fath

انقلاب چیست؟

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

جناب داش علي چرا همه چيو قاطي ميكني؟ من ميگم بهتر بود به جاي انقلاب انتقال قدرت انجام ميشد تا خلا قدرتي پيش نميومد . يعني انقلاب آخرين گرينه بايد باشه . در انقلاب ايران بايد قبول كني كه چندين گروه كومونيست هم جضور داشتن مثل چريكهاي فدايي خلق كه در نهايت انقلاب به دست اونها نيفتاد.( عمليات سياهكل نمونه اي از تلاش كومونيستها براي تبديل ايران به يك كشوذ كومونيستي بود) در مورد روسيه هم بايد بگم كه با شما موافقم. كومونيسم و انقلاب 1917 رورو نابود كرد. در مورد ايران من هزار بار ديگه حرفم رو تكرار ميكنم . انقلاب خوب نيست بلكه انتقال قدرت خوبه مثل مصر . چون نبود قدرت براي يه مدت در يك كشور خطرناكه. اگه متوجه نشدين ببيشتر توضيح بدم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue][quote]جناب داش علي چرا همه چيو قاطي ميكني؟ من ميگم بهتر بود به جاي انقلاب انتقال قدرت انجام ميشد تا خلا قدرتي پيش نميومد . يعني انقلاب آخرين گرينه بايد باشه . در انقلاب ايران بايد قبول كني كه چندين گروه كومونيست هم جضور داشتن مثل چريكهاي فدايي خلق كه در نهايت انقلاب به دست اونها نيفتاد.( عمليات سياهكل نمونه اي از تلاش كومونيستها براي تبديل ايران به يك كشوذ كومونيستي بود) در مورد روسيه هم بايد بگم كه با شما موافقم. كومونيسم و انقلاب 1917 رورو نابود كرد. در مورد ايران من هزار بار ديگه حرفم رو تكرار ميكنم . انقلاب خوب نيست بلكه انتقال قدرت خوبه مثل مصر . چون نبود قدرت براي يه مدت در يك كشور خطرناكه. اگه متوجه نشدين ببيشتر توضيح بدم[/quote]



من متوجه نمی شم ، من جواب کاربر با نام mig-1 را دادم ، در حالی که شما اون پست رو متعلق

به خودت می دونی و داری جواب منو می دی . :mrgreen: نکنه شما دو تا اکانت ایجاد کردی دوست عزیز ؟؟ icon_cheesygrin

در نظر داشته باش که طبق قوانین سایت فعالیت هر کاربر تنها می بایست با یک اکانت صورت بگیرد .


-----------------------------------------------------------------------------------


اما پاسخ صحبت های شما .


[quote]
من ميگم بهتر بود به جاي انقلاب انتقال قدرت انجام ميشد تا خلا قدرتي پيش نميومد[/quote]

فرمایش شما متین ، اما آیا به نظر شما با در نظر گرفتن شرایط سالهای 56 و 57 آیا رژیم پهلوی

حاضر بود که حکومت را به انقلابیون واگذار کند ؟؟ محمد رضا حتی پس از فرار خود از ایران نیز

بختیار را به جای خود در ایران قرار داد و حاضر نشد قدرت را در ایران از دست بدهد .


[quote]
يعني انقلاب آخرين گرينه بايد باشه[/quote]


انقلاب اسلامی ایران نیز دقیقا همین طور بود . قصد امام راحل ما از ابتدا این نبود که در ایران انقلاب

صورت بگیرد . بلکه در ابتدا با نصیحت های دلسوزانه خود به محمد رضا از او خواستند که به قوانین کشور

و هنجارهای دینی مردم احترام بگذارد . به عنوان مثال در کشوری که بیش از 95 درصد مردم آنرا مسلمانان

تشکیل می دهند ، دائر بودن مشروب فروشی و کاباره چه معنی را می دهد ؟؟ امام راحل ما از شاه خواست

که به قوانین کشوری احترام گذارد . طبق قوانین آنزمان ، نظام حکومتی کشور از نوع سلطنتی مشروطه بود

( همانند انگلستان و ژاپن و ... ) و مقام سلطنتی ، همانند مقام سلطنتی انگلستان ، یک مقام تشریفاتی

بود و قدرت به دست مجلس شورای ملی ایران و نخست وزیر مردمی می باشد . اما همان طور که دیدیم

محمد رضا قوانین کشوری را زیر پای گذاشت . مجلس ، دولت ، نخست وزیری همگی تبدیل به یک مقام تشریفاتی

و فاقد اراده تبدیل شده بودند و شاه در کشور به عنوان یک دیکتاتور هر کاری که می خواست انجام می داد .

شاه نه تنها در برابر نصایح دلسوزانه امام راحلمان مقاومت نشان داد ، بلکه او را از کشور تبعید کرد . امام نیز

مردم را ( که از حکومت دیکتاتوری شاه به ستوه آمده بودند ) به انقلاب دعوت کردند و مردم را تشویق

به براندازی نظام شاهنشاهی کردند .


[quote]
در انقلاب ايران بايد قبول كني كه چندين گروه كومونيست هم جضور داشتن مثل چريكهاي فدايي خلق كه در نهايت انقلاب به دست اونها نيفتاد.( عمليات سياهكل نمونه اي از تلاش كومونيستها براي تبديل ايران به يك كشوذ كومونيستي بود)[/quote]


فرمایش شما صحیح ، اما چند درصد انقلابیون را توده ای ها و چپی ها تشکیل داده بودند ؟؟

آیا با وجود مشتی توده ای در کنار انقلابیون مسلمان می توان نام این انقلاب را انقلاب کمونیستی گذاشت ؟؟


[quote]
انقلاب خوب نيست بلكه انتقال قدرت خوبه مثل مصر[/quote]


شرایط ایران در سال 56 و 57 با شرایط انقلاب مصر فرق می کند . انشاالله در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد .

[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][color=indigo]انقلاب خوب نيست بلكه انتقال قدرت خوبه مثل مصر[/color]
[/quote]

heihatip عزیز سلام

من نمیخوام که وارد بحث بشم ولی اینو از من داشته باش که مردم مصر به صورت واقعی قادر به انتقال قدرت نیستند. اونها حتی نتونستن دیکتارشون رو از کشور بیرون کنن و حتی بصیرت و دور اندیشی لازم رو ندارن تا تشخیص بدن که شورای نظامی که فعلا اوضاع رو تحت کنترل داره متشکل از خرده مهره های تحت فرمان غربه.!!


اصلا انتقال قدرتی به وجود نیامده. فقط ساختار قدرت قدری تغییر کرده. بگذریم چون تشریح اوضاع و احوال مصر مربوط به این تاپیک نیست و من قصد اینو ندارم که ناخواسته بحثرو منحرف کنم .
همینو میگم که اتفاقی که در مصر افتاد فقط یه خیزش مردمی هست که منجر به گرفتن امتیازات ناچیزی شد و تقریبا هیچیک از اهداف این خیزش محقق نشده و نخواهد شد.(با این وضع موجود)


[color=indigo][quote]من ميگم بهتر بود به جاي انقلاب انتقال قدرت انجام ميشد تا خلا قدرتي پيش نميومد[/quote]
[/color]
و اون چیزی که معمولا بعد از وقوع هر انقلابی باعث ایجاد به قول شما عقب ماندگی میشه دلیل اصلیش خلاء قدرت نیست.
دلیلش اینه که ساختار موجود در بسیاری از مواقع به کلی تغییر میکنه و این منجر به باز تعریف هنجارهای سیاسی ،اجتماعی و بعضا اقتصادی و . . . میشه
که قرار گرفتن در قالب این هنجار ها و تطبیق با وضع جدید بسیار زمان بر خواهد بود و در این بین ممکنه بسیاری از مناسبات سیاسی، باید ها و نبایدهای اجتماعی،و مناسبات سیاسی و . . . تغییر کنه.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

داش علی عزیز سلام

[color=indigo] [quote]قصد امام راحل ما از ابتدا این نبود که در ایران انقلاب صورت بگیرد .[/quote][/color]

داش علی از شما بعیده این حرف !!
من میدونم که منظورتون احتمالا این نبوده. ولی این رو بهتون بگم که اندیشه متعالی حضرت امام راحل در مورد برپایی حکومت اسلامی مبتنی بر نظام ولایت فقیه فقط و فقط با ایجاد یک انقلاب و درگونی از پایه و اساس نظام طاغوت قابلیت پیاده سازی داشت. و اصلا این اندیشه امام از دهه ها قبل از سال 1979 تدوین شده بود(ارجاع به کتاب ولایت فقیه-روح الله موسوس خمینی) و برپایی چنین ایده متعالی و جاودانه ای در قالب حسن همجواری، اصلاحات و یا سازش امکان پذیر نبوده و نیست.

با عرض پوزش از بیانش معذور بودم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان بزارین بحث ها رو ببریم آخر تاپیک و فعلا موضوع رو منحرف نکنیم.

