00Amin

تحلیل استراتژِیک

Recommended Posts

[color=blue]تئوری های مایکل آیزنشتات [/color]

مایکل آیزنشتات یکی از این کارشناسان مسائل خاورمیانه و مخاصمات اعراب و اسرائیل است که هیچگاه علاقه یک جانبه وبی اندازه اش را به اسرائیل پنهان نکرده است. به عنوان مثال سایت پروژه اسرائیل The Israel Project که خود را نهادی غیر دولتی مستقر در واشنگتن و اسرائیل , پکن و دهلی نو معرفی و هدفش را ظاهراً آشکار ساختن مشکلات خاورمیانه برای مردم جهان معرفی کرده ؛ در اطلاعیه ای خاطر نشان ساخته که مایکل آیزنشتات قرار است روز چهار شنبه ماه می ( خرداد ماه سال جاری) در واشنگتن راجع به مذاکرات اخیر ایران و گروه ۵ کشور غربی در بغداد و همچنین مذاکرات آینده در مسکو سخنرانی کرده و خطرات ایران هسته ای را به همگان گوشزد کند. این تازه ترین نمونه از فعالیتهای طرفداری از اسرائیل و ایران ستیزی مایکل آیزنشتات است . توجه و مطالعه عملکرد وی از این نظر اهمیت دارد که نظیر این شخص در جامعه دانشگاهی آمریکا کم نیستند و برای اسرائیل از اهمیت زیادی برخوردارند /چون در پشت ظاهراً آکادمیک خود همواره از رژیم صهیونیستی حمایت و ایران هراسی را در جوامع غربی دامن میزنند.

مایکل آیزنشتات در حال حاضر مدیر پژوهش های امنیتی- نظامی در موسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن است. وی در زمینه خلیج فارس و منازعه اعراب و اسرائیل خود را متخصص می داند. نامبرده همچنین کتابهایی را در زمینه برخورد های نظامی سنتی و غیر متعارف چاپ و منتشر ساخته است. از طرفی در زمینه گسترش تسلیحات هسته ای به ویژه در خاورمیانه مطالعات وسیعی داشته و توصیه هایی را به دولت اوباما عرضه کرده است. وی قبلاً در نیروهای اشغالگر آمریکائی در عراق خدمت می کرد . مایکل آیزنشتات دارای مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات عربی از دانشگاه جرج واشنگتن و به زبانهای عربی ،عبری و فرانسه کاملاً مسلط است. از آخرین کتاب های مایکل آیزنشتات می توان به کتاب «فتوای اتمی : سیاست و مذهب در غنی سازی هسته ای ایران» که در ۱۵ ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ و همچنین کتاب «بررسی های نفوذ ایران در عراق» که در ۲۶ ماه آوریل سال ۲۰۱۱ منتشر شده ، اشاره کرد. کتاب «اهرم از یاد رفته» در اول مارس ۲۰۱۰ و همچنین کتاب «آخرین چاره : استفاده از نیروی نظامی برای حمله پیشگیرانه به ایران و نتایج احتمالی آن» هم در ۱۲ ژوئن سال ۲۰۰۸ از این نویسنده انتشار یافته است.

مایکل آیزنشتات در سال ۲۰۰۸ همزمان با شروع به کار باراک اوباما به وی توصیه کرد که از راهبرد تقویت مخالفان داخلی ایران به منظور اجبار تهران به دست کشیدن از تحقق اهداف برنامه های صلح آمیز هسته ایش استفاده کند. در انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ ( ژوئن سال ۲۰۰۹) کاخ سفید با تکیه بر این پیشنهادات حمایت همه جانبه ای را از مخالفان داخلی در پیش گرفت. به توصیه مایکل آیزنشتات استفاده از نیروی نظامی و سخت افزاری برای شکست ایران هزینه های فوق العاده ای را برای غرب در پی دارد. اغلب شهرهای پر جمعیت ایران در پناه کوههای بلند قرار دارند که نفوذ نیروهای خارجی بر آنها عملاً ناممکن است. از این گذشته ایران به دلیل وسعت زیاد جغرافیائی ، عمق استراتژیک قابل توجهی برای دفع حملات اولیه هر نیروی خارجی و تنظیم برنامه های دفاعی خود در اختیاردارد. بنابراین مایکل آیزنشتات استفاده از قدرت نرم را برای مقابله با ایران و مجبور ساختن تهران به دست شستن از اهداف پرونده هسته ایش توصیه می کند.

دو محور اساسی را مایکل آیزنشتات در آن هنگام به دولت اوباما در این زمینه پیشنهاد کرد:اولین و مهمترین پیشنهاد، تهاجم به باورهای دینی مردم ایران بود. چون دولت ایران و مردم این کشور روی باورهای مذهبی و دینی خود حساسیت دارند لذا اولین هدف راحت برای جنگ نرم می تواند اهانت به مقدسات مذهبی باشد که در چهار سالی که از روی کار آمدن باراک اوباما در آمریکا می گذرد این توصیه قویاً به صورت عملیاتی از کشیدن کاریکاتور تا ساختن فیلم های سیاسی و این اواخر ساختن آهنگ هایی با هدف وهن مقدسات دینی در دستور کار همه فرماندهان و افسران جنگ نرم آمریکا علیه ایران اسلامی قرار گرفته است.

نکته دوم و بهترین سلاح حمله نرم به ایران، تولید و ارسال امواج و تولید کالاهای فرهنگی متنوعی است که مشوق شیوه زندگی غربی است. به گفته ایزنشتات ، رسانیدن هر سرباز آمریکائی به شهرهای مختلف ایران و اشغال فیزیکی آبادی های این کشور هزینه های کمرشکنی دارد ولی با استفاده از امواج ماهواره ها و هدف گرفتن باورهای فرهنگی و شیوه های سنتی و ارزش های پایدار خانوادگی می توان به تدریج به شیوع نوعی زندگی غربی و بی تفاوت ساختن مردم به اهداف راهبرد برنامه های هسته ای و پرداختن به زندگی روزمره رسیدو مقدمات شکاف در جامعه ایران و نهایتاً بروز چالش های جدی و سرانجام دست شستن تهران از همه برنامه های استرتژیکش دست یافت.

میکل آیزنشتات در همان زمان از قول یکی از مقامات ارشد امنیتی آمریکا اظهار داشته بود که اگر موفق بشویم به جای بمب به ایران «دامن کوتاه» صادر کنیم و امیال جنسی و بی بندو باری را در میان جوانان دامن بزنیم در آن صورت به راحتی خواهیم توانست اراده ملی ایرانیها را در رسیدن به اهداف جاه طلبانه و راهبردی بشکنیم.

مایکل ایزنشتات همواره از سخنان مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی ایران نقل می کند که ایرانی به حفظ ارزش های مذهبی و ملی و سنتی خود سخت علاقمند است و به هر حمله ای که از این جناح صورت گیرد سخت حساسیت نشان می دهند.

یکی از مهمترین توصیه های مایکل آیزنشتات به مقامات کاخ سفید دست شستن از روش های سنتی تبلیغات است. مقامات آمریکائی در ۳۰ سال گذشته اغلب از رسانه های رسمی این کشور برای رسانیدن پیام خود به مردم ایران در داخل کشور استفاده می کردند. VOA, رادیو زمانه و رادیو فردا نقش کلیدی را در این میان داشتند . به گفته مایکل آیزنشتات باید از هر رسانه ای که در ایران مخاطب دارد برای تبلیغات استفاده کرد از جمله BBC فارسی و همه وبلاگ هایی که آمارها نشان دهنده نفوذ آنها در بین ایرانیهاست.

مایکل آیزنشتات اولین و تنها سرباز لشگر عظیم نخبگان فکری در آمریکا نیست که به استخدام دستگاه عظیم ارتش قدرت نرم آمریکا و اسرائیل در آمده است. این ارتش همه عوامل یک لشگر رسمی از پیاده نظام تا توپخانه و زرهی را دارد. بررسی همه تراوشات قلمی و ذهنی این نخبگان می تواند ابزارهای رمز گشائی مناسبی را در اختیار جمهوری اسلامی ایران به منظور خنثی سازی ترفند های تبلیغاتی و کشف راهبردهای حملات نظامی نرم قرار دهد.

[color=blue]
برگرفته از سایت سیاست ما [/color]
http://www.siasatema.com/
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]عربستان آبستن تغییرات[/color]

اگر چه مکانیسم شورای بیعت و منشور «عبدالعزیز» همچنان می‌تواند وضعیت جانشینی در «عربستان» را مدیریت کند، اما ورود «نوادگان عبدالعزیز» به عرصه می‌تواند به تغییر نسل در قدرت منجر شود و طبیعتاً با به قدرت رسیدن فرزندان عبدالله، سلطان، نایف و دیگران تغییرات جدّی در منشور «عبدالعزیز» و «شورای بیعت» ایجاد خواهد شد.

با مرگ «نایف بن عبدالعزیز» از چهره‌های متنفذ خاندان آل‌سعود، عربستان سعودی باز هم در کشاکش انتخاب ولیعهد جدید قرار گرفته است. هر چند که انتخاب شاهزاده «سلمان بن عبدالعزیز» برادر ولیعهد متوفی و برادر ناتنی پادشاه بیمار به عنوان ولیعهد جدید تا حدود زیادی نگرانی از جنگ قدرت میان فرزندان و نوادگان عبدالعزیز را برطرف نمود، اما اعتراض چهره‌هایی ناراضی چون «طلال» و سکوت «مشعل» و اختلاف‌هایی که بین اعضای شورای بیعت وجود دارد، امری نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و به‌خصوص با توجه به محتمل بودن مرگ «ملک عبدالله» در آینده‌ی نزدیک، زمینه‌ها و پتانسیل‌های تنش می‌تواند ساختار قدرت در عربستان را با چالش مواجه سازد. در این نوشتار تلاش می‌شود تا به این پرسش پاسخ داده شود که با انتخاب سلمان به ولیعهدی، آیا شاهد تغییرات در سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای عربستان خواهیم بود یا بسان گذشته جابه‌جایی افراد نمی‌تواند چندان تغییراتی را در سیاست عربستان سعودی ایجاد کند؟

[color=#0000ff]ولیعهد جدید و مواضع احتمالی[/color]

«امیر سلمان» متولد 31 دسامبر 1935م. و فرزند بیست‌وپنجم «عبدالعزیز آل‌سعود» است. وی یکی از ارکان مهم خاندان حاکم و از شاخه‌ی سدیری‌هاست و تا کنون مشاور شخصی پادشاهان این کشور بوده است. امیر سلمان، تحصیل کرده‌ی مدرسه‌ی امرا، در ریاض است. او در 16 مارس 1954م. جانشین امیر ریاض شد و در 18 آوریل 1955م. به طور رسمی امیر این منطقه گردید. در 25 دسامبر 1960م. از منصب خود استعفا داد ولی در 4 فوریه‌ی 1963م. مجدد به پست خود بازگشت که تا قبل از انتصاب امیر نایف به ولایتعهدی عربستان در سال گذشته این سمت را بر عهده داشت. در 5 نوامبر 2011م. و در پی انتصاب امیر نایف به جانشینی پادشاه عربستان، وزیر دفاع کشورش شد تا زمینه‌های رسیدنش به کرسی ولیعهدی، بیش از پیش فراهم شود.

شاهزاده سلمان که پس از مرگ سلطان ولیعهد سابق به پست وزارت دفاع دست یافت، چهره‌ی بارز ماه‌های اخیر عربستان بوده است. وی از سهام‌داران مؤسسه‌ی روزنامه‌ی «الشرق الاوسط» در لندن است. سلمان مواضعی بر خلاف مواضع برادرش نایف دارد. ولیعهد متوفی به حمایت از روحانیون وهابی متعصب و خودداری از اجرای اصلاحات سیاسی و اجتماعی معروف بود. در مورد گرایش‌های سلمان دو تحلیل وجود دارد:

تحلیل اول، مدعی است که شاهزاده سلمان از چهره‌های لیبرال محسوب می‌شود و دوره‌ی‌ سلمان سرآغاز شروع اصلاحات و آغاز فضای باز سیاسی و اجتماعی در عربستان خواهد شد که این مسئله، فرصت‌ها و تهدیدها را توأمان برای نظام سیاسی و مخالفان این کشور فراهم خواهد کرد. تحلیل دوم، که تا حدودی در مقابل تحلیل اول قرار می‌گیرد، ادعا می‌کند که سلمان، شاهزاده‌ای میانه‌رو و محتاط است که چندان موافق اصلاحات نیست و بر حفظ سیاست‌های موجود تأکید دارد.

به اذعان نگارنده، آنچه که مسلم است این است که سلمان برخلاف برادرش که بر پیوند سیاست و مذهب تأکید داشت و سال‌ها سیاست‌های امنیتی وزارت کشور را با این نگاه مدیریت می‌نمود، شاهزاده سلمان فاقد این نگاه است و روابط بسیار خوبی با آمریکایی‌ها دارد. وی تحصیل‌کرده‌ی آمریکا و مورد حمایت این کشور است و به نظر می‌رسد این شرایط وی را بیشتر به آمریکا نزدیک می‌کند. با توجه به گرایش‌های لیبرالی که سلمان بن عبد العزیز در مقایسه با اسلاف خود دارد، به نظر می‌رسد این به منزله‌ی گرایش وی به سیاست‌های لیبرالی نیست و نمی‌توان امید داشت که وضعیت کنونی عربستان با وجود مقاومت‌های ساختاری تغییرات جدید را پذیرا باشد. هر چند که با توجه به شرایط دگرگون داخلی و منطقه‌ای نمی‌توان این مسئله را از نظر دور داشت که گرایش وی همچون رویه‌ی ملک عبدالله به اصلاحات خواهد بود.

[color=#0000ff]تأثیر بر شرایط داخلی[/color]

یکی از مباحثی که این روزها بسیار مطرح می‌شود، تأثیراتی است که مسئله‌ی جانشینی در بعد داخلی عربستان بر جای خواهد گذاشت. در این میان توجه به مسائلی چون انتخاب ولیعهد جدید، ورود نوادگان عبدالعزیز به قدرت، اختلاف میان شاهزادگان برای رسیدن به مقام‌های بالاتر و ... مهم به نظر می‌رسد.

در عین حال مهم‌ترین عواملی که در حوزه داخلی عربستان بر سر انتقال قدرت وجود دارد و تحلیل درست آن‌ها باعث درک بهتر از وضعیت داخلی عربستان می‌شود عبارتند از:

[b][color=#0000ff]1.[/color][/b] نقش شورای بیعت در انتخاب ولیعهد و منشور عبدالعزیز مبنی بر انتقال قدرت به برادران پادشاه؛

منشور عبدالعزیز به عنوان سنت سلطنتی مبنی بر تداوم سلطنت بین برادران، لازم الاجراست و پادشاه از بین مُسن‌ترین آن‌ها انتخاب می‌کند. برخلاف دیگر نظام‌های سلطنتی که قدرت از پدر به پسر می‌‌رسد؛ در این کشور قدرت به برادران شاه انتقال می‌یابد. از این رو بین شاهزادگان و پادشاهان اختلاف سنی زیادی وجود ندارد. از سوی دیگر بافت قدرت در این کشور پیچیده است و این پیچیدگی همواره هوس رسیدن شاهزادگان سعودی به قدرت را تشدید کرده است. شورای بیعت که مکانیزمی برای انتصاب ولیعهد و پادشاه در صورت عدم شایستگی بود، به‌طور غیررسمی تلاشی از سوی ملک عبدالله برای مقابله با سدیری‌های مدعی تصاحب تاج و تخت برشمرده شد. در رأس این شورا، «مشعل بن عبد العزیز» برادر ناتنی ملک عبدالله قرار دارد. این شورا 35 امیر از فرزندان و نوادگان عبدالعزیز را در بر می‌گیرد و مأموریت آن تضمین انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از پادشاه به ولیعهد است.

در صورتی که یکی از اعضا به دلیل کهولت سن یا بیماری نتواند در هیئت حضور پیدا کند، یکی از فرزندان وی جانشین آن فرد می‌شود، افزون بر اینکه یک نفر از فرزندان پادشاه و یک نفر از فرزندان ولیعهد نیز به اعضای فوق افزوده می‌شوند.در گذشته ولیعهد براساس معیار سن انتخاب می‌شد، اما هم‌اکنون یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های ولیعهد، توانایی رسیدگی به کارهای اداری و سیاسی مملکت و آگاهی از اوضاع داخلی و خارجی است. هر چند که این شورا بر اساس مقتضیات موجود، منطقی عمل می‌نماید، اما با توجه به تغییر نسلی در دهه‌ی آینده‌ی عربستان، با چالش‌های جدّی مواجه خواهد شد.

[b][color=#0000ff]2.[/color][/b] ورود نوادگان عبدالعزیز به چرخه‌ی قدرت یعنی فرزندان عبدالله، سلطان، نایف، فیصل، فهد و دیگران؛

چنانچه می‌دانیم، خانواده‌ی پادشاهی سعودی تعداد زیادی عضو دارد و همه در صدد سهم‌گیری هستند. برخی مانند: «سعود الفیصل» ادعا دارند که در این مرحله باید انتخاب رهبران و ولیعهد جدید به فرزند اولین پادشاه یعنی فیصل برگردد. برخی دیگر نیز بر این نکته اشاره می‌کنند که ولیعهد جدید باید به فرزند آخرین پادشاه که عبدالله کنونی است، برگردد.

[color=#0000ff]شاهزادگان قدرتمند عربستان عبارتند از:[/color]

- متعب بن عبدالله، 58 ساله، رییس گارد ملی؛

- مشعل بن عبدالله، 30 ساله، امیر منطقه‌ی نجران؛

- عبدالعزیز بن عبدالله، 48 ساله، معاون وزیر خارجه؛

- بندر بن سلطان، 62 ساله، دبیر شورای امنیت ملی؛

- خالد بن سلطان، 62 ساله، معاون وزیر دفاع؛

- محمد بن نایف، 52 ساله، معاون وزیر کشور؛

- سعود الفیصل، 71 ساله، وزیر امور خارجه؛

- ترکی الفیصل، 66 ساله، رییس اطلاعات سابق و سفیر عربستان در انگلیس و آمریکا

- خالد الفیصل، 71 ساله، امیر مکه؛

- محمد بن فهد، 61 ساله، امیر منطقه‌ی شرقی.

ورود این شاهزادگان و جایگاه آنان در پست‌های حساس به خوبی نشان از ورود آن‌ها به چرخه‌ی قدرت در سال‌های آینده خواهد بود. هر چند که بسیاری از این نوادگان عبدالعزیز در سنین بالا قرار دارند و از این لحاظ اختلاف سنی خیلی زیادی بین فرزندان و نوادگان عبدالعزیز وجود ندارد، اما این تغییر نسلی کاملاً گویای این مسئله است و به‌خصوص در دهه‌ی آینده شاهد تغییرات جدّی خواهیم بود.

[b][color=#0000ff]3.[/color][/b] اعتراض و سکوت برادران و شاهزادگانی چون طلال، مشعل، عبدالرحمن و دیگر شاهزادگان جوان.

گذشته از این دو عامل مهم، برخی از برادرانی که از صدارت و جایگاه ویژه کنار گذشته شده‌اند و تنها به عنوان فرزندان عبدالعزیز مطرح هستند، به طور قطع در این مرحله انتظار دارند که سهم بیشتری از قدرت به دست آورند. از سوی دیگر در داخل شورای بیعت هم در عمل اختلاف‌هایی بروز کرده و جناح‌بندی‌هایی در داخل آن وجود دارد. سایر برادران که سال‌ها مترصد این وضعیت هستند، از این پس فعال‌تر شده و احساس می‌کنند که شاید برای این مقام و منصب شایسته هستند. هر چند گزینه‌هایی چون «طلال بن عبدالعزیز» برادر ناتنی پادشاه شخصیت معروفی است، اما استعفای وی از هیئت بیعت و چهره‌ی ناراضی او از وضعیت موجود، باعث گردیده تا عملاً در حاشیه‌ی قدرت قرار گیرد. همچنین «مشعل بن عبدالعزیز» چهره‌ی متنفذ آل‌سعود هم به دلیل کهولت سن نمی‌تواند صاحب پست ولیعهدی یا پادشاهی باشد.

عربستان هرگز در طول تاریخ موجودیت خود تا این اندازه با چالش، چه در بعد داخلی و چه در بعد منطقه‌ای مواجه نبوده است. تشدید بیماری و کهولت سن شاهزادگان و مرگ دو ولیعهد در کمتر از یک سال باعث فشارهای روز افزون به این کشور در هر دو عرصه‌ی‌ داخلی و منطقه‌ای شده است.


با تحلیل این سه عامل می‌توان گفت که مکانیسم شورای بیعت و منشور عبدالعزیز همچنان می‌تواند وضعیت جانشینی در عربستان را مدیریت کند و اختلاف‌ها و اعتراض پراکنده‌ی برخی چهره‌ها و نبود یک اراده برای مقابله با این منشور نمی‌تواند مشکلاتی جدّی بر نحوه‌ی عملکرد آن ایجاد کند. تنها ورود نوادگان عبدالعزیز که به آن‌ها اشاره شد، می‌تواند یک تغییر نسلی را در قدرت ایجاد کند و طبیعتاً با به قدرت رسیدن فرزندان عبدالله، سلطان، نایف و دیگران تغییرات جدّی در منشور عبدالعزیز و شورای بیعت ایجاد خواهد شد.

[color=#0000ff]تأثیر ولیعهدی سلمان بر شرایط منطقه‌ای عربستان[/color]

به طور قطع مرگ ولیعهد عربستان که کمتر از یک سال بود که به این سمت منصوب شده بود، در بعد منطقه‌ای به‌ویژه در حوزه‌ی‌عربی و خود عربستان به نوعی یک تحول و رویداد مهم به شمار می‌رود. از این رو نگاهی به کارنامه‌ی‌ عربستان سعودی در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که این کشور در راستای مسائل منطقه‌ای، موفق نبوده‌ است. شاید بتوان ادعا کرد عربستان در سال‌های اخیر به موفقیت چشم‌گیر وپایداری در صحنه‌ی‌ عربی و منطقه‌ای دست پیدا نکرده است.

از سوی دیگر موج تحولات جدید خاورمیانه که منجر به دگرگونی و تغییرات جدّی در کشورهایی چون مصر، تونس، لیبی و دیگر کشورهای منطقه شده است، تأثیراتی را بر عربستان سعودی تحمیل نموده که همواره از بروز آن‌ها در پیرامون خود نگران بود. بخشی از این نگرانی متوجه این مسئله است که منطق سیاست خارجی عربستان بر حفظ وضع موجود و پرهیز از هرگونه تغییر در ثبات داخلی و منطقه‌ای است. علل نگرانی عربستان سعودی از گسترش بهار عربی در منطقه را می‌توان در حفظ حکومت‌های سلطنتی، سقوط متحدین منطقه‌ای و چالش مشروعیت دانست. آنچه برای عربستان در عرصه‌ی روابط خارجی مهم بوده است، حفظ ثبات منطقه‌ای در راستای حفظ ثبات داخلی است.

این تأکید را می‌توان بخشی از ویژگی کلی و همیشگی سیاست خارجی دولت سعودی به حساب آورد. با شناخت این منطق و همچنین وضعیت شکننده‌ای که عربستان در منطقه پیدا نموده است و البته توانست آن را مدیریت کند، روی کارآمدن سلمان بن عبدالعزیز نمی‌تواند تأثیر خاص و تعیین کننده‌ای بر سیاست‌های منطقه‌ای عربستان بر جای بگذارد، هر چند که وضعیت جانشینی در عربستان به قدری حساس شده است که می‌تواند نگاه و توجه عربستان را از سیاست‌های منطقه‌ای به سمت حفظ شرایط داخلی معطوف سازد، اما تغییرات جدّی به شکل تغییر سیاست‌های منطقه‌ای این کشور در یمن، بحرین، سوریه تغییری به خود نخواهد دید و نوع تعامل با آمریکا در منطقه با توجه به ارتباطات سلمان با مجموعه‌های آمریکایی و ارتباطات به‌نسبت خوب وی با سیاستمداران و تصمیم‌گیرندگان آمریکایی، نکته‌ای است که می‌تواند بر تعامل بیشتر و نزدیک شدن سیاست‌های دو کشور مؤثر باشد.

[color=#0000ff]دورنما[/color]

به هر حال مرگ دو ولیعهد در کمتر از یک سال، شوک اساسی بر نظام سیاسی سنتی این کشور وارد کرده است و باعث نگرانی‌های سیاسی در هیئت حاکمه شده است. به اعتقاد کارشناسان، عربستان هرگز در طول تاریخ موجودیت خود تا این اندازه با چالش، چه در بعد داخلی و چه در بعد منطقه‌ای مواجه نبوده است. تشدید بیماری و کهولت سن شاهزادگان و مرگ دو ولیعهد در کمتر از یک سال باعث فشارهای روز افزون به این کشور در هر دو عرصه‌ی‌ داخلی و منطقه‌ای شده است.

می‌توان به صراحت گفت که ریشه‌ی معضلات نظام سیاسی و اجتماعی عربستان تا حدود زیادی نشأت گرفته از ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این سیستم است که از آغاز پیدایش، هیچ‌گاه از یک نظام سیاسی مطلوب و کارآمد برخوردار نبوده است، به همین دلیل هیچ‌گاه رشد سیاسی متناسب با توانایی اقتصادی خود نداشته و پس از چند دهه از ظهور آن همچنان براساس سنت‌های قبیلهای عمل مینماید. جنگ قدرت و نیز دیدگاهها و توانمندیهای نه چندان قوی رهبران این کشور هیچ‌گاه به این دولت اجازه نداده است که به اصلاح واقعی سیستم سیاسی خود بپردازد. این روند موجب ناکارآمدی وسیع در سیستم سیاسی این کشور شده است و دورنمای قدرت در این کشور را با تردیدهایی مواجه کرده است.

هر چند جایگزینی افراد تندرو با افراد معتدل‌تر می‌تواند در ساختار سیاسی قدرت در عربستان مؤثر باشد، اما کماکان نقش آفرین نیست. چرا که مقاومت‌های ساختاری و وجود سنت‌های قوی در جامعه‌ی‌ عربستان و در جوهره‌ی‌ سیاست و قدرت این کشور، امری نیست که بخواهد با تغییر افراد، شاهد تغییرات جدّی باشیم. به نظر می‌رسد رابطه‌ی‌ خوب سلمان با مجموعه‌های آمریکایی باعث گردد تا ایالات متحده از این قضیه به عنوان فرصتی برای مدیریت اصلاحات در عربستان استفاده کند، اما با توجه به مقاومت‌های ساختاری که به طور طبیعی در عربستان وجود دارد، این اقدام بسان گذشته با احتیاط بیشتری دنبال خواهد شد. از این جهت دوره‌ی‌ سلمان می‌تواند، دوره‌ی‌ ورود عربستان به فرآیند انتقال باشد، به‌خصوص اگر این وضعیت با مرگ ملک عبدالله همراه شود.


[color=#0000ff]گروه بین‌الملل برهان/ کامران کرمی [/color]
[color=#0000ff][url="http://www.borhan.ir/Default.aspx"]http://www.borhan.ir/Default.aspx[/url][/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]رقیب اروپایی شرکت امنیتی بلک واتر[/color]

[color=#0000ff]ممکن است شما چیزی درباره G۴S ندانید ، اما آنها تقریبا همه چیز را درباره شما می دانند. شرکت G۴S که یک شرکت انگلیسی -دانمارکی است ، بزرگ ترین شرکت امنیتی جهان است که در بیش از ۱۲۵ کشور جهان فعالیت دارد و تعداد کارکنانش به بیش از ۶۵۰ هزار نفر در سراسر جهان می رسد.[/color]

در واقع این شرکت بزرگ ترین کارفرمای خصوصی جهان پس از وال مارت (مالک فروشگاه های زنجیره ای وال مارت) محسوب می شود. این شرکت در سراسر جهان مسئولیت امنیت بیش از ۱۵۰ فرودگاه و بی شمار شرکت خصوصی را بر عهده دارد. G۴S در بریتانیا نیز مسئولیت های امنیتی بسیاری بر عهده گرفته که مهم ترین آنها حفظ امنیت المپیک ۲۰۱۲ لندن است. از این رو ، آنها وظیفه خود می دانند درباره شما اطلاعات داشته باشند.این شرکت بریتانیایی-دانمارکی که به جاه طلبی و رقابت جویی بی امان مشهور است ، اخیرا در پی گسترش دامنه فعالیت های خود در خارج از پایگاه های سنتی خود ، یعنی اروپا و ایالات متحده برآمده است. هدف عمده آنها خاورمیانه است ، با عملیات هایی [امنیتی] به ارزش ۴۱۰ میلیون دلار و تنها ۵۰ هزار نیرو در حال حاضر.

قراردادهای این شرکت پنهانکار در خاورمیانه که به طور رسمی اعلام شده ، شامل تضمین امنیت فرودگاه هایی در عراق ، امارات متحده عربی و قطر و نیز حفاظت از سفارت خانه های ایالات متحده و کشورهای اروپایی در سراسر جهان عرب و نیز افغانستان است.
شرکت G۴S اما رویه تیره تری نیز در مقایسه با آن چه بروشورهای رسمی آن اظهار می کنند ، دارد که باور آن برای شما سخت خواهد بود. نخست ،اتهاماتی مطرح است درباره بدرفتاری نیروهای این شرکت با بازداشت شدگان بریتانیایی [در جریان شورش های دانشجویی سال گذشته]. اخیرا نیز شواهد قاطعی درباره نقش این شرکت در اشغال غیر قانونی ساحل غربی رود اردن توسط اسرائیل ارائه شده است.

حضور شرکت G۴S در زندان های اسرائیل در ساحل غربی و خود اسرائیل انتقادات بسیاری برانگیخته است. گزارش گروه WhoProfits? درباره شرکت های خصوصی که از روند کنونی اشغال اراضی فلسطینیان پول درمی آورند ، نشان می دهد شرکت G۴S در چهار زمینه در ساحل غربی فعال است.
گزارش تصریح می کند :

نخست آن که شرکت به زندان هایی در اسرائیل و اراضی اشغالی که زندانیان سیاسی فلسطینی در آنها محبوس اند ، تجهیزات و خدمات امنیتی ارائه کرده است.
در مورد دوم ، شرکت به کسب و کارهای فعال در شهرک های یهودی نشین خدمات امنیتی ارائه کرده است.
سوم آن که شرکت G۴S تجهیزات و خدمات نگهداری در اختیار ایستگاه های بازرسی اسرائیلی در ساحل غربی قرار داده است.
و در نهایت ، شرکت به ستادهای پلیس اسرائیل در ساحل غربی سیستم های امنیتی ارائه کرده است.

