RezaKiani

نقش شنود و رمزشکنی در نبرد میدوی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

در اوایل مارس 1942، استراتژیستهای نظامی ژاپن به خاطر نتایجی که در مرحله آغازین جنگ کسب کرده بودند سربلند بودند. آنها تقریبا به تمام اهداف برنامه ریزی شده خود رسیده بودند. ژاپن به کنترل مناطق آسیای جنوب شرقی و جنوب غربی اقیانوس آرام ،که سرشار از منابع طبیعی بودند، نائل شده بود و در همان زمان نقاط استراتژیکی اطراف آن نواحی را ،که به آنها توان یک دفاع محیطی قوی را می بخشید، در دست داشت. در اواخر فوریه ژاپنی ها تولید نفت، کائوچو، قلع و بوکسیت را با موفقیت در شرق آسیا شروع کردند. آنها یک خط دفاعی محیطی ساختند که از جزایر "کوریل" آغاز شده و به سمت جنوب شرق کشیده می شد و یا عبور از "ویک"،"گوام"،"گیلبرت" به جزایر مارشال می رسید و سپس با گذشتن از سواحل شمالی "گینه نو" به غرب می چرخید. این خط دفاعی در قسمت جنوبی "جاوا"، "سوماترا"، مالزی، تایلند و برمه رادربرمی گرفت و به مرز هندوستان منتهی می شد.

تنها هدفی که دستیابی به آن این موفقیتها را کامل می کرد تصرف فیلیپین بود. اما متفقین در فیلیپین به خط دفاعی خود عقب نشسته بودند و منتظر گذر زمان بودند. در این مرحله، ژاپنی ها به صورت عملی نیروهای انگلیس و هلند را در جنوب شرقی آسیا نابود کردند و تنها با ایالات متحده ای که در اثر حمله نابهنگام "پرل هاربر" زمین گیر شده بود سرو کار داشتند.

به هرحال و با وجود اینکه اولین مرحله عملیات استراتژی آنها کامل شده بود، فرماندهی عالی ژاپن در باره هدف بعدی خود هنوز تصمیمی نگرفته بود. در ستاد نیروی دریایی طرفداران دو استراتژی متفاوت در برابر هم صف آرایی کرده بودند. دسته اول اعتقاد داشتند که باید به سمت غرب برای تصرف سیلان اقدام کرد و سرانجام در خاورمیانه به نیروهای آلمان پیوست. دسته دوم می خواستند که با تصرف "بندر مورسبی" ،در ساحل جنوبی، استرالیا را منزوی کنند و سپس به تسخیر "کالدونیای جدید"، "ساموآ" و "فیجی" بپردازند. این تهاجم باید از جایی آغاز می شد که خطوط تدارکاتی متفقین به سمت استرالیا را از هم بگسلد تا سرانجام بتوان تهاجم به سمت استرالیا را آغازکرد.

درحالیکه ستاد نیروی دریایی درگیر بحث در مورد این پیشنهادهای متفاوت بود، دریاسالار "ایزوروکو یاماموتو" ،طراح حمله به پرل هاربر، در فکر تهاجمی دیگر بود. دیدگاه جنگی یاماموتو هیچگاه با دیگر استراتژیستهای ژاپنی یکسان نبود. او اظهارکرده بود که ژاپن در 6ماه اول جنگ بسیار خوب عمل کرده است اما اگر عملیات بیش از 18ماه طول می کشید او نمی توانست موفقیت نهایی را تضمین کند. از دید او تنها امید ژاپن برای رسیدن به موفقیت در یک پیروزی سریع همراه با انهدام ناوگان اقیانوس آرام آمریکا دیده می شد. اگر این امر محقق می شد، ممکن بود که بتوان آمریکا را برای رسیدن به یک توافقنامه ،که برتری ژاپن را در جنوب شرقی آسیا و غرب اقیانوس آرام به رسمیت بشناسد، به پای میز مذاکره کشاند. اما اگر به آمریکا فرصت این داده می شد که از ظرفیتهای صنعتی خود به صورت کامل بهره برداری کند، آن وقت بود که باید در پیروزی ژاپن به صورت جدی شک کرد. این عقایدی بود که پشت تصمیم یاماموتو در حمله به پرل هاربر قرارداشتند. اما ناوهای هواپیمابر آمریکایی در پرل هاربر از چنگ ژاپنی ها گریختند و هنوز توانایی این را داشتند که زمان کافی برای بسیج شدن را برای آمریکایی ها بخرند. برای یاماموتو انهدام ناوهای هواپیمابر آمریکایی اولین اولویت بود.

برای بهره برداری از وضعیت موجود، یاماموتو باور داشت که او باید به جایی حمله کند که آمریکا مجبور شود با تمام نیروهای در دسترسش از آنجا دفاع کند. هیچکدام از نقشه هایی که ستاد نیروی دریایی تهیه کرده بود نمی توانست توجه آمریکایی ها را به خود جلب کند. شاید که آمریکایی ها نه در مسیر استرالیا و نه سریلانکا هیچ مقاومتی نمی کردند اما امکان نداشت که با تصرف جزایر مرجانی "میدوی" موافقت کنند چرا که اشغال میدوی موجودیت آمریکا در اقیانوس آرام را تهدید می کرد. ناوگان آمریکا مجبور بود که برای دفاع از میدوی از لاک دفاعی خود خارج شود.

استدلالهایی که دربرابر عملیات میدوی یاماموتو توسط ستاد نیروی دریایی ارائه شدند نتوانستند او را از این حمله باز دارند. هنگامی که به نظر می رسید که تصمیم گیری به بن بست رسیده است سرهنگ دوم "جیمز دولیتل" با بی-25 هایش از ناو هواپیمابر "هورنت" به پرواز درآمد و توکیو را بمباران کرد. اگرچه تهاجم او خسارت جدی به ژاپن وارد نکرد اما فشار روانی عظیمی را بر مردم و مسئولین این کشور واردکرد. بالاخره ستاد نیروی دریایی تهدید مطرح شده توسط ادامه موجودیت ناوهای هواپیمابر آمریکایی را درک کرد و عملیات میدوی را تصویب کرد. برای جلب کردن نظر افراد ستاد نیروی دریایی، یاماموتو ناوهای هواپیمابر "شوکاکو" و "زویکاکو" را در اختیارشان قرار داد تا عملیات بندر مورسبی مورد علاقه افراد ستاد انجام نیز شود و یک حمله فریب آمیز به جزایر "آلوتیان" را به عملیات میدوی اضافه کرد. هر دو ناوهواپیمابر فرستاده شده به عملیات مورسبی باید برای عملیات میدوی بازمی گشتند ولی در نبرد "کورال سی" هر دوی آنها هدف قرارگرفتند و برای نبرد میدوی عملیاتی نبودند.

