جستجو در انجمن

مشاهده نتایج برای برچسب های 'نظامی'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بوسیله برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


انجمن ها

  • بخش داخلی
    • اخبار و قوانین
    • ماهنامه میلیتاری
    • گالري عكس و فيلم
    • کتابخانه میلیتاری
    • مقالات برتر
  • War and History - بخش جنگ و تاریخ
    • مباحث جامع نظامی
    • پیمان ها - قراردادها و معاملات تسلیحاتی
    • دکترین و استراتژی
    • عملیات های نظامی
    • جنگ تحمیلی
    • تحولات روز امنیتی نظامی بین الملل
    • General Military Discussions
  • Air force Forum - بخش نیروی هوایی
    • هواپیماهای نظامی
    • بالگردهای نظامی
    • تسلیحات هوایی
    • متفرقه در مورد نیروی هوایی
    • سایر بخشهای نیروی هوایی
    • Airforce - English
  • Army Forum - بخش نیروی زمینی
    • ادوات و تسلیحات زمینی
    • خودروهای نظامی و زره پوش ها
    • مباحث جامع زرهی
    • توپخانه زمینی
    • موشک های زمین پایه
    • الکترونیک زمینی
    • تجهیزات و تسلیحات انفرادی
    • متفرقه نیروی زمینی
    • سایر بخشهای زمینی
    • Ground forces - English
  • Navy Forum - بخش نیروی دریایی
    • شناورهای سطحی
    • شناور های زیرسطحی
    • هوا دریا
    • تسلیحات دریایی
    • سایر بخش های نیروی دریایی
    • علوم و فنون دریایی
    • راهبردها و راهکنش های دریایی
    • تاریخ نیروی دریایی
    • اخبار نیروی دریایی
    • Navy - English
  • News Section - بخش خبر
    • اخبار روز ایران و جهان
    • اخبار صفحه اول
    • رایانه و شبکه
    • English News
  • Non-Military Forums - سایر بخشها
    • دیگر موضوعات و مطالب

پیدا کردن نتایج در ...

یافتن نتایج که ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروز رسانی

  • شروع

    پایان


Filter by number of...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


Website URL


Yahoo


Skype


Location


Interests

پیدا کردن 28 results

  1. فارخور نام پایگاه نیروی هوایی هند در کشور تاجیکستان است! این پایگاه در 130 کیلومتری جنوب شرقی شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان قرار دارد. این تنها پایگاه نیروی هوایی هند در خارج از این کشور است که تنها دو کیلومتر از مرز بین افغانستان و تاجیکستان فاصله دارد. عهدنامه بین هند و تاجیکستان برای احداث پایگاه در این کشور در سال 2003 امضائ شد و در سال 2004 به تصویب رسید. این پیمان یعنی حضور دائمی نیروهای نظامی هندی در تاجیکستان برای دفع هرگونه تهدید احتمالی خارجی و تامین امنیت کشور به تصویب رسیده است.کار بر روی احداث پایگاه بلافاصله اغاز گردید و اکنون پایگاه در حالت امادگی کامل به سرمیبرد واز اوایل سال 2007 کاملا قابل استفاده است. جزئیاتی از ساخت پایگاه در دسترس نیست اما گمان میرود که مصالح نظامی هندی از اسیای مرکزی تامین شده باشند.تقریبا 70 درصد جنگ افزار های هندی از روسیه و اتحاد جماهیر شوروی پیشین بدست امده است. بر طبق اخبار گوناگون گمان میرود که پس از تکمیل بنا پایگاه میزبان 12 الی 14 فروند جنگنده بمب افکن میگ 29 خواهد بود پایگاه فارخور عمق و برد بیشتری را در اختیار نیروهای نظامی هند فرار میدهد که برای انان موجب ایفای نقش بیشتری در اسیای جنوبی و ظهور ملموسی از حرکت هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی است هدف سیاسیی که در سال 2003-2004 رسما اعلام کرده اند دلائل پنهانی تاسیس این پایگاه میتواند رقابت هند و پاکستان بر روی شبه قاره باشد پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان نگرانی شدید خود از این مساله را به مقامات تاجیکستان ابراز داشت در حقیقت هواپیماهای هندی میتوانند در عرض چند دقیقه خود را به پاکستان برسانند! پایگاه فارخور یکی از نمونه های بارز از تلاش هندی ها برای ارتقای ثبات در افغانستان و بالا بردن توان دهلی نو در فراهم اوردن نفت چه از اسیای جنوبی و چه از اسیای مرکزی است. هند بطور معلوم محدود شدن نقش خود به ناحیه سوق الجیشی جنوب اسیا را نخواهد پذیرفت برنامه هند برای برجسته سازی قدرت خود در اسیای مرکزی تنها برای مصارف نظامی نیست بلکه دسترسی به منابع انرژی اسیای مرکزی برای هند امری حیاتی به شمار میرود. دهلی نو به دنبال دسترسی به نفت و گاز قزاقستان وانجام پروژه های ملیونی مثل خط لوله ایران-افغانستان-پاکستان-هند و دیگری پیوستن ترکمنستان افغانستان پاکستان وهند. هرکدام از این خط لوله ها یا هر دوی اینها میتواند در دستیابی هند به منابع انرژی تاثیر مهم و قابل اطمینانی داشته باشند به شرطی که روابط دوستانه بین هند و پاکستان تقویت گردد هند خواهان توسعه شبکه ی قدرت جدیدی در اسیاست که ایالات اسیا را با ان به مبدائیت شبه قاره یکی میکند این نظریه ای است که از سوی ایالات متحده در گذشته بشدت حمایت شده است. هنگامی که هند از شبکه ای جدید در اسیای مرکزی برای بالا بردن نمودار جامع اقتصادی خود بهره جوید واشنگتن این پروژه را راهی برای مقابله با نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در اسیای مرکزی میبیند منبع: نوشته شده توسط محمد- مجله هوايي
  2. بسم رب الشهداء   هراکلیتوس - فیلسوف     ۱- ( در یک جنگ ) در میان هر یکصد مرد جنگی ، ۱۰ نفر اصولا نباید آنجا میبودند ، ۸۰ نفر صرفا سیبل هایی برای دیگران هستند ، ۹ نفر مبارزان واقعی هستند که فرمانده به آنها افتخار میکند چرا که جنگ با وجود آنها معنی پیدا میکند و اما این یک نفر باقی مانده ، او همان جنگجویی است که بقیه نیرو ها به او متوسل خواهند شد . ( منظور اینکه در آخر جنگجو از سایر نیروها حمایت خواهد کرد )     سان تزو - فیلسوف و استراتژیست ۲- اگر شما عارف به توانایی های خودتان و دشمنتان باشید ، حتی برای نتیجه صد ها جنگ هم نگران نخواهید شد و ترسی در شما وجود نخواهد داشت ؛ اگر شما خودتان رو میشناسید لیکن از دشمنتان اطلاعی در دست ندارید ، برای هر پیروزی که بدست میآورید متحمل شکستی نیز خواهید شد و در نهایت اگر شما شناختی از توانایی های خودتان و دشمنتان نداشته باشید در هیچ جنگی وارد نخواهید شد مگر آنکه مغلوب گشته و تسلیم بشوید !   جورج پاتون - ژنرال آمریکایی ۳- اگر شما نمیتوانید کاری بکنید که آنها ( نظامیان ) احترام بگذارند در زمانی که باید احترام بگذارند و لباسی را بپوشند که باید بپوشند ، چگونه انتظار دارید آنها برای کشورشان بمیرند ؟   اریک آرتور بلر (جورج اورول) - ژورنالیست و ادیب انگلیسی ۴- مردم شب ها در اوج صلح و آرامش در رختخواب هایشان میخوابند زیرا باور دارند که مردانی جدی و خشن بیدارند تا به نیابت از آنها اعمال خشونت ( جهت تامین امنیت ) بکنند .   کالین پاول - سیاستمدار و ژنرال ۴ ستاره آمریکایی ۵- آنروزی که سربازان از بیان مشکلات خود نزد شما بپرهیزند ، آن روز پایان فرماندهی شما بر آنان رسیده است . چرا که آنان یا اطمینان و اعتماد خود را نسبت به شما از دست داده اند و اعتقاد دارند که شما نمیتوانید به آنها کمک بکنید یا اینکه به این نتیجه رسیده اند که شما به آنها اهمیتی نمیدهید . تفاوتی نمیکند ، هر دو حالت به معنی شکست خوردن رهبری شما بر آنان است .  
  3. به نام خدا با سلام خودروهای سبک وزن زرهی به عنوان عنصر اصلی حرکتی نیروهای پیاده نظام ، چترباز و تفنگداران دریایی در ارتش های جهان هستند. وبسایت Army-technology یازده مدل برتر از این خودروهای سبک وزن زرهی را که دارای پیکربندی 4×4 و کلاس وزنی زیر 10 تن هستند براساس شاخص هایی همچون حفاظت ، قدرت آتش و تحرک دسته بندی کرده است که در نوشتار ذیل به آن ها پرداخته خواهد شد. خودروی سبک زرهی تاکتیکی عقاب خودروی عقاب 4×4 عضوی از خانواده خودروهای سبک وزن زرهی تاکتیکی عقاب است که توسط بخش اروپایی سیستم های زمینی جنرال دینامیکز طراحی و ساخته شده . در ساخت بدنه این خودرو از صفحات فولادی با استحکام بالا استفاده شده است که حفاظت در برابر تهدیدات عمومی نظیر مهمات کالیبر 7.62 را فراهم میکند. علاوه بر این امکان نصب صفحات فولادی و کامپوزیتی افزودنی قابل نصب و جداسازی (ماژولار) و همچنین نصب بسته های تقویت حفاظت در برابر انفجار تحتانی جهت افزایش سطح حفاظت در برابر تهدیدات بالستیک (اصابت گلوله) ، مین ها و بمب های کنار جاده ای (IED) نیز وجود دارد. توانایی دفاعی و تهاجمی این خودرو بسته به تسلیحاتی دارد که به صورت انتخابی در جایگاه تسلیحاتی کنترل از داخل قابل نصب بر روی خودرو قرار میگیرند.از جمله این تسلیحات نارنجک انداز کالیبر 50 میلیمتری است. خودروی عقاب با وزن ناخالص 10 تن از قابلیت حرکت با حداکثر سرعت 110 کیلومتر بر ساعت و طی مسافتی 700 کیلومتری برخوردار است. این خودرو علاوه بر پیکربندی 4×4 در پیکربندی 6×6 نیز عرضه شده که قابلیت ایفای نقش در قالب خودروی نفربر زرهی (APC) ، آمبولانس ، خودروی بازیابی ، فرماندهی ، شناسایی ، خودروی لجستیکی و پلیس نظامی را دارد. خودروی گشتی محافظت شده سبک Ocelot خودروی گشتی محافظت شده سبک (LPPV) موسوم به Ocelot (به معنی پلنگ آمریکایی) توسط بخش اروپایی سیستم های زمینی صنایع جنرال دینامیکز که پیشتر با نام Force Protection Europe شناخته میشد طراحی و ساخته شده است.این خودرو از بدنه ای مقاوم به انفجار با طراحی V شکل در بخش تحتانی و محفظه محاظت شده قابل تغییر و جداسازی خدمه برخوردار است که شش سرنشین آن را در مقابل انفجار مین ، بمب های کنار جاده ای (تا وزن مشخص از مواد منفجره) و تهدیدات انرژی جنبشی یا بالستیک (اصابت گلوله) حفاظت میکند. در صورت نصب زره افزودنی امکان افزایش سطح حفاظت در برابر تهدیداتی همچون شکافنده های شکل یافته انفجاری (EFP) و راکت های ضد زره مجهز به خرج گود همچون آر پی جی نیز وجود دارد. این خودرو با وزن رزمی 7.5 تن از قابلیت نصب جایگاه تسلیحاتی کنترل از داخل و همچنین یک برجک کوچک بدون سقف (اصطلاحا دریچه باز) برخوردار است. نیروی محرکه این خودرو از پیشرانه شش سیلندر چهار زمانه دیزلی تامین میگردد که حداکثر سرعت 110 کیلومتر بر ساعت را در کنار بردی 600 کیلومتری برای آن فراهم می آورد. این خودرو در سال 2010 در قالب برنامه خودروی گشتی محافظت شده سبک وزارت دفاع بریتانیا انتخاب شده و توسط ارتش این کشور سگ تازی روباه گیر ((Foxhound نامیده شد. خودروی گشتی محافظت شده Hawkei خودروی گشتی محافظت شده (LPV) موسوم به Hawkei با پیکربندی 4×4 و در کلاس وزنی 7 تن توسط صنایع تالس استرالیا ، با قابلیت حمل حداکثر شش سرنشین و تامین حفاظت در برابر انفجار بمب های کنارجاده ای ، مین و اصابت گلوله سلاح های سبک ساخته شده است. تسلیحات انتخابی برای این خودرو شامل تیربار کالیبر 12.7 و نارنجک انداز خودکار کالیبر 40 میلیمتری نصب شده بر جایگاه تسلیحاتی کنترل شونده و یا تسلیحاتی مشابه نصب شده بر برجک کوچک تک نفره است. این خودروی پر تحرک با حداکثر سرعت 130 کیلومتر بر ساعت از بردی در حدود 600 کیلومتر برخوردار است. لازم به ذکر است که صنایع تالس استرالیا خودروی Hawkei را جهت تحقق الزمات عملیاتی فوری نیروی دفاعی استرالیا (ADF) که به دنبال جایگزین کردن خودروهای لندرور خود هستند ، توسعه داده است. خودروی چرخ دار چند منظوره پر تحرک خودروی چرخ دار چند منظوره پر تحرک به اختصار HMMWV که با نام هاموی نیز شناخته میشود دارای بدنه ای از صفحات آلومینیوم است که بر ساختاری فولادی استوار شده اند. بدنه این خودرو با نصب بسته های ارتقای حفاظت تحت نام بسته A و بسته B در مقابل تهدیدات انفجاری و بالستیک مقاوم خواهد بود. به جز دو بسته حفاظتی ذکر شده چندین بسته حفاظتی دیگر (با نام FRAG ) با قابلیت تعویض میدانی نیز برای این خودرو ساخته شده که امکان تامین حفاظت بیشتری را دارند. این خودروی چند منظوره سبک از امکان نصب طیف گسترده ای از تسلیحات (نصب شده بر برجک های کوچک تک نفره و یا جایگاه های تسلیحاتی کنترل از داخل) شامل گتلینگ mini gun و سایر تیربارها در کالیبر های بالاتر یا مشابه ، نارنجک انداز ها و پرتابگر موشک هدایت شونده ضد تانک تاو را دارد. این خودرو امکان ایفای نقش در قالب خودروی فرماندهی و کنترل ، منتقل کننده نفرات ، حامل تجهیزات ، کشنده ادوات توپخانه ای ، خودروی امدادی و ............ را دارد. در حال حاضر 15 پیکربندی مختلف از هاموی با پیشرانه ، شاسی و جعبه دنده یکسان و همچنین 44 قطعه قابل تغییر و تعویض ارائه شده که امکان به کارگیری در نقش های مختلفی را دارند. حداکثر وزن ناخالص این خودرو در مدل های تولیدی کنونی 4672 کیلوگرم ، حداکثر سرعت آن 113 کیلومتر بر ساعت و حداکثر برد آن در حالت عبوری (کروز) در حدود 402 کیلومتر است. خودروی چند منظوره سبک اویکو طراحی ماژولار خودروی چند منظوره سبک (LMV) اویکو که در برگیرنده ابعاد متنوع ، پیکربندی های گوناگون و سطح حفاظتی متفاوتی است که میتوان برای آن در نظر گرفت ، امکان به کارگیری این خودرو در نقش های متفاوت و متعددی را فراهم می سازد. این خودرو را بسته به نقش و ماموریت مورد نظر میتوان به بسته های حفاظتی سبک ، متوسط و سنگین مجهز کرد. علاوه بر این بسته حفاظتی با سطح سوم حفاظت بالستیک و سطح دوم ((2A حفاظت انفجاری تحت استاندارد حفاظتی STANAG 4569 نیز به صورت یک بسته حفاظتی استاندارد برای این خودرو موجود است. این خودرو امکان نصب انواع تسلیحات در قالب جایگاه های تسلیحاتی کنترل از داخل یا تسلیحات نصب شده بر دریچه های سقفی را دارد. خودروی چند منظوره سبک اویکو در کلاس وزنی 7 تن به پیشرانه 190 اسب بخاری مجهز است که حداکثر سرعت 110 کیلومتر بر ساعت را برای آن فراهم میکند. به طور کلی این خودرو ، یکی از گزینه های شاخص و مقدم جهت انتخاب در میان خودروهای محافظت شده سبک در اروپا است . این خودرو تاکنون به خدمت نیروهای مسلح 9 کشور از نقاط مختلف دنیا درآمده است. خودروی محافظت شده 400 از Supacat صنایع Supacat خودروی محافظت شده 400 (به اختصار SPV400) را ارائه داده که این خودرو دارای کابین زرهی کامپوزیتی خدمه در کنار طرح V شکل بخش تحتانی جهت مقابله با بمب های کنار جاده ای است. در صورت نیاز امکان نصب صفحات زره افزودنی و بالا بردن سطوح حفاظتی برای این نیزجود دارد. این خودروی محافظت شده از قابلیت نصب جایگاه های تسلیحاتی تک نفره و همچنین جایگاه های تسلیحاتی کنترل از راه دور برخوردار است. پیشرانه این خودرو از نوع دیزلی 4.5 لیتری است که در کنار ظرفیت ذخیره سازی 176 لیتری سوخت ، قابلیت حرکت در حداکثر سرعت 120 کیلومتر بر ساعت در حداکثر برد جاده ای 600 کیلومتر را فراهم میکند. خودروی چند منظوره زرهی سبک از شرکت تاتا موتورز شرکت خودرو سازی تاتا موتورز (TATA Motors) هند با استفاده از کمک های فنی صنایع Supacat بریتانیا خودروی چند منظوره زرهی سبک (LAMV) خود در کلاس خودروهای سبک محفاظت شده را به طراحی و ساخت رسانده است. این خودرو دارای محفظه تمام کامپوزیتی قابل جداسازی خدمه بوده و در بخش تحتانی بدنه از طراحی V شکل جهت مقابله با انفجار تحتانی برخوردار است. جهت تامین کامل حفاظت خدمه علاوه بر بدنه محافظت شده ، صندلی های محافظ در برابر انفجار نیز برای شش سرنشین خودرو در نظر گرفته شده است. خودروی LAMV را میتوان به تسلیحات گوناگون و همچنین سیستم های نظارت و کشف و سیستم های ارتباطی و مخابراتی تجهیز کرد. این خودرو از قابلیت های مناسب حرکتی در زمین های صعب العبور برخوردار بوده و حداکثر سرعت آن 105 کیلومتر بر ساعت است.خودروی LAMV در نمایشگاه دفاعی DEFEXPO 2014 هند در معرض دید عموم قرار گرفت. خودروی زرهی سبک COLT COLT یک خودروی زرهی سبک در پیکربندی 4×4 است که به صورت مشترک توسط بخش دفاعی صنایع آشوک لیلاند هند و صنایع پنهارد فرانسه بر اساس خودروی زرهی سبک VBL ساخته شده است.حداکثر سطح حفاظتی که این خودرو ارائه میدهد مطابق با سطح دوم حفاظت در برابر تهدیدات بالستیک و سطح سوم حفاظت در برابر انفجار مین تحت استاندارد حفاظتی STANAG 4569 ناتو است. خودروی COLT در کلاس وزنی 7 تن در حال حاضر در دو مدل خودروی زرهی سبک (LAV) و خودروی تاکتیکی سبک (LTV) موجود است که هر دو مدل از قابلیت نصب جایگاه های تسلیحاتی کنترل از داخل با امکان نصب تسلیحات متفاوت برخوردارند. این خودرو از پیشرانه دیزلی توربو مطابق با استاندارد یورو 3 نیرو میگیرد که حداکثر سرعت 105 کیلومتر بر ساعت و حداکثر برد 700 کیلومتر را برای آن فراهم میکند. خودروی زرهی سبک GAZ-2330 خودروی پر تحرک تاکتیکی زرهی GAZ-2330 موسوم به ببر (Tigr یا Tiger) محصولی از شرکت صنعتی نظامی (BMK) زیر مجموعه ای از گروه صنایع GAZ روسیه است. ویژگی حفاظتی این خودرو توسط بدنه ای فولادی تامین میگردد که در برابر مهمات کالیبر 7.62 و به طور کلی تا سطح دوم استاندارد حفاظتی STANAG 4569مقاومت دارد. ببر روسی را میتوان به تسلیحات گوناگون نظیر تیربارهای کالیبر 7.62 ، نارنجک انداز خودکار کالیبر 30 ، پرتابگرهای موشک هدایت شونده ضد تانک (نظیر کورنت) و ............... مجهز کرد. این خودرو در کلاس وزنی 7 تن از پیشرانه دیزلی توربوشارژ با توان 250 اسب بخار نیرو میگیرد که به جعبه دنده پنج سرعته خودکار/دستی متصل شده و حداکثر سرعت 125 کیلومتر بر ساعت و حداکثر برد عبوری 900 کیلومتر را برای آن فراهم می آورد. بر روی خودروی GAZ-2330 بسته به کاربری مورد نظر میتوان تجهیزات مختلفی نصب کرد که امکان به کارگیری این خودرو در نقش امدادی ، خودروی حامل نفرات و تجهیزات ، خودروی نظارت و شناسایی ، جستجو و نجات ، اسکورت کاروان ها و ........................را به وجود می آورد. این خودرو از ظرفیت حمل 9 سرنشین برخوردار است. خودروی زرهی سبک کبرا خودروی زرهی تاکتیکی 6.2 تنی کبرا محصول مشترکی از صنایع اتوکار ترکیه و صنایع AM General ایالات متحده است. این خودروی 9 سرنشین از بدنه ای مونوکوک (بدنه و شاسی ادغام شده) بهره میبرد که حفاظت قابل توجهی در مقابله با تهدیدات بالستیک (اصابت گلوله) و انفجاری (مین و بمب های کنار جاده ای) دارد. کبرا را میتوان با تسلیحات مختلف در قالب جایگاه های تسلیحاتی کنترل از داخل و یا سرنشین دار تجهیز کرد. این خودرو با حداکثر سرعت 110 کیلومتر بر ساعت و بردی در حدود 700 کیلومتر از قابلیت تبدیل به خودرویی دوزیست (آبی/خاکی) برخوردار است. خودروی زرهی کبرا در بخش قطعات مکانیکی اشتراک قابل توجهی با خودروی هاموی امریکایی دارد. این خودرو را میتوان با نصب تجهیزات مختلف در نقش های متفاوت از جمله آمبولانس ، نفربر زرهی ، خودروی شناساگر عوامل ش.م.ر ، خودروی فرماندهی و کنترل ، خودروی خنثی سازی مواد منفجره (EOD) و .............. به کار گرفت. خودروی محفاظت شده سبک ببر از MDT/Textron خودروی محافظت شده سبک ببر (Tiger) محصول مشترکی از صنایع زرهی MDT و صنایع Textron است. این خودرو دارای بدنه ای کاملا محافظت شده بوده که امکان نصب صفحات زرهی افزودنی و بهبود سطح حفاظتی را نیز بر حسب نیاز دارد. خودروی ببر از قابلیت نصب جایگاه های تسلیحاتی کنترل از داخل مجهز به تیربارهای کالیبر 7.62 و 12.7 برخوردار است در کنار آن سایر تسلیحات نیز در صورت انتخاب امکان نصب بر روی خودرو را دارند. این خودرو در کلاس وزنی 8 تن از پیشرانه 400 اسب بخاری کامینز نیرو میگیرد که حداکثر سرعت 100 کیلومتر بر ساعت در برد 610 کیلومتر را برای آن فراهم می آورد. مترجم : سینا نوریخانی هرگونه برداشت از مطلب فوق صرفا با ذکر نام وبسایت میلیتاری به عنوان منبع مجاز است
  4. سلام اینها تصاویری از هلیکوپتر های نظامی و ترابری هستند لطفا همراهی بفرمایید
  5. ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم. اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد. در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد. اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند. موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود. ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است. به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد. ماهنامه نوآور
  6. سلام خدمت دوستان میلیتاری ! با توجه به اینکه سامانه باک توسط آقا سینا معرفی شده ولی من مطلبی در مورد محافظ رادارهای سیستم باک چیزی ندیدم تصمیم گرفتم که نحوه محافظت سیستم باک توسط روسیه رو برای دوستان شرح بدم . سعی می کنم خلاصه و مفید بنویسم . همیشه سامانه های راداری فعال در معرض هدف قرار گرفتن موشک های ضد راداری نظیر KH-58 و AGM-88 HARM قرار داشته اند ، بدین منظور شرکت Almaz-Antey روسیه به این فکر افتاد تا برای حفاظت از سیستم های راداری سامانه های پدافند هوایی خود نظیر BUK سامانه ای را طراحی کند تا قابلیت انهدام موشک های ضد رادار را درست در لحظه ی قبل از برخورد دارا باشد . بدین منظور این شرکت سامانه ی Gazetchik را طراحی کرد . این سیستم متشکل از 4 قسمت اصلی می باشد . قسمت اول یک آشکار ساز مستقل از رادار می باشد که وظیفه کشف موشک های ARM را دارد. قسمت دوم دیکوی های فرکانس رادیویی فعال هستند . قسمت سوم قسمت نیز بخش اقدامات پسیو سامانه به وسیله ی chaff ها و aerosols است .(معمولا 3-4 عدد پرتابگر وجود دارد که تا زاویه 90 درجه از جلو و با دید 360 درجه چف ها قابل پرتاب هستند) آخرین قسمت این سامانه هم قسمت ارتباطی با رادارهای محفاظت شده و یا مرکز فرماندهی می باشد . نحوه ی کار: زمانی که یک ARM به رادار نزدیک میشود ، آشکارساز سامانه شروع به هشدار دادن به مرکز کنترل می کند . سپس مرکز فرماندهی دیکوی های راداری را برای منحرف سازی موشک ایجاد می کند و درست چند ثانیه قبل از برخورد موشک به رادار chaff ها و aerosols از طریق محفظه های به سمت موشک شلیک میشوند و درست روبروی موشک منفجر میشوند و باعث انحراف موشک به پایین میشوند و اینگونه رادارها جان سالم به در می برند ، البته اگر حتی 1-2 ثانیه چف ها دیر شلیک شوند امکان نابودی خود سامانه ضد ARM نیز وجود دارد چون در فاصله بسیار نزدیک به سامانه قرار می گیرند . این هم چند عکس از نحوه ی نابودی ARM . (داخل کلیپ این موشک از یک عدد اف 22 شلیک میشود و بعد از اینکه موشک نابود می شود سامانه باک 8 عدد موشک به سمت اف 22 ها شلیک می کنند و هر 3 آن ها رو به درک واصل می کند ) روی تصویر کلیک کنید تا با بزرنگمایی بیشتری نحوه مقابله رو ببینید... فقط برای میلیتاری ترجمه : hamedof استفاده از مطلب با ذکر نام مترجم و سایت میلیتاری بلامانع است منابع: http://militaryforce...n-6-98-669.html http://pvo.guns.ru/rtv/gazetchik.htm http://articles.jane...Federation.html ************************* با تشکر از شما.منتقل شد. OPS
  7. karmania20152015

