جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'راهبرد'.
پیدا کردن 5 results
-
یک مبتدی هسته ای یک مبتدی هسته ای، مسئله ای به بهانه 0.1 کیلوتن به منتهی 10 مگاتن
worior افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
یک مبتدی هسته ای، مسئله ای به بهانه 0.1 کیلوتن به منتهی 10 مگاتن مقدمه یک تیتر متناقض نما برای برانگیختن سوال در این مورد که یک تازه کار هسته ای چگونه باید شروع کند، در برنامه خود به چند کیلوتن قدرت نیاز دارد؟ اینکه در یک برنامه هسته ای در مراحل ابتدایی از اینکه از چه بمبی و چه هدف گذاری در تهیه ذخایر هسته ای میبایست بهره مند بود، تعاریف مشخصی وجود ندارد، جز 3 تز معروف که برای تولید هر سلاحی بکار میروند؛ "تولید برای زمان استفاده" و تز دیگر "تولید بر اساس مقابله با دیگری" و "تولید برای مکان استفاده یا هدف"، راهکار نظام مند دیگری وجود ندارد. مشخص نیست چه موقع این 3 روش حدود خود و حدود نیاز هر کشوری با برنامه هسته ای را مرتفع میکنند. تولید بر اساس مقابله با دیگری حتی در تعداد بسیار کم نیز توجیه کافی دارد. و کافی است که رقیب بداند در تهاجم هسته ای خویش با پاسخ هسته ای مبهمی از نظر ابعاد و تعداد، روبرو خواهد شد و یا اینکه میبایست دست کم یک ضربه اتمی متقابل به انتخاب حریف را تحمل کند. ضربه ای که در هر شرایطی با هر مقداری دردناک خواهد بود. بنابراین سیاست ابهام هسته ای فقط بدرد کشورهایی میخورد که نمیخواهند زیر ترس و حسرت هسته ای باقی بمانند، متوانند برنامه خود را بخوبی پنهان نگاه دارند، و قصد ندارند حجم ذخایر هسته ای خود را افزایش داده و یا ابعاد استفاده را از نظر زمان و مکان پیچیده سازند، آنها همچین سلاح هسته ای را بعنوان یک راهبرد اجرایی فراتر از امر موازنه در نظر نگرفته اند. تولید بر اساس زمان استفاده یک امر منحصر به فرد است، مثلا تعدادی بمب موجود باشد که اگر لازم شد روزی مثلا در آخرالزمان استفاده شود! این راهکار نیز هم از نظر اجرایی مبهم است و هم منتهی به یک حد نهایی بی معنی یعنی روز مبادای غیرممکن آن کشور منوط میشود، چنین برنامه ای نبودش بهتر از بودن آن است. تولید بر اساس راهکار مکان استفاده نیز از نظر عددی دچار ابهام میشود. اگر دو کشور چین و هند یکدیگر را از این نظر مورد سنجش قرار دهند و برای هر هدفی که مورد نیاز اقدام هسته ای می بیننند، سلاح هسته ای با توان مشخصی بسازند، تعداد اهداف زیاد خواهد بود و هم اینکه مسائل بسیاری نظیر شیوه نگهداری، میزان لازم، استراتژی انتخاب و شلیک و ... پدید میآورند، ممکن بمب هایی که بر اساس مکان استفاده طراحی میشوند، به نحوی محدود شوند که هیچ وقت ارزش بهره گیری نیابند. مثلا بمبی به اندازه پایتخت یک کشور تدارک دیده شود، بزرگ در حد 5 مگاتن، و چون پدافند دشمن موثر است، تعداد متناسبی در برابر آن ساخته شود، مواد هسته ای فراوانی همراه با پیچیدگی ای نگهداری تدارک دیده شود، ولی هیچ گاه ارزشی فراتر نیابند و دو کشور بعدا با صلح هزینه گزافی به امور نظامی خود تحمیل کنند. مانند ذخایر عظیم شوروی و آمریکا که عملا بعد از جنگ سرد بلا معنی باقی مانده اند. راهکار دیگری که اشاره نشد، میتواند تولید صرفا تحقیقاتی باشد، به نظر میرسد سالها دو کشور آمریکا و شوروی آزمایش های اتمی را با این اهداف انجام داده اند و چنین اهدافی امروزه دیگر به معنای سابق کاربردی به نظر نمیرسد. علوم مربوط بهانفجار هسته ای به شکل وسیعی تحصیل شده اند، فقط آن لبه پیشرو در کاهش ابعاد، کاهش عوارض و افزایش توان مورد تحقیق است که امری علمی به نظر میرسد تا نظامی و عمدتا وابسته به محاسبات کامپیوتری، شبیه سازی و تست های غیراتمی است. یک سطح راهکنشی نظامی مسیرهای ارزیابی شده توسط افراد، و نهادهای مختلف نظامی وحتی غیر نظامی در برسی گزینه های ماشه هسته ای، نمایشگر تنش زایی فزاینده هستند. استفاده از تسلیحات متعارف قدرت مند در صورت کارآمد نبودن به سمت استفاده از تسلیحات هسته ای بسیار سبک و سپس به سمت حل گره های نظامی که با بمباران متعارف و سبک هسته ای حل نمیشوند، و سپس پاسخ قویتر به حریفی که ضربه هسته ای را ارسال کرده با سلاح هسته ای قویتر تمایل دارند. مثلا یک استفاده سبک از سلاح هسته ای در زدن یک بتلگروپ با قدرتی معادل 0.5 کیلوتن تی ان تی، ممکن است پاسخی برابر با 5 و یا 15 کیلوتن از سوی رقیب دارنده سلاح هسته ای در موقعیتی مشابه ایجاد کند، و این فتح بابی باشد برای تنش زایی به مسیر استفاده های بزرگتر، 200 کیلوتن به یک مگاتن و یک مگاتن به سرهای جنگی خوشه ای هسته ای و بیشتر. اقیانوس بعنوان بستر آزاد استفاده از تسلیحات اتمی آثار استفاده از تسلیحات هسته ای در سطح دریا بسیار متفاوت از استفاده در خشکی است.