alamoot

Members
  • تعداد محتوا

    20
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

1

درباره alamoot

  • رتبه حساب کاربری
    سرباز دوم
  1. [quote]امروز عصر دوباره با این دوست عزیز درباره ساخت این مجموعه صحبت کردم و ایشون دوباره همون عرایض بنده رو ذکر کردند. عوامل ساخت با یکی از خبرگزاریها مصاحبه ای انجام داده بودند و به تفصیل تمام شرایط خاص رو توضیح دادند. [quote]یکی از ایرادات اساسی می تونه این باشه که چرا دو تا نیروی نظامی که یکیش علاوه بر وظایف نیروی اولی وظایف و اختیارات بیشتری رو هم داره ؟ البته ارتش هم متاسفانه دارای یک سری قوانین دست و پا گیر امنیتی هستش که مانع از شرکتش توی این جور برنامه ها میشه و آخر سر هم مجبور اینطوری از خودش دفاع کنه که البته صداشم به جائی نمی رسه اون دوستی که عنوان کرد که توی صدا وسیما آشنا داره و یک سری دلایلی رو هم آورده مطمئنا بهونه است اگه جاش بود میگفتم! اگه دوستی دارید که توی ارتش خدمت میکنه برید از اون بپرسید [/quote] برادر من شما ظاهرا تاپیک ارسالی خودتون رو نخوندید. این تاپیک مربوط به نقد مستند هست یا تفرقه افکنی بین سپاه و ارتش ؟؟؟ مشکل شما اینه که میخواین بحثی رو بطور غیر مستقیم باز کنید. در مورد موضوعاتی که مشکل دارین با سعید خان در میون بذارین تا اگر صلاح بود تاپیک مربوطه ایجاد بشه. اگر حرفی در مورد این مستند دارید بزنید. فکر نمیکنم نه من و نه شما نمایندگان سپاه و ارتش باشیم.[/quote] درجه شما در این سایت سرهنگ هستش شما خودتون رو بزارید جای یه سرهنگ ارتشی که توی 8 سال جنگ تحمیلی حضور داشته وقتی که این مستند رو ببینید چه احساسی بهتون دست میده آیا به این فکر میکنید که چرا ارتش با این قوانین دست و پا گیرش اجازه نداده یک سری اسناد پخش بشه یا اینکه تصاویر ارتشی توی ارشیو صدا وسیما نیشتش من عرض کردم از یک ارتشی بپرسید چون تا حدودی به مساله واقفم من تایپک ارسالی رو بارها خوندم و در کل منظور نویسنده رو فهمیدم می بینید که نویسنده داره زور میزنه که بحث انتقاد از این مستند رو به جاهای دیگه نکشونه ولی نمیشه با دقت لطفا بخونید حتی اگه شما بگید با تمام عوامل ساخت این مستند صحبت ومصاحبه کردید آیا باز اثری داره چون وقتی که یک نظامی ارتشی داره این مستند رو می بینه احساس میکنه که نسبت بهش کم توجهی شده بدون شک نویسنده زیاد کاری با این مستند نداره چون اجر زحمات روخداوند خواهد داد ولی بعضیاز قسمتها حرفهائی رو داره می زنه که احساس کرده می تونه توی لای این نقد بگونجونه تا حرفاش به گوش ما برسه در هر حال من حاضرم هر جا که بگید با هاتون بحث کنم نماینده هم نیستم
  2. یکی از ایرادات اساسی می تونه این باشه که چرا دو تا نیروی نظامی که یکیش علاوه بر وظایف نیروی اولی وظایف و اختیارات بیشتری رو هم داره ؟ البته ارتش هم متاسفانه دارای یک سری قوانین دست و پا گیر امنیتی هستش که مانع از شرکتش توی این جور برنامه ها میشه و آخر سر هم مجبور اینطوری از خودش دفاع کنه که البته صداشم به جائی نمی رسه اون دوستی که عنوان کرد که توی صدا وسیما آشنا داره و یک سری دلایلی رو هم آورده مطمئنا بهونه است اگه جاش بود میگفتم! اگه دوستی دارید که توی ارتش خدمت میکنه برید از اون بپرسید
  3. 3- اگر احیاناً این بهانه برای تهیه کنندگان وجود داشته باشد که به منابع ارتشی دسترسی نداشتند کافی بود تا به آرشیو خبری خود و یا روزنامه های زمان جنگ مراجعه کنند. چنانچه اگر یک درصد تیترها و گزارشات مطبوعات و اخبار زمان جنگ به ویژه در سال های اول و دوم مورد توجه قرار می گرفت مشخص می شد که میزان اثرگذاری کدام سازمان بیشتر بوده است، در آن زمان خبرنگاران و گزارشگران برای اطلاع رسانی مناسب عمده مصاحبه ها و گفتگو های خود را با فرماندهان و رزمندگان ارتش انجام داده اند که متاسفانه در این تحریف به سادگی مکتوم مانده است. عدم دسترسی به منابع ارتش بیشتر از آن که یک واقعیت باشد بها نه ای است برای فرار از تلاش و تحقیق بیشتر. فقط و فقط کفایت می کرد اگر تهیه کننده به خود زحمت می داد کتاب « درکمین گل سرخ» و « ناگفته های جنگ» شهید صیاد شیرازی را مطالعه می کرد، مشخص می گردید که این بهانه محلی از اعراب ندارد. 4- یکی از حوادث جنگ که در طول هشت سال و در عرض 1000 کیلومتر خطوط مقدم درگیری اتفاق افتاد پدافند در مقابل عراق بود که به جز موارد بسیار محدودی در طول سال های جنگ و اقدامات سراسری عراق در سال 67 این خطوط شکست ناپذیر بوده و درحد بالای 90% در اختیار نیروی زمینی ارتش بود. جا داشت که این اقدام حتی در حد یک شوخی رزمنده بسیجی که با آب و تاب ارائه شده مورد توجه قرار می گرفت. این نقد این نکته را مطرح می کند که مسئولیتی که این زمان متوجه فرماندهان و رزمندگان باقی مانده از جنگ می باشد فراتر از منافع شخصی و سازمانی بوده و الزاماً مسئولین طراز اول نظامی کشور در هدایت این مسئولیت نقش اساسی دارند تا آیندگان مستند دیگری در رد این مستند نسازند و برای پاسخ گویی به سوالات مخاطبین خود به زحمت نیفتند. 5- نیروی دریایی ارتش در همان روزهای آغازین نبرد نیروی دریایی دشمن را درخور عبداله متوقف کرد و سیادت دریایی کامل خود را در مقابل هیبت و حضور گسترده نیروهای دریایی بیگانه بر خلیج فارس و دریای عمان اعمال کرد. اسکورت هزاران کشتی، بازرسی صدها کشتی، کنترل محموله های تجاری به مقصد عراق ،پدافند هوایی ساحلی، حضور در نبرد های زمینی به تناسب، پشتیبانی مداوم از میادین نبرد، انجام پدافند در جزایر خلیج فارس و ده ها اقدام اساسی دیگر که بدون انجام آن مقابله با عراق و تداوم ایستادگی در جنگ غیرممکن بود. از دید تهیه کنندگان مکتوم مانده و حرکت قایق های تندرو و شلیک موثر و یا بی تاثیر به ناوهای بزرگ به عنوان تجلی نبرد دریایی مطرح می شود. بدلیل اینکه در سراسر این مستند نشانی درخور از نیروی دریایی ارتش نیست لذا به حکم «سالبه به انتفاء موضوع» نداجا از ارائه هرگونه نقدی خودداری کرده است. اما جای این سؤال از تحلیلگران محترم مستند گونه دفاع مقدس وجود دارد که آیا می توانند تصور کنند؛ اگر آبهای جنوب کشور بجای حضور قدرتمندانة نیروی دریایی ارتش ج.ا.ا شاهد نیروی دریایی عراق بود، روند جنگ تحمیلی چه تغییری می کرد؟ 6- سیاست « یک بام و دو هوا» در سراسر این مستند دنبال شده است. شکست های ارتش در سال اول جنگ، شکست، ضعف، عدم کارایی و احتمالاً شهدای آن، تلفات انسانی قلمداد می شود ولی شکست های سنگین والفجر مقدماتی، کربلای 4 و ... «احدی الحسنین» قلمداد و تعبیر« عدم الفتح» برای آن به کار می رود. گویی ارتش تحت رهبری شخص دیگری برای اهدافی غیر از اسلام و ایران می جنگیده و فقط سپاه تحت زعامت حضرت امام (ره) و برای اعتلای کلمه اسلام نبرد می کرده است. شاید جای این کلام در این نقد نباشد ولی چاره ای از بیان آن نیست. با توجه به تمایزاتی که در تاریخ دفاع مقدس پیش آمده و در تمام ظواهر جامعه رسوخ کرده، از نام گذاری خیابان ها و میادین تا اشغال مناصب و مشاغل و واگذاری امتیازات به رزمندگان و .... به نظر می رسد اگر توانایی در جداسازی شهدا نیز وجود می داشت الان شهدای ارتش حتماً به دلیل عملکرد ضعیفی که از ارتش در این مستند ارائه شده از صف شهدای دفاع مقدس خارج و به عنوان مثلاً کشته شدگان جنگ در سطح پایین تری قرار می گرفتند. هرچند دراین مستند هم ظواهری از این اقدام به وضوح قابل درک می باشد. 2) نقد و نظرات کارشناسان الف- نیروی زمینی موارد متعددی به ترتیب قسمت های پخش شده به شرح زیر به عنوان نقد کارشناسان نیروی زمینی ارتش ارائه می گردد. قسمت اول : • در تیتر روزنامه نوشته است « نماینده امام در ارتش ». ولی گوینده می گوید « نماینده امام در شورای عالی دفاع» یعنی حتی از تکرار کلمه ارتش نیز خودداری می کنند. • در حالیکه به طور مفصل و مشروح در باره بازماندگان ارتش وابسته به رژیم پهلوی در کودتای نقاب صحبت می شود از چگونگی کشف کودتا توسط کارکنان ارتش صحبت نمی شود. کشف این کودتا توسط یکی از کارکنان نیروی هوایی، از معجزات این انقلاب است که به دلایل امنیتی نام ایشان برای همیشه جزء اسرار این انقلاب باقی خواهد ماند. • در حالی که اشاره می شود عشایر از وجود تانک های عراقی به عنوان جدی بودن جنگ گزارش می دهند ولی به گزارش یگان های ارتش در مورد احتمال حمله عراق اشاره ای نمی شود. • تحلیل طارق عزیز از اوضاع ایران« هوشیارانه » عنوان می شود ولی مشخص گردید که این تحلیل در عمل بسیار « ناآگاهانه» بود زیرا اگر هوشیارانه بود عراق به حداقل اهدافش می رسید. • هنگام نام بردن از حسن البکر تصویر عبدالکریم قاسم نشان داده می شود که کاملاً بی ارتباط با موضوع می باشد. این نشان می دهد که تدوین کننده، تسلط آنچنانی بر موضوع ندارد. • هرچند محور تحریک عراق آمریکا بود ولی نقش شوروی در پشتیبانی عراق بشدت کمرنگ نشان داده می شود. قسمت دوم : • دلایل تضعیف اوضاع نظامی ایران بیان نمی شود. با توجه به این که این تضعیف به ارتش بر می گردد بیان دلایل می تواند در روشن شدن حوادث سال اول جنگ کمک نماید. • دلایل عدم دستیابی عراق به اهدافش بیان نمی شود. این از مکتوم ترین قسمت های تاریخ جنگ ایران و عراق است. در حالیکه در سال اول جنگ به جز ارتش هیچ سازمان منظم دیگری در طول مرز ها وجود ندارد و اگر ارتش اقدامات خود را انجام نداده است چرا عراق در نزدیکی اهداف مهمی چون کرخه، اهواز، شوش و ... متوقف می شود؛ آیا در طرح عراق این حد پیشروی تعیین شده بود؟ یا متجاوز قصد داشت خوزستان را جدا نماید؟ و حتی نقشة عربستان، نام عربی برای شهرها، فرمانداران را نیز از قبل مشخص کرده بود. • در این قسمت همه تصاویر ارائه شده مجموع رزمندگان است ولی گفته گزارشگر «مردم و سپاه» است. به ویژه در خرمشهر، یعنی متن فیلم با حرف های دیکته شده یکی نیست. • در رابطه با تحویل سلاح و تجهیز مردم تحریف عجیبی صورت پذیرفته مگر تأمین کننده سلاح ارتش بوده است که باید به مردم سلاح می داد. ضمن این که دستور دهنده عدم واگذاری سلاح، فرمانده کل قوا بوده، آیا باید ارتش از این دستور تبعیت می کرد یا سرپیچی؟ علی رغم این که سلاح موجود در سال اول جنگ در دست سپاه باز هم از ارتش داده شده است این میزان سلاح داده شده مورد تقدیر و توجه هم قرار نمی گیرد. قسمت سوم : • صدای گوینده اعلام می کند « عراقی ها چهار روزه به کرخه می رسند» در حالی که سپاه در مکتوبات خود می گوید دو روزه، ارتش به استناد اسناد می گوید هفت روزه و عراقی ها در گزارشات خود می گویند ده روزه، به هر حال این زمان اهمیت خاصی ندارد، اهمیت موضوع آنجاست که آیا هدف عراق کرخه بوده که در ساحل آن به استراحت بپردازد؟ • علت توقف عراق در پل کرخه توضیح داده نمی شود. گزارش مستند سرهنگ قاسمی، فرمانده وقت لشکر 92 زرهی مبنی بر تخریب پل کرخه یکی از دلایل عدم عبور عراقی ها از روی کرخه می باشد. • علت توقف عراق در داخل منطقه نبرد موج مقاومت مردمی بیان می شود. در حالیکه منهای مناطق مسکونی که مردم آن به پشتیبانی از نیرو های ارتش و سپاه به مقاومت بر می خیزند در مناطقی که مردم حضور ندارند عراق چرا متوقف می شود روشن نیست. • « غیور اصلی» استوار ارتش است ولی نه به این عنوان و نه به سربازانی که همراه وی بوده و او را در این اقدام یاری کرده اند، هیچ اشاره ای نمی شود. • مخالفت امام (ره) با انحلال ارتش به چه دلیل بوده است، اثرات مثبت عدم انحلال ارتش و در واقع این اقدام شجاعانه امام (ره) کجاست؟ یعنی به هر حال ارتش چیزی داشته است که امام (ره) مانع انحلال آن شده، این «چیز» چه بوده است؟ • تمام تلاش در طول جنگ برای گرفت زمان بود که این گونه استهزاء می شود. تهیه کننده متن حتی از ابتدایی ترین اقدامات دفاعی که بطور طبیعی در تمام موجودات عالم وجود دارد خبر ندارد. فقط بصورت کپی و رو گرفت از آن چه در برخی مکتوبات وجود دارد استفاده کرده، تعویض زمین و زمان را به مسخره گرفته و آن را نقطه ضعف می داند. در عملیات کربلای 4، بدر، و در سال 67 در فاو، شلمچه و مجنون چرا زمین به دشمن داده شد؟ آیا غیراز استفاده از زمان بعدی بود که نهایتاَ به نفع ایران تمام شد. قسمت چهارم: • این قسمت کاملاً خالی از ارتش و متاسفانه حتی ضد ارتش است. • جمله « کاتیوشا و توپخانه که مردم آن را خمسه خمسه می گویند » اشتباه است. نه تنها تهیه کننده بلکه حتی بسیاری از مورخان جنگ هنوز هم نمی دانند خمسه خمسه چیست. • این جمله « نیروهای کلاسیک و لشکرهای سازمان یافته کجا بودند؟» که در ترک خرمشهر بیان می شود بسیار استهزاء آمیز است. این کلمات اوج جانبداری و نگاه طلبکارانه و ناآگاهی است که تا انتهای فیلم ادامه می یابد. قسمت پنجم : • از لات های جنوب تهران به زیبا ترین شکل تعریف می شود که از نظر رسانه ای جاذب هم هست ولی از فعالیت های ارتش صحبتی نمی شود. • این جمله «سازمان دفاعی منظمی در مناطق مرزی وجود ندارد» قابل تامل است. واقعاً جملات با اهداف خاصی تدوین شده و از طرف گویندگان نیز با تاکید خاصی بیان می شود • نمایش حضور گسترده همه اقشار در جبهه به جز ارتش در سراسر این قسمت قابل مشاهده است. • از طرح سرهنگ قاسمی فرمانده وقت لشکر 92 زرهی در سال 59 برای استفاده از آب جهت متوقف کردن دشمن که با اجرای آن دشمن در چهل کیکومتری اهواز متوقف شد. خبری نیست. قسمت ششم : • آخرین اقدام نظامی (عملیات توکل) را بسیار بد و شکست خورده توضیح می دهد. • نقد چهار عملیات ارتش را اوج عدم کارایی ارتش و عملیات کلاسیک قلمداد می کند. باید دقت کرد که حتی با قبول این نقد توانایی پاسخگویی در مقابل شکست عملیات کربلای 4 از مسئولان مربوطه سلب می شود در حالی که مقایسه این دو « قیاس مع الفارق» است. • سپاه آرام آرام با عملیات امام مهدی(عج) محور هدایت جنگ قلمداد می شود. در حالیکه اواخر سال 59 هنوز سازمان رزم یگان های سپاه حتی به شکل ظاهری در حد گردان هم نیست، محور قرار دادن سپاه براساس مکتوبات اطلس جنگ ایران و عراق شکل می گیرد که یگان سپاه را در 31/6/59 در مقابل عراق در غرب کشور گروهانی از لشکر 7 نشان می دهد. برای روشن شدن موضوع به اطلس جنگ ایران و عراق، چاپ و نشر مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه مراجعه شود، در حالی که هنوز سپاه حتی گروهان به معنای رده نظامی ندارد در روی نقشه حضور گروهانی را نشان می دهد که تابع لشکر 7 است، لشکری که حداقل دو سال بعد سازماندهی و تشکیل شده است. قسمت هفتم : • تصاویر اولیه این قسمت مربوط به زمان جنگ نیست. این نکته قابل ذکر است؛ یکی از دلایلی که این مستند را یکسویه و مغرضانه می نمایاند عدم رعایت تناسب و تعادل در نشان دادن فیلم، تصویر و گفتار عباراتی است که از طرف گوینده روی فیلم صدا گذاری شده است. بعنوان مثال نام شخصیت های سپاهی چهار برابر شخصیت های ارتشی شرکت کننده در دفاع مقدس تکرار شده است در صورتی که واقعیت آماری غیر از این می باشد و نام یگانهای سپاه و عملیاتهایی که مورد تأکید سپاه است دو برابر بیشتر از یگانها و عملیاتهای ارتش ذکر گردیده است. قسمت هشتم : • کلاسیک ستیزی با عدم آگاهی از اصول جنگ در تمام جملات وجود دارد. ظاهراً تهیه کننده متن بدون هیچ گونه شناختی از مباحث علمی دانش نظامی، مکتوبات پر اشتباه در سطح جامعه را در گفتار متن استفاده کرده است. • با زیرکی خاصی از عملکرد ارتش در عملیات ثامن الائمه عبور می شود. حداقل از این فراز تاریخ جنگ فیلم مستندی وجود دارد که فرماندهان تیپ قبل از عملیات از زیر قرآن رد می شوند و بعد از عملیات اسرای عراقی از مقابل فرماندهان رژه می روند و فرمانده لشکر77 خراسان«سرهنگ جوادی» با زبان عربی برای اسرای عراقی صحبت می کند و بعد از این عملیات لشگر77 به لقب پیروز مفتخر می شود. لذا این ضعف بزرگی برای یک مستند است که تصاویری به این زیبایی از آن حذف می گردد. • پخش رمز عملیات فقط توسط فرماندهان تیپ و لشکر سپاه در عملیات طریق القدس نشان داده می شود، در حالی که فرماندهی عملیات با ارتش بوده و فرماندهان لشکر های ارتش نقش اصلی را در این زمینه ایفا کرده اند. • در مقابل بیان اسم علم الهدی در عملیات نصر از ذکر نام قهرمان سابله خوداری می شود. مراجعه شود به کتاب « ناگفته های جنگ» خاطرات شهید صیاد شیرازی. • نام حسین علم الهدی در عملیات نصر (هویزه) به دلیل ایستادگی در مقابل دشمن برده می شود ولی در عملیات طریق القدس نامی از شهید مخبری برده نمی شود که اگر مقاومت ایشان در پای پل سابله نبود شاید حوادث دیگری اتفاق می افتاد. • اسم شهید مخبری و گزارش وی در مقابل امام (ره) درباره عملیات چزابه پخش نمی شود در حالی که کلام حضرت امام (ره) در معجزه خواندن اقدام چزابه پخش می شود. این معجزه همان مقاومت یگان های ارتش در پاتک 12 روزه عراق است که یکی از حوادث فراموش نشدنی جنگ می باشد. • در ساخت جاده رملی که یک اقدام تحسین برانگیز و البته با الگو گرفتن از اقدام تیپ 3 لشکر 92 زرهی در تپه سبز انجام شد. ذکر جمله « حرکت ابداعی حیرت آور و ناباور برای نظامیان و عدم اعتماد فرماندهان به آن» بسیار قابل تامل است، در حالی که شهید صیاد شیرازی فرمانده عملیات بوده چگونه این اقدام برای فرماندهان حیرت آور تلقی می شود؟ قسمت نهم: • همه گزارشات حول محور یگان های سپاه دور می زند و از ارتش هیچ خبری نیست. • ذکر شرکت 135 گردان سپاه در عملیات فتح المبین عدد قابل تاملی است. یعنی حداقل 15 لشگر که هر کدام، 10 گردان دارند این آمار در ترتیب نیرو عملیات فتح المبین سابقه ندارد مگر آن که تعریف جدیدی از گردان و لشکر ارائه کنیم. • با نوعی تحسین گم شدن یک گردان در منطقه مطرح می شود احتمالاً این گردان گم شده کمتر از حتی یک دسته نفرات داشته است وگر نه گم شدن گردان در وسعت منطقه فتح المبین جز ضعف فرماندهی در داشتن اطلاعات چیز دیگری را به ذهن تداعی نمی کند. قسمت دهم: • در عملیات بیت المقدس گزارشات، تصاویر و کلام همه سپاهی و بسیجی است. آیا انصافاً بدون حضور یکی از قسمت های ارتش مانند نیروی هوایی، نیروی دریایی، هوانیروز، مهندسی پل، توپخانه، یگان های تک ور این عملیات قابل انجام بود. نبود هر یک از این موارد می توانست موفقیت عملیات را به طور کامل مورد تهدید قرار دهد. • از ارتش با زبان شعر، یک زن عرب تجلیل می کند؛ که نگاه مردمی به ارتش جای بسی خوشحالی است. قسمت یازدهم: • علت شکست عملیات رمضان چه بود؟ این عملیات کلاسیک بود یا غیر کلاسیک؟ متاسفانه در این عملیات شکست خورده توضیح دهنده شهید صیاد می شود که به نوعی آن را به ارتش نسبت دهند. قسمت دوازدهم : • تمام صحنه ها در این قسمت بسیجی – سپاهی است. • بازهم تصاویر هدایت عملیات محرم تصاویر سپاهی است. در ارائه این تصاویر مشخص نیست که واقعاً مربوط به عملیات و منطقه مورد بحث است یا صرفاً جهت پشت زمینه کلام انتخاب شده است. • مقایسه توجیه شکست عملیات والفجر مقدماتی با توضیح شکست عملیات 23/7/59 بسیار جالب است. در 23/7 ارتش مقصر و محکوم و در والفجر مقدماتی به هیچ سازمانی اشاره نمی شود، در حالی که وضعیت زمانی و مکانی 23/7/59 و تعداد یگان های شرکت کننده با وضعیت عمومی عملیات والفجر مقدماتی به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. • درحالی که از شکست سنگین والفجر مقدماتی به سادگی عبور می شود شکست والفجر 1 به ارتش و صیاد مربوط شده و آشکارا نشان داده و مورد نقد قرار می گیرد، در کتب تاریخی به ویژه اطلس نبرد های ماندگار، وضعیت این دو عملیات کاملاً مشخص شده است. • تداوم تعریف و نام بردن از سپاه و فرماندهان آن در والفجر 2 و 3 و 4 . • تداوم نمایش هدایت جنگ توسط سپاه در تمام مراحل در این قسمت به وضوح دیده می شود. • به تناسب هرکجا پیروزی دارد به نوعی به سپاه و هرکجا شکست وجود دارد با مصاحبه با ارتشی ها، به ارتش منسوب می شود. اصولاً از اینجا به بعد چیزی به نام ارتش هیچ جایی در این مستند ندارد. قسمت سیزدهم : • نه تنها هیچ نامی از یک آزاده ارتشی- به ویژه امیر خلبان حسین لشکری که بیش ترین زمان اسارت(18سال) را بین آزادگان دارد- نیست بلکه حتی یک اشاره کوچک به اقدام بسیار وسیع و بزرگ ملی و کشوری که توسط ارتش در نگهداری اسرای عراقی به عمل آمده نمی شود. • در حالیکه اقدامات ارتش در ساخت، تدارک و ذخیره سازی مهمات در کارخانجات مهمات سازی بصورت سه شیفته یکی از افتخارات کم نظیر ارتش ج.ا.ا در تاریخ بعد از انقلاب و در زمان دفاع مقدس است تنها از تداوم تلاش سپاه در مهمات سازی و حضور در عملیات هایی مانند بدر به بالاترین شکل ممکن یاد می شود و باز هم ارتش به گونه ای کنار گذاشته شده است. قسمت چهاردهم : • در عملیات والفجر 8 از نداجا و نهاجا خبری نیست. واقعاً مستند دفاع مقدس به شکل بسیار خوبی توانسته است نیروی هوایی را از صحنه جنگ حذف نماید. • هیچ اشاره ای به یگان توپخانه ارتش و هوانیروز نمی شود. بدون هیچ تردیدی عملیات فتح فاو موفق نمی شد اگر فقط و فقط یکی از این یگان ها در عملیات اقدام نمی کرد. ( نیروی دریایی – نیروی هوایی – توپخانه – هوانیروز و عملیات 4 لشکر در منطقه شلمچه تا کوشک) • تداوم تصمیم گیری سپاه برای تداوم جنگ بسیار روشن و آشکار بیان می شود. گویی سازمانی به نام ارتش وجود خارجی ندارد. • از عملیات 4 لشکر ارتش در 22/11/1364 در شلمچه تا کوشک تحت نام قرارگاه کربلا خبری نیست. متاسفانه حتی در مکتوبات سپاه نیز این نقص تاریخی وجود دارد. حتی آگاهی و اطلاع شفاهی نیز در قوی ترین نویسندگان سپاه در این زمینه وجود ندارد و این با ادعای مکرر هدایت جنگ توسط سپاه بسیار منافات دارد. چگونه سپاه جنگ را هدایت می کند در حالی که از عملیات 4 لشکر در 60 کیلومتری جبهه بعنوان تلاش پشتیبانی خبر و سندی ندارد!؟ قسمت پانزدهم : • عملیات های ایذائی سپاه بیان می شود ولی از حجم بالای عملیات های ارتش هیچ صحبت و اشاره ای نمی شود. آمار های تدوین شده 418 عملیات زمینی را نشان می دهد که نقش ارتش اگر بیش تر نباشد کمتر از سپاه نیز نخواهد بود. • اقدام پدافند در طول هشت سال و هزار کیلومتر جبهه مقدم زمینی در مقابل عراق فراموش شده است. • از شکست کربلای 4 ساده رد می شود در حالی که این شکست با شکست 4 عملیات در سال اول جنگ. اصلاً قابل مقایسه نیست. اینجا هیچ شخصی مورد اتهام قرار نمی گیرد و هیچ سازمانی ضعیف معرفی نمی شود و هیچ تاکتیکی هم زیر سوال نمی رود. در حالی که شکست های 4 عملیات سال اول جنگ تمام کیان و هستی ارتش را زیر سوال برده است. • اسم های متعدد شهدای سپاه وجود دارد ولی از نام بردن شهدای ارتش خبری نیست. قسمت شانزدهم : • عملیات دریایی سپاه مفصل توضیح داده شده ولی در مورد عملیات دریایی ارتش سکوت می شود. اگر پاسخ این سوال روشن شود احتمالاً می توان دلایل این موضع گیری ها را هم پیدا کرد. چرا عراق از ابتدای جنگ تا انتهای جنگ هیچ گونه عملیات دریایی علیه ایران انجام نداد؟ آیا پاسخ جز این است که نیروی دریایی عراق در همان اوایل جنگ تحمیلی در عملیات مروارید توسط نیروی دریایی ارتش و با همکاری نیروی هوایی به قعر آب های خلیج فارس فرستاده شد. قسمت هفدهم : • زندگی در جنگ هم همه از سپاه است. گوئی ارتش در جنگ زندگی نمی کرده است. قریب دو میلیون نفر در طول هشت سال در 1000 کیلومتر جبهه به عمق حداقل 50 کیلومتر چقدر ساد ه نادیده گرفته می شوند. از باز پس گیری فاو بسیار ساده رد می شود. کدام تصمیم اشتباه، کدام ضعف یک سازمان و کدام استراتژی و تاکتیک غلط باعث بدست آوردن موفقیت توسط عراق شد. تحلیل گران سال اول جنگ چرا سال آخر جنگ را با سکوت سپری می کنند؟ این هم از سوالات بسیار مهم تاریخ دفاع مقدس است به هر حال جنگ پیروزی و شکست دارد، به ویژه در یک نبرد طولانی فراز و نشیب های جنگ اجتناب نا پذیر است. در این فراز و نشیب ها نمی توان دوگانه تحلیل نمود. قسمت هجدهم : • از حملات عراق به شلمچه، مجنون و ... ساده عبور می شود. • هیچ تحلیلی از حملات عراق در آخر جنگ ارائه نمی شود. هیچ سازمانی مورد مواخذه قرار نمی گیرد و هیچ تاکتیکی مورد استهزاء واقع نمی شود. «اگر آتش به جای خون» در والفجر1 کارایی ندارد کدام تدبیر در سال آخر جنگ کارائی دارد؟ حوادث پایان جنگ کاملاً توجیه پذیر بوده و قابل تحلیل است ولی نکته اساسی که در این نوشتار تکرار شده آن است که حوادث مشابه باید یکسان تحلیل شوند نه متفاوت. ب- نیروی هوایی این موارد فقط قسمت کوچکی از نقد کارشناسان نیروی هوایی بر مستند دفاع مقدس به عنوان نمونه می باشد: 1- پاسخ دندان شکن و حمله 140 فروند جنگنده در صبح روز دوم جنگ به تنهایی می توانست ثانیه های بیشتری از مستند را به خود اختصاص دهد. این اقدام تاثیرات شگرفی بر تغییر استراتژی صدام داشته که جا دارد بعداً مفصل درباره آن صحبت شود. 2- جنگ هواپیما توسط خلبانان شجاع با تانک در خطوط مقدم جبهه با استاندارد و اصول جنگ کلاسیک و حتی جنگهای نا همطراز به تصویر کشیده نشده و حتی به آن اشاره نمی شود. چگونه است که ابداعات ابتدایی در نبرد های زمینی خارق العاده بیان می شود ولی اقدمات شگفت آور خلبانان نیروی هوایی در چگونگی بمباران اهداف خود به آسانی فراموش می شود. 3- علیرغم صدور دستور مبنی بر تخلیه پایگاه چهارم شکاری ایستادگی کارکنان بالاخص خلبانان نهاجا باعث توقف دشمن و عقب نشینی نیروهای دشمن بعثی به پشت کرخه شد که این امر تا کنون مطرح نگردیده است. مظلومیت فعالیت های نهاجا در جنگ حتی در ارتش هم نمود دارد و حق مطلب در مورد ایشان ادا نشده است. 4- فرار مستشاران بعد از انقلاب اسلامی و تحریم کامل تجهیزات به دنبال آن در سالهای اول جنگ و به دست گرفتن طرحهای عملیاتی و پروازی و تعمیراتی توسط متخصصین جوان نهاجا تاکنون در هیچ یک از رسانه ها بصورت کارشناسی مطرح و مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. 5- بکارگیری هواپیماهای اف - 14در جنگ بعنوان بمب افکن قبل از به کارگیری آن توسط نیروهای آمریکائی و بدون دستورالعمل های عملیاتی توسط خلبانانی همچون شهید سر لشگر خلبان عباس بابائی، سرلشگرخلبان شهید مصطفی اردستانی و همرزمان وی از نکات فراموش شده مستند است. 6- اولین پرتاب موشک هاگ ( سجیل ) در منطقه عملیاتی خلیج فارس که توسط متخصصین توانمند ایثارگر جهادخودکفائی نهاجا طراحی و لود و به وسیله هواپیمای اف 14 حمل می شود توسط سرتیپ 2 خلبان والی اویسی شلیک گردید که این امر یکی از شاهکارهای منحصر به فردیست که تاکنون در هیچ یک از رسانه های گروهی بیان نشده است. 7- ابتکار عمل متخصصین فنی در لود کردن بمب هواپیمای اف 14 و موشک سجیل و شلیک آن در هیچ یک از رسانه ها تا کنون بیان نگردیده است. 8- دلاورمردیها و ایثارگریهای کارکنان پدافند و همچنین حراست از مرزها توسط رادارهای همیشه هوشیار با حداقل امکانات درشأن این عزیزان بیان نشده است. 9- تلاش ها و کوشش های رکن اصلی عملیات یعنی ارتباط که به صورت نامحسوس امور ارتباطی عملیات جنگ را رهبری می نموده دیده نشده است. 10- پدافند های هوایی نهاجا بیش 90 درصد هواپیما های سرنگون شده دشمن را ساقط کرده است.آیا این اقدام ظرفیت بیان حتی در چند ثانیه را ندارد؟ 11- نقش نهاجا در جابجایی و انتقال نیروهای بسیجی به ویژه در اوایل و اواخر جنگ اگر در مستند دفاع مقدس بیان نشود در کجای تاریخ از آن صحبت خواهد شد؟ 12- بیان نقش نهاجا در ارائه آخرین اطلاعات از دشمن به وسیله عکس های هوایی و نشان دادن بعضی از عکس های هوایی حتی از منظر افزایش جذابیت مستند می توانست مورد استفاده قرار گیرد. 13- اسارت ده ها خلبان از ابتدای جنگ تا انتها خود فصل بسیار شگفتی از تاریخ جنگ است که حتی از فکر مورخان پر ادعای جنگ گذر نکرده است. 3) نتیجه گیری و تحلیل کلی نقد 1- آنچه مسلم است نقد حاضر قصد ندارد ارزش های مستند را از نظر هنری و نوع نگاه جدید و پر جاذبه آن به تاریخ دفاع مقدس نادیده انگاشته شود. چه بسا حساسیت های اشاره شده در نقد، بخاطر نگاه نافذ و پرجاذبة مستند گونة مزبور به واقعیات دفاع مقدس بود که برانگیخته شد. اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که استنادات قوی و دقت در تهیه مستند می توانست به ارزشهای آن بیفزاید و از جمعیت منتقدین بکاهد. 2- هرچند به اذعان تمامی کارشناسان عمومی بودن تحریف های واقع شده در مستند منتفی است ولی عدم توجه کارشناسان در هنگام تدوین به موارد بسیار واضح نمی تواند چندان هم سهوی و یا از روی بی اطلاعی باشد. 3- نقص مستند دفاع مقدس در حقیقت نقص تاریخ پر افتخار این سرزمین نیست، سازمان ها متشکل از انسان ها هستند و هویت مستقلی خارج از کارکنان خود ندارند، تاریخ صحیح و سریع قضاوت خواهد کرد، هنوز سه دهه از آغاز و دو دهه از پایان جنگ سپری نشده است که تحلیل های ارائه شده بعضاً توسط افرادی که آن را ارائه کرده اند مورد نقد قرار گرفته است و این نشان می دهد که هنگام تحلیل اولیه، شرایط اجتماعی ایجاب کرده است که قلم آن گونه بنویسد و گر نه حادثه جنگ تغییری نکرده است. 4- مستند دفاع مقدس هر چند تاثیرات خود را در جامعه گذاشته و با فروش شمارگان بالای CD های آن تداوم این تاثیر گذاری را در طول سال های آینده حفظ خواهد کرد، ولی سؤالات بسیاری را بی پاسخ گذاشته و ابهامات فراوانی را در آغاز تاریخ نویسی دفاع مقدس ایجاد کرده است که بدون تردید باید آن را تحریف آشکار در آغاز تاریخ نگاری مستند «دفاع مقدس» نامید. 5- این اقدام فرصت بسیار مناسبی را برای سود جویان فراهم آورد تا از شکاف های ایجاد شده در قسمت های مختلف و مرتبط با این موضوع حداکثر بهره برداری تبلیغی را داشته باشند و بدون ترتیب زیان های ناشی از آن هرگز جبران پذیر نخواهد بود. 4) پیشنهادات 1- به دلیل این که این مستند با تکرار چندین باره پخش گردید و احتمال می رود در سال های آینده نیز مکرراً پخش گردد و یک نسخه از آن نیز در شمارگان بالا تکثیر شده و در حال توزیع است. لذا در مورد تصحیح این اقدام هیچ پیشنهادی کارساز نخواهد بود. البته برابر قوانین کشور حقوق ارتش برای نقد این سریال محفوظ است. که همین جا اعلام می شود ارتش آمادگی دارد با استفاده از کارشناسان خود این سریال مستند گونه را در یک برنامه تلوزیونی زنده نقد نماید. 2- در صورت همکاری مبادی ذیربط، به نظر می رسد تهیه مستند دفاع مقدس 2 با رویکرد استفاده از اسناد و تصاویر موجود ارتش بتواند تا اندازه ای تحریف انجام شده را از چهره تاریخ پاک نماید. 3- مهم ترین اقداماتی که ارتش در این مورد میتواند انجام دهد بدون توجه به حجم تبلیغی بسیار بالای پخش این مستند تلاش سریع و گسترده ای است که بر اساس آن سینه های مالامال از خاطره و حوادث جنگ روی نوار و کاغذ تخلیه شده و در حجم بالایی در اختیار تاریخ و جامعه قرار گیرد. تجربه سال های اخیر نشان داده است که با این اقدام مردم به عنوان منصف ترین داور و قاضی می توانند سره را از ناسره باز شناخته و راه را برای گسترش حقیقت تاریخ بگشایند. لذا با ایجاد انگیزه در کارکنانی از ارتش که در جنگ حضور داشته اند و ارائه نمودن برنامه و تسهیلات مناسب و همچنین فراهم آوردن زمینه چاپ و نشر کتاب از مؤثرترین اقدامات در این زمینه می باشد.
  4. [quote]مقاله شما را كامل خواندم لطفا منبع آن را حتما ذكر كنيد تا بعد از بررسي ساير مديران عزيز (بعلت حساسيت موضوع) به بخش مربوطه منتقل شود. ممنون از توجه شما[/quote] تمام مقاله هائی که برای سایت ارسال میکنم بدون شک دارای منابع معتبری هستند در ضمن مقاله هائی رو که دارای چند قسمت هستند سعی میکنم که در قسمت آخر منابع رو ذکر کنم ولی با این حال بنا به در خواست شما منبع رو ذکر می کنم این مقاله برگرفته از سایت رسمی ارتش مظلوم جمهوری اسلامی ایران است http://www.aja.ir
  5. نقد تحریفات مستند دفاع مقدس (قسمت اول) « مستند دفاع مقدس » پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران مهر 1387 امام خمینی (ره) : ملت ایران باید به چنین ارتش مؤمن و وفاداری افتخار کند و نیروهای مسلح و ارتش بزرگ ایران باید بدانند که همه این افتخارات به برکت ایمان به خدا و دفاع از کشور امام زمان- ارواحنا فداه- و در سایه وحدت و انسجام و همدلی و برابری با یکدیگر و پشتیبانی مردم به دست آمده است. « صحیفه نور ج 21 ص 358 » مقدمه ستاد کل نیروهای مسلح (سردار رشید و همکاران) با استفاده از ظرفیت های سیمای جمهوری اسلامی ایران، پس از 27 سال از آغاز جنگ تحمیلی در هفته دفاع مقدس سال 1387 همزمان با ایام ماه مبارک رمضان اقدام به تهیه و پخش« مستند دفاع مقدس» در 19 قسمت نمود که بدلیل اختصاص زمان های مناسب برای پخش و ویژگی های خاص آن با دیدگاههای مثبت و منفی مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و از همان ابتدا هدایت سناریو به نحوی بود که یکسویه بودن آن از سوی بینندگان صاحبنظر احساس شد. و همزمان با پخش قسمت اول مستند مذکور عموم کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران به ویژه پیشکسوتان دفاع مقدس، فرماندهان زمان جنگ، کارشناسان و همرزمان ارتش جمهوری اسلامی ایران در زمان دفاع مقدس به اشکال مختلف انتقادات و ایرادات خود را به این مستند اعلام داشتند ولی مسئولین محترم سیما متأثر از پشتوانه هدایت کنندگان آن بدون توجه به این اعتراضات نه تنها بطور کامل این مستند را مکرر پخش کردند بلکه سی دی آن را در شمارگان بالا تهیه و توزیع و فروش آن را نیز آغاز نمودند که صد البته فروش جمعی آن با پشتوانه اعتبارات سازمانی برخی ادارات، سازمانها و ارگانهای همسو می باشد. ارتش جمهوری اسلامی ایران نه به دلیل ضایع شدن حقوق حقه این سازمان عظیم بلکه به دلیل مورد تهدید قرار گرفتن انسجام ملی و وحدت نیروهای مسلح پس از بررسی کارشناسی دقیق، نظرات و انتقادات ارائه شده را در این دفتر گرد آورده و جهت ارائه به مبادی ذیربط آماده نموده است. این گزارش در چهار قسمت تهیه شده است: 1- کلیات 2- نقد و نظرات کارشناسان 3- نتیجه گیری و تحلیل کلی نقد 4- پیشنهادات هر چند تلاش شده است که این مستند بسیار دقیق مورد بررسی قرار گیرد ولی زوایای فراوانی در این زمینه وجود دارد که به دلیل توجه به خلاصه بودن نقد در این گزارش به آن اشاره نشده است. امید است این نقد بتواند ضمن اجر نهادن بر تلاش های خالصانه ای که در جهت ترویج فرهنگ دفاع مقدس صورت می گیرد راهی نو را برای تداوم مناسب این اقدامات در آینده باز نماید. فهرست اسامی و مشخصات کارشناسانی که از نقطه نظرات ایشان در این نقد استفاده شده است. ردیف درجه نام نشان آخرین سمت در جنگ وضعیت شغلی فعلی 1 سرلشکر حسین حسنی سعدی فرمانده نزاجا م ه س ک ن م 2 سرلشکر عطاء ا... صالحی فرمانده لشکر فرمانده ارتش 3 سرتیپ سیاری فرمانده نداجا 4 سرتیپ ناصر آراسته سرپرست هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی 5 سرتیپ عبدالرحیم موسوی فرمانده گردان جانشین ف کل آجا 6 سرتیپ محمدحسین دادرس فرمانده گردان م ه آجا 7 سرتیپ سیدناصر حسینی فرمانده گردان مشاور ویژه ف کل آجا 8 سرتیپ سیدحسام هاشمی فرمانده قرارگاه شمال غرب رئیس دفتر حفاظت عمومی فرمانده کل قوا 9 سرتیپ فرض ا... شاهین راد فرمانده ل 21 عضو هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی 10 سرتیپ2 والی اویسی خلبان نیروی هوایی بازنشسته 11 سرهنگ قاسمی نو فرمانده ل 92 بازنشسته 12 سرتیپ2 رحیم رحمانی فرمانده ل 64 بازنشسته 13 سرتیپ2 موسوی قویدل رییس ستاد قرارگاه خاتم الانبیا بازنشسته 14 سرتیپ2 نجات علی صادقی گویا ف دا اف امام علی بازنشسته 15 سرتیپ2 فرهاد بهروزی معاون آموزش نزاجا بازنشسته 16 سرتیپ2 مسعود بختیاری استاد دانشگاه جنگ استاد داعا 17 سرتیپ2 غلامحسین مفید معاون اطلاعات قرارگاه خاتم الانبیاء بازنشسته 18 سرتیپ2 علی بسطامی بازنشسته 19 سرتیپ2 نمکی خلبان نیروی هوایی بازنشسته 20 سرتیپ2 ایرج جمشیدی فرمانده ل 16 بازنشسته 21 سرهنگ حسن سیفی فرمانده گروهان رئیس سارمان حفظ آثار ارتش 22 سرهنگ احمد حیدری فرمانده گروهان مدیر حفظ آثار نزاجا 23 سرهنگ علی رضا پوربزرگ فنی هوانیروز نویسنده جنگ 24 سرهنگ مجتبی جعفری معاون گردان رئیس سازمان ایثارگران نزاجا 25 سرهنگ شاهین تقی خانی مدیر روابط عمومی نزاجا 26 سرتیپ2 نصرت ا... معین وزیری مدیریت پژوهش دافوس استاد دافوس 27 سرتیپ2 جوادیان ج- رییس ستاد ارتش بازنشسته 28 سرتیپ2 سعید پورداراب ج- اداره سوم سماجا بازنشسته 29 دریا دار جعفری استاد دافوس بازنشسته 30 دریا دار معنوی معاونت عملیات نداجا بازنشسته 31 سرتیپ2 حسن براتی ف ل ذوالفقار بازنشسته 32 سرتیپ2 زهرایی نیروی هوایی بازنشسته 1) کلیات بدون هیچ تردیدی پیروزی ایران در مقابل تجاوز عراق در جنگ تحمیلی در سایه وحدت، یکپارچگی و همکاری ارتش و سپاه و پشتیبانی های مردمی که ملهم از انفاس قدسی امام راحل(ره) و تعالیم عالی اسلام بود بدست آمده است، و قطعاً با نبود هر کدام از این دو سازمان یا جنگ به پیروزی جمهوری اسلامی ایران منجر نمی شد و یا حداقل پیروزی به این شکل به دست نمی آمد. بدین ترتیب بسیار بدیهی است که حذف یا نقل ناقص و تحریف شدة تاریخ جنگ هریک از این دو سازمان نه تنها جفا و ظلم به تاریخ و کارکنان این دو سازمان بلکه ستمی خواسته و یا ناخواسته به انقلاب اسلامی و تاریخ پویای این مرز و بوم است و در آستانه ظهور جلوه های تاریخی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، نشانه های تحریف بزرگی را فرا روی محققین و تاریخ پژوهان قرار می دهد. در این راستا «مستند دفاع مقدس» با تلاش دست اندرکاران سیما تهیه و در هفته دفاع مقدس به نمایش درآمد؛ در حالیکه میزان تحقیق میدانی انجام شده و مستندات تاریخی دفاع مقدس برای ساخت این مستند مشخص نیست. ذکر نام تعدادی از سازمان های ذیربط آن هم برای تشکر کفایت از اعلام منابع مورد تحقیق نمی کند. اگر از اسناد تهیه این مستند نام منابع مورد مراجعه بدست آید به خوبی انحصاری بودن این منابع آشکار خواهد شد. شاید به همین دلیل تهیه کنندگان از ذکر نام منابع خودداری کرده اند. و این نکته از مهم ترین ضعف های این سریال تبلیغی مستند گونه است که با دسترسی به منابع محدود و روایت های خاص از دفاع مقدس و با استفاده از وسعت رسانه ملی، این طیف تاریخ را آسیب پذیر نموده است. آسیب های وارد شده از این نقد بر تاریخ دفاع مقدس، غیرقابل احصاء و جبران بوده و چون تأثیر ماهوی دارد در صورت بروز اثرات آن در صحنه عمل، آن هم در زمان وقوع بحران، خسارت و زیان ناشی از آن برای کشور غیرقابل تصور خواهد بود. بی شک بیش از دو میلیون رزمنده ارتشی (افسران، درجه داران و سربازان) شرکت کننده در جنگ که در طول 8 سال در خطوط مقدم نبرد با دشمن جنگیده و بیش از 48000 شهید و بیش از 200000 جانباز و 26000 آزاده تقدیم این انقلاب کرده اند متأثر از این تحریف شده و بر عمل و عکس العمل های اجتماعی ایشان نیز تأثیر منفی خواهد داشت چنانچه در مراجعات و تماسهای مکرر عدم رضایت خود را از نحوه گزارشات مستند مزبور اعلام کرده اند. بنظر می رسد آنچه به عنوان محور گزینش تصاویر و انتخاب کلمات برای متن مستند دفاع مقدس در نظر بوده است، از مکتوبات موجود در جامعه بدست آمده که عمدتاً توسط مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه تحت عناوین زیر، چاپ و منتشر شده است: - فصلنامه نگین ایران - روزشمار جنگ ایران و عراق. - تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق - سیری در جنگ ایران و عراق - اطلس جنگ ایران و عراق - اطلس های راهنما و ... دیدگاه مجموعه منشورات فوق جنگ ایران و عراق را بشرح زیر به تصویر کشیده است: - عدم آمادگی نیروهای ارتش در برخورد با تجاوز اولیه عراق - عدم اقدام ارتش برای ممانعت از نفوذ و گسترش نیروهای دشمن یا عدم موفقیت در این زمینه. - توقف عراق با فشار نیروهای مردمی و سپاه و بسیج - عدم توانایی ارتش در طرح ریزی برای بیرون راندن دشمن. - شکست عملیات های سال اول جنگ با محور قرار دادن عملکرد بنی صدر به عنوان فرمانده ارتش (نه فرمانده کل قوا). - به میدان آمدن نیروها و فرماندهان سپاه به عنوان هدایت کنندگان جنگ. - آغاز پیروزی های بزرگ توسط سپاه و همکاری ارتش در سایه. - تداوم جنگ و نفوذ به خاک عراق با جسارت و شجاعت سپاه. و سرانجام بدون هرگونه تحلیلی از حوادث سال آخر جنگ، اعلام پذیرش قطعنامه و پیروزی ایران بر اساس اعلامیه دبیرکل سازمان ملل از موضوع خارج می شود. درحالی که واقعیت تاریخ که درحال آشکار شدن است بر خلاف این دیدگاه می باشد که در متن این نقد به آن اشاره شده و سعی می شود مشروحاً مورد بحث قرار می گیرد. 1- درست است که در اثر حوادث اجتناب نا پذیر روزهای آغازین انقلاب ارتش همه توان خود را در اختیار نداشت و این امر بهمراه متشنج بودن اوضاع سیاسی داخلی و مراکز عالی تصمیم گیری کشور، خود عامل مهمی برای آغاز تجاوز دشمن به خاک مقدس ج.ا.ا بود؛ لیکن ارتش غیور و کارکنان سلحشور آن همه امکانات و قدرت موجود را برای مقابله با دشمن و متوقف کردن متجاوزان بعثی بکار گرفته واز هیچ کوششی فرو گذار نکردند. تاریخ دفاع مقدس گویای این مطلب است که نیروی زمینی ارتش علیرغم درگیر بودن حدود چهار لشگر از آن در منطقه آشوب زده کردستان در هرجا که توانست به سرعت در مقابل دشمنان وارد عمل شد و آنجا که نتوانست با نیروی هوایی، هوانیروز و توپخانه به جنگ نفرات و ادوات دشمن بعثی شتافت. پرواز 140 فروندی نیروی هوایی آن هم با فاصله چند ساعت پس از آغاز جنگ در اول مهر 1359 لرزه بر اندام صدام انداخت و او را متوجه اشتباهی که مرتکب شده بود کرد بطوریکه ناظرین آگاه معتقدند چنانچه صدام روز اول جنگ در مصاحبه با خبرنگاران ادعای رسیدن به تهران را مطرح نمی کرد در روز دوم جنگ پس از مشاهده اقتدار نیروی هوایی ارتش ج.ا.ا هرگز چنین ادعایی را مطرح نمی کرد. اسناد باقیمانده از دوران دفاع مقدس بخوبی گواهی می دهد که در ماههای ابتدایی جنگ، ارتش به همراه مردم و نیروهای محلی توانست دشمن را در ارتفاعات شیاکوه، بازی دراز، میمک و کانی سخت در غرب و غرب رودخانه کرخه، دروازه های شوش، سوسنگرد، دب حردان(چهل کیلومتری اهواز)، ذوالفقاریه و پشت دیوارهای آبادان متوقف نموده و استراتژی متجاوز را که حداقل «جدا کردن خوزستان» از پیکره مقدس میهن اسلامی اعلام شده بود به «گرفتار شدن در یک جنگ فرسایشی» تغییر داده و همزمان به آموزش نیروهای مردمی و سپاه همت گمارد. آنچه تاریخ دفاع مقدس گواهی می دهد و برادران سپاهی خود معترفند این است که سپاه پاسداران در سال دوم جنگ از حالت انتظامی بصورت یک سازمان نظامی در آمده و شکل گردان و تیپ به خود گرفت و این دقیقاً زمانی است که دشمن در مناطق اشغال شده تثبیت شده بود و نیروهای مسلح کشور آماده می شدند تا عملیاتهای بزرگ را برای بیرون راندن دشمن بعثی انجام دهند. شک نیست که به میدان آمدن بسیج، سپاه و نیروهای مردمی توان نیروهای مسلح را چند برابر کرد و اگر این اتفاق و هماهنگی که با هدایتهای حکیمانه و الهی حضرت امام (ره) بدست آمد نبود ما شاهد عملیاتهای موفق و اثر گذار در سرنوشت جنگ نبودیم. اما این استدلال هم منطقی نیست که بگوییم مردم عادی غیرنظامی، دانشجویان و دانش آموزان مدارس از نظر تکنیک، تاکتیک و آموزش های نظامی بر فرماندهان ارتش برتری داشتند و نحوة چگونه جنگیدن را به آنها آموختند. البته ارتش امروز و در طول جنگ نیز، روزانه بر تجربه و معلومات خود افزوده و هرگز دانش نظامی او در ابتدا و انتهای جنگ قابل مقایسه نبوده است. چنانچه ارتش به مقتضای حال در مقطعی از جنگ اجباراً تحت فشارها، اصرارها و تأکیدات برادران خود در سپاه پاسداران طرحهایی را پذیرفته است نتیجه را طبق پیش بینی با تلفات و خسارات بیشتری شاهد بوده است. در تحلیل چهار عملیات- به زعم ادبیات بکاررفته در متن مستند گونه دفاع مقدس- ناموفق ارتش در سال اول جنگ، که در مستند بارها به آن اشاره شد، فارغ از هرگونه جنجال و تبلیغات سیاسی و عملیات روانی خودی و دشمن که بر فضای آن روز جنگ حاکم بود بایستی ببینیم اهداف عملیات چه بوده است؟ ترتیب نیرو، ترکیب نیرو، گسترش نیروها و استعداد نیروهای خودی و دشمن چگونه بوده است؟ و آیا با ادعاهای تبلیغاتی اول جنگ تناسبی داشته است؟ در آن زمان که ارتش عراق با حداکثر قوا و پشتیبانی های منطقه ای و بین المللی در سرزمینهای اشغال شده ما مستقر بود آیا با یک و یا حداکثر دو تیپ ارتش آن هم در درجة دوم و سوم آمادگی، امکان بیرون راندن او تا سرحدات که در مأموریت عملیات ها ذکر می شد وجود داشت؟ و آیا عملیات های بزرگی مثل ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین و... را که تمام نیروهای موجود کشور پای کار آمده بود را می توان با این چهار عملیات مقایسه کرد؟ دیگران استفاده بدون آموزش و آمادگی دفاعی از جوانهای مؤمن و معصوم و انقلابی این کشور و پذیرش تلفات انسانی بالا را، شجاعت و نبوغ خود دانسته، اما عملیاتهایی که با کمترین عده به مصاف بیشترین عده دشمن رفته و حداقل نتیجه آن متوقف کردن دشمن، تبدیل رکود و رخوت حالت پدافندی جبهه ها به حالت آفندی و ایجاد روحیه در نیروهای خودی بوده است را ناموفق می دانند. با نگاهی به تبلیغات رسانه های منطقه و جهان در ماههای ابتدایی جنگ، کاملاً مشخص است که فشارهای تبلیغاتی و روانی از سوی استکبار جهانی و سران سایر کشورها و سازمانهای بین المللی که داعیه میانجیگری داشتند به جمهوری اسلامی ایران برای پذیرش آتش بس تحت شرایط قطعنامه های بی خاصیت سازمان ملل و یا بعبارتی پذیرش شکست و تسلیم شدن در مقابل خواسته های صدام متجاوز بی حد و حصر بوده است. شاید این مثال وضعیت را قدری روشن تر کند. دقیقاً ما مثل کشتی گیری بودیم که در مقابل حریف به نفس نفس افتاده و داور صحنه هم اعداد را شمارش می کند تا نام کشتی گیر برنده را اعلام نماید در این وضعیت کشتی گیر ضعیف تر باید حرکتی انجام دهد تا داور و تماشاچیان بدانند او هنوز رمقی برای ادامة مبارزه دارد. لذا ج.ا.ا در سال اول جنگ به دو دلیل عمده دست به عملیات های کوچک و محدود می زد اول اینکه به دنیا، شخصیتها، مجامع بین المللی و میانجیان طرفدار متجاوز که بدنبال تحمیل شکست به جمهوری اسلامی ایران بودند بفهماند که ملت و ارتش ایران هنوز زنده است و برای نبردی بی امان و فرسایشی آماده می شود. دوم اینکه آرامش را از نیروهای دشمن بگیرد و از ادامة پیشروی او در مناطق غرب و جنوب ممانعت بعمل آورد. بنابراین چهار عملیات ارتش در سال اول جنگ به هیچوجه با هدف پاکسازی مناطق اشغالی از لوث وجود متجاوزان تناسب نداشته و چنین انتظاری را در اذهان ایجاد نمی کند. لذا با این تحلیل امروز پس از بیست و هفت سال فاصله از عملیات های مذکور، نام شکست بر آنها زیبنده نیست چرا که تجارب بدست آمده از آنها بود که زمینه ساز عملیاتهای موفق بعدی گردید و نمی توان تفکیکی بین عملیاتهای سال اول و دوم جنگ قائل شد. 2- بنابراین تردیدی نیست که تاثیر اقداماتی از این قبیل در بستر زمان آشکار می شود و بی اعتمادی به رسانه ملی به علت جانبداری یکسویه از سپاه پاسداران نه تنها به رسانه ملی خدشه غیر قابل جبرانی وارد می کند و ملی بودن آن را زیر سؤال می برد بلکه وضعیت برجسته ای را نیز به وجود نخواهد آورد و تعریف و تمجید بیش از حد، مردم را به نوعی عکس العمل منفی وادار می کند که بار ها در وضعیت های گوناگون اجتماعی در دوران کوتاه پس از پیروزی انقلاب شاهد آن بوده ایم. 3- تلقی تمام کارشناسان عالی سپاه که در زمینه مکتوبات جنگ قلم می زنند از کلمه« ارتش» « نیروی زمینی» می باشد. یعنی حتی در یک عملیات زمینی کوچک که توسط یک یا دو تیپ نیروی زمینی مستقلاً انجام شده در تحلیل کلی برای نقد آن کلمه «ارتش» بکار می رود. در حالیکه مجموعه «ارتش» سازمان عظیمی است که گسترش فقط« نیروی زمینی» آن، هم اکنون از تمام واحدهای موجود سپاه پاسداران از نظر پرسنلی – تجهیزات و پادگان ها به مراتب وسیع تر و بزرگتر می باشد. اشکال این موضوع آن جا آشکار می شود که حتی در عملیات های بزرگ مشترک نقش نیروی دریایی در اسکورت کشتی ها و و باز نگداشتن راههای تدارکاتی ج.ا.ا در خلیج فارس و دریای عمان و بالعکس ممانعت از انجام پشتیبانی عراق از همین مسیر و نقش نیروی هوایی در انهدام اصلی ترین مراکز حمایت خطوط مقدم نیروهای ارتش متجاوز در عمق خاک عراق و پوشش و پدافند هوایی سراسر کشور به ویژه منطقه نبرد اصلاً و ابداً به ذهن تحلیل گر راه ندارد، و این به نوعی کوچک دیدن و کوچک تلقی کردن دفاع مقدس است، و به همین دلیل تهیه کنندگان مستند دفاع مقدس صحنه جنگ را اصطلاحاً از روزنة مگسک تفنگ کلاشینکف و تنها از نگاه یک رزمنده در گوشه ای از خاکریز مقدم 1000 کیلومتری توصیف، تحلیل و روایت می کنند و متأسفانه این تحلیل در تمامی زوایای تاریخ نگاری دفاع مقدس دیده می شود که در آینده نه چندان دور سؤالات زیادی را برای نسل های بعدی ایجاد خواهد کرد. بنابراین گستره اجتماعی جنگ 8 ساله در ابعاد داخلی و خارجی آن بسیار فراتر از آن است که در عینک محدود و نزدیک بین این تحلیل گران منعکس شود که رنگ شیشه های آن را منافع سازمانی و یا شخصی تعیین می کند. آن چه ارتش جمهوری اسلامی ایران با وضعیت فوق العاده نابسامان ناشی از حوادث پیروزی انقلاب اسلامی ایران بعد از 22 بهمن57 تا کنون در دفاع از آرمانهای انقلاب و جمهوری اسلامی ایران انجام داده است قطعاً معجزه بزرگ و اقدام خارق العاده ای است که تنها بستر تاریخ می تواند عظمت و زیبایی آن را ثبت و ارائه نماید. دیدگاه های تنگ نظرانه و جانبدارانه سازمانی، کی خواهد توانست قله عظمت و شرافتی را که در طول جنگ فقط حضرت امام (ره) بر آن احاطه و آگاهی الهی داشت درک نماید. درکی که در سال 1367 و پس از پایان جنگ به قلم این راد مرد بزرگ جاری شد و عباراتی که در مطلع این نوشتار آمده است خلق گردید. نقص دیدگاه تحلیل گران آن قدر ناپسند است که حتی به جنگ واژه ها هم رفته اند؛ دو عبارت« کلاسیک» و« تعویض زمین با زمان» به تکرار در زبان و قلم همه کارشناسان سپاه (که مورد استفاده مستند قرار گرفته است) مورد نقد، استهزاء و به عنوان داشتن بار منفی و حتی زشت بکار رفته است. در حالیکه کلمه« کلاسیک» هم اکنون در سطوح عالی تحصیلی سپاه به عنوان ارزش مورد توجه بوده و غالباً با این دیدگاه به تاریخ می نگرند و عبارت « تعویض زمین با زمان» در مقابل دشمن نه تنها اقدام عاقلانه و حتی هشیارانه است و نه تنها در سنت نبوی مشاهده شده بلکه آیات قرآن و کلام الهی صراحتاً در دو حالت « تغییر تاکتیک و پیوستن به عمده قوا برای تداوم جنگ» مجوز این اقدام را صادر کرده است. «... و من یولهم یومئذٍ دبره الا متحرفاً لقتال او متحیزاً الی فئهٍ فقد باء ...» (انفال:16) جای تعجب است که برای وصول به اهداف سازمانی و اثبات نظرات و سلیقه های شخصی آیات قرآن در این زمینه نادیده گرفته می شود. [color=darkred]تاپيك ها با هم ادغام شده و عنوان تصحيح شد. sina12152000[/color]
  6. alamoot

