Moltke

Members
  • تعداد محتوا

    792
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Moltke

  1. ضخامت زره رو اعلام کردن یا طبقه بندی شده است ؟ عکسی از مدل با توپ کالیبر بالا ( مثل L-7 های روی استرایکر امریکایی ) نداره ؟ مشتریان احتمالی و تعداد مورد نظر برای ساخت ؟
  2.   من در این جا روی بعد اخلاقی مساله و این که حق چه کسی چه چیزی است حرف نمی زنم . یک میلیشیا یک نیروی غیرمسئول است ...همان میلیشیای سنی آیا اکنون می تواند بر کردها و شیعه های عراق حکومت کند ؟ خیر ...حمله انتحاری در مناطق با جمعیت کاملا سنی یا ترکیبی از این دو بوده. در مورد حجم کشتارها و این که کدام طرف قربانی اصلی بحران پس از 2003 بوده نقشه می گذارم که تا حد زیادی گویای امر است   مرگ و میر به ازای هر 100 هزار نفر در عراق 2012...تازه این سال خیلی پرتلفاتی نیست     حملات انتحاری با به کارگیری سیاست های درست در سال های 2008 تا 2011 به کمترین میزان خود رسید . اشتباه بزرگ در ابتدای کار انحلال ارتش عراق بود که هزاران فرد بیکار و مستعد خشونت با توان نظامی بالا را به کوچه و خیابان های عراق فرستاد و همین ها مایه دردسرهای سال های 2003 تا 2006 شدند .   البته شما شاید خبر نداشته باشید که ترکیب جمعیتی بغداد پس از 2003 به چه شکل درآمد و یکی از انگیزه های این حملات انتحاری همین بود . کشوری که سال ها دیکتاتوری بوده ، باید در بدو امر یک سری هزینه ها را برای خروج از این وضع بپذیرد ... بریتانیا کشته شدن 1000 نفر از ارتش و پلیسش را به علاوه 10 هزار مورد بمب گذاری ارتش جمهوریخواه ایرلند پذیرفت اما صبر از کف نداد تا این که با پیروی از روش مذکور ایرلند شمالی باثبات شد و چریک ها وارد روند سیاسی شدند .
  3.   نگرفتی مساله رو ...   اسرائیل ده سال است که دیگر به غزه حکومت نمی کند و نمی خواهد حکومت کند . همین اسرائیل وقتی در اواخر دهه 1980 تا 2004 با موج حملات انتحاری و ناامنی گسترده ناشی از ستیزه جویی غزه ای ها مواجه شد ، دید که هزینه و تلفات حکومت بر غزه بر نفعش می چربد و از آن بیرون رفت و دیگر هم برنخواهد گشت .البته این را هم باید در نظر بگیریم که جامعه اسرائیل در داخل خودش یک جامعه دموکراتیک است و منافع ، امنیت و جان و مال مردمش را فدای منافع گروه های خاص نمی کند . هزینه حملات چند سال یک بار به غزه و کاهش ظرفیت تسلیحاتی اش خیلی کمتر است تا صرف میلیاردها دلار سالانه برای نگه داشتن نیرو و زیر نظر گرفتن جمعیت دو میلیونی نوار غزه و دلهره برای جلوگیری از انفجار در استخر و رستوران و مدرسه و داشنگاه و فروشگاه ...   اما دولت عراق می خواهد بر مناطق سنی نشین کشورش حکومت کند . اگر عراق تجزیه شود و حکومت بغداد سودای حکومت بر موصل و الانبار و کرکوک و دیالی را رها کند آن وقت سخن شما صحیح است .   اگر نه ، این روش شما که همان خشونت حداکثری و زمین سوخته باشد جواب نداده و نمی دهد .   نه ارتش ناپلئون در اسپانیای دهه 1810 ، نه امپراتوری بریتانیا در ایرلند دهه 1920 ، نه شوروی سابق در افغانستان ، نه ایالات متحده در ویتنام و نه آلمان نازی در یوگسلاوی نتوانستند از گسترش ستیزه جویی جلوگیری کنند و حکومت مستحکمی در این مناطق تشکیل دهند .   عراق بعثی در سال های 1988و1987  یکی از گسترده ترین عملیات های ضد چریکی تاریخ خاورمیانه را تحت عنوان ( انفال ) در کردستان عراق با به کارگیری گسترده سلاح های شیمیایی اجرا کرد . 180 هزار غیرنظامی کرد کشته شدند ، 4 هزار روستای کردنشین و ده ها شهر از سکنه خالی شد و اهالی آن ها به شهرک های تحت کنترل شدید دولت موسوم به شهرک های پیروزی برده شدند ( این طرح را امپراتوری اسپانیا در دهه 1890 در کوبا و امپراتوری بریتانیا طی جنگ بوئر در دهه اول قرن بیستم در آفریقای جنوبی اجرا کردند )... نتیجه چه شد ...دو سال بعد و در مارس 1991 کردستان عراق سراسر شعله آتش شد و کنترلش برای همیشه از دست صدام خارج ...   جامعه عرب اهل سنت عراق خروج از حاکمیت دولت فرقه گرای نوری مالکی ، خشونت میلیشیاهای غیرمسئول ، فساد مالی و اداری گسترده ، محرومیت از ابتدایی ترین خدمات زندگی شهری را بهتر از ماندن زیر تسلط آن تشخیص داد ...فقط هم داعش نبود ، گروه های دیگری مثل ارتش طریقت نقشبندی ، انصارالاسلام و گردان های انقلاب 1920 در ماجرا حضور داشتند ...اما با واکنش دولت عراق که دربرگیرنده حضور میلیشیاهای تندرو فرقه ای ، نیروهای خارجی و به کارگیری سطح بالای خشونت بدون تمایز میان چریک و غیرنظامی بود داعش که توان رزمی و تبلیغاتی بالاتری داشت به نیروی عمده  بدل شد و خود را ناجی و محافظ اهل سنت عراق نشان داد.   در درگیری با ستیزه جویان ، باید به مردم تحت تاثیر آنان جایگزین بهتر معرفی کرد . دولت مردم سالار و غیرطایفه ای ، سیستم اداری کارامد ، اشتغال ، امنیت جانی و حیثیتی ، حفظ کرامت قومی و مذهبی و عملیات ضد چریک دقیق و حساب شده و پیروز شدن در نبرد برای کنترل ( قلب ها و ذهن ها ) ی مردم تنها راه پیروزی در یک جنگ ضد چریکی مدرن است . کشته شدن روزانه سه سرباز و یک چریک طی ده سال بهتر از کشته شدن 100 چریک و 20 سرباز و 50 غیرنظامی در یکی دو سال است ...روش اول امنیت و سلامت بلندمدت را تضمین می کند ...روش دوم حتی در صورت سرکوب فعالیت نظامی مقیاس بالای چریک ها جمعیت مورد حکومت را به آتش زیرخاکستری تبدیل می کند که هر لحظه آماده شعله ور شدن است .   اگر بر همان روش های قدیمی تکیه کنید سرنوشتی جز صدام حسین و نوری مالکی نخواهید داشت ...در سال 2003 مردم جنوب عراق با دسته گل به استقبال تانک های امریکایی رفتند و گفتند ( الف امریکی و لا تکریتی ...هزار امریکایی بله و یک تکریتی نه ...) ، در ژوئن 2014 هم اعراب سنی عراق عمامه ابوبکر البغدادی را به کراوات نوری مالکی ترجیح دادند ...   تکلیف مشخص است ...اگر منافع همه مردم عراق مد نظر باشد راه حل پیشنهاد شده مناسب است ...اگر منافع روسای میلیشیاها و دولت های منطقه ای ، ادامه روند جاری   انتخاب با رهبران و مردم منطقه است ...
  4.   این برای گروهی که سعی در توسعه تفکر و ادامه جنگ چریکی و ستیزه جویی دارد خوب است ولی نه برای کسی که می خواهد یک حکومت پایدار و بالنده داشته باشد . سیاست مدار زیرک هیچ وقت بیهوده دشمن تررشی نمی کند و وارد جنگ در چند جبهه نمی شود     اشتباه ترین تفکر ممکن در برخورد با یک ستیزه جویی (Insurgency) مدرن ... در برابر جنبشی که سال ها سابقه دارد و از راه های پیچیده تبلیغ و یارگیری استفاده می کند کاملا بی اثر است ...رجوع می کنم به یکی از مهم ترین متون سیاسی تاریخ که بخش اعظم توصیه هایش همواره تازه می مانند :   شهریار ، اثر نیکولو ماکیاوللی :     ظلم و خون ریزی که خوب و به جا اعمال شود آن است که فقط یک بار برای استحکام موقعیت حکومت اعمال شود و دیگر هیچ گاه تکرار نگردد مگر به طور ملایم و آرام برای خیر و صلاح مردم مورد حکومت . جنایات و ستم گری که برای پیش بردن نیت های شر اعمال می شوند هر چند کوچک باشند رو به فزونی خواهند گذاشت ...   ...هنگام تصرف یک مملکت شخص فاتح باید همه صدماتی را که قصد دارد وارد آورد قبلا پیش بینی کند و فقط در یک نوبت ضربتش را وارد آورد ، نه آن طور که هر روز محتاج به ارتکاب جنایت شود . پس از این ضربت باید خیال مردم راحت شود که ضربت دیگری در کار نخواهد بود ...اگر از راه ترس و احتیاط غیر از این رفتار شود باید مدام شمشیر از نیام کشیده باشد و حیات همه رعایا را بی ارزش گرفت ، زیرا چنین مردمی هرگز به شهریار اعتماد نخواهند داشت ...
  5. نبرد کیتو کواناواله       بخشی از جنگ داخلی آنگولا و جنگ مرزی آفریقای جنوبی   زمان وقوع : سپتامبر 1987 تا مارس 1988 مکان وقوع : کیتو کواناواله ، آنگولا نتیجه : پیشروی نیروهای مسلح آزادی بخش آنگولا  موسوم به  FAPLA ( جناح مسلح جنبش خلقی آزادی بخش آنگولا ،  MPLA ) متوقف شد ، برقراری توازن نظامی     طرف های درگیر :   اتحادیه ملی برای استقلال کامل آنگولا ( یونیتا ، UNITA ) نیروهای دفاعی آفریقای جنوبی   جنبش خلقی آزادی بخش آنگولا  (MPLA) کوبا ارتش آزادی بخش خلق نامیبیا  (PLAN) کنگره ملی آفریقا       فرماندهان و رهبران :   UNITAو آفریقای جنوبی : سرهنگ دئون فریرا  ( ارتش آفریقای جنوبی )   MPLAو متحدان : ژنرال لئوپولدو سینتراس فریاس ( ارتش کوبا )     توان رزمی :   UNITA و آفریقای جنوبی  :  11 تا 12 هزار نفر به صورت مشترک ، احتمالا 3 تا 4 هزار نفر از آفریقای جنوبی و 8 هزار نفر از UNITA   MPLA و متحدان  :  11500 نفر به صورت مشترک ، احتمالا 1500 نفر کوبایی و 10 هزار نفر از FAPLA     تلفات و خسارات :   UNITA  و آفریقای جنوبی :  آفریقای جنوبی به صورت رسمی 31 نفر ، UNITA حدود 3 هزار نفر   MPLA و متحدان  : 4785 نفر کشته       نبرد کیتو کواناواله در سال های  1988/1987 بخش مهمی از جنگ داخلی آنگولا  ( 1975 تا 2002 ) بود . بین روزهای 9 سپتامبر و 7 اکتبر 1987 ، نیروهای مسلح آزادی بخش آنگولا  (FAPLA)در تلاش برای نابود کردن چریک های گروه موسوم به  اتحادیه ملی برای استقلال کامل آنگولا (UNITA) از راه کیتو کواناواله به سوی جنوب شرقی آنگولا و منطقه ماوینگا پیشروی کردند . نیروهای دفاعی آفریقای جنوبی که هدف اصلی شان حفاظت از UNITA به منظور جلوگیری از حملات چریک های نامیبیایی به مناطق مرزی آفریقای جنوبی بود بار دیگر در حمایت از UNITA وارد درگیری شدند .   نبرد کیتوکواناواله که بیش از 6 ماه طول کشید بزرگترین نبردی به شمار می رود که از دوران جنگ جهانی دوم به بعد در خاک آفریقا درگرفته است . پیشروی قوای مشترک  FAPLA / کوبایی برای نابودی UNITA دچار تلفات سنگین شده و متوقف شد . توجه FAPLA و کوبایی ها این بار به متوجه غرب شد و آفریقای جنوبی ناچار شد بخش عمده ای از نیروهای مسلحش را به آن سو منتقل  کند . مذاکرات سیاسی نیز شروع شد . هر دو طرف مدعی پیروزی در این نبرد بودند .       موقعیت کیتو کواناواله در آنگولا       پیش زمینه   جنگ داخلی آنگولا در دوران منازعه جنگ سرد میان ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد . هر دو ابرقدرت از طریق جنگ نیابتی سعی داشتند نتیجه جنگ را به سود خود شکل دهند . بین سال های 1961 تا 1974 ، سه گروه مسلح آنگولایی بر ضد پرتغال و برای استقلال آنگولا در حال جنگ بودند : MPLA و جناح مسلحش FAPLA به رهبری آگوستینو نتو  که مورد حمایت شوروی بود ، جبهه ملی آزادی بخش آنگولا  (FNLA) به رهبری هولدن روبرتو که از طرف موبوتو سه سه سکو  ، رهبر زئیر حمایت می شد  ، و  UNITA به رهبری جوناس ساویمبی ، یک مائوییست سابق که از FNLA جدا شد و بعدها مورد حمایت آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) و آفریقای جنوبی قرار گرفت .     جوناس ساویمبی ، رهبر وقت UNITA           مشاوران نظامی بلوک شرق در آنگولا ، 1983     پس از ( انقلاب گل میخک ) در پرتغال در آوریل سال 1974 ، دولت جدید انقلابی پرتغال تصمیم گرفت حاکمیت پرتغال بر مستعمرات آفریقایی اش از جمله آنگولا را رها کند . در پیمان آلوور میان پرتغال و سه گروه مسلح آنگولایی استقلال آنگولا به رسمیت شناخته شد . طی مفاد این پیمان یک دولت انتقالی تشکیل گردید ، انتخابات برای پایان سال برنامه ریزی شد و روز 11 نوامبر 1975 روز استقلال آنگولا تعیین شد . مدت کوتاهی پس از  تشکیل دولت انتقالی در 31 ژانویه 1975 ، جنگ و درگیری میان گروه های آنگولایی شروع شد و هر یک از آن ها کنترل مناطق نفوذ سنتی خود را تا میانه سال 1975 به دست گرفتند : MPLA پایتخت و مناطق مرکزی آنگولا را در دست داشت ، FNLA در شمال و UNITA در جنوب قدرت غالب بودند .   FNLA در دهه 1970 از هم پاشید و منازعه قدرت میان MPLA مورد حمایت شوروی و UNITA ی مورد پشتیبانی ایالات متحده و آفریقای جنوبی شدت گرفت . دولت MPLA و چریک های چپ گرای نامیبیایی  از طرف کوبا و شوروی و برخی کشورهای بلوک شرق حمایت می شدند و UNITA نیز تدارکات خود را از غرب و به طور عمده ایالات متحده و آفریقای حنوبی دریافت می کرد .   کوبایی ها پس از حمایت از MPLA در دهه 1970 احساس کردند تا زمانی که اوضاع در آنگولا به سود MPLA آرامش یابد لازم است در این کشور حضور نظامی داشته باشند . شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق جناح مسلح MPLA یا همان FAPLA را با ارسال سلاح ، مستشاران نظامی و خدمه فنی متخصص پشتیبانی می کردند . UNITA نیز با حمایت ایالات متحده و آفریقای جنوبی به تهدیدی علیه MPLA بدل شده بود . UNITA نیز کمک های قابل توجهی دریافت می کرد ، از جمله موشک های FIM-92 استینگر که برتری هوایی    FAPLAرا به طور جدی به چالش می کشید .  نیروهای مسلح آفریقای جنوبی نیز بارها با عبور از مرز و گذشتن از آفریقای جنوب غربی ( نامیبیای امروزی ) به طور مستقیم به UNITA یاری می رساندند .   