ALI

بررسی و تحلیل نبرد خالخین گول ..... نبردی که باعث تغییر سرنوشت جنگ جهانی دوم گردید.

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

به نام خدا و با سلام خدمت دوستان گرامی

در این تاپیک می خواهیم درباره نبردی صحبت کنیم که در جهان کمتر مطرح شده است ولی در عین حال یکی از اثر گذار ترین جنگ های جهان به شمار می رود که توانست چهره جهان را تغییر دهد. جنگ شوروی و مغولستان از یک سو و امپراتوری ژاپن از سویی دیگر در کنار رودخانه KHALKHIN GOL و شکست امپراتوری ژاپن در این جنگ که تنها چند هفته پیش از آغاز جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد ، باعث شد که سرنوشت جنگ جهانی دوم تغییر کند.


تا پیش از قرن بیستم میلادی ، کشور ژاپن در شمار عقب مانده ترین و بدبخت ترین کشورهای جهان به شمار می رفت. این کشور که فاقد هر گونه منابع قابل توجه بود از دیرباز طمع هیچ یک از کشورهای استعمارگر ، جهت تسخیر و استعمار این کشور را بر نمی انگیخت. از این رو در طول تاریخ ، کشورهای استعمار گر کوچکترین توجهی به ژاپن نداشتند. مردم ژاپن در این دوره مردمی بودند که به شدت دچار سستی و رخوت شده بودند. با آغاز قرن بیستم مردم ژاپن نیز به مرور نسبت به وضع نابسامان کشور خود اظهار نارضایتی می کردند. مردم ژاپن معتقد بودند که علت اصلی گرفتاریها و بدبختی های مردم ژاپن ناشی از روش حکومت امپراتوری این کشور است. کم کم اعتراضات مردمی بالا گرفت و مردم از امپراتور این کشور خواستند مجلسی متشکل از نمایندگان مردم را تشکیل دهد که کار اداره امور کشور را بر عهده داشته باشد. 124 امین امپراتور ژاپن (امپراتور میی جی تنو) به ناچار با درخواست مردم موافقت کرد و مجلس نمایندگان را تشکیل داد. از زمان تشکیل این مجلس و تبدیل حکومت ژاپن به سلطنتی مشروطه ، ارتش این کشور (به موازات سیاست های توسعه طلبانه سران ژاپن) رشد صعودی را به خود گرفت و به سرعت تبدیل به یکی از ارتش های بزرگ جهان گردید. ژاپن که از نظر اراضی و منابع طبیعی ، کشوری کوچک و فقیر به حساب می آمد ، چشم طمع به اراضی و منابع مناطق غربی ژاپن دوخته بود. در سال 1902 ارتش ژاپن بسیار نیرومند گردیده بود. به طوریکه اکثر دول قدرتمند آن زمان مثل اسپانیا ، انگلستان ، شوروی و فرانسه ناگهان از بروز این قدرت جدید و جوان که آماده بلعیدن اراضی و منابع شرق آسیا بود به وحشت افتاند. در 7 فوریه سال 1904 ارتش ژاپن به بندر بسیار مهم و استراتژیک پورت آرتور که در شمال شرق چین واقع شده بود حمله کرد. این بندر که متعلق به روسها بود ، به عنوان پایگاهی برای حفظ منافع روسیه در اقیانوس آرام به شمار می رفت و در واقع مرکز فرماندهی دریایی روسیه تزاری در اقیانوس آرام به شمار می رفت. این بندر مهم و استراتژیک به سرعت به تصرف ارتش ژاپن درآمد و ناوگان روسیه در شرق این کشور در برابر ناوگان دریایی ژاپن به سختی شکست خوردند و این شکست به شدت باعث تحقیر روسیه در مجامع بین المللی شد. در 27 می 1905 ناوگان دریایی امپراتوری ژاپن با ناوگان روسیه در تنگه معروف تسوشیما درگیر شد و ناوگان روس ها را تارومار کرد. شکست های پی در پی شوروی در این سالها از ژاپن باعث شد که این شکست ها به صورت عقده ای برای افکار عمومی مردم روسیه در بیاید. تا سال 1912 ارتش دو کشور درگیری های پراکنده ای با یکدیگر داشتند که بیشتر این درگیری ها به نفع ژاپن به پایان می رسید. مدتی نیز با وساطت انگلستان بین این دو کشور صلح و آتش بس برقرار می شد ولی چندان دوام نمی آورد و به سرعت درگیریهای بین این دو کشور ادامه پیدا می کرد. پس از پیروزی بلشویک ها در روسیه و سرنگون کردن حکومت تزار ها و تاسیس اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیسم به رهبری لنین ، ورق بخت ژاپنی ها بازگشت. ژاپنی ها که به مدت 15 سال به طور مداوم و مستمر سواحل و متعلقات روسیه را در شرق این کشور مورد ترکتازی خود قرار می دادند ناگهان با ارتشی منظم و قدرتمند مواجه شدند. با سرنگون شدن حکومت تزارها و روی کار آمدن بلشویک ها ، ارتش روسیه (شوروی) دچار تحولات اساسی شد و شروع به بازسازی مجدد خود کرد.



امپراتور میی جی تنو

thumb_Black_and_white_photo_of_emperor_M

thumb_Meiji_tenno1.jpg



امپراتور هیروهیتو

thumb_430px-Hirohito_in_dress_uniform.jp

thumb_461px-Emperor_Showa.jpg

thumb_Hirohito_Sirayuki.jpg

thumb_Hirohito_wartime.jpg[/color]

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

پس از جنگ جهانی اول درگیریهای مرزی بین ژاپن و شوروی کماکان ادامه داشت ، البته پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول و روی کار آمدن بلشویک ها در شوروی ، توان نظامی این کشور رو به فزونی رفت و دیگر مثل سابق تقابل بین این دو کشور به شکست روس ها منتج نمی شد. در موارد زیادی نیز روس ها توانستند نیروهای متجاوز ژاپنی را تارومار کنند. چند هفته پیش از حمله ورماخت به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم ، درگیریهای مرزی بین شوروی و ژاپن در منطقه خالخین گول ، واقع در منچوری در مرز مشترک مغولستان و چین و شوروی ، مجددا آغاز شد. از آنجایی که این درگیری مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، به همین دلیل در محافل بین المللی کمتر به این نبرد پرداخته شده است. شدت عمل نیروهای شوروی و یورش های سریع و برق آسای زرهی آنها در این جنگ به گونه ای حیرت آور بود که جهان تا آن زمان کمتر شاهد چنان حملاتی از سوی یگان های زرهی یک کشور بود. پیروزی های سریع شوروی در این جنگ دیدگاه های سران ژاپن را نسبت به ارتش شوروی عوض کرد ، آنها که تا آن زمان ارتش شوروی را ارتشی ضعیف تر از ارتش خود می پنداشتند ، پس از این جنگ دیگر هیچ گاه به فکر تجاوز به خاک شوروی نیفتادند. همچنین شکست ژاپن در مقابل شوروی در جریان این نبرد باعث شد که ژاپنی ها نیروهای نظامی آمریکا در شرق چین را ضعیف تر از شوروی تصور کنند و به جای اینکه حملات خود را بر مرزهای شوروی متمرکز کنند ، بیشتر حملات خود را به سوی شرق چین و مناطق تحت کنترل آمریکایی ها در شرق چین متمرکز کنند. بیشتر کارشناسان سیاسی نظامی عقیده دارند که از آنجایی که ژاپن و شوروی اختلافات بسیار دیرینه و کهنی در مرزهای خود داشته اند و هر یک به نوعی کینه دیگری را در دل می پروراند و تنش های زیادی در روابط این دو کشور رخ می داد ، اگر ژاپن در این نبرد شکست نمی خورد ، مسلما به سمت مناطق غربی شوروی نیز پیشروی می کرد و هیچ گاه به فکر حمله به چین و بندر پرل هاربور در شرق چین نمی افتاد. از زمانی که کشور ژاپن دارای حکومت سلطنتی مشروطه شد و ارتش این کشور به طرز چشمگیری قوی شد ، این کشور چشم طمع خود را به سمت مناطق شرقی شوروی دوخته بود و همیشه مترصد فرصتی برای دست اندازی به این مناطقِ با منابع طبیعی غنی بود. از سال 1903 به بعد ژاپن شروع به حمله به سمت مناطق شرقی روسیه زد. این حملات تا سال 1930 ادامه داشت و درگیریها و تنش های مختلفی بین این دو کشور رخ می داد. تا اینکه در سال 1930 ژوزف استالین دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد و از همان زمان به فکر افتاد که شر ژاپنی ها را یک بار برای همیشه از سر شوروی کوتاه کند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین به مناطق شرقی شوروی و مناطقی از این کشور که تحت اشغال ژاپنی ها بود ، باعث عقب نشینی ژاپن شد. اما ژاپنی ها که مصداق واقعی ضرب المثل : ( خری که جو دید دیگر کاه نمی خورد ) ، بودند به راحتی حاضر به عقب نشینی نبودند. آنها که مزه شیرین منابع طبیعی شرق شوروی را به خوبی احساس کرده بودند ، نمی توانستند به سادگی از این مناطق چشم پوشی کنند. حملات منظم ارتش سرخ در زمان استالین باعث عقب راندن ژاپنی ها به آن سوی منچوری و رودخانه خالخین گول شد ، اما روس ها مصر بودند که ژاپنی ها را به طور کامل از خاک این کشور بیرون کنند. از این رو بخش مغولی ارتش سرخ را نیز وارد میدان کردند. شوروی از سالیان قبل چندین لشکر منظم از سربازان مغول برای خود ترتیب داده بود. این لشکرها یکی از جنگجو ترین و زبده ترین لشکر های ارتش سرخ به حساب می آمدند. با حضور این نیروها در مقابل نیروهای ژاپنی ، کار بر ارتش ژاپن بسیار سخت گردید و آنها سرانجام مجبور به تخلیه کامل خاک شوروی شدند.



نقشه هایی از مناطق درگیری در منچوری و خالخین گول


thumb_993c0b8a9c.jpg thumb_424px-China-Manchukuo-map.jpg thumb_Japanese_Empire2.jpg thumb_Khalkhin_Gol_deploy.jpg thumb_Khalkhin_Gol_Soviet_map_of_battle_ thumb_Khalkhin-Gol_May_28-29_1939.jpg thumb_south_manchuria_1912.jpg


[/color]

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اما از سال 1937 و در زمان امپراتور هیروهیتو مجددا حملات ژاپنی ها به چین و منچوری و روسیه آغاز گردید. حمله گسترده ای که بخش های شمال شرقی چین ، بخش های شرقی مغولستان و ایالت خاباروفسکی در شرق شوروی را مورد حمله قرار می داد. واقعیت این بود که ژاپنی ها نیز همانند آلمان خواهان سهمی از مستعمرات کشورهای استعمارگر برای کشور خود بودند. (علت اصلی اتحاد ژاپن با آلمان نازی نیز همین بود) ژاپن دارای مساحت زیادی نبود و به طور کلی از نظر منابع طبیعی نیز چندان غنی نبود. این کشور برای ادامه حیات خود نیاز به منابع طبیعی داشت. به همین دلیل چشم طمع خود را به مناطق شرقی شوروی و مغولستان و چین دوخته بود. ارتش ژاپن در تقابل خود در سال 1930 به مدت کوتاهی از مناطق شرقی که تحت اشغال خود داشت خارج شد ولی مدت کوتاهی پس از آن مجددا با تجدید قوا وارد منچوری گردید و این منطقه را به طور کامل به اشغال خود در آورد. نیروهای متحد شوروی در منچوری و نیروهای مغولستان و ارتش سرخ باز هم برای عقب راندن ارتش ژاپن بسیج شدند. آنها توانستند ارتش ژاپن را به سمت کرانه شرقی رود خالخین گول عقب برانند. در اینجا بود که با وساطت دول غربی مثل فرانسه و انگلیس قرار شد بین شوروی و ژاپن آتش بس برقرار شود. اما این توافق نیز به نتیجه ای نرسید. چرا که روس ها معتقد بودند که ژاپن می بایست نیروهای خود را به آن سوی بخش Nomonhan ، واقع در 10 مایلی شرق رودخانه خالخین گول منتقل کند. ولی ژاپنی ها به این عقب نشینی راضی نبودند. چرا که موقعیت استراتژیک منطقه Nomonhan باعث برتری استراتژیک ارتش ژاپن می شد و از این رو ژاپن حاضر به عقب نشینی از این منطقه نبود. از این رو تلاش برای آتش بس بین این دو اثری نداشت و جنگ بین این دو مجددا ادامه یافت. نبردهای دول متخاصم تا سال 1937 با شدت و ضعف ادامه داشت. از سال 1937 موج جدیدی از نیروهای ژاپنی به منطقه اعزام شدند و کار بر شوروی دشوار گردید. شوروی باز هم توانست با متحد کردن نیروهای مغول با ارتش سرخ از مناطق خود دفاع کند. علت همراهی مغول ها با روس ها این بود که مغول ها نیز به مراتع سرسبز منچوری علاقه فراوانی داشتند و آن را به عنوان یک چراگاه برای اسب های خود نیاز داشتند. روسیه نیز به منابع طبیعی منچوری نیاز داشت. این بود که مغول ها و روس ها با هم متحد شدند تا این دشمن مشترک را از میان بردارند. از سال 1937 نبردهای متعددی بین نیروهای متحد شوروی و مغولستان از یک سو و امپراتوری ژاپن از سویی دیگر رخ داد و منچوری شاهد نبردهایی خونین بین دول متخاصم بود. اما نکته ای که می بایست اینجا آنرا مد نظر قرار داد این است که این نبردها همیشه در کرانه شرقی رود خالخین گول اتفاق می افتاد و هیچگاه به سمت کرانه باختری این رود کشیده نشد. البته ژاپنی ها چندین بار به منظور انجام عملیات شناسایی به کرانه باختری رود خالخین گول آمده بودند ولی در هر بار توسط روس ها عقب رانده شده بودند.



