جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'عمان'.
پیدا کردن 1 result
-
جنبش ظفار و دخالت نظامی ایران در عمان جنبش ظفار و دخالت نظامی ایران در عمان
Wolfenstein افزود یک موضوع در جنگهای معاصر
جنبش ظفار پایه و سابقه تاریخی «جنبش ظفار» (و یا به زعم رهبران جنبش : «انقلاب ظفار» ) را باید در قیام «جبل الاخصر» (۱) دانست. برخورد منافع امریكا و انگلیس در عمان در خلال دهه ۱۹۵۰ باعث شد استعمار انگلستان به بهانه حفظ منافع خود در عمان، تمامی این سرزمین را در كنترل نظامی خود قرار دهد. با توجه به سابقه تاریخی ضدیت مردمان مسقط و عمان با خارجیها این اقدام انگلیسیها باعث تحریك شدید احسااست آنان نسبت به حضور گسترده استعمار در سرزمینشان شد. جدا از عامل یاد شده، وجود فقر شدید در این جامعه نیز به عنوان عامل دیگری در پاگیری قیام الاخضر مطرح بود. همان گونكه در بخش استعمار انگلستان پس از جنگ جهانی دوم اشاره كردیم، این شورش در سال ۱۹۵۷ علیه سلطه انگلیسیها و نیز حاكمان مسقط و عمان شروع شد كه با سركوب شدید از سوی نیروهای انگلیسی مواجه گردید. پیرو تشدید دامنه این قیام، سلطان شعیدبن تیمور حاكم مسقط و عمان در سال ۱۹۵۸ تاب مقاومت را در برابر قیام كنندگان از دست داد و به شهر بندری «صلاله» واقع در جنوب عمان (در ایالت ظفار) فرار كرد. (۲) حملات هوای شدید و چند ساله نیروی هوای انگلیس به شوررشیان در جبلالاخضر، تلفات و خسارات زیادی به آنان وارد كرد و باعث سركوب و از هم پاشیدگی این قیام مسلحانه شد؛ ولی پس از مدتی ، انقلابیون عمانی توانستند نیروهای خود را جمعآوری و سازماندهی مجدد كنند. چنانكه در سال ۱۹۶۴ (۱۳۴۳ ش) با پیوند و ائتلاف گروههای قدیمی: «سربازان انقلابی ظفار» ، «جامعه خیرخواهی ظفار» (۳) ( به عنوان یك سازمان تجزیه طلبانه ظفار) ، («حركت ملی عرب» شاخه ظفار (به عنوان یك نهضت ملیگرای عرب) ، سازمان «جبهه آزادیبخش ظفار» تشكیل شد. هدف اولیه جبهه مذكور به عنوان یك جنبش ملیگرایانه عبارت از رهایی ایالت ظفار از سلطه نیروهای سلطان سعید بن تیمور (۴) و در مرحله بعد واژگونی نظام خودكامه و عامل عدم رشد و توسعه مسقط و عمان بود. جنبش مذكور تا یك سال پس از شكلگیری و آغاز فعالیت خود، بدون استفاده از كمك و حمایت منافع خارجی، در ابعادی كوچك و نسبتا غیرمؤثر و غیر كارآمد باقی ماند؛ ولی به نظر میرسید كه به دلیل شرایط اقتصادی ـ اجتماعی حاكم بر ظفار و روشهای مستبدانه سلطان علیه مردم آن ایالت، جنبش بزودی موقعیت مطلوبی در میان مردم خواهد یافت. ظفار به عنوان مركز شكلگیری جنبش و محل شروع مبارزات آزادیبخش منطقه، بزرگترین ایالت مسقط و عمان محسوب میشود كه در جنوب آن كشور و هم مرز با كشور یمن («بعدا جمهوری دمكراتیك خلق یمن» یا یمن جنوبی) قرار دارد . مساحت این ایالت ۵۰ هزار كیلومتر مربع و جمعیت آن (در اواسط دهه ۶۰) حدود ۲۰۰ هزار نفر بود. پایتخت آن شهر بندری «صلاله» (سلاله) با حدود ۱۰ هزار نفر جمعیت (در آن زمان) است. در بخش شمالی كوهستانهای این منطقه (واقع در جنوب و ملقب به: جبل سمحان ، جبل القرد و جبل القمر) جلگههای وسیع و حاصلخیزی وجود دارد كه ساكنانش به گلهداری و كشاورزی اشتغال دارند. نقاط كوهستانی این منطقه شرایط و محیط مناسبی برای مبارزات مسلحانه چریكی و جنگهای پارتیزانی است. تذكر این نكته ضروری است كه جنبش ظفار و پیدایی آن، ریشه در خارج نداشت، بلكه جدا از عامل حضور استعمار كهنه انگلستان در آنجا باید ریشههایش را در خود مسقط و عمان جستجو كرد. این ریشهها، ابعاد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی داشتند چنانكه ظفار در دورهای ولانی در محرومیتهای اقتصادی ـ اجتماعی به سر برده و از نظر سیاسی مورد غفلت و كوتاهی شدید قرار داشت. به هر حال ، جبهه آزادیبخش در تاریخ ۹ ژوئن ۱۹۶۵ در ایالت ظفار رسما موجودیت خود را اعلام كرد. در متن اعلامیه منتشر شده به «تودههای خلق طفار» اعلام شده بود كه: «پیشتازان انقلابی .. با یامان به خدا رسالت رهایی ظفار را از زیر سلطه مستبدانه سلطان سعید [بن تیمور]بر دوش میكشد، سلطانی كه ویت دودمانش با منافع بارز جهانخواران انگلیسی همگونی مینماید...» در ادامه خاطرنشان شده بود كه: «تودههای مبارز عرب!!