جستجو در انجمن
مشاهده نتایج برای برچسب های 'ورنر فون بلومبرگ'.
پیدا کردن 1 result
-
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ورنر فون بلومبرگ بلومبرگ در سال 1934 ورنر ادوارد فریتز فون بلومبرگ (متولد 2 سپتامبر 1878-متوفی در 14 مارس 1946)، فیلیدمارشال، وزیر جنگ و فرمانده کل قوای نظامی المان تا سال 1938 بود. وی در استارگارد پروس متولد شد، در سال 1898 به ارتش ملحق شد و در سال 1904 وارد اکادمی نظامی پروس گردید. در اپریل 1904 وی با شارلوت هلمیچ ازدواج کرد و 5 فرزند ثمره ازدواج انها شد. حرفه نظامی بلومبرگ در سال 1907 فارغ التحصیل شد و بعد از ان در سال 1908 وارد ستاد فرماندهی گردید. خدمت با درجه ممتاز در جبهه غرب در طول جنگ جهانی اول باعث شد تا به وی نشان لیاقت پور لی میریت اعطا شود. در سال 1920، بلومبرگ به سمت فرمانده ستاد تیپ دوبریتز انتخاب شد و در 1921 فرماندهی ستاد منطقه نظامی اشتوتگارد به وی اعطا گردید. در سال 1925، ژنرال هانز فون سیکت سمت فرماندهی ستاد اموزش ارتش را به بلومبرگ داد. تا سال 1927، بلومبرگ سرلشکر و فرمانده اداره سربازان ( Troop Office, ، تشکیلات نظامی ارتش المان بعد از معاهده ورسای که به کاربردن واژه ستاد ارتش را ممنوع می کرد و فرمانده هوشمند ان ژنرال هانس فون زوکت بود) شد. در 1928 بلومبرگ از شوروی بازدید کرد و به شدت تحت تاثیر وضعیت خوب و قدرتمند ارتش سرخ شوروی قرار گرفت، و شوروی را با باور به ارزش دیکتاتوری حکومت تک حزبی که لازمه ای برای قدرت نظامی بود ترک کرد. این رویداد بخش کوچکی از تغییر وسیع ارتش المان به سمت ایده حکومت تک حزبی بود که در اوایل دهه 1920 بسیار بین افسران المانی پرطرفدار شده بود. تاریخدان المانی "ابرلارد کولد" می نویسد: "....از اوایل 1920 به بعد رهبران ارتش مفاهیم جدید اجتماعی از یک نوع نظامی را توسعه داده، پخش و اشاعه می دادند، مفاهیمی که به سمت ترکیب بخش های نظامی و غیرنظامی و در نهایت یک وضعیت تک حزبی نظامی پیش می رفت". بازدید بلومبرگ از شوروی در 1928، عقاید وی در مورد قدرت حکومت تک حزبی که منجر به تبدیل به قدرت نظامی قوی می شد را تحت تاثیر قرار داده بود و ان را تایید می کرد. بلومبرگ باور داشت که جنگ جهانی بعدی، همانند جنگ جهانی قبلی، به جنگی تمام عیار بدل خواهد شد و نیازمند بسیج و تجهیز کامل و گسترده جامعه و اقتصاد المان بود، و حکومت تک حزبی گزینه ای مناسب برای اماده سازی نظامی و اقتصادی جامعه در دوران صلح بود. همانند دیگر نخبگان نظامی المان، برای بلومبرگ نیز بدیهی بود تا برای انکه المان "قدرت جهانی" شود که به ان فکر می کرد ، امری که در جنگ جهانی اول محقق نشد، به جنگ دیگری نیاز است، و چنین جنگی تبدیل به جنگی تمام عیار خواهد شد که به شدت از نوع صنعتی و مکانیزه خواهد بود. بعد از بحث و مشاجره با ژنرال پرنفوذ و مهم کورت فون شلایشر در سال 1929، بلومبرگ از مقام خود کنار گذاشته شده و تبدیل به فرمانده نظامی پروس شرقی گردید. در 1929، شلایشر با بلومبرگ در مورد "اداره سربازان" دچار اختلاف و برخورد شد. در اوایل 1929، شلایشر سیاستی با نام "دفاع مرزی" (frontier defense) را شروع کرد که طی ان رایشسوهر (سازمان نظامی نیروهای مسلح جمهوری وایمار میان سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۵) با وجود محدودیت های معاهده ورسای ، شروع به اموزش داوطلبان و ذخیره سازی تسلیحات در انبار های مخفی در شرق المان و در مرز لهستان می کرد: تا از درگیری با فرانسه اجتناب کند، زیرا قرار بود تا سیاست دفاع از مرز در غرب المانی وجود