جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'جنگنده-بمب افکن استراتژیک اف-111 آردوارک'.
پیدا کردن 1 result
-
جنگنده-بمب افکن استراتژیک اف-111 آردوارک جنگنده-بمب افکن استراتژیک اف-111 آردوارک ( F-111 Aardvark)
Reza6662 افزود یک موضوع در هجومی و بمب افکن
General Dynamics F-111 بمبافكن استراتژيك اف111 هواپيماي F-111 ساخت جنرال دايناميكز، يك هواپيمای بمب افکن محسوب می شود که قادر است در نقش های متفاوتی چون بمبافكن استراتژيك ميانبرد، هواپیمای شناسايي و جنگندهء ضربتي به کار گرفته شود. اف111 در دههء 1960 وارد خدمت شده است. امروزه تنها كاربر F-111، نيروي هوايي سلطنتي استراليا (RAAF) ميباشد و اين كشور قصد دارد بمبافكنهاي F-111 خود را كه در استراليا با نام Pig شناخته ميشوند، تا سال 2010 در خدمت نگه دارد. استراليا، به تازگي، علاقمندي خود را جهت به خدمتگيري جنگندهء فوقپيشرفتهء F/A-22 یا F-35 جهت بازنشستگي F-111 ها، اعلام كرده است. [align=center][/align] طراحی منحصر به فرد اف111، پیشگام معرفی تکنولوژیهای نوینی در عرصهء هواپیماهای نظامی محسوب گردید. از جملهء آنها میتوان به تكنولوژي منحصر به فرد بالهای متغیر، موتور توربوفن دارای پسسوز و سیستم راداری پنهان شدن در پوشش عوارض طبیعی زمین (Terrain Following Radar) جهت پرواز در ارتفاع پست با سرعت بالا را اشاره کرد. طراحی اف111 از ابتدا بینقص و کامل بود، علیالخصوص برای مهندسین هوافضای روس که تا آن موقع، چنین هواپیمایی را مشاهده نکرده بود. بسیاری از سامانههایی که در اف111 براي اولين بار به کار گرفته شدند و ما امروزه آنها را پیش پا افتاده و عادی میدانیم، در زمان طراحی اف111، بسیار پیشرفته محسوب میشدند. اف111 در ابتدا، با مشکلات عدیدهای دست به گریبان بود. در آن زمان، وزارت دفاع ایالات متحده، از اف111 توقع انجام ماموریتهای بسیار متفاوتی را داشت. از جملهء توقعات وزارت دفاع، به ماموریتهایی چون «رهگیر ناونشین» اشاره کرد که به عللی که توضیح خواهم داد، کنار گذاشته شد. (ماموریت رهگیر ناونشین، بعدها بر عهدهء جنگندهء بسیار موفق و پیشرفتهء اف14 تامکت گذاشته شد) [align=center][/align] [align=center]F-111B: یک جنگندهء ناونشین ناموفق[/align] نیروی هوایی ایالات متحده، رسمن جنگندهء F-15E را جایگزین بمبافکنهای قدیمی F-111 نموده است؛ F-15E قرار است جهت انجام ماموریتهای ضربتی با دقت بالا مورد استفاده قرار گیرد. ضمن اینکه ماموریت بمباران سنگين با سرعت مافوق صوت نیز بر عهدهء بمب افکن سنگین B-1B Lancer نهاده شده است. بمب افکن های B-1B در جریان جنگ سال 2003 با عراق که منجر به سقوط رژیم صدام گردید، بسیار موفق عمل کردند. بمب افکن های B-1 با استفاده از سیستم پرواز در ارتفاع پست، خود را به بغداد رساندند و مخفیگاه صدام در محلهء المنصور را با موشکهای کروز در آسمان حومهء بغداد هدف قرار دادند. (صدام 5 دقیقه قبل از این محل خارج شده بود) طراحي جنگندهء F-111 يك بمبافكن تاكتيكي با كاربريهاي گوناگون محسوب ميشد