از میان این موارد ، مورد نخست یعنی نقش شرکت G۴S در زندان های ساحل غربی و خود اسرائیل بیشترین انتقاد را برانگیخته است. سحر فرانسیس ، رئیس گروه خیریه "زندانیان فلسطینی" خاطر نشان می کند زندان های اسرائیل و هرگونه کمک و حمایت از آنها بر اساس قانون بین المللی غیرقانونی محسوب می شود.وی می افزاید : "بر اساس ماده چهارم معاهده ژنو حکومت اشغالگر نمی تواند ساکنان منطقه اشغال شده را – در این مورد فلسطینیان – از اراضی خود به داخل کشور اشغالگر انتقال دهد".

وی سپس به توصیف شرایطی که زندانیان فلسطینی در این زندان ها تحمل می کنند می پردازد : "آنها مورد تفتیش بدنی ، جدایی از بقیه زندانیان ، حمله و ممنوعیت خرید مواد غذایی از غذاخوری زندان قرار دارند. از سال گذشته ، تمام برنامه های تحصیلی در این زندان ها لغو شده است و زندانیان اجازه ندارند مطالعه یا به راحتی کتاب تهیه کنند. آنان عمدتا از ملاقات با خانواده محرومند ، به خصوص زندانیانی که از غزه می آیند".

[color=#0000ff]مقابله اروپا ؛ سکوت اعراب [/color]

جالب است این سیاستمداران اروپایی اند ، و نه سیاسیون عرب ، که با حضور G۴S در سرزمین های اشغالی مقابله می کنند. بیشتر رهبران اروپایی طی سال های اخیر رسما اسرائیل را مورد تحریم قرار داده اند.تا اوایل سال جاری میلادی ، شرکت G۴S مسئول تامین امنیت ساختمان های پارلمان اروپا بود ، اما در پی تلاش پیگیر مارگرت اوکن ، نماینده دانمارکی پارلمان اروپا ، این وظیفه به شرکت رقیب G۴S واگذار شده است. قرارداد G۴S با اتحادیه اروپا به صورت رسمی تمدید نشده است.

خانم اوکن معتقد است تلاش وی و همفکرانش در حدی بوده که تصمیم اتحادیه برای لغو قرارداد G۴S اجتناب ناپذیر بوده است. وی به الاخبار می گوید : "فکر می کنم مقامات اروپا با درایت به این اقدام (تمدید نکردن قرارداد G۴S ) روی آوردند ، در غیر این صورت ممکن بود کرسی های خود را در پارلمان اروپا از دست دهند. به باور من ، آنها حتی از احتمال تمدید این قرارداد هم خواهند گریخت".

در حالی که در گزارش سال ۲۰۱۱ شرکت ، به انتقاداتی که از نقش G۴S در ساحل غربی رود اردن مطرح است اشاره شده ، اوکن می گوید از بی توجهی مقامات این شرکت نسبت به کمک رسانی شان به اشغال غیر قانونی اراضی فلسطینیان حیرتزده شده است. وی تصریح می کند : "ما دیدارهایی با مقامات G۴S داشتیم و آنها نمی توانستند مشکل را درک کنند. گویی آنها نمی دانستند اشغال [اراضی فلسطینیان] غیر قانونی است. وقتی به آنها گفتیم شما برای یک قدرت اشغالگر در قلمروی اشغال شده کار می کنید ، آنان تصور می کردند ظاهرا این حرف ما ، موضوع یک بحث آزاد سیاسی است. اما طبق قانون بین المللی و اتحادیه اروپا ، شهرک های یهودی نشین غیرقانونی اند.

اتحادیه اروپا اشغال [اراضی فلسطینیان] ، شهرک سازی ، ساخت دیوار حائل و نگه داشتن زندانیان فلسطینی در زندان های اسرائیل را غیرقانونی تلقی می کند".تلاش اتحادیه اروپا در این زمینه در نقطه مقابل موضع اعراب ، حتی آن کشورهایی که ظاهرا اسرائیل را مورد تحریم قرار داده اند ، قرار دارد که سکوت کرده اند.

گزارش سالانه شرکت اشاره به حضور آن در عراق دارد و از این که شرکت موفق به عقد قراردادی سنگین با دولت عراق برای حفظ امنیت هوایی در فرودگاه بغداد شده است ، ابراز رضایت می کند. در واقع ، خاورمیانه از نظر شرکت امنیتی G۴S یک هدف مهم و منطقه ای رو به رشد طی سال های آینده است.
گزارش سالانه شرکت تصریح می کند :
در خاورمیانه ما شاهد رشد سازمانی دورقمی (به جز عراق) قراردادهای امنیتی می باشیم که بسیار امیدوار کننده است. در این میان قطر و مصر بسیار قوی عمل می کنند. در قطر به خصوص یک قرارداد جدید امنیت فرودگاهی امضا شده است...در امارات متحده عربی ، کسب و کار [ما] به دلیل کمبود نیروی کار و شرایط عمومی تجارت در دوبی که با چالش مواجه است. با این حال قراردادهایی از جمله برای حفظ امنیت فرودگاه دوبی امضا شده است".در حالی که مصر ، اردن ، قطر و سایر کشورهای عربی روابط خود را با اسرائیل کمابیش به حالت عادی درآورده اند ، لبنان از معدود کشورهایی در منطقه است که تحریم اتحادیه عرب را علیه اسرائیل به شکلی جدی رعایت می کند. بر اساس مفاد تحریم اتحادیه عرب علیه اسرائیل ، تجارت هایی در کشورهای غیرعرب که در اسرائیل فعالیت دارند ، باید از فعالیت در مرزهای لبنان منع شوند.از این رو وزارت اقتصاد لبنان ، به دلیل ماهیت فعالیت های G۴S در زندان های اسرائیل قصد دارد به فعالیت این شرکت در لبنان پایان دهد. هیثم بواب ، از سخنگویان این وزارت خانه در این باره می گوید : "اجازه دادن به شرکت G۴S در لبنان خلاف قوانین تحریم است. بر اساس تحقیقاتی که انجام دادیم ، خواهان بحث درباره ممنوعیت فعالیت تجاری این شرکت در همایش آینده تحریم [اتحادیه عرب] شدیم".به گفته وی ، بر اساس مفاد قوانین تحریم ، شرکت G۴S از فعالیت در قلمروی لبنان منع شده و بخش های عمومی و خصوصی و نیز بخش دولتی لبنان نباید با این شرکت همکاری کنند. علاوه بر این موارد ، محصولات شرکت G۴S نباید وارد لبنان شود. چنان چه رویه واحدی درباره تحریم شرکت G۴S توسط کشورهای عرب خاورمیانه در پیش گرفته می شد ، از جمله اگر عراق وادار می شد در عقد قرارداد با این شرکت تجدید نظر کند ، لطمه ای جدی به کسب و کار آن در خاورمیانه وارد می آمد.در این میان مشکلی که برای اعمال رویه ای واحد میان اعضای اتحادیه عرب وجود دارد ، این است که همایش تحریم هر ۶ ماه در دمشق سوریه برگزار می شود و به نظر می رسد با توجه به شرایط ناآرام این کشور ، برگزاری همایش دست که تا سال به تعویق افتاده باشد. همچنین اگر قرار باشد همایش در کشور دیگری برگزار شود ، احتمال این که کشور میزبان به دلایل سیاسی از حضور هیئت سوریه در همایش جلوگیری کنند ، وجود دارد که خود می تواند تبدیل به یک بحران دیپلماتیک در خاورمیانه و میان اعضای اتحادیه عرب شود.

[color=#0000ff]الاخبار / سایت سیاست ما[/color]
[url="http://www.siasatema.com"]http://www.siasatema.com[/url]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]تهدید تجزیه عراق را جدی بگیریم [/color]

[color=#0000ff]اوضاع در سوریه و منطقه به طور مستقیم بر عراق تاثیر می گذارد، حتی می‌توان گفت محرک سیاستی جدید برای تجزیه عراق است.[/color]

[color=#000000]بروز اختلافات سیاسی میان یکدیگر و صحبت از تجزیه کشور و اعلام استقلال با تقسیم مناطق بر اساس گرایش‌های طایفه‌ای در حقیقت ایجاد تحول در وحدت کل یک کشور از مناطق و سرزمین آن تا ساکنین و طوایف آن است. یعنی همان چیزی که در مغرب، صحرا، سومالی، غزه و کرانه باختری، لبنان، سودان و یمن و بسیاری دیگر از کشورهای جهان داشته‌ایم. شکل‌های این تجزیه متعدد است، می‌تواند از طریق جنگ صورت بگیرد، می‌تواند مسالمت‌آمیز باشد و می‌تواند شبهه مسالمت‌آمیز باشد، موارد چنین تقسیمی بسیار است و می‌توان مثال‌های متعددی برای آن پیدا کرد.[/color]

[color=#000000]عراق نیز از این قاعده مستثنی نیست، به خصوص پس از تحولات سیاسی اخیر منطقه‌ و داخل کشور، تمایل به تقسیم و تجزیه به شدت افزایش یافته است. اوضاع در سوریه و منطقه به طور مستقیم بر اوضاع عراق تاثیر داشته است، بلکه حتی می‌توان گفت محرک سیاستی جدید برای تجزیه عراق است. منظورم همان مساله کردی و قضایای مذهبی، طایفه‌ای و دینی است که باید دست اندر کاران سیاسی و تصمیم‌گیران منطقه‌ای به طور مستقیم با آن و قضایای مرتبط به آن تعامل کنند و تصور نکنند که این مساله یک مساله ساده پیش پا افتاده است. [/color]

[color=#000000]از لحاظ تاریخی، منطقه و دولت‌های دیگر دخیل در امور منطقه راه و روش خاصی را در قدرت و اداره مناطق و ایالت‌ها پیش گرفته‌اند که این مساله باعث شده تا ساکنان این مناطق بیش از هر زمانی تمایل به استقلال و خودمختاری پیدا کنند. عبارت‌هایی نظیر «احکام ملوکانه» برای «امارت خودمختار» یا «وجود سلطه امر واقعی است که راه گریزی از آن نیست» را در کشورهای عربی بسیار شنیده‌ایم. بسیاری از حکام تمامیت‌خواه کشورهای عربی به دلایل جغرافیایی، نقص ارتباطات و کمبود ابزارهای ارتباطی و از آن مهم‌تر در اختیار داشتن تمامی ارکان‌های استقلال یک کشور امور را به سمتی پیش برده‌اند تا از والیان یا خلیفه‌ها یا امرا یا حاکمان محلی یا استانداران یا فرمانداران چیزی جز اسم باقی نمانده است. [/color]

[color=#000000]اما امروزه تحولات بسیار سریع است و ارتباطات اقلیمی یکی در دیگری تداخل دارد. بر سازمان‌های بین‌المللی امروزی قوانین و وابستگی‌های سیاسی‌ای حاکم است که اساسا با سازمان‌های سنتی سابق و قدیم بسیار متفاوت است. برای همین وحدت و استقلال کامل یک کشور که مورد رضایت همه باشد و همگان را قانع کند، حاصل نمی‌شود چرا که بذر تقسیم و تجزیه سیاسی در کشور وجود دارد. برای همین هنگامی که سازمان‌ها و حکومت‌های سنتی کشورها سقوط می‌کنند سریعا تمایل تجزیه‌طلبانه خود را نشان می‌دهند و نمو می‌یابند و دیگر در چارچوب احزاب و جریان‌های سیاسی محدود نمی‌شوند. در حقیقت احزاب دیگر هیچ کاری نمی‌توانند بکنند بلکه این حرکات سریعا میدانی شده و سازمان‌های استقلال‌طلبانه اداره آنها را به دست می‌گیرند. این در حالی است که کل منطقه مصالح خاص خود را دارد و از راه و روش مشخص، علنی و روشنی تبعیت می‌کند. خصوصیات، نوع حمایت‌ها، هویت‌ و شهروندان آن شامل حال همه است، یک جانبه نیست و یا به هیچ کس تعهدی ندارد و یا به همه طوایف از هر رنگ و ریشه و قومیت و طایفه‌ای به طور یکسان متعهد است. برای همین اگر یک حکومت حاکم بر یک کشور تمامی این خصوصیات را رعایت نکند، آن‌گاه است که می‌توان گفت که سیاست‌های آن شکست خورده است، فاقد توازن سیاسی است و سوء مدیریت آن به تجزیه و جدایی آن کشور منجر می‌شود.[/color]

[color=#000000]امروز مشکل تجزیه فی نفسه به یک معضل میان پایتخت مرکزی و اعضای تشکیل دهنده حکومت حاکم بر آن با استان‌ها و مناطق تبدیل شده است. می‌توانیم بگوییم که این مساله شامل همه کشورهای منطقه عربی است و کمتر کشوری از این مشکل استثنا است. دیگر استفاده از شیوه‌هایی نظیر قلع و قمع، فشار به قومیت‌ها، مهاجرت‌های اجباری و ابطال شناسنامه‌ها سپری شده، کما این که قیام‌ها، انقلاب‌ها، مذاکرات و هم‌پیمانی‌ها نیز نمی‌توانند این مساله را در یک کشور مستعد ابتلا به آن مهار کند.[/color]

[color=#000000]از سویی از دهه شست و هفتاد میلادی تا کنون ما شاهد اندیشه‌ها و تلاش‌های شکست خورده و موفقی در مناطقی که خودمختاری داشته‌اند، بوده‌ایم. اکنون عراق می‌خواهد مفهوم تازه‌ای از همکاری‌ها و تفاهم‌های درون طایفی برای حفظ وحدت خود را تجربه کند. در اوایل دهه نود میلادی در کنفرانس صلاح الدین به تشکیل و تطبیق مفهوم فدرالیسم در عراق توافق شد که انعکاس آن را در قانون اساسی جدید به روشنی دیدیم. [/color]

[color=#000000]و اکنون، تجزیه‌ها و چند پارگی‌های سیاسی در کشور به تدریج به سمتی می‌رود که به تقسیم‌بندی‌های منطقه‌ای در کشور انتقال یابند، مساله‌ای که وحدت عراق را تهدید می‌کند و هر آن ممکن است روند سیاسی کشور را به بن‌بست بکشاند و تجزیه‌های تازه‌ای را در کشور منجر شود. جوهره این مشکل داخلی است، دقیقا میان خودمان است، هنگامی که خود شخصا علیه مسئولان و مقام‌های کشورمان توطئه می‌چینیم و تلاش می‌کنیم که آنها را در حرکت سیاسی‌شان ناکام بگذاریم، هنگامی که عاجزیم برای حل بحران جاری در کشور به یک راه حل توافقی برسیم و عناصر وحدت بخش کشور را به سخره می‌گیریم، هنگامی که فقط به فکر منافع شخصی‌مان هستیم و برخی از ما با همین هدف انصاف را زیر پا می‌گذاریم، هنگامی که به قانون اساسی بی‌توجه می‌شویم آن را نوشته‌ای غیر قابل اعتنا قلمداد می‌کنیم، با دستان خود زمینه را برای انجام توطئه‌ها و مداخله‌های خارجی فراهم می‌آوریم و باعث می‌شویم که کشور با احتمالات بسیار خطرناک و غیر قابل پیش‌بینی‌ای مواجه شود.[/color]

[color=#0000ff]عادل عبدالمهدی / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی [/color]
[color=#0000ff][url="http://www.khabaronline.ir/"]http://www.khabaronline.ir/[/url][/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]اتاق فکر، مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل (CSIS)[/color]
عمده فعالیت های مراکز مطالعاتی و اتاق های فکری آمریکا درتدوین و پی ریزی سیاست خارجی و نظامی آمریکا در عرصه بین المللی متمرکزاست.
مرکز مطالعات راهبردی بین الملل از جمله مهم ترین و موثرترین اتاق های فکری آمریکا است که به طور جدی برروی تعیین راهبردهای سیاست خارجی آمریکا فعالیت پژهشی دارد.

[color=#0000ff]پیشینه تأسیس مرکز مطالعات راهبردی[/color]
در اوج جنگ سرد در سال ۲۶۹۱، دریاسالار آرلی بورک (Arleigh Burk) و دیوید ابشر (David Abshire) ، مرکز مطالعات استراتژیک را در دانشگاه جورج تون در واشنگتن تأسیس کردند. این مرکز در ابتدا به دنبال پیدا کردن راهبردهای کاربردی جهت مصون ماندن ایالات متحده از چالش و بحران ها و حفظ و تداوم و توسعه قدرت آمریکا به عنوان یک قدرت برتر جهانی در دوران جنگ سرد بود.

مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی آمریکا (CSIS) از همان اوایل تأسیس توانست با تشکیل میزهای پژوهشی تخصصی و ارائه راهبردهاو راهکارهای موثر در حل مشکلات و چالش های امنیت ملی وسیاست خارجی، در صف مقدم اتاق ها ی فکر ایالات متحده قرار گیرد. به طوری که در حال حاضر این مرکز مطالعاتی به عنوان یکی از اتاق های فکری تأثیرگذار در حوزه تصمیم سازی کاخ سفید، مهم ترین و کارآمدترین راهبردها و راهکارها را درحوزه های سیاست خارجی ، نظامی و امنیتی و همچنین بحران های جهانی به سیاستمداران آمریکا و رهبران جهانی ارائه می کند.

[color=#0000ff]مرکز مطالعاتی وابسته[/color]
مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی(CSIS) ، با وجودی که با موسسات و مراکز مطالعاتی و فکری در آمریکا ارتباط داشته و بعضاً از آنها حمایت مالی و فکری می نماید، اما فاقد موسسات رسمی وابسته به خود می باشد. ولی دارای کارگروهها و میزهای تخصصی مطالعاتی است که در حکم مراکز مطالعاتی عمل می کند، این میزها و کارگروههای مطالعاتی تخصصی عبارتند از:

[b]میز مطالعاتی کیسنجر[/b](kissinjer chair)، که در موضوعات سیاست بین المللی آمریکا، دموکراسی و سیاست امنیت ملی تمرکز مطالعاتی داشته و تعدادی قابل توجه پروژه پژوهشی و راهبردی را با همکاری مرکز مطالعات راهبردی و بین الملل درخصوص مسائل سیاست خارجی، تعمیق روابط منطقه ای و اتحادیه ای آمریکا، تطبیق سیاست های کاخ سفید با ناتو، تدوین و طراحی برنامه ها و راهبردهای ناتو و همچنین آینده آن، دستورالعمل های جدید در روابط آمریکا- اروپا، استفاده از قدرت هوشمند (نرم) در مناطق کلیدی و حساس جهان و … در دستور کار دارد؛

[b]میز مطالعات استراتژی بورک[/b] (Burke Chair in Strategy) که توسط «آنتونی کردزمن» مدیریت شده و راهبردها و تحلیل های کاربردی در حوزه های سیاسی و نظامی به کنگره و کاخ سفید ارائه می دهد. پروژ ه های امنیتی این میز در موضوعاتی چون خاورمیانه، توسعه نظامی چین، بحران در افغانستان و پاکستان، تحلیل جنگ ها، بررسی جنگ های نامتقارن، بررسی و رصد فناوریها و تحولات نظامی ایران، راهبردهای نظامی و دفاعی آمریکا در خاورمیانه، عبرت ها و تجربیات از جنگ ها و … تمرکز مطالعاتی دارد.

[b]میز مطالعات برجینسکی[/b](Brzezinski Chair in Global Security and Geostrategy) در امنیت جهانی و جغرافیایی سیاسی که تحقیقات و پروژه های مطالعاتی گسترده ای را در زمینه های جغرافیای سیاسی، امنیت بین المللی، امور اروپا و سیاست جهانی داشته و در موضوعاتی چون نزدیکی و پیوند میان اتحادیه اروپا و آمریکا جهت پیشبرد بهتر سیاست های جهانی، بازسازی و مدیریت نقاط ضعف در حوزه سیاست خارجی، ترسیم چالش های جدی آمریکا در مناطق فرا آتلانیک، راهبردهای ناتو در قرن بیست و یکم، ترسیم جغرافیای سیاسی در راهبردهای بلند مدت آمریکا و … تمرکز مطالعاتی دارد.

[b]دانشکده گفت وگوهای شیفر- سی اس آی اس [/b](CSIS- Schieffer School Dialogues) که جلساتی را به طور ماهنامه با حضور مشاوران برجسته مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی و همچنین کارشناسان برجسته سیاسی و اساتید دانشگاه درخصوص سیاست عمومی و رسانه ای آمریکا با کمک موسسه تکنولوژی های ایالتی (united Technologies corporation) برگزار می نماید.

[b]میزگرد[/b] [b]آزاد در حوزه مطالعات چین[/b] (free men chair in china studies) که فعالیت مطالعاتی خود را در ارائه توصیه های راهبردی در موضوعاتی چون بررسی رویکرد راهبردهای آینده آمریکا در شرق آسیا و چین، ارزیابی اقتصادی در روابط چین : آمریکا ، بررسی بحران های داخلی چین و تأثیر آن بر روابط آمریکا : چین، بررسی مدرن سازی نظامی چین و … متمرکز است؛ میز ژاپن(Japan Chair) که در موضوعاتی چون نقش روابط دو جانبه آمریکا : چین، نقش ژاپن در آسیا و رشد جهانی آن، همراهی سیاست ژاپن با آمریکا در عرصه جهانی و … تمرکز مطالعاتی دارد؛

[b]میز تجارت جهانی[/b](global trad chair) که در موضوعاتی چون سیاست جهانی اقتصادی ، تجارت بین المللی و افزایش رقابت ها، تطبیق ساختار اقتصادی کشورها با آمریکا و… تمرکز مطالعاتی دارد.

[b]میز سیمون در حوزه مطالعاتی سیاست اقتصادی [/b](Simon chair impolitical Economic) که درترسیم سیاست های اقتصادی آمریکا، خصوصی کردن تجارت جهانی، افزایش سرمایه گذاری های داخلی و خارجی آمریکا و … مطالعه دارد.

[b]گروه طرح های صنعتی دفاعی[/b](Defense-Industrial Initiatives Group) که در آن پروژه های پژوهشی در خصوص مدیریت و سازماندهی سیستم های نظامی جهانی،صنایع نظامی آمریکا، بهداشت و درمان ارتش،تحقیقات صنعتی ارتش و… صورت می گیرد.

[color=#0000ff]روند تاریخی عملکرد مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی[/color]
[color=#000000]این موسسه در ۱۹۷۸، اولین جلسه عمومی در کنگره را در خصوص نسل کشی کامبوج تشکیل داد. این مرکزهمچنین در سال ۱۹۸۶، براساس قانون بازسازی نیروهای مسلح به نام «گلدواتر- نیکولز» ،طرح ستاد مشترک ارتش را ارائه کرد که به موجب آن ستاد مشترک به عنوان کانون هماهنگی و مشاوره نظامی و راهبردی به وزیر دفاع و رئیس جمهور تعیین شد و اختیارات فرماندهی عملیات از آن سلب گردید و مستقیماً از طریق پنتاگون به فرماندهان نظامی مناطق پنجگانه جغرافیایی تفویض شد.

مرکز مطالعات راهبردی و بین الملل در زمان ریاست جمهوری «رونالد ریگان» نقش تعیین کننده ای در ترسیم سیاست های دفاعی ایالات متحده در قبال شوروی داشت.

همچنین این مرکز راهبردی ،در پی ریزی سیاست های نظامی و خارجی دولت «کلینتون» فعا ل بود ، بطوریکه درراهبرد «آمریکای جدیددر قرن ۲۱» که در اواسط دهه نود موردتصویب قرار گرفت ، عمده سیاست های نظامی این راهبرد توسط این مرکز طراحی و تدوین گردید.

در زمان ریاست جهوری «جرج بوش» ، این مرکز با تاسی از مدیران نومحافظه کار خود ، رویکرد «القای شوک و هیمنه» به نظام بین الملل و به ویژه به منطقه راهبردی خاورمیانه و جهان اسلام را بعنوان محور سیاست خارجی دولت بوش قرار داد وبا تنظیم سند راهبرد امنیت ملی ۲۰۰۲، دولت آمریکا عملاً وارد کارزار نظامی ، سیاسی ، آقتصادی، اطلاعاتی و تبلیغاتی در عرصه بین المللی در آغاز قرن ۲۱شد، که حمله به افغانستان و عراق نتیجه اجرایی شدن سند راهبرد امنیت ملی۲۰۰۲ بود .

همچنین این مرکز در سال ۲۰۰۷ ، طرح اتخاذ «قدرت هوشمند» به عنوان محور سیاست خارجی آمریکا را به کنگره ارائه کرد و پس از تصویب ، محور اساسی رویکرد سیاست خارجی دولت اوباما در نقاط حساس و استراتژیک جهان گردید.

[b]این مرکز همچنین تمرکز جدی بر روی مسائل ایران داشته به طوری با تشکیل میز مطالعات ایران به سرپرستی «فریبررز قدر» پروژه های پژوهشی گسترده ای را در موضوعاتی چون پرونده هسته ای ایران، مسایل نظامی ایران، نوسازی سیاسی و سکولاریسم ، تحولات اقتصادی، دگرگونی اجتماعی و فرهنگی و… در دستورکار خود قرار داده است[/b][/color]


==========================================

[color=#0000ff]مركز مطالعات استراتژيك و بين‌المللي آمريكا (CSIS) در گزارشي به بررسي توسعه جنگ نامتقارن ايران و چگونگي تأثيرگذاري آن در رقابت با آمريكا و كشورهاي حوزه خليج‌ فارس پرداخته است. [/color]
[color=#0000cd]متن كامل اين گزارش به شرح زير است:[/color]

[b]* جنگ نامتقارن در دكترين نظامي ايران نقش تعيين كننده‌اي دارد [/b]
در روزهاي نخستين سال نوي ميلادي مصاحبه‌اي از سرلشگر عطاء‌الله صالحي ، فرمانده ارتش ايران منتشر شد كه وي در سخناني به نقش جنگ نامتقارن در دكترين نظامي ايران اشاره و اعلام كرده بود: بخش‌هاي مختلف ارتش جمهوري اسلامي ايران به رويدادهاي كشورهاي همسايه توجه ويژه‌اي دارند و آموزش‌هاي مرتبط با جنگ نامتقارن را با توجه به اين رويدادها طراحي و اجرا مي‌كنند. براي مثال در آموزش جنگ هوايي به خلبانان، بيشتر به جنگ نامتقارن مي‌پردازيم. سرلشگر صالحي در ادامه سخنان خود اعزام ناوهاي نظامي خود به خليج عدن را نمونه ديگري از دكترين جنگ نامتقارن ايران عنوان كرد. فرمانده كل ارتش ايران همچنين گفت كه ارتش ايران، از جنگ هاي كنوني عراق و افغانستان درس مي‌گيرد و دستورالعمل‌هاي نظامي خود را با اين درس‌ها مطابقت مي‌دهد.


[b]* بررسي توان ايران در جنگ نامتقارن اطلاعات باارزشي در خصوص موضع‌گيري ايران در قبال حضور نظامي آمريكا در منطقه در اختيار آمريكا قرار مي دهد [/b]
اين سخنان در ارزيابي نحوه رقابت استراتژيك ايران با آمريكا سودمند است و اطلاعات باارزشي در خصوص موضع‌گيري ايران در قبال حضور نظامي آمريكا در منطقه، واكنش ها به اين حضور و در نهايت شيوه برخورد استراتژيك اين كشور با آمريكا ارائه مي‌دهد. البته در خصوص پيشرفت هاي ايران در جنگ نامتقارن نبايد به گفته‌ها و شنيده‌ها بسنده كرد و بايد به عملكرد اين كشور نيز توجه خاصي كرد.

[b]* ديدگاه‌هاي ايران راجع به رقابت با آمريكا بايد موشكافي شود [/b]
ناديده گرفتن اين پيشرفت ها به عنوان ركن اصلي دكترين نظامي ايران، غيرممكن است. از اين گذشته، ديدگاه‌هاي متغير ايران راجع به رقابت با آمريكا در گذشته كاملاً موشكافي نشده است، اين در حاليست كه اين تحليل و موشكافي براي شناخت صحيح اهداف و مقاصد استراتژيك ايران ضرورت دارد.

[b]* بررسي توان جنگ نامتقارن ايران توسط آدام سيتز از دانشگاه نيروي دريايي آمريكا [/b]
سازمان (CSIS) با همكاري آدام سيتز از دانشگاه نيروي دريايي آمريكا، با گردآوري و بررسي اخبار و مقالات از منابع غربي و ايراني به ترتيب زمان انتشار ، اقدام به تحليل اين ديدگاه‌ها و ارزيابي مقاصد ايران براي رقابت با آمريكا، كرده است.

[b]* ايران با توسعه توانايي‌هاي جنگي نامتقارن كمبود جنگ‌افزارها و فناوري‌هاي نظامي خود را جبران و خنثي كرده است [/b]
ايران كه با حضور نيروهاي نظامي آمريكا در منطقه خليج فارس مواجه است و از سوي ديگر از تحريم تسليحات و تجهيزات نظامي، اين كشور را در واردات و توسعه فناوري نظامي و جنگ‌افزارهاي نوين ناتوان كرده، در تلاش است با توسعه توانايي‌هاي جنگي نامتقارن و قدرتمند، كمبود جنگ‌افزارها و فناوري‌هاي نظامي خود را جبران و خنثي كند. ايران خود را در محاصره نيروهاي نظامي آمريكا در منطقه خليج فارس مي‌بيند.

[b]* دكترين نظامي ايران هدف قرار دادن منافع آمريكا در منطقه است [/b]
آمريكا در كشورهاي عربي پايگاه‌‌هاي نظامي ايجاد كرده و نيروهاي نظامي خود را در حريم مرزهاي ايران يعني عراق و افغانستان مستقر كرده است. ايران هم در اين راستا، دكترين نامتقارني را براي حمله به اين نيروها و پايگاه‌ها و همچنين هدف قراردادن هم‌پيمانان و منافع آمريكا در خاورميانه توسعه داده است.

