bell214

مردي كه شهادت برايش انتخابي بود

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

مردي كه شهادت برايش انتخابي بود

همه رزمندگان و فرماندهان لشكر به اين نكته رسيده بودند كه شهادت براي سيد محمد انتخابي است. سيد هر وقت بخواهد شهيد مي‌شود.

http://up.iranblog.com/images/5gkllg1w0wrn2dxaebf.jpg
هميشه مي گفت بايد گوش بسته، چشم بسته، دست بسته مطيع فرمان نايب پسر فاطمه سلام اله عليها بود. او با اين اعتقاد پا به ميدان نبرد گذاشت. سردار شهيد تخريب «سيدمحمد زينال الحسيني»، فرمانده گردان تخريب لشكر 10 سيد الشهدا و جانشين تيپ سوم كربلا سال 1342 در محله اتابك تهران به دنيا آمد. به قول خودش از جمله كساني بود كه امام فرمود ياران من در گهواره‌ها هستند. با شروع جنگل تحميلي قدم در جبهه گذاشت جزو اولين ياران شهيد چمران و در زمره اولين معبر زنان و تخريب‌چي‌هاي جنگ بود.

سيد محمد از خاطراتش با شهيد مهندس مجد - (شهيد مهندس "مصطفي ابراهيمي مجد " مسوول مهندسي ـ رزمي‌ ستاد جنگ هاي نا منظم شهيد چمران فرزند احمد در سال 29/7/1333 در تهران ديده به جهان گشود. وي در سال 26/6/1360در منطقه عملياتي دارخوين به شهادت رسيد. پيكر مطهر اين شهيد در گلزار شهداي بهشت زهرا ( س ) تهران در قطعه 24رديف 95شماره 24 به خاك سپرده شد. نكته اي كه اين شهيد را از ساير همسايگانش در بهشت زهرا متمايز مي نمايد جمله اي است كه بر سنگ مزار او حك شده است: "اينجا خانه شهيدي است كه به انتظار قيام مولايش آرام گرفته است) - مي‌گفت كه در كنار او و زير دستش فنون رزم و عبور از ميدان مين را فراگرفت. سيد محمد از روزهاي غربت جنگ براي ما مي گفت.

در آموزش ها آنقدر وسواس داشت و تاكيد مي كرد كه تجربيات و آموخته‌هايش از مين و عبور از ميدان مين با شهادت بهترين يارانش به دست آمده. حاج سيدمحمد از فتح سوسنگرد و بستان و جبهه طراح در روزهاي غربت رزمندگان اسلام مي گفت. او از بازي دراز و حاج علي موحد مي گفت. او در كنار شهيد محسن وزوايي جنگيده بود. از شب هاي غريبي كه تك و تنها ميان ميدان مين سرگردان بود و به لطف مادرش حضرت زهرا نجات يافته مي گفت. او يك فرمانده كاردان و دلير بود. سيدمحمد وقت انتقال تجربيات به سايرين از كنار اتفاقات ريزكاري هاي جنگ به راحتي نمي گذشت. او مي‌گفت: روزهاي اول جنگ كه ما تخريب نمي دانستيم، وقتي به يك مين جديد مقابل دشمن برمي خورديم با هزار سلام و صلوات اون رو به عقب مي آورديم و با همه خطراتش، روزها و ساعت ها وقت مصرف مي كرديم كه چگونگي خنثي سازي و مقابله با آن را فرا بگيريم.

شهيد سيد محمد در فتح المبين و بيت المقدس و رمضان راه گشاي رزمندگان بود. خود به تنهايي يك گردان بود .علمدار متواضع تخريب، مجسمه توكل و توسل بود. او در عمليات هاي مختلف قبل از تاسيس تيپ سيدالشهدا در كنار شهيدان موحد و رستگار(فرماندهان شهيد لشگرده سيدالشهدا (ع)) جنگيده بود و به آنها عشق مي ورزيد. سال 61 بعد از تاسيس تيپ سيد الشهداء عليه السلام با اصرار شهيد حاج علي موحد در كنار دلاور مرد ديگر تخريب شهيد «حاج عبداله نوريان» (فرمانده گردان مهندسي رزمي وتخريب لشگر10 سيدالشهدا(ع) كه درفاو به شهادت رسيد) معاونت گردان تخريب لشكر ده سيد الشهداء(ع) را عهده دارشد. شهيد نوريان احترام فوق العاده اي براي سيد محمد قايل بود. او مي گفت سيد محمد در كارتخريب جزء السابقون است.

سيدمحمد متولد و بزرگ شده محله اتابك تهران و شير بچه جنوب شهر در ميان بچه محله‌هايش هم يك‌دانه بود. دوستان و بچه‌هاي محلي‌شان كه به جبهه مي‌آمدند و در گردان تخريب مشغول بودند، از روحيه و مرام و مسلك سيد مي‌گفتند.
نيروهاي شهيدسيد محمد در عمليات مسلم‌بن عقيل، زين‌العابدين، والفجرمقدماتي و والفجر يك خوش درخشيدند. از بهترين و شيرين‌ترين لحظات سيد وقتي بود كه از شهدا مي‌گفت.آنقدر با احساس و دقيق سخن مي‌گفت كه انگار در اين خاطره با او شريك هستي. شهيد سيد‌محمد براي ما از شهيد «علي كفايي» مي‌گفت. از دلاور مرد تخريب‌چي گمنامي كه در عمليات والفجر يك وقتي به انتهاي معبر رسيد و با انبوهي ازسيم‌خاردار روبه‌رو شد و براي انفجار آن از اژدر بنگال استفاده كرد. ديد چاشني انفجاري در اختيار ندارد و بايد سريع موانع جلوي رزمندگان اسلام برداشته شود، بلادرنگ چاشني نارنجك خود را باز كرد و داخل مواد جاسازي كرد درحالي كه مي‌دانست بعد از رهاكردن ضامن حتي فرصت فاصله گرفتن چند متري با محل انفجار راهم ندارد!!!! مواد را منفجر كرد و خودش هم با مواد منفجر شد.