    بر فراز کوزوو

    بسم الله الرحمن الرحیم بر فراز کوزوو عملیات ناتو بر فراز اسمان کوزوو درس هایی تاریخی برای هر علاقه مند به مباحث پدافند دارد ذکر این نکته لازم است بررسی این بخش از تاریخ باعث بروز سوتفاهم هایی نیز شده است ریشه این سوتفاهم ها در تعداد بسیار کم پرنده منهدم شده سرنشین دار از جمله جنگنده ها توسط پدافند هوایی صربها( در مقایسه با تعداد پروازهای انجام گرفته طرف مقابل) و از جهت دیگر نادیده گرفتن همزمان این نکته یعنی قدیمی بودن بخش بزرگی از دارایی پدافندی هوایی صربها میباشد. البته نکاتی مانند مجهز بودن بخشی از این دارایی به سیستم های اپتیکی وحراراتی IR و ناچار شدن تمامی پرنده های ائتلاف به پرواز در ارتفاع بالای 10,000 ft و یا تلفات نسبتا بالای پهبادهای شناسایی ائتلاف ( بالای 47 فروند) از جمله مواردی هستند که بررسی این بخش از تاریخ نظامی را هیجان انگیزتر میسازد. سازمان پدافند هوایی صربستان متشکل از تجهیزات معمول شوروی در دهه 70 الی 80 میلادی بود بخش رو به کاهشی از این تجهیزات شامل سامانه سام-2 بود و تعداد کمی سامانه سام-3 Pechora که به تازگی مدرنیزه نیز شده بودند از دارایی های با ارزش این ارتش به حساب می امد.پیش از شروع جنگ داخلی یوگسلاوی فرماندهی پدافند این کشور دارای 6 باتری سام-2 بود که شامل 40 لانچر تک ریل بود جالب است بدانید تا اوایل سال 1999 تنها 3 باتری از این سامانه عملیاتی و اماده جنگ بود.همچنین 14 باتری سام-3 با 60 لانچر چهار فروندی نیز از تجهیزات دیگر یوگسلاوی بود که حدود 50 لانچر عملیاتی تا سال 1999 موجود بود. دفاع هوایی میدانی این نیرو نیز شامل چهار باتری از سامانه سام-6 بود که دوتای انها توسط صربها در منطقه کوزوو مستقر شده بودند تا قبل از شروع جنگ داخلی 70 درصد از این سامانه اماده عملیات بود که این رقم به 25 درصد در طول جنگ داخلی در سال 1999 رسیده بود.این دارایی شامل شش رادار مستقل 1S91 نیز بود که هر رادار چهار لانچر را تغذیه می کرد.که همین امر انعطاف پذیری این سامانه را تا حد زیادی کم کرده بود. در بخش پدافندی کوتاه برد تجهیزات شامل سامانه های سام-9و سام-10 و سام-13 بود که البته بخش بزرگی از ان سام-9 بود شامل 113 لانچر ان در دهه 70 میلادی تحویل یوگسلاوی شده بود.وحتی موشک نیز تحت لیسانس در داخل کشور تولید شده بود.علاوه بران 17 سامانه سام-13 نیز که نسبتا مدرن تر نیز بودند در دهه80 تحویل این کشور شده بود که برخلاف سام-9 از قابلیت تفکیک هدف از فریب دهنده های حرارتی نیز برخوردار بود.در کنار این سامانه ها صربها در تلاشی داخلی موشکهای هوا- هوا حرارتی ساخت شوروی از جمله موشکهای ار73 و ار 60 را نیز در قالب سامانه های زمین به هوا برروی ارتفاعات مهم تحت عنوان Pracka (تیرکمان)استفاده میکردند و حتی بعدها ادعای موفقیت موشک ار73 در انهدام هدف نیز اعلام شد که البته اسناد قابل دفاعی برای ان منتشر نشد. پایان بخش-1 نصب موشکهای ار73( تصویر بالا) و ار 60 (تصویر پائین) روی خوردو زرهی Praga M53/59 توسط مرکز تحقیقات دفاعی و مرکز تست نیروی هوایی یوگسلاوی منابع http://pvo.guns.ru/russia/index5.htm
  8. بسمه تعالی عقب نشینی از برجام چشم انداز راهبردی مبهم. همزمان با عقب نشینی مرحله به مرحله از برجام و طی شدن گام چهارم کاهش تعهدات، زمزمه هایی مبنی بر بازگشت توان تولیدات هسته ای به قبل از برجام به گوش میرسد، اما اینبار با کیفیت و بلوغ فناوری بسیار وسیع تر. سانتریفیوژ های نسل جدید، با توان های 20 تا 50 برابر اجداد خود که طی توافق هسته ای برچیده شدند، همچنین بهینه سازی های مختلف خطوط تولید و بهره برداری، کاهش وسیع ضایعات و پیشرفت های بسیار دیگر در تجهیزات جانبی و وابسته به صنعت هسته ای. در کنار توصیفات فوق، و در ابتدای همه نشست های خبری مسئولان در برنامه هسته ای با رسانه ها این حرف که؛ " اگر اروپایی ها به تعهداتشان عمل کنند، ایران نیز به تعهدات خود در برجام بازخواهد گشت" مکررا گفته شده است. در این یک بام و دو هوای کاهش گام به گام تعهدات، ایده هایی ذهن را به خود مشغول میسازد؛ - نخست اینکه پیش فرض مسئولان این بوده است که غرب در مسیر دروغ پردازی و بی عملی خود پیش خواهد رفت و اقدامی برای بازگشت به عقب و انجام تعهدات خود نخواهد کرد، در این صورت توجیه منطقی برای کاهش تعهدات و حتی رها سازی برجام وجود دارد. و این اقدامات میتوانند توازنی منطقی در برابر این بی عملی به زعم ما برقرار کنند. - دوم اینکه، در دورنمای مسیر پیش گرفته توسط ایران نیز مذاکره مجدد، جایگاهی نخواهد داشت و احتمال اینکه ایران به مذاکرات جدید روی بیاورد از صفر نیز کمتر است. در این صورت هزینه های جدید و اقدامات در مسیر هسته ای بازگشت پذیر نخواهد بود. با دو فرض فوق کاهش تعهدات منطقی مینماید. و این کاهش تا سطح ملغی شدن برجام در عمل که هم اکنون نیز اتفاق افتاده است ادامه خواهند یافت، اما یک سوال منطقی: روند نخست آن است که؛ اگر روزی قرار باشد اروپا در هر سطحی به تعهداتش عمل کند، دولت های بعدی آمریکا و سایر طرفهای درگیر در مسئله هسته ای مشوق های بسیار در کنار تهدیدات جدی وضع کنند، و ما هم نه از موضع ضعف، که از موضع برابر و یا قویتر از زمان امضای برجام، بخواهیم به مذاکراتی جدید با موضوع هسته ای وارد شویم، آن وقت چگونه حاضریم، هزینه های انجام شده کنونی و این فناوری فوق پیشرفته و بالغ کنونی را مجدد کنار بگذاریم؟! روند دیگری که در افق پیش رو بر اساس رویکردهای در پیش گرفته شده کنونی بخوبی دیده میشود، عدم مذاکره با غرب، اتخاذ رویکرد تقابلی حتی در یک یا دو دهه آینده و تحمل شرایط شکننده تحریمی-تهدیدی بدون چشم انداز توقف است. با چنین رویکردی ایران باید با سرعت هر چه تمام به سمت پوشش ضعف های واقعی خود برود و برنامه هسته ای نه در تقابل شکلی کنونی با غرب که در یک راهبرد حل مسئله داخلی (کسب قوت یا کاهش ضعف) دیده شود، در چنین شرایطی شاید بمب اتمی راهشگا تر از برق و داروی اتمی باشد. آیا منطقی نیست با قدم گذاشتن در هر یک از دو روند، راهبرد هسته ای ایران مجددا باز تعریف شود ؟ از دید موافقت با مذاکرات جدید با غرب، در روند نخست آنچه از خواهش های طرف غربی انتظار میرود، آن است که در صورت مذاکره، سطح محدودیت ها بخصوص در حوزه توسعه زیرساخت و اشاعه فناوری کاهش یابد. فلذا اقداماتی که تا آنزمان در پاسخ به عدم اجرای برجام توسط غرب از سوی ایران صورت خواهد گرفت، منجمله گام های دیگر، از موضعی بازگشت ناپذیر باید به آن نگریست. با این رویکرد هرچه گام های ایران، سریعتر، عظیم تر و محکم تر برداشته شود، چشم انداز بازگشت به عقب و وضع محدودیت های پیشین از امکانپذیری کمتر تا مرز دستنیافتنی شدن برخوردار خواهد شد. برای مثال اگر همه 6هزار سانتریفیوژ موجود به نسل 6 و 8 ارتقا یابند، تا ظرفیت 120هزار سویی مورد نیاز ایران تحقق یابد، آنگاه محدودیت تنها برای فراتر نرفتن از ظرفیت قابل مذاکره خواهد بود و نه بازگشت به توانایی های گذشته. این بسیار مضحک است که ایران بخواهد در زمانی تکنولوژی پیشرفته و اقتصادی در اختیار دارد به سطحی مادون آن تنزل کند. دیگر محدودیت مهم موجود در برجام، مسئله راکتور هسته ای آب سنگین اراک است. گرچه فناوری این راکتور حتی پیش از برجام نیز منسوخ بوده و صرفا با اهداف تحقیقاتی راه اندازی شده است، اما ایران میتواند با راه اندازی مجدد اراک با متدهای پیشرفته تر، اراک را به مرکزی برای توسعه پیشران های هسته ای با غنای بالا در نظر بگیرد. و این کار همپوشانی کافی با نیازهای آینده نیروی دریایی و کشتی رانی تجاری ایران، ایضا صادرات تجهیزات خواهد داشت. اما از دید مخالفان مذاکره مجدد که هم اکنون بیشترین توافق در کشور بر روی آن است، مسئله هسته ای به حوزه های مرتبط با انرژی نباید محدود بماند. و از ظرفیت آن در امنیت کشور هم باید بهره جست. مسئله امنیت نه صرفا در معنای نظامی، که در معنای استفاده از صنعت هسته ای بعنوان راهکار موجود و در دسترس برای حل مسائل کشور، از فروش اورانیوم با غنای سفارشی بدون محدودیت، صادرات برق هسته ای، تا صادرات خدمات و دانش فنی هسته ای به همه کشورهایی که آن را برای خود حیاتی بدانند، بدون توجه به محدودیت های اشاعه فناوری هسته ای NPT. غرب در برابر میتواند، تمامی تحریم های ایران که پیشتر همه آنها را ترامپ به شکلی قویتر بازگردانده از طریق سازمان ملل بازگرداند که این اقدامی بیهوده خواهد بود، در وضعیت کنونی رفتار طرف آمریکایی و نبود استقلال سیاسی طرف اروپایی، و بی عملی مطلقی که نشان داده اند، وضعیت برای ایران یکسان خواهد بود و این اقدام تقریبا خنثی و سوخته محسوب میشود، تنها اتفاق جدید برای ایران از این راه آن است که مجدد وارد فصل 7 منشور ملل متحد شود و ائتلافی برای پیگیری آن تا مرز یا اجرای اقدام نظامی علیه ایران وارد عمل شود. نتیجه این اقدام اوضاع امنیتی ایران را تشدید خواهد کرد و نه تنها تسریع کننده برنامه هسته ای خواهد بود، بلکه راهبرد موشکی کنونی کشور را بطور همزمان خواهد تغییر خواهد داد. در اثر چنین اقدامی، مرز های تهدید علیه ایران توسعه میابد، و نیازهای موشکی ایران نیز به سطحی فراتر مقدار کنونی ارتقا خواهد یافت، به نحوی که ایران میبایست از آن پس کشورهای اروپایی و هر کشوری که میخواد ذیل ائتلاف در اقدام فصل هفتی علیه ایران وارد شود تحت دسترسی موشکی قرار دهد. این راهبرد به طرف اروپایی گوشزد میکند که خطای راهبردی کنونی آنها در حل دوستانه مسئله ایی که بخوبی حل شده بود چگونه میتواند به بحران موشکی عظیمی بدل شود، که از قضا اتفاقا بسیار به مذاق سیاستمدار معامله گر آمریکایی و چک هایی که برای فروش پدافند موشکی برای آنها خواهد کشید خوش خواهد آمد، در حالی که ایران مثل همیشه راهی برای عبور از سد پیشرفته ترین تجهیزات نظامی آمریکا خواهد یافت. بدین ترتیب تهدید نظامی علیه اتحادیه با دست خود اتحادیه به سطحی جدید وارد خواهد شد، آنهم در زمانی که ترامپ با خروج از همه پیمان های موشکی پیش قراقل بی نظمی نظامی و رقابت های جدید شده است. کسی نمیداند پیروزی و شکست طرفها در آن دوره چه عواقبی در پی خواهد داشت. تقدیم به دانشمندان شهید برنامه هسته ای. نویسنده worior@military.ir اقتباس از مطلب با ذکر نام کاربری نویسنده و یا آدرس سایت آزاد است. مطلب فوق با زبان انگلیسی: http://msai.ir/2019/12/15/jcpoas-future-shrouded-in-doubt-as-iran-keeps-stepping-away/ این مطلب رو پس از گام چهارم نوشتم، و امروز گام پنجم و خروج کامل ایران از تعهدات ذیل برجام اعلام شد: به گزارش خبرگزاری تسنیم، مشروح بیانیه دولت جمهوری اسلامی ایران به قرار زیر است: بیانیه دولت جمهوری اسلامی ایران جمهوری اسلامی ایران در گام پنجم کاهش تعهدات خود، آخرین مورد کلیدی از محدودیت های عملیاتی خود در برجام، یعنی «محدودیت در تعداد سانتریفیوژها» را کنار می گذارد. بدین ترتیب برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنی سازی، درصد غنی سازی، میزان مواد غنی شده، و تحقیق و توسعه) مواجه نیست و منبعد برنامه هسته ای ایران صرفا بر اساس نیازهای فنی خود پیش خواهد رفت. همکاری ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی کمافی السابق ادامه خواهد یافت. در صورت رفع تحریم ها و منتفع شدن ایران از منافع برجام، جمهوری اسلامی ایران آماده بازگشت به تعهدات برجامی خود می باشد. سازمان انرژی اتمی موظف است در این چارچوب اقدامات و تمهیدات لازم را با هماهنگی رئیس جمهور اتخاذ نماید. 15 دی 1398 نکته آخر اینکه همچنان ادبیات سابق بدون هیچ منطق راهبردی حتی در گام پنجم ادامه تکرار شده است،...
  9. کاربران میتوانند در این تاپیک اخبار مرتبط با مسائل نظامی ایران را پست کنند. توجه کنید که تنها اخبار مهم را بصورت تاپیک مستقل ارسال کنید و مابقی اخبار را بصورت پست در همین تاپیک قرار دهید. عنوان پست خبری را هم با رنگ قرمز بنویسید تا از سایر پستها متمایز باشد.
  10. به نام خدا باسلام به دوستان عزیز Oshkosh L-ATV L-ATV و یا خودروی زرهی تاکتیکی سبک ، توسط شرکت Oshkosh با یک سرمایه گذاری خصوصی به منظور رقابت برای ساخت خودروی زرهی تاکتیکی سبک برای تامین نیاز ارتش ایالات متحده (JLTV) توسعه داده شد. این برنامه جدید که با هدف جایگزین کردن بخشی از ناوگان خودروهای زرهی سبک قدیمی HMMWV در خدمت ارتش ایالات متحده و سپاه تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده است. توسعه Oshkosh L-ATV در سال 2006 شروع شد و در سال 2011 این شرکت طی قراردادی 22 نمونه L - ATV را برای تست و ارزیابی تحویل داد . L-ATV برای ماموریت های گشت زنی و شناسایی طراحی شده و درعین سبک بودن دارای سطح مناسبی از حفاظت در برابر انفجارهای کوچک است. در حال حاضر دو نوع از این خودرو که یکی با دو صندلی برای حمل بار و نوع دیگر با چهار صندلی برای حمل نیرو ساخته شده است . این خودرو می تواند به مسلسل های 12.7 یا 7.62 میلی متری یا نارنجک انداز 40 میلی متری نیز مجهز شود. این خودروی زرهی سبک دارای موتور دیزلی توربوشارژ است اما می توان موتور دیزل الکتریک هیبریدی را روی آن نصب کرد. Oshkosh L-ATV را می توان با هلیکوپتر شینوک یا هواپیمای باری هرکولس c130 حمل کرد . مشخصات : کشور سازنده : ایالات متحده آمریکا صندلی : 4 تا 6 نفر ، ظرفیت : حمل بار 1.6 ~ 2.3 تن ، بیشترین سرعت : 120km/h ، برد : 640km مانور : شیب 60٪ ، شیب های جانبی 40٪ ، گام عمودی ~ 0.5 متر ، عبور ازگودال ~ 0.5 متر، عبور از آب تا 1 متر منبع : http://www.military-...shkosh_latv.htm
