جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'جنگ'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 34 results

  1. به نام خدا هدف از ايجاد اين تاپيك معرفي فيلم هاي جنگي تا اگر كسي فيلم خوبي رو ديده معرفي كنه در ضمن دوستان هر فيلمي رو كه نام مي برن به طور مختصر معرفي كنن منظورم از فيلم هاي جنگي فيلم هايي است كه در جنگ اتفاق ميفته مثلا جنگ جهاني اول دوم جنگ ويتنام و.......
  2. 1939 14مارس - تصرف کارپات - اوکرانی به دست نیروهای مجارستان 16مارس - تصرف بوهیما و موراوپا به دست نیروهای نازی و تحت الحمایه قراردادن انها از طرف آلمان ( انضمام انها به آلمان از طرف هیتلر در 22 مارس ) 7مه - اعلام اتحاد سیاسی و نظامی بین آلمان و ایتالیا 11مه - اغاز جنگ 6ماهه مرزی بین نیروهای ژاپن و قوای مغولی شوروی در میخوکوئو نزدیک دریاچه بور( کشته شدگان : 20,000 نفر ) 22مه - امضای پیمان نظامی10ساله بین آلمان و ایتالیا در برلین 24اوت - امضای پیمان عدم تعرض 10ساله بین آلمان و شوروی پس از عقد پیمان بازرگانی در 19 اوت 1سپتامبر - اعلان جنگ آلمان به رهبری ادولف هیتلر به لهستان و اغاز حمله به این کشور با چند لشگر مکانیزه به تعداد 1,700,000نفر و نیروی هوایی در برابر 600,000 سرباز لهستانی با تجهیزات ضعیف 2سپتامبر - اعلام بی طرفی از طرف ایتالیا 3سپتامبر - اعلام جنگ فرانسه و انگلیس به آلمان 5سپتامبر - انتصاب ژنرال اسموتس به نخست وزیری اتحادیه افریقای جنوبی و رد پیشنهاد بی طرفی اتحادیه از طرف مجلس ان 8سپتامبر - اعلام خطر از طرف روزولت رئیس جمهور امریکا به مردم این کشور 17سپتامبر - حمله روسیه به لهستان از شرق و رسیدن به آلمانها در روز بعد در برست لیتوسک 21سپتامبر - ترور ارماند کالینسکو نخست وزیر رومانی به دست اعضای گروهک فاشیستی موسوم به گارد اهن 27سپتامبر- سقوط ورشو به دست آلمانها پس از بمباران و تخریب شهر 28سپتامبر - قرارداد بین آلمان و شوروی در تقسیم خاک لهستان بین دو کشور 3نوامبر – تغییر قانون بی طرفی امریکا و صدور اجازه فروش اسلحه به کشور های متحارب در برابر پول نقد 30نوامبر – حمله روسیه به فنلاند و اغاز جنگ بین دو کشور که تا 12 مارس 1940به طول انجامید ( عقد پیمان صلح در این روز و واگذاری تنگه کارلیان و شهر ویبورگ و پایگاه هوایی هانگر و اراضی دیگر به روسیه ) 13دسامبر – تخریب رزمناو گراف اشیی المان بوسیله رزمناوهای انگلیسی در جنوب اقیانوس اطلس و پناهندگی ان به مونت ویدئو و انفجار عمدی و غرق ان به دست فرمانده ناو به دلیل الزام به ترک بندر 14دسامبر – اخراج روسیه از جامعه ملل به دلیل تجاوز به فنلاند 1940 14ژانویه – تشکیل کابینه جدید ژاپن به ریاست دریادار میتسوماسا 14تا18فوریه – استعفای کابینه پاراگوئه و اغاز حکومت ژوزه فلیکس 15فوریه – تشکیل کابینه جدید بلغارستان به ریاست بوگدان فیلوف 16فوریه – حمله ناوهای انگلیسی به ابهای ساحلی نروژ 20مارس - استعفای ادوارد دالادیه نخست وزیر فرانسه و تشکیل کابینه تازه در روز بعد به ریاست پل رنو 4اوریل - انتصاب وینستون چرچیل به ریاست اداره برنامه دفاعی انگلیس 9اوریل - حمله نیروهای دریایی و هوایی آلمان به نروژ و تصرف اسلو، برگن، تروندهایم، استاوانگر و نارویک - حمله آلمان به دانمارک و تصرف ان کشور بدون مقاومت 11اوریل - مقاومت قوای نروژ و از بین رفتن 4 رزمناو و4کشتی حامل سربازان آلمانی و پس گرفتن تروندهایم و برگن از آلمانیها 13اوریل - حمله واحد های دریایی انگلیس به مارویک و غرق کلیه ناوهای آلمان در ان بندر و تصرف شهر تا 9 ژوئن 20اوریل - پیاده شدن قوای انگلیس و فرانسه در جنوب نروژ و مجبور شدن به ترک ان پس از 2هفته 30اوریل - شکست قوای نروژ در برابر آلمان و فرار هاکون هفتم پادشاه نروژ با کابینه اش به لندن 10مه - حمله آلمان به هلند، بلژیک و لوکزامبورگ بدون اعلام قبلی - استعفای نوبل چمبرلن نخست وزیر انگلیس و تشکیل کابینه مختلط تازه (از محافظه کاران و کارگران ) به ریاست وینستون چرچیل 11مه - اعزام قوا از طرف انگلیس و فرانسه به بلژیک برای کمک به ان کشور 12مه - عبور آلمانیها از مرز در سدان 13مه - تسلیم رتردام به آلمانها پس از بمباران شهر و فرار هیئت دولت هلند به ریاست ملکه ویل هلمینا به لندن 17تا21مه - پیشروی قوای مکانیزه آلمان در شمال فرانسه - سقوط بروکسل و نامور و عقب نشینی قوای انگلیس و بلژیک به اوستند و دونکرک 26مه - تصرف بولونی به دست آلمانها و اتمام غذا و ذخایر نیروهای بلژیکی و تسلیم انها به دستور لئوپولد سوم پادشاه بلژیک 28مه - عقب نشینی 250,000 قوای انگلیسی به دونکرک و اغاز فرار از دونکرک 28مه - تسلیم لئوپولد سوم پادشاه بلژیک با 500,000 سرباز به آلمان - اعلام خلع لئوپولد از حکومت توسط حکومت بلژیک ازاد مقیم فرانسه 4ژوئن - فرار و نجات 215,000 سرباز انگلیسی و120,000 سرباز فرانسوی از دونکرک و رها کردن کلیه تجهیزات و ذخایر برای آلمانها ( تعداد اسراء و کشته شدگان انگلیسی در این فرار :30,000 نفر ) 10ژوئن - اعلام جنگ ایتالیا به فرانسه و انگلیس و حمله به جنوب فرانسه 13ژوئن - تخلیه پاریس پیش از رسیدن نیروهای آلمان به ان شهر و تصرف پاریس به دست آلمانیها - انتقال حکومت فرانسه به تورو و از انجا به بوردو 16ژوئن - افتادن حکومت فرانسه به دست مارشال هنری فیلیپ پتن ( بجای پل رنو ) 17ژوئن - اقدام مارشال پتن برای صلح با آلمان 22ژوئن - پیمان متارکه جنگ بین فرانسه و آلمان 25ژوئن - ورود رزمناوهای ژاپنی به سواحل هندوچین فرانسه 1ژوئیه - رد پیشنهاد ضمانت انگلیس نسبت به استقلال و تمامیت ارضی رومانی از طرف دولت رومانی و جلب کمک از آلمان و تشکیل کابینه جدید به ریاست ایون گیرگونو (در 3 ژوئیه) 3 ژوئیه - غرق ناوهای فرانسوی در اوران به دست نیروهای انگلیس به دلیل امتناع انها از تسلیم به انگلیس 4 ژوئیه - تصرف ناوهای فرانسوی که در سواحل انگلیس لنگر انداخته بودند به وسیله انگلیس 5 ژوئیه - قطع رابطه حکومت ویشی (فرانسه) با انگلیس 10ژوئیه - تصویب تشکیل حکومت مطلقه جمعی در فرانسه از طرف مجلس فرانسه ویشی و واگذاری اختیارات و قدرت مطلقه به مارشال پتن 16ژوئیه - انتصاب شاهزاده فومارو کونویه به سمت نخست وزیر ژاپن برای اجرای برنامه ی وحدت و دفاع ملی 18ژوئیه - نامزدی فرانکلین روزولت از طرف حزب دمکرات برای احراز پست ریاست جمهوری امریکا برای سومین بار 20ژوئیه - امضای لایحه تشکیل نیروی دریایی برای دفاع از دو اقیانوس از طرف روزولت 21ژوئیه - الحاق 3کشور لیتوانی لاتویا و استونی در ساحل بالتیک به شوروی 27ژوئیه - تصویب طرح قیمومیت مشترک نسبت به مستعمرات اروپایی در نیمکره غربی از طرف کنفرانس پان امریکن در هاوانا 6اوت - حمله ایتالیا به سومالی لند انگلیس در افریقا و تصرف تمام ان در 19 اوت 8اوت - بمباران شدید فرودگاه ها و کارخانجات انگلیس از طرف آلمان 15اوت - بمباران انگلیس از طرف یکهزار هواپیمای آلمانی و بمباران برلین و دوسلدورف و اسن از طرف نیروی هوایی سلطنتی انگلستان برای تلافی 17اوت - اعلام محاصره دریایی انگلیس و اعلام خطر از طرف انگلیس نسبت به ابهای این کشور از طرف زیر دریایی های آلمانی 7سپتامبر - تشدید بمباران لندن که تعداد کشتگان را به روزی تا3000 نفر میرساند 13سپتامبر - حمله ایتالیا به مصر از خاک لیبی 16سپتامبر - از بین رفتن 185 هواپیمای انگلیسی بر اثر بمباران هوایی آلمان - وضع قانون نظام وظیفه در ایالات متحده امریکا و احضار مردان بین سنین 21 و36 به خدمت سربازی به منظور تشکیل ارتشی به تعداد 1200,000 نفر و800,000 نفر ذخیره (که در نتیجه تا 16 اکتبر 1,6400,000نفر ثبت نام کردند و قرعه کشی در 29 اکتبر انجام شد) 22سپتامبر - آغاز تصرف هندوچین فرانسه به دست قوای ژاپنی پس از صدور اجازه استفاده از سه فرودگاه از طرف فرانسه و دادن امتیازات دیگر به ژاپن 23سپتامبر - تلاش نیروی دریایی انگلیس و نیروی زمینی فرانسه آزاد به رهبری ژنرال شارل دوگل برای تصرف داکار در شرق افریقا و عدم موفقیت انها و ترک ان محل در 25 سپتامبر 26سپتامبر - اعلام وضع فوق العاده از طرف روزولت نسبت به صدور اهن و فولاد از امریکا 27سپتامبر - عقد پیمان 10 ساله بین آلمان ایتالیا و ژاپن در برلین و تعهد کمک به یکدیگر 9اکتبر - تصرف دوالا در ساحل کامرون به وسیله نیروهای فرانسه ازاد 10اکتبر - بمباران شدید لندن به وسیله یک واحد آلمانی به اتفاق هواپیماهای ایتالیایی 11اکتبر - ورود نیروهای آلمان به رومانی تحت عنوان تعلیم سربازان و حفظ چاههای نفت از خطر حمله انگلیس و تسلط بر رومانی 28اکتبر - ملاقات هیتلر با موسولینی در فلورانس رد تقاضای ایتالیا از طرف دولت یونان راجع به واگذاری پایگاههای یونان به ایتالیا و اغاز حمله ایتالیا به یونان از راه آلبانی 30اکتبر - پیاده شدن قوای انگلیس در جزیره کرت و سایر جزایر یونان و اعزام 134هواپیمای جنگی از طرف روسیه برای یونان طبق یک پیمان 12نوامبر - ملاقات مولوتوف با هیتلر و جمع شدن نیروهای روسیه در مرز رومانی 13نوامبر - غرق یا تخریب نصف ناوهای ایتالیایی که در بندر تورنتو لنگر انداخته بودند 20نوامبر - الحاق مجارستان به پیمان رم –برلین- توکیو( محور ) 23نوامبر - الحاق رومانی به پیمان رم –برلین- توکیو 27نوامبر - اعدام 64 نفر از رؤسای حکومت زمان کارول پادشاه سابق رومانی و توسعه اغتشاش و شورش در تمام این کشور 3دسامبر - حمله متقابل قوای یونان و شکست نیروهای ایتالیا و آلبانی و افتادن ربع اراضی آلبانی به دست یونان - اعزام 50,000 سرباز آلمانی برای کمک به ایتالیا 8دسامبر - اغاز حمله نیروهای انگلیس به نیروهای ایتالیا در شمال افریقا و مصر و تصرف سیدنی برانی 12دسامبر - اغاز حمله انگلیس به لیبی 14دسامبر - اخراج پیر لاوال از شورای وزیران فرانسه از طرف مارشال پتن 23دسامبر - انتصاب انتونی ایدن به سمت وزیر خارجه انگلیس و اعظام ویسکونت هالیفاکس به عنوان سفیر به امریکا 1941 5ژانویه - تسلیم نیروهای ایتالیا در باردیا به قوای انگلیس با دادن 25,000 اسیر 8ژانویه - تشکیل کمیته 4نفری از طرف روزولت برای اداره امور تولید در امریکا به منظور دفاع 15ژانویه - حمله نیروهای انگلیسی از سودان و کنیا به حبشه و اریتره و جنگ بر ضد قوای ایتالیا 22ژانویه - افتادن توبروک در لیبی به دست نیروهای انگلیسی 7فوریه - پیروزی انگلیس در ناوبن غازی پایتخت سیرنائیک و گرفتن 114,000 اسیر با دادن 3000 نفر تلفات 28فوریه - دادن رای اعتماد به اتفاق اراء به حکومت چرچیل از طرف پارلمان انگلیس 11مارس - تصویب لایحه وام و اجاره از طرف کنگره امریکا که طبق ان به رئیس جمهور اختیار داده شد که به مللی که دفاع از انها را برای دفاع از امریکا لازم و حیاتی تشخیص دهد کمک مالی و غیر مالی انجام دهد 20مارس - جنگ دریایی دماغه ماتاپان : غرق 5 رزوناو ایتالیایی توسط نیروی دریایی انگلیس در ابهای بین کرت و یونان 22مارس - پیشروی انگلیس در حبشه و تسلیم ادیس آبابا 6اوریل - شکست ایتالیایی ها و تصرف تمام اراضی ایتالیا در شرق افریقا به دست انگلیس تا پایان سال 1941 6اوریل - حمله آلمان به یونان و یوگسلاوی و تصرف بلگراد ( 10 اوریل ) 10اوریل - ایجاد پایگاه دریایی توسط امریکا در گروئنلند با موافقت دولت دانمارک 27اوریل - ورود نیروهای آلمان به اتن و فرار 48,000 یونانی و60,000 انگلیسی پس از رها کردن اسلحه و تجهیزات در خاک این کشور 2مه - اغاز اغتشاش و جنگ داخلی در عراق برای به دست گرفتن حکومت از طرف طرفداران محور 17مه - اعلام پارلمان ایسلند دائر به جدایی این کشور از دانمارک 20مه - حمله دستجات چتر باز آلمانی به جزیره کرت و وارد اوردن خسارات سنگین به ناوهای انگلیسی در ابهای کرت 27مه - اعلام حالت فوق العاده در ایالات متحده توسط روزولت 27مه - غرق یک رزمناو انگلیسی در اقیانوس اطلس توسط ناو عظیم آلمانی بیسمارک و تخریب بیسمارک توسط نیروی هوایی و دریایی انگلستان 31مه - پایان اغتشاشات عراق پس از ورود نیروهای انگلیسی به عراق و متارکه جنگ بین نیروهای محارب 4ژوئن - تصرف موصل به دست انگلیسی ها و برقراری حکومت طرفدار انگلیس در تمامی عراق 16ژوئن - تعطیلی کنسولگریهای آلمان در امریکا به دستور دولت امریکا 19ژوئن - تعطیلی کنسولگریهای امریکا در سرزمینهای متصرفی محور در اروپا به دستور دولت های آلمان و ایتالیا 22ژوئن - حمله آلمان به روسیه در یک جبهه به طول 4000 کیلومتر که مرحله تازه ای را در جنگ جهانی دوم اغاز کرد 29ژوئن - رسیدن نیروهای آلمان به گردنو، برست لیتوسک و ویلنا پایتخت لتونی 21ژوئیه - تصرف ریگا پایتخت لاتویا توسط آلمان و تلفات سنگین روسها در اطراف بیالیستوگ 14ژوئیه - اعلام منشور اتلانتیک : نشر اعلامیه مشترک مربوط به هدف صلح از طرف روزولت و چرچیل به نمایندگی از امریکا و انگلیس که طبق ان اعلام نمودند کشور های انها هدف توسعه طلبی یا ایجاد تغییری در مرز ها بدون رضایت مردم کشورهای مربوط ندارند و حقوق تمام ملل در انتخاب طرز حکومت خودشان مورد احترام است و متفقین میل دارند استقلال و تمامیت کشورهایی که به زور از انها گرفته شده به انها عودت داده شود 16ژوئیه - تصرف اسمولنسک ( روسیه ) به دست آلمانها 18اوت - امضای لایحه تشدید مدت خدمت نظام وظیفه در امریکا از طرف روزولت 24اوت - تعهد چرچیل برای کمک به امریکا در صورت وقوع جنگ بین امریکا و ژاپن 25اوت - حمله نیروهای انگلیسی و روسی به ایران از جنوب و شمال 4سپتامبر - اغاز محاصره لنینگراد از طرف آلمانیها که تا ژانویه 1943 به طول انجامید 16سپتامبر - استعفای رضا شاه از حکومت و جانشینی محمد رضا شاه 19سپتامبر - تصرف کیف و پولناوا به دست آلمانها و پیشروی به طرف اورل، بریانسک، ویالما، اودسا، تانکانروگ و خارکوف تا 24اکتبر و ورود به شبه جزیره کریمه در جنوب روسیه در اواخر اکتبر – اغاز محاصره مسکو و انتقال پایتخت روسیه به کوئی بیشف 24سپتامبر - امضای منشور اتلانتیک از طرف 15 دولت که 9دولت ان در تبعید بود ( دولتهای مزبور : اطریش، بلژیک، کانادا، چک اسلواکی، فرانسه ازاد، انگلیس، یونان، لوکزامبورگ، هلند، زلاند نو، نروژ، لهستان، روسیه، اتحادیه افریقای جنوبی و یوگسلاوی) 17اکتبر - غرق رزمناو کیرنی امریکایی در نزدیکی ایسلند توسط اژدر افکن آلمانی 17اکتبر - استعفای کابینه پرنس فومومارو کونویه در ژاپن بر اثر فشار نظامیان و انتصاب ژنرال هیدکی تویو (که از طرفداران محور بود) به سمت نخست وزیر و وزیر جنگ ژاپن 21اکتبر - اعدام 50 نفر فرانسوی در نانت توسط آلمانیها بر اثر ترور یک افسر آلمانی 23اکتبر - حمله متقابل ارتش هشتم انگلیس به فرماندهی ژنرال مونت گمری در جبهه افریقا و خارج کردن نیروهای مارشال رمل از مصر 31اکتبر - غرق رزمناو روبن جیمز امریکا بوسیله اژدر افکن آلمانی 6نوامبر - اعطای یک میلیارد دلار وام به روسیه از طرف امریکا 15نوامبر - محاصره سواستوپل از طرف آلمانها و تصرف ان پس از 8 ماه 16نوامبر - تصرف کوچ و روستف به دست آلمانیها 25نوامبر - الحاق بلغارستان به اتحادیه رم- برلین- توکیو 29نوامبر - صدور اعلامیه ی ژنرال تویو نخست وزیر ژاپن مبنی بر این که نفوذ امریکا و انگلیس باید از شرق قطع شود 2دسامبر - تقاضای روزولت از ژاپن مبنی بر اینکه هدفهای ژاپن در هندوچین توضیح داده شود 6دسامبر - تقاضای روزولت از هیروهیتو امپراطور ژاپن برای کمک به حفظ صلح 7دسامبر - حمله هوایی ناگهانی ژاپن به پایگاه دریایی امریکا در پرل هاربر هاوایی و فیلیپین و به نیروی دریایی انگلیس در مالایا و هنگ کنگ - غرق 8رزمناو بزرگ و چندین ناو کوچک در پرل هاربر و از بین رفتن 177 هواپیما و وارد امدن خسارات سنگین در اثر این حمله 8دسامبر - اعلام حالت جنگ بین امریکا و ژاپن از طرف کنگره امریکا – حمله ژاپن به جزایر گوام ویک و تصرف انها 10دسامبر - غرق رزمناوهای شاهزاده ولز و ریپلس انگلیسی که عازم سنگاپور بودند به وسیله نیروی هوایی ژاپن در ساحل مالایا 11دسامبر - اعلام جنگ آلمان و ایتالیا به امریکا 15دسامبر - تصویب بودجه برای دفاع از امریکا از طرف کنگره امریکا به مبلغ : 10077077005 دلار 19دسامبر - تجدید نظر در قانون نظام وظیفه امریکا از طرف کنگره و مشمول کردن مردان بین سنین 20 تا 44 سال 20دسامبر - اعلام جنگ انگلیس به ژاپن 21دسامبر - عقد پیمان اتحاد 10 ساله بین تایلند و ژاپن در بانکوک که منجر به اعلان جنگ از طرف تایلند به انگلیس و امریکا در تاریخ 25 ژانویه 1942 گردید 23دسامبر - تصرف دو جزیره کوچک سن پیر و میکلون در ساحل نیوزلند که در تصرف حکومت ویشی بود توسط فرانسه ازاد 25دسامبر - تصرف هنگ کنگ به دست ژاپنی ها و پیشروی انها به طرف اسیای جنوب شرقی 1942 2ژانویه - تصرف مانیل و کاویت به دست ژاپنیها 11ژانویه - اغاز تصرف جزایر هند شرقی هلند از طرف ژاپنی ها 13ژانویه - انتصاب دونالد نلسون به سمت رئیس کمیته و تولیدات جنگی امریکا و اغاز تسریع در برنامه تسلیحات 15ژانویه - گشایش کنفرانس کشور های امریکایی در ریودوژانیرو و دعوت جمهوری های امریکایی به اتحاد در برابر تجاوز به قاره امریکا 24ژانویه - غرق 5 ناو ژاپنی در ماکاسار 29ژانویه - توافق انگلیس و روس در احترام به تمامیت ارضی و شناختن استقلال سیاسی و حاکمیت ایران 30ژانویه - امضای قانون کنترل قیمتها در امریکا توسط روزولت برای محدود کردن تورم پول 1فوریه - انتصاب ویدکون کوئیلینگ به سمت رئیس حکومت دست نشانده نروژ از طرف فرمانده آلمانی در نروژ 7 فوریه - انحلال مشروطیت نروژ به دست کوئیلینگ و اغاز دیکتاتوری وی در ان کشور 7فوریه تا1مارس - جنگ دریای جاوه : تخریب بیشتر واحد های دریایی ملل متحد به دست ژاپنی ها و گشایش راه پیروزی های ژاپن در جزایر هند شرقی 15فوریه - تصرف سنگاپور توسط ژاپنی ها و گرفتن 60,000 اسیر 23فوریه - انحلال مجلس قانونگذاری اروگوئه به دست ژنرال بالدومیر رئیس جمهور اروگوئه و تشکیل شورای دولتی از تمام احزاب بجز کمونیست ها 6مارس - سقوط باتاویا توسط نیروهای ژاپنی 7مارس - تخلیه رانگون از طرف نیروهای انگلیسی و ورود ژاپنیها به برمه 8مارس - تصرف رانگون در برمه به دست ژاپنی ها - موافقت امریکا و انگلیس در انتصاب ژنرال ژوزف استیل ول به سمت فرمانده قوای چینی در برمه و ریاست ستاد ارتش در جنگ چین و تصویب 50,000,000 پوند و 500,000,000 دلار اعتبار برای جلوگیری از تورم زیاد پول در چین 9مارس - تکمیل فتح جاوه با تصرف تیمور از طرف ژاپنی ها و تهدید شدن استرالیا 17 مارس - انتصاب ژنرال داگلاس مک ارتور امریکایی به سمت فرمانده قوای متفقین در جنوب غربی اقیانوس ارام 4اوریل - اغاز جلوگیری از ادامه ساخت کلیه ساختمانها در امریکا از طرف کمیته تولیدات جنگی به منظور حفظ مواد خام برای مصارف تسلیحاتی 11اوریل - اغاز حمله متقابل انگلیسیها در لیبی و عقب نشینی قوای ژنرال رومل آلمانی 11اوریل - رد پیشنهاد اعطای استقلال داخلی به هندوستان پس از پایان جنگ ( که به وسیله نماینده انگلیس به مردم هند پیشنهاد شده بود ) توسط پیشوایان ملیون هند و تقاضای انها دائر به اعطای استقلال فوری به هند – بروز اغتشاش در هند و توقیف مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو و ابولکلام ازاد توسط حکومت انگلیس 14اوریل - تجدید ورود پیر لاوال به شورای حکومت فرانسه ی ویشی ( که در تاریخ 14 دسامبر 1940 از طرف مارشال پتن اخراج شده بود ) بر اثر فشار آلمان 14اوریل - تجدید حمله قوای مکانیزه آلمان در لیبی و رسیدن انها به مرز مصر ( 29مه ) 18اوریل - بمباران توکیو توسط 16 هواپیمای بمب افکن امریکایی 5مه - ورود نیروهای انگلیس به ماداگاسکار برای جلوگیری از نفوذ ژاپن 7مه - جنگ دریای کورال : فلج کردن تدارکات احتمالی ژاپن برای حمله به استرالیا به وسیله تخریب ناوهای ژاپنی از طرف نیروی دریایی و هوایی متفقین بین گینه نو و جزایر سلیمان 26مه - عقد پیمان 20 ساله کمک بین چرچیل و مولوتف به نمایندگی انگلیس و روسیه 27مه - اغاز حمله شدید به مصر و رسیدن رومل به العلمین و70 مایلی اسکندریه و توقف 4ماهه در انجا 4تا7ژوئن - حمله نیروی دریایی ژاپن به جزیره میدوی و شکست از نیروی دریایی و هوایی امریکا و وارد امدن خسارات سنگین به ژاپنیها 9ژوئن - توافق بین امریکا و انگلیس در استفاده از کلیه منابع در راه پیروزی 12ژوئن - تصرف اتتو در جزایر الوسین توسط ژاپن – پیشروی آلمانها به طرف قفقاز 30ژوئن - تصویب بودجه 42 میلیارد دلاری برای دفاع نظامی از طرف کنگره امریکا ( تصویب چنین مبلغ هنگفتی در تاریخ امریکا بی سابقه بود ) 9ژوئیه - پیروزی نیروهای چین ملی بر نیروهای ژاپنی در ایالت کیانگسه 9ژوئیه - تصرف میلزوو به دست آلمانها 24ژوئیه - تصرف روستوف به دست آلمانها و پیشروی سریع در خاک قفقاز و نزدیک شدن به دریای خزر 7اوت - پیاده شدن نیروهای امریکا در جزایر سلیمان و تصرف فرودگاههای ژاپنی در گودال کانال 12اوت - اغاز کنفرانس 4روزه بین چرچیل و استالین و مذاکره برای گشایش جبهه دوم در اروپا 20اوت - تصرف مایکوب و عبور آلمانیها از رود دون 22اوت - اغاز حمله به استالینگراد 30اوت - اعلام الحاق لوکزامبورگ به آلمان از طرف آلمان و اغاز سرباز گیری به عنوان نظام وظیفه در ان کشور و اعتصاب عمومی کارگران – قتل و تبعید عدهای از کارگران از طرف آلمان 6سپتامبر - تصرف نووروسلیک به دست آلمانها 14سپتامبر - ورود آلمان به بخشی از شهر استالینگراد 8نوامبر - پیاده شدن نیروهای امریکایی در افریقای شمالی فرانسه 11نوامبر - پیشروی آلمان در خاک فرانسه به تلافی حمله امریکا به افریقای شمالی فرانسه 12نوامبر - پیروزی امریکا در جنگ 3 روزه در جزایر سلیمان و غرق 18 ناو جنگی و باربری ژاپن 17نوامبر - معرفی پیرلاوال از طرف مارشال پتن به عنوان جانشین خود که نشانی از ازدیاد فشار آلمان به حکومت ویشی بود 27نوامبر - غرق بقیه رزمناوهای فرانسوی که در بندر تولون (تولوز ) لنگر انداخته بودند به دست ملوانان ناوها برای جلوگیری از افتادن انها به دست آلمانها 1943 1تا 18ژانویه - اغاز عقب نشینی آلمانها و تجدید تصرف شهر موزدوک و نجات لنینگراد پس از 17 ماه محاصره و وارد شدن تلفات زیاد به لشگر آلمانی و تقلیل انها به 80,000 نفر 14تا24ژانویه - کنفرانس کازابلانکا : کنفرانس 10روزه ی روزولت و چرچیل در کازابلانکا دز ساحل مراکش و صدور اعلامیه مشترک در تاریخ 27 ژانویه مبنی بر تصمیم انها به حمله مشترک و مجاهده در تسلیم نمودن بدون شرط قوای محور به متفقین 24ژآنویه - تصرف طرابلس به دست ارتش هشتم انگلیس و راندن نیروی محور به خاک تونس 2فوریه - تسلیم باقیمانده قوای آلمان در استالینگراد به روسها 6فوریه - عزل 11 عضو کابینه ی ایتالیا توسط موسولینی و قبول پست وزارت خارجه توسط خود او 7فوریه - انتصاب ژنرال دوایت ایزنهاور به سمت فرمانده کل قوای متفقین در شمال افریقا 8فوریه تا12مارس - تجدید تصرف کورسک، خارکوف، روستوف و ویاسما به وسیله روسها و رسیدن تلفات و اسرای آلمانی در سه ماه زمستان این سال به نیم ملیون نفر 4مارس - تخریب ناوهای ژاپنی عازم گینه نو به وسیله بمباران هوایی متفقین 12مارس - تمدید مدت اجازه وام و اجاره از طرف کنگره امریکا به مدت یک سال دیگر 19مارس - حمله امریکا به تونس از طریق الجزایر و تصرف القطار 30مارس - پیشروی ارتش هشتم انگلیس در جنوب تونس و رسیدن به نیروهای امریکایی در القطار ماههای اوریل تا ژوئیه جمع اوری قوا از طرف روسیه و رسیدن 6500هواپیمای امریکایی به کمک این کشور و تقلیل تجهیزات و اسلحه آلمان به دلیل بمباران کارخانجات آلمان از سوی امریکا 27اوریل - اعلام قطع رابطه دولت روسیه با حکومت لهستان در تبعید ( توضیح سخنگوی روسیه در روز بعد که مقصود توقف روابط بوده نه قطع ان ) 8تا12مه - پایان مقاومت محور در شمال افریقا و تصرف تونس به دست متفقین ( تلفات محور در جنگ افریقا شامل 950,000 نفر کشته و اسیر 8000 هواپیما و تعداد زیادی ناو به ظرفیت 2,400,000تن بود) 12مه - ورود چرچیل به واشنگتن برای مذاکره با روزولت در مورد گشایش جبهه دوم در اروپا و اطمینان دادن به کنگره امریکا که درصورت کشیده شدن جنگ امریکا با ژاپن به خاور دور انگلیس دوش به دوش امریکا خواهد جنگید 4ژوئن - تشکیل کمیته ازادی ملی فرانسه به عضویت ژنرال شارل دوگل و ژنرال هانری ژیرو و تعهد این کمیته در کمک به ملل متفق در جنگ با قدرتهای محور 1ژوئیه تا31دسامبر - بروز جنگ های دریایی در ابهای جزایر جنوب غربی اقیانوس ارام و عقب راندن ژاپن تا دماغه گلوستر 5ژوئیه - صدور اعلامیه دولت ژاپن مبنی بر این که واگذاری 6 ایالت را به مساحت 74,770 مایل مربع و جمعیت 2,870,000 به مالایا تصویب کرده است 5ژوئیه تا31دسامبر - ادامه جنگ بین روسیه و آلمان و دست به دست شدن شهرهای روسیه به تکرار بین دو طرف و عقب نشینی آلمانها تا اسمولنسک و دنی پیر و تجدید تصرف کیف و زیتومیر توسط روسیه 10ژوئیه - حمله نیروهای امریکایی و انگلیسی و کانادایی به سیسیل با 2500 ناو 26ژوئیه - استعفای کابینه موسولینی و توقیف وی و جانشینی مارشال پیر بادوگلیو بجای وی 28 ژوئیه - انحلال حزب فاشیست در ایتالیا توسط مارشال بادوگلیو 11تا24اوت - ملاقات چرچیل و روزولت با عده زیادی از مشاوران و کارشناسان و مذاکره درباره گشایش جبهه دوم در اروپا و شناسایی کمیته ازادی ملی فرانسه از طرف امریکا، انگلیس، روسیه و کانادا به عنوان مدیر حکومت الجزایر و مستعمرات فرانسه – تاسیس سازمان ملل متحد 29اوت - مرگ ناگهانی بوریس سوم پادشاه بلغارستان و جانشینی فرزند 6ساله اش سیمون دوم 29اوت - غرق 29 ناو دانمارک در بندر کپنهاک توسط ملوانان به علت اقدام آلمان برای تصرف انها وفرار13 ناو به سوئد و افتادن 6 ناو به دست آلمانها 3سپتامبر - حمله متفقین به ایتالیا از جنوب این کشور به کمک نیروی هوایی و دریایی 9سپتامبر- قبول