با وجود الغای حاکمیت آفریقای جنوبی بر نامیبیا توسط مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1966 ، آفریقای جنوبی هم چنان بر حاکمیت خود بر این منطقه ادامه داد . سال 1966 آغاز جنگ مسلحانه توسط چریک های نامیبیایی و آفریقای جنوبی بر ضد حاکمیت آپارتایدی آفریقای جنوبی بود . پس از استقلال آنگولا در 1975  چریک های نامیبیایی با کسب حمایت MPLA ضمن استفاده از پایگاه هایی در جنوب آنگولا حملات خود بر ضد نیروهای آفریقای جنوبی را شدت بخشیدند . هدف اصلی آفریقای جنوبی در حمایت از UNITA نیز کنترل مرز جنوبی آنگولا و تضعیف تحرکات چریک های نامیبیایی بود . استراتژی نظامی آفریقای جنوبی بر مداخله پیش دستانه و جنگ ضد انقلابی استوار بود . پس از انجام ( عملیات درختچه ) در آگوست 1981 توسط آفریقای جنوبی ، و تصرف موقت بیش از 50 هزار کیلومتر مربع از استان کونن ، UNITA    در ژانویه 1982 کنترل اداری این منطقه را به صورت موثر در دست گرفت .       عملیات ( اکتبر دوستانه )   به دلیل عملیات چریکی و ستیزه جویی UNITA ، دولت مرکزی هیچ گاه نتوانست بر سراسر کشور اعمال حاکمیت کند . UNITA کنترل بخش جنوب شرقی آنگولا را در دست داشت .  هر گاه حاکمیت UNITA بر این منطقه تهدید می شد ، نیروهای آفریقای جنوبی وارد عمل می شدند . در سال 1987 و به عنوان بخشی از عملیات دولت آنگولا بر ضد UNITA به منظور بازپس گیری منطقه جنوب شرقی کشور ، ارتش آنگولا  عملیات ( اکتبر دوستانه ) را برای بیرون راندن UNITA از شهرهای ماوینگا (  یک پایگاه نظامی سابق پرتغالی ) و جامبا در نزدیکی جاده کاپریوی آغاز کرد . همانند عملیات های عمده قبلی ، طرح ریزی عملیات و فرماندهی عالی واحدهای بزرگ به عهده افسران و مستشاران شوروی سابق بود .   سرلشکر ریابچنکو فرماندهی کل قوای آنگولایی حاضر در عملیات را بر عهده داشت . نیروهای کوبایی در این عملیات نقش پشتیبانی را بر عهده داشتند . تجهیزات FAPLA در این عملیات شامل 150  دستگاه تانک T-55 و تعدادی بالگرد تهاجمی    Mi-24 هیند می شد . افسران شوروی هشدار کوبایی ها را که انجام چنین عملیاتی منجر به دخالت آفریقای جنوبی می شود ، نادیده گرفتند . بنابر تصمیم فرماندهی ، عملیات از کیتو کواناواله آغاز می شد . آفریقای جنوبی که از تمرکز شدید نیروهای دولت آنگولا آگاه شده بود به UNITA هشدار داد . عملیات در مراحل اولیه موفقیت آمیز بود و کنترل بخش هایی از قلمرو UNITA به دست نیروهای دولتی افتاد . دولت آفریقای جنوبی دریافت که UNITA قادر به پایداری در برابر این حمله نیست . در 15 ژوئن مقامات افریقای جنوبی تصمیم به مداخله گرفتند . در 4 اگوست 1987 ارتش آفریقای جنوبی عملیات ( مدول کننده ) را به منظور جلوگیری از پیشروی نیروهای آنگولایی به سوی ماوینگا و شکست UNITA آغاز کرد . گردان 61 ام مکانیزه ارتش آفریقای جنوبی از پایگاه خود در شهر مرزی روندو حرکت کرده و از مرز آنگولا گذشت .   اهداف و نتایج   نبرد کیتو کواناواله  بخشی از طرح دولت آنگولا برای نابودی UNITA  ، پیروزی در جنگ داخلی و  تسلط بر سراسر کشور بود . هدف استراتژیک دولت آفریقای جنوبی جلوگیری از بهره گیری چریک های نامیبیایی از پایگاه های جنوب آنگولا برای حمله به منطقه جنوب غربی آفریقا ( نامیبیای کنونی )  بود . با دخالت ارتش آفریقای جنوبی حمله دولت آنگولا و متحدان شوروی و کوبایی اش با وارد شدن تلفات سنگین متوقف شد . هدف نیروهای آفریقای جنوبی محقق شد . از این به بعد FAPLA و کوبایی ها بر حفاظت از شهر کیتو کواناواله و دفاع از مرزهای غربی آن متمرکز شدند . دولت آفریقای جنوبی اصرار داشت تلفاتش تا حد ممکن اندک باشد و به همین دلیل برای تصرف شهر تلاشی نکرد .   با وجود شکست در تصرف ماوینگا و جامبا ، دولت آنگولا و کوبایی ها ادعا کردند در نبرد پیروز شده اند . نلسون ماندلا طی یک سخنرانی خطاب به مردم کوبا در سفرش به آن کشور در سال 1991 ، نبرد کیتو کواناواله را یک ( گام مهم در مسیر آزادسازی قاره آفریقا و کشور آفریقای جنوبی از شر آپارتاید ) عنوان کرد . دیدگاه ماندلا بر اساس عقب نشینی ارتش آفریقای جنوبی از آنگولا در سال های بعد و استقلال کامل آنگولا استوار بود . هدف استراتژیک UNITA باقی ماندن ، و نه تسلط بر سراسر کشور بود . UNITA هنوز هم در جامعه آنگولا حضور دارد و در انتخابات های برگزار شده شرکت کرده است ، اما تا کنون در پارلمان آنگولا موفق به کسب اکثریت نشده است .   نبرد   این نبرد که با عنوان ( نبرد رودخانه لومبا ) هم شناخته می شود در نزدیکی شهر کیتو کواناواله در جنوب آنگولا در گرفت . نیروی دفاعی آفریقای جنوبی آن را به چهار مرحله تقسیم کرد : 1-  ( عملیات مدول کننده )  : هدف این بخش از عملیات متوقف کردن پیشروی FAPLA به طرف پایگاه های UNITA در ماوینگا و جامبا بود . 2- ( عملیات بشکه ساز ) : هدف از عملیات تحمیل هر چه بیشتر تلفات به نیروهای در حال عقب نشینی FAPLA بود تا احتمال وقوع حملات بعدی کاهش یابد . 3- ( عملیات بسته بند ) :  به منظور عقب راندن قوای FAPLA به غرب کیتو کواناواله و ایجاد امنیت برای نیروهای UNITA 4 –  ( عملیات جا به جایی ) :  به منظور کم کردن احتمال حملات بعدی به UNITA و بازگشت بخش عمده نیروهای آفریقای جنوبی     عملیات ( مدول کننده )   در 4 آگوست 1987 ارتش آفریقای جنوبی عملیات مدول کننده را شروع کرد تا پیشروی FAPLA به سمت ماوینگا متوقف شده و از شکست UNITA جلوگیری شود .   در همان ماه تیپ های 16 و 21 پیاده سبک و تیپ های 47 زرهی و 59 مکانیزه  FAPLA ، که شامل 6 هزار سرباز و 80 دستگاه تانک به همراه توپخانه و ادوات پشتیبانی می شدند از کیتو کواناواله حرکت کردند تا از رودخانه لومبا بگذرند . پایگاه هوایی منونگو که در برگیرنده تعدادی جنگنده MiG-23 می شد وظیفه پشتیبانی هوایی از این نیروها را بر عهده داشت . چهار تیپ دیگر به منظور دفاع از کیتو کواناواله و مناطق اطراف آن در منطقه باقی ماندند . نیروهای UNITA  که در عملیات درگیر بودند شامل گردان های 3ام و 5 ام منظم ، 13 ام نیمه منظم  و 275 ام نیروی ویژه می شدند . هزار نفر از نیروهای دفاعی آفریقای جنوبی به همراه توپخانه و ادوات زرهی از این نیروها پشتیبانی می کردند .   در 28 آگوست نیروهای FAPLA به شعبه های شمالی رودخانه لومبا  در نزدیکی ماوینگا رسیدند و با نیروهای آفریقای جنوبی درگیر شدند . طی درگیری های شدیدی که در روزهای مابین 9 سپتامبر تا 7 اکتبر رخ داد UNITA و نیروهای آفریقای جنوبی به هدف اولیه شان که ممانعت از عبور قوای FAPLA از رودخانه بود رسیدند . شوروی مستشاران خود را عقب کشید و FAPLA را بدون فرماندهی عالی رها کرد . نیروهای آنگولایی دچار بی نظمی شده و فرار کردند . FAPLA متحمل تلفات سنگینی شد ، همه چهار تیپ درگیر شده در عملیات حدود 60 تا 70% از توان رزمی خود را از دست دادند . طی نبرد ، 1059 نفر از نیروهای FAPLA کشته و 2118 نفر زخمی شدند ، 61 دستگاه تانک ،83 دستگاه خودرو زرهی و 20 پرتابگر راکت نیز از دست رفت . تلفات نیروهای دفاعی آفریقای جنوبی 17 کشته و 41 زخمی به علاوه 5 دستگاه خودرو زرهی بود . نیروهای آفریقای جنوبی هم چنین موفق شدند تعدادی از یکی از پیشرفته ترین سیستم های پدافند هوایی آن زمان ، SA-8 ساخت شوروی را به غنیمت بگیرند . این اولین باری بود که سیستم SA-8 در دسترس غرب قرار گرفته بود . ارتش آنگولا طی مسیری 190 کیلومتری به سوی کیتو کواناواله عقب نشینی کرد .       یکی از SA-8 های غنیمت گرفته شده     چستر کروکر ، مشاور ویژه دولت رونالد ریگان در امور آفریقا ، در این باره چنین گفت : ( در یکی از خونین ترین نبردهای دوره جنگ داخلی ، یک نیروی مرکب از 8 هزار جنگجوی UNITA و 4 هزار سرباز آفریقای جنوبی ، نه تنها یک تیپ FAPLA را به طور کامل نابود کرد بلکه یک نیروی 18 هزار نفری آن را در یک حمله سه مرحله ای به شدت تضعیف کرد . خسارات FAPLA حدود 4 هزار نفر کشته و زخمی بود . با عقب نشینی بی نظم FAPLA مقادیر فراوانی از تجهیزات ساخت شوروی نابود شد یا به دست نیروهای آفریقای جنوبی و UNITA افتاد . عملیات نظامی سال 1987 یک شکست تحقیرآمیز برای سلاح های ساخت شوروی و استراتژی های نظامی شوروی بود ... تا نیمه ماه نوامبر ، نیروهای UNITA / آفریقای جنوبی فرودگاه کیتو کواناواله را نابود کرده بودند و هزاران نفر از نیروهای FAPLA را ناچار کرده بودند به داخل مواضع دفاعی شهر پناه ببرند ...) .   در 29 سپتامبر  نیروهای UNITA و آفریقای جنوبی که اکنون دست بالا را در نبرد داشتند یک ضد حمله را به منظور تحمیل تلفات هر چه شدیدتر به FAPLA و بازداشتن آن از شروع عملیات های جدید در سال بعد شروع کردند . محدودیت هایی که رهبران آفریفای جنوبی بر نیروهای نظامیشان اعمال می کردند سبک تر شد و ارتش افریقای جنوبی برای اولین بار در درگیری ها از تانک استفاده کرد . گردان 4 ام پیاده ارتش آفریقای جنوبی نیز وارد عملیات شد تا استعداد نیروهای شرکت کننده در عملیات از طرف آفریقای جنوبی به 3 هزار نفر برسد ، رقمی که تا آن زمان سابقه نداشت . در این مرحله از عملیات نیروهای آفریقای جنوبی با آتش توپخانه سنگین و پشتیبانی هوایی حمایت می شدند . فرودگاه کیتو کواناواله به صورت گسترده ای بمباران شد و کوبایی ها مجبور شدند هواپیماهایشان را از آن خارج کرده و به منونگو منتقل کنند .   تاکتیک های ارتش آفریقای جنوبی تا حد زیادی از تاکتیک های به کار گرفته شده توسط فرمانده آلمانی ، اروین رومل در جنگ جهانی دوم و پیروزی او بر بریتانیایی ها در غزاله تاثیر گرفته بودند .   در 9 نوامبر نیروهای آفریقای جنوبی به تیپ 16ام FAPLA حمله کردند . تانک ها ، خودروهای زرهی و قوای پیاده با پشتیبانی هوایی و توپخانه در این درگیری شرکت داشتند . تیپ 16 ام شکست خورد و با بی نظمی و در عرض رودخانه عقب نشینی کرد . نبرد در نیمه روز و پس از ته کشیدن مهمات نیروهای آفریقای جنوبی که در تعقیب قوای FAPLA بودند پایان یافت . 10 تانک آنگولایی منهدم شده و 3 دستگاه نیز به دست نیروهای آفریقای جنوبی افتاد . 75 سرباز آنگولایی کشته شدند و بخش اعظم توپخانه شان نیز منهدم شد یا به دست دشمن افتاد . تلفات ارتش آفریقای جنوبی 7 کشته ، 9 زخمی ، یک خودرو زرهی منهدم شده ، یک خودرو زرهی آسیب دیده و یک تانک آسیب دیده بود .   حمله بعدی در 11 نوامبر بار دیگر تیپ 16 ام را هدف قرار داد . نیروهای آنگولایی بار دیگر با گذشتن از رودخانه از نابودی کامل فرار کردند ، اما این بار 14 تانک و 394 سرباز را از دست دادند . تلفات طرف مقابل نیز به  5 کشته و 19 زخمی ، دو خودرو زرهی منهدم شده و یک تانک آسیب دیده رسید . کاپیتان پتروس ون زیل و ستوان ویلرز ووسلو از گردان 32 ام ارتش آفریقای جنوبی به سبب تعمیر یک تانک آسیب دیده زیر آتش دشمن و عبور از یک میدان مین و نجات یک سرباز زخمی در این درگیری مفتخر به دریافت نشان افتخار کشورشان شدند .   تیپ 21 ام FAPLA با عبور از رودخانه عقب نشست و مورد تعقیب قرار گرفت . در 17 نوامبر این تیپ دوباره وارد درگیری شد و تلفاتی مشتمل بر 131 کشته ، 9 تانک و 300 دستگاه انواع خودرو دیگر متحمل شد . از ارتش آفریقای جنوبی نیز 4  نفر کشته و 19 نفر زخمی شدند و 4 دستگاه خودرو زرهی از دست رفت . حمله نهایی در 25 نوامبر با برخورد به یک بوته زار انبوه متوقف شد . عملیات مدول کننده به هدف خود که توقف پیشروی FAPLA و تحمیل تلفات سنگین به آن بود دست یافت .           خودروی زرهی راتل -90 آفریقای جنوبی ، توپ کالیبر بالای این خودرو به آن توان درگیری با تانک های آنگولایی و کوبایی را می داد       عملیات ( بشکه ساز )   با رسیدن ماه نوامبر ، ارتش آفریقای جنوبی بازمانده واحدهای FAPLA را در شرق رودخانه کیتو به دام انداخته بود و در شرف منهدم کردن کامل آنان بود . نیروهای تیپ 59 ام پیاده نظام موتوریزه و تیپ های 21 ام و 25 پیاده نظام سبک FAPLA که روحیه خود را به شدت باخته بودند در مواضعشان در تومپو و شرق رودخانه کیتو به طرز موثری به دام افتاده بودند . توپخانه و نیروی هوایی آفریقای جنوبی پل روی رودخانه و حریم هوایی منطقه را در کنترل و در معرض آتش خود داشتند و چریک های UNITA نیز راه منتهی به منونگو را مین گذاری کرده و در طول آن در کمین نشسته بودند . نیروهای FAPLA که قدرت زرهی و توپخانه چندانی برایشان نمانده بود در معرض انهدام کامل بودند .   در 15 نوامبر دولت آنگولا از کوبایی ها درخواست کمک فوری کرد . در دید فیدل کاسترو ، یک پیروزی برای آفریقای جنوبی نه تنها به معنی تصرف کیتو و نابودی بهترین واحدهای ارتش آنگولا ، بلکه پایان استقلال آنگولا نیز می بود . کاسترو بلافاصله 15 هزار نفر از نیروهای نخبه و مقادیر فراوانی تجهیزات به آنگولا اعزام کرد . نخستین گروه از نیروهای کمکی کوبایی شامل 160 تا 200 نفر از تکنیسین ها ، مستشاران ، افسران و نیروهای ویژه  در 5 دسامبر با بالگرد به کیتو رسیدند .   ژنرال آرنالدو اوخوا  ، کهنه سرباز کوبایی درگیری های سال 1976 آنگولا  و نبردهای زرهی اتیوپی به مقام فرماندهی کل نیروهای آنگولایی و کوبایی منصوب شد . اوخوا و کاسترو در مورد نحوه اداره جنگ در آنگولا اختلاف داشتند . این اختلافات تاثیر خود را بر درگیری ها گذاشته بود و دخالت های کاسترو در طرح های نظامی برای کوبایی ها هزینه های جانی و مالی فراوانی در بر داشت . با پایان حضور کوبا در آنگولا ، اوخوا دستگیر ، محاکمه و به اتهام خیانت تیرباران شد .   ژنرال سینتراس فریاس به فرماندهی نیروهای مستقر در کیتو کواناواله گماشته شد . اولویت کوبایی ها حفظ امنیت این شهر بود ، اما با رسیدن نیروهای کمکی آن ها سعی کردند با گشودن جبهه جدیدی در غرب و لوبانگو محاصره شهر را بشکنند و به حضور 8 ساله نیروهای آفریقای جنوبی در لوبانگو پایان دهند .   