امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

کودتای نقاب

 

به بهانه 19 تیر نگاهی دوباره به پرونده کودتای نافرجام پایگاه هوایی شهید نوژه خبرگزاری فارس: از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا تلاش گسترده‌ای را برای به سازش کشاندن انقلاب یا سقوط آن آغاز کرد.آمریکا به دلیل اطلاعات و تحلیل‌های غلط تصور می‌کرد قادر است در اندک زمانی رویدادهای ایران را همچون دوران پهلوی در اختیار بگیرد؛ بنابراین به انواع حیله‌ها علیه جمهوری اسلامی متوسل شد که یکی از این توطئه‌ها‌‌، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود‌. به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، جمهوری اسلامی ایران در تاریخ پنجم فروردین سال 1358 با خروج از پیمان نظامی «سنتو» اعلام کرد که دیگر حافظ منافع آمریکا در منطقه نیست. آمریکا، به دلیل اطلاعات و تحلیل‌های غلط تصور می‌کرد قادر است در اندک زمانی رویدادهای ایران را همچون دوران پهلوی در اختیار بگیرد؛ بنابراین به انواع حیله‌ها علیه جمهوری اسلامی متوسل شد که یکی از این توطئه‌ها‌‌، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود‌. *برنامه ریزی برای کودتا در دی 1358 یکی از هواداران شاپور بختیار، به نام مهندس قادسی‌، نمودار سازمانی را تهیه کرد و نام آن را نقاب گذاشت، نام نقاب جمع حروف اول «نجات قیام انقلاب بزرگ» بود و سازمان دارای شورایی شامل مسئول تهران، مسئول امور شهرستان‌ها‌، مسئول امور وزارتخانه‌ها، مسئول امور دانشگاه‌ها، انتشارات و تبلیغات‌، مسئول امور ایلات و مسئول امور چریکی بود‌. از نظر مسئولان نقاب، فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور بود و با تصوری که از کودتای 28 مرداد 1332 داشتند فکر می‌کردند با سقوط تهران همه کشور تسلیم آنها می‌شوند. *علت‌های انتخاب پایگاه نوژه سران کودتا برای شروع کار در صدد به اختیار گرفتن یک پایگاه نظامی بر آمدند که دارای هواپیما، به تهران نزدیک، در خارج از شهر، عناصر آن قابل جذب و رهبران عملیات هوایی، با پرسنل و اماکن آن آشنایی داشته باشند. به این ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه برای شروع کودتا انتخاب شد. پایگاه هوایی شهید نوژه در 50 کیلو‌متری شهر همدان و در کنار شهر کبودرآهنگ، دور دسترس مردم قرار داشت و تیمسار محققی، تیمسار سعید مهدیون، سروان حمید نعمتی، سروان ایرج ایران نژاد و چند تن دیگر از سران کودتا در آنجا خدمت کرده بودند و اماکن و پرسنل پایگاه را می‌شناختند‌. این پایگاه قبل از انقلاب به نام «پایگاه شاهرخی» خوانده می‌شد و بعد از انقلاب مدت کوتاهی به «پایگاه حر» نام گرفت، به دنبال شهادت سرهنگ دوم خلبان محمد نوژه از خلبانان فداکار این پایگاه، که در پاسخگویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) برای کمک رسانی به شهید چمران و جلوگیری از سقوط پاوه در تاریخ 25/5/58 به شهادت رسید نام این پایگاه به پایگاه هوایی شهید نوژه تغییر کرد. *ترکیب کودتا‌گران برای تصرف پایگاه نوژه به عنوان کلید عملیات کودتا قرار بود 12 تیم مرکب از یکصد تن از کلاه سبزهای تیپ نوهد ،300 تا 400 نفر از فریب خوردگان ایل بختیاری و 12 نفر راهنما از داخل پایگاه به فرماندهی سرگرد کوروش آذرتاش (فرمانده تیپ 23 نوهد پیش از انقلاب) جهت تصرف پایگاه نوژه وارد عمل شوند‌. طبق نقشه پس از تصرف پایگاه تیمسار محققی برای رهبری عملیات هوایی در اتاق فرماندهی مستقر می‌شد و همزمان سروان حمید نعمتی، سروان محمد ملک، سروان کیومرث آبتین و سروان فرخزاد جهانگیری که هر کدام فرمانده یک تیم بودند اولین اسکادران هوایی را به پرواز در می‌آوردند. این اسکاداران شامل 16 هواپیما از 53 فروند هواپیمای مجهز به سلاح سنگین بود که برای عملیات در نظر گرفته شده بود‌. در طرح کودتا، عملیات هوایی نقش محوری داشت بنابراین هواپیما‌ها باید مسلح به سلاح سنگین و آماده پرواز می شدند. *چگونگی شروع کودتا سران کودتا با ارتش بعثی عراق هماهنگ کردند ـ آن زمان جنگ تحمیلی هنوز آغاز نشده بود اما بین ایران و عراق خصومت وجود داشت ـ که در روز 19 تیر 1359 و در ساعت مقرر وارد حریم هوایی منطقه شوند و در پی عملیات هوایی عراق، آژیر قرمز پایگاه که رمز شروع کودتا بود به صدا درآید و پرسنل هواپیماها را مسلح و آماده پرواز کنند، به طور همزمان خلبانان وابسته به کودتا در ظاهر برای حرکت به سمت مرزها و پاسخ به ارتش عراق و در واقع برای حرکت به سوی تهران و بمباران اهداف از پیش تعیین شده پرواز کنند. *اهداف بمباران با رسیدن هواپیماها به تهران قرار بود بیت حضرت امام(ره)، فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب، پادگان ولی عصر(عج)، پادگان امام حسین(ع) و چند نقطه مهم دیگر بمباران شود‌. پس از بمباران‌های هوایی، هواپیماها باشکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت می‌دادند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند‌. در این مرحله باید صدا وسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه تسخیر شود و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود، طبق برنامه اگر نیروی زمینی موفق نمی‌شد صدا و سیما را تسخیر کند، هواپیماها آنجا را بمباران می‌کردند‌. *افشای کودتا 3 روز مانده به موعد کودتا یکی از خلبانان که برای همکاری انتخاب شده بود، در تهران با سروان حمید نعمتی ملاقات می‌کند، حمید نعمتی به او می‌گوید مأموریت تو بمباران بیت امام (ره) است و ما می‌توانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم . گویا شگردحمید نعمتی این بود که در نخستین دیدار توجیهی کودتا به خلبانان عضوگیری شده چنین جمله‌ای را می گفت تا از میزان آمادگی آنها برای شرکت در کودتا و کشتار میلیونی مردم اطلاع یابد. خلبان یاد شده در مقابل نوع مأموریت و وسعت کشتار مردم غافلگیر و مردد شد، اما به دلیل ترس از سران کودتا نمی‌دانست چه باید کند. وی پس از خروج از خانه حمید نعمتی، تشویش و نگرانی بر او مسلط شده و می‌خواست موضوع را با کسی در میان بگذارد. آن شب در خانه موضوع کودتا را به برادر و مادرش در میان می‌گذارد و مادر که به شدت ناراحت شده بود پاسخ داد: تو نه تنها نباید این کار را بکنی، بلکه باید به انقلابیون خبر دهی و جلوی این کار را بگیری که اگر غیر از این باشد شیرم حلالت نیست. این سخن مادر موجب شد در نخستین دقایق بامداد چهارشنبه خلبان یاد شده تصمیم خود را بگیرد و با پذیرش احتمال کشته شدن توسط سران کودتا، ماجرای کودتا را افشا کند‌. او از خانه خارج می‌شود و پس از پرس و جوها و دوندگی‌های مختلف، حدود اذان صبح منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را یافته و خود را به آنجا می‌رساند‌. مقام معظم رهبری این واقعه را چنین تعریف می‌کنند: شبی حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را به شدت می‌زنند، من رفتم دیدم می‌گویند یک ارتشی آمده و با شما کار واجب دارد، دیدم یک نفر تکیه داده به دیوار، با حال کسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من کار دارید، بلند شد و گفت: بله گفتم: چکار دارید، گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان می گویم... من به حرفش حساس شدم ... احتمال این بود که سوءنیتی داشته باشد اما دیدم نمی‌شود به حرفش گوش نداد ... یک جایی گوشه حیاط نشستیم ... آثار بیخوابی و خیابانگردی و خستگی و هیجان در او پیدا بود. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیمی بر کودتایی گرفته و پولهایی به افراد زیادی داده‌اند، به خود من هم پول داده‌اند ... قرار است جماران و چند جای دیگر را بمباران کنیم پرسیدم: کی قرار است این کودتا انجام شود، گفت: امشب. من دیدم مسئله خیلی جدی است و باید آن را پیگیری کنم، در این بین این احتمال را می‌دادم که یک سیاست باشد و بخواهند ما را سرگرم کنند، اما در عین حال اصل قضیه آنقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، لازم بود آن را پیگیری کنیم. *افشاگری دومین نفر چند ساعت پس از افشای کودتا به وسیله خلبان یاد شده، یکی از درجه داران تیپ 23 نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه می‌کند و پس از افشای کودتا و اعتراف به ابنکه قرار است به همراه عده‌ای دیگر در براندازی جمهوری اسلامی شرکت کند، یک پاکت حاوی بخشی از طرح عملیات کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار می‌دهد، به این ترتیب به فاصله چند ساعت از سوی 2 عنصر جذب شده به کودتا، اقدام به ضد کودتا تبدیل می‌شود و انقلاب در برابر خطری که در چند قدمی‌اش کمین کرده بود آگاه می‌‌شود. این ضد کودتا، گرچه به وسیله 2 فرد که از اقدام یکدیگر بی اطلاع بودند صورت گرفت اما عمل این 2 نفر در واقع ترجمان اراده یک ملت انقلابی برای دفاع از انقلابشان بود. *آغاز عملیات خنثی سازی از همان زمان که احتمال وقوع کودتا احساس شده بود، ستادی مرکب از واحدهای اطلاعات سپاه همدان، گروه مهندسی سپاه همدان، انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مؤمن نیروی زمینی و تیپ نوهد به نام «ستاد خنثی سازی کودتا »تشکیل شد، اما این ستاد اطلاعات مؤثر و دقیقی از کودتا در اختیار نداشت، ولی اطلاعات با افشای کودتا توسط خلبان یاد شده و تا حدود کمتری توسط درجه دار تیپ 23 نوهد، در اختیار ستاد خنثی سازی کودتا قرار گرفت و عملاً از عملیات کودتا، توسط این 2 نفر آگاه شدند. با جمع بندی اطلاعات و تکمیل آن و با اطلاعاتی که از قبل جمع آوری شده بود عملیات مقابله با کودتای قریب الوقوع، به سرعت در دو محور پارک لاله و پایگاه شهید نوژه طرح ریزی شد. پارک لاله محل تجمع 40 تن از خلبانانی بود که قرار بود با اتوبوس به پایگاه هوایی نوژه می‌رفتند و به دیگر خلبانان کودتا می‌پیوستند. عمده نیروهای به کار گرفته شده برای خنثی سازی کودتا، در پایگاه شهید نوژه متمرکز شد و عملیات مربوط به پایگاه نوژه در 2 قسمت داخل و خارج پایگاه به اجرا گذاشته شد. به این ترتیب همزمان با شروع کودتا، نیروهای انقلاب متشکل از برادران سپاهی و پرسنل متعهد و فداکار نیروی هوایی، وارد عمل شدند و آنچنان درسی به خائنان و اربابان مستکبرشان دادند که برای همیشه در تاریخ انقلاب خواهد درخشید. برگرفته از اسناد تاریخ شفاهی انقلاب، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان کتاب کودتای نوژه نوشته محمدی ری شهری، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی. مجله هوايي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
http://media.farsnews.com/Media/8505/Images/jpg/A0214/A0214939.jpg به بهانه 19 تیر نگاهی دوباره به پرونده کودتای نافرجام پایگاه هوایی شهید نوژه خبرگزاری فارس: از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا تلاش گسترده‌ای را برای به سازش کشاندن انقلاب یا سقوط آن آغاز کرد.آمریکا به دلیل اطلاعات و تحلیل‌های غلط تصور می‌کرد قادر است در اندک زمانی رویدادهای ایران را همچون دوران پهلوی در اختیار بگیرد؛ بنابراین به انواع حیله‌ها علیه جمهوری اسلامی متوسل شد که یکی از این توطئه‌ها‌‌، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود‌. به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، جمهوری اسلامی ایران در تاریخ پنجم فروردین سال 1358 با خروج از پیمان نظامی «سنتو» اعلام کرد که دیگر حافظ منافع آمریکا در منطقه نیست. آمریکا، به دلیل اطلاعات و تحلیل‌های غلط تصور می‌کرد قادر است در اندک زمانی رویدادهای ایران را همچون دوران پهلوی در اختیار بگیرد؛ بنابراین به انواع حیله‌ها علیه جمهوری اسلامی متوسل شد که یکی از این توطئه‌ها‌‌، کودتای پایگاه هوایی شهید نوژه بود‌. *برنامه ریزی برای کودتا در دی 1358 یکی از هواداران شاپور بختیار، به نام مهندس قادسی‌، نمودار سازمانی را تهیه کرد و نام آن را نقاب گذاشت، نام نقاب جمع حروف اول «نجات قیام انقلاب بزرگ» بود و سازمان دارای شورایی شامل مسئول تهران، مسئول امور شهرستان‌ها‌، مسئول امور وزارتخانه‌ها، مسئول امور دانشگاه‌ها، انتشارات و تبلیغات‌، مسئول امور ایلات و مسئول امور چریکی بود‌. از نظر مسئولان نقاب، فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور بود و با تصوری که از کودتای 28 مرداد 1332 داشتند فکر می‌کردند با سقوط تهران همه کشور تسلیم آنها می‌شوند. *علت‌های انتخاب پایگاه نوژه سران کودتا برای شروع کار در صدد به اختیار گرفتن یک پایگاه نظامی بر آمدند که دارای هواپیما، به تهران نزدیک، در خارج از شهر، عناصر آن قابل جذب و رهبران عملیات هوایی، با پرسنل و اماکن آن آشنایی داشته باشند. به این ترتیب پایگاه هوایی شهید نوژه برای شروع کودتا انتخاب شد. پایگاه هوایی شهید نوژه در 50 کیلو‌متری شهر همدان و در کنار شهر کبودرآهنگ، دور دسترس مردم قرار داشت و تیمسار محققی، تیمسار سعید مهدیون، سروان حمید نعمتی، سروان ایرج ایران نژاد و چند تن دیگر از سران کودتا در آنجا خدمت کرده بودند و اماکن و پرسنل پایگاه را می‌شناختند‌. این پایگاه قبل از انقلاب به نام «پایگاه شاهرخی» خوانده می‌شد و بعد از انقلاب مدت کوتاهی به «پایگاه حر» نام گرفت، به دنبال شهادت سرهنگ دوم خلبان محمد نوژه از خلبانان فداکار این پایگاه، که در پاسخگویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) برای کمک رسانی به شهید چمران و جلوگیری از سقوط پاوه در تاریخ 25/5/58 به شهادت رسید نام این پایگاه به پایگاه هوایی شهید نوژه تغییر کرد. *ترکیب کودتا‌گران برای تصرف پایگاه نوژه به عنوان کلید عملیات کودتا قرار بود 12 تیم مرکب از یکصد تن از کلاه سبزهای تیپ نوهد ،300 تا 400 نفر از فریب خوردگان ایل بختیاری و 12 نفر راهنما از داخل پایگاه به فرماندهی سرگرد کوروش آذرتاش (فرمانده تیپ 23 نوهد پیش از انقلاب) جهت تصرف پایگاه نوژه وارد عمل شوند‌. طبق نقشه پس از تصرف پایگاه تیمسار محققی برای رهبری عملیات هوایی در اتاق فرماندهی مستقر می‌شد و همزمان سروان حمید نعمتی، سروان محمد ملک، سروان کیومرث آبتین و سروان فرخزاد جهانگیری که هر کدام فرمانده یک تیم بودند اولین اسکادران هوایی را به پرواز در می‌آوردند. این اسکاداران شامل 16 هواپیما از 53 فروند هواپیمای مجهز به سلاح سنگین بود که برای عملیات در نظر گرفته شده بود‌. در طرح کودتا، عملیات هوایی نقش محوری داشت بنابراین هواپیما‌ها باید مسلح به سلاح سنگین و آماده