شرایط تسلیم ایتالیا به متفقین توسط کابینه مارشال بادوگلیو ( این شرایط توسط امریکا، روسیه و انگلیس دیکته شده بود) 15سپتامبر - نجات موسولینی توسط چتر بازان آلمانی و تاسیس حزب فاشیست جمهوریخواه توسط وی در مناطقی از ایتالیا که هنوز تحت تسلط آلمان بود 9اکتبر - اغاز حملات نیروهای پارتیزانی یوگسلاوی بر ضد نیروهای محور به رهبری مارشال تیتو در ناحیه تریست 13اکتبر - اجازه دادن پرتقال به انگلیس برای استفاده از جزایر ازور به عنوان پایگاه هوایی و دریایی متفقین 9نوامبر - تشکیل بنگاه کمک و احیای ملل متحد در واشنگتن 2تا7دسامبر - کنفرانس تهران : ملاقات روزولت، چرچیل و استالین در تهران و انجام مذاکرات و صدور اعلامیه مبنی بر حصول توافق کامل سه دولت در مورد نقشه ها و عملیات جنگی و صدور اعلامیه مبنی بر وعده کمک اقتصادی به ایران در خلال جنگ و پس از ان 27تا29دسامبر - تصرف راههای اهن امریکا به دست نیروی نظامی این کشور به دلیل تصمیم کارگران راه اهن به اعتصاب در 30 مارس ( حل اختلاف و رفع دخالت ارتش پس از 22 روز ) 1944 23ژانویه - دومین حمله دریایی متفقین به خاک اروپا و پیاده شدن قوای انها در سواحل نزدیک رم 1فوریه - تصویب متمم قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی مبنی بر اجازه تاسیس کمسیون های دفاع وروابط خارجی جداگانه در هر یک از جمهوری ها ی اجزای شوروی و تشکیل ارتشهای جداگانه و مجاز بودن هر یک از انها در مذاکره و عقد پیمان با کشورهای خارجی ( هدف از این کار این بود که دولت شوروی بتواند در اینده در سازمان ملل متحد نمایندگان متعدد بفرستد و اکثریت اراء را بدست اورد ) 2فوریه تا16ژوئن - حمله امریکا به جزایر مارشال و تصرف انها و بعضی جزایر دیگر وعقب راندن ژاپن تا جزایر ماریانا 11فوریه - واگذاری اداره امور کشوری جزایر سسیل و ساردینیا و بخش جنوبی سرزمین ایتالیا به حکومت ایتالیایی ایتالیای ازاد 17فوریه - به دام افتادن ده لشگر آلمانی نزدیک چوکسی و از بین رفتن یا اسارت نفرات انها 22مارس - تصرف مجارستان توسط نیروهای آلمانی و تشکیل حکومت دست نشانده به ریاست دوئم سزتوجای به عنوان نخست وزیر و وزیر امور خارجه 26مارس - تجدید تصرف اوکرانی توسط آلمان و رسیدن به روسها در مرز رومانی 18اوریل - استعفای کابینه مارشال بادوگلیو در ایتالیا و دعوت مجدد ویکتور امانوئل سوم از او برای تشکیل کابینه جدید 9مه - تجدید تصرف سواستوپول و کریمه به دست روسها 5ژوئن - ورود ارتش پنجم امریکا به رم اولین پایتخت اروپایی که از تصرف محور در امد 6ژوئن - حمله به نرماندی : سومین حمله بزرگ دریایی و هوایی متفقین به خاک اروپا در شربورگ فرانسه به کمک 4000 ناو و10,000هواپیما ( حمله نیروهای متفقین به فرماندهی ژنرال ایزنهاور به اراضی تحت کنترل آلمان و گشایش جبهه تازه در غرب اروپا ) 16ژوئن - اغاز بمباران هوایی جزیره کیوشو (خاک اصلی ژاپن) و ادامه بمباران شهرهای ژاپنی تا پایان جنگ 17ژوئن - اغاز نوع تازهای از بمباران شهرهای انگلیس توسط آلمان به وسیله رها کردن هواپیمای بدون خلبان و پر از مواد منفجره 26ژوئن - حمله روسیه به فنلاند و تصرف ویبورگ – تجدید تصرف ویتبسک به دست روسها 11ژوئیه - شناسایی کمیته ملی ازاد فرانسه به ریاست ژنرال شارل دوگل از طرف امریکا به عنوان حکومت دفاکتوری کشوری فرانسه در مناطقی ازاد شده ان کشور 18ژوئیه - استعفای ژنرال هیدکی تویو نخست وزیر ژاپن و کلیه ی وزرای کابینه اش و انتصاب ژنرال کونیاکی کوئیو به عنوان نخست وزیر و ادمیرال میتوماسایونایی به عنوان نایب نخست وزیر 21ژوئیه - نامزد شدن فرانکلین روزولت برای ریاست جمهوری امریکا برای مرتبه چهارم از طرف حزب دمکرات و نامزدی هاری ترومن برای نیابت رئیس جمهور 4سپتامبر - ازادی بروکسل به دست ارتش دوم انگلیس 5سپتامبر - اعلام جنگ روسیه به بلغارستان و رسیدن نیروهای روسی به صوفیه ( 16 سپتامبر ) 18سپتامبر - قبول شرایط متارکه جنگ ( پیشنهاد شده توسط روسیه و با موافقت متفقین) از طرف بلغارستان 2اکتبر - تسلیم نیروهای لهستانی ژنرال بور که بر ضد آلمانیهای متصرف ورشو قیام کرده بودند به آلمانیها 13اکتبر - تصرف بلگراد به دست نیروهای روسی و یوگسلاوی 30اکتبر - پراکندگی نیروهای آلمانی در یوگسلاوی و رسیدن روسها به نزدیکی بوداپست ( 2هفته بعد ) و مقاومت شدید بوداپست تا13 فوریه 1945 21و22اکتبر - جنگ دریای فیلیپین : غرق 40 ناو و تخریب 46 ناو و405 هواپیمای ژاپن – عقب نشینی قوای ژاپن و تمرکز بیشتر قوای امریکا در جزیره ساموس 10نوامبر - تشکیل کابینه جدید فنلاند به ریاست یوهاپاسی کیوی 26نوامبر - استعفای کابینه ایوانوبونومی نخست وزیر ایتالیا و واداشتن وی به تشکیل کابینه جدید (9 دسامبر ) و قبول کابینه جدید از طرف متفقین 10دسامبر - مذاکره برای عقد پیمان بیست ساله اتحاد و امنیت متقابل بین فرانسه و روسیه در مسکو به وسیله ژنرال دوگل 25دسامبر - ورود چرچیل نخست وزیر انگلیس و انتونی ایدن وزیر امور خارجه او به اتن برای پایان دادن به جنگ داخلی بین احزاب یونان 31دسامبر - وعده ژنرال چیان کای چک به مردم چین برای تاسیس حکومت مشروطه پیش از پایان جنگ 1945 1ژانویه - الحاق فرانسه به سازمان ملل متحد به عنوان عضو اصلی از 5 کشور 3 سال پس از الحاق دولت فرانسه ازاد در تبعید به ملل متحد 6ژانویه - قطع روابط دیپلماسی ترکیه با ژاپن 7تا12فوریه - کنفرانس کریمه : ملاقات چرچیل، روزولت و استالین در یالتا در شبه جزیره کریمه به اتفاق مشاوران و فرماندهان نظامی و سیاسی خود و صدور اعلامیه 12 فوریه مبنی بر توافق و تصمیم مشترک به شکست دادن آلمان و تصرف ان کشور و اخذ غرامت و کمک به تشکیل یک سازمان بین المللی برای تامین صلح و امنیت در جهان و تصمیم به تشکیل کنفرانس ملل متحد در سانفرانسیسکو 19فوریه تا17مارس - جنگ سخت ایووجیما و تصرف فرودگاه در 750 مایلی یوکوهاما توسط امریکا که به بهای 19,938 نفر تلفات برای امریکا تمام شد 3مارس - اعلام جنگ فنلاند به آلمان 17مارس - طرح قانون اساسی اتحادیه عرب طی یک جلسه عمومی در قاهره 21مارس - پیشروی ناو هواپیما بر امریکا در ابهای ژاپن و حمله به ناوهای ژاپن که منجر به غرق 15 رزمناو و475 هواپیما گردید ( در این حمله تلفاتی به ناوهای امریکایی نرسید ) 11اوریل - حمله دریایی و زمینی امریکا به اکیناوا : غرق یاماتو بزرگترین رزمناو تاریخ و5 ناو دیگر و تصرف فرودگاهی به فاصله 325 مایلی شهرهای ژاپن 5اوریل - لغو پیمان عدم تجاوز 5 ساله بین روسیه و ژاپن از طرف دولت روسیه ( این پیمان در 13 اوریل 1941منعقد شده بود و یکی از شرایط ان این بود که یکسال پیش از پایان ان ممکن است این پیمان از طرف هریک از طرفین لغو شود) 12اوریل - درگذشت ناگهانی فرانکلین روزولت رئیس جمهور امریکا در وارم اسپرینگ و جانشینی هاری ترومن معاون رئیس جمهور بجای وی 21اوریل - عقد پیمان کمک متقابل و همکاری 20 ساله بین روسیه و لهستان – عدم موفقیت روسیه در بدست اوردن کرسی برای نماینده لهستان در کنفرانس ملل متحد در سانفرانسیسکو 29اوریل - دستگیری و قتل موسولینی به دست نیروهای ضد فاشیست ایتالیا هنگام فرار وی به سوئیس ماه مه - وقوع بزرگترین حمله هوایی در تاریخ توسط امریکا که منجر به در هم شکستن نیروی دریایی و کارخانجات ژاپن و قطع روابط دریایی ژاپن گردید 1مه - خودکشی ادولف هیتلر در برلین در هنگام بمباران شهر به وسیله روسها و ورود نیروهای روسی به خرابه های برلین – اغاز مذاکرات دریادار کارل دونیتز به عنوان رئیس شورای حکومت موقتی آلمان با متفقین برای تسلیم ان (هیتلر پیش از مرگ کارل دونیتز را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود) 4مه - انحلال رژیم ناسیونال سوسیالیست آلمان و تسلیم نیروهای آلمان در شمال غربی آلمان، هلند و دانمارک 7مه - تسلیم بلاشرط حکومت موقتی آلمان به ریاست دریادار دونیتز به متفقین – قطع روابط سیاسی اسپانیا با آلمان 8مه - اعلام پایان جنگ از طرف ترومن در امریکا و چرچیل در انگلیس و نامگذاری 8 مه به نام روز پیروزی 9مه - اعلام پایان جنگ در روسیه توسط استالین - امضای رسمی و پایان تشریفات تسلیم آلمان در برلین 12مه - تقاضای ایوانوبونومی نخست وزیر ایتالیا از متفقین برای اعزام نیرویی به تریست و تصرف ان – اخطار انگلیس و امریکا به مارشال تیتو مبنی بر اینکه تریست باید تحت کنترل متفقین باقی بماند 18مه - اعلام ترومن رئیس جمهور امریکا به سفیر فرانسه مبنی بر اینکه امریکا بخشی از مناطق متصرفی این کشور در آلمان را تخلیه و به فرانسه تسلیم خواهد کرد 20مه - خارج شدن نیروهای امریکایی از تریست و موافقت مارشال تیتو با خارج کردن نیروهای یوگسلاوی از کارینت 6اوت - بمباران اتمی هیروشیما 9اوت - بمباران اتمی ناکازاکی 10اوت - تسلیم بدون قید و شرط ژاپن به امریکا دوستان اگر غلط املایی یا اشتباهی دیدید ببخشید کلیه ی حقوق این اثر متعلق به نویسنده و سایت میلیتاری میباشد. استفاده بدون اجازه و بدون ذکر منبع ممنوع میباشد. Copyright © 2000-2009 p_sh
  3. فارخور نام پایگاه نیروی هوایی هند در کشور تاجیکستان است! این پایگاه در 130 کیلومتری جنوب شرقی شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان قرار دارد. این تنها پایگاه نیروی هوایی هند در خارج از این کشور است که تنها دو کیلومتر از مرز بین افغانستان و تاجیکستان فاصله دارد. عهدنامه بین هند و تاجیکستان برای احداث پایگاه در این کشور در سال 2003 امضائ شد و در سال 2004 به تصویب رسید. این پیمان یعنی حضور دائمی نیروهای نظامی هندی در تاجیکستان برای دفع هرگونه تهدید احتمالی خارجی و تامین امنیت کشور به تصویب رسیده است.کار بر روی احداث پایگاه بلافاصله اغاز گردید و اکنون پایگاه در حالت امادگی کامل به سرمیبرد واز اوایل سال 2007 کاملا قابل استفاده است. جزئیاتی از ساخت پایگاه در دسترس نیست اما گمان میرود که مصالح نظامی هندی از اسیای مرکزی تامین شده باشند.تقریبا 70 درصد جنگ افزار های هندی از روسیه و اتحاد جماهیر شوروی پیشین بدست امده است. بر طبق اخبار گوناگون گمان میرود که پس از تکمیل بنا پایگاه میزبان 12 الی 14 فروند جنگنده بمب افکن میگ 29 خواهد بود پایگاه فارخور عمق و برد بیشتری را در اختیار نیروهای نظامی هند فرار میدهد که برای انان موجب ایفای نقش بیشتری در اسیای جنوبی و ظهور ملموسی از حرکت هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی است هدف سیاسیی که در سال 2003-2004 رسما اعلام کرده اند دلائل پنهانی تاسیس این پایگاه میتواند رقابت هند و پاکستان بر روی شبه قاره باشد پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان نگرانی شدید خود از این مساله را به مقامات تاجیکستان ابراز داشت در حقیقت هواپیماهای هندی میتوانند در عرض چند دقیقه خود را به پاکستان برسانند! پایگاه فارخور یکی از نمونه های بارز از تلاش هندی ها برای ارتقای ثبات در افغانستان و بالا بردن توان دهلی نو در فراهم اوردن نفت چه از اسیای جنوبی و چه از اسیای مرکزی است. هند بطور معلوم محدود شدن نقش خود به ناحیه سوق الجیشی جنوب اسیا را نخواهد پذیرفت برنامه هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی تنها برای مصارف نظامی نیست بلکه دسترسی به منابع انرژی اسیای مرکزی برای هند امری حیاتی به شمار میرود. دهلی نو به دنبال دسترسی به نفت و گاز قزاقستان وانجام پروژه های ملیونی مثل خط لوله ایران-افغانستان-پاکستان-هند و دیگری پیوستن ترکمنستان افغانستان پاکستان وهند. هرکدام از این خط لوله ها یا هر دوی اینها میتواند در دستیابی هند به منابع انرژی تاثیر مهم و قابل اطمینانی داشته باشند به شرطی که روابط دوستانه بین هند و پاکستان تقویت گردد هند خواهان توسعه شبکه ی قدرت جدیدی در اسیاست که ایالات اسیا را با ان به مبدائیت شبه قاره یکی میکند این نظریه ای است که از سوی ایالات متحده در گذشته بشدت حمایت شده است. هنگامی که هند از شبکه ای جدید در اسیای مرکزی برای بالا بردن نمودار جامع اقتصادی خود بهره جوید واشنگتن این پروژه را راهی برای مقابله با نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در اسیای مرکزی میبیند منبع: نوشته شده توسط محمد- مجله هوايي
  4. بررسی سامانه ی دفاع هوایی مصباح 1 در جنگ، یکی از اهداف نابودی توان اقتصادی، صنعتی و نظامی دشمن است و این کار معمولا با حملات هوایی و موشکی انجام می پذیرد. ایران تا سال 89 برای مقابله با این تهدیدات به ویژه تهدید موشک های کروز و هوا به زمین، توان مناسبی نداشت. تنها سامانه ی روسی تور ام-1 آن هم به تعداد محدود وظیفه ی دفاع از سایت های اتمی و مراکز حساس نظامی را بر عهده داشتند. در سال 89 سامانه ای به نام مصباح 1 برای مقابله با تهدید موشک ها رونمایی شد که بحث های زیادی را بر انگیخت. در این جا پیرامون کارآمد بودن آن صحبت می کنیم. مصباح 1، یک توپ ضد هوایی کششی است که به وسیله ی یک سیستم هدایت، هدف را شناسایی، رهگیری و منهدم می کند. اجزای این سامانه به شرح است: 1:شاسی و پایه ها شاسی این سامانه مشابه سامانه ی سماوات (اورلیکن) است که قادر به چرخش 360 درجه در اطراف و چرخش بین زوایای منفی 5 درجه تا 92 درجه به سمت بالا و پایین است. پس از جمع شدن می توان آن را توسط کامیون روی 4 چرخ کشید. 2:توپ ها و خشاب های آنها مصباح-1 از 4 توپ دو تایی Zu-23-2 استفاده می کند. هر کدام از توپ ها توانایی شلیک 1000 گلوله در دقیقه را دارند و با اندکی محاسبه عدد 8000 گلوله در دقیقه برای تمام سامانه محاسبه می شود. اما نرخ آتش مصباح 1 نصف این عدد یعنی 4000 گلوله در دقیقه اعلام شده است که می تواند صرفا برای ذخیره ی مهمات باشد. جمعا 8 خشاب در وسط و کناره ها قرار می گیرند. ظرفیت هر خشاب 200 گلوله است. این یعنی گلوله ها ظرف 24 ثانیه شلیک مداوم به اتمام خواهند رسید. برد و ارتفاع توپ ها به ترتیب 2.5 و 2 کیلومتر است. سرعت دهانه ی گلوله ها 970-980 متر بر ثانیه است. 3:سیستم کنترل آتش یکی از نکات مصباح 1 که اطلاعات کمی در مورد آن داریم سیستم کنترل آتش آن است. این سیستم از یک رادار و یک سامانه ی الکترواپتیکی و حرارتی تشکیل شده است که هر یک روی یک کانتینر نصب شده اند. مرکز کنترل و هدایت درون خود کانتینرهاست. مشخصات سیستم الکترواپتیکی ساخت صاایران، که بعضی منابع از آن به عنوان صافات نام برده اند، در دسترس نیست. اما با توجه به سامانه های مشابه ایرانی می توان بردی بین 15 تا 25 کیلومتر برای آن در نظر گرفت. رادار سامانه ی مصباح از نوع آرایه ی صفحه ای است و به احتمال زیاد تنها وظیفه ی جست و جو و کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. تقریبا هیچ اطلاعاتی در مورد این رادار در دسترس نیست. تنها راداری که به آن شباهت دارد رادار ارتفاع پست سامانه ی HQ-9 چینی است که البته بسیار بزرگتر از رادار مصباح است. در هر حال به علت شباهت ساختاری دو رادار بعید نیست که ایران برای ساخت آن از چینی ها کمک گرفته باشد. احتمالا هدفگیری اصلی بر عهده ی سیستم الکترواپتیکی است و رادار تنها نقش جست و جو و تا حدی کمک در هدف گیری را بر عهده دارد. مطمئنا سیستم کنترل آتش توانایی هدایت چندین توپ را به طور همزمان دارد. جوانب مثبت ارزان قیمت بودن: توپ ها و شاسی از قبل در ایران تولید می شدند و قیمت چندانی ندارند بنابراین میتوانند به تعداد زیاد استفاده شوند. نرخ آتش بالا: 4000 گلوله در دقیقه نرخ آتش کمی محسوب نمی شود. این مقدار برابر سیستم فالانکس آمریکایی است. اتوماتیک بودن: این ویژگی نیاز به اپراتور برای هدفگیری را برطرف می کند و تنها یک نفر می تواند دستور شلیک را صادر کند. استفاده از چندین سیستم برای کشف و رهگیری هدف: در این صورت بقاپذیری سامانه به شدت افزایش می یابد. نیمه متحرک بودن: می شود به راحتی با کامیون قسمت های مختلف مصباح را به نقاط دیگر منتقل کرد که این یک قابلیت بسیار ارزشمند محسوب می شود. جوانب منفی برد و ارتفاع کم توپ: برد 2.5 کیلومتر و ارتفاع 2 کیلومتر برای مقابله با همه ی تهدیدات کافی نیست و زمان واکنش را نیز کم میکند پراکندگی گلوله ها: توپ ها با فاصله از هم قرار گرفته اند بنابراین نابودی اهداف کوچک سخت تر می شود. این اهداف کوچک شامل موشک های کروز نیز می شود. سخت بودن تعویض خشاب ها: تعویض 8 خشاب که بعضی ها در نقاط با دسترسی کم قرار دارند کار آسانی نیست. هر شاسی پس از اتمام خشاب ها تا چند دقیقه غیر قابل استفاده می شود. سرعت دهانه ی کم گلوله ها: 970 متر بر ثانیه سرعت زیادی نیست و میتواند باعث کم شدن دقت نیز بشود. راهکارهایی برای ارتقای این سیستم همه ی تجهیزات نظامی قابلیت ارتقا دارند و مصباح 1 هم از این قاعده مستثنی نیست. شاید دلیل این که نام آن مصباح "1" است نیز همین باشد. توپ های این سامانه یکی از نقاط ضعف آن محسوب می شوند. برد آنها بسیار کم است. عمده ترین دلیل آن نیز کم بودن طول لوله نسبت به قطر آن است. همچنین سیستم تغذیه ی آنها از نوع خشابی است که تعویض آن بسیار وقت گیر می باشد. می توان با ساخت یک توپ جدید که سیستم تغذیه اش نواری و طول لوله اش بیشتر است این مشکلات را تا حدی برطرف کرد. همچنین می توان از شعله پوش های مدرن تر نیز در آن استفاده کرد. در بهترین حالت کالیبر توپ ها نیز افزایش می یابد که قدرت تخریب، برد و سرعت گلوله ها را زیاد می کند. محل قرارگیری توپ ها مشکل پراکندگی گلوله ها را به وجود آورده. عمده ترین دلیل آن نیز ایجاد فضا برای خشاب ها است. در صورتی که روش تغذیه نیز عوض شود می توان توپ ها را به هم نزدیک تر کرد تا این مشکل نیز برطرف شود. شاسی و پایه ی این توپ در حال حاضر بزرگ و جاگیر است. در صورت تعویض توپ بهتر است این قسمت نیز تغییر کند. اگر به جای توپ، از یک گاتلینگ استفاده شود می توان از این سامانه در ناوها نیز استفاده کرد. یکی از مشکلات ناو های ایرانی نبود سیستم های دفاع نزدیک است که با ساخت چنین سامانه ای توان آنها به شدت افزایش می یابد. در صورتی که این سامانه به همراه موشک های زمین به هوای میثاق یا شهاب ثاقب بر روی یک خودروی زرهی شنی دار نصب شود می توان از آن برای پشتیبانی نزدیک نیروهای زرهی و پیاده استفاده کرد که توان قابل ملاحظه ای به نیروی زمینی خواهد داد. به هر حال مصباح 1 در شکل کنونی هم می تواند برای دفاع از مراکز مهم نظامی و هسته ای استفاده شود و به همین شکل فعلی نیز توان دفاعی ایران را افزایش خواهد داد نویسنده: امید.د (اسپهبد) استفاده تنها در صورت درج نام نویسنده و میلیتاری مجاز است.
  5. خاطره ای از شهید احمد کاظمی در سلول باز شد. نگهبان چشم چرخاند بین زندانیها. انگار دنبال کسی میگشت پیداش نکرد. داد زد: "احمد کاظمی!" احمد بلند شد. رفت تا جلوی در. چشم دوخت به نگهبان. نگهبان تعجب کرد. سر تا پای او را نگاه گرفت. زیر لب گفت: "این که بچه است". و زل زد به چشمهای احمد. چشمهای درخشان، بینی کشیده و نگاه نافذ او را دید و آرامشی را که داشت. گفت: "پیداست که نمیدانی کجا هستی". احمد لبخند زد. - چرا میدانم، اما من کاری نکرده ام. نگهبان خندید. بلند و کشیده. -همه اولش همین را میگویند، همه ... و از کنار در رفت کنار. - بیفت جلو! در راهروی نیمه تاریک که میرفتند، دلسوزانه افزود: "من نگهبانی بیش نیستم، اما خودت را اذیت نکن. این جا کاری میکنند که آدم هفت جدش را هم به یاد بیاورد. نمیتوانی چیزی را پنهان کنی." احمد چیزی نگفت. تا انتهای راهرو رفتند و پیچیدند. پله هایی پیدا شد. رفتند پائین. نگهبان دری را باز کرد. ناگهان صدای ضجه ای بلند شد. از اتاق بغلی می آمد. احمد، یک آن سر جایش یخ زد. نگهبان از پشت هلش داد. - چیزی نیست، عادت میکنی. در، پشت سرش بسته شد. اتاق کوچک بود و نیمه تاریک. جلوتر میز و صندلی قراضه ای دیده میشد. میدانست که باید نیرویش را ذخیره کند. نشست روی صندلی و منتظر شد. ساعتی گذشت. کسی نیامد سراغش. آیا او را فراموش کرده بودند؟ میدانست که چنین نیست. شنیده بود که بعضیها در همان لحظات طاقت فرسای انتظار، میبرند. دوباره صدای جیغی بلند شد. آیا صدا از آن یکی از دوستانش نبود؟ بجز خودش، سه نفر دیگر را هم دیده بود که دستگیر شده اند. وسط عزاداری، مرد تنومندی مچ او را چسبیده بود. - یک دقیقه بیا! و تا به خودش بیاید، دیده بود که از جمع عزاداران که سینه میزدند و شعار میدادند، بیرون کشیده شده است. - شما کی هستی؟ - بعدا میفهمی. و چشم که چرخانده بود، دوستان دیگرش را هم دیده بود که توسط مردان دیگری، احاطه شده بودند. در صدایی کرد و باز شد. احمد برگشت. مردی را دید که لباس نظامی نپوشیده بود. معلوم نبود که مال شهربانی "نجف آباد" است یا اینکه از بیرون آمده. - خب، کارمان راحت شد، دوستانت هم به همه چیز اعتراف کردند. احمد بلند شد و ایستاد، مرد متعجب بود. - خوب برای خودت جا خوش کرده ای! و چشم دوخت به چشمهای احمد. - وقت زیادی ندارم. شهربانی شلوغ است. هر روز دهها نفر را میگیرند و می آوردند اینجا که ما آدمشنا کنیم. زود باش! احمد پرسید: "چه کار باید بکنم؟" و ناگهان سمت راست صورتش داغ شد و گوشش تیر کشید، آنقدر که فحشهای اولیه مرد را نشنید: - ... خودت را زده ای به آن راه؟ فکر کردی با کی طرفی؟ بگو اعلامیه ها را از کی میگرفتید، دستور دیوارنویسی مال کلی بود و خودت را خلاص کن! احمد با آرامی مرد را نگاه کرد. گفت: "من نمیدانم چه میگویید. من فقط تو عزاداری بودم، عاشورا بود، مگه شما عزاداری نمیکردید؟" یک دفعه پای مرد بالا آمد و بینی احمد داغ شد، بعد شرشر گرم خون را احساس کرد و صدای مبهم مرد را شنید: "پس نمیخواهی حرف بزنی؟" ... شکنجه، پانزده روز ادامه داشت، اما احمد هیچ چیزی را به گردن نگرفت. برای همین هم مجبور شدند رهایش کنند، به خصوص که هر روز زندانیان جدیدی آورده میشدند و جا کم بود. پسبانی که آن روز لباس شخصی پوشیده بود، در آخرین بازجویی گفت: "فکر نکن ما خریم، ولت میکنیم تا بروی، اما همیشه زیر نظر ما هستی. ساواک هیچ کس را رها نمیکند. بنابراین هر وقت توی خیابان راه میروی، یادت باشد که چشمهای "امیری" دنبالت است". و تازه آن موقع بود که احمد، اسم فامیلی پاسبان را فهمیده بود و این را که ساواکی است. بیرون که آمد، انگیزه اش برای مبارزه بیشتر شد. سال 56 بود. رژیم سلطنتی آخرین نفسهایش را میکشید. احمد ارتباطش را با انقلابیون بیشتر کرد و همین باعث شد که ساواک دنبال دستگیری مجددش باشد. حالا باید پنهان میشد. مدتی از چشمها دور ماند، اما احساس میکرد که وقتش دارد تلف میشود. برای همین هم تصمیم بزرگتری گرفت: پیوستن به مبارزان فلسطینی و دیدن دوره های چریکی. به سرعت کارهایش را انجام داد و از طریق دوستانش، عازم پادگان "جمهوریه" سوریه شد، اما مبارزان فلسطینی، طوری نبودند که او تصور کرده بود. همه آنها به یک اندازه مسایل مذهبی را رعایت نمیکردند. دختر و پسر قاطی هم بودند و حدود شرعی مخدوش شده بود. چند بار با مسئولین بحث کرد، اما به هیچ نتیجه ای نرسید. دلسرد شده بود. باید بر میگشت به کشور خودش، جایی که در آن انقلاب به پیروزی رسیده بود و حوادث شگفت انگیزی روی میداد. یکی از این حوادث شگفت انگیز، محاکمه ساواکیها بود. همه میدانستند که احمد شکنجه شده است و از او میخواستند که از عامل شکنجه اش شکایت کند، اما هر چه میکردند، احمد نمیپذیرفت. با این که ماهها خون دماغ میشد و جای بگد پاسبان شهربانی، به این زودیها قصد خوب شدن نداشت. حالا پاسبان امیری خیالش راحت شده بود که از طرف احمد، خطری تهدیدش نمیکند و از عظمت روحی او به شگفت آمده بود، آنقدر که میتوانست سالها بعد، نامه ای برایش بنویسد: "من همانی هستم که شما مرا به نام امیری میشناسید. میدانم در حقتان بدی کرده ام و میدانم که شما آنقدر بزرگوار هستید که مرا بخشیده اید و همین به من جسارت میدهد که خواهش دیگری از شما بکنم. اگر میتوانید، به من کمک کنید تا ترتیب انتقال فرزندم به دانشگاه دیگری، داده شود. میدانم که مسئولان دانشگاه شما را میشناسند و حرفتان را گوش میکنند". احمد از بازیهای روزگار شگفت زده شده بود. مدتی به نامه شکنجه گرش فکر و لحظاتی را که زیر دست او از درد به خود میپیچید، به یاد آورد، اما آخر سر نامه ای به دانشگاه نوشت و از مسئولان خواست اگر راه قانونی وجود دارد، با انتقال فرزند شکنجه گرش موافقت کنند و آن وقت بود که احساس سبکی و راحتی کامل کرد و دید که خوبی کردن - حتی در حق کسی که بهت بدی کرده - چقدر لذت بخش است. از کتاب همشهری نوشته محمدرضا بایرامی
  6. در مورد جنگ اول خليج فارس و جنگ دوم كه منجر به سرنگوني صدام شد در تاپيك هاي مختلف بصورت پراكنده بسيار گفته شده است. بررسي رفتار سياسي آمريكا در قبال عراق و پرونده سازي هايي كه آن زمان بر عليه اين كشور انجام داد و نيز جنگ رواني و در نهايت حمله تمام عيار آمريكا به عراق داراي نكات مهمي است كه مي تواند شناخت ما را از دشمن هميشگي مان بيشتر كند. قطعا روش كار آمريكا با ايران نسبت به رفتار آن زمان آمريكا با عراق تفاوت اساسي نخواهد داشت در اين تاپيك من پيشنهاد مي كنم با كمك دوستان ابتدا از اينجا شروع كنيم كه : نطفه جنگ اول آمريكا با عراق از كي بسته شد ؟ آيا صرفا دليل حمله عراق به كويت مي توانست بهانه اي براي حمله آمريكا باشد ؟ چرا آمريكا تصميم گرفت صدام را كه خود پرورده بود سرنگون كند؟ نقش اسراپيل در اين ميان چيست ؟ چرا ارتش عراق كه تجربه 8 سال جنگ + جنگ اول خليج را داشت براحتي در مقابل آمريكا و متحدانش تسليم شد؟ آيا نسخه عراق براي ايران هم قابل پيچيدن است؟ و ده ها سوال ديگر كه در مورد اين دو جنگ قابل پرسيدن است؟ از دوستان مي خواهم كه با شركت در اين بحث به شفاف شدن موضوع كمك كنند.