هنگامی که نبرد میدوی به انتها رسید در حقیقت بزرگترین ناوگان تاریخ وارد بزرگترین تله نظامی تاریخ شده بود. ژاپنی ها ابتدا یک کمربند از زیردریایی هایشان بین هاوایی ومیدوی مستقرکردند تا عزیمت ناوگان آمریکا را از پرل هاربر گزارش کنند و سپس به نبرد بپیوندند. 5 گروه تاکتیکی بزرگ درگیر نبرد بودند: "ناوگان پیشرفته"، "اولین گروه رزمی هواپیمابر"، "گروه اشغال میدوی"، "بدنه اصلی"، و "گروه شمالی". روی هم رفته ژاپنی ها حدود 200 فروند کشتی و 700 فروند هواپیما در این عملیات بکارگرفتند. این ناوگان 11 فروند نبردناو، 8 فروند ناوهواپیمابر، 23فروند رزمناو، 65فروند ناوشکن و 20 فروند زیردریایی را دربر می گرفت. اولین گروه رزمی هواپیمابر موظف بود دفاع میدوی را سرکوب کند تا پس از آن گروه اشغال بتوانند جزایر را تصرف می کرد. بدنه اصلی ،به فرماندهی شخص یاماموتو، در عقب منتظر می ماند. هنگامی که ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده به قصد دفاع از میدوی از پرل هاربر خارج می شد زیردریایی ها باید به بدنه اصلی هشدار می دادند. آنگاه بدنه اصلی به موقعیت مناسب حرکت می کرد و درکمین نیروهای کمکی آمریکا می نشست. پس از آن عناصر گروه شمالی باید به جناح دشمن نزدیک می شدند و برتری عددی خردکننده آنها باید ناوگان آمریکا را درهم می کوبید.

درحالیکه ژاپنی ها در مورد شایستگی های عملیاتهای پیشنهاد شده بحث می کردند نیروی دریایی آمریکا سعی می کرد تا نیروهایش را برای مقابله با حمله آینده ژاپنی ها آماده می کرد اما آنها نمی دانستند که حمله بعدی ژاپن کجا و کی آغاز می شود. این امر از دو جهت اهمیت داشت. اول اینکه، آمریکا تصمیم گرفته بود که در اقیانوس آرام موضع دفاعی بگیرد، پس ناچار بودند صبرکنند و در برابر حمله ژاپن واکنش نشان دهند. دلیل دوم اینکه آمریکایی ها درحالیکه تصمیم گرفته بودند توسط نیروها و سلاح هایی ناکافی از خط هاوایی-استرالیا دفاع کنند، تنها یک شانس واقعی داشتند و آن این بود که بتوانند در محل صحیح و زمان صحیح نیروهای اندکشان را متمرکز کنند.

تحت این شرایط، نقش فعالیتهای اطلاعاتی بیش از پیش حیاتی شد. اگرچه برآوردی صحیح از مقاصد ژاپنی ها ، پیروزی در هر نبردی را تضمین نمی کرد اما نبود هیچ گونه اطلاعات یا تحلیل های غلط می توانست به یک فاجعه منتهی شود. در آن زمان منابع اطلاعاتی-شناسایی سنتی مانند اسرای جنگی و اسناد به دست آماده در دسترس نیروی دریایی نبودند. اکنون تنها منبع اطلاعاتی در دسترس آمریکایی ها مخابرات حریف بود. واحد اطلاعات بیسیم نیروی دریایی ، که "او.پی-20 جی" یا "کامینت" communications intelligence )COMINT)نیز نامیده می شود، مسئولیت تهیه اطلاعات از مخابرات نیروی دریایی ژاپن را برعهده داشت. این مأموریت شامل شنود ارتباطات بیسیم دشمن، شکستن رمز آنها، ترجمه متن آشکارشده و تحلیل کردن نتایج برای فرماندهان بود.

در ابتدای جنگ سیگنالهای دشمن توسط ایستگاه هایی مستقر در هاوایی، فیلیپین، گوآم و جزایر "بریج" و نیز شبکه گسترده ای از جهت یابهای رادیویی شنود می شدند. همچنین مراکز پردازش اطلاعات این واحد در هاوایی، گوآم و فیلیپین مستقربودند که در آنها اطلاعات شنود شده تجزیه و تحلیل می شد. چهارمین مرکز پردازش اطلاعات بعدها در ساختمان اصلی نیروی دریایی در واشنگتن بوجود آمد.

به صورتی ثابت اطلاعات به دست آمده در این مراکز مبادله می شد. آنها علاوه بر اطلاعات هر نوع اطلاعات تکنیکی دیگر را ،مانند رمزها و کلیدهای رمز کشف شده، را به هم رد می کردند. دو نوع از اطلاعات وجود داشت؛ اطلاعات کشف رمزشده ،که از متن پیامها به دست می آمدند، و اطلاعات ترافیک مخابرات که از بیرون پیام به دست می آمدند. هر دو نوع این اطلاعات در نبردهای کورال سی و میدوی نقشی حیاتی بازی کردند.

در مارس 1942، کامینت شرایط سختی داشت. این واحد 2 مرکز از 3 مرکز شنود خود در اقیانوس آرام ،فیلیپین و گوآم، را از دست داده بود و تنها مرکز هاوایی برایش باقی مانده بود. این مرکز نیز به صورتی بحرانی فاقد تجهیزات مدرن بود.