جبهه آزادی بخش ظفار كه اكنون رشته مبازه در ظفار را علیه امپریالیسم و ... زنجیرش در دست گرفته است، بر اساس وحدت ملت عرب و وحدتمبارزات تمامی اعراب از اقیانوس [اطلس] تا خلیج [فارس] سخت تكیه میكنند ...»(۵) پیرو آن، در اوایل ژوئن ۱۹۶۵ اولین كنرگه جبهه آزادی بخش ظفار برگزار شد. در این كنگره ، خط مشی مبازه مسلحانه به عنوان روش مبارزه با «امپریالیسم» انگلیس و «رژیم ارتجاعی» سلطان سعید بن تیمور انتخاب گردید. مبارزه مسلحانه اعضای جبهه تنها با ۹ قبضه تفنگ در كوهستانهای ظفار آغاز شد. طبیعی بود كه روند پیشرفت فعالیتهای چریكی و انقلابی در چنین جامعه عقب مانده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با مشكلات ویژهای كه مهمترین آن جذب توده مردم در فعالیتهای جنبش به شمار میآمد، روبرو شود؛ ولی به تدریج توده مردم مرحوم و فقیر ظفار به سوی جبهه آزادیبخش گرایش یافته و بنابراین با پیوستن نیروهای جدید به رزمندگان جبهه، «ارتش آزادیبخش خلق» شكل گرفت. این ارتش توانست ضربههای شدید به نیروهای عمانی (كه به وسیله افسران انگلیسی آموزش دیده بودند و رهبری میشدند) وارد آورد. پس از گذشت مدتی از شروع مبارزه مسلحانه، ارتش آزادیبخش به استقرار حكوم ملی در مناطق آزاد شده و تحكیم مواضع خود در آنجا موفق شد. كسب این پی وزیهای نظامی باعث شد انقلابیون و رزمندگان جدیدی جذب جبهه آزادیبخش شوند . جبهه آزادیبخش ظفار و ارتش وابسته به آن بزودی از سوی رژیم جدید و رادیكال چپگرای «جمهوری دموكراتیك خلق یمن» (یمن جنوبی، كه در سال ۱۹۶۷ تأسیس شده بود) مورد حمایت سیاسی و نظامی (آموزش ، تداركات و تسلیحات) قرار گرفند. جمهوری خلق چین نیز از طریق یمن جنوبی شروع به ارسال وسایل و تجهیزات نظامی برای آنان كرد. بر اساس گزارش روزنامه انگلیسی تایمز، افراد قبایل ظفار وابسته به جبهه آزادیبخش در پكن آموزشهای سیاسی و چریكی را میگذراندند و به همراه مستشاران عقیدتی و فنی و نظامی چینی به ظفار برمیگشتند. (۶) وقوع جنگ سوم اعراب و اسراییل در ژوئن ۱۹۶۷ و نتیجه آن كه شكست سخت اعراب (عمدتا شامل مصر ، سوریه ، اردن و عراق) در برابر اسراییل ( فلسطین اشغالی) بود، مبارزه مسلحانه ظفار را با مشكلات سیاسی و نظامی قابل توجهی روبرو ساخت؛ زیرا شكست یاد شده توازن قوای سیاسی ـ نظامی راشدیدا به نفع اسراییل و غرب تغییر داد، ضمنا سه كشور عرب با زا دست دادن بخشی از سرزمینهای خود رد جنگ مذكور، عملا سرگرم مسائل سیاسی و نظامی خود پس از دوران جنگ شدند؛ (۷) بنابراین ، جبهه و ارتش آزادی بخش از نظر تهیه و تأمین تسلیحات مورد نیاز خود به وسیله كشورهای عرب یاد شده شدیدا در تنگنا قرار گرفت. مثلا از پایان جنگ شش روزه به بعد، پشتیبانی مصر از انقلابیون ظفار تقریبا به حد صفر رسید. (۸) در چنین شرایطی بود كه در سپتامبر ۱۹۶۸ دومین كنگره «جبهه آزادیبخش ظفار» در دهكده ساحلی «حمرین» (واقع در جنوب عمان و نزدیك صلاله) تشكیل شد و تجربههای مبارزات دو ساله جبهه مورد بررسی و بازبینی قرار گرفت. حاصل بررسیهای انجام شده در كنگره حمرین به آنجا انجامید كه جبهه موضعگیری كشوری (عمان) خود را به كل منطقه خلیج فارس گسترش داد؛ بنابراین نام «جبهه آزادیبخش ظفار» به «جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج اشغال شده» تغییر یافت! از این تاریخ بع بعد، تمایلات شدید ماركسیستی در هدفهای رزمندگان ظفاری راه یافت. جبهه در این كنگره یك موضع شددی «مبارزه با امپریالیسم، استعمار ، ارتجاع، بورژوازی و فئودالیسم» اتخاذ كرد و خواستار توسعه یك جنگ خلقی آزادیبخش برای كل خلیج عربی (خلیج فارس) شد!