جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تاپیک جامع ارتشبد فریدون جم'.
پیدا کردن 1 result
-
[align=center]ارتشبد فريدون جم، داماد و همدم تبعید رضاشاه درگذشت[/align] ارتشبد فریدون جم، یکی از نزدیکترین شاهدان حوادث مهم تاریخ معاصر ایران، از تحصیلکردهترین امرای ارتش شاهنشاهي، اولین داماد رضاشاه كبير، همراه و محرم او در تبعید، از معلمان نظامی آخرین پادشاه فقيد ایران، رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی و دیپلمات ارشد، پس از بیش از سی سال دوری از وطن، در لندن درگذشت ... [align=center][/align] [align=center]پس از انقلاب که بیشتر رجال و شخصیتهای نظام گذشته با اتهامهای واهي و گوناگون روبهرو شدند، از ارتشبد جم جز به درستی یاد نشد[/align] ارتشبد جم که وقتی پدرش نخست وزیر بود و در سنسیر، معتبرترین مدرسه نظامی فرانسه تحصیل میکرد، برای همسری شمس پهلوی دختر بزرگ رضاشاه برگزیده شد و به وطن بازگشت، در ارتش پهلوی تا بالاترین مدارج رفت و پس از آن مانند برخی دیگر از امیران ارتش به عنوان سفیر به خارج از کشور فرستاده شد. از جمله مهمترین خصلتهای ارتشبد جم این بود که به جز نظامیگری علمی، به پاکدامنی نیز شهرت بسيار داشت، پس از انقلاب اسلامی که بیشتر رجال و شخصیتهای نظام گذشته در رسانهها با اتهامهای گوناگون روبهرو شدند، در اسناد و مآخذ مختلف، از وی جز به درستی یاد نشد. فریدون جم در سال ۱۲۹۳ شمسی در تبریز به دنیا آمد، پدرش محمود جم (مدیرالملک) از مدیران دوره قاجار و به دلیل زباندانی از اعضای محلی سفارتخانههای اروپایی بود، او بعد از کودتای سوم اسفند 1299 وارد دولت شد و بعدها در حکومت رضاشاه پهلوی به ریاست دولت و وزارت دربار رسید. ارتشبد جم تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران و پاریس تکمیل کرد و برخلاف میل و اصرار پدرش به دانشکده افسری سن سیر فرانسه رفت. به گفته خودش، از هشت سالگی عاشق نظام بود، پس از اسمنویسی در دانشکده افسری، علاقهای هم به بازگشت به ایران نداشت و میخواست در ارتش فرانسه خدمت کند. اما در تهران تصمیمهای دیگری برای آینده او گرفته شد؛ رضاشاه که در جستجوی همسران مناسبی برای دخترهایش بود، با دیدن عکس فریدون او را پسندید و به محمود جم، نخست وزیر دستور داد که پسرش را به تهران احضارکند. فریدون جوان مجبور به اطاعت امر شد و تحصیلات خود را در دانشکده افسری تهران تکمیل کرد، در سال ۱۳۱۶ با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با شاهدخت شمس، خواهر بزرگتر محمدرضا پهلوی ازدواج کرد. سه سال بعد در شهریور ۱۳۲۰ با حمله نیروهای روسیه و بریتانیا به ایران، رضا شاه مجبور به استعفا شد و به همراه بیشتر اعضای خانوادهاش از جمله ستوان فریدون جم و همسرش، شمس پهلوی به تبعید رفت. [align=center][/align] [align=center]رضاشاه که در جستجوی همسران مناسبی برای دخترهایش بود، با دیدن عکس فریدون او را پسندید و به محمود جم، نخست وزیر دستور داد که پسرش را به تهران احضارکند[/align] فریدون جم در تمام مدت اقامت رضاشاه در جزیره موریس و ژوهانسبورگ در کنار او بود و روابط عاطفی عمیقی بین این دو به وجود آمد، به طوری که بعدها میگفت که رضا شاه را حتا از پدرش هم بیشتر دوست میداشت. با مرگ رضاشاه در ژوهانسبورگ در سال ۱۳۲۳، فریدون هم به ایران بازگشت و از آنجا که از ابتدای ازدواج مصلحتی و از پیش ترتیب داده شدهاش با شمس، هیچ نوع رضایتی در طرفین وجود نداشت، از او جدا شد و خود را وقف زندگی نظامیکرد. فریدون جم، دانشگاه جنگ را در انگلستان گذراند و با درجه سرتیپی فرمانده دانشکده افسری شد. او آن دانشکده را بر اساس مدل کشورهای غربی به صورت نهاد آموزش نظامی مدرن و پیشرفتهای درآورد. پس از دانشکده افسری، فریدون جم مدارج فرماندهی را سپری کرد تا با درجه سپهبدی جانشین رئیس (قائم مقام) ستاد بزرگ ارتشتاران شد. [align=center][/align] [align=center]جزيرهء مويس؛ از سمت راست: زندهياد فريدون جم، شمس پهلوي، بهجت افشار و علي ايزدي[/align] در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸، به دنبال بالاگرفتن اختلافات مرزی ایران و عراق در اروندرود که به برکناری چندتن از فرماندهان ارشد ارتش ایران، از جمله ارتشبد بهرام آریانا رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران منجر شد، سپهبد فریدون جم به جای او منصوب شد و چند ماه بعد درجه ارتشبدی