davood313

Members
  • تعداد محتوا

    168
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های davood313

  1. davood313

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    این بنده خدا نمی دونه چه کار کنه.از یک طرف گزارش در حمایت از ایران میده .دوباره در سخنرانی جوری صحبت می کنه که بهونه واسه دشمنان ایران وصدور قطعنامه علیه ایران می دهد بعد شم میگه:حالااگه من تو سخنرانی یه چیزی گفتم ولی شما ها به ایران حمله نکنید!!!(ولی خداییش عجب پلیس خوبیه!) :|
  2. آیا در زمان جنگ نیز این F-16 را داشته؟آیا استفاده کرده؟ حالا چرا تحویل پاکستان داده؟
  3. تا وقتی که اتحادها بر اساس یک اندیشه سیاسی،دینی وآرمان مشترک نباشد هر اتحادی گذرا و شکننده خواهد یود وبا تغییر شرایط اضلاع آن نیز عوض می شود این که این سه کشورها را باید سه قدرتمند در منطقه بدانیم شکی در آن نیست ولی مطمئناً نمی توان آن را یک مثلث آنهم یک مثلث استراتژیک دانست و آنها را بیشتر در حد یک ائتلاف باید دانست
  4. امام خمینی(رة):ما در جنگ چه بکشیم چه کشته شویم در دو حال پیروزیم. به اضافه نوشته ی جناب سرتیپ دوم hosseingmn در مورد برندگان جنگ ،پس در مورد ما قضیه روشنه! اما اون طرف یه کم کلاف تحلیل ها به خصوص در مورد اسرائیل قاطی میشه.چون اگر آمریکا به ایران حمله کنه.در مورد اسراییل دو حالت پیش میاید1)یا اسراییل درگیر جنگ میشه.که دراین صورت چه از جانب فلسطینی هایی که به طرفداری از ایران بر می خیزند چه از جانب حزب الله و حتی خود ایران موجودیتش در خطر میفته. در اینجا هم دو حالت پیش به وجود می آید.الف)یا اسراییل نابود میشه(به شرط آنکه جنگ فرسایشی وزمانبر بشه) که دراین صورت اگر آمریکا هم پیروز میدان باشد باید دوباره برای احیای یک اسراییل دیگر دست به کار شود ب) یا اینکه اسرائیل می تواند خودش را سراپا نگه دارد.حالا بسته به شرایط، که برنده نظامی جنگ میدان ایران وآمریکا چه کسی است.سرنوشت اسرائیل نیز رقم می خورد a)اگر برنده ایران باشد.اسرائیل در حالی که آمریکا آبرویش رفته (و باید پای خود را از خاورمیانه بیرون بکشد)و خسارت فراوانی به خاطر درگیر شدن در جنگ متحمل شده به طور مودبانه ( اگر بخواهم واضح بگم) باید سیاست کنونی ایران در قبال فلسطین که همان برگزاری رفراندم است را بپذیرد.:|اگر هم که آمریکا برنده بشه و بتواند ایران را مجبور به سازش کند .اسرائیل به خوبی وخوشی نسل کشی وبرنامه هایی را که در مورد خاورمیانه دارد ادامه می دهد 2)اسرائیل درگیر جنگ نمیشه.که بیسیار بیسیار احتمال آن پایین است(چون اگر درگیرنشه، خودمون درگیرش می کنیم!! آتیش به پا کرده اونوقت وایسه کنار بربر ما رو ببینه؟ مگه دست خودشه؟) .که در این صورت سرنوشت او هم ،باز با توجه به برنده نظامی جنگ رقم می خورد با این تفاوت که اگر ایران برنده بشه برای دیکته کردن خواسته ی خود در مورد فلسطین به خاطر درگیر نشدن و خویشتن داری اسرائیل در جنگ با یه نموره مشکل روبرو میشود که با کمک بیشتر به فلسطینی های مبارزو حزب الله می تواند آن را حل کند.