روسیه، چین، آمریکا هر یک ناوگان دریایی بسیار عظیمی دارند، و میتوانند با یک ضربه هسته ای تمام آنچه دشمنشان در برابرشان قرار داده است را در دریا منهدم کنند، ناوها به درون اوقیانوس غرق میشوند و آثار رادیواکتیو نیز بسیار کم و شاید محو میشود، آب دریا یکی از بهترین جاذب های تشعشعات رادیو اکتیو است و اگر از بمب های هیدروژنی استفاده شود، بدلیل مصرف شدن حجم بالایی از خرج اورانیوم یا پلوتونیومی، آثار تهاجم هسته ای بسیار کمتر خواهد بود. ولیکن هر استفاده از سلاح هسته ای در سطح خشکی مصائب بی پایانی بجای خواهد گذاشت. با وجود سیستم حمل و نقل جدید، یه انفجار هسته ای قوی که شهری را آلوده کند حتی از طریق حمل و نقل بار و یا حتی مسافرت افراد نیز میتواند آلودگی خود را منتقل کند، انتقال از مسیر هوا جای خود دارد. به محاسبه ای استفاده از یک بمب 1مگاتنی علیه فردو که باعث از بین رفتن مواد هسته ای شود، ممکن است آثار رادیواکتیو آن حتی در مرز و هند و چین مشاهده شود. بنابراین با وجود کاهش عقلایی استفاده از تسلیحات اتمی در سطح خشکی، همچنان استفاده از این تسلیحات در سطح دریا توجیه پذیر است. بخصوص برای همه کشورهایی که تحت تاثیر سیاست ناوگان جنگی دشمنان خود قرار گرفته اند. یک سلاح هسته ای سبک میتوانند پایان دهنده بسیار توجیه پذیر برای آغاز جنگی از سوی دریا باشد، اما پاسخ آن چه میتواند باشد؟! - ادامه استفاده از تسلیحات سبک؟ - ماندن بر پایه اصول اخلاقی همزمان با پاسخی بسیار قویتر بصورت متعارف؟ - دادن پاسخ برابر و انتظار بی خیال شدن حریف؟ - دادن پاسخی بسیار قوی؟ - تسلیم شدن و ندادن هیچ پاسخی؟ جنگ احتمالات خود را دارد، بعید است کشوری مثل آمریکا 3 ناو هواپیمابر خود را در اثر یک انفجار هسته ای در سطح دریا در یک تهاجم احتمالی در تنگه تایوان از سوی چین، منهدم شده ببیند، و از اقدام متقابلی قدرتمند تر و وسیع تر بهره نگیرد، سایر پاسخ ها مبتنی بر شیوه جنگ بازی و یا احتمالا بعدی هستند، اما چه کسی قادر است بدرستی پیش بینی کند؟ انتخاب استفاده از تسلیحات اتمی به هوش مصنوعی و مدلهای پیش بینی مبتنی بر روانسنجی رهبران واگذار خواهد شد؟! با این وجود آنچه مشخص است این کیلوتن نیست که تایین میکند، اقدام بعدی بمب اتمی استراتژیک بشد، یا ماشین روز قیامت، در مثال بالا آمریکا د برابر پایتخت چین را با چندمگاتن هدف قرارداده و البته پاسخ مشابهی هم دریافت کند! این موارد در کتاب کاهن و دیگران بخوبی بحث شده اند. اما استفاده اولیه از این تسلیحات یک انتخاب مبتن بر دوئل هسته ای هستند، استفاده کننده قطعا با سطحی از پیروزی روبرو خواهد شد که میبایست عواقب آن را بپذیرد. تست دریایی راکت ASROC با قدرت 10 کیلوتن 1962میلادی تصویر از Hans M. Kristensen برگرفته شده از fas.org/ انتخاب مقادیر جذاب مقادیر زیر 1 کیلوتن جذابیت های بسیاری دارند. - نخست اینکه سطح پاسخ هسته ای را بسیار محدود نگاه میدارند. - دریافت کننده پاسخ هسته ای میداند که اگر وارد مقادیر بیشتر شود در واقع خسارت بعدی خود را ممکن است بیشتر کند و در هم سطح از پاسخ باقی میماند. احتمال استفاده از یک سلاح هسته ای تاکتیکی در این ابعاد بسیار زیاد است، بخصوص ابعاد تنبیهی و یا تاکتیکی آن بشدت از نظر نظامی قابل قبول است. - از طرفی دشواری های تولیدی آن بیشتر است اما مواد رادیواکتیو کمتری نیاز دارد، و کشورهایی با حجم تولید اورانیوم پایین و تکنولوژی های سطح پایین تر براحتی میتوانند انتظارات هسته ای خود را بدین شکل برآورده سازند - رهگیری انفجارات و آزمایشات در این حد مقداری دشوار است و کشورهای با وسع کم هممیتوانند چنین تسلیحاتی را بیازمایند. بخصوص در سطح دریا - امکان تولید انبوه و استفاده انبوه از آنان وجود دارد. - برای کشورهایی که دارای ابهام هسته ای یا برنامه اقدام سریع هسته ای شرایط بحران دارند، بسادگی دستیافتنی هستند. - در صورت استفاده از این تسلیحات در خشکی، یک بمب یک کیلوتن، همان اثری را دارد که یک بمب 10 کیلوتن خواهد داشت، این بمب ها به هر جا اصابت کنند، آنجا تا مدتها بلااستفاده خواهد ماند. در مثال دریا با توجه به موارد فوق میتوان ارزیابی کرد که بمب کم توان هسته ای اما در تعداد مناسب بسیار از نظر راهبردی کارگشا تر است تا بمب های با توان بالا. اما شعاع انهدام این بمب ها آنچنان ابعاد کافی ندارد که بتوان با یک بمب در یک فاصله امن از پدافند دریایی کار را تمام شده دید. بلکه انفجار حتما میبایست در مجاور ناو و در محدوده حداکثر 500 متری اتفاق بی افتد. بنابراین چنین تسلیحاتی میبایست کارآمدی خود را به گونه های راهبردی تضمین کنند. بدین منظور در اقدام راهکنشی 6 کلاهک هسته ای 0.5 کیلوتنی میبایست کنار 3 کلاهک پیشگام 300 کیلوتنی به فاصله 10 کیلومتری و یا یک بمب 1 مگاتنی به فاصله 20 کیلومتری شلیک شوند. 3 انفجار 300 کیلوتن در فاصله ای خارج دسترس پدافند ناوگان دشمن، میتوانند شوکی تولید کنند که راهگشای 6 انفجار 0.5 کیلوتنی باشند و این شرایط امکان انهدام یک ناوگان سه فروندی از ناوهای هواپیمابر دشمن فرضی را فراهم آورد. بنابراین بدیهی است که از منظر تولید تسلیحات اتمی، تعداد بیشتری بمب کوچک و یا کم اثر تولید شود، سپس از بمب های قویتر در تعداد کمتر بهره جست. مسیری که باید طی شود واقعا نمیدانیم اگر بخواهیم برنامه نظامی هسته ای داشته باشیم، از کجا شروع کنیم و کجا تمام کنیم. چه سناریویی برای زمان و مکان استفاده انتخاب کنیم، چه نقاطی چه میزان قدرت تخریب هسته ای لازم دارند. چقدر سلاح داشتن بازدارندگی را تامین میکند، تسلیحات حامل سلاح هسته ای یک مسئلله هستند، پدافند هسته ای مسئله ای دیگری، تحقیقات هسته ای همینطور. اما یک روند منطقی برای همه تازه کارهای هسته ای الزاما میبایست طی شود؛ - نخست یک بمب تحقیقاتی. - سپس کوچک سازی و بزرگ سازی قدرت انفجار. - در