گرفت. [align=center][/align] [align=center]فریدون جم در تمام مدت اقامت رضاشاه در جزیره موریس و ژوهانسبورگ در کنار او بود و روابط عاطفی عمیقی بین این دو به وجود آمد، به طوری که بعدها میگفت که رضا شاه را حتی از پدرش هم بیشتر دوست می داشت[/align] در این مقام هم ارتشبد جم سعی کرد که با استفاده از تجربیات و معلومات نظامی و مدیریتی خود، سازمان ارتش ایران را دگرگون کند و تا حد زیادی هم در این راه موفق شد. سرانجام در سال ۱۳۵۰ به عنوان سفیر به اسپانیا رفت. در طول شش سال سفارت در مادرید، ارتشبد جم که اضافه بر فارسی و ترکی آذربایجانی، به زبانهای انگلیسی و فرانسوی هم تسلط کامل داشت، اسپانیایی را چنان فرا گرفت که توانست سرودههای فریدون توللی شاعر ایرانی را به آن زبان ترجمه و منتشر کند که در اسپانیا مورد توجه و استقبال فراوانی قرار گرفت. ارتشبد جم که در سال ۱۳۵۲ از ارتش بازنشسته شد، یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دوران سفارتش هم به پایان رسید و به اتفاق همسرش فیروزه و تنها فرزندش کامران مقیم لندن شد و دوران بازنشستگی کامل خود را آغاز کرد، اما در دی ماه سال ۱۳۵۷، شاپور بختیار که مقام نخست وزیری ایران را در بحبوحهء نا آرامیهای انقلابی پذیرفته بود و به دنبال شخصیتهای خوشنام و محبوبی میگشت که از مسائل حاشیهای دوران پهلوی دور مانده باشند، از او خواست که سمت وزارت دفاع در دولت جدید را بپذیرد. [align=center][/align] [align=center]ارتشبد جم در طول ۳۱ سال زندگی در لندن با اینکه منزلش همواره مملو از میهمانان ایرانی بود که برای دیدنش از نقاط مختلف جهان به لندن می آمدند، خود را به هیچ وجه وارد مسائل سیاسی ایران نکرد اما همیشه در فکر ارتش ایران بود[/align] ارتشبد جم درباره دعوت بختیار و علت نپذیرفتن آن نوشته است: «وقتی که دولت بختیار تشکیل شد، من بازنشسته، بدون شغل و ساکن لندن بودم، ناگهان از تهران شروع شد به تلفن به من که برای تصدی وزارت دفاع بیایید، من مرتب پاسخ رد میدادم و تلگرامی هم به وسیله سفارت لندن به تهران مخابره کردم که: الف- حکومت بختیار ماندنی نیست. ب- پست وزارت دفاع در ایران، سازمان مسئول بدون اختیار است. پ- هنگامی که جوانتر، حاضرالذهنتر و مشتاقتر به خدمت بودم، اعلیحضرت من را مرخص کردند، چرا حالا در این بحران مرا احضار میفرمائيد؟ ت- نوشتم نمیخواهم سرخوردگیهای قبلی تکرار شود، اعلیحضرت کار مرا نمیپسندند و بالمآل با ایشان کار من به جایی نمیرسد. با این همه اصرار تهران ادامه یافت و ارتشبد جم بدون آنکه وزارت را قبول کند برای مذاکره با پادشاه به تهران رفت: «صبح جمعه حوالی شش صبح به تهران رسیدم و همان روز ساعت چهار بعدازظهر برای شرفیابی به حضور اعلیحضرت احضار شدم، در همان جلسه پس از دیدن وضع ایشان و اطلاع از تصمیم اعلیحضرت به ترک ایران و صحبت اعلیحضرت در مورد وظایف وزارت جنگ (دفاع) و نداشتن هیچگونه مسئولیت بر من روشن شد که اعلیحضرت تغییری در تکالیف وزارت جنگ قائل نیستند و فرمودند در غیاب ایشان، نخست وزیر و رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران مسئول اقداماتند، من هم اجازه بازگشت به لندن را خواستم و حاضر به قبول پستی که باید همه مسئولیتها را تقبل کند ولی به کلی بیاختیار باشد نشدم، بنابراین پس از دیدار با آقای بختیار و تشکر از حسن نظرشان نسبت به خودم به لندن بازگشتم.» ارتشبد جم در طول ۳۱ سال زندگی در لندن با اینکه منزلش همواره مملو از میهمانان ایرانی بود که برای دیدنش از نقاط مختلف جهان به لندن می آمدند، خود را به هیچ وجه وارد مسائل سیاسی ایران نکرد اما همیشه در فکر ارتش ایران بود. وی از دیدگاه حقوقی و نظامی به اعلامیه بیطرفی ارتش که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ صادر شد ایرادها داشت و آن را غیرقانونی و برخلاف مقررات میدانست. به گفته او گردهمایی بعضی از امیران ارتش در آن روز بحرانی، نه تنها شورای فرماندهی ارتش نبوده، که اختیار تصمیمگیری از سوی کل ارتش را هم نداشته است. در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق نیز، ارتشبد جم در فرصتهای مختلف از اقدامات نیروهای مسلح ایران حمایت و قدرداني کرد. مرگ تنها فرزند، ارتشبد جم را دچار مصیبتی بزرگ کرد، به ویژه که چند سال بعد همسرش هم دچار عارضه مغزی شد و دوسال پیش در لندن درگذشت. تا سرانجام وی در ۹۴ سالگی در بیمارستانی خارج از شهر لندن در تنهایی و سکوت درگذشت. روحش شاد منبع: BBC.Persian