جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'سلاح هسته ای'.
پیدا کردن 3 results
-
بسمه تعالی 182 سه درس از درگیری نظامی روسیه و اوکراین در این نوشتار به سه نکته ی مهم نظامی ازصدها نکته در درگیری اخیر روسیه و اکراین پرداخته می شود. این درس ها به ترتیب اولویت به سه سطح راهبردی ( استراتژیک) ، راهکنشی ( تاکتیکی ) و راهکاری ( تکنیکی) پرداخته می شود. در مورد تعریف استراتژی و راهبرد به موضوعات دیگر در همین انجمن مراجعه کنید. در مورد تفاوت سطح تاکتیکی و تکنیکی باید توجه داشت که تاکتیک بالاترین سطح توصیف رفتار است اما تکنیک ها توصیف دقیق تری از رفتار در زمینه یک تاکتیک ارائه می دهند. در تعاربف مرتبط با سطوح رفتاری، سطح دیگری به نام پردازه یا رویه(procedure) نیز تعریف می شود که در اینجا به آن نمی پردازیم زیرا معمولا رویهها یک توصیف سطح پایین و بسیار دقیق از رفتار در زمینه یک تکنیک ارائه میدهند و در بررسی های سیاستی چندان به کار نمی آیند. همچنین به دلیل اینکه بخش اعظم یادداشت در مورد یک موضوع راهبردی است در این قسمت ارسال می شود. در بخش راهبردی، تلاش نمودیم با شناسایی رفتار کشورهای خواستار هسته ای شدن، به یک دسته بندی رسیده و مدل مناسبی را برای ادامه پارادایم هسته ای ایران در مواجهه با قدرت های هسته ای پیشنهاد کنیم. بدیهی است تنها ارائه اصل ایده مولف دراین یادداشت مورد نظر بوده است و هرگونه توسعه در اصل نظریه و مفاهیم مرتبط نیازمند پژوهش های بیشتر است. درس اول: سطح راهبردی : در بررسی های نظری مرتبط با سلاح های هسته ای، معمولا سه فاز اشاعه، خلع سلاح و کنترل را به عنوان تاریخچه این موضوع بیان می کنند ولی با توجه به موضوع مورد بحث ما، درروند ورود تسلیحات اتمی به تاریخ سیاسی/ نظامی دنیا می توان آن را به دو دوره تقسیم بندی کرد: نخست بدو پیدایش و در ادامه آن دوران اشاعه، در این دوره کشورهای فاتح جنگ دوم جهانی یکی پس از دیگری به باشگاه دارندگان سلاح اتمی[1] وارد شدند و نقش خود را به عنوان یک ابر قدرت برای دهه های بعد در عرصه سیاسی نظامی دنیا تثبیت کرده و بر همین اساس ساز و کار های لازم را نیز ایجاد کردند. دوم دوران منع اشاعه یا فاز کنترل، در این دوره پس از شکل گیری معاهده بین المللی NPT[2] که در 1968 تدوین و از 1970 اجرایی شد، قدرت های دارای سلاح اتمی تا آن زمان با به رسمیت شناختن و مشروعیت بخشیدن[3] به توانایی نظامی اتمی خود[4]، جلوی ورود دیگر کشورها به این عرصه، به عنوان یک فاکتور مهم با پتانسیل تغییر پارادایم[5] حاکم بر وضعیت نظامی و به تبعیت آن وضعیت سیاسی کشورها را گرفتند. تا قبل از این دوره کشوری چون چین که در آن دوره از نظر قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی کشوری جهان سومی بود با کمک هایی که به طرق مختلف به دست آورد در 1964 اولین تست اتمی اش[6] را انجام داد و توانست خود را به عنوان یک قدرت اتمی مطرح کند و از بستر به دست آمده از قدرت نظامی توانست جایگاه نظامی و حتی اقتصادی اش را بهبود بخشد. حتی روسیه که تا پیش از جنگ جهانی دوم یک قدرت نظامی دست چندم اروپایی بود صرفا با اتکا به توان اتمی که از سال 1949 آن را به دست آورد[7] توانست خود به را به عنوان یک هماورد تمام عیار در برابر آمریکا (بلوک غرب) مطرح سازد. به عنوان یک نتیجه منطقی کشورهای عضور باشگاه اتمی خواهان محدود شدن "حق" دسترسی دیگر کشورها به سلاح اتمی به عنوان مهمترین فاکتور ایجاد برتری نظامی شدند. از 1970 تا کنون کماکان در فاز کنترل یا منع اشاعه اتمی از سوی کشورهای اتمی نسبت به دیگر کشورها[8] به سر می بریم. به رقم مانع تراشی ها و ایجاد ساز و کارهایی چون NPT کشور های دیگری نیز به طرق مختلف از جمله با راه اندازی برنامه های اتمی پنهانی سعی به ورود به باشگاه دارندگان سلاح اتمی داشتند. از جمله این کشور ها می توان به کره جنوبی، کره شمالی، آفریقای جنوبی، هند، عراق، پاکستان، آرژانتین، ایران، سوریه، اسرائیل و لیبی اشاره کرد. در این بین تنها کشورهای کره شمالی، هند و پاکستان توانستند به طور موفقیت آمیز و علنی به توانایی تولید سلاح اتمی دست یابند و آن را حفظ کنند. اسرائیل نیز به رقم آنکه تمامی کارشناسان نظامی بر حجم قابل ملاحظه تسلیحات اتمی آن متفق القول هستند[9] اما به طور رسمی سیاست انکار و ابهام اتمی[10] را در پیش گرفته است. هند در سال 1974 [11]و پاکستان در سال [12]1998 اولین آزمایش های اتمی خود را انجام دادند. به رقم سیاست های کنترلی[13] و محدود کننده ای که از سوی آمریکا علیه برنامه اتمی این دو کشور در پی گرفته می شود، از جمله معامله اتمی هند-آمریکا[14] که در سال 2005 امضا شد، این دو کشور به دلیل عدم واگذاری تسلیحات اتمی خود تا به امروز توانسته اند از مزایای نظامی و سیاسی دارا بودن این دست تسلیحات استفاده قابل توجه ببرند و حتی در عین اینکه هیچ تحریم همه جانبه ای را تجربه نمی کنند روابط سیاسی و اقتصادی عمده ای را با غرب و حتی چین و روسیه بر قرار سازند. برخی کشورها نیز وضعیتی ویژه و نسبتا پیچیده تر را تجربه کرده اند. این کشورها لیبی، کره شمالی و ایران هستند. لیبی : لیبی برنامه اتمی خود را از اواخر دهه 1960 در پیش گرفته بود، اما در عمل هیچ گاه نتوانسته بود برنامه اتمی خود را به مرحله تست اتمی برساند. برنامه اتمی لیبی یک برنامه نسبتا گسترده و شامل ابعاد مختلفی بود. این کشور در ابتدا تلاش کرد مستقیما از چين سلاح اتميخريداري كند ولی موفق نشد. پس از آن یک راكتور تحقيقي 10 مگاواتي را براي نيروگاه تاجورا از شوروي خريداري كرد و برنامه ساخت یک راكتور 440 مگاواتي دیگر به همراه شوروي را شروع کرد که این نیز به نتیجه نرسید. در یک