[b]- نبرد نامتقارن ايران با آمريكا به سه شكل زير تعريف مي‌شود: [/b]
[b]الف-[/b] توسعه و توليد انبوه جنگ‌افزارهاي كم‌هزينه و ساده به منظور خنثي كردن فناوري نوين نظامي آمريكا
[b]ب-[/b] آموزش نيروها و عوامل شبه‌نظامي همچون حزب‌الله در لبنان، حماس در غزه
[b]ج-[/b] دكترين هدف قراردادن منافع اقتصادي آمريكا در خليج فارس نظير سكو‌هاي نفتي و كشتي‌هاي نفت‌كش

[b]* صالحي اعزام ناوهاي نظامي خود به خليج عدن را نمونه ديگري از دكترين جنگ نامتقارن ايران بيان كرد[/b]
تشكيلات نظامي ايران در ايجاد و پشتيباني قدرت نامتقارن جهت مقابله با توان نظامي و فناوري برتر دشمنانش تعللي به خود راه نمي‌دهد. بنابر گزارشي كه خبرگزاري فارس منتشر كرد، سرلشگر عطاء‌الله صالحي فرمانده ارتش ايران، در سخناني نقش جنگ نامتقارن را در دكترين نظامي كشورش تأكيد و اظهار كرد: در آموزش جنگ هوايي به خلبانان، بيشتر به جنگ نامتقارن مي‌پردازيم. فرمانده كل ارتش ايران همچنين گفت كه ارتش ايران، از جنگ هاي كنوني عراق و افغانستان درس مي‌گيرد و دستورالعمل‌هاي نظامي خود را با اين درس‌ها مطابقت مي‌دهد.سرلشگر صالحي در ادامه سخنان خود اعزام ناوهاي نظامي خود به خليج عدن را نمونه ديگري از دكترين جنگ نامتقارن ايران عنوان كرد.

[b]* ايران اهميت ويژه‌اي براي تحليل و كسب اطلاعات از عوامل شبه‌نظامي خود درخصوص نبرد نامتقارن با نيروهاي آمريكايي در عراق و افغانستان قائل است [/b]
با در نظر گرفتن اظهارات سرلشگر صالحي در خصوص اينكه اعزام ناوهاي نظامي به خليج عدن يك استراتژي نامتقارن بوده و با توجه به اهميت استراتژيك مسيرهاي دريايي و نقش اساسي آن در تجارت جهاني و ترابري سوخت، مي توان سخنان فرمانده ارتش ايران را تهديدي پنهاني دانست با اين محور كه ايران به محض احساس خطر كردن و يا مورد تهاجم قرار گرفتن، به آمريكا يا ديگر منافع اقتصادي اين كشور حمله متقابل خواهد كرد. سخنان سرلشگر صالحي بيانگر اين نكته نيز است كه ارتش ايران اهميت ويژه‌ اي براي تحليل و كسب اطلاعات از عوامل شبه‌نظامي خود درخصوص نبرد نامتقارن با نيروهاي آمريكايي در عراق و افغانستان قائل مي‌شود و مشهودتر از همه اينكه استراتژي ايران براي مواجهه با آمريكا برپايه دكترين نامتقارن استوار است.

جمهوري اسلامي ايران، براي دخالت در سياست‌هاي داخلي كشورهاي همسايه و پيشبرد منافع سياست خارجي منطقه اي از عوامل خود استفاده زيركانه‌اي كرده است. عوامل و نمايندگان ايران شامل حزب‌الله در لبنان، حماس در نوارغزه، گروه‌هاي شيعه در عراق و اخيراً انقلابيون افغانستان هستند.

[b]* استراتژي ايران در لبنان با كمك حزب الله لبنان موفقيت آميز بوده است [/b]
استراتژي ايران در بكارگيري نيروهاي شبه‌نظامي در لبنان موفقيت آميز بوده‌است. حزب‌الله توانسته بر سياست‌هاي لبنان تسلط پيدا كند و خروج اعضاي حزب‌الله و هم پيمانانشان از كابينه ، باعث فروپاشي دولت ائتلافي وابسته به غرب در اوايل سال 2010 ميلادي شد. علاوه بر اين، اطلاعات محرمانه‌اي كه ويكي‌ليكس اخيراً فاش كرد حاكي از آن است كه حزب‌الله با كمك ايران زيرساخت‌ها و تشكيلات خود را در لبنان برقرار و پايه‌ريزي مي‌كند. مروان حمده ، وزير ارتباطات لبنان در سال 2008 در پيامي محرمانه‌ به سياستمداران آمريكايي اعلام كرد كه شبكه مخابراتي ايران سرتاسر كشور را فراگرفته و حزب‌الله صاحب ارتش و تسليحات، ايستگاه تلويزيوني، سيستم آموزشي، بيمارستان، خدمات اجتماعي، سيستم مالي و اقتصادي و يك سيستم مخابراتي، شده ‌است. ايران هزينه هاي راه‌اندازي خطوط فيبر نوري در لبنان را تامين كرده است كه اين كار در زمان بازسازي جاده‌ها و پل‌ها پس از جنگ دوم لبنان صورت گرفت و حزب‌الله به دولت هشدار داده بود كه در صورت قطع كردن خطوط فيبر نوري، اقدام جدي و كوبنده خواهد كرد.
تبديل شدن حزب‌الله از يك گروه مبارز به يك نيروي سياسي توانا و سلطه‌جو در لبنان علي‌رغم تمام نيرنگها و چاره‌جويي‌هاي دولت، نشان‌دهنده قدرت نفوذي ايران در سياست داخلي اين كشور است.
با بررسي فني فروپاشي دولت سعد حريري، مي توان به اين نتيجه رسيد كه حزب‌الله و ايران، در سياست لبنان حرف اصلي را مي‌زنند و حزب‌الله توانايي خود را با مشروع يا نامشروع خواندن دولت‌هاي لبنان نشان مي‌دهد تا به طرز چشمگيري از نفوذ و تأثير غرب و آمريكا در اين كشور بكاهد.

[b]* ايران و افغانستان هر دو دشمن مشتركي به نام آمريكا دارند [/b]
اين روند منعكس كننده تمايل رو‌به‌رشد ايران در برپايي جنگ نامتقارن با حضور نيروهاي نظامي غربي در افغانستان است كه نبرد نامتقارن ايران پيش از آن در عراق نيز سايه افكنده بود. اگرچه ايدئولوژي شيعي جمهوري اسلامي ايران مورد تكفير تندروها و مبارزان سني‌ مذهب افغانستان است، اما هدف هردو يكي است. يكي از فرماندهان نظامي طالبان اخيراً اينطور گفته است: مذهب و تاريخ ما متفاوت است اما هدف هردوي ما يكي است و آن كشتن آمريكايي‌ها است . اين تنها مورد از ناديده گرفتن اختلافات مذهبي ايران با هم‌پيمانانش نيست. ايران از تشكيلات سني مذهب حماس و العلويه سوريه حمايت مي‌كند. اين بدان معني است كه ايران اغلب براي كاهش قدرت آمريكا در منطقه، ايدئولوژي خود را كنار مي‌گذارد.

[b]* پيشرفت هاي نظامي ايران با هدف به چالش كشاندن حضور نظامي آمريكا در منطقه است[/b]
روند اخير ايران در توسعه و توليد تسليحات و جنگ افزار نمايانگر اولويت هاي نامتقارن تشكيلات نظامي اين كشور است. ايران اخيراً سلاح‌هاي بيشماري را براي تضعيف حضور آمريكا در خليج فارس توليد كرده است كه شامل موشك‌هاي ساحل به دريا، قايق‌هاي سريع‌السير، هواپيماهاي دوربرد بدون سرنشين، قايق‌هاي پرنده و خودروهاي آبي خاكي مي‌شود. در گزارشي ديگر كه در ايران منتشر شد آمده است: نيروي دريايي ايران تصميم به ايجاد سپر موشكي دفاعي در حدفاصل 2400 كيلومتري خط ساحلي ايران گرفته و از آن به عنوان يك استراتژي مناسب براي حفظ كشور از حمله دشمنان ياد كرده است. اين در حاليست كه هر يك از اين سيستم‌ها مستقل از ديگري عمل خواهد كرد و به رادار مركزي وابسته نيستند. ديگر پيشرفت‌هاي نيروي دريايي ايران جهت به چالش كشاندن حضور آمريكا در خليج فارس، قايق‌هاي جنگي سريع‌السير ذوالفقار و سراج1 هستند كه هر دو توليد انبوهي دارند و قابليت پرتاب اژدر و موشك را نيز دارند.

ايران در اوايل سال 2010 ميلادي از هواپيماهاي جنگي بدون سرنشين كرار و رعد ، كه برد آنها از هزار كيلومتر تجاوز مي‌كند و مي تواند با كنترل از راه دور اهداف مورد نظر را مورد اصابت قرار دهد، پرده‌برداري كرد.
نيروهاي مسلح ايران به اين مسئله آگاهي دارد كه نمي‌توانند بصرفا با جنگ آمريكا را شكست دهند يا از خليج فارس بيرون برانند. به همين سبب به بكارگيري از دكترين، فناوري و استراتژي نامتقارن و كم هزينه گرايش پيدا كرده‌اند. مقامات ارشد نظامي ايران آشكارا توانايي و استعداد خود را در وفق دادن تاكتيك‌ها و دكترين نامتقارن خود براي رويارويي با نيروهاي خارجي تا دندان مسلح و صاحب فناوري، به رخ ‌جهانيان مي‌كشند.

[b]* جنگ نامتقارن، راهبرد ايران در تضعيف توان نظامي نيروهاي آمريكايي[/b]
ايران در حقيقت نبرد نامتقارن و استفاده از عوامل خود در ديگر كشورها را براي به ستوه آوردن و تضعيف نيروهاي آمريكايي در مناطق جنگي و بي‌ثبات كردن كشورهايي كه آمريكا قصد نفوذ و تأثيرگذاري در آنها دارد، در دستور كار قرار داده است. توسعه جنگ افزارها و سيستم‌هاي كم‌هزينه و زرهي سبك و بدون فناوري‌هاي يپيچيده نظير قايق هاي زرهي سريع‌السير و هواپيماهاي دريايي در راستاي مقابله با قدرت سخت آمريكا در آب‌هاي مجاور ايران به صورت تاكتيك‌هاي هجومي است و بهترين گزينه براي هدف قرار دادن منافع اقتصادي آمريكا در خليج فارس مانند كشتي هاي نفت كش و ديگر كشتي هاي تجاري هستند.

=======================================

[color=#0000ff]اندیشکده آمریکایی مرکز مطالعات بین‌المللی و استراتژیک در تحلیل مبانی نظامی در منطقه با بزرگنمایی قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس، سعی در توجیه خریدهای سرسام آور نظامی اعراب و دخالت قدرت‌های غربی در منطقه دارد.مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک(csis) در پیش نویس گزارشی مبسوط و کتاب گونه، به مباحث امنیتی و نظامی در خلیج فارس پرداخته و ماحصل این نوشته، توازن نظامی در حوزه خلیج فارس را تحت الشعاع پنج مولفه اصلی و تاثیرگذار می‌داند که عبارتند از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، ایران، عراق، قدرت‌های خارجی مانند ایالات متحده و در نهایت نقش آفرینان غیردولتی همچون گروه‌های قومی، شبه نظامیان و القاعده.[/color]


[color=#000000]جهت گیری این گزارش به گونه‌ای است که ایران را بزرگترین قدرت منطقه و در نتیجه تهدیدی برای کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج‌فارس در حوزه‌های قدرت نظامی و نفوذ در منطقه می‌داند و در نهایت به این کشورها که بیشترشان عضو شورای همکاری خلیج فارس(GCC) نیز هستند توصیه می‌کند که اتحاد و همکاری‌های خود را در درون این شورا بسط داده و برای تقویت جایگاه و کسب موازنه در برابر قدرت ایران، روابط نزدیک خود را با کشورهای غربی همچون آمریکا، بریتانیا و فرانسه گسترش دهند! البته این گزارش برای توجیه خریدهای سرسام آور سلاح از آمریکا توسط کشورهایی که پرسنل کافی برای استفاده از آنها نیز در اختیار ندارند، در کنار سپردن خاک خود به این کشور، کاری نمی‌کند.این گزارش می‌افزاید، رشد ناآرامی‌های سیاسی، انقلاب و بی ثباتی در کشورهای منطقه، تهدیدات جدیدی را برای امنیت داخلی کشورها به وجود آورده که نظایر آن در کشورهایی مانند یمن دیده می‌شود. همین موضوع می‌تواند باعث انتشار این تهدیدها به مرزهای سعودی و عمان هم بشود، ضمن اینکه خطر تروریسم نیز در این شرایط تشدید می‌شود. وجود تمامی این عوامل تهدیدکننده در منطقه، ارزیابی توازن نظامی در خلیج فارس را دشوار می‌کند.

این گزارش تاکید دارد که برای تعیین توازن میان کشورها در حوزه تسلیحات متعارف و غیراتمی، هیچ راه و روش مشخصی وجود ندارد. علاوه بر این، ارزیابی توازن اینگونه تسلیحات بین کشورها حتی سخت‌تر است، زیرا گرچه نقش تسلیحات نوین بسیار با اهمیت ارزیابی می‌شود، اما موانع و قابلیت‌های نیروهای رزمی در جنگ به طرز چشمگیری با عواملی مانند آموزش، قابلیت تحمل، کیفیت مهمات، سیستم‌های مدیریت جنگ و قدرت اطلاعات و آگاهی ارتباط دارد.

[b]روند مهم در خلیج فارس[/b]
در این منطقه بسیاری از کشورها به جهت نداشتن تجربه حضور در جنگ، آسیب پذیر، اما هر یک از این کشورها دارای مزایایی هستند. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به علت درآمدهای سرشار نفتی، منابع عظیمی در زمینه نظامی در اختیار دارند و خریدهای کلان نظامی را انجام داده‌اند، اما کارآمدی نیروهای آنها پایین است. این کشورها برای جبران عامل فوق، تلاش بسیاری دارند تا در همکاری با آمریکا، بریتانیا و فرانسه ضمن بالا بردن کارآمدی نیروهایشان، بتوانند به وزنه‌ای در منطقه تبدیل شوند.

به همین دلیل است که کشورهای خارجی اکنون در تعیین موازنه نظامی در این منطقه نقش مهمی را ایفا می‌کنند، اما همین کشورهای خارجی در زمینه نیروهای زمینی دچار مشکل زیادی هستند و به هیچ عنوان در مقابله با نیروها و درگیری‌های نامتقارن، ضمن اینکه دارای برتری نیستند، از ضعف‌های عمده‌ای رنج می‌برند.

در همین حوزه نیروی نظامی نامتقارن، ایران دارای توان بالایی در سطح نیروها و تسلیحات است. البته این توان با توجه به قدرت موشکی، ایران را به مهره‌ای مهم تبدیل کرده است. عراق هم در این چارچوب بسیاری از توان نظامی خود را از سال ۲۰۰۳ و با اشغال این کشور به وسیله آمریکا از دست داده است و به نظر نمی‌رسد در سه تا پنج سال آینده هم توان استقلال در حوزه تسلیحات متعارف را پیدا کند. از طرف دیگر، گروه‌های غیردولتی در خلیج فارس نقش روبه گسترشی را پیدا می‌کنند. قدرت گروه القاعده و گروه‌های شبه نظامی در عراق، در کنار تشدید درگیری‌های قومی در منطقه، باعث شده است که نقش و قدرت و نفوذ این گروه‌ها در مباحث امنیتی، حتی از نقش کشورها نیز مهم‌تر ارزیابی شود.

[b]دغدغه بخش جنوبی خلیج فارس[/b]
به نوشته این مقاله، بعد از محو عراق و به تاریخ پیوستن دوران صدام که به عنوان تهدید اصلی منطقه محسوب می‌شد، نیاز به کنترل قدرت ایران، کشورهای جنوبی خلیج فارس را واداشت تا به تنظیم برنامه‌های نیروهای نظامی‌شان بپردازند. شورای همکاری خلیج فارس

(GCC) از دهه ۱۹۸۰ برای اتحاد موثر در میان شش کشور عربی عضو و ایجاد واحدهای نظامی مشترک تلاش می‌کرد، اما پیشرفت چندانی در این زمینه رخ نداد. از زمان تاسیس شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۰، دامنه گسترده‌ای از پروژه‌های مفید برای بهبود کنش پذیری ارتش‌ها در سایه مشارکت اعضا ارائه شده است، اما اعضای آن، پیشرفت و ترقی شورا را محدود می‌کنند.[/color]

[color=#000000]ایجاد نیروهای واکنش سریع(که از سال ۲۰۰۳ دیگر از آن خبری نیست)، استانداردسازی تجهیزات و نیروها، انجام ماموریت‌های مشترک، ایجاد و ادغام دفاع هوایی مشترک و همکاری‌های دریایی، ازجمله پروژه‌هایی بود که چندان موفقیتی را کسب نکرد. سران این شورا به ویژه پادشاهان عربستان بارها بر لزوم همکاری موثر میان اعضا تاکید کرده‌اند.

کشورهای جنوبی خلیج فارس ضمن تلاش برای تشکیل دفاع هوایی مشترک در منطقه، در حال مدرن سازی تسلیحات خود برای توازن در برابر نیروی فزاینده ایران در خلیج فارس هستند!

عمده فعالیت‌های این کشورهای عربی در همکاری با آمریکا و اروپا خلاصه می‌شود و روسیه در آن نقش چندانی ندارد، اما چیزی که این شورا را رنج می‌دهد، مناقشات مرزی موجود میان آنها، ناآرامی در منطقه به ویژه در یمن و بحرین، ادامه تنش‌های مذهبی و غیرمذهبی میان بحرین، قطر و کویت و چگونگی رهبری تشکیلات آتی شورا است.

همین مسائل بود که فکر تشکیل اتحادیه را در سر رهبران بحرین و عربستان ایجاد کرد که البته با پاسخ سرد دیگر کشورهای عضو شورا روبرو شد و هر یک از این کشورها دلایل متعددی را از حقوق بشر گرفته تا ترس ازدست دادن استقلال سیاسی و اقتصادی در مخالفت با تشکیل این اتحادیه و نپیوستن به آن ابراز کردند.

[b]محور توازن عربی[/b]
آمریکا نقشی اساسی در ایجاد توازن نظامی در خلیج فارس دارد. این قدرت در کنار بریتانیا و فرانسه اهداف مشترکی را در تقابل با قدرت ایران دنبال می‌کند. با اینکه دیدگاه عربستان و آمریکا در مورد اسرائیل یکسان نیست، اما در زمینه نظامی، همکاری‌های دو طرف بسیار پیشرفت داشته است.

گرچه به علت جنگ با تروریسم و واقعه ۱۱ سپتامبر این روابط نامشخص و تا حدودی مبهم شده بود، اما عربستان پس از خروج آمریکا از عراق، تسهیلات و امکانات بسیار خوبی را در اختیار آمریکا قرار داد. کویت نیز پایگاه هوایی بزرگی را برای نیروهای آمریکایی ایجاد کرد. بحرین مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکاست و قطر به مرکز عملیات‌ هوایی آمریکا تبدیل شده است. امارات نیز تسهیلات بندری و امدادرسانی دریایی را در کنار همکاری‌های اطلاعاتی برای نیروهای آمریکایی ایجاد کرده است. عمان نیز همکاری‌های نزدیکی را با آمریکا و بریتانیا دارد.

طیف وسیعی از مشاوران و مربیان نظامی آمریکایی‌ در کنار نیروهای فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در کشورهای جنوبی خلیج فارس مشغول فعالیت و درصدد هستند تا قدرت شورای همکاری را تقویت کنند و در این ارتباط، مجموعه سمینارها و مانورهای مشترکی نیز به طور مرتب در این کشورها با هدف ارتقای همکاری‌ها در شورا انجام می‌شود.

[b]نابودی موازنه قدرت[/b]
نابودی نظامی عراق در سال ۲۰۰۳ به طور کلی موازنه خلیج فارس را تغییر داد. طی دو هفته، یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی منطقه به ضعیف‌ترین آنها تبدیل شد، به گونه‌ای که اکنون هیچ هواپیمای رزمی پیشرفته یا موشک زمین به هوایی در اختیار نداشته و این کشور به شدت به واردات تسلیحات از آمریکا محتاج است. به نظر این گزارش، علیرغم موفقیت‌های دولت این کشور در داخل و ایجاد اتحاد میان گروه‌های عراقی، عراق نتوانسته است در زمینه نظامی موفقیتی را کسب کند. تهیه‌کنندگان آمریکایی این گزارش معتقدند‌تحلیل آینده نیروی نظامی ایران سخت و نامشخص است. ایران تلاش می‌کند مشکلات خود را از طریق صنایع داخلی با طراحی و تولید تسلیحات بومی رفع کند. به نظر می‌رسد ایران راهی شبیه چین و هند را در پیش گرفته باشد.

درعین حال ایران نشان داده است که ضمن ساخت تسلیحاتی همچون زیردریایی، انواع موشک‌های ضد کشتی و هوایی، سیستم موشکی و دفاع هوایی پیشرفته، توانسته است تسلیحات پیشرفته مورد نیاز خود را از طریق روسیه، چین و کره شمالی به دست آورد. ایران علاوه بر تسلیحات موشکی در زمینه تسلیحات و نیروهای نامتقارن نیز توانایی‌های بسیاری را کسب کرده است.

[b]ایران ، بزرگترین و قدرتمند‌ترین کشور خلیج فارس[/b]
گزارش این موسسه شامل د‌هها جدول و تصویر آماری از توان نظامی و تجهیزات کشورهای حوزه خلیج فارس است و در تقریبا تمامی آنها بر این موضوع تاکید می‌کند که جمهوری اسلامی ایران در تمامی موارد به غیر از هزینه‌ها و خریدهای تسلیحاتی و در اختیار داشتن برخی تجهیزات بسیار پیشرفته که کشورهای غربی آنها را فقط به حکومت‌های عربی حوزه خلیج فارس در قبال خریدهای نفت و گاز ارائه می‌کنند، دارای برتری محسوسی است.

به نظر می‌رسد که در ارائه آمارهای در این گزارش، به صورت عمدی نکته‌ای نادیده گرفته شده و فقط بر قدرت و نفوذ فزاینده ایران در منطقه به عنوان زنگ خطری برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس پرداخته شده است. نکته مهم این است که گرچه طبق بسیاری از مؤلفه‌های قدرت، ایران برتر از بقیه کشورها منطقه است، اما در گزارش‌های مطالعاتی آمریکا از منطقه،به این نکته اشاره نمی‌شود که ایران بیشترین جمعیت کشورهای حوزه خلیج فارس را داراست و تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس به اضافه عراق، روی هم رفته کمی بیش از نصف جمعیت ایران را دارند، از نظر وسعت کشور و تنوع همسایگان، ایران جزو استثناهاست (البته از نظر وسعت، عربستان از ایران بزرگتر است،‌اما بیشتر خاکش را بیابان‌های بی‌حاصل تشکیل می‌دهد) و این مسائل ایجاب می‌کند که ایران از توان نظامی بالایی برای دفاع از خود برخوردار باشد؛ ضمن اینکه میزان تجهیزات ایران در مقایسه با جمعیت، از حجم پایین تری نسبت به بسیاری از کشورهای کوچک منطقه برخوردار است.

در این گزارش تاکید شده است؛ تنها کشوری که از نظر اندازه‌های نظامی قابل رقابت با ایران بود، عراق بود که بعد از جنگ، سرنگونی صدام و اشغال این کشور به وسیله آمریکا، نیروی نظامی این کشور تقریبا نابود شد و به حد صفر رسید.
البته به نظر برخی کارشناسان، یکی از اهداف نابودی تجهیزاتی ارتش عراق، جاگزینی آن با تسلیحات جدید و در نتیجه خریدهای تسلیحاتی هنگفت از غرب به ویژه آمریکا، در قبال صدور و فروش نفت، عنوان می‌شود.

[b]تسلیحات اعراب در آینه آمار[/b]
یکی از تصاویر آماری در این گزارش نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران تقریبا روند ثابتی را در شمار نیروهای مسلح خود داشته و تقریبا در طول سه دهه گذشته، تغییر چشمگیری در شمار نیروهایش نداده است.

حال آنکه در این آمار نشان داده می‌شود که شمار نیروهای نظامی عراق در راستای نیات کشورگشایانه صدام حسین در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۸۰ به شدت افزایش یافت و حتی در سال ۱۹۸۷ به یک میلیون نفر رسید، اما با شکست در جنگ اول خلیج فارس به حدود ۳۰۰ هزار نفر و حتی در سال ۲۰۰۵ به زیر ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافت. عراق در این زمینه دارای بیشترین نوسان در سی سال گذشته بود.

نکته دیگری که این گزارش نشان می‌دهد، روند تدریجی رشد نیروهای نظامی و امنیتی عربستان بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ است که این کشور را از نظر شمار نیروهای امنیتی، به دومین کشور منطقه که دارای بیشترین شمار نیرو است( بعد از کشور عراق) تبدیل کرد؛ ضمن اینکه عربستان ازنظر تجهیزات، دارای مدرن‌ترین تسلیحات در منطقه است.

در مورد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس باید گفت که هریک از آنها سعی دارند به صورت تخصصی به یک جنبه از قوای نظامی بپردازند، ضمن اینکه در این منطقه، فقدان تجربه عملیاتی در شرایط واقعی، بارز است. به علاوه در زمینه‌های انجام عملیات مشترک، مدیریت صحنه‌های جنگ، مدیریت اطلاعاتی بازسازی و جنگ شبانه، مشکلات فراوانی گریبانگیر این کشورهاست.

این پژوهش در زمینه دریایی و هوایی، رقابت را میان ایران، عربستان و آمریکا عنوان می‌کند و تاکید دارد که میزان نیروها و تجهیزات آمریکایی در این حوزه و بخش موشکی، مشخص نیست.

ایران بعد از انقلاب به تدریج توانست تجهیزات هوایی خود را به روزرسانی کند و در زمینه ساخت و بازسازی این تجهیزات به همراه برخی پیمانکاران خارجی، اقداماتی را آغاز کرد. نکته جالب در این پژوهش این است که براساس اطلاعات، با اینکه عربستان سعودی دارای هواپیماها و تجهیزات پیشرفته است و از نظر شمار نیرو رتبه یک منطقه را داراست، اما از نظر سطح تعلیمات نیروهایی که توانایی استفاده از این امکانات را داشته باشند، در مضیقه قرار دارد. امارات نیز گرچه دارای تسلیحات پیشرفته‌ای است، اما از نظر افراد و کارآمدی نیروها با مشکلات زیادی روبروست.

نکته جالب دیگر پژوهش این است که عراق در ابتدای قرن ۲۱، حدود ۳۵۰ هواپیمای آماده برای جنگ در اختیار داشت، اما بعد از حمله و اشغال آمریکا، این کشور فقط دارای سه فروند هواپیمای جنگی قابل استفاده بود. براساس این گزارش، خرید هواپیماهای«F-16 »[/color] [color=#000000]آمریکایی توسط عراق، که بحث آن مطرح است، می‌تواند جایگاه این کشور را در عرصه هوایی بهبود ببخشد. گرچه کشورهای جنوبی خلیج فارس تلاش دارند تجهیزات جدیدتر سطحی را در اختیار بگیرند تا بر قدرت آنها در موازنه با ایران افزوده شود، اما به استناد این گزارش، نبود توانایی عملیاتی، تخصص و وجود برخی جهت گیری‌ها، این کشورها را از همکاری با یکدیگر و درنتیجه کسب جایگاه، بازداشته است. این موضوع نه فقط در مباحث توان هوایی این کشورها، بلکه در حوزه دریایی و زیرسطحی نیز به چشم می‌خورد.[/color]

[color=#000000]این موضوع که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به مراتب بسیار بیشتر از ایران و عراق پول صرف هزینه‌های نظامی خود می‌کنند موضوعی آشکار است، اما تمامی این هزینه‌ها که صرفا برای واردات تسلیحات خرج می‌شود، نتوانسته است موجب افزایش همکاری‌ها یا رسیدن به اهدافی مشترک بشود و برای ایجاد نیروهایی کارآمد، بازدارنده و موازنه بخش، بی حاصل بوده است. میزان خریدهای تسلیحاتی کشورهای جنوبی خلیج فارس گرچه از مدت‌ها قبل ادامه داشته است، اما این موضوع از زمان اشغال عراق به وسیله آمریکا در سال ۲۰۰۳ رشد چشمگیری داشته است. آمارها نشان دهنده آن است که عربستان سعودی از نظر هزینه‌های نظامی در صدر کشورهای منطقه و جهان قرار می‌گیرد و بعد از آن با فاصله زیاد، کشورهای کوچک این منطقه قرار گرفته اند.

ضمن اینکه نسبت به اندازه، هر یک از کشورهای این منطقه، همچون کویت، امارات و عمان، هزینه‌های بسیار بالایی را به تسلیحات اختصاص داده و در ردیف بعد از عربستان قرار می‌گیرند.
آمار حاکی از آن است که در برخی سال‌ها میزان هزینه بعضی از کشورهای کوچک این منطقه، به اندازه همسایه بزرگ شمالی خلیج فارس یعنی ایران بوده یا حتی از آن نیز فراتر رفته است. باید به این نکته توجه کرد که ایران از نظر وسعت و جمعیت دهها برابر آنهاست.

در خلال سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۹، میزان واردات تسلیحات عربستان بیشتر از کل واردات تسلیحات تمامی کشورهای منطقه بود، گرچه کویت و امارات نیز سهم عمده‌ای از واردات تسلیحاتی به این منطقه را به خود اختصاص داده‌اند. ایران در خلال سال‌های دهه ۱۹۹۰ در زمینه واردات تسلیحات، چندان فعال نبود. در سال‌های ابتدایی دهه اول قرن ۲۱ به تدریج عربستان از واردات و خریدهای تسلیحاتی خود کاست و تا سال ۲۰۰۴ امارات جای این کشور را گرفت.

ضمن اینکه در این سال‌ها عراق به علت تحریم تسلیحاتی و سپس حمله آمریکا، قادر به واردات تسلیحات نبود و ایران نیز به تدریج از سال ۲۰۰۷ به دلیل برخی تحریم‌های بین المللی و به دلایل اقتصادی، از حجم واردات تسلیحاتی خود کاست.

درحالیکه براساس آمار، هزینه‌های نظامی ایران که دارای جمعیتی به مراتب بیشتر از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و وسعتی بیشتر از این کشورهاست، سالانه عمدتا کمتر از ۵ میلیارد دلار بوده است، اما میزان خریدهای عربستان در خلال سال‌های ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۱۱، از ۲۲ میلیارد آغاز شد و در سال آخر این دوره، به بیش از ۴۵ میلیارد دلار رسید.
میزان هزینه‌های تسلیحاتی کل شش کشور عضو این شورا نیز در خلال این دوره از ۳۵ میلیارد دلار سال ابتدایی آن، تا بیش از ۶۸ میلیارد دلار در سال آخر در نوسان بوده است.

این کشورها در سال ۲۰۰۴ کمترین هزینه تسلیحاتی را با ۳۰ میلیارد دلار به ثبت رسانده اند. در این سال، عربستان به تنهایی حدود ۲۱ میلیارد دلار هزینه نظامی داشته است. عربستان در سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۸ کمتر از ۶۰ میلیارد دلار خرید تسلیحاتی داشت که حدود ۴۰ میلیارد دلار از این مقدار از آمریکا و بقیه عمدتا از کشورهای اروپایی بوده است، درحالی‌که روسیه کمتر از نیم میلیارد دلار تسلیحات به این کشور ارسال کرده است.