ادامه کاستن از عوارض انفجارو ایجاد انفجار بهینه. - در میانه راه طراحی های مناسب با تسلیحات حامل. کروز، بالستیک، بمب افکن، اژدر و ... - و در پایان راه تولید، تازه آغاز دوره بی پایان نگهداری پر هزینه و پیچیده تسلیحات هسته ای برای استفاده در زمان ها و مکان ها و برد های مختلف. با توجه به مثال بالا یک تازه کار هسته ای، برای مدیریت هزینه و مدیریت زمان و مکان دستیابی به سلاح هسته، یا دستیابی به قابلیت فرار هسته ای طرح و برنامه دقیقی داشته باشد. مشکل ذخیره اولیه هیچ حجمی از ذخایر هسته ای اولیه نمیتواند بازدارندگی لازم را ایجاد کند، بخصوص در زمانی که دشمن خاصی وجود داشته باشد که بتواند میزان پیشرفت، تعداد کلاهک و مکان های تولید را بدقت شناسایی کرده و در ابتدای راه آنرا از کار بی اندازد. وجود چند کلاهک محدود نه تنها بازدارنده نیست، بلکه مسبب آغاز تهاجم، تغییر مسیر به تهاجم هسته ای و در نهایت شکست خوردن دارنده تازه کار است. بنابراین یک تازه کار هسته ای 4 راه دارد: 1. پنهانکاری؛ برنامه خود را تا رسیدن به ظرفیت مطلوب بازدارنده، از نظر عددی و توانی پنهان نگاه دارد. 2. سیاست؛ از ابزارهای سیاسی برای ممانعت از اقدام علیه برنامه هسته ای خود بهره جوید. 3. توان نظامی متعارف؛ بقدری در حوزه تسلیحات متعارف و سرعت رسیدن به حد مطلوب موثر عمل کند که فرصت اقدام از دشمن گرفته شود. 4. گروگان گیری؛ هسته ای. تهدید استفاده از نخستین سلاح های ساخته شده علیه نزدیک ترین شهر یا پایتخت دشمن. تقریبا بسیاری از کشورهای دارنده سلاح هسته ای پس از آمریکا بصورت ترکیبی هر 4 راه فوق را تا آنجا که توانسته اند همزمان پیگیری کرده اند. اسراییل از گزینه های 1 و 2 و 4 بخوبی بهره جسته است. هند و پاکستان، از هر 4 گزینه بهره جسته اند، همینطور کره شمالی که نتوانست برنامه هسته ای خود را پنهان کند و از ابزار سیاسی کافی برای چانه زنی بهره مند نبود توانست بخوبی از گزینه سوم و چهارم بهره گیری کند. آنها ابتدا به توان متعارف موشکی و توپخانه ای بلند برد بسیار وسیعی دست یافتند، که متعاقبا از تهاجم علیه تاسیسات هسته ای خود ممانعت کافی به عمل می آورد، سپس بعد از توسعه متعارف، پایتخت و شهرهای کره جنوبی که دیگر در برابر تهاجم موشکی انبوه راه برای مقابله نداشتند را گروگان گرفتند، به نحوی که حتی استقرار سامانه پدافند موشکی تاد نیز عملا مثمر ثمر به نظر نمی رسید. کشورهایی مثل لیبی و عراق نتوانستند از هیچ از یک 4 گزینه فوق بهره مند شوند، عراق که برنامه هسته ای خود را شروع کرد بلافاصه با تهاجم اسراییل مواجه شد و از آنجا توان نظامی متعارف کافی نداشت، از طرفی نتوانست از ابزارهای سیاسی و دیگر گزینه ها بهره گیری کند شکست را پذیرفت و به یک انتقام گیری سطحی از اسراییل اکتفا نمئد. ایران نیز آگاهانه بدونه انتخاب هیچ یک از مسیر های فوق برنامه نظامی هسته ای را در حد دانش آن محدود و سپس رها ساخت. مسیریابی چگونگی توسعه و کاهش تنش هسته ای نتیجه گیری یک تازه کار هسته ای میبایست، به دست کم یکصد کلاهک هسته ای با قابلیت ارسال از طرق مختلف دست پیدا کند. و این تعداد با فهم از راهبرد زمان و مکان استفاده پس از دستیابی پنهانی به ذخایر اولیه قابل تنظیم از نظر تقسیم مواد هسته ای و قدرت مورد در تعداد خواهد بود. با این وجود دستیابی پنهانی به این حجم از کلاهک هسته ای که قابل نصب بر روی موشک باشد در زمانی کوتاه امری ناممکن به نظر میرسد. یک معادله؛ اگر 10 بمب یک مگاتنی وجود داشته باشند، آنها ماشین روز قیامت یک کشور اتمی با برنامه محدود هستند، و اگر 30 کلاهک 300 کیلوتنی به آن اضافه کنیم، توان هسته آن کشور به سطح راهبردی ارتقا پیدا میکند، و اگر حدود 70 تا 100 کلاهک از زیر یک تا حداکثر 5 کیلوتن وجود داشته باشد برنامه تاکتیکی آن تقریبا کامل شده است. به موازنه راهبردی، و توان تاکتیکی مناسب نیز دست پیدا کرده. اما به محض شروع اولین آزمایش با آنچنان حجمه سیاسی، اقتصادی و تلاش های نظامی مواجه میشود که ممکن است شانس دستیابی کامل به برنامه فوق را از دست بدهد. بنابراین در 4 گزینه فوق؛ - پنهانکاری محدودیت عملیاتی بالایی دارد، - گروگانگیری نیز عواقب سیاسی و اخلاقی وسیعی دارد، - ظرفیت بازدارنده متعارف نیز هزینه های بسیار بالایی در برخواهد داشت، و نمیتوان این ظرفیت را با وجود برنامه هسته ای آشکار یا حتی پنهان تا حد یک قدرت جهانی شدن بسرعت و با هزینه های کم ارتقا داد، بنابراین "سرعت" در دستیابی به حجم بالای مواد هسته ای برای دستیابی به ظرفیت مناسب تولید بمب مهمترین و قابل ملاحظه ترین فاکتور دستیابی به سلاح هسته ای است. و این برنامه به محض آشکار شدن یک گزینه در برابر مخالفان آن برنامه میگذارد، ممانعت پیش از آنکه دور شود. بنابراین سیاست ابهام هسته ای نه تنها در عمل ناکارا به نظر میرسد بلکه موجبات تهاجم را نیز فراهم می آورد. و در برابر یک اقدام زودهنگام علیه برنامه هسته ای کشور تازه کار، وی باید با تمام توان برای سقوط اخلاقی و زدن ضربت متقابل با هر روشی، منجمله بمب های کثیف، شیمیایی، میکروبی و ... آماده باشد. مسیر زمانی دستیابی به بازدارندگی هسته ای: وضعیت پیش روی یک مبتدی هسته ای تهیه شده برای میلیتاری worior@military.ir استفاده از مطلب و ایده ها تنها با درج آدرس سایت مجاز است -