    انرژی در خطر

    [quote]سلام [quote]اين مطلب از كتاب انرژی در خطر (ایران، نفت و غرب) نوشته سیمون هندرسون و به ترجمه کیانوش کیاکجوری برگرفته شده . فكر نكنم تا وقتي كه از رضايت مترجم اطمينان نداشته باشيم ، بتونيم رو اسكرول بفرستيم [/quote] پس اگه اين طوري باشه كه كلا نميشه از كتاب به عنوان منبع تو سايت استفاده كرد از كجا بايد فهميد مترجم يا نويسنده ي يه كتاب راضي هست يا نه؟؟؟[/quote] توی قسمت سوم و اخر منبع رونوشتم این کتاب محصول باشگاه اندیشه است و با ذکر منبع مجاز به انتشار اون هستیم http://www.bashgah.net
  7. alamoot

    جنگ ژوئن 1967

    جنگ ژوئن ۱۹۶7؛ اسراييل برنده شد يا بازنده؟ پیروزی برق آسای اسراییل بر همسایگان عربش در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ بسیاری از اسراییلی ها را به وجد آورد، تا حدی که برخی از یهودیان مذهبی ملی‌گرا، اشغال سریع بخش بزرگی از سرزمین های عربی را که شامل صحرای سینا، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و بلندی های جولان می شد، نشانه اراده خداوند برای کمک به قوم یهود تفسیر کردند. اکنون می‌توان نگاهی متفاوت به آن رویداد کرد و پرسید آیا به راستی اسراییل با اشغال سرزمین های اعراب، برنده جنگ ژوئن شد یا بازنده آن؟ در حالی که ارتش اسراییل توانست در مدت شش روز قدرت نظامی سه کشور عربی را خنثی و سرزمین های آنها را اشغال کند، سخن گفتن از شکست اسراییل در آن جنگ، طبعا خلاف عرف و روال معمول است. اما تاریخ نشان داده است که برخی از تحولات اجتماعی نتایجی ناخواسته در پی دارند و چه بسا که یک پیروزی نظامی، بر خلاف اثرات کوتاه مدت خود، پیامدهای منفی بلند مدت بسیاری در بر داشته باشد. می توان استدلال کرد که اسراییل با اشغال سرزمین های عربی در جنگ ژوئن ۶۷ رویای اعراب را برای نابودی کشور عبری از بین برد و به تدریج خود را به عنوان واقعیتی غیر قابل حذف در منطقه خاورمیانه بر آنان تحمیل کرد. پیمان صلح مصر و اردن با اسراییل، حذف بند مربوط به ضرورت نابودی اسراییل از منشور سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در پی امضای پیمان اسلو و سرانجام تصویب طرح صلح ولیعهد سعودی در دو اجلاس سران اتحادیه عرب در بیروت و ریاض، همگی نشانه آن است که اعراب اصل وجود اسراییل در خاورمیانه را پذیرفته اند و فقط خواهان پس گرفتن سرزمین هایی هستند که دولت یهود در جنگ سال ۱۹۶۷ به اشغال خود در آورد. قاعدتا تحولات فوق، تا اندازه زیادی در پیروزی سریع اسراییل در جنگ شش روزه ریشه دارد و می تواند مورد استناد مقامهای اسراییلی برای اثبات پیروزی نهایی خود در آن جنگ قرار گیرد. با این همه، سکه جنگ شش روزه روی دیگری هم دارد که با دقت در آن می توان پیامدهای بلند مدت اشغال سرزمین های عربی را به زیان اسراییل ارزیابی کرد. تا پیش از جنگ ژوئن، اسراییل از نقطه نظر گرایش های سیاسی داخلی تقریبا متعادل و از منظر بین المللی، کشوری دارای ارزش های دمکراتیک و در معرض تهدید همسایگانش تلقی می شد. اما اشغال سرزمین های عربی، این معادله را به هم ریخت. پیروزی در جنگ، از یک سو سبب شد که نیروهای متعصب مذهبی و ملی گرا با سودای تسلط دائمی بر سرزمین های اشغالی و تشکیل "اسراییل بزرگ" رو به رشد بگذارند و با استقرار غیرقانونی در سرزمین های عربی، جامعه اسراییل را به لحاظ دیدگاههای سیاسی به دو طیف افراطی و معتدل تقسیم کنند. از سوی دیگر، اشغال سرزمین های عربی، موقعیت بین المللی اسراییل بویژه در محافل روشنفکری جهان را به شدت تضعیف کرد و آن را از صورت کشوری مدعی ارزش های دمکراتیک به صورت کشوری متجاوز و اشغالگر در آورد. از همین روست که برخی از روشنفکران و شخصیت های سیاسی اسراییل معتقدند که اشغال و بخصوص سرکوب ناشی از آن، "روح اسراییل" را آلوده و فاسد کرده و از ارزش هایی که سران جنبش صهیونیسم مدعی آن بودند، به شدت دور کرده است. بی سبب نیست که آوراهام بورگ رئیس مجلس اسراییل (کنست) در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳ به صراحت اعلام می کرد که به دلیل رفتار سربازان اسراییلی با فلسطینی ها در کرانه باختری و نوار غزه، شب ها خواب به چشمش نمی آید، و ایهود باراک نخست وزیر سابق از حزب کارگر در سخنانی که خشم راستگرایان را برانگیخت، اعلام کرد که اگر وی یک فلسطینی بود، برای انجام عملیات انتحاری به گروه ستیزه جوی حماس می پیوست. در واقع وجدان معذبی که روشنفکران چپگرای اسراییلی از اشغال سرزمین های عربی و سرکوب فلسطینی ها پیدا کرده اند و به صورت منتقدان سرسخت دولت خود درآمده اند، خود یکی از آثار منفی جنگ شش روزه است. وجهه بین المللی اسراییل نیز بر خلاف دهه های آغازین تاسیس دولت یهود، به شدت تخریب شده و بر اساس نظرسنجی شبکه خبری بی بی سی در بین مردم ۲۵ کشور جهان، اسراییل منفورترین کشور روی زمین به شمار می رود. بدین ترتیب اسراییل برای التیام روحی و اخلاقی روشنفکران یهودی و بهبود تصویر بین المللی خود، نیازمند پس دادن باقی مانده سرزمین های اشغالی جنگ ۱۹۶۷ به صاحبان آن است، اما رشد روزافزون گروههای راستگرای افراطی که در سایه پیروزی سریع جنگ شش روزه حاصل شده است، بازگشت اسراییل به مرزهای چهارم ژوئن ۱۹۶۷ را با چالش داخلی بزرگی روبرو کرده است که عبور از آن بدون تلاطم سیاسی نخواهد بود. به هر حال، اسراییل با اشغال سرزمین های عربی در جنگ ۱۹۶۷ از یک سو واقعیت خود را بر اعراب تحمیل کرد. اما در همان حال از دید بسیاری، در هیأت کشوری اشغالگر، استعمارگر و سرکوبگر که باعث شرم بسیاری از یهودیان صلح طلب نیز شده است، ظاهر شد. با این حال، آیا اسراییل در جنگ ژوئن پیروز شد؟ منبع: بی بی سی http://www.mil.blogsky.com
  8. alamoot