این گزارش، مجموع خریدهای تسلیحاتی ایران در این ۱۱ سال را حدود ۸ میلیارد دلار برآورد کرده است. حال آنکه خریدهای تسلیحاتی امارات متحده عربی در همین سال‌ها بیش از ۳۵ میلیارد دلار عنوان شده است.
گزارش این موسسه آمریکایی به صورت مبسوط خریدهای تسلیحاتی کشورهای عربستان، کویت، امارات، عراق، بحرین، قطر و عمان را با ذکر تاریخ، موضوع معامله و ارزش قرارداد در ۱۰ سال منتهی به سال ۲۰۱۲، ذکر کرده است.[/color]

[color=#0000ff]برگرفته از پژوهشکده علوم و معارف دفاع مقدس[/color]
[color=#0000ff][url="http://www.dsrc.ir"]http://www.dsrc.ir[/url][/color]

[color=#0000ff]مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل [/color][color=#0000ff]CSIS[/color]
[color=#0000ff][url="http://www.csis.org"]http://www.csis.org[/url][/color]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]اهداف و منافع استراتژیک ترکیه در مصر جدید[/color]

به رغم اینکه شکل‌گیری اعتراضات مردمی در شمال آفریقا در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ و با انقلاب تونس آغاز شد و این کشور الهام‌بخش انقلاب‌های شمال آفریقا و خاورمیانه گردید اما باید به این مسئله اذعان داشت که سقوط حسنی‌مبارک در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ پس از گذشت سه دهه مهم‌ترین رویدادی بود که نه تنها بر عرصة داخلی مصر که بر محیط پیرامون این کشور و بازیگران منطقه‌ای تأثیر قابل توجهی بر جای گذاشت. در واقع موقعیت استراتژیک مصر به گونه‌ای است که سرنوشت و منافع آن با علقه‌ها و منافع بازیگران متعدد منطقه‌ای و بین‌المللی پیوند خورده است. در این میان ترکیه به عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران منطقه‌ای و متحد کلیدی غرب که از اشتراکات فرهنگی و تاریخی دیرین با شمال آفریقا برخوردار است، در مقایسه با سایر قدرت‌های منطقه با حساسیت بیشتری تحولات جاری مصر را دنبال می‌کند. از این رو به نظر می‌رسد مصر جدید که در آن سکان هدایت سیاست آن در اختیار اسلام‌گرایان میانه‌رو که از روابط دوستانه‌ای با حزب حاکم عدالت و توسعه در ترکیه برخودارند شرایط و بسترهای مناسبی را در اختیار دولت ترکیه برای پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای فراهم آورده است. در این مقاله با بررسی شرایط سیاسی و تحولات داخلی مصر به تببین نقش و جایگاه نظامیان در مصر و اهداف آنها و همچنین تشابه میان سیاست‌های اخوان‌المسلمین و دولت ترکیه می‌پردازیم.

[color=#0000ff]تبیین رخداد[/color]
در این بخش ابتدا نقش و جایگاه نظامیان به عنوان مهم ترین بازیگران عرصة سیاست مصر مورد بررسی قرار می گیرد. سپس رویکرد سیاسی اخوان‌المسلمین در عرصة تحولات سیاسی و الگوبرداری این جنبش از حزب حاکم عدالت و توسعه در ترکیه مورد بررسی قرار می‌گیرد. نقش قدرت نرم ترکیه در پی‌گیری سیاست‌های کلان این کشور در مصر و همچنین اهداف استراتژیک آنکارا در همکاری با مصر که در قالب محور آنکارا- قاهره مطرح شده است مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بخش بعدی فرصت‌های ترکیه در مصر پس از مبارک و اهداف اقتصادی و استراتژیک این کشور در توسعة روابط با مصر مورد توجه قرار می‌گیرد.


[b]شورای نظامی حاکم به دنبال الگو‌برداری از نظامیان ترکیه[/b]
به اعتقاد برخی از کارشناسان سیاسی، شرایط سیاسی جاری در مصر به گونه‌ای است که این احتمال وجود دارد نظامیان مصری برای حفظ جایگاه و قدرت خود که تا حدی تحت تأثیر تحولات موسوم به بهار عربی و انقلاب مصر قرار گرفته است به همان راهی بروند که نظامیان ترکیه در دهه‌های گذشته برای گذار از حکومت نظامی به حکومت غیر‌نظامی پیموده‌اند. این در حالی است که شرایط سیاسی در مصر هنوز نیز از سیاست‌ها و اقداماتی که ارتش مصر انجام می‌دهد، متأثر است. علت این تأثیر بواسطة قدرت و ثروتی است که در اختیار این نهاد سازمان یافته و قدیمی در مصر قرار دارد. یکی از ابزارهای نقش آفرینی که سایر کشورها می‌توانند در شرایط سیاسی مصر ایجاد کنند ناشی از حمایت‌های مالی این کشور ها می باشد. در حال حاضر کمک‌های نظامی ایالات متحده آمریکا به ارتش مصر که بالغ بر یک میلیارد و سیصد میلیون دلار است موجب قدرت مانور نظامیان مصر شده است. قدرت اقتصادی و سیاسی نظامیان در مصر، محمد مرسی را به این مسیر سوق می‌دهد که در حال حاضر همکاری و عدم رویارویی مستقیم با نظامیان بهترین گزینه پیش رو می باشد. موضع‌گیری‌های محمد مرسی نیز نشان دهندة این است که وی به دنبال اتفاق نظر و اجماع با رهبران نظامی مصر است. در واقع وی اعلام کرده است که هیچ برنامه‌ای برای مداخله در بودجة نظامی ندارد.

پس از برگزاری نخستین انتخابات آزاد مصر، ژنرال‌های مصری در صدد کپی برداری از مدل ترکیه از دهه‌های گذشته هستند. نظامیان ترکیه در دهه‌های گذشته در عین حالی که حافظ قدرت مسلم در کشور بودند اما به رژیم‌های غیر نظامی اجازه می‌دادند تا قدرت را در ظاهر در اختیار بگیرند و شبه‌دموکراسی در کشور ایجاد کنند. در این شرایط گرچه نهادهایی مستقل از نظامیان در فرایند سیاسی سهیم بودند اما همچنان نظامیان به عنوان عامل تعیین کننده و اصلی در تصمیم‌گیری‌ها در حوزه سیاست خارجی و دفاعی حضور داشتند.

از سوی دیگر برخی بر این اعتقادند که گرچه شرایط کنونی در مصر تا حدی یاد آور شرایط سیاسی دهه ۸۰ و ۹۰ در ترکیه است اما مدل مصر متفاوت از مدل ترکیه است. نظامیان حاکم مصری حتی پیش از پیروزی محمد مرسی در انتخابات سرنوشت ریاست جمهوری خیز بلندی به سمت تصاحب قدرت برداشتند. در شرایط کنونی دو طرف یعنی اخوان المسلمین از یک سو و شورای حاکم نظامی از سوی دیگر در حین مذاکره برای موافقت در مورد سهیم کردن قدرت بین خود پشت درهای بسته هستند. نظامیان در حال حاضر قدرت کاملاً قانونی را حفظ کرده‌اند، در واقع کنترل فرآیند تهیه و تدوین قانون اساسی دایمی و جدید را در اختیار دارند و در نهایت این نظامیان هستند که حرف آخر را در مورد سیاست خارجی و امنیت می زنند. استیون کوک (steven cook) از شورای روابط خارجی مستقر در نیویورک معتقد است در واقع دانه‌های چنین نظمی بلافاصله پس از سقوط حکومت مبارک در فوریه ۲۰۱۱ کاشته شد. زمانی که ژنرال‌های نظامی مصری یک ترجمه‌ای عربی از قانون اساسی ۱۹۸۲ ترکیه ترتیب دادند. در واقع بسیاری در مصر نیز که در دوران گذار نقش داشته‌اند بر این اعتقادند که محمد حسن طنطاوی و دیگر ژنرال‌ها در شورای نظامی حاکم به دنبال کپی کردن مدل ترکیه هستند.

[b]حزب عدالت و توسعه الگوی اخوانی‌ها در مقابله با نظامیان[/b]
نظامیان ترکیه در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تلاش کردند تا از ماهیت سکولار دولت محافظت کنند. گرچه مصر هرگز به سکولاری ترکیه نبوده است اما ژنرال‌های مصری هم مانند آنها تا حد زیادی به دلیل تمایل برای جلوگیری از قدرت‌یابی اخوان المسلمین و انحصار قدرت توسط این جنبش تمایل به حمایت از سکولارسم دارند. اما ترکیه در طول دهه گذشته تغییر کرده است. نفوذ سیاسی نظامیان تا حد زیادی بواسطه به قدرت رسیدن حزب میانه رو و اسلام‌گرای عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۰۲ با حکومتی که با اسلام میانه رو با قیومیت انتخاباتی قدرتمند و تعهدات عمومی برای سیاست‌های سکولار رهبری می شود از میان رفته است. kamer kasim نایب رئیس سازمان سازمان بین‌المللی تحقیقات استراتژیک می‌گوید: « واژه مدل ممکن است واژة مناسبی نباشد اما ترکیه می‌تواند یک نقطة آرمانی برای کشورهای عربی باشد. ترکیه دارای جمعیت مسلمان بزرگی است. این کشور سکولار است و دموکراسی را برای مدت‌های طولانی تجربه کرده است. فکر می‌کنم کشورهای عربی می‌توانند درس‌های بزرگی از تجربیات بد ترکیه مانند موجی از کودتاهای نظامی طی دهه‌ها در این کشور بگیرند».

خواست نظامیان مصر برای قدرت نامحدود قابل فهم است. تمام رؤسای جمهوری مصر از زمان فروپاشی سیستم پادشاهی مصر پیش‌زمینه‌های نظامی داشته‌اند. طی‌ دهه‌های اخیر نظامیان و ارتش یک امپراتوری بزرگ اقتصادی را ساخته‌اند که بیش از یک چهارم تولید ناخالص داخلی مصر را در اختیار دارد. گذشته از این در روز دوم رأی گیری نهایی انتخابات ریاست جمهوری مصر، نظامیان شورایی ایجاد کردند که این اختیار را به آنها می‌داد که به عنوان نهاد اصلی اجرایی کشور (نهاد اجرایی عالی کشور) در سیاست‌های خارجی و دفاعی ایفای نقش کنند.

رئیس‌جمهور و نخست وزیر نیز در این شورا حضور دارند اما آنها در اقلیت قرار دارند. در میان ژنرال‌های نظامی بواسطة تصمیماتی که با رأی اکثریت اتخاذ می شود. از این رو در حال حاضر جزئیات در مورد قدرت و روابط اتی میان اخوان المسلمین و نظامیان پشت درهای بسته انجام می گیرد. اما یکی از تحلیل‌گران بنان جمال عبدالجواد از مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام بر این اعتقاد است که تعارض میان دو جناح ادامه خواهد یافت. وی می گوید: «آنها به این درک خواهند رسید که دچار تزلزل و بی ثباتی و بی اعتمادی خواهند شد و نبرد نبردی طولانی خواهند داشت از آنجایی که زمینه‌های مشترک اندکی میان آنها وجود دارد». از این رو به نظر می‌رسد روند سیاسی که ترکیه طی دهه‌های اخیر و رقابت میان گروه‌های سیاسی و نظامیان را تجربه کرده بار دیگر خود را در قالب رقابت میان نظامیان و اخوان المسلمین‌ها در مصر بازسازی کند. از این رو به نظر می‌رسد اخوان‌المسلمین به دنبال عملیاتی کردن الگوی حزب عدالت و توسعه در ترکیه است. محمد مرسی و اخوان‌المسلمین که اکنون قدرت اجرایی در مصر را در اختیار دارند و بیشتر کرسی‌های پارلمان را نیز در اختیار گرفته‌اند با اتخاذ سیاست‌های پراگماتیسستی و عملگرایانه از هر گونه برخورد با نظامیان پرهیز می‌کنند. تمرکز اصلی اسلام گرایان میانه‌رو در مصر بر آن است تا با تثبیت جایگاه خود بواسطة موفقیت‌های سیاسی و اقتصادی به مانند حزب عدالت و توسعه در ترکیه توازن قوا با نظامیان را به نفع خود تغییر داده و در این راه از هر گونه شتابزدگی پرهیز می‌کند.

[b]محیط دگرگون شده عرصه سیاست داخلی در مصر و فرصت‌های ترکیه[/b]
گرچه پیروزی انقلابیون در مصر فروپاشی کامل ساختار قدرتی که متکی بر نقش بی‌بدیل نظامیان در ادارة کشور بود را در پی نداشت اما بی‌تردید نظم سیاسی حاکم بر این کشور را در هم ریخت و سه گروه سیاسی را در مقابل یکدیگر قرار داد. نخست نظامیان که همواره در طول تاریخ سیاسی مصر از ستون‌های اصلی دولت مصر بوده‌اند و مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی را در اختیار دارند. دوم اسلام‌گرایان که خود اسلام‌گرایان رادیکال و سلفی‌ و اسلام‌گرایان میانه رو را که در قالب اخوان‌المسلمین تجلی یافته‌اند در بر می‌گیرد. سوم روشنفکران و طبقه متوسط شهری. رقابت این سه گروه را می‌توان در انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری مصر مشاهده کرد. انتخابات پارلمانی مصر که در دسامبر و ۲۰۱۱ و ژانویه ۲۰۱۲ برگزار شد اخوان‌المسلمین و شاخه سیاسی این حزب یعنی حزب عدالت و آزادی بیش از ۴۷ درصد آرای عمومی را به خود اختصاص داد. این در حالی است که اگر میزان آرای سایر گروه های اسلام‌گرا را نیز در نظر بگیریم جمعهاً اسلام‌کرایان بیش از ۷۰ درصد کرسی‌های مجلس را به دست آوردند. انتخابات ریاست جمهوری مصر نیز به گونه‌ای عرصة رقابت میان این سه گروه بود به خصوص رقابت میان نظامیان و اسلام‌گرایان که در نهایت منجر به شکل‌گیری رقابت اصلی میان احمد شفیق آخرین نخست وزیر دولت حسنی مبارک و محمد مرسی کاندیدای اخوان‌المسلمین شد. پیروزی کاندیدای اسلام‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری موجب رویارویی مستقیم میان نظامیان و اسلام‌گرایان در مصر شده است. از این رو محیط سیاسی مصر پس از انتخابات ریاست جمهوری کاملاً دگرگون شده. با توجه به روابط دوستانه‌ای که میان حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه و اخوان‌المسلمین وجود دارد امروزه بیش از گذشته زمینه‌های توسعه همکاری دوجانبه میان دولت ترکیه و مصر فراهم شده است. الگو برداری حزب عدالت و آزادی مصر به عنوان شاخة سیاسی اخوان‌المسلمین گویای نقش و نفوذ گسترده ترکیه بر جریانات سیاسی مصر است.

[b]اهداف اقتصادی ترکیه در روابط با مصر[/b]
یکی از اهداف بلند‌مدت دولت ترکیه توسعه روابط اقتصادی با کشورهای شمال آفریقاست. در واقع ترکیه به عنوان یکی از کشورهای عضو گروه بیست، ششمین اقتصاد بزرگ اروپا، در حال تبدیل شدن به قطب اقتصادی در شمال آفریقا و خاورمیانه است. از این رو استمرار و تثبیت رشد اقتصادی که در سال گذشته و علی‌رغم بحران اقتصادی در اروپا و کشورهای منطقه رشد بیش از ۴/۴ درصدی را تجربه کرده است نیازمند یافتن بازارهای جدید برای عرضة تولیدات داخلی و سرمایه‌گذاری خارجی است. در این میان مصر به عنوان مهم‌ترین کشور شمال آفریقا جایگاه ویژه‌ای در سیاست خارجی ترکیه دارد. احمد داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه که اخیراً به مصر سفر کرده است پیش‌بینی کرد که سرمایه‌گذاری ۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیونی ترکیه در مصر ظرف دو سال آینده به ۵ میلیارد دلار افزایش یابد. و حجم تجارت کلی بین دو کشور از میزان ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار کنونی به ۵ میلیارد دلار تا پایان سال ۲۰۱۲ و تا سال ۲۰۱۵ به ۱۰ میلیارد دلار خواهد رسید. تمایل ترکیه به افزایش روابط اقتصادی با دولت جدید مصر نشان از تلاش ترکیه برای توسعة نفوذ اقتصادی در منطقة شمال آفریقا دارد که در آن مصر به عنوان یکی از کلیدی‌ترین بازیگران شمال آفریقا و متحد ترکیه مورد توجه قرار می‌گیرد.

[b]آنکارا به دنبال همکاری استراتژیک با مصر[/b]
با توجه به شرایط پیچیده کنونی که ترکیه با آن روبه‌روست امروزه بیش از هر زمان دیگری آنکارا به دنبال یافتن متحد جدید و قدرتمندی در منطقه است که با وارد کردن آن در بازی سیاسی توازن منطقه‌ای را به گونه‌ای به نفع خود تغییر دهد. پیروزی محمد مرسی در مصر که داری روابط دوستانه با حزب حاکم در ترکیه است این امید را در ترکیه زنده کرده است که ترکیه و مصر می‌توانند به عنوان بزگترین و پرجمعیت‌ترین کشورهای مسلمان که از نقش و جایگاه مهمی در جهان اسلام برخوردراند هدایت تحولات سیاسی منطقه را در دست بگیرند. اختلافات سیاسی ترکیه و اسرائیل، تنش میان ترکیه و عراق، خصومت فزاینده آنکارا و دمشق، به سردی گراییدن روابط ترکیه و ایران نیز که از عوامل انزوای منطقه‌ای و بر هم خوردن توازن قدرت به ضرر ترکیه به شمار می‌رود ارادة ترکیه برای ایجاد اتحاد جدید با مصر را تقویت کرده است. در این راستا احمد داود اوغلو طی سخنانی اشاره کرد که اسرائیل به تنهایی مسئول فروپاشی روابط میان ترکیه و اسرائیل است که زمانی متحد ترکیه به شمار می‌رفت. اوغلو قویاً به این مسئله اشاره کرد که او شکل‌گیری مشارکت میان ترکیه و مصر را در آینده پیش‌بینی می‌کند. وی با بیان اینکه دو کشور از قوی‌ترین ارتش‌ها، پرجمعیت‌ترین و با نفوذ‌ترین کشورهای منطقه هستند، خاطر نشان کرد که دو کشور می‌توانند محور جدیدی از قدرت ایجاد کند به خصوص در زمانی که نفوذ آمریکایی‌ها در خاورمیانه به نظر می‌رسد در حال کاهش یافتن است و این آن چیزی است که ترکیه می‌خواهد، یعنی ایجاد محور قدرت در منطقه در زمان کاهش نفوذ آمریکا. البته اوغلو اشاره کرد که این محور قدرت علیه هیچ یک از کشورها نخواهد بود. نه علیه اسرائیل، نه ایران و نه دیگر کشورها. بلکه این محور دموکراسی، دموکراسی واقعی خواهد بود. او اضافه کرد که: «این محور دموکراسی دو تا از بزرگترین ملت‌ها در منطقه ماست که از شمال به جنوب، از پایین دریای سیاه به دره نیل در سودان امتدا می‌یابد». اوغلو بر این موضوع تأکید کرد که ارتباط و پیوند روحی و روانی عمیقی میان ترکیه و بیشتر جهان عرب وجود دارد که نتیجه ۴ قرن حکومت امپراتوری عثمانی از استانبول بر این مناطق بوده است. داود اغلو گفت:« از آنجایی که نظم قدیم مورد حمایت آمریکایی‌ها که از طرف اسرائیل و عربستان سعوی حمایت می‌شد و مصر پیش از انقلاب نقش کمتری در آن داشت در حال فروپاشی است، مصر به تمرکز و کانون تلاش‌های ترکیه تبدیل می شود».

اردوغان که از زمان سقوط حسنی مبارک تا کنون ۵ بار به قاهره سفر کرده است گفت:« برای توازن قدرت منطقه‌ای ما خواهان یک مصر قوی هستیم. برخی از مردم ممکن است فکر کنند که ترکیه و مصر در حال رقابت هستند. اینگونه نیست. این تصمیم استراتژیک ماست. ما در حال حاضر خواهان یک مصری قوی هستیم». وارد کردن مصر در موضوع بحران سوریه یکی از اهداف اصلی ترکیه در هفته‌های اخیر بوده است. این سیاست از مصادیق بارز سیاست وارد کردن مصر در معادلات منطقه‌ای و بر هم زدن توازن قوا در خاورمیانه و شمال آفریقاست. برگزاری نشست دو روزة دوستان سوریه در قاهره با مشارکت ترکیه در راستای این رویکرد قابل ارزیابی است. در این نشست که در ۲و ۳ ژوئن در قاهره برگزار شد نبیل العربی دبیر کل اتحادیه عرب، کشورهای عربی و ترکیه به دنبال تشکیل کمیتة اجرایی انتقال قدرت بودند که توفیق چندانی به دست نیاوردند.

مصر با توجه به موقعیت استراتژیک در شمال آفریقا نقش مهمی در استراتژی منطقه‌ای ترکیه دارد. در واقع ترکیه مصر را به عنوان پایگاه استراتژیک در شمال آفریقا می‌داند که در صورت نفوذ در آن می‌تواند سیاست‌های مورد نظر در شمال آفریقا را با سهولت دنبال کند. از این رو پس از پیروزی محمد مرسی و انتخاب وی به ریاست جمهوری احمد داود اوغلو با سفر در صدد مهیا ساختن بسترهای لازم برای بسط و تعمیق روابط استراتژیک ترکیه و مصر است. اوغلو با اشاره به زمینه‌های همکاری میان دو کشور و مکانیسم همکاری استراتژیک ترکیه و مصر که اخیراً ایجاد شده است به این موضوع اشاره کرد که با صفحة سفیدی به قاهره آمده است و ترکیه آماده همکاری نامحدود با مصر در زمینه‌هایی است که مصری‌ها خواهان آن هستند. اوغلو اظهار داشت که همکاری میان دو کشور به ثبات در منطقه کمک می‌کند. او اشاره کرد که حامل پیام دعوت عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه از محمد مرسی است. اوغلو با تبریک به مصری‌ها که با موفقیت انقلاب و انتخابات ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته‌اند خاطرنشان ساخت که مصر قادر است از پس مشکلات اقتصادی دورة پیش رو برآید.

[b]قدرت نرم، ابزار نفوذ ترکیه در مصر جدید[/b]
احمد داود اوغلو پس از ورود به قاهره و دیدار با محمد مرسی رئیس جمهور منتخب از آمادگی ترکیه برای همکاری‌های نامحدود با مصر خبر داد. وی اظهار اشت که ثبات منطقه نیازمند وجود مصری قوی و باثبات است. با توجه به رویکرد ترکیه در قبال تحولات مصر در دوران ناآرامی ها و حمایت ترکیه از گروه‌های اپوزوسیون، توجه بسیاری از گروه‌های اپوزوسیون به سوی ترکیه به عنوان الگوی جانشین و بدیل حکومت مصر جلب شد. در واقع الگو قرار گرفتن ترکیه برای مصر ناشی از نقش و نفوذ ترکیه و افزایش قدرت نرم این کشور در میان نخبگان سیاسی و همچنین توده‌های جامعه می‌باشد. علاوه بر سیاست‌های آنکار که از منابع قدرت نرم این کشور در مصر به شمار می‌رود، ارزش‌ها و فرهنگ ترکیه نیز از مقبولیت کافی در مصر برخوردار است. در واقع مشاهده می‌شود که هر سه منبع قدرت نرم شامل، فرهنگ، ارزش و سیاست در تحولات مصر به کمک مقامات ترک برای تأثیر‌گذاری بر رویدارهای مصر پس از مبارک آمده و به عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی ترکیه در مصر ایفای نقش می‌کند. احمد داود اوغلو اخیراً در مصاحبه با یکی از خبرگزاری‌های خارجی گفت: هر کشوری ویژگی‌های منحصر به فرد مخصوص به خود دارد اما اشاره کرد که ترکیه نشان داده است که قادر به سازگاری میان دموکراسی و سکولاریسم در جامعه دارای اکثریت مسلمان است و بنابراین می‌تواند الهام‌بخش کشورها در انتقال و گذار به دولتی دموکراتیک در کشورهای مسلمان از جمله مصر باشد. او گفت ما نمی‌خواهیم خودمان را به عنوان یک مدل ارائه کنیم. ما سال‌ها زیادی را از تجربه دموکراتیک پشت سر گذاشتیم تا به مرحله کنونی رسیدیم. اگر لازم باشد ترکیه آمادگی این را حفظ می‌کند تا تجربة دموکراتیکش را با تمام کشورهای علاقه‌مند سهیم کند.

اسلام‌گرایان به دنبال این هستند نشان دهند بر آن نیستند از دموکراسی به عنوان یک ابزار استفاده کنند. از این رو موفقیت اسلام‌گرایان در پیمودن راه دموکراسی به خصوص در دورانی که کشورهای عربی پس از بهار عربی از ثبات چندانی برخوردار نیستند بسیار حائز اهمیت است. از این رو ترکیه می‌تواند به عنوان کشوری که توانسته میان دموکراسی و اسلام آشتی ایجاد کند مورد توجه قرار گرفته و به عنوان الگو حداقل در خاورمیانه مورد استفاده قرار گیرد و الگوی مناسبی برای کشورهای عربی باشد. ترکیه به عنوان یکی از کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) از نفوذ در میان کشورهای غربی برخوردار است. ترکیه شبیه به چراغی از پیشرفت و سیاست‌های دموکراتی برای مسلمانان در کشورهایی است که پس از سقوط حکومت‌های دیکتاتوری مانند مصر در حال شکل‌گیری هستند.

[b]دورنمای رخداد[/b]
به دنبال انقلاب ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ مصر و پایان یافتن بیش از سه دهه حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک شاهد تغییر آرایش سیاسی و ساختار قدرت در مصر هستیم. به گونه‌ای که در حال حاضر اپوزیسیون مصری به خصوص اسلام‌گرایان میان‌رو در قالب اخون‌المسلمین و شاخة سیاسی آن یعنی حزب عدالت و آزادی با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری رودروری شورای نظامی حاکم قرار گرفته و به دنبال سهم‌خواهی از قدرت هستند. در این میان بسیاری از کارشناسان سیاسی وضعیت کنونی مصر را با دهه‌های ۷۰ و ۸۰ ترکیه مقایسه می‌کنند. در مصر کنونی گرچه غیرنظامیان پست‌های اجرایی را در اختیار دارند اما همچنان این نظامیان هستند که به عنوان منبع اصلی قدرت دست بالا را در سیاست خارجی و دفاعی کشور در اختیار دارند. گرچه نظامیان مصری به دنبال الگوبرداری از نظامیان ترک در دهه‌های گذشته هستند اما نکتة جالب در سیاست مصر که شباهت تحولات سیاسی در این کشور آفریقایی را به ترکیه بیشتر نمایان می‌کند در دنباله‌روی حزب عدالت و آزادی مصر از حزب عدالت و توسعه در ترکیه نهفته است. حزب آزادی و عدالت همچون سَلَف خود در ترکیه با اتخاذ سیاست پراگماتیستی و همراهی با نظامیان در آغاز به دنبال تثبیت موقعیت و جایگاه خود در کشور از طریق موفقیت در هدایت سیاست خارجی و حل مشکلات اقتصادی در مصر به منظور افزایش قدرت چانه‌زنی در مقابل نظامیان است. فارغ از این تشابهات در این میان نکته قابل تأمل فعال شدن سیاست خارجی ترکیه در تحولات مصر است.

ترکیه با توجه به قدرت نرم و نفوذی که در میان توده‌های مردم مصری و همچنین اخوان‌المسلمین دارد به دنبال بهره‌برداری از شرایط جاری در این کشور است. اهداف ترکیه در مصر جدید را می‌توان بطور کلی به اهداف اقتصادی و استراتژیک تقسیم کرد. در این میان می‌توان گفت شکل‌گیری محور ترکیه و مصر در خاورمیانه و شمال آفریقا مهم‌ترین هدف استراتژیک ترکیه از توسعة روابط با مصر است. ایجاد چنین محوری ناشی از نگرانی‌های امنیتی و استراتژیک ترکیه به ویژه در بر هم زدن توارن قدرت منطقه‌ای است. به زغم اینکه احمد داود اوغلو صراحتاً اظهار داشت که شل‌گیری محور جدید علیه ایران، عربستان، اسرائیل و … نمی‌باشد اما با توجه به انزوای منطقه‌ای ترکیه و روابط تنش‌آلود این کشور با همسایگان از جمله سوریه، عراق و ایران قابل درک است که هدف ترکیه شکل‌گیری محوری جدید برای برون رفت از انزوای کنونی است.


[color=#0000ff]محمد بهرامی / مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC[/color]


[color=#000000]=========================================[/color]


[color=#0000ff]روابط مسکو- آنکارا؛ همکاری در عین رقابت[/color]

[color=#000000]اگرچه روابط روسیه و ترکیه فراز و فرودهای بسیاری را در سیر تکوین این مناسبات به خود دیده، اما پس از فروپاشی شوروی و به ویژه در سالهای اخیر، شاهد توسعه چشمگیر و روند رو به رشد روابط دو کشور به خصوص در بخش انرژی و توریسم هستیم؛ به طوری که دیگر مقامات دو کشور از ماهیت راهبردی مناسبات مسکو- آنکارا سخن می‌گویند؛ مناسباتی که با توجه به اهمیت دو کشور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مسلما می‌تواند ملاحظات و درسهایی نیز برای ایران داشته باشد.[/color]

[color=#000000]امروز، چهارشنبه ۲۸ تیرماه، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در راس هیئتی به مسکو سفر کرده و با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه دیدار و گفتگو می‌کند؛ سفری که مهمترین اهداف آن، ارتقای سطح روابط دوجانبه، از جمله همکاری در بخش انرژی، و نیز زمینه سازی برای برگزاری سومین نشست شورای همکاری‌های روسیه- ترکیه (که قرار است پاییز امسال با حضور پوتین در ترکیه برگزار شود) عنوان شده است. همچنین، مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای، به ویژه اوضاع سوریه نیز از دیگر محورهای مذاکرات پوتین و اردوغان اعلام شده است.(۱)

در آخرین دیدار پوتین و اردوغان که ۳۰ خرداد (۱۸ ژوئن) در حاشیه اجلاس سران «گروه ۲۰» در مکزیک صورت گرفت، رئیس جمهوری روسیه زمینه‌های همکاری کشورش با ترکیه را متنوع و گسترده دانست و اظهار داشت که مسائل باقیمانده نیز حل و فصل خواهد شد. پوتین تاکید کرد: «خوشبختانه هیچ مشکلی بین ما وجود ندارد، زیرا هر مسئله تازه‌ای به وجود بیاید، ما به سرعت برای آن راه حلی پیدا می‌کنیم و مناسبات ما به صورتی پویا و همراه با پیشرفت گسترش پیدا می‌کند.» (۲)

[b]نگاهی به روابط اقتصادی مسکو- آنکارا [/b]
در حال حاضر، میزان مبادلات تجاری ترکیه با روسیه به بیش از ۳۰ میلیارد رسیده و از مبادلات تجاری این کشور با آمریکا (حدود ۲۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱) بیشتر است.