  7. پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند. هم چنین عراق در سال های سوم و چهارم جنگ تاکتیک های جدیدی اتخاذ کرد، که طبعا نیازمند به کارگیری تاکتیک ها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور با سه ویژگی انتخاب گردید: 1- ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی – خاکی. 2- سرعت عمل. 3- غافلگیری. منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از عملیات رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تاثیر گذاری آن، انتخاب شد. نظر به راکد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، که طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های نیروهای خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خود (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، از جمله شرایط و عواملی بود که موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از طرف هور نداشته باشد و همین تصور باعث گردید که عراق، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله تنها با چند گردان پدافند نماید. در این میان، اجرای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال هور، به رغم نتایج غیرمطلوب آن، نتیجه ای بزرگ – هر چند غیر مستقیم – بر جای گذارد. عملیات در منطقه چزابه، شناسایی موقعیت ضعیف دشمن در منطقه هور را در پی داشت. فرماندهان سپاه پاسداران که به مناسبت عملیات والفجر مقدماتی در آن منطقه حضور یافته بودند، با مشاهده نقاط ضعف دشمن، سریعاً به طراحی عملیات خیبر پرداختند و با استفاده از تجربه حاصل از عملیات والفجر مقدماتی، ضریب امنیت را شدت بخشیده و رعایت حفاظت اطلاعات را اصل قرار دادند. مضافاً به این که دو نکته مهم دیگر در دستور کار قرار گرفت. نکته اول، فعالیت های شناسایی بود که با توجه به رعایت اصل حفاظت، به نیروهای بومی سپاه خوزستان واگذار شد. نکته دوم، تغییر در سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد قابلیت عملیات آبی – خاکی بود که باید متحقق می شد ، بر همین اساس، یگان دریایی سپاه (قرارگاه نوح) تشکیل شد. در عین حال، برای جلوگیری از هوشیاری دشمن، قرارگاه دریایی سپاه در بوشهر فعال گردید تا به این وسیله تلاش جدید به منظور افزایش فعالیت در خلیج فارس تلقی گردد. اهداف عملیات هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند. منطقه عملیات منطقه عملیاتی که در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است، از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشکی. قسمت خشکی، که حداقل عرض آن 8 کیلومتر و حداکثر 10 کیلومتر است، توسط دو هور بزرگ – هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب آن – احاطه شده است. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود که 3/4 آن در شرق رودخانه قرار دارد. جاده مواصلاتی عماره – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است. هم چنین تاسیسات دیگری وجود دارد که عبارتند از: دکل های برق، دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تاسیسات و کارخانجات کاغذ سازی، چاه های نفت و ... هور منطقه ای است هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن 2 تا 3 متر بالاتر از آب دریاست و به طور کلی نسبت به مناطق هم جوار گود می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دایمی به وجود می آید و دارای روییدنی هایی به شرح زیر است: 1- نی با ارتفاع 2 تا 7 متر که عمدتاً در جاهای عمیق می روید. 2- بردی(1) که معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است. 3- چولان(2) که در جاهای کم عمق می روید و ارتفاع آن کمتر از 50 سانتی متر است. به علت پوشش فشرده سطح هور از نی، بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص (آبراه ها، نهر ها و یا محل عبور حیوانات وحشی) امکان پذیر است. علت انتخاب هور علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، علت انتخاب هور به لحاظ عوامل زیر بود: 1- پرهیز از تک جبهه ای (حمله رویاروی و مستقیم به دشمن را تک جبهه ای می گویند). 2- حمله به جناح دشمن؛ شکل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود که الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس رسیدن به عقبه دشمن در نشوه، جناحی عمده از دشمن به تصرف در می آمد که تزلزل خطوط دشمن را در پی داشت. 3- عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات در هور. 4- بکر بودن منطقه. 5- غیرممکن بودن مانور زرهی برای دشمن. استعداد دشمن منطقه مورد نظر برای عملیات در حوزه استحفاظی سپاه سوم عراق قرار داشت و در جریان عملیات یگان های زیردر این منطقه حضور یافتند: الف – یگان های پیاده : - تیپ های 3، 5، 11، 18، 605، 702، 704، 93، 95، 96، 701، 501، 35، 419، 108، 113، 427، 36، 22، 23، 28، 418، 422، 19 پیاده. ب – یگان های رزهی: - تیپ های 30، 16، 6، 56، 14، 26 و 37 زرهی و تیپ 55 مختلط. ج – یگان های مکانیزه: - تیپ های 25، 8، 27، 15 و 20 مکانیزه. د – گارد مرزی و گارد ریاست جمهوری: - تیپ های 5، 8 و 11 گارد مرزی و یک تیپ از گارد ریاست جمهوری. هـ – نیروی مخصوص: - تیپ 65. و – جیش الشعبی و کماندو: - بیش از 10 گردان. ز – توپخانه: - حدود 30 گردان. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) بود. دو قرارگاه اصلی (کربلا و نجف) و پنج قرارگاه فرعی (نصر، حنین، بدر، حدید و فتح) تحت امر قرارگاه مرکزی بودند. یگان های عملیاتی نیز به شرح ذیل بود: الف – سپاه پاسداران: - لشکرهای 5 نصر، 8 نجف اشرف، 31 عاشورا، 19 فجر، 41 ثارالله، 17 علی ابن ابی طالب (ع)، 14امام حسین (ع)، 27 محمد رسول الله (ص) و 7 ولی عصر(عج). - تیپ های مستقل 15 امام حسن (ع)، 10 سید الشهدا(ع)، 44 قمر بنی هاشم(ع)، 33 المهدی (عج)، 18 الغدیر و 21 امام رضا(ع). - تیپ های مستقل زرهی 72 محرم، 20 رمضان و 28 صفر. - یگان دریایی (قرارگاه نوح). - در مجموع، سپاه پاسداران 220 گردان عملیاتی در اختیار داشت و استعداد توپخانه آن نیز 7 گردان بود. ب - ارتش جمهوری اسلامی: - لشکر های پیاده 77، 21، 28 و 55. - لشکرهای زرهی 81، 16 و 92. قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) فرماندهی قرارگاه های فرعی را به عهده داشت: قرارگاه نصرهدایت لشکر 5 نصر و تیپ 15 امام حسن(ع) را به عهده داشت. قرارگاه حدید هدایت تیپ 44 قمر بنی هاشم و تیپ 21 امام رضا (ع) را به عهده داشت. قرارگاه فتح هدایت لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و تیپ 33 المهدی (عج)+ تیپ 18 الغدیر را به عده داشت. قرارگاه حنین هدایت لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) و لشکر 41 ثارالله و تیپ 10 سیدالشهدا(ع) را برعده داشت. قرارگاه بدر هدایت لشکر 8 نجف، لشکر 31 عاشورا، لشکر 19 فجر را به عهده داشت. قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عده داشت. از ارتش لشکرهای 77، 21 و 28 پیاده و لشکر 8 زرهی. از سپاه لشکر 14 امام حسین (ع)، 7 ولی عصر (عج) و تیپ زرهی 72 محرم. لازم به ذکر است که لشکر 16 و 92 زرهی ارتش در حین عملیات به کار گرفته شدند. طرح عملیات دو قرارگاه کربلا و نجف ماموریت داشتند ضمن تامین اهداف محوله، روی پل دوعیجی در شمال نشوه (غرب نهر کتیبان) الحاق کرده و سپس به سوی بصره ادامه عملیات دهند. قرارگاه کربلا می بایست با عمل ازمحور زید و چسبیدن به نهر کتیبان جهت مسدود کردن منطقه ورودی دشمن در دو عیجی اقدام می کرد. قرارگاه نجف نیز پس از دستیابی به العزیر و القرنه و تصرف جزایر مجنون و الحاق به طلاییه، جهت بازکردن جاده طلاییه – نشوه که تنها امید برای ادامه عملیات و انتقال نیرو و مهمات بود، اقدام نماید. یگان های تحت امر این قرارگاه می باید با عبور از طلاییه به سمت نشوه و تامین آن در پل دوعیجی به قرارگاه کربلا(نیروهای ارتش)ملحق می شدند. قرارگاه نجف برای تصرف اهداف خود به تشکیل پنج قرارگاه فرعی (نصر، بدر، حنین، حدید، فتح) مبادرت می ورزید. قرارگاه دیگری با نام نوح(ع) وظیفه ترابری دریایی و پشتیبانی یگان های عمل کننده را برعهده داشت. شرح عملیات نکته قابل توجه قبل از آغاز تک، حضور گسترده نیروهای مانور قدس در مناطق عملیاتی، پس از انجام مانور در مراکز مختلف شهرستان ها بود. علاوه بر این، با توجه به مانور قدس و تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و حمله موشکی به دزفول و بمباران شهرهای کرمانشاه، ایلام، رامهرمز و ...، جو کلی جنگ در کشور، شکل خاصی به خود گرفته بود. عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسول الله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره – العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگان های ارتش به مواضع قبلی خود شد. در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد. در ادامه عملیات، پس از آن که محور زید با عدم موفقیت مواجه شد، لشکر 14 سپاه پاسداران که تحت امر قرارگاه کربلا (ارتش) بود، آزاد شده و به همراه لشکر 27 ماموریت طلاییه را به عهده گرفت. در آن شب نبردی سخت درگرفت که تا صبح به طول انجامید . در این میان، فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آن که محور جاده طلاییه – به طول 6 کیلومتر– در اختیار نیروهای خودی بود، لیکن وسعت کم منطقه مانور از یک سو و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن از سوی دیگر، امکان پیشروی الحاق با محور جزایر مجنون را ناممکن ساخته بود. به همین خاطر از ادامه عملیات در طلاییه صرف نظر شد و به این ترتیب اهداف عملیات خیبر به حفظ جزایر مجنون محدود شد. بر همین اساس و با توجه به فشارهای دشمن، مرحله سوم عملیات به منظور تثبیت موفقیت خودی در جزایر انجام شد. دشمن که هر گونه حضور نیروهای ایرانی در هور را خطری برای جاده بصره – العماره می دانست با اجرای آتش شدید و توان پیاده وزرهی می کوشید جزایر مجنون را بازپس گیرد. این در حالی بود که نیروهای خودی خسته از چند روز جنگ، نداشتن عقبه نزدیک و نیز عدم حمایت آتش توپخانه، به مقاومت خود ادامه می دادند. متقابلاً، دشمن با تمرکز صدها قبضه توپ روی جزایر و بمباران مداوم آن ها با هواپیما و نیز در اختیار داشتن عقبه خشکی با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و طاقت فرسایی را وارد می ساخت. به رغم وضعیت یاد شده، نیروهای خودی می کوشیدند به هر صورت ممکن جزایر را حفظ نمایند. براین اساس، سپاه پاسداران با تمام استعداد خود جهت دفع تهاجم دشمن و حفظ جزایر در آن جا استقرار یافت. نهایتاً دشمن که در مقابل خود مقاومتی غیر قابل تصور و پیش بینی مشاهده می کرد، به تدریج از بازپس گیری جزایر ناامید شد و به تحکیم مواضع پدافندی خود مبادرت ورزید. نتایج عملیات عملیات خیبر که به آزاد سازی منطقه ای به وسعت 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر مربع در طلاییه انجامید، موجب افزایش عزم بین المللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید؛ به گونه ای که از تاریخ 3/12/1362 (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطعنامه552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطعنامهو طرح های مذکور نظر ایران را تامین نمی کرد. هم چنین، در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی – خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورت های حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خود آگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آبی – خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر، والفجر8، کربلا3، 4 و 5 و نیز زمینه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید. تلفات و ضایعات عراق در این عملیات به شرح ذیل می باشد: - کشته و زخمی شدن حدود 15000 نفر. - به اسارت درآمدن 1140 نفر . - انهدام 150 تانک و نفربر و 200 خودرو. - به غنیمت در آمدن 10 تانک و 60 کامیون. - انهدام 21 تیپ به میزان 20 تا 100 درصد. منبع :سايت دفاع مقدس
  8. سلام ممنون میشم یک سری فیلم نظامی و یا جاسوسی را در این تاپیک معرفی کنید مثلا یک فیلم که در یکی از تاپیک های انجمن معرفی شده بود Behind Enemy Lines
  9. سلام در این تاپیک قصد داریم مطرحترین فیلمهای جنگی را معرفی نموده و در پایان تعریفی از ژانر جنگ ارائه کنیم. [size=18]*برای دیدن [color=red]البوم تصاویر[/color] ، اطلاعات بیشتر و [color=red]تریلر[/color] فیلم برروی "اطلاعات بیشتر" کلیک کنید [/size] [color=red]جنگهای ناپلئونی ************[/color] [b]واترلو (WATERLOO)[/b] [url=http://www.tangoll.com.hk/Waterloo.jpg]عکس 1[/url] [url=http://cdn.hometheaterforum.com/7/75/75c63042_htf_imgcache_39102.jpeg]عکس 2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0066549/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1970 ايتاليا و شوروي - جنگي بازيگران : راد استايگر، کريستوفر پلامر، اورسن ولز، جک هاوکينز، ويرجينا مکنا، دان اوهرليهي، روپرت ديويس، مايکل وايلدينگ، سرگئي زاخاريادزه و آندره آ چکي. کارگردان: سرگئي بوندار چوک. خلاصه ي داستان: «ناپلئون» (استايگر) پس از کناره گيري از قدرت، به البا تبعيد مي شود اما خيلي زود دوباره قدرت را در دست مي گيرد. «لويي هجدهم» (ولز) نيز تاج و تخت را رها مي کند و مي گريزد. نيروهاي انگليسي و پروسي به فرماندهي «ولينگتن» (پلامر) و «بلوخر» (زاخاريادزه) تصميم مي گيرند تا نيروهاي «ناپلئون» را براي هميشه نابود کنند. شرح فيلم: صحنه هاي نبرد فيلم که با دقت پرداخت شده، تماشايي است. بازي استايگر در حد چند ژست باسمه اي جلوه مي کند و تماشاگر را جلب قهرمان فيلم نمي سازد. تنها بازي موفق از آن پلامر است و البته ولز که مثل هميشه ديدني به نظر مي آيد. *[size=9]من به شخصه فکر میکنم این بهترین فیلم در رابطه با جنگهای ناپلئونی باشه.[/size] [color=red]جنگ جهانی اول و سقوط روسیه ************[/color] [b]راه‌های افتخار (PATHS OF GLORY)[/b] [url=http://up.iranblog.com/images/ltsqc9pwxwjz8c9oxfu.jpg]عکس1[/url] [url=http://www.indelibleinc.com/kubrick/films/paths/images/paths-kirkdoug.jpg]عکس2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0050825/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1957 ایالات متحده - جنگی،جنایی،درام بازیگران: کارگردان:استنلی کوبریک خلاصه داستان:در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می‌کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه می‌شود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند. توضیحات:راه‌های افتخار (به انگلیسی: Paths of Glory) فیلمی است به کارگردانی استنلی کوبریک و محصول سال ۱۹۵۷ است. نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد. [b]در جبهه غرب خبری نیست (All Quiet on the Western Front)[/b] [url=http://cf1.imgobject.com/posters/464/4ca929075e73d643ed000464/all-quiet-on-the-western-front-original.jpg]عکس1[/url] [url=http://cdn.mos.totalfilm.com/images/a/all-quiet-on-the-western-front2-800-75.jpg]عکس2 [/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0020629/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1930 ایالات متحده - اکشن،درام،تاریخی بازیگران:Lew Ayres, Louis Wolheim and John Wray کارگردان:Lewis Milestone خلاصه داستان:روزهای اولیه جنگ جهانی اول، ارتش آلمان تحت عنوان دفاع از سرزمین پدری مشغول سربازگیری است و معلم پیری در کلاس شاگردان خود را تشویق به رفتن به جبهه‌های جنگ می‌کند و شاگردان تهییج شده، همه برای اسم نویسی اقدام می‌کنند... توضیحات:در جبهه غرب خبری نیست (به انگلیسی: All Quiet on the Western Front) فیلمی محصول شرکت آمریکایی یونیورسال پیکچرز و به کارگردانی لوئیس مایلستون است که بر اساس رمانی از اریش ماریا رمارک ساخته شده‌است.(شرح این رمان در پست های بعد خواهد امد) این فیلم که به وقایع جنگ جهانی اول می‌پردازد، در اسکار سال ۱۹۳۰ موفق به جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. [b]اسب جنگی (WAR HORSE)[/b] [url=http://www.aftabir.com/news/2011/jul/05/images/6e1c0eb12248490a1553de667c37db28.jpg]عکس[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt1568911/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول 2011 تاریخ انتشار:28 دسامبر 2011 امریکا - جنگی بازیگران: کارگردان:استیون اسپیلبرگ توضیحات:جرمی اروین به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم اقتباسی اسب جنگی معرفی شده است. از دیگر بازیگران این پروژه سینمایی می‌توان به امیلی واتسون، پیتر مولان و دیوید تولیز اشاره كرد. رمان اسب جنگی در سال ۱۹۸۲ به قلم مایكل مورپورگو منتشر شده است. داستان این كتاب به انس و الفت پسری نوجوان و یك اسب در خلال سال‌های بحرانی جنگ جهانی اول می‌پردازد. شرکت فیلم‌سازی دریم‌ورکز و کمپانی‌ دیزنی امتیاز برگردان سینمایی این رمان را به‌دست آورده‌اند. لی هال نگارش فیلمنامه‌ی اقتباس اسب جنگی را برعهده گرفته است. ساكنان يك روستاي انگليسي كه استيون اسپيلبرگ، آنجا را به عنوان لوكيشن فيلم اسب جنگی انتخاب كرده، مدعي‌اند كه ساخت اين فيلم زندگي‌شان را كاملا مختل كرده است. اهالي اين روستاي انگليسي مدعي‌اند كه اكثر صحنه‌هاي اين فيلم، جنگي بوده و استفاده گاه و بيگاه از اسلحه باعث مختل شدن زندگي و آرامش ساكنان روستا شده است. در حالي كه تعدادي از روستايي‌ها خانه‌هاي‌شان را در قبال مبالغ قابل توجهي، به عنوان لوكيشن فيلم به اسپيلبرگ اجاره داده‌اند، عده‌‌اي ديگر زندگي‌شان تحت تاثير سر و صداي زياد فيلمبرداري و تدابير شديد امنيتي قرار گرفته و به خاطر طولاني بودن مدت زمان فيلمبرداري صداي‌شان درآمده است. به گزارش هندوستان تايمز، يكي از روستايي‌ها در اين ارتباط گفت: اين قضيه مرا فوق‌العاده عصبي كرده است. من حتي ديگر نمي‌توانم ماشينم را از پاركينگ بيرون بياورم، تدابير امنيتي اتخاذ شده بيش از اندازه شديد و مسخره است، من لحظه‌‌شماري مي‌كنم كه آن‌ها هرچه زودتر اينجا را ترك كنند. مجله امپایر با معرفی این فیلم به عنوان شاهکار جدید اسپیلبرگ، 5 دلیل برای این فرضیه آورده: 1. اسب جنگی بر اساس رمانی به همین نام نوشته مایکل مورپرگو شاخته می شود. فیلم داستان رابطه دوستانه بین پسری به نام آلبرت و اسب او جوئی است و به فراز و نشیب‌‌های جنگ جهانی اول می‌پردازد. به همین خاطر در میان گذر جوئی از دل صحنه‌‌های نبرد جنگ جهانی, اسپیلبرگ شانس این را پیدا خواهد کرد که به دوستی‌های دوران کودکی بپردازد که بهترین نمونه آن در کارنامه اسپیلبرگ، ای.تی. است. جالب است که رمان اسب جنگی در سال 1982 منتشر شد, یعنی درست در همان سالی که ای.تی. ساخته شد و به نمایش در آمد. 2. رمان اسب جنگی و اقتباس تئاتری آن هر دو از نقطه نظر اسب روایت می‌شوند و دوستی او با یکی از اسب‌های سواره‌نظام به نام تاپتورن را هم در بر می‌گیرند. بهترین نمونه برای داستانی که از نقطه نظری کاملا غیرانسانی روایت می‌شوند, همان ای.تی. است. 3. از آنجایی که آلبرت نمی‌تواند به خاطر سن کم به ارتش ملحق بشود, دست به انجام عملیات نجات می‌‌زند تا بتواند جوئی را از فاصله میان دو لشکر متخاصم نجات بدهد. همین چرخش داستانی به اسپیلبرگ فرصت می‌دهد که داستانی دوستانه با پس‌زمینه چشمگیر جنگ جهانی اول به تصویر بکشد, درست مثل کاری که با چشم‌اندازهای جنگ جهانی دوم در نجات سرباز رایان کرد. 4. فیلمنامه‌ای که ریچارد کرتیس و لی هال نوشته‌اند صرفا به جنگ از دید یک اسب محدود نمی‌شود و شخصیت‌های موثر مکمل بسیاری دارد; یک مادر عصبی, پدری دائم‌الخمر و یک آلمانی خوب که هوای اسب‌ها را دارد. 5. فصل‌های پر از تعلیق و تکان‌دهنده هم در کتاب است که بر روی کاغذ هم امضای اسپیلبرگ را دارند; یکی از آن بخش‌های هولناک لحظه‌ای است که جوئی در سیم خاردار گیر می‌افتد. ساخت این فیلم شاید برای اولین بار در پرونده‌ی کاری اسپیلبرگ اجازه حضور آدم بی‌عقل کمیکی در فیلم را هم بدهد. منبع:فارس-ایسنا-دنیای تصویر [b]رزمناو پوتمکین (Battleship Potemkin)[/b] [url=http://www.imdb.com/title/tt0015648/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1925 شوروی-درام،جنگی،تاریخی خلاصه داستان:موضوع فیلم شورش ملوانان رزم‌ناو پوتیومکین در سال ۱۹۰۵ بر علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردمان با آنها می‌باشد. فیلم از پنج فصل (اپیزود) تشکیل شده‌است: «مردان و حشره‌ها» که مقاومت ملوانان به علت این‌که به آنها گوشت فاسد داده می‌شود را نشان می‌دهد. «نمایش در بندر» شورش ملوانان و کشته شدن رهبرشان واکولینچوک را به نمایش می‌گذارد. «مردی مرده برای عدالت فریاد می‌زند.» جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم ادسا تشییع می‌شود. «پلکان ادسا» که سربازان تزاری مردم ادسا را قتل عام می‌کنند. «تسلیم سربازان» سربازان به شورشیان می‌پیوندند. توضیحات:رَزم‌ناو پوتیومکین (به روسی: Броненосец Потёмкин، تلفظ: بــِرُنِنُسِـتْس پُتیُمکین) نام فیلمی به کارگردانی سرگئی آیزنشتاین و ساخته شده به سال ۱۹۲۵ است. نام فیلم در زبان روسی «رزم‌ناو پوتیومکین» است که در فارسی به اشتباه به «رزم‌ناو پوتمکین» ترجمه شده بود و در ایران به این نام شناخته می‌شود. [b]نگاهی بر فیلم رزمناو پوتمکین:قدرت بی پایان تدوین در سینما[/b] کارگردان : سرگی آیزنشتاین – فیلمنامه : نینا آگاژانوا چوتکو و سرگی آیزنشتاین – مدیر فیلمبرداری: ادوارد تیسه – موسیقی متن : ادموند میسل – بازیگران : آنتونوف، آلکساندروف، ولادیمیر بارسکی و گوماروف – محصول 1925- شوروی خلاصه فیلم: در ژوئن سال 1905 ملوانان رزمناو پوتمکین علیه افسران خود شورش می کنند و کنترل کشتی را به دست می گیرند. مردم شهر ساحلی اودسا به حمایت از آنها بر می خیزند اما سربازان قزاق مردم را قتل عام می کنند. در نهایت با پیوستن ناوهای دیگر به پوتمکین انقلاب به پیروزی می رسد. رزمناو پوتمکین یکی از شاهکارهای کلاسیک تاریخ سینماست. سرگی آیزنشتاین که در سال 1925 با ساخت فیلم "اعتصاب" شهرتی به هم زده بود، سفارشی را برای ساخت فیلمی درباره انقلاب 1905 دریافت میکند و شهر اودسا را که دارای بزرگترین بندرگاه پلکانی اروپاست، به عنوان لوکیشن فیلمش انتخاب می نماید. رزمناو پوتمکین فیلمی وقایع نگارانه است که در عین حال حالتی درام به خود می گیرد. فیلم فرم دقیق یک تراژدی پنج پرده ایی را نیز داراست که این پنج پرده یا همان پیرنگ فیلم طبق گفته خود آیزنشتاین به صورت زیر است: پرده اول : آدمها و کرمها، نمایش رویدادها، اوضاع و احوال بر فراز رزمناو، گوشت پر از کرم، هیجان و جنبش میان ملوانان. پرده دوم : درام بر عرشه کشتی، همه ملوانان بر عرشه!، امتناع ملوانان از خوردن سوپ با گوشت پر از کرم، صحنه زیر سایبان، برادران!، امتناع از تیراندازی، شورش، تسویه حساب با افسران. پرده سوم : مرده ایی فریاد می کشد: مه، جسد "واکولین چوک" در بندر اودسا، گریستن برای مرده، تظاهرات قیام کنندگان، پرچم سرخ برافراشته می شود. پرده چهارم : پله های بندر اودسا، پیمان برادری میان اهالی شهر و ملوانان رزمناو، فرستادگانی با مواد غذایی، قتل عام روی پله های بندر، تیراندازی رزمناو به مرکز فرماندهی. پرده پنجم: برخورد با دیگر کشتی های هم رزم، شب سرشار از انتظار، برخورد، ماشینها، برادران!، امتناع کشتی های همرزم از تیراندازی، رزمناو با سرافرازی از میان کشتی ها عبور می کند. فیلم با تصاویری از امواج خروشان که به موانعی برخورد می کنند آغاز می شود امواجی که می تواند نشان دهنده امواج انقلاب باشد. به طور کلی آیزنشتاین در فیلم بسیار به نمادگرایی می پردازد: نمای نزدیک از عینکی شکسته می تواند نشان دهنده مرگ صاحب عینک باشد یا نمای نزدیک از پیانویی شکسته نشان دهنده سقوط کشتی است. یا مشتهای گره کرده که نشانه خشم است. آیزنشتاین در این فیلم از هر چیز نمای نزدیک می گیرد: صورتهای افراد و اشیاء مختلف مانند نان ، غذا، ظرف سوپ، لوازم کشتی، شیپور، دسته شمشیر و .... بدین ترتیب به اشیاء نیز نقشی برجسته می دهد. آیزنشتاین در این فیلم "جمعیت" را به عنوان قهرمان داستان انتخاب می کند و کمتر اتفاق می افتد که چند نمونه برگزیده شده در برابر جمعیت قد برافرازد. در میان خیل عظیم شورشیان هر چهره فقط یکی دو دقیقه نقش دارد و بعد نوبت به دیگری می رسد. در این فیلم سالها قبل از همشهری کین، تدوین درون تصویری را می بینیم : نمای نزدیک از دو لوله توپ که در میان آنها پرچم روسیه در نمایی دور پایین می آید. نماهای سوبژکتیو از افسر کشتی که ملوانان را زیر نظر دارد بسیار عالی پرداخت شده اند. تدوین موازی در سکانس شورش در کشتی یا سکانس پله های اودسا بسیار به کار رفته است. در اینجا هم اشیاء نقش غیر قابل انکاری دارند و گاهی نمای دور به نماهای نزدیک از اشیاء قطع می شوند: افسری که از روی عرشه به داخل دریا سقوط می کند و تصویر بلافاصله به نمایی نزدیک از یک تیوپ نجات تعویض می شود. بطن دراماتیک فیلم در این جمله از آن نهفته است: "همه برای یکی و یکی برای همه". هنگامی که کلمه "یکی" بر پرده نقش می بندد بلافاصله جسد واکولین چوک را می بینیم و پس از کلمه "همه" بلافاصله خیل عظیم جمعیت به تصویر کشیده می شود. بازتاب این موضوع در عنوان "برادران!" هربار در عناوین میان پرده ها ظاهر می گردد. بهترین و به یادماندنی ترین سکانس فیلم بدون شک سکانس قتل عام پله های اودساست که از نظر دکوپاژ و تدوین شاهکاری بی نظیر در تاریخ سینماست. در این صحنه سربازان به روی مردم بی دفاع شلیک می کنند و مردم وحشت زده از پله ها سرازیر می شوند. در اینجا آیزنشتاین با استفاده از ریتمی سریع مردم هراسان را به تصویر می کشد. نماهای درشت به نماهای عمومی تعویض می شوند. به دنبال فرار آشفته گروه مردم، بلافاصله حرکت آهنگین پای سربازان ادامه می یابد: آشفتگی در برابر نظم. حرکت نزولی دوربین به حرکت صعودی تبدیل می شود. کودکی تیر خورده و زیر دست و پا می ماند: در نمایی نزدیک دست اورا می بینیم که زیر دست و پا له می شود و مادر آشفته اش که او را در آغوش می گیرد. کالسکه ایی که با نوزاد داخل آن به سمت پایین پله ها حرکت می کند. - سالها بعد برایان دی پالما در سکانس ایستگاه قطار تسخیر ناپذیران به این صحنه ادای دین می کند.- تمام اینها تلاشهایی است برای دراماتیزه کردن انقلاب با استفاده از تکنیکهای سینمایی. اینجاست که فرم به خدمت محتوا در می آید و آیزنشتاین اوج خلاقیتش را به نمایش می گذارد: در نمایی بسیار زیبا سه شیر سنگی را به تصور می کشد که با خشم به این وقایع می نگرند. [url=http://cinema-forever.blogfa.com/post-10.aspx]منبع[/url] [color=red] جنگ جهانی دوم[/color] [color=red]************[/color] [b]نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)[/b] [img]http://photo.blog4i.com/webloguploads/images/final/2007/subtitles_1194785214.jpg[/img] [img]http://www.movie-page.com/1998/spr/saving06.jpg[/img] [url=http://www.imdb.com/title/tt0120815/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1998 امریکا-اکشن،درام،تاریخی بازیگران:تام هنکس ،ادوارد برنز،تام سایزمور،بری پپر،آدام گولدبرگ،مت دیمون ،وین دیزل کارگردان:استیون اسپیلبرگ خلاصه داستان:روز دی، کاپیتان میلر نیروی خود را به ساحل ساحل اوماها در فرانسه می‌ریزد. تعداد زیادی از افراد خود را از دست می‌دهد ولی سرانجام ساحل را می‌گیرد و به دشمن چیره می‌شود. همین موقع داستان تبلیغاتی شروع می‌شود از طرف فرماندهٔ کل نیروهای مسلح ایالات متحده (رئیس جمهور) دستور داده می‌شود به دنبال پسری که تاکنون سه برادر خود را از دست داده بروند و او را از جنگ بازگردانند. این پی‌گیری تنها بخاطر مادر سرباز رایان است. کاپیتان میلر این موضوع را می‌پذیرد و با گروهی ۸ نفره به دنبال سرباز رایان می‌روند... [b]توضیحات[/b]:نجات سرباز رایان (به انگلیسی: Saving Private Ryan) نام فیلمی جنگی محصول سال ۱۹۹۸ می‌باشد که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ ساخته شده‌است. داستان این فیلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان می‌دهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپیتان جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر مأموریت می‌گیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شده‌اند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان می‌تواند به پیش مادرش بازگردد. داستان این فیلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن می‌کرد. رودات تصمیم گرفت تا داستانی شبیه به آن‌ها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او فیلم‌نامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد. نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران ومنتقدین رو‌به‌رو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت. [b]به تصویر کشیدن تاریخ[/b]:نجات سرباز رایان به خاطر به تصویر کشیدن صحنه‌های درگیری در جنگ جهانی دوم، به صورت بسیار به واقعیت نزدیک هستند، مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گرفته است. به خصوص سکانس اول فیلم که پیاده شدن سربازان آمریکایی در سال اوهاما را نشان می‌دهد. این سکانس از سوی مجله امپایر به عنوان بهترین سکانس نبرد تاریخ سینما انتخاب شده‌است. TV Guide نیز این سکانس را در بین ۵۰ سکانس دیگر، در رتبه نخست به یادماندنی‌ترین سکانس‌ها قرار داده‌است. این سکانس به تنهایی ۱۲ میلیون دلار خرج برداشت و در آن از بیش از ۱۵۰۰ بازیگر استفاده شده‌است که برخی از آن‌ها، اعضای ذخیره ارتش ایرلند بودند. هم‌چنین از ۲۰ تا ۳۰ نقص عضو واقعی برای به تصویر کشیدن سربازانی که در این نبرد، دست و پای خود را از دست می‌دادند، استفاده شد. [b] روایت چند نکته کوتاه از فیلم[/b] نجات سرباز رایان فیلمی سراسر درس و الهام است و در طول تاریخ پرفراز و نشیب سینما، یک فیلم استثنایی محسوب میشود. این فیلم با وجود تمام خشونتهای تماتیک و باطنی خود توانسته از بار عاطفی کافی نیز برخوردار باشد. در بسیاری از صحنه های این فیلم متوجه میشویم فاکتور خشونت نه تنها به تاثیرگذاری عاطفی فیلم لطمه نزده، بلکه به نوعی کاتالیزور برای هضم سریعتر مفاهیم عاطفی مبدل گشته است. به عبارت بهتر میتوان گفت، با پس زمینه سیاه "خشونت"، جلوه سفیدی "عاطفه" بهتر نمایان میشود. این فیلم چون فیلمهای دیگر، از جنگ یک نماد زشت میسازد و مجسمه ای به یادماندنی از حماقت بشری برپا میکند. جنگ در زندگی بشر یک حقیقت انکار نشدنیست. از زمانی که انسان آفریده شد، حس خودخواهی و سیری ناپذیری او نیز پا به عرصه وجود گذاشت. بشر زمانه ما از این حیث به مراتب حریصتر از گذشته شده است. پس از تماشای این فیلم، فقط یک سوال از خود بپرسید. آیا تمام این مصبتها و رنجها تنها بخاطر یک نفر نیست؟ آدلف هیتلر یک خوناشام به تمام معنا بود. از طرفی تاریخ، این لقب اغواگرانه را برای او انتخاب میکند و از طرف دیگر با سوالی روبرو میشویم که از ما میپرسد اگر شخصی به نام آدلف هیتلر در دنیا وجود نداشت آیا تمام این ماجراها، تمام این اتفاقات خوب و زشت و تمام این نکات ظریفی که در زندگی روزمره و عادی ما به دست فراموشی سپرده شده است به مرحله ظهور میرسید؟ جواب این پرسش در همان جمله معروفیست که میگوید: در دنیا، خوبها بدجوری مدیون بدها هستند، چرا که اگر بدی وجود نمیداشت، هرگز خوبها شناخته نمیشدند. این روند خاکستری گونه فیلم به همراه تعلیق واقعیتی پذیرفته شده به نام زشتی جنگ با درگیر کردن ذهنها و اینکه طرفهای درگیر در جنگ هیچکدام مقصر نیستند یک رخداد تازه و جدید در صنعت فیلم سازی محسوب میشود. صحنه ای از فیلم را به خاطر بیاورید که در یک کلیسای متروک، سربازها از خود یک سوال میپرسند، سوالی که تعلیق کننده زشتی جنگ است: اگر خدا با ماست، پس چه کسی با دشمن است؟ یا در صحنه ای دیگر از این فیلم همین مفهوم به شکلی دیگر با بیانی غیرمستقیم به تماشاچی القا میشود: سربازها از میان کوچه های باران خورده با دیوارهای مرتفع میگذرند، در قسمتی از مسیر لحظه ای برای استراحت می ایستند و وقتی یکی از سربازها روی الواری که به دیواری خیس و ترک خورده تکیه داده شده است، لم میدهد، فشار ناشی از الوار روی دیوار ترک خورده باعث میشود، کل دیوار فروریخته و در صحنه ای به یاد ماندنی مشاهده میشود که چند سرباز آلمانی نیز چون سربازهای آمریکایی پشت دیوار در حال استراحت هستند. حین این صحنه هر دو گروه تفنگهایشان را باالتهاب و اضطراب به سمت یکدیگر نشانه رفته و با داد و فریاد از یکدیگر میخواهند که اسلحه هایشان را روی زمین گذاشته و تسلیم شوند. داد و فریادها ادامه دارد تا اینکه گروه سومی وارد معرکه شده و از طبقه دوم ساختمان روبرو سربازهای آلمانی را هدف قرار داده و از پا در می آورند. کشتن، به نوعی شغل یک سرباز است. همان طور که شغل یک عکاس، گرفتن عکس و شغل یک تایپیست، تایپ کردن متون است. این مسئله به همین سادگیست. یک سرباز نباید نسبت به آنچه انجام میدهد شک و تردیدی داشته باشد. کشتن یک انسان به خودی خود یک امر بسیار مهم و قابل توجه است. یک عمل بسیار قبیح و یک فعل سرتاسر منفی. اما وقتی پای دفاع از ارزشها به میان می آید همین کشتن به یک فعل مثبت و عملی پسندیده مبدل میگردد. http://www.3point.blogfa.com/post-301.aspx [b]فهرست شیندلر (Schindler's List )[/b] [url=http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/2/22/Schindler%27sList.jpg]عکس1[/url] [url=http://www.tops-music.com/uploads/posts/2011-03/1299361860_schindler.jpg]عکس2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0108052/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1993 ایالات متحده-بیوگرافی، درام،تاریخی بازیگران:لیام نسون، رالف فاینز،بن کینگزلی ، کاترین گودال کارگردان:استیون اسپیلبرگ خلاصه داستان:فیلم فهرست شیندلر، داستان واقعی مقطعی از زندگی اسکار شیندلر، سرمایه دار آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم است. توضیحات:فهرست شیندلر (به انگلیسی: Schindler's List) فیلمی آمریکایی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، محصول سال ۱۹۹۳ است. فهرست شیندلر بر پایه زندگی واقعی اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی که جان بیش از هزار لهستانی یهودی را در جریان هولوکاست نجات داد، می‌باشد. فیلم بر پایهٔ کتاب «شیندلرز آرک» که برندهٔ جایزه بوکر شده، ساخته شده است. فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری با فروش ۳۲۱ میلیون دلاری بود و در کنار آن توانست جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم و جایزه اسکار بهترین کارگردانی را بدست بیاورد. فهرست شیندلر تنها فیلم سیاه و سفیدی است که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شده است. [color=blue]-روايت تكان دهنده ي اسپيلبرگ از هولوكاست، جدا از ساختار فوق العاده و تأثيرگذارش، به خاطر ترديد در حقيقت داشتن يا نداشتنش باعث بحث هاي بسياري شده است. عده اي عقيده داشتند كه اسپيلبرگ با توجه به يهودي بودن خودش، از يهودي ها حمايت كرده است. با اين وجود توانايي اسپيلبرگ در تحريك احساسات تماشاگر در صحنه هاي كشت و كشتار، تحسين برانگيز است. تا حدي كه اگر فهرست شيندلر را بهترين فيلم جنگي تاريخ سينما بناميم، اغراق نكرده ايم.[/color] [b]پل رودخانه کوای (The Bridge on the River Kwai)[/b] [url=http://mooviemart.ie/Catalogue/Image_Files/BridgeRiverKwai.jpg]عکس1[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0050212/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1957 امریکا-ماجرایی، درام ،جنگی بازیگران کارگردان: دیوید لین رمان: یک گردان از سربازان اسیر انگلیسی در جنگ جهانی دوم به همراه فرمانده‌اشان سرهنگ نیکلسون به یک اسارتگاه در ژاپن فرستاده می‌شوند. فرمانده اردوگاه سرهنگ سایتو به نیکلسون دستور می‌دهد که همراه با زیر دستانش پلی بر روی رودخانه کوای بسازند. اما نیکلسون زیر بار نمی‌رود چون معتقد است آنها نیروهای ارتشی تحت امر انگلستان هستند که حالا اسیر شده‌اند و برده نیستند. سایتو با نیکلسون بحث می‌کند و نظر او را عوض می‌کند. اسرای انگلیسی شروع به طراحی و آماده سازی پل می‌کنند بی خبر از اینکه گروهی از سربازان انگلیسی هنگ 316، در حال نزدیک شدن به پل برای نابود کردن آن هستند. در پایان، تمام سربازان فرستاده شده از هنگ 316، به همراه نیکلسون و سایتو کشته می‌شوند. نویسنده کتاب یعنی پیر بول بیشتر برای آثار علمی تخیلی‌اش معروف است که از جمله می‌توان به «سیاره میمونها» (1963) اشاره کرد. اقتباس سینمایی: تنها اقتباس سینمایی از این اثر که الک گینس را به نقش نیکلسون و سسوئه هایاکاوا به نقش سایتو را در خود دارد، موفق به کسب هفت جایزه اسکار شد. بول (نویسنده رمان) انگلیسی بلد نبود و بنابراین کارل فورمن و مایکل ویلسون در کنار تهیه کننده فیلم، سام اشپیگل، بر نحوه ترجمه اثر جهت اقتباس نظارت داشتند. نتیجه کار نویسندگان فیلمنامه‌ای عالی بود، هر چند که فیلم به اثری کاملا هالیوودی تبدیل شد. شاید بزرگترین تفاوت فیلم و رمان برجسته شدن نقش شیرز (با بازی ویلیام هولدن) در فیلم باشد که در رمان یک سرباز معمولی است. شیرز تبدیل به شخصیتی امریکایی شده که از پس وظیفه‌اش که در واقع تزریق حسی هالیوودی به فیلم است به خوبی برمی‌آید. بر خلاف آنچه در فیلم است، در رمان شیرز یک سرباز خسته و بی انگیزه است و حتی جایی به یک پرستار (بر طبق آنچه در متن رمان آمده) می‌گوید که قلبا خود را یک نظامی نمی‌داند. دیوید لین درباره بازی هولدن در این فیلم و نحوه تبدیل آن به یک سرباز امریکایی هولدن را "به نرمی سطح نرمترین پودینگ‌های یورکشایر" توصیف کرده که البته همینطور هم هست. هولدن در اینجا بازی شبیه به آنچه در فیلم «پیک‌نیک» (1955 ساخته جاشوا لوگان) انجام داده بود ارائه می‌دهد و در اکثر لحظات ِحضور بر پرده، نیم تنه بالایی‌اش برهنه است. البته جالب است که لین «پیک‌نیک» را یک فیلم امریکایی می‌داند که به طرز غریبی خوب است. از نکات دیگری که در رمان نیست و به فیلم اضافه شده است پایان دراماتیک آن یعنی صحنه افتادن نیکلسون بر روی چاشنی انفجار است که باعث نابودی پل می‌شود. بر خلاف رمان، پل کاملا نابود می‌شود و قطار به داخل رودخانه می‌افتد. کاری که نیکلسون می‌کند و بعد از آن جنازه خودش نیز در بین ویرانه‌های پل رودخانه کوای باقی می‌ماند این است: یک نفر ناگهان یاد غرور مسخره انگلیسی‌اش می‌افتد و در همان لحظه به خودش می‌آید و باعث نابودی همه چیز می‌شود (تا همه دنیا بدانند که این شاهکار، ساخته انگلیسی‌هاست!). حتی با وجود این تغییرات، «پل رودخانه کوای» فیلمی قدرتمند است که از بازی فوق‌العاده الک گینس بهره می‌برد. حتی به رغم تلاش برای هر چه بیشتر هالیوودی شدن اثر، سکانس‌هایی وجود دارند که مستقیما از رمان برداشته شده‌اند. مثل جایی که هر کدام از سربازان هنگ 316، تک به تک متوجه می‌شوند که آب رودخانه در شب کاهش یافته و سیم‌های چاشنی‌های انفجاری در معرض دید قرار خواهند گرفت و احتمال کشف آنها می‌رود. با سکانس‌های پر تعلیقی مثل این سکانس، فیلم به سادگی تبدیل به یکی از شاهکارهای ژانر ماجرایی (adventure) در هالیوود شد. این فیلم برنده هفت اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردانی بازیگر نقش اول (الک گینس) و فیلمنامه اقتباسی شد. منبع:louh.com [b]طولانی ترین روز (The Longest Day)[/b] [url=http://www.dvdvideo.co.nz/shop/images/roadshow/longest_day_the_2_disc_3dbluray.jpg]عکس1[/url] [url=http://cdn.screenrant.com/wp-content/uploads/the-longest-day1.jpg]عکس2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0056197/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1962 امریکا-تاریخی اکشن و درام بازیگران:John Wayne, Robert Ryan and Richard Burton کارگردانان:اندرو مارتن، کن آناکین، برنهارت ویکی و گرت آزوالد خلاصه داستان:جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۴. "ژنرال دوایت د. آیزنهاور" (گریس) تصمیمی حیاتی می‌گیرد که نیروهای متفقین در ششم ژوئن به اروپا حمه کنند. در این روز، به‌دلیل هوای نامساعد، آلمانی‌ها انتظار هیچ‌گونه عملیاتی را ندارند. از طرف دیگر تصور می‌کنند حمله به شهر بندری "دوور" انجام خواهد شد؛ نیروی هوائی دچار پراکندگی است؛... و خود "هیتلر" قرض خواب خورده و دستور داده است که کسی مزاحمش نشود. در حالی که از اعضای نهضت مقاومت فرانسه خواسته شده سیم‌های تلگراف را قطع کنند و قطارهای حاوی مهمات جنگی را منهدم کنند؛... و چتربازی‌های عروسکی، برای گیچ کردن دشمن، به مناطق مختلف فرود آمده‌اند. سرانجام حمله به شرکت ۱۵۰ هزار سرباز آغاز می‌شود و متفقین در سه سرپل ساحل نورماندی نبرد را آغاز می‌کنند... توضیحات: فیلمی پرهزینه که در آن رئیس بزرگ تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا عملیات نورماندی را به زنده‌ترین و واقعی ترین شکل ممکن به تصویر در بیاورد. این‌جا، قهرمان واقعی نه هیچ یک از انبوه ستارگان رنگ وارنگ، بلکه خود عملیات است. در حالی که مشکل کار مثل فیلم بسیار بدتر پلی در دور دست (ریچارد آتن‌بارو، ۱۹۷۷) فقدان روح انسانی در صحنه‌هاست. تماشای فیلمی سه ساعته که تنها قرار است محیرالعقول بودن یک عملیات را نشان دهد، کسالت‌بار و خسته کنند است. با این همه، فیلم خوب فروش می‌کند [url=HTTP://WWW.VISTA.IR]منبع[/url] [b]ارتش سایه ها (Army of Shadows)[/b] [url=http://www.img4up.com/up2/81483763136762145056.jpg]عکس [/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0064040/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول 1969 فرانسه و ایتالیا-جنگی ، درام بازیگران: لینو ونتورا،پائول مئوریس کارگردان: ژان پیر ملویل خلاصه ی داستان: داستان در مورد گروهی چریکی و سیاسی فرانسوی است که در خلال جنگ جهانی دوم برای آزادی فرانسه از اشغال آلمان ها تلاش می کنند و... [b]سقوط (DOWNFALL)[/b] [url=http://www.georgecamerongrant.com/posters_large/downfall_large.jpg]عکس 1[/url] [url=http://www.offoffoff.com/film/2005/images/downfall.jpg]عکس2[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0363163/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 2004 اتریش ایتالیا المان-بیوگرافی،درام،تاریخی کارگردان: الیور هیرشبیگل بازیگران:برونو گانتز ،آلکساندرا ماریا لارا، کورینا هارفوش، الریش ماتیس، جولین کوهلر، توماس کرچمن خلاصه داستان:فیلم، دو هفته آخر زندگی «پیشوا» یعنی از ۱۷ تا آخر آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی را در سنگر زیرزمینی فرماندهی هیتلر به تصویر کشیده است. در این مرحله، فیلم از فرو ریختن ماشین نظامی و دستگاه سیاسی عظیم رژیم نازی آلمان و سقوط اخلاقی آن پرده بر می‌دارد. توضیحات:بسیاری از فیلم هایی که در مورد جنگ جهانی دوم، حکومت ظالمانه آدولف هیتلر، نسل کشی و چگونگی به اتمام رسیدن آن دیده ایم از نگاه کشورهای متفق در زمان جنگ بوده است، فیلم هایی همچون "پیانیست"(رومن پولانسکی)و "فهرست شیندلر"(ستیون سپیلبرگ). اما این بار در فیلم سقوط ساخته الیور ایرشبیگل(متولد 26 مارچ 1957) محصول سال 2004 ما شاهد اتمام جنگ و نابودی هیتلر از نگاه خود آلمان ها هستیم. روزهای پایانی هیتلر و سران نظامی کشور آلمان از دید خود آلمانی ها داستانی جالب به وجود آورده است. برونو گانز (در نقش هیتلر) در این فیلم فقط قسمتی از شخصیت و خصوصیات هیتلر را بازی می کند اما به نوعی روایت فیلم به گونه ای است که می خواهد بخش عظیمی از رفتار و خصوصیات هیتلر را نشان دهد. همچنین نباید منتظر یک فیلم تماما جنگی باشید چرا که صحنه هایی جنگی بسیار محدوداند و محوریت اصلی فیلم بر دیالوگ های هیتلر و اطرافیانش محدود می شود. در سقوط ما شاهد سقوط شهر برلین هستیم و بسیاری از لوکشین ها در مقر اصلی و پایگاه نظامی هیتلر قرار دارند. هرچند به وضوح نابودی کشور برای همگان مشخص شده است اما بسیاری از نیروهای نظامی وفادار به هیتلر، همسرش و کارکنان پایگاه در کنار هیتلر که حاضر به ترک برلین نبود، ماندند و ما در پایان می بینیم که چه بر سر تمامی افراد می آید. خیانت و وفاداری حرف اول را در اواخر زندگی هیتلر می زند. در میان شخصیت های فیلم که همگی بر اساس واقعیت می باشند تنها یک نفر در حال حاضر زنده است که این فرد هم منشی خصوصی هیتلر می باشد و برای ما فیلم را روایت می کند. در کل، سقوط ساخته ی الیور ایرشبیگل را باید فیلمی قابل قبول و موفق دانست. این فیلم لقب پرفروش ترین فیلم سینمای آلمان را در سال 2005 و جوایزی از فستیوال های اروپا را به خود اختصاص داد. از دیگر فیلم های ایرشبیگل می توان به تجربه (2001)، مانند خاک رس(2005)، هجوم(2007)، پنچ دقیقه از آسمان(2009) اشاره کرد. [url=http://cinemaart7th.blogfa.com/post-9.aspx]منبع[/url] [b]پلی در دور دست (A BRIDGE TOO FAR)[/b] [url=http://www.imdb.com/title/tt0075784/mediaindex]البوم عکس[/url] [size=7]اینجا دیگه از دست شیلتراسیون اشکم دراومد واسه همین لینک البوم رو قرار میدم[/size] [url=http://www.imdb.com/title/tt0075784/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1977 انگلستان-اکشن، درام، تاریخی هنرپیشگان : درک بوگارد، جیمز کان، مایکل کین، شان کانری، ادوارد فاکس، الیوت گولد، جین هاکمن، آنتونی هاپکینز، هاردی کروگر، لارنس اولیویر، رایان اونیل، رابرت ردفورد، ماکسیمیلیان شل، لیو اولمان، پل ماکسول و والتر کوت. کارگردان : ریچارد آتن‌بارو. خلاصه داستان : سپتامبر سال 1944. عملیات متفقین برای تسخیر شش پل آلمانی‌ها، که مقدمه‌ای برای اشغال «رور» و پیروزی نهائی است، از همان ابتدا دچار مشکل می‌شود؛ چون بخشی از گردان انگلیسی لشکر یکم هوابرد تحت فرماندهی «سرهنگ دوم فراست» (هاپکینز) که با چتر در نزدیکی آرنهم فرود آمده، توسط دو لشکر زرهی آلمانی - که قاعدتاً باید عقب‌نشینی کرده باشند - تحت فرماندهی «سرلشکر دوم بیتریش» (شل) محاصره شده‌اند، در حالی که مهمات‌شان نیز تمام شده است. لشکر صد و یک هوابرد آمریکا تحت فرماندهی «ژنرال تیلر» (ماکسول)، ایندهوون را فتح می‌کند و به صف سپاه سی‌ام نیروی زمینی انگلستان، تحت فرماندهی «سرهنگ دوم واندلور» (کین) ملحق می‌شود؛ اما تحکیم مواضع شمالی که بسیار هم حیاتی است، به‌دلیل تخریب پل سان به تأخیر می‌افتد. در همین بین، «سرتیپ گاوین» (اونیل) از لشکر هشتاد و دوم هوابرد آمریکا که دیگر برای رسیدن به نیروهای کمکی امیدی ندارد، به «سرگردکوک» دستور می‌دهد طی عملیاتی خطرناک در روشنائی روز از راین بگذرد؛ این عملیات با موفقیت انجام می‌شود که بیشتر به‌دلیل مسامحه «فیلد مارشال مودل» (کوت) و منفجر نشدن تصادفی پل نیماخن توسط آلمانی‌هاست. پیش‌روی تعیین‌کننده لشکر هشتاد و دوم به طرف آرنهم متوقف می‌شود، تا اینکه نیروهای اصلی انگلیسی و آمریکائی از راه می‌رسند. پس از چهار روز نبرد خونین و بی‌حاصل، گروه چتربازان هنوز هم در محاصره‌اند و سرسختانه یک سر پل آرنهم را نگه‌داشته‌اند... توضیحات: حضور این همه ستاره سرشناس، بیش از آنکه ترفندی برای نزدیک کردن تماشاگر به شخصیت‌ها باشد، نشان از عقده حقارت کارگردان نسبت به مقوله سینما دارد. بدون حتی یک شخصیت برحسته و قابل توجه. از دقیقه شصت به بعد همه بی‌صبرانه در انتظار پایان این فیلم ملالت‌بار هستند. [url=HTTP://WWW.VISTA.IR]منبع[/url] [b]فرار بزرگ (The Great Escape) [/b] [url=http://images.teamtalk.com/09/03/800x600/The-Great-Escape-2_1987876.jpg]پوستر فیلم[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0057115/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1963 امریکا-ماجرایی ، درام، تاریخی بازیگران: استيو مك کويين، جيمز گارنر، جيمز كوبرن، چارلز برانسن، جيمز دانلد، ديويد مكالم، گوردون جكسن، جاد تيلر، ريچارد آتن بارو و دانلد پلزنس. کارگردان:جان استرجس خلاصه داستان: جنگ جهانى دوم.76 نفر از اسراى جنگى متفقين در اردوگاهى آلمانى، تصميم به فرار مى‏گيرند،اما... توضیحات: از پرفروش‏ترين‏هاى سال 1963 با انبوهى از ستارگان روز هاليوود، بر مبناى داستاى واقعى. فيلمى گرم و نفس‏گير كه به خوبى از پس پرداخت تمام شخصيت‏هاى متعددش بر می‏آيد. بيست و پنج سال بعد دنباله‏اى تلويزيونى با كارگردانى پل وندكاس و جاد تيلر ساخته مى‏شود. [b]پرچمهای پدران ما (Flags of Our Fathers)[/b] [url=http://st-listas.20minutos.es/images/2010-01/181116/2053701_640px.jpg?1265125450]پوستر فیلم[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0418689/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 2006 امریکا-درام ، تاریخی و جنگی بازیگران:رایان فیلیپ، آدام بیچ کارگردان:کلینت ایستوود خلاصه داستان: فوريه ١٩٤٥. آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم... سربازان آمريکايي براي به دست آوردن جزيره ايووجيما که تحت کنترل نيروهاي ژاپني قرار دارد، به آن جا حمله مي کنند. بعد از نبردي خونين، پنج سرباز آمريکايي روي بلندترين نقطه جزيره-تپه سوربياجي-، به نشانه پيروزي پرچم آمريکا را به اهتزاز در مي آورند. اين لحظه توسط يک عکاس ثبت و تبديل به سمبل پيروزي متفقين مي شود. بعد از جنگ تنها سه نفر-رنه گاگنون، ايرا هيز و جان برادلي-از اين پنج سرباز که عنوان قهرماني دريافت مي کنند، سالم به خانه بازمي گردند، اما زندگي چندان راحتي در انتظارشان نيست و خيلي زود درمي يابند که ميان قهرماني هاي توخالي و حقيقت هاي زندگي فاصله بسيار است. و از همه مهم تر خاطره مرگ دوستان و همرزمان شان در خاک تيره ايووجيما نيز آنها را ترک نمي کند. گويي تکه هايي از روح خود را در جزيره جا گذاشته اند... توضیحات:پرچم‌های پدران ما ( به انگلیسی :Flags of our fathers) نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود است که در سال 2006 ساخته شده است. این فیلم اقتباسی است از کتابی با همین نام. کلینت ایستوود که هم کارگردانی و هم تهیه کنندگی و هم موسیقی فیلم را بر عهده داشته، به عملیات جزیره ایوجیما در جنگ جهانی دوم از دید آمریکایی‌ها می پردازد. البته در کار تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ نیز به او کمک کرده است. از این فیلم دنباله ای با عنوان نامه هایی از ایوجیما نیز ساخته شده است. [b]نامه هایی از ایووجیما (Letters from Iwo Jima)[/b] [url=http://getthetally.way-nifty.com/photos/uncategorized/2007/08/05/let717_3.jpg]پوستر فیلم[/url] [url=http://www.jonathanrosenbaum.com/wp-content/uploads/2010/02/lettersfromiwojima.jpg]عکس[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0498380/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 2006 امریکا-درام،تاریخی،جنگی بازیگران:کن واتانابه (Ken Watanabe)، کازوناری نینومیا (Kazunari Ninomiya)، تسویوشی ایهارا (Tesuyoshi Ihara)، ریو کاسه (Ryo Kase) کارگردان:کلینت ایستوود خلاصه داستان: در سال 1945، جنگ جهانی دوم به روزهای آخرش نزدیک می شود و نیروهای امریکایی خیال دارند به جزیره کوچکی به نام «ایوجیما» حمله کنند که در دست نیروهای ژاپنی است. اما رهبران ژاپنی آن جزیره را به چشم آخرین سنگر برای مقابله با تهاجم متفقین می بینند ... توضیحات:نامه‌هایی از ایوجیما (به انگلیسی: Letters From Iwo Jima) نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۶ است. این فیلم دنباله فیلم پرچم‌های پدران ما در همین سال است که البته در نظر سنجی‌ها نمرات بهتری دریافت کرده‌است. فیلم به طور کامل به زبان ژاپنی تهیه شده‌است. چون این دنباله سازی موفق دقیقا همان داستان پرچم‌های پدران ما را از دید ژاپن روایت می‌کند. *نامه‌هایی از ایو جیما در همه جشنواره‌های فیلم برلین،BFCA Critics' Choice Awards، جشنواره شیکاگو، دالاس فورت و گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کرد. [b]صلیب اهنی(Cross of Iron)[/b] [url=http://shop1.tiktakfilm.org/images/CROSS%20OF%20IRON%20(1977).jpg]پوستر فیلم[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0074695/]اطلاعات بیشتر[/url] محصول سال 1977 انگلستان و آلمان غربي- جنگي بازيگران: جيمز کوبرن، ماکسيميليان شل، ديويد وارنر، جيمز ميسن و سنتا برگر. کارگردان: سام پکين پا خلاصه ي داستان: سال 1943، جنگ جهاني دوم، جبهه ي شوروي. ارتش آلمان مقابل حمله ي روس هاه عقب نشيني مي کند. «اشتاينر» (کوبرن)، سرجوخه ي آلماني که از يونيفورم خود نفرت دارد و نه به نازيسم بلکه به گروهي ازهم رزمانش وفادار است. صرفا براي بقا مي جنگد... توضیحات: يکي ديگر از فيلم هاي مثله شده ي پکين پا توسط کمپاني ها که با نگاهي تيره و تلخ، چهره ي زشت جنگ را به تصوير مي کشد، صليب آهني عميقا به پوچي جنگ، نابودي ارزش هاي اخلاقي و لگدمال شدن معصوميت ها مي پردازد. کوبرن در کم تر فيلمي چنين با قدرت بازي کرده است. [b]محاکمه در نورمبرگ (Judgment at Nuremberg)[/b] [url=http://www.thejudyroom.com/discography/discs/sndtrk/judgement-LG.jpg]پوستر[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0055031/]اطلاعات بیشتر[/url] سال تولید: 1961 آمريكا - درام‏ بازيگران: اسپنسر تريسى، برت لنكستر، ريچارد ويدمارك، مارلنه ديتريش، ماكسيميليان شل، جودى گارلند، مونتگامرى كليفت، ويليام شاتنر و اد مكنا. كارگردان: استنلى كريمر. خلاصه داستان: سال 1948. » دان هيوود « ( تريسى ) قاضى آمريكايى به نورمبرگ آلمان مى‏رود تا تعدادى از جنايتكاران جنگى نازى را محاكمه كند. » تد لاوسن « ( ويدمارك)، سرهنگ ارتش، دادستان است و » هانس رولف « ( شل ) وظيفه‏ ى دفاع از متهمان را به عهده دارد... توضیحات: فيلمى مؤثر كه فضايى تلخ و عبوس دارد، با اين همه سخت توجه برانگيز است. تريسى با بازى هوشمندانه و بديعش شخصيتى آرام و با احساس مى‏سازد كه در عين حال قوى و واقع‏بين نيز هست. شل هم در بازى‏اش نوعى صداقت و غرور ملى را بروز مى‏دهد. [b]دشمن پشت دروازه (Enemy at the Gates)[/b] [url=http://egy.pariscine.com/sites/default/files/posters/enemy_at_the_gates.jpg]پوستر[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0215750/]اطلاعات بیشتر[/url] سال تولید: 2001 امريکا... / حادثه اي / تاريخي / درام بازيگران : جود لو، اد هريس، ريچل وايس، جوزف فاينز، باب هاسکينز و ران پرلمن. کارگردان: ژان ژاک آنو. خلاصه ي داستان: نبرد استالينگراد. «واسيلي» (لو) تک تيزاندازي اهل اورال است که در سال 1942 به استالينگراد منتقل شده؛ و «سرگرد کونينگ» (هريس) آلماني، استاد تک تيزاندازي است که به هر وسيله اي شده تصميم گرفته دشمن قدرش را از ميان بردارد. شرح فيلم: در تب ساخت فيلم هاي جنگي پس از نمايش نجات سرباز رايان (استيون اسپيلبرگ، 1998) اين يکي از بهترين ها و در عين حال مهجورترين هاست. هريس اين جا به نقش تک تيرانداز آلماني چنان نفرتي در تماشاگرش برمي انگيزد که به سهولت مي توان شخصيتش را در زمره ي بهترين خبيث هاي دهه ي اول هزاره ي جديد قرار داد. [b]والکری (Valkyrie)[/b] [url=http://jahan.cinemaema.com/index.php?module=pagesetter&type=file&func=get&tid=1&fid=image&pid=2609]والکری[/url] [url=http://www.imdb.com/title/tt0985699/]اطلاعات بیشتر[/url] سال تولید:2008 امریکا و المان-درام،تاریخی ،حادثه ای بازیگران:Tom Cruise, Bill Nighy and Carice van Houten کارگردان:برایان سینگر خلاصه داستان:داستان عملیات واکری که طی آن گروهی از افسران نازی که مخالف «هیتلر» بودند دور هم جمع می‌شوند تا با ترور هیتلر و کودتایی جلوی خون ریزی‌های هیتلر را بگیرند ولی مشکل اینجاست که سرنوشت هیتلر جور دیگری نوشته شده است و او باید دنیا را به خاک و خون بکشد. امضای جناب hans هم مال همین فیلمه [img]http://dieciseis-novenos.com/userfiles/image/Noticias/valkyrie%20film.jpg[/img] خواهشا نظر یادتون نره
  10. بسمه تعالی انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد. \ بعنوان یک ایرانی، یک سوال اساسی در برابر عقل سلیم (کامن سنس) ما وجود دارد؛ واقعا این انگیزه شدید غرب در ممانعت از دستیابی ایران به یک برنامه حتی صلح آمیز هسته ای از کجا آمده و چه دلیلی دارد؟ آیا این سلاح واقعا آنقدر مهم است که بخاطرش مردم ایران زیر حجم وسیعی از تهدیدات و تحریم های بین المللی قرار گیرند؟ آنهم به گونه ای که ابرقدرتی چون آمریکا با تلاش و کوشش و سرمایه گذاری بسیار با هر دستاویزی حتی ممانعت از صدور دارو و واردات مواد غذایی به ایران، طی دو دهه به زعم خویش مانع وجود چنین سلاحی در ایران شود؟. اگر بخواهیم این همه فشار به مردم ایران از سوی غرب به خاطر سلاح هسته ای را بهانه ای برای یک مقابله تمدنی با مردم ایران در همه حوزه ها ندانیم و فقط خود سلاح را ملاک بگذاریم، به این نتیجه ساده میرسیم که حتما آنقدری برای مخالفان بین المللی وجود آن در ایران ارزشش را داشته است که خود را چنین به آب و آتشی برای مقابله با ایران بزنند. اما این ارزش واقعا چرا آنقدر زیاد است؟. چون بمب اتمی در ذات خود یک سلاح صرفا نظامی و یا یک اسلحه به ظاهر برتر است، دلیلی نمیابیم جز اینکه دول غربی حتما آن را مانعی در برابر تهاجم نظامی خود به ایران میدانند. غربی که البته سابقه تهاجم نظامی و نسل کشی ایرانیان در دوران جنگ جهانی اول و دوم و حمایت از صدام حسین در جنگ 8 ساله و نسل کشی ایرانیان با نوع دیگری از تسلیحات غیر متعارف چون بمب شیمیایی در کارنامه خود دارند. اما بیاییم از زاویه دید غرب به بمب هسته ای ایرانی نگاه کنیم، یک استدلال خیلی ساده اما بنیادی؛ آنها بمب اتمی دارند موشک هم دارند، ای وای، بنابراین منطقی است که به ما حمله هسته ای کنند یا آن را به کسانی بدهند که میخواهند به ما حمله کنند، پس ما باید مانع شویم. هیچ استدلال دیگری جز بازی کلمات برای پیچیده سازی همین ایده ساده نمیابید. تمامی پروتکل های ممانعت از اشاعه تسلیحات هسته ای، برنامه های کنترل تسلیحات ووو برای این هستند که غرب با دستاویز های مختلف مطمئن شود تهدید احتمالی علیه خود را با تمهیدات غیر نظامی در ابتدای راه خنثی کرده است. بسیار خوب، اگر همین دیدگاه غربی را ملاک حقانیت بگذاریم، چرا آن را برای ایرانی ها پسندیده ندانیم؟ به کدامین تضمین یک شهروند ایرانی میتواند مطمئن باشد که همسایه شمالی، شرقی، غربی، اسراییل، اروپا، آمریکا و حتی چین، و هند که در دوردست هستند و همگی تجهیزات لازم موشکی و هوایی برای بمباران را در اختیار دارند، به ایران حمله نظامی اتمی نکنند؟ آنهم در زمان و مکانی که ایران بیشترین ناامنی ها و جنگ ها را در همسایگی خود تجربه میکند، مردمانی که بر خلاف کشورهای غربی با تهدیدات واقعی نظامی و تروریسم در جوار مرزهای خود روبرهستند و نمیتوانند این تهدیدات را به شکل وجودی و یا احتمالی در دوردست و آینده اتخاذ کنند. واقعا چگونه یک ایرانی میتواند مطمئن باشد که آمریکا از بیش از یکصد کلاهک اتمی مستقر در ترکیه و امارات و همین تعداد مستقر در ناوهای هواپیمابرش در خلیج فارس و دریای عمان دارد علیه ایران استفاده نکند؟. آن هم کشوری که سوابق بد بسیاری در توجیه سازی برای تهاجم به دیگر کشورها در کارنامه خود دارد، کشوری که یک اقتصاد نظامی بسیار بزرگ دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد از توسعه آن دست بردارد و یا آنرا کوچک کرده و در حدود مرزهای خود نگه دارد. چگونه یک ایرانی با وجود این همه تهدیدات علنی در اطراف خویش باید آرامش داشته باشد؟ آنهم وقتی به این ایرانی میگویند با این همه تهدید و تحریم و تروریسم دولتی ما علیه خودتان کنار بیایید، دانشمندان، نظامیان و شهروندان شما را برای امنیت سربازان خود که در همسایگی شما مستقر کرده ایم میکشیم! ولی شما موشک و بمب اتم نداشته باش، چیزی در خاطر ما نمیگنجد جز این باور قطعی که آنها قصد جدی حمله فراگیر نظامی به ما دارند. اما همه این موارد گفته شده به این اندازه عجیب به نظر نمیرسد، که غرب در اعمال و رفتارش، موجبات ایجاد انگیزه قوی در ایرانیان برای تولید سلاح هسته ای شده است؟ این یک دوگانگی عجیب است، گویی که به نظر میرسد آنها دارند سلاح اتمی را به ما تحمیل میکنند؟ پاسخ به این سوال در این برهه و در زمانی که غرب کمپین فشار حداکثری خود را با تمام قوا و ابزارهای نظامی و غیر نظامی اعمال کرده است، دیگر اهمیتی ندارد، همه میدانند، آنها میخواهند ما بمب اتمی بسازیم تا زیربار هزینه های سنگین تهاجم نظامی نروند. این استدلال البته بسیار ابلهانه به نظر میرسد، اما بیاییم صادق باشیم، غرب همه راه های مسالمت آمیز در حل مسئله هسته ای خود با ایران را با بی عملی و فریبکاری بسته است، اعتماد را از بین برده و ترامپ را در تحمیل حداکثری تحریم ها به ایران همراهی نموده و نیازی نیست که ادعاهای همه سیاستگذاران آمریکایی و بسیاری از اروپاییان در مورد اینکه انتظار رژیم چنج در ایران را میکشند مجدد تکرار کرد یا فکت های خبری و مصاحبه های آنان را برای اثبات این راهبرد غربی علیه ایران بکار برد، امری واضح است. ولیکن چنین امر واضحی برای ایران در شرایط کنونی چه راه هایی باقی میگذارد؟ رها کردن حکومت و تحویل آن به اشخاصی یا گروه های پیرو غرب؟! نخست اینکه حتی اگر همین الان نظام جمهوری اسلامی حکومت را رها کند! تا حکومتی جدید شکل بگیرد، چنین حکومتی بواسطه مردم و بواسطه تاریخ یکصد ساله اخیر خود در رابطه با غرب بسرعت سرنگون خواهد شد، از طرفی هیچ یک از آلترناتیوهای موجود غرب پاسخی به آینده چنین تغییر حکومتی نیستند. جریان های خارج نشین تشنه به تسخیر قدرت با رویکردهای بسیار متعارضی که در همان ابتدای انقلابی شکست خوردند و به حاشیه رفتند، جنگ خیابانی قدرت در سرتاسر ایران را بر علیه یکدیگر براه بخواهند انداخت و تجربه ای مشابه آنچه که در سوریه نظیر جنگ همه علیه همه اتفاق افتاد در ایران نیز تکرار خواهد شد. البته این به مذاق رقبای منطقه ای و غربی ایران بسیار خوشایند خواهد بود. چنین وضعیتی احتمال دخالت نظامی خارجی را همچون تجربه ابتدای انقلاب اسلامی و حمله عراق در شرایط خلا قدرت و حکومت نوپای انقلابی فراهم میکند و فرقی نخواهد کرد که حاکمیت جدید ایران در اختیار چه کسی از این گروه های اقل-دگری قرارگیرد، بنابراین قوت بخشی به امنیت و استحکام ملی برای ممانعت از بروز چنین فاجعه عظیمی با همه ابزارها، توسط هر فردی که در حال حاضر در راس قدرت ایران قرار گیرد اجبار است و نه فقط یک مسئله عقلایی. دوم اینکه اگر تغییر حکومت در ایران اتفاق نیفتد، اما تحریم ها و رویکردهای یک جانبه ای که برقرار شدند نیز، از همان سو بدون پیش شرط و کامل برداشته نشوند، منجمله همین راهبرد تغییر رژیم در ایران، خوب دلیلی هم ندارد که حکومت ایران با وجود این همه تهدید دست از برنامه هسته ای خود بکشد، در این شرایط نیز بحران امنیت به قوت خود و در سطح تهدید حمله نظامی فراگیر و یا حتی محدود وجود دارد علاوه بر اینکه اگر تحریم های غرب موفق شوند اقتصاد ایران را منهدم کنند، گرسنگی و معضلات فراگیر حاکمیت را به گونه ای تحت فشار قرار میدهد که، بمب اتمی را وسیله گزار خود از شرایط کنونی بداند. سناریو های موجود در هر دو گزینه فوق از مجرای موفقیت راهبردهایی که غرب پیش گرفته است اتفاق خواهد افتاد. بدین ترتیب در راهبرد کنونی غرب ایران مجبور است تا بمب را بسازد و آن را نیز شیوع دهد، و از طرفی دچار رژیم چنج نیز بشود، هر سیاستمدار عاقلی میفهمد که خطر چنین راهبردی بسیار بسیار بیشتر از آن است که با ایران مطابق با هر آنچه در برجام بود به شکل احترام متقابل و بصورتی دوستانه رفتار میشد. با این وجود اما یک خوش خیالی ترامپی نیز این وسط وجود دارد. و آن این است که ایران بمب اتمی نمیسازد، تا مرز فروپاشی رفته و از طریق نفوذ هایی که در نظام حاکم ایران صورت خواهد گرفت، همراه با تحریم و فشارها بر مردم، حکومت وادار به مذاکره و کوتاه آمدن در برابر همه خواسته های غرب خواهد شد. اما با وجود رقبای منطقه ای خشن ایران، تروریسم، سوابق عهد شکنی غرب در گفتگوهای پیشین و خود برجام، آینده حیات در خاورمیانه و همچنین عدم وجود یک دلیل منطقی که ایران بخواهد امتیاز در دست خود را رها کرده به مذاکره وارد شود، هیچ منطقی پذیرای این استدلال ترامپی نخواهد بود. با همه این قصه ها که خواندیم، شما غربی ها مدتی ایرانی باشید، بمب اتم نسازید،به انواع مذاکرات تن دهید، مذاکراتی که بیشتر شبیه قراردادهای پیمانکاری یک طرفه بدون پرداخت وجه هستند، مدت زیادی بدون کسب درآمد زندگی کنید، و از حقوق خود درصحنه تجارت آزاد بین الملل بهره مند نباشید، سپس موشک های خود را رها کنید و با شورش های مردمی و تروریسم از بیرون و درون مرزهای کشور خود روبرو شوید، و در این شرایط احساس امنیت کنید و به ایرانی بودن خود افتخار هم بکنید!. پس هر عقل سلیم ایرانی میفهمد که غرب بر خلاف ادعای خود، شرایط را بگونه ای تنظیم کرده که ایران به ساخت سلاح هسته ای وادار شود تا مسئله را از راه ساده و دستیافتنی خود حل کند. از طرفی از ورود به درگیری نظامی پر هزینه با غرب دور شود و از سویی دیگر در شرایط شکننده امنیتی و بحران های منطقه ای خود را حفظ کند. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. متن انگلیسی مقاله بزودی در: www.msai.ir