همین تحول عقیدتی و عملكردی را نیز بعدا یك روزنامه چاپ عدن ( یمن جنوبی) منتشر كرد كه: در خلال كنگره حمرین سوسیالیسم علمی از وسی جبهه به عنوان یك تئوری انقلابی پذیرفته شد و یك ارتش خلقی آزادی بخش شكل گرفت. (۹) در این كنگره استراتژی جدیدی برای عمان و خلیج فارس مشخص شد، آموزش سیاسی ـ عقیدتی افراد نظامی آغاز شد و برای اولین بار زنان در صفوف انقلابیون پذیرفته شدند. یكی دیگر از تصمیمات مهم كنگره دوم ، تشكیل «گروههای مقاومت ملی» بود تا ارتش آزادیبخش را حمایت و تكمیل كند. ضمنا تصمیم گرفته شد با بیسوادی و در محله اول در بین افراد ارتش آزادیبخش و «گروههای مقاومت ملی» مبارزه شود. نتیجه قبول ایدئولوژی و خط مشیهای ماركسیستی عبارت بود از محروم ماندن جبهه از حمایت فراوانی كه ممكن بود از سوی مردم ظفار نصیبشان گردد؛زیرا با توجه به مسلمان و سنتی بودن مردم بومی، یك ضدیت بالقوه با مرام اشتراكی در میان آنان وجود داشت به گونهای كه حتی از این تاریخ به بعد « جبهه خلق ....» مورد حمایت كمی از جانب جهان قرار گرفت. چنانكه سخنگوی جبهه در درمصاحبهای با یك روزنامه كویتی اظهار داشت: «جبهه تماسهایی رسمی با اتحادیه عرب و پایتختهای عربی به منظور توضیح و تشریح مسأله انقلاب در ظفار داشته است. [در این تماسها] از سوی جبهه تقاضای كمكهای مؤثری در جهت [حمایت از] انقلاب شده، ولی غالب جوابها منفی بوده است» . (۱۰) نهایت اینكه در سال ۱۹۷۰ ـ یعنی پنج سال پس از آغاز مبارزه بجهه ـ تقریبا غالب كشورهای عربی و افریقای شمالی ، از جنگجویان حمایت چندانی نمیكردند. (۱۱) . تصمیمهای اتخاذ شده در كنگره حمرین موجب قطبی شدن جنبههای منطقهای و جهانی مبارزه شد و عملا باعث شد كه هزینههای جنگ هم از نظر نفرات و هم وسایل و تجهیزات افزایش یابد. از سوی دیگر انتخاب راه و عقیده ماركسیستی از سوی جبهه باثع حساسیت شدید سلطان مسقط و عمان، كشورهای میانه رو خلیج فارس، انگلستان و امریكا شد؛ به ویژه اینكه باید به این نكته مهم توجه كنیم كه چند میدان نفتی مهم عمان در جنوب آن كشور و در ایالات بزرگ ظفار قرار داشت و تولید تجارتی نفت نیز به تازگی در عمن شروع شده بود. (۱۲) بنابراین در پیش گرفتن خط مشیهای ماركسیستی و چپگرایانه افراطی میتوانست خطری بالقوه برای كشورهای نفتی و میانهرو (طرفدرا غرب) در منطقه استراتژیك خلیج فارس محسوب شود. بعد از كنگره دوم، بیش از ۹۰ درصد ایالت ظفار و چند شهر مهم و از جمله شهرهای : دالكوت ؛رخیوط و سعده ( مجموعا در حدود یك ششم كل مساحت عمان) خرابكاری علیه تأسیسات شركت نفت «رویال داچ ـ شل» (هلندی ـ انگلیسی) (كه تقریبا امتیاز تمامی مناطق و تأسیسات نفتی عمان و از جمله ظفار را در كنترل و اداره خود داشت) به وسیله نیروهای رزمی جبهه انجام گرفت و عملیات اكتشاف و استخراج این شركت به طور كامل در ظفار (به عنوان اولین منطقه شروع عملیات اكتشاف و استخراج نفت) متوقف شد. (۱۳) پیرو این تحركات و در راستای هدف گسترش اقدامات و فعالیتهای جبهه (پس از كنگره حمرین) ، مبارزات آزادیخواهانه و ضد انگلیسی در نقاط دیگر عمان نیز از ژوئن ۱۹۷۰ به بعد به رهبری «جبهه دموكراتیك خلق برای آزای عمان» آغاز شد. پیرو یك رشته تحركات سیاسی، آزادی خواهانه و استقلالطلبانه در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، استعمار انگلستان ناچار شد در سلطان نشین مسقط و عمان نیز تغییر و تحولاتی سیاسی در تركیب رهبری آن به عمل آورد. علاوه بر اینكه سلطان سعید بن تیمور ( حام عمان) نیز نتوانسته بود قیام ظفار را سركوب یا كنترل كند؛ بنابراین با چراغ سبز و حمایت آن كشور، قابوس بن تیمور در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۰ با انجام كودتایی علیه پدرس سعیدبن تیمور قدرت را در آن كشور به دست گرفت. وی تحصیلكرده آكادمی نظامی معتبر انگلستان به نام «سندهرست» (۱۴) بود و بر خلاف پدرش فردی تحصیلكرده و روشن و آگاه به شرایط و نیازهای زمان خود است. به همین دلیل از ابتدای حكومتش با درك واقعیتها و نیازهای جامعه خود به یك رشته اصلاحات وسیع اجتماعی ، اقتصادی ، عمرانی و سیاسی در عمان اقدام كرد؛ بنابراین به تدریج توازون قدرت به نفع سلطان قابوس و به ضرر جبهه ظفار