  11. ناوچه ی (Antelope) تیپ 21 نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بود که در جنگ فالکلند شرکت کرد. در روز 23 مارس سال 1971 توسط ( Vosper Thornycroft) در بندر (Woolston) شهر ساوت همپتون، انگلستان به آب انداخته شد. هزینه های اولیه برای بودجه برای این کلاس 3.5 میلیون پوند بود که با هزینه ی سایر بخش ها در مجموع و با هزینه نهایی بیش از 14 میلیون پوند ساخته شد.ناوچه ی Antelope در تاریخ 17 ژوئیه 1975 عملیاتی شد، و تنها نمونه ای از ناوچه های بریتانیایی به حساب می آمد که به موشک Exocet مسلح نشد.ناوچه ی (Antelope) در سال 1977، او با حضور مراسم جشن نقره ای (جشن های طلایی و نقره ای) که برای مراسم های خاص و در بریتانیا و به نام شاهان و ملکه های این کشور راه اندازی میشود رژه رفت. در این رژه ی با شکوه ناوچه ی Antelope بخشی از اسکادران هفتم بود. لازم به ذکر است که این رژه از قرن 14 میلادی و بعد از پیروزی ادوارد سوم بر فرانسه در ماه ژوئن سال 1346 میلادی به این سو برای مراسم های خاصی مثل تولد ها و پیروزی در جنگها و تاجگذاری ها و حتی ازدواج های سلطنتی برگزار می گردد. حضور در جنگ فالکلند ناوچه ی (Antelope) در جنگ فالکلند بعد از ورود به منطقه عملیات در تاریخ 21 مه سال 1982 رسما وارد جنگ با ارتش آرژانتین شد.ناوچه ی (Antelope) دو روز قبل از نبرد سان کارلوس در 23 ماه مه 1982، در حالی که برای انجام ماموریت خود که دفاع از ساحل در برابر نیروی هوایی آرژانتین به منطقه اعزام شده بود به صورت ناگهانی توسط چهار فروند جنگنده ی (Skyhawks A-4B) نیروی هوایی آرژانتین به نام گروپو 5 مورد حمله قرار گرفت. اولین حمله از عقب کشتی با دو فروند از جتگنده ها انجام گرفت که با پاسخ موشک های(Sea Cat) قرار گرفتند و به برخورد موشکها به بال یکی از جنگنده ها که در واقع در زیر بال این جنگنده منفجر شده بود خلبان پابلو کاربالو را مجبور به فرود اضطرای در ریو گالگوس کردند اما هواپیمای دوم با رها کردن بمب 1000 پوندی (453 کیلوگرم) خود بر روی عرشه ی ناوچه منجر به کشته شدن تنها یک خدمه ناوچه ی (Antelope) شد زیرا چاشنی بمب رها شده عمل نکرده و تنها برخورد خود بمب با خدمه منجر به مرگ آن شد و همین امر خسارت خیلی جزئی به ناوچه ی(Antelope) وارد کرد. در حمله ی دو فروند جنگنده ی بعدی که به فاصله ی چند دقیقه بعد از حمله ی اول روی داد سمت راست ناوچه مورد حمله قرار گرفت . در طی این حمله، یکی از جت های آرژانتینی، که توسط ستوان لوچیانو گوادانینی خلبانی می شد هدف سه توپ 20mm بر روی عرشه ناوچه قرار گرفت و با اصابت به دکل اصلی ناوچه ی(Antelope) خلبان آن کشته شد و بمب حمل شده ی جنگنده بدون انفجار باعث سوراخ شدن بدنه ناوچه شد و ناوچه ی Antelope نیز یک موشک Sea Cat دیگر برای دفع جنگنده ی مهاجم پنجم به خلبانی کاپیتان کاربالو که هنوز هم برای حمله ی مناسب به ناوچه در تلاش بود شلیک کرد اما این موشک از دست رفت و با کمتر از 10 متر فاصله از کابین خلبان کاربالو به خطا رفت. پس از تلاش های زیاد برای کنترل خسارتهای اولیه، ناوچه ی (Antelope) اقدام به ارسال دو تن از خدمه ی خود برای دفع بمب که از مهندسان نیروی دریایی سلطنتی به حساب می آمدند بر روی عرشه و تلاش برای خنثی کردن دو بمب منفجر نشده را آغاز کرد. یکی ازاین بمب ها به دلیل خرابی غیر قابل دسترس بود و بمب دیگر آسیب دیده بود و در شرایط فوق العاده خطرناکی قرار داشت. با این حال سه بار تلاش توسط تیم خنثی سازی بمب به برداشت فیوز انفجاری این بمب ها از راه دور با شکست همراه شد . اما در تلاش چهارم یک انفجار کوچک باعث منفجر شدن بمب و قتل گروهبان جیمز پرسکات شد و استوار فیلیپس همراه وی و عضو دیگر تیم دفع بمب را به شدت مجروح کرد و بدنه ی ناوچه ی (Antelope) را از خط برخورد آب پاره کرد، با این انفجار آتش سوزی بزرگی در هر دو اتاق موتورشروع شد که بسیار سریع گسترش یافت و سمت راست ناوچه به وسیله ی آتش شکسته شد و کشتی تمام قدرت الکتریکی خود را از دست داد و افسر فرمانده به نام نیک توبین دستور رها کردن کشتی و خروج از آن را صادر کرد. فرمانده توبین آخرین کسی بود که به ترک کشتی مبادرت ورزید و حدود پنج دقیقه پس از خروج او بمب دوم نیز منفجر شد .انفجار در طول شب نیز ادامه یافت و ناوچه ی (Antelope) در روز بعد همچنان شناور بود، اما با ذوب شدن پرچ ها بدنه ی ناوچه از وسط شکست به تدریج غرق و به درون دریا فرو رفت . انتشارتصاویر غرق شدن این ناوچه در تلویزیون و مجلات یکی از تصاویر نمادین جنگ فالکلند شد و بارها و بارها بنا به یادمانها و مراسم های مختلف منتشر شد. بعدها کشتی پشتیبانی نیروی دریایی سلطنتی به فرماندهی سرجوخه آلن وایت مورد تقدیر دریاسالار (Fieldhouse) برای نقش خود را در نجات 41 خدمه ی ناوچه ی (Antelope) قرار گرفت. در تاریخ 27 ژانویه سال 2002 یک تیم غواصی از ناوگان نیروی دریایی سلطنتی محل غرق شدن کشتی را یک منطقه ممنوعه برای تردد اعلام کرد. مشخصات و توانمندی ها سازنده: Vosper تورنیکرافت نام : ناوچه ی Antelope HMS اپراتور: نیروی دریایی سلطنتی آب اندازی : 23 مارس 1971 راه اندازی: 16 مارس 1972 عملیاتی : 19 جولای 1975 شعار: "جسورانه و مراقب" سرنوشت: توسط نیروی هوایی آرژانتین در تاریخ 24 مه 1982 غرق شد کلاس و نوع: تیپ 21 و ناوچه جابه جایی: 3،250 تن بار در حالت بارگیری کامل طول: 117 متر عرض : 12.73 متر آبخور: 5.94 متر پیشرانه:2 × رولز رویس توربین گازی المپوس و 2 × رولز رویس تاین RM1A توربین گازی برای سرعت کروز سرعت: 32 گره (59 کیلومتر در ساعت) محدوده: 4،000 مایل دریایی با سرعت 17 گره (7،400 کیلومتر با 31 کیلومتر در ساعت) 1،200 مایل دریایی با سرعت 30 گره (2،220 کیلومتر با 56 کیلومتر در ساعت) خدمه : 177 نفر تسلیحات: 1 × تفنگ دریایی 4.5 اینچی (114 میلی متر) 2 × توپ OERLIKON بیست میلی متری Sea Cat × 1 چهار تایی 2 × لوله اژدرسه گانه ASW 2 × پرتابگر Corvus منبع : ارتشی دات کام / مجتبی کیا لینک منبع : http://www.forum.art...ead.php?t=15723
  12. به نام حق مقدمه نبرد دريايي هند و پاکستان در سال 1971 به سري تهاجماتي دريايي گفته ميشود که بين نيروي دريايي اين دو کشور در خلال جنگ 1971 صورت گرفت . اين نبردها که بخش جدايي ناپذير این جنگ و درگیری های پاکستان در بنگلادش نیز محسوب میشوند . درگیری های متوالی از سوی نیروی دریایی هند برای اعمال فشار از سمت دریا صورت می گرفتند آنهم در زمانی که نیروی زمینی و هوایی هندوستان حلقه درگیری در شرق پاکستان را از چند جهت تنگ تر میکردند . عملیات دریایی با ماموریتهای محاصره دریایی ، پدافند هوایی ، پشتیبانی زمینی و عملیات لجستیک صورت میگرفت . در چند عملیات موفق نیروی دریایی هند در شرق پاکستان ، نیروی دریایی هند دو عملیات بزرگ دریایی با نامهای " عملیات ترایدنت " و عملیات پیتون " را در جبهه غربی خود ، قبل از آغاز جنگ رسمی میان هند و پاکستان به اجرا گذاشته بود . پیش زمینه نیروی دریایی هند در دوره نبردهای 1965 هند و پاکستان نقش حیاتی و درستی در جنگ ایفا نکرد ، چرا که بیشتر جنگ در آن دوران بر روی حملات و درگیری های زمینی متمرکز بود . در 7 سپتامبر ناوگان کوچکی از نیروی دریایی پاکستان تحت فرماندهی ناخدا انوار ، بر روی پایگاه راداری نیروی دریایی هند در ورکا اجرای آتش کرد ، این پایگاه در 300 کیلومتری جنوب بندر پاکستانی کراچی قرار داشت . که با همین عنوان یعنی عملیات ورکا شناخته میشود . این عملیات یکی از مهمترین ترین عملیات های جنگ 1965 محسوب میشود . این موفقیت نیروی دریایی پاکستان سبب شد تا نیروی دریایی هند به سرعت میسر توسعه و مدرنیزه شدن را در پیش بگیرد . متعاقبا ، بودجه 350 میلیون روپیه ای نیروی دریایی به رقمی در حدود 1.15 میلیارد روپیه رشد کرد ، ناوگان جنگی نیروی دریایی هند با بکار گیری چند اسکادران اضافه زیردریایی و به خدمت گرفتن 6 کشتی موشک انداز اوزا از شوروی سابق تقویت شد . نیروی هوادریای هند نیز متعاقبا تقویت گشت . همچنان که بحران در شرق و غرب پاکستان آغاز شده بود ، نیروهای مسلح هندی با هدف مداخله و ورود به درگیری ، جنگ آزاد سازی بنگلادش را آغاز کردند . برای مطالعه بیشتر پیش زمینه ؛ http://www.military....-جنگ-اول-کشمیر/ http://www.military....-جنگ-دوم-کشمیر/ فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان فرماندهی شرقی نیروی دریایی پاکستان در سال 1969 پایه گذاری شد و دریادار محمد شریف (بعدها دریادار 4 ستاره) بعنوان فرمانده این پایگاه انتخاب شد . دریادار شریف فرماندهی شرقی را بصورت اداری مدیریت میکرد ، و اعتباری در رهبری اداری عملیاتهای شرقی نیروی دریایی پاکستان محسوب میشد . در جایی که باید عملیات پنهانهای و پیدا را در لبه شرقی پاکستان به اجرا گذاشته میشد . تحت فرماندهی دریادار شریق گروه خدمات ویژه (نیرو مخصوص) ، تفنگداران دریایی و سیلز نیز به خوبی تاسیس گشتند . با دارا بودن فرماندهی مدبرانه دریایی مناسب ، نیروهای مسلح پاکستانی GQH ، برای سرفرماندهی نیروی زمینی پاکستان ، نیاز به عملیات های تصادفی و احتمالی دفاعی در شرق پاکستان کاهش یافت . نیروی دریایی پاکستان از نظر تعداد کشتی برابری کافی برای تقابل با نیروی دریایی هند را در جبهه های پیش رو نداشت ، نیروی هوایی پاکستان قادر به حفاظت از این نیرو در برابر دو نیروی هوا دریایی و نیروی هوایی هند نبود . وانگهی ، رییس ستاد نیروی دریایی ، دریابان مظفر حسین ، دستور داده بود تا تمام قوای نیروی دریایی پاکستان در جبهه غربی مستقر شود . بیشتر ناوهای جنگی پاکستانی در غرب پاکستان مستقر شده بودند ، در حالی که تنها یک ناو PNS Sylhet برای ماموریت در شرق پاکستان به درخواست شخصی دریادار شریف مستقر شده بود . در خلال درگیری ، بندرگاههای شرقی نیروی دریایی پاکستان ، بدون دفاع رها شده بودند بطوری که فرماندهی نظامی شرق پاکستان مجبور میشود بدون نیروی دریایی به یک نبرد ناامیدانه با احتمال بالای در هم کوبیده شدن وارد شود . نیروی دریایی تصمیم به ماندن در بندرگاه در هنگامه شروع جنگ میگیرد . در بال شرقی ، نیروی دریایی پاکستان به فرم سنگینی متکی بر اسکادران قایق های توپدار است . فرماندهی شرقی بطور مستقیم تحت فرماندهی دیاردار شریف کسی که بعنوان دست راست سپهبد نیازی خدمت میکرد قرار دارد . نیروی دریایی شرقی 4 قایق توپ دار با عناوین (PNS Jessore, Rajshahi, Comilla, and Sylhet) در اختیار دارد ، این قایقها قادر بودند به سرعت نهایی 20 نات دست یابند و هر کدام در حدود 29 ملوان به عنوان خدمه در اختیار داشتند . باید بدانیم ناوگان آبهای قهوه ای نیروی دریایی (منظور قایق های تندروی حفاظ ساحلی) ، قایق های توپدار آن به تجهیزات مختلفی مجهز هستند که مسلسل های سنگین را نیز شامل میشود ، که این توانایی برای گشت زنی و حفاظت و همچنین اجرای عملیات های ضد شورش تنظیم شده بود . که به طرز نا امید کننده ای خارج فرم تسلیحات متعارف برای جنگ های دریایی بودند . در حوالی آپریل، نیروی دریایی پاکستان در منطقه شرق عملیاتی تحت عنوان جستجوی نور با هدف پشتیبانی نیروی زمینی به اجرا میگذارد . دریادار شریف فرماندهی و هدایت تمامی این عملیات هارا برعهده داشت. در 26 آپریل نیروی دریایی پاکستان عملیات دیگری با نام بریسال را با موفقیت به اجرا میگذارد ، که در نتیجه باعث اشغال موقت شهر بریسال میشود . در پاسخ جنگ شهری خونینی بواسطه عملیات جکپات که توسط چریک های آزادی بخش بنگلادشی و هندی صورت میگرفت به قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان ضربات مهلکی وارد کرد . قبل آغاز خصومت ها، تمامی قایق های توپ دار پاکستانی در چیتاگونگ مستقر شده بودند . زمانی که حمله هوایی آغز شد ، نیروی هوایی هندوستان توانست به رجاشی آسیب وارد آورد ، در هنگامه این درگیری ناو کومیلا نیز در 4 دسامبر غرق شد و در 5 دسامبر نیروی هوایی هند توانست 2 قایق گشت زنی خولنا غرق کند . PNS Sylhet در 6 دسامبر و بلاغت در 9 دسامبر بواسطه هواگرد های هندی غرق شدند . در 11 دسامبر PNS Jessore نیز منهدم شد ، در همین زمان ناو رجاشی تعمیر و تحت فرماندهی ناوبان شیکدر حیات برای از بین بردن محاصره دریایی هندی و رسیدن به مالزی قبل از تسلیم در 16 دسامبر قرار گرفت . وضعیت استقرار نیروی دریایی پاکستان در پاکستان شرقی عملیات دریایی در صحنه شرقی نیروی دریایی هند عملیات مخفیانه دریایی ای را آغاز میکند که سرانجامی موفقیت آمیز در پی دارد . در ماههای پایانی 1971 نیروی دریایی هند به شکل موثری عملیات محاصره دریایی را به اجرا میگذارد در حالی که پیشتر محاصره کامل خلیج بنگال محقق شده بود و توانسته بودند در آن عملیات نیروی دریایی پاکستان و 8 کشتی تجاری را در تله خود گرفتار کنند . سر فرماندهی رزمی نیروی زمینی پاکستان GHQ ، بر ورود زیر دریایی PNS Ghazi و افزایش ماموریت های آن به نیروی دریایی پا فشاری میکند و در نتیجه این زیر دریایی به سواحل شرقی پاکستان وارد میشود . بدلیل فاصله زیاد و طولانی بودن ماموریت ، افسر فرماندهی زیر دریایی غازی با این ایده که یک زیر دریایی کهنه وارد ماموریتی در خلیج بنگال شود مخالفت میکند ، چرا که در نبود کامل تجهیزات ، پشتیبانی ، تعمیرات و تاسیسات بازسازی مجاور ، این عملیات با دشواری های فراوانی روبرو میشد .