نمایی از رودخانه خالخین گول و عبور تانک های سریع بی تی 7 از عرض رودخانه


Soviet_tanks_cross_Khalkhin_Gol_river_19[/color]

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در 10 می 1939 لشکر کوانتونگ ارتش ژاپن ، که جزء بهترین و آموزش دیده ترین نیروهای ارتش ژاپن به شمار می رفتند ، به همراه لشکر ششم و لشکر بیست و سوم پیاده نظام ارتش ژاپن ، از رودخانه عبور کردند و با پشتیبانی یک لشکر مستقل زرهی و توپخانه ارتش ژاپن ، وارد بخش غربی از رودخانه خالخین گول شدند. هدف از این پیشروی در چند مورد خلاصه می شد. اول اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت که توان ارتش سرخ را در کرانه باختری رود خالخین گول بسنجد. دوم اینکه ارتش ژاپن در نظر داشت استحکاماتی برای خود در آن سوی این رودخانه برپا کند که به عنوان پایگاهی برای حمله به مناطق مرکزی و غربی شوروی مورد استفاده باشد. سوم اینکه در هر صورت ژاپن در آن زمان قصد پیشروی به سمت مناطق مرکزی و غربی شوروی را در سر می پروراند. اما پیشروی نیروهای ژاپنی در غرب رودخانه خالخین گول می بایست دارای بهانه ای باشد. این بهانه را مغول ها برای ژاپنی ها به وجود آوردند. چند هفته قبل از آغاز نبرد خالخین گول ، در حدود 70 الی 90 نفر نیروی مغول از خالخین گول عبور کردند و خود را به کرانه شرقی آن رود رساندند و وارد منچوری شدند. آنها به دنبال چراگاه هایی برای اسب های خود بودند. نظامیان ژاپنی در منچوری با این سواران درگیر شدند و پس از زد و خورد مختصری که بین این دو گروه رخ داد ، مغول ها به آن سوی خالخین گول بازگشتند و چند روز بعد مجددا با نیرویی بزرگتر مجددا به منچوری بازگشتند و حملات خود را از سر گرفتند ولی این بار نیز توسط ژاپنی ها به شدت سرکوب شدند. ژاپنی ها سواران مغول را به سمت خالخین گول تعقیب کردند. مغول ها که از رودخانه عبور کرده بودند ، ژاپنی ها نیز به منظور تعقیب مغول ها از عرض رودخانه عبور کردند. اما در واقع عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول به منظور تعقیب مغول ها نبود ، چرا که مغول ها تهدید چندان جدی ای برای ژاپنی ها به شمار نمی رفتند ، بلکه این به عنوان بهانه ای برای حمله به غرب خالخین گول به شمار می رفت. مغول ها نیز پس از آنکه به سمت غرب خالخین گول عقب نشینی کردند ، از روس ها استمداد طلبیدند ، ژنرال میچیتارو کوماتسوبارا فرمانده نیروهای ژاپنی در منچوری بود. وی سرلشکر یاسوکا ماسائومی را به عنوان فرمانده عملیات برگزید و سرتیپ یائوزو آزوما را به عنوان فرمانده یگان زرهی انتخاب کرد و نیروهای حمله را تحت فرماندهی این دو تن در آورد. هنوز 24 ساعت از عبور نیروهای ژاپنی از رودخانه خالخین گول نگذشته بود که ارتش سرخ به این پیشروی ژاپنی ها عکس العمل نشان داد. روس های بلافاصله و تنها چند ساعت پس از عبور ژاپنی ها از رودخانه خالخین گول ، ابتدا لشکر 57 بایکال ، که در اصل یک لشکر کماندویی به شمار می رفت ، را به مرز مشترک منچوری و سیبری منتقل کردند تا به این ترتیب امکان غافلگیر شدن و ایجاد رخنه در خطوط دفاعی شوروی – منچوری گرفته شود. از این لحظه به بعد جنگ کم نظیری بین نیروهای ژاپن و ارتش سرخ روی داد. نیروهای نظامی مستقل مغولستان و نیروهای مغول تحت امر ارتش سرخ نیز به کمک ارتش سرخ آمدند. مغول ها مردانی جنگجو و فوق العاده توانمند و قوی به شمار می رفتند. ولی آنها فاقد هر گونه خودروی زرهی بودند و تنها توانستند در قالب گردان های سواره نظام (اسب) به کمک ارتش سرخ بشتابند. زمانی که نیروهای نظامی ژاپن در کرانه باختری رود خالخین گول مشغول نبرد با ارتش سرخ بودند ، در همان زمان ارتش ژاپن مشغول احداث خطوط دفاعی جدیدی در کرانه شرقی این رود بود و از سویی نیز نیروهای خود را در غرب رودخانه تقویت می کرد. ژاپنی ها با پشتکار فوق العاده خود توانستند ظرف مدت کوتاهی یک پل مستحکم بر روی رودخانه احداث کنند. این پل که کاواتاما نام داشت ، یک پل عریض و مستحکم بود که می توانست عبور تانک های ژاپنی را از روی خود تحمل کند. با احداث این پل ، تیپ 128 پیاده نظام از لشکر 23 شناسایی مامور مراقبت از این پل شد. این پل در واقع شریان حیاتی ارتش ژاپن به شمار می رفت ، چرا که به وسیله آن تانک ها و کامیون های ارتش ژاپن می توانستند به پشتیبانی نیروهای خود بپردازند. نیروهای ارتش سرخ نیز به فرماندهی ژنرال گئورگی ژوکوف به مصاف ژاپنی ها رفتند. اولین نیرویی که به مقابله با پیشروی ژاپنی ها پرداخت ، لشکر 43 پیاده نظام تیندا بود. ژنرال ژوکوف به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت. وی دو لشکر پیاده نظام را برای مقابله با پیشروی ژاپنی ها به سمت خالخین گول گسیل داشت. همچنین دو لشکر بسیار بزرگ زرهی که هر یک از 250 تانک تشکیل شده بودند را نیز به پشتیبانی نیروهای خودی به منطقه اعزام کرد. حملات برق آسای ارتش سرخ بر نیروهای ژاپنی باعث از هم گسیختگی نیروهای ژاپنی می شد. ژنرال ژوکوف در این نبرد از تانک های سریع بی تی 5 و بی تی 7 استفاده می کرد. این تانک ها که سرعت بسیار بالایی داشتند ، در بسیاری مواقع موفق می شدند به ارکان ارتش ژاپن رخنه کنند و آنها را غافلگیر کنند. ژاپنی ها در چند مورد موفق شدند که در بخش های علیایی رودخانه دست به حملاتی به نیروهای ارتش سرخ بزنند و در برخی از این پیشروی ها توانستند نیروهای ارتش سرخ را در هم شکنند. اما فرماندهی موثر ژنرال ژوکوف از یک سو و پشتیبانی سریع تانک های پر سرعت از سوی دیگر باعث می شد که حملات ژاپنی ها به ارتش سرخ عقیم بماند. فرماندهی یگان های زرهی ارتش سرخ نیز به عهده سرتیپ گریگوری میهایلوویچ اشترن بود.



چوی بالسان ، فرمانده نیروهای مغول

thumb_Horloogiyn_Choybalsan.jpg



ژنرال گئورگی ژوکوف ، فرمانده نیروهای روس

thumb_Georgi_Zhukov_in_1940.jpg



سرتیپ میهایلوویچ اشترن ، فرمانده یگان های زرهی شوروی

thumb_Shtern.jpg



ژنرال کوماتسوبارا میچیتارو ، فرمانده نیروهای ژاپنی در منچوری

thumb_Komatsubara_Michitaro.jpg[/color]

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ضربات برق آسای ارتش سرخ به نیروهای ژاپنی باعث تضعیف روحیه و قوای ژاپنی ها شد. در چند مورد تانک های ارتش سرخ موفق شدند نظامیان ژاپنی را محاصره کنند. اما در هر بار ژاپنی ها با اجرای تاکتیک ها مناسب توانستند از چنگ محاصره روس ها فرار کنند. تانک های پرسرعت ارتش سرخ ، نظامیان ژاپن را به ستوه آورده بودند و ژاپن هیچ راه موثری برای مقابله با این تانک ها که بیش از 70 کیلومتر بر ساعت سرعت داشتند ، در اختیار نداشتند. در واقع یکی از اصلی ترین علل شکست ژاپنی ها در این نبرد وجود همین تانک ها بود. ارتش سرخ در این نبرد از 500 تانک که از تانک های سریع السیر بی تی 5 و بی تی 7 و حتی برخی مدلهای اولیه تی 34 بود ، استفاده کرد و در مقابل ارتش ژاپن از 130 تانک که عمدتا از تانک های سبک تایپ 97 و تایپ 95 بود ، استفاده می کرد. همان طور که قبلا نیز گفته شد ، ژاپنی ها یک پل موقت بر روی رود خالخین گول ایجاد کردند که از آن به منظور پشتیبانی نیروهای خودی استفاده می کردند. ژنرال ژوکوف که به اهمیت این پل و نقش حیاتی آن برای ارتش ژاپن پی برده بود ، از همان آغاز جنگ به نیروی هوایی دستور داده بود که به هر قیمت ممکن این پل را منهدم کنند. هواپیماهای روسی به منظور تخریب این پل به هوا برخاستند. اما دفاع سرسختانه ژاپنی ها از این پل باعث شد که تا پایان نبرد ، روس ها نتوانند به این پل نزدیک شوند. ژاپنی ها در این نبرد از بیش از 250 فروند هواپیمای زیرو استفاده می کردند که از آن بیشتر به منظور محافظت از این پل موقت استفاده کردند. وجود این حجم عظیم از جنگنده ها بر فراز پل و همچنین وجود آتش سنگین توپخانه ضد هوایی ژاپن باعث شد جنگنده های روسی نتوانند برای تخریب این پل به آن نزدیک شوند. از همین رو فشار روس ها بیشتر بر روی حملات سریع زرهی به مواضع ژاپنی ها متمرکز شد. در 8 ژوئیه ، لشکر 12 زرهی شوروی طرح یک حمله سریع و برق آسا به منظور تخریب پل موقت ژاپنی ها را ریخت و حمله ای گسترده را به این منطقه آغاز کرد. در این نبرد توپخانه ارتش سرخ به سختی مواضع ژاپنی را مورد حمله قرار داد ولی در مقابل توپخانه ژاپنی ها با سرسختی تمام و با استفاده از آتش توپخانه خود موفق شدند حمله سریع و گسترده روس ها را عقب بزنند. ولی این دفاع کردن سرسختانه باعث مصرف بیش از نیمی از مهمات ذخیره شده ارتش ژاپن گردید و ارتش ژاپن ناگهان میزان مهمات خود را کمتر از نصف میزان اولیه دید. در این بخش لشکر 64 پیاده نظام ژاپن به منظور انحراف جنگ به منطقه دیگر به منظور ایجاد امنیت به منظور رساندن مهمات و سوخت به کرانه باختری رود خالخین گول ، اقدام به یک حمله گسترده به منطقه ای که 10 مایل دورتر از پل بود ، کرد. اما گستردگی نیروهای ارتش سرخ باعث شد که این حیله ژاپنی ها نیز نتواند موثر واقع شود. ژاپنی ها از اواخر ماه ژوئیه دچار کمبود مهمات و آذوقه شدند. از آنجایی که پل توان حمل محدودی داشت و از سویی دیگر بیم اینکه پل مورد حمله روس ها قرار بگیرد ، باعث شد که ژاپنی ها نتوانند به میزان کافی آذوقه و مهمات به نیروهای خودی برسانند. از ماه اوت رفته رفته قوای ژاپنی ها تحلیل رفت و روز به روز ضعیف تر از قبل می شدند. ولی در مقابل فشار ارتش سرخ بر ژاپن روز به روز بیشتر و بیشتر می شد. ژنرال ژوکوف لشکر 38 زرهی واقع در سیبری را نیز به منطقه نبرد منتقل کرد. سپس یگان های زرهی تحت امر خود را به تیپ های متفاوت تقسیم بندی کرد و یک حمله گاز انبری را به سمت مواضع ژاپنی ها ترتیب داد. از سوی دیگر حمله بخش مغولی ارتش سرخ و یگان های مستقل نظامیان مغول از سمت جنوب خالخین گول به نیروهای ژاپنی باعث شد که ژاپنی ها در 9 آگوست با دادن تلفات سنگینی به سمت شرق رودخانه خالخین گول عقب نشینی کنند. اما این بار این روس ها بودند که سماجت به خرج دادند و به تعقیب ژاپنی ها در شرق خالخین گول پرداختند. روس ها توانستند با ایجاد پل های شناور ، نیروهای خود را به سمت شرق خالخین گول منتقل کنند و به تعقیب ژاپنی ها بپردازند. سرانجام در 16 سپتامبر با میانجیگری فرانسه و انگلستان مابین دول متخاصم آتش بس برقرار شد. در حالیکه در این نبرد از 38 هزار نیرو که به کرانه غربی خالخین گول آمده بودند ، بیش از 10 هزار تن از آنان کشته شدند و از 130 دستگاه تانک که ارتش ژاپن به سمت کرانه غربی خالخین گول اعزام کرده بود ، تقریبا همه آنها توسط تانک های سریع بی تی منهدم شدند. ارتش سرخ نیز در این نبرد 8000 سرباز خود را از دست داد.