تغییر یافت. سلطان قابوس در كنار شروع اصلاحات اجتماعی، به كلیه شورشیان جبهه ظفار كه خود را تسلیم میكردند عفو عمومی داد. بدین ترتیب این اقدام سلطان و ایجاد تأسیسات رفاهی و عمرانی باعث ایجاد شكاف و اختلاف در جنبش شد، چنانكه با استفاده از همین خط مشیها، دولت توانست در فاصله سالهای ۱۹۷۳ـ ۱۹۷۵ نزدیك به ۱۰۰۰ نفر از انقلابیون ظفار را به رویگردانی از قیام و تسلیم به دولت برانگیزد. (۱۵) سلطان قابوس در تبلیغات سیاسی خود علیه نیروهای انقلابی «ارتش آزادیبخش» آنان را «یاغیان كمونیست» ، «كافران» و «بیخدایان» خطاب میكرد و برای تحریك احساسات مذهبی تودهها و جدا ساختن صفوف آنها از جنبش ظفار، از شعارهای اسلامی استفاده میكرد؛ (۱۶) بنابراین از سال ۱۹۷۰ به بعد، آن برتری و پیروزیهایی كه قبلا به وسیله نیروهای انقلابی ظفار كسب شده بود به تدریج رو به كاهش و زوال رفت. سلطان قابوس برای مبارزه با انقلابیون ظفار، ارتش عمان را تقویت كرد و آنها را با جدیدترین تسلیحات نظامی مجهز نمود. نیروهای نظامی عمانی، انگلیسی ، پاكستانی و هندی به فرماندهی ژنرال «هیوگ اولدمن» (۱۷) انگلیسی به عنان فرمانده نیروهای نظامی و وزیر دفاع عمان (۱۸) در سركوب شورشیان ظفار به آن كشور كمك میكردند. سومین كنگره :جبهه خلق برای آزادی عمان و خلیج» با شركت كلیه نیروهای انقلابی ظفار در ژوئن ۱۹۷۱ در «رخیوط» تشكیل شد. زخیوط واقع در جنوبیترین بخش سرزمین عمان و نزدیك مرز یمن، یكی از آخرین مناطق پایگاهی استعمار انگلستان در ظفار بود كه نیروهای انگلیسی در سال ۱۹۶۹ با توسعه عملیات چریكی جبهه از آنجا رانده شدند. (۱۹) در این كنگره تصمیمهای مهمی در سطوح منطقهای، بینالمللی و عربی اتخاذ شد؛ از جمله تأكید بر همبستگی تودههای عرب در مبارزه آزادیبخش و تأكید بر وظیفه جبهه در پشتیبانی از تمام انقلابهای دموكراتیك ملی؛ ضرورت ایجاد جبهه متحد وسیع، متشكل و مبارز علیه امپریالیسم و ارتجاع منطقه، رهایی منطقه از استعمار به هر شكل آن و تحقق استقلال كامل آنها؛ اتحاد سازمانهای ملی فلسطین در جنگ دراز مدت علیه صهیونیسم و امپریالیسم و بالاخره طرفداری از نیروهای سوسیالیستی بینالمللی و مترقی در مبارزاتشان علیه امپریالیسم و سرمایهداری غربی. كنگره چهارم جبهه در دسامبر ۱۹۷۲ در «اهلیش» تشكیل شد. دو تصمیم مهمتر اتخاذ شده در این كنگره ، عبارت بودند از: ۱) تلفیق «جبهه ملی برای رهایی خلیج اشغال شده» با «جبهه دموكراتیك برای رهایی عمان» در یك جبهه واحد با عنوان «جبهه ملی برای رهایی عمان و خلیج»، ۲) انتخاب رهبری مشترك برای «جبهه ملی برای رهایی عمان و خلیج». دخالت نظامی ایران در عمان در علل دخالت ایران در جنگ ظفار می توان از وابستگی كشورهای منطقه و فرا منطقهای به نفت، پیوند و ارتباط میان اقتصاد، امنیت و نفت برای كشورهای منطقه و بویژه برای ایران و نیز پیچیدگی روابط بینالملل در دهههای شصت و هفتاد و اثرات ناشی از آن بر تحولات خلیج فارس، كشورهای فرامنطقهای را بر آن داشت تا وظیفه برقراری ثبات، حفظ نظم و امنیت را به خود كشورهای منطقه واگذار نمایند. در این باره، «همایون كاتوزیان» معتقد است كه در آن مقطع «نفت متغیر مستقل بود و كل كالبد اجتماعی و اقتصادی، تابع آن». از سوی دیگر، سعی غرب بر این بود كه تنگهها و نقاط حساسی را كه به «نقاط شرك» معروفند، در اختیار خود داشته باشد. از جمله این نقاط میتوان به تنگه هرمز اشاره كرد. «تنگه هرمز»، هم برای قدرت دریایی در مقابله با قدرت بری و هم برای قدرت بری در مقابله با قدرت دریایی، نقش دفاعی مناسبی دارد. از طرف دیگر قرار داشتن آن در مسیر انتقال نفت مورد نیاز جهان غرب به عنوان نقطه كنترل و اهرم اعمال فشار، به دلیل وابستگی اروپا به نفت منطقه خلیج فارس و بازار مصرف ثروتمند آن، بخش حساسی از شبكه حمل و نقل دریایی اروپا را تشكیل میدهد. با تشدید فعالیتها و اقدامات چریكی رزمندگان جبهه و نیز گرایشهای ماركسیستی آنان (به ویژه هدفهای اعلام شده منطقهای جبهه خلق) ، دولت ایران و نیز قدرتهای غربی نسبت