در آن زمان ، تاسیسات تعمیر زیردریایی در چیتاگونگ که تنها بندرگاه دریایی مجاور به منطقه درگیری بود وجود نداشت . فرماندهی و سایر افسران این زیر دریایی در زمانی که نقشه این عملیات توسط فرماندهان ارشد نیروی زمینی و دریایی چیده میشد به آن معترض شدند . در سمت شرق پاکستان ، نیروی دریایی تا آن لحظه هیچ ناوگانی را مستقر نکرده بود و نیروی دریایی هند خود را در برابر تهدید خاصی از این سمت نمی دید ، نیروی دریایی هند با استفاده از ناو هواپیمابر ویکرانت و سری ناو های لندینگ کرافت همراه وی INS Guldar, INS Gharial, INS Magar, و همچنین زیر دریایی INS Khanderi, عملیات خود را ترتیب داد . در 4 دسامبر 1971 ویکرانت که مجهز به جنگنده های هاوکر سی هاوک در عملیات نیروی هوایی در شرق پاکستان مشارکت نمود و توانستند حملات موفقی علیه شهرهای ساحلی پاکستان نظیر چیتاکونگ و کوکس بازار و .. به اجرا بگذارند . این حملات پی در پی با هدف انتقام جویانه و به منظور از بین بردن توانایی های نیروی هوایی پاکستان صورت میگرفت . نیروی دریایی پاکستان در پاسخ به این حملات زیردریایی کهنه اما دور برد PNS Ghazi خود را بالاخره در منطقه تهدید برای رویارویی با تهدیدات نیروی دریایی هند مستقر میکند ، این زیردریایی به فرماندهی ظفر محمد خان برای ماموریت اصلی رهگیری و شکار ویکرانت ارسال شده بود اما موفق به چنین کاری نمیشود و تصمیم میگیرد در بند ویشاکاپاتانام هند به مین گذاری بپردازد ، بر همین اساس فرماندهی اطلاعات نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا با ارسال اطلاعات غلط از موقعیت ویکرانت ، این زیردریایی را به دام بی اندازد ،نیمه های شب سوم یا چهارم دسامبر زیردریایی غازی عملیات مین ریزی خود را آغاز میکند ، برای مقابله با این تهدید ، نیروی دریایی هند ناو INS Rajput را به منطقه اعزام میکند . سونار Rajput اختلالاتی در عمق آب را گزارش میکند ، ناو تصمیم میگیرد دو بمب زیر آبی را در محدوده این کشف شده رها سازد ، بازی مرگ پایان می یابد و به شکل مرموزی زیردریایی حین مین گذاری غرق میشود و تمامی 92 سرنشین آن کشته میشوند . غرق شدن PNS Ghazi ضربه بزرگی به عملیات دریایی در شرق وارد می آورد و باعث کاهش توانایی و امکان اجرای عملیات برای نیروی دریایی پاکستان در خلیج بنگال و حذف یک قابلیت مهم در برابر تهدیدات آینده از جانب نیروی دریایی هند میشود . در 26 نوامبر ماموریت شناسایی آغاز میشود و برای این منظور غازی طی دستور موظف به ارسال گزارش و بازگشت به پایگاه خود و همینطور ستاد فرماندهی نیروی دریای شده است . با توجه به اینکه به نظر میرسید زیردریایی در بازگشت به پایگاه خود ناتوان شده است ، اظطراب روز به روز افزایش میابد ، تلاشهای دیوانه وار ستاد فرماندهی برای ایجاد ارتباط با زیردریایی ناکام مانده و از زیردریایی هیچ پاسخی دریافت نمیشود . در سوم دسامبر پیش از شروع جنگ ، شبهات در مورد سرنوشت این زیردریایی فرماندهان ستاد فرماندهی نیروی دریایی پاکستان را بسیار آشفته کرده است . در 5و6 دسامبر عمیات هوایی نیروی دریای در سواحل چیتاکونگ ، خولنا ، و مانگلا و بر علیه کشتی های موجود در رودخانه پوسور به اجرا گذاشته شده بود .تاسیسات نفتی موجود در چیتاکونگ منهدم شده بودند ، و کشتی حمل کالای یونانی Thetic Charlie نرسیده به لنگرگاه غرق شده بود . در 7و8 دسامبر ، پایگاه های هوایی پاکستان منهدم شده بود ، و حملات تا 9 دسامبر ادامه داشت . در 12 دسامبر ، نیروی دریایی پاکستان در سواحل چیتاکونگ در برای مقابله با عملیات ساحل نشینی مین گذاری میکند . این کار در برخی مواقع تله کاربردی به شمار میرود ، و سبب شد تا هرگونه دسترسی مستقیم به بندرگاه چیتاکونگ را برای مدت طولانی مانع شود ، حتی در زمانی که کلیات متن تسلیم نامه امضا شده بود امکان دسترسی به این سواحل وجود نداشت . نیروی دریایی هند تصمیم میگیرد تا عملیات ساحل نشینی در کاکس بازار را با هدف قطع مسیر عقب نشینی نیروی زمینی ارتش پاکستان به اجرا گذارد . در 12 دسامبر گردان عملیات ساحلی دیگری که در کشتی های INS Vishwa Vijaya مستقر بود و به آرامی از بندرگاه کلکته به حرکت درامده بود در شب 15یا 16 دسامبر به سرعت پس از حمله هوایی نیروی هوایی هندوستان در سواحل مذکور عملیات ساحل نشینی را به اجرا میگذارد . بعد از یک روز جنگیدن نیروهای پاکستانی تلفات بسیار زیادی متحمل میشوند در حالی که هیچ گونه مقاومتی در برابر نیروهای هندی صورت نداده اند ، نیروهای هندی در این عملیات تنها 2 کشته میدهند و صدها کشته تلفات نیروهای پاکستانی ست . در سحرگاه 17 دسامبر نیروی دریایی هند برای اجرای هرگونه عملیات در خلیج بنگال آماده است . علاوه بر ان عملیات هوایی هند و عملیات جک پات که توسط واحد های بنگالی و به پشتیبانی نیروی زمینی هند حمایت میشد قابلیت های عملیاتی نیروی دریایی پاکستان را به طور جدی تضعیف نموده بود . بسیاری افسران نیروی دریایی (عمدتا بنگالی) به نیروهای هندی پناهنده شده بودند و بر علیه نیروی دریایی پاکستان میجنگیدند . در این زمان نیروهای تدافعی پاکستان تسلیم شده بودند و نیروی دریایی خسارات بسیاری نظیر از بین رفتن تمامی قایق های توپ دار ، ناوشکن PNS Sylhet و همچنین زیردریایی دوربرد PNS Ghazi و تمامی خدمه آن . 16 دسامبر ، در ساعت 16:13 ، جانشین فرماندهی شرق و فرمانده ناوگان شرقی دریادار محمد شریف ، فرماندهی خود را به دریابان کریشنا تسلیم کرد . در سال 1972 فرماندهی عملیات دریایی آمریکا و همچنین فرماندهی منابع انسانی نیروی دریایی هند به ملاقات وی رفته و برای او سبدی از میوه و کیک می اورند که باعث شگفتی وی میشود در این ملاقات آدمیرال شریف چنین مینویسد ؛ در پایان درگیری ، ما (فرماندهی شرقی نیروی دریای) هیچ اطلاعاتی نداشتیم ، از این رو هم کر بودیم و هم کور در حالی که نیروی دریایی و هوایی هند ما را شبانه روز در هم میکوبید . - آدمیرال محمد شریف در گفتگو با آدمیرال زوم والت 1971 ناو هواپیمابر ویکرانت در جریان جنگ 1971 هند و پاکستان نقش بسیار مهمی در محاصره دریایی پاکستان داشت . هلیکوپتر سی کینگ - زیر دریایی USS-DIABLO آمریکایی که زیردریایی پاکستانی PNS Ghazi از این کلاس محسوب میشود - ناو هندی INS Rajput در واقع ناو انگلیسی کلاس HMS Rotherham محسوب میشود که در سال 1948 به هندوستان واگذار شد و در سال 1976 از رده خارج شد غرق شدن INS Khukri هنگامی که حملات نظامی هندوستان به شرق پاکستان در حال افزایش بود ، نیروی دریایی پاکستان تمامی اسکادران زیردریایی های خود را در هر دو جبهه پخش کرده بود . با رمز عملیاتی شاهین ، نیروی دریایی پاکستان ماموریت شناسایی خود را با مستقر کردن زیردریایی PNS Hangor (دافنه کلاس ساخت فرانسه) در نزدیکی آبهای ساحلی غرب پاکستان و همچنین زیر دریایی دوربرد تر PNS Ghazi ( تنچ کلاس ساخت امریکا) در سواحل شرقی پاکستان به اجرا گذاشت . بر اساس گفته های ناوبان R. Qadri افسران مهندی برق زیردریایی هانگور در جریان این عملیات با شرایط بسیار سخت و خطرناکی روبرو بودند ، برای اسکادران زیردریایی ها دریانوردی با فرض شرایط عادی و ریسکی پایین تر از این ماموریت نیز بسیار خطرناک و کشنده برای زیردریایی و خدمه آن محسوب میشود . در نیمه های شب 21 نوامبر 1971 ، هانگور تحت فرماندهی احمد تسنیم ، عملیات شناسایی خود را آغاز میکند . هر دو زیردریایی هم غازی و هم هانگور در هنگام گشت زنی ارتباط و هماهنگی عملیات خود را حفظ میکردند . در دوم و سوم دسامبر ، هانگور دسته بزرگی از کشتی های ناوگان غربی نیروی دریایی هند شامل کروزر INS Mysore را کشف میکند . هانگور اطلاعات را به نیروی دریایی پاکستان ارسال کرده و اعلام میدارد که امکان حمله Indian Armada ( فرماندهی غربی نیروی دریایی هند ) به کراچی وجود دارد . اطلاعات نیروی دریایی هند این پیام را رهگیری کرده و اقدام به ارسال دو فریگیت ضد زیردریایی به منطقه می نماید که شامل ناوهای INS Khukri و INS Kirpan از اسکادران چهاردم ناوگان غربی هند هستند. در 9 دسامبر 1971 ساعت 19:57 ، هانگور بوسیله دو اژدر هدفیاب INS Khukri را غرق میکند . بر اساس گفته های فرمانده این زیردریایی ، Khukri در حدود 2 دقیقه بطور کامل غرق شد . فریگیت با 192 خدمه اش به قعر دریا رفت و همچنین هانگور با دو اژدر دیگر بصورت مجز به INS Kirpan حمله برد اما این دو اژدر در یافتن هدف خود ناتوان ماندند و INS Kirpan بسرعت از عملیات انصراف داد و از مهلکه گریخت . ناو هندی INS Khukri که توسط زیردریایی پاکستانی هانگور غرق شد - زیردریایی PNS Hangor حمله به کراچی در 4 دسامبر نیروی دریایی هند با مجهز به موشک های ضد کشتیP-15 termit عملیات ترایدنت را بر علیه بندر کراچی به اجرا گذاشت .در آن زمان کراچی محل استقرار سرفرماندهی نیروی دریایی پاکستان و همچنین ستون فقرات اقتصاد این کشور بشمار میرفت ، همچنین کراچی قطب تجارت دریایی پاکستان نیز بود که محاصره آن به معنای یک فاجعه برای اقتصاد پاکستان محسوب میشد . دفاع از این بندر به برترین نیروی فرماندهی کل پاکستان سپرده شده بود و در برابر حملات هوایی و دریایی به شدت تجهیز شده بود ، کراچی بهترین تجهیزات دفاعی پاکستان را دریافت کرده بود بخوبی توسط جنگنده های دو پایگاه هوایی موجود در محدوده آن حمایت میشد . ناوگان دریایی هند از نظر مسافت در 250 مایلی این بندرگاه مستقر بود که خارج از محدوده توان تهاجمی جنگنده های پاکستانی محسوب میشود و این جنگنده ها نیز به قابلیت بمباران در شب مجهز نبودند . برای مقابله با حرکات دریایی هند ، نیروی دریای پاکستان عمیات زیر سطحی را در دستور کار داشت . حتی پس از چند مورد عملیات اطلاعاتی که به واسطه زیردریایی ها پشتیبانی میشد ،براثر اطلاعات گمراه کننده ، نیروی دریایی نتوانست از آن برای حملات سطحی بهره جوید . عملیات پیش دستانه نیروی دریایی هند با موفقت کامل روبرو میشود . کشتی های موشک انداز هندی مین جمع کن PNS Muhafiz و دیسترویر PNS Khaibar و همچنینMV Venus Challenger که بر اساس گفته های منابع هندی از اقدام به انتقال مهمات از بندر سایگون که نیروی های آمریکایی در آن مستقر بودند برای پاکستان میکرد را غرق کردند ، دسترویر PNS Shah Jahan نیز به شکل غیر قابل تعمیر آسیب دید . کشتی های موشک انداز همچنین به تانکر های نگهداری نفت Kemari موجود در بندگاه حمله بردند . که آتش گرفتن آن باعث نابودی و خسارات سنگین به بندرگاه کراچی شد . عملیات ترایدنت موفقیت های عظیمی برای نیروی عمل کننده هندی داشت بدون اینکه حتی یک کشتی آن سیب فیزیکی ببیند و همه آنها در نهایت امنیت به پایگاه خود بازگشتند . نیروی هوایی پاکستان این اقدام هند را با حمله انتقام جویانه به بندر Okha پاسخ گفت ، که در نتیجه آن تاسیسات تامین سوخت کشتی موشک انداز و انبارهای مهمات و اسکله این قایق منهدم شد . هندی ها برای این حمله آمادگی داشتند و پیشتر کشتی های موشک انداز خود را برای جلوگیری از انهدام به نقطه دیگری منتقل کرده بودند . اما تخریب تانکر های ذخیره سوخت سبب شد جلوی تاخت و تاز های بعدی هند تا عملیات پیتون گرفته شود . در مسیر برگشت از این عملیات ، هواپیماهای پاکستانی هواپیمای Alize 203 هندی را شناسایی و منهدم کردند . در 6 دسامبر ، هشدار غلط هواپیمای فوکر پاکستانی که عملیات شناسایی دریایی را به اجرا میگذاشت سبب شد تا آتش به خودی میان نیروی دریایی و هوایی پاکستان به وقوع بپیوندد ، در نتیجه یک جت جنگنده پاکستانی ناو PNS Zulfikar را زیر آتش مسلسل های خود قرار داد و سپس به سرعت از این اقدام ناشیانه خود با شناسایی ناو خودی منصرف شد ، در نتیجه این اقدام برخی از خدمه دچار مجروحیت شدند و به ناو نیز خساراتی وارد شد و برای تعمیر به بندرگاه خود بازگشت . نیروی دریایی هند دومین عملیات بزرگ خود را در نیمه های شب 8 و 9 دسامبر 1971 به اجرا گذاشت . این عملیات با نام پیتون تحت فرماندهی رئیس ستاد فرماندهی نیروی دریایی هند آدمیرال S.M. Nanda صورت گرفت . کشتی موشک اندازه INSVinash و دو کشتی چند کاربره INS Talwarو INS Trishul در اسکادران تهاجمی حضور داشتند . در جریان تهاجم ، شناور پانامایی Gulf Star و کشتی انگلیسی SS Harmattan نیز غرق شدند ، تانکر نیروی دریایی پاکستان کشتی PNS Dacca نیز خسارات سختی دید .بیشتر از 50 درصد ذخایر نفتی کراچی در این حمله نابود شد . رقمی بیش از 3 میلیارد دلار به بخش غیر نظامی بند کراچی خسارت وارد شد . بیشتر تانکر های نگهداری سوخت کراچی نابود شدند کارگاه ها و انبارهای تجهیزات نیروی دریایی پاکستان نابود شد . این عملیات خسارات سنگینی به اقتصاد پاکستان وارد اورد و جلوی عملیات نیروی دریایی پاکستان در سواحل غربی را گرفت چینش نیروها و امکانات پاکستان در بندر کراچی - موشک روسی ترمیت P-15 - موشک P-15 در حال شلیک از ناوچه اوزا نیروی دریایی هند خاتمه پس از عملیات های موفق نیروی دریایی هند ، هندی ها کنترل کاملی بر راه های ورود نفت از خلیج فارس به بنادر پاکستانی وضع کردند ، کشتی های اصلی نیروی دریایی پاکستان یا نابود شده بودند و یا امکان خروج از بندرگاه را پیدا نمیکردند . محاصر دریایی جزئی که بواسطه نیروی دریایی هند در بندر کراچی ایجاد شده بود باعث شد تا هیچ کشتی حمل کالایی به این بندرگاه نزدیک نشود ، ترافیک کشتی رانی از و به بندرگاه کراچی ، تنها بندرگاه بزرگ و مهم پاکستان در آن زمان متوقف شد . در طی چند روز پس از این حمله ناوگان شرقی هند توانست موفقیت دیگری در برابر نیروی های مستقر در شرق پاکستان بدست آورد . در پایان جنگ ناوگان دریایی هند کنترل کاملی بر دریاهای اطراف شرق و غرب پاکستان بدست اورده بود . جنگ در هر دو جبهه بعد قبول پیشنویش تسلیم توسط نیروهای موجود در شرق پاکستان در داکا متوقف شد و در 16 دسامبر 1971 ، توسط سپهبد امیر عبدالله خان نیازی ، فرمانده نیروهای پاکستانی در شرق و سپهبد جاگیت سینگ آرورا افسر جنرال فرماندهی شرقی نیروی زمینی هند امضا شد .. خسارت متحمل شده توسط نیروی دریایی پاکستان ؛ 7 قایق توپ دار 1 مین جمع کن 1 زیردریایی 2 دسترویر 3 شناور گشتی متعلق به گارد ساحلی 18 کشتی حمل و نقل ، تامین و مخابرات - خسارات بزرگی به پایگاه های دریایی و اسکله کراچی - به اسارات درامد 3 کشتی حمل کالای نیروی دریایی و همچنین 10 کشتی کوچکتر - در حدود 1900 نفر کشته و 1413 نفر اسیر شده توسط نیروهای هندی در داکا بر اساس گفته های یکی از اساتید پاکستانی (طارق علی) ، یک سوم توان دریایی پاکستان در این جنگ از بین رفت آدمیرال شریف در تز 2010 خود مینویسد ؛ " ژانرال ها در نیروی هوایی و زمینی ، یکدیگر را بخاطر این شکست تقبیح میکردند در حالی که هر کدام دیگری را بعنوان قهرمان جنگ کسانی که که به خوبی جنگیدند و تلفات سنگینی به نیروهای پیشرفته هند وارد کردند معرفی میکردند ." شریف در ادامه میگوید ؛ در پایان هر یک از فرماندهان نیروی هوایی و زمینی ژنرال " نیازی " را مسئول شکستها و در پاسخگویی نسبت به خسارات جنگ مقصر دانستند . همچنین شریف این نوشته را اورده است ؛ " موفقیت های ابتدایی جنگ (عملیاتهای نور افکن و باریسال(نام بندری در خلیج بنگال)) در ایجاد نظم و قانون در شرق پاکستان در مارچ 1971 اشتباها بعنوان عملیات های کاملا موفق از آنها یاد شده است .. در واقع ، برقراری نظم و قانون در آن زمان رو به وخامت گذاشت ، بویژه بعد از سپتامبر همان سال جمعیت این مناطق بشکل وسیعی بر علیه نیروهای نظامی پاکستان (دولت نظامی یحی) در آمدند . گسترش سریع تعداد نیروهای نیروهای که به بطور کلی پفی بیش نبود هیچ قدرتی به توان نظامی ما به اندازه آنچه نیاز بود اضافه نکرد . بخش قابل توجهی از نیروهای جدید پیر ، بی تجربه و نامید بودند ." - آدمیرال محمد شریف ، فرماندهی ناوگان شرقی پاکستان پایان استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس این صفحه به عنوان منبع مجاز است http://www.military.ir/ با تشکر از دوست عزیزمون reza2250 که در کار ترجمه همراهی کردند منبع انگلیسی ؛ http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Pakistani_Naval_War_of_1971
