که در طرح های جدیدتر -با فداکردن هرچه بیشتر سرعت تانک- به آن افزوده می شد. در کاوی-1 سعی شد تا تعادلی بین سرعت و زره برقرار شود اما کاوی-1 بیشتر از نظر زره ارضاکننده بود تا سرعت. با کاوی-85 بود که توپی قوی تر بر روی کاوی ها نصب شد اما درحقیقت، این اصلاح برای کاوی ها انتهای راه بود. تانک سنگین بعدی جوزف استالین نام داشت که به صورتی ماهرانه زرهی کافی به همراه وزنی قابل قبول داشت. بر روی جوزف استالین-1 توپ 85 میلیمتری نصب شد که به سرعت جای خود را در جوزف استالین-2 به یک قبضه هویتزر 122 میلیمتری داد. این توپ بیشترین کالیبری بود که در طی جنگ جهانی دوم بر روی یک برجک گردان نصب شد. تنها یادتایگر بود که کالیبر توپ آن به 128 میلیمتر می رسید اما باید به خاطر داشت که این توپ بر روی برجکی ثابت نصب شده بود. [size=18]توپهای خودکششی و شکارچی های تانک[/size] در طی جنگ زمستانی روسها اولین توپ خودکششی خود را با نام اس یو-100 تولید کردند. ضعفهای آن باعث شد تا ایده ساخت توپهای خودکششی برای 3 سال به فراموشی سپرده شود. معرفی اس یو-76 در سال 1943 بازگشتی دوباره به دنیای توپهای خودکششی بود. این ماشین دستگاه ارزانی بود که از ترکیب توپ تی-34 و بدنه تی-74 بوجودآمده بود و 12000 دستگاه از آن ساخته شد. اما اس یو-76 هنوز خود را برای ورود به میدان گرم نکرده بود که منسوخ شد زیرا توپ 76 میلیمتری آن به زره تانکهای سنگین آلمانی که تازه وارد میدان شده بودند کارگر نبود. تقریبا در همین زمان بود که توپ خودکششی اس یو-122 وارد کارزار شد. این ماشین یک هویتزر 122 میلیمتری بود که بر روی بدنه تی-34 نصب شده بود. هدف از ساخت آن پشتیبانی پیاده نظام بوسیله آتش مستقیم بود و هویتزر کوتاه آن سلاح خوبی برای مقابله با تانکها به شمار نمی رفت. شکارچی تانک حقیقی روسها اس یو-85 بود که در نیمه دوم سال 1943 ساخته شد. این شکارچی تانکی یک قبضه توپ 85 میلیمتری ضدهوایی نصب شده بر روی شاسی تی-34 بود. با وجود توانایی های اس یو-85 دوره خدمتش کوتاه بود چرا که تی-34 های جدید با توپ 85 میلیمتری جای آن را گرفتند و اس یو-85 برجک ثابت بدون مصرف شد. آنها مدتی را در واحدهایی که از تی-34های قدیمی استفاده می کردند خدمت کردند و پس از آن تولیدشان متوقف شد. برای جایگزینی اس یو-85 شکارچی تانک اس یو-100 ساخته شد. بازهم بدنه متعلق به تی-34 بود که برای ساخت شکارچی تانک جدید بکارگرفته شد اما اینبار به همراه یک توپ 100 میلمتری قوی با سرعت دهانه بالا. اس یو-100 در انتهای جنگ ساخته شد اما تا انتهای دهه 50 در خدمت بود. علاوه بر بدنه تی-34، بدنه تانکهای سنگین نیز برای نصب توپهای سنگین تر بکاررفت. یک قبضه هویتزر 152میلیمتر را بر روی بدنه کاوی-1 نصب کردند. نتیجه این کار اس یو-152 بود که با کسب موفقیت در برابر تانکهای سنگین آلمانی، در نبرد معروف کورسک افتخار بزرگی به دست آورد. حتی پس از بسته شدن خط تولید کاوی ها همان هویتزر را بر روی شاسی تانکهای جوزف استالین گذاشتند و نتیجه کار آی اس یو-152 شد. همچنین یک هویتزر 122 میلیمتری بلند نیز بر روی جوزف استالین نصب شد که هم برای پشتیبانی پیاده نظام و هم مقابله با تانکهای دشمن کفایت می کرد. نام آن را آی اس یو-122 گذاشتند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/h5h479eu492r039s1u3d.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_h5h479eu492r039s1u3d.jpg[/img][/url] پیشروی آی اس یو-152 در استپهای روسیه؛ 1944.[size=24][/size][size=12][/size][size=9][/size][size=12][/size][size=24][/size][size=24][/size][size=12][/size][size=12][/size][size=12][/size
-
تحلیل و پیگیری تحولات عراق (2) - ( از july 2015 ) تحلیل و پیگیری تحولات عراق (2) - ( از July 2015 )