در 25 نوامبر شورای امنیت سازمان ملل عقب نشینی بی قید و شرط نیروهای ارتش آفریقای جنوبی از آنگولا تا 10 دسامبر را خواستار شد اما تهدید یا تحریمی علیه این کشور اعمال نشد .   نیروهای تازه نفس آفریقای جنوبی وارد عملیات شدند ، اما شمار کلی نیروها به 2 هزار سرباز و 24 دستگاه تانک برای ادامه عملیات کاهش یافت . نیروهای تازه وارد ابتدا باید خود را با وضعیت محیطی و آب و هوایی سازگار می کردند . هدف نیروهای آفریقای جنوبی انهدام نیروهای دشمن در شرق رودخانه و عقب راندن آنان به آن سوی رودخانه و تحمیل تلفات به دشمن و دادن حداقل تلفات بود . گذرگاه های عبوری از رودخانه استحکام بندی شده و به UNITA تحویل داده می شد و قوای خودی باید به سرعت آنگولا را ترک کرده و به خاک آفریقای جنوبی برمی گشت . دستور عملیات شامل حمله به شهر کیتو نبود .   حملات هوایی و توپخانه ای در 2 ژانویه 1988 آغاز شد و حمله نیروهای پباده UNITA شکست خورد . در 3 ژانویه نیروی هوایی آفریقای جنوبی پل مهم روی رودخانه کیتو را با به کارگیری مهمات هوشمند منهدم کرد . کوبایی ها یک پل چوبی موقت روی رودخانه ساختند و در نزدیکی آن نمادی با عنوان ( یا سرزمین پدری یا مرگ ) ساختند . برجک تانک های از کار افتاده نیز به عنوان توپخانه ثابت روی پایه هایی نصب شد تا از مواضع خودی دفاع شود . نیروهای گردان 32 ام ارتش آفریقای جنوبی و سایر واحدها طی چند هفته با حمله به کاروان های عبوری ، چند صد دستگاه تانک و انواع خودرو دیگر را منهدم کردند . در 13 ژانویه ارتش افریقای جنوبی با حمایت توپخانه و نیروی هوایی به تیپ 21 ام FAPLA حمله کرد . ظرف دو روز نیروهای این تیپ از مواضعشان عقب رانده شدند و 7 تانک منهدم شد و 5 تانک نیز به غنیمت مهاجمان درآمد ، تعدای خودروی زرهی منهدم یا تصرف شد و 150 نفر از نیروهای این تیپ کشته شدند . 4 عضو UNITA کشته و 18 نفر زخمی شدند ، یک سرباز ارتش آفریقای جنوبی نیز زخمی شد و یک خودرو زرهی آسیب دید . اما ارتش آفریقای جنوبی بازهم به دلیل کمبود مهمات و تدارکات نتوانست از این برتری بهره مناسبی بگیرد . مواضع تصرف شده به UNITA تحویل داده شد اما با ضدحمله FAPLA از دست رفت . یک ستون بزرگ کوبایی / FAPLA  که از منونگو اعزام شده بود در راه کیتو کواناواله بود ، اما به سبب بارش های فصلی و نیاز به پاکسازی میدان های میدان ایجاد شده توسط UNITA و حفاظت در برابر کمین های احتمالی سرعت اندکی داشت . آن ها برای شرکت در این دور از درگیری ها به موقع به کیتو نرسیدند .           میراژهای F-1 آفریقای جنوبی     حمله بعدی در 14 فوریه و برای تصرف مواضع تیپ 59 ام FAPLA و مواضع  تیپ 21 ام بود که UNITA از دست داده بود . این حمله با ضد حمله تانک های کوبایی مواجه شد  . هر دو تیپ مذکور ناچار به عقب نشینی شدند . FAPLA حدود 500 نفر و کوبایی ها 32 نفر از افرادشان را به همراه 15 تانک و 11 دستگاه خودرو زرهی از دست دادند . چهار سرباز آفریقای جنوبی نیز کشته و 11 نفر زخمی شدند و تعدادی خودرو زرهی نیز آسیب دید . نیروهای FAPLA به مثلث رودخانه تومپو عقب نشستند . این منطقه موضع دفاعی مناسبی بود و در پناه میدان های مین قرار داشت .   طی یک درگیری در 19 فوریه مواضع FAPLA بار دیگر هدف قرار گرفتند  و تیپ 59 ام با عبور از رودخانه عقب نشست . دو خودرو زرهی آفریقای جنوبی نیز در میدان مین گرفتار شده و آسیب دیدند . در روزهای بعد حملات کوبایی ها به مواضع نیروهای آفریقای جنوبی شدت گرفت . حمله بعدی ارتش آفریقای جنوبی برای تصرف سرپل قوای FAPLA نیز به میدان مین برخورد کرد و متوقف شد . در این درگیری ها 172 نیروی FAPLA و 10 سرباز کوبایی کشته شدند و 6 دستگاه تانک منهدم شد . 4 سرباز آفریقای جنوبی نیز کشته و 10 نفر زخمی شدند و چند خودرو زرهی صدمه دید . در هر حال سرپل FAPLA تصرف نشد و هدف راندن نیروهای FAPLA و کوبایی ها به آن سوی رودخانه محقق نشد . عملیات بشکه ساز به همین دلیل پایان یافت .         T-55 آنگولایی ها و کوبایی ها ، تعدادی از این تانک ها در درگیری با اولیفانت های Mk-1A آفریقای جنوبی در روز 14 فوریه 1988 شرکت داشتند         عملیات( بسته بند)   نیروها و تجهیزات جدید ارتش آفریقای جنوبی از جمله تیپ 82 ام زرهی وارد میدان شدند و در 23 مارس تلاش جدیدی برای راندن FAPLA به آن سوی رودخانه شروع شد . بار دیگر دردسر میدان های مین شروع شد . هر چند ارتش آفریقای جنوبی تلفاتی نداشت ، نیروهای UNITA متحمل تلفات سنگینی شدند . آتش توپخانه و حملات هوایی FAPLA و کوبایی ها هم شدت گرفت و عملیات متوقف شد . چند تانک ارتش آفریقای جنوبی در میدان های مین رها شد و به دست کوبایی ها افتاد . این برای کاسترو یک پیروزی تبلیغاتی بود . ارتش آفریقای جنوبی خسته شده بود و فرماندهانش معتقد بودند نابودی قوای نه چندان بزرگ پناه گرفته در شرق رودخانه ارزش تلفات سنگین دادن را ندارد . هدف حفاظت از UNITA برآورده شده بود و عملیات بسته بند پایان یافت .     عملیات ( جابه جایی )   یک بخش کوچک از ارتش آفریقای جنوبی برای تحت فشار نگه داشتن FAPLA در ناحیه تومپو نگه داشته شد تا آنگولایی ها و کوبایی ها حس کنند هنوز نیروی عمده ای در منطقه باقی مانده است و از پیشروی بر ضد UNITA منصرف شوند . کیتو کواناواله و فرودگاهش تا ماه ها بعد به وسیله هویتزرهای دوربرد G-5 که بردی بین 30 تا 40 کیلومتر داشت گلوله باران می شدند . این روند تا پایان ماه اگوست و بازگشت کامل نیروهای آفریقای جنوبی به خاک کشورشان ادامه داشت .       هویتزر G-5     حجم نیروهای کوبایی مستقر در آنگولا افزایش یافت و به 55 هزار نفر رسید . 40 هزار تن از این نیروها در جنوب آنگولا مستقر بودند . نیروی هوایی سالخورده آفریقای جنوبی که به دلیل تحریم تسلیحاتی بین المللی از سال 1977 از دریافت تجهیزات جدید محروم شده بود در برابر ورود تجهیزات پیشرفته پدافند هوایی و جنگنده های جدید روسی تضعیف شد و دیگر نمی توانست برتری هوایی سال های قبل را فراهم کند ، برتری که برای پیروزی در نبردهای زمینی نقش حیاتی داشت . فرودگاه کیتو تعمیر شد ، اما به سبب آتش توپخانه و هوایی آفریقای جنوبی برای عملیات هواگردهای بال ثابت امن نبود .       پدافند SA-3 مستقر در آنگولا که به تهدیدی جدی برای نیروی هوایی آفریقای جنوبی تبدیل شد   تسلیحات     نیروهای دفاعی آفریقای جنوبی از ترکیبی از تجهیزات بریتانیایی ، فرانسوی ، اسرائیلی ،  بومی و غنیمتی ساخت شوروی استفاده می کردند . نیروهای UNITA نیز از تجهیزات آفریقای جنوبی و غنیمتی از قوای دولتی بهره می بردند . ایالات متحده  چریک های UNITA را به موشک های پدافند هوایی استینگر مجهز کرده بود . آفریقای جنوبی به وسیله قطعنامه شماره 418 شورای امنیت سازمان ملل مورد تحریم تسلیحاتی قرار گرفته بود و از دریافت تجهیزات مدرن از جمله جنگنده های جدید محروم بود . کوبایی ها و FAPLA با تسلیحات ساخت شوروی مسلح می شدند .   تسلیحات مورد استفاده طرف های درگیر :     خودورهای زرهی رزمی :   FAPLA  /کوبا :     T-34-85, T-54B, T-55, T-62, PT-76, SU-100  ، توپخانه خودکششی موجود نبود   آفریقای جنوبی و UNITA :  تانک اولیفانت ( سنتوریون ارتقایافته در آفریقای جنوبی ) ، راتل ، الاند MK-7     نفربر و خودروهای زرهی :   FAPLA /کوبا :     BTR-40, BTR-152, BTR-50, BTR-60PB, BRDM-2, BMP-1 ,  MT-LB   آفریقای جنوبی و UNITA :  بافل ، کاسپیر     توپخانه :   FAPLA  /کوبا  :  زیس -2 (57 میلی متری ) ، زیس - 3 (76 میلی متری ) ، D-44 (85 میلی متری) ، D-30 (122 میلی متری) ، ML-20 (152 میلی متری) ، M-46 (130 میلی متری) ،پرتابگرهای راکت BM-14 و BM-21 گراد   آفریقای جنوبی و UNITA :  هویتزر G-5 ، توپ خودکششی G-6 ، پرتابگر راکت 127 میلی متری والکیری ، توپ 25 پوندی QF-25 اوردنانس     هواپیماهای رزمی :   FAPLA /کوبا  :  MiG-23ML ،MiG-23BN ، MiG-21bis   آفریقای جنوبی و UNITA :  داسو میراژ F-1  ، بلک برن بوکانیر ، داسو میراژ 3 ، بمب افکن کانبرا ، ایمپالا     هواپیماهای حمل و نقل و باری :   FAPLA  /کوبا  :  An-26 ، An-22 ، An-12 ، Il-76   آفریقای جنوبی و UNITA :  هرکولس C-130B و C-160     بالگردها :   FAPLA  /کوبا  :  Mi-8 ،Mi-17  ، Mi-24/35   آفریقای جنوبی و UNITA :  سوپر فرلون ، SA-330 پوما ، وستلند وسپ ، آلوئت 3 ، اوریکس     پدافند هوایی :   FAPLA  /کوبا  : 2K12Kub (سام - 6 ) ،9K33  اوزا (سام - 8 ) ، S-125 پچورا (سام – 3 ) ،S-75 دوینا (سام - 2 ) ،    ZSU-23-4 شیلکا ، ZU-23 ، استرلا 2 ام ، استرلا 3 ، استرلا 10 (سام - 13 )  ، ایگلا (سام - 18) ، ZPU-4 ، ZPU-2 ، ZGU-1   آفریقای جنوبی و UNITA  : کاکتوس ( کروتال فرانسوی ) ، تایگرکت ، بوفورس 40 میلی متری ، توپ های 20 میلی متری متحرکی یستروارک ، FIM-92 استینگر     سلاح های پیاده نظام و ضد زره :   FAPLA  /کوبا  : AK-47  ، AKM ،AKMS ، RPK ، RPD ، PK ،PKM ،DShK ،DShkM ،KPV ،KPVT ، 9K11 مالیوتکا ، RPG-7 ،  توپ بدون پس زنی B-10 ، توپ بدون پس زنی B-11   آفریقای جنوبی و UNITA :  G-3 ،R-1 ،R-4 ، FN MAG ، براونینگ  M-2 ، توپ بدون پس زنی M-40 ، RPG-7 ، ENTAC ، موشک های ضد تانک میلان و ZT-3 اینگو   موشک های هوا به هوا :   FAPLA  /کوبا  : K-13 ، R-60   آفریقای جنوبی و UNITA : ماترا 530  ، ماترا مجیک  R550     نتیجه پیش از و طی نبرد کیتو کواناواله ، مذاکرات پیشنهاد شده توسط ایالات متحده برای حذف نیروهای خارجی از صحنه جنگ در آنگولا در جریان بود . این گفتگوها استقلال نامیبیا را نیز در نظر داشت . با پایان این نبرد مذاکرات از سر گرفته شد .   در حین درگیری در اطراف کیتو ، نیروهای کوبایی ، آنگولایی و چریک های نامیبیایی به فرماندهی ژنرال سینتراس فریاس ، جبهه دومی را در غرب و منطقه لوبانگو با مشارکت 40 هزار نیروی کوبایی و 30 هزار سرباز آنگولایی گشودند . جنگنده بمب افکن های MiG-23 در این عملیات شرکت داشتند . درگیری هایی که در نزدیکی کالوکو و در ماه مارس 1988 شروع شد در سه ماه بعدی ادامه داشت . این روند باعث آغاز عملیات های موسوم به ( هیجان / هیلتی ) و ( جا به جایی ) شد و در شهرهای دونگوئنا ، خانگونگو ، تچیپا و چند شهر دیگر عملیات های نظامی به وقوع پیوست . نبردهای جنوب غربی با بمباران سد کالوکو توسط  MiG-23 های کوبایی و مرگ 8 سرباز آفریقا جنوبی ، آخرین تلفات این کشور در بحران آنگولا پایان یافت . پیش از این حمله هوایی یک نبرد سنگین زمینی با شرکت سه ستون آنگولایی / کوبایی در کالوکو درگرفته بود و طی آن ارتش آفریقای جنوبی توانست با تحمیل تلفاتی 300 نفره پیش روی دشمن را متوقف کند .       MiG-23 های مستقر در آنگولا     کوبایی ها مدعی کشتن 20 نیروی دشمن بودند ، اما پیشروی خود را متوقف کردند . در 8 ژوئن 1988 دولت آفریقای جنوبی 140 هزارسرباز ذخیره خود را فراخواند ، اما با ادامه مذاکرات و کاهش تنش ها این فرمان لغو شد . آفریقای جنوبی می دانست ادامه رویارویی با کوبایی ها تنش ها را بیشتر کرده و بر دامنه بحران خواهد افزود . از طرف دیگر کوبایی ها هم از تلفات سنگینی که داده بودند احساس ناخوشایندی داشتند و نگران انتقام گیری آفریقای جنوبی بودند ، که هرگز پیش نیامد . با عقب نشینی ارتش آفریقای جنوبی به نامیبیا در 27 ژوئن خصومت ها کاهش یافت و در 22 آگوست 1988 یک پیمان صلح رسمی امضا شد . پیمان صلح دیگری با وساطت چستر کروکر ، مشاور دولت ایالات متحده در امور آفریقا در 22 دسامبر 1988 در نیویورک امضا شد و به عقب نشینی کامل نیروهای خارجی از آنگولا و استقلال نامیبیا انجامید .           منبع : http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Cuito_Cuanavale
  6. صنعت دفاعی آفریقای جنوبی با تکیه بر اقتصاد خصوصی و خلاقیت محور این کشور و تمرکز در حوزه های خاص و پرسود بسیار سرزنده است ، خصوصا در شرکت هایی مثل دنل و آرمسکور می شود این سرزندگی را در برخی سلاح های جدید ساخت این کشور دید :   موشک ضد زره ماکاپا با هدایت نیمه فعال لیزری و موج میلی متری       بالگرد ضد تانک و پشتیبانی نزدیک رویی والک    
  7. پیرو سخنان برخی دوستان ( از جمله آقای ahmad 1361 ) که چند بار از من خواستند در مورد راه حل های موجود برای حل مسائل نظامی و امنیتی موجود در سوریه و عراق راهکار ارائه شود ، فعلا چند جمله از نظریه پردازان بزرگ جنگ چریکی مثل مائو زدونگ و  بی . اچ . لیدل هارت نقل می کنم که دنیایی از مباحث و تحلیل ها در این جملات نهفته است ، تا بعد :     "  چریک باید در میان مردم شنا کند ، مانند ماهی در دریا "   برای درک جنگ ضدچریکی ، ابتدا باید با ستیزه جویی و جنگ چریکی و تاکتیک های جنگ های انقلابی آشنا بود . ستیزه جویان از معضلات و شکاف های اجتماعی بهره می گیرند  و به کار گیرنده جنگ ضد چریکی باید در پر کردن این شکاف ها بکوشد . وقتی این شکاف ها عمیق هستند ، دریایی از نارضایتی ایجاد می شود و محیط مطلوب برای فعالیت چریک ها ایجاد می گردد .     ابزارهای موثر چندانی برای مقابله با شورش های دوران مدرن وجود ندارد . تا زمانی که چریک ها از حمایت مردمی برخوردار باشند همه امتیازات خود مانند تحرک بالا ، پنهان کاری و مشروعیت خود در چشم گروه های مبارز و توده مردم را حفظ خواهد کرد . تا وقتی چنین وضعیتی برقرار باشد ، نیروهای منظم نخواهند توانست چریک ها را شکست دهند .
  8. Moltke

