Brave_Heart

VIP
  • تعداد محتوا

    657
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Brave_Heart

  1. دوباره این را می پرسم: بر پایه چه بازخوردها و چه داده های راستی آزمون شده ای ما خود را بهتر و داناتر از آلمان نازی [راهبَر، سازنده، و کاربر اصلی نیروی موشکی غیر هسته ای] می بینیم؟ چرا آلمان نازی همزمان با پیشبرد برنامه موشکی خود، پیشرفته ترین جنگنده های جهان را نیز تولید می کرد؟ چرا پس از آن نیز تمامی کشورهای دارای نیروی موشکی (آمریکا، شوروی [روسیه]، هند، چین، پاکستان،...) تولید کننده جنگنده هم هستند؟ حتی اخیرا” ادعا شده کره شمالی نیز دهها میگ ۲۹ را به ناوگان خود اضافه کرده که البته مشخص نیست مهندسی معکوس بوده یا چیز دیگری. چندبار و در پستهای دیگر هم عرض شده که در فضای بسته اطلاعاتی کشور که هزینه واقعی (نه ادعایی) تولید، نگهداری، و شلیک یک فروند موشک خانواده شهاب ۳ یا فاتح ۱۱۰ در دسترس نیست، چگونه پی در پی در تمامی پستها نیروی هوایی را پر هزینه و نیروی موشکی را کم هزینه می بینیم؟ یک فروند فانتوم-۲ یا فنسر در یک تازش هوایی توانایی رساندن چندین تن بمب و موشک به هدف را دارد، یعنی برابر با چندین و چند موشک زمین به زمین! این هواپیماها حتی اگر هم در جریان مأموریت سرنگون شوند بازهم ضربه سنگینتری را به هدف وارد خواهند نمود. روشهای تولید صنعتی و کاهش هزینه های تولید یک‌محصول صنعتی کم و بیش همانند هستند و اگر در ایران ادعا شده که هزینه تمام شده موشکهای بالستیک یک دهم نرخ متعارف جهان است، همین کاهش باید در تولید انبوه جنگنده ای مثل اف ۵ هم به دست آید، حالا کمی بیشتر یا کمتر. در جریان رونمایی از اف ۵ های بروزآوری شده (کوثر) اعلام شد که این بروزرسانی معادل ۱۶ میلیون دلار صرفه جویی ارزی برای کشور به دنبال داشته که کمابیش نزدیک ارقامی است که از منابع دیگر نیز برای جنگنده های هم رده در جهان به دست می آید. به بیان دیگر، عدد اعلام شده اصلا” پَرت نیست. آیا چنین عددی برای یک موشک کلاس فاتح ۱۱۰ وجود دارد؟ یک اف ۵ معادل چهار کلاهک موشک فاتح ۱۱۰ را می تواند در یک سورتی پرواز با خود حمل کند.
  2. سلام، درست این است که هیچ کدام از این گروه جنگ افزارها جانشین کامل دیگری نیستند. ولی در این میان، نیروی هوایی - به ویژه برتری هوایی و توانایی رهگیری - سرآمد همه این سه نیرو (هوایی، موشکی، پدافند) است؛ چرا که هیچ کدام از دو نیروی دیگر بدون داشتن برتری هوایی در جنگ امکان عملیات درازمدت را نخواهند داشت. اگر نیروی هوایی ما دارای شمار مناسبی جنگنده رهگیر و برتری هوایی باشد، نیروی هوایی دشمن هدف قطعا” تلفات بسیار زیادی برای دستیابی به برتری هوایی در آسمان کشور خواهد داد. ایران که نه از دیدگاه روش‌های تولید صنعتی، نه دانش و فناوری، نه پشتکار، نه نوآوری، و نه روحیه وطن پرستی (ناسیونالیسم) از آلمان نازی یعنی نخستین کشوری که بکارگیری موشک را را وارد راهبرد جنگی خود کرد پیشرفته تر نیست. پس چرا می اندیشیم که ما بهتر از راهبر، سازنده و کاربر اصلی می دانیم؟ آلمان نازی همزمان با پیشبرد برنامه های موشکی (هم بالستیک و هم کروز و هم پدافند) پیشرفته ترین جنگنده های جهان را طراحی و تولید می کرد. به بیان دیگر، برنامه یکی را برای پیشبرد برنامه دیگری سرکوب نکرده بود. همچنین تأثیر پذیری نیروی موشکی را در بکارگیری همزمان شمار بسیار زیادی از موشک می دانست. البته با وجود اینکه چندین هزار موشک وی-۱ (کروز) و وی-۲ (بالستیک) در کمتر از یکسال شلیک شد، برنامه برای شلیک چند برابری و شمار بسیار بیشتری بود! خوب چرا این راهکار شلیک چندبرابری که شاید می توانست درنگی در شکست آلمان بیاندازد هیچگاه به سرانجام نرسید؟ =» زیرا که کارخانجات تولید و سرهم نمودن این موشکها چندین بار با هواپیماهای دشمن بمباران و سرانجام یکی از این بمبارانها کار خود را کرد و برنامه تولید موشکی را بسیار کُند کرد! از سوی دیگر جالب است که برنامه پیشبرد نیروی موشکی در آلمان دقیقا” زمانی جدی گرفته شد که آلمان‌ها برتری هوایی در آسمان دشمن را از دست داده بودند و یگانهای بمب افکن دوربرد لوفت وافه در تازش های هوایی خود به انگلستان با شکست کامل روبرو شده بودند (کتاب خاطرات آدولف گالاند را بخوانید). کارخانجات تولید موشک (آفندی و پدافندی) بدون داشتن برتری هوایی در کوتاهترین زمان از سوی نیروی هوایی دشمن نابود خواهند شد، حتی اگر خود موشکها و سامانه های پرتاب آنها در سراسر کشور پخش شده باشند. درباره بودجه هم خواهش می کنم، التماس می کنم با توجه به رانت ها، دزدی ها و اختلاس های حکومتیان و نیز نوسان گیری های آنها از بهای طلا، ارز، نفت، بورس، ... دیگر کمبود آن را بهانه ای برای سرکوب نیروی هوایی کشور مطرح نکنیم. بخشی از همین چپاول سراسری اخیر زیر نام دلار ۴۲۰۰ تومانی جهانگیری برای نوسازی و بازسازی نیروی هوایی کافی بود.
