جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'تفنگ نیمه خودکار ام- یک گاراند'.
پیدا کردن 1 result
-
گارد احترام ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مسلح به تفنگ نیمه خودکار ام- یک گاراند به لطف خداوند ، نُه هزارمین پست در انجمن میلیتاری در بازه زمانی 26 دی 1392 تا 26 دی 1403 ارسال شد با این حال ، متن پیش رو به تقریب نخستین تلاش برای ارائه یک مطلب در حوزه سلاح های سبک است و این امکان وجود دارد که برخی اصطلاحات بخوبی برگردان نشده باشد . مقدمه : دنیای تولید جنگ افزار برای نخستین بار در اواخر دهه 1800 میلادی با فناوری مسلسل و بارگذاری خودکار مهمات آشنا شد ، با این وصف ، فناوری مذکور ابتدا در سلاح های کوچک کمری به کاررفت چرا که تطبیق آن با سلاح های بزرگتر درآن زمان ، یک چالش بزرگ محسوب می شد . اما جنگ نخست جهانی ارزش و اهمیت قدرت آتش پیاده نظام را به سازمان های نظامی نشان داد تا سرمایه گذاری بر روی طراحی و تولید سلاح های نیمه خودکار افزایش پیدا کند . تلاش ها برای طراحی و تولید سلاح های نیمه خودکار در ایالات متحده ارتش ایالات متحده بلحاظ تاریخی ، نخستین سلاح نیمه خودکار خود را در میانه جنگ دوم جهانی وارد خدمت نمود که اکنون با شناسه ام-یک گاراند ، کالیبر 06-0.30 اینچ شناخته می شود .مخترع این سلاح ، ژان سی گاراند متولد شهر سنت رِمی ایالت کبک ( کانادا) محسوب می شد که درسال 1912 به آمریکا مهاجرت نمود تا کسب و کار کوچکی را برای خود فراهم کند. گاراند پس از دوسال (1914) نام خود را به "جان" تغییر دادکه این درست مقارن با شروع جنگ نخست جهانی بشمار می رفت . بنابراین با رونق گرفتن تولید سلاح به منظور تامین نیازهای جبهه ، گاراند فعالیت خود را در حوزه طراحی سلاح های گرم و بویژه نمونه های خودکار آغاز نمود که یکی از ایده های وی به سال 1916 توسط ارتش ایالات متحده مورد توجه قرار گرفت . این طرح گرچه در گام نخست پذیرفته نشد ، ولی پیشنهاد ارزشمند کار در دفترطراحی شرکت اسپرینگفیلد به سال 1919 به او ارائه گردید ، جایی که برای سالها در آن ماند و تا سمت مدیریت طراحی مهمات پیش رفت و در سال 1953 بازنشسته شد ( گاراند درسال 1974 از دنیا رفت ) ولی بزرگترین دستاورد او در این دوره زمانی ، معرفی سلاح نیمه خودکار ام-یک بود که در تعداد انبوه تولید و به کشورهای مختلفی نیز صادر گردید. راست : جان .سی . گاراند چپ : جان. دی پترسن دو رقیب سرسخت برای طراحی سلاح استاندارد ارتش ایالات متحده در دهه سی میلادی همزمان با تلاش های گاراند برای طراحی یک سلاح نیمه خودکار ، جان .دی. پترسن با ایده خود درخصوص تغییر کالیبر سلاح سازمانی ارتش ، یعنی اسپرینگفیلد مدل 1903 و استفاده از مهمات کالیبر 0.28 اینچی از یک خشاب چهل عددی دایره ای به ارتش آمریکا مراجعه نمود . ایده پترسن آنچنان برای فرماندهان نیروی زمینی ایالات متحده جالب به نظرآمد که تصمیم گرفته شد تا تولید انبوه آن برای تحویل به واحدهای آمریکایی مستقر در فرانسه بسرعت آغاز شود تا برای حمله سرتاسری برنامه ریزی شده درسال 1919 آماده شود. به همین دلیل یک سفارش پانصد هزار قبضه ای به شرکت سازنده ارائه گردید ، اما با رسیدن تعداد تولیدی به عدد شصت وپنج هزار قبضه ، جنگ پایان یافت . جان گاراند در حال آزمایش نسخه اولیه ام-یک در اواخر دهه بیست میلادی شرکت اسلحه سازی دولتی