TANK

تاپیک جامع ژنرال آریو برزن اسطوره ایرانی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام
راستش من اصل افسانه ي ت... -تخيلي الكسندر را قبول ندارم ديگه چه برسه به اين موضوع. بعضي عقيده دارن يوناني ها اين داستانو ساختن تا مثلا اون قضيه ي 300 را يه جوري شبيه سازي كنند
جالبه من بدون اين كه اين قسمت از متنو خونده باشم بهش اشاره كردم حالا كه كامل متو خوندم يك دفعه ديدم
[quote]در نبرد دربند پارس، با وجود آريوبرزن و نيروهايش گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو اسكندر به نقشه جنگي ايرانيان درجنگ ترموپيل متوسل شد و با کمک یک اسیر خائن از بيراهه و گذر از راه‌هاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند وآنان را در محاصره گرفت. [/quote]
ضمن اين كه تا اون جايي كه من خوندم اسم آيروبرزن اصلا يك اسم هخامنشي نيست و يك اسم پهلوي ساسانيه يك نظر ديگه هم وجود داره كه اصلا الكسندر از آريوبرزن شكست مي خوره و راهشو مي گيره ميره پي كارش(كتاب سفر اسكندر به ايران و هند بزرگ ترين دروغ تاريخ نوشته ي مرحوم دكتر حامي پدر راه هاي ايران كه بنا به نوشته ي خودشون تمام مسير لشكر كشي خيالي الكساندر در ايران را قدم به قدم پيموده و به اين نتيجه رسيده كه اگه اصلا همچين شخص شراب خور همجنس بازي وجود خارجي هم داشته هيچ راهي بجز شكست در برابر آريوبرزن يا يه نفر ديگه نداشته)
احمقانه ترين قسمت اين داستان ساختگي هم اين جاست:
[quote]پس از 48 روز مبارزه، يكي از روساي طوايف ايرانی [برخي منابع وي را يك چوپان ايراني اسير شده و برخي وي را از اسيران غيرايراني كه قبلا به ايران رفت و آمد داشته معرفي كرده‌اند كه آزادی خویش را با نشان دادن يك بیراهه (و در واقع با یک خيانت) با وی معامله کرد] به كشور زادگاه خود خيانت كرد و اسكندر را از مسير كوه به پشت خط سپاه آريو برزن راهنمايي نمود. اسکندر بدین طریق خود و سپاهیان را به پشت لشگر ایرانیان رسانید و آنان را دور زد. اين نكته نشان مي‌دهد كه چگونه اسكندر با خيانت برخي توانست در جنگ عليه ايرانيان به پيروزي برسد. [گويند اسكندر پس از پيروزي بر آريو برزن آن خائن را كه راه را نمايانده بود به جرم خيانت اعدام كرد] [/quote]
ضمن اين كه كي گفته پارسه و تخت جمشيد و پرسپوليس يكي هستند تا اون جايي كه من مي دونم يوناني ها اصلا از وجود تخت جمشيد فعلي خبر نداشتن.اين اسم من در آورديه پرسپوليس هم خودش نشون مي ده چون افسانه نويسان يوناني ها مي خواستن يه جايي انتقام سختي از ايراني ها بگيرند اين اسم پرسپوليس را معلوم نيست از كجاشون در آوردن اگه واقعا از وجود تخت جمشيد اطلاع داشتن و اون جا پايتخت بوده حتما يه اسمي هم داشته شهر پارس كه نشد اسم اونم اسم پايتخت شاهنشاهي هخامنشي
در مورد آتش گرفتن تخت جمشيد هم همين بس كه بار ها گفته شده سنگ پي اون از جنس سنگ آهكه وآتش گرفت مساويه با به طور كامل پودر تبديل شدن جالب اين كه تخت جمشيد تا زمان ساسانيان هم پا بر جا بوده و در اون مراسم بر گزار مي شده (حالا مراسم عزا يا عروسيشو نمي دونم)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
منم يه جا خوندم كه اسكندر بعهد از شكست خوردن از اريو برزن ( اريا فرزين) از همونجا برميگرده

و هنديجان رو فتح ميكنه نه هندوستان


اصلا نميشه كه اتش زدن تخت جمشيد رو با معبد بزرگ اتن مقايسه كرد چون معبد اتن به اين دليل اتش گرفت كه باقي مانده سپاه اتني ها به اونجا پناه اوردن و جنگ به اونجا كشيده شد

در حالي كه اسكندر زماني به تخت جمشيد رسيد كه نيروي مدافعي نداشت

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب شما نمی تونی اسکندری که دریا صفاتش رو گفت با فرماندهان ایرانی مقایسه کنی!!