به نام حق کلیاتی از ماهیت استراتژی و مدیریت استراتژیک استراتژی، هنر ژنرال. یک تعریف نظامی: علم و هنر فرمان نظامی برای برنامه ریزی و هدایت عملیات های جنگی در گستره وسیع. شالوده تعریف فوق : برنامه ریزی ست. استراتژی در در سازمان نظامی بر پایه "تعارض" و در سازمان تجاری بر پایه "رقابت" است. تاکتیک مربوط به مانورهای لازم برای پیروزی در نبردهاست. استراتژی در ارتباط با پیروزی نهایی در جنگ. چه مسائلی استراتژیک گفته میشود؟ هر مسئله ای که 6 بعد قابل تشخیص ذیل را داشته باشد: 1- به تصمیمات مدیریت عالی نیاز داشته باشد، بعبارتی در سطوح عالی فرماندهی اخذ شود 2- مستلزم تخصیص مقادیر زیادی از منابع باشد 3- اثرات عمده آن بر آینده بلند مدت باشد 4- اصولا برای آینده و با نگاه به آن اخذ شود 5- معمولا پیامد های چند وظیفه ای داشته باشد، چند ارگان یا مجموعه را درگیر میکند 6- توجه به عوامل خارجی یک سیستم را ضروری میکند یا بر اساس آن گرفته میشود. الگوی جامع مدیریت استراتژیک معروف به مدل دیوید البته این روزها حجم و تعداد مدلها از نوشته داره بیشتر میشه، در واقع متون در قالب این مدلها معنی و روابط دیگری پیدا میکنند که به هیچ وجه در نگارش مرسوم وجود نداشته است، بعبارتی نگارش ما به تصوراتمان روز به روز نزدیک میشود. - انعطاف پذیری استراتژیک : توانایی تغییر از یک استراتژی به استراتژی دیگر. چنین قابلیتی مسلتزم تعهد بلند مدت به طراحی آماده سازی و تغذیه منابع اساسی است. برای دستیابی به این ویژگی باید به سازمانی یادگیرنده بدل شد. تدوین استراتژی فرایند مداوم و منظم نیست. بلکه نامنظم و ناپیوسته است. و بعد از دوره ای ثبات و بی ثباتی، در رکود و انحراف استراتژیک STRATEGIC DRIFT نیازها به تغییر عیان میشود. اما تمایل به حفظ وضع موجود آنقدر قوی ست که پس از یک دوره نسبتا طولانی " یک رویداد بیدار کننده" همه را وادار به ارزیابی استراتژی موجود میکند. این رویداد بیدار کننده TRIGGERING POINT..: - رئیس جدید - مداخله خارجی - تهدید تغییر - شکاف عملکرد (بین آنچه مطلوب است و آنچه که هست) - نقطه عطف استراتژیک نقطه عطف یا انعکاست استراتژیک REFLECTION POINT : زمانی است که بر رهبران و مدیران آشکار میشود که تغییرات عمده ای رخ داده است، فضا به کلی عوض شده، ارزشهای و ترجیحات دیگر مثل سابق نیست. فناوری های جدید، محیط و قوانین جدید، اتفاقات عجیب، بحرانها، مانع اثر گذاری استراتژی موجود میشوند و راهی جز تغییر نیست. تصمیمات استراتژیک چه ویژگی هایی دارند؟ 1- نادر و کمیاب. پیوسته و اخذ نمیشوند، روزمره نیستند. 2- مهم و نتیجه محور. منابع کلانی به خود اختصاص میدهند پس تعهد و نتیجه بخشی بالایی می طلبند. 3- جهت دهنده و هدایتگر. حدود و اندازه تصمیم های کوچکتر و اقدامات آینده را مشخص میسازند از دیدگاه رابرت گرنت: 1- مهم هستند، 2- مستلزم تخصیص منابع هستند. 3- به سادگی برگشت پذیر نیستند. سبک ها در تصمیم گیری استراتژیک - سبک فرصت شناسی: استراتژی بصورت یک تصمیم بزرگ و شجاعانه بدون برنامه ریزی توسط یک فرد قدرتمند گرفته میشود.اول بر فرصت ها تاکید میکند و سپس بر رفع مشکلات - سبک انطباقی(تعدیلی) راه حل های واکنشی انفعالی به برای حل مشکلات موجود، همان به که امشب تماشا کنیم چو فردا شود فکر فردا کنیم. - سبک برنامه ریزی جمع آوری منظم و هدفمند اطلاعات، تدوین راهکار و انتخاب بهترین راهکار. سعی میشود هم فرصتهای جدید کشف شود و هم برای حل فوری مشکلات موجود. دام های تصمیم گیری استراتژیک 2 دسته دام های کلی: 1- گرایشها و تمایلات شناختی گرایش به پیش فرض های قبلی: اصرار و تاکید بر تجربیات و عقاید قبلی برای حل مسائل جدید، استدلال از طریق قیاس: مواجه با مشکلات پیچیده و استفاده از استدلالهای ساده مقایسه ای. تعهد بیش از حد: استمرار تعهد و تخصیص بیشتر منابع(انرژی، زمان، سرمایه و ...) به پروژه در آستانه شکست عمومیت دادن: یعنی بسط یا تعمیم بک نمونه کوچک به نمونه بزرگ، اینکه فکر شود چون بعد از جنگ رکود اقتصادی رخ داد، بعد از هر جنگ دیگری هم رکود رخ میدهد توهم کنترل: ائتلاف حول سیاستی خاص، بدون در نظر گرفتن مبانی و محاسبات درست، با اینکه که با توانایی موجود هر مشکلی را میتوان حل کرد(نمونه اش جنگ یمن و عراق 2003) 2- تفکر گروهی(گروه اندیشی) دام های قبلی فردی بودند و به رهبران و مدیران استراتژیک مربوط میشدند، این یکی مربوط به احزاب و ائتلاف هاست. ایده اصلی این دام مثل "گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" هست، ایده یک فرد یا یک جماعت مسلط در میان گروه بدون هیچ گونه بررسی و چکش کاری بخاطر خطای همفکری گروهی و حزبی بسادگی پذیرفته میشود. در رفع دام های فوق 2 راه حل گفته اند، نخست منتقد مدافع ، دوم پرسشگری گفتمانی، - اولی یک یا چند فرد است که به او ماموریت داده شده کلا مخالفت کند و زیر سوال ببرد، انتقادات وی ماهیت گروه را زیر سوال نمیبرد، فقط گروه را وادار به پاسخ به انتقادات وی پیرامون تصمیم استراتژیک در شرف اخذ میکند. - دومی، شیوه ای قدیمی در گفتمان فلسفی ست، همان دیالکتیک، تز(طرح یا ایده)، پادتز(راه های دیگر و انتقادات)، سنتز(گفتگو)، و تدوین نهایی. برگرفته از منابع مختلف منجمله چکیده حسین جلیلیان. ادامه دارد...