كه قادر بود ماموريتهاي خود را با سرعت مافوقصوت به انجام برساند. اين جنگنده يكي از هواپيماهايي بسيار بحثبرانگيز زمان خود محسوب ميشد. اف111 يكي از ايمنترين هواپيماهاي عملياتي تاريخ نيروي هوايي ايالات متحده محسوب ميشد كه توانايي رزم بسيار فوقالعادهاي در شرائط گوناگون آب و هوايي را دارا بود. اين هواپيما، ماحصل تلاشي بود جهت ساخت يك جنگندهء مشترك براي نيروي هوايي و دريايي ايالات متحده كه تحت برنامهء TFX به انجام رسيد. همچنان كه در ذيل مطلب توضيح دادهام، چنين توليد مشتركي، امكان پذير نشد و جنگندهء F-111B مختص نيروي دريايي كه ماحصل برنامهء TFX بود، هيچگاه توليد نگرديد. [align=center][/align] [align=center]F-111B[/align] اف111 مختص نيروي هوايي، در گونههاي مختلفي توليد گشت كه از جملهء آنها ميتوان به اف111 در مدلهاي A، D، E و F اشاره كرد. به جز اينها، جنگندهء FB-111A نيز توليد گشت كه يك بمبافكن استراتژيك محسوب ميشد و داراي مشكلات عديدهاي بود. در اين بين، تنها نوع F دقيقن با مشخصات مورد نظر نيروي هوايي در برنامهء TFX مطابقت ميكرد. اين مدل، نسبت به ساير گونههاي ساخته شده توسط جنرالدايناميكز داراي نقائص كمتري بود. F-111A اوليه، داراي مشكلات جدي در موتورها بود و از نقائص كمپرسور، خفگي و واماندگي رنج ميبرد. خلبانان و مهندسين ناسا جهت رفت اين مشكلات، فشار زيادي وارد ميآوردند. بررسيهايي كه در مورد شكل دهانهء ورودي هواي موتورها صورت گرفت نشان دادند كه هواي مكيده شده از طريق دهانهء ورودي موتورها، به دليل شكل ظاهري خاص دهانه، به طور طبيعي باعث خفگي و واماندگي كمپرسور موتورها ميشد. سرانجام، با توجه به نتايج تحقيقاتي كه توسط ناسا، نيروي هوايي و كمپاني جنرالدايناميكز حاصل گشت، مشكل موتورها با طراحي يك ورودي جديد هوا، رفع گرديد. F-111 قادر بود از كمترين ارتفاع كه نوك درختان بود تا ارتفاعي فراتر از 60 هزار فوت (18200 متر) به عمليات بپردازد. اف111 مجهز به بالهاي متمايل به عقب متغير بود (Variable-Sweep Wings) كه اين امر به خلبان اجازه ميداد جهت فرود با حداقل سرعت اقدام نمايد يا با سرعت مافوقصوت در سطح دريا پرواز كند و به سرعتي بيش از دو برابر سرعت صوت در ارتفاعات بالا دست پيدا كند. زاويهء بالها بين 16 (كاملن باز) تا 72.5 درجه (كاملن رو به عقب) قابل تغيير بود. در حالتي كه بالها كاملن رو به سمت جلو قرار گرفته بودند، حداكثر مساحت بال فراهم ميگشت و بدين جهت حداكثر ميزان نيروي برا كه مناسب برخاست با حداقل دويدن روي باند بود، فراهم ميشد. اف111 به هيچ نوع مانع فيزيكي جهت افزايش نيروي پسا و يا استفاده از رانش معكوس موتورها پس از فرود نيازي نداشت. [align=center][/align] دو خدمهء اف111 در كنار يكديگر مينشستند. در كابين، يك اطاقك تحت فشار جهت خروج اضطراري به شكل يك محفظهء نجات براي سطح دريا يا زمين تعبيه شده بود. در شرائط اضطراري، هردو خدمهء درون كابين، درون آن باقي ميماندند، سپس مادهء منفجره، باعث جدا شدن اطاقك كابين از بدنهء هواپيما ميشد. پس از