نداشته باشد. در جون 1930 فرانسه در شرف عقب نشینی از راینلاند (منطقهای است در آلمان در دو طرف رود راین) –پنج سال زودتر از انچه که معاهده ورسای معین کرده بود- بود، و شلایشر نمی خواست قبل از انکه فرانسه از این منطقه عقب نشینی کند ، نقض ورسای کرده باشد و به نوعی فرانسه را تهدید کرده باشد. زمانی که بلومبرگ-که شلایلر شخصا از وی متنفربود- بر تقویت حفاظت مرزی در مرزهای فرانسه تاکید می کرد، در اگوست 1929 شلایلر اخباری را به واسطه روزنامه ها درز داد که بلومبرگ و نیروهای داوطلب رزمایش نظامی در وستفالیا برگزار کرده اند. زمانی که وزیر دفاع وقت ژنرال "ویلهم گرونر" بلومبرگ را به برلین احظار کرد و از وی توضیح خواست ، بلومبرگ انتظار داشت شلایلر به سیاست قدیمی " رایشسوهر" چسبیده و همه چیز را انکار کند ، اما در عوض، شلایلر در مقابل گرونر به وی به عنوان مردی که به فرانسوی ها بهانه لازم برای ماندن در راینلند تا 1935 را داده بود، حمله کرد. در نتیجه بلومبرگ از فرماندهی "اداره سربازان" عزل شد و به پروس شرقی فرستاده شد تا فرماندهی لکشری را به عهده بگیرد. بعدها بلومبرگ به عنوان قدرتمندترین دشمن شلایشر در رایشسوهر ظاهر شد. از انجا که پروس شرقی از بقیه خاک المان جدا شده بود و تنها یک لشکر پیاده در ان مستقر بود، بلومبرگ شروع به تهیه لیستی از تمام مردانی که امادگی خدمت نظامی را داشتند کرد تا تعداد سربازان را در صورت وقوع جنگ با لهستان افزایش دهد، که نهایتا جذابیت منطقه ای با حکومت تک حزبی را برای بسیج تمام جامعه برای جنگ را افزایش می داد و ایدئولوژی سربازگیری دسته جمعی (mass levy-سربازگیری از تمامی مردان بین 18 تا 25 سال مجرد که بعد از انقلاب فرانسه در 1789 رایج شد) را به عنوان بهترین راه برای جنگ بعدی معرفی می کرد. بلومبرگ در دوران فرماندهی ''Wehrkreis"-منطقه نظامی که پروس شرقی را در بر گرفته بود-تحت تاثیر احساسات نازی "لودویگ مولر" قرار گرفت و مولر بلومبرگ را با ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم –ایدئولوژی های حزب نازی)اشنا کرد. بلومبرگ به خودی خود اهمیت اندکی به عقاید نازیسم می داد ، اما تنها باور وی مبنی بر اینکه تنها یک دیکتاتوری می توانست المان را از نظر نظامی قوی کند و نازیسم بهترین گروه برای ایجاد چنین دیکتاتوری در المان بود ، انگیزه وی برای حمایت از نازیسم شد. از انجا که بلومبرگ تنها فرماندهی یک لشکر پیاده در پروس شرقی را بر عهده داشت، به شدت به گارد حفاظت مرز (Border guard)برای افزایش تعدا جنگجویان در دسترس متکی بود، و نهایتا منجر به همکاری نزدیک وی با SA (اس ا، نیروی شبه نظامی حزب ملی کارگران سوسیالیست المان که در افزایش قدرت ادولف هیتلر بین سال های 1920 تا 1930 داشت) به عنوان منبعی از داوطلبان برای نیروهای گارد حفاظت مرزی شد. در این زمان روابط بلومبرگ با SA عالی بود، در 1931 اس ا به عنوان نیروی شبه نظامیی غیر رسمی از رایشسوهر حمایت و پشتیبانی می کرد. بسیاری از ژنرال ها می دیدند که پروس شرقی به مدلی برای همکاری اینده ارتش و نازی ها در کل المان تبدیل شده است. روابط بلومبرگ و اس ا وی را به این نتیجه گیری رساند که نازی ها سربازان فوق العاده ای هستند، این امر منجر به جلب توجه بیشتر وی به ناسیونال سوسیالیسم شد. اما در همین زمان، بلومبرگ اس ا را تنها به عنوان شریک جزء ارتش می دید، و مخالف عقاید اس ا برای جایگزینی ان با رایشسوهر به عنوان نیروی نظامی اصلی المان بود. همانند اغلب ژنرال های المان، بلومبرگ نیز اینده را به صورت ارتشی نازی پیش بینی می کرد که در ان