scorpion57

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    1,067
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    10

scorpion57 آخرین امتیاز شما در روز 17 شهریور

scorpion57 شما بیشتری مطالب مورد علاقه کاربران را دارید!

اعتبار در انجمن

4,251 نشان حکمت

5 دنبال کنندگان

درباره scorpion57

  • رتبه حساب کاربری
    ستوان دوم

Profile Information

  • Gender
    Male

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

بلوک آخرین بازدید کننده ها غیر فعال شده است و به دیگر کاربران نشان داده نمیشود.

  1. یمن داره به مسلخ میره همانطور که حزب الله رفت .اهمیت یمن برای ما چندین برابر بیشتر از حزب الله لبنانه.این قطع شدن بسیار آگاهانه و برنامه ریزی شده بازوهای ایران که با (نمی دونم چی اسمش رو بزارم)قمار..حماقت و شاید خیانت حماس و اسپانسرهای اخوانیش اتفاق افتاده کاملا با اهداف مشخصه و میوه اش رو الان می بینید ترکیه و قطر و اسراییل دارند می چینند .تو تحلیلها رو ارقام و داده ها و نتایج حساب کنید نه شعار و فلسفه بافی
  2. -در جواب نکته اول عرض کنم که اتفاقا برنامه های بسیار خوب و جدی در حوزه هوایی و زمینی دنبال شد آذرخش شفق برهان و...اما کار بعد تغییر دکترین بالکل رها شد -نکته دوم همون اشتباهی که فرماندهان و تئوریسینهای ما کردند رو دارید تکرار می کنید تهدید جدی از طرف همسایگانمون هست ترکیه باکو پاکستان عربستان امارات وحتی افغانستان...صرف نیروی موشکی به هیچ وجه جوابگو تهدیدات نیست به خصوص در بخش پدافند -همون شلیک 180موشک "ادعایی"( من تصور می کنم کمتر از این حرفهاست)هم برای تدارک و طرح ریزی و پرتابش کلی زمان برد
  3. و بشار نیز با انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری در ایران، خاطره سفرش در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی در سال ۱۳۹۷ به تهران و به هم ریختگی در سیاستمداران ایرانی با استعفای وزیر خارجه و عدم حمایت روحانی از سوریه را در ذهن مرور کرده و ایران را جبهه قابل اعتمادی برای تکیه‌کردن نمی یافت روسها نیز درگیر اوکراین بودند به همین جهت سیاست عدم تنش در منطقه و فاصله گرفتن از ایران را دنبال ‌کرد. گرچه برخی تحلیل‌گران بشار را متهم به فاصله گررفتن از ایران می‌کنند اما به واقع این نظر بشار را نمی‌توان نادیده گرفت که ((وقتی ایران هدف قرار گرفتن خاک خود در ترور هنیه یا در حمله اسراییل به مراکز نظامی تهران را بی پاسخ می‌گذارد و دفاعی از خود نمی‌کند چگونه می‌توان به کمک آن امیدوار بود؟)) به همین دلیل بشار نیز خود را تنها یافته و سعی در کاهش هزینه‌های همراهی با محور مقاومت داشت. به عبارتی خود را از محور مقاومت خارج نمود. اما ایران سوریه را خیلی پیش‌تر، در سال ۱۳۹۷ در سفر بشار به تهران از دست داد، در به هم ریختگی سیاسی در تهران، درمرکز جبهه مقاومت، و در استعفای وزیر خارجه و بی تفاوتی روحانی در جایی که دولت حاضر به هزینه دادن حتی در حد یک ملاقات معمول با اسد نبود. اکنون نیز در دوره پزشکیان نیز حتی برای دفاع از خاک خود حاضر به هزینه نیست. سوریه نیز در اقدامی منطقی ارتباط خود را با ایران قطع کرد تا هزینه کمتری، به زعم خود، در همراهی با ایران بدهد. قراردادهای تجاری نیز با عدم فعالیت اتاق بازرگانی ایران و سوریه فراتر از تفاهم نامه نرفت. سرمایه های نظامی و پایگاههای ایران نیز یک سال پس از ایجاد محدودیت‌های دولت سوریه در عمل متروک شده بودند. محور مواصلاتی ایران نیز از سمت دمشق کاملا قطع بود و اندک ارتباطی از سمت لاذقیه با لبنان وجود داشت. در مورد کاهش قدرت بازدارندگی نیز بیش از آنکه کاهش بازدارندگی نتیجه سقوط سوریه باشد، سقوط سوریه معلول کاهش بازدارندگی ایران، منفعت سنجی‌های کوتاه مدت نابخردانه برخی سیاستمداران،از سمت ایران و به همان مقدار از سمت دولت سوریه بود. این فرایند نتیجه بذر این حادثه در دولت روحانی گذاشته شد و بی عملی در دوره پزشکیان به بلوغ رسید و چنانچه بازدارندگی کشور ترمیم نشود در آینده باید شاهد ضرباتی از سوی محور عربی عبری و ترکی، باشیم.""""" """"""""""""" اینقدر آسمان ریسمان کردی تا نشون بدی بشار اسد و روسیه در هماهنگی با اسراییل به ما هیچ خیانتی نکردند و نارویی نزدند.خیانت رو روحانی رییس جمهور پیشین و پزشکیان رییس جمهور فعلی مرتکب شدند!!! احیانا ایران رو با آمریکا اشتباه نگرفتی؟! یه جوری می گید که هیچ کس ندونه فکر می کنه ما تا به الان اونجا رو تصرف کرده بودیم و مستعمره ما بوده.می تونست مطلب خوبی باشه بدون گرایش سیاسی ولی متاسفانه داره طرف کشی سیاسی توش موج میزنه .نمی دونم اگر این اتفاق که استارت در دوره شهید رییسی واقع شد در دوره ایشون رقم می خورد چطور باید تحلیل می کردید.راستش بدم نمیاد جریان پانترک در ایران با ورود احتمالی ما به جنگ فنا برن ولی چیزی که مشخصه تمایل شدید مدیریت میلیتاری به یک طرف سیاسی در نشر این مطالب قابل نادیده گرفتن نیست
  4. اینها سال97رونمایی شده بود این دیش هم به شدت آدم رو یاد گریفو می ندازه که دهه 90در نمایشگاهها موجود بود این هم همون برند در سال97(حالا ساخت صا ایرانه یا ری برند هست خدا داند)
  5. میگ1.42 پاسخ شوروی بهF-22 Raptorیا افسانه ایی فراموش شده؟ - قسمت پایانی    از آنجایی که فقط نمونه اثبات فناوری MiG 1.44 پرواز کرد و اطلاعات مربوط به 1.42 و 1.46 کمیاب است و هنوز طبقه بندی شده است، اکنون MiG 1.44 شرح داده می شود و در صورت لزوم به دو نوع دیگر اشاره می شود لازم به ذکر است که میگ 1.44 برای اولین بار در نمایشگاه هوافضای روسیه MAKS 2015 به نمایش گذاشته شد و در نسخه 2017 نیز بسیاری از عکس های گرفته شده از میگ 1.44 در طول MAKS 2015 و 2017 قابل مشاهده است . MiG 1.44 در MAKS 2015 طراحی میگ 1.44 نمایشگر فناوری یک جنگنده تاکتیکی سنگین، تک سرنشین، دو موتوره ، با پیکربندی بال دلتا و مجهز به هواپیماهای کانارد بود. این سازه از آلیاژهای آلومینیوم-لیتیوم با استحکام بالا (35 درصد وزن خشک)، آلیاژهای تیتانیوم و فولاد (30 درصد)، مواد کامپوزیت، به ویژه پلیمرهای کربن و پلاستیک (30 درصد وزن کل جنگنده) استفاده گسترده ای می کرد. و 5٪ باقیمانده مربوط به مواد مختلف (شیشه، پرپکس، لاستیک و غیره) است. 1.42/1.44 که از نظر اندازه قابل توجه بود، طوری طراحی شده بود که بسیار سریعتر از هر هواپیمایی که می توانست با آن روبرو شود، پرواز کند. نیاز طراحی آن به سه "S" معروف شد: - اولین "Sverkhzvuk" (مافوق صوت) است: سرعت کروز مافوق صوت و قابلیت نبرد هوایی در مافوق صوت. - دومین "Supermaneuverability" است که شامل پرواز کنترل شده با زاویه 60º/70º است. – سومین “S” برای “Stealth” بود که به ترتیب اهمیت آخرین مورد بود و تنها در صورتی اعمال می‌شد که بر دو مورد اول و مهمتر “S” مورد نیاز تأثیر نگذارد. بال از نوع دلتا با نسبت ضخامت به وتر در حدود 3.5٪ و زاویه رفت و برگشت، در لبه جلویی، حدود 48 درجه (50 درجه در بخش داخلی) بود. در لبه جلویی آن دارای دو بخش از فلپ های لولایی در طول کل دهانه خود بود، در حالی که در امتداد لبه عقب دارای فلاپ های بزرگی بود که توسط واحدهای نیرومندی که در فیرینگ های داخل بال ها قرار داشتند ( که رادار گریزی هواپیما را زیر سوال می برد) نیرو می داد. برخلاف MiG-29، بال به راحتی با بدنه ادغام نشد و به LERX (Edge-Edge Root Extension) مجهز نشد. از چپ به راست تکامل طراحی بال MiG MFI/1.42. تصویر در وسط مربوط به MiG 1.44 و تصویر سمت راست به MiG 1.42 است، در حالی که تصویر سمت چپ متعلق به یکی از پیکربندی های اولیه در مرحله طراحی است، کانارد بزرگ تا جایی که امکان داشت (بدون تداخل با دید خلبان) و می‌توانست در محدوده زاویه‌ای وسیع عمل می کرد. آنها دارای زاویه رفت و برگشت 58 درجه در لبه جلو و 23 درجه در لبه عقب بودند. هرکدام یک دندانه سگی داشتند و یک دندانه سگی کوچکتر دوم به دلیل اینکه کانارد میگ 1.42 بودند و کاملاً روی 1.44 جا نمی شدند. جزئیات نقشه های کانارد میگ 1.44 با دندانه سگی دوتایی آن. در فضای وسیع بین موتورها و اسپارهای عقب(تیر اصلی) که دریفت های ذوزنقه ای را پشتیبانی می کردند، فلپ های ثانویه نصب شده بودند، دو باله عمودی مجهز به یک سکان قرار داشت. مورد دوم قابل توجه است زیرا دریچه های عمودی - که بیشتر به عنوان دریفت شناخته می شوند - برای کاهش RCS درجه14 به سمت بیرون متمایل شده بودند، اما طراحان به دلایلی این کار را با باله های شکمی انجام ندادند، بدنه از نوع "بدنه بالابر"(ایجاد لیفت) بود و سهم قابل توجهی در افزایش اندازه کلی 1.44 داشت. بدنه جلو یک مقطع تقریباً بیضوی داشت. در بدنه مرکزی مخازن اصلی سوخت و محل تسلیحات قرار داشت. ارابه فرود اصلی در کنار محل اسلحه و بین مجرای هوای موتور قرار داشت. جزئیات دماغه میگ1.44 1.44 به گونه ای طراحی شده بود که از نظر طولی ناپایدار باشد و برای مقابله با زوایای حمله بالا، تا حداقل 100 