جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تحولات جمهوری خلق چین'.
پیدا کردن 2 results
-
پيمان شانگهاي قدرت اول جهان در آينده نزديك سلام دوستان با توجه به گستاخي و زياده خواهي آمريكا و غرب و نياز به يك قدرت جديد جهاني در مقابل آنها و همچنين عضويت ايران در پيمان شانگهاي (البته به صورت ناظر ) لطفا در بحث شركت كنيد ! خلاصه در باره ي پيمان شانگهاي پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و بر هم خوردن نظم دو قطبی حاکم بر نظام جهانی و تجزیه اتحاد ابر قدرت به کشور های کوچکتر آمریکا و هم پیمانانش از خلا موجود امنیتی در کشور های عضو بلوک شرق سابق حد اکثر استفاده را بردند تا جایی که حتی به یکی از استراتژیکترین متحدان سابق اتحاد جماهیر شوروی یعنی یوگسلاوی سابق حتی حمله نظامی نیز کردند.تمام کشور های اقمار شوروی سابق در حیطه تهدید ابر قدرت تمامیت خواه یعنی آمریکا و هم پیمانانش در ناتو قرارگرفتند به گونه ای که تحت این فشار ها یا به جرگه حامیان واشنگتن پیوستند و یا به به گونه ای از نظر سیاسی سر گردان شدند که ثبات امنیت داخلی و سیاسی و حتی نظامی آنها چشم انداز خوبی نداشت.از خلا بوجود آمده در اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده سو استفاده دیگری نیز کرد و آن قصد تسلط بر خاور میانه و شاهراه انرژی جهان بود که این امر را با تهدید عراق و حمله به ان کشور و حضور نظامی در افغانستان و تهدید ایران انجام داد.از طرف دیگری پیمان ناتو آنقدر گسترش یافت تا شامل بسیاری از جمهوری های متحد سابق شوروی شد.در چنین فضای سیاسی و امنیتی وحشتناک بوجود آمده کشور هایی که از لحاظ استراتژیک دارای منافع متفاوت بودند با هم سو کردن منافع و تعریف سیاست خارجی خود سعی در اتحاد و نزدیک شدن با یکدیگر دارند...و پیمان شانگهای در این راستا تعریف و تنظیم گردیده.... پیمان شانگهای دارای اعضای دائم چین و روسیه و ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان و تاجیکستان میباشد ...این پیمان در ابتدا به عنوان یک پیمان اقتصادی و امنیتی و به جهت مبارزه با تهدیدات مشترک تروریستی بسته شد اما به تدریج این پیمان به سمت یک همکاری مشترک نظامی و سیاسی و اقتصادی سوق یافت.هم اکنون این پیمان بیست و پنج درصد جمعیت جهان را شامل میشود...این پیمان دارای اعضای ناظری نیز میباشدکه عبارتند از جمهوری اسلامی ایران و هند و پاکستان و مغولستان چنانچه این اعضا به صورت دائم به این پیمان بپیوندند این پیمان پنجاه درصد جمعیت جهان را شامل خواهد شد.روسیه و چین مستقیما از حامیان پر و پا قرص پیوستن ایران به این پیمان امنیتی هستند و دائم شدن عضویت ایران در دستور کار قرار دارد....اهمیت استراتژیک ایران برای این پیمان فوق العاده میباشد کشوری که دارای دومین ذخایر نفت جهان است و دومین ذخایر گاز جهان را نیز دارا میباشد و از طرفی مسلط بر چاههای انرژی ۶۹ در صد از ذخایر جهانی در منطقه خاور میانه است و مسلط بر آبراه فوق استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز که ۴۴ درصد ترانزیت نفت جهان از این طریق صورت میپذیرد است.از طرفی فصل مشترک بر خورد ناتو با پیمان شانگهای در منطقه است و به خوبی میتواند رل کنترل کننده و تعیین کننده را در حفظ ثبات منطقه به نفع پیمان ایفا کند و از طرفی خود میتواند منبع تامین نیاز انرژی برای اعضا باشد ...بنابر این و در این راستا ایران دارای اهمیت فوق العاده ای برای این پیمان است و میتواند رل محدود کننده گسترش ناتو به شرق را هم ایفا کند.اما ایالات متحده با نفوذ در هند و در پاکستان قصد دارند در پیوند اعضای ناظر با اعضای دائم اختلال ایجاد کنند.پرویز مشرف یکی از افرادی است که با تغییر جهتگیری سیاسی خود را به چین نزدیک کرده است و خط لوله صلح بین ایران و هند و پاکستان نیز یکی از عوامل تشویقی برای اتحاذ این اعضاست .بنابر این پیش بینی میشود فشار های امریکا برای بر کناری پرویز مشرف از ریاست ارتش در پاکستان بیشتر شده تا بتواند جو حاکم را از طریق فشار نیرو های مسلح پاکستان و ایجاد یک جو دشمنی علیه هند بیشتر کرده و زمینه بر کناری مشرف را فراهم آورد.چنانچه این موضوع عملی شود و ایران به عنوان عضو دایم در شانگهای در آید ایران میان حلقه ناتو و متحدان امریکا در عراق و افغانستان و پاکستان گرفتار خواهد آمد.و این در دراز مدت برای ایران سخت خواهد بود.