  5. احتمالاً نداشتن چنین پرنده ای درست تر باشه .چون اگر ایران F-16 را داشت مسلماً برای یک بار هم که شده در جنگ استفاده می کرد و من که تا حالا در این مورد نه از جایی شنیدم نه از جایی خوندم .مگر اینکه خلبان مناسب در آن زمان برای پرواز نداشته که احتمال این نیز بسیار ضعیف است. تنها چیزی که می توانیم دلمون به آن صابون بزنیم که مثلاً ایران F-16 داره خرید وسیله ی به اون گندگی پس از جنگ از بازار سیاه است یا اینکه حزب الله مخفیانه از اسراییل قرض گرفته و بعد داده ایران :|
  6. ولی آبرویی که از اسرائیل بابت اون قضیه بر باد رفت و همچنین زیر سوال رفتن قدرت نظامی اسرائیل به خاطر عدم توانایی در نابودی (و با یه کم تخفیف جلوگیری از) فعالیت های نظامی یک نیروی کوچک(در قیاس با اسرائیل).تا سال های سال اسرائیل نمیتونه جمعش کنه :| در حالی که اون خسارات را میشه جبران کرد. لطفاً یه کم به احوالات و اوضاع دو طرف پس از جنگ نیز یه توجهی بکنید.
  7. قبل از همه باید سعی کنیم با کارهای برنامه ریزی شده وبخصوص نمایش قدرت دفاعی کشور چه در بعد نیروهای نظامی و چه درسطح عمومیج مهمترین راهبرد کشور یعنی همون بازدارندگی را اجرا کنیم و تنها کاری که می توانیم در مقطع پیش از جنگ انجام دهیم انجام کارها به منظور کاهش خسارات جنگ است بعد از آن اگر خدای ناخواسته درگیر جنگ شدیم ، قبل از همه باید اول دشمن و همراهانش رو آنچنان محکم سر جاشون بنشونیم که تا سالهای سال سد راه ما نشن وبعد بریم سراغ اون خسارات وتنها راه حلی هم که هست ساختن دوباره است (مگه راه حل دیگری نیز وجو دارد؟).تنها تفاوتی که این دفعه با سازندگی پس از جنگ وجود خواهد داشت که این سازندگی به مراتب سریعتر و پربازده تر از بازسازی و سازندگی پس ازجنگ است به 3دلیل(اینو بخصوص کسانی با دقت بخوانندکه از حالا کاسه چه کنم چه کنم در مورد خسارات جنگ دست گرفتن) 1)بسیاری از کارها در کشور تکنولوژی آن بومی شده و دیگه لازم نیست که دست به دامن خارجی ها بشیم ومدت زمانی را صرف مثلاً پیدا کردن مهارت در انجام یک پروژه خاص میکردیم دوباره این دفعه نیز همان زمان را صرف کنیم 2)تجربه 8سال سازندگی در کشور را داریم و این تجربه چیزکمی نیست که بوسیله ی همین تجربه مطمئناً بسیاری از اشتاباهاتی راکه قبلاًانجام دادیم دیگه انجام نمی دهیم و این خیلی موثر است 3)اگه دشمن هم محکم سر جاش بشونیم دیگه مشکل سنگ اندازی و دردسرهایی که از بعد از انقلاب تاکنون (برای انجام کاری با خارج کشور) برای ما درست می کرده است دیگه با آن مواجهه نخواهیم بود. بر وبچ اگر دلیل دیگری هم دارند بفرمایند استفاده کنیم