[b]بخش سوم[/b]
ب)ایدئولوژی- شاید کوتاهترین تعریف ایدئولوژی را بتوان نوعی خودآگاهی دانست ، یا آن را سیستمی از ایده ها و قضاوتهای روشن و صریح و عموماً سازمان یافته که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیح ، تفسیر و تشریح می کند که در برابر اتفاقات پیشنهاداتی میدهد ؛ بر این اساس می توان آن را سیستمی که ابزار کنش تاریخی است به حساب آورد که بوسیله مبشرین و کسانی که سعی دارند اثری تاریخی در جامعه بگذارند ارائه و موجب تغییرات و تحولاتی می شود.
ایدئولوژی به افراد یک جامعه این امکان را می دهد که موقعیت خود را بهتر تعریف کنند و معنی و مفهوم آن را درک کنند.ایدئولوژی به آنها می گوید چرا ، چگونه و توسط چه کسانی استثمار شده اند ،چرا عقب افتاده هستند، چرا عده ای خود را برتر می دانند ، و چرا باید تغییراتی برای بهبود اوضاع مردم و جامعه ایجاد کرد.
از دیگر ویژگی های ایدئولوژی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1)ایدئولوژی چون سیستمی از ایده ها و قضاوتها است منافع کسانی را که می خواهند از پایگاه و موقعیت خود دفاع کنندو یا کسانی که می خواهند موقعیت خود را بهتر سازند و بر حسب منافعی که برای افراد در بردارد موقعیت های موجود را تائید و یا مورد انتقاد قرار میدهد.
2)ایدئولوژی به وجود آورنده پدیده جمعی (ما)است که پدید آورنده اجتماعاتی برای شناخت همدیگر می شود تا دارای روحیه و احساسی قوی شوندکه می تواند یک طبقه اجتماعی ، یک حزب سیاسی،یک ملت و یا یک نهضت اجتماعی و دیده ای از این قبیل باشد.
3)باعث پیدایی ارزش های جدید می گردد. به شکلی که ارزشهای نوین که غالباً منتشر ولی در وضعیتی پنهان و خفته هستند بالاخره در قالب یک طرح قابل توجیه ظاهر می شوند و یا همان ارزشهای قدیمی را در تعریفی جدید ارائه می دهد و یا به آنها مفهومی جدید که بصورت ضمنی موجود بوده می دهد.
ملاکهای ایدئولوژی عبارتند از :
1)گروهی که ایدئولوژی به آنها تعلق داردکه ممکن است به یک طبقه اجتماعی ، یک گروه اجتماعی یا یک شغل(سندیکاها و اتحادیه هاو...)مربوط گرددو تمایلات و احساسات یک جامعه را بیان کند مثل ناسیونالیسم ، کمونیسم یا سوسیالیسم.
2)رابطه بین ایدئولوژی و قدرت که به سه دسته می توان آن را تقسیم کرد:الف)ایدئولوژی طبقه مسلط.ب)ایدئولوژی گروه معارض قدرت مسلط و سعی برای قدرت گرفتن.ج)ایدئولوژی گروه های فشار که سعی دارند قدرت حاکم را تحت تاثیر قرار دهند بدون تصرف آن.
3)نحوه عمل ایدئولوژی ها که به دو نوع تقسیم می شود :الف)اصلاح طلب که قصد ایجاد تغییرات با توسل به برنامه ها و اقدامات آرام را دارد. ب)انقلابی.
4)محتوای ایدئولوژی که به انواع زیر است: الف)ارتجاعی که راه حلهای آن مستلزم برگشت به گذشته یا به عبارتی سیر قهقرایی جامعه است. ب) محافظه کارانه که تنها تلاش در حفظ وضعیت موجود دارد. ج) ترقی خواه یا لیبرال که به نفع تغییرات ضروری دست به ترک بعضی از سنتها می زند. د)رادیکال که هدفش قطع کامل رابطه با وضعیت موجود است.
علاوه بر تقسیم بندی های فوق می توان انواع دیگری را هم در نظر گرفت مانند:
ایدئولوژی چپ (چپ گرا) که معمولا تمایلات مارکسیستی ،سوسیالیستی و یا گاهی فقط دمکراتیک را شامل می شود.
ایدئولوژی راست(راست گرا) که تمایلات سنت گرایی شدید ، محافظه کاری یا ارتجاع شدید را شامل می شود.
دو اصطلاح چپ و راست تقسیم بندیهای دیگری در بطن خود دارند مانند چپ افراطی ،چپ میانه رو ، میانه رو دست راستی و.....که تا راست افراطی ادامه می یابد.
دگرگونی در کشورهای انتقالی(از جامعه سنتی ساده به جامعه پیچیده):
جوامع در برابر تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی فرهنگی دچار تغییراتی می شوند که ما در قالب دو عامل اقتصادی و فرهنگی اجتماعی به آنها می پردازیم..
دگرگونیهای اقتصادی :1)صنعتی شدن برای رشد و توسعه تولید.2)انتقال سرمایه از مالکیت ارضی به سایر بخش های تولیدی مانند صنعت ، حمل و نقل ، ارتباطات جمعی ، تجارت و خدمات.3)به دلیل کمبود سرمایه برای توسعه راه برای ورود سرمایه خارجی و بلطبع نفوذ استعمار فراهم می شود..4)جابجایی نیروی کار از بخش کشاورزی و روستایی به بخش شهری برای فعالیتهای صنعتی و خدماتی و بالطبع مشکلی به نام آموزش نیروی متخصص.5)به دلیل اشباع بخش صنعت و نیاز بخش خدمات به نیروی متخصص جمعیت مهاجر روستایی به بخش خدمات غیر تخصصی رفته و پدیده بیکاری پنهان را موجب می شوند.
دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی:1)گسترش شهر نشینی و ایجاد شهرهای جدید در مسیر راهها و مناطق صنعتی و رشد زاغه نشینی در حومه شهرها. 2)مهاجرت از روستاها به شهر ها به دلایلی مانند امید به ثروتمند شدن ،یافتن شغل بهتر ، ارتقاء اجتماعی فرزندان و اعضاء خانواده که عوامل مثبت (نیروی جاذبه)هستند و عواملی چون فرار از محدودیتهای جامعه سنتی و مشکلات آن ،بی سازمانی اقتصاد سنتی بدنبال صنعتی شدن جامعه ، از بین رفتن صنایع دستی ، فقر فزاینده روستاها و فروپاشی ساختار اجتماعی مبتنی بر مناسبات ارباب و رعیتی یا فئودالی به عنوان عوامل منفی(عوامل دافعه) نام برد.3)در جامعه سنتی خانواده مسلط مشتمل بر سه نسل می شودکه توسعه شهرنشینی موجب از هم گسیختگی خانواده گسترده و تبدیل به خانواده هسته ای(مشتمل بر پدر و مادر و فرزندان ازدواج نکرده) ، تحرک اجتماعی باعث گسسته شدن روابط برادران و خواهران می شود و همچنین آموزش و پرورش نیز باعث ایجاد اختلاف شده (در خانواده های گسترده) و در نتیجه باعث از هم گسیختگی بیشتر خانواده ها می شود.4)ایجاد قشربندی اجتماعی به دلیل ظهور مشاغل جدید در ساختار جامعه صنعتی و به نظام قبیله ای ،خویشاوندی ،و ناحیه ای جامعه سنتی تقسیمات مبتنی بر طبقات اجتماعی ،گروه های اجتماعی ، سلسله مراتب اجتماعی و همچنین پرستیژ شغلی و یا پایگاه اداری اضافه خواهد شد و در محیط شهری در ارتباط با درآمد، سطح تحصیلات و اقتدار اشکال پیچیده ای از قشربندی اجتماعی به وجود می آید.5) ظهور نخبگان جدید به دنبال گسترش آموزش و پرورش و تحصیلات عالیه ،و سندیکاها ،احزاب سیاسی و همچنین دولت یا صنعت به عنوان مدیران ،تکنوکراتها و دولتمردان و ایجاد روابطی کشمکش دار با نخبگان قدیم ؛ چراکه نخبکان جدید طرح و الگوی جدیدی از زندگی ،ایدئولوژی و ارزشها ارائه می دهند که از نظر نخبگان سنتی برای جامعه خطرناک است ولی ممکن است این نخبگان قدیمی و جدید علیه بیگانگان و استعمار گران متحد شوند.6)تحول در ایستارها و ارزشها و تفکرات بدون ظهور جهان بینی جدیدی ممکن نمی باشد و این تحول با آموزش تحقق می یابد و همین آموزش باعث ایجاد اشکال جدیدی از تفکر و گسترش دیدگاه هاو درک انسان ها از جهان گردیده و در واقع به تدریج تفکر عقلانی جایگزین تفکر اسطوره ای میشود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]انقلاب ايران لازم بود ولي اي كاش راهي به غير از انقلاب وجود داشت كه كشور كمتر كطمه ميديد. مثلا در انقلاب 57 خلا قدرت باعث شروع جنگ شد كه همه از اثرات اون آگاه هستيد . هزاران كشته هزاران مجروح . تضعيف شديد ارتش . هنوز هم كه هنوزه نيروهاي مسلح ما قدرت سال 57 رو ندارن . يه مثال ميزنم . ايران سومين نيروي هوايي سال 1979 رو داشت ولي الان متاسفانه حتي اگه هواپيماهاي جديدي رو كه شايع شده وجود دارن حساب كنيم باز هم من شك دارم كه نيروي هوايي ما رتبه 15 رو در جهان داشته باشه در مورد نيروي زميني اين بني صدر لعنت شده تعداد زيادي از تانكهاي ارتش رو با فرماندهي و تاكتيك قلط نابود كرد تانك چيفتن در دهه 60 يكي از بزوز ترين تانكها بود پس لطفا در مورد ف 72 صحبت نكنيد چون اون زمان وجود نداشت. icon_cheesygrin در مورد نيروي دريايي هم كه فعلا داريم قايق ميسازيم . icon_arrowd . بودجه نظامي رو هم كه به نسبت مقايسه كنيد ميبينيد كه ايران سال 89 اصلا قابل مقايسه با ايران 57 نيست. :oops: :cry:[/quote]

