ALI

بررسی و تحلیل نبرد خالخین گول ..... نبردی که باعث تغییر سرنوشت جنگ جهانی دوم گردید.

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

دستتون درد نکنه بسیار جالب بود
[quote]
البته توجه کنید که اگر بنده می خواستم به جزئیات دقیقتری درباره این نبرد بپردازم (به عنوان مثال جزئیات تاکتیک های روس ها و ژاپنیها و ترکیب نیروهای آنها) طول این مقاله چند برابر این می شد. icon_cool از همین رو سعی کردم تنها به نکات اصلی و اساسی این نبرد و به علل و ریشه ها و سرنوشت کلی این نبرد بپردازم و از ورود به جزئیات نبرد خودداری کردم.
[/quote]
دقیقا همون قسمتی که خیلی جالب بود بود رو نگفتی ! icon_eek

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از جناب سرگرد Gordon بدون اغراق ميگم مقالهء واقعا تک و بي نظيري بود برای من همیشه قسمتی از تاریخ جنگ جهانی دوم کاملا مبهم، تاریک و غیر قابل درک بود و اون قسمت مبهم و غیر قابل درک هم این بود که دلیل مستقر شدن لشکرهای بزرگ و مدرن شوروی در سیبری و شرق این کشور چی بود؟ و چرا در این نقطه از خاک شوروی با این استعداد مستقر شده بودند؟ كه بعد از محاصره مسکو توسط ارتش آلمان همين لشكرها به يكباره به غرب شوروي و به سوي نيروهاي آلماني حركت كردند و سرنوشت جنگ رو بكلي تغيير دادند ....... که با مقاله جامع و مفید شما جواب بیشتر سوالاتی که در این مورد داشتم رو گرفتم شما واقعا یکی از سرمایه های سایت میلیتاری هستید میلیتاری به داشتن اساتیدی مثل شما افتخار میکنه امیدوارم که در تمام مراحل زندگیتون موفق و موید باشید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب. يه تبريك اساسي بايد به خودم بگم كه بالاخره بعد از گذشت n وقت، تونستم اين مقاله رو كامل مطالعه كنم!
هربار كه يكمش رو مي‌خوندم، مشكلي پيش مي‌اومد و صفحه رو مي‌بستم.

----------------------------------------------

قبل از هر چيز يه تشكر و خسته نباشيد اساسي بايد به سرگرد گوردون عزيز گفت (آخر من نفهميدم ايشون سرگرد هستن يا سرهنگ icon_cool icon_eek :rose: !!) بابت تهيه‌ي اين مقاله‌ي خواندني.

و اما بعد ...!

يه سري ضعف بني‌اسرائيلي داشت مثل تقدم و تأخر تاريخ‌ها كه گاهاً با هم در تناقض بودن و گاهي به نظر چندان درست نمي‌اومدن. البته يكي دو جايي هم اسامي اشتباه شده بود (مثلاً در دوره‌ي تزاري، از عبارت شوروي استفاده شده بود) كه البته چندان مهم هم نيست و صرفاً من باب تصحيح مقاله‌تون عرض شد.

اما نكته‌اي كه هست، چند تا سوال رو برام بهمراه داشت :

1- اين ژنرال ژوكوف، همون ژوكوف معروفي نبود كه حصر استالينگراد رو شكست و تبديل به كابوس آلماني‌ها شد؟

2- چرا ژاپن مي‌بايست خودش رو با شوروي درگير كنه؟! در حالي كه اگه به دنبال منابع بود، چين فوق‌العاده ضعيف شده، هم منابع بهتري از قسمت سردسير روسيه و مغولستان داشت و هم قدرت نظامي چنداني براي مقابله نداشت!

3- چرا امريكا؟ ژاپن كوچكترين سخنيتي با امريكا نداشت و براي نزديك شدن بهش، فقط از راه دريا مي‌تونست اقدام كنه و طبيعيه كه سرنوشت جنگ‌ها، صرفاً در دريا رقم زده نمي‌شه! بخصوص اينكه از لحاظ منابع و امثالهم هم چندان صرفه‌ي اقتصادي نداشت شمال امريكا.

4- چرا روس‌ها اون نيروي عظيم رو در شرق دپو كرده بودن. حال اينكه مسير حركت ماشين جنگي ژاپن در طول جنگ جهاني، كاملاً مشخص بود.
شايد بشه گفت به طرز از پيش برنامه‌ريزي شده و دستوري‌اي، مسير حركت به سمت شرق تغيير يافت (همون‌طور كه آلمان نيز به سمت غرب در حال پيشروي‌اي بود و به طرز تابلويي، ناگهان سر از شرق درآورد!!).
پس رصد تحركات ماشين جنگي ژاپن، كفايت مي‌كرد براي پيش‌بيني رفتار بعدي ايشان. ضمن اينكه حتي به فرض انجام عملي غيرقابل پيش‌بيني (چيزي شبيه به حمله به پرل هاربر)، باز هم مدت زمان بسيار زيادي براي جبران اين عمل وجود داشت. بماند كه اگه ژاپن مي‌خواست از شرق روسيه وارد خاك شوروي شده و به اين كشور حمله كنه، تنها سيبري كافي بود كه ارتش ژاپن حسابي زمين‌گير شه و دهها بار بدتر از بلايي كه سر آلمان نازي اومد سر ارتش ژاپن بياد.
ضمن اينكه تجمع ارتش شوروي در شرق هم مي‌تونست عامل بازدارنده‌ي مناسبي براي آدولف خان مغول باشه كه سر خر جنگي‌اش رو به سمت شرق كج نكنه (هرچند كه علي‌الظاهر نبايد با منطق و عقل، داستان‌هاي جنگ جهاني دوم رو مورد بررسي قرار داد!!).

5- چرا شوروي همون موقع (پس از شكست سنگين ژاپن)، به منچوري حمله نكرد تا خيال خودش رو تا حدود زيادي راحت كنه؟!

-----------------------------------------------------

جناب Stuka.
شوروي در پي تصميمات اتخاذ شده در كنفرانس پوتسدام [اگه اشتباه نكرده باشم] (يعني زماني كه عملاً جان آلمان نازي درآمده بود) وارد نبرد در شرق با ژاپن شد. علت اين امر هم فشار مضاعف به امپراطوري ژاپن براي تسليم بود.
ولي پس از اقدام يكجانبه‌ي امريكا در براه اندازي يه چهار شنبه سوري خفن (نه بمباران‌هاي شبانه‌روزي ژاپن! منظور همون دو تا چاق و كوچولوئه هست)، شوروي بطور يكجانبه به ژاپن اعلان آتش بس نمود (و البته ساير جهان هم به حالت نيمه كپ دراومدن!! حتي خود امريكايي‌ها!!).

والا تمامي درگيري‌هاي ژاپن و شوروي، به پيش از جنگ جهاني (يعني از سال‌هاي 1904 و 1905 الي 1939) بازمي‌گشت و در طول جنگ جهاني، با هم درگير نشدن (يا حداقل درگيري درست حسابي! شايد هم بنده اشتباه كرده باشم).
ولي شوروي، زياد از حد جانب احتياط رو نگاه داشته بود و خطر اصلي رو نه آلمان نازي، بلكه ژاپن مي‌دونست (آخه ناسلامتي اين دو كشور با هم پيمان عدم تجاوز (بد فكر نكنين! منظور عدم تعرض نظامي هست) بسته بودن و ظاهراً‌ عقل سليم حكم مي‌كرد كه به همون تقسيم اروپا، آدولف خان قناعت كنه.

ولي هركس ذره‌اي شناخت از آدولف بابا داشت، مي‌دونست كه اين بشر، حتي به خودش هم دروغ مي‌گه و به وعده‌هايي كه مي‌ده، كوچكترين احترامي نمي‌ذاره! نمونه‌اش رو در اشغال راين‌لند (كه البته سرزمين خودش بود)، اتريش، سودتنلاند، نيمه‌ي شرقي چكسلواكي و نهايتاً لهستان مشاهده كرديم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]از همه دوستان عزیز بابت لطف و توجهشان تشکر می کنم و همینطور از برادر مصطفی بابت ایراد های بنی آریایی (ببخشید ، بنی اسرائیلی) icon_cool


[quote]1- اين ژنرال ژوكوف، همون ژوكوف معروفي نبود كه حصر استالينگراد رو شكست و تبديل به كابوس آلماني‌ها شد؟[/quote]


از شواهد و قرائن پیداست که خودشه.

چرا که من هر چقدر گشتم در تاریخ جنگ جهانی دوم در شوروی دو تا ژوکوف با درجه ژنرال (مارشال) پیدا نکردم.

همین ژوکوف بود که با همکاری واسیلیوف باعث شکسته شدن محاصره استالینگراد شد.


لینک های زیر را هم ببینید


عملیات اورانوس

http://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Uranus


دفاع از استالینگراد

http://en.wikipedia.org/wiki/Defence_of_Stalingrad


مارشال ژوکوف

http://en.wikipedia.org/wiki/Georgy_Zhukov


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/zhuk.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_zhuk.gif[/img][/url] . [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Zhukov.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Zhukov.jpg[/img][/url]



[quote]2- چرا ژاپن مي‌بايست خودش رو با شوروي درگير كنه؟! در حالي كه اگه به دنبال منابع بود، چين فوق‌العاده ضعيف شده، هم منابع بهتري از قسمت سردسير روسيه و مغولستان داشت و هم قدرت نظامي چنداني براي مقابله نداشت![/quote]


به نقشه زیر توجه کنید

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/maps-of-world-top-ten-oil-reserves-countries.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_maps-of-world-top-ten-oil-reserves-countries.gif[/img][/url]


این نقشه به طور کلی مناطق نفت خیز جهان را نشان می دهد که روسیه (شوروی سابق) نیز جزء کشورهای نفت خیز جهان به شمار می رود. بخش عمده ذخایر نفتی روسیه نیز در مناطق شرقی این کشور قرار دارد. جزایر متعلق به روسیه در شرق این کشور و در اقیانوس آرام و دریای اختسک دارای منابع فراوان نفت هستند. به نظر من یکی از علل توجه ژاپن به مناطق شرقی شوروی و جزایر این کشور در آبهای اقیانوس آرام و دریای اختسک ، وجود همین منابع نفتی بود. ایالت خاباروفسکی در شرق روسیه نیز از بزرگترین مناطق نفت خیز شوروی به شمار می رود. البته این موضوع را نیز می بایست در نظر داشت که منابع نفتی شرق شوروی در اوایل آغاز جنگ های ژاپن و روسیه در سال 1902 هنوز کشف نشده بود. مناطق نفتی شرق شوروی تقریبا پس از جنگ جهانی اول به مرور زمان کشف می شد. چاه نفت خاباروفسکی در شرق شوروی نیز در سال 1922 زده شد. (اگه اشتباه نکرده باشم)

اما اینکه می فرمایید چین ضعیف بود ،

از سال 1902 تا پایان حکومت تزارها وضعیت قدرت در روسیه نیز بهتر از چین نبود. عدم اقتدار تزارهای روس و تضعیف روحیه ارتش روسیه در زمان حکومت تزارها باعث شد که ژاپن چشم طمع خود را به مناطق شرقی این کشور بدوزد. منابع طبیعی منچوری و شرق شوروی نیز دست کمی از مناطق شرقی چین نداشت.

همچنین بخش عمده ای از توان دریایی ژاپن نیز در جزایر شمالی این کشور متمرکز شده بود و ناوگان سنگین این کشور در شمال این کشور مستقر شده بود و همانطور که در نقشه زیر نیز کاملا مشخص است ، شرق روسیه به نسبت چین در دسترس تر بود و حمله به آن آسانتر بود.

نقشه موقعیت این دو کشور را ببینید

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/06rb09-1.GIF][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_06rb09-1.GIF[/img][/url]

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/japan.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_japan.gif[/img][/url]

پس می توان گفت یکی از علل سماجت ژاپنیها در حمله به شرق شوروی (البته پس از سرنگونی حکومت تزارها) نیز وجود همین منابع نفتی است که البته در چین خبری از نفت نبود.



[quote]3- چرا امريكا؟ ژاپن كوچكترين سخنيتي با امريكا نداشت و براي نزديك شدن بهش، فقط از راه دريا مي‌تونست اقدام كنه و طبيعيه كه سرنوشت جنگ‌ها، صرفاً در دريا رقم زده نمي‌شه! بخصوص اينكه از لحاظ منابع و امثالهم هم چندان صرفه‌ي اقتصادي نداشت شمال امريكا.[/quote]


ژاپن در آن برهه زمانی به نیروهای آمریکایی در شرق چین حمله کرد. اما ژاپن از این حمله دو هدف را دنبال می کرد. هدف اول که به سیاست های توسعه طلبانه این کشور باز می گردد و قصد ژاپن به منظور دستیابی به زمین و منابع طبیعی می باشد. دلیل دیگر این کار نیز سیاست متحدین ، جهت وارد معرکه جنگ کردن آمریکا بود. زیردریایی های آلمانی همه روزه کشتی های تجاری آمریکایی را در اقیانوس اتلانتیک شمالی مورد حمله قرار می دادند. حتی هیتلر یک بار اقدام به تحریک دولت مکزیک و وعده مساعدت این کشور جهت ترغیب مکزیک به حمله به آمریکا کرد. هیتلر با این اقدامات سعی می کرد که آمریکا را نیز وارد معرکه کند. ژاپن نیز که متحد آلمان به شمار می رفت در واقع همین سیاست را دنبال کرد و با حمله به نیروهای آمریکا در پرل هاربور باعث ورود آمریکا به جنگ و شعله ور شدن آتش جنگ در شرق اسیا شد. البته علت تحریک کردن آمریکا توسط متحدین و باز کردن پای آمریکا به جنگ را نمی دانم.



[quote]5- چرا شوروي همون موقع (پس از شكست سنگين ژاپن)، به منچوري حمله نكرد تا خيال خودش رو تا حدود زيادي راحت كنه؟![/quote]


حمله کرد ، اما کاری از پیش نبرد.

وقتی که ارتش سرخ ، ژاپن را به کرانه باختری رود خالخین گول عقب راند ، تنها به همین عقب راندن اکتفا نکرد ، بلکه به تعقیب ژاپنی ها در غرب رودخانه خالخین گول پرداخت. اما این طور هم نبود که ارتش ژاپن تنها عقب نشینی کند. ژاپنی ها علاوه بر اینکه کم کم نیروهای خود را عقب می کشیدند به همان حال نیز از خطوط خود دفاع می کردند. ارتش سرخ زمانی که به ده مایلی غرب رودخانه خالخین گول رسید ، با حجم عظیمی از نیروهای ژاپنی در منطقه NOMONHAN مواجه شد و در همانجا متوقف شد. درست در همین زمان بود که با میانجیگری انگلیس و فرانسه بین طرفین نبرد آتش بس برقرار شد. اگر شوروی توان شکست دادن آن حجم عظیم نیروی ژاپنی در منطقه NOMONHAN را داشت ، هیچ گاه آتش بس را نمی پذیرفت. چرا که ژاپن بیش از 35 سال بود که موی دماغ شوروی شده بود و شوروی نیز مترصد فرصتی برای بیرون راندن کامل ژاپن از منچوری بود. نکته دیگر اینجاست که تلفات ارتش ژاپن در این جنگ بسیار سنگین بود. ارتش ژاپن در این نبرد 10000 کشته داد. اما در مقابل ، ارتش سرخ نیز به آسانی بر ژاپن چیره نشد. ارتش سرخ نیز 8000 نفر تلفات داد و نمی توانست ژاپنی های در حال عقب نشینی را تعقیب کند یا بهتر بگویم : ارتش سرخ پس از شکست دادن ژاپن دیگر توان رودررو شدن با ژاپن را (به طور موقت) از دست داده بود و نمی توانست به تعقیب کامل آنها در منچوری بپردازد و آنها را از منچوری بیرون براند. چرا که ارتش سرخ نیز در این جنگ لطمات زیادی دیده بود. نکته ای دیگر اینکه ژاپن تنها با سه لشکر به غرب خالخین گول حمله کرد و شوروی نیز با چهار لشکر به مقابله با ارتش ژاپن پرداخت. اما نیروهای نظامی ژاپن در منچوری به همین سه لشکر محدود نمی شد. ارتش ژاپن لشکر ها متعددی را در منچوری در اختیار داشت که ارتش سرخ نمی توانست به سادگی بر آنها پیروز شود و آنها را از منچوری بیرون براند. در واقع این نیروهای ژاپنی تشکیل یک هسته نظامی را داده بودند که هسته مرکزی نیروهای ژاپن در خارج از ژاپن بودند که در منچوری مستقر شده بودند و توسط ناوهای لجستیکی و جنگی ساپورت می شدند و تعداد زیادی جنگنده و بمب افکن در اختیار داشتند که ارتش سرخ نمی توانست به سادگی با این هسته مرکزی مقابله کند.