همانقدر که این مشکلات جدی بودند به نظر می رسید راه هایی برای غلبه بر آنها وجود دارد. تا هنگامی که بسیج همگانی افراد و تجهیزات بیشتری را درخدمت جنگ قرار نداده بود نبوغ آمریکایی ها باید از عهده این مشکلات برمی آمد. اما مشکلی وجود داشت که رویارویی با آن تنها توسط نتایج مثبت امکان داشت. چون کامینت هنوز تازه تأسیس بود و در شرایط جنگی آزموده نشده بود بعضی از نظامیان در ارزش آن شک داشتند. آیا کامینت می توانست اطلاعات قابل استفاده ای بیابد؟ آیا این اطلاعات به موقع به دست برنامه ریزان و استراتژیستها خواهندرسید؟ بعضی از آنها اعتقاد کمی به کامینت داشتند چرا که باور داشتند آنها در دادن اعلام خطر مناسب در حمله به پرل هاربر تعلل کرده اند. چه آمریکایی ها از منظر حرفه ای ارزش کامینت را درک می کردند یا نه، هنوز از دید بسیاری کامینت با ارزش می نمود.

هنوز به درستی معلوم نیست که دقیقا از چه هنگام کامینت اولین گام خود را به سوی موفقیت نهایی برداشت. کامینت با کشف حمله ژاپنی ها به بندر مورسبی و "تولاگی" ناوگان دشمن را به پرتگاه کورال سی هدایت کردند. امروز می دانیم که در 25مارس پیام زیر که به واحدهای ژاپنی ارسال شده بود توسط کامینت شنود شد:
"تمام گروه های حمله عملیات را در روز بیست و ششم با ... ادامه دهند. گروه حمله 2# به پشتیبانی وظیفه اصلی ادامه داده و از کمک جنگنده ها استفاده کند. گروه حمله 5# در عملیات آر.زد.پی و به همراه دیده بانهایی که اطراف شما را نگهبانی می دهند. گروه حمله5# حمله به آر.زد.پی را ادامه دهد و ... و در محدوده شما نگهبانی دهد."

"آر.زد.پی" رمز معرف بندر مورسبی بود. در ابتدای آوریل، اطلاعات کشف رمز شده و اطلاعاتی که از تحلیل ترافیک مخابرات به دست آمده بودند ماهیت و هدف حمله ژاپنی ها را آشکار می ساختند. کامینت حرکت روزانه هواپیماها، کشتی ها، تجهیزات و افرادی که برای کسب آمادگی حمله به کورال سی به "رابائول" وارد می شدند را ثبت می کرد.

سپس در 24 آوریل پیام زیر شنود شد:
تغییر واحد ارتباطات تراک 3#، برای نیروی دریایی لیست #117 خوانده شود، در25 آوریل صفحه پنجم بین کانا1 و کانا6 دستورات زیر وارد شوند:
کانا1 ناوگان ام.او
کانا2 گروه اشغال کننده ام.او
کانا3 گروه اشغال کننده ام.او...
کانا4 گروه حمله ام.او
کانا5 گروه اشغال کننده آر.زد.پی
کانا6 گروه اشغال کننده ام.او
کانا7 گروه اشغال کننده آر.اکس.بی
کانا8 گروه اشغال کننده آر.وای
ام.او دابلیو.آی#... نیروی پایگاه سوم مخصوص
آی.ان.ای#... نیروی پایگاه پنجم مخصوص

کامینت "ام.او" را به عنوان دیگر رمز نشاندهنده بندرمورسبی شناسایی کرده بود. رمز "آر.اکس.بی" معرف "تولگایی" بود و "آر.وای" هنوز ناشناخته مانده بود اگرچه گمان می کردند که باید منظور از آن مجمع الجزایر "گیلبرت" باشد. در اینجا تصویر روشنی از حوزه حمله ژاپنی ها به دست آمد.

بر اساس پیامی که زمان حرکت کشتی ها را مشخص می کرد، کامینت زمان شروع حمله ژاپنی ها را هفته اول ماه می تخمین زده بود.

مردی که نیاز فوری به این اطلاعات داشت دریاسالار "چسترنیمیتز" بود. افسر اطلاعاتی او دریابان "ادوین لایتون" هرروز با فرمانده "راچفورد" افسر متصدی واحد کامینت مستقر در هاوایی تماس داشت. لایتون نیمیتز را به صورت روزانه با گزارشهای اطلاعاتی، پیامهای کشف رمز شده و خلاصه تجزیه ترافیک اطلاعات تغذیه می کرد. او وظیفه داشت تا دریاسالار را از هرگونه اطلاعات فوری کامینت در هر زمان و بدون وقفه آگاه کند.

در روز 29آوریل، برای نیمیتز اطلاعات کافی تهیه شده بود تا بتواند نیروهایش را اعزام کند. در آن زمان ناوهای هواپیمابر "لکزینگتون" و "یورک تاون" تحت فرماندهی دریابان "فرانک جک فلچر" به سمت کورال سی گسیل شدند. آنها دستور داشتند تا از پیشروی بیشتر دشمن را به سمت گینه نو و محدوده جزایر سلیمان سدکنند.
تاریخ نویسان عموما نتیجه نبرد کورال سی را از نظر تاکتیکی مساوی می دانند. آمریکا تناژ بیشتری ،شامل هواپیمابر لکزینگتون، را از دست داد. ژاپنی ها هواپیمابر کوچک "سوهو" را از دست دادند و هواپیمابر شوکاکو خسارت زیادی دید و هواپیمابر زویکاکو با اینکه صدمه ای ندید بیشتر هواپیماها و خلبانانش را از دست داد. از دید استراتژیکی این اولین توقف بزرگ ژاپنی ها از ابتدای جنگ بود. به علاوه، صدمات و تلفاتی که به هواپیمابرهای شوکاکو و زویکاکو وارد شد آنها را از عملیات در میدوی باز داشت. بدین گونه یاماموتو مجبور بود با قدرت هجومی که تا یک سوم کاهش یافته بود به میدوی برود.

جدا از ملاحظات تاکتیکی و استراتژیکی، نبرد کورال سی یک پیروزی معنی دار برای کامینت بود. کامینت اولین امتحانش را در زیر آتش پس داد و ثابت کرد که می تواند اطلاعات صحیح را در زمانی مناسب تهیه کند.

اما حتی قبل از اینکه دو نیروی متخاصم در کورال سی رویاروی شوند یک مبارزه بزرگتر برای کامینت شکل گرفته بود، دریاسالار یاماموتو در حال جمع آوری نیروهایش برای عملیات میدوی بود.