تو نقض حرف شما همین و بس که امام فرمودن:
ما در جنگ حتی یک لحظه هم پشیمان نشدیم
حالا شما جنگ یک بلا برای ایران میدونین؟؟
امام جایی دیگه از جنگ به عنوان یک نعمت برای بیمه کردن انقلابمون تعریف کردن
ضمنا از کجا میدونین نیروی هوایی ایران سومین نیروی هوایی جهان بود؟؟
یعنی بعد شوروی و آمریکا ایران؟؟
احتمالا انگلستان خبیث و فرانسه .... جا انداخته بودین :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام.
از كاربران جديد خواهش ميكنم كه به مبحث اصلي تاپيك بيشتر دقت كنن و كمتر اونو به انحراف بكشونن! تمام اين سوالات و شبهات شما در اين سايت پاسخ داده شده با مدارك و مستندات!
اگه شما حوصله مطالعه و جستجو در مطالب سايت رو ندارين، زحمت بكشين انحراف در اين تاپيك ايجاد نكنين!
برادر اپرا زحمت كشيدن مبحثي رو مطرح كردن كه ريشه اش به سابقه تمدن نوع بشر بر ميگرده!
شما فقط اينو بدون كه در فرانسه 3 بار انقلاب صورت گرفت و هر بار خونين تر از دفعه قبل! حالا مي خواي نتيجه شو تو اين تاپيك بگيري؟
هر حركتي اسمش انقلاب نيست! مخصوصا وقتي به توضيحات دوستان ديگه دقت كنين! هركسي راه بيفته تو خيابونو بيابونو جنگلو با سر و صدا و داد و بيداد و تير در كردن لزوما انقلابي نميشه!به ويژگي هاي بيان شده دقت و كنين و سعي كنين كلماتي رو كه در ذهن دارين تحليل كنين!در مورد انقلاب اسلامي ايران تاپيكهاي ارزنده اي جهت روشن شدن، ماندن و پخته تر شدن وجود دارد! استفاده ازشون ماليات نداره! icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تشکر برادر امباسودر (با این اسمت نمیشه تایپش کرد icon_cheesygrin ) دوستان من عرض کردم عجله نکنید ابتدا تمام مقاله رو بزارید من بزنم تا در کل اصلا با مفهوم و انقلاب آشنا بشید بعد می تونیم در مورد اینکه خوبه بده کسی راست گفت و کی دروغ صحبت خواهیم کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]بخش چهارم[/b]