پرواز می شدند. *چگونگی شروع کودتا سران کودتا با ارتش بعثی عراق هماهنگ کردند ـ آن زمان جنگ تحمیلی هنوز آغاز نشده بود اما بین ایران و عراق خصومت وجود داشت ـ که در روز 19 تیر 1359 و در ساعت مقرر وارد حریم هوایی منطقه شوند و در پی عملیات هوایی عراق، آژیر قرمز پایگاه که رمز شروع کودتا بود به صدا درآید و پرسنل هواپیماها را مسلح و آماده پرواز کنند، به طور همزمان خلبانان وابسته به کودتا در ظاهر برای حرکت به سمت مرزها و پاسخ به ارتش عراق و در واقع برای حرکت به سوی تهران و بمباران اهداف از پیش تعیین شده پرواز کنند. *اهداف بمباران با رسیدن هواپیماها به تهران قرار بود بیت حضرت امام(ره)، فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب، پادگان ولی عصر(عج)، پادگان امام حسین(ع) و چند نقطه مهم دیگر بمباران شود‌. پس از بمباران‌های هوایی، هواپیماها باشکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت می‌دادند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند‌. در این مرحله باید صدا وسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه تسخیر شود و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد شود، طبق برنامه اگر نیروی زمینی موفق نمی‌شد صدا و سیما را تسخیر کند، هواپیماها آنجا را بمباران می‌کردند‌. *افشای کودتا 3 روز مانده به موعد کودتا یکی از خلبانان که برای همکاری انتخاب شده بود، در تهران با سروان حمید نعمتی ملاقات می‌کند، حمید نعمتی به او می‌گوید مأموریت تو بمباران بیت امام (ره) است و ما می‌توانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم . گویا شگردحمید نعمتی این بود که در نخستین دیدار توجیهی کودتا به خلبانان عضوگیری شده چنین جمله‌ای را می گفت تا از میزان آمادگی آنها برای شرکت در کودتا و کشتار میلیونی مردم اطلاع یابد. خلبان یاد شده در مقابل نوع مأموریت و وسعت کشتار مردم غافلگیر و مردد شد، اما به دلیل ترس از سران کودتا نمی‌دانست چه باید کند. وی پس از خروج از خانه حمید نعمتی، تشویش و نگرانی بر او مسلط شده و می‌خواست موضوع را با کسی در میان بگذارد. آن شب در خانه موضوع کودتا را به برادر و مادرش در میان می‌گذارد و مادر که به شدت ناراحت شده بود پاسخ داد: تو نه تنها نباید این کار را بکنی، بلکه باید به انقلابیون خبر دهی و جلوی این کار را بگیری که اگر غیر از این باشد شیرم حلالت نیست. این سخن مادر موجب شد در نخستین دقایق بامداد چهارشنبه خلبان یاد شده تصمیم خود را بگیرد و با پذیرش احتمال کشته شدن توسط سران کودتا، ماجرای کودتا را افشا کند‌. او از خانه خارج می‌شود و پس از پرس و جوها و دوندگی‌های مختلف، حدود اذان صبح منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را یافته و خود را به آنجا می‌رساند‌. مقام معظم رهبری این واقعه را چنین تعریف می‌کنند: شبی حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را به شدت می‌زنند، من رفتم دیدم می‌گویند یک ارتشی آمده و با شما کار واجب دارد، دیدم یک نفر تکیه داده به دیوار، با حال کسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من کار دارید، بلند شد و گفت: بله گفتم: چکار دارید، گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان می گویم... من به حرفش حساس شدم ... احتمال این بود که سوءنیتی داشته باشد اما دیدم نمی‌شود به حرفش گوش نداد ... یک جایی گوشه حیاط نشستیم ... آثار بیخوابی و خیابانگردی و خستگی و هیجان در او پیدا بود. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیمی بر کودتایی گرفته و پولهایی به افراد زیادی داده‌اند، به خود من هم پول داده‌اند ... قرار است جماران و چند جای دیگر را بمباران کنیم پرسیدم: کی قرار است این کودتا انجام شود، گفت: امشب. من دیدم مسئله خیلی جدی است و باید آن را پیگیری کنم، در این بین این احتمال را می‌دادم که یک سیاست باشد و بخواهند ما را سرگرم کنند، اما در عین حال اصل قضیه آنقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، لازم بود آن را پیگیری کنیم. *افشاگری دومین نفر چند ساعت پس از افشای کودتا به وسیله خلبان یاد شده، یکی از درجه داران تیپ 23 نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه می‌کند و پس از افشای کودتا و اعتراف به ابنکه قرار است به همراه عده‌ای دیگر در براندازی جمهوری اسلامی شرکت کند، یک پاکت حاوی بخشی از طرح عملیات کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار می‌دهد، به این ترتیب به فاصله چند ساعت از سوی 2 عنصر جذب شده به کودتا، اقدام به ضد کودتا تبدیل می‌شود و انقلاب در برابر خطری که در چند قدمی‌اش کمین کرده بود آگاه می‌‌شود. این ضد کودتا، گرچه به وسیله 2 فرد که از اقدام یکدیگر بی اطلاع بودند صورت گرفت اما عمل این 2 نفر در واقع ترجمان اراده یک ملت انقلابی برای دفاع از انقلابشان بود. *آغاز عملیات خنثی سازی از همان زمان که احتمال وقوع کودتا احساس شده بود، ستادی مرکب از واحدهای اطلاعات سپاه همدان، گروه مهندسی سپاه همدان، انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مؤمن نیروی زمینی و تیپ نوهد به نام «ستاد خنثی سازی کودتا »تشکیل شد، اما این ستاد اطلاعات مؤثر و دقیقی از کودتا در اختیار نداشت، ولی اطلاعات با افشای کودتا توسط خلبان یاد شده و تا حدود کمتری توسط درجه دار تیپ 23 نوهد، در اختیار ستاد خنثی سازی کودتا قرار گرفت و عملاً از عملیات کودتا، توسط این 2 نفر آگاه شدند. با جمع بندی اطلاعات و تکمیل آن و با اطلاعاتی که از قبل جمع آوری شده بود عملیات مقابله با کودتای قریب الوقوع، به سرعت در دو محور پارک لاله و پایگاه شهید نوژه طرح ریزی شد. پارک لاله محل تجمع 40 تن از خلبانانی بود که قرار بود با اتوبوس به پایگاه هوایی نوژه می‌رفتند و به دیگر خلبانان کودتا می‌پیوستند. عمده نیروهای به کار گرفته شده برای خنثی سازی کودتا، در پایگاه شهید نوژه متمرکز شد و عملیات مربوط به پایگاه نوژه در 2 قسمت داخل و خارج پایگاه به اجرا گذاشته شد. به این ترتیب همزمان با شروع کودتا، نیروهای انقلاب متشکل از برادران سپاهی و پرسنل متعهد و فداکار نیروی هوایی، وارد عمل شدند و آنچنان درسی به خائنان و اربابان مستکبرشان دادند که برای همیشه در تاریخ انقلاب خواهد درخشید. برگرفته از اسناد تاریخ شفاهی انقلاب، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان کتاب کودتای نوژه نوشته محمدی ری شهری، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی. مجله هوايي[/quote] من نمي دونيم با اين اوصاف چرا هنوز يك سري از مردم اعدام سران ارتش شاهنشاهي را اقدامي وحشيانه مي دانند؟ آيا اين كار وحشيانه تر از كشتار 5 مليون مردم بي دفاع است؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كساني كه مردم بي گناه به خاك خون كشيدن تا ارباب خودشون آمريكا رو خوشحال كنن حق شون فقط چوبه دار است بس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان لطفا از فارس نیوز عکس نزارید چون پسورد میخاد و صفحات باز نمیشن!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b][align=center]نوژه شهيد است نه نام كودتا![/align][/b]