  8. این مقاله رو یک سایت خبری(فردانیوز) نقل کرده بود که با لینک اصلی اونو گذاشتم.که صرف نظر از تحلیل هایی که در بخش نخست مقاله که علامت سوال های زیادی در جلوی آن است. بخش دوم مقاله به نظرم جالب اومد. دوستان نظراتشون را بنویسند. بررسي عوامل پايه‌اي در رابطه ميان واشنگتن و تهران مبين این است كه خطر حمله نظامي به ايران جدي است؛ اما بسياري براين باورند كه در شرايط حاضر، آمريكا در موقعیتی نيست كه بتواند به يك حمله نظامي گسترده عليه این کشور دست بزند. بي‌شك موانع و خطرات نظامي اقتصادي و سياسي حمله به ايران بسيار سنگين است, اما اين نظريه كه آمريكا توان اقدام نظامي عليه ايران را ندارد خطاست، چنين تحليلي نقش عواملي را كه مي‌توانند منجر به بروز جنگی تمام عیار شود را ناديده و يا کم اهمیت تلقی می‌کند. برای كاهش احتمال حمله نظامي به ايران, جامعه جهاني با تاکید بر عواقب جبران ناپذیر چنین اقدامی، سعی دارد تا مناقشه هسته‌ای این کشور را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کند. تاکید بر چنین روی‌کرد مسالمت‌جویانه‌ای، خود مي‌تواند موجب پيدايش يك خوش باوري و سهل انگاري در ارزيابي احتمال بروز جنگ در منطقه شود. اين سهل‌انگاري مي‌تواند احتمال خطاي محاسبه توسط طرفين نزاع را افزايش دهد؛ احتمال چنين خطايي به ويژه از سوي ايران نگران كننده است. بنابراین به نظر می‌رسد، سياست نيروهاي صلح طلب در برابر حمله نظامي به ايران باید به گونه‌اي باشد كه از يك‌سو به آتش جنگ‌افروزي دامن نزده و از سوي ديگر به جامعه جهاني به ويژه طرفين نزاع اجازه ندهد تا به خواب غفلت فرو روند و در ارزيابي احتمال خطر حمله نظامي به ايران دچار خطاي محاسبه شوند؛ چراکه سياست نامتعادل و يك‌سويه در اين عرصه مي‌تواند نا‌خواسته مشوق بروز جنگ ديگري در خاورميانه شود. سناریوی‌های جنگی کاخ سفید بر این باور است که ايران با سرعت در حال توسعه سلاح هاي هسته‌اي بوده و پیش بینی می‌کند كه در صورت دست‌يابي اين كشور به سلاح هسته‌اي، نه تنها ظرفيت ريسك پذيري تهران در عرصه سياست خارجي و داخلي صد چندان خواهد شد، بلكه در صورت بروز بحران‌هاي منطقه‌اي، سلاح‌هاي هسته‌اي ايران در اختيار سازمان هاي تروريستي قرار خواهند گرفت. رهبران تهران نیز يقين دارند كه آمريكا درصدد تغيير رژيم ايران است، در چنين شرايطي تقابل نظامي دو کشور خطري محتمل و جدي خواهد بود. براي حمله به ايران، سناريوهاي جنگی متعددي طراحی شده‌اند که اكثر آن‌ها دو مرحله براي چنين حمله‌اي قائلند. مرحله اول؛ شامل بمب‌باران گسترده تاسیسات هسته‌اي، موشكي و پايگاه‌هاي نظامي. مرحله دوم؛ ورود مستقیم ارتش آمريكا و متحدينش به خاک ايران. برای تحقق اهداف سناریوی اول؛ تاکتیک واشنگتن عبارت است از به تعويق انداختن دست‌يابي تهران به سلاح هسته‌اي با انهدام زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای از یک سو و اعمال تحریم‌های اقتصادي و سياسي برای تضعیف بنیان‌های جمهورس اسلامی از سوی دیگر. در صورت شکست سناریوی اول، به طور خودکار سطح برخورد با رویاهای هسته‌ای ایران به سناریوی دوم کشیده خواهد شد. در يكي از تاکتیک‌های طراحی شده در مرحله دوم؛ آمریکا با اشغال جنوب‌غربي ايران کنترل چاه‌های نفتی این کشور را بر عهده خواهد گرفت. اين تاکتیک مانع از درگير شدن نیروی‌های مهاجم در جنگ‌هاي شهري شده و رویارویی را در عرصه‌اي نگاه خواهد داشت كه در آن ارتش آمريكا داراي برتري مطلق بوده و ايران نیز از درآمد نفت محروم مي‌‌شود. این تاکتیک پیش‌بینی می‌کند که