TANK

تاپیک جامع ژنرال آریو برزن اسطوره ایرانی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[align=justify] آريو برزن Ariobarzan يكي از سرداران بزرگ تاريخ ارتش ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدوني به ايران زمين، دليرانه از سرزمين خود دفاع كرد و در اين راه جان باخت و حماسه (دربندپارس) را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت. اسكندر مقدوني در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان جنگ آربل Arbel يا گوگامل ( Gaugamele ) و شكست نهائي ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پرسپوليس، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد. اسكندر براي فتح پرسپوليس سپاهيان خود را به دو بخش تقسيم كرد: بخشي به فرماندهي (پارمن ين) از راه جلگه (رامهرمز و بهبهان كنوني) به سوي پرسپوليس روان شد و خود اسكندر با سپاهيان سبك اسلحه راه كوهستان (کهگیلویه وبویر احمد كنوني) را در پيش گرفت و در تنگه‌هاي دربند پارس (تنگ تك آب كنوني) با مقاومت ايرانيان روبرو گرديد. در جنگ دربندپارس، آخرين مدافعان ايران، با شماري اندك، به فرماندهي «آريوبرزن»، در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه دفاع كردند و سپاهيان مقدوني را ناچار به عقب نشيني نمودند. با وجود «آريوبرزن» و مدافعان تنگه‌هاي پارس، عبور سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو «اسكندر» به نقشه جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل Thermopyle متوسل شد و از بيراهه وعبور از راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت مدافعين ايراني رساند و آنان را درمحاصره گرفت . «آريوبرزن» با 40 سوار و هزار پياده ، با وارد كردن تلفات سنگين به دشمن، خط محاصره را شكست و براي ياري به پايتخت به سوي پرسپوليس شتافت ولي سپاهياني كه به دستور«اسكندر» از راه جلگه به طرف پرسپوليس رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پرسپوليس دست يافته بودند. «آريوبرزن» با وجود سقوط پايتخت و درحالي كه سخت در تعقيب سپاهيان دشمن بود، برخلاف منطق جنگ، حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پيكار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي درافتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان «آريوبرزن» به خاك افتاده بود بر پایه یادداشتهای روزانه "كالیستنسCallisthenes " مورخ رسمی اسكندر، 12 اوت سال 330 پیش از میلاد، نیروهای این فاتح مقدونی در پیشروی به سوی "پرسپولیس" پایتخت آن زمان ایران، در یك منطقه كوهستانی صعب العبور (دربند پارس، تكاب در كهگیلویه) با یك هنگ ارتش ایران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهی ژنرال «آریو برزن Ario Barzan » رو به رو و متوقف شدند و این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش دهها هزار نفری اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داریوش سوم را شكست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده دلیر آن نیز برخاك افتاد. مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در گاوگاملاGaugamela (كردستان كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعی بود. در "گاوگاملا" با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه درحال پیروز شدن بر ما بودند ؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار كرده بود و « آریو برزن » در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه می داد. جنگ دربند پارس در ايران و جنگ ترموپيل در يونان شباهت‌هاي زيادي با يكديگر دارند. نقشه‌اي كه «خشايارشا» بدان دست زد، همان نقشه‌اي بود كه اسكندر نيز بدان متوسل شد و رشادتي هم كه «لئونيداس»اسپارتي در ترموپيل بروز داد، مشابه رشادتي است كه «آريوبرزن» در تنگه دروازه پارس نشان داد دلاوری های ژنرال آریو برزن، یكی از فصول تحسین برانگیز تاریخ وطن ما را تشكیل می دهد و نمونه ای از جان گذشتگی ایرانی در راه میهن را منعكس می كند. آریو برزن و مردانش 90 سال پس از ایستادگی لئونیداس( قهرمان فیلم ۳۰۰ ) در برابر ارتش خشایارشا در ترموپیل، كه آن هم در ماه اوت روی داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و آخرین ایستادگی «آریو برزن» در این است؛ كه یونانیان در ترموپیل، در محل برزمین افتادن لئونیداس، یك پارك و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرین سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از «آریو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.چرا؟. اگر به فهرست درآمدهای توریستی یونان بنگریم خواهیم دید كه بازدید از بنای یاد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونیداس برای یونان هرسال میلیونها دلار درآمد گردشگری داشته است. همه گردشگران ترموپیل این آخرین پیام لئونیداس را با خود به كشورهایشان می برند: ای رهگذر، به مردم لاكونی ( اسپارت ) بگو كه ما در اینجا به خون خفته ایم تا وفاداریمان را به قوانین میهن ثابت كرده باشیم( قانون اسپارت عقب نشینی سرباز را اجازه نمی داد). لئونیداس پادشاه اسپارتی ها بود كه در اوت سال 480 پیش از میلاد، دفاع از تنگه ترموپیل در برابر حمله ارتش ایران به خاك یونان را برعهده گرفته بود. [/align] منبع :وبلاگ بلند آسمان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مطلب بسیار جالبی بود دست نویسندش درد نکند کلی استفاده تاریخی کردیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پس مثل همه سلسله های دیگر بی لیاقتی یک پادشاه باده به دست با نام داریوش بود که کشور را به دست تیغ و آتش دسمن سپرد... به هر حال حرف از شکست نزنید که حال انسان گرفته می شود...شسطان می گوید حمله کنم یونان.... :| اما ترک های ترکیه هم یه حالی به این یونانیان وحشی دادند ها icon_cheesygrin :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هميشه از دفاع‌هاي شرافتمندانه خوشم اومده. زيباترين حالتش، حالتي هست كه گروهي، خودشون رو قرباني مي‌كنن كه بقيه يا آماده بشن؛ يا نجات پيدا كنن. حالا چه طرف آريو برزن باشه؛ چه شاه لئونيداس! البته اين دفاع، وقتي شرافتمندانه‌ مي‌شه كه براي دفاع از كشور و وطن باشه؛ نه صرفاً براي دفاع از يك حكومت! مطلب خوبي بود. ممنون.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آه یادم رفت بگویم یکی از اشتباهاتی که همه دارند یونانی خواندن اسکندر است! اسکندر یونانی نبود بلکه مقدونی بود و تفاوت این دو هم مثل تفاوت یک پشتون(افغانی) با یک پارس است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هميشه از دفاع‌هاي شرافتمندانه خوشم اومده. زيباترين حالتش، حالتي هست كه گروهي، خودشون رو قرباني مي‌كنن كه بقيه يا آماده بشن؛ يا نجات پيدا كنن. حالا چه طرف آريو برزن باشه؛ چه شاه لئونيداس!
البته اين دفاع، وقتي شرافتمندانه‌ مي‌شه كه براي دفاع از كشور و وطن باشه؛ نه صرفاً براي دفاع از يك حكومت!
مطلب خوبي بود. ممنون.


