aminmessi

عبرت‌هاي اندلس : چگونگى ورود مسلمانان به اندلس و دلايل پيروزى آن‏ها

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ماجراى فتح اندلس از آن جا آغاز گرديد كه "ژولين "ـ فرماندار "سبته " ـ به خاطر تعرضى كه از سوى رودريك به دخترش شده بود، از پادشاه سرپيچى كرده و به ناچار به فراريان ديگر اسپانيا در آفريقا پيوست و با اصرار از موسى‏بن نصير ـ حاكم مسلمان آفريقا ـ خواست تا اسپانيا را از چنگال ستمگرانه پادشاه غاصبش نجات بخشد.









سندِ افتخار اسلام، قرآن كريم و سنت معصومان و انسان‏هاى وارسته و فرهنگ اخلاقى‌ـ انسانى والا است؛ و اين همه از زلال وحى و آرمان‏هاى بلند الهى و انسانى برخاسته است. به هر كجا كه نور اسلام وارد شد، معنويت و آبادانى و تربيت و هدايت آورد.
كشور اروپايى اندلس نيز زمانى به بركت اسلام، از دانش و فرهنگ بهره برد و به اوج پيشرفت علمى رسيد. آن روز كه اروپا در جهل و خرافه غوطه ور و از دانش و فرهنگ به دور بود، به گفته "هرمان راندل " استاد دانشگاه كلمبيا:
مسلمين در قرن دهم ميلادى در اسپانيا تمدنى پديد آوردند كه در آن تمدن، علوم از صورت عقايدمبهم عمومى درآمده بود و با صنايع و فنون زندگى علمى انطباق يافته بود.1
هم‏چنين "لاين پل " مستشرق انگليسى مى‏نويسد:
اسپانيا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود و دشت‏هاى سوزان اين سرزمين در اثر كوشش ملت فاتح، آباد گرديد و شهرهاى با عظمتى را در اين وادى بزرگ به وجود آوردند.
علوم و ادب و صنعت فقط در همين سرزمين اروپايى رونق داشت و از همين رهگذر بود كه علوم رياضى، فلكى گياه‏شناسى تاريخ، فلسفه و قانون‏گذارى تنها در اسپانياى اسلامى تكميل شده و نتيجه داده بود.2
در اين زمينه نوشتار دكتر "مارتينز مونتابث " مستشرق اسپانيايى، نيز ارزنده است:
اگر حاكميت هشت قرنه‏ى اسلام بر اسپانيا نبود، هرگز اين كشور وارد گردونه‏ى تاريخ تمدن نمى‏شد. اين دوره، در حالى كه اروپاى همسايه، اسير تيرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنايى خرد و فرهنگ را به آن‏جا منتقل كرد.3
فرهنگ اسلامىِ علم دوستى چنان در كام مسلمانان اندلس، شيرين افتاد كه بسيارى از آنان مشتاق گام نهادن در اين راه شدند و اين همه در حالى بود كه اروپاى آن روز، در گرداب تفتيش عقايد وحشى‏گرى و مخالفت با علم غوطه‏ور بودند.
با ورود اسلام به اندلس، زنان پا به دنيا و فرهنگ ديگرى نهادند و به درجات بلند علمى و اجتماعى دست يافتند، همان جايگاهى كه امروزه در پى آنند، اما روز به روز زنان را به پرتگاه سقوط نزديك مى‏سازند. در اوج مدنيت اسلامى در آن‏جا، زنان تحصيل مى‏كردند و حتى بانوانى در دانش و ادب شهره‏ى آفاق شدند؛ زنانى همچون "ولاده " دختر امير محمد كه در سال 860 ميلادى شاعر برجسته و توان‏مندى بود.
سواد آموزى چنان رو به فزونى نهاد كه تنها در مدت يك سال در قرطبه، بيش از پانزده هزار جلد كتاب نوشته شد و با انتقال صنعت چاپ از بغداد به اندلس، اين رقم فزونى يافت. داشتن كتاب و كتاب‏خانه نشانه بزرگى و فخرفروشى گرديد. بزرگانى در ميدان علم و نوآورى قد برافراشتند و كارهايى را به بشر و جهان علم عرضه نمودند.
در پزشكى مسلمانان به درجه‏اى رسيدند كه "سانچو " پادشاه "ليون " از شهرهاى شمال غربى شبه جزيره‏ى ايبرى براى معالجه بيمارى سخت خود، نزد پزشكان مسلمان رفت و بهبود يافت.4
پروفسور "دالماس " استاد بيمارى‏هاى زنان دانشكده پزشكى شهر "مونت پليه " اعتراف مى‏كند:
تمدن مسلمانان منحصر به فن معمارى و نقش و نگار ساختمان‏ها و مساجد پرشكوه نيست، بلكه شامل بسيارى از علوم و معارفى مى‏شود كه اساس علوم جديد به ويژه علوم گياه‏شناسى و پزشكى است.5
نهضت علمى اى كه با ورود اسلام به اندلس پديد آمده بود، با شكوفا كردن استعدادهاى مردم، انديشمندان بنامى چون ابن مسّره، ابن خرم، ابن باجه، ابن رشد، ابن طفيل، ابن عربى، ابن سيد بطلميوسى، على بن عباس، زهراوى، ابن سعيد مغربى، حيان بن خلف قرطبى، عبدالحميد بن عبدون اندلسى و... را به يادگار گذاشت.
هم‏چنين با توسعه فعاليت‏هاى اقتصادى در بخش‏هاى گوناگون صنعت، ريسندگى و بافندگى نيز از رشد چشم‏گيرى برخوردار شد تا جايى كه تنها در شهر طليطله پنجاه كارخانه پارچه بافى وجود داشت كه تعدادى از اين‏ها مخصوص بافتن پارچه‏هاى ابريشمى بود و حدود چهل هزار كارگر در اين كارخانه‏ها مشغول به كار بودند.6
آنان در استفاده از معادن نيز به موفقيت‏هاى ارزشمندى رسيدند؛ آنان طلا را از ماسه و شن رودخانه‏هاى لارده، شقر، تاجه، به دست مى‏آوردند، نقره راه‏از معادن مرسيه، حمّه، قرطبه، باجه و آهن را از شمال وادى الكبير.7
مسلمانان براى استفاده از زمين‏هاى بى‏آب، با بهره‏گيرى از مهارت‏هاى فنى خويش، روش‏هاى جديد آبيارى را اختراع كردند و از اين طريق، زمين‏هاى بسيارى را آباد كردند. با رشد و توسعه اقتصادى، كالاهاى صنعتى و كشاورزى و صادرات و بازرگانى و تجارت خارجى اندلس رونق يافت و كالاهايى مانند: اسلحه، ورق آهن، ظروف چينى مُذَهَبْ و سفالى، كاشى‏هاى رنگارنگ، فرش، انواع پتو و پارچه‏هاى ابريشمى و... صادر گرديد.8
سوگمندانه، با اين همه رشد و توسعه، جامعه اسلامى به يكباره دستخوش نفاق و آلودگى جنسى گرديد و ميراث پربهاى آن در زير شلاق دشمنى و يك دندگى اربابان كليسا سوخت و خاكستر شد و حتى اين دست‏آوردها به نام ديگران در تاريخ نگاشته شد. اكنون هر مسلمان بيدار دلى با نظر كردن به حكومت اسلامى اندلس از خود مى‏پرسد، چرااندلس از اوج قدرت به حضيضِ ذلّت كشيده شد؟ علت را بايد در كجا جست‏جو كرد؟ آن‏چه ما در يافتيم در قالب پنج بخش تحت عنوان كليات، شناخت كلى اندلس، علت‏هاى شكست، تهاجم فرهنگى و انقلاب‏ها و رسانه و ايجاد مصونيت فرهنگى، در اختيار شما همدلان قرار مى‏دهيم؛ باشد كه گذشته، چراغ راه آينده‏مان باشد و هيچ گاه اين فرجام تلخ و دردناك در كشورهاى اسلامى تكرار نگردد.

