RedArmy

تحلیل و پیگیری تحولات جمهوری خلق چین

Recommended Posts

پيمان شانگهاي قدرت اول جهان در آينده نزديك
تصویر
سلام
دوستان با توجه به گستاخي و زياده خواهي آمريكا و غرب و نياز به يك قدرت جديد جهاني در مقابل آنها و همچنين عضويت ايران در پيمان شانگهاي (البته به صورت ناظر ) لطفا در بحث شركت كنيد !
خلاصه در باره ي پيمان شانگهاي
پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و بر هم خوردن نظم دو قطبی حاکم بر نظام جهانی و تجزیه اتحاد ابر قدرت به کشور های کوچکتر آمریکا و هم پیمانانش از خلا موجود امنیتی در کشور های عضو بلوک شرق سابق حد اکثر استفاده را بردند تا جایی که حتی به یکی از استراتژیکترین متحدان سابق اتحاد جماهیر شوروی یعنی یوگسلاوی سابق حتی حمله نظامی نیز کردند.تمام کشور های اقمار شوروی سابق در حیطه تهدید ابر قدرت تمامیت خواه یعنی آمریکا و هم پیمانانش در ناتو قرارگرفتند به گونه ای که تحت این فشار ها یا به جرگه حامیان واشنگتن پیوستند و یا به به گونه ای از نظر سیاسی سر گردان شدند که ثبات امنیت داخلی و سیاسی و حتی نظامی آنها چشم انداز خوبی نداشت.از خلا بوجود آمده در اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده سو استفاده دیگری نیز کرد و آن قصد تسلط بر خاور میانه و شاهراه انرژی جهان بود که این امر را با تهدید عراق و حمله به ان کشور و حضور نظامی در افغانستان و تهدید ایران انجام داد.از طرف دیگری پیمان ناتو آنقدر گسترش یافت تا شامل بسیاری از جمهوری های متحد سابق شوروی شد.در چنین فضای سیاسی و امنیتی وحشتناک بوجود آمده کشور هایی که از لحاظ استراتژیک دارای منافع متفاوت بودند با هم سو کردن منافع و تعریف سیاست خارجی خود سعی در اتحاد و نزدیک شدن با یکدیگر دارند...و پیمان شانگهای در این راستا تعریف و تنظیم گردیده....
پیمان شانگهای دارای اعضای دائم چین و روسیه و ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان و تاجیکستان میباشد ...این پیمان در ابتدا به عنوان یک پیمان اقتصادی و امنیتی و به جهت مبارزه با تهدیدات مشترک تروریستی بسته شد اما به تدریج این پیمان به سمت یک همکاری مشترک نظامی و سیاسی و اقتصادی سوق یافت.هم اکنون این پیمان بیست و پنج درصد جمعیت جهان را شامل میشود...این پیمان دارای اعضای ناظری نیز میباشدکه عبارتند از جمهوری اسلامی ایران و هند و پاکستان و مغولستان چنانچه این اعضا به صورت دائم به این پیمان بپیوندند این پیمان پنجاه درصد جمعیت جهان را شامل خواهد شد.روسیه و چین مستقیما از حامیان پر و پا قرص پیوستن ایران به این پیمان امنیتی هستند و دائم شدن عضویت ایران در دستور کار قرار دارد....اهمیت استراتژیک ایران برای این پیمان فوق العاده میباشد کشوری که دارای دومین ذخایر نفت جهان است و دومین ذخایر گاز جهان را نیز دارا میباشد و از طرفی مسلط بر چاههای انرژی ۶۹ در صد از ذخایر جهانی در منطقه خاور میانه است و مسلط بر آبراه فوق استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز که ۴۴ درصد ترانزیت نفت جهان از این طریق صورت میپذیرد است.از طرفی فصل مشترک بر خورد ناتو با پیمان شانگهای در منطقه است و به خوبی میتواند رل کنترل کننده و تعیین کننده را در حفظ ثبات منطقه به نفع پیمان ایفا کند و از طرفی خود میتواند منبع تامین نیاز انرژی برای اعضا باشد ...بنابر این و در این راستا ایران دارای اهمیت فوق العاده ای برای این پیمان است و میتواند رل محدود کننده گسترش ناتو به شرق را هم ایفا کند.اما ایالات متحده با نفوذ در هند و در پاکستان قصد دارند در پیوند اعضای ناظر با اعضای دائم اختلال ایجاد کنند.پرویز مشرف یکی از افرادی است که با تغییر جهتگیری سیاسی خود را به چین نزدیک کرده است و خط لوله صلح بین ایران و هند و پاکستان نیز یکی از عوامل تشویقی برای اتحاذ این اعضاست .بنابر این پیش بینی میشود فشار های امریکا برای بر کناری پرویز مشرف از ریاست ارتش در پاکستان بیشتر شده تا بتواند جو حاکم را از طریق فشار نیرو های مسلح پاکستان و ایجاد یک جو دشمنی علیه هند بیشتر کرده و زمینه بر کناری مشرف را فراهم آورد.چنانچه این موضوع عملی شود و ایران به عنوان عضو دایم در شانگهای در آید ایران میان حلقه ناتو و متحدان امریکا در عراق و افغانستان و پاکستان گرفتار خواهد آمد.و این در دراز مدت برای ایران سخت خواهد بود.بنا بر این باید اتنتخاب جهت پیوستن به شانگهای با درایت بسیار بالایی صورت پذیرد .........
در ادامه بايد بگم كه طبق متن بالا اگر اعضاي ناظر اين پيمان به اعضاي دائم بپيوندند پيمان شانگهاي حدود 50 درصد جمعيت جهان را در بر ميگيره (چين و هند خودشون نصف جمعيت جهان رو دارند) و به قوي ترين قطب جهان تبديل ميشه! در اين صورت اگر ناتو تا 100 سال ديگه ام گسترش بيابه ، باز هم آمريكا و ناتو در مجموع توان رويارويي با شانگهاي را نخواهند داشت.
پيمان شانگهاي در ابتدا يك پيمان و همكاري اقتصادي و غير نظامي بود اما با تلاش روسيه به پيمان و همكاري دفاعي- نظامي تبديل شد كه واقعا جهان به وجود يك ابر قدرت نظامي در مقابل آمريكا و ناتو نياز داشت ، به بخشي از متني كه از سايت روسيران گرفتم توجه كنيد