اسپرینگفیلد با وجود اینکه صدای توپها پس از چندسال درگیری خشونت بار اکنون شنیده نمی شد ولی ایده مسلح کردن نیروی زمینی به یک سلاح خودکار همچنان ذهن برنامه ریزان ارتش آمریکا را بخود مشغول کرده بود . پترسن نیز با مشاهده علاقه ارتش به این طرح ، ایده جدید خود را مقامات نظامی درمیان گذاشت و ادعا کرد که یک سلاح با کالیبر 0.27 اینچ برای صحنه نبردی که انتظار می رفت ایالات متحده در آینده باید وارد آن شود مناسب است . به اعتقاد وی ، کالیبر 0.30 اینچ برای یک سلاح خودکار بیش از حد نیاز بوده ، در حالی که مهمات 0.27 اینچ می توانست با دما و لگد کمتری عمل کرده ، پرتابه آن مسیر مستقیم تری را طی نماید ، هدف گیری آسان تری داشته و مهم تر از همه ، تولید آن ارزان تر در می آمد و هر سرباز می توانست مهمات بیشتری را با خود حمل کند. تجهیزات استاندارد انفرادی کمک تیرانداز یک رسد خمپاره انداز ارتش ایالات متحده /جمعی هنگ 503 چترباز از لشکر یازدهم هوابرد تفنگ نیمه خودکار ام- یک و سرنیزه ام-1905 به وضوح قابل مشاهده است اما مهمات مورد نظر پترسن یک مشکل عمده داشت ، بدین معنی که میزان کُشندگی آن کمتر از مقدار محاسبه شده بود و میزان تخریب مهمات نافذ آن بشدت سطح پائینی را به نمایش می گذاشت. این چالش درست زمانی پدید آمد که ارتش ایالات متحده تقریباً قانع شده بود که تک شلیک پیاده نظام باید هدف خود را در 600 یاردی ( حدود 548 متری ) و با حداکثر میزان کُشندگی ، مورد اصابت قرار دهد . بدین ترتیب ، علیرغم اینکه پرتابه طراحی شده توسط پترسن ، در مرحله نهایی پرواز خود بسوی هدف تاثیرگذاری بیشتری داشت ولی تیراندازان نخبه ارتش بیشتر با مهمات طراحی شده 06-30 طراحی شده توسط گاراند سازگاری بیشتری نشان می دادند. این مساله باعث گردید تا گاراند بسرعت از پله های ترقی شرکت اسلحه سازی اسپرینگفیلد بالا رود ، در حالی که تنها یک اتاق به پترسن در معاونت تحقیقات تجربی این شرکت داده شد تا به بررسی های خود ادامه دهد . جان.سی .گاراند ،نشسته و درحالت تیراندازی با نخستین نمونه تولید شده ام-یک توسط شرکت وینچستر ( 10 ژانویه 1941) نظامیان ایستاده از چپ به راست : ژنرال چارلز وسن ( رئیس اداره تسلیحات ) ، ژنرال جرج.ای.لینچ ( فرمانده وقت نیروی زمینی ) ، ژنرال جان.ک. هِر ( فرمانده وقت سواره نظام ) ژنرال گیلبرت استیوارت ( افسر ناظر در شرکت اسپرینگفیلد ) و ژنرال چارلز.تی. هریس ( رئیس وقت معاونت صنایع نظامی ) بدین سان ، رقابتی میان این دوطراح برای تولید یک سلاح خودکار/نیمه خودکار بوجود آمد تا نیازمندی ارتش ایالات متحده برای سالهای پیش رو را تامین کرده و بازار صادراتی مناسبی را بوجود آورد . برهمین اساس ، در ابتدا به نظر می رسید که طرح پترسن برنده باشد ، چرا که سازوکار تأخیری / برگشت ضربهای ( فناوری که منجر به کاهش نیروی عقبنشینی و بهبود کنترل سلاح به کار میرود که درآن انرژی تولید شده در اثر سوختن باروت ، به تدریج بازگشت داده می شود، که تیرانداز کنترل بیشتری را روی سلاح بدست آورد ) درسال 1925 تقریباً آماده بود و وزن سلاح نیز در حدود 8 پاوند و 2 اونس ( حدود ۳٫۷ کیلوگرم) ثابت نگه داشته شد. علاوه براین ، شبهاتی که درمورد مهمات استاندارد این سلاح بوجود آمده بود نیز پس از آزمایشات متعددی که نتایج تحسین برانگیزی را به نمایش گذاشت ، تا حدودی برطرف گردید . اما همچنان چالش مهمات