بعضی ها هم می گن که این یارو زن اسکندر(حالا زنش بوده کیش بوده خدا می دونه!!)گفته از این غلطا بکن. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نمی دونم چرا عنوان تاپیک را زنرال ایزنهاور خوندم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1 icon_cheesygrin :lol: :lol: واقعا خوابم میاد گویا !!!! icon_cheesygrin icon_cheesygrin icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا رحمتش كنه..كاش لا اقل اسم يه كوچه خيابوني هم به نام اين سرداران باستاني ميزاشتن..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از دوستان تشکر میکنم بخشی از مطالب رو خوندم دستتون درد نکنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دستت درد نکنه سینا جان
ولی به نظر من نام سردار به جای ژنرال برازنده تر بود برای این سردار بزرگ ایرانی.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
[quote]خدا رحمتش كنه..كاش لا اقل اسم يه كوچه خيابوني هم به نام اين سرداران باستاني ميزاشتن..[/quote]
يادمه 6هفت سال پيش مجسمه ي كاوه ي آهنگرو گذاشتن وسط دروازه شيراز اصفهان نمي دونيد اين .... به خصوص اون گروه كاوه ي متحجر الفكر چه دادو فريادي راه انداختن كه مگه ما شهيد كم داريم كه مجسمه ي اين يارو رو گذاشتين در يك اقدام ديگه ورداشتن اسم خيابان مرداويج را گذاشتن نمي دونم شهيد چي يه عده اي هم رفتن با اسپري اون اسمو خطزدن بالاش نوشتن مرداويج اسم خيابان قزلباشم گشتن شهيد موحديان اسم خيابان آپادانا را هم گذاشتن 15خرداد كه البته اگه تو اصفهان بگي خيابونه 15خردادو ميخوام ميگه كجا رو ميخواين فكر كنم برا اين خيابون بزرگمهر هم يه تقشه هايي داشته باشن اما جرات نمي كنن آخ نمي دونيد سر قضيه ي خيابان شهداي غزه به چه غلط كردني افتادن حالا نمي خواد تن اين بنده خدا را بعد از 2300سال تو قبر بلرزونيم
البته براي اين كه ابهامي پيش نياد من با گذاشتن اسم شهدا روي خيابونا مخالف نيستم اما نه اين كه اسم يكيو وردارن اسم يكي ديگه را بذارن خدارو شكراصفهان خيابون كم نداره ديگه چر به كاوه ي آهنگرو مردآويج گير ميدين
خب براي اين كه از بحث دور نشيم اگه كتاب هاي داستان سكندر و دار نوشته ي شادروان اصلان غفاري و كتاب حمله ي اسكندر به ايران و هند بزرگ ترين دورغ تاريخ نوشه ي مرحوم دكتر حامي و كتاب كارنامه ي ب دروغ نوشته ي پوران فخزاد را نخوندين توصيه مي كنم حتما بخونيد

[color=blue]فسانه گشت و كهن شد حديث اسكندر سخن نو آر كه نو را حلاوتي دگر است
فسانه ي كهن و كارنامه ي به دروغ به كار نايد رو ر دروغ رنج مبر[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اره بدبختانه ما الان اسم یه خیابونمون هم مصدق نیست!!!!!!!!!!مگه همین شخصیت ها مثل اریوبرزن جونشون رو باسه میهنشون ندادن؟؟پس باسه چی این کار رو می کنن؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]سلام
[quote]خدا رحمتش كنه..كاش لا اقل اسم يه كوچه خيابوني هم به نام اين سرداران باستاني ميزاشتن..[/quote]
يادمه 6هفت سال پيش مجسمه ي كاوه ي آهنگرو گذاشتن وسط دروازه شيراز اصفهان نمي دونيد اين .... به خصوص اون گروه كاوه ي متحجر الفكر چه دادو فريادي راه انداختن كه مگه ما شهيد كم داريم كه مجسمه ي اين يارو رو گذاشتين در يك اقدام ديگه ورداشتن اسم خيابان مرداويج را گذاشتن نمي دونم شهيد چي يه عده اي هم رفتن با اسپري اون اسمو خطزدن بالاش نوشتن مرداويج اسم خيابان قزلباشم گشتن شهيد موحديان اسم خيابان آپادانا را هم گذاشتن 15خرداد كه البته اگه تو اصفهان بگي خيابونه 15خردادو ميخوام ميگه كجا رو ميخواين فكر كنم برا اين خيابون بزرگمهر هم يه تقشه هايي داشته باشن اما جرات نمي كنن آخ نمي دونيد سر قضيه ي خيابان شهداي غزه به چه غلط كردني افتادن حالا نمي خواد تن اين بنده خدا را بعد از 2300سال تو قبر بلرزونيم
البته براي اين كه ابهامي پيش نياد من با گذاشتن اسم شهدا روي خيابونا مخالف نيستم اما نه اين كه اسم يكيو وردارن اسم يكي ديگه را بذارن خدارو شكراصفهان خيابون كم نداره ديگه چر به كاوه ي آهنگرو مردآويج گير ميدين
خب براي اين كه از بحث دور نشيم اگه كتاب هاي داستان سكندر و دار نوشته ي شادروان اصلان غفاري و كتاب حمله ي اسكندر به ايران و هند بزرگ ترين دورغ تاريخ نوشه ي مرحوم دكتر حامي و كتاب كارنامه ي ب دروغ نوشته ي پوران فخزاد را نخوندين توصيه مي كنم حتما بخونيد