درجه، که استفاده بی سابقه از 16 سطح کنترل را توجیه می کند به گفته میکویان، این تغییرات ضروری بود، زیرا برخلاف F-22، این جنگنده برای نبردهای هوایی نزدیک طراحی شده بود. در زوایای حمله بالا، نیروی بالابر توسط کانارد، بخش دماغه مسطح و بخش پایینی عظیم بدنه ایجاد می شود، که بدین منظور صاف شده بود فقدان LERX (کوتاه شده Leading-Edge Root Extension)به این معنی بود که به جای وجود یک ورودی هوا در زیر هر بال، یک ورودی مستطیلی بزرگ با یک صفحه جداکننده مرکزی برای هر دو موتور در فاصله قابل توجهی زیر بدنه جلو وجود داشت. با توجه به طراحی بالا، عدد ماخ (Md) با این ورودی هوا متغیر بود و از طرف کناری مشابه MiG-29 و Su-27 بود. مجرای هوا پس از عبور از ناحیه دنده دماغه از هم جدا شدند و سپس در بالای محل تسلیحات (که در این نمونه اولیه توسط ابزار دقیق برای آزمایش پرواز اشغال شده است) بالا رفتند، به طوری که کمپرسور هر موتور پنهان شد. سیستم بازکن گنبدی برای MiG 1.44 از MiG-29A استفاده شد. هندسه متغیر جهش صندلی مشاهده می شود. پنهان کاری MiG 1.44 فاقد پوشش RAM (مواد جاذب رادار) بود اما استاندارد 1.42 برای داشتن آن برنامه ریزی شده بود. میکویان ادعا کرد که RCS (مقطع راداری) MFI مشابه F-22 و کوچکتر خواهد بود. با این حال، برخی از ویژگی‌های 1.44 خلاف آن را نشان می‌دهد، مانند ستون فقرات بدنه، ورودی‌های هوای مربعی آن، دو باله شکمی، فیرینگ‌های حجیم محرک‌های سطوح کنترل افقی و مهم‌تر از همه، دقت کم مونتاژ پانل های پوششی مختلف که برای این موضوع در استاندارد MiG 1.42 قرار بود توسط خطوط ماشین های جوش اتوماتیک به سازه جوش داده شوند. به احتمال زیاد فیرینگ های محرک در 1.42 ناپدید شده اند. به همین ترتیب، برخی از تصاویر منتشر شده، 1.42 مجهز به ورودی هوای گوه‌ای را نشان می‌دهند که در طرح دیده می‌شود و ظاهری پنهان‌کار تر دارد. با این حال، در چند تصویر منتشر شده مشاهده می شود که باله های شکمی و ستون فقرات را حفظ کرده است، بنابراین شک وجود دارد که بتواند به RCS رپتور برسد. به احتمال زیاد، RCS شبیه یا پایین تر از جنگنده های اروپایی داسو رافال و یوروفایتر تایفون بود. در جستجوی پنهان کاری بیشتر و غلبه بر معایب ذکر شده در بالا، راه حل های غیر متعارف مورد بررسی قرار گرفت، از جمله یک دستگاه انقلابی"" poaching"" که توسط مرکز توسعه Mstislav Keldysh توسعه یافته بود. این سیستم از برش های پلاسمایی تولید شده توسط مدادهای پرتوهای الکترومغناطیسی که از ژنراتورهای ویژه نصب شده روی هواپیما استفاده می کردند، با این سیستم، پلاسما امواج رادیویی را جذب می‌کرد و RCS هواپیما را تقریباً 100 برابر کاهش می‌داد. بر اساس این تئوری، با فعال کردن این سامانه، موشک‌های هوا به هوای هدایت شونده راداری که توسط یک اف-22 پرتاب می‌شوند، هدف خود را از دست می‌دهند، سپس به سمت یک داگ فایت می‌روند که در آن میگ 1.42 سرعت بیشتر و قدرت مانور عالی آن بر اف-22 پیروز می‌شود. تصویر گرافیکی MiG1.42که ورودی شکمی گوه ایی یاVشکل و بال دلتای دوگانه را نشان می دهد در نهایت مشخص شد که MiG 1.42 از نظر پنهانکاری کاملاً با 1.44 متفاوت بود. حتی می‌دانیم که میکویان برای مدتی به کار بر روی طراحی جدید برای بهبود ویژگی‌های رادارگریزی 1.42 ادامه داد که آخرین آن 1.46 نام داشت. یک اجماع و شک وجود دارد که جنگنده رادارگریز چنگدو J-20A چینی بیشتر میگ 1.42 و نسخه رادارگریزتر یعنی 1.46 را در ژن های خود دارد، زیرا MIG در مرحله طراحی کمک می کرد. MiG 1.42، لوله سوخت‌گیری در حین پرواز (IFR)، رادوم دماغه متفاوت - برای قرار دادن آنتن رادار - و پانل آنتن رادار جانبی، زیر کاوشگر IFR، متمایز هستند تفسیر فرضی جنگنده از MiG 1.46. تصویر دیجیتالی فرضی دیگری از شکل ظاهری MiG 1.46 که با یک MiG-31 در حال پرواز است. نیروی محرکه موتورهای توربوفن AL-41F Saturn (Lyulka) از ابتدا به طور خاص برای MiG 1.42 طراحی شده بودند، به همین دلیل نمونه های اولیه این موتورها در دسترس 1.44 قرار گرفت (به سوخو S-37 داده نشد)، زیرا انتخاب رسمی برای جنگنده نسل پنجم شوروی میکویان 1.42 بود. رانش خشک توربوفن AL-41F تقریباً 12000 کیلوگرم و 18000 کیلوگرم با پس سوز است. نسبت رانش به وزن آن 11:1 است، در مقایسه با 8:1 برای AL-31F. تا سال 1997، در مجموع 27موتور AL-41 و AL-41F بر روی زمین،و در پرواز بر روی Tu-16 و MiG-25 ساخته و آزمایش شدند. این موتور که در نمایشگاه MAKS در سال 1999 به نمایش گذاشته شد، Lyulka AL-41F بود. تا به امروز، تصاویر عمومی از AL-41F کمیاب است. AL-41F از ابتدا به عنوان یک موتور بردار رانش طراحی شد. در ابتدا برنامه ریزی شده بود که نازل های مستطیلی مشابه نازل های F-15S/MTD داشته باشند. اینها فقط بردار رانش را در گام اولم جاز می‌دانستند، اما نسبت به نازل‌های بردار متقارن محور، مخفی‌تر و راحت‌تر تولید می‌شدند. (Lyulka) روی طراحی این نازل متمرکز شد، در حالی که به موازات آن یک محور متقارن نیز طراحی کرد. نازل های دوبعدی روی نازل موتور سمت چپ یک Su-27UB به نام Su-27 LL-UV (PS) (Ploskoye-Boplo, Nozzle Chata) که در سال 1990 پرواز کرد، آزمایش شدند. تابش راداری و مادون قرمز کاهش یافت، اما وزن افزایش یافت.، بین 14 تا 17 درصد قدرت از دست رفت و مهمتر از همه، به دلیل تغییرات دما در لوله جت - (به دلیل تغییر از بخش دایره ای به مستطیلی - که می تواند باعث سوختن آن شو)دنازل 2 بعدی غیر عملی بود. در نهایت، اولویت به توسعه نازل بردار دایره ای متقارن محوری داده شد که طراحی آن در سال 1991 تکمیل شد. نازل های اگزوز دایره ای و چند لایه(گلبرگ) بودند تا پروفایل متغیر همگرا/واگرا به دست آید. نمای داخلی آن با لایه ای از سرامیک پوشانده شده بود. هر نازل +/-15 درجه عمودی و +/- 8 درجه افقی تحرک داشتند نازل های وکتور AL-41F. AL-41F مجهز به سیستم FADEC – (کنترل موتور دیجیتال کامل)– بود و عمر تضمینی موتور تا اولین تعمیر اساسی آن 1000 ساعت و برای قسمت های متحرک نازل بردار 250 ساعت بود که می شدآن را تا 500ساعت افزایش داد. به عنوان جایگزینی برای موتور AL-41F، موتور رانش 20 تنی سایوز R-179-300 با نازل های اگزوز بردار در نظر گرفته شد. موتور سایوز R-179-300، به عنوان جایگزینی برای AL-41F ارزیابی شده است. موتور R-179-300 توسعه موتور R-79B-300 بود که برای جنگنده برخاست عمودی مافوق صوت Yak-41M ساخته شد ، که برای نیرو دادن به جنگنده های برخاست معمولی تک موتوره مانندسوخو-37 مجهز به کانارد و بال دلتا.پیشنهادی طراحی شده بود. اگرچه نیروی رانش R179 با موتورهای نسل پنجم مانند AL-41 (یا توربوفن پیشرفته آمریکایی F119/F135) قابل مقایسه بود، این موتور همچنین بسیار سنگین تر بود، با نسبت بای پس بالاتر، جریان جرمی و تعداد مراحل بیشتر. در نهایت، نیروی هوایی شوروی AL-41F را انتخاب کرد زیرا یک موتور نسل پنجم واقعی بود و تصور می شد که می توان آن را سریعتر به قابلیت پرواز رساند. مقایسه اندازه بین Lyulka AL-41F (Izdeliye 20) از میگ 1.42، F119 از F-22A و Lyulka-Saturn AL-41F فعلی (Izdeliye 117C) که به Su-35 نیرو می دهد. این موتور آخر را با AL-41F اصلی اشتباه نگیرید، که با لغو MiG 1.42 لغو شد، و نام AL-41F را به این موتور جدید منتقل کنید که تکامل بسیار بهبود یافته AL-31F است. اویونیک اویونیک برنامه ریزی شده برای 1.42 دارای ساختار سلسله مراتبی و هوش مصنوعی با استفاده از کنترل های تعاملی بود. با توجه به تعداد زیاد و پیچیدگی وظایفی که باید توسط اویونیک 1.42 حل شود، تصمیم گرفته شد که هواپیما به یک سیستم محاسباتی دیجیتال پردازش سیستم یکپارچه مجهز شود. ابزارهای پرواز، کنترل تسلیحات، اقدامات متقابل الکترونیکی، ناوبری و سیستم‌های ارتباطی در یک مجموعه اویونیک واحد ادغام شدند. اطلاعات تاکتیکی را می توان از پست های فرماندهی زمینی از طریق پیوند داده ارسال یا دریافت کرد. پانل ابزار در ابتدا برای 1.42 برنامه ریزی شده بود از یک صفحه نمایش بزرگ که توسط دکمه های مختلف احاطه شده بود. اطلاعات به صورت سه بعدی ارائه شد که مهمترین چیزها در پیش زمینه و بقیه اطلاعات در «عمق» قرار داشت. پیکربندی دیگری که مورد مطالعه قرار گرفت، استفاده از سه نمایشگر چند منظوره را در نظر داشت که مهمترین اطلاعات آن بر روی صفحه نمایش مرکزی ارائه می‌شد، در آرایشی بسیار شبیه به آنچه در جنگنده سوخو S-37 برکوت و Su-27SM3 مدرن استفاده می‌شد. پانل ابزاری که برای MiG 1.42 در نظر گرفته شده بود از یک صفحه نمایش بزرگ تشکیل شده بود که توسط دکمه های مختلف احاطه شده بود. اطلاعات به صورت سه بعدی ارائه شد. آرایش پانل ابزار دیگر مورد مطالعه برای MiG 1.42 مجهز به سه نمایشگر چند منظوره با پیکربندی مشابه Su-27SM3 مدرن شده بود که پانل ابزار آن در عکس دیده می شود. نمونه اولیه دارای سیستم کنترل دیجیتال KSU Avionika بود که به تمام کنترل های پرواز، FADEC و نازل های اگزوز بردار موتور متصل بود. با این حال، رادار برنامه ریزی شده Phazotron N-014 "Beetle" اسکن الکترونیکی چند حالته را روی خود نصب نکرده بود، و همچنین رادار عقب و تجهیزات الکترونیکی اقدامات متقابل را که در 1.42 در مخروط های دم قرار می گرفت، نصب نکرد. تجهیزات دیگری که در 1.44 وجود نداشت، سیستم کنترل سلاح (ACS)، مجموعه ناوبری، مجموعه ارتباطات و مجموعه ECM/ESM بود. رادار N-014 مجهز به سه آنتن آرایه فازی غیرفعال (PFAR) بود که به آن اجازه می‌داد به طور همزمان 300 درجه در آزیموت(افق) و 60 درجه در ارتفاع را رصد کند. این رادار قادر بود 20 هدف را به طور همزمان ردیابی کند (طبق منابع دیگر تا 40 هدف) و 12 هدف را به طور همزمان شلیک کند. حداکثر برد برنامه ریزی شده N-014 کیلومتر420 بود. رادار N-014 می توانست تعداد پره های کمپرسور موتور هواپیمای مهاجم را محاسبه کند و بر این اساس نوع خاص موتور و در نتیجه نوع هواپیمای دشمن را مشخص کند. به موازات درگیری، رادار به بازبینی حریم هوایی و تعقیب اهداف قبلاً شناسایی شده ادامه می داد. در یک ثانیه، ایستگاه قادر به ایجاد یک تصویر کلی از حداقل پنج هواپیمای دشمن و ارائه پشتیبانی همزمان از اهداف زمینی و هوایی.