-
"تنها یک بحران ، واقعی یا ساختگی میتواند باعث تغییر واقعی شود" میلتون فریدمن تصور کنید صبح یک روز که در حال رفتن به دانشگاه یا محل کار خود هستید ، بطور کاملا ناگهانی شاهد یک انفجار تروریستی مهیب در مرکز شهر باشید یا در رادیو خبر زلزله ای شدید در یکی از شهرهای کشور یا قرار گرفتن کشور در مرز خشکسالی را بشنوید ، چه حالتی به شما دست می دهد و اولین واکنش شما چه خواهد بود ؟ آیا قدرت فکر و تصمیم گیری از شما تحت تاثیر قرار نخواهد گرفت؟ در دهه ی 50 سازمان سیا با الهام گیری از شیوه "شوک درمانی" مورد استفاده روان پزشکان تکنیک های بازجویی و شکنجه را ابداع کرد که هدف آن قرار دادن افراد در حالت شوک برای رسیدن به "تبعیت و فرمان برداری" روانی فرد بود. صدای بلند و ناگهانی موسیقی های تند در هنگام خواب ، قرار دادن زندانی در حالت های ناپایدار (مانند آویزان بودن) از جمله این تکنیک ها هستند که موجب القای حالت شوک و فلج روانی میشود. زندانى در این حالت به قدرى از نظر روانى به قهقرا رفته و وحشتزده است كه ديگر قادر نيست منطقى فكر كند يا حافظ منافع خود باشد. تحت تأثير چنين شوكى، بيشتر زندانيان آنچه را که بازجويان شان مىخواهند در اختيار آنان قرار مىدهند. اما این شیوه تنها بر روی افراد موثر نیست و میتواند کل جامعه را نیز در بر بگیرد. جنگ ، کودتا یا بلایای طبیعی همه ی ما را در شوک فرو میبرد و در این حالت ما نیز مانند یک کودک وحشت زده در مقابل تغییرات رادیکال انعطاف پذیر میشویم ، حتی اگر آنها به ضرر ما باشند. میلتون فریدمن ، اقتصاد دان راستگرای آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد ، از اولین کسانی بود که به قدرت شوک در راستای اعمال سیاست های رادیکال اقتصادی و سیاسی برای رسیدن به "سرمایه داری خالص" پی برد. با ایجاد یک بحران بعنوان هراس و وحشت شوک اول جامعه را در برمیگیرد و نظریهپردازان راستگرا، با رخنه کردن در خلاءِ اجتماعیِ ناشی از بحران و جو ترس ونگرانی، دست به کار می شوند و شوک دوم که همان اعمال تغییرات رادیکال اقتصادی و سیاسی بر جوامعِ بحران زده است ، اعمال میکنند . این شگردی است که نائومی کلاین ، خبرنگار اقتصادی در کتاب خود آن را "سرمایه داری فاجعه" مینامد. در شیلی ، پس از "شوک" کودتای نظامی 1973 به رهبری ژنرال پینوشه، بودجه بخش عمومی در کشور نصف شد و در اثر سیاست های اقتصادی اعمال شده پس از کودتا 45 درصد مردم در فقر فرو رفتند در حالی که درآمد طبقه مرفه 83 درصد افزایش یافت. در پی سونامی سال 2004 سری لانکا ، ساحل این کشور تحت کنترل کامل هتل ها و صنایع در آمد و ماهیگیران محلی از بازسازی خانه های خود در کنار دریا منع شدند. مستند زیر به بررسی دکترین شوک و تاریخچه آن، از کودتای 1973 شیلی تا عراق کنونی میپردازد دانلود مستند دکترین شوک : http://rasekhoon.net/media/show/782577/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%20%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%D8%B4%D9%88%DA%A9%20(The%20Shock%20Doctrine)/
- 13 پاسخ ها
-
- 42
-
نظریه بازی (به انگلیسی: Game Theory) شاخهای از ریاضیات کاربردی است که در علوم اجتماعی و به ویژه در اقتصاد، زیستشناسی، مهندسی، علوم سیاسی، روابط بینالملل، علوم کامپیوتر، بازاریابی و فلسفه مورد استفاده قرار گرفته است. نظریه بازی در تلاش است توسط ریاضیات رفتار را در شرایط راهبردی یا بازی، که در آنها موفقیت فرد در انتخاب کردن وابسته به انتخاب دیگران میباشد، بدست آورد. یک بازی شامل مجموعهای از بازیکنان، مجموعهای از حرکتها یا راهبردها (Strategies) و نتیجهٔ مشخصی برای هر ترکیب از راهبردها میباشد. پیروزی در هر بازی تنها تابع یاری شانس نیست بلکه اصول و قوانین ویژهٔ خود را دارد و هر بازیکن در طی بازی سعی میکند با به کارگیری آن اصول خود را به برد نزدیک کند. رقابت دو کشور برای دستیابی به انرژی هستهای، سازوکار حاکم بر روابط بین دو کشور در حل یک مناقشهٔ بینالمللی، رقابت دو شرکت تجاری در بازار بورس کالا نمونههایی از بازیها هستند. نظریهٔ بازی تلاش میکند تا رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک (تضاد منافع) را مدلسازی کند. این موقعیت زمانی پدید میآید که موفقیت یک فرد وابسته به راهبردهایی است که دیگران انتخاب میکنند. هدف نهایی این دانش یافتن راهبرد بهینه برای بازیکنان است. تاریخچه درسال ۱۹۲۱ یک ریاضیدان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار به مطالعهٔ تعدادی از بازیهای رایج در قمارخانهها پرداخت و تعدادی مقاله در مورد آنها نوشت. او در این مقالهها بر قابل پیشبینی بودن نتایج این نوع بازیها به طریق منطقی، تأکید کرده بود. اگرچه برل نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازیها پرداخت، به دلیل آن که تلاش پیگیری برای گسترش و توسعهٔ ایدههای خود انجام نداد، بسیاری از مورخین ایجاد نظریهٔ بازی را نه به او، بلکه به جان فون نویمان (John Von Neumann) ریاضیدان مجارستانی نسبت دادهاند. آنچه نیومن را به توسعهٔ نظریهٔ بازی ترغیب کرد، توجه ویژهٔ او به یک بازی با ورق بود. او دریافته بود که نتیجهٔ این بازی صرفاً با تئوری احتمالات تعیین نمیشود. او شیوهٔ بلوفزدن در این بازی را فرمولبندی کرد. بلوفزدن در بازی به معنای راهکار فریبدادن سایر بازیکنان و پنهانکردن اطلاعات از آنها میباشد. در سال ۱۹۲۸ او به همراه اسکار مونگسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی اتریشی بود، کتاب تئوری بازیها و رفتار اقتصادی را به رشتهٔ تحریر در آوردند. اگر چه این کتاب صرفاً برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای آن در در روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست، جنگ، بازیهای تفریحی و بسیاری زمینههای دیگر به زودی