19 تير ماه سال 59 بود كه خبر كشف و خنثي سازي يك كودتاي نظامي كه قصد براندازي نظام نوپاي جمهوري اسلامي را داشت و اتاق جنگ آن در پايگاه هوايي خلبان شهيد محمد نوژه بود، منتشر مي شود. بر اساس اين اخبار تعداد زيادي از ارتشياني كه عمدتاً نيروهاي كلاه سبز بودند و با پيروزي انقلاب از ايران گريخته و بعداً با كمك دولت عراق به صورت قاچاقي وارد كشور شده بودند، قرار بود با هماهنگي عناصري كه هنوز در ارتش ايران حضور داشتند تحت حمايت دولت ايالات متحده و دولت عراق، با حمله هوايي به بيت امام و دفتر رياست جمهوري و مجلس و چند نقطه مهم ديگر در كشور و واگذاري حكومت به شاپور بختيار دست به كودتاي نظامي بزنند. اين كودتا به خاطر آن كه فرماندهي آن در پايگاه نظامي اي با نام شهيد نوژه بود به كودتاي نوژه معروف گشت. نسل جديد شايد از اين كودتا فقط نام آن را مي شناسند و شايد ندانند كه نوژه نام يك شهيد است!


[b]¤شهيد نوژه كيست؟[/b]
در آستانه سالروز كشف و خنثي سازي اين كودتا بر آن شديم تا پرده از اين مسئله برداريم و شهيد مظلومي چون شهيد محمد نوژه كه به حقيقت در غبار غفلت و كج سليقگي فراموش شده را معرفي كنيم.

[b]شهيد محمد نوژه [/b]
محمد در سال 1324 در شهر تهران متولد شد، خانواده اش متدين و مذهبي بودند و او در ميان اين جمع مهربان و عاشق اهل بيت (ع) پرورش يافت. محمد در سن هفت سالگي به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم رياضي در سال 1342 به پايان رساند و وارد دانشكده افسري شد و پس از اتمام دانشكده افسري جهت طي دوره سامانه هاي كنترل اسلحه به آمريكا رفت و به علت عشق به پرواز به دانشكده خلباني نيروي هوايي راه يافت. محمد دوره مقدماتي پرواز را در ايران و دوره عالي و تكميلي آن را در آمريكا گذراند. در سال 1351 با اخذ نشان و مدرك خلباني در جمع خلبانان (اف:4 ) قرار گرفت. وي در طول سال هاي خدمتش به عنوان افسر سامانه هاي كنترل اسلحه گردان 101 شكاري پايگاه يكم، افسر خلبان شكاري تاكتيكي گردان 31 شكاري پايگاه سوم، رياست شعبه عمليات مشترك و معاون عمليات پايگاه ششم نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي به مردم ايران خدمت كرد. نوژه در مأموريت هاي بسياري در غرب كشور حماسه آفريد و سرانجام در يكي از اين ماموريت ها كه در پي فرمان امام(ره) براي كمك به دكتر مصطفي چمران در سركوب تجزيه طلبان مسلح و در حالي كه روزه بود در (20/5/1358) به پرواز درآمد، ولي هواپيمايش در آسمان كردستان ايران ـ منطقه عمومي پاوه ـ توسط نيروهاي ضد انقلاب سقوط كرد و در سن 34 سالگي به آسمان زيباي شهادت پر كشيد و به شهادت رسيد. در پي اين واقعه و به پاس اولين شهيد نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، پايگاه سوم شكاري همدان به پايگاه شهيد نوژه تغيير نام يافت.
اين پايگاه پيش از اين و در زمان طاغوت به پايگاه «شاهرخي» معروف بود كه مدتي پس از انقلاب به پايگاه«حر» تغيير نام داد. يك سال بعد از شهادت اين خلبان قهرمان، در تاريخ (19/4/1359) شبكه كودتاچيان سلطنت طلب طرفدار شاهپور بختيار موسوم به «شبكه نقاب» و تعدادي از عوامل كودتاچي در اين پايگاه دستگير شدند.
متأسفانه بر اثر عدم دقت رسانه هاي ما از كودتاي شبكه نقاب، به عنوان كودتاي نوژه ياد مي شود!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]با سلام!
كودتاي نوژه خدايي نكرده جسارت به ساحت اين شهيد پركشيده نبودُ بلكه نام اين پايگاه رو به نام نوژه تغيير ميدن و از اون پس اين كودتا رو منتسب به محلي كه درش برنامه ريزي شد ناميدند! يعني كودتا در نوژه به طور خلاصه شد كودتاي نوژه!!!![/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