ghermez پاسخ داد به Ahmad6644 تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote][quote][quote]بر اساس این گزارش، منابع امنیتی گفتند که ۲۰ تانک و ۳۰ خودروی نظامی ترکیه از روستای "سیاهکایا" وارد شمال عراق شده و به سوی پایگاه های گروه "پ.ک.ک" در دره "هفتانین" در حال حرکت هستند. همچنین گزارش ها حاکی از آن است که بالگردهای ارتش ترکیه اقدام به انتقال نظامیان به منطقه زاب کرده اند. برخی منابع گفته اند که گروه پ.ک.ک شش پایگاه نظامی بزرگ و یک مرکز فرماندهی و یگان های پشتیبانی و یک مرکز ذخیره در منطقه هفتانین دارد. تعداد افراد مسلح گروه پ.ک.ک در این منطقه ۴۰۰ نفر برآورد شده است.[/quote] با تشكر از اطلاعات تكميلي// بايد ديد تركيه چه طور نبرد رو مديريت ميكنه[/quote] توصيه مي كنم سابقه عمليات هاي تركيه به ويژه عمليات سال 2008 را كه عمليات بزرگي هم بود مطالعه بفرماييد. البته دليل نمي شه گفت چون در گذشته ناكام بوده اين بار هم حتما ناكام مي مونه.[/quote] اگر میشه شما سابقه ی عملیات های ترکیه پ ک ک بذارید می خوام بدوم -
نبرد تسوشیما عموما به نبرد دریای ژاپن شهرت دارد. این نبرد یکی از قطعی ترین پیروزی های دریایی در طی جنگ روس و ژاپن و همچنین در طول تاریخ دریانوردی می باشد. نبرد تسوشیما در روزهای 27-28می 1905 بین ناوگان ژاپن و ناوگان روسیه در تنگه تسوشیما روی داد. فرمانده ناوگان ژاپن -آدمیرال توگو- در این پیروزی درخشان دوسوم ناوگان روسیه را -که تحت فرمان آدمیرال روزدتسونسکی بود- نابودکرد. بعضی از مورخین این نبرد را بزرگترین نبرد دریایی بعد از نبرد ترافالگار[i] می دادنند. همچینی این نبرد، بزرگترین نبرد بین نبردناوهای قبل از دوران دردناوت[ii] نیز می باشد. ناوگان بالتیک روسها برای رسیدن به صحنه نبرد مجبور به طی مسافتی بالغ بر 33000کیلومترشد که خود رکوردی است برای های نبردناوهایی که با حرارت ذغال حرکت می کردند. قبل از این نبرد، کشورهای سازنده ناوهای جنگی آتشبار نبردناوهای خود را ترکیبی از توپهای 6، 8، 10و 12 اینچی قرار میدادند. این نبرد ثابت کرد که در نبردهای دریایی تنها توپهای بزرگ 12 اینچی فرمان می رانند و نه توپهای مختلف با کالیبرهای گوناگون. چند روز قبل از این نبرد نیروی دریایی سلطنتی ژاپن نبردناو ساتسوما را به آب انداخت. این نبردناو تنها از توپهای بزرگ بهره می برد و این طرح به زودی توسط بریتانیا با ساخت نبردناو اچ.ام.اس دردناوت ادامه یافت. پیش در امد ناوگان مختلط ژاپن و ناوگان بالتیک روسیه -که از اروپا فرستاده شده بود- در تنگه ای بین ژاپن و کره -در نزدیکی مجمع الجزایر تسوشیما- به نبرد پرداختند. کمی قبل از این، ناوگان اقیانوس آرام روسیه در نبرد شانتونگ در 10آگوست1904 پراکنده و سرانجام در پورت آرتور -لوشان فعلی- غرق شده بود. ناوگان بالتیک از طریق دریای شمال حرکت کرد. وقتی که آنها به ناوگان ماهیگیری بریتانیا حمله کردند، حادثه ای دیپلوماتیک روی داد و ناوگان بالتیک مجبور شد که آفریقا را دور بزند تا به اقیانوس هند برسد. سفر طولانی بود و خدمه ناوها ناخشنود. به روسها دستور داده شده بود تا محاصره لوشان را بشکنند اما این مستعمره قبل از رسیدن ناوگان روسیه سقوط کرده بود و ناوگان بالتیک تصمیم گرفت که خود را به بندر روسی ولادی وستوک برساند. روسها برای رسیدن به ولادی وستوک می توانستند 3 تنگه را انتخاب کنند؛ تنگه های لاپروس، تسوگارا و تسوشیما. آدمیرال روزدتسونسکی تنگه تسوشیما -یعنی ساده ترین راه- را انتخاب کرد. آدمیرال توگو -که پایگاهش در پوسان کره بود- نیز باور داشت که روسها مسیر تسوشیما را ترجیح می دهند. این مسیر کوتاهترین و مستقیم ترین راه از هندوچین به ولادی وستوک بود. دو مسیر دیگر سبب می شد تا ناوگان روسیه ژاپن را از سمت شرق دوربزند. نبرد ناوگان روسیه وقتی رهگیری شد که دود کشتی های روسی توسط رزمناوهای ژاپنی دیده شد. روسها از جنوب-غرب به سمت شمال-شرق در حال حرکت بودند و ژاپنی ها از سمت شمال- شرقی می آمدند. با وجود مخاطره ای که در چرخش هر نبردناو بود، دریادار توگو دستور داد تا ناوگان به ترتیب بچرخند که باعث می شد تا ناوها همان مسیر ناوگان روسها را بگیرند. این چرخش U شکل موفقیت آمیز بود. دو ناوگان فاصله شان را در حدود 6200متر از هم تثبیت