[color=blue]فسانه گشت و كهن شد حديث اسكندر سخن نو آر كه نو را حلاوتي دگر است
فسانه ي كهن و كارنامه ي به دروغ به كار نايد رو ر دروغ رنج مبر[/color][/quote]

بي رگ و ريشه بودن خودشونو ثابت ميكنن.ننگ باد بر چنين تفكرات ايراني ستيزي..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
خب مي گم بچه ها به همون ژنرال ببخشيد سردار آريوبرزن خودمون برسيم وگرنه سعيد مياد منو به دليل منحرف كردن بحث اخراج مي كنه

[color=green]درباره تخت جمشید[/color]
دکتر حامی معتقد بود که تخت جمشید هرگز پایتخت هخامنشیان نبوده‌است، بلکه جای مقدسی بوده که در آن‌جا جشنها به پا می‌شده و امروز هم کوهی را که تخت جمشید در دامنه آن ساخته‌شده، کوه رحمت می‌نامند.
وی آتش‌سوزی در تخت جمشید را نیز ناممکن می‌داند، چرا که معتقداست تخت جمشید با سنگ و بر روی سنگ ساخته‌شده و تنها هنگام تشریفات بر روی ستونهای آن الوار می‌گذاشتند و روی الوارها چادر می‌کشیدند.
حامی برای این ادعای خود دلیل تجربی و آزمایشگاهی می‌آورد و می‌گوید: اگر تخت جمشید در آتش سوخته‌بود، سنگهای آن باید در زیر اجسام فرو ریخته‌شده، پخته می‌شد و به مرور، آب باران و برف با پوسته سنگ آهک پخته، ترکیب آهک شکفته داده‌باشد. ولی سنگهایی که از زیر خاک درآمده همگی سالم است و آج تیشه سنگ‌تراشان هخامنشی هنوز روی آنها دیده می‌شود.
http://saeidbrn.persianblog.ir/post/8

[color=green]مقایسه ی آریوبرزن با همتای یونانی[/color]
نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم در برابر ارتش خشایارشا در جنگ ترموپیل رخ داد كه آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعه ی تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ كه یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک كرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.از شباهت های مرگ لئو نیداس با اریو برزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند اریو برزین حاضر به تسلیم نشدو خشایار شا دستور داده بود او را ان قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در امد.و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و اریو برزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر اریوبرزن بنویسند به "یاد لئو نیداس".
[color=blue]همون طور كه قبلا هم گفتم من اين افسانه را قبول ندارم و همون جور كه قبلا هم گفتم كاملا مشخصه كه اين داستان اون طوري كه يوناني ها به خورد مردم دنيا دادند شبيه سازي همين داستان يونانيه[/color]
با نگاهی به درآمدهای گردشگری کشور یونان دیده می شود که بازدید از بنای یاد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونیداس برای یونان هر ساله میلیون ها دلار درآمد گردشگری به همراه دارد. همه گردشگران ترموپیل این آخرین پیام لئونیداس را با خود به كشورهایشان می برند که: "ای رهگذر، به مردم لاكونی اسپارت بگو كه ما در اینجا به خون خفته ایم تا وفاداریمان را به قوانین میهن ثابت كرده باشیم."( قانون اسپارت عقب نشینی سرباز را اجازه نمی داد). ولی در سالروز ایستادگی سردار ایرانی آریوبرزن که در12اوت برابر با ۲۱ مرداد از میهنش دفاع کرد، برنامه ویژه ای اجرا نمی شود و جای تاسف است که هیچ اقدامی برای بزرگداشت وی انجام نمی شود.
http://www.indexiran.ir/directory/linkpreview.aspx?linkid=4310