[align=justify]سرویس دفاع مقدس «تابناک»ـ سردار حاج سعيد (حميد) طايفه نوروز، اکنون از پيشکسوتان جنگ و دفاع مقدس است. او پس از پيروزي انقلاب وارد سپاه پاسداران و پس از مدتي، به فرماندهي سپاه همدان برگزيده شد. در دوران فرماندهي او، کودتاي نوژه رخ می دهد و او با همکاري دلاورمردان سپاه همدان و با توکل به خدا، توانستند درس جاودانه‌اي به ايادي استکبار بدهند.

در ماه‌هاي آغازين جنگ، طايفه نوروز به اسارت دشمن درآمد و فصل جديدي از مقاومت و مردانگي را همراه با هم رزمان خود آغاز کرد و پس از آزادي در سمت‌هاي گوناگونی که آخرين آن رياست ستاد آزادگان کل کشور بود، به خدمت مشغول شد و هم اکنون به افتخار بازنشستگي نایل آمده است؛ طايفه نوروز، فرمانده ميداني عمليات خنثي سازي کودتاي نوژه بود. در اين مصاحبه، بخشي از رخدادهای آن روز را از زبان ايشان مي‌خوانيم.

• به عنوان نخستین پرسش به اختصار ماهيت و کشف کودتاي نوژه را توضيح دهيد؟

اگر کودتاي نوژه را به دو بخش عمده تقسيم کنيم، اين كودتاي نظامي _ که از نظر آنها نقاب نام گرفته بود و قرار بود، عملياتش در پايگاه شهيد نوژه همدان صورت بگيرد _ يک قسمت کشف و بخش دوم خنثي شدن عمليات بود. در کشف هيچ يک از واحدهاي اطلاعاتي ايران، دخل و تصرفي نداشتند، مگر آن کساني که برگزیده شده بودند که در اين عمليات و در اين کودتا شرکت کنند. به شکل خيلي خاصي مي‌شود گفت که جمهوري اسلامي در برابر کودتاي نوژه کاملا غافل بود.
شب پیش از کودتا، خلباني مي‌رود خدمت ‌حضرت آيت‌الله خامنه‌اي و به ايشان از اين کودتا خبر مي‌دهد. هنگامی که از اين خبر آگاه مي‌شوند، بسيار منقلب مي‌شوند و در خاطراتي که خود آقا اشاره مي‌کنند، مي‌روند خدمت حضرت امام و البته نکته جالب اينجاست که با شور و هيجان و منقلب بودن مي‌روند خدمت ايشان و اصرار مي‌کنند که امام خانه را ترک کنند؛ اين جمله‌هايي است که خود آقا در يک مصاحبه‌اي مي‌فرمايند؛ «ما ديگه دل دل مي‌زديم. عصري آمديم شوراي انقلاب، آقاي هاشمي هم در جريان بود. مي‌ديديم دل آنجا آرام نمي‌گيره، از امام دلم مي‌خواست که کمک بگيرم. به آقا هاشمي گفتم، بريم خدمت امام و بگيم که امشب چه قضيه قرار است انجام بگيره. من و آقاي هاشمي با هم ديگر سوار ماشين شديم، رفتيم جماران خدمت امام. گفتيم با امام کار واجبي داريم و رفتيم و گفتيم چنين قضيه‌اي در شرف انجام است و شما امشب در جماران نمانيد. امام با دقت گوش دادند، ولي با کمال خونسردي گفتند: نه. ما بنا کرديم به اصرار کردن، بلکه التماس کردن، خواهش مي‌کنيم از اينجا بيرون برويد؛ خطرناک است و چنين خواهد شد. ايشان مصر و قرص گفتند: نه. وقتي ديدند که ما خيلي اصرار مي‌کنيم، گفتند: شما از من نگران نباشيد. من امشب برايم چيزي پيش نخواهد آمد، در حالی که سه تيم سه اسکادران هوايي يا سه تا هواپيما مي‌خواستند بروند، فقط جماران را بکوبند.»



خب این که حضرت امام از کجا اين را می دانسته که اين قدر محکم مخالفت مي‌کند حال آن که اين عزيزان این همه به او اصرار مي‌کنند که در جماران نباشند، بنده اعتقاد دارم امداد امداد و الهام و توکل الهي بود.

• اينکه از زمان و محل وقوع اين کودتا اطلاعي در دست نبود، يک بحث است و اينکه آيا اشراف اطلاعاتي بر مجموع تحرکات آنها نبود، بحث ديگري است.

نه ديگر تنها يک روز پیش از زمان کودتا، افسري که منقلب شده بود، مي‌رود پيش مادرش و به برادر کوچکترش اين قضيه را مي‌گوید که مادر با همان فهم و درکش مي‌گويد من شيرم را حلالت نمي‌کنم ‌اگه نروي بگويي و به این ترتیب، هم او مي‌آيد خدمت مقام معظم رهبري و قضيه را لو مي‌دهد.

عزيز ديگري هم که نفوذي در ميان کودتاچيان بود و من او را نمي‌شناختم که تنها شهيد اين عمليات هم هست، به گونه‌اي ديگر اطلاع داشت؛ جريان شهادت ايشان را بعدا توضيح مي‌دهم.

• مسئوليت شما در آن زمان چه بود؟

فرمانده سپاه همدان بودم و همچنين فرماندهي عمليات سپاه همدان را همزمان بر عهده داشتم، چون مسئول عمليات ما در کردستان شهيد شده بود.

• شما به عنوان فرمانده سپاه همدان، چگونه از تصميم بر وقوع کودتا آگاه شديد؟

صبح روز پیش از کودتا ساعت 10 صبح بود که گفتند: برادر نوروزي، دو نفر آمدند که با تو کار دارند. گفتم: بيايند داخل. وقتي آمدند، گفتند ما مي‌خواهيم شما را خصوصي ملاقات کنيم. ما اتاق را خلوت کرديم و آنها فکر ميکنم عزيزي بود به نام برادر رضوان که از اطلاعات سپاه و از تهران آمده بود و يک درجه‌دار دیگر که گمان کنم يا کلاه سبز بود يا از تيپ «نوهد». گفتند که قرار است امشب پايگاه شهيد نوژه به دست کودتاچيان اشغال شود و فردا عملياتي ضد نظام و پايگاه‌هاي خاصي انجام بگيرد و سيصد «سورتي» پرواز صورت بگيرد و جماران را سه مرتبه بکوبند و جاهاي ديگري که نام آورد که مراکز قدرت و مراکز تصميم گيري در مملکت بودند، مجلس بود، کميته بود، سپاه بود و اينها را می خواستند بکوبند.