از بیش از هزاران پیام کشف رمزشده که نشان می دادند منظور ژاپنی ها حمله به میدوی و در تله انداختن ناوگان اقیانوس آرام آمریکا است کمتراز یکصد پیام توسط تاریخ نویسان یافت شده اند. بنابراین نمی توان رابطه دقیق بین کامینت و تصمیمات گرفته شده توسط نیمیتز و دیگران را دریافت. به هرحال، مدارک کافی برای اثبات متقاعدکننده بودن این پیامها وجود دارد و با حق شناسی نسبت به کامینت، نیمیتز به خوبی می دانست که نقشه ژاپنی ها چیست و در نتیجه او قادر بود که کمینی برای کمین کنندگان ترتیب دهد.

یادداشتهای موجود نشان می دهند که تا حدود روز یازدهم می کامینت از تمام مقاصد ژاپنی ها آگاه بود مگر از عملیات بندر مورسبی. آنها می دانستند که احتمالا بین 20می و 20 ژوئن عملیات دیگری نیز قرار است که اجرا شود. آنها در ضمن می دانستند که ژاپنی ها یک نیروی "آ" و یک نیروی ضربت ،احتمالا به عنوان قسمتی از حمله جدید، تشکیل داده اند. اما آنها اهداف، تاریخ دقیق حمله و یا ترکیب نیروهای دشمن را نمی دانستند.

در سه هفته ابتدایی ماه می، تحلیل ترافیک اطلاعات نشان داد که ناوگان اول، دوم و پنجم احتمالا درگیر این عملیات جدید هستند. یک پیام شنودشده در تاریخ 6 می بدشگون تر می نمود:

"به علت نیاز به کامل کردن آماده سازی برای عملیات؟؟؟ افراد جایگزین را مستقیما به پایگاه های مشخص شده زیر انتقال دهید:
به پایگاه کاگوشیما برای آکاگی و شوکاکو
به پایگاه؟؟؟ برای کاگا، زویکاکو و سوریو
؟؟؟ برای ریوجو و کیریو
برای ریوکاکو هرجا که افسر فرمانده دستور دهد."

این فهرست تقریبا تمام ناوهای هواپیمابر بزرگ ژاپن ،به علاوه هواپیمابر سبک ریوجو ، را دربرمی گرفت. اگر قرار بود تمام آنها تنها در یک عملیات به خدمت گرفته شوند ناوگانی در ابعادی بی سابقه را تشکیل می دادند.

نیمیتز 4 فروند هواپیمابر دراختیار داشت؛ لکزینگتون و یورکتاون ،که قبلا به سوی کورال سی اعزام شده بودند، و هورنت و اینترپرایز، که به عنوان نیروی کمکی در راه کورال سی بودند. اگر نیمیتز می خواست با این تهدید جدید ژاپن مقابله کند به نیروهای کمکی بیشتری نیاز داشت. درنتیجه در روز 9 می پیامهای زیر را ارسال کرد:

"از: فرماندهی کل اقیانوس آرام #090031 9 می 1942
به: ستاد نیروی دریایی
اتمام و آماده سازی ساراتوگا ضروری است تا در تاریخ 20 فوریه ملاقات شود. درخواست می شود آنها اگر عملی باشد جلوانداخته شوند. خدمت آنها فورا مورد نیاز است. توصیه."

درطی نبرد کورال سی و روزهایی که بلافاصله پس از آن آمد، کامینت اطلاعات اضافه ای در مورد عملیات جدید ، بویژه درباره نیروهای بکارگرفته شده، تهیه کرد. کامینت تأیید کرد که گروه سوم هواپیمابر بکارگرفته شده است واحتمالا گروه های اول و دوم هواپیمابر، اگرچه مشخص شد که گروه آبی-خاکی مشترک نیروی دریایی و زمینی در سایپان تشکیل شده است، در اواخر ماه می آنجا را ترک خواهندکرد.

اما هنوز اشاره ای مبنی بر اینکه این نیروها به کجا خواهند رفت در پیام های ژاپنی ها وجود نداشت. در 12می، برای نیمیتز مشخص شد که ژاپنی ها نقشه کشیده اند تا عملیاتی را در 21 می انجام دهند و در آن حدود 3 فروند نبردناو و 2 تا4 فروند هواپیمابر را به خدمت خواهد گرفت. هدف آنها احتمالا "اوآهو" بود. فردای آن روز دو پیام معنی دار کشف رمز شدند. در یکی از آنها ، یک کشتی ژاپنی درخواست کرده بود تا 8 نقشه به سایپان فرستاده شده و برایش نگهداری شوند. یکی از نقشه ها شناسایی نشد اما 7 نقشه دیگر متعلق به جزایر حوزه هاوایی بودند.

دومین پیام اولین کلید حقیقی برای یافتن اهداف حمله ژاپنی ها را به دست داد:
"در ادامه برنامه گوشو مارو ؟؟؟ باید در ساحل ایمیجا تمام بارش را پیاده کند و تجهیزات هوایی و تدارکات ایمیجا (واحد هواپیمای آبنشین) را بارگیری کند و از طریق سونکا به سایپان برود. بعدا مرا از اندیشه حرکاتتان در باره گروه اشغال کننده آگاه کنید.

گروه سوم هوایی تجهیزات و خدمه زمینی اش را بارگیری کرده و به سوی خدمه زمینی آ.اف به راه افتد. قطعات و تجهیزات باید با رسیدن گوشو مارو هرچه زودتر در آن کشتی بارگیری شود."