نازی ها به افراد عادی عقاید ملی گرایانه فوق العاده و ارزش های نظامی القا کرده و انها را شست و شوی مغزی می دادند و در حالی که نیمه سربازانی بودند وارد رایشسوهر می شدند که تنها کنترل نظامی انها برای ژنرال ها مطرح بود و همین مسئله باعث می شد تا ژنرال ها و بلومبرگ دنبال موضوع را نگیرند و اسوده خاطر باشند. در 1931، بلومبرگ از امریکا بازدید کرد و در این کشور عقاید خود در مورد مزایای دولت نازی برای المان را اشکارا و با جدیت اعلام کرد. شارلوت، همسر اول بلومبرگ در 11 می 1932 از دنیا رفت و بلومبرگ را به همراه دو پسر و سه دخترش تنها گذاشت. در سال 1932، بلومبرگ عضو هیئت اعزامی المان به "کنفرانس خلع سلاح بین المللی" ژنو بود، که در ان وی به عنوان رئیس هیئت نظامی المان نه تنها عقاید خود در مورد طرفداری از نازی ها را به مطبوعات اعلام کرد بلکه از موقعیت خود به عنوان رئیس هیئت نظامی المان استفاده کرد تا اظهارات خود را به گوش "پاول فون هیندربرگ" برساند که موقعیتش به عنوان رئیس جمهور وی را به فرمانده کل قوا تبدیل نموده بود. بلومبرگ در گزارش خود به هیندنبرگ نوشت که تلاش رقیب سرسختش شلایلر برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی (Wehrstaat-مفهومی شامل تلفیقی از ارتش و بخش های غیرنظامی با ارجحیت بر نظامیان) بی ثمر بوده و با شکست مواجه شده است و انچه که نیاز است یک دیدگاه جدید برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی است. تا اواخر ژانویه 1933 مشخص شد دولت شلایلر تنها به زور حکومت نظامی و فرستادن رایشسوهر برای برخورد با مخالفین می تواند در قدرت بماند. در اینجا نیروی نظامی مجبور بود صدها بلکه هزاران نفر از غیرنظامیان المانی را بکشد: هر گونه نظامی که با این وضعیت ثبات می یافت نمی توانست اتفاق نظر عمومی ملی را برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی به دست اورد. ارتش تصمیم گرفت که تنها شخص هیتلر قادر است تا به صورت صلح امیز وحدت ملی را ایجاد کند که اجازه می داد تا دولت توتالیتر نظامی ایجاد شود و از این رو ارتش به هیندنبرگ فشار اورد تا هیتلر را به عنوان صدراعظم انتخاب کند. بلومبرگ یکی از کانال های اصلی بود که خواسته رایشسوهر در مورد انتخاب هیتلر به عنوان صدراعظمی را به گوش هیندنبرگ رساند. اواخر ژانویه 1933، رئیس جمهور هیندنبرگ بدون اطلاع صدراعظم، شلایلر و یا فرمانده ارتش ژنرال "کورت فون هامرستن"، بلومبرگ را از "کنفرانس خلع سلاح" ژنو به برلین فراخواند. وقتی شلایلر از موضوع مطلع شد، به درستی حدس زد که فراخواندن بلومبرگ به برلین به معنی محکوم به شکست بودن دولتش بود. وقتی بلومبرگ در 28 ژانویه 1933 به ایستگاه قطار برلین رسید، سرگرد "دون کونتزن" و سرگرد اوسکار فون هیندنبرگ" –اجودان و پسر رئیس جمهور هیندنبرگ وی را ملاقات کردند. کونتزن حامل دستوراتی برای بلومبرگ از طرف "هامرستین" بود تا گزارشات خود را بلافاصله به وزارت دفاع ارائه کند، در حالی که "اوسکار فون هیندنبرگ" حامل دستوری بود که بلومبرگ باید به کاخ ریاست جمهوری برود. بعد از اعرتاض های کونتزن ، بلومبرگ ملاقات با رئیس جمهور را انتخاب کرد و در مقابل وی به عنوان وزیر دفاع سوگند وفاداری یاد کرد. انتخاب بلومبرگ (و برکناری شلایلر از پست وزارت دفاع) به سرعت و خلاف قانون اساسی انجام گرفت زیرا در اواخر ژانویه 1933 شایعاتی در برلین پخش شده بود که شلایلر قصد کودتا و سرنگونی دولت را دارد. برای مقابله با کودتای احتمالی از طرف شلایلر، هیندنبرگ می خواست تا شلایلر را به هر چه زودتر از سمتش برکنار