شهيد سيدمحمد حماسه ساز عمليات والفجر 2 بود. عملياتي كه در كنار سردار شهيد حاج علي موحد دانش جنگيد. او خود نگفت ، اما براي ما گفتند كه چگونه با لباس مبدل در ستون نيروهاي بعثي نفوذ كرد و در فرصتي ستون نيروي بعثي را به رگبار بست و دهها تن از آنان را به درك واصل كرد و از آن مهلكه جان سالم به در برد و بعد از اين حماسه بود كه به او لقب «سردار» دادند. شيريني اين عمليات با غم از دست دادن شهيد حاج علي موحد كام سيد را تلخ كرد.

شهيد سيدمحمد، رزم خيبر را تجربه كرد. در كنار شهيد حاج عبدالله نوريان دلاوراني را تربيت كرد كه سيم خاردارها را جويدند. سيد در عمليات خيبر در جزيره مجنون، خود عهده‌دار شكافتن قسمتي از دژ جزيره مجنون جنوبي شد. اين را از زبان خودش شنيديم كه در آموزش براي بچه‌ها مي‌گفت:

«... در عمليات خيبر بنا بود دژي را بشكافيم. اطراف دژ باتلاقي بود، مواد منفجره را كار گذاشتيم. دشمن به‌شدت دژ را مي‌كوبيد و هر لحظه امكان داشت گلوله‌اي روي مواد اصابت كند و انفجار مهيبي رخ دهد. بايد سريع دژ منفجر مي‌شد تا آب از پشت دژ رها شده و تانك‌هاي دشمن در آب و گل اسير شوند تا جلوي پاتك تانك‌ها گرفته شود. چاشني را داخل مواد منفجره گذاشتم و فيتيله آن را آتش زدم، هنگام دور شدن از محل انفجار پايم در باتلاق فرو رفت، هر چه كردم پايم آزاد نشد. تا ثانيه‌هايي ديگر انفجار رخ مي‌داد و ده ها تن خاك و دود به آسمان مي‌رفت. در اين لحظه بود كه با همه خطرات آن برگشتم سمت محل انفجار! و شايد ثانيه‌اي قبل از انفجار، چاشني را از مواد جدا و در يك فرصت ديگر دژ را منهدم كردم.

اين حكايت را كه سيد مي گفت ما از رعشه مي لرزيديم از اين همه تهور و شجاعت متعجب بوديم.
از سيد گفتن و شنيدن فرصتي وسيع لازم است. چون شهيد سيدمحمد گره گشاي عمليات هاي بدر ،عاشوراي 3، و الفجر 8 ، سيدالشهداء(ع)، كربلاي 1، 2، 5 و 8 و نصر 1 بود. سيد بارها در عمليات مختلف تا مرز شهادت رفت و چندين بار به‌سختي مجروح شد؛ اما مقدر بود سيد بماند. درعمليات سيدالشهدا عليه‌السلام در ارديبهشت ماه سال 65 برادر كوچكش سيد مجتبي را به ميدان رزم فرستاد تا با شهادتش در امتحان صبر نيز مقبول حق تعالي باشد. همه رزمندگان و فرماندهان لشكر به اين نكته رسيده بودند كه شهادت براي سيد محمد انتخابي است. سيد هر وقت بخواهد شهيد مي‌شود، تا اينكه درنيمه تيرماه سال 1366 اين دلاور و علمدار تخريب در سمت جانشين فرماندهي تيپ سوم كربلا و گردان تخريب سيد الشهدا در عمليات نصر 4 در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت درحالي كه گردان‌ها را بعد از يورش سنگين به دشمن از منطقه درگيري خارج مي‌كرد آماج حملات خمپاره‌هاي دشمن قرار گرفت، و تركش خمپاره‌اي قلب نارنين اين سلاله حضرت زهرا سلام‌الله عليها را در حالي كه زير لباس رزم، لباس سبز سيادتش را بر تن داشت، شكافت و در حال سجده در آغوش ملائكه آرميد.
او هميشه به ما گوشزد مي كرد كه از اماممان جلو نيفتيم و عقب نمانيم بلكه پشت سر و در كنار او حركت كنيم تا اگر نياز شد باري را از دوشش برداريم، اوامرش را اطاعت كنيم و خود نيز چنين بود و چنين كرد.

*راوي:جعفرطهماسبي
لینک: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9004120658[url=http://up.iranblog.com/images/5gkllg1w0wrn2dxaebf.jpg]Web Page Name[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روحش شاد. اين كه انتخاب خودش بوده بماند ولي موارد متعددي داريم كه شهدا قبل از شهادتشون خودشون خبر داشتد كجا و كي و چه جوري شهيد ميشوند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.