در سال ۲۰۱۱ ترکیه هفتمین شریک بزرگ روسیه بود، اما بنا به گزارش گمرک فدرال روسیه (FTS)، در پنج ماهه نخست سال ۲۰۱۲ میلادی حجم مبادلات تجاری بین روسیه و ترکیه به ۱۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار رسید که بر این اساس، ترکیه عنوان پنجمین شریک تجاری بزرگ روسیه را پس از چین، هلند، آلمان و ایتالیا به خود اختصاص داده و حتی از آمریکا و ژاپن پیشی گرفته است.

روسیه پس از آلمان، دومین شریک تجاری بزرگ ترکیه محسوب می‌شود. حامل‌های انرژی (۷۳,۵%)، فلزات و مصنوعات فلزی (۱۷,۸%) اصلی‌ترین صادرات روسیه به ترکیه محسوب می‌شوند. اما عمده صادرات ترکیه به روسیه را خواربار (۲۷,۷%)، ماشینها و تجهیزات (۳۲%) و منسوجات (۱۸,۲%) تشکیل می‌دهد. بنا به گزارش وزارت خارجه روسیه در اکتبر ۲۰۱۱، میزان مبادلات تجاری روسیه با ترکیه در سال ۲۰۱۰ با رشدی ۲۹ درصدی نسبت به سال ۲۰۰۹، به بیش از ۲۵ میلیارد دلار رسید. البته، این میزان در سال ۲۰۰۸ به بیش از ۳۳ میلیارد دلار رسیده بود، اما در نتیجه بحران اقتصادی، در سال ۲۰۰۹ با افت محسوسی به حدود ۲۰ میلیارد دلار کاهش یافت.

اما مجددا نمودار مناسبات تجاری دو کشور سیر صعودی یافته و این روند رو به رشد در مبادلات تجاری دو کشور همچنان ادامه دارد؛ به طوری که میزان مبادلات دو کشور در سال ۲۰۱۱ به حدود ۳۰ میلیارد دلار رسید. (۳) این در حالی است که مبادلات تجاری ایران با روسیه، علی‌رغم رشد نسبی چند سال اخیر، باز هم در خوشبینانه‌ترین حالت به ۴ میلیارد دلار نمی‌رسد.

نکته قابل توجه اینجا است که ترکیه به این حجم از تجارت خارجی خود با روسیه قانع نبوده و دورنمای ۱۰۰ میلیارد دلار را ظرف چند سال آینده برای تجارت خود با روسیه متصور است. در جریان سفر اردوغان به روسیه در سال ۲۰۱۰، نخست وزیر ترکیه در کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: «ما مصمم هستیم ظرف ۵ سال آینده حجم مبادلات تجاری خود با روسیه را به ۱۰۰ میلیارد دلار برسانیم» (۴)

در جریان سفر اردوغان به مسکو، مسلما طرفین فرصت را مغتنم شمرده و در خصوص توسعه مهمترین بخش روابط دو کشور، یعنی همکاری‌ها در بخش انرژی مذاکرات مفصلی خواهند داشت. بنا به گفته وزیر انرژی ترکیه، در جریان مذاکرات هیئت ترکیه‌ای با مقامات روسیه، انعقاد قراردادهای همکاری بین کمپانی «گازپروم» روسیه با کمپانی های ترکیه‌ای مورد بحث قرار خواهد گرفت.

تا کنون، صادرات گاز روسیه به ترکیه بر اساس سه قرارداد به میزان شش، هشت و ۱۶ میلیارد مترمکعب در سال از خط لوله «ترانس بالکان» و خط لوله موسوم به «جریان آبی» صورت گرفته است. در سال ۲۰۱۱ «گازپروم اکسپورت» روسیه نزدیک به ۲۶ میلیارد مترمکعب گاز به ترکیه صادر نمود و مذاکراتی نیز بین گازپروم و شرکت بوتاس ترکیه صورت گرفت. بوتاس سعی داشت تا با چانه زنی گازبهای مورد نظر گازپروم را کاهش دهد و حتی اعلام کرد که در صورت عدم کاهش قیمت، از این قرارداد صرف نظر خواهد نمود. متقابلا گازپروم نیز اعلام کرد که در این صورت با کمپانی‌های دیگری از ترکیه وارد مذاکره خواهد شد.

در دیگر بخشهای اقتصادی نیز شاهد گسترش روابط دو کشور هستیم. به عنوان مثال، گروه خودروسازی «گاز» روسیه اعلام کرده که با سرمایه ۱۵ میلیون یورو خط مونتاژ خودروی «گازل بیزنس» را در ترکیه افتتاح خواهد نمود. ترکیه، خاورمیانه و اروپا بازارهای هدف خودروهای روسی «گازل» (غزال) مونتاژ شده در ترکیه خواهند بود.

خبرگزاری «پرایم- تاس» روسیه نیز در هفته نخست ماه جولای به نقل از معاون بانک VTB روسیه اعلام کرد که این بانک در نظر دارد طی یکی دو سال آینده حجم استفاده از لیر ترکیه را تا ۱/۳ میلیارد لیر افزایش دهد. در آوریل ۲۰۱۲ این بانک اوراق قرضه سه ساله به میزان ۳۰۰ میلیون لیر ترکیه با سود سالانه ۱۱/۲۸ درصد منتشر نمود و مدیران این بانک روسی اعلام کردند که می توانند این میزان را تا یک میلیارد لیر افزایش دهند.

[b]سوریه، مهمترین موضوع مذاکرات اردوغان- پوتین !؟ [/b]
رسانه‌های ترکیه اعلام کردند بحران سوریه مهمترین موضوع سفر اردوغان به مسکو خواهد بود. بنا به گزارش روزنامه «حریت» چاپ ترکیه، اردوغان قصد دارد در مسکو مواضع ترکیه در رابطه با حل و فصل اوضاع سوریه را به اطلاع مقامات روسیه برساند و با ارائه اسناد و مدارکی در مورد هواپیمای جنگنده اف-۴ که توسط ضدهوایی سوریه در آبهای مدیترانه ساقط شد، در این رابطه نیز با مقامات روسیه مذاکره نماید.

پیشتر، سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در کنفرانس مطبوعاتی ژنو مورخ ۱۰/۴/۹۱، اعلام کرده بود که روسیه اطلاعاتی در ارتباط با هواپیمای اف-۴ سرنگون شده ترکیه توسط ضدهوایی سوریه را در اختیار دارد و حاضر است این اطلاعات را ارائه نماید. در نهایت نیز روز دوشنبه ۲۶ تیرماه، خبرگزاری ریانووستی روسیه به نقل از لاوروف اعلام کرد که روسیه این اطلاعات را در اختیار ترکیه قرار داده است. لاوروف اظهار داشت: «ما نیز مانند بسیاری از کشورهای پیشرفته در زمینه نظامی، از امکان جمع‌آوری اطلاعات توسط تجهیزات فنی مربوطه برخورداریم... در این رابطه [سرنگونی اف-۴ ترکیه]، ما اطلاعات خود را در اختیار همکاران ترکیه‌ای قرار داده‌ایم.»

خاطرنشان می‌شود جمعه ۲ تیرماه، سوریه یک فروند هواپیمای جنگنده اف-۴ ترکیه را در آبهای دریای مدیترانه سرنگون کرد. سوریه مدعی است که این جنگنده حریم هوایی سوریه را نقض کرده، اما ترکیه این موضوع را نمی‌پذیرد. در همین رابطه، روزنامه القدس العربی چاپ لندن به نقل از منابع سوری اعلام کرد که سوریه این هواپیما را با ضدهوایی ۲۳ میلیمتری ساخت ایران که در سال ۲۰۱۰ در اختیار ارتش سوریه قرار گرفت، سرنگون نمود. اما، معصوم تورکر، رهبر حزب اپوزیسیون «چپ دموکراتیک» ترکیه در مصاحبه با شبکه تلویوزیونی TV۸ ترکیه مدعی شد که این هواپیما توسط ضدهوایی سوریه سرنگون نشده و به اعتقاد وی، این جنگنده توسط ضدهوایی‌های ناو روسی آدمیرال چاباننکو که در دریای مدیترانه مستقر است، سرنگون شده است.

[b]جمع بندی [/b]
روند رو به رشد روابط مسکو- آنکارا و اظهارات مقامات دو کشور در خصوص این مناسبات، بیانگر آن است که علی‌رغم چالش‌ها، تعارضات موجود، رقابت‌های پیدا و پنهان مسکو و آنکارا در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی و نگرانی‌های مسکو از استقرار بخشی از سپر دفاع موشکی آمریکا در ترکیه، روسیه و ترکیه با درک واقعیات به بازتعریف منافع خود پرداخته و با روابطی مبتنی بر همکاری در عین رقابت، جایگاه مهمی در سیاست خارجی یکدیگر یافته‌اند.

در مورد سوریه نیز باید خاطرنشان ساخت که اوضاع سوریه و حمایت‌های روسیه از رژیم حاکم بر سوریه، با توجه به بازی ترکیه در زمین غرب علیه رژیم اسد، ترکیه را ناگزیر می‌سازد تا مستقیما با مسکو وارد مذاکره شود. واقعیت آن است که هر چه اوضاع در سوریه متشنج‌تر گردد و به تبع آن روابط دمشق- آنکارا تیره‌تر، این امر پیامدهای ناگواری برای ترکیه به عنوان همسایه سوریه در پی دارد. مسلما، جنگ داخلی در سوریه برای ترکیه تبعات اجتماعی و ملاحظات امنیتی متعددی به دنبال داشته و مانند آتشی است که دامن ترکیه را هم گرفته و دودش به چشم ترکیه نیز می‌رود. حال باید منتظر ماند و دید که آیا نتایج سفر اردوغان به مسکو آنقدر که بر ارتقای روابط دوجانبه تاثیرگذار است، بر اوضاع سوریه و مواضع روسیه در قبال آن نیز تاثیری خواهد داشت، یا خیر؟[/color]

[color=#0000ff]خدایار براری /[/color][color=#000000] [url="http://www.iras.ir"]http://www.iras.ir[/url][/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]دکترين «مونروئه» در آسيا[/color]

دکترين «مونروئه» سنگ بناي سياست‌هاي ايالات متحده آمريكاست، اما اين دکترين، امروزه درس‌هايي براي هندوستان و چين دارد. بايد پرسيد وقتي که يک آدم معمولي با فردي قوي هيکل و تنومند روبه‌رو مي‌شود، چه اتفاقي مي‌افتد؟

در مدرسه‌هاي آمريكا به دانش آموزان مي‌آموزند که دکترين مونروئه پديده منحصر به فردي در تاريخ ديپلماسي ايالات متحده بوده است. دکترين مونروئه که «جان کوئينسي آدامز» وزير خارجه وقت و جيمز مونروئه رئيس جمهوري وقت ايالات متحده آن را در سال 1823 مطرح کردند به عبارتي نخستين سخن آمريكا به اين مفهوم بود که از اين پس ضرورت دارد بيگانگان مسلط و حاضر در قاره آمريكا، در اسرع وقت دست از حضور و منفعت جويي در اين قاره بردارند.

در خلال سده نوزدهم ميلادي کشورهاي آمريكاي لاتين (جنوبي) به شدت از در مخالفت با حضور استعمارگران اروپايي در قاره خود درآمده بودند. درپي آن، سياستمداران آمريكايي با طرح دکترين مونروئه درصدد برآمدند تا از اوضاع موجود به نفع ايالات متحده بهره برگيرند. آنان هنوز نگران بازگشت قدرت‌هاي اروپايي و ازسرگرفته شدن سلطه اروپا بر قاره جديد بودند.

مونروئه و آدامز مي‌خواستند محيط ديپلماتيک قاره آمريكا را به صورتي سامان دهند که راه بازگشت قدرت‌هاي اروپايي به قاره، مسدود باشد. بدين منظور آنان به تمامي بيگانگان متذکر شدند که امنيت در سرتاسر قاره آمريكا مسأله واحدي است که تجزيه برنمي‌دارد. معناي ديگر اين پيام اين بود که دستگاه رهبري ايالات متحده، هر قدمي را که در جهت اعمال سلطه بر هريک از جمهوري‌هاي قاره آمريكا برداشته شود، اقدام خصمانه نسبت به خود تلقي خواهد کرد. مونروئه و آدامز، اين مفهوم يا شعار را بر سياست خارجي آمريكا حک كردند. اين شعار به مدت يک صد سال برقرار ماند و امروز هم به وضوح بر رفتار آمريكا در سياست خارجي غالب است.

اما آمريكا اکنون به نقطه‌اي رسيده که گويي تاريخ، اين درس خود را به پايان برده است. آيا دکترين مونروئه واکنشي مقتضي به اوضاع و احوالي نبود که امروز تمامي آنها به سرآمده است؟ پاره‌اي از سياستمداران برجسته برهمين عقيده‌اند. پنجاه سال پيش از اين، جواهر لعل نهرو، نخست وزير و بنيانگذار هندوستان، به صراحت به سياست مونروئه و آدامز احترام مي‌گذاشت. دکترين مونروئه درنظر نهرو، مستمسکي براي توجيه توسل هندوستان به زور براي بيرون راندن پرتغالي‌ها از جزيره «گوآ» بود که به مدت چند صد سال در آن اردو زده بودند. نهرو مدتي بعد دکترين مونروئه را مقدمه‌اي براي تشکيل دکترين گسترده‌تري شمرد که بتواند زمينه ساز برتري هندوستان در جنوب آسيا قرار گيرد.

پس از هند، به دولت چين مي‌رسيم. چين دوستدار برقرار شدن نوعي دکترين مونروئه معکوس است. چيني‌هاي امروز، از ايالات متحده کدورت‌هايي دارند و معتقدند که آمريكا هواي اعمال دکترين مونروئه ديگري را در شرق آسيا در سر مي‌پرورد. به نظر چيني‌ها اين دکترين، عاملي براي بازداشتن آنان از دستيابي به آرمان‌هاي برحق شان است. چيني‌ها مي‌گويند رفتار آمريكاييان در آسيا مونروئه ايست، حتي اگر اسمي از دکترين مونروئه به ميان آورده نشود.

[b]دکترين مونروئه[/b]
بي‌گمان محتوايي به مراتب عميق‌تر از ذهنيات آمريكايي‌هايي دارد که نخست، آن را به ميان کشيدند. دکترين مونروئه چيزي را درباره قدرت‌هاي بزرگ دارد که به آمريكاي سده نوزدهم ميلادي هم مربوط مي‌شود. بديهي است که بين آمريكاي آن روز، با قدرت‌هايي دريايي که امروز در آسيا سر برمي‌آورند، فرق‌هاي بارزي در کار است. اما بد نيست که وجوه شباهت آنان را هم در نظر آوريم. ايالات متحده، هندوستان و چين، قدرت‌هاي فائقه طبيعي يا قدرت‌هاي برتر هستند و در جاهايي از دنيا قرار گرفته‌اند که همسايگان اندکي هم دارند.

اين چند مملکت در پرتو عواملي از جمله گستردگي قلمرو، جمعيت، منابع طبيعي، توليد ناخالص داخلي و قدرت نظامي، بر همسايگان و دولت‌هاي همجوار تفوق زياد دارند. به علاوه در جاهايي از زمين واقع شده‌اند که داراي موانع طبيعي از قبيل کوهستان‌ها،

شبه جزيره‌ها و سرزمين‌هاي پهناور و دوردست است و اگر بيگانگاني قصد تجاوز به اين کشورها را داشته باشند، قبل از هر کاري، ناگزيرند به غلبه بر اين موانع طبيعي بيانديشند. نکته مهم ديگر اين که، کشوري که به خيال دکترين مونروئه مي‌افتد، حتماً بايد از نيروي دريايي قدرتمندي برخوردار باشد تا به کمک آن بتواند از سرزمين‌هاي گسترده‌اش که بخش‌هايي از آن به درياها دامن مي‌کشد، دفاع کند.

اصول و مبادي که جان کوئينسي آدامز و جيمز مونروئه به ميان آوردند، هنوز هم براي ملت‌هايي که داراي ويژگي‌هاي برشمرده شده هستند، کارآمدي و جذابيت دارد. اين قبيل ملت‌ها مي‌توانند در ترسيم سياست خارجي و راهبردهاي خود، از دکترين مونروئه الگو بگيرند. ناظران سياسي هم مي‌توانند با رجوع به اصول دکترين مونروئه، خط سيري را بررسند که هر دولت طرح کرده و مي‌پيمايد. يعني ميزان انطباق يا افتراق آن را با دکترين مونروئه بسنجند.

[b]تجربيات مختلف مونروئه‌اي[/b]
سال‌هاست که نام مونروئه بر انواع گوناگون سياست‌هاي خارجي دولت‌هاي مختلف اطلاق شده است. آدامز و مونروئه با طرح اين دکترين در نظر داشتند اهداف ايالات متحده آمريكا را براي جهانيان ترسيم کنند.

دکترين در قالب دو فصل مجزا در خلال گزارش سالانه جيمز مونروئه به کنگره آمريكا در سال 1823 طرح شد. نخستين فصل، متضمن نفي هرگونه نبرد سرزميني بود. مطابق ادعاي جيمز مونروئه، کشورهاي قاره آمريكا به يمن شرايط آزاد و مستقلي که به دست آورده و از آن برخوردارند، ديگر هرگز نبايد مستعمره دولت‌هاي اروپايي شوند. در فصل دوم، پشتيباني غيرمستقيم از حق حاکميت کشورهاي آمريكاي لاتين تجويز شده بود. بدان معنا که ايالات متحده موظف مي‌شد اقداماتي را انجام دهد که از تبديل کشورهاي آمريكايي به دست نشاندگان دولت‌هاي قدرتمند جلوگيري كند. مونروئه مي‌گفت: ايالات متحده نبايد دست روي دست گذاشته و شاهد قرارگرفتن ملت‌هاي آمريكايي زير يوغ ستم يا اداره امور و شئون آنان به دست ديگراني باشد که نسبت به آمريكا حسن نيت ندارند.

دکترين مونروئه با اين تفاصيل، درپي حفظ وضع موجود بود. البته طراحان آن دوست نداشتند به منظور رها كردن دنياي جديد از چنگ ستم‌هاي امپرياليست‌ها، پاي آمريكا را به انقلاب بکشند. سخن و منظور آنان در يک کلام اين بود: ديگر بس است. اين سخن برخلاف آنچه در افکار عامه جا افتاده، ابداً به معني انزواجويي نبود. مونروئه از همکاري بين‌المللي حتي با قدرت‌هاي بزرگ، مادام که استقلال کشورهاي آمريكاي لاتين را تهديد نکنند، روگردان نبود. جيمز مونروئه در بخش ديگري از پيام سال 1823 خود مي‌گفت که نيروي دريايي ايالات متحده، پا به پاي دشمن ديرين خود، نيروي دريايي سلطنتي انگلستان، به اتفاق و براي مبارزه با تجارت برده، سرگرم گشت‌زني در سراسر کرانه‌هاي کارائيب است. دکترين مونروئه سندي يک جانبه‌گرا بود، اما به طور کلي منکرهمکاري با بيگانگان نبود. نيروي دريايي سلطنتي انگلستان در عالم واقع، شريک بي سروصداي آمريكا در اجراي دکترين مونروئه بود. در نتيجه، ايالات متحده نيازي نداشت که براي اجراي دکترين، حتما خود نيروي دريايي عظيمي را سامان دهد. با گذشت زمان و تغيير مفاهيم سياسي و راهبردي در قاره آمريكا و در دنيا، دکترين مونروئه، خودبه خود کمرنگ شد و از مدنظرها افتاد.

[b]نگاه آسيايي[/b]
دکترين مونروئه امروزه يکي از اساسي‌ترين محورها در مباحث راهبردي در ميان صاحب نظران قاره آسياست. چنان که پيش‌تر ذکر شد هندوستان امروز به دکترين مونروئه به صراحت به چشم يکي از منبع‌هاي الهام در سياست خارجي و راهبردهاي دريايي خود نگاه مي‌کند. جواهرلعل نهرو، 50 سال پيش از اين، وقتي دکترين گسترده‌اش را عنوان کرد، اعلام داشت که دکترين مونروئه الگوي اوست. نهرو در دکترين خود تا جايي پيش رفت که بگويد: «هر قدم که هر قدرت بيگانه بردارد تا به هر نحو ممکن در امور هندوستان مداخله کند، امري است که هندوستان آن را تاب نخواهد آورد و بسته به توان خود به آن واکنش نشان خواهد داد.» به نوشته «راجا موهان» مفسر سياسي روزنامه‌هاي هند، دکترين مونروئه پايه اعتقادي سياست‌هاي راهبردي هندوستان است.

برمبناي همين اعتقاد است که هند مبادرت به تاسيس نيروي دريايي قدرتمندي کرده که از عهده هر رزم دريايي برآيد. بنا به نوشته موهان، در تعقيب همين سياست است که هندوستان نمي‌گذارد دولت‌هاي جنوب آسيا دست به واگذاري پايگاه و امکانات نظامي به قدرت‌هاي بزرگ بزنند.

با وجود حرف‌ها و حديث‌هايي که پيرامون اين راهبرد هندوستان درگرفته، روند آرام تقويت نيروي دريايي و صنايع تسليحاتي هند، حکايت از آن دارد که دولت دهلي نو مي‌خواهد صرفاً تظاهر به قدرت کند. هند بيش از هرچيز در پي توسعه صنعتي خود است و با تأكيدي که بر اين موضوع دارد، به نسبت، منابع کمتري را صرف بنيه نظامي دريايي خود مي‌کند. در حال حاضر هرگونه تهديد دريايي از سوي دولت چين عليه هند، دور از ذهن مي‌نمايد. از سويي اگر گمان کنيم که ايالات متحده هم درصدد برخواهد آمد با تقويت خود در اقيانوس هند جاي خالي انگلستان را بگيرد که از پايان سده نوزدهم رو به افول گذاشت، دچار

شتاب زدگي شده‌ايم. به عبارتي، دهلي نو در حال حاضر هيچ‌گونه خلأ قدرت را در اقيانوس هند مشاهده نمي‌کند.

در جانب ديگر در چين، آگاهان از ايالات متحده گلايه دارند که پا به درون حياط خلوت آنان گذاشته و با حرارت تام مدعي‌اند که دولت پکن ابدا درپي اجرا و تعقيب دکترين مونروئه مخصوص خود نيست. «يوآن پنگ» مدير دفتر آمريكاشناسي در موسسه چيني «مطالعات روابط معاصر بين‌الملل» مي‌گويد: «کساني که معتقدند دولت چين نسخه آسيايي دکترين مونروئه را تعقيب مي‌کند، افرادي کوردل يا قربانيان تحريکات سوء هستند.»

اما سخن‌ها و کردارهاي چين در جنوب آسيا، سخت زير نظر افکار عمومي بين‌المللي قرار دارد. مقامات رسمي چين، بخش اعظم درياي جنوب چين را قلمرو مطلق پکن مي‌شمارند. سال گذشته وزير امور خارجه چين در نطقي خطاب به همتايان خود در کشورهاي جنوبي آسيا اظهار داشت: «هرگاه بگوييم که چين کشور بزرگي است و بقيه کشورها، کشورهاي کوچک‌اند، سخني از حقيقت گفته‌ايم.»

با اين تفاصيل نمي‌توان از وجود دکترين مونروئه چيني سخن نگفت. به بيان عاميانه، چين مردي را مي‌ماند که در روستا سرگرم تقويت و تجهيز خويش است و گمان ندارد که کسي در شهر او را زير نظر داشته باشد. با اين وصف هنوز زود است که بگوييم ارتش آزاديبخش خلق چين، خيال سيادت بر منطقه را درسر مي‌پرورد.

کشتي‌هاي چيني در سال‌هاي اخير سرگرم گشت زني در غرب اقيانوس هند بوده‌اند و هدف از آن را کمک به مبارزه با دزدان دريايي اعلام داشته‌اند. از طرفي، دولت چين برنامه توسعه زيرساخت‌هاي بندري خود را به سرعت و جداً تعقيب مي‌کند. اقيانوس هند، منابع عظيم نفت، گاز و انواع ديگر مواد خام را دارد که توسعه صنعتي هند و چين نيازمند آن است. حال بايد به انتظار نشست و ديد که دو قدرت منطقه‌اي از چه راه‌هايي روابط خود را در جنوب آسيا پيش خواهند برد.

سخن آخر آن که مباني سياستي که جان كوئينسي آدامز و جيمز مونروئه بيش از دو سده پيش بنا نهادند، امروزه نقطه عزيمت طراحان سياسي و راهبردي در قاره آسيا شده است.


[url="http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2012%5C07%5C07-25%5C13-22-03.htm&storytitle=%CF%98%CA%D1%ED%E4%20%AB%E3%E6%E4%D1%E6%C6%E5%BB%20%CF%D1%20%C2%D3%ED%C7"][color=#0000ff]روزنامه اطلاعات[/color][/url][color=#0000ff] [/color]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff]اندیشکده واشنگتن: پنج سناریوی «دنیس راس» در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای[/color]

اندیشکده «واشنگتن» با انتشار مقاله‌ای با عنوان [b][color=#800080]هزینه اقتصادی یک ایران هسته‌ای[/color][/b] آورده است: مهم‌ترین و بزرگ‌ترین چالشی که آمریکا پس از نمایان شدن صخره مالی با آن روبرو خواهد شد، جلوگیری از دست‌یابی ایران به توانایی تولید سلاح هسته‌ای است. زندگی با ایران هسته‌ای از لحاظ راهبردی توجیه ناپذیر خواهد بود. این مسأله درست همانند صخره مالی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ امنیت ملی حائز اهمیت است. بازداشتن ایران از دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای ریسک‌های گوناگونی را با خود به همراه دارد اما منفعل بودن در این مورد نیز هزینه‌های خود را به ویژه بر قیمت نفت و متعاقبا بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت.تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران هم اکنون نیز صادرات نفت این کشور را محدود کرده، باعث کاهش عرضه جهانی نفت و افزایش فشار بر قیمت‌های نفت شده است. اما حمله‌ای نظامی علیه جمهوری اسلامی، می‌تواند جریان نفت در منطقه را مختل کند. چرا که شاید ایران بخواهد با بستن تنگه هرمز – جایی که یک پنجم نفت جهان از آنجا عرضه حمل و نقل می‌شود- تلافی کند

اختلال در جریان‌های نفتی پیامدهای اقتصادی چشمگیری در پی خواهد داشت. با این وجود، ناکامی در متوقف کردن برنامه سلاح‌های هسته‌ای ایران نیز عواقب مستقیم و غیرمستقیم بیشماری خواهد داشت. ما هدایت یک کارگروه ویژه در اندیشکده مرکز سیاست دوحزبی را که شامل مقامات اسبق آمریکا، رهبران نظامی، دیپلمات‌ها، تحلیلگران انرژی و اقتصاددانان بود به عهده داشتیم که هزینه‌های مرتبط با انرژی را در صورت منفعل بودن مورد بررسی قرار داد.

[color=#800080] ایران هسته‌ای قیمت نفت را افزایش خواهد داد[/color]
بازارهای انرژی نسبت به اختلالات واقعی عرضه و تغییرات پیش‌بینی شده عرضه و تقاضا واکنش نشان دادند. یک ایران هسته‌ای، احتمال بی‌ثباتی، تکثیر سلاح‌های هسته‌ای، تروریسم و جنگ را افزایش خواهد داد و همچنین می‌تواند بدون مختل کردن جریان نفت، باعث افزایش قیمت نفت شود.

[color=#800080] ۵ سناریو برای ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای[/color]
برای سنجش این تآثیرگذاری بر قیمت‌ها، ما ۵ سناریویی را که یک ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند محتمل کند را شناسایی کردیم: بی‌ثباتی داخلی در عربستان سعودی، انهدام تأسیسات انرژی عربستان، مبادله هسته‌ای ایران – عربستان، مبادله هسته‌ای ایران – اسرائیل، و بی اعتباری و پایان یافتن تحریم‌ها علیه ایران.

برای جدا کردن بدبینانه‌ترین سناریو برای بازار نفت – مبادله هسته‌ای ایران و عربستان- برآورد شد که وقوع چنین رویدادی، منطقه را طی یک سال از صفر (یعنی زمانی که هیچ کشوری بمب هسته‌ای ندارد) به ۵ درصد افزایش خواهد داد. این مسأله به دلیل توقف صادرات این دو کشور به مدت یک سال و توقف جزیی همسایگانشان، باعث اختلال روزانه ۱۲ میلیون بشکه یا ۱۳ درصد عرضه جهانی کنونی خواهد شد.

[color=#800080] ایرن هسته‌ای اقتصاد آمریکا را وارد رکود خواهد کرد[/color]
همچنین تاثیر واکنشی که بازارهای نفتی پس از عبور ایران از آستانه هسته‌ای نشان خواهند داد مورد محاسبه قرار گرفت. یعنی مقدار قیمتی که در صورت مختل شدن جریان نفت افزایش خواهد یافت. ما در آخر به این نتیجه رسیدیم که حتی اگر هیچ یک از سناریوهای بالا به وقوع نپیوندد، خطر مشترکی که در صورت وقوع آنها به وجود دارد، خسارات اقتصادی چشمگیری به بار خواهد آورد:

- قیمت‌های نفت ممکن است ۱۰ تا ۲۵ درصد یا ۱۱ تا ۲۷ دلار در هر بشکه در سال اول افزایش یابد. تا زمانی که بی‌ثباتی و تنش‌ها بالا باشد، قیمت‌های نیز بالا خواهد ماند. حتی ممکن است طی ۳ سال ۳۰ تا ۵۰ درصد یا ۳۰ تا ۵۵ دلار در هر بشکه افزایش یابد.

- قیمت بنزین نیز متعاقبا ۱۰ تا ۲۰ درصد در سال نخست و قیمت گاز نیز طی ۳ سال بیش از ۳۰ درصد افزایش خواهد یافت. این افزایش قیمت مداوم تأثیر منفی چشمگیری بر اقتصاد آمریکا خواهد گذاشت.