کند. دو روز بعد در 30 ژانویه 1933، هیتلر در برابر هیندنبرگ سوگند صدراعظمی خورد و بعد از ان هیندنبرگ به وی گفت که بر خلاف برنامه و خواسته هایش بلومبرگ وزیر دفاع است. هیتلر به نوبه خود بلومبرگ را پذیرفت و پست جدیدش را به وی تبریک گفت. هیتلر به بلومبرگ گفت که می خواهد ارتش با همین روند رو به رشد پیش رفته و تبدیل به قدرت نظامی اصلی رایش شود. وزیر دفاع در 1933، زمانی که بلومبرگ به عنوان وزیر دفاع هیتلر انتخاب شد به شهرتی فراگیر دست یافت. بلومبرگ به یکی از طرفدارن وفادار و صادق هیتلر تبدیل شد و با شتاب کار می کرد تا قدرت و ابعاد ارتش را توسعه دهد. به خاطر خدماتش بلومبرگ در سال 1933 به مقام سرلشکری ارتقا یافت. اگر چه بلومبرگ و شلایلر از یکدیگر متنفر بودند اما دشمنی انها صرفا شخصی بود نه سیاسی، و در تمام کلیات و ضروریات، بلومبرگ و شلایلر عقاید و دیدگاه مشابهی در سیاست های خارجی و دفاعی داشتند. مشاجره انها نه بر سر اختلاف سیاست ها بلکه بر سر این بود که چه کسی بهترین صلاحیت برای انجام و پیشبرد این سیاست ها را داشت. هیندنبرگ شخصا بلومبرگ را به عنوان فردی که به وی اعتماد داشت تا منافع وزارت دفاع را حفظ کند انتخاب کرد و انتظار می رفت که بتواند به خوبی با هیتلر کار کند. علاوه بر همه اینها، هیندنبرگ بلومبرگ را به عنوان مردی می دید که می توانست وضعیت نظامی سابق المان "دولت در دولت" (state within the state) را که متعلق به دوران پروس بود حفظ کند، وضعیتی که طی ان ارتش از از دولت غیر نظامی که توسط صدراعظم اداره می شد دستور نمی گرفت، بلکه همتای دولت غیرنظامی بوده و وفاداری خود را به رئیس کشور ابراز می داشت. تا سال 1918، رئیس کشور امپراتور بود، و از 1925 شخص هیندنبرگ رئیس کشور بود. دفاع از ارتش "دولت در دولت" و همزمان تلاش برای وفق دادن ارتش با سیستم نازی یکی از بزرگترین دغدغه های بلومبرگ به عنوان وزیر دفاع بود. نخستین اقدام بلومبرگ به عنوان وزیر دفاع تصفیه و پاکسازی تعدادی از افسرانی بود که با رقیب سرسختش شلایلر در ارتباط بودند. بلومبرگ "فردیناند فون بردو" را در مقام رئیس دفتر وزارت دفاع عزل کرد و ژنرال "والتر فون ریچنو" را به جای وی منصوب کرد، "اوگن ات" به عنوان فرمانده نیروی زمینی عزل و به عنوان وابسته نظامی به ژاپن فرستاده شد، ژنرال "ویلهم ادم" نیز به عنوان فرمانده اداره سربازان عزل و "لودوین بک" به جای وی منصوب گردید. تاریخدان انگلیسی "سر جان ویلر بنت" در مورد روش "بی رحمانه " بلومبرگ برای انزوا و کاستن از قدرت فرمانده کل ارتش، دستیار شلایلر ، ژنرال " کورت فن هامرشتاین-اکورد" تا اندازه ای می نویسد که قدرت وی صوری شده و در نهایت در فوریه 1934 هامرشتاین در ناامیدی استعفا کرد. با استعفای هامرشتاین، تمام باند شلایلر که از 1926 ارتش را تحت نفوذ خود داشت از مقام های خود خلع شدند. "ویلر بنیت" عقیده دارد که به عنوان یک سیستمدار نظامی، در بی رحمی و سنگدلی بلومبرگ هم طراز شلایلر بود. نسبت به برخورد بلومبرگ با طرفدارن شلایلر، روابط وی با اس ا جدی تر بود. بلومبرگ یک طرفدار دو اتشه دیکتاتوری ناسیونال سوسیالیسم بود، اما مخالف هر گونه تلاشی برای کنترل ارتش توسط حزب نازی یا هر کدام از سازمان های وابسته ان همچون اس ا یا SS بود و در دوران وزارتش به شدت جنگید تا از استقلال سازمانی ارتش محافظت کند. با فرا رسیدن پاییز 1933، بلومبرگ با "ارنست روهم" (وی بنیانگذار گردان طوفان (SA) و فرمانده نیروهای شبه نظامی حزب نازی بود. ارنست روهم در جریان شب دشنههای بلند به دستور هیتلر به قتل رسید ) درگیر شد