جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'جنگهای اول صلیبی'.
پیدا کردن 1 result
-
در این تاپیک سعی کردیم یه بررسی بی طرفانه از جنگهای اول صلیبی بکنیم. قبل از وارد شدن به مبحث یه نیگاه کوچیک به اوضاع واحوال جهان در اون زمان بندازیم کم بدک نیس: وضعیت سیاسی جهان اسلام در زمان آغازجنگهای صلیبی: 1- اندلس: پس از سقوط بنی امیه توسط عباسیان سران بنی امیه به اندلس یا اسپانیای امروزی که در آن زمان در زیر سلطه حکام اموی بود فرارکردند و در آنجا خلافت اندلس را تشکیل دادند.(138ه.ق-750م) این تمدن پس از شکوفایی و رشد به دست امرای مراکش افتاد ودر زمان حمله صلیبیون اندلس تحت حکومت موحدین و مرابطین بود. 2- مصر: خلافت مصر در سال 279ه.ق (909م) توسط اسماعیلی ها در مراکش تشکیل شد و بعدها مرکز آن به قاهره منتقل شد. آخرین خلیفه واقعی مصر حاکم بامرالله بود که توسط افراد ناشناسی کشته شد و پسر 7 ساله اش به جای او نشست. پس از او نیز المنتصر بالله خلیفه شد که در زمان او حکومت رو به ضعف رفت و ترکها و ممالیک(برده های سفیدپوستی که برای خدمات دولتی خریداری می شدند) به جان هم افتادند. بدرجمالی از امرای شام به درخواست خلیفه برای پایان شورش به قاهره لشکر کشید و پس از سرکوب شورشیان وزیر اعظم شد. در آن زمان وزیر اعظم همه کاره مصر بود و بدرجمالی این مقام را در خاندان خود موروثی کرد و پس ازمرگ او پسرش الملک الافضل وزیراعظم و پادشاه حقیقی مصر شد. در زمان حمله اول صلیبیون الملک الافضل هنوز وزیراعظم مصر بود و بر مصر، سودان، فلسطین، قسمتهایی از شام و عراق و شبه جزیره عربستان حکومت می کرد. 3- بغداد: در زمان آغاز جنگهای صلیبی خلیفه بغداد تنها یک مقام تشریفاتی بود و در هر گوشه از کشور یکی ازحکومتهای محلی ماند طاهریان، غزنویان و... حکومت می کردند. این حکومتها مستقل بودند و تنها به نام خلیفه بغداد خطبه می خواندند ولی از نظر سیاسی پیرو نظرات بغداد نبودند. بعضی از آنها که قدرت بیشتری پیدا می کرد (مثل آل بویه) به بغداد لشکرکشی می کرد و عملا خلیفه را دست نشانده خود می ساخت و در صورت مخالفت خلیفه با سیاسیتهایش او را برکنارکرده و کس دیگری را بر مسند خلافت می نشاندند. در زمان آغاز جنگها صلیبی بغداد در تصرف سلجوقیان و خلیفه بغداد دست نشانده آنها بود. سلجوقیان که بودند؟ در اوایل قرن پنجم هجری طایفه ای از ترکهای زردپوست (ترکمان) کوچنشین دشت قپچاق که به ماورالنهر کوچ کرده و در آنجا پس از قبول اسلام کرده بودند به سوی داخل ایران سرازیرشدند. سلجوقیان در قرن یازدهم میلادی در خراسان جای گرفتند.این طایفه که بعدها سلاجقه یا سلجوقیان نام گرفتند پس از مرگ سلطان محمود غزنوی طغیان کرده و به تدریج تمام ایران را تسخیر کردند. طغرل بیگ رئیس این طایفه در نیشابور تاج گذاری کرده و در سال 437 ه.ق به سوی بغداد حرکت کرد. در آن زمان حکومت بغداد با رحیم دیلمی بود و خلیفه عباسی به نام الحاکم بامرالله تحت مراقبت و دست نشانده او بود. طغرل به بهانه نجات خلیفه به بغداد لشکرکشی کرد و پس از فتح بغداد به موصل و نصیبین و دیاربکر رفت و قصد داشت از راه ترکیه امروزی به اروپا برود ولی در سال 455 ه.ق(1062م) مرد و برادر زاده اش آلب ارسلان به جایش نشست. آلب ارسلان در ادامه راه طغرل در امتداد دجله حرکت کرد و خود را به ارمنستان رساند. پادشاه امپراطوری رم شرقی(بیزانس) با 300000نفر (آمارهای ویکی پدیا استعداد سپاه روم را در حدود 70 هزار نفر و سپاه آلپ ارسلان را در حدود 30هزار نفر ذکر کرده است) در ملاذگر با آلب ارسلان روبروشد ولی سپاه 40000 نفری آلب ارسلان او را شکست داد و اسیر کرد.(463ه.ق-1071م) همین واقعه بعدها یکی از علل شروع جنگهای صلیبی شد. پس از این پیروزی آلب ارسلان به ماوراالنهر بازگشت و در آنجاکشته شد. پس از آلب ارسلان، پسرش ملکشاه اول به سلطنت رسید و راه پدر و پدربزرگش را ادامه داد. سلجوقیان قبل از تسخیر یک مملکت ابتدا نواحی آن را بین امرای خود تقسیم می کردند و هر امیر را مسئول اشغال قسمت خود و دریافت مالیات از آن ناحیه می کردند. ملکشاه ابتدا اراضی شام و فلسطین و دیاربکر را بین امرای خود تقسیم کرد. امرای مزبور به ناچار در تواحی شام و فلسطین با نمایندگان خلفای مصر و در دیاربکر و آسیای صغیر با نمایندگان بیزانس درگیرشدند و سرانجام هریک توانستند ناحیه ای را اشغال کنند اما قبل از اشغال تمام نواحی ملکشاه فوت کرد (485ه.ق-1092م) و پسرانش به جنگ یکدیگر رفتند تا زمانی که سلطان محمد سلجوقی بر برادرانش پیروزشد. تا آن زمان هر یک از امرا از ضعف دولت مرکزی سلجوقی سوءاستفاده کرده و اعلام استقلال کردند و وضعیت به صورت ملوک الطوایفی درآمد. بعضی از حکام سلجوقی خود را مطیع بغداد و بعضی دیگر خود را مطیع مصر می دانستند. در اراضی بین سلسله کوه های تورس و برآمدگی های یالچین حکومت ارمنستان برقراربود که مرکز آن شهر تیس بود و بعدها طرسوس را متصرف شده و دولت بزرگی را تشکیل دادند که درجنگهای صلیبی به صلیبیون کمک می کرد. قسمتی از سلجوقیان که مرکزشان در قونیه بود تا زمان هجوم مغول (1243م) پابرجای ماندند. اروپا در زمان آغاز جنگهای صلیبی: در سال 476م ژرمنها دولت روم غربی را شکست دادند و خاک اروپا بین اقوام ویزگت، فرانک، ژرمن، بورگوند، واندال، انگل، ساکسون و ... تقسیم شد. آغاز قرون وسطی با اضمحلال روم غربی همراه شد. اروپا در آن زمان از طرف شرق به امپراطوری روم شرقی(بیزانس) و از غرب به دولت مسلمانان اسپانیا محدود می شد ولی تمدن هیچگاه از سوی این دو کشور به سوی داخل اروپا حرکت نکرد. علت این بود که دولت بیزانس با سیاستمداری دوست داشت و سعی کرد تا جلوی پیشرفت دولتهای اروپایی را بگیرد و تا زمان سقوط دولت بیزانس و پایان قرون وسطی دولتهای اروپایی هیچگاه از نظر تمدن پیشرفت نکردند. مختصات دولتهای فئودال آن روز اروپا و وضعیت اجتماعی مردم اروپا از این قراربود: 1. وقتی رئیس یک قبیله ناحیه ای را فتح می کرد او مالک قانونی و پادشاه آنجا شناخته می شد. پادشاه زمینهایش را به دو قسمت غیرمساوی تقسیم می کرد. بخش بزرگ تر را به صورت مدام العمر به اجاره روسای عالی رتبه (دوک ها) قومش می داد و در مقابل، از آنها برای خود سوگند فداکاری می گرفت. بخش کوچکتر را نیز به دو بخش تقسیم می کرد. زمینهای مرغوب را برای خود نگاه می داشت و با استفاده از اسرا و بردگان در آنها کشت و زرع می کرد. قسمتهای غیرمرغوب را به صورت مادام العمر به کشاورزان اجاره می داد. 2. دوکها نیز زمینهایشان را مانند پادشاه تقسیم می کردند و به روسای زیردست خود اجاره می دادند و زمینهای کوچکتر را بین خودشان و کشاورزان تقسیم می کردند. به این صورت سلسله مراتبی از نخبگان و بزرگان شکل می گرفت که هر کس نسبت به فرد بالادست خود سوگند وفاداری خورده بود و زمینی دریافت کرده بود. 3. این سلسله مراتب از بالا به پایین شامل دوک ها، کنت ها، ویسکونت ها، مارکی ها، بارون ها، کاپیتان ها و سینورها می شد. این افراد اصطلاحا اشراف زاده خوانده می شدند و تا زمانی که زیردست (واسال) به ولی نعمت (سوورین) خود خیانت نمی کرد از حمایت ولی نعمت خود برخوردار بود و پس از مرگش زمینهایش به اولاد او واگذار می شد. 4. این سلسله مراتب رسمی پس از مدتی از بین رفت و واسال ها پس از چند نسل خود را مالک زمینهایشان می دانستند و دلیلی برای وفاداری به اعقاب اربابهای خود نمی دیدند. در قرن 7 و8 میلادی سلسله شارل قدرت اربابهای زمین دار را در هم کوبید و در نتیجه همه مالکین در عرض هم قرارگرفتند و قدرت هر کدام محدود به اراضی خاص خود شد. نگاهی کوتاه به پیش زمینه ها و علل شروع جنگهای صلیبی: جنگهای صلیبی یک سری درگیری بین مسیحیان اروپایی و مسلمانان است که در طی آنها اروپایین سعی کردند تا سرزمین مقدس(اورشلیم) را از چنگ مسلمانان خارج کنند. اولین جنگ صلیبی در سال 1096 و آخرین انها در اواخر قرن سیزدهم واقع شد. بعدها هر جنگ مذهبی بین اروپاییان و دیگران را جنگ صلیبی نامیدند. جنگهای صلیبی حاصل تلاش سخت دولتهای فئودال در خاورنزدیک است. بنابر این جنگها صلیبی یک از قسمتهای مهم داستان گسترش اروپاییان و مهاجرنشیان آن ها است. این اولین بار بود که اروپایی ها سعی کردند تا در سرزمینهای دور از خاک اروپا ابتکار نظامی را در دست بگیرند و اولین بار بود که با استفاده از تعداد زیادشان سعی کردند تا فرهنگ و دین شان را به خارج از مرزهایشان ببرند. آنها اراده دینی خود را با تهور نظامی و دنیا طلبی در هم آمیختند. عیسویان زندگی در فرهنگهای مختلف را یادگرفتند. آنها در این فرهنگ جذب شدند و همچنین قسمتی از خصوصیات فرهنگی خود را به این فرهنگ جدید اضافه کردند. آنها به شدت بر روی تصویر و فضای مردم زمانشان تاثیرگذاشتند و قسمتی از مهمترین فصلهای تاریخ قرون وسطی به دست آنها نگاشته شد. خواستگاه صلیبیون پس از مرگ شارلمانی –پادشان فرانسه- (814م) و فروپاشی امپراطوری وی سرزمینهای مسیحی اروپا از همه جهت در زیر حمله و در حال دفاع بودند. اقوام کوچ نشین آسیایی تا قرن دهم میلادی به شرق و مرکز اروپا دست اندازی می کردند. در حدود قرن هشتم تعدادی از قبایل وایکینگ از شمال اروپا به سمت مرکز و جنوب اروپا حرکت کردند و بعضی از آنها تا دریای مدیترانه و خزر نیز رسیدند. اما بزرگترین تهدید برای اروپا اسلام بود که پس از مرگ پیامبر خود رو به گسترش نهاده بود و شمال افریقا، اسپانیا، ایران، فلسطین و شام را تسخیر کرده بود و امپراطوری رم شرقی را تهدید به سقوط می کرد. امپراطوری روم شرقی یا بیزانس باقی مانده امپراطوری بزرگ روم بود که توسط مردمی با نژاد رومی-یونانی اداره می شد و به سختی شرق مدیترانه را از تهاجم دیگر اقوام حفظ می نمود. اسلام بر خلاف وایکینگها و دیگر اقوام وحشی شرقی دین و فرهنگی قدر بود که می توانست رقیبی بزرگ برای تمدن مسیحی باشد. در قرن یازدهم سنگینی کفه قدرت به سمت غرب بیشتر شد. با ضعف دولتهای اروپایی کلیسای واتیکان قدرت گرفت و با تمرکز قدرت سیاسی توانست تا حدودی اروپا را متحد کند. این اتحاد دینی برای اولین بار به پاپها این توان را می داد که بتوانند قدرت خود را بر دیگران اعمال کنند. به علاوه، جمعیت اروپا رو به ازدیاد رفت. زندگی شهری دوباره احیا شد و تجارت منطقه ای و جهانی به تدریج رو به افزایش نهاد. منابع مادی و انسانی اروپا به اندازه ای شده بود که بتواند لشکرکشی های بزرگی در ابعاد جنگهای صلیبی را پشتیبانی کند. جمعیت رو به افزایش و توانگری مالی به معنی تقاضای مال التجاره بهتر نیز بود. تجار اروپایی همواره چشم به مدیترانه دوخته بودند و حال سعی در کنترل کردن بیشتر مال التجاره، مسیرها و سودها بودند. بنابراین آرزوهای مادی به آرزوهای دینی درباره سرزمین مقدس همزمان شدند و پاپها دریافتند که می توانند مردم را بسیج کرده و بر روی این عملیات متمرکز کنند. خوب فعلا بسه. بقیه مطلب رو کم کم و با کمک دوستان ادامه می دهیم. اگر کسی نظری داشت لطف بکنه و برسراین حقیر منت بذاره و پست بده. رضاکیانی