به جنبش ظفار حساس شدند. چنانكه محمدرضا شاه در اوایل سال ۱۹۶۹ در مصاحبه با یكی از نمایندگان كارگری پارلمان انگلستان در تهران اظهار داشت: «... ما آزادی كشتیرانی در منطقه [خلیج فارس] را تضمین میكنیم و در این رابطه میتوانیم به تعهدات خود عمل كنیم». (۲۰) در همین راستا شاه اعلام كرد در صورت درخواست كمك از سوی حكومتهای كشورهای ساحلی برای تأمین امنیت به آنان كمك خواهد كرد. (۲) این موضعگیری ایران باعث شد كه با توسعه عملیات چریكهای ظفار و ناتوانی نیروهای عمانی در كنترل این جنبش ماركسیستی، و در نتیجه درخواست كمك نظامی سلطان قابوس از ایران، شاه به سرعت به آنان پاسخ مثبت دهد. قابل ذكر است كه روابط دیپلماتیك ایران و عمان در اوت ۱۹۷۱ برقرار شد و پس از آن، مسؤولان دو كشور رفت و آمدها و مذاكرات متعددی با یكدیگر داشتند. در فوریه ۱۹۷۲ یك هیأت ویژه عمانی به ریاست «توینی بن شهاب» مشاور سلطان قابوس برای مذاكره با مقامات ایرانی و ترتیب دریافت كمك نظامی از ایران برای سركوب شورش ظفار وارد تهران شد. پس از مذاكرات طولانی، بالاخره در ماه مارس ۱۹۷۲ یك پیمان محرمانه نظامی ـ امنیتی بین مشاور نظامی سلطان قابوس و مقامات ایران به امضا رسید. (۲۲) پیرو آن و در اجرای موافقتنامه یاد شده، ایران تسلیحات و مشاورین نظامی و امنیتی به عمان فرستاد. ضمنا بنا به ادعای جبهه خلق، «ایران جزیره عمانی الغنم را [واقع در قسمت شمال رأس المسندام و جنوب تنگه هرمز] اشغال كرد و نیروی دریایی و هوایی ایران به گشت زنی و مراقبت از منطقه رئوس الجبال كه بخش عمانی تنگه هرمز و قسمتی از آّهای ساحلی عمان است، پرداختند» .(۲۳) در حالی كه برخی منابع غربی اعلام كردند ایران در این جزیره، تنها به ایجاد یك ایستگاه كنترل آلودگی آبهای خلیج فارس اقدام كرده است. (۲۴) در اوایل سال ۱۹۷۳ نیز ایران شش فروند هلیكوپتر نظامی را به همراه خدمه آنها برای كمك و استفاده در جنگ ظفار به عمان فرستاد.(۲۵) سلطان قابوس در مصاحبهای با روزنامه النهار در تاریخ ۲۲ مارس ۱۹۷۳ رسما اعلام كرد كه «ما كمك و خدمات نظامی مختلفی از ایران دریافت میكنیم. افسران ایرانی این كمكها را زیر نظر دارند و تعدادی هواپیمای ایرانی هم به كمك ما فرستاده شده است». (۲۶) ضمنا یك ماه بعد، در آوریل همان سال امیرعباس هویدا نخست وزیر ایران متذكر شد كه ایران به درخواست سلطان قابوس برای دریافت كمك از ایران پاسخ مثبت داده است. (۲۷) بالاخره مدتی پس از ارائه كمكهای یاد شده و گسترش شورش طفار و عدم توانایی نیروهای عمانی در كنترل»، نیروهای نظامی ایران در تاریخ ۲۹ آذر ماه ۱۳۵۲ (۲۰ دسامبر ۱۹۷۳) بنا به درخواست سلطان قابوس مستقیما وارد عمل شدند. چنانكه بین ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ سرباز ایرانی مجهز به پیشرفتهترین تجهیزات به وسیله ۲۰ فروند هلیكوپتر در تاریخ ۲۰ دسامبر از دو سوی شمال و جنوب و در دو سوی «خط سرخ» كه همان جاده سراسری صلاله ـ مسقط (جنوب ـ شمال) بود پیاده شدند. نیروهای ایرانی كه متشكل از نیروهای ویژه هوابرد و تفنگداران دریایی بودند ، در اردوگاههای مرزی دشتهای منطقه صلاله متمركز شدند (اردوگاههای فوج، ام الغوارف، و پایگاه صلاله) . تعدادی از نیروهای ایرانی نیز به نوار شمالی منطقه (تمریت و شعلیت) فرستاده شدند. پیاده شدن نیروهای ایرانی با پشتیبانی هواپیماهای انگلیسی كه از صلاله و مصیره پرواز كرده بودند، انجام شد. بعدا بخشی از نویرها به جزیره :«حلانیات» (كوریاموریا) اعزام شدند تا در آنجا تأسیسات نظامی لازم را ایجاد كنند. بقیه نیروهای ایرانی به اردوگاههای نظامی در منطقه شرقی و ممر اعزام شدند. مركز فرماندهی نیروهای ایرانی در پایگاه صلاله بود. مدتی قبل از پیاده كردن نیرو و دخالت مستقیم نیروهای ایران در عمان «پیمان سنتو» اعلام كرد كه یك رشته مانورهای نظامی از تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۷۳ به مدت ۱۲ روز در آبهای دریای عمان و خلیج فارس انجام خاهد گرفت. در این مانور نیروهای دریایی و هوایی ایران، تركیه ، انگلستان و امریكا شركت داشتند و از هوا و دریا به پیاده كردن نیرو پرداختند.