که مشخصا می خواست تا SA رایشسوهر را در خود جذب کند، و بلومبرگ مصمم بود تا به هر قیمتی مانع ان شود. در دسامبر 1933، بلومبرگ نارضایتی خود از ورود روهم به کابینه را به اطلاع هیتلر رساند. در فوریه 1934، زمانی که روهم یادداشتی در مورد جذب رایشسوهر در SA و تشکیل نیروی نظامی جدید نوشت، بلومبرگ به هیتلر اطلاع داد که ارتش تحت هیچ شرایطی این موضوع را نخواهد پذیرفت. از مارس 1934، بلومبرگ و روهم در جلسات کابینه اشکارا با هم می جنگیدند و تهدید و توهین نثار یکدیگر می کردند. در نتیجه خصومت رو به افزایش بلومبررگ و روهم، بلومبرگ به هیتلر هشدار داد که وی باید جاه طلبی های SA را کنترل و مهار کند و گرنه ارتش خود وارد عمل می شود. برای دفاع از استراتژی "دولت در دولت" نظامی، بلومبرگ به جای راضی کردن هیتلر که پایان دادن به وضعیت "دولت در دولت" قدیمی لازم نیست، استراتژی وارد کردن نازی های بیشتر به ارتش را دنبال کرد تا مانع از نازی سازی (Gleichschaltung )اجباری شود و فرایندی را شروع کرد که می توان از ان به عنوان خود-نازی سازی ارتش نام برد. در فوریه 1934، بلومبرگ به ابتکار خود دستور داد تمامی انهایی که احتمال می رفت یهودی باشند و در رایشسوهر کار می کردند را از خدمت مرخص کنند. در نتیجه 74 سرباز که احتمال می رفت یهودی باشند یا "خون یهودی" داشته باشند کار خود را از دست دادند. قانون "اصلاح خدمت نظام وظیفه حرفه ای" در اپریل 1933 تصویب شد ، و کهنه سربازان یهودی که در جنگ جهانی اول جنگیده بودند مستثنا بوده و این قانون شامل ارتش نمی شد ، پس اقدام بلومبرگ به نوعی دور زدن قانون بود و و فراتر از ان چیزی بود که حتی نازی های می خواستند: تاریخدان المانی "ولفرام وت" این دستور بلومبرگ را "اقدامی از روی فرمانبرداری فعال" می نامد. تاریخدان المانی "کلاووس جورگن مولر " می نویسد: تصویه ضد یهودی در اوایل 1934 بخشی از خصومت شدت گرفته بلومبرگ با روهم بود که از تابستان 1933 مقایسه نامطلوبی بین "خلوص نژادی" SA خود-که هیچ عضو یهودی نداشت- با رایشسوهر که اعضای یهودی داشت می کرد. مولر می نویسد که بلومبرگ می خواست به هیتلر نشان دهد که رایشسوهر وفادارتر و ایدئولوژیک تر از SA بود، و تصویه اعضای رایشسوهر که احتمال می رفت یهودی باشند، بدون دستور مستقیم، راهی فوق العاده برای اثبات وفاداری در سیتم ناسیونال سوسیالیسم بود. از انجا که هم نیروی زمینی و دریایی المان مدت ها سیاست عدم پذیرش یهودیان را دنبال کردند، هیچ یهودی برای تصویه در داخل ارتش وجود نداشت، در عوض، بلومبرگ از تعریف نژادی نازی ها در جهت تصویه شخصی خود استفاده کرد. هیچ کدام از انهایی که از کار بر کنار شده بودند در عمل و کردار یهودی نبودند، بلکه فرزندان و نوه های یهودیانی بودند که مسیحی شده بودند و در نتیجه از نظر نژادی یهودی محسوب می شدند. بلومبرگ دستور داد تا تمامی اعضای رایشسوهر اسناد هویت خود را به افسران تقدیم کنند، هر کسی که "غیر اریایی" بود یا اینکه از ارائه اسناد خودداری می کرد از خدمت برکنار می شد. در نتیجه،7 افسر، 8 دانشجوی دانشمده افسری، 28 سرباز، 13 افسر جزء از ارتش ، و 3 افسر، 3 افسر جزء و 4 ملوان از نیروی دریایی به همراه 4 کارمند از وزارت دفاع از کار برکنار شدند. به غیر از "اریش فن مانشتاین" که حرفه 70 نفر به خاطر چیزی که تقصیر انها نبوده است نابود شده است ، هیچ گونه اعتراض دیگری صورت نگرفت. در می 1934، بار دیگر بلومبرگ به ابتکار خود و در جریان "خود نازی سازی"، اقدام به اقتباس از سمبل های نازی در یونیفرم های رایشسوهر کرد. در 1935، بلومبرگ به