رهبری- وجود رهبر تشابه بی حد و اندازه ای با ایدئولوژی دارد. در جریان یک انقلاب همیشه یک ایدئولوژی حاکم نمی شود بلکه انواع ایدئولوژی ها در کنار یکدیگر فعالند ولی ایدئولوژی عامتر و نزدیکتر به اکثریت (منظور کسانی است که در روند انقلاب نقش فعالتر و ایدئولوژی بارزتر و پذیرفتنی تری دارند) از درون خود رهبری را برای بسیج نیروها در نظر می گیرند ، این رهبر علاوه بر داشتن ویژگی های سیاسی ،اجتماعی و قشری باید شجاعت ایستادن در برابر حکومت را هم داشته باشد همچنین تعادل و تعامل با دیگر دسته ها و گروه ها نیز در روند پیروزی نقش مهمی دارد؛ برخی انقلاب ها را انقلاب های تک نفری می گویند که این فرد به عنوان رهبر نقش شاخص دارد مثل انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو و در برخی از انقلاب ها رهبری با گروهی یا دسته ای با طرفداران بیشتر است مثل انقلاب فرانسه ،روسیه،یا الجزایر و در برخی نیز با ایدئولوژی مقبولتر مثل انقلاب چین یا نیکاراگوئه ولی در کل این دسته ها هم چهره های مشهوری در خود دارند.
تفاوت نهضت و انقلاب- انقلاب از این منظر که هدفش سرنگونی رژیمی است و سعی در زیرورو کردن رژیم به نفع قدرتی جدید است با نهضت که ناشی از نارضایتی است و هدفش برطرف کردن نارضایتی در موردی خاص است متفاوت می گردد مانند نهضت ملی شدن نفت و یا نهضت تنباکو در ایران؛ ولی برخی نهضتها به انقلاب منتهی می شوند.
نتایج انقلاب- نتایج انقلاب تا اندازه ای تحت تاثیر همان رویدادهایی است که منجر به انقلاب شده اند ، گاهی بعد از دوره مبارزه انقلابی کشور فقیر شده و به شدت دچار نفاق و از هم گسیختگی می گردد؛ ممکن است درگیریهایی با بقایای رژیم که با جمع طرفداران خود سعی به قدرت رسیدن مجدد دارند پیش آید و همچنین در صورت دشمنی کشورهای مجاور و همسایه و عدم همراهی با این انقلابها ممکن است درصد موفقیت روند بازسازی اجتماعی کندتر شود.
متداولترین تعبیرهای انقلاب به قرار زیر است:
1)تعبیر خوشبینانه پیشرونده –تکاملی- در خلال سده نوزدهم در میان احزاب و اندیشمندان جناح چپ حکم فرما بود و امروزه هنوز هم بر نظریه دمکراتیک افراطی و نظریه مارکسیستی تسلط دارد.طبق این تعریف انقلابهای بزرگ سیاسی ،اجتماعی ابزارهایی برای پیشرفت اجتناب ناپذیر بشریت به سوی جامعه ای هستند که در آن آزادی ،خودمختاری ،هماهنگی اجتماعی و برابری حکم فرما خواهد بود.مکتب هایی که تساوی طلبی را برترین نشانه پیشرفت می دانند (لنینیسم) و نظریه اندیشمندان لیبرال دمکراتیک که فقط خیزشهای توده ای را انقلاب مترقی و اصیل می دانند که علیه ستمگران رهبری شوند و هدفشان برقراری آزادی و حکومت دمکراتیک باشد.البته گروهی هم می کوشند هم به برابری و هم به آزادی دست یابند(مثلا سوسیال دمکرات ها).
2)مکتب فکری محافظه کارانه و بدبینانه- که در دوره انقلاب فرانسه و پس از آن از جانب اندیشمندان سیاسی با زمینه فئودالی ،سنت گرا، خداسالارانه، یا سلطنت طلب و در نیمه دوم سده ای نوزدهم از طرف کسانی که دارای دیدگاه سیاسی یا روان شناختی سرخورده داشتند نظیر نیچه یا لویون معرفی شد.این افراد معتقدند انقلاب ها فوران عواطف نیمه وحشی ،لگام گسیخته و ویرانگر مردم عامی است.برخی از روان شناسان جدید گاهی با توسل به همین تعبیر انقلاب ها را جلوه ای از روان شناسی توده تلقی می کنند و آنها را با گرایش های قهقرایی به ذهنیت ابتدایی که در آشفتگی های ذهنی مشهود است مقایسه می کنند.
3) در نظریه علمی جامعه شناختی یا تحقق گرا(پوزیتویستی) معتقدند که اصطلاح انقلاب معنایی توصیفی دارد و فاقد اشاره های ارزشی است.همه تغییرهای ناگهانی ،ریشه ای و کم و بیش خشونت آمیز در نظام حکومت و جامعه انقلاب های اصیل به شمار می روند به شرطی بتوان ثابت کرد که جنبش سیاسی که این تغییر را به بار آورده از حمایت قشر وسیعی از جمعیت برخوردار بوده است.
4) نظریه متعادلی که هم نظریه خوشبینانه و هم نظریه بدبینانه را رد می کند از جانب اف مجتو بیان شده است که معتقد است انقلاب همیشه امر پیجیده پرتضادی است سرشار از حوادث غیر مترقبه که نیمه هوشیاری یک قوم در آن فوران می کند فورانی که گاه جنبه ارتجاعی دارد و گاه جنبه مترقی و همه چیز خواه با شکوه خشونت آمیز و درهم برهم است.
بر خلاف نویسندگان مارکسیست مدافعان نظریه (آنارشیسم-آشوب) از قبیل پرودون و بی کروبوتکین خاطر نشان می کنند که همه انقلاب ها سعی داشته اند عدالت را با زور تحقق بخشند ، اما در عمل جباریت جانشین جباریتی دیگر شده است ، اما همه انقلاب ها(هر قدر منحرف و تباه شده) باز درجه ای از عدالت را دست کم تا حدی وارد جامعه کرده اند و همین تحقق های جزیی به پیروزی کامل عدالت در زمین خواهد انجامید.
انواع انقلاب ها :
انقلاب کلاسیک- انقلاب کلاسیک عبارت است از قوه قهریه برای اعمال زور و خشونت به قصد ایجاد تغییرات اساسی در نظام حکومتی یک جامعه به منظور برقرار کردن نظامی مبتنی بر قانون اساسی متفاوت و یا به طور کلی ایجاد نوع دیگری از نظام حکومتی.
انقلاب مدرن- انقلاب مدرن عبارت است از ایجاد اصلاحات اساسی در زمینه های اقتصادی، اجتماعی ،فرهنگی ، آموزشی و پرورشی ، اداری سیاسی با استفاده از علوم و تکنولوژی.

البته دوستان تازگیها به این نوع های انقلاب انقلابهای مخملی هم اضافه شده و هر چند من اعتقادی به انقلاب بودنشون ندارم ولی حقیر و آقا مصطفی (معروف به جین شارپ) که خودشون توی این کار بسیار تبحر دارن در این مورد هم صحبت خواهیم کرد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]بخش پنجم[/b]

نظریات مختلف در مورد انقلابها:
نظریه مارکس و انگلس:
از نظر مارکس و انگلس ریشه تحولات جامعه سرمایه داری این موضع است که مبارزه بین طبقه صاحب وسایل و ابزار تولید و طبقه کارگر موجب نابودی و اضمحلال نظام سرمایه داری و تبدیل آن به یک نظام کمونیستی بدون طبقه می گردد؛ اما در واقع انقلابهای به اصطلاح کمونیستی هم نهایتا باز به جامعه ای طبقاتی و امتیازی تبدیل شد؛کسانی مثل هربرت اسپنسر، دورکیم،زیمل،پارتو،و ماکس وبر از این نظریه دفاع می کنند.
نظریه چالمرز جانسون:
این نظریه نظریه مقابل نظریه مارکس است که تضاد را چهره اساسی جامعه می داند ؛ این نظریه جامعه را ماهیتاً میتنی بر رضایت می داند و بر این باور است که تغییر و تحول یک امر طبیعی است و خشونت آمیز نیست و انقلاب تنها یکی از مشکلهای تغییر اجتماعی است.طبق این دیدگاه یکی از ویژگیهای اساسی نظام (سیستم اجتماعی) وجود ساخت ارزشی خاصی است که اعتصاب جامعه بر آن توافق دارند.
ارزشها الگوی پیدایش انتظارات مشترک و معیار هدایت و تنظیم رفتارند ، همچنین تعیین کننده وقایع اجتماعی و معیاری برای تعیین عکس العمل مناسب در برابر آنها به شمار می روند.مهمترین کارکرد نظام ارزشی مشروعیت بخشی به بهره برداری از قدرت است بر اساس این دیدگاه انقلاب بر اثر سه عامل متوالی به وقوع می پیوندد1)عدم تعادل(رکود قدرت). 2) انعطاف ناپذیری نخبگان حکومتی. 3) عوامل شتاب زا انقلاب.
نظریه جیمز دیویس:
جیمز دیویس پس از اشاره به نظریه های متفاوت آلکسی دوتوکویل(نقش بهبودی شرایط در وقوع انقلاب)مارکس(نقش تنزل شرایط در وقوع انقلاب) پرسشی مطرح می کند که آیا انقلابها زمان رشد اقتصادی اجتماعی اتفاق می افتد یا زمان تنزل و عقب گرد؟ و پاسخ می دهد:زمانی که مدتی طولانی از توسعه عینی اقتصادی و اجتماعی توسط یک دوره عقب گرد سریع دنبال می شود، توسعه طولانی باعث افزایش انتظارات می شود و رکود کوتاه مدت سبب ایجاد فاصله غیر قابل تحمل بین انتظارات و دریافت ها و در نتیجه وقوع انقلاب می شود و همچنین می گوید: ثبات و بی ثباتی سیاسی در نهایت به وضعیت فکری جامعه وابسته است ؛وجود نارضایتی انقلاب را می سازد .
شرایط قابل لمس عرضه کافی یا ناکافی غذا برابری و آزادی مردم راضی برای تفاوت که از نظر کالا ها موقعیت و قدرت فقیراند می توانند از نظر سیاسی ساکت باقی بمانند و مخالفان ایشان سر به شورش بردارند و با احتمال قویتر فقیران ناراضی می توانند دست به اغتشاش بزنند و ثروتمندان راضی با انقلاب مخالفت نمایند، در واقع باید بین مردم ناراضی محروم که از نظر میزان رفاه و موقعیت عینی متفاوتند اتحادی برقرار شود.
نظریه کی مانهایم:
مانهایم مدعی است در دوره انقلاب هیچ دولت خاصی وجود ندارد زیرا تنها در صورتی می توانیم از وجود یک دولت سخن بگوئیم که گروه مبنایی وجود داشته باشد که از انحصار اعمال فشار قانونی برخوردار باشد.در طی انقلاب هیئت های پراکنده بخش هایی از قدرت دولت را برای اعمال فشار تحصیل می کنند.
نظریه پی سوروکین:
پی سوروکین تغییر انقلابی را نسبتاً ناگهانی سریع و خشونت بار ،رسمی منسوخ یا تغییر نهادها و نظان ارزشی که این گروه معرف آن است تعریف می کند و آن را در مقابل تغییر منظم قرار می دهد.او انقلاب سیاسی را که سبقه حاکم و حکومت را تغییر می دهد از انقلاب های اقتصادی ، انقلاب های دینی ، نژادی و ناسیونالیستی متمایز می کند ؛ وی انقلاب را که در صدد تغییر دادن همه نهادها و ارزش های مهم گروه است را یک انقلاب تام می داند.
نظریه برینتون:
برینتون اصطلاح انقلاب را به مفهوم واژگونیهای بزرگ در جوامع سیاسی قبلاً استوار به کار می برد که عبارتند از کنار زدن شدید و ناگهانی یک گروه که تصدی اداره قلمرو سیاسی را بر عهده دارند از سوی گروهی دیگر.
نظریه دی بروگان:
بروگان انقلاب را سرنگونی یک نظان مستقر کارآمد صرفاً به منظور نشاندن یک قاعده به جای قاعده دیگر بلکه برای جانشینی یک نظام اجتماعی، دینی و سیاسی به جای نظام دیگر تعریف می کند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]بخش ششم انقلابهای مخملی [/b]
برخی دوستان هم در مورد تفاوت با کودتا و اشوب و... درخواست کرده بودن براشون حتما قرار خواهم داد.
آقا مصطفی اگر مشکل و نارسایی توی این بخش مقاله هست بسم الله بیا توی گود که این دیگه حیطه تخصصی خودته.
============================================================================================
در واقع انقلاب پروسه ای است که باعث تغییر ساختار و سیستم سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی می شود و ممکن است همراه با خشونت و هرج و مرج باشند؛ اما از سال 1989 یک نوع تئوری جدید توسط جین شارپ مطرح شد که هدف آن تغییر سیستم های موجود بدون خشونت بود.
در این روش خواه سیستم حاکم دمکرات و آزاد باشد یا نه ، هدف طراحان براندازی است ؛ در ابتدا این روش در کشورهایی که سیستم اقتدارگرا داشتند استفاده شد اما تجربه به ما نشان داده است که این روش در هر جایی که ساختار سیاسی آن منافع غرب بویژه آمریکا را تامین نکند اعمال می شود.
در این روش مخالفین و گروه های تاثیر گذار توان خود را از روشهای رسانه ای ، اینترنتی و حتی انواع قدیمی تبلیغ چون شبنامه و...بسیج کرده و به شکلی با انجام نافرمانی مدنی و بسیج توده ها و اقشاری سعی در فشار بر قدرت حاکم دارند می کنند و سپس با ازدحام و تجمع در مراکز اصلی مانند رادیو و تلویزیون ، پارلمان و مراکز اصلی دولتی اجازه عکس العمل را از حاکمیت سلب کرده و در واقع باعث فلج شدن نهادهای اجرایی و تقنینی می شوند.
روش کار این انقلابهای مخملی ایجاد نارضایتی ، مطرح کردن مشکلات و نارسائیها و در برخی موارد ناکارآمدی ساختار حاکم است ، هر چند قصد انتقاد و اصلاح و نهایتا بهتر شدن شرایط و یا حل مشکلات نیست بلکه هدف بزرگ کردن مشکلات عادی و طبیعی در هر سیستمی است .
برای مثال می توان گفت مشکلات اقتصادی بدون توجه به ریشه های آن مانند مریض بودن اقتصاد ، نبودن منابع و...مورد بحث و بزرگنمایی قرار می گیرد و یا حتی در بعد اجتماعی نیز مواردی که در هر جامعه و سیستمی وجود دارد دستاویز ایجاد موج برای بهره برداری طراحان و رهبران مخالفین می شود ، مثلا اخراج دانشجو و یا مواردی جزی تقلب در انتخابات و یا موارد مشابه و هدف تنها به دست آوردن مستمسکی برای ادامه روند طراحی شده است.
به شخصه اعتقاد ندارم تغییراتی که تا کنون در دنیا به این روش اتفاق افتاده انقلاب بوده باشند چراکه انقلاب شاخصه های خاص خود را دارد که هیچکدام در این روش دیده نمی شود. انقلاب بر گرفته از شور و شعور مردم در جامعه ای و تلاش برای تغییرات بر اساس یک ایدئولوژی و در سایه ای رهبری انقلاب می باشد ، اهداف آن مشخص ، دلایل نارضایتی منطقی و نهایتا پس از آن هم نهادها مردمی و تغییرات اعمال می شود ؛ ولی در این روش عملا هیچ یک از این موارد صدق نمی کند و تنها هدف خارج کردن قدرت از دست جناح و گروه حاکم است.
این روش کپی ناقصی از انقلابهای واقعی است که در عمل چیزی جز هرج و مرج به همراه ندارد و در عین حال باعث ایجاد تفکر آشوب در طرفداران می شود ، اما یکی از مشخصه های این روش این است که پس از مدتی عدم صداقت در شعارهای رهبران آن مشخص می شود و همان مشکلاتی که مستمسک گروهی برای این کودتا شده باز پا برجا خواهد بود و در عمل تظاهر کنندگان به این موضوع واقف شده که تنها مورد سوء استفاده برای منافع عده ای قرار گرفته اند ولی تمامی مشکلات هنوز پابرجاست ؛ و سیستم های برآمده از این روش معمولا در بازه ای زمانی که گاه به یک دهه هم نمی کشد فرو می ریزند ؛ این موضوع را در کشورهای اکراین و قزاقستان و ..... می توان به صراحت و روشنی دید.
این روش در ابتدا برای از بین بردن قدرتهای حاکم در کشورهای بلوک شرقی که هنوز دارای تفکر کمونیستی و سوسیالیستی بودند و منافع غرب در آنها تامین نبود استفاده شد.
در این روش سعی بر این است که حول محورهای مشترک تمام مخالفان اتحادی شکل بگیرد مانند استفاده از رنگ یا لباسی خاص و یا مطالبات همگانی و بودن چندین رهبر و هدایت رسانه ای از شاخصه های آن است ؛ اما خود این عمل باعث می شود پس از انجام این کودتا به اصطلاح انشقاقی در صفوف مخالفان پدید آید چون ایدئولوژی حاکمی وجود ندارد و جنگ قدرت در میان رهبران مخالفان به شکلی بروز و ظهور پیدا می کند ، این موضوع رو می توان در اکراین دید که خانم یولیا تیموشنکو به عنوان یکی از رهبران مخالفان با یوشچنکو همراه بود ولی در آینده ای انقلاب مخملی نه تنها انشقاقی بین آنها پیدا شد بلکه خود نیز از مخالفان سرسخت یوشچنکو شد و در انتخابات بعدی نامزد ریاست جمهوری شد.
اما در این انقلابهای مخملی مواردی هست که به عنوان شاخصه های آنها مطرح میشود مانند: 1) در بیشتر موارد به صورت آرام و با عدم اعمال خشونت هستند. 2)شعارهای آنها عمدتا در مورد دمکراسی و آزادی بیان و مطبوعات و بزرگنمایی مشکلات عادی در هر سیستمی و بر پایه لیبرالسم است. 3)نقش دانشجویان ، نهادهای غیر دولتی(NGO) و احزاب مخالف در آن برجسته است.4) دلایلی مانند اقتدارگرایی ، فقدان چرخش نخبگان ، ناکارآمدی سیستم حاکم در حل مشکلات و عدم مقبولیت عمومی می تواند زمینه ساز یا عامل تحرک بیشتر باشد. 5)تحرکات مورد حمایت غرب بویژه آمریکا است.
همچنین اظهار می شود این انقلاب ها در کشورهایی رخ می دهد که جریان سیاسی آزاد نبوده ، مطبوعات و رسانه ها در دست حاکمین و در خفقان باشند ، انتخابات آزاد وجود نداشته باشد، جریان حاکم بر تمام قدرت اقتصادی و سیاسی مسلط باشد و فقر و بیکاری در جامعه دیده شود ، هویت ملی مخدوش و اختلاف طبقاتی احساس شود ، فساد اداری مشهود و مخالفان سرکوب شوند و همچنین عدم تامین خواسته های مردم و دوری حاکمین از مردم نیز عوامل دیگر ایجاد اینگونه انقلابها هستند و اصلاحات علمی و آزادی سیاسی را مانع تحقق این روش براندازی می دانند.