تلاش ناموفق دیگر در ديدار محرمانه اي در پاريس، ليبي و پاكستان معاهده مخفيانهاي براي ساخت سلاح امضا کردند اما اين موضوع هم هيچ وقت به نتيجه نرسيد. قذافی حتی با خود آمریکا هم برای خرید فن آوری هسته ای مذاکره نمود. پس از دهها تلاش ناموفق در طی حدود بیست سال، در دهه نود میلادی فشار های جدی برای منصرف کردن لیبی از برنامه هسته ای اش آغاز شد. نهایتا لیبی در سال 2003 طی توافقی[15] اعلام کرد که کلیه مواد و تجهیزات مربوط به برنامه اتمی اش را از بین می برد و حتی بخشی از این تجهیزات مستقیما به آمریکا منتقل شد. هدف از این کار تنش زدایی[16] و عادی سازی روابط با غرب بود. این سیاست تنش زدایی توانست در سال های پس از آن روابط اقتصادی لیبی را به عنوان یک تامین کننده نفت با برخی کشورهای اروپایی بهبود بخشد اما روابط لیبی و غرب هیچگاه به مرحله عادی سازی تمام عیار نرسید. در نهایت همان کشورهای اروپایی چون فرانسه و ایتالیا که شرکای عمده حکومت دیکتاتوری معمر قذافی بودند نقش عمده ای را در ساقط کردن حکومت وی ایفا کردند. لیبی از توانایی رسیدن به یک فناوری بسیار مهم نظامی صرف نظر کرد اما در برابر، تنها تحریم هایی که آن را از حقوقش منع کرده بود را تا حدی از پیش پا برداشت. --- مثال لیبی به خوبی نشان می دهد قدرت های اتمی بدون هیچ هزینه ای تنها با معامله بر سر تحریم هایی که برای طرف مقابل وضع کرده اند ، بدون اینکه واقعا امتیازی به کشور طرف معامله بدهد، برنامه اتمی دیگر کشورها را بر می چینند و عامل برتری[17] بی چون و چرای خود را حفظ می کنند. کره شمالی: اولین تلاش های جدی کره شمالی برای دست یابی به سلاح اتمی به 1962 باز می گردد، در آن دوره پیونگ یانگ خود را متعهد به تبدیل شدن به چیزی می دانست که "دژ تمام عیار[18]" می نامید؛ چیزی که در نهایت به حکومت کره شمالی به شدت نظامی گرا ی امروزی ختم شد.[19] [20] کره شمالی در نهایت توانست اولین آزمایش اتمی شکافتی اش[21] را در سال 2006 به انجام رساند و خود را به عنوان یک قدرت اتمی جدید معرفی کرد. کره شمالی در مجموع تا سال 2017، شش آزمایش اتمی انجام داد که قوی ترین آنها یک بمب اتمی شکافتی تقویت شده بود و بنابر برخی تخمین ها[22] معادل 250 کیوتن TNT قدرت داشت. اهمیت این آزمایش ها در برنامه اتمی هر کشوری از آن روست که دانش ساخت و بهینه سازی سلاح های اتمی به شدت تجربی و نیازمند آزمون و خطاهایی ست که در کامل ترین شکل آن صرفا از طریق تست های گرم به دست می آید. البته انواع دیگری از تست های جایگزین برای تست تمام عیار (full-scale) مانند تست هیدرو نیز وجود دارد. آزمایش هیدرو-هسته ای یا زیر بحرانی که در آن مواد سوخت معمولی برای سلاح هسته ای کمتر از مقدار لازم برای حفظ یک واکنش زنجیره ای است حتی توسط معاهده منع جامع آزمایش هسته ای منع نشده است ولی برای اجرا نیاز به دانش فنی بالا دارند. بدین جهت پیشرفتگی و بهینگی سلاح های اتمی کشورهای دارنده این دست تسلیحات کاملا نسبت مستقیمی دارد با تعداد آزمایش های اتمی ( انفجار) که این کشورها ترتیب داده اند. ایالات متحده حد فاصل سال های 1945 تا 1992 تعداد 1032 مورد انفجار اتمی آزمایشی را در کارنامه خود ثبت کرد[23] این تعداد برای اتحاد جماهیر شوروی/ روسیه حد فاصل سال های 1949 تا 1991 معادل 981 مورد بود[24]. پس از تحریم های شدید، پیونگ یانگ که پیش از آن نیز سعی کرده بود خود را ایزوله نگاه دارد با فشارهای شدیدی مواجه شد. این رژیم با هدف کاهش تحریم های شورای امنیت و آمریکا در سال 2018 گفت و گوهایی را با آمریکا و همسایه جنوبی اش در پیش گرفت. در نتیجه این گفت و گو ها که به دیدار دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مون جائه[25] رئیس جمهور کره جنوبی، و کیم جونگ اون[26] رهبر کره شمالی در سال 2019 انجامید، کره شمالی متعهد شد برنامه آزمایش های اتمی خود را متوقف کند، علاوه بر آن کره شمالی بخشی از تاسیسات اتمی خود را نیز داوطلبانه منهدم کرد و به برخی از بازرسی های بین المللی و دیگر اقدامات نیز تن داد. در 31 اکتبر 2018، قانونگذار کیم مین کی[27] از حزب حاکم دموکرات کره جنوبی[28] بیانیه ای صادر کرد که در آن فاش ساخت که مقامات سرویس اطلاعات ملی کره جنوبی[29] چندین سایت آزمایشی هسته ای و موشکی کره شمالی را رصد کرده اند و آنها اکنون برای بازرسی بین المللی آماده هستند. کیم همچنین اظهار داشت که سایت آزمایش هسته ای پونگی-ری[30] کره شمالی که اکنون غیرفعال است و پایگاه پرتاب ماهواره سوهاه[31] در این مشاهدات گنجانده شده است. این دیدار توسط مقامات اطلاعاتی همراه با توافق سپتامبر 2018 پیونگ یانگ بود که در آن رهبر کره شمالی کیم جونگ اون با بستن سوها موافقت کرد و به کارشناسان بین المللی اجازه داد تا برچیده شدن سایت آزمایش موتور موشک و سکوی پرتاب را مشاهده کنند[32]. --- در مورد کره شمالی مشاهده می کنیم که بر خلاف لیبی حتی متوقف شدن 4 ساله برنامه اتمی اش در عمل به هیچ موردی از رفع تحریم و کاهش فشارهای آمریکا بر این کشور نیانجامید. حتی با اینکه بر خلاف لیبی دانش هسته ای را تاحدود زیادی به دست آورده بود و سلاح هسته ای را هم تست نموده بود. به طور خلاصه در این بخش مایلم استدلال کنم که مشخصا داشتن دانش هسته ای و یا حتی پیش رفت در این دانش و ساختن سلاح نمی تواند موجوب تثبیت حق داشتن دانش هسته ای و حق داشتن سلاح هسته ای شود. برای تثبیت این حق مشخصا به موارد دیگری نیاز است مهم ترین فاکتورهای دیگری که به نظر می رسد اراده سیاسی در نوع مذاکره و یا داشتن قدرت های دیگر مکمل ( واضحا قدرت اقتصادی و یا ارتش متعارف قدرتمند) است. اوکراین: پس از سخنرانی زلنسکی در مورد قدرت اتمی از دست رفته