  11. مجموعه استحکامات واگنر یا آتشبار واگنر ، بخشی از زنجیره یا محور دفاعی بندر چارلستون واقع در جزیره موریس ( کالیفرنیای جنوبی ) بشمارمی رفت که در جریان جنگ داخلی ایالات متحده ، بخصوص نبردهای سال 1863 به ناگهان در محور توجهات قرار گرفت و براساس آنچه که در تاریخ نظامی این کشور به ثبت رسیده ، مستحکم ترین موضع دفاعی ارتش جنوب ( اتحادیه ) در برابر حملات متعدد ارتش کنفدراسیون ( شمال ) بشمار می آمد . دژ واگنر - نمای بازسازی شده هوایی این دژ ، به یاد سرهنگ دوم کشته شده ارتش اتحادیه ، توماس. ام . واگنر نامگذاری شده بود ، با ابعاد 250 متر در 91 متر ساخته شده و در منطقه ای میان ساحل اقیانوس آتلانتیک در شرق و یک زمین باتلاقی صعب العبور در غرب قرار داشت . دیواره اصلی این دژ از جنس شن ، ماسه و خاک در ارتفاعی به اندازه 91 متر (30فوت ) از سطح دریا ساخته شده بود و با قرار گرفتن تنه درختان نخل و کیسه های شن تقویت می گردید . سرهنگ توماس . ام .واگنر این دژ در دوران اوج فعالیت خود ، 14 قبضه توپ که بزرگترین آن ، یک قبضه توپ 10 اینچی ( 250 م.م ) با قابلیت شلیک پرتابه هایی به وزن 128 پاوند ، در اختیار داشت . این دژ به گونه طراحی شد که می توانست چیزی در حدود 1700 سرباز را در خود جای دهد ، در حالی که برای 1000 نفر از این افراد ، مواضع دفاعی مستحکم شده ( پناهگاه ) دربرابر گلوله باران توپخانه زمین پایه یا شلیک ازسوی دریا را فراهم می آورد . این دژ در محیط اطراف خود ، یک خندق پر از آب ، به عرض 10 فوت ( 3 متر) و عمق 5 فوت ( 1.5 متر) بخود میدید که درون آن به میخ های تیز چوبی و همچنین مین مجهز شده بود . عقبه این دژ نیز در جزیره موریس قرار داشت که توسط آن پشتیبانی می گردید . راست : پرچم ارتش کنفدرال ( شمال ) چپ : پرچم ارتش اتحادیه (جنوب) نخستین نبردی که برای تصرف این دژ صورت گرفت ، در 11 ژوئیه 1863 رخ داد که درجریان آن 12 سرباز کنفدراسیون و 339 سرباز اتحادیه کشته شدند . نبرد دوم برای در اختیار گرفتن این استحکامات ، که نزدیک به 7 روز بعد در 18 ژوئیه 1863 درگرفت ، درتاریخ نظامی معاصر بیشتر شناخته شده بشمارمی رود ، که درآن یگان پنجاه و چهارم ماساچوست که یکی از نخستین یگانهای بزرگ ارتش کنفدراسیون ، متشکل از سربازان رنگین پوست محسوب می شد ، شرکت داشت . فرمانده این یگان ، در زمان وقوع این رویداد ، سرهنگ رابرت گولد شاو بود که درجریان حمله این دژ کشته شد. نقشه محل استقرار دژ واگنر در جزیره موریس این نبرد گرچه یک شکست تاکتیکی برای ارتش کنفدراسیون بود ، اما تبلیغات گسترده ای که برروی مشارکت رنگین پوستان ( بخصوص سیاه پوستان ) در جنگ داخلی آمریکا انجام شد ، موجب گردید تا در بازه انتهای این نبرد تا پایان جنگ ، ارتش شمال ، همواره برتری عددی را در اختیار داشته باشد . پس از حمله نخست در 11 ژوئیه ، یگانهای ارتش جنوب دست به تقویت این دژ زدند ، اما شدت حملات ارتش شمال در روزهای پس ازآن به اندازه ای بود که تا 25 اوت ، یگانهای های سبک اسلحه این ارتش تا 250 یاردی این استحکامات پیشروی نمودند ،اما این تلاش براثر آتشباری سنگین مدافعان شکست خورد . تلاش دوم یگان 54 ماساچوست ، در 26 اوت 1863 موفقیت آمیز تر بود و پس از گلوله باران شدید 60 روزه ای که توسط توپخانه ارتش شمال صورت پذیرفت ، سرانجام در شب ششم و هفتم سپتامبر 1863 این دژ تخلیه و تمامی تسلیحات قابل استفاده آن نیز به عقب برده شد . سرهنگ لاورنس .ام. کیت به اعتقاد مورخین نظامی ، علت اصلی واگذار کردن این دژ به ارتش شمال ، نگرانی فرمانده این قلعه از تشدید آتش توپخانه و حمله سراسری قریب الوقوعی که میتوانست کل سازمان رزم ارتش جنوب در این محور را برهم بزند ، بشمارمیرفت ، چنانکه در 6سپتامبر 1863 ، فرمانده وقت پادگان ، سرهنگ کیت ، به مافوق خود چنین نوشت : " پادگان باید بلافاصله پس از تاریک شدن هوا ، تخلیه شود ، در غیر اینصورت ، همه نیروها کشته یا اسیر خواهند شد . قابل انکار نیست که پرتابه های سنگین توپخانه دشمن ، بتدریج در حال مضمحل کردن دیواره دژ بوده ، برای همین باید قایقهایی برای تخلیه همه نیروها اعزام شود . همین الان ، تمامی مجروحین و نیروهای از کار افتاده ، به عقب اعزام شدند " با توجه به مندرجات این نامه و اذعان فرمانده پادگان واگنر که تنها 400 نیروی آماده رزم برای دفاع در اختیار دارد ، شورای جنگی چارلستون در تاریخ 4 سپتامبر به همین نتیجه رسید وتخلیه دژ براساس برنامه قبلی صورت پذیرفت . پس از پایان جنگ ، داستانی جدید در خصوص علت اصلی تخلیه دژ واگنر مطرح شد که براساس آن ، ادعا گردید که ارتش شمال ، بصورت عمدی ، تعدادی از اجساد یگان 54 ماساچوست را در نزدیکی دژ دفن کردند و تجزیه اجساد باعث شد تا در منابع آب شیرین مورد استفاده این موضع دفاعی ، مشکل ایجاد شود . بدین ترتیب ، آتشباری مستمر ارتش شمال ، در کنار مسدود شدن نسبی مسیر حمل مواد غذایی و آب تازه از عقبه ( چارلستون ) موجبات تخلیه آن را فراهم نمود . با این حال ، بررسی مکاتبات رسمی ارتش کنفدارسیون با این داستان ، تضادهایی را نشان میدهد . بااین وصف ، بیست سال پس از پایان جنگ داخلی ، گروهی متشکل از سه سرباز سابق درماه مه سال 1885 به این منطقه رفتند تا گزارش دقیقی را تهیه نمایند ، اما در طی این 20سال ، تمامی این موقعیت بر اثر پیشروی آب اقیانوس ، شسته و از میان رفته بود . راست : سرهنگ شاو چپ : گروهبان ویلیام کارنی اما سقوط استحکامات واگنر درزمان خود ، از اهمیت راهبردی فراوانی برخوردار می بود . با تصرف این موقعیت و اشغال دژ فورت گرگ ،جزیره موریس به طور کامل در اختیار ارتش کنفدراسیون قرار گرفت . گرچه بندر چارلستون همچنان در دست ارتش جنوب باقی ماند ، اما مسیر پشتیبانی آن قطع گردید و براساس گزارش رسمی ووزیر وقت نیروی دریایی ، تجارت این بندر بسرعت به صفر رسید و متوقف شد . هنگ پنجاه و چهارم ماساچوست ، اسطوره یا تبلیغات نظامی ؟؟ درواقع ، شهرت نبرد بر سر تصرف دژ واگنر ، بدلیل حضور نخستین یگان رنگین پوست ارتش کنفدرال در جنگ داخلی آمریکا بود . این مساله یکی از بحث برانگیز ترین اقدامات دولت شمال بشمار میرفت ، چرا که در عین اینکه برده داری بطور کامل در ایالات شمالی ملغی شده بود ، اما همچنان آفریقایی تباران با رفتار متفاوتی از سوی سفید پوستان مهاجر روبرو بودند ، چرا که درآن زمان ، این ایده که ارزش جنگی سیاه پوستان ، کمتر از واحدهای سفید پوست است بشدت رواج داشت . با این حال ، گروهبان ارتش کنفدرال ، ویلیام کارنی ، به دلیل شجاعت خود در بازگرداندن پرچم ارتش شمال به اولین رنگین پوست دریافت کننده نشان افتخار تبدیل شد . پس از پایان نبرد ، کالبد سرهنگ شاو ، در یک گور بی نام و نشان همراه با رنگین پوستان یگان تحت فرمانش به خاک سپرده شد که گرچه از سوی برخی یک اهانت بشمارمی آمد ولی خانواده وی این امر را بشدت رد می نمودند . فیلم سینمایی GLORY که درسال 1989 ، بر اساس همین واقعه تاریخی ساخته شد جزیره موریس ، بعنوان محل وقوع این جنگ ، کمتر از 1000 هکتار وسعت دارد که بدلیل همجواری با اقیانوس آتلانتیک ، تحت فرسایش شدید قرار می گیرد . اجساد تمامی کشته شدگان ، از جمله بقایای احتمالی جسد سرهنگ شاو ، به قبرستان ملی بوفورت منتقل و مجددا دفن گردید . پی نوشت : 1-بن پایه 2-بن پایه 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  12. karmania20152015

    بر فراز کوزوو

    بسم الله الرحمن الرحیم بر فراز کوزوو عملیات ناتو بر فراز اسمان کوزوو درس هایی تاریخی برای هر علاقه مند به مباحث پدافند دارد ذکر این نکته لازم است بررسی این بخش از تاریخ باعث بروز سوتفاهم هایی نیز شده است ریشه این سوتفاهم ها در تعداد بسیار کم پرنده منهدم شده سرنشین دار از جمله جنگنده ها توسط پدافند هوایی صربها( در مقایسه با تعداد پروازهای انجام گرفته طرف مقابل) و از جهت دیگر نادیده گرفتن همزمان این نکته یعنی قدیمی بودن بخش بزرگی از دارایی پدافندی هوایی صربها میباشد. البته نکاتی مانند مجهز بودن بخشی از این دارایی به سیستم های اپتیکی وحراراتی IR و ناچار شدن تمامی پرنده های ائتلاف به پرواز در ارتفاع بالای 10,000 ft و یا تلفات نسبتا بالای پهبادهای شناسایی ائتلاف ( بالای 47 فروند) از جمله مواردی هستند که بررسی این بخش از تاریخ نظامی را هیجان انگیزتر میسازد. سازمان پدافند هوایی صربستان متشکل از تجهیزات معمول شوروی در دهه 70 الی 80 میلادی بود بخش رو به کاهشی از این تجهیزات شامل سامانه سام-2 بود و تعداد کمی سامانه سام-3 Pechora که به تازگی مدرنیزه نیز شده بودند از دارایی های با ارزش این ارتش به حساب می امد.پیش از شروع جنگ داخلی یوگسلاوی فرماندهی پدافند این کشور دارای 6 باتری سام-2 بود که شامل 40 لانچر تک ریل بود جالب است بدانید تا اوایل سال 1999 تنها 3 باتری از این سامانه عملیاتی و اماده جنگ بود.همچنین 14 باتری سام-3 با 60 لانچر چهار فروندی نیز از تجهیزات دیگر یوگسلاوی بود که حدود 50 لانچر عملیاتی تا سال 1999 موجود بود. دفاع هوایی میدانی این نیرو نیز شامل چهار باتری از سامانه سام-6 بود که دوتای انها توسط صربها در منطقه کوزوو مستقر شده بودند تا قبل از شروع جنگ داخلی 70 درصد از این سامانه اماده عملیات بود که این رقم به 25 درصد در طول جنگ داخلی در سال 1999 رسیده بود.این دارایی شامل شش رادار مستقل 1S91 نیز بود که هر رادار چهار لانچر را تغذیه می کرد.که همین امر انعطاف پذیری این سامانه را تا حد زیادی کم کرده بود. در بخش پدافندی کوتاه برد تجهیزات شامل سامانه های سام-9و سام-10 و سام-13 بود که البته بخش بزرگی از ان سام-9 بود شامل 113 لانچر ان در دهه 70 میلادی تحویل یوگسلاوی شده بود.وحتی موشک نیز تحت لیسانس در داخل کشور تولید شده بود.علاوه بران 17 سامانه سام-13 نیز که نسبتا مدرن تر نیز بودند در دهه80 تحویل این کشور شده بود که برخلاف سام-9 از قابلیت تفکیک هدف از فریب دهنده های حرارتی نیز برخوردار بود.در کنار این سامانه ها صربها در تلاشی داخلی موشکهای هوا- هوا حرارتی ساخت شوروی از جمله موشکهای ار73 و ار 60 را نیز در قالب سامانه های زمین به هوا برروی ارتفاعات مهم تحت عنوان Pracka (تیرکمان)استفاده میکردند و حتی بعدها ادعای موفقیت موشک ار73 در انهدام هدف نیز اعلام شد که البته اسناد قابل دفاعی برای ان منتشر نشد. پایان بخش-1 نصب موشکهای ار73( تصویر بالا) و ار 60 (تصویر پائین) روی خوردو زرهی Praga M53/59 توسط مرکز تحقیقات دفاعی و مرکز تست نیروی هوایی یوگسلاوی منابع http://pvo.guns.ru/russia/index5.htm
  13. به نام خداوند بخشنده مهربان سلسله نبرد های آشور و عیلام مقدمه: تاریخ تمدن عیلام و آشور هر دو بدین جهت که بخشی از تاریخ فلات ایران را تشکیل داده اند دارای اهمیت فراوان است. با این توصیفات تاکنون نگاه اندکی به این دوره مهم تاریخی شده است. دوره ای که نهایت به پیدایش ایران عزیزمان انجامیدو چه بسا اگر تهاجامات دائمی و سفاکی های پادشاهی آشور نبود هیچگاه اتحادی در قالب آریایی نژاد ها رخ نمی داد. و اندیشه تشکیل موطن واحد در نیای باستانی مان تنیده نمی شد. اطلاعات از این دوره بابت گذر هزاره ها بسیار اندک است. دررابطه با عیلامیان، مدت ها در تاریخ نامی ازآن ها در خاطر نبود. و آشوریان به علت نابودی تمام ساخته هایشان مدت ها فقط ردی کم فروغ در تاریخ از خود بجا گذاشته بودند که آنهم مدیون تاریخ نگاران دشمنان خود بودند. اما پس از کشفیات جدید هزاران لوح گلی از زیر خاک این سرزمین بیرون آمد که تا کمی تاریخ این تمدن بزرگ واضح تر گردد. سال705 پیش از­میلاد خاورمیانه در آتش جنگ می سوزد. آشوریان بی محابا به پیش می تازند. بارها دنیا متحد شده تا علیه آشور برخیزد، که نتیجه ای جز سقوط و زوال هیتی و عیلام و سوریه واسرائیل نداشته است. باقی ملل نیز همچون بابل و ماد مطیع و خراج گذار آن شده اند. جایی نبوده که از گزند آشوریان به دور افتاده باشد. آنها از شرق گذرشان به کوه دماوند هم می رسد. و حتی پایتخت افسانه ای مصر باستان در غرب این پادشاهی؛ یعنی شهر تبس نیز از این ویرانی دور نمی ماند. فرمانروایی وحشت آن ها دنیا را به لرزه انداخته است و کسی یارای مقاومت در برابر آنان را ندارد. سارگن دوم پادشاه قدرتمند آشوریان، تمام شورش ها را در بدو شکل گیری نابود می کند. دنیا رو به تاریکی است این در حالی است که عصر طلایی آشور شروع شده! در دوره سارگن دوم نزاع بین آشور و عیلام آغاز میگردد. تمام موانع این نزاع برداشته شده و دو کشور دیگر فاصله ای از هم ندارند. عیلامیان با بابل که دشمن سنتی آشوریان است، متحد می شوند. سارگن که خبراین اتحاد را میشنود قبل از رسیدن کمک بابلیان به آنها حمله میکند. در این زمان آشور بر ایلام برتری داشت. آشوریان ارتشی بسیار منظم و سازمان یافته در اختیار داشتند که در سفاکی بی مانند بود. ارابه های دو اسب آشوری آشوریان برتری چشمگیری در زمینه سواره نظام داشتند که از سواران کماندار و سواران سنگین اسلحه و همچنین ارابه های بی نظیر جنگی تشکیل شده بود.یکی از رموز کامیابی ارتش آشور، استفاده مؤثر از ارابه‌های جنگی بود. این سلاح جنگی متحرک در طی سده‌های سیزدهم و دوازدهم ق.م در دشت‌های شمالی بین النهرین به کار گرفته می شد و سپس با استفاده از اسب‌های چابک تر که برای کار با این ارابه پروش می یافتند، وبهبود سازه ی ارابه ها توسعه یافت.ارابه‌های قرن نهم گاه با چهار اسب کشیده می شد،اما عدم چابکی و آسیب‌پذیری اسب‌ها باعث شد که دیگر از آن‌ها به عنوان وسیله جنگی استفاده نشود.تغییرات در فناوری آهنگری برای طراحی وسیله نقلیه سبک تر با یک قالب چوبی که بر روی یک وسیله فرود فلزی کار گذاشته می شد همراه با حرکت محور چرخ به عقب از مرکز،این را به را بهبود بخشید.نتیجه کار،قابل مانور بودن بیشتر ارابه در اثر اصطحکاک کمتر چرخ بود. ارابه ران خودرا در جلوی حفاظ محکم نگاه می داشت ضمن آن که مال بند را، که در آغاز بیضی شکل و سپس مستقیم شد،محکم به دست می گرفت و بدین ترتیب کنترل دو یوغ اسب آسان تر می شد.شکل ارابه مستطیلی تر شد تا استفاده از زره و خدمه را راحت کند. با نزدیک شدن زمان نبرد یک اسب اضافی یا یدکی نیز به عقب آن بسته می شد.ارابه سبک معمولاً دو خدمه داشت،یکی راننده و دیگری کماندار یا نیزه افکن،اما پس آن فرد سومی نیز با یک یا دو سپر برای تقویت عقب ارابه افزوده شد.این ارابه‌ها تکان و شوک شدیدی در مرکز حمله ایجاد می‌کرد، تاکتیکی که ارزش حمله پیاده نظامی در نبرد باز را کاهش می داد،یا در جناحین در مانورهای محاصره هماهنگ با سواره نظام به کار می رفت. سوار نظام سنگین اسلحه آشوری سوار تیرانداز آشوری آشوریان یدی بلند در فنون دژ گیری داشتند. مهندسان آشوری انواع گسترده ای از دژه کوب ها و نردبان های متحرک را می ساختند که در آن دوران بی مانند بود. نبوغ آشوریان در قلعه گیری و هر گونه مانعی آنچان بالا بود که اکثر حاکمین محلی فرار از قلعه هایشان را به قرار ترجیح می دادند. مواردی هم از استفاده ی پوست در نقش نگه دارنده هوا جهت گذر از رودها گزارش شده است. پیاده نظام آشوری بخش اصلی ارتش آنها را تشکیل می داد که متشکل از دستجات دو تا سه نفری بود که در پناه یک سپر بزرگ بسوی دشمن تیراندازی می کردند. یه سرباز سنگین اسلحه نیز وظیفه ی دفاع از این دسته را بر عهده داشت. تیر اندازان و جنگاوران آشوری زبان زد خاص و عام بودند. پیادگان آشوری با استفاده از تاکتیک خاص گروهی خود با دشمنان می جنگیدند. بخشی از تجهیزات و سلاح های مورد استفاده آشوریان اما در طرف مقابل عیلامیان یک ارتش ملوک الطوایفی داشتند که بویی از نظم نبرده است. هرگاه که جنگ می شد به خواست پادشاه هر طایفه نیروهای خود را در اختیار ارتش قرار می داد که البته تقسیم بندی در آن بر خلاف آشور نه از نوع ساز و برگ، بلکه بر اساس توان عشیرتی بود. با این وجود با مقاومت عیلامی ها و پافشاری آن ها در نهایت آشوریان در جنگی که "دوری­لو" خوانده می شود شکست خورده و بی نتیجه عقب می نشینند. این جنگ آغازگر هفت ستیز ویرانگر این دو پادشاهی است. سیناخریب جانشین سارگن دوم بر تخت سلطنت آشور می نشیند. از بخت بد عیلامیان کالودش پادشاه آن زمان عیلام در پی یک محاصره کشته می شود. سیناخریب موقعیت را غنیمت می شمارد و از سوی جنوب عیلام( سواحل خلیج فارس) وارد جلگه ی شوش می گردد و 34 قلعه و برج را تخریب و اهالی را به اسارت به آشور میبرد. رویداد جالب در بازه ی جنگ این است که عیلامی ها فرمانروایی با نام "کودور­ناخونتی" بر تخت می نشانند. اما وی با ترس و واهمه به کوهستان پناه می برد و هیچ تصمیم دفاعی در قبال حمله ی آشوریان نمی گیرد. آشوریان وی را تعقیب می کنند و در نهایت بعلت فصل سرما و مسدود بودن مسیر های کوهستانی به آشور باز می گردند. مردم عیلام هم وی را بعلت بی قیدی که نشان داده بود معدوم می کنند و در سال کشته شدن وی یعنی 692 پیش از میلاد "اومان میناتو" به تخت سلطنت نشانده می شود. این پادشاه نظم جدید به ارتش عیلام می دهد. او قشون چشمگیر و نیرومندی از مردمان دیگر فلات ایران که در این زمان آریاییان نیز جزو آنان بودند، مهیا کرد و آن را مسلح می کند. کار تا آنجا پیش می رود که بابلیان با مشاهده یک پارچگی و قدرت یابی عیلام پیش قدم شده و علیه آشور دست اتحاد بلند می کنند. و از ارسال سلاح تا وجوه به عیلام دریغ نمی کند. جنگ خونینی در میگیرد که از جزئیات آن اطلاعاتی در دست نیست اما سردار عیلامی در آن کشته می شود. عیلامی ها با اینکه سردارشان کشته شده واز اینکه با عقوبت دشمنان آشور آشنا هستند، چاره ای جز دفاع جانانه نمی بینند. درنهایت آشور به نتیجه مطلوب دست نمی یابد و ارتش آن ها به خانه مراجعت می نماید. دور جدیدی از جنگ ها بعد مرگ سیناخریب و جانشین آن یعنی آشورحیدون بوقوع می پیوندد. آشوریان در جنگ ها و شورش های دیگر مشغول و درگیرند. در فرصت پیش آمده این بار عیلامی ها بودند که پیش دستی میکنند. دراین دوره که مصادف با 674 پیش از میلاد است "خومبان خالداش دوم" فرمانروای عیلام در ممالک بابل و برخی نواحی خراج گذار آشور پیشروی می کند و ضربات بی سابقه به دولت آشور وارد می شود. عیلام هم اکنون شکست ناپذیری آشوریان را درهم شکسته است. وی با غنائم به شوش باز می گردد. با تمام این اتفاقات دوره ی فرمانروایی آشورحیدون مصادف می شود با درجه اعلی قدرت آشوریان! به غیر از عیلام در آسیای غربی دیگر دولتی نمانده است که تابع آشور نباشد. تمام این اتفاقات خبر از یک آینده شوم در انتظار عیلامیان مقاوم را می دهد. مخصوصا حالا که یک رقیب سنتی برای آشوریان شده اند. حال آشور یک دشمن جدی دارد و آن عیلام است. در این دوره مصر مورد تاخت و تازه آشوریان قرار میگیرد و شهرهای دلتای نیل من جمله ممفیس یکی پس از دیگری مورد تاراج آشورحیدون قرار میگیرد. سکاها بعنوان یک مهاجم همیشگی شکست سنگینی را از آشوریان متحمل می شوند و فرمانروای بعدی شان دست نشانده ی آشوریان است که این اتفاق در دوره باستان منجر به آغاز یک جنگ عالم گیر در فاصله زمانی نچندان دور می گردد. تصویر یکی از دسته جات پیاده آشوریان بعد مرگ آشورحیدون در 669 پیش از میلاد؛ پسرش آشوربانیپال به قدرت می رسد در حالی که شورش بزرگ مصر در­جریان است. تمام تمرکز آشوربانیپال معطوف به سرکوب این شورش است. عیلامی ها از فرصت پیش آمده بهره برده وبا رهبری "اورتاکو" به سرزمین های بابلی تحت سلطه ی آشور یورش میبرند و غنائمی از آنجا به شوش می آورند. دشمنی آشور و عیلام به حد اعلای خود رسیده است. پس از این پیروزی طولی نکشید که اورتاکو درگذشت و "تواوم مان" جانشین وی می گردد. این تغییر برای عیلام بسیار گران تمام می شود. تو­اوم­مان قصد می کند که تمام جانشین های احتمالی خود را بکشد. این اقدام سبب میشود که تعدادی از شاهزادگان عیلامی به دربار آشور پناهنده شوند و پادشاه آشور با آغوش باز آنها را می پذیرد. با این مقصود که از آنها برای یک جنگ داخلی استفاده کند که نتیجه ای جز ضعیف شدن دوچندان عیلام به همراه نداشته که این ضعف راه را برای جنگ بعدی هموار می کند. تو­اوم­مان در این زمان از آشوربانیپال می خواهد که پناهندگان را برگرداند که با پاسخ منفی آشوربانیپال، دور دیگری از جنگ ها آغاز می شود که به جنگ "توللیز" معروفند. همانطور که پیش تر گفته شد ارتش عیلام یک نیروی ملوک الطوایفی بود و زمان می برد که در یک جا جمع گردد. در نتیجه عیلامیان تا شوش عقب نشینی کردند و پیکی را جهت مذاکرات صلح نزد سردار آشوری فرستادند. سردار آشوری بی درنگ پیک را می کشد. پس از این اتفاق جنگ شدیدی بین دو سپاه واقع می شود. برای عیلامیان این جنگ یک نبرد مرگ و زندگی بود و پایتخت چند هزار ساله آنها در آستانه نابودی قرارداشت. در نهایت بعد از یک جنگ طولانی آشوریان در کنار رود کارون سپاه عیلامی را در هم کوبیده و آن ها را به آب می ریزند. تو­اوم­مان خود در میدان نبرد می جنگید و به نقل تاریخ آنقدر جنگید تا آنکه زخم برداشت و آنگاه که قصد خروج از میدان نبرد را کرد بواسطه سانحه ای به چنگ آشوریان گرفتار می شود و آنها نیز بی درنگ سر از تنش جدا می کنند. سر وی به نینوا پایتخت آشور فرستاده می شود. شکست عیلامی ها باعث جشن های زیادی در آشور شد زیرا عیلامی ها یگانه دشمن آشور و دشمن موروثی آنها بودند. از این به بعد عیلام وارد دوران انحطاط می شود. از پادشاهان دست نشانده گرفته تا جنگ قدرت داخلی و نزاع های گاه­ وبی­گاه با آشوریان عیلام را به شدت در موضع ضعف قرار داده است و دیگر تصور انقراض عیلام دور از ذهن نیست. انقراض عیلام: بعد از جنگ توللیز برادر آشور بانی پال که در بابل پادشاه بود، بر او یاغی گردید. در ابتدا پادشاه عیلام که دست نشاندهٔ آشور بود، بی‌طرف ماند، ولی پادشاه آشور خواست عیلامیان تندیس نانای را مسترد دارند، پادشاه عیلام با وضعیت ناگواری روبه رو شد، چون این مجسمه قرن‌ها در شوش بود و مورد پرستش بسیاری از مردم عیلام قرار داشت، رد کردن آن با منافع پادشاهی عیلام مباینت داشت. در این احوال بابل به پادشاه عیلام باز وجهی از خزانه به بابلی‌ها داد و از جهت موقعیت سخت و بدی که داشت، مجبور شد با بابل متحد شود. در نتیجه آشوریان یک جنگ داخلی طولانی را در عیلام براه انداختند که در طی آن سه پادشاه در این کشور به قدرت رسیده و سرنگون شدند. سنگ نگاره ای از آشور بانیپال در حال نبرد با شیر ، وی یکی از بزرگترین پادشاهان آشور است. در 645 ق.م. آشوربانیپال که از نتایج جنگ های قبلی ناراضی است در پی آغاز یک جنگ دیگر با عیلام میشود. "خوم­بان­کالداش" آخرین پادشاه عیلامیان با توجه به نزدیک دیدن جنگ کمک بابلی ها را دریافت می کند. آشوری ها که در پی بهانه بودند فرستاده ای را به شوش می فرستند تا با خوم­بان­کالداش مذاکره کرده و هدایا و کمک های بابلیان را به آن ها پس دهد. قبول کردن یا نکردن این خواسته هر دو یک معنا داشت و آن هم چیزی نبود جز مرگ و نابودی! سایه جنگ و مرگ بر بالین عیلام قرار داشت و گریزی از آن نبود. در­نتیجه فرمانروای عیلامی ترجیح داد که مقاومت را برگزیند. این جنگ پایانی جز شکست مهیب عیلامیان به همراه نداشت. تمام خزانه های عیلامیان به دست آشوریان گشوده شد. و هر چه در آبادی ها بود مورد غارت قرار گرفت. آشوری ها به این حد اکتفا نکردند و استخوان های پادشاهان عیلام و افراد نامی را بیرون آوردند و به نینوا فرستادند. حزقیال نبی (ع) از پیامبران بنی اسرائیل در رابطه به این کشتار می گوید: "این مملکت را از کثرت کشتار و غایت خرابی مانند قبرستان است" آشوریان اسرای فراوانی رو به نینوا منتقل کردند و خوم­بان­کالداش واپسین پادشاه عیلام که مدتی فراری بود نهایت دستگیر و به نینوا فرستاده می شود. آشوربانیپال وی را به عرابه خود می بندد و او را تا معابد آشور و ایشتار می کشد.در یکی از کتیبه هایی که از آشوربانیپال باقی مانده است وی نتیجه پیروزی خود را این گونه توصیف می کند: "خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را تماما به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمام عرض آن جاروب کردم. من این مملکت را از عبور حشم و گوسفند و نیر از نغمات موسیقی بی نصیب نمودم و به درندگان و مارها و جانوران کویر و غزال اجازه دادم که آنرا فروگیرند." نتیجه: نابودی که آشور برای عیلامیان به ارمغان آوردن باعث شد به کل نام این تمدن شکوفا تا قرن ها فراموش شود. حتی مورخین یونان باستان نیز مطلبی از آن ذکر نکنند. و استرابون جغرافی دان عصر قدیم به اشتباه می گوید: که کورش پایتخت خود را شوش قرار داد، زیرا مردمان آن همیشه مطیع و فرمان بردار ملل دیگر بودند وهیچ گاه اقدام مهمی ننموده اند! نویسنده: Navard " این مطلب صرفاً برای انجمن میلیتاری است. و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است " منابع: 1-کتاب ایران پیش از اسلام (حسن پیرنیا) 2- کتاب ایران باستان جلد اول (حسن پیرنیا) 3-کتاب تاریخ تمدن ایران و جهان(مولف محمود کریمی) 4- کتاب صد جنگ بزرگ تاریخی ( علی غفوری) 5- https://fa.wikipedia.org/wiki/آشوربانی‌پال 6-https://fa.wikipedia.org/wiki/جنگ‌های_ایلام_و_آشور 7- https://en.wikipedia.org/wiki/Assyrian_people
  14. بسمه تعالی عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد. مقدمه آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال. با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود. در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده. در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر 2011 که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد: در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است. حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28 و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد. در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است، با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد. نقشه عملیات هوایی H3 مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود. اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند. و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد: در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی یا همان PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند. در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر. از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد: نویسنده WORIOR اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است. تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
  15. بسم الله الرحمن الرحیم جستار هایی در باب جنگ و سلاح های سایبر بخش اول مقدمه امروزه با گسترده شدن استفاده از فضای سایبر ، این فضا علاوه بر پشتیبانی از دیگر میدان های رزم ، خود به تنهایی تبدیل به یکی از میادین رزم تاثیر گذار شده و استفاده از آن رو به افزایش می باشد . همین امر باعث به وجود آمدن مباحثی مختص این فضا گشته است که ما در این نوشتار سعی در شناخت مفهومی ابزار های مورد استفاده در این حوزه ، شباهت های آن با دیگر حوزه ها و مباحث مترتب بر جنگ سایبر را داریم . در این راستا به دلیل جدید بودن این میدان ، تصمیم بر این گرفته ام تا مجموعه ای از مباحث را به صورت کلی و منظم خدمت دوستان ارائه دهم تا در آینده هر فرد مشتاق و علاقه مند به این حوزه با مطالعه آنها در یک موضوع واحد ، نگاهی جامع به مبحث جنگ سایبر پیدا کرده و سپس نسبت به مقتضیات زمان ، موارد جزئی تر در موضوعات جداگانه ارائه و مورد گفتگو قرار بگیرند . نکته قابل ذکر این است که می توانید این سلسله مطالب را مکملی برای دانشنامه رزم سایبر فرض نمایید . در ابتدا بحث را از تعریف سلاح سایبر آغاز کرده و هر هفته مباحث تازه ای بر این جستار اضافه خواهم نمود . معنای لغوی سلاح : هر چیز و آلتی که به وسیله آن جنگ می کنند را سلاح گویند . سلاح ها ابزار های جنگی می باشند که به قصد ایجاد خسارت و آسیب در دشمن استفاده می شوند . البته کاربرد هایی فراتر مانند شکار یا ایجاد اقتدار برای کسب امنیت هم برای اسلحه ها مفروض می باشند . با این حال سلاح ها با توجه به منبع قدرت منبعث از آن ، طیف گسترده ای را شامل می شوند . مثلا قوانین ایجاد شده در حوزه بین الملل می توانند به عنوان سلاح هایی برای پیشبرد اهداف و اغراض استفاده گردند . در این دیدگاه انواع مختلفی از سلاح ها در ابعاد متفاوتی وجود دارند که با پیشرفت تکنولوژی و پیچیده تر شدن جوامع و ایجاد میدان های نوینی در رزم بر تعداد آنها افزوده می شود . سلاح ها توانایی زدن آسیب به یک فرد تا تخریب یک شهر را پیدا کرده اند . در کل سلاح ها ابزار هایی هستند که با هدف تهدید کردن یا ایجاد صدمه های روانی ، کارکردی یا فیزیکی به سازه ها ، سیستم ها و موجودات زنده طراحی شده و استفاده می شوند . نکته مهم در اینجا این است که مهاجم می تواند تنها از سلاح به عنوان ابزار تهدید استفاده کند تا به اهداف خودش برسد بدون اینکه از آن برای ایجاد صدمه فیزیکی استفاده نماید و یا بالعکس بدون ایجاد تهدید و به صورت خاموش برای ایجاد صدمه های فیزیکی از آن استفاده نماید . با این حال پنداری که از شنیدن واژه سلاح در ذهن مخاطب ایجاد می شود همان ابزار هایی هستند که در میدان های سنتی رزم زمینی ، دریایی و هوایی مورد استفاده قرار می گیرند . در این بین ضرورت ایجادی مفهومی دقیق از سلاح های سایبری اهمیت فراوانی دارد . ایجاد مرزی مابین سلاح سایبری و آن چیزهایی که سلاح سایبری نیستند سه برآیند را منجر می شود : 1 - برآیند امنیتی : اگر ابزاری قابلیت استفاده به عنوان سلاح را ندارد اما منجر به صدمه به یک یا تعداد زیادی گردد خطر کمتری از سلاح های سایبری دارد (مثلا یک باگ نرم افزاری یک سلاح نمی باشد اما می تواند منجر به صدماتی گردد) . 2 – برآیند سیاسی : یک نفوذ غیر نظامی از منظر سیاسی آسیب کمتری نسبت به حالت نظامی آن ایجاد می کند . نفوذ های نظامی معمولا با اهداف مشخصی که می توانند به صورت ترکیبی با دیگر روش ها عمل نموده و ابزاری برای اعمال فشار و گرفتن امتیازات گردند . 3 – برآیند قانونی : اگر چیزی به عنوان سلاح تعریف گردد در اصل به این معنی است که توسعه ، نگهداری و استفاده از آن ممکن است غیر قانونی بوده و منجر به مجازات گردد . سلاح سایبری چیست؟ کدهای کامپیوتری که به منظور تهدید یا ایجاد آسیب های روانی ، کارکردی یا فیزیکی در سازه ها ، سیستم ها و موجودات زنده ایجاد گشته اند . گستردگی سلاح های سایبر دامنه وسیعی را شامل می شود : از سلاح های عمومی با پتاسیل تخریب کم تا سلاح های خاص با پتانسیل تخریب بالا . پس از جنگ 1991 خلیج فارس، که نخستین استفاده گسترده از مهمات هدایت دقیق بود و این سلاح ها به طور گسترده ای دیده میشد که از آن به عنوان انقلاب یا حداقل به عنوان جزء تکنولوژیکی تغییرات نظامی تکاملی صحبت شد . تقریبا بیست و پنج سال بعد، تعدادی از تحلیل گران معتقدند که سلاح های سایبری انقلاب دیگری را در امور نظامی منجر گشته است . این ادعای بحث برانگیز، حداقل تا حدی، از تقابل بین مهمات هدایت دقیق و سلاح های سایبری الهام گرفته شده است. یکی از خصوصیات بارز سلاح های سایبر این است که دامنه استفاده از آن می تواند گسترده باشد . یعنی شما با توسعه یک سلاح ، قدرت آسیب رسانی به طیف وسیعی از سیستم ها و اهداف در مکان های گوناگون را پیدا می کنید اما مثلا یک موشک متعارف تنها قابلیت استفاده بر علیه یک مکان را دارا است . البته شباهت بین مهمات هدایت دقیق و سلاح های پیشرفته سایبر هم قابل توجه هستند . سلاح های سایبری هم می توانند مانند مهمات هدایت دقیق دارای قابلیت بالایی با دقت عالی باشند ، زیرا اگر به خوبی طراحی شده باشند ، ممکن است فقط اهداف خاصی را تحت تاثیر قرار دهند و اثرات با دقت مناسب را ایجاد نمایند . سلاح های سایبری، سلاح های تسلیحاتی نو ظهوری بوده و فقط برای مدت کوتاهی هست که پا به عرصه وجود گذاشته اند و اطلاعات اکثر عملیات های سایبری به صورت نسبی محرمانه اند و اخبار گسترده ای از عملکرد معمول دولت ها در این زمینه وجود ندارد. با این حال جیسون هیلی تاریخ وقوع درگیری های سایبری را به سه مرحله تقسیم می کند: "پی ریزی" ، " رشد سریع" ، و "نظامی سازی". پی ریزی (Realization) : در این فاز درگیری های ابتدایی سایبر مورد توجه سیاست گذاران و نخبگان فنی قرار گرفت . بازه زمانی این فاز در دهه 1980 می باشد . رشد سریع (Take Off) : ما بین سال های 1998 تا 2003 استفاده از فضای سایبر برای صدمه زدن به دشمن به شدت افزایش یافت و باعث توجه بیش از پیش به این حوزه گشت . نظامی سازی (Militarization) : از سال 2003 تا به حال ما در فاز نظامی سازی قرار داریم . در این فاز نیروهای نظامی و سازمان های امنیتی پیشقدم شده و به عنوان بازیگر اصلی فضای سایبر در زمینه جاسوسی و ایجاد حملات مخرب تبدیل گشتند . منابع : - Cyber-Weapons, Thomas Rid & Peter McBurney - UNDERSTANDING CYBER CONFLICT, George Perkovich & Ariel E. Levite - A Fierce Domain : Conflict in Cyberspace, 1986 to 2012, Jason Healey - The Evolution of Cyber War, Brian M. Mazanec ادامه دارد ...
