جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'نیکولای فیدروویچ واتوتین'.
پیدا کردن 1 result
-
نیکولای فیدروویچ واتوتین نیکولای فیدروویچ واتوتین
RezaKiani افزود یک موضوع در عملیات های نظامی خارجی
قبل از جنگ نیکولای فیدروویچ واتوتین در دهکده ای در نزدیکی بلگورود اوبلاست امروزی و در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. او در سال 1920 به ارتش سرخ ملحق و وارد جنگ با پارتیزانهای اوکراینی شد. یک سال بعد او به حزب کمونیست پیوست. در سال 1926 واتوتین به آکادمی نظامی فرونژه رفت و تا یک دهه به مطالعه ی نظامی گری پرداخت. با آغاز تصفیه ی بزرگ استالینی در سال 1937 و کنار گذاشته شدن بسیاری از فرماندهان ارتش سرخ، راه برای پیشرفت واتوتین بازشد و او به فرماندهی ستاد منطقه ی نظامی کیف منصوب شد. واتوتین فعالیتهای نظامی خود را با فعالیتهای سیاسی اش به خوبی در هم آمیخته بود. در روز 23 آگوست سال 1939 با امضای معاهده ی مخفی مولوتوف- ریبن تروپ بین روسیه ی کمونیستی و آلمان نازی این دو قدرت تصمیم گرفتند تا اروپای شرقی و مرکزی را بین خود تقسیم کنند. پس از حمله ی آلمان به لهستان استالین تصمیم گرفت که از شرق وارد لهستان شود و در نتیجه واتوتین در میان برنامه ریزان اشغال لهستان قرارگرفت. او در طی عملیات اشغال لهستان به عنوان رئیس ستاد گروه ارتش جنوب خدمت می کرد. تقسیم لهستان بین آلمان هیتلری و روسیه ی شوروی واتوتین در مرحله ی بعدی تقسیم اروپا در سال 1940 و تحت فرمان گئورگی ژوکوف ،فرمانده ی معروف ارتش سرخ، بسارابیا را از رومانی گرفت. به عنوان پاداش برای این عملیات بدون خون ریزی واتوتین به درجه ی سپهبدی ارتقاء یافت و به ستاد کل ارتش سرخ راه یافت. به هرحال مشکل اصلی واتوتین این بود که تجربیات رزمی اندکی داشت و دانش وی درباره ی عملیات رزمی و استراتژی بیشتر نظری بود تا عملی. تقسیم رومانی بین آلمان و شوروی بر اساس عهدنامه مولوتوف-ریبن تروپ عملیات بارباروسا اما ماه عسل بین احزاب نازی و کمونیست چندان هم دیرپا نبود و دست آخر هیتلر به خاطر عدم اطمینان به استالین تصمیم گرفت که در حمله به دشمن پیش دستی کند. این چنین بود که عملیات بارباروسا در روز 22 ژوئن 1941 کلید خورد. در روز 30ام ژوئن 1941 واتوتین به ریاست ستاد جبهه ی شمال غربی تحت فرمان کوزنتسوف منصوب شد. او در این سمت توانست توانایی هایش را بهتر از قبل نمایش دهد. واتوتین شخصیت خاصی داشت و عمدتا در پی این نبود که موفقیتهایش به رخ بالادستی ها بکشد بلکه بیشتر تمایل داشت تا زیردستان با کفایتش را تشخیص داده و آنها را در سلسله مراتب نظامی بالابکشد. خصوصیت اخلاقی دیگر او بی پروائی اش بود. زمانی که در ابتدای جنگ بیشتر افسران عالیرتبه ی ارتش سرخ واحدهایشان از هم گسیخته بود و میل به دفاع داشتند او به دنبال فرصتی برای عملیات تهاجمی می گشت. جبهه ی شمال غربی وظیفه ی حفاظت از لنینگراد را برعهده داشت و از 3 ارتش تشکیل شده بود. این جبهه توسط گروه ارتش[ii] شمال ورماخت و لشکرهای پانزر پیشتاز فون مانشتاین تهدید می شد. واتوتین فرماندهی مدافعین روسی در جنوب نوگورود را برعهده گرفت و آنها را برای تهاجم آماده کرد. او سعی کرد تا یکی از واحدهای بزرگ آلمانی را محاصره کند. ضدحمله ی واتوتین مانشتاین را غافلگیرکرد و او را وادار کرد تا مواضع دفاعی بگیرد. گروه ارتش شمال ناچار شد تا تجدید سازمان کند تا بتواند جلوی تهاجم واتوتین را بگیرد. در اثر ضدحمله ی واتوتین ورماخت فرصت حمله در تابستان را از دست داد در حالیکه روسها فرصت پیدا کردند تا خطوط دفاعی اطراف لنینگراد را بیشتر تقویت کنند. همین ناکامی ورماخت در تصرف لنینگراد یکی از مشکلات کلیدی استراتژی آلمانها در مرحله ی اول جنگ شد و آنها را از برنامه های زمان بندی شده شان عقب انداخت. از سوی دیگر، نتایج عملی آنی ضدحمله ی واتوتین کمتر راضی کننده بود. او ظرفیت نیروهایش را بیشتر از حد برآورد و در نتیجه اهداف جاه طلبانه ای برای آنها تعیین کرد، درحالیکه هماهنگی بین نیروهای روسی و هدایت آنها در طی عملیات بسیار ضعیف بود. به علاوه او زمین سخت منطقه را ،که دفاع آلمانها را تسهیل کرده بود، در برنامه ریزی خود برای حمله به حساب نیاورده بود. بی کفایتی افسران زیردستش ،که بازماندگان بی خاصیت تصفیه ی بزرگ بودند، مشکلات واتوتین را بیش از بیش ساخته بود. تنها استثناء در میان آنها حمله ی درخشان یک سرهنگ گمنام به نام ایوان چرنیاخوفسکی ،فرمانده ی لشکر 28ام زرهی، بود. بعدتر علائق مشترک این دو فرمانده را به دوستانی نزدیک تبدیل کرد. عملیات بارباروسا-ضدحمله ی نیمه تمام واتوتین با فلش آبی نشان داده شده است. نبرد مسکو در طی تهاجم زمستانی روسها در سال 1942 و نبرد مسکو نیروهای واتوتین برای اولین بار از آغاز جنگ نزدیک بود که 2 سپاه آلمانی را محاصره کنند و به دام اندازند. ارتشهای آلمانی و روسی استعدادی یکسان داشتند. در طی نبرد، واتوتین از تاکتیکهای ابتکاری بهره می گرفت در حالیکه پاسخ آلمانها مبتنی بر تاکتیکهای متعارف بود. ارتش سرخ ،عمدتا به خاطر ضعف نیروی هوایی، قادر به شکستن دفاع آلمانها نبود. در آوریل 1942 واتوتین توانست در نهایت رخنه ای در خطوط آلمانها ایجاد کند. ورماخت از فرار نیروهایش از حلقه ی محاصره نتیجه ای اشتباه برداشت کرد: نیروهای تحت محاصره می توانند با توسل به پشتیبانی هوایی دربرابر محاصره ی روسها مقاومت کنند تا نیروهای کمکی از راه برسند. این نتیجه گیری غلط بعدتر منجر به فاجعه ی استالینگراد گردید. ورونژه و استالینگراد تصویر رسمی از واتوتین از ابتدای ماه می تا جولای 1942 واتوتین به صورت موقت به ریاست ستادکل ارتش سرخ رسید. در طی عملیات بلو ورماخت به سمت ورونژه هجوم آورد. آنها قصد داشتند با نفوذ در ورونژه از پشت جبهه ی جنوبی و جبهه ی جنوب غربی ،به فرماندهی واتوتین، در بیایند. در روز اول جولای استالین واتوتین را به عنوان فرمانده ی عالی مسئول جبهه ی بریانسک ،جبهه ی ورونژه ی بعدی، منصوب کرد. عملیات بلو تهاجم آلمان به سمت قفقاز در طی تهاجم ورماخت به سمت استالینگراد واتوتین دوباره با چرنیاخوفسکی ،اینبار به عنوان فرمانده ی سپاه 18 ام زرهی، برخورد کرد. زمانی که نیروهای چرنیاخوفسکی با قطار وارد کارزار شدند آلمانها در شرف شکستن خطوط دفاعی روسها بودند. او یکی از تیپهایش را از قطار پیاده کرد و بدون اینکه منتظر بقیه ی نیروهایش بماند با همان تیپ به قلب آلمانها زد و آنها را عقب راند. با این پیروزی واتوتین از استالین در خواست کرد تا چرنیاخوفسکی را به فرماندهی ارتش 60 ام بگمارد. استالین به خاطر سن کم چرنیاخوفسکی با درخواست واتوتین مخالفت کرد اما در نهایت واتوتین او را قانع کرد که این پست را به چرنیاخوفسکی بدهد. اگرچه در نهایت ورماخت ورونژه را از دست روسها خارج کرد اما نتوانست جبهه ی تحت فرمان واتوتین را بشکافد. پس از آن، آلمانها نقشه ی اولیه ی خود را رها کردند و به سمت استالینگراد چرخیدند. در روز 22 اکتبر واتوتین جبهه ی ورونژه را واگذار کرد و به فرماندهی جبهه ی تازه تأسیس جنوب غرب برگزیده شد و در نبرد استالینگراد نقشی حساس برعهده گرفت. پس از کامل شدن حلقه ی محاصره بر گرد ارتش ششم و به دام افتادن آنها در استالینگراد هیتلر تصمیم گرفت با یک حمله ی برق آسا حلقه ی محاصره را شکافته و ارتش فون پاولوس را نجات دهد. گروه ارتش دون[iii] تحت فرمان فون مانشتاین برای اجرای این حمله انتخاب شد ولی نیروهای تحت امر واتوتین در نهایت عملیات نجات ارتش ششم توسط مانشتاین را ناکام گذاشتند. در دسامبر 1942 نیروهای تحت فرمان او در جهت کامل کردن محاصره ی ارتش ششم فون پاولوس در استالینگراد دو سوم نیروهای ارتش هشتم ایتالیا را در شمال استالنیگراد از بین بردند. مانشتاین هیچ گاه نتوانست با فون پاولوس دست به دست بدهد. اندکی بعد استالینگراد سقوط کرد و باقیمانده ی ارتش ششم به اسارت روسها درآمدند. خارکوف و کورسک در ژانویه 1943 جبهه ی جنوب غرب تحت فرمان واتوتین آلمانها را از شرق اوکراین عقب زد. با تکیه بر این موفقیت ژنرال فیلیپ گولیکوف ،فرمانده ی جبهه ی ورونژ، توانست شهر خارکوف را آزادکند. گولیکوف نیروهایش را بیش از حد باز کرد و با استفاده از تمامی نیروهای در دسترس به تغییرات استراتژیک توجهی نشان نداد. حملات روسها سبب شد تا استعداد نیروهایشان کاهش بیابد و حتی نفرات بعضی از لشکرهای پیاده ی روس به 1500 نفر کاهش بیابد. از سوی دیگر عدم هماهنگی بین واحدهای روسی باعث شد که بین آنها شکافهایی ایجاد شود. این شکافها به خوبی توسط فون مانشتاین رصد شد و در نتیجه او در فوریه 1943 با استفاده از نیروهایی که از قفقاز رها شده بودند یک حمله ی غافلگیرکننده را در جنوب خارکوف سازماندهی کرد. او با 70 هزار نفر نیروی تحت فرمانش به قلب نیروهای روسی ،شامل جبهه های ورونژ، بریانسک، جنوب غرب و مرکز با استعدادی 5 برابر نیروهایش، زد. مانشتاین طلایه داران گولیکوف را در خارکوف محاصره کرد و شهر را از دست روسها خارج کرد. شاهکار درخشان فون مانشتیان سبب شد ارتش سرخ 90 هزار نفر کشته و زخمی برجای بگذارد. چند روز پس از سقوط خارکوف مانشتاین توانست شهر بلگورود را نیز از دست روسها خارج کند. استالین گولیکوف را از فرماندهی عزل کرد اما افتضاح واتوتین را نادیده گرفت و او را به درجه ی ارتشبدی ارتقاء داد. شاهکار مانشتاین، نبرد سوم خارکوف در روز 28 مارس 1943 واتوتین فرماندهی جبهه ی ورونژ را برعهده گرفت و برای نبرد کورسک آماده شد. حمله ی آلمانها به صورت گاز انبری با دو بازو طراحی شده بود که از جنوب و شمال کورسک می گذشتند و قرار بود تا با شکافتن جبهه ی ورونژ و جبهه ی مرکزی (تحت فرمان روکوسوفسکی) نیروهای روسی را در اطراف شهر کورسک به دام اندازد. چند روزی نگذشته بود که این نبرد به صورت بزرگترین نبرد تانکها در طول تاریخ درآمد. واتوتین در این نبرد فرماندهی 6 ارتش و چند واحد مستقل را بر عهده داشت و در برابر 3 سپاه از ارتش چهارم هوت و 1 سپاه از ارتش کمپفت صف آرایی کرده بود. چنگال جنوبی ورماخت با مقاومت سرسختانه ی واتوتین روبروشد. در این نبرد او توانست حملات آلمان را پس زده و بلافاصله به تهاجم بپردازد. در روز سوم جولای و پس از فرونشستن حملات آلمانها بلافاصله واتوتین از لاک دفاعی خارج شد و با سرعت نفوذ عمیقی را در شکاف بین ارتش چهارم پانزر و گروه ارتش کمپف ایجادکرد. در نتیجه ی این عملیات کنترل شهرهای بلگورود و خارکوف دوباره به دست روسها افتاد. ضدحمله ی واتوتین پس از بزرگترین نبرد زرهی تاریخ در پروخورووکا(پیکانهای قرمز رنگ) کیف و محاصره ی کورسان تاکنون واتوتین در اشتیاق بازپسگیری کیف بود. او نیروهایش را جمع کرد و با یک حمله ی غافلگیرکننده به مانشتاین توانست در روز 6 نوامبر 1943 کیف را آزاد کند. او به صورتی عمیق در مواضع آلمانها نفوذ کرد. هنگامی که واتوتین نیروهایش را بیش از حد بازکرد مانشتاین با ضدحمله ی سپاه پانزر 68 ام واکنش نشان داد. در نبرد رادومیشل (6-15 نوامبر) و ملنی پاکت (16-23 دسامبر) مانشتاین با موفقیت زمینهای از دست داده را بازپس گرفت و تلفات زیادی را بر ارتش سرخ وارد کرد. در ماه ژانویه 1944 نیروهای تحت فرمان واتوتین به همراه جبهه ی دوم اکراین ،تحت فرمان کونف، یک عملیات محاصره ای را در کورسان انجام دادند. اگرچه واتوتین دیرتر وارد نبرد شد و ارتش 6 ام زرهی او تازه تأسیس بود اما توانست به غافلگیری دست پیداکند و تانکهایش توانستند در عمق خطوط دفاعی آلمان رخنه کنند. در روز سوم فوریه تانکهای واتوتین با طلایه داران کونف دست به دست هم دادند و 56000 سرباز آلمانی را در محاصره گرفتند. 2 هفته بعد مقاومت آلمانها در هم شکسته شد و بسیاری از سربازان آلمانی اسیرشده یا فرار کردند. مرگ در روز 28 فوریه 1944 واتوتین واحدهایش را برای حمله به اسلاووتا آماده می کرد که توسط پارتیزانهای اوکراینی مورد حمله قرارگرفت. 6 هفته بعد واتوتین در بیمارستانی در کیف از پای درآمد. شاید اگر واتوتین تا آخر جنگ زنده مانده بود فرصت این را پیدا می کرد که در رژه ی پیروزی ارتش سرخ در کنار مارشال ژوکوف اسب براند. میراث واتوتین بر دیدگاه های ارتش سرخ در زمینه های طراحی، عملیات و تاکتیک تأثیری شگرف گذاشت. مورخان غربی سالها پس از پایان جنگ سرد او را به عنوان یکی از خلاق ترین فرماندهان جنگ جهانی دوم به رسمیت شناختند. - جبهه معادل روسی یک گروه ارتش در ورماخت است و به طور متوسط شامل 3 تا 4 ارتش می باشد و بین 400 هزار تا یک میلیون نفر استعداد دارد. [ii] - در زمان آغاز عملیات بارباروسا ورماخت دارای 3 گروه ارتش شمالی، مرکزی و جنوبی بود. گروه ارتش شمالی به سمت جمهوری های بالتیک و نهایتا لنینگراد حرکت می کرد. گروه ارتش مرکزی در پی اشغال مسکو بود و گروه ارتش جنوبی به سمت قفقاز و چاه های نفت باکو هدف گیری شده بود. [iii] - به استعداد حدود 50 هزار نفر و 250 دستگاه تانک