هنگامی که اين خبر را دادند، حقيقتا شوکه شدم. گفتم: چه زماني؟ گفتند: همين امشب. يک بار ديگر پرسيدم، امشب يا فردا صبح؟ گفتند: ‌بله. همين امشب عمليات صورت مي‌گيرد و فردا پس از تسخير پادگان شهيد نوژه، عمليات اصلي را آغاز مي‌کنند. من گفتم: يعني الان ما مي‌توانيم کاري بکنيم که اين خبر را به من مي‌دهيد؟ گفتند: شرايط چنين است. ما هم همين ديروز با خبر شديم و خودمان را رسانديم به شما.

• آن موقع فرمانده کل سپاه و مسئول اطلاعات سپاه چه کساني بودند؟

فرمانده سپاه احتمالا برادر منصوري و مسئول اطلاعات هم برادر محسن بودند.
خلاصه ديديم که چاره‌اي نيست و بايد کاری کنیم. همه بچه‌ها را آماده باش صد در صدي داديم و گفتيم تمام بچه‌ها را دعوت کنند به سپاه و بلافاصله ذخيره‌هايي را که داشتيم هم فراخوان کرديم. تعدادي از بچه‌ها را با تلفن با ماشين مأمور کرديم که بروند تا آنجا که مي‌توانند نيرو جمع کنند و ما هم تلاش کرديم تا عصر، قرار عملياتي بگذاريم براي خنثي کردن اين کودتا؛ به گمانم آن روز ما توانستيمپنجاه تا شصت نفر از بچه‌ها را ما جمع کنيم.

• از شهرستان‌ها يا از همدان؟

تنها از همدان، چون فرصتي نبود و بعد هم بر پایه اطلاعاتي که عزيزاني که از تهران آمدند و به ما دادند، طرح عملياتي ريختيم. گفتند کساني که قرار است کودتا را انجام دهند، در يک نقطه‌اي نزديک پايگاه شهيد نوژه که کارخانه شن و ماسه بود، آنجا تجمع مي‌کنند و بر پایه طرح عملياتي که خودشان داشتند، وارد پايگاه نوژه مي‌شوند و پايگاه را تسخير مي‌کنند. اينها ورزيده‌ترين افراد ارتش آن زمان بودند؛ يعني تيپ «نوهد»، کلاه سبزها و آنهايي که دوره بسيار بالاي تخصصي ديده بودند. ما عمده نيروهايمان را فرستاديم و بر پایه طرح خودمان به محلی که در آنجا افراد با ماشين‌هاي مختلف برای آغاز عملیات جمع مي‌شوند و به این ترتیب، ما آن محل را تقريباً با بیست تا سی نفر محاصره کرديم.

• يعني آنها متوجه تحرکات شما نبودند؟

نه، پیش از اينکه تاريکي شب برسد، رفتيم و مسير عملياتي آن نقطه را مشخص و افراد را چينش کرديم و به همه روستاهاي محل هم خبر داديم که اتفاقي دارد در پايگاه نوژه مي‌افتد، هشيار باشيد و هر خبري شد، به گشت‌هاي ما _ که ‌ اينجا هستند _ اطلاع بدهيد. سر سه راه پادگان نوژه هم يک ايست بازرسي گذاشتيم. تعداد 78 تا 10 گشت از سه راه ساوه تا پايگاه نوژه همدان گشت مي‌زدند.

خلاصه آن که به واحدهاي ژاندارمري که پليس راه بودند هم اطلاع داديم که يک محموله قاچاق دارد مي‌آيد؛ اما روشن نگفتيم چون اطميناني نبود. به ياد دارم آخرين واحدهايي که از سپاه همدان خارج شدند، ما در سپاه را قفل کرديم و رفتيم. فقط يک نفر ماند که پاي تلفن‌ها باشد و بي سيم‌هاي درب و داغاني که داشتيم را جواب بدهد. بعد ديگر ما شروع کرديم به گشت زني. خود من هم يک واحد گشتي اختيار کردم و به اين سه چهار محل‌ها سرکشي مي‌کردم. در راه به هم علامت مي‌داديم و مي‌ايستاديم و رهنمودها و اطلاعاتي که داشتيم، با هم مبادله مي‌کرديم.



يکي از واحدهاي گشت ما متوجه يک ون شد. بر پایه اطلاعات برادراني که از تهران آمده بودند و به ما دادند، کودتاچيان، کفش هاي ورزشي نو به پا داشتند و دارای تعدادي ون‌‌هاي نو صفر کيلومتر که به وسيله يک کاميون حمل مي‌شدند. يکي از گشت‌هاي ما که سرگروه آن شهيد مجيدي بود، متوجه مي‌شود و اينها را نگه مي‌دارد و دستگير مي کند. کسي که فرماندهي اين عمليات را بر عهده داشت، داخل همان ماشين بود؛ استواري به نام محمدي يا احمدي، دقيق يادم نيست. ماجرا به این شکل بوده که وقتي از ماشين پياده شان مي‌کنند، اين شخص موفق مي‌شود تيم ما را خلع سلاح کند و سه بار اسلحه‌اي را که از دست بچه‌هاي ما گرفته و چکانده ولي شليک نشده بود.

در اين فاصله، يکي از بچه‌ها اسلحه‌اش را برمي‌دارد و به طرف اين شخص تيراندازي مي‌کند که با مهارت بسيار بالايي از معرکه درمي‌رود. در حين اين درگيري که آنجا رخ مي‌دهد، يک نفر از بچه‌ها به نام مجيدي _ که نفوذي در بين آنها بود _ آنجا شهيد مي‌شود و چند نفر از کودتاچيان کشته مي‌شوند. اين شهيد درجه‌دار تيپ هوابرد بود که در حين شهادت به من گفت: «من در ميان آينها نفوذي هستم، برويد دنبالشان».

• يعني شما قبلا او را نمي‌شناختيد؟

نه. نمي‌شناختم. فقط لحظه‌هاي آخر عمرش بالاي سرش نشستم. درگيري که تمام شد، گشت من به آنجا رسيد. ديدم يکي سر جاده ايستاده؛ بنابراین، ما با احتياط نزديک شديم و تقريباً مي‌شود گفت که در بغل من جان داد. آن قاتل فرار مي‌کند و بچه‌هاي گشت ما هم دنبال او مي‌روند. جنازه‌هاي کودتاچيان آنجا افتاده بود و به علاوهِ شهيد ما.

نکته جالب اينجاست که اين شخص و اين فرمانده عمليات که چترباز بوده و چترش را رها مي‌کرد، مي‌پريد و به شاه احترام ميگذاشت و ورزيده‌ترين نفر اينها بود و وقتي فرار کرد تا صبح مي‌دوید، در صورتي که با محل تجمع خودشان، فقط 500 متر فاصله داشت. تا صبح مي‌دود و اينها را پيدا نمي‌کند و خسته و درمانده مي‌آيد کنار زمين يونجه زاری و مي‌خوابد که يک پيرمردي با دامادش داشتند زمينشان را آبياري مي‌‌کردند.