  16. بسمه تعالی با سلام تیم مبارزه دیجیتالی فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه بااستفاده از افسرانی که مسلط به زبان های عربی و فارسی هستند ، رسانه های منطقه را رصد کرده و مطالبی که درباره ارتش آمریکا منتشر می شود را پاسخ می دهند. به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، در روز 2 سپتامبر گذشته روزنامه اینترنتی انگلیسی زبان "چورانگی" که پایگاه آن در پاکستان است مطلبی را درباره انفجارها در لاهور پاکستان منتشر کرد. در این انفجارها بیش از 30 نفر کشته و بالغ بر 200 نفر نیز مجروح شدند که زنان و کودکان از جمله مجروحان بوده اند. همانند دیگر مطالب آنلاین، این مطلب نیز اظهارنظرهای پر سر و صدایی به همراه داشت. مردی که خود را "جافاکوش" نامیده بود در اظهار نظری زیر این مطلب "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا و "زبیگنیو برژینسکی" از سیاستمداران کهنه کار آمریکایی را مقصر این حادثه قلمداد کرده بود. فرد دیگری که خود را "ابو حمزه" نامیده بود در اظهار نظر دیگری نوشته بود که پاکستان به درون جنگی که متعلق به ما نیست کشیده شده است و شرکت بلک واتر (شرکت خصوصی آمریکایی که عملیات نظامی در برخی کشورها انجام می دهد) عملیات مرگبار مخفیانه ای را از طرف دولت آمریکا در حال انجام دادن است. *اتهامات علیه آمریکا در اینترنت از سوی فرماندهی مرکزی (سنتکام) پاسخ داده می شود* این اظهار نظرها که به زبان انگلیسی بوده است در 8 هزار مایل آن طرف تر، جایی که مقر فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در پایگاه نیروی هوایی "مک دیل" قرار دارد، برای آمریکا سنگین تمام شد. اعضای فرماندهی روابط عمومی نه تنها این مطالب را خواندند بلکه پاسخ این اظهار نظرها را نیز ارسال کردند. "ویلیام اسپیکس" ازاعضای فرماندهی مرکزی آمریکا در 9 سپتامبر در پاسخ به یکی از این اظهارنظرها نوشت: ابو حمزه، اجازه بده نخست به موضوع سناریویی که در آن گفته بودی "این جنگ خود ما نیست" اشاره کنم. شنیدن اتهامات درباره آمریکا که دیگر کشورها را به نزاع می کشاند و ما هیچ دخالتی در آن نداشته ایم، طعنه آمیز است. *سنتکام اگر نتواند به عملیات روانی تغییر افکار بپردازد دست کم دیدگاه آمریکا را مطرح می کند* پاسخی که توسط اسپیکس به اظهارات ابوحمزه داده شد بخشی از تلاش ها در حال افزایش ارتش آمریکا در کاربرد رسانه و اینترنت است تا حتی اگر نتواند با این ابزارها به تغییر افکار و عقاید بپردازد دست کم به این اطمینان برسد که دیدگاه ایالات متحده در بحث های آنلاین مطرح شده است. *در تیم مبارزه دیجیتال سنتکام افرادی هستند که به فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند* تلاش های افسران روابط عمومی نظیر اسپیکس تحت قالب تیم مبارزه دیجیتالی است که در این تیم افرادی حضور دارند که به زبان های فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند. "ویلیام اسپیکس" در مصاحبه با روزنامه "تامپا تریبیون" گفت: پروژه مبارزه دیجیتالی از ژانویه سال 2009 فعالیت خود را آغاز کرده است و به عنوان بخشی از استراتژی وسیعتری است که بر اساس این استراتژی این اطمینان حاصل می شود که پدیده "رسانه های جدید" (شامل رسانه های اجتماعی،وبلاگ ها و غیره) در تلاش های ارتباطاتی فرماندهی مرکزی نادیده گرفته نشده است. وی در برابر فعالیت افرادی که او آنها را افراطی و خشونت گرا خواند، گفت : فرماندهان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که کمپین تبلیغات تهاجمی دشمن که توسط افراطی گران خشونت طلب هدایت می شود باعث ایجاد حجم وسیعی از اطلاعات غلط درباره فعالیت های ارتش آمریکا شده و نمی توان مخاطبانی که این اطلاعات غلط به آنها داده می شود را نادیده گرفت. بنابراین ویلیام اسپیکس به همراه دیگر اعضای فرماندهی مرکزی آمریکا علاوه بر وظایفی که به آنها محول شده، بخش قابل توجهی از زمان خود را برای مقابله با اظهار نظرات "ابو حمزه" و "جافاکوش" در سایت انگلیسی زبان "چورانگی" منتشر کرده بودند، صرف می کنند. به طور مثال اسپیکس درباره این مطلب که بلک واتر در حال انجام عملیات در پاکستان است، مدعی شده بود: داستان ها درباره بلک واتر کاملا مهمل است، مطلبی است که بدون حتی ذره ای مدرک گفته شده است و تطابقی نیز با حقیقت ندارد. *سنتکام تمام رسانه های مهم منطقه را رصد می کند* اسپیکس در ادامه مصاحبه با تامپا تریبیون گفت که اعضای تیم مبارزه دیجیتالی هر گزارش و هر اظهارنظر در رسانه های مهم منطقه را رصد می کنند که این رسانه ها شامل وبلاگ ها، اتاق های گفت وگواست و به سرعت به تغییر و ویرایش اطلاعاتی می پردازند که درباره عملیات های نظامی آمریکا در منطقه ارائه می شود. وی گفت که در هر پاسخ، نویسنده خود را به طور شفاف به عنوان فردی که برای فرماندهی مرکزی فعالیت می کند، معرفی می کند، اگر چه این صراحت ممکن است باعث شود تا مخاطبان گفت وگو را قطع کنند اما برای این پروژه، حفظ شفافیت مهم است. این عضو فرماندهی مرکزی آمریکا گفت: لحن گفتار ما محترمانه و حرفه ای است زمانی که با تبلیغات افراطی ها مواجه می شویم، ما با همان لحن گفتار با آنها رفتار کرده و همیشه تلاش می کنیم که حقایق به معرفی خود بپردازند. ما ترجیح می دهیم که جملات ما در هر اتاق گفت و گوی اینترنتی خود گویا باشند. این برنامه بر روی سایت های محبوب متمرکز شده است. اسپیکس ادامه داد: هدف ما اطلاع رسانی به هر تعداد ممکن از مخاطبان بوده بنابراین ما بر سایت هایی تمرکز می کنیم که بیشترین میزان بازدید را داشته باشد.ما بر روی سایت های انفرادی تمرکز نمی کنیم و از اتاق های گفت وگوی افراطی ها نیز اجتناب می کنیم. و روی تغییر باورهای افرادی که بر باورهایشان اصرار ندارند تمرکز می کنیم. *پروژه تیم مبارزه دیجیتالی بسیار موفقیت آمیز بوده است* بر اساس ادعای این مقام فرماندهی مرکزی آمریکا، این پروژه آنقدر موفقیت آمیز بوده است که به زودی به زبان های روسی و پشتو نیز توسعه خواهد یافت اما موفقیت کامل این پروژه نیازمند زمان است. وی گفت: تمرکز این تلاش ها در طولانی مدت بر این موضوع است که اطمینان حاصل شود که اطلاعات دشمن بدون پاسخ باقی نماند و مخاطبان دست کم به دیدگاه ما درباره اینگونه موضوعات نزدیک شوند. ویلیام اسپیکس هدف خودرا اطلاع رسانی به مخاطبان نامید و تاکید کرد: انتقال این گونه اطلاعات به مخاطبانی که حجم وسیعی از اطلاعات مختلف را دریافت می کنند تا حدودی نیز موفقیت به شمار می آید. "فیلیپ سیب" رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دیدار از فرماندهی مرکزی آمریکا و پس از آشنایی با برنامه جدید این فرماندهی برای مقابله اینترنتی با دشمنان گفت: استراتژی مبارزه دیجیتال برای موفقیت در منطقه کلیدی است. من معتقدم که این ایده بزرگی است. وی افزود: در فضای مجازی اطلاعات زیادی (درباره عملیات ارتش آمریکا) وجود دارد که به ضرر ماست و دشمنان ما با چیرگی تلاش می کنند که از طریق اینترنت به افزایش اعضای خود بپردازند و ما نمی توانیم اجازه دهیم که این موضوع بدون چالش انجام شود. فیلیپ سیب از طریق یکی از دانشجواین که هم اکنون در تیم مبارزه دیجیتال به ترجمه فارسی می پردازد از این برنامه مطلع شد. سیب افزود: این دانشجو (که گویا ایرانی است) به دلیل نگرانی از تحولاتی که در کشورش "ایران" روی داده است به این برنامه فرماندهی مرکزی آمریکا پیوسته است. *تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاش صورت نگیرد* رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا ادامه داد: با وجود موفقیت ها، ناامیدی هایی نیز وجود دارد. حقیقت این است که اگر هر فردی بتواند در هر روز یک تعامل یا مبارزه اینترنتی داشته باشد، (با توجه به تعدادی که در فرماندهی مرکزی آمریکا در تیم مبارزه دیجیتالی قرار دارند) حجم این تعاملات اینترنتی بسیار کم است و جهان نیز بسیار وسیع است. این یک ناامیدی ذاتی است. وی افزود: اما با این موضوع موافقم که این تلاش ها ضروری به نظر می رسد و یک تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاشی صورت نگیرد. منبع: مشرق نیوز
  17. به نام حق پیشگفتار این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است. سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست. طرح حمله: در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟ فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) - اهداف عمقی و مرزی - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد. مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است. هزینه مقابله؟ - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75 برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست). - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود. با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد: - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود. - اقدام سخت یا hard kill باشد. - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود. - موج اول 800 موشک - موج دوم 1200 موشک - موج سوم 600 موشک - موج چهارم 1400 موشک - هر موج حمله 2 ساعت. - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد. دارایی کنونی پدافند موشکی ایران: با تشکر، از حضورتون در بحث
  18. بسمه تعالی ... چرا میجنگیم ؟ ? Why We Fight مقدمه وریور: جهان ارتباطی دوران جنگ دوم با امروز تفاوت های عظیمی دارد، رادیو و روزنامه رسانه های اصلی محسوب میشدند، همگی یا در انحصار دولت ها هستند یا جریان انتقال اطلاعات به رسانه ها توسط دولت ها کنترل میشد. اخبار مستقل وجود نداشت، دولت ها سلطه کاملی بر کانال ها و شیوه انتقال اطلاعات به عموم داشتند، مردم نیست مخاطبان فعال محسوب نمیشدند و ذهن و سواد رسانه ای برای آنان به شکل امروز قابل درک نبود. این تاپیک در ابتدا به معرفی سریال مستند چرا میجنگیم ساخته دستگاه اطلاعاتی آمریکا در دوران جنگ دوم با به خدمت گرفتن کارگردان شاخصی چون فرانک کاپرا میپردازد، این فیلم پاسخی به پروپگاندای متحدین بود، و در ادامه به مباحث اقناع عمومی و نظریه های اثر بخشی ارتباطات میپردازم. جنگ دوم و ظهور جنگ رسانه ای: در خلال جنگ جهانی دوم دولت وقت آمریکا به منظور توجیح حقانیت شرکت سربازان ایالات متحده آمریکا در جنگ، تولید یک سری مستند سینمایی را سفارش میدهد. هدف دیگر از تولید این مجموعه اقناع افکار عمومی آمریکا برای جذب پشتیبانی مردمی حین جنگ بود. فرانک کاپرا کارگردان بیشتر قسمت های این مجموعه، که خود مجذوب و مبهوت پروپگاندای سینمایی آلمان نازی بود خود را در چالش با فیلم "پیروزی اراده ها"1935 Triumph of the Will ، ساخته هنری رینفشتال میدید و فیلم خود را پاسخی به آن میدانست. چالش جدی تری که این مجموعه به دنبال جواب به آن بود؛ متقاعد سازی ملتی که افکار "ضد دخالتگری" را دنبال میکردند به دخالت در جنگ و همپیمانی با شوروی بود. کاپرا و دیگر کارگردانان فیلم های پروپگاندای "محور متحدین" که طی یک دوره 20 سال ساخته شده بودند را بررسی کردند و از محتوای آن به منظور بازتعریف و ترویج دلایل اتحاد مورد نظر خود استفاده کردند. ویرایش اولیه فیلم توسط ویلیام هورنبک انجام شد با این وجود برخی از بخش های فیلم مجددا تحت نظارت بخش جنگ دولت آمریکا ویرایش شد. استودیو دیزنی کار ساخت انیمیشن بر عهده گرفت. در متحرک سازی نقشه های مناطق تحت اشغال برای متحدین از رنگ سیاه استفاده شد. فرانک کاپرا به فاصله کوتاهی از حمله ژاپن به پرل هاربر انتخاب شد. وی مستقیما تحت نظر فرمانده ستاد(رئیس ستاد ارتش) جورج سی. مارشال، بالاترین رده فرماندهی ارتش و کسی که بعدها طرح مارشال به اجرا گذاشت و برنده جایزه صلح نوبل گشت، مشغول به کار شد. مارشال دریافت که سپاه سیگنال ارتش "Signal Corps" توانایی کافی برای تولید"فیلم حاوی اطلاعات حساس و هدفمند برای نیروها" را ندارد. یک سرهنگ در مورد اهمیت این فیلم های جدید به کاپرا چنین میگوید: کاپرا حین ملاقات با مارشال و دریافت ایده: کاپرا، من میخوام با تو به یک برنامه برای ساختن سریال مستند با اطلاعات واقعی برسم، این کار برای اولین بار در تاریخ ما اتفاق میفته. میخواد توضیح بده چرا پسرای ما تو ارتش هستند،چرا ما میجنگیم و با چه اصولی میجنگیم... شما این فرصت عظیم رو برای مشارکت و خدمت به کشورت و به آزادی داری. متوجه هستی ؟ مقابله با فیلم های پروپگاندای دشمن به نقل از کاپرا، پیروزی اراده ها هیچ تیری شلیک نمیکند، هیچ بمبی نمی اندازد. اما بعنوان یک سلاح روانی اراده های مقاومت را منهدم میکند مرگ آوری یکسانی دارد". کاپرا در ابتدای اشتغال خود چنین بیانه داشته هست و دشواری را بدین شکل بیان میکنند: خلق یک ایده قدرتمند: کاپرا ابتدا تمرکز خود را بر یک "ایده اساسی و قدرتمند" معطوف کرد، ایده ای که میتواند بسط یافته به سمت سایر ایده های مرتبط تکامل یابد. مهمترین ایده ای که همه ذهن کاپرا را به خود مشغول کرده بود: در نهایت ایده مورد نظرش را به شکل طرح کرد"اجازه دهید دشمن به سربازان ما عظمت وقیحانه وجودش و صلاحیت ما را ثابت کند". نیت اش این بود که سخنرانی ها، فیلم ها و مقالات روزنامه ای دشمن را به لیستی از اقدامات خصمانه دشمن ترجمه کند. ایده را با سایر افسرانی که به استخدام گرفته است چنین عرضه میکند: پس از گذشت یه هفته، تلاش های بسیار و ناامیدی ها، کاپرا موفق به دستیابی به آرشیو فوق امنیتی موجود در تاسیسات دولتی میشود، البته با روش های غیر معمولی و فراسازمانی: شرح قسمت های مستند: پیش درآمدی بر جنگ (1942؛ 51 دقیقه و 35 ثانیه)(برنده جایزه اسکار بهترین فیلم مستند) این قسمت ابتدا به تعریف و شناسایی تفاوت ها بین دو دولت دمکراتیک و فاشیستی میپردازد، سپس به فتح منچوری توسط ژاپن و فتح اتیوپی توسط ایتالیا. کاپرا این قسمت را چنین توصیف میکند: " نمایش یک تصویر کلی از دو دنیا؛ برده و آزاد، ظهور تمامیت خواهی نظامی از فتوحات ژاپن در منچوری و موسولینی در اتیوپی. Prelude to War ضربه نازی ها (1943، 40 دقیقه و 20 ثانیه) به پوشش جغرافیای سیاسی نازیسم و فتح اتریش، چک و اسلواکی و لهستان میپردازد. توصیف کاپرا چنین است:" هیتلر قیام میکند، دیکتاتوری نازی بر آلمان تحمیل میشود. رژه ورود سربازان به راینلند و اتریش. تهدید جنگ چاره ای جز تقدیم چک اسلواکی باقی نمیگذارد. آرامش طلبان چاره ای جز تسلیم ندارد. هیتلر لهستان را اشغال میکند. پرده تراژدی قرن جنگ جهانی دوم برافراشته میشود.The Nazis Strike تفرقه بینداز و حکومت کن (1943، 56 دقیقه) در مورد اردوی بنلوکس و سقوط فرانسه. از دید کاپرا: " هیتلر دانمارک و نروژ را اشغال میکند، خط ماژینو را دور میزن و ارتش بریتانیا را به دریای شمال میکشاند، تسلیم به فرانسه تحمیل میشود. Divide and Conquer نبرد بریتانیا (1943، 51 دقیقه و 30 ثانیه) این قسمت پیروزی بریتانیا بر علیه لوفت وافه ترسیم میکند. چکیده کاپرا: " نمایش شجاعت و دفاع پیروزمندانه نیروی هوایی سلطنتی، زخم خورده اما شکست نخورده، بریتانیایی ها تنها کسانی هستند که بر علیه نازی ها میجنگند. The Battle of Britain نبرد روسیه(1943، 76 دقیقه و 7 ثانیه) بخش 1 و 2، نمایش یک تاریخ دفاعی از روسیه و نبرد روسیه بر علیه آلمان. چکیده کاپرا: " تاریخ روسیه، مردم، ابعاد جغرافیایی، منابع، جنگ ها، دست و پنجه کشنده با ارتش نازی ها در دروازه موسکو و لنینگراد. استالینگراد نازی ها از چرخ گوشت. The battle of Russia نبرد چین (1944، 62دقیقه و 16 ثانیه) نمایش خصومت طلبی ژاپنی ها، کشتار نانجینگ و تلاش های چینی ها مانند ساختن راه برمه و نبرد چانگشا. چکیده کاپرا: " خدایان جنگ ژاپن تمام تلاش خود را برای فتح چین انجام میدهند، زمانی که ژاپن موفق شود، از قدرت انسانی چین برای فتح کل آسیا استفاده خواهد کرد" The Battle of China جنگ به آمریکا می آید(1945، 64 دقیقه و 20 ثانیه) نشان میدهد که چگونه مسیر تحولات تجاوزات محور متحدین به سمت مردم انزوا طلب آمریکا پیش خواهد رفت. چکیده کاپرا:" سرو کارمان چیست؟ چه کنیم؟ چرا؟ کجا؟ بر سر چه؟ و چگونه ایالات متحده آمریکا قدیمی ترین جمهوری دمکراتیک میتواند زیر قانون اساسی اصلی خود باقی بماند. اما قلب فیلم از عمق و با همه احساساتی که آمریکایی ها در واکنش به اوضاع وخامت بار در اروپا و آسیا پر میشود. چگونه احساسات ما به آرامی از بی تفاوتی به تعهد کامل تغییر خواهد کرد، همانگونه که از دست رفتن آزادی در هر جای دیگر دنیا آزادی ما در آمریکا را به خطر می اندازد". این قسمت آخر از سری چرا میجنگیم همچنان یکی از پر جلوه ترین فیلم های تاریخی ساخته شده در آمریکاست. War Comes to America انتخاب فیلم به عنوان واسطی برای ارائه اطلاعات جنگ بعد از جنگ دوم روش های بدست آوردن پشتیبانی از نیروها و مردم احتیاج به تغییر داشت. انجام سخرانی برای جذب سرباز و افکار عمومی دیگر اثر بخش نبود. فیلم به عنوان یک واسط برای اقناع فکری سربازان و توضیح برای علت جنگیدن ضروری به نظر میرسید. همانطور که کاتلین جرمن میگوید، " این برای اولین بار بود که تلاشی با ابعاد وسیع برای نفوذ در عقاید ارتش آمریکا بوسیله فیلم صورت میگرفت". فیلم همچنین به این دلیل انتخاب شده بود که میتوانست هم دیدگان و هم گوش ها را همزمان بکار گیرد. بر رادیو و نشریات برتری کامل داشت. کاپرا گرچه هیچ سابقه ای در ساختن مستند نداشت، اما به این دلیل انتخاب شده بود که به ایده آل های آمریکایی تعهد داشت و برخی فیلم های شاخص وی در آن زمان شهرت بسیاری پیدا کرده بودند. او برای فهم قلب و روح مخاطبان آمریکایی تلاش میکرد. زمانی که فیلم کامل شد، از آن با عنوان "لمس (اثر) کاپرا" یاد شد. هنگامی که مونتاژ نهایی فیلم تکمیل شد، جذابیت اثر کاپرا روشن شد، کاپرا توانسته بود با تکیه بر توانایی ویراست فیلم(ادیت) یک فیلم موفق در ابعاد فیلم های هالیوودی خویش بسازد. فکر کاپرا تصور میکرد اگر فیلم های پروپگاندای دشمن را مجدد مونتاژ کند و بر روی آن گفتمان خویش را قرار دهد، خواهد توانست سیرت واقعی آنان را به نمایش بگذارد. او با این کار به جنگ و دلایل آن معنی بخشید. از میانه چنین ادیت دقیق و حسابگرانه ای، فیلم به مقایسه و بیان تفاوت ها بین نیروهای شیطانی و ایالات متحده و ارزش های سنتی اش می پردازد. کاپرا تفاوت ها را بخوبی بزرگ کرده بود و نشان داد که بین آمریکا و دشمنانش چه خواهد گذشت و چه بر سر ارزش های آمریکایی خواهد آمد اگر "ما" به جنگ نرویم. این یک جنگ بین متحدین و متفقین نبود، جنگی بین خیر و شر بود. برای قضاوت در مورد اتحاد غرب(متفقین) با شوروی این مجموعه اطلاعات بسیاری را حذف کرده تا شبهاتی که میتوانست "بچه مثبت" بودن جایگاه شوروی زیر سوال ببرد، نظیر اشغال بالتیک و جنگ زمستانی دیده نشود. اما پیمان عدم تجاوز مولوتوف–ریبنتروپ (استالین-هیتلر) و اشغال لهستان به دست شوروی را به نمایش میگذارد. سریال مستند چرا میجنگیم به بزرگترین ابزار ارائه اطلاعات در مورد متحدین به دولت آمریکا در خلال جنگ جهانی دوم بدل گشت. ژنرال سورلز مدیر روابط عمومی وزارت جنگ، به دنبال نمایش این فیلم خواهان ساختن چنین فیلم هایی در مورد نیروهای مسلح و نمایش عمومی آن شد. وی هنگامی که روزولت برای اولین بار قسمت اول فیلم(پیش درآمدی بر جنگ) فیلم را مشاهده کرد به هدف خویش رسید. روزولت مشاهده عمومی فیلم را بسیار مهم ارزیابی کرد و دستور داد که در مکان های نمایش عمومی در معرض دید مردم قرار گیرد. این امر به دلیل جنبه اقناع کنندگی بالای فیلم مخالفانی نیز داشت، لول ملت(Lowell Mellett) هماهنگ کننده رسانه ای روزولت این فیلم را خطرناک میدانست و بر نگران بود که نمایش عمومی آن میتواند باعث وحشت و حساسیت عمومی شود.دست کم 54 میلیون نفر این مجموعه را دیدند و مطالعات برای بررسی اثربخشی فیلم نیز انجام شد. بااین وجود مطالعات نتایج مشخصی نشان نمیداد و همچنان اثربخشی فیلم مورد سوال است. پس از جنگ پیش درآمدی به جنگ و نبرد چین به دفعات به یادمان تاناکا (Tanaka Memorial) اشاره میکنند، و برای تحریک آمریکایی ها آنرا بدیلی از نبرد من(Mein Kampf) برای ژاپنی ها معرفی میکنند. اصالت این بحث برای سالها نقل محافل تاریخی قرار گرفته است و تا امروز همچنان بر روی آن بحث میشود. با این حال در سالهای 1930 و دهه40 اصالت این نقشه مقبولیت و پذیرش عمومی داشت چرا که اقدامات ژاپن به آن بسیار نزدیک بود. یادمان تاناکا برنامه راهبردی ای منسوب به تاناکا جیچی نخست وزیر ژاپن 1927 بود که بصورت گسترده در دوران حمله ژاپن به چین بر روی آن بحث میشد و در بسیاری از کتب به آن اشاره شده بود، ژاپنی ها این یادمان را صحیح نمیدانند و آنرا پروپگاندایی حساب شده بر علیه ژاپن می دانند، گزیده ای این یادمان تاناکا : برای فتح جهان باید آسیا را تسخیر کرد برای فتح آسیا باید چین را تسخیر کرد و برای فتح چین ابتدا باید مغولستان و منچوری را به تسخیر کرد وقتی موفق به فتح چین شدیم، کشورهای دریای جنوب تسلیم ما خواهند شد سپس دنیا باید بداند که کل شرق آسیا برای ماست. کاپرا در حال دریافت مدال از ژنرال جورج سی مارشال نگاهی به تئوری های ارتباطی در دوره جنگ دوم نظریه تزریق (که همچنین به عنوان نظریه کمربند انتقال یا گلوله جادویی نیز شناخته می‌شود) یک نظریه در ارتباطات است برای انتقال پیام که به صورت مستقیم از فرستنده به گیرنده متقل می‌شود. این مدل در سال ۱۹۳۰ داده شده و امروز تا حد زیادی منسوخ شده است. اما امروزه از این مدل برای تحلیل‌های داده‌های بزرگ ارتباطاتی استفاده می‌شود و به عنوان احیا کننده نظریه‌های مدرن شناخته می‌شود. مفهوم نظریه تزریقی یا گلوله جادویی نشان دهنده اثرات مستقیمی است که رسانه‌ها بر روی مخاطبان می‌گذراند. این نوع نظریه در تبلیغات نازی‌ها در دهه ۱۹۴۰ کارایی داشت. این نظریه به عنوان یک تئوری گرافیکی فرض می‌شود که پیام رسانه‌ها را نیک گلوله شلیک شده از تفنگ رسانه می‌داند که به بیننده برخورد می‌کند. این نشان دهنده این است که پیام رسانه‌ها مستقیم به مخاطب تزریق می‌شود و مخاطبان کاملاً منفعل هستند که نمی‌توانند از تأثیر رسانه‌ها فرار کنند. عمده پروپگاندای جنگ جهانی دوم در دوره قدرت رسانه های یک طرفه مثل رادیو، سینما را میتوان مبتنی بر تئوری تزریق دانست، اخبار همانند گلوله ای که شلیک شود، اذهان را در مینوردد، هر آنچه به او (مخاطب) بگوییم میپذیرد. در آن زمان مخاطب در برابر اخبار یک سویه دولتی به دلایلی چون نداشتن اطلاعات دست اول، عدم دسترسی به منابع دیگر(منابع دیگر تنها رادیو های دشمن بودند) و سطح سواد رسانه ای بسیار پایین، منفعل به نظر میرسیدند، این نظریه بعدها توسط تئوری جریان دو مرحله ای ارتباطات به چالش کشیده میشود. جریان دومرحله‌ای از سال ۱۹۳۸ تحقیقاتی ارتباطی جهش میکند، جنگ دوم معروفترین حادثه‌ای است که نظریه گلوله جادویی معرفی کرد. اما در همین ایام پل لازارسفلد به تحقیقاتی که دربارهٔ انتخابات مردم آمریکا انجام داداین نظریه را رد میکند. لازارسفلد و همکارانش با تحقیقاتی که در انتخابات سال ۱۹۴۰ که میان فرانکلین و روزولت برگزار شد انجام دادند، مشخص کردند که رسانه‌ها تأثیر آنچنانی و گلوله‌ای روی مردم ندارند. طی تحقیقات این نتیجه حاصل شد که پیام‌ها به صورت دومرحله‌ای روی مخاطبان تأثیر می‌گذارد، لازارسفلد فهمید که اکثریت مردم از روی فاکتور اقناعی چون "ترس" در کمپین روزولت باقی نماندند، در عوض رسانه‌های فردی (ارتباطات میان فردی) تاثیرگذاری بیشتری بر روی مخاطبان داشته است. جریان دومرحله‌ای ارتباطات فرض می‌کند که ایده رسانه‌های جمعی به رهبران افکار می‌رسد و سپس این رهبران آن را به مردم منتقل می‌کنند. آنها معتقدند که پیام رسانه‌ها از این طریق به مردم انتقال داده می‌شود. رهبران افکار، انسان‌هایی با فهم هستند که محتوای رسان‌ها در دسترس آنها قرار دارد و آنها پس از تجزیه و تحلیل این پیام‌ها، آن را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد؛ بنابراین جریان دو مرحله‌ای ارتباطات نشان میدهد که رسانه‌ها به صورت مستقیم تأثیر ندارند بلکه از طریق اتصال میان فردی تأثیر می‌گذارند. نمود هایی از این جریان دو مرحله ای ارتباط، بعدها در تلویزیون با بکارگیری کارشناس تلویزیونی، افراد متخصص و شخصیت های معروف در تلویزیون برای القای موضوعات و مسائل به مخاطبان بهره گیری های بسیار شد و تا کنون همچنان ادامه دارد. احتمالا ادامه دارد. منابع: https://en.wikipedia.org/wiki/Hypodermic_needle_model https://en.wikipedia.org/wiki/Why_We_Fight با تشکر از @remo برای انتقال فیلم ها به آپارات: ...
  19. ناوچه ی (Antelope) تیپ 21 نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بود که در جنگ فالکلند شرکت کرد. در روز 23 مارس سال 1971 توسط ( Vosper Thornycroft) در بندر (Woolston) شهر ساوت همپتون، انگلستان به آب انداخته شد. هزینه های اولیه برای بودجه برای این کلاس 3.5 میلیون پوند بود که با هزینه ی سایر بخش ها در مجموع و با هزینه نهایی بیش از 14 میلیون پوند ساخته شد.ناوچه ی Antelope در تاریخ 17 ژوئیه 1975 عملیاتی شد، و تنها نمونه ای از ناوچه های بریتانیایی به حساب می آمد که به موشک Exocet مسلح نشد.ناوچه ی (Antelope) در سال 1977، او با حضور مراسم جشن نقره ای (جشن های طلایی و نقره ای) که برای مراسم های خاص و در بریتانیا و به نام شاهان و ملکه های این کشور راه اندازی میشود رژه رفت. در این رژه ی با شکوه ناوچه ی Antelope بخشی از اسکادران هفتم بود. لازم به ذکر است که این رژه از قرن 14 میلادی و بعد از پیروزی ادوارد سوم بر فرانسه در ماه ژوئن سال 1346 میلادی به این سو برای مراسم های خاصی مثل تولد ها و پیروزی در جنگها و تاجگذاری ها و حتی ازدواج های سلطنتی برگزار می گردد. حضور در جنگ فالکلند ناوچه ی (Antelope) در جنگ فالکلند بعد از ورود به منطقه عملیات در تاریخ 21 مه سال 1982 رسما وارد جنگ با ارتش آرژانتین شد.ناوچه ی (Antelope) دو روز قبل از نبرد سان کارلوس در 23 ماه مه 1982، در حالی که برای انجام ماموریت خود که دفاع از ساحل در برابر نیروی هوایی آرژانتین به منطقه اعزام شده بود به صورت ناگهانی توسط چهار فروند جنگنده ی (Skyhawks A-4B) نیروی هوایی آرژانتین به نام گروپو 5 مورد حمله قرار گرفت. اولین حمله از عقب کشتی با دو فروند از جتگنده ها انجام گرفت که با پاسخ موشک های(Sea Cat) قرار گرفتند و به برخورد موشکها به بال یکی از جنگنده ها که در واقع در زیر بال این جنگنده منفجر شده بود خلبان پابلو کاربالو را مجبور به فرود اضطرای در ریو گالگوس کردند اما هواپیمای دوم با رها کردن بمب 1000 پوندی (453 کیلوگرم) خود بر روی عرشه ی ناوچه منجر به کشته شدن تنها یک خدمه ناوچه ی (Antelope) شد زیرا چاشنی بمب رها شده عمل نکرده و تنها برخورد خود بمب با خدمه منجر به مرگ آن شد و همین امر خسارت خیلی جزئی به ناوچه ی(Antelope) وارد کرد. در حمله ی دو فروند جنگنده ی بعدی که به فاصله ی چند دقیقه بعد از حمله ی اول روی داد سمت راست ناوچه مورد حمله قرار گرفت . در طی این حمله، یکی از جت های آرژانتینی، که توسط ستوان لوچیانو گوادانینی خلبانی می شد هدف سه توپ 20mm بر روی عرشه ناوچه قرار گرفت و با اصابت به دکل اصلی ناوچه ی(Antelope) خلبان آن کشته شد و بمب حمل شده ی جنگنده بدون انفجار باعث سوراخ شدن بدنه ناوچه شد و ناوچه ی Antelope نیز یک موشک Sea Cat دیگر برای دفع جنگنده ی مهاجم پنجم به خلبانی کاپیتان کاربالو که هنوز هم برای حمله ی مناسب به ناوچه در تلاش بود شلیک کرد اما این موشک از دست رفت و با کمتر از 10 متر فاصله از کابین خلبان کاربالو به خطا رفت. پس از تلاش های زیاد برای کنترل خسارتهای اولیه، ناوچه ی (Antelope) اقدام به ارسال دو تن از خدمه ی خود برای دفع بمب که از مهندسان نیروی دریایی سلطنتی به حساب می آمدند بر روی عرشه و تلاش برای خنثی کردن دو بمب منفجر نشده را آغاز کرد. یکی ازاین بمب ها به دلیل خرابی غیر قابل دسترس بود و بمب دیگر آسیب دیده بود و در شرایط فوق العاده خطرناکی قرار داشت. با این حال سه بار تلاش توسط تیم خنثی سازی بمب به برداشت فیوز انفجاری این بمب ها از راه دور با شکست همراه شد . اما در تلاش چهارم یک انفجار کوچک باعث منفجر شدن بمب و قتل گروهبان جیمز پرسکات شد و استوار فیلیپس همراه وی و عضو دیگر تیم دفع بمب را به شدت مجروح کرد و بدنه ی ناوچه ی (Antelope) را از خط برخورد آب پاره کرد، با این انفجار آتش سوزی بزرگی در هر دو اتاق موتورشروع شد که بسیار سریع گسترش یافت و سمت راست ناوچه به وسیله ی آتش شکسته شد و کشتی تمام قدرت الکتریکی خود را از دست داد و افسر فرمانده به نام نیک توبین دستور رها کردن کشتی و خروج از آن را صادر کرد. فرمانده توبین آخرین کسی بود که به ترک کشتی مبادرت ورزید و حدود پنج دقیقه پس از خروج او بمب دوم نیز منفجر شد .انفجار در طول شب نیز ادامه یافت و ناوچه ی (Antelope) در روز بعد همچنان شناور بود، اما با ذوب شدن پرچ ها بدنه ی ناوچه از وسط شکست به تدریج غرق و به درون دریا فرو رفت . انتشارتصاویر غرق شدن این ناوچه در تلویزیون و مجلات یکی از تصاویر نمادین جنگ فالکلند شد و بارها و بارها بنا به یادمانها و مراسم های مختلف منتشر شد. بعدها کشتی پشتیبانی نیروی دریایی سلطنتی به فرماندهی سرجوخه آلن وایت مورد تقدیر دریاسالار (Fieldhouse) برای نقش خود را در نجات 41 خدمه ی ناوچه ی (Antelope) قرار گرفت. در تاریخ 27 ژانویه سال 2002 یک تیم غواصی از ناوگان نیروی دریایی سلطنتی محل غرق شدن کشتی را یک منطقه ممنوعه برای تردد اعلام کرد. مشخصات و توانمندی ها سازنده: Vosper تورنیکرافت نام : ناوچه ی Antelope HMS اپراتور: نیروی دریایی سلطنتی آب اندازی : 23 مارس 1971 راه اندازی: 16 مارس 1972 عملیاتی : 19 جولای 1975 شعار: "جسورانه و مراقب" سرنوشت: توسط نیروی هوایی آرژانتین در تاریخ 24 مه 1982 غرق شد کلاس و نوع: تیپ 21 و ناوچه جابه جایی: 3،250 تن بار در حالت بارگیری کامل طول: 117 متر عرض : 12.73 متر آبخور: 5.94 متر پیشرانه:2 × رولز رویس توربین گازی المپوس و 2 × رولز رویس تاین RM1A توربین گازی برای سرعت کروز سرعت: 32 گره (59 کیلومتر در ساعت) محدوده: 4،000 مایل دریایی با سرعت 17 گره (7،400 کیلومتر با 31 کیلومتر در ساعت) 1،200 مایل دریایی با سرعت 30 گره (2،220 کیلومتر با 56 کیلومتر در ساعت) خدمه : 177 نفر تسلیحات: 1 × تفنگ دریایی 4.5 اینچی (114 میلی متر) 2 × توپ OERLIKON بیست میلی متری Sea Cat × 1 چهار تایی 2 × لوله اژدرسه گانه ASW 2 × پرتابگر Corvus منبع : ارتشی دات کام / مجتبی کیا لینک منبع : http://www.forum.art...ead.php?t=15723