(۲۸) این مانورها در واقع دو هدف را دنبال میكرد: ۱) آزمایش توانایی نیروهای ایرانی و نیز زمینهسازی روانی در منطقه برای لشكركشی بعدی ایرانیها، ۲) آزمایش توانایی نیروهای دیگر پیمان سنتو برای انجام عملیات و كنترل بحرانهای منطقه، تعداد نیروهای ایرانی در عمان در پایان سال ۱۹۷۴ به حدود ۳۵۰۰ نفر و در سال ۱۹۷۵ به حدود ۵ هزار نفر رسید. ضمنا هواپیماهای جنگنده اف-۵ نیز با استفاده از پایگاه تمریت بر فراز مرزهای یمن جنوبی به گشت زنی میپرداختند. ضمنا كشتیهای جنگی ایران نیز سواحل ظفار را تا زمانی كه تحت تسلط شورشیان بود، بمباران میكردند. لشكركشی ایران به ظفار، در واقع در حكم یك میدان آزمایش و عمل بود؛ زیرا هم تسلیحات و تجهیزات جدید امریكایی (تحویلی به ارتش ایران) آزمایش میشد و هم كارایی و تواناییهای افسران و سربازان ایرانی كه تا آن زمان در یك جنگ منطقهای شركت و دخالت نداشتند ارزیابی میشد. به همین دلیل، واحدهای اعزامی ایران مرتبا تعویض و جانشینسازی میشدند تا تعداد بیشتری از نیروهای ایران با جنگهای نامنظم (چریكی) آشنا شوند. نكته مهم در كیفیت دخالت نیروهای نظامی ایران در ظفار این بود كه مثلا بر خلاف عملكرد نیروهای امریكایی در ویتنام، آنان به قتل عام، تجاوز به ناموس، غارت و چپاول اموال مردم و كلاهبرداری از افراد بومی اقدام نكردند. دیگر اینكه زمینه مداخله ایران در ظفار به علت عدم وجود ادعاهای ارضی میان دو كشور تسهیل شده بود. ضمنا ایران و عمان تنها دو كشور منطقه هستند كه در تنگه استراتژیك هرمز آبهای مشتركی دارند؛ بنابراین وجود علایق و منافع مشترك در حوزه تنگه هرمز به مناسبات میان ایران وعمان بعد و ویژگی خاصی میبخشید كه در مقایسه با كشورهای دیگر منطقه تفاوت داشت. علاوه بر اینكه بسیاری از عمانیها ایرانیان را به عنوان حامیانی میدانستند كه جلوی فعالیتهای چپگرایانه علیه حكومت را میگرفتند. به هر حال دخالت نظامی ایران در ظفار، حساسیت و انتقاد و اعتراض تقریبا همه كشورهای عرب را به دنبال داشت، چرا كه این اقدام ایران را نماد بارز توسعه طلبی ایران در زمان شاه میدیدند. حتی كشورهای میانهرو عرب نیز حداقل خواستار كاهش حضور و نفوذ ایران در عمان بودند ! چنانكه مثلا یك هیأت نمایندگی اتحادیه عرب در اواسط سال ۱۹۷۴ مأموریت ناموفقی را در تحقق هدف مذكور به انجام رساند. پیرو آن نیز برخی گزارشها حاكی از آن بود كه كشورهای مصر و عربستان سعودی خواستار جانشینی نیروهای عرب به جای نیروهای ایران بودند. در حالی كه یكی از دلایل درگیر شدن ایران در عمان عبارت از ابراز بیمیلی قبلی اعراب در پاسخ به درخواست كمك سلطان قابوس از آنان بود. (۲۹) در ژانویه ۱۹۷۵ دهكده ساحلی و بندر رخیوط ـ یعنی مركزیت مناطق تحت تسلط شورشیان و ستاد مركزی آنان ـ به دست نیروهای ایرانی افتاد. ضمنا با ایجاد موانع بیشتر به منظور قطع راههای تداركاتی از دسترس شورشیان ، آنان بیش از پیش ناگزیر به عقبنشینی شدند، تا آنجا كه به مرز یمن جنوبی رانده شدند. ضمنا موفقیت نیروهای ایرانی در تصرف مواضع یا قطع و محدود كردن راههای تداركاتی مبارزان جبهه خلق، عرصه را بر آنها تنگ كرد و باعث بروز اختلاف نظرهایی گسترده بین رهبران جنبش بر سر كیفیت رهبری و خط مشیهای نهضت شد. جدا از اقدامات نظامی گسترده نیروهای ایرانی در عمان، آنان دو اقدام بسیار مهم نظامی را با موفقیت انجام دادند كه در شكست و سركوب شورشیان ظفار نقش اساسی داشت. اولین اقدام عبارت از باز كردن مجدد جاده استراتژیك و سراسری ۶۰ كیلومتری صلاله ـ مسقط بود كه در اواخر بهمن ماه ۱۳۵۲ (فوریه ۱۹۷۴) انجام گرفت. شورشیان ظفار با ایجاد پایگاههای متعدد و پناهگاههایی در كوهها از سال ۱۹۶۹ به بعد بر آن تسلط داشتند و عملا بسته بود؛ بنابراین كومت عمان برای رساندن تتجهیزات و مهمات به نیروهای خود بناچار از راه ها و دریا كه آن هم همواره مورد حمله شورشیان بود استفاده میكرد. پس از بازگشایی این جاده استراتژیك، «اسماعیل خلیل رصاصی» سفیر عمان در تهران با پیشبینی پایان قریبالوقوع جنگ فرسایشی ظفار با كمك نیروهای ایرانی، پاكسازی و بازگشایی این جاده را به منزله «كلید تعیین كننده این جنگ فرساینده» تلقی كرد و اعلام داشت كه : «این پاكسازی بدون شجاعت و مهارت سربازان ایرانی امكانپذیر نبود».