ghermez

Members
  • تعداد محتوا

    634
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های ghermez

  1. ارتش به‌عنوان يكي از اركان اصلي دولت مدرن كه گوياي انحصار قوه قهريه آن مي‌باشد،‌ نقشي كليدي در ساختار جامعه و حكومت جديد و روابط متقابل آنها دارد. اروپاگرايي پهلويها در ابعاد مختلف حيات فردي و جمعي به قصد كسب هويت و قدرت، موجب گرديد که به‌رغم وجود پتانسيلها و جوشش احياگريهاي بومي، اصلاح ضعف و سستي در كشور نه‌تنها به استقلال و خويشتن‌شناسي منجر نگردد، بلكه انفصال و بيگانگي با ريشه‌هاي هويت و قدرت را در كشور به دنبال آورد. نتيجه آنكه نه از دستاوردهاي سنت استفاده شد و نه مدرن، هضم و فهم گرديد. در چنين وضعیتی، ارتش به لحاظ صوري، مدرن، اما در ماهيت، غيرمدرن بود. نكته مهم آن است كه ورود خواسته و ناخواسته نيروهاي متنوع اجتماعي در ساختار پرسنلي ارتش نوين، به‌تدريج شناخت و رابطه جديدي ميان جامعه و حكومت برقرار كرد كه سامان‌يابي دولت و ملت در اين دوره را توضيح‌پذير مي‌سازد. در مقاله پیش رو، تغيير ساختار در ارتش و ناكامي ارتش نوين به‌عنوان ارتشي كارآمد و حافظ منافع ملّي بررسي شده است. طی قرن نوزدهم، تلاشهای متعددی انجام شد تا نیروهای نامنظم، منظم یا نیمه‌منظم را به صورت ارتشی متشکل و منضبط به سبک اروپایی سازمان دهند. بدین‌منظور، گروهی از هیاتها و مربیان نظامی را از کشورهای مختلف به خدمت گرفتند. میرزاتقی‌خان امیرنظام، اولین صدراعظم ناصرالدین‌شاه، اصلاحات متعددی، به‌ویژه در بخش مواجب و سربازگیری انجام داد. ارتش نوین ایران پس از کودتای سوم اسفند 1299 تشکیل شد و در دی 1300 به‌طور رسمی آغاز به کار کرد. واحدهای نظامی در قشون متحدالشکل ادغام شدند و تحت اشراف وزارت جنگ و فرماندهی واحدی قرار گرفتند. قشون جدید سپس به‌تدریج و کم‌وبیش سایر ویژگی‌های ارتش‌های نوین را در خود نهادینه کرد. با تشکیل قشون متحدالشکل، واحدهای انتظامی در آن ادغام شدند یا زیر نظارت آن درآمدند. کلیه واحدهای نظامی و انتظامی تا پایان سلطنت رضاشاه از حوزه نظارت قوه مقننه، قوه مجریه و کابینه خارج و زیر نظر مستقیم وی بودند. [size=18] سازمان لشکری در دوره قاجار[/size] با مرگ کریم‌خان زند بار دیگر منازعات داخلی شدت گرفت. با تفرقه در میان ایل‌هاي طرفدار زند، نخست کنترل مناطق مرکزی و شمالی کشور از دست خاندان زند خارج شد و سپس فارس و کرمان و دیگر ایالتهای جنوبی و سرانجام خراسان تحت تسلط قاجارها قرار گرفت. قاجارها از زمان صفویه بخش مهمی از لشکریان قزلباش محسوب مي‌شدند و از آن پس نیز همواره در جنگهای داخلی و خارجی در زمره نام‌آورترین سپاهیان و نیز مدعیان سلطنت ایران بودند. نه‌تنها به تخت نشستن آقامحمدخان، بلکه جنگهای او در منطقه قفقاز نیز با اتکا بر سپاه ایلی قاجار و متحدان آن انجام شد. نبردهای آقامحمدخان در گرجستان را بیشتر به «شبیخون‌های ایلاتی» تا جنگی واقعی برای بازپس‌گیری قلمرو تشبیه کرده‌اند. در اوایل تاسیس سلسله قاجار، سپاه ایران صدوهشتادهزار چریک داوطلب را دربر مي‌گرفت. اینها شامل قوای پایتخت یا پا رکابی در حدود هفتادوپنج‌هزار نفر و قوای ولایتی در حدود صدوپنج‌هزار نفر بودند. دسته اول که از خزانه دولت حقوق می‌گرفتند، در پایتخت و در رکاب شاه بودند و دسته دوم که به خرج شاهزادگان، حکام، روسای قبایل و تیول‌داران اداره می‌شدند، مسئول حفظ و حراست از شهرها و سرحدات بودند. ژنرال آلفردگاردان تعداد نفرات نظامی ایران را در اوایل قرن نوزدهم شصت‌هزار پیاده‌نظام، صدوچهل‌وچهارهزار سواره‌نظام و دوهزاروپانصد توپچی دانسته است. او می‌نویسد: «اسلحه افراد پیاده خیلی سنگین و سواره‌نظام نیز تابع هیچ نظمی نبود. کیفیت سلاحهای سربازان و توپخانه نامناسب بود. از لباس متحدالشکل، انضباط، نقشه‌های نظامی و نیروی دریايی نیز خبری نبود. قشون ایران در سال 1800.م تفاوت محسوسی با سده‌های پیشین نداشت. کماکان ستون فقرات قشون، سواره و پیاده‌نظام ایلی بود. برای محافظت از شاه، شاهزادگان و قصرهای سلطنتی، گارد ویژه‌ای وجود داشت که معمولاً از میان گرجی‌ها انتخاب می‌شدند که وابستگی محلی و قبیله‌ای در ایران نداشتند. تعداد واقعی نیروهای نظامی همواره در عمل بسیار کمتر از آن تعدادي بود که برای دریافت جیره و مواجب ثبت می‌شدند. انگیزه‌های اصلی در نبردها تعصبات و پیوندهای قبیله‌ای، غارت و چپاول و جمع‌آوری غنايم بود. افراد هر طایفه در دسته‌های جداگانه و تحت‌نظر فرمانده‌ای از طایفه خود قرار می‌گرفتند و بدین‌ترتیب موجبات ترجیح علایق قومی بر منافع کل سپاه و امکان وقوع شورش و طغیان‌های گروهی بیشتر فراهم می‌شد. در ساخت دولت سنتی در ایران، فرماندهان نظامی از اقتدار سیاسی جدا نبودند. شاه، رهبر سیاسی و فرمانده نظامی بود. درواقع همه موسسان سلسله‌های پادشاهی در ایران از میان رهبران ایلی برخوردار از شایستگی و توانایی نظامی برخاستند. نیروی نظامی ایل عامل اصلی به قدرت رساندن ایل و حفظ و تداوم قدرت آن بود. بنابراین در ساخت سنتی جامعه ایران، رهبران ایلی ـ نظامی ابزار به چنگ آوردن قدرت، حفظ آن و سرکوب مخالفان داخلی و مهاجمان خارجی بودند. بقا و زوال سلسله‌های پادشاهی نیز به میزان زیادی به قدرت نظامی آنها وابسته بود. سپاهیان حکومت قاجار به سبب وظيفه حساس و سرنوشت‌سازی که در حیات و بقای حکومت داشتند، از اهمیت بسزایی برخوردار بودند. قشون تحت نظر مستقیم شاه اداي وظیفه می‌کرد و جزئی جدا‌ناپذیر از اساس حکومت و مقام سلطنت قاجار بود. شاه در راس سپاهیان و سازمان جنگی کشور قرار داشت. سپاهیان از افواج و دستجات نظامی ایلات بودند. سازمان جنگی ایل قاجار از طوایف دوالو، عضدانلو، شامبیانی، قوانلو، اسپانلو، شاه‌بداقلو، قزل‌ایاق، قایجلو، لاشلو، زیادلو، خزینه دارلو، کرلو و مهدیقلی‌خانی تشکیل می‌شد. قوی‌ترین فوج سپاهیان قاجار لشکر آذربایجان بود. با اجراي اصلاحات لشکری و تحولاتی که در سازمان جنگی نیروهای مسلح پیش آمد، کنترل و تسلط دستگاه سلطنت و ایل قاجار بر نیروهای مسلح کاهش یافت و رفته‌رفته این نیروها تحت امر کارگزاران دستگاههای دولتی قرار گرفتند. دستگاه دولتی آذربایجان سازمان جدیدی برای قاجار طرح‌ریزی کرد. آنان به کمک کارشناسان فرانسوی، سازمان جنگی ایلات را متحول کردند و به روشهای جنگی اروپایی و سلاحهای جدید مجهز ساختند. میرزا عیسی فراهانی، میرزا بزرگ، طرحی به‌نام جنگجویان سرباز و جانباز در سپاهیان ایران تهیه کرد. در سپاهیان قاجار، فرماندهی ده نفر به عهده «ده‌باشی» و فرماندهی صد نفر به عهده «یوزباشی» بود. «مین‌باشی» فرمانده هزار نفر و «میرپنج» سرکرده پنج‌هزار نفر بود. بالاترین رده‌های نظامی در بین سپاهیان قاجار به «امیر تومان» و «امیر نویان» اختصاص داشت که به‌ترتیب فرماندهی ده‌هزار نفر و صدهزار نفر را برعهده داشتند. به نوشته سرجان ملکم: «لشکر ایران عبارت است از جمعی کثیر سواره بی‌نظام که ایلات و احشامات ملک می‌دهند و سرکرده هر طایفه نیز از خود ایشان است و جمعی دیگر از پیاده غیرمنظم که با مخارج از اضلاع و شهرهای معتبر می‌گیرند و فوجی پیاده‌نظام و توپچی که به قاعده اهالی فرنگستان تربیت می‌کنند و لباس می‌پوشانند. سواره بی‌نظام که حال در ایران است مثل همان سواره‌ای است که در ایام سلف با رومیان می‌جنگیدند و هنوز روش آبا و اجداد خود و سایر عادات و رسوم ایشان را در جنگ از دست نداده‌اند. فرقی که هست، این است که در سوابق ازمنه با تیروکمان جنگ می‌کردند و حال با قرابین و چون مردان قوی و رشیداند و اسبان سخت چالاک دارند به جهت تاخت و تاز اطراف هیچ سواره مثل سواره ایرانی نمی‌شود. بنابر قول ایرانیان عدد این سواره به هشتادهزار می‌رسد که چون ضرورت داعی شود در رکاب پادشاه به خدمت لشکری قیام نمایند و در عوض زمین‌ها و مرتع‌ها به ایشان داده شده است که به رفاه روزگار بسر برند. هر سرکرده ایل باید بالنسبه به جمعیت خود عدد مخصوص سواره بدهد. پادشاه همیشه فوجی از سواره با خود دارد که ایشان را غلامان شاهی گویند. این فوج در این اوقات از سه یا چهار هزار زیاده نمی‌شود و اغلب یا غلامان گرجی هستند یا پسران امرا و اعیان ایران. اسلحه سپاهیان در این دوره عبارت بود از تفنگهای فتیله‌ای و خنجری و شمشیری، و تربیتی دیگر ندارند، به‌جز اینکه، مانند سواره بی‌نظام، به جز سرکرده خود به کسی دیگر اطاعت نمی‌کنند. در سال 1907، سرهنگ جیمز آ. داگلاس، وابسته نظامی وقت بریتانیا، به صورت زیر به ویرانی عمده ارتش ایران اشاره می‌کند: «به‌طورکلی گرچه نیروهای ایلاتی که بخش مهمی از ارتش ایران را تشکیل می‌دهند همچنان مثل سابق باقی می‌مانند، اما نیروهای منظم‌تر در سال‌های اخیر به صورت بسیار قابل ملاحظه‌ای رو به تخریب رفته‌اند. این کار تاحدودی به علت فقدان کامل آموزش، و اساساً به علت فقدان پول برای پرداخت به سربازان و افزایش اجتناب‌ناپذیر اختلاس از طرف افسران عالی‌رتبه صورت گرفته است. مساله عمده ارتش، فقدان افسراني تعلیم‌دیده و حرفه‌ای بود که بتوانند در عملیات نظامی حرفی برای گفتن داشته باشند. در نتیجه، کارآیی ارتش بر اثر دسیسه‌ها و ملاحظات غیرنظامی سیاستهای دربار به‌شدت تحلیل می‌رفت. این مشکل به‌خصوص در حوزه خدمات ستادی بسیار چشم‌گیر بود. در ارتش خدمات ستادی منظمی وجود نداشت، اما وابستگان به خانه و دفتر صدراعظم، فرمانده کل قوا، حکام ایالات و مانند ایشان، بخش عمده نوکران خاصه بودند که به‌نام آجودان خوانده می‌شدند. علی‌القاعده این افراد صرفاً در حد افسران جزء آموزش می‌دیدند و فاقد هرگونه آموزش حرفه‌ای بودند. اینها مادام که ولینعمتشان مصدر امور بودند، منصبهای شبه‌ستادی خود را حفظ می‌کردند، لیکن پس از آن در خیل عظیم افسران بیکار مستحیل می‌شدند و درعین‌حال مواجب کامل خود را دریافت می‌کردند. در آغاز قرن نوزدهم، ارتش مرکب بود از نگهبانان ویژه سلطنتی، سوارنظام نامنظم، و چریکهای بومی که به صورت نیروهای کمکی از نواحی مختلف و از قبایل کشور جمع‌آوری می‌شدند و تحت رهبران قبایل خودشان خدمت می‌کردند. یک شاهد فرانسوی که در 1806.م از ایران بازدید کرده است، درباره ارتش ایران می‌نویسد: «ارتش ایران هنوز همان معایبی را دارد که مورخین یونانی در دوران باستان نقل کرده‌اند. برای مثال آنها به پای اسبان خود پای‌بند می‌بندند. هیچ‌گونه مانعی در برابر هجوم دشمن ایجاد نمی‌کنند و همین رسوم است که تا اندازه‌ای شبیخون زدن دشمن را آسان می‌کند. اگر جنگ یک هنر به‌شمار آید، ایرانیان تصوری درباره آن ندارند و به همین دلیل در زبان آنها اصطلاحات جنگی کمتر است. دسته سپاهیان فاقد نظم است و چیزی که می‌تواند کیفیت اصلی جنگی ایرانیان را نشان دهد، این است که دشمن را در نخستین برخورد شکست دهند یا اینکه به تندی برق بگریزند. موضوع اصلی در یک نبرد برای آنها، این نیست که در میدان جنگ باید مسلط بود، بلکه بایستی به مقدار اجناسی که می‌شود چپاول کرد، نگریست. در ایران نه سربازخانه است نه خوابگاه نظامی و نه مخزنی برای آذوقه‌گیری ارتش. هر پیاده‌نظام یا سوار ناچار است که با مواجبی که از دولت می‌گیرد همه‌چیز مورد نیازش را فراهم کند. این مواجب به سپاهیانی که در سان حاضر می‌شوند، پرداخت می‌گردد، اما میزان آن برحسب نوع کارشان فرق می‌کند. دولت به افراد ارتش کمی غله می‌دهد، و به خرج خود اسبهایی را که تلف می‌شوند، از نو تهیه می‌نماید. مواجب سرکردگان ارتش بستگی به شمار سربازانی دارد که برای دولت تهیه کرده‌اند. ترکیب ارتش ایران عبارت است از: 1ــ نگهبانان شاه و شاهزادگان 2ــ دسته‌های ایلات 3ــ چریک‌های شهرستانی که هیچ‌گونه خدمت مرتب و پیوسته ندارند 4ــ چندین رسته پیاده‌نظام، سواره‌نظام و توپخانه که تمرینات و لباس نظامی آنها تاحدودی اروپایی است. تعداد سواره‌نظام در حدود چهارهزار، افراد ایلات در حدود هشتادهزار، افراد چریک در حدود صدوپنجاه‌هزار، و دسته‌هایی که به سبک اروپایی مشق داده می‌شوند سی‌هزار نفر است که مجموعاً دویست‌وپنجاه‌وچهارهزار تن هستند. با توجه به این ویژگی‌ها لشکریانی که ممکن بود جمع‌آوری شوند، بسیار معدود بودند. پیش از ورود مربیان نظامی اروپایی، مبناي قشون ایران، قبایل و ایلات و ارتش چریکی یا روستائیان بودند. رهبران ایلات و قبایل در مقابل خدمات نظامی و فراهم آوردن سپاهیان سواره‌نظام و پیاده برای شاه به خرج خود، از حق تیول بهره می‌بردند. رهبران ایلات و قبایل و سواران آنها در سازمان ارتش وظيفه‌اي اساسی به عهده داشته‌اند. برای مثال در جنگ هرات در 1856.م، استخوان‌بندی ارتش بر سواران شاهسون، قراگوزلو، افشار و قراچه داغی قرار داشت. در قضيه شورش ترکمانان به سال 1886، دولت مجبور شد سیزده‌هزار سرباز را به علاوه سربازانی که از ایلات خراسان تحت فرماندهی خوانین قوچان و بجنورد گرفته بود، به جنگ ترکمانان اعزام كند. یکی از رهبران ایل شاهسون به‌نام آصف‌الدوله در سلسله مراتب ارتش به مدت چهار سال رئیس توپخانه بود. طبق گزارش کلنل زالاتاروف (ZalataRov) در سال 1889 به مجمع سالیانه ارتش روسیه، ارتش ایران شامل سه دسته بود: «1ــ افراد منظم 2ــ سربازان دائمی یا روستاییان 3ــ افراد قبایل و ایلات اهالی ایران اگرچه استعداد فراگیری نظام نوین را دارند اما اصلاحات نتیجه‌ای در بر نداشته و ارتش حالیه ایران خیلی پست‌تر از ارتش قدیم است. نیمی از عواید دولت خرج ارتش می‌شود اما چگونه خرجی؟ دولت چندبار برای تربیت ارتش به کارشناسان اروپایی رجوع کرده، اما بهره‌ای نبرده است. افراد اروپایی می‌گویند که سربازان ایرانی دارای جمیع خصایص سربازان خوب هستند. آنها مطیع، کم‌خوراک، قانع، باهوش و تیراندازان خوبی هستند. آنها استعداد آن را دارند تا مانند سربازان خوب اروپایی باشند، ولی بدبختانه نه پوشاک دارند و نه خوراک، و روسای آنها افرادی نفرت‌آوراند. عیب بزرگ این ارتش دو چیز است: 1ــ وضع سربازگیری 2ــ تعلیم و تربیت آنها. و مادام که این مشکل رفع نگردد، جمیع مساعی دولت و مخارج آنها بیهوده است. داشتن سواد برای افسران و درجه‌داران اجباری نیست. افسرانی هستند که حتی خواندن و نوشتن نمی‌دانند. هر سرتیپی حق دارد به هر کس که بخواهد درجه بدهد. وضع سرتیپ‌ها غریب است و منصب آنها ثبات ندارد. در 1877 فیروزمیرزا، عموی شاه، پنجاه‌هزار روبل رشوه داد و ریاست سه گردان را گرفت، اما پس از سه ماه او را معزول کردند، زیرا شخص دیگری مبلغ بیشتری رشوه داده بود. جرج کرزن در كتاب خود لیست قشون ایران را در دوره ناصرالدین‌شاه به شرح زیر ارائه می‌دهد: «1ــ نیروهای قابل احضار عبارت‌اند از: سوارهاي بومی یا نامنظم: 16350 نفر؛ زنبورکچی‌ها (دسته جمازه حامل توپ): 80 نفر؛ سواره‌های نیمه‌منظم: 2493 نفر؛ پیاده‌نظام: 67700 نفر؛ توپخانه: 4000 نفر؛ واحد اتریشی: 169 نفر؛ نیروهای بومی: 3600 نفر ــ جمع: 90392 نفر 2ــ عده آماده و مسلح شامل نیروی موثری که می‌گویند کاملاً مسلح‌اند: سواره‌های نامنظم: 12427 نفر؛ سواره‌های نیمه‌منظم: 2493 نفر؛ پیاده‌نظام: 25000 نفر؛ توپخانه: 1800 نفر؛ دسته اتریشی: 169 نفر؛ نیروی بومی:2000 نفر ــ جمع: 43889 نفر 3ــ مجموع عده‌ها ــ سرانجام با حذف کردن گزارشهای مغلوط و حاصل جمع‌های خالص و افرادی که در مرخصی‌اند، تعداد واقعی را که درحال‌حاضر خدمت زیر پرچم انجام می‌دهند تا سی‌هزار نفر تخمین زده‌اند. آموزش نظامی این ارتش هم به سبب کمبود سلاح‌های مورد نیاز و مهمات با اشکالات و موانع متعدد مواجه بود. به‌همین‌خاطر سهمیه مهمات هر فرد سالانه از پنج تیر تجاوز نمی‌کرد. وانگهی اساساً فقط در تهران بود که تمرین تیراندازی انجام مي‌شد. حکومت ندرتاً در موقعیتی بود که بتواند برای آموزش نظامی افراد مهمات خريداري كند یا در صورت خرید، به محافظت و نگهداری از آن قادر باشد. به‌علاوه اجاره دادن انبارها و مواد و کالاهای ذخیره انواع سوءاستفاده‌ها را موجب مي‌شد و مانع اين مي‌گرديد كه دولت بر امر حراج اموالش واقعاً نظارت كند. به همین دلیل بود که می‌نویسند: «عرضه کامل و کافی گلوله فشنگ با این حساب برای اهداف حکومت هرگز مقدور نیست، و سربازان در این خصوص نیز همانند سایر موارد در مضیقه و مشکلات بسر می‌برند. ارتش قاجار در سده نوزدهم دستخوش دگرگونی‌های چندی شد، اما در هیچ ‌یک از این دگرگونی‌ها مشکل آنچنان حل نشد که ارتش به صورت ابزار سودمندی در سیاست خارجی به كار گرفته شود. ارتشی که به آقامحمدخان قاجار کمک کرد تا در دهه 1790.م/ 1170.ش به سلطنت دست یابد، ماهیتاً با ارتش شاه‌عباس بزرگ فرق چندانی نداشت. سلاح‌های عمده‌اش تیروکمان، گرز، شمشیر، نیزه و خنجر بود. سواره‌نظام زره بر تن می‌کرد و بعضی نیز سپرهای کوچکی داشتند. واحد اسلحه آتشین به تفنگ و عمدتاً تفنگ‌های فتیله‌ای مجهز بود. از توپخانه به ندرت استفاده می‌شد. بعد از سال 1800.م/1179.ش عباس‌میرزا ولیعهد در راه نوسازی تعلیمات نظامی و تسلیحات تلاش‌هایی به عمل آورد. اما تسليحات ایران کیفیت نامرغوبی داشت و روسها در جنگهای 1810ــ1813.م و 1826ــ1828.م، ایران را شکست دادند. شاهزاده عباس‌میرزا دریافت که ایران به اسلحه جدید و ارتش‌ نویني نياز دارد که به شیوه اروپایی تعلیم ديده باشد. شاید، آرزوی بزرگ عباس‌میرزا این بود که ارتشی به وجود آورد که خود را مدیون دولت بداند و از لحاظ ساز و برگ و مواجب به دولت متكي باشد. نامطمئني قشون و خطراتی که از پراکندگی افراد آن به لحاظ تجمع آنان و دست زدن به عملیات راهزنی وجود داشت، سیاست عباس‌میرزا را به خوبی توجیه می‌کند عباس‌میرزا افزون بر به‌کارگیری مربیان اروپایی در سپاه ایران همزمان در فکر اعزام جوانان ایرانی به اروپا برای کسب علوم و فنون جدید به‌ویژه در ارتباط با امور نظامی بود. به همین منظور با نظر ژنرال گاردان قرار شد چند جوان ایرانی برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شوند. اما پایان ماموریت فرانسوی‌ها، مقصد جوانان ایرانی را به انگلیس تغییر داد. سرهار فورد جونز در خاتمه ماموریت خود به هنگام بازگشت به انگلیس، در سال 1811، دو جوان ایرانی را با خود به لندن برد. یکی از آنها محمدکاظم نام داشت که پسر نقاش‌باشی عباس‌میرزا بود. او وظیفه داشت معلومات خود را در رشته نقاشی در اروپا تکمیل کند. دليل انتخاب این رشته برای او نیاز به وجود نقاشان زبده برای کشیدن مناظر استحکامات جنگی، دژها، میدانهای جنگ و آلات نظامی بود. در سال 1815، عباس‌میرزا پنج جوان دیگر را با سرهنگ ژوزف دارسی، فرمانده هیات نظامی انگلیس در ایران، همراه کرد تا در انگلیس ادامه تحصیل‌ دهند. دو نفر از آنها در آکادمی نظامی سلطنتی و یک نفر در کارگاه تفنگ‌سازی به تحصیل و کارآموزی مشغول شدند. عباس‌میرزا علاقه‌مند بود تعدادی از سربازان ایرانی را برای آموزش نظامی به هندوستان اعزام كند. اما فرماندار کل هندوستان با این پیشنهاد مخالفت کرد. افزون بر هیات ژنرال گاردان و هیاتهای انگلیسی، در فاصله سالهای 1815 تا 1900.م، هیاتهای نظامی متعددی از کشورهای فرانسه، روسیه، اتریش، آلمان و ایتالیا به ایران سفر کردند. اما آنها نیز تحت‌تاثیر سیاستهای خارجی و عوامل کم‌وبیش مشابه داخلی کاری از پیش نبردند. این اقدامات با مرگ عباس‌میرزا و سپس کشته‌شدن قائم‌مقام به دستور محمدشاه به جایی نرسید و متوقف گردید. در دوره بعدی، یعنی دوره کوتاه صدارت امیرکبیر، ارتش منظمی ایجاد شد که هم تمرین نظامی بهتری می‌دید و هم حقوق بیشتری به نفرات آن پرداخت می‌شد. اين ارتش اسماً مركب از صدهزار پیاده‌نظام و سی‌هزار سواره‌نظام بود، اما احتمالا تعداد واقعی آن بیش از بیست‌هزار نفر نبوده است. با این ارتش، شورشهای سال 1850.م/1229.ش سرکوب گردید، اما بعد از برکناری امیرکبیر راه انحطاط پیمود و در سالهای 1853ــ1856.م/1232ــ1235.ش در ماجرای افغانستان، زیر فشار انگلیسی‌ها، ناچار شد عقب‌نشینی كند. نهاد فاسد و پوسیده نظامی در سال 1868.م/1247.ش، چهل‌ویک درصد بودجه دولتی را بلعید و در دهه 1890.م/1270.ش که فساد در تمام شئون دولتی رخنه کرده بود، ارتش نیز از آن بی‌نصیب نماند. دولت، هزینه ارتش را از بازاریان با بهره کلان وام می‌گرفت، درحالی‌که سربازان گرسنه برای بقای خویش به کار بدنی برای دیگران تن درمی‌دادند. در سال 1900.م/1279.ش ارتش ــ غیر از بریگاد ده‌هزار نفری قزاق که زیر نظر روسها تمرین می‌دید و کارآیی نسبتاً خوبی داشت ــ به دوهزار نفر محدود مي‌شد که محافظ شخصی دولتیان بودند. شاه زمانی گفته بود «نه ارتشی دارم و نه مهماتی که در اختیار ارتش بگذارم.» آمادگی نظامی و نظم و انضباط سربازان در حد ناچیز و نزدیک به صفر بود. در سال 1851.م اميركبير، دارالفنون ــ اولین مدرسه‌ای که علوم جدید در آن تدریس می‌شد ــ را تاحدی به منظور تربیت افسران برای ارتش جدید تاسیس كرد، اما به‌طوركل اصلاحات نظامی او عقیم ماند. بدیهی است که فکر ایجاد و تاسیس دارالفنون در ایران برای امیرکبیر پس از مسافرت به روسیه و دیدن مدارس فنی و صنعتی و نظامی آنجا پیش آمد و البته نظر او هم در تاسیس چنین مدرسه‌ای بیشتر مدرسه‌ای فنی و نظامی و صنعتی بود برای رفع نيازهاي نظامی و فنی کشور، و شاید به تعلیم و تعلم علوم عالیه و ادبیات که آناً نمی‌تواند در عمل برای مردم سودمند باشد، کمتر نظر داشت و احتمالاً خبر ایجاد دارالفنونی در استانبول که به سال 1263 اتفاق افتاد، نیز در این اقدام او بی‌تاثیر نبوده است. امیرکبیر به دليل تجربه‌هاي قبلیِ فرستادن شاگرد به اروپا، که از زمان عباس‌میرزا شروع شده بود، صلاح را در آن دید که از فرستادن محصل به اروپا خودداری شود و مدرسه‌ای به همان سبک و برنامه فرنگ با معلمان فرنگی در ایران ایجاد گردد تا هم شمار بیشتری از ایرانیان بتوانند بالاتر از سطوح مقدماتی تحصيل كنند و هم از خرج زیاد جلوگیری شود. امیرکبیر پیش از گشایش دارالفنون از کار برکنار شد. او در تلاشهایش برای سامان‌بخشی و متمرکزسازی حکومت، طبعاً در تضاد با قدرتهای رسمی و نظام امتیازات و اختیارات قرار گرفت. مخالفان او عبارت بودند از صاحب‌منصبان دولتی، درباریان، روسای ایالتی، و ملکه مادر. تنها چند روز پیش از گشایش دارالفنون در سال 1851.م/1230.ش، ناصرالدین‌شاه در برابر مخالفان امیرکبیر به رهبری ملکه مادر تسليم شد و با برکناری او از سمت صدراعظمی موافقت کرد. به‌دنبال عزل امیرکبیر از صدارت و در پی آن قتل او، درالفنون حامی اصلی خود را از دست داد. [size=18]تغییر ساخت و نوسازی ارتش[/size] ساخت یک ارتش نیرومند به‌عنوان بخشی از برنامه کلی نوسازی دفاعی کشور، هدف اصلی اصلاح‌طلبان ایرانی از آغاز سده نوزدهم بود. از نظر بسیاری از کسانی که در انقلاب مشروطیت شرکت كردند، هدف مهم و حتی هدف اصلی، ایجاد دولتی نیرومند با ارتشی کارآمد بود تا بتواند بر واپس‌ماندگی ایران غلبه کند. بنابراین ایجاد ارتش جدید در ایران، به‌عنوان یک ضرورت تاریخی، به‌منظور استقرار نظم داخلی و امنیت، حفظ تمامیت ارضی، جلوگیری از ادعای ملیت‌ها (خودمختاری) و ایجاد وحدت ملی، نه‌تنها پاسخ به تمایل نخبگانی بود که پس از جنگ جهانی اول و خروج نیروهای خارجی از ایران خواستار این بودند كه یک دولت ملی تام‌الاختیار ايجاد گردد، بلکه به دليل تغییر شرایط بین‌المللی، دولت انگلیس نیز مایل بود یک دولت مقتدر مرکزی با ارتشي قوی و متمرکز در ایران قدرت را به‌دست گیرد. بعضی از مواد قرارداد 1919 «وثوق‌الدوله ــ کاکس»، و طرح‌های تهیه‌شده برای اجرای اين قرارداد ــ که بیانگر خواست دولت انگلیس بود ــ متضمن تغییر ساخت و نوسازی در ارتش و نیروهای نظامی ایران بود، ولی زمینه ايجاد ارتش جدید پس از کودتای 1299 پدید آمد. ماده 2 و 3 قرارداد وثوق‌الدوله ــ کاکس که در مورد اصلاحات اداری و نظامی است، به شرح زير مي‌باشد: «ماده 2ــ حکومت بریتانیای کبیر بر عهده می‌گیرد که به خرج دولت ایران هر عده مستشار و کارشناس که حضورشان در ایران، پس از شور و مذاکره لازم میان طرفین، ضرور تشخیص داده شود، در اختیار حکومت ایران بگذارد تا اصلاحات لازم را در وزارت‌خانه‌ها و دوایر دولتی آغاز کنند. استخدام این مستشاران طبق کنترات‌های دوجانبی که یک طرف آن حکومت ایران و طرف دیگرش مستشاران موردنظر هستند، صورت خواهد گرفت و در انجام وظایفی که عهده‌دار می‌شوند، اختیارات لازم و مکفی به آنها داده خواهد شد. ماده 3ــ حکومت انگلستان متعهد می‌شود، به هزینه دولت ایران، هر تعداد افسر و هر میزان اسلحه و مهمات (از نوع جدید) که به تشخیص کمیسیون مختلط نظامی برای نوسازی ارتش لازم باشد، در اختیار حکومت ایران قرار دهد. این کمیسیون مختلط که در آن افسران ایرانی و انگلیسی بالسویه عضویت خواهند داشت، بی‌درنگ پس از امضای قرارداد فعلی تشکیل خواهد شد. حکومت ایران تشکیل یک چنین ارتش متحدالشکل را برای ایجاد نظم در داخله مملکت و حفظ تمامیت و امنیت مرزهایش لازم تشخیص می‌دهد. نیروهای نظامی در ایران پیش از کودتای سوم اسفند 1299 شامل بریگاد قزاق، ژاندارمری، بریگاد مرکزی، قشون پراکنده در ایالات و ولایات، پلیس جنوب و قوای چریک شرقی بود. فرماندهی و سازماني سراسري و متمرکز در امور نظامی وجود نداشت و واحدهای نظامی تحت فرماندهی و هدایت نظامیان غیرایرانی بودند. قسمت اعظم بودجه آنها را دولت انگلیس تامین می‌كرد. شاه طبق قانون اساسی فرمانده کل قوا بود، اما نه او و نه دولت مرکزی هیچ‌گونه تسلط و نظارتی بر نیروهای نظامی نداشتند. شکستهای نظامی و ناکامی در اصلاحات زوال ارتش و به فراموشی سپردن آن را موجب شد. اما تمایل پادشاهان قاجار به داشتن واحدهای نظامی نوین و ضرورتهای داخلی و خارجی باعث شد واحدهای نظامی جدیدی ايجاد گردد که بریگاد قزاق در زمره قدیمی‌ترین و قدرتمندترین آنها بود. [size=18]نیروهای نظامی ایران در زمان كودتاي 1299[/size] ــ بریگاد قزاق ناصرالدین‌شاه در دومین سفر خود به فرنگ در سال 1257.ش/1878.م، در ماوراء قفقاز، چنان تحت تاثیر قزاق‌های روسی که در مقابل او رژه می‌رفتند، قرار گرفت که اظهار تمایل کرد که نایب‌السلطنه قفقاز یگانی مشابه سواره‌نظام قزاق در ایران به وجود آورد، و این امر باعث شد شاه کلیه اقداماتی را که قبلاً برای اجراي اصلاحات نظامی در نظر داشت، و آنان را جدی نمی‌گرفت، به یکباره رها کند. دومانتوویچ (Domantovich)، اولین فرمانده بریگاد ایرانی قفقاز، بر این باور است که این ابتکار عمل شخصاً از خود شاه سرزده است، ولی سپهبد امیراحمدی که خود یک افسر قزاق بود و بعدها نیز یکی از امیران ارشد ارتش رضاشاه شد، در خاطرات خود نقل می‌کند که روسها تعمداً تحسین ناصرالدین‌شاه را در مورد قزاقها برانگیختند و این تزار روس بود که برای نخستین‌بار پیشنهاد کرد تا افسران روسی را برای تعلیم سربازان ایرانی در اختیار این کشور قرار دهد. بنابراین، امیراحمدی با تاسف اظهار می‌کند که این اقدام ناصرالدین‌شاه، یوغ دیگری بود بر گردن ایران رئیس کل ستاد نظامی تفلیس، سرهنگ دوم دومانتوویچ، از ابواب جمعی ستاد کل را به سمت رئیس هیات نظامی روسیه منصوب کرد. وی در سال 1258.