پاسخ سوال 4 نیز انشاالله تا امشب تقدیم حضور خواهد شد.

اما خودمونیم ، این برادر مصطفی اگر مجری صندلی داغ می شد ، ترقی زیادی برایشان حاصل می شد. همچنین از قرار معلوم ایشان در سوزن نخ کردن نیز تبحر خاصی دارند.. icon_eek :rose:

ما خدمت ایشان و همه دوستان ارادت داریم

یا حق [/color]
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue][quote]آخر من نفهميدم ايشون سرگرد هستن يا سرهنگ[/quote]


این صحبت برادر مصطفی منو به یاد یک داستان انداخت که ذکر آن خالی از لطف نیست :

یک بابایی مستطیع شده بود و به مکه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجی و همه به او می‌گفتند : حاج علی

اما یک دوست قدیمی داشت که مثل قدیم باز به او می‌گفت : (کل علی ـ کربلایی علی). مثل اینکه اصلا قبول نداشت که این بابا حاجی شده ! این بابا هم از آن آدم‌هایی بود که تشنه­ی عنوان و لقب هستند و دلشان لک زده برای عنوان ! اگر هزار بلا سرشان بیاید راضیند اما به شرط اینکه اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند ! حاج علی پیش خودش گفت : باید کاری بکنم تا رفیقم یادش بماند که من حاجی شده‌ام به این جهت یک شب شام مفصلی تهیه دید و رفیقش را دعوت کرد.

بعد از اینکه شام خوردند، نشستند به صحبت کردن و او صحبت را به سفر مکه‌اش کشاند و تا توانست توی کله رفیقش کرد که حاجی شده ! توی راه حجاز یک نفر سرش به کجاوه خورد و شکست و یک همچین دهن وا کرد، آمدند و به من گفتند حاج علی از آن روغن عقربی که همراهت آورده‌ای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خیر ببینی حاج علی که جان بابا را خریدی.

در مدینه که داشتم زیارت می‌خواندم یکی از پشت سر صدا زد «حاج علی» من خیال کردم شما هستی برگشتم، دیدم یکی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایب‌الزیاره بودم.

توی کشتی که بودیم دو نفر دعوایشان شد نزدیک بود خون راه بیفتد همه پیش من آمدند که حاج علی بداد برس که الان خون راه می‌افتد. وسط افتادم و آشتی‌شان دادم همسفرها گفتند : «خیر ببینی حاج علی که همیشه قدمت خیر است.»

نزدیکی‌های جده بودیم که دریا طوفانی شد نزدیک بود کشتی غرق شود که یکی از مسافرها گفت : «حاج علی ! از آن تربت اعلات یک ذره بینداز توی دریا تا دریا آرام بشود.» همین که تربت را توی دریا انداختم دریا شد مثل حوض خانه‌مان ... همه همسفرها گفتند : «خدا عوضت بده حاج علی که جان همه ما را نجات دادی.»

خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانه‌شان : همه اهل محل با ظرف‌های گلاب آمدند پیشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علی زیارت قبول ... همین که پایم را گذاشتم توی دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت : وای حاج علی‌جون ... همین را گفت و از حال رفت.

خلاصه هی حاج علی حاج علی کرد تا قصه سفر مکه‌اش را به آخر رساند وقتی که خوب حرف‌هاش را زد، ساکت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفیقش ببیند، رفیقش هم با تعجب فراوان گفت :

[size=18]«عجب سرگذشتی داشتی کل علی !!!»[/size]


:rose: icon_cool icon_eek :evil: :lol: :x


حالا نمی دونم این برادر مصطفای عزیز ما باور ندارند که ما هم قاطی سرهنگ ها شدیم و قرار است به کمک جناب کلنل شاک به تقلید از کودتای سرهنگ ها در یونان ، در میلیتاری کودتای سرهنگ ها راه بیاندازیم :x


====================

[quote]
4- چرا روس‌ها اون نيروي عظيم رو در شرق دپو كرده بودن. حال اينكه مسير حركت ماشين جنگي ژاپن در طول جنگ جهاني، كاملاً مشخص بود.[/quote]


از این سوال و توضیحاتی که در ادامه این سوال توسط برادر مصطفی عنوان شد ، بنده اینگونه استنباط می کنم که برادر مصطفی ارتش ژاپن را در جنگ جهانی دوم ، یک ارتش ضعیف در نظر گرفته است.

اما اینکه می فرمایید : شوروی کافی بود تحرکات ماشین جنگی ژاپن را رصد می کرد ، باید خدمت شما عرض کنم که اتفاقا تحرکات ارتش ژاپن به هیچ وجه قابل پیش بینی و رصد کردن نبود. ارتش ژآپن در جریان جنگ جهانی دوم یک ارتش بسیار نیرومند بود. سیاست ها و استراتژی های ارتش ژاپن به هیچ وجه قابل پیش بینی نبود. به عنوان مثال به آمار ارتش این کشور توجه کنید.

ارتش ژاپن در سال 1939 و در آغاز جنگ جهانی دوم دارای 380.000 نفر نیروی فعال و 1.800.000 نفر نیروی ذخیره بود. این 380.000 نفر در قالب 31 لشکر سازماندهی شده بودند که از این تعداد ، 2 لشکر در خاک ژاپن مستقر بودند و دو لشکر دیگر نیز در شبه جزیره کره و 27 لشکر دیگر نیز در منچوری و چین مستقر بودند. (توجه کنید : 27 لشکر در منچوری و چین مستقر بودند) به دلیل موقعیت استراتژیک منطقه منچوری که هم با شوروی و هم با چین هم مرز بود ، ارتش ژاپن ستاد فرماندهی خارج از کشور خود را در منچوری تاسیس کرده بود و یک هسته نیرومند تشکیل داده بود که به جرآت می توان گفت که هیچ کشوری (حتی شوروی ) قادر به از بین بردن این هسته نبودند.

ارتش ژاپن در اوایل سال 1941 نیروهای فعال خود را به 460.000 نفر و نیروهای ذخیره خود را به 3 میلیون نفر افزایش داد. این 460.000 نفر نیروی فعال در قالب 41 لشکر (پیاده ، زرهی ، مستقل ) سازماندهی شدند. از این تعداد ، 27 لشکر به سمت چین گسیل یافتند و 12 لشکر نیز در منچوری مستقر بودند و دو لشکر نیز در شبه جزیره کره بودند. لشکر مستقل گارد امپراتوری به همراه بیش از 60 تیپ مستقل نیز در خاک ژاپن مستقر بود و تامین امنیت داخلی این کشور را عهده دار بود.

اما ارتش ژاپن در اواخر سال 1944 و اوایل 1945 بالغ بر 5 میلیون نفر نیروی فعال در قالب 145 لشکر که متشکل از 29 لشکر زرهی و مابقی لشکرهای پیاده بود ، در اختیار داشت. واقعیت این بود که ارتش ژاپن در سالهای پایانی جنگ که فشار آمریکا بر این کشور رو به فزونی گذاشت ، به سرعت نیروهای ذخیره خود را فراخواند و ارتشی بسیار بزرگ و نیرومند سازماندهی کرد.

همانطور که می بینید ، روحیه نظامی گری بالا و پشتکار ژاپن باعث شده بود که استراتژی های نظامی این کشور کاملا غیر قابل پیش بینی شود. چه کسی پیش بینی می کرد که ارتش ژاپن که در سال 1939 از 31 لشکر تشکیل شده بود ، به این سرعت رشد کند که در سال 1945 دارای 145 لشکر باشد ؟؟

شوروی نیروهای عظیم خود در سیبری برای همین منظور نگه داشته بود که اگر باز هم از جانب ژاپن مورد حمله قرار گرفت ، بتواند حملات ژاپنیها را عقب براند. چرا که شوروی به خوبی از تهدید بالقوه ژاپن آگاه بود. می توان گفت که اگر عملیات جاسوسی موفق ریچارد سورج نبود ، شوروی هیچگاه نیروهای ذخیره خود در سیبری را به سمت جبهه اروپای شرقی گسیل نمی داشت. چرا که ترس از حمله مجدد ژاپن به این کشور وجود داشت. همانطور هم که دیدید ، نفرات ارتش ژاپن نیز با آهنگ هندسی افزایش می یافت. به طوریکه ناگهان ارتش این کشور از 41 لشکر به 145 لشکر افزایش می یابد.

ژاپن تا پیش از عملیات جاسوسی موفق ریچارد سورج ، به عنوان تهدیدی بالقوه برای شوروی به حساب می آمد. نگهداری این حجم عظیم نیرو توسط شوروی در سیبری هیچ دلیل دیگری ندارد جز اینکه سران شوروی می خواستند خطر احتمالی ژاپن را به وسیله آن دفع کنند. [/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عجب دل پري داشتي سرگرد علي :evil: icon_cool !!!

از بابت ايرادات بني اسرائيلي، بايد عرض شود كه قابل شما رو نداشت :lol: !
بالاخره اگه من ايراد نگيرم كه نمي‌تونم اثبات كنم زبون دارم!!

و اما بعد!
ممنون بابت پاسخ 1.

-----------------------------------

اما پاسخ 2 شما تا حدودي قانع كننده نبود.
اگر بحث نفت‌خيزي رو مدنظر داشته باشيم، آسياي غربي و بخصوص جنوب غربي، هم مملو از نفت بود و هم نيروي نظامي چنداني در اونجا مستقر نبود؛ منهاي بخشي از نيروي دريايي بريتانياي كبير كه صد البته در برابر نيروي عظيم دريايي ژاپن تاب مقاومت نداشت؛ چرا كه عمده‌ي درگيري‌هاش در اقيانوس و با كوسه‌هاي آلمان نازي بود.
قطعاً بريتانيا نمي‌تونست اين ريسك رو انجام بده كه نيروي نظامي بيشتري به آسياي جنوب غربي گسيل بداره تا بخواد از منابع‌اش دفاع كنه.
نبرد در صحرا (آفريقا)‌ به اندازه‌ي كافي گسترش ميدان نبرد رو حاصل كرده بود و طبيعي بود توان جنگيدن در چند جبهه رو نداره.

ضمن اينكه روسيه نشون داده بود روسيه‌ي تزاري نيست و ارتش سرخي كه از تروتسكي بوجود آورد و پس از اون استالين بهش استحكام بخشيد و اون رو مجهز به تسليحات قدرتمندي نمود، ارتش دست و پا بسته‌اي نيست و ريسك جنگيدن با اين ارتش، دهها بار بيشتره.

پس صرف منابع نفتي و زيرزميني، نمي‌تونه توجيه‌گر مناسبي براي چشم‌اندوزي ژاپن به روسيه باشه.
ضمن اينكه مسير حركت ژاپن نيز از آسياي جنوب شرقي به سمت آسياي جنوب غربي بود.

پس صرفاً بعد مسافت، توجيه‌گري چندان مناسبي نداره. ضمن اينكه سرزمين سيبري نيز سرزميني نيست كه هركسي بتونه درش دووم بياره.

اين درسته كه روسيه نزديك‌تره. ولي با در نظر گرفتن جميع شرايط، مي‌شه به اين نتيجه رسيد ضرر حمله به خاك روسيه (كه بخشي از اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي بود)، بسيار بسيار بيشتر از نفعشه.

-----------------------------------

سوال سوم، اتفاقاً از اون دست سوالات مورد علاقه‌ي بنده است كه شما (برادر سرگرد سرهنگ گوردون علي‌اف :x ) نيز بهش اشاره داشتين.
فرمودين :

[quote]دلیل دیگر این کار نیز سیاست متحدین ، جهت وارد معرکه جنگ کردن آمریکا بود. زیردریایی های آلمانی همه روزه کشتی های تجاری آمریکایی را در اقیانوس اتلانتیک شمالی مورد حمله قرار می دادند. حتی هیتلر یک بار اقدام به تحریک دولت مکزیک و وعده مساعدت این کشور جهت ترغیب مکزیک به حمله به آمریکا کرد. هیتلر با این اقدامات سعی می کرد که آمریکا را نیز وارد معرکه کند. ژاپن نیز که متحد آلمان به شمار می رفت در واقع همین سیاست را دنبال کرد و با حمله به نیروهای آمریکا در پرل هاربور باعث ورود آمریکا به جنگ و شعله ور شدن آتش جنگ در شرق اسیا شد.[/quote]
البته بعدش فرمودين :

[quote] البته علت تحریک کردن آمریکا توسط متحدین و باز کردن پای آمریکا به جنگ را نمی دانم.[/quote]
اتفاقاً‌ شايد بشه گفت كليد حل معما، در همين مسئله هست كه چرا امريكا مي‌بايست وارد جنگ جهاني شود؟!!!

در دو جنگ جهاني، امريكا وارد منازعه شد كه اتفاقاً در هر دو جنگ هم به تنها كشوري كه اصلاً و ابداً قضيه مربوط نبود، همين امريكا بود!

اين درست كه اصل شروع دو جنگ هم ظاهراً به انگلستان ربط نداشت و اين كشور خودش رو نخود هر آش كرد و انداخت وسط. ولي مي‌شه يه طورايي با توجيه متحد بودن با يكي از طرفين متخاصم يا حداقل به دليل جايگاه سياسي و استراتژيكي و البته ابرقدرتي‌اش در منطقه، تا حدودي توجيهش كرد. ولي ايالات متحده تا قبل از آن، نيرويي متوسط از نظر نظامي به شمار مي‌رفت كه اصلاً و ابداً منافعي در اروپا نداشت كه به خاطرش وارد معركه شه. با كشورهاي اروپايي هم اتحاد و پيمان نظامي نبسته بود! به عبارت خيلي ساده‌تر، هيچ‌گونه دليل و توجيهي براي ورود ايالات متحده به جنگ‌هاي جهاني وجود نداشت (يعني هيچ رقمه وجود نداشت!!!!!).

حالا اينكه چه اصراري بود كه امريكا بايد وارد اين نبرد مي‌شد، امري است كه فارغ از نقشه‌هاي نظامي جنگ‌هاي جهاني مي‌بايست به دنبالش باشيم و اين، ميسر نمي‌شه مگه اينكه روي يه نقشه‌ي جغرافيا بخوايم تحركات رو بررسي كنيم + در نظر گرفتن يه سري مسائل ديگه.

