جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'ایربرن'.
پیدا کردن 1 result
-
هنگ 503 چترباز نیروی زمینی آمریکا در حال فرود در گینه ی نو 1943 چتربازان نقش قاطعی در جنگ جهانی دوم بازی کردند. آنها در حمله آلمان به جزیره کرت، حملات آغازین در نرماندی و حمله نافرجام به پل آرنهایم نقشی حیاتی داشتند. چتربازان به عنوان نیروهایی نخبه توسط دو طرف درگیر در جنگ توسعه یافتند. شجاعتی که چتربازان انگلیسی در آرنهایم نمایش دادند به تقویت این تصویر -حتی در هنگام شکست حملات هوابرد- کمک کرد. حمله چتربازان آلمانی به جزیره کرت نیز همان اثر را بر روی دیدگاه آلمان ها داشت. آرزوی ارسال سربازان به پشت خطوط دشمن، پیشینه ای چندصدساله دارد. پیاده شدن چتربازان متفقین در عملیات مارکت گاردن برای تصرف پل استراتژیک آرنهایم در جنگ جهانی اول، وینستون چرچیل پیشنهاد کرد که ستون های پرنده را برای نابود کردن پل ها، کارخانه ها و وسایل ارتباطی از آسمان فروریزند. یک افسر آمریکایی به نام سرهنگ بیلی میچل نقشه ای کشید بر این پایه که سربازان را توسط چتر از بمب افکن های هندلی-پیچ انگلیسی بر روی شهر متز بریزند. این طرح به خاطر ظهور نشانه های متارکه جنگ کنارگذاشته شد. چتربازان انگلیسی در عملیات ورسیتی پیاده شدن با گلایدر توسط آمریکایی ها در کنار رودخانه ی راین در فاصله بین دوجنگ، تمام قدرت های نظامی جهان با فکر عملیات هوابرد مشغول بودند. روس ها در این حوزه پیشگام بودند. در سال 1936، 1200سرباز ارتش سرخ در طی مانوری درنزدیکی کیف با چتر فرود آمدند. وابسته های نظامی کشورهای خارجی کاملاً تحت تاثیر قرارگرفتند. روس ها این سربازان را "ملخ های جنگجو" می نامیدند. به صورتی طعنه آمیز، با وجود پیشگامی روس ها در دوران قبل از جنگ در استفاده از چترباز، آنها در جنگ به سختی از نیروی چترباز استفاده کردند. روس ها در جنگ بر علیه فنلاند از چتربازان در پشت خطوط دفاعی فنلاند استفاده کردند، هرچند که عملیات نظامی ارتش سرخ در فنلاند فاجعه ای بیش نبود. پس از آن، افرادی که برای هدایت پارتیزان های روس انتخاب شده بودند در پشت خطوط آلمان فروریخته شدند. اسطوره های ارتش سرخ بیان می کنند که سربازان را بدون چتر و در ارتفاعی کم از هواپیما به میان توده برفها پرتاب می کرده اند! چتربازان روسی در حال پرش از توپولوف تی.بی-3 در سال 1930 هنگامی که صدای طبل جنگ بلندشد، بریتانیا و ایالات متحده هیچکدام دارای نیروی چترباز نبودند. هر دو کشور روش خود را بر پایه حمل کامل واحدهای نظامی، سربازان، توپخانه وتدارکات توسط هواپیما بنا کردند. این روش را پیاده سازی از طریق هوا نام دادند. فرانسوی ها یک گردان چترباز را در سال 1939 سازمان دادند اما به زودی آن را منحل کردند. اما این آلمان ها بودند که ایده استفاده از توان بالقوه نیروی چترباز را قاپیدند. این چنین نیرویی در دیدگاه گودریان از جنگ برق آسا به خوبی دیده می شد. گورینگ -که فرماندهی لوفت وافه را بر عهده داشت- اولین هنگ چترباز را در سال 1935 سازمان دهی کرد. آنها با یک گردان چترباز شروع کردند و در سال 1938 استعداد نیروهای چترباز خود را به یک لشکر و بعدتر به یک سپاه افزایش دادند. سپاه چترباز لوفت وافه شامل چتربازان، سربازان گلایدرسوار و پیاده های نخبه بود. این سپاه مستقل تاکتیک ها و تکنیک های جدیدی را توسعه داد که بعدها تاثیر خود را نشان دادند. یک سرتیپ لوفت وافه به نام کورت اشتودنت وظیفه آموزش