فعاليت موفقيت‌آميز اقتصادي در چارچوب سازمان همکاری شانگهای بدون تحكيم امنيت منطقه و بدون شركت نهادهاي نظامي كشورهاي عضو در اين روند امكان‌پذير نيست». اين مطلب توسط ارتشبد يوري بالويفسكي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح روسيه در جريان رايزني‌هاي نظامي-سياسي در شهر كوچك چيمي «اورومچي» اعلام شد. ملاقات سران ستادهاي كل اعضاي سازمان همکاري شانگهاي (روسيه، چين، قزاقستان، قرقيزستان، ازبکستان و تاجيكستان) مقدم بر رزمايش واحدهاي نظامي در اورال روسي برگزار شد.
يوري بالويفسكي شكايت كرد كه نظريه نظامي سازمان در ماه آوريل سال جاري تسليم كشورهاي عضو شده ولي تا كنون كسي پاسخ نداده است. به عقيده ژنرال‌هاي روس، اين سازمان عمدتاً به عنوان وسيله پيشبرد امور اقتصادي و انساني تشكيل شده بود. ولي اوضاع سياسي جهاني با سرعت توسعه مي‌يابد. خطرات و چالش‌هاي جديد به تهديدات قديمي اضافه مي‌شوند. لذا مكانيزم حل و فصل اين مسايل ضروري به نظر مي‌رسد.
اين بار اولا نيست كه مسكو سعي مي‌كند اونيفرم نظامي را به تن اين سازمان بكند. اواخر ماه آوريل سال گذشته سرگئي ايوانوف در جلسه وزيران دفاع كشورهاي عضو به اتحاد نظامي كشورهاي عضو دعوت كرده بود. پكن در جواب سكوت اختيار كرده بود. بعد از آن طرف روس از طرف ديگر به اين مسأله پرداخت و پيشنهاد كرد سازمان همکاري شانگهاي برابر با پيمان امنيت دسته‌جمعي محسوب شود. پكن با اين انديشه مخالفت شديدي كرد.
و حالا مسكو يك بار ديگر سعي كرده است كشورهايي را در يك رديف نظامي قرار دهند كه دربرگيرنده نصف بشريت، دو زرادخانه عظيم هسته‌اي و بيش از 4 ميليون شخص نظامي است كه از نظر تعداد نفرات از ارتش‌هاي ناتو بزرگتر است. خطرات مشترك براي اثبات ضرورت تشكيل ائتلاف نظامي-راهبردي مشخصاً ذكر شده‌اند. البته، يوري بالويفسكي خاطرنشان كرد كه روسيه مخالف تشكيل بلوك‌هاي نظامي است ولي اين فقط بخشي از حرفهاي الزامي سياسي است. ژنرال‌هاي زيردست ژنرال حرفهاي او را چنين تعبير مي‌كنند كه سازمان همکاري شانگهاي سازمان نوظهوري است كه از زمان تشكيل آن 10 سال هم نگذشته است ولي اين سازمان از نظر اقتصادي و سياسي در جهان اعتبار پيدا كرده است و حالا كه رزمايش نظامي شروع مي‌شود، اهميت نظامي هم كسب مي‌كند.
ويتالي شليكوف عضو شوراي سياست خارجي و دفاعي به «نزاويسيمايا گازتا» گفت: «البته يك نيروي مقابل ادعاهاي آمريكا و ناتو براي رهبري جهاني بايد وجود داشته باشد. روسيه هم در منطقه پيچيده‌اي چون آسيا به متحدان احتياج دارد. از اين نظر مي توان اظهارات رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح روسيه را به عنوان واكنش درست مقامات روسيه به تشديد فزاينده اوضاع جهان تلقي كرد. در حال حاضر هم كشورها به متحدان احتياج دارند». وي افزود كه تلاش روسيه براي جهت دادن سازمان همکاري شانگهاي به سوي نظامي-سياسي، مي تواند موجب تثبيت اوضاع بين المللي شود. شليكوف احتمال مي‌دهد كه ابتكار اعلام شده توسط يوري بالويفسكي، يك نوع جواب به استقرار سيستم پدافند ضد موشكي آمريكايي در اروپا است: «ما به گونه‌هاي مختلف جواب تلاش آمريكا براي برقراري سلطه جهاني خود را مي دهيم كه توسعه جنبه نظامي-سياسي سازمان همکاري شانگهاي فقط يكي از روش‌هايي است كه در اين زمينه به كار گرفته مي‌شود».
پاول زولوتارف معاون مدير انستيتوي آمريكا و كانادا به مفسر «نزاويسيمايا گازتا» گفت كه «بايد مشخصا ‌درك كرد كه يك نوع موازنه نيروها بايد در جهان حفظ شود. فعاليت كشورهاي عضو ناتو در آسيا بسيار گسترده است كه در اين شرايط كشورهاي عضو سازمان همکاري شانگهاي به منظور تأمين امنيت و دفاع از منافع خود بايد راه‌كارهاي نظامي-سياسي را طراحي كنند. روسيه تلاش مي‌كند سازمان شانگهاي را فعال‌تر سازد. متأسفانه، در حال حاضر هيچ چنين سازماني بدون توجه به مكانيزم‌هاي نظامي تأمين امنيت منطقه‌اي نمي‌تواند فعاليت مؤثري از خود نشان دهد. كشورهاي عضو سازمان از توان اقتصادي و نظامي قابل توجهي برخوردارند. آنها با سرعت تمام توسعه مي‌يابند وي مخواهند كه صداي آنها در مورد همه مسايل جهاني شنيده شود. بنا براين، تمايل روسيه به سازماندهي جوانب نظامي اين سازمان كاملاً مستدل و منطقي به نظر مي‌آيد».
ايوان سافرانچوك مدير نمايندگي مركز اطلاعات دفاعي آمريكا در مسكو در مورد فقدان واكنش وزيران دفاع سازمان همکاري شانگهاي و از جمله چين به نظريه نظامي پيشنهادي يوري بالويفسكي گفت كه اين اسناد به بررسي بسيار مفصلي احتياج دارند: «معمولاً اين اسناد به سختي و در پي هماهنگي‌هاي فراواني به وجود مي‌آيند. بهتر است كه به جاي طراحي نظريات جديد، مسايل مشخص حل شوند كه بر همين اساس نظريات هم به طور طبيعي به وجود خواهند آمد». در هر حال، سازمان همکاري شانگهاي مي تواند آينده نظامي خوبي داشته باشد.
سرانجام پيمان شانگهاي شامل ابعاد نظامي-امنيتي شد. به نظر من روسيه هوشمندانه عمل كرد و يه جوري خودشو به چين وصل كرد ، چون چين دير يا زود به قدرت اول جهان تبديل مي شه و كشوري كه با چين هم پيمان باشه آينده خوبي خواهد داشت. ايران هم تو خوب جايي عضو شده ، قدرت غرب و آمريكا داره به سرعت در برابر شرق كم مي شه و خوبه كه ما سمت شرق هستيم .
منبع بخشي از اطلاعات : وبلاگ سرنوشته من