بود (جنگنده Su-27 در برد بیش از 330 کیلومتر شناسایی شد). میانگین توان 1.5 کیلووات با پیک های 5 کیلووات و مصرف انرژی در حد 10-15 کیلووات بود. قابلیت اطمینان بین خرابی ها کمتر از 200 ساعت نبود. وزن رادار و تجهیزات مربوطه 700 کیلوگرم بود. مساحت آنتن اصلی 1.25 متر مربع و آنتن های جانبی 0.28 متر مربع بود. در این برش کناریMiG1.42می توانید محل سه آنتن رادار N-014Beetieو همچنین کانالهای هوای دوشاخه( بالای محل اسلحه )برای پنهان کمپرسور موتور را مشاهده کنید در MiG 1.42 استاندارد، نصب یک رادار از نوع N012 که به بخش عقب در یکی از دم استینگرها اشاره می کند، با برد 50 کیلومتر.جستجوی 60 درجه و تشخیص هدف با RCS متر مربع3 در حال مطالعه بود. به جای رادار N012، همچنین در حال ارزیابی برای نصب سیستم رادیویی الکترونیکی "Adyutant" مرتبط با آنتن آرایه فازی با کنترل پرتو الکترونیکی EPOLET بود. منطقه اسکن ± 45 درجه و وزن تجهیزات حدود 5 کیلوگرم بود. EPOLET برای کنترل موشک هایی مانند R-27 در تمام حالت های عملیات رزمی جنگنده طراحی شده بود و می توانست به عنوان پشتیبانی یا جایگزینی آنتن های رادار ، صورت یکپارچه با رادارها و سیستم های نوری الکترونیکی بر روی جنگنده های قبلی مانند MiG-23 نیز نصب شود، . محدوده کنترل موشک آن ± 85 درجه، برد پرتاب موشک 65 کیلومتر و تعداد موشک های کنترل شده همزمان 2 تا 4 موشک بود. در مورد هواپیماهای مدرن تر مانند میگ29 ، Epoletمی توانست در دو طرف دماغه جنگنده نصب شود و هدایت موشک ها را در حالی که در 90 درجه از هدف دور می شود، تسهیل می کند و به Fulcrum اجازه می داد برد خود را تا هدف گسترش دهد. و از این طریق اطمینان حاصل کند که "اولین ضربه" زده شده است. سیستم کنترل تسلیحات در کنار رادار N-014 ساخته شده بود، و همچنین شامل سیستم هدف گیری اپتو الکترونیکی متشکل از IRST/LR و دید روی کلاه ایمنی بود. اویونیک پرواز شامل یک سیستم منحصر به فرد به نام KSL (Kontrol Sostoyaniya Ljotchica) بود که به طور مداوم وضعیت فیزیکی خلبان را زیر نظر داشت. KSL نه تنها به خلبان در مورد نیروی جی هشدار می داد بلکه برای جلوگیری از این امر، کنترل هواپیما را در دست گرفت.(ممکن بود خلبان هوشیاری خود را از دست بدهد) منطقه تحت پوشش سنسورهای MiG 1.42، رادار جلویی N-014 و رادار عقب N012 یا Adyutant / EPOLET تسلیحات سلاح‌های برنامه‌ریزی‌شده در قسمت داخلی شکمی، واقع در مرکز بدنه، یا در کناره‌های شکمی -و در شش جایگاه زیر بال قرار می‌گیرند. موشک های به هوا (Vympel R-33/R-37 ) در مرحله طراحی اولیه، بررسی شد که یک جایگاه تسلیحاتی در قسمت بالایی بدنه مجهز به اجکتورهای هیدروپنوماتیکی برای آن فراهم شود. این پیکربندی این مزیت را داشت که اتصال موشک‌ها به هدف و پرتاب آن‌ها در ارتفاع وGبالا را ساده می‌کرد. با این حال، این نگهدارنده از نظر مهندسی چالش‌هایی را به همراه داشت و از آنجایی که موشک ها باید بالای هواپیما قرار می گرفتند -برای بارگیری و بلند کردن موشک ها و قرار دادن آنها در داخل آن به وسایل نقلیه پشتیبانی و ابزار انحصاری نیاز داشت و به همین دلیل به نفع نگه داشتن شکمی رد شد. همچنین برنامه ریزی شده بود که 1.42 به موشک های هوا به هوای R-60/R-60M و R-73 مجهز به رادار N012 یا سیستم Adyutant/Epolet مجهز شود. تسلیحات ثابت شامل یک توپ داخلی 30 میلی متری ثابت بود. سه نما از MiG 1.42 که ابعاد تقریبی محل اسلحه و توزیع داخلی موشک های Vympel R-77 را نشان می دهد تنظیمات تسلیحاتی برنامه ریزی شده برای MiG 1.42 استاندارد - حداکثر بار. 12000 کیلوگرم (8 جایگاه خارجی و 12 جایگاه داخلی) - 4 تیرAAM R-77 / R-77RD و 2 تیرAAM R-73/R-30/9M100 (برای وزن برخاست عادی.) – 4 عدد نیم فیرینگ AAM R-37 در ناحیه شکمی جانبی، 2 عدد AAM R-77 و 2 عدد AAM R-73 در محفظه های شکمی: 2970 کیلوگرم – 6 عدد AAM R-37 (4 عدد در نیم فیرینگ شکمی و دو عدد در زیر بال) + 4 عددR-77 و 2 عددR-73 در محفظه های شکمی: 4520 کیلوگرم. – 12 تیرAAM R-73 و R-77 – 4 عددAAM R-37، عدد2 PTB 2000 کیلوگرمی، 4عدد AAM R77 و 2 عددAAM R-73مجموعا = 8320کیلوگرم. - 8 موشک سطح هوا Kh-29 یا Kh-31. – 2 موشک سطح هوا Kh-41، Kh-55 یا Kh-61. – 12 بمبKAB-500Kr/LG یا ODAB-500 میگ 1.42 با موشک‌های نیمه‌گلوله‌دار Vympel R-37 و R-77 در کنار جایگاه نمایندگی میگ 1.44 با 6 موشک دوربرد Vympel R-37 (چهار نیمه گلوله دار و دو فروند روی پایه های زیر بال). – طول بال ها 16.3 متر; - دهانه هواپیماهای کانارد 5 متر؛ – طول 21.7 متر؛ – ارتفاع 6 متر وزن - حداکثر وزن برخاست: 35000 کیلوگرم/41500 کیلوگرم – وزن برخاست معمولی: 28000 کیلوگرم/30000 کیلوگرم – وزن خالی: 18000 کیلوگرم/20000 کیلوگرم وزن سوخت – حداکثر (32.5%): 13500 کیلوگرم – معمولی (23%): 7000 کیلوگرم محموله - حداکثر (20%): 8000 کیلوگرم - معمولی (10%): 2970 کیلوگرم ویژگی ها - حداکثر سرعت 2500 کیلومتر در ساعت (2.35 ماخ). – حداکثر سرعت کروز 1400 تا 1700 کیلومتر در ساعت (1.4 تا 1.6 ماخ). – برد مافوق صوت (با سوخت داخلی) 3000 کیلومتر؛ – برد زیر صوت (با سوخت داخلی) 4500 کیلومتر. – برد پرواز: 4900 کیلومتر – شعاع عمل: 1700 کیلومتر با 4 AAM R-37 (با برد 280 – 320 کیلومتر) – برد پرواز با سرعت کروز مافوق صوت: 3000 کیلومتر. – بارگیری بال: 264 کیلوگرم بر متر مربع (10 درصد کمتر از F-22). – ضریب بار محدود: 9 گرم – مقطع رادار (RCS): کمتر از 0.3 متر مربع به ترتیب از بالا به پایین نمای جانبی و از نمای بالا و پایین مقایسه اندازه میگ 1.42 و لاکهید مارتین F-22A Raptor. اندازه MiG 1.42/44 واقعا چشمگیر بود. در عکس های ماهواره ای نمونه اولیه 1.42 در ژوکوفسکی در کنار MiG-25 و MiG-31، می توان مشاهده کرد که ابعاد آن به این دو جنگنده رهگیر بیشتر از MiG-29 نزدیک است مقایسه اندازه بین MiG 1.42 و MiG 31. MiG 1.42 برای جانشینی MiG-31 در نظر گرفته شده بود. مقایسه اندازه MiG 1.42 و Su-57. در این تصویر می توانید باله های شکمی مجهز به سکان، پانل های دی الکتریک تجهیزات ESM/ECM و رادار عقب و همچنین فیرینگ های محرک فلپ و تکیه گاه زیر بال را مشاهده کنید. این تصویر دقت اندک در تناسب پانل‌ها و جزئیات دیگر مانند ستون فقرات را نشان می‌دهد که قابلیت‌های پنهان‌کاری اعلام‌شده توسط میگ، حداقل قابلیت‌های نمایشگر فناوری MiG 1.44 را مورد تردید قرار می‌دهد. تصویر دیگری که اندازه بزرگ میگ 1.44 و ارتفاع آن را از سطح زمین نشان می دهد. منابع: Foro Paralay Web Paralay Hitechweb