کامینت می دانست که "آ.اف" رمزی است که ژاپنی ها برای نمایش یک موقعیت مشخص شده جغرافیایی بکار می برند. آنها معادلهای تعدادی از این حروف اختصاری ،مانند "آر.زد.پی" برای بندر مورسبی، "آر" برای رابائول، "پی.اس" برای سایپان و "آ.اچ" برای اوآهو ، را کشف کرده بودند. اما هنوز منظور از آ.اف نامفهوم بود. به این علت درباره اینکه ژاپنی ها به کجا حمله خواهند کرد عقاید گوناگونی بوجود آمده بود. راچفورد و لایتون اعتقاد داشتند که آ.اف رمز ویژه میدوی است. آنها کشف کرده بودند که حروف "آ" بیشتر برای اشاره به موقعیتهایی در حوزه هاوایی بکارمی روند و بنابر این فرض می کردند که آ.اف نیز باید در این ناحیه واقع شده باشد. در حالیکه این فرض شکل می گرفت میدوی امکانی مناسب به نظر می رسید. میدوی پایگاهی استراتژیک بود که بندر و تاسیسات هواپیماهای آبنشین ممتازی را دربر داشت و احتمالا بهترین هدف نظامی در خارج از اوآهو بشمار می آمد.

نیمیتز در ارزیابی هایش مرددتر بود. به نظر می رسید که وی اوآهو را به عنوان هدف احتمالی دشمن درنظر گرفته است اما ساحل غربی را نیز ،به عنوان هدف احتمالی، ازنظر دور نداشت.

بین 14و 16 می، دریاسالار نیمیتز ناگهان فکرش را درباره مقاصد ژاپنی ها تغییر داد. پس از اینکه در 14 می به دریاسالار "کینگ" اظهارداشته بود که حمله احتمالی ژاپن به هاوایی یا ساحل غربی خواهد بود دو روز بعد به کینگ گفت که او منتظر یک حمله بزرگ به میدوی است.

چه چیز باعث شد که دریاسالار نیمیتز به این سرعت عقیده اش را عوض کند؟ یک توضیح ممکن است به سادگی این باشد که کامینت اطلاعات کشف رمز شده کافی به دست آورد که دریاسالار را متقاعد کرد که منظور از آ.اف در حقیقت میدوی است. علت دیگر مهیج تر بودن این احتمال بود. دراین زمان بحرانی، نیروی دریایی با استفاده از یک فریب رادیویی ژاپنی ها را فریب داد تا ژاپنی ها ،خود، معنی آ.اف را برایشان فاش کنند. تاریخ صحیح این عملیات فریب به دقت ثبت نشده است اما طبق توافق راچفورد و لایتون آنها در میانه ماه می با نقشه ای که ثابت می کرد آ.اف خواه ناخواه به معنی میدوی است به نزد نیمیتز رفتند. عقیده بر این بود که

پیامی از طریق تلفن باسیم به افسر فرمانده پایگاه نیروی دریایی میدوی ارسال شود:
".... به فرماندهی منطقه 14دریایی پیامی آشکارشده بفرست که به صورت مؤثر توضیح دهد، اینکه دستگاه آبشیرین کن صدماتی جدی داشته است و در جزیره نیاز فوری به آب خوردن است؛ تا فرماندهی منطقه 14 چه پاسخ دهد؟ همچنین به صورت آشکارشده پیام بفرست، که کرجی های حمل آب ، به زودی..."

کامینت امیدوار بود که دستگاه های اطلاعاتی ژاپنی این پیام را شنود کرده و اطلاعاتی از توکیو شنود شود که وضعیت آب در میدوی را نشان دهند. نیمیتز با این نقشه موافق بود و پیام مذکور از میدوی فرستاده شد. ژاپنی ها پیام را گرفتند و توکیو در یک گزارش اطلاعاتی "آ.اف را بدون آب" دانست.

دلیل قاطعی وجود ندارد که این رخداد بین 14 و 16 می اتفاق افتاده است اما به هرحال، کامینت در 16می پیام زیر را شنود کرد:
"با استناد به ششمین واحد ارتباطات #621، همانگونه که ما نقشه کشیده بودیم از یک مسیر عمومی شمال شرقی از ان-2 به روز ان حمله بریم، لطفا گزارش هوای 3 ساعت قبل را برای پرواز در آن روز بفرستید. همچنین، دوست داریم از فعالیتهای هوایی دشمن و هرچیز دیگری که ممکن است مهم باشد آگاهی داشته باشیم. با ارجاع به ناوگان مختلط اول در روز حمله ما تلاش خواهیم کرد؟؟؟ در 50 مایلی شمال غربی آ.اف و خلبانان را هرچه سریع تر به حرکت درخواهیم آورد."
در روز 17می، نیمیتز به نیروهایش در جنوب اقیانوس آرام دستور داد تا به پرل هاربر بازگردند. یورکتاون به سختی آسیب دیده بود به گونه ای که به نظر می رسید نتواند به پایگاهش بازگردد. دریادار "هاسلی" به همراه هورنت و اینترپرایز دستور گرفتند تا در بازگشت به پرل هاربر سریعتر بکوشند و از ردیابی شدن توسط دشمن اجتناب کنند.

روز بعد نیمیتز دستورات زیر را برای پایگاه زیردریایی های میدوی فرستاد:
"از سرفرماندهی به میدوی از طریق سیم #182145 18 می
برای نقطه ایکس دستورات قبلی شما ملغی شد. ایکس باور دارد که دشمن از نقطه هجومی در 50 مایلی شمال شرقی میدوی به میدوی حمله خواهدکرد. از این نقطه تا دستورات بعدی مراقبت کنید."

پیام کشف رمز شده روز 16می با پیام دیگری جفت شد و مدرک قطعی تری برای نیمیتز فراهم کرد تا از کامینت استفاده کند. حال، او پایه طرحهایش را بر اطلاعاتی گذاشته بود که کامینت برایش فراهم می کرد.

در همان روز، مشارکت کاگا، آکاگی، سوریو، هیریو، زویکاکو و جانیو در حمله تأییدشد. در پیامی دیگر این اطلاعات کشف شدند:
"لطفا دستورالعمل حرکت گروه های اشغال کننده آ.اف و آ.او و نیروهای وابسته در وضعیت آتی را تغییر دهید. در تطابق با ؟؟؟ دستورات عملیات. موقعیت زیردریایی ها باید ؟؟؟ 150 مایل یا بیشتر و کمتر در شرق آ-1 باشد.

"آ-1" همیشه برای تاریخ نویسان به صورت معمایی حل نشده درآمد اما ممکن است که این رمز تنها یک اشتباه ناخواسته در ارسال آ.اف باشد.