حمله گسترده و مكرر به پايگاه‌هاي هسته‌اي ايران، در دو جبههِ اقدامات تروريستي و برنامه هسته‌اي، تهران را در موقعیتی منفعلانه قرار داده و اين كشو برای رسیدن به سلاح هسته‌ای ناتوان خواهد کرد. براساس این تاکتیک، پس از اشغال پايگاه‌هاي نفتی جنوب، آمريكا مي‌تواند چاه‌های نفتی را امن و در كمترين زمان ممكن آن‌ها را به چرخه توليد بازگرداند تا بحران حاصل از قطع صادرات نفت ايران را مهار شود؛ در اين فاصله افزايش توليد نفت توسط عربستان سعودي و ساير كشورهاي پشتيبان آمريكا مي‌تواند بحران بازار نفت را تخفيف دهد. تاکتیک ديگري كه توسط وزارت جنگ آمريكا برای تحقق اهداف سناریوی دوم تهيه شده عبارت است از؛ محدود نکردن حمله زميني به جنوب غربي و گسترش آن از چهار جناح غرب (عراق)، شمال (آذربایجان وگرجستان)، جنوب (خليج‌فارس)، شرق (افغانستان) به خاک ایران است. در اين تاکتیک، نيروي زميني ارتش آمريكا، تهران را به محاصره خود در مي‌آورد، اما براي حفظ نيروي انساني خود از ورود به تهران اجتناب كرده و حکومت مرکزی را با محاصره اقتصادي و نظامي از پاي در مي‌آورد. تحلیل منحنی هريك از سناريوهاي فوق داراي مشكلات متعددي هستند. در سناریوی اول ممکن است، عربستان سعودي، اردن و تركيه به نيروي هوايي اسرائيل و آمريكا اجازه عبور از مرزهاي هوايي خود براي حمله به ايران را ندهند، از سوي ديگر تعدد و پراكندگي پايگاه‌هاي هسته‌اي ايران ماموریت انهدام اين پايگاه ها را دشوار مي‌سازد. برنامه هسته‌اي ايران به پايگاه‌ها و تكنولوژی‌هاي متعددي وابسته است. پايگاه‌هاي این کشور در نقاط مختلف پراكنده‌ شده‌اند و تعدادي از آن‌ها در زير زمين قرار دارد؛ پايگاه نطنز مجهز به دستگاه‌ها و تسهيلات غني‌سازي، اصفهان داراي دو راكتور تحقيقاتي از جمله يك دستگاه تبديل اورانيوم، پايگاه بوشهر داراي دو راكتور آب سبك، اراك يك راكتور آب سنگين براي توليد پلوتونيوم در دست تكميل، پايگاه‌هاي ديگري در پارچين، قزوين، ساغند، يزد، فسا، دارخوئين، بناب، تبريز، كرج، چالوس و نكا نيز وجود دارند که با توجه به اين تعدد پراکندگی، نمي‌توان يقين داشت كه مرحله اول بتواند دستيابي ايران به سلاح‌هسته‌اي را براي مدتي طولاني به تاخير اندازد. در تحلیل مشکلات و موانع اجرای سناریوی دوم باید درگيري كنوني ارتش آمريكا در افغانستان و عراق و مشكلات متعددي كه در عراق با آن مواجه شده است را مد نظر قرار داد. مرحله دوم نقشه آمريكا براي حمله گسترده به ايران مستلزم به‌كارگيري حداقل300 هزار نيروي زميني است، با توجه به ادامه و تعميق درگيري آمريكا در عراق حضور آن در افغانستان و اجباري نبودن خدمت وظيفه در آمريكا، تامين اين نيرو براي آمريكا كار دشواري خواهد بود. اين امر گزينه‌هاي ارتش آمريكا را براي گسترش دامنه جنگ به نحوي جدي محدود مي‌سازد. از سویی دیگرتعميق بحران خاورميانه و گسترش دامنه جنگ به ايران يكي از ريسك‌هايي است كه چشم‌انداز اقتصاد آمريكا و جهان را تهديد مي‌كند. مهمترين اين ريسك‌ها عبارتند از: افزايش كسري تراز پرداخت‌هاي خارجي امريكا، افزايش كسري بودجه دولت