  3. افزایش ۲۸ پرتاب کننده به ۳۰۰ که هیچ، عراق ۱۰۰۰ پرتاب کننده هم داشت بدون داشتن یک نیروی هوایی که می توانست از آنها در برابر تازش هوایی نیروهای غربی نگهداری کند، پایانی بهتر به همراه نمی داشت. داشتن ۳۰۰ پرتاب کننده تنها فهرست اولویت تازش های هوایی را دگرگون می کرد و زمان مورد نیاز برای نابودی آنها درازتر می کرد. از سوی دیگر پراکندگی و پنهان کردن ۲۸ دستگاه پرتاب کننده از ۳۰۰ دستگاه و ۳۰۰ دستگاه از ۱۰۰۰ دستگاه برای عراق بسیار آسان تر بود. شمار بیشتر پرتاب کننده ها تنها زمانی به درد عراق می خورد که در یک تازش پیش دستانه پایگاههای هوایی کشورهای دشمن را نابود می کرد که آنهم دو مشکل داشت: ۱- خرابه‌ها پس از چند هفته یا چند ماه بازسازی می شدند و دوباره روز از نو و روزی از نو! ۲- دقت موشک های عراق در آنزمان چنین توانایی را به عراق نمی داد و شمار بسیار بیشتری موشک برای نابودی اهداف نیاز بود. اکنون هم که وظیفه نابودی پرتاب کننده های موشک به پهپادها واگذار شده که این کار را بسیار آسان‌تر، با هزینه بسیار کمتر، و با دقت بالاتری انجام می دهند. شاهکار پهپادها در نبرد اخیر ارمنستان - آذربایجان را فراموش نکنیم که صد البته همین شاهکار هم در نبود برتری هوایی ارمنستان به دست آمد وگرنه چندین و چند فروند پهپاد ما توسط پرنده های آمریکا، عزراییل، و پاکستان تاکنون سرنگون شده اند.
  4. فکر نکنم با تمام بحث هایی که در این تاپیک و چند تاپیک دیگر در طول سالیان گذشته شده است دیگر کسی تردیدی داشته باشد که یگانهای موشکی به هیچ عنوان نمی توانند و نخواهند توانست جایگزین یک نیروی هوایی پویا و کاربردی شوند. از سوی دیگر واقعیت این است که با وجود همه ادعاها، راهبرد موشکی جناب شمخانی و دوستان هرچه بوده تاکنون امتحان خود را پس نداده است و البته شاید یک دلیل آن این باشد که خود این راهبرد مانع از آزمایش شدن خودش شده است. به بیان دیگر دشمنان از ترس موشک باران شدن زیرساخت‌های صنعتی و نظامی خود جرأت تازش به ایران را نداشته اند که نشان از موفقیت این راهبرد دارد. دلیل دیگر هم می تواند این باشد که برخلاف شانتاژ رسانه ها، شاید اصولا” کشورهای دیگر قصد جدی و برنامه ریزی شده برای تازش به ایران نداشته اند. به هرحال هرچه بوده است، دو سه دهه گذشته را بدون جنگ و خونریزی در مرزها و درون کشور پشت سر گذاشتیم. از سوی دیگر مشخصا” نمی توان به کمبود بودجه یا فناوری به عنوان بهانه ای برای وضعیت اسفبار کنونی نیروی هوایی استناد کرد: - هزینه های طراحی، ساخت، و نگهداری یک شهر موشکی اگر از هزینه های مشابه برای یک پایگاه هوایی بیشتر نباشد، قطعا” کمتر نیست. - درباره نیروی هوایی، برخلاف صنعت موشکی، نیازی نبود از صفر شروع کنیم و بسیاری از زیر ساخت‌ها در کشور وجود داشت. صنایع هوایی ایران از اوایل دهه پنجاه خورشیدی تعمیرات اساسی بسیاری از پرنده های نیروی هوایی را انجام می دادند و کارشناسان زیادی در این زمینه در داخل و خارج از کشور آموزش دیده بودند. فناوری ساخت جنگنده ای مانند اف -۵ دستیافتنی تر از موشک هایی مانند موشک خرمشهر بود. - در طول سه دهه گذشته تنها بخش بسیار کوچکی از نوسان گیری های سالیانه ای که حکومتیان از نرخ دلار، طلا، خودرو، تعرفه ها و مالیات ها، تفاوت بهای نفت در بودجه با بهای واقعی، ... به جیب زده اند کافی بود تا اکنون نیرویی هوایی حتی به مراتب قدرتمند تر از نیروی هوایی شاهنشاهی داشته باشیم. - با مشاهده گفتگوهای اخیر سرهنگ حمزه ای با خلبانان نیروی هوایی کاملا” متوجه می شوید که عزیزان خلبان که در درون نیرو هستند و قطعا” از ما و شما بهتر می دانند که آنجا چه خبر است، چه دل پُری دارند. به ویژه گفتگوی ایشان با سرهنگ اصغر شفیعی به مناسبت سالروز شهادت جناب ابوعطا را تماشا کنید. هر دوی این بزرگواران خلبانان پس از جنگ هستند و در درون خود این سیستم پرورش یافته اند. - توسعه نیروی هوایی فقط توسعه سخت افزاری در زمینه خود هواپیماها نیست. آیا شما دوستان توسعه زیر ساختی، نرم افزاری، آموزشی هم در نیروی هوایی مشاهده کرده اید؟ چند پایگاه جدید هوایی در کشور در چهار دهه گذشته درست شده است؟ کدام یک از پایگاههای قدیمی به درستی و راستی بازسازی شده اند؟ چند رزمایش مشترک با کشورهای دیگر انجام شده است؟ چرا بوی گند دستشویی های مهم‌ترین پایگاه هوایی کشور از چند ده متری قابل استشمام است؟ چرا خلبانان گرامی فیزیک بدنی درستی نداشته و بسیاری از آنها شکم به هم زده اند؟ اگر جملات بالا را چند بار با دقت و بدون تعصب بخوانید متوجه می شوید که اصلا” و ابدا” اراده و خواستی برای کمک به نیروی هوایی وجود نداشته است. خواستن، توانستن است و نتوانستن ناشی از نخواستن! حال دلیل این امر چیست، بحث جداگانه ای است. به عنوان نمونه دکتر سورنا ستاری سه سال پیش گفت موتور اوج قرار بود بیست سال پیش از آن به تولید انبوه برسد. چه شد که گروه شهید ستاری از رهبری نیروی هوایی حذف و تمامی برنامه های توسعه نیروی هوایی برای چند دهه متوقف شد؟ چرا خبر شهادت این گروه با تأخیر به عموم اعلام شد؟ چرا ابتدا اعلام شد هواپیمای ایشان در کیش، سپس در بندرعباس، و در نهایت در اصفهان سقوط کرده است؟ چرا بلافاصله پس از شهادت این بزرگوار، خانواده ایشان را از خانه های سازمانی ارتش بیرون انداختند؟ موضوع خیلی پیچیده تر از این حرف ها است. ولی هرچه بود و هست حداقل ما اکنون دارای یک نیروی موشکی پویا و کاربردی هستیم که در جای خود جای سپاس دارد. به بیان دیگر، سرکوب نیروی هوایی مانع از توسعه نیروی موشکی نشد. در بسیاری موارد دیگر، سرکوب یک راهبرد در کشور به پیشرفت راهبرد دیگر نیانجامید. برای نمونه، سرکوب واردات خودرو با وضع تعرفه های وحشتناک و یا سنگ اندازی در تولید مشترک خودرو با خودروسازان خارجی به پیشرفت و بالندگی خودروسازان داخلی نیانجامید. حذف یارانه سوخت به کاهش مصرف آن کمکی نکرد، ...