روس ها در حال هل دادن خودروی در گل گیر کرده

thumb_024.jpg



روس ها تسلیحات ژاپنی را به غنیمت گرفته اند

thumb_250px-Khalkhin_Gol_Captured_Japane



جنگنده زیرو ژاپنی در جریان نبرد خالخین گول

thumb_727px-Jap_Zero_leaves_Akagi-Pearl_



سربازان ژاپنی در خالخین گول

thumb_battle_nomonhan9.jpg



روس ها در خالخین گول

thumb_battle_nomonhan7.jpg



تانک تایپ 95 ها گو متعلق به ارتش ژاپن که توسط تانک های روسی منهدم شده است

thumb_battle_nomonhan10.jpg



تانک سریع بی تی 5

thumb_BT5.jpg



تانک سریع بی تی 7

thumb_bt7.JPG

thumb_bt7_10.jpg

thumb_bt-7-later-fast-tank-01.jpg



زیرو

thumb_727px-Jap_Zero_leaves_Akagi-Pearl_



بی تی 7 در خالخین گول

thumb_Khalkhin_Gol_Soviet_offensive_1939



سربازان شوروی

thumb_Khasan_Battles_1938.jpg

thumb_RIAN_40948.jpg

thumb_RIAN_67333.jpg



زیرو

thumb_scan500.jpg



تانک سبک ژاپنی

thumb_vle00002_2.jpg



فرمانده ژوکوف در جوانی

thumb_Zhukov1923.jpg

 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نتایج نبرد خالخین گول



نبرد خالخین گول ، پیروزی قاطع ارتش سرخ بر ژاپن بود. از آنجایی که این نبرد و این پیروزی مقارن با آغاز جنگ جهانی دوم بود ، کارشناسان نظامی در جهان کمتر به این نبرد پرداخته اند. اما اثرات این نبرد بر سرنوشت جنگ جهانی دوم تاثیر به سزایی گذاشت. ژاپن تا پیش از سال 1930 در بیشتر جنگ ها که مابین این کشور و شوروی اتفاق می افتاد ، فاتح میدان بود. ولی از سال 1930 به بعد که ارتش سرخ در حال بازیابی توان نظامی پیشین خود بود ، کم کم عرصه میادین نبرد بر روی ارتش ژاپن تنگتر و تنگتر می گردید. از سال 1930 که قدرت نظامی شوروی رو به فزونی گذاشت ، درصد شکست های ارتش ژاپن نیز بیشتر و بیشتر می شد. در سال 1937 ارتش ژاپن در برابر ارتش سرخ شکست سنگینی را متحمل شد. ولی از آنجایی که ژاپنی ها روحیه جنگجویانه ای دارند ، با این شکست روحیه خود را از دست ندادند و حملات خود را مجددا به سمت بخش های شمالی و غربی منچوری ادامه دادند. در سال 1938 برای دومین بار شکست سنگینی را از ارتش سرخ شوروی متحمل شدند. ولی باز هم به حملات خود ادامه دادند. در سال 1939 نیز جنگ خالخین گول رخ داد و برای سومین بار ژاپنی ها در برابر ارتش سرخ به سختی شکست خوردند. شکست فاحش ارتش قدرتمند ژاپن و پیروزی قاطع ارتش سرخ شوروی ، سران ژاپن را متقاعد کرد که ارتش سرخ شوروی توان سابق خویش را باز یافته است و غلبه بر این ارتش همانند گذشته به آسانی ممکن نخواهد بود. ارتش ژاپن دریافت که توان مقابله با ارتش سرخ شوروی را ندارد. از این رو از جنگ خالخین گول به بعد ، ارتش ژاپن هیچ گاه دوباره به فکر حمله مجدد به خاک شوروی و منچوری را در سر نداشت. ژاپن با شکست در خالخین گول برای مدتی کوتاه سیاست های تجاوز به همسایگان خود را مورد تعلیق در آورد و مشغول بازسازی و تجدید قوا در ارتش خود شد. مدتی بعد مجددا حملات سلطه طلبانه ژاپنی ها آغاز شد. اما این بار نه به سمت شوروی و منچوری ، بلکه به سمت جزایر جنوبی اقیانوس آرام. و سرانجام در 7 دسامبر 1941 ارتش ژاپن به صورتی کاملا غافلگیرانه به بندر پرل هاربور ، که مرکز اصلی نیروهای آمریکایی در شرق آسیا و غرب اقیانوس آرام بود ، حمله کردند و تلفات سنگینی را بر آمریکاییان وارد آوردند. اما در مقابل سران شوروی که از سرسخت بودن حریف خود به خوبی اطلاع داشتند و می دانستند که اگر باز هم شرایط ژاپن مساعد باشد ، خاک شوروی را مورد تاخت و تاز قرار خواهند داد ، از این رو دست به تغییراتی در نیروهای نظامی خود در شرق شوروی زدند. شوروی پس از پایان جنگ خالخین گول ، یک قرار داد دوستی با مغولستان منعقد کرد و شروع به بازسازی ارتش این کشور کرد و نیروهای نظامی مغولستان را مطابق استانداردهای خود درآورد و با تجهیزات ساخت خودش نیروهای نظامی این کشور را مسلح کرد. همچنین ساختار ارتش سرخ را در شرق این کشور مورد بازبینی و اصلاح قرار داد و ساختار آنرا به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپنی ها مورد تغییر قرار داد. زمانی که ژاپن در حال بازسازی ارتش خود بود ، سران شوروی نزد خود می پنداشتند که این تجدید قوا برای حمله مجدد به خاک شوروی در حال انجام است. چرا که ژاپن نیز دست اتحاد به سمت آلمان نازی دراز کرده بود. سران شوروی همیشه از حمله ناگهانی ارتش ژاپن به خاک شوروی در هراس بودند. زمانی که خاک شوروی آماج حملات ورماخت قرار گرفته بود و سربازان هیتلر به سمت مسکو در حال حرکت بودند ، سران شوروی نیروی نظامی عظیمی را در قالب لشکر های پیاده و زرهی در سیبری در حالت رزرو قرار داده بودند و هیچ کس از ترکیب این نیروها اطلاع نداشت. سران شوروی در این اندیشه بودند که آلمان از سمت غرب شوروی در حال حمله به این کشور است و ژاپن نیز که از متحدان اصلی آلمان به شمار می رود ، سرانجام از مناطق شرقی شوروی به سمت مرکز این کشور پیشروی خواهد کرد. این بود که نیروهای نظامی قابل توجهی را در سیبری به منظور مقابله با حمله احتمالی ژاپنی ها گردآوری کرده بودند. شاید در تواریخی که درباره جنگ جهانی دوم نوشته شده است ، نام ریچارد سورج کمتر شنیده شده باشد. ریچارد سورج را می بایست تاثیر گذار ترین جاسوس قرن بیستم بدانیم. چرا که جاسوسی دقیق و اصولی و حرفه ای او سبب شد که سرنوشت جنگ تغییر کند. ریچارد سورج یک آلمانی کمونیست بود و در قالب یک روزنامه نگار در توکیو فعالیت می کرد. نامبرده توانست با نفوذ به ارکان اطلاعاتی و سیاسی ژاپن اطلاعات حیاتی ژاپن را به دست آورد و این اطلاعات را به طور کامل در اختیار سران شوروی قرار دهد. همان طور که گفتیم ، ارتش سرخ نیروی نظامی قابل توجهی را به منظور دفع حمله احتمالی ارتش ژاپن به شرق شوروی را در منطقه سیبری گردآوری کرده بود. اما ریچارد سورج با رخنه کردن به ارکان حکومت ژاپن توانست از تصمیم استراتژیک ژاپن مطلع شود. سران ژاپن تصمیم داشتند به جای حمله به شوروی ، حملات خود را به شرق چین و مناطق تحت سلطه آمریکایی ها ادامه دهند و آمریکا را با مشغول کردن در شرق آسیا از کمک به متفقین باز دارند. چرا که ژاپنی ها ، آمریکایی ها را ضعیف تر از روس ها می پنداشتند. ریچارد سورج از این تصمیم سران ژاپن اطلاع یافت و این خبر را به اطلاع سران شوروی رساند. سران شوروی نیز پس از آنکه از جانب دشمن شرقی خود آسوده خاطر شدند ، نیروهایی را که در سیبری به منظور مقابله با حملات احتمالی ژاپن ذخیره کرده بودند ، به سمت جبهه های غربی گسیل داشتند و ظرف چند ماه چهره جنگ در مناطق شرقی اروپا دگرگون شد. ورماخت که تا آن تاریخ یکه تاز اروپای شرقی بود ، ناگهان با نیروی عظیم و تازه نفسی رودررو شد. این نیروها توانستند ورماخت را از حالت هجومی به حالت دفاعی بکشانند. پس بنابراین نبرد خالخین گول نقطه عطفی بود که سران ژاپن را از ادامه حملات خود به خاک شوروی منصرف کرد. با انصراف ژاپن از حملات مجدد به خاک شوروی ، ارتش سرخ مجددا مجال یافت تا مجددا با آلمان نازی رودررو شود. امروزه اکثر کارشناسان نظامی اعتقاد دارند که اگر ژاپن در جنگ خالخین گول شوروی را شکست می داد ، سقوط شوروی توسط متحدین قطعی بود. چرا که در آن صورت مانعی برای پیشروی ورماخت به سمت مسکو وجود نداشت. ارتش سرخ نیز در این نبرد به ارزش واقعی تانک هایش پی برد و از آن تاریخ به بعد تحول اساسی در تانک های خود ایجاد کرد. نمونه بارز آن نیز اعمال تغییراتی بر روی موتور تانک های جدید تی 34 می باشد.



