Lord-Soldier

VIP
  • تعداد محتوا

    1,036
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Lord-Soldier

  1. بریمستون : انگلیس هلفایر : آمریکا خرزنتیما : روسیه اینها بعد از بمبهای خوشه ای هوشمند ضدزره توسعه داده شدند. استفاده عملیاتی بمبهای خوشه ای تا حالا خیلی محدود بوده در دنیا، اما برعکس استفاده از این موشکها خیلی بیشتره. فقط یک دلیلش اینه که بمب خوشه ای وزن خیلی بالاتری داره و روی بالگرد و پهپاد نمیشه استفاده اش کرد. کلاهک سنگین هم منظور 10 - 20 کیلو هست، سنگین در مقیاس خرج گود، نه در مقایسه با TALL Boy!
  2. با احترام با شما مخالفم. حداقل با این دلایل که ذکر کردید مخالفم. برجام؟؟؟؟ اتفاقا در برجام ما آفتابه رو روی چین و روسیه گرفتیم، با قبول کردن داوطلبانه ممنوعیت تسلیحاتی ضد منافع اونها عمل کردیم؛ و در برجام هیچ فایده و سهمی به شرقی ها ندادیم. در سوریه هم که کم کم داریم با روسیه وارد اصطکاک میشیم و روسها می دونند که اگر ما در سوریه نیروی هوایی قابل قبولی داشتیم دست بسیار بالاتری از روسها پیدا می کردیم و شاید حتی آنها را وارد بازی نمی کردیم. حالا اگر وقایع اوکراین و پیشروی ناتو به شرق و جنگ تجاری با چین رو می گفتید باز یه چیزی، اما بعید میدونم اونها هم اینقدر اثر گذار باشه که حاضر باشند مجازاتهای آمریکا رو به جون بخرند و سلاحی به ایران بدهند که اثر استراتژیک داشته باشه. شاید در حد 20 - 30 تا جنگنده دست دوم بفروشند، همانطور که در خرید قبلی ما از شوروی هم کمیت در همین حد بود. روسیه دوست نداره ما نیروی هوایی قوی در نزدیک مرزها و منافع استراتژیکش داشته باشیم چین هم دوست نداره تعادل منطقه به نفع ما به هم بخوره و ثبات در منطقه تغییر کنه، منفعت چین در اینه که خاورمیانه آروم بمونه و چین با همه کشورهاش همکاری داشته باشه. اگر هم نهایتا بین 1 و 14 مجبور بشه انتخاب بکنه، حتما 1 رو انتخاب نمی کنه. تنها دو احتمال وجود داره به نظر من : این که به چین بگیم بالانس نظامی منطقه چنان به ضرر ما تغییر کرده که احتمال جنگ و حمله همسایه ها به مازیاده چون می بینند که نمی تونیم دفاع کنیم، لذا به ما جنگنده بدید که این بالانس به هم نخوره. و این هم حرف درستی نیست و خودشون می فهمند که این طور نیست. دومی هم این که به چین قول بدیم سطح درگیری با آمریکا رو در منطقه بالا می بریم طوری که نتونه استراتژی «نگاه به شرق» رو به خوبی اجرا کنه و نیروهاش رو از خاورمیانه بیرون بکشه در عین حالی که امنیت تأمین انرژی چین از خاورمیانه رو تضمین کنیم، و برای این کار نیاز به نیروی هوایی قوی داریم. که این دومی هم طراحی و پیاده سازیش به نظرم سخته، خصوصا مسئولین فشل وزارت خارجه که عمرا نمی تونند چنین برنامه جامعی طراحی کنند. اشتباه شما این است که فکر می کنید آمریکا « بر مبنای اشتراکات و با همکاری » نمیذاشت بقیه به ما سلاح بفروشند. خیر! بر مبنای زور این کار رو میکرد و حالا هم زور آمریکا کمتر که نشده بلکه نشون داده که اراده اش در استفاده از اون زور بیشتر هم شده. لذا : به نظرم دلتون رو برای واردات جنگنده صابون نزنید! پی نوشت : همه اینها یک استثنای بزرگ دارد! اگر خودمان موفق شویم یک جنگنده واقعی بسازیم، حتی فرانسه هم التماس می کند که از من بخرید!
