bell214

گزارش يك خبرنگار از گورستان منافقين(دفاع مقدس)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

حتي اگر تا کرمانشاه و همدان هم ميرسيدند باز هم موفق نميشدند, آخه در کدام جنگي يک عده کم سوار نفربر شدند و يک کشور رو فتح کردند ? خوب اگه اين جوري بود که خود عراق نفربر و تانک کم نداشت !همون اول جنگ مينداخت توي جاده و گازش رو ميگرفت تا تهران !
رجوي احمق بود نه انقدر !!! بيشتر فکر کنم ميخواستن از دستشون خلاص شن ......

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وارد بحث جالب دوستان نمی شم؛ چون به اندازه کافی نویسنده هست.

فقط در پاسخ به فرمایش دوست گرامی؛ جناب Stuka، مطلبی رو باید عرض کنم که شاید به درد دوستان هم بخوره :

[quote]حتي اگر تا کرمانشاه و همدان هم ميرسيدند باز هم موفق نميشدند, آخه در کدام جنگي يک عده کم سوار نفربر شدند و يک کشور رو فتح کردند ? خوب اگه اين جوري بود که خود عراق نفربر و تانک کم نداشت !همون اول جنگ مينداخت توي جاده و گازش رو ميگرفت تا تهران !
رجوي احمق بود نه انقدر !!! بيشتر فکر کنم ميخواستن از دستشون خلاص شن ......[/quote]
برادر Stuka.
این امر، مسبوق به سابقه بوده و اساساً سبک جدیدی در جنگ های چریکی رو بوجود آورد.
اولین بار (البته به شکلی متفاوت)، توسط مائو، رهبر (صدر) انقلاب کمونیستی چین انجام گرفت که البته داستان خودش رو داره.

ولی این حرکت (حرکت مجاهدینی ها)، الهام گرفته از انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو بود.
حتی دقیقاً تقسیم بندی نیروها و چه و چه، همه منطبق با اون حرکت بود. مثلاً اگه خاطرم درست یاری کنه، مجاهدینی ها سه (یا چهار دسته شدن و قرار شد هر یک از مسیری به ظاهر متفاوت حرکت کرده و مثلاً در فلان نقطه (فکر کنم پایتخت) همدیگه رو ببینن!
در کوبا هم اینطور بود که مثلاً ارنستو چه گوارا از یک مسیر، کامیلو سینفوئگوس از مسیری دیگه، رائول از جایی دیگر و فیدل از مسیری، حرکت کنن. شهرهای مختلف رو به تصرف دربیارن و نهایتاً در نزدیکی هاوانا برخی به همدیگه ملحق شن (چه و کامیلو از یک سو و فیدل و رائول از سویی دیگر) و عملاً پایتخت رو از چند مسیر مورد هجوم قرار بدن.

همونطور که می دونین در تاریخ، این حمله موفقیت آمیز بوده و پس از اون، سرمنشاء بسیاری از جنگ های چریکی قرار گرفته.
ولی به هر علتی، حرکت موفقیت آمیز دیگری ازش به ثبت نرسید.

جالبه بدونین واقعه ی سیاهکل که توسط چریک های فدایی خلق انجام گرفت، دقیقاً بر همین اساس بود.

پس موضوع، خیلی هم عجیب نبود.
بالاخص اینکه اگه فاکتور کمک و اقبال مردمی رو هم در نظر بگیرین، می بینین که خیلی هم نقشه احمقانه طراحی نشده بود؛ بالاخص با در نظر گرفتن ضعف شدید نیروهای نظامی ایران ناشی از هشت سال جنگ سنگین و عدم کفایت مهمات لازم برای نبردهای برق آسا؛ به سان عملیات فروغ جاویدان.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در مورد ترافیک حاصله از مردم دوستمان درست می گوید
ترافیک مردم سرعت آنها را شدیدا گرفت و با عقب نشینی به موقع نیروها به تنگه فرصتی برای تشکیل این خط پدافندی حاصل گردید
منبع این حرف خود صدا وسیما و گفته حاضران و مدافعان خط پدافندی تنگه است
همین نحو نیز محتمل تر می باشد یادمان نرود اصل نیروی ایران به جنوب رفته بود برای دفاع از خرمشهر

مجاهدین در شهر های فتح شده کاری کردند که سرعت ترس ناشی از آنها از ماشین هایشان پیشی بگیرد و باعث فرار مردم شود
واقعیت این است که وقتی به شهر های اول رسیدند انتقام گیری ،رسیدن به تهران را از یادشان برد
شاید اگر جنایت را در شهر های اولیه پیش نمی گرفتند تا قزوین نیز می رسیدند اما با دست خود . . .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اولش بگم : هم عصبانی هم خسته هستم از دست منافق بازی حرف زدنای یه عده خاص و لحن کلامم کاملا تند هست ، خسته شدیم از بس ایرادات صهیونیستی ازمون گرفتند
به خدا کی گفته صهیونیست تو اسراییله ؟ پر همین ایرانش صهیونیست ریخته و ایرادات صهیونیستی


[quote]ترافيك مردمي؟!! [/quote]

برای من که بچه همین شهرم میگی غلطه ؟

نه برادر ، اطلاعاتی که به فرماندهان مستقر در مرکز عملیات دادن غلطه !
برو از هرکی تو این منطقه میخوای بپرس ببین چی بهت میگه

همه هم میدونند و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ؟ میخوای باور کن میخوای نکن

ولی دو واقعیت همیشه بوده :

1.ضعف در اطلاع رسانی بعد قبل هنگام عملیات ها به فرماندهان ارشد در مراکز جنگی
2.عدم بیان واقعیات و حوادث اتفاق افتاده در میدان به هردلیلی

همونطورم که مثلا در قضیه ساخت سلاح خیبر اطلاعات غلط به اقای شمخانی داده شد
همونطورم که سر خودکفایی گندم در زمان خاتمی اطلاعات غلط داده شد

که اینام چند دلیل داشت :

خودشیرینی مسئولین زیردست
علاقه به شنیدن خودشیرینی توسط مسئولان بالادست


شما تو تاریخ کتاب شهریور 20 که بنده هم چند مقاله راحبش دادم بخونی ، میبینی از این چیزا زیاد بوده و هست

مردم از ترس جان فرار کردند به روستاهایی چون شیان مخلطابی و نیز کوه ها

عجبا ، خدا من بچه اینجام بعد اینا برای من میگن چی اشتباهه چی درسته ، اینو به عینه هزاران بار از صدها نفر از اقوام و دوستانی که در اون زمان بودن شنیدم

[quote]
در تنگه مرصاد، گردان قهرمان 151 مسلم بن عقيل از لشگر 32 انصار الحسين (ع) مستقر بودند كه قرار بود تا چند روز بعد اون نقطه رو تخليه كنند ...
عاملي كه باعث زمين گير شدن ستون كاروان چرخدار منافقين شد، مقاومت سلحشورانه اين گردان بود، كه فرصت داد به نيروهاي خودي و هوانيروز كه به راحتي بتونند، ستون نظامي منافقين رو تار و مار كنند. [/quote]

اسم منبع رو بگو ؟ بگم ؟ غلامعلی راشد ؟؟؟؟ نه ، مصاحبه ش رو خودمم تو همین سایت گذاشت

لابد دلیل تجمع نیروهای ایرانم میخوای بگی میخواستیم تو غرب عملیات کنیم در عمق خاک عراق ؟

خوب ؟؟؟؟؟ فکر کردی فقط برادران مطلع هستند ؟ خیر برادر ، بنده وقتی اینا رو تو کتابهای نشر سپاه پاسداران مطالعه کردم فکر نکنم حتی برخی عزیزان عضو این سایت بوده باشند !

یادمه قضیه دیدن خطای انسانی در رژه های ایران توسط عراق در صداوسیما بزرگ شد سپس تو سایت حتی همین سایت ! اما جالب اینه که اولین بار در سال 1378 کتابی در ایران ترجمه شد راجبش!!!!!! و همون موقع من خونده بودمش

نمیدونم دوستان چرا اصرار دارند چیزایی که من خودم میدونم رو به خودم دوباره بگن


بنده به دلیل علاقه بسیار به وقایع دفاع مقدس به خصوص در منطقه خودمون به کاوش پیرامون این واقعه ها پرداختم و مطمئنم کمتر نقصی توش هست چرا که با کسانیکه مستقیما با منافقین رودرو شدن صحبت کردم و ده ها سوال پرسیدم ازشون


گردان قهرمان 151 و .... بعد از ایجاد اختلال مردم در سرعت مجاهدین تونستند به خوبی مستقر بشن و افند و پدافند کنند
ضمن اینکه پشتیبانی هوایی عراق به ناگاه قطع میشه (که همیناست اصل جنگ و ناگفته هاش) و عملا منافقین وارد [color=red]کمینی که قرار بود بشن شدند[/color]
[quote]
متاسفانه هميشه نقش اصلي اين گردان تحريف شده و هيچ كس بهش اشاره نداره. در حالي كه اگر اين نيروها نبودند، و ستون منافقين از تنگه عبور ميكرد، بايد پشت دروازه كرمانشاه ميجنگيديم. البته اگر ميرسيديم. [/quote]

در اینکه این گردان چقدر نقش داشته چیزی نمیگم همونطوری هم که نقش تیپ خرم اباد که از پشت اومد حمله کرد خیلی حرفا زده نمیشه و به اسم دیگران ثبت و ضبط شده شکست مجاهدین


رضای عزیز بنده ابدا مخالف حرفات نیستم ولی باور کن اینطورم که شما میگی نبوده و نیست

اگر مجاهدین با ترافیک انسانی و .... رو به رو نمیشدن اونقد سریع از چهارزبر میگذشتند که برادران سپاه فرصت نمیکردن بگن یک دو سه آتش !!!