ضرورت و اهميت موضوع
==============
مرورى گذرا به جاودانه‏ترين كتاب عالم خلقت، يعنى قرآن مبين كه به گواهى تاريخ معجزه‏اى بى‏نظير است، هر انسان روشن ضميرى را مجذوب روش بيان و نحوه‏ى القاى مفاهيم والاى توحيدى و عرفانى و اخلاقى در آن مصحف شريف مى‏نمايد. خداوند متعال بهترين و ساده‏ترين و عامّه فهم‏ترين روش را براى فهماندن مفاهيم بلند الهى انتخاب كرده و از آن به عنوان سريع‏ترين راه رسيدن به مقصود بهره مى‏جويد كه همان روشِ بيانِ به صورت داستان است. آرى استفاده از قصه‏هاى گذشتگان و بيان رمز موفقيت و ياخوارى آنان، و دعوت به عبرت آموزى از ملل گذشته، شيوه‏ى تازه‏اى است كه قرآن آن را به بهترين شكل به كار مى‏گيرد.
برهمين اساس، امروزه پرداختن به داستان تلخ و شيرينِ مسلمانان اندلس و بيان زاويه‏هاى گوناگون حكومت مسلمانان در آن‏جا، ضرورت دارد. از آنجا كه اختلاف‏ها، مقام پرستى‏ها، قدرت‏طلبى‏ها و فرو رفتن در منجلاب فسادِ اخلاقى و افول فرهنگى ـ كه عوامل عمده‏ى شكست مسلمانان در اسپانيا بود ـ هم اكنون نيز،دامنگير مسلمانان گشته است، بازبينى و تعليل موشكافانه‏ى اين ماجرا، به منزله‏ى زنگ بيدارباشى است كه ما را به ضرورت طرح و بررسى اين بحث، متقاعد مى‏سازد.

پيشينه‏ى تاريخى موضوع
---------------------------
موضوع اين بحث به زمان فتح اندلس به دست "طارق بن‏زياد همدانى "9 برمى‏گردد؛ چرا كه از آن زمان واژه‏ى اندلس در ادبيات عمومى مسلمانان، جاى گرفت. مورخين بزرگى همچون ويل دورانت، گوستاولوبون، جرجى زيدان، طبرى و ديگران در كتاب‏هاى خود به بحث درباره‏ى تمدن و تاريخ اندلس پرداخته‏اند و در اين‏باره دست‏كم صدها جلد كتاب نوشته شده است كه هر كدام جنبه‏هاى مختلفى از مسائل اندلس را بررسى كرده‏اند.