  13. خبرگزاري فارس: جديد‌ترين سامانه پدافند موشكي كشور به نام صياد2 بزودي عملياتي مي شود. به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، تست موشك صياد2 به عنوان جديدترين سامانه‌ موشكي پدافند هوايي، طي روزهاي اخير با موفقيت انجام شده و در آينده نزديك شاهد رونمايي و عملياتي شدن اين موشك در نيروهاي مسلح خواهيم بود. اين در حاليست كه پيش از اين شاهد بكارگيري سامانه موشكي پدافندي صياد1 شامل موشك‌هاي 2 مرحله‌اي به منظور مقابله با انواع هواگردها از جمله هواپيماهاي بمب افكن متخاصم در ارتفاع متوسط و بالا در نيروهاي مسلح بوديم. سامانه موشكي صياد علاوه بر توان مقابله با جنگ الكترونيك، توانايي درگيري با سامانه‌هاي داراي سطح مقطع راداري كم را نيز دارد. پدافند موشكي صياد1 با سر جنگي 200 كيلوگرمي، با سرعت 1200 متر بر ثانيه به سمت هدف حركت مي‌كند. سامانه موشكي صياد2 نسبت به نوع قبلي از دقت، برد و قدرت تخريب بيشتري برخوردار است و مي‌تواند توان پدافندي كشور را به ميزان قابل توجهي ارتقا دهد. منبع
  14. به نام حق کلیاتی از ماهیت استراتژی و مدیریت استراتژیک استراتژی، هنر ژنرال. یک تعریف نظامی: علم و هنر فرمان نظامی برای برنامه ریزی و هدایت عملیات های جنگی در گستره وسیع. شالوده تعریف فوق : برنامه ریزی ست. استراتژی در در سازمان نظامی بر پایه "تعارض" و در سازمان تجاری بر پایه "رقابت" است. تاکتیک مربوط به مانورهای لازم برای پیروزی در نبردهاست. استراتژی در ارتباط با پیروزی نهایی در جنگ. چه مسائلی استراتژیک گفته میشود؟ هر مسئله ای که 6 بعد قابل تشخیص ذیل را داشته باشد: 1- به تصمیمات مدیریت عالی نیاز داشته باشد، بعبارتی در سطوح عالی فرماندهی اخذ شود 2- مستلزم تخصیص مقادیر زیادی از منابع باشد 3- اثرات عمده آن بر آینده بلند مدت باشد 4- اصولا برای آینده و با نگاه به آن اخذ شود 5- معمولا پیامد های چند وظیفه ای داشته باشد، چند ارگان یا مجموعه را درگیر میکند 6- توجه به عوامل خارجی یک سیستم را ضروری میکند یا بر اساس آن گرفته میشود. الگوی جامع مدیریت استراتژیک معروف به مدل دیوید البته این روزها حجم و تعداد مدلها از نوشته داره بیشتر میشه، در واقع متون در قالب این مدلها معنی و روابط دیگری پیدا میکنند که به هیچ وجه در نگارش مرسوم وجود نداشته است، بعبارتی نگارش ما به تصوراتمان روز به روز نزدیک میشود. - انعطاف پذیری استراتژیک : توانایی تغییر از یک استراتژی به استراتژی دیگر. چنین قابلیتی مسلتزم تعهد بلند مدت به طراحی آماده سازی و تغذیه منابع اساسی است. برای دستیابی به این ویژگی باید به سازمانی یادگیرنده بدل شد. تدوین استراتژی فرایند مداوم و منظم نیست. بلکه نامنظم و ناپیوسته است. و بعد از دوره ای ثبات و بی ثباتی، در رکود و انحراف استراتژیک STRATEGIC DRIFT نیازها به تغییر عیان میشود. اما تمایل به حفظ وضع موجود آنقدر قوی ست که پس از یک دوره نسبتا طولانی " یک رویداد بیدار کننده" همه را وادار به ارزیابی استراتژی موجود میکند. این رویداد بیدار کننده TRIGGERING POINT..: - رئیس جدید - مداخله خارجی - تهدید تغییر - شکاف عملکرد (بین آنچه مطلوب است و آنچه که هست) - نقطه عطف استراتژیک نقطه عطف یا انعکاست استراتژیک REFLECTION POINT : زمانی است که بر رهبران و مدیران آشکار میشود که تغییرات عمده ای رخ داده است، فضا به کلی عوض شده، ارزشهای و ترجیحات دیگر مثل سابق نیست. فناوری های جدید، محیط و قوانین جدید، اتفاقات عجیب، بحرانها، مانع اثر گذاری استراتژی موجود میشوند و راهی جز تغییر نیست. تصمیمات استراتژیک چه ویژگی هایی دارند؟ 1- نادر و کمیاب. پیوسته و اخذ نمیشوند، روزمره نیستند. 2- مهم و نتیجه محور. منابع کلانی به خود اختصاص میدهند پس تعهد و نتیجه بخشی بالایی می طلبند. 3- جهت دهنده و هدایتگر. حدود و اندازه تصمیم های کوچکتر و اقدامات آینده را مشخص میسازند از دیدگاه رابرت گرنت: 1- مهم هستند، 2- مستلزم تخصیص منابع هستند. 3- به سادگی برگشت پذیر نیستند. سبک ها در تصمیم گیری استراتژیک - سبک فرصت شناسی: استراتژی بصورت یک تصمیم بزرگ و شجاعانه بدون برنامه ریزی توسط یک فرد قدرتمند گرفته میشود.اول بر فرصت ها تاکید میکند و سپس بر رفع مشکلات - سبک انطباقی(تعدیلی) راه حل های واکنشی انفعالی به برای حل مشکلات موجود، همان به که امشب تماشا کنیم چو فردا شود فکر فردا کنیم. - سبک برنامه ریزی جمع آوری منظم و هدفمند اطلاعات، تدوین راهکار و انتخاب بهترین راهکار. سعی میشود هم فرصتهای جدید کشف شود و هم برای حل فوری مشکلات موجود. دام های تصمیم گیری استراتژیک 2 دسته دام های کلی: 1- گرایشها و تمایلات شناختی گرایش به پیش فرض های قبلی: اصرار و تاکید بر تجربیات و عقاید قبلی برای حل مسائل جدید، استدلال از طریق قیاس: مواجه با مشکلات پیچیده و استفاده از استدلالهای ساده مقایسه ای. تعهد بیش از حد: استمرار تعهد و تخصیص بیشتر منابع(انرژی، زمان، سرمایه و ...) به پروژه در آستانه شکست عمومیت دادن: یعنی بسط یا تعمیم بک نمونه کوچک به نمونه بزرگ، اینکه فکر شود چون بعد از جنگ رکود اقتصادی رخ داد، بعد از هر جنگ دیگری هم رکود رخ میدهد توهم کنترل: ائتلاف حول سیاستی خاص، بدون در نظر گرفتن مبانی و محاسبات درست، با اینکه که با توانایی موجود هر مشکلی را میتوان حل کرد(نمونه اش جنگ یمن و عراق 2003) 2- تفکر گروهی(گروه اندیشی) دام های قبلی فردی بودند و به رهبران و مدیران استراتژیک مربوط میشدند، این یکی مربوط به احزاب و ائتلاف هاست. ایده اصلی این دام مثل "گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" هست، ایده یک فرد یا یک جماعت مسلط در میان گروه بدون هیچ گونه بررسی و چکش کاری بخاطر خطای همفکری گروهی و حزبی بسادگی پذیرفته میشود. در رفع دام های فوق 2 راه حل گفته اند، نخست منتقد مدافع ، دوم پرسشگری گفتمانی، - اولی یک یا چند فرد است که به او ماموریت داده شده کلا مخالفت کند و زیر سوال ببرد، انتقادات وی ماهیت گروه را زیر سوال نمیبرد، فقط گروه را وادار به پاسخ به انتقادات وی پیرامون تصمیم استراتژیک در شرف اخذ میکند. - دومی، شیوه ای قدیمی در گفتمان فلسفی ست، همان دیالکتیک، تز(طرح یا ایده)، پادتز(راه های دیگر و انتقادات)، سنتز(گفتگو)، و تدوین نهایی. برگرفته از منابع مختلف منجمله چکیده حسین جلیلیان. ادامه دارد...
  15. به نام ایزد توانا قایق تندروی آذرخش یک قایق گشتی مسلح هستش که در نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت میکند.این قایق در مدل های مختلفی و به منظور های مختلف به تولید رسیده است که عبارتند از:گشت،گشت مسلح،تهاجمی و ترابری هستش.این شناور تسلیحات مختلفی را بسته به ماهیت خودش میتونه حمل کنه که شامل:یک تیربار 12.7 میلیمتری اکثرا دوشکا در عقب شناور، یک توپ 23 میلیمتری تک لول در جلوی شناور و همینطور 16 لوله راکت انداز 107 میلیمتری(لوله بلند) که معمولا بر روی سقف کابین شناور نصب میشه.این شناور مجهز به یک رادار جست و جو با برد 30 کیلومتر هستش که کمک زیادی برای انجام گشت های دریایی میکنه. خدمه آذرخش بسته به ماموریت و ماهیت شناور متغیر بین دو تا 8 نفر میباشد.سرعت این شناور هم چیزی بین 60 تا 80 کیلومتر در ساعت هستش که با توجه به سرعت بالای شناور های سپاه یک شناور نیمه کند به شمار می آید.طول آذرخش حدود 13.75 متر هستش و عرض اون عرض 4.9 متر میباشد.در شناور آذرخش از موتورهایی با قدرت 1150 اسب بخار استفاده میشود. مشخصات: نام شناور:آذرخش کاربر:نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طول:حدود 13.75 عرض:4.9 خدمه:بین 2 تا 8 نفر تسلیحات:بسته به نوع ماموریت راکت اندازهای 107 میلیمتری،تیربار 12.7 میلیمتری و یک توپ 23 میلیمتری برد رادار:30 کیلومتر سرعت:بین 60 تا 80 کیلومتر بر ساعت قدرت موتور:1150 اسب بخار نویسنده:سورنا فقط برای میلیتاری
  16. طرح توسعه و طراحی اولیهء این هواپیما به سال 1955 باز می‏گردد. طرح موسوم به XB-70 می بایست بمب‏افکنی استراتژیک، بزرگ و دارای برد پروازی بسیار زیاد باشد تا بتواند جایگزین شایسته‏ای برای بمب‏افکن‏های قدیمی B-52 باشد. همانند برنامهء تولید بمب‏افکن B-58، نیروی هوایی ایالات متحده خواستار استفاده از تکنولوژی‏های نوین در این بمب‏افکن بود. رقابت اصلی در مزایدهء طراحی این بمب افکن به دو شرکت معظم آن زمان، یعنی بوئینگ و نورث آمریکن واگذار شد. به سال 1958 طرح کمپانی نورث آمریکن برای تولید این بمب‏افکن انتخاب شد و قرارداد ساخت امضاء شد. نیروی هوایی نیازمند یک هواپیما با شرائط پروازی ویژه بود. بمب‏افکنی که بتواند با سرعت نزدیک به 3 ماخ (به صورت مداوم) و در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند، ضمن آنکه دارای برد پروازی زیادی باشد و بتواند انواع مختلفی از سلاح‏های هسته‏ای و بمب‏های متعارف را حمل کند. اگرچه تکنولوژی رسیدن به سرعت 3 ماخ به سال 1957 محقق شده بود، اما در XB-70 از این نوع تکنولوژی الگوبرداری نشد. با توسعهء موشکهای دوربرد ضدهوایی (SAM) ، طرح XB-70 همانند B-47 و B-58 برای همیشه کنار گذاشته شد. دلیل این امر نیز، ساقط شدن هواپیمای جاسوسی U-2 به خلبانی فرانسیس گری پاورز به تاریخ یکم می 1960 بر فراز خاک اتحاد شوروی بود که دکترین حملات در ارتفاع بالا را به ارتفاع پائین تغییر داد. والکایری با توانایی فوق العادهء پرواز در سرعت 3.08 ماخ و برد پروازی بسیار طولانی، بمب‏افکنی با توانایی نفوذ به عمق خاک دشمن از ارتفاع بالا و انجام بمباران اتمی مناطق حساس اتحاد شوروی بود. با توجه به اینکه اولین پرواز این بمب‏افکن سنگین به سال 1964 انجام شده است، باید این هواپیما را از شاهکارهای طراحی جنگنده‏های نظامی دانست که تاکنون نیز رکورددار سرعت در بین بمب‏افکن‏های جهان می‏باشد و بعید است هم توسط بمب‏افکن دیگری رکوردهای آن بتواند شکسته شود. از نکات بارز طراحی والکایری می‏توان به بدنهء تمام فولادی و تیتانیومی که توان تحمل حرارت تا 350 درجهء سانتیگراد را دارد، پیش سکانهای روی دماغه و ورودی مثلثی شکل موتورهای آن اشاره کرد که هم اکنون در طراحی هواپیماهای فوق مدرن استفادهء بسیار دارد. در نخستین پرواز آزمایشی XB-70 این بمب‏افکن توانست به راحتی به سرعتی حدود 3 ماخ در ارتفاع 75000 فوتی دست یابد. پروازهای آزمایشی این هواپیما تا سال 1966 ادامه یافت. در یکی از پروازهای آزمایشی، والکایری به راحتی توانست مسافت 1000 مایلی را در زمان 33 دقیقه طی کند! والکایری از 6 موتور توربوجت YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک سود می‏جست که هرکدام کششی حدود 30000 پاوند ایجاد می‏کردند. این موتورها از سوخت بسیار خاصی به نام اتیل بوران استفاده می‏کردند که بسیار گران‏قیمت بود و در مخازن تعبیه شده در درون بالها ذخیره می‏گشت. موتورها در محفظه‏های مثلثی شکل با خروجی‏های دایره‏ای جداگانه قرار داشتند. والکایری به دلیل طرح خاص بالها، از پایداری دینامیکی بسیار خوبی در ارتفاع پائین برخوردار بود. به منظور پایداری آیرودینامیکی، بخش خارجی بال با توجه به سرعت هواپیما بین 25 تا 65 درجه به سمت پائین خم می‏شد. والکایری در پایلونهای میانی می‏توانست تا 16 بمب هسته‏ای یا 50000 پاوند بمب متعارف سقوط آزاد را حمل نماید. والکایری همانند سلف خود B-52 دارای هیچگونه وسیلهء دفاعی نبود و بهترین مدافع آن، سرعت بسیار زیاد و سیستم‏های ضداغتشاش الکترونیکی (ECM) پیشرفته‏اش بود. برای این بمب‏افکن، چهار خدمه در نظر گرفته شده بود که دو نفر خلبان و دو نفر دیگر مسئول سیستم‏ها بودند. هر 4 خدمه در کپسولهای تحت فشار خاصی (همانند آنچه در سفینه‏های پروازی وجود دارد) قرار می‏گرفتند که تنها راه زنده ماندن در آن سرعت وحشتناک و ارتفاع بسیار بالا بود. تنها دو فروند از این بمب‏افکن تولید شد. طرح این هواپیما تمام درخواستها و نیازهای نیروی هوایی را طبق قرارداد اولیه تامین می‏کرد ولی آسیب‏پذیری آن در برابر موشکهای SAM باعث کنارگذاری طرح شد زیرا بدنهء هواپیما در هنگام پرواز با سرعت کمتر از 3 ماخ بسیار راحت‏تر قابلیت شناسایی شدن داشت و می‏توانست شکار موشکهای سام اتحاد شوروی قرار گیرد و این به دلیل نوع خاص بال دلتا شکل و نازک آن بود که امکان پرواز با سرعت کم با مانورپذیری بالا در ارتفاع پائین را به هیچ وجه نداشت. به سال 1961 پرزیدنت جان اف کندی (رئیس جمهور فقید ایالات متحده) به دلیل گران تمام شدن نمونهء اولیهء والکایری (حدود 700 میلیون دلار) دستور داد که تنها به منظورهای تحقیقاتی از این هواپیما استفاده شود زیرا وی به آسیب‏پذیری این بمب‏افکن در جنگ پی برده بود و اعتقاد به استفاده از موشکهای دوربرد هسته‏ای به جای استفاده از بمب‏افکن پیدا کرده بود. بدین ترتیب پروژهء ساخت بمب‏افکن سنگین XB-70 که در سال 1964 اولین نمونه‏اش ساخته شده بود به سال 1969 برای همیشه بسته شد. برخی از کارشناسان نظامی بر این عقیده هستند که طرح بسیار پیشرفتهء XB-70 قربانی فشارها و تنگناهای اقتصادی ناشی از جنگ ویتنام گشت. سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ از نگاه دوربین عکاسی ناسا سانحه همانطور که ذکر شد تنها دو فروند از این بمب افکن ساخته شد. هردو بمب‏افکن جهت آزمایشات مافوق صوت در اختیار سازمان ناسا قرار گرفتند اما بمب‏افکن دوم (به شماره سریال 0207 - 62) به تاریخ 8 ژوئن 1966، در یک پرواز آزمایشی مافوق صوت با جنگندهء F-104N برخورد کرد و از بین رفت. در این حادثه، خلبان F-104 به همراه کمک خلبان XB-70 کشته شدند اما خلبان XB-70 موفق به پرش از هواپیمای مشتعل گردید. بمب‏افکن اول (به شماره سریال 0001 - 62) از سال 1967 تا 1969 در اختیار ناسا بود و از سال 1969 به مرکز تحقیقات ناسا (Dryden) واقع در کالیفرنیا فرستاد شده و از آن تاریخ تاکنون در آن مکان نگهداری می‏شود. يادبود دو خلبانی که طی سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ کشته شدند مشخصات فنی ماموریت: بمب افکن استراتژیک و مافوق صوت (Mach 3 Bomber) موتورها: 6 عدد موتور YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک با کشش هرکدام 30000 پاوند (با استفاده از سیستم پس‏سوز) حداکثر سرعت: بيش از 3.1 ماخ در ارتفاع 73000 فوتی سقف پرواز خدمتی: 77350 فوت سرعت عملیاتی: 3 ماخ در ارتفاع 72000 فوتی برد پروازی: 4288 مایل = 6900 کیلومتر وزن عملیاتی: 534700 پاوند = 243 تن طول: 185 فوت = 56.39 متر و با احتساب دو لبهء کوچک انتهای بالها = 58.5 متر فاصلهء دو نوک بال: 105 فوت = 32 متر ارتفاع: 30 فوت و 9 اینچ = 9.4 متر مساحت بال: 6296.9 فوت مربع = 585 متر مربع