  3. ببخشید، ده سال قبل که تحریم هم نبودیم، چه کسی حاضر بود جنگنده به ما بفروشه؟ چرا باید باور کنیم که الان که شرایط سختتر شده کسی حاضر باشه جنگنده به ما بفروشه؟
  4. برای بررسی این سلاح باید به نیازی که منجر به این کار شده توجه کرد. امروزه ( یا حتی دیروزه!) یک نیازی در حوزه ضدزره به وجود اومده که در دنیا هم به رسمیت شناخته شده : برد بالای 20 کیلومتر و کلاهک نسبتا سنگین : طوری که سنگین ترین و حفاظت شده ترین تانکهای آینده رو هم بتونه منهدم کنه. موشک بریمستون مهمترین نمونه هست و تا حدی هلفایر هم در همین دسته قرار میگیره. خرزنتیمای روسی هم همینطور. عکسی از فرندلی فایر : موشک هلفایر و تانک آبرامز https://en.wikipedia.org/wiki/File:Destroyed_M1A1_Abrams.jpg پلتفرم تاو کلا نمیتونه این نیاز رو برطرف کنه، ولو با ارتقا و بوستر و ... چون اصلا برای قابل حمل توسط نیروی پیاده بودن طراحی شده. البته قسمت ترسناکش اینه که تصور کنیم این پروژه کلا برای برطرف کردن نیازی تعریف نشده باشه، بلکه چون داشتیم و بیکار هم بودیم و یه بودجه ای هم بود که باید مصرف! میشد، این رو ساختیم. ولی به هر حال با ترند نیازهای روز نیروهای مسلح پیشرو دنیا هم هماهنگی عجیبی داره لذا بعیده که شانسی اینطور هماهنگ در اومده باشه. احتمالا یه فکری پشتش بوده. پ.ن. فکر کنم کلا تاپیک منحرف شد، ولی بحث خوبی بود و استفاده کردیم.
  5. خیلی سر دستی از ویکی پدیا نگاه کردم ولی ظاهرا اشتباه شده، 20 پوند هست نه 20 کیلو : Mass 188 pounds (85.3 kg)[1] Length 9 feet 11 inches (3.02 m)[1] Diameter 5 in (127.0 mm)[1] Warhead WDU-17/B annular blast-frag[1] Warhead weight 20.8 lb (9.4 kg)[1] Detonation mechanism IR proximity fuze Engine Hercules/Bermite Mk. 36 Solid-fuel rocket Wingspan 11 in (279.4 mm) Operational range 0.6 to 22 miles (1.0 to 35.4 km) Maximum speed Mach 2.5+[1] Guidance system Infrared homing (most models) semi-active radar homing (AIM-9C) Launch platform Aircraft, naval vessels, fixed launchers, and ground vehicles
  6. خیلی هم عالی من دنبال همین بودم! این یعنی سوال خوب و مفید و از شما تشکر می کنم. گرچه من اطلاعات زیادی ندارم و از اساتید استفاده می کنم، برای اینکه اسپم نباشه: موشک ماوریک 300 کیلو وزن داره. یعنی 3 الی 4 برابر بیشتر. به همین نسبت تعداد کمتری در هواگرها متیونه حمل بشه. سرجنگی 120 الی 300 پوندی ماوریک برای نابودی یک تانک بیش از حد قوی است. مسئله اقتصاد که فرمودید همینجا وارد می شود. حالا مسئله اینه که یک موشک جدید طراحی کنیم یا از یک پلتفرم آیرودینامیک که جواب داده استفاده کنیم؟ اگر پلتفرم اثبات شده بتونه نیازهای ما رو برآورده کنه حتما ارزون تر در میاد. توجه دارید که پلتفرم آیرودینامیک غیر از سنسورها و هدفیابی است. اون قضیه ای که می فرمایید هدف رو پیدا می کنه یا نه یا فیل میکنه عموما به الکترونیک قضیه مربوط میشه، که اینجا الکترونیک کلا عوض میشه، یعنی سنسورهای جدید برای پیدا کردن هدف زمینی به جای سنسورهای مادون قرمز هوایی. همچنین مکان سرجنگی هم احتمالا باید با مکان بسته الکترونیک و هدایت عوض بشه. چون معمولا مکان سرجنگی موشکهای هوا به هوا تقریبا در وسط موشک و پشت قسمت هدایت هست.