همچنین در روز 18می، نیمیتز تصمیم گرفت تا میدوی را تقویت کند و ایستگاه زیردریایی موجود در جزیره را به صورت پایگاهی برای بمب افکنهای نیروی زمینی درآورد. او همچنین نقشه کشید تا جستجو با هواپیماهای نگهبان بی.پی.وای را آغازکند، گروه رزمی 16 را به خدمت بگیرد، نبردناوهایش را به همراه هواپیمابر ساراتوگا خارج کند و یک گروه رزمی از شمال اقیانوس را به آبهای آلاسکا اعزام کند و تعمیر یورکتاون را تسریع کند. تمام نیروها باید تا روز 25می در موقعیت خود قرار می گرفتند.

هنوز اطلاعات قطعی از زمان حمله به دست نیامده بود اما کامینت زمان حمله را بعد از روز 25می حدس زده بود.

در طی 2 روزی که از پی آن آمدند، کامینت به قراردادن اطلاعات حمله ژاپنی ها درکنارهم ادامه داد. با شناسایی بیشتر نیروهایی که در حمله شرکت داشتند، کامینت محدوده روزهای مورد توجه حمله را تنگ تر کرد. در روز 20 می، نیمیتز فهمید که این نیروی اشغال کننده ،که با رمز "ام.آی" در پیامها معرفی می شد، در روز 27می راهی سایپان خواهد شد. بر اساس زمان این اعزام، حمله ژاپنی ها باید در حدود اوایل ژوئن انجام می شد.

داشتن شناسه ام.آی نیز یاری دهنده بود. در 20می، ژاپنی ها یک پیام طولانی فرستادند. در این پیام رمزهای عملیاتی نواحی مختلف در عملیات تجدید نظر شده بود. این پیام شامل دو ستون، نام مکان و رمز جدید آن بود. بدون شگفت زدگی مشاهده شد که ام.آی به عنوان رمز جدید آ.اف بکاررفته بود.

در ضمن، کامینت پیامی را شنود کرد که وضعیت فکری ژاپنی ها را به وضوح نشان می داد:
"آدرس بعدی از رون-14 هوایی، آ.اف خواهد بود."

دراین زمان، کامینت شروع کرد تا خطوط اصلی نقشه ژاپنی ها را با هم ترکیب کند. نیمیتز هدف دشمن را می دانست. وی اگرچه نام بسیاری از کشتی ها و نیروهای به خدمت گرفته شده را نمی دانست ولی می دانست که ژاپنی ها تقریبا تمام ناوگان خود را بکارگرفته اند و اینکه او برای مقابله با آنان به هرچیز که در دسترس داشت نیاز داشت و می دانست که حمله دشمن پس از اول ژوئن انجام خواهد گرفت.

بین روزهای 20 و 24 می، کامینت به تغذیه نیمیتز با اطلاعات به دست آمده ادامه داد. در بیشتر آنها آنچه که کامینت قبلا کشف یا استنباط کرده بود تأییدشد. شاید مهمترین کمک در طی این دوره کشف اطلاعت جدید درباره تاریخ حمله بود. با آشکار شدن بیشتر تاریخ عزیمت، کامینت اطلاعاتی را تهیه کرد که تاریخ رسیدن نیروی اشغال کننده و حمله کننده به میدوی را چهارم ژوئن برآورد می کرد و تاریخ عملیات اشغال را در حدود 6ژوئن.

در روز 24 می تاریخ صحیح حمله هنوز کشف نشده بود اما در روز 25می کامینت با قاطعیت روز 4 ژوئن را به عنوان تاریخ حمله اعلام کرد. هر 3 واحد کامینت با یکدیگر بر روی کشف رمز یک پیام کار کرده بودند؛ پیام نهایی حمله که به فرماندهان ژاپنی فرستاده شده بود. راهی که به کشف رمز این پیام منتهی شد یک مثال جالب از ارزش کار تیمی و شانس پدید آورد. در حدود ساعت 1 بامداد روز 25 می، یک متخصص رمز در پایگاه ملبورن به صورت اتفاقی بر روی پیامی کار می کرد که آن را از روی تصادف ،از بین تعداد زیادی پیام درهم آشفته، انتخاب کرده بود. او قادر شد تا رمز "از گروه میدوی" و رمز "گروه حمله کننده" را کشف کند اما پیام برای کشف هرچیز دیگری بسیار درهم بود. ملبورن به سرعت به واحدهای هاوایی و واشنگتن اخطار داد. راچفورد قبلا پیام را کشف کرده بود اما هنوز رمز آن را نشکسته بود. پس از اینکه واشنگتن بر روی آن تمرکز کرد هر 3ایستگاه با یکدیگر کار کردند تا بتوانند تمام پیام را بازسازی کنند و نقشه حمله را آشکار کنند. روزی که کامینت از این پیام ،به عنوان روز آغازحمله، استخراج کرد چهارم ژوئن بود.

در 28 می، ژاپنی ها سیستم رمز خود را عوض کردند و کامینت تا پایان نبرد میدوی نتوانست اطلاعات بیشتری فراهم کند. اما کامینت وظایفش را عالی انجام داده بود و نیمیتز برای طرح نقشه ضد حمله اش بر علیه ژاپنی ها از اطلاعات کامینت بیشترین بهره را برد.
در 26 می گروه رزمی-16 به پرل هاربر رسید و یک روز بعد یورکتاون خود را لنگ لنگان به بندرگاه رسانید. یورکتاون باید تعمیر می شد و حوضچه تعمیر نیروی دریایی برای برگرداندن یورکتاون به شرایط عملیاتی فعالیتی فوق بشری را به انجام رساند. گروه رزمی-16 در روز 28 و یورکتاون در روز 30 می بندر را به قصد میدوی ترک کردند.
اکنون هر چیز که باید انجام می شد صورت گرفته بود. نیمیتز تقریبا تمام منابعی را که در دسترس داشت در دفاع از میدوی بکارگرفته بود. او پایه تمام کارهایش را برسرسپردگی به کامینت بنا نهاد. راچفورد و لایتون ممکن است که در صحت اطلاعاتی که برای نیمیتز فراهم کردند تردیدی نداشته اند اما آخرین دست نوشته وارد شده در 27 می کنایه آمیز است:

"البته ممکن است که فریب رادیویی گسترده ژاپنی ها با بیرون کشیدن ما از پناهگامان جریان کار را وارونه کند."