آمريكا و افزايش قيمت نفت. اكنون سطح تقاضاي جهان براي نفت نزديك به ظرفيت توليدي اين صنعت يعني 82 ميليون بشكه در روز است، در چنين شرايطي با توجه به بالا بودن سطح تقاضا و پايين بودن ظرفيت مازاد توليد، هرگونه اختلال در چرخه توليد نفت مي‌تواند موجب افزايش شديد قيمت نفت شود. طبق برآوردهاي موجود در صورت اختلال‌هاي طولاني در چرخه توليد، قيمت نفت مي‌تواند از مرز400 دلار فراتر رود. افزايش قيمت نفت داراي آثار ركودي و تورمي قابل توجهي بر روي اقتصاد آمريكا و جهان است. با توجه به سطح كنوني كسري بودجه و تراز پرداخت‌هاي آمريكا، افزايش چشم‌گير قيمت نفت هم‌راه با افزايش كسري بودجه و كسري تراز پرداخت‌ها مي‌تواند نرخ رشد اقتصادي آمريكا را از 3 در صد در سال به 1 در صد كاهش دهد. در شرايط نا‌مساعدتر، تشديد بحران خاورميانه مي‌تواند اقتصاد آمريكا و به تبع آن اقتصاد جهاني را وارد يك دوره ركود شديد و نسبتا طولاني سازد. پس از جنگ جهاني دوم، جهان سه ركود اقتصادي بزرگ را از سر گذرانده است، سه ركود با افزايش شديد قيمت نفت اغاز شد. امنيت و ثبات خاورميانه در كل و ايران به‌‌طور خاص براي روسيه و چين داراي اهميت استراتژيك است. طي دو دهه گذشته روسيه و چين مبادلات اقتصادي خود را با ايران به ميزان چشم‌گيري افزايش داده‌اند، اكنون ايران نه تنها يك بازار مهم براي صادرات چين و روسيه است، بلكه بسياري از پروژه‌هاي بزرگ صنعتي، زيرساختي، تاسيساتي و نظامي ايران نصيب اين دو كشور شده است. غالب اين پروژه‌ها، سرمايه‌گذاري‌هاي بلند مدت بوده كه بازده اقتصادي آن‌ها در آينده عايد چين و روسيه خواهد شد. وابستگي چين به منابع انرژي ايران نيز قابل توجه است، طبق تخمين‌هاي موجود، رشد سريع اقتصاد چين طي 20 تا30 سال آينده اين كشور را به دومين مصرف كننده انرژي جهان تبديل خواهد كرد. ايران يكي از منابع اصلي تامين انرژي چين است در چنين شرايطي مخالفت روسيه و چين با حمله امريكا به ايران بسته به واكنش احتمالي آن‌ها مي‌تواند معادله ژئوپلتيك حمله نظامي به ايران را بسيار بغرنج سازد، از سوي ديگر بسياري از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا با حمله نظامي به ايران مخالفند. حمله نظامي امريكا به ايران به احتمال قوي موجب ايجاد دو دستگي در اتحاديه اروپا خواهد شد و اتحاد امريكا با اتحاديه اروپا را در برخورد با جمهوري اسلامي متزلزل خواهد كرد، در صورت فروپاشي اين اتحاد پيشبرد سياست‌هاي آمريكا در خاورميانه با موانعي جدي مواجه خواهد شد. اكثر كشورهاي خاورميانه نيز با حمله نظامي واشنگتن به تهران مخالفند و نگرانند كه چنين اقدامي موجب رشد بنيادگرايي اسلامي در منطقه، بي‌ثباتي سياسي و نهايتا فروپاشي نظام‌هاي سياسي آن‌ها ‌شود. علاوه بر اين افكارعمومي جامعه جهاني از جمله جامعه آمريكا در مجموع و حداقل بخش قابل توجهي از آن با حمله نظامي به ايران مخالف است و جالب اين‌ است كه اين مخالفت تنها ريشه در ملاحظات اخلاقي و عواطف بشر دوستانه ندارد، بلكه جامعه جهاني از بيم آن دارد كه چنين حمله‌اي موجب رشد و گسترش تروريسم بين‌المللي