جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'جنگ روانی'.
پیدا کردن 3 results
-
جوک سلاح ویرانگر یا سوپاپ اطمینان جوک سلاح ویرانگر یا سوپاپ اطمینان
ahmad1361 افزود یک موضوع در جنگ نرم و سایبری
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه : جوک چيست ؟ مردم براي چه جوک ميگويند ؟ جوک گفتن يا شنيدن فقط براي خنديدن است يا نوعي انتقاد تند در الفاظ خنده دار ؟ به بهانه اين مقاله ميخواستم عرض کنم اونهايي که به زمينه هاي امنيتي و اطلاعاتي علاقه دارند بايد بدانند که توليد اين نوع محتوا براي بسياري از موارد فوق العاده کارامد ميباشد در عصر جديد که ارسال پيامک امري عادي و روزمره محسوب ميشود امکان بررسي اين مقوله بيشتر خواهد بود فرض کنيد شما در راس سازمان امنيتي و اطلاعاتي هستيد و ميخواهيد حساسيت موضوعي را بسنجيد ابتدا يک جوک يا شايعه را بصورت کاملا هدفمند ايجاد ميکنيد يا مترصد فرصت ميمانيد کسي دراين مقوله شروع به جوک سازي يا شايعه سازي نمايد و از يک نقطه انتشار سرعت انتشار و بازخوردها مربوط به آنرا پيگيري ميکنيد مثلا اگر مقوله ايي که مطرح کرده ايد درد عمومي اکثر جامعه باشد بهمني از جوک ها يا شايعات جديد از روي همان جوک و شايعه شما ساخته خواهد شد و شما با کمترين هزينه علاوه برسنجش حساسيت موضوع گاها به زواياي بسيار متفاوت و ناديده گرفته شده توسط سازمان خود ميرسيد مورد ديگر استفاده حکومت از ابزار جوک بعنوان سلاحي براي سرکوب يک قوميت در يک مليت و باور اون مضمون به اون قوميت هستش مثلا اگر توجه بفرماييد در کشور ما قوميت گيلک و ترک در معرض اين سرکوب قرار گرفته اند البته نه از جانب اين حکومت بلکه حکومت قبلي نکته جالب اينه که قوميتي که به عدم غيرت و شهامت متهم ميشند که اسلام داشت اروپا رو فتح ميکرد هنوز گيلان ومازندران رو نميتونست فتح کنه البته استفاده هاي محلي هم براي مردم هر منطقه دارد مثلا دو شهر نزديک بهم براي هم جوک ميسازند تا بعنوان سلاحي براي تحقير هم از آن استفاده کنند در جامعه امروز ما هم نمونه هاي زيادي از انواع جوک ها وجود دارد مثل سن بعضي سياسيون يا حمله به روشنکفران قديمي و.... واما مقاله سازمان امنیت آلمان غربی برای پیبردن به ذهیت و افکار عمومی در آلمان شرقی نسبت به حکومتشان سی سال تمام به طور محرمانه جوکهای رایج در این کشور را گردآوری میکرد. این بخش از فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی تا همین سال پیش محرمانه مانده بود. حالا کتابی تحقیقی در این باره منتشر شده با مقدمهای روشنگر و شماری از جوکهای گردآوری شده. در نظامهای ایدئولوژیک، بسته و دیکتاتوری یا در نظامهایی که اندیشه و اقدام حاکمان تناسبی با خواست و گرایش عمومی جامعه ندارد (البته در کل نظام ها خلاصه از نظر هر اقلیتی انسدادی وجود داره- توضیح شخصی ) و انتقاد و اعتراض هم بیعواقب نیست، جوکسازی و جوکگویی به ابزار مقاومت در دست مردم بدل میشود. این جوکها ابهت و اقتدار کاذب زمامداران و پر سر و صداترین تبلیغات و عوامفریبیهای رسمی را به سخره میگیرند و پایههای مشروعیت حاکمان را متزلزل میکنند. جوکها اگر حکومتگران را