اما حقیقت این است که ژاپنی ها آمریکایی ها را بیرون نکشیده بودند. یاماماتو به راستی قصد میدوی را کرده بود.

در طول ژوئن 1942 تاریخ نویسان شرح های گوناگونی بر نبرد میدوی نوشته اند و آن را تقریبا از تمام جوانب بررسی کرده اند. این تحقیقات رابطه این نبرد را با پایان جنگ اقیانوس آرام بررسی کرده اند. قدرت خرد کننده ناوهای هواپیمابر و تأثیر قدرت هوایی ناوها بر روی استراتژی و تاکتیکها و تاکتیکهای ویژه ای که هر دو طرف در طول نبرد بکار بردند بررسی شده اند. آنها تصمیمات فرماندهان و قدرت رهبری آنها را تحلیل کرده اند و تأثیرات روحیه قهرمانی و شجاعت واحدهای درگیر نبرد را به معادلاتشان اضافه کرده اند. بعضی از آنها به رابطه کامینت با این نبرد اشاره کرده اند یا سعی کرده اند که آن را نشان دهند اما این کوششها کاملا با موفقیت قرین نبوده است به این دلیل ساده که آنها به بایگانی کامینت دسترسی نداشته اند. این محققان اگرچه می دانستند که کامینت در رسیدن به پیروزی سهیم بوده است اما ارزش این سهم هرگز به صورت کامل نوشته نشد و در نتیجه ارزش حرفه ای کامینت در نبرد تشخیص داده نشد.

اسناد کامینت که در اینجا معرفی شده اند تنها گوشه کوچکی از آنچه می باشند که در آن زمان بوجود آمد. اما برای نشان دادن ارزش کار آنها کافی می باشند. به موقع بودن و صحت اطلاعاتی که کامینت تهیه کرده بود باعث شد تا دریاسالار نیمیتز درباره عملیات میدوی از بسیاری از افسران ژاپنی که در آن شرکت داشتند بیشتر بداند. او اهداف، تاریخها، نقاط پیاده شدن ژاپنی ها و نقاط ملاقات آنها در دریا را می دانست. او دید خوبی از ترکیب نیروهای ژاپنی داشت. او می دانست که ژاپنی ها قصد داشتند تا کمربندی از زیردریایی ها را در فاصله بین هاوایی و میدوی مستقر کنند. او از نقش هواپیماهای شناسایی آبنشین مستقر در آواهو اطلاع داشت و با جلوگیری از سوخت گیری آنها در آبهای کم عمق "فریگت فرانسه" اجازه شرکت در عملیات را به آنها نداد. او حتی می دانست که بسیاری از نیروهای شرکت کننده در عملیات کی و کجا در بازگشت به سایپان لنگرخواهند انداخت.

به موقع بودن اطلاعات کامینت به طور فراوان با مقایسه تاریخهایی که نیمیتز تصمیماتش را ابلاغ می کرد با تاریخ پیام های آشکارشده ثابت می شود. به نظر می رسد که هیچ شکی در افکار افراد مستقر در پرل هاربر وجود نداشت. تنها سؤالی که گاه توسط وقایع نویس ناشناس اظهار می شد این بود که او کی با شنود رادیویی به حمله ژاپنی ها پی برد. نیمیتز باور داشت که اطلاعت کامینت صحیح اند و بر اساس باورهایش عمل کرد. هنگامی که ژاپنی ها بر فراز آسمان میدوی ظاهر شدند ثابت شد که حق با کامینت بوده است.

سهم کامینت از پیروزی در میدوی یک اثر مهیج بر آن که از کامینت استفاده کرد و بر قابلیت حرفه ای کامینت داشت. برای کینگ، نیمیتز و دیگر فرماندهان عالی نظامی، پیروزی میدوی به وضوح ارزش کامینت و توانایی متخصصین رمزگشایی حرفه ای را در کارکرد موفقیت آمیز در شرایط جنگی نشان می داد. شاید باید زمانی می گذشت تا این عقیده به صورت پله پله گسترش پیدا کند اما برای آنان که در بالا بودند و می دانستند که چه اتفاقی افتاده است شکی باقی نمانده بود. بعدها در نبرد اقیانوس آرام، برای فرماندهان تاکتیکی که اطلاعات کامینت را نادیده می گرفتند یک جرم قابل مجازات توسط دادگاه های نظامی درنظرگرفته شد.
موفقیت در میدوی کامینت را تثبیت کرد و برایش احترام و تصدیقی که به آن نیاز داشت به ارمغان آورد. در ابتدای جنگ کامینت در لیست اولویتها مکان بالایی را اشغال نکرده بود تا افراد، پول و تجهیزات مورد نیاز را به سرعت دریافت کند. پس از میدوی نه تنها بسیاری مایل بودند تا به کامینت ملحق شوند بلکه ضوابط سخت تری برقرار شد تا بتوانند رمزشکنان بالقوه بیشتری را استخدام کنند. برای توسعه ماشینهای مناسب کشف رمز و توسعه تأسیسات مورد نیاز و سیستمهای ارتباطی سریع پول بیشتری فراهم شد. روزهایی که باید پیامهای شنود شده را توسط پست هوایی به واشنگنتن می فرستادند تمام شده بود؛ از این به بعد شبکه تله تایپها بودند که اطلاعات فنی، پیامهای شنود شده و اطلاعات تحلیل شده را در ثانیه ای بین واحدهای کامینت جابجا می کردند.

دیگر نتیجه پیروزی کامینت در میدوی تئوری های جدید درباره متمرکز کردن تلاشهای کامینت بود. این پیروزی، تئوریهایی که توسط افسران نخبه این حوزه داده شده بود را در عمل اثبات کرد و از حرف به مرحله عمل درآورد. تعدادی از افسران کامینت اعتقاد داشتند که کامینت باید پا به پای پیشروی نیروهای رزمی آمریکا در اقیانوس آرام پیشروی کند. در آن زمان هر نیروی رزمی دارای سازمان کامینت خاص خود بود که نتیجه این امر دوباره کاری و عدم همکاری بین این واحدها بود که اغلب به هدر رفتن تلاشهای افراد و زمان می انجامید. آنها عقیده داشتند که باید تلاشهای شنود و کشف رمز نیروی دریایی، نیروی زمینی و سپاه تفنگداران دریایی باید در یک سازمان متمرکز شود تا با بازده بیشتر و زمان کمتر بتوان به اطلاعات دشمن دست پیداکرد. در سال 1943 این امر با تأسیس مرکز اطلاعاتی مشترک در حوزه اقیانوس آرام رنگ واقعیت به خود گرفت.