  7. سلام و احترام سایدویندر یه موشک 80 کیلویی با برد حداکثر حدود 30 کیلومتر هست ( و احتمالا در حالت هوا به زمین بیشتر میشه) و سر جنگی 20 کیلویی داره. تبدیل چنین چیزی به موشک ضد تانک چرا عجیبه؟ با توجه به اینکه این نسخه چندین ساله که معرفی شده. آقا رضای گل و عزیز، اگر ازتون بخوام که اسپم نفرستید ناراحت نمیشید؟ اگر تعجب شما وجه علمی و جنبه ای داره که به درد بقیه هم میخوره، توضیحاتش رو هم با ما به اشتراک بگذارید، وگرنه یک ابراز احساسات خالی، اسپم هست و فایده ای نداره. ناورد عزیز مگر راه سی (؟) و سی رم چی بوده؟ منظورت اینه که بکارگیری گسترده بشه؟ یا منظورت اینه که مثل سامانه سی رم توپ نداشته باشه و فقط موشک باشه؟
  8. بسم الله سلام انشا الله توی این تاپیک همه راههایی رو که به ذهنمون میرسه برای اینکه آمریکابتونه با تاکتیک سوارم ایران مقابله کنه بنویسیم. گذاشتن خود جای دشمن یکی از مهمترین کارها برای بررسی تاکتیکهای خودیست. شرایط رو هم اینها در نظر می گیریم. آمریکا : یک ناوگروه شامل یک ناو هواپیما بر + هواپیماهاش چهار ناوشکن + هلیکوپترها یک زیردریایی بقیه ناوشکنها و ناوهای محافظ حاظر در منطقه (؟) هواپیماهای P3 گزارش ویکی پدیا: [align=left] Task Force 50, Battle Force (~1 x Forward Deployed Car[align=left]rier Strike Group) Task Force 51, Amphibious Force (~1 x Expeditionary Strike Group)/Expeditionary Strike Group Five/TF 59 (Manama, Bahrain) Task Force 52, mining/demining force Task Force 53, Logistics Force[5]/Sealift Logistics Command Central, Military Sealift Command (MSC replenishment ships plus USN MH-53E Sea Stallion helicopters and C-130 Hercules, C-9 Skytrain II and/or C-40 Clipper aircraft) Task Force 54, (dual-hatted as Task Force 74) Submarine Force Task Force 55, Operation Iraqi Freedom: Constellation Carrier Strike Force; June 2003: mine clearing force, including elements from the U.S. Navy Marine Mammal Program Task Force 56, Navy Expeditionary Combat Command force.[6] CTG 56.1 Explosive Ordnance Disposal / Expeditionary Diving and Salvage[7] CTG 56.2 Naval Construction Forces CTG 56.3 Expeditionary Logistics Support; Provides logistics support for USN/USA/USMC, cargo movement and customs throughout AOR CTG 56.4 Riverine; Provides riverineprotection of waterways from illegal smuggling of weapons, drugs and people CTG 56.5 Maritime Expeditionary Security; Provides anti-Terrorism/Force Protection of land/port/littoral waterway operations for USN and Coalition assets, as well as point defense of strategic platforms and MSC vessels CTG 56.6 Expeditionary Combat Readiness; Provides administrative “Sailor support” for all Individual Augmentees, and administers the Navy Individual Augmentee Combat Training Course and Warrior Transition Program Task Force 57, (dual-hatted as Task Force 72) Patrol and Reconnaissance Force (P-3 and EP-3 Maritime Patrol and Reconnaissance Aircraft) Task Group 57.1 Task Group 57.2 - in October 2006, consisted of VP-8, VP-9, VP-16, and VP-46.[8] Task Force 58, Maritime Surveillance Force (Northern Persian Gulf) Task Force 59, Expeditionary Force/Contingency Force (when required, e.g. July–August 2006 Lebanon evacuation operation, in conjunction with Joint Task Force Lebanon) In February 2007 it was conducting Maritime Security Operations[9] and as of Nov. 2, 2007, it was running a crisis management exercise. [/align] ---------------------------------------------------------------------------------- ایران : موشک خلیج فارس موشک اندازهای ساحلی (کروز) قایقهای عاشورا قایقهای تندرو سراج قایقهای کلاس پیکاب و مشابه ناو محافظ جماران و بقیه کلاس الوند 3 هواپیمای p3 اگر دوستان نظری در مورد تجهیزات و آرایش طرفین دارند زودتر بگن
  9. لینک اشتباه نیست شما بهش دسترسی ندارید
  10. این یعنی که از داخل شبکه اینتلینک یک نفر لینک داده و از بیرون قابل مشاهده هست که از کجا لینک داده؟ این که خیلی امنیت داغونی محسوب میشه! یعنی یک پست بلاگ با عنوان Persiangulfwatch در قسمت بلاگ این شبکه وجود داره.