متاثر نکنند، شاید این تاثیر را داشته باشند که شوخطبعی و نفی خشونت و عبوست اجتماعی را به حدی برسانند که در تحولات و برآمدهای معطوف به گشایشها هم مایههایی از طنز و هجو در کار آید و مانع بروز خشونت و برخوردهای سخت شود. کم نیستند محققانی در آلمان که خصلت صلحآمیز اعتراضات و تظاهرات در کشورهای اروپای شرقی و به خصوص در آلمان شرقی را از جمله با رواج پدیده شوخطبعی و جوکگویی در این نظامها مرتبط میدانند. آنها از جمله به شعارهای طنزآمیزی اشاره میکنند که با الهامگیری از محتویات همین جوکها در جریان تظاهراتهای وسیع منتهی به فروپاشی دیوار برلین بر روی پارچهنوشتهها نقش بست یا به سخنرانیهای عمومی مخالفان راه یافت. این نظر البته مخالفانی هم دارد که میگویند ساخت و اشاعه جوکهای سیاسی اغلب همچون سوپاپ اطمینانی برای حکومتهای استبدادی عمل میکند و مردم با تعریف و بازتعریف این جوکها «دل خنک میکنند» و با دلخوشکردن به همین سطح از مقاومت، به فکر تدابیر و اقدامات عملی بیشتری برای تغییر اوضاع نمیافتند یا دیر به چنین راهی قدم میگذارند. هر کدام از این درک و دریافتها که صائبتر باشد، واقعیت پدیده عمومی جوکسازی و جوکگویی در نظامهای بسته و دیکتاتوری که دمکراسی را به بهانه عدالت قربانی کردهاند یا در نظامهای ایدئولوژیکی که حاکمان با ضرورتهای زمانه و خواست آزادی و گشایش در میان عمومی اکثریت مردم در ستیزند را نفی نمیکند.(البته تصور بنده اینه که در کشورهای غربی هم که ادعای دموکراسی و ازادی دارند جوک سازی متوقف نشده -توضیح شخصی ) و طرفه این که سال ۱۹۸۹، وقتی که دیوار برلین فروریخت بساط جوک و جوکگویی در بخش شرقی آلمان هم یک شبه برچیده شد و کمتر کسی، حتی به عنوان تحقیق، سراغ آن جوکها را گرفت. سازمان امنیت و گردآوری و تحلیل جوکها سال ۲۰۱۴ در تدارکات برای بیست و پنجمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین، هانس ویلهلم زاوره، روزنامهنگار آلمانی به هنگام تحقیق متوجه شد که از جمله فعالیتهای سازمان امنیت آلمان غربی در مورد آلمان شرقی گردآوری جوکها در این کشور بوده است. در واقع، مقامهای امنیتی آلمان غربی جوکهای رایج در آلمان شرقی را یک مهمترین دماسنجهای اجتماعی و سیاسی در آن کشور میدیدهاند و سخت در پی جمعآوری آنها و تحلیل و آنالیزشان بودهاند. فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی در گردآوری جوکهای مردم آلمان شرقی از سال ۱۹۶۹ آغاز میشود و تا چند ماه بعد از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر ۱۹۸۹ ادامه مییابد. در سالهای آخر سالانه شماری از این جوکها به صورت پروندهای محرمانه برای صدراعظم وقت آلمان غربی (هلموت کهل) هم ارسال میشده است. این بخش از فعالیت سازمان امنیت آلمان غربی حتی تا ۲۵ سال پس از فروپاشی دیوار برلین و انقراض آلمان شرقی هم مهر محرمانه خورده بود. زاوره سال ۲۰۱۴ به صرافت میافتد که با مکاتبه با سازمان امنیت آلمان غربی، هم از ابعاد فعالیت این نهاد در زمینه گردآوری جوکها سر دربیاورد و هم بر پدیده جوک و جوکگویی در آلمان شرقی نوری بتاباند. در این راستا مکاتبات با سازمان امنیت آلمان غربی شروع