جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تاپیک جامع سید شهیدان اهل قلم ،سید مرتضی آوینی'.
پیدا کردن 1 result
-
تاپیک جامع سید شهیدان اهل قلم ،سید مرتضی آوینی تاپیک جامع سید شهیدان اهل قلم ،سید مرتضی آوینی
arash_slayer افزود یک موضوع در جنگ آوران
از انجايي كه تمامي كاربران اين انجمن جوانان هستند و تا حدي با شخصيت بزرگ ان بزرگوار نا اشنا هستند تشخيص دادم اين مقاله ناقص را در اختيار دوستان اگاه قرار دهم... كيومرث پوراحمد در اواخر سال 1372 يعني همان سالي كه سيد مرتضي آويني در اولين روزهايش به شهادت رسيد، فيلم خوب و قدرنديدهاي ساخت به نام «مرتضي و ما». در اين فيلم با نزديك به چهل نفر از اهل نظر گفتوگو شده و افرادي از طيفهاي مختلف درباره شخصيت و افكار و آثار آويني نكاتي را بيان ميكنند. همه در اين فيلم حاضرند، از شمس آلاحمد و دكتر رضا داوري و مهدي چمران و مسعود بهنود گرفته تا فريدون جيراني و مهدي فخيمزاده و سيروس الوند و رسول صدرعاملي و علي معلم و اميد روحاني و خيليهاي ديگر. در ميان همه حرفهاي متنوع آن فيلم، بهروز افخمي از ابتدا تا انتها بر طرح موضوعي پافشاري ميكند كه شايد در آن سالها بيش از حد نوميدانه و سياه به نظر ميرسيد... . حسين معززي نيا، همكار سابق و داماد شهيد سيد مرتضي آويني در مقالهاي نوشت: بالأخره يك نفر جرأت پيدا كرده و دارد به صراحت ميگويد كه چه آدمهايي با چه نوع مرامي باعث شدند آن قدر عرصه بر آويني تنگ شود كه عملاً راهي جز حذف خودش از عالم دور و بر برايش باقي نماند. ما به چشم ديده بوديم كه آن آدم خوشخلق و خوشمشرب هميشه، روز به روز خستهتر و بيحوصلهتر ميشود و ديگر تحمل ديدن مقالههاي پي در پي روزنامهها درباره انحراف و تخطي سردبير مجله سوره از اصول اسلام و انقلاب را ندارد. من كه هرگز عصبانيت و پرخاشگري و فحاشي از او نديده بودم، شاهد بودم كه وقتي مقاله «آقاي سردبير، كمي هم به خدا فكر كنيد» را در روزنامه جمهوري اسلامي ديد، روزنامه را برداشت و مدتي ايستاد مقاله را برانداز كرد، صورتش كمي برافروخته شد و بعد توجهش به كاريكاتوري جلب شد كه در وسط مقاله چاپ شده بود و تصوير آدم شكمگندهاي را نشان ميداد كه با كراوات و ريش تراشيده و موهاي ژلزده و يك پيپ در گوشه دهان ايستاده بود وسط اتاقي و با لبخندي بر گوشه لب كه مثلاً نشانه تفرعن و تبختر بود، به سقف نگاه ميكرد. كاريكاتور را كه نگاه كرد، برگشت رو به ما و پرسيد: «حالا يعني چي؟ اين كاريكاتور را زير اين تيتر گذاشتهاند، يعني من اين شكليام؟» و بعد بي آن كه منتظر جواب ما بماند، روزنامه را بست و گذاشت روي ميز و گفت: «مرتيكه پفيوز»! اين اولين فحشي بود كه در تمام ايام از دهان او شنيدم و آنقدر برايم غيرمنتظره بود كه در همان لحظه فهميدم ظاهراً سردبير آرام و مؤدب ما آن قدر مورد آزار قرار گرفته كه از اين به بعد برافروخته شدن و از كوره در رفتنش غير عادي نخواهد بود. فشارها و تهمتها و رفتارهاي مشمئزكننده بعدي، بدون وقفه از راه ميرسيد و شدت يافتن اين حملهها مصادف شد با تعطيل شدن خندههاي هميشگياش و بيحوصلهشدنش و گرفتگي صدايش كه خواندن نريشنهاي روايت فتح را هم برايش دشوار كرده بود. اين وضعيت آنقدر تا پايان سال 71 ادامه پيدا كرد كه وقتي سال تمام شد و بعد از عيد آمديم مجله و حلول سال جديد را تبريك گفتيم، ديديم تحويلمان نميگيرد و انگار به نظرش اتفاق مهمي نيفتاده و حوصله اين حرفها را ندارد... . سيد مرتضي آويني دو روز بعد از گفتن اين حرفها، در روز چهارشنبه به فكه