  11. فکر میکنم ترمال نسل چهارم باشه! هزینه های غیر عملیاتی تولید در ایران خیلی بالاست. یک دفعه من حساب کردم، از هر پراید، 20 میلیون تومن هزینه مالی هست. یعنی سود وامهایی که سایپا گرفته. زیر مجموعه های خودروسازها وام گرفتند که سهام شرکت بالاسری خودشون رو بخرند! مشابه این در قسمتها و بخشهای مختلف هست. مثلا یک شرکت پیمانکاری که با دولت قرارداد میبنده، با خودش حساب میکنه که خب دولت که تا دو سه سال بعد از اتمام ( در بهترین حالت) پول من رو نمیده، لذا من یه قیمتی بدم که هزینه ام در همون پیش پرداخت در بیاد! در نتیجه قیمتها برای دولت چند برابر میشه. ویرایش : قبل از این افزایشهای قیمت دلار دوست من که در چین دفتر و کارمند داشت، می گفت که کارمند ساده چینی حقوقش سه برابر کارمند ایرانی میشه، اما کارآییش هم سه برابره! این جور هزینه های محاسبه نشده دردسرهای فضای کسب و کار رو که به این مسائل اضافه کنید می بینید قیمتها در ایران کمتر از دنیا هم در نمیاد.
  12. باور برای استقرار موفق نیاز به لایه های مختلف داره، چه موشکی، چه سنسوری، فرماندهی و ... مشابه تصویری که جناب MR9 گذاشتند. به نظرم بهترین کار بردن یک سیستم مناسب برای رزم نامتقارن هوایی هست، با چاشنی «آفند گونه» مثلا سیستمی شبیه آنچه در یمن دیده شد و پهپادها را دور کرد یک موشک ارزان قیمت و با کاربری ساده، که هواپیماهای ترابری رو بزنه، و فرودگاه بن گوریون رو از حیز انتفاع ساقط کنه! در قبال هر حمله اینطور انتقام گرفته بشه. در ادامه استقرار موارد زیر به ترتیب باید صورت بگیره. البته در کنار شبکه راداری و فرماندهی و سنسوری و ... در مرحله بعد چیزی شبیه RBS70 که نیاز به شبکه گسترده نداره. بعد هم اورلیکن های متحرک سازی شده. اینها باید به صورت زمینی و در آماده باش کامل برای مقابله با دلیله و انواع دیگر حمله هوایی منتقل شوند. در صورت وجود توپ 100 مم سعیر متحرک سازی شده در مرحله بعدی سوم خرداد یا سایر سامانه های برد متوسط در نهایت برد بلند یعنی باور ما باید زیر برتری هوایی دشمن یک پدافند مستقر کنیم. استراتژی به این صورت است که ابتدا یک عامل تهدید کننده آفندی داشته باشیم که دشمن را در حمله هوایی مردد کند، سپس مرحله به مرحله با اولویت دفاع از خود سامانه های پدافندی، و بعد دفاع از اهداف پر ارزش سامانه ها رو مستقر کنیم. سوال آخر اینکه به فرض اینکه ظرفیت تولید خالی موجود باشه، کی پولش رو میده؟
  13. در مورد معادل فارسی توجه کنیم که این «بالاخواه» معادل برای وینگمن نیست، بلکه معادل برای Loyal Wingman هست. یعنی کسی که طرفدار و هوادار وفادار اون پرنده هست و در دعوا! میاد طرفداری و دفاع میکنه.