در کل اصراری برای اثباتش به اشخاص جنگ دیده و نیز فرماندهان سپاه نیست

چیزی که تو منطقه ما بوده خودمون بهتر از بقیه میدونیم چی بود و چی هست ! و چی میگن راجبش

[quote]در مورد بقيه ادعاها هم كه خيلي شاذ بود، چيزي نمي​گم. چون خودتم معلومه كه چندان پشتوانه عقلي براشون نمي​بيني كه ... ميگذاري ...[/quote]

شما هم گویا پشتوانه عقلی رو در سه نقطه گذاشتن میزاری ، همین حضرت اشرف ملوک الخان اگر من اسم شهرها رو هم میزاشتم که میگفتی چرا اسرار مملکتی میگی و دروغه

من سعید میدونه زیاد شوخی حالیم نیست و یهو دیدی هرچی نباید بگم میگم و درستم درمیاد مثل قضیه سیلوهای موشکی و ادرس دقیق شون !

پس بهتره چیزی به حرفات اضافه نکنی و بیشتر از این با اهانت هات عصبیم نکردی تا بگم برادرا با چه لباسی از اسلام اباد فراری شدند یا بگم لب مرز چه خبر بود منافقین وارد شدند یا خبر موثق از چی داشتند که وقتی تازه به سرپل ذهاب میرسن ملت خبردار میشن


نزار دهن ادم واشه بعضی چیزا که مایه مضحکه و خنده برادران هست افشا بشه

برو به مسخره کردن ما برس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام من جور ديگه اي شنيدم و برداشت كردم .
با اصل ايجاد ترس و ترافيك ايجاد شده موافقم . اما فكر نمي كنم كه ترافيك ايجادي باعث كندي حركت منافقين شده باشد ، بلكه برعكس رسيدن مدافعين را با مشكل مواجه مي كرده است. مضاف بر آنكه گروههاي اطلاعاتي و عملياتي منافقين در اين مردم فراري وجود داشتند و از موقعيت مدافعين گزارش ارائه نموده و برخي تيم هاي عملياتي آنها در هنگام عبور از كنار پستهاي نظامي و يا سنگرهاي تدافعي ، رزمندگان را به گلوله مي بستند.

وجود اين ترافيك باعث مي شد ، نيروهاي مدافع نتوانند اقدام به مين گذاري گسترده ، نصب تله هاي انفجاري و يا ... نمايند .

آنجور كه شنيدم هيچ عقب نشيني قابل توجهي توسط مدافعين صورت نگرفته است . ( تخليه يك پاسگاه ژاندرمري ، عقب نشيني به حساب نمي آد ، نظر منه ديگه icon_cheesygrin ) متاسفانه اكثر مدافعان قلع و قم شده بودند . و اقداماتي كه انجام مي شد ، تنها باعث تأخير در حركت منافقين مي گشت .

يك گردان نيرو كه بيش از 45 روز در خط بوده براي بازگشت (اگر اشتباه نكنم به كرمانشاه) آمده بوده و در همان شب هم يك تريلر مهمات عازم به ايلام در كرمانشاه مي ماند . هسته نيروي مدافع در تنگه را نيروهاي اين گردان تشكيل مي داده اند كه از مهمات لازم برخوردار مي شوند .

برخي از كساني كه در اين عمليات شركت داشتند به اينجانب مي گفتند اگر اين عليه العنه ها به كرمانشاه مي رسيدند تا خود تهران مي آمدند . اخباري وجود داشت كه با شروع عمليات منافقين برخي طرفداران داخلي آنها خود را به كرمانشاه رسانده بودند و در صورت تصرف اين شهر ، نيروي منافقين تقويت مي شد.

يك اشتباه بزرگ منافقين هم حركت به صورت ستون ، آن هم در جاده اصلي و با چراغ روشن وسط روز و با ادوات نظامي بود كه الحق كار بچه هاي هوانيروز را ساده كرد .

درست است كه عراق بعد از اسلام آباد ، پشتيباني هوايي قابل توجهي انجام نداد ، اما شنيده هاي من حاكي از بمباران ناموفق مواضع نيروهاي خودي در تنگه مرصاد است .

موقعيت برتر تنگه كار مدافعان را بسيار ساده كرد و تك تير اندازان در دفاع از تنگه نقش موثري داشتند.
از نظر رواني بعضيي از نيروهاي منافقين آماده پذيرش مرگ بودند و خود را با نارنجك منفجر مي كردند . همچنين آمادگي بالاي بدني داشتند بطوري كه همچون بزهاي كوهي در بين تپه ماهورها فرار مي كردند .

خدا خواست كه تلخي پذيرش قطعنامه 598 با شيريني عمليات مرصاد پايان يابد .
نظام جمهوري اسلامي هم اطلاعات بيشتري از مزدوران داخلي يافت و با بعضي دستگيري ها و... منافقين در داخل ضربه اي اساسي تر خوردند.

----
ارنستو رومل خان

شما طوري مي نويسيد انگار منافقين سر چهار راه ايستاده بودند ، منتظر كه ترافيك مردم عبور كنه بعد بيان كرمانشاه را فتح كنند . ببينم ، يكيشون نمي تونست بره چراغ را قرمز كنه تا مردم بايستند ، اونها رد بشن ؟
يك سطل آب سرد مي خواي !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب ارنست عزیز می دونی مشکلت چیه همیشه با جزم حرف می زنی و فکر می کنی که دارای حقیقت رو میگی (نمی خوام بگم نمی گی) ولی برادر همیش درصدی برای اشتباه خودت فرض بگیر و در عین حال عیبی هم نداره به هر حال در طول زمان این روش از بین میره بر میگیرده به سن کم و هیجانی بودنت.
از این به بعد هم زیاد حرف دو پهلو نزن خواهشا اگر حرفی هست بگو و اگر نیست هیچی نگو.در ضمن نوشته های خودتون توی وبلاگ و دانشجو و سنترال و .... مال همونجاست اینجا یا باید دوباره بنویسین یا چیزی نگی بهتره.
یه موضوع دیگه هم هست برادر من این تقسیم بندی خودی و غیر خودی شما و اینطرفی و اون طرفی ها خیلی روش بدیه فردا ور می دارن میگن توهم توطئه داری ها از ما گفتن بود.
اون وبلاگ هم من نمی دونم کی بسته ولی همین قدر بگم اگر من هم بودم می بستمش چون حالا شاید شما نه ولی اون دوست بی اندازه محترمتون آنچنان الفاظ رکیکی به کار می بردن که در شان هیچ ایرانی نبود .

و اما موضوع اصلی دوست عزیز ترافیک مردمی در کار نبود و بیشتر روستاهای مسیر هم به طرف کوه های پشت سرشون حرکت کرده بودن نه به طرف کرمانشاه مردم کرمانشاه هم متفرق شده بودن و عده ای فراوانی به اطراف شهر رفته بودن چون مردم هم فهمیده بودن که اونها در طول جاده پیش میرن.
در ضمن این رو هم در ذهن داشته باشین اون زمان مثل الان نبوده که هر کسی یه ماشین شخصی داشته بوده باشه توی هر منطقه مردم تنها چند مینی بوس داشتن و شرایط اصلا مثل الان نبوده و این نظر از بیخ رد میشه.
اگر به گزارش توجه کنین متوجه میشین که بعد از شروع عملیات از مردم برای غذا و ... کمک خواسته میشه و در عرض چند ساعت مردم این کمک ها رو می رسونن و این نشون میده به منطقه نزدیک بودن و بعد از ورود نیروهای ایرانی برگشته وبه سرعت کمک کردن و این در صورتی که به طرف کرمانشاه حرکت کرده بودن و در حالی که ستون منهدم شده کل جاده رو بسته بوده اصلا منطقی نیست.

