جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'نبرد غولها و نیمچه غولها راند سوم ،باسانتار'.
پیدا کردن 1 result
-
مقدمه : در زمستان سال 1394 ، بحثی در خصوص نبردهای زرهی جنوب آسیا ( هند و پاکستان ) میان کاربران بوجود آمد که بلحاظ بررسی تاریخی ، هیچ تاپیک خاصی در مورد آن وجود نداشت ، به همین دلیل تصمیم گرفته شد که 4 جنگی که درآن واحدهای زرهی دو کشور هند و پاکستان درآن حضور موثری را به نمایش گذاشتند ، مورد بررسی قرار گیرد ، به همین دلیل در دی ماه سال 1394 و سپس یکسال بعد ، یعنی در شهریور 1395 دو تاپیک مستقل در خصوص نبردهای زرهی "آسال اوتار " و " فیلورا" ایجاد شد که مورد استقبال کاربران قرار گرفت . با توجه به این امر ، درآستانه شش هزار و ششصدمین پست ارسال شده در انجمن میلیتاری ، راند سوم از نبرد های زرهی میان این دو کشور مورد بررسی قرار می گیرد . نبرد باسانتار نبرد باسانتار یا نبرد باراپیند (14 تا 16دسامبر 1971) یکی از مهمترین و درعین حال شدیدترین درگیری ها میان یگانهای زرهی هند و پاکستان بشمار می رود که در جنوب آسیا روی داده است .در جریان این زد و خوردها ، واحدهای ارتش هند موفق شدند تا بطور کامل منطقه جامو و کشمیر را تحت کنترل گرفته و علی الخصوص امنیت را در منطقه جامو/ پنجاب تامین نمایند . در حقیقت ، نبرد باسانتار شامل تمام درگیری ها می شد که در ناحیه "شاکارگاره " بوقوع پیوسته بود. موقعیت درگیری در برآمدگی ( تو رفتگی ) خاک پاکستان در هند – موقعیت شاکارگاره موقعیت نبرد : رودخانه باسانتار ، شاخه ای از رودخانه "راوی " در ایالت پنجاب و هیماچالاپرادش بشمار می رود . با این وصف ،موقعیت "شاکارگاه" یا "شاکارگاره " که نبرد فوق در آن رخ داد ، براساس مرزهای بین المللی ، بصورت یک "تو رفتگی " یا " برآمدگی " خاک پاکستان به درون مرزهای هند ، در آمده بود وعلاوه بر آن ، یک منطقه استراتژیک برای دو طرف بشمار می رفت ، این مساله بویژه برای هند اهمیت بیشتری داشت ، چرا که جاده های ارتباطی و مواصلاتی میان ایالت جامو بسمت پنجاب ، درست از کنار آن عبور می نمود و در صورتی که ارتفاعات و مناطق سرکوب منطقه ، به تصرف پاکستان در می آمد ، نخست این جاده ها زیر دید و تیر واحدهای توپخانه ارتش پاکستان قرار می گرفت و عملا" برای هندی ها غیر قابل استفاده شده و علاوه براین ، در صورت قطع این جاده ها ، ارتباط زمینی میان واحدهای ارتش هند در منطقه فوق بطور کامل قطع شده و مسیر برای پیشروی واحدهای پاکستانی برای تصرف جامو ، تسهیل می گردید . در کنار اهمیت راهبردی این منطقه ، شاکارگاره بلحاظ ژئواکونومیکی نیز برای دوطرف ، اما این بار برای پاکستانی اهمیت داشت ، چرا که این ناحیه در حقیقت کمربند حاصلخیز رود سند محسوب می گردید . علل آغاز مخاصمات : همزمان با آغاز درگیریها میان واحدهای ارتش پاکستان ، مستقر در پاکستان شرقی ( بنگلادش ) و ارتش هند، فرماندهان ارشد پاکستانی تصمیم گرفتند تا از یکسو با هدف تقسیم توان رزمی و ازسویی دیگر ، به منظور فریب فرماندهان ارتش هند و همچنین دور نمودن اذهان کارشناسان اطلاعاتی دشمن از تمرکز بر روی منطقه اصلی درگیری ، جبهه جدیدی را