ALI

بررسی و تحلیل نبرد خالخین گول ..... نبردی که باعث تغییر سرنوشت جنگ جهانی دوم گردید.

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با تشكر فراوان از ميجر داش گوردون علي عزيز ..

مطلب زيبايي هست و البته چون منحصرا معطوف شده به درگيري هاي نظامي اون عصر - نياز داره تا شرايط سياسي اون دوران هم در كنارش سنجيده بشه .

----

اين موارد كه از روي سادگي و ناداني من بيان شدن رو هم مورد توجه و بررسي قرار بگيرند شايد كمكي بكنه :

- همونطور كه جناب استوكا گفتند آلمان كشتي هاي تداركاتي آمريكايي به مقصد انگلستان رو مورد حمله قرار ميداد از همون اوايل جنگ اون با هدف تحت فشار قرار دادن بريتانيا (البته در مواردي هم اگر درست يادم مونده باشه پيش از جنگ) ...

- حمله ژاپن به آمريكا (پرل هاربر) به منظور وارد كردن خسارت به توان دريايي ايالات متحده بود .

- ژاپن در اواخر جنگ چندين زيردريايي پيشرفته (مجهز به هواپيما !!!) به سواحل آمريكا اعظام ميكنه . (البته بين راه متوجه ميشن كه ژاپن تسليم شده و اون زيردريايي ها به آمريكا تسليم ميشن) !
ـ ورود آمريكا به جنگ توسط نيروي درياييش بوده ..


اين موارد هم قابل بررسيه :

- با در نظر گرفتن نبرد 1931 منچوري و شروع كننده بودن ژاپن همچنين توافقات بين شوروي و آلمان ! ميشه گفت هدف بزرگ و ابتدايي شوروي در آغاز جنگ مقابله با ژاپن بوده .

- آمريكا ميتونست به قصد اشغال يا محاصره ژاپن ! وارد آسياي شرقي بشه .

- نيروهاي ژاپني مستقر در خارج توان بازگشت سريع به اين كشور از مناطق شرقي شوروي و چين رو بدليل يك فاصله دريايي نداشتند .

- در صورت اشغال يا محاصره ژاپن !! توسط آمريكا نيروي هاي ژاپني مستقر شرق بعد از مدتي دچار كمبود شديد تجهيزات و امكانات ميشدن و ارتش قدرتمند شوروي ميتونست ضربات سنگيني به اونها وارد كنه .

- ميتونيم اينطور بگيم كه : حمله غافلگيرانه آلمان به شوروي با دانستن اين هدف كه شوروي قصد ورود به درگيري ژاپن رو داره ! صورت گرفته ؟!

- و امريكا اين ترس رو در ژاپن انداخته كه قصد ورود به درگيري با اين كشور رو داره .

- به همين خاطر ژاپن از پيشروي در شرق خودداري ميكنه و دست به حمله پيش دستانه به سواحل آمريكا ميزنه

- شوروي هم كه از ژاپن راحت ميشه اقدام به مقابله آلمان ميكنه و تا برلين وارد ميشه .

- آمريكا هم بخاطر حمايت از روسها براي اينكه روسيه از شرق فتح نشه وارد درگيري هاي پراكنده با ژاپني ها ميشه .



-------------

آمريكا با پرروي تمام هميشه اعلام كرده كه قصدش از ورود به جنگ دوم رفع مشكلات اقتصادي 1930 بوده ! و ابتداي جنگ رو با كمك هاي تجهيزاتي و تامين كالا آغاز كرده ! ..

نميتونيم بگيم كه اين كشور بيخود وارد درگيري شده يا واردش كردند ! بلكه خودش طمعكارانه وارد شده بود فقط امكان درگيري راحت بخاطر بعد مسافت براش وجود نداشت . و در ادامه در صورت شكست خوردن كشورهايي كه باهاشون وارد پيمان فروش كالا و تجهيزات شده بود دچار خسارت ميشد و طبعا بعدها به منظور حفظ بازار هاي خودش مستقيما وارد درگيري شد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue][quote]با تشكر فراوان از ميجر داش گوردون علي عزيز ..[/quote]

برادر مصطفی کم بود ، حاج ابراهیم هم به ایشان اضافه شد. icon_cheesygrin

با تشکر از برادر ابراهیم که به نکات خوبی اشاره داشتند.


-------------------------------------------------


[size=18]دول محور[/size]


آلمان نازی ، به رهبری آدولف هیتلر ، با ایدئولوژی نازیسم

امپراتوری ژاپن ، به رهبری امپراتور هیروهیتو

ایتالیا ، به رهبری بنیتو موسولینی ، این کشور از نظر ایدئولوژیکی از آلمان نازی تبعیت می کرد و اندیشه های فاشیستی بر این کشور حکمفرما بود.




[size=18]متفقین[/size]

شوروی ، به رهبری ژوزف استالین ، سوسیالیسم ، مارکسیسم لنینیسم

انگلستان ، به رهبری وینستون چرچیل ، امپریال ،

آمریکا ، پرزیدنت روزولت ، امپریال

فرانسه



البته این کشورها تنها طرفین اصلی درگیری ها بودند.

هیتلر در زمان اوج قدرت خود حزب نازیسم را راه اندازی کرد که این حزب ، اندیشه های ناسیونالیستی افراطی را در مردم آلمان به خوبی احیا کرد ، به طوریکه مردم آلمان به خوبی هیتلر را در این نبرد پشتیبانی کردند. همچنین آلمان نازی نژاد پرست ترین دولت جنگ جهانی دوم بود. ژاپن نیز پس از سالها رخوت ، در صدد مطرح کردن خود در جهان بود و همانند آلمان خواهان سهم بیشتری از منابع استعماری کشورهای استعمارگر قدیمی مثل انگلستان و فرانسه بود. اما ایتالیا از نظر ایدئولوژیکی ، تابع آلمان بود و از اندیشه های فاشیستی آلمان تبعیت می کرد. به نظر من در بین دول متخاصم جنگ جهانی دوم هیچ دو کشوری را مثل آلمان و ژاپن نمی توان یافت که از هر نظر به هم نزدیک باشند. ژاپن و آلمان اشتراکات بسیاری (چه از نظر ایدئولوژیکی ، چه از نظر سیاسی و حتی از نظر فرهنگی) با هم داشتند. ژاپنی ها هم همانند آلمانی ها به شدت نژاد پرست بودند. برتری اطلاعاتی متفقین باعث فاصله انداختن بین این آلمان و ژاپن شد ، به طوریکه ژاپن در طول جنگ هیچ گاه نتوانست به طور موثر از آلمان پشتیبانی کند.

اما در مقابل ، متفقین به اندازه دول محور با هم همدل و متحد نبودند. انگلستان و فرانسه در تجاوزات اولیه آلمان به لهستان و اروپای شرقی سکوت کرده بودند و هیچ اعتراضی نمی کردند. هیتلر پیش از آغاز جنگ و قبل از حمله به لهستان ، دو دولت فرانسه و انگلیس را متقاعد کرده بود که هدف او از حمله به لهستان و شرق اروپا ، مبارزه با کمونیسم است. طرح این مساله از سوی هیتلر سبب شد که دولتین فرانسه و انگلیس نسبت به تجاوزات اولیه هیتلر واکنش خاصی نشان ندهند و موضع سکوت اختیار کنند. اما پس از اشغال لهستان ، هر دو کشور آماج حملات آلمان شدند و موج حملات ورماخت به قدری شدید بود که خطوط دفاعی ماژینو نیز نتوانست در برابر پیشروی ورماخت مقاومت کند و فرانسه به زودی به اشغال آلمان در آمد. از سوی دیگر شوروی نیز تا این مرحله جنگ به آلمان کمک می کرد ، چرا که آلمان با دو دولت فرانسه و انگلیس ( هر دو این کشورها دشمن شوروی بودند ) در حال جنگ بود. اما پس از آنکه فرانسه به طور کامل به تصرف آلمانها در آمد ، هیتلر به طور ناگهانی فرمان حمله گسترده به شوروی را صادر کرد و صدها هزار سرباز خود را به سمت مرزهای شوروی گسیل داشت.

اینجا بود که شوروی و انگلستان و فرانسه با هم متحد شدند و اختلافات خود را موقتا کنار گذاشتند تا بلکه بتوانند این دشمن مشترک را از بین ببرند. تا پیش از این اختلافات در بین کشورها متفق بسیار زیاد بود. شوروی با تبلیغ مرام کمونیستی خود در سمت اروپای شرقی در حال پیشروی (ایدئولوژیکی) بود. از سمت جنوب و شرق نیز شوروی در حال گسترش ایدئولوژی خود بود. انگلیس و فرانسه از این روند شوروی بسیار ناخرسند بودند ، چرا که گسترش کمونیسم در جهان در واقع منافع استعماری آنها را به خطر می انداخت و این منافع را به صورت نرم ، به سوی شوروی سوق می داد.

نقش آمریکا

اما نقش آمریکا در این جنگ کاملا متفاوت تر از سایر کشورهای درگیر جنگ بود. همانطور که می دانید برخی از کارشناسان عقیده دارند که جنگ جهانی دوم از سال 1937 آغاز شد. در سال 1937 ایتالیا به اتیوپی حمله کرد ، ژاپن حملات گسترده ای به چین ترتیب داد. جنگ های داخلی اسپانیا ، درگیریهای شوروی و ژاپن در مرزهای مغولستان ، درگیریهای پراکنده در اکثر نقاط اروپا ، خبر از آغاز یک جنگ بزرگ می داد. اما آمریکا از سالها قبل توانسته بود صنعت جنگ افزار سازی خود را به طور چشمگیری گسترش دهد. آمریکا از سال 1935 یکی از بزرگترین تولید کننده و صادرکنندگان تسلیحات نظامی در جهان به شمار می رفت. بخض عمده جنگ هایی که در خلال سالهای 1937 الی 1939 و آغاز رسمی جنگ جهانی دوم رخ داد ، با تسلیحات آمریکایی اتفاق می افتاد. پس بنابراین آمریکا نقش کاتالیزور را در این نبردها ایفا می کرد و از شعله ور بودن این جنگ ها نفع زیادی عایدش می شد و پول کلانی از فروش تسلیحات به کشورهای درگیر به جیب می زد.

از زمان آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939 تا اواخر سال 1941 و حمله ژاپن به پرل هاربور ، جنگ روندی عادی داشت و به هیچ وجه تا آن زمان قصد آلمان بر تسلط بر جهان آشکار نشده بود ، در این دو سال آمریکا بزرگترین فروشنده تسلیحات در جهان به شمار می رفت. در این سالها بخش عمده ای از تسلیحات مورد نیاز دول متخاصم توسط آمریکا تامین می شد و آمریکا از این طریق مبالغ کلانی به جیب می زد. اما آمریکا و انگلیس اشتراکات زیادی ، هم از نظر ایدئولوژیکی و هم از نظر فرهنگی ، داشتند و همین امر سبب شد که آمریکا علاوه بر ساپورت تسلیحاتی از انگلستان ، حمایت معنوی نیز از این کشور داشته باشد. آن زمانی که خاک بریتانیا به وسیله بمباران های سنگین آلمان نازی با خاک یکسان شده بود ، آمریکا دست به بازسازی هایی در انگلستان زد ، به طور مثال جدای از تسلیحاتی که در اختیار انگلیس قرار می داد ، چندین کارخانه بزرگ تسلیحاتی نیز در انگلستان دائر کرده بود. (از جمله کارخانه تانک سازی بزرگ که تانک های ام 4 شرمن را با نام ام 3 و همچنین تانک های سبک بولداگ را در انگلستان تولید می کرد. )

مناسبت های نزدیک آمریکا و انگلستان و حمایت های آمریکا از انگلستان سبب شد که آلمان به فکر ایجاد رخنه در این مراودات باشد. از یکسو با تحریک دولت مکزیک به حمله به آمریکا و از سویی حمله به ناوگان دریایی آمریکا در آتلانتیک شمالی ، به نوعی سعی در وارد کردن آمریکا در جنگ و به تبع آن خسارت زدن به آمریکا به منظور ضعیف کردن موقعیت این کشور بود. به هر حال می توان گفت یکی از علل تلاش آلمان برای وارد کردن آمریکا به جنگ همین موضوع می تواند باشد.

الان که دقیق فکر می کنم ، به نظرم شاید بتوان یکی از علل دیگر تاکید آلمان برای ورود آمریکا به جنگ را غرور هیتلر در نظر گرفت. همانطور که ژاپن ، ارتش آمریکا را ضعیفتر از ارتش سرخ شوروی در نظر گرفته بود ، به همین صورت هیتلر نیز از اینکه آمریکا در کنار متفقین علیه آلمان همکاری کند ، هیچ ترسی نداشت ، چرا که (مثل ژاپن) ارتش آمریکا را ضعیفتر از ارتش شوروی در نظر گرفته بود.

در پایان باز هم تاکید می کنم ، حتی اگر دول محور ، آمریکا را برای ورود به جنگ تحریک نمی کردند و آمریکا مثل سابق تنها نقش فروشنده اسلحه را بازی میکرد ، در نهایت این کشور از اواسط سال 1942 مجبور بود که در این جنگ شرکت کند. همانطور که در پست قبلی ام نیز گفته بودم ، اگر کمک آمریکا به شوروی نبود ، ورماخت از منظقه قفقاز راه خود را به سمت خاور میانه کج می کرد و سرانجام به منابع نفت خاور میانه تسلط می یافت. تسلط آلمان به چاه های نفت خاور میانه مساوی بود با نابودی متفقین (و آمریکا). از سویی دیگر ژاپن نیز به سرعت در حال گسترش ناوگان دریایی خود بود و این کشور خطری بالقوه برای منابع نفتی خاور میانه و منافع متفقین در این منطقه به شمار می رفت. از این رو آمریکا به منظور مقابله با این خطرات روز افزون ناگزیر به شرکت در این جنگ بود. حتی اگر متحدین ، آمریکا را برای ورود به جنگ تحریک نمی کردند ، باز هم این کشور به ناچار در اواسط سال 1942 ناگزیر به شرکت در این جنگ می شد.