یه مورد دیگه برخی دوستان فکر نکنن اونها وارد کرمانشاه هم نشده بودن . چند وسیله اونها حتی در میدان جمهوری اسلامی کرمانشاه (تاجگذاری سابق) که اون زمان ورودی شهر بوده ظاهرا حتی بنزین هم می زنن و نفرات پیاده هم از تنگه عبور کرده بودن وشاهد اون هم درگیری با افراد پاسگاه پشت تنگه که متعلق به ژاندارمری هست که نیروهای اون در حال تخلیه و پاکسازی پاسگاه بودن .توی این درگیری ظاهرا یکی از درجه دارهای پاسگاه چند نفر از اونها رو هم به شدت زخمی و می کشه و در اطراف کرمانشاه هم شب بعد درگیریهای پراکنده ای بین بسیجی های داخل شهر و عوامل اونها پیش میاد و به رد و بدل کردن آتش و کشته شدن عده ای از اونها منجر میشه.

رضا جان ممکنه حرف شما درست باشه که هست ولی بیشتر نیروهای پدافندی در پشت تنگه که الان یادمان هست روز بعد از توقف ستون بود که یگانهای وارد شده به منطقه چندین خاکریز پشت سر هم زدن و دفاع شروع شد و هیچ کس نمی تونه ادعا بکنه جلوی ستون اونها رو گرفته چون اگر هوانیروز نبود هیچ کس یارای این کار رو نداشت .
اما من میگم در این واقعه خیلی چیزهای خنده دار و عجیب هست مثلا اینکه ممکنه بین ایران و عراق حرفهایی بوده اما جالب اینجاست که ظاهرا ژاندرمری و هنگ مرزی کرمانشاه اطلاعی نداشتن و برای گرفتن گردنه پاطاق اقدام به فرستادن 80 نفر نیرو با امکانات لازم می کنن ولی نرسیده به گردنه در بمباران خوشه ای تقریبا کل نیروها بجز چند نفر از بین میرن .شاهدین گفتن توی این بمباران افراد توی بنزها متوجه نشدن قضیه چیه و بمب ها طوری خوردن که تما م نیروها داخل ماشین ها کشته شدن و خون از داخل ماشین ها جاری شد.
خوب اگر هنگ کرمانشاه از این موضوع مطلع بود نمی اومد 80 نفر نیرو رو برای این کار به کام مرگ بفرسته.از این دسته اقدامات خیلی هست توی این واقعه که کمی تحلیل رو سخت تر می کنه.

اما من می خواستم موضوعی رو جناب مصطفی توضیح دادن بگم که ایشون زحمتش رو کشیدن این حمله یه شبیه سازی و در راستای همون روشی بود که چه گوارا و فیدل و مائو و... در شروع درگیریهای چریکی برای گرفتن کشورها شروع کردن و تجربه اون در واقعه سیاهگل هم توسط گروه های مشابه مارکسیستی اتفاق افتاد ولی باز برداشت اونها از جامعه ایران اشتباه بود چون ایران هیچ وقت تئوری مارکسیسم رو به عنوان ایدئولوژی خودش نپذیرفت و این هم در سیاهگل و هم در فروغ جاویدان باعث نابودی هسدف شد.
اما موردی دیگه اینکه سازمان مجاهدین در زمان تشکیل مطالعات زیادی در غرب کشور داشتن و با این منطقه تا حدودی و بافت جمعیتی و اعتقادی اون آشنا بودن و تنها فرق اونها با واقعه سیاهگل و حرکت های چریکی کوبا و چین در این هست که اونها پی بردن جامعه روستایی ایران توان و کشش شروع جنگ چریکی رو نداره و از اول هم نظرشون تنها بر شروع این جنگ ها در داخل شهرها بود. و نمونه اون رو در سال ۶۰ و اقدامات این سازمان در تهران و اصفهان و ... می تونید ببینید و بعد خارج شدن اونها از کشور.
این بار هم همین روش رو در پیش گرفتن و می خواستن با شروع جنگ چریکی منتهی با شروع از شهرها همین روش رو پیاده کنن ولی باز جامعه ایران نتونست برای اونها نقش جامعه پرولتاریا روبازی کنه و این طرح در این سطح هم شکست خورد.
جناب ارنست محترم شبکه زاگرس در سالگرد این واقعه برنامه هایی داشت (البته شما که تلویزیون ایران رو نگاه نمی کنین)بنده از ماهوراه پیگیری می کردم و می تونین در مصاحبه هایی که با مردم روستایی منطقه داشتن ببینین هیچ راه بندان و فراری به اون صورت به طرف کرماشناه نبوده و مردم بیشتر سعی کردن به طرف منطقه و جاده ماهیدشت به طرف عثمانوند حرکت کنن.و به روستاهای پشتی پناه ببرن.

خوب اشتوکا جان حالا که باز کردیم چرا این روش رو در پیش گرفتن می تونیم به این برسیم اگر کرمانشاه و همدان سقوط کردن چه می شد رو بررسی کنیم.
اتفاقا خلاف نظر شما اونها اگر به کرمانشاه میرسیدن هم برای صدام و هم برای منافقین نتیجه گرفته بودن و راضی بودن حالا نتیجه حداکثری نه ولی نتیجه خداقلی گرفته بودن .چه طور؟ این طور که اولا سقوط کرمانشاه که دروازه غرب کشور هست باعث سقوط اتوماتیک ایلام هم میشد چون این استان مرزی بین خوزستان و کرمانشاه قرار داره و در مناطق شرقی بسیار صعب العبور هست و جاده های دسترسی اون تنها به اسلام آباد و کرمانشاه و از جنوب هم به شهرهای خوزستان امکان استفاده عمده داشت و اگر کرماشناه به دست منافقین و جنوب هم که داشت دوباره به دست صدام می افتاد سقوط می کردن این استان عملا به صورت عادی قیچی میشد.
و باز اگر کرمانشاه سقوط می کرد ائتلافی بین کومله و دمکرات با منافقین شکل می گرفت و با توان بالقوه ای که این گروهک ها در کرمانشاه و کردستان داشتن باید شاهد سقوط کردستان هم می بودیم .
می بینید که با سقوط کرمانشاه اوضاع خیلی پیچیده میشد و برای همین سران نظامی زمان دستور داده بودن در صورت سقوط کرمانشاه کل شهر رو با نیروی هوایی با خاک یکسان کنن.
و اما سقوط کرمانشاه باعث همون آرزویی میشد که صدام داشت و اون هم شبیه هدف برخی در سیستم نظامی ما هست که می خواستن تکه ای استراتژیک از عراق رو بگیرن تا وجه المصالحه و برگ برنده مذاکرات بشه و این اتفاق با سقوط کرمانشاه برای صدام پیش می اومد چیزی که سالها آرزوش رو داشت در عین حال اگر کرمانشاه سقوط میکرد این بار دیگه مثل ۸ سال جنگ گذشته نبود برای عراق چرا که این بار ایران در دو جبهه درگیر شده بود به صورت عمده جنوب و غرب و این درگیریها با توجه به ائتلاف ۱۰۰ درصد محتمل گروه های ضد انقلاب در کردستان شمالغرب کشور رو هم وارد فاز درگیری می کرد و در این صورت من به جرات میگم نیروهای مسلح ایران دیگه توان مقابله در سه جناح رو نداشتن و با توجه به اضمحلال لشگر 81 زرهی کرمانشاه در این عملیات (به عنوان بزرگترین و قویترین لشگر اون زمان با داشتن نزدیک به 7 تیپ که می بینید خودش استعداد ۲ لشگر هست) و پراکندگی در نیروهای سپاه و مرخص شدن بسیاری از نیروها و برگشتن به خونه هاشون این دفعه این واقعه می تونست کمر ایران رو برای همیشه بشکنه و ا باید بخشی از کشورش رو از دست میداد و یا درگیر جنگی مجدد و خونینتر میشد که نتایج اون برای ما جالب نمی بود.