اوکراین توجه جهانی باردیگر به این موضوع جلب شد. در ایران نیز سایت های خبری این موضوع را دستمایه تبلیغات عمدتا سیاسی خود قرار دادند. واقعیت آن است که در سال 1991 و پس از فروپاشی شوروی، اوکراین تازه استقلال یافته دارای 3 هزار کلاهک اتمی بود که پس از آمریکا و روسیه آن را به سومین کشور دارنده بیشترین سلاح اتمی در دنیا تبدیل می کرد[33]. اوکراین به عنوان یک کشور اروپایی و یکی از مهمترین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی از لحاظ صنعتی توان قابل توجهی در سطح دنیا داشت. نظام دیوانی و اقتصادی نسبتا منظمی داشت و عملا درگیر هیچ یک از مشکلاتی که کشوری چون ایران امروز درگیر آن است نبود، اما به دلایلی از جمله بحران های مالی به ارث رسیده از شوروی سابق (نفوذ امنیتی های سابق در نهاد های به ظاهر دمکراتیک) و نیز سعی در تنش زدایی با غرب و ایجاد روابط گرم اقتصادی از توان اتمی خود دست کشید. در 1994 در توافقنامه بوداپست[34] که میان اوکراین، بلاروس و قزاقستان که کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی دارای ذخایر تسلیحات اتمی بودند از یک سو، و روسیه، انگلیس و آمریکا ازسوی دیگر، سه کشور استقلال یافته قبول کردند در ازای " تضمین های امنیتی در برابر تهدید یا استفاده از قوای نظامی علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی شان" تسلیحات اتمی خود را واگذار کنند[35]. این امر درحالی بود که طبق برخی گزارش ها اوکراین صرفا به صورت فیزیکی این کلاهک ها را در اختیار داشت و امکان فعال سازی آنها صرفا از طریق کدهایی[36] بود که در اختیار روسیه بود[37] [38]. در سال 2009 نیز روسیه و ایالات متحده بیانیه مشترکی را صادر و در آن اعلام داشتند که تضمین های امنیتی توافق نامه بوداپست حتی پس از انقضای معاهده ی START کماکان پابرجا خواهد ماند[39]. دولت اوکراین گمان می کرد امنیت اوکراین به دلیل اشتراکات فرهنگی، اقتصادی و حتی قومی فراوان با روسیه همواره از جانب مرزهای شرقی اش تامین خواهد بود، و علاوه بر آن با این اقدام در جهت تنش زدایی با غرب روابط سیاسی و اقتصادی بسیار گسترده ای را نیز با بلوک غرب به دست خواهد آورد که به رونق هرچه بیشتر اقتصاد و صنعت اوکراین کمک می کند. اما همه اینها، با وجود پتانسیل عظیمی که این کشور به عنوان مهمترین و صنعتی ترین جمهوری اتحاد جماهیر شوروی پس از روسیه از آن برخوردار بود، نه تنها موجب شکوفایی چشم گیر اقتصادی اوکراین نشد بلکه تمامیت ارضی اش نیز تامین نشد. هیچ یک از تضمین های داده شده از سوی روسیه و آمریکا و دیگر کشور ها در زمان اشغال کریمه و مناطق شرقی اوکراین گره ای از کار کیف نگشود، و حداکثر اقدام برخی کشورهای غربی اعمال تحریم های محدود، ارسال تسلیحات دست چندم و نه چندان تاثیر گذار و در نهایت لفاظی بود. در این بین آلمان حتی مرزهای هوایی خود را به روی هواپیمای انگلیسی حامل کمک نظامی بست[40].البته اکنون و پس از آغاز تجاوز روسیه رویه ارسال سلاح به اوکراین تغییر یافته و سیل سلاح های غربی به این کشور سرازیر شده است. البته در همین برهه هم طرف های غربی سعی در حفظ سطح تنش داشته و از ارسال سلاح هایی که خاک روسیه را هدف قرار دهد سرباز می زنند. ( برای نمونه عدم ارسال پرتابه های برد بلند هیمارس تاکنون) --- در مورد اکراین می توان دید که این کشور نه تنها از توان اتمی خود دست کشید، بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی که در تمام سال های پس از فروپاشی شوروی داشت نتوانست توان نظامی کنوانسیونی خود را حفظ کند چه رسد به ارتقای تجهیزات. بسیاری از تجهیزات نظامی باقی مانده از دوره شوروی از وضعیت عملیاتی خارج و یا حتی اوراق شدند، از سوی دیگر هیچ نوسازی عمده ای نیز به دلیل مشکلات اقتصادی عمده در ارتش این کشور، به رغم توانایی فنی و صنعتی عظیمی که در اختیار داشتند صورت نگرفت. این بخش از استدلال متکی بر آن است که تصور سیاستمداران اکراین مبتنی بر به دست آوردن فاکتورهای دیگر قدرت مانند قدرت اقتصادی و یا داشتن ارتش متعارف قوی بدون سلاح هسته ای، چقدر نادرست بوده است و امروز مشخص است که با حفظ تسلیحات هسته ای احتمال حمله روسیه بسیار کمتر می شد. ایران: برنامه اتمی ایران به رغم قدمت قابل توجه[41] [42] هیچگاه به مرحله آزمایش گرم سلاح اتمی نرسید. در طی دو دهه اخیر در موارد متعدد ایران جهت محدود کردن و یا حتی تعلیق برنامه اتمی خود با گروهی از کشورهای غربی و یا مجموعه کشورهای عضور شورای امنیت مذاکره کرده است. این تاریخ طولانی مذاکرات شامل بیانیه سعدآباد[43]، توافق بروکسل[44]، توافق پاریس[45]، مذاکرات 6 گانه ژنو[46]، تفاهم هستهای لوزان[47] و نهایت برجام (JCPOA)[48] می باشد. در هر دوره از توافقات طرف ایرانی با اعتماد سازی (در حوزه های اتمی و حتی غیر اتمی)، تعلیق برنامه اتمی، توقف توسعه برنامه، کاهش ذخایر اورانیوم غنی شده، کاهش تعداد سانتریفیوژ ها[49]، تعطیلی تاسیسات، بازرسی های سخت گیرانه و بی نظیر در سطح دنیا و ... را پذیرفته، دست آورد این مذاکرات اما همواره کارشکنی، حفظ و حتی تشدید تحریم ها، محور شرارت خواندن ایران، تهدید به حمله نظامی، عدم اجرای وعده های داده شده به طرف ایرانی، تحریم های فلج کننده، مصادره اموال، منع تجارت با ایران، تحریم نفتی و بانکی، تهدید های چند باره در دوره اوباما و ترامپ به مورد حمله اتمی قرار گرفتن، تعطیلی و عقب ماندگی برنامه اتمی، ترور های متعدد دانشمندان اتمی، جاسوسی و خراب کاری های عمده در صنعت اتمی ایران بوده است. مهم ترین باخت ایران در جریان مذاکرات از دست دادن پتانسیل تولید سالانه 4 الی5 کیلوگرم پلوتونیوم بر اثر از دست دادن راکتور آب سنگین اراک