najaf47

بخشی خاطرات این حقیر(نجف47) ازیکی ازعملیاتهایی که حضور داشتم دردفاع مقدس+ تصاویر

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

دستت درد نكنه . خيلي جالب بود .

ولي ما رو اينجوري تو كف نذار ... يا اصلا از يه قضيه چيزي نگو ... يا اگه ميگي تا آخرش رو بگو
[quote]همینجا بود که هلی کوپتر عراقی رو هم زدیم که برامون قبلش اشتباهی آذوقه انداخته بود که قصه اش مفصله.....[/quote]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نجف جان دستت درد نكنه
از ان خيارا چيزيم براتون انداخت ان هلكوپتر نجف جان icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون برادر نجف چیزی بغیر از تشکر نمی تونم بگم هر چند خاطرات حاوی تلخی و شیرینی های خاص خودش هست ولی یاد آوری خاطرات تلخی هایی رو برای انسان تداعی می کنه در هر حال ممنون

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام حاج نجف دستت طلا

[quote]همینجا بود که هلی کوپتر عراقی رو هم زدیم که برامون قبلش اشتباهی آذوقه انداخته بود[/quote]

حاجي اين بنده خدا رو نميزديد شايد بازم اذوقه ميفرستاد..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نجف جان بی صبرانه منتظر ادامه مطلب هستم - دستت درد نکنه - این تاپیک انشاالله بشه مرجعی از خاطرات شما در اینترنت - یا علی .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دست شما برادر نجف درد نكنه.اين تاپيك بايد حالا حالاها ادامه داشته باشه ها...انشا الله.ما منتظر بقيش هستيم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون جناب نجف

یک سوالی برام پیش آمد:
در اون زمان که عملیات در شب بوده شما تجهیزات دید در شب که نداشتید ، چجوری میجنگیدید؟
از روی آتش اونها گرا میگرفتید؟ منور مینداختید؟ چکار میکردید؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نجف عزيز واقعا شما ها مايه افتخار اين سرزمين هستيد بخدا وقتي خاطراتت رو مي خوندم بد جوري منقلب شدم

واقعا براي اين دلاوري ها كلمات معادل و كاملي نيست كه ادم بيان كنه اجرشون با سيد الشهدا
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ممنون جناب نجف

یک سوالی برام پیش آمد:
در اون زمان که عملیات در شب بوده شما تجهیزات دید در شب که نداشتید ، چجوری میجنگیدید؟
از روی آتش اونها گرا میگرفتید؟ منور مینداختید؟ چکار میکردید؟[/quote]

بسمه تعالی

با سلام

اول از عنایت و لطف همه دوستان تشکر ویژه میکنم. و از همه ممنونم. حقیر خودم رو لایق این همه لطف دوستان نمیدونم. امیدوارم که رهرو خوبی برای دوستان شهیدمون باشیم...

بلیز جان سوال خوبی کردی که لازمه بابتش توضیح بدم.
معمولاً شبهای عملیات اونی که مهاجمه تمام سعیش اینه که از تاریکی شب بخوبی استفاده کنه و دشمن رو غافلگیر. و اونی که به دفاع وادار میشه بیشتر برای روشن کردن صحنه نبرد و بهتر کردن وضعیت دید خودش اقدام میکنه که در این صورت برای مهاجم هم طبعاً وضعیت دید در شب عالی میشه .
این مقدمه کلی رو گفتم که راحت تر مطلب روشن بشه. در تمام عملیاتهایی که حقیر حضور داشتم و به عینه تجربه کردم(28 تا عملیات در طول شش سال حضوری که داشتم) با آغاز عملیات و تهاجم نیروهای ما عراقیا با هلی کوپتر و یا هواپیما اقدام به زدن منوّر خوشه ای میکردن . اون هم به تعداد زیاد در پهنه آسمان تمام محور های صحنه نبرد. این توضیح رو لازم میدونم که بگم که هر منور خوشه ای تشکیل شده بود از تعداد حدود(کمی زیاد وکم) 50 منور بزرگ و بسیار قوی و نورانی (با نور نارنجی شبیه همین چراغهای بلوارها و خیابانها که از بخار سدیم هستش) که به هم متصل بودند و فکر کنم علاوه بر اینکه هر خوشه چتر جدا داشته یه چتر بزرگ همه گیر هم داشتن و به مدت قریب به یک ساعت طول میکشید تا پایین بیان و خاموش بشن. جالبه که بدونین از این دسته منورهای خوشه ای 50 عددی ، وقتی آسمون صحنه نبرد و عملیات رو نگاه میکردی تا چشم کار میکرد پُر بود و اگه تخمین میزدی شاید بیش از صد تا از این منور های 50 تایی زده بودن که شاید باور نکنین ولی منطقه رو مثل روز روشن میکرد( اگر بخوام خوب براتون تداعیش کنم باید بگم که مثل اینکه برید زیر یدونه از این چراغهای خیابونی بخار سدیم (از اون بزرگاش) و درست موقعی که زیرش هستین وضعیت دیدتون چطوریه؟ همونطوری.)

در ضمن حتماً ادامه خاطره از والفجر یک رو انشاءالله بزودی برای دوستان مینویسم که از شرمندگیتون یه جوری در بیام......


یا علی مدد.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقا نجف شما مرد بزرگی هستی و مطمنن یه جنگجوی به تمام معنا خداحفضتون کنه icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت همه دوستان علي الخصوص شما، برادر نجف بزرگوار.
به خدا شرمنده كردين منو! icon_eek
دستتون واقعا درد نكنه! خداييش اينقدر منقلب شدم اشكام بي اراده ميريخت تا متنتون تموم بشه!
خدا روح دوستاتونو قرين رحمت كنه! چه آدماي بزگواري هستين شما و شهداي همرزمتون!
وقتي قصه اين خليفه هاي زميني رو ميشنوم خيلي از خودم خجالت ميكشم كه زير سايه لطف و بخشندگيشون،‌چه ناسپاسي ها و قدر ناشناسي هايي ازم سر زده!
تورو خدا ببخشينم كه شما رو به خاطر خودخواهي خودم به زحمت انداختم و خستتون كردم! اما خاصيت نسل من اينه! ديگه نميذاريم سرمايه هايي مثل شما از كفمون بره!
مشتاقانه منتظر بقيه اش هستم! icon_cheesygrin
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نجف جان واقعا عالی بود دستت درد نکنه. ولی خودمونیم عجب سر نترسی داشتیا خداییش چطوری میل 17 زدی. کلنل بیا اینقدر دنبال تک تیرندازا نباش. بیا دوره میل 17 زنی نجف رو تایپیکش کنیم. icon_cheesygrin
اقایی نجف جان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.