جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'سیاست'.
پیدا کردن 2 results
-
ه گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "گلوبال ريسرچ " (Global Research) در مقالهاي بهقلم "اوا گولينجر " (Eva Golinger)، وكيل دعاوي و روزنامهنگار آمريكايي مقيم ونزوئلا نوشت: "هوگو چاوز " رئيس جمهوري ونزوئلا اخيرا در يك برنامه تلويزيوني و راديويي فاش كرد كه هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي (UAV) به شكل غيرقانوني وارد مرزهاي هوايي ونزوئلا شدهاند. رئيس جمهوري ونزوئلا ديده شدن يكي از اين هواپيماها را بر فراز پايگاه نظامي "فورت مارا " (Fort Mara) واقع در استان "زوليا " (Zulia) در نزديكي مرز اين كشور با كلمبيا تائيد كرد. بسياري از سربازان ونزوئلايي هواپيماي بدون سرنشين مذكور را مشاهده كرده و موضوع را به اطلاع فرماندهان خود رساندهاند. پس از اين واقعه چاوز دستور داده است كه از اين پس هر يك از اين هواپيماهاي بدون سرنشين كه در قلمرو ونزوئلا ديده شوند بايد فورا سرنگون شوند. وي با تاكيد بر آمريكايي بودن اين هواپيماهاي بدون سرنشين، ايالات متحده را متهم كرد كه در حال برهم زدن آرامش منطقه است. * راهاندازي ناوگان چهارم ايالات متحده در آمريكاي لاتين بعد از 60 سال اين وكيل دعاوي آمريكايي اضافه كرد: قبلا نيز رئيس جمهوري ونزوئلا هشدار داده بود كه آمريكا از طريق جزاير "آروبا " (Aruba) و "كورازائو " (Curazao) به تهديد نظامي ونزوئلا مبادرت ميورزد. اين جزاير در فاصله 50 مايلي سواحل شمال غربي ونزوئلا قرار داشته و مستعمره هلند محسوب ميشوند. در سال 1999 قراردادي بين هلند و ايالات متحده منعقد شد كه به آمريكا اجازه ميداد در اين دو جزيره پايگاه نظامي ايجاد كند. اين قرارداد در اصل تصريح ميكند كه نيروهاي آمريكايي اجازه دارند عمليات خود بر ضد قاچاقچيان مواد مخدر را از اين جزاير ترتيب دهند. با اينحال، پس از سپتامبر 2001، آمريكا از تمامي پايگاههاي نظامي خود در سراسر جهان براي آنچه عمليات ضدتروريستي خوانده ميشود، استفاده ميكند. در سالهاي اخير پايگاههاي نظامي واقع در آروبا و كوروزائو براي عمليات اطلاعاتي و شناسايي عليه ونزوئلا بكار گرفته شدهاند. گولينجر ادامه داد: از سال 2006 واشنگتن اقدام به يكسري تمرينات نظامي پيشرفته كرد كه كورازائو در مركزيت اين تمرينها قرار داشت. طي 5/3 سال گذشته، صدها فروند ناوهاي هواپيمابر، كشتيهاي جنگي، هواپيماهاي نظامي، هليكوپترهاي "بلك هاوك "، زيردرياييهاي هستهاي و هزاران نيروي نظامي آمريكايي در درياي كارائيب به انجام تمرينات نظامي پرداختهاند. اين تمرينات نظامي موجب برانگيختهشدن نگراني در كشورهاي منطقه شده است. از جمله اين كشورها و بيش از سايرين ونزوئلا در معرض اين تهديدها قرار دارد. ونزوئلا در عرصه ديپلماتيك نيز آماج حملات، انواع دشمنيها و تعرضات واشنگتن قرار داشته است. در سال 2008، پنتاگون "ناوگان چهارم دريايي " خويش را با هدف دفاع از منافع آمريكا در آمريكاي لاتين باز راهاندازي كرد. ناوگان