میشود و دامنه تحقیق به اسناد خود سازمان امنیت آلمان شرقی هم کشیده میشود. در این کار، یک تاریخدان به نام هانس- هرمان هرتله هم با زواره همکاری را شروع میکند. حاصل کار کتابی ۱۴۴ صفحهای شده است با نام Ausgelacht که هم میتوان آن را «سیرخندیدن» ترجمه کرد هم «خنده پایان یافته» که با توجه به موضوع کتاب به نظر ترجمه دوم مصداق بیشتری دارد. در مقدمهای جستارگونه و روشنگر که زاوره و هرتله بر کتاب نوشتهاند توضیح میدهند که سازمان امنیت آلمان غربی برای جمعآوری جوکها هم از جاسوسان خود در آلمان شرقی استفاده میکرده و هم بخشی از پرسشهایش از کسانی که از آلمان شرقی فرار میکردهاند یا اخراج میشدهاند این بوده که «جوک تازه چه شنیدید» و این جوکها در میان مردم چه بازتابی داشتهاند. تهیهکنندگان کتاب منتقی نمیدانند که استراق سمع تلفنهای مردم و حاکمان در آلمان شرقی هم در جمعآوری این جوکها به کمک سازمان امنیت آلمان غربی آمده باشد. آن طور که در مقدمه آمده تهیهکنندگان کتاب این سوال را با مسئولان سابق سازمان امنیت آلمان غربی مطرح میکنند که آیا خود این نهاد هم احیانا در چارچوب جنگ روانی علیه آلمان شرقی در ساخت و اشاعه جوک در جامعه این کشور مشارکتی داشته است؟ پاسخ آنها صرفا یک نه بوده است، بدون هیچ توضیح بیشتری. از مجازات زندان برای جوک تا شراکت احتمالی در جوکسازی مقدمه کتاب شرحی هم به دست میدهد از دورههای متفاوت برخورد حاکمان آلمان شرقی با پدیده جوکسازی و جوکگویی. در ابتدای تشکیل آلمان شرقی برخوردها سختگیرانه بوده و حتی مجازات زندان برای جوکگویی وضع کرده بودند. در همین چارچوب، در دهه پنجاه قرن گذشته دو کارگر یک کارخانه کشتی سازی در آلمان شرقی بازداشت و به یک سال و نیم زندان محکوم شدند، چون در میان همکارانشان جوکی را در باره رابطه استالین با مقامهای آلمان شرقی تعریف کرده بودند. ولی یک دهه بعد رهبری آلمان شرقی متوجه میشود که با بگیر و ببند نمیشود جلوی جوکگویی را گرفت، چرا که خود کادرها و اعضای حزب حاکم هم بعضا از تعریف این جوکها امتناع نمیکنند، به گونهای که اریش میلکه، رئیس وقت سازمان امنیت آلمان شرقی، سال ۱۹۷۸ در نامهای به کمیته مرکزی شکایت میکند که حالا دیگر کادرهای حزب هم جوکها در باره حزب و حکومت را بازتعریف میکنند.(تاره داشتن عاقل میشدنند- توضیح شخصی) در سالهای آخر موجودیت آلمان شرقی حتی این شایعه قوت زیادی داشت که خود حزب برای ایجاد سوپاپ و ممانعت از انباشت خشم و نارضایتی به تولید و اشاعه جوک در میان مردم دست میزده است، امری که زاوره و هرتله در تحقیقات خود سندی در تایید آن نیافتهاند. کتاب «خنده پایانیافته» بعد از مقدمه حاوی ۲۵۶ جوک و ۳۵ نوشته روی پلاکاتها در جریان تظاهرات معطوف به فروپاشی دیوار برلین است که عمدتا به ۵ سال آخر موجودیت آلمان شرقی مربوط میشوند، همان سالهایی که جوکها هم تیز و تندتر شدهاند. محققان و تهیهکنندگان جاهایی که لازم بوده توضیحاتی هم در باره حکمت ساختهشدن و اشاعهیافتن جوکها دادهاند. در زیر ترجمه برخی از جوکهای کتاب را میتوان خواند: «همه آزمایشها را اول روی حیوانات انجام میدهند، ولی معلوم نیست که چرا برای