انگيزه‏ى انتخاب موضوع
-------------------------
مقوله‏ى فرهنگ و تهاجم فرهنگى و نقش كليدى آن، در شكست يا پيروزى ملت‏ها مطلبى نيست كه از ذهن هيچ انسان عاقل و دورانديشى پنهان بماند. اصولاً كشورهاى استعمارى دنيا به ويژه امريكا براى رسيدن به اهدافِ استعمارى و استثمارى خويش در كشورهاى جهان سوم ناچارند ديدگاه و فرهنگ آنان را با بينش و نگرش فرهنگى خويش همسو نموده، آن گاه به غارت كردن ثروت‏هاى ملى آنان بپردازند. از سويى ديگر، يافتن بازار فروش كالاى كمپانى‏هاى غربى مستلزم آن است كه فرهنگ مصرفِ چنين كالاهايى در كشورهاى مورد نظر، ايجاد شود. از اين روست كه دشمن همواره درانديشه‏ى حمله‏ى فرهنگى و بيگانه نمودن مردم از تمدن و فرهنگ اصيل خويش است. با توجه به همين نقشه‏ى پليد غرب بود كه مقام معظم رهبرى حضرت‏آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى مدظله العالى در سال 1369ه . ش ـ كه همزمان با اوايل رهبرى ايشان بود ـ اين موضوع مهم را مطرح كردند و از آن به عنوان "شبيخون فرهنگى " نام بردند و از مسئولان و مردم خواستند در اين باره تأمل كنند. هرچند برخى دست‏اندركاران فرهنگى كشور به اين مهم توجّه كافى نكردند و ايشان بارها از اين كم‏توجّهى گله كرده‏اند. بر حسب وظيفه و در جهت لبيك به فرمان رهبر معظم انقلاب و با توجّه به پاره‏اى همانندى‏هاى اوضاع كنونى كشور ما با وضعيت هشت قرن حكومت مسلمانان در اندلس، بر آن شديم تا با طرح و بررسى مقايسه‏اى ميان آن دو، برنامه سازان و مديران توليد صدا و سيما را به اهميت و خطر اين جريان، بيش از پيش متوجّه نماييم.

روش و هدف پژوهش
-----------------------
در اين پژوهش به صورت نقل و تحليل تاريخى، عمل شده است؛ يعنى نخست اوضاع اندلس به صورت لازم و كافى، جداگانه بيان شده است و آن‏گاه با نتيجه‏گيرى از آن و ارتباط بحث به مهم‏ترين علت شكست مسلمانان ـ كه همان افت فرهنگى بود ـ وضعيت كنونى جامعه‏ى اسلاميمان نيز به بوته‏ى نقد و بررسى كشيده شده است و سرانجام پيشنهادهاى لازم به برنامه‏سازان اين رسانه‏ى ملى، ارائه گرديده است.

پرسش‏هاى اساسى پژوهش
----------------------------------
1 ـ فرهنگ و تمدن اندلس پيش از ورود اسلام چگونه بود؟
2 ـ عوامل ورود و گسترش اسلام در اين سرزمين، چه بود؟
3 ـ جايگاه فرهنگى اندلس در هشت قرن سيطره‏ى مسلمانان بر آن‏جا، در مقايسه با كشورهاى ديگر اروپايى چگونه بود؟
4 ـ ميان عملكرد كليسا و مسيحيان و اسلام و مسلمانان در اسپانيا چه تفاوت اساسى وجود دارد؟
5 ـ دليل‏هاى سقوط حكومت مسلمانان دراندلس چه بود؟
6ـ ميان وضعيت كنونى ما و اوضاع مسلمانان در اندلس چه تفاوت‏ها و همانندى‏هايى وجود دارد؟
7 ـ مهم‏ترين خطر تهديدكننده‏ى جامعه‏ى كنونى ما چيست؟
8 ـ نقش صدا و سيما و نهادهاى فرهنگى ديگر در پاسدارى از حريم فرهنگى كشور چيست؟
9 ـ روش‏هاى دشمن در تهاجم فرهنگى چگونه است؟

درآمد
........
"اندلس " يا شبه‏جزيره‏ى ايبرى شامل سرزمين اسپانيا و پرتغال فعلى است. اين شبه‏جزيره كه اكنون به دو كشور مستقل اسپانيا و پرتغال تقسيم شده است، در جنوب غربى اروپا قرار دارد كه از قسمت شمال و شمالِ غربى به خليج بيسكارى10، از سوى شرق به درياى بالئار11 ـ كه جزو درياهاى غربىمديترانه است ـ و از جنوب به درياى مديترانه و تنگه‏ى جبل الطارق و اقيانوس اطلس هم‏جوار است. هم‏چنين از ناحيه‏ى (مغرب) با اقيانوس اطلس و تنها از شمال‏شرقى به خاك اروپا متصل است. اين اتصال، به وسيله‏ى سلسله كوه‏هاى "پيرنه " صورت مى‏گيرد. گستردگى اين شبه‏جزيره ـ در كنار جزيره‏هايى به دو كشور اسپانيا و پرتغال تعلّق دارند ـ در حدود 596832 كيلومتر مربع است.12
واژه‏ى اندلس از قبيله‏هاى واندال13 گرفته شده است. اين قبيله‏ها در قرن‏هاى سوم و چهارم و حتى پنجم ميلادى، وارد اين سرزمين شدند و آن‏جا را به نام "فاندلسيا "14 ناميدند. بعدها اعراب آن را به لغت عربى "اندلس "خواندند.15
اين سرزمين آب و هوايى بسيار مناسب و مردمانى زيبا و طبيعتى دلربا دارد و هر انسان خوش ذوقى را به سوى خود مى‏كشاند. مسلمانان نيز با آگاهى از اين آب و هواى خوش وارد آن‏جا شدند و بسيارى از مسلمانان مهاجر سال‏ها در آن‏جا رحل اقامت گزيدند.