سختی تلاش کرد تا مطمئن شود که "قوانین دادگاه نورنبرگ" مبنی بر جلوگیری از خدمت و ورود دورگه های یهودی اجرا شود. وزیردفاع و فرمانده OKW، فون بلومبرگ و سه نفر از فرماندهان ارتش در پشت سر در رژه ای به مناسبت تولدش در 1937 بلومبرگ شهرتی به عنوان غلام حلقه به گوش هیتلر به دست اورده بود و از این روی برخی منتقدین وی در ارتش که خیلی به عقاید هیتلر علاقه مند نبودند به وی لقب "شیر دستمال" را دادند. یکی از استثنائات در این مورد در جریان شب دشنه های بلند -30 جون تا 2 جولای 1934- (به حوادث مرگبار قتل ارنست روهم رئیس اس آ و برخی دیگر از فعالین حزب نازی در روزهای پایانی ماه ژوئن و اوایل ماه ژوئیه سال ۱۹۳۴ گفته میشود، که دستگاه تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان آن را کودتای روهم نامید) اتفاق افتاد. در اوایل جون، هیندنبرگ تصمیم گرفت که یا هیتلر برای پایان دادن به تنش سیاسی موجود کاری کند یا وی حکومت نظامی اعلام کرده و کنترل ارتش و دولت را به دست می گرفت. بلومبرگ که مخالف قدرت گرفتن SA بود، از طرف رئیس جمهور مامور اعلام این تصمیم به هیتلر بود. در همان سال، بعد از مرگ هیندنبرگ در 2 اگوست، بلومبرگ در ادامه استراتژی خود نازی سازی، دستور داد تا تمام سربازان ارتش و ملوانان نیروی دریایی، نه به مردم و سرزمین مادری، بلکه به پیشوای جدید-هیتلر- سوگند وفاداری یاد کنند، به نظر می رسد که این امر منجر به محدودیت اعتراض به هیتلر در اینده شد. ایده سوگند وفاداری ایتکار عمل بلومبرگ و رئیس "اداره سربازان" والتر فون رایشنو بود، تمام ارتش به هیتلر سوگند وفاداری شخصی یاد می کردند، خود هیتلر بیشتر از دیگران از این پیشنهات متعجب شد و این مطلب که هیتلر این سوگند را بر ارتش تحمیل کرد درست نیست. نیت بلومبرگ و رایشانو از ادای سوگند نظامی به هیتلر، ایجاد یک تعهد شخی ویژه بین هیتلر و ارتش بود تا هیتلر را هر چه بیشتر به سمت قوای نظامی کشانده و وی را از حزب نازی دور نگه دارند (بلومبرگ بعد ها اقرار کرد که در ان زمان به پیامد ها و عواقب سوگند فکر نکرده بود). فرماندهی کل نیروهای مسلح و وزیر جنگ در سال 1935، پست وزارت دفاع به وزارت جنگ تغییر نام پیدا کرد: بلومبرگ عنوان فرماندهی کل را نیز از نیروهای مسلح حذف کرد. در سال 1936، بلومبرگ وفادار ، اولین فیلیدمارشالی بود که توسط هیتلر انتخاب شد. اگر چه شخص هیتلر به واسطه دیکتاتوری اش فرمانده عالی کل نیروهای مسلح المان بود اما بلومبرگ فرمانده کل نیروهای مسلح زمینی-ورماخت-نیز بود. در دسامبر 1936، زمانی که ژنرال "ویلهام فوپل" –افسر ارشد المان در اسپانیا-تقاضای ارسال 3 لشکر المانی برای نبرد در جنگ داخلی اسپانیا را به عنوان تنها راه پیروزی کرد، در ساختار تصمیم گیری المانی بحرانی ایجاد شد، وزیر امور خارجه وقت کنستانتین فون نویرات به شدت با این تقاضا مخالفت کرد، وی می خواست تا درگیری المان در فرانسه را محدود کند. در جلسه ای که در تاریخ 21 دسامبر 1936 در کاخ صدراعظم با حضور هیتلر ، هرمن گورینگ، بلومبرگ، نورات، ژنرال ورنر فون فریچ، ژنرال والتر وارلیمونت و فوپل برگزار شد، بلومبرگ مخالف نظر فوپل بود و عقیده داشت که ممکن است تلاش همه جانبه المان برای پیروزی در اسپانیا منجر به شروع جنگی جهانی قبل از انکه کشور بتواند خود را به خوبی تسلیح کند شود، و اگر هم چنین چیزی اتفاق نیفتد، پولی را که بهتر است صرف مدرنیزاسیون ارتش شود را در اسپانیا به هدر خواهیم داد. بلومبرگ بر فوپل پیروز شد. متاسفانه نه موقعیت بلومبرگ به عنوان افسر ارشد رایش سوم، هرمن گورینگ، فرمانده