منتظر نظر دوستان هستم.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان ، ویدئوی زیر را از یوتیوب پیدا کردم ، در این ویدئو تصاویری از نبرد خالخین گول به صورت میکس و با آهنگ بک گراند را شاهد هستیم.

حجم ویدئو : 4.5 مگ

از لینک زیر دانلود کنید

http://isherwood.persiangig.com/Khalkhiin%20Gol.flv
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
عالی بود
ضمنا علی جان سلام مارا به حضرت معصومه برسان.
التماس دعا. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان دستتون درد نکنه از مجموع بحثهای دوستان خیلی از زوایای مبهم برای بنده روشن شد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب.
پس از انتظاري نيمه طولاني بابت بازگشت برادر سرهنگ ميجر داش گوردون علي اسبق و سرهنگ علي فعلي (كه فكر كنم اينقدر ما گفتيم كه رفت اسمش رو عوض كرد!!)، به ادامه‌ي اين بحث مي‌پردازم.

---------------------------------------------

برادر علي عزيز!
از اونجايي كه هضم بهتر عرايض بنده، ناگزير به شناخت كامل و صحيحي از مكاتب اون روز هست، ناچارم حتي از غلط‌هاي املايي نيز نگذرم و مواردي رو كه اشتباه مي‌بينم (حتي اگه اشتباه تايپي باشه) رو توضيح بدم تا مطلبي از قلم نيافته.
فرمودي :‌

[quote]دول محور
آلمان نازی ، به رهبری آدولف هیتلر ، با ایدئولوژی نازیسم
امپراتوری ژاپن ، به رهبری امپراتور هیروهیتو
ایتالیا ، به رهبری بنیتو موسولینی ، [color=red]این کشور از نظر ایدئولوژیکی از آلمان نازی تبعیت می کرد و اندیشه های فاشیستی بر این کشور حکمفرما بود[/color]. [/quote]
اين دسته‌بندي شما، شايد دسته‌بندي چندان صحيحي نباشه. به چند دليل :‌
1- نازيسم ايدئولوژي نبود. مكتبي بود كه با تلفيق ناسيوناليسم و فاشيسم پديد اومد.
2- ژاپن نيز پيرو ايدئولوژي ناسيوناليسم بود.
3- ايتاليا به رهبري موسوليني، از نظر ايدئولوژي از آلمان نازي تبعيت نمي‌كرد. قدمت فاشيسم، حداقل دو دهه بيشتر از نازيسم بود.
به عبارت ساده‌تر، اين آلمان نازي بود از نظر ايدئولوژي، پيرو ايتاليا بود.

به دليل اهميت اين موضوع، پستم رو قسمت قسمت ارائه مي‌كنم تا اگه ابهامي هست، همون قسمت برطرف شه و بعد به ادامه‌ي عرايضم بپردازم.
فقط چون يكم سخته، مي‌زنم تو خط نوشتار رسمي.

تاريخچه‌ي ظهور ايده‌ي فاشيسم، به پس از دوران جنگ دوم جهاني بازمي‌گردد. جايي كه ايتالياي پس از جنگ (كه در آن زمان (جنگ جهاني اول) بر عليه آلمان نازي مي‌جنگيد)، دچار ركود اقتصادي شد. اين البته اصلاً‌ و ابداً امري عجيب و بديع به حساب نمي‌آمد؛ چرا كه اكثر كشورهاي اروپايي (منجمله انگلستان) نيز بدين درد دچار شده بودند. البته بدترين بلا، نصيب كشور آلمان شد كه از طرفي، تمامي صنايع اون نابود و يا حداقل آسيب ديده بود و از طرف ديگر، ذخيره‌ي طلاي اين كشور بابت پرداخت غرامت به فرانسه از دست رفته بود و چاپ پول بدون پشتوانه، باعث ايجاد تورمي چند رقمي در آلمان شده بود! كار به جايي رسيده بود كه روزي سه بار به كارگران مرخصي مي‌دادند تا قبل از گراني، اجناس مورد نياز خود را خريداري نمايند!!

ساير كشورهاي اروپايي، به هر نحوي كه بود از اين بليه موقتاً نجات يافتند. اما دو كشور اروپايي، مسير ديگري براي فرار از اين بحران رو تجربه كردند : آلمان و ايتاليا.

ايتاليا پس از جنگ اول جهاني و ركود اقتصادي، دچار نوعي بحران اجتماعي شده بود و نارضايتي گسترده‌اي را فراهم آورده بود. همين شد كه آهنگرزاده‌اي گمنام و استواري نه چندان مطرح به نام «بنيتو آميلكاره آندره‌آ موسوليني»، با تشكيل حزب فاشيسم در اين كشور به سرعت پله‌هاي ترقي را طي نمود. وي با وعده‌ي بازگشت شكوه و عظمت امپراطوري روم به ايتاليا و بيداري حس ناسيوناليستي مردم اين كشور و برتري نژادي، عده‌ي بيشماري از مردم كشورش را همراه با خود نمود و همين امر، پشتوانه‌اي شد براي رشد سياسي وي. همين محبوبيت و پرطرفداري حزب فاشيسم بود كه باعث شد وي در سال 1922، فرمان نخست‌وزيري را از پادشاه ايتاليا را دريافت نمايد. كمتر از دو سال بعد، خيلي مرد و مردانه پارلمان ايتاليا را عملاً بي‌خاصيت نمود، تا حد امكان از تعدد قانون‌گزاران و البته شراكت مردم در تصميمات حكومتي كاست و به زودي، تبديل به يگانه ديكتاتور و قانونگزار ايتاليا شد.

داستان شبيه به داستاني ديگر است؟! بشدت آشنا نيست؟!!
بله! ان شاءالله داستان مشابه را در پستي ديگر عرض خواهم كرد.

--------------------------------------------------------

اين موضوع اونقدر مهم هست كه براي جا افتادن اون، ترجيح مي‌دم توضيحي كه ويكي پديا درخصوص فاشيسم آورده و تاريخچه‌اش رو خدمت دوستان ارائه كنم.
فقط خواهشي كه دارم اينه كه حتي اگه تاريخچه‌ي فاشيسم رو بهتر از خودشون مي‌دونين هم اين موارد رو مطالعه بفرمايين تا اطلاعاتمون يه كاسه بشه.

--------------------------------------------------------

[color=red][b]فاشیسم[/b][/color]

فاشیسم یک نظریه سیاسی و نوعی نظام حکومتی خودکامه‌است که نخست بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ در ایتالیا و به وسیله موسولینی رهبری شد .
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه مالی است، بر ضد سایر بخش‌های سرمایه داری و دیگر بخش‌های جامعه نظیر کارگران که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن کارگران در جامعه حاکم می‌شود. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد.

فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعة نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شکست کلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیقی چندان بدست نیاوردند. در قاره‌های دیگر نیز رژیم‌هایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند، مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری خوان پرون (۱۸۹۵-۱۹۷۴) که در ۱۹۴۵-۱۹۵۰ دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوتهای مهمی داشت، از جمله اینکه سیاست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نیز به بهزیستی طبقةکارگر توجه خاص داشت.

[b]مفهوم فاشیسم[/b]

معنای علمی واژه فاشیسم عبارت ست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی ترین و متجاوز ترین محافل امپریالیستی مستقر می‌شود. فاشیسم از طرف سرمایه انحصاری پشتیبانی می‌شود و هدف آن حفظ نظام سرمایه داری ست، در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف امکان پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی و نژادی می‌پوشاند.

فاشیسم زاییده بحران عمومی سرمایه داری ست. فاشیسم در مرحله‌ای از مبارزه شدید طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی پدید می‌گردد که بورژوازی دیگر قادر نیست سلطه خود را از طریق پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش کارگری و هر جنبش دموکراتیک دیگر و نیز به عوام فریبی‌های گزافه گویانه متوسل می‌شود. فاشیسم سیاست داخلی خود را به ممنوع کردن احزاب کمونیست، سندیکاها و سایر سازمان‌های مترقی الغا آزادی‌های دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همه حیات اجتماعی کشور مبتنی می‌سازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد از دسته جات ضربتی، قاتلین و عناصر وازده و اوباش نظیر اس اس‌ها در آلمان هیتلری و پیراهن سیاهان در ایتالیای موسولینی استفاده می‌کنند. نژادپرستی و شوونیسم تئوری‌های نظیر آن حربه‌های اساسی ایدئولوژیک فاشیسم را تشکیل می‌دهند.

[b]فاشیسم در ایتالیا [/b]

تاریخ پیدایش فاشیسم در ایتالیا همواره همراه بوده‌ با درخشش نام متفکر اکتوالیست ایتالیایی جیوانی جنتیله.

در مورد مهم ترین نکات فلسفه جنتیله می‌توان به مفهوم بسیار اساسی نفی اشاره کنم. به طوری که از نوشته‌های او بر می‌آید تاریخ بشر از منظر جنتیله عرصه زایش و نفی همواره ایده‌های به عمل در آمده‌است. از این منظر زایش یک ایده همواره همراه است با نفی خشونت آمیز ایده‌های پیشین در عمل.
چیزی که در اندیشه‌های جنتیله عجیب به نظر می‌آید روشی است که برای توجیه دفاع اکتوالیستی از فاشیسم به کار می‌گیرد. به این اعتبار در نگاه جنتیله رهبر به عنوان مغز جامعه در پرتو شور برآمده از مردم همواره در مسیر نفی‌های خشن و ضروری قرار می‌گیرند.

جنتیله سرانجام در راه مذاکره برای آزادی روشنفکران ضد فاشیست که از دوستانش بودند به دست پارتیزان‌ها کشته شد.

از نظر تاریخی فاشیسم نخست در ایتالیا در سال ۱۹۱۹ بوجود آمد و سه سال بعد توانست حکومت را در این کشور غصب کند. حزب فاشیستی آلمان در سال ۱۹۲۰ ایجاد شد و نام عوام فریبانه ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال ۱۹۳۳ به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری خونین هیتلری را مستقر کرد.

تجزیه جنبش کارگری آلمان در آن هنگام و فلج کردن نیروی عظیم طبقه کارگر آلمان و بالاخره به پیروزی فاشیسم کمک کرد. در آلمان هیتلری که به مظهر فاشیسم و نمونه روشن آن به شمار می‌رود، حزب کمونیست آلمان (۱۹۱۸)، سندیکاهای کارگری و سایر سازمان‌های دموکراتیک یکی پس از دیگری سرکوب شدند. استبداد سیاهی حکم فرما شد. نخبه دانشمندان و روشنفکران و ادبای آلمانی بر اثر دیکتاتوری و سیاست ضد یهود فاشیست‌ها مجبور به جلای وطن شدند. فاشیست‌ها با استفاده از تئوری‌های «فضای حیاتی» و «ژئو پلیتیک» و با اقدامات علمی انحصارهای بزرگ جنگ جدیدی را برای تقسیم مجدد جهان و اشغال سرزمین‌های دیگر کشورها تدارک دیدند. این سیاست منجر به جنگ دوم جهانی شد که بالاخره با در هم شکستن کامل نظامی، اقتصادی و سیاسی ارتجاع فاشیستی و با پیروزی اتحاد شوروی و ائتلاف ضد هیتلری فاشیستی پایان یافت.

نازیسم ـ دارای همان معنای فاشیسم است. این کلمه از حروف اول اسم حزب فاشیستی هیتلر که «حزب کارگری ملی سوسیالیستی» خوانده می‌شد و البته نه کارگری بود نه ملی و نه سوسیالیستی ترکیب یافته‌است.

به نظر «موسولینی»، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و اراده‌ای واقعی است که از فرد تجاوز می‌کند و به عضویت یک جامعهٔ روحانی ارتقا می‌یابد. به نظر می‌رسد کسانی که در سیاست‌های مذهبی فاشیسم، چیزی جز فرصت‌طلبی ندیده‌اند، این معنی را نفهمیده‌اند که فاشیسم علاوه بر آنکه یک سیستم حکومتی است، بالاتر از همه، یک سیستم فکری نیز هست.

«فاشیسم» با همهٔ تجربه‌های فردی دارای طبیعت مادی – مانند آنچه در سده هجدهم رواج داشت – مخالفت می‌کند. فاشیسم مخالف استقلال فردی، و طرفدار دولت است و برای فرد تا آنجا ارزش قایل است که با دولت، یعنی وجدان و ارادهٔ عمومی انسان در وجود تاریخی وی، منطبق شود. اصول آزادی دولت را در مقابل مصالح فرد انکار می‌کند. اما فاشیسم، دولت را به عنوان یک واقعیت حقیقی مبنا قرار می‌دهد.

[b]اصول فاشیسم[/b]

اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن‌ها را در دانشنامه ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:

۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
۲) مخالفت با اندیشه‌های سوسیالیستی
۳) مخالفت با لیبرالیسم
۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)
۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی
۸) تبلیغ روح رزم‌جویی
۹) نظام تک‌حزبی

[b]سرگذشت فاشیسم[/b]

پس از جنگ جهانی اول، ایتالیا مانند دیگر کشورهای اروپایی درگیر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بود. اعتصابات، شورش‌ها و تصرف اراضی به وسیله روستاییان در نواحی کشاورزی از مسایل مبتلا به این کشور به شمار می‌رفتند.

طبقات متوسط مانند طبقات مشابه در کشورهای سرمایه‌داری از بلشویسم هراسان بودند. در کشوری که شکل حکومت آن دمکراتیک بود، ولی برخلاف بریتانیا از سنت سیاسی مقتدر برای حمایت از دموکراسی برخوردار نبود، همهٔ این مسائل لاینحل مانده و اغتشاش و هرج و مرج را تشدید می‌کرد.