    انرژی در خطر

    خط مقدم انرژی: روابط دو جانبه با ایران ایران به تلاش های خود برای توسعه روابط دو جانبه با کشورها و شرکتهای نفتی در مقابله با تلاشهای آمریکا و سایر کشورهایی که خواستار منزوی کردن ایران و فشار بر آن جهت تغییر سیاستهای هسته ای و سایر سیاستهایش هستند، افزوده است. فشار بین المللی می تواند به بهترین وجه مورد توجه قرار گیرد و آثار روشن این تاثیرات را نشان دهد. برای مثال در ماه می 2008، شرکتهای نفت و گاز اروپایی یعنی شرکت شل و رپسون اعلام کردند که به دلیل فشار آمریکا آماده امضای قراردادی با ایران به منظور اکتشاف ذخایر عظیم گاز ساحلی ایران نیستند. مهمترین جنبه روابط دوجانبه ایران در ارتباط با گاز است. ایران با ذخایر عظیم گاز خود بعد از فدراسیون روسیه، برای چند دهه صادر کننده گاز بوده است. حتی قبل از انقلاب 1979، ایران به جمهوریهای جنوب شوروی سابق یعنی آذربایجان و ارمنستان گاز صادر می کرد و طرحهایی برای صادرات بیشتر را در نظر داشت. با این وجود، ایران یک صادر کننده معتبر نیست. در ژانویه 2008، ایران صادارت گاز به ترکیه را به علت افزایش سرما در ایران و افزایش تقاضای داخلی به مدت سه هفته قطع کرد. حتی زمانی که ایران صادرات خود را از سرگرفت، ارسال گاز کمتر از حد نرمال بود یعنی 5/1 تا 2 میلیون متر مکعب به جای 29 میلیون متر مکعب در هر روز. این مشکل صادرات با توقف ارسال گاز ترکمنستان به ایران به همان دلایل و افزایش تقاضای داخلی همزمان شد. برای مقابله با این بحران، ترکیه مجبور شد که صادرات گاز خود به همسایه جنوبی یعنی یونان را متوقف و واردات خود را از روسیه افزایش دهد. در ژانویه 2007، ایران مشابه همین توقف صادرات گاز را انجام داد اما این توقف برای پنج روز ادامه یافت. در طولانی مدت ایران باید تغییراتی را در لوله های گاز کنونی با ترکیه ایجاد نماید یا اینکه خط دوم را احداث کند. ایجاد چنین خط لوله ای گاز شهرهای مسیر این لوله را تامین خواهد کرد. از نظر جغرافیایی، ایران نزدیکترین مشتری ترکمنستان است اما ترکمنستان بر این باور نیست که قمیت خوبی دریافت می کند و هنوز خواستار یافتن فرصتهای صادرات به سایر جمهوریهای شوروی سابق است. رسانه های ایران اعلام کردند که ترکمنستان خواستار دو برابر شدن قیمت گازی است که به ایران صادر می کند، یعنی به میزان 140 دلار برای هر هزار متر مکعب. یک شرکت روسی تقریبا با پرداخت 130 تا 150 دلار برای هر هزار متر مکعب گاز ترکمنستان موافقت کرده است. کلید بلندپروازی گازی ایران، حوزه عظیم گاز ساحلی پارس جنوبی در خلیج فارس است که ایران مایل است هر سال بیش از 150 میلیادر متر مکعب از این گاز را به اروپا صادر کند. در جولای 2007، ایران و ترکیه قراردادی را در خصوص همکاری انرژی امضا کردند و توافق نمودند بخشی از این حوزه را توسعه دهند. اما این عامل مشروط به تکمیل مطالعه امکانات توسط ترکیه بود. این معامله بخشی از یک توافق بزرگتر است که شامل انتقال گاز طبیعی ایران به اروپا از طریق ترکیه، همچنین انتقال گاز از ترکمنستان به ترکیه از طریق ایران می شود. طرف اروپایی این پروژه تحت عنوان خط لوله نابوکو خوانده می شود و شامل شرکت اتریشی «او.ام.وی» می گردد. این توافقنامه که ارزش آن 32 میلیارد دلار می باشد، در اتریش مورد انتقاد واقع شد. دولت اتریش که 5/31 درصد از شرکت او.ام.وی را در اختیار دارد اعلام کرد که نمی تواند در این قضیه دخالت کند زیرا او.ام. وی یک شرکت خصوصی است. در مارس 2008، ایران و سوئیس قراردادی را برای صادرات گاز ایران، که از طریق خط لوله نابوکو به اروپا می رسد، امضا کردند. این توافقنامه در تهران توسط «میشیلین کالمی ری»، وزیر امور خارجه اتریش که گفت این معامله در پیروی کامل از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل می باشد، امضا شد. جدا از صادرات گاز به اروپا از طریق خط لوله، سه طرح مختلف دیگر نیز برای صادرات گاز مایع ایران که از حوزه پارس جنوبی تولید می شود، وجود دارد. با این وجود، در اجرای آن تاخیر صورت گرفته است زیرا شرکتهای نفتی به دلیل تنش های بین المللی بر سر برنامه هسته ای ایران از سرمایه گذاری خودداری کرده اند. رویال داچ شل، توتال و رپسول مایل به انجام یک یا دو پروژه در ایران هستند. در نوامبر 2007 ایران ادعا کرد که با یک شرکت چینی و چهار شرکت اروپایی در خصوص سه پروژه ای که تحت عنوان گاز مایع ایران نامیده می شوند، مذاکره کرده است. شرکت او.ام.وی اتریش یک توافق پارلمانی را برای سرمایه گذاری در گاز مایع ایران امضا نمود. اما این توافق تا نوامبر 2007 نهایی نشد. مقامات ایرانی اعلام کرده اند که احداث یک کارخانه با ظرفیت 10 میلیون تن در سال تا سال 2010 تکمیل خواهد شد؛ این زمانبندی غیر واقعی است حتی اگر از سال 2008 آغاز شود. در آوریل 2008، نوذری وزیر نفت ایران به رویال داچ شل، توتال و رپسول هشدار داد که ژوئن 2008 ضرب الاجل شما برای امضای قرارداد گاز طبیعی است و این ضرب الاجل تمدید نخواهد شد. این شرکتها به علت افزایش شدید هزینه ها، سرمایه گذاری خود را به تاخیر انداخته بودند. در کنفرانس انرژی که در تهران برگزار شده بود وزیر نفت ایران به خبرنگاران گفت که این کار به جای شرکتهای خارجی به پیمانکاران داخلی واگذار خواهد شد، در حالیکه حسین نقره کار شیرازی معاون وزیر نفت گفته بود که این کار می تواند به شرکت های سوئیسی یا اتریشی واگذار گردد. هرچند که تهدیدهای ناشی از تحریم های آمریکا بر هزینه های مالی اثر داشته است، اما وزیر نفت ایران گفت: «تهدیدها و تحریمها قدیمی، ناکارا و ضعیف برای صنعت نفت ایران هستند. شعارهای متکبرانه جهانی جایی در صنعت نفت ایران ندارد و صنعت نفت ایران هیچ نگرانی در خصوص برخورد با اهداف توسعه ای و مدیریتی ندارد.» کشورهای غیر غربی دغدغه و نگرانی سیاسی و مالی بسیار کمتری برای معامله با ایران دارند. در فوریه 2008، شرکت بزرگ انرژی گازپروم روسیه توافق کرد که در پروژه های انرژی ایران و از جمله بخشی از حوزه پارس جنوبی و حوزه نفتی ناشناخته دیگری مشارکت کند. در همان ماه، شرکت نفت ملی ساحلی چین خاطر نشان کرد که قرار است قرار داد 16 میلیارد دلاری برای تامین حوزه گازی پارس شمالی امضا کند. گاز این منطقه قرار است به صورت گاز مایع طبیعی صادر شود. در دسامبر 2007، گروه سینوپک چین قراردادی را برای توسعه حوزه نفتی یادآوران امضا کرد. شرکت نفت ملی ساحلی چین در بورس اوراق بهادار نیویورک قراردارد. بنابراین این معامله مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت که آیا قانون تحریم های آمریکا را نقض کرده است یا خیر؟ تهران همچنین به دنبال معامله گازی با همسایگان خود در خلیج فارس است. بر اساس گزارش ایران، طرح صادرات گاز ایران به امارات عربی متحده که برای برطرف کردن نیازهای داخلی و صنایع محلی و نیروگاههای برقی خود به آن نیاز دارد، به دلیل اختلاف بر سر قیمت گاز به تعویق افتاده است. این گاز از حوزه گازی سلمان که با هزینه های معادل یک میلیارد دلار ایجاد شده است تامین خواهد شد. با این وجود، امارات عربی متحده گفته است که ایران در تکمیل تاسیسات صادرات گاز مورد نیاز تاخیر کرده است. نوذری وزیر نفت ایران در آوریل 2008 گفت که اگر به توافقی بر روی بحث گاز نرسیم ایران در تهدید خود برای استفاده از این گاز جهت مصارف داخلی جدی است. اما فقدان خط لوله گاز از این حوزه به ایران این تهدید را تضعیف می کند. ایران همچنین مذاکراتی را برای ارسال گاز به بحرین داشته است. عبدالحسین میرزا، وزیر نفت و گاز بحرین در فوریه 2008 گفت که تا پایان امسال یک کمیته مشترک این قرارداد را امضا خواهند کرد. طی دیدار احمدی نژاد از این کشور، در نوامبر 2007، یادداشت تفاهمی برای تامین یک میلیون متر مکعب در هر روز امضا شد. ایران اعلام کرد که حوزه گاز خلیج فارس را به عنوان منبع تامین گاز بحرین تخصیص داده است. همسایگان بحرین که عضو شورای همکار خلیج فارس هستند، یعنی عربستان سعودی و قطر، تامین کنندگان منطقی برای تامین گاز برای این جزیره (بحرین) هستند. یک توافقنامه پارلمانی در سال 2001 برای تامین 500 میلیون متر مکعب گاز روزانه بین قطر و بحرین به امضا رسید اما هرگز اجرایی نشد. کویت و عمان به طور بالقوه به تامین گاز از ایران تمایل دارند زیرا توسعه سریع نیروگاههای برقی منجر به کاهش منابع گاز داخلی شده است. خط لوله دلفین – که برای کمک به قطر جهت تامین گاز ابوظبی و دبی احداث شده است – بدیهی ترین راه تسهیم گاز میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است. در آوریل 2008، ایران و عمان معامله ای را برای توسعه مشترک حوزه گازی کیش در خلیج فارس که شرکت نفت عمان 2 میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد را امضا کردند. پیش از این، دو کشور در خصوص توسعه حوزه هنگام، که عمان آن را بوخا غربی می نامد و در تنگه هرمز قرار دارد، گفتگو کرده بودند. در ژوئن 2007، ایران قراردادی را برای صادرات گاز به عمان امضا کرد که می تواند در داخل کشور مورد استفاده قرار گیرد یا اینکه می تواند به شکل گاز مایع طبیعی توسط عمان صادر شود. یکی از مهمترین طرح های بلندپروازانه، خط لوله گاز ایران – پاکستان – هند به ارزش 4/7 میلیارد دلار است. با این وجود در فوریه 2008، این اقدام به یک رشته اختلافات میان اسلام آباد و دهلی نو تبدیل شد. هند در سپتامبر 2007 به دلیل ناکامی در توافق با پاکستان بر روی تعرفه انتقال گاز از مرزهایش از مذاکرات کنار کشید. ظرفیت این خط لوله طراحی شده 60 میلیون متر مکعب در هر روز است. ایران پیشنهاد داد که چین می تواند جایگزین هند در این پروژه شود. اخیراً، برخی گزارشها حاکی از آن بودند که هند و پاکستان از تقاضای ایران که گفت فرمول قیمت گاز باید هر سه سال عوض شود، در حالی که قبلاً روی هر هفت سال صحبت شده بود، ناراحت شدند. این پروژه دوباره به سبب دیدار رییس جمهور احمدی نژاد از پاکستان و هند در اواخر آوریل 2008 تقویب شد. نفت ایران در تلاش است تا صادرات نفت خود به آسیا را افزایش دهد. آمارهای صادرات سال 2007 به چین، ژاپن و کره جنوبی 25 درصد افزایش را نشان می دهند که به 165/1 میلیون بشکه در روز رسیده است. گرچه کشورهای خاورمیانه به عنوان یک گروه، 64 درصد از نفت خود را به آسیا و 16 درصد دیگر را به اروپا ارسال می کنند اما آمار ایران نشان می دهد که این کشور 56 درصد را به آسیا و 29 درصد را اروپا صادر می کند. ایران مطالعات مربوط به امکانات را برای احداث چهار پالایشگاه با سرمایه گذاری مشترک در آسیا و یکی در سوریه را با ظرفیت مشترک 1/1 میلیون بشکه در روز انجام داده است. تاسیسات آسیایی در چین، اندونزی، مالزی و سنگاپور خواهد بود. ایران قصد دارد که سهم مالکیت سرمایه گذاری را در این پروژه ها و همچنین تامین نفت خام آن را به عهده گیرد. صادرات نفت خام ایران از قزاقستان بر اساس ترتیبات معاوضه صورت می گیرد به این صورت که این نفت خام به عنوان قرض در پالایشگاه های شمالی ایران حفظ و مقدار مشابه از نفت خام ایران در خارج از قزاقستان فروخته می شود. نفت قزاقستان به وسیله کشتی های نفتکش به بندر نکاء آورده می شود و از آنجا به پالایشگاههای تهران و تبریز ارسال می شود. نفت ایران از حوزه های نفتی جنوب ایران از طریق خلیج فارس صادر می شود. برق ایران، برق را هم صادر و هم وارد می کند و در تلاش است تا محور و کانون منطقه گردد. تجارت برقی موجود با کشورهای افغانستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و ترکمنستان است. مذاکراتی نیز با دبی، عمان و پاکستان صورت گرفته است. گرجستان و عراق نیز شرکای احتمالی خواهند بود. البته نقش اعلامی تاسیسات غنی سازی نطنز، ایران را قادر می سازد تا سوخت اورانیوم را برای نیروگاههای هسته ای تامین کنند. ایران قصد دارد تا ذخایر اورانیوم خود را توسعه دهد به طوری که درجه خلوص کانی استخراج شده جهت استفاده برای نیروگاهها مناسب باشد. اقدامات متقابل در برابر تهدیدهای ایران اگر ایران از نیروی نظامی استفاده می کرد یا با خرابکاریهای مربوط به نفت در خلیج فارس مرتبط بود، ایالات متحده احتمالا با نیروی نظامی شدید به آن پاسخ می داد. این اقدامات احتمالی ایران نگرانی های بین المللی را افزایش می داد و احتمالا، محکومیت شورای امنیت سازمان ملل را نیز در پی داشت. می توان انتظار داشت که سازمان ملل اقدامات ایران را محکوم کند و از اقدامات متقابل شدید حمایت نماید. انتظار می رود مسئولیت چنین واکنشهایی به ایالات متحده آمریکا واگذار شود. نیروی دریایی آمریکا برای مدت طولانی آماده برای حفظ باز بودن تنگه هرمز است و اخیرا نیز با اعضای ناتو و سایر متحدان همکاری فعالانه ای داشته است. مانورهای نظامی ایران تقریبا شامل سناریوی مسدود کردن تنگه هرمز است. کارشناسان نظامی برآورد می کنند که در سایه تلاش ایران برای ایجاد اختلال در کشتی رانی، عملیات پاکسازی و ایجاد امنیت این تنگه برای آمد و شد دریایی یک ماه یک بیشتر به طول انجامد. اگر جنگی اتفاق افتد، ایران احتمالاً امید به غرق کردن یا رساندن آسیب جدی به یک کشتی جنگی مهم آمریکا دارد. خطر معادل آن این است که یکی از تاسیسات دریایی مربوط به آمریکا هدف قرار گیرد. در همه کشورهای حاشیه خلیج فارس آمریکا نیروی نظامی مشخصی دارد هرچند که عربستان سعودی این حضور را به ماموریت آموزش نظامی در این کشور کاهش داده است. در بحرین که شیعیان بومی اکثریت را شکل داده اند، ناوگان پنجم آمریکا، مرکز فرماندهی خود را مستقر کرده است که می تواند به شدت آسیب پذیر باشد. نیروگاه ها و تاسیسات آب شیرین کن نیز می توانند مورد هدف قرار گیرند. یکی از اهداف بالقوه آشکار برای آمریکا یا نیروهای بین المللی ظرفیت صادرات نفتی ایران است. هرچند که هدف قرار دادن آن ممکن است به بحران تامین انرژی تبدیل شود که جامعه بین المللی در تلاش برای مقابله با آن است. جزیره خارک ترمینال اصلی صادرات نفت ایران است. ایران طی جنگ 1980 -1988، به آسیب پذیری آن پی برده است. هر چند که آمریکا و همه نیروهای متحد می توانند یک پیروزی نظامی را رقم بزنند اما آن گونه که تجربه آمریکا در عراق نشان داده است، پیامدهای سیاسی آن قابل محاسبه نیست. همچنین اشتباه تاکتیکی ارتش آمریکا می تواند اثر ناگواری بر افکار عمومی جهان داشته باشد. درست همانگونه که در سال 1988 یک موشک کروز هدایت شونده که از ناو وینسنس به یک هواپیمای غیر نظامی ایران شلیک شد و طی این حادثه 290 تن از مسافران کشته شدند. یکی از دشواریها و مسائل بالقوه ای که می تواند در کانون نگرانی های بین المللی درباره ایران قرار گیرد، فعالیتهای هسته ای آن است. با گذشت زمان، این امر محتمل است که کشورها به نحو رو به افزایشی گمان کنند که ایران در حال توسعه سلاح های هسته ای است. اگر ایران به این توانایی دست یابد، سراسر خاورمیانه منطقه ممنوعه برای ناوهای آمریکایی و سایر کشتی های بزرگ طی این تنش خواهد بود. این توانایی ایران می تواند به نحو موثری بر تمایل متحدان منطقه ای آمریکا- مانند بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات عربی متحده – برای پذیرش هواپیماهای آمریکایی یا سایر نیروهای نظامی آن اثر گذارد. در نوامبر 2007، شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزیز معاون وزیر دفاع عربستان سعودی در نشست اعضای شورای همکاری خلیج فارس در ریاض گفت: «به دلیل تهدیدهایی که با آن مواجه هستیم، باید بر روی توسعه نیروهای نظامی خود برای قادر ساختن آنها جهت تامین امنیت و ثبات منطقه برای منابع انرژی به شدت کار کنیم.» شاهزاده عبدالرحمن نامی از تهدید نبرد اما روشن بود که به ایران اشاره دارد: «در این خصوص شما به خوبی می دانید که باید در همسایگان استراتژیک، تغییر منبع تهدیدات، ظهور خطر تروریسم و خیزش قدرت منطقه ای موثر بنگرید.» وی سپس در جلسه توجیهی خبرنگاران گفت: «در تاریخ کشورهای خلیج فارس هیچ تهدیدی برای تهاجم از طریق یک کشور علیه طرف دیگر مطرح نبوده است بنابراین ما انتظار داریم که همه طرفها این قالب و این روند را حفظ نمایند.» این اظهارات شاهزاده سعودی، به جای مواضع دیپلماتیک و با ملاحظه ای که اغلب از سوی مقامات این کشور مطرح می شود تاکید جالبی بر گزینه نظامی داشت. معامله 20 میلیارد دلاری تسلیحاتی که واشنگتن متعهد به ارسال آن به کشورهای خلیج فارس در سال 2007 شد، و قسمت اعظم آن متعلق به عربستان سعودی بود، به عنوان اقدامی جهت تقویت کشورهای عربی خلیج فارس و مجبور ساختن ایران به محاسبه مجدد هزینه های گزینه های خود تفسیر و تعبیر شده است. مسئولیت نظامی دفاع از مسیرهای صادرات نفت می تواند شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا گردد. در این راستا، اعلامیه 2008 مبنی بر اینکه فرانسه قصد دارد دو پایگاه دریایی و هوایی در شیخ نشین ابوظبی امارات عربی متحده ایجاد کند باید به عنوان یک مشارکت مفید و سازنده از سوی متحدان نگریسته شود هرچند که برخی مفسران این تصمیم را اقدامی برای تضعیف موقعیت آمریکا در خلیج فارس تلقی می کنند. در آگوست 2007، هند اعلام کرد که در دکترین دفاعی خود تجدید نظر کرده و پیش بینی کرده که حد و اندازه دسترسی استراتژیک نیروی هوایی هند از خلیج فارس تا تنگه مالاکا امتداد می یابد. گزارش شده بود که به نیروی هوایی هند نقش اولیه را در شکل دادن به نبرد و قادر ساختن نیروهای دریای و هوایی برای انجام وظایف خودشان اعطا خواهد شد. گرچه سهیم شدن در مسئولیت نظامی حفظ مسیر کشتی رانی خلیج فارس مهم است اما دورنمای رقابت، بویژه با چین که جهتگیری کنونی آن تضمین دسترسی به منابع نفتی است، را مطرح می سازد. این عامل پرسش هایی را درباره نقش به سرعت در حال گسترش نیروی دریایی چین بر می انگیزد که ممکن است خواستار به عهده گرفتن حفاظت از مقدار افزایش یافته نفتی که از خلیج فارس می خرد، باشد. یک سند دولتی چین که بیانگر سیاست دفاعی این کشور است و به تازگی منتشر شده اعلام می دارد: «مسائل امنیتی مرتبط با انرژی، منبع، امور مالی، اطلاعات و مسیرهای کشتی رانی بین المللی رو به افزایش است.» نیاز به مسیرهای جایگزین برای صادرات همراه با تروریسم القاعده، ایران نیز بزرگترین تهدید برای صادرات انرژی از خلیج فارس است. تنگه هرمز یک نقطه انسداد معروف و شناخته شده ای است که پیش بینی می شود ارزش آن افزایش یابد. در چشم انداز انرژی جهان که آژانس بین المللی انرژی در سال 2007 منتشر کرده آمده است، 16 درصد از نفت مورد تقاضای جهان طی سال 2006 از تنگه هرمز عبور کرده است. این گزارش پیش بینی کرده است که تولید نفت جهان از 6/84 میلیون بشکه در روز در سال 2006 به 3/116 میلیون بشکه در روز در سال 2030 برسد که نسبت نفت جهان که از تنگه هرمز عبور می کند به 5/30 درصد خواهد رسید. مشکل و چالش اصلی ابداع و اجرای مسیرهای جایگزین است. همانگونه که لاورنس ایگلس رییس بازار نفت در آژانس بین المللی انرژی گفت: «مباحث زیادی در این مسائل وجود دارد، و از منظر امنیت انرژی داشتن یک فرصتی برای نادیده گرفتن تنگه هرمز خوشایند است.» برخی مسرهای قبلی موجود است و تاریخ نمونه ای از آنچه می توان در زمان جنگ انجام داد را ارائه می دهد. در زمان جنگ ایران و عراق (1980-1988)، عراق به منظور جایگزین کردن تاسیسات آسیب دیده و بارگیری ساحلی بی حفاظ خود، خط لوله ای را احداث کرد که قادر به انتقال 65/1 میلیون بشکه در روز از عربستان سعودی به سواحل دریای احمر بوده است. خط لوله دوم عراق، به طرف شمال از طریق ترکیه به مدیترانه بود که پس از توسعه و روزآمد شدن، ظرفیت آن به 6/1 میلیون بشکه در روز رسید. افزون بر این، یک خط لوله به طور مستقیم به سمت غرب یعنی به سوی سوریه با ظرفیت بالقوه 4/1 میلیون بشکه در روز کشیده شده است. بنابراین آنها یک ظرفیت 3/4 میلیون بشکه ای در روز را ایجاد کرده اند؛ آماری که بزرگتر از رکورد تاریخی تولید نفت عراق است. خط لوله عراقی که از عربستان سعودی می گذرد بعد از تهاجم 1990 عراق به کویت بسته شد. عربستان در ژوئن 2001 مالکیت آن را توقیف کرد. گرچه از نظر تئوریکی، این خط لوله می تواند برای انتقال نفت خام سعودی به دریای احمر استفاده شود – که در رقابت با خط لوله نفت خام شرق – غرب عربستان است – اما ظاهرا خط لوله عراقی که از عربستان سعودی می گذرد از سوی عربستان سعودی به عنوان بخشی از سیستم گاز اصلی برای انتقال گاز تبدیل شده است. خط لوله عراق – ترکیه به عنوان یک خط مهم و عمده صادرات باقی مانده اما هدفی برای حمله بعدی توسط شورشیان است. ( مسیرهای متفاوتی ظاهرا مورد توجه قرار گرفته است). خط لوله عراق به سوریه و عربستان از زمان حمله سال 2003 آمریکا به عراق مسدود شده است. ظرفیت آن بر اساس گزارشهای متفاوت بین 200 هزار تا 300 هزار بشکه در روز بود. هرچند که ظرفیت اولیه آن 700 هزار بشکه در روز بود. توسعه آن به 4/1 میلیون بشکه در روز که مورد نظر بود هرگز رخ نداد. تنها مسیر اضافه شده برای ظرفیت صادرات که مورد توجه قرار گرفته، خط لوله ای است که از بندر حدیثه در عراق به بندر عقبه ی اردن در دریای احمر با ظرفیت 500 بشکه در روز می رسد. با این وجود، این طرح در مراحل اولیه بحث و تبادل نظر قرار دارد. در سال 2007، ایران و عراق به توافقی برای احداث خط لوله نفت خام با ظرفیت 200 هزار بشکه در روز از بندر بصره تا نزدیکی آبادان برای انتقال گاز مایع دست یافتند. اما این پروژه باید به عنوان تلاش ایران جهت وابسته کردن همسایگان خود به ترتیبات انرژی به جای استقلال آنها تلقی شود. عربستان سعودی هیچ خط لوله صادراتی ندارد که از خاک سایر کشورها بگذرد به ویژه اینکه، عربستان نفت خام خود را از حوزه شیبه که به تازگی توسعه یافته است به سمت شمال و از امارات عربی متحده درخلیج فارس نمی فرستد زیرا احتمالاً امارات عربی متحده ادعای طولانی بر این حوزه نفتی دارد. این کشور پادشاهی دو خط لوله داخلی عمده دارد که می تواند نفت خام را از خلیج فارس به دریای سرخ ارسال کند. پنج میلیون بشکه از نفت خام به بندر ینبوع برای انتقال به بازارهای اروپا فرستاده می شود. ظرفیت عظیم این خط لوله ظاهراً منتج از نقش استراتژیک آن برای عربستان سعودی در حوادثی است که صادرات آن از طریق تنگه هرمز مسدود شود. در حقیقت، از نیمی از ظرفیت این خط لوله استفاده می شود زیرا بخش اعظم صادرات عربستان به آسیا فرستاده می شود. خط لوله انتقال دیگری نیز به موازات این خط لوله کشیده شده است که ظرفیت آن 290 هزار بشکه از گاز مایع طبیعی است. این مقدار ظرفیت در سال 2008 به 555 هزار بشکه در روز افزایش می یابد. یکی از نخستین خطوط لوله های نفت بین المللی خط لوله ترنس عربی بود که از عربستان سعودی آغاز، از اردن و سوریه می گذشته و به سواحل مدیترانه لبنان در بندر صیدا می رسید. این خط لوله در عمل بعد از آن که اسرائیل بلندیهای جولان سوریه را در 1967 اشغال کرد، باقی ماند. بخشی از عملکرد این خط لوله عملا در سال 1984 متوقف شد اما بخشی که به اردن می رود باز باقی مانده است. هرچند عربستان سعودی این بخش را در سال 1990 در جریان حمایت اردن از عراق در جنگ خلیج فارس، مسدود کرد. ظرفیت عملیاتی این لوله حدود 50 هزار بشکه در روز است اما یک بخش از آن برای حدود 500 هزار بشکه در روز طراحی شده است. امارات عربی متحده که تولیدات آن 5/2 میلیون بشکه در روز است در حال حاضر همه آنها را از تنگه هرمز ارسال می نماید. معهذا ظاهراً طرحی برای احداث یک خط لوله با ظرفیت 5/1 میلیون بشکه در روز در سواحل عمان به فجیره دارد. قراردادهایی در 2007 ارائه شد و پیمانکاران چینی احتمالا این خط لوله را احداث نمایند. تاریخ تکمیل آن ظاهراً 2009 باشد. طرح اصلی همچنین شامل احداث یک پالایشگاه در فجیره است اما این طرح بعد از آن که کونوکو در سال 2007 کنار کشید به تعویق افتاد. علیرغم اینکه این طرح اقدام ناچیزی را برای کاهش خطرات صادرات در صورت بروز بحران در تنگه هرمز می تواند انجام دهد اما این کشور طرح هایی برای توسعه ظرفیت تولید خود به پنج میلیون بشکه در روز تا 2014 دارد. کارشناسان آمریکایی در گذشته پیشنهاد کرده بودند که یک خط لوله فوری که از این شبه جزیره عبور کرده و مسیر میان راس الخیمه در امارات عربی متحده و ساحل عمان را طی می کند باید ایجاد شود. هرچند این طرح جذاب بود اما این طرح در سال 2007 توسط عمان متوقف گردید زیرا نمی خواست خود را با ایران درگیر کند. امارات عربی متحده همچنین نقش خود را به عنوان یک صادر کننده گاز افزایش داده و طرحی برای ارسال گاز از طریق لوله به فجیره که سپس به عنوان مرکز ذخیر گاز مایع طبیعی عمل خواهد کرد، در دست اجرا دارد. این نقش در اصل برای دبی در نظر گرفته شده بود. ظرفیت این خط لوله بوسیله استفاده از عوامل کاهش مزاحم به شدت بهبود می یابد. ترکیبات شیمیایی که چرخش متلاطم نفت را کاهش می دهند می تواند مقدار نفتی را که از طریق یک لوله می گذرد را به حداقل کاهش دهد. عوامل کاهش مزاحم در خط لوله آلاسکا و سیستم لوله کلمبیا برای جبران زمان از دست رفته عملیات مورد استفاده واقع شد. چنین عواملی می تواند ظرفیت را تا 65 درصد افزایش دهد. تخمین زده می شود که هزینه ایجاد عوامل کاهش مزاحم برای خطوط لوله نفت 600 میلیون دلار باشد. چیز بی اهمیتی نیست فقط کمی بیش از عواید یک روز در سال 2008 است که قیمت هر بشکه 120 دلار می باشد. هزینه اساسی می تواند صرف نصب تجهیزات برای شروع عوامل کاهش مزاحم شود. این کار در زمان بروز بحران کارا خواهد بود. سایر کشورهای خلیج فارس مانند بحرین، کویت و قطر گزینه دیگری برای صادرات نفت جز از طریق نفتکشهایی که از طریق تنگه هرمز می گذرند، ندارند. بحرین که نفت آن به نحو تعجب آوری برای اولین بار در بخش جنوبی خلیج فارس کشف شد، اکنون ذخایر کمی دارد و نفت خود را از عربستان سعودی برای پالایش ارسال می کند. کویت احتمالاً می تواند نفت خود را از عربستان سعودی به جای خلیج فارس صادر کند و هم اینکه به خط دوم لوله عراق که از عربستان می گذرد، بپیوندد و یا یک خط لوله جدید را ایجاد نماید. قطر به عنوان یکی از اعضای اوپک که بیشتر گاز صادر می کند تا نفت، از نظر تاریخی ارتباط ضعیفی با عربستان داشته و بنابراین به طور واقع بینانه در این زمان همان گزینه ها را ندارد. خارج از خلیج فارس، پیامدهای اختلال در تامین انرژی خلیج فارس، با سیستم ذخایر ضروری آژانس بین المللی انرژی که آمریکا نیز عضو آن است، تلاقی پیدا می کند. معهذا، این ذخایر تنها می توانند به طور جزئی جایگزین تامین نفت گردند زیرا مقداری که هر روز می تواند بیرون کشیده شود، محدود است. ذخایر نفت استراتژیک آمریکا شامل 700 میلیون بشکه است اما تنها 4/4 میلیون بشکه می تواند روزانه از آن خارج شود. این مقدار بیش از مقدار واردات آمریکا از خلیج فارس بر میزان 67/2 میلیون بشکه در روز است اما ذخایر سایر کشورها برای جایگزینی 16 میلیون بشکه ای که هر روز از تنگه هرمز می گذرد، کافی نیست. در سایه این محدودیتها، کشورهای مصرف کننده باید اقدامات حفاظتی فوری را در کنار عرضه ذخایر نفت انجام دهند. این گزینه ها نوعا شامل تغییر در روز کاری، سهمیه بندی بنزین و افزایش مالیات می شود. آژانس بین المللی انرژی برآورد کرده است که دو میلیون بشکه در روز – معادل 15 درصد نفتی که آمریکا وارد می سازد – در آمریکا می تواند از طریق یک سری اقدامات اجرایی صرفه جویی شود مانند؛ اتومبیلهای چند سرنشین، به اجرا گذاشتن طرح 55 مایل سرعت در ساعت، تشویق کار در خانه اما ارتباط داشتن با دفتر یا مشتری، و دستور چهار روز کار در هفته. توصیه های سیاسی به فرض اینکه تهدید رهبر ایران را جدی بگیریم، تلاش های تحت رهبری آمریکا برای تغییر رفتار تهران، خطر تحریک تهران برای اقدام علیه صادرات انرژی از خلیج فارس را سبب خواهد شد. وابستگی به نفت و گاز خلیج فارس بیانگر آسیب پذیری استراتژیک برای سایر کشورهای جهان است. معهذا، نقش کلیدی انرژی در اقتصاد ایران آن را برای تهران به عنوان یک آسیب عمده مطرح می سازد و از اینرو، یک فشار عمده سبب تغییر سیاستهای آن می شود. هرگونه بحران ناگهانی می تواند سبب ایجاد یک رشته برخوردهای نظامی، اختلال در جریان ارسال انرژی و با همه احتمالات، یک تنبیه و نه ضرورتاً شکست رژیم جمهوری اسلامی گردد. منافع آمریکا با بازی پیوسته اما آرام شطرنج بهتر حفظ خواهد شد. ایران مهره ها و موقعیت قدرتمندی دارد اما ایالات متحده باید آن را در تنگنا قرار دهد. ایالات متحده باید تلاش کند تا با همکاری کشورهای خلیج فارس جهت کاهش آسیب های مسیر صادرات، مسیرهای صادراتی دیگری غیر از تنگه هرمز را توسعه دهد. روشن ترین و بدیهی ترین مسیر، خط لوله ای از امارات عربی متحده به سواحل عمان است. احداث یک خط لوله از عربستان سعودی به سواحل دریای احمر مناسب است. بلندپروازانه تر، این که به دلیل مشکلات بغرنج سیاسی، می توان یک خط لوله از عربستان سعودی که از عمان بگذرد و به دریای عرب برسد را احداث کرد. ایالات متحده باید از توانایی ایران برای ایجاد اتحاد دیپلماتیک و اتحاد تجاری در حوزه نفت و گاز بکاهد. برای اکثر شرکتها و کشورها، دسترسی آسان به سیستم بانکی آمریکا یک مولفه حیاتی بین المللی است. از اینرو، تحریم های اقتصادی و مالی می تواند به نحو روشنی بر تهران یا کشورها و شرکت هایی که با آن کار می کند اثر گذارد. این سیاستها باید تقویت شوند. توانایی تهران برای اثرگذاری بر جریان انرژی از این منطقه، باید بوسیله حفاظت بهتر از کشتی رانی و تاسیسات حیاتی که متعلق به آمریکا و متحدان آن در خلیج فارس است، محدود گردد. دانیل یرگین، رییس موسسه تحقیقات انرژی کمبریج و برنده جایزه پولیتزر و نویسنده کتاب «جستجوی حماسی و قهرمانانه برای نفت، پول و قدرت»، به جامعه ملل هشدار داد که توجه زیادی به امنیت فیزیکی تاسیسات از تولید کننده تا مصرف کننده داشته باشند زیرا اکثر آنها بدون امنیت ساخته شده اند. آمریکا همچنین باید با متحدان خود در سراسر جهان نه تنها برای افزایش فشار به ایران کار کند بلکه بتواند در هر حادثه ای که سبب اختلال در جریان تامین نفت گردد به طور مشترک همکاری نماید. آمریکا تقریباً به طور نزدیک با اروپا و ژاپن از طریق آژانس بین المللی انرژی کار می کند. آمریکا باید سایر وارد کنندگان کلیدی نفت بویژه چین و هند را تشویق کند تا ذخایر عظیمی را برای کمک به جبران اختلالات بالقوه تامین نفت ایجاد کنند. برخی از این اهداف سیاسی، گرچه در حال حاضر ایران را هدف قرار داده اند اما استلزامات وسیعتر و طولانی مدت تری دارند. تداوم بحران با ایران فرصتی را برای معرفی آنها و اختلالات در تامین انرژی از خلیج فارس را در آینده ارائه می دهد. همه دنیا از این وضعیت بهره مند خواهند شد. در بررسی انرژی جهان که توسط آژانس بین المللی انرژی درسال 2007 صورت گرفت آمده است که: «اختلال در تامین انرژی سبب افزایش قیمت برای همه کشورهای مصرف کننده بدون توجه به اینکه آنها از کجا نفت خود را کسب می کنند، خواهد شد.» نقش آمریکا جدا از تامین صرف منافع خود، رهبری است. ایالات متحده به نحو بارزی وابستگی کمتری به منابع انرژی خارجی نسبت به سایر اقتصادهای بزرگ دنیا دارد. در مقایسه با 56 درصد واردات اروپا و 80 درصد واردات ژاپن، میزان واردات آمریکا 35 درصد است. خاورمیانه تنها بخش کوچکی از نیازهای انرژی آمریکا را تامین می کند. عنصر حیاتی اقتصاد جهان و سیستم سیاسی این است که قدرت جهانی پیشرو با کمک متحدان و سایر طرفها، امنیت تجارت جهانی را در دریا و هوا حفظ نمایند. برای آن که این سیستم جواب دهد ایالات متحده ضمن آنکه باید ضامن حفظ مسیر امن کشتی ها باشد باید مانع تسلط هر قدرتی بر خلیج فارس گردد! عنوان كتاب: انرژی در خطر (ایران، نفت و غرب) نام نويسنده: سیمون هندرسون مترجم: کیانوش کیاکجوری انتشارات: باشگاه اندیشه تاريخ انتشار: تابستان 1387 منبع: باشگاه اندیشه به نقل از سایت موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک
  9. بررسى مداخلات نظامى آمريكا در نيم قرن گذشته آمريكا طى 50 سال گذشته 22 مورد لشكركشى و جنگ با ساير كشورها داشته است به عبارت ديگر آمريكا در هر 2/5 سال يك بار به يكى از كشورهاى جهان حمله نظامى نموده است . لشكركشى به برلين در سال1948 ( 1327 ) پس از پايان جنگ جهانى دوم، اتحاد جماهير شورورى با هدف خارج ساختن نيروهاى نظامى غرب از آلمان شرقى شهر برلين را محاصره كرد و كليه راه‏هاى زمينى و آبى منتهى به اين شهر را بست . استدلال استالين اين بود كه اگر غرب صرفا خواستار تشكيل كشور آلمان غربى است لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقى ادامه دهد . اما آمريكا استلال مى‏كرد كه ما چكسلواكى را از دست داده‏ايم و نروژ نيز در معرض خطر قرار گرفته است و اگر از آلمان شرقى و برلين عقب‏نشينى كنيم به معناى سقوط آلمان غربى خواهد بود و در اين صورت تمام اروپا به دست شوروى خواهد افتاد لذا ترومن ریيس جمهور آمريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بكشند . شوراى امنيت ملى آمريكا نيز دو گروه از بمب‏افكن‏هاى ب - 29 را كه حامل بمب‏هاى اتمى بودند ، براى جنگ با شوروى به انگلستان اعزام كرد . در چهار آوريل 1949( فروردين 1328 ) «پيمان آتلانتيك شمالى» در واشنگتن به امضای رسيد . آمريكا با شكستن محاصره برلين تا آستانه جنگ با شوروى پيش رفت . سرانجام در دوازدهم ماه مه همان سال (22 ارديبهشت( برلين به دو قسمت شرقى و غربى تقسيم شد و روس‏ها نيز تحريم را شكستند و در اين تاريخ كشور آلمان غربى با مركزيت بن تشكيل گرديد . آمريكا از اين بحران براى افزايش نفوذ و حضور نظامى خود در اروپاى غربى بهره برد و پيمان آتلانتيك شمالى موسوم به «ناتو» را تشكيل داد . دخالت نظامى آمريكا در جنگ كره 1951 (1330) پس از جنگ جهانى دوم كره به دو قسمت تقسيم شد . آمريكايى‏ها در منطقه زير مدار 38 درجه و نيروهاى شوروى در بالاى اين مدار قرار گرفتند . در ماه مه 1948(ارديبهشت 1327 ) انتخابات در كره جنوبى تحت نظارت سازمان ملل انجام شد و در بالاى مدار 38 درجه نيز يك دولت كمونيستى در كره شمالى ايجاد گرديد . متعاقب اين اقدامات آمريكا و شوروى نيروهاى نظامى خود را از دو كره بيرون بردند . در اين زمان آمريكا به شدت عليه چين وارد جنگ غير مستقيم شده بود و به نيروهاى تايوان و فرمز كمك نظامى مى‏كرد البته آمريكا براى حفظ پايگاه‏هاى نظامى خود در ژاپن و توجيه كمك‏هاى نظامى بر ضد چين و تسلط كامل بركره جنوبى، فيليپين، كامبوج و ساير كشورهاى جنوب شرق آسيا نياز به مصوبه و مجوز داشت و ترومن ریيس جمهور آمريكا براى ارایه« خط مشى سياسى شماره 68 » نيازمند درگير شدن آمريكا در يك بحران فرامرزى بود خط مشى شماره 68 اولين بيانيه جامع درباب استراتژى ملى آمريكا بود خط مشى بر سازماندهى سريع و وسيع در اركان نظامى آمريكا براى بسط نفوذ و تعميق تسلط آمريكا بر ساير كشورهاى جهان استوار بود . البته چنان ظاهرسازى شده بود كه اين اقدام به بهانه ايجاد توازن قوا با شوروى و دفاع از متحدان آمريكا جلوه كند . آمريكا بر اساس خط مشى شماره 68 كار دفاع از جهان غيركمونيست را برعهده مى‏گرفت، و براى به دست آوردن بهانه‏هاى لازم جهت تصويب اين خط مشى به تحريك كره شمالى در بالاى مدار 38 درجه پرداخت تا سرانجام نيروهاى كره شمالى در 25 ژوئن 1950 (سوم تير1329) از مدار 38 درجه گذشتند و نيروهاى كره ی جنوبى را سريعاً فرارى دادند . چند ساعت پس از اين حمله، ریيس جمهورى آمريكا دستور داد كه تجهيزات نظامى به كره جنوبى ارسال گردد . او هم چنين ناوگان هفتم آمريكا را براى جلوگيرى از پيروزى چين به تايوان و فرمزگسيل داشت و قول كمك‏هاى بيشتر را به نيروهاى ضد انقلابى فيليپين و هند و چين داد . آمريكا از طرف ديگر در 25 ژوئن 1950(همان روز حمله كره شمالى) قطع نامه‏اى را در شوراى امنيت سازمان ملل متحد به تصويب رساند كه در آن از كره شمالى به عنوان كشور متجاوز نام برده شده بود . در قطع نامه‏هاى بعد نيز ايالات متحده آمريكا مجور دخالت نظامى خود در كره را از سازمان ملل گرفت و شوروى موفق نشد اين قطع نامه‏ها را و تو كند زيرا به علت اين كه سازمان ملل در آن حاضرنشده بود مائو رهبر چين را به رسميت بشناسد و كرسى چين را در سازمان ملل به حكومت مائو واگذار كند سازمان ملل و شوراى امنيت را تحريم كرده بود . با تصويب خط مشى سياسى شماره 68 و فراهم شدن زمينه مساعد درافكار عمومى، آمريكا با تمسك به قطع نامه شوراى امنيت عليه كره شمالى وارد جنگ شد و در فوريه 1951 (بهمن 1349) تهاجم گسترده‏اى را عليه كره شمالى آغازكرد . آمريكايى‏ها در جنگ كره 33 هزار كشته و يكصد هزار نفر زخمى دادند و در مقابل، صدها هزار نفر از مردم كره را كشتند و در نتيجه، افكار عمومى در آمريكا به شدت عليه دخالت نظامى آمريكا در جنگ كره بسيج شد به طورى كه بر اساس نظر سنجى‏ها از هر 4 آمريكايى 3 نفر با حضور آمريكا در جنگ كره مخالفت ورزيدند . سرانجام در دهم ژویيه 1951 ( 18تير 1330 ) مذاكرات صلح آغاز شد . و نيروهاى دو كره در دو طرف مدار 38 درجه مستقر شدند . در شهريور همان سال آمريكا و ژاپن پيمان صلحى را منعقد نمودند كه بر اساس آن آمريكايى‏ها مى‏توانستند در ژاپن پايگاه نظامى داشته باشند . آمريكايى‏ها با جنگ كره نفوذ و حضور خود را در آسياى جنوب شرقى تثبيت كردند . لشكركشى به اردن در سال1957 (1336) در آوريل 1957 (ارديبهشت 1326) در هنگامى كه حكومت وابسته ملك حسين در اردن به مخاطره افتاد و مردم و افسران ارتش اردن تحت تأثير تفكرات استقلال طلبانه جمال عبدالناصر عليه ملك‏حسين قيام كردند آمريكا با گسيل داشتن سيل كمك‏هاى تسليحاتى به سوى ملك‏حسين و اعزام ناوگان ششم دريايى ارتش خود به مديترانه شرقى عملا عليه مردم اردن وارد جنگ شد . و از حكومت زير سلطه ملك‏حسين حمايت نمود زيرا كه سرنگونى ملك‏حسين تمام معادلات آمريكا را براى تحكيم و تثبيت حكومت صهيونيستى در فلسطين اشغالى درهم مى‏ريخت . و در واقع با سرنگونى ملك حسين و پيروزى طرفداران تفكر عبدالناصر، حكومت اشغالگر صهيونيستى در محاصره مصر و اردن قرار مى‏گرفت و زمينه‏هاى حاكميت صهيونيستى بر فلسطين سست مى‏گرديد، بنابراين آمريكا با اعزام ناوگان ششم به منطقه و كمك‏هاى تسليحاتى به ملك حسين به سركوب استقلال طلبان پرداخت و ملك حسين را در مسند قدرت نگاه داشت . لشكركشى به لبنان در1958 (1337 ) با اوجه گيرى و افزايش جنايات حكومت صهيونيستى عليه فلسطينى‏ها تشنج و درگيرى ميان سوريه و حكومت صهيونيستى ابعاد گسترده پيدا كرد . از سوى ديگر، در عراق نيز تمايلات بيشترى به سمت مصر و حمايت از عبدالناصر در مبارزه با اسرایيل مشاهده مى‏شد . اردن نيز به شدت در بحران به سر مى‏برد . در اين احوال خط مشى آمريكا و غرب دور نگاه داشتن لبنان از مناقشه اعراب و اسرایيل بود و به عبارت ديگر آمريكا، انگليس و فرانسه لبنان را تحت سيطره خود داشتند و بر عراق حاكم بودند، و از حاكم شدن نيروهاى ضد اسرایيلى در اردن نيز جلوگيرى كرده بودند؛ بنابراين مصر و سوريه در مقابل اسرایيل تنها مانده بودند . با بالا گرفتن آتش بحران ميان سوريه و حكومت صهيونيستى، سوريه از اتحاد جماهير شوروى تقاضاى كمك نمود و در 14 ژویيه 1958 (23 تير 1337) مستشاران روسيه روانه ی سوريه شدند . در اين زمان تحركات ضد اسرایيلى در عراق نيز اوج گرفت . در نتيجه، آيزنهاور به بهانه اين كه لبنان عملا مورد تهديد قرار گرفته است دستور داد تا نيروهاى آمريكايى روانه لبنان شوند . با حضور اين نيروها در لبنان فشار آمريكا بر سوريه افزايش يافت و مانع از كمك شوروى به اين كشور گرديده . ضمنا ازاين طريق عراق و اردن نيز مهار شدند . همين امر باعث شد كه حكومت صهيونيستى، فلسطينى‏ها را آماج حملات خود قرار دهد و آنان را از كشور خود آواره سازد و در جنگ با سوريه و مصر به پيروزى‏هاى بزرگى دست يابد . از اين طريق يكى ازمراحل تثبيت حكومت صهيونيستى با دخالت نظامى آمريكا در لبنان و اردن تكميل گرديد . دخالت در كوبا فيدل كاسترو و پس از مبارزات طولانى در كوبا به قدرت رسيد و آيزنهاور در آخرين روزهاى سال1960 ( 1339 ) روابط ديپلماتيك آمريكا با كوبا را رسما لغو كرد . در آوريل 1961(ارديبهشت 1340 ) هنگامى كه جان اف كندى با شعار حقوق بشر و دفاع از دموكراسى و حق تعيين سرنوشت ملت‏ها به وسيله خودشان زير عنوان دكترين «اتحاديه براى پيشرفت » زمام امور آمريكا را به دست گرفت به تجهيز نيروهاى ضد انقلابى بى‏كوبا پرداخت و عليه حكومت مردمى فيدل كاسترو وارد جنگ شد . در همان روزها فراريان كوبايى سوار بر كشتى‏هاى آمريكايى با پشتيبانى نيروى هوايى آمريكا در خليج خوك‏ها با نيروهاى مردمى فيدل كاسترو و به جنگ پرداختند كه با شكست مفتضحانه روبه رو شدند . بعد از اين شكست دولت كندى به اتحاد جماهير شورورى اخطار كرد كه به كوبا سلاح تهاجمى ندهد اما خروشچف به درخواست كاسترو براى مصون نگاه داشتن اين كشور از تهاجمات آمريكا و براى تغيير توازن استراتژيك، كمك نظامى در اختيار دولت كاسترو قرار داد و در اوت 1962 (مرداد 1341) شوروى در كوبا اقدام به ساختن سكوهاى پرتاپ موشك‏هاى ميان برد كرد . كندى نيز تصميم به برخورد جدى گرفت و طرح محاصره كوبا را به مرحله اجرا در آورد و به ارتش آمريكا فرمان آماده باش داد . دو كشور تا مرحله ورود به يك جنگ هسته‏اى تمام عيار پيش رفتند ، ولى سرانجام خروشچف در مقابل قول آمريكا مبنى بر عدم اشغال كوبا تصميم به برچيدن سكوهاى موشكى گرفت . لشكركشى به دومينيكن در 20 دسامبر1962 (29 آذر 1341 ) مردم دومينيكن خوان بوش را به رياست جمهورى كشور انتخاب كردند . ارتش پس از دو ماه به تحريك آمريكا عليه حكومت منتخب مردم كودتا كرد و دونالد ريه كابرال را به مسند قدرت نشاند . در 24 آوريل سال بعد ( 4 ارديبهشت 1342 ) بدنه ارتش به همراهى بخشى از مردم عليه حكومت كودتا قيام كردند و آن را سرنگون ساختند و دست آمريكا را مجددا كوتاه نمودند . آمريكا اعلام كرد كه مقابله با حكومت كودتا به تحريك فيدل كاسترو صورت گرفته است و به بهانه به خط افتادن منافع آمريكا در دومينيكن كه منافع اين كشور را در سر تا سر آمريكايى لاتين با مخاطره و مواجه مى‏ساخت، تصميم به مداخله نظامى گرفت . جانسون ریيس جمهورى آمريكا با نقض صريح منشور«سازمان كشورهاى آمريكايى» كه مداخله مستقيم و غيرمستقيم به هر دليلى در امور داخلى يا خارجى هر يك از كشورهاى عضور را ممنوع كرده بوده، تفنگداران دريايى و لشكر 82 هوابرد خود را روانه اين كشور كرد . منطق اوليه آمريكا اين بود كه نيروهاى نظامى براى حفاظت ازجان اتباع آمريكايى به دومينيكن فرستاده شده‏اند اما در حقيقت هدف آمريكا تثبيت و تحكيم سلطه خود بر اين كشور و ممانعت از حاكميت مردم به مقدرات خود بود . مداخلات نظامى در ويتنام در ژویيه 1955 ( تير 1334 ) فرانسويان از ويتنام خارج شدند . آمريكا كه تا قبل ازاين تاريخ فقط كمك تسليحاتى در اختيار فرانسويان قرارمى‏داد با روى كار آمدن نگودين ديم در ويتنام جنوبى اقدام به آموزش نيروهاى او عليه نيروهاى مردمى هوشى مين نمود . قرارداد1954 (1333 هـ.