  6. Su-27LL-PSسوخو: سکوی آزمایشی بردار رانش برایSu-27  سوخوSu-27LL-PS به عنوان یک نسخه آزمایشی سوخوSu-27، بردار رانش پیشرفته دوبعدی را برای مانورپذیری بیشتر میزبانی کرد، که اطلاعات و داده های های مهمی را در مورد دینامیک پرواز فوق مانورپذیر، نوآوری مواد و مهندسی نازل جت ارائه کرد. Su-27LL-PS یک نسخه آزمایشی از هواپیمای جنگنده Su-27 بود که برای آزمایش فناوری بردار رانش پیشرفته طراحی شده بود. این هواپیما دارای یک سیستم نازل بردار رانش دو بعدی بود که به هواپیما امکان می داد جهت اگزوز را برای مانورپذیری بهتر کنترل کند. این امر آن را به یک پلت فرم کلیدی برای مطالعه ابرمانورپذیری و رفتار آیرودینامیکی در زوایای حمله بالا تبدیل کرد. Su-27LL-PSپیشرو در توسعه سوخو Su-27 Flanker ،جنگنده نسل چهارم دو موتوره برتری هوایی شوروی، برای اولین بار در 20 می 1977 به آسمان رفت. این هواپیما عملکرد استثنایی از جمله مانور، سرعت و برد بالا را از خود نشان داد و برای مقابله با رقبای آمریکایی های پیشرفته اش (جنگنده هایی مانند F-14 و F-15) طراحی شد. فلانکرهای اصلی از توربوفن‌های دوقلو Saturn-Lyulka AL-31F بهره می‌بردند که طبق استانداردهای شوروی بسیار قابل اعتماد بودند، اما فاقد بردار رانش بودند. این هواپیما به سرعت خود را ثابت کرد و در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، فلانکر به نماد نیروی هوایی شوروی تبدیل شد. با تشدید مسابقه تسلیحاتی تکنولوژیک در دهه 1980، ابرمانورپذیری به کانون اصلی دکترین هوایی شوروی تبدیل شد. با توجه به پیشرفت های غربی مانند هواپیمای آزمایشی X-31 ایالات متحده، و مسائل مربوط به مانور در طول مانورهایی با زوایای حمله بالا، تحقیقات زیادی توسط مهندسان شوروی در مورد موتورهای بردار رانش انجام شد که به هواپیما امکان چابکی فوق العاده را می داد. Flanker به دلیل طراحی قوی، اثبات شده و عالی بودن آیرودینامیک ، انتخاب طبیعی برای آزمایش روی این موضوع بود. در کنار توسعه بردار رانش، مهندسان و دانشمندان شوروی در حال بررسی مواد مقاوم در برابر حرارت جدیدی بودند که می‌توانستند گرما و استرس فوق‌العاده مرتبط با پرواز با کارایی بالا را تحمل کنند تصویری از شکم Su-27LL-PS، که به وضوح دو نوع نازل مختلف بردار رانش را نشان می دهد،(یکی به طور قابل توجهی بزرگتر از دیگری ست) البتهSu-27LL-PS اولین Flanker «تغییر یافته» نبود. سوخو نسخه های مختلف Su-27 را باتغییرات و پیشرفت‌های اویونیک و آیرودینامیک را بررسی کرد و راهی را برای انواع آزمایشی‌ بیشتر هموار کرد.اما Su-27LL-PS فقط بر بردار رانش دوبعدی متمرکز و بخشی از تلاش گسترده‌تر برای حفظ برتری تکنولوژیک نسبت به رقبای ناتو بود، حتی در شرایطی که اختلافات داخلی در اتحاد جماهیر شوروی بیشتر و بیشتر می‌شد. هواپیمای میزبان و تغییرات: Su -27UB Flanker-C نوع آموزشی دو سرنشینه Su-27 است که برای آموزش خلبانان و در عین حال حفظ عملکرد کامل رزمی طراحی شده است. Su-27UB مانند همتای تک سرنشین خود، مجهز به موتورهای توربوفن قدرتمند AL-31F، اویونیک پیشرفته و قابلیت حمل مجموعه وسیعی از مهمات هوا به هوا و هوا به زمین است. علیرغم اضافه شدن صندلی دوم برای یک مربی، هواپیما برد طولانی و قابلیت مانور استثنایی خود را حفظ می کند، که نتیجه توزیع وزن با دقت مهندسی شده و مساحت بال های بزرگ آن است. این باعث شد که هواپیمایی همه کاره برای هر دو نقش آموزشی و رزمی عملیاتی و همچنین یک مدل پایه کامل از LL-PS مناسب باشد. بدنه خاص مورد استفاده برای این برنامه Su-27UB Flanker-C با کد 08 آبی بود که در کارخانه شماره 39 در ایرکوتسک ساخته شد. در کارخانه تولید شماره 129 به پیکربندی ویژه LL-PS تبدیل شد این Su-27UB Flanker-C با کد 08 آبی تغییر یافته و به Su-27LL-PS تبدیل شد. Su-27UB از دو توربوفن AL-31F نیرو می گیرد. مهم‌ترین تغییر نسبت به Su-27UB استاندارد ، اضافه شدن نازل‌های بردار رانش 2 بعدی بود که جایگزین سیستم اگزوز استاندارد شد تا امکان کنترل جهتی رانش موتور را فراهم کند. این هواپیما دارای دو AL-31F با دو شکل نازل متفاوت بود. نازل موتور سمت چپ سیستم بردار رانش Su-27LL-PS توسط NPO Motor ساخته شد و دارای دو نازل فلپ مانند بود که می تواند گازهای خروجی را با زاویه 15± درجه به بالا و پایین هدایت کند. نازل موتور سمت راست که توسط NPO Saturn ساخته شده است، یک نازل موتور دایره ای شکل معمولی را در خود جای داده است. این عکس به وضوح دو نوع نازل مختلف به کار رفته در Su-27LL-PS را نشان می دهد. نازل جعبه ای توسط شعبه موتور NPO Lyulka ساخته شده است. موتورهای جنگنده سنتی دارای نازل‌هایی با هندسه متغیر هستند، به این معنی که می‌توان قطر خروجی را کنترل کرد و عملکرد را می‌توان در تنظیمات مختلف دریچه گاز به حداکثر رساند - وقتی دریچه گاز روشن می‌شود، قطر قطر نازل کاهش می‌یابد در حالی که وقتی دریچه گاز خاموش می‌شود عکس این اتفاق می‌افتد. هنگامی که جهت نازل ها به سمت بالا یا پایین تنظیم می شود، نیرو دم هواپیما را در جهت مخالف فشار می دهد و نیروی بالابر را افزایش می دهد و به هواپیما اجازه می دهد دماغه خود را به سرعت به سمت هدف بگیرد. این نازل‌ها مانند «سیستم کنترل چهارم» عمل می‌کنند که از ایلرون‌ها، سکان‌ها هواپیما استفاده می‌کند. بردار رانش کاملاً خودکار است و به خلبان این امکان را می دهد که روی پرواز هواپیما و نبرد تمرکز کند. هدف اصلاح LL-PS کشف ابرمانورپذیری با افزایش چابکی و کنترل در زوایای حمله بالا بود. مزیت دیگر موتورهای بردار رانش، توانایی کنترل هواپیما بدون جریان هوا است – کاری که سطوح کنترل سنتی قادر به انجام آن نیستند. این بدان معنی است که بردار رانش مخصوصاً در ارتفاعات با سرعت کم یا در ارتفاعات که هوا چگالی کمتری دارد و فشار کمتری برای سطوح کنترلی روی بالها وجود دارد مفید است. با این حال، معرفی این نازل‌ها به تقویت‌کننده‌های ساختاری و مواد اضافی نیاز داشت که وزن کلی هواپیما را افزایش داد و همچنین عدم تعادل ایجاد کرد، زیرا تنها یک نازل اصلاح شد. همانطور که قبلاً ذکر شد، این نازل‌ها به مواد سبک وزنی نیاز داشتند که می‌توانستند در برابر دمای بالا مقاومت کنند، که منجر به آزمایش‌هایی با موادی مانند کامپوزیت‌های کربن-کربن و سرامیک‌های پیشرفته شد، اما در طول جدول زمانی پروژه هنوز در حال توسعه بودند و به موقع نرسیدند. طراحی موتور NPO بسیار سنگین بود و باعث ایجاد کشش قابل توجهی(به سمت چپ)در هواپیما می شد. برای کار به مواد خاصی نیاز داشت که برای موفقیت به موقع ساخته نشد. موتورهای AL-31F همچنین برای کار با سیستم بردار رانش و بهینه سازی عملکرد برای اهداف آزمایشی سازگار شدند. علاوه بر این، کابین خلبان احتمالا دارای ابزار دقیق به روز شده برای نظارت بر سیستم جدید و جمع آوری داده ها در طول پروازهای آزمایشی شده بود. این تغییرات داده های ارزشمندی را در مورد بردار رانش علیرغم چالش‌های ناشی از افزایش وزن و محدودیت‌های مواد ارائه کردند. نمای جانبی هواپیما با نازل بردار رانش. نازل موتور بسیار بسیار بزرگتر از نازل های اصلی Su-27 بود. نتیجه گیری برنامه Su-27LL-PS بسیار کوتاه بود - حدود 20 سورتی پرواز انجام داد که اولین بار در 31 دسامبر 1989 انجام شد و برنامه در سال 1990 به پایان رسید. همه آزمایش ها در پایگاه هوایی ژوکوفسکی انجام شد. این برنامه به دلیل چالش های فنی و اقتصادی پیشرفت بیشتری نداشت. نازل های طراحی شده توسط موتور NPO به دلیل اندازه بزرگ و افزایش قابل توجه وزن، کاهش قابل توجهی از رانش (از 14 تا 17٪) را به همراه داشتند. با این حال، نازل تخت نیز مزایای قابل توجهی نسبت به نازل دایره ای داشت. به طور خاص، شدت کمتری از آثار مادون قرمز را نشان داد. علاوه بر این، می توانست به عنوان معکوس کننده رانش نیز عمل کند . علاوه بر این، اشکالات اصلی نازل تخت متحرک به شکل وزن زیاد، با معرفی مواد عایق حرارتی سبک کربن-کربن و سرامیکی کاملاً قابل حل نبود. مطالعات بیشتر در مورد نازل متحرک که به این روش طراحی شده بود به نفع نازل دایره ای متوقف شد - که در نهایت به موتورهای بردار رانش سه بعدی تبدیل شد. تصویر دیگری که به وضوح دو نوع نازل را نشان می دهد. یک نسخه بهبودیافته از نازل سمت راست در Su-35 و دیگر انواع پیشرفته فلانکر ادامه خواهد داشت. این برنامه کمتر شناخته شده فصلی محوری در پیشرفت های بردار رانشی را نشان می دهد. اگرچه این برنامه با چالش‌های مهم زیادی روبرو بود، اما اطلاعات مهمی را ارائه کرد که به طرح‌های آینده کمک کرد. میراث آن در کمک به توسعه موتورهایی است که جنگنده های ابرمانور پذیر مدرن را نیرو می دهند. دانش به دست آمده از این پروژه مستقیماً بر پلتفرمهای معاصر بعدی سوخو مانند Su-35 و Su-37 تأثیر گذاشت. منبع:https://theaviationist.com/
  7. یه چنتا مثال مصداقی بزن.مثلا دقیقا چی کار کنیم؟ترور متخصیصن دفاعی کره؟سوای بحث توانایی فنی این کار عواقبش قابل کنترله؟در مورد هک نهادهای مالی امارات مستحضرید که در داخل سیستم ایران حامیان امارات از خود کشور امارات بیشتر نباشند کمتر نیستند
  8. هر جور فکر می کنم دلیل اهتمام صدا و سیما و برخی تحلیلگران و دوستان جهت اینکه از این ضربات کاری که به مقاومت وارد شده پیروزی بسازند رو درک نمی کنم.از برنامه ریزی دقیق و همه جانبه دشمن بگیم یا از سیاست نادرستمون، از غفلتمون یا از ضعف نظامی و اطلاعاتی مون،از محاسبات غلطمون یا از تحلیل رفتن منابع و فرسوده شدن نیروهامون و.....کار به جایی رسیده از کشته شدن ۱۳۰اسراییلی تو لبنان می خوایم پیروزی بسازیم در حالیکه بعد اون همه ضرباتی که حزب الله دریافت کرده تازه مشکلات اصلی اش در لبنان با سایر گروهها و مردم لبنان شروع خواهد شد.فکر نکنم جهت بازسازی نیرو و منابع کافی داشته باشه.ایران هم که خودش هشتش گرو نه اش هست و وضعیت اقتصادی و معیشتی و ناترازی اش یک چالش جدی و امنیتی در سال پیش روست
  9. قاعدتا اول باید تهاجم موشکی اش رو دفع کنم .من باشم۶تاش رو شلیک می کنم دو تا میزارم برای زاپاس و ...