در چنین زمینه‌ای از اضطراب و اغتشاش، محبوبیت حزب فاشیست موسولینی رو به افزایش نهاد. فاشیسم اعلام کرد که ایتالیا را از بلشویسم نجات می‌دهد، و قول داد که شوکت و افتخار امپراتوری روم باستان را به کشوری که روحیه و انتظامش را از دست داده، باز خواهد گرداند.

فاشیسم همه نوع افراد ناراضی را به خود جلب کرد: سربازان سابق که بیکار مانده بودند، طبقات متوسط دلسرد و مأیوس، جوانان وطن‌پرست و روستاییان گرسنه. فاشیست‌ها پیراهن سیاه بر تن کرده و چکمه می‌پوشیدند و درباره یک آرمان بزرگ ملی فریاد می‌زدند که همه چیز به همه کس عرضه می‌کرد: شغل، سعادت و افتخار ملی.

استدلال سیاسی آن‌ها تروریسم و جنگ‌های خیابانی بود و دولت ضعیف تر از آن بود که جلوی آن‌ها را بگیرد. بالاخره وقتی محافل صنعتی قدرتمند به پشتیبانی از فاشیسم برخاستند، موسولینی (ایل دوچه/پیشوا) به دنبال راهپیمایی بزرگی که در ۱۹۲۲ در رم بر پا شد، به قدرت رسید. او بدون درنگ یک دیکتاتوری نظامی بر پا کرد و اقتصاد را به شیوه خاص خود سازمان داد.

دولت برخی فعالیت‌های عمومی را به عهده گرفت و ارتش را تقویت کرد و با فتح حبشه (که امروز اتیوپی نامیده می‌شود) در سال ۳۶ - ۱۹۳۵، از آن برای توسعه امپراتوری ایتالیا در آفریقای شمالی استفاده کرد. فاشیسم موفق به نظر می‌رسید زیرا نظم را در کشور بی‌نظم و ناامن برقرار کرده بود. مردم ایتالیا، موسولینی را تأیید می‌کردند، از این نظر که توانسته‌است «قطار را به موقع به حرکت در آورد».

موسولینی با اعلام این مطلب که فاشیسم یک فلسفه‌است سعی کرد برای رژیم خود احترامی کسب کند. او فرضیه‌اش را از عبارات پرطمطراق ولی بی معنایی چون «کشور، وجدان و اراده عمومی بشریت است» پر کرد. شعارهای مشهورش قابل فهم بود: «همیشه حق با موسولینی است»، «بحث نه، تنها اطاعت!»، «ایمان بیاورید، اطاعت کنید!، بجنگید!»

سایر دیکتاتورهای جناح راست دهه ۱۹۳۰ روش‌های سیاسی ایتالیایی فاشیست را تقلید کرده و آن را با اوضاع و شرایط و آداب و سنن کشور خود تطبیق دادند. برای مثال، در اسپانیا ژنرال فرانکو ارتش را با اشرافیت و کلیسای کاتولیک پیوند داد. رژیم فاشیست تا دهه ۱۹۷۵ به حیات خود ادامه داد. اما دیگر رژیم‌های مشابه مانند آلمان نازی و چند رژیم در اروپای شرقی (و حتی خود ایتالیای فاشیست) در جنگ جهانی دوم با شکست روبرو شدند.

[b]فاشیسم در آلمان[/b]

موفق‌ترین و شریرترین کشور فاشیستی، آلمان نازی بود. بعد از جنگ جهانی اول، آلمان مانند ایتالیا با مسایل و مشکلاتی مواجه شد. این کشور مجبور بود شرمساری و مجازات ناشی از شکست خود در جنگ را تحمل کند. دمکراسی نیم‌بندی که در ۱۹۱۹ در این کشور برقرار شد، هرگز مورد قبول طبقه بالا که با اشتیاق به گذشتهٔ پر افتخار آلمان قیصری می‌نگریست، قرار نگرفت.

آن‌ها و تعداد زیادی از مردم آلمان عقیده «نازیسم» هیتلر را مورد استقبال قرار دادند، زیرا با سنت‌های پذیرفته‌شده تاریخ آلمان یعنی اطاعت نسبت به مافوق، روحیه نظامی‌گری و ستایش عاشقانه از «ملت» پیوند داشت. به علاوه، این عقیده با احساسات گسترده ضد سامی در آلمان مطابقت می‌کرد. البته باید خاطر نشان کرد که هیتلر مبتکر این احساسات نبود بلکه از آن به طور کامل بهره‌برداری می‌کرد.

در آلمان نظریه فاشیستی برتری ملی تحت عنوان نظریه «نژاد برتر» مطرح و ادعا شد که این نظریه دارای ریشه‌های تاریخی است و در عقاید فلاسفه قرن نوزده آلمان آمده‌است. لذا چون آلمانی‌ها از مردم برتر بودند، شکست آلمان در جنگ جهانی اول نمی‌توانسته ناشی از تقصیر ارتش آلمان باشد، بنابراین لازم بود تقصیر به گردن افراد دیگری گذاشته شود. این افراد عبارت بودند از: بلشویک‌ها، یهودی‌ها و سوسیال‌دمکرات‌هایی که «از پشت به ارتش آلمان خنجر زده بودند و حالا نیز این افراد مسبب تمام مشکلات بعد از جنگ به شمار می‌آمدند.»

در اوایل دهه ۱۹۳۵ که اوضاع آلمان به دنبال رکود بزرگ رو به وخامت گرایید، میلیون‌ها نفر آلمانی با اشتیاق، تجزیه و تحلیل هیتلر را درباره وضعیت کشور خود پذیرفتند.

در ۱۹۳۳ نازی‌ها بزرگ‌ترین حزب آلمان را تشکیل دادند و هیتلر صدراعظم آلمان شد. او به مجرد رسیدن به قدرت یک دولت تک حزبی را به وجود آورد.

سایر خصوصیات حزب نازی مشابه حزب فاشیست ایتالیا بود. روش‌های تحمیل عقیده که هیتلر به کار می‌برد، همان بود که موسولینی به کار می‌گرفت: استفاده از چماق یا شلاق چرمی و یا نواختن لگد به کشاله ران. نازی‌ها – مانند فاشیست‌ها - از طرف سرمایه‌داران و پیشه‌وران بزرگ حمایت می‌شدند. هیتلر نیز پروژه‌های بزرگ دولتی مانند جاده‌سازی و از آن مهم‌تر برنامهٔ بزرگ تجدید تسلیحات را راه انداخت که برای شش میلیون نفر بیکار، شغل ایجاد کرد.

[b]اقدامات دولت‌های فاشیستی [/b]

کوشش‌های حکومت‌های فاشیستی برای کاهش بیکاری، ارتباطی بین نظریات سوسیالیستی و فاشیسم برقرار می‌کند (در واقع نام کامل حزب نازی آلمان، دولت قوی و دخالت این دولت در آلمان است) وجه مشترک این دو، عبارت است از: دولت قوی و دخالت این دولت در همه امور به خاطر حفظ منافع ملی. هیتلر و موسولینی هنگام عروج به قدرت، به طور سربسته وعده دادند که رفتار بهتری با کارگران خواهند داشت. شاید می‌خواستند به این ترتیب رأی آن‌ها را از چنگ احزاب جناح چپ در آورند. ولی وعده‌های آن‌ها چندان عملی نشد زیرا رژیم‌های آن‌ها تغییری در ترکیب اجتماعی به وجود نیاوردند و همان طبقه حاکم کماکان در رأس امور باقی بود. در آلمان و ایتالیا به استثنای چند نفر، بقیه اعضای طبقه از حکومت فاشیستی حمایت می‌کردند و به وسیله آن حکومت حمایت شدند.

طولی نکشید که میلیون‌ها آلمانی آمادگی خود را برای پیروی از پیشوا اعلام کردند. هر کس که تردیدی نسبت به ایدئولوژی جدید داشت یا از کشور گریخت و یا سکوتی سنگین پیشه کرد. آن‌هایی که علیه او حرف می‌زدند به اردوگاه‌های کار اجباری نازی اعزام می‌شدند تا به یهودی‌ها، کولی‌ها و سایر «طفیلی‌های بشر»

ملحق شوند. نازی‌ها در ترتیب تظاهرات و نمایش‌های عمومی احساس‌برانگیز از قوهٔ تشخیص قوی برخوردار بودند و طولی نکشید که تمامی ملت (این طور به نظر می‌رسید) شعاری واحد را بر زبان جاری کردند: «یک کشور، یک مردم، یک پیشوا».

به این ترتیب تمام ملت از فلسفه هیتلر که می‌گفت: «جنگ، ابدی است. جنگ، زندگی است» پشتیبانی کردند. نظریات مشهور هیتلر به هیچ‌وجه اساس اخلاقی یا عملی نداشت ولی سیاست‌هایی که او بر اساس این نظریات اجرا کرد در وهله اول تماماً موفق بود. راه‌حل نهایی او برای مسئلهٔ یهود میلیون‌ها یهودی را به کام مرگ فرستاد. آرزوی دیرینش برای تصرف جهان، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت و سرانجام برای کشور و مردمش فاجعه آفرید.

پس از جنگ جهانی دوم، ایتالیا و قسمت غربی آلمان به عنوان دموکراسی‌های لیبرال تجدید سازمان یافتند و نازیسم اعتبار و آبروی خود را از دست داد. ولی ترس از حیات دوباره فاشیسم در جهان پس از جنگ و به ویژه در کشورهایی مثل شوروی که بیش از همه از تهاجم آلمان صدمه دیده بود پا بر جا ماند. این ترس به شدت در سیاست شوروی نسبت به آلمان تأثیر گذاشت.

به طور کلی فاشیسم، در عملکرد برخی از دولت‌های جناح راست افراطی، برای مثال در دیکتاتوری نظامی «سرهنگان» یونان از «۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴» و جذبه‌ای که فاشیسم برای برخی از مردمان دارد، به چشم می‌خورد. برخی از گروه‌های سیاسی در غرب مثل جبهه ملی بریتانیا، بازتاب‌دهندهٔ نظریات فاشیسم قبل از جنگ هستند.

--------------------------------------------------------

جهت جلوگيري از تعدد بحث و همچنين طولاني‌تر شدن پست، همين‌جا نقطه‌ي پايان رو مي‌ذارم و بقيه رو مي‌ذارم واسه پست‌هاي بعدي.

خوشحال مي‌شم نظر دوستان رو تا اينجاي متن بخونم.
بخصوص درخصوص تقدم و تأخر فاشيسم و نازيسم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چیه دلت برای بحث هزار خطی تنگ دشه و عربده می کشی ها icon_eek آی مصطفی مباحث می طلبه icon_eek

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مشکل اصلی ژاپنی ها در این جنگ مثل ایتالیاییها نداشتن نیروی زرهی کارامد بود که تا آخر جنگ هم باقی ماند.
نیروی هوایی شان هم تعریفی نداشت.
البته این نبرد یک زورآزمایی نه چندان بزرگ بود و نه نبردی تمام عیار
ژاپنی ها نمی خواستند درگیری چندان گسترده شود چون در حال آماده شدن برای نبرد اقیانوس آرام بودند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حالا که شما مو را از ماست بیرون می کشین ایدئولوژی را تعریف کنید و وقتی میگین "نازيسم ايدئولوژي نبود. مكتبي بود كه با تلفيق ناسيوناليسم و فاشيسم پديد اومد. " تفاوتش با مکتب را توضیح بدین؟
در جایی که میگین : "ژاپن نيز پيرو ايدئولوژي ناسيوناليسم بود. "
باید به عرضتون برسونم ناسیونالیسم ایدئولوژی نیست، چون در هر ظرفی جا میشه. از هیتلر تا آقای مشایی همه ناسیونالیست هستن، و ناسیونالیسمشون رو در اندیشه های مختلف و متضادی جای دادن. چنین چیزی قطعا نمیتونه ایدئولوژی باشه
در مورد تقدم و تأخر بحث شما صحیحه، البته بستگی داره چه نتیجه ای بخواین ازش بگیرین. آیا غرضتون اینه که بگین آلمان دم عقیدتی ایتالیا بود؟ من مخالفم...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]چیه دلت برای بحث هزار خطی تنگ دشه و عربده می کشی ها icon_eek آی مصطفی مباحث می طلبه icon_eek[/quote]
اتفاقاً بالعكس برادر جان!
اين روزها دل و دماغ بحث كردن رو اصلاً ندارم.
چون چيزي كه تو سايت به وفور ديدم، بي‌احترامي‌ها و حرمت‌شكني‌ها؛ اونهم از سوي كساني بود كه اصلاً و ابداً انتظارش رو نداشتم!
شايد بشه گفت همه‌ي ما (منجمله خودم اول از همه)، نسبت به عقيده‌ي مخالف، عادت داريم چكشي برخورد كنيم!
وقتي با يه ايده موافق باشيم، حتي اگه هيچ دليلي وجود نداشته باشه، اون رو خيلي راحت مي‌پذيريم!! حتي اگه به نظر احمقانه بياد!
اما اگه يه ايده باشه كه ازش خوشمون نياد، حتي اگه خورشيد تابان رو هم به عنوان سند بيارن، باز هم اون رو شب تاريك معرفي مي‌كنيم!

پس در اين شرايط، واقعاً بحث كردن چه فايده‌اي داره؟!!!
وقتي كه براي فقط يه خط سوال طرف، برمي‌داري ساعت‌ها مقالات مختلف رو مطالعه يا مطالعه‌ي مجدد مي‌كني و ده تا كتاب رو زير و رو مي‌كني كه يه وقت حرفت مشكلي نداشته باشه و گزاف نگفته باشي، ولي عين هويج له شده از كنارش رد مي‌شن و خيلي راحت بهت توهين و بي‌احترامي مي‌كنن و هزار و يك لقب و برچسب و اتهام بهت مي‌چسبونن و بعد هم يا مغالطه‌گر مي‌خوننت يا معاند و ديكتاتور و غيره و غيره، ديگه دل و دماغي براي بحث كردن باقي نمي‌مونه.
باور بفرما همين الان كه دارم اينا رو مي‌نويسم، دست و بدنم لمس و سسته!
ولي چه مي‌شه كرد كه عادت باز كردن ده تا پيج براي يه خط جواب (كه خدمت دوست پاييني عرض خواهم كرد)، از سرم نمي‌ره و الان بايد برم سراغ اونا!