بنا بر این باید اتنتخاب جهت پیوستن به شانگهای با درایت بسیار بالایی صورت پذیرد ......... در ادامه بايد بگم كه طبق متن بالا اگر اعضاي ناظر اين پيمان به اعضاي دائم بپيوندند پيمان شانگهاي حدود 50 درصد جمعيت جهان را در بر ميگيره (چين و هند خودشون نصف جمعيت جهان رو دارند) و به قوي ترين قطب جهان تبديل ميشه! در اين صورت اگر ناتو تا 100 سال ديگه ام گسترش بيابه ، باز هم آمريكا و ناتو در مجموع توان رويارويي با شانگهاي را نخواهند داشت. پيمان شانگهاي در ابتدا يك پيمان و همكاري اقتصادي و غير نظامي بود اما با تلاش روسيه به پيمان و همكاري دفاعي- نظامي تبديل شد كه واقعا جهان به وجود يك ابر قدرت نظامي در مقابل آمريكا و ناتو نياز داشت ، به بخشي از متني كه از سايت روسيران گرفتم توجه كنيد فعاليت موفقيتآميز اقتصادي در چارچوب سازمان همکاری شانگهای بدون تحكيم امنيت منطقه و بدون شركت نهادهاي نظامي كشورهاي عضو در اين روند امكانپذير نيست». اين مطلب توسط ارتشبد يوري بالويفسكي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح روسيه در جريان رايزنيهاي نظامي-سياسي در شهر كوچك چيمي «اورومچي» اعلام شد. ملاقات سران ستادهاي كل اعضاي سازمان همکاري شانگهاي (روسيه، چين، قزاقستان، قرقيزستان، ازبکستان و تاجيكستان) مقدم بر رزمايش واحدهاي نظامي در اورال روسي برگزار شد. يوري بالويفسكي شكايت كرد كه نظريه نظامي سازمان در ماه آوريل سال جاري تسليم كشورهاي عضو شده ولي تا كنون كسي پاسخ نداده است. به عقيده ژنرالهاي روس، اين سازمان عمدتاً به عنوان وسيله پيشبرد امور اقتصادي و انساني تشكيل شده بود. ولي اوضاع سياسي جهاني با سرعت توسعه مييابد. خطرات و چالشهاي جديد به تهديدات قديمي اضافه ميشوند. لذا مكانيزم حل و فصل اين مسايل ضروري به نظر ميرسد. اين بار اولا نيست كه مسكو سعي ميكند اونيفرم نظامي را به تن اين سازمان بكند. اواخر ماه آوريل سال گذشته سرگئي ايوانوف در جلسه وزيران دفاع كشورهاي عضو به اتحاد نظامي كشورهاي عضو دعوت كرده بود. پكن در جواب سكوت اختيار كرده بود. بعد از آن طرف روس از طرف ديگر به اين مسأله پرداخت و پيشنهاد كرد سازمان همکاري شانگهاي برابر با پيمان امنيت دستهجمعي محسوب شود. پكن با اين انديشه مخالفت شديدي كرد. و حالا مسكو يك بار ديگر سعي كرده است كشورهايي را در يك رديف نظامي قرار دهند كه دربرگيرنده نصف بشريت، دو زرادخانه عظيم هستهاي و بيش از 4 ميليون شخص نظامي است كه از نظر تعداد نفرات از ارتشهاي ناتو بزرگتر است. خطرات مشترك براي اثبات ضرورت تشكيل ائتلاف نظامي-راهبردي مشخصاً ذكر شدهاند. البته، يوري بالويفسكي خاطرنشان كرد كه روسيه مخالف تشكيل بلوكهاي نظامي است ولي اين فقط بخشي از حرفهاي الزامي سياسي است. ژنرالهاي زيردست ژنرال حرفهاي او را چنين تعبير ميكنند كه سازمان همکاري شانگهاي سازمان نوظهوري است كه از زمان تشكيل آن 10 سال هم نگذشته است ولي اين سازمان از نظر اقتصادي و سياسي در جهان اعتبار پيدا كرده است و حالا كه رزمايش نظامي شروع ميشود، اهميت نظامي هم كسب ميكند. ويتالي شليكوف عضو شوراي سياست خارجي و دفاعي به «نزاويسيمايا گازتا» گفت: «البته يك نيروي مقابل ادعاهاي آمريكا و ناتو براي رهبري جهاني بايد وجود داشته باشد. روسيه هم در منطقه پيچيدهاي چون آسيا به متحدان احتياج دارد. از اين نظر مي توان اظهارات رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح روسيه را به عنوان واكنش درست مقامات روسيه به تشديد فزاينده اوضاع جهان تلقي كرد. در حال حاضر هم كشورها به متحدان احتياج دارند». وي افزود كه تلاش روسيه براي جهت دادن سازمان همکاري شانگهاي به سوي نظامي-سياسي، مي تواند موجب تثبيت اوضاع بين المللي شود. شليكوف احتمال ميدهد كه ابتكار اعلام شده توسط يوري بالويفسكي، يك نوع جواب به استقرار سيستم پدافند ضد موشكي آمريكايي در اروپا است: «ما به گونههاي مختلف جواب تلاش آمريكا براي برقراري سلطه جهاني خود را مي دهيم كه توسعه جنبه نظامي-سياسي سازمان همکاري شانگهاي فقط يكي از روشهايي است كه در اين زمينه به كار گرفته ميشود». پاول زولوتارف معاون مدير انستيتوي آمريكا و كانادا به مفسر «نزاويسيمايا گازتا» گفت كه «بايد مشخصا درك كرد كه يك نوع موازنه نيروها بايد در جهان حفظ شود. فعاليت كشورهاي عضو ناتو در آسيا بسيار گسترده است كه در اين شرايط كشورهاي عضو سازمان همکاري شانگهاي به منظور تأمين امنيت و دفاع از منافع خود بايد راهكارهاي نظامي-سياسي را طراحي كنند. روسيه تلاش ميكند سازمان شانگهاي را فعالتر سازد. متأسفانه، در حال حاضر هيچ چنين سازماني بدون توجه به مكانيزمهاي نظامي تأمين امنيت منطقهاي نميتواند فعاليت مؤثري از خود نشان دهد. كشورهاي عضو سازمان از توان اقتصادي و نظامي قابل توجهي برخوردارند. آنها با سرعت تمام توسعه مييابند وي مخواهند كه صداي آنها در مورد همه مسايل جهاني شنيده شود. بنا براين، تمايل روسيه به سازماندهي جوانب نظامي اين سازمان كاملاً مستدل و منطقي به نظر ميآيد». ايوان سافرانچوك مدير نمايندگي مركز اطلاعات دفاعي آمريكا در مسكو در مورد فقدان واكنش وزيران دفاع سازمان همکاري شانگهاي و از جمله چين به نظريه نظامي پيشنهادي يوري بالويفسكي گفت كه اين اسناد به بررسي