  5. هیچکدام از این مواردی که گفتید نه تنها ناقض اصل هزینه - فایده نبود، بلکه تأییدی بر آن بود. فقط نکته اینجا است که آنچه برای من و شما ممکن است هزینه (یا فایده) باشد،‌ لزوما” برای دیگران صادق نیست. ممکن است در راهبرد بنده، استقراض از بانک مرکزی برای ساخت یک آزادراه یک هزینه با تبعات دهشتناک اقتصادی باشد ولی برای شما یک فایده چرا که از دیدگاه شما اشتغال‌زایی زیادی به دنبال داشته باشد. مثال واضحتر همین جنگ هشت ساله خودمان با عراق است که از دید حکومت یک پیروزی بود چرا که به ثبات آنها انجامید و این فرصت را به آنها داد تا مخالفان خود را در سایه جنگ و شرایط اضطرار سرکوب کنند، ولی عده ای آن را یک فاجعه اقتصادی برای کشور می دانند که برنامه های توسعه کشور را دهه ها عقب انداخت. در پایان هم برنده یک راهبرد نظامی یا جنگ گروهی است که این هزینه - فایده را دقیق تر و برپایه های داده های راستی آزمون شده انجام داده باشد.
  6. درباره دوگانه “موشک - نیروی هوایی”، در ظاهر همه چیز به همان داستان “هزینه - فایده” یعنی همان اصل مهم حاکم بر تمام تصمیم گیریهای جوامع انسانی بر می گردد. اکنون پهپادها با هزینه های تولید، نگهداری، آموزش، و جایگزینی بسیار پایین تر نسبت به هواپیماهای جنگی بسیاری از مأموریت های آنها را انجام می دهند. ترکیب ماهواره ها، رادارها، آواکسها، و پهپادها توانایی بی مانندی را در اختیار نیروهای بکارگیرنده آنها قرار داده است به گونه ای که حتی دقت واحدهای دیگر عملیاتی مانند توپخانه معمولی و موشکی را نیز افزایش چشمگیری داده اند. از سوی دیگر کشوری مانند ایران ادعا کرده است که هزینه تولید موشکهای نقطه زن و زمین به زمین را به یک دهم عُرف جهانی کاهش داده است. این ادعا اگر برای کشوری همانند ایران درست باشد، قطعا” برای کشورهای غربی که خداوندگار صنعت و روش‌های مؤثر تولید صنعتی هستند آسان‌تر هم خواهد بود، پس چرا آنها همچنان بر توسعه قدرت هوایی تأکید می کنند؟ نکته بسیار مهم اینجا است که پرتاب کننده های موشکهای زمین به زمین، زمین به هوا، رادارها، و همچنین یگانهای پهپادی زمانی توانایی انجام عملیات دارند که امکان انجام چنین عملیاتی را داشته باشند!!! نه اینکه به محض خروج از آشیانه های نگهداری خود هدف حملات هوایی دشمن (پهپادی یا جنگنده) قرار گرفته و نابود شوند!!! در هیچ جنگی نیروهای مستقر در روی زمین قادر به جایگزینی و برتری بر نیروهای روی هوا نبوده و نخواهند بود. برای اثبات این امر نیازی به داشتن تحصیلات و تجربه و پول و ... نیست. کافیست بار دیگر که با هواپیما سفر کردید در کنار پنجره نشسته و به ویژه در زمان برخاست هواپیما به زمین نگاه کنید. یک خودرو در حال حرکت را نشان کرده و خود را به جای راننده آن بگذارید. آن راننده چه دیدی بر هواپیمایی که شما در آن نشسته اید دارد؟ آن راننده چه دیدی از خیابان های اطراف و خودروهایی که در چند صد متری وی در حال حرکت هستند دارد؟ شما چه دیدی بر آنها دارید؟ شما از آسمان نه تنها بر هدف خود یعنی آن خودرو بلکه بر تمامی خودروها، ساختمان‌ها، خیابان‌ها، ... اطراف آن هدف هم تسلط دارید. از آسمان به زمین نگاه کردن با از زمین به آسمان نگاه کردن اصلا” قابل مقایسه نیست. از آسمان به زمین نگاه کردن همانگونه که شهید ستاری در آن سخنرانی معروف اشاره کرد با زندگی معمولی تفاوت دارد. حفظ برتری هوایی، پایش هوایی، و توان رهگیری مؤثر چیزهایی نیستند که نیرو های موشکی حتی گونه نقطه زن آنها بتوانند جانشین آن شوند.