کردند و به تبادل آتش پرداختند. ناوگان ژاپن از ابتدای جنگ چندین بار تمرین تیراندازی کرده بودند. ژاپنی ها توپچی های بهتری داشتند و اغلب هدفهایشان را مورد اصابت قرار می دادند. به علاوه، ژاپنی ها از خرج متفاوتی به جای باروت سیاه -ملی نیت- استفاده می کردند. این ترکیب در اثر ضربه منفجر می شد و خسارت بیشتری وارد می ساخت. روسها از گلوله های ضدزره استفاده می کردند و در نتیجه خسارت ژاپنی ها به روسها بیشتر از خسارتی بود که روسها به ناوهای ژاپن وارد کردند. ناوگان روسیه برای نبرد دریایی وضعیتی ضعیف داشت. 4فروند از آنها را نبردناوهای جدید کلاس بورودینو تشکیل می داد اما بیشتر ناوهایشان طرحی قدیمی داشتند و به خوبی نگهداری نشده بودند. مسیر طولانی و کمبود فرصت برای تعمیر آنها، زیر آنها را پر از رسوب و خزه کرده بود و در نتیجه از سرعت آنها کاسته شده بود. ناوهای ژاپنی می توانستند به سرعت 30کیلومتر بر ساعت برسند که 2 برابر ناوهای روسی بود. توگو می توانست از مانور بهتر ناوگانش بهره گیرد تا 2 مرتبه راه آنها را قطع کند. علاوه بر همه اینها ناوهای ژاپنی از تلگراف بیسیم برای ارتباط با یکدیگر استفاده می کردند که این امر هماهنگی و کارایی آنها را بسیار افزایش می داد. آدمیرال روزدتسونسکی با ترکشی که به جمجمه اش اصابت کرد از صحنه نبرد خارج شد و در غروب روز نبرد، دریادار نبوگاتوف فرمانده ناوگان روسها شد. ناوگان روسیه نبردناوهای کنیاز سوروف، اوسلیابیا، الکساندرسوم و بورودینو را در 27 می از دست داد اما ناوهای ژاپنی فقط خسارتی اندک دیدند. شب هنگام، قایقهای اژدرافکن و ناوشکنهای ژاپنی وارد ناوگان روسها -که اکنون در گروه های کوچکی پراکنده شده بود و سعی داشتند به سمت شمال بروند- شدند. نبردناو ناوارین غرق شد درحالیکه نبردناو سیسوی ولیکی و 2 رزمناو قدیمی آدمیرال ناکهیموف و ولادیمیر مونوماخ خسارت دیدند و روسها فردا صبح مجبورشدند که آنها را غرق کنند. روند وقایع 27می 1905(ساعت محلی) 04:45 شینانومارو ناوگان بالتیک روسها را یافت و تلگرامی فرستاد. 05:05 ناوگان مختلط ژاپن بندر را ترک گفت و تلگرامی به سرفرماندهی نیروی دریایی سلطنتی ژاپن فرستاد: امروز هوا خوب است ولی امواج دریا بلند می باشند. 13:39 ناوگان ژاپن توانست ناوگان بالتیک را با چشم رویت کند و پرچم نبرد را بالا ببرد. 13:55 فاصله 12000متر. میکاسا پرچم "زد" را بالا برد. 14:05 فاصله 8000متر. ناوگان ژاپن شروع کرد به منحرف شدن(مانور کراسینگ تی). طرف روس فکر کرد که "توگو دیوانه شده است و ما برنده نبرد خواهیم شد." 14:07 فاصله 7000متر. میکاسا چرخش خود را کامل کرده است. ناوگان روسیه شروع کرد به آتشباری. 14:10 فاصله 6400متر. تمام ناوهای ژاپنی چرخش خود را به انتها برده اند. 14:12 فاصله 5500متر. میکاسا اولین ضربه را خورد. 14:16 فاصله 4600متر. ناوگان ژاپن آتش خود را بر روی کنیاز سووروف -بهترین کشتی ناوگان بالتیک- متمرکز کرده اند. 14:43 اسلیابا و کنیاز سووروف آتش گرفتند و صف ناوگان روس به هم ریخت. 14:50 الکساندرسوم شروع کرد تا به شمال بچرخد و کوشش کرد تا صف ناوگان را ترک کند. 15:10 اسلیابا غرق شد و کنیاز سووروف سعی کرد تا فرارکند. 18:00 دو ناوگان دوباره به هم نزدیک می شوند. فاصله 6300متر. تبادل آتش شروع می شود. 19:03 الکساندر سوم غرق شد. 19:20 کنیاز سووروف، بورودینو و سیسوی ولیکی غرق شدند. 28می 1905 (ساعت محلی) 09:30 ناوگان ژاپن دوباره ناوگان بالتیک را می یابد. 10:34 فرمانده روسها علامت تسلیم –اکس.جی.ئی- می فرستد. 