-----------------------------------

پاسخ سوال 5 نيز قانع كننده بود.

البته برام عجيب بود كه ژاپن اگه اون تعداد لشكر رو در منچوري مستقر كرده بود، با كدامين لشكر به فتح آسياي جنوب شرقي و سپس نبرد با ايالات متحده مي‌پرداخت؟!!!
اما چرا ارتش سرخ در قبال منچوري، از سياستي كه در استالينگراد و پس از اون عليه آلمان نازي به كار گرفت استفاده نكرد؟ يعني سياست زمين سوخته؟!!

البته علت اين پرسش‌ها اينه كه برادر علي مطالعات بسيار بهتر و مفيدتري نسبت به بنده درخصوص تاريخ نظامي‌گري جنگ جهاني دارن و با حضور ذهني كه دارن، بهتر مي‌تونن به اين سوالات پاسخ بدن (بطور مثال بنده نمي‌دونستم كه در منچوري مجدداً بين شوروري و ژاپن درگيري شكل مي‌گيره يا اينكه ژاپن اين نيروي عظيم رو در منچوري نگاه داشته بود).

راستي. اين تيكه رو نگرفتم :‌

[quote]همچنین از قرار معلوم ایشان در سوزن نخ کردن نیز تبحر خاصی دارند[/quote]
اين تعريف بود؟ فحش بود؟ چي بود؟!!

-----------------------------------

[quote]حالا نمی دونم این برادر مصطفای عزیز ما باور ندارند که ما هم قاطی سرهنگ ها شدیم و قرار است به کمک جناب کلنل شاک به تقلید از کودتای سرهنگ ها در یونان ، در میلیتاری کودتای سرهنگ ها راه بیاندازیم[/quote]
گفتي كودتاي سرهنگ‌ها در يونان، ياد فيلم Z افتادم :cry: !!

ولي مشكل با كودتا حل نمي‌شه! يكي كودتا مي‌كنه و كلي درجه نثار خودش مي‌كنه و به ژنرال شصت ستاره تبديل مي‌شه؛ يكي هم مثل كاپيتان قذافي، كماكان خودش رو سرهنگ مي‌دونه و درجه‌ي سرهنگ به بالا رو قفل كرده!
اصل مردمن كه بايد طرف رو سرهنگ بدونن كل علي :x !!

اما پيشنهاد مي‌كنم براي اينكه اينقدر درسر نداشته باشي، شما هم اسمت رو بكن [color=darkred][b]Colonel_Gordon[/b][/color] icon_eek !!!

-----------------------------------

پاسخ سوال 4 نيز قانع كننده بود.

البته بنده، قدرت ارتش امپراطوري ژاپن رو دست كم نگرفتم (يكي ديگه از دوستان بودن! به قول معروف حالش رو يكي ديگه برد، چكش رو ما خورديم :rose: !!).
ولي معيار مقايسه‌ي من، ارتش امپراطوري ژاپن با ارتش سرخ قدرتمند شوروي بود. يعني ارتش فاتح جنگ دوم جهاني.

البته اين 5 ميليون نفري كه فرمودين، همه نيروهاي آموزش ديده نبودن.
حتماً خودتون بهتر از بنده در جريان هستين كه در ژاپن، كار به جايي رسيده بود كه مردان بالاي 15 يا 16 سال رو به جبهه‌هاي نبرد مي‌بردن و دختران بالاي 15 سال نيز در كارخانجات تسليحات و مهمات‌سازي مشغول به كار مي‌كردن!!

خوب. طبيعيه كه با اين وضعيت، ساخت اين تعداد لشكر امري دست نيافتني نبود.

ولي كيفيت ارتش سرخ، بخصوص در امر نيروهاي زميني و زرهي‌اش بر كسي پوشيده نيست و اين ارتش، سواي مدافعان مردمي و نيروهاي مردمي اعزامي به جبهه‌ها بود.
كما اينكه تا زماني كه ورماخت با مردم عادي و عمدتاً آموزش نديده و يا كمتر آموزش ديده و بخش كوچكي از ارتش شوروي مي‌جنگيد، خيلي راحت جلو مي‌اومد. حتي در استالينگراد هم با وجود اينكه هر قسمت شهر بارها دست به دست مي‌شد، باز هم خيلي تو گل گير نكرده بود. ولي زماني كه ارتش سرخ از شرق به غرب منتقل شد و به جبهه‌ي مقابل آلمان نازي پيوست، شكست پشت شكست بود كه نصيب ارتش نازي‌ها شد.

پس به بنده حق بدين كه در قياس بين ارتش ژاپن و شوروي، بخوام قدرت رو به ارتش شوروي بدم؛ چه به لحاظت كميت و كيفيت نيروي انساني‌اش، چه تسليحات تحت اختيار و چه توان نظامي‌اش.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سیبری سرزمینیه از لحاظ منابع زیرزمینی فوق العاده غنیه، جمعیت بسیار کم و پراکنده داره و در اون دوران با چندین هزار کیلومتر فاصله از قلب صنعتی شوروی از نظر خطوط مواصلاتی و تدارکاتی وضعیت خوبی نداشته. در حالیکه چین و جاهای دیگه شرق جمعیت بسیار متراکمتری رو جا داده بوده. غیر از این، اشغال سیبری دست شوروی رو از چین کوتاه میکرد و فضا رو برای تحرکات ژاپن راحتتر میکرد. و مهمتر از همه اینها مسیر ناوگان دریایی شوروی با اشغال جزایر سیبری کاملا مسدود میشد و معزل حرکت ناوگان سرخ رو پیچیده تر میکرد.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]با سلام خدمت همه سروران و آرزوی قبولی طاعات و عبادات به درگاه حضرت حق.


[quote]بالاخره اگه من ايراد نگيرم كه نمي‌تونم اثبات كنم زبون دارم!![/quote]


اختیار دارید ، ایراد کدومه ، همه ما تابحال از صحبت های شما درس های فراوانی را یاد گرفته ایم. icon_cool


[quote]راستي. اين تيكه رو نگرفتم :‌[/quote]


سوزن نخ کردن کنایه از کسی است که دقت نظر زیادی دارد (سوزن نخ کردن احتیاج به دقت زیادی دارد)



[quote]� �ما پاسخ 2 شما تا حدودي قانع كننده نبود.
اگر بحث نفت‌خيزي رو مدنظر داشته باشيم، آسياي غربي و بخصوص جنوب غربي، هم مملو از نفت بود و هم نيروي نظامي چنداني در اونجا مستقر نبود؛ منهاي بخشي از نيروي دريايي بريتانياي كبير كه صد البته در برابر نيروي عظيم دريايي ژاپن تاب مقاومت نداشت؛ چرا كه عمده‌ي درگيري‌هاش در اقيانوس و با كوسه‌هاي آلمان نازي بود.
قطعاً بريتانيا نمي‌تونست اين ريسك رو انجام بده كه نيروي نظامي بيشتري به آسياي جنوب غربي گسيل بداره تا بخواد از منابع‌اش دفاع كنه.
نبرد در صحرا (آفريقا)‌ به اندازه‌ي كافي گسترش ميدان نبرد رو حاصل كرده بود و طبيعي بود توان جنگيدن در چند جبهه رو نداره.

ضمن اينكه روسيه نشون داده بود روسيه‌ي تزاري نيست و ارتش سرخي كه از تروتسكي بوجود آورد و پس از اون استالين بهش استحكام بخشيد و اون رو مجهز به تسليحات قدرتمندي نمود، ارتش دست و پا بسته‌اي نيست و ريسك جنگيدن با اين ارتش، دهها بار بيشتره.

پس صرف منابع نفتي و زيرزميني، نمي‌تونه توجيه‌گر مناسبي براي چشم‌اندوزي ژاپن به روسيه باشه.
ضمن اينكه مسير حركت ژاپن نيز از آسياي جنوب شرقي به سمت آسياي جنوب غربي بود.

پس صرفاً بعد مسافت، توجيه‌گري چندان مناسبي نداره. ضمن اينكه سرزمين سيبري نيز سرزميني نيست كه هركسي بتونه درش دووم بياره.

اين درسته كه روسيه نزديك‌تره. ولي با در نظر گرفتن جميع شرايط، مي‌شه به اين نتيجه رسيد ضرر حمله به خاك روسيه (كه بخشي از اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي بود)، بسيار بسيار بيشتر از نفعشه.[/quote]


نفت یکی از علل توجه ژاپنی ها به شرق شوروی بود ، یکی از اصلی ترین علل درگیریهای طولانی مدت این دو کشور را می توان در این مثال خلاصه کرد : ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. فرض کنیم که ژاپن هیچگاه به شوروی حمله نمی کرد و به جای آن به چین حمله می کرد. در این صورت باز هم بین این دو کشور جنگ های خونینی رخ می داد. چرا که شوروی هیچ گاه تحمل نمی کرد که یک قدرت در همسایگی وی وجود داشته باشد. چرا که شوروی در چین و مغولستان و منچوری نیز دارای منافعی بود که با حضور نظامی ژاپن در این مناطق ، منافع شوروی در این مناطق به خطر می افتاد. نکته دیگر قدرت گرفتن ژاپن بود. شوروی به شدت از قدرت گرفتن بیش از پیش ژاپن در هراس بود. هیچ کشوری دارا بودن همسایه قدرتمند (که قدرتشان با هم در تعارض است) را بر نمی تابد. شوروی نیز همین حکم را داشت. حتی اگر ژاپن به جای شوروی به مغولستان و چین حمله می کرد ، باز هم جنگ های خونینی را بین ژاپن و شوروی شاهد بودیم ، چرا که منافع شوروی در این مناطق به خطر خواهد افتاد و همچنین قدرتمندتر شدن ژاپن خطری برای شوروی به حساب می آمد.

نکته دیگر به ناوگان دریایی ژاپن بر می گشت. ناوگان دریایی ژاپن بیشتر به منظور حملات کوتاه برد طراحی شده بود و به هیچ وجه توانایی ساپورت کردن نیروها و انتقال و حملات دریایی در فواصل طولانی (ژاپن تا آسیای جنوب غربی) را نداشت. ناوگان ژاپن در سالهای اوج خود و در شرایط ایذئال توانایی حمل تناژ باری معادل 320.000 تن در سال را دارا بود. به این معنی که ناوگان دریایی ژاپن در سال می توانست معادل 320.000 تن بار را جابجا کند. در حالیکه در همان سال ناوگان دریایی ایالات متحده می توانست 1.680.000 تن بار را در سال جابجا کند. پس بنا براین ژاپن در آن زمان توانایی کافی برای نبردهای دریایی در مناطق دوردستی مثل آسیای جنوب غربی را نداشت. ولی اگر متفقین (آمریکا) جلوی رشد ارتش ژاپن را نمی گرفت ، مسلما ناوگان دریایی این کشور در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به اندازه کافی قوی می شد که بتواند آسیای جنوبی و جنوب غربی را تهدید به حمله کند. ولی به هر حال در آن برهه زمانی توانایی این کار را نداشت. به همین دلیل بیشتر حملات خود را متمرکز به مناطق شرقی آسیا کرده بود.

نکته دیگری که می بایست آنرا مورد توجه قرار داد ، مفهوم هسته مرکزی است. نیروهای متخاصم در جنگ جهانی دوم در شرایط مختلفی اقدام به تشکیل یک هسته مرکزی فرماندهی می کردند. آلمان در بندر تروندهایم واقع در نروژ اقدام به تشکیل یک هسته مرکزی کرده بود. آمریکا در جزایر جنوبی اقیانوس آرام اقدام به تشکیل هسته های مرکزی کرده بود. همچنین آمریکا در 130 مایلی جنوب غربی ژاپن اقدام به تشکیل یک هسته مرکزی دریایی کرده بود. این هسته های مرکزی به قدری مستحکم بود که دشمن به سادگی نمی توانست به آن ضربه بزند. نمونه بارز آن هسته مرکزی آمریکا در جنوب غرب ژاپن بود. در این نبرد آمریکا دو ناو بزرگ هواپیما بر خود را وارد میدان کرده بود در حالیکه تعداد زیادی ناو جنگی و ناوشکن و فریگیت و قایق های سبک و تعداد زیادی زیردریایی آنرا پشتیبانی میکردند. این حجم عظیم شناورهای سطحی و زیر سطحی آمریکا به قدری قوی بودند که هواپیماهای ژاپنی که به قصد کامیکازه به این هسته مرکزی نزدیک می شدند ، به قدری مورد اصابت گلوله های توپهای شناورها قرار می گرفتند که پیش از برخورد به ناو تکه تکه می شدند و از بین می رفتند و حتی به ناوهای آمریکایی نیز برخورد نمی کردند. این هسته مرکزی توانست یک ناو هواپیمابر ژاپن رانیز غرق کند. هسته های مرکزی در جنگ جهانی دوم به دلیل اینکه نفوذ به آنها دشوار است ، بسیار مورد توجه دول متخاصم قرار می گرفتند و از این ترفند برای بقای بیشتر استفاده می کردند.

ژاپن نیز در منچوری اقدام به تاسیس هسته مرکزی فرماندهی خود کرده بود. به طور متوسط 12 الی 15 لشکر پیاده نظام ارتش ژاپن در منچوری تشکیل یک هسته بسیار قدرتمند فرماندهی داده بودند. این هسته مرکزی دارای تعداد زیادی تانک و جنگنده بودند و به سختی از این هسته دفاع می کردند. ارتش سرخ با تمام ابهت و عظمت خود قادر به از بین بردن این هسته فرماندهی ژاپنی ها نبود. ژاپنی ها عملیات های چین را نیز از همین هسته فرماندهی می کردند.


[quote]البته برام عجيب بود كه ژاپن اگه اون تعداد لشكر رو در منچوري مستقر كرده بود، با كدامين لشكر به فتح آسياي جنوب شرقي و سپس نبرد با ايالات متحده مي‌پرداخت؟!!![/quote]


پاسخ این سوال شما در بطن پاسخ سوال شماره 4 نهفته است.

ارتش ژاپن در 7 دسامبر 1941 (اگه اشتباه نکرده باشم) به پرل هاربور حمله کرد. کمی پس از آن درگیریهای آمریکا و ژاپن آغاز شد. تاپیش از این تاریخ ، خاک اصلی ژاپن مورد حمله هیچ کشوری قرار نمی گرفت ، به همین دلیل بخش عمده ای از ارتش ژاپن (27 لشکر از 31 لشکر موجود) در منچوری و شرق چین مستقر بودند. اما پس از آنکه آمریکا نیز وارد معرکه نبرد شد ، لشکر های ژاپن رو به فزونی گذاشت. در اوایل سال 1941 ارتش ژاپن از 31 لشکر به 41 لشکر افزایش یافت. همچنین از 27 لشکر موجود در منچوری و شرق چین ، تنها 12 لشکر در منچوری باقی ماندند و بقیه لشکر ها به سمت مناطق جنوب شرقی سرازیر شدند. پس از فشار امریکا بر ژاپن ، تعداد لشکرهای ارتش ژاپن رو به فزونی گذاشت و از آنجایی که خاک این کشور توسط آمریکا تهدید می شد ، لشکر های متعددی برای دفاع از خاک این کشور تشکیل شد (به جز لشکر های منچوری و آسیای شرقی) ارتش ژاپن در سال 1945 بالغ بر 145 لشکر بود.