و اما در مورد خود سقوط کرمانشاه (تازه من همدان و قزوین رو در نظر نمی گیرم فقط کرمانشاه رو در نظر میگیرم.هر چند باید جهت اطلاعتون بگم قزوین از قبل از انقلاب یکی از کانونهای جذب نیرو سازمان مجاهدین بود و افراد زیادی در اونجا داشتن) و برخورد سازمان منافقین با این موضوع باید عرض کنم که نباید واقعیات رو از ذهن دور کنیم به هر حال این سازمان در کشور عوامل زیادی داشت و می بینین در این عملیات هم 5000 هزار نفر نیرو آورده بود و مطمئنا در داخل کشور چندین برابر این میزان نیرو داشته و به هر حال سازمانی بوده که اقلیتی در کشور طرفدار داشته حالا شاید در برابر طیف حزب الله و انقلابی تعداد زیادی نبودن ولی خوب به هر حال محلی از اعراب داشتن .مثلا شاید در هر روستایی بیشتر مردم انقلابی بودن ولی به شما با جرات میگم توی هر روستایی عواملی هم بودن از خود مردم بومی که یا دمکرات بودن یا کومله و یا مجاهد خلق و به هر حال این توان بود به صورت بالقوه و نمونش هم چندین سال درگیری ضد انقلاب و توان بالاش در کردستان.
حال هدف من از گفتن این موضوع چی هست .موضوع این هست که چیزی که باعث نابودی این گروهک در این عملیات شد این بود که حرکت ستونی زرهی داشتن و با دخالت هوانیروز این ستون از هم پاشید و دلیل این موضوع هم قرار گرفتن در دشت ماهیدشت بود .این دشت از یک طرف به گردنه سخت حسن آباد و از طرف دیگر هم به گردنه چهارزبر منتهی میشه و فضای در حدود 10تا15 کیلومتر(درست خاطرم نیست) بین این دو گردنه دشت هست(حاصلخیز و زرخیز) این دشت شبیه یه کاسه می مونه و همین مورد باعث از بین رفتن این ستون شد چراکه نزدیک تنگه چهارزبر این منطقه تنگ تر میشه و اجازه پراکنده شدن به حرکتهای سواره نظام(منظور همون زرهی و خودرویی هست) رو نمیده این باعث شد که هوانیروز در این کیسه دوسر سر ستون رو بزنه و باعث راه بندان بشه و بعد با فراق بال و در نبود دفاع هوایی مناسب در ستون ترس نیروهای مجاهیدن(برگرفته از نفاق اونها که این ترس وعده الهی هست) و از هم پاشیدن سازمانشون و در عین حال نبود پشتیبانی هوایی تمام ستون تا حسن آباد هدف راکت و موشک قرار بگیره و از بین بره و نیروهای عمل کننده بعدی در جریان پاکسازی عملا فقط نفربرهای سوخته و ایستاده رو پاکسازی کردن.
خوب در این شرایط این ستون نه هر ستون زرهی و با پدافند خوب دیگه ای هم دچار خسارت فراوان میشد به دلیل جغرافیای منطقه اما اگر وارد شهر میشدن کل معادلات به هم می خوردچرا؟
به این دلیل که این فرصت به این سازمان داده میشد در شهری درگیر بشن که به صورت طبیعی به دلیل 8 سال جنگ تبدیل به یه زاغه مهمات بزرگ شده بود و تجهزیات و مهمات فراوانی درش دپو بود و در عین حال شهری بزرگ با چند صد هزار نفر جمعیت که شاید خرمشهر یک دهمش بود از نظر اندازه و در عین حال با ساختمانهای فراوان و این توانایی رو به این گروهک میداد جنگ رو به جنگی فرسایشی و شهری تبدیل کنه
در عین حال اذوقه کافی هم در شهر بود و اقلام مورد نیاز این ستون رو شاید برای سالها درگیری فراهم میکرد.(همین قدر بگم اینقدر تعداد پادگانها و زاغه در این استان زیاد بوده و هست که شایدنابودی اونها خودش یه پروژه عظیم هست)در این صورت این گروهک تا گردنه اسد آباد مانعی نداشت جلوش و شهرهای در مسسر صحنه کنگاور و اسدآباد رو راحت می تونست بگیره .اما نتیجه خیلی مهم این بود که به نیروهای این سازمان در کل کشور این امکان رو میداد که با این فرصت به دست آمده خودشون و به کرمانشاه که صحنه درگیری بود برسونن و یا در کل کشور آشوب درست کنن.و در عین حال گروهک های محارب دیگه هم سر بر میاوردن و شاید پاکسازی کرمانشاه عملیاتی به مراتب بزرگتر از خرمشهر می طلبید و تازه محتمل بود که در این شرایط عراق هم کمک خاش رو از سر بگیره مثلا به سرعت هوای منطقه(با توجه به اینکه توانش رو داشت ونیروی هوایی ما خیلی ضعیف شده بود) رو در اختیار بگیره و یا حتی کماندو ایربورن کنه توی شهر که لحظه به لحظه موضوع بدتر میشد.دوست عزیز اشتوکا جان می بینین که سقوط کرمانشاه چه عواقب بدی داشت.

می بینید دوست عزیز که خداوند در این واقعه چقدر به مردم ایران رحم کرد ولی چه بسار برخی سران که اینقدر کم اطلاع بودن که نمی فهمیدن سقوط کرمانشاه یعنی چی و چه معنایی داره و فکر می کردن با بمباران شهر و ...می تونن به این راحتی ها از شر این گروه راحت بشن ولی خدا بر درجات شهید صیاد اضافه کنه.

و اما مورد مهمتر در این قضیه برخورد امام راحل بعد از جریان بود و اون اینکه در جریان قطعنامه مسئولین فرهنگی اقتصادی و نظامی گفته بودن مردم توان و کشش لازم رو برای ادامه جنگ ندارن بعد از این حمله امام دستور به مردم برای رفتن به جبهه دادن و بسیج شدن و وقتی این واقعه رو مشاهده کردن و گزارش کمک های مردمی منطقه و حتی درگیریهای اونها با دست خالی با دشمن و کمک های فراوان تداراکاتی به نیروهای خودی (هر چند امام مطمئنا خبر داشتن ولی نمی تونست بر اساس برخی موارد برخورد بکنه) متوجه موج جنب و جوش و دفاع مردم و هجوم اونها به جبهه ها شدن به طوری که مناطقی که صدام در طول خط مرزی گرفته بودن دوباره به سرعت آزاد شد .
امام متوجه قضیه شدن و از اون تاریخ به بعد دیگه هیچگاه سخنرانی عمومی نداشتن و از دست برخی دل خوشی نداشتن ولی ایشون سنگ صبور بود و باید برای حفظ و بقای نظام چیزی نمی گفت و نگفت تا به رحمت خدا پیوستن و چشمشون از چشم برخی عناصر معلوم الحال به دیدگان خداوند باز شد.
این واقعه برخی از گزارش های خلاف واقع رو روشنتر از قبل کرد اونم به صورت عملی و ملموس.امام ظاهرا گفتن اگر من میدوسنتم مردم ایران هنوز اینطور می جنگن هیچ وقت قطعنامه رو قبول نمی کردم

جناب حیدری این جاده در اون زمان و شرایط منطقه سوری بود که اگر تنها چند ماشین اونها هدف قرار می گرفت عملا ستون متوقف میشد و نیازی به ترافیک به شکل امروزی نبوده و این اتفاق هم در جاده ایلام افتاد در حالی که عده ای از این گروهک سعی در رفتن از اونجا کردن تنها با زده شدن چند خودروشون اونجا هم راه بندان براشون پیش اومد و از عملیات از اون نقطه هم منصرف شدن.

باز هم ببخشین بابت پرحرفی.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
آنجور كه شنيدم هيچ عقب نشيني قابل توجهي توسط مدافعين صورت نگرفته است . ( تخليه يك پاسگاه ژاندرمري ، عقب نشيني به حساب نمي آد ، نظر منه ديگه Mr. Green ) متاسفانه اكثر مدافعان قلع و قم شده بودند . و اقداماتي كه انجام مي شد ، تنها باعث تأخير در حركت منافقين مي گشت .
[/quote]

هرچند نیازی به جواب دادن به اعضای تازه وارد نمی بینم ولی چون همه جویای یک حقیقتیم جوابتونو میدم :

ژاندارمری ؟؟؟؟؟
والا تا اونجا که بنده اطلاع دارم استان کرمانشاه به مرکزیت اسلام اباد شاهراه ترانزیت نیرو و مهمات در زمان جنگ بود (سخنرانی دکتر فلاحت پیشه در مجلس در اعتراض به محرومیت شهر اسلام اباد غرب) و جالبتر اینجاست که در تمام طول جنگ اگر استان کرمانشاه از دست میرفت عملا بیشت مناطق عملیاتی سقوط میکرد که خوشبختانه با توجه به وضعیت منطقه و نیز جو ضدعراقی در منطقه این اتفاق هرگز روی نداد و در کردستان هم به دلایل شرایط کوهی و تضاد با روحیات عراقی ها ایضا

حالا نکته مطرح شده اینجاست ، نیروهای سپاهی که شهر اسلام اباد و سرپل ذهاب و گیلان غرب و ... مستقر بودن چی بهشون اومد ؟

سالها دو شایعه مطرح بود

1. اقدام هماهنگ شده ایران و عراق که منجر به انتقام گیری ایرانیان از منافقین میشه و ارزوی بسیاری از رزمندگان بود که یکبار برای همیشه تصفیه کنند نیروهای منافقین و انتقام تاریخی هم به روز مرصاد میگن

2.مشاجرات شدید بین نیروهای ارتش و سپاه برسر ادامه جنگ یا توقف جنگ که برمیگرده به قطعنامه اتش بس و شرایط مرزها که باعث غافلگیری شدید نیروها میشه (که اینم برمیگرده به قسمتی از اطلاعات موثق)