و سازماندهی نیروی چترباز را برعهده گرفت. در طی جنگ های داخلی اسپانیا، آلمان ها تجربیاتی در مورد حمل و نقل هوایی -ابتدا با یونکرس-52- انجام دادند. این هواپیما اسب کاری نیروهای چترباز آلمان شد. هر هواپیمای یونکرس-52 می توانست 17 نفر چترباز را با خود حمل کند یا یک فروند گلایدر که قادر به حمل 1 تن تجهیزات سنگین تربود به دنبال خود بکشد. آلمانها حمله ای را که آن را می توان اولین حمله هوابرد تاریخ نامید در دوازدهم مارس 1938 انجام دادند. چتربازان آلمانی در آن روز یک فرودگاه در واگرام اطریش را -در طی اشغال بدون خونریزی اطریش- تصرف کردند. در سپتامبر 1939، هنگامی که آلمانها به لهستان یورش آورند و دنیا اولین نگاه خود را به تاکتیک حمله برق آسای آلمانها انداخت، چتربازها جز شایعه اینکه اشغال چند نقطه از لهستان توسط آن ها قرار است انجام شود نقشی بازی نکردند. به هرحال، آلمان ها درحمله به نروژ -می 1940- از چتربازان استفاده کردند و فرودگاه های اسلو و استاوانگر را تصرف کردند تا دیگر نیروها بتوانند به سلامت در این فرودگاه ها پیاده شوند. درحمله به هلند، چتربازان آلمانی نقشی مهم در جداکردن شهرها داشتند. در بلژیک نیز آنها چند پل حیاتی و دژ استراتژیک ابن مائل را تصرف کردند. این قلعه دارای 18 موضع توپخانه بود و 1000سرباز به همراه مواضع مسلسل، میادین مین، سیم های خاردار و خندق ، از آن حفاظت می کردند. در روز10می 1940، 78 چترباز آلمانی بر روی سقف این دژ فرود آمدند و با منفجرکردن توپ ها و تیراندازی از بالا به سمت سربازان بلژیکی به مدافعین اجازه ندادند تا از امکانات دفاعی این دژ استفاده کنند. این چتربازان قبلاً در یک ماکت به اندازه اصلی دژ، تمرین های خود را انجام داده بودند. نتیجه حیرت آور بود؛ تلفات چتربازان تنها 6کشته و 20مجروح بود. روز بعد که نیروی زمینی آلمان سررسید صدها تن از مدافعین بلژیکی درون دژ مجبور شدند تسلیم شوند. چتربازان آلمانی در حال پریدن از یونکرس-52 یک سال بعد، آلمانها برای حمله به جزیره کرت از نیروی چترباز استفاده کردند. این برای اولین بار در تاریخ بود که چتربازان وظیفه حمله و نابود کردن دشمن و رسیدن به تمام اهداف حمله را برعهده می گرفتند. در آن زمان، این بزرگترین عملیات هوابردتاریخ به حساب می آمد. اگرچه کرت پس از نبردی سنگین سقوط کرد و این حمله به افسانه های نظامی پیوست اما آلمانها تلفات سنگینی دادند -در حدود25%- و بدین سبب هیتلر علاقه خود را به این روش تهاجم از دست داد. به دستور هیتلر، چتربازان آلمانی را به روسیه فرستادند تا مانند سایر نیروهای پیاده نظام بجنگند. چتربازان آلمانی پس از پیاده شدن در کرت موضع گیری می کنند به هرحال، بریتانیا این نبرد را به دقت مطالعه کرد و با پشتیبانی چرچیل بریتانیا به زودی صاحب یک لشکر هوابرد شد. در ژوئن1940، چرچیل به کابینه جنگ نوشت: "ما باید نیرویی شامل حداقل 5000نفر چترباز داشته باشیم... من قبلا چیزهایی در مورد این نیرو شنیده ام اما من باور دارم که آنها در مقیاسی کوچک عمل می کنند. در تابستان با تمرین دادن به چنین نیرویی باید برتری بوجود آید که کسی نتواند آنها را نادیده بگیرد و در ضمن تکانی به نیروهای مدافع از وطن نیز وارد شود." سرگرد جان راک از گروه مهندسی رزمی سلطنتی موظف شد تا یک واحد هوابرد انگلیسی را بوجود آورد. برخلاف آلمانها، چتربازان بریتانیایی قسمتی از نیروی زمینی بودند. پایگاه واحدهای سرگرد راک در رینگ وی منچستر