  20. به نام حق مقدمه نبرد دريايي هند و پاکستان در سال 1971 به سري تهاجماتي دريايي گفته ميشود که بين نيروي دريايي اين دو کشور در خلال جنگ 1971 صورت گرفت . اين نبردها که بخش جدايي ناپذير این جنگ و درگیری های پاکستان در بنگلادش نیز محسوب میشوند . درگیری های متوالی از سوی نیروی دریایی هند برای اعمال فشار از سمت دریا صورت می گرفتند آنهم در زمانی که نیروی زمینی و هوایی هندوستان حلقه درگیری در شرق پاکستان را از چند جهت تنگ تر میکردند . عملیات دریایی با ماموریتهای محاصره دریایی ، پدافند هوایی ، پشتیبانی زمینی و عملیات لجستیک صورت میگرفت . در چند عملیات موفق نیروی دریایی هند در شرق پاکستان ، نیروی دریایی هند دو عملیات بزرگ دریایی با نامهای " عملیات ترایدنت " و عملیات پیتون " را در جبهه غربی خود ، قبل از آغاز جنگ رسمی میان هند و پاکستان به اجرا گذاشته بود . پیش زمینه نیروی دریایی هند در دوره نبردهای 1965 هند و پاکستان نقش حیاتی و درستی در جنگ ایفا نکرد ، چرا که بیشتر جنگ در آن دوران بر روی حملات و درگیری های زمینی متمرکز بود . در 7 سپتامبر ناوگان کوچکی از نیروی دریایی پاکستان تحت فرماندهی ناخدا انوار ، بر روی پایگاه راداری نیروی دریایی هند در ورکا اجرای آتش کرد ، این پایگاه در 300 کیلومتری جنوب بندر پاکستانی کراچی قرار داشت . که با همین عنوان یعنی عملیات ورکا شناخته میشود . این عملیات یکی از مهمترین ترین عملیات های جنگ 1965 محسوب میشود . این موفقیت نیروی دریایی پاکستان سبب شد تا نیروی دریایی هند به سرعت میسر توسعه و مدرنیزه شدن را در پیش بگیرد . متعاقبا ، بودجه 350 میلیون روپیه ای نیروی دریایی به رقمی در حدود 1.15 میلیارد روپیه رشد کرد ، ناوگان جنگی نیروی دریایی هند با بکار گیری چند اسکادران اضافه زیردریایی و به خدمت گرفتن 6 کشتی موشک انداز اوزا از شوروی سابق تقویت شد . نیروی هوادریای هند نیز متعاقبا تقویت گشت . همچنان که بحران در شرق و غرب پاکستان آغاز شده بود ، نیروهای مسلح هندی با هدف مداخله و ورود به درگیری ، جنگ آزاد سازی بنگلادش را آغاز کردند . برای مطالعه بیشتر پیش زمینه ؛ http://www.military....-جنگ-اول-کشمیر/ http://www.military....-جنگ-دوم-کشمیر/ فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان فرماندهی شرقی نیروی دریایی پاکستان در سال 1969 پایه گذاری شد و دریادار محمد شریف (بعدها دریادار 4 ستاره) بعنوان فرمانده این پایگاه انتخاب شد . دریادار شریف فرماندهی شرقی را بصورت اداری مدیریت میکرد ، و اعتباری در رهبری اداری عملیاتهای شرقی نیروی دریایی پاکستان محسوب میشد . در جایی که باید عملیات پنهانهای و پیدا را در لبه شرقی پاکستان به اجرا گذاشته میشد . تحت فرماندهی دریادار شریق گروه خدمات ویژه (نیرو مخصوص) ، تفنگداران دریایی و سیلز نیز به خوبی تاسیس گشتند . با دارا بودن فرماندهی مدبرانه دریایی مناسب ، نیروهای مسلح پاکستانی GQH ، برای سرفرماندهی نیروی زمینی پاکستان ، نیاز به عملیات های تصادفی و احتمالی دفاعی در شرق پاکستان کاهش یافت . نیروی دریایی پاکستان از نظر تعداد کشتی برابری کافی برای تقابل با نیروی دریایی هند را در جبهه های پیش رو نداشت ، نیروی هوایی پاکستان قادر به حفاظت از این نیرو در برابر دو نیروی هوا دریایی و نیروی هوایی هند نبود . وانگهی ، رییس ستاد نیروی دریایی ، دریابان مظفر حسین ، دستور داده بود تا تمام قوای نیروی دریایی پاکستان در جبهه غربی مستقر شود . بیشتر ناوهای جنگی پاکستانی در غرب پاکستان مستقر شده بودند ، در حالی که تنها یک ناو PNS Sylhet برای ماموریت در شرق پاکستان به درخواست شخصی دریادار شریف مستقر شده بود . در خلال درگیری ، بندرگاههای شرقی نیروی دریایی پاکستان ، بدون دفاع رها شده بودند بطوری که فرماندهی نظامی شرق پاکستان مجبور میشود بدون نیروی دریایی به یک نبرد ناامیدانه با احتمال بالای در هم کوبیده شدن وارد شود . نیروی دریایی تصمیم به ماندن در بندرگاه در هنگامه شروع جنگ میگیرد . در بال شرقی ، نیروی دریایی پاکستان به فرم سنگینی متکی بر اسکادران قایق های توپدار است . فرماندهی شرقی بطور مستقیم تحت فرماندهی دیاردار شریف کسی که بعنوان دست راست سپهبد نیازی خدمت میکرد قرار دارد . نیروی دریایی شرقی 4 قایق توپ دار با عناوین (PNS Jessore, Rajshahi, Comilla, and Sylhet) در اختیار دارد ، این قایقها قادر بودند به سرعت نهایی 20 نات دست یابند و هر کدام در حدود 29 ملوان به عنوان خدمه در اختیار داشتند . باید بدانیم ناوگان آبهای قهوه ای نیروی دریایی (منظور قایق های تندروی حفاظ ساحلی) ، قایق های توپدار آن به تجهیزات مختلفی مجهز هستند که مسلسل های سنگین را نیز شامل میشود ، که این توانایی برای گشت زنی و حفاظت و همچنین اجرای عملیات های ضد شورش تنظیم شده بود . که به طرز نا امید کننده ای خارج فرم تسلیحات متعارف برای جنگ های دریایی بودند . در حوالی آپریل، نیروی دریایی پاکستان در منطقه شرق عملیاتی تحت عنوان جستجوی نور با هدف پشتیبانی نیروی زمینی به اجرا میگذارد . دریادار شریف فرماندهی و هدایت تمامی این عملیات هارا برعهده داشت. در 26 آپریل نیروی دریایی پاکستان عملیات دیگری با نام بریسال را با موفقیت به اجرا میگذارد ، که در نتیجه باعث اشغال موقت شهر بریسال میشود . در پاسخ جنگ شهری خونینی بواسطه عملیات جکپات که توسط چریک های آزادی بخش بنگلادشی و هندی صورت میگرفت به قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان ضربات مهلکی وارد کرد . قبل آغاز خصومت ها، تمامی قایق های توپ دار پاکستانی در چیتاگونگ مستقر شده بودند . زمانی که حمله هوایی آغز شد ، نیروی هوایی هندوستان توانست به رجاشی آسیب وارد آورد ، در هنگامه این درگیری ناو کومیلا نیز در 4 دسامبر غرق شد و در 5 دسامبر نیروی هوایی هند توانست 2 قایق گشت زنی خولنا غرق کند . PNS Sylhet در 6 دسامبر و بلاغت در 9 دسامبر بواسطه هواگرد های هندی غرق شدند . در 11 دسامبر PNS Jessore نیز منهدم شد ، در همین زمان ناو رجاشی تعمیر و تحت فرماندهی ناوبان شیکدر حیات برای از بین بردن محاصره دریایی هندی و رسیدن به مالزی قبل از تسلیم در 16 دسامبر قرار گرفت . وضعیت استقرار نیروی دریایی پاکستان در پاکستان شرقی عملیات دریایی در صحنه شرقی نیروی دریایی هند عملیات مخفیانه دریایی ای را آغاز میکند که سرانجامی موفقیت آمیز در پی دارد . در ماههای پایانی 1971 نیروی دریایی هند به شکل موثری عملیات محاصره دریایی را به اجرا میگذارد در حالی که پیشتر محاصره کامل خلیج بنگال محقق شده بود و توانسته بودند در آن عملیات نیروی دریایی پاکستان و 8 کشتی تجاری را در تله خود گرفتار کنند . سر فرماندهی رزمی نیروی زمینی پاکستان GHQ ، بر ورود زیر دریایی PNS Ghazi و افزایش ماموریت های آن به نیروی دریایی پا فشاری میکند و در نتیجه این زیر دریایی به سواحل شرقی پاکستان وارد میشود . بدلیل فاصله زیاد و طولانی بودن ماموریت ، افسر فرماندهی زیر دریایی غازی با این ایده که یک زیر دریایی کهنه وارد ماموریتی در خلیج بنگال شود مخالفت میکند ، چرا که در نبود کامل تجهیزات ، پشتیبانی ، تعمیرات و تاسیسات بازسازی مجاور ، این عملیات با دشواری های فراوانی روبرو میشد .در آن زمان ، تاسیسات تعمیر زیردریایی در چیتاگونگ که تنها بندرگاه دریایی مجاور به منطقه درگیری بود وجود نداشت . فرماندهی و سایر افسران این زیر دریایی در زمانی که نقشه این عملیات توسط فرماندهان ارشد نیروی زمینی و دریایی چیده میشد به آن معترض شدند . در سمت شرق پاکستان ، نیروی دریایی تا آن لحظه هیچ ناوگانی را مستقر نکرده بود و نیروی دریایی هند خود را در برابر تهدید خاصی از این سمت نمی دید ، نیروی دریایی هند با استفاده از ناو هواپیمابر ویکرانت و سری ناو های لندینگ کرافت همراه وی INS Guldar, INS Gharial, INS Magar, و همچنین زیر دریایی INS Khanderi, عملیات خود را ترتیب داد . در 4 دسامبر 1971 ویکرانت که مجهز به جنگنده های هاوکر سی هاوک در عملیات نیروی هوایی در شرق پاکستان مشارکت نمود و توانستند حملات موفقی علیه شهرهای ساحلی پاکستان نظیر چیتاکونگ و کوکس بازار و .. به اجرا بگذارند . این حملات پی در پی با هدف انتقام جویانه و به منظور از بین بردن توانایی های نیروی هوایی پاکستان صورت میگرفت . نیروی دریایی پاکستان در پاسخ به این حملات زیردریایی کهنه اما دور برد PNS Ghazi خود را بالاخره در منطقه تهدید برای رویارویی با تهدیدات نیروی دریایی هند مستقر میکند ، این زیردریایی به فرماندهی ظفر محمد خان برای ماموریت اصلی رهگیری و شکار ویکرانت ارسال شده بود اما موفق به چنین کاری نمیشود و تصمیم میگیرد در بند ویشاکاپاتانام هند به مین گذاری بپردازد ، بر همین اساس فرماندهی اطلاعات نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا با ارسال اطلاعات غلط از موقعیت ویکرانت ، این زیردریایی را به دام بی اندازد ،نیمه های شب سوم یا چهارم دسامبر زیردریایی غازی عملیات مین ریزی خود را آغاز میکند ، برای مقابله با این تهدید ، نیروی دریایی هند ناو INS Rajput را به منطقه اعزام میکند . سونار Rajput اختلالاتی در عمق آب را گزارش میکند ، ناو تصمیم میگیرد دو بمب زیر آبی را در محدوده این کشف شده رها سازد ، بازی مرگ پایان می یابد و به شکل مرموزی زیردریایی حین مین گذاری غرق میشود و تمامی 92 سرنشین آن کشته میشوند . غرق شدن PNS Ghazi ضربه بزرگی به عملیات دریایی در شرق وارد می آورد و باعث کاهش توانایی و امکان اجرای عملیات برای نیروی دریایی پاکستان در خلیج بنگال و حذف یک قابلیت مهم در برابر تهدیدات آینده از جانب نیروی دریایی هند میشود . در 26 نوامبر ماموریت شناسایی آغاز میشود و برای این منظور غازی طی دستور موظف به ارسال گزارش و بازگشت به پایگاه خود و همینطور ستاد فرماندهی نیروی دریای شده است . با توجه به اینکه به نظر میرسید زیردریایی در بازگشت به پایگاه خود ناتوان شده است ، اظطراب روز به روز افزایش میابد ، تلاشهای دیوانه وار ستاد فرماندهی برای ایجاد ارتباط با زیردریایی ناکام مانده و از زیردریایی هیچ پاسخی دریافت نمیشود . در سوم دسامبر پیش از شروع جنگ ، شبهات در مورد سرنوشت این زیردریایی فرماندهان ستاد فرماندهی نیروی دریایی پاکستان را بسیار آشفته کرده است . در 5و6 دسامبر عمیات هوایی نیروی دریای در سواحل چیتاکونگ ، خولنا ، و مانگلا و بر علیه کشتی های موجود در رودخانه پوسور به اجرا گذاشته شده بود .تاسیسات نفتی موجود در چیتاکونگ منهدم شده بودند ، و کشتی حمل کالای یونانی Thetic Charlie نرسیده به لنگرگاه غرق شده بود . در 7و8 دسامبر ، پایگاه های هوایی پاکستان منهدم شده بود ، و حملات تا 9 دسامبر ادامه داشت . در 12 دسامبر ، نیروی دریایی پاکستان در سواحل چیتاکونگ در برای مقابله با عملیات ساحل نشینی مین گذاری میکند . این کار در برخی مواقع تله کاربردی به شمار میرود ، و سبب شد تا هرگونه دسترسی مستقیم به بندرگاه چیتاکونگ را برای مدت طولانی مانع شود ، حتی در زمانی که کلیات متن تسلیم نامه امضا شده بود امکان دسترسی به این سواحل وجود نداشت . نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا عملیات ساحل نشینی در کاکس بازار را با هدف قطع مسیر عقب نشینی نیروی زمینی ارتش پاکستان به اجرا گذارد . در 12 دسامبر گردان عملیات ساحلی دیگری که در کشتی های INS Vishwa Vijaya مستقر بود و به آرامی از بندرگاه کلکته به حرکت درامده بود در شب 15یا 16 دسامبر به سرعت پس از حمله هوایی نیروی هوایی هندوستان در سواحل مذکور عملیات ساحل نشینی را به اجرا میگذارد . بعد از یک روز جنگیدن نیروهای پاکستانی تلفات بسیار زیادی متحمل میشوند در حالی که هیچ گونه مقاومتی در برابر نیروهای هندی صورت نداده اند ، نیروهای هندی در این عملیات تنها 2 کشته میدهند و صدها کشته تلفات نیروهای پاکستانی ست . در سحرگاه 17 دسامبر نیروی دریایی هند برای اجرای هرگونه عملیات در خلیج بنگال آماده است . علاوه بر ان عملیات هوایی هند و عملیات جک پات که توسط واحد های بنگالی و به پشتیبانی نیروی زمینی هند حمایت میشد قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان را به طور جدی تضعیف نموده بود . بسیاری افسران نیروی دریایی (عمدتا بنگالی) به نیروهای هندی پناهنده شده بودند و بر علیه نیروی دریایی پاکستان میجنگیدند . در این زمان نیروهای تدافعی پاکستان تسلیم شده بودند و نیروی دریایی خسارات بسیاری نظیر از بین رفتن تمامی قایق های توپ دار ، ناوشکن PNS Sylhet و همچنین زیردریایی دوربرد PNS Ghazi و تمامی خدمه آن . 16 دسامبر ، در ساعت 16:13 ، جانشین فرماندهی شرق و فرمانده ناوگان شرقی دریادار محمد شریف ، فرماندهی خود را به دریابان کریشنا تسلیم کرد . در سال 1972 فرماندهی عملیات دریایی آمریکا و همچنین فرماندهی منابع انسانی نیروی دریایی هند به ملاقات وی رفته و برای او سبدی از میوه و کیک می اورند که باعث شگفتی وی میشود در این ملاقات آدمیرال شریف چنین مینویسد ؛ در پایان درگیری ، ما (فرماندهی شرقی نیروی دریای) هیچ اطلاعاتی نداشتیم ، از این رو هم کر بودیم و هم کور در حالی که نیروی دریایی و هوایی هند ما را شبانه روز در هم میکوبید . - آدمیرال محمد شریف در گفتگو با آدمیرال زوم والت 1971 ناو هواپیمابر ویکرانت در جریان جنگ 1971 هند و پاکستان نقش بسیار مهمی در محاصره دریایی پاکستان داشت . هلیکوپتر سی کینگ - زیر دریایی USS-DIABLO آمریکایی که زیردریایی پاکستانی PNS Ghazi از این کلاس محسوب میشود - ناو هندی INS Rajput در واقع ناو انگلیسی کلاس HMS Rotherham محسوب میشود که در سال 1948 به هندوستان واگذار شد و در سال 1976 از رده خارج شد غرق شدن INS Khukri هنگامی که حملات نظامی هندوستان به شرق پاکستان در حال افزایش بود ، نیروی دریایی پاکستان تمامی اسکادران زیردریایی های خود را در هر دو جبهه پخش کرده بود . با رمز عملیاتی شاهین ، نیروی دریایی پاکستان ماموریت شناسایی خود را با مستقر کردن زیردریایی PNS Hangor (دافنه کلاس ساخت فرانسه) در نزدیکی آبهای ساحلی غرب پاکستان و همچنین زیر دریایی دوربرد تر PNS Ghazi ( تنچ کلاس ساخت امریکا) در سواحل شرقی پاکستان به اجرا گذاشت . بر اساس گفته های ناوبان R. Qadri افسران مهندی برق زیردریایی هانگور در جریان این عملیات با شرایط بسیار سخت و خطرناکی روبرو بودند ، برای اسکادران زیردریایی ها دریانوردی با فرض شرایط عادی و ریسکی پایین تر از این ماموریت نیز بسیار خطرناک و کشنده برای زیردریایی و خدمه آن محسوب میشود . در نیمه های شب 21 نوامبر 1971 ، هانگور تحت فرماندهی احمد تسنیم ، عملیات شناسایی خود را آغاز میکند . هر دو زیردریایی هم غازی و هم هانگور در هنگام گشت زنی ارتباط و هماهنگی عملیات خود را حفظ میکردند . در دوم و سوم دسامبر ، هانگور دسته بزرگی از کشتی های ناوگان غربی نیروی دریایی هند شامل کروزر INS Mysore را کشف میکند . هانگور اطلاعات را به نیروی دریایی پاکستان ارسال کرده و اعلام میدارد که امکان حمله Indian Armada ( فرماندهی غربی نیروی دریایی هند ) به کراچی وجود دارد . اطلاعات نیروی دریایی هند این پیام را رهگیری کرده و اقدام به ارسال دو فریگیت ضد زیردریایی به منطقه می نماید که شامل ناوهای INS Khukri و INS Kirpan از اسکادران چهاردم ناوگان غربی هند هستند. در 9 دسامبر 1971 ساعت 19:57 ، هانگور بوسیله دو اژدر هدفیاب INS Khukri را غرق میکند . بر اساس گفته های فرمانده این زیردریایی ، Khukri در حدود 2 دقیقه بطور کامل غرق شد . فریگیت با 192 خدمه اش به قعر دریا رفت و همچنین هانگور با دو اژدر دیگر بصورت مجز به INS Kirpan حمله برد اما این دو اژدر در یافتن هدف خود ناتوان ماندند و INS Kirpan بسرعت از عملیات انصراف داد و از مهلکه گریخت . ناو هندی INS Khukri که توسط زیردریایی پاکستانی هانگور غرق شد - زیردریایی PNS Hangor حمله به کراچی در 4 دسامبر نیروی دریایی هند با مجهز به موشک های ضد کشتیP-15 termit عملیات ترایدنت را بر علیه بندر کراچی به اجرا گذاشت .در آن زمان کراچی محل استقرار سرفرماندهی نیروی دریایی پاکستان و همچنین ستون فقرات اقتصاد این کشور بشمار میرفت ، همچنین کراچی قطب تجارت دریایی پاکستان نیز بود که محاصره آن به معنای یک فاجعه برای اقتصاد پاکستان محسوب میشد . دفاع از این بندر به برترین نیروی فرماندهی کل پاکستان سپرده شده بود و در برابر حملات هوایی و دریایی به شدت تجهیز شده بود ، کراچی بهترین تجهیزات دفاعی پاکستان را دریافت کرده بود بخوبی توسط جنگنده های دو پایگاه هوایی موجود در محدوده آن حمایت میشد . ناوگان دریایی هند از نظر مسافت در 250 مایلی این بندرگاه مستقر بود که خارج از محدوده توان تهاجمی جنگنده های پاکستانی محسوب میشود و این جنگنده ها نیز به قابلیت بمباران در شب مجهز نبودند . برای مقابله با حرکات دریایی هند ، نیروی دریای پاکستان عمیات زیر سطحی را در دستور کار داشت . حتی پس از چند مورد عملیات اطلاعاتی که به واسطه زیردریایی ها پشتیبانی میشد ،براثر اطلاعات گمراه کننده ، نیروی دریایی نتوانست از آن برای حملات سطحی بهره جوید . عملیات پیش دستانه نیروی دریایی هند با موفقت کامل روبرو میشود . کشتی های موشک انداز هندی مین جمع کن PNS Muhafiz و دیسترویر PNS Khaibar و همچنینMV Venus Challenger که بر اساس گفته های منابع هندی از اقدام به انتقال مهمات از بندر سایگون که نیروی های آمریکایی در آن مستقر بودند برای پاکستان میکرد را غرق کردند ، دسترویر PNS Shah Jahan نیز به شکل غیر قابل تعمیر آسیب دید . کشتی های موشک انداز همچنین به تانکر های نگهداری نفت Kemari موجود در بندگاه حمله بردند . که آتش گرفتن آن باعث نابودی و خسارات سنگین به بندرگاه کراچی شد . عملیات ترایدنت موفقیت های عظیمی برای نیروی عمل کننده هندی داشت بدون اینکه حتی یک کشتی آن سیب فیزیکی ببیند و همه آنها در نهایت امنیت به پایگاه خود بازگشتند . نیروی هوایی پاکستان این اقدام هند را با حمله انتقام جویانه به بندر Okha پاسخ گفت ، که در نتیجه آن تاسیسات تامین سوخت کشتی موشک انداز و انبارهای مهمات و اسکله این قایق منهدم شد . هندی ها برای این حمله آمادگی داشتند و پیشتر کشتی های موشک انداز خود را برای جلوگیری از انهدام به نقطه دیگری منتقل کرده بودند . اما تخریب تانکر های ذخیره سوخت سبب شد جلوی تاخت و تاز های بعدی هند تا عملیات پیتون گرفته شود . در مسیر برگشت از این عملیات ، هواپیماهای پاکستانی هواپیمای Alize 203 هندی را شناسایی و منهدم کردند . در 6 دسامبر ، هشدار غلط هواپیمای فوکر پاکستانی که عملیات شناسایی دریایی را به اجرا میگذاشت سبب شد تا آتش به خودی میان نیروی دریایی و هوایی پاکستان به وقوع بپیوندد ، در نتیجه یک جت جنگنده پاکستانی ناو PNS Zulfikar را زیر آتش مسلسل های خود قرار داد و سپس به سرعت از این اقدام ناشیانه خود با شناسایی ناو خودی منصرف شد ، در نتیجه این اقدام برخی از خدمه دچار مجروحیت شدند و به ناو نیز خساراتی وارد شد و برای تعمیر به بندرگاه خود بازگشت . نیروی دریایی هند دومین عملیات بزرگ خود را در نیمه های شب 8 و 9 دسامبر 1971 به اجرا گذاشت . این عملیات با نام پیتون تحت فرماندهی رئیس ستاد فرماندهی نیروی دریایی هند آدمیرال S.M. Nanda صورت گرفت . کشتی موشک اندازه INSVinash و دو کشتی چند کاربره INS Talwarو INS Trishul در اسکادران تهاجمی حضور داشتند . در جریان تهاجم ، شناور پانامایی Gulf Star و کشتی انگلیسی SS Harmattan نیز غرق شدند ، تانکر نیروی دریایی پاکستان کشتی PNS Dacca نیز خسارات سختی دید .بیشتر از 50 درصد ذخایر نفتی کراچی در این حمله نابود شد . رقمی بیش از 3 میلیارد دلار به بخش غیر نظامی بند کراچی خسارت وارد شد . بیشتر تانکر های نگهداری سوخت کراچی نابود شدند کارگاه ها و انبارهای تجهیزات نیروی دریایی پاکستان نابود شد . این عملیات خسارات سنگینی به اقتصاد پاکستان وارد اورد و جلوی عملیات نیروی دریایی پاکستان در سواحل غربی را گرفت چینش نیروها و امکانات پاکستان در بندر کراچی - موشک روسی ترمیت P-15 - موشک P-15 در حال شلیک از ناوچه اوزا نیروی دریایی هند خاتمه پس از عملیات های موفق نیروی دریایی هند ، هندی ها کنترل کاملی بر راه های ورود نفت از خلیج فارس به بنادر پاکستانی وضع کردند ، کشتی های اصلی نیروی دریایی پاکستان یا نابود شده بودند و یا امکان خروج از بندرگاه را پیدا نمیکردند . محاصر دریایی جزئی که بواسطه نیروی دریایی هند در بندر کراچی ایجاد شده بود باعث شد تا هیچ کشتی حمل کالایی به این بندرگاه نزدیک نشود ، ترافیک کشتی رانی از و به بندرگاه کراچی ، تنها بندرگاه بزرگ و مهم پاکستان در آن زمان متوقف شد . در طی چند روز پس از این حمله ناوگان شرقی هند توانست موفقیت دیگری در برابر نیروی های مستقر در شرق پاکستان بدست آورد . در پایان جنگ ناوگان دریایی هند کنترل کاملی بر دریاهای اطراف شرق و غرب پاکستان بدست اورده بود . جنگ در هر دو جبهه بعد قبول پیشنویش تسلیم توسط نیروهای موجود در شرق پاکستان در داکا متوقف شد و در 16 دسامبر 1971 ، توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی ، فرمانده نیروهای پاکستانی در شرق و سپهبد جاگیت سینگ آرورا افسر جنرال فرماندهی شرقی نیروی زمینی هند امضا شد .. خسارت متحمل شده توسط نیروی دریایی پاکستان ؛ 7 قایق توپ دار 1 مین جمع کن 1 زیردریایی 2 دسترویر 3 شناور گشتی متعلق به گارد ساحلی 18 کشتی حمل و نقل ، تامین و مخابرات - خسارات بزرگی به پایگاه های دریایی و اسکله کراچی - به اسارات درامد 3 کشتی حمل کالای نیروی دریایی و همچنین 10 کشتی کوچکتر - در حدود 1900 نفر کشته و 1413 نفر اسیر شده توسط نیروهای هندی در داکا بر اساس گفته های یکی از اساتید پاکستانی (طارق علی) ، یک سوم توان دریایی پاکستان در این جنگ از بین رفت آدمیرال شریف در تز 2010 خود مینویسد ؛ " ژانرال ها در نیروی هوایی و زمینی ، یکدیگر را بخاطر این شکست تقبیح میکردند در حالی که هر کدام دیگری را بعنوان قهرمان جنگ کسانی که که به خوبی جنگیدند و تلفات سنگینی به نیروهای پیشرفته هند وارد کردند معرفی میکردند ." شریف در ادامه میگوید ؛ در پایان هر یک از فرماندهان نیروی هوایی و زمینی ژنرال " نیازی " را مسئول شکستها و در پاسخگویی نسبت به خسارات جنگ مقصر دانستند . همچنین شریف این نوشته را اورده است ؛ " موفقیت های ابتدایی جنگ (عملیاتهای نور افکن و باریسال(نام بندری در خلیج بنگال)) در ایجاد نظم و قانون در شرق پاکستان در مارچ 1971 اشتباها بعنوان عملیات های کاملا موفق از آنها یاد شده است .. در واقع ، برقراری نظم و قانون در آن زمان رو به وخامت گذاشت ، بویژه بعد از سپتامبر همان سال جمعیت این مناطق بشکل وسیعی بر علیه نیروهای نظامی پاکستان (دولت نظامی یحی) در آمدند . گسترش سریع تعداد نیروهای نیروهای که به بطور کلی پفی بیش نبود هیچ قدرتی به توان نظامی ما به اندازه آنچه نیاز بود اضافه نکرد . بخش قابل توجهی از نیروهای جدید پیر ، بی تجربه و نامید بودند ." - آدمیرال محمد شریف ، فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان پایان استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس این صفحه به عنوان منبع مجاز است http://www.military.ir/ با تشکر از دوست عزیزمون reza2250 که در کار ترجمه همراهی کردند منبع انگلیسی ؛ http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_Naval_War_of_1971
  21. به نام خدا با سلام جنگ سال 1947-1948 که به جنگ اول کشمیر نیز معروف است ، مابین پاکستان و هند بر سر ایالت شاهزاده نشین "جامو و کشمیر" رخ داد.این درگیری اولین جنگ از چهار جنگی بود که بین این دو کشور تازه استقلال یافته در گرفت. پاکستان چند هفته بعد از استقلال ، جنگ را با به حرکت درآوردن جنگجویان طایفه ای از وزیرستان ، با هدف اشغال کشمیر آغاز کرد. نتیجه این جنگ هنوز هم جغرافیای سیاسی دو کشور را تحت تاثیر خود دارد.در 22 اکتبر 1947، جنگجویان طایفه ای مسلمان به بهانه سرکوب یک شورش در جنوب شرقی کشور از مرز ایالت عبور کردند. این جنگجویان و نیروهای غیر معمول پاکستانی برای تصرف سرینگر به حرکت درآمدند، ولی با رسیدن به یوری با مقاومت رو به رو شدند. هری سینگ مهاراجه جامو و کشمیر از هند درخواست کمک کرد و هند درخواست را مشروط به امضای سند الحاق توسط وی قبول کرد.همچنین افسران انگلیسی در متوقف ساختن پیشروی نیروهای پاکستانی شرکت کردند. درگیری در ابتدا بین نیروهای ایالت شاهزاده نشین و جنگجویان طایفه ای از استان مرزی شمال غربی (خیبر پاختونخوا کنونی) و مناطق قبیله ای فدرال بود. هری سینگ تهاجم خارجی و شورش مسلمانان در منطقه پونچ و میرپور کشمیر باعث شد تا مهاراجه ی ایالت کشمیر و جامو که یک هندو بود، سند الحاق به اتحاد هند را امضا کند.ارتش هند و پاکستان بعد از این رویداد وارد جنگ شدند. جبهه جنگ رفته رفته تبدیل به یک خط مجازی به نام "خط کنترل" گردید. در نهایت آتش بس رسمی در ساعت 23.59 در شب 1 ژانویه 1949 اعلام شد. پیش زمینه قبل از سال 1815 منطقه جامو و و کشمیر شامل 22 ایالت مستقل کوچک (16 هندو و 6 مسلمان) که از اراضی تحت فرمان شاه افغانستان و یا حاکمان محلی جدا شده بودند تشکیل میشد.این مناطق در کل ایالات تپه ای پنجاب نام داشتند. این ایالت های کوچک که تحت فرمان شاهان "راجپوت" بودند، به طور پراکنده مستقل یا از مستعمرات امپراطوری مغول از زمان امپراطور اکبر بودند یا گاهی اوقات توسط ایالت کانگرا در ناحیه "هیماچال" کنترل میشدند.به دنبال انحطاط مغول ها، آشوب در کانگرا و حمله به گورخا ، این مناطق یکی پس از دیگری زیر سلطه سیک ها به فرمانروایی رانجیت سینگ درآمدند. جنگ اول آنگولو-سیک (1845-46) بین امپراطوری سیک ها ،که ادعای مالکیت کشمیر را داشت و کمپانی هند شرقی درگرفت.در پیمان لاهور در سال 1846، سیک ها مجور به عقب نشینی از منطقه با ارزش (منطقه جولوندور دواب) بین رودخانه بیز و رودخانه سوتلج و پرداخت 1.2 میلیون روپیه غرامت شدند. به دلیل ناتوانی سیک ها در جمع آوری بلافاصله این مبلغ ، کمپانی هند شرقی به گلاب سینگ فرمانروای دوگرای اجازه داد تا کشمیر را در ازای پرداخت 750.000 روپیه به دست بگیرد. گلاب سینگ مهاراجه ایالت شاهزاده نشین جامو و کشمیر شد و سلسله ای تشکیل داد که دومین قلمرو بزرگ شاهزاده نشین در دوران حضور انگلیسی ها بود، تا زمانی که هند استقلال خود را در سال 1947 به دست آورد. نگاره ای از مهاراجه گلاب سینگ تجزیه هند تجزیه هند و ظهور حکومت های جدید هند و پاکستان نتیجه تصمیم پارلمان انگلستان بود که در سال 1947 عملی شد.سندی که برای خاتمه دادن به سلطه انگلستان بر ایالت های شاهزاده نشین تعیین شده بود و از 15 آگوست 1947 به اجرا گذاشته شد،این حق را برای ایالت ها در نظر گرفته بود که به هند یا پاکستان بپیوندند و یا از آنها جدا بمانند.قبل و بعد از خروج انگلیس از هند،حاکم ایالت جامو و کشمیر از طرف هردو کشور تازه استقلال یافته پاکستان و هند برای پیوستن به یکی از آن دو تحت فشار قرار گرفته بود. هری سینگ مهاراجه کشمیر تصمیم گرفت از پیوستن به هر دو کشور دوری کند.به دنبال انقلاب مسلمانان در منطقه "پونچ و میرپور" وهمچنین دخالت قبایل پشتو از خیبر پاختونخوا با پشتیبانی پاکستان با هدف حمایت از انقلاب ، مهاراجه از هند تقاضای کمک نظامی کرد.هند شرط ارسال کمک را ملحق شدن به هند تعیین کرد.مهاراجه موافقت کرد و دولت هند پیوستن این ایالت به هند را به رسمیت شناخت و نیروهای خود را برای دفاع از ایالت اعزام کرد. لازم به ذکر است که داوطلبان حزب "گفت و گوی ملی جامو و کشمیر" ارتش هند را در بیرون راندن مهاجمان پشتو یاری کردند. پاکستان بر این عقیده بود که مهاراجه کشمیر حق کمک خواستن از ارتش هند را نداشت، زیرا مهاراجه یک حاکم حقیقی نبود و صرفا دست نشانده انگلیس بود که بعد از پیروزی انگلیس بر رانجیت سینگ حکومت را به دست گرفته بود و قبل از آن سمت "مهاراجه کشمیر" وجود نداشت.از این رو پاکستان تصمیم به اقدام گرفت ولی فرمانده وقت ارتش ژنرال سر داگلاس گریسی ، دستور محمد علی جناح ، فرمانده کل و رهبر پاکستان را مبنی بر ارسال نیرو به کشمیر نپذیرفت. محمد علی جناح گریسی نافرمانی خود را با بیان این مطلب توجیه کرد که نیروهای هندی که کشمیر را اشغال کرده اند، مانند نیروهای پاکستانی، نسبت به شاه جورج چهارم –که شاه هند و پاکستان نیز محسوب میشد - سوگند وفاداری خورده اند و بنابراین او نمیتوانست با نیروهای هندی وارد درگیری شود. پاکستان در نهایت نیروهایش را به کشمیر فرستاد ولی تا آن زمان نیروهای هندی تقریبا 2/3 ناحیه را تحت کنترل گرفته بودند.مناطق "گیلگیت" و "باتیستان" توسط پیشاهنگ های گیلگیت و پیشاهنگ های چیترال از ایالت چیترال (یکی از ایالت های شاهزاده نشین که در 6 اکتبر1947 به پاکستان پیوسته بود) برای پاکستان تصرف شدند. داگلاس گریسی مراحل نبرد تهاجم اولیه : نیروهای دولتی مستقر در مناطق مرزی اطراف مظفرآباد و دومِل بسرعت از قبایل مسلح شکست خوردند (برخی نیروهای دولت مسلمان مسلح شده و به آنها پیوستند) و راه مرکز ایالت باز شد. در میان مهاجمان، بسیاری از سربازان ارتش پاکستان خود را در قالب قبایل مسلح جا زده بودند. ارتش پاکستان نیز از مهاجمان حمایت تدارکاتی بعمل آورد اما قبایل مهاجم به جای پیشروی بسوی سرینگر پیش از آنکه نیروهای دولتی بتوانند به ساماندهی یا تقویت خود بپردازند، در شهرهای تصرف شده منطقه مرزی باقی ماندند و به غارت و جنایت علیه ساکنان این شهرها پرداختند. نیروهای هند در دره پونچ به دو شهر تحت محاصره عقب نشینی کردند. عملیات هند در دره کشمیر پس از اشغال این نواحی ، هند اقدام به هلی برن نیرو و تجهیزات به سرینگر کرد و نظامیان هند با تقویت نیروهای ایالتی و ایجاد خط دفاعی قبایل مسلح را در حومه شهر شکست دادند که واحدهای زرهی هند طی این دفاع موفقیت آمیز نیروهای مهاجم را قیچی کردند. نیروهای هندی همچنین قبایل مسلح را تا شهرهای بارامولا و یوری تعقیب و پس از در هم شکستن شان این دو شهر را بازپس گرفتند . نیروهای دولتی در دره پونچ همچنان در محاصره قبایل مسلح بودند. در گیلگیت، نیروهای شبه نظامی دولتی به نام سازمان پیشاهنگی گیلگیت به نیروهای قبیله ای پیوستند که در نتیجه این منطقه به کنترل کامل مهاجمین درآمد. همچنین نیروهایی از ایالت چیترال که حکمران محلی اش، مهتر چیترال، به پاکستان گریخته بود، به قبایل مسلح ملحق شدند. دفاع هند از دره کشمیر 27 اکتبر الی 7 نوامبر سال 1947 تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ و سقوط میرپور نیروهای هند تعقیب نیروهای قبیله ای را پس از تصرف مجدد یوری و بارامولا متوقف کردند و در تلاش برای تقویت مواضع در پونچ یک ستون پشتیبانی را بسوی جنوب گسیل داشتند اما در هم شکستن محاصره برغم رسیدن نیروی کمکی به پونچ همچنان میسر نبود. دیگر ستون پشتیبانی به کولتی رسید و پادگان آن شهر و سایر شهرهای مجاور را تخلیه کرد اما فقدان قدرت لازم برای دفاع از شهر مجبور به ترک ناحیه شد و همزمان، میرپوردر 25 نوامبر1947 به کنترل قبایل مسلح درآمد. تلاش برای ارسال و استقرار نیرو در پونچ 18 الی 26 نوامبر سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری قبایل مسلح پس از حمله به جانگِر و اشغال آن منطقه در حملات خود به نائوشِرا و یوری ناکام ماندند. عملیات کوچک هند در جنوب تثبیت کنترل آن کشور را بر منطقه چامب در پی داشت. حضور پرتعداد تر نظامیان هندی سبب برقراری توازن در خط مقدم نبرد در این مرحله از جنگ شد.[/font][/color][/right] سقوط جانگِر و حمله به نائوشِرا و یوری 25 نوامبر سال 1947 الی 6 فوریه سال 1948 عملیات ویجی : ضد حمله در جانگِر قوای هند برای تصرف جانگِر و راجائوری دست به ضد حمله زدند. قبایل مسلح در دره کشمیر به حملات خود به پادگان یوری ادامه دادند و در شمال، اسکاردو به محاصره نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت درآمد. ضد حمله در جانگِر 7 فوریه الی 1 مه سال 1948 حملات نظامی بهاری هند در جانگِر، قوای هند در برابر ضد حمله های متعدد با پشتیبانی همه جانبه نیروهای مسلح پاکستان مقاومت نشان دادند. در دره کشمیر، ارتش هند پس از حمله شهر تیتوِیل را تصرف کرد. در شمال، قوای سازمان پیشاهنگی گلگت پیشروی خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشت و با نفوذ در خطوط دفاعی هند شهر «لِه» به محاصره خود درآورد، شهر کارجیل را تصرف کرد و ستون پشتیبانی راهی ناحیه اسکاردو را نیز در هم شکست و منهدم ساخت. حملات بهاری هند 1 الی 19 مه سال 1948 عملیات گلاب و اراضه ارتش هند برای تصرف کارِن و گوآریس (عملیات اراضه) حملات خود را در دره کشمیر بسوی شمال ادامه داد و ضدحمله پاکستان را در تیتوِیل دفع کرد. در منطقه جامو، نیروهای هندی تحت محاصره پس از شکست حصر پونچ موفق شدند دیگر بار و بطور موقت با بیرون از حلقه محاصره ارتباط برقرار کنند. قوای دولت محلی کشمیر توانست در برابر حمله نیروهای سازمان پیشاهنگی گیلگیت به اسکاردو مقاومت و پیشروی شان را بسوی شهر «لِه» در دره سند متوقف کند. در ماه اوت، نیروهای چیترال به فرماندهی متاع الملک اسکاردو را محاصره و با پشتیبانی توپخانه آن شهر را تصرف کردند که به قوای سازمان پیشاهنگی گیلگیت امکان داد تا براحتی بسوی لاداخ پیشروی کنند. عملیات گلاب و اراضه 19 مه الی 14 اوت 1948 عملیات گاومیش مقاله مرجع: تحرکات نظامی در لاداخ (1948) خطوط مقدم نبرد طی این مدت آرام تر بنظر می رسید. محاصره پونچ ادامه داشت و حمله تیپ 77 هوابرد (تیپ آتال) نیز برای تصرف زوجیلا با شکست مواجه شد. سپس ژنرال کاریاپا نام عملیات اردک (نام عملیات پیشین) را به عملیات جدید گاومیش تغییر داد. قطعات تانک های سبک ام-5 استوارت اوراق شده متعلق به هنگ هفتم سواره نظام از سرینگر و بوسیله کابل نقاله بین دو پل منتقل شدند و همزمان دو واحد مهندسی رزمی ارتش هند نیز راه مالرو منطقه زوجیلا را به مسیر مناسب خودروهای نظامی مبدل کردند. این تیپ در حمله ای غافلگیرانه در روز نخست نوامبر با حمایت زرهی دو هنگ توپخانه پاندر 25 و یک هنگ توپخانه هویتزر سبک کوهستان معبری گشود و قبایل مسلح و نیروهای پاکستان را تا ماتایان و بعد دِراس به عقب راند و سرانجام در 24 نوامبر در کارجیل به نیروهای هند که از «لِه» پیشروی کرده بودند پیوست و این در حالی بود که قوای حریف در فرجام در شمال و بسوی اسکاردو عقب نشینی کردند. عملیات اردک 15 اوت الی 1 نوامبر سال 1948 عملیات آسان اتصال پونچ مقاله مرجع: تحرکات نظامی در پونچ (1948) ابتکار عمل نظامی در پونچ حالا بدست هند افتاده بود و محاصره منطقه پس از گذشت بیش از یک سال شکسته شد و نیروهای سازمان پیشاهنگی گلگت نیز که قبلا پیشروهای خوبی در ارتفاعات هیمالیا داشتند سرانجام شکست را پذیرا شدند و قوای هند تا شهر کارجیل به تعقیب شان پرداختند که کمبود آذوقه مانع از ادامه تعقیب شد. گذرگاه زوجیلا نیز به کمک تانک ها (که بکارگیری شان در ارتفاعات غیرممکن تصور می شد) و شهر دِراس بازپس گرفته شد. اتصال پونچ 1 الی 26 نوامبر سال 1948 تحرکات سیاسی برای برقراری آتش بس نخست وزیر هند، جواهر لعل نهرو، در این مرحله از جنگ خواهان مداخله سازمان ملل متحد و آتش بس تحت نظارت این سازمان در 31 دسامبر 1948 آغاز شد. چند روز پیش از آتش بس، ضد حمله نیروهای پاکستانی موجب قطع جاده بین یوری و پونچ شد. پس از مذاکرات طولانی، آتش بس مورد موافقت دو کشور قرار گرفت و به اجرا در آمد. شرایط آتش بس بر اساس قطعنامه 13 اوت 1948 سازمان ملل متحد، توسط این سازمان در 5 ژانویه 1949 به تصویب رسید که پاکستان را ملزم به عقب نشینی کلیه نیروهای نظامی و شبه نظامی اش از مرزها می کرد و در همان حال به هند اجازه می داد حداقل نیروی لازم را برای حفظ نظم و امنیت در آن ایالت نگاه دارد. طبق همین شرایط، قرار بود تا همه پرسی برای تعیین آینده این سرزمین برگزار شود. در مجموع 1500 سرباز از هر طرف مخاصمه طی جنگ کشته شدند و پاکستان نیز حدود دو پنجم خاک کشمیر از جمله پنج قله از چهارده قله 8 هزار متری جهان را بدست آورد و هند نیز سه پنجم باقی مانده از خاک کشمیر را که شامل پرجمعیت ترین و حاصلخیزترین مناطق آن ایالت است در کنترل خود نگاه داشت. خط آتش بس 27 نوامبر الی 31 دسامبر سال 1948 تلفات وخسارت ها هند : 1500 کشته و 3500 مجروح پاکستان : 6000 کشته و نزدیک به 14000 مجروح مترجمان : Goebbels (سینا نوریخانی) ، HAJJ_ABBAS (علیرضا ماستری فراهانی)،patriot1979 هرگونه برداشت از این مطلب صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری و مترجمان مجاز است منبع http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_War_of_1947