- تولید ناخالص ملی آمریکا در سال اول حدود ۰/۶٪ یعنی ۹۰ میلیارد دلار و تا سال سوم بیش از ۲/۵ ٪ یعنی ۳۶۰ میلیارد دلار کاهش می‌یابد که با توجه به نرخ رشد کنونی آمریکا همین برای رکود آمریکا کافی خواهد بود.

- نرخ بیکاری نیز در سال اول ۰/۳٪ و تا سال سوم تقریبا ۱٪ افزایش خواهد یافت که منجر به بیکار شدن یک میلیون و ۵۰۰ هزار آمریکایی دیگر خواهد شد.

لینک
http://eshraf.ir/index.php/geography/55-topnews/3051--l-r-
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff][b]قرارداد سایکس ـ پیکو[/b][/color]

آنچه در جنگ جهانی اول در خاورمیانه رخ داد و ناشی از بی تدبیری و ساده لوحی حكمرانان منطقه بود و این قلمرو هنوز از عوارض آن رنج می برد، یك توطئه جهانی بود. فرمانروایان سرزمین های عرب نشین نمی دانستند كه غربیان غم اتحاد عرب یا تأسیس امپراتوری جدید عربی خاورمیانه را ندارند بلكه لاشخورانی هستند كه هنوز جنگ به پایان نرسیده سرزمین های عثمانی را میان خود تقسیم می كنند.

[color=#800080]قرارداد «سایكس ـ پیكو» كه در اینجا به اختصار بدان اشاره می كنیم در سال دوم جنگ میان دو دولت استعماری انگلستان و فرانسه امضا شد و این قرارداد در شرایطی منعقد گردیدكه در بیشتر جبهه های جنگ آلمان و اتریش پیروز بودند.[/color]

به موجب قرارداد «سایكس ـ پیكو» یادداشت های این توافقنامه در ۲۶ آوریل ۱۹۱۶ در «پتروگراد» میان وزیر امور خارجه روسیه تزاری و سفیر روسیه در دربار نیكلای دوم و چند هفته پس از آن میان «سرادواردگری» وزیر خارجه انگلستان و سفیر روسیه در لندن امضا و مبادله شد و یادداشت هایی كه در آنها به سهم انگلستان و فرانسه اشاره شده بود در لندن در فاصله روزهای ۹ تا ۱۶ ماه مه ۱۹۱۶ میان وزیر خارجه انگلستان و سفیر فرانسه امضا و مبادله شد.

[color=#800080] نكات مهم این قرارداد از این قرار است:[/color]
۱) فرانسه و بریتانیای كبیر یك دولت عربی مستقل یا كنفدراسیون دولت های عرب را با حاكمیت یك رئیس عربی مورد شناسایی قرار خواهند داد.
۲) بنادر «حیفا» و «عكره» به بریتانیا واگذار می شود، دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان متعهد می شود كه در هیچ زمانی برای واگذاری قبرس به یك قدرت ثالث بدون كسب رضایت قبلی دولت فرانسه وارد مذاكره نشود.
۳) بندر اسكندریه با توجه به امور تجاری امپراتوری بریتانیا به صورت یك بندر آزاد در می آید، بندر «حیفا» با توجه به امور تجاری فرانسه و مستعمره های آن یك بندر آزاد می شود.
۴) دولت فرانسه هیچ گاه نباید برای واگذاری حقوق خود با دولت دیگری وارد مذاكره شود مگر با توافق قبلی دولت بریتانیا
۵) دولت های بریتانیا و فرانسه به عنوان حامیان و حافظان دولت عربی توافق می كنند كه خود یا قدرت سومی مالكیت شبه جزیره عربستان را كسب نكند و نباید اجازه دهند كه قدرت سومی به تأسیس پایگاه دریایی در ساحل شرقی یا جزایر بحر احمر مبادرت كنند.دولت پادشاهی انگلستان معتقد است كه دولت ژاپن نیز باید از توافق كنونی مطلع باشد.

بدین ترتیب سوریه و لبنان به فرانسه داده شد و عراق و اردن به انگلستان- فلسطین را هم امپراتوری بریتانیا تصاحب كرد و رؤیای تشكیل یك امپراتوری عربی جدید و به ریاست هاشمیان به این صورت در آمد كه «امیر فیصل» پادشاه عراق باشد و ملك عبدالله پادشاه اردن. شریف حسین هم كه خود را خلیفه و سردودمان خلفای جدید عرب می دانست به دست رقیب قوی پنجه اش «ابن سعود» از حجاز رانده شد و در پایان جنگ «امیر فیصل» را برای حفظ ظاهر هم كه شده باشد حتی برای شركت در كنفرانس صلح پاریس به جلسات آن راه ندادند.

////////////////////////////////////////////////////////////////

[b][color=#0000ff]سوریه و سناریو تجزیه [/color][/b]
[color=#800080]بسیار روشن است که اگر تجزیه سوریه صورت بگیرد، تاثیرات مستقیمی بر عراق و لبنان خواهد گذاشت به خصوص که اگر بنا باشد نقشه انرژی جدیدی مطابق با گاز کشف شده در شرق دریای مدیترانه ترسیم شود.[/color]

[color=#8b4513]آن چه در زیر می آید یکی از سناریوهای احتمالی برای بحران سوریه است. سناریوی تجزیه، که بسیاری آن را به دلیل احساساتشان و نه به دلایل علمی رد می کنند. البته این به آن معنا نیست که این مقاله می خواهد تجزیه سوریه را تجویز کند یا این که بگوید این راه حل برای دوران اسفبار فعلی اش بهتر است، بلکه تنها نگرشی به سیر درگیری ها و دخالت های بین المللی است که متاسفانه ممکن است این سناریو را برای این کشور رقم بزند[/color][color=#008080].[/color] اگر دخالت های منطقه ای باعث شود تا یک رویارویی عکس در خاک سوریه صورت بگیرد، آن گاه واسط های بین المللی باعث می شوند تا مکانیزم درگیری در سوریه به سمت یک جنگ داخلی تمام عیار منتهی شود و سرنوشتی رقم بخورد که بیش از همه به مصالح کشورهای بزرگ تمام خواهد شد. در این درگیری کشورهای منطقه ای و بین المللی ضرورتا به حمایت از جریانی علیه جریان دیگر برنخواهند خواست، بلکه برای این که بتوانند مصالح خود را دنبال کنند سعی خواهند کرد تا با کشورهای دیگر در خاک سوریه و به حساب نظام حاکم بر آن به خصوص روسیه و چین به تسویه حساب بپردازند، و این خود نشان می دهد که ملت سوریه که نظام آن با قدرت های بزرگ یعنی ایالات متحده امریکا و غرب می جنگد تا چه اندازه مظلوم است. در همین راستا می بینیم که نبرهای میدانی در خاک سوریه چه ویرانی ای را متحمل شهرها و روستاها کرده است که می تواند موید تحمیل نقشه ای جدید برای سوریه و منطقه باشد. در این میان می توان گفت که این تجزیه منطبق با خواستگاه های نفت و گاز در شرق جهان عرب و خاورمیانه مرکزی و در چارچوب رقابت های قدرت های بین المللی که درگیری های سوریه برایش به اولویت نخست تبدیل شده است، خواهد بود. بسیار روشن است که اگر تجزیه سوریه صورت بگیرد، تاثیرات مستقیمی بر عراق و لبنان خواهد گذاشت به خصوص که اگر بنا باشد نقشه انرژی جدیدی مطابق با گاز کشف شده در شرق دریای مدیترانه ترسیم شود.

[color=#800080]نفت و سایکس – پیکو 1916[/color]
هیچ کدام از قدرت های بزرگ رقیب در ابتدای قرن بیستم، چه انگلیس چه فرانسه، هیچ کدام دلشان به حال ملت های شرقی که تلاش می کردند خود را از امپراتوری عثمانی آزاد کنند، نسوخته بود، به ویژه بعد از شکل گیری حزب "اتحاد و ترقی" و سیاست دور شدن از مشکلات و سختی ها منطقه ای که بعد از آن مصالح آن کشورها بر ثروت های نفتی منطقه متمرکز شدند. از این جا بود که قدرت های بزرگ توانستند بر مشکلات سر پوشی بگذارند و بر اساس مصالحشان مرزها را مجددا تعریف کنند، که به همین ترتیب توافق سایکس – پیکو در سال 1916 شکل گرفت که جغرافیای مشرق عربی را بر اساس تمایلاتشان به انگلیس و فرانسه تقسیم کردند.

بر اساس توافق نامه جدید مرزها به گونه ای تقسیم بندی شدند که هیچ گاه کسی گمان نمی کرد که روزی یکی بر دیگری ادعای برتری داشته باشد، بعد از آن پژوهشگران کشف کردند که آن چه بر اساس تقسیم بندی جغرافیایی سایکس – پیکو صورت گرفته تنها مبتنی بر ثروت های نفتی بوده و هیچ توجهی به قدرت های طایفه ای و دموگرافیک در درون کشورهای جدید و محیط پیرامومی آنها نشده است. برای همین چندان سخت نیست که میان اکتشاف نفت در خاورمیانه توسط فرانسه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با خروج پیروزمندانه انگلیس از نقشه جغرافیایی منطقه ارتباطی پیدا کرد. در همان دوران بود که موصل به عراق داده شده و قامشلی و بو کمال به سوریه، همچنین شهرهای ساحلی صور و صیدا و بیروت و طرابلس تا کوه های لبنان، کشور جدید لبنان را با مرزهای فعلی به جا مانده از قرن بیستم تشکیل دادند.

درباره عراق همه می دانند که کارمند سازمان امنیت بریتانیا، آنسه دارسی چه نقشی در کشیدن مرزهای جغرافیایی آن داشت، آن را در محیطی میان ایران و ترکیه ترسیم کرد و آن را از شمال و جنوب با امکانات بیکران نفتی اش محصور کرد و حتی دارسی فراموش نکرد که راهی هم برای عراق برای دستیابی به آب های آزاد خلیج فارس در نظر بگیرد و همچنین با کویت غنی از نفت هم مرزش کند. بدین ترتیب جغرافیایی شکل گرفت که خشکی و دریا را هم زمان داشته باشد. لبنان از یک سو به کوه ختم می شود و از سوی دیگر به ساحل دریا می رسد، که شمال و جنوب آن را تشکیل می دهند، همسایه بزرگش سوریه نیز خود در دریا ساحل داشت.
بدین ترتیب معاهده سایکس – پیکو که در خود مجموعه ای از ن‍ژادها و طوایف خاورمیانه را داشت، تاثیری بسزا بر نقشه سیاسی و دموگرافی مشرق عربی گذاشت که نادیده گرفتن آن غیر ممکن است.

[color=#800080]گاز طبیعی و موازنه های منطقه ای 2012[/color]
وضعیت فعلی مشرق عربی بسیار شبیه سال 1915 یعنی یک سال قبل از امضای معاهده سایکس – پیکو است. نمی توان این تحلیل سیاسی را نادیده گرفت که درگیری های طایفه ای موجود در سوریه و کشورهای پیرامونی آن با اکتشاف گاز در شرق دریای مدیترانه و مصالح بین المللی ارتباط ندارد.

فقط جای کشورها عوض شده است، ایالات متحده امریکا و روسیه و چین جای انگلیس و فرانسه قرن گذشته را گرفته اند. در سال های اخیر درگیری های سیاسی میان واشنگتن و پکن افزایش یافته و این دومی تلاش تازه ای را برای نفوذ بیشتر در خاورمیانه آغاز کرده است. دیگر برای همه روشن است که ژاپن که در قرن گذشته گفته می شد که به قطب مهم بین المللی تبدیل خواهد شد در حال حاضر از گردونه رقابت با امریکا خارج شده است. اما اتحادیه اروپا که برای بقا و جذب اعضای بیشتر در جمع خود تلاش می کند به دلیل وابستگی های اقتصادی و دفاعی نمی تواند خود را از واشنگتن که فعلا تنها قطب قدرت جهان محسوب می شود، دور کند. روسیه نیز به رغم این که از قدرت هسته ای غیر قابل انکاری برخوردار است اما به دلیل ناتوانی های اقتصادی و تکنولوژیک نمی تواند رقیبی احتمالی برای واشنگتن باشد. واشنگتن و پکن به دلایل بسیار می توانند رقیبی جدی برای یکدیگر باشند. امریکا علاوه بر این که منابع بسیار غنی سوخت در داخل خاک خود دارد در خارج از مرزهای جغرافیایی اش نیز منابع غنی نفت و گاز را به استخدام خود در آورده است. چین نیاز دائمی به نفت و گاز دارد تا بتواند کارخانه های جدیدش را راه بیندازد. در عین حال از مشکلات داخلی بسیاری نیز رنج می برد که برای درمان آن باید فورا وارد عمل شود. این فوریت ها باعث می شود تا چین به رقیبی بلامنازع برای امریکا تبدیل شود که قطعا برای رسیدن به منافعش خاورمیانه و جهان عرب را محل رویارویی خود با غرب و امریکا که شریان حیات و اقتصادشان محسوب می شود، می داند.

[color=#800080]سناریوی تقسیم مشرق عربی[/color]
جنگی وحشتناک در سوریه جریان دارد که احتمالات بسیاری را در آن رقم می زند که تجزیه پایان آن است. بر اساس آن پیش بینی می شود که نظام سوریه قدرت را در قسمت شمالی از ساحل سوریه تا حمص تحت کنترل خود داشته باشد و این نفوذ را تا بقاع الاوسط در لبنان برساند و شاید هم روزی این نوار را به جنوب لبنان متصل کند. مخالفان اسد نیز انتظار می رود که مرکز سوریه را به تصرف خود در آورند. بخش کوچکی از ساحل نیز احتمالا به شهر طرابلس در لبنان وصل خواهد شد تا نقشه شمالی را شکل دهد. این تغییرات سبب می شود تا گاز منطقه شرق دریای مدیترانه نیز تحت تاثیر قرار بگیرد. چرا که این ساحل است که مرزهای دریایی را ترسیم می کنند و نه عمق جغرافیایی. حوادث سوریه قطعا بر لبنان تاثیر خواهند گذاشت. همان طور که تاثیرات مستقیمی بر عراق خواهد داشت و معادله های داخلی و ترکیب طایفه ای، نژادی و سیاسی آن را تغییر خواهد داد. نقشه تجزیه مشرق عربی فقط یک توطئه ساده نیست بلکه موازنه های جدید منطقه ای برای دستیابی به ثروت گاز طبیعی در شرق دریای مدیترانه نیز مسبب آن است. این سناریو زمانی عملی خواهد شد که حساسیت های طایفه ای و نگرش های طیف های مختلف بخواهد تعریفی تازه از سیاست در مشرق عربی ارائه دهد، یعنی همان نکته پیچیده مغفول مانده در معاهده سایکس – پیکو که اکنون می خواهد خود را نشان دهد.

منبع
[color=#0000ff]روزنامه ایران[/color]
[color=#0000ff]السفیر - مصطفی اللباد /[/color] [color=#0000ff]دیپلماسی ایرانی[/color]
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff][b]چگونه در بازی جهانی قدرت پیروز شویم؟[/b][/color]

[color=#800080]قبل از اينکه کسي بخواهد چگونگي عمل در بازي‌هاي به شدت رقابتي قدرت در جهان معاصر را يايد بگيرد، بويژه اگر اميد پيروزي در اين بازي‌ها را داشته باشد، کاملا ضروري است که دو واقعيت منطقي و تکميلي را بپذيرد. [/color]

اولي اين است که نظام جهاني فعلي، قرن‌هاست که، يک ساخته/طرح يا توليد غربي است و بنابراين زماني که اين منطق اوليه پذيرفته شود، مي‌توان به واقعيت تکميلي دوم پي برد و آن اين است که از آنجا که نظام بين المللي معاصر (و بازي‌هاي ژئوپوليتيک پيچيده و به شدت رقابتي آن) يک ساخته و توليد غربي است، بايد با جديت و سخت کوشي به دنبال درک و فهم عميقي از تاريخ سياسي، فرهنگي و امور اجتماعي-اقتصادي غرب بود. (چيزي که من بعد از اين بخش به بررسي مختصر آن خواهم پرداخت)

با درک بازي‌هاي ژئوپوليتيک رقابتي معاصر در اين چارچوب و نزديک شدن به آنها، که همان ساختار، فرايند و مشخصه غربي است، مي‌توان به راحتي پي برد که نقطه آسيب پذير چنين نظامي، «سرمايه» (پول و ثروت) است؛ به عبارت ديگر توانايي و قابليت کشورهاي غربي در انباشت حجم عظيم ثروت و کنترل ساختارها و سيستم امور مالي بين المللي، اقتصادي، بازرگاني و بانکي، تنها نقطه حساسي است که مي‌توان با حمله به آن اين ديو را براي هميشه از بين برد. کنترل سرمايه تنها پاشنه آشيل غرب است. بنابراين سوال اين است که چگونه مي‌‍توان اين کنترل را از غرب گرفت؟ بعد از اشاره‌اي مختصر به تاريخ غرب، به صورت اجمالي به اين سوال پاسخ خواهم داد.

[color=#800080]غرب: از فقر تا ثروت[/color]
در قرن سوم ميلادي، اسکندر کبير، پسر شاه مقدونيه و يونان (بعد از سقوط آتن و اسپارتا) قدرت را از پدرش شاه فيليپ به ارث برد. اسکندر براي مشروع نشان دادن قدرت خود، همانند پدرش، ادعا کرد که تمام اقداماتش در راستاي «شکوه يونان» است؛ به عبارت ديگر، يوناني‌ها به مقدوني‌ها به عنوان اربابان خود نمي‌نگريستند بلکه آنها را خويشاوندان و هموطنان خود که همگي از يک ريشه نژادي هستند، مي‌دانستند؛ اين تولد و آغاز مفهوم «غرب» بود. چيزي که از نظر لغوي به معناي مجموعه نژادهاي سفيد پوست اروپايي بود (و امروز نيز هست.) نژادهايي که ادعا مي‌شد متمدن‌تر و از نظر نژادي برتر از ديگر نژادهاي جهان بودند و در آن زمان، اروپايي‌هايي سفيد پوست (غربي‌ها) محدود به مقدوني‌ها و يوناني‌ها بودند و حتي قبايل شمالي نژاد ژرمن، يا لاتين (رومان‌ها) و اقوام ايبري اسپانيا و پرتغال يا اسکانديناوي‌ها نيز مشمول «مجموعه نژادي ملت‌هاي متمدن و برتر» نمي‌شدند.

بنابراين ما شاهد آغاز تولد «ايدئولوژي نژادپرستي» (برخاسته از هويت فرامليتي «غرب») بوديم و بواسطه آن، حتي در دوران اسکندر، شاهد ايجاد هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي براي تعريف هويت يک فرد غربي بوديم. غربي بودن به اين معنا بود که شخصي خود را برتر (به عبارت ديگر متمدن‌تر) از ديگران (يا وحشي‌ها) بداند. بواسطه اين دورنماي اجتماعي-فرهنگي رواني، منطق «حقوق طبيعي» غربي‌ها (بر اساس نظريه تکامل ‌و دسته‌بندي‌هاي انساني و بعدتر داروينيسم اجتماعي) متولد شد. بر اساس اين حقوق، نژادهاي متمدن و برتر غرب يا همان مردم اروپا (که بعدها امريکاي شمالي بعد از استعمار و متمدن سازي اين سرزمين‌ها به آن پيوست) حق «نجات»، «آزاد کردن»، «متمدن کردن» يا «دخالت در امور ديگران» را پيدا کردند، زيرا اين «وحشي‌هاي دون پايه» نمي‌توانستند خود به تنهايي اين کار را انجام دهند.(رويه پدرمآبانه و نژادپرستانه‌اي که تا امروز نيز در فرهنگ امپرياليستي و استعماري غرب حفظ شده است: جنگ‌هاي آزادي و دموکراسي‌خواهانه بوش، مداخله‌هاي انسان دوستانه، امنيت اجتماعي و ...)؛ از مکيندر، هاوس‌هافر، رانکن و فيسک گرفته تا کتاب برخورد تمدن‌هاي ساموئل هانتينگتون، يا توماس بارنت، کارشناس مسائل ژئوپوليتيک در پنتاگون که «نقشقه جهاني پنتاگون جديد» را طراحي کرد يا رابرت کوپر انگليسي، اساس و بنياد ايدئولوژي ژئوپوليتيک غرب را ايجاد کردند. رابرت کوپر در يکي از مقاله‌هاي خود، «به منظور نجات جهان» از دست به اصطلاح ‌«وحشي‌هاي» جديد، مانند القاعده، دولت‌هاي فرومانده و «محور شرارت» شامل ايران، عراق، سوريه و کره شمالي، خواستار برقراري «ليبرال امپرياليسم» جديد غربي شد.

بنابراين، اسکندر يکي از بنيانگذاراي اصلي ايده و مفهوم «غرب» است. مفهومي که از آغاز تاکنون با ارزش‌ها، هنجارها و اصول به شدت نژادپرستانه، پدرمآبانه، خصم جويانه و امپرياليستي در قبال «غيرغربي‌ها» حفظ و تقديس شده است.

[color=#800080]اين ريشه امپرياليسم و فرهنگ غربي است[/color]
وحشي‌هاي سابق مرزهاي شمالي، يعني رومن‌ها جانشين اسکندر شدند و امپراطوري وي در غرب را تحت سيطره خود در آوردند. آنها نيز مانند ادعاي خويشاوندي از سوي اسکندر، فرياد سر دادند که شکست دهندگان قدرت مقدوني-يوناني نيستند بلکه در واقع «جانشينان» آنها هستند و همچنين ادعا کردند که جوامع و فرهنگ جديد آنها بر پايه «آرمان‌ها و رويه‌هاي يونان قديم» بنا نهاد شده است. (ادعايي که حتي امروز نيز در هنر، ادبيات، معماري، مباحث روشنفکري و رفتارهاي عمومي غرب ديده مي‌شود: ايده غرب به عنوان فرزندان رم که در نتيجه آن همه قدرت‌هاي غربي خود را با عناويني مانند پکس بريتانيکا، پکس اکلسيا، پکس فرانکا، پکس آمريکانا يا امروز پکس اروپا مي‌نامند.) رم مشخصه‌ تجاوز گري (جنگ به عنوان سياست اصلي غرب عليه وحشي‌ها) و مشخصه امپرياليستي (برتري در مقابل پستي) سلف خود را حفظ کرد.

رومن‌ها همچنين مستعمرات در آفريقاي شمالي و خاورميانه را که توسط اسکندر فتح شده بود، به ارث بردند. (مستعمراتي که امروز هم از دست يک قدرت غربي به دست قدرتي ديگر دست به دست مي‌شوند). سپس اقوام ويزيگوت، با شکست رومن‌ها، خود را «جانشينان رومن» خواندند و پرچم کليساي مسيحي را به عنوان جانشين برحق امپراطوري روم که در سال‌هاي آخر اين امپراطوري محبوبيت يافته بود، برافراشتند و بدين ترتيب لقب امپراطوري مقدس روم را بر خود گرفتند.

با وجود اين، با گذشت مدت کوتاهي، اقوام و سلسله‌هاي غربي که بعد از سقوط روم، قلمرو خود را تعيين کرده بودند، مانند فرانک‌هاي فرانسه، آنگلوساکسون‌هاي بريتانيا و تئوتونياها از ايالات شمالي ژرمني، همگي ادعاي خود مختاري (شکلي از ملي گرايي) کردند و اين پديده به خوبي در سخن لويي پانزدهم فرانسه ابراز شده است «پادشاه، کشور است» (و نه کليسا و پاپ). در جريان اين دوره، غرب وارد يک سري جنگ‌هاي داخلي دردناک و طولاني شد و هر کشوري تلاش مي‌کرد که از کنترل کامل اروپا توسط ديگر کشورها جلوگيري کند. ( مفهوم توازن قدرت چيز جديدي نيست اما نظريه پردازان غربي ادعا مي‌کنند اين مفهوم نيز مانند همه چيزهاي ديگر ساخته و مخلوق آنهاست)

در پي اين جنگ‌هاي داخلي دردناک، پيماني تحت عنوان پيمان وستفاليا منعقد شد که طي آن حق حکمراني همه پادشاهان اروپايي به رسميت شناخته شد. در حالي که جنگ شرايط اقتصادي غرب را وخيم کرده بود وهيچ جنگ بين المللي، منهاي «جنگ‌هاي صليبي» در فلسطين (براي استعمار و يغما گري) وجود نداشت، غرب در شرايطي بحراني قرار گرفت؛ و بي چيزي و بيماري‌هاي مختلف از جمله طاعون شرايط را بدتر نيز کرد. بنابراين، «قدرت‌»‌هاي جديد، يک سري هيات‌هاي بين المللي را مامور «جستجو براي ثروت و گنج» کردند تا جوامع خود را نجات دهند.

اين دوراني بود که طي آن استعمار تجاوزکارانه جديد غرب عليه بيشتر نقاط جهان آغاز و متولد شد.

اول کشورهاي امريکاي جنوبي و سپس هند، چين، ژاپن و آفريقا در دام سياست استعماري غرب افتادند.

در جريان اين دوره، ثروت کشورهاي «غربي» فراتر از حد تصور شد و همين باعث شد که «امپرياليسم و استعمارگري» تبديل به دو سياست دائمي و با ثبات غرب در حوزه امنيت و سياست بين الملل شوند. در حالي که منطق جديد مبني بر حاکميت بر سرزمين و منابع ديگران با سلاح ادامه داشت، غرب «نتيجه و ثمر» قدرت و سرمايه را ديد. و تنها از طريق داشتن ثروت ( که از طريق سرقت مسلحانه به دست آمد) غرب مي‌توانست شانسي داشته باشد و به همين دليل تا امروز منطق بقا و رقابت باقي مانده است.

لندن، آمستردام، پاريس و ديگر شهرهاي مهم اروپا تبديل به مرکز سرمايه و امور مالي شدند.

اينگونه بود که سرمايه/پول تبديل به ابزار قدرت در جهان شد. بعد از جنگ‌هاي به اصطلاح جهاني، که در واقع جنگ‌هاي داخلي ديگري در غرب بودند، غرب با اجماع و توافق نظر، امريکا را به عنوان جانشين امپراطوري (مديريت) غرب تعيين کردند و امريکا زيرکانه براي تقسيم بار مديريت، «نهادها و جوامع بين المللي» را ايجاد کرد. در هر صورت، امريکا از بدو تولد يک کشور تجارت طلب بوده است و به همين دليل مي‌تواند با مشکلات و مسائل خود به مثابه مشکلات تجاري و اقتصادي نگاه کند.

اين الگو تا امروز نيز ادامه داشته است. محور اصلي نظام سلطه بين المللي غرب، «مسئوليت‌هاي مديريتي واگذار شده» به «متحدان و شرکا» براي «جوامع جهاني» است. متحداني که در واقع چيزي نيستند جز مديران جديد ليبرال امپرياليسم غرب که تحت کنترل قدرت‌هاي غربي اروپا تحت هدايت امريکا مي‌باشند. ( و ناتو، اتحاديه اروپا، نافتا و ... را تشکيل مي‌دهند و در مقابل مستعره‌هاي جديد اتحاديه آفريقا، شوراي همکاري خليج فارس، آسه‌آن و ... را تشکيل مي‌دهند.)

آنچه در بالا آمد تاريخ مختصري از غرب از دوران فقر تا ثروتمندي بود؛ تاريخي که بر اساس اصول امپرياليسم و استعمار از طريق سلاح و زور جهت کنترل منابع و خدمات جهاني شکل گرفت.

و همين جا پاشنه آشيل غرب نمايان مي‌شود. و اين پاشنه آشيل توانايي غرب در کنترل بي چون و چراي نظام سرمايه داري بين المللي است.

چگونه مي‌توان اين کنترل را به چالش کشيد و با آن مقابله کرد؟

[color=#800080]بنيان نهادن يک نظام موازي بين المللي[/color]
مي‌توان صرفا بدون اينکه مانند رقباي پيشين قدرت غرب مانند اتحاد جماهير شوروي با غرب وارد مقابله رو در رو شد، با ايجاد نظام‌هاي بين المللي موازي، قدرت و فرماندهي غرب روي نظام بين المللي را به چالش کشيد.

به طور خلاصه، کشورهاي غير غربي بايد به آرامي و به تدريج نظام مالي مخصوص به خود را پيدا و آن را برپا کنند و بدين ترتيب سيستم غربي و دلار محور برتون وودز يا سيستم توافق واشنگتن را دور زده و از آن اجتناب کنند. اين روش باعث مي‌شود که قدرت غرب در تحريم آسان و قلدري کردن عليه ديگر کشورها از بين برود چرا که کيف پول جهاني در آن صورت ديگر در دست غرب نخواهد بود.

يک اقتصاد دان جوان هندي در نشريه فاينانشال تايمز مقاله‌خوبي را در مورد اين سيستم موازي نوشته است. ساختارگروه بريکس (قدرت‌هاي اقتصادي نوظهور) براي شروع تلاش خوبي است اما بسيار محدود است و عمدتا از کشورهايي تشکيل شده که به احتمال زياد در زمينه رهبري به توافق نخواهند رسيد؛ چين متکبر است، روسيه متکبر است، هند متکبر و در موضع دفاعي است، برزيل در موضع دفاعي است و آفريقاي جنوبي نيز در موضع دفاعي است. بريکس بايد با بازگذاشتن در عضويت به روي ديگر کشورها خود را توسعه دهد. همچنين نياز است که از داخل «نهادهاي بين المللي ساخته غرب» تلاش‌هايي صورت گيرد تا بتوان اين نهادها را نيز کنترل کرد.

قابليت‌هاي تهاجمي: فعال باشيد
مسئله ديگري که لازم است، اين است که کشورهاي غير غربي با سلاح‌هاي با قدرت تهاجمي بالا، مشابه قابليت‌هاي نظامي غرب، يک مسابقه تسليحاتي را آغاز کنند. به طور سنتي، کشورهاي غير غربي تمرکز خود را روي سلاح‌ها و قابليت‌هاي دفاعي صرف کرده‌اند و به همين دليل بر خلاف کشورهاي غربي، اهداف و منافع آنها عمدتا محدود به امور منطقه‌اي و نه جهاني بوده است.

[color=#800080]اين بايد تغيير کند[/color]
کشورهاي غيرغربي بايد با ديدن روش‌ها و رويه‌هاي غربي، از سلاح‌هاي تهاجمي و جنگ‌هاي واسطه‌اي گرفته تا عمليات‌هاي مخفي، درس بگيرند. غرب از تروريست‌ها استفاده مي‌کند. اما به اين تروريست‌ها مشروعيت بخشيده شده است. به عبارت ديگر، تروريست‌هاي غربي همان «مزدوران غربي» از کمپاني‌هايي همچون بلک واتر، ايجيس يا شرکت‌هاي جاسوسي خصوصي مانند هکوليت، جانوسيس، کنترل ريسک، کرول و ... هستند.