آزمایش سوسیالیسم یک راست سراغ ما آمدهاند». «به زودی کارتهای ملی بزرگتر میشود تا عکسهای چهره آویزان مردم در آن جا بشود» «گورباچف و هونکر (رهبران شوروی و آلمان شرقی) پیش خدا میروند. گورباچف میپرسد کی ما در تولید گندم خودکفا و بینیاز از واردات میشویم. خدا میگوید سی سال دیگر. گورباچف میگوید که افسوس که به عمر من قد نمیدهد. سوال هونکر هم این است که آلمان شرقی به لحاظ تکنولوژیک کی از غرب جلو میافتد، خدا کمی فکر میکند و میگوید که به عمر من قد نمیدهد.» «اریش هونکر، رهبر آلمان شرقی میبیند که مردم در صف ایستادهاند. او هم در صف میایستد و از فرد جلویی میپرسد که این صف برای چیست. جلویی جواب میدهد که مردم میخواهند اجازه سفر بگیرند و از کشور بروند. هونکر متوجه میشود که با ایستادن او در صف مردم پراکنده میشوند. از مخاطب میپرسد که حالا چرا یک دفعه صف به هم خورد. جلویی هم میگوید که وقتی که تو بروی دیگر لازم نیست که ما برویم.» «آن چیست که ۸۰ دندان و ۴ پا دارد؟ جواب: تمساح. آن چیست که ۸ دندان دارد و ۵۲ پا؟ جواب: هیئت سیاسی حزب» (کنایهای به پیری و کهولت اعضای هیئت سیاسی حزب حاکم) «یک شهروند آلمان شرقی به اداره پست شکایت میکند که چرا میخواهند تلفن خانهاش را قطع کنند. پاسخ میشوند: «شما در گفتوگوی تلفنی به سازمان امنیت تهمت زدهاید که این سازمان تلفنهای شما را استراق سمع میکند». «چرا مردم آلمان شرقی همیشه این قدر خسته هستند؟ جواب: چون ۴۰ سال است که در راه "فتح قلهها" هستند و به آن نمیرسند». لبخند منبع --------------------------------------------------- در نهایت میتوان گفت از جوک میتوان بعنوان یک سنسور سنجش حساسیت اجتماعی نسبت به موضوعات مختلف یک سلاح سرکوب یک اقلیت قومی یا فکری یا سپری برای کاهش انتقادات تند و رادیکالیزه شدن افراد و تبدیل آنها به مشتی کلام و خنده در حقیقت جوک یک سلاح دفاعی و تهاجمی موثر میباشد که اگر استفاده کننده از آن تبحر لازم را داشته باشد پیروزیهای بزرگی با کمترین هزینه بدست خواهد آورد البته جوک سلاحی هستش که توسط دشمن هم به راحتی قابل استفاده میباشد و مسئله دفاع در برابر اون هم مهم هستش- 21 پاسخ ها
-
- 55
-
عملیات روانی در فضای سایبر تبلیغات سفید، سیاه، خاکستری - عملیات روانی در فضای سایبر
najaf47 افزود یک موضوع در جنگ نرم و سایبری
بسمه تعالی با سلام تیم مبارزه دیجیتالی فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه بااستفاده از افسرانی که مسلط به زبان های عربی و فارسی هستند ، رسانه های منطقه را رصد کرده و مطالبی که درباره ارتش آمریکا منتشر می شود را پاسخ می دهند. به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، در روز 2 سپتامبر گذشته روزنامه اینترنتی انگلیسی زبان "چورانگی" که پایگاه آن در پاکستان است مطلبی را درباره انفجارها در لاهور پاکستان منتشر کرد. در این انفجارها بیش از 30 نفر کشته و بالغ بر 200 نفر نیز مجروح شدند که زنان و کودکان از جمله مجروحان بوده اند. همانند دیگر مطالب آنلاین، این مطلب نیز اظهارنظرهای پر سر و صدایی به همراه داشت. مردی که خود را "جافاکوش" نامیده بود