[quote]اما چرا ارتش سرخ در قبال منچوري، از سياستي كه در استالينگراد و پس از اون عليه آلمان نازي به كار گرفت استفاده نكرد؟ يعني سياست زمين سوخته؟!![/quote]


قطعا سیاست زمین سوخته در منچوری قابل اجرا نبود. چرا که همان هسته مرکزی ارتش ژاپن در منچوری به قدری قوی بود و توسط تانکها و جنگنده های ژاپنی ساپورت می شد که ارتش سرخ به سادگی نمی توانست به این مناطق ضربه بزند. استالینگراد یک شهر بود ، در حالیکه منچوری یک جغرافیای وسیعی بود که توسط ارتش سرسخت و سمج ژاپن اشغال شده بود. مسلما مقابله با 15 لشکر تا دندان مسلح ژاپن در منچوری که به شدت توسط تانک ها و جنگنده ها ساپورت می شدند ، به سادگی توسط ارتش سرخ امکانپذیر نبود. نکته دیگر این است که شوروی در آن زمان ناوگان قابل توجهی در شرق به منظور قطع خطوط مواصلاتی نیروهای ژاپنی از خاک اصلی ژاپن در اختیار نداشت. تا زمانیکه خطوط مواصلاتی دریایی بین خاک اصلی ژاپن و منجوری توسط ناوگان ژاپن برقرار بود ، امکان غلبه بر هسته مرکزی ژاپن در منچوری وجود نداشت. شوروی در آن زمان توان قطع خطوط مواصلاتی ژاپن _ منچوری را نداشت. چرا که نه نیروی دریایی به اندازه کافی در اقیانوس آرام و دریای اختسک در اختیار داشت و نه موقعیت جغرافیایی این منطقه اجازه به کار گیری نیروی هوایی این کشور برای شکستن خطوط مواصلاتی را می داد. ژاپنی ها از هوا و دریا این خطوط مواصلاتی ژاپن _ منچوری را محافظت می کردند.



[quote]پس به بنده حق بدين كه در قياس بين ارتش ژاپن و شوروي، بخوام قدرت رو به ارتش شوروي بدم؛ چه به لحاظت كميت و كيفيت نيروي انساني‌اش، چه تسليحات تحت اختيار و چه توان نظامي‌اش.[/quote]


در برتری نظامی ارتش سرخ بر ارتش ژاپن هیچ شکی نیست.

اما برتری نظامی ارتش سرخ بر ارتش ژاپن به این معنا نیست که بتواند به سادگی بر ارتش ژاپن چیره شود.

اجازه بدهید یک مثال ملموس بزنم.

در زمان حال ، ارتش ایالات متحده به طور قطع به یقین بر ارتش فرانسه برتری دارد و از آن قویتر است. ولی آیا آمریکا توان شکست دادن فرانسه در حال حاضر را دارد ؟؟ مسلما خیر. (از نظر نظامی ، نه سیاسی)

درست است که ارتش سرخ قویتر از ارتش ژاپن بود ، ولی ارتش ژاپن نیز در حد خود قدرت زیادی داشت و ارتش سرخ (با تمام ابهت و قدرت خود) به سادگی قادر به شکست دادن ارتش قدرتمند ژاپن نبود.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از بحث ها ی سروران عزیز استفاده زیادی کردیم . بسیار پربار و مفید بود .

اما سوالی که برای بنده همیشه مطرح بوده و در جریان بحث هم به اون اشاره شد اینه که چرا ژاپن خودش رو درگیر جنگ جهانی کرد ؟؟؟ درسته که با روسیه و شوروی اونوقت مشکلاتی داشت ولی چرا خودش رو وارد یک جنگ تمام عیار در جنگ جهانی کرد در حالی که اشاره فرمودید که میدونست که در مقابل ارتش سرخ نمی تونه پیروز بشه ؟؟؟

و دیگه اینکه چرا به آمریکا و ناوگانش در پرل هاربر حمله کرد ؟ از این حمله چه هدفی داشت ؟ویا این که این یک دیوانگی محض بود که بجهت روحیه میلیتاریستی حاکم بر کشور و حکومت وقت ژاپن رخ داد ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]با تشکر از شما


[quote]اما سوالی که برای بنده همیشه مطرح بوده و در جریان بحث هم به اون اشاره شد اینه که چرا ژاپن خودش رو درگیر جنگ جهانی کرد ؟؟؟[/quote]


ژاپن نیز همانند آلمان و ایتالیا خواستار سهم بیشتری از منافع کشورهای استعمارگر بود.

کشورهای غنی و ثروتمند آن زمان ، مثل هند و اندونزی در دست کشورهای استعمارگر پیر و قدیمی مثل انگلستان و فرانسه بودند. این کشورها قرنها ثروت های کشورهای مستعمره خود را به تاراج می بردند. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن نیز خواهان سهم بیشتری از منافع این کشورها بودند.



[quote]درسته که با روسیه و شوروی اونوقت مشکلاتی داشت ولی چرا خودش رو وارد یک جنگ تمام عیار در جنگ جهانی کرد در حالی که اشاره فرمودید که میدونست که در مقابل ارتش سرخ نمی تونه پیروز بشه ؟؟؟[/quote]


برای کسب قدرت بیشتر و اینکه قدرت نظامی خود را بیش از پیش افزایش دهد.



[quote]و دیگه اینکه چرا به آمریکا و ناوگانش در پرل هاربر حمله کرد ؟ از این حمله چه هدفی داشت ؟ویا این که این یک دیوانگی محض بود که بجهت روحیه میلیتاریستی حاکم بر کشور و حکومت وقت ژاپن رخ داد ؟[/quote]


علت حمله ژاپن به پرل هاربور ، به موازات سیاست هیتلر در آلمان بود. هیتلر با حمله به وسیله زیردریایی هایش به کشتی های تجاری آمریکایی در اقیانوس آتلانتیک سعی می کرد آمریکا را وارد میدان نبرد کند ، همچنین با تحریک دولت مکزیک برای حمله به آمریکا سعی به باز کردن پای آمریکا به جنگ داشت. علت حمله ژاپن به پرل هاربور نیز همین بود. متحدین می خواستند آمریکا نیز وارد جنگ شود.

اما اینکه چرا متحدین تلاش داشتند که آمریکا را نیز وارد معرکه جنگ کنند ، این سوالی است که تاریخ به آن پاسخ مشخصی نداده است.


-----------------------------------------


یک سری نقشه هایی از شرق آسیا و اقیانوس آرام در جریان جنگ جهانی دوم تقدیم دوستان می شود.


[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Japan_map.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Japan_map.jpg[/img][/url]

نقشه فوق موقعیت ژاپن را تا مناطق شرقی منچوری ، شوروی و شبه جزیره کره نشان می دهد.

به مسافت دریایی که مابین این دو است توجه کنید.




[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/asia_1941.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_asia_1941.jpg[/img][/url]

نقشه فوق موقعیت تراکم نیروهای نظامی ارتش ژاپن را در خلال سال 1941 نشان می دهد.

همانطور که می بینید ، هسته مرکزی فرماندهی ارتش ژاپن در منچوری قرار دارد. لشکر کوانتونگ

در واقع بخش چینی ارتش ژاپن است. ژاپنی ها از برخی ساکنان بومی منچوری و برخی داوطلبان چینی

یک لشکر قوی ساخته بودند که نام این لشکر ، لشکر کوانتونگ بود. لشکر کوانتونگ تا آخرین روز های

نبرد همچنان ایستادگی می کرد.




[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Manchuria.png][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Manchuria.png[/img][/url]

در نقشه فوق ، مناطقی که با رنگ قرمز پر رنگ مشخص شده است ، هسته مرکزی ارتش ژاپن و لشکر کوانتونگ است.

مناطقی که در اطراف این هسته با رنگ قرمز کم رنگ مشخص شده است ، مناطق تحت نفوذ ارتش ژاپن است. همانطور که

می بینید ، بخش هایی از خاک شرقی شوروی نیز تحت نفوذ ارتش ژاپن است.




[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/ww2_map_asiapac_overview_usma_5.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_ww2_map_asiapac_overview_usma_5.jpg[/img][/url]

نقشه فوق به خوبی جنگ آسیای شرقی را از 7 دسامبر 1941 تا پایان جنگ را به خوبی نشان می دهد.



[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/WWIIa.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_WWIIa.gif[/img][/url]

در نقشه فوق ، مناطق جنگی (به خصوص جنوب اقیانوس آرام) پس از حمله ژاپن به پرل هاربور در 7 دسامبر 1941 به رنگ قرمز نشان داده شده است.




[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/0110.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_0110.jpg[/img][/url]

به نقشه فوق توجه کنید

1- جزایر ساخالین

2و 3 - بنادر شرقی شوروی که تحت نفوذ ارتش ژاپن است

4- مسیر پشتیبانی لجستیکی ارتش ژاپن در منچوری

5- خط مواصلاتی ژاپن و شبه جزیره کره

6- خطوط مواصلاتی هوکایدو - منچوری

همانطور که می بینید ، تسلط گسترده ارتش ژاپن بر این مناطق باعث شده است که شوروی نتواند به سادگی خطوط مواصلاتی منچوری با خاک اصلی ژاپن را قطع کند. ناتوانی شوروی در قطع خطوط مواصلاتی باعث پایداری هسته مرکزی فرماندهی در منچوری می شد.


--------------------------------------------------------


از همه دوستان بالاخص برادر مصطفی تقاضا دارم که در این بحث شرکت کنند.


[size=18]علت اصرار متحدین برای وارد معرکه کردن آمریکا چه بود ؟؟[/size]

[size=18]چرا متحدین اصرار داشتند آمریکا را وارد میادین نبرد کنند؟؟؟[/size]


به نظر من ، حتی اگر متحدین آمریکا را برای ورود به جنگ تحریک نمی کردند ، باز هم آمریکا مجبور بود که در این جنگ شرکت کند.

من برای این صحبتم دو دلیل دارم. اول اینکه آلمان پیش از آغاز حمله به شوروی هدف خود را به صراحت اعلام کرد. هدف او از حمله به

شوروی ، تنها تحت سلطه قرار دادن این کشور نبود. هیتلر به صراحت در سخنرانی های خود اعلام کرده بود که قصد وی این است که

تمام جهان را تحت تسلط خویش درآورد. (ایدئولوژی راسیسمی نازیسم این را می گوید) مسلما اگر هیتلر در برابر شوروی شکست نمی خورد ،

به سمت جنوب حرکت می کرد و با در اختیار گرفتن چاه های نفت در ایران و خلیج فارس ، باعث به زانو در آمدن آمریکا و انگلستان و سراسر جهان

می شد. می توان گفت اگر هیتلر در برابر شوروی شکست نمی خورد ، دستیابی او به چاههای نفت ایران حتمی بود و با در اختیار گرفتن

این شریان حیاتی جهان ، می توانست به سادگی کشورهای انگلیس و آمریکا را نیز وادار به تسلیم یا سازش کند. این بود که دولت آمریکا

به منظور از بردن این خطر بزرگ و از میان برداشتن این دشمن مشترک(هیتلر) ، با شوروی و انگلستان هم پیمان شد و با اشغال ایران و رساندن

آذوقه و مهمات به شوروی ، از شکست این کشور در برابر آلمان جلوگیری کرد و از سویی دیگر با شرکت در پیاده سازی نیرو در نرماندی

و از سویی دیگر ، درگیری با ژاپن در اقیانوس آرام ، متحدین را به شدت تحت فشار قرار داد.

دلیل دوم من هم این است که در آن زمان ژاپن به شدت مشغول باز سازی و گسترش نیروی دریایی خود بود. همانطور که در پست قبلی ام نیز

گفتم ، ناوگان دریایی ژاپن توانایی ترانسپورت محدودی در اختیار داشت و توانایی این کشور به هیچ وجه با کشورهایی مثل آمریکا و آلمان برابری

نمی کرد. به همین دلیل ارتش این کشور دست به گسترش ناوگان دریایی این کشور زد. ژاپن از این کار تنها یک هدف را دنبال می کرد و آن اینکه

به دنبال سیاست های توسعه طلبانه خود بود و می خواست به آسیای جنوبی و آسیای جنوب غربی تسلط یابد.

تسلط ژاپن بر این مناطق ، مساوی بود با از میان رفتن آمریکا و انگلیس.

اگر آمریکا جلوی سیاست های توسعه طلبانه ژاپن را نمی گرفت ، به طور قطع به یقین ژاپن در اواخر دهه 40 میلادی تبدیل به یکی از قدرتمندترین

کشورهای جهان می شد و صاحب ناوگان بزرگی می شد که می توانست مناطق نفت خیز آسیای جنوب غربی و حتی خاک آمریکا را نیز مورد

حمله و هجوم خود قرار دهد.

علت دیگری که آمریکا را ناگزیر به ورود به این جنگ می کرد ، به نظر من همین است.

آمریکا چاره ای جز ورود به این جنگ را نداشت ، اما اصرار متحدین را برای وارد معرکه کردن آمریکا را درک نمی کنم.

از همه دوستان بالاخص برادر مصطفی تقاضا دارم در این بحث شرکت کنند تا به این زوایای مبهم جنگ جهانی دوم بپردازیم و

نکات مبهم این جنگ را روشن سازیم ،

با تشکر.[/color]
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]علت اصرار متحدین برای وارد معرکه کردن آمریکا چه بود ؟؟

چرا متحدین اصرار داشتند آمریکا را وارد میادین نبرد کنند؟؟؟[/quote]
برادر علي عزيز. اين سوال، سوال خوبيه.
ولي پاسخ نسبتاً خوبي نداره.

يعني اگه شما هزار سال ديگه هم نقشه‌هاي جنگ دوم جهاني رو زير و رو بفرمايين، باز هم دليلي منطقي براش پيدا نمي‌فرمايين.

به همين دليل براي يافتن پاسخش، ناچارين از محدوده‌ي نظامي‌گري خارج بشين و رو به دنياي سياست بيارين.
پيشاپيش هم عرض مي‌كنم نفت و سلطه و اين حرفا، بهانه و آذين اتاقه! بايد ببينين اين آذين، براي چه مراسميه.
(قضيه اون بنده خدا نشه كه رفت وسط يه سالن جشن و شروع كرد به رقصيدن! ملت با تعجب نگاهش كردن. يكي ازش پرسيد شما؟
گفت من با خانواده‌ي دامادم.
طرف جواب داد : «ولي اينجا جشن تولده»!!)

-----------------------------------------

براي شروع، ابتدا سعي بفرمايين متفقين و متحدين رو دسته‌بندي و تفكيك بفرمايين.
يعني ببينيم هر يك به چه مرامي تعلق دارن تا بعد بپردازيم به ادامه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من فکر نميکنم هيتلر به دنبال وارد کردن آمريکا به جنگ بود ,منتها آمريکا از اولين روز جنگ تا روزي که ژاپن به پرل هاربر حمله کرد عملا وارد جنگ شده بود. آمريکا مايحتاج انگليس تحت محاصره زيردريايي هاي آلماني رو تامين ميکرد و کشتي هاي اونها رو اسکورت ميکرد. همچنين بدستور روزولت ناوشکن هاي آمريکايي در صورت يافتن زيردريايي هاي آلماني مجاز به درگيري و نابودي آنها بودند !!! از فرماندهي زيردريايي آلماني به تمام فرماندهان دستور داده شده بود به هيچ روي با کشتي هاي آمريکايي درگير نشوند ,ناوشکن هاي آمريکايي تا نيمه اقيانوس اطلس کشتي ها رو اسکورت ميکردند و سپس آنها رو تحويل اسکورت ناوشکن هاي انگليسي مي دادند. درست از همين جا بود که حملات زيردريايي هاي آلماني شروع ميشد ,در واقع اين انگليس بود که سعي داشت به هر نحو
پاي آمريکا رو به جنگ باز کنه حتي در چند مورد قبل از وارد شدن آمريکا به جنگ زيردريايي هاي آلماني چند ناوشکن آمريکايي رو به اشتباه اينکه آنها انگليسي هستند غرق کردند و آلمان بلافاصله عذر خواهي کرد و روابط دو کشور صدمه اي نديد . با اينکه صدها نفر کشته شدند و افکار عمومي آمريکا جريحه دار !

البته يک نکته هست ,در اينکه آلمان از نقشه حمله ژاپن به پرل هاربر اطلاع داشته شکي نيست ,چرا که هفته ها قبل از حمله, زيردريايي هاي آلماني در چند کيلومتري سواحل آمريکا مستقر شده بودند و درست بعد از اينکه آمريکا به آلمان و ژاپن اعلان جنگ ميدهد, تنها در يک ساعت بعد از اعلان جنگ, زيردريايي ها
به کشتي ها در بنادر آمريکا حمله ميکنند اولين اژدر رو هم Erich Topp همين کسي که عکسش آوتار من هست شليک ميکنه و ناوچه آمريکايي ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]درست بعد از اينکه آمريکا به آلمان و ژاپن اعلان جنگ ميدهد[/quote]
برادر Stuka عزيز.
اين آلمان نازي بود كه پس از نبرد پرل هاربر، به ايالات متحده اعلان جنگ داد.
به قول يكي از دوستان، تنها كشوري كه آلمان به وي اعلان جنگ نمود، ايالات متحده بود!
البته تصميمي، به غايت احمقانه بود! چرا كه مجوز بمباران شديد آلمان توسط كشوري كه كيلومترها ازش دور بود رو خودش صادر كرد! كشوري حتي نمي‌تونست يه موشك بهش شليك كنه!
ولي چيزي كه مشخصه و مستنده اينه كه ابتدا اين، آلمان بود كه به امريكا اعلان جنگ داد؛ نه بالعكس.

اما اينكه آلمان مايل به كشيدن پاي امريكا به وسط معركه نبود هم چندان فرمايش مستندي نيست. چرا كه كم نبودن كشتي‌هاي تجاري امريكا كه توسط نازي‌ها مورد هدف قرار گرفتن؛ به اين دليل كه چشم امريكا رو بترسونن و از كمك به انگلستان بر هذرش دارن!
همين حملات بود كه باعث شد پرزيدنت روزولت از نيروي دريايي ايالات متحده بخواد تمهيداتي رو بيانديشن كه امنيت كشتي‌هاشون حفظ بشه و ناوشكن‌ها و نيروي دريايي ايالات متحده رو به عنوان اسكورت اين كشتي‌ها بفرستن!

يعني باز هم اول آلمان بود كه امريكا رو تحريك كرد و پاسخش رو ايالات متحده داد كه البته برادر علي نيز به اين موارد، اشاره فرمودن.

ضمن اينكه نبايد عذرخواهي‌هاي هيتلر رو زياد جدي بگيرين. چرا كه قبلاً هم در موارد مختلف (حمله به راين‌لند، اتريش، سودتنلاند، مابقي چكسلواكي و لهستان)، شامل اين دست عذرخواهي‌ها بوديم.
به عبارت ساده‌تر، اين رو همه مي‌دونيم كه عذرخواهي‌هاي هيتلر و قول‌هاي وي، هيچ‌گاه صادقانه نبودن icon_rolleyes .

------------------------------------------------

يكبار ديگه، قسمت آخر عرايض قبلي‌ام رو كپي مي‌كنم.
از نظر من، تحليل جنگ‌هاي جهاني (بالاخص جنگ دوم) بدون در نظر گرفتن مورد مذكور، امكان‌پذير نيست.

[b]براي شروع، ابتدا سعي بفرمايين متفقين و متحدين رو دسته‌بندي و تفكيك بفرمايين.
يعني ببينيم هر يك به چه مرامي تعلق دارن تا بعد بپردازيم به ادامه.[/b]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط End
      به نام خداوند بخشنده و مهربان 
       
       

       
      برای بزرگنمایی تصاویر بر روی آن ها کلیک (لمس) کنید
       
      با ورود اولین زره پوش ها به میدان جنگ جهانی اول، اینطور بنظر می رسید که هیچ چیز جلودار آن ها نیست. سربازان بخت برگشته آلمانی ناگهان با غول های آهنینی رو به رو شدند که هیچ سلاحی بر آن ها کارگر نبود. طولی نکشید که طرف های دیگر جنگ هم زره پوش های خود را توسعه دادند تا شاهد نخستین نبردهای تانک با تانک باشیم و اینجا زمانی بود که تانک بعنوان موثرترین ابزار در مقابل تانک حریف معرفی شد. تانک ها همچنان در ابتدای راه بودند و توانایی صنعتی کافی برای تولید گسترده آن ها وجود نداشت و ذهنیت فرماندهان هم همچنان آن ها را نمی پذیرفت  اما خطوط میدان نبرد در جنگ جهانی اول آنقدر وسیع بود که کسی نمی دانست کی و کجا سر و کله ی تانک های خوفناک دشمن پیدا میشود. در نتیجه ارتش های دو طرف به فکر تسلیحاتی افتادند که بتوان به وسیله ها آن ها به تانک ها آسیب وارد کنند. تفنگ های ضد تانک و نارنجک های ضد تانک و خمپاره ضد تانک و توپ ضد تانک و چندین ایده دیگر مطرح میشوند که دو مورد اول بسیار فراگیر میشوند و این موارد تا جنگ جهانی دوم هم ادامه می‌یابد. اما بحث نوشتار پیش رو به نارنجک های ضد تانک خلاصه می شود. نارنجک های ضد تانک (atg) یک سلاح پرتاب دستی هستند که برای آسیب زدن و یا انهدام اهداف زرهی استفاده می شوند. اگرچه برد کوتاه و نیاز به نزدیک شدن به زره پوش ها، تاثیر آن ها را محدود می کند. سربازان نارنجک انداز ناچار بودند به زره پوش های دشمن نزدیک شوند که البته در بعضی مواقع شدیدا توسط خودروهای زرهی دیگر و نفرات پیاده پشتیبانی میشدند. در نتیجه از همین ابتدای کار باید بدانیم که نارنجک های ضد تانک برای کاربرد خاص و ویژه توسعه یافتند و البته قیمت ارزان و تولید آسان و کاربری نسبتا ساده آن ها را محبوب و شاید بهتر است بگوییم که آن ها را قابل تحمل میکرد.
       


       
       
       
      همانطور که گفته شد، نارنجک های ضد تانک برای اولین بار در طول جنگ جهانی اول علیه وسایل نقلیه زرهی مورد استفاده قرار گرفتند، اما تا زمان جنگ جهانی دوم که نارنجک های ضد تانک با سرجنگی خرج گود(HEAT) تولید شوند، اثر گذاری آن ها در هاله ای از ابهام قرار داشت. اولین نارنجک های ضد تانک دست ساز بودند. در طول جنگ جهانی اول، آلمانی‌ها اولین کسانی بودند که با نارنجک های ضد نفر معمولی خود که به نارنجک گوشت کوبی معروف هستند نارنجک ضد تانک ساختند. آن ها با بستن دو یا سه سر انفجاری نارنجک های ضد نفر به یکدیگر یک نارنجک بزرگ‌تر می ساختند و از آن علیه تانک ها و زره پوش ها استفاده کردند. در  نبرد پس از کشیدن ضامن، نارنجک را به بالای تانک دشمن که به آرامی پیشروی می کرد پرتاب میکردند، جایی که زره در آن قسمت از تانک ضعیف تر بود و احتمال نابودی آن با انفجار همزمان چند نارنجک می رفت. در این نارنجک ها، اثر ترکش زایی که کاربرد تخصصی آن ها بود اهمیتی نداشت، بلکه قدرت انفجار باعث تخریب سقف و کنده شدن قطعات فولادی و در نهایت مرگ خدمه میشد.
       
       

       

       
       
      در طول جنگ جهانی دوم با همین روش کشورهای مختلف با قرار دادن تعدادی نارنجک در کنار هم، نارنجک های ضد تانک دست ساز ساختند و اینطور اولین نارنجک های ضد تانک همه گیر شدند. با توجه به وزن زیاد نارنجک های ضدتانک ابتدایی، معمولاً از فاصله بسیار نزدیک پرتاب می شدند یا مستقیماً در نقاط آسیب پذیر بر روی خودروی زرهی دشمن قرار می گرفتند. در نارنجک های دست ساز خبری از چاشنی ضربه ای نبود و نارنجک ها باید زمان مورد نیاز چاشنی خود را طی میکردند تا منفجر شوند که این مورد کار پرتاب کننده را دوچندان سخت و ترسناک میکرد. بریتانیایی ها در سال 1940 روش دیگری را ابداع کردند، در این روش آن ها دینامیت یا مواد منفجره قوی دیگر را در یک جوراب ضخیم قرار می دادند و قسمت بیرونی جوراب را به گریس آغشته میکردند و سپس این جوراب ها در یک قوطی حلبی قرار میدادند. در زمان نبرد، سربازان بخت برگشته جوراب را بیرون می آوردند و فیوز یا فیتیله را روشن کرده و سپس آن ها را به طرف برجک تانک یا شنی و چرخ هایش پرتاب می کردند به این امید که تا زمان انفجار به تانک بچسبد (در فیلم نجات سربازان رایان هم حتما بخاطر دارید که سروان میلر از این روش برای متوقف کردن تانک های آلمانی بهره برد). در صورت موفقیت آمیز بودن، باعث آسیب به بخش داخلی زره، و کشته یا زخمی شدن خدمه تانک می شد. مشخص نیست که آیا این نوع نارنجک های ضد تانک دست ساز با موفقیت در جنگ به کار گرفته شده است یا خیر! اما دست کم در هالیوود یک شکار موفق به نام خود ثبت کرده است...
       

       
      در تاکتیکی دیگر هنگامی که تانک ها از سنگرها و خاکریز ها عبور می کردند، نارنجک های دست ساز را می شد توسط پیاده نظام به عنوان نوعی مین ضد تانک در مسیر تانک ها قرار داد به این امید که به موقع منفجر شوند. در حالی که این روش ها در نا امیدی و بیچارگی از هیچی بهتر بنظر می رسید، اما معمولا برای سربازان پیاده نظام خطرناک تر از خدمه تانک ها بودند. در روش دیگر سربازان چینی در جنگ دوم چین و ژاپن از بمب گذاران انتحاری علیه تانک های ژاپنی استفاده کردند. سربازان چینی مواد منفجره مانند بسته های چندتایی نارنجک یا دینامیت را به بدن خود می بستند و خود را زیر تانک های ژاپنی می انداختند تا آنها را منفجر کنند! با این روش در نبرد شانگهای، یک بمب‌گذار انتحاری چینی با منفجر کردن خود در زیر تانک، یک ستون ژاپنی را متوقف کرد. و در نبرد تایرژونگ (Taierzhuang) نیز سربازان انتحاری چینی موفق میشوند تانک های ژاپنی و همچنین خودشان را منفجر کنند. در یک استفاده دیگر در تایرژونگ، سربازان انتحاری چینی، چهار تانک ژاپنی را با بسته‌های نارنجکی خود از بین بردند.
       

       
      سعی شد که رنگی شود 
       
      نارنجک های ضد تانک صنعتی عموما از خرج گود‌ (HEAT) برای نفوذ به زره استفاده می کنند، اگرچه از سر جنگی شدید الانفجار با سر له شونده (HESH) نیز در بعضی از آن ها استفاده می شود. در اصطلاح نظامی، کلاهک هایی که از انفجار شکل دار استفاده می کنندHEAT نامیده می شوند که خرج گود شاخص ترین آن هاست. همانطور که در بالا گفته شد اکثر نارنجک های ضد تانک صنعتی از نوع خرج گود هستند. بدین جهت زاویه برخورد خرج گود و مواد مذاب خروجی حاصل از آن باید با سطح زره منطبق باشد. در نتیجه در طراحی برخی از نارنجک های ضد تانک از چتر نجات کوچک یا نوارهای پارچه‌ای و یا باله‌های تثبیت‌ کننده در نسخه های پرتاب شونده از پهپاد استفاده می گردد. 
       

       
      به باله ها توجه شود 
       
      بریتانیا اولین نارنجک ضد تانک خود را در اواخر سال 1940 با نام  تایپ۶۸(AT68) وارد میدان کرد که یکی از اولین تسلیحات ضد تانک از نوع خرج گود بود. نارنجک به وسیله یک تفنگ و با استفاده از نارنجک انداز میلز نصب شده بر روی آن شلیک می شد( نارنجک تفنگی). نارنجک ضدتانک تایپ 68 دارای نفوذ 50 میلی متری در زره بود که برای سال 1940 حیرت انگیز بنظر می رسید .
       

       
      نارنجک انداز میلز و AT68 (سعی شد که رنگی شود )

       
      نارنجک تفنگی AT68 
       
       
      همچنین در ادامه و در حین جنگ نارنجک ضد تانک تایپ۷۴ (74 ST) نیز توسط آن ها ساخته شد که شامل یک خرج گود درون یک بسته پرتابه دستی با شباهت هایی به نسخه های نارنجک گوشت کوب آلمانی بود. ایده پشت این نارنجک، ساخت یک سلاح ضد تانک ساده و با کاربری آسان، آمادگی فوری برای تولید و ارزانی بود. نارنجک ST به اصرار چرچیل در تولید انبوه قرار گرفت، اما با دیدن نحوه عملکرد آن، ساخت بیشتر و خدمت فراگیر آن متوقف شد. نارنجک تایپ 74 بعداً به عنوان یک راهکار اضطراری برای مقابله با تانک‌های سبک ایتالیایی در شمال آفریقا برای سربازان بریتانیایی فرستاده شد، جایی که بر خلاف انتظار ها و نتایج قبلی بسیار عملکرد مؤثری داشت. در اروپا، پارتیزان های فرانسوی به طور موثر از نارنجک ضد تانک تایپ 74 در اقدامات خرابکارانه علیه تأسیسات آلمانی استفاده کردند. نارنجک هاوکینز (تایپ 75) یکی دیگر از نارنجک‌های ضد تانک بود که توسط متفقین غربی به کثرت مورد استفاده قرار گرفت.
       

       
      نارنجک 74 ST
       
       
       
      نارنجک هاوکینز (تایپ 75)
       
      مدت کوتاهی پس از تهاجم آلمان نازی به روسیه در سال 1941، نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine (L)) توسط آن ها وارد خدمت می شود، که یک نارنجک ضد تانک با سرجنگی خرج گود و بسیار کشنده بود و می توانست سنگین ترین تانک های آن سال ها را نابود کند. این نارنجک به بالای تانک پرتاب می شد و پس از رها شدن توسط فرد پرتاب کننده، سه باله از انتها بیرون آمده و آن را در طول پرواز کوتاه خود تثبیت می کردند. نارنجک ضد تانک ‌پانزر ووف ماین (L) بسیار کشنده بود و ساخت آن ارزان بود، اما برای پرتاب دقیق به مهارت قابل توجهی نیاز داشت و تنها توسط تیم‌های مخصوص و آموزش دیده ضد تانک مورد استفاده می‌گرفت. گونه دیگری از نارنجک های ضد تانک آلمانی "Geballte Ladung" بود که به معنی بار انبوه است. این نوع نارنجک منفرد نیست، بلکه تعدادی نارنجک معمولی است که به یکدیگر متصل شده اند. یکی دیگر از تلاش‌های آلمانی برای ساخت تسلیحات ضد تانک قابل حمل توسط نفر، سلاح "Hafthohlladung" (به معنی: خرج گود چسبنده) بود. این نارنجک چسبان در واقع یک خرج گود با قیف تو خالی بزرگ بود که به وسیله سه آهنربا به یک تانک می توانست بچسبد، اما برای پرتاب بسیار سنگین بود و در نتیجه باید توسط فرد بکار گیرنده، مستقیماً به ناحیه ضعیف یک تانک چسبانده می شد.
       