(۳۰) گفتنی است كه این پیروزی نیروهای ایرانی، به تقویت روحیه نیروهای مسلح سلطان قابوس و دولت عمان كمك زیادی كرد. (۳۱) دومین اقدام مهم و سرنوشتساز نیروهای ایرانی در مورد كنترل شورش و ظفار، شامل ایجاد یك سد نفوذناپذیر و امنیتی به نام «خط دماوند» بود. خط دماوند عبارت از سد و مانعی امنیتی متشكل از سیمهای خاردار و دستگاههای اعلام خطر الكترونیكی به طول چندین كیلومتر بود كه در سمت غرب صلاله و «ریسوت» (به سمت مرز مشترك با یمن جنوبی) و از محل دهكده ساحلی رخیوط به شكل خطی هلالی به سوی شمال كشیده شده بود. خط دماوند از پیوستن نفرات كمی و ارسال مهمات و تجهیزات از سوی یمن جنوبی برای شورشیان جلوگیری میكرد. این خط پس از تصرف بندر رخیوط به وسیله نیروهای ایرانی در ژانونه ۱۹۷۵ (كه مقر و ستاد مركزی جبهه خلق بود) ساخته شد. حدود یك سال قبل از آن و در اوایل سال ۱۹۷۴ ، مانع امنیتی (خط هورن بیم) (۳۲) در حدود ۵۰ كیلومتری شرق آن و نزدیك «ریسوت» ساخته شده بود. (۳۳) در اكتبر ۱۹۷۵ اعلام شد كه نیروهای ایرانی تپههای استراتژیك را واقع در «شبوت» (مشهور به تپه ۵۸۷) تصرف كردهاند. این بلندیهای استراتژیك در حدود ۹ كیلومتری غرب رخیوط قرار داشتند كه مركز لجستیك جبهه خلق را در «خرفات» به غارهای «شیرشیتی» در نزدیكی ساحل (كه یكی از مهمترین پناهگاههای شورشیان بود) مرتبط میكرد. مدت كوتاهی بعد، در فاصله ماههای نوامبر و دسامبر همان سال تعداد ۱۹۴ نفر از چریكهای ظفار خود راتسلیم نیروهای سلطان قابوس كردند و بالاخره در تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۷۵ سلطان قابوس به طور رسمی پایان جنگ ظفار را اعلام كرد.(۳۴) پس از پایان جنگ ظفار بخش اعظم نیروهای ایران از آنجا فرا خوانده شدند، ولی تعداد كمی از آنان (حدود ۳۵۰ نفر) تا مدتی پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ در عمان باقی ماندند. وظیفه آنان ساختن سكوهای رادار در پایگاه «مانستون» واقع در شمال غربی عمان بود كه عمدتا نقل و انتقالات نظامی را در یمن جنوبی زیر نظر داشتند. (۳۵) پس از انقلاب و در زمان دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، بقیه نیروهای ایرانی مستقر در عمان به ایران فراخوانده شدند. چند كشور عرب پس از جنگ ۱۹۷۶ حمایت خود را از جنبش كاهش داده یا قطع كردند. جدا از چند كشور مهم عرب، كشور چین نیز یكی از حامیان مهم جنبش ظفار به شمار میرفت؛ ولی بعدا خودداری چنین از حمایت مؤثر از جنبش، تا حد قابل ملاحظهای روند حركتهای آنان را به قهقرا كشاند. چین در بهار سال ۱۹۷۳ به كمكها و پشتیبانی خود از جنبش پایان داد، بویژه این امر زمانی رخ داد كه ایران در كمك نظامی به نیروهای دولتی عمان گامهای بلندی برداشته بود. این حركت چین، در راستای تغییر سیاست خاورمیانهای آن كشور در رابطه با رقابت قدرت و چالشهای سیاسیاش با شوروی و نیز تغییر و تحولات سیاستهای بینالمللی در پایان دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ انجام گرفت.(۳۵) علاوه بر خودداری چین از حمایت جنبش، تعطیل كمك از جانب عراق نیز پیش از پیش باعت ضربه زدن به شورشیان و افت فعالیتهای آنان شد؛ چنانكه بهبود روابط سیاسی ایران و عراق در مارس ۱۹۷۵ (پس از امضای قرارداد الجزیره بین دو كشور) ضربه مهلكی بر مبارزان جبهه خلق وارد آورد؛ زیرا عراق به عنوان یكی از منابع مهم عربی برای تأمین نیازهای مالی، تسلیحاتی، آموزشی و تبلیغاتی جنبش عمل میكرد و بالخره اینكه در اواخر سال ۱۹۷۵ نیز در سیاستها و خط مشیهای یمن جنوبی در حمایت از جنبش تغییرات مهمی پیدا شد. در حالی كه قبلا چنین تغییری در رفتار و سیاست كشوری كه از جمله