در اظهار نظری زیر این مطلب "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا و "زبیگنیو برژینسکی" از سیاستمداران کهنه کار آمریکایی را مقصر این حادثه قلمداد کرده بود. فرد دیگری که خود را "ابو حمزه" نامیده بود در اظهار نظر دیگری نوشته بود که پاکستان به درون جنگی که متعلق به ما نیست کشیده شده است و شرکت بلک واتر (شرکت خصوصی آمریکایی که عملیات نظامی در برخی کشورها انجام می دهد) عملیات مرگبار مخفیانه ای را از طرف دولت آمریکا در حال انجام دادن است. *اتهامات علیه آمریکا در اینترنت از سوی فرماندهی مرکزی (سنتکام) پاسخ داده می شود* این اظهار نظرها که به زبان انگلیسی بوده است در 8 هزار مایل آن طرف تر، جایی که مقر فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در پایگاه نیروی هوایی "مک دیل" قرار دارد، برای آمریکا سنگین تمام شد. اعضای فرماندهی روابط عمومی نه تنها این مطالب را خواندند بلکه پاسخ این اظهار نظرها را نیز ارسال کردند. "ویلیام اسپیکس" ازاعضای فرماندهی مرکزی آمریکا در 9 سپتامبر در پاسخ به یکی از این اظهارنظرها نوشت: ابو حمزه، اجازه بده نخست به موضوع سناریویی که در آن گفته بودی "این جنگ خود ما نیست" اشاره کنم. شنیدن اتهامات درباره آمریکا که دیگر کشورها را به نزاع می کشاند و ما هیچ دخالتی در آن نداشته ایم، طعنه آمیز است. *سنتکام اگر نتواند به عملیات روانی تغییر افکار بپردازد دست کم دیدگاه آمریکا را مطرح می کند* پاسخی که توسط اسپیکس به اظهارات ابوحمزه داده شد بخشی از تلاش ها در حال افزایش ارتش آمریکا در کاربرد رسانه و اینترنت است تا حتی اگر نتواند با این ابزارها به تغییر افکار و عقاید بپردازد دست کم به این اطمینان برسد که دیدگاه ایالات متحده در بحث های آنلاین مطرح شده است. *در تیم مبارزه دیجیتال سنتکام افرادی هستند که به فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند* تلاش های افسران روابط عمومی نظیر اسپیکس تحت قالب تیم مبارزه دیجیتالی است که در این تیم افرادی حضور دارند که به زبان های فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند. "ویلیام اسپیکس" در مصاحبه با روزنامه "تامپا تریبیون" گفت: پروژه مبارزه دیجیتالی از ژانویه سال 2009 فعالیت خود را آغاز کرده است و به عنوان بخشی از استراتژی وسیعتری است که بر اساس این استراتژی این اطمینان حاصل می شود که پدیده "رسانه های جدید" (شامل رسانه های اجتماعی،وبلاگ ها و غیره) در تلاش های ارتباطاتی فرماندهی مرکزی نادیده گرفته نشده است. وی در برابر فعالیت افرادی که او آنها را افراطی و خشونت گرا خواند، گفت : فرماندهان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که کمپین تبلیغات تهاجمی دشمن که توسط افراطی گران خشونت طلب هدایت می شود باعث ایجاد حجم وسیعی از اطلاعات غلط درباره فعالیت های ارتش آمریکا شده و نمی توان مخاطبانی که این اطلاعات غلط به آنها داده می شود را نادیده گرفت. بنابراین ویلیام اسپیکس به همراه دیگر اعضای فرماندهی مرکزی آمریکا علاوه بر وظایفی که به آنها محول شده، بخش قابل توجهی از زمان خود را برای مقابله با اظهار نظرات "ابو حمزه" و "جافاکوش" در سایت انگلیسی زبان "چورانگی" منتشر کرده بودند، صرف می کنند. به طور مثال اسپیکس درباره این مطلب که بلک واتر در حال انجام عملیات در پاکستان است، مدعی شده بود: داستان ها درباره بلک واتر کاملا مهمل است، مطلبی است که بدون حتی ذره ای مدرک گفته شده است و تطابقی نیز با حقیقت ندارد. *سنتکام تمام رسانه های مهم منطقه را رصد می کند* اسپیکس در ادامه مصاحبه با تامپا تریبیون گفت که اعضای تیم مبارزه دیجیتالی هر گزارش و هر اظهارنظر در رسانه های مهم منطقه را رصد می کنند که این رسانه ها شامل وبلاگ ها، اتاق های گفت وگواست و به سرعت به تغییر و ویرایش اطلاعاتی می پردازند که درباره عملیات های نظامی آمریکا در منطقه ارائه می شود. وی گفت که در هر پاسخ، نویسنده خود را به طور شفاف به عنوان فردی که برای فرماندهی مرکزی فعالیت می کند، معرفی می کند، اگر چه این صراحت ممکن است باعث شود تا مخاطبان گفت وگو را قطع کنند اما برای این پروژه، حفظ شفافیت مهم است. این عضو فرماندهی مرکزی آمریکا گفت: لحن گفتار ما محترمانه و حرفه ای است زمانی که با تبلیغات افراطی ها مواجه می شویم، ما با همان لحن گفتار با آنها رفتار کرده و همیشه تلاش می کنیم که حقایق به معرفی خود بپردازند. ما ترجیح می دهیم که جملات ما در هر اتاق گفت و گوی اینترنتی خود گویا باشند. این برنامه بر روی سایت های محبوب متمرکز شده است. اسپیکس ادامه داد: هدف ما اطلاع رسانی به هر تعداد ممکن از مخاطبان بوده بنابراین ما بر سایت هایی تمرکز می کنیم که بیشترین میزان بازدید را داشته باشد.ما بر روی سایت های انفرادی تمرکز نمی کنیم و از اتاق های گفت وگوی افراطی ها نیز اجتناب می کنیم. و روی تغییر باورهای افرادی که بر باورهایشان اصرار ندارند تمرکز می کنیم. *پروژه تیم مبارزه دیجیتالی بسیار موفقیت آمیز بوده است* بر اساس ادعای این مقام فرماندهی مرکزی آمریکا، این پروژه آنقدر موفقیت آمیز بوده است که به زودی به زبان های روسی و پشتو نیز توسعه خواهد یافت اما موفقیت کامل این پروژه نیازمند زمان است. وی گفت: تمرکز این تلاش ها در طولانی مدت بر این موضوع است که اطمینان حاصل شود که اطلاعات دشمن بدون پاسخ باقی نماند و مخاطبان دست کم به دیدگاه ما درباره اینگونه موضوعات نزدیک شوند. ویلیام اسپیکس هدف خودرا اطلاع رسانی به مخاطبان نامید و تاکید کرد: انتقال این گونه اطلاعات به مخاطبانی که حجم وسیعی از اطلاعات مختلف را دریافت می کنند تا حدودی نیز موفقیت به شمار می آید. "فیلیپ سیب" رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دیدار از فرماندهی مرکزی آمریکا و پس از آشنایی با برنامه جدید این فرماندهی برای مقابله اینترنتی با دشمنان گفت: استراتژی مبارزه دیجیتال برای موفقیت در منطقه کلیدی است. من معتقدم که این ایده بزرگی است. وی افزود: در فضای مجازی اطلاعات زیادی (درباره عملیات ارتش آمریکا) وجود دارد که به ضرر ماست و دشمنان ما با چیرگی تلاش می کنند که از طریق اینترنت به افزایش اعضای خود بپردازند و ما نمی توانیم اجازه دهیم که این موضوع بدون چالش انجام شود. فیلیپ سیب از طریق یکی از دانشجواین