ش) ژنو تصريح داشت كه نه هوشى مين در ويتنام شمالى و نه نگودين ديم در ويتنام جنوبى نبايد اجازه دهند كه نيروهاى خارجى به قلمرو آنان وارد شوند . تا اين هنگام دولت هوشى مين گردن به تقسيم ويتنام نمى‏نهاد ولى ايالات متحده تعريف تازه‏اى از موفقت نامه ژنو كرد و معتقد بود كه اين موافقت نامه دو ويتنام شمالى و جنوبى ايجاد كرده است از سال 1956( 1335 هـ . ش) با حضور آمريكا درويتنام جنوبى تحركات نيروهاى نگودين ديم عليه ويتنام شمالى ا فزايش يافت كه تماما به تحريك آمريكا بود . در اسفند 1339 هـ . ش قيام‏هاى همه جانبه‏اى عليه آمريكا ودولت حاكم بر ويتنام جنوبى آغاز شد . در شهريور آن سال ويتنام شمالى بالاخره ويتنام جنوبى را به رسميت شناخت و خواستار خروج نيروهاى آمريكايى از ويتنام شد، اما جان اف كندى در سال بعد به افزايش تعداد مستشاران آمريكايى در ويتنام مبادرت نمود . هنگامى كه آيزنهاور كاخ سفيد را ترك كرد كمتر از 900 مستشار آمريكايى در ويتنام بودند اما پس از روى كار آمدن كندى دایما بر تعداد آن ها افزوده شد چنان كه در سال 1341 تعداد مستشاران آمريكايى به 10000 نفر رسيد و در اسفند آن سال (مارى 1963 ) به 15000 هزار نفر افزايش يافت و سيل تجهيزات نظامى آمريكا روانه ويتنام شد . در آبان 1342 ارتش ويتنام جنوبى با هماهنگى سازمان جاسوسى و ضد جاسوسى «سيا» (c.i.t) ابتدا نگودين ديم را سرنگون كرد و سپس او را كشت و سه هفته بعد نيز كندى ترور و كشته شد . ليندون جانسون زمام امور آمريكا را به دست گرفت و سياست‏هاى كندى را ادامه داد . در 7 اوت 1964 ( 16 مرداد 1343 ) آمريكا به بهانه نقض مقررات بين‏المللى در آب‏هاى آزاد به ويتنام شمالى حمله كرد حمله به ويتنام در كنگره تصويب شده بود و در دوم مارس 1965 (اسفند 1343) حملات هوايى آمريكا به ويتنام آغاز شد در اواخر دهه 1960 هزينه سالانه جنگ ويتنام براى آمريكا بالغ بر 20 ميليارد دلار بود و بيش از پانصد هزار نظامى آمريكايى درگير جنگ بودند . كمى بعد ميزان تلفات آمريكا به شدت افزايش ياف و موج مخالفت با جنگ دانشگاه‏هاى آمريكا را فرا گرفت و اغتشاشات داخلى در آمريكا ابعاد وسيع يافت . با روى كار آمدن نيكسون تلاش‏ها براى پايان دادن به دخالت نظامى آمريكا در ويتنام وسيع‏تر شد .در 28 آوريل 1975 ( 18ارديبشهت 1354 ) ریيس جمهورى آمريكا دستور عقب‏نشينى كامل نيروهاى آمريكايى از ويتنام را صادر كرد كه به دنبال آن دولت ويتنام جنوبى سقوط نمود و ويتنام شمالى و جنوبى كشور واحدى تشكيل دادند . تلفات آمريكادر جنگ ويتنام عبارت بود از حدود 50000 كشته و 300000 زخمى و معلول . تلفا ويتنام 3 ميليون كشته برآورد شده است. حمله نظامى به كامبوج 1349 در 30 آوريل 1970 ( 10 ارديبهشت 1349 ) نيروهاى نظامى آمريكا از زمين و هوا به كامبوج حمله كردند و اين كشور را اشغال نمودند . نيكسون هدف آمريكا ازاشغال كامبوج را به دست آوردن فرصت كافى براى خروج سربازان آمريكايى از ويتنام اعلام كرد . اشغال كامبوج امواج مخالفت‏هاى آمريكايى‏ها را با جنگ‏طلبى مقام‏هاى واشنگتن افزايش داد . شدت اعتراضات در آمريكا به حدى بود كه گارد ملى اين كشور دانشجويان معترض را در دانشگاه‏ها به گلوله بست كه نمونه بارز آن كشته شدن دانشجويان آمريكايى در دانشگاه اوهايو بود . موج اعتراضات افزايش يافت و كنگره آمريكابا تصويب لايحه‏اى نيكسون را مجبور كرد كه نيروهاى نظامى آمريكا را تا ژویيه1970 (تير 1349) از كامبوج خارج كند. نيكسون در توجيه اشغال كامبوج گفت اگر در آزمايش‏هاى مختلف، آمريكا قدرتمندترين كشور جهان است مانند يك غول بيچاره عمل كند و هرج و مرج طالبان، ناسيوناليست‏ها و كمونيست‏ها بر ملت‏هاى جهان و جوامع مختلف حاكم خواهند شد، و به اين شكل منافع آمريكا و جهان سرمايه‏دارى به خطر خواهند افتاد . سرانجام آمريكا در اواخر سال 1970 و اوايل 1971 (زمستان 1350 ) به اشغال كامبوج خاتمه داد . دخالت نظامى در آنگولا در سال1974( 1353 هـ . ش ) يك كودتاى نظامى در ليسبون پايتخت پرتغال موقعيت جديدى به وجود آورد . رهبران نظامى پرتغال كه از جنگ‏هاى مستمر و ناموفق در مستعمرات شان خسته شده بودند تصميم گرفتند كه به آن ها استقلال دهند . در ژانويه 1975(دى 1353) يك دولت انتقالى در رواندا پايتخت آنگولا تأسيس شد كه در آن جنبش‏هاى آزادي بخش آنگولا كه در تداركات استقلال كشور خود بودند شركت داشتند . آمريكا همان گونه كه به مرور زمان جايگزين استعمار پير انگليس در ساير نقاط جهان از جمله ايران بود تصميم گرفت كه مستعمرات پرتغال را نيز زير سلطه و نفوذ خود برآورد . لذا ازحاكميت ملت آنگولا بر سرنوشت خويش ممانعت به عمل آورد . بنابه اظهارات جان استاك ول ، فرمانده نيروهاى «سيا» در آفريقا، آمريكا اولين كشورى بود كه وارد صحنه آنگولا شد و از طريق ارسال كمك‏هاى نظامى و تسليحاتى به طرفدارانش زمينه را براى دخالت مهيا ساخت كه يك نمونه آن ارسال تجهيزات نظامى توسط c.i.tاز طريق موبوتو رهبر زئير به آنگولا بود . هر چند كه كيسينجر وزير خارجه و ويليام كلبى ریيس «سيا» سعى داشتند كه دخالت نظامى آمريكا در آنگولا را به معانعت از حضور شوروى و كمونيسم مرتبط سازند . پس از دخالت‏هاى آمريكا، نيروهاى اتحاد جماهير شوروى نيز وارد صحنه شدند و به تقويت نيروهاى ضد آمريكايى در آنگولا مبادرت نمودند و تشنجات اوج گرفت . پنتاگون(وزارت دفاع آمريكا)وc.i.t علاوه بر فرستادن مستشاران نظامى آمريكايى به آنگولا با آفريقايى جنوبى كه در سپتامبر 1975 (شهريور 1354 ) رسما سربازان خود را وارد جنگ در آنگولا كرده بود و به همكارى پرداختند . كوبا نيز 15 هزار نفر سرباز براى مقابله با نيروهاى طرفدار آمريكا به آنگولا اعزام نمود . افكار عمومى آمريكا كه به شدت از تأثيرات جنگ ويتنام برآشفته شده بود. عليه دخالت نظامى آمريكا در آنگولا فعال شد . سرانجام كنگره آمريكا تحت فشار افكار عمومى از كاخ سفيد خواست كه كمك‏هاى نظتمى خود به آنگولا را قطع كند و مستشاران نظامى را از اين كشور فرا بخواند . على رغم تلاش‏هاى نيكسون و كيسينجر كنگره آمريكا با 333 رأى مثبت درمقابل 99 رأى منفى ارسال كمك‏هاى نظامى آمريكا به آنگولا را قدغن نمود اما آمريكايى‏ها بعدا از طريق كودتاى خزنده و نظامى سعى در تحكيم و تثبيت موقعيت خود در آنگولا و كشورهاى آفريقايى نمودند . تهاجم نظامى به گرانادا 1981 (1360 ) در سال 1981 كودتايى در گرانادا عليه حكومت وابسته به آمريكا به وقوع پيوست و ايالات متحده به شدت عليه سرنگون شدن حكومت وابسته به خود واكنش نشان دادن و به بهانه حفاظت از اتباع خود در گرانادا دست به اقدامات وسيع زد . دولت كارتر ابتدا به برقرارى تحريم‏هاى اقتصادى و تجارى مبادرت نمود و بعد از روى كار آمدن ريگان در كاخ سفيد برنامه براندازى حكومت گرانادا بر اساس طرح سازمان«سيا» در دستور كار قرار گرفت . علاوه براقدامات درونى، واشنگتن با اعزام زير دريايى‏هاى خود و با استفاده از نيروهاى چترباز و تفنگداران دريايى اين كشور را اشغال نمود و حكومت گرانادا را ساقط كرد و نيروهاى وابسته به خود را در مسند حكومت نشاند . آمريكا براى اين حمله نظامى هيچ‏گونه مجوزى از سازمان ملل يا شوراى امنيت اخذ ننمود . اعزام نيروهاى نظامى به لبنان1982 (1361 ) حكومت صهيونيستى با حمايت‏هاى آمريكا و مجموعه كشورهاى غربى طى جنگ‏هاى سال 1340 تا 1360 تمام سرزمين فلسطين، بخش‏هايى از لبنان و قسمت‏هايى از خاك سوريه به ويژه بلندى‏هاى جولان را به اشغال خود درآورده بود و علاوه بر اشغال تمام سرزمين فلسطين مردم اين كشور را نيز آواره ساخته بود . فلسطينى‏ها چاره‏اى جز فرار به كشورهاى همسايه مانند لبنانا نداشتند . آمريكا در ادامه حمايت‏هاى خود از حكومت غاصب صهيونيستى و به منظور ممانعت ازايجاد درگيرى ميان آوارگان فلسطينى مستقر در لبنان با نيروهاى صهيونيستى و هم چنين تثبيت و تحكيم موقعيت اسرایيل درمنطقه اقدام به اعزام تفتگداران دريايى خود به لبنان نمود و اعلام كرد كه هدفش از اعزام نيرو به لبنان ممانعت از درگيرى ميان آوارگان فلسطينى مستقر در لبنان با نيروهاى اسرایيل است اما در حقيقت هدف كاخ سفيد تثبيت اسرایيل و رسميت بخشيدن به اشغال سرزمين‏هاى اسلامى به وسيله رژيم صهيونيستى بود . در سال 1361 نيروهاى آمريكايى در لبنان استقرار يافتند اما با عمليات نتحارى و شهادت طلبانه حزب الله لبنان و گروهاى مقاومت اسلامى ضايعات شديدى متحمل شدند كه نهايتا منجر به فرارشان از لبنان گرديد . تهاجم نظامى به پاناما 1987 (1366) يكى ديگر از تهاجمات نظامى آمريكا در جهت اجراى سياست مداخله گرايانه اين كشور با هدف تثبيت و تحكيم سلطه خود بر مناطق استراتژيك جهان حمله نظامى به پاناما عليه حكومت نوريه‏گا بود . در سال 1366 ژنرال نوريه‏گا زمام امور پانام را به دست گرفت . وى كه به طرفدارى از آمريكا مشهور بود . پس از به دست گرفتن قدرت با سياست‏هاى آمريكا مخالفت نمود و از تمديد قرارداد واگذارى كانال پاناما به آمريكا كه مدت آن در سال 1999 (1378) به پايان مى‏رسيد، خوددارى ورزيد . ايالات متحده آمريكا با اين اتهام نوريه‏گا يكى از قاچاقچيان بزرگ مواد مخدر است او را متهم به فساد نمود و به آن كشور حمله نظامى كرد و آنجا را اشغال نمود . سپس نوريه‏گا را دستگير و به آمريكا منتقل كرد و او را محالمه و به حبس ابد محكوم ساخت و پس از آن دولت دست نشانده‏اى را در پاناما به قدرت رساند . نوريه‏گا به داشتن ارتباط با c.i.tو شخص جورج بوش مشهرو بود و اعترافاتى نيز در اين زمينه داشت و معلوم نشد كه اختلافات او با c.i.t در مورد محموله‏هاى مواد مخدر چگونه و با چه مكانيزمى- پديد آمد . به هر حال عدم تمكين او منجر به بركنارى و محاكمه‏اش گرديد . آمريكا در حمله نظامى به پاناما از هيچ مرجع بين المللى مجوز اخذ نكرد . عمليات نظامى در سومالى 1992 -1993 ( 2 - 1371 ) حملات نظامى آمريكا به كشورها در دوران جنگ سرد همواره به بهانه ممانعت از سلطه شوروى و نفوذ كمونيسم صورت مى‏پذيرفت . اما با فروپاشى شوروى و اضمحلال كمونيسم اين حربه از دست آمريكايى‏ها خارج گرديد . در سال 1371 موقعيت آمريكا درسومالى با افزايش قدرت ژنرال محمد فرح عيديد ضعيف شد زيرا در تاريخ هفتم بهمن 1369 نيروهاى كنگره سومالى متحد، حكومت زيادبار را سرنگون كردند و على مهدى محمد را به كفالت رياست جمهورى برگزيدند . پس از اين واقعه نيروهاى كنگره سومالى متحد با نيروهاى اتحاديه ملى سومالى به رهبرى ژنرال عيديه به مقابله پرداختند . سازمان ملل در تاريخ3/11/1370سومالى را تحريم تسليحاتى نمود . ارتش آمريكا به بهانه عمليات نجات و امداد رسانى به گرسنگان سومالى وارد خاگ اين كشور شد . در نتيجه اين عمليات كه تحت نام يونيوم به اجرا درآمد 28000 نفر از افراد ارتش آمريكا وارد سومالى شدند و اين كشور را اشغال كردند . استدلال پنتاگون و c.i.tاين بود كه در مدت زمان كوتاهى حكومت مطلوب آمريكا را بر سومالى حاكم خواهند س اخت . اما شبه نظاميان سومالى به هبرى ژنرال محمد فرح عيديه عليه نيروهاى نظامى آمريكا وارد جنگ شدند . آمريكا در طول مبارزه با مردم و نيروهاى شبه نظامى عيديه تلفات زيادى داد كه با مخالفت افكار عمومى آمريكا مواجه گرديد تا آن جا كه كنگره آمريكا از كاخ سفيد خواست تا ارتش آمريكا را از سومالى خارج كند و كلينتون در تاريخ پنجم فرورديت 1373 فرمان خروج نيروهاى آمريكايى از سومالى را صادر نمود . حمله موشكى به لطيبى پس از انفجار هواپيمايى مسافربى پان آمريكن برفراز لاكربى آمريكا بدون داشتن هيچ‏گونه سند و مدركى دولت ليبى را به دست داشن در انفجارمتهم ساخت و ضمن اعمال تحريم‏هاى اقتصادى عليه اين كشور از قذافى خواست كه دو تن از اتباع ليبى را كه از مسببان اصلى بودند تحويل آمريكا دهد . دولت لطيبى ازاين كار امتناع ورزيد و متعاقب آن ارتش آمريكا با چند فروند موشك دوربرد محل اقامت رهبر ليبى را هدف قرار داد و با موشك‏هاى كروز به كاخ قذافى حمله كرد . هدف آمريكا از اين حملات شكستن ابهت دولت‏هاى مخالف آمريكا از اين حملات شكستن ابهت دولت‏هاى مخالف آمريكا و تضعيف آن ها در افكار عمومى است . آمريكا در راه اجراى سياست كلى خود مبنى بر تضعيف جهان اسلام، در طول سال‏هاى 1370 تا امروز بيشترين حملات نظامى را عليه كشورهاى اسلامى تدارك ديده است تا بدين وسيله هم زمينه را براى«نظم نوين» در سايه نظام تك قطبى به رهبرى آمريكا فراهم آورد و هم ملت‏هاى مسلمان را مرعوب سازد و تسلط خود را بر حكومت‏هاى ضعيف تعميق بخشد . حمله نظامى به عراق1990 ( 1369 ) پس از فروپاشى شوروى دولت آمريكاكه خود را پيروز در جنگ سرد مى‏ديد و هيچ رقيبى در جهان نداشت نظريه؛ «نظم نوين جهانى» را مطرح ساخت . جورج بوش با اين نظريه به دنبال تثبيت حاكميت آمريكا بر جهان بود . آمريكايى‏ها كه در دوران تجاوز عراق به ايران صدام حسين را به انواع سلاح‏هاى موشكى، شيميايى و ميكروبى مجهز كرده بودند، و براى تثبيت نظام تك قطبى و تحكيم سلطه آمريكا بر جهان نيازمند يك بحران وسيع براى قدرت نمايى و دستيابى به اهداف خود بودند . بنابراين به تحريك عراق براى حمله به كويت مبادرت نمودند . به دنيال تجاوز عراق به كويت در دوم اوعت 1990 ( 11مرداد 1369 )دولت آمريكا كه در مقابل تجاوز عراق به ايران صدام حسين را به انواع سلاح‏هاى موشكى، شيميايى و ميكروبى مجهز كرده بودند، براى تثبيت نظام تك قطبى و تحكيم سلطه آمريكا برج هان نيازمند يك بحرن وسيع براى قدرت نمايى و دستيابى به اهداف خود بودند . بنابراين به تحريك عراق براى حمله به كويت مبادرت نمودند . به دنبال تجاوز عراق به ايران سكوت كرده و از عراق پشتيبانى نموده بود اين بار عليه وارد صحنه شد و با اعزام نيروهاى خود به خليج فارس و احداث پايگاه‏هاى وسيع در كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس به عراق اولتيماتوم داد و سپس با كمك متحدان اروپايى و منطقه‏اى خود در شانزدهم ژویيه 1991 ( 24 تير 1370 ) به عراق حمله نمود و كويت را از اشغال عراق خارج ساخت . عراق مجبور به عقب‏نشينى و پذيرش قطع نامه‏هاى شوراى امنيت شد . تلفات آمريكا در اين تهاجم نظامى بسيار اندك بود وانگهى هزينه لشكركشى آمريكا به منطقه را كشورهاى عربى حاشيه جنوبى خليج‏فارس پرداخت كردند . آمريكا با اين اقدام هم حضور نطامى وسيع خود در خليج‏فارس را تثبيت نمود و هم حاكميت نظامى خود بر كشورهاى عضو«شوراى همكارى خليج فارس» را تحكيم كرد و اداره و اختيار منابع انرژى نفت منطقه را كاملا در اختيار گرفت . قدرت نظامى خود را به جهانيان عرضه كرد و با رهبرى نظامى، سياسى، امنيتى و تبليغاتى جنگ، عملا در جهت اهداف نظام تك قطبى حركت نمود و نمايشى واقعى براى مرعوب ساختن ملت‏هاى جهان به ويژه ملت‏هاى مسلمان به مرحله اجرا در آورد . اين نمايش كه از ابتدا توسط آمريكا تنظيم گرديد و حكومت صدام حسين بازيگر اصلى آن بود دست آوردهاى بسيار وسيعى را براى آمريكا به دنبال داشت و موقعيت آمريكا را در جهان مستحكم‏تر ساخت و سلطه اين كشور بر منطقه را افزون‏تر نمود . تهاجم نظامى به هایيتى 1994 (1373 ) اريستيد يكى از مهره‏هاى آمريكا بود كه بر هایيتى حكومت مى‏كرد . در سال 1373 ژنرال رائول سدراس عليه او كودتا كرد و زمام امور را در دست گرفت . كودتاگران نيروهاى ملى‏گرايى بودند كه به دنبال عدم وابستگى به بيگانه و حفظ استقلال اقدام به كودتا نمودند و موضع ضد آمريكايى داشتند . آمريكا به نيروهاى نظامى خود آماده باش داد و به محاصره هایيتى مبادرت نمود نيروهاى وفادار به سداراس مكه تاب مقاومت در برابر ارتش آمريكا درا در خور نمى‏ديدن پيشنهادى‏هاى آمريكا را پذيرفتن . كلينتون ریيس جمهورى آمريكا، كارتر ریيس جمهورى پيشين آمريكا را براى القاى خواسته‏هاى آمريكا به هایيتى گسيل داشت . سدارس تسليم مطالبات آمريكا شد و از كشور خارج گرديد و حكومت هایيتى مجددا بر اساس مطالبات آمريكا شكل گرفت . تهاجمات نظامى به عراق از 1993 تا 1999 ( 1372 تا 1378 ) پس از شكست عراق در برابر حمله نظامى آمريكا و غرب و خروج مفتضحانه از كويت ، كميسيونى زير نظر شوراى امنيت و تحت نام «آنسكام » مأمور شناسايى و نابود ساختن سلاح‏هاى هسته‏اى و تجهيزات كشتار جمعى عراق در زمينه‏هاى موشكى، شيميايى و ميكروبى گرديد . از سوى ديگر مناطق كردنشين شمال عراق و مناطق جنوبى اين كشور مناطق ممنوعه پروازى اعلام شدند و قطعنامه‏هاى متعددى عليه عراق توسط شوراى امنيت صادر شد . اما در طول سال‏هاى 1372 تا 1378 آمريكا چندين بار بدون اخذ مجوز از سازمان ملل و شوراى امنيت ، عراق رامورد تهاجمات نظامى قرار داد. بهانه‏هاى آمريكا در اين حملات عدم اجراى قطع نامه‏هاى شوراى امنيت به وسيله حكومت صدام حسين بود . اهم تهاجمات آمريكا به عراق عبارتند از : نمودند. سرانجام حملات موشكى آمريكا و انگليسى به عراق سبب شد كه دو لشكر عراق كه در نزديكى مرز كويت مستقر شده بودند عقب نشينى كنند و عراق با پذيرش قطع نامه 833 شوراى امنيت كويت را به عنوان يك شكور مستقل در تاريخ 19 / 8 / 73 به رسميت شناخت . حمله نظامى شهريور 1375 در شهريور 1375 و به دنبال حمله ارتش عراق به منطقه ممنوعه شمال(كردستان عراق ) و تضرف هر اربيل، ریيس جمهورى آمريكا دستور حمله نظامى به عراق را صادر كرد و ارتش آمريكا، با شليك 44 فروند موشك كروز و تا هاگ تأسيسات عراق را به شدت مورد حمله قرار داد . اين حملات در تاريخ13/6/75 به اوج خود رسيدند . پس از اين حملات صدام حسين شروط آمريكا را مبنى بر خروج از اردبيل و گسترش منطقه ممنوعه پروازى در جنوب از مدار 32 درجه به مدار 33 درجه پذيرفت و بحران فروكش نمود . در فوريه 1997 مطابق با13/11/76 اختلافات عراق با آمريكا بر سر چگونگى تداوم كار كمسيون خلع سلاح عراق موسوم به آنسكام شدت گرفت . صدام حسين با بازرسى كاخ‏هاى خود توسط آنسكام مخالفت نمود و از ورود اعضاى كميسيون خلع سلاح به عراق جلوگيرى كرد . آمريكا و انگليس نيز با تهديد كردن عراق به حملات نظامى و موشكى خواستار تداوم كار كميسيون خلع سلاح بودند كه سرانجام با شليك چند فروند موشك كروز و تام هاگ، عراق مجددا تسليم گرديد. فرانسه، چين و روسيه شديدا عليه حملات يكجانبه آمريكا و انگليس به عراق مخالفت نمودند . علاوه بر موارد فوق آمريكا و انگليس از سال 1371 تا 1378 بيش از 50 مورد حمله ی نظامى با هواپيماى جنگى عليه عراق انجام دادند كه تمام آن ها بدون مجوز شوراى امنيت سازمان ملل صورت گرفته است . اهداف آمريكا از حملات نظامى به عراق بعد از خروج اين كشور از كويت 1 . رسميت دادن به نقش رهبرى آمريكا در عرصه جهانى بر اساس خط مشى«نظم نوين » و تثبيت نظام تك قطبى و هم چنين نمايش حاكميت اراده آمريكا در صحنه‏هاى سياسى و بين المللى و به افكار عمومى . 2 . تضعيف كشورهاى قدرتمند جهان اسلام در چارچوب يك خط مشى كلى كه كاستن از بنيه مالى كشورهاى ثروتمندى نظير عربستان، كويت و كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس با پرداخت هزينه‏هاى لشكركشى آمريكا يكى از ابعاد آن است و ممانعت از رشد و پيشرفت كشورهاى نظير ايران، سوريه، ليبى، مصر لبنان و ... بعد ديگر آن محسوب مى‏شود . در اين زمينه عراق، انگليس و آمريكا با كمك يكديگر بازيگران اصلى صحنه هستند زيرا كه آمريكا علاوه بر اخذ هزينه‏هاى لشكركشى خود از عربستان كويت، قطر بحرين، امرات و عمان كه بالغ بر 300 ميليارده دلار زبود ، با ترساندن . آن ها از خطر حمله عراق، ميلياردها دلار اسلحه به آن ها فروخت . ذخاير ارزى عربستان در سال 1369 بالغ بر 180 ميليارد دلار بود و ذخاير كويت نزديك به 170 ميليارد دلار برآورد شده بود، اما اين دو كشور اكنون فاقد ذخاير ارزى هستند و بعضاً با كسرى بود جه مواجهند، على رغم اين كه كشورى چون عربستان با 17 ميليون جمعيت روزانه بيش از 8 ميليون بشكه نفت صادر مى‏كند . 3. استفاده از مسأله حمله عراق به كويت براى تثبيت حاكميت مقتدرانه آمريكا بر منطقه و تحكيم پايه‏هاى حضور دایم نظامى در خليج فارس و ايجاد پايگاه‏هاى نظامى در كشورهاى عرب حاشيه جنوبى خليج فارس . 4. تثبيت و تحكيم اقتدار و اختيار آمريكا بر منابع عظيم انرژى منطقه خليج فارس از طريق حضور نظامى مستقيم در مراكز توليد، استخراج و صدور نفت و گاز . 5. استفاده ابزارى از حمله عراق به كويت براى نشان دادن قدرت عظيم نظامى آمريكا بر جهانيان و مرعوب ساختن ملت‏ها به ويژه ملت‏هاى جهان اسلام و زمينه سازى براى حاكميت بخشيدن به نظام تك قطبى . 6. ممانعت از حضور فرانسه، روسيه و چين در خليج فارس از طريق كوتاه ساختن دست آن ها از منابع انرژى عراق . 7. تقويت يك جانبه گرايى براى تثبيت نظام تك قطبى با كاستن از نقش شوراى امنيت و بى‏توجهى به نظرات و ملاحضات سياسى كشورهايى چون فرانسه، روسيه و چين . شايان ذكر است كه تمام حملات نظامى آمريكا به عراق بعد از سال 1370 بدون مجوز شوراى امنيت صورت گرفتند كه در آن ها آمريكا و انگليس هيچ وقعى به مخالفت‏هاى فرانسه، چين و روسيه نگذاردند هم چنان كه در حمله نظامى به يوگسلاوى چنين شود . حملات نظامى به سودان و افغانستان1998 ( 1377 ) در پى وقوع انفجار در سفارت خانه‏هاى آمريكا در كنيا و تانزانيا در تاريخ پانزدهم مرداد 1377 مقام‏هاى آمريكايى اعلام كردند كه از هيچ تلاشى براى شناسايى و مجازات عاملان بمب گذارى در اين سفارت خانه فروگذار نخواهند كرد . در انفجار كنيا، حددو 75 نفر كشته شدند و بيش از هزار نفر زخمى گرديدند . در انفجار تانزانيا 7 نفر كشته و در حدود 70 نفر مجروح شدند . در مجموع دو انفجار هشت آمريكايى كشته و هفت نفر نيز مفقود الاثر گرديدند . چندى بعد مقام‏هاى امنيتى آمريكا اعلام كردند كه گروه اسامه بن لادن مسؤول بمب گذارى در سفارت خانه‏هاى آمر يكا در كنيا و تانزانيا بوده است . و متعاقب آن با موشك‏هاى دو ربرد كروز و تام هاگ چند منطقه در افغانستان و سودان را مورد تهاجم نظامى قرار دادند كه بر اثر آن ها صدها نفر غير نظامى كشته و مجروح گرديدند . آمريكا در حمله به سودان يك كارخانه داروسازى را به كلى منهدم كرد و اعلام نمود كه اين كارخانه متلعق به بن‏لادن بوده و به توليد سلاح‏هاى شيميايى اشتغال داشته است . آمريكا هم چنين اعلام كرد كه موشك‏هاى ارسالى به افغانستان پايگاه‏هاى تربيت تروريست را هدف قرار داده‏اند زيرا كه اين پايگاه‏ها به وسيله گروه بن‏لادن اداره مى‏شده‏اند . اسامه بن لادن هر گونه دخالت در انفجارهاى كنياو تانزانيا رابه شدت تكذيب نمود و سودان نيز ارتباط كارخانه و دارو سازى را با بن لادن تكذيب كرد . دلايل حمله آمريكا به سودان و افغانستان . آمريكا با طراحى‏هاى حساب شده و كمك‏هاى مالى، اطلاعاتى و نظامى طالبان را در افغانستان به وجود آورد و آن ها را بر اريكه ی قدرت نشاند . اگر حمايت‏هاى آمريكا، پاكستان و عربستان نمى‏بود گروه طالبان به هيچ وجه شكل نمى‏گرفت و در افغانستان حاكم نمى‏شد . هدف آمريكا از ابن اقدام قطع نفوذ ايران در افغانستان و تبديل اين كشور به مركز توليد و پخش مواد مخدر و ايجاد ناآرامى عليه ايران در مرزهاى شرقى كشور و هم چنين تحريك اهل تسنن ايران و ارایه چهره زشت و خشن از اسلام به افكار عمومى جهانيان بود . طبعا حمايت آمريكا از طالبان به وجهه اين كشور در جهان غرب صدمات جبران ناپذيرى وارد مى‏ساخت و لذا آمريكايى‏ها پس از به حاكميت رساندن طالبان در افغانستان و دستيابى به اهداف خود با طراحى حمله موشكى به اين كشور به بهانه دست داشتن بن‏لادن در انفجارهاى آفريقا عملا تلاش كردند تا مخالفت خود را با طالبان به افكار و عمومى نشان دهند و پى‏آمدهاى مفنى حمايت از طالبان را از خود دور سازند . با اين روش علاوه بر بهره‏بردارى‏هاى سياسى و امنيتى از حضور طالبان در افغانستان زمينه‏هاى محكوميت خود را مسدود ساختند . حمله به سودان نيز در جهت تضعيف كشورهاى اسلامى و در راستاى فشار بر دولت سودان براى تعديل مواضع اين كشور صورت پذيرفت . آمريكا پس از حمله نظامى به پايگاه‏هاى بن لادن درافغانستان عملا فشار بر طا لبان را كاهش داد و ارتباطات مخفيانه خود با اين جريان مشكوك را حفظ نمود . حمله نظامى آمريكا به افغانستان و سودان بدون مجوز شوراى امنيت سازمان ملل صورت گرفت . حملات نظامى به يوگسلاوى و كوزوو1999 ( 1378 ) با اوج‏گيرى مسأله خودمختارى و استقلال طلبى در ميان مردم كوزوو دولت يوگسلاوى فشارهاى خود را بر مردم اين منطقه به شدت افزايش داد و آن ها را با شديدترين تحركات استبدادى و امنيتى محدود نمود تا آن جا كه عرصه بر مردم چنان تنگ شد كه مجبور به مهاجرت به كشورهاى اطراف شدند . قوم‏گرايى در شبه جزيره بالكان كه از بحران بوسنى هرزه‏گوين آغاز شده بود و سال‏ها جنگ ميان صرب‏ها و كروات‏ها با مسلمانان را به دنبال داشت، به كوزوو نيز سرايت كرد . استدلال دولت يوگسلاوى اين بود كه كوزوو بخشى از سرزمين يوگسلاوى و صربستان است و به هيچ وجه حاضر به تجزيه اين بخش از خاك خود نبود . مردم مسلمان كوزوو نيز نمى‏خواستند حاكميت صرب‏ها قرار داشته باشند . فشار يوگسلاوى بر مردم كوزوو، و آواره شدن آن ها زمينه را براى دخالت كشورهاى عضو «اتحاديه ی اروپا » فراهم آورد، اما در ميان اين كشورها وحدت نظر وجود نداشت . از سوى ديگر، يوگسلاوى متحد سنتى روسيه بود و اتحاديه اروپا نمى‏خواست . مستقيما رودروى روسيه بايستد . در اين مقطع زمانى نيروى نظامى آمريكا تحت عنوان دخالت ناتو وارد صحنه گرديد و به يوگسلاوى حمله نظامى نمود و اين كشور را زير آماج حملات مستمر موشكى قرار داد و ويرانى‏هاى عظيمى را بر يوگسلاوى تحميل نمود . سرانجام يوگسلاوى پس از تحمل ضربات سنگين تسليم گرديد . و از كوزوو عقب نشينى . نمود . روسيه كه پس از فروپاشى شوروس به شدت درگير مسایل داخلى و به ويژه جنگ چچن و بحران‏هاى فزاينده اقتصادى بود، نتوانست از متحد سنتى خود دفاع نمايد و تنها به مخالفت لفظى بسنده نمود . اهداف آمريكا از حمله به يوگسلاى و كوزوو 1. تثبيت نظام تك قطبى و تحكيم « نظم نوين» در سايه رهبرى آمريكا ؛ 2. تلاش براى ممانعت از شكل‏گيرى دفاع مشترك اروپايى ؛ 3. زمينه‏سازى براى تحكيم فلسفه وجودى پيمان آتلانتيك شمالى(ناتو) و تقويت تداوم آن و تثبيت ناتو براى جلوگيرى از شكل‏گيرى دفاع مشترك اروپايى ؛ 4. درگير ساختن اروپا با مشكلات درونى ؛ 5. بسط دايرة نفوذ و تعميق حوزه سلطه خود را بر شبه جزيره بالكان بويژه پس از «طرح صلح ديتون » و حل معضل بوسنى هرزه‏گوين ؛ 6. ترسيم چهره ی جديدى از آمريكا در افكار عمومى جهان كه در آن ايالات متحده ضمان اصل حفظ مانيت جهانى، ثبات منطقه‏اى ، مدافع حقوق بشر، مدافع حق ملت‏ها براى تعيين سرنوشت خويش و حامى اصول ليبرال دموكراسى و ارزش‏هاى فرهنگى غرب جلوه مى‏كند .؛ 7. مرعوب ساختن روسيه در عرصه بين المللى و بى‏اعتبار كردن اين كشور در افكار عمومى به ويژه در نزد متحدان سنتى آن ؛ 8 . گسترش دايرة نفوذ و سلطه ناتو بر ساير كشورها هم زمان با افزايش سيطره آمريكا بر مراكز حساس و كليدى ناتو ؛ 9. استفاده ابزارى از ناتو براى تثبيت نظامى تك قطبى ؛ 10. معرفى آمريكا به عنوان تنها كشورى كه ساير دولت‏هاى جهان مى‏توانند بر آن تكيه كنند ؛ 11. تثبيت يك جانبه گرايى و عمل كردهاى خارج از موازين بين المللى، زيرا كه آمريكا در حملات نظامى يك جانبه گرايانه خود بر عراق در سال‏هاى 1372 تا 1377 عملا روسيه، چين و فرانسه را از اعتبار ساقط كرد و در حمله به يوگسلاوى و كوزوو بر حيثيت بين المللى روسيه خط بطلان كشيد و از اعتبار سازمان ملل و شوراى امنيت كاست ؛ 12. ممانعت از شكل‏گيرى كشورهاى مستقل اسلامى در اروپا از طريق مديريت بحران و در اختيار گرفتن امور مسلمانان از طريق بسط حاكميت خود بر منطقه بالكان، زيرا كه آمريكا با طراحى «صلح زيتون» عملا شرايطى را به وجود آورد كه بوسنى نتواند به عنوان يك كشور مستقل اسلامى اعلام موجوديت كند . از سوى ديگر شرايطى را با مديريت بحران در يوگسلاوى به وجود آورد كه كوزوو نيز نتواند به صورت يك كشور مستقل اسلامى درآيد . جمع‏بندى و نتيجه‏گيرى 1 . در طول نيمه دوم قرن بيستم آمريكا در حدود 22 حمله نظامى عليه كشورهاى جهان تدارك ديده و به طور ميانگين هر 2/5 سال يك بار به يك كشور حمله كرده است . 2 . نزديك به نيمى از تهاجمات و مداخلات نظامى آمريكا عليه كشورهاى اسلامى بوده است . 3 . پس از فروپاشى شوروى مداخلات نظامى آمريكا عمدتا جنبه يك جانبه گرايانه داشته و بدون مجوز از شوراى امنيت سازمان ملل به وقوع پيوسته است . 4 . فاصله سال‏هاى 1369 تا 1379 حملات آمريكا رشد چشمگيرى نسبت به دهه‏هاى گذشته داشته‏اند به طورى كه در فاصله سال‏هاى 1359 تا 1369 آمريكا سه حمله نظامى داشته است در حالى كه در 1369 تا 1379 بيش از هشت حمله نظامى با ابعاد وسيع‏تر تدارك ديده است . 5 . مواردى كه ذكر شدند عمدتا در چارچوب مداخلات نظامى و شركت آمريكا درجنگ‏هاى مستقيم بودند، اما دخالت آمريكا در امور داخلى ديگر كشورها با ابزار و امكانات ديگرى نيز تحقق يافته است كه نمونه‏هاى آن انواع كودتاهاى نظامى و خزنده مانند كودتاى 28 مرداد 1332 در ايران و كودتاى شيلى عليه حكومت سالوادور آلنده، به كار گيرى طرح فروپاشى عليه شوروى مانند اين ها هستند . 6 . بررسى مداخلات نظامى و لشكركشى‏هاى آمريكا نشان مى‏دهد كه هرگاه تهاجم نظامى آمريكا به كشورى منجر به پيروزى زودرس همراه با حداقل تلفات بوده است افكار عمومى داخل آمريكا نه تنها از آن حمايت كرده كه منجر به محبوبيت بيش از اندازه رؤساى جمهور آمريكا نيز شده است، ولى ا گر تهاجم نظامى آمريكا به كشورى از نظر زمانى طولانى بوده و با تلفات و ضايعات انسانى همراه گشته است افكار عمومى آمريكا به اولين عامل بازدارنده دولت در ادامه تهاجم نظامى تبديل شده است . 7 . جنگ‏هايى كه در آن ها تلفات آمريكايى‏ها زياد بوده و از نظر زمانى طولانى شده‏اند معمولا با شكست و عقب نشينى آمريكا توام بوده‏اند، و بالعكس، در جنگ‏هاى سريع وبدون تلفات كه ملت‏ها و دولت‏ها سريعاً بدون استقامت و مقاومت تسليم آمريكا شده‏اند پيروزى‏هاى آمريكا چشمگير بوده و امتيازات فراوانى به دست آورده است . 8 . علاوه بر مواردي كه ذكر شدند و مربوط به مداخلات مستقيم نظامى و دخالت رسمى ارتش اين كشور در جنگ يا سازماندهى كودتاهاى نظامى و خزنده بودند ، موارد ديگرى نيز وجود دارند كه ناشى از دخالت‏هاى ايالات متحده آمريكا در امور داخلى ساير كشورها ازراه ارسال كمك‏هاى نظامى، دخالت اطلاعاتى و امنيتى و هم چنين دخالت در امور داخلى ديگر كشورها از طريق تقويت يكى از طرفين و مناقشه بدون دخالت مستقيم در جنگ بوده است كه به برخى از آن ها اشاره مى‏كنيم . دخالت‏هاى نظامى غيرمستقيم نظامى آمريكا در امور داخلى كشورها 1. بحران يوگسلاوى در سال1948 ( 1327 ). 2 . پشتيبانى نظامى از مخالفان حكومت چين در سال 1949 (1328 ). 3 . دخالت در جنگ‏هاى 1955 تا 1958 (1334تا 1337 ) به نفع تايوان عليه چين . 4 . دخالت در بحران بوداپست در مجارستان در سال1956 (1335 ). 5. دخالت عليه حاكميت مصر بركانال سویز و عليه حكومت عبدالناصر در سال 1956 . 6. دخالت در امور داخلى كوبا با هدف مقابله با به قدرت رسيدن فيدل كاسترو د 1959 (1338) 7. دخالت د جريان احداث ديوار برلين در سال1961 (1340 ). 8 . دخالت در امور داخلى هند و پاكستان در بحران‏هاى سال 1341 تا 1350 . 9. دخالت در امور داخلى اتيوپى در پى كودتاى( 1353 ) 1974 10. دخالت در امور داخلى نيكاراگویه بر ضد ساندينيست‏ها در1979 (1358 ) 11. دخالت در افغانستان در پى اشغال اين كشور به وسيله ی شوروى در سال1979 ( 1358 ) 12. دخالت در امور داخلى السالوادور با حمايت نظامى از يكى از طرفين مناقشه در همان سال. 13. دخالت در امور داخلى ايران وطراحى كودتاى نوژه عليه دولت ايران در سال1980 ( 1359) 14. دخالت در امور داخلى لهستان در سال 1981 (1360 ) 15. حمايت تسليحاتى، امنيتى، مالى و سياسى از اسرایيل در مقابل اعراب از1948( 1327 ) تا امروز . 16. حمايت تسليحاتى از عراق در جريان جنگ تحميلى عليه ايران در طول سال‏هاى 1360 تا 1367 . و به اين ترتيب ايالات متحده آمريكا با بهره‏گيرى و استفاده از لشكركشى‏هاى مستقيم نظامى ، انجام كودتاهاى نظامى، طراحى برنامه‏هاى فروپاشى از طريق كودتاهاى خزنده، دخالت در امور داخلى ساير كشورها از راه مداخلات غير مستقيم نظامى، برنامه‏ريزى براى حضور مستقيم نظامى در مناطق سوق الجيشى جهان نظير خليج فارس و درياى مديترانه، نفوذ در دستگاه‏ها و نظام‏هاى حكومتى از طريق مزدورسازى، اعمال تحريم‏هاى اقتصادى و استفاده ابزارى از سازمان بين المللى و مؤسسات مالى جهانى به تحكيم و تثبيت سلطه خود بر كشورها و مناطق استراتژيك جهان مبادرت ورزيد و جايگزين استعمارگران پير انگليسى در عرصه جهانى گرديد و با شكست ارودگاه شرق يك تاز ميدان شد و اكنون نقش ژاندارم جهانى را در دست دارد و به دنبال كسب رهبرى جهان از طريق ار ایه خط مشى و برنامه «نظم نوين» در چارچوب نظام يك قطبى است و براى دستيابى به اين هدف سه خط مشى را دنبال مى‏نمايد : 1. حاكميت بر منابع انرژى جهان ؛ 2. تسلط بر مراكز مالى و مكانيزم گردش پول در سطح بين المللى ؛ 3. حاكميت بر رسانه‏هاى ارتباط جمعى جهان ؛ مهم ترين هدف مقطعى آمريكا تخريب فرهنگ‏هاى بومى و حاكم ساختن فرهنگ آمريكايى بر ملت‏ها به عنوان پيش زمينه تثبيت نظام تك قطبى است زيرا نظام نوين سلطه حول محور يكسان سازى فرهنگ‏ها متمركز گرديده است . نويسنده:حسن واعظی منبع :بررسی سیاس
  10. alamoot