  7. ای کاش داده های درستی در دسترس بود تا می توانستیم بدانیم از حدود ۲۰۰ کشور دنیا، چند کشور هستند که اصل موجودیت و‌ ثبات اقتصادی/اجتماعی آنها برای سال‌های زیاد در معرض تهدید توسط کشورهای دیگر - هم منطقه ای و هم فرا منطقه ای - قرار دارد. بعید می دانم بیشتر از ۲۰ کشور باشند. آثار این تنش‌های درازمدت که به اصطلاح مسخره اختلاس گران و دزدان حکومتی ‘برهه حساس کنونی’ خوانده می شود بصورت خودکار در دراز مدت به فروپاشی اقتصادی و اجتماعی منجر خواهد شد چه این که مقایسه میان وضعیت کشور در چند دهه گذشته به آسانی آن را آشکار خواهد کرد. بخش زیادی از سرمایه ها و بودجه های سالیانه کشور در چند دهه گذشته، صرف یک مشت حرف مفت شده است، آنهم بصورت غیر مؤثر در شتر سواری های دولا دولا. ای کاش روزی می رسید که پرچمی داشتیم واقعا” ملی و متفاوت از پرچمهای مرسوم چند رنگ فراماسونری. ای کاش روزی می رسید که در سرود ملی کشور، نام افراد و خاندان‌های حکومتی جای نداشت و تنها غرور سرزمینی و ملی در آنها وجود داشت. ای کاش یک دگرگونی ریشه ای در جهانبینی مردمان این سرزمین رخ می داد تا بدانیم اصلا” از این جهان و زندگی چه می خواهیم.
  8. قضیه اف-۳۵ و اس-۴۰۰ خیلی پیچیده تر و سیاسی تر از آن چیزی است که دوستان اینجا گفتگو کرده اند. متأسفانه زود همه چیز را فراموش می کنیم! ترکیه چند سال پیش برای خرید سامانه پدافند هوایی دوربرد مناقصه ای بین المللی برگزار کرد و از میان پاتریوت، آستر، اس ۳۰۰/۴۰۰، و اچ کیو-۹، پیشنهاد چینی ها را برگزید. پس از نزدیک به دو سال گفتگوی دو جانبه، با فشارهای ناتو و ایالات متحده و به بهانه این که سامانه چینی با سامانه های ناتو سازگار نبود، برنده چینی را که حتی پذیرفته بود دانش فنی ساخت را هم در اختیار خریدار تُرک قرار دهد کنار گذاشت!! بعد هم بصورت خودجوش رفت و یک سامانه دیگر ناسازگار با سامانه های ناتو را خرید!!! آنهم همان سامانه ای که پیشتر خودش در مناقصه آن را رد کرده بود!!!!! کشور ما ممکن است از دیدگاه اقتصادی و ترانزیتی اهمیت بالایی در منطقه غرب آسیا داشته باشد، ولی از دیدگاه نظامی و راهبردی، ترکیه برای اروپا و روسیه چیز دیگری است. فیلم “از روسیه با عشق” جیمز باند را که در ترکیه فیلم برداری شده بود را تماشا کرده اید؟
  9. هواپیماهای سوخوی ۲۴ دست دوم (حدود ۱۰۰ فروند) پیشنهاد شوروی سابق به شهید ستاری بود تا ضمن صرفه جویی مالی برای کشور به دلیل کمبود بودجه پس از پایان جنگ، جنگنده های فانتوم را به دلیل تحریم قطعات از سوی آمریکا بصورت یکجا بازنشست کنند. پس از اینکه نخستین سری از خلبانان ایرانی که بسیاری از آنها با فانتوم پرواز کرده بودند از دوره آموزشی سوخوی ۲۴ به کشور بازگشتند جلسات زیادی با حضور آنها برگزار شده و آنها به هر دلیل با این پیشنهاد مخالفت کردند. به گفته آنها فانتوم جنگنده ای همه منظوره و چالاک و سوخوی ۲۴ جنگنده ای سنگین و تخصصی بود. این موضوع را بنده در سال های ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ از خود خلبانان سوخوی ۲۴ شنیدم. موجودی سوخوی ۲۴ کشور، تحویل ۱۲ فروند جنگنده سوخوی ۲۴ نو به ایران و پناهنده شدن ۲۳ فروند سوخوی ۲۴ عراقی به کشور بود. با توجه به این که حداقل هشت فروند تاکنون از دست رفته اند، موجودی کشور در بهترین حالت بیست و هفت فروند بوده ولی شمار پرنده های قابل پرواز قطعا” کمتر از نصف آن است. درباره هزینه های نیروی هوایی، بررسی چنین موضوعی بدون درنظر گرفتن هزینه گزینه های جایگزین (موشکی و پدافند) چندان درست به نظر نمی رسد. چندی پیش هم در پست دیگری عرض شد که نخستین گام در برنامه ریزی استراتژیک برای نیروی هوایی کشور، راستی سنجی ادعاهای مطرح شده از سوی مقامات سپاه پاسداران و صنایع دفاع است. اگر آنچه ادعا شده یعنی این که هزینه تولید موشک های زمین به زمین در ایران یک دهم هزینه متوسط جهانی است، درست باشد واقعا” نیازی به نگهداشتن فانتوم ها، تایگرها، فیترها، ایرگاردها، و میراژها نیست. نیروی هوایی در این حالت تنها سه وظیفه بر عهده خواهد داشت که با تنها دو نوع جنگنده برآورد می شود: ۱- گشت هوایی و پایش آسمان کشور ۲- حفظ برتری هوایی در جبهه های جنگ احتمالی ۳- ایمن کردن آسمان برای پرتابگرهای موشکهای زمین به زمین با این راهبرد، هزینه های ثابت و جاری نیروی هوایی به شدت و بصورت باورنکردنی کاهش خواهد یافت و دو جنگنده اف ۱۴ (سوخوی ۳۵) و میگ ۲۹ (میگ ۳۵) کاملا” کفایت می کنند. داشتن هواپیماهای سوخترسان و آواکس هم این راهبرد اقتصادی را بهتر و مؤثرتر خواهد کرد. در بهترین حالت ‘شاید’ بتوان فنسرها را نیز برای دو مأموریت تخصصی در خدمت نگهداشت: ۱- سرکوب نیروی پدافندی و راداری دشمن؛ باتوجه به این که تنها جنگنده نیروی هوایی است که این قابلیت را دارد. ۲- سازگار کردن موشکهای کروز کلاس سومار با جایگاههای اصلی زیر بال و تبدیل این هواپیماها به بمب افکن استراتژیک. دو جایگاه ثابت زیر بال فنسر که هریک توان حمل بیش از ۲ تن جنگ افزار را دارند ویژگی بی نظیری است که متأسفانه تاکنون مغفول مانده و کشور را قادر می سازد پایگاههای دشمنان در مسافت هایی از ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ کیلومتر را با هزینه ای اقتصادی مورد تازش قرار دهد. قطعا” هزینه هر ساعت پرواز فنسر و دو فروند موشک سومار از هزینه های تولید و نگهداری و پرتاب یک فروند موشک خرمشهر یا دو فروند موشک کلاس قدر کمتر است. در این بین نیروی راداری و پدافند هوایی، پس از بررسی هزینه ها، ممکن است بتواند بار پایش هوایی نیروی هوایی در برخی نقاط کشور را کاهش دهد.