بود. نقل قول هایی منتسب به صالحی و یا مرحوم فخری زاده وجود دارد که خروجی آب سنگین اراک را مناسب تولید سلاح ندانسته اند. از سوی دیگر برخی معتقدند که این مقدار پلوتونیوم با اندکی تغییر در طراحی راکتور، پتانسیل تولید سالانه یک یا دو سر جنگی تاکتیکال ( حدود 20 کیلو تن) را برای ایران فراهم می نمود. ---- وضعیت امروز ایران در مقایسه با موارد پیش گفته نشان دهنده ی خسارت بیش از حدی است که ملت ایران تنها از" نحوه ی مذاکره و اراده ی سیاسی بلاتکلیف موجود" متحمل شده اند. در مجموع مذاکرات و معامله های اتمی ایران حتی نسبت به مورد حداقلی چون لیبی نیز سودمند نبوده است. این در حالی ست که در مورد لیبی و کره شمالی، این دو کشور به واقع چیز زیادی را از دست ندادند، لیبی حتی به توان فنی ساخت سانتریفیوژ نرسیده بود، کره شمالی نیز تسلیحات اتمی خود را واگذار نکرد، و تاسیسات اتمی مهم و تاثیرگذاری را به تعطیلی نکشاند، به همین چندان جهت انتظار دریافت امتیاز های چشمگیری از آمریکا را می توان برای آنها متصور نبود. حال آنکه ایران در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت اتمی همه چیز را داد و هیچ به دست نیاورد. نتیجه گیری: از آنچه در مورد تاریخچه هسته ای شدن کشورها گفته شد می توان چهار مدل را در انواع مذاکرات انجام شده با قدرت های اتمی شناسایی نمود. مدل اول مذاکره بر سر دانش هسته ای ؛ مدل لیبی است. مدل دوم مذاکره بر سر حق ساخت سلاح هسته ای؛ مدل کره شمالی است. مدل سوم مذاکره بر سر حق انباشت سلاح های هسته ای؛ مدل اکراین است و مدل چهارم که مدل هند و پاکستان است مدل مذاکره بر سر حق کاربست سلاح هسته ای است. مدل ایران اما مشخصا یک مدل بلاتکلیف است. ایران با سابقه بسیار طولانی در دانش هسته ای جهت حفظ این دانش و بر سر موارد ادعایی مذاکرات را شروع نمود.سپس به طور مخفیانه برای ساخت سلاح هسته ای اقدام کرد و به طور مخفیانه بدون رسیدن به مرحله تست گرم آن را کنار گذاشت. از آن زمان همواره با موضوع "بازه فرار هسته ای" بازی می کند و در یک بلاتکلیفی مطلق تحریم هایی که باید برای ساخت سلاح متحمل می شد را تحمل کرده و بدون ساخت سلاح تنها با بازی با کارت فرار هسته ای قصد امتیاز گیری از کشورهای هسته ای را دارد. توضیح بیشتر آنکه در دوره های قبل از دولت تدبیر و امید سعی می شد از افزایش میزان غنی سازی و حجم ذخایر اورانیوم غنی شده به عنوان اهرمی در مذاکرات برای امتیاز گرفتن - یا موضوعی برای معامله – استفاده شود. اکنون اما به نظر می رسد ادبیات جدیدی در حال شکل گرفتن است . ادبیاتی که امروزه در سطح نخبگانی و بعضا مردمی شکل گرفته است عموما بر پایه این رویه است که ایران ابتدا بمب (کلاهک) اتمی را بسازد و سپس بر سر آن با طرف های غربی و شرقی مذاکره کند. تجربه اوکراین به وضوح نشان می دهد که این ره به ترکستان است و توفیقی از این مسیر نصیب ایران نخواهد شد. اوکراین بر سر سه هزار کلاهک اتمی با امضای شرق و غرب توافق کرد، و امروز در حالی در لبه فروپاشی اقتصادی و تجزیه ایستاده است که آن توافق ها و امضای مکتوب شده در همان روی کاغذ باقی مانده اند. به بیان دیگر کلیه فعالیت ها و مذاکرات صورت گرفته با کشورهای در شرف اتمی شدن یک بازی مجموعه صفر[50] بوده است که در آن یک طرف همه چیز را به دست می آورد و طرف دیگر همه چیز را از دست می دهد. تجربه دو دهه مذاکرات اتمی در دولت های مختلف با رویکرد های مختلف نیز به نوبه خود این نظر را اثبات کرده است. در شرایط موجود با یک نگاه واقع گرایانه نمی توان وضعیتی را در یک بازی مجموعه صفر متصور بود که ما برنده کامل و قدرت های اتمی یا درواقع اعضای شورای امنیت[51] بازنده تحولات باشند. در این حالت بهترین رویکرد ممکن این است که بتوان با ابتکار عمل معادلات را به سمت بازی با مجموع غیر صفر[52] سوق داد. خروجی این بازی باید احقاق تمامی حقوق ملت ایران و رفع تمامی تحریم ها و موانع باشد، بدون اینکه چیزی را – یا مانند مذاکرات پیشین همه چیز را - در این بین ببازیم. در این رویکرد جمهوری اسلامی ایران ساخت، عملیاتی سازی و انباشت سلاح اتمی را به انجام می رساند و به هیچ وجه بر سر مواردی چون میزان ذخایر اورانیوم غنی شده، تعداد و نوع سانتیرفیوژ ها، درصد غنی سازی و ... مذاکره نمی کند. با خارج شدن از آن بازی بی حاصل و کهنه 20 ساله، در واقع این بار ایران به عنوان یک قدرت اتمی اثبات شده[53]، بر سر کاربرد و یا عدم کاربرد سلاح اتمی مذاکره می کند و نه بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی، حفظ و یا از دست دادن ظرفیت صنعت اتمی. این درواقع سطح و ادبیاتی ست که ابر قدرت ها در قالب آن با یکدگیر صحبت و مذاکره می کنند، رویه ای ست که آمریکا و روسیه برای دهه ها از آن پیروی کرده اند. مواردی همانند اینکه توافق شود در چه محل هایی سلاح اتمی انباشت شود یا نشود یا در چه تعدادی به چه شکلی صورت گیرد همگی از مصادیق مربوط به حوزه کاربرد (مقدمات کاربرد) می باشد. لاجرم ایران نیز برای خروج از این دور باطل و بی سرانجام بیست ساله ناگریز است که وارد این فاز شود. البته در برابر این سیاست برخی بیم سرنوشت کره شمالی را برای ایران می دهند و معتقدند که پیونگ یانگ پیشتر این مسیر را پیموده و جز انزوای بی مانند در سطح بین المللی و رشد فقر چیزی نصیبش نشده است. اما اشتباه این استدلال از آن جا ست که اولا کره شمالی اساسا در قطع رابطه خودخواسته با دنیا به سر می برد و ایزوله بودن نسبت به دیگر کشورهای دنیا روش حاکمرانی بوده است که حکومت کمونیستی این کشور به صورت خودخواسته در پیش گرفته است. کره شمالی هیچگاه در هیچ برنامه و یا مذاکره ای قصد ارتباط و تجارت آزاد با جامعه جهانی