آن، اطاقك به وسيلهء چتر نجات، پائين ميآمد. اطاقك نجات، داراي يك قسمت صيقلي كوچك به شكل بال است تا به هنگام جداشدن از هواپيما، دچار بيثباتي نشود. كيسههاي هوا به اين اطاقك كمك ميكنند تا در سطح آب شناور باقي بماند. اين اطاقك نجات را ميتوان در هر سرعت و ارتفاعي، حتا زير آب، آزاد نمود. براي نجات در زير آب، كيسههاي، پس از جداسازي كامل اطاقك از بدنه، باعث بالا آمدن اطاقك به سطح آب ميشوند. درون بالهاي هواپيما و همچنين قسمت اعظمي از بدنهء پشت كابين خدمه، تانكهاي سوخت تعبيه شده است. تنها با استفاده از مخازن سوخت داخلي، اف111 قادر است به راحتي بردي فراتر از 2500 ناتيكال مايل (4000 كيلومتر) را طي نمايد؛ ضمن اينكه از مخازن سوخت خارجي نيز ميتوان در جايگاههاي مخصوص زير بالها استفاده كرد و در صورت لزوم آنها را پرتاب نمود. هر چند كه اف111 به جهت انجام بمباران اتمي اتحاد شوروي طراحي گشت، اما قادر است انواع تسليحات معمول را نيز به خوبي بمبهاي هستهاي حمل نمايد. اف111 قادر است دو بمب يا سوخت اضافي را در محل تسليحات درون بدنه حمل كند. اما تسليحاتي كه در بيرون بدنه ميتوانستند حمل شوند، شامل تركيبي از انواع بمبها، موشكها و تانكهاي سوخت بود. جايگاههاي بارگذاري مهمات در دو محل زير بالهاي نزديك به بدنه، هنگام چرخش بالها، طوري ميچرخند كه تسليحات نصب شده، همواره موازي بدنه باشند. دو جايگاه بيرونيتر نسبت به بدنه، قابليت چرخش ندارند، اما براي پرواز مافوقصوت، ميتوان آنها را رها ساخت. سيستمهاي الكترونيك اف111، شامل تجهيزات مخابراتي، ناوبري، رادار تعقيب عوارض زمين، سامانهء هدفيابي و حمله و سيستمهاي از كارانداز دفاع هوايي دشمن ميباشد. ضمن اينكه يك رادار مخصوص بمباران، جهت افزايش دقت آزادسازي تسليحات بر روي هدف در شب يا شرائط نامساعد آب و هوايي به كار گرفته ميشود. اف111 مجهز به رادار تعقيب خودكار عوارض طبيعي زمين ميباشد كه به هواپيما اين امكان را ميدهد بدون ترس از برخورد به تپه،كوه يا سطح زمين، در يك ارتفاع ثابت پرواز كند و خطوط تراز زمين را تعقيب نمايد. اين سيستم همچنين امكان پرواز ايمن درون شكاف درهها يا ميان كوهها را در شب يا روز بدون توجه به وضعيت آب و هوا را فراهم ميسازد. هرگاه يكي از سيستمهاي مربوط به اين قابليت، دچار نقص شوند، هواپيما به طور خودكار، ارتفاع ميگيرد. پروژهء TFX چه بود؟ شروع ساخت F-111 به زمانی باز میگردد که برنامهء ساخت هواپیمای TFX در پنتاگون آغاز شده بود. طی این برنامهء جاهطلبانه که در اوائل دههء 1960 کلید خورده بود، پنتاگون و شخص وزیر دفاع، رابرت مک نامارا، قصد داشت تا از یک طرح واحد، دو ماموریت کاملن متفاوت را بهره بگیرد. یعنی هواپیمایی که برای نیروی هوایی یک جنگنده - بمب افکن باشد و برای نیروی دریایی یک جنگندهء ناونشین با قابلیت دفاع هوایی بسیار دوربرد. در آن زمان چنین جنگندهای قرار بود در نیروی دریایی جایگزین هواپیماهای F-4B و F-8 Crusader شود. فلسفهء مورد نظر نیروی دریایی برای یک جنگندهء رهگیر این بود که هواپیمای جدید، دارای