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مطلب جالبی بود و میتوان بحث مفیدی از آن شروع کرد. بهتره دوستان در این بحث شرکت کنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نمي‌دونم چرا. ولي حس خودموني نوشتن رو ندارم. يه طورايي حس مقاله‌نويسي زده به سرم. به همين خاطرم سعي مي‌كنم با ادبيات رسمي بنويسم! آخه انصافاً در موارد جدي‌ (بخصوص تو بحث‌هاي يه مقدار تخصصي)، خودموني نوشتن يه مقدار سخته!! -------------------------------------- سازمان همكاري‌هاي شانگهاي، يك نهاد اقتصادي مربوط به منطقه بود. بعد از فروپاشي شوروي، نياز به يه موازنه‌ي قدرت جديد بود. ولي يادمان نرود كه موازنه‌ي قبلي، نه به دليل پيمان ناتو و ورشو، بلكه به دليل وجود دو ابرقدرت جهان در دو سو بود! به عبارت بهتر، پيمان ناتو، تنها به دليل حضور امريكا و پيمان ورشو، فقط و فقط به دليل حضور اتحاد جماهير شوروي، قابل تأمل بود. اما در حال حاضر، قطب مشخصي در شرق وجود ندارد! روسيه و چين، به همان اندازه با هم همسو هستند كه شوروي و چين، در زمان رهبري خروشچف و مائو بودند! به عبارت بهتر، چون هر دو كشور در پي منافع خود هستند، همسويي مشخصي با يكديگر نداشته و سر هر مسئله‌اي، بيم رفتن به دامان امريكا و يا به عبارت صحيح‌تر، همسويي با امريكا وجود داشته و دارد. به همين دليل هم بطور مشخص، چين زير بار پيمان امنيت متقابل كشورهاي عضو پيمان شانگهاي نخواهد رفت. حضور ايران در جمع اعضاي دائم اين سازمان نيز در هاله‌اي از ابهام قرار دارد. اين درست كه ايران، در حال حاضر، فرشته‌ي عذاب غرب (بخصوص امريكا و متحد استراتژيك آن؛ اسرائيل) شناخته مي‌شود؛ ولي ترس از بزرگ شدن ايران، به همان اندازه شرقي‌ها (بخصوص روس‌ها) را نيز به وحشت خواهد انداخت. كشوري كه با شعار «نه شرقي، نه غربي ...»، تأثيرگذارترين انقلاب نيمه‌ي دوم قرن بيستم را به راه انداخت و از همان ابتدا، جهت‌گيري‌هاي خاصي داشت، مسلماً براي كشورهاي شرقي نيز متحد مطمئني محسوب نمي‌شود. در فصل دهم از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سياست خارجي ايران تبيين شده است. با نگاهي گذرا به مفاد اين قانون، مي‌توان دليل نگراني شرق، نسبت به كشور ايران را به خوبي درك نمود. در اصل يكصد و پنجاه و دوم اين قانون، به صراحت از عدم تعهد در برابر قدرت‌هاي سلطه‌گر سخن به ميان آمده است. در اصل يكصد و پنجاه و سوم نيز آمده است : «هرگونه قرارداد كه موجب سلطه‌ي بيگانه بر منابع طبيعي و اقتصادي، فرهنگ، ارتش و ديگر شئون كشور گردد ممنوع است». با عنايت به اصول فوق، كاملاً مشخص است كه حتي درصورت پيوستن ايران به پيمان همكاري‌هاي شانگهاي (به عنوان عضو دائم) و تبديل اين پيمان، به يك پيمان اقتصادي - نظامي، اين پيوستن قانوناً نمي‌تواند دوام زيادي داشته باشد. البته اگر فرض را بر اين بگذاريم كه پيمان شانگهاي، تنها به تشكيل ارتش مشترك از كشورهاي عضو بسنده نمايد، مشكلي از اين بابت وجود نخواهد داشت. ولي مسلماً براي ايجاد يك اتحاد نظامي مناسب، براي مقابله با تهديدات ناتو، بايد ساختار ارتشي مشترك بين كشورهاي عضو برقرار گردد كه اين امر، مستلزم دخالت و تسلط بر ارتش ايران نيز خواهد بود كه طبق قانون پذيرفتني نيست (نه اينكه ما هم بالكل، همگي قانون‌منديم!!! :| ). اما سواي مطالب درج شده در قانون اساسي، از آنجا كه مطابق قانون اساسي (اصل 152)، جمهوري اسلامي ايران نسبت به وضعيت مسلمانان جهان، بي‌تفاوت نمي‌تواند باشد، مشكل بزرگ ايران با چين و روسيه هويدا مي‌گردد. يكي از گروه‌هاي جدايي‌طلب در چين، مسلمانان بخشي از اين كشور هستند كه دولت مركزي با آن‌ها، درگير است. گويي كه ايران، در حال حاضر، عكس‌العملي در اين مورد اتخاذ ننموده است. اما ايران، سابقه‌ي حمايت (و يا به عبارت بهتر، كمك مالي) از مسلمانان چچن را داشته است! گويي كه رفتن چچني‌ها به دامان امريكا، خيلي سريع اين كمك‌ها قطع گرديد. ولي ترس از دخالت و كمك ايران در موارد مشابه (همچون افغانستان در زمان شوروي)، باعث حركت دست به عصاي روس‌ها و چيني‌ها خواهد شد. اگر از اين مسئله هم بگذريم، ايران (و البته كره‌ي شمالي) دردسرساز ترين كشورهاي جهان محسوب مي‌شوند كه لحن تند صاحب قدرتان در اين كشورها (كيم يونگ ايل و دكتر محمود احمدي نژاد)، گاهاً حتي جايي براي دفاع از عملكرد اين دو كشور باقي نمي‌گذارد. بنابراين درصورت پذيرفتن ايران در اين پيمان (به عنوان عضو دائم) و تبديل آن به يك پيمان اقتصادي - نظامي و مهمتر از آن، پيمان امنيت مشترك اين كشورها، دردسرهاي حول محور ايران، بسيار بيشتر از سود آن خواهد بود! چرا كه چين و روسيه، در عرصه‌ي بين‌المللي بايد بطور قاطع از ايران و برنامه‌هاي تسليحاتي اين كشور دفاع كنند؛ حال اينكه منطقاً اين برنامه‌ها، مي‌تواند تهديدي عليه اين دو كشور محسوب گردد! ضمن اينكه در جبهه‌ي مقابل، امريكايي قرار دارد كه بزرگترين معاملات تجاري اين كشورها (بخصوص جمهوري خلق چين) با آن‌ها صورت مي‌گيرد و اين حمايت‌ها مي‌تواند بسيار تأثيرگذار بر روي مراودات اين كشورها باشد. ... -------------------------------------------- مي‌شد ادامه داد. ولي يه لحظه احساس كردم شدم راديو :cry: !! ترجيح دادم تا همين‌جا، توقف كنم تا نظر ساير دوستان رو هم بدونم. خوشحال مي‌شم كه دوستان، درمورد عرايض بنده هم اگه نظري دارن، بيان بفرماين.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظرِ من اگه ما و هند و كلا كشور ها يه آسيا با هم متحد شأن قدرت شون خيلى بيشتر از nato ميشه !!! بنظره شما آيا ما هم بايد به russie و chine پيمان ببنديم؟؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
همان طور که دوست خوبم آقا مصطفی هم فرمودند پیمان شانگهای تا حدودی ناهم گون و عجیب به نظر می رسد و کشورهای عضو و ناظر شباهت زیادی از نظر نظام اقتصادی و سیاسی به هم ندارند و فقط به دلیل منافع فعلی خود در کنار هم قرار گرفته اند ولی در مقابل اعضای ناتو تقریبا همگی پیرو نظام سرمایه داری و از نظر ایدئولوژی هم هماهنگی بیشتری نسبت به هم دارند و به مراتب کمتر امکان گسستن آن می رود ولی پیمان شانگهای...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت دوستان و ممنون از بابت نظرهايي كه داديد !
mostafa_by عزيز
راجع به اينكه چين بايد بگم كه به نظر من چين هم زير بار جنبه امنيتي و نظامي پيمان شانگهاي خواهد رفت در اوايل مخالف مي كرد اما بعدا از اسب شيطون اومد پايين ، مانوري كه چند ماه پيش مشترك بين چين و روسيه انجام شد نشان داد كه چين هم در مواضع خود تغيير نظر داده ! چون چاره اي جز اين نداره ! آمريكا العان به همه گير ميده و تمام كشورهارو زير دست خودش ميدونه و اين چيزي كه چين زيره بارش نميره ! اونا (آمريكايي ها) اونقدر احساس قدرت ميكنند كه حتي به چين و روسيه هم گير ميدن مثلا در مورد چين ، تقويت تايوان و يا دادن نشان به رهبر تبتي و در مورد روسيه ، استقرار سپر دفاع موشكي و يا درخواست از روسيه براي نظارت جهاني بر انتخابات آتي روسيه و... العان شرايط مثل زمان انسان هاي اوليه هستش كه براي بقا بايد به ناچار باهم متحد شد ، واقعا چين يا روسيه فعلا به تنهايي در برابر اتحاد آمريكا و ناتو حرفي براي گفتن ندارند پس براي رويارويي با آمريكا و ناتو بايد باهم متحد شوند .(مثال قدرت آمريكا = 7 قدرت ناتو = 3 قدرت روسيه = 5 قدرت چين= 6 فعلا 3+7>5 و 3+7>6 در آينده 5+6>3+7 :| )
راجع به ايران هم بايد بگم شعار (( نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي)) درسته اما منظور از شرق شوروي و حزب كومونيست بود كه در طول جنگ 8ساله ي ما بيشترين كمك رو به عراق كرد ، العان ديگه نه شوروي است نه كومونيست (البته در چين و كره شمالي هنوز كومونيست پيدا ميشه اما نه به اون شدت شوروي ) . ما از شرق چيزهايي ياد گرفتيم كه آمريكا اونا رو حتي به اسراييل هم نميده ! سياست جمهوري اسلامي ايران به گونه اي ايجاد شده كه به منافع ملي كشور بستگي داره ما خيلي استفاده از اون شرقي ها كرديم اگر يه جاهايي امتياز هم به اونا داديم به خاطر اين بود كه چاره ي ديگه اي نداشتيم .يه نگاه به بخش نظامي ما بياندازيم مي بينيد كه ما العان رنگ و آهنگ شرقي به خودمون گرفتيم اين به معني سلطه نيست ما العان در حال استفاده از شرقيم به گونه اي كه كمترين امتياز رو به اونا بديم !
وقتي ما تجهيزات از جايي ميگيريم نياز به آموزس داريم حال يا اين آموزش ها در كشور فروشنده ي تجهيزات است يا در كشور ما ، در صورتي كه در كشور ما باشد بايد يك سري از متخصصان اون كشور مذكور به ايران بيايند تا ما را آموزش بدند اين اصلا به معني سلطه نيست سلطه وقتي ايجاد ميشه كه بخشي يا كل ارتش (نيروهاي مسلح) توسط بيگانه كنترل شوند و يا يك كشور بيگانه در ايران پايگاه نظامي بزنه و هر كاري دلشون بخواد بكنند !
پيوستن ما به پيمان شانگهاي باعث گرفتن تجهيزات و آموزش ما ميشود و شايد گروهي از كارشناسان و متخصصان چيني يا روسي براي آموزش نيروهاي مسلح ما به ايران هم بيايند اما اين به معني سلطه نيست ! اونا فقط آموزش ميدند نه كنترل و فرماندهي دائمي نيروهاي مسلح ما !
چه اشكالي داره ما از تجربه هاي چين يا روسيه استفاده كنيم كه خوشون قدرت هاي نظامي اند يه ضرب المثل ميگه : ما اونقدر عمر نداريم تا تمام تجربه هارو خودمون تجربه كنيم !
hosseingmn عزيز
پيمان شانگهاي پيماني نو پاست ،صبر كنيد كم كم درست ميشه ! يه ضرب المثل ديگه ميگه دشمن دشمن ما دوست ماست ! يعني براي مقابله با غرب و آمريكا بايد متحد شد چون آمريكا دشمنه همست و كشورهايي كه دشمن آمريكا هستند دوست ما محسوب مي شوند ! يه ضرب المثل ديگه ميگه : يه شاخه چوب باريك وخشك راحت ميشكنه ولي يه دسته زياد از اونا به راحتي قابل شكستن نيست !
(امروز حس ضرب المثلي داشتم اگه خيلي ضرب المثل هاي بي معني نوشتم منو ببخشيد ! :cry: )

شانگهاي
تصویر
ناتو
تصویر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
RedArmy
دوست من حرف شما در مورد نو پا بودن پیمان شانگهای کاملا درسته و قدرت گرفتن اون در آینده می تونه محتمل باشه ولی باید به این نکته توجه کرد که در حال حاضر روابط ایران با اعضای این پیمان راهبردی است و هنوز به معنی واقعی روابط ما با روسیه و چین به سطح استراتژیک نرسید و با توجه به تفاوت ایدئولوژیک خیلی سخت هم هست که برسه. و این یعنی همکاری برای منافع مشترک فعلی که شما فرمودید در حالی که برای قدرت گرفتن پایدار پیمان شانگهای نیاز به منافع مشترک بلند مدت است ولی به شکل واضح اکثر کشورهای عضو و ناظر رقیب سر سخت یکدیگر هستند(مثل چین و هند). به نظر من قبل از باز کردن حساب ویژه بر پیمان شانگهای باید به فکر منافع بلند مدت اعضا باشیم یعنی ببینیم مثلا بعد از شکست دادن ناتو باز هم می توانند سر یک سفره بنشینند یا نه.

نظر شما در این زمینه چیه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيز من؛ RedArmy اولاً كشورهاي چين و كره‌ي شمالي، داراي تعداد معدودي كمونيست نيستن!! حكومت اين دو كشور، هنوز هم كمونيستي هست. كشور چين، توسط حزب كمونيستي اداره مي‌شود كه فقط اعضاي حزب مركزي اون، 2200 نفر هستن!!! يعني فكر كنم چيزي در حدود 4 برابر اعضاي حزب مركزي اتحاد جماهير شوروي! حزب كمونيست در چين، در حال حاضر، بيش از 73 ميليون عضو داره؛ يعني يه چند ميليون بيشتر از كل جمعيت ايران!!! به نظر شما، اين تعداد، يكم حساب مي‌شن؟ :| درمورد شعار، بايد بگم كه در شعار، بحثي از شرق به معناي كمونيسم نبود. اين شعار، براي قبل از انقلاب اسلامي بود؛ مسلماً در اون زمان، خبري از كمك تسليحاتي شوروي به عراق بعثي نبود. اين شعار، شعار استراتژيك جمهوري اسلامي ايران بود و مبناي اون هم عدم اتكا به دو قطب جهان (منظور قطب شرق و غرب، نه ايدوئولوژي‌شون) بود. در حال حاضر، چين و روسيه سعي در ايجاد (و يا به عبارت بهتر؛ احياء) قطب شرق رو دارن! پيوستن به اين قطب، دقيقاً نفي قانون اساسي هست! بنده به شخصه كه مشكلي ندارم. به عنوان كسي كه فقط با قانون اساسي آشنايي داره اين رو عرض مي‌كنم. حتي نيازي به خوندن تفسير اين قانون ندارين. چون متن اين قانون، كاملاً واضح و بدون هيچگونه شك و شبهه‌اي، اين مسئله رو به وضوح و البته به اختصار توضيح داده. درمورد تهديدها، امريكا نمي‌تونه روسيه و چين رو به تهديد نظامي تبديل كنه. مانورهاي مشترك نيروها هم تنها پاسخ‌هاي ديپيماتيك براي تحركات ميليتاريسيتي هست! نمونه‌اش هم در خود ايران زياد ديديم. مثلاً‌ امريكا و تركيه با هم مانور مي‌ذارن؛ اون وقت ما هم مانور «پيامبر اكرم (ص)» رو مي‌ذاريم! اين انجام مانور، نه به معناي جنگ و نه به معناي تهديد هست؛ بلكه دقيقاً مذاكرات سياسي، در باب عمل هست!! درست مثل موشك هوا كردن‌هاي ما در چند ماه گذشته كه نه به قصد تهديد، كه به قصد مذاكره بر سر وقوع جنگ يا جلوگيري از اون بود و اگه دقت كرده باشين، آتش جنگ ايران و امريكا، در اون برهه، خيلي سريع خوابيد! در حال حاضر، كشورهاي واقع در شرق آسيا كه قدرت قابل قبولي دارن (روسيه، چين و هند)، به هيچ‌وجه تشابه نظامي، استراتژيكي، اجتماعي، سياسي و حتي اقتصادي ندارن! اگه ما مي‌گيم ناتو، به اين دليله كه اكثر كشورهاي اروپايي، از سازمان اقتصادي و اجتماعي واحدي استفاده مي‌كنن. طرح تشكيل اتحاديه اروپا هم دقيقاً بر همين اساس بوده! در اروپا، فرانسه و آلمان متحد هم هستن؛ ولي در شرق، چين و روسيه و هند، رقيب!! امروزه، كسي به فكر جنگ نيست كه اون‌ها نگرانش باشن! چون جهان، فعلاً پخته‌تر از اوني هست كه وارد جنگ جهاني بشه. بنابراين فعلاً‌ امنيت كشورهاي ابرقدرت بالقوه، كاملاً تأمين هست. به همين علت هم هست كه ايالات متحده، سعي در كوك كردن كشورهاي ضعيف همسايه‌ي اين كشورها، براي ايجاد خلل در رشد و پيشرفت‌شون داشته و هنوز هم داره. ولي خودشون مي‌دونن كه نه سيك‌ها، نه چچني‌ها، نه گرجي‌ها، نه تايواني‌ها و نه ساير كشورها و گروهك‌هاي گوگوري مگوري همسايه‌، نمي‌تونن اين سه كشور رو به چالش بكشونن! منطق هم همين رو حكم مي‌كنه! اما درمورد پيمان امنيت مشترك! اين ديگه شوخي بردار نيست. براساس پيمان ناتو، اگه كشوري به يكي از كشورهاي عضو ناتو حمله كنه، كشورهاي ديگه بايد به كمك كشور مورد هجوم قرار گرفته بشتابن و كمكش كنن! اين امر، منطقيه! چون طرفي كه ايالات متحده، انگلستان، فرانسه، آلمان، ايتاليا، اسپانيا، هلند، پرتغال، كانادا و ... كشور ديگه باشه، ترسي از همپيماني نظامي نداره! ولي در مقابل چي؟ به نظر شما، دردسرهاي ايران، كمه؟ دردسرهايي كه گاه با موضع‌گيري برخي از مسئولين ايراني، بوقوع مي‌پيونده و دائماً در تهديد حمله‌ي بزرگترين دشمن‌شون، يعني اسرائيل قرار داره، به نظر شما ارزش داره؟ براي چين و روسيه مي‌صرفه كه مثلاً به خاطر كمك به ايران، وارد جنگ ايران و اسرائيل بشن (كه مسلماً از اون طرف هم امريكا و انگليس و كشورهاي ديگه وارد مي‌شن) و به همين راحتي، يه جنگ جهاني خود خواسته شكل بگيره؟ بياييد منطقي باشيم! اگه پيمان همكاري امنيتي مشترك شانگهاي، امري غير از اين باشه و فقط قرار به استفاده از تجهيزات و معلومات همديگه باشه، اين كار با بستن موافقتنامه‌هاي نظامي في ما بين نيز قابل انجام هست. ولي بايد اين امر رو در نظر گرفت كه در حال حاضر، ايران تحت تحريم اقتصادي و نظامي قرار داره و ما حتي نمي‌تونيم از روس‌ها، بطور آشكار موشك‌هاي دوش پرتاب بگيريم (طبق توافقنامه‌ي مشترك ضد تروريستي ايالات متحده و روسيه در سال 2005). مسلماً درصورت پيوستن ما به اين پيمان هم چيزي تغيير نخواهد كرد! ولي همون طور كه گفتم، شرق هم بيشتر ترجيح مي‌ده كه حمايت از ايران براشون، بار حقوقي و تعهدي به همراه نداشته باشه و هر جا كه منفعت‌شون حكم كرد، از ايران دفاع و هرجا كه به ضررشون بود، بي‌طرفانه (حداقل) برخورد كنند! درمورد سلطه يا عدم سلطه هم بهتره در فرصتي مناسب‌تر بحث كنيم. چرا كه اول بايد بحث بر سر اين داشته باشيم كه درصورت بستن پيمان امنيت نظامي مشترك بين كشورها، وضعيت تشكيل نيرو و هماهنگي‌شون به چه صورت هست؛ بعد در اين زمينه بحث كنيم. ولي اين رو هم بايد عرض كنم كه طبق قانون اساسي، حتي زدن پايگاه نظامي، توسط هر كشوري و هر نهاد بيگانه‌اي (خواه روسيه يا چين باشه يا خواه نيروهاي مؤتلفه)، غير قانوني هست! به نظر شما، منطقي مياد كه پايگاه مشترك نداشته باشن‌ (در خاك ايران كه جبهه‌ي خط مقدم مقابله با امريكا هست و خواهد بود؟!)؟!