که هم اکنون در تیم مبارزه دیجیتال به ترجمه فارسی می پردازد از این برنامه مطلع شد. سیب افزود: این دانشجو (که گویا ایرانی است) به دلیل نگرانی از تحولاتی که در کشورش "ایران" روی داده است به این برنامه فرماندهی مرکزی آمریکا پیوسته است. *تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاش صورت نگیرد* رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا ادامه داد: با وجود موفقیت ها، ناامیدی هایی نیز وجود دارد. حقیقت این است که اگر هر فردی بتواند در هر روز یک تعامل یا مبارزه اینترنتی داشته باشد، (با توجه به تعدادی که در فرماندهی مرکزی آمریکا در تیم مبارزه دیجیتالی قرار دارند) حجم این تعاملات اینترنتی بسیار کم است و جهان نیز بسیار وسیع است. این یک ناامیدی ذاتی است. وی افزود: اما با این موضوع موافقم که این تلاش ها ضروری به نظر می رسد و یک تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاشی صورت نگیرد. منبع: مشرق نیوز- 37 پاسخ ها
-
زندان نا امیدی ؛ تسلیم عامل کشتار سربازان امریکا جنگ کره نوعی جدیدی از فشار بر اسرای جنگی را معرفی نمود. نرخ مرگ و میر در کمپ های اسرای جنگی در کره شمالی عدد باور نکردنی 38 درصد بود – بیشترین میزان در تاریخ نظامی ایالات متحده چیزی که فهم این اعداد را دشوار میکند این است که محل اسکان ، آب و غذای کافی در اختیار تمام اسرای جنگی قرار داشت واکثر آن ها شکنجه های فیزیکی نشده بودند (چیزی که در جنگ های قبلی شایع بود) بازداشتگاه های سربازان امریکایی کمپ هایی بود که بنابر استاندارد های معمول ظالمانه و یا غیر عادی نبودند ، اسرا سرپناه ، آب و غدای کافی در اختیار داشتند. آن ها در معرض شکنجه های فیزیکی معمول هم نبودند، در حقیقت شکنجه های فیزیکی در اردوگاه های اسرا در کره شمالی از هر اردوگاه اسرای جنگی دیگری در تاریخ جنگ های بزرگ کمتر بود پس چه چیزی در این کمپ ها باعث مرگ و میر این همه سرباز امریکایی می شد؟ چه چیزی برای سربازان جنگی آموزش دیده چنین ویرانگر بود؟ اسرای امریکایی درون حصاری از سیم های خاردار نبوده و سربازان مسلح کمپ ها را محاصره نکرده بود ؛ با این وجود هیچ سربازی هرگز برای فرار تلاش نکرد ؛ علاوه بر این این مردان بار ها سلسله مراتب (نظامی) را نقض و مقابل یکدیگر قرار گرفتند و گاهی روابط نزدیکی با زندانبانان کره ای بر قرار میکردند هنگامی که بازماندگان (از کمپ ها) به گروه صلیب سرخ در ژاپن تحویل شدند ، به آن ها فرصت تماس تلفنی با عزیزانشان داده شد که خبر زنده بودنشان را به اطلاع ان ها برسانند، اما تعداد بسیار کمی زحمت تماس به خود دادنند این سربازان پس از بازگشت به خانه هیچ دوستی و رابطه ای با یکدیگر ادامه ندادند. ویلیام . ای . مایر پس از جنگ کره ، سرگرد (دکتر) ویلیام ای مایر که بعد ها رییس (فرمانده) روانشناسی ارتش امریکا شد ، روی 1000 اسیر جنگی امریکایی در کمپ های کره شمالی در اسارت بوده اند مطالعه نمود او مشخصا به به آزمایش یکی از مخرب ترین و موثر ترین موارد عملیات روانی ثبت شده علاقمند بود ، موردی که باعث ویرانی افراد میشد دکتر ویلیام مایر یک بیماری جدید در میان