  10. میگ1.42 پاسخ شوروی بهF-22 Raptorیا افسانه ایی فراموش شده؟ قسمت اول مقدمه در اواسط دهه 1970، صنعت هوانوردی و دفاعی شوروی سه برنامه بلندپروازانه تحقیق و توسعه را آغاز کرد که هواپیمای جنگی در خدمت نیروی هوایی شوروی(VVS) و نیروهای دفاع هوایی شوروی (PVO) در دهه 90 را مشخص می کرد.این3 برنامه به ترتیب: I-90 (Iztrebytel 90، جنگنده دهه 90)، Sh-90 (Shturmovik، هواپیمای تهاجمی 90) و B-90 (Bombarderosky، بمب افکن دهه 90)بودند. این سه برنامه شامل تلاشی بسیار گسترده با همراهی مؤسسات متعددی بود که تحولات نظری و تجزیه و تحلیل داده ها را انجام می دادند و سعی می کردند روند توسعه هواپیماهای جنگی را پیش بینی کنند. در آغاز سال 1981، USAF (نیروی هوایی ایالات متحده) برنامه ATF (جنگنده تاکتیکی پیشرفته) را برای مقابله با تهدیدات جدید شوروی مانند جنگنده های Su-27 و MiG-29 و SAMهای (مثل اس300)دوربرد راه اندازی کرد. در اواسط دهه 1990، دو رقیب، لاکهید و بوئینگ موفق شدند دو طرح مفهومی YF-22 و YF-23 را ارائه کنند که اولین پرواز خود را و به ترتیب 27 آگوست 1990و 29 سپتامبر 1990 انجام دادند برنامه جنگنده I-90 - پاسخ شوروی به برنامه ATF USAF - در ابتدا شامل حداقل پنج مرکز تحقیقاتی شوروی بود و کار بر روی جنگنده نسل پنجم روسی از اوایل دهه 1980 آغاز شد. مدلی از جنگنده نسل پنجم شوروی در طول آزمایشات در تونل باد SIbNIA (موسسه تحقیقات هوانوردی سیبری SA Chaplygin). با این حال، سرعت کار در دفاتر طراحی حداقل در ابتدا کمتر از ایالات متحده بود، به دو دلیل: دفاتر طراحی میگ و سوخوی مشغول بهینه سازی آخرین محصولات خود - Su-27، MiG-29 و MiG-31- برای تولید سریالی و ورود قریب الوقوع به خدمت بودند. علاوه بر این، در دهه‌های 1970 و 1980، کار بر روی هواپیماهای جنگی آینده برای ناوهای هواپیمابر پروژه 1143.5 که قرار بود در پایان دهه 1980 وارد خدمت شوند، به شدت آغاز شد. فقط از سه دفتر طراحی (OKB) دعوت شد، Mikoyan، Sukhoi و Yakovlev. با کمال تعجب، یوگنی ایوانف، طراح عمومی سوخو، از شرکت در I-90 خودداری کرد، زیرا او کاملاً معتقد بود که نسل چهارم جنگنده T-10 در حال توسعه آن زمان، که نمونه اولیه Su-27، شوروی بود. جنگنده ایی مناسب برای دهه 90 و مشتقات آن تا قرن بیست و یکم برای شوروی کفایت می کند. زمان تا حدی زیادی صحت حرفش را ثابت کرد، اگرچه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مشکلات اقتصادی روسیه در طول دهه 90 و بخشی از دهه 2000 به اثبات حرف او کمک کرد. با این حال، با اصرار وزارت صنعت هوانوردی، سوخو در نهایت در برنامه I-90 شرکت کرد. مشخص نیست که او این کار را با S-22 تک موتوره انجام داد یا با S-32 دو موتوره، ولی هر دو مجهز به بال های منفی (رو به جلو)بودند سوخو S-32 که سرانجام به عنوان هواپیمای تحقیقاتی آزمایشی S-37 Berkut در سال 1997 پرواز کرد. مدعی دیگر Yakovlev بود که مدلش بیشترین تاکید را بر پنهان کاری داشت، با بخش جلویی بدنه بسیار شبیه به F-22. طرح یاکولف یک جنگنده تک موتوره و بردار رانش با پیکربندی بال دلتا،کانارد رو به جلو و دو باله دم به شدت متمایل به بیرون بود. چیزی که جنگنده یاکولف را حذف کرد تک موتوره بودن آن بود، زیرا ارتش شوروی یک جنگنده چندمنظوره دو موتوره می خواست. سرانجام، در حدود سال 1983، پیشنهاد میکویان انتخاب شد، یک جنگنده دو موتوره مجهز به بال دلتا و کانارد، با ورودی هوای شکمی گوه‌ یا V شکل. میکویان به این دلیل انتخاب شد که پیشنهاد او در مقایسه با جنگنده بال منفی سوخو - (در آن زمان دفتر طراحی سوخو با خانواده Su-27، Su-25 و Su-24 بسیار شلوغ‌ بود )- ریسک کمتری داشت طرح یاکولف برای برنامه I-90. موارد اصلی خواسته شده جنگنده نسل پنجم شوروی آینده مانورپذیری فوق العاده، قابلیت سوپرکروز و رادارگریزی بود. جنگنده جدید باید دارای نسل جدیدی از سلاح ها و معماری جدید اویونیک با هوش مصنوعی بود. نکته قابل توجه، بر خلاف ATF، بر توانایی عملیات در شرایط میدانی از فرودگاه های آماده نشده و سادگی تعمیر و نگهداری نیز در آن تاکید شده است. اگرچه پس از مطالعات اولیه، I-90 دارای الزامات مشابه با ATF بود، برخی از ویژگی های خاص نیز در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده های موجود در مورد هواپیماهای رادارگریز ایالات متحده در حال خدمت یا در حال توسعه در آن زمان - F-117، ATB و ATF - نشان داد که سطح فناوری مورد استفاده نباید خیلی بالا باشد و فناوری رادارگریز فقط باید زمانی مورد استفاده قرار گیرد که به طور قابل توجهی با سایر ویژگی های مهم هواپیما تداخل نداشته و ظرفیت تولید و عملیات آن را تضعیف نمی کند(اولویت با رادار گریزی نبود درست برعکس ایالات متحده). این تفاوت اصلی بین اتحاد جماهیر شوروی/روسیه و ایالات متحده است: در حالی که در ایالات متحده با ATF آنها یک هواپیمای تهاجمی داشتند که می‌توانست بر فراز قلمرو دشمن با قابلیت‌های رادارگریز آن برای جلوگیری از شناسایی توسط SAM پیشرفته شوروی عملیات کند. جنگنده‌های شوروی I-90 باید قادر به پرواز در فواصل طولانی، با قابلیت‌های تهاجمی دوربرد و با سرعت مافوق صوت بدون استفاده از پس‌سوز بودند.( کروز)، که در آن فناوری رادارگریز فقط اندکی از برد رادار دشمن را بکاهد. ایده این بود که بتوانیم از فاصله ایمن به دشمن حمله کنیم و قبل از تبدیل شدن به یک تهدید، آن را نابود کنیم. در صورت رویارویی با ATF، جنگنده شوروی باید از تجهیزات جنگ الکترونیک خود برای جلوگیری از توانایی جنگنده دشمن برای درگیری با آن استفاده کند، تا زمانی که فاصله بین آنها کاهش یابد و پس از آن وارد نبرد هوایی نزدیک شود (مفهومی شبیه به میگ 29 شوروی که در آن زمان به طور قابل توجهی بهتر از نمونه های غربی خود بود). تقاضا برای مانورپذیری شدید در این جهت به معنای توانایی پرواز پایدار با زاویه شتاب حداقل 60 درجه بود. همانطور که قبلا ذکر شد، با توجه به وسعت قلمرو اتحاد جماهیر شوروی، قابلیت سوپر کروز به وضوح مورد نیاز بود. پس سوز فقط در مسافتهای های کوتاه یا در مانورهای نبرد هوایی مورد استفاده قرار می گرفت. در برنامه I-90، مهندسان TsAGI تنظیمات زیادی را برای I-90 آینده مطالعه کردند. در نهایت بال دلتا با کانارد، دو موتوره در دو نوع، یکی مجهز به ورودی هوای شکمی به شکل "V" یا گوه و دیگری مجهز به ورودی های هوا،به سبک MiG-25 توسعه جنگنده MIG چند ماموریتی در آغاز دهه 80، قبل از اینکه VVS( نیروی هوایی شوروی ) تصمیم بگیرد کدام OKB(دفتر طراحی) مسئول جنگنده نسل پنجم آینده خود خواهد بود، OKB MiG مطالعه پارامترهای کلی یک MFI جدید (Mnogofunkcyonalni Frontovoy Istrebel، جنگنده تاکتیکی چند منظوره) را آغاز کرد. به نام Izdeliye 5.12 (محصول 5.12). این یک هواپیمای کاملاً جدید بود که برای تبدیل شدن به بهترین در کلاس خود در سراسر جهان طراحی شده بود. این هواپیما قرار بود دو موتوره، بزرگتر از میگ-29 باشد و قرار بود به عنوان جانشین رهگیرهای دوربرد MiG-31 و MiG-31M عمل کند، اما برخلاف فاکس‌هاوند، مجهز به قابلیت مانور فوق العاده بود.که برای نبردهای نزدیک هوایی و همچنین توانایی انجام ماموریت های هوا به سطح ضروری است. به موازات جنگنده سنگین MFI، میکویان روی جنگنده سبک (LFI Lyohkiy Frontovoy Istrebel، Light Tactical Fighter) به نام Izdeliye 4.12 کار کرد. LFI و MFI باید بیشترین تعداد اجزای مشترک را داشته باشند. به همین ترتیب، MFI قرار بودورژنهای مختلف تخصصی برای جایگزینی، در میان سایر هواپیماهای جنگی، MiG-31 در ماموریت های رهگیری و Sukhoi Su-24 Fencer در ماموریت های ضربتی عمقی را داشته باشد. برخی از پیکربندی های اولیه آزمایش شده در تونل باد TsAGI، . این یکی از مراحل پایانی است که در آن مزایا و معایب ورودی هوای شکمی و ورودی‌های هوای جانبی مقایسه شد. با پیشرفت مرحله تحقیق و توسعه دو پروژه، هزینه ها به دلیل پیچیدگی که معمولاً با پروژه های هواپیماهای پیشرفته مرتبط است افزایش یافت. در نتیجه، دولت شوروی برنامه وظایف ترکیبی را در سال 1983 با هدف به حداکثر رساندن کارایی و توسعه سیستم‌ها و فناوری‌های جدید برای استفاده در انواع هواپیماها ایجاد کرد. همانطور که قبلا ذکر شد، در آن سال میکویان به پیمانکار اصلی برنامه I-90 تبدیل شد که اهمیت آن با گنجاندن آن در برنامه اقتصادی پنج ساله شوروی نشان داده شد. دفتر طراحی به زودی مشخصات اولیه جنگنده های جدید MFI و LFI را تدوین کرد. مطالعات برای طراحی اولیه MFI و LFI شامل حجم زیادی از مطالعات نظری و تحقیقات تونل باد توسط مهندسان TsAGI (موسسه آیرودینامیک مرکزی NY Zhukovsky) بود. با پیشرفت کار تحقیقاتی، مهندسان TsAGI بر روی ورودی‌های هوا متمرکز شدند که در مانورهای با زاویه تند تا حد امکان مؤثر باقی می‌ماند، در ابتدا به این نتیجه رسیدند که آنها باید در قسمت پایین بدنه با استفاده از یک شکل گوه‌ - یا «V» قرار گیرند. ”- یا در طرفین پشت کابین. هر دو گزینه به شدت در تونل های باد آزمایش شدند. در نهایت، مهندسان TsAGI به میکویان یک پیکربندی بال دلتا مرکب، با جارو کردن 45-50 درجه، صفحات کانارد، هندسه متغیر ورودی هوای شکمی به شکل "V"، محل اسلحه داخلی،پیشنهاد کردند. تسلیحات، نازل های اگزوز بردار رانش(ترجیحاً از نوع مستطیلی) و قابلیت STOL. آزمایش یک ورودی هوای گوه ای شکل در تونل باد TsAGI SVS-2. تقریباً تمام ورودی های هوایی همه هواپیماها و موشک های کروز توسعه یافته در اتحاد جماهیر شوروی و روسیه در این تونل آزمایش شدند. برای MiG MFI، پیکربندی یکپارچه بدنه مانند MiG-29A و طرح اصلی جنگنده سوخو T-10، که بعدها Su-27 بود، نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. ورودی هوای گوه ای که برای MiG 1.42 برنامه ریزی شده بود قبلاً در اوایل دهه شصت در MiG Ye-8 تأیید شده بود. در این مرحله، مدل‌های مختلفی برای ارزیابی RCS، مکان‌های مختلف برای جوی استیک خلبان، زوایای مختلف برای صندلی پرتاب و حتی امکان تغییر زاویه صندلی در حین پرواز به خلبان برای انجام مانورهای پایدار در ارتفاع G مورد آزمایش قرار گرفت. ایده غیر متعارف دیگری که مورد مطالعه قرار گرفت، ارائه یک توپ متحرک برای جنگنده