قابلیت شکار و رهگيري دوربرد با موشکهای هوا به هوا، از فاصلهء بسیار دور و سرعت زیاد باشد. سر فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی، (Tactical Air Command یا TAC) به دنبال طرحی شکاری – بمب افکن بود که قادر باشد در عمق خاک دشمن، عملیات ضربتی انجام دهد، اما تمرکز عمدهء عملیات ضربتی مورد نظر، در اوائل دههء 1960 و پس از وقوع بحران موشکی کوبا، بر روی بمباران هستهای مراکز مهم اتحاد شوروی قرار گرفت. هواپیمایی که قرار بود جایگزین جتهای قدیمی F-105 Thunderchief شده و در ارتفاع کم، قادر باشد بمبهای اتمی را رها کند، سریع و دورپرواز باشد. اما وقوع نبردهای هوایی در دههء 1960 با جنگنده های چابک و سریع MiG-17/19/21 در ویتنام، نیروی هوایی را به تعمق بیشتر واداشت. [align=center][/align] [align=center]F-105 Thunderchief[/align] به تاریخ ژوئن 1960، نیروی هوایی ایالات متحده، اقدام به صدور اطلاعیهای کرد و در آن نیاز خود به یک هواپیما با قابلیت نفوذ در عمق پدافند هوایی شوروی و در ارتفاع پائین با سرعت زیاد را جهت رهاسازی بمبهای هستهای اعلام کرد. این بمبهای هستهای میبایست بر روی تاسیسات حیاتی روسها، نظیر فرودگاهها و مراكز نظامی پرتاب شوند؛ ضمن اینکه هواپیما میبایست قادر به پرواز با سرعت 1.2 ماخ در ارتفاع کم و 2.5 ماخ در ارتفاع بالا بوده و دارای شعاع عمل رزمی فراتر از 890 مایل (1430 کیلومتر) باشد. این هواپیما همچنین می بایست قابلیت عمل در محدودهء کوچک را نيز داشته و دارای برد عبوری کافی جهت رسیدن به اروپا بدون سوختگیری هوایی باشد. همزمان، نیروی دریایی نیز از سال 1957، به دنبال یک شکاری رهگیر بردبلند بود تا بتواند در برابر بمبافکنهای جدید شوروی که مجهز به موشکهای دوربرد ضدکشتی با کلاهک اتمی بودند، از ناوگان خود دفاع کند. نیروی دریایی به یک ناوگان دفاع هوایی (Fleet Air Defense یا FAD) نیاز داشت که چابک بوده، توانایی حمل سلاح آن از اف4 فانتوم بیشتر بوده و مجهز به یک رادار بسیار پرقدرت به همراه موشکهای دوربرد هوا به هوا باشد تا هم بمبافکن ها و هم موشکهای شلیک شده را منهدم نماید. F-111B همان طور که گفتیم، نیروی دریایی، جنگندهای شکاری رهگیر را در نظر داشت تا از ناوگان جنگی خود در برابر موشکهای کروز دوربرد و همچنین شکاری بمبافکنهای شوروی محافظت نماید. میدانیم که رزمناوها، دارای توانایی دفاع از خود با استفاده از سیستمهای پدافندی هستند. یعنی یک حباب حفاظتی را به دور مجموعهء ناوها ایجاد میکنند. چنین سیستمی نسبت به حملات دشمن، حالت دفاعی و واکنشی پیدا میکند و هرچه برد محدودهء دفاعی کمتر باشد، امکان نفوذ بمبافکنها یا موشکهای کروز ضدکشتی دشمن به درون آن، افزایش مییابد. به کارگیری ناو هواپیمابر و تشکیل مجموعه ناوهای جنگی دفاعی، امکان گسترش کمربند دفاعی را به اندازهء شعاع عمل هواپیماهای موجود، افزایش میدهد. این مجموعه که بدان Carrier Battle Group میگویند، مجهز به حدود 100 فروند هواپیما میباشد که حدود نیمی از آنها را هواپیماهای