Mehrdad-h

شكاري هاي معروف جنگ جهاني دوم در يك نگاه

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

الان مقالات یك خلبان آلمانی را براتون پست می كنم كه در زمان جنگ جهانی دوم تقریبا با تمام هواپیماهای آن موقع پرواز كرده بود چه خودی و یا دشمن كه به غنیمت گرفته باشند... وی در مقاله ای به طور خلاصه خصوصیات بارز هر نوع و معایب آن را نوشته كه من قرار می دهم...
مقالات ترجمه خودمه.

1- فوك ولف اف . و . 190 ( هواپیمای اصلی خود خلبان )

بسیار قوی است... موتور ساخت بی ام و اش با هوا خنك می شود و همین باعث می شود در حالی كه موتورش تیرباران شده باز همچون قلبی بتپد و كار كند. 4 توپ 30 م م روی بالهایش تنها به 1 ثانیه شلیك نیاز دارد تا دم یا بال هر هواپیمایی را بكند. 2 تیربار 13 م م روی موتورش بسیار دقیق شلیك می كند و می توان از 200 متری با آن خلبان دشمن را در كابین تیرباران كرد. در كل بسیار قوی است اما سوختش را به نسبت سایر هواپیماها زودتر مصرف می كند. فضای داخل بالش به ذخیره كردن فشنگ های 30 م م مصرف شده و از اینرو سوخت كمتری را در خود جا می دهد. جمع و جور است اما خیلی زود در مانورها استال می كند كه تیز پیچیدنش این عیب را می پوشاند. اگر با پمپ آب متانول در مواقع اضطراری دورش را زیاد كنی زود داغ می كند. مشكل اصلی اش سرماست... در هوای سرد یا ارتفاع بالا گاهی پت پت می كند و چند باری هم خاموش كرده است...در كل عالی است...

عكس :

تصویر

مسراشمیت ام ای 109 جی

شكاری قدرتمندی است... موتور 12 سیلندر وی شكل معكوس آن بسیار قوی است اما چون با آب خنك می شود بعد از صدمه دیدن سریع داغ میكند و از كار می افتد... بال های آن نازك است و همین باعث میشود تیزتر بپیچد و سرعت نهایی بالاتری را بگیرد اما از طرفی نیروی برآی كمتری می دهد و سوخت كمتری را در خود ذخیره می كند... اگر قبل از پرواز كمی رادر ( پدال پایی برای كنترل روی زمین ) را به سمت راست ندهید قطعا بال راست هوواپیما به زمین میمالد و هواپیما ملق میزند... چرخ هایش به هم نزدیك اند و باعث می شود در حین فرود مخصوصا خلبانان تازه كار هوا پیما ملق بزند و آسیب ببیند و حتی گاهی بال كنده شود و یا منفجر شود. اما جدا از معایبش روی زمین در آسمان همچون شاهینی تیز پرواز است... از خصوصیات این هواپیما كه آن را معروف كرده به اصطلاح سگ جونی اش است... یك بار یك مسراشمیت 109 در جلوی من فرود آمد... نمیدانستم بخندم یا از تعجب دهنم را واز كنم !!! دو تا موستانگ به جانش افتاده بودند ولی توانسته بود فرار كند... تقریبا چیزی از بال عمودی اش جز اسكلت آن یعنی 2 تا چوب عمودی باقی نمانده بود. تمام سطح بدنه اش سوراخ سوراخ شده بود... در بعضی نقاط پوشش ورقه فلزی كنده شده بود و داخل هواپیما پیدا بود... نوك بال راستش كه اصلا رفته بود.. انگار یك موش گنده آن را جویده باشد... فلپ بال راستش به كل كنده شده بود... پوشش موتور كنده شده بود و موتور هواپیما با تمام بند و بساطش كه با 2 میله به شاسی متصل بود و سر آن ملخی میچرخید پیدا بود و از آن دود سیاهی بر میخواست سمت راست كابین كه شكافته بود طوری كه خلبان اگر میخواست می توانست از آن شكاف پیاده شود !!!... اما با اینحال فرود آمده بود و باعث تعجب همه شده بود...

عكس :

تصویر


اسپیت فایر

زیاد با آن پرواز نكردم... اما 3 نكته در مورد آن كاملا مشهود بود...

1- كاملا تیز و مانورپذیر اما آهسته تر پرواز می كرد

2- تیربار آن بسیار ضعیف بود ( كالیبر 308 هزارم اینچ ) اما 8 عدد از آن را داشت ...تركیبی كه در فاصله نزدیك در 1 ثانیه تمام هواپیمای دشمن را آبكش می كرد و خلبان را می كشت....

3- هنگامی كه دسته را جلو می دادم و فشار جی منفی وارد میشد سوخت از كاربراتور كه روی موتور بود به موتور نمی رسید و موتور از كار می افتاد كه بزرگترین و به عبارتی وحشتناك ترین عیب آن بود !!! در یك درگیری با یك اسپیت فایر هنگامی كه پشتش بودم در آسمان چرخید و به طور معكوس بالا رفت اما ناگهان موتورش در آن وضعیت و ارتفاع پایین خاموش شد و سقوط كرد !!!

عكس :

تصویر


نورث امریكن پی 51 دی ( موستانگ )

بهترین خاطره ام پرواز با یك موستانگ آمریكایی بود كه یكی از جاسوسان اس اس از لندن دزدیده بود و به برمن آورده بود. 6 تیربار كالیبر 50 صدم اینچ آن در كوتاهترین زمان هواپیمای دشمن را ساقط می كرد. موتور آن بسیار قوی بود و با آب خنك میشد. بسیار تیز بود ولی از معایب آن این بود كه در مانور هایی كه 90 درجه به چپ یا راست می چرخیدم و هواپیما را به اصطلاح عمودی میكردم بسیار بی ثبات بود و استال های وحشتناكی می كرد و یك بار هم نزدیك بود جانم را بر سر این هواپیما بدهم... در ارتفاع بالا هم به پت پت می افتاد و كلن در معرض هوای غبار آلود گاهی خاموش می كرد كه ما میگفتیم : نفس كم می آورد...

عكس :

تصویر

هاوكر هاریكن

هواپیمای هاریكن در یك كلام یك عضله به تمام معنا و قوی اما بسیار بی ثبات بود...از ویژگی های خوب آن این بود كه بال و بدنه اش یك تكه بود...( هنگامی كه اولین هاریكن دزدیده شده را به پایگاه اس اس برمن آوردند وقتی شنیدم مهندسین هواپیمایی فوك ولف 2 ساعت تمام دنبال پیچ یا پین جدا سازی بال گشتند تا بالاخره فهمیدند بال با بدنه یك تكه است نزدیك بود از خنده سكته كنم !!! ) این مسئله تولید هواپیما را با مشكل سرعت تولید مواجه می كرد اما باعث می شد محكم تر باشد و تعمیر آن نیز ساده تر باشد... 8 تیربار ضعیف اما بسیار سریع آن همانند اسپیت فایر است و نمی دانم چرا این انگلیسی ها دوست دارند تیربار هواپیماشان ضعیف باشد. اما خوب باعث شده بود كه در فضای بال هایش هم تیر ذخیره كند هم سوخت! در پرواز هواپیمایی با مانور قابل قبول اما بسیار قوی بود...و قدرت را میشد از صدای موتور آن حس كرد. در حالتی كه موتورش كاملا آرام بدون گاز دادن من كار می كرد فقط كافی بود اهرم پروپ را بكشم پایین و تروتل را بدمم بالا تا در 1 ثانیه فریادی بكشد و من را در صندلی نه چندان راحت این هواپیما فرو ببرد. بزرگترین عیب آن این بود كه به دلیل سنگین تر بودن موتورش اگر بعد از فرود ترمز می كردی ملق میزد و باید صبر میكردی تا خودش روی باند سرعت كم كند. من خودم اینجوری یكی از چندین هاریكن دزدیده شده را داغون كردم و 2 روز دادگاه نظامی بودم كه به دلیل نداشتن شناخت روی هواپیمای بیگانه تبرئه شدم.


عكس :

تصویر


ایلیوشین آی ال 10

من هرگز نتوانستم با آن پرواز كنم اما از سایر خلبانانی كه با آن پرواز كردند شنیدم كه در پرواز و مشخصات پروازی و قدرت و مانور هیچ تفاوتی با مسراشمیت ام ای 109 ای ندارد. اما تفاوت كلی مكانیكی آن نگذاشت كه فكر كنیم این یك كپی از مسراشمیت های ماست. خاطره خوشی هم از آن ندارم. در آسمان خاركف برای اولین بار با این هواپیما ملاقات كردم. موتور هواپیمای من از سرما ریپ میزد و كلن ضعیف تر كار می كرد اما هنگامی كه یك ایلیوشین 10 تیر زنان از كنارم گذشت نه تنها موتورش خوب كار می كرد بلكه از صدایش كه گویا جیغ می كشد می شد حدش زد چه قدرتی دارد. دوستانم گفته اند بزرگترین عیب آن این است كه وقتی باكش نصف می شود بی ثبات می شود چون به دلیل سیستم گرمایشی و موتور 14 سیلندرش جلویش سنگین می ماند اما باك های عقبی اش خالی و سبك می شد. در حین پرواز هم در هوای سرد روسیه همیشه ردی از دود سیاه از خود بر جا می گذاشت كه به آن سماور پرنده می گفتیم.


عكس :


تصویر


زیرو ( صفر ) ژاپنی


طبق درخواست مدیران شركت فوك ولف ژاپنی ها 40 فروند هواپیمای صفر خود را با 40 تا از اف و 190 های ما عوض كردند تا بیشتر بتوان با آن ها آشنا شد. تمام 40 اف و 190 ما به ژاپن رسید اما 40 فروند صفری كه برای ما فرستاده شده بود با غرق شدن یكی از كشتی ها 12 فروند آن به زیر آب رفت. صفر هواپیمایی بسیار تیز و به عبارتی بیش از حد تیز بود... به گونه ای كه با كشیدن دسته به عقب تا ته هواپیما بیش از حدی كه با كمك بال بتواند روی هوا بماند تغییر زاویه دماغه میداد و باعث استال می شد اما خوبی اش این بود كه می شد با حداكثر توان یك جنگنده مانور داد. تیربار ها و توپ آن بسیار قدرت مند بود اما گهگاهی گیر می كرد كه با فشار دادن یك دكمه و بیرون انداختن فشنگ گیر كرده دوباره فعال می شد. به جرات بگم از تمام هواپیماهای ما یك سر و گردن بالاتر بود اما تا دلتان بخواهد ساختاری ضعیف داشت... بدنه ای چوبی كه با یك ورق فولاد نازك پوشیده می شد و روی آن را به چوپ پرچ می كردند. باعث تولید ارزان و انبوه می شد اما زودتر در برابر تیربار ها از هم میپاشید. داخل آن بسیار راحت بود و صندلی آن كمی بیش از حد زاویه داشت و می شد داخل آن چرت زد !!! در كل عالی بود و بعد از نقاشی و تغییر رنگ به عنوان اسكادران 23 ما برای دفاع از حریم هوایی برمن و شمال آلمان به مسراشمیت ها پیوستند
( نكته مترجم : هواپیماهای صفر ژاپنی ستون اصلی حمله معروف ژاپن به لنگرگاه پیرل بودند كه طلفات جانی و مالی شدیدی را بر آمریكا وارد كرد و علنا نیروی دریایی آمریكا را در سنگاپور فلج كرد.)


عكس :


تصویر تصویر


بی 5 ان 1 ( كیت )

این هواپیمای اژدر افكن ژاپنی را دقیقا نمیدانم چگونه به دستمان رسید اما از برلین 5 فروند را برای تحقیق به مركز فوك ولف فرستادند. هواپیمای كیت اصلا به عنوان یك شكاری هوا به هوا نمی توانست خوب عمل كند. قدرت پایینی داشت و خوب مانور نمی داد اما تیربارچی دوم آن كه پشت به خلبان رو به عقب تیر بار به دست می گرفت میتوانست برای آن هایی كه به تعقیب كیت می پرداختند یك كابوس باشد. در آلمان آن ها را به بمب مجهز كردند و چندین بار در بمباران جنوب انگلیس ایفای نقش كرد. در حالی كه خود از پس دفاع در برابر شكاری های دشمن بر می آمد. اما اخبار ها از ژاپن حاكی از آن است كه این هواپیما در دسته های 50 تایی هر كدام با حمل 1 اژدر به دسته ناوهای متفقین هجوم می برند و تقریبا در هر حمله چندین ناو را غرق می كنند و تا زمانی كه با شكاری ها روبرو نشده اند تقریبا بدون تلفات باز می گردند. از خصوصیات ویژه آن توانایی پرواز آن برای 8 ساعت تمام با یك باك پر بود.

عكس :

تصویر
تصویر


مسكویتو

این هواپیما به دلیل Das flug قدرت مانور پایینش و تیربار های بسیار قدرت مندش تنها برای شكار بمب افكن ها فرستاده می شد و البته برای پشتیبانی نیروهای پیاده و زرهی زیرا به دلیل 2 موتور قدرت مندش در مسافت كوتاهی بر میخاست و می توانست تعدادی بمب نیز حمل كند كه بسته به مسافت و اینكه چقدر باك آ، را بنزین می كردند از 3 تا 8 عدد متغیر بود. عیب بزرگ آن این بود كه در صورت از كار افتادن یك موتور شدیدا غیر قابل كنترل می شد اما مثلا پی 38 آمریكایی با 1 موتور هم به راحتی هدایت پذیر بود.

عكس :

تصویر


پی 38 لایتنینگ

قبل از یه دست آوردن این هواپیما بزرگ ترین نقطه ضعف آن دهان به دهان در میان ما نقل شد. كافی بود به بین 2 دم این هواپیما شلیك می كردی تا علنا قابلیت كنترل آن 100% از دست خلبان آن خارج شود... در پرواز با آن چند چیز خوب و بد وجود داشت...
1- داخل كابیت راحت نبود و صدای موتور به طرز وحشتناكی به داخل سرایت می كرد كه گفت و شنود بی سیمی را دچار مشكل می كرد.
2- در چرخش یا رل سریع بود اما در بریك كردن ( مانور شدید به چپ یا راست ) آن طور كه باید سریع نبود.
3- اولین بار كه در آن به سمت یك هدف ساختگی روی زمین شیرجه رفتم تا آن را تیرباران كنم كم مانده بود سقوط كنم... چرا ؟ چون به محض شلیك طوری صدای شلیك وارد كابین شد و گوش من را آزار داد كه نا خودآگاه برای مدتی كنترل از دستم خارج شد و قید شلیك با آن را زدم.
4- با از كار انداختن یك موتور به خوبی با موتور دیگر پرواز می كرد اما ضعیف تر.

عكس :


تصویر
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در ضمن... استفاده از اين مقاله تنها با ذكر نام نويسنده ( هاينريش شوتز ) و مترجم (‌مهرداد حسيني ) مجاز است. :?

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون. مقاله جالبي بود... اما به نظر من در مورد موستانگ حق مطلب را ادا نكرده است...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين خلبان آن چيزي را نوشته كه در عمل پرواز تجربه كرده. در ضمن موستانگ آمريكايي جداي از تيربار قوي اش و مانور بالا چيز ديگري نداشت. به طوري كه آمار هم به خوبي نشان مي دهد. در نبرد بين آمريكا و آلمان و انگليس و آلمان به طور متوسط در ازاي هر 10 هواپيماي جنگنده آلماني 16 موستانگ سقوط كرده و به ازاي هر 10 بمب افكن آلماني 12 بمب افكن متفقين. اگر هم آلمان در اواخر جنگ برتري هوايي را از دست داد فقط و فقط به خاطر اين بود كه تمام هواپيماهايش را به روسيه فرستاده بود و اصطلاحا زور خود را آنجا زده بود...مانند عمليات ماركت گاردن كه تعداد بي شماري بمب افكن متفقين بدون اسكورات حركت كردند و شكاري آلماني بسيار كم بود تا آن ها را شكار كند... آن هايي هم كه بودند به لظف نبود اسكورت قبل از اينكه شكار تيربار هاي بمب افكن ها بشوند هر كدام دست كم 7 يا 8 بمب افكن شكار كردند. در نبرد ژاپن برتري كامل صفر ها بر موستانگ ها كاملا مشهود بود. اما صفر ها يك نقطه ضعف اساسي داشتند. تنا با چند تير از هم ميپاشيدند و سقوط مي كردند. صفري كه قيمتش نصف موستانگ هم نبود به ازاي هر 10 صفري سقوط كرد توانستند 8 موستانگ شكار كنند. دوست عزيز خواهشا به تبليغات و جنگ رواني آن دوران كه الان هم هست توجه نكن... واقعيت ها و آمارها و سخن خلبانان آن زمان را بشنو... مقاله اي از يك خلبان آمريكايي دارم كه بعد از پرواز با اولين مسراشميت عاشق آن شده و از تيز پروازي و استحكام آم به وجد آمده...اگر شد قرار مي دهم. نمي دانم چرا همه جا تا نقطه ضعف هواپيماهاي آمريكايي را مي گيم همه اعتراض مي كنن! اين حقيقته و مي دانم متضاي اون چيزيه كه تو نشريات آمريمايي خوندين... بقال نمياد بگه ماست من ترشه. :?

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نه دوست عزيز ... من خودم به جد طرفدار هواپيماهاي آلماني و خلبانان آن ها هستم... اين قضيه از اويتورم هم پيداست. از آمريكايي ها هم اصلا خوشم نمياد. اما چون شنيده بودم موستانگ خيلي هواپيماي قدرتمندي بوده يا به نوعي مرز بين شكاري هاي ملخي و جت بوده است، اين مطلب به نظرم اومد. جاي Me 262 هم خالي !!! :?

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيز آنچه كه شما در مورد موستانگ شنيديد جز دروغي بيش نبوده... يك هواپيماي ملخي بود در حد ساير هواپيماها...در مواردي قويتر مانند مانور و در مواردي ضعيفتر مانند موتور و تيربار هايش. امكان ندارد در حد يك جت باشد... در ضمن... نويسنده اين مقاله يعني ستوان هاينريش شوتز در سال 1945 به نقل از دوستش كه اين مقاله را پخش كرده در حال دفاع از برلين در حالي كه برلين در آستانه فتح توسط متفقين بود در داخل ام اي 262 خود در هوا بر اثر شليك ضد هوايي هاي متفقين در هوا منفجر شد و حتي جسد او را نيز پيدا نكردند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در ضمن ... اگر به متن توجه كني و بعد به عكس متوجه ميشي... اگر موستانگ هواپيمايي بود كه نفس كم نمي آورد نيازي به آن ورودي بزرگ هوا در زير بدنه نداشت ... دقت كن !... و يا مثلا وقتي حرف از قدرت بي حد و حساب اف و 190 مي زند از روي عكس پيداست.... كافي است دقت كني و ببيني كه قسمت جلوي اف و 190 بسيار قطورتر و دهانه باز تر است كه البته دهانه واز يكي از نشانه هاي موتور خنك شونده با هوا هم هست...در واقع يكي از راه هاي تشخيص نحوه خنك شدن موتور اين هواپيماها اين است كه ببيني پشت پره هايش دهانه موتور باز است يا نه !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسيار مطلب جالبي بود واقعا ممنون. اما چند نكته جال در اين زمينه: بيشتر FW-190 مجهز به 4 تا توپ 20 ميلي متري بودند بعلاوه دو تا تيربار کاليبر 50 . دليل برتري مانور هويماهاي آلماني گذشته از طراحي عالي در نوع موتور آنها بود. هواپيماهاي آلماني از موتورهاي ديزل استفاده مي کردند که سيستم سوخت رساني آن انژکتوري است و تابع نيروي جاذبه نيست. بنابراين موتور آنها در مانورهاي عجيب غريبي که انجام مي دادند اصطلاحا کم نمي آورد ولي موتورهاي کاربراتوري انگليسي از کار مي افتادند.(اين مساله در مورد تانكهاي آلماني هم صادق است. در حالي كه موتورهاي تانكهاي آمريكايي در ابتداي جنگ دوم جهاني با موتورهاي بنزيني! حركت مي كردند استالين در نامه اي به روزولت متذكر شد كه تانكهاي آمريكايي در اختيار شوروي به دليل نوع سوخت براحتي و با كوچكترين انفجاري منهدم مي شوند ولي تانكهاي آلماني از نوعي سوخت با اكتان پايين استفاده مي كنند كه به سختي مشتعل مي شود وبراحتي آتش نمي گيرند. بعدها معلوم شد كه اين نوع سوخت از تقطير زغال سنگ بدست مي آمد) دليل تفاوت تسليحات هواپيماهاي انگليسي با آلماني تفاوت دشمنهاي آنها بود. هواپيماهاي انگليسي با آتش تيربارهاي 7.62 ميلي متري با شکاري ها و بمب افکنهاي متوسط آلماني که بدنه خيلي قوي نداشتند مي جنگيدند. در حالي که اگر با هواپيماي مجهز به اين مسلسلها به يک بمب افکن آمريکايي مثلا بي 17 معروف به دژ پرنده نزديک مي شديد اگر از فاصله دور شليک مي کرديد که اصلا در برابر زره قوي آن کارگر نبود و بايد فاصله را به حدود 50 متر مي رسانديد تا گلوله ها بر بدنه تاثير کنند. در اين حالت هم شکار 13 تيربار سنگين کاليبر 50 بمب افکن مي شديد! اين هواپيما در قسمت هاي روبرو (کابين خلبان) عقب و پهلوها و بالا و پايين مجهز به تيربار بود! اما هواپيماهاي آلماني با توپهاي پر قدرت خود از فاصله دور بال هواپيما و موتورهاي آن را هدف قرار مي دادند. در اواخر جنگ اين کار با راکتهاي هوا به هوا انجام مي شد. قوي ترين هواپيماي جنگنده جنگ جهاني از نظر بدنه هاريکن و بمب افكن روسي استورمويک بود که بسختي سرنگون مي شد ولي هواپيماي سريعي نبود. آس خلبانان جنگ جهاني دوم 65 فروند استورمويك سرنگون کرده بود جالب اين كه هواپيماي مورد استفاده اين خلبان مسراشميت me-109 بود و حدود 10 تا از آنها زير دست او نابود شدند ولي همواره سالم از دست دشمن گريخت! تا جايي كه روسها براي سرش جايزه گذاشته بودند. او بيش از 350 فروند هواپيماي روسي و غربي را سرنگون كرده بود شامل پنج فروند موستانگ. بخاطر اينكه شدت درگيري و آب ديده شدن سربازان در جبهه شرق را با جنگ در جبهه غرب مقايسه كنم فقط به يك رويداد واقعي اشاره مي كنم: دو فروند جنگنده موستانگ آمريكايي يك فروند جنگنده روسي را بجاي هواپيماي آلماني اشتباه مي گيرند و به آن حمله مي كنند كه خلبان روس هر دوي آنها را سرنگون مي كند!. تعداد لشكرهاي آلماني كه در حمله متفقين به فرانسه مي جنگيدند حدود60 لشكر بود كه در همان زمان بيش از 230 لشكر آلماني در جبهه شرق مشغول نبرد بودند! اكثر خلبانهاي ژاپني در جنگ دوم جهاني چتر نجات با خود نمي بردند و معتقد بودند دست و پاگير است! مدلهاي نهايي فوكه ولف تا 750 كيلومتر در ساعت سرعت مي گرفتند و قادر به حمل تا 1.5 تن بمب بودند. در يك فيلم واقعي كه من ديدم يك فروند فوكه ولف با شيرجه به محل تجمع تانكهاي آمريكايي و با شليك يكباره همه راكتهاي خود چندين تانك آمريكايي را منهدم كرد. بي شك بهترين و زيباترين هواپيماي جنگنده جنگ جهاني دوم فوكه ولف بوده است . با ديدن عكسهاي اين جنگنده متوجه خواهيد شد كه شيشه كابين اين هواپيما يك تكه بوده و خلبان طوري در كابين مستقر است كه نسبت به اطراف خود و نيز ناحيه عقب ديد بسيار عالي دارد. دوست عزيز جناب مهرداد: اگر درست در خاطرم مانده باشد آن ورودي هواي زير موتور در موستانگ در واقع محل نصب رادياتور آن است و علت اين است كه با قرار دادن آن در مسير جريان هواي زير بدنه ابعاد رادياتور كوچك تر شده و احتمال آسيب ديدن آن در در گيري نيز كاهش مي يافت. علت تفاوت قيافه موستانگ با فوكه ولف تفاوت در نوع موتور آنهاست. در جنگ دوم جهاني نيروي دريايي آمريكا تمايل به هواپيماهاي با موتور ستاره اي و نيروي هوايي و زميني آن تمايل به هواپيماهاي با موتور خطي داشتند. علت كوچكتر بودن قسمت جلوي موستانگ استفاده از موتور خطي در برابر موتور ستاره اي در فوكه ولف است. البته لازم به توضيح است كه موتورهاي ستاره اي معمولي بر خلاف موتور فوكه ولف آب خنك هستند. موستانگ برد زيادي داشت(اگر اشتباه نكنم بيش از 3000 كيلومتر) و يكي از بهترين جنگنده هاي زمان خود بود. در اوايل توليد آن نيروي هوايي انگليس موتور آن را كه از نوع آليسون بود با موتور قويتر مرلين انگليسي عوض كرد. مسر اشميت تا اواخر دهه 60 ميلادي با موتور رقيب انگليسي خود(اسپيت فاير) در زمان جنگ يعني مرلين! در اسپانيا توليد مي شد. در اواخر جنگ زيرو با تسليحات ضعيف خود يعني دو توپ 20 ميليمتري و 2 تيربار 7.62 ميليمتري و موتور ضعيف 1200 اسبي در برابر شكاري هاي نيروي دريايي آمريكا با موتور 2500 اسبي و بدنه قوي تسليحات پر قدرت ديگر حرفي براي گفتن نداشت(مثل هلكت و وايلدكت و p-38 لايتينگ و ... . بمب افكن بتي (ساخت ميتسوبيشي) حامل ياماتو توسط چند فروند p-38 سرنگون شد و شكاري هاي زيرو اسكورت آن هم كاري نتوانستند انجام دهند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
Mehrdad-h، سلام و خوش آمد به شما کاربر جدید و فعال سایت. :? مطلب بسیار جالبی بود و چنین مطالب مفیدی راجع جنگنده های قدیمی کمتر پیدا میشود. خسته نباشید. :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيز حرف شما درست چون من فقط ترجمه كرده ام اين مقاله را...اما نكاتي كه شما ذكر كرديد به عبارتب همان نكات داخل متن بود...مثلا هاريكن را بسيار مستحكم معرفي مي كند به دليل بال و بدنه يك تكه...اما مسراشميت هم استحكام داشت و معروف بود به سگ جوني. و توپ اف و 190 هم 4 تا 30 ميلي متري بود...من در چندين منبا خوانده ام و از 30 ميلي متري بودن آ» مطمپنم... با تشكر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام General characteristics Crew: One Length: 9.00 m (29 ft 0 in) Wingspan: 10.51 m (34 ft 5 in) Height: 3.95 m (12 ft 12 in) Wing area: 18,30 m² (196.99 ft²) Empty weight: 3,200 kg (7,060 lb) Loaded weight: 4,417 kg (9,735 lb) Max takeoff weight: 4,900 kg (10,800 lb) Powerplant: 1× BMW 801D-2 radial engine, 1,272 kW (1,730 hp); 1,471 kW (2,000 hp) with boost Performance Maximum speed: 656 km/h at 4,800 m, 685 km/h with boost, up to 750 km/h in a dive (408 mph at 15,750 ft, 428 mph with boost, 466 mph in a dive) Range: 800 km (500 miles) Service ceiling: 11,410 m (37,430 ft) Rate of climb: 13 m/s (2560 feet/min) Wing loading: 241 kg/m² (57 lb/ft²) Power/mass: 0.29 - 0.33 kW/kg (0.18 - 0.21 hp/lb) Armament 2× 13 mm MG 131 machine guns with 475 rounds/gun 4× 20 mm MG151/20E cannons with 250 rounds/gun in the wing root and 140 rounds/gun outboard. براي اطلاعات بيشتر: http://en.wikipedia.org/wiki/Focke-Wulf_Fw_190 اگر اشتباه نكنم 4 عدد توپ 30 ميلي متري سلاح جنگنده me-262 بود. روي تعداد محدودي فوكه ولف دو عدد توپ 30 ميليمتري نصب شد ولي تداوم نيافت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا مهرداد دستت درد نکنه مقاله جالبی بود اگه تونستید یک مطلبی هم در مورد بمب افکن های جنگ دوم ارسال کنید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.