هرکدام رو در ظاهر نگاه کنی هزاران سوال مطرح میشه که باعث ابهام شدید ماجرا میشه

ولی در کل : قبل از ورود منافقین نیروهای نظامی عقب نشینی مرموزی انجام میدن و نیروهای مجاهدین هم با تمام توان و نیز کمک پرسنل عراقی شامل زمینی و هوایی وارد منطقه قصرشیرین و گیلان غرب و سرپل ذهاب و کرند و ... میشن

که شرح درگیری ها و سرعت سقوط هر شهر توسط مدافعین شهر و فرماندهان ایرانی و نیز خوده منافقین داده شده که بعید میدونم کسی زحمت خودندشونو به خودش داده باشه


در کل ، سوالات بسیاری بود تا اینکه اقای علی اکبر ولایتی یه سری مسایل بسیار جالب مطرح کرد که تقریبا حلقه گمشده ماجراست


در کل به نظر من ، منافقین براساس دو عملیات پیشین مطمئن بودند که توانایی حرکت حداقل تا قزوین رو دارند به خصوص با ایجاد درگیری همزمان در دیگر شهرها و مشغول کردن نیروهای مردمی هواخواه حکومت

اما حساب چند چیز رو نکرده بودند که لزومی به گفتن شون نیست هرچند در سال 2009 فکر کنم تو سایت میلیتاری بهشون اشاره داشتم که سعید جان لطف کرد پستها رو از دید عموم محو کرد !


یا حق

*** اپرا پست شما رو تازه دیدم با قسمت اولش موافقم چون عصبانی میشم کلا ! چشمک
ولی راجبه ژاندارمری و عدم اطلاع شون : به نظر من بعد این مدت که پرس و جو کردم ، ترس از لو رفتن اصل واقعه و کمینی که برای منافقین گذاشته شده بود باعث شد که بهشون اطلاع داده نشه و این حدس هست که من میزنم ، امیدوارم بتونم بقیه نقاط مبهم رو به زودی پیدا کنم ولی این حدس رو از اونجا میزنم که ایران در زمان جنگ اسم ستون 5 رو بر روی نفوذی های منافقین گذاشت که اغلب شون تو منطقه کرمانشاه فعالیت داشتند چرا که تردد نیروهای ما بیشتر اونجا بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اولش بگم : هم عصبانی هم خسته هستم از دست منافق بازی حرف زدنای یه عده خاص و لحن کلامم کاملا تند هست ، خسته شدیم از بس ایرادات صهیونیستی ازمون گرفتند [/quote]

مدل جديده؟
تا دو كلمه بهت حرف ميزنن، همه ميشن صهيونيست و منافق و ...؟
خوبه والا

[quote]برای من که بچه همین شهرم میگی غلطه ؟

نه برادر ، اطلاعاتی که به فرماندهان مستقر در مرکز عملیات دادن غلطه !
برو از هرکی تو این منطقه میخوای بپرس ببین چی بهت میگه

همه هم میدونند و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ؟ میخوای باور کن میخوای نکن

ولی دو واقعیت همیشه بوده :

1.ضعف در اطلاع رسانی بعد قبل هنگام عملیات ها به فرماندهان ارشد در مراکز جنگی
2.عدم بیان واقعیات و حوادث اتفاق افتاده در میدان به هردلیلی

همونطورم که مثلا در قضیه ساخت سلاح خیبر اطلاعات غلط به اقای شمخانی داده شد
همونطورم که سر خودکفایی گندم در زمان خاتمی اطلاعات غلط داده شد

که اینام چند دلیل داشت :

خودشیرینی مسئولین زیردست
علاقه به شنیدن خودشیرینی توسط مسئولان بالادست


شما تو تاریخ کتاب شهریور 20 که بنده هم چند مقاله راحبش دادم بخونی ، میبینی از این چیزا زیاد بوده و هست

مردم از ترس جان فرار کردند به روستاهایی چون شیان مخلطابی و نیز کوه ها

عجبا ، خدا من بچه اینجام بعد اینا برای من میگن چی اشتباهه چی درسته ، اینو به عینه هزاران بار از صدها نفر از اقوام و دوستانی که در اون زمان بودن شنیدم [/quote]

كلا شيوه بحث كردنت جالبه ... .

اساسا از نظر تو ساكنين مناطق كردستان، بهتر از اونهايي كه عمليات ها رو انجام ميدن! از خود عمليات ها خبر دارند. حتي اگر تو هيچ كدومش شركت نداشته باشند!چرا؟
چرا؟ واقعا دارم ميپرسم چرا؟
خوب مشخصه: چون ساكن اون منطقه هستند.
و اساسا محدود به منطقه خودشون هم نميشه.
كلا از سقز، بانه، سردشت، كامياران، پاوه، قصر شيرين، كرمانشاه و ... كلا هيچ كسي نبايد اظهار نظر كنه، چون ايشان بهتر ميدونند.
البته در مورد برادر ارنست كلا قضيه فرق داره. چون اگر سپاه در سيستان هم عمليات بكنه،​ اين سپاه نيست كه اطلاعات درستي داره، بلكه اين برادر ارنسته كه اطلاعات درستي داره؟ چرا؟
عجب باز هم مي​پرسيد چرا؟
خوب مشخصه ديگه: چون ايشون تو كردستان هستند ... .

بعد از اون هم من متوجه نشدم كه چه جوري رسيديم به اطلاعات غلط دادن به مسئولين و خيبر و شمخاني و گندم خاتمي ... . تو گويي انگار بنده در اين زمينه ادعايي كردم!!

[quote]اسم منبع رو بگو ؟ بگم ؟ غلامعلی راشد ؟؟؟؟ نه ، مصاحبه ش رو خودمم تو همین سایت گذاشت [/quote]

نخير اشتباه متوجه شديد. بنده از فرمانده همون گرداني كه گفتم شنيدم.
بنده اين مسائلي كه عرض كردم، منبعش همونهايي هستند كه در اين عمليات شركت داشتند، از اسلام آباد تا تنگه و ... .
بنده با تعدادي از همون بچه​هايي كه اولين بار در تنگه چهارزبر مقاومت كردند، پرس و جو كردم و دو تا مصاحبه تهيه كردم.
همينطور با فرماندهان دو تا گرداني كه از جلوتر و به سمت اسلام آباد غرب وارد عمل شدند ... .
منبعم همون​ها هستند ... .

هر چند كه اساسا فرمانده گردان و فرمانده لشگر رو ... هيچي نميدونند و فقط ارنست ميدونه، چون تو اون منطقه زندگي كرده ... .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در ضمن بنده هيچ توهيني به شما نكردم.هر چند كه شما اين كار رو كردي.(البته خودتم قبولش كردي اون بالا)

اين تهديداتي هم كه كردي، بهتره بري براي اهلش بگي.
چون فقط باعث خنده من شد ... !

سبقه من نشون مي​ده، كه هيچ وقت تو بحث مايل نيستم كه كدورتي پيش بياد، اما اگر كسي مقابلم اين كار رو بكنه، مجبورم با حفظ حدود،​لحنم رو تغيير بدم.
در كل مايلم كه همون برخورد دوستانه باقي باشه تا ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من با خیلی از حرفهای ارنست مواقم در این مورد.
ایشون برخی واقعیات رو میگن که حداقل در این مورد برای برخی قابل شنیدن نیست.
هنوز برخی از نیروهای ارتش میگن این عملیات باعث شد ما رو خلع سلاح و آوره کنن و آبروی ما رو برای همیشه بردن در حالی که اگر به ما اطلاع میدادن (و واقعیت هم همین هست) همین نیروها می تونستن این کمین رو انجام بدن و شاید نیاز به اعزام نیروهای یپاه هم نبود ولی قرار بود این قضیه رو سپاه انجام بده و شاید کار ارتش برای همیشه ساخته بشه در قدرت در اعمال نظر داخلی.

در مورد سقوط کرمانشاه و عواقبش که ارنست اشاره کرد در پست قبلی کامل توضیح دادم.
در مورد شایعه های مورد اشاره ارنست هم شماره دوم محتمل تره چراکه اگر به قضیه عدم آگاهی ژاندارمری توجه کنین و اعزام نیروهاش به گردنه و شهادت عمده اونها می بینین اگر طرح کمینی هم بوده متاسفانه برخی از نیروهای داخلی رو محرم ندونستن و این خودش باز خیلی بده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]بنابراین هم در کرمانشاه و هم در خوزستان،این وفاداری مردم به ایران اسلامی بود که دو توطئه تاریخی را خنثی کرد.هنگام حمله منافقین در داخل شهر اسلام آباد غرب بودم.چهارراه شهرستانی ،راه میانبری بود برای رزمندگان و مردمی که از سمت سرپل ذهاب و کرند غرب می آمدند.نظامیان حتی ضد هوایی و اسلحه های نیمه سنگین و ماشین های آتشنشانی و ...را به خارج از شهر منتقل می کردند.آنها در پاسخ مردم نگران فقط می گفتند:یک جابجایی عادی نیروها در حال انجام است!اما بعد از آنها مردمی که با طی فرسنگ ها راه در گرمای تابستان مستاصل شده بودند،دسته دسته به شهر رسیده و فقط می گفتند عراقی ها آمدند.