  14. ایده شما به ایده Loyal Wingman خیلی نزدیکه. بی سرنشین هایی که در رکاب یک جنگنده سرنشین دار حرکت می کنند و تحت فرمان آن هستند. لینک این موضوع در میلیتاری :
  15. من هم یک نکته در طراحی اینفوگرافی بگم، برای طراحی و تولید یک اینفوگرافی گام اول ایجاد یک «سناریو» یا طرح کلی تصویر هست. گام بعدی تولید اطلاعات و داده های مربوطه و تبدیل داده ها به نمودارهای مختلف که قابل استفاده در اینفوگرافی باشه و گام بعدی تولید گرافیکی اون هست. برای این تولید گرافیکی هم یکی از مواد مورد نیاز پیکتوگرام هست. پیشنهاد می کنم یک جستجوی عمومی داشته باشیم و یک حجمی از پیکتوگرامهای نظامی رو یک جا جمع کنیم، یا اگر شد حتی سفارش بدیم برامون طراحی کنند که در اینفوگرافیکها استفاده کنیم. مثلا لینکهای زیر رو نگاه کنید : پیکتوگرام تمرینهای نظامی پیکتوگرام سربازان و سلاحهای مختلف پ.ن. کار من یک مدتی طراحی دو مرحله اول برای تعدادی اینفوگرافیک بود. اگر کسی خواست طراحی کنه حاظرم کمک کنم.
  16. بخش مهمی از نبرد رسانه ای امروز، نبرد روایتهاست. هر تبلیغ را می توان یک روایت دانست که نقطه نظر ما واقعیت را شرح می دهد. تسلط بر روایت بخش مهمی از «تاکتیک» در دسته بندی سه تایی ذکر شده نبرد رسانه ای است. لذا جا داره اینجا به موضوع « روایت » هم اشاره کنیم و یک کتاب خوب در این مورد معرفی کنیم : سواد روایت نویسنده: اچ. پورتر ابوت مترجمان: رویا پورآذر و نیما م. اشرفی (شایسته‌ی تقدیر جایزه‌ی کتاب سال ۱۳۹۸) کتاب سواد روایت به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد: روایت چیست؟ چطور ساخته می‌شود؟ چه کاربردی دارد؟ بر ما چه تأثیری دارد؟ ما چه تأثیری بر روایت داریم؟ چطور به زندگی و متن‌هایی که در زندگی روزمره با آن‌ها مواجهیم شکل می‌دهد؟ چگونه با تغییر رسانه یا بافت فرهنگی تغییر می‌کند؟ و…
  17. در مورد عکاسی مطلب خیلی زیاده و من هم خیلی حرفه ای نیستم شاید بشه و شاید هم نشه سرفصلهایی که همین الان یهویی! به ذهنم میرسه، برای شروع از صفر: مثل هر نبرد دیگه اینجا هم به سه لایه «تکنیک- تاکتیک - و استراتژی» نیازمندیم. مرحله اول : شناخت نحوه کار عکاسی و گرفتن عکسهای خوب - تکنیک نور، ترکیب بندی، رنگ، ورک فلو، و ... مرحله دوم : روانشناسی تبلیغاتی - تاکتیک برای اینکه بفهمیم چه نوع عکسی چه اثراتی بر مخاطب میگذارد. سواد بصری اینجا مطرح میشه. مرحله سوم : استراتژی تبلیغاتی فرضا فهمیدیم که چطور می توان کدام اثر را بر مخاطب گذاشت. حالا کدام اثر را برای مخاطب مدنظر انتخاب کنیم؟ در مورد مرحله اول منابع زیاد است. من کتابهای : رنگ ایتن و ترکیب بندی هارالد مانته را پیشنهاد می کنم. البته الان حتما ویدیو های آموزشی خوبی هم هست که چون من کلا با ویدیو میانه ای ندارم نمیشناسم. شرکتهای تبلیغاتی و استودیو ها هم در این رقابت کانتنت مارکتینگ امروز مقالات خوبی می گذارند، مثلا این و این و این در مورد مراحل دوم و سوم دوستان باید کمک کنند، خصوصا استاد وریور اجمالا کتاب مبادی سواد بصری اثر دونیس ا.داندیس رو معرفی می کنم.