کتابی که توسط ولادیمیر کوتلینکوف درباره نبرد خالخین گول نگاشته شده است.

thumb_9781906959234.jpg



ریچارد سورج ، تاثیر گذارترین جاسوس قرن بیستم

thumb_Bundesarchiv_Bild_183-1985-1003-02








نویسنده : سرگرد گوردون (علی محمدی)

کلیه حقوق مقاله مختص سایت میلیتاری است

هر گونه استفاده از این مقاله تنها با ذکر نام سایت میلیتاری و نام نویسنده آن امکان پذیر است



----------------------------



منتظر نظرات دوستان هستم

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا علی دستتون درد نکنه خیلی کامل ، جامع و مفید بود خدا خیرتون بده

آقا علی خیلی برام جالب بود که بدونم منبع این دست مقالات شما کجا هستند اگه مشکلی نیست بهم بگین.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون خسته نباشي همه رو خوندم
خيلي جالب بود

راسي

ميشه اطلاعاتي در مورد جزاير اشغال شده كوريل ونحوه اشغالشون بزاريد
[quote]هیچ گاه به فکر حمله به چین و بندر پرل هاربور در شرق چین نمی افتاد.[/quote]

جزاير هاوايي كجا شرق چين كجا

ولي در ادامه مطلب (بخش پاياني ) بهتر شده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالی بود
دست شما درد نکند

فقط منابع را هم ممکن است بفرمایید؟ از کجا این اطلاعات را جمع کردید؟ چون موردی هم بود که فراموش شده بود. کسانی که بازی Hearts of Iron رو بازی کرده باشند این مطالب رو خیلی خوب می تونند یادآوری کنند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دستس شما درد نکنه خيلي مقاله جالبي بود. من تا قبل از اين اصلا نميدونستم شوروي و ژاپن قبل از جنگ باهم درگير شدند, چون فقط در آخرين روزهاي جنگ بود که شوروي به ژاپن اعلان جنگ داد ,
و نيروي هاي ژاپن در منچوري شمال چين رو تار و مار کرد و و جزاير کوريل رو گرفت که تا امروز در دست روسيه هست .

ژاپن هيچ وقت نيروي زميني قوي نداشت. نيروي زميني ژاپن تنها براي جنگ با همين چيني ها و کره اي ها ... خوب بود در مقايسه با ديگر قدرت ها حرفي براي گفتن نداشت . برعکس نيروي هوايي و نيروي دريايي عظيمش در جنگ دوم. نيروي هوايي و دريايي ژاپن مشکل اصلي آمريکايي ها بود و در جنگ زميني در اکثر موارد نيروي زميني ژاپن مشکل خاصي نبود .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیلی زیبا بود باز هم از این دست مطالب بزارید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقاله تون بسیار دقیق و به نکته ی ظریفی پرداخته بود ، خیلی ممنون

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط End
      به نام خداوند بخشنده و مهربان 
       
       

       
      برای بزرگنمایی تصاویر بر روی آن ها کلیک (لمس) کنید
       
      با ورود اولین زره پوش ها به میدان جنگ جهانی اول، اینطور بنظر می رسید که هیچ چیز جلودار آن ها نیست. سربازان بخت برگشته آلمانی ناگهان با غول های آهنینی رو به رو شدند که هیچ سلاحی بر آن ها کارگر نبود. طولی نکشید که طرف های دیگر جنگ هم زره پوش های خود را توسعه دادند تا شاهد نخستین نبردهای تانک با تانک باشیم و اینجا زمانی بود که تانک بعنوان موثرترین ابزار در مقابل تانک حریف معرفی شد. تانک ها همچنان در ابتدای راه بودند و توانایی صنعتی کافی برای تولید گسترده آن ها وجود نداشت و ذهنیت فرماندهان هم همچنان آن ها را نمی پذیرفت  اما خطوط میدان نبرد در جنگ جهانی اول آنقدر وسیع بود که کسی نمی دانست کی و کجا سر و کله ی تانک های خوفناک دشمن پیدا میشود. در نتیجه ارتش های دو طرف به فکر تسلیحاتی افتادند که بتوان به وسیله ها آن ها به تانک ها آسیب وارد کنند. تفنگ های ضد تانک و نارنجک های ضد تانک و خمپاره ضد تانک و توپ ضد تانک و چندین ایده دیگر مطرح میشوند که دو مورد اول بسیار فراگیر میشوند و این موارد تا جنگ جهانی دوم هم ادامه می‌یابد. اما بحث نوشتار پیش رو به نارنجک های ضد تانک خلاصه می شود. نارنجک های ضد تانک (atg) یک سلاح پرتاب دستی هستند که برای آسیب زدن و یا انهدام اهداف زرهی استفاده می شوند. اگرچه برد کوتاه و نیاز به نزدیک شدن به زره پوش ها، تاثیر آن ها را محدود می کند. سربازان نارنجک انداز ناچار بودند به زره پوش های دشمن نزدیک شوند که البته در بعضی مواقع شدیدا توسط خودروهای زرهی دیگر و نفرات پیاده پشتیبانی میشدند. در نتیجه از همین ابتدای کار باید بدانیم که نارنجک های ضد تانک برای کاربرد خاص و ویژه توسعه یافتند و البته قیمت ارزان و تولید آسان و کاربری نسبتا ساده آن ها را محبوب و شاید بهتر است بگوییم که آن ها را قابل تحمل میکرد.
       


       
       
       
      همانطور که گفته شد، نارنجک های ضد تانک برای اولین بار در طول جنگ جهانی اول علیه وسایل نقلیه زرهی مورد استفاده قرار گرفتند، اما تا زمان جنگ جهانی دوم که نارنجک های ضد تانک با سرجنگی خرج گود(HEAT) تولید شوند، اثر گذاری آن ها در هاله ای از ابهام قرار داشت. اولین نارنجک های ضد تانک دست ساز بودند. در طول جنگ جهانی اول، آلمانی‌ها اولین کسانی بودند که با نارنجک های ضد نفر معمولی خود که به نارنجک گوشت کوبی معروف هستند نارنجک ضد تانک ساختند. آن ها با بستن دو یا سه سر انفجاری نارنجک های ضد نفر به یکدیگر یک نارنجک بزرگ‌تر می ساختند و از آن علیه تانک ها و زره پوش ها استفاده کردند. در  نبرد پس از کشیدن ضامن، نارنجک را به بالای تانک دشمن که به آرامی پیشروی می کرد پرتاب میکردند، جایی که زره در آن قسمت از تانک ضعیف تر بود و احتمال نابودی آن با انفجار همزمان چند نارنجک می رفت. در این نارنجک ها، اثر ترکش زایی که کاربرد تخصصی آن ها بود اهمیتی نداشت، بلکه قدرت انفجار باعث تخریب سقف و کنده شدن قطعات فولادی و در نهایت مرگ خدمه میشد.
       
       

       

       
       
      در طول جنگ جهانی دوم با همین روش کشورهای مختلف با قرار دادن تعدادی نارنجک در کنار هم، نارنجک های ضد تانک دست ساز ساختند و اینطور اولین نارنجک های ضد تانک همه گیر شدند. با توجه به وزن زیاد نارنجک های ضدتانک ابتدایی، معمولاً از فاصله بسیار نزدیک پرتاب می شدند یا مستقیماً در نقاط آسیب پذیر بر روی خودروی زرهی دشمن قرار می گرفتند. در نارنجک های دست ساز خبری از چاشنی ضربه ای نبود و نارنجک ها باید زمان مورد نیاز چاشنی خود را طی میکردند تا منفجر شوند که این مورد کار پرتاب کننده را دوچندان سخت و ترسناک میکرد. بریتانیایی ها در سال 1940 روش دیگری را ابداع کردند، در این روش آن ها دینامیت یا مواد منفجره قوی دیگر را در یک جوراب ضخیم قرار می دادند و قسمت بیرونی جوراب را به گریس آغشته میکردند و سپس این جوراب ها در یک قوطی حلبی قرار میدادند. در زمان نبرد، سربازان بخت برگشته جوراب را بیرون می آوردند و فیوز یا فیتیله را روشن کرده و سپس آن ها را به طرف برجک تانک یا شنی و چرخ هایش پرتاب می کردند به این امید که تا زمان انفجار به تانک بچسبد (در فیلم نجات سربازان رایان هم حتما بخاطر دارید که سروان میلر از این روش برای متوقف کردن تانک های آلمانی بهره برد). در صورت موفقیت آمیز بودن، باعث آسیب به بخش داخلی زره، و کشته یا زخمی شدن خدمه تانک می شد. مشخص نیست که آیا این نوع نارنجک های ضد تانک دست ساز با موفقیت در جنگ به کار گرفته شده است یا خیر! اما دست کم در هالیوود یک شکار موفق به نام خود ثبت کرده است...
       

       
      در تاکتیکی دیگر هنگامی که تانک ها از سنگرها و خاکریز ها عبور می کردند، نارنجک های دست ساز را می شد توسط پیاده نظام به عنوان نوعی مین ضد تانک در مسیر تانک ها قرار داد به این امید که به موقع منفجر شوند. در حالی که این روش ها در نا امیدی و بیچارگی از هیچی بهتر بنظر می رسید، اما معمولا برای سربازان پیاده نظام خطرناک تر از خدمه تانک ها بودند. در روش دیگر سربازان چینی در جنگ دوم چین و ژاپن از بمب گذاران انتحاری علیه تانک های ژاپنی استفاده کردند. سربازان چینی مواد منفجره مانند بسته های چندتایی نارنجک یا دینامیت را به بدن خود می بستند و خود را زیر تانک های ژاپنی می انداختند تا آنها را منفجر کنند! با این روش در نبرد شانگهای، یک بمب‌گذار انتحاری چینی با منفجر کردن خود در زیر تانک، یک ستون ژاپنی را متوقف کرد. و در نبرد تایرژونگ (Taierzhuang) نیز سربازان انتحاری چینی موفق میشوند تانک های ژاپنی و همچنین خودشان را منفجر کنند. در یک استفاده دیگر در تایرژونگ، سربازان انتحاری چینی، چهار تانک ژاپنی را با بسته‌های نارنجکی خود از بین بردند.
       

       
      سعی شد که رنگی شود 
       
      نارنجک های ضد تانک صنعتی عموما از خرج گود‌ (HEAT) برای نفوذ به زره استفاده می کنند، اگرچه از سر جنگی شدید الانفجار با سر له شونده (HESH) نیز در بعضی از آن ها استفاده می شود. در اصطلاح نظامی، کلاهک هایی که از انفجار شکل دار استفاده می کنندHEAT نامیده می شوند که خرج گود شاخص ترین آن هاست. همانطور که در بالا گفته شد اکثر نارنجک های ضد تانک صنعتی از نوع خرج گود هستند. بدین جهت زاویه برخورد خرج گود و مواد مذاب خروجی حاصل از آن باید با سطح زره منطبق باشد. در نتیجه در طراحی برخی از نارنجک های ضد تانک از چتر نجات کوچک یا نوارهای پارچه‌ای و یا باله‌های تثبیت‌ کننده در نسخه های پرتاب شونده از پهپاد استفاده می گردد. 
       

       
      به باله ها توجه شود 
       
      بریتانیا اولین نارنجک ضد تانک خود را در اواخر سال 1940 با نام  تایپ۶۸(AT68) وارد میدان کرد که یکی از اولین تسلیحات ضد تانک از نوع خرج گود بود. نارنجک به وسیله یک تفنگ و با استفاده از نارنجک انداز میلز نصب شده بر روی آن شلیک می شد( نارنجک تفنگی). نارنجک ضدتانک تایپ 68 دارای نفوذ 50 میلی متری در زره بود که برای سال 1940 حیرت انگیز بنظر می رسید .
       