به خانه برگشتم تا اخبار سیما را که آن زمان ساعت 30/19 پخش می شد،بشنوم ، شاید اوضاع جنگ را گزارش دهد. اما همین که حیاتی،اخبارگوی آن روز "بسم الله الرحمن الرحیم" را تمام نکرده بود،برنامه قطع شد.گویی با تصرف ایستگاه "نواکوه"مهاجمین می خواستند ارتباط مردم را با مرکز کشور قطع کنند.

بیرون که آمدم گلوله باران پادگان الله اکبر شروع شده بود.و در حالیکه هنوز بلندگوی مسجد صاحب الزمان می گفت:مردم ،خبری نیست،به شایعات گوش ندهید،سیل جمعیت با فریاد این خبر که عراقی ها رسیدند،سراسیمه از شهر خارج می شد.

آن روز در تالار شهرداری گفتم:اگر دوم مرداد ماه 1367 واقعیت را به مردم می گفتند،شهرهای مرزی تسخیر نمی شد و تلخ ترین خاطره تاریخ جنگ برای مردمان این مناطق رقم نمی خورد.اسلام آباد غرب را دوبار از ریشه ساختیم.اما شهر آواره نشد.مردم برای مقاومت سلاح نداشتند،اما کسی با خیانت همراه نشد.بعد از ظهر مرصاد زمانیکه هنوز شهر مملو از جنازه بود،برای یافتن پدر و برادر بزرگم که در اوج درگیری در شهر بودند،به اسلام آباد آمدم،رد آنها را در پایگاه مقاومت شهید چمران گرفتم.پنج نفر از بچه های پایگاه با دو اسلحه کلاشینکف و یک جعبه فشنگ ،در شهری که همه اسلحه خانه های آن غارت شده بود،برای جمع آوری اسلحه های مفقود شده و غنیمت های منافقین چاره می اندیشیدند.

صبح روز بعد از بلند گوی مسجد اعلام کردیم،هرکسی اسلحه ای یافته است،تحویل دهد.سیل اسلحه به مسجد سرازیر شد و به دنبال آنها سیل اسلحه دار های ارگانهای نظامی که در جست و جوی سلاح های گم شده به پایگاه می آمدند.در طول چندین باری که اسلحه خانه پایگاه شهید چمران،پر و خالی شد،این تنها مهر کتابخانه مسجد صاحب الزمان بود که به مهمترین سند مبادله سلاح در میان مردم و مسئولین تبدیل شده بود.[/quote]

http://falahatpisheh.mihanblog.com/post/654



حرفای مردم رو باید شنید نه کسانیکه میگن ما بسیجی بودیم و رادیو منافقین هر ثانیه اسم یکی شون رو میخوند به عنوان کشته !!!! در حالیکه اشتباه میکردند ! چرا که موقع عقب نشینی (اگر نگیم فرار !) کارت های بسیج و ... خودشونو ریخته بودند رو زمین


به قول یه شخصی: بگم بگم بگم ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و یه وبلاگ که شرافتا مردانا هرکی ادعای جنگش میشه بره بخونه تا بفهمه حماسه ، شجاعت و کماندو بازی یعنی چی ی ی ی ی ؟ ای کاش عمری بود و میشد از این حماسه ها که ادم با خوندنش خون ایرانیت تو رگ هاش جاری میشه و سرفراز میشه فیلم ساخت

یه قسمتی هست وقتیکه منافقین دستگیرشون میکنند ، شرح مبارزه تا پای مرگی هست که واقعا اشک تو چشا ادم حلقه میزنه ولی من فقط یه گوشه جالب از صحبتای این دلاور تکاور رو میزارم و بس :
[quote]
عراق كه در طول جنگ به هيچ چيزي دست نیافته بود ودر حدود 65 هزار اسير اعم از خلبان و درجات مختلف بالا در ايران داشت مي توانست براي عراق در پاي میز مذاکره سنگین تمام شود در صورتی كه تعداد اسراي ايراني د[color=red]ر عراق بيش از 12 هزار نفر نبود و از طرفي در پي پايان يافتن جنگ وجود منافقان خلق در عراق مضرّ و حتي براي ايران نيز قابل قبول نبود لذا صدام نقشه را كشيد كه در اثر سست شدن مسئله دفاع و جنگ رواني و نيز رها شدن از شرّ منافقان كه الحقّ خدمات بسيار زيادي در اثر خيانت به كشورشان براي صداميان انجام دادند و اينك ديگر به وجود آنها نيازي نبود و هم عراق براي توازن و برابري تعداد اسرا و دست يابي به خاك بيشتر ايران و در تنگنا قرار دادن ايران نا خواسته حمله گسترده ي بر مواضع ايران در تمام خطوط مرزي انجام داد و قطعنامه 598 را زير پا گذاشت [/color]و جنگ خونين ديگري را آغاز كرد.خبر حمله نا جوانمردانه عراق توسط تلفن گرام به هم جا اعلام شد دشمن در فرصت بدست آمده از هر سو وارد مواضع ايران و پيش روي به ايران را آغاز كرد حمله هاي هوائي شروع شد آتش تهيه توپ و تانک و خمپاره از هر سو باریدن گرفت.[/quote]


http://www.khaterat-takrit.blogfa.com/post-48.aspx



و بسیار مقالات دیگه که حوصله گذاشتن و لایت کردن شون رو ندارم هرچند هیچ کدام به صراحت اصل واقعه رو نمیگن ولی بدونید و بخونید و از من بشنوید که تا نباشد چیزکی ارنستو نگوید چیزها ! چشمک

[quote]اساسا از نظر تو ساكنين مناطق كردستان، بهتر از اونهايي كه عمليات ها رو انجام ميدن! از خود عمليات ها خبر دارند. حتي اگر تو هيچ كدومش شركت نداشته باشند!چرا؟ [/quote]

جنابعالی هنوز نمیدونی من بچه کردستان نیستم حضرت اشرف ؟ هه ، نکنه شمام از اونایی که کرمانشاه و کردستانو یکی میدونی ها ؟

[quote]كلا از سقز، بانه، سردشت، كامياران، پاوه، قصر شيرين، كرمانشاه و ... كلا هيچ كسي نبايد اظهار نظر كنه، چون ايشان بهتر ميدونند. [/quote]

نه چون کسی حوصله بحث با امثال شماها رو نداره و ضمن اینکه بنده با افتخار همیشه گفتم وقتی جوانان هم سن من دنبال دختر بودند من دنبال کتاب و تحقیق نظامی بودم حضرت اشرف

[quote]البته در مورد برادر ارنست كلا قضيه فرق داره. چون اگر سپاه در سيستان هم عمليات بكنه،​ اين سپاه نيست كه اطلاعات درستي داره، بلكه اين برادر ارنسته كه اطلاعات درستي داره؟ چرا؟ [/quote]

یحتمل قصد تمسخر و نیز ابراز جملات منفی جهت کم کردن اثر حرفای من رو بقیه رو داری ولی حیف که فقط چند نفر معدود تو سایت همفکر شما هستند در تمسخر من و خدا رو شکر همین تشویق های رفقاست که نمیزاره حرفای دوستانی چون شما اثر کنه !

عملیات سراوان رو برات بزارم ؟ میزارم برو کیف کن حاجی :

http://www.daneshju.ir/forum/f344/t45913.html

اینو وقتی من تحلیل میکردم که امثال شما از ترس بزرگ شدن ریگی جرات نداشتید اسمشو بیارید ! نه شما نه صدا و سیما نه فرماندهانتون
تو همین سایت هم lich تصویری فرضی از یک پایگاه نگهبانی نیروانتظامی گذاشت که بنده گفتم شیوه حمله بهش با فلان دلایل راحته و متاسفانه چندماه بعد حرفم درست دراومد و خیلیا شهید شدند !

یه نکته بهت بگم : شما اولیش نبودی که میخواستی با این حرفا منو کوچیک کنی و اخریشم نیستی ولی متاسفانه چون حرفای من بعد مدتی درست ازاب درمیان و ملت خیط میشن دیگه وقتمو هدر عزیزان نمیدم

این منم ارنستو رومل ، نهایتش اینه تو سینه ما هم یه گلوله خالی کنید مثل بقیه چون از حرفامون بوی حقیقت حتی برای ذره ای بیاد بدتون میاد چون شما فقط خودتون رو قبول دارید ، فیلم کما روبرای انسان هایی چون ... ساختن


یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شايدغلط باشه ولي نظر شخصيه

عمليات مرصاد اهداف زيادي رو دنبال ميكرد. يكي از اين اهداف ضعيف نشون دادن ارتش و نمايش اقتدار سپاه بود . ميخواستند حتما عمليات به اسم سپاه تمام بشه تازه اون موقع (و ديديم كه در دوره هاي بعدي هم تكرار شد) طرحي مخفيانه اي بود كه ميخواستند ارتش رو منحل كنند و نيروي نظامي كشور تنها ...... كه اين جريان باز هم تكرار شد

ضمناْ چه كسي ميتونه منكر هماهنگي هاي پشت پرده ايران و عراق بشه ؟؟؟

اگه غير از اينه به سوال من پاسخ بديد ؟؟

چرا نيروي هوايي عراق به كمك منافقين نيومد ؟؟ چرا يكهو حمايتهاي عراق از اين گروهك قطع شد و تنها يكسري مراودات ظاهري جايگزين شد ؟؟

ضمناْ گزينه اي ديگري به خاطر عقب نشيني نيروهاي ارتشي هم مطرحه كه از گفتنش معذورم ولي برادر ارنستو اشاره اي بهش كرد و توضيحم نداد و حقم داره icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از تندروی های ارنست به کنار ایشون دارن برخی واقعیات رو میگن.
در ضمن توی خیلی از کتابها خیلی از چیزها نمی اد نمونش تصمیم برای بمباران شیمیایی کرمانشاه توسط نیروی هوایی خودی(چیه چشمتون شد 10 تا icon_cheesygrin ولی این واقعیته).

در ضمن این کمین موجب کشتارهای وحشتناک در شهرهای غربی شد آیا ما تفکرمون ماکیاولی هست ؟ هست دوستان؟ پس چرا باید برای برخی سیاستهای برخی سیاست بازها باید برخورد ماکیاولی کنیم و به قیمت نابودی این گروهک وضع معلوم باید کشته شدن هزاران نفر مردم عادی رو هم رقم بزنیم آیا رازشی داشت و داره؟

در مورد سپاه بدر هم یکی از دوستان چیزی گفت یادم رفت توضیح بدم دوست من سپاه بدر هیچگاه در ایران از بین نرفت و مضمحل نشد و برخوردی که عراق با منافقین کرد با این سپاه نشد چراکه شرایط این دو گروه کاملا تفاوت داشت .این سپاه به قرارگاه رمضان کم های فراوانی حتی بعد از جنگ کردن و بازوی قوی برای ما بودن و در جنگ هم کم کمک نکردن برعکس تفکر حاکم در برخی رده های نظامی اون زمان اگر از این گروه خوب استفاده میشد ما می تونستیم تا بغداد رو بگیریم و برای گرفتن اون بصره لعنتی 100 هزار نفر رو به کام مرگ نفرستیم.
این گروه همیشه برای ما خوب بودن و بعد از اشغال عراق هم هسته مرکزی تفکر طرفدار ایران رو این گروه و صدرها تشکیل دادن .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ضمنا برادر ارنستو من بچه زاهدانم !!!!!

[color=red]اينو خطاب ميكنم به اون كسايي كه خودشون رو پسر پيامبر ميدونن و تا حالا يه ترقه هم در نكردن و هي ميگن لنگش كن !! نخونده ملا هستن . نگذاريد دهنم بازشه ...[/color]

اين ريگي هم از ريز تا درشتشون رو ميشناختم و ميشناسم و از كوچكترين و بزرگترين عملياتهاي اونها و ما خبر دارم و خدا كنه كار به رو كردن اطلاعات نيفته كه بعضيها مطمن باشند ديگه جايي براي تعاريف الكيشون و بزرگنمايي هاي الكي نمي مونه

[color=red][size=18]تا حالا تو سايت حرفي نزدم اما اگه به گفتن باشه چيزهايي در دل دارم كه شما و سايرين باورتون نميشه !!! [/size][/color]

[color=red]والله قسم چيزيهايي ميدونم كه جز تاسف براي ما چيزي نداره [/color]

[size=18][color=blue]اعصابم رو خرد كرديد . با احترام به نيروهاي نظاميمون ولي حالم بهم ميخوره از كسايي كه هي ميخوان بعضي از نيروهاي نظامي رو به دروغ و به نا حق بزرگ جلوه بدن .[/color][/size]

[color=red][size=18]دوستان بهتره همينجا بحث رو تموم كنيد كه اگه اينطوري پيش بره چيزهايي رو كنم كه تا قيام قيامت خيلي ها يادشون نره !! اگه كار به گفتن بيفته !!!![/size][/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
mobarez جان دقیقا تیز فهمیدی و درست گفتی

متاسفانه گاهی اوقات حتی شبکه زاگرس شبکه محلی کرمانشاه هم ویژه نامه های این روز رو پخش میکنه و مصاحبه با فرماندهان و مدافعین اون زمان و کنونی ، در منطقه کرمانشاه و همه شون راجبه تجمع مردم و ... میگن ، ولی حتی اینام میزنند زیرش برادرا

البته معلومه ، وقتی سالگرد مرصاد هست صدا و سیما عادت کرد ساعت 12 شب نزدیک به 15 برنامه راجبش فقط پخش کنه وضع چی میشه ؟ ولی خوب حتی شما از زبان اسرای منافق که در کرمانشاه جمع اوری شدند هم بخونی اینو میگن
[color=red]
من منکر این نمیشم همه حرفام درسته یا غلط بلکه دارم تو بحث از حرفام و اونایی که مطمئنم درسته دفاع میکنم وگرنه همین الانشم من رو دو سه نکته شک دارم که جرات نمیکنم چیزی بگم راجبشون چون نمیتونم ازشون از صمیم قلبم دفاع کنم چون نمیدونم واقعا درسته یا نه ؟
فقط حرفایی که مطمئنم درسته رو دارم میگم[/color]

[quote]
از مرز خسروی عبور کرديم و وارد ايران شديم، اولين مقاومت نيروهای ايرانی در مقابل ما ساعت هفت و نيم هشت شب در گردنه ي پاتاق در حوالی کرند صورت گرفت که نيروهای ارتش بودند و فاقد انگيزه ي کافی برای مبارزه و به سرعت صحنه را خالی کردند.درگيری کوتاهی نيز در کرند داشتيم و درگيری کمی بزرگتری در اسلام آباد، اما اين همه ي مسأله نبود، درگيری اصلی پس از اسلام آباد و در تنگه ي حسن آباد رخ داد که ضدحمله از سمت سه راه ملاوی از ساعت دو و نيم پس از نيمه شب شروع شد که در نهايت نيروهای مجــاهدين که ميان تنگه ي چهارزبر و دشت حسن آباد استقرار داشتند زمين گير شدند و شکست خوردند.در مدتی که ما پيش روی می کرديم، واکنش مردم غيرنظامی در مقابل ما بيش تر به شکل فرار از مهلکه بود، نه اين که آن گونه که رهبری مجاهدين پيش بينی می کرد، به ما بپيوندند.يکی از علل اصلی کندی حرکت نيروهای مجاهدين که روی جاده ي آسفالته اصلی تردد می کردند، ازدحام مردمی بود که با تراکتور و کاميون و حتی پای پياده، در حال فرار بودند. در اين که طرح مسعود رجوی در راه اندازی اين عمليات، رؤيايی و سودايی بود جای هيچ بحثی نيست اما اگر نيروهای مجاهدين تنگه ي چهارزبر و دشت حسن آباد را رد می کردند و به کرمانشاه می رسيدند، معادلات کاملاً به هم می ريخت و حکومت جمهوری اسلامی نيز، آن گونه که من بعدها از لابلای صحبتهای مقامات فهميدم، از رسيدن نيروهای مجاهدين به کرمانشاه و احتمال بروز شورش در وحشت بود[/quote]


http://tarikhnama-khazaneh.blogspot.com/2004/10/blog-post_24.html

البته بسته هست سایتش ولی میبینید که پست سال 2004 هست و طرف اسیر شده توسط ایران



من خیلی دوست دارم از دو دیدگاه منافق و مسلمان این نبرد رو ببینم همونطور که مثلا راجبه جنگ جهانی هم المانی هم ضدالمانی !

ولی نتیجه گیری با من و دیگرانی ست که میخونند نه اونا !