آشکار شد. نویمن بر اساس راهبردهای موجود در یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنشهای میان دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، با در نظر گرفتن آنها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدلسازی کند. از آن پس پیشرفت این دانش با سرعت بیشتری در زمینههای مختلف پی گرفته شد و از جمله در دههٔ ۱۹۷۰ به طور چشمگیری در زیستشناسی برای توضیح پدیدههای زیستی به کار گرفته شد. در سال ۱۹۹۴ جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر مطالعات خلاقانه خود در زمینهٔ تئوری بازی برندهٔ جایزه نوبل اقتصاد شدند. در سالهای بعد نیز برندگان جایزهٔ نوبل اقتصاد عموماً از میان نظریهپردازان بازی انتخاب شدند. کاربردها نظریه بازی در مطالعهٔ طیف گستردهای از موضوعات کاربرد دارد. از جمله نحوه تعامل تصمیم گیرندگان در محیط رقابتی به شکلی که نتایج تصمیم هر عامل موثر بر نتایج کسب شده سایر عوامل می باشد. در واقع ساختار اصلی نظریه بازی ها در بیشتر تحلیلها شامل ماتریسی چند بعدی است که در هر بعد مجموعه ای از گزینه ها قرار گرفتهاند که درآرایه های این ماتریس نتایج کسب شده برای عوامل در ازاء ترکیب های مختلف از گزینه های مورد انتظار است. یکی از اصلی ترین شرایط بکارگیری این نظریه در تحلیل محیط های رقابتی, وفاداری عوامل متعامل در رعایت منطق بازی است. در صورتی که این پیش شرط به هر دلیل رعایت نگردد, یا بایستی در انتظار نوزایی ساختار جدید دیگری از منطق تحلیلی بازیگران متعامل بود و یا به دلیل عدم پیش بینی نتایج بازی و یا گزینه های مورد انتظار سیستم تصمیم گیرنده به سراغ سایر روش های تحلیل در یک چنین محیط های تصمیم گیری رفت. هر چه قدر توان پیش بینی گزینه ها و نتایج حاصل از انتخاب آنها بیشتر باشد, عدم قطعیت در این تکنیک کاهش می یابد. نوعی از بازی نیز وجود دارد که به دلیل اینکه امکان برآورد احتمال وقوع نتایج در آنها وجود ندارد به بازی های ابهام شهرت دارند. این نظریه در ابتدا برای درک مجموعهٔ بزرگی از رفتارهای اقتصادی به عنوان مثال نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار و افت و خیز بهای کالاها در بازار مصرفکنندگان ایجاد شد. تحلیل پدیدههای گوناگون اقتصادی و تجاری نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، داد و ستد، شرکت در یک مناقصه، از دیگر مواردی است که نظریه بازی در آن نقش ایفا میکند. پژوهشها در این زمینه اغلب بر مجموعهای از راهبردهای شناخته شده به عنوان تعادل در بازیها استوار است. این راهبردها اصولاً از قواعد عقلانی به نتیجه میرسند. مشهورترین تعادلها، تعادل نش است. براساس نظریهٔ تعادل نش، اگر فرض کنیم در هر بازی با استراتژی مختلط ، بازیکنان به طریق منطقی و معقول راهبردهای خود را انتخاب کنند و به دنبال حد اکثر سود در بازی هستند، دست کم یک راهبرد برای به دست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است و چنانچه بازیکن راهکار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجهٔ بهتری به دست نخواهد آورد. کاربرد نظریه بازیها در شاخههای مختلف علوم مرتبط با اجتماع از جمله سیاست (همانند تحلیلهای بروس بوئنو د مسکیتا)، جامعه شناسی، و حتی روان شناسی در حال گسترش است. در زیست شناسی هم برای درک پدیدههای متعدد، از جمله برای توضیح تکامل و ثبات و نیز برای تحلیل رفتار تنازع بقا و نزاع برای تصاحب قلمرو از نظریه بازی استفاده میشود. امروزه این نظریه کاربرد فزایندهای در منطق و دانش کامپیوتر دارد. دانشمندان این رشتهها از برخی بازیها برای مدلسازی محاسبات و نیز به عنوان پایهای نظری برای سیستمهای چندعاملی استفاده میکنند. هم چنین این نظریه نقش مهمی در مدلسازی الگوریتمهای بر خط (Online Algorithms) دارد. کاربردهای این نظریه تا آن جا پیش رفته است که در توصیف و تحلیل بسیاری از رفتارها در فلسفه و اخلاق ظاهر میشود. هرگاه سود یک موجودیت تنها در گرو رفتار خود او نبوده و متاثر از رفتار یک یا چند موجودیت دیگر باشد، و تصمیمات دیگر تاثیر مثبت و منفی بر روی سود او داشته باشند، یک بازی میان دو یا چند موجودیت یاد شده شکل گرفته است.(عبدلی قهرمان «نظریه بازیها و کاربردهای آن») رفتار بخردانه یا عقلایی (به انگلیسی: Rational Behavior) اصل اصیل نظریه بازی ها بر بخردانه بودن رفتار بازکنان است. بخردانه بودن به این معنا است که هر بازیکن تنها در پی بیشینه کردن سود خود بوده و هر بازیکن می داند که چگونه می تواند سود خود را بشینه کند. بنابر این حدس زدن رفتار ایشان که بر اساس نمودار هزینه-فایده است آسان خواهد بود. مانند بازی شطرنج که میتوان حدس زد که حریف بازی بلد و با تجربه چه تصمیمی خواهد گرفت.(همان) استراتژی استراتژی مهارت خوب بازی کردن و یا محاسبه ی بکارگیری مهارت به بهترین وجه است.(همان) تفکر استراتژیک فکر کردن به بازی حریف و تصمیمات و او و واکنش های احتمالی را تفکر استراتژیک می گویند.