    انرژی در خطر

    توان نظامی ایران تخمین زده می شود که نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شامل 20 هزار نفر و از جمله پنج هزار تفنگدار دریایی باشد. وظیفه آن دفاع ساحلی است. جدا از 50 قایق گشت زنی، تعداد 10 مورد از آنها از نوع هودونگ چینی است که می توانند موشکهای تاکتیکی زمین به زمین سی-802 ساخت چین را که بردی معادل 75 مایل دارند را حمل کنند. چهل تای دیگر، قایقهای سریع ساخت سوئد هستند که توانایی حمله موشکهای ضد تانک، تفنگ های بدون لگد، و مسلسل را دارند. برخی از آنها ساخت ایران، مبتنی بر بدنه ای از طرح اف.بی ایتالیا، یک تولید کننده معروف قایقهای مسابقه ای است که قایق گشت زنی لورویرو را همراه با اسلکت و طرحهای آن با اجازه رسمی دولت فروخت. سایر زرادخانه های موشکی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای انجام عملیات از تاسیسات ساحلی از نوع «ایچ وای-2» زمین به زمین ساخت چین با بردی معادل 25 مایل هستند. ایران این نوع موشک را طی جنگ ایران –عراق 1980-1988 به خاک کویت شلیک کرده بود. نیروی دریایی ایران بر اساس ساختار جداگانه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمل می کند گرچه این شرایط با تسلط بیشتر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تغییر خواهد کرد. با 18 هزار پرسنل، 2600 تفنگدار دریایی و یک نیروی هوا-دریا متشکل از 2600 نفر، این نیروی دریایی از نظر تعداد بزرگتر از نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این نیروی دریایی دارای شش زیردریایی است که سه نوع از آن قابلیت عملیات ارسال ابزار و وسایل برای غواصان را دارند. این نیروی دریایی دارای سه یدک کش است که در اصل انگلیسی است و دو ناو جنگی تندرو دارد که در اصل آمریکایی است. 140 قایق گشت زنی و رزمی و ساحلی دارد که از جمله شامل«کاتاماران» چینی پرسرعت می باشد. در آبهای خلیج فارس، چهار کشتی مین روب و 13 کشتی آبی-خاکی که سه نوع از آن قابلیت مین گذاری دارند، را در اختیار دارد. تیپ هوا-دریا شامل سه هواپیمای گشت زنی دریایی اوریون پی-3 است که در اصل توسط ایالات متحده تهیه شدند و سه بالگرد دریایی است که می توانند برای مین گذاری و اقدامات پیشگیرانه مورد استفاده قرار گیرند. نیروی دریایی ایران دارای پایگاههایی در بندرعباس، بوشهر، جزیره خارک، بندر خمینی، بندر ماهشهر، و – خارج از تنگه هرمز- در چاه بهار است. پایگاههای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بندرعباس، خرمشهر، جزیره لارک، ابوموسی، الفارسیه و سیری و سکوی نفتی حلول واقع است. مقامات دفاعی آمریکا معتقدند که اگر ایران اراده کند می تواند تنگه هرمز را ببندد. در جلسه اظهاریه سنا در فوریه 2005، دریاسالار لاول ای جاکوبی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا گفت: «ارزیابی ما این است که ایران برای مدت کوتاهی می تواند تنگه هرمز را ببندد، به یک استراتژی چند لایه تکیه کند و عمدتاً از نیروهای دریایی، هوایی و تا حدودی زمینی استفاده کند. ایران از کره شمالی اژدر و قایقهای تندرو مسلح و زیردریایی کوچک خریداری و از این طریق امکانات خود را بهبود بخشیده است.» در جلسه اظهاریه بعدی وی گفت: «نیروی دریایی ایران می تواند با استقرار یک نیروی چند لایه از زیردریایی های دیزلی کیلو، قایقهای گشتی مجهز به موشک، مینهای دریایی و موشکهای ضد کشتی دریایی و مستقر در ساحل برای مدتی در جریان نفت خلیج فارس توقف ایجاد کند.» ایران خود را قدرت مسلط طبیعی در خلیج فارس تلقی می کند و از هر نیروی نظامی غیر از کشورهای خلیج فارس متنفر است. این دیدگاه حملات مکرر سپاه پاسداران انقلاب علیه نیروی دریایی آمریکا را در اواخر سال 2007 و اوایل سال 2008 را توضیح می دهد. این دیدگاه همچنین در واکنش ایرانیان به خبر 2008 مبنی بر اینکه فرانسه در حال ساخت یک پایگاه دریایی در امارات عربی متحده است منعکس شده است. محمدعلی حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «ما مخالف هرگونه افزایش نیروی نظامی خارجی در منطقه خلیج فارس هستیم. ما معتقدیم که چنین نیروهایی برای صلح و امنیت منطقه خوب نیستند بلکه در عوض عاملی برای کمک به ناامنی در منطقه می باشند.» اظهارات مشابهی توسط حسین امیرعبدالهیان سفیر ایران در بحرین در سال 2007 مطرح شد. وی گفت: «شرایط منطقه در حال حاضر به سبب حضور نیروهای خارجی بسیار حساس و شکننده است. قدرتهای متکبر قصد تسلط بر امنیت، منابع انرژی و بازارهای منطقه را دارند.» وی افزود: «ایران تاکید کرده است که امنیت منطقه باید با کمک همه کشورهای منطقه تامین شود.» این فرمول شامل نیروهای فرامنطقه ای نمی شود. مهمتر از همه این که بحرین مقر فرماندهی ناوگان پنجم دریایی آمریکاست. مقامات ایرانی خواستار خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی از عراق و منطقه شده اند و استدلال کرده اند که حضور آنان این شرایط را پیچیده و دشوارتر کرده و سبب ناامنی بیشتر شده است. محمود احمدی نژاد به هنگام بازدید از بغداد در مارس 2008 که برای اولین بار توسط یکی از رهبران ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 صورت می گرفت، گفت که حضور نیروهای خارجی در عراق، تحقیر و اهانت به منطقه است. وی گفت: «قدرتهای بزرگ نباید در امور منطقه دخالت کنند. بدون حضور نیروهای خارجی منطقه در صلح و برادری زندگی خواهد کرد.» سایر کارتهای انرژی ایران علاوه بر تهدیدات نظامی مستقیم ایران می تواند اقدامات ذیل را انجام دهد: - کاهش یا توقف صادرات نفت خود به عنوان پیامد یک اقدام نظامی یا به عنوان سیاست رسمی برای اعتراض به آمریکا یا اقدام بین المللی گسترده تر. - حمایت از خرابکاری علیه تاسیسات نفتی در سایر تولید کنندگان نفت خلیج فارس و رد هرگونه مسئولیت برای انجام چنین اقداماتی - استفاده از اهرم های تجاری یا دیپلماتیک خود برای آسیب رساندن به جریان انرژی از کشورهای همسایه. قطع صادرات ایران ایران یکی از صادر کنندگان مهم است اما اقتصاد نسبتاً ضعیف آن به این معناست که هرگونه کاهش خودخواسته یا توقف کامل صادرات خود، خطرات اقتصادی و پیامدهای سیاسی داخلی را در پی خواهد داشت. ایران ممکن است امیدوار باشد که متوقف کردن صادرات خود – یعنی حذف نقش 5/2 میلیون بشکه در روز در تامین انرژی جهان – سبب بحران بین المللی نسبت به آنچه که آن می تواند از طریق دیپلماتیک بدست آورد، گردد. دیگر کشورها نیز تلاش می کنند از این تاکتیک پیروی کنند. هنگامی که صدام حسین رهبر عراق بود و در حالیکه تحریمهای سازمان ملل نیز جاری بود، وی از صادرات نفت در اعتراض به چند مورد، از جمله اقدامات اسرائیل علیه فلسطین، خودداری کرده بود. در آن موقع، سایر تولیدکنندگان کسری تامین نفت جهان را با تاثیر اندک بر قیمت نفت جهان جبران کردند. یک نمونه کلاسیک از این تاکتیک تصمیم سال 1973 اعضای اوپک برای عدم ارسال نفت به ایالات متحده در اعتراض به حمایت واشنگتن از اسرائیل در جنگ اکتبر 1973 بود. ایران، که در آن زمان تحت حاکمیت شاه قرار داشت، در این تحریم شرکت نکرد. در هرگونه اختلال برای روند صادرات نفت، افزایش تولید عربستان سعودی از نظر تئوریکی می تواند صادرات ایران را پوشش دهد. ظرفیتهای تولید استفاده نشده عربستان سعودی به اقتصاد جهانی، در پی اختلالات ناشی از انقلاب 1979 ایران، کمک کرد. هر چند که قیمت نفت بسیار افزایش یافت. استفاده از چنین تاکتیکی می تواند برای صنعت نفت ایران که طی 30 سال گذشته از شوکهای متعدد آسیب دیده، ویرانگر باشد. تحت حکومت شاه، تولید نفت ایران به شش میلیون بشکه در روز رسید اما طی انقلاب اسلامی به شدت کاهش یافت و به یک میلیون بشکه در روز رسید. این شرایط بتدریج بهبود یافت اما طی جنگ 1980-1988 ایران و عراق، در همان 2 میلیون بشکه در روز باقی ماند. از آن زمان به بعد تولید نفت ایران به چهار میلیون بشکه در روز رسید و ایران را دومین تولید کننده بزرگ نفت در اوپک تبدیل کرد.( ایران همچنین دومین صادر کننده بزرگ نفت درست قبل از امارات عربی متحده که از مجموعه تولیدات کمی برخوردار است اما بسیار کم، نفت را به مصرف داخلی می رساند، است.) در فوریه 2008، حسین نوذری وزیر نفت ایران گفت، استخراج نفت به 184/4 میلیون بشکه در روز، بالاترین سطح از سال 1979، رسیده است. سه ماه قبل در نوامبر 2007، نوذری گفته بود که تولیدات ما می تواند به 5/4 میلیون بشکه در روز طی دو سال آینده برسد اما 15 میلیارد دلار برای توسعه پروژه های جدید نیاز است. در ژوئن 2007، یکی از مقامات شرکت ملی نفت ایران گفت که حوزه های نفتی ایران دست کم نیازمند 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری شرکتهای بین المللی طی دهه آینده برای افزایش تولید تا سقف یک میلیون بشکه در روز و رساندن آن به 5 میلیون بشکه در روز رسید. رویترز به نقل از عبدالمحمد دلپریش مدیر تولید ایران گفت که این یک «ارزیابی محافظه کارانه» است و سرمایه گذاری داخلی تنها یک چهارم از نیازهای ایران برآورده خواهد ساخت. با این وجود، افزایش تولید، حتمی و مسلم نیست. حوزه های نفتی ایران، همانند حوزه های نفتی در نقاط دیگر، نیازمند نگهداری و سرمایه گذاری برای حفظ مقدار تولید است. در سال 2006، کاظم وزیری هامامه، گفت ایران یک افت «طبیعی» در تولید خود به 500 هزار بشکه نفت در روز داشت که ناشی از بلوغ و یا سررسید حوزه های نفتی بوده است. آنگونه که حسین کاظم پور اردبیلی تخمین زده بود،حوزه های نفتی ایران نیازمند سرمایه گذاری سالانه به ارزش یک میلیارد دلار تنها برای حفظ سطح ظرفیت کنونی آنهاست. شرکت ملی نفت ایران همواره امکانات تولید مداوم نفت ایران را مورد توجه قرار داده است اما به بکارگیری سرمایه های داخلی وابسته بوده و کمتر از تکنولوژیهای پیشرفته موجود در سایر نقاط جهان استفاده می کند. بهبود در تولید، افزایش مداوم مصرف داخلی را که از 1979 تقریبا به دو برابر یعنی از 600 هزار بشکه در روز به 2/1 میلیون بشکه رسیده است را تا حدی جبران خواهد کرد. پالایشگاههای ایران قادر نیستند همه محصولات نفتی مورد نیاز کشور را تامین کنند و بویژه بنزین باید وارد شود. این آسیب پذیریها – گرچه به طور کامل از بین نخواهد رفت – هنگامی که روزآمد شدن پالایشگاههای ایران در 2012 تکمیل شوند، مرتفع خواهند شد. انتظار می رود تقاضای بنزین به سبب افزایش تولید خودروهای داخلی افزایش یابد. این خودروهای عمدتا تحت لیسانس داخلی تولید می شوند. اما این تقاضا عمدتاً به دلیل ورود اتوبوسها و کامیونهای گاز سوز، کاهش یافته است. ایران ذخایر ارزی عظیمی دارد، که در اواخر 2007 حدود 70 میلیارد دلار برآورد می شد، که برای تامین بودجه واردات هشت ماه کافی است. بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران، در سال مالی 2007،مجموعه صادرات ایران حدود 75 میلیارد دلار بود و واردات فقط 49 میلیارد دلار بود. بدهیهای خارجی بالغ بر 5/23 میلیارد دلار بود که این میزان به استثنای اعتبار اسنادی مفتوحی بود که هنوز ارسال نشده بودند که با احتساب آن مجموعه، به 45 میلیارد دلار می رسید. بازپرداخت تعهدات در سالهای 2007 – 2008 با 4/12 میلیارد دلار که باید پرداخت شوند بسیار زیاد است اما این مقدار در 2008 – 2009 به 8/2 میلیارد دلار و در 2009 – 2010 به 2/1 میلیارد دلار و در 2010-2011 به 7/1 میلیارد دلار و در 2011 – 2012 به 5/4 میلیارد دلار خواهد رسید. مطالعه ای که در این خصوص طی سال 2006 در آمریکا صورت گرفت متذکر می شود که ایران از کاهش عواید نفتی آسیب می ببیند و پیش بینی می گردد که اگر این روند ادامه یابد این درآمد در سال 2015 تقریبا محو می شود. افزایش قیمت نفت جدا از آنکه هرگونه کاهش درآمدها را جبران کرده بلکه بودجه سرمایه گذاری اضافه غیرقابل پیش بینی را برای بازسازی حوزه نفتی فراهم نموده است. معهذا هرگونه توقف در صادرات به شدت بر اقتصاد داخلی اثر گذاشته و احتمالاً اعتراض گسترده را سبب خواهد شد. بعد از سهمیه بندی بنزین در ژوئن 2007، واردات بنزین از 200 هزار بشکه در روز به 90 هزار بشکه در روز کاهش یافت. در اوایل سال 2008، دولت ایران به امید تضعیف بازار سیاه، تصمیم به فروش رسمی بنزین جدا از سهمیه بندی و با قیمت بالاتر گرفت. اثرات اقتصاد داخلی یکی از دلایلی است که بسیاری از ناظران می گویند؛ ایران هیچ نفعی در ایجاد اختلال در جریان انرژی که از خلیج فارس می گذرد، ندارد. در واقع ایران به نحو قابل استدلالی بیش از اهداف مورد نظر از ایجاد چنین اختلالی متاثر خواهد شد، زیرا عواید مازاد ایران، گرچه در حال حاضر بالاست، اما از کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات عربی متحده کمتر است و جمعیت زیاد ایران ممکن است پاسخ منفی به این اقدام بدهند. با 65 میلیون نفر، جمعیت ایران از مجموعه همه اعضای شورای همکاری خلیج فارس و عراق بیشتر است. کارشنکی های مورد حمایت اما انکارپذیر ایران واکنش نظامی احتمالی ایران به اقدام نظامی آمریکا، مقابله به مثل نامتقارن به منافع نفتی آمریکا است – که شامل متحدان آمریکا در منطقه نیز خواهد بود. هم القاعده و هم دزدی دریایی مرتبط با القاعده تهدید مستقیمی در منطقه خلیج فارس و مسیرهای دریایی نزدیک آن است. تنها گزارش از حمله القاعده مربوط به نفتکش «لیمبورگ» فرانسه در اکتبر 2002 بود که در سواحل یمن و خارج از تنگه هرمز مورد هدف قرار گرفت. در این حمله یک قایق تندرو مملو از مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت. یکی از خدمه های لیمبورگ کشته شد و 90 هزار بشکه نفت به دریا ریخت. در آوریل 2008، یک کشتی نفتکش ژاپنی در راه ورود به بندر ینبوع عربستان سعودی بوسیله شلیک راکت که توسط یکی از پنج قایق تندروی نامشخص، که حدود یک ساعت آن را از سواحل سومالی تعقیب می کردند، هدف قرار گرفت. در درون خلیج فارس، در فوریه 2006، تروریستهای القاعده به تاسیسات فرآوری بقیق در عربستان سعودی حمله کردند و گرچه آسیب کمی به آن رساندند اما آسیب پذیری این کارخانه را برملا ساختند. در اکتبر 2006 گزارش تهدیدآمیزی برای حمله ساحلی علیه ترمینالهای نفتی اصلی عربستان سعودی یعنی راس التنوره منتشر شد. در پی حادثه بقیق دولت عربستان سعودی تلاش مضاعفی را برای بهبود امنیت تاسیسات نفتی خود انجام داد. مقامات شرکت نفت متذکر شدند که این حادثه آسیب پذیری تاسیسات عربستان در برابر خرابکاری را برملا ساخت. بقیق و اکثر شرکتهای نفتی این کشور پادشاهی، در استان شرقی عربستان سعودی، جایی که اقلیت شیعه یعنی همکیشان ایران قرار دارند، واقع است. در جولای 2007، عربستان سعودی شکل گیری و ایجاد یک نیروی امنیتی برای حفاظت از تاسیسات نفتی عربستان را که تحت کنترل وزارت کشور قرار دارد، اعلام نمود و به نظر می رسد که جایگزین گارد ملی عربستان سعودی گردند. نیروی امنیتی تاسیسات نفتی عربستان، که در مجموع 35 هزار نفر را شامل می شود، زیرنظر یک سازمان بزرگ وزارت دفاع آمریکا به نام لاکهید مارتین که قبلا به حفظ زرادخانه های هسته ای جمهوریهای سابق شوروی کمک کرده بود، آموزش می بینند. تاسیسات نفتی عربستان سعودی، که به تنهایی 10 درصد از نفت روزانه جهان را تامین می کند هدفی وسوسه انگیز است. گرچه چنین سناریویی به نظر می رسد مبالغه آمیز باشد اما آسیب پذیری شبکه نفتی به اندازه کافی واقعی است. محمد علی عزیز جعفری، فرمانده جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، با مطالعه نقاط ضعف و قوت نظامی آمریکا در افغانستان و عراق گفت: «جنگ نامتقارن، استراتژی ما برای مقابله با امکانات قابل ملاحظه دشمن است.» وی همچنن با حمایت از توانایی موشکی ایران افزود: «امکانات موشک بالستیک و دفاعی ما یکی از امتیازات کنونی ماست و هدف ما کسب تفوق و برتری است.» http://www.mil.blogsky.com
  11. alamoot