بسيار مفصلي احتياج دارند: «معمولاً اين اسناد به سختي و در پي هماهنگيهاي فراواني به وجود ميآيند. بهتر است كه به جاي طراحي نظريات جديد، مسايل مشخص حل شوند كه بر همين اساس نظريات هم به طور طبيعي به وجود خواهند آمد». در هر حال، سازمان همکاري شانگهاي مي تواند آينده نظامي خوبي داشته باشد. سرانجام پيمان شانگهاي شامل ابعاد نظامي-امنيتي شد. به نظر من روسيه هوشمندانه عمل كرد و يه جوري خودشو به چين وصل كرد ، چون چين دير يا زود به قدرت اول جهان تبديل مي شه و كشوري كه با چين هم پيمان باشه آينده خوبي خواهد داشت. ايران هم تو خوب جايي عضو شده ، قدرت غرب و آمريكا داره به سرعت در برابر شرق كم مي شه و خوبه كه ما سمت شرق هستيم . منبع بخشي از اطلاعات : وبلاگ سرنوشته من
-
تحولات جمهوری خلق چین جنگ اراده ها ، تقابل استراتژیک آمریکا و چین
remo افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
بسم الله الرحمن الرحیم از ویکی پدیا : " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق میشود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است." به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواستههایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد. این موضوع به یک کلیشه تبدیل شدهاست که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از رابطه بین ایالاتمتحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشههای دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه. در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کمتر از یک دستور کار برای جنگ نیست. این گزارش به مبحثی اشاره میکند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شدهاست ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی درواقع با " یکپارچه کردن سیاست ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابلتوجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامهریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا میکنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقهای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن میکنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بینالمللی کنونی ناشی میشود . لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد. با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف میکند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بینالمللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کردهاست و میتواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment) دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است. پوستری از استراتژی سد نفوذ این ادعا تایید مستقیمی از تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کردهاست که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالاتمتحده را تضعیف کردهاست .در این گزارش گفته شدهاست : حمایت ایالاتمتحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کردهاست و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابلتوجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید : مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فنآوری در برابر چین . پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایهگذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP ) بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آنها به تجارت با چین میشود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد. تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند. پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستمهای ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب میشوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است. استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد. در جبهه سیاسی این گزارش ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایهگذاریهای مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بودهاست، یعنی از اواخر قرن ۱۹ زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون . در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد میکند. در نتیجه نویسندگان آمده : در اینجا چشمانداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, همزیستی مسالمتآمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط " بین ایالاتمتحده و چین نیست. " دانلود سند سایت معرفی و شرح سند : https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html- 16 پاسخ ها
-
- 22
-
- کلان استراتژی
- تقابل راهبردی
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط