Recommended Posts

[color=blue][b]قزافی و پسران [/b][/color]

رهبر انقلاب ليبي، که تقريبا 42 سال بر اين کشور حکومت کرده است، از دو ازدواج داراي 8 فرزند است. 7 پسر و يک دختر.

محمد، پسر بزرگ قذافي از ازدواج اولش، هرچند داراي مناصب سياسي نيست، اما صاحب دو شرکت بزرگ مخابراتي با ميلياردها دلار درآمد است.

سيف‌الاسلام، فرزند ارشد قذافي از ازدواج دوم ‌اوست. او پايان‌نامه دکترايش را در مورد دمکراسي نوشته است و با فعاليت‌هاي سياسي که داشت تا چندي پيش بعنوان جانشين احتمالي قذافي مطرح بود.

خميس و معتصم بلال ديگر پسران قذافي هستند که در ارتش جاي داده شده‌اند، خميس فرمانده يک واحد ويژه نظامي با نام «بريگاد32» است. او در مسکو و بلاروس آموزش نظامي ديده است. گفته مي‌شود خميس با به خدمت گرفتن مزدوران خارجي در بنغازي، فرمان آتش برروي تظاهر کنندگان داده است. معتصم بلال نيز اکنون مسئوليت دفاع از طرابلس را بر عهده دارد.

علاقه الساعدي به فوتبال باعث شد تا او با پول‌هاي پدر به ليگ فوتبال سري آ در ايتاليا راه يابد. او در مجموع 90 دقيقه براي تيم‌هاي پروجا، اودنيزه و سمپدوريا بازي کرده است. الساعدي اکنون، رئيس فدراسيون فوتبال ليبي است.

اما هانيبال باعث شد تا روابط ليبي و سوئيس تيره شود. او در سال 2008 با کمربند به جان خدمه هتلي در زوريخ افتاد و وقتي کار به دادگاه کشيده شد، قذافي 4 ميليارد و 900 ميليون فرانک سوئيس از سرمايه‌‌هايش را از بانک‌هاي سوئيسي خارج کرد و با تهديد به تحريم فروش نفت به اين کشور، سوئيس را وادار به عذرخواهي و پرداخت غرامت به پسرش کرد.

سيف العرب، آخرين پسر قذافي است که براي تحصيلات به آلمان آمده بود. او مدت‌ها در هتل بايريشه هوف زندگي کرد. هتل لوکسي که محل زندگي سران و رهبراني است که براي شرکت در کنفرانس امنيتي به مونيخ سفر مي‌کنند. پس از آن، قذافي ويلائي به ارزش 8 ميليون يورو براي پسرش خريداري کرد که پس از تعميرات چند ميليون يوروئي، او حتي يک روز هم در آن زندگي نکرد.

عايشه، تنها دختر قذافي نيز سفير افتخاري اين کشور در سازمان ملل بود که با بروز ناآرامي‌هاي و سرکوب خشن مردم توسط دولت پدرش، اين مقام از او پس گرفته شد. او در رشته حقوق تحصيل کرده است و به همراه تعدادي از وکلاي عرب در دادگاه صدام حسين حاضر شد و از وي دفاع کرد.

پول‌ها کجا هستند؟

شرکت دولتي تام‌اويل، سالانه 40 ميليارد دلار از محل فروش نفت درآمد دارد. به گفته ديپلمات‌هاي سابق ليبي که طي روز‌هاي گذشته از مقام‌هاي خود استعفا داده‌اند، بخش قابل ملاحظه‌اي از پول‌ها به حساب‌هاي شخصي خانواده قذافي و افراد وابسته به رژيم سرازير شده‌اند.

هنوز کاملا محل اين حساب‌ها مشخص نيست، اما احتمالا پول‌ها به کشورهائي رفته‌اند که بهشت مالياتي محسوب مي‌شوند و پيگيري ‌آن دشوار است.

بخش ديگري از درآمد‌هاي نفتي، در خارج سرمايه‌گذاري شده‌اند. صندوق سرمايه‌گذاري دولتي به ميزان 70 ميليارد يورو سهام کارخانه اتومبيل سازي فيات، سهام باشگاه يوونتوس تورين و تاسيسات هوائي – نظامي فاين‌مکانيکا در ايتاليا را خريداري کرده است.

هنوز معلوم نيست، خانواده قذافي تا چه حد به اين سرمايه‌ها نيز امکان دسترسي دارد.

لینک
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100836873680

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ولی شنیدم زمان جنگ ما از لیبی موشک وارد میکردیم!!!

[/quote]
دوسته من منم وقتي اين پستتونو خوندم اينجوري شدم icon_eek icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]دوست خوبم علي آقا

براي پرهيز از گرفتن اخطار توسط مديران ، لينك منبع اخبار خود را حتما درج كنيد و از قرار دادن پست هاي متوالي خودداري فرمائيد .
مي توانيد از دكمه edit براي اصلاح پيام خود استفاده كنيد .[/quote]



با سلام
ممنون از تذكر و راهنمايي شما

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]ولی شنیدم زمان جنگ ما از لیبی موشک وارد میکردیم!!! [/quote]

دوستان توجه كنيد زماني كه ما از ليبي موشك خريديم هنوز اين مردك به اندازه‌ي حالا ديوانه

نشده بود.اولش حجاب رو اجباري كرد و حتي زن اولش محجبه بود ولي بعد از مدتي كلا زد زير

دين و اخلاق و الان محافظانش رو چند خانم نه چندان زيبا(در واقع ترسناك) تشكيل ميدن!

اين مردك واقعا ديوانه هست از لباس پوشيدنش معلومه.يادمه كلنل يه بار طرح استتار مورد

علاقه‌ي قذافي رو گذاشته بود كلي خنديديم.روش طرح نقشه‌ي آفريقا بود.

راستي كسي ميدونه چرا اين ديوانه مثل ديوانه‌ي وطني ما عاشق رنگ سبزه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از برادر حامد عزيز؛ عرض مي‌كنم كه ما خوشحال مي‌شيم شما از اون دست معتادهاي بدون اراده باشين تا بيشتر بتونيم از معلومات خوبتون استفاده ببريم.
اما درخصوص فرمايشات شما بايد به عرض برسانم كه :
قبل از هر چيز بايد گفت در برخي از بندهاي فرمايشات شما، انصافاً نمي‌شه بحث رو ادامه داد. چون حول محور يكساني بحث انجام نمي‌گيره. اساساً دو ديدگاه مختلف وجود داره. با اين وجود و براي اينكه از زير بحث كردن در نرفته باشم، پاسخم رو ارائه خواهم كرد؛ هرچند كه چون حول محور يكساني نيست، قطعاً به نقطه نظر مشتركي نخواهيم رسيد.
1- ببين برادر من. شما عرض بنده رو متوجه نشدين. اتفاقاً در ذيل عرايضم، دو سوال ديگر شما نيز پاسخ داده شد. بحث من سر مخاطب دائم و خاص (حتي در پيك) نبود. من بحث بسيار ساده‌تري رو عرض كردم و اون اينكه در زماني كه وقايعي خاص اتفاق مي‌افته، قطعاً رسانه‌هاي دولتي در پي نفي و يا ماست‌مالي وقايع و رسانه‌هاي خارجي، در پي نهايت استفاده‌ي خبري از اين وقايع هستن. حالا بسته به منافعشون، مي‌تونن صرفاً روايت‌گر، يا جانبدار يا جريان‌ساز باشن. در اين كه شكي نيست؟
اما وقتي ما، رسانه‌هايي داريم كه كاملاً با همديگه هماهنگ بوده و در پي جريان‌سازي هستن، ديگه اصلاً و اساساً بحث اعتماد و سياست مطرح نمي‌شه! مردم ما سال‌هاست كه نسبت به انگليسي‌ها بي‌اعتماد هستن، ولي بي‌بي‌سي فارسي و صداي امريكا؛ حتي براي كساني كه بسيار مذهبي هم بودن و صرفاً در دام شعارهاي فريبنده‌ي جنبش سبز افتادن هم شد مرجع!! اين رو بنده به عينه ديدم. دليلش هم اصلاً ضريب نفوذ، سياست‌گذاري، اعتمادسازي و ... و ... نبود! بلكه يه اصل ساده بود و اون اينكه اين شبكه‌ها، همونايي رو پخش مي‌كردن و همونايي رو مي‌گفتن كه اونا دوست داشتن بشنون! نتيجه چي شد؟ ديديم!
فرمايش شما درخصوص بي‌بي‌سي فارسي (جسارتاً) كاملاً غلطه. چون خودم جزو كساني بودم كه فعاليت اين شبكه رو رصد مي‌كردم. از زماني كه شبكه بوجود اومد، اصلاً و ابداً يه سريال و فيلم هم پخش نكرد! حتي ساعت بسيار محدودي (چيزي كمتر از 5 ساعت) برنامه داشت و تماماً يا خبر بود، يا تفسير و يا تماس‌هاي بينندگان و وبلاگ‌خواني و از اين دست اباطيل! به هيچ‌وجه مخاطبش رو با برنامه و كارتون و فيلم جذب نكرد. بلكه از همون ابتدا، سياست موذيانه‌اي رو دنبال كرد كه ظاهر امر اين بود كه دو طرف ماجرا رو پوشش مي‌ده، ولي عملاً 10 به 1 بود و همين رسانه، خود به خوبي نقش خود رو براي دو دستگي در جامعه ايفاء كرد. جالبه بدونين كه عيناً همين برنامه در ساير رسانه‌ها (منجمله همين الجزيره) هم اجرا مي‌شد و بنده اتفاقاً در اين خصوص، هشدارهاي خودم رو به دوستان داده بودم! كي؟ اسفند 87!!
شب انتخابات هم تا صبح بيدار بودم و اتفاقاً داشتم بي‌بي‌سي فارسي رو تماشا مي‌كردم (منهاي مواردي كه مي‌زدم شبكه خبر كه اخبار جديد آراء رو ببينم). تمامي شب داشتم تلاش بي‌وفقه و شبانه‌روزي (كه اولين بار بود كه اين برنامه‌، 24 ساعته شده بود!!) رو مي‌ديدم كه چطور دارن جريان‌سازي مي‌كنن و خنده‌دار اينكه تازه ساعت 1 شنبه 23 خرداد، شبكه‌ي خبر؛ اونهم بصورت زيرنويس نوشت بي‌بي‌سي فارسي داره سعي مي‌كنه جريان‌سازي كنه!!
پس از اون هم بي‌بي‌سي فارسي ليدر نبود. گرايش مردم هم به ساير رسانه‌ها، فقط دليلش نوع پوشش وقايع تهران بود نه باز هم بي‌بي‌سي فارسي. كليه‌ي رسانه‌هاي خارجي براي مردم كعبه‌ي آمال شده بود. حالا برخي كمتر و برخي بيشتر كه تعجبي نداره رسانه‌هاي فارسي‌زبان، از اقبال عمومي بيشتري برخوردار باشن. ولي اساساً ما در انقلاب نرم، موضوعي به نام سردمداري رسانه‌اي خاص نداريم؛ بلكه يك اصل داريم و اون، جريان رسانه‌اي هست كه مي‌تونه از رسانه‌هاي تازه‌تأسيس گرفته تا رسانه‌هاي ريشه‌دار رو شامل بشه.
برخلاف فرمايش شما، صدا و سيما هيچ‌گاه نتونست سياستش رو بهتر كنه و برگ برنده‌ي بيشتري رو رو كنه! حتي نتونست موضوع مناظره‌ها رو كه رهبر عزيزمون در نماز جمعه‌ي تاريخي 29 خرداد مطرح فرمودن رو حتي در بهمن ماه و يا اسفند ماه هم اجرايي كنه و 2 تا مناظره‌ي درب و داغون كافي بود كه كركره‌ي مناظره‌ها به زير كشيده بشه و دوباره بريم سراغ برنامه‌‌هاي تبليغي!!
علت كاملاً مشخصي هم داره. چون صدا و سيماي ما با بيداري عمومي مشكل داره و بيشتر ترجيح مي‌ده همه‌چي رو با جريان‌سازي به پيش ببره.
به اين موضوع خواهيم رسيد.
هيچ‌وقت به شرايط خوب و آروم فعلي اعتماد نكنين. هنوز هم كه هنوزه بازماندگان از جنبش سبز، تلويزيون رو نگاه نمي‌كنن. اگر هم مي‌كنن، فقط سريال‌هاش رو مي‌بينن. هنوز هم كه هنوزه اخبارش رو دنبال نمي‌كنن. اگر مي‌بينين در 25 بهمن خيلي‌ها نيومدن، به اين خاطر نبود كه هدايت شدن. چون جنبش رو شكست خورده مي‌بينن. والا اگر آب ببينن، خواهي ديد كه موج شناگرهاي ماهر از راه خواهند رسيد. يك جامعه‌ي آماري ساده خدمتتون ارائه مي‌كنم. دوستاني در اين سايت در سال گذشته، به جنبش گرايش داشتن. آثارشون تو سايت در اون موقع مشخصه. اكانت‌هاشون هم اكثراً بازه (منهاي يكي دو نفر). كافيه يه pm ساده بزنين و از ايشان بپرسين نظرشون تغييري كرده يا نه؟ بعد منتظر جامعه‌ي آماري‌تون بمونين و ببينين چقدر تغييرات رو شاهد بوده‌ايم!

با شعار دادن، چيزي عوض نمي‌شه و حقيقت اينه كه صدا و سيماي ما، هنوز هم به زعم ايشان صدا و سيماي ميلي هست نه ملي! عملاً ما هيچ‌گونه اعتمادسازي رو بوجود نياورديم و هنوز هم سرخوش از اينيم كه جنبش خوابيده! چرا؟ چون هيچ‌گاه تفكري حتي ميانه‌محور و ميانه‌انديش نيز نداشتيم؛ چه برسه به دور انديش! هميشه نتيجه‌محور بوده‌ايم و ترجيح داديم در اون برهه، دردسري نباشه!!

اما بحث، بحث ايران نيست. بحث اعرابه.
همون‌طور كه عرض شد، برعكس فرمايش شما، نگاهي ساده به اين شبكه‌ها، خود به خوبي تأثيرگذاري اين شبكه‌ها رو نشون خواهد داد. درست مثل جنبش سبز خودمون. حتي شعارها نيز از اين شبكه‌ها (و به نام حرف كارشناس و تحليل‌گر و غيره و غيره) پخش مي‌شه. محل‌هاي تجمع اعلام مي‌شه. درگيري‌ها همين طور. بطور كل، تماشاي اون، شما رو قطعاً به ياد وقايع پارسال خواهد انداخت!!

ما اينجا جرياني داريم با شباهت نزديك به 100%اي به جريان سال گذشته!! ولي جالبه كه يكي‌اش رو ساخته و پرداخته‌ي غرب مي‌دونيم و ديگري رو ترجيح مي‌ديم بيداري اسلامي بناميم!!

2- اين بند، از همون مواردي هست كه در ابتدا عنوان كردم كه بي‌نتيجه خواهد بود. چون شما با پيش‌فرض‌هايي كه در ذهن دارين، عملاً نقش اينترنت رو بالكل معاف فرمودين! اگر اين پيش‌فرض رو كنار گذاشته و جستجويي ساده در اينترنت بفرمايين، به غلط بودن اين پيش‌فرض‌تون به خوبي پي خواهيد برد. فقط براي نمونه، به آماري كه يكي از همين دوستان، در انجمن رايانه و اينترنت قرار دادن اشاره مي‌كنم كه در اون، صرفاً از نظر سرعت اينترنت، امارات مقام 29ام، عريستان 66، عمان 77، قطر 79، كويت 89، بحرين 122، اردن 126، يمن 176 و البته سه كشوري كه ما داريم درخصوصش بحث مي‌كنيم؛ يعني تونس 117، ليبي 127 و مصر 156 و البته ايران 181ام هست. البته كاري به اين ندارم كه آمار، به چه منظور ارائه شده و هدف اصلي‌شون چيه و سياه‌نمايي شده يا نشده. منظور، صرفاً مقايسه‌ي سرعت اينترنت در كشورهايي است كه به زعم شما، مردمش در قبرستان و يا پشت‌بام‌ها مي‌خوابن و با فن‌آوري كامپيوتر هم هنوز آشنايي ندارن.
جستجويي ساده در اينترنت، شما رو به ساير آمارهاي دلخواه خواهد رسوند.
صد البته در اين ميان، اكثر كاربران براي تفريح از اينترنت استفاده مي‌كنن؛ مثل خود ايران. ولي قطعاً همين ظرفيت استفاده، به خوبي در اين وقايع مورد استفاده قرار خواهد گرفت. بطور مثال، فقط كافيه آمار ايراني‌ها در فيس‌بوك رو مورد بررسي قرار بديم تا ببينيم همين جماعت مفرح، چقدر از اين ظرفيت‌هاي رسانه‌اي استفاده مي‌كنن و آماده‌ي سوء استفاده از جريانات رسانه‌اي هستن!

شايد ديدن اين تصوير (كه مربوط به تقريباً خرداد سال گذشته هست) بد نباشه :

http://www.spotonpr.com/wp-content/uploads/2010/05/TopBlogMay10.PNG

فكر نكنم نياز به توضيح باشه كه اين آمار، قطعاً چندين برابر شده. با جستجويي ساده در اينترنت، باز هم مي‌تونين آمار دقيق كاربران هر كشور رو در فيس‌بوك و توييتر بدست بيارين تا ببينين اونقدرهام از ماجرا پرت نيستن!

اتفاقاً دو ميليون، اصلاً جمعيت انبوهي نيست! قرار نيست دو ميليون نفر براي پياده‌روي خانوادگي در يكجا جمع بشن! دو ميليون نفر معترض هستن كه اتفاقاً شرايط محيا هست و جو هم به اندازه‌ي كافي هست و تنها چيزي كه نياز هست، اينه كه يه نفر هدايتشون كنه! همين جنبش سبز در سال گذشته فكر كردين چطور يكجا جمع مي‌شدن؟ خيلي ساده! از چند روز قبل در فيس‌بوك و توييتر و امثالهم قرار مدار مي‌ذاشتن. ساير رسانه‌هاشون هم اطلاع‌رساني مي‌كردن و اونا هم اون روز، اون ساعت اونجا بودن! كما اينكه ديديم در روزهايي مثل 25 يا 27 خرداد، جمعيت نسبتاً زيادي در خيابان آزادي يا كريمخان جمع شدن! اگر در روزهاي بعد كمتر شدن، به دليل سرخوردگي ايشان در براندازي نظام حاكم و برخورد متقابل مردمي نظام بود و ساير دلايل مربوطه. ولي منظور اينكه وقتي كه هدفي مشخص باشه و پيرواني هم داشته باشه و مهمتر از اون، جو كافي داده شده بشه، هر رسانه‌اي مي‌تونه رقم‌هاي ميليوني رو پديدار كنه!! خصوصاً رسانه‌هايي مثل فيس‌بوك كه عملاً خود مردم با همديگه قرار و مدار مي‌ذارن و رسانه‌ها، خود مردم هستن.

وقتي هم كه جو و هدف مشخصي داده بشه، جمعيت خاكستري هم به اون سمت كشيده خواهند شد. حالا اين بستگي داره كه هدف، چقدر تحريك كننده باشه؛ و چه هدفي بهتر از سرنگوني نظام حاكم كه چهل ساله در كشور قدرتنمايي مي‌كنه؟!!

3- اينبار هم عرض بنده رو اصلاً متوجه نشدين!! ولي بگذريم.
برادر من! اصلاً به قول شما همين بيل‌بيلك! كي و كجا گفته كه انقلاب‌هاي رنگي، نيازمند رنگ و يا رهبر هستن؟!! بدبختي ما كماكان اينجاست كه صدا و سيماي ما، خواب تشريف داره و تازه اوكراين يا گرجستان رو به عنوان اولين جنبش‌هاي مخملي شناسايي كرده و اينطور تو ذهن مردم ما جا انداخته كه بله! انقلاب رنگي يه نفر رو رهبر مي‌كنن، يه رنگ رو انتخاب مي‌كنن و غيره و غيره! درصورتي كه اصلاً و ابداً‌ اينطور نيست!! انتخاب نماد، تنها يكي از دستورات و بندهاي دويست‌گانه‌ي طراحان انقلاب‌هاي نرم هست؛ نه شرط لازم و اصلي! علتش هم اين هست كه اينطور راحت‌تر شناسايي مي‌شن! ولي نبود رنگ، دليل بر نبود انقلاب نرم نيست برادر من!!
درخصوص بيل‌بيلك‌هايي كه مي‌فرمايين هم عرض كردم! نبود رهبر، دليل بر نبود انقلاب‌ نرم نيست!! كي گفته كه نياز هست حتماً شيخ جاهل باشه تا جنبش سبز براه انداخته بشه! اين جنبش با اين افراد يا بدون ايشان، انجام مي‌گرفت!! در انقلاب‌هاي نرم، باز هم تأكيد مي‌كنم [b]رهبر واقعي وجود نداره! بلكه رهبر واقعي، رسانه‌ها هستن[/b]. شما يه مثال از يه انقلاب بيار كه رهبر يا رهبران نداشته باشه! شايد مثل انقلاب‌هاي فرانسه يا فوريه‌ي روسيه، رهبران دسته‌جمعي باشن و گروه رهبران باشن. ولي باز هم رهبر هستن ديگه! نه؟!! ولي بالعكس! شما تمامي جنبش‌هاي ناكام رو ببينين، مي‌بنينين كه مشكل، نبود رهبره. چون رهبر بايد جمع رو هدايت كنه!!
ضمناً نماد هم در تمامي اين انقلاب‌ها رعايت شده! شايد شما توجه نفرموده باشين! بد نيست بدونين لقب اين انقلاب‌ها، از زمان انقلاب تونس، انقلاب توييتر و فيس‌بوك هست (اين لقب، قبل از وقايع امسال و از پارسال گذاشته شده! نمونه‌اش حتي لقبي هست كه براي انقلاب نرم ايران گذاشتن (همون جنبش سبز خودمون). نمادگذاري هم در اين انقلاب‌ها، مياديني هست كه درش تجمع مي‌كنن.
بگذريم.

در انقلاب‌هاي نرم، رهبر، رسانه‌ها هستن. حالا گاهي براي مقبوليت، ميان مثلاً يكي دو نفر رو جلو مي‌اندازن، گاهي هم به اونا اصلاً كاري ندارن!
مثلاً اگر ميرحسين يا كروبي هم بي‌خيال مي‌شدن، جنبش از روشون رد مي‌شد! چون اونا رهبر نبودن! به قول شما نماد بودن و نماد ذيل انقلاب نرم تعريف مي‌شه، نه شرط وجود اون!
حالا اينكه ممكنه چي بشه كه به ترميدور برسن، يه بحث كاملاً مجزاست! ولي بديهي‌ترين اصل در وقوع انقلاب‌ها و خيزش‌هاي مردمي، وجود رهبره. چون رهبر هست كه مي‌تونه مردم رو در صحنه نگه داره تا پيروزي انقلاب!!!

مشكل بعدي هم كه شما بعنوان مشكل نقد بنده در نظر گرفتين، اينه كه فكر مي‌كنين اين خيزش‌هاي به اصطلاح مردمي، لزوماً دليل نداره كه رهبر داشته باشن! براي من جاي سواله كه چطور حضور اين جمعيت رو بطور منظم در روزهاي مختلف توجيه مي‌فرمايين! چون مشخصاً خيزش مردمي بدون رهبر، يعني 1 ميليون نظر مختلف!! قطعاً اين تفاوت عظيم نظرات، باعث نابودي جنبش مي‌شه؛ چون بسيار زودگذره.
ولي مسئله‌ي اصلي اينه كه شما، در دامي گرفتار شدين كه خود، اون رو پهن فرمودين؛ يعني اخوان‌المسلمين. من وارد خود اين گروه نمي‌شم. ولي در اين حد كه شما همه‌چيز و همه‌ي وقايع رو دارين با وجود اين گروه توجيه مي‌فرمايين. درصورتي كه وقايع، خيلي قبل‌تر از اين مسائل شروع شده و اخوان‌المسلمين، با فرض تأثيرگذاري صد در صدي، اوني كه شما مدنظرت هست، فقط مربوط به مصره و به قول شما، در مصر مقبوليت عام داره و رهبر واقعيه (با فرض پذيرش كامل فرمايشات شما). ولي ما خيزش منطقه‌اي رو شاهد هستيم كه از تونس و الجزاير و مصر و سودان و ليبي در آفريقا رو شامل مي‌شه تا ساير كشورهاي عربي منطقه! نمي‌خواين بفرمايين كه اخواني‌ها در سراسر كشورهاي جهان، از مقبوليت و رهبري عام برخوردارن؟!!
اينجاست كه به تناقض تحليل شما مي‌رسيم. چون شما سعي فرمودين كه ضعف و نبود رهبري براي اين خيزش‌ها رو با توجه به گروه‌هاي وجيه‌المله كه به زعم شما داراي پذيرش عمومي هستن توجيه بفرمايين. غافل از اينكه حقيقت روشن‌تره حتي خود اخواني‌ها هم بارها اعتراف كرده‌ان كه در اين وقايع، صرفاً همراه هستن و رهبري رو به دست ندارن؛ چه برسه در ساير كشورها.

اگر كمي از پوسته‌ي اخوان فاصله بگيرين، به نبود آشكار رهبري در تمامي اين كشورها خواهيد رسيد و اون زمان هست كه براي شما هم سوال بوجود خواهد اومد كه رهبر اين جريانات در تمامي اين كشورها كيه؟!!

4 و 4پريم – اين هم از اون مواردي هست كه نمي‌شه با شما بحث مشتركي داشت. چون شما قائل به همراهي الجزيره با ما هستين (و به وفور مثال‌هاي نقض اون رو ناديده مي‌گيرين كه تنها چند نمونه‌ي ساده‌اش در همين تاپيك بيان شد) و فكر مي‌فرمايين كه ايران هم نقشي عظيم در منطقه ايفاء مي‌كنه كه كشورها بايد خود رو به اون بچسبونن تا از ديگري فاصله بگيرن! به عبارتي شما يك نقش امپرياليستي براي ايران در نظر گرفتين و با اون، به توجيه تحركات منطقه‌اي مي‌پردازين. به دليل اين تفاوت محوري نگاه بنده و شما به اين قضيه، بالكل بحث در اين مورد كاملاً بي‌نتيجه خواهد بود؛ چرا كه با نگاه و توجيه شما، خيلي از مسائل همون‌طور كه شما مي‌فرمايين مي‌شه و بدون اين نگاه، شرايط بالكل عوض خواهد شد. از اونجا كه نه بنده مي‌تونم اين نگاه رو بپذيرم و نه شما، تمايلي به كاهش اين قدرت تأثيرگذاري منطقه‌اي براي ايران دارين، نمي‌شه بحث مناسبي در اين زمينه ارائه نمود.

5- در اين زمينه، توضيحات لازم رو در بند 3 ارائه كردم.
مجدداً هم مي‌گم از اخوان فاصله بگيرين. چون نظر شخصي من اينه كه اخوان، سم تحليل شما شده و با چسبيدن به يك جريان فرعي، دارين اصل رو از دست مي‌دين. اي كاش در مصر اين وقايع ديرتر اتفاق مي‌افتاد تا شما اينطور اسير تحليل‌تون از اخوان‌المسلمين نمي‌شدين.
من شناختم روي اخواني‌ها مثل شما نيست و ادعايي هم ندارم. ولي خيلي قبل از اين وقايع، ماجراي مصر و حتي ليبي رو پيش‌بيني كردم. فقط هم من نبودم. دوستان ديگر هم بودن و در تاپيك تحولات تونس، اين امر مكتوب و مستند هست. اون موقع هم خبري از اخواني‌ها نبود. براه انداختن تظاهرات‌ها هم كار اخواني‌ها نبود. اخواني‌ها از اواسط ماجرا تازه وارد شدن! پس حتي اون نقشي كه مدنظر شما هست رو در مصر هم براي اخواني‌ها نمي‌شه گرفت!
حالا مي‌بينين كه كدوم يك از ما، دچار چسبيدن به فرعيات شديم؟!

6- برادر من! چرا اسير فرعيات مي‌شي؟ مثلاً در روسيه مردم انقلاب كردن، بايد مي‌گفتين خيزش مسيحيان ارتدوكسي؟ چون دينشون اينه؟! اين چه تحليلي هست كه شما دارين؟! مثلاً جريان‌هاي ناسيوناليستي در فلسطين تا قبل از دهه‌ي هشتاد، به نظر شما براي اسلام در فلسطين مي‌جنگيدن؟ يا خيزش مصر در دهه‌ي پنجاه برمبناي اسلام بود؟ يا حتي انقلاب مشروطه براي اسلام بود؟
برادر من! ما داريم درمورد انقلاب اسلامي حرف مي‌زنيم، نه انقلابي با مردم مسلمون! مگه جنبش سبز خودمون، يه انقلاب اسلامي بود؟ تازه اونا كلي از شعارها و رفتارهاشون اسلامي بود! الله اكبر و ياحسين مي‌گفتن. دستشون قرآن بود. از احاديث پيامبر اكرم (ص) و ائمه‌ي اطهار (عليهما‌السلام) استفاده مي‌كردن. كلي روحاني توشون بود. كشته‌هاشون رو شهيد مي‌دونستن و براشون مجلس دعا و قرآن‌خواني برگزار مي‌كردن و لا اله الا الله مي‌گفتن!! حالا به نظر شما، هركسي كه ديني داشته باشه، دليل مي‌شه كه انقلاب اسلامي به راه بياندازه!!
بعد هم جنبش ايران عليه محمدرضا هم مي‌تونست اسلامي نباشه و صرفاً رهايي از بند ظلم وي باشه. علت اينكه جنبش ما اسلامي بود، تلاش وي و پدرش جهت اسلام‌زدايي بود كه به رنگ و بوي تحركات ما، اسلام‌خواهي رو اضافه كرد؛ والا اكثر قريب به اتفاق جنبش‌ها در جهان، به سمت رفع ظلم و يا تغيير نظام حاكم در حركته و كمتر جنبشي هست كه در اون، رنگ و بويي از دين باشه.

اما اينكه ما داريم سعي مي‌كنيم اين تحركات رو اسلامي نشون بديم، به علت مشكلي هست كه در تفكراتمون هست و اون اينكه همواره سعي داريم انقلاب اسلامي رو الهام‌بخش تحركات منطقه نشون بديم! حالا اگه بعد از 32 سال كشورهاي عربي منطقه، با شعارهايي كاملاً متفاوت از ما، انگيزه‌هايي كاملاً متفاوت، رهبري كاملاً متفاوت و ... دارن تحركاتي مي‌كنن و ما آرزومون اين بوده كه روزي صدور انقلاب داشته باشيم و فكر مي‌كنيم چون اين انقلاب‌ها ظاهراً صاحب نداره، پس مي‌تونيم اون رو مصادره به نفع كنيم و بگيم از ما الگوبرداري كردن، يه بحث كاملاً جداگانه‌اس و اينجا، نياز به پرداختنش نيست! ولي در همين حد كه همين نگاه ما هست كه ما رو نيازمند اين مي‌كنه كه كسي مثل سعيد حجاريان بخواد ولايت فقيه رو تأييد كنه يا چشم به دهان كمال خان اخواني‌ها بنشينيم كه تأييد كنه كه مصر از ايران الگوبرداري كرده و اتفاقاً‌ حضرت عجل بياد برعكسش رو بيان كنه و ما رو كنف كنه!! در حالي كه حتي اگه انقلاب اسلامي يك رهرو در ساير كشورها نداشته باشه، چيزي از ارزش‌هاش كم نمي‌شه! همون طور كه جنبشي مثل حزب‌الله رو با كاردك هم نمي‌شه از انقلاب اسلامي جدا كرد، جنبش‌هاي نچسب رو هم با چسب رازي و دوقلو و امثالهم نمي‌شه به انقلاب اسلامي‌مون بچسبونيم!!

6پريم- ببين برادر بزرگوار.
اگر من مي‌گم از اين بحث بپريم، به علت اينه كه ما درش محور مشتركي نداريم. چون با هر فرضي مي‌شه به يه مسير رفت! مادامي كه من و شما به اين نتيجه نرسيم كه اين تحولات، نه تنها برگرفته و الگوبرداري شده از انقلاب اسلامي ايران نيست، بلكه اساساً نه اسلاميه و انقلاب (به معني حقيقي انقلاب؛ نه انقلاب نرم)، نمي‌شه درمورد اين گزينه نظر داد. چون در حال حاضر من و شما داريم از دو ديدگاه متفاوت به قضيه نگاه مي‌كنيم. به همين دليل عرض مي‌كنم كه بهتره در حال حاضر از اين گزينه پرش كنيم. ولي فقط به اين خاطر كه فكر نكنين پاسخي براش ندارم، مي‌تونين به تاپيك تحولات تونس مراجعه بفرمايين. در اونجا خيلي سربسته وقايع بعدش رو براتون نوشتم.

7- نقد با انتقاد خيلي فرق مي‌كنه. من شرايط موجود رو نقد نكردم، بلكه انتقاد كردم. شما هم فرمودين كه حالا كه نقد كردين نظر جايگزين بدين كه من هم گفتم بنده نقدي نكردم. البته به اين معني نيست كه نظري نداشته باشم. صرفاً عرض كردم كه حرف من، انتقاد بود نه نقد.
انتقاد من، به دروغ‌گويي و جريان‌سازي مضحك صدا و سيماست. اينكه مردم ما هنوز اونقدر نابالغ فرض مي‌شن كه بايد با هزار و يك دروغ، فريب داده بشن. مي‌خواين مثال بزنم؟ نمونه‌اش جنگ 33 روزه! حتي يكبار از تلفات حزب‌الله سخن به ميون نمياد؟ چرا؟ مي‌ترسيم ملت تضعيف روحيه بشن؟ همين نشان دهنده‌ي اينه كه مردم ما در نظام، خودي به حساب نميان و بايد فقط از ظفرمندي‌هاي حزب‌الله و كشتار مردم عادي توسط اسرائيلي‌ها بشنون! همين امر رو در جنگ 22 روزه شاهد بوديم! گويي حماسي‌ها ناميرا (Immortal) هستن و فقط اسرائيلي‌ها دارن تلفات مي‌دن و جريان جنگ هم كاملاً به نفع حماس هست!! يا اصلاً اينا رو چرا مي‌گم؟ همين جنگ خليج [فارس] 2 يا همون جنگ نفت يا جنگ عراق. 21 روز تمام تلويزيون از شكست و مرگ امريكايي‌ها و پيروزي عراقي‌ها و تحليل‌هاي آب‌دوغ خياري تلويزيوني و ايستادگي مردمي در برابر اشغالگران و كشتار مردم بيگناه غيرنظامي توسط هواپيماها و موشك‌هاي امريكايي سخن به ميون اومد و ناگهان ديديم بغداد سقوط كرد و همه غافلگير شديم!!! در افغانستان هم دقيقاً همين موضوع بود!! گويي اين سوژه‌ي نخ‌نماي رسانه‌هاي ما، هيچ‌گاه براشون تكراري نشده كه بخوان حتي تغييرش بدن!! بيان ظفرمندي‌هاي جناح موافق، بيان جنايات جناح مخالف و هميشه خوب بودن شرايط، چيزي هست كه همواره رسانه‌هاي ما ازش دم مي‌زنن و اين، يعني مردم ما نمي‌فهمن! بلا نسبت با عده‌اي گوسفند طرف هستن كه اگه بفهمن حزب‌الله مثلاً امروز 2 نفر رو كه كشته، 4 تام شهيد داده، روحيه‌شون رو مي‌بازن (اصلاً فرض كه ببازن! روحيه‌ي ما چه تأثيري در جنگ اونا داره؟). همين مي‌شه كه وقتي رسانه‌اي مثل الجزيره مياد دو طرف رو مي‌گه، مردم به سمت چنين رسانه‌هايي هجوم ميارن! چرا؟ چون ما تاكتيك جنگ رسانه‌اي نخ‌نماي خودمون رو نمي‌خوايم تغيير بديم!!!
حالا از نظر شما، اين انتقاد بيجاست؟! يا همه‌چيز خوبه و من دارم اشتباه مي‌گم؟
اتفاقاً نظر من اينه كه ملت ايران (همون‌طور كه حضرات در شعارهاشون بارها و بارها بيان مي‌كنن)، ملت فهيمي هستن و خوب شرايط رو درك مي‌كنن! نيازي نيست كه اون‌ها رو فريب بديم تا سياست‌هامون رو پيش ببريم! مگه اين كاري غير از كار ايالات متحده هست كه مردمش رو تحميق مي‌كنه كه معترض سياست‌هاش نشن و به قول شما، پشتيبان سياست خارجي‌اش باشن؟ مگه ما داريم كار خلافي انجام مي‌ديم كه مردممون رو تحميق مي‌كنيم و سعي مي‌كنيم هيچ‌چيز نفهمن؟ مگه اگه بفهمن به جاي چند نفر تو خيابون انقلاب، 3 هزار نفر ريختن و دارن آشوب مي‌كنن، چيزي از مردم ما كم مي‌شه؟ نخير! اتفاقاً عزمشون بيشتر جزم مي‌شه و مي‌ريزن دمار از روزگار آشوبگرا درميارن! ولي وقتي ميايم همه‌چيز رو گل و بلبل تعريف مي‌كنيم، نتيجه‌اش اين مي‌شه.
اين موضوع هم به اين چند سال برنمي‌گرده. بلكه از اول انقلاب همين بوده. آشنايي داشتم كه در اوايل جنگ، در آلمان زندگي مي‌كرد. مي‌گفت از سه ماه قبل از جنگ، همه‌ي شبكه‌ها داشتن تحركات عراق و درگيري‌هاي مرزي رو نشون مي‌دادن. ولي ايران هيچ خبري نبود. مي‌گفت حتي روز اول جنگ كه عراق حمله كرد هم وقتي راديوهاي ايران رو مي‌گرفتم، داشت درمورد گل و بلبل و آواز و اينا برنامه پخش مي‌كرد!! گويي همواره ما عادت به گل و بلبل نشون دادن داشتيم!
البته اين موضوع، حتي به انقلاب اسلامي هم برنمي‌گرده! مي‌گن حتي روز 28 مرداد كه مخالفين مصدق ريخته بودن و داشتن خورد خورد همه‌جا رو مي‌گرفتن، راديو داشت درمورد بازار پنبه و قيمت اجناس در بازار صحبت مي‌كرد؛ انگار يه روز عادي و بدون كوچكترين خبري رو شاهد هستيم!!!

اين موضوع كه من هيچ‌وقت از رسانه‌هاي خودمون، جز تحميق نمي‌تونم انتظار داشته باشم و وقتي مي‌زنم شبكه يك، قبل از هرچيز دارن برام يه پيش‌زمينه مي‌سازن، شبكه دو همچنين، شبكه سه همچنين، خبر همچنين، هركسي رو كه ميارن، حول يه حرف داره نظر مي‌ده و انگار همه‌ي ايران به نظري واحد رسيدن، اون زمانه كه خونم به جوش مياد و ميام تو اين سايت، نظرم رو مي‌دم!!
حالا يا من واقعاً نمي‌فهمم كه صدا و سيما هميشه راست مي‌گفته و ما اصلاً سياست امريكا در تحميق مردم رو در پيش نمي‌گيريم و كاملاً روي شعور و فهم مردم حساب مي‌كنيم، يا اينكه واقعاً خبري هست و ناراحتي من هم بي‌دليل نيست.

تفكر جايگزينش هم براي من نيست! سال‌هاست كه غرب داره اجراش مي‌كنه. طوري ملتش رو تحميق كرده كه حتي نفهميدن!! ولي ما حتي از اون سياست تحميق هم استفاده نمي‌كنيم و سياست صد سال پيش «شهر در امن و امانه، ساعت 1 نصفه‌شبه» رو اجرا مي‌كنيم. حداقل بيايم يه بي‌بي‌سي فارسي ببينيم كه چطور داره با شعور مردم بازي مي‌كنه و همه هم به عنوان رسانه‌اي بي‌طرف!!!! ازش ياد مي‌كنن!! حداقل يكم روانشناسي رسانه‌اي رو بين مديران و تهيه‌كنندگان برنامه‌هامون ترويج كنيم. كمي درخصوص جريان‌سازي مطالعه داشته باشيم تا يكم بتونيم مردم رو با خودمون همراه كنيم و تازه مي‌رسيم به جايي كه غرب رسيده و صد البته اين رفتارمون هم ذره‌اي با اسلاميت نظاممون همخواني نداره. اگه بخوايم اسلامي رفتار كنيم كه قضيه كلاً برمي‌گرده!

ولي مادامي كه ما، نگاه شعورمندانه‌اي به مردممون نداشته باشيم و پيگير سياست «هر راست نشايد گفت» باشيم و بدبختي اينكه همه چيز هم جزو اون «هر راست»‌ باشه و عملاً هيچ‌چيز به مردممون نگيم؛ مگه شرح ظفرمندي‌هاي يك طرف و جنايات طرف ديگه، شرايط بهتر از اين نخواهد شد و جز فريب ملت خودمون، كوچكترين نتيجه‌اي نه در منطقه و نه در جهان كسب نخواهيم كرد؛ حتي اگه 100% مردممون باور داشته باشن كه اين وقايع، بيداري اسلاميه!!!

8 و همچين اين فرمايش :
[quote] به نظر من عبارت کلیدی همان جمله ی معروف آقای جلیلی است در مذاکرات:
ما توافق کردیم که مذاکره کنیم حول نقاط مشترک برای همکاری های مشترک در مسایل مشترک.
مدل عراق مدل موفقی برای یک جنگ نرم بین ایران و آمریکا بوده. چرا گسترشش ندهند؟ خواسته های مقطعی مشترک با ابزارهای مشترک. با اهداف بلند مدت متفاوت. با حفظ خصومت ها در جبهه های دیگر. ما چنین توافقاتی را پیش از این هم دیده ایم. کسی نپرسید وزیر امور خارجه ی آلمان در ایران چه می کرد؟ چرا رسانه ای نشد؟ [/quote]
عزيز جان. عرض كردم كه شرايط عراق زمين تا آسمون با ما فرق داره. ما هم با امريكايي‌ها در عراق، جنگ نرم نكرديم. خود شما بهتر مي‌دونين شرايط اونجا چي بود! به همين خاطره كه از نگاه سياستمداران عراقي، ايران هم به اندازه‌ي امريكا منفوره! چون بيشتر سياست‌هاش تحميليه! ولي قدرت مقابله به مثل رو ندارن! مثل افغانستان؛ با اين تفاوت كه در افغانستان دست پايين رو داريم و با ركبي كه ابتداي امر خورديم، دست بالا رو از دست داديم و الان سر رود هيرمند هم بايد با افغان‌ها به جدل بپردازيم!!
ما اگه بخوايم در منطقه‌ تأثيرگذارتر باشيم، راه‌هايي بسياري رو بايد طي كنيم و اينطور نيست كه هلوي آماده‌اي رو گير بياريم و به سمت گلو هدايتش كنيم! با حرف هم هيچ‌كدوم از اين جنبش‌ها به ايران نخواهند پيوست و اين رو خيلي زود خواهيد ديد.
منتها اين باز برمي‌گرده به تفاوت نگاه بنده و شما كه از دو منظر كاملاً متفاوت به قضيه نگاه مي‌‌كنيم و بنابراين بحث‌مون در اين خصوص، نتيجه‌اي نخواهد داشت.

[quote] الی ای حال، این ها که همه نوشتم بر رد نظر شما کفایت نمی کند. من هم قصدم رد نظریه ی شما نیست (هر چند که تا وقتی که قسمت راه کار و برنامه ی خروج از بحران را ندید کامل نیست). اصلا خیال شما را راحت کنم من قایل به یک نظریه ی ثابت نبوده و نیستم. اطلاعات در دسترس ما کفایت نمی کند که یکی از نظریه ها به طور کامل تایید و دیگری را رد کند. تنها کمکی که به ما می کند این است که نظریه های معارض را کمی سبک و سنگین کنیم. هیمن الان چندین نظریه در ذهن من مدام پایین و بالا می رن. به نظرم قایلین به هیچ کدومشون هم ساده لوح و ساده اندیش نیستند. دلایلی خوبی برای رد یا تایید هر کدومشون وجود داره. حقیقتا اصرار شما بر یک نظریه من را متعجب می کند و به نظرم کمی از آدمی با سطح معلومات و مطالعه و قدرت تحلیلتان به دور است. همین هم باعث شد که به زعم خودم کمی به چالش بکشمتان تا شاید کمی از این جزم اندیشیتان کاهیده شود. نظریه شما یکی از مواردی است که با آن همراه نیستم ولی ردش نیز نمی کنم. و هم چنین نظریه ی آقا میثم. حتی این که شروع این حوادث بر اساس یک اتفاق و تصادف بوده که بعد مدیریت شده هم نظریه ی قابل تاملی است. بسیاری از وقایع مهم تاریخ از یک حادثه ایجاد شده اند.[/quote]
دوست گرامي.
ما چيزي به نام نظريات گوناگون نداريم. يك نظريه درست و مابقي غلط هستن. راه‌حل‌ها مي‌تونه متفاوت باشه، ولي نظريات خير! البته اين، بيشتر برمي‌گرده به كاربرد غلط ما از واژه‌ي نظريه. مواردي كه شما مي‌فرمايين فرضيه‌هاي مختلف هست. ولي تمامي اين فرضيه‌ها نهايت امر بايد به يك نتيجه يا نظريه منتج بشه.
ما مثلاً مي‌خوايم بريم قله‌ي توچال. يكي ممكنه بگه من مي‌خوام از كولكچال برم. يكي ديگه از دربند. يكي ديگه از دركه. يكي ديگه از تله‌كابين توچال. ولي هدف، مشخصه و راه‌ها متفاوت. نمي‌شه گفت من براي رسيدن به توچال، از كوه‌هاي بي‌بي‌شهربانو مي‌رم. يا از كوه دماوند! يا از اورست!!
وقتي غرب طرحي رو مي‌ريزه، طرح سيال كه نيست دائماً بخواد عوضش كنه. ممكنه شيوه‌هاي اجراي طرحش رو تغيير بده. ولي نهايتاً به يه مقصد قراره برسه. در يه كشور، با انقلاب نرمي ساده، در يكي با كودتا، در يكي با انقلاب سخت، در يكي با حضور نظامي و ...! ولي نهايت امر اينه كه مي‌خواد طرحش رو در منطقه اجرا كنه. پس نمي‌شه در اين زمينه، قائل به نظريات گوناگون باشيم! نمي‌شه هم بگيم بله! اين حركت اسلاميه و هم معتقد باشيم كه اسلامي نيست و ناسيوناليستيه و هم معتقد به اين باشيم كه طرح غربي و انقلاب نرمه. يكي از اين نظرات لزوماً درست و مابقي غلط هستن و گذشت زمان ثابت خواهد كرد كه ماهيت حقيقي اين جنبش‌ها چي بوده و هست.

---------------------------------------------

علي اي حال، همون‌طور كه عرض شد گذشت زمان، به خوبي خيلي از مسائل رو روشن خواهد كرد. كما اينكه الان هم براي من روشنه كه چي داره پيش مي‌ره و اگر هم ما اين پيش‌فرض اسلامي بودن وقايع رو بذاريم كنار و مهمتر از اون، از اين زوم فاصله بگيريم و كلي‌تر ببينيم، طرح جالبي از منطقه رو خواهيم ديد كه شايد كمتر بهش توجه داشتيم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]درمورد اوضاع کشورهای عربی، برای تحلیل قضایا، به نظر بنده باید چند تا فاکتور رو درنظر بگیریم. مهمترین اونها اینه که درنهایت این حرکتها به کجا می رسه. ما چی از دست میدیم و چی بدست میاریم و غرب چی از دست میده و چی بدست میاره. درصورتی که بتونیم به این سوال پاسخ بدیم، می تونیم تحلیل درستی از اوضاع داشته باشیم.

بنابراین، سوال بنده هم از برادر مصطفی همینه. و میخوام اگه امکانش باشه و قابل بدونن، به این سوال بنده پاسخ بدن. [/quote]
برادر ميثم عزيز.
حسب‌الامر اول پاسخ برادر حامد گرامي رو دادم و الان خدمت شما رسيدم.

خدمت برادر حامد هم عرض كردم. مادامي كه ما، جهت اصلي اين وقايع رو نشناسيم (يا حداقل درموردش به توافق نرسيم)، امكان بحث كامل دراين خصوص وجود نداره.
مثلاً اول بايد بپذيريم كه اين وقايع، خودجوش و مردمي و اسلاميه يا دست ساز غرب. اونوقت مي‌تونيم درمورد تبعاتش با هم بحث داشته باشيم.

پاسخ اين فرمايش شما رو هم بنده دارم (و اگر مايل باشين مي‌تونم حتي در پيغام خصوصي هم خدمتت عرض كنم). ولي چون الان بحث درخصوص ماهيت حقيقي اين جنبش‌ها هست، اگه اجازه بدين پاسخش باشه براي زماني كه اين قسمت بحث به نتيجه‌اي برسه. چون اينطور بحث به انحراف كشيده خواهد شد.

--------------------------------------------------------------

اما درخصوص قسمت دوم فرمايشات شما، بايد عرض شود كه اساساً دموكراسي، ابزار مناسبي هست براي اعمال نفوذ. از طرفي، ضعف‌هاي بزرگي هم داره كه اگر كنترل‌شده نباشه (مثل ايران)، بشدت مي‌تونه به ماهيت كشور آسيب برسونه.

اي كاش شما تاپيك «سقوط دولت تونس» در مبحث «اخبار تحليلي» رو مطالعه بفرمايين.
در اونجا، خيلي مختصر درخصوص تبعات اين قضيه توضيحاتي رو ارائه كرده‌ام.

اما خيلي خلاصه عرض كنم كه شرايط جنگي با شرايط عادي، زمين تا آسمون فرق مي‌كنه. بطور مثال، ما به لبنان پرواز داريم، از راه سوريه هم كمك مي‌رسونيم. ولي وقتي جنگ 33 روزه شد، اسرائيل اولين كاري كه كرد، پل مواصلاتي سوريه به لبنان رو زد و هواپيماهاي اسرائيلي هم در پي شكار هواپيماهاي ايراني بودن. حالا اگه آب‌ها به روي ما باز بشه، به نظر شما چقدر تأثيرگذار هست؛ وقتي هواپيماها و ناوهاي اسرائيلي منطقه رو به محاصره درآوردن؟

شرايط جنگي خيلي فرق مي‌كنه با شرايط عادي. ضمن اينكه امريكا تا يه حدي منتظر جواب مثبت مي‌نشينه. مگه سر همين عراق، فكر كردين B-2هاي امريكا از خاك چه كشوري استفاده مي‌كردن؟ مي‌دونين فقط چند بار تركيه اخطار داد به ناوگان هوايي امريكا و اونا بي‌اعتنايي كردن؟‌ مگه براي حمله به خاك پاكستان، با اين كشور هماهنگ مي‌كنه؟

يه حقيقتي هست. وقتي شما ابرقدرت مي‌شي، حقوقي داري كه در حالت عادي، هيچ‌كس نداره و اين، با تغيير حاكميت‌ها عوض نمي‌شه.

قطعاً تغيير حاكميت‌ها در منطقه در كوتاه‌مدت، به نفع ايران خواهد بود (چه با انقلاب نرم و مخملي، چه با انقلابي حقيقي). قطعاً محاسني رو به همراه خواهد داشت و حداقلش اينه كه از شر ديكتاتورهايي كه به خون ما تشنه بودن رهايي پيدا خواهيم كرد. ولي بايد ديد بعدش چي در انتظارمونه.

در اولين روزهاي تحول مصر، در صفحه‌ي اول تاپيك «اعتراضات و درگيري‌هاي مصر» پستي ارسال كردم كه شايد دوستان منظور حقير رو درست نفهميدن.
مجدداً‌ اون رو بدون هيچ توضيحي ارسال مي‌كنم :‌

[quote]One day a Zen monk walks into the village and there's great jubilation.

He inquires into what's happening and the villagers tell him that they've acquired a new horse; a symbol of wealth and status at the time. They tell him how great it is that they have this horse and [color=red]all he does is shrug his shoulders:

"we'll see..."
[/color]
He comes back a few days later and a group of the villagers have crowded around an injured boy. The zen monk finds out that the boy was riding the new horse, fell off and broke his leg. The villagers shakes their heads, worried and tell him how terrible this is. [color=red]He shrugs:

"we'll see..."
[/color]
A few weeks later the monk returns to the village; this time there is great commotion...a war has broken out between the territories. All the male villagers must go and fight, except for the boy with the broken leg, which has not yet healed. 'Isn't it wonderful that he broke his leg...now his life has been spared', exclaim the villagers.[color=red] The monk smiles and shrugs:

"we'll see..."[/color][/quote]

پس بهتره يكم صبور باشيم.


=====================================


[quote]
راستي كسي ميدونه چرا اين ديوانه مثل ديوانه‌ي وطني ما عاشق رنگ سبزه؟[/quote]
رايش مارشال عزيز.
علت علاقه‌اش به رنگ سبز، اينه كه خودش رو از نسل سيدها و فاطمه‌ي زهرا (س) مي‌دونه.
يه چيزي مثل سيدهاي ما.

اون رنگ سبز هم رنگ سبز سيدي هست (مثل مهندس موسوي اينا!!!!)

بد نيست بدوني كه پرچم اين كشور هم يه تيكه پارچه‌ي سبز رنگه كه باز هم طرح شنگول خان قذافيه.

حالا مي‌بيني چقدر شباهت هست بين قذافي و جنبش سبز خودمون؟!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]آنچه كه مسلم است تفكر مقاومت، حكومت هاي ديكتاتوري را در منطقه برنمي تابد، دقيقا عكس آن هم صادق است يعني حكومت هاي ديكتاتوري نيز تفكر مقاومت را برنمي تابند.

از طرف ديگر "عزت" براي مسلمانان يك موضوع غير قابل چشمپوشي است. حكومت هاي ديكتاتوري "عزت" مسلمانان را به بازي مي گيرند.

"عزت" مسلمانان و تفكر مقاومت با منافع استكبار قابل جمع كردن نيست.
يعني استكبار همزمان نمي تواند "عزت" مسلمانان را به رسميت بشناسد و از طرفي منافع خودش را نيز تعقيب كند.
تفكر مقاومت اگر كوچكترين روزنه اي براي ابراز وجود و تبليغ خود پيدا كند كارش را به پيش مي برد (نمونه اش لبنان).

بنابراين كنترل مقاومت تحت اراده يك حكومت ديكتاتوري بسيار كم دردسرتر از كنترل مقاومت در يك نظام مردمي است.
تا نظر دوستان چه باشد...


چند خبر:

----------------------------------------------------------

[color=darkred][b]غنوشي از دولت موقت تونس استعفا داد[/b][/color]

[color=blue]همزمان با ادامه اعتراضات مردمي عليه دولت انتقالي تونس و كشته شدن 3 نفر در اعتراضات روز گذشته، "محمد الغنوشي " نخست وزير دولت موقت مجبور به كناره‌گيري از قدرت شد.[/color]

به گزارش مانيتورينگ فارس، محمد الغنوشي رئيس دولت انتقالي در تونس همزمان با اعتراضات مردمي در اين كشور دقايقي قبل از سمت خود استعفا داد.

الغنوشي در نشست خبري كه در شهر تونس برگزار شد، با بيان اينكه تلاش هاي گسترده‌اي براي به شكست كشاندن اقدامات دولت وجود دارد، تصريح كرد كه از سمت خود كناره گيري خواهد كرد.

وي تاكيد كرد كه تونس براي رسيدن به دموكراسي نياز به زمان دارد و استعفايش در شرايط كنوني براي كشور ضروري بوده است.

نخست وزير دولت موقت تونس مدعي شد كه پس از خروج زين العابدين بن علي رئيس جمهور مخلوع تونس، قبول مسئوليت كرده تا جلوي خونريزي‌ها در داخل كشور را بگيرد.

در تظاهرات و درگيري‌ها ميان مردم انقلابي و نيروهاي امنيتي تونس در روز گذشته دست‌كم سه نفر از معترضان كشته شدند و اين در حالي است كه معترضان تاكيد كردند اعتراضات مردمي در ميدان القصبه در نزديكي مقر دولت در پايتخت تا ساقط كردن دولت موقت محمد الغنوشي ادامه دارد.

الغنوشي نخست وزير دولت زين العابدين بن علي بود كه پس از فرار بن علي به عربستان زمام امور را در كشور برعهده گرفت ولي مردم انقلابي تونس او را عامل بن علي مي‌داستند و خواستار سرنگوني حكومت‌هاي وي بودند.

منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8912081443

----------------------------------------------------------

[color=darkred]هلباوي از رهبران اخوان ‌المسلمون در گفت‌وگوي تفصيلي فارس:
[b]صداقت، شجاعت و ساده‎زيستي امام خامنه‌اي مثال‌زدني است[/b][/color]

[color=blue]يكي از رهبران ارشد جماعت اخوان‌ المسلمون، صداقت، شجاعت و ساده‎زيستي مقام معظم رهبري را از ويژ‌گي‎هاي برجسته ايشان ياد كرد و گفت: شجاعت رهبران ايران و صداقت آنها مثال‌زدني است. آنها همان حرف‌هايي را كه در تهران مي‌زنند در سازمان ملل بيان مي‌كنند.[/color]


قيام مردم مصر عليه رژيم ديكتاتوري حسني مبارك و خيزش مردم منطقه در مقابل رژيم هاي ديكتاتوري تحولات عميقي را در منطقه خاورميانه پديد آورده و اميدها را براي ايجاد حكومت هاي مردمي در منطقه زنده كرده است.

يكي از گروه هايي كه نقش مهم و حياتي را چه قبل و چه بعد از قيام مردم در تحولات كشور مصر ايفا مي كند، گروه اخوان المسلمون از قديمي ترين تشكل هاي اسلامي اين كشور است.

اخوان المسلمون در زمان دولت حسني مبارك اصلي ترين گروه معارض با حكومت اين كشور و در زمان قيام مردم نيز از جمله نيروهاي اصلي براي پيشبرد اين انقلاب محسوب مي شد و هم‎اكنون ميزان مشاركت اين گروه در دولت آينده مصر و نحوه تعامل آن با قدرت‌هاي منطقه‌اي به خصوص مصر از جمله مهمترين دغدغه‌هاي محافل سياسي و امنيتي محسوب مي شود.

دكتر كمال هلباوي از اعضاي قديمي گروه اخوان المسلمون محسوب مي شود و تاكنون نيز سمت هاي مختلفي را در اين گروه به‎عهده داشته است.

حضور اين شخصيت قديمي اخوان المسلمون در تهران براي شركت در كنفرانس تقريب مذاهب فرصتي را فراهم كرد تا گفت‌وگويي صميمي با دكتر هلباوي درباره اين تشكل قديمي، رويكرد آن به انقلاب اسلامي و همچنين سوابق فعاليت هاي مبارزاتي وي را بعد از ظهر يك روز زمستاني داشته باشيم.

* آقاي هلباوي، با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد. اينكه در ابتدا بگوييد كه در حال حاضر كجا اقامت داريد و فعاليت شما چيست؟

بله، من در سال 1988 توسط حكومت حسني مبارك از مصر اخراج شدم. سال‌هاي اوليه پس از اخراجم از مصر، مدتي را در افغانستان و پاكستان گذراندم و در اين كشورها برنامه هاي اخوان المسلمون را پيگيري مي كردم. من همچنين مشاور موسسه مطالعات سياسي پاكستان بودم و به پروفسور خورشيد احمد نايب رئيس جماعت اسلامي پاكستان درباره مطالعات وي پيرامون مسلمانان منطقه كمك كردم.
در آن زمان دولت مبارك با كساني كه براي فعاليت هاي اسلامي به افغانستان و پاكستان سفر مي كردند، خيلي شديد برخورد مي كرد و با حضور مخالفان حكومت خود در اين دو كشور مخالف بود.
افرادي را كه از مصر به افغانستان با پاكستان سفر مي كردند به محض بازگشت به مصر دستگير و شكنجه مي شدند.

*علت اين نگراني حكومت مبارك چه بود؟

علت اين نگراني آنها اين بود كه فرهنگ انقلاب و جهاد از منطقه وارد مصر شود. در آن زمان اغلب گروه‌هاي جهادي به افغانستان مي رفتند براي همين مبارك از اين مساله بسيار واهمه داشت.

*مزاحمتي هم از سوي سرويس هاي امنيتي مصر متوجه شما شد؟

من توسط سرويس‌هاي امنيتي مصر فردي شناخته شده بودم به خاطر اينكه هيچگاه اسم و ظاهرم را تغيير ندادم. من دوستي را در دفتر رياست جمهوري مصر به نام شجاعت حسين داشتم كه به من اطلاع داد كه آمريكايي ها به دنبال تو هستند و بايد پاكستان را ترك كني در غير اينصورت دستگير مي شوي.
در سال 1994 از آنجا به لندن رفتم و تا به امروز در لندن زندگي مي‌كنم و تاكنون نيز سفري را به مصر نداشته‌ام.

*فعاليت هاي شما در اخوان المسلمون در چه سطحي بود؟

من عضو دفتر ارشاد اخوان المسلمون بودم كه بالاترين دفتر در اخوان المسلمون است. من همچنين عضو شوراي اخوان‌المسلون هم بودم و من سخنگوي رسمي اين جماعت در غرب در دهه 90 بودم و بعد براي انجام كارهاي تحقيقاتي استعفا دادم من مشغول به فعاليت هايي شدم كه به اتحاد بين شيعه و سني مرتبط مي‌شد.

*فكر مي‌كنم كه شما انجمن اتحاد مسلمانان را در لندن پايه گذاري كرديد؟

انجمن اتحاد مسلمانان در لندن و سه چهار سال پيش ايجاد شد. ما طي اين مدت 4 كنفرانس را برگزار كرديم و ما بردارانمان را از كشورهاي مختلف اسلامي به اين كنفرانس دعوت كرديم. افرادي كه معتقد هستند كه اتحاد بين شيعه و سني بايد اتفاق بيافتد بايد با هژموني غرب مقابله كرد. انشاء الله كنفرانس بعدي ما تابستان سال جاري ميلادي خواهد بود.

*آقاي الهلباوي در كوران انقلاب مصر، مصاحبه شما با شبكه بي بي سي و دفاع از ايران و سخنراني رهبر انقلاب بازتاب گسترده اي در محافل خبري داشت. در تهران هم شما در جمع ديدار كنندگان با رهبر انقلاب اسلامي بوديد. نظر شما درباره تاثير ايران بر انقلاب كشور هاي عربي چيست؟

بله، در سفري به ايران اين افتخار را داشتم كه با "رهبر امام خامنه‌اي " ديدار كردم و بتوانم حرف هايم خودم را بزنم و نظرات ايشان را جويا شوم. در اين جلسه اين توفيق را داشتم تا در كنار امام خامنه اي و بسيار نزديك به ايشان بنشينم و توصيه‌هاي ايشان كه بسيار شيوا به زبان عربي بيان شد، گوش فرا دهم.

*چه نكاتي در سفر به ايران براي شما جالب بود؟

چند نكته در سفرم به ايران براي من جالب بود. اول ساده زيستي زندگي امام خامنه‌اي و دكتر احمدي نژاد دوم پيشرفت هاي صنعتي ايران بود و سوم توانايي ايران براي پيشرفت با وجود تحريم ها بود.
شجاعت رهبران ايران و صداقت آنها هم برايم خيلي جالب و مثال‌زدني است. آنها همان حرفهايي را كه در تهران مي‌زنند در سازمان ملل در آمريكا هم مي زنند.
ولي ما رهبران دو رو و رياكاري زيادي در كشورهاي اسلامي عربي داريم اگر ما بخواهيم ديگر حاكمان كشورهاي عربي را كه با اسرائيلي‌ها دست مي‌دهند و پيشنهاد مذاكره مي دهند با آيت‌الله امام خامنه‌اي مقايسه كنيم، شما مي‌توانيد تفاوت بين رهبر واقعي امت اسلامي و رهبران غير واقعي را متوجه شويد.

*بهترين خاطره‌اي كه از ديدار با رهبر انقلاب اسلامي داشتيد، چه بود؟

بهترين خاطره‌اي كه از ديدار امام خامنه اي دارم اين است كه در زماني كه با ايشان ديدار كردم در صحبت ها و برخورد ايشان عشق و علاقه به امت اسلامي را مي ديدم كه اين علاقه را ايشان به خوبي با جملات و سخنراني عربي منتقل كنند و همچنين عشق ايشان به انقلاب مردم مصر بسيار زيبا بود. صحبت ها و توصيه هاي ايشان از علم و شناخت نشات گرفته شده بود و ايشان مانند حاكمان كشورهاي عربي نسبت به مسائل بي تفاوت نيستند.

*راستي شما چرا از لفظ امام خامنه اي براي ايشان استفاده مي كنيد؟

من اصرار دارم كه از لفظ "سيد القائد، الامام الخامنه‌اي " استفاده كنم زيرا بعد از امام خميني ايشان امامت و رهبري امت اسلامي را بر عهده دارند. زماني كه ما به پيشنماز يك مسجد مي گوييم امام جماعت به خاطر اين است كه يك عده اي از نماز گزاران را امامت مي‌كند زماني كه من مي گويم امام خامنه‌اي به اين خاطر است كه ايشان يك امت اسلامي را رهبري و هدايت مي كنند. ايشان بعد از امام خميني آمده‌اند و حامل همان پيام‌ها و رهنمودها هستند

*شما سالها است كه از وطن خود دور هستيد آيا تصور اين رو مي‌كرديد كه زماني بتوانيد به كشور خود بازگرديد؟

بله البته من طي اين سال‌ها هميشه اين اميد را داشتم كه به مصر برگردم براي همين طي 6 سالي كه در مصر بودم موسسه‌اي را با نام "مصر را نجات دهيد " راه اندازي كردم كه عده‌اي به من مي گفتند كه منظورت از اين كار چيست؟ مصر مشكلي ندارد و من پاسخ مي‌دادم كه مصر تحت حاكميت مبارك وضعيت خوبي ندارد و ما بايد مصر را از شر مبارك نجات دهيم. بايد بگويم كه انقلاب مردم مصر را از دست مبارك نجات داد.

*زماني كه اولين بار خبر فرار مبارك را شنيدي چه حسي داشتيد؟

من هميشه در انتظار اين لحظه بودم. يا مرگ مبارك را ببينم و يا فرار او را. حالا كه او فرار كرده آرزو مي‌كنم كه او تحويل مصر داده شود و به خاطر جناياتي كه كرده است و به خاطر عقب ماندگي هايي كه او باعث آن شده است به خصوص درمورد ظلم‌هايي كه به اخوان المسلمون كرده است محاكمه شود . آيا مي توانيد تصور كنيد كه مبارك، خانواده و اطرافيان آن سرزمين مصر را از مردم مصر دزديده‌اند. چنين مردي بايد محاكمه شود و درس عبرتي براي ساير پادشاهان و اميرنشين‌هاي كشورهاي عربي شود.

* گويا شما به آقاي احمدي نژاد علاقه وافري داريد، دليل اين علاقه چيست؟

من تنها از چند نفر از سياستمداران دنيا خوشم مي آيد كه به طور حتم يكي از آنها "احمدي نژاد " است . من معتقدم رهبران كشورها بايد به مردم خيلي نزديك باشند رهبران بايد ساده زيست باشند و رهبران همچنين بايد صادق و شجاع باشند و احمدي نژاد صادق ساده زيست و شجاع است. او همچنين تمركز زيادي براي پيشرف كشور مي كند و او برخلا سران احمق عرب بسيار با هوش است و مي خواهد ايران را به يك قدرت تبديل كند نه تنها يك قدرت منطقه‌اي بلكه يك قدرت جهاي در جهان تبديل كند و اين اتفاق خيلي دور نيست. با پيروزي انقلاب مصر و ليبي و ديگر كشورهاي عربي اين مهم روي خواهد داد كه مي توان گفت در 10 سال آينده اين اتفاق خواهد افتاد.

نظرشما درباره پوشش اخبار مصر چيست؟ براي مثال شبكه تلويزيوني الجزيره تلاش مي‌كرد وانمود كند كه پوشش كاملي از انقلاب مردم در مصر مي دهد، در حالي كه هيچ خبري در خصوص شعارهاي ضد آمريكايي و ضد اسراييلي مردم مصر مخابره نمي كرد. نظر شما در اين خصوص چيست؟

البته بايد بگويم با وجود اينكه شبكه الجزيره به خاطر انتقادهاي شديد من عليه آمريكا يك سال و نيم است از من براي مصاحبه دعوت نمي كند اين شبكه در كل پوشش خوبي داد البته بايد بگويم كه خيلي نبايد از شبكه الجزيره انتظار مطالب ضد آمريكايي داشت.

*ممنون از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

گفت‌وگو از مصطفي افضل‌زاده

منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8912080306

----------------------------------------------------------

[color=darkred][b]رژيم صهيونيستي خيزش‌ مردم منطقه را كار ايران خواند[/b][/color]

[color=blue]رژيم صهيونيستي كه از تغيير چهره منطقه با سرنگوني رژيم‌هاي ديكتاتوري و متحدش به خشم آمده است، موج بيداري اسلامي و خيزش‌هاي مردمي در كشورهاي عربي را كار ايران و گروه‌هاي اسلامي خواند.[/color]

به گزارش فارس، روزنامه صهيونيستي "يديعوت آحارونوت "‌ امروز يكشنبه به نقل از مقاماتي صهيونيستي كه به هويت آنان اشاره‌اي نكرد، نوشت: اسرائيل با نگراني تلاش‌هاي ايران، حزب الله و اخوان‌المسلمون براي تاثيرگذاري بر حوادث منطقه را پيگيري مي‌كند.

اين مقامات گفتند اسلام راديكالي در پس پرده فعال است و گروه‌ها و كشورهاي اسلامي تندرو با اختصاص بودجه به اعتراضات در كشورهاي عربي و انقلاب‌هاي دموكراسي عليه رژيم‌هاي استبدادي خط مي‌دهند تا وجهه اسلامي پيدا كند.

مقامات صهيونيست همچنين گفتند تشديد تظاهرات در اقصا نقاط كشورهاي عربي طي هفته گذشته نگران‌كننده است.

اين منابع تاكيد كردند: دومينويي كه در جهان عرب راه افتاده است در ليبي متوقف نمي‌شود و به همه كشورهاي عربي از جمله اردن و لبنان هم خواهيد رسيد.

اين در حالي است كه تظاهرات‌كنندگان عرب در تونس و مصر و بسياري از كشورها هدف اصلي خود را مبارزه با امپراطوري آمريكا و اسرائيل عنوان كردند و تظاهرات خود را در ميدان‌هاي اصلي شهر پس از برپايي نماز جماعت‌هاي باشكوه و گسترده برگزار مي‌كردند.

اين ملت‌ها در شعارها و بيانيه‌هاي خود تاكيد كردند كه ديكتاتورهاي سركوبگر كه چندين نسل را سركوب كرده‌اند مورد حمايت و تغذيه تسليحاتي و فناوري غرب و پاسداران منافع اسرائيل بودند.

روزنامه‌هاي آمريكايي و صهيونيستي از زمان شروع قيام‌هاي مردمي در كشورهاي عربي هراس مقامات خود را از افزايش نفوذ ايران در منطقه به دنبال قيام‌هاي مردمي عليه حكام ديكتاتور و مورد حمايت غرب منعكس مي‌كردند.

منبع: خبرگزاري فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8912080701

----------------------------------------------------------

متن كامل اصلاح قانون اساسي مصر:

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8912081105
[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب جناب مصطفی عزیز، ممنون از زحمت و بزرگواری ای که کردید.
1. حقیقت این هست که من احساس می کنم، ما در سوء برداشت از نوشته های همدیگر ید طولایی پیدا کردیم. شما که تقریبا در هر شماره ای اشاره کرداید من صحبت شما را نفهمیدم، از قضا من هم نظر مشابهی تقریبا در تمام موارد دارم. حتی معتقدم مواردی شما به صورت پیش داورانه نظریاتی به من نسبت دادید که من هیچ وقت در موردشون صحبت نکردم. چه در این تاپیک و چه در تاپیک های گذشته. مثل این ماجرای سم تحلیل عزیز و این که من گفته باشم این جریان را اخوان المسلمین ایجاد کرده ویا این که معتقد باشم اخوان المسلمین قرار هست حکومت اسلامی با مشخصات بیان شده توسط شما تشکیل بدهد. تا جایی که یادم می آید تنها چیزی که گفته ام این است که اخوان توانایی ایفای نقش موثر در این جریان ها را دارد و حتی در صورت لزوم می تواند نقش یکی از رهبران موثر را به عهده بگیرد (اخوان تقریبا در بیشتر کشورهای اسلامی اهل تسنن حضور داشته و محبوب بوده یا توانایی محبوب شدن بالفعل را دارد اشاره ی اولیه ی من به اخوان در مسیله تونس بود اگر یادم باشد نه مصر). یا موارد متعددی که من را گذاشته اید جای وکیل مدافع دولت فخیمه ی جمهوری اسلامی! گویی که مدعی شده ام ایران بهترین اینترنت را دارد، بهترین شبکه های تلویزیونی جهان را دارد، امپراتوری دنیاست، سیاست هایش همیشه درست بوده ، حتما پیروز است، الان معتقدیم همه چی آرومه یا به همه چی دل بستیم و...
موارد بسیاری هم هست که فکر می کنم نه تنها این جانب بلکه تمامی دوستانی که با شما بحث کردند دچار پدیده ی اشتراک لفظ شده اند مثل جمله ی معروف در باز است و باز پرنده. پس در پرنده است! نمونه ی بارز آن، این بحث بیداری اسلامی! است. به نظرم آن چه که ما از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می کنیم با آن چه که شما از بیداری اسلامی فهم می کنید تفاوت بنیادین دارد. ما وقتی می گوییم بیداری اسلامی منظورمان بیداری امت اسلامی است و شما از بیداری ای که وصف اسلامیت دارد صحبت می کنید.
علاوه بر این در موضوعات متعددی شما سوال کلی را جزیی کرده اید یا بحث جزیی را کلی. یعنی از موضوع اصلی به بررسی مصادیق جزیی نزول نموده اید. یا از مصادیق جزیی نتیجه ی کلی گرفتید. مثل مسایل مربوط به بی بی سی و رسانه های خارجی . اضافه کنید به موارد فوق استدلالاتی که صدر و ذیل آن به هم نمی خورد مثل سرعت اینترنت برای بررسی ضریب نفوذ آن، یا رسیدن از انحراف انقلاب ها به عدم امکان ایجاد حرکت مردمی بدون رهبر مشخص و شاخصی مثل امام خمینی. در مواردی الفاظ را مستمسک استدلال قرار داده اید مثل ماجرای فرضیه و نظریه یا مورد فرق نقد و انتقاد و نهایتا ارجاع دادن من به پست های گذشته. لذا من این موارد را دیگر پیگیری نخواهم کرد.
2. علوم ریاضی با آن دقتش از عدم قطعیت نجات پیدا نکردند چه برسد به تیوری و نظریات علوم انسانی با آن همه عوامل دخیل که غیر قابل شناسایی و بررسی اند. این را بگذارید کنار اطلاعات محدود من و شما، تا ببینیم که نظریه هایی که ارایه می دهیم چقدر دقیق می تواند باشد. این قطعیت شما چیز جالبیست که من در بزرگترین تحلیل گرهای علوم انسانی هم تقریبا ندیدم. وقتی شما دیتای کافی ندارید که یک نظریه ی معارض را رد کنید فقط می توانید سکوت کنید، حتی اگر خودتان یک نظریه ی معارض خوب داشته باشید با دلایل مناسب. حتی در فیزیک هم این قضیه صادق است مثل معارضه ی نظریه ی استرینگ تیوری و پارتیکال تیوری. آن جا بحث فرمول و ریاضی است با عوامل شناخته شده، این جا در بحث علوم سیاسی هزاران عامل انسانی و غیر انسانی که هر کدام از اراده ی مستقل برخوردارند و تصمیم هر کدام می تواند تغییر اساسی در یک جریان ایجاد کند. حقیقت واحد است ولی شما ابزار لازم را نخواهید داشت که صد در صد یکی را انتخاب کنید.
3. فکر می کنم مهمترین اختلاف من و شما با هم این است که امثال من راجع به آینده صحبت می کنند و سعی دارند گذشته را در خدمت آینده بیاورند ولی شما در مرحله ی تحلیل گذشته متوقف ماندید. و یا به هر دلیلی از بیان تحلیل آینده نگرانه پرهیز می کنید. واقعا این که چه شد که واقعه حادث شد به آن اندازه که چه باید بکنیم برای من ارزش ندارد. من فکر می کنم در شرایط فعلی بهترین کاری که می توانیم بکنیم چیست و شما از پیش زمین را وانهاده اید.
4. مهندسی افکار عمومی چه داخلی و چه خارجی، تا جایی که عقل حقیر قد می دهد از اهم واجبات است. اعتماد به شعور و فهم مردم وقتی قابل انجام است که شما بتوانید تمامی اطلاعات ریز و درشت محرمانه را در اختیارشان بگذارید و مطمین باشید که همه آن را خواهند خواند. بگذریم از این که بر خلاف نظر شما، همه ی مردم به قدر شما و خیلی های دیگر توان تجزیه و تحلیل مطالب را نخواهند داشت. حرف شما مثل این می ماند که در یک حمله ی میکروبی به یک شهر بگوییم، بدن مردم ما خودش سیستم ایمنی دارد نیاز نداریم از واکسن استفاده کنیم! ویا در یک میدان رزم، فرمانده بگوید همه خودشان می فهمند لازم نیست من بگویم از کجا پیش روی کنند و از کجا برگردند. لازم نیست رجز بخوانیم همه روحیه دارند و احتیاجی به روحیه دادن نیست و...
انتقادات موردی و مصداقی شما ربط چندانی به بحث ما ندارد اگر قرار به بیان چنین اشتباهاتی باشد همه ی ما می توانیم چند صفحه برایتان لیست کنیم. این که صدا و سیمای ما اشکالات عمده دارد نیاز به بیان ندارد ولی در مورد خاصِ فعلی من جواب روشنی از سوالم در مورد آن که چه باید بکنیم از صحبت های شما نگرفتم. هنوز نمی دانم چه چیزی را تلویزیون بگوید شما رضایت حاصل می کنید. نقص های دیگر به جای خود.
5. این بحث به جایی نمی رسد تا وقتی که شما پیش داورانه مطالب دیگران را بخوانید. به جایی نمی رسد تا وقتی که نوشته های من به رشدی برسد که راه پیش داوری را ببندد. و تا وقتی که بی اعتمادی بین ما از بین برود. این مورد هم اتفاق نمی افتد مگر آن که رو در رو یک بار موتور همدیگر را پایین بیاوریم و دوباره سوار کنیم. آن جا حرف به حرف و نطقه به نقطه می شود به تفاهم رسید و بعد به خط بعد رفت.

فکر می کنم به قدر کافی نظرات ما دو نفر مشخص شد من دیگر روده را دراز تر نمی کنم. از حوصله ی شما هم تشکر می کنم.
و آخرین جمله: گذشت زمان شاید به حقیقت مورد نظر شما کمک کند لیکن 30 سال دیگر که اسناد محرمانه ی انگلستان و آمریکا انتشار یافت. آن وقت می توان دقیقا گفت چه شد که این حرکت درست شد. چه کسانی با هم رقابت کردند. چه شد که یکی یا گروهی پیروز شدند و چه پیش بینی هایی از سوی طرفین انجام شده بود و چه اهدافی را دنبال می کردند.
از تمام این بحث های الکی گذشته. ما کلی کلی خدمت شما ارادت داریم icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]با شعار دادن، چيزي عوض نمي‌شه و حقيقت اينه كه صدا و سيماي ما، هنوز هم به زعم ايشان صدا و سيماي ميلي هست نه ملي! عملاً ما هيچ‌گونه اعتمادسازي رو بوجود نياورديم[/quote]
خوشحالم که این صحبت ها را از شما شنیدم این حرف شما حرف دل خیلی ها است. با تحلیل هایی که انجام دادید و من مطالعه هیچ کدام از آنها را از دست نمی دهم همان آقا مصطفی سابق شده اید و از چیزی یا کسی بد دفاع نمی کنید.
من در این تاپیک فقط خواننده نظرات شما و سایر استادان گرامی مثل آقا حامد هستم و امیدوارم به معلوماتم مطلبی اضافه شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نكته اي كه در اين انقلابات اخير وجود داره و قبلا هم بهش اشاره شد ضعف حاكميتهاي بعد از اون هست .

وارد عصري شديم كه ديگه دولتها كنترل افكار مردم رو در دست ندارند ! بلكه اين رسانه ها هستند كه دكترين مغز ملتها رو انجام ميدن و هر كجا كه دولتها نتونستند پاسخگوي منافع صاحبان پشت پرده قدرت و ثروت دنيا باشند رسانه هايي مثل دهها شبكه خبري و شبكه هاي اينترنتي بدون نياز به كودتاي محرز اونها رو سرنگون ميكنند .

شايد قبلا ماهواره و اينترنتي نبود ! و همه چيز محدود ميشد به چند راديوي بيگانه اما الان هزاران كانال ماهواره اي شبكه اينترنت و .. بهتر بگم روشها عوض شده و دولت هاي محلي قدرتي ندارند و دارن به يك واسط اجراي اهداف قدرتها تبديل ميشن دولت اصلي رسانه هايي هستند كه توان اثر گذاري بر مردم رو پيدا ميكنند .
اينها وزير انتخاب ميكنند ! استيضاح ميكنند و دولت عوض ميكنند . و حاكميت جديد رو تايين ميكنند .

به همين خاطر هست كه انقلاب كردن در عصر ارتباطات كنوني خيلي نيازمند رهبري مشخص نيست و اگر اين رهبري هم وجود داشته باشه نميتونه خيلي تايين كننده باشه .

باز هم تاكيد ميكنم كه اگر حوادث اخير دقت كنيد كشورهايي مثل كويت با اون سطح ثروت و رفاه عمومي بالا و همچنين عراق كه حاكميتي دمكراتيك و تازه كار داره نيازي به هيچ شورش و انقلابي ندارند اما اين كار اتفاق ميفته .

تنها راه مقابله افزايش سطح سواد سياسي مردم هست (كه انجام اين كار خيلي پيچيده است و از كودكستان بايد شروع بشه !)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام مجدد.


[quote]واقعا این که چه شد که واقعه حادث شد به آن اندازه که چه باید بکنیم برای من ارزش ندارد. من فکر می کنم در شرایط فعلی بهترین کاری که می توانیم بکنیم چیست [/quote]
این جمله آقا حامد دقیقا حرف دل بنده و بسیاری از برادران دیگه است که همیشه در پیچ و خم تحلیل عوامل وقوع گم شده. حرفی که چندین بار تکرار شده ولی هنوز هیچ پاسخی برای اون پیدا نکردیم.


[quote]گذشت زمان شاید به حقیقت مورد نظر شما کمک کند لیکن 30 سال دیگر که اسناد محرمانه ی انگلستان و آمریکا انتشار یافت. آن وقت می توان دقیقا گفت چه شد که این حرکت درست شد[/quote]
آینده یعنی این؛ نه 2 یا 3 سال بعد. حدود 20 یا 30 سال آینده مشخص خواهد شد که این تحرکات واقعا به نفع غرب بوده یا نه. و دقیقا همینجاست که اون دو سوالی که بنده قبلا مطرح کرده بودم و دوستان به آینده ای نزدیک ربط داده بودند نتیجه رو مشخص خواهد کرد. حال عامل ایجاد هرکس باشه، در این جریانات اونی موفق خواهد بود که بتونه مردم رو با خودش همراه کنه و از فرصت پیش اومده استفاده کنه.



یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
از نظر من انقلابي كه بدون رهبر باشه انقلاب محسوب نمي شه
چون بعد از به نتيجه رسيدن اين قيامها مشكل رهبر بوجود ميادكه در صورت نداشتن يك رهبر قوي اين قيامهاي بي نتيجه هست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

از درج متن كامل خبر ها صرف نظر كردم icon_cheesygrin
اما گفتم شايد جالب باشه اين ها را هم بخونيد يا لااقل به تيتر و عكس ها نگاهي بياندازيد .

الف : عراق

[url]http://www.presstv.ir/detail.fa/167329.html[/url]

ب: چين ( متن خبر انگليسيست )

[url=http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2011/02/27/AR2011022703709.html]http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2011/02/27/AR2011022703709.html[/url]

ج: لبنان ( متن خبر انگليسيست )



[url=http://af.reuters.com/article/egyptNews/idAFLDE71Q08L20110227]http://af.reuters.com/article/egyptNews/idAFLDE71Q08L20110227[/url]

د : عمان ( متن خبر انگليسيست )

[url=http://gulfnews.com/news/gulf/oman/one-dead-dozen-injured-as-oman-protest-turns-ugly-1.768789]http://gulfnews.com/news/gulf/oman/one-dead-dozen-injured-as-oman-protest-turns-ugly-1.768789[/url]

===============================

من هم مثل تمام دوستان اين مطالب را دنبال مي كنم و سعي مي كنم چيز ياد بگيرم .

يك توصيه هم براي همه شما دارم . اين كتاب [b]روانشناسي تحليل اطلاعات[/b] را مطالعه كنيد . بدردبخور است .
لااقل ياد مي گيريد كه هميشه فرضيه هاي مخالف را هم بررسي كنيد و داده هاي جديدي را كه بدست مي آوريد از نردبان ذهني و الگوي فكري هميشگي خود بالا نبريد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]نكته اي كه در اين انقلابات اخير وجود داره و قبلا هم بهش اشاره شد ضعف حاكميتهاي بعد از اون هست .

وارد عصري شديم كه ديگه دولتها كنترل افكار مردم رو در دست ندارند ! بلكه اين رسانه ها هستند كه دكترين مغز ملتها رو انجام ميدن و هر كجا كه دولتها نتونستند پاسخگوي منافع صاحبان پشت پرده قدرت و ثروت دنيا باشند رسانه هايي مثل دهها شبكه خبري و شبكه هاي اينترنتي بدون نياز به كودتاي محرز اونها رو سرنگون ميكنند .

شايد قبلا ماهواره و اينترنتي نبود ! و همه چيز محدود ميشد به چند راديوي بيگانه اما الان هزاران كانال ماهواره اي شبكه اينترنت و .. بهتر بگم روشها عوض شده و دولت هاي محلي قدرتي ندارند و دارن به يك واسط اجراي اهداف قدرتها تبديل ميشن دولت اصلي رسانه هايي هستند كه توان اثر گذاري بر مردم رو پيدا ميكنند .
اينها وزير انتخاب ميكنند ! استيضاح ميكنند و دولت عوض ميكنند . و حاكميت جديد رو تايين ميكنند .

به همين خاطر هست كه انقلاب كردن در عصر ارتباطات كنوني خيلي نيازمند رهبري مشخص نيست و اگر اين رهبري هم وجود داشته باشه نميتونه خيلي تايين كننده باشه .

باز هم تاكيد ميكنم كه اگر حوادث اخير دقت كنيد كشورهايي مثل كويت با اون سطح ثروت و رفاه عمومي بالا و همچنين عراق كه حاكميتي دمكراتيك و تازه كار داره نيازي به هيچ شورش و انقلابي ندارند اما اين كار اتفاق ميفته .

تنها راه مقابله افزايش سطح سواد سياسي مردم هست (كه انجام اين كار خيلي پيچيده است و از كودكستان بايد شروع بشه !)[/quote]
این حرف شما خیلی حرف متینی است جناب ابراهیم خانِ واریور. در واقع این اتفاق از سالها قبل ابتدا در خود کشورهای غربی افتاده به نحوی که امروزه امپراطورهای اصلی رسانه ها هستند که هر دلقکی را بخواهند می کنند رییس جمهور کشورها و مردم هم خوشحال خواهند بود. شاید همان چیزی است که پیش از این بارها شنیده ایم، دمکراسی حکومت احمق ها و دروغ گویان است! ولی رسانه ها هم محدودیت هایی دارند. این طور نیست که مبسوط الید باشند. قواعدی بر بازی رسانه ها حاکم است که برای بقا باید از آن ها پیروی کنند، ته رسانه را بگیرید باز می رسید به ثروت ها و قدرت ها.
این حرف کلیتش درست است ولی این که بگوییم لزوما آن چه اتفاق افتاده کلیدش را رسانه ها زده اند، این مدعای دیگری است. قابل تامل است ولی تنها نظر ممکن نیست. این که رسانه ها در گر گرفتن بعدی آتش دخیل بوده اند، باز هم نظر معتنا بهی است . این که این پخش گسترده را به علت حفظ رقابت و انجام ضرورت های رسانه ای انجام داده اند یا مبتنی بر یک سیاست از پیش تعیین شده ی براندازی بوده، باز سوال بی جوابی است. کدام رسانه این کار را کرده و به چه منظوری داشته است(ذهن خوانی سیاست گذار رسانه ای) باز سوالی است که حدث های مختلفی در موردش می توان زد ولی به قطعیت نمی توان رسید. بررسی این سوال نیاز دارد رسانه های مختلف و نوع واکنش آن ها را یک به یک مورد بررسی و نقد محتوایی قرار داد تا شاید برخی جواب ها را بتوان یافت.
یک نکته را هم توجه داشته باشید. رسانه ها ابزارهای دوسویه ای هستند، یعنی دشمن شما هم می تواند به آن مسلح شود.
سه راه مقابله وجود دارد:
1. بی خیال کردن مردم و تبدیل آن ها به سیب زمینی مثل کشورهای غربی
2. داشتن رسانه های متقابل و انجام تک و پاتک های رسانه ای و تخریب اعتبار رسانه های معارض
3. با سواد سازی مردم به عنوان یک راهکار مکمل نه منحصر (شما همه چیز را نمی توانید به مردم بگویید)

ضمنا خیزش مردمی فقط به خاطر نان و آب نیست. می تواند قومی مذهبی باشد مثل عراق یا ناشی از برخی محدودیت ها و تحقیرهای اجتماعی و تبعیض ها باشد. اصولا در تقسیم عوامل محرک رفتارهای انحرافی یا آنارشیستی تبعیض به مراتب مهمتر از فقر است. مردم عرب انسان های مغروری هستند، بر خلاف آن چه که ما در صحبت هایمان بارها می گوییم. سرخوردگی این مردم سال هاست که جمع شده و انباشته شده. به همین خاطر به همان اندازه که رسانه می تواند در ایجاد این خیزش موثر باشد، احتمال وقوع یک جرقه ی کنترل نشده در میان باروت هم متصور است که پشت در پشت موج انفجار آن در حال چرخش است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از برادر حامد عزيز كه اينبار بنده رو به تيربار بستن icon_cheesygrin !
در اينكه شايد حرف همديگه رو درست متوجه نمي‌شيم با شما هم عقيده هستم. قطعاً بخش بزرگي‌اش به خاطر نوع نگارش حقير هست و بعد هم نوع گويش بنده كه خيلي‌ها مثل شما معتقدند كه قدرت كلام من، بازي با كلمات هست كه به نوعي سعي در گيج كردن طرف مقابلم دارم (شايد براي پوشاندن بي‌سوادي‌ام). صدالبته قصد بنده اين نيست. ولي اگر از رفتارم، چنين برداشتي مي‌شه، پيشاپيش و پساپس عذرخواهي مي‌كنم.

فرمودين :
[quote]حتی معتقدم مواردی شما به صورت پیش داورانه نظریاتی به من نسبت دادید که من هیچ وقت در موردشون صحبت نکردم. چه در این تاپیک و چه در تاپیک های گذشته. مثل این ماجرای سم تحلیل عزیز و این که من گفته باشم این جریان را اخوان المسلمین ایجاد کرده ویا این که معتقد باشم اخوان المسلمین قرار هست حکومت اسلامی با مشخصات بیان شده توسط شما تشکیل بدهد. تا جایی که یادم می آید تنها چیزی که گفته ام این است که اخوان توانایی ایفای نقش موثر در این جریان ها را دارد و حتی در صورت لزوم می تواند نقش یکی از رهبران موثر را به عهده بگیرد (اخوان تقریبا در بیشتر کشورهای اسلامی اهل تسنن حضور داشته و محبوب بوده یا توانایی محبوب شدن بالفعل را دارد اشاره ی اولیه ی من به اخوان در مسیله تونس بود اگر یادم باشد نه مصر). [/quote]
اگر بنده در اين خصوص، صحبتي كرده‌ام، به دليل فرمايش شماست :‌

[quote]5. نقش آقای قرضاوی چیست؟ اخوان المسلمین چقدر نقش محوری دارد؟ چرا همه ی تجمعات با اعلام اخوان المسلمین تبدیل به تجمعات حجیم می شود؟ چرا همه ی تجمعات در نماز جمعه برپا می شود؟ [/quote]
همچنين فرمودين :

[quote]در کشور مصر رهبران معارضه سالهاست که وجود دارند. پایگاه مردمی هم داشته و دارند و گرنه دولت مصر برای جمع رای به چنان تقلب های متفتضحانه ای دست نمی زد. برخی از این رهبران اسلامی و برخی هم غیر اسلامی هستند ولی یک ویژگی مشترک دارند. غالبا آزادی خواه و آزاده هستند. جالب است که بدانید سالهای سال هم هست که این رهبران از طیف های مختلف با هم در تعامل بوده و تیم های مشترکی برای رهبری جریان معارضه در کشور مصر داشته اند. پس ما با یک جنبش بی پدر و مادر مواجه نیستیم. سازو کار تصمیم گیری در این هیات رهبری خیلی وقت قبل تر ها همانگ شده و در انتخابات های هر ساله امتحان خود را پس داده. [/quote]
و در جايي ديگر فرموده بودين :

[quote]اخوان المسلمین گروهی اسلامی است با قدمتی بیش از انقلاب ما. دائیه ی حکومت اسلامی داشته و دارد. حتی مدعی اجرای حدود اسلامی است علنا هم همیشه این را می گفته و می گوید. به دلیل برخی علاقه های شخصی سال هاست که این گروه را زیر نظر دارم اشخاصش را کم و بیش می شناسم و از سوابق فکریشان مطلعم. اگر یک روز شهید بهشتی بیاید و بگوید هدف ما ایجاد حکومت اسلامی نیست، شما چه برداشتی می کنید؟ این که واقعا چنین هدفی ندارد؟ یا معذوریت یا محدودیت های خاصی در شرایط فعلی دارد؟ حال ممکن است این محدودیت ها در مقام عمل باشد یا بیان. [/quote]
ملاحظه مي‌فرمايين؟ بنده كلامي به كلام شما منتسب نكردم، الا اينكه خود شما به اون اشاره داشته باشين. اين موضوع، منهاي بحث‌هاي گذشته‌ي ما در تاپيك مصر درخصوص اخوان المسلمين هست كه صدالبته بحث‌هاي گذشته هم در اين بحث تأثير مي‌گذارد.

صدالبته بنده هم عرض نكردم كه شما مدعي هستين صدر تا ذيل اين جريان دست اخوان‌المسلمين هست. لكن بنده عرض كردم كه اين جنبش و جوشش، بي سر و دم هست و شما فرمودين مسبوق به سابقه.
اشارات من به موضوع جنبش رهبري، مصداق شعر معروف مولاناست :

هر كه او بي‌سر بجنبد دم بود .............................. جنبشش چون جنبش كژدم بود

عرض بنده اساساً درخصوص اخوان نبود. شما اخوان رو جزو سوالاتتون قرار دادين واز من درخصوص اين گروه نظر خواستين و بطور غيرمستقيم، حضور اخوان، اعلاميه‌هاي اون (كه بنا به فرمايش شما ميليون‌ها نفر رو به ميدان مي‌كشوند) و سابقه‌ي اين گروه رو مصداقي براي مردمي بودن، خودجوش بودن و اسلامي بودن جنبش مردم مصر تلقي فرمودين. والا از ابتداي امر، اصلاً‌ و اساساً روي صحبت حقير با اخواني‌ها نبود.

فرمودين :
[quote]موارد متعددی که من را گذاشته اید جای وکیل مدافع دولت فخیمه ی جمهوری اسلامی! گویی که مدعی شده ام ایران بهترین اینترنت را دارد، بهترین شبکه های تلویزیونی جهان را دارد، امپراتوری دنیاست، سیاست هایش همیشه درست بوده ، حتما پیروز است، الان معتقدیم همه چی آرومه یا به همه چی دل بستیم و... [/quote]
علت عرايضم، مطالب قبلي بود كه فرموده بودين‌ :

[quote]صدا و سیمای ما در وقایع اخیر بعد از انتخابات ضعیف عمل کرد. اما وقتی ورق برگشت که از شوک خارج شد و با کارت های انبوهی که داشت بازی را برگرداند! درست نیست وارد جزییات بشم چون می تونه سوء برداشت ایجاد کنه ولی خودتون اگر دقت کنید می تونید رگه هاش رو کشف کنید و هممون هم این هوش و استعداد را داریم. نگاه کنید به قضیه ی عکس امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و مساله ی عاشورا [/quote]
همچنين :
[quote]رای من عجیب است که شما انتقادات به این تندی را رد می کنید! این که صدا و سیما چه می کند دو رو دارد. یک رویکرد مصداقی و یک رویکرد سیاست گذاری! آن طور که من متوجه شدم شما در قضایای اخیر به هر دو رویکرد انتقادات تندی داشتید. در موارد مصداقی که فلان جا دروغ گفتند یا راست گفتند من قضاوتی نمی کنم. هرجا دروغ گفته شده کار بدی است. اما تاکید هم می کنم که لزوما هر راستی را نباید گفت. این که چه راستی را باید گفت و چه راستی را نباید گفت می شود سیاست گذاری. این که غربی ها گروه های لاییک و لیبرال را بولد و بزرگ کنند و ما گروه های اسلامی را، می شود سیاست های رسانه ای مختلف ما. هیچ ایرادی هم ندارد. فراموش نکنید که پشتوانه ی سیاست های خارجی ما افکار عمومی داخلیمان است. حالا اگر شما نقدی دارید و این کار را بد می دانید، سلمنا. روش صحیح چیست؟ بگویید که ارزیابی کنیم. کلی گویی هم نکنید، نگویید باید راست گفت. نه دقیقا بگویید چه چیزی را باید مثلا در جریان مصر می گفتند. چه چیزی را نباید می گفتند. بعد قضاوت می کنیم، چه بسا شما یک نکته ای در ذهن دارید که به ذهن بقیه نرسیده. شاید مسوولین دیدند هدایت شدند. [/quote]
در قبل هم درخصوص نقش جمهوري اسلامي در منطقه، هماهنگ شدن قطر با ايران براي پيشي‌گرفتن از عربستان، نقش ايران در تحولات لبنان و غيره و غيره مطالبي فرموده بودين كه بعلت جلوگيري از اطاله‌ي كلام، از نقل قول اون صرف‌نظر مي‌كنم.
حال بفرمايين كه آيا بنده، شما رو وكيل مدافع ايران نمودم يا اين، كلام شما بود كه اين برداشت رو در ذهن مخاطبي چون بنده ايجاد نمود تا در پاسخ، شما رو بعنوان كسي كه اين مطالب رو فرمودين مخاطب قرار بدم؟

فرمودين :
[quote]موارد بسیاری هم هست که فکر می کنم نه تنها این جانب بلکه تمامی دوستانی که با شما بحث کردند دچار پدیده ی اشتراک لفظ شده اند مثل جمله ی معروف در باز است و باز پرنده. پس در پرنده است! نمونه ی بارز آن، این بحث بیداری اسلامی! است. به نظرم آن چه که ما از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می کنیم با آن چه که شما از بیداری اسلامی فهم می کنید تفاوت بنیادین دارد. ما از بیداری امت اسلامی صحبت می کنیم و شما از بیداری ای که وصف اسلامیت دارد. [/quote]
متأسفانه اين بيداري شما، با بيداري مد نظر بنده و صدا و سيما زمين تا آسمون فرق مي‌كنه‌‌ (به ياد بنده خدا دكتر الهام كه مي‌گفت «اين شيرو، شيروي من نيست»). بيداري امت اسلامي به چه معناست؟ مگه اتفاق خاصي افتاده؟ اينكه تا قبل از اين، بازيچه‌ي يك گروهي بودن و الان بازيچه‌ي گروه ديگري، اسمش بيداري نيست. زماني اسمش بيداريه كه حقيقتاً با خيزشي مردمي (و البته با رهبري مردمي) طرف حساب باشيم. واژه‌ي اسلامي هم فكر نكنم قيد باشه. حداقل به نظر مياد كه بعنوان صفت بكار رفته باشه (اگر اين رو بازي با لغات معني نمي‌فرمايين! چون زمين تا آسمون فرق مي‌كنه). بيداري امت اسلامي، اگر مثلاً نتيجه‌اش ايجاد حكومت‌هاي ليبرال يا كمونيستي بشه از نظر شما بيداري اسلامي معني پيدا مي‌كنه؟ همه‌ي ما مي‌دونيم كه معني حقيقي بيداري اسلامي (و چيزي كه از صدا و سيماي ما گرفته تا خطباي نماز جمعه‌مون اون رو بيان مي‌دارن) بيداري امت اسلامي به منظور ايجاد حكومت‌هاي اسلامي و زنده نمودن اسلام خفته در بين ملت‌ها و دولت‌هاست.
اين هم باز تعبير بنده نيست. تعبير همه‌ي كساني است كه از اين واژه استفاده مي‌برن و هيچ‌كدوم هم بيان نكردن كه منظور از بيداري اسلامي، بيداري يه عده مسلمون هست!
ولي اساساً اين فرمايش شما رو هم اگر بپذيرم كه اصلاً همه‌ي مسئولين و صدا و سيما و تحليل‌گران ما، منظورشون اينه كه امت اسلامي بيدار شدن، باز هم نشانه‌اي از اين بيداري بنده نمي‌بينم!
تمام عرض بنده اين هست كه اين جريان بي‌سر و رهبر، يك جريان دست‌ساز و مجازي هست و خبري از خيزش حقيقي مردمي نيست. تنها با انقلابي نرم طرف هستيم كه خود اين امر، نشان از عدم بيداري و هشياري اين امت داره. حال اگر نظر شما چيز ديگري است، باز هم تفاوتي در اصل موضوع نمي‌كنه كه بحث ما، بحث بيداري يا عدم بيداريه. حالا چه اون بيداري، قيد باشه يا صفت.

فرمودين :
[quote]علاوه بر این در موضوعات متعددی شما سوال کلی را جزیی کرده اید یا بحث جزیی را کلی. یعنی از موضوع اصلی به بررسی مصادیق جزیی نزول نموده اید. یا از مصادیق جزیی نتیجه ی کلی گرفتید. مثل مسایل مربوی به بی بی سی و رسانه ها یا مواردی که بحث انتقاداتتان مطرح شده است. [/quote]
اي كاش مصاديق بهتري رو پيدا مي‌فرمودين. چرا كه بنده در پاسخ به گسترش كلام شما درقالب مثال آوردن بي‌بي‌سي فارسي، عرايضم رو شرح و بسط دادم و گام به گام شما پيش رفتم. پس اگر اين ايراد رو به بنده وارد مي‌دونين، بايد نسبت به كلام خويش نيز وارد بدونين.

عرض بنده هم دو قسمت داشت، يكي كلي‌نگري نسبت به ماهيت رسانه‌ها و يكي جزئي‌نگري نسبت به عملكرد رسانه‌اي مثل بي‌بي‌سي فارسي + بخش مربوط به ايران كه باز هم در پاسخ به فرمايشات شما بود.
براي روشن شدن عرايضم، بخش ادعايي مربوطه رو دوباره كپي مي‌كنم :

[quote]ببين برادر من. شما عرض بنده رو متوجه نشدين. اتفاقاً در ذيل عرايضم، دو سوال ديگر شما نيز پاسخ داده شد. بحث من سر مخاطب دائم و خاص (حتي در پيك) نبود. من بحث بسيار ساده‌تري رو عرض كردم و اون اينكه در زماني كه وقايعي خاص اتفاق مي‌افته، قطعاً رسانه‌هاي دولتي در پي نفي و يا ماست‌مالي وقايع و رسانه‌هاي خارجي، در پي نهايت استفاده‌ي خبري از اين وقايع هستن. حالا بسته به منافعشون، مي‌تونن صرفاً روايت‌گر، يا جانبدار يا جريان‌ساز باشن. در اين كه شكي نيست؟
اما وقتي ما، رسانه‌هايي داريم كه كاملاً با همديگه هماهنگ بوده و در پي جريان‌سازي هستن، ديگه اصلاً و اساساً بحث اعتماد و سياست مطرح نمي‌شه! مردم ما سال‌هاست كه نسبت به انگليسي‌ها بي‌اعتماد هستن، ولي بي‌بي‌سي فارسي و صداي امريكا؛ حتي براي كساني كه بسيار مذهبي هم بودن و صرفاً در دام شعارهاي فريبنده‌ي جنبش سبز افتادن هم شد مرجع!! اين رو بنده به عينه ديدم. دليلش هم اصلاً ضريب نفوذ، سياست‌گذاري، اعتمادسازي و ... و ... نبود! بلكه يه اصل ساده بود و اون اينكه اين شبكه‌ها، همونايي رو پخش مي‌كردن و همونايي رو مي‌گفتن كه اونا دوست داشتن بشنون! نتيجه چي شد؟ ديديم!
فرمايش شما درخصوص بي‌بي‌سي فارسي (جسارتاً) كاملاً غلطه. چون خودم جزو كساني بودم كه فعاليت اين شبكه رو رصد مي‌كردم. از زماني كه شبكه بوجود اومد، اصلاً و ابداً يه سريال و فيلم هم پخش نكرد! حتي ساعت بسيار محدودي (چيزي كمتر از 5 ساعت) برنامه داشت و تماماً يا خبر بود، يا تفسير و يا تماس‌هاي بينندگان و وبلاگ‌خواني و از اين دست اباطيل! به هيچ‌وجه مخاطبش رو با برنامه و كارتون و فيلم جذب نكرد. بلكه از همون ابتدا، سياست موذيانه‌اي رو دنبال كرد كه ظاهر امر اين بود كه دو طرف ماجرا رو پوشش مي‌ده، ولي عملاً 10 به 1 بود و همين رسانه، خود به خوبي نقش خود رو براي دو دستگي در جامعه ايفاء كرد. جالبه بدونين كه عيناً همين برنامه در ساير رسانه‌ها (منجمله همين الجزيره) هم اجرا مي‌شد و بنده اتفاقاً در اين خصوص، هشدارهاي خودم رو به دوستان داده بودم! كي؟ اسفند 87!!
شب انتخابات هم تا صبح بيدار بودم و اتفاقاً داشتم بي‌بي‌سي فارسي رو تماشا مي‌كردم (منهاي مواردي كه مي‌زدم شبكه خبر كه اخبار جديد آراء رو ببينم). تمامي شب داشتم تلاش بي‌وفقه و شبانه‌روزي (كه اولين بار بود كه اين برنامه‌، 24 ساعته شده بود!!) رو مي‌ديدم كه چطور دارن جريان‌سازي مي‌كنن و خنده‌دار اينكه تازه ساعت 1 شنبه 23 خرداد، شبكه‌ي خبر؛ اونهم بصورت زيرنويس نوشت بي‌بي‌سي فارسي داره سعي مي‌كنه جريان‌سازي كنه!!
پس از اون هم بي‌بي‌سي فارسي ليدر نبود. گرايش مردم هم به ساير رسانه‌ها، فقط دليلش نوع پوشش وقايع تهران بود نه باز هم بي‌بي‌سي فارسي. كليه‌ي رسانه‌هاي خارجي براي مردم كعبه‌ي آمال شده بود. حالا برخي كمتر و برخي بيشتر كه تعجبي نداره رسانه‌هاي فارسي‌زبان، از اقبال عمومي بيشتري برخوردار باشن. ولي اساساً ما در انقلاب نرم، موضوعي به نام سردمداري رسانه‌اي خاص نداريم؛ بلكه يك اصل داريم و اون، جريان رسانه‌اي هست كه مي‌تونه از رسانه‌هاي تازه‌تأسيس گرفته تا رسانه‌هاي ريشه‌دار رو شامل بشه.
...
همون‌طور كه عرض شد، برعكس فرمايش شما، نگاهي ساده به اين شبكه‌ها، خود به خوبي تأثيرگذاري اين شبكه‌ها رو نشون خواهد داد. درست مثل جنبش سبز خودمون. حتي شعارها نيز از اين شبكه‌ها (و به نام حرف كارشناس و تحليل‌گر و غيره و غيره) پخش مي‌شه. محل‌هاي تجمع اعلام مي‌شه. درگيري‌ها همين طور. بطور كل، تماشاي اون، شما رو قطعاً به ياد وقايع پارسال خواهد انداخت!!

ما اينجا جرياني داريم با شباهت نزديك به 100%اي به جريان سال گذشته!! ولي جالبه كه يكي‌اش رو ساخته و پرداخته‌ي غرب مي‌دونيم و ديگري رو ترجيح مي‌ديم بيداري اسلامي بناميم!![/quote]
در قبل هم عرض كرده بودم :
[quote]ببينين! اساساً ايراد در اينجاست كه شما فكر مي‌كنين ضريب نفوذ به معني كاربر دائمي بودنه. اتفاقاً برعكس. بايد شما نفوذ رو زماني ببينين كه اين رسانه‌ها، مبناي خبررساني مي‌شن. مثال مي‌زنم. در كل ايران، چند نفر فرانس 24 يا يورو نيوز رو مي‌بينن؟ ولي در فتنه‌ي 88 اين رسانه‌ها به همراه ساير رسانه‌هايي كه اخبار ايران رو پوشش مي‌دادن، بينندگان فراواني پيدا كردن و دليل اون اين بود كه اين رسانه‌ها، آلترناتيو يا رسانه‌هاي متقابل ايران بودن و اخباري رو پوشش مي‌دادن كه ايران نمي‌داد (حالا چه داخلي‌ها و طرفداران نظام، چه فتنه‌گران و چه مردم بي‌طرف).
اين يه اصل ساده هست كه رسانه‌هاي عربي و غربي، هم قدرت رسانه‌اي بهتر و بيشتري نسبت به ما دارن، هم سال‌هاست كه در اين كشورها پايه و اعتبار كسب كردن و هم مقاصد خودشون رو دنبال مي‌كنن و بسيار ريشه‌دارتر از المنار يا پرس‌تي‌وي هستن و انكار اين، مثل انكار خورشيد مي‌مونه. حالا اين مسئله كه چقدر در وقايع اخير تأثيرگذار بودن، به سادگي با رصد اخبارهاي ايشان قابل فهميدن هست.
اما اگر بخوايم نقش رسانه‌ها بعنوان بازوي اصلي اسمشو نبر رو ناديده بگيريم، پس بايد به علم لدني تمامي شركت‌كنندگان در اين وقايع اذعان داشته باشيم كه با علم وحي با هم در ارتباط بوده و با هم مباحث و مسائل‌شون رو به اشتراك مي‌ذاشتن!
...
فقط در اين حد مي‌تونم بگم كه وقتي رسانه‌هاي ايراني در قضيه‌ي تونس خواب بودن و هنوز وقايع مصر جدي نشده بود هم رسانه‌هاي عربي، بخصوص العربيه و رسانه‌هاي اماراتي داشتن اين وقايع رو پوشش مي‌دادن. [/quote]
همون‌طور كه ملاحظه مي‌فرمايين، بنده تا جايي كه تونستم سعي كردم ورودم به فرعيات و جزئيات، در قالب‌ مثال‌ها باشه؛ نه اصل كلام.

فرمودين :
[quote]ضافه کنید به موارد فوق استدلالاتی که صدر و ذیل آن به هم نمی خورد مثل سرعت اینترنت برای بررسی ضریب نفوذ آن [/quote]
متأسفانه در اين قسمت از فرمايشاتتون، بشدت بي‌انصافي فرمودين!
ابتدا بهتره فرمايش شما و سپس عرض بنده رو دوباره باهم بخونيم :

[quote]کشوری که جمعیت کثیری از مردمش در قبرستان ها و روی پشت بام ها بخوابند، به نظر شما ضریب نفوذ اینترنت در آن چقدر است؟ اصلا کامپیوتری دست این افراد می رسد که اینترنت را بشناسند؟
یک زمانی پژوهشی انجام دادیم در زمینه ی کسانی که در ایران به صورت حرفه ای از اینترنت بهره می برند. یعنی کاربران فعال به حساب می آیند. به این نتیجه رسیدیم که ما یک خرده فرهنگ اینترنت داریم. یعنی این دست افراد صاحب یک خرده فرهنگ هستند و غالبا بهتر است از آن با عنوان پاد فرهنگ یاد کنیم. برای شخص من سوال شد که آیا این قضیه منحصر در ایران است؟ با برخی کشورهای دیگر هم آن را مقایسه کردیم جواب یکسان بود. مثلا کاربران چینی هم وضعیت مشابهی داشتند یا همین کشورهای عربی. یکی از ویژگی های این افراد غربی شدن و مادی شدن است. به زبان دیگر تخمیر می شوند و تحمیر. انسان های مادی از جان خود هزینه نمی کنند. نهایت جنبششان می شود چیزی مشابه اتفاقات ایران.
بگذارید یک سوال از شما بکنم که عینی تر باشد: کل بازدیدها از صفحه ی مربوط به انقلاب مصر و تونس به میلیون نفر رسیده است؟ [/quote]
و پاسخ بنده :
[quote]اين بند، از همون مواردي هست كه در ابتدا عنوان كردم كه بي‌نتيجه خواهد بود. چون شما با پيش‌فرض‌هايي كه در ذهن دارين، عملاً نقش اينترنت رو بالكل معاف فرمودين! اگر اين پيش‌فرض رو كنار گذاشته و جستجويي ساده در اينترنت بفرمايين، به غلط بودن اين پيش‌فرض‌تون به خوبي پي خواهيد برد. فقط براي نمونه، به آماري كه يكي از همين دوستان، در انجمن رايانه و اينترنت قرار دادن اشاره مي‌كنم كه در اون، صرفاً از نظر سرعت اينترنت، امارات مقام 29ام، عريستان 66، عمان 77، قطر 79، كويت 89، بحرين 122، اردن 126، يمن 176 و البته سه كشوري كه ما داريم درخصوصش بحث مي‌كنيم؛ يعني تونس 117، ليبي 127 و مصر 156 و البته ايران 181ام هست. البته كاري به اين ندارم كه آمار، به چه منظور ارائه شده و هدف اصلي‌شون چيه و سياه‌نمايي شده يا نشده. منظور، صرفاً مقايسه‌ي سرعت اينترنت در كشورهايي است كه به زعم شما، مردمش در قبرستان و يا پشت‌بام‌ها مي‌خوابن و با فن‌آوري كامپيوتر هم هنوز آشنايي ندارن.
جستجويي ساده در اينترنت، شما رو به ساير آمارهاي دلخواه خواهد رسوند.
صد البته در اين ميان، اكثر كاربران براي تفريح از اينترنت استفاده مي‌كنن؛ مثل خود ايران. ولي قطعاً همين ظرفيت استفاده، به خوبي در اين وقايع مورد استفاده قرار خواهد گرفت. بطور مثال، فقط كافيه آمار ايراني‌ها در فيس‌بوك رو مورد بررسي قرار بديم تا ببينيم همين جماعت مفرح، چقدر از اين ظرفيت‌هاي رسانه‌اي استفاده مي‌كنن و آماده‌ي سوء استفاده از جريانات رسانه‌اي هستن!

شايد ديدن اين تصوير (كه مربوط به تقريباً خرداد سال گذشته هست) بد نباشه :

http://www.spotonpr.com/wp-content/uploads/2010/05/TopBlogMay10.PNG

فكر نكنم نياز به توضيح باشه كه اين آمار، قطعاً چندين برابر شده. با جستجويي ساده در اينترنت، باز هم مي‌تونين آمار دقيق كاربران هر كشور رو در فيس‌بوك و توييتر بدست بيارين تا ببينين اونقدرهام از ماجرا پرت نيستن! [/quote]
و شما از اين كلام، به عنوان استدلالاتي كه صدر و ذيل اون به هم نمي‌خوره (به عبارت ساده‌تر، مصداق فرافكني هست) ياد فرمودين! حال اينكه بنده ابتدائاً عرض كردم كه « اگر اين پيش‌فرض رو كنار گذاشته و جستجويي ساده در اينترنت بفرمايين، به غلط بودن اين پيش‌فرض‌تون به خوبي پي خواهيد برد.». يعني جستجوي در اينترنت رو به عهده‌ي خود شما گذاشتم. بعد هم مشتي نمونه‌ي خروار ارائه كردم كه فقط سرعت اينترنت بود. پس از اون، يه لينك ساده درخصوص كاربران خرداد سال گذشته‌ي مصر و تونس در سايت فيس‌بوك براتون قرار دادم (كه نمي‌دونستم از نظر شما، به بحث ارتباطي نداره! چون فكر كردم فرمودين اصلاً چقدر از اين رسانه‌ها استفاده مي‌كنن).
ولي ظاهراً شما يا در پي جستجو نبودين و يا اصلاً توجهي به عرض بنده نبودين. لذا براي اينكه حداقل از اتهام شما برهم، چند آمار ديگه تقديم‌تون خواهم كرد :

اين، آمار قديمي (براي سال گذشته) از استفاده كنندگان از اينترنت در قاره‌ي آفريقا هست :

http://www.internetworldstats.com/stats1.htm

به راحتي مي‌تونين كشور مورد نظرتون رو درش پيدا بفرمايين. ولي محض راحتي، مصر بيش از 17 ميليون (جمعيت 80 ميليون)، تونس 3.6 ميليون (جمعيت 10.5 ميليون) و ليبي 350 هزار نفر (جمعيت 6.5 ميليون) كاربر اينترنتي در تابستان سال 2010 داشته.
اگر هم دوست دارين آمار اعضاء فيس‌بوك در قاره‌ي آفريقا رو در همون برهه از زمان بدونين، باز هم لينكش رو در اختيارتون مي‌ذارم :

http://www.internetworldstats.com/africa.htm

اين آمار، به صورت خلاصه براي هر كشور، تمامي اطلاعات مدنظرتون رو خواهد داد و خيلي كارتون رو راحت خواهد كرد.

اين، دم‌دستي‌ترين آماري بود كه با اولين جستجو در اينترنت و انتخاب اولين گزينه بهش رسيدم. قطعاً اگه وقت مي‌ذاشتم، آمار بسيار دقيق‌تري هم مي‌شد گير بيارم. ولي فكر كنم براي اين بحث، همين هم كفايت مي‌كنه.

حالا باز هم مي‌فرمايين عرايض بنده، صدر و ذيلش به هم نمي‌خوره و مصداق «من مي‌گم شعبون، تو مي‌گي رمضون» هست؟!!
اين حق رو دارم كه به اين خاطر، از شما دلگير باشم و حلالتون نكنم و بذارم روز جزا، سر پل صراط ازتون اخاذي كنم؟!
بگذريم.

فرمودين :
[quote] یا انحراف انقلاب را به عدم امکان ایجاد حرکت مردمی بدون رهبر مشخص و شاخص مثل امام خمینی [/quote]
بنده يادم نمياد همچين حرفي زده باشم.
اساساً اين دو مقوله كاملاً مجزاست.
شما فرمودين كه مي‌شه جنبشي به پيروزي برسه و بعداً رهبر براش پيدا بشه و بنده هم عرض كردم كه خير! اين امر امكان‌پذير نيست؛ چرا كه تشتت آراء منجر به عدم تمركز بر روي يك موضوع واحد و در نتيجه گسست تجمع خواهد گرديد.
بعلت جلوگيري از اطاله‌ي كلام، شما رو ارجاع مي‌دم به پست بالا.

[quote] ا در مواردی الفاظ مستمسلک استدلال قرار داده اید مثل ماجرای فرضیه و نظریه یا مورد فرق نقد و انتقاد و نهایتا ارجاع دادن من به پست های گذشته. [/quote]
در اين خصوص، عرايضم رو رسوندم.

فرمايش شما اين بود :
[quote] الی ای حال، این ها که همه نوشتم بر رد نظر شما کفایت نمی کند. من هم قصدم رد نظریه ی شما نیست (هر چند که تا وقتی که قسمت راه کار و برنامه ی خروج از بحران را ندید کامل نیست). اصلا خیال شما را راحت کنم من قایل به یک نظریه ی ثابت نبوده و نیستم. اطلاعات در دسترس ما کفایت نمی کند که یکی از نظریه ها به طور کامل تایید و دیگری را رد کند. تنها کمکی که به ما می کند این است که نظریه های معارض را کمی سبک و سنگین کنیم. هیمن الان چندین نظریه در ذهن من مدام پایین و بالا می رن. به نظرم قایلین به هیچ کدومشون هم ساده لوح و ساده اندیش نیستند. دلایلی خوبی برای رد یا تایید هر کدومشون وجود داره. حقیقتا اصرار شما بر یک نظریه من را متعجب می کند و به نظرم کمی از آدمی با سطح معلومات و مطالعه و قدرت تحلیلتان به دور است. همین هم باعث شد که به زعم خودم کمی به چالش بکشمتان تا شاید کمی از این جزم اندیشیتان کاهیده شود. نظریه شما یکی از مواردی است که با آن همراه نیستم ولی ردش نیز نمی کنم. و هم چنین نظریه ی آقا میثم. حتی این که شروع این حوادث بر اساس یک اتفاق و تصادف بوده که بعد مدیریت شده هم نظریه ی قابل تاملی است. بسیاری از وقایع مهم تاریخ از یک حادثه ایجاد شده اند. [/quote]

عرض بنده هم اين بود :

[quote]دوست گرامي.
ما چيزي به نام نظريات گوناگون نداريم. يك نظريه درست و مابقي غلط هستن. راه‌حل‌ها مي‌تونه متفاوت باشه، ولي نظريات خير! البته اين، بيشتر برمي‌گرده به كاربرد غلط ما از واژه‌ي نظريه. مواردي كه شما مي‌فرمايين فرضيه‌هاي مختلف هست. ولي تمامي اين فرضيه‌ها نهايت امر بايد به يك نتيجه يا نظريه منتج بشه.
ما مثلاً مي‌خوايم بريم قله‌ي توچال. يكي ممكنه بگه من مي‌خوام از كولكچال برم. يكي ديگه از دربند. يكي ديگه از دركه. يكي ديگه از تله‌كابين توچال. ولي هدف، مشخصه و راه‌ها متفاوت. نمي‌شه گفت من براي رسيدن به توچال، از كوه‌هاي بي‌بي‌شهربانو مي‌رم. يا از كوه دماوند! يا از اورست!!
وقتي غرب طرحي رو مي‌ريزه، طرح سيال كه نيست دائماً بخواد عوضش كنه. ممكنه شيوه‌هاي اجراي طرحش رو تغيير بده. ولي نهايتاً به يه مقصد قراره برسه. در يه كشور، با انقلاب نرمي ساده، در يكي با كودتا، در يكي با انقلاب سخت، در يكي با حضور نظامي و ...! ولي نهايت امر اينه كه مي‌خواد طرحش رو در منطقه اجرا كنه. پس نمي‌شه در اين زمينه، قائل به نظريات گوناگون باشيم! نمي‌شه هم بگيم بله! اين حركت اسلاميه و هم معتقد باشيم كه اسلامي نيست و ناسيوناليستيه و هم معتقد به اين باشيم كه طرح غربي و انقلاب نرمه. يكي از اين نظرات لزوماً درست و مابقي غلط هستن و گذشت زمان ثابت خواهد كرد كه ماهيت حقيقي اين جنبش‌ها چي بوده و هست. [/quote]
پس فكر كنم شما، درست عرض بنده رو مطالعه نفرمودين. چرا كه در اينجا، صرفاً با كلمات بازي نكردم. بلكه عرض كردم كه وقتي ما درخصوص يك نظريه صحبت مي‌كنيم، امكان نداره كه در همون مورد، قائل به نظريات ديگر هم باشيم. اين قابليت در فرضيه امكان‌پذيره. بين فرضيه و نظريه هم بسيار تفاوت هست و ما در اينجا داريم روي نظريات بحث مي‌كنيم؛ نه فرضيات.
يك نظريه، خودجوش، مردمي و اسلامي بودن اين انقلاب‌هاست و نظريه‌ي ديگر، دست‌ساز، غربي‌ساز و مخملين بودن اين انقلاب‌هاست. قطعاً يكي از اين دو نظريه، درست و ديگري غلط خواهد بود. عرض بنده اين هست كه نمي‌شه قائل به هر دو نظريه بود؛ يعني گفت هم اين هست و هم اون. مي‌شه بينشون شك داشت و نشه از بين‌شون يكي رو انتخاب كرد و اتفاقاً منطقيه. ولي اين، باز هم تثنيه‌ يا چندگانگي نظريات رو اثبات نمي‌كنه؛ بلكه عرض بنده رو به اثبات مي‌رسونه كه در نظريه، ما تعدد رو نداريم و اين، ويژگي فرضيه است.
حال اگر اين عرايض رو اونقدر بي‌ارزش و تهي از مفهوم مي‌پندارين كه صرفاً از اون به عنوان بازي با لغات ياد مي‌فرمايين، مسئله‌اي است جدا.

فرمودين :
[quote]علوم ریاضی با آن دقتش از عدم قطعیت نجات پیدا نکردند چه برسد به تیوری و نظریات علوم انسانی با آن همه عوامل دخیل که غیر قابل شناسایی و بررسی اند. این را بگذارید کنار اطلاعات محدود من و شما، تا ببینیم که نظریه هایی که ارایه می دهیم چقدر دقیق می تواند باشد. این قطعیت شما چیز جالبیست که من در بزرگترین تحلیل گرهای علوم انسانی هم تقریبا ندیدم. وقتی شما دیتای کافی ندارید که یک نظریه ی معارض را رد کنید فقط می توانید سکوت کنید، حتی اگر خودتان یک نظریه ی معارض خوب داشته باشید با دلایل مناسب. حتی در فیزیک هم این قضیه صادق است مثل معارضه ی نظریه ی استرینگ تیوری و پارتیکال تیوری. آن جا بحث فرمول و ریاضی است با عوامل شناخته شده، این جا در بحث علوم سیاسی هزاران عامل انسانی و غیر انسانی که هر کدام از اراده ی مستقل برخوردارند و تصمیم هر کدام می تواند تغییر اساسی در یک جریان ایجاد کند. حقیقت واحد است ولی شما ابزار لازم را نخواهید داشت که صد در صد یکی را انتخاب کنید. [/quote]
فرمايش شما كاملاً صحيحه.
ولي ما درخصوص فكت‌ها كه نمي‌تونيم با «هزاران عوامل انساني و غيرانساني» سر و كار داشته باشيم! مي‌تونيم؟
اينكه نقشه چيست، يك بحث هست و اينكه چه مي‌شود، بحثي ديگر. مثلاً در جنگ، شما قصد فتح تپه رو دارين! اين مي‌شه فكت شما. ولي ممكنه هر اتفاقي بيافته! اصلاً‌ ممكنه نه تنها تپه رو فتح نكنين، بلكه وسط راه مسير رو عوض كنين! ولي اينكه در حال حاضر، هدف شما فتح تپه هست، حقيقتاً نياز به چيدن كواكب و رمالي و محاسبات پيچيده‌ي رياضي و بافتن فرضيات گوناگون هست؟ خير! هدف يكي است و ابزار متفاوت. در اجرا هست كه ممكنه به قول شما، عوامل مختلف تأثيرگذار باشن.
به همين خاطر هست كه حس مي‌كنم عرايض بنده رو درست مطالعه نفرمودين! چون در جاي جاي عرايضم، تفاوت اين دو موضوع رو بارها و بارها توضيح دادم و تكرار اون از طرف شما، حقير رو منتج به نتيجه‌ي ديگري جز اينكه شما به دقت مطلب حقير رو مطالعه نفرمودين، نخواهد نمود.

[quote]فکر می کنم مهمترین اختلاف من و شما با هم این است که امثال من راجع به آینده صحبت می کنند و سعی دارند گذشته را در خدمت آینده بیاورند ولی شما در مرحله ی تحلیل گذشته متوقف ماندید. و یا به هر دلیلی از بیان تحلیل آینده نگرانه پرهیز می کنید. واقعا این که چه شد که واقعه حادث شد به آن اندازه که چه باید بکنیم برای من ارزش ندارد. من فکر می کنم در شرایط فعلی بهترین کاری که می توانیم بکنیم چیست و شما از پیش زمین را وانهاده اید. [/quote]
آخر بزرگوار!
وقتي من و شما هنوز داريم روي حال و وقايع اتفاقيه بحث مي‌كنيم، چه گذري مي‌تونيم به آينده داشته باشيم كه شما بي‌انصافانه، بنده رو متهم به «وانهادن زمين»، «توقف در گذشته» و پرهيز از بيان تحليل آينده‌نگرانه» مي‌فرمايين.
ما كه قرار نيست براي خودمون سخنراني داشته باشيم! قراره؟
وقتي ما هنوز روي اصل هدف بحث داريم و هر نظريه، خود نتايجي رو به دنبال داره، چطور مي‌تونيم بدون در نظر گرفتن اين امر به بحث درخصوص آينده‌اي بپردازيم كه قطعاً نظريات و فرضياتي رو به دنبال داره كه پايه و اساسش، باور ما از وقايع فعلي است؟!
آيا اومديم يكي از دو نظريه رو بپذيريم و براساس اون، آينده رو ترسيم كنيم؟
بگذريم.

فرمودين :
[quote]مهندسی افکار عمومی چه داخلی و چه خارجی، تا جایی که عقل حقیر قد می دهد از اهم واجبات است. اعتماد به شعور و فهم مردم وقتی قابل انجام است که شما بتوانید تمامی اطلاعات ریز و درشت محرمانه را در اختیارشان بگذارید و مطمین باشید که همه آن را خواهند خواند. بگذریم از این که بر خلاف نظر شما، همه ی مردم به قدر شما و خیلی های دیگر توان تجزیه و تحلیل مطالب را نخواهند داشت. حرف شما مثل این می ماند که در یک حمله ی میکروبی به یک شهر بگوییم، بدن مردم ما خودش سیستم ایمنی دارد نیاز نداریم از واکسن استفاده کنیم! ویا در یک میدان رزم، فرمانده بگوید همه خودشان می فهمند لازم نیست من بگویم از کجا پیش روی کنند و از کجا برگردند. لازم نیست رجز بخوانیم همه روحیه دارند و احتیاجی به روحیه دادن نیست و...
انتقادات موردی و مصداقی شما ربط چندانی به بحث ما ندارد اگر قرار به بیان چنین اشتباهاتی باشد همه ی ما می توانیم چند صفحه برایتان لیست کنیم. این که صدا و سیمای ما اشکالات عمده دارد نیاز به بیان ندارد ولی در مورد خاصِ فعلی من جواب روشنی از سوالم در مورد آن که چه باید بکنیم از صحبت های شما نگرفتم. هنوز نمی دانم چه چیزی را تلویزیون بگوید شما رضایت حاصل می کنید. نقص های دیگر به جای خود. [/quote]
ببينيد برادر من! ما يك مهندسي افكار عمومي داريم، يه هدايت و يه تحميق! بين اين سه، خيلي فرق هست (بهتره واردش نشم كه باز متهم به بازي با لغات نشم). وقتي ما براي درك و شعور مردم ذره‌اي اهميت قائل نباشيم و فكر كنيم كه مردم نمي‌فهمن يا دچار مشكلات عديده‌ي روحي و رواني مي‌شن كه مثلاً بفهمن بنغازي سقوط نكرده و هنوز درش درگيري هست، ديگه فكر نكنم اسمش رو بشه گذاشت «مهندسي افكار عمومي»!!
اين كار، مثل اين هست كه مردم رو كه الان پسر رشيدي شده و مراقبت خيلي زيادي لازم نداره رو به سان طفل ني‌سواري ببينيم كه حتي جلوي پاش رو هم نمي‌بينه و بايد خودمون دستش رو بگيريم و چاله به چاله و جوي به جوي حركتش بديم؛ اونهم تازه روي پاهاي خودمون!

حالا اگه يه نفر مثل شما پيدا شه كه در دفاع از اينطور حركت دادن پسر رشيد (كه با وي مثل يك طفل رفتار مي‌شه) بگه «پس چكار كنيم؟‌ اصلاً بچه رو حمايت نكنيم چون مثلاً پا داره؟»، چه پاسخي مي‌شه داد؟ كي گفت كه جامعه رو در برابر گرگ‌هاي رسانه‌اي رها كنيم! ولي مگه همه‌ي دنيا دارن اينطور جريان سازي مي‌كنن كه شما ازش دفاع مي‌فرمايين؟ حتي رسانه‌هاي غربي هم براي تحميق مردم خودشون از اين روش استفاده نمي‌كنن كه ما داريم به قول شما براي مهندسي افكار عمومي ازش بهره مي‌بريم!
بهتره كمي واقع‌بين باشيم.

اگر بنده، نقدي رو به صدا و سيما وارد كردم، در پاسخ به فرمايش خود شما بود :
[quote]برای من عجیب است که شما انتقادات به این تندی را رد می کنید! این که صدا و سیما چه می کند دو رو دارد. یک رویکرد مصداقی و یک رویکرد سیاست گذاری! آن طور که من متوجه شدم شما در قضایای اخیر به هر دو رویکرد انتقادات تندی داشتید. در موارد مصداقی که فلان جا دروغ گفتند یا راست گفتند من قضاوتی نمی کنم. هرجا دروغ گفته شده کار بدی است. اما تاکید هم می کنم که لزوما هر راستی را نباید گفت. این که چه راستی را باید گفت و چه راستی را نباید گفت می شود سیاست گذاری. این که غربی ها گروه های لاییک و لیبرال را بولد و بزرگ کنند و ما گروه های اسلامی را، می شود سیاست های رسانه ای مختلف ما. هیچ ایرادی هم ندارد. فراموش نکنید که پشتوانه ی سیاست های خارجی ما افکار عمومی داخلیمان است. حالا اگر شما نقدی دارید و این کار را بد می دانید، سلمنا. روش صحیح چیست؟ بگویید که ارزیابی کنیم. کلی گویی هم نکنید، نگویید باید راست گفت. نه دقیقا بگویید چه چیزی را باید مثلا در جریان مصر می گفتند. چه چیزی را نباید می گفتند. بعد قضاوت می کنیم، چه بسا شما یک نکته ای در ذهن دارید که به ذهن بقیه نرسیده. شاید مسوولین دیدند هدایت شدند. [/quote]
والا بنده عقده‌ي سخنراني و يا انتقاد ندارم كه هر تريبوني رو مستمسك قرار داده و به انتقاد از در و ديوار بپردازم!
فكر كنم باز هم بِي‌انصافي فرمودين و موضوع رو طور ديگري جلوه دادين.
عرض بنده ساده‌اس. در وهله‌ي اول، سياست نخ‌نماي صدا و سيما رو در عرايضم به اثبات رسوندم و در وهله‌ي دوم، حداقل استفاده از سياست ماكياولي، ولي محترمانه‌تر رسانه‌هاي غربي و حداكثر، ارزش قائل شدن براي فهم و شعور ملت و صادقانه برخورد كردن با ايشان (با همراهي كمي مهندسي افكار عمومي جهت جلوگيري از دردسرهاي احتمالي) رو بيان كردم.
حال اگه از نظر شما، تمامي اين سخنان، وجود خارجي نداشتن و در كلام حقير، تنها اتهام‌زني و انتقاد به چشم مي‌خوره، پس نمي‌تونم حرف جديدي رو بزنم.
باز هم بگذريم.

در نهايت فرمودين :
[quote]این بحث به جایی نمی رسد تا وقتی که شما پیش داورانه مطالب دیگران را بخوانید. به جایی نمی رسد تا وقتی که نوشته های من به رشدی برسد که راه پیش داوری را ببندد. و تا وقتی که بی اعتمادی بین ما از بین برود. این مورد هم اتفاق نمی افتد مگر آن که رو در رو یک بار موتور همدیگر را پایین بیاوریم و دوباره سوار کنیم. آن جا حرف به حرف و نطقه به نقطه می شود به تفاهم رسید و بعد به خط بعد رفت.

فکر می کنم به قدر کافی نظرات ما دو نفر مشخص شد من دیگر روده را دراز تر نمی کنم. از حوصله ی شما هم تشکر می کنم.
و آخرین جمله: گذشت زمان شاید به حقیقت مورد نظر شما کمک کند لیکن 30 سال دیگر که اسناد محرمانه ی انگلستان و آمریکا انتشار یافت. آن وقت می توان دقیقا گفت چه شد که این حرکت درست شد. چه کسانی با هم رقابت کردند. چه شد که یکی یا گروهی پیروز شدند و چه پیش بینی هایی از سوی طرفین انجام شده بود و چه اهدافی را دنبال می کردند. [/quote]
فرمايش شما كاملاً صحيحه.
هرچند كه برداشت من از بحث، چيزي جداي از جنگ و جدل و ابزاري براي حل سوء تفاهمات و رسيدن به تفاهمات و اشتراكات هست. لكن همواره به بحث ريز به ريز و جزء به جزء اعتقاد داشته و دارم. چرا كه از نظرم، هرگونه تعبير دوگانه از مفاهيم، سرآغازي هست براي انحراف و ايجاد شكاف در بحث. به همين دليل همواره بر مصداقي صحبت و بحث نمودن، تأكيد داشته و دارم.

لكن قبلاً هم عرض كردم. علاقه ندارم كه عرايضم، شبيه به القاء نظراتم به ديگران باشه. به همين دليل هم اگر اين عرايض از نگاه شما، تلاش براي القاء نظرات و به كرسي نشوندن اون به نظر رسيد مجدداً از شما عذرخواهي مي‌كنم.

من هم خدمت شما ارادت ويژه‌اي دارم و از هم‌صحبتي با شما بسيار لذت مي‌برم؛ حتي اگه منجر به جنگ جهاني واژگان بشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.