موقعيت سياسى
.........................
ساكنان قديمى اين كشور از قوم سَلت16 كه از فرانسه آمده بودند و قومايبر17 بودند كه اسمشان بر اين شبه‏جزيره اطلاق شده است. اين دو طايفهبيش‏تر در شمال و مركز بودند. طايفه‏هاى ديگرى نيز از خارج آمدند و در سواحل اين كشور، ساكن شدند. از آن جمله، فينيقيان و پس از آنان يونانى‏ها و سپس كارتاژى‏ها آمدند كه اين كشور را تصرف نموده و شهرى به نام "كارتاژ " يا قرطاجنه18 در آن‏جا بنا نهادند. در سال 200 پيش از ميلاد، جنگ دومپونيك19 به وقوع پيوست كه كارتاژى‏ها شكست خوردند و روميان بر اين كشور چيره شدند. تصرف شبه‏جزيره‏ى ايبرى براى دولت روم بسيار ضرورى بود؛ چرا كه اين منطقه در سر راه اروپا و آفريقا واقع شده و محل اتصال آن دو قاره به يكديگر بود. روميان تا قرن پنجم ميلادى بر اندلس حكومت كردند كه در دوره‏ى آنان اين كشور شهرهاى آبادى داشت و عده‏اى از مردان نامى در آن‏جا، ظهور كردند كه از مفاخر اسپانيا شدند. پس از آن‏كه دولت رومِ غربى برچيده شد، طايفه‏هاى ويزيگوت20 و "واندال "21 در قالبمهاجم، داخل شبه‏جزيره شدند و روميان را اخراج كردند. بدين ترتيب، اندلس در قرن ششم ميلادى، به تصرف ويزيگوتها درآمد. در هنگام حمله‏ى لشكريان اسلام به اندلس، همين‏ها در آن‏جا حكومت مى‏كردند.
با گذشت زمان و با ايجاد تعامل فرهنگى، بين ويزيگوت‏ها و لاتين زبانان كه در اندلس بودند، در هم‏آميختگى حاصل شده و زبانشان لاتينى گرديد. ويزيگوت‏هاى بت‏پرست، خدايان خويش را ترك گفته و آيين مسيح را پذيرفتند و هنگام لشكركشى مسلمانان به اين سرزمين، ويزيگوت‏ها و لاتين، در كنار هم تحت يك حكومت اشرافى، تربيت يافته بودند و مردم اين سرزمين داراى روح بندگى ورقّيت بودند.22
گوت‏ها(ويزيگوت‏ها) اسپانيا را براساس همان نظام روم باستان اداره مى‏گردند. كشور همچنان به ايالت‏ها23 و شهرها24 تقسيم مى‏شد و بر هر ايالت يك "دوك " و بر هر شهر يك "كُنت " فرمان مى‏راند. هر يك از اين حاكمان نيز براى رتق و فتق امور مالى و قضايى و نظامى منطقه‏ى تحت حاكميت خود، گروه ديگرى به نام كارمندان25 را به كار مى‏گرفتند. پادشاهانِ گوت، باخودكامگى حكم مى‏راندند و در اداره‏ى امور كشور فعال مايشا بودند. هم‏چنين شورايى مركب از بزرگان و نجيب‏زادگان بود، كه در هر كارى، پادشاهان گوت را يارى مى‏كرد. اما خودكامگىِ پادشاهان، هرگونه قدرت و اختيارى را از اين شورا گرفته بود. اصولاً پادشاه مى‏بايست ازميان نجبا و بزرگان انتخاب مى‏شد، ولى در عمل، هر كدامشان كه زور بيشترى داشت، قدرت را به دست مى‏گرفت.26 بنابراين فضاى سياسى اسپانياى پيش از ورود اسلام يك استبداد تمام عيار و اختناق وحشت‏زا بود. از همين رو، مردم اين كشور همواره چشم به راه يك نجات دهنده مى‏زيسته‏اند و طلوع آفتاب اسلام را در سرزمين‏شان بسانِ سحاب رحمتى بر فراز آسمان اميدشان تصور كردند و به سرعت آن را پذيرفته و در آن ذوب شدند.