  10. جالب اینجا است که اگر تیزر تبلیغاتی شرکت نورثروپ درباره معرفی جنگنده فریدم فایتر به بازارهای جهانی را ببینید، این هواپیما حتی در مدل A خود نیز قابلیت حمل چهار موشک هوا به زمین بوالپاپ AGM-12 را داشت و اصولا” بر پایه این ویژگی برای کشورهای کم درآمد‌ِ متحد آمریکا تبلیغ می شد. حالا چرا در عمل کشورهای خریدار در سفارشات خود چنین گزینه ای را درخواست نمی کردند خیلی عجیب به نظر می رسد. به نظر ایجاد قابلیت حمل و پرتاب موشکهای کلاس ماوریک از جایگاههای زیر بال بایستی اولویت نخست برای برنامه توسعه این جنگنده باشد. با احترام به جناب مهران ۵۵؛ به نظر بنده داشتن هفت جایگاه جنگ افزاری برای جنگنده ای همانند تایگر کاملا” کفایت می کند. دو موشک گرمایاب در مأموریتهای پشتیبانی نزدیک برای دفاع از خود کافی است. در مورد پیشرانه، با توجه به این که افزایش توان یک پیشرانه نیازمند بازبینی طراحی بخش‌های زیادی از آن است پروژه ناممکنی به نظر می رسد. ولی کاهش قابل توجه مصرف سوخت با بکارگیری آلیاژهای جدیدتر بسیار آسان‌تر است. سبک کردن سازه و بدنه هم شدنی به نظر می آیند تا به افزایش برد هواپیما کمک کنند. از دیگر بایدها، عملیاتی کردن سامانه رهاسازی چف/فلیر، سامانه هشدار قفل رادار، و سامانه یکپارچه سازی و شبکه کردن با جنگنده های دیگر است.
  11. برادر من شما مثل همیشه کلا” در یک فاز دیگر هستید. در نتیجه موفق بودن برنامه های اول و دوم توسعه کشور، نرخ رشد متوسط اقتصاد ایران در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶ (سال‌های اجرای برنامه سوم توسعه) بیش از ۱۰ درصد و نرخ تورم کمتر از ۱/۵ درصد بود. این دوران درخشان اقتصادی دیگر هیچگاه در تاریخ این کشور تکرار نشد، چه اینکه نرخ رشد اقتصادی در سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ (برنامه چهارم توسعه) حتی به مقادیر بالاتر حدود ۱۳ درصد نیز رسید، ولی نرخ تورم بیش از ۲/۵ برابر شده بود و به عدد ۳/۶ درصد رسیده بود. پس چگونه در سال ۱۳۴۵ یعنی اوج دوران طلایی اقتصاد کشور انقلاب می شد؟ اتفاقا” انقلاب زمانی روی داد که اشتباهاتی همانند اصلاحات ارضی و وادار کردن کارخانه داران خصوصی به تقسیم سهام میان کارگران آثار اجتماعی خود را در سال‌های پس از به اصطلاح انقلاب سفید به تدریج نمایان کرد. هر دو این تصمیمات، بر اساس زورگویی نظام بود و شاه در گفتگویی با رسانه ها با غرور کبریایی خود اعلام نمود: “نیازی نبود آرتش دخالت کند”. چه معنی دارد کارخانه داران و زمینداران ثروت خود را به زور به دیگران ببخشند؟ مشکل پایه اینگونه تاپیک ها در این انجمن این واقعیت است که نظام شاهنشاهی با همه کاستی هایی که داشت (و برخی از آنها همانند به اصطلاح ‘اصلاحات ارضی’ تیشه به ریشه کشاورزی ایران زده است) در امور نظامی، خریدهای جنگ‌افزاری، و نیز توسعه زیرساخت‌های جنگ افزاری بسیار خوب عمل کرد. بنابراین انتقاد از آن نظام در زمینه های غیر نظامی در انجمنی که بصورت تخصصی به امور نظامی می پردازد چندان دلچسب نبوده و برخی از دوستان را به لجبازی های بیهوده در پاسخگویی سوق می دهد، به گونه ای که بزرگ‌ترین پولشویی حکومتی تاریخ ایران را که در قالب یک برنامه عوام فریبنده و کاملا” کمونیستی تحت عنوان اصلاحات ارضی اجرا شد را برنامه ای ضد کمونیستی می خوانند.
  12. البته دید خود شما ناقص است و یک جانبه، و نه بنده. پاسخ شما هم سطحی و در همان حدی است که مملکت را به این وضع کشانده است: یعنی مفت خوری! یعنی عدم توجه به منافع ملی! به همین دلیل موضوع را ‘شخصی’ می کنید و ادعای پدر بزرگ خود (‘دید شخص’) را حتی درصورت صحت چنین ادعایی مبنای گفته های خود کرده اید و این در حالی است که بحث نابودی زمینهای کشاورزی و وابستگی به محصولات کشاورزی و آفات، ... مطرح است و نه گفته های پدر بزرگ شما که مشخص نیست چهار بار پول خرید یک زمین را چگونه داشته اگر وضع افراد غیر خوانین آنقدر بد بوده است؟ از سوی دیگر مالکان زمینهای بزرگ کشاورزی و خوانین مسؤولیت قانونی در قبال آموزش و پرورش جامعه نداشتند که بی سوادی و فرهنگ پایین مردم را به آنها نسبت دهیم. برعکس، این مسؤولیت حکومت‌ها است که در این زمینه ها سرمایه گذاری کنند. دژ و قلعه؟؟؟؟ در مورد سال ۱۳۴۱ صحبت می کنیم و نه پنج قرن پیش! شصت سال پس از خیانت ملی اصلاحات ارزی امثال شما هیچوقت یک پرسش ساده را پاسخ ندادید که اگر هدف محمدرضا شاه، دادن زمین به رُعایا بود چرا با حکم حکومتی این همه زمین موجود و بلا صاحب در کشور را میان رُعایا تقسیم نکرد و با سرمایه گذاری آنها را به زمینهای قابل کشت تبدیل نکرد؟ به بیان دیگر، چرا به جای افزایش سطح زیر کشت زمینهای کشور، زمینهای آماده را از چنگ صاحبان آنها خارج و بافت کشاورزی و اجتماعی کشور را ویران نمود (پژوهش دکتر عبدالحسین ساسان).