در غرب هند ( نواحی مرزی با پاکستان غربی ) گشوده و جنگ را به یک نبرد فرسایشی تبدیل نمایند . جنگ در دوجبهه یکی از مهمترین کابوسهای فرماندهان هر سازمان مسلح ، درگیر شدن همزمان در دو جبهه بشمار می آید ، اما بر خلاف انتظارها ، ارتش هند به پشتوانه نیروی انسانی عظیم خود ، از این مهم ، برآمد . بنابراین ، همانطور که در سطور بالا تشریح شد ، موقعیت شاکارگاره یک منطقه استراتژیک برای هندی ها محسوب می گردید و خطوط مواصلاتی ارتش هند نیز از نزدیکی آن عبور می نمود ، در نتیجه امنیت آن برای هند بسیار پراهمیت می نمود . علاوه بر این ، مجاورت این موقعیت با یکی از مهمترین پادگان های نظامی ارتش پاکستان که در " سیالکوت" وجود داشت ، بر حساسیتهای آن می افزود ، چرا که به دودلیل ، نخست ، میزان استعداد رزمی واحدهای پاکستانی مستقر در سیالکوت و دوم ، فاصله اندک آن با مرزهای بین المللی ، باعث می شد تا فرماندهان ارتش پاکستان ، به محض صدور فرمان ، قادر باشند تا بسرعت هندی ها را غافلگیر نموده و با اجرای یک تک زرهی و تحمل کمترین تلفات ، جامو و کشمیر را به راحتی از از بقیه خاک هند ، جدا نمایند . در نتیجه ، بدلایل فوق ، ستاد ارتش هند با ایجاد یک پادگان بزرگ در چند مایلی مرزهای بین المللی ( موقعیت پاسانکوت ) ، امنیت این ناحیه را تامین می نمود تا درصورت تهاجم غافلگیرانه پاکستان ، بسرعت واکنش نشان داده و تمامیت ارضی هند را حفظ نمایند . با این وصف و بنابر دلایل فوق ، ستاد ارتش هند ، علیرغم وجود درگیری شدید در پاکستان شرقی و در کنار آن ، عدم وجود یگانهای نظامی جهت یک تک گسترده ، تصمیم گرفت تا با استفاده از اصل غافلگیری ، دست به اجرای یک تک نیمه گسترده در منطقه "جارپال" زده ، که همین امر موجب عکس العمل سریع ارتش پاکستان و در نتیجه ، شروع درگیری در نواحی مرزی گردید . یگان های رزمی مورداستفاده طرفین درگیر در جریان نبرد باسانتار سازمان رزم ارتشهای درگیر : هر دوسوی مخاصمه ، با واحدهای موجود ، جمعی سپاه یکم خود وارد نبرد شدند . سپاه یکم ارتش پاکستان از 3 لشکر پیاده ، یک لشکر زرهی ، بعلاوه یک تیپ زرهی مستقل که توسط تعداد نامعلومی آتشبارهای توپخانه پشتیبانی می شدند ، وارد نبرد گردید . ستاد ارتش پاکستان ، علاوه بر واحدهای درگیر در خطوط تماس ، یک نیروی احتیاط ( ذخیره )شامل پنج لشکر ، به فرماندهی سپهبد ارشاد حسن خان ، که تا پیش از این ، مدتی بعنوان مدیر سرویس اطلاعات نظامی (DMI) خدمت می نمود را برای مواقع اضطراری ، در نظر گرفته بود . در آنسوی جبهه ، سازمان رزم سپاه یکم ارتش هند از 3 لشکر پیاده ، 2 گردان تانک ، دو تیپ مستقل توپخانه و یک تیپ مهندسی – رزمی تشکیل می گردید . براساس طرح ریزی های انجام شده ، فرماندهای هندی قصد داشتند تا با ایجاد یک یا چند پل رزمی بر روی رودخانه باسانتار ، با رعایت اصل غافلگیری ، پس از پاکسازی مناطق مین گذاری شده مرزی ، وارد تورفتگی شاکارگاره شده و کنترل کامل آن را بدست آورند . استدلال فرماندهان هندی بر این منطق استوار بود که اجرای موفقیت آمیز این تک غافلگیرانه و تامین منطقه فوق ، می تواند ، پادگان اصلی ارتش هند در موقعیت پاسانکوت را در مقابل تک تهاجمی غافلگیرانه ارتش پاکستان ، مصون نگاه دارد . موقعیت وقوع نبرد : شابازپور ، برآمدگی شاکارگاره https://www.aparat.com/v/9An3E آغاز نبرد : چند روز پس از آغاز مخاصمات میان در طرف در پاکستان شرقی ، ارتش هند دست به یک تک نیمه گسترده غافلگیرانه در این منطقه زد ، که در جریان آن ، سپاه یکم ارتش هند برای تصرف و تامین اهداف پیش گفته ، خطوط دفاعی ارتش پاکستان را شکافته و پیشروی خود را برای تصرف و تامین منطقه آغاز نمود . فرماندهی واحدهای تک ور برای نیل به اهداف خود ، با بکارگیری دو یگان از سپاه یکم ، شامل لشکر پنجاه و چهارم پیاده نظام و تیپ 16 زرهی ، دست به پیشروی زده ، اما بر خلاف پیش بینی ها ، با مقاومت شدید واحدهای مدافع پاکستانی روبرو شدند . اما واحدهای هندی به دلیل استفاده صحیح از اصل غافلگیری و درنتیجه عدم آمادگی کامل مدافعان پاکستانی ، بتدریج راه خود را بسوی رودخانه باز نمودند ، اما دو عامل بسیار مهم ، موجب گردید تا طرح ریزی ستاد ارتش هند ، مطابق با برنامه ریزی های انجام شده ، اجرا نگردد . نخستین عامل بازدارنده ، گستردگی و پراکندگی بیش از حد میادین مین ایجاد شده توسط ارتش پاکستان بود که موجب کند شدن پیشروی هندی ها گردید و دومین عامل ، عقب بودن واحدهای مهندسی – رزمی از برنامه زمانبندی شده جهت ایجاد پل های رزمی بر روی رودخانه ، دست به دست هم دادند تا واحدهای ارتش هند نتوانند سرپل مورد نظر را در زمان مقرر در آنسوی رودخانه تصرف نموده ، گسترش دهند و در نهایت تثبیت نمایند . سربازان ارتش هند، پس از انهدام یکدستگاه تانک پاتون ارتش پاکستان با این وجود ، وضعیت فوق پایدار نماند ، چرا که جوخه هفدهم سوار زرهی به فرماندهی ستوان " آرون ختارپال " با استفاده از 3 دستگاه تانک و بدون اطلاع قبلی ، به یک موضع دفاعی ارتش پاکستان که در مسیر پیشروی ارتش هند بسوی رودخانه قرار داشت ، حمله برده و در جریان یک نبرد کوتاه ، با انهدام یکدستگاه تانک پاکستانی ، ساختار دفاعی واحد مدافع را از هم گسیخت و مسیر پیشروی را باز نمود . در این شرایط و بدلیل عدم وجود یکپارچگی در خطوط مقدم ، از یکطرف ، بدستور فرمانده قرارگاه تاکتیکی منطقه ، ، یگانهای پاکستانی دست به یک عقب نشینی تاکتیکی زده تا یکپارچگی واحدها حفظ شود و از سویی دیگر تیپ هشتم زرهی برای سد نمودن پیشروی واحدهای ارتش هند ، به این منطقه فراخوانده شد . اما علیرغم این تغییرات ، پیشروی ارتش هند ، صرفا" ، کمی کند شد . جوخه هفدهم ستوان ختارپال هم نیز پیش از آنکه تعداد تانکهای عملیاتی اش به 2 دستگاه کاهش یابد ، موفق شد تا بیش از 10 دستگاه تانک پاکستانی را منهدم نماید ، اما در جریان این درگیری ها ، وی بر اثر اصابت یک گلوله مستقیم تانک کشته شد . در آنسوی جبهه ، یگانهای مدافع پاکستانی که بشدت غافلگیر شده بودند ، بتدریج خود را بازیافته و برای متوقف نمودن و سپس وادار کردن آنها به عقب نشینی ، قصد داشتند تا براساس یک طرح از پیش تعیین شده ، ضد حمله ای را علیه واحدهای در حال پیشروی هندی اجرا نمایند . بنابراین ، طبق اسناد منتشر شده ، این ضد حمله می بایست در 4 مرحله صورت گیرد که این 4 مرحله عبارت بود از : 1- اجرای یک پاتک محلی و تصرف بخش شمالی نواحی جنگلی لالیال (15 دسامبر 1971) 2- تصرف جارپال و لوهال (16 دسامبر 1971) 3- تصرف و تامین بخش شرقی رودخانه باسانتار شامل نواحی جنگلی لالیال ، جارپال و لوهال (15 و 16 دسامبر 1971) 4- وادار نمودن یگانهای هندی برای عقب نشینی از مناطق متصرفه اما بر خلاف تصورات فرماندهان پاکستانی ، ضد حمله فوق الذکر ، بسرعت تبدیل به یک جنگ فرسایشی میان دوطرف گردید ، به گونه ای که مناطق نامبرده ، بطور مرتب دست به دست می شد و این حملات و ضدحملات متقابل تاجایی ادامه یافت که در نهایت منطقه درگیری قفل و نبرد دچار یک بن بست راهبردی گردید . با این وصف ، علیرغم اینکه ارتش هند بلحاظ کمی و کیفی ، به مراتب از واحدهای پاکستانی ضعیف تر می نمود ، اما برخلاف پیش بینی ها ، جنگ را با موفقیتهای بیشتری ، به پایان برد ، چرا که علیرغم غافلگیری نسبت به این پاتک ، بخوبی حملات پی درپی پاکستانی ها دفع شده بود . ستوان " آرون ختارپال " این مساله ، سرخوردگی شدیدی میان فرماندهان مستقر در خطوط تماس با ارتش هند پدید آورد ، بطوریکه در روزهای منتهی به پایان جنگ ، سرهنگ دوم " اکرم رجاء" در پی انجام یک عمل غیر عاقلانه ، دست به یک تک غافلگیرانه ، علیه خطوط بخوبی محافظت شده ارتش هند در نزدیکی شاکارگاره زد . وی با استفاده از تانکهای موجود در واحد سواره نظام تحت فرماندهی خود ، در روز روشن و بدون هیچ آتش پشتیبانی ، پیشروی خود را بسمت خطوط ارتش هند آغاز نمود ، اما به دلایل مختلف ، منجر به یک فاجعه نظامی گردید ، چرا که ارتش هند در کنار سرکوب این تهاجم با استفاده از آتش شدید توپخانه ، با بهره بردن از خلا" وجود یک نیروی دفاعی منسجم در خط دفاعی ارتش پاکستان ، عمق دفاعی این ارتش را هدف قرار داده و تا نزدیکی قرارگاه ارتش پاکستان در سیالکوت ، پیشروی نمود . از آنجایی که اینک ، واحدهای مدافع پاکستانی دچار کمبود نیرو برای سد کردن مسیر پیشروی هندی ها شده بودند ، بنا به درخواست فرمانده قرارگاه تاکتیکی منطقه ، نیروی هوایی پاکستان وارد عمل گردید تا با زیر آتش قرار دادن ستون زرهی ارتش هند ، آنها راوادار به توقف نماید . اما توان و انگیزه هندی ها به اندازه ای بود که شاید در آنزمان ، پاکستانی ها قادر نبودند تا ستون فوق را وادر به توقف نمایند ، چنانکه در صورت ادامه جنگ ، ارتش هند وارد عمق خاک پاکستان شده و وضعیت بشدت بحرانی می گردید ، در نتیجه ، آتش بس اعلام شده ، بدون قید و شرط از سوی ارتش پاکستان پذیرفته شد . در جریان این درگیری ها ، واحدهای هندی موفق شدند تا بیش از 100 مایل مربع از خاک پاکستان ( شامل 500 روستا) را تحت کنترل خود در آورند و به متصرفات قبلی خود اضافه کنند ، این در حالی بود که قبل از آغاز مخاصمات ، مناطق تحت تصرف ارتش هند ، در حدود 350 مایل مربع (910 کیلومتر مربع ) وسعت داشت . کارت پستال ارتش هند به مناسبت یادبود نبرد باسانتار پی آمد : حمله به برآمدگی شاکارگاره ، یکی از مهمترین اجزای استراتژی تهاجمی پاکستان در غرب هند بشمار می رفت . فرماندهان ارتش پاکستان بر این باور بودند که با تصرف و تامین این بر آمدگی قادر خواهند بود تا خطوط