10:53 ژاپنی ها با تسلیم روسها موافقت می کنند. پس از نبرد 4نبردناو دیگر -تحت فرمان دریادار نبوگاتوف- فردا مجبور به تسلیم شدند. گروه او تنها دارای یک نبردناو مدرن -اورل- در کنار نبردناو قدیمی نیکلای اول و 2 نبردناو ساحلی آپراکسین و آدمیرال سنیاوین بود و او هیچ شانسی برای مقاومت دربرابر ژاپنی ها نداشت. تا غروب 28 می، کشتی های تک افتاده روسی توسط ژاپنی ها تعقیب می شدند. نبردناو ساحلی آدمیرال یوشاکوف از تسلیم شدن سرباز زد و توسط رزمناوهای ژاپنی غرق شد. رزمناو قدیمی دمیتری دونسکوی در برابر 6 رزمناو ژاپنی جنگید و تا روز بعد -که روسها در اثر خسارات زیاد منفجرش کردند- مقاومت کرد. 3 رزمناو -شامل آرورا- به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در مانیل فرار کردند و توقیف شدند. رزمناو سریع یات آلماز و 2 فروند ناوشکن تنها کشتیهای روس بودند که به ولادی وستوک رسیدند. تقریبا تمام ناوگان بالتیک روسها در این نبرد از بین رفت درحالیکه ژاپنی ها فقط 3 قایق اژدرافکن را از دست دادند. تاکتیکهای دریایی در این نبرد برای اولین بار -در تاریخ نبردهای دریایی- در نبرد تسوشمیا بود که مانور کراسینگ تی بکار رفت. توضیح اینکه نبردناوها، رزمناوها و دیگر کشتی های جنگی در ناوگانهایی سازمان داده می شوند که هر ناوگان تحت فرماندهی یک افسر پرچمدار -دریاسالار و یا تیمسار دریایی- است. در نبرد تسوشیما، دریاسالار توگو افسر فرمانده در نبردناو میکاسا بود. هنگامی که آدمیرال توگو تصمیم گرفت که یک چرخش متوالی -مانورکراسینگ تی-را اجرا کند او توالی صف ناوگان را -با میکاسا که هنوز در جلو صف بود- به هم نزد. اومی خواست که ناوهای قدرتمندترش زودتر واردنبرد شوند. "چرخش به ترتیب" بدین معنی است که هر ناو باید پس از ناو جلوی خود در صف شروع به چرخش کند. بدین سان ناوهای ژاپنی می توانستند از تمام توپهایشان برای شلیک به ناوگان روسها استفاده کنند اما روسها فقط می توانستند توپهای جلوی کشتی را بر علیه ژاپنی ها بکارگیرند. توگو می توانست دستور دهد که تمام ناوها با یکدیگر چرخش کنند. یعنی تمام کشتی ها در یک زمان شروع به چرخش کنند. این مانور که در نبرد ترافالگار -توسط ناوگان مشترک فرانسه و اسپانیا از آن استفاده شد- سریعتر می باشد؛ اما صف ناوها را به هم می زند و موجب می شود تا رزمناوها در خط مقدم حمله قرار بگیرند و این امری بود که توگو می خواست از آن اجتناب کند. مانور کراسینگ تی به یمن ناوهای سریعی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ساخته شدند و توپهایی که بر روی برجکهای چرخان قرارداشتند اجرا شد. با داخل شدن موشک و هواپیما به نبردهای دریایی -که اجازه حمله از فاصله دور را به نیروهای رزمی می دادند- مانور کراسینگ تی منسوخ شد و آخرین بار در نبرد سورگائو در دریای فیلیپین توسط دریابان اولدنفورت آمریکایی در برابر ناوگان دریادار ژاپنی شوجی نیشیمورا -25 اکتبر1945- بکاررفت. نبرد سورگائو همچنین آخرین نبرد بین نبردناوها نیز بود. مترجم و نویسنده: رضاکیانی موحد منبعhttp://wars-and-history.mihanblog.com/post/133 .......................... یکی به من یک اکانت در گالری بده می خوام عکس ها از منبع ....
-
تاپیک تحلیلی روسیه تحلیل و پیگیری تحولات روسیه وکشورهای مشترک المنافع (CIS)
ghermez پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار تحلیلی
من تو این زمینه ها زیاد اظهار نظر نمی کنم چون هر کس به اندازه ی درکش اما این دفعه... اما به نظر فرض کنیم چین و روسیه بیش از حد اندازه قدرت بگیرند زیاد به نفع ما نیست ما اگر سیاست بهتری در مسائل داخلی و خارجی داشتیم و داشته باشیم خیلی جای پیشرفت الان بیشتره تا وقتی که چین و روسیه قدرت بگیرند. کاری که امریکا و متحداش در کنترل ما نتونست انجام بده اونا راحت می تون اگر تاپیک منحرف شد عذر می خوام- 294 پاسخ ها
-
همین شکلی بهانه های عجیب و غریب برامون در می ارند می خوای کل دنیا را رو سرمون خراب کنی ما هرچه چقدرقوی باشیم باید قبول کنیم تنها در مقابل خود امریکا قدرت نظامیمون نمی رسه چه برسد به کشور های دیگه که به کمکش می ان دوست گرامی پیشنهادتودر صورتی مفیده دنیا و کشورهای دیگه کاملا بی طرف بمانند.فقط خود امریکا و فوقش یکی دوتا از کشور های عرب
-
دیکتاتور مرد ملت لیبی ازاد شد. اماحالا تمام حواسشون افتاد پای سوریه ............................................................................. خدایا هر چه سریعتر نفت اعراب شبه جزیره .... به پایان برسون .