[quote]مشکل اصلی ژاپنی ها در این جنگ مثل ایتالیاییها نداشتن نیروی زرهی کارامد بود که تا آخر جنگ هم باقی ماند.
نیروی هوایی شان هم تعریفی نداشت.
البته این نبرد یک زورآزمایی نه چندان بزرگ بود و نه نبردی تمام عیار
ژاپنی ها نمی خواستند درگیری چندان گسترده شود چون در حال آماده شدن برای نبرد اقیانوس آرام بودند[/quote]
دوست گرامي!
اگه تاپيك رو كامل و دقيق مطالعه مي‌فرمودين، متوجه مي‌شدين كه اين نبرد، نه حين جنگ جهاني و نه نزديك به نبرد در اقيانوس آرام انجام نگرفت!
تاريخ آغاز اين نبرد، 10 مي 1939 بود (يعني 4 ماه و نيم قبل از آغاز جنگ دوم جهاني توسط آلمان نازي!!).
حمله‌ي ژاپن به ايالات متحده در دسامبر 1941 (يعني بيش از دو سال و هشت ماه بعد!!!) انجام گرفت!!

ضمن اينكه اين حمله، به يكباره نبود كه مي‌فرمايين «ژاپني‌ها نمي‌خواستند وارد درگيري چندان گسترده شود»! اين درگيري‌ها از سال 1904 و 1905 به اين طرف بود تا اون تاريخ! قبلش هم در 1937 درگيري‌هايي در منطقه بود! اما اينبار تهاجم، همه‌جانبه و كامل و بسيار سنگين بود و جهت تصرف كامل اين منطقه!!

نمي‌دونم شما آيا اصلاً تاپيك رو مطالعه فرمودين يا صرفاً حس‌تون درخصوص اين نبرد رو بيان فرمودين.
چون با مطالعه‌ي تاپيك، كوچكترين ابهامي درخصوص تهاجم ژاپن به اين منطقه و وضعيت نبردش با شوروي براتون باقي نخواهد موند.

[quote]حالا که شما مو را از ماست بیرون می کشین ایدئولوژی را تعریف کنید و وقتی میگین "نازيسم ايدئولوژي نبود. مكتبي بود كه با تلفيق ناسيوناليسم و فاشيسم پديد اومد. " تفاوتش با مکتب را توضیح بدین؟
در جایی که میگین : "ژاپن نيز پيرو ايدئولوژي ناسيوناليسم بود. "
باید به عرضتون برسونم ناسیونالیسم ایدئولوژی نیست، چون در هر ظرفی جا میشه. از هیتلر تا آقای مشایی همه ناسیونالیست هستن، و ناسیونالیسمشون رو در اندیشه های مختلف و متضادی جای دادن. چنین چیزی قطعا نمیتونه ایدئولوژی باشه
در مورد تقدم و تأخر بحث شما صحیحه، البته بستگی داره چه نتیجه ای بخواین ازش بگیرین. آیا غرضتون اینه که بگین آلمان دم عقیدتی ایتالیا بود؟ من مخالفم...[/quote]
چون فرمودين اين موارد رو توضيح بدم، به روي چشم. اين كار رو انجام خواهم داد.
اما دوست گرامي!
اينجا قرار نيست كلاس درس مكتب‌شناسي و جامعه شناسي راه بندازيم و براي يه بحث ساده، بخوايم ساعت‌ها مقدمه‌چيني كنيم.
اهميت بحث در اين بود كه بزرگواران با مكاتب حاضر در جنگ دوم جهاني آشنا بشن.

ولي اين رو يادتون باشه.
ما اينجا با همديگه بحث و تبادل نظر مي‌كنيم تا در كنار هم، چهار تا چيز ياد بگيريم.
خود من با بحث كردن با بزرگاني چون برادر علي و ساير عزيزان بوده كه به حداقل معلومات ناقص رسيدم. والا از خود چيزي نداشتم.
هدف‌مون هم فقط يادگيريه و اصلاً‌ و ابداً مچ‌گيري و ضايع كردن طرف مقابل نيست!
كما اينكه اين اهداف، فقط باعث زائل شدن بحث و جبهه‌گيري هاي كودكانه مي‌شه.

ان شاءالله سوال و فرمايش شما هم صرفاً در قالب بحث و براي آشنايي و كسب دانش بيشتر توسط خود شما و يا به منظور اعطاي اون به ساير عزيزان باشه و منظور و هدف ديگري در طرح مواردي از اين دست، مدنظرتون نباشه (كه قطعاً نيست.).

در پايان، بايد عرض كنم كه بنده بسيار استقبال مي‌كنم از اينكه از بنده بيشتر بپرسين.
چون منجبور مي‌شم بيشتر مطالعه كنم و بيشتر ياد بگيرم. يه طورايي توفيق اجباريه.

ولي اميدوارم دوستان بزرگوارم، اين روحيه رو نه فقط در برابر بنده، بلكه در برابر همه داشته باشن و از هركسي كه ادعايي مطرح مي‌كنه، اينطور بازخواست بفرماين تا حداقل اظهار نظر شلنگي و بي‌پايه و اساس از سايت برچيده شده و اظهار نظرات منطقي و مستدل جايگزين اون بشه و زحمات بزرگواراني كه با ساعت‌ها تحقيق و مطالعه، حرفي رو بيان مي‌فرماين، با يه حرف بي‌پايه و اساس هدر نره.

چون الان ساعت 12:35 نصفه شبه و منم بشدت چشمام خسته‌اس، بيشتر از اين نمي‌تونم تايپ كنم.
ان شاءالله سر فرصت، اين موضوع رو خواهم شكافت تا شما هم بياموزين كه اينطور با قاطعيت، موردي رو رد نفرمايين و حداقل محض احتياط، منتظر پاسخ طرف بمانين!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ان شا الله این دوستان قدیمی که میگین و این بی حرمتی ها من نباشم icon_eek به هر حال من خودم به شخصه وقتی مدتی شما رو توی سایت نمی بینم کمی نراحت میشم.
ولی بقیه حرفهای دوستان رو هم به پای صمیمیت بزارین(حالا اونهایی که توهین و...می کنن بحثشون فرق داره)ولی عمده دوستان دقیقا ارزش و اهمیت بودن شما رو درک می کنن.
تازه منم از اون کسانی بودم که به شما انواع و اقسام لقب رو دادم پس خدا بهم رحم کنه.
آقا من یکی تسلیم ما رو حلال کن فردا روز اون دنیا یخه ما رو نچسبی که به جز کفن هیچی ندارم بهت بدم.

ولی وقتی مصطفی دچار این وضع بشه باید به برخی چیزها شک و به برخی چیزها بیشتر توجه کرد و دقیقتر شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خواستم نگم که سوء برداشت نشه، ولی یه ایرادی که به قرآن می گیرن تو فلسفه زبان اینه که هیچ کتابی نمیتونه کامل باشه بنابه ماهیت نوشتار، ذاتش. به زبون ساده به این دلیل که هیچ نوشتاری قادر نیست احساسات و افکار و ... عینا منتقل کنه به خواننده. این البته بحث ما نیست فقط خواستم بگم طبیعتا این در مورد نوشته های ما هم صادقه. قصد من نه توهینه، نه کل انداختنه و نه بچه بازیهایی مثل این، سن و سال و تجربیات زندگی این هوسها رو از سر آدم میندازه
قصد هم هدر دادن هیچ زحمتی نیست. چقدر با مشقت کسب شناخت میکردیم و بعد در اولین مواجهه با پرتاب اولین سئوال انگار که همه اون زحمات دود شده و به هوا می رفت.
در هر حال هرجا میبینین بحث من بیمورد بوده لزومی نداره بهش جوابی داده بشه منم صرفان اینو مطرح کردم چون شما خواستین حتی به غلط املایی هم رحم نکنین ( و البته کار خوبی می کنین)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]با تشکر فراوان از برادر مصطفی عزیز که بالاخره این بحث نیمه کاره را دوباره به حالت اکتیو در آوردند.

همچنین انشاالله برادر مصطفی عزیز منظورشون از افرادی که حرمت ها رو نگه نمی دارند ، من نبوده باشم.

اگر هم صحبتی از کل علی و حاج علی icon_eek پیش افتاد ، بیشتر به خاطر مزاح و رفع خستگی بود والا قصدی

و یا غرضی در پی آن نهفته نبود.


[quote]خود من با بحث كردن با بزرگاني چون برادر علي و ساير عزيزان بوده كه به حداقل معلومات ناقص رسيدم. والا از خود چيزي نداشتم.[/quote]


چوب کاری می فرمایین ؟؟ بنده که در این مدتی که در این سایت عضو هستم ، هیچ یک از دوستان به اندازه شما باعث افزایش سطح

معلومات ناچیز بنده نشده است. شما حق استادی به گردن بنده و همه دوستان در میلیتاری دارید.

------------------------------------------


ان شاالله هرگونه افاضه درباره بحث را به پس از تکمیل صحبت های برادر مصطفی موکول می کنم.

یا حق[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گاهي اوقات كمي زمان نيازه .. مصطفي جان صبر پيشه كن ... آدمي خلقياتش متغييره .. گاهي نرم گاهي تند و گاهي ... اگر از چنين آدمي بخواي چيزي به دل بگيري كار خودت رو سخت ميكني . اون كه بيشتر ميدونه بيشتر سختي ميكشه و بيشتر بايد صبور باشه .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر بزرگوار مصطفي كه قبلا هم چند سال پيش با شما تحت يك اسم كاربري ديگر بحث هايي داشتم...
جو عمومي دنيا از مدتها پيش از اين درگيري جو جنگ طلبي بود و كاملا مشخص كه ژاپني بيش تر چشمشان به اقيانوس آرام است تا سيبري...
با ديدن مقدار تلفات دو طرف در اين نبرد هم مي توان مشاهده كرد كه درگيري خيلي هم گسترده نبود.
بنده شرح نبرد را در كتاب خاطرات مارشال ژوكوف خوانده ام كه البته متاسفانه تا حد زيادي فراموش كرده ام.
جنگ 1905 آغاز توسعه طلبي ژاپن به طور جدي ( قبلا در قرن اواخر قرن نوزدهم هم كره را بلعيده بود) و زورآزمايي با روسيه تزاري بود و اين دوراني بود كه ژاپن متحد غرب و به ويژه انگلستان به شمار مي رفت اما در دوره ي اخير اين سياست 180 درجه چرخش كرد و به دشمني با قدرت هاي دموكراتيك غربي بدل شد.
البته ژاپني ها بدشان نمي آمد مغولستان و سيبري را هم بگيرند، ولي همين يك نبرد مشان داد نيروهاي هوايي و زرهي روسها حريفان قدري هستند و اين كار به دردسرش نمي ارزد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط End
      به نام خداوند بخشنده و مهربان 
       
       

       
      برای بزرگنمایی تصاویر بر روی آن ها کلیک (لمس) کنید
       
      با ورود اولین زره پوش ها به میدان جنگ جهانی اول، اینطور بنظر می رسید که هیچ چیز جلودار آن ها نیست. سربازان بخت برگشته آلمانی ناگهان با غول های آهنینی رو به رو شدند که هیچ سلاحی بر آن ها کارگر نبود. طولی نکشید که طرف های دیگر جنگ هم زره پوش های خود را توسعه دادند تا شاهد نخستین نبردهای تانک با تانک باشیم و اینجا زمانی بود که تانک بعنوان موثرترین ابزار در مقابل تانک حریف معرفی شد. تانک ها همچنان در ابتدای راه بودند و توانایی صنعتی کافی برای تولید گسترده آن ها وجود نداشت و ذهنیت فرماندهان هم همچنان آن ها را نمی پذیرفت  اما خطوط میدان نبرد در جنگ جهانی اول آنقدر وسیع بود که کسی نمی دانست کی و کجا سر و کله ی تانک های خوفناک دشمن پیدا میشود. در نتیجه ارتش های دو طرف به فکر تسلیحاتی افتادند که بتوان به وسیله ها آن ها به تانک ها آسیب وارد کنند. تفنگ های ضد تانک و نارنجک های ضد تانک و خمپاره ضد تانک و توپ ضد تانک و چندین ایده دیگر مطرح میشوند که دو مورد اول بسیار فراگیر میشوند و این موارد تا جنگ جهانی دوم هم ادامه می‌یابد. اما بحث نوشتار پیش رو به نارنجک های ضد تانک خلاصه می شود. نارنجک های ضد تانک (atg) یک سلاح پرتاب دستی هستند که برای آسیب زدن و یا انهدام اهداف زرهی استفاده می شوند. اگرچه برد کوتاه و نیاز به نزدیک شدن به زره پوش ها، تاثیر آن ها را محدود می کند. سربازان نارنجک انداز ناچار بودند به زره پوش های دشمن نزدیک شوند که البته در بعضی مواقع شدیدا توسط خودروهای زرهی دیگر و نفرات پیاده پشتیبانی میشدند. در نتیجه از همین ابتدای کار باید بدانیم که نارنجک های ضد تانک برای کاربرد خاص و ویژه توسعه یافتند و البته قیمت ارزان و تولید آسان و کاربری نسبتا ساده آن ها را محبوب و شاید بهتر است بگوییم که آن ها را قابل تحمل میکرد.
       


       
       
       
      همانطور که گفته شد، نارنجک های ضد تانک برای اولین بار در طول جنگ جهانی اول علیه وسایل نقلیه زرهی مورد استفاده قرار گرفتند، اما تا زمان جنگ جهانی دوم که نارنجک های ضد تانک با سرجنگی خرج گود(HEAT) تولید شوند، اثر گذاری آن ها در هاله ای از ابهام قرار داشت. اولین نارنجک های ضد تانک دست ساز بودند. در طول جنگ جهانی اول، آلمانی‌ها اولین کسانی بودند که با نارنجک های ضد نفر معمولی خود که به نارنجک گوشت کوبی معروف هستند نارنجک ضد تانک ساختند. آن ها با بستن دو یا سه سر انفجاری نارنجک های ضد نفر به یکدیگر یک نارنجک بزرگ‌تر می ساختند و از آن علیه تانک ها و زره پوش ها استفاده کردند. در  نبرد پس از کشیدن ضامن، نارنجک را به بالای تانک دشمن که به آرامی پیشروی می کرد پرتاب میکردند، جایی که زره در آن قسمت از تانک ضعیف تر بود و احتمال نابودی آن با انفجار همزمان چند نارنجک می رفت. در این نارنجک ها، اثر ترکش زایی که کاربرد تخصصی آن ها بود اهمیتی نداشت، بلکه قدرت انفجار باعث تخریب سقف و کنده شدن قطعات فولادی و در نهایت مرگ خدمه میشد.
       
       

       

       
       
      در طول جنگ جهانی دوم با همین روش کشورهای مختلف با قرار دادن تعدادی نارنجک در کنار هم، نارنجک های ضد تانک دست ساز ساختند و اینطور اولین نارنجک های ضد تانک همه گیر شدند. با توجه به وزن زیاد نارنجک های ضدتانک ابتدایی، معمولاً از فاصله بسیار نزدیک پرتاب می شدند یا مستقیماً در نقاط آسیب پذیر بر روی خودروی زرهی دشمن قرار می گرفتند. در نارنجک های دست ساز خبری از چاشنی ضربه ای نبود و نارنجک ها باید زمان مورد نیاز چاشنی خود را طی میکردند تا منفجر شوند که این مورد کار پرتاب کننده را دوچندان سخت و ترسناک میکرد. بریتانیایی ها در سال 1940 روش دیگری را ابداع کردند، در این روش آن ها دینامیت یا مواد منفجره قوی دیگر را در یک جوراب ضخیم قرار می دادند و قسمت بیرونی جوراب را به گریس آغشته میکردند و سپس این جوراب ها در یک قوطی حلبی قرار میدادند. در زمان نبرد، سربازان بخت برگشته جوراب را بیرون می آوردند و فیوز یا فیتیله را روشن کرده و سپس آن ها را به طرف برجک تانک یا شنی و چرخ هایش پرتاب می کردند به این امید که تا زمان انفجار به تانک بچسبد (در فیلم نجات سربازان رایان هم حتما بخاطر دارید که سروان میلر از این روش برای متوقف کردن تانک های آلمانی بهره برد). در صورت موفقیت آمیز بودن، باعث آسیب به بخش داخلی زره، و کشته یا زخمی شدن خدمه تانک می شد. مشخص نیست که آیا این نوع نارنجک های ضد تانک دست ساز با موفقیت در جنگ به کار گرفته شده است یا خیر! اما دست کم در هالیوود یک شکار موفق به نام خود ثبت کرده است...
       

       
      در تاکتیکی دیگر هنگامی که تانک ها از سنگرها و خاکریز ها عبور می کردند، نارنجک های دست ساز را می شد توسط پیاده نظام به عنوان نوعی مین ضد تانک در مسیر تانک ها قرار داد به این امید که به موقع منفجر شوند. در حالی که این روش ها در نا امیدی و بیچارگی از هیچی بهتر بنظر می رسید، اما معمولا برای سربازان پیاده نظام خطرناک تر از خدمه تانک ها بودند. در روش دیگر سربازان چینی در جنگ دوم چین و ژاپن از بمب گذاران انتحاری علیه تانک های ژاپنی استفاده کردند. سربازان چینی مواد منفجره مانند بسته های چندتایی نارنجک یا دینامیت را به بدن خود می بستند و خود را زیر تانک های ژاپنی می انداختند تا آنها را منفجر کنند! با این روش در نبرد شانگهای، یک بمب‌گذار انتحاری چینی با منفجر کردن خود در زیر تانک، یک ستون ژاپنی را متوقف کرد. و در نبرد تایرژونگ (Taierzhuang) نیز سربازان انتحاری چینی موفق میشوند تانک های ژاپنی و همچنین خودشان را منفجر کنند. در یک استفاده دیگر در تایرژونگ، سربازان انتحاری چینی، چهار تانک ژاپنی را با بسته‌های نارنجکی خود از بین بردند.
       

       
      سعی شد که رنگی شود 
       
      نارنجک های ضد تانک صنعتی عموما از خرج گود‌ (HEAT) برای نفوذ به زره استفاده می کنند، اگرچه از سر جنگی شدید الانفجار با سر له شونده (HESH) نیز در بعضی از آن ها استفاده می شود. در اصطلاح نظامی، کلاهک هایی که از انفجار شکل دار استفاده می کنندHEAT نامیده می شوند که خرج گود شاخص ترین آن هاست. همانطور که در بالا گفته شد اکثر نارنجک های ضد تانک صنعتی از نوع خرج گود هستند. بدین جهت زاویه برخورد خرج گود و مواد مذاب خروجی حاصل از آن باید با سطح زره منطبق باشد. در نتیجه در طراحی برخی از نارنجک های ضد تانک از چتر نجات کوچک یا نوارهای پارچه‌ای و یا باله‌های تثبیت‌ کننده در نسخه های پرتاب شونده از پهپاد استفاده می گردد. 
       

       
      به باله ها توجه شود 
       
      بریتانیا اولین نارنجک ضد تانک خود را در اواخر سال 1940 با نام  تایپ۶۸(AT68) وارد میدان کرد که یکی از اولین تسلیحات ضد تانک از نوع خرج گود بود. نارنجک به وسیله یک تفنگ و با استفاده از نارنجک انداز میلز نصب شده بر روی آن شلیک می شد( نارنجک تفنگی). نارنجک ضدتانک تایپ 68 دارای نفوذ 50 میلی متری در زره بود که برای سال 1940 حیرت انگیز بنظر می رسید .
       

       
      نارنجک انداز میلز و AT68 (سعی شد که رنگی شود )

       
      نارنجک تفنگی AT68 
       
       
      همچنین در ادامه و در حین جنگ نارنجک ضد تانک تایپ۷۴ (74 ST) نیز توسط آن ها ساخته شد که شامل یک خرج گود درون یک بسته پرتابه دستی با شباهت هایی به نسخه های نارنجک گوشت کوب آلمانی بود. ایده پشت این نارنجک، ساخت یک سلاح ضد تانک ساده و با کاربری آسان، آمادگی فوری برای تولید و ارزانی بود. نارنجک ST به اصرار چرچیل در تولید انبوه قرار گرفت، اما با دیدن نحوه عملکرد آن، ساخت بیشتر و خدمت فراگیر آن متوقف شد. نارنجک تایپ 74 بعداً به عنوان یک راهکار اضطراری برای مقابله با تانک‌های سبک ایتالیایی در شمال آفریقا برای سربازان بریتانیایی فرستاده شد، جایی که بر خلاف انتظار ها و نتایج قبلی بسیار عملکرد مؤثری داشت. در اروپا، پارتیزان های فرانسوی به طور موثر از نارنجک ضد تانک تایپ 74 در اقدامات خرابکارانه علیه تأسیسات آلمانی استفاده کردند. نارنجک هاوکینز (تایپ 75) یکی دیگر از نارنجک‌های ضد تانک بود که توسط متفقین غربی به کثرت مورد استفاده قرار گرفت.
       

       
      نارنجک 74 ST
       
       
       
      نارنجک هاوکینز (تایپ 75)
       
      مدت کوتاهی پس از تهاجم آلمان نازی به روسیه در سال 1941، نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine (L)) توسط آن ها وارد خدمت می شود، که یک نارنجک ضد تانک با سرجنگی خرج گود و بسیار کشنده بود و می توانست سنگین ترین تانک های آن سال ها را نابود کند. این نارنجک به بالای تانک پرتاب می شد و پس از رها شدن توسط فرد پرتاب کننده، سه باله از انتها بیرون آمده و آن را در طول پرواز کوتاه خود تثبیت می کردند. نارنجک ضد تانک ‌پانزر ووف ماین (L) بسیار کشنده بود و ساخت آن ارزان بود، اما برای پرتاب دقیق به مهارت قابل توجهی نیاز داشت و تنها توسط تیم‌های مخصوص و آموزش دیده ضد تانک مورد استفاده می‌گرفت. گونه دیگری از نارنجک های ضد تانک آلمانی "Geballte Ladung" بود که به معنی بار انبوه است. این نوع نارنجک منفرد نیست، بلکه تعدادی نارنجک معمولی است که به یکدیگر متصل شده اند. یکی دیگر از تلاش‌های آلمانی برای ساخت تسلیحات ضد تانک قابل حمل توسط نفر، سلاح "Hafthohlladung" (به معنی: خرج گود چسبنده) بود. این نارنجک چسبان در واقع یک خرج گود با قیف تو خالی بزرگ بود که به وسیله سه آهنربا به یک تانک می توانست بچسبد، اما برای پرتاب بسیار سنگین بود و در نتیجه باید توسط فرد بکار گیرنده، مستقیماً به ناحیه ضعیف یک تانک چسبانده می شد.
       

       
      نارنجک ضد تانک پانزر‌ ورف ماین (Panzerwurfmine)
       

       
      نارنجک  ضد تانک آلمانی Geballte Ladung
       

       
      نارنجک چسبان Hafthohlladung
       
       
      طولی نکشید که روس ها توانستند پانزر ورف ماین را به غنیمت بگیرند و با کمک آن، نارنجک ضد تانک خود مجهز به خرج گود را بسازند. البته روس ها در سال 1940، یک نارنجک ضد تانک ساده را توسعه دادند که از اثر انفجاری ساده برای آسیب زدن به زره پوش ها استفاده میکرد و نام آن RPG-40 بود. پس از پرتاب این نارنجک با کمک نواری مسیر پروازش تثبیت می شد. از طرفی روس ها، RPG-43 ( عدد اشاره به سال تولید 1943 است) را ساختند که یک نسخه اصلاح شده از RPG-40 بود و به آن یک لایه مخروطی اضافه شد و تعداد زیادی نوار پارچه ای برای تثبیت مسیر پرواز پس از پرتاب در انتهای آن قرار گرفت. در سال آخر جنگ، روس ها RPG-6 را معرفی کردند، که یک طراحی جدید بر پایه RPG-43 و با آیرودینامیک بهبود یافته و همچنین با یک دم چتری در درون بود که پس از پرتاب از دسته به بیرون رها میشد. نفوذ این نارنجک بیش از 100 میلی متر در زره فولادی گزارش شده است، که برای ایجاد آسیب و انهدام هر تانکی در صورت برخورد با قسمت فوقانی آن ها کافی بود. استفاده از RPG-43 و RPG-6 روسی در نبرد بسیار ساده تر از پانزر ورف ماین آلمانی بود و به آموزش گسترده نیاز نداشت. توجه شود همین موارد بعد ها در سری راکت انداز های پانزر فاست و RPG-2 هم بکار آمدند و به همین دلیل بود که نسل اول این راکت انداز ها با نام نارنجک انداز معرفی شدند که حتی هنوز هم بر سر زبان هاست! در حقیقت راکت انداز های ضد تانک ابزاری بودند که نارنجک های ضد تانک را با کمک یک شتاب دهنده راکتی با دقت و در برد بیشتر به سمت تانک دشمن رها می‌کنند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نسخه های RPG-6 خود را مهندسی معکوس کردند. برای مثال مجارستان نارنجک AZ-58-K-100 را توسعه داد. از این نارنجک به تعداد زیاد ساخته شد و در نبرد اعراب و  اسراییل در طول سالهای 1967 و 1973 توسط مصر نیز بکار رفت.
       
       
       
      نارنجک ضد تانک RPG-40
       

       
       نارنجک ضد تانک RPG-43
       

       
      نارنجک ضد تانک RPG-6
       

       
      نارنجک ضد تانک AZ-58-K-100 
       
      اولین نارنجک ضد تانک ژاپن، دارای یک کلاهک مخروطی خرج گود ساده به قطر 100 میلی متر بود که دارای یک سیستم فیوز ساده از نوع  "فعال در همه مسیر" بود که اگر به طور تصادفی با کشیدن ضامن از دست سرباز به زمین می افتاد منفجر می شد و به همین سادگی جان فرد را می گرفت. این ضعف آن را بسیار برای نیروی بکار گیرنده خطرناک میکرد، زیرا هیچ ایمنی پس از رهاسازی وجود نداشت و حتی ممکن بود در یک برخورد کوچک و اتفاقی به خود فرد نیز منفجر شود و البته طبق گزارشات میدانی، میزان نفوذ آن فقط حدود ۵۰ میلی متر بود. دومین نارنجک ضد تانک ساخت ژاپن لانج ماین(lunge mine) نام داشت که در واقع یک سلاح انتحاری بود. این سلاح یک کلاهک خرج گود بزرگ بود که بر روی یک چوب نیزه مانند نصب میشد و فرد انتحاری آن را به تانک یا هر هدفی می کوبید، و این برخورد باعث مکانیسمی میشد که در نهایت سرجنگی بزرگ خرج گود آن را منفجر میکرد و هم سرباز و هم هدف را از بین می برد. این نارنجک نصب شده بر روی نیزه هر چند جان سرباز بکار گیرنده را می‌گرفت اما 150 میلی متر در زره فولادی نفوذ میکرد و به همین علت آن را در رده اول بیشترین نفوذ نارنجک های ضد تانک جنگ جهانی دوم قرار میدهد. و البته کمبود سلاح ضد تانک در ژاپن قطعا جدی تر و مهمتر از نیروی بکار گیرنده انتحاری بود! گفته میشود ارتش آمریکا اولین بار در سال 1944 در فیلیپین با نارنجک های ضد تانک روبرو میشود و نارنجک های ضدتانک انتحاری مذکور فوق هم اولین بار در طی نبرد سایپان و پس از آن در نبرد اوکیناوا مشاهده شد. قبل از پایان جنگ جهانی دوم، ده‌ها هزار فروند از این نارنجک های ضد تانک ساده و پر خطر برای واحدهای معمولی ارتش ژاپن در مستعمارات امپراطوری و واحدهای رزمی در جزایر اصلی ژاپن تولید و ارسال شد، چون کاربری چندان سختی نداشتند و عموم سربازان با داشتن یک دل شیر و وفاداری مطلق به امپراطور و ژاپن می‌توانستند از آن ها استفاده کنند.
       