بود که بتواند در سطح عمودی در زوایای 30-35 درجه و در آزیموت (افقی)از -5 تا 15+ درجه بچرخد. این بخش کامل از بدنه جلوی MiG-1.42 که بر روی یک کالسکه راکتی نصب شده است، در آزمایش پرتاب در GosNIPAS در فائوستوو، در نزدیکی مسکو مورد استفاده قرار گرفت. زوایای مختلف پرواز برای صندلی با هندسه متغیر و توزیع داخلی پانل ابزار، مجهز به سه صفحه نمایش بزرگ چند منظوره، نیز مورد مطالعه قرار گرفت. از آنجایی که MFI و LFI به مرحله توسعه تمام عیار پیش رفتند، میکویان برای تامین مالی و مدیریت توسعه دو جنگنده نسل پنجم به طور همزمان دشوارتر شد، بنابراین تصمیم گرفته شد برنامه LFI تک موتوره را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارد و با جنگنده دو موتوره MFIحرکت کند.. در آن زمان MFI نامی را دریافت کرد که با آن شناخته می شد، Izdeliye 1.42. در پایان سال 1986، قراردادهایی برای ساخت نمونه ایی برای آزمایش‌های ساختاری استاتیک،و همچنین برای آزمایش‌های ساختاری و خستگی دینامیکی و دو نمونه اولیه برای انجام آزمایش‌های پروازی و همچنین قراردادهایی برای موتورهای جدید زحل (Lyulka) AL-41F امضا شد. رادار برنامه ریزی شده Fazotron N-014 Beetle و چندین بستر آزمایشی ویژه. در سال 1988، میکویان الزامات عملیاتی خاص برای جنگنده چند منظوره MFI (Izdeliye 1.42) را دریافت کرد و کار بر روی طراحی دقیق این جنگنده را آغاز کرد. با نظارت سازنده عمومی OKB، Rostislav A. Beliakov، طراحی دقیق زیر نظر مهندس ارشد پروژه گریگوری سدوف، که بعداً توسط یوری ووروتنیکوف جایگزین شد، انجام شد. ایمان طراحان به 1.42 آنقدر زیاد بود که تمام مستندات ساخت و نرم افزار در مراحل اولیه تکمیل شد. تولید، عمدتاً کامپیوتری، در کارگاه آزمایشی میکویان در سال 1989 آغاز شد. با توجه به استفاده گسترده از مواد کامپوزیت (30 درصد وزن کل جنگنده)، به ویژه پلیمرهای کربن و پلاستیک، فرآیندهای ساخت جدیدی ایجاد شد. در موسسه تحقیقات علمی Valery P. Chkalov نیروی هوایی شوروی (NII VVS)، یک سری کامل از مدل‌های مقیاس کنترل‌شده رادیویی ساخته شد که از یک هلیکوپتر برای ارزیابی پایداری و مانورپذیری در زوایای حمله بالا، بازیابی چرخش پرتاب شدند. این مدل‌ها به حسگرها و پیوندهای داده مجهز بودند تا تمام اطلاعات را به ایستگاه‌های زمینی منتقل کنند. این آزمایش‌ها دقیقا در زمانهایی برنامه‌ریزی شده بود که هیچ ماهواره اطلاعاتی ایالات متحده بر فراز این منطقه پرواز نمی‌کرد. علاوه بر این، مدل ها دارای یک پوشش استتاری زرد-سبز بودند. اولین نمونه اولیه برای آزمایش پرواز، با نام 1.44، یک نمایشگر فناوری ساده شده برای آزمایش آیرودینامیک و کیفیت پرواز، عملکرد و نیروی محرکه بود. در مقایسه با 1.42 برنامه ریزی شده به صورت استاندارد، دارای یک بال دلتای تقریباً خالص (به جای لبه جلوی دلتای شکسته یا دوگانه)، ورودی هوای متفاوت، مشابه با یوروفایتر تایفون، فاقد رادار، اویونیک مأموریت و جایگاه تسلیحات داخلی بود. مدل رادیوکنترل میگ 1.44 در آزمایش عقب نشینی ارابه فرود که در کارگاه آزمایشی میکویان انحلال اتحاد جماهیر شوروی و تاخیر در برنامه اگرچه برنامه MFI کمی عقب تر از ATF آمریکایی شروع شده بود، شوروی سعی کرد با پیشرفت هر دو برنامه عقب نمانند. با این حال، مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 1980 و متعاقب آن فروپاشی و انحلال اقتصادی آن، پیشرفت برنامه MFI را تهدید کرد و باعث شد که بودجه پروژه شروع به کاهش کند و برنامه نسبت به ATF به تاخیر بیافتد. تا سال 1991، 1.44 از نظر ساختاری کامل شده بود، اما منتظر تحویل موتورهای اولین پرواز، گیربکس و لوازم جانبی آن و اجزای مختلف دیگر بود. در حالی که MiG 1.44 برای تامین بودجه برای تکمیل و انجام اولین پرواز خود تلاش می کرد، رقبای آمریکای شمالی آن یعنی YF-22 و YF-23 از سال 1990 پرواز می کردند و YF-22 به عنوان برنده برنامه ATF در تاریخ 23 آوریل 1991اعلام شد. تاریخ اولیه اولین پرواز میگ 1.44 که برای سال های 1991 تا 92 برنامه ریزی شده بود، پی در پی به تعویق افتاد اما در دسامبر 1994، نمونه اولیه میگ 1.44 سرانجام تکمیل شد و از طریق جاده به تاسیسات آزمایشی OKB در مرکز NII در ژوکوفسکی منتقل شد. در 15 دسامبر 1994، رومن تاسکایف، که در آن زمان خلبان آزمایشی ارشد بود، آزمایش های تاکسی سریع را آغاز کرد. با این حال، چندین عنصر اساسی برای پرواز دریافت نشده بود و انتظار می رفت که بتواند هواپیما را با شماره آبی "01" در نمایشگاه هوایی MAKS 1995 برگزار می شود، نشان دهد . با این حال، اولین تصاویر عمومی از MiG 1.44 تنها در سال 1998 برای مطبوعات منتشر شد. در ماه مه 1995، امیدها برای شروع آزمایش‌های پروازی قریب‌الوقوع برای جمع‌آوری سرمایه، از بین رفت. اوضاع در سپتامبر 1997 تغییر کرد، زمانی که رقیب آن، سوخو S-37، پرواز کرد. در این زمان، میخائیل کورژویف به عنوان مدیر کل ANPK MiG منصوب شد و او مصمم بود که اجازه ندهد 1.44، در آشیانه‌اش فرو بنشیند. در حالی که MiG 1.44 به دلیل کمبود بودجه برای پرواز روی زمین از بین می رفت، در 9 آوریل 1997، لاکهید مارتین اولین F-22A Raptor را به آسمان فرستاد ( 7 سپتامبر 1997 ). USAF سرانجام در 15 دسامبر 2005، زمانی که اعلام شد که به قابلیت عملیاتی اولیه خود (IOC) رسیده است، رپتور را آماده خدمت اعلام کرد. در دسامبر 1995 کورژویف از VVS اجازه گرفت تا عکس‌های گرفته شده از پروژه در سال 1994 را از حالت طبقه بندی خارج کند. سپس مجوز دعوت از مقامات عالی، از جمله وزیر دفاع وقت، ایگور سرگئیف را به دست آورد تا در 12 ژانویه 1999 در اطراف 1.44 قدم بزند. در آن مناسبت، هواپیما با استفاده از نیروی خود (با آرامشی شگفت‌انگیز)، به فرماندهی ولادیمیر گوربونوف روی باند فرودگاه تاکسی شد. تاکسی MiG 1.44 در باند فرودگاه در جریان ارائه عمومی خود در 12 ژانویه 1999.(ابعاد بزرگ جنگنده کاملا مشخص است) حداقل یک ناظر از فرمانده کل نیروی هوایی روسیه، از سرهنگ آناتولی کورنوکوف شنید که گفت: "این هواپیما می تواند هر کاری که شما بخواهید انجام دهد." میگ 1.44 با خلبان گوربونوف ، برنامه آزمایش پرواز را با تاخیر طولانی را در 15 فوریه 2000 آغاز کرد و ژنرال کورژویف در آن زمان گفت: "ما می توانیم پنج یا شش پرواز اول را بدون تامین مالی خارجی انجام دهیم... اگر وضعیت بین المللی تغییر نکند، MiG 1.44 ظرف 10 سال با VVS وارد خدمت می شود. در آن سالها، وارد شدن به خدمت میگ 1.42 و سو-34 از اولویت های اصلی نیروی هوایی روسیه بود، اولی آن شانس را نداشت و دومی تنها در سال 2012 به طور رسمی این کار را انجام داد. پروژه MiG 1.42 می توانست، به جای دو هواپیمای جداگانه بهترین ویژگی های Su-27P و MiG-31 را در یک هواپیما ترکیب کند. اولین پرواز مورد انتظار در 29 فوریه 2000 با ولادیمیر گوربونوف انجام شد و 18 دقیقه به طول انجامید. در طی آن پرواز افتتاحیه، میگ 1.44 تا ارتفاع 1000 متری بالا رفت و دو مدار را با سرعت 500 تا 600 کیلومتر در ساعت انجام داد. پرواز دوم در 27 آوریل همان سال انجام شد و 22 دقیقه به طول انجامید و 1.44 در ارتفاع 2000 متری پرواز کرد. Mig 1.44 در اولین پرواز خود، در 29 فوریه 2000. تصوری از اندازه بزرگ این جنگنده، بسیار بزرگتر از F-22 و نزدیکتر به MiG -31 در ابعادرا ارائه می دهد. این دو پرواز عملاً مورد توجه مطبوعات و مقامات روسی قرار نگرفتند، برخلاف تبلیغات زیادی که ارائه عمومی این هواپیما در ژانویه 1999 با حضور مقامات ارشد کشوری و نظامی انجام شد. هیچ عکسی از برخاست یا پرواز وجود نداشت. حتی تا به امروز، تنها تصاویر منتشر شده تصاویری فیلمبرداری از هر دو پرواز توسط هواپیمای MiG-29UB است. میگ 1.44 در دومین پرواز خود، در 27 آوریل 2000. برخلاف اولین پرواز خود، قبلاً با ارابه فرود جمع شده پرواز کرد. آهنگ پایان میگ 1.42 پس از پرواز دوم، هیچ پرواز دیگری از 1.44 گزارش نشد، که شاید به دلیل کمبود بودجه یا به دلیل بروز برخی نقص ها در طراحی باشد که مجبور به بازگشت به تابلوی نقاشی شده است. به احتمال زیاد اولین مورد است، زیرا در آن سال ها میگ تغییر نام یافته RSK نمی توانست MiG-29 های جدید را در اختیار خریداران خارجی یا نیروی هوایی روسیه قرار دهد، بر خلاف سوخو، که قادر به تامین مالی و ادامه پرواز جنگنده S-37/Suو47 خود بود. ( به لطف فروش جنگنده های Su-27 و Su-30 در خارج از کشور). علاوه بر این، برکوت از توربوفن های Aviadvigatel D-30F11 که به اندازه کافی اثبات شده و قابل اعتماد بود استفاده می کرد، یک موتور نسل چهارم که در اواسط دهه 1970 برای رهگیر MiG-31 توسعه یافت، اما توربوفن های Saturn (Lyulka) AL-41Fکه در میگ1.44 استفاده می شد. هنوز مرحله آزمایش و توسعه خود را به پایان نرسانده بودند و از مشکلات مالی مشابه میگ 1.44 رنج می بردند. علی‌رغم تلاش‌های ANPK MiG برای یافتن یک شریک خارجی و در نتیجه تکمیل برنامه آزمایش پرواز، علی رغم انتظارات اولیه مقامات ارشد نظامی - که به پروژه چسبیده بودند زیرا آن را به عنوان جانشین طبیعی MiG-31 برای اوایل دهه 2000 می‌دانستند. میگ 1.44 پس از اولین پرواز خود به عنوان یک "آزمایشگاه پرواز" معرفی شد تا به توسعه جنگنده جدیدی که کوچکتر و ارزانتر باشد کمک کند. در نهایت، این برنامه به دلیل کمبود بودجه ای که در آن سال ها به نیروی هوایی روسیه آسیب رسانده بود، همراه با هزینه بالای مورد انتظار برای هر فروند (70 تا 100 میلیون دلار در سال 2000) و تغییرات در دکترین نظامی روسیه (نوسازی هواپیماهای در حال خدمت به جای توسعه و ادغام مدل های جدید)لغو شد. پس از لغو برنامه MFI، نیروی هوایی روسیه برنامه جدیدی را برای یک جنگنده نسل پنجم به نام PAK-FA راه اندازی کرد که به دنبال دستیابی به یک جنگنده جدید، نه آنچنان گران قیمت و پیشرفته، با تاکید بیشتر بر رادارگریزی و مطابق با الزامات جدید نیروی هوایی روسیه بود در زمان لغو این برنامه، دو نمونه اولیه میگ 1.42 در کارخانه سوکول واقع در نیژنی نووگورود در دست ساخت بود که هیچکدام تکمیل نشدند. هیچ اطلاعات رسمی در مورد اینکه آیا آنها از بین رفته یا به موسسه هواپیمایی منتقل شده اند وجود ندارد. اگرچه این برنامه