-
جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
ghermez پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگنده و رهگیر
دوستان من کسی نیست پست های مشابه بالا بیاره تا دیگه دیگه اظهار نظر راجب این موضوع تمام بشه من فقط همین سال چندین پست شبیه این دیدم http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=17577 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=13075 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=10166 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=17167 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=5799&postdays=0&postorder=asc&start=270 شاید هم زیاد از نظر خیلی ها ربط نداشته باشه ولی بحث ها خیلی به هم نزدیک اند.کلا یک باره اش کنید -
فقط بگم در صورت منتقل شدن به موقع عکس هایی هم می ذارم خدمت در نیروی دریایی رایزوتاناکا در سال 1892 در شهری که امروزه یاماگوچی نامیده می شود به دنیا آمد. تاناکا در سال 1913 از دوره چهل و یکم آکادمی نیروی دریایی سلطنتی ژاپن فارغ التحصیل شد و به خدمت در رزمناوهای آزوما، نبردناو آکی و رزمناو نیشین منصوب شد. تاناکا پس از ارتقا به درجه ستوانیاری به رزمناو کاساگی و نبردناو کنگو فرستاده شد. تاناکا برای فراگیری دوره ابتدایی توپخانه دریایی و اژدر سالهای 1916 و 1917 به سرکلاس درس بازگشت و پس از آن به ناوشکن هاتسوشیمو فرستاده شد. دوره عالی اژدر در سالهای 1919 و 1920 آموزش او را تکمیل کرد و از او یک متخصص اژدر ساخت. بین سالهای 1921 و 1923 ستوان تاناکا به عنوان افسر اجرایی به زیردریایی کاراساکی فرستاده شد. در دسامبر 1925 تاناکا افسر اجرایی و آموزگار مدرسه اژدر نیروی دریایی ژاپن شد. پس از یک سال تدریس، تاناکا به ستاد منتقل شد و سالی را در پایگاه کشتی سازی کوره و یک سال دیگر را در پایگاه های اصلی نیروی دریایی گذراند. در سال 1930 تاناکا با درجه ناخداسومی به فرماندهی ناوشکن تاچیکازه منصوب شد و یک سال بعد با رسیدن به درجه ناخدادومی فرماندهی ناوشکن یوشیو به او سپرده شد. سالهای 1932 تا 1936 دوره بازگشت وی به کارهای ستادی بود ولی در سال 1937 با درجه ناخدایی دوباره به دریا بازگشت. این بار رزمناو جینتسو در اختیار او قرار گرفت. در سالهای 1938 و 1939 او به ریاست ستاد منطقه دریایی ماکو رسید و پس از آن تا نوامبر 1940 فرماندهی نبردناو کنگو به وی سپرده شد. ستیزه چندی قبل از حمله غافلگیرکننده ژاپن به پرل هاربر، هدایت اسکادران دوم ناوشکن به ناخدا تاناکا سپرده شد و او ناوشکن جینستو را ناو سرفرماندهی خود قرار داد. با آغاز جنگ او به درجه دریاداری ارتقا پیداکرد و به همراه ناوگانش ،در مجموع 8 فروند ناوشکن، در حمله به فیلیپین و هندشرقی شرکت کرد و نبرد دریای جاوه را از سرگذراند. در روز 21 می 1942 تاناکا به همراه 11 ناوشکن تحت فرمانش در حمله به میدوی شرکت کرد اما پس از غرق شدن 4 فروند ناوهواپیمابر ژاپنی به وسیله آمریکایی ها او و دیگر کشتی های ژاپنی بدون درگیری منطقه نبرد را ترک کردند. در روز 7 آگوست 1942 متفقین در جزایر گوادال کانال نیرو پیاده کردند و حفاظت از کاروانهای کمکی ،که برای ضدحمله به مواضع متفقین به منطقه نبرد اعزام می شدند، به تاناکا و افرادش سپرده شد. در روز 25 اگوست و در طی نبرد شرق جزایر سالامون کشتی او مورد حمله یک هواپیمای آمریکایی قرارگرفت و به شدت آسیب دید. خود تاناکا مجروح شد و ناچارشد پرچم خود را به ناوشکن کاگرو انتقال دهد. تاناکا پس از چند ماه استراحت دوباره به وظیفه اصلی خود ،کمک رسانی به نیروهای ژاپن در منطقه گوادال کانال، بازگشت. توکیواکسپرس با برتری هوایی که متفقین در این منقطه کسب کردند ستاد نیروی دریایی ژاپن تصمیم گرفت که به جای کشتی های بزرگ و کند تدارکاتی از کشتی های جنگی سریع و به صورت شبانه برای تجدید قوا و تأمین تدارکات نیروهای خود استفاده کند. با این تمهید شانس هواپیماهای آمریکایی برای کشف و انهدام ناوگان ژاپن کاهش پیدامی کرد. تاناکا به عنوان فرمانده این ناوگان