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست خوب و منتقد منصفم mostafa_by مثل اينكه شما هم مثل من به شدت اخبار چين و كره شمالي رو دنبال ميكنيد و يه جورايي شرقي هستيد ، چون به چين علاقه داريد اينم محض اطلاع بدونيد كه چيني ها (كه خيلي مورد توجه شما هستند) از اسم (اگه اشتباه نكنم ) دانگ فنگ خيلي استفاده ميكنند حتي اسم يكي از موشك هاي فضايشون هم دانگ فنگ گذاشتند، دانگ فنگ يعني شرق سرخ است ، كه به نظر من هم واقعا سرخه(چه از لحاظ غروب آفتاب كه سرخي خاصي ايجاد ميكنه و...) بنده در اظهار نظر ناقصم گفتم شدت كمونيستي كره شمالي و چين از شوروي سابق كمتره ، به نظرم حرف درستيه مثلا در زمان شوروي سابق به اين كشور ميگفتند زندان و اونجا به شدت خفقان بود و كسي حق اظهار نظر و مخالفت با كمونيست را نداشت ، كسي نمي تونست از اونجا خارج يا به اونجا وارد بشه و تعداد كمي اجازه ورود و خروج داشتند ، خدا را اصلا قبول نداشتند و اديان مختلف در اونجا تحت كنترل شديدي بودند من يه جا خواندم در زمان شوروي يه مسجد بيشتر تو مسكو نبود و امام جماعت اون مسجد هم خود يه كومونيست بود و از سوي دولت مركزي گماشته شده بود ، من حتي شنيدم مردم اونا اجازه ديدن تلويزيون هم نداشتند(اين يكي رو شك دارم). دوست من كجا چين و كره شمالي العان اينجوري هستند ، مردم در اين كشورها آزادند (اين بيشتر در چين صادقه) ، اديان مختلف در چين و حتي كره شمالي به راحتي فعاليت مي كنند و... به نظر من اين يعني كاهش ميزان كمونيستي نسبت به شوروي يا اصلاح برخي از نقاط ضعف كومونيستي كه در شوروي پياده شد. چون دولت شوروي اولين دولتي بود كه به طور جد و گسترده كومونيستي بود مرجع روش ها و آيين كومونيست ها ، همان روش ها و شيوه ها كومونيست ها در شوروي در نظر ميگيريم و با آن مقايسه ميكنيم . دوست من قبول كنيد اگر امروزه در جايي نام كومونيست را ببريد افكار همه به سمت و سوي شوروي سابق ميره من خودم خيلي ها رو ميشناسم كه اصلا نمي دونند كه چين يا كره شمالي كومونيستي هستند ولي همه راجع به حزب كومونيست شوروي سابق مي دونند به نظر من اين يعني اينكه شدت كومونيستي در شوروي سابق خيلي بيشتر از العان چين و كره شمالي بوده است ! راجع به شانگهاي : چين و روسيه دو كشور تقريبا همسويي هستند و تنها نظر هم را قبول دارند و از اون حمايت مي كنند ، كي گفته چين و روسيه منافع جداگانه اي دارند ، روسيه براي بهبود اقتصاد خود و كمك هاي مالي به چين نياز داره و چين براي تقويت خود در عرصه هاي فضايي و نظامي به روسيه نياز داره . طبق يه ضرب المثل كه قبلا هم گفتم دشمن دشمن ما دوست ماست و چين و روسيه براي همين نياز به اتحاد و دوستي دارند ، روابط چين و روسيه خيلي فراتر از اين چيزهايي است كه من و شما مي دونيم (به عنوان مثال فروش و اتقال تكنولوژي ساخت كپسول فضايي به چين كه اين را خوره چيني ها اعتراف كردند اگر تمايل داشتيد متن آن هم قرار مي دم ، اين تكنولوژي چنان بالاست كه آمريكا اون رو به نزديك ترين متحدانش هم نميده اما روسيه به چين داد ) راجع به ايران هم بايد بگم كشور ما از سياست خارجي قوي برخوردار است و خود اونها ميدونند با كي راطه برقرا كنن با كي نكنن! دوست من ما اگه طرف شرق يا غرب نباشيم پس طرف كي باشيم . چين رو در نظر بگيريد اون خودشو به روسيه وصل كرد و از اونا تكنولوژي نظامي گرفت و العان خودش يه قطب نظامي محسوب ميشه ! ما بايد از تجربه اونا (چين و روسيه) استفاده كنيم شايد خودمون بتونيم به تمام تكنولوژي ها برسيم (كه بعيده !) اما وقتي مي تونيم راهه 100 ساله رو 1 شبه بريم چرا نريم . فرض كنيد ما العان موشكي داشتيم كه بتونه آمريكا و كل اروپا رو هدف قرار بده اون موقع از يه جايگاه بالا تر و مقتدر تر با جهانيان سخن ميگفتيم . به طور كلي شعار نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي درسته اما مفهوم اين شعار اينكه ما نبايد خودمونو زير دست و پاي شرق و غرب بندازيم و به اونا امتياز بديم اما هيچ گاه جمهوري اسلامي نگفته از دستاوردهاي و تجربه هاي ديگران استفاده نكنيد.(هر تجربه قيمتي داره ما خودمون هم تكنولوژيمونو مفتي به كسي نميديم) در رابطه با پيمان دفاعي مشترك شانگهاي هم بايد بگم حرفه شما درسته همه مي دونند با شرايط فعلي ايران (تنش هاي موجود) ، امكان بسته شدن چنين پيماني ميان اعضا و ايران خيلي ضعيفه و چين و روسيه معمولا خودشونو به خاطر ما با ديگران درگير نمي كنند. آخرين كلام : آمريكا توانايي ايجاد هرج و مرج و آشوب در چين و روسيه رو هم داره ! العان واقعا چين در مقابل تايوان عاجزه و جرئت حمله به اونو نداره چون آمريكا تحديد كرده در صورت حمله چين به تايوان از تايوان حمايت ميكنه و... دوستان قبول دارم هند با چين رقابت داره اما اينو بدونيد هند به شدت منافع محوره و اگه تشخيص بده شانگهاي واقعا مناسبه و در آينده به قدرت اول جهان تبديل ميشه به سمت اون ميره و عضو دائم اون ميشه ! در پايان از همه دوستاني كه نظر دادند تشكر ميكنم و منتظر نظرهاي خوب شما هستم .(تمام مطالب بالا نظرات من بود كه ممكنه هيچكدام درست نباشه )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وقتی چین حمله می کند ...
هکر های چینی در گستره ای وسیع ، وب سایت های آمریکایی را تهدید می کنند . حالا هر شهروند چینی یک خطر بالقوه برای شبکه ی مجازی آمریک است .
تا همین چند سال پیش ، آمریکا از این موضوع واهمه داشت که از سوی نهاد ها و سازمان های چینی مورد حمله ی رایانه ای قرار گیرد و زیر ساخت های اطلاعاتی موجود آسیب ببیند . اما حالا ، کارشناسان دفاعی در این زمینه دریافته اند که این خطر صرفا از سوی نهاد های دولتی چینی آن ها را تهدید نمی کند ، بلکه میلیون ها هکر چینی در خانه های خود هر روز می توانند جنگی تمام عیار را علیه زیرساخت های اطلاعاتی ایالات متحد صورت دهند .
در روز چهارم ماه می 2001 ، و در ساعت هشت صبح ، کاربران سایت اینترنتی کاخ سفید هنگام باز کردن صفحه ی اصلی با یک پیغام خطا مواجه شدند و تقریبا حوالی ظهر همان روز این سایت کاملا از کار افتاد و دولت آمریکا یکی از بدتیرن حملات اینترنتی تاریخ خود را تجربه کرد . آن طور که به نظر می رسید ، گروهی از هکر ها در جایی از دنیا مشغول بالا بردن ترافیک این سایت بودند و باباز کردن ممتد هزاران صفحه در ثانیه ، سرور های کاخ سفید را با مشکل جدی مواجه کردند . علاوه بر سایت کاخ سفید ، سایت های مهم دیگر دولت آمریکا چون سایت ارتش و دیگر وزارتخانه های دولت نیز مورد حمله قرار گرفتند . تحقیقات گسترده از همان لحظه شروع شد و تقریبا پس از چندی این اطمینان حتصل شد که سایه ی سنگین چینی ها پشت سر این حملات است . در هنگام باز کردن صفحه ی نیروی دریایی ارتش آمریکا جمله ی بزرگی با این عنوان درج شده بود که "من یک چینیم" ؛ و یا جملاتی مانند "لعنت بر سرمایه داری آمریکا" که روی سایت بیش تر وزارتخانه ها دیده شد.
بعد از موفقیت هکر چینی در حمله به سایت های دولت آمریکا ، در همان لحظات هکر هایی از عربستان سعودی ، آرژانتین و هند نیز به این جمع پیوستند و دامنه ی حملات را بیش تر کردند . کارشناسسان فناوری اطلاعات در ارتش آمریکا در همان روز ها تلاش کردند با بالا بردن توان سامانه ی دفاعی خود از سطح معمولی به سطح آلفا ، جلوی این تهدیدات را بگیرند . اما طی چند هفته ی بعد از آن ، سایت کاخ سفید دوبار دیگر مورد حمله قرار گرفت و کاملا از کار افتاد . در مجموع ، در پایان تمام ایت حملات اینترنتی ، هکر ها توانسته بودند حدود هزار سایت مهم دولت آمریکا را متوقف کرده و از کار بیندازند .
به اعتقاد بسیاری ، پدیده ی حملات سایبری یکی از عواقب تنش های سیاسی و نظامی موجود در جهان فعلی ست . یک ماه پیش از این حملات گسترده ، یک فروند هواپیمای EP-3 در سواحل جنوبی چین با یک جنگنده ی چینی شدیدا برخورد کرد . خلبان آمریکایی توانست خود را نجات دهد ، اما خلبان چینی در این حادثه کشته شد .
هکر های چینی به نشانه ی انتقام از این حادثه ، گفته بودند که وب سایت های نظامی آمریکا را از کار خواهند انداخت و همین کار را نیز عملی کردند . البته اگر چه این حمله نخستین حمله به سایت های آمریکایی محسوب نمی شود ، اما روزنامه ی نیویورک تایمز از آن به عنوان "جنگ جهانی اول هکر ها" نام برد و آن را پدیده ای بزرگ در تاریخ برخورد های نظامی کشور ها خواند . این حمله یکی از ابتدایی ترین حملاتی بود که از سوی چینی ها سازماندهی شده بود و از آن زمان به بعد هکر های چینی با سازماندهی بیش تر و بیش تر ، ضربات سنگین تری را به سازمان ها و نهاد های مهم آمریکایی وارد کنند . که از آن جمله می توان به سرقت فایل های مهم ناسا ، نفوذ به شبکه ی داخلی وزارت بازرگانی آمریکا و حمله به برخی از شبکه های مهم رادیو تلویزیونی چون CNN اشاره کرد . و تازه این ها نمونه ای از حملاتی ست که رسانه ای شده و عموم مرد م از کم وکیف آن مطلع شده اند . اما حملات یگری نیز جود دارد که هنوز بسیاری ، از آن ها اطاع ندارند و بهلی مسائل امنیتی ، دولت آمرا سعی در پنهان نگه داشتن آن ها دارد .اما سوا این جا ست ک به راستی چه کسی این حملات را ترتیب می هد ؟ آیا عاملاصی ترغیب کننده ی این هکر ها دولت چین است و یا جریانی مردمی خودی آن ها را ترتیب می دهد ؟ در این میان برخی هکر ها در ظهاراتی بعضی از اسرار خود را لو داده اند و اذعان می کنند که تقویت احساسات ضد آمریکایی در آن ها باعث شه با ساماندهی بیش تر ، به خصوص بعد از حادثه ی خورد دو هواپیمای آمریکایی وچینی ، به کار ادامه دهند و حملات سنگین تری را علیه سایت های ضد چینی ترتیب دهند .
یکی از این هکر ها "پنگ یی نان" است که در سال 2001 رفته رفته وبلاگ مخصوص خود را طراحی کرد و در آن به افشای بسیاری از مسائل مهم مرتبط با حملات سال 2001 پرداخت . این گفته ها واین وبلاگ تا سال 2005 ناشناخته باقی ماندند و کسی توجه خاصی به آن ها نکرد ، تا این که یکی از استادان زبان شناسی دانشگاه کانزاس با جست و جوی برخی کلید واژه ها توانست ام او را در گوگل پیدا کند و به بخش مهمی از اسرار حمله دست پیدا کند . روی هم رفته تهدیدات اینترنتی چینی زیرساخت های نظامی و امنیتی ایالات متحد را به شدت تهدید می کند . سال گذشته ، کمیسیون امنیتی-اقتصادی آمریکا و چین ، جاسوسی سایبری چینی ها را یکی از تهدیدات مهم موجود در آمریکا خواند . در بیانیه ی این کمیسیون آمده است که "چینی ها با افزایش قابلیت های جنگ سایبری ، در حال بهره برداری از ضعف های ایالات متحد هستند". این کمیسیون با اشاره به اهمیت فراوان شبکه های رایانه ای در خدمات دولتی فعلی ، هشدار هایی جدی در زمینه ی نفوذ هکر های چینی در سامانه های اینترنتی آمریکا ابراز داشته و احتمال فلج شدن این سامانه توسط چینی ها را اعلام کرده است . در واقع امروزه هکر های چینی می توانند در سامانه هایی بسیار مهم و امنیتی مانند شهرداری ها ، سامانه های ناوبری هواپیما و ترافیک هوایی ، نظام بانکی و خدمات اجتماعی نفوذ کنند که این مسئله نگرانی های فراوانی را برای مسئولان امنیتی آمریکا به وجود آورده است . باراک اوباما در فوریه ی 2009 و به دنبال جدی شدن این تهدیدات ، بودجه ای بالغ بر 355 ملیون دلار را به وزارت امنیت داخلی آمریکا اختصاص داد تا آن را صرف تامین امنیت زیرساخت های سایبر در حوزه های خصوصی و دولتی کند .
آن چه مسلم است این که حملات مرگبار هکر ها لزوما از محل دفاتر و سازمان های دولتی چینی آغاز نمی شود ؛ بلکه این حملات اساسا ماهیتی مردمی و عمومی دارد . در واقع ، کارشناسان امنیتی آمریکا همگی بر این مسئله اتفاق نظر دارند که بخش اعظم بودجه هایی که از این پس به این مسئله اختصاص داده می شود ، می بایست روی هکر های چینی متمرکز شده و لزوما فعالیت های دولتی را مد نظر قرار ندهد . امروزه در چین جمعیت بسیار گسترده ای به این حرفه ی خطرناک اشتغال دارند و شبکه ای گسترده از مجلات ، انجمن ها و باشگاه ها در این زمینه فعال هستند . بنابر پژوهش های صورت گرفته در مدارس ابتدایی چین ، 43 درصد از دانش آموزان عاشق این حرفه هستند و هکر ها را به اندازه ی ستاره های سینما و تلویزیون دوست دارند ! این فرهنگ ، به هکر ها امکان ساماندهی بیش تر و بیش تری را می دهد و جنبه ی تهدید آن را برای کشور های مخالف چین بیش تر می کند . در بسیاری از موارد ، هکر های چینی به دستور مستقیم نهاد های دولتی حمله ای را انجام نمی دهند ، بلکه غالبا حس دشمنی با آمریکا و ایدئولوژی های غالب سرمایه داری که اساسا با دیدگاه شرقی چینی ها در تضاد است ، این انگیزه را در هکر ها به وجود می آورد که با تمام توان وارد این کارزار شوند . این گروه از هکر ها معمولا در مناطق غربی چین ساکن هستند و خود را "هکر های قرمز" می نامند .
دانشگاه "ژیا اوتانگ" در شانگهای یکی از بهترین موسسات علمی و پژوهشی چین محسوب می شود که بسیاری از دانشجویان نخبه در فناوری اطلاعات و علوم رایانه در آن مشغول به تحصیل هستند . "پنگ یی نان" ، همان هکری که در حملات سال 2001 به گفته ی خودش نقش بسیار مهمی داشت ، یکی از دانشجویان همین دانشگاه بوده و گروه حملات اینترنتی خود موسوم به "جاوا فایل" را در سپتامبر 2000 در همین دانشگاه تاسیس کرده است . البته این گروه ابتدا با هدف ارتقای فعالیت های مشترک دانشجویان در حوزه ی فیزیک و علوم برنامه ریزی راه اندازی شد ، اما پس از حادثه ی برخورد هواپیماهای چینی و آمریکایی ، انگیزه های وطن پرستانه در میان اعضای آن غلیان کرد و باعث شد همگی اعضای گروه به هکر هایی مجرب تبدیل شوند . این گروه علاوه بر حمله به سایت های آمریکایی ، بسیاری از پایگاه های اینترنتی تایوان را نیز به دلیل اختلافات عمیق موجود میان دو کشور تخریب کرده است و در مقاطع بسیاری عملا دسترسی به آن کاملا نا ممکن می شود .
در حال حاضر آن چه برای آمریکایی ها محرز شده ، این است که دولت چین با دقت فعالیت بسیاری از هکر ها را زیر نظر دارد و در مواردی که هکر ها می توانند به اطلاعات طبقه بندی شده در سازمان های مهم آمریکا مانند سیا ، اف بی آی و دیگر سرویس ها و جوامع اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند ، از ان ها به عنوان کارمندان حق الزحمه در پیشبرد اهداف خود استفاده می کند .
در حال حاضر سازمان هایی چون سیا و اف بی آی اذعان می کنند که تعقیب و تشخیص هکر های چینی بسیا دشوار شده و دیگر امکان شناسایی آن ها از طریق وبلاگ ها و سایت ها وجود ندارد ؛ چرا که اساسا این هکر ها دیگر به جای ارتباط با وبلاگ وسایت بیش تر با روش هایی مانند پیام کوتاه با هم ارتباط برقرار می کنند . همچنین دیگر هیچ نهاد آمریکایی نمی تواند اثری از پنگ یی نان به دست بیاورد و تقریباهیچ خبری از او و نحوه ی فعالیت او در دسترس نیست . غیب شدن هکری با سابقه ی چون او ، نشان می دهد که بسیاری دیگر از هکر های توانا نیز می توانند در اختفا فعالیت خود را انجام دهند و بدون این که اثری از خود باقی بگذارند ، سنگین ترین ضربات را به سامانه های اطلاعاتی و امنیتی وارد کنند .
منبع : Popular Science ,May 2009
ماراهیستندال
ترجمه ی محمد مجتبایی
ماهنامه ی دانشند ، شماره 552 ، مهر 1388 ،صفات 7-45