نه تنها تأسیس این مرکز در آن زمان یک پیشرفت معنادار بود بلکه این گام اولین گام واقعی برای رسیدن به یک مرکز شنود ملی بود که در نهایت در سالهای بعدی پیگیری شد.

نبرد میدوی یک مثال کلاسیک از موفقیت کسب اطلاعات از ارتباطات دشمن می باشد. از شنود تا تجزیه و تحلیل و ترجمه تمامی مراحل باری رسیدن به یک هدف سازماندهی شده بودند. پیروزی رزمی ناوگان آمریکا در این نبرد نتیجه مستقیم قابلیتهای غیرقابل باور کامینت بود. همانطور که نیمیتز پس از نبرد گفت:" اگر ما اطلاعات پیشگیرانه از تحرکات ژاپنی ها نداشتیم و اگر ناوهای هواپیمابر خود را در منطقه پخش و پلا کرده بودیم شاید نتیجه نبرد میدوی به چیزی غیر از آنچه که اتفاق افتاد بدل می شد."

هنری شورک
مترجم:رضاکیانی موحد
منبع:ماهنامه چنگ افزار شماره 72

اصل منبع:http://www.history.navy.mil/library/online/srh230.htm

اگر درباره نبرد میدوی کسی خواست بیشتر مطالعه کنه اینجا آرشیو نیروی دریایی آمریکاست:
http://www.history.navy.mil/photos/events/wwii-pac/midway/midway.htm

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خيلي عالي بود !‌ دستت درد نكنه !‌
ولي سوالي كه برام پيش اومد اينه كه چرا ژاپني ها تا اين حد از بررسي تحركات آمريكايي ها غافل بودند ؟
يعني بعد از اين كه تحركات آمريكايي ها براي تقويت مواضع ميدوي رو ديدن ... بايد متوجه ميشدن كه نقششون لو رفته و دارن تو تله ميوفتن !
چرا حتي تا اين حد هم از تحركات آمريكايي ها بي اطلاع بودن ؟ با اين وضع چجوري به فكر حمله كردن افتادن ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
معلومه متن رو با دقت نخوندی

1- قرار بوده زیردریایی های ژاپن دور هاوایی یه حلقه تشکیل بدهند تا تحرکات ناوگان هواپیمابر آمریکا رو زیر نظر داشته باشند وتعقیب کنند ولی آمریکایی ها از همین شنود استفاده کردند و قبل از موضع گیری زیردریایی های ژاپنی ناوهاشون رو به سمت مواضع مورد نظرشون اعزام کردند. یعنی وقتی زیردریایی ها به اطراف هاوایی رسیدند داشتند دنبال نخود سیاه می گشتند.

2 یه سری از هواپیماهای بلندپرواز و آب نشین ژاپنی قرار بوده در یه جایی وسط اقیانوس فرود بیان و از زیردریایی های ژاپنی سوخت بگیرند و بعد به سمت هاوایی پرواز کنند تا اون اطراف رو زیر نظر داشته باشند ولی نیمیتز با قراردادن چند تا ناو در اون نقطه قرار اجازه فرود آمدن هواپیماها به ژاپنی ها رو نداد و بازهم ژاپنی ها ازتحرکات نیمیتز بی خبر مانده بودند.

3- یاماماتو اعتقاد شدیدی به سکوت رادیویی در حین عملیات داشت اینه که وقتی حملات ناوهای هواپیمابر آمریکایی به ناوگان هواپیمابر ژاپن آغاز شد اجازه نداد این سکوت شکسته بشه و خودش رو درگیر نکرد. شاید اگر ناوگان تحت فرمانش رو جلو می آورد می تونست یه ضربه حسابی به خود جزیره میدوی بزنه. البته یاماماتو تجربه غرق کردن نبرد ناو پرنس ولز رو هم داشت که خود ژاپنی ها فقط با استفاده از هواپیما یه نبرد ناو و یه رزم ناو انگلیسی رو غرق کردند(روز دوم جنگ) و شاید چون پوشش هوایی نداشته ترسیده همون بلا هم سر خودش بیاد. (درباره اون قضیه هم توی سایت مطلب هست اگر بگردید)

4-"تقویت مواضع" برای میدوی کلمه اشتباهی هست. اگر به آدرسی که دادم مراجعه کنی متوجه می شی میدوی دو تا جزیره خیلی کوچولو هست که اصلا مواضع و موضع درباره اش مصداق نداره. قضیه اینه که بعد از اینکه نیمیتز نقشه اش رو ریخت اول یه سری بمب افکن بی -17 هوانیروز رو به جزیره میدوی فرستاد و یه سری جنگنده برای تقویت دفاع هوایی جزیره. اون زمان آمریکا نیروی هوایی نداشت و هوانیروز کار نیروی هوایی رو انجام می داد. این بی-17 ها پس از اینکه ناوگان ژاپن رو پیداکردند برای بمباران اعزام شدند ولی از ارتفاع بالا نتونستند ناوی رو بزنند. بعد هم ناوهای هواپیمابرش رو در فاصله ای مناسب قرار داده بود و هواپیماهای شناسایی آمریکایی اول تونستند ناوهای ژاپنی رو کشف کنند. و همین شد اساس غافلگیری. بعد از یه مدت یه هواپیمای ژاپنی ناو یورک تاون رو کشف کرد و با حملات هواپیماهای ژاپنی اون رو به ته دریا فرستادند. شاید اگر ژاپنی ها زودتر ناوهای آمریکا رو کشف کرده بودند نتیجه عملیات چیز دیگه ای بود. به هرحال آمریکا با وجود داشتن اطلاعات وسیع تر و مناسب تر دست پیش رو داشت و ژاپنی ها رو از تحرکات خودش ناآگاه نگه داشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.