اين‌ها يک سري روش‌هاي پايه‌اي هستند که بواسطه آنها کشوري مي‌تواند به صورت موفقيت آميز در بازي‌هاي ژئوپوليتيک معاصر با سلطه غرب رقابت کند. اما چنين امري نيازمند اتحاد، رهبري و عزم و همچنين برخوردار بودن از نبوغ راهبردي است. و اين امر بدان معناست که حتي ايران مي‌تواند به تنهايي با هر قدرت بزرگي رقابت نزديکي داشته باشد.

[color=#0000ff][url="http://www.presstv.ir/detail.fa/280753.html"]پرس تی وی[/url] / مترجم: احسان فتاحي[/color]
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000cd][b]چالش امریکا در برابر افزایش توان موشکی ایران [/b][/color]
[color=#0000cd]اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا در گزارشی راهبردی به قلم مایکل آیزنشتات[/color]
همانطور که وقایع اخیر نشان داده – خصوصا پرتاب بیش از 1500 راکت به اسرائیل توسط «حماس» و دیگر گروه‌های فلسطینی در غزه در طول دومین جنگ یک هفته‌ای غزه در نوامبر 2012، استفاده از ده‌ها موشک «اسکاد» توسط نیروهای دولتی علیه شورشیان سوری در ابتدای دسامبر 2012- خاورمیانه هم‌چنان بخشی از کره زمین است که تهدید راکت و استفاده از موشک در آن بسیار شدید احساس می‌شود و نیاز به دفاع ضد راکتی و ضدموشکی کارا الویت اساسی این منطقه را تشکیل می‌دهد.

[color=#800080]گرایشات موجود در حوزه گسترش راکت و تسلیحات موشکی[/color]
مطمئنا تمام اخبار مرتبط با گسترش تسلیحات موشکی که در دهه‌های گذشته از خاورمیانه آمده بد نبوده است. دورنمای گسترش تسلیحات موشکی در منطقه با مجموعه‌ای از گرایشات متداخل، برخی مثبت، برخی بی‌طرفانه و برخی منفی (البته با توجه به منافع ملی آمریکا) ، همراه بوده است. اگر از سمت مثبت داستان به قضیه نگاه کنیم کشورهای عراق و لیبی را می‌بینیم که برنامه‌های موشکی و تسلیحاتی غیر متعارف وابسته را کنار گذاشته‌اند و از حیث گسترش تسلیحات نگرانی محسوب نمی‌شوند. در مورد عربستان سعودی به نظر می‌رسد این کشور انبار تسلیحات «سی. اس. اس. دو» خود را به روز یا جایگزین نکرده و اصلا مشخص نیست که این تسلیحات هنوز هم قابل استفاده باشند؛ در عوض این روزها ریاض مشغول تهیه جنگنده‌های «گردباد یوروفایتر» و «اف. 15. اس» برای اهداف تهاجمی دوربرد است. موشک‌های «اسکاد» مصر هم در حال حاضر تهدید محسوب نمی‌شوند و تا زمانی که دولت جدید مصر سیاست‌های خارجی و دفاعی دولت‌های پیشین را طی کند اوضاع به همین منوال خواهد بود.

[color=#800080]برنامه موشکی ایران پیشرفته‌ترین و بزرگ‌ترین در منطقه است [/color]
در مقابل تهدید موشکی و راکتی آن چه به «محور مقاومت» معروف شده (ایران، سوریه، حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی فلسطین و گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق) در دهه‌های اخیر جدی تر شده است. برنامه موشکی ایران پیشرفته‌ترین و بزرگ‌ترین در منطقه است و نشانه‌های حاضر دال بر افزایش سطح پیچیدگی این برنامه است. مثلا ادعا شده که ایران به توانایی تولید موشک بالستیک ضد کشتی و همین‌طور پرتاب ماهواره دست یافته است.

[color=#800080]توانایی‌های تهدید کننده در حال تکامل[/color]
اگر بخواهیم به مهم‌ترین پیشرفت‌های مرتبط با توانایی‌های تهدید کننده در دهه اخیر اشاره کنیم باید از گسترش راکت، و به احتمال زیاد سامانه‌های موشکی به بازیگران غیر دولتی منطقه که توسط ایران حمایت می‌شوند یاد کنیم. هم چنین مورد دیگری که بتوان از آن نام برد رشد توانایی‌های گسترشی موشکی و راکتی در زرادخانه‌های سوریه و ایران است. در طول مدت اشغال عراق توسط آمریکا، راکت به سلاح رایج مورد استفاده گروه‌های تحت حمایت ایران مثل سپاه مهدی، اساعیب اهل‌الحق و کتاییب حزب‌الله برای مقابله با نیروهای آمریکایی و سفارت این کشور در بغداد تبدیل شده بود. تسلیحات مورد استفاده این گروه‌ها شامل راکت‌های 107، 122 و 240 میلی‌متری و مهمات کمک کننده راکتی (آی. آر. ای. ام) می‌شد. هنوز مشخص نیست این توانایی‌ها پس از ترک عراق توسط نیروهای آمریکا به جا مانده باشد. دولت بالفعل حماس در غزه یک قدرت در حال ظهور راکتی است. از سال 2001 تا کنون فلسطینیان نوار غزه بیش از 12800 راکت به سمت اسرائیل پرتاب کرده‌اند. در ابتدای امر این گروه‌ها منحصرا از راکت‌های خانگی ساخته شده از مواد در دسترس (مثل لوله‌های فاضلاب، ورقه‌های فلزی، و ترکیبی محرک از قند و کود) استفاده می‌کردند. اما با گذشت سالیان، این گروه‌های فلسطینی از راکت‌های مدل «گراد» و اخیرا راکت‌های دوربرد «فجر 5» ایران، که از طریق شبکه‌ای از تونل‌هایی که جزیره سینا را به غزه متصل می‌کردند قاچاق می‌شد، بهره‌مند شده‌اند. سرویس اطلاعاتی اسرائیل بر این باور است که هم اکنون چیزی قریب 12000 فروند راکت از همه انواع موجود در غزه وجود دارد که شامل نوعی راکت ساخته شده در داخل، «ام-75» و راکت ایرانی «فجر 5» که برد کافی برای هدف قرار دادن تل آویو و اورشلیم می‌شود.

[color=#800080]حزب‌الله به عنوان ابر قدرت عرصه راکت‌های غیردولتی ظهور کرده است[/color]
حزب‌الله به عنوان ابر قدرت عرصه راکت‌های غیردولتی ظهور کرده است. در جنگ بین اسرائیل و حزب‌الله در سال 2006، سازمان‌های لبنانی بیش از 4000 راکت بر سر اسرائیل فرو ریختند. بنا به گزارش سرویس اطلاعاتی اسرائیل انبار ذخیره تسلیحاتی این گروه از آن زمان تا کنون به بیش از 70000 راکت افزایش یافته که شامل سامانه‌هایی با بردی به اندازه کل اسرائیل می‌شود. این‌گونه تصور می‌شود که کارمندان حزب‌الله در سوریه درباره استفاده از موشک‌های «اسکاد» تعلیم دیده باشند. بسیاری از رسانه‌ها در گزارشات خود مدعی شده‌اند تعداد زیادی از موشک‌های مذکور به کنترل حزب‌الله سپرده شده، هر چند مشخص نیست که موشک‌ها هنوز در سوریه هستند یا به لبنان منتقل شده‌اند.

[color=#800080]در خاور میانه امروز، سوریه و ایران سردمدار فعالیت در عرصه برنامه‌های موشکی و راکتی هستند[/color]
سوریه و ایران در خاور میانه امروز سردمدار فعالیت در عرصه برنامه‌های موشکی و راکتی هستند. هر دو کشور اعتقاد دارند نیروهای راکتی و موشکی آن‌ها نقش ترساننده ابزار جنگ روانی را بازی می‌کنند (ایران عموما در مانورها موشک‌هایش را با پرچم‌هایی می‌پوشاند که روی آن نوشته شده «اسرائیل باید از نقشه جغرافیا محو شود») و در هنگامه جنگ برای انتقال تسلیحات معمول و غیر معمول کاربرد دارند. هر دو کشور به «مکتب مقاومت» اعتقاد دارند. در این مکتب راه رسیدن به پیروزی نه به دست آوردن ناحیه دشمن بلکه تضعیف روحیه دشمن و ضربه زدن به ارتش و مردم آن کشور (با استفاده از حملات راکتی و موشکی به مراکز جمعیتی) و جلوگیری از موفقیت دشمن در جبهه جنگ است. در این مورد است که راکت به اندازه موشک اهمیت پیدا می‌کند چرا که می‌تواند همان تاثیر روانی را بر جمعیت هدف داشته باشد. ایران از جنگ هشت ساله خود با عراق (1988-1980) و سوریه از قبل جنگ خلیج در سال 1991 و جنگ اسرائیل و حزب‌الله در سال 2006 به این تجربه دست پیدا کردند.

تصور می‌شود سوریه تسلیحات «اس. اس-21» بی‌شمار و شاید بین 400 تا 500 موشک «اسکاد بی و سی» در اختیار داشته باشد که همه قابلیت حمل مهمات شیمیایی را دارند. این کشور هم‌چنین سامانه راکتی 220 و 302 میلی‌متری در دست دارد که در مقیاس بالا در اختیار حزب‌الله قرار داده است. در بحران‌های گذشته سوریه از موشک‌های «اسکاد» خود برای هشدار دادن استفاده می‌کرد ولی در هفته‌های اخیر چند موشک از این نوع را به سمت شورشیان مخالف پرتاب کرده است. اتفاقاتی از این دست موید بالا گرفتن جنگ داخلی در کشور و استیصال هر چه بیشتر حکومت «اسد» هستند و این احتمال را تقویت می‌کنند که سوریه در نهایت از موشک‌های «اسکاد» برای پرتاب تسلیحات شیمیایی به نیروهای مخالف یا مراکز جمعیتی استفاده کند.

[color=#0000cd][b]خاورمیانه هم‌چنان بخشی از کره زمین است که تهدید راکت و استفاده از موشک در آن بسیار شدید احساس می‌شود و نیاز به دفاع ضد راکتی و ضدموشکی کارا الویت اساسی این منطقه را تشکیل می‌دهد.[/b][/color]

[color=#800080]ایران سرمایه‌گذاری چشم‌گیری در توان موشکی‌ خود داشته است[/color]
ایران سرمایه‌گذاری چشم‌گیری در ساخت نیروی موشکی‌ای عظیم با بیش از صدها موشک داشته است. این موارد شامل موشک‌های تک مرحله‌ای با سوخت مایع مثل «شهاب 1 و 2» ، «قیام 1»، «شهاب 3» و «غدیر 1» (به ترتیب با برد 300، 500، 750، 1300 و 1500 کیلومتر) می‌شود. علاوه بر این، ایران موشک دو مرحله‌ای با سوخت جامد به اسم «سجیل 2» ( با بیش از 2000 کیلومتر برد) را آزمایش کرده، هر چند باورها بر این است که این موشک هنوز عملیاتی نشده باشد. ایران هم‌چنین مدعی شده توانایی ساخت موشک بالستیک ضد شناور ( به اسم خلیج فارس) و پرتاب ماهواره ( به اسم سفیر) را به دست آورده که می‌تواند در نهایت بنیادی باشد برای ساخت یک موشک بالستیک بین قاره‌ای ( آی.سی.بی.ام) ایرانی. در حال حاضر ایران ظاهرا روی تولید موشک‌هایی با برد 2000 کیلومتر ( که برای رسیدن به اسرائیل کافیست ولی نمی‌تواند به کشورهای اروپای غربی برسد) کار می‌کند و برای کاستن از نگرانی‌های اروپا و آمریکا فعلا از تولید بالای موشک‌های بین قاره‌ای خودداری کرده است. ایران هم چنین تعداد زیادی راکت با سوخت جامد، هم با برد متوسط و هم برد بالا، در اختیار دارد که راکت 122 میلی‌متری «نور» با برد 20 کیلومتر، «فجر 3 و 5» با برد به ترتیب 45 و 75 کیلومتر و «زلزال 1 و 2 و 3» با برد 125 تا 400 کیلومتر از جمله آن هستند.

[color=#800080]راکت و موشک‌های بیشمار ایران تاثیری راهبردی بر روحیه و قدرت دشمن دارد[/color]
قصد ایران از ساختن چنین انبار بزرگی از راکت و موشک غلبه بر دفاع موشکی و راکتی دشمن و تاثیر راهبردی بر روحیه و قدرت دشمن با ابزارهای سنتی است. تمامی موشک‌های ایران قابلیت سوار شدن بر پرتاب‌کننده را دارند و این کشور روند جایدهی موشک‌ها در سیلوها را آغاز کرده است. استفاده از گزینه‌های پرتابی ترکیبی احتمالا طرفندی است برای این که دشمن نتواند به آسانی نیروهای موشکی ایران را از بین ببرد.

[color=#800080]آمریکا و متحدانش از توانایی مقابله با تهدید راکتی ایران برخوردار نیستند[/color]
تهدید خاور میانه شامل تعداد زیادی راکت مسلح راهبردی متعارف (و به تعداد کمتر نامتعارف) و سامانه‌های موشکی می‌شود. در حال حاضر آمریکا و متحدانش (به استثناء اسرائیل) از توانایی مقابله با تهدید راکتی برخوردار نیستند و در معرض خطر غافل‌گیر شدن با تهدیدات موشکی پیش رو مواجه هستند.اسرائیل در هر دو وجه از آمریکا و متحدان منطقه‌ای دیگر مجهز تر است هر چند خلاء هایی وجود دارد. اسرائیل از سامانه «گنبد آهنی» برای مقابله با راکت‌های کوتاه و متوسط بردی که از غزه شلیک می‌شوند بهره برده و موشک‌های «پاتریوت پی. ای. سی-2/ جی. ای. ام» و رهگیرهای «آرو 2» (و در نهایت آرو 3) را برای مقابله با موشک‌های کوتاه و متوسط برد بالستیک سوریه و ایران به خدمت گرفته است. با این همه اسرائیل در حال حاضر مقدار کافی باتری مورد استفاده در «گنبد آهنی» در اختیار ندارد تا برای مقابله با راکت‌های کوتاه و متوسط برد حزب‌الله یا انبار راکت‌های دور برد آن‌ها مورد استفاده قرار دهد (کل پنج باتری گنبد آهنی در حال کار اسرائیل اکنون به مقابله با خطر غزه اختصاص یافته‌اند) .

[color=#0000cd][b]شکست دولت‌های حوزه خلیج‌فارس در فراهم کردن دفاع مکفی از شهروندان خود می‌تواند تاثیر شگرفی بر ثبات سیاسی خلیج در شرایط پس از جنگ داشته باشد[/b][/color]

[color=#800080]ایران می‌تواند با استفاده از حملات راکتی یا حملات موشکی، دفاع موشکی آمریکا و متحدانش را تحت کنترل بگیرد[/color]
استقرار رهگیرنده «دیوید اسلینگ» در سال 2014 می‌تواند به توانایی توان آن را دهد که با راکت‌های دور برد اسرائیل مقابله کند. در حال حاضر سیاست اسرائیل بر ترساندن استوار است و اگر نیاز باشد برای مقابله با تهدیدات به پیشدستی روی خواهد آورد. در طرف مقابل، آمریکا منابع کافی برای توسعه سامانه‌های ضد راکتی تخصیص نداده است (هر چند خطر حملات راکتی توسط گروه‌های مخصوص عراقی به استقرار شتاب‌زده و عمدتا بی تاثیر «راکت مقابله‌ای فالانکس» و سامانه‌های توپ‌خانه ای و خمپاره انداز انجامید) . با این حال تاثیر راهبردی راکت‌ها امری است که بیشتر بر همه روشن شده و انتظار می‌رود که در آینده گسترش دهندگان تسلیحات از راکت و موشک در همکاری با یکدیگر استفاده کنند. برای مثال ایران می‌تواند با استفاده از حملات راکتی به وسیله عوامل نیابتی زمینی یا حملات موشکی، دفاع موشکی آمریکا و متحدانش را تحت کنترل بگیرد و حملات موشکی و راکتی به مراکز جمعیتی، زیر بناهای حیاتی و تاسیسات نظامی را تسهیل کند. هنوز مشخص نیست وقوف در حال گسترشی که از آن صحبت به میان آمد به استفاده بیشتر از سامانه‌های ضد راکتی بینجامد.

[color=#800080]دفاع موشکی مدرن کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس در مقابل تاکتیک اشباع ایران دوام نمی‌آورد[/color]
در سال‌های اخیر آمریکا و بسیاری از متحدان عرب حوزه خلیج‌فارس تعداد زیادی ادوات دفاعی موشکی مدرن به کار گرفته‌اند اما احتمالا این مقدار به اندازه‌ای نیست که بتواند در مقابل تاکتیک اشباع ایران دوام بیاورد. آمریکا هم اکنون 1 تا 2 شناور «ایجیس» در دریای مدیترانه و 2 تا 3 فروند از آن را در خلیج‌فارس دارد. این کشور هم‌چنین در کویت، بحرین، امارات متحده عربی و قطر موشک‌های «پاتریوت 2 و 3» را در اختیار گرفته و توانایی آن را دارد که در صورت درگیری توپخانه «تاد» (تی. اچ. ای. ای. دی) را در منطقه مستقر سازد. آمریکا هم‌چنین رادارهای «ایکس باند» را در اسرائیل، ترکیه و قطر مستقر کرده است. متحدان عرب آمریکا، یعنی کویت، بحرین، عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم به نوبه خود موشک «پاتریوت 2» را خریداری کرده‌اند و عربستان سعودی سرگرم به روز کردن دفاع موشکی خود با استانداردهای نوع 3 است تا شاید قدم اول در راه به دست آوردن این سامانه، که قبلا توسط کویت و امارات متحده عربی خریداری شده بود، را بردارد. در نهایت باید بگوییم که پیشرفته‌ترین موشک آمریکا یعنی «تاد» توسط امارات متحده عربی سفارش داده شده و ممکن است قطر هم بخواهد آن را سفارش دهد. در مقابل ترکیه، که متحد کلیدی آمریکا است، از هیچ نوع دفاع موشکی برخوردار نیست و مجبور بود برای مقابله با تهدید موشکی سوریه از «ناتو» درخواست کمک داشته باشد. برای پر کردن این خلاء موشکی باید اقدامات بیشتری صورت پذیرد.

[color=#800080]ناتوانی دولت‌های حوزه خلیج‌فارس در فراهم کردن دفاع مکفی از شهروندان خود می‌تواند تاثیر شگرفی بر ثبات سیاسی خلیج در شرایط پس از جنگ داشته باشد[/color]
اسرائیل تنها قدرت منطقه است که از ابتدا به سامانه هشدار ملی و دفاع مستحکم مجهز بود. پیکره این سامانه از شبکه‌ای از پناهگاه‌ها و خدمات بسیار قدرتمند اورژانسی تشکیل شده است. این امر برای ترویج انعطاف جامعه ضروری است چرا که شهروندان باید به این باور برسد که برای مراقبت از آن‌ها از هیچ کار ممکن فرو گذار نمی‌شود. این دقیقا شکافی است که در توانایی‌های متحدان عرب آمریکا وجود دارد و باید پر شود، خصوصا در شرایط بعد از «بهار عربی» که می‌تواند به نیاز بیشتر به قابل اتکا بودن دول عرب خلیج‌فارس منجر شود. ناتوانی دولت‌های حوزه خلیج‌فارس در فراهم کردن دفاع مکفی از شهروندان خود می‌تواند تاثیر شگرفی بر ثبات سیاسی خلیج در شرایط پس از جنگ داشته باشد. آمریکا باید همکاری بیشتری با متحدان عرب خود داشته باشد تا توانایی‌های دفاع از شهروندان در این کشورها ارتقاء یابد.

[color=#800080]عملیات‌های تهاجمی هوایی در خلیج‌فارس اهمیت بسزایی دارند[/color]
عملیات‌های تهاجمی هوایی در خلیج‌فارس اهمیت بسزایی دارند چرا که قادر خواهند بود به نیروهای موشکی و راکتی ایران حمله کنند و از میزان باری که بر شانه دفاع موشکی هست بکاهند. این‌ها همه از درس‌هایی حاصل شده که در حین جنگ‌های منطقه به دست آمدند (مخصوصا جنگ خلیج در سال 1991، جنگ سال 2006 در لبنان و جنگ 2012 غزه) . به همین منظور آمریکا دو شاخه اکتشافی هوا فضایی و دو تا سه حامل گروهی حمله در منطقه نگه داشته و این در حالی است که بسیاری از متحدان آمریکا به هواپیماهای جنگی بسیار قدرتمندی مثل « اف-15 اس»، «گردباد یوروفایتر» برای عربستان سعودی و « اف-16 بلوک 60 شاهین صحرا» توسط امارات متحده عربی مجهز شده‌اند. هنوز نیاز است تا همکاری عملیاتی بین آمریکا و نیرو هوایی کشورهای عربی تقویت شود تا نیروی هوایی کشورهای عربی به استانداردهای حرفه‌ای نزدیک شوند و در جنگ‌های آینده سهم بیشتری بر عهده بگیرند.

[color=#800080]توان موشکی قوی‌ترین سلاح جنگ روانی ایران است[/color]
کلام آخر این که به همان اندازه که ایران و متحدانش در محور مقاومت از تهدید موشکی و راکتی خود برای ترساندن و تضعیف روحیه دشمنانشان استفاده می‌کنند مقابله با «عامل ترس» بخش مهمی از هدف دفاع موشکی را تشکیل می‌دهد. امور روابط عمومی نظامی و دیپلماتیک در کنار کارمندان عملیات محافظت اطلاعاتی نظامی (ام. آی. ای. او) باید نقش اساسی در الگو دهی و اجرای راهبرد دفاع موشکی آمریکا و متحدانش بر عهده بگیرند. آن‌ها باید این مهم را از راه بر ملا کردن ادعاهای ایران درباره نیروی راکتی و موشکی این کشور و معرفی اقدامات آمریکا و متحدانش برای مقابله با این تهدیدات به عموم به انجام رسانند تا تهران دیگر نتواند از آن چه شاید قوی‌ترین سلاح جنگ روانی خود می‌داند استفاده‌ای بکند.
[url="http://eshraf.ir/index.php/geography/55-topnews/3244--l-r-l-r-"]پیوند[/url]
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسمه تعالی

با سلام

امین جان ببخش نمیخوام روند این تاپیک بسیار مفید که مطمئنا خیلی زحمت میکشی برای انتخاب مطالبش وسطش با پست بنده حقیر فاصله بیفته ولی واقعا حیف دیدم که از زحمت و دقت نظرت در موضوعات انتخابی و مقالات و تحلیلهای نابی که میگذاری کتبا تشکر و قدردانی نکنم. فقط متاسفم از اینکه این تاپیک خواننده های خاص داره و اکثر بچه های سایت از خوندن این تاپیک زیبا غافلند!! در صورتیکه مطالب بسیار مهمی درش هست که با زحمت و دقت نظر شما انتخاب و قرارداده شده و خوندن این دست تحلیلها و مقالات مهم قطعا در بهتر شدن اون تحلیلهای آبکی و سطحی که غالب تحلیلهای دوستان در تاپیکها مخصوصا سیاسی و تحولات منطقه هست تاثیر عمیقی میگذاره. واقعا اگر تشکر نمیکردم بی انصافی بود.لطفا ادامه بده. ممنون.

یا علی مدد.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#0000ff][b]انقلاب اطلاعات و فناوری، قدرت دولت‌های بزرگ را کاهش داده است[/b][/color]
[color=#800080]اندیشکده‌ی بلفر در گزارشی به قلم «جوزف نای» استاد برجسته‌ی دانشگاه هاروارد، نوشت: دومین سالگرد «بهار عربی» در مصر با شورش‌هایی در میدان تحریر برگزار گردیده و بسیاری از ناظران را نگران ساخته که مبادا پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه‌ی سال 2011 آن‌ها، اکنون بر باد رفته باشد.[/color]

[color=#800080]بهار عربی یا انقلاب عربی؟[/color]
بخشی از مشکل آن است که این انتظارات به واسطه‌ی استعاره‌ای که رخدادها را در دوره‌های کوتاه مدت توصیف کرده، تحریف شده است. اگر ما به جای «بهار عربی» از «انقلاب‌های عربی» صحبت کنیم، ممکن است بتوانیم پیش‌بینی‌های واقع‌بینانه‌تری داشته باشیم. انقلاب‌های طی چند دهه پدیدار می‌شوند، نه در طول چند فصل یا چند سال. به عنوان مثال، در انقلاب فرانسه که در سال 1789 آغاز شد، چه کسی پیش‌بینی می‌کرد که در طول یک دهه، سربازی گمنام از جزیره‌ی کرس بتواند ارتش فرانسه را به سواحل نیل هدایت کرده و یا جنگ‌های ناپلئونی بتواند اوضاع اروپا را تا سال 1815 مختل نماید؟

[color=#800080]رویدادهای غیر مترقبه‌ی بسیاری هنوز در راه است[/color]
با مطالعه‌ی انقلاب‌های عربی خواهیم دید که رویدادهای غیر مترقبه‌ی بسیاری هنوز در راه است. هر چند تاکنون بیش‌تر حکومت‌های عرب از اعتبار، پول، و قدرت کافی برای نجات خود از امواج شورش‌هایی مردمی که سبب سرنگونی حاکمان مستبد جمهوری‌خواه و سکولار مانند حسنی مبارک در مصر و معمر قذافی در لیبی شد، بوده‌اند؛ اما ما تنها دو سال در جریان این فرآیند انقلابی قرار داشته‌ایم.

[color=#800080]آنچه در انقلاب‌های سیاسی عرب نهفته، فرآیندی عمیق‌تر و طولانی‌تر از تغییر رادیکال است[/color]
آن‌چه در انقلاب‌های سیاسی عرب نهفته، فرآیندی عمیق‌تر و طولانی‌تر از تغییر رادیکال است که گاهی از آن تحت عنوان انقلاب اطلاعات یاد می‌شود. هر چند هنوز کاملاً نمی‌توان به مصداق‌هایی از این انقلاب دست یافت، اما پدیده‌ی مذکور اساساً انتقال ماهیت قدرت در قرن 21 بوده و طی آن، همه‌ی کشورها در فضایی قرار می‌گیرند که حتی پر اقتدارترین صاحبان قدرت نیز قادر نیستند همانند گذشته به کنترل امور بپردازند.
دولت‌ها همیشه نگران جریان اطلاعات و کنترل آن هستند، و عصر ما تقریباً نخستین دورانی می‌باشد که به شدت تحت تأثیر تغییرات شگرف در تکنولوژی اطلاعات قرار گرفته است. ماشین چاپ گوتنبرگ ریشه‌ی مهم اصلاحات پروتستانی[1] و جنگ‌های متعاقب آن در اروپا بود. اما امروز بخش بزرگ‌تری از جمعیت، چه در داخل و چه در بین کشورها، از قدرتی برخوردار است که خاستگاه آن، اطلاعات می‌باشد.

[color=#800080]انقلاب جهانی اخیر بر پایه‌ی پیشرفت‌های تکنولوژیکی سریعی قرار دارد[/color]
انقلاب جهانی اخیر بر پایه‌ی پیشرفت‌های تکنولوژیکی سریعی قرار دارد که به طور شگرف از هزینه‌ی ایجاد، یافتن، و ارسال اطلاعات کاسته است. به مدت 30 سال، قدرت محاسبه هر 18 ماه دو برابر شده است، و تا آغاز قرن 21، هزینه‌ی آن یک هزارم هزینه‌ای بود که در اوایل دهه‌ی 1970 ایجاد می‌کرد. اگر قیمت اتومبیل‌ها نیز همانند قیمت نیمه‌رساناها به سرعت کاهش می‌یافت، اکنون قیمت اتومبیل 5 دلار بود.

همین اخیراً در دهه‌ی 1980، ارتباطات تلفنی از طریق سیم مسی می‌توانست تنها یک صفحه از اطلاعات را در یک ثانیه حمل کند، اما امروز یک رشته‌ی باریک از فیبر نوری قادر به ارسال 90000 ولوم (صدا) در ثانیه است. در 1980، یک گیگابایت حافظه، اتاقی را اشغال می‌کرد؛ اما اکنون 200 گیگابایت حافظه‌ی اطلاعاتی در جیب پیراهن شما جا می‌گیرد.

[color=#800080]امروزه بیش‌تر از دهه‌های قبل، قدرت از طریق اطلاعات در محدوده‌ای گسترده توزیع می‌شود[/color]
مهم‌تر از این موارد، کاهش شدید هزینه‌ی ارسال اطلاعات بوده که موانع ورود را کاهش داده است. هر چقدر که هزینه‌ی استفاده از قدرت کامپیوتر کاهش یافته و کامپیوترها در قالب تلفن‌های هوشمند و سایر وسایل قابل حمل به صورتی کوچک‌تر عرضه شدند، تأثیرات تمرکز زدایی[2] افزایش یافته است. امروزه بیش‌تر از دهه‌های قبل، قدرت از طریق اطلاعات در محدوده‌ای گسترده توزیع می‌شود.

[color=#800080]گسترش اطلاعات بدین معناست که شبکه‌ی اطلاعات در حال ضعیف کردن دیوان‌سالاری سنتی و امتیازات انحصاری آن است[/color]
در نتیجه، سیاست‌های جهانی امروزه دیگر حوزه‌های انحصاری دولت‌ها نیستند. افراد و سازمان‌های خصوصی، از جمله ویکی لیک‌ها، شرکت‌های چند ملیتی، سازمان‌های غیردولتی، تروریست‌ها، یا جنبش‌های اجتماعی خودجوش، قدرت یافته‌اند تا نقشی مستقیم ایفا نمایند.
گسترش اطلاعات بدین معناست که شبکه‌ی اطلاعات در حال ضعیف کردن دیوان‌سالاری سنتی و امتیازات انحصاری آن است، در حالی که اکثر دولت‌ها کم‌تر قادر به کنترل برنامه‌های این شبکه‌ها می‌باشند. رهبران سیاسی اکنون کم‌تر می‌توانند از آزادی لذت ببرند، زیرا از قبل باید پاسخگوی رخدادها بوده و پس از آن نیز نه تنها با سایر دولت‌ها، بلکه باید با جامعه‌ی داخلی نیز تعامل ایجاد نمایند.

[color=#800080]انقلاب اطلاعات، عموماً توانسته قدرت دولت‌های بزرگ را کاهش دهد[/color]
اما «پرآموزی» درس‌هایی که انقلاب عرب درباره‌ی اطلاعات، تکنولوژی، و قدرت به ما می‌آموزد، کاری اشتباه خواهد بود. هر چند انقلاب اطلاعات، عموماً توانسته قدرت دولت‌های بزرگ را کاهش داده و بر قدرت دولت‌های کوچک و بازیگران غیردولتی بیفزاید، اما سیاست و قدرت، پیچیده‌تر از این‌گونه حتمیت گرایی تکنولوژیکی است.