(همان) ساختار بازی هر بازی از سه عنصر اساسی تشکلی شده است: بازیکن ها، اعمال، ترجیحات بازیکن ها بازیکن ها در اصل همان تصمیم گیرندگان ) بازی می باشند. بازیکن می تواند شخص، شرکت، دولت و … باشد. عمل (به انگلیسی: Actions) مجموعه ای است از تصمیمات و اقداماتی است که هر بازیکن می تواند انجام دهد. نمایه عمل(به انگلیسی: Action Profile) هر زیر مجموعه ای از مجموعه ی اعمال ممکن را یک نمایه عمل گوییم. ترجیحات(به انگلیسی: payoff function) ترجیحات یک بازیکن در اصل مشوق های بازیکن برای گرفتن یا نگرفتن تصمیمی می باشد به عبارت دیگر بیان گر نتیجه و سطح مطلوبیت بازیکن در صورت گرفتن تصمیم متناظر با آن می باشد. انواع بازی نظریه بازی علیالاصول میتواند روند و نتیجهٔ هر نوع بازی از دوز گرفته تا بازی در بازار بورس سهام را توصیف و پیشبینی کند. تعدادی از ویژگیهایی که بازیهای مختلف بر اساس آنها طبقهبندی میشوند، در زیر آمدهاست. اگر کمی دقت کنید از این پس میتوانید خودتان بازیهای مختلف و یا حتا پدیدهها ورویدادهای مختلفی را که در پیرامون خود با آنها مواجه میشوید به همین ترتیب تقسیمبندی کنید. متقارن – نامتقارن (Symmetric – Asymmetric) بازی متقارن بازیای است که نتیجه و سود حاصل از یک راه برد تنها به این وابسته است که چه راهبردهای دیگری در بازی پیش گرفته شود؛ و از این که کدام بازیکن این راهبرد را در پیش گرفتهاست مستقل است. به عبارت دیگر اگر مشخصات بازیکنان بدون تغییر در سود حاصل از به کارگیری راهبردها بتواند تغییر کند، این بازی متقارن است. بسیاری از بازیهایی که در یک جدول ۲*۲ قابل نمایش هستند، اصولاً متقارناند. بازی ترسوها و معمای زندانی (در ادامه توضیح داده خواهد شد.) نمونههایی از بازی متقارن هستند. بازیهای نامتقارن اغلب بازیهایی هستند که مجموعهٔ راهبردهای یکسانی برای بازیکنان در بازی وجود ندارد. البته ممکن است راهبردهای یکسانی برای بازیکنان موجود باشد ولی آن بازی نامتقارن باشد. مجموع صفر – مجموع غیر صفر(Zero Sum – Nonzero Sum) بازیهای مجموع صفر بازیهایی هستند که ارزش بازی در طی بازی ثابت میماند و کاهش یا افزایش پیدا نمیکند. در این بازیها، سود یک بازیکن با زیان بازیکن دیگر همراه است. به عبارت سادهتر یک بازی مجموع صفر یک بازی برد-باخت مانند دوز است و به ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد. اما در بازیهای مجموع غیر صفر راهبردهایی موجود است که برای همهٔ بازیکنان سودمند است. تصادفی – غیر تصادفی (Random – Nonrandom) بازیهای تصادفی شامل عناصر تصادفی مانند ریختن تاس یا توزیع ورق هستند و بازیهای غیر تصادفی بازیهایی هستند که دارای راهبردهایی صرفاً منطقی هستند. در این مورد میتوان شطرنج و دوز را مثال زد. با آگاهی کامل – بدون آگاهی کامل (Perfect Knowledge – Non-Perfect Knowledge) بازیهای با آگاهی کامل، بازیهایی هستند که تمام بازیکنان میتوانند در هر لحظه تمام ترکیب بازی را در مقابل خود مشاهده کنند، مانند شطرنج. از سوی دیگر در بازیهای بدون آگاهی کامل ظاهر و ترکیب کل بازی برای بازیکنان پوشیدهاست، مانند بازیهایی که با ورق انجام میشود. مفاهیم نظریه بازی ها تعادل در یک سیستم اقتصادی تعادل به نقطه ای گفته می شود که در آن هیچ یک از طرفین معامله تمایل به تغییر نداشته باشند و با هر گونه تغییر شرایط بدتر شده و سیستم مجددا به نقطه ی تعادل باز می گردد تعادل نش یک نمایه عمل بازی می باشد که با فرض ثابت بودن بازی سایر بازیکنان، هر بازیکن با تغییر بازی خود شرایطش بدتر شود. یا به عبارت دیگر، نمایه عملی است که با فرض ثابت بودن بازی سایر بازیکنان هیچ بازیکنی انگیزه ی تغییر بازی خود را نداشته باشد. تعادل بیزین نش نمونههایی از بازیها بازی ترسوها (Chicken Game) دو نوجوان در اتومبیلهایشان با سرعت به طرف یکدیگر میرانند، بازنده کسی است که اوّل فرمان اتومبیلش را بچرخاند و از جاده منحرف شود. بنابراین: اگر یکی بترسد و منحرف شود دیگری میبرد؛ اگر هر دو منحرف شوند هیچکس نمیبرد اما هر دو باقی میمانند؛ اگر هیچکدام منحرف نشوند هر دو ماشینهایشان ( و یا حتی احتمالاً زندگیشان را) میبازند؛
-
به نام خدا اين نوشته ها تنها بخشي از مطالب مربوط به اين استراتژي هست كه ميخوام در ادامه و در چند قسمت بنويسم تا خسته كننده نشه . از دوستان تقاضا دارم تا مطالب رو كامل و با دقت بخونند چرا كه اين از موارد پايه اي در سياست و استراتژي نظامي غرب هست و به ما كمك شاياني در فهم مسايل بين المللي و دانستن چرايي رفتارهاي سياسي و معادلات دهه هاي اخير ما ميكنه. -- هنری کسینجر : ما که به دهه 80 نزدیک میشویم حتما باید دانیم که آنچه که در گذشته درست بود در حال حاظر صحت ندارد . برای رسیدن به گزینشها و راهها و جانشینهای جدید به اندیشه ای جدید بنشینیم ، زیرا تحولات ریشه داری در سیاره محل سکونت ما روی داده است . ایالات متحده آمریکا که در سایه دو اوقیانوس پهناوریکه آنرا از همه سرزمینها جدا میساخت در امنیت مطلق بود ، دیگر امنیت خود را از دست داده و اینک در معرض آسیب و تهدید قرار گرفته است . از تمسخر های روزگار این است که همان انقلاب هسته ای که در دهه 50 و زمانی که لاح هسته ای را در انحصار داشت به او مصونیت بخشید ، بعد ها او را به مخاطره افکند به طوری که برای اولین بار در تاریخ در معرض تجاوز قرار گرفته و امنیت مطلقش افسانه گشته است . احترام و اعتبار ایالات متحده در میان متحدانش از بین رفت ... سپس تحولی گسترده در به کارگیری سیاسی نیرو رخ داد . در هر دوره ای از تاریخ چنین بود که هر افزایشی در نیروی نظامی ، افزایش مشابهی در نیروی سیاسی به دنبال می آورد . ولی در عصر نیروی هسته ای نا محدود ، هر گونه افزایش تراکمی در نیروی هسته ای نه تنها بی معنا و بی ثمر بلکه زیان آور است .به طوری که همینکه به حد کفایت رسیدیم دیگر هر افزایشی در نیرو هیچ چیزی بر نیروی سیاسی ما نمی افزاید ! زیرا به فکر استفاده افتادن از آن ، یعنی بر پایی طوفان ! آنچه مساله را پیچیده تر میسازد اینکه اختلافات و منازعات بین المللی ، جهانی گشته و دیگر میان مناطق مختلف عزلتی متصور نیست . هر تحرک دیپلماتیک یا نظامی در نقطه ای ، یک عکسالعمل جهانی پدید می آورد .سیاست تا کنون به چنین تنگنایی نیفتاده است . در حالی که از دیپلماسی میخواهند که برای حل اختلافات ، بیش از بالا گرفتنش ،دست به کار شود میبینیم نیروی مفروضی که باید در حوزه او باشد کاستی میگیرد .و حتی از هم میپاشد . مشکل سلاح هسته ای این است که فکر جنگ را وحشتناک ساخته است ، اما پرهیز از هر اقدام مخاطره آمیزی هم به معنای این است که به شوروی چک سفید بدهیم و دستش را برای هر کاری باز بگذاریم .. بر اثر آن دیپلماسی خویشتن را در برابر دو راه مخیر میبیند : توسل به زور و نابود شدن . پرهیز از بکار گیری نیرو و تسلیم شدن .این بدان معناست که در زمانی که ایالات متحده آمریکا به حدی که در تاریخش سابقه ندارد نیرومند شده است خود را از دستیابی به اغراض سیاسی اس عاجز میبیند ، یعنی نیروی نظامیش از هدافهای ملیش جدا افتاده است . و این حالت ممکن است اراده امریکا را فلج سازد .مشکلی که خود را تحمیل کرده این است : برقراری توازن میان نیرو و هدافهایی که برای رسیدن به آنها تلاش میکند . ما وظیفه داریم ماهیت تکنولوژی نوین و تغییراتی که بوجود اورده است بفهمیم . در ادامه کسینجر برای خروج آمریکا از چنین بن بستی به راهکارهایی روی می آورد که از صاحبنظران نظامی امثال لیدل هارت و آندره بوفر آموخته است . این استراتژیست ها بر این اعتقادند که چاره کار روی آوردن به استفاده از همان سلاح های معمولی و غیر هسته ای و یا سلاح های هسته ای تاکتیکی به شکل محدود متناسب با مرتبه و نوع و کیفیت تجاوز دشمن است . و نخستین مرحله از چنین مقابله های نظامی جنگ محدود است . پس کسینجر در ادامه چنین میگوید » 1 - سلاح های جدید هر سیاستمداری را مجبور کرده است که فکر عملی ساختن (( امنیت تام )) را که خیالی محالی است به دور افکند ، چنانکه او را مجبور کرده است مقداری از نیروی تخریبی را فدا کند تا بتواند وارد جنگی شود که به مرتبه فاجعه ملی نمیرسد . سیاست ، هنر انجام ممکنات است . همین ، بر استراتژی صادق است . فهم این حقیقت را تاریخ بر عده نسل ما نهاده است . 2 – آیا توجه ما در این خلاصه شده است که برای تحمیل اراده خویش فقط یک وسیله را بکار گیریم و آن وسیله جنگی است ؟ در این صورت ، هدف جز این نمیتواند باشد که دشمن را نابود کنیم و یک وسیله هم بیشتر نداریم و آن هم جنگ گسترده است که مراد فنای طرفین است . اما واقعیت جز این است . جنگ محدود هدفش بیش از آنکه انهدام کامل دشمن باشد تحقق مقاصد سیاسی است از طریق برقراری رابطه میان نیروهای بکار رفته و مقاصد مورد نظر ، که در این تلاش روی اراده دشمن تاثیر گذاری میشود و به هیچ وجه نابودیش منظور نیست . تاثیر گذاری از این راه که تصویری هر چه جذابتر از مقاصد مورد نظر – که مقاصد و هدفهایی محدود است – به او عرضه میشود . مقصود هر قدر معتدلتر باشد جنگ همانقدر کم خشونت تر خواهد بود . علاوه بر این ، غرض از جنگ محدود این است که افکار جنگی خود را – که پیوسته به پیچیدگی میگراید – با عنصر سیاسی پیوند بزنیم و این گفته رایج را که سیاست با شروع جنگ خاتمه میابد یا هدفهای جنگ جدا از سیاست سیاست ملی است از خود دور سازیم . بدین سان ، جنگ محدود ، مقاصد سیاسی را با هدفهای جنگی هماهنگ میسازد با یاداوری دایمی این نکته که هر اقدامی برای انهدام دشمن یا تضعیف وی بالضروره به جنگ گسترده میکشد . 3 – برای جنگ محدد فقط نیروی جنگی و داشتن تصور و مقصود سیاسی کافی نیست بلکه مستلزم نقشهای موثر رهبری سیاسی است ، نقشهایی خیلی پیچیده تر و دشوار تر از آنچه که در یک جنگ کسترده باید ایفا کنند . زیرا در جنگ محدود ، عوامل روحی اهمیت فوقالعاده ای دارند ، نه تنها به هنگام گرفتن تصمیم جنگ بلکه در جریان عملیات جنگی ، بدین سبب که هریک از طرفین جنگ قادر است که عملیات را تصاعد ببخشد تا به مرتبه جنگ گسترده برسد ، و آنچه مانع از آن میشود این است که رهبری سیاسی قیودی بر نتایج دلخواه خویش بگذارد به طوری که از یکی از سه نتیجه زیر بیرون نباشد 1) ادامه جنگ 2) شکست محدود 3) حالت جمود . و هر سه نتیجه بهتر از نتیجه یک جنگ گسترده است . بنابر این ، سیاست جنگ محدود سه حالت را پیش میاورد و تحمیل میکند » الف- توانایی ایجاد فشار بجای نهدید به جنگ گسترده و این بستگی به انعطاف و مهارت رهبری سیاسی دارد . ب - توانایی ایجاد جوی که در ان به محض درگیری و برخورد ، موجودیت ملی به خطر نیفتد و این بستگی به انعطاف و مهارت دیپلماسی دارد . ج – توانایی تسلط بر افکار عمومی . و این کار بستگی به شجاعت رهبری دارد . رهبری سیاسی باید یقین داشته باشد که پیروزی گسترده دیگر محال است و افکار عمومی به نوبه خود باید بفهمند که امور را اگر به سوی سراب پیروزی تام و تمام سوق دهند خطرناک خواهد گشت . مردم آمریکا بایدبدانند که با سپری شدن دوره ای که سلاح هسته ای در انحصار آمریکا بود جنگ گسترده میتواند اخرین وسیله سیاست به شمار آید و برای چاره هر کشمکشی که پیش بیاید باید یکی از این دو راه را برگزینیم : جنگ محدود ، و جمود . دوره دستیابی (( به همه چیز یا هیچ چیز)) دیگر سپری شده است . 4 – هدف در استراتژی جنگ محدود عبارت است از تقویت بازدارندگی در درجه اول بعد اگر در بازدارندگی شکست خوردیم ، جو را پیش از آنکه چرخ بازدارندگی به دوران آد برای یک مصالحه و توافق آماده میسازیم . این خیلی بهتر از توسل به جنگ گسترده برای مقابله با یک تهدید محدود است . وظیفه ما این است که جنگ محدود را شیوه ای تلقی کنیم که به ما اجازه و فرصت میدهد تا به مذاکره با طرف بنشینیم ، بدینسان وسیله ای است برای جلوگیری از بدتر شدن وضع یا تصاعد خطرناک آن . به عبارت دیگر استراتژی جنگ محدود خاصیت بازدارندگی دارد و موفق به آن میشود اما نه از طریق تهدید و نابودی کامل دشمن – که باور کردنی نیست – بلکه از طریق محروم ساختن وی از اینکه با به کاربردن زور بتواند آنچه را که میخواهد بدست آورد و این امری است که هم قابل اجراست و هم باور کردنی . بدین سان تهدید با نیرویی معقول و قابل بکار رفتن خیلی موثر تر است از تهدید با نیرویی هولناک که قابل بکار رفتن نباشد . این است راز برتری جنگ محدود بر جنگ هسته ای گسترده .... www.Military.ir .. worior مطالب فوق خلاصه ای از کتاب استراتژی بین المللی نوشته جلالدین فارسی ادامه دارد انشالله .
- 49 پاسخ ها
-
- 11