جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تحلیل و پیگیری تحولات سوریه - بخش چهارم( از december 2024)'.
پیدا کردن 1 result
-
با سلامی دوباره خدمت دوستان عزیز میلیتاریست. توی این چند روز به کرات دیدم که برخی از دوستان نفس «حضور ابتدائی ما در سوریه» رو اشتباه می دونستند و برخی دیگر از «حضور تا آخرین ثانیه ما» دفاع می کردند. مناسب دیدم که من هم نظر خودم رو اینجا بیان کنم. (البته این یک نظر شخصی است و هیچ الزامی هم نداره که حتما نظر من درست باشه) اما قبل از بیان نظر خودم ترجیح میدهم که یک بار دیگه داستان ایران و سوریه رو از یک مقدار قبل تر به اتفاق هم مرور کنیم : ایران و سوریه ، از انجام تا فرجام (بخش اول) در سال ۲۰۱۱ محمد بوعزیزی دست فروش تحصیل کرده تونسی چیزی جز دکه سبزی فروشی و آبرویش نداشت تا با آن ها برای خانواده فقیر خود کسب درآمد کند. پلیس تونس که به اخذ رشوه و فساد بین مردم آن کشور شهرت داشت، دکه او را مصادره کرد و یک خانم پلیس در ملاعام به بوعزیزی سیلی زد. بوعزیزی که دیگر چیزی برای باختن نداشت، به نشانه اعتراض خود را به آتش می کشد. اما حکایت اعتراضات و نا آرامی ها در سوریه شکل دیگری داشت. مردم سوریه در اعتراض به بازداشت چند نوجوان سوری در شهر درعا که بر در و دیوارهای مدرسه خود بر علیه نظام حاکم بر سوریه شعار نوشته بودند به خیابان می ریزند. نظام حاکم بر سوریه نیز با خشونت به اعتراضاتی که گسترده می شد پاسخ داد اما این امر قادر به سرکوب اعتراضات نشد. رئیس جمهور سوریه، بشار اسد، در همان سال وعده اصلاحات داد و قول داد که تعلیق قانون اساسی را (که عمری نزدیک به چهار دهه داشت) لغو کند و حکومتی طبق قانون تشکیل دهد. اما این امر دیرهنگام نیز از اعتراضات گسترده مردم سوریه نکاست. سرانجام و پس از کمتر از یک سال اعتراضات مسالمت آمیز و مبارزه مسلحانه علیه رژیم اسد، این کشور را غرق در هرج و مرجی بی سابقه کرد. کودکانی در شهر درعا بر روی دیوار نوشتند که : نوبت شما رسید دکتر همین دیوار نوشته به ظاهر ساده ، نقطه شروع درگیری های سوریه بود. اما داستان سلفیت، نفرت از شیعه و درنتیجه جهاد در سوریه داستان جدیدی نیست. عمر مدرن این جریان شاید به دومین دهه از قرن بیستم بازگردد. در آن برهه «بازگشت به اسلام» یکی از راهکارهای کلان مقابله با استعمار و پس رفت در کشورهای عربی به شمار می رفت. ولو این که این ایده در قرن نوزدهم و با نگاهی اصلاح گرا و نه دگماتیک و تطهیرگرا، توسط افرادی چون سیدجمال الدین اسدآبادی و محمد عبدو مطرح شده بود، اخوان المسلمین در دهه ۲۰ میلادی پرچم دار راه حل «بازگشت به اسلام» به شمار می رفتند. با وجود این یکی از اشکالات پروژه اسلام سیاسی اخوان که همواره درها را برای رادیکالیزه شدن اعضای خود و درنتیجه ورود آنها از اسلام سیاسی اخوان به سلفیت و جهادگرایی بازمی گذاشت، مشخص نکردن مرزها بین ایدئولوژی اخوان و جهادگرایی به معنی سلفی آن بود. یکی دیگر از این افراد محمد رشید رضا است که به موسس اخوان المسلمین در سوریه نیز معروف است. رشید رضا مراحل مختلفی را در سیر روشنفکری اسلامی خود طی کرد. او در ابتدا معتقد به بازگشت به اسلام و هم زیستی با مدرنیته بود. ایده هایی که او را بیشتر به جمال الدین اسدآبادی، محمد عبدو و یا حتی اخوان المسلمین نزدیک میکرد. او هم چنین ایده معروف بازگشت به «مدل خلفای راشدین» را