اسرای جنگی کره کشف کرد – یک سندرم نا امیدی فراگیر و شدید که آن را (میراسموس Mirasmus) یا فقدان مقاومت و انفعال شدید تعریف نمود سربازان به آن میگفتند (بیماری تسلیم) Give up-itis [اصطلاح (تسلیم) افرادی را توصیف می کند که با ایجاد بی خیالی مفرط به فشار های روانی واکنش می دهند ، امید را از دست داده با چشم پوشی از میل به بقا بدون هیچ علت طبیعی (فیزیولوژی) می میرند] چطور ممکن بود امید کاملا از قلب سربازان رفته باشد؟ برای نا امید کردن افراد از زندگی از چهار روش استفاده میشد اول جاسوسی از بقیه تشویق میشد اگر کسی جاسوسی بقیه را میکرد کره ای ها به او جوایزی مثل شیرینی و یا سیگار می دادند نکته شگفت انگیز این بود که نه متخلف (لو رفته) و نه گزارش دهنده تنبیه نمی شدند ، نیت حقیقی این بود که اعتماد بین همرزمان از بین برود دوم انتقاد شدید از خود ترویج میشد ، زندانبانان گروه های کوچکی تشکیل می دادند که سربازان نه فقط به کار های بدی که کرده اند ، بلکه به کار های خوبی هم که می توانستند انجام بدهند ولی شکست خورده اند اعتراف کنند این اعتراف برای کره ای ها نبود ، بخاطر نابود شدن عزت نفس بین سربازان امریکایی بود تکنیک سوم شکستن وفاداری به دیگران بود خصوصا به رهبران و کشور اینکار برای شکستن روحیه کار گروهی و همکاری و جایگزینی آن با انزوا و علاقه به منافع شخصی بود در یک مورد گزارش شد که 40 نفر در مقابل بیرون انداختن سه نفر از سربازان بیمار از کلبه توسط یک زندانی بد خلق ، هیچ کاری نکردند تا آنها از سرما بین بروند وقتی از ایشان سوال شد چرا کاری نکردید پاسخ دادند: چون کار ما نبود (به ما ربطی نداشت) http://www.angelfire.com/art2/koreanwar_pow/pow-15.JPG چهارم آخرین طرح ویرانگر این بود که زمانی که سربازان زیر آواری از احساسات منفی هستند همه حمایت های مثبت احساسی از ایشان دریغ میشد اگر سربازی نامه ای حمایتگرانه (دلگرم کننده) از خانه دریافت میکرد زندانبانان آن را نگه میداشتند ، در مقابل هر خبر بدی مثل مرگ عزیزان یا خبر ترک همسرانشان سریعا تحویل داده میشد ، این تضعیف روحیه دائمی و ثابت ایجاد یک نا امیدی از افراد مورد علاقه ، کشور و حتی ایمان مذهبی میشد این که سربازی در کلبه ها سرگردان و نا امید دیده شود و تصمیم بگیرد که تلاش برای بقا هیچ سودی ندارد اصلا غیر عادی نبود. او تنها به گوشه ای رفته ، می نشیند و پتویی روی سر میکشد و ظرف دو روز او مرده بود اگر سربازان کتک میخوردند ، یا به صورت آن ها آب دهان پرتاب میشد عصبانی میشدند . خشم به آنها انگیزه بقا می داد ، اما در نبود انگیزه سربازان به سادگی می مردند ، حتی اگر توجیه پزشکی برای مرگ آنها وجود نداشت صرف نظر از موارد جزئی شکنجه فیزیکی ، میراسموس نرخ مرگ کلی سربازان در کمپ های اسارت در کره شمالی را به عدد شگفت انگیز 38% رساند ؛ بالاترین میزان مرگ در بین اسرای جنگی در تاریخ ایالات متحده شگفت انگیز تر اینکه نیمی از این سربازان بسادگی بخاطر تسلیم شدن (بیماری تسلیم) مردند آنها کاملا در حصر بودند ، هم فیزیکی و هم ذهنی چکیده ای از پ.ن: حساب نگارخانه میلیتاری ندارم ، لطفا تصاویر منتقل شود