مواصلاتی ، ارتباطی و لجستیکی ارتش هند در کشیمر و پاسانکوت را قطع نموده و با خاطری آسوده ، جامو و کشمیر را به تصرف در آورند . از سویی دیگر ، سرفرماندهی ارتش پاکستان بر این اعتقاد بود که با استقرار واحدهای پاکستانی در این منطقه ، می توانند دهانه پاسانکوت را در اختیار گرفته و هرگونه تهاجم احتمالی ارتش هند را که با هدف تصرف شاکارگاره صورت می گرفت ، سرکوب نمایند . اما علیرغم این محاسبات ، بدلیل پیش دستی ارتش هند و اجرای یک تک غافلگیرانه علیه خطوط دفاعی مدافعین ، نه تنها موجب غافلگیری شد ، بلکه شکسته شدن خط دفاعی موجب نفوذ مهاجمان هندی به داخل حوزه دفاعی ارتش پاکستان و بر هم خوردن آرایش تهاجمی پاکستانی ها شده و براساس پیش بینی ها ، اگر عملیات واحدهای هندی ، ادامه می یافت ، امکان تصرف سیالکوت نیز وجود داشت . در یک برآورد کلی ، ارتش پاکستان بدلیل عدم وجود توازن قوا با یگان های ارتش هند ( این ارتش فقط در جریان نبرد لانگ والا ، بلحاظ کمی و کیفی ، برتری محسوسی بر ارتش هند داشت ) ، شکست سختی را پذیرا شد . بنابراین ، به غیر از نبرد چاویندا ، که واحدهای ارتش پاکستان ، علیرغم کمبود نیرو ، بخوبی در برابر هندی ها مقاومت نمودند ، سیر عملیات نظامی و بیلان نبرد ، به سود پاکستان نبود . سرتیپ دوم هانوت سینگ ، فرماندهی وقت یکی از یگان های زرهی نیروی زمینی ارتش هند در جریان این سلسله از نبردها ، ارتش هند موفق شد تا بیش از 70 دستگاه تانک ارتش پاکستان را در برابر انهدام چند دستگاه تانک خودی ، منهدم نموده و یا به غنیمت درآورد . پس از پایان جنگ ، ، کمسیون تحقیق مجلس پاکستان تحت عنوان " کمیسیون حامودور رحمان " به سرفرماندهی ارتش پاکستان توصیه نمود تا فرمانده سپاه یکم را بدلیل تسلیم شدن بدون جنگ و بی توجهی عمدی در انجام وظیفه که به شکل فاجعه باری ، عملیات تهاجمی ارتش را در جنوب به خطر انداخت ، محاکمه و بر کنار نماید . در آنسوی ماجرا نیز ، فرماندهان ارتش هند بدلیل عدم ادامه تهاجم برای تصرف سیالکوت " ترسو " خطاب شده و بشدت مورد انتقاد قرار گرفتند . سیل این انتقادات به اندازه ای بود که ستاد ارتش طی یک بیانیه رسمی ، اعلام نمود که طرح تهاجمی مفصلی برای تصرف سیالکوت طراحی و آماده اجرا بود ، اما اجرای آن صرفا" بدلیل اعلام آتش بس ، مسکوت ماند . بیلان این شکست برای پاکستان بسیار گران تمام شد ، چرا که دیگر دولت پاکستان ، برگ برنده ای برای چانه زنی در خصوص قلمرو اش در پاکستان شرقی در اختیار نداشت ، چرا که با اشغال بخشی از قلمرو پاکستان غربی ، این کشور بخش قابل توجهی از خاکش را در هر دو سمت از دست داد . در حال حاضر ، دو دستگاه تانک ام-60 پاتون ارتش پاکستان بعنوان جاذبه گردشگری در نزدیکی شهر حیدر آباد قرار دارد که یکی از این دو ، توسط لشکر 54 پیاده و دومی نیز در جریان نبرد باسانتار (15 تا 17 دسامبر 1971) توسط یک یگان ناشناس هندی به غنیمت گرفته شده بود . پی نوشت : 1- بن پایه 2- بن پایه نبرد غولها و نیمچه غولها ، راند نخست " آسال اوتار" نبرد غولها و نیمچه غولها " راند دوم ، فیلورا " 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
- 1 reply
-
- 17