نیروی هوایی المان و هاینریش هیملر فرمانده SS را از خود راند و بیزار کرد و باعث شد تا توطعه برکناری وی از قدرت را طراحی کنند. شخص گورینگ، رویای دست یافتن به مقام فرمانده کل ارتش را برای خود داشت. بلومبرگ و جوزف گوبلز-1937 در 5 نوامبر 1937، کنفرانسی بین رهبران ارشد سیاست خارجی و نظامی رایش و شخص هیتلر ، موسوم به ( Hossbach Memorandum) برگزار شد. در این کنفرانس، هیتلر اعلام کرد که زمان جنگ، یا دقیق تر، جنگ ها فرا رسیده است، زیرا هیتلر مجموعه ای از جنگ های منطقه ای در اروپای شرقی و مرکزی را در اینده نزدیک مجسم و پیش بینی می کرد. هیتلر چنین استدلال می کرد که از انجا که این جنگ های برای به دست اوردن فضای حیاتی (زمین و مواد اولیه، یکی از ایدههای سیاسی اصلی آدولف هیتلر، و بخش مهمی از ایدئولوژی نازیها ) و خودبسندگی (معمولاً به وضعیتی گفته میشود که اقتصاد یک نظام سیاسی از پیگیری رسیدن به سرحد صرفاً قابلیتِ خودکفایی، عبور کرده و در اهداف و برنامهریزیها حد انزوای کامل اقتصادی را مدنظر قرار دهد.) لازم هستند و رقابت تسلیحاتی با فرانسه و بریتانیا مجبورمان می کند تا قبل از انکه این کشورها به وضعیتی برسند که نتوان جلوی انها را گرفت، باید زودتر وارد عمل شویم. از انهایی که به این کنفرانس دعوت شده بودند، اعتراضاتی از طرف وزیر امور خارجه کونستانتین فون نورات، بلومبرگ و فرمانده کل ژنرال ورنر فون فریتچ ابراض شد که به علت سیستم اتحاد فرانسه در اروپای شرقی (موسوم به Cordon sanitaire) ، هر گونه حمله المان به اروپای شرقی باعث شروع جنگی با فرانسه می شد، و اگر جنگ فرانکو – با المان شروع می شد، یقینا بریتانیا به جای انکه احتمال شکست فرانسه را نظاره کند، در این نبرد دخالت می کند. علاوه بر این، به این گمان هیتلر که بریتانیا و فرانسه نسبت به این جنگ پیش بینی شده بی تفاوت خواهند بود اعتراض شد، زیرا این کشورها افزایش قدرت تسلیحاتی و نظامی خود را بعد از شکست المان شروع کرده بودند. بلومبرگ، فریتچز و نورا به هیتلر توصیه می کردند تا موقعی که تسلیح دوباره المان تمام شود صبر کند و استراتژی پر خطر جنگ های منطقه ای را که می توانست منجر به جنگی کلی و جهانی شود را قبل از انکه المان اماده شود، دنبال نکند (هیچ کدام از افراد حاضر در این کنفرانس اعتراضی اخلاقی به استراتژی هیتلر نکردند، انها با صرف جنگ موافق بودند اما تنها در مسئله زمان با یکدیگر اختلاف نظر داشتند). بعد از این کنفرانس در نوامبر 1937، بلومبرگ از معدود افرادی بود که که به برنامه های هیتلر برای شروع جنگ اعتراض می کرد و در اوایل 1938 نظرش تغییر کرد. رسوایی و سقوط در ژانویه 1938، زمانی که ژنرال 59 ساله با همسر دوم خود "ارنا گرون" ازدواج گرد، گورینگ و هیملر فرصت مقابله و ضربه زدن به بلومبرگ را یافتند. بلومبرگ از زمان مرگ همسر اولش شارلوت در 1932 بیوه مانده بود. گرون یک منشی و تایپیست 26 ساله بود، اما پلیس برلین پرونده ی کیفری قطور علیه وی و ماردش داشتند. در میان این گزارشات پلیس، این مطلب رویت می شد که در سال 1932 گرون مدل تصاویر پورن بوده که توسط بهودی ها گرفته شده و وی مدتی با انها زندگی می کرده است. این مطلب به گزارش رئیس پلیس برلین ولف-هاینریش فون هلدورف رسید و وی به با این اطلاعت در مورد همسر بلومبرگ به دفتر ویلهم کایتل (رئیس ستاد فرماندهی عالی ورماخت و وزیر جنگ المان در دوران جنگ جهانی دوم) رفت و ابراظ داشت که نمی داند با این اطلاعات چه کند. کایتل فرصتی برای نابودی بلومبرگ را در مقابل خود می دید و به هلدورف گفت که این اطلاعات را به