       
      نارنجک انداز میلز و AT68 (سعی شد که رنگی شود )

       
      نارنجک تفنگی AT68 
       
       
      همچنین در ادامه و در حین جنگ نارنجک ضد تانک تایپ۷۴ (74 ST) نیز توسط آن ها ساخته شد که شامل یک خرج گود درون یک بسته پرتابه دستی با شباهت هایی به نسخه های نارنجک گوشت کوب آلمانی بود. ایده پشت این نارنجک، ساخت یک سلاح ضد تانک ساده و با کاربری آسان، آمادگی فوری برای تولید و ارزانی بود. نارنجک ST به اصرار چرچیل در تولید انبوه قرار گرفت، اما با دیدن نحوه عملکرد آن، ساخت بیشتر و خدمت فراگیر آن متوقف شد. نارنجک تایپ 74 بعداً به عنوان یک راهکار اضطراری برای مقابله با تانک‌های سبک ایتالیایی در شمال آفریقا برای سربازان بریتانیایی فرستاده شد، جایی که بر خلاف انتظار ها و نتایج قبلی بسیار عملکرد مؤثری داشت. در اروپا، پارتیزان های فرانسوی به طور موثر از نارنجک ضد تانک تایپ 74 در اقدامات خرابکارانه علیه تأسیسات آلمانی استفاده کردند. نارنجک هاوکینز (تایپ 75) یکی دیگر از نارنجک‌های ضد تانک بود که توسط متفقین غربی به کثرت مورد استفاده قرار گرفت.
       

       
      نارنجک 74 ST
       
       
       
      نارنجک هاوکینز (تایپ 75)
       
      مدت کوتاهی پس از تهاجم آلمان نازی به روسیه در سال 1941، نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine (L)) توسط آن ها وارد خدمت می شود، که یک نارنجک ضد تانک با سرجنگی خرج گود و بسیار کشنده بود و می توانست سنگین ترین تانک های آن سال ها را نابود کند. این نارنجک به بالای تانک پرتاب می شد و پس از رها شدن توسط فرد پرتاب کننده، سه باله از انتها بیرون آمده و آن را در طول پرواز کوتاه خود تثبیت می کردند. نارنجک ضد تانک ‌پانزر ووف ماین (L) بسیار کشنده بود و ساخت آن ارزان بود، اما برای پرتاب دقیق به مهارت قابل توجهی نیاز داشت و تنها توسط تیم‌های مخصوص و آموزش دیده ضد تانک مورد استفاده می‌گرفت. گونه دیگری از نارنجک های ضد تانک آلمانی "Geballte Ladung" بود که به معنی بار انبوه است. این نوع نارنجک منفرد نیست، بلکه تعدادی نارنجک معمولی است که به یکدیگر متصل شده اند. یکی دیگر از تلاش‌های آلمانی برای ساخت تسلیحات ضد تانک قابل حمل توسط نفر، سلاح "Hafthohlladung" (به معنی: خرج گود چسبنده) بود. این نارنجک چسبان در واقع یک خرج گود با قیف تو خالی بزرگ بود که به وسیله سه آهنربا به یک تانک می توانست بچسبد، اما برای پرتاب بسیار سنگین بود و در نتیجه باید توسط فرد بکار گیرنده، مستقیماً به ناحیه ضعیف یک تانک چسبانده می شد.
       

       
      نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine)
       

       
      نارنجک  ضد تانک آلمانی Geballte Ladung
       

       
      نارنجک چسبان Hafthohlladung
       
       
      طولی نکشید که روس ها توانستند پانزر ورف ماین را به غنیمت بگیرند و با کمک آن، نارنجک ضد تانک خود مجهز به خرج گود را بسازند. البته روس ها در سال 1940، یک نارنجک ضد تانک ساده را توسعه دادند که از اثر انفجاری ساده برای آسیب زدن به زره پوش ها استفاده میکرد و نام آن RPG-40 بود. پس از پرتاب این نارنجک با کمک نواری مسیر پروازش تثبیت می شد. از طرفی روس ها، RPG-43 ( عدد اشاره به سال تولید 1943 است) را ساختند که یک نسخه اصلاح شده از RPG-40 بود و به آن یک لایه مخروطی اضافه شد و تعداد زیادی نوار پارچه ای برای تثبیت مسیر پرواز پس از پرتاب در انتهای آن قرار گرفت. در سال آخر جنگ، روس ها RPG-6 را معرفی کردند، که یک طراحی جدید بر پایه RPG-43 و با آیرودینامیک بهبود یافته و همچنین با یک دم چتری در درون بود که پس از پرتاب از دسته به بیرون رها میشد. نفوذ این نارنجک بیش از 100 میلی متر در زره فولادی گزارش شده است، که برای ایجاد آسیب و انهدام هر تانکی در صورت برخورد با قسمت فوقانی آن ها کافی بود. استفاده از RPG-43 و RPG-6 روسی در نبرد بسیار ساده تر از پانزر ورف ماین آلمانی بود و به آموزش گسترده نیاز نداشت. توجه شود همین موارد بعد ها در سری راکت انداز های پانزر فاست و RPG-2 هم بکار آمدند و به همین دلیل بود که نسل اول این راکت انداز ها با نام نارنجک انداز معرفی شدند که حتی هنوز هم بر سر زبان هاست! در حقیقت راکت انداز های ضد تانک ابزاری بودند که نارنجک های ضد تانک را با کمک یک شتاب دهنده راکتی با دقت و در برد بیشتر به سمت تانک دشمن رها می‌کنند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نسخه های RPG-6 خود را مهندسی معکوس کردند. برای مثال مجارستان نارنجک AZ-58-K-100 را توسعه داد. از این نارنجک به تعداد زیاد ساخته شد و در نبرد اعراب و  اسراییل در طول سالهای 1967 و 1973 توسط مصر نیز بکار رفت.
       
       
       
      نارنجک ضد تانک RPG-40
       

       
       نارنجک ضد تانک RPG-43
       

       
      نارنجک ضد تانک RPG-6
       

       
      نارنجک ضد تانک AZ-58-K-100 
       
      اولین نارنجک ضد تانک ژاپن، دارای یک کلاهک مخروطی خرج گود ساده به قطر 100 میلی متر بود که دارای یک سیستم فیوز ساده از نوع  "فعال در همه مسیر" بود که اگر به طور تصادفی با کشیدن ضامن از دست سرباز به زمین می افتاد منفجر می شد و به همین سادگی جان فرد را می گرفت. این ضعف آن را بسیار برای نیروی بکار گیرنده خطرناک میکرد، زیرا هیچ ایمنی پس از رهاسازی وجود نداشت و حتی ممکن بود در یک برخورد کوچک و اتفاقی به خود فرد نیز منفجر شود و البته طبق گزارشات میدانی، میزان نفوذ آن فقط حدود ۵۰ میلی متر بود. دومین نارنجک ضد تانک ساخت ژاپن لانج ماین(lunge mine) نام داشت که در واقع یک سلاح انتحاری بود. این سلاح یک کلاهک خرج گود بزرگ بود که بر روی یک چوب نیزه مانند نصب میشد و فرد انتحاری آن را به تانک یا هر هدفی می کوبید، و این برخورد باعث مکانیسمی میشد که در نهایت سرجنگی بزرگ خرج گود آن را منفجر میکرد و هم سرباز و هم هدف را از بین می برد. این نارنجک نصب شده بر روی نیزه هر چند جان سرباز بکار گیرنده را می‌گرفت اما 150 میلی متر در زره فولادی نفوذ میکرد و به همین علت آن را در رده اول بیشترین نفوذ نارنجک های ضد تانک جنگ جهانی دوم قرار میدهد. و البته کمبود سلاح ضد تانک در ژاپن قطعا جدی تر و مهمتر از نیروی بکار گیرنده انتحاری بود! گفته میشود ارتش آمریکا اولین بار در سال 1944 در فیلیپین با نارنجک های ضد تانک روبرو میشود و نارنجک های ضدتانک انتحاری مذکور فوق هم اولین بار در طی نبرد سایپان و پس از آن در نبرد اوکیناوا مشاهده شد. قبل از پایان جنگ جهانی دوم، ده‌ها هزار فروند از این نارنجک های ضد تانک ساده و پر خطر برای واحدهای معمولی ارتش ژاپن در مستعمارات امپراطوری و واحدهای رزمی در جزایر اصلی ژاپن تولید و ارسال شد، چون کاربری چندان سختی نداشتند و عموم سربازان با داشتن یک دل شیر و وفاداری مطلق به امپراطور و ژاپن می‌توانستند از آن ها استفاده کنند.
       

       
      نارنجک های پرتابی ژاپنی
       
          
       
      نارنجک انتحاری lunge mine
       
       پرکاربردترین نارنجک‌های ضد تانک امروزی، شامل طرح‌ های روسی پس از جنگ جهانی دوم هستند که معروف ترین آن ها نارنجک ضد تانک RKG-3 است. در طول جنگ ایران و عراق، سرباز ۱۳ ساله ایرانی محمد حسین فهمیده پس از اینکه خود را در زیر یک تانک عراقی با نارنجک منفجر کرد، به عنوان قهرمان جنگ مورد تجلیل قرار گرفت. به دلیل پیشرفت در زره تانک های مدرن و اختراع نارنجک انداز های راکتی، نارنجک های ضد تانک منسوخ شدند. با این حال در درگیری های پسا اشغال عراق، نارنجک های ضد تانک RKG-3 توسط شورشیان عراقی، عمدتا علیه خودرو های هاموی و نفربر های استرایکر و خضموک (MRAP) های آمریکایی استفاده شدند. این خودروهای محافظت شده زره ضعیف تری نسبت به تانک ها برخوردار بودند و در نتیجه نارنجک های ضد تانک از جمله RKG-3، با نفوذ ۲۲۰ میلیمتری توان آسیب زدن به آن ها را داشتند. پنهان کردن یک نارنجک انداز راکتی همچون RPG-7 در بین جمعیت کار سختی بود. اما هر فرد براحتی می توانست چند نارنجک RKG-7 را حمل کند و باید توجه کرد که تفاوت نفوذ این نارنجک تنها ۴۰ میلیمتر از نسخه ابتدایی RPG-7 کمتر است. شورشیان عراقی عموما در بین جمعیت مخفی میشدند و در دسته های چند نفری به کاروان های آمریکایی حمله و به آن ها خسارات جدی وارد می کردند. این تهدیدات در نهایت باعث شد که ایالات متحده اصلاحاتی در امرپ ها و نفربر های استرایکر انجام دهد که شامل  نصب زره فاصله دار و قفسی و ... می شد که این اصلاحات باعث می شدند تا نارنجک های ضد تانک قبل از تماس با بدنه اصلی منفجر شوند.
       
            
      نارنجک ضد تانک RKG-3
       
      نارنجک ضد تانک RKG-3 همچنین توسط واحد آئروروزویدکا (Aerorozvidka) ارتش اوکراین در تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022 مورد استفاده قرار گرفت. اوکراینی ها با تغییر در زمان‌بندی فیوز و همچنین افزودن باله‌های چاپ‌ شده با پرینتر سه‌بعدی، نارنجکRKG-3 را به RKG 1600 تغییر دادند تا سقوط خود را هنگام پرتاب از یک کواد کوپتر تجاری تثبیت کند. این تغییر، سرآغاز استفاده بسیار گسترده از این دست پهپاد ها با نام کواد کوپتر نارنجک انداز در جنگ اوکراین بود. با ورود کوادکوپتر های نارنجک انداز، مجدد نارنجک های ضد تانک در قالب بمب های سقوط آزاد خرج گود جان تازه ای گرفتند و بنظر می‌رسد با ورود نسل های جدید تر و حتی هدایت شونده آینده ای روشن تری برای این بمب ها قابل انتظار باشد. اما هر چه پیش آید، یادمان نرود که این تسلیحات ریشه در نارنجک های ضد تانک دارند. نارنجک های ضد تانک نیای سال خورده موشک های ضد تانک و راکت های ضد تانک و برخی بمب های پرتابی توسط پهپاد ها هستند. آنچه مشخص است هم چنان این پیر مرد با طراحی ساده خود و همینطور فرزندانش تا بازنشستگی فاصله بسیار دارند.
       

       
      استفاده از RKG-3 در  پهپاد های FPV انتحاری و مولتی روتور نارنجک انداز
       
       
       
      ذکر نام نویسنده و انجمن در هر برداشت از این مطلب الزامی است.
       
      گرد آورنده: Navard 
       
       بن مایه 
    • توسط 951
      تاپیک جامع تحولات زرهی در نیروهای نظامی ایران
       
      با سلام
      این تاپیک برای ثبت نظرات و پیشنهادات علمی و عملی در خصوص تجهیز نیروهای زمینی ایران به یک تانک اصلی میدان نبرد برای جنگهای نوین ایجاد گردیده است .
       
       
      پلتفرم های موجود در نیروهای نظامی ایران به شرح زیر میباشند که هر کدام میتوانند در صورت برخورداری از مشخصات لازم بستر ی برای توسعه تانک اصلی میدان نبرد برای کشورمان باشند .
       
      ام۴۷ پاتون
       

      ام۴۷ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که با پیشرفت طرح تانک ام۴۶ پاتون در اوایل دهه ۱۹۵۰ ساخته شد. این تانک به عنوان تانک اصلی نیروی زمینی و تفنگداران دریایی و جایگزین تانک‌های ام۴۶ و ام۴ شرمن وارد ارتش آمریکا شد اما در این ارتش در هیچ جنگی شرکت نکرد.
      ام۴۷ تنها پس از چند سال با ساخت تانک پیشرفته‌تر ام۴۸ پاتون از استاندارد خارج شد و در اختیار متحدان آمریکا قرار گرفت و در جنگ‌های متعددی از جمله توسط اردن در جنگ شش‌روزه علیه اسرائیل، توسط پاکستان در جنگ‌های هند و پاکستان، از سوی ترکیه در حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس، توسط ایران در جنگ ایران و عراق و در خدمت استقلال‌طلبان کروات در جنگ استقلال کرواسی شرکت داشت.
       
      ام۴۸ پاتون
       

      ام۴۸ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که سومین و آخرین تانکی به شمار می‌رفت که به نام ژنرال جرج پاتون فرمانده سپاه سوم ایالات متحده در جنگ جهانی دوم و از هواداران کاربرد تانک در میدان نبرد، نامگذاری شد. البته ام۶۰ تانکی که بعد از ام۴۸ طراحی و تولید شد هم به طور غیر رسمی ام۶۰ پاتون نامیده می‌شود. طراحی ام۴۸ بر اساس پیشرفت و توسعه ام۴۷ پاتون تانک متوسط قبلی آمریکایی ها صورت گرفت و شباهت ظاهری زیادی با آن دارد اما از نظر ساختار کلی تانکی متفاوت و مستقل است.
       
      ام۶۰ پاتون
       

      ام۶۰ پاتون نخستین تانک رزمی اصلی آمریکایی بود که در سال ۱۹۶۰ تولید شد و سال‌ها مورد استفاده آمریکا و متحدان آن در جنگ سرد قرار داشت. ام۶۰ هرچند در ارتش آمریکا با ام۱ آبرامز جایگزین شده اما استفاده از آن هنوز در بسیاری از کشورها ادامه دارد.
      طراحی ام۶۰ بر اساس تانک متوسط ام۴۸ پاتون صورت گرفت که تا پیش از تولید ام۶۰ تانک اصلی ارتش آمریکا بود. پیشرفت‌های ام۶۰ نسبت به‌ام۴۸ شامل استفاده از توپ نیرومندتر ۱۰۵ میلی‌متری به جای توپ ۹۰ م‌م ام۴۸، استفاده از چرخ‌های آلومینیومی به جای فولادی، زره قوی‌تر و ضخیم‌تر، موتور دیزلی قوی‌تر با توان ۷۵۰ اسب بخار، و افزایش برد عملیاتی به ۴۸۰ کیلومتر می‌شد.
       
      چیفتن
       

      چیفتن (به انگلیسی: Chieftain) نوعی تانک اصلی میدان نبرد بریتانیایی است که از سال ۱۹۶۵ وارد نیروی زمینی بریتانیا شد. هنوز نیز در نیروهای مسلح اردن و ایران از آن استفاده می‌شود.
      طراحی چیفتن بر پایه گروهی از تانک‌های بریتانیایی انجام شد که از ماتیلدا ام‌کا ۲ در سال ۱۹۳۹ (با توپ ۴۰ میلی‌متری) آغاز شده و با تانک‌های کرامول (۵۷ و ۷۵ میلی‌متر)، کومه (۷۶ میلی‌متر) ادامه یافته و در پایان به تانک موفق سنچوریون (۷۶، ۸۳ و ۱۰۵ میلی‌متر) می‌رسد. چیفتن با پیشرفت این طرح ساخته شده و جایگزین تانک متوسط سنچوریون و تانک سنگین کانکوئرر به عنوان نخستین تانک اصلی میدان نبرد نیروی زمینی بریتانیا شد. تولید تانک چلنجر ۱ که بر پایه پیشرفت تانک چیفتن صورت گرفته بود از سال ۱۹۸۳ آغاز و در سال ۱۹۹۵ به‌طور کامل جایگزین چیفتن شد. تولید چلنجر ۲ هم در سال ۱۹۹۸ با توسعه چلنجر۱ آغاز شد. چیفتن از پیشرفته‌ترین تانک‌های عصر خود به‌شمار می‌آید که قدرتمندترین توپ و سنگین‌ترین زره را در بین همه تانک‌های آن هنگام را داشت. اما در برابر آن، توانایی تحرک و سرعت آن کاهش یافته بود.
       
      تی-۵۵
       

      تی-۵۴ یا تی ۵۵ نوعی تانک اصلی میدان نبرد ساخت شوروی است که نخستین پیش‌نمونهٔ آن در سال ۱۹۴۵ تولید شده و تولید انبوه آن از سال ۱۹۴۷ آغاز و به سرعت به مهمترین تانک جنگی ارتش سرخ شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا تبدیل شد.
      تی-۵۴ بیش از هر تانک دیگری در طول تاریخ تولید شده و برآورد می‌شود که در حدود ۸۶ تا ۱۰۰ هزار دستگاه از مدل‌های مختلف آن در کشورهای مختلف تولید شده باشد. این تانک از زمان آغاز تولید خود تاکنون شاهد بهینه‌سازی‌ها و اصلاحات متعددی بوده‌است. تی-۵۵ مهمترین بهینه‌سازی تی-۵۴ به شمار می‌رود که در سال ۱۹۵۸ وارد ارتش شوروی شد؛ برخورداری از سیستم محافظتی در برابر حملات اتمی-میکروبی-شیمیایی، حذف تیربار قسمت راننده، نصب موتور قوی‌تر (۵۲۰ به ۵۸۰ اسب بخار) و افزایش ظرفیت مهمات توپ اصلی تانک (از ۳۴ گلوله به ۴۳ گلوله) مهمترین تفاوت‌های آن بودند. این تانک علاوه بر شوروی در لهستان، چکسلواکی، چین (با عنوان تایپ ۵۹) هم تولید می‌شد.
       
      تی-۶۲
       

      تی-۶۲ نوعی تانک رزمی اصلی ساخت شوروی است که بر اساس پیشرفت طرح تانک‌های خانواده تی-۵۴/۵۵ طراحی شده و تولید آن از سال ۱۹۶۱ آغاز شد. این تانک به تدریج جای تانک‌های تی-۵۴ را در واحدهای زرهی و موتوری ارتش سرخ گرفته و تولید آن در شوروی تا سال ۱۹۷۵ ادامه یافت، تا اینکه در دهه ۱۹۸۰ با تانک‌های مدرن‌تر تی-۶۴، تی-۷۲ و تی-۸۰ در خطوط مقدم ارتش شوروی جایگزین شد.
      تی-۶۲ نخستین تانکی بود که از توپ بدون خان استفاده می‌کرد. تفاوت‌های اصلی این تانک با تی-۵۴ شامل شاسی طولانی‌تر و عریض‌تر، توپ بلندتر و پرقدرت‌تر و بدون خان ۱۱۵ میلی‌متری می‌شوند.
       
      تی-۷۲
       

      تانک تی-۷۲ یک تانک اصلی میدان نبرد است که تولید آن از اوایل دهه ۱۹۷۰ در شوروی آغاز شد. این تانک شباهت‌هایی با تانک قدیمی‌تر اما پیشرفته‌تر تی-۶۴ دارد. تی-۷۲ پس از تانک دیگر شوروی‌ها؛ تی-۵۴/۵۵ پرتیراژترین تانک تولیدشده پس از جنگ جهانی دوم است و در مجموع بیشتر از ۲۵ هزار دستگاه از آن ساخته شده و کماکان برای مشتریان خارجی تولید می‌شود که توسط ده‌ها کشور مورد استفاده قرار گرفته‌است. تانک تی-۹۰ مدل توسعه‌یافته تی-۷۲ و جدیدترین تانک ارتش روسیه محسوب می‌گردد. سلاح اصلی این تانک، یک قبضه توپ بدون خان کالیبر ۱۲۵ میلی‌متری از نوع ۲A46M است.
       
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
    • توسط bmyazdani
      تانک رزمی چلنجر 2


      Challenger 2 Main Battle Tank


      تانک چنلجر2 جدید ترین تانک زراد خانه ارتش انگلستان بحساب می آید که جایگزین سری تانک های چلنجر1 این کشور شده است.زره چابهام نسل جدید این تانک شهرت فراوانی دارد و در نتیجه مقاومت زیاد این زره، این تانک لقب مقاوم ترین تانک ناتو را یدک می کشد. تانک چلنجر2 علاوه بر ارتش انگلستان در ارتش عمان نیز عملیاتی است.
      طراحی و ساخت تانک چلنجر نخستین بار توسط کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان (ROF) انجام شد.
      طراحی تانک چلنجر نتیجه سفارشی از سوی ایران برای ساخت نمونه ی بهسازی شده ای از تانک چیفتن با نام پروژه ی شیر ایران بود. پس از درخواست ایران مبنی بر ساخت تانکی پیشرفته مشابه تانک چیفتن که در ارتش آن کشور در حال خدمت بود، کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان کار ساخت تانک را بصورت دو پروژه مجزا با مشخصه های FV4030/2(شیر1) و 4030/3(شیر2) آغاز کرد.اما در پی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران عملاٌ سفارش ساخت این تانک از سوی ایران منتفی گردید. ظاهراٌ روند ساخت تانک جدید متوقف شده و پایان یافته بود ولی بعد ها وقایعی به وقوع پیوست که روند ساخت تانک را مجدداٌ احیا نمود.پس توقف پروژه ی مشترک تانک MBT-70 بعلت مشکلات مالی، ارتش انگلستان که به نتایج این پروژه بسیار امیدوار بود تصمیم گرفت تا پروژه تانک شیر ایران را از کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی خریداری کند و آن را به عنوان گزینه ی اصلی خود برای ساخت یک تانک رزمی جدید ادامه دهد. با خرید این پروژه از سوی ارتش انگلستان این پروژه به پروژه چلنجر تغییر نام داد.
      تانک چلنجر1 دارای یک طراحی انقلابی بود که در آن از جدیدترین فناوری های نظامی عصر خود استفاده شده بود. یکی از معروفترین این فناوری ها زره چابهام بود که حفاظت به مراتب بیشتر از دیگر تانک ها به تانک چلنجر می بخشید. این زره هموژن نورد خورده (RHA) که ساختار آن بسیار پیچیده و محرمانه بود آنقدر پر قدرت بود که بعد از آن بعنوان استانداردی برای سنجش مقاومت زره دیگر تانک ها استفاده گردید. لازم به ذکر است که این زره در پروژه های دیگری همچون تانک آبرامز ایالات متحده نیز به کار گرفته شد که این امر توانایی بالای آن را ثابت می کند. اما زره خوب بتنهایی عامل برتری یک تانک رزمی به حساب نمی آید. این ادعا در مورد تانک چلنجر دقیقاٌ به اثبات رسید. در سال 1987 میلادی و طی رقابت زرهی اترش کانادا برای خریداری یک تانک زرمی جدید، تانک چلنجر در مقایسه با دیگر رقبای غربی اش آنچنان عملکرد وحشتناکی از خود بجا گذاشت که ارتش انگلستان نیاز خود را به یک تانک رزمی جدید را مطرح کرد. طی مراحل سنجش تانکهای رزمی شرکت کننده در مناقصه، تانک چلنجر1 در بین دیگر تانک های شرکت کننده بیشترین اصابت مستقیم در اثر گلوله ی دشمن را ثبت کرد که این امر مصیبت بار بود.این نقص به همراه سیستم های کنترل آتش و هدف یابهای ضعیف تانک باعث شد تا این تانک در بین دیگر رقابایش کند ترین سرعت آتش را داشته باشد.بدین ترتیب تانک چلنجر1 در انتهای جدول رده بندی تانک های رزمی شرکت کننده قرار گرفت. بعلت این حضور ضعیف، پیشنهاد ها به سوی بکار گیری ویژگی های منحصر به فرد تانکهای آبرامز ایالات متحده،لکلرک فرانسه و لئوپارد2 آلمان منعطف شد. سر انجام بخش طراحی سیستم های دفاعی شرکت ویکرز طراحی جدیدی از تانک را با نام چلنجر برگزید.اگرچه نام تانک جدید مشابه تانک قبلی بود ولی این تانک تنها چهار درصد با تانک قبلی وجه تشابه داشت و 150 مورد عملیات بهسازی بر روی آن انجام گرفته بود.
      علیرغم همه ی این مشکلات تانک چلنجر1 در نبردهایی همچون جنگ خلیج فارس و نبردهای بالکان بکار گرفته شد و عملکرد قابل قبولی در مقابل نمونه تانک های بلوک شرق از خود بر جای گذاشت. طی جنگ خلیج فارس 180 دستگاه تانک چلنجر1 به عربستان سعودی منتقل شد و در خطوط مقدم نبرد بکار گرفته شد. مقامات ارتش انگلستان ادعا کرده اند که واحدهای زرهی ارتش انگلستان توانسته اند تا 300 دستگاه خودروهای زرهی عراقی را بدون آسیب دیدگی حتی یک تانک چلنجر1 نابود نمایند.همچنین تانک چلنجر1 طی جنگ خلیج فارس از خود رکوردی بر جای گذاشت که در تاریخ نظامی تانکهای رزمی بی نظیر بوده است. این تانک موفق شد تا از فاصله چهار هزار متری یک دستگاه تانک عراقی را هدف قرار داده و منهدم نماید. لازم به ذکر است که تانک چلنجر1 در راستای ماموریت صلح بانی در بوسنی نیز بکار گرفته شده است. از سال 1998 روند جایگزینی تانک چلنجر1 با مدل بهسازی شده ی آن یعنی چلنجر2 آغاز گردید و تا سال 2002 میلادی به اتمام رسید.