توي تاريک و روشنای صبح مي‌ببينندش. به واسطه خبري که ما داده بوديم، پیرمرد به دامادش مي‌گويد، او آنجا خوابيده و اسلحه اش هم کنارش است. هر دو بيل داشتند؛ يکي بيلش را مي‌گذارد زمين. پيرمرد مي‌گويد تو اسلحه اش را از دستش بگير، من هم اگر بلند شد با بيل مي‌زنمش. جالبه بزرگترين نظامي اين مجموعه را که قرار بوده عمليات را رهبري کند با بيل پيرمرد اصلاً فلج مي‌شود. بعد وقتي که آوردندش پيش ما، گريه مي‌کرد مثل ابر بهار، مي‌گفت: ببينيد من را کي اسير کرده.

يکي از اينها که ما دستگيرشان کرديم، وقتي آوردندش در سپاه، اين درجه‌دار عزيزي که از تهران اومده بود، مي‌گفت خيلي مواظب اين باشيد، چرا که اگر دستش را باز کنيم، همين ساختمان را خراب مي‌کند. من نگاه به چهره اش کردم، حقيقتاً انگار سالهاست که مرده بود. صدايش کردم، گفتم: چه مي‌خواهي؟ گفت: دستهايم را باز کن. گفتم: دستهايش را باز کنيد. گفتم: چه مي‌خواهي؟ گفت: غذا، ‌آب. بهش داديم و بعد خيلي با آرامش و طمأنينه خاصي که همه ما تحت تأثير قرار گرفتيم، گفت: من ديدم انقلاب را شما نگه نمي‌داريد که پاسدار انقلابيد. ماها ديديم انقلاب را کس ديگري نگه مي‌دارد. کس ديگه حامي اين انقلاب است. بعد گفت: همه ما را اعدام کنيد، اول از همه من را اعدام کنيد. ما به حقيقت همه از خائنين به ارزش‌هاي اين مملکتيم. نه تنها به اين رژيم خيانت مي‌کنيم، ما بلکه به تک تک اين مردم داريم خيانت مي‌کنيم، چون اين انقلاب و مردم را خداوند دارد حمايت مي‌کند.

• شعاع دستگيري کودتاچيان در همين مسير نوژه تا همدان بود يا درون شهر و پايگاه هم رفتيد؟

بله، ما تعدادي که توي جاده دستگير کرديم و اطلاعاتي که از اينها گرفتيم در همان جا، همين ‌طور اطلاعاتي به ما مي‌دادند. ما نه دستگاه شکنجه داشتيم، نه بزني، نه بکشي. گفتند اينها بناست از پادگان نوژه پرواز کنند؛ خلبان فلان، خلبان فلان، خلبان فلاني. ما شروع کرديم رفتيم داخل پايگاه و شروع کرديم دستگيري و تقريبا پنجاه تا شصت نفر را دستگير کرديم.

هم همدان و تو نوژه، به ویژه در پايگاه و خلبانان و ديگر ديديم که نه، دستگيري‌هاي ما دارد تعدادش مي‌رود بالا و با اطلاعاتي که اينها دارند مي‌دهند، من به تهران زنگ زدم و به برادر محسن گفتم: برادر محسن، اوضاع اين گونه است. اگر ما بخواهيم ادامه بدهيم، اين همکاري با اين کودتاچيان خيلي گسترده است و حتي همان جا متوجه شديم لشکر 92 اهواز قرار است، صبح همان روزي که عمليات هوايي شان را انجام مي‌دهند، عمل کنند که فرمانده و جانشين اين لشکر به نام‌هاي بهرامي و علي مرادي از عوامل اين کودتا بودند. جالب است وقتي که ما اسير شديم، يک روز ديديم که چند تا ماشين بنز آمد و افسران ارشد ايراني پياده شدند و رفتند به قرارگاه فرمانده اردوگاه رومادي.

• يعني همان افسران فراري دوره طاغوت و کودتا؟

بله، سوت داخل باش زدند. ما رفتيم داخل و سپس شروع کردند به خواندن نام افرادي از لشکر 92 اهواز که جزو اسرا بودن و يکي يکي مي‌بردند به درون مقر فرماندهي اردوگاه. از آسايشگاه ما هم يک نفر را صدا کردند که خودش را قبلا راننده آمبولانس معرفي کرده بود. او رفته بود آنجا، همکارانش مي‌دانستند اين فرمانده تانک بوده، اما خودش را راننده آمبولانس معرفي کرده بود. بعد آمد داخل آسايشگاه و گفت رفتم آنجا؛ بهرامي بود و علي مرادي، فرمانده و جانشين لشکر 92 که ‌گفت مادر فلان فلان شده فحش مي‌داد تو راننده آمبولانسي؟ تو که فرمانده تانکي.

گفت: من اصلاً تو را نمي‌شناسم. من راننده آمبولانسم نه فرمانده تانک. يک درجه‌دار نمي‌ دانم اهل کجا، آن افسران آمده بودند براي تشکيل ارتش رهايي بخش ايران (آرا) يارگيري مي‌کردند که نظامياني که از مملکت فرار کرده‌اند به علاوه آن تعدادي که در اردوگاه اسير شده بودند، جذب مي‌کردند که به کمک ارتش عراق به خاک ايران حمله کنند و بر پایه آن توانمندي‌هاي اطلاعاتي که داشتند، مي‌توانستند بسيار موفق شوند؛ درست مثل مرصاد منافقين؛ يعني اين طرح همان سال اول جنگ توسط ارتش رهايي بخش، به فرماندهي آريانا يا اويسي ريخته شد.

يکي از اين دو تا بود فرمانده اش بودند؛ الان در ذهنم نيست. وقتي که اينها آمدند، بر خودم واجب دانستم اين خبر را به ايران بدهم. من نه کشف رمز داشتم نه دسترسي به جايي. نامه‌اي نوشتم براي همسرم و در نامه گفتم كه به محمد نوري بگوييد آن ماشيني كه آن شب من زدم شيشه‌ اش را شكستم، حالا آمدند تاوان مي‌خواهند، حالا داستان چه بود؟



شب كودتا در تعقيب و گريزهايي که من انجام مي‌دادم، يك ماشين فرار كرد. من با سه نفر ديگر دنبالش كرديم. من نشستم سوار ماشين پشت فرمان و با سرعت دنبال اين ماشين رفتيم. حالا ماشين آن نو صفر كيلومتر، ماشين ما هم از اين ماشين‌هاي لكنتي كه از اداره‌‌ها گرفته بوديم. خلاصه ما با ترفندي سر يک پيچي با نور اضافه كردن و اينها، ماشين ترسيد که ما رسيديم از ماشين پياده شد. ما هم پياده شديم من نشانه گرفتم با كلت 45 ميليمتري ريا، راننده را كه حالا الله بختكي درست نشونه زديم شيشه عقبش شكست رفت خورد به كتف راننده. آنها فرصت داشتند و فرار كردند تا صبح در بيابان دويده بودند و خسته و کوفته صبح آمده بودند، سر جاده و ما خودمان سوارشان كرديم. اين اشاره به اين داستان بود كه گفتم به محمد نوري بگویيد كه: «محمد نوري چه كسي بود؟»

محمد نوري آن موقع مدير داخلي يا مسئول اطلاعات سپاه همدان بود و الان از خدمتگزاران صادق و توانمند در سطوح بالاي نيروي انتظامي است.