  13. چگونه از بزرگ‌ترین پولشویی رسمی تاریخ ایران اینگونه دفاع می کنید؟ آیا اصلا” جزییات و دستورالعمل‌های مربوط به اجرای اصلاحات ارضی را مطالعه کرده اید؟ تمام زمین‌هایی وسیعی که توسط رضا شاه در سراسر کشور از صاحبان آنها غصب شده بود توسط فرزندش محمدرضا شاه در برنامه خیانت ملی به نام اصلاحات ارضی به پول نقد تبدیل شد. تازه منتی هم بر سر مردم گذاشتند که شاه و خانواده اش هم زمین‌هایشان را واگذار کرده اند! زمین‌هایی بسیاری که نه شاه و نه پدرش کمترین هزینه ای برای خرید آنها نپرداخته بودند. پولهای سهم زمینهای شاه و خانواده اش و بیشتر زمینداران بزرگ وابسته به نظام شاهنشاهی به سرعت از بودجه کشور و خزانه پرداخت ولی پول زمینهای مالکان خُرد و بسیاری از مالکان متوسط هیچگاه بصورت کامل و عادلانه پرداخت نشد. یعنی زمینهای غصب شده حکومتی سریعا” به پول نقد هنگفتی برای خاندان پهلوی تبدیل شد. از سوی دیگر زمینهای بزرگ کشاورزی که فعالیتهای کشاورزی در آنها را اقتصادی می کرد، خُرد شده و در زمان کوتاهی پس از این فاجعه ملی، واردات کشاورزی گسترش یافت. بسیاری از آفات کشاورزی غیر بومی کشور پس از اصلاحات (!) ارضی همراه با واردات محصولات کشاورزی از کشورهای خارجی به ویژه ایالات متحده به کشور وارد شده و وابستگی شدیدی به واردات آفتکشهای صنعتی را از همان کشورهایی که آفات از آنها وارد شده بود به دنبال داشت. وابستگی که تا امروز هم ادامه دارد. از بعد سیاسی هم به مقاله دکتر عبدالحمید ساسان در روزنامه همشهری سال ۱۳۸۲ مراجعه کنید که ایشان با مطالعات خود به این نتیجه رسیده بود که ریشه های نارضایتی عمومی در شهرها که به رویدادهای سال ۵۷ منتهی شد، همین مهاجرتهای بی رویه کشاورزان (به اصطلاح آن زمان رُعایا) به شهرها بود. رُعایایی که اکثریت مطلق آنها بی سواد و‌ بی تجربه در فعالیتهای مستقل کشاورزی بودند و در نتیجه زمینهای بی بهره خود را رها و برای عملگی و کارهای پست روانه شهرها شده بودند. هیچ یک از مورخین و رسانه ها و حتی حکومت فعلی هم به جنبه پول شویی خیانت ملی اصلاحات ارضی اشاره نمی کنند. می دانید چرا؟
  14. برادر من شما را چرا ترس فراگرفته است و مرعوب بازی رسانه ها شده اید؟ شما اکنون خواسته و ناخواسته دارید بر طبلی می زنید که هدف اصلیش همانا ارعاب جهان و تسلیم در برابر یک اندیشه فاسد و مادی پرست است. “یهودیت” یک دین الهی است و ربطی به “نژاد” و “علم” ندارد. آخر چه ارتباطی بین آیین یهودیت و جایزه نوبل است؟ بسیاری از این برندگان جایزه نوبل مانند اینشتین اصلا” به اصطلاح مذهبی نبوده اند و حتی فرایض دینی خود را به جا نمی آورده اند. توجه داشته باشید: ۱- به کاربردن واژه “دانشمندان یهود” در پست شما از پایه نادرست است. دانشمند بودن در علوم هیچ ربطی به آیینی که در شناسنامه افراد ذکر می شود ندارد. ۲- شمار به گفته شما “دانشمندان یهود” نسبت به شمار کسانی که با اختراعات و اکتشافات “کاربردی” خود و نه با پیشنهاد نظریه و تئوری؛ جهان صنعتی و علمی را به سطح کنونی خود رسانده اند تقریبا” نزدیک صفر است. بخش قابل توجهی از جوایز نوبل به تئوری ها و اکتشافاتی داده شده است که درحقیقت برای تفسیر یا ریشه یابی آنچه پیشتر در عمل توسط دیگران پیشنهاد، مشاهده، یا انجام شده بودند ارائه شده اند. ۳- آنچه که افراد را دانشمند می کند یک سیستم آموزشی و پژوهشی درست و برنامه ریزی شده به همراه تزریق سرمایه در یک جامعه هدفمند است و نه آیین خداپرستی که در شناسنامه افراد نوشته شده است. به جای این که برندگان این جایزه را براساس آیین شناسنامه ای دسته بندی کنید، آنها را بر اساس کشورهایی که این برندگان در آن پرورش یافته اند دسته بندی کنید تا بهتر دریابید اهمیت “ سیستم” و “جهان بینی” در گسترش دانش چگونه است. در یک گام فراتر، کشورهای مهاجر پذیر که دانشمندانشان در حقیقت نسلی از مهاجران کشورهای دیگر در سال‌های دور و نزدیک بوده اند را از این لیست کنار بگذارید تا به نتایج دقیق تری برسید.