       
      نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine)
       

       
      نارنجک  ضد تانک آلمانی Geballte Ladung
       

       
      نارنجک چسبان Hafthohlladung
       
       
      طولی نکشید که روس ها توانستند پانزر ورف ماین را به غنیمت بگیرند و با کمک آن، نارنجک ضد تانک خود مجهز به خرج گود را بسازند. البته روس ها در سال 1940، یک نارنجک ضد تانک ساده را توسعه دادند که از اثر انفجاری ساده برای آسیب زدن به زره پوش ها استفاده میکرد و نام آن RPG-40 بود. پس از پرتاب این نارنجک با کمک نواری مسیر پروازش تثبیت می شد. از طرفی روس ها، RPG-43 ( عدد اشاره به سال تولید 1943 است) را ساختند که یک نسخه اصلاح شده از RPG-40 بود و به آن یک لایه مخروطی اضافه شد و تعداد زیادی نوار پارچه ای برای تثبیت مسیر پرواز پس از پرتاب در انتهای آن قرار گرفت. در سال آخر جنگ، روس ها RPG-6 را معرفی کردند، که یک طراحی جدید بر پایه RPG-43 و با آیرودینامیک بهبود یافته و همچنین با یک دم چتری در درون بود که پس از پرتاب از دسته به بیرون رها میشد. نفوذ این نارنجک بیش از 100 میلی متر در زره فولادی گزارش شده است، که برای ایجاد آسیب و انهدام هر تانکی در صورت برخورد با قسمت فوقانی آن ها کافی بود. استفاده از RPG-43 و RPG-6 روسی در نبرد بسیار ساده تر از پانزر ورف ماین آلمانی بود و به آموزش گسترده نیاز نداشت. توجه شود همین موارد بعد ها در سری راکت انداز های پانزر فاست و RPG-2 هم بکار آمدند و به همین دلیل بود که نسل اول این راکت انداز ها با نام نارنجک انداز معرفی شدند که حتی هنوز هم بر سر زبان هاست! در حقیقت راکت انداز های ضد تانک ابزاری بودند که نارنجک های ضد تانک را با کمک یک شتاب دهنده راکتی با دقت و در برد بیشتر به سمت تانک دشمن رها می‌کنند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نسخه های RPG-6 خود را مهندسی معکوس کردند. برای مثال مجارستان نارنجک AZ-58-K-100 را توسعه داد. از این نارنجک به تعداد زیاد ساخته شد و در نبرد اعراب و  اسراییل در طول سالهای 1967 و 1973 توسط مصر نیز بکار رفت.
       
       
       
      نارنجک ضد تانک RPG-40
       

       
       نارنجک ضد تانک RPG-43
       

       
      نارنجک ضد تانک RPG-6
       

       
      نارنجک ضد تانک AZ-58-K-100 
       
      اولین نارنجک ضد تانک ژاپن، دارای یک کلاهک مخروطی خرج گود ساده به قطر 100 میلی متر بود که دارای یک سیستم فیوز ساده از نوع  "فعال در همه مسیر" بود که اگر به طور تصادفی با کشیدن ضامن از دست سرباز به زمین می افتاد منفجر می شد و به همین سادگی جان فرد را می گرفت. این ضعف آن را بسیار برای نیروی بکار گیرنده خطرناک میکرد، زیرا هیچ ایمنی پس از رهاسازی وجود نداشت و حتی ممکن بود در یک برخورد کوچک و اتفاقی به خود فرد نیز منفجر شود و البته طبق گزارشات میدانی، میزان نفوذ آن فقط حدود ۵۰ میلی متر بود. دومین نارنجک ضد تانک ساخت ژاپن لانج ماین(lunge mine) نام داشت که در واقع یک سلاح انتحاری بود. این سلاح یک کلاهک خرج گود بزرگ بود که بر روی یک چوب نیزه مانند نصب میشد و فرد انتحاری آن را به تانک یا هر هدفی می کوبید، و این برخورد باعث مکانیسمی میشد که در نهایت سرجنگی بزرگ خرج گود آن را منفجر میکرد و هم سرباز و هم هدف را از بین می برد. این نارنجک نصب شده بر روی نیزه هر چند جان سرباز بکار گیرنده را می‌گرفت اما 150 میلی متر در زره فولادی نفوذ میکرد و به همین علت آن را در رده اول بیشترین نفوذ نارنجک های ضد تانک جنگ جهانی دوم قرار میدهد. و البته کمبود سلاح ضد تانک در ژاپن قطعا جدی تر و مهمتر از نیروی بکار گیرنده انتحاری بود! گفته میشود ارتش آمریکا اولین بار در سال 1944 در فیلیپین با نارنجک های ضد تانک روبرو میشود و نارنجک های ضدتانک انتحاری مذکور فوق هم اولین بار در طی نبرد سایپان و پس از آن در نبرد اوکیناوا مشاهده شد. قبل از پایان جنگ جهانی دوم، ده‌ها هزار فروند از این نارنجک های ضد تانک ساده و پر خطر برای واحدهای معمولی ارتش ژاپن در مستعمارات امپراطوری و واحدهای رزمی در جزایر اصلی ژاپن تولید و ارسال شد، چون کاربری چندان سختی نداشتند و عموم سربازان با داشتن یک دل شیر و وفاداری مطلق به امپراطور و ژاپن می‌توانستند از آن ها استفاده کنند.
       

       
      نارنجک های پرتابی ژاپنی
       
          
       
      نارنجک انتحاری lunge mine
       
       پرکاربردترین نارنجک‌های ضد تانک امروزی، شامل طرح‌ های روسی پس از جنگ جهانی دوم هستند که معروف ترین آن ها نارنجک ضد تانک RKG-3 است. در طول جنگ ایران و عراق، سرباز ۱۳ ساله ایرانی محمد حسین فهمیده پس از اینکه خود را در زیر یک تانک عراقی با نارنجک منفجر کرد، به عنوان قهرمان جنگ مورد تجلیل قرار گرفت. به دلیل پیشرفت در زره تانک های مدرن و اختراع نارنجک انداز های راکتی، نارنجک های ضد تانک منسوخ شدند. با این حال در درگیری های پسا اشغال عراق، نارنجک های ضد تانک RKG-3 توسط شورشیان عراقی، عمدتا علیه خودرو های هاموی و نفربر های استرایکر و خضموک (MRAP) های آمریکایی استفاده شدند. این خودروهای محافظت شده زره ضعیف تری نسبت به تانک ها برخوردار بودند و در نتیجه نارنجک های ضد تانک از جمله RKG-3، با نفوذ ۲۲۰ میلیمتری توان آسیب زدن به آن ها را داشتند. پنهان کردن یک نارنجک انداز راکتی همچون RPG-7 در بین جمعیت کار سختی بود. اما هر فرد براحتی می توانست چند نارنجک RKG-7 را حمل کند و باید توجه کرد که تفاوت نفوذ این نارنجک تنها ۴۰ میلیمتر از نسخه ابتدایی RPG-7 کمتر است. شورشیان عراقی عموما در بین جمعیت مخفی میشدند و در دسته های چند نفری به کاروان های آمریکایی حمله و به آن ها خسارات جدی وارد می کردند. این تهدیدات در نهایت باعث شد که ایالات متحده اصلاحاتی در امرپ ها و نفربر های استرایکر انجام دهد که شامل  نصب زره فاصله دار و قفسی و ... می شد که این اصلاحات باعث می شدند تا نارنجک های ضد تانک قبل از تماس با بدنه اصلی منفجر شوند.
       
            
      نارنجک ضد تانک RKG-3
       
      نارنجک ضد تانک RKG-3 همچنین توسط واحد آئروروزویدکا (Aerorozvidka) ارتش اوکراین در تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022 مورد استفاده قرار گرفت. اوکراینی ها با تغییر در زمان‌بندی فیوز و همچنین افزودن باله‌های چاپ‌ شده با پرینتر سه‌بعدی، نارنجکRKG-3 را به RKG 1600 تغییر دادند تا سقوط خود را هنگام پرتاب از یک کواد کوپتر تجاری تثبیت کند. این تغییر، سرآغاز استفاده بسیار گسترده از این دست پهپاد ها با نام کواد کوپتر نارنجک انداز در جنگ اوکراین بود. با ورود کوادکوپتر های نارنجک انداز، مجدد نارنجک های ضد تانک در قالب بمب های سقوط آزاد خرج گود جان تازه ای گرفتند و بنظر می‌رسد با ورود نسل های جدید تر و حتی هدایت شونده آینده ای روشن تری برای این بمب ها قابل انتظار باشد. اما هر چه پیش آید، یادمان نرود که این تسلیحات ریشه در نارنجک های ضد تانک دارند. نارنجک های ضد تانک نیای سال خورده موشک های ضد تانک و راکت های ضد تانک و برخی بمب های پرتابی توسط پهپاد ها هستند. آنچه مشخص است هم چنان این پیر مرد با طراحی ساده خود و همینطور فرزندانش تا بازنشستگی فاصله بسیار دارند.
       

       
      استفاده از RKG-3 در  پهپاد های FPV انتحاری و مولتی روتور نارنجک انداز
       
       
       
      ذکر نام نویسنده و انجمن در هر برداشت از این مطلب الزامی است.
       
      گرد آورنده: Navard 
       
       بن مایه 
    • توسط 951
      تاپیک جامع تحولات زرهی در نیروهای نظامی ایران
       
      با سلام
      این تاپیک برای ثبت نظرات و پیشنهادات علمی و عملی در خصوص تجهیز نیروهای زمینی ایران به یک تانک اصلی میدان نبرد برای جنگهای نوین ایجاد گردیده است .
       
       
      پلتفرم های موجود در نیروهای نظامی ایران به شرح زیر میباشند که هر کدام میتوانند در صورت برخورداری از مشخصات لازم بستر ی برای توسعه تانک اصلی میدان نبرد برای کشورمان باشند .
       
      ام۴۷ پاتون
       

      ام۴۷ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که با پیشرفت طرح تانک ام۴۶ پاتون در اوایل دهه ۱۹۵۰ ساخته شد. این تانک به عنوان تانک اصلی نیروی زمینی و تفنگداران دریایی و جایگزین تانک‌های ام۴۶ و ام۴ شرمن وارد ارتش آمریکا شد اما در این ارتش در هیچ جنگی شرکت نکرد.
      ام۴۷ تنها پس از چند سال با ساخت تانک پیشرفته‌تر ام۴۸ پاتون از استاندارد خارج شد و در اختیار متحدان آمریکا قرار گرفت و در جنگ‌های متعددی از جمله توسط اردن در جنگ شش‌روزه علیه اسرائیل، توسط پاکستان در جنگ‌های هند و پاکستان، از سوی ترکیه در حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس، توسط ایران در جنگ ایران و عراق و در خدمت استقلال‌طلبان کروات در جنگ استقلال کرواسی شرکت داشت.
       
      ام۴۸ پاتون
       

      ام۴۸ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که سومین و آخرین تانکی به شمار می‌رفت که به نام ژنرال جرج پاتون فرمانده سپاه سوم ایالات متحده در جنگ جهانی دوم و از هواداران کاربرد تانک در میدان نبرد، نامگذاری شد. البته ام۶۰ تانکی که بعد از ام۴۸ طراحی و تولید شد هم به طور غیر رسمی ام۶۰ پاتون نامیده می‌شود. طراحی ام۴۸ بر اساس پیشرفت و توسعه ام۴۷ پاتون تانک متوسط قبلی آمریکایی ها صورت گرفت و شباهت ظاهری زیادی با آن دارد اما از نظر ساختار کلی تانکی متفاوت و مستقل است.
       
      ام۶۰ پاتون
       

      ام۶۰ پاتون نخستین تانک رزمی اصلی آمریکایی بود که در سال ۱۹۶۰ تولید شد و سال‌ها مورد استفاده آمریکا و متحدان آن در جنگ سرد قرار داشت. ام۶۰ هرچند در ارتش آمریکا با ام۱ آبرامز جایگزین شده اما استفاده از آن هنوز در بسیاری از کشورها ادامه دارد.
      طراحی ام۶۰ بر اساس تانک متوسط ام۴۸ پاتون صورت گرفت که تا پیش از تولید ام۶۰ تانک اصلی ارتش آمریکا بود. پیشرفت‌های ام۶۰ نسبت به‌ام۴۸ شامل استفاده از توپ نیرومندتر ۱۰۵ میلی‌متری به جای توپ ۹۰ م‌م ام۴۸، استفاده از چرخ‌های آلومینیومی به جای فولادی، زره قوی‌تر و ضخیم‌تر، موتور دیزلی قوی‌تر با توان ۷۵۰ اسب بخار، و افزایش برد عملیاتی به ۴۸۰ کیلومتر می‌شد.
       
      چیفتن
       

      چیفتن (به انگلیسی: Chieftain) نوعی تانک اصلی میدان نبرد بریتانیایی است که از سال ۱۹۶۵ وارد نیروی زمینی بریتانیا شد. هنوز نیز در نیروهای مسلح اردن و ایران از آن استفاده می‌شود.
      طراحی چیفتن بر پایه گروهی از تانک‌های بریتانیایی انجام شد که از ماتیلدا ام‌کا ۲ در سال ۱۹۳۹ (با توپ ۴۰ میلی‌متری) آغاز شده و با تانک‌های کرامول (۵۷ و ۷۵ میلی‌متر)، کومه (۷۶ میلی‌متر) ادامه یافته و در پایان به تانک موفق سنچوریون (۷۶، ۸۳ و ۱۰۵ میلی‌متر) می‌رسد. چیفتن با پیشرفت این طرح ساخته شده و جایگزین تانک متوسط سنچوریون و تانک سنگین کانکوئرر به عنوان نخستین تانک اصلی میدان نبرد نیروی زمینی بریتانیا شد. تولید تانک چلنجر ۱ که بر پایه پیشرفت تانک چیفتن صورت گرفته بود از سال ۱۹۸۳ آغاز و در سال ۱۹۹۵ به‌طور کامل جایگزین چیفتن شد. تولید چلنجر ۲ هم در سال ۱۹۹۸ با توسعه چلنجر۱ آغاز شد. چیفتن از پیشرفته‌ترین تانک‌های عصر خود به‌شمار می‌آید که قدرتمندترین توپ و سنگین‌ترین زره را در بین همه تانک‌های آن هنگام را داشت. اما در برابر آن، توانایی تحرک و سرعت آن کاهش یافته بود.
       