ضمنا در تکمیل فرمایشات شما و خودم عرض کمنم که تفاوت یک اسپارتی و یونانی هم مثل تفاوت یک گیلکی با پارسی است(فقط یک مثال بود)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وای خدا زبونم مو در اورد از بس گفتم که اسکندر ایرانی بوده نه یونانی و یا مقدونی :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هميشه از دفاع‌هاي شرافتمندانه خوشم اومده. زيباترين حالتش، حالتي هست كه گروهي، خودشون رو قرباني مي‌كنن كه بقيه يا آماده بشن؛ يا نجات پيدا كنن. حالا چه طرف آريو برزن باشه؛ چه شاه لئونيداس!
البته اين دفاع، وقتي شرافتمندانه‌ مي‌شه كه براي دفاع از كشور و وطن باشه؛ نه صرفاً براي دفاع از يك حكومت!
مطلب خوبي بود. ممنون.


منم با نظرت موافقم
ما براي اينكه ايران پاينده و سر بلند باشه همون بايد يك آريو برزن براي دفاع از آب خاك كشورمون باشيم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فکر می کنم بهتر بود نویسند به جای نام "آریو برزن اسطوره‘ فراموش شده’ ایرانی" از جمله "آریو برزن اسطوره‘ خاموش ایرانی" استفاده می کرد چرا که هرگز این گونه اساطیر در طول تاریخ فراموش نخواهند شد :|

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وای خدا زبونم مو در اورد از بس گفتم که اسکندر ایرانی بوده نه یونانی و یا مقدونی :|


ببینید ترو خدا یه حرفی بزنید که کسی نخنده بهتون
من اون لینک که ادعا می کرد اسکندر ایرانی است رو خواندم!!!!خیلی مسخره است.... :|
بدون هیچ مدرک و سند.....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وای خدا زبونم مو در اورد از بس گفتم که اسکندر ایرانی بوده نه یونانی و یا مقدونی :|


ببینید ترو خدا یه حرفی بزنید که کسی نخنده بهتون
من اون لینک که ادعا می کرد اسکندر ایرانی است رو خواندم!!!!خیلی مسخره است.... :|
بدون هیچ مدرک و سند.....

وقتی از چیزی سر در نمی یاری مجبور نیستی اظهار نظر کنی icon_cheesygrin
من به اندازه تمام کتابی که تو توی تمام عمرت دیدی فقط کتاب تاریخی خوندم و میدونم دارم چی میگم
توی تاپیک توهینی به نام 300 هم چند منبع مهم ذکر کردم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وای خدا زبونم مو در اورد از بس گفتم که اسکندر ایرانی بوده نه یونانی و یا مقدونی :|


ببینید ترو خدا یه حرفی بزنید که کسی نخنده بهتون
من اون لینک که ادعا می کرد اسکندر ایرانی است رو خواندم!!!!خیلی مسخره است.... :|
بدون هیچ مدرک و سند.....

وقتی از چیزی سر در نمی یاری مجبور نیستی اظهار نظر کنی icon_cheesygrin
من به اندازه تمام کتابی که تو توی تمام عمرت دیدی فقط کتاب تاریخی خوندم و میدونم دارم چی میگم
توی تاپیک توهینی به نام 300 هم چند منبع مهم ذکر کردم.


ائن کتاب هایی که شما خوانده اید طبق معمول حاصل خیالپردازی های شگفت انگیز بوده.
خوب اگه اسکتندر ایرانی بوده(!)چرا نمی رید ثبت جهانیش کنید و لابد دنیا هم همینطوری الکی و کشکی اسکندر رو به اشتباه مقدونی می دونه و حق فقط با شما است!!
من همونطور که گفتم اون مطالب رو خواندم و هیچ سندیتی ندارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

کتاب هایی که شما خوانده اید طبق معمول حاصل خیالپردازی های شگفت انگیز بوده.

این کتاب ها اثر تلاش شبانه روزی اساتید بزرگ تاریخ ایران جناب دکتر حامی، دکتر مقدم، استاد بهروز، استاد غفاری و خانم فرخ زاد هستند و در مقابل منابع تاریخی مورد اعتماد شما و غربی ها تاریخ نگاران(چرند پردازان) یونانی هستند

خوب اگه اسکتندر ایرانی بوده(!)چرا نمی رید ثبت جهانیش کنی

دقیقا مشغول همین کار هستیم

و لابد دنیا هم همینطوری الکی و کشکی اسکندر رو به اشتباه مقدونی می دونه

اگه منظور شما از دنیا رسانه ها و اباب جراید است که به صورت هدفمند دست به تحریف تاریخ می زنند، حق باشماست!

حق فقط با شما است!!

با من و بیقه انسان های حقیقت طلب

من همونطور که گفتم اون مطالب رو خواندم

از مطالبی که می نویسید معلوم است که نخوانده اید!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkred][align=center][size=18]ژنرال آریوبرزن ، مردی که در تاریخ ایران زمین اسطوره شد.[/size][/align][/color]

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/1%7E13.JPG[/img][/align]

آريو برزن يك فرمانده بزرگ میهن ‌پرست ايران بود. كسي كه در سال 330 پيش از ميلاد در نبرد دربند پارس تا پاي جان در برابر اسكندر مقدوني مبارزه كرد. گرچه اين قهرمان فداكار ايران از جان خود گذشت اما امانتي را به تاريخ سپرد كه تا ابد زنده خواهد ماند. او كوههاي سر به فلك كشيده زاگرس را به گواهي گرفت كه همواره به آيندگان يادآوري كنند كه ايراني چگونه ميهن‌پرستي را معنا مي‌كند. او و يارانش جان دادند تا بياموزند دفاع از روح و نام و خاك و شرف اين سرزمين را. آنان جان دادند تا جان ايران جاويدان ماند.