  15. چطوری به وجود می آید؟ خیلی ساده است. با برنامه ریزی، بردباری، و پول! شما زمانی که جهان را بر پایه یک برنامه درازمدت از “معنویات” تُهی کرده و بسوی “مادیات” هدایت کنید، به آسانی می توانید آن را با “پول” که شاخص بنیادین “مادیات” است کنترل هم بکنید. به بیان دیگر در یک دنیای برپایه مادی گرایی، کسانی که سرمایه و پول را در اختیار دارند، کنترل اوضاع را هم در اختیار دارند. اگر درباره تفاوت بنیادی میان شاد بودن (happiness) و لذت بردن (Pleasure) پژوهش کنید متوجه می شوید که در صد و خرده ای سال گذشته چگونه لذت جویی (که با پول به آسانی دست یافتنی است) جایگزین شاد زیستن (که لزوما” با پول دست یافتنی نیست) شده است و همزمان توانایی سرمایه داران کلان جهان بر کنترل جهان نیز به میزان چشمگیری افزایش یافته است. یکی از منحصر به فردترین گفتگوهای تلویزیونی در ایران، گفتگو با علی اکبر ولایتی پس از پایان دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود که در آن به نکته بسیار عجیبی اشاره کرد که بنده پس از بیست و خُرده ای سال هنوز به آن فکر می کنم (نقل به مضمون): ” من نزدیک به شانزده سال وزیر خارجه ایران بودم و به بسیاری از کشورهای جهان سفر کرده و با سران سیاسی و اقتصادی بیشتر کشورهای جهان دیدار و گفتگوهای مهمی داشتم. ولی آخر سر هم نه بنده و نه مقامات نظام متوجه نشدیم صهیونیسم جهانی پشت سر نظام سرمایه داری است و یا نظام سرمایه داری از صهیونیسم جهانی برای پیشبرد اهدافش استفاده می کند”.
  16. جالب است که برپایه داده های رسمی هواپیمایی کشوری، EP-IFA شناسه یک فروند ایرباس ۳۲۱ ایران ایر است.
  17. انفعال ایران نسبت به اراضی جدا شده از وطن خیلی عجیب است. ای کاش از لحاظ فرهنگ، اقتصاد، و رفاه اجتماعی به اندازه ای پیشرفت می کردیم که سرزمینهای به زور جدا شده، خودشان با درخواست مردمان خودشان به مام وطن باز می گشتند و حتی نیاز به همه پرسی هم نبود.
  18. دوستان زیادی همواره پرسیده اند که چرا کشورهای غربی با پاکستان مسلمان و مجهز به کلاهک های هسته ای کاری ندارد؟ خوب حالا کاملا” مشخص شد چرا! یک مرکز صدور انگل‌های مزدور و تروریست سلفی که پس از دومین جنگ جهانی دقیقا” در راستای اهداف بلند مدت ابرقدرت‌ها برای آتش افروزی در منطقه ایجاد شده و از سوی آنها پشتیبانی می شود. مردمی که گویا هیچ ریشه ای نداشته و برای پول دست به هرکاری می زنند. اینجا است که اصالت و ریشه در تمدن داشتن معنی پیدا می کند. مصاحبه پیر خردمند صهیونیست، جناب لرد یعقوب روتچیلد به مناسبت یکصدمین سالگرد اعلامیه بالفور را تماشا کنید و با گوش‌های خود بشنوید که چگونه در جواب خبرنگار راجع به تحولات خاورمیانه به “جنگ شیعه و سنی” اشاره می کند: کلیدواژه!!
  19. تاوان کدام گناه؟ دروغگویی! مادرانی که به بچه‌هایشان یاد می دادند وقت سوار شدن به اتوبوس شرکت واحد بلیط ندهند، در صف ها جا بزنند، درآمد خانواده را در مدارس به دروغ کم نشان دهند..... پدرانی که فرزندان خود را به عبور از چراغ قرمز و انواع خلافها‌ی رانندگی تشویق می کردند. اکنون آن بچه ها بزرگ شده و در دهه سوم یا چهارم زندگی خود هستند. تاوان کدام گناه؟ سکوت در برابر ظلم به دیگر هموطنان! چند نفر از مردم ایران در سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ بر علیه سیاستهای شاه حتی یک تظاهرات ساده مسالمت آمیز کردند و جان خود را به معرض خطر انداختند تا از حق کارخانه داران و زمین دارانی که حق و حقوقشان توسط شاه ضایع شده بود حمایت کنند؟ مشابه این غارت در مقیاس بسیار بیشتر پس از وقایع سال ۱۳۵۷ هم تکرار شد و اینبار نه تنها سرمایه داران، بلکه دامن اساتید دانشگاه، نظامیان وطن دوست، کارآفرینان، و... را هم گرفت . چند نفر از مردم در برابر این فجایع به خیابان‌ها آمده و سکوت در برابر ظلم به دیگر هموطنانشان را بر نگزیدند؟ حال اگر پرسپولیس مربی مورد نظر هواداران خود را برکنار کند، صدها تن جلوی دفتر باشگاه تجمع می کنند. تاوان کدام گناه؟ تزویر و ریا! در ادارات و ارگان‌های دولتی ریش بگذار و پیراهن را روی شلوار بیانداز و تسبیح به دست و جای مهر روی پیشانی برای خودت جولان بده ولی در خفا پرستو بازی کن و فرزندانت را به آن سوی آب بفرست. در صف اول نماز حاضر شو و چفیه دور گردنت بیانداز ولی اختلاس را فراموش نکن که اگر فراموش کنی گناه کبیره است! جامعه ایرانی خیلی وقت است که از لحاظ ارزش‌های اجتماعی از هم پاشیده است و روزهای بدتری در راه است. چه بخواهیم و چه نخواهیم.
  20. با سلام. با این که نیروی هوایی یک نیروی تجهیزات محور است ولی بدون داشتن بدنه انسانی توانا، آگاه و دلسوز به هیچ جا نخواهد رسید. این تجهیزاتی که در این تاپیک روی آنها بحث می کنیم بدون داشتن خلبانانی که با دانش و تمرینات روز آشنایی داشته باشند، بدون داشتن فرماندهان دلسوز و از خودگذشته، و بدون داشتن یک نقشه راه جامع و آینده نگرانه هیچ ارزشی نداشته و در همان روزها و شاید ساعت‌های نخست درگیری از صحنه محو خواهند شد. این گفته های دیشب فرمانده نیروی هوایی را در تحلیل های خود در نظر داشته باشید: ”اگر در پشت هواپیمای اف14، ما سوخوی ما و میگ ما یک خلبان ولایی و یک خلبان پرورش‌یافته در مکتب امام حسین علیه‌السلام بنشیند، آن یک فروند برای ما می‌شود هزار فروند و ما آن را نباید یک فروند لحاظ کنیم. آن هواپیما می‌تواند کار هزار فروند هواپیما را انجام دهد؛ لذا نیروهای ما به این شکل آموزش دیده‌اند و به این شکل پرورش یافته‌اند و به این شکل در حال فعالیت هستند.”