دفاع هوایی تشکیل میدهند. با این حال، ناو هواپیمابر به اندازهء پایگاههای هوایی و شاید خیلی بیشتر از آنها، آسیبپذیر است. بنابراین بدست آوردن برتری هوایی در دریا، بسیار حیاتی است. ستون فقرات گروه ناوگان جنگی هواپیمابر ایالات متحده را تا پایان سال 2006، جنگنده های بسیار توانمند F-14 Tomcat تشکیل می دادند. این جنگنده ها قادر بودند موشکهای ضدکشتی دشمن را از فواصل بیش از 100 مایل، با موشکهای دوربرد AIM-54 (فونیکس) هدف قرار دهند. بسیاری از موشکهای ضدکشتی پرتابی هواپیماهای عراقی در جریان جنگ با ایران، طعمهء فونیکسهای پرتابی از تامكتهاي ایراني گشتند. یک موشک ضدکشتی مانند AM-39 (اگزوسه) یا Sunburn به راحتی میتواند توسط موشک فونیکس جنگندهء اف14 منهدم شود، امری که در دههء 1960 از عهدهء هواپیماهایی چون F-4B و F-8 به هیج وجه برنمیآمد. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء ناونشین F-4B (آگوست 1961 - ناو هواپیمابر فورستال)[/align] در دههء 1950، نیروی دریایی ایالات متحده بدین نتیجه رسیده بود که برای مقابله با تهدیدات شوروی، هواپیمایی زیرصوت با توانایی شلیک همزمان چندین موشک به سوی چندین هدف در فواصل بسیار دور مورد نیاز است. پاسخ به چنین نیازی در ابتدا منجر به ساخت جنگندهء مادون صوت F-6D Missileer، و سپس در اواسط دههء 1960 منجر به ساخت F-111B و در اواخر دههء 1960 منجر به ساخت F-14 Tomcat شد. [align=center][/align] [align=center]F-6D Missileer[/align] جنگندهء تنبل و زیرصوت F-6D قادر بود موشک دو مرحلهای XAAM-M-10 (ایگل) را که مجهز به سیستم هدایتپذیری از نوع نیمهفعال راداری بود حمل و پرتاب کند؛ ضمن اینکه در این هواپیما از یک رادار پالس – داپلر بسیار نیرومند که دارای توانایی رهگیری به هنگام جستجو (Track While Scan) بود، استفاده شده بود که توانایی شلیک پشت سرهم و هدایت همزمان چندین موشک ایگل را به F-6D میبخشید. بال مستقیم و بدون زاویهای که همانند Cessna 172 در بالای بدئه نصب شده بود، امکان نصب 6 موشک ایگل را فراهم مینمود. موتور جدید توربوفن TF30-P-2 ساخت پرات اند ویتنی، پیشرانهء F-6D را تشکیل میداد. این موتور توربوفن، بسیار کم مصرف بود و نسبت به موتورهای توربوجت مرسوم در آن زمان، بسیار پیشرفته محسوب میگردید. بدنهء F-6D ساخت کمپانی داگلاس بود. اما برنامهء جنگندهء F-6D مجهز به موشکهای ایگل، از آنجا که تنها قادر به انجام یک ماموریت بود، در دسامبر 1960 به دستور پنتاگون لغو گردید. اما شوروی با دارای بودن انبوهی از موشکهای کروز ضدکشتی و بمبافکنهایی چون Tu-95، همچنان تهدید بسیار بالقوه برای ناوگان ایالات متحده به شمار میرفت، تهدیدی که بیشتر متوجه ناوهای هواپیمابر بیدفاع بود. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء F-8 Crusader در حال رهگیری یک بمب افکن Tu-95[/align] موشکهای کروز سطح به سطح قادرند در ارتفاع بسیار پائین پرواز کرده و خود را در پشش انحنای طبیعی کرهء زمین، پنهان نمایند. در نتیجه، کشف این موشکها به وسیلهء رادار کشتیهای دفاعی محافظ ناوهای هواپیمابر، تا پیش از نزدیک شدن بیش از حد موشک، غیرممکن میشود. هرچند که موشکهای کروز ضدکشتی در ابتدا ساده بودند، اما با گذشت زمان، دارای سیستمهای الکترونیکی بسیار پیشرفته شدند که آنها را قادر میساخت در مسیرهای متغیری به سمت هدف رهسپار شوند؛ امری که بازهم بر دشواری رهگیری آنها میافزود. این نوع موشکها را میتوان از طریق زیردریاییها، ناوهای جنگی و بمبافکنها شلیک نمود. بدین ترتیب بود كه تهدید علیه ناوهای هواپیمابر چند برابر شد. آن زمان شوروی مجهز به بمبافکنهای سنگین و دوربردی چون Tu-95، Tu-16 و Tu-22 بود که از طریق این هواپیماها میتوانست چندین موشک کروز بسیار دوربرد را به سمت ناوگان ایالات متحده شلیک نماید. این موشکها دارای بردی بین 50 تا بیش از 250 مایل بودند و به هنگام شلیک از فواصل دور، رادار کشتی نمیتوانست هیچگاه هواپیمای دشمن را در صفحهء رادار خود مشاهده نماید. به دلیل برد بالای موشکهای کروز و همچنین انحنای طبیعی کرهء زمین، استفاده از یک جنگندهء شکاری مجهز به ترکیب رادار قدرتمند و موشکهای دوربرد هوا به هوا، تنها راه منطقی جهت دفاع در برابر چنین تهدیدی بود. یک رادار پرقدرت با توانایی دید پائین شلیک پائین، میتوانست با موشکهای مناسب هوا به هوا، موشکهای کروز را به راحتی کشف کرده و منهدم نماید. [align=center][/align] [align=center]معرفی رسمی F-111B[/align] برنامهء TFX یا Tactical Fighter eXperimental یکی از برنامههایی بود که در پنتاگون جهت ساخت یک هواپیمای مشترک برای نیروی دریایی و هوایی بود که منجر به ساخت F-111B گشت. هواپیمایی که قرار بود برای نیروی دریایی مجهز به رادار AWG-9 و موشکهای AIM-54A Phoenix شود و برای نیروی هوایی نیز نقش F-105 را ایفا کند. اما این در حالی بود که شرح وظائف مورد نیاز هریک از دو نیروی هوایی و دریایی، لزوم ساخت دو هواپیمای کاملن متفاوت را ايجاد كرده بود. پنتاگون و شخص وزیر دفاع قصد داشتند تا با ساخت F-111B، نیازمندیهای هر دو نیرو را برآورده سازند و بدین طریق، صرفهجویی قابل ملاحظهای در هزینههاي پنتاگون انجام دهند. در آن زمان، گروه بررسي نیروی دریایی تحقیقاتی انجام داد و بدین نتیجه رسید که حمل و شلیک فونیکس از طریق F-111B امکان پذیر است. [align=center][/align] [align=center]F-111B در حال حمل موشکهای هوا به هوای فونیکس[/align] [align=center][/align] F-111B نخستین پرواز خود را به تاریخ 18 می 1965 به انجام رساند. اما همان موقع بود که ایرادات فراوان آن، سر باز نمودند: برای مثال شکل ورودیهای هوای موتور و همچنين طراحي ضعيف سيستم سوخترساني موتورها در برخی شرائط خاص، باعث خفگی کمپرسور میگردید؛ ضمن اینکه وزن F-111B برای حمل بر روی ناوهای هواپیمابر بیش از حد سنگین بود. برنامهء F-111B به هیچ وجه راضی کننده از آب در نیامد. خلبانان آزمایشگر نیروی دریایی از این هواپیما اصلن رضایت نداشتند. برای مثال نوع زاویهء شیشهء نصب شده در مقابل خلبان، در برخی زوایای خاص حمله یا به هنگام