[color=red]زندگاني و خانواده[/color]
آريوبرزن كه با عنوان آريوبرزن دوم شناخته مي‌شده است (همچنين آریا برزن و در پارسي كهن آريابردنا دوم (Ariyabrdna-II) و نيز آرتابازوس دوم (Artabazus II)) از نوادگان فارنابازوس (Pharnabazus) است كه پسر یکی از اشراف‌زادگان ایران بوده است. در سال 387 پيش از ميلاد فارنابازوس ساتراپ (استاندار) آناتولي (شمال‌باختري تركيه امروزي) بود. فارنابازوس روابط دوستانه‌ای با آتن و اسپارتای داشت. وي كه هم‌روزگار با اردشيرشاه بود روابط خوب خود با پادشاه را تا زمانی که زنده بود حفظ کرد و تا زمانی که زنده بود فرماندار باقی ماند.

آرتابازوس (225-289 پيش از ميلاد) پدر آريو برزن نيز يك اشراف‌زاده ايراني بود كه در دربار داريوش سوم (آخرين پادشاه سلسله هخامنشي) موقعيت قابل ستايشي داشت.

گرچه زمان دقیق تولد آريوبرزن دقیقا مشخص نیست اما برخی گمان مي‌برند كه او در حدود سال 368 پيش از میلاد به دنیا امده است. با وجودي كه از دوران كودكي وي اطلاعات چنداني در دست نيست، اما به خوبي روشن است كه آريوبرزن در سال 335 پيش از ميلاد فرمانده پرسیس (پارس، Persis) (استان فارس در ایران امروز است) بود. براي بسياري از پژوهشگران اين نكته شگفت ‌انگيز است كه داريوش سوم براي پرسيس و تخت جمشيد (پرسپوليس) ساتراپ تعيين نموده است. به نظر مي‌رسد پيش از داريوش سوم چنين منصبي موجود نداشته باشد و داريوش سوم كه در همچون دوره‌ي پرآشوبي همراه با برخي مسايل اجتماعي، به فرمانرواي رسيده بود و براي اداره آن براي زماني كه به منظور مقابله با دشمنان در بيرون از پارس به سر مي‌برده، به يك فرمانده قابل اعتمادي در خانه نياز داشته است. به اين ترتيب وي براي جلوگيري از پيشرفت مقدونيان در سال 333 پيش از ميلاد در ايسوس (Issus) (شهري باستاني نزديك اسكندريون در تركيه امروزي) در سال 331 پيش از ميلاد در گآوگاملا (Gaugamela) (دشت پهناوري در نزديكي شهر باستاني تل گومل در خاور شهر موصل در عراق امروزي) با آنان به جنگ پرداخت. اگر اين نظريه درست باشد، آريو برزن مي‌بايست از خويشاوندان نزديك و يا از دوستان شخصي داريوش شاه سوم بوده باشد. از اين رو فرمانداری آريوبرزن در پرسيس و پرسپولیس تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد، او فردی بسیار قوی بوده که پشتیبان داریوش سوم بوده است.

[color=red]آخرين جنگ در نبرد در بند پارس و جان‌باختن [/color]
بر پايه يادداشتهاي روزانه كاليستنس (Callisthenes) مورخ رسمي اسكندر، در ماه اگوست سال 330 پیش از میلاد نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، تُكاب در كهگيلويه، اين محل معبري بود كه از پارس به شوش مي رفت) با يك هنگ ارتش ايران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهي ژنرال آريو برزن رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش دهها هزار نفري اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود.

اسكندر پس از تصرف شوش برای تسخير پارسه سپاهيان خود را دو بخش كرد: بخشي به فرماندهی «پارمن يونوس» از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد؛ و بخش ديگر به فرماندهي خود اسكندر با اسلحه‌هاي سبك راه كوهستان كهگيلويه را در پيش گرفتند.