چهارم در سال 1950 و پس از اتمام ماموريتهاي مرتبط با جنگ جهاني دوم غيرفعال شده بود. راهاندازي مجدد اين ناوگان پس از 60 سال نگراني گستردهاي را در ميان كشورهاي آمريكاي لاتين ايجاد كرده و آنان را بر آن داشت تا "شوراي دفاع مشترك " تشكيل داده و خود را در برابر تهديدهاي خارجي آماده كنند. پنتاگون صراحتا پذيرفت كه راهاندازي مجدد ناوگان چهارم نيروي دريايي آمريكا با هدف "نشان دادن قدرت ايالات متحده در منطقه " انجام شده و اين پيام را مخابره ميكند كه "آمريكا آماده است تا از متحدينش در منطقه دفاع كند. " اين اظهارات مقامات پنتاگون به معناي حمايت ايالات متحده از كلمبيا و تشر زدن به ونزوئلا تلقي شد. نويسنده كتاب "بوش عليه چاوز " تصريح كرد: در 30 اكتبر سال 2009 ميلادي، كلمبيا و آمريكا يك توافق همكاري نظامي به امضا رساندند كه بر اساس آن آمريكا مجاز بود 7 پايگاه نظامي در كلمبيا را تحت اختيار خود درآورده و عندالزوم از تمامي تاسيسات نظامي كلمبيا بهره بگيرد. از اين توافقنامه به عنوان بزرگترين توسعهطلبي نظامي آمريكا در آمريكاي لاتين ياد ميشود. هر چند كه مقامات دو كشور صراحتا ابراز داشتند كه اين توافقنامه در راستاي مبارزه با قاچاق موادمخدر و تروريسم به امضا رسيده است، لكن اسناد رسمي نيروي هوايي ايالات متحده نشان ميدهند كه آمريكا از اين پايگاهها براي انجام عمليات نظامي در سراسر منطقه ميتواند استفاده كند. اين اسناد همچنين مويد اين نكته بودند كه اين توسعهطلبي نظامي با هدف مقابله با تهديدهاي دولتهاي ضدآمريكايي سر برآورده در منطقه انجام شده است. مطلب ديگري كه در اين اسناد به چشم ميخورد اين است كه حضور نظامي در كلمبيا ميتواند به عمليات اطلاعاتي و شناسايي كمك كرده و ظرفيت پنتاگون را در رهبري عمليات نظامي در منطقه آمريكاي لاتين افزايش دهد. * اتهامات واهي آمريكا به ونزوئلا اين روزنامهنگار آمريكايي ساكن كاراكاس، پايتخت ونزوئلا كه در سال 2009 ميلادي برنده جايزه بينالمللي روزنامهنگاري مكزيك نيز شده است، افزود: از سال 2006 به بعد، مقامات آمريكايي از ونزوئلا به عنوان كشوري ياد ميكنند كه "به طور كامل در مبارزه با تروريسم همكاري نميكند. " در سال 2005 نيز ونزوئلا از سوي واشنگتن كشوري خوانده شد كه "در مبارزه با موادمخدر همكاري نميكند. "عليرغم آنكه هيچ مدركي در اثبات اين اتهامات خطرناك موجود نيست، ايالات متحده اين اتهامات را مبناي افزايش فشارها بر دولت ونزوئلا قرار داده است. در سال 2008، دولت بوش تلاش كرد تا نام ونزوئلا را در فهرست كشورهاي حامي تروريسم قرار دهد. اين تلاش در مراحل مقدماتي با شكست مواجه شدند چرا كه ونزوئلا همچنان يكي از تامينكنندگان نفت آمريكا محسوب ميشود. اگر آمريكا ونزوئلا را كشوري حامي تروريسم ميخواند، آنگاه مجبور بود كليه روابط خود با اين كشور از جمله خريد نفت از اين كشور را متوقف كند. با اينحال، ايالات متحده همچنان ونزوئلا را يكي از بزرگترين تهديدها براي منافع خويش در منطقه آمريكاي لاتين ميداند. آمريكا به طور خاص در خصوص مسائل اقتصادي نگرانيهايي در منطقه آمريكاي لاتين دارد. آمريكا نگران آن است كه كشورهاي آمريكاي لاتين با برقراري روابط تجاري با كشورهايي نظير روسيه، چين و ايران، غلبه اقتصادي آمريكا را در اين منطقه به خطر بيندازند. اخيرا، "هيلاري كلينتون "، وزير امور خارجه ايالات متحده آمريكا به كشورهاي آمريكاي لاتين نظير بوليوي، برزيل، نيكاراگوئه و ونزوئلا كه اخيرا روابط خود با ايران را تحكيم كردهاند هشدار داد كه "من فكر ميكنم كه اگر برخي افراد تمايل دارند با ايران حشر و نشر داشته باشند بايد پيش از آن به تبعات اين امر توجه داشته باشند و ما اميدواريم كه ايشان دوباره به اين مطلب فكر كنند ... . " كلينتون اين سخنان را در جريان بررسي سياستهاي آمريكا در خصوص آمريكاي لاتين اظهار داشت. گولينجر اضافه كرد: دولت كلمبيا نيز اخيرا اعلام داشته است كه قصد دارد يك پايگاه جديد نظامي در نزديكي مرز ونزوئلا داير كند. سرمايه و تجهيزات مورد نياز اين پايگاه را ايالات متحده تامين خواهد. "گابريل سيلوا " (Gabriel Silva)، وزير دفاع ونزوئلا نيز خبر داده است كه دو گردان نيروي هوايي نيز در مناطق ديگري در نزديكي مرز ونزوئلا مستقر شدهاند. پايگاه جديد نظامي كه قرار است داير شود در منطقهاي به نام "گواجيرا پنينسولا " (Guajira peninsula) قرار خواهد داشت كه با استان زولياي ونزوئلا هممرز است. در اين پايگاه 1000 نيروي نظامي مستقر شده و امكان استقرار نيروهاي مسلح آمريكايي نيز در آن فراهم خواهد شد. اين اعلام جديد دولت كلمبيا نيز نوعي اعلام دشمني به ونزوئلا محسوب ميشود. اظهارات چاوز در خصوص ورود غيرقانوني هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي به قلمرو ونزوئلا نيز بر دامنه بحران بين ونزوئلا و كلمبيا خواهد افزود. هواپيماي وارد شده به قلمرو ونزوئلا در طي سال گذشته در پاكستان و افغانستان جهت به قتل رساندن تروريستها بكار گرفته شده است. اين هواپيماهاي بدون سرنشين حامل موشك بوده و ميتوانند اهداف زميني را در مناطق حساس هدف قرار دهند. نويسنده كتاب "بوش عليه چاوز " در بخش پاياني اين گزارش تصريح كرد: ونزوئلا در مواجهه با اين تهديدات خطرناك در شرايط هشدار قرار گرفته است. سخنان چاوز در خصوص ديده شدن هواپيماهاي نظامي بدون سرنشين آمريكا در حالي ايراد شدند كه پليس ملي ونزوئلا در حال آغاز به كار خويش بود. اين پليس اخيرا در راستاي انجام عمليات پيشگيرانه و ارائه خدمات اجتماعي بنياد نهاده شده است. لینک http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811150671
-
سلام! قسمت اول رو فکر کنم سال پیش اپ کردم!! ولی الان که برگشتم میخوام این تاپیک تموم بشه کلا. اگه یادتون نیست، این قسمت اول رو بخونین! این هم دوم هستش! http://www.military.ir/forums/topic/29145-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7/ قسمت دوم: مهاجم ها می آیند!! سه گانه ی خطرناک! بعد از این، انگلو ساکسون ها همیشه با همدیگه میجنگیدن و همدیگه رو ضعیف میکردن تا بالاخره یه دشمن مشترک