را نداشته است. دوم آنکه مساله سلاح اتمی برای کره شمالی، آنچنان که پیشتر در ابتدای این یادداشت اشاره شد از بدو امر مساله ای در قالب تفکر قلعه ای و صرفا دفاعی بود. پیونگ یانگ در طی حدود هفتاد سال گذشته (پس از جنگ کره) همواره به دنبال تبدیل شدن به دژی تمام عیار بوده است و نه یک ابر قدرت فعال و دارای ارتباطات گسترده در سطح دنیا، و مسیری کاملا متضاد با مسیر پیشنهادی در این یادداشت را در پی گرفته است. به بیان دیگر در نظر مخالفان رویه پیشنهادی بین رفتار سیاسی[54] و مساله سلاح اتمی کره شمالی، یک مغالطه بزرگ صورت می گیرد. اما در مدل هند و پاکستان که از جمله دارندگان سلاح اتمی در مقیاس قابل توجه هستند، مساله سلاح اتمی آنها کاملا( اگرچه به طور غیر رسمی) پذیرفته شده و هدف هیچ کارزار فشار حداکثری و تهدید به جنگ از سوی هیچ ابر قدرتی دیگر نیستند. این دو کشور نه تنها مورد تحریم های فلج کننده قرار نگرفته اند بلکه روابط عمده ای با شرق و غرب داشته و حتی این روابط وارد حوزه نظامی نیز شده است. علاوه بر این به دلیل توان تسلیحات اتمی این کشور ها دیگر کشورها اساسا نمی توانند تمام گزینه ها را برای آنها روی میز بگذارند و ابزارهای فشار احتمالی برای ایشان به شدت محدود شده است. دامنه این موضوع فراتر از این موارد رفته و حتی کار به آنجا می کشد که آمریکا به شدت با مسائلی که حاکمیت ملی این کشورها را به خطر بیاندازد مقابله می کند، چرا که بیم آن دارد که در میان آشوب تسلیحات اتمی این دو به دست دیگر کشور ها و یا حتی بازیگران غیر دولتی بیافتد. مشخص است که راه فعلی که جمهوری اسلامی ایران در حال پیمودن آن است مسیر "کره شمالی سازی" است. آنچنان که در طی دو دهه گذشته نیز جز افزایش انزوا و تحریم، بسته شدن انواع مسیر های تجاری و مالی ماحصلی برای ایران نداشته است. [1] nuclear-weapon states [2] Non-Proliferation Treaty [3] کشورهایی که تا پیش از 1 ژانویه 1967 سلاح اتمی خود را ساخته و آزمایش کرده اند. [4] شامل آمریکا، انگلیس و شوروی که قدرت های اتمی بنیانگذاران NPT بودند و از آنها به عنوان Recognized nuclear-weapon state ratifiers یاد می شود، و کشورهایی چون چین و فرانسه که سلاح آتمی آنها به موجب این پیمان به رسمیت شناخته شد Recognized nuclear-weapon state acceders [5] Paradigm shift [6] در 16 اکتبر 1964 چین نام خود را به عنوان 5 امین کشوری که پس از آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه دست به آزمایش سلاح اتمی زده است در تاریخ ثبت کرد. چین پروژه دست یابی به سلاح اتمی خود را از اواسط دهه 1950 و پس از جنگ کره آغاز کرده بود، و البته در این مسیر از کمک های چشم گیر شوروی در حوزه مسائل فنی و تجهیزات برخوردار شده بود. تحقیقات در باره طراحی این بمب در موسسه فیزیک و انرژی اتمی پکن، و کار غنی سازی اورانیوم در منطقه لانژو صورت می گرفت. اما با سرد شدن روابط شوروی و چین در اواخر دهه 1950 شوروی از همکاری های فنی در این پروژه دست کشید. در جوئن 1959 نیکیتا خروشچف تصمیم گرفت از ارائه نمونه اولیه بمب به چینی ها خودداری کند. این مساله چین را وادار کرد تا کار بر روی سلاح اتمی را با اتکا به توان داخلی و تحت پروژه 59-6 پیگرید. سرانجام در اکتبر 1964 چین توانست اولین آزمایش اتمی خود را در صحرای گوبی در غرب چین، در نزدیکی جاده تاریخی ابریشم به انجام برساند. این بمب معادل 22 کیلوتن قدرت داشت که 1 کیلوتن بیشتر از بمب Fat Man بود که آمریکا در طی جنگ جهانی دوم با آن شهر ناکازاکی را نابود کرده بود. چین در مجموع 47 آزمایش اتمی انجام داد که آخرین آن در 29 جولای 1996 تنها 2 ماه پیش از امضای معاهده ی منع آزمایش اتمی (CTBT) بود. قوی ترین این آزمایش ها معادل 4 مگاتن (4 میلیون تن) TNT قدرت داشت که از نوع هیدروژنی بود. [7] اتحاد جمهاهیر شوروی سابق اولین آزمایش اتمی اش را در تاریخ 29 آگوست 1949 با کد "RDS-1" در سایت تست Semipalatinsk در قزاقستان امروزی به انجام رساند. این بمب معادل 22 کیلوتن TNT قدرت داشت. پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی در 1945، و دیدن قدرت بی مانند این تسلیحات جوزف استالین دستور داد تا در طی یک دوره 5 ساله پروژه ساخت بمب اتمی به انجام برسد و این مهم بر عهده دانشمند اتمی جوان، ایگور کورچاتوف گمارده شد. بمب RDS-1 شباهت بسیار زیادی به بمب Fat Man آمریکایی داشت که ناکازاکی را ویران کرده بود. این به این دلیل بود که شوروی توانسته بود با جاسوسی اطلاعات پروژه منهتن و آزمایش Trinity را به دست آورد و بر اساس آن بمب پلتونیومی خود را طراحی کند. [8] prohibition of development, production, stockpiling and use [9] دست کم 90 کلاهک اتمی [10] Atomic ambiguity [11] اولین تست اتمی هند تحت پروژه Pokhran I در 18 می 1974 در شمال شرقی منطقه پوکاران در ایالت راجستان در فاصله کمتر از 100 کیلومتری مرز پاکستان صورت گرفت. این بمب که "بودای خندان" نام داشت در یک شفت زیر زمینی منفجر شد و قدرتی معادل 12 کیلو تن (12000 تن) TNT داشت. این قدرت حدودا معادل نیمی از توان بمب اتمی ترینیتی بود که اولین تست اتمی تاریخ (در 16 جولای 1945) بود که توسط آمریکا انجام شد. هند حد فاصل سال های 1974 تا 1998 تحت پروژه های Pokhran I و Pokhran II در مجموع 7 آزمایش اتمی انجام داد که قدرتمند ترین آنها معادل45 کیلوتن TNT قدرت داشت. [12] پاکستان اولین تست اتمی خود را در تاریخ 28 می 1998 پاسخ به برنامه Pokhran II هند تحت پروژه Chagai-I به انجام رساند. در این پروژه در مجموع 5 آزمایش سلاح اتمی صورت گرفت که قوی ترین آنها معادل 40 کیلوتن TNT قدرت داشت. در سال 2005 بینظیر