    بودای خندان

    بودای خندان     بودای خندان  ( پوخران – 1 )         موقعیت تقریبی محل نخستین آژمایش اتمی هند در ایالت راجستان و نزدیکی پاکستان     اطلاعات :   کشور انجام دهنده : هند   میدان آزمایش : میدان آزمایش پوخران   زمان انجام :  ساعت 05 : 8 صبح به وقت هند ، 18 می 1974   تعداد آزمایش ها : 1   نوع آزمایش : زیرزمینی   نوع سلاح هسته ای : شکافتی   توان سلاح : 8 کیلوتن TNT   آزمایش بعدی : پوخران - 2      بودای خندان ( در نامگذاری وزارت خارجه هند : پوخران – 1 ) نام رمز نخستین آزمایش سلاح هسته ای هند بود که در 18 می 1974 انجام گرفت . آزمایش در میدان پوخران متعلق به ارتش هند در استان راجستان و تحت نظر تعدادی از افسران عالی رتبه ارتش صورت گرفت. پوخران – 1 نخستین آزمایش هسته ای بود که توسط کشوری خارج از 5 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل انجام می شد . وزارت خارجه هند این اقدام را  ( یک انفجار هسته ای صلح آمیز ) اعلام کرد ، اما این آزمایش در حقیقت نتیجه یک برنامه پرشتاب  ساخت سلاح هسته ای بود . قدرت انفجار در حدود 8 کیلوتن تخمین زده می شود .   تاریخچه   منشأ آغازین ، 1944 تا دهه 1960   هند برنامه هسته ای خود را در سال 1944 و با تشکیل  ( انستیتوی پژوهش های بنیادی تاتا ) توسط هومی بابا ، فیزیک دان مشهور ، آغاز کرد . راجا رامانا  ، فیزیک دان ، نقشی اساسی در پژوهش برای دست یابی به فناوری ساخت سلاح هسته ای بازی کرد . راجا رامانا در گسترش و نظارت بر روند پژوهش در باره سلاح های هسته ای فعال بود و در تیمی که نظارت و انجام آزمایش هسته ای را انجام داد  نقش مسئول هدایت گر را بر عهده داشت . پس از استقلال هند از امپراتوری بریتانیا  ، جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند  طرح توسعه برنامه سلاح های هسته ای را که توسط هومی بابا رهبری می شد تایید کرد . سند  ( انرژی اتمی ) سال 1948 بر توسعه این انرژی برای اهداف صلح آمیز متمرکز بود . هند در تهیه پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای  (NPT) نقش فعالی داشت اما در پایان تصمیم گرفت به آن نپیوندد .     (( ما باید انرژی اتمی را به دور از دید نظامی توسعه دهیم  - من فکر می کنم باید آن را به منظور استفاده های صلح آمیز گسترش دهیم  ، البته اگر به عنوان یک ملت مجبور شویم از آن استفاده کنیم ، هیچ کس و حتی خود ما مسئولان نخواهیم توانست ملتمان را از آن منع کنیم ... ))   (جواهر لعل نهرو )     در سال 1954 ، هومی بابا برنامه را به سمت طراحی و ساخت سلاح های هسته ای هدایت کرد . دو پروژه مهم زیرساختی  در دستور کار قرار گرفتند . برنامه اول ساخت سازمان انرژی اتمی ترومبای  در بمبئی  بود . سپس قرار بود معاونتی دولتی با عنوان ( وزرات انرژی اتمی )  که بابا اولین مسئول آن می شد تاسیس شود . طی سال های 1954 تا 1959  ، برنامه اتمی هند با سرعت چشم گیری پیشرفت کرد . در سال 1958 بیش از یک سوم از بودجه نظامی هند به وزرات انرژی اتمی اختصاص داده می شد . در سال 1954 طی برنامه ( اتم برای صلح ) هند با ایالات متحده و کانادا به تفاهماتی رسید و طی آن این دو کشور توافق کردند برای هندی ها  یک راکتور تحقیقاتی در بمبئی بسازند . دست یابی هند به این راکتور نقطه عطفی در برنامه هسته ای اش به شمار می رفت . هر چند هندی ها و امریکایی ها بر روی صلح آمیز بودن کابرد این راکتور توافق کرده بودند ، راکتور بمبئی برای تولید یک سلاح هسته ای پلوتونیومی ایده آل بود . نهرو با دریافتن این موضوع تهیه سوخت از کانادا را رد کرد و  فرمان توسعه برنامه بومی  چرخه سوخت هسته ای در هند را صادر کرد .       هومی بابا     در جولای 1958 نهرو شروع ( پروژه ققنوس ) را تایید کرد که هدفش ساخت یک مجتمع بازفرآوری با ظرفیت تولید سالانه 20 تن سوخت هسته ای بود ، ظرفیتی برابر  ظرفیت مجتمع هسته ای بمبئی . مجتمع بمبئی با استفاده از فرایند فشرده سازی موسوم به PUREX  که توسط کمپانی آمریکایی  - بین المللی ویترو  طراحی شده بود کار می کرد . ساخت راکتور پلوتونیومی در منطقه ترومبای بمبئی در 27 مارس 1961 آغاز شد و در اواسط سال 1964 به اتمام رسید . برنامه هسته ای هند به رشد خود ادامه داد و در سال 1960 نهرو تصمیم مهمش را در رابطه با تولید سلاح هسته ای گرفت . در همان زمان نهرو با شرکت امریکایی وستینگهاوس الکتریک مذاکراتی برای ساخت اولین نیروگاه هسته ای هند در منطقه تاراپور استان ماهاراشترا صورت داد . کنت نیکولز ، یک مهندس ارتش امریکا ، از مذاکره با نهرو به یاد می آورد که ( نهرو به بابا نگریست و از او در مورد مدت زمان لازم برای ساخت سلاح هسته ای سوالاتی پرسید ) . بابا پاسخ داد حداقل یک سال برای این کار لازم است .   در سال 1962  برنامه هنوز در حال توسعه بود ، اما سرعتش کند گشته بود . توجه نهرو به جنگ مرزی با چین که در آن بخشی از قلمرو هند به دست چینی ها افتاده بود جلب شد . نهرو برای کمک گرفتن به اتحاد شوروی روی آورد ، اما شوروی در آن زمان درگیر بحران موشکی کوبا شده بود . پولیت بورو ( شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی ) درخواست های نهرو را رد کرد و به پشتیبانی از چین ادامه داد . هندی ها فهمیدند شوروی متحد قابل اتکایی نیست و این امر اراده آنان برای دست یابی به سلاح های هسته ای را تقویت کرد . طراحی سلاح هسته ای در سال 1965 به رهبری هومی بابا شروع شد  و پس از مرگ بابا در سال 1966 تحت نظارت راجا رامانا ادامه یافت .     توسعه تسلیحاتی ، 1967 تا 1972     بابا اکنون به شدت درگیر مساله ساخت سلاح هسته ای شده بود و چند بار در این مورد در رادیوی ملی هند سخنرانی کرد . در سال 1964 و طی یک سخنرانی رادیویی بابا با خطاب قرار دادن افکار عمومی هند  سلاح های هسته ای را ( به طور قابل توجهی ارزان ) اعلام کرد و در این مورد برنامه آزمایش های هسته ای ایالات متحده را مثال زد . بابا در این مورد اعلام کرد که یک بمب 10 کیلوتنی در حدود 350 هزار دلار و یک بمب 2 مگاتنی حدود 600 هزار دلار هزینه در بر خواهد داشت . بر همین مبنا بابا معتقد بود یک زرادخانه متشکل از 50 بمب اتمی کوچک در حدود 21 میلیون دلار و زرادخانه ای با 50 بمب هیدروژنی دو مگاتنی حدود 31.5 میلیون دلار  سرمایه لازم دارد . بابا یحتمل نمی دانست که برنامه  آزمایش های هسته ای ایالات متحده در بر دارنده مجموعه ای از مجتمع های صنعتی پیچیده با قیمت های ده ها میلیارد دلاری است و تا آن زمان چند ده هزار سلاح هسته ای تولید کرده است . سیستم های لازم برای حمل و پرتاب سلاح های هسته ای خود چندین برابر خود سلاح ها هزینه در بر دارند .   با نخست وزیر شدن لعل بهادر شاستری سرعت برنامه اتمی هند کاهش یافت . شاستری در سال 1965 درگیر جنگ دیگری با پاکستان غربی ( پاکستان امروزی ، پاکستان شرقی در آن زمان نامی بود که بر بنگلادش امروز اطلاق می شد ) شد . ویکرام سارابهای فیزیکدان توسط شاستری مسئولیت هدایت برنامه هسته ای را بر عهده گرفت . شاستری به سبب اعتقاداتش که از آموزه های ماهاتما گاندی تاثیر گرفته بود برنامه را بیشتر به سمت کاربردهای غیرنظامی هدایت کرد .   در سال 1967 و با رسیدن ایندیرا گاندی به مقام نخست وزیری اهداف و  جهت برنامه اتمی هند بار دیگر به سوی کاربردهای نظامی گرایش یافت . هومی سثنا که یک مهندس شیمی بود نقش برجسته ای در تولید پلوتونیوم با درجه خلوص کافی برای کاربرد نظامی بازی کرد و در همان حال رامانا به طراحی و ساخت  وسیله ( سلاح ) هسته ای اشتغال داشت . در مرحله  اول پروژه ساخت بمب اتمی  به دلیل حساسیت ماجرا تنها 75 دانشمند درگیر بودند . اکنون برنامه بیشتر بر روی ساخت سلاح پلوتونیومی  و نه اورانیومی متمرکز بود .   طی سال های 1968 و 1969 ،  پی . کی . لینگار و سه تن از همراهانش طی سفری به اتحاد جماهیر شوروی از مراکز هسته ای تحقیقاتی دوبنا در خاک روسیه دیدار کردند . لینگار تحت تاثیر کارایی راکتورهای سریع پلوتونیومی شوروی قرار گرفت . با بازگشت بینگار به هند پیشنهاد او در توسعه راکتورهای پلوتونیومی توسط رهبران هند و در ژانویه 1969 مورد تایید قرار گرفت . ساخت یک راکتور سری پلوتونیومی تحت عنوان ( پورنیما ) در مارس 1969 آغاز شد . لینگار ، رامانا ، هومی سثنا و سارابهای مسئولیت تکمیل کردن این راکتور را بر عهده گرفتند . حضور سارابهای در این پروژه نشان می دهد ساخت سلاح های هسته ای در ترومبای چه رسمی و چه غیر رسمی شروع شده بود .     عملیات محرمانه و آماده سازی ها ، 1972 تا 1974   تناقض در اظهارات و احساسات هند در مورد مساله سلاح های هسته ای تا زمان جنگ هند و پاکستان در سال 1971 ادامه یافت . در دسامبر 1971  ریچارد نیکسون رییس جمهور ایالات متحده یک ناوگروه رزمی به رهبری ناو هواپیمابر یو . اس . اس اینترپرایز  (CVN-65)  را به خلیج بنگال اعزام کرد تا هندی ها را از ادامه جنگ با پاکستان بازدارد . اتحاد شوروی با اعزام یک فروند زیردریایی مجهز به موشک های هسته ای از  ولادی وستوک به منظور تعقیب ناوگروه امریکایی پاسخ داد . پاسخ شوروی اهمیت در اختیار داشتن سلاح های هسته ای و زیردریایی های مجهز به موشک های بالستیک را به ایندیرا گاندی ثابت کرد . با پایان جنگ و جدا شدن بنگلادش از پاکستان ، هند بر پاکستان برتری نظامی و سیاسی یافت . جنگ 1971 قدرت نظامی پاکستان را شدیدا تحلیل برد ، واستعداد ارتش این کشور را به کمتر از نصف رساند . با این شکست محور ( پاکستان –  چین ) در چشم هندی ها به یک ببر کاغذی تبدیل شد .   