  18. ممنون از تاپیک خوب، و جواب شما به سوال از لایه آخر یعنی پس زمینه شروع کنیم بله، پس زمینه بسیار شلوغ است. مهمترین دلیل آن، وضوح بیش از حد می باشد. یعنی جزئیات پشت سر محو نشده اند. با توجه به قرائن به نظر می رسد که عکاس از لنز مناسبی استفاده نکرده است و اگر بخواهیم توضیح تخصصی ارائه دهیم احتمالا فاصله عکاس از سوژه کم بوده و از لنز نرمال یا واید استفاده کرده که عمق میدان زیادی دارند و نمی توانند سوژه را از پس زمینه جدا کنند. در مورد سوژه اصلی از اشکالات کادر بندی و نور عبور می کنیم. در مورد پیش زمینه، اصلا پیش زمینه ای وجود ندارد و چشم ناگهان به سوژه اصلی برخورد کرده و سرگردان می شود. یکی از اصول ناخودآگاه یک عکس خوب، این است که چشم بیننده مسیر حرکت خوبی داشته باشد و عکاس عملا بتواند مسیر حرکت چشم بیننده را کنترل کند
  19. حالا که بحث به اینجا کشید یک نکته رو کوتاه عرض کنم. یک عکس اصولا 3 لایه داره. برای اینکه عکس خوبی دربیاد باید به هر سه لایه توجه کرد. این سه لایه که بر اساس عمق میدان ایجاد می شوند عبارتند از «پیش زمینه» «سوژه اصلی» و «پس زمینه». یک عکس خوب باید هر 3 اینها را داشته باشد. ( مگر به دلیلی خاص و ویژه. ) بررسی نمونه هایی که جناب حیدری به عنوان عکس خوب گذاشتند این رو مشخص می کنه : در اینجا پیش زمینه شنهای کف جاده است که به خوبی محو شده اند. برای آزمایش این که پیشزمینه خوب چقدر برای یک عکس خوب مهم است، سعی کنید این قسمت رو از عکس حذف کنید تا ببینید چقدر از کیفیت کار کم می کنه. سوژه اصلی ( یا میان زمینه هم گفته شده) حتما باید وجود داشته باشد و چیزی باشد که چشم را جذب کند. مثلا شاید خیلی از ما عکسهایی از طبیعت زیبا گرفته باشیم که وقتی خروجی را می بینیم رضایت بخش نیست، معمولا علت این است که یک چشم انداز وسیع بدون سوژه اصلی را ثبت کرده ایم. پس زمینه هم اینجا کوه ها است که به نحو مناسبی محو ( اصطلاحا بوکه) شده است و نشان دهنده این است که از لنز مناسب و فاصله متناسب با سوژه اصلی استفاده شده است. جدا شدن سوژه اصلی از پس زمینه نکته مهمی است که اینجا به خوبی اتفاق افتاده. حالا یک مثال ضعیف را بررسی کنیم : کی میتونه اشکالات این عکس رو بر اساس 3 لایه ذکر شده بیان کنه؟
  20. فتوا محدود کننده قطعی نیست. شاید در صنعت دفاعی بعضی ها مقلد امام خامنه ای نباشند! کما اینکه بعضی از مراجع نظر دیگری راجع به سلاح هسته ای دارند. البته سلاح هسته ای دو بعد دارد ، یکی فنی و دیگری رسانه ای. اما باید این را هم در نظر گرفته که بعد رسانه ای هم خود دو قسمت دارد، اثر گذاری بر عموم و اثرگذاری بر خواص، یعنی تصمیم گیرنده ها. در بعد اثرگذاری بر خواص، بعید میدونم تصمیم گیران در آمریکا یا حتی اروپا و حتی روسیه و چین قبول کرده باشد که ما سلاح هسته ای را حرام می دانیم و نمی خواهیم! در بعد رسانه ای هم اینقدر خود اینها تبلیغ کردند که برنامه هسته ای ایران فلان... که یک نظر سنجی باید بکنیم ببینیم تبلیغات زیادی ما در مورد فتوا بیشتر اثر داشته یا تبلیغات اونها روی برنامه خطرناک هسته ای ایران!!!
