-
تعداد محتوا
5,966 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
6
تمامی ارسال های rezatizi
-
گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها
rezatizi پاسخ داد به karkas تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/4i3f61c.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_4i3f61c.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/038.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_038.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/42wqesh.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_42wqesh.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/0390.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_0390.jpg[/IMG][/url] -
گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها
rezatizi پاسخ داد به karkas تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2rp8rco.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2rp8rco.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2rxab69.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2rxab69.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/3yx26hw.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_3yx26hw.jpg[/IMG][/url] -
گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها
rezatizi پاسخ داد به karkas تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2jj8v1jww6m97rsg4uk.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2jj8v1jww6m97rsg4uk.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2nsmngz%7E0.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2nsmngz%7E0.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2ptukjt.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2ptukjt.jpg[/IMG][/url] -
گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها گالری هواگردهای سوخترسان و آواکسها
rezatizi پاسخ داد به karkas تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/000-UPAZ-1A-Midas-1S.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_000-UPAZ-1A-Midas-1S.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2colijp.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2colijp.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/2dcfq1k.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_2dcfq1k.jpg[/IMG][/url] -
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
rezatizi پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
ادامه روند اعتراضات در عربستان دهها عربستانی با برپایی تظاهراتی در پایتخت، بر ضرورت آزادی زندانیان سیاسی از بازداشتگاههای آل سعود تاکید کردند. به گزارش مشرق، مهر به نقل از پایگاه جزیره العرب نوشت: دهها عربستانی با برپایی تظاهرات در ریاض، خواستار آزادی بازداشت شدگان سیاسی شدند. تظاهرات کنندگان که در داخل بازاری در پایتخت عربستان تجمع کرده بودند ضمن انتقاد از سیاستهای رژیم آل سعود شعارهایی در حمایت از اقدامات مسالمت آمیز و ضرورت تسریع در آزادی زندانیان سر دادند. این در حالی است که یکی از شرکت کنندگان در این تظاهرات در صفحه تویتر خود نوشته است این گونه راهپیمایی ها تا آزادی همه بازداشت شدگانی که بدون اتهام یا گناهی همچنان در زندان به سر می برند ادامه پیدا خواهد کرد. وی نوشته است : تا کی باید جوانان ما در زندان باقی بمانند؟ اعتراضات و تظاهرات تا زمانی که همه زندانیان آزاد نشوند ادامه پیدا خواهد کرد. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/134267/ادامه-روند-اعتراضات-در-عربستان- 1,215 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
انسداد تنگه هرمز، یک بررسی استراتژیک انسداد تنگه هرمز ، رویدادها ، تحلیل ها و اخبار
rezatizi پاسخ داد به SHAFAGH23 تاپیک در اخبار تحلیلی
فیروز آبادی: طرح بستن تنگه هرمز را داریم رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه ما طرح بستن تنگه هرمز را داریم چرا که یک نظامی باید برای همه امور طرح داشته باشد گفت: ملت شیعه به دلیل اینکه با عقلانیت عمل می کند راضی نمی شود که مجرای عبورانرژی چهل درصد جهان را دچار اختلال کند مگر اینکه منافع ما دچار اشکال جدی شود. به گزارش مشرق به نقل از مهر، سردار سرلشکر سید حسن فیروزآبادی شب گذشته در حاشیه همایش بین المللی دکترین مهدویت در مرکز همایشهای صدا و سیما در پاسخ به سوال خبرنگار مهرمبنی بر اینکه طرح بیش از صد نفر از نمایندگان مجلس برای بستن تنگه هرمز را قابل تحقق می دانید، گفت: نمایندگان محترم نمایندگان ملت ایران هستند. هر نوع سخن و نامه نمایندگان و رای شان نشان دهنده پیام و رای ملت ایران است. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح تصریح کرد: بنده به عنوان یک فرمانده ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران می گویم ما طرح بستن تنگه هرمز را داریم چرا که یک نظامی باید برای همه امور طرح داشته باشد و تنگه هرمز یکی از چهار یا پنج تنگه استراتزیک جهان است که در همه چیز جهان تعیین کننده است. سرلشکر فیروزآبادی تاکید کرد: ملت شیعه به دلیل اینکه با عقلانیت عمل می کند راضی نمی شود که مجرای عبورانرژی چهل درصد جهان را دچار اختلال کند مگر اینکه منافع ما دچار اشکال جدی شود. وی ادامه داد: کنترل ما بر تنگه هرمز کنترل هوشمند و عاقلانه است. فیروز آبادی همچنین به تحولات سوریه اشاره کرد و گفت: آینده تحولات سوریه را بسیار خوب می بینم و ملت سوریه موفق خواهد شد. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به اینکه حاکمیت ملی در سوریه باقی می ماند ولی تحولات دموکراتیک و اسلامی در سوریه توسعه پیدا می کند، گفت: سوریه همچنان به عنوان خط مقدم مبارزه در مقابل اسرائیل و اشغالگران قدس خواهد ماند و ملت سوریه، مجلس جدید این کشور و آقای بشار اسد هم این موضوع را به خوبی درک می کنند. وی به رزمایش موشکی اخیر سپاه اشاره کرد و گفت: ایران هیچگاه کشوری را تهدید نکرده است جز کسانی که قصد تهدید ما را داشته باشند و یا تهدید ما را به زبان بیاورند. رزمایش ما همانطور که از اسمش معلوم است رزم آزمایشی است. آزمایش تجهیزات و آزمایش مهندسی علم، آزمایش رزمندگان و آزمایش دقت سلاح ها و البته ما هیچ رزمایشی را بدون طراحی عملیات انجام نمی دهیم و تلاش می کنیم که رزمایش ها مطابق با عملیات واقعی باشدhttp://www.mashreghnews.ir/fa/news/133985/فیروز-آبادی-طرح-بستن-تنگه-هرمز-را-داریم- 778 پاسخ ها
-
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
rezatizi پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
خواب آشفته قطری ها برای 4 کشور عربی شبکه المنار از کشف گروههای مورد حمایت دوحه در امارات و برخی کشورهای عربی دیگر پرده برداشته است. به گزارش مشرق به نقل از مهر، المنار گزارش داد: یکماه قبل امارات، عربستان را در جریان خنثی سازی یک باند تروریستی قرار داده است و در تحقیق از افراد مذکور اعترافات خطرناکی بدست آمده است که نشان می دهد قطر آنها را به امارات فرستاده و آنها منتظر رسیدن دستور بوده اند. المنار بیان کرد: ریاض پس از این شکایت امارات از قطر از حل مشکل ناتوان می شود وامارات این موضوع را با آمریکایی ها از جمله "باراک اوباما" در میان می گذارد. این شبکه به نقل از منابع آگاه می افزاید: دستگاههای امنیتی امارات پس از اینکه اطلاعاتی درباره نفوذ تروریستها به خاک کشورشان دریافت کرده اند در آماده باش به سر می برند. این منابع بیان کردند: حکام قطر شیوه دخالت در امور داخلی کشورهای عربی را در پیش گرفته اند و هدف آنها بی ثباتی در این کشورهاست. منابع فوق از وجود باندهای تروریستی مورد حمایت قطر در سلطان نشین عمان، کویت و کشور عربی ثالثی که توانسته است اطلاعات خطرناکی علیه نقش قطر به دست آورد خبر دادند. قطر با ارسال پول برای گروههای داخلی این کشور عربی در راستای دامن زدن به آشوبها و بی ثباتی آن و به نفع اسرائیل و آمریکا عمل کرده است. این منابع بیان کردند: دستگاههای امنیتی کشور مذکور توانسته اند مقادیر زیادی پول و مکاتبات میان گروههای تروریستی و حکام قطر را کشف کنند. منابع فوق اعلام کردند: اعترافات این افراد حاکی است که ماموریت آنها ایجاد آشوب و کمک به سناریوهای قطر بوده است. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/133780/خواب-آشفته-قطری-ها-برای-4-کشور-عربی- 1,215 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
حکم جدید قاضی آمریکایی علیه ایران در حالی که ایران هر گونه دست داشتن در انفجار مقر نظامیان آمریکا در سال ۱۹۸۳ در لبنان را رد می کند یک قاضی آمریکایی حکم داد ۸۱۳ میلیون دلار توسط ایران به عنوان خسارت به مدعیان قربانی این حادثه پرداخت شود. به گزارش مشرق به نقل از فارس، "رویس لمبرت" یک قاضی فدرال آمریکا در حکمی که این هفته صادر کرد و یک نسخه از آن نیز در اختیار خبرگزاری فرانسه قرار گرفته است، بار دیگر مدعی شد که ایران در انفجار مقر نظامیان آمریکا در سال 1983 در لبنان همکاری داشته و باید مبلغی حدود 813 میلیون دلار به عنوان غرامت به خانوادههای قربانیان این حادثه پرداخت کند. در حکم صادر شده توسط این قاضی آمریکایی آمده است: با این رأی جدید این دادگاه مجموعا مبالغ غرامت در نظر گرفته شده برای ایران در ارتباط با انفجار 1983 بیروت بالاتر از 8.8 میلیارد دلار خواهد بود. انفجار مرکز تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت لبنان در 21 اکتبر 1983 روی داد. ایران هر گونه مداخله در این حادثه را رد کرده است. در این عملیات رانندگان دو کامیون با بار مواد منفجرهای در حدود 5400 کیلوگرم تی ان تی، خودروهای خود را به بلوکهای ساختمانی این مرکز کوبیدند. در این انفجار بیش از 286 نفر از نیروهای آمریکایی و فرانسوی کشته شدند. این دادگاه در آمریکا چندین مرتبه ایران را در این رابطه محکوم اعلام کرده و احکامی را علیه ایران صادر کرده است. چندی پیش این قاضی آمریکایی حکم داده بود که 44.6 میلیون دلار از سوی ایران به عنوان خسارت به مدعیان قربانی این حادثه پرداخت شود. این حکم 813.77 میلیون دلاری در حقیقت هفتمین حکمی است که از سوی این دادگاه علیه ایران صادر شده است. محافل صهیونیستی و ضد ایرانی با هدف دست اندازی به دارایی های بلوکه شده ایران در آمریکا دعاوی حقوقی متعددی را در محاکم آمریکایی مطرح کرده اند که البته تاکنون به نتیجه مشخصی نرسیده اند.http://www.mashreghnews.ir/fa/news/134137/حکم-جدید-قاضی-آمریکایی-علیه-ایران
-
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
rezatizi پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
افشاگری شاهزادههای سعودی علیه هم برادرزاده پادشاه عربستان، "طلال بن عبدالعزیز" را به تلاش برای رسیدن به پادشاهی و "گنج قارون" متهم کرد. به گزارش مشرق به نقل از العالم، "بسمه بنت سعود" در مقاله ای تحت عنوان "مثلث طلایی" نوشت: اظهارات اخیر طلال بن عبدالعزیز از طریق روزنامه القدس العربی، از اهداف مشکوکی پرده بر می دارد. وی افزود: در مجله اکونومیست خواندم که کوچکترین فرزند خاندان حاکم هفتاد سال دارد، و عربستان نیازمند تغییری سریع است و طلال خواستار مشروطه سلطنتی و انتخابات پارلمانی شده است. بسمه ادامه داد: طلال هنگامی چنین درخواستی را مطرح کرد که شانس رسیدن به پادشاهی را از دست داد .. طبیعتا این امر باعث ایجاد فشارهای روانی می شود به همین دلیل سوار بر موج انقلابهای عربی شده تا اینگونه فکر کنیم که او خواستار تحول عربستان به نظام مشروطه سلطنتی است .. تا بدین صورت طلال به پادشاهی و گنج قارون دست یابد. بسمه تأکید کرد: در اینجا این سئوال را مطرح می کنم که چرا امیر و فرزند میلیاردر و دیگر فرزندان پولدارش، صرف نظر از اهداف سیاسی، دارایی های خود را برای بهبود وضع شهروندان عربستانی خرج نمی کنند .. چرا که ثروت آنها با رقم های نجومی بسیار بالاتر از بودجه عربستان است؛ که البته آنها از دوران ملک عبدالعزیز داراییهایی را داشتند که در دست هیچ کس دیگر نبود. این شاهزاده سعودی انتشار اظهارات طلال از طریق روزنامه الشرق الاوسط را مشکوک و به هدف تأثیرگذاری بر افکار دانست و افزود: درحالی که کشور عربستان برای حل مشکلات خود از سالها قبل نیازمند حرکت افرادی مثل طلال است، وی دارایی های خود را در خارج از کشور ذخیره کرد، و برای غربی ها حاتم بخشی نمود. بسمه راه نجات عربستان را "مثلث طلایی" متشکل از مجلس شورای منتخب مردم با اختیارات کامل و البته در سایه وجود قانون اساسی عادلانه، دستگاه قضایی مبتنی بر قوانین مشخص و مکتوب برگرفته از قرآن، و رسانه آزاد دانست. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/134005/افشاگری-شاهزادههای-سعودی-علیه-هم- 1,215 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