  21. Brave_Heart

    روزی که جنگ را باختیم ...

    بنده هم متوجه عرایض حضرتعالی هستم. ولی اگر بر پایه واقعیات بحث ادامه پیدا کند به نتیجه منطقی تری خواهیم رسید. تمام مشکلاتی که ما و شما و دیگر دوستان در اینگونه بحث‌ها داریم به دلیل غیر حرفه ای بودن، عدم شفافیت و سانسور رسانه ای حاکم بر کشور است که اجازه تحلیل منطقی بر پایه واقعیت ها و داده های رسمی (که هیچگاه به درستی و صادقانه با جامعه به اشتراک گذاشته نشده اند) را به ما نداده است. بیش از سه دهه از پایان جنگ با عراق گذشته و برخی از به اصطلاح مسؤولین حکومت هنوز به دروغگویی در اینباره مشغول هستند. برای نمونه همین سبزوار میرقائد هر دفعه بحث جنگ را در رسانه ها مطرح می کند ادعا می کند که این تنها جنگ دویست سال اخیر است که ایران در آن خاک از دست نداده است!! خوب برای نسل جوان امروزی که - متأسفانه - اخبار را تنها از راه رسانه های مجازی گوشی های همراه خود دریافت و هضم کرده و معنی “تحقیق” بر پایه مستندات و “رفرنس” را نمی دانند، گفته های این فرد به عنوان فرمانده سپاه پاسداران شاید مستند به حساب می آید. از آنطرف مدارک رسمی و حتی گفته های برخی از آقایان بلندپایه همین حکومت نشان می دهد که بیش از ۳۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک وطن تا پیش از یورش عراق به کویت در اشغال نیروهای عراق بوده است! آیا کسی اجازه دارد این گفته خلاف واقع ایشان را در رسانه ها و جلوی دوربین به چالش بکشد؟ نمونه دیگر ادعای عدم فروش تسلیحات و قطعات یدکی به ایران در طول جنگ با عراق از سوی کشورهای دیگر جهان است که در بوق و کرنا دمیده می شود و این در حالی است که به گفته محسن رفیق دوست بیش از سی کشور جهان به ایران اسلحه می فروخته اند آنهم بصورت آشکار. ایران هم از کشورهای اردوگاه غرب (سوئیس، کانادا، عزرائیل/آمریکا، ژاپن، کره جنوبی،...) و هم از اردوگاه شرق (کره شمالی، چین، لیبی، سوریه، اروپای شرقی، ...) اسلحه و قطعات یدکی خریداری می کرده است. واقعیت این است که ما زمانی جنگ و آرمان‌های جنگ را باختیم که دروغگویی و فریب افکار عمومی را جایگزین واقعیات کردیم و به جای حل مشکلات، رو به پوشاندن آنها نمودیم.
  22. خاطره جالبی بود ولی ایشان اشاره ای به تاکتیک به کارگرفته شده نکرد. نکته بسیار عجیب این است که ایشان (امیر شاهرخ شهرام) مگر چند سال سن دارند که سی و خرده ای سال پیش ستوان دوم بودند و تازه سال گذشته به درجه سرتیپ دومی رسیدند؟!!!! مکر رسیدن به سرتیپ دومی از ستوان دومی چندسال طول می کشد؟
  23. Brave_Heart

    روزی که جنگ را باختیم ...

    بحثی که شما به آن اشاره دارید مربوط به تحریکات طرفین است و نه اعلان رسمی جنگ. حتی اگر پیش از شهریور ۱۳۵۹ ایران مبارزان عراقی را تحریک به آشوب علیه رژیم صدام حسین کرده بود، دلیلی برای یورش سراسری ارتش عراق به خاک ایران نمی شود. برای نمونه، چندی پیش درگیری محدود مرزی میان هند و چین روی داد، ولی اتفاقا” از دیدگاه قوانین و حقوق بین المللی این دلیل نمی شود که اگر سال آینده نیروهای سه گانه ارتش هند بصورت رسمی به سرزمین چین یورش برده و فرودگاههای چین را بمباران کنند، ما بگوییم چین شروع کننده جنگ میان دو کشور بوده است (و بالعکس). اگر گفتگوی تیمسار نمکی را تماشا بفرمایید متوجه می شوید که “کِرم ریزی” های ارتش عراق از سال ۵۸ شروع شده و در بهار و تابستان سال ۵۹ به بیشترین میزان خود رسیده بود. از این رو دستورالعمل‌های مشخصی به نیروهای سه گانه ارتش برای مقابله حساب شده با ارتش عراق صادر شده بود که درباره نیروی هوایی، دستورالعمل “البرز” نام داشت.
  24. Brave_Heart

    روزی که جنگ را باختیم ...

    شمار تلفات جنگنده های ایرانی در ماههای پیش از یورش ارتش عراق به خاک پاک ایران، بسیار بیشتر از چهار فروند بود. بنابر گفته های رسمی جناب امیر سرتیپ نمکی که البته گویا کتابی هم در این زمینه دارند، نیروی هوایی ایران حدود بیست (۲۰) فروند از پرنده های خود را پیش از آغاز رسمی جنگ، در فاصله زمانی میان فروردین ۱۳۵۸ و شهریور ۱۳۵۹ در نبرد با ارتش عراق از دست داد. بنا بر گفته های ایشان در حمله ۱۴۰ فروندی هم یازده جنگنده به وطن باز نگشتند.
  25. علیک سلام، البته داده های طراحی این هواپیما در رده کاملا” سرّی قرار دارد، ولی بر اساس آنچه در اینترنت گزارش شده موتور آر کیو ۱۷۰ یا ساخت جنرال الکتریک است (تی اف ۳۴) یا گَر‌‌ِت تی اف ئی ۷۳۱ که توانی به مراتب بیشتر از ویلیامز اف ۳۳ دارند که البته با تک پیشران بودن این هواپیما سازگار است. در ضمن تهیه یک دستگاه از هر یک از سه پیشرانه یاد شده از بازار آزاد نباید آنچنان پیچیده باشد چون شمار زیادی هواپیمای تجاری از آنها استفاده می کنند. نکته مهم فنآوری پیشرفته موتور ویلیامز است. البته همچنان این پرسش باقی است که دلیل گزینش این پیشرانه برای مهندسی معکوس چه بوده است.