برای تطبیق صحیح ترین نوع خلافت تبیین کرد. که این دیگری او را به سلفیت نزدیک میکند. مرحله آخر زندگی روشنفکری او نماد حل شدن کامل در سلفیت است، چرا که تا قبل از وفاتش در سال ۱۹۳۵ با عزیمت به عربستان، دولت وهابی آن قلمرو را نمونه ای از خلافتی دانست که همواره از شکل گیری آن صحبت می کرد. رشیدرضا ، بنیان گذار اخوان المسلمین سوریه از این رو، دو میراث به جا مانده، یکی از رشید رضا و دیگری از محب الدین الخطیب، در دهه ۲۰ ، مهمترین مصادر سلفی علیه شیعیان برای نسل های بعدی سلفی در سوریه قلمداد می شوند. الخطیب نویسنده «راهنمای بنیان مذهب اثنی عشری» است که در این کتاب با استفاده از شیوه های ابن تیمیه سعی در اثبات مسلمان نبودن شیعیان کرده است. اوج درگیری اخوان المسلمین سوریه با رژیم اسد در نیمه دوم دهه هفتاد و نیمه نخست دهه هشتاد میلادی متجلی می شود. در این درگیری خونین و مسلحانه هر دو گروه بی رحمانه علیه یکدیگر جنگیدند. سرانجام رژیم حافظ الاسد، با ویرانی کامل شهر حما که چند هزار جنگجوی اخوان در آن پناه گرفته بودند، توانست غائله را در سال ۱۹۸۲ پایان دهد. خانواده اسد علوی تبار بوده و علویان اقلیتی ده درصدی در کنار دیگر اقلیت های سوریه به شمار می روند. یکی از تاکتیک های اخوان المسلمین سوریه در رویارویی با رژیم اسد، تکفیر رژیم او و دیگر علویان سوریه بود. ناگفته واضح است که اخوان برای توجیه این امر به دکترین سلفی نیاز داشته و از قضا از این دکترین نیز به خوبی استفاده کرده و آن را به عنوان جزئی از ایدئولوژی خود به کار بردند. موضوع تشیع و یا در اصل تکفیر شیعیان پس از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹ م) در ایران و هم پیمانی امام خمینی با حافظ اسد در دستور کار اخوان المسلمین سوریه قرار می گیرد. در ابتدای انقلاب ۵۷ ، سعید حوا، از رهبران اخوان المسلمین سوریه، با مکاتبه با امام خمینی سعی می کند تا حمایت او را کسب کند. اما آیت الله خمینی در نهایت امر با شیعیان لبنان (که تحت حمایت جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان را در سال ۱۹۸۲ تاسیس میکنند) و حافظ الاسد، همپیمان می شود. تصویری از ویرانه های شهر حماه پس از درگیری اخوان المسلمین سوریه با ارتش سوریه (1982) پس از آن که حاج امین الحسینی، مفتی بیت المقدس، فتاوی تکفیری ابن تیمیه علیه علویان را کنار زده و طی فتوایی بر مسلمان بودن علویان در سال ۱۹۳۶ صحه گذاشت، علمای علوی نیز مذهب خود را شاخه ای از مذهب تشیع معرفی کردند. از آن پس علمای علوی برای آشنایی با مذهب تشیع به نجف تردد کرده و در آن جا مشغول به تحصیل می شوند. در سال ۱۹۷۲ و ۷۳ آیت الله حسن مهدی شیرازی و آیت الله سید موسی صدر به ترتیب طی فتواهایی جداگانه علویان را شاخه ای از مذهب تشیع اعلام میکنند. این فتواها با ریاست جمهوری حافظ الاسد در سوریه و تلاش او برای نامشروع ساختن ادعاهای اخوان المسلمین نسبت به تکفیر علویان همراه است. از این رو بسیاری انگیزه همسویی علویان و شیعیان (جمهوری اسلامی و حزب الله از یک سو و رژیم اسد از سویی دیگر) را بیشتر سیاسی میدانند تا اشتراکات مذهبی. ادامه دارد ... پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند پ.ن2 : ممکنه که این بحث های تاریخی دوستان رو خسته بکنه. اما اگر صبر داشته باشید؛ به اتفاق ، به جاهای جالبی خواهیم رسید.
- 50 پاسخ ها
-
- 23