موقعيت فرهنگى
........................
در خصوص وضعيت فرهنگى اندلسِ پيش از ورود مسلمانان بايد دو دوره‏ى جداگانه را مدنظر قرار داد. يكى دوره‏ى روميان كه قبل از ويزيگوت‏ها، بر اين سرزمين، حكمرانى مى‏كردند و ديگرى دوران سيطره‏ى پادشاهان ويزيگوتى كه با ورود مسلمانان به اسپانيا، برچيده شدند. بديهى است كه در دوره‏ى اول، گرچه روميان ستمگرانه بر مردم حكومت مى‏كردند، ولى چنان‏چه گفتيم، آبادانى و نشاط بر شهرها حاكم بوده است و اين سرزمين مهد تمدن فكرى ـ فلسفى اروپاى آن روز بوده است. در آن دوره گروهى مردان نامى، همچون "سنكا "27 از فيلسوفان بزرگ روم ـ و "لوسين "28 ازنويسندگان بزرگ يونانى ـ و "مارسيال "29 از شاعران رومى ـ و چهار نفرامپراطور، يعنى "تراژان "30، "آدرين "31 "ماركوس اورليوس "32 كه يكى ازفيلسوفان معروف بود ـ و "تئودوس "33 ظهور كردند كه در تاريخ فرهنگ وتمدن اروپا، مقام و منزلتى يافتند.34 اما درباره‏ى دوره‏ى دوم، يعنى سيطره‏ى پادشاهان ويزيگوت، شايد بتوان گفت كه اسپانياى عصر گوت‏ها، نه آن‏چنان كه برخى تاريخ نويسان فرانسوى و عرب معتقدند سراسر بد بوده است و نه آن‏گونه كه اسپانيايى‏ها مى‏پندارند، يكسره خوب بوده است؛ بلكه اين عصر، ادامه‏ى عصر فروپاشيده‏ى رومى‏ها است. بنابراين اگرچه گوت‏ها، مردمانى بيابان نشين بودند و قاعدتا نمى‏توانستند در ارتقاى فرهنگى اسپانيا نقش مؤثرى ايفا كنند. ولى مردم بومى اسپانيا كه به مسيحيت گرويده بودند، با الهام از انديشه‏ها و فلسفه‏ى آن‏جا، قابليت پيش‏رفت فرهنگى را داشتند. از اين رو، جاى شگفتى نيست كه در اين سرزمين دوردست، مردانى چون "ايزيدور سيويليايى "35 ـ دانشمند ذوالفنون ـ ظهور كنند. بنابراين اسپانياى مسيحى، دراين زمينه از سراسر اروپاى غربى گوى سبقت ربود. هم‏چنان كه اسپانياى اسلامى در جنبه‏هاى گوناگون انديشه‏ى اسلامى، از ديگر سرزمين‏هاى جهان اسلام پيشى گرفت.شايد علت اين امر در تأثيرگذارى اين سرزمين زيبا و شگفت بر ساكنانش خلاصه شود.36
با همه آن‏چه گفتيم، بدون ترديد فرهنگ اسپانياى پيش از اسلام در مقايسه با تمدن اسلامى، چيزى براى ابراز وجود نداشت و برترى نسبى فرهنگى اسپانياى پيش از اسلام در مقايسه با اروپاى بى‏تمدن آن زمان، چيزى را ثابت نمى‏كند و از ارزش خدمات بسيار مسلمانان در اين سرزمين نمى‏كاهد.

موقعيت اقتصادى
.......................
اوضاع اقتصادىِ اسپانياى پيش از اسلام، همچون وضعيت سياسى و فرهنگى‏اش، حالتى آشفته داشت و به گواهى تاريخ، هيچ‏گونه اثرى از پيشرفت اقتصادى در دوران پادشاهان ويزيگوت، وجود ندارد.گر چه در دوره‏ى روميان، وضع بهتر بود.
هنگامى كه آفريقا، در حكومت اسلامى از نعمت آزادى عقيده و عدل و داد برخوردار بود و مراحل تكامل و پيشرفت‏هاى اساسى را با سرعت زيادى طى مى‏كرد، شبه‏جزيره‏ى اسپانيا، همسايه‏ى شمالى وى، زير بار ستم پادشاهان ويزيگوت ضعيف و نابود مى‏شد. وضعيت اقتصادى اين كشور و مردمان آن، در هيچ دوره‏اى به اندازه‏ى عصر ويزيگوت‏ها آشفته وخراب نبوده است؛ چون اولا: مانند روزگار روميان، ثروت‏مندان و اشراف و طبقه‏هاى ممتاز، از دادن ماليات و عوارض ديگر دولتى معاف بودند. از اين رو، قشرهاى متوسط جامعه كه تمام بارهاى سنگين كار بر دوش آن‏ها بود، روز به روز ضعيف‏تر و فقيرتر مى‏شدند. فعاليت‏هاى پيشه‏اى و هنرى، به خاطر گرفتن عوارض و ماليات‏هاى كمرشكن، تماما از بين رفته و تجارت و صنعت كشور به كلى نابود شده بود. از طرف ديگر، خشكسالى و قحطى، سراسر كشور را فراگرفته بود؛ درست مانند زمانى كه مسلمانان از اين كشور اخراج شدند. اين در حالى بود كه سران كشورى در كاخ‏هاى عالى خود، بى‏خيال و آسوده خاطر به عيش ونوش مشغول بودند و با استثمار مردم بيچاره‏ى اسپانيا، به خوش‏گذرانى و تن‏پرورى مى‏پرداختند. كار كشاورزى يا بر عهده‏ى كشاورزان بود و يا غلامانى كه به ضرب شلاق اربابان سنگ‏دلشان، به كارهاى سنگين گماشته شده بودند. آنان براى هميشه طوق بندگى به گردن انداخته بودند و هرگز براى آزاد شدنشان از چنان فضاى ظلمت‏زايى، اميدى نداشتند. آنان بدون اجازه‏ى ارباب حتى نمى‏توانستند زن بگيرند يا دخترى را شوهر بدهند و چنان كه بين كشاورزان دو اربابِ همسايه، ازدواجى صورت مى‏گرفت، فرزندان آن‏ها ميان دو ارباب به طور مساوى تقسيم مى‏گرديد.37 در چنان اوضاع بدِ اقتصادى و وضعيت اسفبار زندگى، مردمان زحمت‏كش ديگر به آينده‏اى روشن و توانمند، اميد نداشتند و نابوديشان را به چشم مى‏ديدند.