ش/1879.م وارد تهران شد. دومانتوویچ با استفاده از چهارصد تن از مهاجران،که در آن زمان در خدمت شاه بودند، و نیز دویست تن از داوطلبان خدمت نظام، نخستین پایه‌های هنگ (رژیمان) قزاق را پی‌ریزی کرد. در سال 1259.ش/1880.م، هنگ دیگری با همان استعداد به‌وجود آمد و این دو هنگ نخستین بریگاد قزاق را که تنها سوارنظام ایران به شمار می‌آمد، به‌وجود آوردند. به‌نظر می‌رسد که قزاق‌ها دارای استقلال زیادی بودند و بیشتر تحت‌تاثیر تصمیمات سفارت روس قرار داشتند تا خود شاه. به فرماندهان روسی که این قشون را زیر فرمان داشتند، ماهانه حقوق کلانی پرداخت می‌شد و آنها از این بابت هیچ نوع حسابی هم پس نمی‌دادند. قشون قزاق مجهز بود و هرکدام از سربازان مسئول تجهیزات خود بودند. آنها سربازخانه مخصوص خود داشتند که دارای خانه‌های سازمانی برای قزاقهای متاهل روسی و مدرسه‌ای با مربیان روسی برای بچه‌ها و کارکنان بود، هرچند که قزاقهای روسی و ایرانی جدا از هم زندگی می‌کردند. اکثر کارکنان سربازخانه‌ها افراد ترک‌زبان اهل استان‌های شمالی بودند. در سال 1336.ق/1916.م روسها بار دیگر بریگاد قزاق را سروسامان دادند و آن را برای کمک در جنگ به صورت قشون مجهزی درآوردند. در اواخر جنگ تعداد افراد این قشون در حدود هشت‌هزار نفر شده بودند و مرکب از سواره‌نظام و پیاده‌نظام و توپخانه بودند. رضاخان فرمانده یکی از این تشکیلات در همدان بود که از لحاظ انضباط و نظم شهرت زیادی داشت. در دوران حیات چهل‌ساله نیروی قزاق (1920ـ1879) جمعاً دوازده فرمانده روسی به ایران آمدند که اسامی آنها به شرح زیر می‌باشد: 1ــ کلنل دومانتوویچ (Col. Domantovich)؛ 2ــ کلنل چارکوفسکی (Col. Charkovsky)؛ 3ــ کلنل کوزمین ــ کاراوایف (Col. Kuzmin – Karavaev)؛ 4ــ کلنل اشنوير Col. Schneur؛ 5ــ کلنل (و سپس ژنرال) کاساگوفسکی (Gen. Kosogovskii)؛ (این پنج فرمانده روسی همگی در زمان ناصرالدین‌شاه به ایران آمدند و آخرین آنها، ژنرال کاساگوفسکی، تقریباً هفت‌سال بعد از قتل ناصرالدین‌شاه هم در ایران بود و تشکیلات قزاق را در ایران اداره می‌کرد.)؛ 6ــ کلنل چرنوزوبوف (Col. Chernozubov)؛ (فرمانده نیروی قزاق ایران در زمان مظفرالدین‌شاه)؛ 7ــ کلنل ولادیمیر لیاخف (Col. Liakhoff)؛ (این فرمانده روسی که دوره ماموریتش در ایران از پانزدهم سپتامبر 1907 شروع شد، همان افسری است که مجلس شورای ملی ایران را به دستور محمدعلی‌شاه به توپ بست و مشروطیت ایران را تعطیل کرد. کودتایی که وی در بیست‌وسوم ژوئن 1908 در تهران انجام داد، نخستین کودتای نظامی در تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌رود. لیاخوف پس از خاتمه ماموریتش در ایران و بازگشت به قفقاز، به دست انقلابیون قفقازی ترور شد.)؛ 8ــ ژنرال پرنس وادبولسکی (Gen. Prince Vadbolskii)؛ 9ــ سرهنگ پروزور کویچ(Col. Prozor Kevich) ؛ 10ــ ژنرال بارون مایدل (Gen. Meidel)؛ 11ــ کلنل کلرژه (Col. Klerge´)؛ 12ــ ژنرال استاروسلسکی (Gen. Staroselsky)؛ پنج فرمانده اخیر (از ژنرال وادبولسکی به بعد) جملگی در دوران سلطنت شانزده ساله احمدشاه در ایران خدمت کرده‌اند. هم روسها و هم ایرانیها، بریگاد قزاق را به چشم وسیله‌اي روسی مي‌نگريستند که باعث مي‌شد نفوذ روسها در سرتاسر ایران گسترش و تداوم يابد. با قطع رابطه دیویزیون قزاق با دولت روسیه پس از انقلاب اکتبر 1917، انگلیسیها آماده و علاقه‌مند بودند با اعطای کمکهای مالی، قزاقها را در اختیار گیرند. با وصول پاسخهای رضایت‌بخش صاحب‌منصبان روسی و شخص استاروسلسکی از آذر 1296.ش/ دسامبر 1917.م به بانک شاهنشاهی دستور داده شد ماهانه سی‌وچهارهزار لیره، معادل پرداخت دولت روسیه، در اختیار فرمانده دیویزوین قزاق قرار گیرد. افزون بر آن، مبالغ اضافی دیگری از طرف انگلیس و نیز ماهیانه مبلغ شصت‌هزار تومان از طرف دولت ایران پرداخت می‌شد. این کمکها تا پايیز 1299.ش/1920.م که انگلیسیها کنترل مستقیم دیویزیون را بر عهده گرفتند، ادامه داشت. ر اوایل سال 1920.م دیویزیون قزاق در اوج قدرت خود مرکب از پنجاه‌وشش صاحب‌منصب و شصت‌وشش صاحب‌منصب جزء (درجه‌دار) روس، دویست‌ودو صاحب‌‌منصب ایرانی، 7866 نفر ایرانی و 3141 اسب بود. تشکیلات دیویزیون شامل یک مرکز ارکان حرب (ستاد) و نُه اَتریاد (دسته: Otriad) بود که در تهران، تبریز، اصفهان، ارومیه، مشهد، همدان، گیلان، اردبیل و مازندران مستقر بودند. مخارج دیویزیون در آن سال معادل 000/151/19 قران بود که دوازده میلیون قران آن را دولت انگلیس مي‌پرداخت. کل بودجه دولت در آن سال در حدود صدوپنجاه‌میلیون قران بود. در 1299 سازماندهی و بازسازی لشکر قزاق در قزوین زیرنظر ژنرال آیرونساید انجام می‌شد. فرماندهی دیویزیون قزاق در این زمان، پس از آنکه سردار همایون برای بازدید از املاک خود به مرخصی رفت، عملاً بر عهده رضاخان میرپنج بود. 2ــ پلیس جنوب (S. P. R) مناطق جنوبی و جنوب‌شرقی ایران را نیرويی اداره می‌كرد که آن را پلیس جنوب (تفنگداران جنوب ایران South Persian Rifles با علامت اختصاری S. P. R) می‌نامیدند.فنگداران جنوب ایران را ایرانی‌ها، «اِسپیار» تلفظ می‌کردند و نفرات آن کلاً ایرانی بودند، ولی کادر افسری آن شامل صاحب‌منصبان انگلیسی، ایرانی و هندی بود. فرمانده کل این نیرو به‌هرحال قرار بود همیشه یک نفر انگلیسی باشد و ژنرال سرپرسی سایکس (که تاریخ ایران را هم نوشته است) در سال 1916.م به‌عنوان اولین فرمانده اِسپیار برگزیده شد.نمونه جالبی از بسط اختلاف‌نظرها درباره ماموریت سایکس، بحث‌هایی بود که بر سر انتخاب اسم برای آن به‌وجود آمد. تصمیم به یافتن اسمی برای نیرویی که موقعیت و ماهیت آن در پرده‌ای از ابهام پیچیده شده بود، کار آسانی نبود. نیروی سایکس در بدو امر انگلیسی بود، اما مآلاً می‌بایست ایرانی و بخشی از ارتش ایران می‌شد. این مساله در اصول پذیرفته شده بود و به مارلینگ گفته شده بود که برای دولت ایران روشن سازد که هدف این طرح «ابقا»ي استقلال و اقتدار ایران و احیاي نظم در جنوب ایران تحت نظارت آنهاست. از ژانویه 1916 تا اواسط تابستان همان سال از نیروی تحت فرماندهی سایکس همواره به نام پلیس نظامی جنوب ایران (SPMP)، گاهی پلیس جنوب ایران (S. P. R) یا صرفاً نیروی پلیس (P. F) نام برده می‌شد. سایکس با این استدلال‌ها که ايرانيان از عنوان «پلیس نظامی» نفرت دارند و به‌علاوه چون هدف نیروهای تحت فرماندهی وی «احیا» و ابقای نظم و قانون... از طريق کوتاه نمودن دست قبایل و جلوگیری از یاغی‌گری است، اين اسم را رد مي‌كرد و معتقد بود عنوان ارتش مناسب‌تر است. او یک اسم ایرانی به نام «قشون جنوب ایران» را پیشنهاد کرد. سرانجام کلیه طرفها عنوان پیشنهادی سرگرد استیل، یعنی «پلیس جنوب ایران»، را پذیرفتند، هم به امید حل یک موضوع نظامی ــ غیرنظامی و هم برای استتار اندیشه «تقسیم». عنوان ایرانی پیشنهادشده، يعني «قشون پلیس جنوب ایران» پذيرفته شد، بی‌آنکه بحث زیادی درباره آن بشود. لیکن ایرانیها اغلب کلمه ایران را می‌انداختند و از عنوان «قشون جنوب» به‌عنوان ترجمه پذیرفته‌شده پلیس جنوب استفاده می‌کردند. بدین‌طریق امتیازات ظریفی که در عنوان انگلیسی به‌طرز ماهرانه‌ای گنجانده شده بود، سراسر خنثی گردید. اگر برای ایرانیان نام «قزاق» یادآور همیشگی موقعیت روسیه در شمال ایران بود، نام «قشون جنوب» نیز با حضور انگلیس در جنوب ایران پیوند یافت. براساس گزارش «کمیسیون مشترک نظامی ایران و انگلیس»، پلیس جنوب در سال 1298.ش/1919.م دارای چهل‌وهفت صاحب‌منصب انگلیسی، صدونود صاحب‌منصب ایرانی، دویست‌وپنجاه‌وشش صاحب‌منصب جزء انگلیسی و هندی، و پنج‌هزاروچهارصد سرباز بود. ارکان حرب (ستاد) در شیراز قرار داشت. آنها به اسلحه، مسلسل و توپخانه مجهز بودند و لباس آنها شبیه البسه قشون هندی بود. سربازان به صورت داوطلب و برای سه‌سال، که تمدیدشدنی بود، استخدام می‌شدند. آنها موظف بودند در هر محلِ ماموریتی در ایران خدمت نمایند. مخارج این نیرو در سال، بالغ بر سی‌وپنج‌میلیون قران بود که تا فروردین 1300/ مارس 1921 مشترکاً دولتهای انگلیس و هند، و از آن هنگام تا انحلال آن در اواسط سال 1300، دولت انگلیس آن را می‌پرداخت. دولتهای ایران همواره از پذیرش رسمیت پلیس جنوب خودداری می‌کردند و از آغاز امر، چه کابینه‌های وقت و چه ملت ایران، همواره نارضایتی خود را از این موسسه نظامی گوشزد و یادآوری می‌نمودند و هیچ يك از دولتهاي ایران نخواست لزوم وجود پلیس جنوب و مشروعیت آن را تصدیق نماید (چنان‌که در شیراز قنسول انگلیس به فرمانفرما فشار آورد تا برای رفع اغتشاش اطراف شیراز به موجب یادداشتی از دولت انگلیس تقاضای استمداد کند؛ ولی فرمانفرما زیر بار نرفت و حاضر نشد که حتی شفاهاً از پلیس جنوب تقاضای کمک نماید، تا چه رسد به اینکه در یادداشتی از آنها تقاضای استمداد کند). پلیس جنوب تا سال 1921.م/1339.ق به کار خود ادامه داد. در این سال به دلیل پیدایش اندیشه برپایی یک نیروی همگون از سوی رضاخان که منافع انگلیسی‌ها را برآورده می‌کرد، فراهم نمودن مخارج گزاف پلیس جنوب، همکاری ننمودن دولت هند و مهم‌تر از همه نپذیرفتن آن از سوی دولت ایران، این نیرو منحل گردید. انگیزه اساسی برپایی پلیس جنوب این بود که از اقدامات تخریبی و تحریکهای دول اروپایی در ازای جنگ جهانی نخست جلوگیری شود و اعتبار و آبروی انگلیس را در جنوب ایران دوباره زنده کند. این نیرو که اندیشه برپایی آن از اوایل سال 1903.م/1320.ق در ذهن سیاستمداران انگلیسی نمود یافت، در ظاهر برای حفظ امنیت راههای جنوبی و در اصل به منظور حفظ نفوذ امپراتوری انگلیس در نواحی جنوب ایران پدید آمده بود. یکی دیگر از دلایل ایجاد پلیس در این نواحی، وجود هرج و مرج و ناامنی در جاده‌های بازرگانی جنوب ایران بود. دولت انگلیس هم برای اینکه هرج و مرج و آشوب را در این منطقه به منظور گسترش بازرگانی خود از بین ببرد، و هم برای اینکه مانع از نفوذ و گسترش سیاستهای دولت آلمان در جنوب شود، این پلیس را پدید آورد. مقصود انگلیسیها از ایجاد این قشون که ضربه‌های سهمگینی به پیکر استقلال ایران وارد آورد، این بود که: سیاست خدعه و نیرنگ خود را در نواحی جنوبی ایران با یک قوه منظمی توأم نمایند که مثل قزاق‌خانه ایرانی مشهور، افراد آن ایرانی باشند، ولی با لیره انگلیسی و صاحب‌منصبان انگلیسی تربیت شوند و در جنوب ایران حکم همان قزاق‌خانه را در نواحی شمالی ایران پیدا نمایند، بلکه صددرصد بدتر. به هرصورت پلیس جنوب به‌کلی حکم دسته قشون اجنبی را دارد که در خاک کشور دیگری ساخلو داده شده و مامور سرکوبی عده‌ای مردمان بی‌گناه و بی‌پناه ‌باشد. افزون بر پلیس جنوب، در جنگ جهانی اول دولت انگلیس برای حراست از منافع خود در افغانستان و هندوستان به برپایی یک واحد نظامی در استانهای شرقی ایران مبادرت کرد که در گزارش کمیسیون نظامی ایران و انگلیس تحت عنوان «قوای چریک شرقی ایران» از آنها یاد شده است. آنها شامل قوای چریک خراسان و سیستان می‌شدند. قوای شرقی در خراسان شامل پنج صاحب‌منصب انگلیسی، دوازده صاحب‌منصب ایرانی، پانصدوهشتاد درجه‌دار و سرباز ایرانی و صدوچهل اسب بودند. محل استقرار آنها تربت حیدریه و خاف (خواف) در راه مشهد و قائنات بود. در سیستان این نیرو شامل سیزده صاحب‌منصب انگلیسی، پنجاه‌وهشت صاحب‌منصب ایرانی، هزاروهفتصد درجه‌دار و سرباز ایرانی و هفتصد اسب و هزاروپنجاه شتر بود. آنها در قائنات، زابل و نزدیک کوه ملک‌سیاه مستقر بودند. حقوق این نیروها را کنسولهای محلی انگلیس در خراسان و سیستان می‌پرداختند و اسلحه و تجهیزات آنها از هندوستان تامین می‌شد. تشکیلات این قوا براساس اسلوب هندی و مناصب آن نیز دارای عناوین هندی بود. مخارج سالیانه قوای سیستان 000/400/4 قران و قوای خراسان 000/300/1 قران بود.
  2. چیکیده بحث استراتژی و عملیات‌های جنگ ایران و عراق را با این پیش درآمد شروع می‌کنیم که در آغاز جنگ، دو طرف اهداف خود را می‌دانستند، ولی هیچ‌‌یک برای کسب آنها، طرح کارشناسی شده‌ای نداشتند. زیرا هردو، دشمن را دست کم گرفته بودند. هدف ایران، عقب راندن دشمن بود و عراق نیز می‌خواست رژیم ایران را تضعیف کند. طرفین متخاصم به استراتژی‌های نسبتاً کوتاه‌مدت پایبندتر بودند. ایران قصد داشت طرح اولیه تصرف بصره در طول جنگ را عملی کند. در مقابل، عراق هم به مقابله پرداخت، اما اهداف ناگهان تغییر یافتند. هدف اصلی این نوشتار بررسی دلایل این تغییر اهداف می‌باشد. شرح کامل بحث استراتژی و عملیات‌های جنگ ایران و عراق را با این پیش درآمد شروع می‌کنیم که در آغاز جنگ، دو طرف اهداف خود را می‌دانستند، ولی هیچ‌‌یک برای کسب آنها، طرح کارشناسی شده‌ای نداشتند. زیرا هردو، دشمن را دست کم گرفته بودند. هدف ایران، عقب راندن دشمن بود و عراق نیز می‌خواست رژیم ایران را تضعیف کند. طرفین متخاصم به استراتژی‌های نسبتاً کوتاه‌مدت پایبندتر بودند. ایران قصد داشت طرح اولیه تصرف بصره در طول جنگ را عملی کند. در مقابل، عراق هم به مقابله پرداخت، اما اهداف ناگهان تغییر یافتند. هدف اصلی این نوشتار بررسی دلایل این تغییر اهداف می‌باشد. عراق در آغاز حمله به ایران، مدیریت خوبی نداشت و به زحمت می‌توانست نیروهایش را در داخل خاک ایران حفظ کند. هر چند در عملیات‌های جداگانه‌ای مثل تصرف سوسنگرد و خرمشهر خوب عمل می‌کرد، ولی کارآیی و عملکرد عراق در کل نامناسب بود. به نظر می‌رسد ناکارآمدی یک ویژگی خاص مداخله صدام بود. وی در نهایت، به فرماندهان خود دستور داد تا سریعا به حمله خاتمه داده و خسارات وارده را کاهش دهند. هم‌چنین آنها را از انجام اقداماتی که جنگ را گسترش می‌دهد، برحذر داشت. اگر صدام ریسک نمی‌کرد، نمی‌توانست انتظار خاتمه سریع جنگ را داشته باشد. به علاوه زمانی که ایرانی‌ها سربرآوردند و جنگ نفرات آغاز شد، چشم‌اندازی برای محدودکردن درگیری به وجود آمد. در عین حال، اگر ما ادعای صدام مبنی بر تصرف مجدد شط‌العرب را بپذیریم، رفتار او تا حدی قابل فهم است. از نظر او این عملیات عمدتاً یک درگیری محدود بود تا جنگی واقعی - ضربه و اقدامی سریع برای جدا کردن بخشی از قلمرو ایران - که دو طرف با تمایل ایران، برای حل و فصل رسمی آن مذاکره می‌کردند. اشتباه صدام در این بود که تصور نمی‌کرد ایرانیان مخالفت کنند. به نظر می‌رسد دلیل این امر، تکیه‌کردن او به گزارش پناهندگان سیاسی ایران بود که از نارضایتی گسترده ایرانیان )به‌خصوص طبقه متوسط) خبر می‌دادند. از سوی دیگر صدام خطا کرد و نتوانست حمله خود را پوشش دهد. در داخل کشور نیز موضع‌اش چندان امن نبود. وی در سال1979 ریاست جمهوری را به دست گرفته و برای ادامه حکومت خود چندین مخالف بعثی را اعدام کرد. به علاوه ، مردم عراق سطح رفاه خوبی داشتند )یکی از بالاترین استاندارد‌های زندگی کشورهای در حال توسعه)؛ و ثروتمندان - که بر تعدادشان افزوده می‌شد - مایل به جنگ نبودند. به عبارت دیگر، حاشیه حمایتی صدام بسیار باریک بود و از وقوع مسائل ناخواسته هم نمی‌توانست جلوگیری کند. با توجه به اوضاع نابسامان داخلی عراق، این سئوال پیش می‌آید که چرا صدام جنگ را انتخاب کرد. ظاهرا او مجبور به این کار بود، زیرا شیعیان عراق به پیروی از مردم ایران شورش می‌کردند؛ و او می‌بایست شورش کرد‌های عراق را نیز کنترل می‌کرد. بنابراین، بارها از ایران خواسته بود که به اقدامات خود پایان دهد و نهایتا دست به حمله زد. تاکنون، چگونگی رفتار احتیاط‌آمیز صدام باید درک شده باشد. او خواستار یک حمله بی دردسر بود، چون او به حمایت و پشتیبانی مردم عراق در وضعیت دشوار، چندان اطمینان نداشت. به خصوص از عصیان ارتش که 85% آن نیز شیعه بودند، ترس داشت؛ و حداقل در دو سال اول جنگ، یک شورش مذهبی را تهدیدی علیه خود می‌دانست. به همین جهت، او در خط مقدم از شبه نظامیان بعثی استفاده می‌کرد؛ زیرا به آنها اطمینان داشت، در صورتی که اعتمادش نسبت به نیروهای ارتش آن‌چنان نبود. مدت زمان کوتاهی پس از آغاز جنگ، صدام برای کاهش دامنه شمول آن دست به دو اقدام دیگر زد.)اول اتخاذ موضع دفاعی و دوم ارتباط با امریکا) قطع ارسال تجهیزات نظامی از طرف شوروی‌ها که عمده‌ترین عرضه کننده اسلحه به عراق بودند، توان عراق را شدیداً کاهش داد و رهبران شوروی زمانی که عراق بدون هشدار قبلی حمله‌کرد، خشمگین شدند؛ ارسال اسلحه در تابستان1982 دوباره از سر گرفته شد. در این زمان، ایران دست به ضد حمله زد. ارتش عراق شکست خورد؛ و صدام واقعاً به ترس افتاد. در کنار این مسائل، )پس از آغاز حملات موج انسانی ایران) سوری‌ها نیز در اوایل سال1982 صدور نفت عراق از طریق سوریه به مدیترانه را قطع کردند. عراق تنها یک لوله صدور نفت داشت و آن هم از ترکیه بود. جالب توجه است که صدام در حمله به ایران و کویت اقدامات مشابهی انجام داده بود. او با عجله حمله کرده و پس از آن به حل مشکلات پرداخته بود. اتخاذ موضع دفاعی پس از شکست و عقب‌نشینی نیروهای عراقی در سال1982 به پشت خطوط مرزی ، آنها شدیدا به تعیین یک استراتژی نیازمند بودند. در سال‌های1983 - 1982 ، رهبری عراق به دلیل رویارویی با بحران مربوط به بصره از این امر دور ماند. تا سال1984 که استراتژیی خاصی شکل گرفت و به آن نام دفاع ایستا دادند. با توجه به وضع عراق، شاید این بهترین استراتژیی بود که رهبر عراق می‌توانست اتخاذ کند؛ و در واقع امتیازات مهمی نیز داشت. )ر.ک. به جدول1) اولا، این استراتژی برای مردم عراق که صرفا می‌خواستند در مقابل حملات ایران بایستند خسارت‌های زیادی نداشت. آنها مجبور نبودند، به ایران حمله فعال کنند. زیرا این استراتژی، حمله را منع کرده و حفظ جان افراد را نیز در نظر داشت. در واقع، عراق در قسمت اعظم این جنگ کم‌تر کشته داد. هم‌چنین، این استراتژی دیدگاه شخصی صدام را منعکس می‌کرد. رهبری عراق، تمایل بسیاری به اقتدار داشت، و می‌خواست تحولات را تا حد ممکن کنترل کند. دفاع ایستا این امکان را برایش فراهم می‌کرد. او دستور می‌داد و انتظار اجرای آنها را داشت؛ از آنجایی که اقدامات کم‌تری در جبهه اتفاق می‌افتاد، او به راحتی می‌توانست اوضاع کاخ ریاست جمهوری را هدایت کند. ثانیا، این استراتژی صدام را قادر می‌ساخت تا افسران خود را کنترل کند. او هرگز به نیروی نظامی اعتماد نداشت و یک ویژگی حکومت صدام کنترل و جاسوسی در مورد آنها بود. با آغاز جنگ، فرماندهی سیاسی - که جز گزارش اوضاع به صدام کار دیگری نداشت - به ساختار ارتش عراق افزوده شد. که این خود حاکی از بی‌اعتمادی مداوم صدام بود )این سیستم تا سال 1982 هنوز پابرجا بود). با وجود این تا سال1983، یک فرمانده امنیتی که شبکه جاسوسی به راه‌انداخته بود، اخراج شد و این موضوع به افسران آزادی زیادی داد. نهایتا، زمانی که فرماندهان عراقی اعتماد صدام را جلب کردند و شناخت بهتری از نیروهای خود یافتند، بر اساس دفاع ایستا آزادی‌هایی به دست آوردند. آنها نه‌تنها خود را به توقف در جا، محدود نکرده و منتظر حملات ایران ننشستند، بلکه حملات متعددی را شروع کردند، تا دشمن را قبل از این که آمادگی داشته باشد، به جنگ بکشند. هم‌چنین به نیروی هوایی عراق دستور دادند تا تمرکز نیروهای ایرانی را که برای حمله تجمع کرده بودند برهم بزنند. این تحرکات بسیار مؤثر بودند و روحیه حمله را در عراقی‌ها نشان می‌داد. اما باز این سؤال پیش می‌آید که چرا آنها به حمله‌هایشان ادامه ندادند؟ گویا نیروهای عراقی از راه مقابله با حملات مکرر ایران، خود را محکوم کرده بودند که سال‌ها منتظر پایان جنگ باشند. چه چیزی باعث شده بود که آنها حتی زمانی که ایران به پیروزی نزدیک شده بود، به دفاع ایستا فکر کنند؟ پاسخ این است که از نظر عراق، استراتژی دفاع ایستا جزء دیگری نیز داشت که در این صورت آنها به برخی چیزها نیز دست می‌یافتند. ارتباط با امریکا در دوران جنگ، عراق از امریکا کمکی گرفت. واشنگتن نمی‌خواست جنگ گسترش پیدا کند، بلکه می‌خواست جنگ از طریق مذاکره و بدون هیچ پیروزی به پایان رسد. این امر مطابق با میل عراقی‌ها نیز بود که از سال1982 به پشت مرزها عقب‌نشینی کرده بودند. صدام در مرحله آغاز جنگ سقوط کامل رژیم جدید ایران را می‌خواست و هدف او از حمله نیز همین بود. اما پس از عقب‌نشینی، قصدش عوض شد؛ و پایان جنگ به هر نحو، مورد نظر او بود. )در صورت امکان با شرایطی که آمریکا هم خواستار آن بود) مذاکرات بغداد و واشنگتن برای همکاری درجنگ بلافاصله پس ازخروج عراق از خاک ایران آغاز شد. تا سال1983 ، نمایندگان دو کشور چندین بار در اروپا و امریکا ملاقات کردند. و درباره‌ قرارداد الجزایر که مورد قبول عراق بود و بین صدام و شاه سابق ایران بسته شده بود، توافق کردند. این امر به معنی بازگشت خلیج فارس به وضع موجود قبل از جنگ بود. واشنگتن به عراق کمک کرده و پذیرفت که به خاتمه جنگ کمک کند. و راه‌حلی برای پایان جنگ بیابد. در نهایت، برخی اسناد نشان می‌دهند که امریکا به دنبال راه های دیگری برای صدور نفت بود. این کمک خارجی ، برای استراتژی دفاع ایستای عراق، انتظار امیدبخشی بود. عراق با حمایت امریکا می‌توانست به یک نتیجه رضایت‌بخش فکر کند. بغداد راهی نداشت جز آن که تا زمان قطع عرضه تسلیحات به تهران انتظار بکشد. زیرا این امر رژیم تهران را در اثر انزوای جهانی به توافق در مورد حل و فصل اختلاف مجبور می‌کرد. در عین حال استراتژی دفاع ایستا، زمان محدودی می‌توانست دوام بیاورد نه همیشه. عراقی‌ها انتظار داشتند ، صبر دشمنشان تمام شده و در نتیجه مذاکرات پذیرفته شود. اما اگر اوضاع کمی عوض می‌شد و ایرانیان پیروز می‌شدند، یا اگر یک فرمانده عراقی تسلیم شده یا شکست می‌خورد، این استراتژی کاملا با شکست مواجه می‌شد. این دقیقا همان چیزی است که در سال1986 اتفاق افتاد و ایران پیروز شد. برای فهم این مسئله باید کمی به عقب برگشت. استراتژی ایذایی ایران‌ تمایل مردم ایران برای دفاع از کشور خود در سال1980 از وقوع یک فاجعه جلوگیری کردند. تلاش عمومی در برابر این حمله برنامه‌ریزی نشده بود؛ بلکه این مسئله واکنش غریزی مردم ایران در مقابل تجاوز عراق به خاکشان بود. اما با وجود این، اگر عراق در ابتدا اقدامات ناشیانه زیادی مرتکب نشده بود، ایران نجات نمی‌یافت. در حالی که ایران با استفاده از اشتباهات عراق، دشمن را از خاک خود بیرون راند. زمانی که ایران نیروهای عراقی را از خاک خود بیرون کرد، فرصت یافت تا برای مرحله بعدی جنگ، یک استراتژی اتخاذ کند، ولی عملا چنین نکرد. تلاش‌های اولیه ایران برای تصرف بصره ناکام ماند. زیرا به حملات تند اما ساده و بدون دقت دست زد. ایران از اواسط سال 1983 ، طرح نظامی جنگ ایذایی را مطرح کرد. این کشور از محدودیت نفرات انسانی عراق و نارضایتی کردهای عراقی از رژیم بعث بهره گرفت و در این وضعیت به هم ریخته، به مرحله بندی عملیات ها پرداخت. استراتژی ایذایی، امکان زیادی برای موفقیت داشت؛ باوجود این، در طول یک سال کنار گذاشته شد و ایران برای موفقیت تاکتیکی به بصره روی آورد. به نظر می‌رسد، چند دلیل در این امر مؤثربودند. نخست، روانشناسی جمعی پاسداران بود. در آغاز جنگ، ایجاد واحدهای عملیاتی کوچک که حملات مرزی آن را ضروری می‌ساخت، ممکن نبود، و پاسداران و بسیج با اتکاء به شور وشوق مذهبی، در مقابل دشمن موفق بودند. حتی بسیج، آموزش‌های لازم برای آن عملیات را ندیده بود؛ و تنها در عملیات‌های محدودی مشارکت می‌کرد که اغلب کم‌تر از 3 ماه طول می‌کشیدند. درکناراین، استراتژی‌ایذایی مستلزم طراحی کارشناسی و اجرای منظم بود در اواخر سال 1983 ، حملات موج انسانی شروع شد و جنگ بر بصره متمرکز شد. در این بین، پاسداران بیشتر مورد اعتماد بودند. چالش ایران در فاو هرچند ایرانی‌ها بعدها استراتژی ایذایی را کنار گذاشتند، اما در طول اجرای آن ، این استراتژی بر ذهنیت فرماندهان عراقی تاثیر شدیدی گذاشته بود. زیرا آنها را به شدت، تحت فشار قرار داده بود. حملات مکرر در طول730 مایل مرز با فراز و نشیب‌هایش، وضعیت آنها را بر هم ریخته بود. اگر ایرانی‌ها هم‌چنان به این استراتژی ادامه می‌دادند، عراقی‌ها در طول خط جبهه در تنگنا قرار می‌گرفتند و ایران پیروز می‌شد. ژنرال‌های عراقی برای جبران آسیب پذیری‌های خود، تعداد نیروهای خود را افزایش دادند و تا حدی از فشارها کاستند. به علاوه، آنها برنامه جاده سازی جاه طلبانه‌ای را آغاز کردند و برای آزادسازی مناطقی که تصرف شده بود، گارد ریاست جمهوری را به نیروی ذخیره متحرک تبدیل کردند. این اقدام اخیر برای دانشجویان، استراتژی بسیار آموزنده‌ای است. ژنرال‌های عراقی برای حفظ دفاع ایستا، در عمل تحرک را افزایش می‌دادند. در واقع، آنها از دفاع ایستا به سوی دفاع متحرک حرکت می‌کردند. هر چند، حرکت مزبور در این مرحله آگاهانه نبود. با وجود این، شانس آنها دراین بود که با توجه به چشم‌انداز روبه‌رویشان، به موقع دست به کار شدند. ایران در سال1986 فاو را تسخیر کرده و توجه همه رسانه‌های بین‌المللی را به خود جلب کرد. به طوری که این حمله را یک استراتژی عالی دانستند. جریان فاو یک خوش‌شانسی بود. گرچه، ایرانی‌ها تنها به دلیل اهمیت تبلیغاتی آنجا را تصرف کردند، و بعدها از آن استفاده استراتژیک نکردند. در ایران رهبری کاریزماتیک امام در حرکت نیروها بسیار موثر بود. خواست اسرارآمیز امام در ادامه موفقیت در جبهه بسیار مهم بود. اگر رزمندگان شکست می‌خوردند، پیروان امام پرچم را برافراشته نگه می‌داشتند. انقلاب اسلامی از زمان حمله به عراق در سال1982، موفقیتی بالاتر از تصرف فاو نداشت و در برخی عملیات‌های ایران، تجربه‌های تلخی به دست آمده بود. اما تصرف فاو موج نیروهای انسانی ایران را هم‌چنان تقویت می‌کرد. پس از تصرف فاو، ایرانی‌ها باید به کارهای سازنده می‌پرداختند. هر چند که در طول عملیات تصرف، این شهر به بیابان تبدیل شده بود ولی باز موارد استفاده بالقوه وجود داشت. برای مثال فاو می‌توانست سکوی حمله به ام‌القصر باشد. تصرف این بندر عراق را در محاصره خشکی قرار می‌داد