به طور رسمی لغو شده بود، در اوایل سال 2000 تغییری در رهبری RAC MIG رخ داد و کار بر روی MFI از سر گرفته شد تا بر سر قرارداد PAK-FA در برابر Sukhoi T-50، قرارداد فعلی رقابت کند . در این تکرار جدید که MiG 1.46 نامیده می شود، برخلاف MiG 1.42 قبلی، پنهان کاری به نیاز اصلی طراحی تبدیل شد. طبق برخی شایعات، 1.46 پیکربندی را با هواپیماهای کانارد حفظ کرد، اما طراحان استفاده از ورودی هوای شکمی گوه‌ای را به نفع دو ورودی هوای جانبی بازطراحی کردند. تفسیری از ظاهر احتمالی MiG 1.46. موتورSaturn AL-41F1S (117S) با رانش 15500 کیلوگرمی مجهز به نازل تخت بود. در حالی که نیروی هوایی روسیه در نهایت طراحی سوخوی را انتخاب کرد، میکویان ممکن است از تجربیات خود در 1.42 و 1.46 برای کمک به چین در توسعه جنگنده رادارگریز Chengdu J-20 خود استفاده کرده باشد . اگر برنامه MFI طبق برنامه اولیه خود پیش می رفت، می توانست بازار جهانی را تسخیر کند و حداقل رقیب سرسختی برای F-22 بسیار کندتر باشد. ناتو به نمایشگر فناوری MiG 1.44 نام رمز «Flatpack» را اختصاص می‌دهد، در حالی که جنگنده تولیدی MiG 1.42 نام «Foxglove» را دریافت می‌کند، ارتش به 1.42 نام MiG-39 را می‌دهد. در قسمت دوم به تفصیل MiG 1.42/1.44 پرداخته می شود. MiG 1.42. ورودی هوای گوه‌ای، رادوم اوجیوال که آنتن رادار PESA را در خود جای داده است، لوله سوخت‌گیری در حین پرواز در سمت چپ و موشک‌های Vympel R-33 نیمه فرو رفته در کناره‌های محل اسلحه را مشاهده کنید. مقایسه اندازه بین F-22A و MiG 1.42. تصویر مسیر ورودی هوا برای مخفی کردن کمپرسورهای موتورهای AL-41F، محل تسلیحات زیر آن و دماغه متفاوت برای قرار دادن رادار را نشان می‌دهد. میگ1.44و سوخو27 مقاله منتشر شده در مجله Aviation Week در 15 ژانویه 1996، قبل از اینکه ظاهر یا پیکربندی MiG 1.42 مشخص شود. منابع: Foro Paralay Web Paralay Hitechweb
  11. سلام ...می تونی تو همین تاپیک مجموعه کارهایی که کرده و نتایجش رو بیاری که ببینیم واقعا داره چه کار می کنه؟آیا نتیجه زودگذر داره یا تاثیر ماندگار می گذاره و آرژانتین دیگه از این بیماری مزمن خلاص میشه
  12. پشت پرده شلیک موشک RS-26 "Rubezh" بدون حق مقاومت: دکترین هسته ای جدید روسیه اوکراین را برای تسلیم تحت فشار قرار می دهد به گفته فرماندهی نیروی هوایی اوکراین،در حمله موشکی اخیر اولین باری بود که روس‌ها از یک «موشک بالستیک قاره‌پیما» استفاده کردند و آن را به سمت دنیپرو شلیک کردند. RS-26 "Rubezh" موشکی است که ویژگی های اعلام شده آن (حداکثر برد 6000 کیلومتر) مشمول محدودیت های تعیین شده توسط معاهده نیروهای هسته ای میان برد است. طبق این معاهده، چنین موشکی اصلاً حق وجود ندارد. اما ...... موشک توپول ام اعتقاد بر این است که طراحی RS-26 در سال 2006 آغاز شده و یک مسیر توسعه با ثبات را دنبال می کند: به نظر دو مرحله از سه مرحله ICBM توپول برای ساخت این موشک استفاده شده است. نیم قرن پیش، شوروی از این رویکرد برای ساخت موشک بالستیک میان برد RSD-10 پایونیر استفاده کرد که بر اساس دو مرحله از Temp-2S ICBM ساخته شده است. موشک پایونیر(موشک بلندتر) موشکTemp-2S قابل ذکر است که توسعه دهنده (موسسه فناوری حرارتی مسکو) و سازنده (کارخانه ماشین سازی ووتکینسک) روبژ همان طراح و سازنده Pioneer هستند، بنابراین تداوم طراحی و راه حل های تکنولوژیکی کاملاً منطقی به نظر می رسد. پرتاب آزمایشی RS-26 در سال 2012 (به گفته منابع دیگر، در سال 2011) آغاز شد. برنامه ریزی شده بود که استقرار RS-26 در سال 2017 آغاز شود. اما در سال 2018، روس ها اعلام کردند که روبژ را از برنامه تسلیحات دولتی تا سال 2027 حذف کردند. بر اساس اطلاعات منتشر شده، این موشک23 متر طول و 2 متر قطر و وزن آن 40 تا 50 تن است (اطلاعات دقیق تری منتشر نشده است) و کل سیستم پرتاب (پرتابگر خودکششی روی MZKT-79291 شش محوره همراه با موشک) 80 تن وزن دارد. (برای مقایسه، یک پرتابگر خودکششی با ICBM Topol-M حدودا120تن وزن دارد.) کشنده6محوره روبژ کشنده8محوره توپول ام Rubezh منحصرا برای سلاح های هسته ای طراحی شده است. کلاهک آن با وزن 1000-1200 کیلوگرم باید به چندین (سه تا شش) کلاهک هدایت شونده جداگانه با ظرفیت حدود صدها کیلوتن مجهز باشد (اغلب 3-4 کلاهک 300 کیلوتنی). روس ها می گویند: «این موشک مجهز به یک سیستم کنترل و هدایت اساساً جدید است که بر اساس الگوریتمی منحصر به فرد عمل می کند که به آن اجازه می دهد از اشیاء خطرناک (ضد موشک) فرار کند و با احتمال بالا به هدف اصابت کند. سیستم‌های خاص این موشک نوسانات متناوب در سرعت و جهت ایجاد می‌کنند(مانور دهی) که از اصابت کلاهک در حین پرواز جلوگیری می‌کند. در هر صورت چنین هدفی مستلزم سیستم های ضد موشکی بسیار گران قیمت و مشخصی مانند تاد آمریکایی است. اما موشک شلیک شده اخیر به رودخانه دنیپرو چه نوع کلاهکی داشت؟ می توان حدس زد که هیچ - فقط یک" مدل" (نمونک)بزرگ بود. واقعیت این است که کلاهک متعارف و غیر هسته ای برای چنین موشکی از نقطه نظر اقتصادی بی معنی است زیرا یک ICBM (RS-26 خیلی بین قاره ای نیست) بسیار گران است. صرف یک حامل یکبار مصرف با وزن 40 تا 50 تن برای رساندن یک تن مواد منفجره به یک هدف بسیار غیرمنطقی است. چند موشک کروز این کار را به خوبی انجام خواهند داد. بنابراین، پرتاب فعلی می تواند به عنوان نوعی نمایش امکان سنجی فنی حمله هسته ای به اوکراین باشد. حالا چطور به این نتیجه گیری رسیدیم : در 19 نوامبر 2024، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، حکمی را امضا کرد که در آن سندی تحت عنوان "مبانی سیاست دولتی فدراسیون روسیه در زمینه بازدارندگی هسته ای" تصویب شد. این فرمان سناریوهایی را بیان می‌کند که بر اساس آن روسیه ممکن است حمله هسته‌ای انجام دهد، از جمله موارد «تجاوز به فدراسیون روسیه یا متحدانش توسط هر کشوری که توسط یک قدرت هسته‌ای حمایت می‌شود». همچنین به حملات غیرهسته ای در مقیاس بزرگ مانند حملات پهپادها یا موشک های کروز گسترش می یابد. هنگامی که از دمیتری پسکوف سخنگوی کرملین در مورد زمان اجرای این دکترین سوال شد، آن را "به موقع" خواند و از تایید مستقیم ارتباط آن با تایید اخیر ایالات متحده برای استفاده اوکراین از موشک های ATACMS در اعماق خاک روسیه چشم پوشی کرد. پس از بررسی سند - موارد زیر قابل برداشت است 1-«سیاست دولتی فدراسیون روسیه در زمینه بازدارندگی هسته‌ای مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ سیاسی، نظامی، فنی، دیپلماتیک، اقتصادی، اطلاعاتی و غیره است که با اتکا به نیروهای هسته‌ای برای جلوگیری از تجاوز به فدراسیون روسیه یا متحدانش اجرا می‌شود..» این بخش تاکید می کند که استراتژی هسته ای روسیه فراتر از اقدامات نظامی سنتی است و ابزارهای دیپلماتیک و اطلاعاتی را در بر می گیرد. به نظر می رسد مسکو با انتشار این دکترین قصد دارد شرکای غربی اوکراین و دیگر بازیگران جهانی از جمله چین، ترکیه و کشورهای شوروی سابق را تحت فشار قرار دهد تا در حمایت خود از اوکراین تجدید نظر کنند. کرملین همچنین با استفاده از تهدید اقدام هسته ای به عنوان ابزار ارعاب، تمایل خود را برای تشدید تنش نشان می دهد. شایان ذکر است، در همان روز امضای دکترین، رسانه‌های روسی گزارش دادند که موسسه تحقیقاتی روسیه برای دفاع غیرنظامی و شرایط اضطراری - شاخه‌ای از وزارت موقعیت‌های اضطراری - تولید انبوه پناهگاه‌های هسته‌ای متحرک را آغاز کرده است. آیا این می تواند چیزی غیر از یک "مولفه اطلاعاتی" بازدارندگی هسته ای باشد؟ 2-سیاست دولت در زمینه بازدارندگی هسته‌ای ماهیت دفاعی دارد و هدف آن حفظ پتانسیل نیروهای هسته‌ای در سطح کافی برای تضمین بازدارندگی هسته‌ای و تضمین حفاظت از حاکمیت و تمامیت ارضی دولت، بازدارندگی بالقوه است. اما حاکمیت و تمامیت ارضی ممکن است برای هر ملتی استاندارد به نظر برسد، فدراسیون روسیه چیزی خاص تر را نشان می دهد: ادعای خود برای سرزمین های اشغالی در اوکراین. تعریف مسکو از تمامیت ارضی شامل مناطقی مانند خرسون، زاپوریژژیا، دونتسک و لوهانسک می‌شود – سرزمین‌هایی که به طور کامل تحت کنترل روسیه نیستند اما به طور یکجانبه تحت قانون اساسی خود به عنوان «مال خود» اعلام شده‌اند. این تفسیر به روسیه بهانه‌ای می‌دهد تا هر لحظه به «بازدارندگی هسته‌ای» استناد کند و در واقع راه‌های دیگر را برای حل و فصل مناقشه ببندد. همین منطق در مورد عبارت «جلوگیری از تشدید خصومت ها» نیز صادق است. در شرایط جنگ، تشدید چیست؟ آیا این به حملات به تأسیسات نظامی در روسیه، حملات به فرودگاه های مورد استفاده برای پرتاب بمب افکن ها یا انهدام کاروان های نظامی روسیه در اوکراین اشغالی اشاره دارد؟ با در نظر گرفتن تشدید تنش به عنوان محرکی برای بازدارندگی هسته ای، کرملین اختیار گسترده ای را برای توجیه اقدامات خود حفظ می کند. 3-«... بازدارندگی هسته‌ای نیز باید در قبال کشورهایی اعمال شود که قلمرو، هوا و/یا فضای دریایی را تحت کنترل خود برای آماده‌سازی و تحقق تجاوز علیه فدراسیون روسیه فراهم می‌کنند.» این بند به دو صورت قابل تفسیر است. بر اساس منطق بیان شده علنی پوتین، هر کشوری که از اوکراین حمایت می کند - چه با ذخیره یا انتقال کمک، آموزش پرسنل یا تسهیل لجستیک - می تواند به عنوان یک هدف برای بازدارندگی هسته ای در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، کرملین به طور مداوم درگیری را به عنوان مبارزه با ناتو و ایالات متحده، با اوکراین به عنوان یک نماینده معرفی می کند. با این منطق، اوکراین دولتی است که "زمین کنترل شده، فضای هوایی و/یا دریایی را برای آماده سازی و تحقق تجاوز علیه فدراسیون روسیه فراهم می کند." 4-«تجاوز به فدراسیون روسیه و/یا متحدان آن توسط هر کشور غیرهسته ای با مشارکت یا حمایت یک کشور هسته ای، حمله مشترک تلقی خواهد شد». در مورد اوکراین، این بند ساده است: ایالات متحده، بریتانیا و دیگر قدرت‌های هسته‌ای حامی اوکراین و خود اوکراین به‌عنوان طرف‌های «حمله مشترک» تلقی می‌شوند. 5-در اختیار داشتن و استقرار سامانه‌ها و وسایل دفاع موشکی، موشک‌های کروز و بالستیک میان‌برد و کوتاه‌تر، سلاح‌های غیرهسته‌ای و مافوق صوت با دقت بالا، حمله به سامانه‌های بدون سرنشین پایگاه‌های مختلف و سلاح‌های انرژی هدایت‌شده توسط دشمن بالقوه، علیه فدراسیون روسیه استفاده می شود. بسیاری از این سلاح ها در حال حاضر در زرادخانه اوکراین هستند و به طور فعال علیه نیروهای روسیه استفاده می شوند. علاوه بر این، اوکراین از چنین سیستم هایی برای مدت طولانی در سرزمین های اشغال شده و ضمیمه شده توسط روسیه استفاده می کند. به این معنا، شرایط توصیف شده در این ماده مسلماً قبلاً "رعایت" شده است. 6- ایجاد ائتلاف‌های نظامی جدید و گسترش (بلوک‌ها، اتحادها) که زیرساخت‌های نظامی آنها را به مرزهای فدراسیون روسیه نزدیک‌تر می‌کند.» این بند بر مخالفت طولانی مدت روسیه با عضویت بالقوه اوکراین در ناتو و استراتژی گسترده تر آن برای فشار بر اعضای ائتلاف تاکید می کند. 7-اینجا شرایطی را مشخص می کند که تحت آن روسیه ممکن است به سلاح های هسته ای متوسل شود. حمله به فدراسیون روسیه و/یا جمهوری بلاروس با سلاح‌های متعارف که تهدیدی حیاتی برای حاکمیت و تمامیت ارضی آنها ایجاد می‌کند. 8-"دریافت اطلاعات موثق در مورد پرتاب موشک های بالستیک در حمله به قلمرو فدراسیون روسیه و/یا متحدان آن." که روشن نمی کند که آیا این فقط به موشک های بالستیک استراتژیک با کلاهک هسته ای اشاره دارد یا خیر. آیا می توان چنین تفسیری را در مورد موشک های بالستیک تاکتیکی مانند ATACMS با کلاهک های معمولی نیز به کار برد؟ 9-دریافت اطلاعات موثق در مورد پرتاب (برخاست) انبوه وسایل حمله هوافضا (هواپیماهای استراتژیک و تاکتیکی، موشک‌های کروز، هواپیماهای بدون سرنشین، مافوق صوت و غیره) و عبور آنها از مرزهای دولتی فدراسیون روسیه. این ماده سؤالات دیگری را در مورد آنچه که واجد شرایط "پرتاب انبوه" است، ایجاد می کند. آیا استقرار همزمان 50 یا 100 پهپاد اوکراینی کافی است؟ علاوه بر این، ابهام پیرامون تعریف «مرزهای دولتی» وجود دارد. آیا این محدود به مرزهای بین المللی به رسمیت شناخته شده روسیه است یا شامل مناطقی می شود که روسیه ادعا می کند اما به طور کامل کنترل نمی کند؟ تسلیحات و تاکتیک های فوق - از هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا حملات دقیق به زیرساخت های نظامی - ستون فقرات استراتژی نامتقارن اوکراین را تشکیل می دهند که شامل هدف قرار دادن زیرساخت های نظامی روسیه، مجتمع های نظامی-صنعتی، انبارهای تسلیحات است. با نابرابری در قدرت نظامی، اوکراین نمی تواند این روش ها را کنار بگذارد. نتیجه گیری بر اساس دکترین جدید، مقاومت اوکراین در برابر تهاجم روسیه – از مخالفت با اشغال مناطق جنوبی و شرقی آن گرفته تا حمله به زیرساخت‌های نظامی روسیه (چه در کریمه اشغالی و چه در اعماق مرزهای روسیه) – و همچنین تمایل سیاسی اوکراین برای پیوستن به ناتو. در حال حاضر زمینه ای برای استناد به این دکترین هستند.علاوه بر این، تصمیم برای استفاده از تسلیحات هسته‌ای تنها بر عهده پوتین است، که تعیین می‌کند چه زمانی «تهدید» برای حاکمیت روسیه به اندازه کافی مهم است که پاسخ هسته‌ای را تضمین کند. او همچنین تصمیم خواهد گرفت که حمله ای که شامل پهپادها یا موشک های کروز باشد چه زمانی یک حمله "عظیم" است. یا ممکن است اعضای حلقه درونی خود به او توصیه کنند که این کار را انجام دهد.تنها پیشنهاد فدراسیون روسیه برای جلوگیری از این سناریو این است که اوکراین مقاومت را متوقف کند و تسلیم شود. تحت این تهدید هسته ای، از شرکای اوکراین انتظار می رود این خواسته را بپذیرند. (با دقت در موارد بالا داشتن توانایی تسلیحات هسته ایی در اشکال مختلفش برای ایران یک ضرورت است .آیا اوکراین مجهز به سلاح هسته ایی زیر بار این تهدیدات می رفت؟) https://mil.in.ua/en/
  13. هنوز نمیشه با اطمینان گفت که جنگنده ایی وارد فضای کشور شده یا نه؟در مورد نسل۵ به نظر من هم تا حدی غلو شده ولی تواناییهای منحصر به فرد به خصوص در بازتاب راداری و به طور کلی نسل۵ قابل چشم پوشی نیست
  14. چرا پاکستان می تواند ولی هند نمی تواند!! در سالهای اخیر نیروی هوایی پاکستان(RAF)پیشرفتهای چشمگیری در نوسازی ناوگان خود به ویژه در خرید جت های جنگنده و هواپیماهای پیش اخطار و کنترل هوابرد(AWACS)داشته است.این پیشرفت با توجه به چشم انداز اقتصادی چالش برانگیز پاکستان مانند افزایش تورم .بدهی ملی نسبتا سنگین و وابستگی به کمک و وامهای خارجی قابل توجه است. در مقابل نیروی هوایی هند(IAF)که در کشوری با اقتصاد رو به رشد و بودجه دفاعی به میزان قابل توجه عمل می کند.با تاخیرهای بعضا طولانی در تامین تدراکات مواجه است.علی رغم مزیت های مالی هند تشریفات ادارای و ناکارآمدی سیستماتیک سرعت خریدهای مهم را به شدت کاهش داده است.چه عواملی (پشت صحنه)باعث سرعت عمل پاکستان و حرکات کند هند شده است؟ سوال مهم: چگونه نیروی هوایی پاکستان با وجود محدودیتهای اقتصادی و فنی تدراکات نظامی برای نیروی هوایی خود را به سرعت تامین می کند اما IAF هند بسیار کند است و برنامه ها همیشه با تاخیر مواجه است؟ -RAFاز یک فرآیند تصمیم گیری متمرکز در داخل دستگاه دفاعی پاکستان سود می برد(عدم موازی کاری).ارتش پاکستان به ویژه نیروی هوایی به داشتن نفوذ قابل توجه بر سیاست های دفاعی و تصمیمات تدارکاتی شهرت دارد.این کنترل متمرکز امکان تصمیم گیری سریع و تاخیرهای بروکراتیک کمتر را فراهم میکند و RAFرا قادر می سازد تا به نیازهای عملیاتی خود به سرعت پاسخ دهد. -روابط دفاعی نزدیک پاکستان با چین در تهیه سریع جت های جنگنده مدرن این کشور نقش اساسی داشته است.این همکاری به پاکستان این امکان را می دهدکه هواپیمایی مثل JF17 را باهزینه نسبتا کم خریداری و توسعه دهد.برنامه JF17سرمایه گذاری مشترک بین چین و پاکستان نمونه ای از رویکرد مقرون به صرفه جهت نوسازی ناوگان هوایی پاکستان بدون فشار مالی بر کشور ست. علاوه بر این فروش پلتفرمهای پیشرفته آواکس مانند ZDH-03با شرایط مالی مطلوب توسط چین قابلیتهای نظارت هوایی پاکستان را تقویت کرده است . -خریدهای دفاعی پاکستان اغلب به حمایت خارجی یا خطوط اعتباری مطلوب عمدتا از چین و عربستان و تا حد کمتری به ایالات متحده متکی است.این کمک ها به RAF این امکان را داده است که ناوگان خود را بدون بار مالی اولیه (که معمولا برای کشوری با چالشهای اقتصادی مانند پاکستان یک مانع بزرگ است)نوسازی کند.علاوه بر این تمایل چین به ارائه گزینه های پرداخت انعطاف پذیر برنامه های تدارکات پاکستان را تسهیل کرده است. -پاکستان به جای دنبال کردن پلتفرمهای پرهزینه و با قابلیت بالا مانند جت های رافال نیروی هوایی هند. پلتفرمهای مقرون به صرفه با هزینه نگهداری کم را که نیازهای استراتژیک خاص آن را برآورده میکند در اولویت قرار داده است .این رویکرد به RAFاجازه داد تا هزینه های عملیاتی خود را پایین نگه دارد.و در عین حال به یک قابلیت بازدارندگی موثر دست یابد .رویکرد پاکستان عملگرایانه ست ( تمرکز بر تامین نیازهای نیروی هوایی به صورت کاملا کافی بدون افزایش بیش از حد بار مالی) -چالشهای پیش رو نیروی هوایی هند در جذب تجهیزات جدید و نوسازی IAFدر چارچوب بروکراسی پیچیده ایی عمل می کند که شامل لایه های مختلف تصمیم گیری از وزارت دفاع (MoD)گرفته تا کمیته های مختلف تدارکات و مالی است.این فرآیند چند لایه حتی پس از نهایی شدن می تواند منجر به تاخیرهای گسترده و طولانی شود(چقدر برای ما ایرانیها آشناست).در حالیکه نیروی هوایی پاکستان از یک رویکرد متمرکز سود می برد نیروی هوایی هند باید مسیر تدارکات بسیار آهسته تری را طی کند که شامل ذینفعان و تاییدیه های متعدد در سطوح مختلف دولتی است. -البته که تمرکز هند بر شفافیت در خرید های دفاعی قابل ستایش است(اون همه فساد و دلالی در قراردادها پس از کجاست؟)اما منجر به طولانی شدن جدول زمانی شده است.فرآیند تدارکات نظامی هند تحت کنترلهای دقیق و موازین هایی مانند دستورالعمل های رویه تدارکات نظامی(DPP)است که برای کاهش فساد وارتقای شفافیت طراحی شده است با این حال این الزامات رویه ایی اغلب حرکت تداراکات را کند می کند .به عنوان مثال قرارداد نیروی هوایی هند برای126 فروند جت جنگی چند منظوره متوسط(MMRCA)بیش از یک دهه به تعویق افتاد و در نهایت منجر به خرید کوچک 36جنگنده رافال گردید. معاملات دفاعی هند اغلب در معرض بررسی های سیاسی و چالشهای قانونی ست که می تواند خریدها را متوفق کند .قراردادهای دفاعی پرمخاطب اغلب توجه رسانه و بحثهای سیاسی را به خود جلب می کند و گهگاه منجر به تحقیق وتفحص می شود (نویسنده می خواد بگه تو قراردادهای نظامی در دنیا معمولا فساد هست فقط اونجا چشم پوشی میشه ولی تو هند نمیشه و مو را از ماست بیرون می کشند!).این مداخلات اگر چه برای پاسخگویی مهم هستند اما پروژه ها را به تاخیر می اندازند. -IAFبرعکس همتای پاکستانی اش اغلب به دنبال پلتفرمهای پیشرفته مانند "رافال"بوده است .که با هزینه های بالاتر و برنامه های تحویل طولانی همراه است.ترجیح هند برای فناوری پیشرفته با اینکه باعث ارتقا توانایی های IAFمی شود اغلب منجر به مذاکرات طولانی مدت و تاخیر در تحویل می شود.در مقابل پاکستان با رویکرد عمل گرایانه بر راه حلهای مقرون به صرفه تر تاکیب می کند که برای استقرار سریع تر در دسترس هستند. تاکید هند بر ایجاد یک صنعت دفاعی خودکفا و ساخت در هند نیز به فرآیند تدارکات نیروی هوایی پیچیدگی بخشیده است.در حالی که هدف بومی سازی برای خودکفایی استراتژیک بلند مدت هند بسیار مهم است اما نیاز به سرمایه گذاری و هماهنگی زمانی قابل توجهی دارد.به عنوان مثال برنامه جنگنده رزمی سبک تجاس(LCA)تاخیرهای قابل توجهی را شاهد بوده است که بر قدرت ناوگان IAFتاثیر گذاشته است.تجاس علی رغم آنکه یک جنگنده بومی امیدوارکننده است با چالشهای تولیدی متعددی روبرو شده که از تحویل به موقع آن به نیروی هوایی جلوگیری می کند. در پایان باوجود اقتصاد و بودجه دفاعی بزرگتر تدارکات دفاعی هند اغلب به دلیل ناکارآمدی های بروکراتیک .مقررات بیش از حد و بعضا متضاد و تغییر سیاستها با تاخیر مواجه می شود .در مقابل تدارکات ساده و واقع گرایانه و عمل گرایانه پاکستان با کمک اتحادهای استراتژیک امکان نوسازی سریع را علی رغم محدودیتهای اقتصادی فراهم می کند. منبع:https://idrw.org/