کمک رسانی ،که کمی بعد به وسیله آمریکایی ها توکیواکسپرس نام گرفت، انتخاب شد. به دلیل اینکه این کشتی های رزمی امکان تخلیه بار نداشتند قرارشد تا محموله ها در بسته های بزرگ ضدآب قرارگرفته و به یکدیگر بسته شوند. با نزدیک شدن کشتی ها به ساحل بسته ها را مانند یک قطار در آب رها می کردند تا سربازان ژاپنی آنها را از آب بگیرند. وحشت شب شب 30 نوامبر 1942 شبی تاریک و بدون ماه بود با دریایی کاملا آرام که حداکثر دید به 11 کیلومتر بالغ می شد. نبردی که در همین شب آرام اتفاق افتاد سبب شد تا تاناکا در میان سربازان دشمن به عنوان وحشت شب شناخته شود. تاناکا به همراه کشتی هایش از سمت شمال غربی به سوی جزیره گوادال کانال به راه افتادند و در ساعت 21:40 جزیره ساوو در دیدرس او قرارگرفت. ناوشکنهای ژاپنی در یک خط قرار داشتند و با فاصله 600متر از یکدیگر به سمت جنوب حرکت می کردند. ترتیب آنها عبارت بود از تاکانامی، اویاشیو، کوروشیو، کاگرو، ماکینامی، ناگانامی و کاواکازه و سوزوکازه. تاناکا ناوشکن ناگانامی را به عنوان کشتی سرفرماندهی انتخاب کرده بود. هم زمان گروه رزمی-67 نیروی دریایی آمریکا به فرماندهی دریابان رایت از سمت شرق کانال لنگووارد منطقه شد. کشتی های تحت فرمان رایت عبارت بودند از ناوشکنهای فلچر، پرکینز، مائوری، درایتون و رزمناوهای مینیاپولیس، نیواورلئان، پنساکولا، هونولولو، نورث هامپتون، لامسون و لاردنر. ناوشکنها ،به عنوان پیش قراول، 3700متر جلوتر از ستون رزمناوها حرکت می کردند درحالیکه هر رزمناو در صف خود از رزمناو بعدی 900 متر فاصله داشت. در ساعت 22:40 ناوگان ژاپن از جنوب جزیره ساوو گذشت و به 5 کیلومتری گوادال کانال رسید. در این هنگام ناوشکنهای تاناکا سرعت خود را کم کردند تا برای تخلیه بارشان آماده شوند. تاکانامی در حدود 2 کیلومتر جلوتر و به سمت دریا ایستاده تا مراقب اوضاع باشد. در همین زمان گروه رزمی-67 از کانال لنگو وارد تنگه آیرون باتوم شد و با سرعت 20 گره دریایی به سمت جزیره ساوو حرکت کرد. ناوشکنهای آمریکایی نسبت به رزمناوها به ساحل نزدیک تر بودند. در ساعت 23:06 کشتی های آمریکایی در نزدیکی دماغه اسپرنس ناوگان ژاپن را با رادار خود کشف کردند. در این زمان فاصله دو ناوگان از یکدیگر به 21 کیلومتر رسیده بود. ناوشکنهای آمریکایی به صف رزمناوها بازگشتند و حرکت خود را به سمت ساوو ادامه دادند. در این زمان کشتی های تاناکا به دو گروه تقسیم شده بودند و آماده می شدند تا محموله خود را در آب رهاکنند. ناگانامی، کاواکازه و سوزوکازه به نزدیک دوماریف رفتند و ماکینامی، کاگرو، اویاشیو و کوروشیو در نزدیک تاسافاروناگا موضع گرفتند. در ساعت 23:12 دیده بان تاکانامی توانست ستون کشتی های دشمن را ببیند. حضور ناوگان آمریکا به سرعت توسط دیگر دیگر کشتی های ژاپنی تأیید شد. آمریکایی ها عنصر غافلگیری را در حمله از دست دادند. در ساعت 23:16 تاناکا ،پس از لغو عملیات تخلیه، فرمان تاریخی خود را صادرکرد:همه کشتی ها با هم حمله کنید. در ساعت 23:14 فلچر با تاکانامی تماس راداری برقرارکرد. یک دقیقه بعد ناخدای فلچر و فرمانده ناوشکنهای آمریکایی ،ویلیام کول، از رایت اجازه خواست تا حمله را آغازکند. پس از دو دقیقه رایت جواب داد که ناوگان دشمن هنوز در فاصله ای دور قراردارد ولی کول پاسخ داد که فاصله را برای آغازحمله مناسب می داند. 2 دقیقه تا دریافت پاسخ رایت طول کشید و در همین زمان ناوشکنهای ژاپنی از برد اژدرهای آمریکایی خارج شدند. در ساعت 23:20 ناوشکنهای فلچر، پرکینز و ترایتون جمعا 20 اژدر به سمت ناوگان تاناکا شلیک کردند. مائوری که دارای رادار جستجوی سطحی نبود از شلیک خود داری کرد. همزمان با ناوشکنها، رایت به رزمناوهایش دستور آتش داد. در ساعت 23:21 مینیاپولیس با شلیک توپهایش حمله توپخانه ای به اسکادران دوم ناوشکن را آغازکرد و این امر توسط بقیه رزمناوهای آمریکایی تکرارشد. ناوشکنهای تحت فرمان کول شروع به شلیک منور کردند تا منطقه هدف را برای هدفگیری توپخانه رزمناوهایشان روشن کنند. چون تاکانامی نزدیک ترین کشتی به