یا ایرانی‌ها می‌توانستند نیمی از حمله به بصره را از ناحیه فاو انجام دهند- یعنی، حمله‌از شمال، از راه فاو و حمله دیگری از غرب، از طریق دریاچه ماهی. اما ایرانی‌ها کاری انجام ندادند. ایرانی‌ها پس از تصرف این شهر، در آنجا ساکن شدند. در نتیجه، طرحی برای بهره‌گیری از این پیروزی نداشتند؛ و پوشش تبلیغاتی، برایشان کافی به نظر می‌رسید. تغییر تفکر نظامی عراق‌ صدام نسبت به تصرف فاو با ناراحتی عکس‌العمل نشان داده و دستور داد بلافاصله نیروهای عراق آنجا را بازپس گیرند. به نظر می‌رسد وی در اصل، از امکان قطع کمک‌های عربستان و کویت می‌ترسید که مهم‌ترین حامیان مالی عراق بودند این دو کشور، تا جایی که عراق از آنها در مقابل ایران حمایت می‌کرد، به این کشور کمک می‌کردند. زمانی که ایران فاو را تصرف کرد به کشور کویت نزدیک شد و چون دارای‌موشک‌های کرم ابریشم بود، موجب ترس این کشور و عربستان شد. در نتیجه این دو کشور انگیزه بیشتری‌برای جلب حمایت امریکا از خود پیدا کردند. صدام که در این زمان با واشنگتن همکاری داشت، نمی‌خواست امریکایی‌ها وارد مسائل نظامی خلیج فارس بشوند. این امر ادعای صدام را مبنی بر این که حافظ اصلی منطقه است، به چالش می‌کشید. بنابراین او تصمیم گرفت صرف‌نظر از میزان هزینه‌ها، اعتبار خود را به عنوان یک مدافع احیا کند. زمانی که صدام در اخراج ایرانی‌ها از فاو عاجز ماند، به این فکر افتاد که مهران را تصرف کند، اما در آنجا نیز شکست خورد؛ و در این مرحله ژنرال‌های عراقی بهانه‌ا‡ی غیر قابل قبول مطرح کردند. آنها ناتوانی در تسخیر مهران را شکست ندانستند، زیرا مهران مثل فاو از نظر نظامی حایز اهمیت نبود. از نظر ژنرال‌ها مهران ارزش آن را نداشت که صرفا به دلیل دسترسی نداشتن دشمن به آن، چندین لشکر از نیروهایشان را در آنجا مستقر کنند. بنابراین، هشدار‌های اولیه را نادیده گرفتند و وقتی ایران به ضد حمله پرداخت، مجبور به ترک منطقه شدند. از دست دادن مهران وتصورات مختلف نسبت به ارزش آن، صدام و ژنرال‌های او را مقابل هم قرار داد که در نتیجه گنگره‌ فوق‌العاده حزب بعث برای رسیدگی به این مسئله تشکیل جلسه داد. برخی از ناظرین گفته‌اند که ژنرال‌ها در این جلسه اقتدار صدام را به هم ریختند؛ اما درستی آن مورد تردید است. به نظر می‌رسد، در این جلسه استراتژی جنگ مورد بحث قرار گرفته است و ژنرال‌ها به چند نکته جالب اشاره کرده‌اند. در اصل، آنها اظهار کردند که دفاع ایستا دیگر مصرفی ندارد. ایرانی‌ها آماده‌اند که با آغاز سال نو به جنگ خاتمه دهند، چالشی که عراقی‌ها نمی‌توانستند آن را نادیده بگیرند. در عین حال قادر نبودند با کنار گذاشتن دفاع ایستا به تحرکات ایران پاسخ دهند. بنابراین ایرانی‌ها اوضاع را کنترل می کردند و نیاز داشتند که برای خاتمه جنگ با عراقی‌ها بجنگند و این اجتناب ناپذیر بود، زیرا تا زمانی که عراقی‌ها مجبور به تصمیم‌گیری شوند، جنگ پایان نمی‌یافت. به‌هرحال، جنگ درازمدت مراحلی را شامل می‌شد و مثل گذشته تنها در برگیرنده یک درگیری شدید نبود که پس از جنگ فروکش کند. به علاوه پس از موفقیت ایران در فاو، نیروهای ایران در ماه‌های دی و بهمن )ماه‌های پرباران سال) به حمله ادامه ‌دادند و در این فصل، نیروهای عراق کارایی محدودی داشتند. برای مقابله با این تهدید، ژنرال‌های عراقی معتقد بودند که یک نیروی زمینی قوی، با انگیزه زیاد لازم است. و البته، تعداد این نیروها نیز باید زیاد باشد. برای این کار ژنرال‌ها پیشنهاد دادند که صدام فراخوانی عمومی صادرکند. بنابراین، دانشجویانی که تاکنون به صورت نیروی ذخیره بودند، به خدمت فراخوانده شدند. آنها در لشکر نخبگان، ثبت نام کردند که از جمله یگان‌های تازه تأسیس گارد ریاست جمهوری بود. این یگان‌ها دارای اسراری بودند که تنها برای دانشجویان جوان آشکار می‌شد. ژنرال‌ها، واحدهای تازه تأسیس شده را به صحرا برده و آنها را برای انجام شیوه‌های جنگی تجاوزکارانه آموزش می‌دادند، و این امر کم و بیش به صورت مخفی انجام می‌شد. این استراتژی پیشنهادی ژنرال‌ها بود و عجیب است که صدام آن را پذیرفت. زیرا اولاً، استراتژی جدید، با اصل اساسی او مبنی بر عدم به‌کارگیری روشنفکران مغایر بود. ثانیا، عضوگیری از جوانان طبقه متوسط پیشنهاد بسیار خطرناکی بود. هم‌چنان که امریکا در جریان جنگ ویتنام دریافت، این امر می‌تواند موجب مخالفت سیاسی با جنگ شود. نهایتا بر اساس استراتژی ژنرال‌ها ، صدام به موقعیتی صوری تنزل می‌کرد. در گذشته، تمام عملیات‌ها از کاخ ریاست جمهوری و به صورت شدید کنترل می‌شد، اما بر اساس تشکیلات جدید این امر ممکن نبود. عملیات‌ها باید به صورت غیر متمرکز در می‌آمدند، و صدام نمی‌توانست عملیاتی را که هفته‌ها طول می‌کشید تا موفق شود، از کاخ خود کنترل کند. حتی اگر برای باقی ماندن او در موقعیت قبلی، راه‌هایی نیز پیدا می‌شد، دیگر یک فرد نظامی به حساب نمی‌آمد. صدام درباره‌ تحمیل شکست بر دشمن، نظری نداشت. ژنرال‌ها مسئولیت را بر عهده می‌گیرند پس از موافقت صدام با تغییر استراتژی، )در اصل جایگزینی دفاع متحرک به جای دفاع ایستا) ژنرال‌ها مسئولیت را بر عهده گرفتند. آنها فراخوان نیرو کرده و سربازان جدیدی را به خدمت گرفتند. این سربازان، درلشکر گارد ریاست جمهوری سازماندهی شده و برخی از آنها به تیپ‌های زرهی و برخی به توپخانه و گروه دیگر به نیروی زمینی اعزام شدند. گفته می‌شد که عراقی‌ها قادرند تیپ‌های گارد ریاست جمهوری را از 7 تیپ به حدود 28 تیپ برسانند. ژنرال‌ها علنا می‌گفتند که کم‌تر از آن کافی نیست. به نظر می‌رسید آنها شکست نیروی زمینی را با توجه به فشار‌های وارده بر آن محتمل می‌دانستند. برای مقابله با چنین فاجعه‌ای تصمیم گرفتند با نیروهای ذخیره آماده در پشت جبهه ، واحدهای مزبور را پشتیبانی کنند. این نوآوری بخش مهمی از استراتژی عراق محسوب می‌شد. به علاوه، این امر به سؤال رایج در مورد نحوه استفاده از این نیروها نیز پاسخ می‌داد. در حالی که ارتش‌های غربی، از این‌گونه نیروها برای تقویت موفقیت‌ها یا انجام ضدحملات استفاده می‌کردند. عراقی‌ها نیروهای ذخیره خود را برای برهم زدن اوضاع خط مقدم و افزایش تلفات دشمن )که در محاصره قرار داشتند) به کار می‌گرفتند، این امر به افزایش فوق‌العاده حجم ارتش عراق نیز مربوط می‌شد. ارتش انبوه عراق، عملا شامل تمام نیروهای انسانی کشور می‌شد. استفاده عراق از نفرات خود نسبت به ارتش‌های دیگر، چهار به یک است، زیرا این کشور برای تضمین موفقیت خود به هر کار ممکنی دست می‌زد. ژنرال‌های عراق در این شگرد خود، تغییرات دیگری نیز انجام دادند. برای مثال، آنها تحولاتی را در جنگ هوایی ایجاد کردند؛ و شروع به حملات گسترده هوایی بر ضد مراکز اقتصادی ایران نمودند. آنها در گذشته نیز چنین اقداماتی انجام داده بودند ولی این کار مداوم نبود. از پائیز سال 1986 ، عراق حمله هوایی مخربی علیه یک پالایشگاه بزرگ نفت انجام داد و پس از آن هر روز به مراکز زیربنایی اقتصادی ایران حمله کرد. آنها حتی به مراکز مستقر در زیر آبهای خلیج فارس، با استفاده از سوخت رسانی هوایی حمله کرده و مراکز غیر نظامی را بمباران و جنگ شهر‌ها را آغاز کردند. جنگ محدود در اثر این اقدامات به پایان رسید. )دراین مقطع، مسئله ایران گیت مطرح شد و در نتیجه عراق دیگر برای همکاری با امریکا در پایان دادن به جنگ، انگیزه‌ای نداشت.) پیروزی نهایی محتاطانه‌ زمانی که عملیات‌های کربلا انجام شد، نتایج جنگ برای ایران دستخوش تحولاتی شد. رزمندگان ایرانی زیر آتشبار عراق بودند و هم‌چنان به جنگ ادامه می‌دادند، به نظر می‌رسید که ایرانی‌ها از تغییر اوضاع خوشحالند و نیروها را به صحنه جنگ منتقل کرده‌اند. به علاوه عراقی‌ها این بار تنها قصد متوقف‌کردن و عقب‌راندن نیروهای ایران را نداشتند. وقتی حملات متوقف‌شد، گارد ریاست جمهوری برای بازپس‌گیری اراضی عراق تا رودخانه جاسم اقدام نمود. عراقی‌ها سال1984 نیز در جنگ بر سر جزیره مجنون چنین اقدامی انجام داده بودند؛ و به دلیل فقدان پشتیبانی توپخانه شکست خوردند. عملیات ارتش عراق تنها دفاع صرف نبود، عراق تا سال قبل به چنین اقدامی متوسل نشده بود. این یک دوره گذار از استراتژی ایستا به استراتژی هجومی بود. از بعد دیگر نیز این دوره گذار بود. در کربلای5 ، عراقی‌ها توجه خود را از افراد دشمن به واردکردن خسارات بیشتر معطوف کردند. با این همه، نگرانی‌در میان ژنرال‌های عراقی هم‌چنان به چشم می‌خورد. این نگرانی در مرحله بعدی انتقال به استراتژی جدید، دوباره نمود می‌یابد مثلاً در عملیات توکلنا علی‌الله، برای بازپس‌گیری اراضی عراقی که در تصرف ایران بود به چشم می‌خورد. با پایان گرفتن عملیات کربلا، آنها به صحرای پشت بصره رفتند و مدل‌های فاو، شلمچه و مجنون را طرح‌ریزی کردند - مناطقی که می‌خواستند بازپس بگیرند. آنها به صورت خستگی ناپذیر تمرین کردند؛ و سپس ناگهان دست به عملیات زدند و تصمیم گرفتند عملیات بازپس‌گیری را که با حمله ایران در غرب پیش‌بینی شده بود هم‌زمان کنند. بنابراین اجازه دادند تا حمله ایران در غرب آغاز شود؛ سپس در مقابل حمله ایستادند و برای پس‌گرفتن اراضی خود به حمله محدودی اقدام کردند. تنها زمانی که معلوم شد دیگر ایران به حمله جدیدی دست نخواهد زد، ژنرال‌ها جلو رفته و فاو را دوباره به تصرف در آوردند. عراقی‌ها نمی‌خواستند خطر شکست را بپذیرند. آنها با انتظار حمله ایران ، توانستند نتیجه را بهتر کنترل کنند. اگر عملیات بازپس‌گیری فاو موفق بود، دنیا شاهد پیروزی بزرگ آنها می‌شد و در صورت شکست، ادعا می‌کردند که صرفا به صاف کردن خطوط مقدم جبهه پرداخته‌‌اند. وقتی شبه جزیره فاو در عرض36 ساعت پس گرفته شد، ژنرال رشید، فرمانده حمله، بسیار متعجب شد. به نظر می‌رسد که عراقی‌ها برای این کار5 روز را در نظر گرفته بودند که نشانگر محافظه‌کاری بیشتر آنهاست. در عین حال، عراقی‌ها برای نادیده گرفتن مراحل تعیین شده تردید نمی‌کردند. در آغاز جنگ ، می‌دیدیم که آنها با انجام یک مرحله توقف می‌کردند. بنابر این نکته مزبور برایشان یک پیشرفت محسوب می‌شد. پلی که تخریب نشد، نشانگر محافظه کاری بیشتر ژنرال‌ها بود. عراقی‌ها به پلی که بین فاو و سرزمین اصلی ایران بود، حمله نکردند تا از پاسخ نیروهای ایران در امان بمانند. همین‌طور عراقی‌ها در شلمچه نیز قصد نداشتند راه نیروهای ایرانی را سد کنند عملیات شملچه حمله‌ای کاملاً به جلو بود. با انجام عملیات جزیره مجنون، ژنرال‌های عراق آشکارا اظهار می‌کردند جنگ خاتمه می‌یابد. بنابراین، آنها به مذاکرات صلح و مبادله اسرا فکر می‌کردند. ایرانی‌ها اسرای عراقی بیشتری داشتند، پس ژنرال‌ها می‌خواستند در کنار غنیمت گرفتن تجهیزات تا حد ممکن ایرانی‌ها را اسیر کنند. تا دو ماه به پایان جنگ ، رهبری عراق سعی در پایان دادن جنگ داشت این مسئله با روحیه تجاوزگری ژنرال‌ها سازگار نبود. معنی پیروزی‌ در مجموع، پیروزی به چه معنی است؟ ارتش عراق که ابزار شخصی رهبر عراق بود، در مراحل مختلف به نهادی برای سرکوب تبدیل شد؛ و این از عملکرد ارتش عراق در مراحل اولیه و نهایی جنگ پیداست. در آغاز جنگ، ارتش عراق برای استقلال خود، توان اندکی نشان می‌داد،ولی در نهایت، کنترل کامل جنگ را تقریبا به دست گرفته بود. نکته مهم این تحول، تصمیم به پذیرش چالش ایران برای تاریخی کردن سال1987 بود. پس از آن، کل جریان جنگ عوض شد. شایان ذکر است که این تصمیم موجب تفرقه بین صدام و ژنرال‌ها شد، اما در عین حال، این تفرقه به عرصه سیاست کشیده شد ژنرال‌ها نیز نخواستند با خارج کردن جنگ از دست صدام، او را برکنار کنند. صدام نیز قصد نداشت در بین فرماندهان خود خفقان ایجاد کند. بلکه، او چندان راضی نبود که عملیات را فرماندهان هدایت کنند. اینجا، مسئله جالبی اتفاق افتاد؛ و عدنان خیرالله، وزیر دفاع، بن‌بست موجود در کنگره را گشود. در طول جنگ، خیرالله چندان مهم نبود. او تنها یک ملازم دربار صدام بود؛ و شهرت‌اش در بین ناظرین، یک بچه پادو بود. ناگهان در کنگره و به خصوص در زمان عملیات‌های کربلا، او به صورت مرد زمانه ظاهر شد. وی نقش هدایت خط مقدم جنگ را بر عهده گرفت؛ و پس از پایان نبرد، نامش در کل ارتش بر زبان‌ها افتاد و صدام از نقش او در این پیروزی بزرگ قدردانی کرد. ملازم‌ها یک شبه به ژنرال‌های مهم تبدیل نمی‌شوند. اما این جا چه اتفاق افتاد؟ خیرالله با انجام یک نقش مورد نیاز، به یک فرد مشهور تبدیل شد. او رابط صدام و ژنرال‌ها شده و عملیات‌های پیچیده ژنرال‌ها را برای صدام توضیح می‌داد و به نوبه خود درخواست‌های صدام و شاید سوءظن او را به ژنرال‌ها می‌رساند. خیرالله برای انجام این امر کاملا مسلط بود. وی به عنوان تنها افسر ارتش عراق که در شورای فرماندهی حضور داشت نیروی نظامی را می‌شناخت. او در عین حال پسرعمو و برادرزن صدام بود و از بچگی با وی رشد کرده بود. بنابراین، رئیس جمهور به او اطمینان داشت. برای صدام در صورت عمکرد ناکارآمد ژنرال‌ها، حفظ آبرو مهم بود. پس از موافقتش برای اعطای کنترل جنگ به فرماندهان ، او باید عقب می‌کشید - این چیزی بود که بعید می‌نمود - و اگر اوضاع بد می‌شد ، او اتهامی را نمی‌پذیرفت. زیرا زمانی که خیرالله فرمانده اصلی عملیات کربلا معرفی شد، به راحتی می‌شد او را مسئول تمام جنایات معرفی کرد. با انجام امور ، هیچ فاجعه‌ای رخ نداد و در نتیجه، صدام راقب شد، آزادی بیشتری به ژنرال‌ها بدهد تا عملیات توکلنا را انجام دهند. اما در مورد ایران، یک نکته مهم رابطه ارتش و سپاه بود که در صورت تحقق این امر، هم‌چنان که در آخر جنگ دیدیم، سبب نتیجه دیگری می‌شد. زمانی که عراق حالت تهاجمی به خود گرفت، سپاه تنها حمله را چاره ساز می‌دید. ولی دانش دفاعی در سپاه‌اندک بود. حمله به کشتی‌ها در خلیج فارس نهایتا موجب مداخله امریکا در جنگ گردید و از این بهانه استفاده‌هایی صورت گرفت. ایران سعی کرد در کردستان عراق شورش عمومی به راه‌اندازد. اما ارزش این عملیات مورد انتقاد قرار گرفت، زیرا از آنها برای تخریب نیروهای عراق استفاده نشد. در کربلای5 استفاده از سلاح‌های شیمیایی‌توسط عراق در روحیه ایرانیان تاثیر گذاشت. درس‌های جنگ ایران و عراق‌ با پایان جنگ، وضعیت استراتژیک عراق متحول شد. هرچند، این امر از ابتدا مورد توجه نبود ولی به هرحال، عراق به کشور قدرتمندی تبدیل شده بود. رهبران عراق مردم را مجهز و نیروهای نظامی را تقویت کردند و نهایتا، یک حالت تهاجمی به خود گرفتند. مهم‌ترین تغییر انجام شده در عراق تجهیز یک میلیون نفر از جمعیت16 میلیونی عراق بود. نیروی نظامی عراق آموزش‌های پیشرفته‌ای می‌دیدند و به تجهیزات مدرن مسلح می‌شدند و به همین ترتیب بود که در کربلای پنج موفق شدند. این جنگ نشان داد که جنگ‌های طولانی هزینه‌های زیادی به دو طرف تحمیل می‌کند، چه بازنده و چه برنده باشند. پس از جنگ، عراق تهدیدی برای ثبات منطقه‌ای شده بود؛ و کشورهای منطقه را می‌ترساند. حتی کشورهایی که در طول جنگ به عراق کمک کرده بودند، دیگر از ارائه کمک‌های بیشتر خودداری کردند. در نتیجه عراق قادر به بازپرداخت بدهی‌ها نبود. حتی حفاظت از ارتش یک میلیون نفری که عامل افتخار بود، نیز برای عراق مشکل شد؛ و بنابراین عراق دید که اگر راه فراری پیدا نکند،با فاجعه‌ا‡ی روبه‌رو خواهدشد و درنهایت، راه حل حمله به کویت را انتخاب کرد، که اهانتی به کل دنیا محسوب می‌شد. این یک نوع قمار بود. خلیج فارس که زمانی جزیره ثبات بود، پس از این اقدام به صحنه درگیری نیروهای متعارض تبدیل شد و بازگرداندن صلح منطقه، به یک مشکل تبدیل شده بود. درس‌های سیاسی - استراتژیک جنگ عراق یک ارتش متشکل از مردم ایجاد کرد. در سال1986 ، رژیم عراق کلیه نیروهای انسانی موجود را برای تشکیل این ارتش دعوت کرد؛ و مردم و حتی دانشجویان به خدمت ارتش درآمدند. عضویت در نیروی زمینی نامطلوب نبود و حتی دانشجویان به عضویت تیپ نیروی زمینی گارد ریاست‌جمهوری درآمدند و صدام چندین‌بار آنها را تشویق کرد. یکی از نتایج جنگ، تضعیف کنترل سیاسی برای ارتش بود. البته روِسای سیاسی نمی‌توانستند چندان با دستورات نظامی مقابله کنند. در عین حال، سرپیچی افسران موجب مرگ آنها می‌شد؛ و این از اقدامات مستقل آنها جلوگیری می‌کرد. تعداد تحصیل کرده‌های ارتش عراق، به خصوص در بین اعراب بالاست. قبل از جنگ، تقریبا 100% مردم باسواد بودند 85% ارتش عراق شیعه هستند. کردها - بزرگ‌ترین اقلیت کشور - درارتش عضو نیستند و همیشه با آن مخالف بوده‌اند. ارتش به تأمین تجهیزات و خواست‌های خود عادت کرده است. در طول جنگ، شیخ نشین‌های نفتی نیز به این امر کمک کرده بودند. اما با بروز کمبودها، کارایی ارتش تضعیف شد. عراق مایل بود که نیروهای بیش از حد به جبهه منتقل کند که موجب نابرابری می‌شد. برای مثال، حتی پس از مشخص‌شدن ناکارایی شبه نظامیان بعثی، رژیم از آنها استفاده کرد. ارتش عراق پس از جنگ، قوی و مغرور شده بود و اگر صدام آن را تضعیف نمی‌کرد، ممکن بود بر ضد او اقدام کنند. درس‌های عملی‌ عراق در دفاع، قوی عمل کرد. ارتش عراق برای انجام عملیات‌های دفاع متحرک مجهز و آموزش دیده بود. شگرد عراق در ایجاد استحکامات متمرکز با توپخانه زیاد بود؛ و نیروهای ذخیره متحرک کاملاً مجهز زرهی آن را پشتیبانی می‌کردند. نیروهای ذخیره مزبور در شرایط اضطراری جایگزین نیروهای خط مقدم می‌شدند. عراق با استفاده از این تاکتیک درمقابل حملات ایران مقاومت کرد. عراقی‌ها برای نمایش قدرت، تجربه کمی داشتند. مدت‌ها در طول جنگ، صدام دستور دفاع ایستا داده بود. تنها پس از سال 1986 بود که دفاع متحرک اتخاذ و قدرت کنترل بیشتری به فرماندهان داده شد و در نتیجه، آنها از ابتکارات خود استفاده کردند؛ و در آخر جنگ، توانستند تا حد زیادی وارد خاک ایران شوند و حدود یک هفته بمانند. عراق با ترکیب توانایی‌های خود در مقابل حملات توپخانه‌ای سبک، بهتر عمل می‌کرد عراقی‌ها در حمله از نیروی زیاد و پشتیبانی آتش قوی استفاده می‌کردند و از تمرین‌ها و ماکت‌های قبلی سود می‌بردند. البته، غیر قابل انعطاف هم نبوده و خود را با شرایط وفق می‌دادند. آنها از سلاح‌های شیمیایی به صورت تاکتیکی استفاده می‌کردند. اهداف مناسب حمله شیمیایی نیز عبارت‌بودند از: توپخانه، لجستیک و فرماندهی. عراقی‌ها ترجیح می‌دادند از تیپ‌های مختلفی که تحت فرماندهی یک لشکر است، استفاده کنند و از این طریق به سهولت حمله می‌کردند. آسیب‌پذیری عراق‌ درمقابل، سیستم هوایی عراق ضعیف می‌باشد زیرا در معرض یک حمله جدی قرار نگرفته است. هم‌چنین تضعیف پشتیبانی آتش آنها در جلوگیری از اقدام موفق ارتش عراق مؤثر است. در کشورهای اقتدارگرا، رابطه فرماندهی با نفرات زیردست بسیار مهم است واگر فرمانده تضعیف شود، بقیه هم از کار می‌افتند. در نتیجه فرماندهی عملیاتی شبکه کنترل، مرکز ثقل نیروی نظامی این کشورهاست. خنثی سازی یا انهدام پرتاب کننده‌های موشک اسکاد: عراق پرتاب کننده‌های متحرک یا ثابت کمی دارد که دقت عمل آنها نیز پایین است. نیروی هوایی ضعیف که در جنگ هوا به هوا تجربه‌ای ندارد، بزرگ‌ترین خطر میراژ‌های فرانسوی هستند. حفاظت از نیروی هوایی نیز ضعیف است و سیستم‌های هشدار آنها کیفیت پایینی دارد. حمله ضد توپخانه‌ای: از نظر تاکتیکی انهدام سیستم پشتیبانی آتش عراق تعیین کننده است. این امر خطر حمله توپخانه‌ای و شیمیایی عراق را نیز پایین می‌آورد. در هر دو عملیات دفاعی یا تهاجمی از کار انداختن سیستم پشتیبانی آتش عراق که بسیار قوی و دوربرد می‌باشد، بسیار مهم است. اکثر توپخانه‌های عراق به صورت بکسل حمل می‌شوند. در مسائل توپخانه‌ای، عراق مثل روس‌ها عمل می‌کند و آن را کنترل نشده به کار می‌گیرد. توپخانه پشت دیوار حفاظتی قرار می‌گیرد، ولی نبرد در عمق منطقه پخش می‌شود. آسیب‌پذیری نیروهای زمینی عراق‌ مشخص نبودن محدوده نیروها : نیروهای عراقی از این نظر هماهنگ نیستند و ایرانی‌ها توانستند به خوبی از این نقطه ضعف استفاده کرده و پیروز شوند. بی‌توجهی به مناطق: با مراقبت از کمین‌های آتش و کشتن دشمن که عراقی‌ها در آن مهارت دارند، یک مسئله مهم، لورفتن موقعیت متمرکز نیروهای زرهی مکانیزه برای مقابله با حملات بود. گارد ریاست جمهوری که وظیفه اصلی آنها ضدحمله بود، در حملات با نیروهای دیگر عمل کرده و عموماً فرماندهی عملیات را بر عهده داشتند. واکنش نسبت به تغییر: در صورت واکنش، در مقابل تغییر سیستم فرماندهی و کنترل تلاش می‌شد. آنها در مقابل تغییرات سریع، نمی‌توانستند واکنش مناسب نشان دهند و به مجوز مقامات بالا نیازمند بودند. در این حال سیستم کنترل و فرماندهی، نقطه ثقل عملیات‌ها است. جناح‌ها: در حالی‌که عراقی‌ها طرح‌های دفاعی زیادی داشتند، مین‌ها و مسائل دیگر موجب مصلحت‌اندیشی می‌شد. در صورت محاصره‌شدن یا برگشت نیروهای دشمن آنها سریعا عقب‌نشینی می‌کردند. البته این امر عام نیست. ارتش مردمی: این ارتش در مقابل حمله جدی می‌ترسد. البته ممکن است عقب‌نشینی آنها تله و کمین باشد. این نیروها نمایشی هستند. خطوط ارتباطی: خطوط ارتباطی کم و آسیب‌پذیر بودند، اما توان مهندسی حفاظت از آنها بالا بود. نیروهای ترابری عراق کامیون‌های زیادی داشتند ولی نمی‌توانستند حمل و نقل را به سرعت انجام دهند. اما به هرحال باید در نظر داشت که حتی پس از جنگ هوایی نوبت درگیری نیروی زمینی فرا می‌رسد. منبع: http://www.ensani.ir...86/default.aspx نوسیندگان پلتیر داگلاس ویجانسون استفان لیسی نقل این مقاله توسط من بدین معنی نیست که من مطالب بالا موافق هستم روی نکاتیش نقدهایی وارده که جای بحث داره
  3. اگرچه زمان دقیق استفاده از باروت به عنوان یک خرج پرتاب، به طور دقیق تعیین نگردیده است؛ اما زمان استفاده از آن به قرن 14 میلادی برمی گردد. تاریخچه استفاده از سلاح گرم در ایران به دوران حکومت صفویان بازمی گردد. در اینجا مراحل تکامل سلاح گرم را در ایران از دوران سلطنت پادشاهان صفوی بررسی می کنیم. دوران حکومت سلسله صفویه سلسله صفویه در سال 905 هجری قمری توسط شاه اسماعیل اول بر سر کار آمد که سلطنت او مقارن با دوران اقتدار دولت پرتغال بود. پرتغالیها با دو هدف قرار دادن جزیره هرمز به عنوان مرکز بازرگانی خویش و نیز تضعیف امپراتوری مقتدر عثمانی که خواسته پادشاهان عیسوی اروپا بود، درصدد برآمدند که ارتش شاه ایران را با سلاح گرم آشنا کنند. بدین ترتیب با انتخاتب زبده عرین جوانان هنگ پاسداران شاهی که مرکب از 5000 نفر بودند و به قورچیها معروف بودند، آنها را به تفنگهای فتیله ای تجهیز کردند. سلاحهای سواره نظام این عصر شامل شمشیر کج، یک جفت تپانچه، نیزه و تیر و کمان بود. شاه اسماعیل اول برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به سربازان ایرانی، معلمان فرانسوی و انگلیسی را به کار گرفت. در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد تا تفنگها را از روی آنها بسازند. به نوشته سیوری، ایرانیان در زمان حکومت شاه اسماعیل از تفنگهای فتیله ای استفاده می کرند. تفنگهای ایرانی (عجمی) دارای برد زیادی بود و لوله آن به طرز خاصی به قنداق بسته می شد. وین چنتو دالساندری هم درباره سلاح سربازان صفوی مطالب مهمی نوشته است: "تفنگداران ایرانی، مسلح به تفنگهایی هستند که عموماً طولشان معادل شش وجب و فشنگی که داخل لوله تفنگ می نهند، بسیار کوچک است و وزنش از 17 مثقال تجاوز نمی کند." این بخش از نوشته های دالساندری از این جهت جالب است که برای نخستین بار در تاریخ صفویه و پیش از آمدن برادران شرلی و تهیه توپ و تفنگ، به وجود هنگی از تفنگداران ایرانی و مهارت آنان در تیراندازی با این سلاح آتشین اشاره می شود. پیش از مرگ شاه اسماعیل اول، سپاهیان ایران از تفنگ استفاده می کردند و عده ای از نیروهای صفوی مسقر در پادگان هرات، نیروهای عبدالله خان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند. تلاش جدی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین، در زمان شاه اسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از جنگ چالدران آغاز شد و پس اط گذشت یک دهه، در سالهای نخست سلطنت شاه طهماسب اول، آثار خود را نمایان ساخت. توپچیان و تفنگچیان ایران درای واحدهای مستقلی بودند، چنان که یکی از عوامل پیروزی سپاه ایران بر ازبکان و اخراج آنان از هرات استفاده و مهارت زیاد در کاربرد سلاحهای آتشین بوده است. در اواخر سال 1006 هجری قمری (مصادف با 1598 میلادی) دو برادر انگلیسی به نامهای سرآتونی و رابرت شرلی به همراه یک گروه 26 نفری که تمامی آنها نظامی بودند، به قزوین وارد شدند و نزد شاه عباس صفوی رفتند و خود را به عنوان دو نفر از نجبای انگلیسی که مایل به خدمتگزاری به او هستند، معرفی کردند. از آنجا که همراهان برادران شرلی همگی اهل نظام بودند وچند تن از ایشان به اصول توپ ریزی و اسلحه سازی آشنایی داشتند، ساخت توپ و تفنگ در ایران رونق بیشتری گرفت.با آمدن برادران شرلی و همراهانشان، الله وردی خان که فرمانده قوای سلطنتی بود، به سمت فرماندهی در ارتش و تهیه سلاح گرم و تهیه سلاح گرم منصوب شد و کارخانه های اسلحه سازی را در اصفهان بنیان گذاشت. یکی از سلاحهای مورد استفاده در آن زمان، تفنگهای سرپر قلعه ای با لوله هشت ضلعی بود که توسط صنعتگران ایرانی ساخته شده بود که نسخه اصلی آن از تفنگهای انگلیسی برداشته شده بود و بسیار سنگین، بلند و با لوله های ضخیم ساخته می شد و جنس باروتدان آن از فلز یا پوست آهو بود. تفنگهای قلعه ای بر روی دیوار قلعه نصب می شد و در هنگام شلیک تعداد زیادی ساچمه درشت به طرف دشمن پرتاب می کرد. همچنین تفنگ بزرگ و سنگینی به نام شمخال وجود داشت که قطر دهانه لوله آن حدود 25 میلی متر بود و به سبب سنگینی اش، دو شمخالچی آن را حمل می کردند. از شمخالها بیشتر در دژها و برج و باروی شهرها استفاده می کرند. شخص استفاده کننده از این سلاح می توانست آن را به خوبی در مقابل شانه اش نگاه داشته و شلیک کند. در همان حال او می توانست به موازات لوله تفنگ نشانه گیری کند. دلیل نامگذاری این تفنگ به شمخال، خمیده بودن قنداقش بود.به طور کلی بعد از احداث نخستین کارخانه اسلحه سازی در ایران، صنعتگران تلاش کردند تا استادی خود را در ساختن تفنگهای سرپر فتیله ای به نمایش بگذارند. تفنگها و تپانچه های سرپر فیتیله ای اساس کار این سلاحها، انفجار باروت در لوله و پرتاب گلوله یا ساچمه به سمت هدف می باشد. در این زمان لوله تفنگ را از فلز برنج می ساختند که دلیل مقاومت کم این فلز، مجبور بودند که ضخامت لوله را زیاد در نظر بگیرند که این امر به نوبه خود موجب سنگینی بیش از حد سلاح می شد.