آن هنگام که اسکندر بر تنگ تکاب وارد شد، سردار آریو برزن را پيش روي خود دید، گروهی در بالای تنگه با شمشیرهای آخته و گروهی بر فراز معبر سنگها و گروهی دیگر با فلاخن (سلاح پرتاب سنگ) و تیر و کمان بر انان فرود می‌آمدند. وقتي اسكندر به آنجا رسيد حملات سختي كرد اما كاري از پيش نبرد و سربازانش سپر را بر سر گذاشته و عقب نشيني كردند.در حاليكه اسكندر فكر مي‌كرد بي هيچ تلفاتي ايستادگي آنجا را تسخير ميكند . . . عرصه بر اسکندر تنگ شده بود و شکست را روبروی خود می‌دید.

پس از 48 روز مبارزه، يكي از روساي طوايف ايرانی [برخي منابع وي را يك چوپان ايراني اسير شده و برخي وي را از اسيران غيرايراني كه قبلا به ايران رفت و آمد داشته معرفي كرده‌اند كه آزادی خویش را با نشان دادن يك بیراهه (و در واقع با یک خيانت) با وی معامله کرد] به كشور زادگاه خود خيانت كرد و اسكندر را از مسير كوه به پشت خط سپاه آريو برزن راهنمايي نمود. اسکندر بدین طریق خود و سپاهیان را به پشت لشگر ایرانیان رسانید و آنان را دور زد. اين نكته نشان مي‌دهد كه چگونه اسكندر با خيانت برخي توانست در جنگ عليه ايرانيان به پيروزي برسد. [گويند اسكندر پس از پيروزي بر آريو برزن آن خائن را كه راه را نمايانده بود به جرم خيانت اعدام كرد]

با گذشت زمان كوتاهي پس از آنكه اسكندر به پشت سپاه آريو برزن رسيد، قهرمان ايراني از سه جهت مورد هجوم واقع شد. از شمال توسط فيلوتاس (Philotas)، از غرب توسط كراتروس(Craterus) و از شرق توسط خود اسكندر. بسياري از ايرانيان قتل عام شدند. نقشه نبرد دربند پارس در دنباله نوشتار نشان داده شده است.

[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2%7E13.JPG[/img][/align]

آريو برزن و سپاه وفادارش شجاعانه عليه مهاجمان مي‌جنگيدند، پس از چندي آريو برزن با 40 سوار و 5 هزار پياده و وارد ساختن تلفات سنگين به دشمن، حلقه محاصره را شكست و براي ياري به پايتخت و نجات مردم آهنگ بازگشت به سوي پارسه (تخت جمشيد يا پرسپوليس) را نمود، ولي سپاهياني كه پيش‌تر به دستور اسكندر از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند. در میانه راه پارسه، اين لشگر جلوي پيشروي سپاه ايران به فرماندهي آريو برزن را سد كردند ..... راه دیگری نبود، سردار پارسی نبرد را آغاز نمود جنگي سهمگين در گرفت. یوتاب خواهر آریو برزن و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر، همراه و همگام با برادر خود پا به پا جنگید. یوتاب (به معنی درخشنده و بی‌مانند) كه فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه‌ها راه را بر اسکندر بست . آريو برزن دلاور از جان خود گذشته و به صفوف مقدوني‌ها زد .... فرمانده دلیر آنقدر جنگيد تا خود و سربازانش شرافتمندانه يك به يك بر خاك افتادند.

آريوبرزن با وجود سرنگوني پايتخت و در حالي كه سخت در پيگرد سپاهيان دشمن بود، حاضر به تسليم نشد و آنچنان در پیكار با دشمن پاي فشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي در افتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي سپاه آريوبرزن به خاك افتاده بود. یوتاب نيز چنان جنگید تا او نيز کشته شد و هر دو نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.

بدين ترتيب آخرین دژ انسانی نیز فرو ریخت و فرمانروايي هخامنشيان پايان يافت . . . هنگامی که اسکندر این خبر را شنید، به سوی پارسه (تخت جمشيد، پرسپولیس) حركت نمود و مردم ان شهر بي دفاع را تسليم يافت. سپس فرمان به غارت داد، مهاجمان مقدونی بر مردم تاختند و آنچه که از شهر باقی بود به یغما بردند و آنچه را نمی‌توانستند بر زمین می‌کوفتند، گویند غنائم آنچنان بسيار بود که اسکندر را توان حمل آن‌همه نبود. تاريخ‌نگاران یوناني گویند که اسکندر مست از باده بر تختگاه پادشاهان پیشین پارس تکیه داده بود که زنی آتنی‌تبار به نام تائیس به وی پیشنهاد نمود که تختگاه را آتش بزند، مشعل‌ها را برافروختند در پیشاپیش آنان اسکندر نخستين مشعل را بر پرده تالار گرفت در پس وی تائیس در حرکت بود و دیگران نیز هم چنان کردند . . .