ناوگان آمریکا بود مورد بیشترین حمله قرارگرفت. تاکانامی تمام اژدرهایش را به سمت کشتی های آمریکایی شلیک کرد ولی اندکی بعد ،خود، مورد هدف قرارگرفت و 4 دقیقه بعد از وضعیت عملیاتی خارج شد. بقیه کشتی های ژاپنی ، که بیشترشان توسط آمریکایی ها کشف نشده بودند، سرعتشان را افزاش دادند و آماده پاسخ دادن به حمله آمریکایی ها شدند. تمام اژدرهای آمریکایی ها به خطا رفتند. ناگانامی به سمت راست چرخید و پس از شلیک توپهایش با دود استتار منطقه را پوشش داد. کشتی های پشت سرش ، کاواکازه و سوزوکازه به سمت چپ چرخیدند. در ساعت 23:23 سوزوکازه اژدرهایش را به سمت آمریکایی ها شلیک کرد و کمی بعد ناگانامی و کاواکازه نیز به او پیوستند. در همین زمان، 4 ناوشکن ژاپنی که در جلو صف قرارداشتند مسیرخود را به سمت ساحل گودال کانال ادامه دادند و اجازه دادند تا رزمناوهای رایت از کنارشان و در مسیر مخالف عبور کنند. در ساعت 23:28 کوروشیو 4 و ایاشیو 8 فروند اژدرخود را به سمت رزمناوهای آمریکایی شلیک کردند و پس از دور زدن با سرعت فرارکردند. رزمناوها به دنبال ناوشکنها ژاپنی افتادند و ناخواسته در مسیر 44 اژدر ژاپنی قرارگرفتند که به سرعت به سمتشان حرکت می کردند. در ساعت 23:27 درحالیکه مینیاپولیس نهمین شلیک خود را انجام می داد و رایت آماده می شد تا مسیر کشتی هایش را عوض کند 2 اژدر به جلوی مینیاپولیس اصابت کردند. سینه کشتی با زاویه 70 درجه به دریا فرورفت و کشتی از کنترل خارج شد و توقف کرد. 37 نفر در این انفجارها کشته شدند. کمتر از یک دقیقه بعد یک اژدر به نیواورلئان خورد و سینه کشتی را از بین برد. نیواورلئان به پهلوی راست غلتید و هدایت و ارتباطاتش را از دست داد. 183 نفر نیز در نیواورلئان کشته شدند. پنساکولا پس از نیوارولئان قرارداشت. کاپیتان پنساکولا با مشاهده بلایی که بر سر مینیاپولیس و نیواورلئان آمد تصمیم گرفت تا از سمت چپ آن دو عبور کند و دوباره به مسیر خود بازگردد. در ساعت 23:29 یک اژدر به میانه بدنه پنساکولا اصابت کرد و 125 دریانورد آمریکایی را از بین برد. کشتی 13 درجه به پهلو غلتید و از حرکت بازماند. هونولولو کشتی بعدی در صف رزمناوها بود. کاپیتان هونولولو سعی کرد با حداکثر سرعت از مینیاپولیس و نیواورلئان عبورکند اما اینبار از سمت راست آنها. هونولولو سرعت خود را تا 20 گره دریایی افزایش داد و با اجرای یک مانور پیچ در پیچ ،در حالیکه توپهایش هنوز به سمت ناوگان ژاپن شلیک می کردند، توانست منطقه خطر را رد کند. نورث هامپتون پشت سر هونولولو حرکت می کرد. کاپیتان نورث هامپتون نیز مسیر هونولولو را در پیش گرفت ولی به سرعت رزمناوش اضافه نکرد. در نتیجه، در ساعت 23:48 و پس از بازگشت نورث هامپتون به مسیر اولیه اش 2 اژدر شلیک شده توسط کاواکازه در میانه بدنه اش نشستند. کشتی غرق در آتش شد و 50 نفر از مردانش را در همان ضربه اول از دست داد. آخرین کشتی های ناوگان رایت رزمناوهای لامسون ولاردنر بودند که نتوانستند هدفی را پیداکنند چون به دلیل اشتباه در تشخیص شعله مسلسلهای نیواورلئان از منطقه نبرد خارج شدند. ناوشکنهای کول پس از اینکه با سرعت تمام یک دور کامل دور جزیره ساوو زدند به منطقه نبرد بازگشتند اما زمانی سررسیدند که زد و خورد پایان گرفته بود. در ساعت 23:44 تاناکا به کشتی هایش دستور داد از هم جداشوند و منطقه نبرد را ترک کنند. همانطور که ناوشکنهای ژاپنی از کنار ساحل گوادال کانال می گذشتند کوروشیو و کاگرو 8 اژدر دیگر به سمت کشتی های آمریکایی شلیک کردند که هیچ کدام به هدف اصابت نکرد. هنگامی که تاکانامی به بیسیم جواب نداد تاناکا دستور داد تا اویاشیو و کوروشیو به کمکش بشتابند. آنها در ساعت 1 بامداد به محل تاکانامی شعله ور رسیدند اما به دلیل حضور ناوگان آمریکا مجبور شدند بازگردند. تاکانامی تنها کشتی ژاپنی بود که در این نبرد مورد اصابت قرارگرفت و درنهایت غرق شد. از 248 خدمه تاکانامی 48 نفر نجات پیداکردند که 19 نفر آنها به اسارت درآمدند. نورث هامپتون در ساعت 3:40 دقیقه در 6 کیلومتری ساحل غرق شد و فلچر و درایتون توانستند 773 