      روند طراحی تانک چلنجر2 در آگوست 1989 میلادی به اتمام رسید و در فوریه سال 1990، اولین نمونه آزمایشی آن تکمیل گردید. در این نمونه ی آزمایشی ، از جدید ترین فناوری آنزمان استفاده شده بود.در اوایل آگوست سال 1990 هفت دستگاه نمونه آزمایشی و پس از آن دو دستگاه دیگر آماده گرید.از نه دستگاه نمونه آزمایشی، هفت دستگاه آن در لیدز و دو دستگاه دیگر در نیوکاسل ساخته شدند. همچنین یک برجک اضافی در لیدز ساخته شد تا از آن برای آزمایشات شلیک و اثر برخورد گلوله ی دشمن بر روی زره استفاده شود. این نمونه های آزمایشی از جهاتی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی در همه ی آنها 156 مورد بهینه سازی انجام شده بود.عملیات بهسازی طوری طرح ریزی شده بود تا امکان انجام برخی از این بهسازی ها بر روی تانکهای چلنجر1 در محلهای نگهداری آنها امکانپذیر باشد.

      شرکت سیستمهای دفاعی ویکرز که در آنزمان مسئولیت پروژه را بر عهده داشت در سپتامبر سال 1990 تانک چلنجر2 را در معرض نمایش گذاشت. (لازم به ذکر است که بعد ها سرکت بی ای ایی سیستمز با خریداری شرکت ویکرز مسئولیت پروژه راعهده دار شد).

      پس از بررسی های انجام شده از سوی ارتش سلطنتی انگلستان این تانک برای خدمت در ارتش مناسب تشخیص داده شد. در ژوئن سال 1991 میلادی دولت انگلستان درخواست خرید 127 دستگاه تانک چلنجر 2و 13 دستگاه تانک آموزشی به ارزش 520 میلیون پوند را ارائه کرد.در سال 1993 تولید تانک در کارخانجات ویکرز در لیدز آغاز شد و اولین مرحله ی سفارش در جولای سال 1994 آماده تحویل گردید. در 16می سال 1994 ارتش انگستان آزمایشات تکمیلی تانک چلنجر2 را آغاز کرد. پس از اتمام آزمایشات متفاوت مقامات ارتش از عملکرد تانک ابراز رضایت کردند.در جولای سال 1994 وزارت دفاع انگلستان سفارش دیگری را برای خرید تانک ارائه کرد. این سفارش که ارزش آن بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون پوند بود شامل 259 دستگاه تانک چلنجر2،نه دستگاه آموزشی بعلاوه ی پشتیبانی آموزشی و لجستیکی میشد.فرآیند تولید از همان سال آغاز شد.
      تولید تانک در کارخانجات لیدز تا سال 1999 به اتمام رسید ولی کار تولید در نیوکاسل همچنان ادامه پیدا کرد تا آنکه در سال 2002 آخرین سری از تانکهای تولید شده نیز به ارتش انگلستان تحویل داده شد.در سال 1993 سلطان نشین عمان هجده دستگاه تانک چلنجر2 را سفارش داد و در سال 1997 سفارش خدید بیست دستگاه تانک دیگر را ارائه کرد. ارزش این معاله 240 میلیون پوند برآورد شده است.


      در سال 1999 وزارت دفاع انگلستان تایید کرد که تانک چلنجر2 توانسته است طی سخت ترین آزمایشات مطابق شرایط میدان نترد بهتر از هرتانک دیگری در سراسر جهان به اهداف مورد نظر دست یابد.با این حال برخی از کارشناسان مسائل نظامی معتقد بودند که این ادعا بیشتر بمنظور بازاریابی برای فروش تانک مطرح شده است. با روشن شدن جزئیات بیشتری از این آزمایشات، توانمندیهای تانک چلنجر2 بر همه گان آشکار گردید و از آن بعنوان یکی از بهترین تانکخای رزمی تام برده شد.

      جزئیات از این قرار بود:
      یک اسکادران مرکب از از دوازده دستگاه تانک چلنجر2 که خدمه ی آنها گلچینی از بهترین و با تجربه ترین پرسنل ارتش انگلیس بودند، موفق شدند تا آزمایشات زرهی تکمیلی واحدها موسوم بهATDU را با موفقیت به اتمام برساند.این اسکادران با پوشش دادن 5040 کیاومتر طی 84 نبرد شبیه سازی شده و شلیک 2856 گلوله از انواع مختلف مهمات 120 میللیمتری و 84000 گلوله ی کالیبر 7.62 میلیمتری مسلسل کار خود را به اتمام رساند. هر روز نبرد شبیه سازیس شده 33 کیلومتر پیشروی در زمینهای ناهموار، 27 کیلومتر حرکت در سطوح جاده ای و شلیک 34 گلوله ی توپ 120 میلیمتری و 1000 گلوله مسلسل موازی با توپ اصلی را شامل میشد.

      این آزمایشات اعتبار از دست رفته ی تانک چلنجر را به آن بازگرداند ولی با این حال در بازار فروش جهانی توفیق چندانی نصیب تانک نشد.علیرغم آزمایش تانک توسط کشورهای قطر ، عربستان سعودی و یونان هیچکدام از انی کشورها تمایلی به خرید تانک چلنجر2 از خود نشان ندادند. علت این امر رقابت فشرده در بازار جهانی و حضور رقبای سرسختی همچون سری تانکهای ابرامز ، لئوپارد2 ولکلرک بود. بدین ترتیب عمان به عنوان تنها مشتری خارجی تانک چلنجر2 باقی ماند و آخرین سری از سفارشات عمان در سال 2001 میلادی به ارتش آن کشور تحویل داده شد.

      بدنه تانک چلنجر2 از سه بخش تشکیل شده است: اتاقک راننده که در جلوی بدنه قرار دارد، بخش فرماندهی و کنترل که در برجک قرار گرفته و بخش موتور که در انتهای بدنه قرار دارد.بدنه و قطعات موتوری تانک چلنجر1 در تانک چلنجر2 نیز مورد استفاده قرار گرفته است که علت آن کارایی بالای آنها بوده اما برجک تانک کاملاٌ از طراحی تازه ای بهره می برد و با تانک قبلی تفاوت دارد.برجک تانک به زره چابهام نسل دوم مجهز شده است. این زره از ساختار محرمانه ای مرکب از لایه های سرامیک مخلوط در داخل زره فولادی تشکیل شده است و به آن زره ساندویچی نیز گفته می شود.این زره جدید به شدت مقاوم است و در مقابل سلاحهای هدایت شونده ی ضد تانک (ATGM) و مهمات انفجاری شدید ضد تانک (HEAT) که به خرجهای شکلدار مجهزند، از تانک مخوبی محافظت مینماید. علاوه بر تانک چلنجر، در تانک ابرامز ایالات متحده نیز ازفناوری این نوع زره استفاده شده است.برجک تانک توسط یک سیستم گرداننده الکتریکی حرکت میکند و در آن از سیستم الکترو هیدرولیکی استفاده نشده است.
      تانک چهار نفر خدمه دادر که عبارتند از:فرمانده، راننده، توپچی، و گلوله گذار.علت استفاده از چهار نفر،بالا بردن قابلیتهای رزمی و توان درگیری بیست و چهار ساعته تانک بوده است زیرا در اینگونه ماموریتهای سنگین تعداد نفرات تاثیر گذار خواهد بود (لازم به ذکر است که تانکهایی همچون لکرک یا T-72 از سه خدمه استفاده می کنند که این امر موجب افزایش خستگی روحی و جسمی نفرات در ماموریتهای طولانی خوهد شد).

      اتاقک راننده به یک پریسکوچ غیر فعال (PDP) مجهز اشت. این پریسکوچ از یک سیستم تقویت کننده تصاویر بهره میبرد در نتیجه حرکت در شب برای راننده امکان پذیر شده است. در نتیجه استفاده از این سیستم ها تانک میتواند در شب با سرعتی معدل سرعت روز خود حرکت کند و از وسایل روشنایی خارجی نیز استفاده ننماید.
      جایگاه فرمانده ی تانک که در سمت راست برجک واقع شده به هشت عدد پریسکوپ با قابلیت پوشش 260 درجه ای مجهز است. در زیر هر پریسکوچ کلید قرمز رنگی تعبیه شده است که در صورت فشار دادن آن برجک به سرعت با پریسکوپ هم سو خواهد شد.فرمانده تانک به یک هدف یاب متعادل با میدان دید وسیع به نام
      VS580-10 مجهز می باشد یک مسافت یاب لیزری نیز در آن تعبیه شده است.این هدفیاب قادر است تا دامنه +35 الی -35 درجه عمودی را پوشش دهد. کار طراحی و ساخت این هدف یاب را شرکت ساژم بر عهده داشته است.
      جایگاه توپچی که در جلوی فرمانده قرار دارد به یک سیستم تصویر ساز حرارتی مجهز است که شرکت تیلز اپتروسیس سازنده ای آن است. این سیستم که از حسگر UKTICM2 استفاده مینماید امکان دید در شب را برای توپچی فراهم کرده است. تصویر حرارتی با بزرگنمایی 4 الی 11.5 برابر در هدفیاب ها و نیز نمایشگرهای دیجیتالی فرمانده و توپچی تانک قابل رویت است.
      توپچی تانک به یک هدفیاب اصلی متعادل مجهز است که از یک مجرای نشانه روی بصری، یک مسافت یاب لیزری چهار هرتزی با دقتی در حدود 5 متر و بردی بین 200 الی 10000 مترو همچنین یک صفحه نمایش تشکیل شده است.کار طراحی این هدفیاب نیز توسط شرکت تلیز اپتروسیس انجام شده است.علاوه بر هدفیاب اصلی، تانک به یک هدفیاب فرعی نیز مجهز است که بصورت موازی با توپ نصب شده است تا در صورت نیاز توسط توپچی مورد استفاده قرار گیرد.خدمه گلوله گذار نیز به یک پریسکوپ روزانه مجهز است و در صورت نیاز می تواند از آن استفاده نماید.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم کنترل آتش دیجیتالی ساخت شرکت جنرال داینامیکس کانادا(سابقا شرکت کامپیوتیگ دیوایسس) مجهز است.این سیستم از یک کامپیوتر تشکیل شده که بصورت خودکار محاسبات مربوط به فرآیند شلیک را انجام می دهد.سیستم کنترل آتش تانک قادر است تا شش هدف متفاوت را بصورت یکجا ردیابی کند. تانک های چلنجر2 ارتش انگمستان به یک سیستم کاربردی اطلاعات میدان نبرد (PBISA) مجهز شده اند که شرکت جنرال داینامیکس انگلستان کار طراحی آنرا بر عهده داشته است.این سیستم برای جمع آوری از دیگر تانک ها به منظور هماهنگی بیشتر و گرفتن دستورات لازم از ستاد فرماندهی مرکزی بکار میرود.اطلاعات این سیستم پس از پردازش کامپیوتری در نمایشگرهای فرمانده و راننده تانک به نمایش در می آید تا آخرین اطلاعات صحنه نبرد و آرایش نیروهای خودی یا دشمن را در اختیار آنها قرار دهد. همچنین برای تانکهای ارتش انگلستان یک سیستم تاکتیکی ارتباطات دیجیتالی به نام بومن (کماندار) در نظر گرفته شده که علاوه بر امکانپذیر کردن ارتباطات امن، به طور خودکار موقعیت جغرافیایی تانک را نیز نمایش می دهد تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان که در عراق خدمت می کنند در سال 2006 به این سیستم مجهز شدند.