در 7 سپتامبر 1972 و در اوج محبوبیت مردمی اش ، ایندیرا گاندی به مرکز  پژوهش اتمی بابا  (BARK) اجازه رسمی داد یک سلاح هسته ای تولید کرده و آن را برای آزمایش آماده کند . هرچند ارتش هند به طور کامل در آزمایش دخیل نبود ، به فرماندهی عالی ارتش اطلاعات کاملی از روند آزمایش داده شده بود . آماده سازی ها با نظارت کامل مقامات سیاسی هند و با همکاری نظامیان و دانشمندان غیرنظامی انجام گرفت .   سلاح هسته ای آزمایشی به صورت رسمی ( وسیله انفجاری هسته ای صلح آمیز )  نامیده می شد ، اما معمولا اسم رمز ( بودای خندان ) در موردش به کار می رفت . آزمایش در روز 18 می 1974  که در هند روز بودا جایانتی (  در هند روز جشنی بود که به مناسبت تولد گاوتاما بودا جشن گرفته می شد )  بود صورت گرفت . منابع تاریخی  نشان می دهند رهبران سیاسی هند و در راس آن ها ایندیرا گاندی کنترل شدیدی بر روی همه جنبه های آماده سازی ( بودای خندان ) داشتند . آزمایش با پنهان کاری گسترده ای همراه بود . غیر از ایندیرا گاندی تنها دو مشاور او ، پارمشوار هاکسار و  دورگا دهار از تاریخ دقیق آزمایش مطلع شدند . سواران سینگ ، وزیر خارجه هند پس از 48 ساعت از انجام آزمایش مطلع شد . دولت ایندیرا گاندی تنها 75 نفر از دانشمندان هندی را وارد پروژه کرد .  از مقامات نظامی هند تنها دو نفر ،  ژنرال جی . جی . بوور ، فرمانده کل ارتش هند و نیز مسئول فرماندهی منطقه غربی هند از انجام آزمایش باخبر شدند .       سایت پوخران پس از انفجار     تیم های توسعه و سایت ها   مسئول اصلی پروژه بمب اتمی ، مدیر BARC ، دکتر راجا رامانا بود . در سال های بعدی نقش او برجسته تر نیز شد .رامانا در بخش اعظم عمرش رییس برنامه اتمی هند ماند . طراح و خالق بمب  دکتر پی . کی . لینگار بود که در این پروژه نفر دوم به شمار می رفت . متالورژیست اصلی پروژه ، آر . چیدامبارام و ناگاپاتینام سامباسیوا ونکاتسان از لابراتوار پژوهشی پرتابه های نظامی نیز با  طراحی و تولید سیستم انفجاری شدید با فشار خارجی بالا به لینگار کمک کردند . مواد انفجاری و سیستم انفجار توسط وامان داتاتریا پاتواردهان از لابراتوار تحقیقاتی مواد با انرژی بالا  توسعه یافتند . کل پروژه از طرف هومی سثنا ، مدیرکل کمیسیون انرژی اتمی هند نظارت می شد . چیدامبارام که بعدها نیز در آزمایش های سال 1998 با عنوان ( پوخران - 2 ) نیز درگیر شد طی سال های 1967 و 1968  کار روی معادله حالت پلوتونیوم را آغاز کرده بود . برای حفظ محرمانه بودن پروژه طی سال های 1967 تا 1974 تنها 75 دانشمند و مهندس هندی درگیر عملیات شدند . گفته می شود که ای . پی . جی  عبدالکلام  ( رییس جمهور هند طی سال های 2002 تا 2007 ) نیز به عنوان نماینده سازمان تحقیق و توسعه دفاعی (DRDO)  در سایت آزمایش حضور داشت اما در پروژه ساخت سلاح هسته ای و به طور کلی در برنامه اتمی هند نقشی نداشت .   وسیله آزمایش شده از نوع رمبشی ( implosion  ، احاطه شدن مواد هسته ای توسط مواد انفجاری شدید که انفجار آن ها باعث برخورد شدید مواد هسته ای و رسیدن آن ها به جرم بحرانی و انفجار هسته ای می شود ) بود و به طرح بمب پلوتونیومی آمریکایی ( مرد چاق ) که در ناگاساکی منفجر شد شباهت زیادی داشت .   سیستم رمبشی در لابراتوار تحقیقاتی پرتابه های نظامی (TBRL) تحت نظر DRDO در چندیگر ساخته شد . سیستم انفجاری نیز در لابراتوار پژوهشی مواد با انرژی بالا  (HEMRL) در پونا ، ایالت ماهاراشترا ساخته شد . 6 کیلوگرم پلوتونیوم به کار رفته در بمب نیز حاصل کار راکتور  کانادایی – آمریکایی سازمان BARK بود . شتاب دهنده نوترونی از نوع پولونیوم – بریلیومی بود و اسم رمز   ( گل ) را بر خود داشت . کل بدنه و سیستم بمب اتمی توسط مهندسان هندی در ترومبای ساخته و سر هم بندی شد و سپس به محل آزمایش منتقل گردید .     طرح سلاح هسته ای   برش عرضی ( نمایی کلی از ویژگی های فنی )   وسیله سرهم بندی شده برش عرضی شش ضلعی داشت و دارای قطری برابر 1.25 متر و وزن 1400 کیلوگرم بود . بمب روی یک  قالب  شش ضلعی فلزی سوار شده بود و از طریق یک مسیر راه آهن مخفی تحت حفاظت ارتش به سایت آزمایش برده شد . در ساعت 8 و 5 دقیقه روز 18 می 1974 ، نخستین سلاح هسته ای هندی در عمق 107 متری میدان آزمایشی پوخران واقع در صحرای تار  ( یا صحرای بزرگ هندوستان ) در ایالت راجستان منفجر شد . مختصات دقیق محل آزمایش چنین است :  27.095 درجه   شمالی  ،    71.753درجه  شرقی   بحث در مورد قدرت انفجار   میزان قدرت این انفجار هنوز مورد بحث و مجادله است . منابع هندی اطلاعات مبهمی در این رابطه به دست می دهند . مقامات سیاسی هندی به مطبوعات این کشور ارقامی بین 2 تا 20 کیلوتن ارائه داده اند . اعلام رسمی ابتدا 12 کیلوتن بود . منابع پس از انجام عملیات شاکتی ( آزمایش های 1998 ) رقم 13 کیلوتن را تایید می کنند . داده های لرزه نگاری مستقل از کشورهای دیگر و نیز با محاسبه شعاع تحت تاثیر انفجار رقم کوچکتری را مورد تایید قرار می دهند . بیش تر تحلیل گران قدرتی بین 4 تا 6 کیلوتن را در نظر می گیرند و در این رابطه از فرمول های متعارف تبدیل میزان لرزش های زیرزمینی به قدرت انفجار  استفاده می کنند . در سال های اخیر هومی سثنا و لینگار که خود در پروزه حضور داشتند ارقام اعلام شده توسط دستگاه های رسمی هند را اغراق آمیز دانسته اند . لینگار قدرت انفجار را 8 تا 10 کیلوتن دانسته و اظهار داشته بمب برای انفجاری 10 کیلوتنی طراحی شده بود و همان طور که پیش بینی می شد در واقعیت قدرتی برابر 8 کیلوتن از خود نمایش داد .   هر چند استفاده از  قوانین لرزه نگاری منجر به محاسبه  نتایجی بین 3.2 تا 21 کیلوتن می شدند ، تحلیلی مبتنی بر آثار انفجار روی نواحی با پوشش سنگی سخت نیز رقمی در حدود 8 کیلوتن را نتیجه می دهد .     پیامدها   واکنش داخلی   ایندیرا گاندی ، نخست وزیر هند پس از عملیات نظامی موفق سال 1971 علیه پاکستان در اوج محبوبیتش بود . این آزمایش محبوبیت گاندی را که با گذشت حدود دو سال و نیم از جنگ کاهش یافته بود بار دیگر بالا برد . حزب کنگره بار دیگر قدرت یافت و در پارلمان هند کرسی های بیشتری کسب کرد . در سال 1975 ، هومی سثنا ، راجا رامانا و باسانتی ناگچاودوری مسئول DRDO همگی نشان پادما ویبوشان را که نشان عالی درجه دوم غیرنظامی هند بود ، دریافت کردند . پنج عضو دیگر پروژه نشان پادما شری را که نشان درجه چهارم عالی افتخاری هند بود را دریافت نمودند . هندی ها  در اظهارات بین المللی بر صلح آمیز بودن این آزمایش و نیت خود بر عدم تولید سلاح های هسته ای تاکید داشتند اما ناظران مستقل معتقد بودند این آزمایش بخشی از برنامه پرشتاب هسته ای هند بود . در سال 1997 راجا رامانا در مصاحبه با  آژانس خبری  ( اعتماد مطبوعاتی هند )  اظهار داشت :  (  آرمایش پوخران کاربرد یک بمب بود ، انفجار ، انفجار است ، تفنگ ، تفنگ است ...چه به طرف زمین شلیکش کنید و چه به طرف یک شخص دیگر ... می خواهم به روشنی بگویم این آزمایش به هیچ وجه صلح آمیز نبود ...)       واکنش بین المللی   در حالی که هند بر صلح آمیز بودن آزمایش تاکید داشت ، مخالفت بین المللی از جوانب مختلفی شروع شد . گروه پشتیبانان هسته ای (NSG) در پاسخ به این آزمایش تاسیس شد .  NSG در سال 1992 خواستار شد در هر گونه صدور فناوری هسته ای ، بازرسی کامل سازمان بین المللی انرژی اتمی  (IAEA)لحاظ شود که همین امر سبب توقف انتقال هر گونه فناوری هسته ای به هند شد . اما با امضای پیمان همکاری غیرنظامی هسته ای میان ایالات متحده و هند در سال 2008 این محدودیت ها لغو گردید .   پاکستان   پاکستانی ها صلح آمیز بودن این آزمایش را رد کردند و در پاسخ گفتگوهایی که برای 10 ژوئن همان سال و به منظور عادی سازی روابط دو کشور برنامه ریزی شده بود را لغو کردند . ذوالفقار علی بوتو ، نخست وزیر پاکستان در ژوئن 1974 اعلام کرد هرگز مرعوب ( تهدید هسته ای ) هند نخواهد شد و هژمونی هندی بر شبه قاره را نخواهد پذیرفت . مدیر کمیسیون انرژی اتمی پاکستان ، منیر احمد خان ، اظهار داشت این آزمایش پاکستان را مجبور می کند به سمت ساخت سلاح هسته ای برود . پرویز هودبوی ، فیزیکدان هسته ای برجسته پاکستان ، در سال 2011 اظهار داشت این آزمایش بود که موجب ورود پاکستان به منازعه هسته ای شد .   کانادا و ایالات متحده   پلوتونیوم مورد استفاده در آزمایش از راکتور ساخت کانادا و با استفاده از آب سنگین تهیه شده از طرف ایالات متحده  تامین شده بود . هر دو کشور واکنشی منفی داشتند و این امر را در مذاکرات مربوط به مساعدات اقتصادی و بحث پیرامون پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای نشان دادند . کانادا این آزمایش را نقض تفاهم سال 1971 دو کشور دانست و کمک های خود برای تکمیل دو راکتور آب سنگین در حال ساخت دیگر را قطع کرد . اما آمریکایی ها این آزمایش را نقض هیچ توافقی ندانستند و در ژوئن 1974 یک محموله اورانیوم غنی شده را برای استفاده در راکتور تاراپور تحویل هندی ها دادند .   فرانسه   فرانسه یک تلگرام تبریک برای هندی ها فرستاد ولی بعدها آن را ملغی کرد .     انفجار های هسته ای بعدی   با وجود برنامه های فراوان ، هند تا سال 1998  آزمایش دیگری انجام نداد . در سال 1998 و پس از انتخابات عمومی ، عملیات شاکتی (  یا پوخران – 2 ) در همان سایت آزمایشی پوخران انجام گرفت و طی آن سلاح هایی که طی دو دهه گذشته طراحی و ساخته شده بودند مورد آزمایش قرار گرفتند .         بمب اتمی شاکتی -1 ، در حال نصب روی محل انجام گیری آزمایش در سال 1998       منبع :   http://en.wikipedia.org/wiki/Smiling_Buddha
  9.   بسیار عالی ...البته مشارکت ایمپالا در مراحل اولیه درگیری بود چون با ورود سیستم های پدافندی جدید روسی آسمان آنگولا برای چنین هواگردهایی به شدت ناامن شد .
  10. Moltke