      تی-۵۵
       

      تی-۵۴ یا تی ۵۵ نوعی تانک اصلی میدان نبرد ساخت شوروی است که نخستین پیش‌نمونهٔ آن در سال ۱۹۴۵ تولید شده و تولید انبوه آن از سال ۱۹۴۷ آغاز و به سرعت به مهمترین تانک جنگی ارتش سرخ شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا تبدیل شد.
      تی-۵۴ بیش از هر تانک دیگری در طول تاریخ تولید شده و برآورد می‌شود که در حدود ۸۶ تا ۱۰۰ هزار دستگاه از مدل‌های مختلف آن در کشورهای مختلف تولید شده باشد. این تانک از زمان آغاز تولید خود تاکنون شاهد بهینه‌سازی‌ها و اصلاحات متعددی بوده‌است. تی-۵۵ مهمترین بهینه‌سازی تی-۵۴ به شمار می‌رود که در سال ۱۹۵۸ وارد ارتش شوروی شد؛ برخورداری از سیستم محافظتی در برابر حملات اتمی-میکروبی-شیمیایی، حذف تیربار قسمت راننده، نصب موتور قوی‌تر (۵۲۰ به ۵۸۰ اسب بخار) و افزایش ظرفیت مهمات توپ اصلی تانک (از ۳۴ گلوله به ۴۳ گلوله) مهمترین تفاوت‌های آن بودند. این تانک علاوه بر شوروی در لهستان، چکسلواکی، چین (با عنوان تایپ ۵۹) هم تولید می‌شد.
       
      تی-۶۲
       

      تی-۶۲ نوعی تانک رزمی اصلی ساخت شوروی است که بر اساس پیشرفت طرح تانک‌های خانواده تی-۵۴/۵۵ طراحی شده و تولید آن از سال ۱۹۶۱ آغاز شد. این تانک به تدریج جای تانک‌های تی-۵۴ را در واحدهای زرهی و موتوری ارتش سرخ گرفته و تولید آن در شوروی تا سال ۱۹۷۵ ادامه یافت، تا اینکه در دهه ۱۹۸۰ با تانک‌های مدرن‌تر تی-۶۴، تی-۷۲ و تی-۸۰ در خطوط مقدم ارتش شوروی جایگزین شد.
      تی-۶۲ نخستین تانکی بود که از توپ بدون خان استفاده می‌کرد. تفاوت‌های اصلی این تانک با تی-۵۴ شامل شاسی طولانی‌تر و عریض‌تر، توپ بلندتر و پرقدرت‌تر و بدون خان ۱۱۵ میلی‌متری می‌شوند.
       
      تی-۷۲
       

      تانک تی-۷۲ یک تانک اصلی میدان نبرد است که تولید آن از اوایل دهه ۱۹۷۰ در شوروی آغاز شد. این تانک شباهت‌هایی با تانک قدیمی‌تر اما پیشرفته‌تر تی-۶۴ دارد. تی-۷۲ پس از تانک دیگر شوروی‌ها؛ تی-۵۴/۵۵ پرتیراژترین تانک تولیدشده پس از جنگ جهانی دوم است و در مجموع بیشتر از ۲۵ هزار دستگاه از آن ساخته شده و کماکان برای مشتریان خارجی تولید می‌شود که توسط ده‌ها کشور مورد استفاده قرار گرفته‌است. تانک تی-۹۰ مدل توسعه‌یافته تی-۷۲ و جدیدترین تانک ارتش روسیه محسوب می‌گردد. سلاح اصلی این تانک، یک قبضه توپ بدون خان کالیبر ۱۲۵ میلی‌متری از نوع ۲A46M است.
       
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
    • توسط bmyazdani
      تانک رزمی چلنجر 2


      Challenger 2 Main Battle Tank


      تانک چنلجر2 جدید ترین تانک زراد خانه ارتش انگلستان بحساب می آید که جایگزین سری تانک های چلنجر1 این کشور شده است.زره چابهام نسل جدید این تانک شهرت فراوانی دارد و در نتیجه مقاومت زیاد این زره، این تانک لقب مقاوم ترین تانک ناتو را یدک می کشد. تانک چلنجر2 علاوه بر ارتش انگلستان در ارتش عمان نیز عملیاتی است.
      طراحی و ساخت تانک چلنجر نخستین بار توسط کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان (ROF) انجام شد.
      طراحی تانک چلنجر نتیجه سفارشی از سوی ایران برای ساخت نمونه ی بهسازی شده ای از تانک چیفتن با نام پروژه ی شیر ایران بود. پس از درخواست ایران مبنی بر ساخت تانکی پیشرفته مشابه تانک چیفتن که در ارتش آن کشور در حال خدمت بود، کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان کار ساخت تانک را بصورت دو پروژه مجزا با مشخصه های FV4030/2(شیر1) و 4030/3(شیر2) آغاز کرد.اما در پی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران عملاٌ سفارش ساخت این تانک از سوی ایران منتفی گردید. ظاهراٌ روند ساخت تانک جدید متوقف شده و پایان یافته بود ولی بعد ها وقایعی به وقوع پیوست که روند ساخت تانک را مجدداٌ احیا نمود.پس توقف پروژه ی مشترک تانک MBT-70 بعلت مشکلات مالی، ارتش انگلستان که به نتایج این پروژه بسیار امیدوار بود تصمیم گرفت تا پروژه تانک شیر ایران را از کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی خریداری کند و آن را به عنوان گزینه ی اصلی خود برای ساخت یک تانک رزمی جدید ادامه دهد. با خرید این پروژه از سوی ارتش انگلستان این پروژه به پروژه چلنجر تغییر نام داد.
      تانک چلنجر1 دارای یک طراحی انقلابی بود که در آن از جدیدترین فناوری های نظامی عصر خود استفاده شده بود. یکی از معروفترین این فناوری ها زره چابهام بود که حفاظت به مراتب بیشتر از دیگر تانک ها به تانک چلنجر می بخشید. این زره هموژن نورد خورده (RHA) که ساختار آن بسیار پیچیده و محرمانه بود آنقدر پر قدرت بود که بعد از آن بعنوان استانداردی برای سنجش مقاومت زره دیگر تانک ها استفاده گردید. لازم به ذکر است که این زره در پروژه های دیگری همچون تانک آبرامز ایالات متحده نیز به کار گرفته شد که این امر توانایی بالای آن را ثابت می کند. اما زره خوب بتنهایی عامل برتری یک تانک رزمی به حساب نمی آید. این ادعا در مورد تانک چلنجر دقیقاٌ به اثبات رسید. در سال 1987 میلادی و طی رقابت زرهی اترش کانادا برای خریداری یک تانک زرمی جدید، تانک چلنجر در مقایسه با دیگر رقبای غربی اش آنچنان عملکرد وحشتناکی از خود بجا گذاشت که ارتش انگلستان نیاز خود را به یک تانک رزمی جدید را مطرح کرد. طی مراحل سنجش تانکهای رزمی شرکت کننده در مناقصه، تانک چلنجر1 در بین دیگر تانک های شرکت کننده بیشترین اصابت مستقیم در اثر گلوله ی دشمن را ثبت کرد که این امر مصیبت بار بود.این نقص به همراه سیستم های کنترل آتش و هدف یابهای ضعیف تانک باعث شد تا این تانک در بین دیگر رقابایش کند ترین سرعت آتش را داشته باشد.بدین ترتیب تانک چلنجر1 در انتهای جدول رده بندی تانک های رزمی شرکت کننده قرار گرفت. بعلت این حضور ضعیف، پیشنهاد ها به سوی بکار گیری ویژگی های منحصر به فرد تانکهای آبرامز ایالات متحده،لکلرک فرانسه و لئوپارد2 آلمان منعطف شد. سر انجام بخش طراحی سیستم های دفاعی شرکت ویکرز طراحی جدیدی از تانک را با نام چلنجر برگزید.اگرچه نام تانک جدید مشابه تانک قبلی بود ولی این تانک تنها چهار درصد با تانک قبلی وجه تشابه داشت و 150 مورد عملیات بهسازی بر روی آن انجام گرفته بود.
      علیرغم همه ی این مشکلات تانک چلنجر1 در نبردهایی همچون جنگ خلیج فارس و نبردهای بالکان بکار گرفته شد و عملکرد قابل قبولی در مقابل نمونه تانک های بلوک شرق از خود بر جای گذاشت. طی جنگ خلیج فارس 180 دستگاه تانک چلنجر1 به عربستان سعودی منتقل شد و در خطوط مقدم نبرد بکار گرفته شد. مقامات ارتش انگلستان ادعا کرده اند که واحدهای زرهی ارتش انگلستان توانسته اند تا 300 دستگاه خودروهای زرهی عراقی را بدون آسیب دیدگی حتی یک تانک چلنجر1 نابود نمایند.همچنین تانک چلنجر1 طی جنگ خلیج فارس از خود رکوردی بر جای گذاشت که در تاریخ نظامی تانکهای رزمی بی نظیر بوده است. این تانک موفق شد تا از فاصله چهار هزار متری یک دستگاه تانک عراقی را هدف قرار داده و منهدم نماید. لازم به ذکر است که تانک چلنجر1 در راستای ماموریت صلح بانی در بوسنی نیز بکار گرفته شده است. از سال 1998 روند جایگزینی تانک چلنجر1 با مدل بهسازی شده ی آن یعنی چلنجر2 آغاز گردید و تا سال 2002 میلادی به اتمام رسید.

      روند طراحی تانک چلنجر2 در آگوست 1989 میلادی به اتمام رسید و در فوریه سال 1990، اولین نمونه آزمایشی آن تکمیل گردید. در این نمونه ی آزمایشی ، از جدید ترین فناوری آنزمان استفاده شده بود.در اوایل آگوست سال 1990 هفت دستگاه نمونه آزمایشی و پس از آن دو دستگاه دیگر آماده گرید.از نه دستگاه نمونه آزمایشی، هفت دستگاه آن در لیدز و دو دستگاه دیگر در نیوکاسل ساخته شدند. همچنین یک برجک اضافی در لیدز ساخته شد تا از آن برای آزمایشات شلیک و اثر برخورد گلوله ی دشمن بر روی زره استفاده شود. این نمونه های آزمایشی از جهاتی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی در همه ی آنها 156 مورد بهینه سازی انجام شده بود.عملیات بهسازی طوری طرح ریزی شده بود تا امکان انجام برخی از این بهسازی ها بر روی تانکهای چلنجر1 در محلهای نگهداری آنها امکانپذیر باشد.

      شرکت سیستمهای دفاعی ویکرز که در آنزمان مسئولیت پروژه را بر عهده داشت در سپتامبر سال 1990 تانک چلنجر2 را در معرض نمایش گذاشت. (لازم به ذکر است که بعد ها سرکت بی ای ایی سیستمز با خریداری شرکت ویکرز مسئولیت پروژه راعهده دار شد).

      پس از بررسی های انجام شده از سوی ارتش سلطنتی انگلستان این تانک برای خدمت در ارتش مناسب تشخیص داده شد. در ژوئن سال 1991 میلادی دولت انگلستان درخواست خرید 127 دستگاه تانک چلنجر 2و 13 دستگاه تانک آموزشی به ارزش 520 میلیون پوند را ارائه کرد.در سال 1993 تولید تانک در کارخانجات ویکرز در لیدز آغاز شد و اولین مرحله ی سفارش در جولای سال 1994 آماده تحویل گردید. در 16می سال 1994 ارتش انگستان آزمایشات تکمیلی تانک چلنجر2 را آغاز کرد. پس از اتمام آزمایشات متفاوت مقامات ارتش از عملکرد تانک ابراز رضایت کردند.در جولای سال 1994 وزارت دفاع انگلستان سفارش دیگری را برای خرید تانک ارائه کرد. این سفارش که ارزش آن بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون پوند بود شامل 259 دستگاه تانک چلنجر2،نه دستگاه آموزشی بعلاوه ی پشتیبانی آموزشی و لجستیکی میشد.فرآیند تولید از همان سال آغاز شد.
      تولید تانک در کارخانجات لیدز تا سال 1999 به اتمام رسید ولی کار تولید در نیوکاسل همچنان ادامه پیدا کرد تا آنکه در سال 2002 آخرین سری از تانکهای تولید شده نیز به ارتش انگلستان تحویل داده شد.در سال 1993 سلطان نشین عمان هجده دستگاه تانک چلنجر2 را سفارش داد و در سال 1997 سفارش خدید بیست دستگاه تانک دیگر را ارائه کرد. ارزش این معاله 240 میلیون پوند برآورد شده است.


      در سال 1999 وزارت دفاع انگلستان تایید کرد که تانک چلنجر2 توانسته است طی سخت ترین آزمایشات مطابق شرایط میدان نترد بهتر از هرتانک دیگری در سراسر جهان به اهداف مورد نظر دست یابد.با این حال برخی از کارشناسان مسائل نظامی معتقد بودند که این ادعا بیشتر بمنظور بازاریابی برای فروش تانک مطرح شده است. با روشن شدن جزئیات بیشتری از این آزمایشات، توانمندیهای تانک چلنجر2 بر همه گان آشکار گردید و از آن بعنوان یکی از بهترین تانکخای رزمی تام برده شد.

      جزئیات از این قرار بود:
      یک اسکادران مرکب از از دوازده دستگاه تانک چلنجر2 که خدمه ی آنها گلچینی از بهترین و با تجربه ترین پرسنل ارتش انگلیس بودند، موفق شدند تا آزمایشات زرهی تکمیلی واحدها موسوم بهATDU را با موفقیت به اتمام برساند.این اسکادران با پوشش دادن 5040 کیاومتر طی 84 نبرد شبیه سازی شده و شلیک 2856 گلوله از انواع مختلف مهمات 120 میللیمتری و 84000 گلوله ی کالیبر 7.62 میلیمتری مسلسل کار خود را به اتمام رساند. هر روز نبرد شبیه سازیس شده 33 کیلومتر پیشروی در زمینهای ناهموار، 27 کیلومتر حرکت در سطوح جاده ای و شلیک 34 گلوله ی توپ 120 میلیمتری و 1000 گلوله مسلسل موازی با توپ اصلی را شامل میشد.

      این آزمایشات اعتبار از دست رفته ی تانک چلنجر را به آن بازگرداند ولی با این حال در بازار فروش جهانی توفیق چندانی نصیب تانک نشد.علیرغم آزمایش تانک توسط کشورهای قطر ، عربستان سعودی و یونان هیچکدام از انی کشورها تمایلی به خرید تانک چلنجر2 از خود نشان ندادند. علت این امر رقابت فشرده در بازار جهانی و حضور رقبای سرسختی همچون سری تانکهای ابرامز ، لئوپارد2 ولکلرک بود. بدین ترتیب عمان به عنوان تنها مشتری خارجی تانک چلنجر2 باقی ماند و آخرین سری از سفارشات عمان در سال 2001 میلادی به ارتش آن کشور تحویل داده شد.

      بدنه تانک چلنجر2 از سه بخش تشکیل شده است: اتاقک راننده که در جلوی بدنه قرار دارد، بخش فرماندهی و کنترل که در برجک قرار گرفته و بخش موتور که در انتهای بدنه قرار دارد.بدنه و قطعات موتوری تانک چلنجر1 در تانک چلنجر2 نیز مورد استفاده قرار گرفته است که علت آن کارایی بالای آنها بوده اما برجک تانک کاملاٌ از طراحی تازه ای بهره می برد و با تانک قبلی تفاوت دارد.برجک تانک به زره چابهام نسل دوم مجهز شده است. این زره از ساختار محرمانه ای مرکب از لایه های سرامیک مخلوط در داخل زره فولادی تشکیل شده است و به آن زره ساندویچی نیز گفته می شود.این زره جدید به شدت مقاوم است و در مقابل سلاحهای هدایت شونده ی ضد تانک (ATGM) و مهمات انفجاری شدید ضد تانک (HEAT) که به خرجهای شکلدار مجهزند، از تانک مخوبی محافظت مینماید. علاوه بر تانک چلنجر، در تانک ابرامز ایالات متحده نیز ازفناوری این نوع زره استفاده شده است.برجک تانک توسط یک سیستم گرداننده الکتریکی حرکت میکند و در آن از سیستم الکترو هیدرولیکی استفاده نشده است.
      تانک چهار نفر خدمه دادر که عبارتند از:فرمانده، راننده، توپچی، و گلوله گذار.علت استفاده از چهار نفر،بالا بردن قابلیتهای رزمی و توان درگیری بیست و چهار ساعته تانک بوده است زیرا در اینگونه ماموریتهای سنگین تعداد نفرات تاثیر گذار خواهد بود (لازم به ذکر است که تانکهایی همچون لکرک یا T-72 از سه خدمه استفاده می کنند که این امر موجب افزایش خستگی روحی و جسمی نفرات در ماموریتهای طولانی خوهد شد).