طراحی پترسن از میان نرفته بود و نیاز بود تا برخی اجزای سلاح مجدد طراحی شده و ساخته شود. جدیدترین نمونه های تولید شده ام-یک گاراند از کارخانه سازنده خارج می شود ژوئن 1942 درمقابل ، طرح گاراند سریع تر پیش می رفت و باید تنها تغییرات جزیی براساس نیاز ارتش را بخود می دید بطوریکه پیکربندی مهمات و مجموعه چاشنی و ترکیب باروت مورد استفاده آن بازطراحی شد ، اما چالش از جایی آغاز شد که تغییرات مذکور مکانیزم شلیک سلاح گاراند قابلیت تطبیق نداشت. در چنین شرایطی ، بسیاری از مهندسین ، ایده اصلی خود را رها کرده و به سراغ طراح های جدید می رفتند ولی گاراند تقریباً متقاعد شده بود که می تواند یک سلاح نیمه خودکار جدید ، برای شلیک مهمات جدید خود بسازد . بدین سبب ، طرح قدیمی 1924 خود را تا حدودی کنار گذاشت و تلاش کرد تا یک سلاح جدیدی را به ارتش پیشنهاد کند . طرح جدید او ، سلاحی با مکانیزم برگشت گاز باروت بود که می توانست فشنگ های جدید کالیبر0.30 اینچ را شلیک کند در حالی که بطور همزمان ، پترسن همچنان براین باور قرار داشت که کالیبر 0.27 اینچ وی عملکرد بهتری دارد. سرهنگ پاول بکوف جمعی گردان 177 عملیات ویژه ارتش شوروی در افغانستان با یک قبضه ام-یک گاراند غنیمتی عکس می گیرد ( سال 1986 ) چالشی که گاراند هنگام طرحی سلاح جدید خود باید با آن روبرو می گردید ، نه تنها قدرت افزون تر فشنگ های دوباره پیکربندی شده بلکه بازخوردهای به نسبت مثبت تر سلاح طراحی شده توسط پترسن در ارتش ایالات متحده بشمارمی رفت . در همین رابطه ، کمیته انتخاب سلاح برای پیاده نظام نیروی زمینی ارتش ایالات متحده درسال 1928 گزارشی را منتشر نمود که درآن آمده بود سلاح پترسن برای جایگزینی سلاح استاندارد خودکار براونینگ کاملا آماده است . این گزارش ، نتیجه مستقیم آزمایش های سخت گیرانه ارتش بر روی سلاح پترسن محسوب می گردید و همین امر وزارت جنگ را وادار ساخت تا آزمایشات بیشتری را بر روی سلاح هایی با این کالیبر صورت دهد. اما همزمان با ثبت نتایج تحسین برانگیز طرح پترسن ، گاراند طرح خود را کامل و به ارتش تحویل داد تا یک رقابت آشکارمیان دوطرف آغاز شود. با ورود سلاح گاراند به رقابت برای انتخاب سلاح نیروی زمینی ، اکنون تفنگ نیمه خودکار کالیبر 0.30 اینچ درصدر توجهات کارشناسان قرار گرفت و بتدریج گوی سبقت را از رقیب خود می ربود ، اما به شکل ناگهانی ، کالیبر 0.27 اینچ پترسن مورد پسند ارتش قرار گرفت که مایه تعجب بخش قابل ملاحضه ای از ارتش این کشورشد. روندی که شرح آن رفت ، بتدریج به یک بن بست و بلاتکلیفی برای همه تمامی ذی نفعان تبدیل گردید ولی نوبت آن بود که فرقه تیراندازان در ایالات متحده وارد عمل شوند تا سلاح جدیدی برای ارتش انتخاب گردد. در آن زمان ، بخش قابل توجهی از تیراندازان در آمریکا ، سلاح در دستان واحدهای پیاده نظام را بعنوان ابزاری برای حمله به دشمن دریک فاصله 600 یاردی ( حدود 500 متری ) تصور می کردند و براین تصور قرار نداشتند که دشمن بیش از این فاصله نزدیک شده و جنگ تن به تن میان طرفین صورت گیرد . استدلال طرفداران چنین ایده ای ، این بود که با یک شلیک می توان سرباز دشمن را از چرخه درگیری خارج کرد و این شلیک هراندازه درفاصله دورتری صورت گیرد ، تعداد سربازان بیشتری از دشمن را می توان از کار انداخت. علاوه براین ، چنین روشی منجر به صرفه جویی قابل توجهی در مصرف مهمات