  17. بسم الله الرحمن الرحیم    دفاع خارپشتی     از سری تاپیکهای تحریریه بخش جنگ و تاریخ    مقدمه : دفاع خارپشتی  در ردیف  یکی از مهمترین  تاکتیک تدافعی قرار دارد  که  در آن ، یگانهای مدافع  ، یک نقطه مستحکم  را برای دفاع در برابر پاتکهای  شدید دشمن ایجاد می نمایند .  هدف از ایجاد این خطوط پدافندی  و طراحی دقیق آن  ، این است که  توان رزمی و تهاجمی ارتش مهاجم را تضعیف نموده  و در هم بشکند. این نقاط قوت بدین منظور طراحی شده اند تا هزینه  تهاجم به خطوط خودی را برای نیروی مهاجم  افزایش دهند  . از سویی دیگر ،  در صورتی که یگانهای پاتک کننده ، بتوانند از این نقاط قوت عبور کنند ، صورتبندی رزمی  و خطوط لجستیکی ، آنها بشدت در برابر ضد حمله  آسیب پذیر گردد .   دفاع خارپشتی    در جریان نبردهای قرن بیستم ،  تاکتیک دفاع خارپشتی ، عمدتاً  به منظور دفاع در برابر  تک های زرهی پرتحرک یا آنچه که در طول دهه 30 و 40 میلادی ، تاکتیکهای بلیتزگریک خوانده می شد ، توسعه یافت.   ایجاد یک صورتبندی دقیق برای واحدهای مدافع ،  در پشت استحکامات سنگین صحرایی  ،  بهترین دفاع برای مقابله با تاکتیکهای فوق الذکر بویژه در شهرها بشمار می آمد . حتی اگر واحدهای تکور موفق به نفوذ در این شکل دفاع می شدند ، هر موقعیت  خارپشتی ، در صورت تامین آماد و پشتیبانی  مورد نیاز  و حتی در صورت محاصره شدن نیز می توانست  به نبرد ادامه  دهد. در چنین شرایطی ، این موقعیت ها ،  تعداد بیشتری از سربازان واحدهای  مهاجم را بخود مشغول  می داشت و  در عین حال به مدافعین اجازه می داد  تا در صورت نیاز ،  با موفقیت به واحد هایی که قصد عبور از این نقاط تقویت  شده  را دارند بواسطه  نیروی ذخیره یا احتیاط خود حمله برده و خطوط ارتباطی انها را با واحد های پشتیبانی و ذخیره ، قطع کنند.    آوردگاه نخست ، نبرد فرانسه    این تاکتیک در جنگ جهانی دوم توسط ژنرال ماکسیم ویگاند و در طول نبرد فرانسه به  سال 1940 ، مورد استفاده قرار گرفت . با این وجود ، یگانهای رزمی  متفقین در مراحل نخست  جنگ ، و بدلایل مختلف ،  نتوانستند ، این تاکتیک را بخوبی  به مرحله اجرا در آورند  و  قبل از انکه موفق شوند ،  خسارات  سنگینی را  متحمل شده و در نتیجه موجب شکست دهشتناک فرانسه شدند ، علت  اصلی شکست این تاکتیک ، این مساله بود که  نیروهای باقیمانده که  ماموریت اجرای تاکتیک رابر عهده داشتند ،  به خوبی پشتیبانی نشده و عملاً به محاصره مهاجمان در آمدند .   دومین آوردگاه ، جبهه شرقی :   در جبهه شرقی، و برخلاف  نبرد فرانسه ، ورماخت بخوبی توانست از  این تاکتیک به صورت موفقیت آمیزی  در جریان حملات زمستانی ارتش شوروی استفاده کند ، چنانکه  در نبرد مسکو به  سال 1941، در دومین حمله "خو سیچوکا "به سال  1942و در طول عملیات زحل به تاریخ  فوریه 1943، نیز از این تاکتیک استفاده شد. در جبهه شرقی، المانها ترتیبات جدیدی  ، همچون تقویت نقاط مستحکم شده  از طریق هوا، بویژه  در زمستان 42-1941، را  به تاکتیک  دفاع خارپشتی اضافه نمودند ، به شکلی که  نقاط دفاعی خارپشتی که به طور موثری توسط شوروی محاصره شده بود  ( به مانند جیب دمیانسک ) ، به طور عمده از طریق هوا تدارک می شد.  اگر چه تلفات سنگین بود، اما قدرت تدافعی  این نقاط مستحکم شده ،  بخش عمده ای از توان رزمی ارتش سرخ را بخود جذب نموده و از تمرکز آنها  در سایر نقاط جبهه ، جلوگیری می نمود . یک مثال بسیار جالب در این زمینه ، دفاع موفقیت آمیز ورماخت در" جیب دمیانسک" بشمار می رفت که  به یک ضد حمله متقابل بسمت  مسکو منجر شد.   با این وصف ، اگر چه ایجاد خط تدارکاتی هوایی   ، اسیب پذیر ورماخت را به تدارکات  زمینی  کاهش داد  ، اما ضربات زیادی را به لوفت وافه (نیروی هوایی المان ) وارد نمود . اما نگهداری موفقیت امیز خطوط تماس با روسها در این نبرد ها که  توسط  هیتلر هدایت می شد، که عمدتاً بر ادامه جنگ درنقاط ساکن تا  اخرین نفر بود ، همراه شده بود ، موجب ایراد خسارتهای سنگین به توان رزمی نیروی هوایی و زمینی گردید و این مساله با افزایش قابلیت های عملیاتی نیروی هوایی شوروی، موجب شد تا  پشتیبانی از  این نقاط  مستحکم شده اما دورافتاده ، از طریق هوا با  مشکل مواجه گردد . به طور مشخص هیتلر امیدوار بود که استالینگراد محاصره شده ، از این قابلیت برخوردار شود  تا  به یک خارپشت غول پیکر تبدیل شده و حجم زیادی از توان رزمی ارتش سرخ را بخود جلب نماید  . اما بعد از نبرد کورسک به  سال 1943، ورماخت ،  فاقد عناصر  لازم برای اجرای  این تاکتیک بود، چرا که نیروهای احتیاط متحرک و توانایی عملیات هوایی لازم برای تامین برتری هوایی برای اجرای این تاکتیک ، عملاً وجود نداشت .   آوردگاه سوم ، نبردهای جنوب شرق آسیا :    نیروی زمینی بریتانیا نیز  از چنین تاکتیکهای  در طول نبردهای شمال آفریقا ، بخوبی استفاده نمود . در جریان این نبردها ، انگلیسی ها با استفاده از  از تیپ های تقویت شده که توان رزمی آنها به  سطح یک لشکر رسیده بود ، در نقاط با قابلیت دفاعی و بواسطه ایجاد توده های متراکم سیم خاردار و نقب های زیرزمینی ، دفاع خارپشتی را عملاً اجرا نمودند . . دفاع از چنین نقاطی ، عمدتاً توسط  واحد های توپخانه و سلاح های ضد تانک تکمیل می گردید .     سربازان امریکایی که در جنگل های اردن در نبرد bulge موقعیت های دفاعی اتخاذ کرده اند     آوردگاه چهارم ، سالهای پس از جنگ :   بعد از پایان جنگ جهانی دوم، این تاکتیک به طور موثری در جنوب شرقی اسیا توسط فرانسه بر علیه نیروهای ویت مین ، بخصوص  در نبرد" نا سان"  استفاده شد. اما استفاده از این تاکتیک در در نبرد دین بین فو به یک فاجعه نظامی منتهی شد ، چرا که ژنرال جیاپ، با  تمرکز سنگین آتش توپخانه  و آتشبارهای ضد هوایی در محیط اطراف  دین بین فو، به شکل  موفقیت امیزی پشتیبانی هوایی ارتش فرانسه را تضعیف نمود . از  نمونه مدرن استفاده از تاکتیک دفاع خارپشتی ، می توان  نبرد" ووکووار" در طول جنگ استقلال کرواسی را نام برد ، که در ان یک گروه کوچک  کروات، که به درستی هم تسلیح نشده ، اما از انگیزه بالایی برخوردار بودند ، یک واحد بزرگ و دارای تجهیزات سنگین ارتش یوگسلاوی را که در طرف مقابل انگیزه کمی نیز داشتند ، تا مدتها  عقب نگه داشتند و زمان قیمتی را برای جمهوری نوپا و بی تجربه کرواسی خریدند تا نیروهای مسلح خود را سازماندهی نمایند .    یکی دیگر از نبردهایی که این تاکتیک در آن مورد استفاده قرار گرفت و به نسبت ، کمتر موفقیت آمیز بود ، استفاده  ارتش عراق از آن ،  در طی جنگ اول خلیج فارس برای تقویت کویت و ایجاد خارپشت های وسیع و گسترده در بیابانهای جنوب کویت  بود. این موقعیت های تدافعی توسط  گارد ریاست ارتش عراق ، دفاع می شد و این نیروها توسط مناطق مین گذاری شده ، خندق های ضد تانک ،  کانال های پر شده از نفت خام  و همچنین  سنگرها و پناه گاه های زیرزمینی ،حفاظت می شدند .   مترجم: محمد رجبعلی  منبع:   https://en.wikipedia.org/wiki/Hedgehog_defence   استفاده با ذکر منبع بلا مانع است     شادی روح شهدا صلواتی عنایت کنید 
  18. "آنسات" به هلی کوپتر آموزشی نیروی هوایی روسیه مبدل خواهد شد ژنرال "ویکتور ایوانوف" رییس اداره نیروی هوایی نظامی ارتش روسیه روز سه شنبه به خبرنگاران گفت که "آنسات" بعد از پایان آزمایشات دولتی مشترک و بهره برداری تجربی در نیروها تا سال 2010 به هلیکوپتر اصلی آموزشی نیروی هوایی کشور مبدل خواهد شد. وی یادآوری نمود که این تصمیم در سال 2001 توسط مسئولین وقت وزارت دفاع اتخاذ شده بود. ژنرال ایوانوف گفت: آزمایش "آنسات" برای آنکه به صورت نمونه آموزشی در آید، به مدت یک و نیم تا دو سال طول خواهد کشید. طی این مدت باید آن را تکمیل کرد. وی توضیح داد که در حال حاضر خلبانان مدرسه عالی خلبانی "سیرزانسک" از هلی کوپترهای "می-2" بعنوان هلی کوپتر آموزشی استفاده می کنند. وی گفت: نیروی هوایی برای آموزش خلبانی در ابتدا به 25-30 فروند "آنسات" نیاز دارد. بعد از آن این میزان افزایش داده خواهد شد. هلی کوپتر سبک چند منظوره "آنسات" با توان حمل 1-1,3 تن، حداکثر وزن پروازی 3,3 تن و حمل تا 9 سرنشین در دفتر طراحی کمپانی "KVZ" با همراهی دیگر سازمان های و موسساتی که در امور تجهیزات هوایی مشغول هستند، ساخته شده است. اولین پرواز "آنسات" در ماه اوت سال 1999 انجام شد. "آنسات" بر خلاف نمونه های مشابه غربی خود دارای دو موتور است که به مراتب ضریب اطمینان و امنیت آن را بالا می برد. نووستی
  19. بخش اول:موشک های بالستیک موشک الحسین موشک الحسین یک موشک بالستیک کوتاه برد سوخت مایع است که در ابتدا تصور می شد موشکی جدید است ولی اکنون ثابت شده است که یکی از مدل های توسعه یافته موشک اسکاد بی روسی است. الحسین برای حمله به اهداف استراتژیک طراحی شده با کلاهکی 500 کیلوگرمی و بردی معادل 600 کیلومتر.کلاهک این موشک را می توان با مواد منفجره متعارف،شیمیایی و یا میکربی مجهز نمود.نوع هدایت این موشک اینرسیایی بوده که این نوع هدایت بدوی و ابتدایی دقت بین 1000 تا 3000 متر به این موشک داده است.این موشک توسط کشنده ی استاندارد موشک اسکاد (MAZ) و نوعی کامیون آلمانی ساخت شرکت MAN به سوی هدف پرتاب می شده است.الحسین طولی 12.46 متری و قطری 0.88 متری داشته و وزن پرتاب آن 6400 کیلوگرم بوده است.الحسین از موتوری سوخت مایع یک مرحله ای استفاده می کرده است. دقت الحسین به گونه ای بوده است که تنها در مقابل اهداف گسترده موثر بوده،دلیل این امر میتواند دوری محل پرتاب تا هدف بوده باشد(CEP هر موشک برابر با 5% از برد آن است)به همین دلیل بهترین اهداف برایش شهر های پر جمعیت،مناطق عملیاتی،پالایشگاه های نفت و ... باشد.متحرک بودن لانچر این موشک به حفظ بقای آن کمک بسیاری می کند،همانطور که در جنگ خلیج فارس دیدیم. عقیده بر این است که آغاز تولید این موشک به اوایل دهه ی 1980 بر میگردد و اولین گزارش تست پرتاب آن در سال 1987 منتشر شده است.عراق قادر به خرید بسیاری از اجزای این موشک و کمک های بسیاری از کشور های غربی بود منجمله:آلمان شرقی،آلمان غربی،اتریش،برزیل،انگلیس،فرانسه،چین،مصر و حتی آمریکا بود.اولین استفاده الحسین در جنگ ایران و عراق بود که به وسیله آن حملات گسترده ای به تهران و حوزه های نفتی ایران صورت می گرفت،گزارش شده است که تا ماه های اولیه سال 1988 بیش از 190 موشک به طرف ایران شلیک شده است. در طول جنگ خلیج فارس در سال 1991 به جز 8 موشکی که قبل از پرتاب بر روی زمین منهدم شدند عراق 43 موشک علیه اهداف استراتژیک در عربستان و 39 موشک علیه اسرائیل شلیک کرد،هدف از این پرتاب ها این بود تا جهاد اسلامی را علیه اسرائیل و آمریکا تحریک بکند.در طول این مدت پیشنهاد ساخت موشک الهجره داده شد که نوعی از موشک الحسین بود،این پروژه لغو شد. پس از جنگ خلیج فارس بازرسانی از سوی سازمان ملل متحد در عراق به بازرسی از کارخانه های تولید تسلیحات گمارده شدند و از تولید موشک هایی با برد بالاتر از 150 کیلومتر ممانعت به عمل می آوردند که پس از خروج آنان در سال 1998 دوباره ساخت این موشک آغاز شد و ادامه یافت به طوری که تعداد دقیق و محل پنهان سازی الحسین ها نامعلوم است،پس از تغییر دولت عراق در سال 2003 خطر کمتری در زمینه ادامه تولید الحسین وجود دارد،با این حال غیر ممکن است تمام موشک های الحسین کشف شده باشد،این موشک را می توان به راحتی پنهان و یا منتقل ساخت،تخمین زده می شود بین 15 الی 50 موشک الحسین هنوز هم پنهان مانده باشد،گزارش های تایید نشده ای وجود دارد که نشان می دهد این موشک ها به سودان و یمن منتقل شده باشد.با وجود اشغال عراق پس از سال 2003 و جستجوی فشرده توسط آمریکا و متحدانش،همچنان تهدید وجود این موشک ها توسط کشور های همسایه و گروه های مسلمان مسلح حس می شود. قبل از جنگ خلیج فارس عراق حداقل 25 موشک الحسین مجهز به کلاهک شیمیایی به صورت آماده داشته است که اگر بغداد را با بمب های اتمی مورد حمله قرار می گرفت تمام آن ها را به مناطق حساس شلیک میکرد.عراق حدود 80 کلاهک نا متعارف داشت که عبارتند از:50 کلاهک شیمیایی،5 کلاهک آزمایشی شیمیایی و 25 کلاهک میکربی. موتور موشک های الحسین و العباس: مکانی که مورد اثابت موشک الحسین قرار گرفته است: موشک العباس العباس یک موشک بالستیک کوتاه برد سوخت مایع است.عراق ادعا می کرد که آن را به صورت کاملا بومی طراحی کرده است،با این حال اعتقاد بر این است که این موشک بر پایه اسکاد بی طراحی شده است. العباس برای اولین بار در سال 1988 مورد آزمایش قرار گرفت،این موشک یک سلاح استراتژیک طراحی شده برای حمله به ایران در طول جنگ ایران و عراق بود و شاید اسرائیل،در جنگی که شاید در آینده اتفاق می افتاد.برد بالای این موشک اجازه ی سرعتی بسیار زیاد در فاز ترمینال به العباس می داد تا به وسیله ی آن بتواند از دست سیستم های دفاع موشکی پاتریوت و آررو-1 اسرائیل فرار کند.علاوه بر این دارای لانچر متحرک بود که آن را از خطر نابودی قبل از پرتاب ایمن می ساخت.با این حال دقت موشک بسیار پایین بود در حدی که می توانست در برابر اهداف بسیار گسترده کارا باشد،احتمالا در روشی مشابه علیه چاه های نفت و مراکز پر جمعیت استفاده میشد. العباس طوری طراحی شده بود که دارای بردی 950 کیلومتری و کلاهک 225 کیلوگرمی بود،میتوانست این کلاهک منفجره ی متعارف باشد و یا شیمیایی،احتمالا برنامه ساخت کلاهک میکربی لغو شده باشد.دقت کلاهک با سیستم هدایت اینرسیایی 3000 متر اعلام شده بود.لانچر آن همان لانچر موشک الحسین بوده است.