گفتم: بگو اين طوري شده و آنها آمدند اينجا غرامت مي‌خواهند. بعد شروع كردم در نامه‌ به نوشتن کلمات مبهم و نامفهومي. وقتي اين نامه مي‌آ‌يد مي‌فهمند كه اين نامه چيزهايي توش هست، دقيق روشن نيست و كلمات غلطي در اين نامه نوشته شده. اين نامه را مي‌برند مي‌دهند به محمد نوري چون اون موقع مسئول اطلاعات سپاه همدان بود. ايشان مي‌آورد كرمانشاه پيش همين سردار لطفيان که مسئول اطلاعات غرب بود و اين نامه مي‌رود به شوراي امنيت كشور و من با خواندن ده بيست تا آية‌الكرسي نوشتم كه سرهنگ، علي مرادي، بهرامي، ارتش رهايي بخش و... و... همچين خيالي دارند با غلط نوشتن بعضي از كلمات تا برسانم كه داستان اينجوريه و خيلي جالب اينها آنچنان رمزي نبود. با نگاه كردن سطحي ‌فهيمدند كه روي اين حروف نظر هست؛ در برگشت از اسارت، حروف را كه كنار هم گذاشتند، داستان را برايشان گفتم و فهمیدند. وقتي كه ما در بازرسي ستاد کل بودم، امير لطفيان شد فرمانده ما در معاونت بازرسي. من را كه ديد، به آغوش گرفت. گفت: دلم مي‌خواست تو را ببينم. گفتم: چطور؟ گفت: اين نامه تو كه از اسارت آمد به شواري امنيت کشور ما برديمش گفتيم به اين مي‌گن پاسدار كه از توي اسارتم هم دارد كار مي‌كند و اين خبري كه تو به ما دادي، به راحتي ما توانستيم آن حركت را خنثي كنيم و در نطفه خفه اش كنيم؛ اين بود داستاني كه آنجا اتفاق افتاده بود.

• در حين گشت زني و انجام عمليات، ارتباط شما با مرکز چگونه بود؛ يعني دستور و گزارش ها چگونه رد و بدل مي‌شد؟

ما چون امكانات كافي نداشتيم با سرعت‌هاي سرسام آوري كه توي جاده مي‌رفتيم، خودمان مثل پيك عمل مي‌كرديم. به اين گشت مي‌گفتيم تو برو آنجا به آن گشت مي‌گفتيم برو به محل تجمع، ما هيچ اميدي نداشتيم كه بتوانيم موفق بشويم. من تعداد خاصي از بچه‌ها را خودم مي‌شناختمشان که از لحاظ اخلاقي و توانمندي دو تا تيم فرستادم داخل پايگاه نوژه و گفتم اگر ما موفق شديم که فبها، اگر هم موفق نشديم، يقيناً بدانيد كه تمام ما بيرون كشته شديم و هر كسي خواست برود طرف اين شيلترهاي هواپيما مرد، زن، بزرگ، پير، جوان، هر كس نزديك هواپيما شد، شما بزنيد و حتي هواپيماها را هم منهدم كنيد. همچنين دستوري داديم كه اين بچه‌ها كوله پشتيهايشان را پر كردند از فشنگ و رفتند داخل پايگاه و بحمدالله کار به آنجا نكشيد و از هم پاشيدند و در اين از هم پاشيدگي شان، ما حداکثر استفاده را كرديم؛ يعني اينها حتي نتوانستند دو حركت از آن طرح عمليات كه با آن وسعت با آن دقت و محقق و مرزبان و آدم‌هاي خيلي گنده و خادم و دنبال اين قضيه بودند، که حتي دو حركتشان را با همديگر انجام بدهند و اين دستگيري‌ها را ما انجام داديم.

• خب آقاي طايف نوروز، اين گزارش های لحظه به لحظه را شما به چه کسي مي‌داديد؟ آیا از تهران هم گزارش مي‌خواستند؟

[با خنده] باز هم اگر از اين تلفن‌هاي همراه بود خوب بود، دو تا بي‌سيم درب و داغون داشتيم كه گذاشته بودن آن كنار كه با هم تماس داشته باشند. نهايتا نماز صبح را در جاده‌ها خوانديم. ما از آنجا شروع كرديم زنگ زديم به برادر محسن كه برادر محسن به حول قوت پرودگار و باز هم مي‌گویم به حول قوت پروردگار و به حول قوت پروردگار نه هيچ کدام از ماها، عمليات کوتاچيان خنثي شد.

• در اين فاصله‌اي كه از صبح به شما خبر دادند تا فردا صبح كه نماز خوانديد به آقا محسن خبر داديد؟ هيچ تماسي از تهران با شما يا خود شما با تهران نداشتيد؟

چرا، بعد که برگشتيم سپاه، ديگر با اين تلفن هاي كابل، تلفنهاي معمولي با تهران تماس گرفتيم و گرفتم برادر رضوان تماس گرفت كه از اطلاعات سپاه مرکز بود. از بچه‌هايي بود كه قبلاً زنداني سياسي بود كه با برادر محسن كار مي‌كرد، اطلاعات را با هم رد و بدل مي‌كردند. بعد ما گزارش تهيه كرديم و آمديم. يادم است فرداي آن روز داشتم مي‌رفتم تهران كه گزارش بدهم به مجموعه فرماندهي سپاه، راديوي ماشين را باز کردم. آقاي هاشمي داشت اولتيماتوم مي‌داد به ساواكي‌ها كه بس کنيد، ديگه بسه.

• از پاسداران آن دوره سپاه همدان در جريان جنگ تحميلي کسي شهيد شد؟ خوب است در سالروز اين حادثه از افتخارآفرينان آن روز يادي شود.

بله، مي‌شود گفت همه بچه‌هاي آن روز سپاه همدان که در جنگ شهيد، اسير يا جانباز شدند همان عزيزان خنثي کننده کودتاي نوژه بودند.

يک خاطره جالب يادم آمد، يکي از پاسداران تيم گشت که مسئول سرکوب محل کودتاچيان بود، عقرب زده بود. صدايش كردم. ديدم دستش ورم كرده سياه شده. گفتم: بيا برويم بيمارستان. گفت: من نمي‌‌روم. اگر بناست كشته بشوم، بگذار همين‌جا كشته بشوم. هر چه اصرار كرديم، اصلاً زير بار نرفت. خلاصه در آن تاريكي شب كه كمين كرده بودند، يكي از بچه‌ها آمد بالاي دستش را بست و با يک چاقو دستش را فشار داد. يک مقدار خون خارج شد و حالش بهتر شد.
در هر صورت، پس از پايان عمليات، من به تهران رفتم و گزارش مفصلي به برادر محسن و فرمانده کل وقت سپاه دادم.

لينك خبر : http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=108068[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.