پیدا شد و این جنگها تموم شد! ساکسونهایی که توی Essex بودن، منطقه ی Sussex و Kent ها رو میدیدن که چطوری از جنگ همیشگی انگلوساکسونها استفاده کردن و قدرتشون رو زیاد میکنن. کل قسمت East Anglia توسط قبیله هایی که از رودخونه Wash و Humber اومده بودن اشغال شد و مهاجمها سریع امپراتوری های کوچیکشون رو درست کردن به نام های Northumbria و Mercia و Wessex! هر کدوم از اینها اول توافق کردن با همدیگه کار نداشته باشن و اشتباه انگلوساکسونها توی جنگیدن با هم رو تکرار نکن و به جاش هر کدوم توی یه قسمت از خاک بریتانیا پیشروی کنن! Northumbria شروع کردن به اشغال Strathclyde توی غرب و اسکاتلند توی شمال! Mercia شروع کردن به خوردن زمین های ولز! Wessex هم هرچی زمین از Devon و Cornwall مونده بود رو برای خودش برداشت! مشکلات کم کم شروع شد. اسکاتلند لقمه ی خیلی بزرگی بود برای Northumbria و اونها نمیتونستن به راحتی کنترلش کنن. مخصوصا به خاطر مشکلاتی که توی داخل با همدیگه پیدا کرده بودن. مذهبی های Aidan و Cuthbert و Wilfrid با Willibrord سر تقسیم مالیت های اسکاتلند با هم مشکل پیدا کردن. مقاومت وحشی های اسکاتلندی و جنگ های تازه شروع شده با Mercia از یه طرف و جنگ داخلی قسمتهای Bernicia و Deira از یه طرف باعث شد این قدرت بزرگ، کم کم از بین بره. اوضاع برای بقیه هم خیلی خوب جلو نمیرفت. Mercia با اینکه خیلی نظامی قوی بود، حتی نمیتونست یه منطقه به اندازه ولز رو کامل جزو خودش کنه. اوضاع انقدر عجیب بود اینجا که حتی مرز مشخصی نداشت این حکومت و یه منطقه ممکن بود امروز جزو اونها باشه و ماه بعد نه، بدون اینکه جنگی انجام شده باشه! Wessex یه کم اوضاعش بهتر بود. مرزهاش رو رودخونه های Thames و Cotswolds و Severn درست کرده بودن و اون طرفش هم دریا بود. برای همین حداقل میدونستن دارن به کجاها حکومت میکنن!! سرعت رشد اونها کمتر از دوتای دیگه بود، ولی به خاطر نظم توی حکومت، قدرتشون بیشتر طول کشید. بزرگترین و قوی ترین شاه ها، Ecgberht بود. زمان زیادی از قدرت گرفتن این سه گانه جلو نرفته بود که تهدید دشمنها شروع شد. همونطور که سه قرت قبل انگلیسی های به بریتانیا حمله کرده بودن، حالا شمالی ها و Dane دانمارکی ها شروع به حمله به اونها کردن! تقصیر خودشون هم بود! احمق ها انقدر مشغول جنگ با همدیگه توی مرزهای زمینی با هم بودن که یادشون رفته بود از دریا مراقبت کنن که دشمن دیگه ای نیاد!! آلفرد کبیر! دشمن این بار زرنگ تر بود. روحی جنگجویی خیلی قوی انگلیسی ها رو کشیش ها و میسون های (رائفی پور!) روم و ایرلند، تغییر دادن و اونها رو آدمهای ارومی کردن که خیلی خوب هست وقتی جنگی نیست، ولی ...! synod of Whitby (میشه انگار شورای کلیسا، نمیدونم فارسیش چیه دیکشنری هم دیدم ها!) سال 644 تشکیل شد و کشیش ها تونستن چیزی که سربازهای رومی از دست داده بودن رو پس بگیرن!! بریتانیا دوباره مسیحی شد، این بار انگلیسی مسیحی. اما مسیحی ها همیشه دوست دارن اشتباه رو چند بار تکرار کنن!! اونها خودشون رو