[quote]

Tuesday, October 19, 2004
از فروغ جاويدان تا جهنم مرصاد

نگاهي به روياي تعبيرنشده فتح دو روزه تهران
روز دوشنبه بيست و هفتم تير ماه 1367 هـ . ش / هفدهم جولاي 1988 م ، عقربه‌هاي ساعت، چهارده را نشان مي‌داد كه گوينده ي اخبار صداي جمهوري اسلامي ايران، در رأس خبرهاي خود، خبري به اين مضمون را قرائت كرد: جمهوري اسلامي ايران طي پيامي به دبيركل سازمان ملل، ضمن قدرداني از اقدامات وي اعلام كرد، در جهت استقرار امنيت، قطعنامه ي پانصد و نود و هشت را رسماً پذيرفته است. دو روز پس از اين خبر، آيت الله خميني در پيام بسيار مفصلي كه به مناسبت سالگرد كشتار زايران ايراني در مكه و نيز پذيرش قطعنامه ي پانصد و نود و هشت صادر كردند، ضمن تشكر از همه ي عزيزاني كه در جبهه‌ها شركت كردند، اعلام داشتند كه در مقطع كنوني، پذيرش قطعنامه را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم.در همين پيام بود كه ايشان، اين اقدام را به منزله ي نوشيدن جام زهر دانستند و فرمودند: به اميد رحمت خدا، اگر آبرويي داشتم با او معامله كردم.اقدام ايران به پذيرش قطعنامه، همان‌طور كه در داخل كشور بسيار حساسيت‌برانگيز شد، در خارج از مرزها هم بازتاب گسترده‌اي داشت، برخي از كشورها همچون عراق، اين عمل ايران را يك تاكتيك خواندند و برخي مانند آمريكا، از ايران به خاطر پذيرش قطعنامه تقدير كردند.
چهار روز پس از پذيرش قطعنامه ي پانصد و نود و هشت از سوي ايران، روز جمعه سي و يكم تيرماه 1367 هـ . ش / بيست و يكم جولاي 1988 م ، عراقي‌ها، تهاجم گسترده‌اي عليه مواضع ايرانيان در جنوب كشور آغاز و تا سي كيلومتري خرمشهر پيش روي كردند. هدف آنان از اين اقدام، اين بود كه ضمن اشغال مناطقي از ايران، افراد بيشتري را به اسارت بگيرند تا به هنگام مذاكرات پس از جنگ، از آنها به عنوان برگ برنده استفاده كنند. اين هجوم در حالي صورت مي‌گرفت كه با پذيرش قطعنامه، اكثريت نيروهاي نظامي حاضر در منطقه تخليه شده و خرمشهر، مدافعان چنداني نداشت و در آستانه ي سقوط قرار گرفته بود. در اين هنگام، آيت الله خميني با فرستادن پيامي براي فرماندهان سپاه، از آنها خواستند به هر طريق ممكن، مانع از حضور دشمن در منطقه شوند. در پي اين پيام، خيل گسترده نيروهاي بسيجي كه متأثر و غمگين از پذيرش قطعنامه بودند روانه ي جبهه‌هاي جنوب شدند و عراق را مجبور به عقب‌نشيني تا خطوط مرزي كردند.حمله ي وحشيانه ي عراق، به اعتراف نظرات كارشناسان عراقي در مجموع به ضرر آنان تمام شد. به عنوان نمونه، يك مقام ارشد ارتش عراق، اين اقدام را اشتباهي استراتژيك خواند كه منجر به خروش ملي مردم ايران شده و ابتكار عمل را از دست عراق خارج كرد.
اما شكست سنگين‌تر، زماني بر دشمنان ايران وارد شد كه هنوز ارتش عراق در جنوب به طور كامل تا خط مرزي عقب زده نشده بود.مقارن ساعت چهارده و سي دقيقه ، سوم مرداد ماه 1367 هـ . ش / بيست و چهارم جولاي 1988 م ، تعدادي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق كه به عراق متواري شده بودند با استفاده از حمايت‌هاي گسترده صدام، در حال انجام اقداماتي بر ضد ايران بودند، با استفاده از توجه ايران به مناطق جنوبي و غفلت از غرب كشور، با پشتيباني ارتش عراق، هجوم خود را با استفاده از آخرين سلاح‌هاي سبك و سنگين كه از طريق آمريكا و صدام در اختيارشان قرار گرفته بود، به سمت باختران [ كرمانشاه ] آغاز كردند و در مدت زمان بسيار كوتاهي، با عبور از تنگه پاتاق، وارد خاك ايران شدند. آنان با تصرف شهرهاي سرپل‌ذهاب و كرند غرب، در شب اول در شهر اسلام‌آباد توقف كرده و به قتل عام مردم اين شهر، حتي مجروحان حاضر در بيمارستان، اقدام كردند. جالب آن كه در بين كشته‌شدگان، حتي بستگان آنها نيز ديده مي‌شدند.مسعود رجوي، سركرده ي اين گروه، هم در حالي كه بر خودروي ضدگلوله سوار بود، كاروان مجاهدين خلق را كه متشكل از پانزده هزار زن و مرد بود، همراهي مي‌كرد. فرماندهان منافقين، گمان مي‌كردند كه وضعيت نظامي ايران از هم پاشيده شده و بسيار آسيب‌پذير است و تنها يك ضربه و شوك، ايران را فرو خواهد ريخت. مجاهدين خلق، طرح عمليات خود را در يك جلسه ي بيست و چهار ساعته آماده كرده بودند و در تاريخ سي و يكم تير ماه 1367 هـ . ش / بيست و يكم جولاي 1988 م ، نيروهاي خود را توجيه كرده و نام عمليات را هم فروغ جاويدان گذاشته بودند.مسعود رجوي در همان جلسه، با تحليل وضعيت بسيار شكننده ي داخلي ايران گفته بود: جمع‌بندي نهايي در ميدان آزادي تهران. در پايان روز اول بود كه مردان شوراي عالي دفاع ايران كه از خبر سقوط شهرهاي غرب كشور سردرگم شده بودند، تيمسار صياد شيرازي را مأمور رسيدگي به وضعيت منطقه غرب كردند. صياد، همان شب با يك هواپيماي فالكون، خود را به باختران [ كرمانشاه ] رساند و هنگامي كه از اوضاع منطقه آگاهي يافت، دريافت كه برخلاف گمان اوليه، با ارتش عراق طرف نيستند، بلكه در برابر نيروهاي مجاهدين خلق، قرار گرفته‌اند. وي سپس طرحي ريخت كه بر پايه آن، بايد به متجاوزان اجازه داده مي‌شد تا تنگه ي چهارزبر در سي و چهار كيلومتري باختران [ كرمانشاه ] پيشروي كنند. آن گاه در آنجا، خلبانان هوانيروز از عقب و جلو، راه را بر كاروان مي‌بستند و نيروهاي مردمي و بسيجي بسياري كه پس از آگاهي از حمله، از سراسر كشور به باختران [ كرمانشاه ] آمده بودند، از راه زمين، به سركوب دشمن مي‌پرداختند. حضور گسترده ي نيروهاي مردمي در باختران به حدي بود كه در جاده ي ورودي شهر، تا كيلومترها ترافيك شده و مردم با پاي پياده به سمت شهر در حال حركت بودند. صبح روز پنجم مرداد، عمليات مرصاد با رمز يا علي آغاز شد و منافقين، كه سرخوش از اين بودند كه در طول مسير، با هيچ مقاومت خاصي روبرو نشده‌اند، ناگهان خود را در جهنمي از آتش ديدند كه از زمين و هوا بر سر آنها ريخته مي‌شد. طولي نكشيد كه جاده ي باختران [ كرمانشاه ] ـ اسلام‌آباد، انباشته از ادوات سوخته ي اهدايي دولت‌هاي غربي به مجاهدين خلق شد. معدود افرادي كه موفق شده بودند از اين مهلكه جان سالم به در برند، به روستاهاي اطراف پناه بردند و برخي ديگر هم با خوردن قرص سيانور، به زندگي خود پايان دادند. عمليات كه تمام شد، دو طرف جاده آكنده از كپه‌هاي خاكي بود كه در زير خود، اجساد هزاران دختر و پسر را پنهان كرده بود كه دست به خون هم وطنان ديروز خود آلوده كرده بودند.هرچند همكاري مشترك عراق و مجاهدين خلق در اين عمليات ناموفق، خلاصه نمي‌شد و پيش از اين هم به ويژه از اواخر سال 1366 هـ . ش / 1987 م ، و در پي ملاقات صدام و مسعود رجوي، شكل تازه‌اي به خود گرفته بود، اما اوج آن در همين عمليات بود كه ارتش عراق با در اختيار گذاشتن سلاح‌هاي گوناگون هم چون تانك‌هاي پيشرفته ي تي ـ 72 و نيز حمايت هوايي و بمباران شهرهاي در طول مسير، حداكثر پشتيباني را از نيروهاي اين گروهك به عمل آورد.پس از شكست سنگين در اين عمليات بود كه عراقي‌ها، مجبور به پذيرش آتش‌بس شدند و در تاريخ بيست و نهم مرداد ماه 1367 هـ . ش / نوزدهم آگوست 1988 م ، ميان ايران و عراق آتش‌بس برقرار شد و طرفين به پشت مرزهاي خود بازگشتند.

[/quote]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.