    انرژی در خطر

    قسمت اول انرژی در خطر همانگونه که (آیت الله) علی خامنه ای تهدید کرد، ایران می تواند در جریان آزاد نفت از خلیج فارس دخالت کند. بهترین حالت چنین مداخله ای این است که ایران برای مدتی صادرات نفت خود را قطع کند که می تواند سبب کاهش نفت و افزایش قیمت آن شود. زیرا در حال حاضر ظرفیت اضافی برای تکمیل توقف صادرات در ایران وجود ندارد. ایران همچنین می تواند مانع تلاش های سایر کشورها برای صدور نفت یا مانع کشتی های جنگی آمریکا و متحدانش که در تلاش برای جلوگیری از چنین تهدیدی هستند، خواه از طریق اقدام نظامی مستقیم در دریا یا از طریق خرابکاری در ساحل، گردد. چنین کارشکنی هایی به دلیل محدودیت مسیرهای صادراتی جایگزین اثر شدیدی بر بازار جهانی دارد.. تحت این شرایط، تولید اضافی سایر تولیدکنندگان برای جبران کسری و مسیر دیگر صادرات به جز تنگه هرمز ضروری است. نیروی نظامی کافی برای حفاظت از منافع اقتصاد جهانی همچین یک ضرورت محسوب می شود. افزون بر این، ایران به نحو فعالی به دنبال توافقات همکاری انرژی با مشتریان گاز و نفت بویژه همسایگان خود است. این توافقات برای تضعیف وحدت دیپلماتیک در مقابل رفتار ایران، کمتر موثر ساختن تحریم ها و دشوار ساختن تحمیل تحریم اقتصادی طراحی شده اند. کشورهایی که با ایران تجارت می کنند هم خریداران نفت و گاز و هم تامین کنندگان، باید از دشواری های تجارت خود و این حقیقت که این حوزه یک حوزه مناسب برای تحریم یا فشار مالی تلقی می گردد، آگاه باشند. در این منطقه، ظرفیت تولید اضافی و مسیر لوله جایگزین و افزایش ظرفیت خطوط لوله موجود باید اولویت سیاسی فوری باشد. هرچند که موقعیت تولیدکنندگان نفت امروز در قیاس با بیست سال پیش ضعیف تر است. توانایی منطقه برای رقابت با نیروی نظامی ایران بویژه به دلیل ترجیح ایران برای مبادرت به جنگ نامتقارن- استفاده از قایقهای کوچک و نظیر آن که مقابله با آنها دشوار می باشد – یک نگرانی مداوم است. به همین منظور نیازهای امنیتی در تاسیسات نفتی و گازی بی شمار و همچنین نیروگاهها، تاسیسات آب شیرین کن و تاسیسات نظامی که ممکن است مورد هدف قرار گیرند باید مرتفع گردد. با وجود اقداماتی که در این خصوص بویژه به دلیل تهدیدهای تحمیل شده بوسیله القاعده صورت گرفت، بسیاری از این تاسیسات آسیب پذیر باقی مانده اند. جامعه جهانی برای اطمینان از اینکه انبارها و ذخایر کافی نفت و محصولات تصفیه شده محفوظ بمانند نیاز به اقدام جمعی دارند. گرچه ایالات متحده آمریکا و اروپا سیاست توسعه یافته ای برای ذخایر تجاری و رسمی دارند، اما دیگر کشورها بویژه هند و چین باید اقدامات بیشتری در این خصوص انجام دهند. تمایل به کار کردن جهت اطمینان یافتن از مسیر امن بین المللی باید بهتر از گذشته شود. در گذشته، تمایل برای پذیرش مسئولیت نهایی تامین بیمه خطرات یک سیاست سازنده بود. این سیاست دوباره باید به کار گرفته شود. امکان تحریم های بیشتر فشارهای بین المللی بر ایران برای تغییر رفتارهای منطقه ای آن بر روی تحریم های مالی و اقتصادی متمرکز است. اما می تواند اقدامات بیشتری در این خصوص صورت گیرد. ایران زیر فشار یک جمعیت زیاد و یک اقتصاد ناکارا است که آسیب هایی را – بویژه در حوزه انرژی – ایجاد کرده است. با 8/3 میلیون بشکه در روز، تولید نفت کمتر از دو سوم آن چیزی است که قبل از انقلاب اسلامی در سال 1979 که جمعیت آن نصف جمعیت 66 میلیونی کنونی آن بود، تولید می شد. در این بین، مصرف داخلی بیش از 6/1 میلیون بشکه در روز بود که عمدتاً به خاطر یک رشته از سوبسیدهایی بود که در رابطه با اجناس از جمله بنزین داده می شد. افزایش مصرف و فقدان پالایشگاههای داخلی سبب شد که علیرغم ثروت ملی عظیم نفت، سهمیه بندی بنزین در سال 2006 به اجرا گذاشته شود. این شرایط فضایی را برای تحریمهای بین المللی بیشتر، از جمله جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی و واردات بنزین فراهم می سازد. بدون سرمایه گذاری برای حفظ حوزه های نفتی خود، وزیر نفت ایران گفت که تولید نفت به میزان 500 هزار بشکه در روز کاهش خواهد یافت. تولید گاز، به جای این که صادر شود عمدتا برای حمایت از نرخ های جبرانی یا نرخ های سوبسیددار برای خانواده های داخلی، مجدداً در حوزه های نفتی تزریق می شود. استفاده از سیستم های قدیمی توزیع سبب می شود در زمستان که مصرف افزایش می یابد صادرات کم شود و این امر به اندازه کافی سبب ناراحتی مشتریان خارجی می گردد. اگر قیمتهای نفت در نخستین سال های این هزاره در بشکه ای 20 تا 40 دلار باقی می ماند موقعیت اقتصادی ایران ممکن بود سبب تغییرات سیاسی شود. افزایش مداوم قیمت نفت، که به بشکه ای 100 دلار در سال 2008 رسیده است، موقعیت تهران را تقویت کرده است. بین سالهای 2003 تا 2006 عواید سالانه به سه برابر یعنی 75 میلیارد دلار رسیده است. پیش بینی کسری بالقوه نفت در آینده و همچنین افزایش تقاضای بین المللی به سبب رشد اقتصادی هند و چین، علیرغم افت اقتصادهای پیشرفته مانند آمریکا، قیمت نفت را بالا نگه داشته است. نفت خلیج فارس احتمالا حیاتی باقی خواهد ماند گزینه های سیاسی مانند افزایش ظرفیت یدکی و توسعه مسیرهای صادرات جایگزین در طولانی مدت باید پذیرفته شود. آژانس بین المللی انرژی موسوم به (آی.ای.ای) پیش بینی کرده است که جهان هرچه بیشتر به انرژی خاورمیانه وابسته خواهد شد. در گزارش موسوم به چشم انداز انرژی جهان، این آژانس برآورد کرد که 16 درصد از نفت مورد تقاضای جهان طی سال 2006 از تنگه هرمز عبور کرده است. این سناریو پیش بینی کرده است که در سال 2030 این نسبت به دو برابر یعنی 5/30 درصد خواهد رسید. سوخت های جایگزین و اقدامات و حرکات مرتبط دیگر به سوی استقلال بیشتر انرژی تاثیر کمی برای آمریکا (که بر اساس وابستگی کمتر به واردات نفت rتعریف شده است) خواهد داشت مگر آن که پیشرفتهای تکنولوژیکی غیر منتظره ای حادث شوند. (آژانس بین المللی انرژی در سال 2007 پیش بینی کرده است که تولید سوخت های مایعی چون بیوسوختها، 9 درصد سوختهای مایع در سال 2030 را شامل می شوند). ایفای نقش رهبری حیاتی توسط آمریکا در حفظ و تقویت اقتصاد بین المللی جهت تضمین عبور این انرژی از خلیج فارس برای آینده قابل پیش بینی ضروری است. برای رفع نگرانی از تنگه هرمز، مسیرهای خطوط لوله جایگزین یک نیاز ضروری است. گامهای برداشته شده اکنون، مشکلات بالقوه آینده و سیاستهای دولت ایران را تعدیل خواهد کرد. ایران از نظر تاریخی غول منطقه است اما امروز با عراق، مهد تمدن های قدیمی بین النهرین و عربستان سعودی، مهد مکانهای مقدس مکه و مدینه، برای تفوق منطقه ای در رقابت است. نقش خلیج فارس در تامین انرژی خلیج فارس به تنهایی مهمترین منبع نفت برای اقتصاد جهان است و از سال 1970، وقتی آمریکای شمالی بر تمام تولیدات منطقه مستولی شد، اهمیت آن افزایش یافته است. در سال 2006 کشورهای منطقه (بحرین، ایران، عراق، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، امارات عربی متحده) 28 درصد از کل نفت جهان را تولید کردند و در عین حال 55 درصد از ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارند. پیش بینی اخیر برای انرژی با بیش از 30 درصد از نفت مورد تقاضای جهان که از تنگه هرمز تا سال 2030 می گذرد، بر اهمیت نفت خلیج فارس افزوده است. گاز طبیعی نیز یکی از صادرات مهم خلیج فارس است که اهمیت آن رو به افزایش است. ایران خود به تنهایی دومین ذخایر بزرگ گاز جهان (5/15 درصد از مجموع گاز جهان. روسیه با 3/26 درصد بزرگترین ذخیره جهان را داراست.) را در اختیار دارد. اما صادرات ایران عمدتا از طریق خطوط لوله به طرف شمال به ارمنستان فرستاده می شود. ایران قصد دارد از ذخایر موجود در آبهای ساحلی خلیج فارس برای مصارف داخلی و برای تزریق مجدد به حوزه های نفتی استفاده کند. در این صورت نفت بیشتری می تواند استخراج و صادر شود. قطر، عربستان سعودی و امارات عربی متحده دارای ذخایر فوق العاده گاز( به ترتیب، 14 درصد، 9/3 درص، 3/3 درصد از مجموع ذخایر جهان) هستند. افزون بر این، قطر و امارات عربی متحده زیربناهای عظیمی ایجاد کرده اند تا خود را به صادرکنندگان مهم گاز در شکل گاز مایع طبیعی (ال.ان.جی) تبدیل کنند. هر روز 5/3 میلیون متر مکعب گاز طبیعی از تنگه هرمز بوسیله کشتی های حمل گاز مایع به آسیا، اروپا و آمریکای شمالی ارسال می شود. در خارج از تنگه هرمز تنها عمان است که ذخایر گاز طبیعی داشته و یکی از صادرکنندگان مهم گاز مایع طبیعی است. آسیب پذیری تنگه هرمز قسمت عمده نفتی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر می شود از تنگه هرمز که خلیج عمان و دریای عرب را به هم متصل می کند و تحت تسلط و کنترل ایران قرار دارد عبور می کند. وزارت انرژی آمریکا برآورد کرده است 5/16 تا 17 میلیون بشکه ای که هر روز از تنگه هرمز عبور می کند، حدود 20 درصد از کل نفت مورد تقاضای جهان و 40 درصد از مجموع نفت تجارت شده دریایی است. هرگونه اختلالی در این جریان، سبب ایجاد اختلالات عمده در تامین نفت می شود. نفتی که از این تنگه عبور می کند، که کم عرض ترین نقطه آن 34 مایل است، اصولا به مقصد ژاپن و سایر کشورهای آسیایی و همچنین آمریکا و اروپای غربی ارسال می شود. در واقع، سه چهارم نفت وارداتی ژاپن از این تنگه عبور می کند. اکثر صادرات نفت خام توسط کشتی های بزرگ نفتکش صادر می گردد که می تواند دو میلیون بشکه نفت خام را حمل کنند. کشتی های بزرگ نفتکش برای ورود به خلیج فارس از یک کانال به عرض دو مایل به طرف شمال استفاده می کنند که از یک کانال مشابه با عرض دو مایل جدا شده است. ورودی خلیج فارس یعنی هم کانال های به طرف داخل و هم کانالهای به طرف خارج در آبهای سرزمینی عمان قرار دارند. در داخل خلیج فارس، خطوط کشتیرانی وارد آبهایی می شود که ایران ادعای مالکیت بر آنها را دارد. یعنی شمال و جنوب جزایر تنب بزرگ و کوچک که موضوع مناقشه با راس الخیمه از دوران حکومت شاه بوده است. تهدید نظامی ایران رهبران ایران آشکارا تهدید علیه کشتیرانی در خلیج فارس را مطرح کرده اند. سرلشکر یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی یک سخنرانی در 25 آگوست 2007 گفت: «سیستم های موشک زمین به دریای ما اکنون می تواند به طول و عرض خلیج فارس و دریای عمان برسد. هیچ کشتی یا قایقی بدون این که زیر یک رشته موشکهای زمین به دریای ما قرار گیرد نمی تواند از خلیج فارس عبور کند.» در 4 ژوئن 2006، در حالیکه نگرانی آمریکا از بابت برنامه هسته ای ایران افزایش یافت، رهبر عالیقدر ایران (آیت الله) علی خامنه ای این فشارها را به مقابله به مثل علیه صادرات انرژی متصل کرد و گفت: «اگر آمریکا حرکت اشتباهی علیه ایران انجام دهد انتقال انرژی به طور جدی با خطر مواجه خواهد شد و آمریکا قادر به تامین انرژی از منطقه نخواهد بود.» طی جنگ 1988-1980 ایران و عراق، هر دو کشور عبور نفت از خلیج فارس را تهدید کردند. نیروهای ایرانی ترمینال بارگیری ساحلی عراق را در راس خلیج فارس منهدم کردند. هواپیماهای عراقی نیز تاسیسات بارگیری جزیره خارک و کشتی های در حال بارگیری را هدف قرار دادند. هنگامی که ایران تاسیسات بیشتری را به سمت پایین خلیج فارس یعنی جزایر لاوان و سیری توسعه داد، عراق آنها را نیز مورد هدف قرار داد. سایر کشورهای خلیج فارس و جوامع بین المللی، به سرعت به این معرکه کشیده شدند. ایران در مقابله به مثل به این حملات، به یک کشتی کویتی در نزدیکی بحرین در ماه می 1984 و سه روز بعد به یک کشتی عربستانی که در آبهای سعودی بود حمله کرد. در نوامبر 1986 کویت تقاضای رسمی خود از قدرتهای خارجی برای حفظ کشتی های خود را مطرح ساخت. در مارس 1987 ایالات متحده آمریکا به منظور حفاظت از کشتی ها پیشنهاد داد که پرچم آمریکا را بر فراز کشتی های خود برافراشته سازند. بر اساس قوانین بین المللی حمله به چنین کشتی هایی به عنوان حمله به آمریکا تلقی خواهد شد و به نیروهای آمریکایی اجازه مقابله به مثل داده می شود. در اکتبر 1987 ایالات متحده بعد از آن که کشتی کویتی که پرچم آمریکا را برافراشته بود و مورد حمله قرار گرفت به سکوی نفتی ایران حمله کرد. در آوریل 1988، ناو محافظ یو.اس.اس ساموئل بی.رابرتز، با یک مین ایرانی برخورد کرد و به شدت آسیب دید. در مقابله به مثل با آن، نیروهای آمریکایی با عملیات موسوم به«آخوندک» که بزرگترین عملیات دریایی از زمان جنگ جهانی دوم محسوب می شد، پاسخ دادند. دو سکوی نفتی ایران که از آنها برای انجام عملیات نظامی استفاده می شد، همراه با دو کشتی ایرانی و شش ناوچه توپدار ایرانی منهدم شدند. (عراق نیز به میزان تلفات و خسارات آمریکا کمک کرد. یک موشک اگزوست از یک جنگنده بمب افکن عراقی شلیک و به یدک کش یو.اس.اس استارک در می 1987 برخورد کرد که طی آن 37 نیروی آمریکایی کشته و 21 تن دیگر مجروح شدند.) نگرانی از بابت حمله ایران به کشتی ها در اوایل 2008 افزایش یافت و آن هنگامی بود که پنتاگون اعلام کرد که در 6 ژانویه، پنج قایق موتوری بزرگ، به سرعت حدود نیم ساعت اطراف سه کشتی آمریکایی بعد از آنکه آنها وارد آبهای خلیج فارس شدند، دور زدند. در یک نقطه، شیئی، ظاهرا یک جعبه، در مسیر یکی از کشتی ها انداخته شد. طی این رویداد یک هشدار رادیویی که از یک منبع ناشناخته پخش می شد اعلام کرد که کشتی آمریکایی منفجر خواهد شد. بعد از حادثه 6 ژانویه، مقامات آمریکا حوادث اخیر را گزارش دادند. در تاریخ 19 دسامبر 2007، یک کشتی بارانداز «وید بی آیلند» بعد از آن که قایقهای کوچک ایرانی به سرعت به آن نزدیک شدند، یک گلوله اخطار را شلیک کرد. سه روز بعد به یدک کش «یو.اس.اس کار» که سوت کشتی را برای متقاعد کردن سه قایق کوچک ایرانی که دوتا از آنها مسلح بودند را به صدا درآورد، هشدار داده شد که منفجر خواهد شد. حادثه دیگری در 10 آوریل 2008 هنگامی که یو.اس.اس تایفون، قایق گشت زنی ساحلی، که از مرکز به قسمت شمالی خلیج فارس در حال حرکت بود، رخ داد. این حادثه در اوایل تاریکی شب توسط قایقهای تندرو که پاسخی به کانالهای ارتباطی رادیویی نداند، رخ داد. آنها زمانی متوقف شدند که تایفون یک منور را پرتاب کرد. تهران هرگونه رویارویی را رد کرد. در 25 آوریل، «وسترن ونچر» یک کشتی غیر نظامی که محموله نظامی برای نیروهای آمریکایی به کویت می برد، چند گلوله هشدار را برای دو قایق کوچک که به آبهای بین المللی خلیج مرکزی نزدیک می شدند، شلیک کرد. حوادث دیگری نیز در بالای خلیج فارس نزدیک آبهای شط العرب، محل تلاقی روهای دجله و فرات، که مرز آبی میان ایران و عراق را شکل می دهند، رخ داد. در اقدامی که سبب آشفتگی دیپلماتیک تهران با لندن گردید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مارس 2007 پرسنل نیروی دریایی انگلیس را توقیف کردند. ایران اعلام کرد که کشتی های انگلیسی وارد آبهای ایران شده بودند. متعاقب آن لندن اعلام کرد که این آبها مورد مناقشه بودند اما نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا بدون اطلاع ایران مرز دریایی را در این آبها تعیین کردند. نیروهای انگلیسی، ملوانان و تفنگداران، که از جمله شامل یک زن انگلیسی می شد، قبل از آزادی به تهران منتقل شدند. در ژوئن 2004 نیز هشت تن از نیروهای انگلیسی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شط العرب دستگیر شدند. عنوان كتاب: انرژی در خطر (ایران، نفت و غرب) نام نويسنده: سیمون هندرسون مترجم: کیانوش کیاکجوری انتشارات: باشگاه اندیشه تاريخ انتشار: تابستان 1387 منبع: باشگاه اندیشه به نقل از سایت موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک http://www.bashgah.net [color=darkred]تاپيك ها با هم ادغام شدند. sina12152000[/color]
  12. گرجستان: پنج روزی که قفقاز را تکان داد نوشته Vicken CHETERIAN آوريل ٢٠٠٩ لوموند دیپلماتیک در چند صد متری مرکز شهر گوری،‌ جایی که هنوز مجسمه‌ی بزرگی از ژوزف استالین سرپاست، نانا برواَشویلی یک زن ۴۶ ساله و دو فرزند او، به همراه چهار خانواده‌ی آواره‌ی دیگر یکی از کلاس های سابق یک مدرسه‌ی ابتدایی را اشغال کرده‌اند. روستای سابق او اِرِدوی، تنها چند کیلومتر آنسوتر در داخل مرز اوستیای جنوبی قرار گرفته است. برواَشویلی ده خود را که در سه کیلومتری تسخینوالی پایتخت اوستیای جنوبی واقع است، دو روز پیش از آغاز جنگ ترک کرده بود. او در حال حاضر قادر به بازگشت به روستای خود نیست چون از یکسو خانه‌اش سوخته است و از سوی دیگر به او گفته می شود، «در صورتی می توانی برگردی که اول پاسپورت روسی بگیری.» او می گوید، «هیچکدام از ما قبول نمی کند. ما گُرجی هستیم!» با اینهمه برواَشویلی هیچگونه دشمنی‌یی با اوستیایی ها حس نمی کند و رابطه‌ی نزدیک او با روستاییان دیگر شاهدی بر این مدعاست. آخرین باری که او به تسخینوالی رفته بود روز پنجم اوت ۲۰۰۸ یعنی دو روز پیش از آغاز جنگ، و برای فروش محصولات کشاورزی خود نظیر خیار و گوجه و خرید مایحتاج روزانه خود بود. هرچند که روستای او زیر کنترل پلیس گرجستان و در وسط روستاهای اوستیایی بود اما از آرامش برخوردار بود تا روزی که جنگ آغاز شد. برواَشویلی به رغم رنج ها و مشکلات خود، تاکید می کند که اوستیایی ها مانند همروستایی های گرجی او آدم های خوبی هستند و به آینده‌یی توام با صلح و امنیت امید بسته است. به دنبال جنگ گمان می رفت که احساسات ضد اوستیایی و از آن بدتر ضد روسی بروز نماید اما چنین نشد. در خیابان های تفلیس هنوز هم زبان روسی به گوش می رسد خصوصاً در محلات و میان اقلیت هایی که روسی همیشه زبان اصلی آنان بشمار می آمده است. برخلاف سالهای آخر حیات روسیه شوروی، و دوره‌یی که تحرکات و نزاع های میان قومی به جنگ های شدید در همه جا و از جمله اوستیا منجر شد، امروز در گرجستان هیچگونه تحرک قومی مشاهده نمی شود. مبارزات امروز ماهیت متفاوتی پیدا کرده و درگیری ها به فرمان رهبران سیاسی آغاز می شود. به این دلیل بحث «جنگ را کدام طرف آغاز کرد» از بار سیاسی سنگینی برخوردارست. جنگ را کدام طرف آغاز کرد؟ هنوز که هنوز است اسرار جنگ پنج روزه‌یی که شب ۷ اوت ۲۰۰۸ آغاز شد عموماً مخفی باقی مانده است. چه عاملی باعث شد که گرجستان با وجودی که برایش ریسک درگیری با نیروهای روسی‌ِ مورد تایید سازمان ملل وجود داشت، نیرو های خود را به تسخینوالی گسیل دارد؟ چرا بیشتر پایتخت های غربی و خصوصاً آمریکا تلاش نکردند از نابودی بالقوه‌ی یکی از متحدین خود و از بروز یک سرشکستگی دیگر برای آمریکا، و آسیب به چهره‌ی جهانی آن جلوگیری کنند؟ در سال ۲۰۰۸ آرایش نیرو های روسیه و گرجستان در اطراف اوستیا، و از آن پیشتر در آبخازیا بقدر کافی چشمگیر بود که نسبت به درگیری های آتی هشدار داده باشد. در گذشته، حداقل در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ آمریکا با دخالت های خود مانع حمله‌ی گرجستان به اوستیای جنوبی شده بود تا جاییکه ایراکی اُکرواشویلی وزیر دفاع جنگ طلب گرجستان را که قول داده بود کریسمس سال ۲۰۰۷ را در مرکز اوستیای جنوبی جشن بگیرد، برکنار کرده بودند. این بار چه شده بود؟ از الکساندر لومایا، ریاست شورای امنیت گرجستان و مشاور میخائیل ساآکشویلی رئیس جمهور سئوال کردم کجای کار عیب کرده بود؟ او جواب داد تبلیغ رسانه های غربی و انداختن مسئولیت آغاز جنگ به گردن گرجستان نادرست بود: «جنگ روسیه بر خلاف ادعای آن کشور برای دفاع از اتباع خود نبود. هدف از آن نه اوستیای جنوبی بود و نه حتی خود گرجستان؛ هدف قدرت نمایی و ترسیم نقشه‌ی تازه‌ی اروپا بود.» لومایا می گفت گرجستان تا پیش از جنگ ماه اوت آماده‌ی مذاکره در خصوص تمام موارد مورد مناقشه‌ی دو کشور بود. «ما به همتایان روسی خود گفته بودیم که حاضریم درباره‌ی هرچیزی مذاکره کنیم بجز استقلال و تمامیت ارضی خود.» چه کسی جنگ را آغاز کرد؟ برخلاف آنچه رسانه های غربی منتشر می ساختند و اینکه گویا جنگ با حمله‌ی گرجستان به تسخینوالی آغاز شده و روسیه مجبور به نشان دادن عکس‌العمل شدید گشته، لومایا بر موضع رسمی گرجستان اصرار می ورزد: «روس ها تعداد زیادی از نیروهای خود را در روز ۷ اوت با بیش از ۱۵۰ کامیون از راه تونل رُکی و از سوی کوههای قفقاز روسیه به اوستیای جنوبی بسیج کرده بودند و همین گرجستان را به دفاع از مرزهای خود واداشت.» با این وجود، این تئوری که گرجی ها با قصد دفاع از خود دست به حمله زده اند، با توالی اتفاقات و آنچه توسط رسانه ها گزارش شده همخوانی ندارد. من در اکتبر ۲۰۰۸ چند روز پس از عقب نشینی نیروهای روسی از «خط جداسازی»، از روستای اِرگنِتی بین راه گوری و تسخینوالی، در دو کیلومتری جنوب مرکز اوستیا دیدن کردم. بیشتر خانه های روستا نابود و از داخل-شاید پس از غارت شدن- به آتش کشیده شده بودند. تنها بر یکی از خانه ها آثار اصابت گلوله و انفجار یافت می شد. برداشت بیننده این بود که هیچگونه جنگی در این روستا صورت نگرفته است. اگر نیروهای گرجی میخواستند از خاک خود در مقابل نیروهای روسی دفاع کنند، از این روستا بهتر جایی پیدا نمی شد. گرجستان در پایان جنگ از برخوردهای دوستانه‌ی رسانه های غربی برخوردار شد. با وجودی که به گزارش رسانه های غربی این گرجستان بود که جنگ را آغاز کرده بود، با اینحال سه روز بیشتر طول نکشید که ارتش آن بکلی از هم بپاشد و ارتش روسیه بسرعت بسوی مرکز گرجستان پیشروی نماید و با اشغال شهر گوری کشور را به دو قسمت کرده و علاوه بر آن شهر های غربی زوگدیدی و پوتی و سِناکی را نیز اشغال کند. ترس از این وجود داشت که یکان های ویژه‌ی ارتش روسیه وارد تفلیس شده و رهبران آن کشور را بازداشت کنند. در واقع اگر مسکو تصمیم به چنین عملیاتی می گرفت با هیچ مانع نظامی‌یی مواجه نمی شد. تحت همین شرایط بود که رسانه هایی که اوضاع روز را گزارش می کردند به گرجستان بعنوان قربانی بالقوه نگاه می کردند و نسبت به آن کشور لحن همدردانه‌یی داشتند. اما به محض اینکه نیروهای روسیه مرزهای رسمی گرجستان را ترک کرده و به مرزهای کشورداری دوران شوروی در اوستیای جنوبی و آبخازیا عقب نشینی کردند خصلت گزارش ها تغیییر کرد و این سئوال که چرا گرجستان دست به حمله زد مطرح شد. دلایل ارائه شده از سوی گرجستان حس کنجکاوی رسانه ها را تسکین نبخشید و اخیراً بهمنی از انعکاسات منفی بر سر آن کشور فرود آمده است. نیویورک تایمز با رجوع به برداشت های دو نفر از ناظران نظامی OSCE ادعاهای گرجستان را زیر سئوال برده و بر مسئولیت گرجستان در حمله به مرکز اوستیای جنوبی مجددا تاکید کرده است: «نیروهای بی تجربه‌ی گرجی در روز ۷ اوت مرکز دور افتاده‌ی استان جدایی طلب را مورد حمله قرار داده و مردم غیر نظامی و نیروهای روسی حافظ صلح و ناظران غیر مسلح را زیر باران بی امان توپ و خمپاره گرفتند.» مقاما‌ت گرجی بارها و بارها اعلام کردند که هدف آنها از این عملیات دفاع از روستاهایی بوده که هدف آتش نیروهای روسی قرار گرفته بوده اند. با اینحال چنانچه گزارش نیویورک تایمز نشان داده است، ناظران نظامی OSCE که گزارش های محرمانه‌ ی خود را به دیپلومات های غربی در تفلیس رسانده‌اند تاکید کرده‌اند که خود شاهد چنین چیزی نبوده اند. بدنبال جنگ اصلی، این سئوال که «چه کسی جنگ را اول بار آغاز کرد» باعث یک درگیری تازه شد. مجلس گرجستان زیر فشار رهبران جناح مخالف دست به تشکیل جلسات حقیقت یابی و روشن کردن عوامل آغازگر جنگ زد. حتی جامعه اروپا کمیسیونی به سرپرستی هایدی تاگلیاوینی دیپلومات ورزیده‌ی سویسی به منظور بررسی ریشه ها و شرایط رشد این نزاع تشکیل داده است. اما این یافته ها صرفنظر از نتیجه گیری های خود، از نظر سیاسی خارج از موضوع تلقی می شوند. گزارش این کمیسیون تا نوامبر ۲۰۰۹ منتشر خواهد شد، در حالیکه قدرت های بزرگ جهانی یعنی روسیه و آمریکا و جامعه اروپا مواضع خود را نسبت به جنگ و پیامد های آن مشخص کرده، و سازمان های جهانی مسئول، ناتوانی خود را در حل این نزاع کم و بیش آشکار ساخته‌اند: قدرت های بزرگ علیرغم حجم بالای هشدار های خود در طول سال ۲۰۰۸، زمینه‌ی مقابله با اوجگیری این اختلافات را فراهم نکردند. در کنفرانس کشور های امدادگر که در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸ در بروکسل تشکیل شد،‌ قول یک کمک ۳.۴۴ میلیارد یورویی به گرجستان داده شد که نشانه‌ی حمایت شدید اروپا و آمریکا از آن کشور محسوب می شد. هدف از این کمک ها یکی بازسازی کشور و بهبود بخشیدن به خدمات اجتماعی و دیگری ایجاد ثبات مالی و جلوگیری از سقوط اقتصادی‌ي ناشی از جنگ بود. چنین کمک هایی از آنجا ضروری بنظر می رسید که می توانست از سقوط بیشتر وضعیت اقتصادی و ریختن نیرو های مخالف به خیابان های تفلیس جلوگیری بعمل آورد. اپوزیسیون گرجستان و جنگ نینو بورجانادزه سخنگوی مجلس گرجستان می گوید، «جنگی که در اوستیای جنوبی در گرفت نقطه‌ی اوج توطئه‌یی بود که از مدتها پیش در روسیه نطفه بسته بود. مسئله در اینجاست که ما را دولت خودی به این دام کشاند.» او اضافه کرد که حل مسئله‌ی اوستیا و آبخازیا به آینده نگری و یک راه حل غیر نظامی نیاز دارد که از توان دولت فعلی خارج است. بورجانادزه در ۱۸ اوت خواستار تشکیل کمیسیون تحقیق درباره‌‌ی علل جنگ و روشن شدن مسائل مربوطه شد. او در آوریل ۲۰۰۸ اعلام کرد که به دلیل اختلاف نظر با حزب حاکم بر سر لیست اسامی شرکت کنندگان در انتخابات ماه مه، از شرکت در انتخابات خودداری خواهد کرد. از آن روز به بعد اختلاف میان او و ساآکشویلی شدت بیشتری یافت تا روزی که او در نوامبر ۲۰۰۸ تشکیل یک حزب مخالف تازه را اعلام کرد. آیا این جدایی اپوزیسیون گرجستان را مصمم تر خواهد ساخت؟ آیا دولت ساآکشویلی روزهای آخر حیات خود را می گذراند؟ نمیتوان با قاطعیت گفت. مخالفین دیگر دولت در پیوستن به بورجانادزه تردید نشان داده و هنوز فراموش نکرده‌اند که او در روزهایی که مقامات دولتی و وزارت کشور به سرکوب اپوزیسیون و گرفتن ایستگاه تلویزیون ایمدی و شکستن وسایل آن در روز ۷ نوامبر ۲۰۰۷ دست زده بودند با آنها در یک صف قرار داشت. حقیقت اینست که با اینکه در پاییز سال ۲۰۰۷ احزاب مخالف دولت موفق به بسیج هزاران نفر از مردم ناراضی از سیر اصلاحات اجتماعی و اقتصادی شدند اما ضعف اپوزیسیون و تاکتیک های موفقیت آمیز ساآکشویلی جلوی این حرکت ها را گرفت. ساآکشویلی در پاسخ به تقاضای اپوزیسیون برای انتخابات تازه‌ی مجلس،‌ اول در ژانویه ۲۰۰۸ انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخت که در آن ۵۲٪ آرا را بدست آورد. هرچند که اپوزیسیون به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض کرد و خواستار برگزاری دور دوم آن شد اما دیگر کار از کار گذشته بود. این پیروزی در ماه مه ۲۰۰۸ با پیروزی مجدد حزب حاکم و بدست آوردن اکثریت برتر مجلس تکمیل شد. نیرو های اپوزیسیون قدرت سرنگونی دولت حاضر و یا حتی تاثیر گذاشتن بر روند های سیاسی را ندارند مگر آنکه غرب حمایت خود را از ساآکشیویلی متوقف ساخته و یا یک سقوط اقتصادی چشمگیر مردم را به خیابان ها بکشاند. قدرت های بزرگ و نزاع های جزئی در مارس ۲۰۰۷ یکی از مراکز دفاع از حقوق بشر تفلیس دست به یک فراخوان همگانی بنام «پوزش» زد که مخاطب آن مردم آبخازیا بخاطر حمله‌ی سال ۱۹۹۲ گرجستان به آن ناحیه بود. این از اولین ابتکارات از نوع خود بشمار می آمد که در آن یک سازمان غیر دولتی( اِن-جی-اُو ) گرجی در موقعیتی که زمینه یک خونریزی دیگر بخوبی آماده بود، نقش گرجستان را در شروع یک برخورد نظامی در ۱۵ سال پیش به بحث همگانی می گذاشت. این فراخوان از آنجا پر اهمیت بود که یادآور یک نکته مهم بود و آن اینکه سنگ بنای تفاهم میان دو ملت منوط به درک گرجستان از تهدید های خود نسبت به آبخازیا و هراس هایی است که در رابطه با امر حیات و مرگ و زندگی ملی، در مردم آن ایجاد کرده است. خبرگان سیاسی گرجستان نگرانی های منطقی اوستیایی ها و آبخازی ها را عموماً نادیده می گرفتند. آبخازی ها علیرغم پیروزی خود در سال ۱۹۹۳، به شدت آسیب پذیر بوده و جمعیت آنها در خاک آبخاز به بیش از ۹۴ هزار نفر نمی رسد. هراس آبخازی ها همیشه از این بوده است که طولانی شدن جنگ به نابودی کامل آنها بیانجامد. هراس اوستیای جنوبی در مورد موجودیت خود آنی تر بود و در جنگ گذشته، برخلاف آبخازیا تصفیه نژادی و اخراج گرجی ها صورت نگرفته بود. این امر باعث امیدواری بود چرا که به دنبال امضای قرارداد صلح، رابطه‌ی اقوام مختلف با یکدیگر بسرعت رو به آرامی نهاد. زمانی که ساآکشویلی قدرت را بدست گرفت، علیرغم محاصره‌ی اقتصادی جمهوری جدایی طلب بطور علنی، و نبود مذاکرات جدی صلح بین آنها، یک رابطه‌ی عادی میان اوستیایی ها و گرجی ها برقرار بود. با از سر گرفته شدن فشارهای سیاسی و نظامی بر اوستیا در سال ۲۰۰۴، با هدف بازگرداندن آن به زیر کنترل گرجستان، حساسیت موضع اوستیا بیش از پیش روشن شد: تسخینوالی و ۳۰۰۰۰ نفر ساکنین آن از سوی شمال و جنوب و مشرق با روستاهای گرجی نشینی محاصره شده بود که در کنترل پلیس گرجستان بودند. تاسیس یک پادگان نظامی تازه در شهر گوری در نیم ساعتی شهر تسخینوالی تهدیدی دائمی برای ساکنین شهر اخیر محسوب می شد. تفاوت های فاحشی میان اوستیای جنوبی و آبخازیا وجود دارد. اوستیای جنوبی یک منطقه‌ی فقیر کوهستانی است که فاقد ارزش استراتژیک بوده و برخلاف آبخازیا نه به سواحل دریای سیاه راه دارد و نه از زمینه‌ ای برای صنایع کشاورزی و توریستی برخوردار است. همین عوامل این منطقه را بشدت وابسته به کمک های روسیه ساخته و به همین دلیل بارها خواستار پیوستن به فدراسیون روسیه گشته است. حتی مقامات امنیتی و سیاسی اوستیای جنوبی نیز توسط کرملین تعیین می شوند که به عنوان نمونه می توان نخست وزیر اصلان بیک بولاتسف را نام برد که در گذشته مدیریت اداره‌ی مالیات اوستیای شمالی(عضو فدراسیون روسیه) را بر عهده داشت. آبخازیا از سوی مقابل همیشه استقلال خود را حفظ کرده و برخلاف رهبریت اوستیا هرگز مایل نبوده است به روسیه بپیوندد. شناسایی رسمی استقلای اوستیای جنوبی و آبخازیا توسط روسیه، امنیت اوستیای جنوبی را در کوتاه مدت تضمین خواهد کرد اما مشکلات اساسی را نه تنها از میان نخواهد برد بلکه بارز تر نیز خواهد ساخت. جنگ اوت گذشته به نابودی اقلیت گرجی در اوستیای جنوبی انجامید؛ روستاهای آنان تخریب و به آتش کشیده شد و بیش از ۱۵ هزار نفر از آنان آواره‌ی گرجستان شدند. اوستیای جنوبی از نظر جغرافیایی در جنوب کوههای قفقاز واقع شده و خطوط ارتباطی آن از دره های گرجستان می گذرد. چنین است گستره‌ی طبیعی اوستیای جنوبی، و بریده شدن آن از بقیه‌ی گرجستان و مرتبط ساختن آن با روسیه خلاف وضعیت طبیعی سرزمین عمل کرده و حفظ و تداوم مصنوعی این وضعیت با بحران های شدید همراه خواهد بود. این منطقه در مقابل درگیری های تازه مصونیت ندارد. از یکسو ارتش روسیه در نظر دارد پادگان های جدیدی در اوستیای جنوبی و آبخازیا بنا کند، و از سوی دیگر گرجستان با تجربه‌یی که از درگیری های اخیر بدست آورده است تصمیم به بازسازی ارتش خود و مجهز کردن آن به سلاح های ضد تانک و موشک های ضد هوایی گرفته است. این جنگ تهدیدات نظامی گرجستان را افزایش داده است. تا به امروز استان های جدایی طلب معضل گرجستان تلقی می شدند و این کشور تنها در سال ۲۰۰۸ بود که با کشوری مانند روسیه درگیر می شد. این جنگ باعث شد که روسیه نیرو ها و پایگاه های نظامی خود را تنها یکسال پس از عقب نشینی از پایگاه های باتومی و آخالکالاکی، به قلب گرجستان بازگرداند. رونالد ماگنوم سرهنگ بازنشسته‌ی آمریکایی، که در سه سال گذشته در تفلیس مستقر بوده است می گوید، «تا قبل از جنگ ماه اوت گرجستان قادر بود با بستن تونل روکی و سد کردن راه کازبکی، از نیمه‌ی شرقی خاک خود دفاع کند.» این سرهنگ که نظارت بر «برنامه‌ی اصلاح ارتش گرجستان» را به عهده دارد ادامه می دهد، «اما حالا یک بادکنک بزرگ(اوستیای جنوبی) و یک پادگان نظامی روسی افتاده است درست در قلب کشور.» ماکسیم گونجیا، معاون وزیر خارجه‌ی گرجستان نگران ادامه‌ی درگیری های در مقیاس کوچک است. او می گوید نیروهای گرجی هم در گذشته و هم در حال حاضر به داخل خاک آبخازیا نفوذ کرده و سعی در برهم زدن ثبات آن دارند. علاوه بر این داتو شنگلیا اخیراً به منظور احیای مجدد سازمان خود، از زندان گرجستان آزاد شده است. شنگلیا رهبر یک گروه چریکی به نام «برادران جنگلی» بود که توسط وزارت کشور گرجستان حمایت می شد و در منطقه‌ی گالی در آبخازیای جنوبی دست به عملیات نظامی می زد. سازمان های شبه نظامی اینچنینی، در سال ۲۰۰۴ و با سر کار آمدن ساآکشویلی منحل شدند. اما گزارش هایی در دست است که نشان می دهد که برخی از چریک های سابق فعالیت های خود را از اوایل سال ۲۰۰۸ بار دیگر از سر گرفته‌اند. جنگ اوت ۲۰۰۸ در گرجستان به هیچ رو باعث بروز «جنگ سرد تازه» ای نخواهد شد اما این کشور آشکارا به میدانی تبدیل شده است که برخی از قدرت های بزرگ حدود پیشروی ها و قابلیت های نظامی خود را به آزمایش می گذارند. http://www.mil.blogsky.com
  13. آينده ارتش آمريکا/محمد باقر نبوي هفت سال از يازده سپتامبر گذشته است و هم اکنون ارتش آمريکا در بحران به سر مي برد. ارتش ايالات متحده بالاخص نيروي زميني آن زير فشار جنگ در عراق و افغانستان است و از سويي جذب نیروی انسانی جدید و جایگزینی تجهیرات نظامی مستقر در این کشورها با مشکلاتی روبرو است. ارتش آمريکا، که بخش اصلي عمليات ها را در خاور ميانه اجرا مي کند، اعلام کرده است که در صورت بروز درگيري بيشتر، ارتش از لحاظ امکانات، تجهيزات، و نيروي انساني جوابگو نخواهد بود. نيروي دريايي نيز اعلام داشته که در صورت بروز درگيري، دچار همين کمبود ها است و آمادگي لازم را نخواهد داشت. حتي نيروي هوايي و ناوگان ايالت متحده که فعاليت کمتري از نيروي زميني داشته است امکان دارد همانقدر که در روزهاي اوج درگيري در ويتنام آسيب ديده بود، دچار آسيب شود. اين همه در مقابل کمبود بودجه هاي احتمالي که با آن روبرو هستند باعث مي شوند تجهيزات از اين هم ضعيف تر شوند. اين نوشته جست و جويي است پيرامون زمان و چگونگي خروج نيرو هاي آمريکا از اين جنگ ها و در ضمن توجه ويژه اي نيز به موقعيت و شرايط ارتش هنگام بازگشت شده است. با احتساب هزينه هاي مالي- انساني مديران بخش هاي مختلف، پروژه هاي مدرن نظامي خود را از مسير خود خارج شده خواهند يافت. سوال مهم در اين جا اين است که اين هزينه ها ومخارج چگونه تامين شوند تا به نوعي گوياي چشم انداز ها و سياست هاي ايالات متحده در مقابل تهديدها باشند. ارتش آمريکا ارتش آمريکا از هر نظر بيشترين غرامت را در جنگ هاي افغانستان و عراق مي پردازد. طبق آمار منتشره، در سپتامبر 2007 تعداد 122 هزار نيروي آمريکايي در عراق حضور داشتند و 18 هزار نيروي آمريکايي ديگر در کنار نيروهاي ناتو در افغانستان خدمت مي کردند. پس از 11 سپتامبر 2001 تاکنون، حدود 1.4 ميليون پرسنل فعال و ذخيره در عمليات هاي ارتش آمريکا در عراق و افغانستان شرکت کرده اند. در آوريل 2007 پنتاگون فشار بيشتري به ارتش وارد کرد تا دوره خدمت نظام از 12 ماه به 15 ماه افزايش دهد. اين طرح از طرف وزير دفاع رابرت گيتز، تحت عنوان مديريت محتاطانه ارائه شد تا از موج فزاينده سربازاني که تمايلي براي تمديد مدت خدمت خود نداشتند کاسته شود. طرح مذکور براي اندازه گيري توان رزمي سرويس ها و همچنين افزودن تعداد 65 هزار سرباز تا بهار سال 2010 و طولاني کردن زمان استقرار نيرو ها از يک سال به دوسال برنامه ريزي شده بود.ارتش همچنين براي افسران جوان جايزه نقدي نيز پيشنهاد نمود تا در يونيفرم نظامي خود بمانند. سلامت سربازاني که به خانه باز مي گردند نيز به يکي از نگراني هاي دراز مدت بدل شده است. دفتر بودجه و برنامه کنگره اعلام کرده است نزديک 35 هزار سرباز در سال 2001 طي عمليات هاي مختلف زخمي شده اند و هزينه ي نگهداري و بازگرداندن سلامت آنها طي دهه ي آتي به 9 ميليارد دلار مي رسد. مسئله ي پرسنل و نيروي نظامي تنها مسئله درد سر ساز ارتش نيست. در سال 2006 مرکز برنامه ريزي انيستيتو لکسينگتون گزارشي منتشر کرد که در آن به بررسي اوضاع وخيم تجهيزات مستقر در عراق در اثر کارکرد بيش از حد و شرايط نامساعد آب و هوايي پرداخته شده بود. طبق اين گزارش بروز شرايط مذکور از آمادگي و توانايي عملياتي نيروها به شکل قابل ملاحظه کاسته بود. بعنوان مثال تانک هاي آبرهام ام يک، 6 بار بيشتر از زمان صلح مورد استفاده قرار گرفته بودند . اين در حالي است که کاميون ها تقريباً ده برابر بيشتر از ميزان پيش بيني شده کار کرده بودند. اين در حالي است که ارتش حدود 13 و نيم ميليارد دلار را براي تعميرات ادوات نظامي کارکرده خود تخمين زده است. بمنظور پاسخگويي به نيازهاي بلند مدت خود، ارتش آمريکا در ساختار سازماني خود تغييراتي ايجاد کرده است. اين اقدام به ارتش آمريکا امکان داده است با تشکيل دسته هاي نظامي کوچک، در عمليات نظامي با انعطاف بيشتري عمل کند. با اين حال پرسش برخي کارشناسان آن است، آيا تغييرات مذکور از قدرت عمل ارتش آمريکا در عمليات ها نخواهد کاست؟ نيروي دريايي فشار ناشي از کمبود پرسنل و تجهيزات نيروي دريايي آمريکا را نيز بي نصيب نگذاشته است. در آگوست 2006، مرکز پيشرفت آمريکا (CAP) و انيستيتو لکسينگتون گزارش دادند نيروي دريايي هم مانند ارتش به سوي بحران پيش مي رود که مي تواند براي عمليات هاي نظامي آينده خطر ساز باشد. نيمي از سرويس هاي نظامي و عملياتي ارتش به عراق اعزام شده اند، در حالي که بيشتر آنها مصدوم يا در جريان عمليات در عراق دچار جراحت شده اند. . 40% از تجهيزات نيروي دريايي آمريکا اروپا قرار دارد. از اين ميان بيشتر تجهيزات ترابري و مهمات جنگي وضعيت چندان مساعدي نداشته و انتظار نمي رود در صورت وقوع شرايط جنگي جديد پاسخگوي نيازهاي عمليات جنگي باشد. برخي از مقامات رسمي ارتش با اذعان به کمبودهاي تجهيزاتي آنرا بخشي از "چرخه مرگ" ناميده اند که استراتژي هاي ذخيره تجهيزات و مهمات را تهديد مي کند. جايگزيني و تعمير 17 ميليارد دلار هزينه داشته و هرچه به جلو پيش مي رويم نيروي دريايي شرايط خوبي را تجربه نمي کند. در حال حاضر 25 هزار سرباز در عراق حضور دارند. نيروي دريايي نيز مانند ارتش در حال برنامه ريزي براي اضافه کردن پرسنل و کاهش زمان ميان استقرارها در آينده است. همه اينها در حالي است که نيروي دريايي زيادي در افغانستان وجود ندارد. ناوگان آمريکا پس از حادثه 11 سپتامبر نقش ناوگان آمريکا در سايه ي نيروي دريايي و ارتش کمرنگ تر بوده است. از زمان انجام اولين حمله موشکي در جنگ عراق ، ناوگان آمريکا از طريق کمک هاي پزشکي و حمايت زيربنايي به يگان هاي نيروي دريايي در جنگ شرکت کرده است. از اين حمايت ها همچين مي توان به نگهباني و محافظت از اموال آمريکا و اعزام گروه هايي از ملوانان برجسته جهت يافتن تروريست ها در سطح جهان توسط نيروي ناوگان اشاره نمود. در سال 2007 حدود 17 هزار نفر از ملوانان نيروي ناوگان آمريکا در منطقه براي پشتيباني عملياتي در عراق و افغانستان حضور داشتند. ناوگان آمريکا براي آنکه بتواند براي طولاني مدت دوام بياورد نيازمند آن است توانايي خود را در جنگ هاي جهاني باز تعريف کند. در هر حال بايد گفت افزايش سرسام آور هزينه ها مشکلات عديده اي را موجب شده است. نيروي هوايي علاوه بر آنچه پيرامون مشکلات نيروي دريايي و ارتش آمريکا برشمرديم نيروي هوايي نيز با مشکلات خاص خود دست و پنجه نرم مي کند. از سال 1991 هواپيماهاي نيروي هوايي آمريکا وظيفه گشت زني در مناطق پرواز ممنوع عراق را بر عهده داشته اند. اين در حالي است که اکنون وظايف اين در مقايسه با گذشته دو چندان شده و در حال حاضر نيروي هوايي وظيفه پشتيباني از نيروهاي زميني پشتيباني نيروي دريايي و موارد بسيار ديگري را در عراق بر عهده دارد. از ابتداي سال 2007 نيروي هوايي 30 هزار تن از نيروهاي خود را در نقاط اصلي عملياتي آمريکا شامل عراق و افغانستان مستقر کرده است. در حال حاضر نيز جنگ آمريکا براي نيروي هوايي شامل از دست دادن خلبان ها و تجهيزات و تلفات سنگين مي شود. بر اساس گزارش وضعيت نيروي هوايي آمريکا در سال 2007 تعداد 60 هزار هواپيماي جنگي آمريکايي مستعمل، زير فشار جنگ بوده و اين در حالي است که عمرشان رو به پايان است. مثلاً عمر متوسط بمب افکن ها مورد استفاده بيش از 30 سال است. در نتيجه توانايي اين سرويس براي انجام عمليات هاي آينده يک سؤال اساسي خواهد بود. پيشرفت کندي که در هواپيماهاي تازه نيروي هوايي وجود دارد اين نااميدي را بيشتر مي کند. به عنوان مثال، تست هواپيماي "F-35 Joint Strike Fighter" که به نيروهاي جنگنده ملحق شده به خاطر اشکال الکتريکي به تعويق افتاد يا مثلا کارشناسان، F-22 Raptor را که يکي ديگر از هواپيماهاي ضد رادار است، سنگين و تنبل ارزيابي نموده اند. آينده جنگ احتمال اينکه پنتاگون ممکن است وارد چه نوع جنگهاي ديگري شود بسيار متنوع است. در حال حاضر تمرکز اصلي روي جنگهاي کوچک يا همان ضد-شوروشي است. اين را مي توان چهارمين نسل از جنگهايي در نظر گرفت که وراي خط و ستون اسلحه ها و توپخانه و تانک ها و هواپيما ها، نياز به حضور سربازان فراوان درمقابل توده کوچکي از جنگنده ها دارند. وزير دفاع در جايي گفته بود که روياي آينده اي را دارد که جنگ هاي غير متعارف مدل پايدار جنگهاي امروزي باشند. هنوز هم بسياري از کارشناسان نظامي معتقدند که ايالات متحده به حيطه ي عمل قابل درکي نياز دارد تا بتواند خواستگاه خود را معلوم نمايد. بعضي نيز نگران بازگشت دوباره ي پنتاگون به جنگ نظامي پس از جنگ در عراق و افغانستان هستند، مانند آنچه که در ويتنام رخ داد. دريادار مايکل مولن، رئيس ستاد مشترک نيروها، نگراني ديگري دارد. او نگران اين است که تمرکز بر جنگ عراق ممکن است منجر به انصراف مردم و ملت آمريکا از اينکه آمريکا مسئوليهاي جهاني دارد شود. اما بحث در مورد ارتش همچنان ادامه دارد. گيتز نيز معتقد است که ارتش مي بايست توانايي هايش را براي حفظ ارتش هاي ديگر کشور ها افزايش داده و آماده ي بازسازي ساختارهايش و جذب کمک هاي مردمي باشد. اين نگاه، در واقع تلاش هاي رونالد رامسفلد را که به دنبال ساخت ارتشي کوچک با يگان هاي فني بود (بدون دخالت در فرايند ملت سازي) به چالش مي کشد. پرداخت و تامين هزينه وراي بحث هايي از قبيل آمادگي دفاعي و تمرکز بر جنگ، نزاع بودجه اي بزرگ در حال نمودار شدن است. برنامه ريزان ارتش روياي جهاني را در سر مي پرورانند که مملو از جنگ باشد جايي که حضور نظامي کاملاً حياتي است. ادعاي ارتش اين است که بيش از اينها استحقاق بودجه را دارد. از سوي ديگر نيروي دريايي و هوايي اميد دارند که به جنگ هاي قديمي جهاني بازگردند که در آن کشورهايي مانند جمهوري خلق چين و روسيه خطر جدي امنيت ملي بودند. استيون مکسپاک کريک تحليل گر مسائل دفاعي در مرکز ارزيابي بودجه و استراتژي، که يک مرکز تحقيقاتي مستقل است، مي گويد: "سؤال بزرگ اين است که در آينده تهديدهاي بلند مدت آمريکا چه خواهند بود؟" بودجه ي وزارت دفاع در حال حاضر 483 ميليارد دلار است که چيزي دوبرابر آن چيزي است که در اواسط دهه ي نود بود. اين بودجه تقريباً معادل 9/3 درصد از توليدات ناخالص داخلي آمريکا (GDP) است . اگر چه مخارج اضافي نيز اين عدد را بزرگتر مي کند. براي مثال بر اساس گزارش پنتاگون در طول جنگ ويتنام اين رقم به 3/9 درصد ازGDP رسيد. اما پيش بيني مي شود فشار هاي داخلي سياستمداران را وادار کند تا زماني که درگيري ها رو به کاهش هستند هزينه ها را مانند بعد از جنگ سرد کاهش دهند. رهبران ارتش با آگاهي از بحث هايي که براي بودجه وجود دارد، شروع به حدس زدن کرده اند. فرمانده نيروي هوايي آمريکا مايکل دبليو وين در سپتامبر 2007 عنوان کرده بود که نيروي هاي او به بودجه ي مکمل 100 ميليارد دلاري در عرض پنج سال براي حفظ آمادگي در آينده نياز خواهد داشت. اما اين مباحث براي نيروي ناوگان آمريکا بيشتر پيرامون ارزش عملياتي نيروها خواهد بود. در آوريل 2007 سرويس هاي تحقيقاتي کنگره در گزارشي اين سوال را در کنگره مطرح کردند که آيا فعاليت هاي ناوگان به انگيزه ي تلاش در جهت اهداف اصلي آمريکا بوده است يا فقط به خاطر حفظ بودجه خود بوده است. دريادار مولن نيز کنگره را براي حفظ بودجه فعلي، که مبلغ بالايي است، تحت فشار قرار داده است. در اکتبر 2007 او در International Herald Tribune اعلام کرد ماليات دهندگان در آمريکا بايد براي اختصاص بيشتر منابع مالي براي امنيت ملي که صرف تجهيزات و بازسازي نيروها ميشود، آمادگي داشته باشند. البته همه موافق اين نظر نيستند. ريچارد کي بتس مي گويد بودجه ارتش تاکنون تا حد زيادي خارج از واقعيت شده است. او مي گويد ساختار دفاعي ارتش براي زمان صلح، هم اکنون در مقايسه با زمان جنگ سرد بسيار گسترده بوده و آمريکا در حال حاضر خواسته اي قابل توجه در مقايسه با آنچه در زمان جنگ سرد وجود داشته، ندارد. پي نوشت: شوراي روابط خارجي ايالات متحده آمريکا 1387 گروه مطالعات آمريكا http://www.mil.blogsky.com
  14. مردم شناسي، سلاحي براي نظاميان نوشته William O. BEEMAN ارتش آمريکا در ماه سپتامبر ٢٠٠٧، برنامه «سيستم هاي انساني منطقه ا (HTS)را که سال هاست در عمليات مورد استفاده واقع مي شود، بطور وسيعي تقويت کرد (١). مردم شناسان پس از استخدام، مستقيما در واحدهاي جنگي در لشکرها و تيپ ها در عراق و افغانستان به خدمت پرداختند. آنان ماموريت داشتند که با فرماندهان در مورد عمليات فرهنگي در محل مشاوره کنند. کاربرد اين برنامه که مديريت اجرائي آن با شرکت خصوصي BAE System)٢) است، ارائه اطلاعات به نظامياني است که با شرايط بالقوه خشونت باري روبرو هستند تا با تکيه براين اطلاعات در ارزيابي جنب و جوش اهالي محلي دچار خطا نشده و آن ها را در تجزيه و تحليل شرايط روردرويشان ياري دهد. نيويورک تايمز در شماره ٥ اکتبر ٢٠٠٥، به تجليل از گروه مردم شناسي درگير در عمليات مهمي پرداخت که هدفش کاهش حملات عليه سربازان آمريکائي و افغاني بود. براي نمونه، اين کارشناسان پس از مشاهده تعداد زيادي از بيوه زنان در ناحيه اي که مورد هدف بود، نتيجه گرفتند که جواناني که با اين بيوگان خويشاوندي دارند، امکان دارد خود را به حمايت مادي از آنان ناگزير دانسته و در نتيجه از روي نياز مالي به شورشياني بپيوندند که به جنگجويان حقوق مي پردازند. با اختصاص برنامه آموزشي حرفه اي مناسب براي اين بيوه زنان، ازاحتمال بروز حملات کاستند. برنامه HTS موجب نگراني شماري از مردم شناسان شد، بويژه که پيشينه غمناکي را در ذهن آنان زنده مي کرد. در طرح کاملوتCamelot که در سال ١٩٦٥ ايجادشد ولي دوام زيادي نيافت، کارشناساني استخدام شده بودند که دلائل فرهنگي خشونت ها را ارزيابي کنند. هنگامي که سازمان سيا تلاش مي کرد از به قدرت رسيدن سالوادور آلنده، رهبر سوسياليست در شيلي جلوگيري نمايد، اين طرح را درآن کشور تجربه کردند. هدف طرح دوم که نام «عمليات غير نظامي و حمايت از انکشاف انقلابي » (Civil Operations and Revolutionary Developement Support, Cords)، به آن داده بودند، هماهنگي برنامه هاي غيرنظامي و نظامي «آرام ساختن» امريکا در ويتنام بود. ماموريت اين طرح تهيه «نقشه انساني» منطقه عملياتي به منظور شناسائي و در نتيجه گزينش آن ها بمنزله هدف بالقوه بود يعني افراد و گروه هائي که به حمايت از ويتنامي هاي کمونيست مظنون بودند. دقيقا مي دانيم که از پژوهش مردم شناسي در جريان اين عمليات استفاده شده است. مردم شناسان نيز، همچون پزشکان که به اداي سوگندنامه بقراط موظفند، داراي تعهد اخلاقي حرفه اي هستند که فعاليت شان را مشروط به عدم آسيب رساندن به اهالي مورد بررسي و پژوهش مي کند. و اين که جماعت مورد بررسي مي بايست هنگام مشارکت در فعاليت هاي پژوهشي «با علم به اوضاع» رضايت داشته باشند. به يقين، احترام به اين شرط، در زمان نبرد غير ممکن است. البته بسياري از مردم، اين کارشناسان مردم شناسي را جاسوس تلقي مي کنند، حتي زماني که آنان در چارچوب عادي به پژوهش مي پردازند و اين امر ماموريت هاي عملي آن ها را بطور جدي بر هم مي زند. همه اين دلايل نشان مي دهند که عمليات HTS بلافاصله در زير نورافکن هاي همکاران حرفه خود شان قرار گرفتند. در سپتامبر ٢٠٠٧، گروهي از پژوهشگران دانشگاهي «شبکه مردم شناسان ذي نفع»، (٣) را ايجاد کردند که با الهام از فيزيک داناني بود که با «جنگ ستارگان» مخالف بودند [پروژه دفاع ضد موشکي که پرزيدنت ريگان در سال ١٩٨٣ براه انداخت]. اين گروه، طرحي تدوين کرد که مضمون آن «تعهد عدم شرکت در ضد شورش» بود. يکي از موسسين اين گروه، ديويد پرايس David Price استاد دانشگاه سنت مارتين، واقع در شهر ليسيLacey (ايالت واشينگتن) توضيح مي دهد: «همه ما الزاما با کار با ارتش مخالف نيستيم، ولي ما با هر چه که به عمليات ضد شورش مربوط مي شود، يا هر آنچه ناقض معيارهاي وجداني پژوهش بشمار مي رود، مخالفيم. ما از همکارانمان مي خواهيم که اعلام کنند که مايل به استفاده از مردم شناسي در اين راه نيستند(4) در اکتبر ٢٠٠٧، شوراي اجرائي، «انجمن امريکائي مردم شناسي» اطلاعيه شديداللحني منتشر کرد که گرچه مشارکت در طرح HTS را صريحا ممنوع نمي کرد ولي به اعضا در مورد احتمال نقض تعهد اخلاقي حرفه اي هشدار مي داد. هنگام تشکيل اجلاس سالانه اين انجمن در واشينگتن در نوامبر ٢٠٠٧، اين فعاليت ها در مرکز مباحثات ضد و نقيضي قرار گرفت که همچنان پر و صدا هستند. طي جلسه اي با عنوان «پاسخ امپراطوري: چشم انداز سازماندهي نظامي و اطلاعاتي آمريکا در مورد مناسبات با مردم شناسي»، مدافعان و مخالفان اين برنامه در حضور شرکت کنندگان زيادي به مجادله پرداختند. سخنراناني که با ارتش همکاري کرده بودند، براي قانع ساختن همکاران شان نسبت به تاثير آموزنده کارشان تلاش کردند و مدعي شدند که عمل ايشان، رفتار و منش نظاميان را تغيير داده و آنان را نسبت به تفاوت هاي فرهنگي حساس تر ساخته است. مردد ها معتقد بودند که کساني که به همکاري با ارتش مي پردازند، در کاربرد پژوهش هاي خويش ساده لوحانه عمل مي کنند. اين مجادلات ضد و نقيض به تدوين قطع نامه اي انجاميد که اگر همه تصويب مي کردند، مي توانست تعهد اخلاقي را تحکيم کرده و هرگونه فعاليت پژوهشي مخفي را براي بخش هاي اطلاعاتي ممنوع سازد. يکي از مدافعان عمده همکاري با ارتش دکتر مونتگمري مک فيت، مردم شناس در دانشگاه ييلYale و عضو «انستيتوي آمريکائي صلح» مي باشد. در سميناري که دهم مه ٢٠٠٧ برگزار شد، مک فيت طرحي ارائه داد که به تهيه طرح HTS ياري کرده است. طبق نظر وي، ارتش براي پژوهش هاي علوم اجتماعي که مي توانند در پيروزي عمليات نظامي تعيين کننده باشند، کم هزينه مي کند. او جهت پرکردن اين شکاف علمي، ايجاد برنامه بزرگ تحقيقات علوم اجتماعي را پيشنهاد کرد که تاسيس يک پايگاه داده هاي اجتماعي- فرهنگي را الزامي کند. و به اين منظور استخدام جوانان تحليل گر فرهنگي را در بخش هاي حکومتي و نيز ايجاد اداره مرکزي دانستني ها را پيشنهاد نمود. از منظر اين حرفه، هيچکدام از پژوهش هاي مورد حمايت مک فيت Mc Fate، مسئله را حل نمي کند. با وجود اين، هنگامي که کارشناسي به مثابه اسلحه اي در يک نبرد در محل مورد استفاده قرار مي گيرد، مشکل بسياري بروز مي کند. دقيقا، وجود مرز باريک ميان استفاده خوب و بد از مردم شناسي است که مسئله ساز است. منبع : لوموند دیپلماتیک http://www.mil.blogsky.com
  15. alamoot