می گردید ولی کارشناسان مهمات سازی ارتش به شکل معکوسی ، براین باور قرار داشتند که نرخ تیراندازی باید آهسته و درفاصله نزدیک صورت گیرد. تولید بدنه اصلی ام-یک گاراند در شرکت اسپرینگفیلد 1943 این نوسان درتصمیم گیری باید در یک نقطه به پایان می رسید و تنها مسیر منتهی به آن ، انتخاب کالیبر مناسب برای سلاح بعدی ارتش آمریکا بود . به همین دلیل در نوامبر 1929 ، کمیته آزمایش سلاح های نیمه خودکار ارتش در فورت بنینگ ایالت جورجیا ، یک رقابت غیررسمی را میان سلاح های پیشنهادی برگزار نمود که طرح های گاراند و پترسن با فاصله زیادی از رقبای خود به پیش می رفتند. در گزارشی که پس از اتمام این آزمایش ها منتشر شد ، چنین آمد که سلاح طراحی شده توسط گاراند بهترین سلاح نیمه خودکاری است که تا به امروز آزمایش شده و اکنون می توان به صراحت بیان کرد که کالیبر 0.30 اینچ ( یابعبارت مصلح تر کالیبر 51×7.62 م.م ) می تواند سلاح آینده پیاده نظام ارتش ایالات متحده باشد. از سویی دیگر ، به منظور اطمینان از یافته های آزمایش های پیشین ، درسال 1931 رقابت دیگری برنامه ریزی شد و این بار نیز سلاح گاراند ازآن برنده بیرون آمد ولی گزارش نهایی این مسابقه که یکسال بعد ( 1932 ) منتشر گردید ، نشان می داد که ابعاد این سلاح بسیار بزرگ بوده و هنگام شلیک ، کاربر را بشدت خسته می کند. براساس داده های گزارش مذکور ، سلاح گاراند بلحاظ سرعت شلیک ، نرخ آتش و مرگ آوری به ازای هر پاوند مهمات شلیک شده ، کاملا دست برتر را دارد ولی میزان عقب نشینی سلاح پترسن با کالیبر 0.27 اینچ ( حدود 51×7 م.م ) آنچنان غیرمحسوس است که مانند سلاح گاراند ، خط دید تیرانداز را مختل نمی کند و این به معنای کمتر خسته شدن سرباز پیاده نظام خواهد بود. از سویی دیگر، سلاح گاراند در مقیاسه با طرح پترسن با 99 قطعه و اسپرینگفیلد با 93 قطعه ، قطعات کمتری را بخود می دید بطوریکه پیاده نظام ارتش در گزارشی با محوریت مشکلات مربوط به روغن کاری مهمات سلاح پترسن ، مدعی گردید که این مساله نه تنها مشکلات زیادی را برای پیاده نظام درصحنه نبرد ایجاد می کند ، بلکه قابلیت تعویض اجزاء فرسوده شده نیز به یک مساله غامض تبدیل خواهد شد. علاوه براین ، پس از شلیک آخرین فشنگ از خشاب ، مکانیزم مربوط در حالت باز قرار می گرفت که بدلیل وجود گردو خاک و شن ، موقعیت نامناسبی را برای سربازان بوجود می آورد. در سوی مقابل ، طرح گاراند با وجود برخی مشکلات ، بسیار مورد تحسین قرار گرفت ولی جریان گازناشی از سوختن باروت که در بخش تحتانی لوله جریان پیدا می کردند و همچنین سازو کار پیستون برگشت گاز آن تردید هایی را در انتخاب سلاح مذکور بوجود می آورد ولی به اندازه ای که بر عملکرد سلاح تاثیرگذار باشد ، جدی تشخیص داده نشد. نظراتی در خصوص خشاب هشت فشنگی گاراند نیز مطرح شد که بارگذاری آن به جای بارگذاری تکی مهمات مورد تمجید قرار گرفت ، هر چند فرآیند آموزش به سربازان پیاده نظام بخصوص برای واحدهایی که پیشتر از نمونه اسپرینگفیلد استفاده می کردند ، محل اعتراض جدید را بوجود آورد ،هر چند تمامی سربازانی که در آزمایش ها شرکت داشتند به این نکته اذعان می کردند که فرآیند خشاب گذاری ، زمان مورد نیاز برای هدفگیری و فشار دادن درست ماشه را دراختیار آنها قرار می دهد . پی نوشت : 1- ادامه دارد .... 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.