بود و او مجبور بود که با کمترین تدارکات کارخود را پیش ببرد. اولین هواپیماهایی که او از آنها بهره برد، بمب افکنهای وایتلی بودند که برجک مسلسل انتهایی آنها را برداشته بودند و چتربازان می توانستند از آنجا بیرون بپرند. بریتانیایی ها اولین نمایش چتربازان خود را در نوامبر 1940توسط 4 فروند بمب افکن وایتلی که 50 چترباز را حمل می کردند انجام دادند. درهمان ماه، ژنرال برونینگ به عنوان افسر فرمانده نیروهای هوابرد منصوب شد. درانتهای دسامبر1940، همه چیز آماده بود تا اولین لشکرهوابرد بریتانیا تشکیل شود. مشخصه آنها کلاه قرمز شان بود. در سال1939،در آمریکا بحث از ایجاد یک تیپ چترباز در سرفرماندهی پیاده نظام شروع شده بود. در ژوئن1940 یک آزمایش از چتربازان، تحت کنترل پیاده نظام انجام شد. سرگرد ویلیام لی هدایت آنها را برعهده داشت. در پاییز1940، یک گردان چترباز در ایالات متحده تشکیل شد و در فورت بنینگ جورجیا یک مدرسه چتربازی ایجاد شد. آمریکایی ها نیز مانند بریتانیایی ها استفاده از گلایدر برای رساندن چتربازان به منطقه پرش را تجربه کردند. لشکرهای هوابرد بریتانیا و آمریکا به استعداد 9000 سرباز بودند. بیشتر تمایل بود که چتربازان تجهیزات سبکی داشته باشند که توانایی حرکت آنها در میدان افزایش یابد. این امر آنها را در هنگامی که بر روی زمین با تانک یا ادوات زرهی برخورد می کردند در وضعیت بدی قرار می داد. تلفات چتربازان در حال فرود آلمان در حمله به کرت به آنها این درس را داده بود که در مکانهایی که برای مقابله با حملات هوابرد آمادگی دارند باید منتظر تلفات سنگینی باشند. چتربازان آلمانی در عملیات "مرکوری" فتح جزیره کرت چتربازان در روز حمله به نرماندی در مقایسه با دیگر نیروهایی که در ساحل پیاده شدند -به غیراز ساحل اوماها- تلفات بی اندازه نامناسبی داشتند در حالیکه در آرنهایم ثابت شد که حمله به شکست انجامیده است. موفقیت متفقین در تصرف یک فرودگاه در برمه ناشی از استفاده همزمان از نیروهای زمینی و هوابرد بود. در غرب اروپا سرعت پیشروی متفقین به اندازه ای زیاد بود که زمان کافی برای کشیدن نقشه و همکاری حجم انبوهی از حملات هوابرد انجام پذیر نبود. ژنرال آیزنهاور در حال بازدید از چتربازانی که قرار است در نرماندی پیاده شوند. بسیاری از فرماندهان ارشد، نقش نیروی چترباز را به سادگی در تصرف نقاط استراتژیک -مانند پلها- و نگهداری از آنها تا لحظه رسیدن قوای کمکی زمینی می دانند. از نیروی چترباز زمانی استفاده می شود که بمباران هوایی نتواند اهداف نظامی مورد نیاز را تامین کند. نگه داشتن یک پل برای عبور نیروهای خودی درمقایسه با منفجر کردن آن، امکانات بهتری در اختیار نیروهای نظامی می گذارد. در عملیات وارسیتی چتربازان ارتفاعات مشرف به رود راین را نگه داشتند تا پشتیبانی نیروهای پیاده که از رود عبور می کردند را انجام دهند. دراین نمونه، از چتربازها انتظار می رفت که همچنین با هر حمله آلمان که سرعت عبور از رودخانه را کم کند مقابله کنند. پیاده شدن چتربازان آلمانی در کرت در وسط تصویر یک یونکرس آلمانی در حال سقوط دیده می شود. در چند مورد نیز -هم در اروپا و هم در اقیانوس آرام- از چتربازان مانند نیروهای معمولی پیاده نظام استفاده شد. در طی نبرد «بولگه» ژنرال آیزنهاور از 3 گردان چترباز برای مقابله با ضدحمله آلمان ها چون نیروهای پیاده نظام استفاده کرد. در فیلیپین، لشکر11هوابرد آمریکا مانند سربازان معمولی جنگیدند. پس از جنگ جهانی دوم و با اختراع هلیکوپتر، استفاده از هواپیماهای گلایدر در عملیات هوابرد منسوخ شد. هلیکوپترها می توانستند در مکانی کوچک فرود آمده و با سرعت به سوار یا پیاده کردن نفرات بپردازند در صورتی که هواپیماهای گلایدر را باید توسط هواپیمایی دیگر تا منطقه فرود یدک می کشیدند و نیاز به یک باند یا زمینی مسطح برای فرود آمدن داشتند. اما بر خلاف عملیات هوابرد توسط گلایدر، نیروهای چترباز در اکثر نیروهای نظامی مدرن جهان گسترش پیداکردند. به کارگیری چترباز در عملیات واقعی ، گاه قرین موفقیت و گاه فاجعه آمیز بود. فرانسه نیروهای چترباز خود را در دین بین فو بکارگرفت که نتیجه آن تلفات و اسرای زیاد و شکستی فاحش بود. پس از شکست در دین بین فو برای فرانسه چاره ای جز ترک ویتنام باقی نمانده بود. پس از آن هم، فرانسه در جنگ استقلال الجزایر از نیروهای چترباز بهره برد. آمریکا در اکتبر سال 1950و در جریان جنگ کره تعداد 4100 سرباز به همراه ماشین های سبک و تجهیزات را در 40کیلومتری پایتخت کره شمالی پیاده کرد. در جنگ سوئز کشورهای انگلیس، فرانسه و اسرائیل به صورت گسترده از نیروی چترباز استفاده کردند. این عملیات را می توان بزرگترین عملیات هوابرد پس از جنگ جهانی دوم دانست. سربازان گردان دوم چترباز در حال اشغال فرودگاه الجمیل در پورت سعید چتربازان لژیون خارجی فرانسه در پورت سعید اسرائیل نیروی چترباز خود را با 50 سرباز -که به صورت کاملاً محرمانه در پایگاهی در چکسلواکی آموزش دیدند- شروع کرد. در سال 1956 و با آغاز جنگ سوئز استعداد این نیرو به یک لشکر چترباز شامل 4 تیپ رسید. لشکر 202چترباز اسرائیل دارای گردان مهندسی، خمپاره اندازهای 120میلیمتری، 40 خودرو نیم شنی بودند و می توانستند به صورت مستقل عملیات کنند. آن ها در جنگ سوئز -29 اکتبر 1956- یک گردان چترباز -شامل 395 چترباز- را توسط 16 فروند هواپیمای داکوتا در گذرگاه استراتژیک «متیلا» پیاده کردند. هواپیماهای انگلیسی و فرانسوی شبانه در کنار چتربازان اسرائیلی فرود آمدند و دو تفنگ ضد تانک 106 میلیمتری 2 قبضه توپ 120 میلیمتری و 8 جیپ را برای آن ها پیاده کردند. این گردان با ایجاد سنگر منتظر ماند تا بقیه لشکر به صورت زمینی به آن ها ملحق شود. موفقیت چتربازان اسرائیلی بیشتر مدیون عکس العمل کند و نامناسب مدافعین مصری بود تا توان رزمی و تاکتیکی خود آن ها. پس از آن از چتربازان اسرائیلی بیشتر به عنوان پیاده مکانیزه و یا در عملیات هلی بورن استفاده شد. سربازان اسرائیلی در حال حفر سنگرهای انفرادی در سینا چترباز اسرائیلی در نزدیک گذرگاه متیلا بریتانیا در عملیات بازپس گیری جزایر فالکلند در سال 1982، به صورتی مؤثر از چتربازان خود استفاده کرد اما عملیات پیاده شدن آن ها در جزایر نه به صورت هوابرد بلکه عملیات آبی-خاکی بود. چتربازان بریتانیایی در فالکلند هنگ سوم چترباز نیروی زمینی ارتش بریتانیا در افغانستان 70 سال پس از تشکیل اولین واحد هوابرد، امروزه نیز کشورهای پیشرفته با درس گرفتن از تاریخ نبردها سعی در ایجاد و بکارگیری نیروهای نخبه چترباز و استفاده از آنها در نقاط حساس و تعیین کننده نبردها می باشند. «درتمام حملات هوابرد اجرا شده در طی جنگ دوم جهانی تنها یک حمله را می توان قاطع دانست و آن تهاجم آلمان به جزیره کرت بود؛ ناگزیر این سوال مطرح می شود که آیا نیروی چترباز برای ارتش های مدرن ضروری اند یا تجملاتی غیرضروری؟» سرهنگ مک دانل رضا کیانی موحد منبع