       
      نارنجک های پرتابی ژاپنی
       
          
       
      نارنجک انتحاری lunge mine
       
       پرکاربردترین نارنجک‌های ضد تانک امروزی، شامل طرح‌ های روسی پس از جنگ جهانی دوم هستند که معروف ترین آن ها نارنجک ضد تانک RKG-3 است. در طول جنگ ایران و عراق، سرباز ۱۳ ساله ایرانی محمد حسین فهمیده پس از اینکه خود را در زیر یک تانک عراقی با نارنجک منفجر کرد، به عنوان قهرمان جنگ مورد تجلیل قرار گرفت. به دلیل پیشرفت در زره تانک های مدرن و اختراع نارنجک انداز های راکتی، نارنجک های ضد تانک منسوخ شدند. با این حال در درگیری های پسا اشغال عراق، نارنجک های ضد تانک RKG-3 توسط شورشیان عراقی، عمدتا علیه خودرو های هاموی و نفربر های استرایکر و خضموک (MRAP) های آمریکایی استفاده شدند. این خودروهای محافظت شده زره ضعیف تری نسبت به تانک ها برخوردار بودند و در نتیجه نارنجک های ضد تانک از جمله RKG-3، با نفوذ ۲۲۰ میلیمتری توان آسیب زدن به آن ها را داشتند. پنهان کردن یک نارنجک انداز راکتی همچون RPG-7 در بین جمعیت کار سختی بود. اما هر فرد براحتی می توانست چند نارنجک RKG-7 را حمل کند و باید توجه کرد که تفاوت نفوذ این نارنجک تنها ۴۰ میلیمتر از نسخه ابتدایی RPG-7 کمتر است. شورشیان عراقی عموما در بین جمعیت مخفی میشدند و در دسته های چند نفری به کاروان های آمریکایی حمله و به آن ها خسارات جدی وارد می کردند. این تهدیدات در نهایت باعث شد که ایالات متحده اصلاحاتی در امرپ ها و نفربر های استرایکر انجام دهد که شامل  نصب زره فاصله دار و قفسی و ... می شد که این اصلاحات باعث می شدند تا نارنجک های ضد تانک قبل از تماس با بدنه اصلی منفجر شوند.
       
            
      نارنجک ضد تانک RKG-3
       
      نارنجک ضد تانک RKG-3 همچنین توسط واحد آئروروزویدکا (Aerorozvidka) ارتش اوکراین در تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022 مورد استفاده قرار گرفت. اوکراینی ها با تغییر در زمان‌بندی فیوز و همچنین افزودن باله‌های چاپ‌ شده با پرینتر سه‌بعدی، نارنجکRKG-3 را به RKG 1600 تغییر دادند تا سقوط خود را هنگام پرتاب از یک کواد کوپتر تجاری تثبیت کند. این تغییر، سرآغاز استفاده بسیار گسترده از این دست پهپاد ها با نام کواد کوپتر نارنجک انداز در جنگ اوکراین بود. با ورود کوادکوپتر های نارنجک انداز، مجدد نارنجک های ضد تانک در قالب بمب های سقوط آزاد خرج گود جان تازه ای گرفتند و بنظر می‌رسد با ورود نسل های جدید تر و حتی هدایت شونده آینده ای روشن تری برای این بمب ها قابل انتظار باشد. اما هر چه پیش آید، یادمان نرود که این تسلیحات ریشه در نارنجک های ضد تانک دارند. نارنجک های ضد تانک نیای سال خورده موشک های ضد تانک و راکت های ضد تانک و برخی بمب های پرتابی توسط پهپاد ها هستند. آنچه مشخص است هم چنان این پیر مرد با طراحی ساده خود و همینطور فرزندانش تا بازنشستگی فاصله بسیار دارند.
       

       
      استفاده از RKG-3 در  پهپاد های FPV انتحاری و مولتی روتور نارنجک انداز
       
       
       
      ذکر نام نویسنده و انجمن در هر برداشت از این مطلب الزامی است.
       
      گرد آورنده: Navard 
       
       بن مایه 
    • توسط 951
      تاپیک جامع تحولات زرهی در نیروهای نظامی ایران
       
      با سلام
      این تاپیک برای ثبت نظرات و پیشنهادات علمی و عملی در خصوص تجهیز نیروهای زمینی ایران به یک تانک اصلی میدان نبرد برای جنگهای نوین ایجاد گردیده است .
       
       
      پلتفرم های موجود در نیروهای نظامی ایران به شرح زیر میباشند که هر کدام میتوانند در صورت برخورداری از مشخصات لازم بستر ی برای توسعه تانک اصلی میدان نبرد برای کشورمان باشند .
       
      ام۴۷ پاتون
       

      ام۴۷ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که با پیشرفت طرح تانک ام۴۶ پاتون در اوایل دهه ۱۹۵۰ ساخته شد. این تانک به عنوان تانک اصلی نیروی زمینی و تفنگداران دریایی و جایگزین تانک‌های ام۴۶ و ام۴ شرمن وارد ارتش آمریکا شد اما در این ارتش در هیچ جنگی شرکت نکرد.
      ام۴۷ تنها پس از چند سال با ساخت تانک پیشرفته‌تر ام۴۸ پاتون از استاندارد خارج شد و در اختیار متحدان آمریکا قرار گرفت و در جنگ‌های متعددی از جمله توسط اردن در جنگ شش‌روزه علیه اسرائیل، توسط پاکستان در جنگ‌های هند و پاکستان، از سوی ترکیه در حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس، توسط ایران در جنگ ایران و عراق و در خدمت استقلال‌طلبان کروات در جنگ استقلال کرواسی شرکت داشت.
       
      ام۴۸ پاتون
       

      ام۴۸ پاتون یک تانک متوسط آمریکایی بود که سومین و آخرین تانکی به شمار می‌رفت که به نام ژنرال جرج پاتون فرمانده سپاه سوم ایالات متحده در جنگ جهانی دوم و از هواداران کاربرد تانک در میدان نبرد، نامگذاری شد. البته ام۶۰ تانکی که بعد از ام۴۸ طراحی و تولید شد هم به طور غیر رسمی ام۶۰ پاتون نامیده می‌شود. طراحی ام۴۸ بر اساس پیشرفت و توسعه ام۴۷ پاتون تانک متوسط قبلی آمریکایی ها صورت گرفت و شباهت ظاهری زیادی با آن دارد اما از نظر ساختار کلی تانکی متفاوت و مستقل است.
       
      ام۶۰ پاتون
       

      ام۶۰ پاتون نخستین تانک رزمی اصلی آمریکایی بود که در سال ۱۹۶۰ تولید شد و سال‌ها مورد استفاده آمریکا و متحدان آن در جنگ سرد قرار داشت. ام۶۰ هرچند در ارتش آمریکا با ام۱ آبرامز جایگزین شده اما استفاده از آن هنوز در بسیاری از کشورها ادامه دارد.
      طراحی ام۶۰ بر اساس تانک متوسط ام۴۸ پاتون صورت گرفت که تا پیش از تولید ام۶۰ تانک اصلی ارتش آمریکا بود. پیشرفت‌های ام۶۰ نسبت به‌ام۴۸ شامل استفاده از توپ نیرومندتر ۱۰۵ میلی‌متری به جای توپ ۹۰ م‌م ام۴۸، استفاده از چرخ‌های آلومینیومی به جای فولادی، زره قوی‌تر و ضخیم‌تر، موتور دیزلی قوی‌تر با توان ۷۵۰ اسب بخار، و افزایش برد عملیاتی به ۴۸۰ کیلومتر می‌شد.
       
      چیفتن
       

      چیفتن (به انگلیسی: Chieftain) نوعی تانک اصلی میدان نبرد بریتانیایی است که از سال ۱۹۶۵ وارد نیروی زمینی بریتانیا شد. هنوز نیز در نیروهای مسلح اردن و ایران از آن استفاده می‌شود.
      طراحی چیفتن بر پایه گروهی از تانک‌های بریتانیایی انجام شد که از ماتیلدا ام‌کا ۲ در سال ۱۹۳۹ (با توپ ۴۰ میلی‌متری) آغاز شده و با تانک‌های کرامول (۵۷ و ۷۵ میلی‌متر)، کومه (۷۶ میلی‌متر) ادامه یافته و در پایان به تانک موفق سنچوریون (۷۶، ۸۳ و ۱۰۵ میلی‌متر) می‌رسد. چیفتن با پیشرفت این طرح ساخته شده و جایگزین تانک متوسط سنچوریون و تانک سنگین کانکوئرر به عنوان نخستین تانک اصلی میدان نبرد نیروی زمینی بریتانیا شد. تولید تانک چلنجر ۱ که بر پایه پیشرفت تانک چیفتن صورت گرفته بود از سال ۱۹۸۳ آغاز و در سال ۱۹۹۵ به‌طور کامل جایگزین چیفتن شد. تولید چلنجر ۲ هم در سال ۱۹۹۸ با توسعه چلنجر۱ آغاز شد. چیفتن از پیشرفته‌ترین تانک‌های عصر خود به‌شمار می‌آید که قدرتمندترین توپ و سنگین‌ترین زره را در بین همه تانک‌های آن هنگام را داشت. اما در برابر آن، توانایی تحرک و سرعت آن کاهش یافته بود.
       
      تی-۵۵
       

      تی-۵۴ یا تی ۵۵ نوعی تانک اصلی میدان نبرد ساخت شوروی است که نخستین پیش‌نمونهٔ آن در سال ۱۹۴۵ تولید شده و تولید انبوه آن از سال ۱۹۴۷ آغاز و به سرعت به مهمترین تانک جنگی ارتش سرخ شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا تبدیل شد.
      تی-۵۴ بیش از هر تانک دیگری در طول تاریخ تولید شده و برآورد می‌شود که در حدود ۸۶ تا ۱۰۰ هزار دستگاه از مدل‌های مختلف آن در کشورهای مختلف تولید شده باشد. این تانک از زمان آغاز تولید خود تاکنون شاهد بهینه‌سازی‌ها و اصلاحات متعددی بوده‌است. تی-۵۵ مهمترین بهینه‌سازی تی-۵۴ به شمار می‌رود که در سال ۱۹۵۸ وارد ارتش شوروی شد؛ برخورداری از سیستم محافظتی در برابر حملات اتمی-میکروبی-شیمیایی، حذف تیربار قسمت راننده، نصب موتور قوی‌تر (۵۲۰ به ۵۸۰ اسب بخار) و افزایش ظرفیت مهمات توپ اصلی تانک (از ۳۴ گلوله به ۴۳ گلوله) مهمترین تفاوت‌های آن بودند. این تانک علاوه بر شوروی در لهستان، چکسلواکی، چین (با عنوان تایپ ۵۹) هم تولید می‌شد.
       
      تی-۶۲
       

      تی-۶۲ نوعی تانک رزمی اصلی ساخت شوروی است که بر اساس پیشرفت طرح تانک‌های خانواده تی-۵۴/۵۵ طراحی شده و تولید آن از سال ۱۹۶۱ آغاز شد. این تانک به تدریج جای تانک‌های تی-۵۴ را در واحدهای زرهی و موتوری ارتش سرخ گرفته و تولید آن در شوروی تا سال ۱۹۷۵ ادامه یافت، تا اینکه در دهه ۱۹۸۰ با تانک‌های مدرن‌تر تی-۶۴، تی-۷۲ و تی-۸۰ در خطوط مقدم ارتش شوروی جایگزین شد.
      تی-۶۲ نخستین تانکی بود که از توپ بدون خان استفاده می‌کرد. تفاوت‌های اصلی این تانک با تی-۵۴ شامل شاسی طولانی‌تر و عریض‌تر، توپ بلندتر و پرقدرت‌تر و بدون خان ۱۱۵ میلی‌متری می‌شوند.
       
      تی-۷۲
       

      تانک تی-۷۲ یک تانک اصلی میدان نبرد است که تولید آن از اوایل دهه ۱۹۷۰ در شوروی آغاز شد. این تانک شباهت‌هایی با تانک قدیمی‌تر اما پیشرفته‌تر تی-۶۴ دارد. تی-۷۲ پس از تانک دیگر شوروی‌ها؛ تی-۵۴/۵۵ پرتیراژترین تانک تولیدشده پس از جنگ جهانی دوم است و در مجموع بیشتر از ۲۵ هزار دستگاه از آن ساخته شده و کماکان برای مشتریان خارجی تولید می‌شود که توسط ده‌ها کشور مورد استفاده قرار گرفته‌است. تانک تی-۹۰ مدل توسعه‌یافته تی-۷۲ و جدیدترین تانک ارتش روسیه محسوب می‌گردد. سلاح اصلی این تانک، یک قبضه توپ بدون خان کالیبر ۱۲۵ میلی‌متری از نوع ۲A46M است.
       