[color=green]کارنامه به دروغ[/color]
جستاری نو در شناخت اسکندر مغانی از اسکندر مقدونی
http://lovelover2.blogfa.com/86081.aspx

[color=green]و در آخر[/color]

كنون گويمت رويدادي دگر
زتاريخ ديرين اين بوم و بر
چو اسكندر آمد به ملك كيان
يكي گرد فرمانده قهرمان
به ايرانيان داد درس وطن
در اين ره گذشت از سرو جان و تن
كه فرزند نام آور ميهن است
مرا شير دل ، آريو برزن است
چو اسكندر آهنگ ايران نمود
همه آگهان را هراسان نمود
جهانگستري فكرو سوداي او
جهانگيري انديشه و رأي او
چو موج شتابنده مي راند پيش
بشد كار دارا به سختي پريش
سرانجام دارا در آمد زپا
از اين بار شد پشت ايران دوتا
بسي شهر ها را سكندر گشود
به جز پارس ، چون راه دشوار بود
گذرگاه او تنگه اي بود تنگ
دو سويش همه صخره و كوه و سنگ
همه سنگ ها بود ره ناپذير
همه صخره هايش كهن سال و پير
در آن تنگه سردار ايران سپاه
بر اسكندر و لشكرش بست راه
چو كوهي سر افراشت بر آسمان
كه تا ره بود بسته بر دشمنان
پس از روزها پايداري و جنگ
پس از هفته ها كارزار و درنگ
سكندر نيارست از آن ره گذشت
بكارش فرومانه و در مانده گشت
سرانجام فكري سكندر نمود
پي چاره تدبير ديگر نمود
بگفتا به سردار ايران سپاه
كه بگذر زپيكار و بگشاي راه
ببخشم ترا بر همه مهتري
از اين پس تو سردار اسكندري
ولي آريو برزن پاكدل
پي پاس اين خاك و اين آب و گل
به اسكندر از خشم پاسخ نداد
چو كوهي فراروي او ايستاد
سرانجام ، نابخرد گمرهي
به دشمن نشان داد ، ديگر رهي
چو اسكندر از تنگه آمد فراز
زنو آريوبرزن چاره ساز
گران پا تر از صخره هاي بلند
بپا ايستاد اندر آن ، تنگ ، بند
بدينگونه ره بر سكندر ببست
بر او آشكار و مسلم شكست
بدانست جز مرگ در پيش نيست
و را تا عدم يك قدم بيش نيست
چو نزديك شد لحظه واپسين
به ميدان آورد گفت اين چنين :
(( بدان اي سكندر پس از مرگ من
پس از ريزش آخرين برگ من
تواني گشايي در پارس را
نهي بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و كاخ شاهنشهان
قدم چون نهي بادگر همرهان
مبادا شدي غره از خويشتن
كه ايران بسي پرورد همچو من
چو اسكندر اين جانفشاني بديد
سر انگشت حيرت به دندان گزيد
به آهستگي گفت با خويشتن
كه اينست مفهوم عشق وطن
اگر چند آن آريا مرد گرد
پي پاس ايران زمين ، جان سپرد
ولي داد درسي به ايرانيان
كه در راه ايران چه سهل است جان !

سروده خانم توران بهرامي ( شهرياري )
برگرفته از كتاب ديوان توران

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا ممنون از اطلاعات با ارزشتون وحس وطن پرستيتون جناب دريا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
خجالتم مي دين تو سايتي كه افرادي مثل آقا رضا و رومل هستند من كي باشم
يه موضوع شايد خوب (و البته از نظر من بد كه حتما مي تونيد حدس بزنيد چرا) اينه كه داستان آريوبرزن چند ساليه در كتاب بخوانيم پنجم دبستان گنجانده شده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]سلام
خجالتم مي دين تو سايتي كه افرادي مثل آقا رضا و رومل هستند من كي باشم
يه موضوع شايد خوب (و البته از نظر من بد كه حتما مي تونيد حدس بزنيد چرا) اينه كه داستان آريوبرزن چند ساليه در كتاب بخوانيم پنجم دبستان گنجانده شده[/quote]

چرا بد؟؟من حدسم به جايي قد نميده icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظرم نباید چنین ارزش گذاریش می کردن. icon_cheesygrin مثل خیلی از شخصیت های دیگه(بابک خرمدین,بهرام چوبین و...)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.