    بودای خندان

      دلیل سیاسی خاص خیر ...سعی شده در منطقه ای به دور از مراکز جمعیتی و با تراکم جمعیت کم انجام شود تا مشکلات زیست محیطی و تبعات زیادی نداشته باشد   همه کشورهایی که آزمایش هسته ای داشته اند چنین روندی داشته اند ...آمریکا در صحراهای مثل موجاو و بعدها جزایر اقیانوس آرام ...روس ها در استپ های قزاقستان و جزیره نوایا زملیا ...فرانسه ابتدا در صحرای بزرگ آفریقا ( الجزایر ) و بعدها اقیانوس آرام ...بریتانیا در بیابان های جنوب استرالیا ...هند در صحرای تار ...چین در بیابان تاریم
  11. Moltke

    بودای خندان

      بررسی برنامه اتمی پاکستان و آزمایش هایش ، و نیز توان اتمی هند انشالله برای آینده و در صورت وجود وقت کافی ، چون موضوع مفصلی است و پاکستان منبع اصلی صدور فناوری هسته ای به ایران ، کره شمالی و لیبی هم بوده است . در آزمایش های سال 1998 هندی ها ادعا کردند حداکثر توان سلاح های آزمایش شده 58 کیلوتن بوده که تخمین های مستقل بین 12 تا 25 کیلوتن بود .     تنها آزمایش اتمی پاکستان هم که تصاویری از آن در دست است آزمایش چاگای -1 (Chagai -1 ) در 28 می 1998 است که اولین تست واقعی پاکستان بود ( پاکستان بین سال های 1983 تا 1990  ، 24 بار تست سرد و شکافت هسته ای کنترل شده داشت ) . این آزمایش در منطقه چاغی استان بلوچستان و نزدیک مرز ایران و افغانستان انجام شد . چون در منطقه کوهستانی انجام شد خیلی آثار واضحی در تصاویر نمی بینید .   این هم تصاویری از آزمایش و محل انجام آن :            
  12. نبرد باغ آورد         جنگ ایران – عثمانی  ( 1730 -1735 )   بخشی از جنگ های نادری     زمان وقوع : 19 ژوئن 1735   مکان وقوع : باغ آورد ، ارمنستان امروز   نتیجه : پیروزی قاطع ایران ، پایان موثر جنگ       تغییرات در قلمروها : تسلیم شدن شمار فراوانی از شهرها و پادگان های تحت تسلط عثمانی  در قفقاز از جمله گنجه و تفلیس     طرف های درگیر :     امپراتوری صفوی   امپراتوری عثمانی     فرماندهان :   ایران : نادر   عثمانی : کوپرولو عبدالله  پاشا  ( در نبرد کشته شد )     توان رزمی :   ایران :  15 هزار تا 18 هزار نفر  ( بدنه اصلی 40 هزار نفره درگیر نشد )   عثمانی :  80 هزار نفر از جمله : 50 هزار سواره نظام موسوم به سپاهی ، 30 هزار نفر پیاده نظام ینی چری ، 40 قبضه توپ     تلفات و خسارات :   ایران : اندک   عثمانی :  40 تا 50 هزار کشته و زخمی  ، 32 توپ به تصرف ایرانیان درآمد                     نادر قلی افشار ، فرمانده ارتش و شاه بعدی ایران ، نقاشی از موزه ویکتوریا و آلبرت بریتانیا                   نبرد باغ آورد که با نام نبرد مرادتپه هم شناخته می شود آخرین درگیری مهم طی جنگ ایران و عثمانی در فاصله سال های 1730 تا 1735 بود . ارتش ایالتی عثمانی در قفقاز  پیش از آن که بخش اصلی سپاهیان ایرانی وارد نبرد شوند به طور کامل توسط گارد پیشرو ارتش نادر منهدم شد . نابودی کامل قوای کوپرولو پاشا سبب شد پادگان های تحت محاصره عثمانی در قفقاز که با شنیدن خبر شکست خردکننده باغ آورد از رسیدن قوای کمکی نومید شده بودند  تسلیم نادر شوند .   باغ آورد یکی از تاثیرگذارترین پیروزی های نادر بود که در آن با سپاهی با اندازه چهار تا پنج برابر بزرگ تر از نیروهای خودش درگیر شده بود . پیروزی بزرگ نادر در باغ آورد در کنار شاهکارهای نظامی دیگرش در آق دربند ، کرنال و مهمان دوست جایگاه نادر را به عنوان یکی از نوابغ نظامی بزرگ تاریخ  استوار  می کند .     پیش زمینه   در 3 نوامبر 1734  نادر پس از  تصرف ولایت شیروان و پایتخت آن شماخی طی ماه آگوست ، به دروازه گنجه رسید . استحکامات گنجه چنان قوی بود که نادر به جای حمله مستقیم تصمیم گرفت شهر را محاصره کند .  بخشی از نیروها  در اطراف گنجه باقی ماندند و باقی سپاهیان به سمت ارمنستان و گرجستان تاختند تا تفلیس و ایروان را محاصره کنند . عبدالله کوپرولو پاشا  با قوایی متشکل از 50 هزار سوار ، 30 هزار پیاده و 40 قبضه توپ از قارص  و به قصد پایان دادن به محاصره شهرها و شکست قوای نادر رهسپار قفقاز شد .   به گفته آبراهام کرتی ، تاریخ نگار ارمنی ، نادر با رسیدن خبر گذشتن قوای کوپرولو پاشا از رودخانه آخوریان چنین گفت : ( به خدا قسم مدت هاست منتظر رسیدن چنین لحظه ای بودم ) . نادر بلافاصله به همراه گارد پیشرو اش که استعدادی بین 15 تا 18 هزار نفر داشت به راه افتاد . شب پیش از نبرد قوای نادر در ارتفاعات ناظر بر دشت که در کنار جنگلی قرار داشت اردو زد .       نبرد   کوپرولو پاشا با شنیدن اخبار مبنی بر نزدیک شدن نادر و کم تعداد بودن نیروهای او سرعتش را بیشتر کرد . نادر به جای پیوستن به بدنه اصلی نیروهایش گارد پیشرو را در معرض دید عثمانیان قرار داد . نبرد در ساعت 2 بعد از ظهر شروع شد . نادر ابتدا  دسته ای از نیروهایش را در جنگل نزدیک صحنه نبرد مستقر کرد ، 3 هزار سرباز را در دره ای که پایین تر از صحنه اصلی درگیری بود جای داد و سپس برای جلب توجه عثمانیان یک حمله مختصر رو در رو را آغاز کرد .   قوای عثمانی که در حال استقرار توپ خانه اش در یک تپه کوچک بود با مانور تهاجمی نادر که حمله حدود 2 تا 3 هزار شمخال چی نخبه ( جزایرچی ها )  برای تصرف تپه بود کاملا غافلگیر شد  . تصرف تپه به دست ایرانیان و از دست رفتن توپخانه با ارزش مستقر در آن طی مرحله نخست نبرد روحیه سربازان عثمانی را شدیدا تخریب کرد .   نادر در این حین واحد دیگری را برای خنثی کردن بخش دیگری از تمرکز توپخانه عثمانی در جناح چپ که با دستور فرماندهی مرکزی عثمانی در حال پیشروی بود اعزام کرد . توپخانه نادر که با داشتن بیش از 500 قبضه زنبورک  ( توپخانه سبک مستقر بر پشت شترها که مانورپذیری و تحرک مناسبی داشت ) تقویت شده بود اکنون وارد عمل شد . زنبورک ها در برابر آتش توپخانه سنگین آسیب پذیر بودند ، اما اکنون که توپخانه عثمانی ساکت شده بود نقش مهمی ایفا کردند . آتش نوبتی بیش از 500 قبضه زنبورک و تعداد دیگری توپ سنگین ایرانی با وارد کردن تلفات سنگین مرکز سپاه عثمانی را به طور کامل دچار بی نظمی کرد و نیروهای ایرانی با استفاده از این موقعیت خود را به آن رساندند . توپخانه عثمانی دیگر نتوانست نقشی در نبرد بازی کند .             زنبورک چی ایرانی               در این زمان نیروهای نادر که در جنگل مستقر بودند با فرمان او و با شروع یک حمله جناحی بی نظمی سپاه عثمانی را به یک شکست فاجعه بار تبدیل کردند . نادر به همراه هزار سوار برگزیده اش راه را بر عقب نشینی دشمن بست . کوپرولو پاشا به دست یک سرباز ایرانی به نام رستم از اسب سرنگون گردید و سرش به عنوان هدیه برای نادر برده شد . افسران عالی رتبه عثمانی و هزاران سرباز دیگر نیز تا آستانه رودخانه آرپاچای ( آخوریان ) تعقیب و کشتار شدند . قتل عام قوای عثمانی چنان گسترده بود که خود نادر  بعدها با اغراق در موردش چنین نوشت : (  ما همه ینی چری ها را قصابی کردیم ... حتی یک نفرشان نتوانست بگریزد  ،  تقریبا همه سواران عثمانی به لطف خدا کشته شدند ) .                   سرباز توپخانه ایرانی       سرعت فروپاشی ارتش عثمانی و افتادن توپخانه بی دفاع آن ها به دست قوای نادر  نشان می دهد عثمانیان با دیدن شمار کم نیروهای مستقر شده در برابرشان فریب نادر را خورده بودند و از منظم کردن صفوفشان غافل ماندند . نادر با استفاده از این فرصت منتظر رسیدن قوای اصلی اش نماند . یک حمله سریع و شوک آور به همراه حمله جناحی ناگهانی قوای استتار شده در جنگل که با زمان بندی عالی همراه بود کار را تمام کرد . تاکتیک های نادر در باغ آورد شباهت فراوانی به  تاکتیک هایی دارد که اودا نوبوناگا ، جنگ سالار و شوگون مشهور ژاپنی در نبرد اوکه هازاما در  سال 1560 میلادی به کار گرفته بود .             نبرد باغ آورد           پیامدها   شکست باغ آورد  برای عثمانیان چنان خردکننده بود که از قوای 80 هزار نفری اعزام شده تنها 8 هزار سرباز توانستند به قارص بازگردند . تلفات سپاه نادر اندک بود . باغ آورد به طور موثری به یکی از  پرماجراترین جنگ های بین این دو ابرقدرت شرقی پایان داد .  در این جنگ امتیازات فراوانی نصیب ایران شد که بعدها از دست رفت و به روابط دو کشور در قرون آینده شکل داد . نادر در نامه ای به حاکم گلستان گفت در هیچ یک از جنگ هایش چنین موفق نبوده است . به یاد پیروزی در باغ آورد و به فرمان نادر  تندیسی در  محل اردوگاه شب پیش از نبرد ساخته شد . نتایج استراتژیک نبرد بلافاصله نمایان شدند . گنجه و تفلیس بلافاصله تسلیم شدند . با گذشتن نادر از رودخانه آرپاچای و محاصره قارص ، در 13 اکتبر 1735  عثمانیان پذیرفتند ایروان را نیز در برابر رفع محاصره قارص تسلیم او کنند .     وقایع هم زمان در اروپا   روس ها که با شنیدن خبر شکست فاجعه بار عثمانیان از نادر جسور شده بودند با بهانه قرار دادن عبور سپاهی از تاتارهای کریمه از خاک روسیه و دور زدن ساحل دریای سیاه برای رسیدن به قفقاز و کمک به عثمانیان ، آن را نقض حاکمیت خود داستند و با عثمانی وارد جنگ شدند و شهر آزوف را گرفتند . اتریش هم موضع مشابهی داشت ، اما مانند روسیه چندان خوش شانس نبود و در نبرد گروکا از ترکان عثمانی شکست سنگینی خورد .     حرکت نادر به سوی شمال   نادر پس از عملیات موفقش در قفقاز فرمانداران و حاکمان جدیدی را به حکومت شهرها و قلمروهای قفقاز منسوب کرد و سپس به قصد جنگ با لزگی ها رهسپار شمال داغستان شد . تاتارهای کریمه که اکنون به شمال قفقاز رسیده بودند با شنیدن خبر شکست کوپرولو پاشا به سوی قلمرو خود بازگشتند . لزگی ها  به نادر نشان دادند حریف قدری هستند و برف زمستانی و گذرگاه های باریک کوهستانی داغستان نیز کار را برای نادر مشکل تر کرد . رهبر لزگی ها پس از شکست از قوای نادر در ژوئن 1736 به قبایل آوار پناه برد و سایر سران لزگی با نادر صلح کردند . نادر که اکنون قفقاز را در قبضه قدرت خود گرفته بود به خاک اصلی ایران بازگشت تا شاهنشاه ( شاه تهماسب دوم صفوی ) را برکنار کند و سلسله خودش ( افشار ) را ایجاد کند .         منبع : http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Baghavard
  13. Moltke

    نبرد باغ آورد

    در مورد فتح المبین تا آنجایی که امکانش بوده بله ...اما منابع موجود متاسفانه تصویر کاملی از نبرد نمی دهند ...هیچ خبری از آمار دقیق تلفات خودی نیست...آن چه شما می فرمایید بخشی از توپخانه عراق بوده و نه همه اش ، در منابع ایرانی گفته شده 82 قبضه توپ که در ارتش های عربی می شود تقریبا دو فوج (هنگ ) ...آیا در فتح المبین ایران توانست از آتش توپخانه و هوایی دشمن جلوگیری کند ؟ با توجه به تلفات ادعا شده در منابع خارجی و سکوت ایران یحتمل خیر . در مورد کاربرد کلمه بلیتزکریگ در جتگ ایران و عراق اشاره واضحی از منابع معتبر ندیدم ...قطعا سعیم بر این است که کاملا بی طرف باشم ...اما در کل بهتر است تاکتیک ها و تفکر نظامی ایران در جنگ هشت ساله را بهتر مورد بازبینی قرار داد.
  14. فعلا که در درگیری های جنوب و مرکز یمن همه کاره نیروهای گارد جمهوری وابسته به علی عبدالله صالح هستند . حوثی ها فقط نقش تبلیغاتی را بازی می کنند .   عربستان و متحدانش فعلا بمباران را ادامه می دهند . قبایل مارب و شبوه را هم به عنوان نیروی رزمی پشت سرشان دارند .   بمباران تا تضعیف کامل ارتش یمن ادامه پیدا می کند تا علی عبدالله صالح از آرزویش برای قبضه کردن کامل قدرت در یمن دست بکشد . هر وقت به این نتیجه رسید ، اتحادش را با حوثی ها خواهد گسست و به سهمی از قدرت که با آن احساس رضایت کند بسنده می کند . او که مثل حوثی ها کوه نشینی را دست ندارد!! نمی خواهد بر کشوری ویران و تحریم شده و منزوی حکومت کند .   جنبش حوثی در کوهستان های صعده قدرت دارد و می تواند تا سال ها در آن به جنگ چریکی و ستیزه جویی (Insurgency)  ادامه بدهد ...اما تسلط بر یمن ؟!!       ائتلاف که منطقه پرواز ممنوع اعلام کرده . برای اثبات ادعایتان مدرکی دارید ؟   هواپیماهای ایرانی که وارد حریم هوایی بوسنی نمی شدن ...در کرواسی سلاح ها تخلیه می شد و از راه زمین به بوسنی می رسید ...آن هم زمانی که همه غرب و دنیای اسلام با بوسنی بود ، یمن امروز چطور ؟ ، نیروی هوایی و پدافند صرب های بوسنی را قیاس می کنید با ائتلاف عربی امروز!!
  15. جناب MR-9 باید دید ازاین تعداد پایگاه هوایی چه  تعداد پایگاه های هوایی با ظرفیت بالا بوده اند ، ضمنا نوع رهگیرهای به کار رفته هم مهم است ...مثلا اگر میگ -21 بوده باشد خیلی عجیب نیست با توجه به کیفیت و نحوه هدایت آن ها توسط ایستگاه های زمینی ...
  16. Moltke

    نبرد باغ آورد

      بر عکس نیست :) ....جام نوشیدنی است . در مورد بنای یادبود اطلاعی ندارم ...باید از مقامات کشور ارمنستان پرسید .     در متن توضیح داده شد ...ارتش عثمانی که گمان نمی کرد نیروی کم تعداد نادر قادر به حمله مستقیم باشد برای توپخانه اش مکان استقرار و قوای مدافع  مناسب قرار نداده بود و با ناگهانی حمله جزایرچی های ایرانی توپخانه اش را از دست داد .   اما در مورد عملیات فتح المبین ، مقایسه نبردی که در سال 1735 میلادی درگرفته با عملیات سال 1982 ایران ، چندان مقایسه مناسبی نیست ...اما سعی می کنم استراتژی و تفکر نادر در جنگ را تا حدی با تفکر نظامی ایران بعد از انقلاب سال 57  از دیدگاه خودم مقابسه کنم :   نادر در جنگ هایش هیچ گاه نیروهای کم تجربه و با کیفیت رزمی پایین را مورد استفاده قرار نمی داد . مانند بیشینه سرداران بزرگ تاریخ ، کیفیت برای نادر خیلی مهم تر از کمیت بود . پیاده نظام قزلباش دوره صفوی ( البته منظورم اواخر دوره صفوی است نه اوایلش ، در اواخر دوره صفوی به پیاده نظام معمولی ایران قزلباش گفته می شد )  تا حد زیادی در ارتش نادر به حاشیه رفت و جایش را به پیاده نظام نخبه شمخال چی ( جزایرچی ها ) داد .   نادر به جای تکیه بر سواران بی نظم عشایری که بیشتر در جنگ های چریکی کاربرد داشتند و آسیب پذیری شدیدی در برابر آتش توپخانه داشتند ، از سواران عشایری مناطق مختلف و اقوام گوناگون ساکن قلمرو ایران و حتی فراتر از آن ( ترکمانان ، کردها ، بختیاری ها ، پشتون ها و ازبک ها ) ، سواره نظام منظم و باکیفیتی ساخت که در لحظات حساس نبرد از قدرت مانور و تحرک بالای آن ها بهره می جست .در طول تاریخ مثال های دیگری از این نوع واحدهای سواره گارد متحرک خالد بن ولید طی جنگ هایش با امپراتوری های ساسانی و بیزانسی ، و سواره نظام نومیدیایی هانیبال در جنگ های پونیک هستند که ضعف های نیروهای پیاده را پوشش می دادند و در مراحل حساس نبردها وارد عمل می شدند .   از طرف دیگر ، همان طور که از آثار مورخانی مثل لارنس لاکهارت می توان برداشت کرد ، نادر با استخدام متخصصان توپخانه فرانسوی توانست بهترین سواره نظام آسیایی دوران خود را در اختیار داشته باشد . توپخانه سنگین ایران که در ابتدا چندان قوی نبود و در محاصره بغداد نشان داد برای محاصره شهرهای بزرگ مناسب نیست در ادامه دوره نادری پیشرفت فراوان کرد .علاوه بر این ، توپخانه سبک و متحرک زنبورک که سلاح منعطف و بسیار موثری بود نیز در سپاه نادری به یک ابزار محبوب تبدیل شد .   ارتش نادری در نبردهای مهمش مثل کرنال ، آق دربند ، باغ آورد و مهمان دوست ارتشی است پرتحرک و منعطف که هیچ گاه سعی نمی کند در جنگی سراسری و رودر رو با دشمن درگیر شود و از انواع مانورها ، کمین ها و حرکات شوک آور و ناگهانی بهره می جوید . تنها نبردی که نادر از حمله همه جانبه و مستقیم استفاده کرد نبرد سامراء بود که تنها شکستش هم در همین نبرد رخ داد .   نادر در دوره حکمرانی و فرماندهی اش بر خلاف بسیاری از حاکمان دیگر ایران ، سعی داشت در ارتش و دستگاه حکومتی اش بر اصل شایسته سالاری تاکید داشته باشد و از استعدادهای موجود در قلمروش بهترین بهره را ببرد و بر حلقه محدود هم قبیله ای های خودش تکیه نکند . تلاش فراوان کرد که اختلافات مذهبی دوره صفوی که منجر به بروز شورش های فراوان و در نهایت سقوط سلسله صفوی شده بود را کم اثر کند و با ایجاد وحدت میان اهل سنت و شیعیان و جلوگیری از ادامه تنش ها ایران را به کشوری باثبات بدل کند . مثال خوبی از این مساله احمدشاه درانی است . احمدشاه که از طایفه پشتون ابدالی بود از سربازی ساده در سپاه نادر به سرداری برجسته بدل شد و بعدها پس از رسیدن به پادشاهی افغانستان همان تاکتیک های نادر را در جنگ هایش به کار گرفت . نبرد پانیپت که در سال 1761 درگرفت و یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین نبردهای تاریخ شبه قاره هند بود مثالی واضح بر این امر است .   البته  نادربا همه نبوغ نظامی که داشت ، تمایل شدیدی به استبداد هم داشت و همین خصیصه او در سال های آخر حکمرانی اش به همراه مالیات گیری های سنگین ایران را به صحنه شورش ها و سرکوب های خشن پس از آن تبدیل کرد که سرانجام جان خود او را هم گرفت و جنگ های داخلی پس ازآن نیز منجر به مرگ صدها هزار نفر و ویرانی مطلق کشور شد .   -------------------------------------------------------------------------   اما در برابر سوالی که شما فرمودید ، از نظر من تفکر نظامی ایران پس از 1979 ، نمونه ای عجیب از سیستم های نظامی انقلابی است و نظیرش را من بیشتر در چین مائوییست می بینم و نه حتی در شوروی پس از 1917 یا فرانسه پس از انقلاب کبیر و گراند آرمه ناپلئون .   در مورد شوروی پس از 1917 و تفکر نظامی اش می توانید به کتاب ارزشمند آقای اورلاندو فایجس  تحت عنوان ( تراژدی مردم : انقلاب روسیه 1924 -1891 ) خصوصا جلد دومش با  ترجمه آقای احد علیقلیان که توسط نشر نی منتشر شده  و در مورد چین کمونیست به کتاب ( مائو ، داستان ناشناخته )  اثر جان هالیدی و جانگ چنگ با ترجمه آقای بیژن اشتری  و منتشر شده توسط نشر ثالث مراجعه بفرمایید تا بهتر منظورم را متوجه شوید .   تفکر فرماندهان برجسته ارتش سرخ و خصوصا جناح طرفدار تروتسکی را می توان در دو جمله خلاصه کرد : ( ارتش سرخی با حداکثر یک میلیون سرباز اما با تغذیه و لباس و پاافزار خوب هزاربار به مصلحت نزدیک تر است تا ارتشی با سه میلیون سرباز اما نیم گرسنه ، نیم پوشیده ,  و با یک لنگه کفش ) ، تروتسکی هم با حمله به کسانی که  وفاداری به حزب را عامل مهم تر در انتخاب فرماندهان می داستند می گفت ( چند مورد خیانت متخصصان نظامی تربیت شده در نظام تزاری بدتر از تلف شدن یک لشکر کامل به دلیل بی کفایتی فرماندهان بی سواد کمونیست که حتی نمی توانند یک نقشه را بخوانند نیست ) .    با سیاست های تروتسکی و فرماندهان دیگری مثل میخاییل فرونزه ارتش نوبنیاد سرخ توانست قوای شورشیان قدری مثل یودنیچ ، دنیکین و کولچاک را شکست دهد و شورش های گسترده قزاقان در جنوب و جنبش باسمه چی در آسیای میانه را سرکوب کند و حتی تا دروازه های ورشو هم پیش برود .   در مقابل ، می بینیم که تصفیه های استالینی دهه 1930 چه بر سر ارتش سرخ آورد و یا در چین کمونیست سیاست های مائو باعث شد ارتش آزادی بخش خلق چین در جنگ کره ، درگیری های مرزی اواخر دهه 1960 با شوروی در حوالی رودخانه اوسوری و نیز جنگ سال 1979با ویتنام متحد شوروی با تلفات سنگین و شکست های خونبار کارنامه نامناسبی از خود به جا بگذارد .   ایران پس از 1979 متاسفانه از دید من در حال طی کردن همان راه چین مائوییست است . تکیه بر نیروهای کم تجربه و با کیفیت پایین با شعارها و پوشش سیاسی و مذهبی ، دادن تلفات سنگین در هر درگیری حتی پیروزی ها ( کمتر عملیاتی در جنگ ایران و عراق هست که تلفات ایران از عراق کمتر باشد ) ، توجه بیشتر بر تصمیم گیری های صرفا سیاسی تا روش های درست نظامی و متاسفانه ادامه دادن این مسیر تاکنون و سعی در پیاده کردن آن حتی در میان متحدان و دوستان خود ( حزب الله لبنان اندکی از این قضیه مستثناست ) ، از دید من نقطه ضعف است تا قوت ...   عملیات فتح المبین نیز شاهد حمله امواج انسانی و حمله رو در رو بود بدون پشتیبانی هوایی مناسب و آتش دقیق توپخانه . هر چند ارتش عراق صدمات فراوان دید اما تلفات ایران هم کم نبود و این در قیاس با تاکتیک های امثال نادر که سعی بر انعطاف فروان ، قدرت مانور بالا ، استفاده از نیروهای متخصص با زمان بندی دقیق و حداقل تلفات خودی در برابر حداکثر تلفات دشمن داشتند چندان جالب نیست .
  17. Moltke

    نبرد باغ آورد

    دکتر پارسادوست در آثارشان مساله آمدن افشارها از آناتولی شرقی را تایید می کنند . ایروان از دوره سلجوقی تا شروع جنگ جهانی اول ترکیب جمعیتی مخلوط مسلمان و مسیحی اعم از ارمنی و ترک و ...داشت ...در زمان نادر چظور بوده دقیقا خیر ...اطلاع کامل ندارم     سرباز به کار گیرنده توپ کوچک زنبورک که روی شتر سوار می شد .
  18.   سطرهای بالای پستم را بخوانید تا موضع من را بفهمید ...شما و دوستانتان از اول به تظاهرکنندگان سوری هم تروریست و فریب خورده میگفتید...   راستی به نظر شما تصرف شهرها با هم دستی وفاداران به جناب علی عبدالله صالح ( که دستش به خون هزاران نفر از خود حوثی ها هم آلوده است و در طی حکومتش یمن را غارت کرد  ) ، سرکوب تظاهرات ، حمله به خانه اعضای احزاب دیگر مثل حزب اصلاح ( اخوان یمن ) انقلاب است ؟   راه حل یمن این بود که حوثی ها در صعده و عمران بمانند ( در آن جا شکست ناپذیرند نه در جاهایی که تازه یکی دو ماه است با همکاری  هواداران صالح مستقر شده اند ) و در سیستم فدرالی و با همکاری سایر گروه ها در قدرت سهیم شوند ...شما هم اگر علاقه مند به بحثید بهتر است لحنتان را تغییر بدهید .
  19.         این که کی کله مبارک شما به کار بیفتد و بفهمید که انسان می تواند یک ناظر بی طرف و بدون جانب گیری باشد و دنیا را سیاه و سفید نبیند الله اعلم ...   آقایان محترم ، الان مثلا من می گویم حوثی ها خودشان را بین مردم غیرنظامی پنهان کرده اند و تقصیر خودشان است ؟ می گویم خودشان خانه ها را بمب گذاری کرده اند و می ترکانند که مظلوم نمایی کنند؟ می گویم اهل سنت این رافضی های مشرک !! را باید با هرچه که دارند بزنند؟!!  می گویم این  ( توطئه خارجی ) است که در یمن برپا شده ؟ می گویم حکومت های دیکتاتوری عرب درگیر این عملیات دموکراتیک هستند ؟ دست به دامان احادیث و روایاتی که 1300 سال پیش داعیان عباسی ساخته اند و الآن شده چوب دست شما می شوم ؟ خون مردم یمن را ارزان می شمارم ؟ نام خدا و پیامبر و بزرگان دین را برای امیال سیاسی ملوث می کنم؟  ولی خودتان را ببینید...   بشار شیمیایی نزده...مخالفان خودشان به خودشان تیراندازی کردند...موشک بالستیک و بمب بشکه ای و سربه نیست کردن ده ها هزار نفر در بازداشت گاه ها و تجاوز به زنان و کودکان کار بشار نیست...کشتارهای دسته جمعی کار خود مخالفان است ...این توطئه خارجی است ...این ها همه وهابی و ناصبی هستند....بزنید با خاک یکسان کنید...   یک کم مطالعه و تحقیق بد نیست به خدا ...تا یک هفته پیش خیلی ها اصلا نمی دانستند یمن کجاست و چقدر جمعیت دارد و چه تاریخی دارد...حالا به لطف فارس نیوز و صدا و سیما شده اند کارشناس امور یمن !!! هر روز هم به لطف این کارشناسان چند فروند جنگنده ساقط می شود ( البته در دنیای مجازی )....اگر هم کسی انتقاد کرد جوابش حملات گنگستری فحاشی و منفی باران است ...   بحث من این بوده است که دین و اخلاق را قربانی سیاست نکنید ...دیگر خود دانید.    توصیه می کنم به تاریخ یمن ، خصوصا جنگ های داخلی دهه 1960 و 1990 ، بافت جمعیتی کنونی ، سهم هر کدام از قوای سیاسی آن در این ماجرا اعم از خاندان صالح ، خاندان الاحمر ، جنبش جنوب ، فرماندهان و رهبران سابق جنوبی مثل منصور هادی ، حوثی ها و القاعده یمن توجه بیشتری بفرمایید ...روی مسائل فنی و نظامی تمرکز کنید تا درس های خوبی از ماجرا بگیرید.   اگر مایل به بحث دوستانه و منطقی و علمی هستید حاضرم در فرصت های مناسب و با تحلیل هایی همراه با زمینه تاریخی و نظامی شرکت کنم ...اما اگر قرار است با شعار و فحاشی و برچسب زنی و لعن و نفرین روبه رو شوم ...وقت کافی برای خواندن و جواب دادن به افاضات فاضلانه برخی کاربران ندارم ...ما را به خیر و چنین افرادی را به سلامت  . خصوصا بعضی ها که یحتمل  تازه تایپ کردن را یاد گرفته اند ...   حرف چندانی هم در این مدت نزده ام ...چند تاپیک تاریخی بوده و دادن چند مدرک در باره ماجرای حمله شیمیایی 21 آگوست 2013...
  20. اگر همه این ماجرا نقشه علی عبدالله صالح برای بازگشت به قدرت و گرفتن ژست حافظ وحدت یمن بود چه خواهید گفت ؟
  21. Moltke

    نبرد چاناق قلعه

    ضمن تشكر از جناب قادر من تاريخ نويس نيستم ، علاقمند به تاريخم :) سعي مي كنم در مسائل تاريخي اين اصل را رعايت كنم : ( تاريخ را آن طور كه بوده و هست ببين و تحليل كن نه آن چنان كه خودت و ديگران دلشان مي خواهد ) . در بحث پژوهش تاريخي متاسفانه يك علاقمند به تاريخ در ايران با چالش هاي جدي مواجه است . منابع تاريخي و رشته تاريخ آن هم در سبك مدرن آن در ايران بسيار كم ياب و ضعيف است .   به لطف انزوا و وضعيت اقتصادي و فرهنگي و روابط بين الملل كشور ما ، دسترسي به اسناد و كتاب هاي معتبر موجود در كتابخانه ها و پژوهشگاه هاي كشورهاي ديگر كه هيچ ، دسترسي به كتاب هايي كه در سايت هايي مثل eBay و آمازون هم وجود دارند تقريبا ناممكن است . تاريخ نويسي ايران به خصوص پس از دوره تيموري بسيار ضعيف است و بيشتر به افسانه سرايي شبيه است تا تاريخ نويسي ... عمق فاجعه اي را كه بر سر تمدن ايراني و اسلامي امده وقتي درك مي كنيد كهمثلا تاريخ كامل ابن اثير ( كه هنوزبا گذشت نزديك 8 قرن با سبك كرونولو‍ژيك و دقت تحسين برانگيزش تازه مي نمايد ) را با تواريخ دوره قاجاري و افشاري مقايسه كنيد .تنها در ابتداي قرن بيستم و در آثار احمد كسروي است كه رگه هايي از تاريخ نويسي مدرن را مي شود ديد . به همين سبب تاريخ نويسي هاي دوره قاجار تصوير مناسبي از جنگ ايران و روس به دست نخواهد داد و براي بررسي كامل مساله لازم است به اسناد و كتاب هايي كه در روسيه و ساير كشورها در اين مورد تهيه شده نيز دسترسي داشت . در هر حال من اين جا سعي مي كنيم ضمن مقايسه اي كلي ميان وضعيت ايران و عثماني ، پاسخي هر چند اندك داده باشم در اين رابطه كه انشالله مقدمه اي شود براي پژوهش ها و بحث هاي بعدي   -------------------------------------------------------------------------------     كشور تركيه امروزي بر خلاف ايران ، حداقل از دوران سلجوقيان روم تا قرن 20 ام يك دستگاه ديوان سالاري نسبتا منظم به پيروي از سنت حكومت بيزانسي و بقاياي آن ( امپراتوري ترابوزان ) به خود ديده است . بر خلاف كشور ما كه از دوران سلجوقي به بعد هيچ گاه دستگاه اداري و ديواني مناسبي نداشت و گرفتار طوفان درگيري ها و اتحادهاي عشايري بود و در آن خان ها و بيك ها همواره نقشي برتر از وزرا و دبيران داشتند . يكي از دلايلي كه آناتولي به مدت چهار قرن و اندي تحت تسلط خاندان عثماني باقي ماند ولي كشور ما چندين سلسله عوض كرد ( در همان دوره حكومت عثمانيان ايران ظهور و سقوط سلسله هاي تيموري ، قراقويونلو ، آق قويونلو ، صفوي ، افشر و قاجار را به خود ديد ) و هر از چند گاه درگير جنگ هاي خونين داخلي و شورش هاي بزرگ مي شد نيز همين بود . ارتش عثماني بر خلاف ايران كه همواره متكي بر اتحادهاي قبايلي و ارتشي رنگارنگ و نامطمئن بود ( در دوره نادرشاه اين وضعيت كمي بهبود يافت ) ، از ابتدا بر زمين داران تحت نفوذ سلطان كه اختيارات و قدرت مانور بسيار كمتري نسبت به سران قبايل كوچ نشين داشتندمتكي بود و ايجاد سپاه يني چري ( البته بعدها خودش به معضل بدل شد ) و آشنايي و به كارگيري سريع سلاح هاي آتشين وضعيتش را بهتر كرد . سلطان عثماني نسبت به شاه ايران تسلط و كنترل بيشتري بر قلمروش داشت كه از دستگاه اداري و ديوانسالاري بهتر و باسوادتر ناشي مي شد ...در ابتدا عثمانيان هم با مقاومت عشاير آناتولي رو به رو شدند كه نمونه اش اتحاد قبايل شرق و مركز آناتولي با تيمور براي كاهش قدرتشان بود اما در پايان نظم و كيفيت كار عثماني بر بي نظمي عشايري غلبه كرد.   به همين سبب سلطنت عثماني براي اجراي اصلاحات اداري و نظامي اش انعطاف بيشتري داشت وارتشش در قرون 18 و نوزده با اصلاحات و تدابيري كه انجام داد شايد در حد ارتش هاي مدرن اروپايي نبود ، يك سر و گردن بالاتر از هند امپراتوري مغولان بابري ، چين منچو ، ايران ( سواي دوره كوتاه نادري ) ، خان نشين هاي خوقند و بخاراي آسياي ميانه و سلطنت مراكش قرار مي گرفت .   وقتي عباس ميرزا براي بار نخست كوشيد در ايران ارتش منظم ايجاد كند با مخالفت شديدي رو به رو شد كه از تمايل سران عشاير و نيروهاي مركز گريز براي حفظ آزادي عمل و قدرتشان ناشي مي شد . با ايجاد ارتش منظم ديگر نقش اتحادهاي قبايلي اهميت گذشته را نمي داشت و حكم پادشاه در اقصا نقاط قلمروش جاري مي شد . ماليات گيري براي حكومت مركزي آسان تر مي گشت .با وضع موجود نگه داري ارتش منظم ممكن نبود چون دستگاه مالياتي و شيوه هاي قديمي اقتصادي كفاف نگه داري ارتش منظم را نمي داد ...پادشاهي قاجار پادشاهي ناتواني بود كه تنها با ايجاد درگيري ميان رقباي قبايلي خودش را سرپا نگه داشته بود .   بله ، آذربايجان سهم اصلي درگيري را بر دوش داشت ، اما اين مساله از ناكارآمدي و ضعف لجستيك و ساختاري حكومت ايران ناشي مي شد و نه عدم تمايل ساير ولايات براي كمك . اگر جنگي در جنوب يا شرق يا غرب نيز درمي گرفت براش بر عهده ولايات موجود در همان مناطق مي بود . جنگ ايران و روس نشان داد ايران يا بايد از سنت هاي نادرست حكومتي اش دست بكشد يا آماده شكست هاي بدتر و دردناك تر باشد ... اما تجارب اين جنگ با منافع بخش هاي صاحب نفوذ جامعه ايران در تضاد بود و سابقه چندين قرني حكومت عشايري و قرار گرفتن ايران در ميانه ( بازي بزرگ ) قدرت هاي بزرگ آن روزگار نگذاشت ايران نه ژاپن عهد ميجي كه حداقل تركيه قرن 20 امي شود .
  22. Moltke

    نبرد چاناق قلعه

    یک دلیل موفقیت هر چند اندک عثمانی در گالیپولی داشتن تعدادی واحدهای هر چند کم حجم آشنا با جنگ مدرن بود . عثمانیان از اواسط قرن 18 میلادی و با شکست های فاجعه بارشان از روسیه فهمیده بودند که اصلاح ساختار سیاسی و نظامی حکومت ضروری است و به همین سبب مستشاران فرانسوی و بعدها پروسی را به خدمت گرفتند و اصلاحات نسبتا گسترده ای را شروع نمودند . هر چند ساختار غیرمنعطف حکومت عثمانی و مخالفت نهادهای سنتی مثل ینی چری ها و برخی روحانیون و نیز دخالت ها و درگیری های خارجی این روند را تضعیف کرد ...در نهایت سبب شد عثمانی به سرنوشت کشورهای شرقی دیگری مثل هند و چین دچار نشود و با وجود حملات فراوان خارجی استقلال حداقل آناتولی را حفظ کند و هم چنان در جهان اسلام کشوری مهم باقی بماند ...این که جامعه ترکیه امروز تفاوت فراوانی با دیگر جوامع سنتی خاورمیانه دارد نتیجه همین اصلاحات با سابقه چند قرنی است. جناب parvaaz در پست خصوصی و در فرصت مناسب پاسخ همه سوالات شما را خواهم داد.
  23. Moltke

    نبرد چاناق قلعه

    حقا که دستگاه تبلیغاتی و نظام آموزشی کشور ما در مسموم کردن حتی ساده ترین مسائل به سیاست و کینه توری کور موفق عمل کرده ...شما که حوصله مطالعه نداری لااقل کتاب شیمی دبیرستانتو باز کن ببین موزلی چکاره بوده بعد فحاشی کن.سرباز وظیفه هم بوده نه این که به میل خودش رفته باشه. اگر ملتفت نشدی هم از نیوتن و گرین و هاردی و راسل تا فارادی را چون بریتانیایی بودن و در کله مبارکت به همین دلیل گناهکارند لعنت کن. به مدیران محترم توصیه می کنم اندکی در صدور اجازه عضویت در سایت دقت کنند تا بیش از این شاهد فضاحت و به قعر رفتن کیفیتش نباشیم .
  24. Moltke

    نبرد چاناق قلعه

    جنگ جهانی اول با تجهیزات و تاکتیک های راکد و مایل به سکونش برای عملیات های آبی خاکی مدرن زود بود.تحرک بالا و بازگشت به عصر تعرض های ناپلئونی با ابزارهای این دوره و خطوط لجستیکی ناامن کار سختی بود و بریتانیا در پیاده کردن و پشتیبانی موثر قوای خود در خاورمیانه هم در مرحله اول ناکام بود ...نبرد کوت العماره در جنوب عراق به ناکامی دیگر بریتانیا در این مورد بدل شد. سوای این مسائل گالیپولی صحنه مرگ هنری موزلی ، شیمیدان جوان و بااستعداد بریتانیایی هم بود و از این لحاظ در تاریخ علم هم واقعه دردناکی محسوب می شود...
  25. خیلی ساده...من با سند و مدرک علمی و فنی ماجرای غوطه را بررسی کردم...جز لعن و نفرین و شعار و برچسب و ژورنالیسم هم جوابی نگرفتم ...آن ها که باید می فهمیدند فهمیدند. ماجرای غوطه مهم بود برای همین مطرحش کردم . کار من در این سایت محدود می شود به تاپیک های تاریخی آن هم مسائل کمتر کاویده شده تاریخ...برادران هم می توانند به روند مورد علاقه شان ادامه دهند و با همون غول ها!! بسازند تا ببینیم آن دنیا هم از این جواب ها دارند بدهند ... ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار حق نگهدار...