بهتر نیست تاپیک هامون ادغام بشن
-
[CODE]می خوای راحت نازی سنتر رو اینجا کپی کنی؟[/CODE] اگر اجازه بدی
-
خیانت یک نازی، ارنست روهم در آغاز دومین سال زمامداری آدولف هیتلر و حزب نازی بزرگترین خطری که حکومت هیتلر را تهدید می کرد نه ارتش و نه بازماندگان گروههای چپ و راست، بلکه عوامل اصلی به قدرت رسیدن او یعنی پیراهن قهوه ای های سازمان اس.آ بودند. تعداد اعضای این سازمان در فوریه سال 1934 به قریب 4 میلیون نفر بالغ می شدند که رهبران و کارگردانان آنها بیشتر از اراذل و اوباش و کسانی بودند که بیشتر طی سالهای 1932 و 1933 ، یعنی در آستانه به قدرت رسیدن هیتلر و پس از آن به سازمان اس آ پیوسته و قصدی جز سو استفاده از قدرت نداشتند. رهبر سازمان اس آ سروان روهم بود که در زمان خدمت سربازی و سرجوخگی هیتلر هم با همین درجه سروانی فرماندهی او را داشت و به همین جهت با وجود تظاهر به اطاعت از فرامین هیتلر هنوز در درون خود او را به چشم یک زیردست و فرمانبر نگاه می کرد. تصویر ارنست روهم در کنار آدولف هیتلر و اعضای گروه اس آ سروان روهم افسری بسیار خشن بود که به همجنس بازی شهرت داشت و این سو شهرت به روسا و فرماندهان بخشهای مختلف سازمان اس آ هم سرایت کرده بود به طوری که می گفتند روهم تمام فرماندهان واحدهای پیراهن قهوه ای ها را از میان دوستان هم جنس باز خود انتخاب کرده و درباره کارهای آنها شایعات زشتی بر سر زبانها بود. این سو شهرت در میان گروه دیگر پیراهن قهوه ای ها که به نام گروه اس اس معروف بودند ناراحتی زیادی ایجاد کرده و فرمانده اس اس ها هاینریش هیملر بارها به وسیله گورینگ یا گوبلز که هر دو از روهم متنفر بودند گزارشهایی درباره اعمال خلاف فرماندهان و افراد سازمان اس آ به هیتلر داده بود ولی هیتلر به دلایلی که بر گورینگ و گوبلز روشن نبود از تعقیب این گزارشهای تنبیه و برکناری روهم خودداری می نمود. اما آنچه هیتلر را به احتیاط و تامل در مقابله با روهم وادار می ساخت تنها ملاحظات شخصی نبود، هیتلر تا تحکیم پایه های حکومت خود به وجود روهم و پیراهن قهوه ای های او نیاز داشت و پس از آن هم تا وقتی که از حمایت کامل ارتش اطمینان پیدا نکرده بود نمی خواست سازمان اس آ را تضعیف نماید، ولی از اواخر سال 1933 که سروان روهم ضمن توسعه تشکیلات خود خواهان تبدیل این سازمان به یک نیروی نظامی شد و هیتلر را برای دریافت اسلحه از انبارهای ارتش تحت فشار قرار داد هیتلر درباره مقاصد واقعی او بیشتر دچار تردید شد. از سوی دیگر فرماندهان ارتش که حاضر نبودند نیروی مسلح دیگری در برابر انها قد علم کند از تحویل اسلحه به نیروهای اس آ خودداری کردند و جانب داری هیتلر از ارتش و تاکید مکرر وی بر این مطلب که ارتش و پلیس تنها نیروی مسلح کشور خواهند بود نارضایتی هایی در میان فرماندهان اس آ به وجود آورد و سروان روهم در آوریل 1934 در جلسه ای با فرماندهان واحدهای خود علنا هیتلر را متهم به خیانت به دوستان خود نمود و گفت ما او را به قدرت رسانده ایم و خودمان هم می توانیم او را بر کنار کنیم. تصویری از سروان ارنست روهم و آدولف هیتلر یکی از فرماندهان واحدهای اس آ به نام ویکتور لوتز که از بستگان رودلف هس بود و به هیتلر هم اعتقاد داشت این سخن روهم را نشانه ای بر آغاز یک توطئه بر ضد هیتلر تلقی نمود و جریان را به هس اطلاع داد هس موضوع را جدی نگرفت و لوتز شخصا به اقامتگاه ییلاقی هیتلر رفته سخنان روهم را در جلسه فرماندهان اس آ عینا برای هیتلر نقل کرد هیتلر ظاهرا واکنش تندی نشان نداد و فقط از لوتز خواست که موضوع ملاقات خود را با او با هیچ کس در میان نگذارد. طی هفته های بعد گزارشهای دیگری از طرف گورینگ و هیملر و هیدریخ رئیس پلیس امنیتی آلمان به هیتلر رسید که از شکل گرفتن توطئه ای در درون سازمان اس آ حکایت می کرد. از سوی دیگر شکایتهای روز افزون از مزاحمتهای اراذل و اوباش منصب به سازمان اس آ و غارت و چپاول اموال آن مردم به دست آنها می رسید که در گزارشهای روزانه و هفتگی پلیس به گورینگ منعکس میشد و گورینگ هم عینا آنها را به اطلاع هیتلر می رسانید. مجموع این گزارشها و شکایات موجب شد که هیتلر روز 4 ام ژوئن روهم را به دفتر خود احضار کرد و جلسه گفتگوی آنها 5 ساعت به طول انجامید. روهم در حدود نیمه شب کاخ صدارت عظمی را ترک کرد و دو روز بعد اعلام شد که وی برای استراحت و معالجه به تگرنسی واقع در حومه مونیخ خواهد رفت. هیچ کس از جریان مذاکرات طولانی هیتلر و روهم و چگونی توافق آنها خبر نداشت، وظیفه تصمیم روهم برای مسافرت به تگرنسی و کناره گیری موقت از کار فرماندهی سازمان اس آ نشان می داد که هیتلر موفق شده است او را رام کند. با گزارشهایی که هیملر و هیدریخ به هیتلر داده بودند انتظار شدت عمل بیشتری از طرف او را داشتند و مسافرت روهم به تگرنسی که دست او را برای ادامه توطئه باز می گذاشت برای رفع نگرانی آنها کافی نبود. طی دو هفته بعد هیملر و هیدریخ نه فقط سوظن هیتلر را با گزارشهای تازه ای از ادامه توطئه روهم تقویت کردند، بلکه به طور غیر مستقیم فرماندهان ارتش را نیز از وجود چنین توطئه ای آگاه ساختند روز 21 ژوئن رئیس جمهور هیندنبورگ ، صدر اعظم (آدولف هیتلر) را به محل اقامت ییلاقی خود در نودک احضار کرد و هیتلر وقتی که از پله های محل اقامت رئیس جمهوری بالا می رفت ژنرال فون بلومبرگ وزیر دفاع خود را دید که با یونیفورم کامل نظامی از پله ها پایین می آید. ظاهرا بلومبرگ گزارشهای مربوط به توطئه کودتا از طرف پیراهن قهوه ای ها را به اطلاع رئیس جمهور رسانده بود که هیندنبورگ بدون مقدمه درباره این خطر به هیتلر هشدار داد و گفت اگر هر چه زودتر دار و دسته روهم را سر جای خود ننشاند مجبور است حکومت نظامی در کشور اعلام کند و اداره امور را به دست ارتش بسپارد. ملاقات هیندنبورگ و هیتلر فقط 4 دقیقه به طول انجامید و هیتلر در پاسخ سخنان هیندنبورگ فقط به بیان این مطلب که دستورات رئیس جمهوری را اجرا خواهد کرد اکتفا نمود. در بازگشت به برلین هیتلر در اتاق خود را بر روی مراجعین بست و پس از چند ساعت قدم زدن که عادت همیشگی او برای اتخاذ تصمیمات مهم بود سرانجام تصمیم خود را گرفت و قبل از همه ژنرال فون بلومبرگ وزیر دفاع خود را احضار کرد و گفت در نظر دارد همه فرماندهان واحدهای سازمان اس آ را برای تشکیل کنفرانسی در تگرنسی احضار کند و در همان جا شخصا دستور بازداشت انها را صادر کرده به حساب همه برسد. هیتلر از بلومبرگ خواست که در جریان این عملیات ارتش را به حال اماده باش در آورد تا جلوی هر گونه واکنش احتمالی از طرف نیروهای اس آ گرفته شود. ژنرال بلومبرگ با رضایت و خوشحالی از دفتر هیتلر بیرون آمد و به دنبال او هیتلر ویکتور لوتز یکی از فرماندهان اس آ را که اولین بار خبر توطئه روهم را به وی اطلاع داده بود نزد خود فراخواند و به او گفت که گزارشهای مربوط به توطئه کودتا از طرف روهم موجب خشم رئیس جمهوری و فرماندهان نظامی شده و روهم باید هر چه زودتر از کار برکنار شود. هیتلر تصمیم خود را برای بازداشت روهم و فرماندهان دیگر اس آ برای لوتز فاش نکرد و فقط گفت که در نظر دارد فرماندهان این سازمان را در تگرنسی جمع کرده با انها صحبت کند. هیتلر از لوتز که تا تاریخ تشکیل این جلسه او را در جریان فعالیتهای روهم و فرماندهان دیگر سازمان بگذارد و موضوع ملاقات خود را با او مخفی نگه دارد. برای فراهم ساختن زمینه تصفیه ای که در پیش بود هیتلر از هس و گورینگ خواست تا ضمن ایراد نقط هایی به مناسبت های مختلف کسانی را که به فکر انقلاب دوم افتاده اند به باد حمله و انتقاد بگیرند. نطق هایی که از رادیو پخش گردید خیلی ماهرانه و توام با اشاره و کنایه بود، ولی گورینگ که در یک اجتماع عمومی صحبت می کرد خیلی صریح و بی پروا گفت آنها که به هیتلر پشت کرده و قصد خیانت دارند سرشان را بر باد خواهند داد. روهم در استراحتگاه خود این حرفها را شنید و واکنش نشان نداد، شاید در آن لحظه او واقعا هنوز خود را مخاطب این تهدیدها و اخطارها نمی دانست. روهم که از فکر تشکیل کنفرانس فرماندهان در تگرنسی و حضور هیتلر در این کنفرانس استقبال کرد و با خوشحالی به اطرافیان خود می گفت در این کنفرانس گوبلز و دیگر مخالفانم را رسوا خواهم کرد و هر چه در دل دارم به هیتلر خواهم گفت. آدولف هیتلر و ارنست روهم,نورنبرگ,روز حزب نازی آلمان 1933 تشکیل کنفرانس فرماندهان اس آ برای روز 30 ژوئن پیش بینی شده بود و هیتلر دو روز قبل از تشکیل این کنفرانس با اتفاق گورینگ به اسن رفت تا در جشن عروسی یکی از رهبران محلی حزب نازی شرکت کند. ویکتور لوتز هم همراه هیتلر بود تا روز سی ژوئن با اتفاق به مونیخ و از آنجا به تگرنسی بروند. در شروع مجلس عروسی گورینگ را پای تلفن خواستند، چند دقیقه بعد نزد هیتلر برگشته و گفت هیملر از برلین تلفن کرده و می گوید توطئه ای برای کودتا در غیاب آنها در جریان است و ممکن است برای پیشوا هنگام شرکت در کنفرانس فرماندهان اس آ دامی گسترده باشند. با اینکه این دام را خود هیتلر برای روهم گسترده بود، از اینکه عکس قضیه رخ دهد نگران شد و به گورینگ دستور داد بی درنگ به برلین مراجعت کرده اوضاع را تحت کنترل خود بگیرد. هیتلر از گورینگ خواست که تمام نیروی پلیس و اس اس ها را که برای مقابله با نیروهای اس آ مسلح شده بودند به حال آماده باش در آورد و به محض ابلاغ کلمه رمز “کولیبری” که به معنی مرغ مگس خوار است مراکز نیروهای اس آ را اشغال و سران آنها را بازداشت نماید. روز 29 ژوئن روهم در اقامتگاه خود در بادویسه از فرماندهان گروههای اس آ که یکی پس از دیگری به دیدن او می امدند پذیرایی می کرد و بی خبر از نقشه هایی که برای آنها کشیده شده و از دیدار روز بعد با هیتلر و مطالبی که باید در کنفرانس مطرح کنند سخن می گفتند. هیتلر هم در هتل دریسن برای فردا تدارک می دید و دستور اعزام واحدهای ویژه اس اس و استقرار نیروهای ذخیره را در اطراف مونیخ صادر می کرد. هیتلر در نظر داشت طبق برنامه پیش بینی شده صبح روز بعد عازم مونیخ شود، ولی تلفن هیملر از برلین درباره اینکه نیروهای اس آ نقشه کودتا را ساعت 5 بعد از ظهر فردا (30 ژوئن) به موقع اجرا خواهد گذاشت و تلفن آدولف واگنر رهبر حزب نازی در باواریا درباره تظاهرات خیابانی پیراهن قهوه ای ها علیه ارتش نقشه او را تغییر داد و هیتلر ساعت 2 بعد از نیمه شب در یک هوای بارانی با هواپیمای شخصی یونکرس خود به طرف مونیخ به راه افتاد. قیافه هیتلر خیلی گرفته و عصبانی بود و از علت تصمیم حرکت ناگهانی او در این شب هیچ یک از همراهان او به جز لوتز اطلاع نداشتند. هواپیمای هیتلر صبح زود در فرودگاه نظامی باواریا به زمین نشست و هیتلر و همراهانش بی درنگ به طرف وزارت امور داخلی باواریا براه افتادند. واگنر رئیس حزب نازی باواریا و وزیر داخله ایالت که از ورود هیتلر اطلاع یافته بود در دفتر خود منتظر او بود. کمی بعد فرمانده نیروهای اس آ در باواریا هم سر رسید و هیتلر به محض مشاهده او دستور توقیفش را صادر کرد. ساعت 6 بامداد هیتلر و همراهان با اتومبیل به طرف تگرنسی تا محل اقامت روهم و فرماندهانش در بادویسه راه زیادی نبود و اتومبیل های حامل هیتلر و همراهان و نیروهای ویژه اس اس که در تگرنسی به انها پیوسته بودند ذر حدود ساعت 7 صبح به مقابل پانسیون انسل بوئر (محل اقامت روهم و فرماندهانش) رسیدند. در پانسیون باز بود و هیتلر پیشاپیش همه به طرف ساختمان به راه افتادف خانم صاحب پانسیون از دیدن هیتلر در آن ساعت صبح متحیر شد، ولی هیتلر به او مجال صحبت نداد و گفت فورا مرا به طرف اتاق روهم راهنمایی کن! در حالی که هیتلر در پشت سر خانم صاحب پانسیون به طرف اتاق روهم می رفت پانسیون به محاصره نیروهای اس اس در آمد و عده ای از افراد مسلح هم در مقابل اتاق های پانسیون موضع گرفتند. همراه هیتلر یک مامور پلیس با لباس شخصی هم حرکت می کرد، ولی این خود هیتلر بود که اسلحه کمری خود را به دست گرفت و پیش از دیگران وارد اتاق روهم شد. روهم هاج و واج و خواب آلود در مقابل هیتلر ایستاد و هیتلر با لحن خشن و غضب آلودی گفت: “ارنست تو به من خیانت کردی و حالا بازداشت هستی …” قسمت دوم در حالی که هیتلر در پشت سر خانم صاحب پانسیون به طرف اتاق روهم می رفت پانسیون به محاصره نیروهای اس اس در آمد و عده ای از افراد مسلح هم در مقابل اتاق های پانسیون موضع گرفتند. همراه هیتلر یک مامور پلیس با لباس شخصی هم حرکت می کرد، ولی این خود هیتلر بود که اسلحه کمری خود را به دست گرفت و پیش از دیگران وارد اتاق روهم شد. روهم هاج و واج و خواب آلود در مقابل هیتلر ایستاد و هیتلر با لحن خشن و غضب آلودی گفت: “ارنست تو به من خیانت کردی و حالا بازداشت هستی … فورا لباست را بپوش!” روهم زبان به اعتراض گشود، ولی هیتلر منتظر شنیدن حرفهای او نشد و اتاق مقابل را گشود در این اتاق یکی از فرماندهان اصلی نیروهای اس آ به نام هینس با پسر جوان و خوش قیافه ای که ظاهرا راننده او بود خوابیده بود. هیلر حاضر نشد با او صحبت کند و فقط به لوتز که همراهش بود گفت اتاق را برای اسلحه بگردد و هینس و پسر جوان را بازداشت کند در میان سایر فرماندهان پیراهن قهوه ای ها هم چند نفری با مردان جوان خوابیده بودند که موید شایعات مربوط به رواج همجنس بازی بین فرماندهان این سازمان بود. تنها یک نفر ماکس وگل با یک دختر بازداشت شد. بازداشت شدگان که ده فرمانده اصلی نیروهای اس آ در میان آنها دیده میشدند را به طرف زندان استادلهایم مونیخ حرکت دادند. اصرار روهم برای دیدن هیتلر یا گوبلز بی نتیجه بود و او را در یک سلول انفرادی زندانی کردند. از نخستین ساعات روز افراد پلیس و نیروهای اس اس در مونیخ سایر رهبران محلی نیروهای اس آ را هم بازداشت کرده و سلول های دیگر زندان استادلهایم را از آنان انباشته بودند. هیتلر ساعت ده همان روز کلمه رمز مرغ مگس خوار را به گورینگ ابلاغ کرد و تصفیه خونین در برلین آغاز شد. گورینگ با سرعت و خشونت دستور تصفیه را به موقع اجرا گذاشت و بسیاری از فرماندهان و اعضای موثر گروه اس آ را بدون بازجویی و به عنوان مقامات کشت. فون پاپن با این تصفیه خونین و کشتار بدون محاکمه مخالفت کرد و گفت که در غیاب هیتلر او به عنوان صدراعظم مسئول کارهاست، گورینگ به حرفهای او اعتنا نکرد و وقتی که فون پاپن گفت شخصا نزد هیدنبورگ خواهد رفت تا از او تقاضای برقراری حکومت نظامی بنماید نیروهای اس اس به دستور هیملر او را به خانه اش بردند و خانه را محاصره کردند. در جریان محاصره خانه منشی فون پاپن هم کشته شد و وقتی که او خواست با تلفن با هیدنبورگ تماس بگیرد متوجه شد که سیم تلفن را هم قطع کرده اند. با این ترتیب معاون صداعظم عمل در خانه خود زندانی شد. گورینگ و هیملر در جریان این تصفیه حسابهای شخصی خود را هم تصفیه کردند و یکی از قربانیان این تصفیه ژنرال فون اشلایخر صدراعظم سابق آلمان بود که به وسیله مامورین اس اس در خانه اش به قتل رسید که در این هنگام همسرش هم نیز کشته شد. در حالی که کشتار در برلین جریان داشت هیتلر هنوز درباره سرنوشت زندانیان استادلهایم تصمیم نگرفته رود. ژنرال فون اپ فرمانده نظامی منطقه باواریا به هیتلر پیشنهاد کرد که برای رسیدگی به اتهامات روهم یک دادگاه نظامی تشکیل شود. ولی هیتلر از این پیشنهاد خشمگین شد و گفت وقتی خیانت کسی مسلم شد تشکیل دادگاه برای او ضرورت ندارد! سرانجام ساعت پنج بعداز ظهر مارتین بورمان که یکی از معاونین هس بود لیست اسامی کسانی را که باید تیرباران شوند از دفتر هیتلر در خانه قهوه ای مونیخ بیرون آورد و آنرا به دست دیتریش منشی هیتلر داد و گفت فورا یک افسر و شش مامور مسلح را با خود بردار و این حکم را در زندان استادلهایم اجرا کن. دیتریش در راه زندان صورت اسامی را نگاه کرد و با کمال تعحب دید که اسم روهم در میان آنها نیست. هانس فرانک وزیر دادگستری باواریا که برای بازدید از زندانیان به استادلهایم رفته بود وقتی که دیتریش و مامورین اجرای حکم اعدام را دید با اجرای این دستور مخالفت کرد و گفت بدون انجام محاکمه و تشریفات قانونی نمی توان کسی را اعدام کرد. دیتریش گفت این دستور هیتلر است و فقط او می تواند آن ر لغو کند. فرانک با هیتلر تماس گرفت و هیتلر با عصبانیت به او گفت تو چطور به خودت اجازه می دهی در مقابل دستورات من مقاومت کنی؟ فرانک گفت من فقط می خواهم تشریفات قانونی این کار انجام شود. هیتلر پاسخ داد اینها بر علیه رایش (حکومت آلمان) توطئه کرده اند و من به عنوان صدراعظم آلمان دستور اعدام آنها را صادر کرده ام. این ربطی به شما ندارد! شش نفر فرماندهان اصلی گروههای اس آ عصر روز سی ام ژوئن در محوطه زندان استادلهایم تبرباران شدند ولی سروان روهم فرمانده کل نیروهای اس آ در سلول خود ماند. هیلر غروب آن روز با هواپیمای یونکرس خود عازم برلین شد و در بین راه ژنرال فون اپ گفت در صدور حکم اعدام روهم تردید دارد زیرا او در گذشته خدمات زیادی کرده است. پیش از مراجعت هیتلر به برلین، گرگور اشتراسر از رهبران سابق حزب نازی و رقیب گورینگ و گوبلز هم قربانی تصفیه شد. گورینگ برای توضیح جریان این تصفیه خونین یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد و ضمن آن گفت اشتراسر و اشلایخر هر دو در توطئه براندازی حکومت با روهم شرکت داشته اند. گورینگ فکر می کرد با اعدام روهم دیگر شاهدی برای افشای این باقی نمانده است، ولی وقتی که فهمید هیتلر قصد بخشیدن روهم را دارد به شدت ناراحت شد و از گوبلز خواست که به اتفاق برای تغییر عقیده هیتلر با او مذاکره کنند. گورینگ و گوبلز پس از ساعتها مذاکره با هیتلر سرانجام او را قانع کردند که زنده ماندن روهم مشکلات زیادی در آینده به وجود خواهد اورد و با عفو وی اعدام کسانی که به مراتب مسئولیتی کمتر از او داشته اند به هیچ وجه قابل توجیه نخواهد بود. هیتلر با اکراه و ناراحتی دستور اعدام روهم را صادر کرد ولی به تئودور ایکه افسر اس اس که مامور اجرای این حکم شده بود دستور داد قبل از اجرای حکم به روهم این شانس را بدهند که خودکشی کند! ایکه عصر روز اول ژوئیه با دو مامور اس اس وارد زندان استادلهایم مونیخ شد و از رئیس زندان خواست که او را به سلول روهم راهنمایی کند. رئیس زندان منظور او را پرسید و ایکه گفت که مامور اعدام روهم است. رئیس زندان گفت که بدون حکم کتبی نمی تواند روهم را به او تحویل دهد، ولی با فریاد و عربده ایکه از جا در رفت و یکی از مامورین زندان را همراه سه مامور اس اس کرد تا آنها ر به سلول روهم راهنمایی کند. روهم در سلول شماره 474 روی یک تختخواب سفری آهنی افتاده و در گرمای شدید عرق می ریخت. ایکه هفت تیر به دست وارد شد و خساب به روهم گفت تو زندگی خود را هدر کردی ولی پیشوا یک شانس دیگر هم به تو داده است که خودت به این زندگی خاتمه دهی. ایکه سپس هفت تیری را که فقط یک گلوله در آن بود روی میز کنار تخت روهم گذاشت و از سلول خارج شد. پانزده دقیقه گذشت و صدای شلیک از سلول روهم شنیده نشد. ایکه و همراهانش اسلحه های خود را گشودندو وارد سلول شدند. روهم روی تخت خود نشسته بود، ایکه دیگر منتظر التماس او نشد و دو گلوله به طرف قلب و مغز او خالی کرد. آخرین کلماتی که از روهم شنیده شد پیشوای من … پیشوای من بود. به دنبال این تصفیه خونین هیتلر سازمان اس آ را منحل نکرد، زیرا انحلال سازمان مقاومت هایی در میان اعضای آن به وجود می آورد و به علاوه هیتلر این حربه را در دست خود نگاه دارد. عبت تصفیه و اعدام ها توطئه و خیانت اعلام شد و دیکتور لوتز که از طرف هیتلر به ریاست سازمان منصوب شده بود مامور شد تشکیلات تازه ای برای این سازمان بدهد و آن را به صورت سازمان منظم و منضبطی در آورد که هر مادر آلمانی بتواند با خیال راحت فرزند خود را به آن بسپارد. برای راحتی خیال ارتش بر غیر مسلح بودن سازمان تاکید شد و بازی مسلح آن به سازمان اس اس که در حال توسعه بود انتقال یافت. کشتار مسئولین و فرماندهان مشکوک سازمان اس آ تا صبح روز دوم ژوئیه در برلین و مونیخ و نقاط دیگر آلمان ادامه یافت و در این میان عده ای از اعضای سازمان هم در عملیات انتقام جویانه از طرف مردمی که در گذشته مورد ظلم و آزار آنها قرار گرفته بودند کشته شدند. هیدنبورگ تصفیه پیراهن قهوه ای ها و اعدام سران آن را با ارسال تلگراف تبریکی به هیتلر تائید کرد و فقط در مورد قتل صدراعظم سابق ژنرال فون اشلایخر دستور رسیدگی داد. در نخستین جلسه کابینه که پس از پایان این ماجرا در روز سوم ژوئیه تشکیل شد ژنرال فون بلومبرگ از طرف ارتش تصفیه و مجازات خائنین را به هیتلر تبریک گفت و سایر اعضای کابینه نیز گزارش هیتلر را ردباره عملیات روزهای 30 ژوئن و اول و دوم زوئیه تائید کردند. نکته جالب توجه اینکه فون پاپن هم در این جلسه حضور داشت و هیتلر شخصا به علت بازداشت چند روزه او در خانه اش از وی عذرخواهی کرده بود. هیتلر مجلس رایشتاگ را به تشکیل یک جلسه فوق العاده در روز سیزدهم ژوئیه دعوت کرد و ضمن قبول مسئولیت تلخ ترین تصمیمات خود به خاطر آلمان و ملت آلمان از رایشتاگ رای اعتماد خواست. نطق هیتلر در رایشتاگ با کف زدنهای ممتد قطع میشد و در پایان قانون موسوم به تدابیر اضطراری برای حفظ امنیت کشور که هم به اقداماتی که از این قبیل در آینده بود به اتفاق آرا به تصویب رسید. یک هفته بعد هیتلر طی حکمی به عنوان هیملر، اختیارات تازه ای برای توسعه سازمان اس اس به وی داد که از آن جمله تشکیل واحدهای مسلح و یک پلیس امنیتی بود که بعدها به نام “گشتاپو” موسوم شد. ارتش که در مقابل تقاضای سازمان اس آ برای دریافت اسلحه مقامت کرد، در برابر تقویت سازمان اس اس و تبدیل آن به یک نیروی مسلح حساسیت زیادی نشان نداد. زیرا اس اس در جریان تصفیه خونین در کنار ارتش قرار داشت و هیتلر در این مدت طوری اعتماد ژنرال ها را به خود جلب کرده بد که احکام و تصمیمات او دیگر سوء ظنی بر نمی انگیخت. و به این ترتیب سازماندهی جدیدی در حکومت رایش سوم و آلمان نازی به وجود آمد … نویسنده مطلب: بابک http://www.nazicenter.ir/107/خیانت-یک-نازی-ارنست-روهم.html
-
گفتگوی هانس رودل و دکتر گوبلز در نبرد برلین هانس رودل همان طور که احتمالا می دانید رکورد دار ترین خلبان دنیا در عملیاتهای هوایی می باشد که فقط ۲۵۳۰ عملیات ثبت شده دارند. ایشان نیز به مدال صلیب آهنی شوالیه با برگ بلوط طلایی بالاترین نشان نظامی آلمان نازی که به نظامیان اهدا میشد نائل آمدند و نیز خلبان مورد علاقه شخص آدولف هیتلر هم بودند که ملاقاتهای بسیاری هم با ایشان داشتند. ایشان در اواخر جنگ در یک عملیات حتی یک پای خودشان را از دست می دهند و باز با این وجود به عملیاتهای هوایی خودشان ادامه می دهند. خلبانی با یک پا ! روایت زیر دیدار ملاقات دکتر یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی از هانس اولریخ رودل (پس از زمانی که پای ایشان توسط جراحان بیمارستان برلین قطع گردید) می باشد که پیرامون نبرد برلین است و برگرفته از خاطرات خود هانس رودل می باشد. این دیدار در ماه فوریه سال 1945 انجام شده که متن هم به زبان خود هانس رودل می باشد. گوبلز وزیر تبلیغات آلمان با اینکه هرگز با من روبه رو نشده بود، دو مرتبه ذر بیمارستان به عیادت من آمد. گوبلز مرتبه دوم که به ملاقات من آمد پرسید: ((نظریه شما راجع به جبهه شرق (اتحاد جماهیر شوروی) چیست ؟)) گفتم ((تنها شانس موفقیت ما در جبهه شرق این است که قوای شوروی را در منطقه رود اودر نگاه داریم و اگر آنها از آنجا عبور کنند برلین سقوط خواهد کرد.)) گوبلز گفت (( این طور نیست و همان طوری که روسها از لنینگراد دفاع کردند و مانع سقوط آن شدند ما نیز خیابان به خیابان و خانه به خانه از برلین دفاع خواهیم کرد و مانع سقوط از آن خواهیم شد )) گفتم: (( آقای گوبلز، وضع لنینگراد غیر از برلین بود، برای این که لنینگراد فقط از جنوب مورد حمله قوای آلمان قرار می گیرفت و گرچه در شمال لنینگراد نظامی ها بودند، اما قشون فنلاند برای لنینگراد تولید خطر نمی کرد. به فرض اینکه بگویم قوای فنلاند از شمال برای لنینگراد تولید خطر می کرد، باز مشرق و مغرب لنینگراد به خارج ارتباط داشت و از راه مشرق و غرب چه در تابستان و چه در زمستان قوای امدادی و آذوقه به لنینگراد می رسید. اما برلین اگر محاصره شود از چهار طرف محاصره خواهد شد، زیرا روسها از مشرق به آن نزدیک می شوند و قوای دول آمریکا و انگلستان از مغرب و این دو نیرو مثل حلقه انگشتر برلین را از چهار طرف در بر خواهند گرفت.)) ولی گوبلز این حرف را نمی پذیرفت و می گفت وی تصمیم دارد که در تمام خانه های برلین تلفن نصب کند تا به مرکز فرماندهی پایتخت آلمان مربوط باشند و همواره از آنجا کسب دستور نمایند. بعد از پانزده روز من برای اولین مرتبه از بستر برخاستم و در اول ماه مارس 1945 با چوبهایی که زیر بغل گذاشته بودم از بیمارستان خارج شدم … برگرفته از خاطرات هانس اولریخ رودل (خلبان اشتوکا) نویسنده مطلب: بابک http://www.nazicenter.ir/116/هانس-رودل-دکتر-گوبلز-نبرد-برلین.html
-
هــاینس هیتلر هاینریش هیتلر با نام مستعار ؛ هاینز، متولد 14 مارس-1920 او پسر جونیور آلویس هیتلر، بود. و مادرش Hedwig Heidemann ،همسر دوم جونیور هیتلر و برادر زاده آدولف هیتلر پیشوای بزرگ آلمان بود. در شروع جنگ جهانی دوم، او به ورماخت پیوست در جبهه شرق به آلمان نازی خدمت کرد، او در سال 1942 اسیر شد و در زندان درگذشت. بر خلاف برادر ناتنی اش، ویلیام پاتریک هیتلر، هاینس عاشق آلمان نازی بود. او با حضوردر نخبگان آکادمی نظامی نازی ها در Napola) nationalsozialistischen Ideologieبه ارتش آلمان راه یافت پس از آموزش در Napola در سال 1939 به عنوان دانشجوی دانشکده افسری در ورماخت بود و به عنوان یکNCO بانشانه 23 نظامتوپخانهPotsdamer در 1941 و درتهاجم به اتحاد جماهیر شوروی شرکت داشت. او در عملیات Barbarossa در تاریخ 10 ژانویه 1942 ، توسط نیروهای شوروی دستگیر شد و و به زندان نظامی Butyrka مسکو فرستاده شد. او دربهار سال 1942 در سن 21 سالگی پس از چند روز بازجویی و شکنجه در گذشت. جسد او هرگز پیدا نشد. ترجمه و نوشته: محمد http://www.nazicenter.ir/121/هــاینس-هیتلر.html
-
وفاداری سران آلمان نازی دادگاه فرمایشی نورنبرگ که در سال 1946/1324 پس از جنگ جهانی دوم که به نام سازمان ملل برگزار شد ولی تماما آن را متفقین برگزار کردند . نکته بسیار قابل تامل این دادگاه حفظ شرافت و وفاداری به (فوهرر) و نازیسم بود. در شرایطی که متفقین حاضر بودند به سیاستمداران و مارشال ها و ژنرال ها در صورت بدگویی کردن و توهین ها به شخص آدلف هیتلر تخفیف های بسیار ویژه ای بدهند و حتی آنها را تبرئه کنند مردان شریف و غیور نازیسم هرگز تن به این خفت ندادند . در زیر نمونه ای از سخنان این مردان شرافتمند تاریخ را که حتی به ازای جانشان هم به آدلف هیتلر پیشوا کوچکترین توهینی نکردند و حتی به حمایت از ایشان نیز پرداختند. اشیپر وزیر تسلیحات: ایشان در سخنانش گفت به نبوغ ژنی هیتلر اعتقاد راسخ دارد فن ریبن تروپ وزیر خارجه: هر سیاست مداری اشتباه می کند هیتلر هم مستثنی نبود کایتل مارشال ارتش: ایشان در سخنانشان ارتش هیتلر را نابغه نظامی خواند و گفت ناپلئون هم شکست خورد . بالاخره گاهی سرداری گاهی پیروز می شود و گاهی شکست می خورد. دریاسالار دونیتنز: هیتلر دستور قتل و عام ملوانان ناوگان اژدر خورده متفقین را نداده بود ولی اگر زیر دریایی های می خواستند همه سرنشینان ناوگان مغروقی و اژدر خورده را جمع آوری کنند اولا زیردریایی های آلمان جا نداشت ثانیا خود هدف حمله هواپیماها و ناوگان جنگی متفقین که به محل اعزام می شدند قرار می گرفتند. فریچه مدیر کل رادیو های آلمان(که تبرئه شد): وظیفه یک رادیوی دولتی اجرای دستور دولت و پخش اعلامیه ها و تفسیر ها و تحلیل های وزارت تبلیغات است..من جز بخش اعلامیه ها و تفسیرهای دولت چه گناهی کرده ام تازه هیتلر رئیس مستقیم من نبود و دکتر گوبلز وزیر تبلیغات بود. گورینگ مارشال نیروی هوایی: ایشان مسولیت تمام حملات هوایی به کشورهای متفق و اروپایی را به گردن گرفت و گفتند: مگر کشورهای امریکا و انگلستان با هزاران بمباران صدها هزار تن از مردم آلمان را نکشتن؟ در جنگ حلوا خیر نمی کنند . لی و فریک و یودل روزنبرگ و زائو کل و سایس اینکورات هیچ کدام از هیتلر به بدی یاد نکردند و برائت نجستند زیرا این هیتلر بود که آنان را به مقامات ارشد و بلندپایی رسانند . این سخنان و با احترام یاد کردن از هیتلر در شرایطی که جنگ جهانی به نفع متفقین به پایان رسیده بود و رایش قدرتی نداشت و خیلی از صهیون ها با صرف هزینه های سنگین در پی تخریب چهره هیتلر بودند و آنها در دادگاه بسر می برند بسیار مهم است و درس های زیادی را به همه انسان ها می دهد. به قول معروف:نخل ایستاده می میرد براستی که برای این مردان با شرافت و وفادار مصداق دارد روحشان شاد نویسنده:شاهرخ(سورنا) کاری از گروه پژوهشی ایران مهر http://www.nazicenter.ir/142/وفاداری-سران-آلمان-نازی.html
-
حقایق دادگاه نورنبرگ در این مقاله که شامل سه مقاله قبلی در مورد دادگاه شوم نورنبرگ است برخی از نکات مهم و شرایط حاکم بر آن بررسی مشود.لازم به ذکر است که سخنان و روایتها برگرفته از کتاب فاتحین جهانی (جنایتکاران حقیقی جنگ) نوشته لوئیس مارشالکو است که توسط دکتر عبدالرحیم گواهی در سال 1375 ترجمه شده.این کتاب بعد از نبرد من روشنگر بسیاری از حقایق و معماها برای من بوده که نکات مهم آن را در یک سری مقالات خدمت دوستان بزرگوار ارائه خواهم کرد……….. ((تمجید و تحسین خیانت و جایزه دادن به خیانت کاران یکی از تبعات وحشتناکی است که امروزه همه دنیا را آلوده ساخته است.دادگاه نورنبرگ همه کسانی را که به کشور خویش خیانت کرده بودند مورد عفو قرار داد و بی گناه شناخت و همه آنانی را که بر پیمان و وفاداری خویش مردانه ایستاده بودند مجرم دانست.بدین ترتیب فاصله ی عمیق بین وطن پرستی و خیانت از میان برداشته شد. نسبت به کدام کشور باید خیانت ورزید و آن را گول زد؟البته کشور هیتلر اما شاید هم کشور جرج واشنگتن.احکامی که به محکومیت جولیوس روزنبرگ و جاسوسان اتمی میپرداخت در نورنبرگ سابقه ی قبلی داشت.وقتی که علی رغم همه ی تمهیدات بعضی از خیانتکاران گاه گاهی یهودی بودند.قوانین نظامی انگلیس خواستار وفاداری بدون قید وشرط یک سرباز انگلیسی بود در حالی که در همان زمان سربازان آلمانی را بخاطر اجرای دستورات مافوقشان اعدام میکردند.برعکس به خیانتکاران و متخلفان جایزه داده میشد. دادگاه نورنبرگ نه تنها به نماد انتقام گیری بلکه همچنین به نشانه ای از فقر اخلاقی تبدیل شد.خود ساختمان دادگاه نیز مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطی زده به واسطه ی جنگ بود.مارک لاترن تصویر تکان دهنده ای از این فرورفتن محوطه ی دادگاه در فساد و شرارت به دست میدهد : ((آنان همه سر رسیده اند:سلیمانها…اشلوسبرگرها و رابینوویچها کسانی که به عنوان کارکنان دفاتر دادستانی کل در فواصل بین حکم اعدام و یا دو اجرای حکم به شدت مشغول معامله روی سیگارهای آمریکایی..ظروف با ارزش چینی..نقره..طلا..خز وآثار هنری بودند.)).آقای سالامونسون متخصص ساعت بود…آقای استرلینگ تابلوهای نقاشی را قاچاق میکرد و لی کویین هم بار قهوه و یا سیگارهای آمریکایی را سفارش میداد.اما مارک لاترن مینویسد: ((این فقط بازار سیاه نبود که محوطه پیرامون دادگاه را به کانون تباهی مالی اروپا مبدل ساخته بود.از آن بدتر فساد و تباهی اخلاقی بود که از آنجا سرچشمه میگرفت.میگساریها و عیاشیهای کارکنان خارجی دادگاه که در آپارتمانهای خصوصی و هتلها انجام میشد غالبا موجب خشم و رنجش کلی اهالی منطقه میشد.تعداد خانمهای جوانی که در دادگاه استخدام شده بودند رو به افزایش بود.در این میان خانمهای آلمانی و خارجی هر دو وجود داشتند که بزودی در حلقه های فساد و تباهی مالی و اخلاقی جذب میشدند.هرزگی جنسی و تنفرآمیزترین انواع انحرافات در این حلقه ها رواج داشت و رسوایی ها و افتضاحات بی حد و حصر که جملگی مبتنی بر شواهد و مدارک کافی بود سالها خوراک بعضی از روزنامه ها و مجلات خاص را تامین میکرد(به کتاب آخرین کلام در مورد نورنبرگ ص 68)..)). در نیمه شب 16 اکتبر 1946 یازده نفر از مثلا جنایتکاران جنگی اروپا!!! را در نورنبرگ به پای چوبه های اعدام میبردند و سپس یک معجزه رخ داد…درست دم دروازه مرگ این مغلوبان ظاهری پیروزی را بر فاتحین خویش به ثبت رساندند.به نظر نمیرسد که آنها در حال بالا رفتن از سکوی مرگ خویش باشند و بلکه آن شالوده محکمی از اصول اخلاقی بود که ممکن بود در آینده اروپا را نجات دهد…… یواخیم فون ریبن تروپ قبل از همه در سکوت مرد.پس از وی ژنرال ویلهلم کایتل به سوی اعدام قدم گذاشت در حالی که اونیفورم نظامی اش بسیار مرتب بود و چکمه هایش هم میدرخشید.وی قبل از مرگ گفت: ((دو میلیون سرباز آلمانی بخاطر این کشور مردند.من هم اکنون بدنبال راه پسران خویش میروم…)) سپس نوبت دکتر ارنست کالتن بروژ بود: ((من به کشورم و مردم آلمانی ام با تمام قلب عشق میورزیدم…خداحافظ ای آلمان…)).دکتر آلفرد روزنبرگ با سکوت وچهره ای مصمم و رضایتی عمیق با مامور اعدام مواجه شد و پشت سر او نیز دکتر هانس فرانک فرماندار کل مناطق لهستان نشین بود که به پای چوبه اعدام میرفت.این دو نفر را مسئول یهودیانی میدانستند که گفته میشد در شرق سر به نیست شده اند. دکتر ویلهلم فریک وزیر رایش نیز قربانی بعدی بود: ((آلمان برای همیشه)) این جمله ای بود که وی قبل از آنکه طناب دار کشیده شود بر زبان آورد.ژولیوس استرایشر نفر بعدی بود.وی به جمع کوچکی که دارای قدرت بصیرت بودند تعلق داشت.او توسط یک نفر یهودی نیویورک بنام بلیتو که با درجه سرگردی متخصص تشخیص دادن ضد یهودیها بود دستگیر شده بود.شاید استرایشر چوبه های دار را برای رهبرانی که جرات دفاع از خود و ملت خویش را داشتند پیش بینی کرده بود.در مورد تماشاچیانی که با رضایت ناظر این صحنه بودند وی با طعنه اعلام داشت ((این عید پوریم سال 1946 یهودیان است)). دکتر فریتز شاکل نفر بعدی بود.وی گفت ((من بیگناه میمیرم..من به سربازان و افسران آمریکایی احترام میگذارم اما نه به سیستم دادگستری آن کشور)).ژنرال آلفرد یودل با سر افراشته به زیر چوبه دار گام گذاشت و پس از وی نیز نوبت آرتور اینکوارت بود که گفت: ((اعتقاد دارم که این اعدام آخرین اقدام در تراژدیجنگ جهانی دوم خواهد بود)).شاید این یک حقیقت نمادین بود که حتی مسئول نظامی اعدامها ((جان وودز شورت)) یک نفر یهودی بود. وی برای اعدام این به اصطلاح جنایکاران مدت 143 دقیقه وقت گرفت.او سپس با افتخار گفت که : ((این کار سخت واقعا نیازمند یک شراب خواری طولانی است)). در همین اثنا نیز خبرنگار مجله لایف عکس او را درحالی که طنابی در دست داشت گرفت تا اینکه این مجله ی مشهوردر یک ژست تلخ و مشکوک آن را روی صفحه اول خود چاپ نماید.اما پیش بینی استرایشر با شومی بالای سر قضات و اعدام کنندگان نورمبرگ هر دو میتابد.ولی صدای او را شنیده بودند که زیر چوبه دار اعلام داشته بود: ((یادتان باشد نوبت شما بعدا فرا میرسد..شما را بلشویکها دار خواهند زد)).هرمان گورینگ که نیم ساعت قبل از اعدام خویش از قرص سیانوری که به داخل سلولش پنهانی وارد کرده بودند خورده بود و در وقت اعدام مرده بود.ماموران انگلیسی و آمریکایی با شدت و جدیت تمام در خرابه های پناهگاه رهبر به دنبال بدن پیشوا میگشتند. گوبلز نیز به همراه تمام خانواده اش خودکشی کرده بودند. وی ابتدا شش فرزند خویش را کشته بود(این کار را همرش انجام داد) و بعد هم به همراه هم خودکشی کرده بودند.بورمن ناپدید شده بود.هیملر نیز وقتی به دست بازجویان یهودی-انگلیسی افتاد خودکشی کرد.روبرت لی هم در زندان نورنبرگ خود را کشت. در میلان جنازه موسولینی که قبلا با گلوله کشته شده بود به طور معکوس به دار آویخته شد وآخرین صحنه نورنبرگ هواپیمایی را تصویر میکردکه خاکسترهای اعدامیان نورمبرگ را به روی آلمان میپاشیدند.این اقدام نماد ترسی بود که از ناحیه وجدان گناه آلود قضاوت و شرکت کنندگان در دادگاه وقتی از سرمستی حاصل از شرابخواری پوریم بیدار میشوند تحریک میشد. در فرانسه ژنرال پتن موسفید که عملا در اواخر عمر خویش بود به زندان مادام العمر در یک پادگان نظامی محکوم شد.این تخفیف هم بدین خاطر بود که از یک دژ نظامی به بنام وردون بر ضد آلمانی ها دفاع کرده بود.نفر دیگر ((پیر لاوال )) نخست وزیر فرانسه بود که با جرات و جسارت در مقابل جوخه آتش قرار گرفت.وی قبلا سیانور خورده بود اما پزشکان دو ساعت تلاش کردند تا جان وی را نجات دهند و برای جوخه آتش نگه دارند.لاوال که تحت تاثیر سمی که خورده بود فوق العاده ضعیف شده بود این پیشنهاد را که برای اعدام شدن روی صندلی بنشیند به شدت رد کرد و هرچند سرش گیج میرفت و تلوتلو میخورد خود را محکم نگاه داشت تا بگوید )):نخست وزیر فرانسه ایستاده میمیرد.)) در نروژ نخست وزیر کوئیسلینگ در محوطه ی زندان آکرشوس اعدام گردید در حالی که اعضای جوخه آتش به شدت تحت تاثیر رفتار شهامت آمیز و بزرگ منشانه ای قرار گرفتند که بدین طریق یکی از بزرگترین دشمنان بلشویسم با گلوله های آتشین روبرو میشد.فرنک زالاسی رهبر مجارستان به همراه همه ی وزرای خود اعدام گردید.وی به هنگام رفتن به پای چوبه دار به افرادی که پشت سر وی وارد میشدند یعنی اعضای کابینه خویش که قبل ازاو اعدام شده بودند سلام نظامی داد.بعدها فیلم روسی که از صحنه مردن او ساخته بودند از نمایش در کلیه ی سینماها ممنوع شد.یعنی اینکه رفتار قهرمانانه وی تا بدین اندازه احترام و تحسین همه ملت مجار را به دنبال داشت.لازلو باردوسی..بلا ایم ردی و ژنو زلوسی نیز کخ هر چهار نفر از نخست وزیران پیشین مجارستان بودند با همین روحیه به پای دار رفتند.آنهایی که در محاکمات آنها بر مسند قضاوت نشسته بودند تقریبا بدون استثنا به نژاد فاتحین جهان(قوم یهود) تعلق داشتند. در کشور رومانی نیز مارشال آنتونسکو یکی از بزرگترین قهرمانان آن کشور به مرگ محکوم گردید. در یوگسلاوی هم رهبر پارتیزانهای میهن پرست پیجاده..دکتر ژوزف تیسو کشیش روحانی و نخست وزیر کشور مستقل اسلواکی در 18 آوریل 1947 در پای دار جان سپرد. البته انتقام در مورد رهبران کلیسا در این حد متوقف نشد.چرا که خود پاپ هم نتوانست جلو اعدام این روحانی را توسط ادوارد بنس فراماسون بزرگ که با قیافه ای عبوس میگفت: ((تیسو باید به دار آویخته شود)) را بگیرد. در هشت یا نه کشور اروپا..روسای کشورها..نخست وزیر آنها و رهبران سیاسی آنها در خلال این عید پوریم جدید کشته شدند.اما هیچ کدام از آنها در چشم افراد کشورهای خود نه تنها جنایتکار جنگی به حساب نمی آیند بلکه نمونه و نماد شهادت در راه ملت هستند.انبوه سربازانی که به سوگند نظامی خویش وفادار مانده بودند..روشنفکران..روزنامه نگاران..کشاورزان و روحانیان.بدین ترتیب نه تنها نازیهای ضد یهود* و فاشیستها* کشته شدند بلکه هرکس هم که از یک خصلت و شخصیت برجسته ای برخوردار بود از میان برداشته شد.به عنوان مثال فرانک اورسس استاد دانشگاه مجارستان و یکی از محققان صاحب نظر اروپا در زمینه پزشکی قانونی یک جنایتکار جنگی* به حساب می آمد..زیرا گزارش در مورد کیتان را که در آن آمده بود: این آلمانیها نبودند که افسران ارتش لهستان را قتل عام کرده بودند بلکه بلشویکها لین کار را کرده بودند به علامت تایید امضا کرده بود. احتمالا آمریکایی ها کم کم احساس کردند که زمان تحقق پیشگویی های استرایشر نزدیک شده است: ((به خاطر داشته باشید که بعد از ما نوبت شماست!!شما را بلشویکها دار خواهند زد!!)).یکی از اولین کسانی که این پیش بینی در مورد وی صدق کرد ژنرال پاتن فرمانده نیروهای مهاجم به آلمان بود.نامبرده اعتقاد داشت که نازیها را باید مجازات کرد.یک روز با یکی از خانمهایی که در یک کارخانه شیر و لبنیات آلمانی نزدیک مقر فرماندهی وی زندگی میکرد مواجه شد و در خلال صحبتهای اتفاقی که با هم داشتند آن خانم وی را از حوادثی که در پشت ویلای فرماندهی او میگذشت تا حدودی مطلع نمود.او شرح داد که چگونه شیری که برای شهروندان آلمانی تهیه شده بود بنابردستور بچه های مورگنتهو توسط پلیس نظامی بر زمین ریخته میشد…سربازان عادی آلمانی صرفا بخاطر انجام وظیفه در اردوگاه های اسرای جنگی نگهداری میشدند و چگونه ساکنان قبلی اردوگاه های یهودیان صرفا بخاطر انتقام گیری کارگران را از خانه های خویش اخراج میکردند و بالاخره اینکه چگونه پزشکان یهودی بیمارستانها دستور داده بودند که از هر چهار نوزاد یکی را باید بخاطر کمبود شیر با تزریق بکشند. وی بدون آنکه درجه ی نظامی خویش را نشان دهد در یک لباس شخصی از تمام بخشهای این جهنم زمینی بازدید کرد.او به چشم خود دید که آنان که آلمانیها را شکنجه جسمی و روحی میدهند هیچکدام از سربازان و جوانان آمریکایی نیستند و بلکه پسران یهوه میباشند.از همان زمان بود که افسران ارتش آمریکا دستور موکد یافتند که به زندانیان جنگی که عملا به دلیل سوء تغذیه نیمه جان بودند غذای کافی بدهند و به پلیس نظامی نیز دستور داده شد که از خالی کردن ظرفهای شیربر روی جاده ها اجتناب ورزدند.ژنرال پاتن آماده نبود تا نقشه مورگنتهو را به اجرا گذارد هرچند که وی برای آمریکا یا بهتر بگوییم برای یهودا جنگیده بود.امکان نداشت که پاتن را دردادگاه نورنبرگ محاکمه کنند.بدین ترتیب وی را در پشت صحنه به مرگ محکوم کردند.علی رغم همه صحنه سازی هایی که به عمل آمد امروزه به خوبی میدانیم که به دستور ماموران سی.آی.سی یک ماشین آمریکایی با ماشین ژنرال پاتن تصادف کرد.در نتیجه این تصادف ساختگی پاتن زخمی شد.وی را بلافاصله به یک آمبولانس منتقل ساختند اما این آمبولانس هم در مسیر بیمارستان با یک کامیون سنگین آمریکایی تصادف کرد این مرتبه ژنرال پاتن کشته شد.در همان لحظه نیز چیزی از جیب او که فاتحان جهانی شدیدا از آن میترسیدند ناپدید شد.ژنرال قبلا به دوستان خود گفته بود که: ((من یک دفترچه سیاه کوچولو دارم و وقتی که به آمریکا برگردم همه چیز را برملا خواهم ساخت.)) با این وجود بعضی از افراد هرگز در نودنبرگ به پای میز محاکمه کشانده نشدند.اعضای ((انستیتوی تحقیقاتی رسیدگی به مساله یهود)) در فرانکفورت و یا نمایندگان و کارکنان ((سرویس جهانی)) هیچ دست نخوردند.در حالی که آنها جزو اولین گروه هایی بودند که توسط نیروهای ضد جاسوسی آمریکا (سی.آی.سی) دستگیر شده بودند و باید قبل از اینکه اعضای کابینه رایش را به پای چوبه دار بیاورند به دست جلادان سپرده میشدند.اما اینها به سادگی به بازجویان خویش گفته بودند: ((بسیار خوب..ما آماده ایم که در دادگاه نورنبرگ محاکمه شویم اما به کمک اسناد مخفی خویش ثابت خواهیم کردکه جامعه جهانی یهود فراهم آورنده ی حقیقی زمینه ی جنایات جنگی است.در همین حال ما مجبور خواهیم شد که افشا کنیم که ((سرویس جهانی)) به هیچ وجه تشکیلات نازیها نبوده است.بلکه اعضای بیست و سه ملت به ستونهای خبری آن کمک میکردند به طوری که در میان آنها رئیس جمهور سابق آمریکا..افسران ستاد کل ارتش سوئد..چند تن از با ارزش ترین اعضای آریستوکرات انگلیس و یکی از اعضای کابینه ی اتحادیه ی آفریقای جنوبی وجو داشته اند.)) آنها را با عجله آزاد ساختند و هر کس که احکام محکومیت نورنبرگ را بخواند به چشم خود خواهد دید که نه نام موسسه تحقیقاتی فرانکفورت جزو فهرست سازمانهای گناهکار ذکر شده است و نه سرویس خبری جهانی.اگر رهبران این گروهها دفاعیه ای در دادگاه ارائه میکردند حقیقتا برای یهود بین الملل موجب سرشکستگی و خواری بود. یونیون از روزنامه های انگلیسی در شماره ی 19 ژانویه 1952 خود گزارش میدهد که هم اکنون اخباری را از آلمان دریافت داشته است که به نظر میرسد خشم و عصبانیت مقامات منطقه ی تحت اشغال آمریکا را نشان میدهد.اجازه ی ساخت اولین کنیسه ی یهودیان درست در نقطه ای که گورینگ ودیگر رهبران ناسیونال سوسیالیست آلمان به مرگ محکوم شده بودند توسط دادگاه نورنبرگ صادر شده بود.آیا برای متقاعد ساختن افکار عمومی آلمانیها بر اینکه رهبرانشان توسط طرح های یهود بین الملل به قتل رسیده بودند به دلیل دیگری غیر از ساختن این کنیسه روی محل اعدام آنها نیاز بود؟؟ بنابر این اتاق دادگاه نورنبرگ برای همیشه به عنوان نماد این عید پوریم جدید باقی خواهد ماند چرا که در این محل در سال 1952 به افتخار یهوه کنیسه ی جدیدی بنا شد تا در همیشه ی تاریخ نشانه ی کوچکی از این حقیقت باشد که در مسند قضاوت نورنبرگ این یهودا بود که نشسته بود نه داوران متفقین…… نویسنده مطلب: Das Reich (علیرضا) گروه پژوهشی ایران مهر http://www.nazicenter.ir/157/حقایق-دادگاه-نورنبرگ-3.html
-
اسحاق شامیر؛ جلاد آهني رژیم صهیونیستی + تصاویر وي اولين فردي بود كه در رژيم صهيونيستي با تجارت و يا انتقال زمين به فلسطينيان مخالفت مي كرد و به دنبال ايده اسرائيل بزرگ بود لكن از سوي ديگر، شامير اولين مسئول در اين رژيم بوده است كه بعد از فشارهاي سنگين دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري بوش پدر، وارد مذاكره با اعراب در جهت صلح خاورميانه در كنفرانس بينالمللي مادريد شد. به گزارش خبرنگار بينالملل مشرق، به دنبال خبر مرگ "اسحاق شامیر" هفتمین نخست وزیر، رئیس سابق کنست رژيم صهيونيستي و يكي از عوامل كشتار دير ياسين ، پايگاه خبري مشرق مختصري از سابقه سياسي تروريستي شامير را براي علاقهمندان منتشر ميكند. اولين كسي كه در عرض چهار سال دو بار نخست وزير شد اسحاق شامير، مرد سرسخت يا مرد آهني كه با ترور افسران انگليسي در زمان قيموميت انگليس بر فلسطين و همچنين كشتار مسلمانان فلسطين بعد از اعلام تشكيل كشور اسرائيل وارد زندگي مسلحانه و سياسي خود شد، اولين كسي است كه در طول چهار سال دو بار نخستوزير رژيم صهيونيستي شد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181111_231.jpg[/img] اسحاق شامير اسحاق شامیر در سال ۱۹۱۵ در لهستان متولد شد و در نوجوانی به جنبش جوانان صهیونیست موسوم به «بیتار» پیوست. در ۲۰ سالگی مدرسه حقوق در ورشو را ترک کرد تا به كشور فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا برود و در دانشگاه عبری اورشلیم تحصیل کند[1]. وي اولين فردي بود كه در رژيم صهيونيستي با تجارت و يا انتقال زمين به فلسطينيان مخالفت مي كرد و به دنبال ايده اسرائيل بزرگ بود لكن از سوي ديگر، شامير اولين مسئول در اين رژيم بوده است كه بعد از فشارهاي سنگين دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري بوش پدر، وارد مذاكره با اعراب در جهت صلح خاورميانه در كنفرانس بينالمللي مادريد شد[2]. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181117_891.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_181117_891.jpg[/img][/url] شامير در كنفرانس مادريد در كنار معاون خود نتانياهو رسيدن به رهبري گروه نظامي براي كشتار مردم فلسطين وی در سالهای نخست اقامت در فلسطین در زمان قيموميت سلطه بریتانیا، با گروههای زیرزمینی یهودی، علیه هدفهای بریتانیا و اعراب فعالیت میکرد. او به خاطر همکاری با گروه های شبه نظامی همچون "ايرگان" به معناي (سازمان ملي نظامي در سرزمين اسرائيل)، بارها توسط انگليسيها به زندان افتاد. در ۱۹۴۳ از زندان گریخت و سه سال بعد بار دیگر به بازداشت نیروهای بریتانیایی درآمد و به زندان اریتره فرستاده شد. سپس از آنجا نیز فرار کرد و در فرانسه پناهندگی سیاسی گرفت. سپس به اسرائیل بازگشت و فعالیت های ضد فلسطینی اش را از سرگرفت. او تا زمانی که به دلیل بیماری از صحنه سیاسی کنار رفت در نهادها و پست های مهم سیاسی و امنیتی اسرائیل کار کرد[3]؛ شامير با عضويت در گروه "لحي" به معناي (جنگجويان براي آزادي اسرائيل)، بعد از مدتي به جايگاه رهبري اين گروه انتخاب شد و عملا هيچ محدوديتي در كشتن مردم فلسطين به بهانه آزاد سازي خاك اسرائيل از دست متجاوزين نداشته است[4]. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181116_740.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_181116_740.jpg[/img][/url] شامير در كنار نظاميان يهودي كشتار دير ياسين و دفاع شامير از اين واقعه در سپیده دم نهم آوریل 1948 در حالی که ساکنان این روستا درخواب بودند، نیروهای ایرگون به فرماندهی مناخیم بگین (که بعدها به نخست وزیری رسید) از سوی شرق و نیروهای ديگر به فرماندهی اسحاق شامیر از سوی شمال، این روستا را محاصره کردند و تنها راه غربی اين روستا باز بود. نيروهاي يهودي با رگبار مسلسلها و گلولهها اجازۀ فرار از سمت غرب را که تنها راه فرار بود نمیدادند. نیروهای ایرگون به فرماندهی مناخیم بگین با روش معروف استفاده از دینامیت بر روستا مسلط شدند. آنان تک تک خانهها را منفجر کردند و سپس تمامیِ افراد این روستا را (254نفر) که مقاومت میکردند با خونسردی و سنگدلی تمام با گلولههای مسلسل کشتند. سپس نیروهای ایرگون به مُثله کردن و قطعه قطعه کردن اجساد کشتگان پرداختند و با هم مسابقه گذاشتند که چه کسی تعداد بیشتری از اجساد مثله را در چاه روستا اندازد.[5] سپس 25 نفر از مردان را به بند کشیده و سوار بر اتوبوس کردند تا به تقلید از رومیان قدیم به نشانة پیروزی، آنان را در قدس بچرخانند و در پایان آنان را به گلوله بسته و اعدام کردند... و سرانجام مناخیم بگین تلگرافی را برای تبریک به "رعنان" فرماندة محلی ایرگون فرستاد و در آن نوشت: "این پیروزی بزرگ را به شما تبریک می گویم. به نیروهایت بگو آنان تاریخ را در اسرائیل رقم زدند"[6]؛ بعد از اين واقعه شامير با تحسين نيروهاي عملياتي به دنبال طرحي براي خارج كردن ايرگون و لحي از ليست سازمانهاي تروريستي بود. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181123_482.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_181123_482.jpg[/img][/url] شامير - انور سادات - مناخيم بگين شامير افسر نازي كه بعد از شكست آلمان ظاهرا دشمن هيتلر شد حضور شامير در ارتش هيتلر نشانهاي آشكار بر حمايت و همكاري سطح بالاي جامعه يهوديان و صهيونيستها با نازيها است. اما همين فرد سالها بعد وقتي كه در اسرائيل به نخستوزيري رسيد از دولت آلمان پس از جنگ براي كشتار يهوديان به دست ارتش آلمان غرامت ميگرفت. درحالي كه خود در زمان جنگ در ارتش آلمان خدمت ميكرد.[7] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181112_269.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_181112_269.jpg[/img][/url] شامير در كنار شيمون پرز شامير يكي از مؤسسين موساد شامير نه تنها يكي از مؤسين تشكيلات موساد بود بلكه در سالهاي 1955 تا 1965 به عنوان يكي از افسران عاليرتبه موساد شناخته ميشد و عملياتهاي بسياري در زمان مسئوليت وي در موساد انجام گرفته است كه يكي از اين عملياتها به نام داموکلس تحت فرماندهي شامير انجام شده است.[8] عملیات داموکلس عملیاتی سري - اطلاعاتی بود که دانشمندان و تکنسینهای آلمانی که سابقاً مشغول کار در برنامه موشکی رایش آلمان بودند و مشغول توسعه موشک برای مصر در یک پایگاه نظامی به نام کارخانه ۳۳۳ بودند را در اوت ۱۹۶۲ هدف قرار داد. كناره گيري شامير از قدرت و فرارسيدن مرگ وي به دليل آلزايمر شامير پس از شکست حزب لیکود در انتخابات كنست در سال 1992، بعنوان یک نماینده ساده به کار خود ادامه داد و سرانجام در سال 1996 به صورت نهایی از فعالیتهای سیاسی کنار رفت؛ وي شنبه گذشته در سن 96 ساگي به دليل بيماري آلزايمر مرد. [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/181127_756.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_181127_756.jpg[/img][/url] مراسم مرگ شامير [url="http://www.mashreghnews.ir/fa/news/133517/اسحاق-شامیر-جلاد-آهني-رژیم-صهیونیستی-تصاویر"]http://www.mashreghn...هیونیستی-تصاویر[/url] [color=#ff0000]به بخش مقاومت اسلامی منتقل شد[/color] [color=#ff0000]king-kaveh[/color]
-
گالری بالگردهای نظامی و ترابری گالری بالگردهای نظامی و ترابری
rezatizi پاسخ داد به rezatizi تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/THENRY_3880.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_THENRY_3880.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/THENRY_4178.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_THENRY_4178.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/THENRY_4182.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_THENRY_4182.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/Thenry_2528.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_Thenry_2528.jpg[/IMG][/url] -
گالری بالگردهای نظامی و ترابری گالری بالگردهای نظامی و ترابری
rezatizi پاسخ داد به rezatizi تاپیک در گالري نيروي هوايي
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/Thenry_4310.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_Thenry_4310.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/Thenry_4304.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_Thenry_4304.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/THENRY_3280.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_THENRY_3280.jpg[/IMG][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/THENRY_3287.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10246/thumb_THENRY_3287.jpg[/IMG][/url] -
نبرد غزاله ( از سری مبارزات اروین رومل) نبرد غزاله از سلسله نبردهای شمال آفریقا و از مهمترین نبردهای جنگ جهانی دوم بود که در بازه ی زمانی 26 می تا 21 ژوئن سال 1942 در اطراف بندر توبروک لیبی رخ داد. نیروهای آلمانی شامل لشگر زرهی پانزر و واحدهای آلمانی- ایتالیایی به فرماندهی فیلدمارشال اروین رومل و دارای 90 هزار سرباز و 560 تانک بودند.در مقابل نیروهای بریتانیایی و نیروهای لهستانی, هندی, فرانسه ی آزاد و آفربقای جنوبی به فرماندهی ژنرال Claude Auchinleck (ژنرالی که پس از نبرد اول العلمین به بریتانیا فراخوانده شد و مونت گومری جایش را گرفت)و با 110 هزار سرباز و 843 تانک به شدت رومل را تحت فشار قرار داده بودند. پس از عملیات کاملا موفقیت آمیز Crusader در اواخر سال 1941 نیروهای آلمانی که از نبود تجهیزات و سوخت رنج میبردند تا بندر توبروک لیبی عقب نشستد و رومل خط دفاعی بسیار محکمی در این بندر ایجاد کرد. دریای مدیترانه که تنها راه رساندن تجهیزات به رومل و یارانش بود توسط متفقین نا امن شده و تدارکات ارسالی برای رومل به اعماق دریا فرستاده میشد.ولی با این حال در روزهای 21 ژانویه و 3 فوریه بخشی از کاروان تدارکات ارسالی از آلمان به دست رومل رسید.لشگر هشتم زرهی که بیشتر از نیروهای اس اس تشکیل شده بود بین توبروک(غرب توبروک) و شهر Timimi مستقر شده بود و جلوی ورود متفقین را میگرفت.تا اوایل بهار نیروهای رومل تحت محاصره ی شدید انگلیسیها بودند ولی خط دفاعی را حفظ میکردند. شرح عملیات: انگلیسیها در حال افزایش و ارنقای قوای خود بودند به عنوان مثال روی تانک اصلی خود یعنی m3 (یا تانک ژنرال گرانت) مسلسل سنگین 75 میلی متری نصب کردند که بلای جان پیاده نظام آلمانی بود. رومل هم در مدت محاصره بیشتر دفاع کرده بود تا حمله رومل در زمستان تنها یکبار به شهر بنغازی یورش برد که فقط برای سرگرم کردن متفقین بود او میدانست باید نیروهایش را برای یک حمله اصلی و شکستن محاصره حفظ نماید.اما نقشه ی فیلد مارشال رومل برای این کار بدین صورت بود که شهری به اسم Bir Hacheim را که روی خط محاصره قرار داشت و دارای پستی بلندی بسیار کمی بود و تانک های آلمانی میتوانستند با حداکثر سرعت در این محل مانور دهند را انتخاب کرد.لشگر 132 زرهی ایتالیا از سمت چپ(جنوب غربی) به این شهر یورش میبرد و لشگرهای زرهی 21 و 15 آلمان هم از سمت راست حمله میکردند اگر عملیات موفقیت آمیز می بود و محاصره شکسته میشد لشگرهای 20 و101 ایتالیا از 40 کیلومتری شمال شرقی شهر Bir Hacheim وارد نبرد شده و نیروهای انگلیسی بین این 40 کیلومتر به محاصره ی نیروهای آلمانی- ایتالیایی در می آمدند.و سپس روز بعد ارتش هشتم زرهی آلمان از غرب وارد میدان میشد و به شهرهای غزاله و عالم حمزه(Alem Hamza) حمله میکردند و پس از پیشروی با لشگرهای 5 و 21 ایتالیا که از سمت دیگر به غزاله حمله کرده بودند یکی میشد.در واقع رومل تمام افراد خود را در گروههای کوچکتری قرار داد تا با فاصله های معینی به خط محاصره ی نیروهای بریتانیایی حمله کنند و آنها را در حلقه های محاصره ای کوچکتری قرار دهند. رومل در این حمله از حربه ای خلاقانه استفاده کرد و با سوار کردن ملخ های دهها هواپیما که برایشان سوخت کافی نداشت بر روی کامیون گردو خاکی بزرگ ایجاد میکرد تا نیروهایش تا آخرین لحظه توسط متفقین شناسایی نشوند و با این کار انگلیسیها را غافلگیر کرد. نبرد غزاله با نام عملیات Venezia در ساعت 14 روز 26 می با فرمان روباه صحرا آغاز شد.ابتدا توپخانه ی آلمان که در نزدیکترین موضع به غزاله مستقر شده بود مواضع انگلیسیها را گلوله باران کرد و همزمان لشگرهای 132 و 101 ایتالیایی و لشگرهای 15 و 21 آلمانی به هدفهای از پیش تعیین شده حمله کردند.انگلیسیها که گمان میکردند کار متحدین تمام است و آنها قادر به تدارک و انجام حمله ی دیگری نیستند, آمادگی کامل نداشتند و غافل گیر شدند.سرعت عمل آلمانیها در حمله به اهدافی در شعاع بیش از 60 کیلومتر خیره کننده بود.محاصره ی انگلیسیها شکسته شد و تا فردا صبح نیرهای آلمانی بیش از 40 کیلومتر پیشروی کردند. پس از ده روز نبرد پیشروی آلمانیها باور نکردنی بود و نیروهای متفق متحمل تلفات سنگینی شدند,البته نیروهای لهستانی, هندی و فرانسوی برای آلمانیها رقیبی دست و پا بسته بودند.پس از این نبرد 25 روزه آلمانها قاطعانه پیروز شدند و اگر به آمار و ارقام این نبرد نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم که با یک شاهکار نظامی مواجهیم.ابتدا این مسئله عنوان میشود که نیروهای آلمانی-ایتالیایی از همه نظر از قوای متفق پایین تر بودند و احتمال پیروزی برای آنان روی کاغذ بسیار پایین بود.در پایان این نبرد نیروهای متفق 50 هزار کشته و مجروح داده و 1188 تانک از دست دادند و در مقابل تلفات متحدین به 5000 نفر هم نمیرسید همچنین رومل در این نبرد تنها 400 تانک از دست داد. نظر نویسنده: پس از نبرد غزاله فیلد مارشال اروین رومل با سرعتی باور نکردنی خود را به دروازه های العلمین در مصر رساند و اگر سوخت کافی به او میرسید احتمالا مصر بدست آلمانها می افتاد اما پیشبینی اکثر تاریخ نویسان در صورت پیروزی آلمان این بود که رومل از کانال سوئز عبور میکرد و با فتح ایران یا حتی هند جبهه ی جدیدی علیه شوروی ایجاد میکرد و اگر رومل در کنار گودریان, بوک, روندشتدت و.. قرار میگرفت کار استالین تمام بود.حتی اگر رومل به شوروی هم حمله نمی کرد با فتح ایران از ارسال تدارکات به جبهه ی شوروی جلوگیری میکرد و مقدمات نابودی کومونیستها فراهم میشد. ولی ای کاش اصلا نبردی به نام نبرد شمال آفریقا به وجود نمی آمد تا نیروهای آلمانی بر روی جبهه ی شوروی متمرکز باشند. http://www.nazicenter.ir/757/نبرد-غزاله-از-مبارزات-اروین-رومل.html
-
نبرد علم الهلفا پس از نبرد غزاله که در آن فیلد مارشال رومل توانست خط محاصره ی نیروهای بریتانیایی را در بندر توبروک لیبی بشکند, نیروهای آلمانی به فرماندهی رومل توانستند بدون شکست ظرف مدت 38 روز خود را به دروازه های العلمین برسانند.این پیشروی بقدری سریع و کوبنده بود که تمامی مقامات ارشد ارتش آلمان از جمله شخص پیشوا نبرد شمال آفریقا را تمام شده میدانستند.ژنرال Claude Auchinleck که فرماندهی سربازان بریتانیایی را بر عهده داشت پس از نبرد غزاله فقط عقب نشینی کرده بود تا جایی که مصر با خطر سقوط مواجه شد.چرچیل که از شکست های پیاپی ژنرال Auchinleck به تنگ آمده بود در واپسین روزهای نبرد اول العلمین او را به بریتانیا فراخواند و یکی از بهترین ژنرالهای خود را به جای او گمارد, برناردو مونتگومری که سربازانش او را مونتی صدا میزدند و در سلسله نبردهای شمال آفریقا به او لقب موش صحرا داده شد از طرف چرچیل به فرماندهی کل نیروهای انگلیسی مستقر در شمال آفریقا منصوب گشت. با ورود مونتگومری, فیلد مارشال رومل که از نظر سوخت و تجهیزات در وضعیت وخیمی قرار داشت بر خلاف دستورات پیشوا دست به یک عقب نشینی سراسری از ایستگاه العلمین زد.بنابراین در نبرد اول العلمین رومل و مونتگومری نتوانستند یکدیگر را محک بزنند.اولین نبرد روباه صحرا و مونتگومری در خط دفاعی جدید آلمانها رخ داد در شهری به نام علم الهلفا(Alam el Halfa). شرح نبرد: نبرد علم الهلفا که در بازه ی زمانی 30 آگوست تا 5 سپتامبر سال 1942 در جنوب العلمین به وقوع پیوست. در این نبرد سپاه آفریقا که از نیروهای آلمانی-ایتالیایی به فرماندهی فیلد مارشال رومل تشکیل شده بود به مصاف ارتش 8 بریتانیا به فرماندهی مارشال مونتگومری رفت.در این نبرد نیروهای انگلیسی وضعیت بسیار بهتری داشتند و از نظر تجهیزات تعداد تانک و هواپیما جلوتر از نیروهای رومل بودند.در واقع رومل در خط دفاعی علم الهلفا در انتظار رسیدن نیروهای تازه نفس و سوخت بود تا بار دیگر به سمت العلمین یورش برد.در این نبرد رومل سوخت و تانک کافی نداشت و به طور کلی با هیچ چی ولی حساب شده میجنگید برای او عقب نشینی به معنای از دست دادن سوخت بیشتر بود بنابراین علم ال هلفا را حفظ کرد در طول این نبرد کوتاه رومل از تاکتیکهای پیچیده ای برای تانکهایش استفاده میکرد. مثلا در این تاکتیکها به بعضی از تانکها سوخت کافی و به بعضی دیگر فقط به اندازه ای سوخت داده میشد که تانک بتواند به طور نقطه ای جایش را عوض کند در واقع این تانکها بیشتر از اینکه در حال حرکت باشند ساکن بودند.تانکهایی که سوخت کافی داشتند در میدان نبرد مانور میدادند و میجنگیدند و تانکها کم سوخت در فاصله ی دورتری از نبرد مستقر شده و خیلی کم تحرک داشتند و نقش توپخانه ای را بازی میکردند, همچنین رومل به طور گسترده ای از میدانهای مین پراکنده استفاده کرد تا راههای نفوذ تانکهای انگلیسی را محدود سازد.نیروی هوایی و توپخانه ای بریتانیا در طول این نبرد 6 روزه بی وقفه اهداف خود را مورد اصابت قرار میدادند از نظر مونتگومری، رومل تا چندی دیگر باید تسلیم میشد.در 2 سپتامبر به دفتر ورماخت در برلین گزارش داده شد که وضیت رومل بسیار وخیم است و ممکن است سپاه آفریقا از هم بپاشد زیرا رومل حتی سوخت کافی برای عقب نشینی در اختیار ندارد. رومل دستور داد سوخت بسیاری از کامینها و وسایل نقلیه زرهی کشیده شود تا تانکهایش بتوانند در میدان نبرد از علم الهلفا دفاع کنند.مونتگومری که کمابیش از وضیت رومل و یارانش با خبر بود در 4 سپتامبر یک حمله ی سراسری اما نه چندان بزرگ علیه نیروهای متحد صورت داد که با مقاومت شدید رومل نیروهای بریتانیایی مجبور به عقب نشینی شدند در این نبرد رومل تنها 300 تانک در مقابل 900 تانک انگلیسیها داشت با ورود تانکهای انگلیسی توپهای 88 میلی متری آلمانی آتش گشودند و تعداد زیادی از تانکهای انگلیسی را از کار انداختند با افزایش تعداد تانکهای انگلیسی رومل دستور حمله به تانکهایش داد ولی نیروهایش به طور نا امید کننده ی کم بودند ولی با دستورات مستمر رومل و تاکتیکهای سرعتی او نیروهای انگلیسی عقب کشیدند.بسیاری از فرماندهان انگلیسی به عملکرد موتگومری انتقاد میکردند که چرا با یک حمله ی بزرگ کار رومل را تمام نمیکند.در واقع مونتگومری هم ژنرال باهوشی بود و میدانست که یک حمله ی بزرگ یعنی استفاده از تمامی سوخت و تجهیزات (وضیت نیروهای متفق هم چندان مناسب نبود)که اگر این حمله رومل را به زانو در نمی آورد منابع انگلیسیها هم وخیم میشد و متحدین ابتکار عمل را به دست می گرفتند. این نبرد 6 روزه که نبرد بسیار حساسی به شمار می آمد با پیروزی نسبی مونتگومری و سربازانش به اتمام رسید.متحدین 2900 کشته و مجروح داده و49 تانک و 36 هواپیما از دست دادند در مقابل نیروهای متفق (انگلیسی, استرالیایی,هندی و…) 1750 کشته و مجروح داده و 68 تانک و 67 هواپیما از دست دادند. در این نبرد 6 روزه مونتگومری هم بخشی از توان خود را از دست داد و در العلمین به انتظار رسیدن نیروهای تازه نفس و سوخت سنگر گرفت.مقاومت رومل در چنین شرایطی برای مقامات آلمانی بسیار غرور آفرین بود, حتی مقامات و ژنرالهای انگلیسی هم که کار آلمانیها را تمام شده میدانستند به تحسین این ژنرال بزرگ و توانای آلمانی پرداختند. بین فاصله ی 6 سپتامبر تا 23 اکتبر جز زد و خوردهای کوچک اتفاق خاصی در شمال آفریقا رخ نداد در واقع این مدت را میتوان آرامش قبل از طوفان نامید زیرا با رسیدن سوخت و نیروهای تازه نفس به خصوص تانکهای جدید آمریکایی مونتگومری بار دیگر به علم الهلفا حمله کرد (نبرد دوم العلمین). http://www.nazicenter.ir/1135/نبرد-علم-الهلفا-alam-el-halfa.html
-
دومین نبرد در العلمین پس از مقاومت خیره کننده ی رومل در نبرد الم لهلفا مونتگومری عقب نشست و منتظر نیروهای تازه نفس و سوخت شد.گذشت زمان به هیچ عنوان به نفع رومل و آلمانها نبود زیرا ارتش اصلی آلمان در نبردی خونبار با ارتش شوروی متحمل تلفات و خسارات زیادی شده بود و اندک نیروها و مهمات ارسالی برای رومل هم توسط نیروی دریایی متفق به اعماق دریای مدیترانه فرستاده میشد.و فیلد مارشال رومل اندک نیروها و سوخت خود را برای دفاع یا حتی عقب نشینی نگه داشته بود.از طرف دیگر مونتگومری نیروهای خود را سازماندهی کرده و آماده ی انجام حمله ی دیگری به خطوط آلمان میشد. اینک نیروها و تجهیزات متفقین دو برابر گشته بود.در زمان این حمله آلمانیها در استالینگراد در حال پیشروی بودند و ارتش جنوبی در نزدیکی قفقاز بود به همین دلیل برای رومل و سپاه شمال آفریقا آن طور که باید نیرو و سوخت ارسال نشد اما چرچیل که میترسید با سقوط مصر و تسخیر کانال سوئز جبهه ی جدیدی علیه ارتش سرخ گشوده شده و راههای کمک به شوروی از ایران بسته شود نیروها و تجهیزات خود را به شمال آفریقا سرازیر کرد, و بد شانسی دیگر برای آلمانها بیماری اروین رومل بود که از اوایل ماه سپتامبر آغاز شده و او به اجبار به آلمان بازگشته بود اما همچنان فرماندهی تمام نیروهای آلمانی-ایتالیایی در شمال آفریقا را بر عهده داشت. شرح عملیات نبرد دوم العلمین در جنوب ایستگاه العلمین و بار دیگر در نزدیکی الم الهلفا در فاصله ی زمانی23 اکتبر تا 4 نوامبر (13 روز) به وقوع پیوست.در واقع مونتگومری در نظر داشت با یک حمله سپاه آفریقا ی آلمان را نابود سازد و حتی مجال عقب نشینی هم به آنها ندهد.در 4 نوامبر سال 1942 مونتگومری به همراه 220000 هزار سرباز , 1100 تانک و 750 هواپیما به مصاف سپاه شمال آفریقای روباه صحرا که دارای 115000 هزار سرباز, 547تانک و900 هواپیما بود رفت.رومل برای جبران کردن کمبود شدید نیروها و سوختش به طور گسترده ای از میادین مین و سیم های خاردار استفاده کرد.او از 500 هزار مین در 10ها میدان بهره جست تا راههای نفوذ انگلیسیها را محدودتر کند.فرماندهان آلمانی-ایتالیایی پس از نبرد الم الهلفا خواستار یک عقب نشینی سراسری دیگر تا شهر طرابلس بودند ولی رومل با این کار مخالفت میکرد زیرا اولا نمیخواست سوخت اندکش را برای عقب نشینی به هدر دهد و ثانیا او مصمم بود خط الم الهلفا را حفظ کند.همچنین او برای رو به رو شدن با انگلیسیها نیروی زرهی خود را به 2 قسمت تقسیم کرد(این کار هم مخالفین بسیاری داشت)در شمال(littorio) لشگر 15 زرهی آلمان و در جنوب (ariete)لشگر21 زرهی آلمان مستقر شدند. معمولا نبرد 13 روزه ی العلمین دوم را بدین شکل دسته بندی میکنند:به زور داخل شدن یا نفوذ اجباری(23-24اکتبر)خرد شدن و زوال یافتن(24-25اکتبر)مقابله(26-28اکتبر)عملیاتsupercharge (1-2 نوامبر)عقب نشینی و خروج(3-7نوامبر)در این دسته بندی29-31 اکتبر نامی ندارد چون در این بازه جنگ با رکود نسبی و آرامش همراه بود. مرحله ی اول :نفوذ اجباری در واپسین ساعات روز 23 اکتبر 1942 تیپ24 ارتش استرالیا از شمال نبرد را آغاز کرد, در واقع هدف از حمله ی این تیپ سبک مشخص شدن مکان استقرار نیروهای آلمانی بود بنابراین میتوان تیپ 24 استرالیاییها را فداییان نبرد نامید زیرا با نزدیک شدن این تیپ لشگر 15 زرهی پانزر آلمان آتش گشود.سپس عملیاتی در قالب نام lightfoot آغاز گشت بیش از 1000 توپ انگلیسی به مدت 5ساعت و نیم مواضع آلمانیها را گلوله باران کردند طبق گزارشها صدای این توپها به قدری مهیب بود که از گوش برخی توپچیها خون جاری شده بود و نیروی هوایی بریتانیا هم به بمباران مواضع لشگر 15 پانزر آلمان پرداخت.به این دلیل نام این عملیات را lightfoot نهادند که در مدت این 5 ساعت و نیم که مواضع آلمانها زیر آتش سنگین بود مهندسین بریتانیایی با نورافکن زمینهای اطراف را روشن کردند و مشغول مین روبی و خنثی سازی مینها شدند تا راه برای ورود تانکهای انگلیسی باز شود.عمق برخی از این میادین مین(که سربازان بریتانیایی به آن آنها باغ شیطان میگفتند)به 8 کیلوتر هم میرسید که به طور پراکنده مین گذاری شده بود هدف این مهندسین پاکسازی راهی به عرض 24 فوت بود که برای عبور یک تانک کافی باشد.ساعت 22:00به وقت محلی مصر بود که مهندسین بریتانیایی دریافتند از برنامه ی خود بسیار عقب هستند هنوز کار پاکسازی میدان مین تمام نشده بود که پیاده نظام 25 انگلیس به همراه 500 تانک از راه رسیدند ورود این تانکها باعث به وجود آمدن گرد و خاک بسیار غلیظی شد که کار خنثی سازی را باز هم کندتر کرد.در این نقطه ترافیکی از تانکها به وجود آمد که اگر نیروهای آلمانی زیر آتش سنگین توپخانه نبودند هدفهای راحتی میشدند.از طرف دیگر در جنوب لشگر 7 زرهی بریتانیا به همراه چندین تیپ از سربازان فرانسه ی آزاد به همراه لشگر 8 به فرماندهی ژنرال برایان هوکس(Brian Horrocks) به سمت ariete هجوم بردند زره پوشها از سمت Jebel Kalakh و سربازان فرانسه ی آزاد از سمت Qaret el Himeimat حمله را آغاز کردند که با مقاومت شدید لشگر 21 زرهی آلمان روبه رو شدند. با ورود تیپ هوابرد 185 که مجهز به پانزر شرک(نوعی آنتی تانک)بودند به این جبهه کار برای قوای متفق سخت تر شد.با طلوع آفتاب در 24 اکتبر نیروهای انگلیسی هنوز به داخل مواضع آلمانها نفوذ نکرده بودند.تانکهای انگلیسی در شمال در میادین مین متوقف شده و زیر آتش محدود آلمانها بودند و در جنوب هم لشگرهای 7 و 8 انگلیسی زیر آتش سنگین گرفتار بودند و توان پیشروی نداشتند. مرحله ی دوم:زوال در روز شنبه 24 اکتبر فاجعه ی دیگر برای نیروهای آلمانی رخ داد و آن حمله ی قلبی و در پی آن درگذشت فرمانده ی آلمانها ژنرال stumm بود,بلافاصله پس از این واقعه سرلشکر ویلهلمریترفونتوما ( Major-General Wilhelm Ritter von Thoma) به سمت فرماندهی رسیدوهیتلر به محض شنیدن این خبر فرمان داد که رومل باید هرچه زودتر آسایشگاه خود را ترک کند و به شمال آفریقا بازگردد.رومل در واپسین ساعات 24 اکتبر به رم پرواز کرد تا از آنجا به شمال آفریقا بازگردد همچنین او خواستار سوخت و مهمات بیشتر بود.در 24 اکتبر پیشرفت متفقین بسیار کمتر ا حد انتظار بود هواپیماهای انگلیسی تا ساعت16:00 بیش از 1000 سورتی پرواز بر فراز مواضع متحدین انجام دادند با انجام این پروازها و گلوله باران بی وقفه ی توپها منابع متحدین به شدت تحلیل رفته و رو به زوال و نابودی بود.لشگر 15 زرهی آلمان و نیروهای ایتالیایی مستقر در littorio که وضیت چندان مناسبی نداشت وارد اولین نبرد بزرگ تانکها در جنگ العلمین دوم شد.بیش از 100 تانک از طرفین با آغاز تاریکی شب وارد نبردی سهمگین شدند.برای روشنایی میدان نبرد دو گروه متحد و متفق بی وقفه منور شلیک میکردند. این نبرد تا ساعت 22:00 ادامه یافت و با ورود هواپیماهای دو طرف و پراکنده شدن تانکها بدون میسر شدن نتیجه پایان یافت.اما ارتش 8 زرهی انگلستان که در جنوب مشغول نبرد بود بسیار بهتر عمل کرد سلاحهای ضد تانک آلمانی(مانند توپ 88 میلی متری) مستقر در ariete بیش از 31 تانک انگلیسی را در روز 24 اکتبر از کار انداختند ولی نتوانستند مانع پیشروی آنان شوند.در روز 24 اکتبر تمرکز نیروی هوایی متفقین بر روی مواضع آلمانی_ایتالیایی موجود در شمال بود در این روز بیش از 122 تن بمب بر سر لشگریان متحدین فرو ریخته شد. در ساعات اولیه یکشنبه 25 اکتبر کار پاکسازی میدان مین در قسمتهای شمالی رو به اتمام بود بیش از 5 مایل(8 کیلومتر)میدان مین پاکسازی شده بود و تانکهای انگلیس در آماده باش برای حمله ی نهایی بودند.اما مواضع آلمانها در پشت میدانهای مین بسیار مستحکم بود سنگرهای بتنی و سیمهای خاردار و سربازانی که به آنتی تانکهای پانزر شرک مجهز بودند مونتگومری را نگران کرده بود به همین دلیل او به فکر نقشه ای جدید افتاد که با ورود فیلد مارشال رومل در 25 اکتبر آن را عملی ساخت.این طرح بدین گونه بود که 500سرباز استرالیایی (مثل همان استرالیاییهای فداکار روز اول) باید از شمالی ترین نقطه و از ساحل دریای مدیترانه نیروهای آلمانی را دور میزدند و آنان را در محاصره متفقین قرار می دادند. اما آلمانها این سپاه کوچک را شناسایی کردند و تمام 500 سرباز استرالیایی در مقابل تنها یک افسر آلمانی کشته شدند.رومل به هنگام بازدید از صحنه ی این نبرد بسیار متاثر شد و اصطلاح حمام خون را به کار برد اما این طرح باعث شد رومل گمان کند حمله ی بعدی متفقین از شمال است و به همین دلیل بخشی از تانکهایش را به این ناحیه منتقل کرد و فضا برای مانور تانکهای مونتگومری باز شد.در شب 25 اکتبر بمب افکنهایی که توانایی بمب باران در تاریکی شب را داشتند بیش از 115 تن بمب دیگر را بر روی مواضع رومل و یارانش ریختن گویا میخواستند انتقام آن 500 سرباز استرالیایی را که خود به کام مرگ فرستاده بودند از آلمانها بگیرند به هر حال وضیت روباه صحرا و یارانش بسیار وخیم شده بود. http://www.nazicenter.ir/1140/دومین-نبرد-العلمین.html
-
ویلهلم مسراشمیت، طراح هواپیماهای جنگنده آلمان نازی ویلهلم مسراشمیت Wilhelm Messerschmitt متولد 26 ژوئن 1898 و متوفا 15 سپتامبر 1978.یکی از مهمترین طراحان و تولیدکنندگان هواپیماهای نظامی در آلمان نازی بود.او در فرانکفورت بدنیا آمد و پسر یک تاجر مشروبات الکلی بود همچنین پدر خوانده ی وی نقاشی آمریکایی به نام کارل فوون بود که پروفسور آکادمی مونیخ بود.یکی از مهمترین جنگنده هایی که مسراشمیت طراحی کرد جنگنده ی Messerschmitt Bf 109 بود که در سال 1934 به همراه والتر ردر(Walter Rethel) آن را طراحی کرد.جنگنده ی مسراشمیت bf109 مهمترین جنگنده ی آلمانها در طول جنگ جهانی دوم بود(پر تیتراژترین هواپیمای کل تاریخ هوانوردی). امروزه ویلهلم مسراشمیت را به عنوان بزرگترین تولید کننده ی هواپیماهای نظامی در تاریخ می شناسند.در کارخانه های او بیش از 35000 جنگنده ساخته شده است.همچنین جنگنده ی Messerschmitt Me 209 او پس از شکستن رکورد سرعت در جهان تا سال 1969 سریع ترین جنگنده ی جهان بود.همچنین ویلهلم مسراشمیت اولین جت جهان را نیز طراحی کرده این جنگنده ی سریع و بی نظیر که Messerschmitt Me 262 نام داشت برای اولین بار در 18 آپریل 1941 به پرواز درامده و به عنوان پدر جنگنده های امروزی شناخته میشود. مسراشمیت جوان در سال 1914 جزو پیشگامان تولید هواپیماهای بدون موتور در آلمان بود او و Friedrich Harth در سال 1914 گلایدر s5 را طراحی کردند.این دو در سال 1917 با سرویسهای نظامی آلمان قرار داد امضا کردند و سپس در سال 1921 گلایدر s8 را طراحی کردند که در آن زمان رکورد مدت زمان پرواز را شکست و در همان سال مسراشمیت یک هواپیمای بدون موتور کامل به نام s9 ساخت,در سال 1923 هارت و مسراشمیت از هم جدا شدند.سپس در همان سال مسراشمیت اولین شرکت هواپیما سازی خو را در اوگسبورگ Augsburgتاسیس کرد, با گذشت 2 سال از زمان تاسیس این شرکت مسراشمیت با طراحی موتور هواپیما و ساخت هواپیماهای موتوری به سرعت رشد کرد اولین هواپیماهای موتوری وی مسراشمیتهای 17 و 18 بودند که در سال 1927 در قالب هواپیماهای آمزشی به فروش می رسیدند. با به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال 1933 وزارت حمل و نقل هوایی در آلمان با نام Reichsluftfahrtministerium(RLM) تاسیس شد و مسر اشمیت و تمام نوابغ طراحی هواپیما در آلمان به این سازمان ملحق شدند.در همین سال مسراشمیت و رابرت لوسر که گلهای سرسبد این سازمان بودند هواپیمای کوچک مسرامیت ام 37 را تولید کردند و بلافاصله هواپیمای مسراشمیت بی اف 108 تولید گشت. اما اوج هنر طراحی ویلهلم مسراشمیت در سال 1934 و با طراحی جنگنده ی بی نظیر مسراشمیت بی اف 109 رقم خورد.مسراشمیت با برقراری ارتباط نزدیک با رودولف هس و هرمان گورینگ که از بلندمرتبه ترین فرماندهان نازی بودند همواره از دیگر شرکتهای بزرگ رقیب خود مانندHUGO JUNKERS جلوتر بود.همچنین او با دولت رومانی برای ارسال هواپیماهای حمل و نقلی در سال 1935 قرارداد بست.شرکت مستراشمیت مورد اعتمادترین و قدرتمند ترین شرکت هواپیما سازی آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم بود. پس از جنگ جهانی دوم ویلهیم مسراشمیت در دادگاه سال 1948 برای همکاری نزدیک با نازیها به اعدام محکوم شد اما پس از دو سال از اتهامات خویش تبرئه شده و آزاد گشت و سمت سابق خویش در شرکت مسراشمیت را بدست گرفت.از آنجایی که تا سال 1955 ساختن هواپیما در خاک آلمان ممنوع بود او به ساخت ساختمان و ماشین آلات مشغول گشت.مسراشمیت در سال 1952 در طراحی جنگنده ی F10 با لاکهید مارتین در ایالات متحده همکاری کرد(این هواپیما در سال 1954 به پرواز درامد)ویلهلم مسراشمیت در سال 1970 بازنشسته شد و در 15 سپتامبر 1978 در بیمارستان مونیخ درگذشت,وی در سال 1938 جایزه ی ملی آلمان برای علم و هنر را از دستان آدولف هیتلر دریافت کرده بود. http://www.nazicenter.ir/1275/ویلهلم-مسراشمیت،-طراح-هواپیماهای-جنگ.html
-
نبرد در گذرگاه کاسرین پس از نبرد دوم العلمین و شکست سنگین متحدین فیلد مارشال رومل که از نظر داشتن سوخت و تجهیزات و حتی نفر در وضیت بسیار وخیمی قرار داشت مرتبا عقب نشینی کرد و در اوایل سال 1943 از لیبی هم عقب کشید و وارد تونس شد. در این زمان بود که به نیروهای کمکی رسید اما مشکل اصلی رومل نیروهای آمریکایی و بخش کوچکی از نیروهای انگلیسی بودند که در سواحل الجزایر پیاده شده بودند و به سمت تونس حرکت کرده و بدین ترتیب رومل در محاصره ی نیروهای متفق آمریکایی-انگلیسی(از غرب) و انگلیسی(از شرق) قرار گرفت.اما یکی از مهمترین نبردهایی که در کشور تونس رخ داد نبرد 8 روزه ی گذرگاه کاسرین (Kasserine Pass) بود این نبرد به این دلیل مهم و مورد توجه است که نشان میدهد اگر رومل تجهیزات و سوخت کافی داشته باشد, پیروز میدان نبرد است حتی اگر از نظر تعداد تانک از حریفش عقب تر باشد. شرح عملیات: نبرد گذرگاه کاسرین در بازه ی زمانی 17 تا 25 فوریه ی 1943 در جبهه ای با عرض 3.2 کیلومتر در مرکز و غرب کشور تونس رخ داد.در این نبرد چند لشگر زره پوش ایتالیایی در کنار لشگر5, 10و21 زرهی آلمان(در مجموع22000سرباز) به فرماندهی فیلدمارشال اروین رومل به مصاف سپاه دوم آمریکا به فرماندهی سر لشگرLloyd Fredendall و لشگر6 زرهی بریتانیا به فرماندهی سر لشگر Charles Keightley و همچنین بخشهایی از لشگر 1 بریتانیا به فرماندهی سپهبد Kenneth Anderson رفتند.یکی دیگر از عواملی که نبرد کاسرین را مهم ساخته اولین برخورد بزرگ و جدی نیروهایی آمریکایی با آلمانیها در جنگ جهانی دوم بود که در طول این نبرد رخ داد.اما برای درک بهتر اوضاع شمال آفریقا کمی به عقب تر بر می گردیم به نوامبر سال 1942 که رومل در العلمین شکست خورد و دست به عقب نشینی زد در این هنگام نیروهای کمکی برای یاری به او از جزیره ی سیسل ایتالیا وارد تونس شدند اما آنان کمی دیر رسیدند در 8 نوامبر که رومل در حال عقب نشینی بود نیروهای کمکی آلمانی ایتالیایی به فرماندهی ژنرال ارنست کارل مورد حمله ی نیروهای آمریکایی به فرماندهی جرج اس پاتن و بخشهایی از لشگر 1 انگلیس که در الجزایر پیاده شده بودند قرار میگرند و دست به دفاع میزنند اما در شرق اروین رومل که نیروی کافی برای ایستادگی مقابل مونتگومری را نداشت دست به عقب نشینیهای پیاپی میزند تا در تونس به نیروهای کمکی خویش میرسد در واقع در محاصره ی متفقین گرفتار میشود.قبل از رسیدن رومل به تونس آمریکاییها تلاش کردند تونس را از دست آلمانها خارج سازند به همین دلیل تانکهای آمریکایی بارها از میان کوههای اطلس که در مرکز تونس قرار دارند به سمت نیروهای آلمانی یورش بردند ولی هر بار متحمل تلفات سنگینی شده و عقب مینشستند یکی از عوامل موفقیت المانها در این نبردهای کوچک سلاح ضد تانک پانزر شرک بود که به راحتی تانک های آمریکایی را منهدم میساخت. نقشه ی رومل برای دفاع از تونس و عقب راندن متفقین بدین صورت بود طبق برآورد ژنرالها و فرماندهان آلمانی نیروهای آمریکایی-انگلیسی پس از حدود 2 ماه زمین گیر شدن در پشت کوههای اطلس و دادن تلفات بالا(چیزی در حدود 100 تانک)بسیار آسیب پذیرترند.ارتش هشتم انگلستان که از شرق نزدیک میشد در وضیت بسیار مطلوبی قرار داشت.بنابراین طبق نقشه ی رومل قبل از رسیدن ارتش هشتم قدرتمند مونتگومری و کامل شدن حلقه ی محاصره لشگر زرهی 5 و باقیمنده ی لشگر زرهی 21(که از نبرد العلمین باقیمانده بود) با سرعت هر کدام به دو هدف Kasserine و sbiba حمله میکردند و سپس هر دو با هم به Thala و Le Kefیورش میبردند این مناطق در غرب تونس و اطراف کوههای اطلس واقع شده و در اختیار نیروهای آمریکایی(و بخشهایی از لشگر 1 و لشگر 6 زرهی بریتانیا) بود.از طرفی آمریکاییها هم که از حال و روز رومل با خبر بودند به هیچ وجه انتظار حمله از جانب این ژنرال آلمانی که پس از چند ماه عقب نشینی به آخرین خط دفاعی خویش رسیده بود را نداشتند. در 20 فوریه لشگر21 خستگی ناپذیر زرهی رومل به sbiba یورش برد این منطقه که نسبت به کاسرین دارای مواضع دفاعی ضعیف تری بود و تنها لشگر 6زرهی بریتانیا که 26 زره پوش داشت به همراه سپاه 18 و 34 آمریکا از این منطقه دفاع میکردند پس از اندکی مقاومت به دست آلمانها افتاد سرعت عمل نیروهای آلمانی بقدری بالا بود که توپخانه ی آمریکایی مستقر در کوهپایه ی اطلس فرصت آتش کردن را پیدا نکرد. در همین حین لشگر زرهی 5 به همراه تعدادی تانک و زره پوش از لشگر 10 و همچنین چند لشگر زرهی و پیاده ی ایتالیایی به گذرگاه کاسرین یورش بردند.گذرگاه کاسرین که دارای خطوط دفاعی بسیار مستحکمی بود توسط لشگر1 و سپاه 16 آمریکا و چندین لشگر از سربازان فرانسه ی آزاد حفاظت میشد,همچنین توپخانه ی آمریکایی-فرانسوی در دامنه ی کوههای اطلس موضع گرفته بودند و گذرگاه کاسرین در برد آتش آنان بود. لشگریان آلمانی-ایتالیایی زیر نظر اروین رومل به طور ناگهانی به این خطوط حمله ور شدند تانکهای رومل در این یورش از مانورهای بسیار پیچیده ای استفاده کردند در نتیجه تلفات آنان به هنگام آتش توپخانه ی متفقین بسیار پایین بود.جنگ در گذرگاه کاسرین وقتی سنگین تر شد که سربازان لشگر زرهی 6 بریتانیا به همراه 11 تانک پس از شکست مواضع خود در sbiba را رها کرده و وارد گذرگاه کاسرین شدند البته لشگر زرهی 21 پانزر و زره پوشهای لشگر131 ایتالیا که Centauro نام داشت به دنبال آنان بودند با شلوغ شدن گذرگاه هنگ Centauro ایتالیایی به محاصره ی نیروهای متفق درامد و قبل از رسیدن نیروهای کمکی از جانب رومل تمامی زره پوشهای این هنگ به آتش کشیده شد و فرمانده ی این هنگ یعنی سرهنگ Luigi Bonfatti نیز کشته شد, فیلدمارشال رومل بعدها در بیانیه ای از شجاعت این هنگ کوچک ایتالیایی تقدیر کرد و فرمانده ی شجاع آنان را ستود.پس از پاکسازی گذرگاه از نیروهای متفق تانکهای رومل به محل توپخانه ی آنان در کوهپایه یورش برد و آن را نابود ساخت, گفتنی است این توپخانه در اوج نبرد خاموش بود زیرا نمیتوانست بدون صدمه زدن به نیروهای خودی تانکهای متحدین را مورد اصابت قرار دهد.پس از تصرف گذرگاه کاسرین رومل به همراه لشگرهای 5 و 10 زرهی پانزر در 21 فوریه به سمت شهر Thala حمله کرد و لشگرهای پیاده ی 26 آمریکا و زرهی 26 انگلستان را از این شهر بیرون ساخت.سپس متفقین برای متوقف ساختن نیروهای آلمانی سلاحهای ضد تانک سنگین خود مانند توپهای 37 میلی متری را در حومه ی شهر مستقر ساختند.صبح روز 22 فوریه فرمانده ی لشگر10 زرهی آلمان Von Broich (فون برویچ)به مارشال رومل پیشنهاد یک حمله ی شبانه به این گردانهای ضد تانک را داد و رومل پذیرفت.همان شب آلمانها به این خطوط حمله ور شده و با کمترین تلفات متفقین را عقب راندند و وضعیت شهر Thala به ثبات رسید. نتیجه ی نبرد تا پایان 24 فوریه بیشتر مناطق غربی تونس به دست نیروهای رومل تصرف شده بود و آمریکاییها به خاک الجزایر عقب نشینی کرده بودند این نبرد با پیروزی قاطع آلمانها به پایان رسید تلفات نیروهای متفق بیش از 10هزار کشته و مجروح(6500نفر تلفات آمریکاییها بود) و 183 تانک بود در مقابل متحدین 2000 کشته و مجروح داده و تنها 34 تانک از دست دادند..آمریکاییهای تحقیر شده که با وجود برتری نیروها و تانکها شکست خورده بودند, خود را برای حمله ی دیگری به تونس اماده میکردند زیرا ژنرال آیزنهاور به پاتن قول نیروهای تازه نفس و تجهیزات جدید داده بود از طرفی ارتش 8 بریتانیا به فرماندهی مونت گومری از شرق به مرزهای تونس رسیده بود و نکته ی مهم این بود که رومل پس از این نبرد 8 روزه بیشتر سوختها و مهماتش را از دست داده بود البته آلبرت کسرینگ به او قول نیروهای کمکی و سوخت داده بود اینک رومل خود را برای حمله ی نیروها انگلیسی از شرق و نیروهای تحقیر شده ی آمریکایی از غرب آماده میکرد. http://www.nazicenter.ir/1301/نبرد-در-گذرگاه-کاسرین.html
-
نبردهای جنگ جهانی دوم (مینسک) نبرد مینسک مقدمه نبرد مینسک یک عملیات استراتژیک بود که توسط ارتش مرکزی آلمان در طول نبرد عظیم بارباروسا و در بازه ی زمانی 22 ژوئن تا 27 جولای 1941 انجام شد.هدف از این عملیات محاصره ی نیروهای ارتش سرخ در اطراف مینسک(پایتخت بلاروس) و به زانو دراوردن این نیروها قبل از حمله ی نهایی به مسکو بود.این عملیات به دستور شخص پیشوا پی ریزی شده بود زیرا هیتلر می ترسید بلایی که سر ناپلئون و افرادش آمد سر نیروهای آلمانی هم بیاید.ناپلئون با سرعت به سمت مسکو حرکت کرده بود و در حین محاصره ی این شهر نیروهای روس به جا مانده در عقب(غرب) پشت ارتش وی حلقه ی محاصره ایجاد کردند و ناپلئون شکست خورده بود به همین دلیل هیتلر دستور داد تا تمامی نیروهای ارتش سرخ مستقر شده در نواحی مینسک و خارکف و… قبل از حمله به مسکو باید نابود شوند.فرماندهی ارتش مرکزی آلمان بر عهده ی فیلد مارشال فدر فون بوک بود نیروهای تحت فرماندهی وی پس از فتح لهستان و با آغاز نبرد بارباروسا وظیفه ی پاکسازی نواحی مینسک و اسمولنسک را بر عهده داشتند.پیش قراولان و خط شکنان ارتش مرکزی آلمان لشگر زرهی 3 پانزر به فرماندهی ژنرال هوت و لشگر زرهی 2 پانزر به فرماندهی هاینتس گودریان بودند.فرماندهی نیروهای ارتش سرخ که فرمان ایستادگی و حفظ مواضع به آنان داده شده بود را ژنرال دیمیتری پاولوف (Dmitry Pavlov) بر عهده داشت.ویفه ی اصلی ارتش سرخ در بلاروس این بود که در صورت تهاجم آلمانها با ضد حمله های مکرر نیروهای رایش را به طرف لهستان عقب برانند به همین دلیل حجم عظیمی از نیرو و تجهیزات در اطراف مینسک, اسمولنسک, بیالیستوک و….مستقر شده بودند.در وصف حجم مخوف این نیروها همین بس که بیش از 5000 تانک و 600000 سرباز در این نواحی مستقر شده بودند. نیروهای آلمانی در مقابل این نیروی جهنمی حدود 2000 تانک و تعداد مشابه سرباز در اختیار داشتند.در نزدیکی مینسک و بیالیستوک یک خط راه آهن کلیدی و استراتژیک قرار داشت که به مسکو متصل میشد و شاهراه تغذیه ی این نیروها بود. شرح عملیات حمله به مینسک و بیالیستوک و اسمولنسک جزو اولین اقدامات ارتش رایش در اغاز عملیات بارباروسا بود و موفقیت این عملیات باعث شد جهانیان کار شوروی را تمام شده بدانند. وظیفه ی اصلی ارتش مرکزی در آغاز عملیات بارباروسا فتح مسکو بود که این برنامه در چندین برهه ی زمانی با تغییرات مواجه شد.حمله به نیروهای ارتش سرخ مستقر در مینسک و بیالیستوک و…از جمله این تغییرات بود.در 23 ژوئن نیروهای آلمانی از دسته های 4 و 9 در جنوب شرقی بیالیستوک که هرودنا (Hrodna) نام داشت مستقر شدند.ظهر روز 23 نیروهای متعلق به لشگر 10 شوروی به المانها در دو مرحله ضد کردند که هردو بار شکست خورده عقب کشیدند.در 24 ژوئن نیروهای رایش به آرامی به طرف بیالیستوک حرکت کردند به طوری که دیده بانهای آلمانی مرتبا تحرکات ارتش سرخ را زیر نظر داشتند.با نزدیک شدن آلمانها به بیالیستوک پاولوف به یکی از ژنرالهای ارشد خود به نام ژنرال بولدین (Boldin) فرمان داد تا با لشگر زرهی 11 و ارتش پیاده 9 به سمت آلمانها حمله کرده و از نزدیک شدن آنها جلوگیری کند.این حمله ی مفتضحانه با شکست و تلفات سنگین نیروهای روس همراه شد.نیروهای روس پس از شکست بولدین بیالیستوک را خالی کرده و به طرف مینسک که مواضع دفاعی بسیار مستحکمی داشت و انبوه نیروهای زرهی ارتش سرخ در آنجا مستقر شده بودند عقب نشینی کردند.در 27 ژوئن یکی دیگر از عملیاتهای خیره کننده ی ارتش رایش به وقوع پیوست ارتش های 2 و 3 زرهی آلمان به فرماندهی دو ژنرال بزرگ آلمانی یعنی گودریان و هوت که زیر نظر شخص فون بوک هدایت میشدند با حمله ای گاز انبری به داخل مینسک یورش بردند.تا اینجا این دو ارتش بیشترین پیشروی را بین نیروهای آلمانی شرکت کننده در عملیات بارباروسا کرده بودند این لشگرها بیش از 321 کیلومتر در خاک شوروی نفوذ کرده و حدود یک سوم راه مسکو را پیموده بودند.حدود 625 هزار سرباز روس در مینسک پایتخت کشور بلاروس مستقر شده و از قوای زرهی عظیمی بر خوردار بودند.ستونهای زرهی هوت و گودریان با مانورهای بسیار پیچیده و سرعتی باور نکردنی خط دفاعی نیروهای ارتش سرخ را شکستند و به داخل ناحیه ی دفاعی مینسک هجوم بردند بسیاری از تانکهای ارتش سرخ قبل از روشن شدن به غنیمت گرفته شده و یا نابود شدند با شکسته شدن خط دفاعی ارتش سرخ لوفت وافه چند صد سورتی پرواز بر فراز مینسک و اطراف آن انجام داد و در طی نبرد مینسک بیش از 1669 هواپیمای ارتش سرخ منهدم گشت بمب افکنهای آلمانی با بمباران مداوم نیروهای موتوریزه و زرهی شوروی حرکت و مانور آنان را مختل کرده بودند.تانکهای آلمانی که بیشتر از نوع پانزر 3 بودند با مانورهای منظم تانکهای ارتش سرخ و سنگرهای سربازان روس را نابود میکردند.سربازان ارتش سرخ که دچار از هم پاشیدگی شده بودند به سرعت تارو مار شده یا فرار میکردند این پیروزی و تصرف مینسک از نظر روحی سربازان آلمانی را بسیار تقویت کرد زیرا آنان از نام ارتش سرخ و عظمت آن میترسیدند اما خورد شدن نیروهای شوروی در مینسک باعث فروپاشی ابهت این ارتش شد. نتیجه ی نبرد در این نبرد فوق العاده(تصرف پایتخت بلاروس یعنی مینسک) بیش از 290 هزار سرباز روس کشته و اسیر شده 1500 قبضه اسلحه توسط آلمانها غنیمت گرفته شد و حدود 2500 تانک ارتش سرخ نابود گشت.تلفات آلمانها در این نبرد هیچگاه به درستی مشخص نشد ولی طبق مشاهدات و آمارها تلفات ارتش رایش در مینسک در برابر ارتش سرخ بسیار ناچیز بود.250 هزار سرباز روسی که از مینسک گریخته بودند به دلیل عقب نشینی و واگذاری مینسک به آلمان خائن شناخته شده و اعدام شدند همچنین در بعضی موارد خانواده های این افراد هم اعدام میشدند تا دیگر کسی در جبهه ها عقب نشینی نکند.تا پایان 3 جولای بیشتر نواحی بلاروس به دست آلمانها افتاده بود این نبرد که اوج نبوغ طراحان خود را نشان میدهد با حداقل تلفات و دستیابی به تمامی اهداف به پایان رسید تلفات ارتش سرخ در پایان این نبرد به شرح زیر است: 341073 کشته یا اسیر و 76717 مفقود یعنی تلفات روسها بیش از 417 هزار نفر بود. 4799 تانک ارتش سرخ نابود یا به غنیمت گرفته شد. 9427 اسلحه نابود یا به غنیمت گرفته شد. 1669 هواپیما نابود گشته بود.. http://www.nazicenter.ir/1522/نبردهای-جنگ-جهانی-دوم-مینسک.html