با سلاح های روز تجهیز نکردن و فکر میکردن دینشون کافی هست برای دفاع از خودشون! (duh!) و همون بلایی که کافرهای انگلیسی برای بریتانیایی های مسیحی اومدن، سر انگلیسی های مسیحی هم اومدن!! دانمارکی ها وارد شدند!! جانشین های Ecgberht توی Wessex قدرت مقابله با دشمنهای جدید رو نداشتن، اون دوتای دیگه که خودشون رو هم نمیتونستن کنترل کنن! این شکست خوردن از دانمارکی ها ادامه داشت تا وقتی که نوه ی Ecgberht، یعنی الفرد کبیر Alfred the Great شاه شد توی 879. خیلی ها هنوز به اون شاه ارتور دوم میگن. اما این بار همه چیز مثل حمله قبلی خارجی ها به بریتانیا نبود. نه الفرد مثل شاهزاده های بریتانیا ادم ضعیفی بود، نه دانمارکی ها قدرت مهاجم های انگلیسی توی 300 سال پیش رو داشتن. تازه Wessex به خاطر سرعت رشد کمش، تونسته بود کشور متحدتری درست کنه نسبت به کشوری که بریتانیایی های 300 سال پیش داشتن. الفرد ادم تیپیکال Wessex بود. یعنی توی همه ی کارها خوب بود، ولی توی هیچ کدوم عالی نبود. چیزهای اخلاقی رو هم انجام میداد بر عکس شاه های دیگه. اون تونست رهبر دانمارکی ها Guthrum رو مجبور به صلح کنه، اینطور که جنوب غرب انگلیس از لندن به چستر برای ارتور بود و بقیه برای دانمارک. بدترین چیز برای دانمارکی ها این بود که مسیحی شدن! چیزی که کم کم قدرت جنگی اونها رو کم تر و کم تر کرد. الفرد شاید قسمتی از حکومتش توی جنوب رو از دست داده بود، ولی یکی از نتیجه های جنگ این بود که Mercia دیگه نه متحد بود نه حتی شاه داشت! برای همین الفرد و فرزندهاش به جای جنگیدن با دانمارک، سعی کردن از منطقه Mercia رو اشغال کنن! (وقتی جنگ توی یه قسمت جلو نمیره، همیشه میشه رفت یه جای دیگه رو گرفت!!) این از ساختمون هایی هست که از الفرد جا مونده. الفرد سال 900 مرد، ولی فرزندهاش یعنی Edward the Elder و Ethelfleda بیشتر قسمت های Mercia رو اشغال کردن و سال 975، نوه ی اون یعنی Edgar، تونست همه حکومت های انگلوساکسونی دیگه رو از بین ببره و برای اولین بار از زمان اشغال بریتانیا، یه انگلیسی به کل انگلیس و قسمتهای زیادی از بریتانیا حاکم شد. افسانه ها در کنار تاریخ، فکر کردم جالب هست که توی هر تاپیک، بعضی افسانه های اون زمان رو هم در کنار تاریخ بنویسم. افسانه های خیلی زیادی درباره هویت اصلی مردم اولیه بریتانیا هست، ولی جالب ترین و معروفترین اونها این هست که بزرگترین و قویترین این قبیله ها، druid ها بودن.اونها قومی بودن که همه فرهنگ و دانش خودشون رو فقط با زبان منتقل میکردن و هیچ کتاب یا خط نداشتن، از ترس اونکه دانش عظیمشون به دست بقیه قوم ها بیفته! دروید ها خودشون رو چوپان بقیه اقوام میدونستن و به کمک قدرتهای جادوییشون، اونها رو مجبور به اطاعت میکردن. یکی از دلایل مهم در طولانی شدن اقدام رومی ها برای فتح بریتانیا، مقاومت همین ها بود. هنوز هم بعضی ها اعتقاد دارند که این خاندان، باقی مانده اند و در پس پرده ها، به مراقبت از بریتانیا میپردازن. ممنون از جناب crazy-doctor برای اپ کردن عکس ها!!