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]سلام
*‌ اشاره:

چين با افزايش توان اقتصادي و نظامي‌خود و نيز ايجاد پيوند در مناطق حوزه نفوذ آمريکا، تلاش دارد با قدرت آمريکا در جهان برابري کند و اين مساله در دهه‌هاي آينده مي‌تواند به رقابت امنيتي شديد بين دو کشور منجر شود.

نشريه آمريكايي «فارين پاليسي» در تحليلي به قلم «استفان والت» نظريه پرداز و استاد روابط بين‌الملل دانشگاه «هاروارد»، روابط چين و آمريکا در دهه‌هاي آينده را مورد بررسي قرار داد كه در پي آن را از نظر مي‌گذرانيم.

***

بر اساس اين گزارش، در 15سال گذشته، همواره بحث‌هايي در مورد امکان رقابت جدي بين دو کشور آمريکا و چين وجود داشته است.

در اين ميان، از يک سو طيفي از نظريه‌پردازان واقع‌گرا قرار دارند که معتقدند اگر رشد اقتصادي چين همچنان تداوم يابد، ايجاد يک رقابت امنيتي بين دوکشور در نهايت اجتناب ناپذير خواهد بود.

از سوي ديگر، طيفي ديگر از نظريه‌پردازان که عمدتاً شامل نظريه پردازان ليبرال مي‌شوند، بر اين باورند که وابستگي متقابل اقتصادي و تاثير اجتماعي رشد مشارکت چين در نهادهاي بين‌المللي، ‌امکان بروز اختلاف و هرج و مرج در جهان را منتفي خواهد كرد و اگر چين به تدريج به سمت دموکراسي گام نهد، نظريه «صلح دموکراتيک» به وقوع خواهد پيوست و هيچ نگراني در اين زمينه بر جاي نخواهد ماند.

اما چندي پيش، روزنامه «نيويورک تايمز» با انتشار مقاله‌اي از ديدگاه نظريه‌پردازان واقع‌گرا حمايت کرد.

اين روزنامه به تشريح گسترش سريع توانايي‌هاي دريايي چين و همچنين جاه‌طلبي‌هاي بيشتر اين کشور پرداخت و افزايش توانايي‌هاي دريايي چين را با هدف تامين جاه‌طلبي‌هاي اين کشور دانست.

« نيويورک تايمز» نوشت؛ با افزايش توان اقتصادي و رشد وابستگي چين به واردات مواد خام مانند نفت از کشورهاي ديگر، اين کشور به دنبال دستيابي به توان تامين امنيت و حفاظت از دسترسي خود به مواد خام وارداتي است.

در عمل، استراتژي جديد چين موسوم به «دفاع از درياي دور» به معني دستيابي به توان توسعه قدرت دريايي خود به آب‌هاي مهم جهان از جمله اقيانوس هند و خليج فارس و در عين حال، جلوگيري از اقدامات آزادانه ساير قدرت‌هاي دريايي در آب‌هاي نزديک به اين کشور است.

ناگفته پيداست که اين امر دقيقاً همان چيزي است که واقع‌گرايي آن را پيش بيني مي‌کند و همچنين برخي از واقعگرايان برجسته، منطق موجود در پس اين پيش بيني را به روشني تبيين مي‌کنند.

آمريکا يگانه کشوري است که نبايد از اين مساله متعجب شود، زيرا به نظر مي‌رسد که چين همان کاري را انجام مي‌دهد که آمريکا در نيمه دوم قرن نوزدهم مبادرت به انجام آن كرد.

پکن به دنبال بناي اقتصاد خود است و قصد دارد پس از کسب قدرت اقتصادي، توان نظامي ‌خود را گسترش دهد، به سلطه منطقه‌اي دست يابد و در نهايت ساير قدرت‌هاي بزرگ را از همسايگي نزديک خود بيرون نگه دارد.

آمريکا نيز بر اساس دکترين «مونرو» با گسترش قدرت خود در آمريکاي شمالي سعي داشت ساير قدرت‌هاي بزرگ را از نيمکره غربي دور نگه دارد.

زمان زيادي صرف شد تا آمريکا بتواند توان لازم را براي بيرون راندن قدرت‌هاي بزرگ از نيمکره شمالي به دست آورد، اما در نهايت آمريکا توانست توان لازم را به?دست آورده و قدرت‌هاي بزرگ را از منطقه خود دور نگه دارد.

از آن زمان تاکنون اين موقعيت براي آمريکا مزيت استراتژيک بسيار زيادي داشته است، زيرا آمريکا يگانه قدرتي است که نسبت به حمله خارجي احساس نگراني نمي‌کند و برخورداري از اين جايگاه منطقه‌اي، به اين کشور امکان مي‌دهد تا بدون خونريزي زياد و صرف هزينه‌هاي هنگفت مالي، با مداخله در تمامي امور جهان، از سواحل خود دفاع کند.

مسلماً چيني‌ها با توجه به چنين قدرت و جايگاهي، مايلند که قوي ترين قدرت منطقه آسياي شرقي باشند و به ساير قدرت‌هاي بزرگ از جمله آمريکا اجازه ندهند که نقش راهبردي عمده‌اي در منطقه ايفا کنند.

دستيابي به اين هدف آسان نيست، زيرا چين در همسايگي چند قدرت آسيايي مانند ژاپن، هند و برخي کشورهاي ديگر قرار دارد و در حال حاضر بسياري از دولت‌هاي آسيايي پيوندهاي امنيتي نزديکي با آمريکا دارند.

«فارين پاليسي» در ادامه اين مطلب، چند دهه آتي را چنين پيش‌بيني مي‌کند: اگر چه چين سياست نرمي‌را در قبال آمريکا اتخاذ خواهد کرد، اما چماق بزرگ‌تري خواهد ساخت. اگر چيني‌ها هوشيار و زيرک باشند، سعي نمي‌کنند با گسترش بيش از حد توان نظامي‌خود، رفتار متوازن کننده شديد همسايگان خود و آمريکا را برانگيزند.