و ناآرامي جهان شود، همچنين اين خطر وجود دارد كه دامنه جنگ از ايران فراتر رفته و به يك جنگ گسترده فرا‌منطقه‌اي و جهاني مبدل شود. اقدامات تلافي جويانه ايران در افغانستان، عراق، عربستان سعودي و ساير كشورهاي منطقه مي‌تواند دامنه جنگ را گسترده كرده هزينه آن‌را براي آمريكا و نيروهاي پشتيبان آن به ميزان قابل توجهي افزايش دهد. گریز از ساده انگاری موانعي كه در برابر حمله نظامي آمريكا به ايران قرار دارند سنگين است، اما از هيچ يك از مشكلات فوق نمي‌توان نتيجه گرفت كه حمله نظامي این کشور اساسا غيرممكن و غيرمحتمل است، چنين برداشتي نه تنها غلط است، بلكه مي‌تواند از سر ساده‌انگاري و غفلت به تحقق اين فاجعه ياري رساند. به احتمال قوي در ابتدا روسيه و چين با حمله نظامي شديدا مخالفت خواهند كرد، اما در مرحله نهايي ممكن است در كنار صحنه به نظاره بايستند؛ روسيه گرفتار مشكلات اقتصادي و سياسي گسترده‌اي است و در شرايطي نيست كه بتواند وارد مقابله با امريكا شود، از سوي ديگر دسترسي به بازار آمريكا و جلب سرمايه گذاري اين كشور براي ادامه رونق اقتصادي چين داراي اهميت ويژه‌اي است. در تحليل نهايي، چين نيز ممكن است در صورت دريافت تضمين‌هاي لازم به ويژه در مورد تامين انرژي، سياستي محافظه‌كارانه در پيش گيرد و متحد مصلحتی روسيه (در همراهی با آمریکا) شود. در شرايط موجود خنثي كردن چين و روسيه براي امريكا كاري غير ممكن نیست. در رابطه با اتحاديه اروپا نیز مانند جنگ عراق، واشنگتن مي‌تواند بسياري از كشورهاي اين اتحاديه را مانند؛ انگلستان، ايتاليا، فرانسه و غيره با خود همراه سازد و با اتخاذ سياست هاي مناسب مخالفت ساير كشورهاي اتحاديه اروپا را خنثي نمايد. در زمينه نظامي، کاخ سفید مي‌تواند با استفاده از راه‌كارهاي مختلف ضعف نيروي انساني خود را جبران كند؛ در درجه اول گزينه‌هايي را انتخاب می‌کند كه تكيه بر نيروي انساني را به حداقل مي‌رساند، مانند؛ محدود كردن مرحله دوم حمله به جنوب غربي ايران. به علاوه چنان‌چه پس از مرحله اول حمله، گروه‌های تروریستی اقدام به عمليات تلافي جويانه علیه منافع آمريكا در خاک این کشور کنند و فاجعه‌اي مشابه 11 سپتامبر به وجود بیاید، کاخ سید احتمالا خواهد توانست با استفاده از هيجان افكارعمومي قانون خدمت وظيفه اجباري را به تصويب برساند و به این وسيله نيروي انساني لازم براي اجراي كامل مرحله دوم حمله به ايران را تامين نمايد. براي آماده سازي افكار عمومي نومحافظه كاران امريكا مي‌توانند خاطره گروگانگيري 1979سفارت امريكا را احيا كنند، رابطه ايران با حزب الله لبنان حماس و موسي صدر را يادآور شوند، رابطه تهران را به بمب گذاري سال 1983 در پايگاه نظامي امريكا (بيروت)، بمب گذاري 1996 درعربستان سعودي، بمب گذاري در آرژانتين (آمیا) و ناآرامي‌هاي كنوني عراق تشدید کنند و خطر دست‌يابي ايران به سلاح هسته‌اي و احتمال كاربرد آن توسط گروه‌هاي تروريستي اسلامي عليه شهرهاي آمريكا و اسرائيل را به خطر ملموس‌تری تبديل سازند. بزرگ جلوه دادن خطر هسته‌اي ايران، احتمالا به تنهايي مي‌تواند بر