  22. خبرگزاري فارس: جديد‌ترين سامانه پدافند موشكي كشور به نام صياد2 بزودي عملياتي مي شود. به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، تست موشك صياد2 به عنوان جديدترين سامانه‌ موشكي پدافند هوايي، طي روزهاي اخير با موفقيت انجام شده و در آينده نزديك شاهد رونمايي و عملياتي شدن اين موشك در نيروهاي مسلح خواهيم بود. اين در حاليست كه پيش از اين شاهد بكارگيري سامانه موشكي پدافندي صياد1 شامل موشك‌هاي 2 مرحله‌اي به منظور مقابله با انواع هواگردها از جمله هواپيماهاي بمب افكن متخاصم در ارتفاع متوسط و بالا در نيروهاي مسلح بوديم. سامانه موشكي صياد علاوه بر توان مقابله با جنگ الكترونيك، توانايي درگيري با سامانه‌هاي داراي سطح مقطع راداري كم را نيز دارد. پدافند موشكي صياد1 با سر جنگي 200 كيلوگرمي، با سرعت 1200 متر بر ثانيه به سمت هدف حركت مي‌كند. سامانه موشكي صياد2 نسبت به نوع قبلي از دقت، برد و قدرت تخريب بيشتري برخوردار است و مي‌تواند توان پدافندي كشور را به ميزان قابل توجهي ارتقا دهد. منبع
  23. behnamsniper

    نبرد نورفولک

    لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر نبرد نورفولک نبرد نورفولک یک درگیری تانک ها بود که در تاریخ 27 فوریه 1991 در طول جنگ خلیج فارس بین ایالات متحده امریکا و انگلستان از یک سو و نیروهای گارد ریاست جمهوری بعثی عراق در سوی دیگر روی داد. نیروهای اولیه درگیر در این نبرد لشکر 2 زرهی امریکا، لشکر یکم پیاده (مکانیزه) و تیپ 18 مکانیزه و تیپ 9 زرهی از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق و واحد های دیگری از لشکرهای عراقی بودند. از انجا که یکی از تیپ های لشکر 1 مستقر نشده بود، لشکر 2 زرهی به لشکر 1 پیاده امریکا ملحق شده بود. لشکر 1 زرهی بریتانیا ماموریت داشت تا از جناح راست نیروهای VII (یکی از دو ارتش اصلی اروپایی امریکا در طول جنگ سرد) محافظت کند. رقیب اصلی لشکر 1 بریتانیا در این زمان لشکر 52 زرهی عراق و لشکرهای چندگانه پیاده عراقی بودند. این نبرد، اخرین نبرد در جنگ بود که بعد از ان اتش بس همه جانبه ایجاد شد. بعد از اتش بس دو نبرد دیگر در نزدیکی چاه های نفت الرمیله روی دادند. براساس برخی منابع، نبرد نورفولک دومین نبرد بزرگ تانک ها در طول تاریخ امریکا و بزرگترین نبرد تانک ها در جنگ اول خلیج فارس است. بیشتر از 12 لشکر همراه با چنیدن تیپ و واحدهای جداگانه در نبرد نورفولک شرکت داشتند. نیروهای امریکایی و بریتانیایی حدود 750 دستگاه تانک و صدها نوع دیگر از خودروهای عراقی را نابود کردند. البته این حجم از نابودی ارتش عراق، جدای از نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق توسط لشکر 3 زرهی در Objective Dorset در تاریخ 28 فوریه 1991 است. در طول این عملیات، لشکر 3 زرهی توانست 250 دستگاه خودروی دشمن را منهدم کرده و 2.500 سرباز عراقی را اسیر کند. بیش از یک دهه از این نبرد گذشت تا کیفیت و چگونگی منابع در مورد اغلب نبردهای جنگ اول خلیج فارس روشن شود. بسیاری از نبردهای زمینی در طول عملیات طوفان صحرا از بسیاری از نبردهایی که در اروپای جنوبی و غربی در طول جنگ جهانی دوم روی داد-حداقل از نظر تعداد تجهیزات به کار گرفته شده در ان- بزرگتر بودند. نمای کلی عملیات این نبرد حدودا در 60 مایلی شرقی و به فاصله 18 ساعت از نبرد البصیه (Battle of Al Busayyah- نبرد تانکی که در 26 فوریه 1991 بین ارتش عراق و نیروهای امریکایی روی داد. این نبرد به نام شهر البصیه که شاهراهی مهم و یکی از دژهای دفاعی عراق بود نام گرفته است)، و چند کیلومتر دورتر از نبرد 73 شرقی روی داد. نبرد نورفولک به نام منطقه نورفولک، منطقه ای که خطوط لوله نفت IPSA و چندین خط اهن و انبار تجهیزات عراقی که ارتش از ان دفاع می کرد را در خود جای داده بود، نام گرفته است. منطقه نورفولک در غرب خط مبدا حرکت جنگی کیوی، شرق خط مبدا حرکت جنگی اسمش، و شمال خط مبدا حرکت جنگی گریپ قرار داشت. خطوط مبدا حرکت جنگی (phase line) مرجع های نقشه ای هستند که هر چند کیلومتر یک بار بر روی نقشه برای اندازه گیری پیشروی یک عملیات نظامی مورد استفاده قرار می گیرند. نیروهای درگیر نیروهای درگیر در این این نبرد شامل لشکر 1 پیاده، تیپ سوم از لشکر 2 زرهی امریکا، و تیپ های 18 مکانیزه و 9 زرهی گارد ریاست جمهوری عراق و واحدهایی دیگر از 11 لشکر عراقی همچون لشکرهای 26، 48، 31 و 25 زرهی عراق می شدند. لشکرهای 10 و 12 زرهی عراق نیز حضور داشتند. عراقی ها دو تیپ مستقل زرهی نیز در منطقه داشتند که شامل تیپ های 50 و 29 زرهی می شد. لشکر 3 زرهی امریکا مسئولیت نبرد در منطقه دورست را بر عهده داشت. عملیات ضد شناسایی نیروی ویژه 1-41 پیاده، واحدی سنگین از لشکر 2 زرهی بود. در ابتدا این واحد شامل گردان یکم، هنگ 41 پیاده، گردان سوم، هنگ 66 زرهی، گردان چهارم و هنگ سوم توپخانه می شد. نیروی ویژه 1-41 اولین گروه ائتلافی بود که در تاریخ 17 فوریه 199 به مرز عربستان صعودی نفوذ کرد و و عملیات های زمینی در خاک عراق با نیروهای بعثی در تاریخ 17 فوریه صورت داد. به فاصله کوتاهی بعد از رسیدن، نیروی ویژه 1-41 همراه با اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام ماموریت ضد شناسایی را دریافت کرد. این نیروی مشترک و کار گروهی انها به نام نیروی ویژه اهنین (Task Force Iron ) شهرت یافت. عملیات ضد شناسایی عموما شامل نابودی و عقب راندن واحد های شناسایی دشمن و عدم اجازه به نظارت بر نیروی های خودی اطلاق می شود. در 15 فوریه 1991، گردان چهارم از هنگ سوم توپخانه بر روی یک کاروان عراقی و چند کامیون همراه که مشغول شناسایی و نظارت نیروهای امریکایی بودند اتش گشود. در 16 فوریه 1991 به نظر می رسید که چندین خودروی عراقی در حال شناسایی و مراقبت نیروی ویژه هستند و با اتش امریکایی ها عقب رانده شدند. گزارش شد که یک دسته نظامی دیگر عراقی در شمال شرقی نیروی ویژه موضع گرفته اند. انها نیز با اتش توپخانه عقب رانده شدند. غروب همان روز گروه دیگری از خودروهای عراقی شناسایی شدند که به سمت مرکز نیروی ویژه حرکت می کردند. به نظر می رسید که این خودروها از نو ع BTR و تانک های ساخت شوروری باشند.ساعتی بعد نیروی ویژه با واحد های شناسایی عراقی درگیر شد. امریکایی های با شلیک موشک تاو یک تانک را نابود کردند. بقیه گروه شناسایی عراقی یا با اتش توپخانه نابود شدند و یا عقب نشینی کردند. در 17 فوریه 1991 عراقی ها با اتش خمپاره به نیروی ویژه حمله کردند و بعد از ان موفق به فرار شدند. غروب همین روز عراقی ها با اتش توپخانه به نیروی ویژه حمله کردند اما صدمه ای به نیرو وارد نشد. حمله و نفوذ قبل از حمله، برای کاستن از مقاومت عراقی ها، گردان های چهرام از هنگ سوم توپخانه و هنگ 210 توپخانه شروع به اتش بر روی مواضع عراقی ها کردند. حدود 300 توپ از چندین کشور مخنلف در حمله شرکت داشتند. بیش از 14.000 دور شلیک توپخانه و بیش تر از 4.900 موشک از سامانه راکت انداز چند گانه MLRS بر روی مواضع عراقی ها در این نوبت از حمله شلیک شد.در مراحل اولیه از این اتش ها، عراق حدود 22 گردان توپخانه خود را از دست داد. این میزان تخریب شامل نابودی حدود 396 قبضه توپ عراق نیز می شود. در پایان این حملات، تجهیزات نیروی توپخانه عراق دیگر وجود نداشت. یکی از واحد های عراقی که در طول اماده سازی کاملا منهدم شده بود، گروه توپخانه 48 پیاده نظام بود. فرمانده این گروه اعلام کرد که واحد وی 83 قبضه از 100 قبضه توپ خود را حین اماده سازی از دست داد. مکمل این حملات زمینی، حملات هوایی بمب افکن های B-52 و AC-130 های نیروی هوایی بودند. پیاده نظام نیروی ویژه 1-41 ماموریت یافت تا به مواضع اولیه دفاعی در مرز عربستان صعودی-عراق نفوذ کند. بار دیگر اسکادران اول و هنگ چهارم سواره نظام به کمک انها امدند. زمانی که انها وارد خاک عراق شدند با مواضع و سنگرهای بتونی چندگانه عراقی ها مواجه شدند. این مواضع دفاعی توسط واحدی به بزرگی تیپ محافظت می شدند. واحد های امریکایی اماده درگیری با سربازانی که در این مواضع و سنگرهای بتونی تقویت شده موضع گرفته بودند شدند. شش ساعت طول کشید تا نیروی ویژه بتواند این سنگرهای بتونی پیچیده را پاکسازی کند. عراقی ها با اتش سلاح های کوچکی همچون ار پی جی ها، خمپاره ها و انچه که از تجهیزات توپخانه برایشان باقی مانده بود با نیروی ویژه درگیر شدند. مجموعه ای از درگیری هایی که روی داد باعث تلفات سنگین و عقب رانده شدن عراقی ها از مواضعشان شد. تعداد بسیاری نیز به اسارت در امدند، تعدای فرار کردند و کشته شدند یا توسط دیگر واحد های ائتلاف دستگیر شدند. در طول پاکسازی سنگرهای بتونی، نیروی ویژه دو پست فرماندهی تیپ و پست فرماندهی لشکر 26 پیاده عراقی را اشغال کرد. نیروی ویژه یک فرمانده تیپ، چندین فرمانده گردان، فرماندهین همراه و افسران ستاد عراقی را دستگیر کرد. همان طور که درگیری ادامه می یافت، نیروی های پیاده نیروی ویژه از فاصله نزدیک با تانک هایی که در دخل گودال پنهان شده بودند و کمین کرده بودند درگیر شدند. برای چند ساعت، تیم های فرعی ضد تانک عراقی مسلح به RPG، تانک های تی 55، و نیروهای پیاده عراقی به خودروهای در حال عبور امریکایی اتش گشودند، و تنها توسط دیگر تانک های امریکایی و خودروهای رزمی که به دنبال نیروهای جلودار می امدند، نابود شدند. نیروی ویژه 1-41 به خاطر این اقدامات، نشان افتخار UAV را دریافت کرد. نبرد اغاز می شود نبرد نورفولک به نوعی ادامه درگیری بود که با نبرد 73 شرقی در روز قبل از ان اغاز شد. نبرد نورفولک در ساعت 30 بامداد روز 27 فوریه اغاز شد. دو تیپ حمله کننده لشکر یکم پیاده امریکا، شامل تیپ سوم از لشکر دوم زرهی، در خطوط مبدا حرکت جنگی 75 شرقی، 2.000 متر بالاتر از خطوط 73 شرقی مستقر بودند. تیپ های امریکایی با لشکر توکلنا علی الله (Tawakalna Division ) از گارد ریاست جمهوری و تیپ 73 از لشکر 12 زرهی عراق درگیر شدند. لشکر توکلنای گارد ریاست جمهوری عراق، قوی ترین لشکر عراق بود که 220 تانک T72 و 278 IFV (خودروی زره پوش چرخ دار یا شنی دار) در اختیار داشت. در طول این درگیری لشکر 12 زرهی عراق نابود شد. حدود 40 تانک عراقی و تعدا مشابهی خودروی زرهی عراقی نابود شدند. با حمایت هوایی از طرف گردان دوم، حملات بالگردهای هوانیروز و اتش پشتیبانی گردان چهارم از هنگ سوم و هنگ 210 توپخانه، که مانع حملات توپخانه ای عراق می شدند، لشکر 1 پیاده توانست راهی از بین خطوط دوم عراقی ها باز کند. سه ساعت بعد از این رویداد، لشکر یکم 6.2 مایل از منطقه نورفولک عبور کرد و در بین مه غلیظ توانست تانک ها، کامیون ها و پیاده نظام عراقی را نابود کند. لشکر 2 زرهی 60 تانک عراقی و 35 خودروی زره پوش جنگی (AFV) و خطوط انتقال نفت IPSA را نابود کرد. در بحبحه و سردرگمی عملیات، واحد های امریکایی با نیروهای عراقی در بیابان قاطی شدند. این سردرگمی باعث چند شلیک به نیروهای خودی شد. اسکادران اول و هنگ چهارم زرهی سواره نظام، حمله لشکر 1 پیاده در عراق و کویت را رهبری و هدایت کردند، و راه فرار ارتش عراق در کنار شهر کویت و بزرگراه بصره را بستند. اسکادران پیشروی سریع خود را ادامه داد و در اوج کار خود توانست فرودگاه صفوان در عراق را تصرف کند. اسکادران اول، هنگ چهارم زرهی سواره نظام توانستند 65 تانک، 66 نفربر زره پوش ( APC)، 66 کامیون، 91 سنگر بتونی را نابود کرده و 3.010 سرباز دشمن را اسیر کند. با طلوع خورشید، لشکر 1 پیاده توانست کنترل منطقه نورفولک را به دست گیرد و لشکر پیاده مکانیزه توکلنا نیز به عنوان یک نیروی رزمی دیگر وجود خارجی نداشت. در مجموع 11 لشکر عراقی نابود شدند. تمامی تلفات امریکایی 6 کشته (یک نفر بر اثر اتش نیروی های خودی) و 25 مجروح بود. نیروی ویژه 1-41 چند خودروی زرهی و چند تاک ابرامز خود را از دست داده بود. لشکر 2 زرهی و لشکر 1 پیاده 550 تانک عراقی و 480 نوع از دیگر خودروهای عراقی را در طول نبرد نابود کردند. حضور بریتانیا لشکر 1 زرهی بریتانیا مامور محافظت از جناح راست نیروهای VII بود. طراحان عملیات نیروی ویژه چنین تصور کرده بودند که زمانی که حمله نیروهای VII به داخل مواضع عراق مشخص شود، لشکر 52 زرهی عراق ضد حمله را اغاز خواهد کرد. لشکر 1 زرهی بریتانیا دو تیپ (چهارم و هفتم) در اختیار داشت که در عملیات گرانبی (Operation Granby) شرکت کردند، عملیات گرانبی نامی بود که به عملیات های نظامی ارتش بریتانیا در طول جنگ اول خلیج فارس اطلاق شد.لشکر 1 به تانک های چلنجر 1 به عنوان تانک اصلی میدان نبرد مسلح بود. این تانک ها به توپ های 120م خان دار، دوربین های حرارتی، و زره های کامپوزیتی چوبام (از معروف ترین زره های کامپوزیتی) مسلح بودند و تنها رقیب انها در میدان نبرد تانک امریکایی M1A1 ابرامز بود. سربازان پیاده بریتانیایی با خودروهای زرهی سری Warrior (یک سری از خوردوهای زرهی انگلیسی که برای جایگزینی با سری قدیمی FV430 ساخته شدند) به میدان نبرد اعزام می شدند. وریر های حفاظت زرهی بسیار خوبی داشتند و به یک توپ 30 م مجهز بودند.مدل های اصلاح شده از این خودرو شامل نمونه خمپاره انداز، موشک های ضد تانک میلان، و خودروی فرماندهی و کنترل نبرد بودند: علاوه بر این بریتانیایی ها طیف متنوع و عالی از خودروهای زرهی سبک بر پایه شاسی FV101 Scorpion را در اختیار داشتند. توپخانه انگلیسی ها عمدتا شامل هویتزرهای M109، M110 و سامانه راکت انداز چند گانه MLRS می شد که با سیتم های امریکایی هماهنگی داشتند. پشتیبانی هوایی انها نیز شامل بالگردهای غزال –که برای شناسایی به کار برده می شدند-و بالگردهای Lynx می شد که معدل بالگرد AH-1 کبرا بود. انگلیسی ها واحدهای پزشکی، لجستیکی و مهندسی لازم را نیز در اختیار داشتند. این واحد کوچک اما قدرتمند توسط سرلشکر 47 ساله رابرت اسمیت فرماندهی می شد. وی عضو واحد چتربازان بریتانیا و کارشناس زرهی و تاکتیک های تانک شوروی بود. لشکر وی دو تیپ در اختیار داشت. تیپ چهارم با مهندسان و توپخانه بیشتر تقویت شده بود. تیپ چهارم برای ماموریت های شکست محاصره ناگهانی و پاکسازی زمین در زمان نفوذ در نظر گرفته شده بود. تیپ هفتم سنگین زرهی نیز برای درگیری های تانک با تانک در نظر گرفته شده بود. در 26 فوریه 1991، توپخانه انگلیسی ها برای یک ساعت بر مواضع عراقی ها اتش گشود. این اتش سنگین ترین اتش از زمان جنگ جهانی دوم بود. همان شب، تیپ هفتم انگلیسی وارد یک نبرد شبانه تانک با گردان تانکی از لشکر 52 زرهی عراق شد. بعد از 90 دقیقه درگیری، بیش از 50 تانک عراقی و خدمه ان نابود شدند. همان شب، تیپ 4 انگلیسی یک ستاد و محل توپخانه تیپ 807 لشکر 48 پیاده را نابود کرد. نیروهای پیاده انگلیسی مواضع دفاعی عراقی را که تیپ 803 پیاده از ان دفاع می کرد را پکسازی کردند. بعد از 48 ساعت درگیری، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست چهار لشکر پیاده عراقی (لشکرهای 26، 48، 31 و 25) را نابود کند و با چندین درگیری سریع مواضع لشکر 52 زرهی را اشغال کند. تا نیمه شب هیچ گونه مقاومت سازمان یافته ای از سوی عراق بین لشکر 1 زرهی انگلیسی تا خلیج فارس وجود نداشت. در این روز، یک تانک چلنجر انگلیسسی توانست دوربردترین شکار تانک ثبت شده را با استفاده از مهمات زره شکاف کفکش دار تثبیت شده با بالک (APFSDS-یک نوع مهمات نفوذگر انرژی جنبشی که برای هدف قرار ددادن خودروهای مدرن طراحی شده است) از فاصله 4.700 متری ( 2.9 مایلی) به دست اورد که دوربرد ترین شکار تانک به تانک ثبت شده است. در 27 فوریه 1991، لشکر 1 زرهی بریتانیا توانست مناطق نهایی در بزرگراه بصره در شمال رشته کوه مولتا (Multa ) را تصرف و امن کند. لشکر 1 زرهی بریتانیا 217 مایل را ظرف 97 ساعت طی کرده بود. لشکر 1 زرهی 200 تانک عراقی را نابود کرده و یا به غنیمت گرفته بود و تعدا بسیار بیشتری از خودروهای زرهی، کامیون ها، خودروهای شناسایی و....را نیز نابود کرده بود. منطقه دورست در 28 فوریه، لشکر 3 زرهی امریکا بعد از مقاومت شدید عراقی ها و نابودی بیش از 250 خودروی دشمن منطقه دورست را پاکسازی کرد. تیپ 3 و لشکر 3 زرهی نیز 2.500 سرباز دشمن را اسیر کردند. نبردها و اقدامات لشکر 3 و تیپ 3 باعث نابودی دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق شد. در ظرف تقریبا 24 ساعت نبرد مداوم، تیپ 3 توانست 547 خودروی دشمن از جمله 102 تانک، 81خودروی زرهی، 34 قبضه توپ و 15 توپ ضد هوایی را نابود کرده و یا غنیمت بگیرد. صد ها تن پشتیبانی و تدارکات و 528 اسر نیز غنیمت این مرحله از عملیات بود. در طول عملیات، تنها 3 تانک M1A1 ابرامز لشکر سه زرهی اسیب دید. پانزده سرباز لشکر سوم بین دسامبر 1990 و اواخر فوریه 1991 کشته شدند. در اوج نبرد، لشکر 3 زرهی شامل 32 گردان و 20.533 نفر پرسنل بود. این نیرو بزرگترین ائتلاف در جنگ خلیج فارس و بزرگترین لشکر زرهی در تاریخ بود. نیروی زرهی ان نیز شامل 360 تانک ابرامز، 340 خودروی زرهی برادلی، 128 هویتزر خودکششی 155 م، 27 بالگرد تهاجمی اپاچی، 9 سامانه راکت انداز چند گانه MLRS و.......بود. زمان: 27 فوریه 1991 مکان درگیری : استان المثتی عراق نتیجه: پیروزی قاطع نیروهای ائنلاف نیروهای درگیر رژیم بعثی عراق ایالات متحده- انگلستان واحدهای درگیر عراق لشگرهای توکلنا علی الله گارد ریاست جمهوری لشکر 10 زرهی لشکر 12 زرهی لشگر 52 زرهی لشگر 25 پیاده لشگر 26 لشگر 31 پیاده لشگر 48 پیاده تیپ 9 زرهی تیپ 18 مکانیزه تیپ 50 زرهی تیپ 29 زرهی امریکاو انگلیس لشکر 2 زرهی امریکا (نیروی مهاجم) لشگر 1 پیاده لشگر 3 پیاده لشگر 1 سواره نظام لشگر 1 زرهی بریتانیا تیپ 210 توپخانه اسکادران اول، هنگ چهارم سواره نظام (امریکا) تلفات و خسارات نیروهای بعثی (در مواجهه با نیروهای امریکایی) تلفات سنگین 937 سرباز اسیر 550 تانک نابود شده 480 نوع دیگر خودروهای نابود شده 396 قبضه توپ نابود شده منطقه دورست تلفات سنگین 250 تانک نابود شده 2.500 سرباز اسیر بخش انگلیسی ها تلفات سنگین 200 تانک نابود شده تلفات سنگین بر خودروهای زرهی امریکا 6 سرباز شکته شده 25 مجروح 5 تانک نابود شده 4تا 5 خودروی زرهی نابود شده منطقه دورست 15 سرباز کشته شده 3 تانک اسیب دیده بریتانیا تعدای مجروح و زخمی مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Norfolk توجه: این مطلب قبلا توسط حقیر در سایت jangavaran.ir منتشر شده است. شادی ارواح طیبه امام، شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای آتش نشان سلامتی و تعجیل در فرج آقا، مولا و صاحب اختیارمون مهدی قائم (عج) سلامتی و طول عمر با عزت برای نائب بر حق ایشان امام خامنه ای (مد ظله العال ) سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت 5 صلوات محمدی عنایت کنید
  24. به نام ایزد توانا قایق تندروی آذرخش یک قایق گشتی مسلح هستش که در نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت میکند.این قایق در مدل های مختلفی و به منظور های مختلف به تولید رسیده است که عبارتند از:گشت،گشت مسلح،تهاجمی و ترابری هستش.این شناور تسلیحات مختلفی را بسته به ماهیت خودش میتونه حمل کنه که شامل:یک تیربار 12.7 میلیمتری اکثرا دوشکا در عقب شناور، یک توپ 23 میلیمتری تک لول در جلوی شناور و همینطور 16 لوله راکت انداز 107 میلیمتری(لوله بلند) که معمولا بر روی سقف کابین شناور نصب میشه.این شناور مجهز به یک رادار جست و جو با برد 30 کیلومتر هستش که کمک زیادی برای انجام گشت های دریایی میکنه. خدمه آذرخش بسته به ماموریت و ماهیت شناور متغیر بین دو تا 8 نفر میباشد.سرعت این شناور هم چیزی بین 60 تا 80 کیلومتر در ساعت هستش که با توجه به سرعت بالای شناور های سپاه یک شناور نیمه کند به شمار می آید.طول آذرخش حدود 13.75 متر هستش و عرض اون عرض 4.9 متر میباشد.در شناور آذرخش از موتورهایی با قدرت 1150 اسب بخار استفاده میشود. مشخصات: نام شناور:آذرخش کاربر:نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طول:حدود 13.75 عرض:4.9 خدمه:بین 2 تا 8 نفر تسلیحات:بسته به نوع ماموریت راکت اندازهای 107 میلیمتری،تیربار 12.7 میلیمتری و یک توپ 23 میلیمتری برد رادار:30 کیلومتر سرعت:بین 60 تا 80 کیلومتر بر ساعت قدرت موتور:1150 اسب بخار نویسنده:سورنا فقط برای میلیتاری
  25. بسم الله الرحمن الرحیم    دفاع خارپشتی     از سری تاپیکهای تحریریه بخش جنگ و تاریخ    مقدمه : دفاع خارپشتی  در ردیف  یکی از مهمترین  تاکتیک تدافعی قرار دارد  که  در آن ، یگانهای مدافع  ، یک نقطه مستحکم  را برای دفاع در برابر پاتکهای  شدید دشمن ایجاد می نمایند .  هدف از ایجاد این خطوط پدافندی  و طراحی دقیق آن  ، این است که  توان رزمی و تهاجمی ارتش مهاجم را تضعیف نموده  و در هم بشکند. این نقاط قوت بدین منظور طراحی شده اند تا هزینه  تهاجم به خطوط خودی را برای نیروی مهاجم  افزایش دهند  . از سویی دیگر ،  در صورتی که یگانهای پاتک کننده ، بتوانند از این نقاط قوت عبور کنند ، صورتبندی رزمی  و خطوط لجستیکی ، آنها بشدت در برابر ضد حمله  آسیب پذیر گردد .   دفاع خارپشتی    در جریان نبردهای قرن بیستم ،  تاکتیک دفاع خارپشتی ، عمدتاً  به منظور دفاع در برابر  تک های زرهی پرتحرک یا آنچه که در طول دهه 30 و 40 میلادی ، تاکتیکهای بلیتزگریک خوانده می شد ، توسعه یافت.   ایجاد یک صورتبندی دقیق برای واحدهای مدافع ،  در پشت استحکامات سنگین صحرایی  ،  بهترین دفاع برای مقابله با تاکتیکهای فوق الذکر بویژه در شهرها بشمار می آمد . حتی اگر واحدهای تکور موفق به نفوذ در این شکل دفاع می شدند ، هر موقعیت  خارپشتی ، در صورت تامین آماد و پشتیبانی  مورد نیاز  و حتی در صورت محاصره شدن نیز می توانست  به نبرد ادامه  دهد. در چنین شرایطی ، این موقعیت ها ،  تعداد بیشتری از سربازان واحدهای  مهاجم را بخود مشغول  می داشت و  در عین حال به مدافعین اجازه می داد  تا در صورت نیاز ،  با موفقیت به واحد هایی که قصد عبور از این نقاط تقویت  شده  را دارند بواسطه  نیروی ذخیره یا احتیاط خود حمله برده و خطوط ارتباطی انها را با واحد های پشتیبانی و ذخیره ، قطع کنند.    آوردگاه نخست ، نبرد فرانسه    این تاکتیک در جنگ جهانی دوم توسط ژنرال ماکسیم ویگاند و در طول نبرد فرانسه به  سال 1940 ، مورد استفاده قرار گرفت . با این وجود ، یگانهای رزمی  متفقین در مراحل نخست  جنگ ، و بدلایل مختلف ،  نتوانستند ، این تاکتیک را بخوبی  به مرحله اجرا در آورند  و  قبل از انکه موفق شوند ،  خسارات  سنگینی را  متحمل شده و در نتیجه موجب شکست دهشتناک فرانسه شدند ، علت  اصلی شکست این تاکتیک ، این مساله بود که  نیروهای باقیمانده که  ماموریت اجرای تاکتیک رابر عهده داشتند ،  به خوبی پشتیبانی نشده و عملاً به محاصره مهاجمان در آمدند .   دومین آوردگاه ، جبهه شرقی :   در جبهه شرقی، و برخلاف  نبرد فرانسه ، ورماخت بخوبی توانست از  این تاکتیک به صورت موفقیت آمیزی  در جریان حملات زمستانی ارتش شوروی استفاده کند ، چنانکه  در نبرد مسکو به  سال 1941، در دومین حمله "خو سیچوکا "به سال  1942و در طول عملیات زحل به تاریخ  فوریه 1943، نیز از این تاکتیک استفاده شد. در جبهه شرقی، المانها ترتیبات جدیدی  ، همچون تقویت نقاط مستحکم شده  از طریق هوا، بویژه  در زمستان 42-1941، را  به تاکتیک  دفاع خارپشتی اضافه نمودند ، به شکلی که  نقاط دفاعی خارپشتی که به طور موثری توسط شوروی محاصره شده بود  ( به مانند جیب دمیانسک ) ، به طور عمده از طریق هوا تدارک می شد.  اگر چه تلفات سنگین بود، اما قدرت تدافعی  این نقاط مستحکم شده ،  بخش عمده ای از توان رزمی ارتش سرخ را بخود جذب نموده و از تمرکز آنها  در سایر نقاط جبهه ، جلوگیری می نمود . یک مثال بسیار جالب در این زمینه ، دفاع موفقیت آمیز ورماخت در" جیب دمیانسک" بشمار می رفت که  به یک ضد حمله متقابل بسمت  مسکو منجر شد.   با این وصف ، اگر چه ایجاد خط تدارکاتی هوایی   ، اسیب پذیر ورماخت را به تدارکات  زمینی  کاهش داد  ، اما ضربات زیادی را به لوفت وافه (نیروی هوایی المان ) وارد نمود . اما نگهداری موفقیت امیز خطوط تماس با روسها در این نبرد ها که  توسط  هیتلر هدایت می شد، که عمدتاً بر ادامه جنگ درنقاط ساکن تا  اخرین نفر بود ، همراه شده بود ، موجب ایراد خسارتهای سنگین به توان رزمی نیروی هوایی و زمینی گردید و این مساله با افزایش قابلیت های عملیاتی نیروی هوایی شوروی، موجب شد تا  پشتیبانی از  این نقاط  مستحکم شده اما دورافتاده ، از طریق هوا با  مشکل مواجه گردد . به طور مشخص هیتلر امیدوار بود که استالینگراد محاصره شده ، از این قابلیت برخوردار شود  تا  به یک خارپشت غول پیکر تبدیل شده و حجم زیادی از توان رزمی ارتش سرخ را بخود جلب نماید  . اما بعد از نبرد کورسک به  سال 1943، ورماخت ،  فاقد عناصر  لازم برای اجرای  این تاکتیک بود، چرا که نیروهای احتیاط متحرک و توانایی عملیات هوایی لازم برای تامین برتری هوایی برای اجرای این تاکتیک ، عملاً وجود نداشت .   آوردگاه سوم ، نبردهای جنوب شرق آسیا :    نیروی زمینی بریتانیا نیز  از چنین تاکتیکهای  در طول نبردهای شمال آفریقا ، بخوبی استفاده نمود . در جریان این نبردها ، انگلیسی ها با استفاده از  از تیپ های تقویت شده که توان رزمی آنها به  سطح یک لشکر رسیده بود ، در نقاط با قابلیت دفاعی و بواسطه ایجاد توده های متراکم سیم خاردار و نقب های زیرزمینی ، دفاع خارپشتی را عملاً اجرا نمودند . . دفاع از چنین نقاطی ، عمدتاً توسط  واحد های توپخانه و سلاح های ضد تانک تکمیل می گردید .     سربازان امریکایی که در جنگل های اردن در نبرد bulge موقعیت های دفاعی اتخاذ کرده اند     آوردگاه چهارم ، سالهای پس از جنگ :   بعد از پایان جنگ جهانی دوم، این تاکتیک به طور موثری در جنوب شرقی اسیا توسط فرانسه بر علیه نیروهای ویت مین ، بخصوص  در نبرد" نا سان"  استفاده شد. اما استفاده از این تاکتیک در در نبرد دین بین فو به یک فاجعه نظامی منتهی شد ، چرا که ژنرال جیاپ، با  تمرکز سنگین آتش توپخانه  و آتشبارهای ضد هوایی در محیط اطراف  دین بین فو، به شکل  موفقیت امیزی پشتیبانی هوایی ارتش فرانسه را تضعیف نمود . از  نمونه مدرن استفاده از تاکتیک دفاع خارپشتی ، می توان  نبرد" ووکووار" در طول جنگ استقلال کرواسی را نام برد ، که در ان یک گروه کوچک  کروات، که به درستی هم تسلیح نشده ، اما از انگیزه بالایی برخوردار بودند ، یک واحد بزرگ و دارای تجهیزات سنگین ارتش یوگسلاوی را که در طرف مقابل انگیزه کمی نیز داشتند ، تا مدتها  عقب نگه داشتند و زمان قیمتی را برای جمهوری نوپا و بی تجربه کرواسی خریدند تا نیروهای مسلح خود را سازماندهی نمایند .    یکی دیگر از نبردهایی که این تاکتیک در آن مورد استفاده قرار گرفت و به نسبت ، کمتر موفقیت آمیز بود ، استفاده  ارتش عراق از آن ،  در طی جنگ اول خلیج فارس برای تقویت کویت و ایجاد خارپشت های وسیع و گسترده در بیابانهای جنوب کویت  بود. این موقعیت های تدافعی توسط  گارد ریاست ارتش عراق ، دفاع می شد و این نیروها توسط مناطق مین گذاری شده ، خندق های ضد تانک ،  کانال های پر شده از نفت خام  و همچنین  سنگرها و پناه گاه های زیرزمینی ،حفاظت می شدند .   مترجم: محمد رجبعلی  منبع:   https://en.wikipedia.org/wiki/Hedgehog_defence   استفاده با ذکر منبع بلا مانع است     شادی روح شهدا صلواتی عنایت کنید