بوتو مدعی شد که پدرش ذوالفقار علی بوتو به وی گفته بوده که پاکستان از سال ها قبل، و در واقع در سال 1977 توانسته بوده به سلاح اتمی دست یابد اما صرفا به دلیل اجتناب از تنش های بین المللی از آزمایش آن سرباز زده بود، و در سال 1998 تنها پس از آزمایش های اتمی جدید هند انگیزه لازم برای اجرای آزمایش اتمی به دست آمد. [13] Arms control policy [14] India–United States Civil Nuclear Agreement [15] https://www.armscontrol.org/factsheets/LibyaChronology [16] De-escalation [17] The factor of superiority [18] all-fortressization [19] Samuel Ramani (February 18, 2016). "These 5 things help make sense of North Korea's nuclear tests and missile launch" [20] John Pike. "Nuclear Weapons Program". globalsecurity.org. Archived from the original on March 2, 2010. [21] nuclear fission device [22] NORSAR revised estimate based on a tremor of 6.1M [23] https://www.ctbto.org/nuclear-testing/the-effects-of-nuclear-testing/the-united-states-nuclear-testing-programme. [24] https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_nuclear_weapons_tests_of_the_Soviet_Union [25] Moon Jae-in [26] Kim Jong-un [27] Kim Min-ki [28] Democratic Party of Korea [29] National Intelligence Service [30] Punggye-ri [31] Sohae [32] "North Korea is reportedly preparing nuclear and missile sites for international inspectors". CNBC. October 31, 2018. [33] Ukraine Special Weapons Archived 1 April 2005 at the Wayback Machine, GlobalSecurity.org [34] Budapest Memorandum on Security Assurances [35] Vasylenko, Volodymyr (15 December 2009). "On assurances without guarantees in a 'shelved document'" [36] فعال سازی با این کد ها از طریق سامانه های Permissive Action Link و سامانه های فرماندهی و کنترل روسی انجام می پذیرفت. [37] Martel, William C. (1998). "Why Ukraine gave up nuclear weapons: non-proliferation incentives and disincentives". In Barry R. Schneider; William L. Dowdy (eds.). Pulling Back from the Nuclear Brink: Reducing and Countering Nuclear Threats [38] Pikayev, Alexander A. (Spring–Summer 1994). "Post-Soviet Russia and Ukraine: Who can push the Button?" [39] Ukraine, Nuclear Weapons, and Security Assurances at a Glance | Arms Control Association". [40] https://twitter.com/terror_alarm/status/1483366144274743301?t=ikoxHoIkJktu1bpoA3iWjg&s=09 [41] برنامه هستهای ایران که در سال ۱۳۲۹ آغاز شده بود در سال ۱۳۵۳ با تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران و امضای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر شکل جدی به خود گرفت. ایران در سال ۱۳۳۷، به عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی درآمد و در سال ۱۳۴۷ پیمان عدم تکثیر سلاحهای هستهای (انپیتی) را امضاء کرد و دو سال بعد آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. [42] Khan, Saira (2010). "The study case:Iran". Iran and nuclear weapons. Routledge Global SecurityStudies. pp. ۴۷–۴۸. ISBN 978-0415-45307-3. [43] در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ [44] ۴ اسفند ۱۳۸۲ [45] در ۲۴ آبان ۱۳۸۳ [46] آخرین مورد در ۳ آذر ۱۳۹۲ [47] ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ [48] ۲۳ تیر ۱۳۹۴ [49] centrifuge [50] Zero-sum game [51] United Nations Security Council [52] non zero-sum game [53] تثبیت قدرت اتمی و در صورت لزوم اراده استفاده از سلاح اتمی شامل مباحث فنی مفصلی می باشد که از موضوع این یادداشت خارج است. البته پیشتر این موارد موضوع بررسی اندیشکده ممتن (موسسه مطالعات و تحلیل های نظامی) بوده است. [54] political behavior
- 5 پاسخ ها
-
- 39
-
- جنگ روسیه و اکراین
- تحلیل راهبردی
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد.
worior افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
بسمه تعالی انگیزه بالای غرب در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نوید جنگ میدهد. \ بعنوان یک ایرانی، یک سوال اساسی در برابر عقل سلیم (کامن سنس) ما وجود دارد؛ واقعا این انگیزه شدید غرب در ممانعت از دستیابی ایران به یک برنامه حتی صلح آمیز هسته ای از کجا آمده و چه دلیلی دارد؟ آیا این سلاح واقعا آنقدر مهم است که بخاطرش مردم ایران زیر حجم وسیعی از تهدیدات و تحریم های بین المللی قرار گیرند؟ آنهم به گونه ای که ابرقدرتی چون آمریکا با تلاش و کوشش و سرمایه گذاری بسیار با هر دستاویزی حتی ممانعت از صدور دارو و واردات مواد غذایی به ایران، طی دو دهه به زعم خویش مانع وجود چنین سلاحی در ایران شود؟. اگر بخواهیم این همه فشار به مردم ایران از سوی غرب به خاطر سلاح هسته ای را بهانه ای برای یک مقابله تمدنی با مردم ایران در همه حوزه ها ندانیم و فقط خود سلاح را ملاک بگذاریم، به این نتیجه ساده میرسیم که حتما آنقدری برای مخالفان بین المللی وجود آن در ایران ارزشش را داشته است که خود را چنین به آب و آتشی برای مقابله با ایران بزنند. اما این ارزش واقعا چرا آنقدر زیاد است؟. چون بمب اتمی در ذات خود یک سلاح صرفا نظامی و یا یک اسلحه به ظاهر برتر است، دلیلی نمیابیم جز اینکه دول غربی حتما آن را مانعی در برابر تهاجم نظامی خود به ایران میدانند. غربی که البته سابقه تهاجم نظامی و نسل کشی ایرانیان در دوران جنگ جهانی اول و دوم و حمایت از صدام