چين با تداوم توسعه توانايي‌هاي نظامي ‌خود، سعي دارد انجام هر نوع عملياتي را براي آمريکا در نزديکي مرزهاي چين مخاطره آميز جلوه دهد و با گسترش قابليت اعمال قدرت خود، اقدامات و فعاليت‌هاي آمريکا را در ديگر مناطق مهم جهان از قبيل خليج فارس با پيچيدگي مواجه كند.

همزمان بايد انتظار داشت که چيني‌ها با مناطقي که به طور سنتي حوزه نفوذ آمريکا هستند، اقدام به برقراري ارتباط كند و از اين روي، آمريکا ناچار است زمان و توجه بيشتري را به اين مناطق اختصاص دهد.

چين سياست تفرقه بينداز و پيروز باش را در قبال کشورهاي همسايه خود اتخاذ و آن‌ها را متقاعد مي‌كند که از واشنگتن فاصله بگيرند.

در نهايت بايد گفت، پکن بسيار مايل است که آمريکا در مورد مسائلي همچون افغانستان يا منازعه پايان ناپذير اسرائيل و فلسطين با مشکل مواجه شود و از احساسات ضدآمريکايي که با اين مشکلات بيشتر مي‌شود، بهره‌برداري کند. با توجه به اين مسائل، نمي‌توان از چين انتظار کمک براي حل اين مشکلات را داشت.

«فارين پاليسي» در ادامه به سه نکته در توجيه دشوار بودن کار چين در برابر آمريکا اشاره و خاطرنشان کرد: امروزه چين ضعيف‌تر از آمريکا است و راه زيادي در پيش دارد تا به رقيبي هم‌شأن آمريکا تبديل شود، بنابراين، جاي هيچ گونه وحشت و نگراني نيست، بلکه آمريکا فقط بايد در برابر اين تحرکات چين واکنشي بهنگام و سنجيده از خود نشان دهد.

همچنين رشد اقتصادي چين ممکن است در سال‌هاي پيش رو با کندي مواجه شود، به ويژه آن که جمعيت اين کشور رو به پيري مي‌رود و طبقه متوسط در حال رشد چين، خواهان مزيت‌هاي اجتماعي بيشتري است.

اين شرايط پکن را ناگزير مي‌كند در مورد بعضي اولويت‌هاي داخلي و بين‌المللي خود تصميمات سختي را اتخاذ کند که شايد اين امر از سرعت رشد اقتصادي و به تبع آن، افزايش قدرت نظامي‌و حضور خارجي چين بکاهد.

سومين و مهم‌ترين نکته از ديدگاه «والت» اين است که گفته‌هاي وي به هيچ روي به معناي آن نيست که وقوع جنگي آشکار بين آمريکا و چين اجتناب‌ناپذير است.

بازدارندگي هسته‌اي، احتمالاً رقابت بين آمريکا و چين را محدود نگاه مي‌دارد و ديپلماسي هوشيارانه و معقول، مي‌تواند تضاد بالقوه منافع دو کشور را خنثي يا محدود کند.

والت در پايان مي‌نويسد: با اين وجود، اگر چين بر تداوم سياست‌هاي تشريح شده در اين يادداشت تاکيد کند، بايد منتظر رقابت امنيتي قابل توجهي بين پکن و واشنگتن در دهه‌هاي آتي باشيم و هر انتظار ديگري غير واقع‌گرايانه است.[/color]
http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2010\05\05-25\14-21-00.htm&storytitle=راهبرد%20جديد%20چين؛%20افق‌هاي%20آينده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
کيسينجر: قدرت نظامي چين، چالشي جدي براي امريکاست
ایا چین می خواهد قدرت نظامی اش را به صورت دفاعی مطرح کند یا اینکه همانند اتحاد جماهیر شوروی سابق عمل کند و از این طریق در عرصه بین المللی ، امریکا را به چالش بکشد. باید منتظر ماند و دید که چین کدامیک از این دو راه را انتخاب خواهد کرد.
به گزارش واحد مرکزی خبر، وزیر امورخارجه پیشین امریکا ، قدرت نظامی فزاینده چین را چالشی جدی برای امریکا توصیف کرد. به گزارش شبکه تلویزیونی بلومبرگ نیوز، هنری کیسینجر که در دوران ریچارد نیکسون رئیس جمهور پیشین امریکا در دهه هزار ونهصدو هفتاد در کاخ سفید فعالیت داشت گفت: امریکا و چین در عرصه بین المللی با احتیاط به یکدیگر نگاه می کنند.

میان دو کشور نوعی رقابت جدی وجود دارد. بی تردید، قدرت نظامی چین در حال افزایش است. مساله مهم ان است که چین چگونه این قدرت نظامی اش را جلوه بدهد و نشان بدهد.

ایا چین می خواهد قدرت نظامی اش را به صورت دفاعی مطرح کند یا اینکه همانند اتحاد جماهیر شوروی سابق عمل کند و از این طریق در عرصه بین المللی ، امریکا را به چالش بکشد. باید منتظر ماند و دید که چین کدامیک از این دو راه را انتخاب خواهد کرد.

باید به مشکلات جاری در روابط امریکا و چین توجه کرد و اینکه دو کشور در گذشته چه نوع مناسبات و مشکلاتی داشته اند.

مساله کره شمالی یکی از موضوعاتی است که چین و امریکا می توانند درباره ان به تعامل بپردازند.

تکثیر هسته ای کره شمالی چالشی جدی برای واشنگتن و پکن است که می توانند با هم درباره ان اقدام کنند.

تلاشهای جاری در حال حاضر این است که کره شمالی وادار شود از تسلیحات هسته ای اش و برنامه هایش در این زمینه دست بکشد. می توان از طریق گفتگو برای حل مشکلات اقدام کرد.

هنری کیسینجر در ادامه افزود: امریکا در تلاش است نگاه دموکراتیک در خاور دور نیز حاکم شود البته ممکن است اختلافهایی درباره تعریف دموکراسی وجود داشته باشد.

مقامات چین از استقرار دموکراسی نگران هستند زیرا از ان بیم دارند که این وضعیت سبب تجزیه چین شود.

اما با نگاهی به تاریخ چین متوجه می شویم که همواره دوران انتقال و گذار از یک سلسله امپراتوری به سلسله بعدی وجود داشته است. البته دوره های هرج و مرج نیز در تاریخ چین زیاد بوده است. همین ترس از هرج و مرج بر مقامات چین حاکم است.

منبع: icon_twisted
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=38244

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط remo
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
       

       
      از ویکی پدیا :
       
      " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق می‌شود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است."
       
      به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواسته‌هایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد.
       
       
       
      این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده‌است که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از  رابطه بین ایالات‌متحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشه‌های دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو  خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه.
       
       
      در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کم‌تر از یک دستور کار برای جنگ نیست.
       
      این گزارش به مبحثی اشاره می‌کند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شده‌است ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی  درواقع با " یکپارچه کردن سیاست‌ ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و  قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابل‌توجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامه‌ریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا می‌کنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقه‌ای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن می‌کنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بین‌المللی کنونی ناشی می‌شود .
       
      لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد.
       
       
       

      با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف می‌کند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بین‌المللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده‌است و می‌تواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا  شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment)  دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است.
       

      پوستری از استراتژی سد نفوذ
       
      این ادعا تایید مستقیمی از  تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کرده‌است که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالات‌متحده را تضعیف کرده‌است .در این گزارش گفته شده‌است : حمایت ایالات‌متحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده‌ که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کرده‌است و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابل‌توجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید :
       
       مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فن‌آوری در برابر چین .  
       
      پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایه‌گذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP )  بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران  اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آن‌ها به تجارت با چین می‌شود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد.
       

       
       

      تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا
       
       
      تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند.
       
      پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستم‌های ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب می‌شوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است.
       
      استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های  بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد.
       
       
      در جبهه سیاسی این گزارش  ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایه‌گذاری‌های مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بوده‌است، یعنی از اواخر قرن ۱۹  زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون .
       
      در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد می‌کند. در نتیجه نویسندگان آمده :
       
      در اینجا چشم‌انداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, هم‌زیستی مسالمت‌آمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط  " بین ایالات‌متحده و چین نیست. "
       
       
       
       
       
       
       

      دانلود سند
       
      سایت معرفی و شرح سند :
      https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.