    سنجش از دور

    کاربرد های نظامی سنجش از دور نظامیان بیش از دیگران، از دیدن تصاویر ماهواره‌ای با توان تفکیک بالا به وجد می‌آیند. چرا که فرآیند کسب اطلاعات ارزشمند نظامی با روش‌های متعارف فرآیندی پیچیده، پرهزینه و اغلب خطرناک است و در ثانی پس از تحمل پیچیدگی، هزینه و خطر کسب چنین اطلاعاتی صحت و درستی آن‌ها را نمی‌توان چندان معتبر دانست. درحالی که کسب اطلاعات با استفاده از سنجش از دور ماهواره‌ای فرآیندی سریع، مطمئن و با قابلیت‌های پردازش رقومی و دیگر امکانات کار با اطلاعات رقومی همراه است. پیشینه استفاده از فناوری سنجش از دور در کاربردهای نظامی، داستان طولانی و پر افت و خیزی دارد. که پیشینه آن به دوران جنگ جهانی اول و شتاب گرفتن آن به دوران جنگ سرد بازمی گردد. در ابتدا امکانات هوانوردی و عکس‌برداری و تجهیزات، تعبیر و تفسیر محدودی در اختیار داشت، و نخستین گام‌ها با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود. اما پیشرفت صنایع هوانوردی و پس از آن فناوری فضانوردی و رواج و توسعه رایانه و امکان ساخت دوربین های رقومی،CCD ‌ها، تجهیزات مخابراتی و توسعه روش‌های پردازش تصویر و ساخت سنجنده‌های ویژه‌ای که فقط در محدوده باند موجی معینی عمل می‌کردند، سنجش از دور نظامی را شتاب تازه‌ای داد و آن را به عامل معتبر و با اهمیتی در شناسایی نظامی تبدیل کرد. هماورد سیاسی ـ نظامی جنگ سرد بین دو قدرت شوروی (سابق) و ایالات متحده، مهم‌ترین عامل رشد سنجش از دور نظامی در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم بود. و به ساخت و پرتاب ماهواره‌های تصویربرداری با توان تفکیک بالا با کاربردهای نظامی شتاب فوق العاده‌ای داد. نگرانی‌های اتمی و تلاش برای کشف توانمندی‌های هسته‌ای در سراسر جهان، به ویژه در شوروی سابق و برخی کشورهای جهان سوم، کنجکاوی برای آگاهی از آرایش نیروهای دریایی و بخصوص ناوها و زیر دریایی‌های هسته‌ای و دیده‌بانی، مناقشات منطقه‌ای نیز از عوامل تشدید کننده رو آوردن به فناوری سنجش از دور بوده است. در این نوشتار ضمن اشاره به فناوری سنجش از دور از دیدگاه امکانات ماهواره‌ای و سنجنده‌ها، به طور خلاصه به برخی کاربردهای مهم سنجش از دور نظامی می پردازیم. و به پاره‌ای از روش‌های ضد جاسوسی ماهواره اشاره خواهیم کرد. بدیهی است گزارش حاضر را، می توان مقدمه ای بر « کاربردهای نظامی سنجش از دور » در نظر گرفت و پرداختن به تمام ابعاد موضوع حجم بسیار بیشتری را طلب می‌کند. سنجش از دور نظامی سنجش از دور نظامی ـ به طور کلی ـ با تفسیر عکس‌هایی آغاز شد، و پس از آن با ساخت هواپیماهای دور پرواز و بلند پرواز با تجهیزات ویژه عکس‌برداری با توان تفکیک بالا ادامه یافت. اما استفاده از هواپیما برای عکس‌برداری از مناطق هدف، محدودیت‌ها و مشکلات فراوانی دارد. امکان عکس‌برداری منظم با هواپیما محدود است، امکان عکس‌برداری بی درنگ، یعنی دیدن منظره درست پس از عکس‌برداری ممکن نیست. و از همه مهم‌تر، خطر سقوط و حمله به هواپیمای عکس‌برداری از سوی دشمن وجود دارد. افزون بر این موارد، امکان گسیل سریع هواپیماهای جاسوسی عکس‌برداری و دیدبانی منظم همه مناطق وجود ندارد. همین سنجش از دور نظامی از آن جا معلوم می‌شود که در اواخر دهه‌ی پنجاه میلادی یعنی نزدیک به بیست سال پیش پس ار پرتاب نخستین ماهواره دورسنجی منابع زمینی موسوم به لندست1، نخستین ماهواره جاسوسی نظامی به فضا پرتاب شد. همان طور که اشاره شد جنگ سرد میان شوروی سابق و ایالات متحده، هر دو طرف را وادار کرد تا در زمینه فناوری سنجش از دور نظامی اقدامات جدی و گسترده‌ای انجام دهند. در این کشمکش، شوروی‌ها آغاز کننده رقابت جاسوسی ماهواره‌ای بودند، و موفق شدند تا در اکتبر سال 1957 نخستین ماهواره دورسنجی موسوم به اسپوتنیک1 را در مدار قرار دهند. که تمام جهانیان و ـ به خصوص ـ دانشمندان و فرماندهان نظامی ایالات متحده را شگفت‌زده کرد. اما امریکایی‌ها نیز با شتاب و دوراندیشی فراوان و از هراس پیش افتادن نظامیان شوروی در رقابت‌های فضایی و نظامی ماهواره‌ای برنامه‌های فضایی و ماهواره‌ای خود را ادامه دهند، و سرانجام این تلاش ها در 21 ژانویه سال 1959 به ثمر رسید.21 ژانویه سال 1959، روز موعودی بود که برنامه شناسایی و جاسوسی فضایی ایالات متحد، عروج خود را از دفاتر اداری و مطالعاتی شرکت‌های مطالعاتی و شرکت «لاکهید» نیروی هوایی و سیا به سوی فضای لایتناهی آغاز کرد. ماهواره «دیسکاور1» در این روز، در سکوی پرتاب پایگاه هوایی «واندنبرگ» آمریکا، در انتظار پرتاب به فضای بی پایان و قرار گرفتن در مدار بود. هرچند پرتاب «دیسکاور1» چند روز به تاخیر افتاد، اما سرانجام پرتاب آن با موفقیت انجام شد. از آن زمان تا به امروز، صدها ماهواره مختلف از این دست ساخته و توسط نیروهای شوروی سابق و ایالات متحده در مدار قرار گرفته است؛ که هدف اصلی آن، تهیه تصویر‌های ماهواره‌ای با توان تفکیک بالا از مناطق مختلف زمین بود. در ابتدا توان تفکیک ماهواره‌ها چندان مطلوب نبود، و عمر ماهواره‌ها نیز کوتاه بود، و از همه مهم‌تر آن که سیستم بازیافت تصویر و فیلم های مربوط با روش بازیافت تصویری بود، که از ماهواره رها می‌شد؛ اما امروز ، روش‌ها از اساس دگرگون شده است، و اصل این فرآیند خیلی مهم رقومی است. توان تفکیک به معنای کوچک‌ترین بعد قابل تشخیص بر روی تصاویر ماهواره‌ای و ویژگی‌های مداری و گردشی ماهواره و نیز ویژگی‌های طیفی که دوربین یا سنجنده نصب شده در یک ماهواره در آن محدوده کار می کند، از جمله مهم‌ترین عوامل موثر در بکارگیری یک ماهواره یا سنجنده برای کاربردهای نظامی است. به این ترتیب برای درک بهتر امکانات ماهواره‌های دورسنجی موجود در جهان، شناخت سکوها و سنجنده های موجود ضروری است. لازم به ذکر است که در مورد ماهواره‌های نظامی و جاسوسی اطلاعات زیادی در دست نیست. و آن‌چه در این گزارش آمده است تنها دربر گیرنده تمام سکوها و سنجنده‌های موجود تا سال 2002 میلادی است، که بخشی از آن‌ها از جمله ماهواره‌های با «توان تفکیک بالا» و «رادار» و پاره‌ای از اطلاعات دیگر می‌تواند کاربرد نظامی داشته باشد. امروز نظامیان در جهان غرب تعداد بی‌شماری ماهواره‌های نظامی عکس‌بردار و هواشناسی و شنود رادیویی در اختیار دارند، که اطلاعات آن‌ها بسیار محرمانه است. اطلاعات بیشتر در مورد شناسایی و جاسوسی ماهواره‌ای و پیشینه تاریخی آن را، می‌توان در کتاب « چشمان مخفی امریکا در فضا و برنامه ماهواره‌های جاسوسی ایالات متحد آمریکا » ترجمه رضا حائز، انتشارات اطلاعات مطالعه کرد. نقش اطلاعات ماهواره‌ای در طراحی عملیات نظامی کاربرد اطلاعات ماهواره‌ای در طراحی عملیات نظامی، دارای ابعاد گوناگون است که هر یک دارای اهمیت ویژه‌ای است. اهمیت این اطلاعات ـ بسته به ارزش، جهت و گستردگی عملیات ـ متغیر است. قبل از انجام عملیات، فراهم کردن یک تصویر از میدان رزم مستلزم هدایت تمرکز یافته و همزمان برای تحلیل منطقه‌ای عملیات است. از آن‌جا که ملاحظات عملیاتی زمین فرق می‌کند، شناخت این ملاحظات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. زمین واقع در یک صحنه نبرد دلتاها‌، جزایر و کوه‌ها با دامنه‌های پرشیب هر کدام دارای ویژگی‌ها و خصایص مهمی است. تشخیص این ویژگی‌ها، با بهره‌گیری از اطلاعات رقومی ماهواره‌ها بسیار قابل اعتمادتر از روش‌های دیگر است. به ویژه، دسترسی به تصاویر سه بعدی مانند تصاویر سنجنده « مامِس »، تصویر کاملی از این پدیده‌ها را ارائه کند و از این طریق طراحی عملیات را بسیار راحت‌تر و دقیق‌تر سازد. به این ترتیب می‌توان حتی کلیه ویژگی‌های یک میدان نبرد مانند پستی و بلندی، پوشش گیاهی و زاویه تابش نور را بازسازی کرد و به صورت مدل‌ها و تصاویر رایانه‌ای نمایش داد. بنابراین، با استفاده از اطلاعات ماهواره‌ای هم می‌توان صحت اطلاعات رسیده از عناصر مختلف را ازریابی کرد و هم متقابلاً برای درک صحیح جزئیات در تصاویر ماهواره‌ای عناصر فوق را به کار گرفت. در یک مرحله پیشرفته‌تر، می‌توان با بررسی تصاویر ماهواره‌ای و تحلیل آن در باندهای مختلف تصویر و بررسی تصاویری که در زمان‌های مختلف قبل و بعد از عملیات دریافت شده است. تقدم نیازمندی‌های اطلاعاتی و خبری مورد لزوم را در فرآیند تصمیم‌گیری تعیین کرد، و عناصر اطلاعات را ـ به عنوان اساسی و مکمل اطلاعات فضایی ـ در زمینه‌های مختلف ـ جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات راهنمایی کرد. لذا، با بررسی مجموعه‌ای از اطلاعات ماهواره‌ای و اطلاعات دریافتی از عناصر زمینی، می‌توان ضمن آگاه کردن مسئولان مربوط، فرماندهان را نیز از وضعیت و توانایی‌های دشمن و وضعیت جو و زمین با خبر کرد؛ همچنین افسر اطلاعات را، در زمینه‌های زیر یاری کرد؛ • هدایت در گرفتن نقاط کنترل زمینی برای تصحیح هندسی تصاویر ماهواره ای برای ساخت عکس نقشه • هدایت در امر تهیه اطلاعات مداوم از منطقه رزم • هدایت فعالیت های مربوط به مطالعات میدانی و بررسی پدیده های مورد توجه در تصویر • ارزیابی نتایج فعالیت ها در سطح گسترده بزرگراه ها ، خطوط راه اهن منابع تامین غذا ، سوخت و آب ، هریک دارای تاثیرات خاصی روی عملیات جنگی هستند.آگاهی از نقاط ضعف و قوت دشمن ، بررسی نقل و انتقالات ، تشخیص مراکز ثقل دشمن و آشنایی با نوع آرایش آن در زمان بحران و – حتا – برآورد تجهیزات جنگی دشمن از جمله موارد مهم در بهره گیری از اطلاعات ماهواره ای است.شناخت توانایی های کشور متخاصم از نظر اقتصادی و بنیه دفاعی آن ، در عمق و در همه جای آن کشور بسیار ضروری است. • با استفاده از تصاویر ماهواره ای می توان منطقه را در شب و در هوای ابری زیر نظر داشت. این امر ، خلبانان را قادر می سازد از هر فرصتی برای حمله به مراکز دشمن و یا جلوگیری از تحرکات نیروهای دشمن در خطوط تماس استفاده کنند. نمونه روشن استفاده از تصاویر ماهواره ای در طراحی عملیات استراتژیکی را ، در جنگ خلیج فارس شاهد بودیم.سرهنگ الن کمپن رییس پیشین بخش سیستم فرماندهی و کنترل پناگون می نویسد : « خلیج فارس نخستین موردی است که در آن آرایش ، مداومت کار ، فرماندهی و کنترل نیروهای رزمنده اغلب لز طریق ارتباطات ماهواره ای صورت پذیرفت.به هنگام جنگ خلیج فارس ماشین نظامی فضایی ایالات متحد ، شامل ماهواره های ک – اج 11 ، برای گرفتن عکس های فوق العاده واضح از فضا ، ماهواره های بکلی سری مکنوم برای شنیدن مکاللمات تلفن خارجی ، ماهواره های لاکروس برای گرداوری تصاویر تهیه شده به وسیله امواج رادار از سرزمین بیگانه ، سفینه فضایی پروجکت وایت کلود برای سرزمین بیگانه تعیین مکان کشتی های ماهواره های فوق العاده سری جامپیست برای کشف مخابرات الکترونیکی غیر خودی به اضافه پرندگان متعدد دیگر مرتبط با فرماندهی بود.در مجموع، نیروهای متحد تقریبا از شصت ماهواره خودی به طور مستقیم استفاده کردند.تاریخ ، هرگز سراغ ندارد ارتشی تا این اندازه بر سر پیشامدهای که چنین دور از سطح کره خاکی روی می داد، شرط بندی کرده باشد. کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات زمینی امروزه استفاده نظامی از تصاویر ماهواره ای ، به چند گروه تقسیم می شود.طراحی نظامی ،مستلزم اطلاعات جاسوسی ، برای ایجاد اطمینان از امکان بکارگیری نیروها در یک منطقه ناآشناست.این اطلاعات هرقدر کارآمدتر و امن تر باشند ،برای وارد آوردن حداکثر خسارات به نیروهای مقابل مفیدتر خواهد بود.بستر زمین همیشه ار اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است ، نشان دادن خطوط پیشروی و عقب نشینی ، تعیین محل سلاح های دورزن و جمع آوری اطلاعات از محل های امن و منابع آب و غذا و تجهیزات قبل از انجام عملیات خیلی مهم اند.این کار مستلزم نقشه های دقیق توپوگرافی ،شناسایی ساکنان ، پوشش و طبیعت زمین از نظر ترابری و هدایت عملیات است. در عصر موشک های کروز و بمب های هوشیار ، جزئیات زمین و توپوگرافی ، با دقت یک متر لازم است.موشک های کروز دارای سیستم های هوشیاری هستند.که در طول مسیر انها را از برخورد با هر عارضه طبیعی و یا مصنوعی محفوظ نگه می دارد. اهداف مورد حمله این موشک ها از طریق ماهواره های شناسایی صورت گیرد ، و مختصات دقیق انها را ماهواره های GPS اندازه گیری می کنند.مختصات هدف در سیستم کنترل موشک تعریف می شود ، و موشک از زمان پرتاب و در تمامی لحظات ، موقعیت خود را با استفاده از ماهواره GPS کنترل می کند و خود را به سمت هدفی که مختصات آن را در سیتم دارد ،پیش می برد. به واسطه داشتن سیستم کنترل ماهواره ای است که این موشک قادر به گریز از سیستم های ضد موشک است ، و پس از تغییر ارتفاع و مدار در مناطق با توپوگرافی خشن دوباره تجدید مدار می کند ، و هیچ گاه هدف خود را از دست نمی دهد. درباره سیستم های کنترل ماهواره ای ، مسایل بسیار پیچیده ای مطرح است که از حوصله این مقاله خارج است.آگاهی از موقعیت نیروی انسانی دشمن ، وسایل و ساختار دفاعی به صورت کمی و کیفی امتیاز خوبی خواهد بود. در جنگ های تن به تن این اطلاعات باید شامل مکان دقیق کماندوهای تکی ، محل اختفای سلاح ها و وسایل ضدنفر باشد.با این دیدگاه ، مهم ترین کاربردهای نظامی اطلاعات ماهواره ای در عملیات زمینی به شرح زیر است : زمینی به شرح زیر است: 1. مطالعات جوی و پیش بینی وضع هوا در زمان جنگ 2. رهگیری و تعیین موقعیت و آرایش یگان های پیاده دشمن و تشخیص سنگرهای تجمعی و برآورد استعدادهای آنها از نظر نیرو و امکانات 3. تشخیص موقعیت و آرایش یگان های زرهی دشمن و برآورد استعداد آنها 4. بررسی و تشخیص موقعیت مراکز فرماندهی ، قرارگاه ها و مراکز لجستیکی دشمن 5. مطالعات زمینی و بررسی کیفیت و بافت زمین برای برآورد امکان یا عدم امکان نقل و انتقال یگان ها و ادوات و کاربرد مهندسی رزمی و مکان یابی مراکز نظامی 6. تشخیص نقل و انتقالات نظامی اعم از نیرو و ادوات زرهی و فعالیت های مهندسی رزمی دشمن 7. بررسی نتایج عملیات زمینی ،هوایی و موشکی و برآورد خسارات وارده به دشمن ، ناشی از عملیت زمینی ، موشکی و هوایی 8. بررسی وضعیت و آرایش نیروهای خودی و بررسی نقاط ضعف نیروهای خود و تشخیص محل های شکاف و ایجاد هماهنگی بین یگان ها 9. دستیابی به اطلاعات مربوط به موقعیت و وضعیت مراکز حساس مانند پل ها ،راه های ارتباطی ،مراکز پشتیبانی ، صنایع و نقاط استراتژیک در عقبه دشمن و تعیین نقش هریک از آنها در تامین و پشتیبانی نیروهای جبهه 10. تشخیص موانع طبیعی اعم از دپوها ، کانال های حفر شده توسط دشمن ، میدان های مین ،کمینگاه ها و تشخیص مراکز استتار و اختفا 11. تشخیص سیستم ها و شیوه های آفندی و پدافندی دشمن 12. استفاده از سیستم تعیین موقعیت جهانی GPS2 در ناوبری و هدایت نیروها ، تعیین ژئویید و تبدیل سطح مبنا برای پرتاب موشک 13. تولید عکس نقشه برای آشنایی با منطقه عملیاتی در این روش نیروها قادر خواهند بود قبل از ورود به یک منطقه آن موقعیت را به طور دقیق مورد بررسی قرار دهند ، و کلیه عوارض را به صورت بصری مشاهده و تحلیل کنند. 14. استفاده از تصاویر با دید سه بعدی منطقه عملیات برای اندازه گیری شیب مناطق راه ها ، و همچنین تحلیل نظامی از نظر توپوگرافی ،شبکه هیدرولوژی امکان سنجی برای حرکت در شب با توجه به زاویه تابش نور مهتاب ، و همچنین بررسی منطقه از نظر انتخاب نحوه سازماندهی قرارگاه ها. کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات دریایی امروزه با پیشرفت سیستم‌های جنگ دریایی و گستردگی تجهیزات ، دریا نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است.چرا که دریا امکان دسترسی کشورهای درگیر را به نزدیکترین خطوط تماس در سواحل ایجاد می کند ، و کشورهای درگیر حتا راحتی امکان واردکردن نیروی هوایی و زمینی را از طریق دریا به نزدیکترین خط تماس دارند. بکارگیری ناوهای هواپیمابر در دهه های اخیر بر اهمیت نیروهای دریایی افزوده ، و این نیرو را به صورت یک نیروی چند نقشی درآورده است.دستیابی به فناوری استفاده از ادوات جنگب در اعماق دریا ، به مراتب بر اهمیت جنگ دریایی افزوده است ؛ چرا که نیروها و تجهیزات و حتا سلاح های استراتژیکی را می توان در اعماق دریاها و دور از دید سیستم های آشمارساز به مرز یک کشور نزدیک کرد. البته این روش هم در شرایط ویژه ای قابل اعتماد است.گذشته از همه این مسایل ،دریاها به عنوان اصلی ترین شاهراه تجارب بین الملل خواهد گذاشت و شاید کشورهایی نیز به صورت ناخواسته وارد جنگ شوند ، و یک جنگ دریایی تبدیل به یک جنگ منطقه ای گردد. لذا می بینیم گزارشی را که در طی سال 1954 توسط « ورنر فون براون » دانشمند پیشین ارتش نازی و طراه موشک های V-1 و V-2 نوشته شده بود ، چون نظریات آلمانی ها درباره قابلیت ماهواره های پرتابی با موشک نشان می داد ، مورد توجه نظامیان نیروی دریایی قرار گرفت و به همین دلیل اکتبر سال 1945 نیروی دریایی به طور رسمی ساخت یک ماهواره را آغاز کرد ، و بحث ماهواره های فضایی در هیات هوافضای نیروی دریایی ارتش آمریکا مورد توجه زیادی قرار گرفت ،و این خود دلیل روشنی بر نیاز نیروی دریایی به اطلاعات ماهواره ای است. در هرحال کاربرد تصاویر ماهواره ای در جنگ دریایی را می توان ، به صورت زیر خلاصه کرد: 1. مطالعات جوی و پیش بینی وضع هوا در زمان و مکان موردنظر 2. تشخیص گذرگاه های دریایی و همچنین بررسی عمق و عرض گذرگاه ها برای تعیین امکان حرکت یگان های شناورهای مختلف از نظر حجم و وزن آنها 3. تشخیص موانع طبیعی اعم از برونزدهای صخره ای کف دریا و سواحل و همچنین رسوبات نهشته شده در مسیرهای دریایی 4. بررسی سواحل از نظر زمین شناسی و ژئومورفولوژی و امکان پهلوگرفتن کشتی های جنگی و تدارکاتی ،و همچنین بررسی این سواحل برای اتنخاب تجهیزات مناسب به منظور جنگ در ساحل و پیاده شدن نیروها در آنها 5. شناسایی دقیق جزایر برای بهره گیری از آم در عملیات دریایی ، و یا هجوم به این جزایر در صورتی که دست دشمن باشد.معمولا یک جزیره می تواند امکانات زیادی را یرای عملیات و پشتیبانی نیروهای عمل کننده در خود داشته باشد.این امکانات از تجهیزات سبک و آذوقه نیروهای جنگی گرفته تا هواپیما و حتا موشک های زمین به هوا برای تامین و حفاظت نیروهای عمل کننده دریایی و – نیز – موشک های دریا به ساحل که اهداف را در عمق کشور درگیر مورد هجوم قرار می دهند.درهرحال تصاویر ماهواره ای ، تصویر بسیار دقیقی را از کمیت و کیفیت امکانات دشمن در جزایر و حتا وشعیت آمادگی و تجهیزات موشکی آنها ارائه می کند. 6. تعیین موقعیت دشمن و یگان های شناور و تشخیص آرایش و برآورد استعداد آنها 7. بررسی نقل و انتقالات دشمن اعم از نیرو و یا ادوات جنگی 8. بررسی وضعیت و آرایش نیروهای خودی بررسی نقاط ضعف و قوت نیروهای خودی در جزایر، سواحل و بر روی آب 9. تشخیص جریان های آب گرم و سرد دریاها و بررسی دمای سطحی آب 10. اندازه گیری جزرومد دریاها – که معمولا ، با استفاده از تصاویر مربوط به گوشه ای از سواحل با شیب بسیار کم ، قابل اندازه گیری روی تصاویر غیر نظامی است – و اندازه گیری دقیق امواج دریا با استفاده از تصاویر ماهواره ای نظامی 11. دستیابی به اطلاعات مربوط به موقعیت مراکز حیاتی ، استراتژیک و حساس دشمن و تعیین نقش آن ها در تدارکات نیروهای جبهه در دریا و ساحل 12. بررسی نتایج عملیت دریایی و خسارات وارده بعه دشمن ،ناشی از عملیات دریایی و هوایی 13. تشخیص موانع دریایی که توسط دشمن ایجاد شده است 14. بررسی میزان و نوع آلودگی های ناشی از جنگ دریایی 15. اندازه گیری عمق دریا و سواحل ؛ البته کار عمق سنجی (باتیمتری) با استفاده از اطلاعات ماهواره ای کار بسیار حساس است ، و نیاز به اطلاعات ویژه ای دارد و در حال حاضر در اعماق زیاد چندان امکان ندارد. کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی همان طور که در بخش های قبلی اشاره شد ، کاربرد نیروی هوایی معمولا در تک به آماج هایی در عمق موثر است ، که با انهدام و گسیختگی نیروهای دشمن آنان را از بکارگیری موثر نیروها در زمان و مکان دلخواه باز می دارد. ماموریت نیروی هوایی ، تاکتیکی است که مستقیما به عملیات زمینی و یا دریایی کمک می کند. این عملیات ، عبارت است از : عملیات ضد هوایی ( عملیات هوایی متقابل ) حمله به خطوط مواصلاتی دشمن که می تواند قابلیت انعطاف پذیری نیروهای دشمن را محدود سازد ،مانع تقویت او شود ، و برای فرماندهان خودی فرصت به دست گرفتن ابتکار عمل را از طریق آفند متقابل افزایش دهد. آن چه ذکر شد ،خلاصه ای از عملیات تاکتیکی نیروی هوایی است.معمولا عملیات هوایی از نظر اقتصادی بسیار پرهزینه اند. عملیات نظامی با یک حس اقتصادی اداره می شود ، ور در حمله هوایی کوبیدن پی در پی دشمن ، فرماندهان عالی رتبه جنگ شواهدی را لازم دارند که قیمت تمام شده سخت افزار را پایین نگه دارند.دذ موقع جمع آوری آمار و اطلاعات ویرانی مربوط به تک (حمله) هوایی ، نیاز شدید به اطلاعات فضایی است.این عمل در تفسیر اطلاعات ماهواره ای ، به سادگی و با آشکار سازی تغییرات روی تصاویر ، انجام می گیرد. استفاده از تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی بسیار حایز اهمیت است ، زیرا نه تنها با استفاده از تصاویر ماهواره ای می توان دقت کافی را در هجوم به نقاط اصلی به دست آورد ؛ بلکه با انتخاب تاکتیک مناسب خسارت های ناشی از هدر رفتن سلاح و مهمات جنگی را کاهش داد. اهمیت اطلاعات ماهواره ای در تک هوایی تا به آن جاست که در 25 سپتامبر 1947 ، درست یک هفته پس از تاسیس نیروی هوایی آمریکا ، ستاد نیروی هوایی از فرماندهان هوایی(AMC) خواست تا مطالعات ماهواره ای « راند» را ارزیابی کند. یعنی دقیقا تولد نیروی هوایی آمریکا همزمان با تولد مطالعات فضایی و حتا یک هفته دیرتر از توجه به مطالعات فضایی آمریکاست .طرح راند ، طرحی است که به نیروی هوایی آمریکا امکان می داد تا مسئولیت ماهواره نظامی را به دست گیرد.راند در سال 1948 مشخصات طرح ساخت یک ماهواره شناسایی جاسوسی را به تفصیل تهیه کرد، و در اختیار نیروی هوایی قرار داد. خلاصه ای از کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی ، به شرح زیر است: 1. تشخیص مراکز مهم نظامی و استراتژیک دشمن 2. بررسی مسیر پرواز از نظر توپوگرافی با روش مدلسازی ATM یا سه بعدی و بهره گیری از امکان پرواز در سیمولاتور با یک دید نسبتا واقعی از منطقه 3. پیش بینی پدیده های جوی در ناوبری هوایی و پرتلب موشک به اهداف از پیش تعیین شده ،همچنین بمباران های شیمیایی و میکربی 4. بررسی مسیر پرواز از نقطه نظر مسایل ایمنی پرواز 5. ارزیابی عملیا هوایی و بررسی خسارات وارده به دشمن ؛ در بسیاری از عملیات ،ارزیابی خسارت های وارده در زمان هجوم امکان پذیر نیست.اما دقیقا همان ساعت ، و یا ساعاتی بعد تصاویر ماهواره ای کمک شایانی را در تعیین میزان خسارات ، یا از کارافتادگی محل مورد هجوم ارایه خواهند کرد. در جنگ سال 1991 خلیج فارس ، هنگامی که ماهواره های لندست آمریکا تصویر شگفت انگیزی از صدها چاه نفت مشتعل در صحرای کویت را ارایه کرد ، تصاویر ماهواره ای تجاری را مورد توجه پنتاگون و دیگر کشورهای جهان قرار داد. مادامی که جنگ ادامه داشت ،گروه مهندسان ارتش در نیوهمپشیر را به کار گرفتند تا به محض توقف جنگ ، استراتژی برطرف ساختن خطر محیطی در کویت را طرح ریزی کنند. جاسوسی نظامی ماهواره ای از سال 1951 که پایه های اصلی جاسوسی نظامی ماهواره ای درر نیروی هوایی ایالات متحد ،سیا و دفاتر مربوط به چنین مطالعاتی ددر نیروهای مسلح ایالات متحد تدوین می شد ، چند هدف اصلی برای کسب اطلاعات از طریق ماهواره در دستور کار قرار گرفت ؛ که به شرح زیر است: 1. امکان عکسبرداری با کیفیت خوب ، تا کارشناسان و مفسران ورزیده و آموزش دیده بتوانند پدیده هایی مانند بنادر ، پایگاه های هوایی و فرودگاه ها، مناطق ذخیره نفت و تسلیحات ، مناطق مهم مسکونی و صنعتی و محل استقرار و آرایش نیروهای نظامی را شناسایی کنند. 2. امکان دیده بانی پیوسته و بی وقفه ی روزانه از کشورهای هدف از جمله اتحاد جماهیر شوروی سابق ( در جریان جنگ سرد ) و پوشش هفتگی تمام خاک شوروی (سابق) و امکان ضبط تمام اطلاعات حاصل 3. امکان تهیه یک محصول عکسی با کیفیت خوب ، که برای تبدیل به جدول ها و نقشه های هوافضایی مناسب باشد. مواردی که در بالا مطرح شد اصلی ترین نگرانی های نظامیان ایالات متحد را در آن زمان نشان می دهد ، که بر تفسیر چشمی عکس های ماهواره ای متکی بود.امروزه انتظارات و قابلیت ها همگام با توسعه و پیشرقت های فنی جاسوسی ماهواره ای گیترش یافته است ، و چشم انداز شناسایی ماهواره ای ،ابزارها و شیوه های فنی آن با آن چه در بالا بیان شد ، فاصله زیادی دارد. به طور کلی ، فناوری شناسایی ماهواره ای ،امکان شناسایی در چهاررده عمده را فراهم می کند ؛ که با توان تفکیک و پوشش سطحی اطلاعات ماهواره ای مورد استفاده قرار می گیرند ، که عبارتند از : الف- جست و جو و اندازه گیری در مساحت گسترده در حد میلیون ها مایل مربع ب- جست و جو و اندازه گیری در مساحت محدود ، در حد صدها هزار مایل مربع ج- اندازه گیری هدف های نقطه ای در صدها مایل مربع د- عکسبرداری فنی- اطلاعاتی از پوشش بلوک هایی به اندازه چند مایل مربع یا کمتر در رده « الف و ج » شناسایی به اندارزه میلیون ها مایل مربع انجام می شود و مقیاس و قدرت تفکیک بسیاری از تصاویر ماهواره ای امکان شناسایی در این رده را فراهم می کند، که در آن شناسایی خطوط راه آهن عمده بزرگراه ها و کانال ها و مراکز بزرگ صنعتی ، نظامی و جمعیتی ممکن می شود. امروزه با استفاده از اطلاعات ماهواره های نظامی و با توان تفکیک بالا امکان شناسایی در رده «د» و حتا در محدوده کمتر از یک متر وجود دارد. گسترش محدوده طیفی حسگرهای ماهواره ای و امکان تجزیه و تحلیل رایانه ای ، افق های جدیدتری را در شناسایی ماهواره ای گشود. برای مثال استفاده از تصویر های رادار ، امکان شناسایی مخازن نفتی پنهان را که در بسیاری از پایگاه های نظامی و صنعتی بزرگ و عمده و حتا کوچک وجود دارد ممکن می کند. همچنین استفاده از از باندهای گرمایی که در بسیاری ار انواع حسگرها طراحی شده است، امکان شناسایی انبار های بزرگ زیرزمینی و ارزیابی توان تخریب آزمایش های هسته ای را ممکن ساخته است.با بررسی بخش سکوها و سنجنده های گزارش حاضر، می توان تصویری ذهنی از کاربرد هرنوع اطلاعات ماهواره ای از نظر رده شناسایی به دست آورد.برای مثال ، ممکن است بتوان از تصاویر بعضی از ماهواره های منابع زمینی مثل اسپات برای شناسایی نظامی استفاده کرد؛ اما بدیهی است ، که تحلیل جامع نظامی باید متکی به اطلاعات ماهواره ای با توان تفکیک کمتر از متر باشد. به طور کلی ، شناسایی ماهواره ای و استفااده از فناوری سنجش از دور ماهواره ای در علوم نظامی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: استفاده از ماهواره های هواشناسی و بخصوص ماهواره های هواشناسی نظامی برای پیش بینی وضع هوا در زمان آغاز عملیات نظامی ، مثال های زیادی وجود دارد که تغییر وضع هوا یک عملیات نظامی را با اخللال و حتا شکست مواجه کرده است، که بدون تردید با خسارت جانی و مالی بسیار سنگینی همراه است.اگر فرماندهان نظامی بتوانند تحلیل هواشناسی درستی – نیز- در کنار سایر اطلاعات و طرح های خود داشته باشند ، بهترین نتیجه قابل پیش بینی است.به همین دلیل ، ارتش ایالات متحد چند ماهواره هواشناسی نظامی مخصوص به خود دارد که در موارد لازم از اطلاعات آن استفاده می کند.تعیین بهترین آرایش و بهترین زمان حرکت یا سکون برای یک گروه نظامی، بخصوص در جنگ های دریایی و هوایی و در مرتبه بعد زمینی از جمله دیگر کاربردهای ماهواره های هواشناسی نظامی است. بعضی از فرماندهان نظامی در کشور ما نیز اذعان دارند که ناتوانی در پیش بینی صحیح وضع هوا در زماان جنگ در بسیاری موارد خسارت سنگینی از نظر جانی و مالی به نیروهای خودی وارد کرده است ، که ناکامی عملیات « محرم » که به قولی تغییر وضع هوا علت آن بود ؛ از جمله مثال های بارز این مورد است. هرچند تغییرات اقلیمی و تغییر وضع هوا – گاه – چنان سریع اتفاق می افتد ، که از توان دیده بانی ماهواره ها نیز خارج است. شناسایی استعداد دشمن از نظر نیروهای زمینی در لجمن ( لبه جلوی منطقه نبرد) شناسایی استعداد نیروهای پشتیبانی دشمن شناسایی تاسیسات عمده نظامی و صنعتی شناسایی تغییرات کاربری زمین ها که ممکن است به علت کاربردها و مقاصد نظامی باشد شناسایی محل استقرار پایگاه های موشکی و دریایی و هوایی شناسایی محل استقرار مخازن سوخت ، بخصوص با استفاده از تصویرهای رادار شناسایی و تحلیل با استفاده از باند گرمایی که برای ارزیابی توان تخریب انفجارهای اتمی یا شناسایی سنگرها و انبارهای زیرزمینی می توانند مفید باشد. شناسایی و ارزیابی مبزان تخریب پس از حمله های موشکی و هوایی ؛ برای مثال ، ارزیابی خسارت وارده به تاسیسات ، پل ها و پایگاه های هوایی و انبار ها و مراکز صنعتی مهم ، پس از حمله هوایی با موشکی به آن ها تحلیل کشف های استتار برای برآورد دقیق نیروهای دشمن ، بخصوص در مناطق جنگلی و صحرایی شناسایی و تحلیل حرکت نیروهای زمینی و دریایی دشمن تولید مدل های سه بعدی برای تدوین استراتژی دقیق تر عملیات نظامی و مسیر حمله هوایی و بسیاری موارد دیگر ؛ که از حوصله این نوشتار خارج است ضد جاسوسی نظامی ماهواره ای همگام با توسعه روش های جاسوسی نظامی ماهواره ای ،شیوه هایی برای در امان ماندن از چشم تیزبین ماهواره ها و شیوه هایی برای فریب تحلیل ماهواره ای ابداع شده است.این روشس ها را ريال به طور عمده ، می توان به دو دسته زیر تقسیم کرد: الف-روش های استتار ب- روش های فریب الف-روش های استتار: نظر به اینکه اساس تولید تصاویر ماهواره ای بازتاب طول موج های طیف الکترومغناطیسی است، اگر بتوان این بازتاب را در طول موج های معین با اخلال مواجه کرد ، یا حتا بازتابش طول موج از پدیده ای را با بازتابش طول موج محیط پیرامون آن یکی کرد ، می توان امکان کشف یک پدیده را دشوار یا حتا غیر ممکن ساخت.این کار با روش های مختلف صورت می گیرد ، که استتار با شاخ و برگ گیاهان ، ساده ترین آن هاست. اما این روش استتتار با استفاده از تصویرهای فروسرخ ، به آسانی قابل کشف است.امروزه تورهای استتار ویژه ای نیز وجود دارد ، که بازتابش آنها درست شبیه به بازتابش مناطق جنگلی یا خاک است. یکی دیگر از روش هایی که شوروی ها ابداع کرده اند، استفاده از پارچه کرباس قیراندود است که می تواند در بعضی موارد کارساز باشد. ب- روش های فریب: در امان ماندن از توان آشکارسازی حس گرهای ماهواره ای بسیار دشوار است ، و به فرض استفاده از روش های استتار موفق ،شاید بتوان پدیده ها و تجهیزات نظامی را مخفی کرد؛ اما به هرحال دشمن می داند که در مناطق معینی چیزهایی وجود دارد ، که ما تلاش می کنیم مخفی نماییم.لذا این تفکر قوت گرفته است که اگر دشمن را نسبت به توان نظامی خود و تمرکز و استقرار تجهیزات خود در مناطق معینی به اشتباه اندازیم ، نتیجه بهتری حاصل خواهد شد.ساخت تجهیزات و تاسیسات دروغین بعضی مناطق و قوی تر نشان دادن استعداد نظامی در مناطق خاص ، یکی از روش هاست. درطی جنگ جهتنی دوم ، نیرنگ نقش بسیار مهمی در عملیات نظامی شوروی سابق داشت.در پاییز سال 1943 ، ارتش شوروی سابق در طول جبهه گسترده ای از « سمولنسک » در شمال تا کرانه دریای سیاه در جنوب پیشروی کرد. سازمان اطلاعات آلمان به درستی نتیجه گرفت ، که مهم ترین حمله ارتش سرخ شوروی در جبهه « اوکراین » انجام خواهد شد. در نتیجه ، نیروهای آلمان با موفقیت سربازان روس را به موازات رود « نپر » سرکوب کردند ، و سرپل های آنان را در جنوی « کیف »خ و جنوب « کرمچونک » تصرف کردند ، پس از یک ماه رکود و رخوت در جبهه ، در اثر نیرنگ بزرگ روس ها ، جنگ دوباره به نفع آنان به جریان افتاد.طی یک سلسله عملیات فریب آلمان ها شبکه های رادیویی ساختگی ، تانک های غیر واقعی و جابجایی های شبانه – روس ها توانستند جابجایی کل نیروهای زرهی و تانک های خود از منطقه « بوخدین » در جنوب کیف از طریق سرپلی به روی رود نپر به جنوب کیف را پنهان کنند. به محض آن که تانک ها به موضع جدید خود رسیدند ،ارتش زرهی سوم شوروی سابق همراه با ارتش پیاده نظام سی و هشتم حمله غافلگیر کننده خود را به نیروهای آلمان اغاز کردند و آلمان ها را به طور کلی از منطقه کیف عقب راندند. آغاز نیرنگ و فریب دسته جمعی نظامی شوروی سابق از سال 1966 بود.در ابتدای دهه 1960 ، بنابر مقاله های «پنکوفسکی» سرفرماندهی کل ارتش شوروی سابق به شدت از ماهواره های شناسایی ایالات متحد در هراس بود. به همین دلیل ، به تمام واحدهای نظامی دستور داده شد تا استتار تسلیحات و تاسیسات نظامی و بخصوص هسته ای را جدی تر و شدیدتر کنند. در سال 1966 ، روس ها ساخت سکوهای ساختگی و دروغین موشک های سام و زیردریایی ها را آغاز کردند.روس ها به منزله بخشی از این برنامه فریب ماهواره ها تلاش کردند تا انبارها و سکوهای موشکی خود را مخفی کنند ، اما این کار زیاد موفق نبود.برخی از روش های فریب ماهواره ها به قرار زیر است : - رنگ آمیزی اغواکننده (1964) این روش در پایگاه های موشک بالستیک قاره پیما ICBM مورد استفاده قرار می گرفت ، و احتمالا برای مخفی کردن مجتمع های موشکی از حمله هوایی طراحی شده بود.بیشتر رنگ آمیزی های تجهیزات و ادوات نظامی بین سال های 1966 و 1968 انجام شده است.اما به نظر می رسد با ظهور فیلم های فروسرخ کشف استتار این روش دیگر کنار گذاشته شد. - کورکردن رنگی(1964) - از این تکنیک برای استتار موشک ها و تجهیزات نظامی ، با استفاده از رنگ های مخصوص و مناسب استفاده می کردند. - ساخت جاده ها و پایگاه های موشکی و پرتاب موشک ساختگی و مجازی - سیستم خشدار ماهواره ای برای اعلام هشدار در مورد ماهواره های شناسایی نظامی - پوشش های موشکی - ساخت تونل های زیر دریایی - پوشش های زیردریایی - ساخت زیردریایی ،کشتی و تجهیزات نظامی قلابی - آزمایش ها و تحرکات شبانه - پنهان کردن خط آهن و جاده ها - استتار هوشمندانه بدنه تجهیزات نظامی منبع: مجله‌ی عصر ارتباطات www.mil.blogsky.com