اما با توجه به اینکه این جریانات را نمی توان انقلاب واقعی دانست این شاخص ها هم در واقع شاخصه های انقلاب های واقعی هستند که باز با تعریف و هدف این روش و جریان مطابقت ندارد ؛ خود انقلاب نرم نیز تعریف خاص خود را دارد و می توان انقلاب ایران را در این مورد مثال زد چراکه انقلابیون در ابتدای امر و در مراحل انقلاب و در طول سالها مبارزه دست به سلاح نبردند و تنها مقاومت عده ای از مهره های رژیم قبلی باعث درگیریهای مسلحانه د مراحل بعد شد.
و باز می توان دید در مورادی هیچ کدام از این شاخصه ها سنخیتی ندارند مانند انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ایران و این تنها نشان می دهد قصد رهبران و گردانندگان این نوع انقلابها تغییر و اصلاح نبوده وهدف تنها نابودی ساختار موجود و جایگزینی با سیستمی تامین کننده منافع غرب است.
در این انقلابها رسانه های دیجیتال مانند سایت های اجتماعی و ماهواره ای سعی در رهبری و بسیج توده ها دارند و به همین خاطر این جریانات بیشتر در طبقه متوسط جامعه رخ میدهد که دسترسی و توانایی استفاده از ابزارهای نو را دارا می باشند و معمولا طبقه مرفه جامعه نیز در برخی موارد جهت به دست آوردن منافع خود با این روند همراه میشود و حتی هزینه های آن را تقبل می کند.
در این روش پس از تغییر ساختار پاکسازی خشن وجود ندارد و همه گروه ها و جناح ها حق شرکت در ساختار جدید را دارند اما در واقع با اجرای بیانیه حقوق بشر و دمکراسی و آزادی با تعریف غربی آن و حتی درخواست مخالفان در طی روند برای دخالت نیروهای خارجی عملا کشور مورد نظر به دامان غرب خواهد افتاد.
از نمونه های این انقلابها می توان به نمونه هایی چون انقلاب 5 اکتبر سال 2000 صربستان و استعفای اسلودان میلوشوویچ ، انقلاب گل رز گرجستان در سال 2003 و برکناری شوارد نازه و به قدرت رسیدن ساکاشویلی ، انقلاب نارنجی اکراین به رهبری ویکتور یوشچنکو و برکناری رقیبش ویکتور یانکوویچ و انقلاب گل لاله در قرقیزستان و به قدرت رسیدن عسگر آقایف اشاره کرد.
در مورد این به اصطلاح انقلاب ها باید مد نظر داشت چون قدرت مخالفین در توده های مردمی است استفاده از روشهای سخت مانند دخالت پلیس و نیروهای امنیتی کارساز نمی باشد و در مواردی نتیجه عکس خواهد داشت و باید از روشهایی برای روشنگری و بالا بردن سطح عمومی درک سیاسی افراد جامعه و نهایتا از روش مشابه برای مقابله با مخالفین استفاده کرد که همانا استفاده از قدرت توده های مردمی موافق با نظام حاکم است.
در کل می توان گفت تنها زمانی حرکت مردم برای انقلاب واقعی موفق خواهد بود که مردم همگی در مورد سیستم حاکم هم رای باشند و پس از مخالفت و تحرک برای تغییر و انقلاب در عده ای از افراد جامعه، بقیه اقضار و گروه های آن جامعه اگر کمکی به مخالفین نمی کنند لااقل کناری ایستاده و نظاره گر امور باشند و در صورت همراهی عده ای از مردم با جریان حاکم نمی توان ادعا کرد که اصلا انقلابی در حال شکل گیری است. چراکه هنوز سیستم دارای طرفدارنی هست.
همچنین نباید فراموش کرد انقلابهای مخملی نتایج آزمایشگاههای جاسوسی آمریکا و غرب است و به دلایلی مانند بسط قدرت آمریکا و تامین منافع و یا ایجاد انقلابهای ساختگی برای تخلیه فشار توده های مردمی است که ممکن است به انقلابهای واقعی منتهی شوندساخته شده است ، فشارهایی که زمینه را برای انقلابهای واقعی فراهم می کنند.
نکته دیگر در انقلابهای واقعی تاثیر ایدئولوژی و تکنولوژی در آنها است اما در این روش اثر خاصی از ایدئولوژی نیست و تنها استفاده از تکنولوژی بسیار قوی و وسیع است که خود باعث شده حرکات و جریاناتی که در گذشته سالها طول می کشید با سرعتی بیشتر و با تکیه بر ابزارهای نو ارتباطی و رسانه ای به سرعت اتفاق بیافتند.
این انقلابها هیچ آرمان و هدف بلند مدتی ندارند و از همین رو خیلی زود به بن بست می رسند و مردم خواستار برگشت به شرایط قبل هستند و این خود نیز نشاندهنده این است که این انقلابها به تمام معنا انقلاب واقعی نیستند چراکه انقلاب های واقعی دارای دوره هایی هستند که باید طی شوند مانند دوره انقلاب ، دوره پاکسازی(حال نرم یا سخت) ، دوره تثبیت ، دوره تلاش برای تحقق آرمانها و نهایتا افول هستند ؛ ولی این شبه انقلابها تنها سرابی از انقلاب هستند که هیچ کدام از مراحل و شاخصه های انقلاب های واقعی را دارا نمی باشند و رهبران این حرکتها نیز بعد از طی این روند به مهره هایی معامله گر تبدیل می شوند و عملا آنچه مردم به دست آورده اند را مورد معامله قرار می دهند.

نویسنده:اپرا
استفاده با ذکر منبع و نام نویسنده آزاد است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.