نگراني افكار عموميآامريكا نسبت به هزينه گسترش دامنه جنگ به ايران و ريسك هاي نظامي و اقتصادي احتمالي آن فايق آيد. بدون تردید رفتار گذشته جمهوري اسلامي در صحنه سياست جهاني و پافشاري كنوني آن براي دست‌يابي به فن‌آوري سلاح هسته‌اي، توجيهات متعددي را براي پيشبرد اين سناريو در اختيار مقامات کاخ سفید قرار خواهد داد. علاوه بر موارد فوق واشنگتن مي‌تواند بر اين موضع تاكيد ورزد كه بدون حل مسئله ايران نمي‌تواند از عراق خارج شود؛ زيرا خروج ارتش این کشور ازعراق پيش از ايجاد تغييرات بنيادين در نظام جمهوی اسلامی مي‌تواند به روي كارآمدن يك دولت مطيع ايران درعراق بيانجامد كه توازن قوا را در كل منطقه به زيان آمريكا و غرب دگرگون خواهد كرد. به عبارت ديگر واشگنتن، افكار عمومي خود و جهان را با اين گزينه مواجه خواهد كرد كه براي پايان دادن به بحران عراق و خروج نيروهاي غرب از آن كشور باید هزينه گسترش بحران و حل مسئله ايران را بپذيرند با توجه به اين‌كه 80 درصد ذخائر نفت جهان در منطقه خاورميانه قرار دارد، القاء و قبول اين موضع در افكار عمومي كاري غير ممكن نخواهد بود، در چنین صورتی سناريوي حمله نظامي به ايران نه تنها امكان پذير است، بلكه ارائه آن به افكار عمومي امريكا نيز قابل تصور است. در تحليل نهايي؛ حمله نظامي به ايران به ارزيابي دولت آمريكا از رابطه ميان هزينه و منافع اين اقدام بستگي خواهد داشت. اين ارزيابي از يك سو به هزينه‌ها و منافع واقعي اقدام مذكور وابسته بوده و از سوي ديگر منعكس كننده جهان‌بيني و برداشت ذهني مقامات کاخ سفید از اين هزينه‌ها و منافع است. براي درك و پيش‌بيني رفتار دولت مردان این کشور نه تنها بايد هزينه‌ها و منافع امريكا را در رابطه با شرايط مذكورشناخت، بلكه بايد به نقش ايدئولوژي در ارزيابي اين هزينه‌ها و منافع نيز توجه داشت. اكنون نگاه بخش قابل توجهي از هيئت حاكمه این کشور به امور سياسي جهان، داراي رنگ و بوي ايدئولوژيك است، علي‌رغم دشواري‌هاي آمريكا در عراق در دور دوم رياست جمهوري بوش، نفوذ اين گروه در تصمیمات کاخ سفیدافزايش يافته است. بنابراین در هيئت حاكمه آمريكا، ایران نه تنها نيرويي شيطاني و دشمن آشتي نا‌پذير آمريكا است، بلکه تلاش برای سرنگونی چنین دولت سرکشی وظیه‌ای الهی بوده که باید آن‌را انجام داد. لینک اصلی مقاله:http://zerpiran.blogfa.com
  9. آقا من فقط به ناوهای تو خلیج فکر میکنم .هواپیما ها برای شما icon_cheesygrin
  10. وزیر دفاع گفته بود که خبرهای خوب نظامی در راهه.این فکر کنم اولیش بود.....بهر حال مبارکه
  11. به نظر من نامگذاری موشک های بعدی ایران به عنوان شهاب های 5و6و.. بالاتر یک اشتباه هست .چون اونجور که از شواهد پیداست ایران مایل است از نسل بعدی موشک هایی که درست می کند کارایی بیشتر از منفجر کردن داشته باشند .(خدا رو چه دید شاید ایران در آینده ای نه چندان دور ماهواره جاسوسی فرستاد اون بالا).حالا اینکه اون موشکها همچین بردی داشته باشد که به 18000 کیلومتری هم برسن یه بحث دیگه است
  12. اینو موافقم بخصوص در مورد روسیه ی آب زیرکاه.