      سلاح اصلی تانک چلنجر2 را یک توپ 120 میلیمتری خاندار بنام ال-30 تشکیل میدهد که از فولاد تصفیه شده ESR ساخته شده است. این نوع فولاد جزو مرغوبترین انواع فولاد در جهان بحساب می آید و استحکام بسیار بالایی دارد.این توپ به یک روکش عایق حرارت، یک سیستم مرجع نصب شده در دهانه لوله و همچنین یک سیستم تخلیه کننده دود مجهز است.

      سطح داخلی توپ ال-30 با روکشی از فلز کروم پوشیده شده تا ساختاری محکمتر و سطحی نرم تر به آن ببخشد.
      این روکش باعث می شود تا گلوله سایش کمتری با سطح لوله داشته باشد، دقت بیشتری پیدا کند، سرعت آن افرایش یابد و در نتیجه قدرت نفوذ آن بالاتر برود.توپ ال-30 دارای زاویه حرکت عمودی 10- الی 20+ درجه است و از آنجا که برجک تانک قابلیت حرکت 360 درجه ای دارد، توپنیز دارای زاویه گردش 360 درجه ای است و از یک سیستم کنترل و تثبیت کننده برقی استفاده مینماید.این توپ تفریباٌ با تمامی مهمات های فعلی 120 میلیمتری سازگار می باشد و می تواند گلوله های ثاقب ضد زره APFSDS-T مجهز به میله ی نفوذ کننده از جنس اورانیوم ضعیف شده ، گلوله های دودزا و انواع دیگری از گلوله های دیگری از جنس اورانیوم ضعیف شده نیز شلیک نماید از جمله چارم-1(CHARM-1) و چارم-3 (CHARM-3) که جزو مهمات اصلی تانک بحساب می آیند.در سال 2004 میلادی بخش سیستمهای زمینی شرکت بی ای ایی سیستمز طبق قراردادی متعهد شد تا تانکهای چلنجر2 ارتش انگلیس را به یک توپ 120 میلیمتری بدون خان مجهز کند.دین ترتیب تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان به توپ بسیار معروف و پر قدرت ال-55 ساخت شرکت راین متال آلمان مجهز شدند.این توپ که یکی از بهترین و قابل اعتماد ترین سلاحهای جهان بشمار می آید تاکنون بر روی سری تانکهای ابرامز ایالات متحده و ائوپارد2آ6 آلمان نصب گردیده است. این توپ قدرتمند از ژانویه سال 2006 تاکنون مضغول گذراندن مراحل آزمایشی بر روی تانک چلنجر2 می باشد.
      علاوه بر توپ اصلی تانک به یک مسلسل کالیبر 7.62 موازی با توپ و یک مسلسل GPMGL37A کالیبر 7.62 بر روی برجک برای دفاع هوایی مجهز میباشد.
      موتور تانک یک موتور دیزلی دوازده سیلندر پرکینز کاترپیلار با نام CV12 می باشد که 1200 اسب توان تولید میکند. همچنین تانک چلنجر2 به یک سیستم تعوض دنده ی اتوماتیک به نام TN54 مجهز است که شش دنده ی جلو و دو دنده ی عقب دارد.حداکثر سرعت جاده این تانک 59 کیلومتر بر ساعت و حداکثر سرعت آن در مناطق ناهموار 40 کیلومتر بر ساعت است.برد عملیاتی تانک نیز 450 کیلومتر در حالت معمول و 250 کیلومتر در مناطق ناهموار میباشد.
      لازم به ذکر است که مدل صادراتی تانک چلنجر2 به یک موتور دیزلی جدید به نام MTUMT883 مجهز شده است که به آن قدرتی معادل 1500 اسب میدهد. حجم کم این موتور باعث میشود که فضای بیشتری برای دخیره سوخت بوجود بیاید که این امر باعث افزایش برد عملیاتی تانک تا شعاع 550 کیلومتری شده است.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم حفاظتی شیمیایی- میکروبی-هسته ای (ش م ه) مجهز است که از خدمه تانک در برابر عوامل غیر متعارف حفاظت می کند.سیستمهای الکترونیکی تانک نیز در برابر امواج الکترومغناطیس ناشی از انفجارات هسته ای مقاوم هستند. این خصوصیات باعث شده است تا تانک برای نبردهای غیر متعارف نیز آمادگی داشته باشد.قابل ذکر است که تانک چلنجر2 یکی از معدود تانکهایی است که از فناوری پننهانکاری استفاده مینماید. شکل خاص بدنه و برجک باعث گردیده تا اثر راداری تانک به حداقل برسد.
      علیرغم عدم شهرت زیاد تانک چلنجر این تانک واقعاٌ یکی از بهترین تانکهای امروز جهان است.زره مستحکم، قدرت آتش خوب ، قابلیت تحرک مناسب و ایمنی بالا از تانک چلنجر2 تانکی مناسب و قابل اطمینان ساخته است که توانمدندی هایش را در عرصه نبرد و نه روی کاغذ به اثبات میرساند.

      مشخصات تانک رزمی چلنجر 2
      خدمه : 4 نفر
      جرم کلی تانک : 62500 کیلو گرم
      طول بدنه تانک :8،3 متر
      عرض تانک : 3،5 متر
      ارتفاع تانک از سطح زمین : 2،5 متر

      جنگ افزار های موجود روی تانک : یک توپ 120 میلیمتری + یک مسلسل 7،62 میلیمتری موازی با توپ + یک مسلسل با کالیبر 7،62 نصب شده روی برجک
      ظرفیت گلوله توپ : 50 گلوله از انواع مختلف
      ظرفیت گلوله مسلسل : 4000 گلوله
      قابلیت دید در شب : دارد
      قابلیت شلیک در حین حرکت : دارد
      موتور : CV12 دیزلی با 1200 اسب بخار قدرت
      حداکثر سرعت : 59 کیلومتر بر ساعت : جاده ای -- 40 کیلو متر بر ساعت : غیر جاده ای
      حداکثر برد عملیاتی : 250 الی 450 کیلومتر
      سیستم استتار : بهمراه دو سری پنج تایی نارجک دودزا، تخلیه کننده دود از اگزوز ال-8

      منبع : ماهنامه جنگ افزار شماره 29
    • توسط MR9
      تسلیحات هایپرسونیک ، حوزه جدید برای رقابت
      اعطاء قرارداد توسعه جنگ افزارهای هواپایه فراصوت به لاکهید – مارتین

      واشنگتن : وزارت دفاع ایالات متحده در 13 اوت 2018  اعلام نمود که مناقصه  طراحی و توسعه دومین نمونه از تسلیحات فراصوت مورد نیاز ارتش این کشور را به ارزش 480 میلون دلار به  دپارتمان موشک و سامانه های کنترل شرکت لاکهید- مارتین اعطاء نموده است .
      خبر امضاء این قرارداد در حالی منتشر گردید که پیش از این گمانه زنی هایی در خصوص نیازمندی فوری ارتش این کشور برای طراحی و و تولید تسلیحات هوا- پایه واکنش سریع وجود داشت و گفته شده بود که پشتیبانی های لازم از برنده مناقصه نیز بخوبی انجام خواهد شد این قرارداد ، در واقع ، ایجاد بستر مناسب برای طراحی ، تست و آمادگی برای تولید مهمات واکنش سریع هواپایه (ARRW) بشمار  می آید .

      وزیر نیروی هوایی  ، هدر . ای . ویلسون در این زمینه می گوید :" ما قصد داریم تا بسرعت و با بهره گیری از بهترین فناوری در دسترس ، در کوتاه ترن بازه زمانی ممکن ، قابلیت رزم هایپرسونیک را در اختیار نیروی هوایی قرار دهیم "

      پروژه ARRW ، یکی از دو تلاش ارتش ایالات متحده  برای نمونه سازی تسلیحات ماوراء صوت است که به نیروی هوایی  در توسعه قابلیتهای رزمی کمک می کند . نیروی هوایی ارتش ایالات متحده  ، با استفاده از دسترسی های داده شده  بخش 804 از اجازه نامه FY16 قانون دفاع ملی ، مجاز است تا سرمایه گذاری لازم برای توسعه این تسلیحات تا سال 2021 را داشته باشد . این پروژه قرار است تا در شعبه اورلاندو (فلوریدا ) شرکت لاکهید- مارتین اجرا گردد و انتظار می رود تا اواخر نوامبر 2021 به نتیجه قطعی برسد .

      از سویی دیگر ، مدیران ارشد وزارت دفاع  ، آژانش دفاع موشکی ، نیروی هوایی ، نیروی دریایی ، و ارتش روز 28 ژوئن  سال جاری توافقنامه ای را بصورت مشترک به امضاء رساندند که در آن بر همکاری و توسعه فناوری مهمات هایپرسونیک سُرشی ، تاکید وجود داشت .

      ژنرال دیوید . ال . گلدفین ، رییس ستاد نیروی هوایی ، در این زمینه می گوید :
      " این تیم مشترک  برای رقابت نیازمند ایجاد چابک سازی سازمانی خواهد داشت ، مرزهای فناوری در این برنامه بطور قطع جابه جا میشود و ما می بایست سهم خود را از این رقابت جدید ، داشته باشیم "
      انعقاد این قرار داد ، به دولت اجازه می دهد تا به نیاز فوری نیروهای مسلح ، پاسخ مناسب دهد ، به همین دلیل شروع به کار این پروژه ، به فاصله 180 روز پس از امضاء تعیین شده است .

      برنامه دوم نیروی هوایی برای طراحی تسلیحات هواپایه  فراصوت ، سرمایه گذاری برروی پروژه  جنگ افزار ضربتی متعارف فراصوت (HCSW) نام دارد . در مجموع ، این دو برنامه ، قابلیتهای منحصربفردی را برای ارتش فراهم می کند ، گرچه  هرکدام ازاین دو طرح ، رویکردهای فنی متفاوتی را دنبال می کنند . چنانکه برنامه ARRW تلاشی است میان نیروی هوایی و دارپا برای توسعه فناوری که امکان ارتقاء آن وجود دارد ، در حالی که برنامه HCSW ، بیشتر بر روی استفاده از فناوری هایی که وارد دوره بلوغ خود شده ، متمرکز شده است .
      پی نوشت :
      1- در یک دهه اخیر ، مفهوم جدیدی واردسازمانهای مسلح شده و آن ، " چابک سازی " سازمان است ، طبیعتا" سازمان های به اصطلاح " تنبل" در چنین وضعیتی ، محلی از اِعراب ، نخواهند داشت .
      2- نکته جالب اینجاست که مدیریت حاضر نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ( بعنوان متولی این دوبرنامه ) ، آنچنان به این فناوری علاقه مند شده که روی دو برنامه مشابه ، همزمان سرمایه گذاری می کند ، طبیعتا" در اینجا ( و نه الزاما"در یک سازمان قرن بیست و یکمی نظیر پنتاگون )  پول به هیچ عنوان مطرح نیست ، بلکه ، پیش فرضها ، عملکرد و آینده نگری مدیریت سازمان ، تاثیر گذار خواهد بود .
       
      صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.