  21. در مورد تانکهایی مثل آرماتا و حتی لئوپارد 2A7 باید توجه کنیم که اینها کلا فلسفه بکارگیری شون فرق میکنه از دوران قبلی تانک. اینها تانکهایی هستند که با تعداد کم در نیروهای بکارگیرنده استفاده می شوند، لذا من تصور می کنم چیزی مثل خط شکن و موارد خاص و ... باشند. قابل توجه هست که آلمان چیزی حدود دویست تانک و روسیه ( که زمانی 20 هزار تی55 آماده داشت) هم چند صد دستگاه از این نوع تانک رو بکارگیری می کنند. بقیه کشورها هم همینطور هستند. مثلا چلنجر و لکرک هم تعداد پایینی تولید شده اند. تنها استثنا آمریکاست که تعداد بالایی آبرامز داره ( و البته همه اونها رو هم به آخرین بروز رسانی ارتقا نمیده که قابل مقایسه با تانکهای ذکر شده در ابتدا باشه) طبیعتا خلا موجود باید با تانکهای سبک تری مثل تی72 و تی 90 پوشش داده بشه، که در روسیه هم همینطوره. برای ما هم بکارگیری هزار دستگاه تی 90 مهمتر است از بکارگیری 100 دستگاه آرماتا. آرماتا تقریبا قیمتش ده برابر یک تی 72 ارتقا داده شده در داخل در میاد. قیمت تولید نوی تی 72 رو نمی دونم. این کاربر هم به خوبی فرایند و قیمت ارتقای یک تی 72 به سطح تی 90 رو بیان کرده. امیدوارم برای ما هم همین حدود قیمت در اومده باشه :
  22. نکته جالب دیگه هم این بود که از هدف کششی استفاده شد برای تمرین پدافند و خود پهپاد منهدم نشد. این هم از لحاظ اقتصادی بهتره و امکان تمرین بیشتر رو فراهم می کنه هم از لحاظ تجربه و دانش فنی برای ساخت هدفهای کششی و دیکوی هایی که میتونند رو هواپیماهای جنگی هم نصب بشوند و فریب بدهند موشکهای دشمن رو. سوخت موشک سدید چرا دود سیاه داشت؟
  23. البته سواره نظامشون که به نام Hetairoi در منابع لاتین آمده، فکر نمی کنم بتوان سنگین حسابش کرد. یک نیزه بلند 4 متری و یک شمشیر داشته و حتی سپر هم نداشتند. یک زره یک تکه بالاتنه و یک کلاه خود هم البته. نکته مهم استفاده آنها از شوک بود، به نحوی که جزو اولین Shock cavalry های اروپا طبقه بندی شدند.
  24. فالانکس آسیب پذیری زیادی از کنار داشت، ابتکار اصلی اسکندر ( و در حقیقت پدر او فیلیپ) ایجاد واحدی اختصاصی برای پوشش کناره های فالانکس بود. این واحدها که Hypaspist نامیده می شدند ( و البته از قبل هم وجود داشتند اما این مأموریت را نداشتند) کناره های فالانکس را پوشش می دادند و سربازانی نخبه محسوب می شدند. اینگونه ضعف بزرگ فالانکس برطرف می شد. کناره های این واحدها هم توسط سواره نظام یا پیاده نظام سبک پوشش داده می شد. این استراتژی که در اصل متعلق به پدر اسکندر بود اما فرصت نیافت جهان گشایی خود را بدین روش زیاد ادامه دهد. ( فیلیپ توانست یونان را تسخیر و کل آن را یکپارچه کند) در این استراتژی سواره نظام مانند چکش دشمن را به سوی فالانکس ها می راند که مانند سندان عمل میکرد و دشمن بین چکش و سندان کوبیده و نابود می شد.