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
    • توسط bmyazdani
      تانک رزمی چلنجر 2


      Challenger 2 Main Battle Tank


      تانک چنلجر2 جدید ترین تانک زراد خانه ارتش انگلستان بحساب می آید که جایگزین سری تانک های چلنجر1 این کشور شده است.زره چابهام نسل جدید این تانک شهرت فراوانی دارد و در نتیجه مقاومت زیاد این زره، این تانک لقب مقاوم ترین تانک ناتو را یدک می کشد. تانک چلنجر2 علاوه بر ارتش انگلستان در ارتش عمان نیز عملیاتی است.
      طراحی و ساخت تانک چلنجر نخستین بار توسط کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان (ROF) انجام شد.
      طراحی تانک چلنجر نتیجه سفارشی از سوی ایران برای ساخت نمونه ی بهسازی شده ای از تانک چیفتن با نام پروژه ی شیر ایران بود. پس از درخواست ایران مبنی بر ساخت تانکی پیشرفته مشابه تانک چیفتن که در ارتش آن کشور در حال خدمت بود، کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی انگلستان کار ساخت تانک را بصورت دو پروژه مجزا با مشخصه های FV4030/2(شیر1) و 4030/3(شیر2) آغاز کرد.اما در پی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران عملاٌ سفارش ساخت این تانک از سوی ایران منتفی گردید. ظاهراٌ روند ساخت تانک جدید متوقف شده و پایان یافته بود ولی بعد ها وقایعی به وقوع پیوست که روند ساخت تانک را مجدداٌ احیا نمود.پس توقف پروژه ی مشترک تانک MBT-70 بعلت مشکلات مالی، ارتش انگلستان که به نتایج این پروژه بسیار امیدوار بود تصمیم گرفت تا پروژه تانک شیر ایران را از کارخانجات اسلحه سازی سلطنتی خریداری کند و آن را به عنوان گزینه ی اصلی خود برای ساخت یک تانک رزمی جدید ادامه دهد. با خرید این پروژه از سوی ارتش انگلستان این پروژه به پروژه چلنجر تغییر نام داد.
      تانک چلنجر1 دارای یک طراحی انقلابی بود که در آن از جدیدترین فناوری های نظامی عصر خود استفاده شده بود. یکی از معروفترین این فناوری ها زره چابهام بود که حفاظت به مراتب بیشتر از دیگر تانک ها به تانک چلنجر می بخشید. این زره هموژن نورد خورده (RHA) که ساختار آن بسیار پیچیده و محرمانه بود آنقدر پر قدرت بود که بعد از آن بعنوان استانداردی برای سنجش مقاومت زره دیگر تانک ها استفاده گردید. لازم به ذکر است که این زره در پروژه های دیگری همچون تانک آبرامز ایالات متحده نیز به کار گرفته شد که این امر توانایی بالای آن را ثابت می کند. اما زره خوب بتنهایی عامل برتری یک تانک رزمی به حساب نمی آید. این ادعا در مورد تانک چلنجر دقیقاٌ به اثبات رسید. در سال 1987 میلادی و طی رقابت زرهی اترش کانادا برای خریداری یک تانک زرمی جدید، تانک چلنجر در مقایسه با دیگر رقبای غربی اش آنچنان عملکرد وحشتناکی از خود بجا گذاشت که ارتش انگلستان نیاز خود را به یک تانک رزمی جدید را مطرح کرد. طی مراحل سنجش تانکهای رزمی شرکت کننده در مناقصه، تانک چلنجر1 در بین دیگر تانک های شرکت کننده بیشترین اصابت مستقیم در اثر گلوله ی دشمن را ثبت کرد که این امر مصیبت بار بود.این نقص به همراه سیستم های کنترل آتش و هدف یابهای ضعیف تانک باعث شد تا این تانک در بین دیگر رقابایش کند ترین سرعت آتش را داشته باشد.بدین ترتیب تانک چلنجر1 در انتهای جدول رده بندی تانک های رزمی شرکت کننده قرار گرفت. بعلت این حضور ضعیف، پیشنهاد ها به سوی بکار گیری ویژگی های منحصر به فرد تانکهای آبرامز ایالات متحده،لکلرک فرانسه و لئوپارد2 آلمان منعطف شد. سر انجام بخش طراحی سیستم های دفاعی شرکت ویکرز طراحی جدیدی از تانک را با نام چلنجر برگزید.اگرچه نام تانک جدید مشابه تانک قبلی بود ولی این تانک تنها چهار درصد با تانک قبلی وجه تشابه داشت و 150 مورد عملیات بهسازی بر روی آن انجام گرفته بود.
      علیرغم همه ی این مشکلات تانک چلنجر1 در نبردهایی همچون جنگ خلیج فارس و نبردهای بالکان بکار گرفته شد و عملکرد قابل قبولی در مقابل نمونه تانک های بلوک شرق از خود بر جای گذاشت. طی جنگ خلیج فارس 180 دستگاه تانک چلنجر1 به عربستان سعودی منتقل شد و در خطوط مقدم نبرد بکار گرفته شد. مقامات ارتش انگلستان ادعا کرده اند که واحدهای زرهی ارتش انگلستان توانسته اند تا 300 دستگاه خودروهای زرهی عراقی را بدون آسیب دیدگی حتی یک تانک چلنجر1 نابود نمایند.همچنین تانک چلنجر1 طی جنگ خلیج فارس از خود رکوردی بر جای گذاشت که در تاریخ نظامی تانکهای رزمی بی نظیر بوده است. این تانک موفق شد تا از فاصله چهار هزار متری یک دستگاه تانک عراقی را هدف قرار داده و منهدم نماید. لازم به ذکر است که تانک چلنجر1 در راستای ماموریت صلح بانی در بوسنی نیز بکار گرفته شده است. از سال 1998 روند جایگزینی تانک چلنجر1 با مدل بهسازی شده ی آن یعنی چلنجر2 آغاز گردید و تا سال 2002 میلادی به اتمام رسید.

      روند طراحی تانک چلنجر2 در آگوست 1989 میلادی به اتمام رسید و در فوریه سال 1990، اولین نمونه آزمایشی آن تکمیل گردید. در این نمونه ی آزمایشی ، از جدید ترین فناوری آنزمان استفاده شده بود.در اوایل آگوست سال 1990 هفت دستگاه نمونه آزمایشی و پس از آن دو دستگاه دیگر آماده گرید.از نه دستگاه نمونه آزمایشی، هفت دستگاه آن در لیدز و دو دستگاه دیگر در نیوکاسل ساخته شدند. همچنین یک برجک اضافی در لیدز ساخته شد تا از آن برای آزمایشات شلیک و اثر برخورد گلوله ی دشمن بر روی زره استفاده شود. این نمونه های آزمایشی از جهاتی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی در همه ی آنها 156 مورد بهینه سازی انجام شده بود.عملیات بهسازی طوری طرح ریزی شده بود تا امکان انجام برخی از این بهسازی ها بر روی تانکهای چلنجر1 در محلهای نگهداری آنها امکانپذیر باشد.

      شرکت سیستمهای دفاعی ویکرز که در آنزمان مسئولیت پروژه را بر عهده داشت در سپتامبر سال 1990 تانک چلنجر2 را در معرض نمایش گذاشت. (لازم به ذکر است که بعد ها سرکت بی ای ایی سیستمز با خریداری شرکت ویکرز مسئولیت پروژه راعهده دار شد).

      پس از بررسی های انجام شده از سوی ارتش سلطنتی انگلستان این تانک برای خدمت در ارتش مناسب تشخیص داده شد. در ژوئن سال 1991 میلادی دولت انگلستان درخواست خرید 127 دستگاه تانک چلنجر 2و 13 دستگاه تانک آموزشی به ارزش 520 میلیون پوند را ارائه کرد.در سال 1993 تولید تانک در کارخانجات ویکرز در لیدز آغاز شد و اولین مرحله ی سفارش در جولای سال 1994 آماده تحویل گردید. در 16می سال 1994 ارتش انگستان آزمایشات تکمیلی تانک چلنجر2 را آغاز کرد. پس از اتمام آزمایشات متفاوت مقامات ارتش از عملکرد تانک ابراز رضایت کردند.در جولای سال 1994 وزارت دفاع انگلستان سفارش دیگری را برای خرید تانک ارائه کرد. این سفارش که ارزش آن بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون پوند بود شامل 259 دستگاه تانک چلنجر2،نه دستگاه آموزشی بعلاوه ی پشتیبانی آموزشی و لجستیکی میشد.فرآیند تولید از همان سال آغاز شد.
      تولید تانک در کارخانجات لیدز تا سال 1999 به اتمام رسید ولی کار تولید در نیوکاسل همچنان ادامه پیدا کرد تا آنکه در سال 2002 آخرین سری از تانکهای تولید شده نیز به ارتش انگلستان تحویل داده شد.در سال 1993 سلطان نشین عمان هجده دستگاه تانک چلنجر2 را سفارش داد و در سال 1997 سفارش خدید بیست دستگاه تانک دیگر را ارائه کرد. ارزش این معاله 240 میلیون پوند برآورد شده است.


      در سال 1999 وزارت دفاع انگلستان تایید کرد که تانک چلنجر2 توانسته است طی سخت ترین آزمایشات مطابق شرایط میدان نترد بهتر از هرتانک دیگری در سراسر جهان به اهداف مورد نظر دست یابد.با این حال برخی از کارشناسان مسائل نظامی معتقد بودند که این ادعا بیشتر بمنظور بازاریابی برای فروش تانک مطرح شده است. با روشن شدن جزئیات بیشتری از این آزمایشات، توانمندیهای تانک چلنجر2 بر همه گان آشکار گردید و از آن بعنوان یکی از بهترین تانکخای رزمی تام برده شد.

      جزئیات از این قرار بود:
      یک اسکادران مرکب از از دوازده دستگاه تانک چلنجر2 که خدمه ی آنها گلچینی از بهترین و با تجربه ترین پرسنل ارتش انگلیس بودند، موفق شدند تا آزمایشات زرهی تکمیلی واحدها موسوم بهATDU را با موفقیت به اتمام برساند.این اسکادران با پوشش دادن 5040 کیاومتر طی 84 نبرد شبیه سازی شده و شلیک 2856 گلوله از انواع مختلف مهمات 120 میللیمتری و 84000 گلوله ی کالیبر 7.62 میلیمتری مسلسل کار خود را به اتمام رساند. هر روز نبرد شبیه سازیس شده 33 کیلومتر پیشروی در زمینهای ناهموار، 27 کیلومتر حرکت در سطوح جاده ای و شلیک 34 گلوله ی توپ 120 میلیمتری و 1000 گلوله مسلسل موازی با توپ اصلی را شامل میشد.

      این آزمایشات اعتبار از دست رفته ی تانک چلنجر را به آن بازگرداند ولی با این حال در بازار فروش جهانی توفیق چندانی نصیب تانک نشد.علیرغم آزمایش تانک توسط کشورهای قطر ، عربستان سعودی و یونان هیچکدام از انی کشورها تمایلی به خرید تانک چلنجر2 از خود نشان ندادند. علت این امر رقابت فشرده در بازار جهانی و حضور رقبای سرسختی همچون سری تانکهای ابرامز ، لئوپارد2 ولکلرک بود. بدین ترتیب عمان به عنوان تنها مشتری خارجی تانک چلنجر2 باقی ماند و آخرین سری از سفارشات عمان در سال 2001 میلادی به ارتش آن کشور تحویل داده شد.

      بدنه تانک چلنجر2 از سه بخش تشکیل شده است: اتاقک راننده که در جلوی بدنه قرار دارد، بخش فرماندهی و کنترل که در برجک قرار گرفته و بخش موتور که در انتهای بدنه قرار دارد.بدنه و قطعات موتوری تانک چلنجر1 در تانک چلنجر2 نیز مورد استفاده قرار گرفته است که علت آن کارایی بالای آنها بوده اما برجک تانک کاملاٌ از طراحی تازه ای بهره می برد و با تانک قبلی تفاوت دارد.برجک تانک به زره چابهام نسل دوم مجهز شده است. این زره از ساختار محرمانه ای مرکب از لایه های سرامیک مخلوط در داخل زره فولادی تشکیل شده است و به آن زره ساندویچی نیز گفته می شود.این زره جدید به شدت مقاوم است و در مقابل سلاحهای هدایت شونده ی ضد تانک (ATGM) و مهمات انفجاری شدید ضد تانک (HEAT) که به خرجهای شکلدار مجهزند، از تانک مخوبی محافظت مینماید. علاوه بر تانک چلنجر، در تانک ابرامز ایالات متحده نیز ازفناوری این نوع زره استفاده شده است.برجک تانک توسط یک سیستم گرداننده الکتریکی حرکت میکند و در آن از سیستم الکترو هیدرولیکی استفاده نشده است.
      تانک چهار نفر خدمه دادر که عبارتند از:فرمانده، راننده، توپچی، و گلوله گذار.علت استفاده از چهار نفر،بالا بردن قابلیتهای رزمی و توان درگیری بیست و چهار ساعته تانک بوده است زیرا در اینگونه ماموریتهای سنگین تعداد نفرات تاثیر گذار خواهد بود (لازم به ذکر است که تانکهایی همچون لکرک یا T-72 از سه خدمه استفاده می کنند که این امر موجب افزایش خستگی روحی و جسمی نفرات در ماموریتهای طولانی خوهد شد).