حسین در جنگ 8 ساله و نسل کشی ایرانیان با نوع دیگری از تسلیحات غیر متعارف چون بمب شیمیایی در کارنامه خود دارند. اما بیاییم از زاویه دید غرب به بمب هسته ای ایرانی نگاه کنیم، یک استدلال خیلی ساده اما بنیادی؛ آنها بمب اتمی دارند موشک هم دارند، ای وای، بنابراین منطقی است که به ما حمله هسته ای کنند یا آن را به کسانی بدهند که میخواهند به ما حمله کنند، پس ما باید مانع شویم. هیچ استدلال دیگری جز بازی کلمات برای پیچیده سازی همین ایده ساده نمیابید. تمامی پروتکل های ممانعت از اشاعه تسلیحات هسته ای، برنامه های کنترل تسلیحات ووو برای این هستند که غرب با دستاویز های مختلف مطمئن شود تهدید احتمالی علیه خود را با تمهیدات غیر نظامی در ابتدای راه خنثی کرده است. بسیار خوب، اگر همین دیدگاه غربی را ملاک حقانیت بگذاریم، چرا آن را برای ایرانی ها پسندیده ندانیم؟ به کدامین تضمین یک شهروند ایرانی میتواند مطمئن باشد که همسایه شمالی، شرقی، غربی، اسراییل، اروپا، آمریکا و حتی چین، و هند که در دوردست هستند و همگی تجهیزات لازم موشکی و هوایی برای بمباران را در اختیار دارند، به ایران حمله نظامی اتمی نکنند؟ آنهم در زمان و مکانی که ایران بیشترین ناامنی ها و جنگ ها را در همسایگی خود تجربه میکند، مردمانی که بر خلاف کشورهای غربی با تهدیدات واقعی نظامی و تروریسم در جوار مرزهای خود روبرهستند و نمیتوانند این تهدیدات را به شکل وجودی و یا احتمالی در دوردست و آینده اتخاذ کنند. واقعا چگونه یک ایرانی میتواند مطمئن باشد که آمریکا از بیش از یکصد کلاهک اتمی مستقر در ترکیه و امارات و همین تعداد مستقر در ناوهای هواپیمابرش در خلیج فارس و دریای عمان دارد علیه ایران استفاده نکند؟. آن هم کشوری که سوابق بد بسیاری در توجیه سازی برای تهاجم به دیگر کشورها در کارنامه خود دارد، کشوری که یک اقتصاد نظامی بسیار بزرگ دارد و نمیتواند و یا نمیخواهد از توسعه آن دست بردارد و یا آنرا کوچک کرده و در حدود مرزهای خود نگه دارد. چگونه یک ایرانی با وجود این همه تهدیدات علنی در اطراف خویش باید آرامش داشته باشد؟ آنهم وقتی به این ایرانی میگویند با این همه تهدید و تحریم و تروریسم دولتی ما علیه خودتان کنار بیایید، دانشمندان، نظامیان و شهروندان شما را برای امنیت سربازان خود که در همسایگی شما مستقر کرده ایم میکشیم! ولی شما موشک و بمب اتم نداشته باش، چیزی در خاطر ما نمیگنجد جز این باور قطعی که آنها قصد جدی حمله فراگیر نظامی به ما دارند. اما همه این موارد گفته شده به این اندازه عجیب به نظر نمیرسد، که غرب در اعمال و رفتارش، موجبات ایجاد انگیزه قوی در ایرانیان برای تولید سلاح هسته ای شده است؟ این یک دوگانگی عجیب است، گویی که به نظر میرسد آنها دارند سلاح اتمی را به ما تحمیل میکنند؟ پاسخ به این سوال در این برهه و در زمانی که غرب کمپین فشار حداکثری خود را با تمام قوا و ابزارهای نظامی و غیر نظامی اعمال کرده است، دیگر اهمیتی ندارد، همه میدانند، آنها میخواهند ما بمب اتمی بسازیم تا زیربار هزینه های سنگین تهاجم نظامی نروند. این استدلال البته بسیار ابلهانه به نظر میرسد، اما بیاییم صادق باشیم، غرب همه راه های مسالمت آمیز در حل مسئله هسته ای خود با ایران را با بی عملی و فریبکاری بسته است، اعتماد را از بین برده و ترامپ را در تحمیل حداکثری تحریم ها به ایران همراهی نموده و نیازی نیست که ادعاهای همه سیاستگذاران آمریکایی و بسیاری از اروپاییان در مورد اینکه انتظار رژیم چنج در ایران را میکشند مجدد تکرار کرد یا فکت های خبری و مصاحبه های آنان را برای اثبات این راهبرد غربی علیه ایران بکار برد، امری واضح است. ولیکن چنین امر واضحی برای ایران در شرایط کنونی چه راه هایی باقی میگذارد؟ رها کردن حکومت و تحویل آن به اشخاصی یا گروه های پیرو غرب؟! نخست اینکه حتی اگر همین الان نظام جمهوری اسلامی حکومت را رها کند! تا حکومتی جدید شکل بگیرد، چنین حکومتی بواسطه مردم و بواسطه تاریخ یکصد ساله اخیر خود در رابطه با غرب بسرعت سرنگون خواهد شد، از طرفی هیچ یک از آلترناتیوهای موجود غرب پاسخی به آینده چنین تغییر حکومتی نیستند. جریان های خارج نشین تشنه به تسخیر قدرت با رویکردهای بسیار متعارضی که در همان ابتدای انقلابی شکست خوردند و به حاشیه رفتند، جنگ خیابانی قدرت در سرتاسر ایران را بر علیه یکدیگر براه بخواهند انداخت و تجربه ای مشابه آنچه که در سوریه نظیر جنگ همه علیه همه اتفاق افتاد در ایران نیز تکرار خواهد شد. البته این به مذاق رقبای منطقه ای و غربی ایران بسیار خوشایند خواهد بود. چنین وضعیتی احتمال دخالت نظامی خارجی را همچون تجربه ابتدای انقلاب اسلامی و حمله عراق در شرایط خلا قدرت و حکومت نوپای انقلابی فراهم میکند و فرقی نخواهد کرد که حاکمیت جدید ایران در اختیار چه کسی از این گروه های اقل-دگری قرارگیرد، بنابراین قوت بخشی به امنیت و استحکام ملی برای ممانعت از بروز چنین فاجعه عظیمی با همه ابزارها، توسط هر فردی که در حال حاضر در راس قدرت ایران قرار گیرد اجبار است و نه فقط یک مسئله عقلایی. دوم اینکه اگر تغییر حکومت در ایران اتفاق نیفتد، اما تحریم ها و رویکردهای یک جانبه ای که برقرار شدند نیز، از همان سو بدون پیش شرط و کامل برداشته نشوند، منجمله همین راهبرد تغییر رژیم در ایران، خوب دلیلی هم ندارد که حکومت ایران با وجود این همه تهدید دست از برنامه هسته ای خود بکشد، در این شرایط نیز بحران امنیت به قوت خود و در سطح تهدید حمله نظامی فراگیر و یا حتی محدود وجود دارد علاوه بر اینکه اگر تحریم های غرب موفق شوند اقتصاد ایران را منهدم کنند، گرسنگی و معضلات فراگیر حاکمیت را به گونه ای تحت فشار قرار میدهد که، بمب اتمی را وسیله گزار