گورینگ بدهد و هلدورف این عمل را انجام داد. گورینگ که به عنوان ساقدوش بلومبرگ در مراسم عروسی حاضر بود از این اطلاعات استفاده کرد تا استدلال کند که بلومبرگ مناسب پست وزارت جنگ نیست. ادعا شده بود که همسر جدید بلومبرگ سابقه فاحشگی دارد، اما این مطلب درست نبود، گورینگ از این سابقه کیفری به نحوی استفاده کرد تا بلومبرگ را بدنام کند. گورینگ موضوع را به اطلاع هیتلر رساند که وی نیز در مراسم عروسی حضور داشت. هیتلر به بلومبرگ دستور داد تا ازدواج را لغو کند تا هم از وقوع رسوایی جلوگیری کند و هم انسجام ارتش را حفظ کند. ازدواج پیش روی دختر بلومبرگ-دوروتی-نیز با چنین رسوایی در خطر قرار می گرفت. وی نامزد "کارل هنز کیتل"، پسر بزگر ویلهم کیتل بود. بلومبرگ نپذیرفت تا ازدواجش را باطل کند اما زمانی که گورینگ تهدید کرد که سابقه همسرش را به اطلاع همه می رساند، بلومبرگ مجبور شد تا در 27 ژانویه 1938 از تمامی پست هایش استعفا دهد تا مانع این امر شود، دخترش در می همان سال ازدواج کرد. در نتیجه این امر، هیتلر شخصا فرماندهی ارتش را به عهده گرفت، وی مقام فرماندهی عالی را حفظ و وزارت جنگ را باطل کرد و فرماندهی عالی نیروهای مسلح (OKW) را تحت کنترل خود دراورد. کیتل در سال 1940 به مقام فیلید مارشالی ارتقا یافت، و دست راست سابق بلومبرگ از طرف هیتلر به عنوان رئیس OKW انتخاب شد. کیتو عملا وزیر جنگ شده بود. چند روز بعد، گورینگ و هیملر، فرمانده کل ارتش ورنر فون فریتچز را به همجنس گرایی متهم کردند. هیتلر از این فرصت های برای بازسازی مجدد ورماخت استفاده کرد. مدتی بعد کیتل تبرئه شد: این قضایا بعد ها به مسئله بلومبرگ-فریتچز معروف شد. بلومبرگ و همسرش به ماه عسلی یک ساله به جزیره Capri ایتالیا رفتند. دریادار اریش ردر (وی تا سال 1943 فرمانده نیروی دریایی المان نازی بود و بعد از استعفا کارل دونیتس به سمت فرمانده نیروی دریایی رسید) تصمیم گرفت که بلومبرگ برای جبران ازدواج خود باید خودکشی کند، وی کاپیتان وانهنهیم را به ایتالیا فرستاد تا بلومبرگ را وادار به خودکشی کند. حتی وانهنهیم در یک مورد اسلحه ای را به سمت بلومبگر گرفت تا وی را وادار به این کار کند اما بلومبرگ نپذیرفت تا به زندگی اش خاتمه دهد. بلومبرگ سالهای جنگ جهانی دوم را در انزوا سپری کرد و در سال 1945 توسط متفقین دستگیر شد. وی در دادگاه نورنبرگ شهادت داد. زندان و مرگ زمانی که بلومبرگ در نورنبرگ بازداشت بود، سلامتی اش رو به افول نهاد و بدتر شد، همکاران سابقش وی را تحقیر و سرزنش می کردند و همسرش نیز قصد ترک وی را داشت. احتمالا نشانه های سرطان از اوایل 1939 در وی بروز کرد. در 12 اکتبر 1945 در یاداشت های روزانه اش اشاره می کند که وزنش به 72 کیلوگرم کاهش یافته است. در فوریه 1946 پزشکان سرطان روده بزرگ وی را تشخیص دادند ، وی هفته های اخر عمر خود را با شکیبایی در افسردگی سپری کرد و غذا نمی خورد. بلومبرگ در 14 مارس 1946 از دنیا رفت و بدون هیچ مراسمی در قبری بی نام دفن شد. بعد ها بقایای جنازه وی سوزانده شده و در اقامتگاهش در Bad Wiessee به خاک سپردند. مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://en.wikipedia.org/wiki/Werner_von_Blomberg استفاده با ذکر منبع بلا مانع است شادی ارواح طیبه امام ، شهدا ، شهدای مدافع حرم (شهدای اتش نشان) سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت سلامتی و تعجیل در فرج اقا ، مولا و صاحب اختیارمون مهدی قائم (عج) و نائب بر حق ایشان امام خامنه ای (مد ضله العالی) 5 صلوات محمدی عنایت کنید 15 بهمن 1395 خورشیدی