      اتاقک راننده به یک پریسکوچ غیر فعال (PDP) مجهز اشت. این پریسکوچ از یک سیستم تقویت کننده تصاویر بهره میبرد در نتیجه حرکت در شب برای راننده امکان پذیر شده است. در نتیجه استفاده از این سیستم ها تانک میتواند در شب با سرعتی معدل سرعت روز خود حرکت کند و از وسایل روشنایی خارجی نیز استفاده ننماید.
      جایگاه فرمانده ی تانک که در سمت راست برجک واقع شده به هشت عدد پریسکوپ با قابلیت پوشش 260 درجه ای مجهز است. در زیر هر پریسکوچ کلید قرمز رنگی تعبیه شده است که در صورت فشار دادن آن برجک به سرعت با پریسکوپ هم سو خواهد شد.فرمانده تانک به یک هدف یاب متعادل با میدان دید وسیع به نام
      VS580-10 مجهز می باشد یک مسافت یاب لیزری نیز در آن تعبیه شده است.این هدفیاب قادر است تا دامنه +35 الی -35 درجه عمودی را پوشش دهد. کار طراحی و ساخت این هدف یاب را شرکت ساژم بر عهده داشته است.
      جایگاه توپچی که در جلوی فرمانده قرار دارد به یک سیستم تصویر ساز حرارتی مجهز است که شرکت تیلز اپتروسیس سازنده ای آن است. این سیستم که از حسگر UKTICM2 استفاده مینماید امکان دید در شب را برای توپچی فراهم کرده است. تصویر حرارتی با بزرگنمایی 4 الی 11.5 برابر در هدفیاب ها و نیز نمایشگرهای دیجیتالی فرمانده و توپچی تانک قابل رویت است.
      توپچی تانک به یک هدفیاب اصلی متعادل مجهز است که از یک مجرای نشانه روی بصری، یک مسافت یاب لیزری چهار هرتزی با دقتی در حدود 5 متر و بردی بین 200 الی 10000 مترو همچنین یک صفحه نمایش تشکیل شده است.کار طراحی این هدفیاب نیز توسط شرکت تلیز اپتروسیس انجام شده است.علاوه بر هدفیاب اصلی، تانک به یک هدفیاب فرعی نیز مجهز است که بصورت موازی با توپ نصب شده است تا در صورت نیاز توسط توپچی مورد استفاده قرار گیرد.خدمه گلوله گذار نیز به یک پریسکوپ روزانه مجهز است و در صورت نیاز می تواند از آن استفاده نماید.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم کنترل آتش دیجیتالی ساخت شرکت جنرال داینامیکس کانادا(سابقا شرکت کامپیوتیگ دیوایسس) مجهز است.این سیستم از یک کامپیوتر تشکیل شده که بصورت خودکار محاسبات مربوط به فرآیند شلیک را انجام می دهد.سیستم کنترل آتش تانک قادر است تا شش هدف متفاوت را بصورت یکجا ردیابی کند. تانک های چلنجر2 ارتش انگمستان به یک سیستم کاربردی اطلاعات میدان نبرد (PBISA) مجهز شده اند که شرکت جنرال داینامیکس انگلستان کار طراحی آنرا بر عهده داشته است.این سیستم برای جمع آوری از دیگر تانک ها به منظور هماهنگی بیشتر و گرفتن دستورات لازم از ستاد فرماندهی مرکزی بکار میرود.اطلاعات این سیستم پس از پردازش کامپیوتری در نمایشگرهای فرمانده و راننده تانک به نمایش در می آید تا آخرین اطلاعات صحنه نبرد و آرایش نیروهای خودی یا دشمن را در اختیار آنها قرار دهد. همچنین برای تانکهای ارتش انگلستان یک سیستم تاکتیکی ارتباطات دیجیتالی به نام بومن (کماندار) در نظر گرفته شده که علاوه بر امکانپذیر کردن ارتباطات امن، به طور خودکار موقعیت جغرافیایی تانک را نیز نمایش می دهد تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان که در عراق خدمت می کنند در سال 2006 به این سیستم مجهز شدند.

      سلاح اصلی تانک چلنجر2 را یک توپ 120 میلیمتری خاندار بنام ال-30 تشکیل میدهد که از فولاد تصفیه شده ESR ساخته شده است. این نوع فولاد جزو مرغوبترین انواع فولاد در جهان بحساب می آید و استحکام بسیار بالایی دارد.این توپ به یک روکش عایق حرارت، یک سیستم مرجع نصب شده در دهانه لوله و همچنین یک سیستم تخلیه کننده دود مجهز است.

      سطح داخلی توپ ال-30 با روکشی از فلز کروم پوشیده شده تا ساختاری محکمتر و سطحی نرم تر به آن ببخشد.
      این روکش باعث می شود تا گلوله سایش کمتری با سطح لوله داشته باشد، دقت بیشتری پیدا کند، سرعت آن افرایش یابد و در نتیجه قدرت نفوذ آن بالاتر برود.توپ ال-30 دارای زاویه حرکت عمودی 10- الی 20+ درجه است و از آنجا که برجک تانک قابلیت حرکت 360 درجه ای دارد، توپنیز دارای زاویه گردش 360 درجه ای است و از یک سیستم کنترل و تثبیت کننده برقی استفاده مینماید.این توپ تفریباٌ با تمامی مهمات های فعلی 120 میلیمتری سازگار می باشد و می تواند گلوله های ثاقب ضد زره APFSDS-T مجهز به میله ی نفوذ کننده از جنس اورانیوم ضعیف شده ، گلوله های دودزا و انواع دیگری از گلوله های دیگری از جنس اورانیوم ضعیف شده نیز شلیک نماید از جمله چارم-1(CHARM-1) و چارم-3 (CHARM-3) که جزو مهمات اصلی تانک بحساب می آیند.در سال 2004 میلادی بخش سیستمهای زمینی شرکت بی ای ایی سیستمز طبق قراردادی متعهد شد تا تانکهای چلنجر2 ارتش انگلیس را به یک توپ 120 میلیمتری بدون خان مجهز کند.دین ترتیب تانکهای چلنجر2 ارتش انگلستان به توپ بسیار معروف و پر قدرت ال-55 ساخت شرکت راین متال آلمان مجهز شدند.این توپ که یکی از بهترین و قابل اعتماد ترین سلاحهای جهان بشمار می آید تاکنون بر روی سری تانکهای ابرامز ایالات متحده و ائوپارد2آ6 آلمان نصب گردیده است. این توپ قدرتمند از ژانویه سال 2006 تاکنون مضغول گذراندن مراحل آزمایشی بر روی تانک چلنجر2 می باشد.
      علاوه بر توپ اصلی تانک به یک مسلسل کالیبر 7.62 موازی با توپ و یک مسلسل GPMGL37A کالیبر 7.62 بر روی برجک برای دفاع هوایی مجهز میباشد.
      موتور تانک یک موتور دیزلی دوازده سیلندر پرکینز کاترپیلار با نام CV12 می باشد که 1200 اسب توان تولید میکند. همچنین تانک چلنجر2 به یک سیستم تعوض دنده ی اتوماتیک به نام TN54 مجهز است که شش دنده ی جلو و دو دنده ی عقب دارد.حداکثر سرعت جاده این تانک 59 کیلومتر بر ساعت و حداکثر سرعت آن در مناطق ناهموار 40 کیلومتر بر ساعت است.برد عملیاتی تانک نیز 450 کیلومتر در حالت معمول و 250 کیلومتر در مناطق ناهموار میباشد.
      لازم به ذکر است که مدل صادراتی تانک چلنجر2 به یک موتور دیزلی جدید به نام MTUMT883 مجهز شده است که به آن قدرتی معادل 1500 اسب میدهد. حجم کم این موتور باعث میشود که فضای بیشتری برای دخیره سوخت بوجود بیاید که این امر باعث افزایش برد عملیاتی تانک تا شعاع 550 کیلومتری شده است.

      تانک چلنجر2 به یک سیستم حفاظتی شیمیایی- میکروبی-هسته ای (ش م ه) مجهز است که از خدمه تانک در برابر عوامل غیر متعارف حفاظت می کند.سیستمهای الکترونیکی تانک نیز در برابر امواج الکترومغناطیس ناشی از انفجارات هسته ای مقاوم هستند. این خصوصیات باعث شده است تا تانک برای نبردهای غیر متعارف نیز آمادگی داشته باشد.قابل ذکر است که تانک چلنجر2 یکی از معدود تانکهایی است که از فناوری پننهانکاری استفاده مینماید. شکل خاص بدنه و برجک باعث گردیده تا اثر راداری تانک به حداقل برسد.
      علیرغم عدم شهرت زیاد تانک چلنجر این تانک واقعاٌ یکی از بهترین تانکهای امروز جهان است.زره مستحکم، قدرت آتش خوب ، قابلیت تحرک مناسب و ایمنی بالا از تانک چلنجر2 تانکی مناسب و قابل اطمینان ساخته است که توانمدندی هایش را در عرصه نبرد و نه روی کاغذ به اثبات میرساند.

      مشخصات تانک رزمی چلنجر 2
      خدمه : 4 نفر
      جرم کلی تانک : 62500 کیلو گرم
      طول بدنه تانک :8،3 متر
      عرض تانک : 3،5 متر
      ارتفاع تانک از سطح زمین : 2،5 متر

      جنگ افزار های موجود روی تانک : یک توپ 120 میلیمتری + یک مسلسل 7،62 میلیمتری موازی با توپ + یک مسلسل با کالیبر 7،62 نصب شده روی برجک
      ظرفیت گلوله توپ : 50 گلوله از انواع مختلف
      ظرفیت گلوله مسلسل : 4000 گلوله
      قابلیت دید در شب : دارد
      قابلیت شلیک در حین حرکت : دارد
      موتور : CV12 دیزلی با 1200 اسب بخار قدرت
      حداکثر سرعت : 59 کیلومتر بر ساعت : جاده ای -- 40 کیلو متر بر ساعت : غیر جاده ای
      حداکثر برد عملیاتی : 250 الی 450 کیلومتر
      سیستم استتار : بهمراه دو سری پنج تایی نارجک دودزا، تخلیه کننده دود از اگزوز ال-8

      منبع : ماهنامه جنگ افزار شماره 29
    • توسط MR9
      تسلیحات هایپرسونیک ، حوزه جدید برای رقابت
      اعطاء قرارداد توسعه جنگ افزارهای هواپایه فراصوت به لاکهید – مارتین

      واشنگتن : وزارت دفاع ایالات متحده در 13 اوت 2018  اعلام نمود که مناقصه  طراحی و توسعه دومین نمونه از تسلیحات فراصوت مورد نیاز ارتش این کشور را به ارزش 480 میلون دلار به  دپارتمان موشک و سامانه های کنترل شرکت لاکهید- مارتین اعطاء نموده است .
      خبر امضاء این قرارداد در حالی منتشر گردید که پیش از این گمانه زنی هایی در خصوص نیازمندی فوری ارتش این کشور برای طراحی و و تولید تسلیحات هوا- پایه واکنش سریع وجود داشت و گفته شده بود که پشتیبانی های لازم از برنده مناقصه نیز بخوبی انجام خواهد شد این قرارداد ، در واقع ، ایجاد بستر مناسب برای طراحی ، تست و آمادگی برای تولید مهمات واکنش سریع هواپایه (ARRW) بشمار  می آید .

      وزیر نیروی هوایی  ، هدر . ای . ویلسون در این زمینه می گوید :" ما قصد داریم تا بسرعت و با بهره گیری از بهترین فناوری در دسترس ، در کوتاه ترن بازه زمانی ممکن ، قابلیت رزم هایپرسونیک را در اختیار نیروی هوایی قرار دهیم "

      پروژه ARRW ، یکی از دو تلاش ارتش ایالات متحده  برای نمونه سازی تسلیحات ماوراء صوت است که به نیروی هوایی  در توسعه قابلیتهای رزمی کمک می کند . نیروی هوایی ارتش ایالات متحده  ، با استفاده از دسترسی های داده شده  بخش 804 از اجازه نامه FY16 قانون دفاع ملی ، مجاز است تا سرمایه گذاری لازم برای توسعه این تسلیحات تا سال 2021 را داشته باشد . این پروژه قرار است تا در شعبه اورلاندو (فلوریدا ) شرکت لاکهید- مارتین اجرا گردد و انتظار می رود تا اواخر نوامبر 2021 به نتیجه قطعی برسد .

      از سویی دیگر ، مدیران ارشد وزارت دفاع  ، آژانش دفاع موشکی ، نیروی هوایی ، نیروی دریایی ، و ارتش روز 28 ژوئن  سال جاری توافقنامه ای را بصورت مشترک به امضاء رساندند که در آن بر همکاری و توسعه فناوری مهمات هایپرسونیک سُرشی ، تاکید وجود داشت .

      ژنرال دیوید . ال . گلدفین ، رییس ستاد نیروی هوایی ، در این زمینه می گوید :
      " این تیم مشترک  برای رقابت نیازمند ایجاد چابک سازی سازمانی خواهد داشت ، مرزهای فناوری در این برنامه بطور قطع جابه جا میشود و ما می بایست سهم خود را از این رقابت جدید ، داشته باشیم "
      انعقاد این قرار داد ، به دولت اجازه می دهد تا به نیاز فوری نیروهای مسلح ، پاسخ مناسب دهد ، به همین دلیل شروع به کار این پروژه ، به فاصله 180 روز پس از امضاء تعیین شده است .

      برنامه دوم نیروی هوایی برای طراحی تسلیحات هواپایه  فراصوت ، سرمایه گذاری برروی پروژه  جنگ افزار ضربتی متعارف فراصوت (HCSW) نام دارد . در مجموع ، این دو برنامه ، قابلیتهای منحصربفردی را برای ارتش فراهم می کند ، گرچه  هرکدام ازاین دو طرح ، رویکردهای فنی متفاوتی را دنبال می کنند . چنانکه برنامه ARRW تلاشی است میان نیروی هوایی و دارپا برای توسعه فناوری که امکان ارتقاء آن وجود دارد ، در حالی که برنامه HCSW ، بیشتر بر روی استفاده از فناوری هایی که وارد دوره بلوغ خود شده ، متمرکز شده است .
      پی نوشت :
      1- در یک دهه اخیر ، مفهوم جدیدی واردسازمانهای مسلح شده و آن ، " چابک سازی " سازمان است ، طبیعتا" سازمان های به اصطلاح " تنبل" در چنین وضعیتی ، محلی از اِعراب ، نخواهند داشت .
      2- نکته جالب اینجاست که مدیریت حاضر نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ( بعنوان متولی این دوبرنامه ) ، آنچنان به این فناوری علاقه مند شده که روی دو برنامه مشابه ، همزمان سرمایه گذاری می کند ، طبیعتا" در اینجا ( و نه الزاما"در یک سازمان قرن بیست و یکمی نظیر پنتاگون )  پول به هیچ عنوان مطرح نیست ، بلکه ، پیش فرضها ، عملکرد و آینده نگری مدیریت سازمان ، تاثیر گذار خواهد بود .
       
      صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.