[در برخي منابع آمده است اسكندر در آن هنگام به هيچ وجه در حالت مستي نبوده است و در هوشياري كامل به سر مي‌برده و او براي انتقام از به آتش كشيدن شدن آتن در حمله خشايارشا، فرمان به آتش كشيدن نماد شكوه، تمدن و توانمندي ايرانيان، تخت جمشيد را صادر كرده است. اما گاهشماران يوناني با تحريف تاريخ و براي تبرئه و تطهير اسكندر از چنين اقدام وحشيانه و غيرمتمدنانه‌اي بيان نموده‌اند كه وي هشيار نبوده و در حالت مستي و به پيشنهاد يك روسپي چنين عملي را انجام داده است كه بعدها از كرده خود سخت پشيمان گشته است ]

و بدين ترتيب کاخ تخت جمشید را به يك باره دود و آتش فرا گرفت و شهري را كه بيش از يكصد سال صرف ساختنش شده بود تنها در چند ساعت فرو ریخت و به آوار و خاكستر تبديل شد.

شهري كه خاطره برگزاري جشن‌هاي نوروز و آيين‌هاي ملي و ميهني ايران را به خود ديده بود و شكوه ايران را با آواي ساز و آواز در ياد داشت اكنون جز صداي شعله و تركيدن چوب و فروريختن آوار صداي ديگري از آن شنيده نمي‌شد.
و اين گونه هر آنچه که بود دیگر نبود . . .

در نبرد دربند پارس، با وجود آريوبرزن و نيروهايش گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو اسكندر به نقشه جنگي ايرانيان درجنگ ترموپيل متوسل شد و با کمک یک اسیر خائن از بيراهه و گذر از راه‌هاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند وآنان را در محاصره گرفت.

مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در گاوگاملا (كردستان كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست‌مان قطعی بود. در "گاوگاملا" با خروج غیرمنتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه در حال پیروز شدن بر ما بودند، به ناگاه در پی او دست به عقب‌نشینی زدند و پس از اندكي ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار كرده بود اما آریو برزن در بلندي‌هاي جنوب ایران و در مسیر پارسه به ایستادگی ادامه داد. آریو برزن كه در نزدیکی‌های تخت جمشید به دفاع از میهن اقدام نمود ، مقاومتی بی‌مانند از خود نشان داد.

آریو برزن یکی از ميهن‌پرست‌ترین فرماندهان تاريخ ایران‌زمین بود. کسی که تا حد مرگ مقابل اسکندر جنگید، اما نتوانست مانع پیروزی او و همچنین به آتش کشیدن و ویرانی پارسه (تخت جمشيد، پرسپولیس)، پایتخت امپراتوری ایران آن زمان گردد. دلاوری‌های سردار آریو برزن، یكی از برگ‌هاي ستايش برانگیز تاریخ ميهن ما را تشكیل می‌دهد و نمود از جان گذشتگی ایرانیلن در راه میهن است.

آريو برزن و مردانش نزديك به يك سده پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه اوت روي داد پايداري خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي يادبود ساخته و تنديس او را بر پا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده‌اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از آريو برزن ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي يادبود و گرفتن عكس در كنار تنديس لئونيداس براي يونان هر ساله ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي‌برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني ( اسپارت ) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم (قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي‌داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي‌ها بود كه در اوت سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.

به تازگي گويا تندیس آريو برزن، این سردار دلاور ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهکیلویه و بویراحمد، نصب شده است.

منبع : اینترنت ! (راستش یادم رفت منبع را کپی کنم)
به نام این سردار نامی تاپیک خیلی قدیمی دیگری است که در صورت لزوم ادغام خواهد شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.