Sidad

خون‌هايي كه بر جاده ريخت

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[b]نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران طي 31 سال حاكميت جمهوري اسلامي ايران؛ در مصافي بي امان با اشرار و قاچاقچيان مسلح قرار دارد. مصافي كه طي آن بيش از 20 هزار شهيد و جانباز تقديم انقلاب اسلامي و امنيت شهروندان ايران شده اند.

[color=darkblue]آنچه كه در ادامه مي خوانيد گزارشي است واقعي از لحظاتي از يك درگيري مسلحانه با اشرار مسلح كه در جنوبشرق كشور است.[/color]

اين گزارش تقديم مي شود به شهداي سرافراز نيروي انتظامي و خانواده هاي آنان.[/b]
[align=center] [size=18]
[color=red]خونهايي[/color] كه بر جاده ريخت[/size][/align]

... دو تا از ماشین ها جلوتر رفته بودند. طرف های * هروز . عملیات دو مرتبه لغو شده بود. و حالا بار سوم بود. بچه هایی که جلوتر رفته بودند آنروز طور دیگری بودند. قبل از رفتن با بقیه عکس گرفتند. روبوسی هم کردند. با همه. و در آخر هم دو بار از زیر قرآن رد شدند. هوای غریبی بود.


داشتیم توي بيابان می رفتیم که متوجه شدیم جلویمان دو تا موتوری با چهار سرنشین دارند می روند. منطقه مسکونی بود. فقط می‌شد شک کرد. همین. از منطقه مسكوني گذشتيم. بچه‌ها هنوز هم به موتوري‌ ها مشكوك بودند. فرمانده بسیجی از پشت بیسیم مشغول صحبت بود که ناگهان شب رنگ صبح گرفت. یکی از موتوری ها برگشت و از فاصله ی 20 متری روی ماشین رگبار گرفت.


... درگیری شروع شد. دو تا از بچه ها همان لحظه ی اول مثل برگ خزان از ماشین روی جاده ی خاکی افتادند. یکی از بسیجی ها با دلاوری تيربار گرینفش را روی سقف ماشین گذاشت و شروع کرد به تيراندازي.


دقايقي بعد از اشرار دیگر خبری نبود... مثل همیشه به سوراخ خزیده بودند و گه گاه تیری می انداختند. بچه ها ولی دشت را سِیر می کردند. رگبار مسلسل و موشک آر پی جی بود که دشت را می رفت و می آمد. هُرم نفس مردانه بچه ها دشت را شرمنده کرده بود.


ماشین های پشت سر هم درگیر شدند. دو تاشان که مال بچه های خودمان بود چپ کردند. کسی شهید نشد ولی تا بود، دست و پا و صورت بود که در رفت و شکست و مجروح شد.


ته ماشین ما ولي انگار شتر کشته باشند. شیارهای آبکی خون بچه ها آرام آرام روی جاده می چکید. دو نفري كه زخمي شده بودند را گذاشته بوديم ته ماشين. ناله نمی کردند. فکر می کردی شهید شده اند یا الآن دیگر شهید می شوند. فقط زیر لب گاهی آب می خواستند. نمی شد. حتی اگر کمی هم می خوردند شاید دیگر امیدی به زنده ماندنشان نبود. نه! نمی شد...


جفتشان توی راه به قول خودشان وصیت کردند. و بعد سکوت تا بعد از جراحی در بیمارستان. شكر خدا شهيد نشدند.

صبح شده بود... روی جاده دو تا دریاچه خون مانده بود و کلی پوکه ی فشنگ و چندتا جعبه ی خرج آر پی جی.


هرازگاهی هم چندتا خمپاره ی رنگی در هوا منفجر می شد. بچه های شناسایی بودند که از جلوتر علامت می دادند. رفته بودند رد زنی. شاید اثری از اشرار پیدا کنند. خون بر زمین ریخته بچه ها برای مردم روستاهای کم خانوار اطراف که حالا کم کم سر و کله شان داشت پیدا می شد حکم حِرز را داشت. این را می شد از چشم های مردم فهمید. بهت زده اما مطمئن. "كسي اينجا هست كه سد راه مواد مخدر مي شود"



هرروز: نام منطقه‌اي بياباني در جنوبشرق كشور

منبع: [url=http://alef.ir/1388/content/view/76890/]الف[/url]

[color=red]خوشا به حال آنها که ماندند

به راستی چه وعده ای بهتر از فتح یا شهادت

بدا به حال آنانکه با زمانه رفتند[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از لحاظ كلامي مطلب زيبايي بود اما دلم رو به درد آورد! ياد يكي از شهداي منطقمون افتادم كه در حين درگيري با منافقين شهيد شد. خوش به سعادتشون! icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اينطوري بخوايم تلفات بديم كه از شهداي جنگ تحميلي هم امار شهدامون ميره بالاتر

بايد يكم از تجهيزات پيشرفته تر استفاده كنن وقتي اونا ار پي جي ميزنن نميشه با جيپ كروك و..رفت وسطشون..يه نفر بري خودرو زرهي چيزي..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداوند اونها رو در پناه خودشون حفظ کنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا به خانواده هاشون صبر بده !

فقط می تونم اجرشون با خدا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.