چگونگى ورود مسلمانان به اندلس و دلايل پيروزى آن‏ها
==============================
زمانى كه آفريقا به دست "موسى‏بن نصير " اداره مى‏شد، پادشاه اسپانيا "رودريك "38 بود. رودريك "تيزا "39 يا غيطشه ـ پادشاه پيشين ـ را بركنار كرده وكشته بود و خود، تاج و تخت پادشاهى را در اختيار گرفته بود. او سى و ششمين و آخرين پادشاه گوت دراندلس بود.
ماجراى فتح اندلس از آن جا آغاز گرديد كه "ژولين "40ـ فرماندار "سبته " ـبه خاطر تعرضى كه از سوى رودريك به دخترش شده بود، از پادشاه سرپيچى كرده و به ناچار به فراريان ديگر اسپانيا در آفريقا پيوست و با اصرار از موسى‏بن نصير ـ حاكم مسلمان آفريقاـ خواست تا اسپانيا را از چنگال ستمگرانه پادشاه غاصبش نجات بخشد. در پاسخ به اين درخواست، موسى‏بن نصير باگرفتن اجازه از وليد41ـ خليفه‏ى مسلمانان ـ يك افسر جوان و شجاع به نام "طريف " را براى كشف و گردآورى اطلاعات لازم و مقدماتى به سواحل جنوبى اسپانيا فرستاد. وقتى گزارش‏هاى رضايت بخش او به دست موسى رسيد، در ماه رجب سال 92 هجرى قمرى "طارق بن زياد " ـ از لايق‏ترين سرداران موسى‏بن نصير ـ باسپاه اندكى مركب از هفت هزار نفر مردان جنگى، از تنگه‏ى جبل‏الطارق گذشتند و در محلى كه هنوز به نام وى معروف است، پياده گرديدند و سپس نخست در شهر "الجزيرة الخضراء "42فرود آمده و نماز صبح را در آن‏جا به پا داشت، و با برافراشتن پرچمِ نبرد به نبرد و پيش‏روى پرداخت. بعدها در همان محل برافراشته شدن پرچم‏ها، مسجدى به نام "مسجد الرايات " ساخته شد كه حتى تا زمان مراكشى ـ از دانشمندان قرن ششم و هفتم ه. ق ـ به همين نام باقى بوده است.
از سويى گوت‏ها نيز بسيار كوشيدند تا راه را بر طارق بسته و مانع پيشرفت وى گردند، ولى نتوانستند. در پى اين حمله‏هاى نخستين، جمع آنان از هم پاشيده و پراكنده گرديدند و طارق مستقيما به سوى "طليطله "43 پيش رفت. كهاين پيش روى بزرگ در تاريخ ثبت گرديده است. لشكر طارق با سپاه كمكى كه از مركز رسيد، بيش از 12 هزار نفر گرديد. رودريك كه در حال فرونشاندن آشوب‏هاى شمال كشور بود و "تدمير " را به جاى خود گماشته بود، با شنيدن اين خبر به پايتخت برگشت. "تدمير " به او نوشته بود: مردمى به كشور ما آمده‏اند كه نمى‏دانيم آيا اهل آسمانند يا اهل زمين. " رودريك، اميران ارتش و خان‏هاى كشور را به جنگ فراخواند و حكم داد كه همگى با مردمان و وابستگانشان در شهر "قُرطُبه "44 به او بپيوندند. طولى نكشيد كه تعدادنيروهاى سپاه سلطنتى به همراه سپاه كمكى اميران اطراف، نزديك به يكصد هزار تن رسيد. اين دو لشكر در مكانى به نام "لكه "45 در روز يكشنبه ـ دو روزمانده به آخر ماه رمضانِ سال 92 ه . ق ـ باهم درگير شدند و اين جنگ تمام عيار ميان آن‏ها، تا روز يكشنبه پنجم شوال ادامه يافت. فرزندان تيزا ـ پادشاه پيشين كه به دست رودريك كشته شده بود ـ در همان حمله‏ى اول از لشكر رودريك جداشدند، ولى فراوانى لشكريان باقى مانده‏ى رودريك و مناسب بودن سلاح و وسايل جنگى و آرايش خوب نظامى آن‏ها، باعث گرديد تا مدت بيشترى در برابر حمله‏هاى سخت مسلمانان، پايدارى نمايند. ولى حمله‏ى پايانى طارق‏بن زياد، به قدرى سخت و سنگين بود كه ايستادگى دشمن در برابر آن ممكن نبود. از اين رو، جمعيت گوت‏ها به كلى از هم پاشيد. پادشاه رودريك هنگام فرار، خود را به آب رودخانه اندخته و كشته شد و مسلمانان اسب و لنگه‏ى كفش او را در ميان گِل و لاىِ رودخانه پيدا كردند.
آن‏چه در اين پيروزى اهميت ويژه‏اى دارد، نقش رهبرى اين حركت اسلامى بود.46 در اين نبرد نابرابر و در شرايطى كه دشمن از امتيازِ آشنابودن با منطقه، پشتيبانى نظامى و تأمين غذايى و تداركاتى برخوردار بود، طارق شگردى به كار برد تا سربازان مسلمان را به رغم كمى تعدادشان، از لحاظ روحى كاملاً آماده نمايد و از تعداد كم جنگ‏جويان اسلام، بيشترين بهره را ببرد. وى ابتدا در برابر ديدگان وحشت‏زده‏ى سربازان دستور داد تا كشتى‏هايى را كه با آن از دريا عبور كرده بودند و هم‏چنين اندوخته‏هاى غذايى‏شان را آتش بزنند و تنها به اندازه‏ى يك وعده، غذا نگه دارند.47 آن‏گاه در حالى كه انبوه لشكر دشمن از يك سو و فاصله انداختن تنگه ميان مسلمانان و مركزيت آنان در شمال آفريقا از سوى ديگر، برسختى و نابرابرى جنگ به نفع دشمن مى‏افزود، در يك سخنرانى هيجان برانگيز پس از فراخواندن نيروهايش به جهاد و فداكارى و بعد از حمد و ثناى پروردگار، خطاب به لشكريانش گفت:
اى لشكريان! از اين جزيره به كجا خواهيد گريخت؟ در حالى كه دريا در پشت سر، و دشمن در برابر شماست. پس به خدا قسم كه چاره‏اى جز پايدارى و شكيبايى نيست. بدانيد كه شما در اين جزيره از كودكان يتيم در كنار سفره‏ى افراد لئيم، زبون تريد اكنون دشمن شما با لشكرى انبوه، سلاحى بُرنده و ذخيره‏ى غذايى فراوان به استقبالتان آمده است و شما جز شمشيرهايتان، پناهى نداريد و جز آن‏چه از دشمن بگيريد غذايى نداريد. اگر مدتى در اين جزيره به تنگ دستى و نيازمندى گرفتار شويد و در كارتان چاره‏اى نينديشيد، آبرويتان بر باد خواهد رفت. شما با هراسى كه در دلِ دشمنان انداخته‏ايد، شجاعت و جرأت را در خود پرورده‏ايد. پس خوارى و پستى را از آينده‏ى كار خويش دور كنيد و اين ستم‏كاران را از اين سرزمين برانيد. اكنون لشكرى قوى در برابر شما آمده و هر گاه شما مرگ را بر خود هموار كنيد، پيروز مى‏شويد، زيرا فرصت هم‏اكنون بر شمادست مى‏دهد. من شما را از چيزى برحذر نمى‏كنم كه خود از آن دور باشم مگر آن كه من پيشرو شما باشم.48
مى‏توان ضعف حكومت "ويزيگوت‏ها " را در اسپانيا كه به شكست آنان انجاميد در سه عامل خلاصه كرد:

1ـ اختلاف در ميان طبقات اعيان و بزرگان بر سر جانشينى پادشاه؛
2ـ نارضايتى بخش‏هاى ديگر جامعه به خاطر امتيازهاى طبقه‏ى اعيان و در نتيجه غيرقابل اعتماد بودن سپاه؛
3ـ تعقيب و تفتيش عقايد دينى49 يهوديان كه سبب استقبال آنان از مسلمين گرديد.50
از سوى ديگر، عوامل زير به مسلمانان در دست‏يابى به پيروزى نهايى كمك شايانى كرد:
1ـ وجود فرماندهى قوى و شجاع و با كفايت، همچون طارق‏بن زياد؛
2ـ مسلمانانِ مبارز با روحيه‏ى ايثار و شهادت‏طلبى و باانگيزه‏ى معنوىِ انجام دادن تكليف مى‏جنگيدند؛
3ـ اطاعت محض جنگ‏جويان مسلمان از مافوق و فرماندهى خويش و سرعت در عمل.

نتايج پيروزى
................
بى‏ترديد آثار و پى‏آمدهاى اين واقعه‏ى تاريخى بر جامعه‏ى اسپانيا و هم‏چنين بر مسلمانان به سادگى قابل شمارش نيست، ولى در اين گفتار به تعدادى از اين تأثيرگذارى‏ها مى‏پردازيم:

پى‏آمدهاى پيروزى مسلمانان
..........................................
1- ظهور دوباره‏ى قدرت اسلام و مسلمانان؛
2ـ گسترش منطقه‏هاى مسلمان نشين و توسعه حكومت اسلامى؛
3 ـ ايجاد بازار كار و سكونت براى مسلمانان؛
4 ـ گرويدن بسيارى از مسيحيان به دين مبين اسلام؛
5 ـ تربيت شدن تعداد زيادى از دانشمندان بزرگ جهان اسلام در اين منطقه و پيشرفت‏هاى بزرگ فرهنگى، علمى و صنعتى براى مسلمانان در آن سامان.

