jackturbo

مسابقه دل نوشته هایی در مورد شهیدان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=justify]هدف از ایجاد این تاپیک ایجاد بحثی است که بتوان از ذوق هنری دوستان بهره برد حرف های دل شما یادگاری بزرگی است که برای لحظه ای ناب از زندگی شماست شاید عده ای نخواهند مطالبشون به اسمشون باشه در این صورت به بنده PM بزنید تا مطلبتون رو درج کنم. توجه داشته باشید فقط مطالب خودتون فقط خودتون که حاصل فکر شما عشق شما و درک شما از شهداست رو در این تاپیک قرار بدهید هیچ کس حق نداره ایرادی فنی تخصصی املایی با امثالهم به متون ارسالی دوستان بگیره از کسی لینک نخواهید کارگاه بازی نکنید همدیگه رو ضایع نکنید بحث نکنید و ... مرسوم در سایر تاپیک ها این یک قانون است نه خواهش اینجا هر کی که میاد باید یک متنی بنویسه مختص همون لحظه ای که بوده ویژه همون لحظه از خاطرات از ذهنیت ها از تفکرات از هر چیزی یادتون نره این یک دفتر خاطرات برای آینده گان برای اونهایی که در آینده عضو این سایت می شن شاید هم در آینده یک قرعه کشی باشه و یک هدیه ناقابل با هزینه بنده با مدیر سایت هماهنگ نکردم ولی اومدن انشاء الله این کار هم می کنم. یادتون نره اینجا امتحانی نیست ایرادی نیست اشکالی نیست اینجا دل میلیتارهاست اینجا مکانی برای خالی شدنه نمیخواهیم مثل کشیش ها اعتراف بگیریم هدف ما چیزه دیگری است هدف ما رسیدن به آسمانونه حتی با یک خط........[/align]

شرایط جدید با هماهنگی ادمین محترم:

1-دوستان عزیز متون خود را در هر اندازه کوتاه یا بلند به اینجانب ارسال کنید. متون بدون نام توسظ اینجانب منتشر می شود.

2-دوستان قراره این یک مسابقه سراسری باشه و هماهنگی های اون هم توسط برادر سعید ادمین محترم در حال انجامه.

3-قراره از بین شرکت کنندگان بدون در نظر گرفتن دل نوشتشون که هیچ قیمتی براش متصور نیست به تعدای از شرکت کنندگان عزیز به قید قرعه جوایزی به رسم یاد بود اهدا شود.

4-از دوستانی که تو کار گرافیک و طراحی هستند تقاضا داریم یک بنر برای درج در سایر سایت ها برای اطلاع رسانی مسابقه طراحی کنند و یک نسخه به بنده و برادر سعید ادمین محترم سایت بفرستن.

5-هرگونه نظر پیشنهاد یا انتقادی هست با کمال میل پذیرائیم لطفا" pm بزنید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ترانه های زیادی از آنها در طعم سرد خاک باقیمانده ترانه هایی زیادی که به مرور زمان گرمتر می شود در بین بی پرنده ترین درخت ها و بی صداترین آسمان اندوه شبانه آنها رنگ ارغوانی تری به خود می گیرد که در برکه های کوچک زمین از عقیق گمشده ای با تو حرف می زنند از حرمت بوسه مادری که در رد ابروی آنها به جا مانده به من نگاه کن به من نگاه کن با چشمی که کمینگاه ناله ها و اشک های آنهاست با من از وجودت بگو با من از رازهای بزرگت بگو با من از ناله های لحظه پر کشیدنت بگو و در باران ایستادنهایت و تپش گنجشکی در سینه که تو را به پرواز فرا می خواند دوستت دارم و می بارم بر شوره زارها و چتر ها دوستت دارم و می بارم بر عطرها و پلاک ها و با زیباترین صدایی که تو را به لحظه شکوه و جلال فراخواند با من از طعم سرد خام بگو بگو از لحظه پر کشیدنت
ببار ای باران بر صحرای شور دلهای ما ببار بر کوها و کوهپایه های سرد ما که در گرما و سرما وجودمان تو را گم کردیم . گم شدنی به اندازه دل های کوچک ما .........

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/suzrjo.jpg[/img]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسم الله فی الاول والاخر

اقا چرا فقط متن ادبی؟!! طرح گرافیکی، پوستر ،نقاشی،تندیس و ...؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان یک نکته هدف اینه که کسی احساس نکنه خیلی مسابقه تخصصی و از این چیزهای دهن پرکنه هدف اینکه هر کسی که میاد اینجا یک لحطه به شهدا فکر کنه همین می خواد شعر باشه می خواد متن باشه میخواد یک جمله باشه هر چیزی که حرف دل باشه حرف اون قسمت پاک دل مهم اینه فقط همین.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب دوستان مسابقه شروع شده خواهشا متني ننوشته از اينجا نرويد متون رو به بنده ارسال كنيد تاريخ قرعه كشي متعاقبا اعلام ميشود. متون ارسالي در اين تاپيك درج ميشه:

http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=11385

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تاپيك مسابقه دل نوشته هاي اينجاست اينجا شروع يك پايان است نام كسي اينجا نيست اينجا هيچ كس آشنا نيست اينجا ارزش جملات به قافيه شان نيست به نيت شان است اينجا بهترين جاي دنياست. اينجا مكاني است كه سخنان دل بهترينهاست همين جا فرصتي براي خلوت كردن است يك فرصت

خوب دوستان اين تاپيك قراره قفل باشه اگر نظري پيشنهادي انتقادي داريد در اين تاپيك مطرح كنيد:

http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=112671#112671

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شماره ((1))

تقديم به امام شهدا


آيا شود كه غصه اين دل به سر شود...دست دلم ز شوق چونان بال و پر شود.
ديگر مرا به ميكده ميلي نباشد و .......مستم كند صبا چو ز بويش خبر شود.
خورشيد و شب چگونه توان شد كنار هم...هجران به سر رسد چو شب من سحر شود.
فقرم مبين كه دامنم از شوق وصل دوست...دانم ز خون چشم دلم پر گهر شود.
حاجت مرا به گرمي مي نيست زان سبب...اين دل به يك اشارت او پر شرر شود.
هجران چو وصل شد تو فلك بين كه از برم...اشعار غيب خواند و زير و زبر شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من زیاد ادبیاتم خوب نیست ولی با فیلم و تصویر می تونم این کار رو انجام بدم . ایرادی داره؟ icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست من قرار نيست متن آنچناني ادبي باشه دلنوشته معمولا سبك خاصي نداره هر چي تونستي يك خط 2 خط هر چي در ضمن متون به اسم منتشر نميشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من که خیلی از متن های ادبی چیزی بلد نیستم ولی وصیت نامه ی دکتر چمران عالیه هر کی نخونده بخونه تا بدونه رزمنده ی واقعی یعنی کی
متني که در زير مي خوانيد، وصيتنامه اي از سردار رشيد اسلام، شهيد دکتر مصطفي چمران است که خطاب به امام موسي صدر نگاشته شده است. اين وصيتنامه در 29 خرداد سال 1355 تنظيم گرديد يعني در سياه ترين روزهاي جنگ داخلي لبنان، که از يکسو نيروهاي فلسطيني و احزاب چپ لبنان با سوريه درگير شده بودند؛ و از سوي ديگر احزاب دست راستي و در رأس آنها فالانژيستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملي و اسلامي لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنين روزهايي که از آنها به عنوان دومين دوره جنگ داخلي نام برده مي شود، امام صدر به دکتر چمران مأموريت داد تا براي سازماندهي مقاومت شيعيان، راهي شهرک نبعه گردد. و اين وصيتنامه قبل از عزيمت تنظيم گرديد.


وصيت مي کنم …
وصيت مي کنم به کسي که او را بيش از حد دوست مي دارم! به معبودم ! به معشوقم ! به امام موسي صدر! کسي که او را مظهر علي مي دانم! او را وارث حسين مي خوانم! کسي که رمز طايفه شيعه، و افتخار آن، و نماينده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختي، حق طلبي و بالأخره شهادت است! آري به امام موسي وصيت مي کنم …

آري به امام موسي صدر وصيت مي کنم ...


براي مرگ آماده شده ام و اين امري است طبيعي که مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولي براي اولين بار وصيت ميکنم. خوشحالم که در چنين راهي به شهادت مي رسم. خوشحالم که از عالم و ما فيها بريده ام. همه چيز را ترک گفته ام. علايق را زير پا گذاشته ام. قيد و بندها را پاره کرده ام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت ميروم.
از اينکه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشکلاتي سخت دست به گريبان بوده ام، متأسف نيستم. از اينکه آمريکا را ترک گفتم، از اينکه دنياي لذات و راحت طلبي را پشت سر گذاشتم، از اينکه دنياي علم را فراموش کردم، از اينکه از همه زيبائيها و خاطره زن عزيز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نيستم …
از آن دنياي مادي و راحت طلبي گذشتم و به دنياي درد، محروميت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهايي قدم گذاشتم. با محروميت همنشين شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم.
از دنياي سرمايه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم. با تمام اين احوال متأسف نيستم …
تو اي محبوب من، دنيايي جديد به من گشودي که خداي بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمايش کند. تو به من مجال دادي تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهاي بي نظير انساني خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زير پا بگذارم و ارزشهاي الهي را به همگان عرضه کنم، تا راهي جديد و قوي و الهي بنمايانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا ديگر خود را نبينم و خود را نخواهم، جز محبوب کسي را نبينم، جز عشق و فداکاري طريقي نگزينم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قيد و بندهي مادي آزاد شوم…
تو اي محبوب من رمز طايفه اي، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش مي کشي، اتهام و تهمت و هجوم و نفرين و ناسزاي هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل مي کني، کينه هاي گذشته و دشمني هاي تاريخي و حقد و حسدهاي جهان سوز را بر جان مي پذيري، تو فداکاري مي کني، تو از همه چيز خود مي گذري، تو حيات و هستي خود را فداي هدف و اجتماع انسانها مي کني، و دشمنانت در عوض دشنام مي دهند و خيانت مي کنند، به تو تهمتهاي دروغ مي زنند و مردم جاهل را بر تو مي شورانند، و تو اي امام لحظه اي از حق منحرف نمي شوي و عمل به مثل انجام نمي دهي و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوي حقيقت و کمال و قدم بر مي داري، از اين نظر تو نماينده علي (ع) و وارث حسيني… و من افتخار مي کنم که در رکابت مبارزه مي کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت مي نوشم…
اي محبوب من، آخر تو مرا نشناختي!
زيرا حجب و حيا مانع آن بود که من خود را به تو بنمايانم، يا از عشق سخن برانم يا از سوز دروني خود بازگو کنم…
اما من، مني که وصيت مي کنم، مني که تو را دوست مي دارم… آدم ساده اي نيستم! من خداي عشق و پرستشم، من نماينده حق و مظهر فداکاري و گذشت و تواضع و فعاليت و مبارزه ام، آتشفشان درون من کافيست که هر دنيايي را بسوزاند، آتش عشق من به حدي است که قادر است هر دل سنگي را آب کند، فداکاري من به اندازه اي است که کمتر کسي در زندگي به آن درجه رسيده است …
به سه خصلت ممتاز شده ام:
1. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حيات و مماتم مي بارد. در آتش عشق مي سوزم و هدف حيات را جز عشق نمي شناسم. در زندگي جز عشق نمي خواهم، و جز به عشق زنده نيستم.
2. فقر که از قيد همه چيز آزاد و بي نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزاني کنند، تأثيري در من نمي کند.
3. تنهايي که مرا به عرفان اتصال مي دهد. مرا با محروميت آشنا مي کند. کسي که محتاج عشق است، در دنياي تنهايي با محروميتِ عشق مي سوزد. جز خدا کسي نمي تواند انيس شبهاي تار او باشد و جز ستارگان اشکهاي او را پاک نخواهند کرد. جز کوههاي بلند راز و نيازهاي او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر ناله هاي صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انساني مي گردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولي هر چه بيشتر مي گردد، کمتر مي يابد …
کسي که وصيت مي کند آدم ساده اي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سردي و گرمي روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگي ميوه چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارايي همه چيز خود را رها کرده و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آري اي محبوب من، يک چنين کسي با تو وصيت مي کند …
وصيت من درباره مال و منال نيست. زيرا مي داني که چيزي ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسيده، به خاطر احتياجات شخصي چيزي بر نداشته ام. جز زندگي درويشانه چيزي نخواسته ام. حتي زن و بچه ها و پدر و مادر نيز از من چيزي دريافت نکرده اند. آنجا که سر تا پاي وجودم براي تو و حرکت باشد، معلوم است که مايملک من نيز متعلق به تو است.
وصيت من درباره قرض و دين نيست. مديون کسي نيستم، در حالي که به ديگران زياد قرض داده ام. به کسي بدي نکرده ام. در زندگي خود جز محبت، فداکاري، تواضع و احترام نبوده ام. از اين نظر نيز به کسي مديون نيستم …
آري وصيت من درباره اين چيزها نيست …
وصيت من درباره عشق و حيات و وظيفه است …
احساس مي کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسيده است و ديگر فرصتي ندارم که به تو سفارش کنم. وصيت مي کنم، وقتي که جانم را بر کف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با اين دنيا وداع کنم و ديگر تو را نبينم…
تو را دوست مي دارم و اين دوستي بابت احتياج و يا تجارت نيست. در اين دنيا به کسي احتياج ندارم. حتي گاهگاهي از خداي بزرگ نيز احساس بي نيازي مي کنم … از او چيزي نمي طلبم و احساس احتياج نمي کنم. چيزي نمي خواهم، گله اي نمي کنم و آرزوئي ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شايسته عشق و محبتي، و من عشق به تو را قسمتي از عشق به خدا ميدانم. همچنانکه خداي را مي پرستم و عشق مي ورزم، به تو نيز که نماينده او در زميني عشق مي ورزم. و اين عشق ورزيدن همچون نفس کشيدن براي من طبيعي است …
عشق هدف حيات و محرک زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته ام. عشق است که روح مرا به تموج وا مي دارد، قلب مرا به جوش مي آورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر مي کند، مرا از خودخواهي وخودبينيي رهاند، دنياي ديگري حس مي کنم، در عالم وجود محو مي شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده اي زيبابين پيدا مي کنم. لرزش يک برگ، نور يک ستاره دور، موريانه کوچک، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا مي ربايند و از اين عالم به دنياي ديگري مي برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است …
به خاطر عشق است که فداکاري مي کنم. به خاطر عشق است که به دنيا با بي اعتنايي مي نگرم و ابعاد ديگري را مي يابم. به خاطر عشق است که دنيا را زيبا مي بينم و زيبائي را مي پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس مي کنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي کنم …
مي دانم که در اين دنيا به عده زيادي محبت کرده ام، حتي عشق ورزيده ام، ولي جواب بدي ديده ام. عشق را به ضعف تعبير مي کنند و به قول خودشان زرنگي کرده از محبت سوءاستفاده مي نمايند!
اما اين بي خبران نمي دانند که از چه نعمت بزرگي که عشق و محبت است، محرومند. نمي دانند که بزرگترين ابعاد زندگي را درک نکرده اند. نمي دانند که زرنگي آنها جز افلاس و بدبختي و مذلت چيزي نيست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن مي دانم که محبت خويش را از کسي دريغ کنم. حتي اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خيال خود سؤاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، يا در ازاء عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود مي سوزم و لذت مي برم. اين لذت بزرگترين پاداشي است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آيد …
مي دانم که تو هم اي محبوب من، در درياي عشق شنا مي کني. انسانها را دوست مي داري. به همه بي دريغ محبت مي کني. و چه زيادند آنها که از اين محبت سوءاستفاده مي کنند. حتي تو را به تمسخر مي گيرند و به خيال خود تو را گول ميزنند … تو اينها را مي داني ولي در روش خود کوچکترين تغييري نمي دهي … زيرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثير ديگران عشق بورزي و محبت کني. عشق تو فطري است. همچون آفتاب بر همه جا مي تابي و همچون باران برچمن و شوره زار مي باري و تحت تأثير انعکاس سنگدلان قرار نمي گيري …

شهيد دکتر مصطفي چمران در جمع بچه هاي مدرسه صنعتي جبل عامل

درود آتشين من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باريک خودبيني و خودخواهي بيرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فداي عشقت باد، که بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود توست، و ارزنده ترين چيزي است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس ترين خصيصه اي است که در ميزان الهي به حساب مي آيد …


عشق سوزان من فداي عشقت باد
منبع:http://shareh.parsiblog.com/554508.htm

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شماره ((2))
در سكوت سنگها. در ميان شنها و خاكها با صداي تانكها و بمبها در كنار گلها .. آرميده اي! فقط براي من...تويي كه نميشناختمت و نمي شناسمت! در سكوت حرفها..!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شماره ((3))
" آن روز که رفتی مات و مبهوت بودم چشمان خیس تو برایم یادآور شبنم صبحگاهی بود و تن زخمی ات عطر گل های بهاری را در فضا می فشاند . باور نداشتم که دیگر تو را نخواهم دید ...
هنوز هم وقتی در خانه باز می شود منتظرم بیایی و شادی را در اعماق وجودم جاری سازی ، تو را چشم در راهم ای والاترین واژه ایثار و فداکاری ای شهید ..."

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.