ثابتترین حامیان جنگجویان شمرده میشد، غیرقابل پیشبینی بود! چنانكه از اواخر سال مذكور، سیاستهای جدید عدن مبتنی بر تجدید مناسبات آن با عربستان سعودی و امارت متحده عربی قرار گرفت، این تحول، عملا به معنی خودداری یمن جنوبی از حمایت لجستیكی و تسلیحاتی از جنبش ظفار بود! پینوشت: ۱ـ درگیرها و قیما مسلحانه مذكور در سلسله كوههای «جبلالاخضر» واقع در نواحی شمال عمان درگرفت. بلندترین قله رشته كوه یاد شده، « قله شام» با ۳۰۳۵ متر ارتفاع است. ۲ـ انقلاب ظفار و تحولات خلیج (مجموعه كرامه: شماره ۷) (بی}ا: كمیته فلسطین، اتحادیه انجمنهای اسلام یدانشجویان در اروپا ، خرداد ۱۳۵۴) ، ص ۳۲ ۳ـ نام گروه مذكور در منبع پیشین «انجمن خیریه ظفار» ذكر شده است كه با توجه به هدف مورد نظر آن گروه (تجزیهطلبی ظفار) به نظر میرسد اشتباه است. ۴ـ همان منبع ۵ـ همان منبع ،صص ۳۲ـ۳۳ ۶ـ Times (۳ Aug ۱۹۷۰) & New york Times (۱۲ July ۱۹۷۰) ۷ـ در همین راستا، از آن تاریخ به بعد «مسأله عربی» به جای «مسأله فلسطین» مطرح شد و اهمیت یافت. بنابراین هدف اصلی ، كشورهای عمده درگیر با اسراییل آزادسازی سرزمینهای متعلق به خودشان شد و مسأله فلسطین و قدس حالت ثانویه یافت. ۸ـ عباس امیری ، همان منبع ، ص ۴۸۲ ۹ـ الطوری ( ۸ ژوئن ۱۹۷۱) ۱۰ـ الطلیعه (۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸) ۱۱ـ عباس امیری ، همان منبع ۱۲ـ میدانهای نفتی : ایرد ، مرمول ،آمل و رهب در جنوب و عمدتا در ایالت ظفار قرار دارند. اولین امتیاز نفتی عمان در سال ۱۹۳۷ به انگلستان اعظا شد . در سال ۱۹۶۴ در منطقه فهود نفت كشف شد و نخستین تولید تجارتی نفت نیز در سال ۱۹۶۸ در ایالت ظفار آغاز شد. ۱۳ـ انقلاب ظفار ، همان منبع ، ص ۳۶ ۱۴ـ Sand Hurst ۱۵ـ عباس امری ، همان منبع ، ص ۴۷۸ ۱۶ـ انقلاب ظفار ، همان منبع، ص ۳۵ ۱۷ـ Hugh Oldman ۱۸ـ بر اساس پیمان سیاسی ـ نظامی كه در سال ۱۹۵۱ میان سلطان مسقط و عمان و انگلستان منعقد شد، انگلستان در قبال دریافت امتیاز ویژه ، حمایت نظامی از عمان را عهدهدار شد. ضمنا فرماندهی نیورهای نظامی و امنیتی آن كشور را افسران انگلیسی در دست گرفتند . ۱۹ـ نیرویهای انگلیسی قبلا نیز در نوامبر ۱۹۶۷ و پیرو جنگهای داخلی یمن و پیروزی « جبهه آزادی بخش ملی» (یك جنبش جریكی ملیگرا) در آنجا ، ناچار شدند از پایگاه دریایی عدن و سایر نقاط یمن جنوبی خارج شوند ۲۰ـPirouz Mogtahed – Zadeh , Political Geography of the Strait of Hormuz (London : University of London, ۱۹۹۰) , P.۳۰ ۲۱ـ Idid , P.۳۱ ۲۲ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، جلد ۲، همان منبع ، صص ۷۵ـ۲۷۲، ضمنا مقایسه كنید: انقلاب ظفار و تحولات خلیج ، همان منبع ، صص ۴۲ الف ، و ۵۳ ۲۳ـ انقلاب ظفار ، همان منبع ، ص ۵۳ ۲۴ـ Internationl Herald Tribume (۲۴-۲۵ March ۱۹۷۳) , P.۲. As cited in Pirouz Mojtahed – Zadeh op .,P.۳۶ ۲۵ـ Ibid .P.۳۰ ۲۶ـ همان منبع ، ص ۵۴ ۲۷ـ Ibid ۲۸ـ همان منبع ۲۹ـ Ibid ۳۰ـ «حمله گازانبری نیروهای ایران در عمان» ، روزنامه اطلاعات (۲۱ بهمن ۱۳۵۲) ۳۱ـ عباس امیری ، همان منبع ، ص ۴۹۳ ۳۲ـ به معنی درخت «ممرز» است كه ضمنا به آن «اولس» یا «مرز» یا «تغار» نیز گویند. ۳۳ـ كیهان هوایی ، شماره ۱۴۶ (۳۰ مهر ۱۳۵۴/۲۲ اكتبر ۱۹۷۵) ۳۴ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، جلد ۲ ، همان منبع، ص ۲۷۵ ۳۵ـ عامل دیگری كه بر تغییر و تحرك جدید سیاست چین در خاورمیانه افزود، عضویت آن كشور در سازمان ملل متحد در اكتبر ۱۹۷۱ بود كه امكانات گسترش مناسبات سیاسی «دولت با دولت« در منطقه را برای پكن افزایش داد. برای كسب اطلاعات بیشتر درباره سیاستهای خاورمیانهای چین ر.ك: محمدجواد امیدوارنیاف چین وخاورمیانه (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ، ۱۳۶۸) ، فصلهای سوم و چهارم . منبع: كتاب خلیج فارس و مسائل آن،تالیف بیژن اسدی،انتشارات سمت.- 77 پاسخ ها
-
- 1
-
- عمان
- دخالت نظامی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط