جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'نگاهی نو به تاکتیکهای توپخانه ی ناپلئون'.
پیدا کردن 1 result
-
نگاهی نو به تاکتیکهای توپخانه ی ناپلئون نگاهی نو به تاکتیکهای توپخانه ی ناپلئون
arminheidari افزود یک موضوع در جنگهای باستان
بروس مک کوناچی مترجم رضاکیانی موحد تاریخ نگاران ادعا می کنند که تغییرات بدیهی در توپخانه ی دوران ناپلئون ،که از سال 1807 آغازشدند، به دلیل افول کیفیت ارتش بزرگ به خاطر سالها جنگ متوالی بوده است. مقاله ای که در پیش رو دارید عقیده ی بالا را رد می کند. توسعه ی زمان بر توپخانه ی فرانسه، افزایش تعداد توپها، و رشد عملی توپخانه آشکار می کند که افزایش اهمیت تاکتیهای توپخانه در تمام نقشه های نبرد ناپلئون وجود داشته است. این امر بیشتر حاصل سالها تجربه و ابداع است تا جبران کردن ضعف واحدهای دیگر نظامی. قسمت اول عموما به این نکته اشاره می کنند که موفقیتهای ناپلئون به ازای قربانی کردن سربازان نخبه و جایگزینی آنها توسط سربازان تازه کار به دست آمده است. بسیاری از تاریخ نویسان ،که تاکتیکهای فرانسه را بررسی کرده اند، اعتقاد دارند که افزایش قدرت توپخانه با کاهش مداوم کیفیت پیاده نظام فرانسه ،موقعیتی که با کاهش افسران کارآزموده بدتر نیز شده بود، همراه بوده است. دومین فرضیه گرایش به تاکتیکهای توپخانه در فرانسه را به دلیل کمبود سواره نظام در سالهای 1813-1814 می داند. این افزایش استعداد توپخانه به عنوان افول تاکتیکی توپخانه دیده شده است. در حالی که از سال 1809 در عملیات تاکتیکی توپخانه ی فرانسه یک تغییر بزرگ ایجاد شد، این مقاله بحث می کند که این تغییرات بیشتر از آنکه در نتیجه افت استانداردها باشد در نتیجه ی بهبود بکارگیری توپخانه بوده است. با این وجود، اذعان می شود که تاکتیکهای جدید توپخانه کاهش کیفیت پیاده نظام و سواره نظام فرانسه را جبران کرده است. با شروع نبرد فریدلند (14 ژوئن 1807) توپخانه ی ناپلئونی شروع کرد تا خود را در عمل نشان دهد. درحالیکه تا سال 1807 استفاده ی تهاجمی اندکی از توپخانه صورت می گرفت، فریدلند لحظه ای بود که ارتش فرانسه شروع کرد تا به روش توپخانه ای ناپلئون ،که در آن تعداد زیادی توپ نقشی هجومی ایفا می کردند، روی آورد. در این زمان توپخانه از یک رسته ی ویژه پشتیبانی به رسته ای تبدیل شد که می توانست رهبری نبرد را در دست بگیرد. برای درک طبیعت این سیستم جدید و چرایی ظاهر شدن آن در آن زمان، نیاز داریم تا توسعه ی توپخانه را از دوران جنگهای هفت ساله (1756-1763) پیگیری کنیم. دو گرایش مهم ،که ریشه های اصلاحات توپخانه بودند، با تاکتیکهای توپخانه ی ناپلئون در سالهای 1807-1812 به اوج رسیدند. این گرایش ها عبارت بودند از تحرک بالای توپخانه و توسعه ی روشهایی که بیشترین بهره را از این تحرک ببرد. در طی سالهای 1732-1764 و 1772-1774 فرانسه از روش ژان فلوره والیه در ساخت توپهایش استفاده می کرد. والیه پایه ی اصل را بر این گذاشته بود که وظیفه ی نهایی توپ بیشتر تخریب مواضع و استحکامات دشمن است تا نبرد در یک زمین باز. به همین دلیل توپ ها به گونه ای طراحی می شدند تا به جای تحرک بالا بیشترین قدرت تخریب را داشته باشند. لوله ی این توپها ضخامت زیادی داشتند تا بتوانند از باروت بیشتری استفاده کنند و لوله هایشان بلند بودند تا برد توپ زیادتر شود. توپهای والیه در اصل همان توپهای کم تحرک دوره ی لوی چهاردهم بودند. در زمانی که پیاده نظام هم کماکان تحرک اندکی داشت چنین توپخانه ای قابل قبول بود. به هرحال، با توسعه ی ستونهای پیاده نظام متحرک در میدانهای جنگ، گروهی از افسران توپخانه در چشم و همچشمی با پروس و اتریش به دفاع از مکتب توپخانه ی متحرک روی آوردند. توپچی های فرانسوی که شاهد خشونت و سرعت استفاده از آتش متمرکز توپخانه ی انگلیس و آلمان در میندن (1759) بودند تاکتیکهای خود را مورد تجدید نظر قرار دادند. با انتصاب مارشال چارز لوئیس آگوست فوکه به عنوان وزیر جنگ در سال 1758 مکتب جدید یک حامی قدرتمند به دست آورد. با همراهی برنارد فارست دی بلیدو ،از پیشگامان علم بالستیک، اصلاح طلبان برای افزایش تحرک توپخانه دست به تجربیات جدیدی زدند. توپ 4 پاوندی والیه متعلق به نیروی زمینی آمریکا به زودی آشکار شد که سیستم والیه منسوخ شده است. در سال 1747، هلند شروع کرد تا روشهای جدید توپ ریزی را بکارببرد کند. هلندی ها به جای ریختن یک لوله ی تو خالی، تمامی توپ را یکپارچه می ریختند و سپس درون آن را خالی می کردند. این روش با کاهش بادخور لوله ،به ویژه اگر با گلوله های به دقت ریخته شده ترکیب می شد، دقت توپ را افزایش می داد و اجازه می داد تا از باروت کمتری استفاده شود. با کم شدن باروت می شد که لوله ها را سبک تر ساخت که اجازه می داد توپها سبک تر شوند. ترکیب این خصوصیات کاهش اساسی وزن را به همراه افزایش تحرک برای نسل جدید توپ ها تضمین می کرد . توپ 24 پاوندی طرح والیه ابتدا والیه به عنوان وزیر جنگ و بعدتر پسرش جوزف فلورنت د والیه ،که منصب وزارت جنگ را به ارث برد، با این تغییرات از در مخالفت درآمدند. اما با رسیدن اتین فرانچویس به مقام وزارت جنگ ،عمدتا به خاطر درک ضعف توپخانه در نبرد های جدید مانند میندن، اصلاحات دوباره از سرگرفته شد. در سال 1763 افسری که توسط وزارت جنگ برای اجرای این برنامه انتخاب شد ،ژان بابتیست واکوئه د گریباووال، از مخالفان سیستم والیه بود و به تازگی تجربیاتی در اتریش و پروس کسب کرده بود و در سال 1776 به عنوان بازرس عمومی والیه ی پسر خدمت کرده بود. تجربیات کسب شده توسط شاهزاده جوزف ونزل فون لیختن اشتاین در ارتش اتریش در سالهای 1756 تا 1762 گریباووال را در اجرای برنامه اش یاری بخشید. لیختن اشتاین به عنوان فرمانده ی توپخانه از سال 1744 توپخانه ی صحرایی اتریش را بر اساس درسهای جنگ جانشینی اتریش (1740-1748) بازسازی کرده بود. او توپخانه ی اتریش ،بهترین توپخانه اروپا در طی جنگهای 7 ساله، را با سه نوع توپ 3 پاوندی، 6 پاوندی و 12 پاوندی استاندارد کرد. گریباووال درسهایی که از لیختن اشتاین آموخته بود در سال 1763 به فرانسه آورد. توپ 12 پاوندی طرح گریباووال گریباووال ، به مانند لیختن اشتاین، علاوه بر تحرک طرفدار دقت و قدرت توپخانه بود. نتیجه ی کارهای او در سال 1764 به استاندارد کردن توپهای فرانسه در رده های 4 پاوندی، 8 پاوندی و 12 پاوندی به علاوه ی یک نوع هویتزر 6 اینچی منجر شد. گریباووال می توانست از طول و وزن توپها بکاهد و وزن توپهای 4 پاوندی را از 1300 پاوند به 600 پاوند، وبه همین نسبت توپهای بزرگتر، کاهش دهد. در نتیجه، توپهای گریباووال بسیار مانورپذیرتر از توپهای سابق بودند. یک توپ 12 پاوندی در عوض 15 اسب به 6 اسب یا 15 آدم برای حرکت کردن نیاز داشت. دیگر می شد توپها را مانند سواره نظام از میان موانع عبور داد یا مانند پیاده نظام به سرعت حرکت داد. گریباووال http://gallery.military.ir/albums/userpics/10228/800px-Gribeauval_system_elements.jpg[/img]توپهای 12،8 و 4 پاوندی گریباووال گریباووال همچنین چند نوآوری در جهت افزایش دقت توپها ارائه کرد. او از یک پیچ تنظیم برای بالا و پایین بردن سر لوله ی توپ و تنظیم برد گلوله استفاده کرد. این پیچ شلیک دقیقتری را امکان پذیر می کرد. از آنجا که توپهای والیه دارای دستگاه نشانه روی نبودند، گریباووال برای خدمه یک دستگاه نشانه روی درجه بندی شده تعبیه کرد. این دو ابداع به عنوان "مؤثرترین بهبودهای توپخانه سرپر در طی 200 سال گذشته" مورد تأیید قرار گرفته اند. با کاهش بادخور گلوله ، توپهای گریباووال از دقت زیادتری نسبت به توپهای گذشته برخوردار بود. هویتزر 6 اینچی طرح گریباووال طی سالهای 1802 و 1803، ناپلئون هیئتی به سرپرستی ژنرال آگوست دو مارمون تأسیس کرد تا با کاهش کالیبر و ساده سازی ساختمان توپها یک بازنگری در وضعیت توپخانه انجام دهد. این هیئت پیشنهاد کرد تا توپهای 4 پاوندی و 8 پاوندی به وسیله ی توپهای 6 پاوندی جایگزین شوند. ما بین سالهای 1794 و 1800، تعداد زیادی توپ 6 پاوندی از اتریش و پروس به غنیمت گرفته شده بود و فرانسه می توانست آنها را بکارگیرد. هویتزرهای 6 اینچی نیز با هویتزرهای 5.5 اینچی تعویض شدند. چنین پنداشته می شود که تغییر کالیبر تنها تأثیر اندکی بر قدرت آتش در جبهه داشته در حالیکه کاهش وزن توپها و گلوله ها بیشتر بر روی تحرک آنها تأثیر گذاشته اند. به عنوان قسمتی از سیستم جدید سال یازدهم بسیاری از توپهای 8 پاوندی به وسیله توپهای 12 پاوندی جایگزین شدند تا قدرت و برد بیشتری حاصل شود. سیستم سال جدید یازدهم همچنین قادر بود تا طرح توپهای صحرایی را با استفاده از تجربیات جدید ساده تر کند. همانطور که توپهای گریباووال از تحرک بیشتری نسبت به توپهای والیه برخوردار بودند، توپهای سال یازدهم هم از تحرک بیشتری نسبت به توپهای گریباووال برخوردارشدند. ژنرال مارمون توپ 6 پاوندی سال یازدهم به دلیل نیازهای صنعتی، تولید توپهای جدید در سال 1805 آغازشد. آغاز جنگ در این سال تولید این توپها را به تأخیر انداخت و در نتیجه جایگزینی توپهای گریباووال به کندی صورت گرفت. با وجود این مشکلات، تعدادی از توپهای سال یازدهم به خط مقدم ارسال شدند. شوق اولیه بکارگیری توپهای سال یازدهم به وسیله نفوذی که توپهای با کیفیت اتریشی 6 و 12 پاوندی در ارتش فرانسه کسب کرده بودند ضایع شد. این امر با ضایع کردن بعضی برتری هایی که استانداردسازی تجهیزات در برداشت یک مشکل لجستیکی در جایگزینی توپهای صحنه نبرد ایجادکرد. بنابراین فشار جنگ، در راه ابتکارات فنی مورد نیاز برای رسیدن به تحرک مانع ایجاد کرد. هویتزر 6 اینچی سال یازدهم تحرک همچنین از طریق ابداعات غیرفنی ،عمدتا از طریق اصلاحات در نیروی انسانی، نیز دنبال می شد. این مسئله دو قسمت داشت: اول نظامی کردن خدمه ی توپخانه و دوم سوار کردن خدمه بر روی اسب به منظور افزایش تحرک آن ها در جبهه. در میانه ی قرن هجدهم توپخانه با به دورانداختن بقایای رسته ی اصلی خود در حال نظامی شدن بود. توپخانه ی سلطنتی و توپخانه ی ابتدای دوران انقلاب هنوز برای تأمین نفرات و راننده های خود بر مقاطعه کاران غیرنظامی تکیه داشتند. آرزوی بازگشت سرمایه سبب می شد تا این مقاطعه کاران درباره ی در اختیار قرار دادن راننده ها، حیوانات و دیگر تجهیزات اهمال کنند. آنها برای حفظ مالمیک خود، بارها توپها را با اولین شلیک رها می کردند و توپچی ها را به حال خود می گذاشتند تا توپهایشان را با تلاش خود در میدان جنگ جابجا کنند. در نبرد نویی (15 آگوست 1799) مقاطعه کارها توپها و صندوقهای مهمات را در طی عقب نشینی در یک گردنه رها کردند و سبب شدند تا ارتباط عقبه ی سپاه قطع شود. در سالهای 1792 و 1793 چهار مقاطعه کار اصلی اسبهای توپخانه فرانسه را تأمین می کردند. در ابتدای 1794 این مسئولیت در انحصاری دولت درآمد اما به هرحال اسبها در مالکیت بخش خصوصی ماندند. این تغییر توپخانه را چنان به فساد کشید که استفاده از مقاطعه کاران از سال 1795 دوباره از سرگرفته شد. سپاه توپخانه ی سلطنتی بریتانیا تجربه ی نظامی کردن افرادش را از سال 1786 آغاز کرد و 8 سال بعد سپاه رانندگان توپخانه ی سلطنتی را به راه انداخت که در آن افراد نظامی به وضعیت حیوانات رسیدگی می کردند. در آمریکا هم همین امر اجرا شد و از خدمه ی توپ ها به جای راننده ی آنها استفاده کردند. در ارتش فرانسه رابطین نظامی بر کار رانندگان غیرنظامی نظارت می کردند اما تعداد اندک آنها قدرتشان را برای مدیریت تعداد زیادی راننده ی غیرنظامی نارسا کرده بود. در ژانویه 1800 ناپلئون اوضاع را در دست گرفت و یک گروه راننده برای توپخانه انتخاب کرد و به آنها درجات پایین نظامی اهدا کرد. اسبها از آن پس به مالکیت دولت درآمدند. از آنجا به بعد بود که افراد حرفه ای و قابل اعتماد مسئول جابجایی توپخانه ی سبک در میدان نبرد بودند بدون اینکه با سنگ اندازی مقاطعه کاران غیرنظامی روبرو شوند یا لازم شود تا توپهای سنگین را در فواصل طولانی با دست هل بدهند. این قابلیت اعتماد پیش نیاز اساسی برای توانایی ناپلئون در اجرای حملات توپخانه ای بود. در حالیکه حضور کاروانهای قابل اعتماد در صحنه ی نبرد تحرک توپخانه را بالابرده بود به دلیل پیاده بودن خدمه ی توپها سرعت جابجایی هنوز محدودیت داشت. سوار کردن تعدادی از خدمه بر پشت اسبهایی که توپ را می کشیدند این محدودیت را کاهش داد. تجربه ی جنگهای 7 ساله ،که روسها تعدادی از توپها را مجهز کردند تا با سواره نظام کار کنند، به آنها اجازه ی همکاری بین توپخانه و سواره نظام را می داد. پس از موفقیت در این تجربه ی سواره نظام روسیه، فردریک کبیر یک سپاه آزمایشی از توپخانه ی اسبی در سال 1759 تأسیس کرد. اکنون خدمه ی توپها به جای پیاده روی یا سوار اسبهایشان بودند ،یا در مواقع اضطراری، بر روی توپهایشان. بعدتر شاسی توپها سبکتر شد در حالیکه گلوله ها برای کالیبرهای بالاتر تو خالی شدند تا وزن جعبه های مهمات کمتر شود و جابجایی آنها ساده تر شود. غرض این بود که سواره نظامی به همراه قدرت آتش زیاد بوجود بیاورند و از این رو فردریک کبیر آنها را از استفاده از تفنگ منع کرده بود. توپخانه ی اسبی به پروسی ها اجازه می داد تا زمینهای مرتفع را تسخیر کرده ،آن را به وسیله ی توپخانه نگه دارند، و این فکر را در دشمن ایجاد کند که آنجا توسط پیاده نظام اشغال شده است. این نیرنگ تا زمانی که دشمنان پروس به وجود این نوع توپخانه ی جدید پی بردند موفق بود. این امر به دلیل اصرار فردریک در بکارگیری سلاح مخفی جدیدش رد مواقع حساس چون نبرد ریشنباخ (1762) بود. مارکی دو لافایت در سال 1785 و در کمپ سیلسیا توپخانه ی پرنده ی پروسی ها را از نزدیک مشاهده کرد و شروع کرد تا در فرانسه از خواص آن تعریف کردن. این ابتکار بحثهای گسترده ای را در زمینه ی مزایا و معایب توپخانه ی اسبی ،به دلیل هزینه ی بالا، ایجاد کرد که تا سال 1791 و وزارت دو پروتایل به طول انجامید. وی دستور داد تا دو گروهان آزمایشی از توپخانه ی اسبی در متز تشکیل شود. پس از یک سلسله آزمایش ،که تحرک این توپخانه را ثابت کرد و دهان مخالفان را بست، زرادخانه ی ملی در روز 11 ژانویه 1792 با تشکیل گروهان های بیشتری موافقیت کرد. پس از موفقیت توپخانه ی جدید اولین بار در والمی (20 سپتامبر 1792) و بعد در ژامپس (6 نوامبر 1792)، ژنرالهای فرانسوی مشتاق این توپخانه ی جدید شدند به ویژه که توپخانه ی معمول آن دوران توانایی درگیری با دشمن را در برد گلوله های چهل پاره نداشت. این موفقیتها بر اساس تحرک بالای توپخانه ی اسبی به دست آمده بود. به زودی ارزش این توپخانه در نقش اولیه اش،پشتیبانی از سواره نظام، به ویژه هنگامی که سواره نظام ناچاره به حمله به آرایش مربعی پیاده نظام دشمن بود ثابت شد. بکارگیری این توپخانه در ماورای برد مؤثر تفنگهای فتیله ای و استفاده از گلوله های چهل پاره نتایج مخربی بر روی آرایش پیاده نظام دشمن می گذاشت. همانطور که ژنرال ماکسیمیلیان سباستایان ،کنت فوی، ذکر می کند هدف توپخانه ی اسبی باید نزدیک شدن و شلیک سریع باشد. بنابراین توپخانه ی اسبی به همین گونه در وایتگنیس (15و16 اکتبر 1792)، آلتنکیرگین(4 ژوئن 1796)، راشتات (5 جولای 1796) و بیبرباخ (2 اکتبر 1796) بکارگرفته شد. دفترچه خاطراتی به جا مانده از سال 1793 توپخانه ی اسبی را چون نیروی محرکی بیان می کند که می تواند مزیتهای مانورکردن قوای برتر حریف را خنثی کند. این امربه ویژه برای تقویت سواره نظام فرانسه ،که در آن زمان نسبت به سواره نظام دشمن کمتر تعدادتر و کم کیفیت تر بود، اهمیت می یافت. ------------------------- i] - canister shell] گلوله های چهل پاره مهمات ترکش شونده ای هستند. برخلاف گلوله های شرپنل ،که پس از اصابت به هدف ترکش می شود، این گلوله در زمان شلیک تبدیل به ترکش می شود و از نظر عملکرد شبیه گلوله تفنگهای ساچمه زنی می باشد. ---------------------- قابل ذکر است که زحمت این تاپیک بر عهده جناب ghermez بوده است و من تنها آن را انتقال داده ام و مهم تر از رضا کیانی موحد که این مطالب را ترجمه کردند باید تشکر نمود http://wars-and-history.mihanblog.com/post/534