در اواسط قرن بیستم، مردم نگران آن بودند که مبادا کامپیوترها و معانی جدید ارتباطات، به نوعی ایجاد کننده‌ی کنترل دولت مرکزی باشد که در رمان جرج اورول با نام «هزار و نهصد و هشتاد و چهار[3]» به نمایش درآمده است؛ و در حقیقت، دولت‌های خودکامه در چین، عربستان سعودی و مناطق دیگر، از تکنولوژی‌های جدید برای کنترل اطلاعات بهره برده‌اند. عجیب آنکه برای آرمان‌گرایان سایبری، خطوط الکترونیکی ایجاد شده توسط شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر و فیس‌بوک، گاهی وظیفه‌ی پلیس مخفی را ساده‌تر می‌سازد.

دولت ایران پس از اولین مزاحمت توییتر در سال 2009، توانست جنبش «سبز» را در سال 2010 سرکوب کند. به همین منوال وقتی که «فایروال بزرگ چین» هنوز راه زیادی تا تکمیل در پیش دارد، دولت چین به مراتب از عهده‌ی مشکلات برآمده، حتی هنگامی که اینترنت در این کشور شکوفا شده است[4].

[color=#800080]کِرم استاکس‌نت ظاهراً یکی از ابداعات دولتی بوده است[/color]
به عبارت دیگر، برخی از جنبه‌های انقلاب اطلاعات به دولت‌های کوچک کمک می‌کند، اما برخی از این جنبه‌ها نیز هنوز کمکی برای دولت‌های بزرگ و قدرتمند محسوب می‌شود. بنابراین اندازه [دولت] هنوز حائز اهمیت است. هر چند هکر و دولت هر دو قادر به استفاده از اطلاعات و بهره‌برداری از اینترنت می‌باشند، اما برای بسیاری از اهداف، این نکته حائز اهمیت است که دولت‌های بزرگ می‌توانند ده‌ها هزار فرد آموزش دیده را وارد میدان نموده و به قدرت کامپیوتری گسترده‌ای برای شکافتن کُدها یا رخنه در سایر سازمان‌ها دسترسی یابند.

همچنین، ضمن آنکه اکنون انتشار اطلاعات موجود نیاز به هزینه‌ی چندانی ندارد، جمع‌آوری و تولید اطلاعات جدید مستلزم سرمایه‌گذاری‌های اساسی است، و در بسیاری از شرایط رقابتی، اطلاعات جدید از اهمیت بیش‌تری برخوردار می‌باشد. مجموعه‌ی ضد جاسوسی مثالی مناسب در این زمینه است؛ و کِرم استاکس‌نت که سبب از کار افتادن سانتریفیوژهای ایران شد، ظاهراً یکی از ابداعات دولتی بوده است.

هر چند دولت‌ها و کشورهای بزرگ هنوز به نسبت نقش‌آفرینان خصوصی‌ای که به قدرت اطلاعات متکی‌اند، از منابع بیش‌تری برخوردارند، اما صحنه‌ی ایفای نقش آنان از بازیکنان فراوانی برخوردار است. نمایش بعدی چه خواهد بود؟ برنده و بازنده‌ی این بازی چه کسانی هستند؟

پاسخ به این‌گونه سؤالات چندین دهه طول می‌کشد نه یک فصل. همان‌گونه که تاکنون رخدادهای مصر و مناطق دیگر نشان داده، ما تنها در آغاز شناخت تأثیر انقلاب اطلاعات بر قدرت در این قرن هستیم.
[url="http://eshraf.ir/index.php/geography/48-cyberspace/3348-1391-12-01-21-37-37"]پیوند[/url]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b][color=#0000ff]آیا چین به قدرت شماره یک جهان تبدیل می‌شود؟[/color][/b]
[color=#800080]مجله فارین پالیسی در گزارشی به بررسی رشد اقتصادی افسارگسیخته چین و رقابت استراتژیک این کشور با آمریکا بر سر جایگاه هژمونیک جهان پرداخت.[/color]

مجله فارین پالیسی در گزارشی نوشت؛ آیا چین به رشد سه برابری خود نسبت به اقتصاد آمریکا ادامه می‌دهد و طی دهه پیش رو تبدیل به اقتصاد شماره یک جهان می‌شود؟ آیا آرزوی چین تبدیل شدن به قدرت شماره یک آسیا و سپس جهان است؟

درحال حاضر، بهترین پاسخ به این پرسش‌ها این است؛ هیچ کس نمی‌داند! اما دولتمردان، سرمایه گذاران و شهروندان منطقه بر سر آن بحث می‌کنند. و سیاستگذاران آمریکایی نیز درحال مطالعه بر روی این موضوع هستند و چرخش استراتژی نظامی آمریکا به آسیا را نشانه آن می‌دانند.

«هنری کیسینجر» که زمانی طراح روابط چین و آمریکا بود و با رهبران چین از مائو تا کنون ارتباط دارد در پاسخ به این پرسش‌ها جواب داد؛ «لی کوان ییو»( Lee Kuan Yew).

لی طراح و پدر سنگاپور مدرن است و از سال 1959 تا 1990 نخست وزیر این کشور بود.

لی کوان بیش از نیم قرن تجربه خود را به عنوان مشاور از زمان «دنگ شیائوپینگ» تا «شی جین پینگ» درخدمت رهبران چین قرار داد. این مساله به او یک چشم انداز بی نظیر از نظر ژئوپلتیک و ژئواکونومیک از شرق تا غرب داده است.

اما پاسخ خود لی کوان به 3 پرسش بالا بله، بله و خیر است!

کوان می‌گوید؛ بله چین طی دهه آینده به رشد خود چندین برابر رشد آمریکا ادامه می‌دهد. بله رهبران چین درباره تبدیل این کشور به یک قدرت آسیایی و جهانی مصمم هستند. اما در پاسخ به پرسش آخر باید گفت که چین به راحتی نمی‌تواند جایگاه خود را در نظم پس از جنگ جهانی دوم که توسط آمریکا طراحی و ایجاد شده است به دست آورد. اما به هر حال باید چین را به عنوان بزرگترین قدرت جهان به رسمیت شناخت.

فارین پالیسی در ادامه نوشت: دولت‌های غربی بارها از چین خواستند که احساس مسئولیت بین المللی خود را بالا ببرد و تبدیل به یک شهروند خوب نظام بین المللی شود، سیستمی که توسط خود رهبران غربی بعد از جنگ جهانی دوم پایه ریزی شده است.

اما به گفته کیسینجر، این درخواست درحالی مطرح می‌شود که چین خود را غایب بزرگ در طراحی سیتم بین المللی و پایه ریزی برنامه های آن می‌داند.

از نظر لی کوان، چینی‌ها هیچ عجله ای برای جابجا شدن با جایگاه آمریکا در قدرت جهانی ندارند.

به گفته لی، استراتژی چین ساختن آینده ای قوی و بزرگ و استفاده از نیروی کار با مهارت و آموزش دیده است. در حوزه نظامی رهبران چین خود را در تقابل با هیچ کشور دیگری قرار نمی‌دهند (به ویژه در یک شرایط غیرقابل پیش بینی) تا اینکه از نظر توسعه و کاربردهای تکنولوژیک از آمریکا پیشی بگیرند.

به گفته لی کوان، چینی‌ها درک کرده اند که اگر ظهورشان صلح آمیز باشد و فقط از نظر اقتصادی و تکنولوژیک رقابت کنند آنها بازی را نخواهند باخت.

لی در پاسخ به این سوال که آیا ما در نهایت به یک دوره چینی وارد می‌شویم؟ گفت: بله.

اگر نظر لی درست باشد ما در دهه جاری شاهد چالش میان آمریکا و چین بر سر رشد قدرت رقیب و قدرت حاکم در نظام بین الملل هستیم.
[url="http://www.tnews.ir/Khabar/آیا_چین_به_قدرت_شماره_یک_جهان_تبدیل_می_شود؟_CB95_13037213.html"]پیوند[/url]


[center]----------------------------------------------------------------------------------------------------[/center]



[b][color=#0000ff]هشدار جان كري به كنگره: بودجه ديپلماسي را كاهش ندهيد[/color][/b]
جانشين هيلاري كلينتون در اين نطق پر از گلايه خويش گفت: تصمیمات سیاست خارجی بر زندگی روزانه آمریکاییان تاثیرمی گذارد، از خرید و فروش کالا گرفته تا ایجاد شغل توسط بازرگانان آمریکایی.

وی که در دانشگاه ویرجینیا سخنرانی می‌کرد نسبت به کاهش بودجه کمک‌های خارجی و دیپلماسی آمریکا هشدار داد.

[b][color=#800080]کری تاکید کرد: چالش اصلی سیاست خارجی کشور نه چین در حال رشد و نه بی‌ثباتی در خاورمیانه که خود کنگره است. کاهش بودجه یک "تهدید" است.[/color][/b]

احتمال می‌رود که وزات امور خارجه آمریکا با کاهش بودجه ۶ / ۲ میلیارد دلاری مواجه شود. از این مبلغ ۷ / ۱ میلیارد دلار از بودجه کمک‌های خارجی وزارت امور خارجه کاسته خواهد شد.

جان کری هشدار داد: ضروری‌ است تا قانون‌گذاران از "کاهش‌بی‌منطق بودجه" خودداری کنند. این‌که امروز دیپلمات اعزام کنیم بسیار ارزان‌تر از آن است که بخواهیم فردا سرباز بفرستیم.

وی تاکید کرد: کاهش اجباری بودجه، علاوه بر اینکه موضع آمریکا را در جهان تضعیف می کند، به سیاست خارجی و بخش خصوصی آمریکا نیز آسیب می‌زند. با سرمایه گذاری نسبتا اندکی در سیاست خارجی، می توان در جهت ثبات جهانی پیشرفت کرد و به موسسات آمریکایی جهت رقابت در عرصه جهانی یاری رساند. کمک های خارجی بخشش و یا امر خیریه نیست، بلکه یک سرمایه گذاری در آمریکای قوی و جهان آزاد است.

وزیر امورخارجه آمریکا همچنین ضمن اشاره به این نکته که برخی می‌گویند اکنون موقع کمک‌های خارجی نیست زیرا ما خود مشکلات مالی داریم گفت این درست است که چنین کمک‌هایی برای ما گران تمام می‌شود اما باید توجه داشت این چالش ها با گذشت زمان آسان تر نمی شود.

وی تصریح کرد: درمورد سیاست خارجی دیگرهیچ چیز خارجی وبیگانه وجود ندارد. سیاست خارجی فقط دراین باره نیست که آیا ما مجبورخواهیم بود سربازانی به جنگ دیگری بفرستیم یا نه، بلکه این است که آیا ما قادرخواهیم بود دانش آموختگان خود را دریک نیروی کارشکوفا وارد کنیم یا خیر.

کری دراین باره که چگونه پدیده جهانی شدن زندگی مردم را در سراسر جهان دگرگون ساخته بحث کرد و از رهبران آمریکا خواست مستقیما با آن روبرو شوند.

وی گفت: هیچ سیاستمداری، هر چقدر قدرتمند، نمی تواند این غول را به شیشه بازگرداند. بنابراین چالش ما این است که بدترین ضربه های جهانی شدن را مهار کنیم.

به گزارش شبکه ان‌.بی‌.سی نیوز جان کری تاکید کرد که نباید به کمک‌های خارجی به چشم "صدقه و خیریه" نگریسته شود. کمک‌های خارجی سرمایه‌گذاری برای یک آمریکای قوی است.

کری افزود: دولت اوباما از هیچ تلاشی برای حفظ و تقویت دموکراسی در آمریکا و کمک به گسترش آن در سراسر جهان فروگذار نخواهد کرد. دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان از تعهدات آمریکاست.

وزیر خارجه آمریکا با اعلام این‌که کل بودجه سیاست خارجی فقط کمی بیش‌از یک درصد کل بودجه کشور است، خواستار آن شد که به این موضوع به خوبی اندیشیده شود که این مبلغ "اندک" مخارج تمامی هزینه‌ها از قبیل محافظت از کودکان در برابر نوشیدن آب کثیف یا ایدز در پروژه‌های خارجی آمریکا را تامین می‌کند.

به عقیده کری هزینه نکردن مالیات مردم آمریکا برای کمک‌های خارجی و دیپلماسی خلاء و فاصله‌ای بین آمریکا و جهان ایجا خواهد کرد که به سرعت با کسانی که منافع‌شان به شدت با منافع آمریکا فرق دارد، پر خواهد شد.

وی گفت: ما این درس را اخیرا در مالی، در ۲۰۰۱ در کوه‌های افغانستان و حتی امروز در مناطق قبیله‌ای پاکستان آموخته‌ایم.


کری تاکید کرد که کمک‌های خارجی به معنای وابستگی دایمی کشورهای فقیرتر به آمریکا نیست.

وی گفت: ۱۱ شریک از ۱۵ شریک تجاری ما پیش از این از استفاده‌کنندگان کمک‌های خارجی آمریکا بوده‌اند، چرا که هدف وابسته نگه‌ داشتن ملت‌ها برای ابد نیست. بلکه دقیقا به معنای ایجاد بازار و فرصت است. هدف، استفاده از کمک‌ها و توسعه برای یاری‌رسانی به کشورها در تشخیص استعدادهای خود و تبدیل شدن به شریک تجاری آمریکا است.

وزیر جدید امور خارجه آمریکا در سخنرانی خود این بحث را هم مطرح کرد که آمریکا باید همراه با دیگر کشورها برای کاهش خطر تسلیحات اتمی در جهان یکسو شود.

اگرچه کری در سخنرانی خود اشاره‌ای به وضعیت سوریه و جنگ داخلی این کشور نکرد اما به گفته ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه، وی به زودی در ایتالیا در جلسه‌ای با اپوزیسیون سوریه شرکت خواهد کرد.

نولاند گفت: کری مشتاق است تا از ائتلاف اپوزیسیون سوریه و همچنین نماینده‌های کشورهایی که عمیقا درگیر حمایت از اپوزیسیون این کشور هستند پاسخ این سوال را بشنود که به نظرشان چه کار دیگری آمریکا می‌تواند انجام دهد.

دولت باراک اوباما از سوی بخشی از سناتورهای کشور تحت فشار قرار دارد تا در رابطه با سوریه اقدامات بیش‌تری از قبیل اعلام منطقه پرواز ممنوع در فراز سوریه انجام دهد.

جان کری در اولین دور از سفرهای خود به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا، به ۹ کشور در اروپا و خاورمیانه خواهد رفت. سفرهای کری به کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، ترکیه، مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر خواهد بود.

[url="http://www.siasatema.com/vdcfcmdy.w6dvcagiiw.html"]پیوند[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b][color=#0000ff]ابعاد پنهان جنگ دو کره[/color][/b]
[color=#800080]در شرق آسیا و حوزه پاسیفیک، بازیگری به نام چین وجود دارد که باید تصمیم نهایی خود را در قبال کره شمالی بگیرد. از طرفی به علت فضاسازی‌های صورت گرفته پیرامون کره شمالی و نیز استراتژی‌های نظامی خاص دولت چین، این کشور فعلاً نیت حمایت علنی از کره شمالی و همراهی کامل با وی را ندارد؛ از طرف دیگر این غول اقتصادی تحمل گسترش دخالت نظامی آمریکا در حوزه تحت نفوذ خود را ندارد.[/color]

روابط فی مابین دو همسایه در شبه جزیره کره، مدتی است که به وخامت کشیده شده و توجه افکار عمومی را در اقصی نقاط جهان به خود جلب کرده است. می‌توان گفت نزاع اخیر که در ادامه چندین دهه آتش زیر خاکستر بین دو کره است، در شرایط کنونی اهمیت بین المللی یافته است و تیتر اول اکثر خبرگزاریهای مطرح جهان را به خود اختصاص داده است. آنچه که مسلم است و اکثرا نقل می‌شود اینست که آزمایش هسته‌ای کره شمالی موجی از مواضع دوستان و دشمنان پیونگ یانگ را به ارمغان آورد. سپس مانور مشترک کره جنوبی و ایالات متحده در فضای این موج ارزیابی شد و نه تنها دولت پیونگ یانگ، بلکه اکثر تحلیلگران این مانور و حواشی آنرا در راستای پاسخ به پیونگ یانگ ارزیابی کردند. در نهایت بیانیه و آرایش نظامی-امنیتی جدید کره شمالی پاسخی بود بر این فعالیتهای مشترک نظامی. اما آنچه از دید اکثر تحلیلگران ممکن است پنهان بماند، سایر ابعاد این نزاع پر هیاهو است. تهدیدها و فرصتهایی که این نزاع برای هر یک از طرفین و نیز سایر کنشگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خواهد داشت.

[color=#800080]انحراف افکار عمومی از منطقه خاورمیانه به شرق آسیا[/color]
همانطور که مشهود است، درگیری جبهه غرب در خاورمیانه با اسلام گرایی به یک درگیری فرسایشی برای غرب تبدیل شده است. نتایج این درگیری نیز روز به روز برای جبهه غربی و مزدوران منطقه‌ای اش ناخوشایندتر می‌شود. در صحنه برخی کشورها همچون سوریه و عراق، روند افول هژمونی جبهه غرب مشهود تر است. امنیتی و تروریستی کردن فضای این کشورها و تن دادن به خفت حمایت علنی از القاعده و آنچه تا قبل از این بنیادگرایی اسلامی نامیده می‌شد، خود نشان بارزی برای ناکامی تلاش گفتمانی، فرهنگی و حتی در سطح پایین‌تر دیپلماتیک جبهه غرب برای تسلط بر فضای جهان اسلام است.

اگر بخواهیم از منظر روانی و افکار عمومی به مسئله نگاه کنیم، شاید ایجاد یک نزاع لفظی به نفع جبهه غرب با محوریت آمریکا برای انحراف افکار عمومی از جهان اسلام باشد. اما سئوال اینجاست که اگر این نزاع از حد لفظی عبور کند و به درگیری نظامی منجر شود، آیا باز هم برای غرب مزیت دارد؟

[color=#800080]بهره برداری سیاسی در پرونده‌ی هسته‌ای[/color]
بعد از آخرین آزمایش هسته‌ای کره‌ی شمالی و افزایش تنش، اسرائیلی‌ها سعی کرده‌اند روابط نسبتا خوب بین تهران و پیونگ یانگ را بهانه‌ای قرار دهند برای اثبات صلح آمیز نبودن برنامه هسته‌ای کشورمان. این در حالی است که اصولا راهبرد رسانه‌ای غربی‌ها بر اساس فرافکنی و سیاه نمایی است. درست است که جمهوری اسلامی ایران دارای روابط دیپلماتیک نسبتا خوبی با کره شمالی است، ولی مقامات کشورمان بارها اعلام کرده‌اند که برخلاف کره شمالی که متعهد به پیمان NPTنیست، ایران این معاهده را پذیرفته و بازرسان آژانس نیز دائما و منظم به بازرسی از تاسیسات هسته‌ای کشورمان می‌پردازند. همچنین ایران علاوه بر استدلالهای حقوقی و معمول، به بیان مبحث فتوای هسته‌ای رهبر انقلاب پرداخته است که خود بازتاب گسترده‌‎ای در افکار عمومی جهانی داشته است. لذا این پروژه چندان دوام نیاورد زیرا اسرائیل که خود کلاهک هسته‌ای دارد، بارها نیز استفاده از آنرا بصورت تهدید بیان کرده است و نیز متعهد به معاهده NPTنیست بیشتر به کره شمالی شبیه است تا جمهوری اسلامی ایران. از این رو است که شبیه سازی ایران به کره شمالی(از لحاظ فعالیت هسته‌ای، آزادی بیان، سیاست خارجی و ...) عمدتا مغالطه آمیز و مقطعی است. همانطور که در این مقطع نیز چندان دوام نیاورد.

[color=#800080]تاکتیک نوین آمریکا، گسترش سپر دفاع موشکی[/color]
یکی از سناریوهای محتمل از نقش آفرینی نظامی آمریکا در منطقه، گسترش حوزه نفوذ سپر دفاع موشکی به منطقه شرق آسیا و پاسیفیک است. سالهاست که تاکتیک پنهان گسترش نفوذ سامانه دفاع موشکی در راستای طرح «دفاع استراتژیک» برای تحدید امنیتی رقبا (روسیه و چین) در حال پیگیری است. پس از روی کار آمدن اوباما این تاکتیک با ایده‌ی دفاع دستجمعی و در قالب کشورهای عضو ناتو در حال پیگیری است. در ظاهر آمریکایی‌ها سخن از تامین امنیت هم پیمانان خود از خطر حمله‌ی موشکی کشورهای متخاصم یعنی ایران، سوریه و کره‌ی شمالی می‌گویند. اما پکن و مسکو دورنمای این تحدید تهدید آمیز را می‌فهمند. آمریکا با بهانه دفاع از اروپا در مقابل حمله‌ی هسته‌ای ایران و سوریه، سپر دفاع موشکی خود را در شرق قاره سبز می‌گستراند. اما این مسئله به موضع گیریهای عدیده‌ی مسکو منجر شد. زیرا روسیه متوجه شد که در حقیقت سپر دفاع موشکی متوجه او نیز می‌شود و به نحوی سدی دفاعی بین روسیه و اروپای غربی می‌شود.گسترش سپر دفاع موشکی در آلاسکا و شرق آسیا با بهانه مقابله با حمله موشکی کره‌ی شمالی به آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای اش، کمربندی از سپر دفاع موشکی را به دور سرزمین پهناور روسیه و چین کشیده است. اینجاست که روسیه و چین لب به اعتراض گشوده و بارها نارضایتی خود را از این مسئله اعلام کرده‌اند. قطعا بهانه حضور نظامی بیشتر آمریکا در شرق آسیا و امنیتی شدن این فضا در موضع گیری چین نقش خواهد داشت.

[color=#800080]تصمیم نهایی چین[/color]
در شرق آسیا و حوزه پاسیفیک بازیگری بنام چین وجود دارد که باید تصمیم نهایی خود را در قبال کره شمالی بگیرد. از طرفی بعلت فضاسازی‌های صورت گرفته پیرامون کره شمالی و نیز استراتژی‌های نظامی خاص دولت چین، این کشور فعلا نیت حمایت علنی از کره شمالی و همراهی کامل با وی را ندارد؛ از طرف دیگر این غول اقتصادی تحمل گسترش دخالت نظامی آمریکا در حوزه تحت نفوذ خود را ندارد. همچنین نابودی حکومت کمونیستی کره شمالی سبب نابودی یک هم پیمان و مشتری دیرینه و نیز مشکلات عدیده‌ی اقتصادی-اجتماعی ناشی از مهاجرت مردم شبه جزیره‌ی کره به مرزهای چین خواهد بود. تا کنون چین خود را در این منازعه بطور جدی داخل نکرده است و در حد یک عضو عادی نظام بین الملل اظهار نظر کرده است. تلاشهای چند روز گذشته جان کری برای جبهه گیری چین علیه کره شمالی نیز بی تاثیر بوده است. مقامات چینی فقط به اظهار نظر کلی و بدون جهت پیرامون تمایل به رفع بحران بسنده کرده‌اند. لذا پیش بینی می‌شود دو مدل اصلی با الگوگیری از مدلهای پیشین، پیرامون چین-کره شمالی در این بحران بوجود آید. البته این دو مدل متضاد هم نیستند و حتی در مواردی مشترک هستند و هر دوی آنها قابل پیاده سازی‌اند.

[b]1[/b]- [color=#800080]مدل روسیه-سوریه[/color]: در صورت وقوع جنگ، چین نیز باید در دوراهی تصمیم برای دخالت و یا حداقل حمایت قرار بگیرد. همانطور که روسیه برای عدم تکرار تعلل های گذشته در لیبی و شمال آفریقا و نیز عراق، در سوریه بطور جدی تر وارد شد و نگذاشت میدان بازی توسط ایالات متحده شکل بگیرد. هر چند حمایت روسیه گره‌ی بحران را باز نکرد ولی در ادامه راهگشا بود و پس از پشت سر گذاشتن مرحله بحرانی توسط دولت سوریه، روسیه در عرصه بین المللی در عدم ایجاد اجماع علیه سوریه نقش به سزایی داشت. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد چین بطور مشابه باید منابع و تهدیدات راهبردی خود را ارزیابی کرده و تصمیم نهایی را بگیرد. به نظر می‌رسد چین در این شرایط به هم فکری بیشتری با روسیه برای ایجاد اتحاد و نیز مشورت نیاز دارد.

[b]2[/b]- [color=#800080]مدل ایران-خاورمیان[/color]ه: پس از وقایع 11 سپتامبر و اعزام رسمی نیروهای غربی به منطقه استراتژیک خاورمیانه، تلاش نظامی- اطلاعاتی عظیمی در جهت محاصره نظامی ایران و تقویت روحیه‌ی هم پیمانان منطقه‌ای از سوی دولت آمریکا صورت گرفت.حجم تحولات امنیتی و نظامی صورت گرفته در منطقه در دهه گذشته بر کسی پوشیده نیست. در این تحولات بعضا دخالت آمریکا و غرب مشهود است و در برخی موارد مشکوک.آنچه قطعا در اهداف بلند مدت این مجموعه لشگرکشی ها بارز است، تحدید و محاصره جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی در قالب بیداری اسلامی است. زیرا به زعم اغلب کارشناسان، مهد اصلی اسلام خواهی و مبارزه برای اسلام در منطقه از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 کلید خورده است. همانند آنچه کارتر هنگام مشاهده شروع انقلاب مردمی مصر، درباره ارتباط و شباهت این شعارها به شعارهای مردم در انقلاب سال 1978 ایران گفته بود. در این شرایط باید علاوه بر محاصره و تهاجم اقتصادی و سیاسی که سه دهه است علیه ایران به راه افتاده، حضور نظامی نیز در منطقه داشت تا در صورت نیاز، اقدام نظامی-امنیتی علیه ایران و هم پیمانانش در راستای طرح خاورمیانه بزرگ براحتی انجام پذیرد.این طرح در حقیقت اقدامی برای مقابله درازمدت با رقیب گفتمانی ایالات متحده و غرب یعنی ایران اسلامی درمرکزیت هلال شیعی بوده است.

در مقابله‌ی با رقیب اقتصادی ایالات متحده یعنی چین نیز، محاصره و تحدید نظامی تکمیل کننده سایر راهبردها اعم از اقتصادی و فرهنگی و سیاسی می‌شوند. سالهاست ایالات متحده به بهانه مقابله با تهدیدات موشکی کره شمالی نسبت به آمریکا و نیز شرق آسیا، سامانه دفاع موشکی خود را در آلاسکا، ژاپن و اخیرا کره جنوبی گسترش داده است. همانطور که پیشتر اشاره شد پس از جنگ سرد آمریکا در راستای طرح «دفاع استراتژیک»، بطور سلسله وار و متصل و هماهنگ با قدرتهای محلی در قالب سامانه سپر دفاع موشکی حوزه نفوذ خود را به دور چین و روسیه افزایش می‌دهد.

همچنین ناامن شدن و نظامی شدن منطقه شرق آسیا خود می‌تواند عاملی باشد برای کاهش رونق اقتصادی منطقه و فرصتی باشد برای پیشی گرفتن ایالات متحده از چین؛ چینی که در آستانه قرار گرفتن در جایگاه قدرت شماره یک اقتصاد جهانی است.

[color=#800080]تعدد جبهه نظامی آمریکا[/color]
افزایش جبهه نظامی آمریکا به شرق آسیا یک اشتباه فاحش نظامی در سطح کلان است. لذا همانطور که گفته شد، نزاع لفظی در صورت تبدیل به درگیری نظامی از فرصت به یک تهدید برای آمریکا تبدیل می‌شود. آمریکا هنوز در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه درگیر چالشهای امنیتی است. مسئله سوریه و حمله نظامی ناتو به این کشور هنوز روی میز است و بعضا مطرح می‌شود. تامین امنیت اسرائیل نیاز به نیروی نظامی آماده و جنگ نکرده دارد. در نهایت هنوز آمریکا در پاکستان و افغانستان حضور داشته و پیمان امنیتی آمریکا با افغانستان تا سال 2014 ادامه دارد. اما از طرفی شواهد و اخبار حاکی از جدیت آمریکا در نبرد نظامی با کره شمالی دارد و دیگر تهدیدات از حد لفظی به حالت آماده باش دو طرف تبدیل شده است. پس جنگ نظامی از سوی آمریکا باید با عدم حضور مستقیم این کشور در صحنه جنگ و به اصطلاح جنگ نیابتی صورت گیرد.

[color=#800080]جنگ نیابتی، گزینه مطلوب آمریکا[/color]
با توجه به مقدمات گفته شده و اینکه ایالات متحده با توجه به اهمیت منطقه خاورمیانه و نیز شمال آفریقا، توان یک لشکرکشی مجدد برای جنگی سنگین در شرق آسیا را ندارد، به نظر نمی‌آید درگیر شدن در جنگ مستقیم با کره‌ی شمالی به نفع آمریکا باشد. ولی از طرفی دولت آمریکا ظاهرا برای شروع جنگ اصرار داشته و در این مدت هنوز از لحن خصمانه خود نکاسته است. لذا محتمل ترین شکل جنگ آمریکا با کره‌ی شمالی را می‌توان در یک جنگ نیابتی دانست. جنگی نیابتی با ایجاد جرقه‌ی اولیه از سوی آمریکا و نشان دادن جدیت در ابتدای کار و به میدان کشیدن سئول و حتی توکیو و سپس کنار کشیدن ناگهانی از میدان جنگ می‌تواند بازی‌ای برد-برد برای ایالات متحده باشد. البته کنار کشیدن کامل از میدان جنگ برای آمریکا محال است ولی از حضور فعال در میدان بهتر است. در صورتی که این راهبرد حتی منجر به شکست کره‌ی شمالی نشود (که با حمایت تسلیحاتی آمریکا بعید است) ولی خواه ناخواه منطقه را به جنگی خانمان سوز و ویرانگر دچار خواهد کرد. قطعا آتش این جنگ بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم دامان چین را خواهد گرفت. البته شکست کره و ژاپن در این جنگ، مطلوب آمریکا نیست و قطعا آمریکا در صورت یقین بر پیروزی وارد این نبرد خواهد شد. ولی آنچه مهم است عدم حضور مستقیم آمریکا در جنگ احتمالی خواهد بود.

[b]نویسنده: سید امیرعلی ناقدی/ پژوهشگر مسائل فرامنطق [/b]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.