خود از شرایط کنونی بداند. سناریو های موجود در هر دو گزینه فوق از مجرای موفقیت راهبردهایی که غرب پیش گرفته است اتفاق خواهد افتاد. بدین ترتیب در راهبرد کنونی غرب ایران مجبور است تا بمب را بسازد و آن را نیز شیوع دهد، و از طرفی دچار رژیم چنج نیز بشود، هر سیاستمدار عاقلی میفهمد که خطر چنین راهبردی بسیار بسیار بیشتر از آن است که با ایران مطابق با هر آنچه در برجام بود به شکل احترام متقابل و بصورتی دوستانه رفتار میشد. با این وجود اما یک خوش خیالی ترامپی نیز این وسط وجود دارد. و آن این است که ایران بمب اتمی نمیسازد، تا مرز فروپاشی رفته و از طریق نفوذ هایی که در نظام حاکم ایران صورت خواهد گرفت، همراه با تحریم و فشارها بر مردم، حکومت وادار به مذاکره و کوتاه آمدن در برابر همه خواسته های غرب خواهد شد. اما با وجود رقبای منطقه ای خشن ایران، تروریسم، سوابق عهد شکنی غرب در گفتگوهای پیشین و خود برجام، آینده حیات در خاورمیانه و همچنین عدم وجود یک دلیل منطقی که ایران بخواهد امتیاز در دست خود را رها کرده به مذاکره وارد شود، هیچ منطقی پذیرای این استدلال ترامپی نخواهد بود. با همه این قصه ها که خواندیم، شما غربی ها مدتی ایرانی باشید، بمب اتم نسازید،به انواع مذاکرات تن دهید، مذاکراتی که بیشتر شبیه قراردادهای پیمانکاری یک طرفه بدون پرداخت وجه هستند، مدت زیادی بدون کسب درآمد زندگی کنید، و از حقوق خود درصحنه تجارت آزاد بین الملل بهره مند نباشید، سپس موشک های خود را رها کنید و با شورش های مردمی و تروریسم از بیرون و درون مرزهای کشور خود روبرو شوید، و در این شرایط احساس امنیت کنید و به ایرانی بودن خود افتخار هم بکنید!. پس هر عقل سلیم ایرانی میفهمد که غرب بر خلاف ادعای خود، شرایط را بگونه ای تنظیم کرده که ایران به ساخت سلاح هسته ای وادار شود تا مسئله را از راه ساده و دستیافتنی خود حل کند. از طرفی از ورود به درگیری نظامی پر هزینه با غرب دور شود و از سویی دیگر در شرایط شکننده امنیتی و بحران های منطقه ای خود را حفظ کند. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. متن انگلیسی مقاله بزودی در: www.msai.ir- 28 پاسخ ها
-
- 35
-
- برجام
- جنگ با ایران
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
به نام حق کاربرد سلاح هسته ای در مقام دفاع مشروع پیشگفتار: این گزارش در صدد پاسخ به سوال جدی مطرح در دکترین و محافل علمی و سیاسی و نهادهای بین المللی است، مبنی بر اینکه آیا تولید و تکثیر با استفاده از سلاح هسته ای در پرتو حقوق بین الملل مجاز است یا ممنوع؟ رای مشورتی 1998 دیوان بین المللی دادگستری که در مقام پاسخ به همین سوال صادر شد، اهمیت این موضوع را دو چندان کرده است. دیوان در پاسخ به این سوال در بخشی از رای خود اعلام می کند که «در حقوق بین الملل عرفی و قراردادی فی نفسه هیچگونه ممنوعیت جامع و جهانی برای تهدید یا استفاده از سلاح های هسته ای وجود ندارد» و «در وضعیت فعلی حقوق بین الملل و عوامل موجود در آن، دیوان نمی تواند به طور قطعی نتیجه بگیرد که در مقام دفاع مشروع در شرایطی که کشوری شدیداً در معرض نابودی باشد تهدید یا استفاده از سلاح هسته ای مشروع است یا نامشروع». با این حال دیوان اعلام می کند که «تهدید یا استفاده از سلاح هسته ای باید منطبق با مقررات حقوق بین الملل لازم الاجرا در مخاصمه مسلحانه، به ویژه اصول و قواعد حقوق بین الملل بشر دوستانه و همین طور مطابق با تعهدات پیش بینی شده در معاهدات و سایر تعهداتی که صریحاً مربوط به سلاح های هسته ای است باشد». در این گزارش، مقررات، اصول و قواعد حقوق بین الملل ناظر بر سلاح هسته ای مورد مطالعه قرار گرفته است. در حقوق بین الملل، برخی سلاح ها در پرتو قواعد عام ممنوع شناخته می شوند. به عنوان مثال در تعدادی از اسناد بین المللی به صراحت آمده است که استفاده از سلاح و تجهیزاتی که ماهیتاً موجب «درد و رنج زاید» می شود ممنوع است. در این خصوص برای یافتن مصادیق این قاعده عام، باید ویژگی های هر سلاح را مورد بررسی قرار داد که آیا سلاح مورد بحث متضمن درد و رنج زاید هست یا نه؟ گاهی نیز به موجب قاعده ای خاص، کاربرد برخی از سلاح ها ممنوع شده است. در این گزارش پس از بررسی ویژگی های سلاح هسته ای، ابتدا وضعیت حقوقی کاربرد این سلاح در یک مخاصمه مسلحانه در پرتو قواعد عام حقوق بین الملل مورد بررسی قرار گرفته و سپس به مقررات خاص حقوق بین الملل ناظر بر سلاح هسته ای در عرصه های منع تولید و تکثیر، منع استفاده و حذف کامل آن، اشاره شده است. در آخر، با تحلیلی از رای مشورتی 1996 دیوان بین المللی دادگستری، به این نتیجه منتهی شده است که علیرغم وجود فواعد عام و خاص حقوقی در زمینه های مختلف سلاح های هسته ای، وضعیت حقوقی این سلاح هنوز شفاف و خالی از پرسش نیست. با این حال، علیرغم عدم صراحت قانونی، تا زمانی که سلاح هسته ای از چنان ویژگی های تخریبی و زیانبار برخوردار است، استفاده از این سلاح حتی در مقام دفاع مشروع، در پرتو قواعد عام حقوق بین الملل نمی تواند مشروع و قانونی تلقی شود. اما در صورت تولید نسل جدیدی از سلاح هسته ای که ویژگی آن با الزامات قواعد عام حقوق بشردوستانه و مقررات کلی حاکم بر مخاصمات مسلحانه در تضاد نباشد، در وضعیت فعلی نمی توان چنین سلاحی را در زمره سلاحهای ممنوعه دانست. کلید واژه: سلاح هسته ای، حقوق مخاصمات مسلحانه، حقوق بشردوستانه، خلع سلاح منبع فایل از این وب برداشت شده ؛ www.dadgostari-ag.ir متن دیگری با همین موضوع , http://www.ensani.ir/fa/content/73414/default.aspx متن کامل مقاله به پیوست موجود است ؛ http://www.military.ir/forums/applications/core/interface/file/attachment.php?id=161