نزدیک شدن به سمت عرشهء ناو جهت فرود، باعث بازتابش نور می شد و دید خلبان را بسیار محدود میکرد. همچنین کابلهای نگهدارندهء هواپیما بر روی عرشهء ناو هواپیمابر، قادر به توقف هواپیمایی به وزن و ابعاد F-111B نبودند، ضمن اینکه فشار سیستم کاتاپولت موجود در ناوهای هواپیمابر، برای پرتاب F-111B، توان لازم را نداشت. به دلیل این همه مشکل پیش آمده، به تاریخ می 1968، کنگرهء ایالات متحده، پس از بررسی گزارش کمیتهء تحقیق، پروندهء ساخت F-111B را برای همیشه لغو نمود. تکنولوژی Variable geometry یا شکل هندسی متغیر يك بدنهء هواپيما كه ايدهآل پرواز مافوقصوت باشد، بايد مجهز به بالهايي متمايل به عقب با حداكثر زاويه باشد، اما اين نوع طراحي، همچنان كه باعث افزايش سرعت گشتزني ميگرديد، برد پروازي و ميزان بارگذاري مهمات را به شدت كاهش ميداد، ضمن اينكه سرعت بسيار بالايي را براي فرود نياز داشت. به عبارتي ديگر، هواپيمايي كه داراي بالهاي بدون زاويه يا اندكي متمايل به عقب باشد، ضمن اينكه داراي هدايتپذيري آساني است، قادر است حجم سنگيني از مهمات را حمل كند و به علت مصرف سوخت كمتر، فواصل دورتري را بپيمايد. [align=center][/align] طرح بدنهء موسوم به «هندسي متغير» يا Variable geometry كه نيروي دريايي ايالات متحده پيشتر آن را در طراحي جنگندهء XF10F Jaguar آزموده و سپس آن را به سال 1953 كنار گذارده بود، تنها راهحل امكانپذير براي يك بدنهء واحد بود. بمبافكن F-111 اولين توليد رسمي در زمينهء هواپيماهايي مجهز به سيستم «شكل هندسي متغير» به شمار ميرفت. (با توجه به اينكه پيش از آن، طرح جنگندهء XF10F Jaguar نيروي دريايي، به سال 1953 لغو شده بود) [align=center][/align] [align=center]XF10F Jaguar ساخت گرومن: اولین جنگندهء بال متغیر جهان[/align] طرح هندسي متغير يا بال متغير، تا دههء 1980 در بسيار از هواپيماها به كار گرفته شد، اما طرح قديمي بال رو به عقب، به دليل هزينههاي بالاي ساخت بالهاي متغير، هنوز به طور كامل منقرض نشده بود، زيرا هواپيماهايي كه داراي طرح هندسي متغير بودند، ضمن اينكه هزينههاي بيشتري را لازم داشتند، دچار اضافه وزن فراتر از حد معمول ميگشتند. با اين حال، انواع بسيار گوناگوني از هواپيماها، به تقليد از طرح هندسي متغير به كار گرفته شده در F-111 پرداختند كه از جملهء آنها ميتوان به جنگندههاي ساخت شوروي Su-17 (به سال 1966)، MiG-23 (به سال 1967)، بمبافكن Tu-22 (به سال 1969)، بمبافكن Su-24 (به سال 1970) و بمبافكن سنگين Tu-160 (به سال 1981) اشاره نمود. اما هواپيماهاي آمريكايي مجهز به تكنولوژي هندسي متغير، اينها هستند: F-14 Tomcat (به سال 1970) و بمبافكن سنگين B-1B Lancer (به سال 1974). در اروپا نيز ميتوان به هواپيماي Panavia Tornado (به سال 1974) اشاره كرد. ضمن اينكه، در جنگندهء Su-24، همانند F-111، دو صندلي خدمهء پرواز در كنار هم قرار داشتند. [align=center][/align] [align=center]تصويري از كابين F-111 قبل از انجام يك پرواز شبانه[/align] به امید خدا ادمه دارد.