سفر كرد و روز جمعه هم به شهادت رسيد. ما اين تلخيها را ديده بوديم كه آن وقت بعد از اعلام خبر شهادت نميتوانستيم رفتارهاي گل و بلبلي رايج را تحمل كنيم و اگرچه معناي عارفانه شهادت او را پذيرفته بوديم، اما در عين حال نميتوانستيم فراموش كنيم كه چهطور او را آزار دادند و كنار گذاشتند و راندند و به مسلخ فرستادند... . از بيستم فروردين ماه امسال، چند مراسم به مناسبت يادبود چهاردهمين سالگرد شهادت سيد مرتضي آويني برگزار شده و چند برنامه تلويزيوني و گفتوگوي خبري به اين مناسبت پخش شده و اخيراً نخستين دوره اهداي «جايزه بزرگ شهيد آويني» نيز برگزار شد. مجموعه افعال و اقوالي كه در اين نوع مجالس و محافل صادر ميشود و همچنين برخي اظهارنظرها كه در ايام جشنواره فجر سال گذشته طرح شد، وضعيت نگرانكنندهاي ايجاد كرده است... . در آخرين نمونهاش، در مراسم اهداي جايزه شهيد آويني به مستندهاي برگزيده سال، چند مقام فرهنگي هنري طراز اول كشور به پشت تريبون آمدند و درباره آويني و جايگاهش سخنراني كردند، كه تنها معدودي از جملاتشان واقعاً درباره آويني صدق ميكرد و بقيه صحبتهايشان نظراتي بود كه خودشان درباره امور مختلف داشتند و از زبان آويني بيانش كردند! در آن مجلس، با تأكيد خاصي گفته شد آويني «يك روشنفكر تمام عيار» بوده است، در حالي كه آويني نوشتههاي متعددي دارد در توضيح معناي اصطلاح «روشنفكري» و سرسختانه تأكيد دارد كه اين كلمه معناي خاصي دارد و نميتواند و نبايد به يك متفكر شرقي اطلاق شود و ما مجاز نيستيم آن را به اين شكل به كار ببريم. ميتوانيم با اين نظر او مخالف يا موافق باشيم و دربارهاش بحث كنيم، اما «روشنفكر» ناميدن آويني، آن هم از نوع «تمام عيارش» درست مثل اين است كه بخواهيم براي توصيف لنين، لقب ليبراليست را به كار ببريم تا او را هجو كنيم و دست بيندازيم! يا در همين سخنراني و در اظهارنظر ديگري گفته شد: «آويني ميگفت سينما وسيله و ابزار مناسبي براي بيان مفاهيم ديني و اسلامي است» در حالي كه شايد نزديك به نيمي از نوشتههاي سينمايي آويني به توضيح اين موضوع اختصاص دارد كه سينما «ابزار» نيست و «وسيله» نيست و شأن مستقل خودش را دارد و اصلاً اگر با اين نگاه به سينما نزديك شويم موفق به بيان هيچ مفهومي نخواهيم شد، چه اسلامي و چه غير اسلامي. و همچنين در همين مجلس گفته شد: « آويني به خاطر اظهارنظرها و مقالاتش پي در پي از طرف گروههايي مورد حمله قرار ميگرفت كه علم روشنفكري را بر دوش ميكشيدند»! خب، اين يكي ديگر رسماً جعل تاريخ است! چون در تمام آن سالها هرگز حمله مهم و قابل توجهي از طرف جريانهايي كه «علم روشنفكري را بر دوش ميكشيدند» انجام نشد و اتفاقاً درست بر عكس، كساني حمله ميكردند كه منتسب به تفكر سنتي بودند و روزنامههاي شاخص اين نوع تفكر را در اختيار داشتند. و اتفاقاً در ايام بعد از شهادت او هم يكي از بهترين و صادقانهترين مقالات در رثاي او را سردبير مجله روشنفكرانه دنياي سخن نوشت، و در آن سو بسياري از رياكارانهترين ستايشنامههاي فرمايشي در همان روزنامههايي چاپ شد كه تا چند روز قبلش به او توصيه ميكردند خدا را فراموش نكند! خب، اينها ديگر تاريخ است و سند دارد و قابل بررسي است و خوشبختانه نميشود جعلشان كرد. اگر نميفهميم چهطور ميشود كسي كه امروز هنرمند ديني و متفكر بسيجي و نظريهپرداز انقلابي ناميده ميشود، از طرف گروههاي فكري ظاهراً نزديك به خودش تا آن حد مورد حمله قرار بگيرد كه تحمل ادامه دادن زندگي را نداشته باشد، دليل نميشود بياييم و در تاريخ دست ببريم!