در تفنگهای سرپر فیتله ای، باروت سیاه را با پیمانه به داخل لوله می ریختند، سپس روی آن را پارچه یا نمد گذاشته و با میله فلزی (سنبه) می کوبیدند، سپس گلوله یا ساچمه ریخته و روی آن نیز پارچه یا نمد می گذاشتند و با کمک شعله یا فتیله سوزان از سوراخ ته لوله، باروت را منفجر می کردند.مطابق آنچه در برخی سفرنامه های دوره صفوی درباره تفنگداران و روش استفاده از تفنگ آمده است، سربازان تفنگدار فاقد زره بودند و سلاحشان تفنگ و قداره بود. شلیک با تفنگ کاری بسیار دشوار بود و برای آنکه ره راحتی و با دقت تیراندازی کنند، تفنگ را بر روی پایه ای قرار می دادند. دوران حکومت سلسله افشاریه در اواخر حکومت صفوی و اوایل حکومت افشاریه، به تدریج با تکامیل این سلاحها، برای راحتی نشانه روی و سهولت کار، چخماق ابداع شد. فتیله روشن روی چخماق قرار می گرفت و هنگام شلیک، آتش فتیله با سوراخ مخزن باروت تماس یافته و تفنگ شلیک می شد. روشن نگه داشتن فتیله و منتظر فرصت تیراندازی بودن، مخصوصاً در هوای بارانی، کاری دشوار و گاهی ناممکن بود. به همین دلیل به تدریج تفنگهای فتیله ای جای خود را به سنگ چخماقی داد. در این نوع تفنگها، سنگ چخماق بعد از کشیدن ماشه به فلز جلوی سوراخ باروت ساییده می شد و جرقه حاصل، باروت را آتش می زد. سلاحهای گرم اصلی نظامیان این عصر عبارت بود از: توپ، خمپاره، زنبورک، تفنگ فتیله ای و چخماقی و تپانچه. دوران حکومت سلسله زندیه نظامیان دوران زندیه نیز مانند دوران صفویه و افشاریه شامل چند گروه پیاده نظام و سواره نظام، گارد، نیروهای نامنظم و توپخانه بودند. سلاحهای اصلی این دوره عبارت بود از: تفنگ سرپر فتیله ای و چخماقی، نیزه، خنجر، گرز و شمشیر.با اختراع چاشنی، تفنگهای سرپر تکمیل شد و تبدیل به سلاحی گردید که مدتها در میادین جنگ و شکار مورد استفاده قرار گرفت. دود حاصل از تیراندازی، بوی باروت سیاه و مراحل پر کردن تفنگ از ویژگیهای این نوع سلاح بود. باروت مورد استفاده در تفنگهای سرپر، باروت سیاه است که از نیترات پتاسیم (شوره)، پودر زغال و گوگرد تهیه می شد. در این تفنگها به دلیل استحکام کم لوله هرگز نمی بایست از باروت بی دود استفاده می شد. باروت سیاه سرعت اشتعال کمتری داشته و به همین دلیل لوله تفنگهای سرپر را بلند درست می کرند تا شتاب لازم به گلوله داده شود. سلاحهای سرپر سیستم چاشنی از مدلهای انگلیسی که در کارخانه جیمز ویلینکسن ساخته شده بود، کپی برداری شد. دوران حکومت سلسله قاجار بنیانگذار این سلسله آغامحمد خان قاجار بود و پس از او به ترتیب فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه بر تخت سلطنت تکیه زدند. در اواخر حکومت آغامحمدخان، چند تن از افسران روسی که به ایران آمده بودند، توسط شاه قاجار ماموریت یافتند تا در شهر قزوین به تعلیم و تربیت قوای نظامی بپردازند. این افسران روس بعد از برادران شرلی (در زمان شاه عباس صفوی) اولین افراد خارجی بودند که به تعلیم قوای ارتش ایران گمارده شدند. در این زمان سلسله قاجار با دنیای غرب آشنا گردید.بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به جنگ افزار نوین اروپایی نیز از زمان فتحعلی شاه در قرارداد نظامی اش با ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه آغاز شد. در دوره فتحعلی شاه، اسلحه و مهمات فراوانی برای قشون ایران خریداری گردید. همچین یک هیات 27 نفره از درجه داران و افسران فرانسوی جهت تعلیم نظامیان به ایران آمد. این هیات یک کارخانه توپ ریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر کرد. عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه، به بررسی جزئیات ساختمان سربازخانه ها، زرادخانه ها و کارگاههای اسلحه سازی و باروت کوبی، توپ ریزی و برقراری انضباط و تغییر لباس نظامیان اصرار داشت. در این دوران علاوه بر استفاده از افسران فرانسوی و انگلیسی، تلاش شد که با اعزام دانشجو به خارج از کشور، از دانش فنی آنها نیز در گسترش صنایع نظامی استفاده شود. محمد شاه در دوران 15 ساله حکومت خود به دلیل درگیری با شورشها و دخالت عثمانیها، انگلیسهیها و روسها فرصت چندانی برای ادامه اصلاحات در ارتش نیافت. در زمان او نیز از مربیان روسی و انگلیسی در تعلیم نظامیان کمک گرفته شد و نیز تجهیزاتی از انگلستان خریداری شد.در دوره ناصرالدین شاه، سلاحهای خودکار یا به اصطلاح مسلسل وارد ایران شد که از جمله آنها می توان به مسلسهای نوردن فلت-هاچکیس که از کشورهای فرانسه و انگلستان خریداری شده بود، اشاره کرد. در این دوران سلاحهای با لوله خان دار خریداری شد که افزایش برد و دقت تیراندازی را در پی داشت و مقدمه ای برای ساخت لوله های خان دار در ایران شد. سلاحهای مورد استفاده سربازان در این دوره تفنگهای فتیله ای، چخماقی، اشنایدر، مارتینی، روسی، ورندل، پروسی، گاللین، شاسپورت، بردان و مگزین بود. دوران حکومت سلسله پهلوی پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، کارخانه های اسله سازی و مهمات سازی با نام قورخانه در ایران راه اندازی گردید. در این دوران اکثر سلاحهای نظامیان، قدیمی، مستعمل و فرسوده بود و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر و مرمت پیدا می کردند که مسئولیت این کار بر عهده قورخانه بود. تشکیلات قورخانه هم به مانند تشکیلات نظامی بود که شامل قنداق سازی، تفنگ سازی، مدرسه، آهنگری، ریخته گری، تلگراف خانه، فشنگ سازی، اداره مرکزی و ... بود و در راس آن، ارباب مناصب و سپس اصناف صنعتگر و دیگر کارکنان در رده های بعد قرار داشتند. سرپرستی قورخانه را مقام سرتیپ عهده دار بود. در طی هشت سال، تعداد 600 توپ برنزی، 200 خمپاره، توپ کوچک، تفنگ چهماقی و مقادیر زیادی مهمات در قورخانه تولید شد. نمودار سازمانی قورخانه آذربایجان به شرح ذیل بود: یک نفر سرتیپ، یک نفر سررشته دار، 4 نفر یاور، 6 نفر سلطان، 2 نفر نایب اول، 8 نفر نایب دوم، 8 نفر وکیل، یک نفر مشرف و 63 نفر صنعتگر و دیگر کارکنان. در روز هفتم بهمن ماه سال 1309 در پی یک بررسی طولانی، رضاشاه که فرمانده کل نیروهای مسلح بود‌، موافقت کرد هیاتی به نام "تفتیش و خرید اسلحه" را به چکسلواکی بفرستد. 47 صندوق تفنگ برنو و 48 صندوق ساز و برگ چرمی توسط این هیات خریداری و به ایران آورده شد. آزمایشها بر روی تفنگهای ماوزر vz. 24 صورت گرفت (vz مخفف vzor به معنای مدل و 24 نشان دهنده سال طراحی سلاح یعنی 1924 می باشد) و ستاد ارتش به آن نمره قبولی داد. از آن پس ماوزر که تولید انبوه آن از سال 1898 در ابرنادورف آلمان آغاز شده بود و به عنوان دقیقترین و خوشدست ترین تفنگ سبک به کار رفته بود، جای تفنگهای روسی و انگلیسی و ... را در ارتش ایران گرفت. کارخانه ماوزر بعداً شعبه خود را در شهر "برنو" واقع در ایالت مواویای چکسلواکی دایر کرد و دولت ایران که مشتری کمپانی اشکودا بود ترجیح داد که تفنگهای ماوزر ساخت شهر برنو (Brno) را خریداری کند و از آن پس در ایران نام "برنو" بر تفنگهای ماوزر گذارده شد. این تفنگها پنج تیر و تک تیر بودند. صنایع مسلسل سازی (جنگ افزار سازی) در هفتم مردادماه 1312 در شهر برلین آلمان قراردادی بین دولت ایران و کارخانه فریتس ورنر آلمان مبنی بر تاسیس کارخانه اسلحه سازی با ظرفیت اولیه تولید 25 قبضه تفنگ برنو به امضا رسید. در سال 1314 کارخانه در محل قورخانه آغاز به کار کرد و به مرور با تکمیل ماشین آلات و تغییر مکان آن به محل فعلی (خیابان پیروزی) در سالهای 1316 تا 1318 تعدادی پرسنل متخصص کار با ماشین آلات به کار گرفته شدند. در تیرماه سال 1317 به منظور افزایش سقف تولید سالانه 1200 قبضه مسلسل سبک و 300 قبضه مسلسل سنگین، تجهیزات بیشتری در صنایع مسلسل سازی نصب گردید.در سال 1320 با توجه به وقایع جنگ جهانی دوم و در پی اعلام بی طرفی ایران، محل صنایع مسلسل سازی به قرارگاه نیروهای هندی و لهستانی تبدیل شد که حاصل یان اشغال، وارد آمدن خسارات بسیار سنگین به ساختمانها و ماشین آلات بود.پس از تخلیه نیروهای هندی و لهستانی و سقوط هیتلر، در سال 1325 در اوایل سلطنت محمدرضا شاه، قراردادی بین ایران و روسیه مبنی بر تولید مسلسل سبک P.P.Sh منعقد شد. در کنار تولید این سلاح، در سال 1329 صنایع مسلسل سازی موفق به تولید 16 قبضه مسلسل برنو شد. به دلیل نیاز روزافزون نیروهای نظامی به سلاحهای پیشرفته و در عین حال قویتر و مدرنتر، در شهریور 1345 قراردادی بین تسلیحات ارتش ایران و شرکت فریتس ورنر آلمان جهت ایجاد و تکمیل تاسیسات و توسعه کارخانه های موجود منعقد گردید که مفاد آن به شرح زیر می باشد: 1- قرارداد ساخت و تولید سالانه 40000 قبضه تفنگ G3 2- قرارداد ساخت و تولید سالیانه 6000 قبضه تیربار MG3 با لوله کرم شده و لوله یدکی 3- اعزام 20 نفر متخصص به مدت 3 سال به ایران جهت نصب و مونتاژ تاسیسات 4- تحویل کلیه ماشین آلات و وسایل و لوازم فنی از جانب شرکت مزبور 5- تحویل نقشه های دوپایه، قنداق کشویی، سه پایه سنگین به صورت رایگان و آموزش 20 نفر از افسران و استادان به مدت یک سال در آلمان در سال 1356 قرارداد دیگری با همان شرکت آلمانی منعقد شد که بر اساس آن سالیانه 2000 قبضه موشک انداز RPG چهل میلی متری تولید گردد که 50 قبضه آن ساخته شد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیلی صنایع، ادامه تولید متوقف شد. دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 صنایع مسلسل سازی به دلایل امنیتی تعطیل شد و به علت قرار گرفتن صنعت در مرکز درگیری مردم با حکومت پهلوی، محل صنعت آماج حمله شد و بعضی از تجهیزات مانند فرامین و ابزارآلات تولیدی به خارج از صنعت منتقل و بعضی از کارخانجات دچار آسیب شد که در اوایل سال 1358 بدون حضور کارشناسان خارجی بازسازی و آماده تولید شد. در سال 1359 نمونه های اولیه سلاح دوش پرتاب RPG7 بدون حضور کارشناسان خارجی روانه جبهه های جنگ ایران و عراق شد. فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 60 با تلاش پرسنل صنایع جنگ افزارسازی در دهه 60 شمسی همزمان با جنگ تحمیلی، محصولات زیر به مرحله تولید رسید: 1- پرتاب کننده هدهد 81 م.م. 2- خمپاره انداز کماندویی 60 م.م. 3- لوله جوفی 4- تفنگ تک تیرانداز G3 5- سلاح درون شهری MP5 در مدلهای قنداق ثابت، کشویی و بدون قنداق 6- تجهیزات سلاح مانند تک پایه خودرویی تیربار، کارد سنگری، طناب انداز و آداپتور پرتاب نارنجک 7- تفنگ G4 در کنار تولید سلاح در داخل صنایع، جهت پشتیبانی از خطوط دفاع مقدس، صنایع اقدام به تجهیز و راه اندازی کارگاههای تعمیرات سلاح در مناطق جنگی کرد که باعث بازسازی و تعمیر مقادیر قابل توجهی از سلاح و بالا بردن روحیه رزمندگان شد که این روند تا پایان جنگ در سال 1367 ادامه داست. ادامه تلاش پرسنل صنایع با استفاده از روش مهندسی معکوس (بدون خرید دانش فنی کامل) باعث ایجاد تنوع بیشتر در خطوط تولید نظامی شد تا جایی که در سال 1367 سلاح شهری MP5 به روش مهندسی معکوس و با کالیبر 9 م.م. در مدلهای مختلف قنداق ثابت، کشویی و بدون قنداق در صنایع جنگ افزار تولید شد. با توجه به تولید سلاحهای اتوماتیک، نیاز صنعت به دستگاههای پیشرفته محسوس بود، بنابراین برخی از کاگاههای تولید به دستگاههای CNC آلمانی تجهیز شد. پروژه مهندسی معکوس برای راه اندازی خط تولید تیربار نیمه سنگین 12.7 م.م. دوشکا و تپانچه 9 م.م. زیکزوئور P226 موسوم به زعاف از سال 169 آغاز شد. بعد از اتمام جنگ تحمیلی و افت تیراژ سلاحهای نظامی، ساخت و تولید سلاحهای شکاری ساچمه زن و گلوله زن و تولید قطعات بازرگانی به منظور مشارکت در امر خوداتکایی و سازندگی کشور در دستور کار صنعت قرار گرفت که از جمله شامل موارد ذیل بود: 1- پروژه تفنگهای شکاری ساچمه زنی 12 گیج با نامهای نخجیر 1 و نخجیر 2 2- تولید قطعات و مجموعه های خودرو (مجموعه ترمز، اویل پمپ و ...) 3- تولید قطعات و مجموعه های مورد نیاز شرکت نفت و گاز (مجموعه تی سرویس و ...) 4- تولید قطعات کشاورزی (مجموعه پمپ هیدرولیک تراکتور و ...) 5- تولید قطعات مورد نیاز وزارت نیرو (مجموعه فیوز کات اوت و ...) 6- تولید قطعات مورد کاربرد ایران خودرو (دیفرانسیل پیکان و ...) فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 70 در روزهای پایانی سال 1373 خطوط تولید سلاح تیربار دوشکا 12.7 م.م.، کلت کمری 9 م.م. زعاف، تفنگ پرتاب کننده گاز اشک آور 38 م.م.، کلت پرتاب کننده گاز اشک آور 38 م.م. و تفنگ شکاری نخجیر 1 و 2 با کالیبر 12 گیج به روشهای مهندسی معکوس راه اندازی شد. فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 80 با جذب نیروهای متخصص و جوان، دوران توسعه در این دهه آغاز شد. با همت و پشتکار روزافزون پرسنل و با دستیابی به دانش فنی بالا، این صنعت توانست تولیدات خود را افزایش داده و در زمینه های نظامی و بازرگانی پروژه های زیر را به سرانجام رساند: 1- پروژه های نظامی - نمونه سازی و تولید انبوه تفنگ کلاشنیکف AK-47 با قنداق ثابت، قنداق تاشو از زیر و قنداق تاشو از بغل - تیربار گرینوف 7.62 م.م. PKM و PKT - تفنگ تک تیرانداز دراگانف 7.62 م.م. - تفنگ G3 بهینه شده - تفنگ M16 کالیبر 5.56 - تفنگ تک تیرانداز 7.62 مرصاد - تفنگ تک تیرانداز AM کالیبر 12.7 م.م. - پرتاب کننده 40 م.م. GL قابل نصب روی سلاحهای M16، G3 و AK - سلاح زاویه زن - صداخفه کن سلاح MP5 و کلت C9 - تفنگ صیاد پلیسی (مدل وینچستر) - نمونه سازی تفنگ و تپانچه پرتاب کننده کالیبر 38 م.م. جدید • از فعالیتهای مهم دهه 80 صنعت جنگ افزارسازی می توان به وارد شدن در بحث طراحی سلاح تحت عنوان پروژه خیبر نام برد که منجر به ساخت تعدادی سلاح تحقیقاتی با نام سما گردید. • پروژه های آزمایشی شامل تندر کوتاه، G3 بهینه تک تیرانداز (کارا تک تیرانداز)، G3 بهینه (کارا)، زعاف کامپکت، تندر کوتاه با قنداق تاشو و کارابین کلاشنیکف 2- پروژه های سلاح شکاری تفنگ شکاری دولول روی هم با کالیبر 12 گیج منبع: وبلاگ هوانورد http://newcoy.persianblog.ir
  4. [size=5]قسمت اول[/size] [IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/4~16.jpg[/IMG][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]در جنگ جهانی دوم ،همانند جنگ جهانی اول، زیردریایی ها به صورت گسترده ای توسط هر دو طرف به عنوان سلاح نهایی برای محاصره دریایی، غرق کردن کشتی های تجاری ، که در نتیجه سبب کمبود مواد اولیه مورد نیاز کارخانه ها می شد، جلوگیری از جابجایی سربازان و منحرف کردن حریف از فعالیتهای نظامی با صرف امکاناتش برای مقابله با زیردریایی ها بکارگرفته شدند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]از دیگر سو، زیردریایی سلاح کلاسیک جنگهای فرسایشی ، جایی که پیروزی با تحمل تلفات کمتر نسبت به حریف حاصل می شود، است و تناژ ماهانه کشتی های غرق شده بیشتر از نقش های جنگی نمایشگر پیروزی یا شکست است. توانایی زیردریایی در حمله به هر کجا و در هر زمان، به همراه غافلگیری و نتایج خردکننده، آن را به سلاحی بسیار موثر تبدیل می کند که در آن تعداد اندکی خدمه (40 تا 80 نفر) می توانند 1000 نفر خدمه یک نبرد ناو را ناکار کنند و برای مهارکردن آنان تعداد زیادی شناور سطحی مورد نیاز است.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]مشخصات زیردریایی آن را برای مقاصد محاصره ای و ضد محاصره ای مناسب می سازد. می توان آنها را برای حمل جاسوس و کماندو و تجهیزات در پشت خطوط دشمن بکارگرفت و به آنها نقش جم جمع آوری اطلاعاتی و عملیات ویژه بخشید.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]برخلاف زیردریایی های هسته ای پس از جنگ، زیردریایی های دوران جنگ جهانی دوم سرعت پیمایش زیرآبی، برد و مداومت دریایی اندکی داشتند. آنها معمولا در سطح آب حرکت می کردند، به ویژه در شبها، و تنها زمانی که مجبور بودند ،برای اجتناب از کشف شدن یا در زمان حمله، به زیر آب فرومی رفتند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]در اولین سالهای جنگ، زیردریایی های آلمانی حتی حملات شبانه گروهی خود را ، شبیه قایقهای اژدرافکن، از سطح آب انجام می دادند. زمانی که رادار و هواپیما برای کشف زیردریایی بکارگرفته شد آنها ناچار شدند تا بیشتر اوقات در زیر آب باقی بمانند. تکنیکها و تجهیزات الکترونیکی جدیدی ،بیشتر توسط آلمان، اختراع شد تا توانایی های زیرآبی زیردریایی ها را بهبود بخشند و نزدیک شدن خطر را هشدار دهند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#000000][size="4"][b]خطر یوبوتهای آلمانی [/b][/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [size="4"][color=#0000ff]زیردریایی های آلمانی ،که[/color][url="http://en.wikipedia.org/wiki/U-boat"][color=#0000ff] یوبوت[/color][/url][/size][size="4"][color=#0000ff] نامیده می شدند، چنان در جنگ جهانی اول بر علیه کشتی رانی بریتانیایی ها موفق بودند که پس از جنگ آلمان از داشتن هر گونه زیردریایی منع شد. در سال 1935، آلمان پیمان ورسای را ندیده گرفت و شروع به بازسازی نیروی زیرسطحی خود تحت فرمان یکی از فرماندهان قدیمی زیردریایی خود با نام [/color][font="arial,helvetica,sans-serif"][b][url="http://wars-and-history.com/post/203"][color=#0000ff]کارل دونیت[size="4"]س[/size][/color][/url][/b][/font][color=#0000ff] کرد. دونیتس که فرمانده و تاکتیک دانی نمونه، پیشگام و مجرب بود جنگ زیردریایی را توسعه داد، خدمه آموزش دیده ای پرورش داد و تاکتیکهای جدید را توسعه بخشید که مهمترین آنها تاکتیک [/color][url="http://en.wikipedia.org/wiki/Wolfpack_%28naval_tactic%29"][color=#0000ff]گله گرگی[/color][/url][/size][color=#0000ff][size="4"] بود. تاکتیک گله گرگی به گروهی از زیردریایی ها اجازه می داد تا به صورتی موثر با هم همکاری کرده و به جای جنگ انفرادی همگی بر روی یک هدف تمرکز کنند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]در تاکتیک گله گرگی، زیردریایی ها ابتدا در پهنه اقیانوس پخش می شدند تا کاروان های دشمن را کشف کنند و هنگامی که یکی از آنها کاروان دریایی دشمن را کشف می کرد به جای حمله به آن، محل و مسیر حرکت آن را به بقیه زیردریایی ها گزارش می داد. بقیه زیردریایی ها به آهستگی نزدیک کاروان دشمن جمع می شدند و با همدیگر حمله را آغاز می کردند که سبب درهم شکستن یا توفق عددی بر ناوهای اسکورت ناوگان می شدند و در نتیجه تعداد زیادی از کشتی ها را غرق می کردند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]نتیجه مخرب چنین تاکتیکهایی، و تحلیل سیستماتیک و مداوم نتایج و اعمال تجربیات جدید در تاکتیکها دونیتز و ناوگانش را به صورت بزرگترین دشمن بریتانیا درآورده بود. چرچیل می گفت تنها خطری که در طی جنگ به راستی او را نگران می ساخت خطر یوبوتهای آلمانی بوده است.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]تنها عاملی که بریتانیا را از یک شکست حتمی توسط یوبوتها نجات داد فرماندهان دونیتز بودند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]1.[size=1] [/size]فرماندهی عالی آلمان ،و عمدتا شخص هیتلر، در طی جنگ و قبل از آن بر روی نبردهای زمینی تمرکز کرده بودند. همچنین هیتلر قبل از جنگ کاملا مطمئن بود که آلمان در آینده نزدیک با بریتانیا درگیر نخواهدشد. او این مطلب را در نامه ای به فرماندهان زیردریایی هایش 5 هفته قبل از جنگ اعلام کرده بود.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]2.[size=1] [/size]فرماندهان عالی رتبه نیروی دریایی آلمان نازی ، مانند نیروی دریای سلطنتی، سابقه خدمت در زیردریای ها را نداشتند و با وجود تجربه موفق زیردریایی های آلمانی در جنگ جهانی اول و توسعه هواپیماهای جنگی به عنوان یک سلاح ضدسطحی قدرتمند زیردریایی ها را تنها به عنوان یک نیروی رزمی درجه دو به حساب می آوردند و بودجه کافی به آن اختصاص نمی دادند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]در نتیجه، هیتلر و رودر (فرمانده نیروی دریایی آلمان) هشدار قبل از جنگ دونیتز مبنی بر تعداد اندک زیردریایی های لازم برای قطع خطوط تدارکاتی بریتانیا را نادیده گرفتند. دونیتز به جای 300 فروند زیردریایی که قبل از جنگ تقاضا کرده بود تنها 55 فروند زیردریایی به دست آورد که از میان آنها تنها 12 فروند می توانستند در اقیانوس اطلس فعال شوند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]دونیتز بر اساس تجربیاتش حساب کرده بود که با توجه به زیردریایی هایی که در حال حرکت به منطقه جنگی و بازگشت از منطقه می باشند، زیردریایی هایی که برای آموزش خدمه جدید باید بکار روند و آنهایی که نیاز به تعمیرات دارند او باید 300 فروند زیردریایی داشته باشد تا همیشه بتواند 100 فروند آنها را بر علیه بریتانیا در دسترس داشته باشد.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]حتی پس از این که جنگ آغازشد، زمان زیادی طول کشید تا به ناوگان زیرسطحی دونیتز اجازه داده شود تا از توانایی ویران کننده خود استفاده کنند و تولید آنها به تعداد بیشتری افزایش پیداکند. در سال 1943 دونتیز به فرماندهی نیروی دریایی آلمان برگزیده شد و ساخت زیردریایی ها سرعت گرفت اما دیگر برای آلمان خیلی دیر شده بود. از این به بعد زیردریایی های آلمان باید با نیروی ضدزیردریایی قوی تری مصاف می دادند که به تکنولوژی ها، تاکتیکها و فرماندهان بهتری مجهز شده بودند. دریاسالار ماکس هورتون ،فرمانده جنگ زیرسطحی بریتانیا، یک ناخدای سابق زیردریایی و فرمانده نیروی زیرسطحی بریتانیا بود و بهتر از هر کس دیگری می دانست که چگونه باید با زیردریایی های دشمن روبرو شود. از طرفی کشتی های باری که توسط آمریکا ساخته می شد بیشتر از آن بودند که بتوانند توسط یوبوتهای آلمانی غرق شوند. در ماه می 1943 دونتیز 41 فروند زیردریایی را در عرض 3 هفته از دست داد. شکارچیان خود به شکار تبدیل شده بودند. حوزه فعالیت یوبوتها تا اقیانوس اطلس جنوبی، سواحل شرق آمریکا، دریای کارائیب و مدیترانه گسترده شده بود اما میدان اصلی نبرد هنوز مسیرهای تدارکاتی بریتانیا در اقیانوس اطلس شمالی بودند و اینجا همانجایی بود که یوبوتها میدان را واگذار کردند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]تا انتهای سال 1942، آلمانها به ازای هر زیردریایی که از دست داده بودند به طور متوسط 14 فروند کشتی را غرق کرده بودند. در طی سال بعد، تلفات آلمان زیاد شد و از تلفات متفقین کاسته شد. در طی جنگ آنها توانستند 3000 فروند از کشتی های متفقین را غرق کنند که بیشتر آنها کشتی های تجاری بودند. 14.5 میلیون تن وزن این کشتی ها بود اما در عوض 800 فروند یوبوت هم از دست رفت که تقریبا 80 درصد آنها در طی عملیات نظامی بودند. این تعداد دوسوم تعداد کل یوبوتهای ساخته شده را شامل می شود.[/size][/color][/font] [font=times new roman,times,serif] [IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/5~14.jpg[/IMG][/font] [font=times new roman,times,serif] [size=5][b]جنگ زیردریایی دیگر کشورها[/b][/size][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]هنگامی که جنگ آغاز شد ایتالیا و ژاپن هم ناوگان زیرسطحی بزرگی در اختیار داشتند. روشهای جنگی ایتالیایی ها چندان موثر نبود بجز استفاده از مردان غورباقه ای، روشی که ایتالیایی ها ابداع کردند و در آن به مهارت رسیدند. ژاپنی های زیردریایی های خوبی ساختند اما به خوبی از آنها استفاده نکردند. آنها زیردریایی ها را بیشتر در همراهی با ناوگان سطحی خود و عمدتا بر علیه شناورهای دشمن بکار می بردند که نسبت به کشتی های تجاری اهداف سخت تری محسوب می شدند. درنتیجه، زیردریایی هایشان به موفقیت اندکی رسیدند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]ناوگان زیرسطحی بریتانیا در نیروی دریایی سلطنتی یک نیروی دست دوم به حساب می آمد. آنها بیشتر به کشتی های قوای محور حمله می کردند،که در میان آنها 39 فروند زیردریایی آلمانی غرق شده قرار داشت، و یا در عملیات اطلاعاتی شرکت می کردند. اما استفاده استراتژیک از آنها توسط ناوگان کوچکی از زیردریایی های کوچک ساحلی بود که در جزیره مالتا در میانه دریای مدیترانه مستقر بودند. این نیروی کوچک کشتی های تدارکاتی ایتالیایی را که سوخت و تجهیزات مورد نیاز نیروهای متحدین در شمال آفریقا را حمل می کردند هدف قرار می دادند و سبب کمبود سوخت و مهمات در میان متحدین شده بودند.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]پس از حمله به پرل هاربر، نیروی دریایی آمریکا در ابتدا دو نیروی اصلی داشت، چند فروند ناوهواپیمابر و ناوگان زیرسطحی. در حالیکه ناوهای هواپیمابر مأموریت داشتند نیروی دریایی ژاپن را از بین ببرند، به ویژه ناوهای هواپیمابرشان را، وظیفه اصلی ناوگان زیرسطحی آمریکا ،مانند یوبوتهای آلمانی، از بین بردن خطوط تدارکاتی ژاپن با غرق کردن کشتی های باری این کشور بود.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [color=#0000ff][size="4"]در ابتدای امر آمریکایی ها به دلیل نارسایی هایی که در اژدرهایشان داشتند و بعضی دلایل دیگر تلفاتی متحمل شدند اما هنگامی که در میانه 1943 بر مشکلاتشان غلبه کردند ناوگان زیرسطحی آمریکا در اقیانوس آرام توانست با اقتدار به وظیفه خود عمل کند. این ناوگان همچنین وظایف فرعی مانند نجات خلبانهایی که سقوط می کردند را برعهده می گرفت. زیردریایی های آمریکایی تقریبا 1300 فروند کشتی باری ژاپنی و تعداد زیادی کشتی جنگی را غرق کردند در حالیکه تلفات آنها 52 فروند از کل 288 فروند زیردریایی موجود بود. این موفقیت با چشمپوشی ژاپنی ها از تاکتیکهای اسکورت ،که بریتانیا در برابر حملات یوبوتهای آلمانی بکاربسته بود، یاری رسانده شد.[/size][/color][/font][font=times new roman,times,serif] [size="4"][b][color=black]ترجمه رضاکیانی موحد[/color][/b][/size][/font][font=times new roman,times,serif] [url="http://www.military.ir/forums/user/199-rezakiani/"]RezaKiani[/url][/font] [font=times new roman,times,serif] منبع:[/font][font=times new roman,times,serif] http://wars-and-history.mihanblog.com/post/459[/font]
  5. ghermez