بازمانده آن را نجات دهند. مینیاپولیس، نیواورلئان و پنساکولا تا مدتها از وضعیت عملیاتی خارج شدند و تعمیر آنها بین 9 ماه تا یکسال به طول انجامید. رایت با وجود شکست تاکتیکی توانست جلوی کمک رسانی تاناکا را به نیروی های مستقر در گوادال کانال سدکند هرچند که برای این امر بهای گزافی را پرداخت کرد. در روزسوم دسامبر دوباره تاناکا با 10 فروند ناوشکن کاروانی به راه انداخت و 1500 بسته تجهیزات در آبهای ساحلی رها کرد اما قبل از اینکه سربازان ژاپنی موفق شوند بسته ها را از آب بگیرند هواپیماهای آمریکایی آنها را به مسلسل بستند و تنها 310 بسته به دست ژاپنی ها رسید. 4 روز بعد قایقهای اژدرافکن آمریکایی سومین تلاش ژاپنی ها را برای کمک رسانی به همقطارانشان با شکست روبروکردند. نیروی دریایی ژاپن به فرمانده نیروهای مستقر در جزیره اطلاع داد که به دلیل خطرات موجود کمک رسانی به گوادال کانال را متوقف می کند اما پس از اعتراض ژنرال ایمامورا راضی شد تا یک کاروان دیگر را به جزیره ارسال کند. در شب 11 دسامبر و در آخرین کوشش نیروی دریایی ژاپن، تانکا هدایت کاروانی شامل 11 ناوشکن را برعهده گرفت. 5 فروند قایق اژدرافکن آمریکایی ناوشکن فرماندهی او ،تروزوکی، را یافتند و به اژدربستند. در نتیجه این حمله تاناکا مجروح شد. فردای آن روز نیروی دریایی ژاپن تمام تلاشهایش را برای کمک رسانی به جزیره متوقف کرد و در انتهای همان ماه تصمیم گرفته شد تا تمامی سربازان ژاپنی از گوادال کانال تخلیه شوند. پس از نبرد نبرد تاسافارونگا یکی از بدترین شکستهای نیروی دریایی آمریکا در طول تاریخ اش بوده است. باوجود این، رایت به دلیل شجاعت در طی عملیات به مدال صلیب نیروی دریایی دست پیداکرد. او در گزارش خود پس از عملیات ادعاکرد که 4 فروند ناوشکن ژاپنی را غرق کرده و به 2 فروند دیگر آسیب واردساخته است. فرمانده اش ،دریاسالارهاسلی، در زیر گزارش او از شلیک زودهنگام اژدرهای ناوشکنهای آمریکایی شکوه کرد و بیان کرد که این ناوشکنها به جای دور زدن جزیره باید به کمک رزمناوها می آمدند. تاناکا در گزارش خود ادعا کرد که یک فروند نبردناو و 2 رزمناو دشمن را غرق کرده است. این شکست سبب شد تا ناوگان اقیانوس آرام آمریکا به فکر عوض کردن تاکتیکهایش بیافتد و به صورت جدی به بهبود اژدرهایش مشغول شود. آمریکایی ها درباره برد و قدرت اژدرهای ژاپنی چیزی نمی دانستند و رایت ادعا کرده بود که کشتی هایش هدف اژدر زیردریایی های ژاپنی قرارگرفته اند چرا که باور نداشت اژدرهای ژاپنی بتوانند از چنین فاصله ای شلیک شده باشند. در حقیقت، ژاپنی ها سالها قبل از آغازجنگ با تحقیق درباره وضعیت نیروی دریایی طرفین به این نتیجه رسیده بودند که به دلیل تعداد بیشتر ناوهای سنگین آمریکایی باید برای حفظ تعادل در برابر آنها به راهکاری مناسب دست پیداکنند. در نتیجه، آنها کار بر روی اژدرهایی را شروع کردند که بعدها در دنیای غرب با نام نیزه بلند معروف شدند. این اژدرها بردی تقریبا دو برابر اژدرهای استاندارد نیروی دریایی آمریکا داشتند و برای مقابله با نبردناوهای آمریکایی در فواصل دور طراحی و ساخته شده بودند. تنها یک سال پس از شکست در تاسافارونگا بود که آمریکایی ها به اطلاعاتی درباره نیزه بلند و قدرت مخرب آن دست پیداکردند. پایان راه تاناکا چند روز پس از مجروحیت به سنگاپور منتقل شد و در سال 1943 او را به برمه فرستادند. او دیگر تا انتهای جنگ دیگر به عنوان یک فرمانده دریا را ندید. پس از پایان جنگ تاناکا درباره پیروزی اش چنین گفت:" من شنیده ام که نخبگان نیروی دریایی آمریکا فرماندهی من در آن شب را ستوده اند. من خود را سزاوار چنین افتخاری نمی یابم. این مهارت بی نظیر و از خودگذشتگی مردان من بود که چنین پیروزی را برای ما به ارمغان آورد." در روز 15 اکتبر 1944 تاناکا به درجه دریابانی رسید و یک سال پس از تسلیم ژاپن به متفقین بازنشسته شد. وحشت شبهای دریانوردان آمریکایی در روز 9 جولای 1967 در سن 77 سالگی درگذشت. منبع:http://wars-and-history.mihanblog.com/post/category/ ترجمه و تالیف:رضاکیانی موحد