جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'مقایسه راکتهای فجر-5 ،تی-300و دبلیو.اس-2'.
پیدا کردن 1 result
-
مقدمه: توپخانه راکتی( راکتهایی که بصورت بالستیک و به سبک گلوله های توپ سیر می کنند) اگر چه پیش از جنگ جهانی دوم ابداع شد اما شروع شکوفایی آن از جنگ جهانی دوم بود و کشورهای شوروی سابق و آلمان نازی بیشترین کاربران آن بودند، توپخانه موشکی از یک نظر اهمیت زیادی دارد: توان آتشباری متمرکز زیاد در زمان کم. این نقطه قوت باعث می شد(و می شود) تا بتوان حجم عظیمی از آتش را بر نقطه ای نسبتا کم وسعت و در زمان کوتاهی فرو ریخت. این ویژگی کمک می کند تا قبل از آنکه توان هر گونه عکس العمل متقابل یا حتی امکان فرار و از آن مهمتر امکان پناه گرفتن برای دشمن فراهم شود، بتوان ضربات موثری را بر وی وارد کرد. نقطه قوت دیگر این نوع از توپخانه به حجم بالای مواد منفجره قابل حمل توسط هر واحد از آنها( هر راکت ) خصوصا در کالیبرهای بالا بر می گردد. به عنوان مثال راکتهای 300 میلی متری و بزرگتر به سرهای جنگی بالای 150 کیلوگرم مجهز هستند که عموما بیش از 70 کیلوگرم از وزن آن را مواد منفجره آن هم از نوع HE تشکیل می دهند. این ویژگی به همراه سرجنگی ترکش شونده با هزاران ساچمه ریز و درشت باعث می شود تا یک گروه 4 تا 8 تایی از این راکتها بتوانند به راحتی یک پایگاه نظامی کوچک را به نابودی بکشانند و یا با اجرای آتش بر روی یک ستون موتوریزه متوسط حدود 70 درصد یا بیشتر از آن را نابود نمایند. در حالی که مرمی توپهای کالیبر بالا به علت اینکه در لحظه شلیک باید متحمل فشار جی بسیار بالایی شوند( حدود 18000 جی ) از فلزات با ضخامت زیاد ساخته می شوند و حجم و وزن مواد منفجره شدید الانفجار داخل آنها خیلی کمتر از راکتهای توپخانه ای است. علاوه بر آن، بدنه راکتهای توپخانه ای بدلیل عدم نیاز به تحمل جی بالا، معمولا از آلیاژهای آلومینیوم ساخته می شود که سبک و مقاوم هستند. در شکل زیر لحظه شلیک یک راکت 122 میلی متری گراد (در ایران معروف به کاتیوشا ) را مشاهده می فرمایید، به بدنه آلومینومی آن دقت کنید: البته در کنار نقاط قوت این راکتها نقاط ضعفی هم دارند که از آن جمله می توان به : - زمان زیاد پر کردن مجدد( نسبت به زمان شلیک) - دقت کمتر نسبت به توپخانه( به علت بزرگتر بودن پرتابه ( PROJECTILE ) و تأثیر عوامل جوی و همچنین نداشتن چرخش بدور خود موثر در حد پرتابه های توپها) که معمولا این راکتها در بهترین حالت دارای CEP برابر یک درصد می باشند، به عنوان مثال یعنی در برد 60 کیلومتر تا حداکثر 600 متر خطا خواهند داشت. - قیمت بالاتر لانچر در واحد نسبت به توپخانه. - هزینه بالاتر پرتابه ها. - هزینه لجستیک و تدارکات بالاتر. - نیاز به خدمه آموزش دیده خاص( خدمه توپخانه معمولی بدون گذراندن آموزشهای خاص امکان بکارگیری آنها را ندارند) و . . . اشاره کرد. اما با این حال به خاطر نقاط قوت این راکتها، نه تنها استفاده از آنها متوقف نشده که رو به گسترش بوده و مرتبا مدلهای جدیدی از راکتها و راکت اندازها با سرهای جنگی متنوع در این کلاس رو نمایی می شود. آنچه در راکتها و راکت اندازهای جدید بیشتر به چشم می خورد، تلاش برای بالاتر بردن کالیبر و به تبع برد و بزرگتر شدن سر جنگی آنها و به موازات آن تلاش برای کاهش خطای راکتها با استفاده از سیستمهای اصلاح مسیر و هدایت ارزان قیمت می باشد که به نوعی پاسخی است برای نیازهای امروز چرا که هم این راکتهای ارزان می توانند در عمل جای خانواده موشکها تاکتیکی با برد تا 150 کیلومتر را پر نمایند و هم از ملاحظات عهدنامه ای مربوط به کنترل و گسترش برنامه های موشکی معاف هستند و از آن طرف هم دلیل دیگر پرداختن به کالیبرهای بالا این است که در عمل ثابت شده که اثر 4 راکت نسبتا گران قیمت 300 میلی متری اما دارای دقت مناسب از 40 راکت 122 میلی متری فاقد سیستم اصلاح مسیر – که هر کدام به نقطه ای مجزا و با فاصله از دیگری اصابت می کنند- بیشتر است. هم از نظر دقت و هم از نظر وزن سرهای جنگی. با ذکر این مقدمه به سراغ بررسی و مقایسه سه مدل راکت توپخانه ای می پردازیم: راکت فجر 5 ساخت ایران با کالیبر 333 میلی متری، راکت T-300 ساخت ترکیه با کالیبر 300 میلی متری و راکت WS-2 ساخت چین با کالیبر 400 میلی متری. ان شاءالله ادامه دارد . . .
- 61 پاسخ ها
-
- 15