    يادي از قديمي ها

    دلم مي خواست يادي از قديمي ها و اعضاي قديم اين سايت بكنم كساني كه نيستند يا خيلي كم مي ان . اونايي كه مباحث علمي و بحث هاشون تو اين سايت موجوده و خيلي ها كماكان از مباحثون استفاده مي كنن ،افرادي تو اين سايت زحمت كشيدند و باعث رشد جايگاه ميليتاري شدند . به حق دوباره بايد به زحمات اين عزيزان دست مريزا د گفت و تشكر كرد. دلم مي خواد چند تا از اين كاربرا نام ببرم مناز اونايي همزمان با من وارد شدند و مدتي ديگه نمي ان مي تونم حسين وحدت و شهزدا نام ببرم از كاربران قديمي تر هم كياني موحد و كاربري به نام تانك اشاره كنم تمام اين چند نفر در مدتي در سايت بودن بسيار فعال بودن و خيلي زحمت كشيدند. فقط در غيبتشون دوباره تنها كلمه تشكر مي تونم براشون عنوان كنم
  6. تاریخ: 15 تا 16 دی ماه 1359(5 تا 6 ژانویه 1981). محل: جنوب کرخه کور، غرب اهواز. نتیجه: پیروزی عراق در ضد حمله،سقوط هویزه. متخاصمین: جمهوري اسلامي ايران در برابر عراق فرماندهان: ايران :تیمسار ظهیر نژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار فلاحی رییس ستاد مشترک ارتش آیت الله خامنه ای نماینده رهبری در شورای عالی دفاع سرهنگ حسینی فرمانده عملیات نیروی زمینی تیمسار لطفی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین تیمسار جمشیدی فرمانده تیپ 1 لشکر 16 زرهی قزوین شهید حسین علم الهدی فرمانده سپاه سوسنگرد جاودان اثر علی هاشمی فرمانده سپاه حمیدیه عراق: ؟ استعداد رزمی ايران :در حدود 15000 نفر تیپ 1و3 از لشکر 16 زرهی قزوین تیپ 2 از لشکر 92 زرهی اهواز 2 گردان از لشکر 77 پیاده 2 گردان از سپاه پاسداران سوسنگرد گروهی از ستاد جنگهای نامنظم (شهید چمران) عراق: در حدود 20000 نفر تیپ 35 و 43 زرهی از لشکر 9 گردان 14 زرهی تیپ 20 مکانیزه از لشکر 5 تیپ 8 مکانیزه از لشکر 8 تیپ 31 نیروی مخصوص تلفات: ايران: 140 تا 250 دستگاه تانک 100 دستگاه خودروی زرهی 1 فروند هواپیما 1 فروند هلیکوپتر عراق: 1000 نفر کشته و مجروح 800 نفر اسیر 50 دستگاه خودرو 55 دستگاه تانک 3 فروند هلیکوپتر 15 دستگاه موشک انداز پیش زمینه با گذشت 3 ماه از آغاز تجاوز عراق به ایران و سقوط خرمشهر فشار بر روی سران سیاسی و نظامی کشور در جهت بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران شدت گرفت. ابوالحسن بنی صدر ،رییس جمهور وقت و فرمانده کل قوا، در روز 26 آذر 59 در طی جلسه ای به فرماندهان نظامی عالی رتبه ارتش خطاب می کند:«به هر ترتیبی که هست برای عملیات آفندی طرح ریزی کنید. من دیگر در مقابل نظریات و خواسته های مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم، یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید و یا اینکه بروید در رسانه های گروهی صریحا علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید.» در نتیجه این فشارها، نیروی زمینی ارتش دو طرح حمله بزرگ را به منظور بازپس گیری مناطق از دست رفته درجبهه جنوب آماده می کند. طرح اول حمله از سمت غرب اهواز و جنوب هویزه به منظور بیرون کردن دشمن از دشت آزادگان و از بین بردن تهدید عراق نسبت به اهواز، هویزه و سوسنگرد برنامه ریزی می شود. طرح دوم باید به فاصله چند روز پس از طرح اول اجرا می شد و با حمله از سمت ماهشهر و آبادان به صورت گازانبری نیروهای عراق را که از کارون رد شده و آبادان را از سمت شرق محاصره کرده بوند در هم می شکست و در نهایت به آزادی خرمشهر می انجامید. هر یک از دو طرح در چند مرحله اجرا می شدند و در صورت موفقیت در هر مرحله، مرحله بعدی عملیات شروع می شد. ارتش بنابر آموزه های استاندارد خود در هر دو حمله بر تک زرهی و نفوذ عمیق در مواضع دشمن تکیه داشت. در هر دو طرح قرار بود که بار اصلی عملیات بر دوش واحدهای زرهی باشد و نیروهای پیاده در کنار زرهی حرکت کرده و پس از رسیدن به اهداف عملیات مواضع جدید را تثبیت کنند. متأسفانه تمهیدات لازم برای حملاتی با این ابعاد توسط نیروی زمین در نظر گرفته نشده بود و در نتیجه هر دو عملیات با شکست مواجه شدند. عملیات نصر؛ وضعیت عمومی منطقه عملیات منطقه جغرافیایی كه در مرحله اول عملیات مورد نظر بود غرب اهواز و جنوب سوسنگرد را شامل می شد. این منطقه ازطرف شمال به شاخه شرقی-غربی رودخانه كرخه، از شرق به رودخانه كارون بین كوت بدالله تا آبادی فارسیات و ازمغرب جاده هویزه به یزدنو و ازجنوب به پادگان حمید و جفیرمحدود می شود. در جنوب غربی حمیدیه رودخانه كرخه نور از كرخه منشعب می گردد. ابتدا به سمت جنوب و سپس در نزدیكی روستای بنی تمیم به سمت غرب تغییرمسیر داده به موازات كرخه پس ازعبور از هویزه به هورالعظیم می ریزد. به علت لایروبی های سالیانه و ریختن گل و لای این رودخانه در دو طرف آن عارضه مرتفعی ازهویزه تا آبادی اژدك پدید آمد كه در زمینهای هموار و مسطح جنوب دارای ارزش نظامی است. انشعابات كرخه و كرخه كور در مواضع بارندگیهای شدید، سبب آب گرفتگی زمینهای اطراف می شود كه می تواند برای حركت نیروها ، به ویژه تجهیزات زرهی و مکانیزه، محدویت ایجاد كند. زمین منطقه به گونه ای است كه درمواقع خشكی بسیار نرم و درهنگام بارندگیهای شدید و طغیان رودخانه ها با باتلاقی و یا به صورت گل چسبیده ای درمی آید كه حركت افراد و یا خودروها را تنها به جاده محدود می سازد. بعلت فقدان عوارض طبیعی و همواربودن زمین، ایجاد عوارض مصنوعی در هنگام عملیات پدافندی یا آفندی و استفاده از و سایل سنگین مهندسی جهت ایجاد خاكریزیا حفركانال ضرورت می یافت. موقعیت نظامی منطقه عملیات درمرحله اول عملیات، رودخانه كرخه كور درقلب منطقه عملیاتی و اقع شده بود و نیروهای دشمن قسمتی از كرانه شمالی و جنوبی را در اشغال داشتند. پادگان حمید كه هدف نهایی مرحله اول محسوب می شد در جنوب شرقی این منطقه قرار داشت. برای رسیدن به این اهداف و تامین آن، انجام عملیات در امتداد جاده اهواز-خرمشهربه دلیل وجود مواضع مستحكم دشمن، امكان پذیر نبود. یگانهایی از لشكر5 و9 عراق در این مواضع مستقر بودند. دشمن به دوطرف آرایش داشت. در منطقه كرخه كور آرایش دشمن به سمت شمال و درغرب كارون آرایش به سمت شرق بود. در منطقه شمال غربی هویزه و جنوب غربی آن بین نیروهای دشمن الحاق وجود نداشت. به طوری كه هویزه و بخشهایی از هورالعظیم همچنان در اختیار نیروهای خودی بود. عقبه یگانهایی كه در شمال كرخه نور مستقربودند، جنوب آن رودخانه بود و این نقطه آسیب پذیری دشمن به حساب می آمد. طرح مانور عملیات نصر دومین عملیات بزرگ ارتش، با تکیه بر نیروهای زرهی بود و در منطقه هویزه به اجرا درآمد. طرح عملیات نصر توسط ستاد مشترک ارتش تهیه شده بود و یک طرح بلندپروازانه در چهار مرحله بود. قرار بود که در مرحله اول جفیر و پادگان حمید، در مرحله دوم کوشک و طلاییه و در مرحله سوم خرمشهر آزاد شود. در مرحله چهارم نیز قرار بود تا در صورت امکان پیشروی به سوی حومه بصره از محور تنومه انجام شود. قرار شد تا مرحله اول عملیات نصر در چهار محور جداگانه اجرا شود. در شمالی ترین محور قرار بود تا تیپ 1 لشکر 16 زرهی به همراه نیروهای نامنظم وابسته به شهید چمران از هویزه و از میان شکافی که بین تیپ 8 مکانیزه و تیپ 43 زرهی وجود داشت به سمت جنوب شرقی پیشروی کنند و با یک حرکت احاطه ای تیپ 43 زرهی را محاصره کنند. در محور دوم تیپ 3 لشکر 16 زرهی که توسط دو گردان از سپاه تقویت شده بود باید از کرخه کور عبور می کردند و یک تک جبهه ای را بر روی مواضع تیپ 43 زرهی اجرا می کردند. این دو محور قرار بود که در جنوب کرخه کور با یکدیگر الحاق کرده و بعد به سمت جفیر پیشروی کنند و آن را آزاد کنند. در سمت غرب اهواز و بر روی هور نیز دو تک های زرهی از دو محور جداگانه صورت می گرفت. محور اول از فارسیات به سمت عباویه و محور دوم کمی جنوب تر از محور اول و به موازات آن در جهت ایستگاه حمید انجام می شد. این دو محور نیز قرار بود که پس از الحاق با هم پادگان حمید را از دست دشمن خارج کنند. پس از رسیدن به اهداف مرحله اول و تثبیت آنها باید جهت تک زرهی به سمت جنوب غربی و در دو محور موازی به سمت طلاییه و کوشک می چرخید. برای اینکه عملیات با غافلگیری بیشتری همراه شود ساعت رهایی را ساعت 10 صبح روز 15 دی مصادف با 28 صفر انتخاب کردند. عملیات عملیات نصر در ساعت 10 صبح 15 دی ماه 59 آغاز شد. در اولین حرکت تیپ 3 لشکر 16 زرهی و گردانهای سپاه توانستند با موفقیت در محور ابوحمیظه-سوسنگرد از کرخه کور عبور کنند و تا 20 کیلومتری جنوب شرق هویزه در خطوط عراق نفوذ کنند. محور شمالی نیز با موفقیت به سمت جنوب حرکت کرد و با چرخش به سمت شرق با محور دوم الحاق کرد. در نتیجه الحاق تیپ 1 و 3 لشکر 16 زرهی تیپ 43 زرهی عراق کاملا محاصره شد. نیروهای عراقی که عقبه خود را از دست داده بودند به صورت نامنظم شروع به عقب نشینی کردند و با از دست دادن 800 نفر اسیر و مقادیر زیادی تسلیحات گروهی از آنان توانستند عقب نشینی کنند. در محور فارسیات آتش تهیه 20 دقیقه دیرتر از ساعت تصویب شده اجرا شد و نصب پل بر روی کارون و عبور واحدهای زرهی لشکر 92 زرهی با 3 ساعت تأخیر مواجه شد. از سوی دیگر پس از عبور از کارون محور جنوبی با میدان مین برخورد کرده و متوقف شد و محور مرکزی نیز با اندکی پیشروی 300 متر پس از کارون متوقف شد. در نتیجه هیچ کدام از این محورها نتوانستند به جاده خرمشهر-اهواز برسند و آن را قطع کنند. مرحله اولیه عملیات در ساعت 16 روز 15 دی به پایان رسید در حالیکه در محور شمالی عبور از کرخه کور با موفقیت انجام شده بود ولی در محورهای جنوبی نیروهای زرهی تنها توانسته بودند از کارون عبور کنند و سرپلی در ساحل غربی آن به دست آوردند ولی پیشروی قابل ملاحظه ای انجام نداده بودند. در محور شمالی واحدهای پای کار با آنکه با موفقیت خط دشمن را شکسته بودند از اقدامات تأمینی غفلت کردند و نیروها و تجهیزات زرهی در دشت بازقرار گرفتند. از طرفی عدم الحاق با دو محور مرکزی و جنوبی سبب شده بود تا نیروهای محور کرخه کور به دشمن جناح بدهند. مرحله دوم عملیات در ساعت 8 صبح روز بعد با هدف رسیدن به جفیر از محور شمالی شروع شد. جاده جفیر به عنوان محور عملیات انتخاب شد و نیروهای سپاه جلوتر از واحدهای زرهی ،که پشتیبانی از آنها را برعهده داشتند، حرکت به سمت جنوب را آغاز کردند. در شب اول عملیات عراق تعدادی از نیروهای خود را وارد منطقه کرده و آرایش داده بود. همچنین دو گردان تانک عراق در غرب جاده جفیر مستقر بودند. در نتیجه، پس از اندکی پیشروی، نیروهای سپاه با حملات توپخانه و هواپیماهای عراق زمینگیرشدند. با ته کشیدن مهمات و سوخت تانکهای لشکر 16 زرهی، فشار عراق بر روی واحدهای زرهی لشکر 16 قزوین بیشتر شد و سبب شد تا در بعد از ظهر روز 16 دی واحدهای زرهی بدون اطلاع نیروهای سپاه عقب نشینی کنند. تیپ 1 لشکر16 زرهی در حال عقب نشینی زیر آتش شدید عراق واقع شد و بسیاری از تجهیزات و تانکهای خود را از دست داد و تقریبا منهدم شد. با عقب نشینی تانکهای تیپ 1 زرهی نیروهای سپاه و تعدادی از نیروهای داوطب و نامنظم در محاصره یک ستون تانک عراقی افتادند و همگی شهید شدند. از جمله افرادی که در این مرحله از عملیات نصر در محاصره شهید شدند فرمانده سپاه هویزه ،سید حسین علم الهدی، بود. در ساعت 9 صبح روز 17 دی پاتک عراق به سمت جنوب کرخه کور آغازشد و در ساعت 14 آتشباری عراق بر روی مواضع ایران تشدید شد. در نتیجه، دستور تخلیه به پشت کرخه کور به لشکر 16 زرهی ابلاغ شد اما تا فردای آن روز هنوز یگانهایی از تیپ 3 لشکر 16 در مواضع خود در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند. در حوالی ساعت 6 بعد از ظهر عقب نشینی باقیمانده تانکهای تیپ 3 به سمت شمال رودخانه کرخه کور آغاز شد در حالیکه نیروهای سپاه که هنوز در جنوب کرخه کور باقی مانده بودند حرکت مؤثری از جانب دشمن مشاهده نکردند. عقب نشینی واحدهای زرهی ایران عراق را در راه رسیدن به کرخه کور مصمم تر کرد و آتش شدید عراق سبب شد تا نیروهای سپاه با عقب نشینی از پل حمودی فردوس پل را منفجر کنند. در اوایل شب نیروهای عراقی به مواضع خود قبل از آغاز عملیات نصر بازگشتند و دوباره در حاشیه کرخه کور موضع گرفتند. پس از نبرد در روز 21 دی هویزه از محور سوسنگرد و جنوب شرقی مورد تهدید قرار گرفت و جاده سوسنگرد-هویزه زیر آتش مستقیم دشمن درآمد. 4 روز بعد هویزه کاملا محاصره شد و در روز 27 دی 59 شهر سقوط کرد. برنامه ریزی غلط بزرگترین عامل شکست ایران در عملیات نصر بود و با وجود پیروزی اولیه سبب شد تا نه تنها ایران تعداد زیادی از تجهیزات و ادوات زرهی خود را ،که جانشینی برای آنها وجود نداشت، از دست بدهد بلکه شهر هویزه نیز که از ابتدای جنگ اشغال نشده بود در محاصره قرارگرفت و سقوط کرد. اولین اشتباه نیروی زمینی ایران عدم شناسایی قدرت دشمن بود. لشکر 16 زرهی به تازگی وارد منطقه شده بود و با زمین عملیات هیچ گونه آشنایی نداشت. با اینکه در تمام محورها تک زرهی بار اصلی حمله را بر دوش می کشید انتخاب بد زمین و زمان عملیات سبب شد تا تک زرهی در محورهای جنوبی به گل بنشیند و تانکها پس از گرفتن سرپل فرصتی برای بازشدن در دشت و انجام تهاجم نداشته باشند. در فصل زمستان منطقه جنوب کرخه کور رملی و پر از گل و لای می شود و در نتیجه تانکهای لشکر 92 زرهی اهواز بدون اینکه فرصت مقابله در یک نبرد زرهی را پیداکنند در گل گیرکردند. عدم پشتیبانی و نبود مهندسی رزمی در منطقه عملیات سبب شد تا جاده کافی پشت سر لشکر 16 زرهی کشیده نشود و در نتیجه انتقال مهمات و سوخت به تانکهای این لشکر با مشکل مواجه شد و درنتیجه بسیاری از تانکهای این لشکر از بین رفتند یا به دست دشمن افتادند. برنامه ریزی غلط سبب شده بود تا مهمات کافی برای تانکها در نظر گرفته نشود. این اشتباه در مرحله دوم عملیات تأثیر مرگبار خود را نشان داد. اشکال دیگر برنامه ریزی های صورت گرفته برای عملیات نصر در نظر گرفتن نیروهایی اندک برای غلبه بر تعداد بیشتر دشمن بود که در مواضع مستحکم دفاعی قرار داشتند. در حالیکه استانداردهای نظامی نسبت 3 به1 را برای یک حمله موفقیت آمیز پیشنهاد می کنند در هیچ کدام از محورها نسبت مهاجمین ایرانی به مدافعین عراقی حتی به نسبت 2 به 1 هم نمی رسید. از سوی دیگر هیچ نیروی ذخیره ای برای عملیات در نظر گرفته نشده بود و با فروکش کردن قدرت نیروی تک کننده نیرویی در پشت جبهه نبود که جای نیروهای تک ور را پر کند. در ضمن برنامه ای برای شکست احتمالی عملیات در نظر گرفته نشده بود. عقب نشینی تیپ های 1و 3 لشکر 16 زرهی بدون پشتیبانی و به صورت نامنظم صورت گرفت و نیرویی نبود تا این عقب نشینی را پوشش دهد. عملکرد نیروی هوایی و هوانیروز در این عملیات قابل توجه نبود و با اینکه هوانیروز در ابتدای جنگ توان بالایی از خود نشان داده بود در عملیات نصر نتوانست پشتیبانی هوایی مؤثری از نیروهای تک ور انجام دهد. اگر هوانیروز می توانست در روز اول عملیات در محورهای جنوبی به کمک تانکهای لشکر 92 زرهی بیاید و راه آنها را بازکند شاید این عملیات با نتیجه ای دیگر خاتمه می گرفت. از دیگر اشکالات این عملیات نبودن تمهیدی برای مقابله با آتش ضدتانک پیاده نظام عراق بود. عراق بر اساس تجربیات مصر در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل در عبور از کانال سوئز، نیروهای پیاده خود را به موشکهای هدایت شونده ضد تانک مجهز کرده بود و همین موشکها تلفات زیادی را به تانکهای ایرانی وارد کردند. تیپ های 1 و3 لشکر 16 زرهی که از حمایت دو گردان پیاده سپاه و نیروهای نامنظم شهید چمران برخوردار بودند توانستند آتش ضد تانک پیاده نظام عراق را بهتر خنثی کنند ولی میدانهای مین و موشکهای ضدتانک و آتش توپخانه عراق واحدهای لشکر 92 زرهی را که از کارون گذشتند خیلی زود زمین گیر کردند. به فاصله اندکی پس از شکست تک زرهی نیروی زمینی در جنوب سوسنگرد، حمله زرهی دیگری در جبهه جنوب برای شکستن محاصره آبادان انجام شد که آن هم به شکست دیگری انجامید. درباره آن خواهیم نوشت. نويسنده: رضاکیانی موحد لينك منبع: wars-and-history.com/post/382
  7. چون هواپیماهای سوخو 25 و آ -10 تقریبا از شرح وظایفون یکی هستند برای همین مقایسه ی این دو هواپیما لازم دیدم مشخصاتشون می گم و دوستان نظر خودشون بیان کنند به علتی این که اطلاعت من هم در این زمینه .... مدیران اطلاعاتش ویرایش کنند بهتر میشه [size=18] [color=red]سوخو 25[/color][/size] %D9%88_25.jpeg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_%D8%B3%D9%88%D8%AE%D9%88_25.jpeg[/img][/url] سوخو ۲۵ را مي توان همتاي روسي هواپيماي « آ -۱۰» ايلات متحده دانست.Su-25 –که ناتو آن را فراگ فوت به معنای پای قورباغه نامیده- یک هواپیمای تهاجمی می باشد که برای پشتیبانی نزدیک و عملیات زد تانک استفاده می شود .Su-25 با تکیه بر زره قوی در کاکپیت ( که قابلیت دفاع در برابر توپهای 23 میلیمتری را دارند) و بدنه خود برای تحمل کردن آتش سنگین دشمن طراحی شده است . در واقع سرعت هواپیما قربانی طراحی هواپیما شده و آن را به یک هواپیمای زیر صوت تبدیل کرده است. نوک هواپیما به یک مسافت یاب لیزری مجهز می باشد که بعنوان تعیین کننده هدف نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در قسمت عقب هواپیما نیز یک سیستم هشدار دهنده رادار به نام Sirena-3 قرار داده شده است. نوع تولیدی اولیه این هواپیما ، Su-25 ( که ناتو آن را فراگ فوت-A می نامید) بود که Su-25K اولین نمونه صادراتی از این نوع بود. Su-25K که از نظر الکترونیک پروازی و سیستم کنترل آتش در رده پایین تری نسبت به نمونه قبلی بود به کشورهای عراق و کره شمالی صادر شد.Su-25BM ( که نوع صادراتی آن Su-25BMK است) یک نمونه تغییر داده شده ی Su-25 ( فراگ فوت-A ) بود که بعنوان هدف های هوایی برای تمرین های هوا به هوا و زمین به هوا مورد استفاده قرار می گرفت و توپ هواپیما نیز حذف شده بود.Su-25UB یک نمونه تمرینی پیشرفته برای نیروی هوایی روسیه است که Su-25UT نمونه آموزشی دو نفره غیر مسلح – که با Su-28 نیز شناخته می شود- از این نمونه سرچشمه می گیرد. توپ، زره، سیستم کنترل آتش، سیستم های ECM (جنگ الکترونیک) به همراه پنج جایگاه حمل سلاح و سیستم پخش کننده شراره و تمام دیگر تجهیزات جنگی حذف شده است. اگر چه تصمیم بر جایگزینی هواپیماهای L-29 و L-39 با این هواپیما بود ولی این امر هیچگاه اتفاق نیفتاد. Su-25UTG یک نمونه دریایی از Su-25UT می باشد که برای آشنایی خلبانان نیروی دریایی با کار با ناوهای هواپیما بر استفاده شده بود.البته یک Su-25UT به Su-25UTG تبدیل شد که تنها فرق آنها جایگزینی ترمز چتری با قلاب های مهار کننده می باشد. Su-25TM – که با نام Su-39 نیز شناخته می شود- نمونه ارتفا داده شده این هواپیما بر پایهSu-25UB می باشد. سیستمهای الکترونیک پروازی به طور قابل ملاحظه ای ارتقا داده شده اند که هواپیما را قابل به پرواز در هر شرایط آب و هوایی و در روز و شب کرده است. مهمترین وظیفه این نمونه مبارزه و ضد تانک است. سیستمهای تجهیزاتی این هواپیما آن را قادر کرده که در نقش ضد کشتی استفاده شده و امکانات محدود هوا به هوا برای مبارزه با هلیکوپترها و پرنده های کم سرعت به آن داده شده است. پایداری هواپیما افزایش یافته و مقاومت آن با افزایش زره، کاهش اثر مادون قرمز، پخش کننده های شراره و دیگر امکانات بهبود یافته است. از جمله ارتقا سیستمها شامل افزودن خلبان خودکار(Auto Pilot)، سیستمهای ناوبری/حمله بهبود یافته می باشد. تولید این نمونه به سفارشات خارجی بستگی دارد. Su-25SM اسمی است که برای ارتقا نمونه Su-25 و Su-25UB در نظر گرفته شده است. آزمایشات پروازی اولین نمونه از Su-25 ارتقا داده شده شروع شده است. سه فروند دیگر نیز که شامل یک فروند Su-25UB نیز می شود در حال انجام می باشد. مهمترین فاکتور های ارتقا شامل سیستم ناوبری/حمله که با استفاده از کامپیوتر پر سرعت می باشد. این ارتقا دقت هدف را دو تا سه برابر و دقت سیستم ناوبری را تا ده برابر می کند. Su-25KM "اسکورپیون (عقرب)" نمونه ارتقا داده شده Su-25K می باشد که با همکاری البیت سیستمز و TAM ( هوا فضا سازی تفلیس) گرجستان انجام می شود. از جمله ارتقا ها شامل نمایشگر های رنگی چند کاره، کامپیوتر جدید و نمایشگر نصب شده در کلاه خلبان می باشد. در 27 اکتبر 2004 اولین فروند Su-25KM به نیروی هوایی ترکمنستان تحویل داده شد. قبلا هم گرجستان 43 فروند Su-25 به ترکمنستان به خاطر بدهی های خود تحویل داده بود. به گفته منابع خارجی که نمی توان به آنها اعتماد کرد پنج فروند Su-25K عراقی بعلاوه 2 فروند Su-25UBK در سال 1991 به ایران داده شد. نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سفارش 30 فروندSu-25UBK را به روسیه داده است. %D9%88_25__-.jpeg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_%D8%B3%D9%88%D8%AE%D9%88_25__-.jpeg[/img][/url] مشخصات: وظیفه : پشتیبانی نزدیک، آموزشی رزمی انواع : Su-25 (Frogfoot-A), Su-25K (Frogfoot-A), Su-25BM/BMK (Frogfoot-A), Su-25UB/UBK (Frogfoot-, Su-25UT (Su-28, Frogfoot-, Su-25UTG (Frogfoot-, Su-25T/TM (Su-39), Su-25TK (Su-34), Su-25SM استفاده کنندگان : روسیه، بلغارستان، جمهوری چک، گرجستان،ایران،عراق،قزاقست� �ن،کره شمالی،پرو،اسلواکی و اوکراین موتور : دو موتور توربو جت 9921 پوندی R-195 توربو جت بدون پس سوز ابعاد : طول 15.53 متر، ارتفاع 4.80 متر، دهنه بال 14.36 متر اوزان : وزن خالی 9500 کیلوگرم، حداکثر وزن برخاست 17600 کیلوگرم حداکثر سرعت : 975 کیلومتر بر ساعت ( 606 مایل بر ساعت) سقف پرواز : 10000 متر ( 32800 پا) سلاح : یک توپ 30 میلیتری AO-14A دو لوله. تا 4400 کیلوگرم انواع مهمات شامل بمب های هدایت شونده لیزری، راکت ها ، بمب های خوشه ای، موشک های هوا به هوا و مخزن های سوخت اضافی که بر روی 10 تا 11 نقطه قرار می گیرند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/%D8%B3%D9%88%D8%AE%D9%88_25_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpeg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_%D8%B3%D9%88%D8%AE%D9%88_25_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpeg[/img][/url] سوخو 25 متعاق به سپاه پاسداران [size=18][color=red]A-10 Thunderbotl[/color][/size] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/A-10_-.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_A-10_-.jpg[/img][/url] در واقع A-10 و OA-10 موسوم به Thunderbolt یا صاعقه، جزء اولین جنگنده های نیروی هوایی ایالات متحده هستند که برای پشتیبانی نزدیک از عملیات نظامی نیروی زمینی طراحی شده اند. طراحی آنها بسیار ساده است.. این جنگنده ای است که می تواند علیه انواع ادوات و تجهیزات زمینی نظیر تانکها و سایر ادوات زرهی به کار رود و به راحتی آنها را منهدم کند. اموریت این جنگنده می تواند شب یا روز برای حمایت از پیشروی نیروهای زمینی باشد.نخستين پرواز اي-10 در 1972 انجام گرفت و در مجموع 707 فروند از آن توليد شده است. ماموریت دوم A-10 شناسایی و حمایت عملیات نیروهای ویژه (تکاوران) می باشد. تمامی این ماموریتها می توانند در ارتفاع بسیار پائین (چند متری) و یا ارتفاع بالا به خوبی هدایت و انجام شوند. عمده ترین ماموریت تاتدربولت حفظ برتری زمینی در ماموریتهایی از فاصله ی بسیار نزدیک می باشد. نیاز نیروی هوایی بر جنگنده ای با قابلیت حمل حداکثر مهمات بود که بتواند در ارتفاع بسیار پائین پرواز کرده و ماموریت خود را در نهایت دقت انجام دهد. همچنین قابلیت مانورپذیری بالایی در سرعتهای پائین داشته باشد و در همان حال بتواند با دقت بسیار زیاد اهداف زمینی را مورد اصابت قرار دهد. ماموریت تاندربولت به نحوی تعیین گشت تا بتواند در سرتاسر جهان عملیات کرده و از پایگاههای ناآماده با حداقل سرویس اولیه قادر به پرواز باشد اين هواپيما با توجه به اهداف طراحي و ساختش كه حضور در ميدان نبرد و تحت شعاع آتش سنگين دشمن است از درجه بالايي از انعطاف پذيري و پايداري برخوردار است و مي تواند در خارج از پايگاههاي هوايي و در مسافتهاي كوتاه نيز نشست و برخاست كند. مخزنهاي سوخت هواپيما نيز تا حد امكان دور از كابين و تجهيزات ضروري پروازي قرار گرفته و قابليت جدا شدن از بدنه ي اصلي را دارا هستند. برد اي-10 برابر با 1280 كيلومتر است كه شعاع عملياتي وسيعي را تحت پوشش اين هواپيما قرار مي دهد و با توجه به سرعت پايين اهداف زميني از قابليت پرواز در ارتفاع پايين(زير 1000 پا)(پايين تر از 300 متري)و با سرعت اندك برخوردار است و در اين شرايط مي تواند از تمامي تسليحات بارگذاري شده اش به بهترين وجه استفاده نمايد. در حال حاضر بيش از 350 فروند اي-10 در آرتش ايالات متحده به سرويس دهي مشغول هستند. يك برنامه ي مدرنيزه سازي نيز در حوضه ي تسليحات آن صورت خواهد پذيرفت كه امكان استفاده از نسل جديد تسليحات آمريكا را نظير(JDAM) و (WCMD) به اي-10 مي دهد و يك غلاف هدف گيري جديد نيز توسط لاكهيد مارتين موسوم به Sniper XR به اين هواپيما اضافه مي شود همچنين كابين و سيستمهاي پروازي نيز مورد تجديد نظر كلي قرار مي گيرند.. بدين ترتيب نيروي هوايي و گارد ملي آخرين ورژن اين هواپيما موسوم به اي-10سي(A-10C)تا سال 2028 در سرويس نگه مي دارند. كابين هواپيما بگونه اي طراحي شده كه يك ديد كامل 2.4 كيلومتري را به خلبان مي دهد و با يك ساختار تيتانيومي به ضخامت 3.8 متر از جان وي حفاظت مي كند زره حفاظتي خلبان را در برابر پرتابه هاي انفجاري تا 37 ميليمتري و شيشه ي كابين وي را در برابر گلوله هاي 23 ميليمتري تحت حفاظت قرارمي دهند. كابين داراي نمايشگر ال سي دي ، سيستم راديويي حفاظت شده سيستم جهت يابي اينرسايي و يك سيستم ناوبري تاكتيكي موسوم به (TACAN) است. لاكهيد مارتين همچنين در حال نصب سيستم جهت يابي جهاني (EGI) بر روي اين هواپيماست كه تعيين موقعيت دقيق اي-10 را ممكن مي سازد ، علاوه بر آن سيستم خودكار شناسايي و انطباق با عوارض زمين (TERPROM) تيز در حال نصب بر روي اين هواپيماست . خلبان به يك سيستم نشانه روي بر روي كلاه ، سيستم ديد در شب (NVIS), و هدايت تصويري موشكهاي ماوريك برخوردار است و از يك سيستم كنترل آتش كامپيوتري موسوم به(LASTE) برخوردار است كه زمان و موقعيت و جهت رها سازي بمبهاي سقوط آزاد را نيز محاسبه مي كند و علاوه بر آن نسبت به احتمال برخورد با موانع در ارتفاع پست نيز حساس است. اي-10 داراي 11 جايگاه بارگيري مهمات به وزن كلي 7260 كيلوگرم است. 3 جايگاه در زير بدنه و 4 جايگاه در هر بال قراردارد همچنين انواع غلافهاي هدايت الكترونيكي و ليزري نيز براي هدايت دقيقتر مهمات شليك شده بر روي اين هواپيما نصب مي شود. اي-10 توانايي حمل 10 تير موشك هوا به زمين تقويت شده ي ماوريك (AGM-65) را دارد (با سر جنگي 57 كيلوگرمي و برد 45 كيلومتري) اي-10 جهت دفاع از خود در برابر شكاري هاي دشمن توانايي حمل موشكهاي هوا به هواي كوتاه برد سايدواندر را (با سرعت بيش از 2 ماخ) دارد. طيف وسيعي از انواع بمب ها نيز در حوزه ي تسليحات آ-10 قرار دارند شامل : بمب هاي 500 پوندي MK-82 بمب هاي 2000 پوندي MK-84 بمب هاي آتش زاي 750 پوندي(ناپالم) MK-77 بمب هاي هدايت ليزري GBU-10 و GBU-12 و همچنين توانايي حمل تا 10 تير(به طور استاندارد 4 تا 6تير) از بمب هاي MK-20 BL755,CBU-97 , CBU-89 , CBU-87 , CBU-71 , CBU-58 , CBU-52را نيز دارد. نورتوپ گرومن مجموعه اي از سيستمهاي هدف ياب نقطه اي ليزري را با يك ال سي دي ضوح بالا 640 x 512 پيكسل را براي اي-10 تدارك ديده است. اي-10 همچنين از يك توپ 30 ميليمتري جنرال ديناميكس به نام GAU-8/A برخوردار است كه توانايي شليك عمودي را نيز داراست و تا فاصله ي 6500 متري مي تواند تانكهاي سنگين را هدف قرار دهد. اين توپ مي تواند با گلوله هاي ضد زره 0.75 كيلوگرمي و يا گلوله هاي اورانيومي0.43 كيلوگرمي تجهيز گردد و بنا به انتخاب خلبان از 2 نرخ شليك 4200 و يا 2100 گلوله در دقيقه استفاده كند ، هر خشاب اين توپ حاوي 1350 گلوله است. اين هواپيما با دو موتور توربوفن جنرال الكتريك موسوم به TF34-GE-100 مجهز شده كه هر كدام توانايي توليد 9065 پوند نيرو را دارا مي باشند. نحوه ي استقرار اين موتورها از دو جهت براي اي-10 حائز اهميت است نخست اين امكان را به هواپيمامي دهد كه به راحتي با از دست دادن يكي از موتورها به نبرد ادامه دهد و دوم آسيب پذيري آن را در برابرسيستمهاي ضد هواپيماي دوش پرتاب تا حد زيادي كاهش مي دهد. اي-10 هواپيماي يك نفره به طول 16.26 و عرض از سر بال 17.53 متر و ارتفاع 4.47 متر است وزن خالي آن 25000 پوند و حداكثر وزن برخاست آن 51000 پوند(22950 كيلوگرم) است. حداكثر ارتفاع 45000 پا و حداكثر سرعت آن 700 كيلومتر است . هواپيما حتي در صورت از دست دادن يكي از بالها نيز مي تواند به پرواز ادامه دهد و در صورت لزوم چرخها را نيز از بدنه ي اصلي جدا ساخته و بدون چرخ در سلامت كامل فرود آيد. آ-10 داراي دو سيستم هيدروليك جانشين مي باشد كه هر كدام از آنها مي توانند به تنهايي جانشين سيستم اصلي شوند اما هواپيما قابليت كنترل و پرواز را حتي در صورت از دست دادن تمامي سيستمهاي هيدروليك را نيز دارد. صندلي ACES-II قابليت پرتاب و نجات جان خلبان را چه در حداكثر ارتفاع و چه در ارتفاع صفر را دارد. اين صندلي همچنين خلبان را چه در سرعت 830 كيلومتر و چه در سرعت صفر به سلامت به روي زمين هدايت مي كند. شعاع گردش اي-10 نصف يك اف 16 است و مي تواند ظرف كمتر از 7 ثانيه پس از عبور كردن از يك هدف مجددا بازگشته و به هدف خود حمله نمايد. تعمير و نگه داري اين هواپيما آنقدر ارزان است كه پرهزينه ترين بخش تعميرات آن ، رنگ آميزي مجدد هواپيماست به همين جهت نيروي هوايي ايالات متحده به جاي استفاده از روال استاندارد قراردادهاي پيمان كاري تعمير و نگه داري ، خودش راسا تعمير و نگه داري اكثر قطعات اي-10 را انجام مي دهد. تعمير و نگه داري اين هواپيما درشرايط غير استاندارد(خارج از پايگاه) و در نزديكي ميدان نبرد نيز ممكن است .اي-10 همچنين از توانايي سوخت گيري هوايي نيز برخوردار است. اي-10 از سيستمهاي ويژه ي جنگ الكترونيك و ضد آن برخوردار است و قابليت رها سازي شراره هاي آتش زا(جهت فريب موشكهاي حرارتي) را دارد قيمت يك فروند اي-10 بر اساس ارزش دلار در 1998 برابر با 13 ميليون دلار است. عمر عملياتي اوليه ي اي-10 برابر با 8000 ساعت است كه با توجه به ارتقا هاي صورت گرفته تا 24000ساعت افزايش يافته است. آمار زير مويد عملكرد اين هواپيما در نابودي طيف وسيعي از اهداف درعمليات طوفان صحرا 1991 است: 987 دستگاه تانك ، 926 اراده توپ ، 501 دستگاه نفربر زرهي ، 1106 دستگاه كاميون ، 249 خودرو زرهي فرماندهي ، 112 Military Structures ( احتمالا به معني سنگر؟ يا قرار گاه نظامي؟)، 96 رادار ، 72 پناهگاه زير زميني ، 2 هلكوپتر(نبرد هوا به هوا) ، 51 موشك اسكاد (انهدام بر روي زمين) 50 دستگاه توپ ضد هوايي ، 28 پست فرماندهي ؛ 11 سكوي پرتاب موشك ، 9 فروند موشك زمين به هوا SAM)) ، 8 تانكر سوخترسان و 10 فروند هواپيما(بر روي زمين هدف قرار داده شده) شايان ذكر است دولت تركيه چند سال قبل خواهان خريد اي-10 بود(احتمالا براي مبارزه با شورشيان پ كا كا) اما نهايتا به افزايش ناوگان اف-16 هاي خود بسنده كرد. 4 مدل از اين هواپيما ساخته شد مدلهاي A , B C و همچنين نمونه ي ( airborne forward air control) كنترل هوايي موسوم به OA10 نيز موجود است. پيوست: در منابع مورد ترجمه نامي از رادار يا سيستمهاي جايگزين آن پيدا نكردم اگر چند سال قبل در يكي از مجلات تخصصي نوشته شده بود به علت احتمال سقوط هواپيما در شرايط جنگي و دسترسي دشمن به آن از نصب سيستمهاي راداري پيچيده در اين هواپيما خودداري شده است با اين همه در شناسه ي ارائه شده براي اين هواپيما در گلوبال سيكوريتي از دو سامانه ي AN/ALE-40وAN/ALQ-119 تحت عنوان سيستمها (Systems) ياد شده بدون آنكه توضيحي داده شود و مترجم نمي داند سيستمهاي مذبور چه سامانه هايي هستند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/A-10.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_A-10.jpg[/img][/url] دوستان براي مقايسه ي بهتر مي تونيد به دو بست زير هم بريد http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=98151 http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=9269[size=18] [color=blue] با تشكر از دو دوست كرامي اقاي محمد و كاوه كه منو در اين زمينه راهنمايي كردند[/color] [/size] منابع: http://newcoy.persianblog.ir/post/209 http://aerospacetalk.ir/vb/showthread.php?t=29622 http://newcoy.persianblog.ir/post/209
  8. چون در جريان اخبار دنيا انچنان به طور پيوسته نيستم يكي براي من توضيح بده از كجا و به چه دليل شروع شدااگر دليل خارجي بوده به دليل مواضع دولت تركيه عليه يا مسلئله كردها و يا عوامل ديگر ....
  9. يكي نقشه ويكي در زمينه شهرهاي تحت كنترل طرفين بده
  10. ghermez

    pradal serey هنر رزمی کهن کشور کامبوج

    سپاس يك مدت پيدات نبود مشخصه كجايي منتظر مقالات بعديت در زمينه ورزش هاي رزمي هستم
  11. من شانسی مکافات ان شدم اینم تکه ی دیگر مدیران اینو ویرایش و بست اصلی منتقل کنند سنسورها و رادار توسعه داده شده توسط شرکت علوم هوانوردی هندوستان (با مسئولیت محدود) (HAL) موسسه تحقیق و توسعه الکترونیک (ERDE) و HAL رادار چند حالته هواپیما را به کمک یکدیگر توسعه داده اند. این رادار دارای قابلیت TWS بوده و قادر به جستجو و جستجو همزمان با ردیابی (قفل کردن) چند هدف است (به عبارت دیگر این یک رادار آرایه فازی است.م. ). علاوه بر این قادر به نمایش عوارض اصلی جغرافیایی نظیر ارتفاعات و رودخانه ها و ... بر روی صفحه خود می باشد. این رادار دارای قابلیت رادارهای پالس داپلر و شکل دهی پرتو داپلر(تصحیح داپلر برای حذف کلاتر زمینه هنگامی که رادار بر روی نقاطی با زاویه بیش از 15 درجه نسبت به ساعت 12 هواپیما تنظیم شده باشد http://content.answc...on/f0222-01.gif) ، تشخیص هدف متحرک و توانایی نگاه به پایین و بالا است. رادار درون یک رادوم از جنس کولار (نوعی الیاف فیبری مقاوم که در لباسهای ضد گلوله و کلاه خود نظامی ها هم استفاده می شود) نصب شده است. موتورهای توربوفن و کارایی Tejas جنگنده سبک نیروی هوایی هندوستان نمونه مهندسی جنگنده ازموتورهای توربوفن F404-GE-F2J3 ساخت جنرال الکتریک استفاده می کرد اما نمونه تولیدی قرار است از موتور های توربوفن F404-GE-IN20 جنرال الکتریک با قدرت 85KN استفاده بکند و HAL سپارش 24 دستگاه از این موتورها را در سال 2007 به GE داده است. جنگنده با شماره LSP-2 (به معنی نسخه دوم تولید محدود) نخستین جنگنده ای بود که با این موتور تجهیز شده و پروازهای آزمایشی خود را از سال 2008 شروع کرده است. در طرح اولیه قرار بود که برای جنگنده تولیدی از موتورهای توربوفن تولید داخل با نام کاوری GTX-35VS که توسط موسسه تحقیق و توسعه توربینهای گازی (GTRE) استفاده شود که به دلیل تاخیر در ساخت آنها خرید از GE در دستور کار قرار گرفت. (البته پژوهشگاهها معمولا با تاخیر بیشتری در پروژه ها نسبت به شرکتها عمل می کنند اما دلیل دیگر استفاده نشدن از کاوری وزن زیاد آن و تراست کم بوده است .م.) شرکت Snecma-Larzac به عنوان همکار صنعتی در توسعه موتور انتخاب شده است. کاوری 52کیلو نیوتن را بدون پس سوز و 80.5 کیلو نیوتن را با پس سوز تامین می کند این موتور از قابلیت جهت دهی به بردار گازهای خروجی در چند محور و مسیر هوای ورودی Y شکل برای تامین هوای مورد نیاز استفاده می کند. این جنگنده دارای مخزن سوخت درون بال و بدنه و دارای قابلیت سوخت گیری هوا به هوا از صندلی جلو بوده و پراب سوخت گیری در سمت راست قرار دارد همچنین قادر به نصب مخازن اضافی سوخت 4000 پوندی (قابل رها شدن) در نقاط مستحکم زیر بدنه و داخلی و میانه بال است. جنگنده به سیستم راه انداز توربین گازی مدل GTSU-100 مجهز شده است. حد اکثر سرعت این جنگنده 2205 کیلومتر در ساعت و در ارتفاع ماکزیمم 15200 متر است. برد این جنگنده 3000 کیلومتر است. سقف پرواز خدمتی این جنگنده 16500 متر است (Service Ceiling) و وزن آن حدود 5450 کیلو و بیشینه وزن آن هنگام کنده شدن از زمین، 13500 کیلو گرم است. مترجم: EMP
  12. [size=5][b]بخشی از جنگ مغول – جین[/b] [color=#008000][b]زمان :[/b][/color][b] آگوست تا اکتبر 1211 میلادی[/b] [font=comic sans ms,cursive][color=#008000][b]مکان :[/b][/color][b]شمال چین ، ژانگیجاکو[/b] [color=#008000][b]نتیجه :[/b][/color][b] پیروزی قاطع مغولان[/b][/font][/size] [size=5][font=comic sans ms,cursive][color=#cc3300][b]متعارضین:[/b][/color] [b]امپراطوری [/b][color=#8b4513][b]مغول[/b][/color][b] در مقابل پادشاهی [/b][color=#6699cc][b]چین[/b][/color][/font][/size] [font=comic sans ms,cursive][size=5][color=#008000]فرماندهان:[/color] [color=#8b4513]مغول[/color][/size][/font] [right][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]چنگیزخان[/b][/size][/font][/right] [right][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]موقالی[/b][/size][/font][/right] [right][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]جبه[/b][/size][/font][/right] [right][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]اوکتای[/b][/size][/font][/right] [right][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]یلو توهوا[/b][/size][/font][/right] [font=comic sans ms,cursive][size=5][color=#6699cc][b]چین[/b][/color] [b][b]امپراتور ویشهااووانگ[/b][/b] [b][b]دوجیس قیانو[/b][/b] [b][b]وانیان جواین[/b][/b] [b][b]وانیان چن یو[/b][/b] [b][b]هرسل هوشاوو[/b][/b] [b][b]وانیان گائوقی[/b][/b] [b][b]مینگ آن[/b][/b] [b][b]تو دانیار[/b][/b] [b][b]پوخیان وانو[/b][/b] [color=#008000][b][b]استعداد رزمی[/b][/b][/color][/size][/font] [color=#8b4513][font=comic sans ms,cursive][size=5]90 - 110 هزار سواره نظام مغول[/size][/font][/color] [font=comic sans ms,cursive][size=5]در برابر [/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5][color=#6699cc]350 هزار پیاده نظام ،150 هزار سواره نظام چین[/color][/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5][color=#008000]تلفات:[/color][/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]مغول سنگین[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]چین بسیار سنگین(تقریبا کل افراد)[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5][color=#0000ff][b]پیش زمینه[/b][/color][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]در سال 1210 ،چنگیزخان با گفتن این که امپراتور جدید جین یک بزدل است و توانایی حکومت کردن ندارد به ویشهااووانگ توهین کرد. چنگیزخان ادعا می کرد « امپراتور باید مانند من مردی آسمانی باشد.» به زودی اخبار پراکنده شد و از طریق یک افسر جین به گوش امپراتور نیز رسید. خشم امپراتور جین به صدور فرمان اعدام سفیر مغولان منجر شد. تنش میان مغولان و جین بالا گرفت و سرانجام چنگیزخان علیه جین اعلان جنگ کرد.[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]در مارس 1211 یک ارتش 90 هزار نفری مغول آماده شروع عملیات علیه پادشاهی جین بود. چنگیزخان تنها یک نیروی گارد 2 هزار نفره در مغولستان به جا گذاشت. این بدان معنا بود که بیش از 90 درصد از نیروهای رزمی قابل دسترس در مغولستان درگیر عملیات شده بودند. پیش از آغاز جنگ ، چنگیزخان و سپاهیانش طی یک مراسم مذهبی در کنار رودخانه خرلن به درگاه تنگری ( آسمان آبی ، خداوندگار مغولان ) دعا کردند تا بر جین پیروز شوند و انتقام سفیر مغول ، آمباغای خان که توسط تاتارها تسلیم دشمن شده بود، را بگیرند.[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5][b]ترکیب ارتش جین[/b][/size][/font][/color][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]ارتش جین از این سه بخش تشکیل یافته بود :[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]1- نیروهای مرزی: این نیروها چند ماه پیش از شروع جنگ اصلی در نبرد ووشابائو از مغولان شکست خورده بودند و به ناحیه دهانه گورکن عقب نشسته بودند. استعداد این نیروها بیش از 100 هزار نفر بود و توسط وزیر اول ، دو قیانو رهبری می شدند.[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]2- قوای اصلی: نیروی اصلی جین لشکری 250 هزار نفره بود که عمده ی آن از پایتخت گسیل شده بود و هدایت آن را فرمانده کل ارتش جین ،وانیان چن یو، وزیر دوم امپراتور و ژنرال مینگ آن بر عهده داشتند.[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=Times New Roman','serif][size=4][font=comic sans ms,cursive][size=5]3- قوای ذخیره: نیروهای کمکی از سراسر قلمرو جین ، نیرویی به استعداد 150 هزار نفر که ژنرال هرسل هوشاوو که مردی جاه طلب بود آن را فرماندهی می کرد. وظیفه او و نیروهایش محافظت از داتونگ بود.[/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font][/size][/font] [b][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5]نبرد[/size][/font][/color][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]عملیات کلی شامل پنج نبرد می شد که از اگوست تا اکتبر 1211 میلادی به وقوع پیوستند :[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]1-نبرد ووشابائو: از ماه می تا ژوئن[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]2- نبرد داتونگ: این نبرد در ماه اگوست درگرفت و به مدت یک هفته جریان داشت.چنگیز خان انجام این ماموریت را به سه پسر ارشد خود و ژنرال یلو توهوا واگذار کرد. هر کدام از پسران چنگیز 10 هزار سوار در اختیار داشتند.یک نیروی 30 هزار نفره سواره نظام به منظور پوشش دادن حرکت نیروهای اصلی مغول و قطع کردن خط ارتباطی نیروهای ذخیره جین به پایتخت ، شهر داتونگ را محاصره کردند.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]3- عملیات دهانه ی گورکن: این نبرد در ماه اگوست به وقوع پیوست.این گذرگاه مستقیما به پایتخت جین منتهی می شد.شخص چنگیزخان با یک نیروی 60 هزار نفره درگیر این نبرد شد.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]4-نبرد گویهبائو[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]5- اشغال جویونگ گوان توسط سپاه مغول: اما در این مرحله وزیر سوم ،تو دان یی، به طرز موفقیت آمیزی با یک نیروی 20 هزار نفره از پایتخت دفاع کرد و باعث پایان یافتن عملیات توسط مغولان شد.[/size][/font] [b][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5]نبرد ووشابائو[/size][/font][/color][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]ووشابائو در نزدیکی شهر اولانقاب کنونی واقع شده است.طی چند سال وزیر اول جین ،دوجیس قیان نو، فرمان به ایجاد یک سری استحکامات در نزدیکی قلمرو مغولان داد تا مغولان به طور دائم تحت مراقبت و دیدبانی باشند. اما این تاکتیک با شکست مواجه شد ،اگر چه برخی از استحکامات پایداری خود را تا حدودی حفظ کردند. ووشابائو یکی از بزرگترین و مهمترین استحکامات جین در آن زمان بود.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]جبه ،سردار مشهور مغول، در نخستین حمله به ووشابائو موفقیتی کسب نکرد. اما با تغییر تاکتیک و حمله به پادگانی که مسئولیت کمک رسانی به ووشابائو را بر عهده داشت ، ووشابائو پس از مدتی توسط جبه تسخیر شد. با رسیدن خبر به فرماندهان جین، نیروهای حاضر در سه دژ مجاور به طرف دهانه ی گورکن عقب نشینی کردند. این عقب نشینی فرصتی طلایی برای جبه فراهم کرد و هر سه دژ به آسانی تسخیر شدند.[/size][/font] [b][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5]عملیات کوهستان گورکن[/size][/font][/color][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]در مواجهه با حجم عظیم نیروهای جین ، چنگیزخان به این نتیجه رسید که بهتر است به جای جمله مستقیم به نیروهای جین، به اردوگاه ها و مراکز تهیه تدارکات آن ها یورش برده شود. نیروهای جین با مشاهده قدرت رزمی بالای سواران مغول غافلگیر شدند و توان نگهداشتن خطوط دفاعی خود را از دست دادند. حملات سواران مغول باعث قتل عام شدن بسیاری از نیروهای ذخیره و غیرآماده ی جین شد که در اردوگاه ها مستقر شده بودند. قوای جین تلاش کرد با عقب نشینی به یاری اردوگاه های تدارکاتی اش بشتابد اما به دلیل هرج و مرج دیگر قادر به برقرای ارتباط با فرماندهی مرکزی خود نبودند. سواران مغول با تعقیب نیروهای فراری جین طی خطوطی به طول چند صد کیلومتر، ده ها هزار سرباز جین را به طرز هولناکی قتل عام کردند.[/size][/font] [b][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5]نبرد دهانه ی گورکن[/size][/font][/color][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]نیروهای جین در موقعیت دفاعی خود در این منطقه اعتماد به نفس بالایی داشتند و گمان می بردند قادر هستند سواران مغول را ،که جنگیدن در استپ های باز را ترجیح می دادند، به دام بیندازند. فرماندهان جین عمدا سپاهیان مغول را به این نقطه هدایت کردند و نیروهای خود را از شهرهایی که صدها مایل فاصله داشتند به این جا منتقل کردند. این ارتش آخرین نیرویی بود که بین چنگیزخان و امپراتور جین قرار داشت. بین 400 تا 500 هزار سرباز جین در تلاش بودند پیشروی بی رحمانه ی مغولان را متوقف کنند، پیشروی ای که تمام آبادی ها و شهرهای واقع در غرب یانگ جینگ ( پکن کنونی ) را به ویرانه تبدیل کرده بود.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]این تفکر که سربازان جین همواره با سواران تازنده مغول در دشت های باز درگیر می شدند درست نیست.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]در وهله ی اول ،نیروهای جین در تلاش بودند با بی اثر کردن سرعت سواران مغول که در دشت های باز موثر بود و همچنین خنثی کردن اثر کمان ها[background=rgb(255, 255, 255)]ی [/background]ترکیبی[background=rgb(255, 255, 255)] [/background]مغولی ، قوای مغول را در گذرگاه های تنگ به دام بیندازند.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]نکته ی دوم این بود که غافلگیر کردن مغولان ،که بیابان گردان دائما آماده به جنگ بودند، غیرممکن می نمود. کمان های[background=rgb(255, 255, 255)] [/background]ترکیبی[background=rgb(255, 255, 255)] مغو[/background]لان برتری بالایی بر کمان های زنبورکی جین داشت و مغولان استفاده گسترده از زره را نیز شروع کرده بودند. پیش از شروع نبرد، چنگیز شماری از افراد را به منظور در اختیار گرفتن ارتفاعات حول و حوش گذرگاه اعزام کرد، چیزی که فرماندهان جین فکر می کردند غیرممکن است. سپس بخشی از سواران مغول از طرفین به نیروهای جین یورش بردند. هنگامی که شخص چنگیز رودررو به نیروهای مستقر در گذرگاه دهانه ی گورکن حمله کرد، نیروهای مغولی که پیشتر در ارتفاعات مستقر شده بودند از پشت به قوای جین حمله ور شدند و به قوای اصلی چنگیزخان ملحق گردیدند. یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ بشر درگرفت و تقریبا تمامی سربازان جین کشته شدند.گفته می شود 10 سال بعد از وقوع حادثه انبوه استخوان های به جا مانده را می شد از 30 مایلی دید.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]فرمانده اصلی نیروهای جین با مشاهده وضع پیش آمده به پایتخت امپراتوری (پکن کنونی) گریخت و با کشتن امپراتور کنترل شهر را ،که دیوارهایش غیرقابل تسخیر به نظر می رسید، در دست گرفت. او در میدان نبرد کشته نشد. پس از چهار سال محاصره ،که ساکنان پکن را وادار به آدم خواری کرد، شهر سرانجام تسلیم چنگیزخان شد و برای رهاکردن شهر باج کلانی به او پرداخت کرد. فرمانده ی فراری از محاصره جان سالم به در نبرد.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]نبرد دهانه ی گورکن یکی از بزرگترین پیروزی های مغولان بود. ده سال بعد هنگامی که چانگ چون ،راهب تائوئیست، برای دیدن چنگیزخان از منطقه نبرد عبور می کرد، توده های استخوان به وضوح در دره های اطراف دیده می شد.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]پادشاهی جین ،که در آغاز قرن سیزدهم میلادی نیرومندترین حکومت در سراسر آسیا به حساب می آمد، پس از این شکست سنگین شروع به فروریختن کرد و در سال 1234 به طور کامل نابود شد.[/size][/font] [b][color=#0000ff][font=comic sans ms,cursive][size=5]نتیجه[/size][/font][/color][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]پس از پایان این عملیات ، نیمی از توان رزمی 950 هزار نفره جین از دست رفت. مغولان ده شهر بزرگ قلمرو جین را غارت کردند و چنگیزخان برای بازگشت به مغولستان باجی به ارزش 500 غلام ،500 دوشیزه و 3 هزار اسب طلب کرد.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5]در نتیجه ی سرخوردگی ناشی از این شکست ، پادشاهی جین فتح قلمرو سلسله سونگ را به جای دفاع از مرزهایش در برابر یورش های بعدی مغولان در اولویت قرار داد.[/size][/font] [b][font=comic sans ms,cursive][size=5]مترجم: احمدفرصتی[/size][/font][/b] [font=comic sans ms,cursive][size=5]منبع:[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=5][url="http://wars-and-history.mihanblog.com/post/522"]http://wars-and-hist...og.com/post/522[/url][/size][/font]
  13. اقا سینا اینسیستم غیر فعال الکترواپتیکال وسیستم الکترواپتیکال ترکیبی نمی دی تا بی سواد هایی مثل من بدونند چی به چیه
  14. یک جنگنده سبک چند منظوره است که توسط هند ساخته شده است. این جت که بدون دم ساخته شده است ، از طرح بال دلتا استفاده می کند . نیروی پیشران این جنگنده به وسیله یک موتور تامین می شود. طراحی این جت به دهه 80 میلادی بر می گردد ، جایی که هند برنامه ای برای ساخت جنگنده ای سبک وزن برای جایگزینی میگ 21 هایش تدوین کرد ، که این پروژه بعد ها نام تجاس (Tejas) را از آن خود کرد. معنای این اسم ، "درخشندگی " است . این جنگنده از طرح بال دلتایی بدون کانارد و یا دم عقبی (tailplane) است و تنها از یک باله پشتی بهره می گیرد . طراحی این پرنده از در هم ریختن تکنولوژی هایی نظیر relaxed static stability ، کنترل سیمی ، رادار چند حالته ، سیستم های آوینیک دیجیتالی ، بدنه کامپوزیتی و flat rated engine حاصل شده است . تجاس دومین جنگنده ما فوق صوت بومی صنایع هوایی هندوستان پس از هال ماروت HAL Marut است . نیروی هوایی هند گزارشی مبنی بر نیاز به 200 جنگنده آموزشی تک صندلی و 20 جنگنده آموزشی 2 صندلی را در گذشته ارائه داده بود ، در حالیکه نیروی دریایی هند به 40 فروند تک سرنشین برای جایگزین کردن FRS.51 ها و T60 نیاز داشت . زمان استفاده این جنگنده توسط خلبانان هندی سال 2011 عنوان شده بود ، البته زمان نهایی عملیاتی شدن این پرنده سال 2013 خواهد بود. g]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/270px-HAL_Tejas_AeroIndia-2009.JPG تسلیحات و اقدامات متقابل جنگنده چایک تک موتوره ی تجاس. این جنگنده دارای هشت جایگاه خارجی حمل سلاح است،سه جایگاه زیر هر بال ، یکی در مکز بدنه و دیگری زیر ورودی هوای سمت چپ.این هواپیما دارای توپ خودکار دوقلوی GSH-23 است که سرعت دهانه ی آن برابر است با 750 متر بر ثانیه و سرعت شلیک آن 50 تیر در دقیقه است.این توپ زیر ورودی هوای سمت راست نصب شده است. این هواپیما میتواند به موشک های هوا به هوا،هوا به زمین،ضد کشتی،مهمات هدایت شونده دقیق،راکت ها و بمب های سقوط آزاد مسلح شود.میتوان غلاف های جنگ الکترونیک،هدفگذاری،شناسایی و آموزشی را نیز در جایگاه های حمل سلاح وصل نمود.در صورت نیاز تانک های حمل سوخت را هم میتواند استفاده کند. در اکتبر سال 2007 جنگنده ی تجاس موشک R-73 را با موفقیت تست کرد.موشک R-73 (با نام ناتوAA-11 Archer) موشکی کوتاه برد حرارتی است و قادر به رهگیری هدفی با ارتفاع 0.02 KM الی 20 KM و سرعتی برابر با 2500 کیلومتر بر ساعت را رهگیری کند،این موشک قادر به تحمل 12G فشار است. دولت هند موشک برد متوسط DERBY ساخت شرکت رافائل اسرائیل را برای 200 جنگنده ی تجاس تهیه کرده است.همچنین در نظر دارند موشک ASTRA را جایگزین موشک DERBY کنند و برای سرعت بخشیدن به این پرژه در تاریخ سپتامبر 2011 آن را بر روی جنگنده تجاس تست کردند. تجهیزات جنگ الکترونیک این هواپیما توسط شرکت ASIEO واقع در شهر بنگلور ساخته شده است که شامل گیرنده هشدار راداری و جمر،هشدار دهنده لیزری،هشدار دهنده نزدیک شدن موشک و چف و فلیر است. سفارشات [*]نیروی هوایی هند: 40 LCA MK 1 هواپیما بر اساس سفارش. برنامه ای برای سفارش LCA MK هواپیما 2 برای 10 اسکادران (حدود 180 هواپیما کل) پس از اتمام تولید از LCA MK 1 [*]نیروی دریایی هند :سفارش برای شش LCAS دریایی در هزینه تقریبی 31.09 میلیون دلار در هواپیما امضا [4] نیروی دریایی هند یک نیاز برای 50 Tejas هواپیما مدل ها: _ LCA-TD-1:اولین پیش نمونه ی تولیدی با موتور جنرال الکتریک F404-F2J3 _ LCA-TD-2:دومین پیش نمونه ی اثباتگر فناوری _ LCA-PV-1 and PV-2:مدل اولیه ی تک سرنشینه _ LCA-PV-3:نمونه ی بسیار شبیه به مدل اصلی که قابلیت سوخت گیری هوا به هوا را دارد . _ LCA-PV-4:نوع دریاپایه ی تک سرنشینه _ LCA-PV-5:پیش نمونه ی دو سرنشینه و آموزشی _ Tejas:مدل اصلی ساخته شده برای نیروی هوایی هند _ Navy model:مدل دریایی با بهینه سازی هایی مثل تقویت ارابه ی فرود و طراحی مجدد بدنه به جهت انطباق با ناوهواپیمابر _ MCA:طرح ابتدایی ساخت جنگنده میان وزن با قابلیت های پنهانکاری و دارای موتور مجهز به تغییر دهنده های بردار رانش مشخصات نقش: جنگنده چند منظوره خدمه:1 کشور سازنده: هندوستان توسعه دهنده: صنعت هوانوردی هندوستان (hal) طراح: ازانس توسعه هوانوردی اولین پرواز: 4 ژانویه 2001 وضعیعت: در حال تولید کاربران : نیروی هوایی و دریایی هند تعداد ساخته شده: 13 نمونه هزینه برنامه : 1.2 میلیارد دلار امریکا قیمت: 31 میلیون دلار طول:13.20 متر عرض :8.20 ارتفاع:4.40 مساحت بال ها: 38.4 وزن خالی:5680 وزن پر:9500 حداکثر وزن برخواست: 13500 پیشرانه : 1 × F404-GE-IN20 توربوفن رانش خشک: 53.9 کیلونیوتن (12،100 پوند) رانش با پس سوز : 85 کیلونیوتن (19،000 پوند) ظرفیت سوخت داخلی: 2،458 کیلوگرم ظرفیت سوخت خارجی: 2 * 1،200 لیتر مخزن قطره در داخل کشتی، 1 عدد قطره مخزن 725 لیتری در زیر بدنه کارایی حداکثر سرعت : 1.8 ماخ (1،920 کیلومتر / ساعت)؛ (CAS) در ارتفاع بالا محدوده : 850 کیلومتر (530 مایل) بدون سوخت گیری شعاع عملیاتی : 300 کیلومتر (186 مایل) محدوده کشتی : 3،000 کیلومتر (1،840 مایل) خدمات سقف : 15،250 متر (50،000 فوت) بارگذاری بال : 247 کیلوگرم / متر مربع (50.7 پوند / فوت مربع) رانش / وزن : 1.07 گرم محدودیت: +8 / -3.5 گرم جنگ افزار اسلحه: 1 × 23 میلی متر دو بشکه GSH-23 توپ با 220 فشنگ نصب شده . جایگاه حمل سلاح : 8 کل بازدید ها: 1 × زیر سمت پورت تنه مصرف برای هدف قرار دادن غلاف، 6 × زیر بال و 1 × زیر بدنه با ظرفیت 4،000 کیلوگرم سوخت خارجی و مهمات موشک: موشک های هوا به هوا : پایتون 5 دربی ASTRA فراتر از موشک محدوده ویژوال ویمپل R-77 ویمپل R-73 موشک های هوا به سطح : موشک Kh-59 ME (موشک هدایت بن بست تلویزیون) موشک Kh-59 MK (هدایت لیزری بن بست موشکی) موشک های ضد کشتی موشک Kh-35 KH-31 بمب: بمب های هدایت لیزری KAB-1500L GBU-16 Paveway II FAB-250 مواد منفجره هوا به سوخت را ODAB 500PM ZAB-250/350 بمب آتش زا BetAB 500Shp با قدرت بمب های بتن پر سر و صدا بمب گنگ OFAB-250-270 بمب های گنگ OFAB-100-120 بمب های گنگ RBK-500 سهام بمب خوشه ای جایگاه حمل تسلیحات: 6 عدد زیر بال ها و 2 تا زیر بدنه مترجمین: hamedof
  15. اقا مهدی زیر کلماتی مشخص نمی تونی توضیح بسیار مختصری بدی( البته کمی بیش به جواب رسیدم اما روشن تر شدن مقاله .....) [quote][font=tahoma,geneva,sans-serif]تعداد دو موتور دیزلی در ساختار [color=#0000ff]CODAD[/color] وظیفه‌ی تامین انرژی مورد نیاز [color=#0000ff]واترجت[/color] شناور را به وسیله‌ی دو [color=#0000ff]محور شفت[/color] بر عهده دارند و قادرند شناور را به حداکثر سرعت 28 [color=#0000ff]گره[/color] برساند.[/font][/quote] [quote][color=#0000ff]توزیع هدف خودکار[/color][/quote] [quote] حالت مخصوص کشف و ردیابی اهداف ارتفاع پست و کنترل اتوماتیک بیم بنابر شرایط [color=#0000ff]ECM منطقه[/color] [/quote] [quote] [font=tahoma,geneva,sans-serif]این شناور مجهز به رادارهای آرایه فازی Pozitiv-ME1.2 جهت پویش سطحی هوایی ، رادار کنترل آتش MR-231، سامانه‌های ارتباطی VHF و همچنین[color=#0000ff] سوییت سوناری [/color](در مدل صادراتی) است[/font] [/quote] ......................................................................... اقا مهدی مقاله ای تو سنترال در رابطه شناورهای شوروی سابق موجوده که این شناور هم باید توضیحاتی داده باشه
  16. واالله نمی دونم این مقاله توسط دو نفری کردم نوشته و تهیه شده و اونم دقیق مشخص نیست مقاله بیشتر شگردهای و استراتژی های های عراق گفته و همینچنین میشه گفت به بیشتر مطالب مقاله نقد وارده
  17. ghermez

    معرفی پیشران‌های ترکیبی

    اقا مهدی تو لیست انلاین دیدم تو این مقاله هستی و از اون جایی که سئوالی در موردش پرسیده بودم علاقه مند شدم بیام نگاهی بکنم انصافا مقاله زیبابی و کاملی بود و جای تشکر بسیار داره سئوال همیشگی این دفعه من ازت می پرسم تو ناو ها خودمون ( به خصوص جماران ) از کدام از این سیستم ها استفاده شده
  18. ghermez

    جنگهای سی ساله

    نه اقا سینا بعد مقاله ی زاما سعی کردم با بیشنهاد جناب مولتکه برای اکثر مقالات معمولا یک ویرایش نهایی توسط فردی مختصص در همون زمینه انجام بدیم برای این مقاله زحمت اینکار اقا رضا محول کردم که نبود من..... اقا رضا علاوه بر ویرایش زحمت عکس ها وهم بخشی ترجمه به عهده گرفتتند
  19. ghermez

    جنگهای سی ساله

    اقا رضا زحمتش جمع جور کردن مقاله افتاده با شما از زحمتاتون سباس گذارم ایکاش فقط تو بخش تاریخ و جنگ ها می گذاشتیذ تا سربعتر منتقلش کنم
  20. ghermez

    قتل عام جیلولوق

    [b] [url="http://www.military.ir/forums/user/12227-ia65/"] ia65[/url] خواهش می کنم ادبیات سخن گفتنتون تو سایت اصلاح کنید که این لحن مورد قبول در سایت میلیتاری نیست[/b] [b] [url="http://www.military.ir/forums/user/13390-gader/"]gader[/url] پیشنهاد می کنم از صفحات مختلف متن مورد نظرعکس بگیرید و همراه با خود مقاله (به همون صورتی که خود منبع به صورتی به صورت پی دی اف ا پلود کرده) در سایت بذارید[/b]
  21. [center][size=4]<p>36 استراتژی عبارت است از 36 ضرب المثل چینی درباره تاکتیکهای جنگی. آنها 36 سناریو از جنگهای باستانی چین را بیان می کنند که در افسانه های تاریخی دوران دولتهای جنگجو و دوره سه پادشاهی نفوذ داشته اند. آنها، بیشتر از اینکه متون نوشته شده باشند، سینه به سینه نقل شده اند و بسیاری از نویسنده ها سعی در مقایسه این عبارتهای گوناگون در تاریخ نقلی چین گرده اند. چینی ها می گویند:" تنها 36 استراتژی در زیر سقف آسمان وجود دارد." به این معنی که تمام استراتژیهای نبردهای مدرن و باستانی، نوعی از این 36 استراتژی اصلی هستند. براستی که، شباهت بسیاری بین نبردهای استراتژیک غربی و این 36 اصل وجود دارد. 36 استراتژی را می توان به سن تزو نسبت داد ولی این امر درست نیست، زیرا سن تزو در دوره بهار و پاییز در چین می زیست، درحالیکه اغلب این ضرب المثلها به دوران تاریخی بعد از بهار و پاییز تعلق دارند. برخلاف هنر جنگیدن که کتابی درباره تاکتیک است، 36 استراتژی بیشتر به استراتژی می پردازد. [color=#0000ff][size=5]استراتژیهای برنده[/size][/color] استراتژی1: آسمان را دربرابر دریا فریب ده. در تاریکی و سایه حرکت کن، سرزمینهای جدا افتاده را اشغال کن، پنهان شدن پشت پرده، فقط بدگمانی ها را زیادمی کند. برای پایین آوردن گارد دشمن، باید قصد واقعی خود را زیر نقاب فعّالیتهای روزانه پنهان کنی. استراتژی 2: جابلقا را محاصره کن تا جابلسا را نجات دهی. هنگامی که دشمن بسیار قوی است و مستقیم حمله می کند، به جایی که برایش مهم است حمله ببر. بدان که وی نمی تواند در همه چیز برتر باشد. در جایی، شکافی در زره وجود دارد، در عوض می توان به یک نقطه ضعف حمله کرد. به عبارتی دیگر، ممکن است که سعی کنی به خویشاوندان حمله کنی تا روحیه وی را تضعیف کنی. استراتژی3: با چاقوی قرضی بکش. با استفاده از قدرت دیگران حمله کن تا قدرت تو تحلیل نرود و از نیروی خود استفاده نکنی. هر متّحدی را فریب ده تا به دشمنت حمله برد، به یک صاحب منصب رشوه بده تا خائن شود یا از قدرت حریف در برابر خودش استفاده کن. استراتژی4: درحالیکه انرژی خود را ذخیره می کنی، دشمن را مجبور کن تا خودش را خسته کند. انتخاب زمان و مکان نبرد، یک برتری است. اینگونه تو می دانی که کجا و کی نبرد آغاز می شود، درحالیکه دشمنت نمی داند. دشمن را تشویق کن تا انرژی خود را صرف درخواستهای بیهوده کند، درحالیکه تو داری انرژی خود را ذخیره می کنی. وقتی که خسته و گیج شد با انرژِی و عزم حمله کن. استراتژی 5: از فرصت آتش سوزی برای دستبرد زدن به دیگران استفاده کن.(خانه در حال سوختن را غارت کن.) هنگامی که کشوری را درگیرهای داخلی عاجز کرده اند، مرض و قحطی مردمش را مستأصل کرده اند، فساد و جنایت حکمفرما شده اند، آنگاه نمی تواند در برابر تهدیدات خارجی مقابله کند. این زمان، زمان حمله است. استراتژی6: وانمود کن که به شرق حمله می کنی و سپس به غرب حمله کن.[/size] [/center] [center][color=#0000ff][font=times new roman,times,serif][size=4][b]استراتژی های رودررویی با دشمن[/b][/size][/font][/color][/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی 7: از هیچ چیز، همه چیز بساز.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]از یک فریب دوباره استفاده کن. به اوّلی واکنش نشان داده می شود و اغلب نتیجه دوّمی بهتراست، اما دشمن در برابر سوّمی دودل خواهد شد. بنابر این، فریب سوّمی حمله واقعی است که دشمن را با گارد پایین غافلگیر می کند.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی 8: شاهراه را بازسازی کن تا راه خراب را بگیری.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]با دو نیروی همگرا به دشمن حمله کن. اوّلی حمله ای مستقیم، آشکار و برای اینکه دشمن دفاعش را آماده کند. دوّمی غیرمستقیم، گمراه کننده، دشمن انتظار آن را ندارد و باعث می شود که در آخرین لحظه نیرویش را تقسیم کند. این امر، آنها را در گیجی و بدبختی رها می کند. [/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی9: نظاره کن که آتش در میان خانه شعله می کشد.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]ورود به صحنه نبرد را به تاخیر بینداز تا دیگر بازیگران از نبرد در برابر هم خسته شوند. آنگاه باتمام قدرت وارد شو و ابتکار را در دست گیر.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی10: چاقو با یک لبخند غلاف می شود.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]دشمن را با مورد لطف قرار دادن طلسم کن. هنگامی که از اعتمادش بهره بردی، پنهانی برعلیه او حرکت کن.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی11: درخت آلو، قربانی درخت هلو می شود. (برای نگه داشتن طلا، نقره را بده.)[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]برای رسیدن به اهداف بلندمدّت شرایطی پیش می آید که باید موضاعات کوتاه مدّت را رها کنی. این استراتژی قربانی کردن است که به موجب آن شخصی دیگر به پیامدهایی تن می دهد که دیگران نمی دهند.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی12: بزغاله را در طول راه بدزد.(فرصت دله دزدی را از دست نده.)[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]درحالیکه نقشه هایت را انجام می دهی به قدری انعطاف پذیر باش تا از هر فرصتی که ظاهر می شود بتوانی بهره بری، هر چند که کوچک باشد. برای خود، با هر دستبردی سودمند باش، هر چند که بی اهمیّت باشد.[/size][/font][/center] [center][color=#0000ff][font=times new roman,times,serif][size=4][b]حملات استراتژیک[/b][/size][/font][/color] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی 13: با سنگ زدن به علفهای اطراف مار، او را از جا بپران.[/size][/font][/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]وقتی که نمی توانی نقشه های حریف را کشف کنی، حمله ای کوتاه کن و واکنش دشمن را ملاحظه کن. رفتار او، استراتژی او را فاش خواهد کرد.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی14: جسدی دیگر قرض کن تا قلب را زنده کنی.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]مؤسّسه، تکنولوژی یا روشی را که فراموش شده یا لورفته بکارگیر و آن را برای مقاصد خود اختصاص بده. بعضی چیزها از گذشته را به وسیلۀ دادن مقصدی جدید یا تفسیری مجدد زنده کن و افکار قدیمی، آداب و رسوم و سنتها را به زندگی بیاور.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی15: ببر را فریب ده تا کنامش را ترک کند.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]هرگز به دشمنی که به خاطر موقعیّتش برتری دارد، مستقیم حمله نکن. در عوض، او را تطمیع کن تا محلش را ترک کند. بدین ترتیب او را از منبع قدرتش جداکن.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی16: به منظور گرفتن همه، باید به یکی اجازه داد فرارکند.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]حیوانی که در گوشه گیرافتاده است، اغلب؛ آخرین حمله ناامیدانه اش را انجام می دهد. برای جلوگیری از این امر، به دشمن اجازه بده تا باور کند که هنوز راهی برای رهایی دارد. توسط آرزوی فرار، حمله اش تعدیل می شود. هنگامی که در پایان آزادی، ثابت شد که امکان فرار فریب بوده است، روحیه اش نابود می شود و بدون جنگ تسلیم خواهد شد. [/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی17: برای گرفتن یابو خسته یک آجر بیانداز.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]یک تله آماده کن. سپس با استفاده از طعمه دشمن را به سمت تله ات جلب کن. در جنگ، طعمه فرصتی برای سودبردن است. در زندگی، طعمه فرصتی است برای رسیدن به توانگری، قدرت یا سکس.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]استراتژی18: با اسیر کردن رؤسا، دشمن را شکست بده.[/size][/font] [/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4]اگر ارتش دشمن قوی است امّا فقط توسط پول یا تهدید به گرد فرمانده خود جمع شده اند، فرمانده آنان را هدف گیر. اگر فرمانده را بزنی، بقیه ارتش یا ناپدید می شوند یا به سمت تو می آیند. به هرحال، اگر آنها به خاطر وفا داری گرد او آمده اند مراقب باش! زیرا ارتش او می تواند برای انتقام خون او به جنگ ادامه دهد.[/size][/font][/center] [center][color=#0000cd][size=4][font=times new roman,times,serif][b]استراتژی های هرج ومرج[/b][/font][/size][/color] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]وقتی با دشمنی قوی مواجه می شوی، باید ابتدا او را با تحلیل بردن زیرساختها و حمله به منابعش تضعیف کنی.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی20: ماهی گرفتن از آب گل آلود.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]قبل از درگیری با نیروهای دشمنت، برای تضعیف آگاهی و قوه تصمیم گیری او، آشفته اش ساز. اعمال غیرمعمول، عجیب و غیر مترقّبه انجام بده تا بدگمانی اش را برانگیخته کنی و فکرش را مغشوش کنی. دشمن مختل شده همچنین آسیب پذیر است.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی21: نمودهای اشتباه دشمن را گمراه می کند.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]هنگامی که در خطرشکست هستی و تنها بخت تو، فرار و دوباره نیرو جمع کردن است، باید نیرنگ بزنی. درحالیکه تمرکز دشمن بر آن نیرنگ است، به صورت نهان، نیروهایت را فقط با ترک خطوط پشت خط مقدمت خارج کن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی22: برای گرفتن دزد در را ببند.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]اگر شانس این را داری که تمام دشمن را اسیر کنی، پس باید که آن را به وسیله به پایان بردن سریع جنگ به انجام رسانی. به دشمنت اجازه بده تا گیاهان و غلات را برای نبردهای آینده نجات دهد. اما اگر موفق به فرار شدند، در تعاقبشان هشیار باش.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی23: درحالیکه به همسایه ات حمله می بری با کشورهای دوردست، دوستانه رفتار کن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]این مسئله واضح است که ملتهای همجوار دشمن هم اند در حالیکه ملتهای دور از هم، بهترین متّحدین را می سازند. هنگامی که در یک زمینه قوی ترین هستی، بزرگترین تهدید از ناحیه دوّمین قدرت در همان زمینه است نه قوی ترین در دیگرزمینه ها.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی24: برای فتح سرعندیب گذرگاهی امن به دست آورید.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]برای حمله به یک دشمن مشترک از متّحدینت منابعشان را قرض کن. هنگامی که دشمن شکست خورد، آن منابع را بر علیه متّحدی که برای اوّلین بار تو را در مضیقه قرار داد، بکاربر.[/font][/size][/center] [center][size=4] [/size] [/center] [center][color=#0000ff][size=4][font=times new roman,times,serif][b]استراتژیهای پیوسته[/b][/font][/size][/color][/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی25: دکلها را با چوبهای فاسد عوض کن.[/font][/size][/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]آرایش نظامی دشمن را به هم بزن، در روشهای عملیّات آنها دخالت کن، قواعدی که آنها دنبال می کنند عوض کن، مخالف استانداردهای آموزشی آنها رفتار کن. بدین وسیله، ستونهای تکیه گاه آنها برداشته می شوند، حلقه های اتّصالی که گروهی از مردان را تبدیل به گروهی جنگجو می کنند. [/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی26: به توت اشاره کن و اقاقیا را نفرین کن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]انضباط داشته باش ، هدایت کن، به دیگران هشدار ده، از مقایسه و تشریح استفاده کن. بدون نام گذاری مستقیم نامها، آن اتهامات، بدون آشکار کردن همدستی در جرایم نمی توانند تلافی شوند.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی27: وانمود کن یک خوکی تا ببر را بخوری.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]پشت نقاب یک احمق، یک مست، یا دیوانه پنهان شو تا در مورد منظور و انگیزه خود دشمن را آشفته کنی. دشمنت را در مورد توانایی هایت تا هنگامی که اطمینان یابد فریب بده، آنگاه گاردش را پایین می آورد. سپس می توانی حمله کنی. [/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی28: هنگامی که دشمن بالای بام رفت نردبان را از زیر پایش بکش.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]با طعمه دادن و نیرنگ دشمن را به زمنیهای سخت بکشانید. سپس خطوط ارتباطی و راه فرارش را قطع کنید. برای فرار باید در دو جبهه بجنگد، نیروهای تو و نیروهای طبیعت.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی29: با شکوفه های عوضی، درخت را بپوشانید.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]اتصال شکوفه های گل ابریشم به یک درخت خشک شده، بیننده را به این اشتباه می اندازد که درخت هنوز سالم است. درمیان این تزویر و تغییرقیافه دادن، چیزهای کم تعداد را پرتعداد نشان ده، چیزهای بی خطر را خطرناک و بی مصرفها را قابل استفاده.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی30: جای میزبان و مهمان را عوض کن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]بوسیله نفوذ به اردوگاه دشمن زیر نقاب همکاری، تسلیم شدن یا صلح دشمن را ازدرون شکست بده. این راهی است که می توانی ضعفهای او را کشف کنی و آنگاه، هنگامی که آسوده است، مستقیم به منبع قدرتش ضربت بزنی. [/font][/size][/center] [center][color=#0000ff][size=4][font=times new roman,times,serif][b]استراتژیهای شکست[/b][/font][/size][/color][/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی31: تلۀ زیبا.(تلۀ ظریف، از یک زن برای به دام انداختن یک مرد استفاده کن.)[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]زنان زیبا را به سمت دشمن بفرست تا موجب نزاع در اردوگاه او شود. این استراتژی می تواند در 3 سطح انجام شود. اول، فرمانروا شیفته زیبارویی می شود که موجب اهمال او در وظایفش می گردد و هوشیاری او را کاهش می دهد. دوم، مردان بارگاه شروع می کنند به نشان دادن رفتار خشن که اختلاف های کوچک بازمانده از عملیات و روحیه جنگی را برانگیخته می کند. سوم، دیگر زنان بارگاه بوسیله حسادت و غبطه خوردن برانگیخته می شوند و شروع میکنند به کشیدن نقشه توطئه که وضعیّت را بدتر می کند.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی32: دژ خالی.(تلۀ فکری، دژی را خالی کن تا دشمن فکر کند که در آن پر از تله است.)[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]وقتی که دشمن در تعداد دست بالا را دارد و وضعیّت تو بگونه ای است که انتظار داری هر لحظه مورد حمله قرار بگیری، تمام بهانه های آمادگی رزمی کنار بگذار و اتّفاقی عمل کن. مگر اینکه دشمن توصیف دقیقی از وضعیّت این رفتار غیرمعمول تو داشته باشد که بدگمانی اش را بیدار کند. اگر شانس بیاوری، ممکن است که از حمله منصرف شود.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی33: اجازه بده تا جاسوس بی دقّت دشمن در اردوگاه او اختلاف اندازد.(از جاسوس دشمن استفاده کن تا اطّلاعات دروغین را پراکنده کند.)[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]توانایی جنگیدن دشمن را توسط اختلافات پنهانی بین او و دوستان، متّحدین، مشاوران، خانواده، فرماندهان، سربازان و مردمش کاهش بده. درحالیکه او گرفتار رفع کردن ستیزه های داخلی است توانایی او در حمله یا دفاع کاهش می یابد.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی34: به خود ضربه ای بزن تا اطمینان دشمن را جلب کنی.(خود را طعمه قرار ده.)[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]وانمود کردن آسیب دیدگی دو کاربرد احتمالی دارد. اوّل، دشمن آرام می شود تا گاردش را پایین بیاورد و بیشتر از این به تو به چشم تهدید نگاه نکند. دوّم، راهی است که توسط وانمود کردن آسیب دیدگی از یک دشمن مشترک، مورد توجه دشمن قرار بگیری.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی35: هرگز بر یک استراتژی تکیه نکن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]باید در مسائل مهم باید از چند استراتژی همزمان استفاده کرد. چند طرح عملیّاتی را بر روی یک برنامه کلّی قرار بده، در این صورت اگر یکی از آنها خراب شد می توانی هنوز چند برنامه دیگر داشته باشی.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]استراتژی36: اگر همه اینها کارگر نبود عقب نشینی کن.[/font][/size] [/center] [center][size=4][font=times new roman,times,serif]خارج از تمام اینها، این معروفترین ضرب المثل 36 استراتژی است. این اصل در زبان چینی جاودان شده است که:" در 36 استراتژی، فرارکردن از همه بهتر است." اگر آشکار شد که مسیر جریان عملیات به شکست منتهی می شود، عقب نشینی کن و نیرویت را بازسازی کن. هنگامی که باخته ای تنها سه انتخاب داری: محاصره، مصالحه و فرار. محاصره شکست نهایی است، مصالحه نیمه شکست ولی فرار، شکست نیست. وقتی که شکست نخورده ای، هنوز بختی داری.[/font][/size][/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4][size=5][size=5]نویسنده و مترجم:رضا کیانی موحد[/size][/size][/size][/font][/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4][size=5][size=5]منبع:[/size][/size][/size][/font][/center] [center][font=times new roman,times,serif][size=4][size=5][size=5][url="http://wars-and-history.com/post/archive/1389/11/page/1"]http://wars-and-hist...1389/11/page/1[/url][/size][/size][/size][/font][/center]
  22. [center]یکی از موارد بسیار پیچیده تاریخ وجود خطوطیست در پرو که همواره موضوع بحث دانشمندان و تاریخ شناسان بوده . در این نوشته قصد داریم تا ضمن بررسی این خطوط با دیدگاههای مختلفی که پیرامون این اثار عجیب وجود دارد آشنا شویم . [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/nazca.jpg[/img][/center] [center][b]خطوط نازکا[/b] مجموعه‌ای از خطوطی است که در [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AD%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D8%B2%DA%A9%D8%A7&action=edit&redlink=1"]صحرای نازکا[/url]، یک دشت بایر واقع شده. این دشت ۸۰ کیلومتر بین شهرهای [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D8%B2%DA%A9%D8%A7&action=edit&redlink=1"]نازکا[/url] و [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7&action=edit&redlink=1"]پالیا[/url] در [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88"]پرو[/url] کشیده شده. این خطوط توسط فرهنگ نازکا بین [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B0%DB%B0_%28%D9%BE%DB%8C%D8%B4_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%29"]۲۰۰ (پیش از میلاد)پ[/url].م تا [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B7%DB%B0%DB%B0_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C%29"]۷۰۰م[/url] خلق شده است. صدها شکل منحصر به فرد وجود دارد که از نظر پیچیدگی از خطوط ساده تا [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%BA_%D9%85%DA%AF%D8%B3%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1"]مرغ‌های مگس خوار[/url]، [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%86%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AA"]عنکبوت[/url]، [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%85%D9%88%D9%86"]میمون[/url] و [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%84%DA%A9"]مارمولک[/url] دارای تنوع می‌باشند. خطوط نازکا به جز از فضا قابل تشخیص به صورت خطوط منسجم نیستند. از این رو حدس زده می‌شود که مردم نازکا هرگز نتوانستند کاری را که خلق کرده‌اند را به صورت منسجم ببینند.[/center] [center][size=5][b]چیستان خطوط نازکا [/b][/size][/center] [center][size=4]فلات نازکا در جنوب پرو مکانی متروک و حزین، پژمرده و نامهربان، سترون و بیسود است.[/size][/center] [center][size=4]گرچه اگر برحسب اتفاق شما هنرمندی باشید با طرحهایی بزرگ، این دشتهای مرتفع و وحشتناک به مانند پارچه ی کرباسی کارآمد جلوه می کنند، با مساحتی برابر با 200 مایل مربع متشکل از زمینهای هموار دست نخورده و شما اطمینان خواهید داشت که شاهکار هنری تان بوسیله ی سرمای بیابان از بین نرفته و یا ماسه های روان روی آنرا نخواهند پوشاند. [/size][/center] [center][size=4]این حقیقت است که در اینجا بادهای مرتفع می وزند، اما به یمن یک تصادف فیزیکی از شدت این بادها در سطح زمین آن ناحیه کاسته می شود: سنگلاخهایی که در سرتاسر دشت گسترده اند گرمای خورشید را جذب و در خود نگاه می دارند، که نتیجتاً باعث می گردد تا جریانی از هوای گرم از سطح زمین رو به بالا در حرکت باشد. بعلاوه، خاک این ناحیه حاوی گچ می باشد که سنگهای کوچک را بر بستر دشت می چسباند و از تاثیر ناشی از شبنم صبحگاهی این چسبندگی خاک هر روز تازه می شود. وقتیکه این اشکال در اینجا کشیده شده اند، قرار بر این بوده که برای همیشه باقی بمانند. در این مکان به سختی باران می بارد؛ در واقع، با بارش های اندک و پراکنده ای که هر ده سال در اینجا رخ می دهد می توان گفت که صحرای نازکا یکی از خشکترین نقاط زمین به شمار می رود. [/size][/center] [center][size=4]ازینرو، اگر شما هنرمند بوده و موضوعی مهم و بزرگ برای بازگو کردن داشته باشید، و اگر مایل باشید که اثرتان برای ابد قابل رویت باشد، این فلات غریب و تنها می تواند پاسخی باشد به دعا های شما. [/size][/center] [center][size=4]کارشناسان بر سر تعیین قدمت خطوط نازکا اظهاراتی داشته اند که بر مبنای باقیمانده های سفالینی که در دل برخی از خطوط دفن شده بودند و یا به کمک نتیجه رادیوکربن از بازمانده های اورگانیکی که در آنجا یافت شده بود، محاسبه شده اند. تواریخ بدست آمده بازه ای از زمان را شامل می شد که از 350 قبل از میلاد آغاز و تا 600 میلادی ادامه می یافت. حقیقت اینست که این شواهد نمی توانند تاریخ دقیق ترسیم خطوط را تعیین نمایند، چراکه این خطوط از سنگ ساخته شده اند و سنگ را نمی توان تعیین عمر نمود. آنچه که با اطمینان می توانیم بیان کنیم اینست که این خطوط حداقل به 1400 سال قبل باز می گردند، اما بصورت نظری این امکان وجود دارد که خطوط به مراتب قدیمی تر از این تاریخ باشند – چراکه به سادگی می توان فرض کرد که اشیاء پیدا شده در اطراف خطوط نازکا توسط مردمانی متاخر به آنجا برده شده اند. [/size][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/nazca-lines-map.jpg[/img][/center] [center][size=3][b]نقشه ای از نگاره های عمده در فلات نازکا[/b][/size][/center] [center][size=4]اغلب طراحی ها در منطقه ای کاملاً تفکیک شده در حد فاصل "ریو اینجنیو" از شمال و "ریو نازکا" در جنوب گسترده شده اند که به مانند یک پارچه کرباس مستطیلی شکل ساخته شده از صحرای خاکی رنگ به چشم می آید در حالیکه بزرگراه 46 کیلومتری پان آمریکن این دشت را بصورت مورب از بالا-وسط تا پایین –راست قطع نموده است. در این مکان، گویی صدها نگاره بصورت تصادفی (رندوم) پخش شده اند. برخی از نگاره ها حیوانات و پرندگان (مجموعاً هجده گونه ی مختلف از پرندگان) را نمایش می دهند. اما کمی دورتر نگاره ها به اشکال منظم هندسی بدل گشته اند مانند ذوزنقه، مستطیل، مثلث و خطوط راست. وقتی که از بالا به این خطوط راست نگاه شود، به چشم مدرن ما به مانند مسیرهایی در هم آمیخته جلوه می کنند، گویی یک مهندس شهرسازی که مجنون انجام کارهای بزرگ است اجازه یافته تا رویاهای پر زرق و برق خود از طرح یک فرودگاه را به اجرا گذارد.[/size][/center] [center][size=4]وقتیکه می دانیم انسان تا قبل از آغاز قرن بیستم قادر به پرواز نبوده است بنابراین چندان هم جایی برای غافلگیری وجود ندارد که برخی از ناظران خطوط نازکا را بعنوان باند فرود سفینه های فرازمینیان شناسایی نموده باشند. این اندیشه ای اغوا کننده است اما به نظر من دشتهای نازکا جای مناسبی برای یافتن شواهدی از حضور فرازمینیان به حساب نمی آید. برای مثال، این دشوار است که بفهمیم چرا فرازمینیان پیشرفته ای که قادرند صدها سال سفرهای بین کهکشانی را انجام دهند، کلاً نیاز به باند فرود دارند. یقیناً آنان استاد فنونی هستند که به کمک آن بشقاب پرنده هایشان را بصورت عمودی فرود بیاورند. [/size][/center] [center][size=4]وانگهی، جای پرسش نیست که خطوط نازکا هیچگاه بعنوان باند فرود – خواه برای بشقاب پرنده ها و یا برای هر شئی پرنده ی دیگری- مورد استفاده قرار نگرفته است ولو اینکه از بالا اینچنین به چشم می آید. چنانچه از سطح زمین به این خطوط نگاه شود مشخص می گردد که این خطوط خراشهایی بر سطح زمین اند که با تراشیدن هزاران تن از سنگریزه های سیاه آتشفشانی و نمودار کردن زیر بستر رنگ پریده ی متشکل از خاک زرد و گِلِ دشت نازکا، به وجود آمده اند. هیچیک از این نگاره های تراشیده شده عمقی بیشتر از چند سانتیمتر نداشته و تمامی این اشکال برای تحمل وزن سنگین چرخهای یک وسیله ی پرنده بسیار نرم و شکننده می باشند. ماریا رایشه ریاضی دان آلمانی که حدود نیم قرن از وقت خود را وقف مطالعه بر روی خطوط کرده بود، تنها فرد منطقی ای بود که با طرح یک جمله نظریه حضور فرازمینیان در این منطقه را رد نمود: "من می ترسم که موجودات فضایی در اینجا گیر کنند". [/size][/center] [center][size=4]چنانچه این خطوط باند فرود ارابه های خدایان فرازمینی نبوده اند پس به چه منظور خلق شده اند؟ حقیقت اینست که هیچ کس از هدف خلق این آثار خبر ندارد همانطور که از عمر آن نیز بی اطلاعیم؛ این یک راز واقعی از دوران گذشته است. هرچه از نزدیکتر به آن نگاه می کنیم بیشتر ما را در سردرگمی خود تنها می گذارد. [/size][/center] [center][size=4]برای مثال، این واضح است که نگاره های حیوانات و پرندگان قبل از خطوط هندسی (باند مانند) به وجود آمده اند زیرا برخی از اشکال هندسی مانند ذوزنقه ها، مثلث ها و خطوط راست این نگاره های پیچیده تر را به دو نیم تقسیم کرده و یا در بعضی موارد قسمتی از اشکال حیوانات را محو نموده است. این نتیجه ای بدیهی بدست می دهد و آن اینکه آثار هنری دشت نازکا آنچنانکه ما امروز می بینیم طی دو مرحله تولید شده اند. بیش از آن می توان استنتاج نمود که مرحله ی اول تولید این آثار از سطحی پیشرفته تر برخوردار بوده گرچه که این امر با قوانین فنی پیشرفت و توسعه در تضاد است (چراکه اول می بایست آثار ساده تر خلق شوند و پس از آن اشکال پیچیده تر به وجود آیند اما اینجا کاملاً برعکس بوده است). اجرای نگاره های این خدایان مجسم به شکل جانوران بر روی زمین نیاز به مهارت و فن آوری بالایی نسبت به رسم خطوط راست دارند. اما هنرمندان اولیه و هنرمندان متاخر چه مقدار با یکدیگر فاصله ی زمانی داشته اند؟[/size][/center] [center][size=4]محققین خود را به دام این پرسش نمی اندازند. به جای آن تلاش می کنند که هر دو فرهنگ را با یکدیگر ادغام کرده و آنرا "نازکاها" خطاب کنند و آنان را به عنوان مردم قبیله ای بدوی نشان دهند که تکنیکهای پیچیده غیر قابل توضیحی را برای اظهار ایده های هنریشان ابداع نمودند، و سپس صدها سال قبل از اینکه وارثان شناخته شده شان یعنی اینکاها پا به عرصه بگذارند، از صحنه تاریخ پرو ناپدید شدند. [/size][/center] [center][size=4]این اقوام بدوی نازکا تا چه اندازه پیچیده بوده اند؟ آنان می بایست به چه نوعی از دانش دست یافته باشند تا قادرشوند اینگونه امضای غول آسای خود را بر پهنه ی این فلات حک نمایند. برای شروع، به نظر دکتر فیلیس پیتلوگا از افلاک نمای Adler در شیکاگو رجوع می کنیم که می گوید: به ظاهر آنان ستاره شناسان رصدگر بسیار ماهری بوده اند. پس از آنکه خانم پیتلوگا درمورد تطبیق مکان ستاره گان با موقعیت اشکال موجود در دشت نازکا مطالعات فشرده ای را با کامپیوتر انجام داد نتیجه گرفت که نگاره معروف عنکبوت به عنوان نموداری زمینی از منظومه غول پیکر اوریون (شکارچی) به تصویر کشیده شده است، و آن خطوط راست تیر مانندِ مرتبط به نگاره عنکبوت به نظر می رسد که به منظور ردگیری انحرافات سه ستاره ی کمربند اوریون (Orion Belt) در طی اعصار گوناگون ترسیم شده اند. [/size][/center] [center][size=4]نکته ی متمایز و شاخص در کشف دکتر پیتلوگا در ادامه مشهودتر خواهد شد. در همین اثنا، اجازه دهید ذکر کنم که عنکبوت عظیم نازکا با دقت تمام، گونه ای از عنکبوتهای شناخته شده را به تصویر کشیده است: Ricinulei . این یکی از نادرترین گونه های عنکبوت در دنیا به شمار می رود، آنقدر نایاب که فقط آنرا می توان در نقاط غیرقابل دسترس و بسیار دور جنگلهای بارانی آمازون یافت. چگونه هنرمندان نازکای به ظاهر بدوی توانسته اند به جایی دور از موطنشان سفر کنند، از موانع صعب العبور کوه های آند بگذرند تا در نهایت به نمونه ای از این عنکبوتها دست یابند؟ بعلاوه، چرا آنان خواسته اند که چنین کارهایی بکنند و آنان چگونه توانستند با دقت فراوان جزییاتی از آناتومی بدن عنکبوت ریسینولی را به تصویر بکشند که فقط زیر میکروسکوپ قابل رویت است[/size][/center] [center][size=4]چنین رازهایی در نازکا چند برابر می شوند و هیچیک از نگاره ها، شاید به جز تصویر کرکس، به نظر نمی رسند که متعلق به جانورانی باشند که در این ناحیه ساکنند. مانند عنکبوت آمازونی، وال و میمون هم قطعاً در این نواحی خشک نمی زیسته اند. نگاره ای از یک انسان کنجکاو در آنجا به چشم می خورد که دست راست خود را به نشانه سلام و تهنیت بالا برده است، چکمه هایی سنگین بر پا دارد و با چشمانی باز مانند جغد به جلو می نگرد. به نظر نمی رسد که این انسان به هیچ دوران و یا فرهنگ شناخته شده ای تعلق داشته باشد. و دیگر تصاویری که از انسان نماها در آنجا حک شده است نیز به همین اندازه عجیب و غریب هستند: سر آنان در هاله ای از نور احاطه شده است و آنان به واقع به ملاقات کنندگانی از سیارات دیگر شبیه اند. اندازه های کلی این نقوش نیز به همان اندازه قابل توجه و غیر مانوس اند. مرغ مگسخوار 165 فوت (50 متر) و عنکبوت 150 فوت (45 متر) درازا دارند، همچنین طول کرکس همانند پلیکان از نوک تا انتهای پرهای دمش 400 فوت (122 متر) می باشد، و مارمولکی که دمش بوسیله بزرگراه پان آمریکن به دو نیم تقسیم شده است طولی برابر با 617 فوت (188 متر) دارد. تقریباً تمامی این تصاویر از مقیاسی کلان برخوردارند و همگی به یک روش ترسیم شده اند: این تصاویر از امتداد یک خط منفرد و به هم پیوسته تشکیل شده اند گویی که قلم در ابتدای خطوط به زمین گذاشته شده و در پایان طرح از زمین برداشته شده است.[/size][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/Peru08.jpg[/img][/center] [center][size=5]توجه به ظرایف و دقایق را می توان در ترسیم اشکال هندسی نیز یافت. برخی از این اشکال هندسی به فرم خطوط مستقیمی ترسیم شده اند که بیش از 5 مایل طول دارند، مانند راه های رومی در دل دشت رژه می روند، به بستر خشک شده ی رودخانه وارد می شوند، بر موانع و برجستگی های صخره ای فائق می آیند، بدون اینکه در مسیر خود کوچکترین انحرافی داشته باشند. [/size][/center] [center][size=5]با اتکا به اصطلاحات سنتی برگرفته شده ازعقل سلیم و قضاوت عام، سخت می توان این دقتها را در اشکال نازکا توضیح داد، اما توضیح آن غیر ممکن نیست. اما آنچه بیشتر ما را در سردرگمی قرار می دهد نگاره های جانورسانانی است که در آنجا ترسیم شده اند. این تصاویر چگونه می توانستند خلق شوند وقتی که خالقان آنها بدون داشتن وسیله ای برای پرواز، امکان چک کردن روند کار را از منظری مناسب (در ارتفاع) نداشته اند؟ هیچیک از این طرحها آنقدر کوچک نیستند که از روی زمین قابل رویت باشند، در حالیکه از زمین، این تصاویر به مانند یک سری رد بدون شکل از تایر خودرو که از پهنه ی دشت عبور کرده است جلوه می کنند. این نقوش وقتی چهره ی واقعی خود را برملا می سازند که از فاصله چندصد متری از سطح زمین دیده شوند. در آن ناحیه هیچ ارتفاعی یافت نمی شود که بتواند این منظر مناسب را فراهم سازد. [/size][/center] [center] [b]نحوه ساخت و دلیل برجا ماندن خطوط [/b] این خطوط به‌وسیله ذوب [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%A2%D9%87%D9%86&action=edit&redlink=1"]اکسید آهن[/url] که با سنگ ریزه اندود شده بود، ساخته شده که سطح [url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AD%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D8%B2%DA%A9%D8%A7&action=edit&redlink=1"]صحرای نازکا[/url] را پوشانده. وقتی سنگفرش برداشته شده، آنها تضادی با رنگ روشن سطح زیری بوجود آوردند. در این دشت چند صد خط ساده و شکل‌های هندسی و همچنین بیش از ۷۰ شکل حیوان، حشره و انسان وجود دارند. مساحتی که این خطوط را پوشش می‌دهد، تقریباً ۵۰۰ کیلومتر مربع بوده است و بزرگ‌ترین شکل‌ها در حدود ۲۷۰ متر درازا دارد. این خطوط به دلیل خشکی بسیار زیاد، باد کم و شرایط آب و هوایی ثابت منطقه نازکا، باقی مانده‌اند. صحرای نازکا که یکی از خشک‌ترین مناطق زمین است و دمای آن در تمام سال در حدود ۲۵ درجه سانتیگراد می‌باشد، و همچنین کمبود باد کمک کرده این خطوط تا به اکنون قابل رویت باقی نگهداشته شوند. [b]فرضیه ها . تواناییهای ساخت [/b] از زمان کشف این خطوط فرضیه‌هایی در رابطه با شیوه‌ها و انگیزه‌های ایجاد آنها، پیشنهاد شده. توضیح باستان شناسی در مورد اینکه چه کسی آنها را ساخته: برای مثال اینکه مردم نازکا خطوط را با استفاده از وسایل ساده و تجهیزات زمین‌پیمایی و نقشه‌برداری ایجاد کرده‌اند. تیرک‌های چوبی در انتهای برخی خطوط (که برای آزمایش کربن ۱۴ مورد استفاده واقع شده) و سفال‌هایی که در برخی از مناطق نازکا پیدا شده، این فرضیه را حمایت می‌کند. علاوه بر این محققان از جمله جو نیکل با استفاده از تکنولوژی ساده که در دسترس مردم نازکا بوده، و بدون دید هوایی شکل‌ها را دوباره ایجاد کرده. با نقشه‌های دقیق و تکنولوژی ساده یک تیم از افراد توانستند حتی اشکالی بزرگ‌تر را در طی چندین روز خلق کنند. [b]دلیل علاقه مردم نازکا به این نقوش[/b] مدارک موجود کمی در خصوص علت اشکال ساخته شده وجود دارد. از این رو، انگیزه مردم نازکا، ماندگارترین راز خطوط می‌باشد. بسیاری محققان عقیده دارند که انگیزه مردم نازکا، مذهبی بوده. یعنی خلق اشکالی که تنها خدایان از آسمان قادر به دیدن آنها بطور واضح هستند. فرضیه دیگری وجود دارد که مردم نازکا می‌خواستند تا به مناطقی که در افق دور واقع شده، جایی که خورشید و دیگر اجرام آسمانی طلوع یا غروب می‌کنند، اشاره کنند. این فرضیه توسط دو مححقق ارزیابی و بررسی شد و هر دو نتیجه گرفتند که مدارک کافی برای توجیه نجومی وجود ندارد. در سال ۱۹۸۵ یک باستان‌شناس به نام جوهان رین هارد، اطلاعات باستان شناسی، قوم شناسی و تاریخی را منتشر کرد که اثبات می‌کرد که پرستش کوه‌ها و دیگر منابع آبی نقش مهمی را در اقتصاد و مذهب نازکا از زمان قدیم تا زمان اخیر بازی می‌کرده. او تئوری را ارائه داد که در آن ستایش خدایانی در ارتباط با فراوانی آب و حاصلخیزی محصول، توجیه می‌شوند. همچنین ادعا شده که این خطوط به عنوان راه‌های مقدسی بودند که به خدایانی منتهی می‌شدند. این خدایان در آن نقطه عبادت می‌شدند. و اشکال نیز به عنوان موضوعاتی نمادین برای طلب کمک از خدایان بودند. دیوید جوهانسون پزوهشگر دیگری بود که خطوط نازکا و ارتباط آشکار آنها را با آبراه‌های زیر زمینی مورد بررسی قرار داده. جوهانسون برای ردیابی این تونل‌های آبی، گمتنه زنی کرد و ادعا کرد که خطوط بیانگر اینست که آیا زمین دارای آب هست یا نه. مناطق با بیشترین اشکال در حدود مناطقی با بیشترین مقدار آب زیرزمینی تمرکز یافته‌اند و معمولاً نزدیک به چاه‌ها و دیگر منابع آبی هستند. نظری که جوهانسون ابراز می‌کند اینست که ساکنانی که در یک چنین منطقه خشکی زندگی می‌کنند باید زمان زیادی را برای یافتن منابع آبی می‌گذراندند. به‌وسیله خلق یک نقشه با مقیاس بزرگ، می‌توانستند بطور دقیق بفهمند که کجا می‌توانند آب پیدا کنند. این خطوط بعداً اشکال مذهبی برای خدایان و یا نام‌هایی که به هر یک از منابع آبی داده شد، تبدیل شد. رابین ادگا (کسوف‌شناس) فرضیه داد که خطوط نازکا، خصوصا اشکال حیوانی، انسانی و گل‌ها یک واکنش باستانی به اصطلاح “چشمان خدا” است که در طی یک [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B3%D9%88%D9%81"]کسوف[/url] کامل در آسمان آشکار می‌شود. یک سلسله از کسوف کامل که در سرتاسر جنوب پروبه وقوع پیوست، با زمانیکه خطوط و اشکال نازکا خلق شده بود، هم‌زمان بوده. یک [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%DA%AF%DB%8C"]خورشید گرفتگی[/url] کامل بطور واضح شبیه مردمک چشم و عنبیه یک چشم غول پیکر است در حالیکه به پایین نگاه می‌کند. تئوری دیگری ادعا می‌کند که خطوط نازکا باقیمانده “معابد راه رونده” هستند جاییکه یک گروه بزرگ از عبادت کنندگان در امتداد یکی از خطوط که وقف شده برای یک ذات مقدس بوده، راه می‌رفتند. ساکنان دهکده‌های محلی می‌گویند که ساکنان قدیمی، تشریفاتی را روی این راه‌ها و اشکال انجام می‌دادند تا از خدایان تشکر کنند و ادامه داشتن باران و آب را از کوه‌های آند تضمین کنند.[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/nasca002.jpg[/img][/center] [center]همچنین بر طبق یک فرضیه از مایکل ویلانت، رساناهایی از جنس طلا یا مس روی زمین کشیده شده بود. این رسانا‌ها، به عنوان آنتن‌هایی برای جمع‌آوری فرکانس‌های بسیار پایین مگنت تلوریوم که در مناطق لرزه نگار مشخص تولید می‌شود، بوده است و این، چند روز قبل از وقوع زلزله اتفاق می‌افتاد. جنجالی ترین فرضیه مطرح شده درباره این خطوط توسط اریک فون دانیکن و در کتاب ارابه‌های خدایان می‌باشد. او ادعا کرده که این خطوط در حقیقت فرودگاهی برای سفینه‌های فضایی بیگانه بوده. [b]نگرانی ها [/b] مرکز ماریا ریچ یک سازمان مختص حفاظت از خطوط نازکا، آلودگی و فرسایش ناشی از جنگل‌زدایی اعلام کرده که این عوامل وجود ادامه دار این خطوط را تهدید می‌کند. این خطوط دارای عمق ۱۰ تا ۳۰ سانتیمتر هستند و می‌توانند به راحتی شسته شوند. همچنین این خطوط توانایی پایداری در مقابل باران‌های شدید را ندارند. [b]آثار نازکا تنها نمونه های این خطوط نیستند . [/b] نمونه های دیگری از چنین آثاری در انگلستان هم وجود دارد . اسب پوفینگتون در شمال انگلستان از موارد کاملا مشابه خطوط نازکاست . در انگلستان طی یک دوره تاریخی مرموز آثاری خلق شده که نوع خودش هم منحصر به فرد و هم بسیار بسیار مرموزه . خرسنگهای استون هنج و اسب پوفینگتون از همین آثار به شمار می آید . [/center] [center]منابع:[/center] [center][url="http://hancock.persianblog.ir/tag/%D8%AE%D8%B7%D9%88%D8%B7_%D9%86%D8%A7%D8%B2%DA%A9%D8%A7"]http://hancock.persi.../tag/خطوط_نازکا[/url][/center] [center][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%D9%88%D8%B7_%D9%86%D8%A7%D8%B2%DA%A9%D8%A7"]http://fa.wikipedia....wiki/خطوط_نازکا[/url][/center] [center][url="http://farrokh.net/index.php/bastan-shenasi/11-america-latina/8-nazka-line"]http://farrokh.net/i...na/8-nazka-line[/url][/center]
  23. ghermez

    سی و شش استراتژی

    <p>سینا جا مشکل اخر گربیان ما هم گرفت فایر فکسم به روز نیست مشکل درست کرده اما اسم 36 استراتژی می ذارم دستورات پیشرفت زندگی ، هرکی اینا تو زندگی خوب به کار ببره همیشه در حال پیشرفتهاین همه در باب موفق در شغل و در کل زندگی کتاب نوشتند اما همه ی اونا به کنار ایندر یک جملاتی کوتاه راه پیشرفت نشون داده
  24. با تشکر مقاله به همراه عکس ها منتقل شد دوستان بار اخر تذکر می دم عکس ها خارج گالری به صورت لینک
  25. ghermez

    اتحاد جماهیر شوروی

    [quote name='siavash75' timestamp='1364621489' post='305499'] [quote name='ghermez' timestamp='1364621395' post='305498'] دوست عزیز کسانی که فاقد اکانت گالری در سایتند عکس هاشون باید به صورت لینک بذارند با تشکر از مطلب خوبتون عکس ها منتقل شد [/quote] برادر اگه میشه یه اکانت گالری به من بدید یا چجوری میتونم داشته باشم؟ خیلی ممنون بابت منتق کردنت. [/quote] اکانت گالری باید مدیر ارشد برات بسازند و در اختیارت قرار بدهند ولی تا موقع می تونی از اکانت دیگر دوستان سایت استفاده کنی