آثار پيروزى بر جامعه‏ى اسپانيا
........................................
1 ـ حقوق و اختيارات طبقه‏ى ممتاز روحانيان و اشراف ازميان رفت و طبقه‏ى رنج‏ديده‏ى غلامان و نوكران آزاد گشتند كه تا آن زمان با آن‏ها مانند چهارپايان رفتار مى‏شد. آنان در زمين‏هايى كه به دست مسلمانان درآمد، مانند يك كشاورز كاملاً آزاد، كار مى‏كردند و عملاً زمين‏ها در تصرف كامل، بلكه مالِ آن‏ها بود و تنها از محصول توليدى زمين سهمى به مالك مسلمان مى‏دادند.
2 ـ عوارض و باج‏هاى سنگين كه پيشه و هنر و فن را از ميان برده بود و طبقه‏ى متوسط را پريشان و بيچاره ساخته، لغو گرديد.
3 ـ قوانين مالياتى مشخصى بر اساس عدل و برابرى اسلامى تدوين گرديد.
4 ـ يهوديان كه تا آن زمان مورد تعقيب و آزار بودند، در انجام مراسم دينى و امور قضايى خود آزاد گشتند.
5 ـ روشن شدن شعله‏هاى تمدّن شهرنشينى و دانش در اسپانيا به دست مسلمين، هنگامى كه تمام اروپا اسيرِ جهل و نادانى و گرفتار جنگ و خونريزى بود.51


پي نوشت
_____________________________________________________________________________
1 ـ سرزمين اسلام، غلامرضا گلى زواره، ص 497.
2 ـ اسلام و بلاهاى نوين، محمد غزالى، ترجمه مصطفى زمانى، ص 246.
3 ـ مجله آينه پژوهش، مقاله بيدارى اسلامى در اندلس امروز از عبدالجبار الرفاعى، ترجمه سيد حسن اسلامى، مهر و آبان 71، شماره 15، ص 49.
4 ـ تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، شكيب ارسلان، ترجمه على دوانى، ص 312.
5 ـ همان، ص 312 ـ 313.
6 ـ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه محمد تقى فخرداعى گيلانى، انتشارات بنگاه مطبوعاتى علمى، چ چهارم، ص 762.
7 ـ نك: اسلام در غرب، ص 253 به بعد.
8 ـ هفت قرن فراز و نشيب تمدن اسلامى در اسپانيا، ص 323 و 324.
9 . گروهى، طارق را از منطقه‏ى همدان ايران ذكر كرده‏اند و او را هم پيمان يا آزاد شده‏ى موسى‏بن نصير خوانده‏اند. نك: سيماى اندلس، ص 27.
10 . biscary.
11 .baleares.
12 . جغرافياى كامل جهان، ص 627.
13 . wandale؛ اين واژه نيزريشه‏ى آلمانى دارد.
14 . Vandalasia.
15 . نك: التاريخ الاندلسى من الفتح الاسلامى حتى سقوط غرناطه، ص 37.
16 . Seltes.
17 . Ibers.
18 . Gartagena.
19 . punigue.
20 . wisigoths.
21 . wandeges.
22 . آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، دكتر محمد آيتى، ص 9 و 10.
23 . provinciae.
24 . civitates.
25 . centevari.
26 . سپيده‏دم اندلس، برگردان، حميدرضا شيخى، ص 42 و 43.
27 . seneque.
28 . luciek.
29 . matial.
30 . terajan.
31 . adrien.
32 . marc - Aurele.
33 . theodose.
34 . آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، محمد ابراهيم آيتى، ص 9.
35 . isidor de sevila.
36 . سپيده‏دم اندلس، دكتر حسين مؤنس، ص 50، 1373.
37 . اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، دكتر ابراهيم آيتى، ص 6 و 7.
38 . rodric.
39 . vitiza.
40 . julian.
41 . وليدبن عبدالملك، معروف به وليد اول، ششمين خليفه‏ى اموى كه بعد از معاويه، يزيد، معاويه دوم، عبداللّه‏ زبير، مروان بن حكم وعبدالملك بن مروان در شوال سال 86 ه. ق 705م به خلافت رسيد و تا سال 96(715 م) حكومت كرد.
42. algeciras.
43. toledo.
44 . gordoba.
45 . guadalet.
46 . اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، ص 10ـ14.
47 . اندلس سرزمين خاطره‏ها، سيدعلى محقق، ص 25.
48 . سيماى اندلس، على محمدى، ص 32، برگرفته ازكتاب بررسى عقايد و اديان، مصطفى نورانى اردبيلى، ص 287 و 288.
49 . ويزيگوت‏ها ،يهوديان را در عقيده و مراسم‏هايشان آزاد نگذاشته، همواره آنان رامورد تعقيب و آزار قرار مى‏دادند.
50 . اسپانياى اسلامى، مونتگومرى وات، برگردان، محمدعلى طالقانى، ص 11.
51 . محمد ابراهيم آيتى، آندلس، ص 17.


منبع : كتاب " عبرت هاي اندلس "
به نقل از : [url=http://www.alvadossadegh.com/fa/article/81-history/11095-1390-05-03-21-08-41.html]ALVADOSSADEGH.IR[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.