      اتاقک راننده به یک پریسکوچ غیر فعال (PDP) مجهز اشت. این پریسکوچ از یک سیستم تقویت کننده تصاویر بهره میبرد در نتیجه حرکت در شب برای راننده امکان پذیر شده است. در نتیجه استفاده از این سیستم ها تانک میتواند در شب با سرعتی معدل سرعت روز خود حرکت کند و از وسایل روشنایی خارجی نیز استفاده ننماید.
      جایگاه فرمانده ی تانک که در سمت راست برجک واقع شده به هشت عدد پریسکوپ با قابلیت پوشش 260 درجه ای مجهز است. در زیر هر پریسکوچ کلید قرمز رنگی تعبیه شده است که در صورت فشار دادن آن برجک به سرعت با پریسکوپ هم سو خواهد شد.فرمانده تانک به یک هدف یاب متعادل با میدان دید وسیع به نام
      VS580-10 مجهز می باشد یک مسافت یاب لیزری نیز در آن تعبیه شده است.این هدفیاب قادر است تا دامنه +35 الی -35 درجه عمودی را پوشش دهد. کار طراحی و ساخت این هدف یاب را شرکت ساژم بر عهده داشته است.
      جایگاه توپچی که در جلوی فرمانده قرار دارد به یک سیستم تصویر ساز حرارتی مجهز است که شرکت تیلز اپتروسیس سازنده ای آن است. این سیستم که از حسگر UKTICM2 استفاده مینماید امکان دید در شب را برای توپچی فراهم کرده است. تصویر حرارتی با بزرگنمایی 4 الی 11.5 برابر در هدفیاب ها و نیز نمایشگرهای دیجیتالی فرمانده و توپچی تانک قابل رویت است.
      توپچی تانک به یک هدفیاب اصلی متعادل مجهز است که از یک مجرای نشانه روی بصری، یک مسافت یاب لیزری چهار هرتزی با دقتی در حدود 5 متر و بردی بین 200 الی 10000 مترو همچنین یک صفحه نمایش تشکیل شده است.کار طراحی این هدفیاب نیز توسط شرکت تلیز اپتروسیس انجام شده است.علاوه بر هدفیاب اصلی، تانک به یک هدفیاب فرعی نیز مجهز است که بصورت موازی با توپ نصب شده است تا در صورت نیاز توسط توپچی مورد استفاده قرار گیرد.خدمه گلوله گذار نیز به یک پریسکوپ روزانه مجهز است و در صورت نیاز می تواند از آن استفاده نماید.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم کنترل آتش دیجیتالی ساخت شرکت جنرال داینامیکس کانادا(سابقا شرکت کامپیوتیگ دیوایسس) مجهز است.این سیستم از یک کامپیوتر تشکیل شده که بصورت خودکار محاسبات مربوط به فرآیند شلیک را انجام می دهد.سیستم کنترل آتش تانک قادر است تا شش هدف متفاوت را بصورت یکجا ردیابی کند. تانک های چلنجر2 ارتش انگمستان به یک سیستم کاربردی اطلاعات میدان نبرد (PBISA) مجهز شده اند که شرکت جنرال داینامیکس انگلستان کار طراحی آنرا بر عهده داشته است.این سیستم برای جمع آوری از دیگر تانک ها به منظور هماهنگی بیشتر و گرفتن دستورات لازم از ستاد فرماندهی مرکزی بکار میرود.اطلاعات این سیستم پس از پردازش کامپیوتری در نمایشگرهای فرمانده و راننده تانک به نمایش در می آید تا آخرین اطلاعات صحنه نبرد و آرایش نیروهای خودی یا دشمن را در اختیار آنها قرار دهد. همچنین برای تانکهای ارتش انگلستان یک سیستم تاکتیکی ارتباطات دیجیتالی به نام بومن (کماندار) در نظر گرفته شده که علاوه بر امکانپذیر کردن ارتباطات امن، به طور خودکار موقعیت جغرافیایی تانک را نیز نمایش می دهد تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان که در عراق خدمت می کنند در سال 2006 به این سیستم مجهز شدند.

      سلاح اصلی تانک چلنجر2 را یک توپ 120 میلیمتری خاندار بنام ال-30 تشکیل میدهد که از فولاد تصفیه شده ESR ساخته شده است. این نوع فولاد جزو مرغوبترین انواع فولاد در جهان بحساب می آید و استحکام بسیار بالایی دارد.این توپ به یک روکش عایق حرارت، یک سیستم مرجع نصب شده در دهانه لوله و همچنین یک سیستم تخلیه کننده دود مجهز است.

      سطح داخلی توپ ال-30 با روکشی از فلز کروم پوشیده شده تا ساختاری محکمتر و سطحی نرم تر به آن ببخشد.
      این روکش باعث می شود تا گلوله سایش کمتری با سطح لوله داشته باشد، دقت بیشتری پیدا کند، سرعت آن افرایش یابد و در نتیجه قدرت نفوذ آن بالاتر برود.توپ ال-30 دارای زاویه حرکت عمودی 10- الی 20+ درجه است و از آنجا که برجک تانک قابلیت حرکت 360 درجه ای دارد، توپنیز دارای زاویه گردش 360 درجه ای است و از یک سیستم کنترل و تثبیت کننده برقی استفاده مینماید.این توپ تفریباٌ با تمامی مهمات های فعلی 120 میلیمتری سازگار می باشد و می تواند گلوله های ثاقب ضد زره APFSDS-T مجهز به میله ی نفوذ کننده از جنس اورانیوم ضعیف شده ، گلوله های دودزا و انواع دیگری از گلوله های دیگری از جنس اورانیوم ضعیف شده نیز شلیک نماید از جمله چارم-1(CHARM-1) و چارم-3 (CHARM-3) که جزو مهمات اصلی تانک بحساب می آیند.در سال 2004 میلادی بخش سیستمهای زمینی شرکت بی ای ایی سیستمز طبق قراردادی متعهد شد تا تانکهای چلنجر2 ارتش انگلیس را به یک توپ 120 میلیمتری بدون خان مجهز کند.دین ترتیب تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان به توپ بسیار معروف و پر قدرت ال-55 ساخت شرکت راین متال آلمان مجهز شدند.این توپ که یکی از بهترین و قابل اعتماد ترین سلاحهای جهان بشمار می آید تاکنون بر روی سری تانکهای ابرامز ایالات متحده و ائوپارد2آ6 آلمان نصب گردیده است. این توپ قدرتمند از ژانویه سال 2006 تاکنون مضغول گذراندن مراحل آزمایشی بر روی تانک چلنجر2 می باشد.
      علاوه بر توپ اصلی تانک به یک مسلسل کالیبر 7.62 موازی با توپ و یک مسلسل GPMGL37A کالیبر 7.62 بر روی برجک برای دفاع هوایی مجهز میباشد.
      موتور تانک یک موتور دیزلی دوازده سیلندر پرکینز کاترپیلار با نام CV12 می باشد که 1200 اسب توان تولید میکند. همچنین تانک چلنجر2 به یک سیستم تعوض دنده ی اتوماتیک به نام TN54 مجهز است که شش دنده ی جلو و دو دنده ی عقب دارد.حداکثر سرعت جاده این تانک 59 کیلومتر بر ساعت و حداکثر سرعت آن در مناطق ناهموار 40 کیلومتر بر ساعت است.برد عملیاتی تانک نیز 450 کیلومتر در حالت معمول و 250 کیلومتر در مناطق ناهموار میباشد.
      لازم به ذکر است که مدل صادراتی تانک چلنجر2 به یک موتور دیزلی جدید به نام MTUMT883 مجهز شده است که به آن قدرتی معادل 1500 اسب میدهد. حجم کم این موتور باعث میشود که فضای بیشتری برای دخیره سوخت بوجود بیاید که این امر باعث افزایش برد عملیاتی تانک تا شعاع 550 کیلومتری شده است.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم حفاظتی شیمیایی- میکروبی-هسته ای (ش م ه) مجهز است که از خدمه تانک در برابر عوامل غیر متعارف حفاظت می کند.سیستمهای الکترونیکی تانک نیز در برابر امواج الکترومغناطیس ناشی از انفجارات هسته ای مقاوم هستند. این خصوصیات باعث شده است تا تانک برای نبردهای غیر متعارف نیز آمادگی داشته باشد.قابل ذکر است که تانک چلنجر2 یکی از معدود تانکهایی است که از فناوری پننهانکاری استفاده مینماید. شکل خاص بدنه و برجک باعث گردیده تا اثر راداری تانک به حداقل برسد.
      علیرغم عدم شهرت زیاد تانک چلنجر این تانک واقعاٌ یکی از بهترین تانکهای امروز جهان است.زره مستحکم، قدرت آتش خوب ، قابلیت تحرک مناسب و ایمنی بالا از تانک چلنجر2 تانکی مناسب و قابل اطمینان ساخته است که توانمدندی هایش را در عرصه نبرد و نه روی کاغذ به اثبات میرساند.

      مشخصات تانک رزمی چلنجر 2
      خدمه : 4 نفر
      جرم کلی تانک : 62500 کیلو گرم
      طول بدنه تانک :8،3 متر
      عرض تانک : 3،5 متر
      ارتفاع تانک از سطح زمین : 2،5 متر

      جنگ افزار های موجود روی تانک : یک توپ 120 میلیمتری + یک مسلسل 7،62 میلیمتری موازی با توپ + یک مسلسل با کالیبر 7،62 نصب شده روی برجک
      ظرفیت گلوله توپ : 50 گلوله از انواع مختلف
      ظرفیت گلوله مسلسل : 4000 گلوله
      قابلیت دید در شب : دارد
      قابلیت شلیک در حین حرکت : دارد
      موتور : CV12 دیزلی با 1200 اسب بخار قدرت
      حداکثر سرعت : 59 کیلومتر بر ساعت : جاده ای -- 40 کیلو متر بر ساعت : غیر جاده ای
      حداکثر برد عملیاتی : 250 الی 450 کیلومتر
      سیستم استتار : بهمراه دو سری پنج تایی نارجک دودزا، تخلیه کننده دود از اگزوز ال-8

      منبع : ماهنامه جنگ افزار شماره 29
    • توسط MR9
      تسلیحات هایپرسونیک ، حوزه جدید برای رقابت
      اعطاء قرارداد توسعه جنگ افزارهای هواپایه فراصوت به لاکهید – مارتین

      واشنگتن : وزارت دفاع ایالات متحده در 13 اوت 2018  اعلام نمود که مناقصه  طراحی و توسعه دومین نمونه از تسلیحات فراصوت مورد نیاز ارتش این کشور را به ارزش 480 میلون دلار به  دپارتمان موشک و سامانه های کنترل شرکت لاکهید- مارتین اعطاء نموده است .
      خبر امضاء این قرارداد در حالی منتشر گردید که پیش از این گمانه زنی هایی در خصوص نیازمندی فوری ارتش این کشور برای طراحی و و تولید تسلیحات هوا- پایه واکنش سریع وجود داشت و گفته شده بود که پشتیبانی های لازم از برنده مناقصه نیز بخوبی انجام خواهد شد این قرارداد ، در واقع ، ایجاد بستر مناسب برای طراحی ، تست و آمادگی برای تولید مهمات واکنش سریع هواپایه (ARRW) بشمار  می آید .

      وزیر نیروی هوایی  ، هدر . ای . ویلسون در این زمینه می گوید :" ما قصد داریم تا بسرعت و با بهره گیری از بهترین فناوری در دسترس ، در کوتاه ترن بازه زمانی ممکن ، قابلیت رزم هایپرسونیک را در اختیار نیروی هوایی قرار دهیم "

      پروژه ARRW ، یکی از دو تلاش ارتش ایالات متحده  برای نمونه سازی تسلیحات ماوراء صوت است که به نیروی هوایی  در توسعه قابلیتهای رزمی کمک می کند . نیروی هوایی ارتش ایالات متحده  ، با استفاده از دسترسی های داده شده  بخش 804 از اجازه نامه FY16 قانون دفاع ملی ، مجاز است تا سرمایه گذاری لازم برای توسعه این تسلیحات تا سال 2021 را داشته باشد . این پروژه قرار است تا در شعبه اورلاندو (فلوریدا ) شرکت لاکهید- مارتین اجرا گردد و انتظار می رود تا اواخر نوامبر 2021 به نتیجه قطعی برسد .

      از سویی دیگر ، مدیران ارشد وزارت دفاع  ، آژانش دفاع موشکی ، نیروی هوایی ، نیروی دریایی ، و ارتش روز 28 ژوئن  سال جاری توافقنامه ای را بصورت مشترک به امضاء رساندند که در آن بر همکاری و توسعه فناوری مهمات هایپرسونیک سُرشی ، تاکید وجود داشت .

      ژنرال دیوید . ال . گلدفین ، رییس ستاد نیروی هوایی ، در این زمینه می گوید :
      " این تیم مشترک  برای رقابت نیازمند ایجاد چابک سازی سازمانی خواهد داشت ، مرزهای فناوری در این برنامه بطور قطع جابه جا میشود و ما می بایست سهم خود را از این رقابت جدید ، داشته باشیم "
      انعقاد این قرار داد ، به دولت اجازه می دهد تا به نیاز فوری نیروهای مسلح ، پاسخ مناسب دهد ، به همین دلیل شروع به کار این پروژه ، به فاصله 180 روز پس از امضاء تعیین شده است .

      برنامه دوم نیروی هوایی برای طراحی تسلیحات هواپایه  فراصوت ، سرمایه گذاری برروی پروژه  جنگ افزار ضربتی متعارف فراصوت (HCSW) نام دارد . در مجموع ، این دو برنامه ، قابلیتهای منحصربفردی را برای ارتش فراهم می کند ، گرچه  هرکدام ازاین دو طرح ، رویکردهای فنی متفاوتی را دنبال می کنند . چنانکه برنامه ARRW تلاشی است میان نیروی هوایی و دارپا برای توسعه فناوری که امکان ارتقاء آن وجود دارد ، در حالی که برنامه HCSW ، بیشتر بر روی استفاده از فناوری هایی که وارد دوره بلوغ خود شده ، متمرکز شده است .
      پی نوشت :
      1- در یک دهه اخیر ، مفهوم جدیدی واردسازمانهای مسلح شده و آن ، " چابک سازی " سازمان است ، طبیعتا" سازمان های به اصطلاح " تنبل" در چنین وضعیتی ، محلی از اِعراب ، نخواهند داشت .
      2- نکته جالب اینجاست که مدیریت حاضر نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ( بعنوان متولی این دوبرنامه ) ، آنچنان به این فناوری علاقه مند شده که روی دو برنامه مشابه ، همزمان سرمایه گذاری می کند ، طبیعتا" در اینجا ( و نه الزاما"در یک سازمان قرن بیست و یکمی نظیر پنتاگون )  پول به هیچ عنوان مطرح نیست ، بلکه ، پیش فرضها ، عملکرد و آینده نگری مدیریت سازمان ، تاثیر گذار خواهد بود .
       
      صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.