طول العباس 13.75 و قطر آن 0.88 متر بوده و وزن پرتاب آن 7870 کیلوگرم بوده است. برنامه العباس در سال 1990 به دلیل عملکرد ضعیف و بی ثباتی موشک لغو شد.هیچ مدرکی وجود ندارد که این موشک در جنگ ایران و عراق و خلیج فارس شلیک شده باشد،طرح های جایگزین این موشک به دنبال بهبود برد و کلاهک موشک الحسین بودند.احتمال می رود فن آوری های توسعه ی این موشک به کشور های دیگر ارسال شده باشد. موشک العابد العابد موشکی بالستیک،سوخت مایع و میانبرد است که اواخر دهه ی 1980 توسط عراق توسعه یافت.العابد قرار بود حامل ماهواره ای 50 کیلوگرمی و ماهواره بر باشد،ضمن اینکه بعد ها مسئولان عراقی نوع نظامی آن را نیز با نام تموز معرفی کردند گرچه هیچگاه تصویری از تموز(که نوع نظامی العباد بود)نشان داده نشد.العباد از 6 موشک الحسین تشکیل شده بود که دارای 3 مرحله بود:مرحله اول 5 موشک الحسین،مرحله دوم یک موشک الحسین و مرحله سوم موشکی بومی عراق با موتور موشک ضد هوایی سام -2.اعتقاد بر این است که این پروژه بعد از سال 1991 لغو شده است. العباد به احتمال زیاد برای حمل و بکارگیری یک کلاهک هسته ای طراحی شده بود که این کار با توجه به بی دقتی اساسی موشک های عراقی کمک شایانی به حل این مشکل میکرد.این موشک به احتمال زیاد برای تهدید به حمله ی هسته ای به کشور های کوچکتر و تسلیم کردن آن ها و یا جلوگیری از مداخله ی قوای نظامی خارجی،با توجه به اینکه شرق اروپا را به خوبی پوشش میداده استفاده می شده.با این حال العباد از چند نقطه ضعف اساسی بزرگ رنج می برده و آن ها عبارتند از:ایستگاه پرتاب ثابت است که آن را در مقابل حملات بی دفاع میسازد،هر سه مرحله ی این موشک از سوخت مایع استفاده میکردند که منجر به یک دوره طولانی سوخت رسانی به تانکر های موشک می شود و در این مدت به راحتی توسط حملات هوایی دشمن نابود می شود و پرتاب ناموفق میشود. العباد دارای بردی 2000 کیلومتری و کلاهکی 750 کیلوگرمی بوده که توانایی حمل مواد منفجره و شیمیایی بوده،به احتمال زیاد به خاطر عمر بسیار کوتاهش نگذاشته است که تحقیقاتی بر روی کلاهک میکربی صورت بگیرد.این موشک از هدایت اینرسیایی بهره می برده که دقت آن را بسیار پایین می آورده است،دقت آن چیزی در حدود چند کیلومتر بوده است.طول العباد 23 متر،قطر2.3 متر و وزن پرتاب 48 تن داشته است. اولین شلیک این موشک در تاریخ 5 دسامبر 1989 رخ داد که موشک پس از 45 ثانیه در هوا منفجر شد با این حال اعلام خبر پرتاب این موشک غرب را در بهتی عجیب فرو برد و آمریکا در یک جستجوی سریع یک روز بعد در تاریخ 6 دسامبر محل پرتاب را در 230 کیلومتری جنوب بغداد پیدا کرد.پس از شکست عراق از آمریکا در سال 1991 سازمان ملل بسیاری از وسایلی که برای تکمیل پروژه العباد لازم بود را نابود کرد،سازمان ملل نیز بعد از جنگ خلیج فارس اجازه ساخت موشکی با برد بیش از 150 کیلومتر را به عراق نمیداد و شروع دوباری این پروژه نیز هزینه ی زیادی می خواست تمام این اتفاقات دست به دست یکدیگر دادند تا پروژه العباد در آغاز کار شکست بخورد و کنار گذاشته شود. چینش موشک های مرحله اول: موشک مرحله سوم با موتور موشک سام-2: ویدئو پرتاب موشک العابد موشک های الفهد300/500 - j-1 - البرق تمام این طرح ها بر پایه تبدیل موشک ضد هوایی سام-2 به موشک زمین به زمین استوار بود که تمام این طرح ها به شکست منتهی شدند زیرا بردشان بسیار کمتر از آن مقداری بود که انتظار می رفت برد مورد نظر بسیار بیشتر از 150 کیلومتر ثبت شده در 8 آزمایشی بود که تا قبل از سال 2000 توسط عراقی ها انجام شد.البته تجربه خوبی برای ساخت موشک الصمود به عراق داد. موشک ابابیل-100 - الفتح ابابیل-100 یکی از چندین پروژه موشکی عراق است که پس از سال 1991 آغاز شد،اطلاعات چندانی از این موشک در دست نیست که ممکن است چند دلیل داشته باشد منجمله:عراق پس از شکست در جنگ خلیج فارس پروژه های موشکی خود را دور از دید سازمان ملل توسعه میداد و دلیل دیگر میتوند این باشد که عراق پس از سال 1991 بسیاری از کارخانه های تولید موشک خود را از دست داد و پس از آن توانایی تولید موشک خود را به طور چشمگیری از دست داد. ابابیل-100 نام اولیه نام اولیه این موشک بود که بعد ها با انجام بهینه سازی هایی بر روی آن منجمله بالچه هایی بر روی کلاهک خود به الفتح تغییر نام داد.این موشک از سال 2000 در خدمت ارتش عراق بود،برد رسمی این موشک 150 کیلومتر بود(گرچه در جنگ سال 2003 برد 180 کیلومتری توسط این موشک ثبت شد)و تنها دارای یک کلاهک خوشه ای بود،کلاهکی با وزن 300 کیلو گرم و حاوی 170 کیلوگرم مواد منفجره که هنگام انفجار 600 متر را تحت پوشش خود قرار می داد.این کلاهک دارای یک چاشنی الکتریکی بود که قبل از اثابت به زمین منفجر می شد و حداکثر ضربه را به هدف وارد می ساخت.الفتح دارای دقتی 750 متری بود همچنین دارای وزنی حدود 1200 کیلوگرم و طولی حدود 6.7 متر و قطری 0.5 متری بود.لانچر این موشک همان لانچر موشک سام-2 و متحرک بود.در جنگ سال 2003 حدودا 16 موشک الفتح شلیک شد،بقیه موشک های الفتح پس از اشغال عراق توسط آمریکا نابود شد. موشک ابابیل-100: موشک الفتح: کلاهک خوشه ای موشک ابابیل-100: نازل موشک ابابیل-100: بدنه موشک بدون نازل: فیوز موشک ابابیل-100: موشک الصمود الصمود یک موشک بالستیک سوخت مایع است که بر پایه موشک سام-2 و اسکاد روسی طراحی شده است.الصمود بردی معادل 200 کیلومتر دارد هرچند در ابتدا 140 کیلومتر برد داشت،احتمال می رود اعلام این برد 140 کیلومتری به خاطر دور زدن قانون منع برد بالای 150 کیلومتری سازمان ملل برای عراق باشد. موتور این موشک از طرح موشک سام-2 الهام گرفته شده است و دارای یک لانچر متحرک به مانند لانچر موشک الندا می باشد،در طول ساخت این موشک کشور های روسیه،لهستان و بلاروس کمک هایی به عراق کردند.کلاهک موشک الصمود معمولی بود اما قرار بود کلاهکی خوشه ای مانند کلاهک ابابیل برای آن طراحی شود.دقت این موشک حدود 500 الی 1000 متر بود. در سال 1996 تست استاتیک این موشک صورت گرفت و در سال 1997 تولید انبوه آن آغاز شد و تا سال 2000 هشت آزمایش پرتاب برای الصمود صورت گرفت. الصمود دارای دو مدل بود که مدل دوم دارای قطری بزرگتر و ژیروسکوپ های موشک کروز کرم ابریشم بود.در تاریخ 27 مارس 2003 تعدادی موشک الصمود-2 به سمت ستاد ائتلاف در دوحه پرتاب شد که چند موشک با موفقیت به ساختمان ستاد برخورد کردند اما بقیه موشک ها اینقدر خوش شانس نبودند و تعدادی در بیابان فرود آمدند و تعدادی نیز توسط دفاع ضد موشکی نابود شدند.در تاریخ 7 آوریل نیز یک موشک الصمود-2 به مقر تیپ 3 آمریکا اثابت کرد.در دیگر اثابت ها نیز سه سرباز و 2 خبر نگار کشته شدند و 14 سرباز مجروح و 22 خودرو هاموی نابود و یا آسیب دیدند.هنوز سرنوشت تمام موشک های الصمود مشخص نیست و این امکان وجود دارد که این موشک ها به دست گروه های تندرو مسلمان افتاده باشد. مقایسه اندازه الصمود-1 و الصمود-2: الصمود-1: الصمود-2: موتور موشک الصمود(همان موتور سام-2): تست استاتیک موتور: محل قرارگیری ژیروسکوپ ها(ژیروسکوپ های موشک کرم ابریشم): محل اثابت موشک: پایان قسمت اول نویسنده و مترجم:عرفان صادقی فقط برای میلیتاری ادامه دارد...
  20. بسم الله الرحمن الرحیم   Upravlyaemy Sputnik Aktivnyj یا US-A که در غرب به نام ماهواره با رادار شناسایی اقیانوسی (Radar Ocean Reconnaissance Satellite) یا به اختصار RORSAT نامیده می شود یک سری از ماهواره های شناسایی اتحاد جماهیر شوروی بودند که در بین سال های 1967 تا 1988 برای بررسی کشتی های ناتو و متحدانش و کشتی های تجاری با استفاده از یک رادار فعال به مدار پرتاب شده بودند و از راکتورهای هسته ای  برای تغذیه استفاده می کردند.   ماهواره US-A  از سری Kosmos954 قبل از پرتاب   به دلیل اینکه یک سیگنال بازگشتی از یک هدف معمولی که توسط رادار ردیابی می شود با رابطه عکس توان چهارم فاصله کاهش می یاید برای افزایش بازده کاری رادار ماهواره های US-A باید در مدار های پایین جو زمین قرار می گرفتند. اگر برای توان از صفحه های خورشید بزرگ استفاده می شد آنها به سرعت به علت نیروی کشش اتمسفر بالا دچار پوسیدگی می شدند و علاوه بر آن ماهواره در سایه زمین بی استفاده بود. به همین دلیل اکثریت ماهواره ها از راکتورهای هسته ای BES-5 که سوخت آن از اورانیوم 235 بود استفاده می کردند. در حالت عادی در پایان مامویت ها هسته های راکتور به مدارهای خارجی تر(به نام مدارهای دافعه) می رفتند ولی چندین حادثه سقوط رخ داد که در برخی از آنها مواد رادیو اکتیو به داخل اتمسفر زمین برگشتند.   نمای شماتیک از ماهواره و سیستم خروج هسته راکتور آن     برنامه US-A در حدود 33 راکتور هسته ای را به مدار فرستاد که 31 مورد از آنها از نوع BES-5 با قابلیت تولید 2 کیلووات توان برای رادار بودند. به علاوه در 1987 اتحاد جماهیر شوروی 2 راکتور هسته ای بزرگتر TOPAZ با توان 6 کیلووات را در ماهواره های Kosmos1818  و Kosmos1867 به فضا فرستاد که هر کدام قادر به 6 ماه اجرای ماموریت بودند.   نمای شماتیک از راکتور BES-5 در ماهواره های US-A   آخرین ماهواره US-A در 14 مارس 1988 به فضا پرتاب شد. اشکالات بسیاری در برنامه وجود داشت و در نهایت مشکلات اقتصادی در اتحاد جماهیر شوروی باعث کنسل شدن برنامه توسط میخاییل گورباچف شد. حوادث پیش آمده حوادث زیادی در پرتاب این ماهواره ها به وقوع پیوست که برخی از آنها به شرح زیر است: Kosmos367 در 3 اکتبر 1970  بعد از 110 ساعت از زمان پرتاب به مدار بالاتری حرکت کرد. Kosmos954 ماهواره برای قرارگیری در مدار مطمئن برای رانش هسته ای، به آن صورت که برنامه ریزی شده بود دچار مشکل شد. مواد هسته ای در 24 ژانویه 1978 دوباره به زمین بازگشت و آلودگی رادیو اکتیو 124 هزار کیلومتر مربع از اراضی شمال کانادا را فرا گرفت. Kosmos1402 در سال 1982 دوباره به همین مشکل دچار شد. هسته راکتور از بقیه جدا شد و به عنوان آخرین قطعه در 7 فوریه 1983 در اقیانوس اطلس سقوط کرد. Kosmos1900 سیستم اولیه برای خارج کردن هسته راکتور به مدار ذخیره سازی دچار شکست شد ولی سیستم پشتیبان آن را به مداری در 80 کیلومتر پایین تر از مدار مورد نظر هدایت کرد. برنامه Kosmos954 و بازیابی مواد رادیواکتیو آن در عملیات روشنایی صبح این ماهواره در سال 1977 به فضا پرتاب شد. یک اخلال در سیستم جدایش راکتور آن اتفاق افتاد. هنگام بازگشت به اتمسفر زمین ذرات کوچک رادیو اکتیو منطقه شمالی کانادا را آلوده کرد. تلاش برای بازیابی مواد رادیواکتیو  تحت عملیات روشنایی صبح (Morning Light) اتفاق افتاد.   سقوط Kosmos954 و آلودگی مناطقی از کانادا   یک تیم مشترک از کانادا و آمریکا منطقه و هوا را در فازهای اول و دوم عملیات از 24 ژانویه 1978 تا 20 آوریل  همان سال پاکسازی کردند. آنها در نهایت توانستند 12 قطعه بزرگتر از ماهواره را پیدا کنند.   تیم شناسایی مشترک کانادا و آمریکا مجهز به شمایشگر گایگر-مولر برای شناسایی مواد رادیواکتیو   یکی از قطعه ها در حدود 500 رونتگن بر ساعت تابش داشت که 100 برابر بیش از مقدار مجاز برای انسان بود. دولت کانادا شوروی را به پرداخت 6 میلیون دلار آمریکا جریمه کرد که شوروی تنها 3 میلیون دلار آن را پرداخت کرد.   یکی از قطعات کشف شده از ماهواره Kosmos954   سایر نگرانی ها اگرچه بیشتر هسته های راکتور به طور موفقیت آمیزی به مدارهای بالاتر انتقال پیدا کردند ولی مدار آنها به طور اتفاقی هنوز تنزل پیدا می کنند.   نمای شماتیک سیستم خنک کننده راکتور و آلیاژ NaK موجود در آن   ماهواره های US-A منبع اصلی زباله های فضایی در مدارهای پایین زمین هستند  و در حدود 128 کیلوگرم از NaK-78(یک آلیاژ یوتکتیک قابل سوختن از 22 درصد سدیم و 78 درصد پتاسیم) از سیستم خنک کننده BUK آزاد شده اند. ذرات کوچک تر هم اکنون یا وارد جو شده اند یا تنزل مدار داده اند ولی ذرات بزرگتر از 5 سانتی متر هنوز در مدار هستند. از آنجا که خنک کننده فلزی در معرض آلودگی نوترونی قرار گرفته است در آن ماده رادیواکتیو argon-39 با نیمه عمری برابر با 269 سال تشکیل شده است. خطر آلودگی سطحی برای این مواد به علت سوختن سطحی هنگام ورود به اتمسفر و خنثی بودن گاز آرگون پایین است و خطر اصلی برخورد آن با ماهواره های عملیاتی است.   منابع   http://en.wikipedia.org/wiki/US-A http://en.wikipedia.org/wiki/Kosmos_954 http://www.svengrahn.pp.se/trackind/RORSAT/RORSAT.html http://fly.historicwings.com/2013/01/the-nuclear-disaster-of-kosmos-954/   همه حقوق متعلق به گرآورنده و www.military.ir است
  21. به نام حق عملیات کوتاژ (خیمه) عملیات خیمه یک مانور فنی در تکمیل لشکرکشی آمریکا به جزایر آلیوشان بود . در 15 آگوست 1943 نیروهای متفقین در جزیره کیشکا فرود آمدند ، مکانی که پیش از این در جون 1942 توسط نیروهای ژاپن تسخیر شده بود . اگرچه ژاپنی ها دو هفته قبل این بصورت مخفیانه این جزیره را ترک میکنند و نیروهای متفقین نیز بدون هیچ اقدام متقابلی به جزیره وارد میشوند ، با این حال نیرویهای متفقین متحمل بیش از 200 نفر تلفات میشوند که بسیاری از آنها بر اثر مین های ژاپنی سختی منطقه کوهستانی بود .! پیش زمینه ژاپنی ها تحت فرماندهی کاپیتان تاکجی اونو در ساعت 1 ، 7 جون 1942 با استعداد 500 نفر تفنگدار دریایی وارد جزیره کیشکا میشوند . به فاصله کمی از ورود ، به یک مرکز هواشناسی آمریکایی یورش میبرند که منجر به کشته شدن دو نفر و دستگیری 8 افسر نیروی دریایی آمریکا میشود . این 8 نفر بعد ها به ژاپن بعنوان اسیر جنگی فرستاده میشوند . در این حین 2000 نیروی دیگر ژاپنی نیز به فرماندهی دریابان مونزو آکیاما به بندرگاه کیشکا وارد شده و در آن مستقر میشوند . همچنین در دسامبر 1942 تعدادی واحد های ضد هوایی ، مهندسی رزمی و تعداد کمی پیاده نظام پشتیبانی نیز به انها میپیوندد . در بهار 1943 کنترل این جزیز به کیچیرو هیگوچی سپرده میشود . نقشه تسخیر و اجرای عملیات هواپیمای بی 24 آمریکایی کشتی ژاپنی در سواحل کیشکا را مشاهده میکند . در ادامه ، چیز دیگری برای شناسایی قابل تشخیص نیست . برای طراحان عملیات نیروی دریایی آمریکا "نبودن" تجهیزات ژاپنی کافی بود تا دستور تسخیر کیشکا خیلی زود صادر شود . با اینکه تلفات سنگینی در جزیره آتو متحمل شده بودند ، military.ir طراحان عملیات انتظار داشتند که عملیات پرهزینه دیگری اتفاق بیفتد . طراحان فنی ژاپنی هم چنین تصوری داشتند ، چرا که در واقع جزیره کاملا تنهای کیشکا نمیتوانست به مدت زیادی قابل دفاع باقی بماند و برنامه تخلیه آن را اجرا کردند . هر چند علایم کوچکی از عقب نشینی ژاپنی ها به چشم میخورد . یک بار توپ های ضد هوایی ژاپنی درحین یورش به کیشکا فعال شدند . اما در باقی روزهایی که نیروهای متفقین در هنگام عملیات تسخیر بر روی جزیره کیشکا پرواز میکردند کاملا خاموش بودند . در 15 آگوست 1943 ، لشکر7 آمریکا و تیپ 13 زمینی کانادا در سواحل مخالف بند کیشکا فرود می آیند . هم نیروهای آمریکایی و هم نیروهای کاندایی یکدیگر را بعنوان نیروهای ژاپنی اشتباه میگیرند و در نتیجه آتش خودی 28 آمریکایی و 4 کانادایی کشته میشود و همچنین 50 نفر نیز زخمی میشوند . مین های سرگردان ژاپنی با کشتی یو اس اس آبنررید DD-526 برخورد میکنند و شکاف عظیمی در پاشنه کشتی ایجاد میکند . این انفجار باعث کشته شدن 71 نفر میشود . 191 نفر در حین دو روز از گذشت عملیات گم میشوند که احتمال میرود بخاطر آتش نیروهای خودی کشته شده باشند . 4 نفر دیگر نیز بر اثر مین های زمینی و دیگر تله های ژاپنی کشته میشوند . نحوه ورود نیروهای متفقین به جزیره کیشکا عملیات کوتاژ هدف : پاک سازی نیروهای ژاپنی از جزایر کیشکا زمان : 15 آگوست 1943 اجرا شده توسط : متفین ، شامل نیروهای کانادایی و آمریکایی خروجی : امن سازی بخش مخالف جزیر کیشکا تلفات : 753 نیروی نظامی کشته و 478 نفر گم شده در حین عملیات 1 ناوشکن نیز دچار خسارت جدی میشود منابع : http://en.wikipedia....eration_Cottage Feinberg, Leonard (1992). Where the Williwaw Blows: The Aleutian Islands-World War II. Pilgrims' Process, Inc.. ISBN0-9710609-8-3. Garfield, BrianThe Thousand Mile War, Aurum Press, 1995 ISBN 1-84513-019-7 Goldstein, Donald M.; Katherine V. Dillon (1992). The Williwaw War: The Arkansas National Guard in the Aleutians in World War. Fayettville, Arkansas, USA: University of Arkansas Press. ISBN1-55728-242-0. Morison, Samuel Eliot (1951 (Reprint 2001)). Aleutians, Gilberts and Marshalls, June 1942-April 1944, vol. 7 of History of United States Naval Operations in World War II. Champaign, Illinois, USA: University of Illinois Press. ISBN0-316-58305-7. Perras, Galen Roger (2003). Stepping Stones to Nowhere, The Aleutian Islands, Alaska, and American Military Strategy, 1867 - 1945. Vancouver British Columbia: University of British Columbia Press. ISBN1-59114-836-7. استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس صفحه میلیتاری مجاز است WWW.MILITARY.IR
  22. به نام خدا   اين نوشته ها تنها بخشي از مطالب مربوط به اين استراتژي هست كه ميخوام در ادامه و در چند قسمت بنويسم تا خسته كننده نشه . از دوستان تقاضا دارم تا مطالب رو كامل و با دقت بخونند چرا كه اين از موارد پايه اي در سياست و استراتژي نظامي غرب هست و به ما كمك شاياني در فهم مسايل بين المللي و دانستن چرايي رفتارهاي سياسي و معادلات دهه هاي اخير ما ميكنه. -- هنری کسینجر : ما که به دهه 80 نزدیک میشویم حتما باید دانیم که آنچه که در گذشته درست بود در حال حاظر صحت ندارد . برای رسیدن به گزینشها و راهها و جانشینهای جدید به اندیشه ای جدید بنشینیم ، زیرا تحولات ریشه داری در سیاره محل سکونت ما روی داده است . ایالات متحده آمریکا که در سایه دو اوقیانوس پهناوریکه آنرا از همه سرزمینها جدا میساخت در امنیت مطلق بود ، دیگر امنیت خود را از دست داده و اینک در معرض آسیب و تهدید قرار گرفته است . از تمسخر های روزگار این است که همان انقلاب هسته ای که در دهه 50 و زمانی که لاح هسته ای را در انحصار داشت به او مصونیت بخشید ، بعد ها او را به مخاطره افکند به طوری که برای اولین بار در تاریخ در معرض تجاوز قرار گرفته و امنیت مطلقش افسانه گشته است . احترام و اعتبار ایالات متحده در میان متحدانش از بین رفت ... سپس تحولی گسترده در به کارگیری سیاسی نیرو رخ داد . در هر دوره ای از تاریخ چنین بود که هر افزایشی در نیروی نظامی ، افزایش مشابهی در نیروی سیاسی به دنبال می آورد . ولی در عصر نیروی هسته ای نا محدود ، هر گونه افزایش تراکمی در نیروی هسته ای نه تنها بی معنا و بی ثمر بلکه زیان آور است .به طوری که همینکه به حد کفایت رسیدیم دیگر هر افزایشی در نیرو هیچ چیزی بر نیروی سیاسی ما نمی افزاید ! زیرا به فکر استفاده افتادن از آن ، یعنی بر پایی طوفان ! آنچه مساله را پیچیده تر میسازد اینکه اختلافات و منازعات بین المللی ، جهانی گشته و دیگر میان مناطق مختلف عزلتی متصور نیست . هر تحرک دیپلماتیک یا نظامی در نقطه ای ، یک عکسالعمل جهانی پدید می آورد .سیاست تا کنون به چنین تنگنایی نیفتاده است . در حالی که از دیپلماسی میخواهند که برای حل اختلافات ، بیش از بالا گرفتنش ،دست به کار شود میبینیم نیروی مفروضی که باید در حوزه او باشد کاستی میگیرد .و حتی از هم میپاشد . مشکل سلاح هسته ای این است که فکر جنگ را وحشتناک ساخته است ، اما پرهیز از هر اقدام مخاطره آمیزی هم به معنای این است که به شوروی چک سفید بدهیم و دستش را برای هر کاری باز بگذاریم .. بر اثر آن دیپلماسی خویشتن را در برابر دو راه مخیر میبیند : توسل به زور و نابود شدن . پرهیز از بکار گیری نیرو و تسلیم شدن .این بدان معناست که در زمانی که ایالات متحده آمریکا به حدی که در تاریخش سابقه ندارد نیرومند شده است خود را از دستیابی به اغراض سیاسی اس عاجز میبیند ، یعنی نیروی نظامیش از هدافهای ملیش جدا افتاده است . و این حالت ممکن است اراده امریکا را فلج سازد .مشکلی که خود را تحمیل کرده این است : برقراری توازن میان نیرو و هدافهایی که برای رسیدن به آنها تلاش میکند . ما وظیفه داریم ماهیت تکنولوژی نوین و تغییراتی که بوجود اورده است بفهمیم . در ادامه کسینجر برای خروج آمریکا از چنین بن بستی به راهکارهایی روی می آورد که از صاحبنظران نظامی امثال لیدل هارت و آندره بوفر آموخته است . این استراتژیست ها بر این اعتقادند که چاره کار روی آوردن به استفاده از همان سلاح های معمولی و غیر هسته ای و یا سلاح های هسته ای تاکتیکی به شکل محدود متناسب با مرتبه و نوع و کیفیت تجاوز دشمن است . و نخستین مرحله از چنین مقابله های نظامی جنگ محدود است . پس کسینجر در ادامه چنین میگوید » 1 - سلاح های جدید هر سیاستمداری را مجبور کرده است که فکر عملی ساختن (( امنیت تام )) را که خیالی محالی است به دور افکند ، چنانکه او را مجبور کرده است مقداری از نیروی تخریبی را فدا کند تا بتواند وارد جنگی شود که به مرتبه فاجعه ملی نمیرسد . سیاست ، هنر انجام ممکنات است . همین ، بر استراتژی صادق است . فهم این حقیقت را تاریخ بر عده نسل ما نهاده است . 2 – آیا توجه ما در این خلاصه شده است که برای تحمیل اراده خویش فقط یک وسیله را بکار گیریم و آن وسیله جنگی است ؟ در این صورت ، هدف جز این نمیتواند باشد که دشمن را نابود کنیم و یک وسیله هم بیشتر نداریم و آن هم جنگ گسترده است که مراد فنای طرفین است . اما واقعیت جز این است . جنگ محدود هدفش بیش از آنکه انهدام کامل دشمن باشد تحقق مقاصد سیاسی است از طریق برقراری رابطه میان نیروهای بکار رفته و مقاصد مورد نظر ، که در این تلاش روی اراده دشمن تاثیر گذاری میشود و به هیچ وجه نابودیش منظور نیست . تاثیر گذاری از این راه که تصویری هر چه جذابتر از مقاصد مورد نظر – که مقاصد و هدفهایی محدود است – به او عرضه میشود . مقصود هر قدر معتدلتر باشد جنگ همانقدر کم خشونت تر خواهد بود . علاوه بر این ، غرض از جنگ محدود این است که افکار جنگی خود را – که پیوسته به پیچیدگی میگراید – با عنصر سیاسی پیوند بزنیم و این گفته رایج را که سیاست با شروع جنگ خاتمه میابد یا هدفهای جنگ جدا از سیاست سیاست ملی است از خود دور سازیم . بدین سان ، جنگ محدود ، مقاصد سیاسی را با هدفهای جنگی هماهنگ میسازد با یاداوری دایمی این نکته که هر اقدامی برای انهدام دشمن یا تضعیف وی بالضروره به جنگ گسترده میکشد . 3 – برای جنگ محدد فقط نیروی جنگی و داشتن تصور و مقصود سیاسی کافی نیست بلکه مستلزم نقشهای موثر رهبری سیاسی است ، نقشهایی خیلی پیچیده تر و دشوار تر از آنچه که در یک جنگ کسترده باید ایفا کنند . زیرا در جنگ محدود ، عوامل روحی اهمیت فوقالعاده ای دارند ، نه تنها به هنگام گرفتن تصمیم جنگ بلکه در جریان عملیات جنگی ، بدین سبب که هریک از طرفین جنگ قادر است که عملیات را تصاعد ببخشد تا به مرتبه جنگ گسترده برسد ، و آنچه مانع از آن میشود این است که رهبری سیاسی قیودی بر نتایج دلخواه خویش بگذارد به طوری که از یکی از سه نتیجه زیر بیرون نباشد 1) ادامه جنگ 2) شکست محدود 3) حالت جمود . و هر سه نتیجه بهتر از نتیجه یک جنگ گسترده است . بنابر این ، سیاست جنگ محدود سه حالت را پیش میاورد و تحمیل میکند » الف- توانایی ایجاد فشار بجای نهدید به جنگ گسترده و این بستگی به انعطاف و مهارت رهبری سیاسی دارد . ب - توانایی ایجاد جوی که در ان به محض درگیری و برخورد ، موجودیت ملی به خطر نیفتد و این بستگی به انعطاف و مهارت دیپلماسی دارد . ج – توانایی تسلط بر افکار عمومی . و این کار بستگی به شجاعت رهبری دارد . رهبری سیاسی باید یقین داشته باشد که پیروزی گسترده دیگر محال است و افکار عمومی به نوبه خود باید بفهمند که امور را اگر به سوی سراب پیروزی تام و تمام سوق دهند خطرناک خواهد گشت . مردم آمریکا بایدبدانند که با سپری شدن دوره ای که سلاح هسته ای در انحصار آمریکا بود جنگ گسترده میتواند اخرین وسیله سیاست به شمار آید و برای چاره هر کشمکشی که پیش بیاید باید یکی از این دو راه را برگزینیم : جنگ محدود ، و جمود . دوره دستیابی (( به همه چیز یا هیچ چیز)) دیگر سپری شده است . 4 – هدف در استراتژی جنگ محدود عبارت است از تقویت بازدارندگی در درجه اول بعد اگر در بازدارندگی شکست خوردیم ، جو را پیش از آنکه چرخ بازدارندگی به دوران آد برای یک مصالحه و توافق آماده میسازیم . این خیلی بهتر از توسل به جنگ گسترده برای مقابله با یک تهدید محدود است . وظیفه ما این است که جنگ محدود را شیوه ای تلقی کنیم که به ما اجازه و فرصت میدهد تا به مذاکره با طرف بنشینیم ، بدینسان وسیله ای است برای جلوگیری از بدتر شدن وضع یا تصاعد خطرناک آن . به عبارت دیگر استراتژی جنگ محدود خاصیت بازدارندگی دارد و موفق به آن میشود اما نه از طریق تهدید و نابودی کامل دشمن – که باور کردنی نیست – بلکه از طریق محروم ساختن وی از اینکه با به کاربردن زور بتواند آنچه را که میخواهد بدست آورد و این امری است که هم قابل اجراست و هم باور کردنی . بدین سان تهدید با نیرویی معقول و قابل بکار رفتن خیلی موثر تر است از تهدید با نیرویی هولناک که قابل بکار رفتن نباشد . این است راز برتری جنگ محدود بر جنگ هسته ای گسترده .... www.Military.ir .. worior مطالب فوق خلاصه ای از کتاب استراتژی بین المللی نوشته جلالدین فارسی ادامه دارد انشالله .
  23. به نام خدا در این تاپیک یک سری تصاویر از جنگ اکتبر تقدیم حضور دوستان می شود که احتمالا تابحال کمتر دیده شده است. پوستر فوق توسط مصری ها تهیه شده است. این پوستر نشانگر تلاش نیروهای رزمی مهندسی ارتش مصر است که در حال باز کردن و نفوذ در خطوط بارلو هستند. همانطور که مشاهده می کنید از پمپ های آب برای کنار زدن تل خاک های خطوط بارلو استفاده می شود. ژنرال سعد الشاذلی ژنرال دیوید الیازر آریل شارون ملعون به همراه موشه دایان یک چشم تصویر گرفته شده توسط جنگنده میگ 21 مصری از نیروهای خودی نیروهای اسرائیلی از کرانه شرقی کانال سوئز در حال دید زدن کرانه غربی موشک سام روسی ارتش مصر در کرانه غربی موشک در داخل سنگر قرار گرفته است. نیروی زخمی شده اسرائیلی تانک سنچوریون سرباز اسرائیلی در حال خروج از کنیسه و انتقال نماد مقدس برای جلوگیری از افتادن آن به دست نیروهای مصری تی 55 منهدم شده ارتش سوریه من آخرش نفهمیدم اون دو نفر خوابیده اند یا مرده اند؟؟ جنازه های سربازان اسرائیلی کاکپیت جنگنده ژنرالهای اسرائیلی پل اسرائیلیها بر روی کانال سوئز که در شبانگاه 16 اکتبر بر روی کانال سوئز احداث گردیده شد سرباز اسرائیلی در حال کمک به سرباز زخمی مصری سرباز اسرائیلی در حال نشان دادن جنگنده ساقط شده سوریه <
  24. به نام خدا هیچ سرزمینی بر روی کره زمین تاکنون به اندازه سرزمین فلسطین دستخوش ناآرامی ها ، تجاوزات و جنگ نگشته است. اگر تاریخ این سرزمین را مرور کنیم ، به خوبی در می یابیم که این سرزمین تاکنون دهها بار به دست گروه ها و کشورهای مختلفی فتح و دست به دست شده است. گاهی ایرانیان ، گاهی رومیان ، گاهی مصری ها ، گاهی مسیحی ها ، گاهی یهودی ها و ... . این جنگ ها در بیشتر موارد بر سر موضوع مالکیت این سرزمین بود. جالب اینجاست که سرزمین فلسطین در طول تاریخ چه از نظر کشاورزی و زراعت و چه از نظر تجارت ، هیچ گاه دارای اهمیت نبوده است. ولی با این حال به خاطر ساختار مذهبی این کشور ( که خواستگاه ادیان یهود و نصاری بوده و نزد مسلمین نیز سرزمین مقدس و محترمی است ) بیش از هر سرزمین و کشوری در طول تاریخ دستخوش قتل عام ، غارت ، تخریب و به آتش کشیدن شده است. پرداختن به همه جنگ هایی که تاکنون در این سرزمین رخ داده است ، کاری بسیار مشکل است. چه اینکه بنا به اذعان مورخان جنگ هایی که در این کشور رخ داده است ، بیشتر از آن است که در کتب تاریخی ذکر شده است. چرا که بسیاری از این جنگ ها در مقیاس کوچکی رخ می دادند و مورخان از ذکر آن در کتب خود خودداری می کردند. ما در این جستار به تحلیل و بررسی اولین جنگ که بین صهیونیست ها و اعراب در سال 1948 رخ داد و با نام جنگ استقلال معروف شد ، خواهیم پرداخت. از آنجایی که این جنگ ارتباط تنگاتنگی با جنگ جهانی اول و دوم و وقایع دوره مابین این دو جنگ و همچنین تاریخ تسلط ترکان عثمانی بر فلسطین دارد ، به ناچار دفتر تاریخ را چند صفحه به عقب می زنیم و به تاریخ فلسطین از 40 سال قبل از آن می پردازیم.